اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
31.12.2015 |
|
بدینوسیله حلول سال نو عیسوی را به همه دوستان و عزیزان قلم بدست و نیز خوانندگان گرامی این پورتال وزین و همه دست اندرکاران آن که بازحمات شباروزی خود این مرجع معلوماتی را فعال و مثل همیش پرمحتوا نگهداشته اند و از فیض آن تعداد کثیری از مردم بهره مند می شوند، تبریک و تهنیت گفته از خدای عز و جل برای ملت مظلوم افغانستان و همه هموطنان گرامی در هر جا که استند، و همه نویسندگان و خوانندگان این پورتال صحت، سلامت، سعادت و سال پر از خوشی و آرامی خواهانم ارادتمند همه عبدالله کاظم |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
31.12.2015 |
|
الله محمد سال نو را که دقایق چند وارد میدان می شود برای همهً دوستان این صفحهً به آرزوی سلامتی و خوشی شما عزیزان سال صلح آمیز در روی زمین آرزومند است.
از بارگاه ایزد متعال استدعاء دارم تا رحمت و بخشایش خود را بالای ملت غریب افغان انداخته و انرا از شر منافقان داخلی و خارجی با یک معجزه خلاص نموده که اساس اصلی نفاق هستند.
بر بام بر آمد آن بهار اقبال تا ماه نوش کند ز چرخ استقبال
در کارگهً آب و گل شکل و مثال ساریست فلک بیخبراز نقض و کمال
این کاسه و کوزه صنعت استاد است جز گردش هیچ نیست در چرخ کلال
فیلسوف و عارف جاویدان بیدل
|
 |
اسم:
ډاکتر شفق محل سکونت:
ډنمارك
تاریخ:
31.12.2015 |
|
قدرمنوورونو او خویندو! تاسو او ستاسو دکورنیوټولوغړوته د ۲۰۱۶ز، کال درارسیدوله کبله دزړه له کومی مبارکي وایم. درنو دوستانو! لکه چی ټول پوهیږۍ تیرکال زمونږ دوطن دخلکو لپاره دډیرومصیبتونو کال وو. ډیری وینی وبهیدی، دوطن ډیرشازلمیان شهیدان شول . ډیری مېندی بُوری، ډیری خوېندی کونډی او ډیر ماشومان یتیمان شول. دوطن دپرمختګ هیلی هغسی چی تمه ئي کیده پوره نه شوی. اوله بده مرغه وطن لا هم داورپه لمبوکی سوځي او خدای خبردې چی دا په وینو لړلی غمیزه به لا څومره دوام ولري . ددی غمیزي علتونه ډیرزیات دی چی تاسی له مانه پری ښه پوهیږۍ اودټولویادول هغه دچاخبره په منو کاغذ غواړي ، خویو عمده علت ئي دافغانانو ترمنځ نفاق دي. که ټول افغانان اقلاً دعمومی ملی ګټوپه خاطر یوه خوله واي، اودخپلو شخصی، ګروهی، قومی اونورونارواء ګټو څخه ئي ملی ګټي نه قربانولې، باور وکړۍ چی ددنیاء په مخ به یو قدرت هم ددوی مخه نه وای نیولی . راځۍ له یوه بهرنی نیك دوست (نریندرا مودي) څخه ئي زده کړو چی وائي : (تاسې پښتون، ازبک، تاجک، هزاره، مسلمان او هندوان کېدای شئ خو تاسي وياړلي افغانان یاست چې د يو افغان ملت په حېث ژوند وکړئ) او دخپلو مشرانو دا نصیحت هم مه هیروۍ چی ویل به ئي : (یابه یوکیږو، کنه ورکیږي). نوراځۍ راتلونکې ۲۰۱۶ ز، کال د(ټولوافغانانودیووالي اوورورۍدټینگښت کال )ونوموو، اود زړه داخلاصه دوطن دلوړوګټو اودخپلو اولادونودښی راتلونکی په خاطر یوبل ته دوروۍ غیږه خلاصه کړو اوپه یوه خوله ، یوزړه اوټینگ عزم دخپل وطن دساتلو په سنگر کی ودریږي اودُښمنانو ته وښیوو چی ټول باتورافغانان دیوی خاوري، ګران وطن افغانستان اولادونه، اوددښمن په مقابل کی یوه خوله یو لاس اویوموټې دي، اوقسم خوړلی، شریر دښمنان ئی په خپلو شیطاني موخوکی هیڅکله نشي بریالی کیدلې. ۲۰۱۶ز، کال (دټولوافغانانودیووالي اوورورۍ دټینگښت کال ) دي ټولوته نیکمرغه وي !
|
 |
اسم:
داکتر خلیل الله قدیری محل سکونت:
بنُ آلمان
تاریخ:
31.12.2015 |
|
مضمون پرمحتوی و قابل مکث عمیق آقای محمد فقیر فقیر: ٌده جان زدن شش قاته در جماعتی برگزیده اگر اشرف غنی این مغز متفکر دوم دنیا و عبدالله یا سرسالارء سالاران تخریب افغانستان و تعدادی از نمایندگان پارلمان آقای کرزی یا رئیس جمهور پرتاب شده از طیاره در کابل تنها کلمۀ افغان را در تذکره های الکترونیکی بزودی نگذارند درج شود معنی آنرا دارد که آنها در خدمت بیگانگان اند و سد راه ملت سازی همه مردم افغانستان واحد اند.
با سلامهای زیاد به گردانندگان وبسایت افغان جرمن آنلاین |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
31.12.2015 |
|
جناب آقای استاد سید هاشمیان! سلام و عرض ادب دارم. از اینکه بخاطر مریضی در شفاخانه بسر می برید، موجب نا راحتی و خفګان بنده و همه مخلصین شما ګردیده، اُمید واریم جناب عالی و همچنین همۀ اساتید و بزرګان منجمله آقای داکتر سید ع.کاظم صحت و سلامتی خویشرا باز یافته و هر چه زودتر به آغوش ګرم خانواده و پورتال زیبای افغان جرمن با نیرو و قدرت بیشتر دوباره تشریف فرما ګردید. دُعای خیر همه هموطنان تان بدرقۀ زندګی آبرومندانۀ شما باد. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
31.12.2015 |
|
بعد از سلام و تشکری از داکتر صاحب کاظم!
آیا هندوستان اینقدر از وضع افغانستان بی خبر است یا خود را به در بی خبری می زند و یا با این حرف ها این باند را بالای مردم افغانستان که همه دشنام برایشان می فرستن آغا و بادار می سازد. آغای نارندرا موندی صدراعظم هند می فرماید:
" سلام به رهبری رییس جمهور پیشین حامد کرزی صاحب! که کشور را به فراست و عزم خود از روزهای تاریک ناامیدی بیرون کشیده و بسوی آینده پر امید آورده است. احترام به رییس جمهور غنی و رییس اجرایی داکتر عبدالله که با کشور داری شان، که تنها یک میهن پرست بزرگ میتواند این را داشته باشد".
باقی مانده بیانیه این آدم مست از قدرت هم یک قسم معلوم می شود که توسط کدام افغان از درون ارگ نوشته شده باشد.
حرفی ننوشتم که دلی خون نشد انجا از نامهً من در پر طاءوس خبر گیر
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
31.12.2015 |
|
ازهموطن دانسمند محترم جناب آقای عبدالحق فاریابی معذرت میخواهم که تا حال بسوالات شات پیرامون (فرهنگ زبان دری)جواب ارائه نتوانسته ام - درین رخصتی طویل من از ده روز به اینطرف در بستر قراردارم که آقای قیس کبیر وهمه کارکنان این پورتال از وضع من خبردارند-چهار روز از یک بابت بشفاخانه بودم - بابت دیگر که یک "وایروس" ساری است، درمنطقۀ ما بسیارمردم رارنج داده واثرات آن برمن کاملا زایل نشده است. همینکه بهتر شوم بخدمت میرسم - با عرض احترام - هاشمیان -30 دسامبر |
 |
اسم:
فريدون سلام زاده محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.12.2015 |
|
موضوع اقای صديق فرهنگ، سيد قاسم رشتيا و محمد هاشم ميوندوال آقای وطندوست در پورتال نوشته است: فکرمیکنم درین دو سال سر موضوغ آقای رشتیا و فرهنگ درین پورتال بحث ادامه دارد... من در باره ادعای صديق فرهنگ نسبت به قوم میوندوال سوال دارم.
فرهنگ برادر سيد قاسم رشتيا وزير در وقت محمد ظاهرشاه بود و شيندم پسرکاکای داکتر صاحب سيد کاظم میباشد. فرهنگ در خاطرات خود راجع به محمدهاشم ميوندوال چيزهای زياد نوشته است. مطلب نو اين است. فرهنگ در کتاب خاطرات خود در صفحه 385 نوشته: " ... ميوندوال هنگام برخورد با وکلای پشتوزبان خود را پشتون قلمداد نموده و جکومت قبلی داکتر يوسف خان را حکومت فارسی زبانان خوانده بود، اما در ملاقات با وکلای سمت شمال، با ايشان اظهار داشته بود که وی نسلا ازبک میباشد و پدرش از ترکستان روس به افغانستان هجرت نموده و چون در مقر سکونت اختيار کرده بود، خانواده اش زبان پشتو را آموخت و پشتوزبان شد...." اين موضوع در شورا افشا شد و ميوندوال رای خود را در شورا از دست داد. فرهنک در اين کتاب از بسياری افراد نام میگيرد که برای بدست اوردن اميازات، ملت خود راتعيير دادند و خود را پشتون گفتند از جمله از ببرک کارمل، داکتر عبدالظاهر صدراعظم سابق و ... نام میبرد. واقعيت مساله چيست؟ اتهام فرهنگ درست است؟ |
 |
اسم:
فريدون سلام زاده محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.12.2015 |
|
موضوع اقای صديق فرهنگ، سيد قاسم رشتيا و محمد هاشم ميوندوال آقای وطندوست در پورتال نوشته است: فکرمیکنم درین دو سال سر موضوغ آقای رشتیا و فرهنگ درین پورتال بحث ادامه دارد... من در باره ادعای صديق فرهنگ نسبت به قوم میوندوال سوال دارم.
فرهنگ برادر سيد قاسم رشتيا وزير در وقت محمد ظاهرشاه بود و شيندم پسرکاکای داکتر صاحب سيد کاظم میباشد. فرهنگ در خاطرات خود راجع به محمدهاشم ميوندوال چيزهای زياد نوشته است. مطلب نو اين است. فرهنگ در کتاب خاطرات خود در صفحه 385 نوشته: " ... ميوندوال هنگام برخورد با وکلای پشتوزبان خود را پشتون قلمداد نموده و جکومت قبلی داکتر يوسف خان را حکومت فارسی زبانان خوانده بود، اما در ملاقات با وکلای سمت شمال، با ايشان اظهار داشته بود که وی نسلا ازبک میباشد و پدرش از ترکستان روس به افغانستان هجرت نموده و چون در مقر سکونت اختيار کرده بود، خانواده اش زبان پشتو را آموخت و پشتوزبان شد...." اين موضوع در شورا افشا شد و ميوندوال رای خود را در شورا از دست داد. فرهنک در اين کتاب از بسياری افراد نام میگيرد که برای بدست اوردن اميازات، ملت خود راتعيير دادند و خود را پشتون گفتند از جمله از ببرک کارمل، داکتر عبدالظاهر صدراعظم سابق و ... نام میبرد. واقعيت مساله چيست؟ اتهام فرهنگ درست است؟ |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
29.12.2015 |
|
دانشمند محترم آغای سیستانی !
اگر درمورد همین تجار افغانی معلومات بیشتر ارائه نماید ممنون میشویم .متاسفانه برای ترور شاه امان + غازی، پسر سقو، يکی از تاجران قندھاری را تطميع کرده بود تا با ھمکاری ھفت نفرقندھاری ديگر، شاه امان + غازی را به قتل برسا ند کاتب در ذيل وقايع ٢٦ حمل ١٣٠٨ مطابق ١٥ اپريل ١٩٢٩،مينويسد که سقو:« موسی خان قندھاری رئيس شرکت تجارت افغان وآلمان را با ھفت نفر ديگر از قندھاريان به قتل امان + خان برانگيخته و به مژده و نويد عطای زيادی ايشانرا تطميع ومامور کرد که او را ھک ٤ سازند.» |
 |
اسم:
خلیل الله قدیری محل سکونت:
بنُ آلمان
تاریخ:
29.12.2015 |
|
مقاله دوست محترم سید عبدالله کاظم بتاریخ ۲۹ دسمبر ۲۰۱۵ میلادی تحت عنوان ٌشرحی در بارهء بیانیهء ببرک کارمل وتهاجم قوای شوروی و قتل امینٌ.
از معلومات در این مورد از جنابشان خیلی ممنونم. سوالی که همیشه در این مورد هنوز هم دارم اینست که چرا تاحال از طرف به اصطلاح ٌمجاهدین راهء حقٌُ کرزی و اشرف غنی وعبدالله تاوان جنگ از روسیه یا میراث شوروی سابق از راهء بین المللی تقاضا نشده و نمیشود؟؟؟؟ با عرض حرمت. |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.12.2015 |
|
آخرین توضیح پیرامون افسانۀ سرمگسک هاشمیان و تدوین فرهنگ دری موسوم به قاموس کبیر افغانستان
جناب محترم آقای فاریابی،
می خواهم، البته به اجازۀ شما، مطالبی را که در آخرین نوشتۀ تان مطرح نموده اید، به شکل اختصار و ذیلاً جواب عرض کنم: 1ـ متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.12.2015 |
|
محترم آقای رحمن ! فکرمیکنم درین دو سال سر موضوغ آقای رشتیا و فرهنگ درین پورتال بحث ادامه دارد و شما از آن بی خبر هستید.
زهر دادن رشتیا به میوندوال ، فرودش غیر قانونی پسته افغانی ب تاجر هنوستانی ، انتخاب وزرا به صدراعظم های دوره دیموکراسی ، رشوتخوری وی، اضافه نمودن ماده 24 در قانون اساسی و مشاور بودن فرهنگ با کارمل و متهم شدن امین فرهنگ به جاسوسی برای آلمان ، داشتن چندین دوسه در محاکم ، اینها توشته بنده نبوده قسمی ار خاطرات خودشان ودیگری توسط نویسندگان شناخته شده ،از همین پورتال نشر گردیداست.
کدام پرچمی ،خلقی و افراد گلبدین و شورای نظار محاکمه شده که اینها ها محاکمه گردد همه میگویند ما پاک هستیم با تمام جنایات شان.
نمیدانم چه چیز باعث رنجش خاطر شما قرار گرفته که در انتقاد شما قرار گرفتیم . یا شما هم کدام مناسبتی به آن دلسوزان کشور(!) دارید؟ لذا بهتر است موضوعات را درست دنبال کرده و بعد کسی را مورد انتقاد قرار دهید. با حوصله باشید |
 |
اسم:
دوکتور غروال محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
28.12.2015 |
|
په افغانستان کښی حالت ورځ په ورځ نور هم بحرانی کیږی او مسلسل بیګناه خلک شهیدان کیږی دا فجایع خاتمه نه مومی داسی ښکاری چی افغانستان د همسایه ممالکو او امریکا ، روسيی ، غربی نړۍ او سعودی عربستان زهرناکو مسابقو کښی به قربانی شي إإإ
تر څو چی خرڅ شوی فاسد او قاتلان کمونستان ، تنظیمونه او خرڅ شوی فاسد مصنوعی دیموکراتان دامریکا او غربی نړۍ له خوا د خپلو زهرناکو اهدافو لپاره حمایه کیږی او پاکستان لکه د پخوا په شان د خرڅ شوو تنظیمونو رهبری او نمایندګی کوله او اوس د خرڅ شوو طالبانو رهبری او نمایندګی کوی او روسیه طالبانو د حمایه کیدو هڅی کوی نو افغانستان به ډیر ژر د بین المللی اهدافو لپاره قربانی شی إإإ ټول ملی افغانان دا خطرناکه حالت باید درک کړی او د افغانستان نجات لپاره په افغانستان او سراسر جهان کښی په صلح امیز شکل سره خپل اوازونه راپورته کړی تر څو چی افغانستان ملت د کاملله تباهی ختمه شی او د افغانستان تمامیت او استقلال وساتل شی او افغانستان کښی صلح او امنیت برقرارشي إإإ |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.12.2015 |
|
محترم آغای سیستانی صاحب !
بعد از عرض سلام و احترام از اینکه ما را به همکاری مورخ محترم محروم کاتب صاحب در کوچه ها و پس کوچه های تاریخ زمان حبیب الله کلکانی با فجایح آن بردید و خواهید برد از زحمات تان تشکری می کنم.
مسازید جنگ و مریزد خون مباشید کس را به بد رهنمون
شهنامهً حکیم ابو القاسم فردوسی
|
 |
اسم:
رحمن محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
27.12.2015 |
|
محترم ښاغلی هیواددوست! من به تمام هموطنانی که در این پورتال می نویسند بدون تبعیض و امتیاز احترام قایل استم. هر شخص نظر خود را باید مستقیم بنویسد. طوری که ابعاد نامعلوم قضیه روشن شود، دریچهٔ نظر خواهی هم همین مسٔله را دنبال می کند. نظری را که محترم غلام حضرت نوشته بودند به جا و معقول بود. شخص شما باید با دلایل محکم، ثابت شده جواب میدادید با قهر وغضب بعد از چند جملهٔ نامرتبط چنین نوشتید: «به کسانیکه ماما و کاکایش متهم به زهر دادن آقای میوندال است و موصوفه صفخات این پورتال را بر وصف آن خائینین سیاه مینماید بی جواب خواهیم بود» هیچ محکمهٔ تاحال آنها را خائین نه شناخته پس چنین پیشوند و پسوند در رسانه های اجتماعی قابل قبول نیست. باز اگر گیریم که آنها زهری به میواندوال خورانده باشد به خانم محترم ملالی نظام چه ارتباط دارد؟ جرم یک عمل شخصی است، کس دیگری نباید به آن جرم مجازات شود. شما اگر اسناد، شواهد، شاهدانی به دسترس داشته باشید مستقیماً به نام و نشان آنها بنویسید. اگر باز هم چنین نوشته های (ده در کجا و درختان در کجا) نوشته کنید، من از مسؤولین پورتال خواهشمندم تا از نشر آن جلو ګیری نمایند. با عرض احترام رحمن غور بندی
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
27.12.2015 |
|
متوجه نوشته ای محترم داوود مومند شدم ، راست بګویم من فقط و فقط برای لحظه ای خندیدن به این دریچه داخل میشوم و می بینم که قاضی صاحبان، مرده شویان، کفن دوزان و تابوت شکنان و تسلیخګران نه زنده را و نه شهید و مرده و مردار را آرام میمانند. برادران و خواهران ګرامی بر من قهر نکنید، امروز مردم جهان به کجا رسیده و ما در چه حالتیم.نمیشود که صحبت های مفید و آموزنده سر داده شود تا از آن لذت برد؟ توهینات به کرامت انسانی، قلم و نویسندګی به کلتور بلند و غیره از حد ګذشته است. هر چند بار ها خواهشاتی صورت ګرفته که عفت را پاره ننمایی ولی به بعضی ګوش ها نمیرسد چنان که یکی از دوستان درین دریچه نوشته اس که .... خود صفت خویش ادا میکند و یا اینکه با سیه روز چه سود ګفتن وعظ.... نرود میخ آهنین در سنګ باز هم التجا مینمایم، عزیزان من که بیایید که یک ساز نو سر دهیم تا از آن خوشی ها نصیب ګردد. معذرتم را لطفا بپذیرید اګر جسارت کرده باشم. |
 |
اسم:
بیکمراد تاش محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
27.12.2015 |
|
داکتر صاحب محمد عثمان تره کی ، داکتر صاحب کاظم،کاندید اکادمیسن سیستانی صاحب در مسایل تاریخی برای افغانستان فقیر اما عزیز ما از غنیمت های روزگار هستند و نوشته های شان برای نسل جوان و پیر دارای اهمیت خاص است. به تصویر کشیدن روز سیاه و ننگین 6 جدی در رویدادی که داکتر صاحب کاظم در 5 جدی در زندان پلچرخی شاهد آن بود، نه تنها خوشی زاید الوصف مردان پرچمی را از تجاوز روس ها بر حریم کشور ما برملا می کرد ؛ بلکه خوشی زنان پرچمی را نیز به نمایش می گذاشت و تشکر فراوان از افغان جرمن آنلاین که این روز سیاه را به سان سایر رویدادهای مثبت و منفی کشور فراموش نمی نماید و حتی مقالات نویسندگان افغان را از آرشیف برای تجدید خاطره ها دوباره آنلاین می کند.مضمون جالب دیگر از داکتر صاحب تره کی بود که به یکی از پیامدهای ننگین 6 جدی اشارت داشت و آن اینکه دشمن تاریخی افغانستان یعنی پاکستان در شرایطی که سخت در انزوای سیاسی قرار داشت به فرموده آن استاد دانشمند تاریخ و سیاست در صف مقدم « دفاع جهان آزاد» قرار گرفت. این حرف از منطق و صحت بالا برخوردار است و واقعا تجاوز شوروی به کشور ما ، جان تازه به پاکستان بخشید و آن کشور 30 سال ترقی کرد و ما 50 سال عقب افتادیم. اما آنچه من خویشتن را با آن استاد بزرگوار هم نظر نمی دانم مخالفت پنجابی ها با استقرار حکومت پشتون تبار در افغانستان است. اگرچه این اصطلاح « پشتون تبار و تاجیک تبار و ترک تبار و هزاره تبار» از هر حنجره ای که براید، ضربه زدن به نام نامی افغان است و چه جایی که آن را یک استاد تاریخ و سیاست بگوید، اما حقیقت این است که اگر سیاست پنجاب را تبار حکومت در کابل تعیین دارد، برای پنجاب و پاکستان یک حکومت پشتون تبار ( با معذرت که این اصطلاح استاد تره کی را استفاده می کنم) به صرفه است. به این دلیل که اگر در کابل هم حکومت پشتون تبار نباشد، پشتون های آن طرف خط دیورند که خویشتن را سال ها قناعت می دادند که همتباران ما در کابل حکومت دارند و حکومت کابل متکای معنوی آن ها است ، از آن محروم می شوند وشاید سبب قیام های پشتونی در پاکستان گردد، از همینرو پاکستان برای دفع این خطر تلاشش همین بوده است تا در کابل حکومت پشتون تبار ( باز هم با عرض معذرت قبلی) روی کار باشد. و استاد بهتر می دانند که گزینهء پنجاب برای حکومت در کابل انجنیر صاحب گلب الدین حکمتیار بود ؛ نه استادبرهان الدین ربانی و جنگ های کابل هم بعد از پیروزی مجاهدین از سال 1992 به بعد، جنگ کابل و پاکستان بود و پاکستان مستقیما از آن حمایت می کرد و به انجنیر صاحب حکمتیار همکاری های لوژیستکی می کرد و سپس ظالبان را که پشتون تبار خوانده می شوند ، خلق کرد و تا حکومت تاجیک تباران را سقوط نداد، پاکستان آرام ننشست. اگر پاکستان استاد برهان الدین ربانی یا قوماندان احمدشاه مسعود را می خواست ، عوض جنگ جلال آباد ، جنگ بدخشان را سازماندهی میکرد. زیرا هر آگاه به مسایل نظامی می داند که فاصله کابل به جلال آباد چقدر نزدیک است و اکمال نظامی جلال آباد با وجود یک قول اردو و فاصله نزدیک با قول اردوهای ولایات جنوبی، پیروزی برای پاکستان را دشوار می کرد ، اما در بدخشان با آن طبیعت کوهستانی اش و فاصله از کابل و همجواری اش با پنجشیر و فرخار و تمویل جنگ از طریق چترال که از دید دنیا هم مثل جلال آباد مکشوفتر نبود ، به آسانی می توانست بدخشان را تصرف کند و پیروزی که در آن دوران تصرف یک ولسوالی بود با تصرف ولایتی به مساحت چند برابرلبنان و اسرائیل و چند شیخ نشین دیگر، استاد ربانی و مسعود تاجک تبار را بر قله پیروزی می نشاند ؛ اما پاکستان ولایتی را انتخاب کرد که احزاب پشتون تبار در آن قدرتمند بودند و جمعیت و شرای نظار در آن یک قاری اسرار الله داشت و یک شهزاده مظلومیار. بناء با تحلیل استاد بزرگوار موافق نیستم و این تحلیل نشانه بارز قومی دارد نه اکادمیک؛ خصوصا وقتی که استاد در همین نوشته شان از سفر هیأت مجاهدی به مسکو یاد کرده وفرموده اند که اکثریت اعضای آن را اعضای جمعیت و شورای نظار تشکیل می داد. این رویاد اگرچه به به دهه اخیر قرن بیت ارتباط می گیرد ؛ اما آنقدر کهنه هم نشده است که استاد تره کی در مرود چیزی بگوید و ما بدون جستجو قبول کنیم. نام های هیأت که در همان زمان در مطبوعات برونمزی و رادیوها یادآوری گردید و مصاحبه هایی هم با اعضای هیأت صورت گرفت عبارت بودند از 1- استاد برهان الدین ربانی2- آیت الله العظمی محمد آصف محسنی 3- مولوی صاحب معظم محمد نبی محمدی 4- قاضی صاحب بزگوار محمد امین وقاد5- ارجمندی پیر صاحب سید حامد گیلانی 6- برادر حضرت صاحب حشمت الله مجددی7- حجت الاسلام مرتضوی 8- حجت الاسلام باقر9- حجت الاسلام و المسلمین سید هادی هادی. بناء استاد محترم که اکثریت آن هیأت را اعضای شورای نظار و جمعیت می گویند ، بفرمایند بگویند که اکثریت در نزدشان چه معنی دارد. فراومش نکنم که مسعود خلیلی هم به صفت ترجمان بود ، مگر ترجمان و تایپست را هم می توان عضو بلند پایه هیات دانست، به خاطر این از تایپیست یاد کردم که تایپستی که در چند سفر در در قرن بیست مرحوم سردار نعیم وزیر امورخارجه را به سازمان ملل همراهی نموده بود، در سوانح خود می نگاشت که عضو هیات عالرتبه ملل متحد به اسامبله عمومی شماره (؟) سازمان ملل متحد. خدا کند رد سخنان داکتر صاحب محمد عثمان تره کی ، از حد گذری به شمار نرود. من چنین فکر می کنم که گفتم. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.12.2015 |
|
بعد از عرض سلام به استاد محترم داکتر صاحب روستار تره کی! از مضامین تحلیلی عالی تان مخصوصاٌ "کانفرانس ژنو و توطئه ضد صلح ائتلاف چپ و راست" باز هم مستفید شدیم خداوند (ج) عمر طویل برایتان بدهد. من با این گفتار تان کاملاٌ هم نظر هستم که:" واقعیت اینست که تا زمانیکه مسئولین اینهمه جنایت پست های کلیدی فرماندهی در حکومت را بکمک خارجی دراختیار داشته باشند صلح ، همچنان یک آرزوی دور دست باقی خواهد ماند. فقط یک حکومت غیر وابسته که پروسه تشکیل آنرا ملل متحد نظارت نماید، میتواند روزنه صلح را از طریق . مذاکره با مخالفین باز کند.
نفس در سینه ام موجیست از بحر پریشانی حبابم را لباس بحر تنگ آمد بعریانی
عالم عرفان بیدل
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
27.12.2015 |
|
برادر ارجمند محترم داود مومند، مباحثات زیادی درین صفحات در مورد کار روایی های شخصیت های نیمۀ دوم قرن بیستم افغانستان مطرح گردید که البته نظریات مخالفین و موافقین در مورد آنان منتشر شده است، ولی چیزی که بیشترین موجبات تعجب و نا باوری را در زمینه فراهم نمود، همانا تعریف، تمجید و تأیید نظرات معدودی از نویسندگان از جانب اشخاص فاقد معلومات عمومی و آگاهی مستند تاریخی و نتیجتاً، عدم ارائۀ اسناد، مدارک و ثبوت شهادت مستدل، بوده که باید قناعت و رضایت مندی آن نویسندگان را فراهم ننماید. ولی عجبا که ده ها نوشتۀ این دریچه ها سند اند که طرفین «ممدوح و ستایشگر» با هم تبادل افکار نموده و به منزلۀ « تو مرا ملا بگو و من تر آخند» اصلاً به این باور نبوده اند که « بر زمینت میزند نادان دوست». باری، بجا فرموده اید که افلاطون متفکر یونانی هزاران سال قبل رنج مدح خویش را از زبان نادانی بیان نموده که هزاران سال بعد از آنهم، فلسفۀ چنان عالی در منطق و مذهب خبرگان با انصاف خریدار دارد. این را هم ازین خواهر داشته باشید:« از سقراط حکیم یونانی سوال شد که ادب از کی آموختی؟ گفت از بی ادبان! آنچه را آنان پیشه کردند، من بر عکس اجراء نمودم». با نا امیدی منهم در دعای خیر شما و برادر محترم آقای الله محمد سهم گرفته و «آمین» می گویم. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.12.2015 |
|
آمین یا رب العالمین
برسان خود را به داد جاهلین که من هم از آن مستثنا نیستم.
از کجا آیًنه با مردم موافق میشود شخص را تمثال خود دام علایق میشود |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
27.12.2015 |
|
گریه افلاطون از ستایش جاهل در اساطیر ماضیه رقم گردیده که شخصی به افلاطون ،فیلسوف یونان پیام آورد که فلان شخص در مورد علم ، فضیلت و حسنات تو سخن میگفت . افلاطون با استماع این سخن زار زار بگریست ، مخبر از علت گریه فیلسوف جویا شد . افلاطون در جواب گفت که چه خطا و اشتباهی از من سر زده که مورد ستایش و تحسین این شخص جاهل قرار گرفته است . عبرت حاصله از حکایت فوق این است که ستایش جاهل و کژ اندیش مایه ای نگون ساری و افسردگی و تذلیل روح و روان آزادگان و صاحبان علم و معرفت و فضیلت است . پروردگار عالم مردمان صاحب معرفت و فضیلت ما را از ستایش جهال و کژاندیشان در حفظ و امان خود داشته باشد . آمین |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا امریکا
تاریخ:
26.12.2015 |
|
داود مومند! خطاب کردن ( لیونی )به یک رهبر یک ریس جمهور به یک صدراعظم و بالاخیره به یک خدمتګار وطن دلالت به بی دانشی بی سویه ګی فرد میکند، نزد بنده موقف و منزلت ان فرد که این ګونه جفا در حق یک خدمتګار وطن میکند، عین موقف جنرال بابر پاکستانی دوشمن همیشګی افغانستان است. جنرال بابر هم مرحوم سردار محمد داوودخان را به عین جملات خطاب مینمود، مومند ګله! میدانم ګناه مرحوم سردار محمد داوودخان در این بود که وی یک عده تیل و تایر فروشان را از ماحول پوهنتون کابل مرکز اموزش و پرورش نسل اینده کشور رانده و به کیفر اعمال ناشایسته شان رساندند، این رانده شده ها در کوچها و بازار سرګردان مثل لوفرهای اینطرف و انطرف بی مسولیتانه ګاهی در این در و ګاهی در ان در سر میزدند. من نظر بخواهش یک محترم ولامقام من که از من خواهش نمود تا در باره خودت چیزی نه نویسم ولی خودت مکررآ از چوکات ادب برامدید، و بچرندیات مثل سابق ادامه میدهید، نمیدانم مشکل شما روانی است یا کهن سالګی. مومند جانه، انقدر که من فامیل اقای ناشر را میشناسم به هزارم حصه خودت انها را نمی شناسی، امدنم به امریکا به اثر تشویق و همکاری فامیل اقای غلام نبی خان ناشر سابق معاون مشرانو جرګه که بمن حیثیت کاکا دارد، بود. مومند خانه! میدانم که اسدالله امین برادرزاده و داماد خفیظ الله امین که یک وقت سکرتر اقای سرور ناشر در شرکت سپین زر بود، اسدالله امین در زمان حکومت روایی حفیظ الله ریس ادار بدنام کام ( خاد ) مقرر وی قاتل هزارها هموطن است، اقای غلام سرور ناشر در موضوع سوختاندن ګدام پخته شرکت سپین زر که میلیونها دالر خساره به دولت رسید، زندانی ګردید، اقای ناشر یکی از معتمیدین بسیار نزدیک پادشاه سابق و حفیظ الله امین بود، موصوف بعد از کودتا ۷ ثور ۱۳۵۷ بدستور مستقیم حفیظ الله امین از حبس رها ګردید، وی در یک موضوع بزنس به حفیظ الله امین شریک بود، وقتیکه به جرمنی غرض فروش ان اشیا که حفیظ الله امین به وی داده بود امد، وی در انجا مسکن ګذین ګردید و یک مقدار پول حفظ الله امین را به امین مسترد نکرد. نمیدانم که هدف شما از طرح نمودن این ګونه مسایل که مایار چی کرده، من چی کردم و خودت چی کردی چی هدف داری، چی چیز را میخواهی بخور مردم بدهی. فکر میکنم به طرح کردن این ګونه مسایل یک عده بزرګان را شعوری بدنام میسازی، ای کاش یک فرد خوش نام در باره این افراد چیزی مینویشت تا وزن انها زیادتر میشد، نه یک شخص تیل و تیوپ فروش دولتی مدیر خدمات پوهنتون کابل. که سوابق شان مثل افتاب به دیګران روشن است، یک شاعر چی خوب ګفتند. مدیر د لوازم دی خدمت د ده لازم دی یا وی په سینما کی یا وهی چیری چالدار نوکر یم د بادار. خوانندګان محترم! محبس دهمزنګ در وقت نادرشاه تهداب ګذاری شده اینکه در انجا برای یک عده محبوسین بخاطر رفع احتیاجات انسانی جاهای محصوص ساخته شده بود کار خوبی بود، ان جاها در وقت صدارت هاشم خان شاه محمودخان که پدران یک عده بزرګواران امروز ما والیان انوقت ولایت کابل و مسولین درجه یک ان محبس بودند در انوقت نیز عینی حال و احوال بود، این خیمه های و اوطاق های خورد تنها در در زمان ریاست جمهوری شهید داودخان در ان محبس ساخته و نصب نشده بود بلکه تاریخچه ان به سابق میکشاند،چرا این بزرګواران که امروز ادعا و شکایت از ان اوطاقها دارد چرا در ان وقت که خودشان و اعضای فامیل شان در قدرت بودند به این موضوع به اصطلاح انها غیر انسانی ؟ برخورد انسانی نکرد و متوجه این نقیصه نشدند، راست ګفتند : کور خود بینا مردم.
چا غوږ کښی راته وویل چی جانان مه یاده وه د سرو شونډ د پاسه سور پیزوان مه یاده وه. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
26.12.2015 |
|
محترم آقای قیس کبیر مدیر مسؤول افغان جرمن آنلاین، بعد از عرض احترام، ممنون که جواب ایمیل مرا مبنی بر حذف مضامین سالهای متمادی تقبیح اشغال مادر وطن در سالگرۀ منحوس 6 جدی، «ظاهراً» بصورت مختصر در دریچه ابراز نمودید. باور بفرمایید که این قلم بر حسب عادت عمری به اصول، مقررات، پرنسیپ و پالیسی نشراتی هر تشکیلی، سخت پابندم. اینکه مضامین منتشرۀ این شاگرد در افغان جرمن، منحیث یک مؤسسۀ نشراتی دارای یک پالیسی آشکارا، در حقیقت ملکیت آن تشکیل محسوب میگردد، هیچ جای شکی نیست. ولی پالیسی منتشرۀ افغان جرمن که دارای مواد و قواعد نشراتی می باشد و کاملاً بدسترس همگان در خود وبسایت قرار داشته است، یقین بیخبری و اغماز از هر مادۀ آن، مثل بیخبری از قانون معذرت شناخته نمی شود. روی این ملحوظ چگونه خود اولیای افغان جرمن، اقلاً از یکسال به اینطرف روی بعضی از مواد بسیار مهم نشراتی که با آبرو و شرف نویسندگان پورتال و حتی حریم خانوادگی آنان سرو کار دارد، پا گذاشته و مقررات تعیین و نشر شدۀ خود را تخریب و معدوم مینمایند؟! با استناد به نوشته های دریچه ها و حتی بعضی مقالات و با در نظر داشت آزادی فکر و بیان، میتوان بر بیشمار موضوعات انگشت گذاشت که عفت قلم، کرامت والای انسانی و اخلاق مطبوعاتی به حوالۀ الفاظ و دشنام های رکیک و تهمت های غیر اخلاقی بدون اثبات به تعداد زیادی از نویسندگان، سخت اغماض، پامال و تخریب گردیده است. اینک برعلاوۀ انتشار قسمتی از پالیسی نشراتی بصورت فیتۀ متحرک بر بالای صفحات دریچه ها، در خود متن روش نشراتی افغان جرمن هم، در حدود یک و نیم دهه در مادۀ پنجم، قسمت 1 چنین میخوانیم: ((پنجم- 1- پورتال افغان جرمن آنلاین خود را به اصول نشراتی قبول شدۀ جهانی پابند می داند. به این اساس حق آزادی بیان، اندیشه و عقیده و افکار نزد ما سرحدی را نمی شناسد. این مرزها اگر مشخص شوند، حفظ کرامت و حیثیت دیگران، احترام به انسان و شرف انسانی، ممانعت از تعرض به دیگران، ممانعت از نشرات خلاف آداب و اخلاق انسانی و افغانی، کثرت گرائی، رعایت حرمت به عقاید دینی، و احترام به دگراندیشی و رعایت آن می باشد. ما به تنوع اندیشه ها و افکار معتقد هستیم و به این باوریم که دسترسی به افکار متنوع می تواند جوانب مثبت و منفی همه اندیشه ها را به آسانی فراهم بسازد.)) حال وقتی خود پورتال چنین یک ماد ل مهمی را که بر احترام به کرامت والای انسانی در مجموع، استوار است و با اصول نشراتی قبول شدۀ جهانی«جزئی از مواد اعلامیۀ ارزشمند حقوق بشر» را علی الرغم هوشدار نویسندگان و اعتراضات آنان به خاطر پامال چنین اصولی، اغماض ابدی نموده و بنام آزادی های بیان «؟!» شرف نویسنده و خواننده و مربوطین آنان را به لیلام میگذارد، پس شایسه است که قلم بدستی چون من هم با سابقۀ طولانی بیشتر از 13 سال، ادعا نماید که مضامین نشر شده « 5 مضمون» به ارتباط 6 جدی را از صفحات افغان جرمن بر دارید. ولی شاید سوال شود که چرا چنین تصمیمی از جانب اینقلم اتخاذ شده است:
1- چند ماه قبل یکی از نویسندگان بظاهر محقق وبسایت در صفحۀ تبصره ها اعلام نمود که با موجودیت بیشتر از 200 نوشتۀ این قلم در آرشیف افغان جرمن«بیشتر مبارزات برای حقوق بشر، حقوق زن افغان و تقبیح و افشاء جنگ های خونین و اعمال مجرمین جنگی در افغانستان»، همه غیر قابل مطالعه بوده و با تکرار مکررات، نوشته های بی ارزشی اند که به منزلۀ « نشخوار» بیهودۀ عین موضوع، کاملاً خالی از ارزش مطالعه میباشند. نظریات و ارزیابی چنین ادعاهایی از جانب یکی از نویسندگان یکه تاز مورد پسند شما، به نظر تعداد زیادی از خوانندگان، در حالیکه طرف مقابل هم همکار این وبسایت بوده است؛ ایجاب نوشتن چند سطری را برای حمایت از هر نویسنده ای در مجموع، «خوب است تا از وبسایت دیگری که سخت مورد انتقاد هر روز آن قرار دارید، بیاموزید» از جانب اداره مینمود که نشان دهید که شما در حالیکه آثار قلمی این جانب را آرشیف نموده اید، قضاوت دیگری در مورد آن مضامین دارید بدون بهانۀ «مسئولیت نوشته بر عهدۀ نویسنده است». ولی چون در سکوت آن حملات را استقبال نمودید، گویا با «سکوت علامت رضاء»، واهی نوشتن و بیهوده قلم زدن این جانب را هم قبول و باور نمودید. پس حال بر عکس عقاید تان چگونه 5 مضمون مرا در تقبیح از روز 6 جدی، اشغال افغانستان عزیز، در یکروز منتشر نموده ارج می گزارید؟!! 2- این قلم در عرصۀ دو ماه دوبار نوشتۀ یکی از اعضای هیأت تحریریۀ شما را که با وجود نام مستعار وی برای کوبیدن ملی گرایان و همکاران وبسایت شما، هردو وی را «دقیقا» می شناسیم، در سکیپ و ایمیل برای تان ارسال داشتم که از من تقاضای ترک همکاری با افغان جرمن را نموده بود، ولی شما با اینکه نوشتید«البته به انگلیسی مثل همیشه» که در سویس تشریف دارید و در باز گشت، اقدامی در زمینه می نمایید، پس چه شد؟! میشد که برای نگهداشت همکاری یک قلم بدست سابقه دار ترین، چند سطری در دریچۀ تبصره ها بنویسید و در مجموع اعلام نمایید که چنین پیشنهاداتی برای عدم همکاری نویسندگان، جایز نبوده و روا نیست، ولی البته چنین نکردید، یعنی که به پیشنهاد آن عضو افغان جرمن قلباً موافقه نموده و«صحه» گذاشتید. 3- تبصره و نصیحت جدید تان به آقای داود ملکیار که منطق و قضاوت والای ویرا نا دیده گرفته به وی نوشتید که حرف دیگران را گوش نکند، یا الله! مگر این شخص شما نبودید که همکاری برای تنظیم و اصلاح و آنلاین نمودن مضامین را که برای عده ای از نویسندگان مدت هاست که اینقلم، کاملاً «رضاکارانه »، با وجود آنچه در بالا ذکر شد و منجمله همکاری با آقای داود ملکیار را هم، هنوز بدون چشم داشتی از جناب تان، ادامه میدادم، با تغییر کود های نشراتی، بدون اطلاع که حقم بود، از من «صلب» نمودید؟ً! من هنوز منتظرم تا ثابت نمایید که مضمون ایشان به قرار توقع شما«؟!» اول در افغان جرمن اقبال نشر نیافته است! تاریخ انتشارات را البته مدتیست که خدمت تان ارسال داشته ام، ولی اغماض عادت شماست. می بینیم که مضامین 14 سال قبل را بدون تشریح و اجازۀ نویسنده از سایت دیگری، به عنوان مضمون روز نشر می نمایید و انتشار مضمون را در سایت دیگری بهانۀ نا حق می آورید. ماشاالله!
پس با تشریحات بالا، چگونه نظر تان تغییر نموده و 5 مضمون این قلم که در حقیقت ثابت نمودید که صفحات بی ارزشی اند از تکرار مکررات و به منزلۀ «نشخوار»، در چنین روز سیاه سر نوشت ساز یک ملت مظلوم به نشر میرسانید؟! فکر نمیکنید که با طرف گیری، بی اعتنایی، اغماض در مسائل و تبختری که دارید، نویسندگان شریف، سابقه دار و همکاران صادق را به تدریج درین وبسایت آزرده نموده و چون اینقلم، یک یک مرخص می فرمایید؟
به آرزوی مؤفقیت.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.12.2015 |
|
بنظر بندہ، كتاب خاطرات مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیمزی به نام ارمغان زندان و سلسله مقالات اخير جناب محمد داود ملكيار به نام رد اتهامات و شرح واقعيتها، بایداز جمله نوشته هاى برگزیدہ ای سال جاری درین پورتال انتخاب شوند۰ ضرور نيست نظر من درستترين باشد. مگر من جواب بسیار سوالہا در مورد عقبمانیہایی اقتصادی و فلاکتہایی اجتماعی کشور در عصر حاضر را ازآنہا دریافتم٠ والله اعلم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
26.12.2015 |
|
داود خان شخصیتی است که در تاریخ افغانستان نامش ، به حیث شخصیت وطنپرست ، پرکار ، روز وشب دلش بخاطر وطن ومردمش می طپید، با تکمیل و سروی پروژه های بزرگ ، سر خود را به ابر قدرت های جهان خم نه کرد مردانه وار زیست و قهرمانانه خودش و فامیلش به مقام شهادت رسید.
هر افغانیکه خون پاک مادرش را خورده باشد از آن انکار کرده نمیتواند. زندگی ساده داشت یک پول از بیت المال را خیانت نه کرد هر افغان باید به آن افتخار نماید. بهر بهار گلی بیرون آرد سر گلی برفت که نه روید به صد بهار دگر |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
26.12.2015 |
|
کودتای میوند وال !
باید متذکر شد که آقای میوندوال خودش جرئت کودتاکردن را نداشت ازینکه به اثر تشویق آقای مرستیال و به اصطلاح عام بازار سرخ وسبز را برایش ، نشان دادن و آماده گی قوای هوائی تحت نظر عبدالرزاق خان و دیگر نیرو های نظامی توسط خود مرستیال و همکاری کشور پاکستان ، میوندوال هم ازینکه دروقت صدارتش یک صدراعظم ناکام بوده و از طرف رشتیا و فرهنگ با دادن زهر و پروپاگند اجنت سی آی ای و بی کفایتی ، در اذهان مردم جایگاهی خوبی نداشت و ازینکه میدید پاکستان هم پایش در ین کودتا دخیل است کودتا را برای خود چانس عالی دانسته و میدانست ( با گرفنن آن سم) عمرش کوتاه است و بد نام ازین دنیای فانی خواهد رفت ذوق زده میگردد.
البته موصوف آنرا باید میدانست با ناکامی یا افشای آن هر نوع شکمجه و مرگ را مد نظر میگرقت . به گفته عوام کودتا کردن یا تخت است یا تابوت .
طوریکه داودخان در شب کودنا ار رفقایش، خواهش کرده بود در صورت ناکامی کودتا اورا به قتل برسانند تا مورد استجواب اشخاص بی کفایتی مانند سردار ولی نه گردد.
لذاازینکه بعضی ها نوشتند که داود خان از یعضی موضوعات بی خبر بود از خوشبینی و آشتی بین طرفداران ان دو شخصیت بود ورنه باید این کودتاچیان که با همکاری پاکستان بروی صحنه میخواستندبیایند باید هیچ رحمی به آنان نمی شد اما باز هم داود خان ار صبر و حوصله کار گرفت واز اعدام بسیاری شان چشم پوشی کرد.
پرچمی ها باز هم وجدانی داشتند که اعتراف کردن، که در قتل خیبر ،داود خان رولی نداشت و نا حق وی را در اوایل روز های کشته شدنش متهم ساخته بودند.
پرچمی ها حق ویا نا حق مظاهرات بر ضد رژیم نمودند اما از طرفداران آقای میوندوال یک شخصی پیدا نشد دست به تظاهری نمایشی هم بزند زیرا او کدام پایگاهی مردمی و حزیی نداشت و متاسفانه اشخاصیکه میخواهند نام میوندوال را درین چندین سال، وسیله قرا داده و اهداف خودشان را پیش ببرند نا کام هستند. با عرض احترام |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
26.12.2015 |
|
آقای محترم رحمن !
من درهیچ جای ننوشتم که خانم ملالی نظام کدام جنایتی مرتکب شده لذا آن برداشت شخصی خود شماست که بسیار سطح در موارد قضاوت میکنید و برداشت غلط مینماید .
امید وار هستم نوشته ها را به دقت خوانده و تیصره بنویسید، نه از کسی بی اندازه پشتیبانی نماید و نه کسی را متهم به چیزیکه ننوشته گناه کار قلمداد کنید. |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
26.12.2015 |
|
چشم های سردار داؤد در انتخاب اشخاص کور بود بعد از اینکه پادشاه سابق تحت فشار داؤد خان و حلقه مربوطه اش مجبور شد شاه محمود خان غازی را از صحنه دور ساخته و داؤد خان را در رأس حکومت قرار دهد ، سردار داؤد خان در سال اول دوره صدارت خود مرحوم محمد اسمعیل خان مایار نایب الحکومه قطغن را که یکی از پروزن ترین و مانند والی علی احمد خان از معروف ترین والی های تاریخ معاصر کشور ما بود از وظیفه سبکدوش نموده و به عوض او حاکم بدخشان سردار جمعه گل صدیقی را بحیث نایب الحکومه قطغن و بدخشان منصوب نمود . سردار جمعه گل صدیقی از زمره فاسق ترین ، کثیف ترین و بد نام ترین مامورین عالی رتبه کشوراست که تاریخ وطن بیاد دارد . وی زمانیکه حاکم بدخشان بود به ناموس یکی از اربابان آن دیار تجاوز نمود ، البته آن ارباب با غیرت و شجاع انتقام خود را به شدید ترین شکل از سردار جمعه گل گرفت که البته برای یک انسان دنی ، بی کلتور و نا مسلمان و دایم الخمر وبی خاصیت مانند جمعه گل صدیقی چندان تفاوتی نداشت .جمعه گل آدم رشوت خور و ظالم نیز بود چنانکه هژده هزار نفر باشندگان قطغن را در حفر یک کانال بزرگ مجبور ساخت که ماها بصورت بیگار و بدون مزد ، کار کند . گرچه سردار داؤد خان شخصا آدم با غیرت و با ناموس بود ولی در انتخاب اشخاص با قبول استثنأ چشم کور داشت و مردم افغانستان به حق او را **** سردار خطاب میکردند . داؤد خان بجای اینکه جمعه گل ملعون را مطابق و به پیروی ازعدالت فاروق اعظم جزای شرعی میداد ، بر عکس آن مکروب جامعه را به عوض یک انسان با وقار مانند مایار صاحب جنت مکان ، خلد آشیان مقرر نمود، مایاری که مانند جناب عبدالله خان ملکیار در هرات با تبعید شدگان سیایسی سلوک انسانی و شرافتمندانه داشت . از زبان مرحوم محمد سرور ناشر ریس سابقه شرکت سپین زر که خود قربانی دسایس شخص سردار داؤد که عقده شدید و سرطانی از ناحیه اقامتش در هوتل سپین زر که جناب ناشر اجازه نداد در سویت مخصوص پادشاه اقامت گزیند ، گردید ،در آلمان از فجایع و جنایات سردار جمعه گل شنیدم که قلم از تحریر و بیان آن عاجز است . اکنون ذوات محترمی که حتا گناه ظلم یک کارمند بسیار پایین رتبه دولت را بدون در نظرداشت سلسله مراتب اداری مستقیمأبه دوش شاه سابق می اندازند ، پرسان میشود در مورد انتخاب و انتصاب یک خاین بزرگ ، به یکی از مهمترین کرسی های دولت توسط قهرمان خیالی شان یعنی کودتاچی بزرگ و غاصب قدرت از راه نا مشروع کودتا چگونه ابراز نظر میفرمایند ؟ خداوند به سردار پرستان چشم و دیده بصیرت و شعور و وجدان عدالت طلبی و حق پسندی اعطاء کند. آمین یا رب العالمین والعا قبت اللمتقین |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.12.2015 |
|
محترم محمد داؤد ملکیار سلام، متأسفانه چون در سفرم، نتوانستم بخش هفتم سلسلۀ مقالات تانرا به زودترین فرصت ممکن آنلاین نمایم. افغان جرمن آنلاین را مفکوره بر این است که همۀ مقالات تحقیقی از هر جانب را نشر نماید، تا حقایق تأریخی تا اندازۀ امکان روشن گردند. خوانندگان خود شان قضاوت کرده می توانند که کی از بغض و عداوت کار گرفته است و کدام یک فقط جهت روشنی ساختن موضوع... شما هیچگونه تشویش ازین بابت نداشته باشید که خدای نخواسته مضامین تان سانسور شوند. اگر بخواهید کلید دخول نگارندگان مستقل را در اختیار تان می گذاریم. فقط یک خواهش دارم که زیاد به پروپاگند های منفی دیگران وقع نگذارید، خود تان تجربه کنید....
محترمه میرمن نظام، ایمل شما را جهت دور نمودن مضامین سابقۀ تانرا گرفتم. اگر لطف نموده یکبار قانون نشراتی ما را از نظر بگزرانید، برای شما واضح می شود که میدیای نشر شده در افغان جرمن آنلاین مال این وبسایت می باشد. معذرت ما را بپذیرید...
با احترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
25.12.2015 |
|
به مدیریت محترم پورتال افغان جرمن آنلاین! بعد از ادای سلام و تمنیات نیک، توجۀ شما را یکبار دیگر به درخواست دیروز خود جلب نموده و خواهان همکاری دوستانۀ شما می باشم. طوریکه به شما معلوم است دیروز 24 دسمبر حدود ساعت 12 ظهر، به وقت آلمان، قسمت هفتم نوشتۀ خود را تحت عنوان (رد اتهامات و شرح واقعیت ها) به دو آدرس، یعنی ایمیل آدرس پورتال و ایمیل آدرس محترم قیس کبیر ارسال نمودم. و بعد از 6 ساعت صبر، دو باره نوشتۀ مذکور را به دو آدرس فوق الذکر ارسال کردم. ولی تا بحال که 24 ساعت میگذرد، هنوز چانس نشر نیافته است. فکر کردم که رخصتی های روز کرسمس و مصروفیت های خانوادگی سبب شده تا آنلاین شدن آن نوشته به تعویق بیفتد. باید علاوه کنم که بعد ازین قسمت صرف یک قسمت دیگر باقی مانده که در هفتۀ آینده تهیه خواهد شد. و قصد دارم بعد از نشر قسمت آخر در هفتۀ آینده، بحث روی این قضیه را بکلی خاتمه داده و به موضوعات حاد فعلی کشور عطف توجه نمایم. لذا از آن پورتال محترم خواهشمندم که قسمت هفتم را که تکمیل کنندۀ شش قسمت اول می باشد، و کمافی السابق، در این نوشته، پالیسی نشراتی پورتال و احترام به شخصیت افراد (حتی کسانیکه اذیت و آزار شان به ما رسیده)، جداً مراعات گردیده است، با همکاری دوستانۀ تان، آنلاین و نشر نمائید. از همکاری تان قبلاً اظهار امتنان می نمایم. داؤد ملکیار
|
 |
اسم:
رحمن محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
25.12.2015 |
|
جناب محترم هیواددوست صاحب، تبصره بر یک مضمون، خبر، تبصرهٔ یک شخص حق مسلم هر خواننده و نویسنده است.شما حق این حق را دارید اما منفور خواندن کسی، دعای بد در حق کسی، در شبکه های اجتماعی هیچ گونه لزومی ندارد. اگر کاکا، ماما، و هر شخصی خیانت کرده قوانینی موجود است هر کس میتواند با اسناد به ادارات څانوالی، قضاء مراجعه کند و یا آنچه خیانت به حساب می آید با شواهد غیر انكار پذیز در رسانه ها نشر شود.تا جرم اثبات گردد. من ګمان می کنم هیچ قانون امروزی کسی را به جرم کس دیگری مورد باز خواست قرار نمی دهد. اگر شما اسناد و شواهدی مبنی بر خیانت خانم مد نظر دارید آنرا لطفاً به نام و نشان او نشر کنید. خواهشمند است جهت پرنسیب و حیثیت پورتال از این نوع تبصره های کجدار خوداری کنید. من از مسؤولین پوتال خواهشمندم که همچو نوشته های هر دو جانب را از نشر باز دارند. با احترام رحمن غوربندی
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
25.12.2015 |
|
محترم آقای غلام حضرت خان احترامات مرا بپذیرید!
کسانیکه کلمه های توهین آمیز را نثار، آن شهید وطن میکند و تمام اعضای فامیلش هم شهید گردیده که از او دفاع نماید. لذا کلمه نفرین بر آنعده اشخاص درست و بجای میباشد و اگر کسی انتقاد دارد میتواند با الفاظ مودبانه مثل آقای داود ملکیار آنرا بیان دارد.
کودتا کردن هم حق مسلم آقای میونوال بوده، او شاید فکر میکرد که به دوران 3.5 ساله صدارتش کدام کاری مهم انجام نداده و آنرا با این عمل میخواست ، جبران نماید. اما هرکس باید بداند اگر کودتا افشا میشود اعدام را مد نظر داشته یاشد که باید به جرئت و مردانگی آنرا ابراز نماید.
اما آن ویدیو های آقای ملکیار ناقص بوده و بی ارزش است.
لدا شما انتقاد نماید و یا احترام برای تان جواب ارائه خواهد گردید.
به کسانیکه ماما و کاکایش متهم به زهر دادن آقای میوندال است و موصوفه صفخات این پورتال را بر وصف آن خائینین سیاه مینماید بی جواب خواهیم بود. با احترام |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
24.12.2015 |
|
به دو شخصیت نهایت ګرامي ما!
استاذ سید خلیل الله هاشمیان صاحب! استاذ محمد ظریف امین یار صاحب!
« مجاهد در افغانستان به معنی: فاسد، فاسق، شیطان!» از جناب هاشمیان
« سقوط داوطلبانه مجاهدین!» جناب امین یار
این دو نوشته شمایان را تحت یک عنوان مطالعه نمودیم. من قاصر پارسال طی سفرم به کشور عزیز ما به چشم سر دیدم که منفور ترین و مجرم ترین کلمه یا در بین مردم زخمی زخمی افغانستان همین کلمه ( مجاهد ) بود. به خصوص این سران این ګروه در بین کافه ملت قهرمان افغان به اندازه آخر مورد انزجار قرار داشتند و این وضعیت را خود این افراد و حامیان شان هم تماشا میکردند. احساسات وطن خواهانه شما دو استاد با این نوشته های حقیقی، علمی و مستند شما، قابل تمجید فراوان است. قلم تان رسا باد |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
24.12.2015 |
|
برادر محترم، غلام حضرت بعد از عرض احترامات، نوشتۀ نهایت خردمندانۀ شما را در مورد منطق استدلال و انتقاد سالم بر نوشته ها درین دریچۀ نظریات و مخصوصاً بر نوشته های شخص خاصی که مورد پسند و تائید دایمی اختیار داران این دریچه ها هست، مطالعه نمودم. این شخص نه تنها بر مضامین آقای داود ملکیار که نهایت مستند، مستدل، با معرفی شهود عینی و البته با یک صلابت و روشنگری خاص در بیان تاریخ، مراعات عفت قلم و کرامت انسانی، موضوعات را خردمندانه در پناه دری اصیل افغانستان عزیز در زمینۀ کار روایی ها و جنایات مشهود عصر استبداد جمهوری داود خانی، انتقادات نا مفهوم و واهی حواله مینماید، بلکه با مهارتی که در بیجا نویسی با اغلاط املایی و انشایی نهایت تأسف آور و ترحم انگیز دارد، ذهن و فکر منسجم خوانندگان را هم به بیراهه می کشد. در حالیکه حق انتقاد سالم و مستدل و مستند بر هر مفکوره و نظری آزاد است. در حقیقت تا زمانیکه پالیسی «عملی» مطبوعاتی این وبسایت تقاضای حمایت از چنین اشخاص و نوشته های مستهجن، نا مفهوم و مملو از هتک حرمت به قلم و بیحرمتی به کرامت انسانی را به حد اعظمی داشته باشد، و با نشر هجویات آنان همه تعهدات بالای دریچه ها را مثل همیشه پامال نماید، همین آش خواهد بود و همین کاسه.یقین مطالعه نمودید که این شخص با طرز تحریر مبتدی خاص خود از کلیفورنیا زیر چادر پنهان گشته، گویا یقین خود به افغانستان برای ساختن مکاتب برای مردم «!؟» خویش تشریف برده و مدتی نمایان نمی گردید، با حمله بر «حریم شخصی» محترم داود ملکیار به وی امر نمود که به افغانستان برود و برای پدر مرحوم خویش مکتب بسازد و افغان جرمن البته مثل همیشه، علی الرغم تعهدات بالای صفحۀ دریچه ها، آنرا نشر نمود. اینک نمونۀ بارزی از بیحرمتی و پامال وسیع کرامت انسانی در حق دو شخصیت تاریخ افغانستان، میوند وال و داود خان که اوراق تاریخ و شهود، اعمال آنان را در قسمت ملت افغانستان ارزیابی و آشکار نموده است، بازهم مطالعه نمایید، البته اگر بتوانید معنی لغات و املاء و انشاء نهایت طفلانه را دریابید:
اسم: هیواددوست محل سکونت: امریکا تاریخ: 18.12.2015 مرمی پوچک !
آقای ملکیار طوریکه دیده میشود وقت خود را به گفته عوام سری مرمی پوچک وقف کرده است شما اگرتمام مصاحبه های وی را بشنوید ضدونقیض است یکی میگوید بچشمم دیدم ناخن های میوند وال صاحب کشیدن بعد خانمش در آن مصاحبه آنرا رد میکند یکی میگوید زیر لگدهای صمد اظهر جان داد دیگری میگوید، زیری مشت های غوث الدین فایق ،ودیکری میکوید به چشم سر دیدم داودخان همرای بوت های خود به دهانش میزد ،عیسی خان یکبار دوست آقای میوندوال، بعد محتاط که با عبدالالله و قدیر نورستانی دشمنی دارد عیسی نورستانی راهم جز شکنجه کران قلمداد میکند. خلاصه داودخان هیچ کاری نداشت فقط برای میوندوال توطئه میساخت و آنهم کسی با زهر دادن رشتیا توان هیچ کاری را نداشت . برای مزید اطلاعات آقای ملکیار بگویم رئیس تحقیق آقای میوندوال فاروق خان لوی درستیزنظام شاهی بود نه صمد اظهر.
از اقای ملگیار خواهش میشود که برود ییک کاری خیر دست بزند که فایده اش یه محروم پدرشان برسد. او میخواهد که پدر بزرگوارخویش را با موضوع میوند وال برائت دهید آفتاب به دوانگشت پت نمی شود داود خان برای مردم معلوم است کارکرد های آقای میوندوال در دوره صدراتش. زیادتر روح آن مرحوم را نیازارید ارین قصه هاکدام فایده حاصل کردن نمیتوانید. شما میتوانسستید یک مکتبی بنام پدرتان تاسیس میکردید که اولاد وطن از ان بهره مند میگردیدو دعای به ان مرحوم (که توسط کمونیستها آزاد شده بود) کرده و روحش را شاد میساخت . با احترام
محترم آقای غلام حضرت، حال مشاهده میکنید که آن پشتیبانی از کرامت والای انسانی، احترام به عفت قلم و مراعات مسائل شخصی و چندین وعدۀ دیگر که در بالای این دریچه ها در حال حرکت اند، نوشته ای بر روی یخ بوده و افغان جرمن هرگز احترامی برای آن قایل نمی باشد. همیشه با عزت باشید،
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا، امریکا
تاریخ:
24.12.2015 |
|
درود های فراوان به قلم راسا و توانا استاد معظم اکادمیسسن اقای عظم سستانی، و داکتر صاحب بزرګوار استاد سید عبدالله کاظم! نمی توانم بکدام زبان از شما و استاد محترم دوکتور سیدعبدالله کاظم اظهار سپاس نمایم. شمایان واقعآ فرزندان صدیق و حقیقی افغانستان هستید، از برکت قلم توانا شما بزرګوارن است که ما امروز از تاریخ چندین دهه اخیر به شکل واقعی و حقیقی میاموزیم، شما روحدادهای چند دهه اخیر کشور را بیدون تعصب بشکل ریالستیک بخور مردم و تاریخ اموزان کشور میدهید.نسل های اینده کشور این زحمات شما را فراموش نخواهد کرد بلکه به ان ارج خواهد ګذاشت، شمایان در تنویر اذهان ما و اینده ګان این کشور نقش مهم و ارزنده را بازی نمودید، موفقیت و سلامتی تانرا را از بارګاه ایزد متعال خواهانیم، قلم تان همیشه رسا باد. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.12.2015 |
|
به ارتباط مقالّۀ جناب استاد داکترمحمد ظریف امین یار "" سقوط داو طلبانۀ مجاهدین"" این مقاله یک گزارش مستند و مستدل است از تپ وتلاش خاینین جهادی تحت رهبری ریش قلابی سیاف و یک عدۀ دیگر که خود را خودشان مجاهد میخوانند. امیدوارم بلکه احتراما سفارش میکنم خوانندگان این پورتال وزین، مقالۀ داکترصاحب امین یار رابخوانند، زیرا بسیار بموقغ حرض و آز مجاهدین نامنهاد را برای غصب قدرت افشا کرده است. در هفتۀ گذشته من هم مقاله ای تحت عنوان "" مجاهد در افغانستان به معنی : فاسد - فاسق -شیطان" نوشته بودم- در آن مقاله نام بسم الله نا بسم الله هم درجملۀ فاسقین ذکر شده بود- یک دوست هم سن وسال من که در سنین 90 سالگی در ایالت فلوریا بسرمیبرند، آن مقاله را خوانده و یک ویدیو کاست از یک صحنۀ بچه باری بسم الله محمدی در پنجشیر رابرایم روان کرده اند- صحنۀ عجیبی است که بسم الله چه حرکاتی در مقابل بچۀ رقصندهادا کرده است. آن دوست موسفید در یادداشتی که بضم ویدیو ارسال کرده، نوشته است که : "" وقتی بسم الله خودش بسن وسالِ همین بچۀ رقصنده بود، او را کسان دیگر می رقصاندند وبسم الله بحیث یک رقصندۀ بسیار مشهور درپتجشیر ازتصرف یک بچه بار دربدل عرضۀ پول نقد به تصرف دیگری قرارمیگرفت.اکنون او هم تخلص محمدی و هم لقب مجاهد کبیر را دارد..."" فاعتبروا یا اولی الابصار. - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
24.12.2015 |
|
از اینکه همه ما افغان ها ولی در مجموع همه ای مردم قاضی ها میباشیم و هستند، « کارل ګوستاف یونګ » میګوید: « برای این که فکر کردن کار مشکل است لدا هر یک حکم صادر میکند » این یک مرض روانی است. در مورد روانشناس « یونګ » لطفا خود در لینک ذیل مطالعه فرمایید.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
23.12.2015 |
|
سلام به همه خوانندگان!
بازهم دروغ!
تنها، و تنها یک دروغ می تواند ثابت کند، که گوینده آن آدمی است که نمی شود به او اعتماد کرد. کسی که یک دروغ گفت، می تواند به سادگی هزار دروغ بگوید! من اگر گفته ام هاشمیان چشم ملا عمر، این انسان بی فرهنگ، زن ستیز و دشمن آزادی، کسی که انگیزه اصلی کشتار هزار ها انسان در کشور ما شده است، مانند خلقی ها و پرچمی ها و رهبرانی که خود را مجاهد می خوانند، را بوسیده است، و تا امروز به نحوی از انحاء از این جریان متعصب، خونریز، ویرانگر و آلت دست پاکستان (منحوس ترین دشمن و بدخواه افغانان و افغانستان) پشتیبانی می کند و می خواهد میان اقوام مختلف کشور با نوشته های غرض آلود و تفرقه انداز خویش ـ شاید دستوری ـ ایجاد نفاق کند، مستمسک به نوشته های خودش چنین حرفی را میزنم. شما مقالات وی را بخوانید، از برخی مقالات وی چنان گند تعصب و شوونیزم به مشام تان خواهد رسید که دل تان را بهم خواهد زد. بوسیدن چشم ملا عمر را گذشته از این که خبر آن را در پروگرام تلویزیونی خود نشر نموده بود، زمانی نه چندان دور خودش در همین دریچه اعتراف نموده است. من اگر حرفی میزنم، آن را ثابت می کنم. ثابت می کنم که آنچه گفته ام دروغ نیست، اما هاشمیان چون دروغ می گوید، قادر به اثبات سخن خود نیست. می گوید: "آقای هاشم سدید، یک تن از مائویست های مربوط به جریان شعله جاوید... است " من از این شخص که می گوید دروغ نمی گویم، می خواهم این ادعایش را به اثبات برساند و در این خصوص سندی، حداقل برای داوری شما، ارائه کند. اگر شما، آقای فاریابی، در پی یافتن حقیقت هستید، از وی بپرسید که چه سند یا مدرکی در خصوص شعله ئی بودن من دارد؟ تنها نوشتن در یک وبسایت سند شعله ئی بودن یا پرچمی بودن یا ... کسی نمی شود. یا تنها دید و وادید با یک شعله ئی یا ... اگر این طور می بود، هاشمیان را باید، با دید و وادید هایش با پرچمی ها در هالند، هم یک پرچمی خواند! انتقادی که من از یکی از سخنان مائوتسه دون نموده ام، شاید در تاریخ کمتر افغانی آن انتقاد را نموده باشد. کدام شعله ئی به چنین کاری دست میزند؟ نوشته من و انتقادی که برخی از پیروان شعله از من نموده اند، هنوز هم در برخی از پایگاه های اینترنتی موجود است. یکی اعتراضات من به هاشمیان همین است که وقتی دعوای فضل و دانش و تحصیل داری، باید مانند یک انسان صاحب فضل و دانش و تحصیل سخن بزنی و با مدرک استدلال کنی، نه مانند یک "سرنی چی" فقط پف کنی! هیچ کدام از ما ها خدا را ندیده ایم، ولی از قرائن هر یک می دانیم، به استثنای آنانی که اصلاً به وجود خدا باور ندارند، که باید خدائی وجود داشته باشد. من شخصاً نمی توانم با مدرک ثابت کنم که هاشمیان در آن زمان پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان را خوانده است یا نخوانده است، اما با شناختی که از وی دارم، و از آنجائیکه او هر روزه به وبسایت ها و پورتال های که می شناسد و گاهی به آن ها نوشته فرستاده است، دست کم یکبار سر می زند، می توانم بگویم که او این اعلامیه را خوانده است. در نوترین نظرش در دریچۀ ابراز نظریات پورتال افغان جرمن آنلاین از تازه ترین نوشتۀ من یاد می کند. باید به این نکته تعمق کرد که او از کجا فهمیده است که من در آن نوشته عنوانی شما و عنوانی خوش چیز هائی نوشته ام؟ مولوی، چه زیبا گفته است: "آفتاب آمد دلیل آفتاب/گر دلیلت باید از وی رو متاب. او در آن زمان هم مانند امروز، بدون کدام شک، هر روز بدان پورتال سر می زده است. عادت بد چیزی است. من خودم از روزی که اولین مقاله ام را در پورتال افغان جرمن آنلان گسیل داشتم، بعداً به گفتمان دموکراسی افغانستان و از آن بعد به پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان، تا امروز، روزی نیست که به این سه وبسایت سری نزنم. و اینک به پورتال آریانا افغانستان! از همه بدتر! نوشته می کند: "من تا حال دوبار نوشته ام که اعلان آنها راندیده ام، زیرا در حدود پنجسال قبل، یعنی پیشتر از نشر اعلان آنها، بخاطر نشر مقالات ضداسلام و ضد وحدانیت درویبساست آنها، رسما وبا ارسال یک اعتراضیه با ویبسایت مذکور قطع مراوده کرده بودم..." من از شما و از تمام خوانندگان این نظر وی صمیمانه خواهش می کنم که یکبار به پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان مراجعه کرده چوکات "آرشیف نویسندگان و موضوعات" را کلیک کنید و بعد از آن در ردیف "ه" نام هاشمیان را؛ و ببینید که یازده مقالۀ وی که در آنجا موجود است به کدام تاریخ ها نوشته شده است (مقالات قبلی وی را شاید برداشته اند). از پنجم ماه می همین سال عیسوی به بعد! هاشمیان می گوید که از پنج سال و به خاطری نشر مقالات ضد اسلام به این پورتال مراجعه نکرده است. اگر چنین است، این همه مقاله ــ یازده مقاله ــ به قلم وی چگونه در این پورتال رسیده و نشر شده است؟ بروید، لطفاً، و ببینید که آیا این شخص چگونه انسانی است و آنچه من در بارۀ وی می گویم، درست است یا نه! دروغ شاخ دارد یا دم؟؟ این استاد ادبیات فراموش کرده است، یا شاید هنوز نمی داند که: دروغ آدمی را کند شرمسار/دروغ آدمی را کند بی وقـار/راستی موجـب رضای خـداست/ کس ندیدم که گم شود از راه راست! ولی چون در خانۀ ذهن هاشمیان کس نیست، هزار حرف هم اگر بار بار گفته آید ، حتا اگر به سودش هم باشد، بس نیست! نه تنها این که، خلاف سخنان امروزی اش، پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان را "پورتال وزین" نیز می خواند!! و به آقای معروفی نوشته می کند: "عمرت دراز باد دانشمند معروفی". این لقب را شاید کمتر از یک سال پیش به من هم داده بودند. در حالیکه من از سالیان درازی است که از خرافات دین و برخی مطالب و نظریات دیگر ادیان نقد می کنم. اگر قطع رابطۀ وی با پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان حقیقتاً به خاطر آن مقالات و به شکل اعتراض بوده است، چرا بعد از گذشت کم و بیش چهار سال دو باره به این پورتال ــ که هیچ تغییری در سیاست نشراتی اش نداده است ــ بر گشته و بازهم مقاله نوشته است و اگر پورتال مذکور یک پورتال بااهمیت و گرانقدر و متین و گرانسنگ، یعنی "وزین" نیست، چرا آن را "وزین" خوانده است؟ و اگر معروفی و من انسان های احمقی هستیم، چرا در آن ایام ما را "دانشمند" می خواند؟ کلمه ای که من بار ها نوشته ام اصلاً نمی توان به انسان اطلاق کرد!!! زیرا دانش انسان در برابر عظمت هستی و خدای در حدی نیست که بتوان او را صاحب دانش خواند!! در مورد استعمال کلمات ناشائست، شما مقالۀ او را که در وبسایت "تول افغانستان" نشر شده و در آرشیف این وبسایت موجود است بخوانید و مقالات مرا هم. بعد قضاوت کنید که کدام مقالات با کلمات مستهجن تر نوشته شده اند. من تنها در یک نوشته یک کلمه را که شائستۀ نوشتن نبود، نوشته بودم که فردای آن از نوشتن آن معذرت خواستم. بیشتر از این باعث زحمت و در سر نمی شوم. چون چارچ لاپ تاب نزدیک به خلاصی بود. نوشته را بدون مرور ارسال داشتم. می ترسیدم که کارم دو باره نشود (یک بار چنین شده بود). بعداً وقتی کابل به برق وصل شد و نوشته را مرور کردم متوجه شدم که یک جمله ناتمام بود. آن را تکمیل نموده دو باره گسیل می دارم. امید به نشر برسد!
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
23.12.2015 |
|
جناب محترم هیواد دوست! بعد از سلام. هیچ کس از داشتنِ اوصافِ وطن دوستی سردارِ رنګین منکر نمیباشد، فرق است بین نقدِ منصفانه و نفی لجوجانۀ یک شخص در مورد یک شخصِ دیګر. اینکه شما مخالفینِ نظر خود را نفرین می کنید به معنی این است که یا نفرین را نه می شناسید یا از خدا نه می ترسید و یک هموطن و برادر خویشرا به جرمِ ! اختلاف نظرِ سلیقه و نظر، نفرین می کنید و یا اینکه خورجین استدلال و منطقٍ تان سُراخ شده، بجای ارائۀ جواب معقول به نفرین پناه می برید، که من ، شما و همفکرانت را به خداوند وامی ګذارم.مطلب دیګر اینکه، به فرض اینکه ګپ های آقای داؤد ملکیار کُلاً غلط، چهل و دو سال پیش همۀ افغانها از طریق نشراتِ رسمی شنیدند و خواندند که میوندوال به جرم انجامِ کودتاه دستګیر و بعد از دستګیری و اعتراف به جرم خود، در زندان با نیکتائی، خود را حلق آویز نمود ( این چه زندانِ زیبا و آسوده و مُدرنِ بود که یک زندانی با نیکتائی میتوانست در آن بسر ببرد).سؤال اینست که آیا اِقدام به انجام کودتا جرم محسوب میشود؟ جناب هیواد دوست! هیواد دوستی و داؤد دوستی شما زمانِ ثابت خواهد شد که رفقای جفاکار داؤد و مزدوران کرملین همچو حسنکِ شرق ( که در افغان بودن و حتی آریائی بودنش شک و تردید وجود دارد) و سایر نا مردان را نیز مورد نوازش ( نفرین) قرار بدهید. اُمیدوارم که دیګر از غارِ تان بیرون نیائید و یا اګر بیرون می آئید مجهز به آلاتِ منطق و استدلال باشید نه مجهز به پوست و شاخ و خنجرِ سنګی. |
 |
اسم:
نیستانی محل سکونت:
سدنی
تاریخ:
23.12.2015 |
|
مبارز خستگی ناپذیر، جناب استاد هاشمیان!
از توجه به عرایض این جانب در ارتباط با کتابخانهٔ سیار در ولایت بامیان اظهار سپاس می کنم.
فکر میکنم اگر متصدیان پورتال افغان-جرمن وظیفهٔ یافتن آدرس آقای حسینی را به عده گرفته و وسیلهٔ انتقال کمک به وی شوند، خدمت بزرگی را انجام خواهند داد. بنده، بنا بر علالت و ضعف جسمی، توانائی انجام چنین کار مهمی را ندارم ولی حاضرم به چنین پروژه ای تا حد توان کمک مالی و اخلاقی نمایم.
با احترام
نیستانی |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
23.12.2015 |
|
به ارتباط مقالۀ جناب محترم آقای عبالحق فاریابی، تحت عنوان : "چرابجای فحش وتحقیر از منطق وبرهان کارنگیریم؟" : طبیعت بشر چنانست که از حقیقت و عدالت، ولوبضررخودش باشد، تمجید وتقدیر میکند. من نه جناب عبدالحق فاریابی را میشناسم ونه محترم مولوی صاحب مقیم ولایت نامدار فاریاب را، ونه محترم عبدالحی خان را - ولی مسرت دست داد وخوش شدم که افغانها در ولایات دورافتادۀ وطن عزیزما نشرات پورتال وزین افغان - جرمن آنلاین را میخوانند، بلکه چاپ وتکثیرمیکنند، و درحلقه های کوچک با دانشمندان می نشینند ومقالات را مورد تحلیل و ارزیابی قرارمیدهند. امیدوارم ازین روش مفید و اخلاقی در سرتاسر افغانستان تقلید شود. سلامها توام بااحترامات و تمنیات نیک خودرا بجناب مولوی صاحب و مریدان شان تقدیم میدارم.
آقای هاشم سدید، یکتن ازمائویست های مربوط به جریان (شعلۀ جاوید) بجواب آقای عبدالحق فاریابی درویبسایت مخصوص خودشان مقاله ای نوشته که مثل هر وقت دیگر ازنوک قلم پرنویس او بعنوان هاشمیان فحش و دشنام چکیده است که من به آن جواب نمیدهم و به مصداق ضرب المثل معروف از "خاموشی" کارمیگیرم. اما در یک مورد تبصره رالازم میدانم که او تا حال چند بار تکرارکرده که چهار سال قبل در ویبسایت مخصوص خودشان اعلانی مبنی بر تقاضای همکاری برای تدوین یک قاموس زبان دری نشرکرده وهاشمیان در آن مورد به همکاری حاضر نشده است. من تا حال دوبار نوشته ام که اعلان آنها راندیده ام، زیرا در حدود پنجسال قبل، یعنی پیشتر از نشر اعلان آنها، بخاطر نشر مقالات ضداسلام و ضد وحدانیت درویبساست آنها، رسما وبا ارسال یک اعتراضیه با ویبسایت مذکور قطع مراوده کرده بودم. ازجانب دیگر نشرات . اعلانات پورتال "شعله ای ها" را غیر از گروه خودشان کس دیگر نمیخواند- ایکاش آن اعلان در یک پورتال دیگر هم نشر میشدکه اگر من میدیدم، صرفنظر ازملحوظات ایدیالوژیکی، محض بخاطر همکاری در یک پروژۀ فرهنگی، داو طلب میشدم.
حالا هم دیرنشده و من از آقایان معروفی، سدید وموسوی وهمه افغانهای مربوط به گروه (شعله) دعوت میکنم در خدمت ملی (فرهنگ زبان دری)که یک بخش (قاموس کبیر افغانستان) است ،داوطلبانه سهیم شوند- از ردیف /ب / گرفته تا /ی/ هر ردیف را که خوش میکنند، بهر یک شان یک ردیف سپرده خواهد شد تا مطابق به (قاموس دری -انگلیسی ) مرحوم استادنگهت تکمیل کنند - هرنوع پیشنهادی که راجع به نام این پروژه یا مسایل مربوط به آن داشته باشند، مطرح سازند تا از طریق مشوره حل وفصل گردد. ما حاضریم بالای اختلافات ذات البینی خود، بخاطر یک خدمت عام المنفعه، خاک بریزیم -درین پروژه منفعت و داد وگرفت مادی و مالی وجود ندارد- فداکاری محض، وطن دوستی وفرهنگ دوستی و کار عملی مطرح است - بهریک ازهمکاران این پروژه حیثیت واحترام مساوی قایل میباشیم.
اگرچهار سال قبل اعلان ویبسایت آقای سدید را من و کسان دیکر ندیدیم، و کسانی هم که دیده بودند حاضر به همکاری نشده بودند، اینک جهار سال بعد عین پروژه احیا شده؛ بیائید که دسته جنعی آنرا پیش ببریم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
23.12.2015 |
|
به ارتباط سوال محترم آقای محمد ولی نیسان : :آیا میتوان کاری کرد ؟" بلی، درحدود توان میتوان کاری کرد، مثلا: 1) اگر آدرس آقای صابر حسینی بدست آمده بتواند، میتوان یک تعداد کتابهای فالتو واضافی را که در کتابخانۀ هرافغان وجود دارد ، از طر یق پوستۀ زمینی به آدرس او ارسال کرد. 2) اگر آقای صابر حسینی یک حساب در یک بانک نزدیک بخانه اش افتتاح کند و نمبر حساب ونام آن بانک را به پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین بفرستد، افغانهای مهاجر دراروپا و امریکا میتوانندیکمقدار پول در حدود توان به آن حساب انتقال دهند تا آقای صابر حسینی از پس انداز چند ماه یک موتر سایکل خریداری کند تازود تر بهمه قریه جات ومراکز تدریسی رسیده گی بتواند. 3) اگر ماافغانها پروژۀ "خدمات فرهنگی" آقای صابر حسینی را کمک کنیم تا سرپا بایستد، این نوع خدمات در ولایات دیگر نیز توسط جوانان با احساس تاسیس خواهد شد. 4) بنظرمن،کارخیر، کار مفید،کار اسلامی واخلاقی بهتر ازین نیست که برای سوادآموزی اطفال ومردم ولایات دورافتادۀ وطن خود به آقای صابر حسینی کمک کنیم. 5) من حاضرم هرماه یک پارسل کتاب وهم یکمقدار پول نقد به این پروژه کمک کنم- هکذا این موضوع را به توجه امریکایی های بشر دوست برسانم. ابتکار ودلسوزی آقای محمد ولی نیسان که این خدمت بشری را بتوجه افغانها رساندند، قابل تقدیر میدانم، و امیدوارم برای پیداکردن آدرس پوستی آقای صابر حسینی دست بکار شده نتیجه را از طریق این پورتال باطلاع افغانها برسانند. با عرض احترام سیدخلیل الله هاشمیان -23دسامبر 2015 |
 |
اسم:
مزمل شینواری محل سکونت:
لاس انجلس
تاریخ:
23.12.2015 |
|
محترم محمد ایاز خان نوری صاحب څو ورځی دمخه می ستاسی د مکتب د شمول داستان ولوست . زه ستاسی په اجازه دهمدی داستان یو څو کرښی په لنډیز سره رانقلوم او خپله تبصره پری کوم . تاسی لیکلی دی : « زما پلار د ډګروال په دریمه رتبه د ملی دفاع وزارت د دیوان حرب د ریاست مرستیال وه . ..یوه ورځ ماته پلار وویل ایازه ! ته اوس اوه کلن شوی یی سبا دی مکتب کښ اچوم ..... په هغه ورځ ماته هرڅه عجیبه معلومیدل ، ما ځان سره ویل مکتب یعنی څه دپاره ؟ زه دلته ولی راغلی یم ؟ زه بیرته کور ته ځم ..... زموږ د قرآن کریم استاذ یعنی مولوی صاحب یو ظالم انسان وه .... د مکتب مرستیال هم ډیر ظالم وه ، که یو شاګرد به په لوی جنایت یعنی غیر حاضری نیولی شو احمد شاه خان د مکتب مستیال به داسی وهلو چی دهلک چیغی به اسمان ته جګیدی ... ما یو ځل دخپل پلار نه هیله وکړه چی کوم بل مکتب ته می تبدیل کړی خو هغه وویل خیر دی بچیه په همدی مکتب کښ درس ته دوام ورکړه . زموږ مکتب د ارګ په دری کیلو مترۍ کښ یعنی د پادشاه د ګیری لاندی واقع وه ، اصل د پو شتنی ځای ارګ وه ... زه پخپل آزاد منطق او قضاوت احمشاه خان هم نه ملامتو م هغه د کرغیړن او ظالم حاکم سیستم محصول وه ....یوه ورځ مظاهرو ته ولاړو یوه شاګرد په زوره ناری کړی : مرګ بر ظاهر کل ، مرګ بر ظاهر شاه .» محترمه وروره اوس زما عرایضو ته غوږ ونیسه : دا چی ستاسی محترم پلار ډګروال او د دیوان حرب مرستیا ل وه څرګندیږی چی ډیر لایق او تعلیمیافته او با تجربه سړی وه ولی په ډ یر تأسف باید ووایم چی ستاسی محترم والد صاحب په ابتایی او د مکتب نه دخه په مقدماتی ښوونه او روزنه کښ چی باید د پنځه کلنی د عمر نه شروع کیږی د غفلت نه کار اخستی دی تر دی چی تاسی حتا د مکتب نوم هم نه وه اوریدلی . آیا د ظاهر شاه ګناه وه چه پدی برخه کښ خپل لایق او تعلیم یافته ډګروال نه وه تنویر کړی؟ ستا د قرآن شریف استاذ مولوی صاحب ظالم سړی وه، هغه ملا چی د خدای او ًقرآن معظم نه ډار ونلری او د قرآن په ارشاداتو عمل ونکړی نو پاد شاه چی د خدای بنده څنګه کولای شی چی هغه د خدای په لیاره روان کړی ؟ که پادشاه داسی ملایان په درو ووهی او مخ یی تور کړی بیانو د امان ا الله غوندی دکفر فتوی پری صادریږی . دا چی ستاسی مکتب د ارګ په دری کیلومتری کښ وه د هغو مکتبونو سره چی په سل یا زر کیلومتری کښ وه، د پاد شاه د مسولیت په ارتباط ستاسی له نظره څه کیفی تفاوت لری ؟ او اصلأ د قانونی نظره د پادشاه رول او مسولیت په دی کښ څنګه مطرح کیدای شی؟ د یوه دولت په چوکات کښ وجایب او مسولیتونه د سلسله مراتب د لوایحو په په اساس تقسیمیږی او هر مامور په هره ساحه ، موقعیت او موقف کښ د خپلو وظایفو مسوول او خپل مافوق ته جوابده دی مثلا معلم سرمعلم ته، سرمعلم معاون ته ، معاون مدیر ته ، مدیر د ثانوی تدریساتو معاون ته ، د تدریساتو معاون رییس ته ، رییس دوهم معین ته ، دوهم معین لمړی معین ته ، لمړی معین وزیر ته ، وزیر د صدراعظم دوهم معاون ته، د صدراعظم دوهم معاون لمړی معاون ته او لمړی معاون صدراظم ته ًقانونا مسوول دی . متاسفانه تاسی د یوه کردکی منطق او ستاسی د مکتب د موقعیت په اساس ، ټول مسوولیت بادشاه ته راجع کړی او په مجرده او جزمی قضاوت مو ظاهر خان مسوول ښودلی دی . تاسی د مکتب د وضعی نه خپل محترم پلار ته هم شکایت او د تبدیلی هیله څرګنده کړی وه ولی محترم ډګروال صاحب هم ستاسی ،نه عرض منلی او نه ستاسی دمکتب د اوضاع نه یی ریاست تدریسات ته شکایت کړی دی . آیا د خپل محترم پلار د بی غوری ګناه هم د ظاهر خان په غاړه اچوی ؟ دی ته تاسود خپل آزاد منطق او قضاوت نوم ږدی ؟ د ظاهر خان په دوره کښ به د چپیانو لخوا په مظارو کښ د ظاهر کل او ظاهرخان مردباد رذیلانه چیغی پورته کیدی آیا د سردار داؤد په صدارت او په اصطلاح جمهوری دوره کښ ممکنه وه چی څوک ووایی داؤد خان کل مرده باد ؟ خیال ا ست و محال است و جنون .تاسی دملی شخصیتونو جهنمی جزاګانو او اعدامولو ته د داود په په دوره کښ د کوم آزاد قضاوت په رڼا کښ ارزیابی کوۍ ؟ که څوک تله دانصاف په لای کښ ورکا خپل ټټو او دبل آس په بابر کا |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.12.2015 |
|
آقای راستگواحترامات برای تان تقدیم میکنم .
واقعآ یک افغان ،شهید داود خان را بنام های که بعضی ها،شما ذکر کردید آنرا یاد نمی کند کسیکه تمام زندگی خود را کار کرد تا سطع زندگی اکثریت مردم بلند برود و آخر مردانه وار مقابل ابر قدرت شوروی و نوکرانش استاده شد خود و فامیل هود را قربان وطن خویش کرد. نفرین یه آن نوکران اجنبی و کند ذهن که ده بار نوشته شد که این مصاحبه های داود ملکیار اگر توجه شود یک مصاحبه ، مصاحبه دیگرش را رد میکند و غیر از ضیاع وقت کدام چیزی خواننده حاصل نمی کند . بغیر از 2-3 نفر کند ذهن که توصیف و تمجید میکند. موفقیت های تان را آقای راستگو از خداوند آرزو کرده موفق باشید با عرض احترامات . |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.12.2015 |
|
محترم کلیوال صاحب، سلام! تاسو ماته داسو لیکلي دي: «په دی کی هیڅ مسلمان سره هیڅ شک نشته چی د کائناتو د ستر نظام په اسرارو یواځی د دی نظام خالق پوهیږی او د انسان پوهه ډیره کوچنۍ او نیمګړی ده، خو له بده مرغه په هغه څه چی پوهیږو هفه هم په سمه توګه سر ته نه رسوو او شاید همدا به د دی لامل وی چی ورځ تر بلی د نوو او سختو حالاتو سره مخا مخ کیږو .»
زه دلته ستاسو نظریې سره په بشپړه توکه موافق یم، چې هغه څه، چې زمونږ غلم پرې غالب دئ، د هغوی سره هم مسوولانه چلند نه کوو. د بیلګې په توګه د ډېر اولاد راوړل دې مشکلې دنیا ته!! زه قاصر همداء اوس درې اولاده لرم د هر اولاد تر منځ زما پر مسوولانه احساس پنځه پنځه کاله واټن ما عملي کړ، هر اولاد مې دوه کاله او دوه میاشتې خالصه د مور د ټي شودې ورودې او نوره ما او مور یې په کلک تصمیم دا دروازه د اولاد راوړلو پسې بنده کړله. اوس مې دا هر اولاد لکه د بزکشي آسونه...!! جوړ او سالم دي. یعنی خلقت دلته په یوه معین انداز کې انسان ته اختیار هم ورکړاي دئ. اما مونږ تاسو وینو، چې د هم دغه د ډېرو بی ضرورته اولادو د زېږولو د موضوع سره ډېر ډېر انسانان جاهلانه چلند کوي او بد او مشکل ژوند تیروي.
د محترم غلام حضرت صاحب عالمانه لیکنه ستاسو په پته ما ولوستله. بلې، انسان یو فاعل (عمل کوونکی) مختار دئ په معین چوکاټ کې، چې له دغه خپلو اختیاراتو نه سالمه استفاده وکړي، زمونږ د دغې مشکلې نړي ستونځې به تر ډېره راکمې شي.
په درنشت
|
 |
اسم:
داد خالقداد محل سکونت:
المان
تاریخ:
22.12.2015 |
|
قوماندان خالق داد پغمانی دیگران را مستعار نویس خطاب می نمائیدو می نویسد".... اينبار به جائی رسانيد که از ھمان زندان چرکين مستعار نويسی به نام" داد... خالق " تولد يافت" اینه چشم سفیدی.... بگفته عوام " بگیرش که نگیرید " و یا که چلو صاف به آب پاش می گوید: " در گور غار هایت..." پیشنهاد من به قوماندان صاحب این است که اگر ثابت کردی که واقعاً به نام "خالق داد پغمانی" وجود فزیکی داری ودر مونشن بود و باش داری!!! من 100 مرتبه از خودت معذرت میخواهم، ولی همه می دانند که سر کله ات از کانادا بیرون می برآید....
درویش معروفی در نوشته خویش بودنه بازی و بجل بازی را آنطور تشریح نموده که تو گوئی از پدر, پدر بودنه باز و بجل باز بوده...
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
22.12.2015 |
|
به جناب داکتر صاحب هاشمیان، احترامانه عرض می دارم که : هیچگاه کلمه « اباته» را برای خودنمایی مطرح نکرده ام و آن را دلیلی آورده ام بر اهمیت ابتکار « قاموس کبیر افغانستان» که حتی داکتر زبانشناس هم اشتباه می کند و شما هم که طهران، اطلس و بلوط را مثال آورده اید همه اسمای جامد اند. ایکاش از مشتقات نیز مثال می آوردید. اشتباه در مشتقات طوری که آن استاد محترم می دانند این است که غلطی به سایر کلمات مشتق شده از آن ساری و جاری می شود و به « تئوری های مخابره» ضربه می زند. در مورد جملهء رکیک تان اختیار خود شماست. اما انصافا شما به حیث استاد و کلان یک خانواده جملهء نوشته شده تان را می توانید در جمع شاگردان تان یا خانوادهء تان با صدای بلند بخوانید. یک بار آن را بلند بخوانید، حتما رخسار مبارک تان از خجالت گلگون می شود که چگونه همچو عباراتی از قلم شما چکیده است.« زیرا از مناسبت و آشنا شدن عمر صمد با داکتر عبدالله و تحفۀگوشتی که او به ولینعمت خود عرضه کرده بود- آن نوع گوشت لذیذاکنون پیدانمیشود.این چوکی بلجیم خیرات همان گوشت است و قبول کردن چنین خیرات نیز جاغری مانند جاغر عمر صمد بکار دارد.» |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
22.12.2015 |
|
محترم راستګو صاحب، شما بی حد کوتاه ولی پرمحتوا چند مساله را کاملا درست ارزیابی کرده اید. مسایل داوود خان، میوندوال،ملک خان و حتیا خان محمد خان و غیره آنقدر ساده و معمولی نیست که هر کسی آنرا از روی دسترخوان خویش ببیند و در مورد چیزی بنویسد. این مسایل ابعاد داخلی و مهم تر بین المللی دارد. نظر شما را کسانی میتوانند درک کنند که از درون خویش برایند و به آیینه ای جهان نظر اندازند. من مستند از توطه های ګروپ رشتیا، افراد دارالانشاء شاهی و دیګران خبر دارم که برعلیه داوود خان متواتر طرح میګردید و از موضوع، محترم حسن شرق هم خبر است. این موضوعات بسیار وسیع اند. اقلا در یک موضوع که بعدا باعث استعفای کابینه ای داوود خان ګردید، یک همصنفی من یعقوب پسر عمه ای جنرال مسغنی و خودم خواهر زاده ای غلام حیدر خان عدالت وزیر کابینه ای داوود خان قربانی و تحت محکمه ای سه ساله ای نطامی قرار ګرفتیم، بدون موجب و بی ګناه. این داستان ها خیلی طولانی اند. در اخیر داوود خان شهید را چنان تنها ساختند که فقط یک مثلث داوود، مستغنی و عدالت باقی ماند که باالاخره در سال ۴۲ استعفا نمود. در بعد بینالمللی آن کلیسا و سویس شریک اند. با تاسف که حوصله ای نوشتن را ندارم چه دو بار مسمومم کردندم و دو بار فلج ګردیدم، یقوب صنفی ام در اثر مسمومیت اول جان سپرد. مثلث نام ګرفته از موضوعات، البته بعد استعفای کابینه خبردار شد. در بازدیدم با داودخان به همراهی مامایم عدالت در سال ۱۹۶۶هردو به من ګفتند که تو و یعقوب قربانی یک سیاستی ناجوانمردانه و دنی علیه ما ګردیدید. آقای شرق که خبر کامل دارد، لطفا سکوت را بشکنانند. در اخیر هر چند در دوره ای داوودخان سه سال محکمه را ګذشتاندم و باعث تباهی حیاتم ګردید ولی هرکه بر شخصیت پاک و اعلی و وطنپرست و مردم دوست داوود خان یک حرف بدی مینویسد به همه انسانهای شریف جهان توهین مینماید.از اینکه این و آن صدمه دیده اند، کار توطه ګران بوده است تحت نام داوود خان و بس. با حترام دوباره به شما |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.12.2015 |
|
عبدالله شکاک جای مسرت است که خودت به شخصیت و مبارزه ملی استاد هاشمیان احترام دارید که در این حساب خودت و من و هزاران افغان دیگر در یک صف قرار میگیریم. استاد هاشمیان خدمتگار پر افتخار افغانستان بوده و است . خداوند خودت و محترمه ملالی جان و دیگر دوستان محترم خود را در حفظ و پناه حلقه ای تان نگهدارد. اختلاف من با شما و حلقه شما به هیچ صورت شخصی نییست من نه شما را شخصاً میشناسم و نه محترمه ملالی موسی نظام را. اختلاف من با حلقه شما که با دعوی ها و شکایت های متداوم شما و حلقه ای تان در همین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به روشنی ثبت است، در مسائل ذیل است: 1. به نظر من سردار داود خان شهید یک قهرمان ملی بود و منحیث انسان خالی از اشتباه و کمبود نبود و وی باید از دیدگاه دوران خودش سنجیده شود نه با معلومات امروزی و نه با طرز دید شما و حلقه شما که افراطی ماب وی را دیکتاتور و دیوانه خطاب میکنید ( همانطوری که پاکستانی ها رسماً در مورد نشرات میکردند). شما وی را عامل بدبختی افغانستان حساب میکنید در حالیکه به نظر من وی کوشید جلو تجاوز شوروی را با انقلاب سفید بگیرد. 2. به نظر من شهید میوندوال یک افغان ملی بود و آرزو و قصد خدمت به افغانستان داشت و ظاهرشاه و دشمنان میوندوال خاصتاً مشاورین شاه سید قاسم رشتیا و صدیق فرهنگ وی را تخریب کردند و بعداً در دوران جمهوری داود خان او هم منحیث انسان شاید خواسته و ناخواسته در یک کودتا برابر شد، و زمینه برای شوروی ها و کمونیست ها مساعد شد. شوروی ها و کمونیست ها که از نزدیکی احتمالی میوندوال و همکاری احتمالی وی با داود خان در ترس بودند وی را کشتند. شما و حلقه شما به طرز افراطی عقیده دارید که میوندوال بی گناه بود و داود خان وی را کشت. 3. به نظر من مرحوم ملک خان یک افغان ملی و خدمتگار جدی بود که سردار داود خان شهید وی را شناخت و برایش موقع خدمت داد. ملک خان با یافتن اختلاس ها و سوء استفاده ها از طرف درباریان تخریب شد. مثلاً سید قاسم رشتیا خودش در کتاب خود از برخورد شدید با ملک خان در مورد اختلاس در انحصارات یاد میکند. بعداً غرور ملک خان از حد زیاد شد و با داود خان که حامی اصلی وی بود در تضاد شد. و امر برطرفی اش توسط ظاهر شاه داده شد. امروز کتاب ملک خان توسط عناصر مختلف برای توطئه برضد داود خان مورد استفاده قرار میگیرد و به نظر من هیچ سند اعتباری شمرده نمیشود. شما و حلقه شما از ملک خان شخصیت بی مثال تاریخی ساخته اید و کتاب وی را که اصل نوشته های وی نیست مأدخذ طلائی فکر میکنید.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
22.12.2015 |
|
به ارتباط بیانات آقای بیکمراد من دریک مقاله "اعاشه و اباطه" نوشته بودم- آقای بیکمراد /باطه/را به /اباته/ تصحیح کرد - ومن از آقای بیکمراد تشکر کردم. اما آقای بیکمراد تاحال دوبار این موضوع را بقسم یک خودنمایی مطرح ساخته است. باردوم او مدعی شد که هاشمیان در مقالات سابق خود نیز /اباطه/ توشته واینک بار اول املای صحیح این کلمه را ار من(بیکمراد) آموخته است : 1) در صورتیکه او مقالات سابق مرا ندیده و سندی در زمینه ندارد، دست خالی چرا چنین ادعایی را به پیش انداخته است ؟ 2) فرض کنیم که من درمقالات سابق خود هم /اباطه/ نوشته باشم، اینک از تصحیح شما تشکر کردم، بیشتر ازین چه توقع دارید؟ 3) آقای بیکمراد یک آدم گنجوس( سخت و ممسک) و "چشم تنگ" بنطرمیرسد، چونکه املای یک کلمه راتصحیح کرده، به "تشکر" قناعت ندارد، گویاباید مناره ای بنام او ساخته شود! 4) زبان دری تحت نفوذ زبان عربی قرارگرفته دربعضی موارد دری زبانها بین /ت/ و/ط/ فرق نمیتوانند- بطور مثال تا دهۀ 60 میلادی ایرانی ها (تهران) را (طهران) مینوشتند- درین اواخر بارتباط (فرهنگ زبان دری) دو کلمۀ (اطلس) و (بلوط) مطرح قرارگرفت. اصولا هر کلمه ای که حرف /ط/ داشته باشد، باید عربی پنداشته شود- اما چرا /بلوط/ را به /ط/ مینویسند، درحالیکه چوب بلوط ازپیداوار خاص حنگلهای افغانستان و منطقۀ مااست - نمیدانم که درخت بلوط در عربستان هم میروید یا خیر، اما نهال درخت بلوط یقینا از عربستان به افغانستان نیامده، پس چرا بلوط را به /ط/ می نویسند ؟
کلمۀ /اطلس/ مثلا(اوقیانوش اطلس) و هم پارچۀ (اطلس) را چرا در افغانستان به /ط/ می نویسند؟ و کسانی هم هردو را به /ت/ می نویسند - مثالها زیاد است ومن بهمین سه مثال اکتفا میکنم- هدف من از مطرح ساختن این موضوع اینست که ما در زبان دری مشکل املا نداریم، مشکل املا درزبان دری به ارتباط کلمات وام گیری شذۀ عربی است که درنتیجۀ قدامت 1400 سال (مفرس) شده اند، یعنی تابع دستور زبان دری قرارگرفته اند. همین کلمۀ /اباته/ در فرهنگ حسن عمید درج نشده ، اما در فرهنگ محمدمعین درج شده است. موضوع دومی که آقای بیکمراد برای سومین بار مطرح ساخته قضیۀ عمر صمد سفیر جدید افغانستان در بلژیک (مرکزناتو) است . خانم سابق عمرصمد بروز روشن دردفتر کار وزارت خارجه با وزیر خارجۀ وقت(داکتر عبدالله)زنا میکرده است- عمر صمد بدین خاطر به حیث سفیر در کانادا مقرر شده بود- شخصیکه ناموس خود را به چوکی فروخته باشد، چطور میتوان بالای او اعتماد کرد که در مرکز ناتو سفیر افغانستان باشد. آقای بیکمراد خانم مطلقۀ عمر صمد را دختر و همشیسرۀ خود قلمداد کرده است، اختیار خودشان است - من آن زن و هم شوهر او را نمیتوانم برائت بدهم- لهذا این رویداد را بار دیگر و بار دیگر درموقعش افشا خواهم کرد- اگر آقای بیکمراد خودش بوکالت داکتر عبدالله یا عمر صمد میخواهد از آن زن معذرت بخواهد، دروازۀ پورتال باز است. درین صورت سخن به اخلاق اسلامی و افغانی میکشد که در شعاع ارزشنهای هر دو اخلاق، عمر صمد وخانم سابقش و داکتر عبدالله را نمیتوان برائت داد. کسانیکه طرفدار حفظ و دوام اخلاق اسلامی و افغانی در افغانستان نمیباشند، گویا دروازۀ زنا و فحشا را باز میگذارند و من خود را از آنجمله نمی شمارم - بااحترام سیدخلیل الله هاشمیان
یادداشت : صوت یا حرف (همزه) در جملۀ اصوات زبان دری شامل نیست ومن درنوشته های خودم حرف همزه را چه در وسط کلمه باشد یا در آخر کلمه، رعایت نمیکنم. هاشمیان |
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
22.12.2015 |
|
ارجمند راتگو نام نخست به مقتضای فطرتت ،تفتین مکن . من به استاد هاشمیان در عالم غیاب به معیار پدر خود ، حرمت قایل هستم .استاد هاشمیان که بیشتر از بیست و پنج سال بهترین و طلایی ترین ایام عمر خود را از طریق نشریه مترقی و انقلابی آیینه افغانستان بحیث منادی منهاج حق و حقیقت مردم ووطن خود سپری نمود . استاد هاشمیان مانند داکتر رمضان بشردوست خدمتگار فی سبیل الله وطن و مردم خود است ، ولی ابراز حقایق فوق بدین معنی نیست که جناب شان بعضا در قضاوت و ابراز نظر مرتکب اشتباه نگردند ، فرستادگان خداوند نیز از این امر ، مستثناء نبودند چنانکه باری موسی مورد عتاب خداوند قرار گرفت . ثانیا بخوان و بدان که مفهوم شعارت « دلم بایسکلم » به اطعمه هاضم غیر منهضم میماند .این شعار در محیط و ماحول و زمان و مکانی که در ان زندگانی داری ،در منافات کامل قرار دارد .زیرا امروز تو در عصری و جهانی زندگانی داری که ادعاها و نظریات و تیوری ها و دکترین ها روی اصول و پرنسیپ و موازین علم ومنطق و اجتناب از تلوث قرار دارد ، خواه این منطق صوری است و یا دیالکتیکی اعم از « سوبژکتیف و آبژکتیف » . شعبده بازان سیاسی هم وجود دارند که از روی خبث باطن و نیات پلید و وتحمیق اذهان مردم ، شعار های خود را روی پایه های موریانه جورده متلون سفسطه و مغالطه بنا میکنند ولی سفسطه ماهیتأ مغالطه و تفتین و تلوث است ،نه مناطقه و حجت و برهان . متدسفانه چندین بار ملاحظه کرده ام که تو نوشته های وطن پرستانه یک خانم مبارز و حقگوی افغان یعنی ملالی نظام را مورد تمسخر و استهزاء قرارداده ، نیات وطن خواهانه اش را ، تفتین مآبانه به اقاربش ، رشتیا و فرهنگ مرتبط ساختی. من خانم دومی را نمی شناسم که همپایه این زن شجاع درین ویب سایت بزرگ از نوامیس ملی وواقعیت های مسلم و انکار نا پذیر تاریخی ووطنی و مردمی خود دفاع کرده باشد . چنین استنباط میگردد که ریموت کنترول شعار هایت در کدام رصد خانه دور از منزلت قرار دارد. توصیه من بحیث یک مو سپید به تو این است که : بیندیش بینداز خداوند ترا در تأمین آرزوی فوق یاوری نماید . |
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
21.12.2015 |
|
قدر من ورورجناب غ حضرت صاحب ! د سلامونو او نیکو هیلو تر رسولو وروسته ، عرض دی چی زه په دی هکله چی انسان ذاتأ او د انسانی خصلت له مخی د خیر د لاری پیرو او د همدی لاری لاروي دی هيڅ شک نه لرم او بلکل د تاسو سره هم نظر یم، خوله بده مرغه له دی نه هم انکار نه شی کیدای چی همدا انسان د خپل عمر په ټولو اوږدو کی تر دی حده د نفس اماره د تاثیر لاندی راغلی دی بی له کومی اړتیا یی د خپلو نفسی غوښتنو د پوره کیدو د پاره نورو ته ستر زیانونه او تاوانونه رسولی او د بی ځایه غرور له کبله یی دا ښکلی دنیا د نورو هم نوغان (انسانانو) د پاره دومر ه بدرنګه او بی خونده کړیده چی بی شمیر انسانان همدا اوس د ژوند نه بیزار او مرګ ته تر جیح ورکوی. تاسو هم د رحمان بابا او نورو شاعرانو د آثارو لوستل د شاعر کیدو د پاره ضروری بللی او زه هم تاسوسره هم عقیده یم . رحان بابا هم چی کله د ستم چلیدل وینی نو داسی فرمایی : په سبب د ظالمانو حاکمانو ــ کور او ګور او پیښور دری واړه یو دی .داچی زما شعر مو لوستلی او نیک نظر مو راکړی یوه دنیا مننه . په ډیر درنښت |
 |
اسم:
فريدون سلام زاده محل سکونت:
Germany
تاریخ:
21.12.2015 |
|
محترم محد داود مومند از تبصره که به مساله "آيا محترم ميوندوال فکر کودتا داشت؟" تشکر میکنم. ميرمحمد صديق فرهنگ در کتاب خاطرات خود مدعی شده است که محترم ميوندوال فکر کودتا داشت. تا جايکه من تاريخ خواندم بعد از جنگ دوم جهانی شماری از نظامی ها، رجل سياسی و حتا روشنفکران که تحول میخواستند، دست به کودتا زدند. در جهان از اسيا تا امريکای لاتين صدها کودتا رخ داده است. اينها میگفتند که راه ها بسته است و يگانه راه کودتا است. شماری مخالف کودتا بودند و آنها هم دليل و برهان دارند.... شما درست میگويد که کودتا تنها در انحصار محمد داود نبود. کودتا عليه محمد ظاهرشاه و يا محمد داود. پرسش من اينست آيا محترم ميوندوال فکر کودتا داشت. عليه کی بحث جداگانه است.
|
 |
اسم:
داد خالقداد محل سکونت:
المان
تاریخ:
21.12.2015 |
|
انجینر معروفی می نویسد:
"وبسایت ما ھمان قسمی، که در اھداف نشراتی و ايدآلھای خود ممتاز و بی رقيب است در بين تمام صفحات انترنتی و کلاسيک افغانھا در داخل و خارج افغانستان از نگاه ذوق و سليقه و املاء و انشاء نيز پيشقدم و راھنمای و راھگشای است. چهبسا تحليلگران در داخل و خارج که از تحليلھای سياسی و عالمانۀ پورتال بھره می برند و چه نخبگانی که بدون مطالعۀ مطالب پورتال لب به سخن نمی گشايند و سر ميز مدور نمی نشينند. در برابر عظمت و جايگاهِ شامِخ اين وبسايت، ھيچ کسی که ذره ای از وجدان و انصاف دارد، نمی تواند سر تعظيم خم نکند!!!!!!"
جواب: متل آلمانی است: خودصفتی بوی بد دارد... اما انجینر صاحب، از خود صفتی تیر شده، مبالغه، اغراق و غلو را عقب زده و از تب زیاد به هزیان گویی مبتلاء گشته که یگانه جواب معقول فقط "جرت" گفتن است و تمام....
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
21.12.2015 |
|
درین روز ها کتاب بنام ( دوره طلایی پنجسال جمهوریت ) را به دسترس هموطنانی که در جستجوی حقیقت هستند به دسترس شان قرار دادم.
درآن موضوع پلان های 5 ساله و هفت ساله داود خان توسط آقای فروغ نوشته شده و همچنان فشرده مصاحبه داکتر رحیم شیرزوی در باره سفر داود خان به پاکستان، تسلیم دهی رهبران جهادی و..... و در باره 7 موضوع که از طرف احزاب افراطی چپ وراست و آنانیکه که با آمدن رژیم جمهوریت منافع خودرا از دست داده وبر ضد رژیم جمهوریت و داود خان در ین 40 سال تبلیغ نموده اند جواب ارائه گردیده است و کوشش میشود که از طریق این پورتال هم به زودی نشر شود . بااحترام |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
21.12.2015 |
|
ښاغلی محترم سلطان جان کلیوال ته سلامونه او ښې هیلی وړاندی کوم. غوښتل می ستاسی د وروستی شعری لیکنی په هکله درسره د زړه خواله وکړم، چه البته ښاغلی ایاز نوری وار له مخه او ستاسی د شعر په هکله ئې ښکلی لیکنه در ته وړاندی کړه. ښاغلی کلیوال صاحب!موږ داسی اوریدلی دی چه انسان اشرف د مخلوقاتو دی. په عربی ژبه کی کله چه د صفت د صیغې سره د "الف" حرف یا توری یو ځای شی، یانی مخکی له صفت نه الف استعمال شی نو معمولی صفت په تفضیلی صفت اوړی، مثلاً کبیر- اکبر یا صغیر - اصغر. شریف مانا نژدې او اشرف مانا ډېر نژدې.سؤال را منځته کیږی چه څه ته نژدې؟ خپل پاک فطرت ته نژدې ، یا شاید داسی هم تعبیر شی چه نژدې د شر غونډۍ ته او نژدې د خیر غونډۍ ته، که د خیر پر لیاره روان شو د خیر غونډۍ ته رسیږی او که د شر پر لیاره روان شو د شر غونډۍ ته به رسیږی، خو داسی ښکاری چه انسان فطرتاً د خیر د لیاری لاروی دی او د شر څخه کرکه او نفرت لری، د انسان فرق د حیوان سره په همدې کی دی چه حیوانان یو د بل څخه سخت ویریږی خو انسانان یو د بل څخه نه ویریږی، دا چه کله یو انسان په ځینو خاصو شرائطو کی د ځینو خاصو علتونو له کبله په ځینو خاصو غیر انسانی کارونو ګوتی پوری کوی دا به هیڅکله د انسانیت عمومی تعریف او موقف او موقعیت ته صدمه و نه رسوی، ځکه د ځینو انسانو جنایتکارانه اعمال د انسانبت پاک فورمول د جنجال سره نه شی مخامخ کولای او انسان په مجموع او تهداب او په نهاد کی د شر مخالف دی خو د شر خواته ورتګ ئې هم خپل د صلاحیت او ارادې محصول دی.بناً عرض می دادی چه موږ او تاسی باید د خپل انسانیت او پاک فطرت د ښکلی او ستر ماموریت څخه منکر نه شو او د شر د لیاری د څو کسو لارویانو په اعمالو و نه شرمېږو او دومره مأیوسه هم نه شو چه انسانیت او فطرت هغوی ته ور تسلیم کړو، بالآخره داسی ورځ راتلونکی ده چه هغوی ( د شر د لیاری پیروان) به انسانی فطرت ته تسلیم شی. یو بل وړوکی عرض می دادی چه د شعر ویل شاید ډېر لذت او خوند ولری او ددې مزې څکل د هر چا حق دی خو د لویو شاعرانو لکه عبدالرحمن بابا او مولوی او سعدی د اشعارو لوستل په حقیقت کی د شعر او د ټول انسانیت یو خوږ او معنوی او حتی علمی تفسیر دی او د هغوی د اشعارو په لوستلو او لږ غوندی عمل کولو، به موږ هر یو، یو بریالی شاعر ( د ژوند په مفهوم پوه) او یو بریالی انسان و اوسو. مننه. |
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
21.12.2015 |
|
محترم ورور ایاز نوری صاحب ! زما سلامونه هم ومنئ . داچی زما د شعر په رابطه کی مو د قرآن عظیم الشان د مبارک آیات ژباړه وړاندی کړی مننه کوم . په دی کی هیڅ مسلمان سره هیڅ شک نشته چی د کائناتو د ستر نظام په اسرارو یواځی د دی نظام خالق پوهیږی او د انسان پوهه ډیره کوچنۍ او نیمګړی ده، خو له بده مرغه په هغه څه چی پوهیږو هفه هم په سمه توګه سر ته نه رسوو او شاید همدا به د دی لامل وی چی ورځ تر بلی د نوو او سختو حالاتو سره مخا مخ کیږو . په دی هیله چی خپله نیمګړی پوهه په سمه توګه و کاروو .نوری صاحب که رښتیا درته و وایم د پښتو ژبی په ګرامر خصوصأ د «یا» ګانو په کارولو کی ډیری ستونزی لرم، زیار به و کاږم چی سمی یی استعمال کړم له دقت او پاملرنی نه مو ډیره مننه. په درنښت |
 |
اسم:
پلوشه .... محل سکونت:
هالند
تاریخ:
20.12.2015 |
|
خانم محترم و عالی قدر ملالی موسی نظام سلام بر شما، فهمیدم نوشتن چند سطر از طرف من خوش تان نیامده و یک قسمت اعظم آن را به تاپه زدن همیشگی مثل(آنانیکه سخت از افشای اسم اصلی در هراس اند، به مشاهده می رسد. زمانیکه مستعار نویسان این قسمت های افغان جرمن، القابی به ارتباط حق بینی، راستکاری و امثال آنرا انتخاب می نمایند، خوانندگان، مخصوصاً که سبک شناس هم هستند، از خود می پرسند که آیا کتمان و دوری از هویت اصلی اشخاص کاملاً شناخته شده، انسان را از «حقیقت» دور نمی سازد؟ مخصوصاً که انتخاب اسم های مستعار والا مرتبت برای خود انسان، آدم را بیاد این گفتۀ نغز می اندازد که: مشک آن است که خود بوید، نه اینکه عطار گوید.) طفره رفته اید. البته من از شما خفه و عصبی نیستم. زمانیکه جواب مقنع پیدا نشود این کلمات کلیشه شده دوای آرام بخش خوب اند، انسانها می توانند خود و حقاقیق را در آن پنهان کنند. هموطن عزیز خانم موسی نظام، کسی به نام مستعار نوشته می کند هراس دارند که ترسِ، ضَرَری به خود شخص و فامیلش در میان باشد. یا نوشته های شان حمل کنندهٔ کلمات زشت و ناپسند جامعه باشد. شما خو نه مافیای مواد مخدر استید نه رئیس کدام کشور مستبد پس چی لوزمی دارد من خود را پنهان کنم. باز گیریم که شما درست بگوید این یک نام مستعار باشد.وقتی پیام تخریش کننده برای شما نداشته باشد چی عیبی دارد. بنده فکر می کنم که در آن نوشته خدانا خواسته توهین و حقارتی در کار نبود صرف شما را متوجه تخریب یک سایت ملی می ساخت. محترمه ملال موسی نظام! شما از شخصی به نام نریمان از امریکا نوشته اید. من آنرا در گوگل سرچ کردم، با این معرفتی که شما از آن دارید نیافتم وقتی گوگل نیافت من او را چه طور بیابم این بدان معنی است که شما خواننده گان عزیز و من را پشت نخود سیاه فرستادید. محترما! من از لابلائی نوشته ها میدانم که یک عده از نویسندگان مجرب، آگاه و توانمند ما جنگ نیابتی دو سردار فقید را (که خداوند از گناهان کرده و نا کردهٔ شان بگذرد) به پیش میبرند. حیف این همه انرژی، وخت که در این زمان اساس به آن مصرف میشود. (البته بنده هردوی آن ذوات محترم را احترام می گذارم) از قدیم ها گفته اند: «جنگ که در بگیرد تر و خشک می سوزد».تا جایکه این هیچ مدان تصور می کنم از لا بلای نوشته های شان میخوانم این جنگ برنده و بازندهٔ ندارد صرف ضیاع وخت خود و خوانندگان است. البته یک نیمه بازنده دارد که پورتال افغان جرمن آنلاین میباشد. شما در گذشته در حال حاضر و در آینده از یک نام نیک، شهرت خوب و پاک، مبارزهٔ خستگی ناپذیر حقوق ما زنان بر خوردار استیدکه بنده به آن افتخار می کنم. با احترامات فایقه پلوشه ( این بار از تخلصم صرف نظر کردم چون بد تان آمده بود.
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
20.12.2015 |
|
محترم فریدون زاده جناب شما نوشته اید : « بدون شک میوندوال شکنجه شده ، اما سوال این است آیا میوندوال کودتا میکرد و یا نه ؟ و بعدأ پاراگرافی را از کتاب فرهنگ به ارتباط ملاقاتش با شهید میوندوال و اینکه او با فکر تدسیس یک جمعیت سری میخواست از طریق کودتا سلطنت را سقوط بدهد نقل قول فرموده اید . در پاراگراف فوق مطالب ذیل قابل تدمل است . یک : صحت و ثقم گفتار فرهنگ که به سرحد دشمنی با شهید میوندوال مخالف بودچنانکه من در جریده وزین مساوات و اخبار روزگار شاهد این مخالفت ها بودم و سرانجام شهید میوندوال با منطق قوی و بی نظیر خود ، فرهنگ را بیچاره و زبون ساخت قابل سوال است . دو : فرهنگ از فکر کودتای شهید میوندوال علیه رژیم سلطنتی صحبت میکند . حالا اینگه جناب شما میفرمایید که آیا میوندوال کودتا میکرد و یا نه ؟ وضاحت ندارد که منظور جناب شما از کوتای میوندوال کدام کودتاست ؟ کودتا علیه رژیم سلطنتی که فرهنگ از آن صحبت میکند و یا کودتای نامنهاد علیه داؤد شاه که رژیم کودتایی دارد شاه مدعی آن است ؟ تمسک جتاب شما به ادعای فرهنگ چنین میرساند که منظور شما فکر کودتا علیه پادشاه سابق است ولی از تذکر شکنجه شما در مورد شهید میوندوال چنین استنباط میگردد که شما از اتهام کودتای نام نهاد میوندوال علیه داؤد شاه صحبت میکنید . به هر صورت ، مرحوم میوندوال مانند مرحوم وزیر صاحب عبدالملک خان متهم به خیانت ملی کودتا گردید و مرحوم میوندوال و یک عده رجال بزرگ ملی نه تنها به شیوه رژم های فاشیستی و ستالینی شکنجه گردید بلکه نابود گردیدند . جناب محترم فریدون خان ! به فرض محال برای یک لحظه قبول کنیم که میوندوال کودتا میکرد ، سوال اصلی و اساسی درین جا خواهد بود که اگر کودتا یک خیانت بزرگ ملی بود چرا لیونی سردار به معاونت ایادی کی جی بی بار اول سنگ تهداب کودتا یعنی این خیانت ملی را در کشور گذاشت و از راه نامشوع یعنی کودتا مانند داره ماران در نیمه شب به عصب قدرت توصل جست ؟ مگر در لوح محفوظ نوشته شده بود که کودتا کردن تنها حق خدایی لیونی سردار است ؟ باعض حرمت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.12.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای عباسی صاحب!
سلام این برادر تان را از زیر آسمان سیاه با ستاره گان الماسی آن که امید است فردا آبی و افتابی باشد بپذیرید.
فرموده تان کاملاٌ به نظر من منطقی است که انصافاً یافتن راه در پس کوچه های ترکیبات فارسی و عربی "غاور" بودن به هر دو زبان را ایجاب می نماید.
بنده "غاور" بودن شما را "غالب" تصور کردم چونکه در فرهنگ لغات آن را نیافتم که امید است همینطور باشد.
وگر بنده چابک نباشد بکار عزیزش ندارد خداوندگار
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.12.2015 |
|
محترم عبدالله شکاک واقعیت مثل روز روشن است و دروغ پردازان که اصل موضوع را تغیر میدهند و برضد استاد هاشمیان دسیسه میکنند به هیچ جائی نمیرسند. غیر از محترم شکاک که دشمنی اش را با استاد هاشمیان بار ها ثابت کرده است هر هموطن بیطرف دیگر که این موضوع را ،بر اساس اصل گفته ها نه بر چرخش های دروغین شکاک و امثالهم، تحقیق کنند خواهند دید که اصل موضوع چیز دیگری است و اصلا محترم بیکمراد یا فهمیده و یا نفهمیده پای محترمه ملالی موسی نظام را دخیل کرده و توقع بیجای معذرت خواهی دارد. کرونولوژی این واقعه چنین است: 1- استاد هاشمیان یک مضمون عالمانه و به موقع در مورد کنفرانس قلب آسیا نوشت و رئیس جمهور غنی را بنا بر دلایل ملی منافع افغانستان از رفتن بر حذر داشت. 2- محترم بیکمراد با لحن توهین آمیز بر استاد هاشمیان انتقاد کرد که توقع وی و حتی معلومات وی از مورد کنفرانس قلب آسیا ناقص است و بیجا نوشته است. 3- اینجانب نوشتم که استاد هاشمیان به محترم بیکمراد جواب ندهد چون ایشان از دوستان و همفکران سفیر جدید افغانستان به بلجیم عمر صمد است. 4- استاد هاشمیان با همان به رسم و شیوه وطنی از یک واقعه که بین عمر صمد و داکتر عبدالله در دوران وزیر خارجه بودن داکتر عبدالله شده بود و تمام وزارت خارجه و کابل افغانستان از آن باخبر اند بدون نام گرفتن اشاره کرد. خواننده های محترم قضاوت کنند که در کجای این نام محترمه ملالی موسی نظام آمده است که حالا این محترمان فتنه انگیز از استاد محترم هاشمیان توقع بیجای معذرت دارند؟ محترمه ملالی موسی نظام خودش دوهفته قبل در چندین ویب سایت یک مقاله شدید نوشته و داکتر عبدالله و شیکپوشی و مصارف وی را نکوهش کرده است. عبدالله شکاک با تاریخچه اش معاف است،
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
20.12.2015 |
|
سلام جناب محترم غ. حضرت صاحب , حق به شما که احساسات نتنها ضعف استدلال یک فرد را انعکاس میکند بلکه ترس خصلت گرفتن دیکتاتوری نیز موجود شد میتواند إ اما یک خاطرة چشم دید را به شما عرض میکنم : بمن درسال ۲۰۰۳ یک ژورنالست اطریشی به افغانستان رفته بود واین ژورنالست در کابل وسمت های دیگری افغانستان دیدن کرد و در اخیر چنین نتیجه گیری کرد. ژورنالست گفت که زیادتر منورین پله بین هستند ونظر به موقع موقف خودرا تغیر میدهند و دو رویه هستند و در بحث ها شف شف زیاد مروجهستند اما مردمی بی سواد در حرف های خود صادق هستند و من درک کردم که اگر اینها نمی بودند افغانستان ازبین رفتنی بود تاکه منورین این خصلت های منفی خودرا از خود دور نکنند افغانستان به پای خود استاده نمی شود و سابق اتحاد شوروی همین افغانهای شمارا به مرام های خود استعمال کردند و الان هم افغانهای شما چانس طلای خودرا زیری پای کرد إ ژورنالست اضافه کرد که من از شما نظری خوب نداشتم چرا دائيم الفاظ زشت استعمال میکردی و اینها را قاتلان , وطن فروش و فاسد تاکید میکردی و الان از شما دربارة نظرداشتن خراب معذورت میخواهم وشما حق به جانب هستید که از شف شف کار نمیگیرید و مستقیمآ این تخریبات را بنام میگیریدإ
بلی من اطلاعی کامل دارم که محترم ملکیار دردی زندانی شدن قبله گاه مرحوم اش مانند دیگران جنایت میبیند و تلاش دارد بوسیلة این دردی باحق را ضمیر های منورین را بیدار سازد و شخص پرستی و پله بینی را از خود دور کنند و به الفاظ روشن حق حق بگویند و جنایت و قتل را جنایت و قتل ودر مقابل اش عملی اقدام کنندإ
چند روز قبل یک ډرامی چاپلوسی دیگر ( سابق تبلیغات را به طالبان فروخته شده از بی بی سی میکرد) به حیث مشاور پیدا شده و خودرا ژورنالست مسلکی بی بی سی ( که دراین دستگاه با وایس اف امریکا اشخاصی وظیفه گرفته میتوانند که انها تبلیغات زهرناک ایشان را به ابتکارات خاص بدون چون و چرا پیاده کنند ) می نویسد که در افغانستان همه چیز خوب است و تنها ان جوانان افغانستان را ترک میکنند که انها سابق ترجمانان بودند و اموختگی به معاشاتی ډالری داشتند اما این پروپاگندچی بی بی سی فکر میکند افغانها احمق هستند و انها فراموش کرده که برای اکثریت ترجمانان ان وقت ویزه داده شده وافغانستان را به ویزه ترک کرده !!
تا هنوز معلوم نشد که متفکر اول وسوم جهان کیها هستند اما در کابل هر چیز ممکن است و این متفکری دوم کابینه و مشاورین نالایق , فاسد ودروغگوی استخدام کرده واین هم با هدایت مانند که رای ملت را زیری پای کرده و به عوض ان خودرا به امر جان کیری تسلیم و حکومت حلقة قاتلان , جنایتکاران و فاسد را اعلان کرد إ این است استعداد متفکری دوم جهان إإإإ |
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
20.12.2015 |
|
هم وطن محترم بیکمراد تاش گلایه جناب شما از محترم استاد صاحب هاشمیان و تقاضای معذرت قابل درک است ولی جناب شما عامل اصلی بروزاین شر و فساد را که همانا شخصی است بنام عین الدین راستگو کاملا فراموش کرده اید . این راستگو نام با رقم کردان اباطیل و اکاذیب مفتری و دور از واقعیت خود ، محترم استاد هاشمیان را تحریک نمود و استاد هاشمیان صاحب مطلب خود را متکی بر معلومات دروغین راستگو نام متکی ساخت. البته اگر استاد هاشمیان صاحب که یک خدمتگار صادق مردم ووطن ماست بمن اجازه بدهد من بحیث یک شاگرد غیر مستقیم شان از جناب شمامعذرت خواسته ، طلب بجشایش خواهم نمود. اما تاریخچه این دریچه ثابت میسازد که این راستگو نام که بیسواتر از نگارنده این سطور میباشد و به اصطلاح الف به جگر ندارد دایم خود را در حا لت طیران طیور مایعات و موقف فرمایشات و هدایات هوقی و ... توی قرارداده که نتیجه حاصله آن سرافگندگی است و بس . این راتگو نام میگوید « دلم بایسکلم » این است منطق راستگو نام درین دنیای متمدن و دنیای عقل و منطق و معلومات و دانش ، متأسفانه نه بایسکل انتیک وی قابل مرمت میباشد و نه خودش لیاقت و اهلیت کنترول بایسکل خود را دارد. به عقیده اینجانب چون راستگو نام منشاء اصلی مغالطه و شر و فساد است وی باید هم از جناب شما وهم از استاد هاشمیان شرافتمندانه نه تنها طلب پوزس نماید بلکه به رسم و شیوه وطنی خط بینی بکشد . با عرض حرمت |
 |
اسم:
عین الدین ر استګو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.12.2015 |
|
محترم بیکمراد دو سوال ۱- آیا شما اینجا برای حمله به هاشمیان تشریف آورده اید ? ۲- تبصره هاشمیان در مورد عمر صد و دکتر عبدالله بود خواهر محترمه خودش یک مقاله اخیر خود داکتر عبدالله را خوب معرفی کرده است
عین الدین راستکو
امریکا |
 |
اسم:
فريدون سلام زاده محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.12.2015 |
|
در رابطهبا نوشته جناب داود ملکيار. بدون شک ميوندوال شکنجه شده، اما سوال اينست آيا ميوندوال کودتا میکرد ويا نه؟ ميرمحد صديق فرهنگ که در دوران موسی شفيق وزير خارجه بود، در کتاب خاطرات خود که در همين نزديکیها چاپ شده است در صفحه 430 آن می نويسد:" ميوندوال به بلگراد آمد و از من ملاقات خواست. چون تنها شديم وی موضوع را چنين مطرح کرد که اوضاع در افغانستان برای انقلاب مساعد گرديده و به زودی سلطنت واژگون خواهد شد ..." در صفجه 434 همين کتاب مینويسد: "از گفتگويی که بين اينجانب (فرهنگ) و ميوندوال در بلگراد صورت گرفت چنين معلوم ميشد که مشاراليه در سال های اخير دوره شاهی به تاسيس يک جمعيت مخفی اقدام کرده بود که هدف آن سقوط دادن شاه و بدست گرفتن قدرت از طريق کودتا بود ..." |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
19.12.2015 |
|
شاغلی لیکوال او شاعر سلطان جان کلیوال، سلام!
ستاسو په قلم مو وروستی ستاسو نظم « په ځان مې شک دئ » تر عنوان لاندې ولوست، چې ستاسو د یوه ژور زړه سوانده احساس نمایش ته راولي. ما اوس دلته د قران کتاب راخلاص کړ او د سوره بقره د (۳۰) آیت مستقیمه ژباړه لیکم: « او یاد کړه اې محمده! هغه وخت، چې وویل پروردګار ستا پرښتو ته، چې بیشکه زه ګرځوونکی یم په ځمکه کې د یوه خلیفه، نو وویل پرښتو آیا ګرځوې ته په ځمکه کې هغه څوک، چې فساد به کوي په دې کې او تویوي به (په ناحقه) وینی، حال دا، چې مونږ تسبیح وایو سره د ثتا ستا او نسبت د پاکي کوو تاته، وویل الله بیشکه زه پوهېږم په هغه اسرارو، چې تاسو پرې نه پوهېږئ.» اوس کلیوال صاحب، تاسو فکر وکړئ، چې د یوه هیواد یو باچا یا یو حکومتي مسوول د ورځې د یوه ژوندي نفس بر ناحقه قتل کوي او د شپې خپل کټ ته ځي او لکه یو بل نه مسوول کس آرام خپل خوب کوي...!؟ دا څنګه؟ پس دلته آیا یوه بله اراده هم موجوده ده؟، دا اوسنی وضعیت، چې زمونږ په دې نړی کې روان دئ، دا ورځني په مسلسل ډول د انسان وژل او ناحقه قتلونه؟؟... بلاخره زه خو اقرار کوم، چې زمونږ له پوهې نه لوړ مسایل دي.
یادونه: که تاسو محترم پخپلو لیکنو کې پشتو ګرامري قاعدو ته مثلأ د (ی) ګانو سم مراعات ته توجه وکړئ، بهتره به وي. په درناوي |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
19.12.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای نیک مراد!
مصروفیت های گوناگون اظهار سپاس و امتنان مرا خدمت شما به تأخیر انداخت که معذورم دارید . از تصحیح متنازع الفیه به « متنازع فیه » تشکر می کنم( من نوشته بودم) . چون در عربی معمولاً دو صفت و یا اسم و صفت را با علاوه نمودن الف و لام وصلت می بخشند مثلاً واجب الاحترام، زائد الوصف، جامع الکمالات و روح القدس . چون تنازع عربی و فیه هم عربی است تصور کردم تحت این قاعده می آید چون نوشتن آن به همین شیوه متداول است. انصافاً یافتن راه در پس کوچه های ترکیبات فارسی و عربی غاور بودن به هردو زبان را ایجاب می نماید. شما اگر تا تدوین « قاموس کبیر افغانستان» منتظر نه مانده بحیث یک مصحح داوطلب به این خدمت ادامه دهید مسلماً بهر گیران زیادی خواهد داشت . دنیا مکتب آموزش است.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
19.12.2015 |
|
محترم هاشمیان صاحب بعد از سلام، سلامتی تان را خواهانم!
شما در مضمون "مجاهد درافغانستان به معنی: فاسد، فاسق، شیطان!" می نوسید:
" ما در افغانستان از جملۀ – 30 ملیون نفوس 25 ملیون فقیر، گرسنه و پای لچ داریم شما را چه -کرده که نمی توانید پولها و دارایی های غصب شدۀ خود ها را ازین مجاهدین ملیاردر تحصیل کنید ؟؟؟"
این 25 ملیون فقیر، گرسنه و پای لچ به یک تشکل و مقاومت معقول در سطح ملی و بین المللی توسط همین به فرموده شما پای لچ ها و پای پوت ها مانند ما ضرورت دارند.
باری یک برادر محترم بنام "نیستانی" از سیدنی یک مقالهً تحریر نموده بودند و در آن این جمله را نوشته بودند:
"آنچه مورد ضرورت است همانا تشکل یک اراد ه ملی قوی و فرا قومی و طرح یک برنامه مشترک ملی است. سوال این است که این اراد ه ملی و فرا قومی و این برنامه مشترک ملی را چگونه میتوان بوجود آورد. روشنگری و مناظره و تبادله افکار در این باب نخستین قدم در راه تشکل چنین اراده و طرحی خواهد بود".
یک مرد غیر از بنده چیزی ننوشت تا امکانات همچو یک تشکل را لا اقل بحث می کردیم.
با امکانات وسایل جمعی که دست بدست هم داده شود "مقاومت کبیر افغانستان" را هم در این مرحلهً سخن ممکن به پا آورد.
در افغانستان یک دیوانه نیمه مطلق و یک عاشق خودش شب و روز مردم را تاریک و از خود را روشن کرده اند.
فراموش نکنید که در عقب این فاسق ها و فاسد های ملی رفقای شیطان بین المللی هم است. یعنی یک دست دست دیگر را می شوید.
این صبح امیدی که طرب مایهً هستیست بادی به قفس فرض کن آهی بجگر گیر
ب ، ی، د، ل
|
 |
اسم:
بیکمراد تاش محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
19.12.2015 |
|
خواهر فاضلهء من میرمن ملالی موسی نظام را سلام و احترام تقدیم می کنم. لقب « فاضله» را برای نخستین بار شاید در کتاب قرائت فارسی صنف ششم ابتدائی در وصف بانوی بزرگ « گوهر شاد بیگم» خوانده بودم که اگر حافظه یاری کند ، آن کتاب گوهر شاد بیگم را به مثابه زن فاضله و کامله وصف می کرد، شما هم با نوشته های روشنی بخش تان مستحق آن صفت هستید.کمبودات مثل پیشنهادات هردو اشتباه است ، کلمات دری را نباید به (ات) عربی جمع بست. و سلام و احترام به استاد محترم صالحه وهاب اصیل وباید عرض کنم من در حدی نیستم که رهنما قرار بگیرم و در مورد ادبیات دری معلومات اندک دارم اما بدون «شک وشبهه» سخت علاقمند هستم تا با داشتن قاموسی، مشکلات ما حل گردد و دست نگر غیر در مسایل فرهنگی خویش نباشیم و به همت فرزندان افغان این کار صورت بگیرد. من اگر توانستم کلمات ترکی دخیل در زبان پشتو و دری را جمع آوری می کنم و به خدمت شما می فرستم. و به محقق و مترجم عزیز آقای احمد فؤاد ارسلا سلام عرض می دارم و یادآور می شوم که دانشمند ادبیات دری متاسفانه نیستم و پالیدن در گوگل هم لیاقت کار ندارد ؛ اما با شما صد در صد همنوا هستم که طرفدار « قاموس کبیر افغانستان » هستم و می باشم ، این ابتکاری است مهم و سرنوشت ساز که افغان جرمن آنلاین آغاز کرده است ، دیگران باید آن را همکاری کنند. و حق استادی داکتر صاحب هاشمیان در جایش محفوظ ؛ به حیث یک ریش سفید او را باید احترام کرد؛ اما توهینش به یک بانوی افغان که من ّباموصوفه هیچ اشنایی و شناخت ندارم با خواندن آن جملات رکیک به حیث یک انسان رگ های وجود مرا لرزاند ؛ بلی داکتر صاحب هاشمیان چنین نوشته اند : « زیرا از مناسبت و آشنا شدن عمر صمد با داکتر عبدالله و تحفۀگوشتی که او به ولینعمت خود عرضه کرده بود- آن نوع گوشت لذیذاکنون پیدانمیشود.این چوکی بلجیم خیرات همان گوشت است و قبول کردن چنین خیرات نیز جاغری مانند جاغر عمر صمد بکار دارد.» استاد هاشمیان باید از همه خوانندگان معذت می خواست و حتی باید رسما به پورتال افغان جرمن آنلاین می نگاشت تا آن نوشته اش همراه با معذرتخواهی از دریچهء «نظریات » حذف می گردید. این کار، بزرگی او را نشان می داد و حرمت نهادن به یک زن را که خواهر من است و دختر استاد هاشمیان. مگر شما هم در این مورد خاص با من همنظر نیستید؟؟!! |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
19.12.2015 |
|
سلام و عرض ادب دارم خدمت برادران عزیزم هریک آقای هیواد دوست از امریکا و جناب داکتر صاحب غروال از اطریش. منحیث یک هموطن بسیار بسیار کوچک تان خاضعانه عرض کنم که بررسی مسائل و موضوعات سیاسی و اجتماعی با عصبانیت و احساسات و در فضای افراط و تفریط، یک امر نا مناسب و غیر مدبرانه بنظر میرسد. این آقای ملکیار ( که بنده با خودش و افکارش آشنائی ندارم) با قربانیان متهم به انجام کودتای موهوم، پیوند خانوادګی و فامیلی دارد، و بنظر میرسد که این مسائل را از سالها به این سو مورد کاوش و تحقیق قرار داده، با وجود نزدیکی و پیوند، ایشان این مسائل را با روحیۀ بسیار مردانه و بدور از ابراز احساساتِ منفی با متانت و وقار و حوصله و حتی منطقی پیګیری نموده و می نماید، بخصوص نوشتۀ اخیرش که در دفاع از ادعای نزدیک به حقیقت، به رشتۀ تحریر در آمده، سخت قابل توجه و اعتنا میباشد. جناب آقای هیواددوست! من اګر بجای پسر جنرال ملکیار یا میوندوال میبودم از این اظهارِ مظلومیت طبیعی یا تصنعی دست می کشیدم ولی به شرطیکه ظالمینِ در حقِ میوندوال و جنرال و مرستیال و سایرین آدم های فریب کار و مزدور و خود فروخته و رفقای کودتاچیان بعدی نه میبودند.این منصفانه نیست که با تظاهر به وطن پرستی، یک متهم به کودتا را سرکوب کنم و فردا با کودتاچیانِ مست و ملحدِ دیګری در یک سُفره بنشینم و شروع کنم به ګوشت خوردنِ مردم و تاریخ.بی پروا عرض کنم که یک شئ خوب، یک شخص خوب، یک حالتِ خوب، یک دورۀ خوب، تا زمانِ خوب است که صلابت و سلامتِ خویشرا تا آخر حفظ کند در غیر آن صفتِ آن حسنات سلب خواهد شد، نمونه های اینګونه واقعیت ها را در همین دوران خود، هر کدام ما مشاهده نموده ایم. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
19.12.2015 |
|
هموطن فاضل و محترم، جناب بیک مراد تاش، سلام بر شما، از همان آغاز تبصره های خردمندانۀ تان درین دریچه ها و نشر مضمونی از شما، این قلم که احترام و ارزشمندی زیادی به اشخاصی که با بیطرفی، منطق، استدلال، ارج گزاری به کرامت والای انسانی و مراعات عفت قلم و شایستگی در تحریر یکی از السنۀ ملی افغانستان عزیز، اقدام بورزند، قایل می باشم، از معلومات آفاقی و آموزنده در نوشته های تان مستفید گردیده ام. خداوند به شما خیر و برکت نصیب نماید. در شرائطی که مملکت و مقدرات آن در انحصار و گروگان گیری جمعی بی اعتناء به منافع ملی مردم مظلوم آن سخت قرار دارد و آیندۀ روشنی را برای آن در افق تاریک فردا نمی توان جستجو نمود، مشاهده میگردد که جمعی هنوز هم که داستانی یا نوشته ای را از خاطرات و یا مشاهدات، غالباً برای سیاه کردن صفحات وبسایت ها و مطرح بودن، به هر قیمتی، بروز میدهند، از چند نفر هزاره، جمعی ازبک، تعدادی پشتون و یا گروپی از ترکمن ها درینجا و آنجا سفسطه سرایی مینمایند که چیزی جز انگیزۀ تفرقه و شقاق بین اقوام شریف وطن ویران چیز دیگری نمی تواند باشد. چرا باید در شرح رویدادی نگوییم که تعدادی از هموطنان افغان را در کجا دیدیم؟ حتی جسارت اینان تحت القاب داکتر و پروفیسر و امثالهم، تا حدودی پیش می رود که اصالت اسم هموطنان را مطرح مینمایند. یا الله! ملت افغانستان که از مجموع اقوام شریف آن متشکل است، دقیقاً همه به حکم قانون از حقوق و وجایب مساوی بر خوردارند، ولی همین طور که می بینیم، دست هایی که برای تخریب وحدت ملی به نحوی فعال اند، با نام و ارزش والای این اقوام بازی میکنند. ضمناً، چونکه میزان دانشمندی شما در ادبیات در نوشته های تان آشکار است، لطف نموده این قلم را به دانستن معنی لغت جمع «کمبودات» که برای این شاگرد غیر آشنا و مجهول جلوه می نماید و تجسس در لغت نامه ها نتیجه ای نداد، رهنمایی نموده، بر ممنونیت من بیفزایید. با تقدیم احترامات مجدد، با عزت باشید.
|
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
18.12.2015 |
|
قدرمن ورور داود ملکیار صاحب ته د زړه له کومی سلامونه او احترامات وړاندی کوم ! تر ټولو د مخه باید و وایم چی کورمودان او ښه چاری، په رښتیا هم چی د قدرت لیونی انسانان او له عقدو ډک زمامداران نه یواځی په خپله کورنۍ کی په چا رحم نه شی کولای ، بلکی په ټول هیواد کی هم د خپل نظر او عمل مخالین نه یواځی داچی تحمل کولی نه شی ، هره شیبه په همدی فکر کی وی چی په څه ډول یی له خپلی مخی نه لری کړی او د خپل دګم د چلولو دپاره لاره همواره کړی . دا ډول انسانان په دی نه پوهیږی چی د نورو سره د مفاهمی او مشوری له لاری د خپل وطن او وطنوالو خدمت نسبت ظلم او تیری ته ډیره ګټورتیا لری ، نو همدا علت دی چی د بی ګناه انسانانو وژل او ربړول ورته د خپل قدرت د ساتنی یواځنی وسیله بریښی . زمونږ ټول تاریخ له همداسی زړه بوګنونکو پیښو نه ډک دی ، د قدرت د لاس ته راوړلو او ساتلو د پاره پلار په زوی او زوی په پلار بلوسیدلی ، ورور ورور وژلی او داسی نوری په سلګونو ترخی او له غم نه ډکی پیښي . و مو لیدل چی د هماغو شکنجه کونکو ډلی ټپلی د سردار صاحب سره څه وکړل ؟ بیا مو داهم ولیدل چی د دوی خپل منځی حالت څنګه شول او له بده مرغه تر دا ننه د دی وطن په مظلومانو باندی څه تیریږی؟ په لنډیز سره باید دا ومنو چی: تر څو پوری چی رښتیا ، رښتیا و نه ګڼو او تر څو پوری چی په پټو سترګو د مستبدینو له ملاتړ او طرفداری نه ځانونه آزاد نه کړو تر هغی به همدا ویر او همدا ماتم وی . یو ځل بیا تاسو ته د حقایقو په را سپړلو کی بری او حوصله غواړم . په درنښت
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
18.12.2015 |
|
آخرین ملاقات من با جنرال صاحب خان محمد خان مضمون بسیار جالب ، پر محتوی و مستند جناب ملکیار تحت عنوان « رد اتهامات و...» مرا به یاد ملاقاتی انداخت که یک هفته قبل از دستگیری شان با مرستیال صاحب بعمل آورده بودم . مرحوم تورن جنرال خان محمد خان مانند وزیر صاحب عبدالملک خان و مرحوم جنرال صاحب مستغنی یکی از نهال های دست سردار داؤد خان بود. بدبختانه لیونی سردار « عنوانی که که از طرف مردم سمت مشرقی و سمت کندهار به وی اعطاء شده بود » ملک خان را به اتهام کودتا به زندان انداخت ، جنرال صاحب خان محمد خان را به شهادت رسانید و جنرال مستغنی را از صحنه دور ساخته و یک سردار خشره و چوکره یعنی حیدر رسولی رابر وی ترجیح داد . سالیان بسیار قبل شنیده بودم که مرستیال صاحب باری حیدر رسولی را تحت الحفظ به مرکز فرستاده بود . شهید خان محمد خان که در اردو بنام مرستیال معروف بود ، بعد از دوره ولایت ننگرهار به تقاعد سوق داده شد . موصوف در دوره ولایت ننگرهار شخصیت خود را بحیث یک انسان دارای تفکر ملی و شخصیت جذاب مردمی و ولسی تبارز داد ، وی ارتباطات وسیعی با توده های مردم برقرار ساخت و زعماء افغان های ماوراء خط استعماری دیورند او را بحیث یک ناسیونالست و حامی بزرگ احقاق حقوق افغان های آنسوی خط استعماری دیورند میشناختند و با روابط و منا سبات نزدیک داشتند . بقول شاعر : د خیبر دره خو لیار د تلو راتلو ده په کابل او پیښور کښ افغان یو دی بخاطر دارم که یک عده محصلین پوهنځی طب ننگرهار در تلاش بودند که یک حرکت سیاسی را تحت زعامت شهید مرستیال صاحب به راه اندازند . من بار اول بعداز نشر یکی از مضامین تند انتقادی خود در یکی از جراید آزاد آنوقت که مورد توجه جنابشان واقع گردیده بود ، نظر به امر مرستیال صاحب خدمت شان شتافته و ملاقاتی در منزل شخصی شان با ایشان بعمل آوردم ، جاب شان مرا در مبارزه قلمی مورد تفقد و تشویق و تهییج قرار دادند . آخرین باری که من به ملاقات مرستیال صاحب شهید مؤفق گردیدم همانا در دوره جمهوریت قلابی لیونی سردار و یک هفته قبل از دستگیری شان بود . منزل مرستیال شهید در عقب شفاخانه زایشگاه در روی تپه شهرآراء واقع بود که سالیان قبل مکتب ابتداییه غازی ایوب خان در آنجا قرارداشت ومن فارغ التحصیل همان مکتب ابتاییه بودم . در آن روز مرستیال صاحب با لطف فراوان از من پذیرایی نمودند . جناب شان از زعامت داؤد خان کاملأ راضی به نظر میرسدندو فرمودند که ایت تغییر در حقیقت کاری است که داؤد خان را در مقام ثانی میرویس بابای ثانی قرار میدهند و این همان عبارتی بود که جنرال صاحب عبدالسلام خان و دیگران از زبان شهید مرستیال صاحب شنیده بودند . یک هفته بعد در شکردره در منزل خسر خیل های خود بودم که از زندانی ساختن و اتهام کودتا و خیانت علیه شخصیت های بزرگ ووطن دوست کشور ما منجمله مرستیال صاحب که از سرمایه های معنوی ملت ما بود از طریق رادیو اطلاع یافتم در حالیکه *** سردار خودش به معاونت ایادی کی جی بی مانند بچه سقو از طریق دزدی سیاسی به غصب اقتدار پرداخت ، با این تفاوت که بچه سقو از طریق اغتشاش غصب اقتدار نمود و داؤد از طریق کودتای که ماهیتأسرخ بود . جای تأسف است که یک عده کوردلان به این جنایت ***** سردار و به شهادت رساندن شخصیت های ملی با دیده بی تفاوتی نگاه میکنند . کام یزید داده ای در کشتن حسین بنگر کی را به قصد کی دلشاد کرده ای |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
18.12.2015 |
|
افتخار به شخصیت محترم ملکیار صاحب که جنایت های ظالمانة تحت رهبری کودتاچی شهید سورخ محمد داود خان را بعد از تلاش های زیاد مستند افشا گیری میکند و این محترم توسط این ابتکار خصوصیات ملی خودرا نشان میدهد و به اثبات می رساند که همه افغانهای با سواد وطن فروش نیستند مثلیکی رژیم کمونستها , تنظیمها , طالبها و رژیم بعدی تا امروز ملت را به تباهی روبرو کرده ودر اختیاری ممالک اجنبی انداخته وافغانهای ملی هنوز وجود دارند که قتل ها و شکنجه ها از شخصیت های ملی توسط اسناد مستندافشاگیری کنند واینوع ابتکار دلیرینه به اثبات می رساند که تمامیت و استقلال افغانستان توسط اینوع خائينین هیچگاه از بین رفتنی نیست و قربانی ملت زیری پای شده نمی تواند إإإ |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.12.2015 |
|
به ترتیبی که در افغان جرمن آنلاین چندین بار تذکر داده شده و به ما شاگردان معلوم است ، استاد گرانقدر و با دانش و مسلکی ، استاد هاشمیان ، با وجود سن بالاتر از هشتاد ، با وجود مریضی و با وجود نوشتن مقالات بسیار مهم و موشکافانه و به موقع در افغان جرمن آنلاین و دیگر مطبوعات افغانی ، هنوز هم با جدیت و زحمت در رهبری و هدایات و هم در تایپ لغات و تشریحات قاموس کبیر افغانستان با جدیت فغالیت دارند. امید است محترم بیکمراد که شخص دانشمند ادبیات دری و فعال لایق در پالیدن گوگل و طرفدار قاموس کبیر افغانستان به نظر می آیند در این پروژه افغانی سهم بگیرند و با یاری استاد هاشمیان ما شاگردان سهمگیر در این پروژه را کمک و رهنمائی کنند.
با احترام |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.12.2015 |
|
مرمی پوچک !
آقای ملکیار طوریکه دیده میشود وقت خود را به گفته عوام سری مرمی پوچک وقف کرده است شما اگرتمام مصاحبه های وی را بشنوید ضدونقیض است یکی میگوید بچشمم دیدم ناخن های میوند وال صاحب کشیدن بعد خانمش در آن مصاحبه آنرا رد میکند یکی میگوید زیر لگدهای صمد اظهر جان داد دیگری میگوید، زیری مشت های غوث الدین فایق ،ودیکری میکوید به چشم سر دیدم داودخان همرای بوت های خود به دهانش میزد ،عیسی خان یکبار دوست آقای میوندوال، بعد محتاط که با عبدالالله و قدیر نورستانی دشمنی دارد عیسی نورستانی راهم جز شکنجه کران قلمداد میکند.
خلاصه داودخان هیچ کاری نداشت فقط برای میوندوال توطئه میساخت و آنهم کسی با زهر دادن رشتیا توان هیچ کاری را نداشت .
برای مزید اطلاعات آقای ملکیار بگویم رئیس تحقیق آقای میوندوال فاروق خان لوی درستیزنظام شاهی بود نه صمد اظهر.
از اقای ملگیار خواهش میشود که برود ییک کاری خیر دست بزند که فایده اش یه محروم پدرشان برسد. او میخواهد که پدر بزرگوارخویش را با موضوع میوند وال برائت دهید آفتاب به دوانگشت پت نمی شود داود خان برای مردم معلوم است کارکرد های آقای میوندوال در دوره صدراتش. زیادتر روح آن مرحوم را نیازارید ارین قصه هاکدام فایده حاصل کردن نمیتوانید.
شما میتوانسستید یک مکتبی بنام پدرتان تاسیس میکردید که اولاد وطن از ان بهره مند میگردیدو دعای به ان مرحوم (که توسط کمونیستها آزاد شده بود) کرده و روحش را شاد میساخت . با احترام |
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.12.2015 |
|
دوست گرامی بیکمراد صاحب بزرگوار درود بر شما تبصرۀ کوتاه اما قاطع و پُر مفهوم تان را در ارتباط با «اباطه» و «اباته» مطالعه نموده آموختم. در ضمن خوشحال شدم که شما به شکل غیر مستقیم حمایت و طرفداری تان را از ایجاد «قاموس کبیر افغانستان» نشان داده اید. هیچ جای شک و شبه نیست که ما همه انسانیم و انسان ها از اشتباه خالی نیستند. ما انسان ها نه تنها در مسائل ادبی و فرهنگی تکمیل نیستیم بلکه در هر عرصۀ دیگر زندگی کمبودات و خالیگاه های خود را داریم که از دیگران میتوانیم بیاموزیم. خوشا به حال آنانیکه اشتباه کسی را دیده با ژرفنگری، انتقاد سالم و آباد کننده، شخص اشتباه کننده را راهنمائی نماید که شما این هنر را خوب می شناسید، مهم اینست که هدف منتقد واقعاً اصلاح طرف مقابل باشد نه فضل فروشی. تیم کاری «قاموس کبیر افغانستان» همچنان مردمان کم تجربه هستند و این اولین باریست که کار چنین پروژۀ وسیع و اهم را در پیش گرفته اند. از سالیان متمادی به این طرف همیشه به امید آن بوده ایم که بالاخره یک گروه متحد دانشمند و کارآگاه با دید عمیق مشکلات افغانان را درین ساحه درک کرده، اقدام به همچو کاری بکنند که صلاحیت آن را دارند. اما با صد آه و افسوس این آرزوی ما که تمام ملت افغانستان را در بر میگیرد، فراتر از اذهان ما رفته نتوانست. امروز که ما با همه کم تجربگی اما با عزم قوی و همت بالا به شکل آماتور به این کار آغاز کردیم، با تأسف خاصتاً در اوایل به جای تشویق و راهنمائی با یک سلسله ضدیت ها و مخالفت های ناجوانمردانۀ قلمبدستان روبرو شدیم که سبب تأثر نهایت ما گردید. گرجه امروز الحمدلله شخصیت های با درک و توانای را با خود داریم که از همکاری های شان بی حد سپاس گزاریم. به هر حال تیم کاری «قاموس کبیر افغانستان» از آغاز تا انجام به راهنمائی های عالمانه و دانشمندانۀ هموطنان ذیصلاح و با تخصص ضرورت مبرم داشت، دارد و همیشه خواهد داشت. این اندوخته ادبی و فرهنگی مربوط به یک فرد و یا یک گروپ و یا یک شهر نه بلکه مربوط به همه ملت افغانستان است. هر کسی که حتی از یک کلمه گرفته تا حد توانش هرقدر که میتواند برای این قاموس مینویسد و همکاری میکند، گویا حق وجدانی اش را در برابر مادر وطنش اداء نموده است.
با تشکر مجدد |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.12.2015 |
|
برادر نهایت محترم آغای بیکمراد تاش !
سلام جداگانه و مخصوص خود را با این جواب روشن و عالی تان در ارتباط نام تان تقدیم می دارم و دعا می کنم که خداوند پاک شما را از سر فامیل و ما کم نکند. انسان خوب به نظرم خوردید.
در ارتباط فاصله حرف "ت" و "ط" و دلیل استاد ما صحنه بسیار زیاد به اصطلاح کاوبایی شده. دیده شود که با باز شدن یک چشم ما چه وقت دود از دهن میله خارج می شود و خودت چپه.
گفتم چه سازم باربط هستی آزاد طبعان گفتند بگسل
بحر سخن بیدل
|
 |
اسم:
بیکمراد تاش محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
18.12.2015 |
|
برادر محترم آقای الله محمد را سلام و احترام صمیمانه تقدیم می دارم و می گویم اختیار نام را ما وشما نداریم ، بلکه از طرف والدین یا بزرگان محل برای ما گذاشته می شود و من به همین نام راضی هستم و تخلص را شخص خودش انتخاب می کند یا دوستان و استادان بر وی می گذارند. در سمت شمال کشور نام هایی که به مراد ختم شود بسیار است مثل : آق مراد ، تاشمراد، خال مراد، نیکمراد و حتی بابه مراد. مولانای بلخی مرید بود و شمس تبریزی مرادش. بیک هم لقب ترکی است و محمود طرزی نام خود را در سراج الاخبار در زمان امیر شهید، « محمود بیک طرزی» نوشته می کرد. تاش در ترکی سنگ را می گویند. آق تاش یعنی سنگ سفید ، خوب است که شما آن را هموزن آش گفته اید ؛ نه چیز دیگری. اما نام مبارک شما را هروقت که می خوانم ثواب کمایی می کنم. الله جلت عظمته و محمد صلی الله علیه وسلم. که نام شما ، ما را به به یاد خدای بزرگ می اندازد و یاد فرستادهء برگزیده اش. اما اگر تجزیه و تحلیل گردد ، مثلی که از عبد الله و عبید الله و سیف الله و غیره ترکیب ها «اضافی و اسنادی» مفهوم هایی برداشت می گردد ؛ از آن بر داشت نمی شود؛ اما نامی مشهوری است در افغانستان . و سپاس و تشکر از داکتر صاحب هاشمیان به خاطر نادرست خواندن کلمه « اباطه» اما چه خوب بود برای اینکه این کلمه را به همه خوانندگان ذهن نشین می کردند ، می نوشتند که : من این کلمه را سال ها است به اشتباه می نویسم و چشم دردی را عذر نمی آوردند زیرا در کیبورد کمپیوتر حرف های (ت) و (ط) باهم در فاصله بسیار دور واقع شده اند و حرف راستی همین است که شماری زیادی از نویسندگان در افغانستان به شمول استادان بزرگ «اباته» را به غلط« اباطه» می نویسند. اگر باورتان نمی شود در گوگل « اعاشه و اباطه» بنویسید، می بینید که سایت های وزارت دفاع ، وزارت داخله ، تحصیلات عالی ، سفارت افغانستان در هالند، و ... همه « اباطه» می نویسند. به مجلات وکتاب های قبل از عصر کمپیوتر هم که بروید با همین « اباطه» بر می خورید. خوب بود که استاد می فرمودند که من این کلمه را تا امروز اشتباه می نوشتم، بعد از این آن را صحیح می نویسم و دیگران را هم می گویم که « اباته» بنویسد و همین است «صواب» مقابل «خطا». |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
18.12.2015 |
|
خانم و یا آقای مستعار نویس، بنام پلوشه راستکار، میدانید ازیکسال به اینطرف درین دریچه ها که فضل خدای بزرگ شما دقیقاً آنرا مطالعه هم می نمایید، نقاضت وسیعی در ادعا های بعضی از نویسندگان، مخصوصاً آنانیکه سخت از افشای اسم اصلی در هراس اند، به مشاهده می رسد. زمانیکه مستعار نویسان این قسمت های افغان جرمن، القابی به ارتباط حق بینی، راستکاری و امثال آنرا انتخاب می نمایند، خوانندگان، مخصوصاً که سبک شناس هم هستند، از خود می پرسند که آیا کتمان و دوری از هویت اصلی اشخاص کاملاً شناخته شده، انسان را از «حقیقت» دور نمی سازد؟ مخصوصاً که انتخاب اسم های مستعار والا مرتبت برای خود انسان، آدم را بیاد این گفتۀ نغز می اندازد که: مشک آن است که خود بوید، نه اینکه عطار گوید. حال پلوشه جان محترم نهایت راستکار که طرز نوشتۀ تان نام خدا بسیار آشنا است و شاید خواهر و یا برادر سکۀ همـــان «نریمان از امریکا» باشید، کسی نگفته است چرا مضمون عالی و آموزندۀ هموطن دانشمند و گرامی، محمد معصوم هوتک در این ویبسایت اقبال نشر یافته است و هم چنان که یقیناً عملیۀ فروش رباط افغانی در مکۀ مکرمه چیزی جز یک «خیانت ملی آشکارا» نمی تواند باشد. ولی آیا مضمونی که یک و نیم دهه قبل با مطالعات و ابراز نظر دقیق و افشاگرانۀ دانشمندی چون محترم معصوم هوتک در همان زمان اقبال نشر یافته است، جایز است که بدون اینکه در تبصره ای بالای صفحه، مرقوم گردد که این «مشاهدات» در 14 سال قبل صورت گرفته است و نویسندۀ محترم اخیراً به زیارت خانۀ خدا تشریف فرما نگردیده اند، در حالیکه برداشت خواننده دقیقاً غیر آن بوده است؟ خانم و یا آقای محترم، اگر بدون دقیق شدن در محتویات و درک مطلب، مثل همین حالا، بخواهید بحث هایی را که ذهنیت خوانندگان را از حقایق به دور و منطق و استدلال را تیره و تار میسازد، ادامه دهید، وجود مبارک را خسته و و قت نهایت گرانبها را به هدر می دهید و هیچ قوتی برای ادامۀ کار های خانه باقی نمی ماند. خداوند در ادامۀ انتخاب القاب مستعار متعدد عالی و ناب، شما را مثل همیشه یار و مددگار باشد.
|
 |
اسم:
پلوشه راستکار محل سکونت:
هالند
تاریخ:
17.12.2015 |
|
کار کنان خوب افغان جرمن آنلاین، من نه تنها این پورتال را زمانیکه از کار خانه بیکار شوم از نظر می گذرانم بلکه به سایت های ملی دیگر هم سر میزنم. بدینوسیله به معلومات خود کم و تم اضافه می کنم. از قلم توانای محترمه ملالی موسی نظام زیاد آموختم، ولی در این روزها معلوم میشود که این خانم آگاه، نا آگاهانه دست به تخریب این پورتال میزند. مثلاً به جناب محترم هوتک مینگارد« بعد از عرض احترام، مضمون نهایت افشاگرانۀ شما در زمینۀ فروش ملکیت تاریخی افغانی در خاک عربستان سعودی، یعنی رباط حاجی خانۀ افغانان در مکۀ مکرمه توسط عمال برهان الدین ربانی، البته که منحیث یک راپور برای هم وطنان از ارزش زمانی مهمی بر خوردار بوده است، ولی نشر مکرر آن بعد از مدت تقریباً 14سال، ذهنیت اکثر خوانندگان را چنین رهنمون گشته که گویا این ماجراء درین اواخر به وقوع پیوسته است.» حالا اگر این نوشته مهم و افشاگرانه است و هنوز هم ارزش خبری را دارد تكرار احسن آن چه عیبی دارد؟ خانم نظام به مخاطب خود هوتک صاحب مینگارند: (اعتقاد و باور برین است که جناب تان با گذاشتن تاریخ چند روز قبل که « دقیقا» تحریر مقاله را به زمان حال پیوند می دهد، سهمی نگرفته باشید، با آنهم چون این نوشته در صفحۀ برگزیده ها از جانب اولیای امور این وبسایت قرار گرفت، گمان همه گان برین شد که گویا شاید، موضوع در وقت حجاج این سال در چند ماه بوقوع پیوسته است.) با فروش حاجی خانه یک خیانت ملی صورت گرفته باید مستمر در اخبار، جراید، صفحات انترنت، فیسبوک به طور وسیع نشر شود تا مردم خائینین ملی را به شناسند. حتی من خود از آن تا نشر مجدد خبر نداشتم شاید هزاران دیگر نیز. بناءً من این تبصرهٔ محترمه ملالی موسی نظام را تخریش کننده یافتم، هرچه در بارهٔ منطق آن فکر کردم جواب قناعت بخشی برای آن نیافتم. من زیاتر به این باور شدم که خانم ملالی از این نوشته ها هدف خاصی را دنبال می کنند. در خاتمه آفرین به کارکنان این سایت که به مخربین خود هم بها میدهند و نظر شان را نشر می کنند.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
17.12.2015 |
|
برادر محترم بیکمراد تاش سلام های گرم بنده را بپزیرید!
گرچه باید در ارتباط مضامین نشر شده در این دریچه تبصره شود اما ما یگان فول میزنیم که امید است سردار آغا فول ما را نگیرد.
اسم مقبول شما را که با مضمون های دلچسب تان می خوانم همزمان این سوال برایم خلق می شود که ایا معنی اسم شما همان چیزی را که من فکر می کنم باشد. یعنی "بیک" آن به معنی "بزرگ" انگلیسی، "مراد" به معنی "آرزو" و "تاش" آن به وزن "آش" چه معنی دارد.
ای معانی شناس هفت کتاب اصطلاحات معنوی دریاب |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
17.12.2015 |
|
منحیث یک خواننده دایمی پورتال وزین افغان جرمن آنلاین و یکی از خواننده های دایمی مقالات مستند و تحقیقی استاد معصوم هوتک که مقالات و موضعگیری های با پرنسیپ و ملی وی برای همه افغان ها در جریان سال ها ثابت شده است عرض میدارم: 1. کار درستی کردند که اعترا ض خود را در مورد نشر مقاله خود با مسئولین پورتال در میان گذاشتند. و معلوم میشود که مسئولین پورتال هم به اعتراض آنها احترام کرده و اصلاح لازم را کرده اند. من با هوتک صاحب هم نظر هستم که محترم عزیزی کار نادرست کرده است. 2. اما محترم معصوم هوتک که از همکاران این پورتال خدمتگار واقعی افغانستان بوده اند باید در دام چال دشمنان این پورتال نیفتند. 3. یک تعداد اشخاص که سابقه مخالفت و جنگ و جدائی با این پورتال را دارند هر روز پیره میدهند و پلان و مجلس سکایپ میکنند و منتظر نشسته اند که چیزی بیابند تا پورتال را مورد حمله قرار بدهند. 4. یک روز با استناد به اسناد غیر مستند بر تحلیل منطقی استاد محترم سیستانی حمله میکنند. استاد گرانمایه و با درایت و عالم محترم سیستانی نوشته بود که اگر بر اساس معلومات موجود در مورد روز توقیف شدن ملک خان بحث شود این ادعا درست نیست. حال مدعیاتی با اتکا به اسنادی میشود که نه درست بودن آن ثابت است وحتی نشر خال خال آن برای تائید یک اجند قابل سوال است. و با اتکا بر این مدعیات بر استاد سیستانی حمله میشود. 5. روز دیگر جمعی دیگر که هیچ قدمی در همکاری با اقدام بی مثال و تاریخی افغان جرمن آنلاین در ایجاد قاموس کبیر افغانستان نه برداشته اند با استناد ساختگی به آن استاد محترم دیگر را مورد حمله قرار میدهند. 6. و روز دیگر استاد هوتک را بخاطر اشتباه که قبلاً در بین استاد هوتک و افغان جرمن آنلاین حل شده بود ، به دام می اندازند تا وی جملاتی در هجو افغان جرمن آنلاین بنویسد. 7. اگر انتقاد و تذکر صادقانه و از دل باشد همه باید بپذیریم به شمول افغان جرمن آنلاین، اما گر چال و نقشه باشد باید متوجه باشیم.
|
 |
اسم:
محمدمعصوم هوتک محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
17.12.2015 |
|
خواهر گرامی ملالی موسی نظام، بعداز تقدیم سلام واحترام باید به عرض برسانم که مضمون رباط افغانی را من دوباره نشرننموده ام. هموطنی بنام (عزیزی) آنرا به افغان جرمن آنلاین فرستاده بود و عنوان مضمون را تغیر داده وعکسی نیز به آن افزوده بود.مسئولین ویبسایت بدون مشوره من آنرا نشرنمود،که این وضاحت را درپایان صفحه اول مضمون متذکره از طرف ایدیتور درج شده است. من بعد از خواندن آن به مسئولین ویبسایت تماس گرفتم وآنها لطف نموده، عنوان را اصلاح وعکس را پاک نمودند.من اراده نشر مجدد این مضمون را نداشتم و با نظر شما موافقم که نشر مجدد مضمون آنهم بدون تبصره ذهنها را مغشوش میسازد، ولی مطبوعات ما چنین کارهای (خپل په سر) میکنند و ماهم درحالت ناتوانی فرار داریم. این مضمون جندی فبل در ویبسالت دیگر نیز بدون خبرداشت بنده نشرگردیده بود وبعضی از خوانندگان چنین تصور کرده بودند که من درانسال باز بزیارت حرمین شریفین مشرف شده بودم. توقع من از مسئولین ویبسایت ها اینست که هنگام نشر مجدد مطالب نویسنده آنرا مطلع گرداند. بااحترام |
 |
اسم:
داکتر نبي مصداق محل سکونت:
کابل
تاریخ:
17.12.2015 |
|
برادر بسیار محترم آقای بیکمراد، بعد از عرض سلام تشکر میکنم که به ګفته شما از نزد من هم « ناصواب» توزیع به توضیع نوشته شده بود و شما آنرا با محبت و دوستي وطن دارانه اصلاح کردید. ممنون از لطف تان. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
17.12.2015 |
|
برادر نهایت گرامی محمد معصوم هوتک سلام بر شما، بعد از عرض احترام، مضمون نهایت افشاگرانۀ شما در زمینۀ فروش ملکیت تاریخی افغانی در خاک عربستان سعودی، یعنی رباط حاجی خانۀ افغانان در مکۀ مکرمه توسط عمال برهان الدین ربانی، البته که منحیث یک راپور برای هم وطنان از ارزش زمانی مهمی بر خوردار بوده است، ولی نشر مکرر آن بعد از مدت تقریباً 14سال بدون کدام تذکری، ذهنیت اکثر خوانندگان را چنین رهنمون گشته که گویا این ماجراء درین اواخر به وقوع پیوسته است. البته محتویات مضمون ارزش خبری خود را دارد، ولی در هنگام نشر دوبارۀ هر نوشته ای، برای خوانندگان باید طی تبصرۀ مختصری با ارایۀ تاریخ قبلی، ذهن آنانرا وظیفتاً روشن ساخت. گرچه نهایت درجه اعتقاد و باور برین است که جناب تان با گذاشتن تاریخ چند روز قبل که « دقیقا» تحریر مقاله را به زمان حال پیوند می دهد ، سهمی نگرفته باشید، با آنهم چون این نوشته در صفحۀ برگزیده ها از جانب اولیای امور این وبسایت قرار گرفت، گمان همه گان برین شد که گویا شاید، موضوع در وقت حجاج این سال در چند ماه بوقوع پیوسته است. چند ماه قبل هم، مضمون 8 سال قبل هموطنی با «تاریخ جدید روز» و بدون کوچکترین توضیحی، کاملاً مانند یک نوشتۀ روز از طرف وی منتشر شد که خود نویسنده را متأثر، متعجب و نا راضی ساخت. گرچه مشاهده میگردد که این وبسایت مضامینی که را که چند روز قبل در وبسایت دیگری منتشر شده باشد، لایق نشر نمی داند، ولی دیده شد که چنین قیدی را در مضامین سالها قبل در نظر ندارند. ناگفته نماند که این حاجی خانه که در اواسط قرن 18میلادی به امر احمد شاه بابای درانی اعمار گردیده، از جانب تاریخ سازان شوقی، قدامت و قرون عمر طولانی خویش را هم از دست می دهد. یا الله! همیشه با عزت باشید،
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
16.12.2015 |
|
زما دېر ګران او دروند ورور ایاز جانه، تاسو ته په په دی لیک کښی سلامونه او ځولۍ ځولۍ ګلونه در استوم له مننی سره ګد چه زما لیک ته د الهام صاحب په هکله مو ژوره کتنه ګړې ده. د الهام صاحب کسې زیاتې دی، خو یو دا چه زهلیکونکی نه یم، زما مسلک انجنیری دی، کاش زه په هغه وقتونو کښی پوهېدلم لکه بیوګرافی لیکونکي د ده د ژوند خاصه برخه مې نظر لاندې نیووه، نو یو لوی کتاب به د ده دې زوند نه جوړېده، نه یواځې د ده، دغسې د ده دې ټولو دوستانو، له بدې مرغې چه زموږ په ملک کښې نه دا رواج وو او د چا زده هم نه وو، یواځنی شی چه رواج او د ټولو زده وو او لوی رواج یی درلوده چه تر اوسه هم دوام لری فقط د یو بل تخریبول او بد ویل ، کنځلې او یو بل ته په سپک نظر کتل. زه ستاسو نظر ته په درنه سترګه ګورم، کاش داسې وشی چه کم دوست او ورور د موږ له ډېرو لیکونو نه یو مشرح لیک جوړ کړی او نشر ته یی وسپاری. درنښت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
16.12.2015 |
|
محترم هاشمیان صاحب بعد از سلام!
کار کردن شما با یک چشم بسته مرا به یاد "جان واین" کاوبای فلم های کاوبای امریکای انداخت. زنده باشید اما چشم تان که خوب هم بود یگان کلمه را که به چشم من می خورد به عجله می نوشتید. به هر صورت صحت خوب برایتان خواهانم.
مرا مظهر بود چشم کتبها ازو ظاهر شود پنهان و پیدا
عطار |
 |
اسم:
بیکمراد تاش محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
16.12.2015 |
|
جناب غ. حضرت صاحب از سویدن من هم متقابلا سلام و احترام عرض می کنم. من باور دارم که اگر کسی از اهل فرهنگ و آشنا به رموز شعر و شاعری وظیفه یابد تا از میان شاعران 50 سال اخیر افغانستان عزیز ، و از جمله همه ایشان ، ده شاعر بزرگ را معرفی کند، حتما او در جمله ، شاعر بزرگ سلیمان لایق را نام خواهد برد ؛ ولی اگر بخواهد که شاعر بزرگی که به فرمودهء شما به انفلونزای کمونیستی و کرملینی مبتلا است ، مشخص گردد، بازهم سلیمان لایق در صدر قرار خواهد گرفت و اما اگر خواسته شود شاعران بزرگی را نام برید که همیش پای به وضو اند، در آن وقت نام سلیمان لایق حذف می گردد و حیدری وجودی یا جلال فرهیخته و یا عبدالاحد تارشی صدرنشین می گردند. اما چه خوب که شاعر بزرگ را منحصر در هنر شاعری اش بدانیم و مصاب بودنش را به انفلونزای کمونیستی و امپبریالیستی و یا پای به وضو بودن را شرط نگذاریم. شاید هم اگر از شما انجمن شاعران سویدن بخواهد ده شاعر بزرگ افغانستان را دعوت کنید، گمان نکنم که شما نام سلیمان لایق را حذف کنید. اما اینکه در آن دروران فجایع بزرگ چرا مهر بزرگ بر لب زده بود؛ هر قدر فکر کردم کدام دلیلی نیافتم و خود را به همین قناعت دادم که در دوران فجایع بزرگ هجوم و کشتار طالبان ، امروز نویسندگانی اند دارای لقب بزرگ ، اما یک مقاله هم بر ضد طالب ننوشتند و نویسندهء بزرگ هم خوانده می شوند، بناء این نویسنده بزرگ که قلمش را در برابر جنایات طالب حرکت نداد، آن شاعر بزرگ هم شاید در وضعی مثل وضعی نویسندگان بزرگ معاصر وحشت طالبان گیر مانده بود. تشکر زیاد از شما که انتقاد مرا برای نوشتن صحیح کلمات «درست» گفته اید؛ از این چه پاداشی بالاتر و تشویقی والاتر. اما هدف اساسی من از ذکر آن نادرستی املایی کلمات ، صرف به این جهت بود که بعضی وطنداران عزیز ابتکار « قاموس کبیر افغانستان» را زیاد مهم نمی پنداشتند و من به خاطر اهمیت آن قاموس ، اشتباهات بزرگان را نشان دادم تا به اهمیت آن قاموس پی ببریم و بکوشیم که در قاموس هم اشتباه رخنه نکند!! از لطف شما تشکر دوباره که انتقاد مرا خواندید و مرا واداشتید تا در آنچه می نویسم کمی فکر کنم و متوجه باشم کدام کلمه را به چه مناسبت به کار برم. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
16.12.2015 |
|
مضمونی تحت عنوان « یک خاطره و چند تبصره» نوشتم که به تأریخ 11 ماه نومبر سال 2015 میلادی در پورتال افغان جرمن آنلاین افتخار نشر پیدا کرد. خاطره مختصر من حاکی از مشاهدات من در دو عید حین گذر از مقابل منزل مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی بود. گرچه متیقن بودم که گذر اول من در عید رمضان و دومی به عید قربان بود اما سنه به حافظه ام نبود آن را تذکر دادم. اما چنذی نگذشته بود که این خاطره وصرف یک تبصرۀ نوشته ام مورد عطف توجه مؤرخ محترم آقای سیستانی قرار گرفته چنین فرمودند که « واما در موردخاطره اقای عباسی باید عرض کنم که ملکخان در روز 16 رمضان سال 1336 زندانی شده است وچهارده روز بعد که مصادف با عیدفطر بوده، صف کشیدن رجال دولتی در دروازه خانۀ ملکخان باقطار موترهای که از دیپوی کارته چهار تا دارالمعلمین (بطول 2کیلومتر) دردوطرفه سرک پارک شده بودند، ممکن است مربوط به عید فطر یک سال قبل یعنی سال 1335 بوده باشد،زیرادرعید فطر 1336 که ملکخان به اتهام کودتا دوهفته قبل زندانی شده بود، فکر نمیکنم که کسی ازرجال ملکی یا نظامی ، اینقدر جرئت داشته باشد که رفتن به خانه یک متهم کودتا را به قیمت زندانی شدن خود بخرد؟ درافغانستان بجز اهل خانوادۀ مصیبت دیده ،کسی دیگر از ترس حکومت و ضبط احوالات جرئت نمیکرد تا حیات خود را به خطر اندازد و به دیدارملکخان(زندانی متهم) صف بکشند! » گرچه توضیحات لازم را در صفحۀ نظر سنجی به عرض رساندم ولی امروز در بخش هفتم کتاب «ارمغان زندان» خواندم که مرحوم عبدالملک خان می گوید « داود روی یک فرمان محتوی تهمت های ناحق که، تحت شماره 2478 مورخه 14 سرطان 1336، بساعت ده بجۀ شب (در شب عرفه و رخصتی عید قربان و هم چنان در غیر وقت رسمی) عنوانی من، محض بامضای خود) فرمان عزل و نصب وزرا بامضای شاه قانوناً صادر می شد)تحریر نموده و مرا از کار وزارت معزول نمود ،همان چیز را بطوریکه در فوق گفته شد از طریق رادیو و جراید نیز پخش و نشر کردید» براساس این بیان توسط شخص عبدالملک خان عزل و حبس شان به تأریخ 14 سرطان سال 1336 هحری شمسی که مصادف به شب عرفه است(عید قربان) به ساعت ده بجۀ شب صورت گرفته نه 16 رمضان سال 1336 ( قرار اظهار آقای سیستانی). بنابرین خاطرۀ نوشته شده ای من از مقایسه مشاهدات من از گزارشات عید رمضان و عید قربان در مقابل آن منزل بوده و در آن اشتباهی بوقوع نه پیوسته ودر واقعیت ذهن مصحح مغشوش گردیده. تفاوت زمان میان عید فطر و عید اضحی کم و بیش دو ماه است. یعنی عبدالملک خان در عید رمضان آزاد و در عید قربان همان سال ( 1336) محبوس بوده . قبل از قلم برداشتن و نفی نمودن سخن شخصی باید منقد مخصوصاً یک مؤرخ در مورد ارائۀ تأریخ ثقۀ یک واقعه توجه نماید.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
16.12.2015 |
|
انتقاد آقای بیکمراد راجع به املاء کلمۀ (اباته) که من انزا (اباطه) نوشته بودم درست و بجاست وعلتی هم دارد که چندان عذرموجه نمیباشد- من بتاریخ 11 دسامبر عملیات چشم داشتم که همکاران محترم ادارۀ این پورتال از آن خبر دارند - چشم راست من امروز 15دسامبر هنور بسته است . من آن مقالۀ (حاجیخانه مکه ) راکه تاریخ ان شاهد است درحالت یکچشمه نوشته بودم و در دوصفحه یک اشتباه املایی واقع شده بود- از تصحیح آقای بیکمراد خان متشکرم. با احترام سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
15.12.2015 |
|
محترم افغان مظلوم شخصیت او لیکوال زمری کاسي صاحب، سلام!
ستاسو په قلم مو د خدای بخشلي پوهاند عبذالرحیم الهام په باب په زړه پورې لیکنه ولوستله. زه فکر کوم، داسی مسایل او د سترګو لیدلای حال دا پخپل ماهیت کې د اهمیت وړ دي. تاسو پخپله لیکنه کې که څه هم په لنډون، لیکن لوستونکي ته مو یو شه انځور د الهام صاحب د شخصیت په هکله تقدیم کړئ دئ. هغه د الهام صاحب سفر او د شیبر په غاښي کې د هغه معامله د هغه د یوه هیواد وال سره، چې د هغه د رواني تسلیت لپاره د سګرټو د کاغذ نه ورته د سرغوږي د علاج ګولی جوړول او ورکول!! که یو اړخ ته یې خندا وګڼو، لیکن بل اړخ د موضوع د مرحوم الهام صاحب یوه ژور انسان دوسته کرکټر هم نمایش ته راځي. د پوهاند صاحب د مرحومې خانمې د وفات صورت حال او د هغه له نوښته چلند او د زړه قوت یې ...یعنی د داسی نه عادي پېښې پټ ساتل د وخت د حساس والي له کبله، دا زه یوه ځانګړیتیا ګڼم د الهام د شخصیت لپاره. دغه څو نظمونه یې، چې تاسو پخپله لیکنه کې راوړي، ښیي، چې په نظم جوړولو کې هم شه برلاسی کس وه. که تاسو ما سره موفق یاست، نو که وخت مو لاره یا ته یا محترم بهاتد صاحب د مرحوم الهام بشپړ «ژوند لیک» په دغه درانه پورتال کې نشر ته ورکړئ، سره د عکسونو یې، د هغه مرحوم روح به نور هم خوشحاله شي. په افغاني مینه |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
15.12.2015 |
|
جناب آغای بیکمراد! سلام عرض می کنم. انتقاد شما در رابطه با درست نه نوشتن ها درست، و امید تان به اصلاحِ املاء و انشای ما با چاپ قاموس کبیر درست، امّا لقب دادنِ "شاعر بزرګ" تان به کسیکه در قبال فجایع بزرګ، مُهر بزرګ بر زبانِ شاعرانۀ خود زده بوده، یک قضاوت نا درست بنظر میرسد.ثناګویانِ هفت ثور و شش جدی به هیچ صورتِ حق ادعای شاعر بودن را نمیتواند داشته باشد، البته این حقِ هر کسی میباشد که مثلاً در حمام با خود یک ترانه را زمزمه کند و از آن لذت ببرد ولی حق ندارد با این حنجرۀ ذُکامی اش به یک ستودیوی عمومی و رسمی جهت ثبتِ صدای خود، مراجعه کند، جای تعجب و تأسف است که آدمک هائیکه با ویروسِ انفلاوزای کرملینی و کمونستی! مبتلاء اند باز هم می کوشند که در جمعِ آدم های سالم، جائی پایِ برای خود ایجاد و با تنفسِ آلودۀ خود فضای عمومی تاریخ را آلوده تر نماید. |
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
15.12.2015 |
|
هر روزی که سری به شبکه های مجازی ، سایت ها و پورتال های نشراتی افغان ها می زنم، بیشتر به اهمیت یک فرهنگ یا قاموس دیجیتالی پی می برم و ارزش ابتکار « قاموس کبیر افغانستان» توسط پورتال افغان جرمن آنلاین ، برایم برجسته تر می شود و می بینم که حتی بزرگان و زبان شناسان ما هم در استعمال کلمات اشتباه می کنند. از جمله امروز با غلط مشهوری در مقالهء « پیرامون حاجیخانه در مکه مکرمه» برخوردم که « اباته» را که دارای مشتقات « بیتوته» و « مبیت- خوابگاه» است به غلط «اباطه» نوشته است که هیچ اساسی در زبان فارسی و عربی ندارد. بناء آنلاین شدن قاموس کبیر افغانستان مانع بزرگی در سد راه این غلط نویسی ها خواهد شد. چندی قبل یک دیپلومات سابق افغان در همین پورتال در عنوان مقاله اش عوض « بالمثل» بل المثل» نوشته بود و یک نویسندهء محترم دیگر « متنازع فیه» را « متنازع الفیه» نوشته بود یعنی الف و لام تعریف را بالای حرف «فی» جا داده بود که به گفته شاعر بزرگ سلیمان لایق در جمله « لایجوز» می آید. چون از شاعر ذکر خیر شد، شاعر بزرگ دیگری هم در همین پورتال نوشته بودند « المعنی فی البطن الشاعر» که باید (فی بطن الشاعر) می نوشت . برخی گمان می برند که با آوردن الف ولام تعریف هر کلمه عربی می شود، در حالی که الف و لام تعریف کلمه را از عربی بودن می کشد. به هرترتیب این اصلاحات برای این است تا به خوانندگان محترم یاد آوری گردد که افغان ها چقدر به یک فرهنگ دیجیتالی مدرن نیاز اشد دارند تا به یک «کلک» طرز نگارش صحیح کلمه و معنای آن را بدانند و منت کش همسایه ها نباشند. این کار پر افتخار را « قاموس کبیر افغانستان» بر عهده گرفته است ؛ ولی مهم این است که در آن دقت فراوان شود تا خدا بخواهد خالی از هر اشتباه باشد. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
15.12.2015 |
|
برادر محترم جناب نیستانی صاحب سلام!
مطلب اینکه به ایجاز بگویم اگر کرزی فکر درست می داشت روزگار افغانستان به این روز نمی رسید.
بهر صفت که تاًمل کنی گرفتاریست تو خواه محو خرد باش و خواه در زنجیر
مرحوم بیدل |
 |
اسم:
ولی نیستانی محل سکونت:
سدنی
تاریخ:
14.12.2015 |
|
هموطن گرامی آقای الله محمد!
از توجه شما به عرایض این جانب سپاسگذارم. مع هذا، بنا بر ایجاز کلام شما، به اصل مطلب آن عزیز پی برده نتوانستم تا پاسخی خدمت به عرض رسانم.
با احترام
نیستانی |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
13.12.2015 |
|
لطفاٌ اگر نشر شد این شود که در قبل آینه با می کند یکجا شده
بعد از عرض سلام و احترامات!
در مقالهً "آمادگی ها برای ضربه کاری نهائی؟؟؟" آمده:
" نبیل، مانند کرزی، فکر می کند که ناکامی پی در پی سیاست مسالمت آمیز در قبال پاکستان در سال های متمادی، باید ثابت ساخته باشد که اسلام آباد از افغانستان خواهان امتیازات جزئی سیاسی نه، بلکه خواستار امتیازاتی است که در نهایت امر، سلب استقلال (خاصه آزادی سیاست خارجی) افغانستان و اتکای کامل کابل به اسلام آباد را متقاضی می باشد."
مفهوم سیاست خارجی که شامل مجموعهً تمام اقدامات، اهداف و اعلامیه های یک دولت در برابر کشور های دیگر و کنفدراسیون ها بوده و در علوم سیاسی اساساً تحت تاًثیر رهبر و رهبری یک کشور بوده، غیر ممکن به نظر می خورد که سران پاکستان خیال کرزی و نبیل را به سر بپروانند. مخصوصاً با در نظر داشت روابط نزدیک افغانستان با امریکا و غرب و همه کشور های دیگر جهان.
اگر سیاست افغانستان در مقابل پاکستان مسالمت آمیز نمی بود باید قهر آمیز می بود یعنی افغانستان در مقابل پاکستان قوای نظامی به کار می برد تا اهداف خود را بر آورده کند به این معنی که چون افغانستان خودش قوای مثلاٌ هوایی نداشت باید از ناتو کمک می خواست که با پاکستان قهر آمیز بر خورد کند، فلهذا کرزی و نبیل فکر می کنند که پاکستان به فکر سلب استقلال (خاصه آزادی سیاست خارجی) افغانستان است.
رقم این فکر به متفکرین درجه یکصدو نودو چهار جهان که همین قدر کشور وجود دارد می ماند. سواد نسخهً ما سخت افتاده است خیال حیرت آینه میکند تحریر
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
13.12.2015 |
|
داکتر صاحب نبی مصداق! مقاله و تحلیل عالمانه ای نوشته اید؛ اما بهتر بود ؛بلکه صحیح همین بود تا « توزیع» می نگاتشتید. نه «توضیع» ؛ برخی نویسندگان گاهی میان توزیع و توضیح و توضیع ، خلط می کنندو هر کدام از کلمات یاد شده ، جای استعمال خود را دارد. در عین حال یقین کامل دارم که شما با نوشتن صد ها مقاله فرق آن ها را می دانید؛ بلکه به خاطری این تذکر را نوشتم که مبتدیان گمان نبرند که « توضیع» صحیح است و دیگر اینکه هر انسان جایز الخطا است و من هم گاهی کلمات را ناصواب می نویسم و در کلماتی که با شک دچار گردم ، حتما به قاموس مراجعه می کنم. خدا کند به زودی « قاموس کبیر افغانستان» آنلاین گردد و به بهره برداری سپرده شود ، تا از این اشتباهات کوچک با یک « کلک کردن» همه نجات یابیم. |
 |
اسم:
عزیزکهگدای محل سکونت:
سان دیگو -کلیفورنیا
تاریخ:
11.12.2015 |
|
دانشمند گرامی وهنردوست محترم آقای غلام حضرت صاحب سلام و احترام تقدیم میدارم ! ازلطف ومهربانی شایان شما فوق العاده ممنون ومتشکرم. مسرورم ازاینکه هموطنی بتاریخ، هنر وادب وطن مالوف ارج میگزارد، جای بسا افتخار است .نظربفرمودۀ شما کاش حالا درهمان سن وسالی میبودم که بتازگی قدم بحیات فامیلی میگذاشتم، لاکن حیات فامیلی را سالهای دراز پشت سرگذاشته، اولادهای مان رابلطف پروردگار بثمر رسانیدیم وخود تحصیلات عالی رادراروپا به اکمال رسانیدم ودرهمه احوال از خالق بزرگ شکر گزاریم .تاریخ چراغ آیندۀ بشراست ، هرچیزی ممکن از اذهان ناپدید گردداما حافظۀ تاریخ است که هیچ چیزرا به باد فراموشی نمی سپارد . باردیگراز قدردانی خالصانۀ محترم تشکر مینماییم . به آرزوی صحت وسلامتی شما . بااحترام |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
11.12.2015 |
|
راجع به مسله فروش رباط افغانی! از برادر محترم و عزیز القدر اقای محمد معصوم هوتک جهان سپاس که به مسله فروش اقامتګاه زاهدان حج افغان تماس ګرفت،اقای معصوم هوتک که موضوع فروش رباط افغانی در مکه مکرمه که توسط یک عده وطن فروشان معلوم الحال به نشر سپرده از صمیم قلب تشکری و کور ودانی میګویم. کسانیکه وطن را بفروشد، توپ و تانک اردو ملی که حیثیت ناموس دارد بفروشد، اسلام عزیز را بفروشد، طیاره اریانا را به قیمت ناچیز بفروشد به انها روباط فروختن هیچ ارزش ندارد. اقای محترم معصوم هوتک. من شاهد زنده استم که یکی از روزها حاجی صاحب خدا پرست و دین دوست حاجی صاحب ( عبدالحق ) تاجر مشهور لیلامی فروش که از امریکا لباسهای لیلامی و بوتهای لیلامی امریکا به افغانستان تجارت میکرد، نزد پدر مرحومم امد و از ترمیم رباط به پدرم ګفت ، پدرم هم همین موضوع را به مرحوم سردار محمد داوودخان ګفت، سردار داوودخان از پشنهاد اقای تاجر عبدالحق خان به خوشی استقبال کرد و دو مرتبه وی را در قصر ریاست جمهوری بحضور پزیرفت، مرحوم داوودخان به تاجر عبدالحق ( مشهور به حاجی ملا ) وعده سپرد هر انچه که از دست ما شده میتواند دولت جمهوری حاظر است بشما کمک نماید و وعده هر نوعه همکاری داد. من قاسم باز چند بار به همرای پدرم بخانه تاجر ملا عبدالحق که منزل شان در سرای غزنی کابل و دوست صمیمی پدرم و برادرانم بود رفتیم من شحصآ وی را از نزدیک میشناسم ، وی واقعآ یک افغان خیر اندیش بود. اګر زنده است خداوند عمر دراز نصیبش کند و اګر فوت نموده جنت نعیم جایش باد. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
09.12.2015 |
|
جناب محترم و دوست عزیزم آقای عزیزاللّه کهګدای هنر دوست!عرض سلام و ادب و ارادت دارم.نوشتۀ چند هفته پیش تان در رابطه با خطاطی و خطاطان ، برای ما یا من بسیار جالب و آموزنده بود، ازین خاطر از جناب عالی تقاضا نمودم که اګر ممکن باشد بنده را از رؤیت بعضی یا بسیاری از این خطاطی ها مستفیض و مستفید فرمائید، ولی انتظار بنده طولانی ګردید، حدس زدم که استاد کهګدای بتازګی داماد یا پدر شده و فرصتِ دیدن و خواندنِ نوشتۀ این حقیر را نیافته اند و با توجه به هنر دوستی و طینتِ پاکِ استاد، بعید بنظر میرسد که تقاضای یک هموطن فقیر خود را مورد بی اعتنائی قرار داده باشد، تا اینکه حدسم درست و بجا ثابت ګردید البته با کمی تفاوت، که اُمید وارم سفرِ خوشِ داشته بوده اید. قسمت دوم نوشتۀ شما که مکمل نوشتۀ اولی تان میباشد بسیار مورد توجه و استفادۀ بنده و شاید همه خوانندګان عزیز قرار ګرفتند. کمپیوتر و تکنالوژی بیست سال آینده هم نخواهد توانست همچو آثار لذت بخش و دلپذیر خلق نماید. از توجه و غریب نوازی شما یک دنیا متشکرم. همیشه مؤفق و شادکام باشید. |
 |
اسم:
عزیزکهگدای محل سکونت:
کلیفورنیا- سان دیگو
تاریخ:
09.12.2015 |
|
آقای محترم و گرامی جناب غلام حضرت صاحب باعرض سلام و ارادت ! ازلطف ومهربانی و تقدیرشما درمورد مضمون خطاطان و خوشنویسان یک جهان سپاس .مدتی درسفروتهیۀ نمونه های خط خطاطان وخوشنویسان سپری شد وامیدوارم به بزرگواری خویش معذورم دارید اینک نمونه ها را تکمیل و جهت نشر ارسال نمودم. درمورد آدرس انترنیتی جایگاه این خطاطان را که خواسته بودید . مأسفانه چنین چیزی درانترنت نیامده است ، اگرباشد بکمال افتخار خدمت تقدیم میکردم . عم بزرگوارم حافظ نور محمد کهگدای مورخ کشور طی سالهای متمادی بیش از ٧٠سال یادداشتهای تاریخی خود را در١٠ کتابچه ضخیم تحریر داشته که بمرورزمان وشرایط ناگوارکشور پوسیده شده واکثراً بمشکل خوانده میشود.من آنرا ازپسرشان بدست آورده و مسلسل تایپ و به پورتال وزین افغان جرمن آنلاین جهت مطالعۀ هموطنان گرامی بنشر فرستاده ام و هنوزهم ادامه دارد . باعرض حرمت |
 |
اسم:
سید مسعود فارانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
07.12.2015 |
|
اظهار امتنان و شکران از بزرگان و فرهیختگان صاحب قلم و صائب نظر! ایشان هر یک : جناب بزرگوار زمری کاسی ، جناب بزرگوار ایاز خان نوری ،جناب بزرگوار استاد داکتر سید خلیل الله هاشمیان ، جناب بزرگوار بیگمراد تاش ، خانم فرهیخته استاد شیما غفوری و جناب انجنیرقیس کبیر که با دید وسیع، منصفانه از نوشتۀ بنده یاد آوری نموده اند اظهار امتنان دارم . قلم ایشان را مثل همیشه توانا و پـُر بار، ازبارگاه خداوند بزرگ (ج ) تمنا دارم.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
06.12.2015 |
|
حسب تصادف به شعر فلسفی مرحوم رازق فانی به عنوان "گلۀ آ د م ا ز د ا ر و ین" بر خوردم که در سه مقطع بسیار روان فلسفه خلقت را به سویه بسیار عالی و بالا تفسیر نموده و در آخیر نشان می دهد که در اصل حیوانات اشرف مخلوقات است نه انسان ها که خود شان خود را اشرف مخلوقات ساخته اند.
داروین چون رخت زین عالم کشید روح او را حضرت آ د م بدید
در مقطع دوم داروین به حضرت آدم دلیل می آورد که یک شادی را دیدم که مشابعت زیاد دارد به انسان فلهذا نظریه انکشاف تدریجی خود را اساس گذاشتم.
شادی از موضوع خبر شد و به داروین چنین گفت:
د ا د د شنا می بنام آ د می گفت: ا ی فرزند خام آ د می
درحق بوزینه بهتان کرده ای نسبتش با نسل انسان کرده ای
هیچ بوزینه کتب سوزی نکرد مامنی از دست بوزینه نسوخت
خرمن بوزینه از کینه نسوخت تیرباران، هم نژاد خود نکرد
بسکه آن بوزینه برمن طعنه زد ازخجالت آب گشتم در لحد
چون عفت قلم اجازه نمی دهد در آخر هم شادی خشم خود را بالای قبر داروین خالی می کند.
خداوند مرحوم رازق فانی را بیامرزد که در عالم نا شناسی با وی اشنا شدم.
|
 |
اسم:
فضل احمد افغان محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
05.12.2015 |
|
ډیرګران او محترم شخصیت او شه لیکوال جناب نوری صیب له ډیری شی تبصری نه مننه کوم او د دوی نظریاتو ته د قدر په سترګه ګورم او ورسره مؤفق یم خدای دی ژوندی لره او بریالی اوسی خدای دی مل شه په درناوی افغان
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.12.2015 |
|
بما چه که؟ ملا محمدعمر بمیرد ویا ملا اختر محمد منصور زخمی شود هموطنان عزیز اگر ما قبول میکنیم که جهاد،شکست اتحاد جماهیر شوروی وقت، وارد نمودن جنگسالاران نابکار، ایجاد پدیده سیاۀ طالب و طالبیزم در پاکستان تحت رهبری عربستان سعودی و اسامه بن لادن و بالاخره تجاوز م در مادروطن عزیز ما افغانستان و حال وارد شدن پدیده سیاه و ۲۰۰۱ آکتوبر ۷ بیشرمانه امریکا و بریتانیا بتاریخ م یک دسیسه برای رسیدن اهداف ۱۸۷۸ وحشی دیگری در کشورعزیز ما بنام داعش ازآغاز کودتای ننگین هفت ثور شوم امریکا به منابع نفتی آسیائی مرکزی بعد از شکست اتحاد جماهیر میباشد، مذاکرات صلح بنام طالبان و ارتباط دادن آن با مرگ ملا محمد عمر و حال زخمی شدن ملا اختر محمد منصور نیز دسائیس محیلانه و شیطانی امریکا،عربستان سعودی و پاکستان میباشند که برای اغفال ملت مظلوم و درد دیده افغان که به جز از پوست و استخوان چیزی در وجود شان نمانده و هر روز منتظر مرگ اند و یا رخت سفر از دیارعزیزخود بسته اند چیزی بار به پاکستان سفر کرد و با ۲۱ دیگری نیست ما شاهد بودیم که جناب حامد کرزی در دوره سیزده ساله خود شوردادن دم روبای مکار با آستینهای خالی چپنش به مادروطن خود باز گشت و جناب داکتر اشرف غنی بعد از تقررش توسط آقای جانکری وزیر خارجه امریکا بحیث رئیس جمهور دولت افتراق ملی با آغوش باز به پاکستان سفر و چون سلفش با جوال پر از دروغهای پاکستان بوطن بازگشت و امروز شاهد میباشیم که در نقاط مختلف مادروطن عزیز ما بیرقهای سفید طالبان به بیرقهای سیاۀ داعش تبدیل میگردد درس نمیگیریم و نمی فهمیم که چرا کانفرانس اخیر ناتو به سردمداری امریکا در عوض همکاری در نظارت از سرحدات که تروریسها را از آن وارد افغانستان میسازند بنازم این فیصله و تعهد همکاری را، آیا این خود بیانګر بازی دیگری در ،تعهد میسپارند که از سرکها نظارت میکنند تطبیق پلان محیلانه و شیطانی شان در امر غافل نگهداشتن رهبران دولت افتراق ملی و ملت مظلوم افغان از گسترش فعالیتهای توسعگرانه داعش تحت نام مذاکرات صلح با طالبان نمیباشد؟ دغه پورته څو جملې، اما یو کتاب معنی په کې پرته...!! محترم ورور لیکوال او وطنپال شخصیت فضل احمد افغان، سلام! ستاسو دغه لیکنه حقیقتأ، چې د قدر وړ ده، نړیوال استعمار رشتیا، چې مونږ د افغانستان ملت سخت ګیر کړي یو. د پاکستان دولت اصلأ د شیطان انګلیس یو «نوکریوال» د هندوستان او افغانستان د شریفو خلکو د ټکولو لپاره یوه متروکه ده او بس!! نړیوال استعمار خپل ژور اقتصادي پلانونه په سیمه کې تعقیب کوي. د طالبانو تحریک لکه پرون، چې استعمال شو، نن هم د استعمار له خواء په مهارت سره د افغان ملي ضد ګټو لپاره استعمالیږي. بلی ستاسو د فرمایش پر تایید د افغانستان حاک باید له ماضي نه پوره زده کړه وکړي، خپل ملي وحدت ته په عمل کې نور هم متوجه شي، سوله ایزې مظاهرو ته مخه کړي او د ملي ضد دسیسو مخه ونیسي. قلم نور اوچت غواړم. |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.12.2015 |
|
محترم افغان حساس شاعر او لیکوال مسعود فاراني صاحب، سلام!
د ګرانو افغان شخصیتونو جناب زمری کاسي صاحب او جناب استاذ هاشمیان صاخب د شکلو تبصرو په تایید، ستاسو وروستی لیکنه مو د « جزئیات زبانی » تر عنوان لاندې ولوستله. واقعأ، چې لیکوالي هم یو حساس هنر ده. ستاسو په درانه فرمایش زه اعتراف کوم، چې په نثر لیکلو کې غلطی را څخه شوي دي. ستاسو د توضیح پر بنسټ د بیلګې په توګه همداء د ( ان شاء الله ) کلمه ما تل یو ځای ( انشاء الله ) لیکلې ده، جې الله پاک دې د هغې ناسمې معنی نه راته معافي وکړي. هیله ده، تاسو جناب دغه خپلې عالمانه او په ضمن کې ضروري موضوع یعنی سم لیکلو ته دوام ورکړئ او افغانان به ورنه مستفید شي. قلم مو بریال غواړم. |
 |
اسم:
ارمان محل سکونت:
کابل
تاریخ:
05.12.2015 |
|
سلام و احترام تقدیم تمام اعضای این صفحه
در نوشته محترم بیکمراد تاش از جوزجان یک مشکل بزرگ موجود است ایشان مرکز ثقل تروریزم پاکستان را با کشور های مقایسه کرده اند که نه به ما هزاران تروریست و انتحاری صادر میکنند و نه مقاصد شوم دیگر در قبال کشور ما دارند. در ضمن آنها قالین و سنگ مرمر ما، انار و انگور ما، جلغوزه و پسته ما، مالته و نارنج ما، پکول و قره قل ما را به نام خود صادر نکرده اند.
با در نظرداشت این حقایق تدویر کنفرانس قلب آسیا در چنین یک کشور که هر حرکت آن متوجه ویرانی کشور ماست تلاش شیطانی دیگر به خاطر سرقت این لقب تاریخی از ماست و اشتراک رئیس جمهور افغان در چنین یک کنفرانس یعنی لبیک گفتن به این تلاش و در عین حال بی تفاوتی در مقابل صدور تروریزم به افغانستان به شمار خواهد رفت.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
05.12.2015 |
|
سروران بیدار و خواب آرام و سالم باشید!
ساعت سه بچه ای شب از خواب که بیدار شدم که البته دو باره می خواستم در بستر بروم که ناخود اگاه نوشته آغای داود ملکیار که سر شب از مطالعه ام گذشته بود پیش چشمم امد نمیدانم چرا اما به یک قسمی در فکرم امد که همین آغای میوندوال هم زیر شکنجه جهان فانی را وداع کرده.
انا لله و انا اله راجعون
هر چند زند موج سخا بحر شهود مشتاق عطای غیب می باید بود
سر تا پای صدف ز بس تشنه لبی شد خشک و دهن به آب دریا نگشود
آسمان هنر فلسفه و عرفان بیدل
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
05.12.2015 |
|
نظری برنشرات دیروز و امروز : مقالۀ دانشمند محترم آقای جلیل غنی تحت عنوان "مذاکرات بین افغانستان وپاکستان درکنفرانس قلب آسیا" اموزنده وواقعبینانه است، من چندپاراگراف آنرا درینجا اقتباس میکنم: " هرزمانی که طالبان درمیدان نبرد شکست می خورند و یا دست آوردی مطابق میل پاکستان ندارند، پاکستان راه مذاکره با طالبان وهمکاری درین زمینه را پیشکش میکند، مخصوصا بعدازمرگ ملا عمر وپارچه شدن طالبان به گروه های رقیب ومتخاصم..." نکات مندرج در پاراگراف بالا کاملا واقعبینانه ومطابق عینیات است - پاکستان ازین چال سیاسی خود به اصطلاح عامیانه " از جیل جواری" خود کارمیگیرد و هرگاه خواسته باشدسیاست مداران گرسنۀ افغانستان را مانند مرغ های گرسنه به میز مذاکرات حاضر میسازد. درمقالۀآقای جلیل غنی تاریخچۀ مناسبات افغانستان وپاکستان قبل از طلوع طالبان و بعد از غروب طالبان گزارش یافته و من فقط دومورد مطالبات پاکستتان را ذیلا اقتباس میکنم : " خواست نخصت پاکستان از دولت افغانستان به رسمیت شناختن خط دیورند بحیث سرحد رسمی بین دو کشور است. " "پاکستان میخواهد ادارۀ حد اقل پنج ولایت هم سرحد با افغانستان در دست گماشتگان این کشور(طالبان) باشد تا پایگاه ممده برای مقابله با پشتونهای آزادیخواه دراطراف خط دیورند و وسیلۀ اعمال نفوذ برای جلوگیری از نفوذ هند درافغانستان داشته باشد..." بلی دومطالبۀ فوق مهمترین مطالبات پاکستان است، درغیر آن ملت افغان را قتل عام و کشورافغانستان را تحت تسلط خود در می آورند- حکومتهای گذشته و حکومت دوقطبۀ فعلی بخاطر منافع جیب شان به مطالبات پاکستان گردن می نهند.
مقالۀ دیگر از محترم آقای حمیدانوری تحت عنوان " من رئیس جمهور افغانستان هستم" بشکل طنز روایتی نوشته شده، بسیار جذاب و دلنشین است.
مقالۀ دیگر از استاد مسیدمسعود فارانی راجع به سلیقۀ نگارش، خواندنی و آموزنده میباشد - من خودم از جملۀ جُق نویسها میباشم و کوشش میکنم بعدازین کلمات ر جدا بنویسم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
04.12.2015 |
|
بعد از خواندن « جزءیات زبانی » به قلم محترم م. فارانی، تشکرات قلبی خویش را به دانشمند محترم آقای مسعود فارانی تقدیم می نمایم، از سالها به این طرف انتظار داشتم تا شخص وارد و مسلکی، این موضوع را چنان بنویسد که محترم فارانی صاحب آن را روی دست ګرفته اند، در واقعیت طوریکه فارانی صاحب تشریح نموده اند بی حصر حایز اهمیت است و نه تنها برای آیندګان بلکه برای من که ۳۷ سال از لسان خود دور میباشم ضروری است. در انتظار نوشته های آموزنده ای تان در مورد، یک بار دیګر، شما محترم فارانی صاحب سپاس مرا بپذیرید |
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
03.12.2015 |
|
بیکمراد تاش - جوزجان
کنفرانس "قلب آسیا» و پاسخ به داکتر سید خلیل الله خان هاشمیان
کسانی که این نوشته را می خواهند مطالعه کنند، تقاضا می کنم تا نوشته های داکتر صاحب سید خلیل الله خان هاشمیان را تحت عنوان « کنفرانس :"قلب آسیا" در پاکستان» نشر شده به تاریخ 27 نوامبر 2015 و مقالهء « ارتباط بیکمراد خان با کنفرانس " قلب آسیا" نشر شده به تاریخ 2 دسمبر 2015 در پورتال فخیم افغان جرمن آنلاین را که به دست نشر سپرده شده است ، مطالعه فرمایند تا عبارات این نوشته و نقل قول ها واشاراتش برای شان گنگ نباشد. اینک می پردازم به پاسخ داکتر سید خلیل الله خان هاشمیان: 1 متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
سید حامد پارسا محل سکونت:
کابل
تاریخ:
03.12.2015 |
|
مقاله جناب اقای جامد حجازی خواندم که درباره صلح در کشور عزیز ماعنوانی داشته اسن واقع همین طور است که گفتن که ما مهوطنان هیچ وقت با هم جنگ نداریم ونه میکنیم این دست بیگانگان بود وهست که دامن می زنند به تفرقه بین اقوام واقوام برادر وبرابر به جنگ می اندازد وما با نگذاریم که عدهای که وطن فروش که بخاطر پول وطن خاک وناموس خود را می فروشند جلوگیری کنیم واین از هر طریقه باشد که با زبان وچه با نوشتن مقاله آقای حجازی مردم را آگاهی دهند به امید همچنین نظریات وطن ما که جناب حجازی صاحب میدهندوهزار ها کسانی مثل آقای حجازی نظر دارند مردم از آن استقبال میکنند چون این ها صدای مردم هستند با دورد فراوان سید حامد پارسا |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
02.12.2015 |
|
هموطن گرامی جناب عین الدینخان راستگو خوش شدم مرا به این راز آشنا ساختید که بیکمراد صاحب ارهمکیشان آقای عمر صمد میباشند- - بنظرمن، آقای عمر صمد را باید نمایندۀ شخص داکتر عبدالله بخوانیم تا نمایندۀ افغانستان، زیرا از مناسبت و آشنا شدن عمر صمد با داکتر عبدالله و تحفۀگوشتی که او به ولینعمت خود عرضه کرده بود- آن نوع گوشت لذیذاکنون پیدانمیشود.این چوکی بلجیم خیرات همان گوشت است و قبول کردن چنین خیرات نیز جاغری مانند جاغر عمر صمد بکار دارد. عمرصمد نه تنها درامریکا یک کمپنی وبیزنس کلان دارد، بلکه به مقامات بسیار حساس امریکا نیز مشوره میدهد - عمر صمد درموقف جدید خودنمایندۀ سه جانبه است : عبدالله - ربانی - واشنگتن. فاعتبروا یا اولی الابصار. سیدخ خلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
02.12.2015 |
|
شاعران دوران ما : عزیزی صاحب و پیمان صاحب
دوقصیدۀ عالی وزیبا ازطبع محترمان آقایان محمدعزیزعزیزی و سیدفضل احمد پیمان در نشرات امروز این پورتال خواندم. باجناب عزیزی صاحب از طریق مقالات شان آشنا بودم، اما نمیدانستم طبع شعر دارند وچه عالی شعر میسرایند، هکذا با شخصیت محترم و شاعرعالی مقام جناب سید فضل احمد پیمان صاحب بار اول امروز آشنا شدم- عزیزی صاحب خیر ببینند که جناب پیمان صاحب را بما معرفی ساختند. ما افغانهای مهاجر بسیارکم در بارۀ شاعران معاصر کشور خود معلومات داریم - ازجناب محترم عزیزی صاحب تقاضا میدارم یک صفحۀ خاص بنام "شاعران دوران ما" در ین پورتال افتتاح کنند و در هرهرچند روز یک یا چند شاعر را با نمونۀ شعر ومحل سکونت شان معرفی کنند. بدین ترتیب افغانهای مهاجر با شاعران معاصر کشور خود آشنا میشوند. هردوقصیده ازعزیزی صاحب و پیمان صاحب که امروز نشر شده، جذاب، آموزنده، مملو ازنکات ومعانی بدیع وعاری از نواقس عروضی میباشند. به امید خواندن اشعار بیشتر این دوشاعر کرانمایه. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
02.12.2015 |
|
درانه او د قلم او پوهی خاوندانو، هریو محترم ایاز نوری او محترم انجنیر کلیوال، زما سلامونه او نیکی هیلی ومنی!
ستاسو دعالی احساساتو نه مننه کوم، او ویاړم چی زما ګرانو عزیزانو د دی وخت پیدا کړی چی زما لیکنی ولولی او خپل برداشت او فکر د ښوکلماتو او جملاتو په ترڅ د نور لوستونکو سره هم شریکه کړی. ماته معلومه سوه،چی زما دغه ورستنی لیکنه د ښاغلی کلیوال صاحب دومره خوښ سوی ده، چی آن خپل حسن نظر زما په حقله دیو بیت(شعر) په وسیله راته ځرګنده کړی، زه ستا سو دواړو دوستانو څخه مننه او دستاسی دلا بری دپاره دعا کوم. دلته د محترم نوری صاحب د پښتنی دځوابونو دپاره ځان اړین بولم چی دغه څوابونه په دری ژبه ولیکم، ځکه په دری ژبه لیکنه زما دپاره آسانه ده ،او تاسو هم ښه په پوهیږی:
اقای نوری در یاد داشت خود دو سوال را مطرح کرده اند:اول - آیا شاعری از نویسندگی برتر است؟ دوم- پیشنهاد روز شاعر به زبان انگلیسی تهیه و به دفترنمایندگی سازمان ملل متحد فرستاده شود. جواب اول: به نظرمن شاعران مردمان حساستر وبا عاطفه تر از دیگر اقشار جامعه اند،من این حساسیت وعاطفه را از شاعران هموطن خود یکروز بعد از پخش خبر گلوبریدن دخترک 9 ساله بنام شکریه و سنگسار رخشانه در غور وقتل فجیع فرخنده درکابل ، زودتر از نویسندگان از روی اشعار شان غم انگیز شان درک کردم. به نظراهل هنر،شعر و موسیقی و رقص،رضیع یک پستان و شاگردان یک دبستان اند. البته نقاشی، مجسمه سازی وصنایع مستظرفه دستی وسایر هنرهای نمایشی(سینما وتیاتر) وتصویری(کارتون) نیز از جمله بخش های مهم هنر اند. ما شاهدیم که صاحبان این هنرها براساس مهارت های که در بخش هنرخود کسب کرده اند،هنر شان را از طرق مختلفی به نمایش میگذارند و چی بسا که یک نقاش با فروش یک تابلوی هنری ، پول گزافی بدست اورد که مصارف چندین سال زندگی او را تکافو نماید، وهمچنان یک هنرمند موسیقی ویا سینما وتیاتر نیز ممکن است در بدل کارهنری خود،مزد قابل توجهی بدست آورد، اما شاعر،از شعرش چی بدست می آورد؟ متاسفانه باید گفت هیچ!
امروز ،دیگرآن روزگاری نیست که صدها شاعر در دربار سلاطین حضور می یافتند و با خواندن شعرخود هنرنمائی میکردند ومورد التفات در باریان قرار میگرفتند واز این مدرک عزت میدیدند و نان میخوردند، امروز اگرشاعر، بجای یک شعر، ده شعرهم بسراید، مزدی بدست نمی آورد. کلانترین دستمزدشاعر،از خواندن شعرش دریک محفل، یک کف زدن خالی ویک آفرین خشک خواهد بود. شاعر امروز، در بهترین حالتش به این دل خوش میکند که ممکن است روزی یک شخص هنردوست پیدا شود ومصرف چاپ یک مجموعه ازاشعارش را قبول کند.
حال اگر در سطح ملی یا بین المللی روزی بنام شاعر مسما گردد و هرسال از مقام معنوی شاعران تقدیر وتجلیل به عمل اید، ممکن است به همین مناسبت چند مجموعه شعر(از 10 تا 20) شاعرچاپ شوند . افزون برآن، این امکان نیز وجود دارد تا به بهترین مجموعه های شعری جایزه بدهند و برخی شاعران که لیاقت وظرفیت گرفتن جایزه را دارند، ثمرۀ مادی نیزنصیب شوند. این کار بدون شک سبب تشویق شاعران خواهد گردید تا با شور وهیجان بیشتر استعداد وخلاقیت خود را بکار اندازند وشعرهای ماندگار برای همه مردم وهمه دورانها بسرایند.
جواب دوم: درمورد، تهیه پیشنهاد به زبان انگلیسی ، می بایست خود شاعران تصمیم بگیرند، بدون شک در تمام کشورهای متمدن جهان ، انجمن های شاعران وهنرمندان وجود دارد، می بایستی یکی یا چند تا ازاین انجمن ها پیشگام شوند و با دلایل ومنطق قوی تر خواست خود را از مجاری مناسب وموثربه سازمان ملل متحد بسپارند. البته این انجمن های قبل از همه باید از دولت متبوع خود بخواهند تا یک روز را بنام روز شاعر در سطح ملی برسمیت بشناسند. وسپس راه ها ومیکانیزم طرح چنین خواستی را در سطح بین المللی به مراجع بالاتر انتقال بدهند. این بود آنچه عجالتاً به ذهنم میرسید .
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.12.2015 |
|
محترم استاد هاشمیان
ارتباط بیکمراد خان با قلب آسیا در این است که وی یکی از دوستان سفیر جدید مقرر شده ای دولت افغانستان در بلجیم است. سفیر صاحب جدید محترم عمر صمد، مشاور داکتر عبدالله در امور خارجی است و از دوستان نزدیک صاحب تلیزیون طلوع میباشد. محترم عمر صمد در وقت بیکاری ؟! یک کمپنی دارد بنام راه ابریشم که در افغانستان آسیای مرکزی و البته پاکستان بزنس میکنند. محترم عمر صمد ده ها بار در واشنگتن از همکاری مشترک با پاکستان صحبت کرده اند با آنها در مجالس ظاهر شده و یکبار هم در مقابل آنها موضعگیری نکرده اند. |
 |
اسم:
انجنیر سلطانجان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
02.12.2015 |
|
ستر پوه اکادمیسن سیستانی صاحب ! ښه روغتیا او اوږد عمر دی په برخه شه ! آمین تر دعاګانو وروسته ! کوم څه چی تاسو د شاعر په هکله لیکلی دی دومره ژور او له ستر توبه ډک دی چی که له «خیامه» رانیولی تر «بهاره» او له «خوشاله» رانیولی بیا تر «غنی خانه» پوری، او له «هوګو» نه رانیولی بیا تر «ټاګوره» پوری دزمانی شاعران ټول را ژوندی شی، نو هم به د ځان او خپل شعر په هکله دومره ژور فکر ونه شی کړلی ، ځکه شاعر ته خویوڅه په خیال کښی ور وګرځی او بیا د کلماتو په یوځای کیدو سره یو تصویر تری جوړ کړی، داچی څه ډول تصویر یی جوړ کړی هغه خوارکی هم پری نه پوهیږی. خوکله چی ستاسو په څیر د کاملو بینا سترګو او تیز نظر خاوندان دا تصویر و وینی نو د هغه نه څه داسی ښکلاوي را وکاږی چی د تصویر جوړونکي (شاعر) شاید په دی هکله فکر هم نه وی کړی. زه بیا بیا تاسو ته له خوښیو ډک اوږد عمر غواړم او خپلی خبری په دی دوه بیتونو پای ته رسوم: له یوه څاڅکی ســمــــــند ر جوړوی ــــــ له یوی زخی نه لوی غر جوړوی د «سیستانی» «اعظم» په څیر عالمان ـــــ له توری شپی نه هم سحر جوړوی په درنښت
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.12.2015 |
|
محترم بزرګوار استاذ سیستاني صاحب!
ما ستاسو وروستی لیکنې ( آیا شاعران، دراک تر از انسانهای دیګر اند؟)، ما په مینه ولوستلې. واقعا د ویاړ ځای دئ، چې مونږ افغانان د نورو ارجمندو لیکوالانو تر څنګ تاسو غوندې یو زیارکښ او د لوړ انساني احساس یو افغان شخصیت لرو. زه دلته ستاسو څخه په درنشت سره دا معلومات غواړم تر لاسه کړم:
- تاسو د یوه مسلکي لیکوال په حیث، ستاسو په نظر د یوه شاعراو لیکوال فرق په څه کئ دئ؟ - ستاسو په نظر آیا د یوه شاعر پوهه او معنوي مرتبه لوړه ده او که د یوه لیکوال؟
دا، چې تاسو د شاعر د ورځې لمانځل د ملګرو ملتونو له خوا، وړاندې کړي، دا یو غوره وړاندیز دئ، زما په نظر که تاسو په دری او انکریزي ژبه د یوه افغان مشهور لیکوال او د تاریخ د څېړونکي په توګه کتبا د ملکرو ملتونو د فرهنګي څانګې مسوول کس یا کسانو ته لیکلی مکتوب ورولېږئ، کیدای شي، قبول او منظور شي. ستاسو د شه صحت او خوشحالي په هیله ستاسو کشر ورور، ایاز نوري |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.12.2015 |
|
احسنت بر شما شاعری که به ستایش از زن پرداخته اید !
از شاعرۀ نازک خیال وپراحساس داکتر رحیمه احراری که شعر زیبا ولطف انگیزی بنام «زن شاهکار خلقت» را سروده اند ودرحقیقت استادانه زیبائی زندگی را با حضور زن تصویرکرده اند :
نباشد مهر و اُلفت، زیب و زینت گر نباشد زن شود این زندگى شام سیاه و صبح دلگیرى زمین نازد زمان نازد به تو هفت آسمان نازد كشیدم از مقام شامخت با شعر تصویرى
درودها وشادباش های خود را تقدیم میکنم. می باید از قریحۀ لطیف یک زن آگاه ، یک چنین شعر پر اجساس را انتظار داشت. به امید سرفرازی ورهائی زنان از دست نامردان زن ستیز
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.12.2015 |
|
اظهار سپاس بد ینوسیله مراتب امتنان وتشکرات خود را به خواهر گرامی خانم یلداقمر کرزی واستادسخن شناس جناب داکترصاحب هاشمیان، ومحترم آقای الله محمد،وجناب کاسی صاحب ، بخاطر تبصره های دلنشین وارجناک شان ازمقالت اخیرم(آیا شاعران ،دراک ترازانسانهای دیگر اند؟) تقدیم میکنم . این تبصره های تائید کننده، بدون تردید حکایتگر جهان بینی روشنفکرانه و فهم ودریافت عالمانه شان از احساسات وعواطف انسانی یک گروه اجتماعی قابل حرمت بنام شاعران میباشد.
شاعران ، با احساس پاک خود، همواره قبل از دیگران، درد و رنج مردم مظلوم را فریاد کشیده اند و برضد استبداد و تعصب و اوهام و خرافات اجتماعی ومذهبی، صدای اعتراض خود را بلند کرده اند، به همین خاطر، شاعران به عنوان مشعلداران معرفت انسانی برگردن تمام ما حق دارند تا هریک از ما به سهم خودف ازایشان قدر دانی وقدرشناسی کنیم بخصوص از شاعرانی که بخاطر ابرازدادخواهی وبیان حقیقت، سالها رنج زندان وشکنجه ومرگ را به نقد جان عزیز خود خریده اند. گرامی بادا نام و شوکت شاعران مردم دوست وحق گوی در سراسر جهان!
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
01.12.2015 |
|
با عرض احتراماتبه شما بزګواران استاد سیستانی صاحب و استاد هاشمیان صاحب به شما و علما و دانشمندان واقعی که شما نمونه ای آنانید عمر طولانی و صحتمندی آرزو میکنم، هر روز از شما چیزی می آموزم، واقعا در مورد شعرا درست و آموزنده فرموده اید بسیار به جا خواهد بود که یک اصطلاح را به حضور شما چنین تقدیم کنم و با این ترتیب که یکی از شما بزرګان دانشمند ګل ګفتید و دیګری از شما دانشمندان در سفتید، ممنون شما
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
01.12.2015 |
|
استادسیستانی صاحب الهی تا اخیر این قرن زنده باشی تاگشن درخت ادب را مانند دومقالۀ اخیرت همیشه شاداب سازی. آمین. روح همه شاعران ازخیام گرفته تاخافظ، سعدی، سنایی، عارف، عطار، مولانای بلخ، جامی،ایرج میرزا، بهار،نزیهی،ویکتورهوگو، شیلر،رودکی،مسعود سعدسلمان،منوچهری،فردوسی ،فریدون مشیری ، بیدل، فرخی، عنصری،انوری ابیوردی به تو درودمیفرستند که نام واندیشۀ شانرا به حافظۀ مردم این عصر زنده ساختی . این کم سواادب راتصور مرحوم ملک الشعرا بهارپسند آید که :"شاعر آنست که دروقت تولد شاعرباشد، به زورعلم وتتبع نمیتوان شعرگفت...کسی که هیجان وحس رقیق وعاطفۀ تکان دهنده دارد، آن کس میتواند شاعر باشد..." ویا آنچه سیستانی گوید که :"شاعران نسبت به دیگرافراد درک خاصی از محیط اجتماعی وطبیعی ماحول خوددارند که انسان های عادی فاقد آن درک اند...شاعر درهربربرگ گل ودرهرشگوفه وهر شاخۀ درخت و هرمنظرۀ طبیعت، میتواند بهشت را از آسمان به زمین به تصور بکشد..." جا دارد وخدا کند "روز شاعر" بسویۀ جهانی شناخته و تجلیل گردد- باور دارم " مفهوم آدمیت" که روز تا روز ضعیف شده میرود، از آن روز بهره مندمیگردد- فریدون مشیری چه خوب گفته است: ازهمان روزی که یوسف را به چاه انداختند، از همان روزیکه با شلاق وخون دیوار چین را ساختند، آدمیت مرده بود، گرچه آدم زنده بود. قرن ما روزگار مرگ انسانیت است، سینۀ دنیا زخوبی ها تهی است ... (اقتباسی ازمقالۀ سیستانی). من این مختصر رابیاد اوضاع وطنِ سیستانی وهاشمیان با یک فردانوری ابیوردی خاتمه میدهم که میگوید: بر بزرگان زمانه شده دونان سالار برکریمان جهان گشته ندیمان مهتر تا محمودی دوباره از غزنه آید و وزیری مانندحسنک برکابل بگمارد. سیستانی زنده باشی. باتقدیم بوسه ها - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.12.2015 |
|
جناب استاد محترم و سید بزرګوار هاشمیان صاحب! دست های مهربان و پُرکار شما دانشمند ګرامی و سایر اساتید بزرګوار از امریکا تا کانادا و از فرانسه تا جرمنی و سوئیس و هالند و انګلیس و سویدن و کابل و سراسر دنیا را صمیمانه و مخلصانه می بوسم. از دانش هر کدام تان حد اقل یک جمله را یاد ګرفته ام یا یاد ګرفته ایم، با صرف نظر از وجود اختلاف احتمالی سلیقه ای بین خود تان، برای چوچه ها همچو بنده، حق احترام ګذاشتن و پاس داشتنِ خدماتِ فرهنګی و ادبی و علمی هر کدام تان محفوظ و حتی واجب می باشد.
استاد ګرامی! شما با تحسین و تشویق پدرانۀ خود نسبت به نوشتۀ بنده باعث نزولِ بارانِ عرقِ خجالت و شرمندګی بر بدنِ نحیف بنده ګردیدید قلمِ لاغر بنده که مصروفِ تمرین کردن و ګرم کردن خود برای یک نوشتۀ ناچیزِ دیګری بود، بر اثر مشاهدۀ این عرقِ خجالت، دچارِ اختلالِ تنفس ګردید، بناً این حق من است که به نشانۀ انتقامِ نرم از بابت این ضربۀ ناګهانی ( تحسین بزرګتر از خودم) از شما تشکر نکنم ولی به بزرګی خودت از این حق خود می ګذرم و این اعترافم را تکرار می کنم که تواضع مردانۀ شما لطافت و بلندی روح تانرا صد برابر نموده است.امید واریم ما غُربت زدګان غرب نشین استعدادِ حفظِ قدر و منزلت همۀ شما بزرګواران را در خود پرورانده باشیم و یا بپرورانیم.از اینکه نوشتۀ بنده مورد پسند شما قرار ګرفته باعث افتخارم میباشد ولی به سیادت و بزرګی ات قسم می خورم که در حضور عزیزان دیګر از شنیدن توصیف قلم خود، راضی نه می باشم، به فرمودۀ خواهر ګرامی و شریفم شیما غفوری، ما می سرائیم و می نویسیم نه برای اینکه قضاوت های دیګران را میزان کنیم. بشمول همۀ هوطنان عزیزم همیشه مؤفق و سربلند باشید.
|
 |
اسم:
قمر یلدا محل سکونت:
مونشن آلمان
تاریخ:
30.11.2015 |
|
استاد فرهیخته و دانشمند محترم اکادمیسن اعظم سیستانی ، نوشٔته ای زیبا و پر معلومات تازۀ شمارا تحت عنوان (آیا شاعران دراک تر از دیگران اند)که درک شاعر دراک و بااحساس در مقابل حساسیت ها ناملأیماتی جامعه وزندگی است دقیق مطالعه کردم درود بر شما بااین طرز دید و تحلیل که باچه وضاحت وبلاغت کلام و باجرآت اخلاقی، بدون تصرف خیال و بیان شاعر، آنرا به تحلیل گرفته اید و چه پسندیده است . هربیان شما چون لعل کانی، زمرد های سبزین در قلب کوه های عظیم، مرواریدی درته ای اعماق ابحار بیگران و پر تلاطم و یاالماس نایاب در دل کوه های سیاه و تاریک پربها ٔاست. استعداد خارق العاده و درک شما از شعر، موسیقی، رسامی، نقاشی در کـُل هنر شگفت انگیزاست. عطر گلها، موج شگوفه ها، برگریزان پأییزی، برفهای نقره فام، سرخی افتاب برآمد،و غروب طلایی ، غرش هیبتناک رود های خروشان درنوشته هاوانتخاب شما جاداشته و هزاران فرهنگ دوست به استعداد وخلاقیت شما تحسین و آفرین میفرستند. صاحب ذوق سرشاراستید. بامید صحت وسلامتی شما . خواهرشما یلدا
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.11.2015 |
|
دانشمند محترم پوهاند صاحب داکتر کاظم!
از رهنمایی تان تشکر.
یک دو کلمه به ارتباط نوشته ذیل تان:"
"خوشحالم که سلسله مقالات من پیرامون مسائل تاریخ معاصر کشور ..... بیدار ساخته و برآن واداشته تا قلم بردارند ......، بنویسند. این نوشته ها میتوانند زوایای مختلف مسائل را روشن سازند و غنیمت است برای یک محقق تاریخ تا از ورای این نظریات بتواند به حقایق ناگفته دست یابد".
واقعاٌ که همینطور است و من از بحثهای شما برادران و خواهران زیاد اموختم.
به فرموده داکتر صاحب اسد همه ما باید حوصله را در بحث از دست ندهیم و نباید اشتباهات دیگران باعث رنجش مایان گردد.
فکر می کنم سقراط گفته که از بحث چیزی های نو می توان اموخت. باری در همان باغی که فیلو سوفان یونان مانند سقراط و افلاطون بحث می کردند رفته بودم
اگر یکی از همین دوستانیکه در بحث تاریخ معاصر کشور در همین دریچه پای خود را بیرون بکشد مزه همین دریچه از بین می رود.
در بحث که مخالف و طرفدار نباشد مزه و آموزش نیست که این نباید هر دوستی که باشد در صورت کمبود منطق در قعطی نصوارش از قعطی سگرتش کلمات رکیک را بکشد.
منظورم شما نیستند بلکه عمومی این را نوشته ام و امید وار هستم که قادر به بخشیدن یکی دیگر خود باشیم اگر خطایی و یا اشتبایی صورت می گیرد.
این است قدرت.
خوش نباشد مشورت کردن با عقل پیش عشق قبله تا خورشید باشد اختری را دین مکن
سنایی |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
30.11.2015 |
|
برادر محترم جناب الله محمد خان پس از سلام یکی از قاموس هائیکه در زمینه میتواند برای دریافت معانی کلمات عامیانه کمک کند، همانا کتاب "لغات عامیانه فارسی افغانستان: تألیف عبدالله افغانی نویس است که اخیراً به وسیلۀ مؤسسه تحقیقات و انتشارات بلخ تجدید طبع گردیده است. در صفحه 79 آن میتوان به مفهوم "پرجیره" در زبان عالمیانه پی برد که شاید آنرا در هیچیک قاموس دیگر زبان فارسی پیدا کرده نتوانید. این کتاب در 592 صفحه به چاپ رسیده است و همین حالا روی این موضوع در "قاموس کبیر" بیشتر کار میشود. با ارادت |
 |
اسم:
محمد فقیر فقیر محل سکونت:
باغ علی مردان
تاریخ:
30.11.2015 |
|
استاد فرهیخته، مبارز دیرین و توانا، جناب هاشمیان!
از تشویق مشفقانهٔ شما سپاسگذارم. صحت و سلامت آن جناب را آرزو میکنم.
دروازه ای را که به آن اشاره میکنید در زمان مجاهدین در سال ۱۳۷۳ در جملهٔ هزاران آرزو و تن و عزت و روان مردم کشور(به بهانهٔ سردی هوای زمستان) از جا برکنده و طعمهٔ حریق ساختند.
در سرزمینی که سرنوشتش خود تداعی طنز می کند، جای آن بزرگ مرد و امثال شان خالی است.
با احترام
فقیر فقیر
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
30.11.2015 |
|
قابل توجه محترم قیس کبیر مدیر مسئول افغان جرمن آنلاین، 1- بعد از سلام، به شما معلوم است که تعداد زیادی از خوانندگان و نویسنده گان ضمن تقدیر و استقبال از مفکورۀ درج قسمتی از پالیسی این وبسایت در بالای دریچه های نظریات و تبصره ها که حفظ و مراعات کرامت انسانی و عفت قلم و عفت کلام را از همان آغاز تعیین این دریچه ها، اکیداً وعده داده و تصریح می نماید که در غیر مراعات چنین یک پالیسی، این وبسایت هیچ نوشته ای را به نشر نمی سپارد، متأسفانه اغماض در مراعات چنین یک پالیسی از جانب اولیای امور، شاکی و متأثر میباشند. به مشاهده رسیده است، آنچه را قلم بدستانی که شیوۀ کار شان به عوض استدلال و استناد محترمانه در مسایل افغانستان عزیز، با زور گویی، اهانت به هموطنان و نفی کرامت انسانی، توهین و افتراء علیه اخلاق والای انسانی و افغانی است، با عدم توجه اولیای امور به محتویات، بصورت وسیع به نشر میرسد. با مطالعات همیشگی هموطنان ما درین دریچه ها که ظاهراً حکم آزادی بیان«؟!» در نشرمحتویات آن گویا تاپه میخورد و به سویۀ قلم بدستان ظاهراً «والا قدر»، در استعمال دور از اخلاق و عفت کلام، چشم و فکر خوانندگان را به جملات سخیف و استعمال لغات سخیف تر می آلایند، باید یقین نمود که آنچه را افغان جرمن در ارایۀ پالیسی آتی که دایم در حال حرکت بالای این صفحات است، خود ارزش و احترامی حتی برای ثبات این نشریۀ جهانی قایل نمی باشد. خوانندگان خود با مقایسۀ بعضی نوشته های این دریچه ها و مطالعۀ پالیسی نشراتی، البته قضاوت بی طرف و آفاقی خویش را دایم داشته اند. اینک متن پالیسی ای که باید حامی احترام به کرامت والای نویسندگان درین وبسایت باشد: ((قابل توجه: پورتال افغان جرمن آنلاین ضمن انکشاف مزید این امکان را در اختیار می گذارد تا در قسمت مضامین خاص و تنقیدی تبادل افکار صورت گرفته بتواند. درین فرصت اکیدآً به توجه رسانیده می شود که: مطالب مندرج اظهار نظر نباید حاوی عبارات غیرقانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، مسایل جنسی، تبعیض طلبی و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی، عفت قلم و عفت کلام باشد، ور نه به هیچ و جه به نشر رسیده نمی تواند. نویسندۀ که مطلب خود را به نظر خواهی می گذارد بهتر است خود هم در تبا دل افکارسهم فعالانه بگیرد. هموطنان ما که برای شان ممکن نباشد به دری ویا به پشتو بنویسند، می توانند نظرشان را به انگلیسی نیز بنگارند)). 2- در سطر آخر پالیسی فوق میخوانیم که هموطنانی که آشنایی و دسترسی به السنۀ پشتو و دری نداشته باشند میتوانند از لسان «بین ا لمللی- ازین قلم» انگلیسی استفاده ببرند. اینبار لطف نموده و به اعلامیۀ منع تحریر به لسان انگلیسی را در قسمت هموطن ما محترم «حلیم حکیمی»، مطالعه نمایید. اگر دلیل چنین تبعیضی را شما هم وطنان درک نمودید، لطف نموده ماراهم مستحضر فرمایید. اینکه بیان شده است که با داشتن اسم ایمیل آقای «حلیم حکیمی»، افغان جرمن مردد است که ویرا برادر بخواند یا خواهر؟ باید گفت که :یا الله! کاش قیود ی را هم بر چادری پوشان قلم – آشنای مستعار نویس هم وضع نمایند که ترس وحشت شناخت آنان مع الخیر ذایل گردد و آزادانه در مطبوعات انترنتی جرأت تبارز حاصل نمایند. البته که کمک بزرگی به آنان صورت می گیرد.
((جناب محترم حکیمی که اسم تان حلیم است و ایمیل تان به نام شبنم، ازین سبب نمب توانیم شما را برادر و یا خواهر خطاب کنیم. به هر صورت ما قبلاً هم برای تان نوشتیم که نظرات تان را که به انگلیسی مینویسید چون همه خوانندگان ما انگلیسی نمی دانند و یا بسیار خوب بلد نیستند، خواهش نموده اند که دیگر آنلاین نکنیم . و شما لطف نموده ازین به بعد به دری نوسته برای ما بفرستید اما می بینیم که باز هم به انگلیسی به ما میرسد. بازهم از نام تیم از شما این خواهش را بار دوم و سوم میکنیم اگر دفعات بعدی باز هم نوشته های تان به انگلیسی برسد مجبوریم نشر نکنیم یعنی که از نشر باز خواهد ماند و ما قبلاً از شما معذرت میخواهیم. تیم کاری افغان جرمن آنلاین)) 3- در پایان باید عرض مختصر دیگری را تقدیم نمایم: مدت هاست که ایمیل های این افغان هموطن «اینقلم» در غربت را آمر این وبسایت به انگلیسی جواب میدهد که با تمام عرض و داد خدمت ایشان، علت هنوز برایم نا مکشوف است. عجبا که اخیراً ایمیل دیگری از یکی از اولیای این وبسایت که نام خدا مقام شامخی در ادبیات دری هم دارند، خدمت یکی از نویسندگان سابقه دار که نشر نوشتۀ وی بدون ارایۀ علتی، رد شده، به همین لسان انگلیسی مواصلت نموده است. خدایا خیر را پیش نماید، نکند به ارتباط نفیه نوشته های آقای حکیمی، قانون یک بام و دو هوا مری الاجراء می باشد..... ما وابستگان مطبوعاتی منبعد به انگلیسی می نویسیم، ولی شما با اینکه رسماً مجاز هستید، حق این کارندارید. امید میرود در چنین مواردی این وبسایت جهانی توجه و پابندی بیشتری مبذول دارد.
باتقدیم احترامات مخلصانه،
|
 |
اسم:
حقبین محل سکونت:
از کوچه منطق کل
تاریخ:
29.11.2015 |
|
در آخر: اگر شما گردانندگان افغان جرمن آنلاین براستی مردانگی و شهامت فرهنگی دارید، این نظر بنده را اول پخش کنید و بعد هر نقدیکه دل تان باشد برای رو سیاهی من ابراز نمائید
آقای حقبین از کوچه منطق کل، اول شما خود را به ما معرفی کنید، بعداَ نظرات تان در صورتی که حاوی دشنام نباشد، آنلاین خواهند شد...
ادارۀ نشراتی
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
29.11.2015 |
|
از باب تشویق : عرض تبریک به دو نویسندۀ توانا: آقایان غلام حضرت از سویدن و محمد فقیزفقیز ازباغ علیمردان کابل اگرچه قبلا یکعده اشخاص حسود و کمظرف بخاطرتصدیق وتقدیر از اشعار ناب دوشاعرۀ نامدار افغان مراتحت "سنگ سار" کردند، ولی من این جرات وصلاحیت را همیش برای خود محفوظ میدارم که از یک نظم یا نثرعالی وبرجسته تقدیر واستقبال نمایم. درچند روز گذشته مقالۀ جناب آقای غلام حضرت از سویدن، بعنوان "ازکابل جان تا جانِ کابل" درین پورتال نشر شده، مسرت دارم که فرصت دست داد آنرا بخوانم- آقای غلام حضرت که زبان مادری اش پشتو میباشد، وازقندهار چندبار بدیدن شهر کابل آمده، بزبان دری مانند یک دری زبان تحصیلیافتۀ ادبیات وهم بالای قلم مسلط میباشد- نثراو اگرچه نثرمسجع نیست، اماازرموز علم بدیع آنقدر سیراب است که مانند نثرمسجع خواندن آنرا جذاب ودلنشین میسازد- این پارچۀ ادبی که او برای شهر کابل نوشته،علاوه براحساس وطندوستی، یک شاهکار ادبی و درخور تنجید وتقدیر میباشد- امیدوارم همکاران افغان -جرمن آنلاین این پارچۀ ادبی را بخوانند واستعداد وقدرت نگارش ابتکاری این نویسنده را برایش تبریک بگویند. مقالۀ دیگر طنز ادبی است بقلم جناب آقای محمدفقیرفقیر که تازه با نوشته هایشان آشنا میشوم- طنز یک شعبۀ مطلوب ادب دری است و سابقۀ طولانی دارد- درقدیم که مردم از آزادی بیان برخوردار نبودند، مدعیات وانتقادات خود رابزبان حشرات وحیوانات بیان میکردند که "کلیله ودمنه" یک مثال آنست. هدف طنزفکاهی خنداندن وازطنزاجتماعی اصلاح امور،اندرز وتادیب است. طنرنوشتن کار آسان نیست، بلکه اززبان پدیده ساختن است - "طنز بی تاویل" که بقلم آقای فقیر درین پورتال نشر شده یک طنز اجتماعی و یک شاهکار ادبی است. جولان تفکر، صحنه سازی و خلاقیت درین طنز بحد اعلی تبارز کرده، خواننده را جذب وازیک صحنه بصحنۀ دیکر تا آخر میکشاند. این استعدادعالی وابتکاری را به آقای فقیر تبریک عرض میدارم. هموطنان محترم ! اگر نویسنده گان تشویق و تقدیر نشوند، نویسنده گی، خصوصا درعالم مهاجرت، سقوط میکند. نوشته ها را بخوانید وبرازنده ها را تقدیرکنید. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 29 نوامبر 2015
یادداشت : من درباغ علیمردان کلان شده ام- خانۀ ماسرسرک مقابل حمام نمره بود- حدود پنجاه قدم دورتربجانب مندوی خربوزۀ سابق، یک دروازۀ کلان آهنی درسرک نصب بود که چوکات کلان آن جابجا اما پله های آن وجودنداشت - ما از طریق همین دروازه وکوجه های تنگ وکج وپیچ و درآخر مسقف آن به (پل یک پیسه گی) می رسیدیم و از آن طریق بمکتب استقلال میرفتیم- به پلهوی همین دروازه یک دکان بود، بنام (دکان بابه گک) که صبحانه از آن کشمش/نخود میخردیدم - محترم فقیرجان !آیا همان دروازه هنورهم باقیست یاخیر؟ (ببخشید که شما را بحیث کوچه گی خود مخاطب قراردادم) - بااحترام- هاشمیان |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.11.2015 |
|
بعد از عرض سلام به پوهاند صاحب داکتر کاظم و دیگر عزیزان!
از نوشته مودبانه تان مستفید شدم.
لطفاٌ برایم اسمی از یکی از همان قاموس های غیر معمول را تحریر دارید تا انرا تهیه کنم تا در آینده این مشکل هم حل گردد هر گاه حسب تصادف با هم روبرو شدیم.
غرض معلومات تان به عرض برسانم که بنده لغت نامه بنام "فرهنگ صبا" فارسی را در صورت ضرورت استفاده می کنم که در صفحه اول آن نوشته شده است که:
"شامل لغات و اصطلاحات گوناگون زبان فارسی با شواهدی از اشعار و لغات و اصطلاحات عربی، ترکی و لغات پذیرفته اروپایی".
لغتنامه 1199 صفحه دارد و در اخیر آن نامهای شاعرانی که از اشعار شان بعنوان شاهد مثال در این فرهنگ فارسی آمده ذکر رفته که در حدود 150 انسان یعنی شاعر هستند مانند:
آذری طوسی، ابراهیم ادهم، ابو شکور بلخی، انوری، بابا طاهر عریان همدانی، ملک الشعرا بهار، جامی، حافظ، خاقانی، خیام، دقیقی، زراتشت بهرام شاعر زردشتی، سعدی، سنایی، شاه قاسم انوار، عطار، علی شطرنجی، فردوسی، کلیم کاشانی، مسعود سعد، مولانا بلخی، ملا طغرا، نظامی، و غیره و غیره
هر عصایی نه اژدها گردد هر گیایی نه کمیا گردد
از کتاب کلیله و دمنه
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.11.2015 |
|
محترم سیستانی صاحب بعد از عرض سلام!
بدین ترتیب از لذت که مضمون تان در ارتباط شاعران برایم داد از زحمتان تشکر می کنم.
این قافله عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد |
 |
اسم:
قاسم قاسمی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.11.2015 |
|
به طور مثال این جمله هم "جنگ ناخنک" را افاده می کند: "اما اگر این کلمه در مورد انسانی اطلاق می گردد از آن یک معنی استنباط می گردد و آن اهانت بوده و تشبیه انسان به عملی است که حیوان انجام می دهد..."
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.11.2015 |
|
دوستان محترمی که برای دریافت معانی کلمات به بعضی قاموس ها رجوع میدارند، میدانند که بسا کلمات با ترکیب دیگر کلمات معانی خاص را افاده میکنند که شاید در هر لغتنامه یا قاموس لغات درج نباشد، ولی در زبان مردم معمول و مروج میباشند. طور مثال "پره جیره" و یا "جنگ ناخنک" این نوع اصطلاحات در قاموس های معمول یافت نمیشوند، ولی معانی "استفهامی" دارند یعنی مطلبی را به دیگران به نحوی خاص تفهیم میکند. |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
28.11.2015 |
|
د افغان جرمن آنلاین اداری څخه ډیره مننه کوم چی د لومړنی جمهوریت د طلایی دوری یا 1355 کال اساسی قانون یی خپور کړ، همدارنګه د ټولو څیړونکو څخه په ډیر درنښت هیله کوم چی د څیړنی په وخت کی یو ټکی له یاده ونه باسی؛
هغه دا چی د شهید سردار محمد داود خان د جمهوریت دوره په افغانستان کښی د جمهوریت لومړنی تجربه وه.
په درنښت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.11.2015 |
|
بعد از سلام کلام!
چند موضوع کوچک که ممکن از نظر بعضی بزرگ به عرض می رسانم.
1-در بالای این دریچه تحریر است:"هموطنان ما که برای شان ممکن نباشد به دری ویا به پشتو بنویسند، می توانند نظرشان را به انگلیسی نیز بنگارند."
پس لطفاٌ آغای حکیمی را مقصر نکشید بلکه تحریریه بالایی را اول پس کنید تاحق کس پایمال نشود.
2-من اساسات علم زبان را که فعلاٌ به آن تحریر می کنم به صورت علمی در مکتب خوانده ام و بار ها در باره این اساسات کتب مطالعه نموده ام و ممکن تا کنون ملیون ها صفحه را با این زبان مطالعه کرده باشم و ملیارد ها بار انرا شنیده و خودم تکلم کرده باشم فلهذا بدون اینکه در این رشته داکتری داشته باشم تبصره نمبر سوم خود را می کنم.
3- چون موضوع به ارتباط بحث داکتر کاظم و خانم نظام است که به ترتیب از بالا به پاهین محترمین عباسی صاحب، داکتر هاشمیان صاحب،راستگو صاحب، داکتر اسد صاحب، شکاک صاحب و ممکن دیگران به آن تماس گرفته که غیر از داکتر اسد یا این طرف این و یا ان طرف را پشتبایی و یا طرف تایید قرار داده اند.
4-به اطلاع همه خواننده گان می رسانم که تبصره ذیل بنده در ارتباط موضوع نماینده گی از فکر آزادم می کند هر گاه تچ به نفع این طرف و یا آن طرف بود من مقصر نیستم بلکه آزادی بیان مقصر است.
5- داکتر صاحب کاظم می نویسد:"اکثر کلمات در جوار معانی لغوی و ریشه ای درعین زمان معانی استعاری و استهفامی نیز دارند".
در فرهنگ لغاتی که نزد من است "استعاری" نوشته نکرده اند بلکه "استعاره" نوشته شده که معنی انرا در علم بدیع عبارت از استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خودش یعنی یک نوع تشبه است.
کلمه "استهفامی" را که داکتر صاحب نوشته اند در فرهنگ لغات پیدا نتوانستم که فکر می کنم از نزد داکتر صاحب کاظم اشتباه تایپی شده باشد و در اصل "استفهامی" که مانند کلمه استعاری کلمه عربی می باشد و به مفهوم طلب فهم کردن، پرسیدن چیزی برای آگاه شدن و فهمیدن. کلمه استفهام یا ادوات استفهام کلماتی را می گویند که سوال و پرسش را برساند که بعداٌ نوشته شده ادوات معروف استفهام عبارت است از : آیا. چه. چرا. چند. که. گو. کدام. کجا؟
4-"اما متأسفانه هستند کسانیکه در حالت نیمه خواب و حتی نیمه اغماء دست بقلم می برند و چنان می نویسند که سر وپای نوشته شانرا نه خود شان و نه دیگران می فهمند و یک مطلب را به تکرار و تکرار بیان میدارند که نشانه ای از کم اطلاعاتی شان است."
اگر منظور داکتر صاحب دیگران بالایی نوشته شان خوانندگان این صفحه باشد باید به عرض برسانم که بنده نوشته همه کسانیکه در این دریچه پورتال می نویسند می فهمم. هر کس به ضم و توان خود می نویسد.
5- شما می نویسید:"این را می گویند: کور خود، بینای مردم." 6-" من به این خانم دوستانه توصیه میکنم که از کمیت بگذرد و به کیفیت نوشته های خود بیفزاید و بجای چرندیات در ستون نظرسنجی ها، لطفاً وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق کند و اثری را به وجود آورد که از ایشان بیادگار ماند، نه آنکه مثل سوزن گرامافون های کهنه در یک نقطه سرگردان بماند".
به اساس گفتار فوق تان گفتار ذیل داکتر اسد اساس ندارد:
" خواهر بسیار عزیز ومحترم و نویسنده توانا میرمن ملالی نظام و برادر بسیار عزیز ودانشمند داکتر عبدلله کاظم بعد از تقدیم سلام زیاد : خداند عز و اجل را نهایت شکر گذارم که هر دوعالیقدر و چشم و چراغ افغانستان عزیز و ماتم زده را دانش، فهم کفایت وتوانائی تحقیق ونویسندگی اعطا نموده است، تا از معلومات، فهم ودانش شما هموطنان عزیز در داخل وخارج افغانستان مستفید گردند." 7- " میترسم که اینکار او را (خدای ناخواسته)دچار مشکلات روانی سازد که در آنصورت مایۀ تأسف عمیق من خواهد بود، زیرا عصبیت از طرز نوشته شان کاملاً آشکار میشود."
8-"بسیار حوصله کردم تا از گفتن این حقایق دوری جویم، ولی لاطایلات مکرر ایشان مرا مجبور به نوشتن این چند سطر ساخت، ورنه این کمترین را عادت بر سخت نویسی نیست و آنهم در برابر یک خانم." از گفتار شماره های 5، 6، 7، 8 شما به وضاعت برای من معلوم می شود که بالای خانم نظام چه بر حق چه نا حق خشمناک شده اید و قلم برداشته دریچه را باز و انرا اظهار نموده اید.
و اینکه می نوسید "تا کی زیر سایه دیگران راه رفتن و از نوشته های دیگران نشخوار کردن؟ با اساس خشمی که از نوشته تان برای من معلوم دار می شود به وضاعت نما یانگر آن است که چه هدف از "نشخوار کردن؟" داشته اید. داکتر صاحب ما افغان هستیم به حیث خواننده در کالای ما پر نزنید.
9-اینکه چند روز بعد می نویسید" دراینجا معنی لغوی نشخوار در ارتباط به نوشته مطرح میشود و یک شکل استفهامی را به خود میگیرد". ایا نمی توانستید عوض "نشخوار" تکرار را که بارها استعمال شده استعمال نمایید. اکر جمله "کور خود، بینای مردم" را نمی نوشتید ممکن بود "نشخوار" را قبول می کردیم که به ارتباط "نوشته" یعنی استعاری نوشته شده. یا فکر می کنند خواننده به اصطلاح به حرف "خ" که من به آن از انسان کرده زیادتر احترام دارم شروع می شود، است.
در جمله بالایی تان شماره 9 حتماٌ منظور شما شکل تفهیم و یا تفهم بوده نه استفهام که در بالا به اساس فرهنگ لغات که نزد من است به مفهوم طلب فهم کردن، پرسیدن چیزی برای آگاه شدن و فهمیدن.
بزمها از رشته شمعیست لبریز فروغ اینقدر بالیدنم پهلوی لاغر داشتست
دل مصفا کن جهان تسخیری آنمقدار نبست آینه صیقل زدن ملک سکندر داشتست
(بیدل) از خورشید عالمتاب باید وارسید یکدل روشن چراغ هفت کشور داشتست
|
 |
اسم:
سعد الله نعیم محل سکونت:
هالند
تاریخ:
28.11.2015 |
|
گردانندگان محترم افغان جرمن آنلاین! من درست نه فهمیدم که مقالۀ آقای وحید مژده به نام"آیا حزب تحریر یک خطر است؟" به چه تمایل و مفیدیتی در برگزیده ها گذاشته شده است؟ زیرا این مقاله صریحاً به حمایت از یک جریان افراطی که از دین اسلام یک روش سیاسی درست کرده است، نوشته شده است که فکر میکنم سایت افغان جرمن چنین روشی را مناسب نشرات خود نه داند. اگر به این سبب به نشر گذاشته شده باشد که یک غلطی و اشتباه عبدالله عبدالله را برملا ساخته است که این غلطی کوچک عبدالله اولین و نیز آخرین غلطی مذکور نخواهد بود موصوف در هر سخنرانی ده ها غلطی و دروغ را نثار مردم میکند. اما نیرنگی و هوشیاری وحید مژده قابل شگفت است که از احساسات شما گردانندگان برای تبیلغ حزب تحریرش بهره می برد و اگر به این خاطر به نشر گذاشته شده باشد که آقای مژده ژورنالیست نام و نشانداری است باید روشن ساخت که موصوف از عزیزان پاکستانی هاست و در این مورد به سوابق اش مراجعه کنید به نظر من برای حفظ اعتبار تان به موضوعات داخل مقالات اگر نگاهی بکنید خوب خواهد بود بااحترام س، نعیم |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
28.11.2015 |
|
جناب محترم حکیمی که اسم تان حلیم است و ایمیل تان به نام شبنم، ازین سبب نمب توانیم شما را برادر و یا خواهر خطاب کنیم. به هر صورت ما قبلاً هم برای تان نوشتیم که نظرات تان را که به انگلیسی مینویسید چون همه خوانندگان ما انگلیسی نمی دانند و یا بسیار خوب بلد نیستند، خواهش نموده اند که دیگر آنلاین نکنیم . و شما لطف نموده ازین به بعد به دری نوسته برای ما بفرستید اما می بینیم که باز هم به انگلیسی به ما میرسد. بازهم از نام تیم از شما این خواهش را بار دوم و سوم میکنیم اگر دفعات بعدی باز هم نوشته های تان به انگلیسی برسد مجبوریم نشر نکنیم یعنی که از نشر باز خواهد ماند و ما قبلاً از شما معذرت میخواهیم. تیم کاری افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
27.11.2015 |
|
تشکر از تبصره های پرلطف دوستان محترم و گرامی . طوریکه عرض کردم :این کمترین عادت به سخت نویسی ندارد، تا مجبور نشود. ولی توصیه پرمحبت شما را روی دو چشم می پذیرم و به آن ارج میگذارم. با استفاده از فرصت میخواهم به این نکته اشاره کنم که اکثر کلمات در جوار معانی لغوی و ریشه ای درعین زمان معانی استعاری و استهفامی نیز دارند که در زبان عامیانه بیشتر مروج میباشند و حتی این مفاهیم در ادبیات نیز راه خود را باز کرده اند، بخصوص وقتی در ارتباط با یک کلمه دیگر بیان میشوند؛ مثالهای زیاد در زمینه وجود دارند، طور نمونه "ترور شخصیت" که در اینجا ترور با کلمه شخصیت پیوند پیدا کرده و معنی لغوی "ترور" تغییر میکند. همچنان وقتی گفته میشود"نشخوار از نوشته های دیگران"، دراینجا معنی لغوی نشخوار در ارتباط به نوشته مطرح میشود و یک شکل استفهامی را به خود میگیرد. همچنان مفاهیم اصطلاحی و "نشخوار" همانطوریکه استاد هاشمیان فرموده اند، در زبان عامیانه هرکدام مفهوم خاص را مجزا از معنی لغوی آن بیان میکند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
27.11.2015 |
|
جناب محترم داکتر سید خلیل الله هاشمیان!
اظهار شکران و سپاس از الطاف و نعمات بیکران ایزد متعال وظیفۀ روزمرۀ هر مسلمان است« به هر نفسی دو شکری واجب » این که در امریکا بنابر دلائل تأریخی روزی را به نام اظهار شکران یا Thanks giving تجلیل می نمایند ما هم در این شکر گزاری سهم داریم.
و اما در بابت کلمۀ « نشخوار» آن چه معنی دارد و در بین عوام مستعمل است عبارت از یک عملیۀ جهاز هاضمۀ یک گروه خاص حیوانات است که آن چه را بلعیده اند و خوب جویده نشده از راه معری دوباره بدهان برگردانده به فراغ خاطر آهسته آهسته به تأنی می جوند و عملیۀ هاضمه تکمیل می گردد . اما اگر این کلمه در مورد انسانی اطلاق می گردد از آن یک معنی استنباط می گردد و آن اهانت بوده و تشبیه انسان به عملی است که حیوان انجام می دهد. متأسفانه معانی تعریف شدۀ شما «اغماض»« نشه بودن» و «قرت کردن» بکلی بکر بوده در هیچ قاموسی وجود ندارد و تا حال شنیده نه شده و در بین عوام الناس هم بدین معانی مستعمل نیست . با عرض معذرت .
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
27.11.2015 |
|
مقاله ء پوهاند صاحب هاشمیان را در مورد کنفرانس «قلب آسیا» مطالعه کردم و تاسف خوردم که دانشمندی چون استاد هاشمیان چرا اینقدر رکیک می نویسد و این گونه قلم می زند.« آب را نا دیده موزه کشیدن» همین را می گویند. نمی دانم این چندمین کنفرانسی است که به نام «قلب آیسا» برگذار می گردد، شاید چهارم یا پنجم باشد و تلویزیون های کابل بار ها در مورد فواید این کنفرانس ها، سخن گفته اند . روزنامه های مرکز وولایت مقالات زیادی در این چند سال راجع به آن نوشته اند ؛ اما استاد هاشمیان به حیث یک ژورنالیست شاید از آن خبر ندارد و یک پروسه ملی و افغانی را چرا تخریب می کند و در برابر رهبران مردم کلمات رکیک به کار می برد . برای معلومات مقدماتی شان چند سطر زیر را که در سال 2010 در روزنامه 8 صبح نشر شده است برای شان تقدیم میدارم تا بدانند که کنفرانس قلب آسیا چه معنی دارد؟ اما یک خواهش دارم که تصمیم بگیرند چند ماه برای هیچ انسان روی زمین الفاظ بد را به کار نبرند. ستانکزی که در سنگر دشمن قرار دارد و به امر او هزاران شیربچه افغان هر روز کشته میشود و به خاطر تخریب کاری های باند طالبان افغانستان سالانه چند ملیار دالر خساره می بیند ، با سپاس داکتر صاحب استقبال می گردد، اما داکتر اشرف غنی که هنوز عرقش از برگشت از کندز خشک نشده ؛با بی مهری اخطار داده می شود. برای معلومات داکتر صاحب هاشمیان از روزنامه چند سال پیش 8 صبح ، چاپ کابل: «کشورهای قلب آسیا عبارتند از: جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری آذربایجان، جمهوری خلق چین، جمهوری هند، جمهوری اسلامی ایران، جمهوری قزاقستان، جمهوری قرغزستان، جمهوری اسلامی پاکستان، فدراسیون روسیه، کشور شاهی عربستان سعودی، جمهوری تاجیکستان، جمهوری ترکیه، ترکمنستان، امارات متحده عربی و جمهوری ازبکستان.
چند کشور و سازمان منطقهای و بینالمللی عمده دنیا نیز بهعنوان کشورهای حامی این پروسه در این کنفرانس شرکت خواهند داشت که عبارتند از: استرالیا، کانادا، کشور شاهی دنمارک، جمهوری عربی مصر، جمهوری فنلند، جمهوری فرانسه، جمهوری فدرال آلمان، جمهوری ایتالیا، جاپان، کشور شاهی ناروی، اسپانیا، سویدن، بریتانیا و ایالات متحده امریکا و نیز ملل متحد، سازمان همکاریهای اسلامی، سازمان همکاریهای اقتصادی ایکو، سازمان همکاریهای امنیتی و اقتصادی اروپا، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو، سازمان همکاریهای شانگهای، مجمع همکاریهای منطقهای جنوب آسیا یا سارک، اتحادیه اروپا و کنفرانس تعامل و اعتمادسازی در آسیا.» |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
27.11.2015 |
|
استاد والا مقام و بزرګوار، دانشمند و مهم تر از همه کاکای محترمم داکتر صاحب هاشمیان. بخدا باور کن که به خواندن نوشته تان که امروز در دریچه نظر سنجی انتشار یافت. از چشمانم اشک جاری نمودید. استادِ کاکا صفت من، ګویند ( از خردها لخشیدن از بزرگان بخشیدن ) کاکا محترم و بزرګوار، احترام و مقام تان مثل همیش نزدم پا برجا است و خواهد بود، انطوریکه پدرم مرحوم و شهیدم به فامیل محترم تان ارادت داشت باور نماید، این ارادت فامیلی ما برای همیش فروزان و تا اخرین رمق حیاتم جاویدان خواهد بود، من بحیث یک برادرزاده ګنهګار تان اعتراف مینمایم و میدانم که یک وقت شمارا در مسایل وطنی ناراحت ساختم به بزرګواری و مقام والای ساداتی تان این کمینه را بخشید، و روح پدر بزرګوارم را خوش سازید. به امید دیدار و دست بوسی شما. مخلص تان . ( قاسم باز) |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
27.11.2015 |
|
برادرمحترم پروفیسرداکتر سیدعبدالله کاظم درکلکین نظریابی نظریات مختلف نشر میشوند چونکه هر افغان به اساس جهانبینی خود اظهار نظر میکند- در مورد کلمۀ "نشخوار" این کلمه در زبان دری از نظر معنی به یک اصطلاح تبدیل شده که به معانی مختلف استعمال میشود: 1) چند بار از او پرسیدم که جواب بدهد، اما نشخوار کرد-- درین قرینه معنی "اغماض" دارد. 2) احمد بسیار کلنگگ میکنه، اما پیش مه یک "نشخوار" است -- درین قرینه "بی اهمیت " معنی دارد. 3) ای مردکه ره هرچه شور دادم، گپ نزد، مثلیکه "نشخوار" کده باشه -- در ین قرینه "« نشه باشد" معنی میدهد. 4) اگه دیگه زبانته شور بتی، "نشخوارت" میکنم -- درین قرینه " قُرتِت میکنم، میکُـشُـمِـت و..." معنی دارد. درقرینه ای که شما "نشخوار" را استعمال کرده اید، معنی پنجم آن میباشد و در هیچیک از پنج معنی فوق الذکر "نشخوار" معنی بلعیدین علوفه توسط حیوانات را در بر ندارد. تلقی هر شخص از کلمات به اساس جهانبینی اش صورت میگیرد. داکتر صاحب محترم! شخصیت، سوابق زنذگی وکار شما وصلاحیت علمی و آثار شما و سعی وتلاش شما برای روشن ساختن گوشه های تاریخ افغانستان بهمگان معلوم است - من پیشنهاد شاغلی محترم قاسم باز را تائیا میکنم که به اراجیف هیج جواب ندهید. درینجا که نام شاغلی قاسم باز یاد شد، خاطره ای تداعی شد که قبل از تولد شاغلی قاسم خان صورت گرفته و شاید او اززبان پدرمرحوم خود در آنباره چیزهایی شنیده باشد. این خاطره به مرحوم باز محمد خان پدر محمد قاسم باز تعلق دارد نه بخوداو. وقتی پدرم وکاکایم سیدجلال پاچا حاکم کلان کنرها وپسرکاکایم سیدامیرخان لوامشر قوماندان امنیۀ ولایت مشرقی به ارتباط بغاوت محمد افضل خان ومحمدعلم خان، دوبرادرمعروف وخانهای مقتدر شینوار در رابطه به جنگ صافی محبوس شدند- پدروکاکایم مدتی در صدارت نظربند بودند و بعدا به زندان ارگ انتقال یافتند، امامرحوم سیدامیرخان به زندان ده مزنگ انتقال یافت- مرحوم بازمحمدخان ازقدیم بخاندان ما ارادت واخلاص داشت وبخانۀ ما می آمد وپدرم اورا (بازلالا) میخواند- مرحوم بازمحمدخان یک شخص خیرخواه وخیررسان بود ودردوران اقتدارخود به بسیار مردم خیرونیکی رسانده است- نیکی او بخانوادۀ ما این بود که پدر وکاکایم ر اززندان ارگ بضمانت مرحوم بازمحمدخان ویکنفر از مشاهیر سادات کنر از زندان ارگ رها شدند- دو سه سال بعد از آن زمینۀ ملاقات پدرم با اعلحضرت محمدظاهر شاه نیز بوساطت مرحوم بازمحمد خان صورت گرفت - مرحوم (بازلالا) درهرچند ماه یکبار ودراعیادبخانۀ ما می آمد و همیشه باهودمیوه جات ازقبیل سیب وناک یا انگور می آورد- و در زمستان نارنج، نیشکر وگلپی روان میکرد- من در ایام صباوت چندبار دست هایشان را بوسیده ام- این قصه کشال است وجنبه های دیگر هم دارد، اما درینجا و درین روز که دراامریکا (روز شکرگزاری - تنکس گیفنگ) اصت، خواستم از نیکی های پدر شاغلی قاسم باز بخانوادۀ ما از پسرش شگرگزاری کنم- اگرچه دوسه بار درمسایل وطنی بالای شاغلی قاسم باز شوریده ام، امااختلافات ضمنی معنی آنرا نداردکه نیکی های پدرمرحوم شانرا بخانوادۀ خودفراموش کرده باشم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
26.11.2015 |
|
استاد بزرګوار و نهایت محترم دانشمند اقای داکتر صاحب کاظم! شخصیت تان،دانش و فهم تان الحمدالله به هموطنان تان مثل افتاب روشن است، شما کسی بودید که بخاطر حس وطن پرستی تان از طرف کودتاچیان حزب دیموکراتیک خلق بخاطر مفکوره ازادمنشانه تان در باستیل زندان پلچرخی بجرم وطن پرستی مثل دیګر فرزندان صدیق وطن زندانی شدید، من شخصآ شاهد زنده زندانی شدن شما در محبس پلچرخی هستم . استاد ګرامی، امروز یک عده افراد در این پورتال وجود دارد، که اغضای فامیل شان در ان وقت مشاوران اقتصادی حزب دیموکراتیک خلق بودند، زمانیکه ما و شما زندانی بودیم انها در بیرون در شهر و کوچه های شهر کابل نعرهای حورا میسرایدند، بګذار امروز این مشاورین نماها مقرر شده کی جی بی در سفارت شوروی کابل هر چی که خواسته باشد بنویسد، مطمین باش امروز نقاب از چهره این نویسندههای عقدی طالب العلم برداشته شده و چهره اصلی شان هر روز از روز دیګر افشاتر میګردد، خواهش من از شما استاد بزرګوار اینست که لطفآ بګذارید هر انچه که مینویسد بنویسد،امروز مردم چیز فهم افغان موقف و منزلت شما و ان قلم را خوب میدانند، لطفآ مقام و منزلت ملی و علمی تان را پاین نیاورید، جواب شما باید خاموشی باشد. یک عالم بزرګوار علوم اجتماعی میګوید. انسانها به سه دلیل پشت سر تان حرف میزند. ۱- وقتی نمیتواند در حد شما باشد. ۲- وقتی چیزیکه شما دارید وی نداشته باشد. ۳- وقتی میخواهد از سبک زندګی شما تقلید کنند، اما نمی توانند.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
26.11.2015 |
|
خدمت خواهر محترمه ملالی نظام اگر یک لست از مقالات و دریچه نظر خواهی درست شود زیاده تر از صد بار شما محترمه زن بودن خود را به میدان کشیده اید. یا حظر محترمه مینویسید که بخاطر زن بودن مورد بی حرمتی بیش از اندازه قرار میگیرید، یا میخواهید بخاطر زن بودن به شما امتیاز زیاده تر داده شود و معاف شوید وغیره. اینکه در میتینگ های سکایپ و گروپ سازی های محترمانه خود بر ضد پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تا چه حد از این فکتور استفاده کرده اید به شما و گروپ تان معلوم است. اگر غیر شما محترمه در این دور و پیش زنان محترم دیگررمهم میبود ، چرا شما یک کلمه در تبریکی دو زن استاد محترمه استاد شیما غفوری و محترمه استاد صالحه وهاب واصل که منحیث استادان شعر و ادب دری انتخاب شدند یک جمله ننوشتید؟ آنها هم زنان قابل افتخار ما هستند که بدون عقده شخصی برای افغانستان کار میکنند. مشکل شما ماما های شما سید قاسم رشتیا و صدیق فرهنگ و دشمنی دیرینه ای آنها با شهید افغانستان داود خان مرحوم است. استاد ملی ، عالم و محقق بی نظیر افغانستان سید عبدالله کاظم صرف یک کار کرده اند که دشمنی شما را برانگیخته اند ؛ خوب شهید داود خان را خوب و بد وی را بد گفته اند، چیزی که در کتاب دشمنی یکه جانبه نگری شما قابل قبول نیست. خدا خیر استاد سوما را پیش بیاورد که با صداقت نظر مرحوم داکتر یوسف خان را در مورد رشتیا در همین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر کرده اند. بهتر است در اساسنامه ویب سایت درست کرده توسط سکایپ ها و میتینگ های گروپ خود در کنار دفاع از حریم فامیلی ، امتیاز خاص استثنا بودن برای زن بودن را هم داخل بسازید.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
26.11.2015 |
|
جناب محترم حکیمی که اسم تان حلیم است و ایمیل تان به نام شبنم، ازین سبب نمب توانیم شما را برادر و یا خواهر خطاب کنیم. به هر صورت ما قبلاً هم برای تان نوشتیم که نظرات تان را که به انگلیسی مینویسید چون همه خوانندگان ما انگلیسی نمی دانند و یا بسیار خوب بلد نیستند، خواهش نموده اند که دیگر آنلاین نکنیم . و شما لطف نموده ازین به بعد به دری نوسته برای ما بفرستید اما می بینیم که باز هم به انگلیسی به ما میرسد. بازهم از نام تیم از شما این خواهش را بار دوم و سوم میکنیم اگر دفعات بعدی باز هم نوشته های تان به انگلیسی برسد مجبوریم نشر نکنیم یعنی که از نشر باز خواهد ماند و ما قبلاً از شما معذرت میخواهیم. تیم کاری افغان جرمن آنلاین
" Nishkhaar " is a " Nishkhaar " regardless of how one try to cover it with a golden blanket. But when one repeatedly used to being considering self as self service holy, excuses come naturally. |
 |
اسم:
دکتور محمد نعیم اسد محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.11.2015 |
|
خواهر بسیار عزیز ومحترم و نویسنده توانا میرمن ملالی نظام و برادر بسیار عزیز ودانشمند داکتر عبدلله کاظم بعد از تقدیم سلام زیاد : خداند عز و اجل را نهایت شکر گذارم که هر دوعالیقدر و چشم و چراغ افغانستان عزیز و ماتم زده را دانش، فهم کفایت وتوانائی تحقیق ونویسندگی اعطا نموده است، تا از معلومات، فهم ودانش شما هموطنان عزیز در داخل وخارج افغانستان مستفید گردند. همه چشم به زحمات علمی و تحقیقی شما و امثال شما دوخته اند . هر راه وطرق عملی که شما برای رفع این آلام ورنجها که از طرف دوست و دشمن بالای آنها تمحیل می شود، باعث می گردد تا یک روزنه امید ایجاد شود. معلومات مفید و عملی برای از بین بردن مصیبت هائی موجوده، هموطنان رنج کشیده مارا مطمئین می سازد که دانشمندان و علمای خارج از افغانستان آنها را فراموش نکرده و بفکر شان هستند. اختلافاتی روزافرونی که از چندی به این طرف بین خواهر و برادر عزیزما بوجود آمده است، باعث تأثر و تأسف هموطنانی گردیده که مانند آن ذوات در فکر افغانستان بوده وبه نحوی از انحا آماده خدمت گذاری صادقانه به افغانستان می باشند. به حیث یک استاد مسن و سابقه دار احترامانه خواهشمندم که اختلافات خویش را کنار گذاشته و مانند همیش همه ما را با نوشتن مقالات پُر محتوا ومبسوط خویش مستفید سازید. خاصتاً از همیشره پُرکار، مستعد و مهربان خود خواهش میکنم تا بالای این جمله ئی خویش مکث نمایند.«...بلی برای من بورس آلمان داده نشد که بعد از رد در یکسال، برخلاف تعامل، وسیله ای برای چانس دیگردست و پا نموده و از اطریش مدرکی به دست آرم». به حیث شاهد عینی می توانم اطمینان دهم که معلومات شما در این قسمت ناقص است. همچنان از برادر خود جناب داکتر کاظم خواهشمند تا در باره کلماتی که باعث جریحه دار شدن احساسات خواهر عزیز ما شده است، مکث و دقت لازم نمایند.
|
 |
اسم:
دکتور محمد نعیم اسد محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.11.2015 |
|
دانشمند گرامی و عزیز داکتر سید عبدالله کاظم، سلام علیکم از مُکلَمه ئی پُرمحتوی و پُرمعلومات دقیقی که در باره تاریخچه پوهنځی اقتصاد پوهنتون کابل تحریر نموده اید،یک جهان سپاس. به این تحریر خویش مرا به اشتباهم در قسمت فراموشی اسمای بعضی استادان آن پوهنځی متوجه ساختید: خاصتاَ از مرحوم دکتور محمد نعیم اشرفی که مدتی به حیث معاون پوهنځی اقتصاد و معاون اداری ریاست پوهنتون کابل صادقانه و پاک اجرای وظیفه نمود و دکتور اسلام الدین ساویز که با تأسیس پوهنځی اقتصاد به حیث اولین معاون این پوهنځی و بعد از ختم تحصیلات عالی بحیث استاد صادقانه و باخلوص نیت فعالیت کرده است.
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
26.11.2015 |
|
محترم جناب عبدالله شکاک پس از سلام تشکر از لطف شما و شیوۀ نگارش محترمانه شما در مورد اینجانب. با آنکه زنگه های مندرج دو تبصره اخیر شما (با وجود متن بسیار عالی) سؤالهایی را نزدم خلق میکند، ولی میخواهم با کمال احترام دربارۀ یک قسمت متن تبصره شما یک توضیح مختصر خدمت بعرض برسانم. شما نوشته اید: «شیوه برخورد و استعمال کلماتی چون « نشخوار کردن » از قلم جناب شما برایم بحیث یک دانشمند جید و سید با فضل فضیلت شعار تا اندازه باور نکردنی بود .»
محترما! متأسف هستم که یا شما دقیقاً متوجه متن نوشته من نشده اید و یا عمداً به معنی لغوی "نشخوار" یعنی "باز جویدن خوراکه حیوان" خواسته اید به اصطلاح باده را به یاد مستان دهید!
دقت بفرمائید به متن نوشته من :«متإسفانه همین خانم از شخصی دیگر میخواهد که قانون اساسی 1355 را برای شان به نشر بسپارد! آیا خود شان آنرا در اختیار ندارند و اگر میخواهند دیگران از آن آگاهی یابند، میتوانند خود شان آنرا با تحلیل های خود به نشر برسانند. تا کی زیر سایه دیگران راه رفتن و از نوشته های دیگران نشخوار کردن؟ »
ازجمله اخیر متن فوق یعنی«از نوشته دیگران نشخوار کردن» به وضاحت معلوم میشود که "نشخوار کردن یک نوشته" مطرح است، نه مفهوم "باز جویدن خوراک یک حیوان". اینکه توجیه شمابه مستی قلم یک نویسنده سطحی نگر افزوده، برایم مهم نیست، ولی خواستم شما را نیز متوجه باریکی مطلب سازم تا توجه خویش را دقیقاً به مفهوم موضوع معطوف دارید. با احترام |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
24.11.2015 |
|
درنو افغانانو، پس له سلام نه!
در باره اختلاف خانم محترم ملالی نظام با استاذ محترم داکتر عبدالله کاظم صاحب، عرض میکنم: انسان منحیث یک پدیده زنده در سیر زمان در حال تغیر و تکامل و به سمت تکمیل شدن فکری به پیش میرود و بیشتر می آموزد. هنګام وقوع کودتا هفت ثور من متعلم صنف ۱۱ مکتب بودم، اګر اعضاء حزب حاکم خلق یک بار مرحوم داود خان را «سردار داود شاه...» یاد میکردند، من پنج دفعه داود شاه!! میګفتم. به یاد دارم سال ۱۳۶۰ ش که محصل پوهنتون بودم، روزی یک هم صنفی دوست داشتنی ام دو بدو راجع به اوضاع کشور بحث داشتیم، او از هجوم قواء شوروی به غانستان ما به نفرت و انزجار یاد کرد و ګفت: ولا ایازه، داود خان زمونږ یو غنیمت رهبر وه، زه چې ګورم د هیواد وضعیت به نور هم خرایږي!! من این نظر او را تحمل نکرده و رد کردم ...!! لیکن با مرور زمان وقتی رسید که من در باره محمد داود خان، موقعیت بسیار مشکل جفرافیايي کشور ما و دیګر مسایل سیاسی و تاریخی نظرم تغیر میخورد و امروز با کمال استقلال شخصی ام به جای سردار داود شاه، او را یک زعیم با مشروعیت مردمی و ملی میشناسم که از روز کشتن ایشان تا امروز در کشورم جنګ و مصیبت ملی بدون وقفه جریان دارد. خانم نظام به تاکید همین تغیر نظر را به استاذ کاظم محکم میګیرد. اکر استاذ کاظم صاحب فرضا بنویسد که در فلان سال من چنین نوشته بوودم و حالا چنین نظر دارم، در احترام و ارادت من نګارنده یه ایشان هیچ تغیری وارد نمیشود. یک محقق روزمره می آموزد، اسناد جدید پیدا میکند و به تحقیق خود دوام میدهد. په درنشت سره
یادونه: ګران ټولګی وال اشرف جانه!افغان-جرمن سایت کورې اوږده موده دې احوال نلرم، د پورتال محترم مسول ته ایمل ولېږه، زما ایمل به ځینې واخلې. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
24.11.2015 |
|
استاد بزرګوار نهایت محترم داکتر صاحب هاشمیان! باور نماید تا حال یک عده زیاد هموطنان من بمن چی از طریق تلیفون و چی از طریق ایمیل از بنده خواهش نموده تا اګر این کست اعترافات را افغان جرمن انلاین در کلکین ویدیوها و مصاحبه ها بګذارد تا انهایکه علاقه به شونیدن ان دارد بیدون کدام مشکل بشنود، چون ګذاشتن ان در کلکین مصاحبهای کار اولیا امور است من به ان کاری ندارم، بهرصورت استاد مغزر و محترم. باور نماید که من کدام کود محصوص ندارم که بشما ارسال نمایم. داکتر صاحب محترم . اګر شما در کمپیوتر تان FLASH PLAYER.و یا JAVa را اینستال یا ډونلوډ نماید فکر میکنم که این مشکل رفع خواهد شد. دستهای مبارک تانرا را میبوسم. با عرض ادب و احترام. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.11.2015 |
|
شاغلی محترمقاسم خان باز از ایمیلی که بمن اراسال کردید، تشکرات مرابپذیرید. از یک هفته به این طرف هرقدر میزنم که "کود"های آن ایمیل را بازکنم، موفق نشده ام- تصویر شما و عنوان "بیانات میوندوال" دیده میشود وبس - ایمیل و "پاس وورد" مراتقاضا کردند، آنها را دادم ، اما هیچ چیزی برویم باز نشد. البته من به نابلدی خود به رموز کامپیوتر اعدراف میکنم. ممنون میشوم اگر کود ها را خودتان حل کرده ویک ایمیل ساده (سمپل) برایم بفرستید که بیانات را خوانده بتوانم- با احترام -هاشمیان |
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
24.11.2015 |
|
دانشمند و محقق گرانقدر و محترم داکتر صاحب کاظم امروز مطالبی را که به عنوان پاسخ ، به یکی از منتقدان خود نگاشته اید مطالعه نمودم. شیوه برخورد و استعمال کلماتی چون « نشخوار کردن » از قلم جناب شما برایم بحیث یک دانشمند جید و سید با فضل فضیلت شعار تا اندازه باور نکردنی بود . جناب شما که در رأس ابواب سه گانه علم ، تجربه و رشد و کمال طبیعی سن یعنی درجه عالی دوکتورا ، مقام منیع و شامخ استادی پوهنتون و نضج و پختگی سن بالاتر از هفتاد سال قرار دارید ، نباید از انتقاد کسانیکه با جناب شما اختلاف نظر شدید دارند ولو این انتقادات تکراری و مکرر و محتملا متضمن ملاحظات شخصی هم باشد ، چنان آزرده شوید که عنان حوصله ، بردباری ، شکیبایی ، تحمل ، صبر و برخورد علمی که از سجایای پسندیده شخصیت و کرکتر شماست از دست داده و برخوردی نمایید که با فضیلت و علم و دانش و تجربه شما در منافات قرار داشته باشد . مخصوصا که جناب شما افتخار و سعادت شاگردی یکی از بزرگوار ترین شخصیت های تاریخ معاصرمعارف کشور یعنی استاد مین را نیز داشته اید . باور دارم جناب شما نه تنها از علم و دانش آن نورالله و مرقده ، بلکه کرکتر و شخصیت وی که به تحقیق میتوان آن را « صلح کل » خواند نیز بهره مند شده اید ، خوشا به حال تان . هستند کسانیکه درین ویب سایت از روی ظلالت و تاریکی زجاج دل ، شعور ووجدان ، از هتک و توهین و بستن افترا به دیگران احساس تلذذ و غرور و افتخار میکنند که همانا نه قابل اندیشه است و نه قابل گلایه . اما در مقام مقایسه ، مقام شما در ردیف شاهین بلند پرواز و موقف آنان در ردیف جغد و کرگسانی قرار دارد که از فضله تغذی ذهنی میکنند و از اراجیف شان نحوست فضله استشمام میگردد . التجا مینمایم عرایض فوقالذکر به عنوان گستاخی تلقی نگردد . با عرض حرمت |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
جناب محترم دوکتور صاحب کاظم و خوانندگان گران قدر را اسلام علیکم عرض داشته مختصرآ حضور دوکتور صاحب کاظم بعرض می رسانم چناچه محترم عین الدین راستگو فرموده اند ,, محترمه موسی نظام در دشمنی ... ،، . این به همه واضح است که کسی از دشمن انتظار دوستی را نداشته و نمی داشته باشد و دشمن هم واقعیت که به نفع دشمنش باشد را نمی گوید . افتخار بشما دانشمند کشورست که از همچو یک خانم مقالات شما نقد شده و می شود همه اش اثبات حقیقت وواقعیت هاییست که شما نوشته اید با عرض ادب |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجنیا - امریکا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
استاد محترم داکتر صاحب کاظم به بسیار وضاحت دیده میشود که محترمه موسی نظام در دشمنی با شهید داود خان که از ماما هایش سید قاسم رشتیا و صدیق فرهنگ به ارث گرفته است از هر وسیله در نکوهش شهید داود خان و نکوهش هر کسی که یک جمله غیر از بدگوئی از داود خان بنویسد استفاده میکند. میرمن نصیبه حیدری هدف جدید است. محترمه موسی نظام خودش به صراحت در همین دریچه نظریات نوشته است که میتینگ های سکایپ ترتیب میدهد و از همه مهمتر به تاریخ 23 همین ماه در همین دریچه به محترم داود ملکیار تبریکی میدهد که با همت وی خاطرات عبدالملک عبدالرحیمزی نشر شده است یعنی یک کمپین مشترک است به یک مقصد خاص. برخلاف این گروپ سکایپ و میتینگ و کمپین ، شما محترم داکتر کاظم یک محقق ملی هستید و در مورد مسائل مختلف افغانستان ، منجمله داود خان شهید منحیث یک استاد مسلکی با در نظرداشت خوب و بد نوشته اید و مینویسید. بناءٍ حیف مقام شما که درگیر جواب ب این نوع فعالیت های گروپی-سکایپی -میتینگی عقده ای میشوید. این کمپین با وضاحت مستند با دستبازی در کتاب خاطرات عبدالملک عبدالرحیمزی ( که خاطرات مرحوم ملک خان را برضد داود خان و متمایل به میوندوال بسازند) آن کتاب را( به ترتیبی که در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر شده است- اصل شاید طوری دیگری باشد) پر از تناقضات تحلیلی، طرز نوشته( ایرانی و دری) ، استفاده از لغات (ایرانی و دری) ، در ملک خان در یکجا ظاهرشاه و داود خان هر دو را ملامت میکند و در جای دیگر که معلوم است دست زده شده است صرفاٍ داود خان و نعیم خان را محکوم میکند. خدا خیر جنرال کتوازی و خاندان وی را پیش کند که سکایپ ها و میتینگ های گروپ ضد داود خان حتماٍ خواهند کوشی که آنها را هم مثل فرزندان ملک خان در راه هدف والای ضد داود خان استعمال نمایند.
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
خوشحالم که سلسله مقالات من پیرامون مسائل تاریخ معاصر کشور مغزهای خفته را از خواب طولانی بیدار ساخته و برآن واداشته تا قلم بردارند و آنچه در فکر و دماغ شان میرسد، بنویسند. این نوشته ها میتوانند زوایای مختلف مسائل را روشن سازند و غنیمت است برای یک محقق تاریخ تا از ورای این نظریات بتواند به حقایق ناگفته دست یابد. اما متأسفانه هستند کسانیکه در حالت نیمه خواب و حتی نیمه اغماء دست بقلم می برند و چنان می نویسند که سر وپای نوشته شانرا نه خود شان و نه دیگران می فهمند و یک مطلب را به تکرار و تکرار بیان میدارند که نشانه ای از کم اطلاعاتی شان است. چنانچه یک خانم پرحرف در آخرین نوشته خود در ستون نظر سنجی ندانسته است که خان محمد خان قوماندان هوائی نبوده و می نویسد: « بلی وی هم مانند جنرال خان محمد خان قوماندان هوایی و دافع هوا[مدافعه هوائی]، درد و رنج بیشمار شکنجه های غیر انسانی را در محبس عصر جمهوریت متحمل گردید.» متإسفانه همین خانم از شخصی دیگر میخواهد که قانون اساسی 1355 را برای شان به نشر بسپارد! آیا خود شان آنرا در اختیار ندارند و اگر میخواهند دیگران از آن آگاهی یابند، میتوانند خود شان آنرا با تحلیل های خود به نشر برسانند. تا کی زیر سایه دیگران راه رفتن و از نوشته های دیگران نشخوار کردن؟ همین خانم قلم بدست که تا حال یک اثر تحلیلی و تحقیقاتی از ایشان دیده نشده است و فقط با نشر مطالب تکراری و حمله براین و ان خود را نویسنده می شمارد و به هرسو دهن باز میکند و همیشه داد از رعایت عفت قلم و زبان می زند، باید کمی سر در یخه خود فرو برد و ببیند که خود شان با چه الفاظ دیگران را یاد میکند. این را می گویند: کور خود، بینای مردم. این خانم پرحرف که خود را حقوقدان میداند، چرا قلم بر نمیدارد و یک مقالۀ تحلیلی و مقایسوی بین دو قانون اساسی نوشته نمیکند و به بررسی نواقص و مزایای آن دو قانون نمی پردازد که همیشه در این زمینه به نوشته اینجانب در کتاب زنان افغان ... تمسک می جوید. من این شهامت را داشتم که عیب آن قسمت قانون را نه تنها در کتاب خود، بلکه در قبل از تدویر لویه جرگه و تصویب قانون اساسی 1355 ابراز کردم و از کسی ترس نداشتم. انتقاد من فقط در همان موضوع خاص بود که اگر لازم افتد متن انتقاد خود را از کتاب زنان افغان بطور مکمل برگرفته و به حیث یک مقاله به نشر خواهم رسانید. این خانم ادعای نشر چندصد مقاله خود را در این پورتال دارد که با رجوع به این مقالات میتواند به محتوای تکراری اینها به خوبی پی برد. من به این خانم دوستانه توصیه میکنم که از کمیت بگذرد و به کیفیت نوشته های خود بیفزاید و بجای چرندیات در ستون نظرسنجی ها، لطفاً وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق کند و اثری را به وجود آورد که از ایشان بیادگار ماند، نه آنکه مثل سوزن گرامافون های کهنه در یک نقطه سرگردان بماند و یک مطلب را تکرار و تکرار کند. میترسم که اینکار او را (خدای ناخواسته)دچار مشکلات روانی سازد که در آنصورت مایۀ تأسف عمیق من خواهد بود، زیرا عصبیت از طرز نوشته شان کاملاً آشکار میشود. بسیار حوصله کردم تا از گفتن این حقایق دوری جویم، ولی لاطایلات مکرر ایشان مرا مجبور به نوشتن این چند سطر ساخت، ورنه این کمترین را عادت بر سخت نویسی نیست و آنهم در برابر یک خانم. بااحترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
جناب محترم مایار صاحب بعد از سلام!
تبصرۀ اخیر تان بر حکایت محترم بهاول ملک عبدالرحیمزی، بسار جالب و خواندنی بود ولی عبارت اخیر در نوشتۀ تان که گفته اید:
"پامالی حیثیت یک انسان با عفت و مسلمان، قلم را می شرماند"، آنقدر با معنی و پر قدرت است که بنظرم باید با حروف درشت، به حیث یک لوحه در یکی از دیوار های این پورتال نصب گردد تا هر روز آنرا ببینیم و بخوانیم. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
برادر نهایت قدرمند، آقای احسان مایار سلام بر شما، درخشش اسناد و مدارکی که هر روز حقایق رویداد های وطن را بیشتر هویدا میسازد، در حقیقت نه تنها اوراق تاریخ را برای نسل های افغانستان عزیز ارزش و باورمندی میبخشد، بلکه آنچه را طرف گیری های مجازی، ادعا های یک جانبۀ بی اساس و ذهنیت های خبر ساز برای تخدیر ذهنیت هموطنان بیرون میدهد را هم بی ارزش، مردود و تاریک می سازد. از روزیکه به همت محترم داود ملکیار، صفحات دردناک خاطرات زندان یکی از خدمتگاران لایق، صدیق و وطن پرست کشور، یعنی مرحوم «عبدالملک عبدالرحیم زی» که قربانی عقده مندی ها و مظالم دو شخصیت صاحب اقتدار وقت گردید، ذریعۀ فرزند برومند وی محترم « بهاول عبدالرحیمزی» در دسترس هموطنان قرار گرفته است، دقیقاً پرده های زیادی را که سفسطه سرایان تاریخ ساز و قهرمان ساز جلو چشم هموطنان قرار داده بودند، کنار رفت. یقین بدانید که راستی هرگز راه خود را گم نمیکند و حقایق زیادی از حیات همۀ آن هموطنانی که به تهمت های نا روا و یا داشتن افکار مترقی و مشروطه خواهی، عمرعزیز را در گوشه های زندان استبداد و عدم بازخواست قانونی سپری نمودند، به تدریج برملا میگردد. جای دارد که گفته شود که یقیناً «سیه روی شود هرکه درو غش باشد». واقعاً که مرحوم «ملک خان» ستم دیده گناهی جز وطنپرستی و آرزو های بزرگ عمران و آبادی کشور فکر دیگری در سر نداشت که ابتکار بنیاد گذاری دقیق پلان پنج سالۀ اول اقتصادی، خود افتخار و اثبات بی چون و چرای این ادعا می باشد. از شهید جنرال عبدالحکیم کتوازی، شخصیت ممتاز عصر شاهی که با ناکامی وی و قوای متعلق به او، برای رسیدن به کابل برای حفظ پایتخت، دردا که کودتای سرطان به کمک عمال پرچم وابسته به مسکو، مؤفق گردید، هم یادی نموده اید. روح پر فتوح این خدمتگار صادق وطن همیشه قرین آرامش باد. بلی وی هم مانند جنرال خان محمد خان قوماندان هوایی و دافع هوا، درد و رنج بیشمار شکنجه های غیر انسانی را در محبس عصر جمهوریت متحمل گردید. انشا الله به کمک فامیل و برادران محترم وی، گوشه های تاریک حیات او هم مانند دیگر مظلومین وطن که قربان دسیسه ها و خود پرستی های ظالمانه گردیدند، روزی روشن میگردد. روان پاک همۀ آن قربانیان استبداد، شاد باشد.
|
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
د مرحوم عبدالرحیمزی په هکله یو یاد او یوه یادونه ډیره موده کیږی چی د افغان جرمن په درانه پورتال کی د مرحوم عبدا لملک خان عبدا لرحیمزی دزندانی کیدو په هکله د نظر ورکولو په کړکۍ کی د هیواد د پیاوړو لیکوالو او څیړونکو له لوری ډول ډول نظرونه لولم. ځنی ښاغلی د هغه د بندی کیدو او زندانی کیدو مسؤل اعلیحضرت ظاهر شاه او د هغه زوم او د کاکا زوی جنرال سردار عبدالولی بولی او ځنی بیا صدراعظم سردار داود خان او د هغه ورور د بهرنیو چارو وزیر سردار نعیم خان ګرم بولی. څوک د مرحوم ملک خان په لاس د لیکل شوی کتاب ( ارمغان زندان ) په لیکنو اتکا کوی او سردار داود خان د هغه د بی ګناه زندانی کیدو مسؤل ګڼی او نور بیا په نورو اسنادو او په دی برخه کی د پاچا په بی امضا فرمان اتکا کوی او د هغه بندی کیده په شخص پاچا پوری ورتړی . د دی دوه ډلو تر منځ استدلال په څینو برخو کی د لیکلو له حدودو نه هم خارجیږی او څه بل ډول بڼه غوره کوی . په هر صورت زه غواړم هغه څه چی د نن نه اته دیرش کاله پخوا می د ملک خان د زندانی کیدو په هکله اوریدلی له تاسو درونو لوستونکوسره شریک کړم : زه په ۱۳۵۶ کال کی د مس عینک په کان کی د انجنیر په توګه د نورو همکارانو سره د کان په اکتشافی چارو بوخت وم ، زمونږ په ګروپ کی د کل نور خان په نوم یو فنی مامور هم کار کاوه او هغه هم عبدالرحیمزی و ، مونږ څو تنه ملګری ( انجنیر غلام علی غرمل زمونږ د ګروپ آمر چی اوس د کانادا په مونتریال کی ژوند کوی ، انجنیر عیسی خان نیازی چی او س هم د کانو او جیالوجی په اداره کی خدمت کوی ، انجنیر محمدالله خان چی همدا اوس د کانو او جیالوجی د اداری برحال مرستیال دی او څوتنه نور) د اوړی په موسم کی د هغه په کور کی چی د محمد آغی د ولسوالی د زید آباد په سیمه کی و، میلمانه شو ، د مڼو او نورو میوه لرونکو ونو ښکلی لوی باغ و په یوی ښکلی چوتره باندی کښیناسو ، یوه لنډه شیبه وروسته د ګل نورخان والد صاحب چی متقاعد ښونکی و ، راغی د ستړی مشی او روغبړ نه وروسته یی زمونږ د آمرسره د معدن په هکله چی : کارڅنګه روان دی ؟ کله په د خیره ګټه تری پورته کیږی ؟ نه یواځی زمونږ د سیمی د پاره بلکی د ټول ملک د پاره به ګوندی دا کان ډیره کټه ورسوی او .......نور او نور.خبری کولی، د خبرو په جریان کی د ملک خان نوم هم رایاد شو ، ما چی څه ناڅه د هغه کیسه اوریدلی وه پوښتنه می تری او کړه چی استاذه ! د جناب عبدالرحیمزی صاحب د زندانی کیدو په هکله تاسو ته څه پته شته چی دا پيښه څنګه را منځ ته شویده؟ استاد له یو ساړه اوسیلی وروسته راته و ویل « کوم تور چی په ده پوری شوی یعنی کودتا ، هیڅ حقیقت نه لری ، حقیقت بل شی دی او هغه داسی دی چی وزیر صاحب د بندی کیدو نه د مخه امریکا ته یو سفر درلود ، په دی سفر کی د امریکا دولت د ده نه د درانده هرکلی سره جوخت د افغانستان سره د ډیرو پروژو لاس لیکونه وکړه او د افغان دولت سره یی د میلونونو ډالرو د مرستی ژمنی وکړی چی په بیلا بیلو برخو کی به تری ګټه پورته شوی وای . خو کله چی دی بیرته وطن ته راستون شو دوه دری ورځی وروسته د شوروی اتحاد سفیر له وزیر صاحب نه د ملاقات او لیدو غوښتنه وکړه، وزیر صاحب هم د هغه غوښتنه ومنله او د لیدو نیټه او وخت یی ورته وټاکه. د تصادف له مخی په هماغه ورځ نژدی په هماغه ساعت کی د امریکا د سفارت یو مامور چی د وزیر صاحب سره د امریکا په سفر کی هم ملګری و ، بی له کومی پخوانۍ اطلاع څخه د ده دفتر ته راځی او د وزیر صاحب سره په دفتر کی د څه په اړه خبری کوی ، یو څو دقیقی وروسته د شوروی سفیر هم راځی سکرتر یی وزیر صاحب ته د شوروی د سفیر د راتلو خبر ورکوی ، وزیر صاحب ورته وایی چی سفیر صاحب ته و وایه چی زه (وزیر) لږ مصروف یم یو څوشیبی انتظار وباسه، سکرتر چی سفیر ته د انتظار خبره کوی په هغه ښه نه لګیږی او بیرته سفارت له ځی . دوه دری ورځی وروسته سردار صاحب داود خان (صدراعظم) له وزیر صاحب سره په ټیلفون کی د سفیر سره د نه لیدو خبره یادوی ، وزیر صاحب ورته وایی حی زه په همغفه شیبه کی لږمصروف وم او ده (سفیر) انتظار ونه شو کړای نو ځکه می ورسره ملاقات ونه شو. صدراعظم صاحب ورته په تیلفونه کی وایی چی (کارخوب نه نکردی تومیدانی که عاقبت این چه خواهد بود؟) وزیر صاحب ځواب ورکوی چی : سردار صاحب مونږ خو څه د شوروی نوکران نه یو چی دومره ویره تری ولرو ، د دی خبری سره سردار صاحب د ټیلفون اړیکه بندوی . د دی پیښی نه ډیر کم وخت وروسته وزیر صاحب زندانی کیږی او دادی تر ننه پوری په زندان کی دی ، چی دلته حتمأ د کاسی لاندی نیم کاسه وجود لری» دا هغه څه و چی د نن نه اته دیرش کاله مخکی مونږ څوتنو په شریکه د یوه متقاعد ښونکی له خولی نه اوریدلی و . زه په دی نه پوهیږم چی د مرحوم عبدالرحیزی صاحب په کتاب کی به په دی هکله څه لیکل شوی وی کنه؟ خو زما په اند که زمونږ درانه څیړونکی د ظاهرخان او داودخان له ناندریو تیر شی او د دی پيښي خارجی اړخ را وڅیړی ممکن خپلو ټولو پوښتنو او سوالونه ته ځواب تر لاسه کړی او د لویو قدرتونو د ساړه جنګ هغه نا دودی چی د خپل لاس بری د پاره یی د افغانستان په څیر د ټولی دنیا په اړو او نادارو هیوادونو څه لوبی کړیدی او لا هم څه کوی ؟ شاید ډیر ګټور معلومات لاس ته راوړی او په اتفاق سره دا ومنی چی د نادارو هیوادونو سرنوشت او په دی هیوادونو کی د اشخاصو د برخ لیک ټاکنه د همدوی کار دی او په ټول قوت سره په همدی کار لګیاوو او لا هم لګیا دی. یوه کوچنی یاد ونه می دا کوله چی د الفاظو سم او ناسم استعمال ډیر لوی طاقت لری که الفاظ سم و کارول شی نو د دی توان لری چی د کلونو کرکه او ویره له منځه یوسی اوکه الفاظ او کلمات په ناسمه توګه و کارول شی نو بیا دا توان هم پیدا کولی شی چی دایمی کرکه ، ویره ، زړه بداوی او حتی وینی تویونه هم را منځ ته کړی . بیانو نه پښيمانی څه ګټه لری او نه بخښنه . پای
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
محترم استاد کاظم شرافتمندانه و با عزت در افغانستان تحصیل کرد درس داد ، خدمت کرد، و توسط کمونیست ها و شوروی ها بخاطر شخصیت ملی و دانش که داشت ، بخاطر آزادمنشی که داشت زندانی شد. و در دنیای مهاجرت همان راه ملی خودش را شرافتمندانه تعقیب کرده است و بر ضد نفاق و خیانت ملی صدها مقاله و مصاحبه و کتاب نوشته است که قابل افتخار تمام افغان های ملی است. آنهائی که بر شخصیت ملی وی انتقاد میکنند عقده های شخصی خود را نمایش میدهند. هموطنان مقالات و کتاب های وی را مقایسه کنند با کتاب نویسانی مثل صدیق فرهنگ و سید قاسم رشتیا که در وقت کمونیست ها نه زندانی شدند بلکه به مقام های بالا مقرر شدند و طول زندگی شان برخلاف راه استاد کاظم بوده است. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
23.11.2015 |
|
محترمه نصیبه جان حیدری اکرم، امید به سلامت باشید، چون سلسلۀ نشر بیانات رهبر کودتای سرطان و راپور و احصایه های متفرقه با ارقام و اعداد عصر جمهوریت سردار محمد داود خان از جانب شما متوقف گردید، پریشان گردیدم که انشاالله خیریت باشد، خوشحالم که این مدت طولانی بیخبری از شما را فقط مشکل کمپیوتری سبب گردیده بود. بهر حال، چون همانطوریکه که عرض گردید، علاقۀ شما نام خدا به تهیه و نشر راپور های بیانات و نطق های رهبر کودتای سرطان در میدیا و مطبوعات انترنتی افغانی روز افزون میباشد، خوب است در چنین زمینه ای مهمترین ارمغان آن عصر را که همانا متن قانون اساسی آن دوره باشد و از جانب رهبر کودتای 26 سرطان در همان بیانیۀ دوم، یعنی سنبلۀ همان سال «اکیداً» وعدۀ ترتیب و تهیۀ هرچه زودتر آنرا برای برقراری « قانونیت» در مملکت، ذریعۀ اشخاص خبره و حقوق دانان توانمند، داده شد، ولی البته همانطور که میدانید بعد از تأخیر سه سال و هشت ماه تنظیم گردید، بدسترس هموطنان تان گذاشته و نهایت لطف نمایید. معلوم است شما که مدارکی مانند بیانیه ها و احصایه های سرک، پل و بند و انهار و ارقام مختلفۀ آن عصر را هم نام خدا در آرشیف دارید، چنین یک اثر قانونی مهم را که بدون شک همه اصول اداری قانونی و قضایی هر کشوری بر متون و اساسات آن، در مجموع استوار و مری الاجرا میباشد، در اختیار داشته و یقیناً به محتویات کامل آن از نگاه عملی در یک چنان جامعه ای قلباً اعتماد و اعتبار هم دارید. پس پسندیده خواهد بود که خوانندگان هم با مطالعه و کاپی و انتشار آن، از مزایا و امتیازات متمایز آن نسبت به قانون اساسی دورۀ دیموکراسی «معذرت میخواهم- دیموکراسی قلابی»، همانطور که رهبر کودتای سرطان، برای تشکیل یک جامعۀ مرفۀ دیموکرات و آزادی های فردی، وعده نموده و اطمینان داده بود، معلومات حاصل نموده و سود ببرند. به آرزوی سلامتی و عزتمندی تان،
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.11.2015 |
|
محترم شخصیت استاذ کاظم صاحب، سلام!
شما روی یک احساس دلسوزي و ملی مسله صلح و قطع جنګ را در کشور به خون افتیده مایان را در طی مقاله تان « ایا میتوان از تجارب دیګران در آوردن صلح با طالبان استفاده کرد؟، ۲۱ نومبر» را در پورتال به مردم افغانستان تقدیم کرده اید، من قبل از درج نظر خود به مسول پورتالجناب قیس کبیر پیشنهاد مینمایم، با در نظر داشت اهمیت موضوع صلح یک دریچه مستقل در صفحه اول سایت به این مقاله باز شود که نظریات جمع آوری شده و نظر اکثریت به انګلیسی ترجمه و توسط استاذ کاظم صاحب به ریس جمهور ایالات متحده ارسال شود، اګر هر افغان در آرودن صلح یک قدم موثر هم بردارد در ذات خود یک کار بسا نیک است. جناب استاذ کاظم! من با مطالعه مقاله متذکره عرض میکنم، که اوضاع و احوال هر کشور فرق میکند. من درین جا از نظریات متخصیصین درین راستا از مقاله شما اظهارات خانم ذهبیه یوسف را می آورم، که میګوید: ذهبیه یوسف میگوید: «وقتی گروهها چندین دهه از خشونت استفاده کردهاند، متقاعد کردن آنها به این که مصالحه به نفع آنها است کار آسانی نیست. هدایت و رهبری خواستههای متضاد کار یک میانجی خوب است.» در کشور ما افغانستان (میانجی خوب) به نظر من تا حال غایب است. تا حال این ذهنیت از طرف دولت فعلی و حامیان خارجی اش وجود دارد و به مردم هم طوری تفهیم میشود که مقاومت مسلح ضد دولت یک «ګروه؟» است که فقط میکشند و تخریب میکنند و باید وجود فزیکی این ګروه به زور اسلحه محو شود، در حالیکه خصوصا ۱۲ سال اخیر این ګروه نشان داد که مقاومت مسلح طالبان را نمیتوان از طریق اسلحه به سرحد نابودی رساند. تحریک طالبان که مدت ۶ سال از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱م در افغانستان حکومت کردند، فعلا در مقابل یک حکومتی جنګ میکنند که بر مردم افغانستان تحمیل شده است، بالخصوص حکومت یا دولت غریبه فعلي متشکل از دو ریس جمهور؟؟ در مسله صلح افغانستان ما واقعا به نبود میانجی خوب مواجه هستیم. ریس شوراء صلح با تحریک طالبان بطور مسلسل از کسانی تعیین میشود که با طالبان مسلحانه جنګیده اند و میانجی خوب اصلا شده نمیتواند. از بین بردن دفتر سیاسی قطر طالبان از طرف دولت افغانستان در راس حامد کرزی به بهانه بلند کردن بیرق این تحریک!! یک سبوتاژ ملی بوده میتواند. به نظر اینجانب میانجي خوب ایجاد یک حکومت موقت در افغانستان که متشکل از شخصیت های خوشنام و با وجدان سالم که خصوصا درین کشمکش های ۵۰ سال اخیر سهم نداشته اند. فعلا همین قدر با احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
فکر کردم افغانی برای داد خواهی از مظالم حکام پرچم و خلق در ارگ ریاست جمهوری خو درا آتش زده و رئیس جمهور بعد از شندین عرض حالش والی را برطرف و هیأتی برای تحقیق توظیف نموده اند . البته بعد از خواندن دوباره دانستم که در تصورم اشتباه نموده ام. |
 |
اسم:
محمد ولی نیستانی محل سکونت:
سیدنی، آسترالیا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
قدرمن ورور انجینیر صاحب کلیوال!
ستاسو د ښی نظریاتو څخه او دا چی تاسو مهربان ورور د دی حقیر لیکنه په غور سره مو لوستلی دی ډیره مننه. ستاسو لخوا د طرح شوی موضوع په اړوند باید عرض وکړم چی په دی کښی شک نسته چی در ډیورند در کرښې کړکیچنی مسأله د افغان ولس لپاره یوه حیاتی او اساسی مسأله ده. زمونږ د راتلونکو نسلونو ژوند په دی کرښه کښی تړلی ده. اما د خواشینی سره باید ووایو چی همدی مسأله د پاکستان لخوا هم د یوه حیاتی استراتیجیکی مسأله په حیث بلل کیږی. لکه چی تاسو ته حتماْ معلومه ده، په پخوانی وختنونو کی دغسی منازعی او موضوعګانی د جګړی له لیاری حل کیده او هغه هیواد چی د زیاتری ملی قواوی (اقتصاد، اردو، استخبارات، او دیپلوماسی) خاوند وو، مسأله د خپلی په ګټی پای ته ورسولی.
د نړي په اوسنیو شرایطو کښی، او د افغانانو د داخلی کړکیچنو او د ملی قواوی د نشتوال په لحاظ، زمونږ هیواد نن ورځ دا توان نلری چی دغه داعیه په مؤثره توګه د جګړی یا دیپلوماسی په ډګر کښی پر مخ بیایي. د دولت له چوکاټ نه بهر او د غیررسمی په توګه د افغانانو په خپل منځی بحث او مشوره البته د تحلیلی مخو له لحاظ او د ذهنیتونو د روښانولو لپاره حتماْ به ګټوره وی، خو د قضیی د عملی حل لپاره کوم اقدام نشی کولای. د قضیی د حل لپاره لازمه ده چی د افغان دولت، د دوه اړخیزو و څواړخیزو مذاکراتو له لیاری، پاکستان سره موافقی ته ورسیږی. د نړی په تاریخ کښی داسی سوابق او مثالونه وجود لری چی دواړو هیوادونو کولای سی د دوی څخه د قضیی د حل لپاره ګټه واخلی. په آخر کښی باید دا هم عرض وکړم چی زما معلومات د بین المللی حقوقو په موضوعګانو باندی محدود او سطحی دی. خدای وکړی چی هغه هیوادوال چی په دی برخه کښی تخصص لری، خپل علمی نظریات د دی پورتال له لیاری تاسو او نورو دوستانو ته وړاندی کړی.
په درناوی
م. و. نیستانی
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
احترام بمقام مادر و خواهر! هر زن مادر نیست و هر مادر زن باویقار نیست، وقار داد خدای است که الله پاک به بندګان خود عطا نموده، عمومآ محیط ، ماحول زیست، پرورش و تربیه فامیلی در سرش اعمال و کردار افراد جامعه نقش و رول مهم را بازی میکند، به این معنی، اګر یک طفل را در جنګل همرای حیوانات پروش یابد حتمآ بیدون چون و چرا اعمال حیوانی را از دیګر حیوانات اکتساب میکند، پس ګفته می توانیم که محیط و ماحول نقش برازنده در تربیت این کودک دارد. ولی برعکس طفلیکه در محیط و ماحول صادق پرورش میابد حتمآ صادق، راست ګو، با وقار و باعزت به بار میاید،ضربالمثل است « بما نشینی ما شوی با دیګ نشینی سیاه شوی»
من در هیچ نوشته خود هیچ وقت از حزب دیموکراتیک پشتبانی نکردیم و نخواهم کرد، همچنان کوشش میکنم که در نوشتهای خود علیه حزب دیموکراتیک حلق زیاد اعراق هم نخواهم کرد، ان هم بخاطر اینکه اګر بخاطر مسایل شخصی زیاد اعراق نمایم خوانندګان محترم شاید قضاوت نماید که من بخاطر شهادت پدرم و سه برادران عزیزم و در زندان انداختن خودم و برادر دیګر من، پا را فراتر از حد و حدود خود ګذاشته باشم، اګر حزب پرچم یک حزب بد نام بود چرا آقای فرهنگ مشاور این حزب بود؟ چرا رهبر این حزب به آقای فرهنگ را استاد حطاب میکرد، چرا وی در سفارت شوروی در کابل از طرف کی.جی.بی به حیث مشاور اقتصادی ببرک کارمل تقرر یافت؟ علت زهر دادن به مرحوم محمد هاشم میوندوال به دستور کی؟ صورت ګرفته؟ |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
22.11.2015 |
|
حکایت دوم برادر محترم بهلول ملک عبدالرحیم زی در پورتال افغان جرمن آنلاین نماد برجسته ای از مبارزه برای دوام زندگی است. حکایت این محترم را می توان در زمرهٔ اسناد قابل اعتبار و واقعی در صفحهٔ روزگار ثبت کرد. جناب بهلول ملک، شما بدون شبهه و به حق می توانید که به کاردانی ، شخصیت و صداقت پدر محترم تان افتخار کنید. از قضا در همان زمانیکه جناب عبدالرحیم زی ازآن صحبت میکند، بنده نیز در محبس دهمزنگ رفت و آمد داشتم. شوهر خاله ام مرحوم غلام سرور ناشر، سابق رئیس سپین زر قندز، یکی از خدمتگاران صادق افغان نیز به اتهام سفله ای که گویا وی گدام پخته سپین زر را سوختانده به حبس محکوم گردیده بود و وی نیز در قلعهٔ جدید دهمزنگ محبوس بود. علاوه بر مرحوم ناشر، دوست بی نهایت عزیزم شهید جنرال عبدالحکیم خان کتوازی نیز در همانجا محبوس و در بین وی و ناشر اطاق دیگر فاصله داشت. بار اول که بمعیت مرحوم زرغون ناشر، پسر ارشد مرحوم غلام سرور خان به احوال پرسی وی رفتم پس از داخل شدن دروازهٔ بزرگ عمومی یکی از منسوبین محبس بعد از ثبت نام وغیره مهر کلانی به دستم زده داخل دروازه کوچکتری شدیم. داخل آن یک حویلی و اطرف آن چند اطاق به نظر میخورد و ازآنجا از دروازهٔ بعدی گذشته یک خیابان طولانی، احتمالاً دو و یا سه صد متر، که در کنار راست آن یک جویچه با آب کثیف روان بود، گذشته که در ختم این خیابان قلعهٔ جدید قرار داشت. تقریباً در نصف خیابان طرف چپ مدخل محبس عمومی بود که در کنار راست مدخل یک اطاق نوساز به نظر میخورد. زرغون برایم گفت که این اطاق جنت خان غروال، سابق رئیس پشتنی بانک، است که به مصرف خود اعمار نموده است. دست راست خیابان دروازهٔ دیگریست که مربوط به شعبهٔ صناعتی محبس است که در آنجا فرش قالین، گلیم و سنگ تراسو توسط محبوسین ورزیده در کار ساخته می شود. بعد از پیمودن متباقی فاصله دروازه کوچکی است که به قلعهٔ جدید منتهی می شود و در داخل شدن اولین ساختمانیکه به نظر می خورد یک تعداد، احتمال دارد 10- 15 اطاق باشد، مربوط به کوته قلفی ها است. بعد از گذشتن از قطار کوته قلفی ها طرف چپ بالای بلندی یک قطار اطاقهای یک منزله اعمار شده که مربوط به محبوسین سیاسی است. تصادفاً در روز اول بازدیدم در میدان مقابل قطار اطاقها که عمیقتر از سطح اطاقها قرار دارد، دوست پدرم آقای جمشید شعله از چاه یاب تخار ، با قد بلند و سیمای متینش با چند نفر منجمله عبدالرسول سیاف والیبال بازی می کردند. بعد از صحبت مختصر با آقای شعله داخل یک دهلیز کوچک شدم که در طرف راست آن اطاق خواب مرحوم ناشر و دست چپ آن اطاق نشیمن وی که با بوریا فرش بود و چند چوکی فرسوده در قطار بود تا ختم وقت معین در حضور چند نفر از دوستانش، تا جائیکه به یاد دارم آقای اسود یک شاعر خوش صحبت مردم شمال، از هر طرف صحبت کردیم. قبل از ختم آن دیدار جنرال کتوازی نیز میسر شد و این دیدوادید ها تا ختم نظام جمهوری اول دوام داشت. یکی از صحنه های فجیع و رقت آور که تا امروز از خاطرم دور نمی شود روزی بود که نوبت عایله محبوسین به دیدن شوهرهای شان بود. وقتیکه داخل خیابان یاد شده- رسیدم در هر کنج و کنار پهلوی هم روی این خیابان کوچک پرده ها و خیمه گگ ها بر افراشته بود که در در داخل و سطر این پرده ها شوهر و همسر با هم صحبت می کردند و یا اینکه در حال مقاربت بودند. اطفال کوچک شان در اطراف خیمه به انتظار صدای پدر و یا مادر استاده و یا نشسته بودند. بیشتر ازاین درباره ایجاب بحث و نوشتن را نمی کند، زیرا پامالی حیثیت یک انسان با عفت و مسلمان افغان قلم را می شرماند.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
محترم آقای ولی آریا احترامات تقدیم است، مضامین تحلیلی و نهایت منطقی تانرا به ارتباط به رویداد ها، نتایج و مقایسۀ موجودیت شرائط استبداد و دیموکراسی که در افغانستان نیمۀ دوم قرن بیستم سرنوشت ساز بوده است، با مباحث دیگری در چنین زمینه ای، منجمله خاطرات افشاگرانۀ زندان مرحوم «عبدالملک عبدالرحیم زی» با ملحقات آن که وی ۲۱ سال حیات گرانمایه را در پشت میله های زندان سپری نمود مطالعه نموده، با مدارک مستدل هموطنان دیگر منجمله تعدادی از آثار پر بار جنرالان اردوی افغانستان که امروز ادعا های پوچ محقق نماهای قهرمان ساز را ضرب در صفر نموده است، مورد غور و مداقۀ عمیق با استفاده از ارتباطات تیلفونی، ایمیل ها، سکیپ و البته مجالس دوستان، قرار میدهیم. جای مسرت است که مباحثی به ارتباط مقایسه وروشنی اندازی ها بر تجارب استبداد و دیموکراسی که موجودیت ته بنای آن آزادی های فردی و قانونیت برای ملت افغان، یک قرن قبل در عصر باشکوه امانی هم خود اثبات قدم های متین و تاریخ سازی برای آغاز و انتشار این پدیدۀ والای بشری و حق ملت مظلوم افغانستان می باشد، مورد پشتی بانی عمیق نویسندگان، محققین ملی و افغانستان دوستان حقیقت بین سرزمین جنگ زدۀ ویران ما، قرار میگیرد. روزی نیست که ادعای پوچی که اکثراً اختراع ذهینیت های خود ساختۀ معدودی از قلم بدستان قهرمان ساز است، با درخشش سندی، اثری، شهادتی و چشم دیدی به تاریکی مطلق می گراید. بلی هموطن محترم، استناد متعددی موجود است که این قلم بار ها از اثر هفت سال قبل یکی از قهرمان سازان از عقیده برگشته، یعنی آقای «سید عبدالله کاظم» کاپی و منتشر نموده ام که خود واقعیت ها را نوشته و در پورتال افغان جرمن نشر نموده است که: (اگر پرچم به «هدایت شوروی»، بعد از پلان شاه و موسی شفیق برای دوری از شوروی، با داود خان کودتای ۲۶ سرتان را سربراه نمی نمود، خود آن حزب هرگز چنین تصمیمی را خودسرانه و بدون هدایت مسکو، نمیتوانست اتخاذ نماید). این هموطن قهرمان ساز، امروز با چرخ عمیقترین، بمن مینویسد که: (گرچه «این قلم»کودتای سرطان را منحیث دوران گزرایی، مقدمۀ کودتای منحوس ثور میداند، وی برعکس، دقیقاً آنرا برای حفاظت مملکت و مردم آن توسط «سردارداود خان» از وقوع کودتای ۷ ثور تصور می کند. یاالله! پس چه شد؟ آن حفظ و حمایه مگر صورت گرفت؟ آن چه را ملت رنجور و تباه شدۀ افغان درین ۴۲ سال متحمل میگردد، آیا نتیجۀ همان«حفظ و حمایت» است؟ اگر جواب مثبت باشد، پس ادعای نامبرده در مورد«دکتورین برژنیف» چه میباشد؟ بلی داود خان نیک میدانست که جایی که شوروی پا می گذارد، همیشگی است، همین، ولی بازهم همگام و همراه پرچمیان خاین گردید! ایشان همچنان استناد مینمایند که: ( قانون اساسی جمهوریت بعد از سه سال و هشت ماه بدست یک کمیتۀ غیر مسلکی سپرده شد و مواد آن ورق پاره های مجازی به استثناء قسمتی که از قانون اساسی ۱۳۴۳«بگفتۀ رهبر- قلابی» تقلید شده بود، بقیه کاملاً ضد و نقیض و غیر عملی بوده است) که دقیقاً همینطور هم هست. پسندیده است که به کمک محترمه «نصیبه جان حیدری» که بار بار بیانیه های«رهبر» را منتشر مینمایند و آقای «سید عبدالله کاظم» که دقیقاً جریانانات اداری، قانونی و قضایی عصر جمهوریت را بر عکس ادعاهای سابق و منتشرۀ خویش کاملاً «تکیه بر قانونیت»، ادعا دارند، قانون اساسی جمهوریت در وبسایت های افغانی بصورت وسیع منتشر گردد، تا قضاوت بر «قانونیت در عصر جمهوریت» ثابت گردد. آقای کاظم در بیان حکمروایی «سردار داود خان» در عصر جمهوریت نوشته است که: (نه تنها مدت سه سال و هشت ماه از قانون اساسی اثری موجود نبود، بلکه «داود خان» خود به یک آمر مطلق العنان تبدیل گشت که قدرت بی نهایت وی بالاتر از شاه و رئیس جمهور و قانون بود و هیچ کس بالای حرف وی چیزی جرأت نداشت بگوید). ولی امروزبا چرخش عقیدوی«؟!» فوق العاده ای «محمد داود خان» را بانی، محافظ و مجری «قانونیت» ادعا مینمایند، شاید نحوۀ حبس، شکنجه ها و کشتار های جنرالان اردو و غیر نظامیان، بدون اثبات جرم، منجمله قتل شهید محمد هاشم میوندوال را «قانونیت» میشمارند. هیچ شکی نیست. با عزت باشید. به درخواست استناد بر عقاید آقای «سید عبدالله کاظم»، البته اصل تحریرات ایشان از آثار شان نقل و پیشکش خواهد گردید، تا ثابت شود که استعمال اسلحۀ اصطلاحات « حب و بغض و احساساتی و عقده مند بودن ها» به مقابل محققین و نویسندگان برای خاموش ساختن آنان، چقدر میتواند به ترمیم عقاید قدیم و جدید ایشان و رد تحقیقات، مؤثر واقع گردد.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
مشاورین دیروز و امروز با دیدن اخبار تعداد مشاورین در دوره کرزی وغنی و بحث مشاورین که گاه و بیگاه زیاد و کم میشود، و بحث های دهه طلائی دیموکراسی ، با نبودن معلومات دقیق از امروز ، در مورد گذشته فکر کردم. بعد از مرور صفحاتی از تاریخ و مباحث من به نتیجه گیری رسیده ام که ظاهر شاه با مشوره های مشاورین مثل سید قاسم رشتیا ، صدیق فرهنگ و سردار ولی نه خود کاری برای افغانستان کرد و نه صدراعظمان خود را به کار ماند. قانون اساسی 1964 که قسمت صلاحیت های پادشاه توسط صدیق فرهنگ تهیه شده بود صدراعظم ها را صرف یک وسیله ساخته و پادشاه را همه کاره پشت پرده مطلق. صدیق فرهنگ که هیچ نوع تحصیل و درجه علمی در حقوق و وضع قوانین و مطالعه سیستم های شاهی نداشت ، با هدف عمده خودش و برادرش سید قاسم رشتیا و ولی نعمتشان سردار ولی زیادترین کوشش را در قطع ید و محدودیت سردار داود شهید کرده بودند تا وضع قانون اساسی به ترتیبی که در تمام دنیا معمول بود. ظاهرشاه اگر میخواست کار پیش میرفت اگر نمیخواست کار پیش نمیرفت ، صدراعظم ها صرف وسیله و گوسفند های قربانی بودند.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
22.11.2015 |
|
به فرزندان محترم عبدالملک خان عبدالرحیمزی رحمه الله بعد از تقدیم سلام و احترام عرض شود، که ایشان حق دارند به چنین پدری افتخار نمایند. الله بزرگ بندگان زحمتکش، راستکار و متوکل بذات خود را دوست داشته، نه خود ایشان و نه اولاده ای ایشانرا ضایع خواهد ساخت. والسلام |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
22.11.2015 |
|
محترم اقای عزیز ستانکزی دیروز در صفحه فیسبوک خود از کابل این مطلب را نگاشته اند که خواستم آنرا اقتباس کرده و تقدیم کسانی کنم که مفهوم تطبیق جدی قانون را با دیکتاتوری به اشتباه گرفته اند. Aziz Stanekzai Yesterday at 8:19pm · چشم ديد كوتاهى از دوران زعامت شهيد سردار محمد داود مؤسس جمهوريت در افغانستان : ديروز با مردى يكصدوپنج ساله ى برخوردم. نامبرده در عصر صدارت محمد داود خان مامور وزارت داخله بود. وى چنين گفت. سيد عبدالله خان وزير داخله و محمد دا ود خان بر علاوه اينكه پست صدارت را پيش ميبرد كفيل وزارت عدليه و داخله نيز بود. يكى از روز ها شخصى در صحن وزارت داخله خود را آتش زد. خوشبختانه نجات يافت. وقتى سردار از موضوع خبر شد شخص مذكورا نزد خود خواست تا مسئله آتش زدن را از وى بپرسد. در مقابل مرد متضرر براى صدراعظم گفت كه در ولايت بلخ دوسيه ى دارم كه جايدادم توسط فلانى باى بزور گرفته شده و مقامات باز خواستم را نميكنند. صدراعظم وقت با شنيدن حرفهايش براى وى گفت اگر حرف ات درست نبود منتظر جزا باشد. سردار بدون تاخير والى بلخ را بمركز خواست و در ضمن هيتى را جهت بررسى موضوع تعين نمود. ظرف سه روز گزارش تكميل و به برطرفى والى خاتمه پيدا نمود. اين حكايت از جمله ده ها مورد دلجوى مردم از طرف حكماى وقت بود. ولى حال به سطح ولايات خانم هاى جوان از طرف چند نفر از افراد يله گرد يا به ضرب شلاق و يا هم توسط سنگها بيرحمانه به قتل ميرسند. در حاليكه رئيس جمهور و رئيس اجراييه مصروف زد و بند هاى درونى خود اند. و كسانى را در راس امور تعين و مقرر نموده و مينمايند كه از پيشبرد امور محوله عاجز اند. به گمان بنده مسيری كه نظام فعلى آنرا طى مينمايد به تركستان ميرود. عزيز ستانكزى.
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
21.11.2015 |
|
به نسبت یک سلسله گرفتاری ها در کارهای رسمی و رضاکارانه با پناهجویان نو وارد مدتی است که از دوستان قلم بدست در انترنت به دور مانده ام. امروز خواستم نظری به نوشته های ارزشمند پورتال افغان جرمن نیز باندازم. با علاقمندی شعرپشتو از محترم فارانی صاحب در مورد دختر عزیزولی نامراد وطن (شکریه) جان را مطالعه کردم. از لحاظ محتوا و تصاویر شعری آنچنان زیبا و جذاب بود که با وجود غم بزرگی که در آن سنگینی مینمود، آن شعر را دو مرتبه خواندم. غم مشترک ملت واحد افغانستان در قرن جدید خونین خیلی شاعرانه و واقعبینانه چون مرواریدی در تار کلام اقبال نظم پیدا نموده است. این موفقیت را به ایشان از صمیم قلب تبریک عرض مینمایم و روح پاک شکریه نازنین را در آرامش جاودان میخواهم. روح وی دامن جنایتکاران را رها نخواهد نمود و عدالت را بر ظلم پیروز خواهد کرد. با حرمت و ارادت شیما غفوری |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.11.2015 |
|
جناب عارف عباسی صاحب!
مقاله شما تحت عنوان « حقایق نباید قربانی سلیقه ها و روابط ګردد، ۲۱ نومبر» را مطالعه نمودم. شما در موضوع مرحوم ملک خان عبدالرحیم زی تمام مسولیت برطرفی و زندانی شدن موصوف را متوجه صدراعظم وقت داود خان و برادرایشان نعیم خان کرده اید و شاه را درین زمینه بی ګناه معرفی میکنید. من منحیث یک افغان با حفظ آزادی فردی ام بدون غرض و مرض عرض میدارم: در یک رژیم یا دولت شاهی مطلقه در راس (المتوکل الله ټولواک (کل اختیار) محمد ظاهرشاه، بر اساس قانون چطور ؛؛فیصله نهایی؛؛ در همچو یک مسله مهم ؛؛برطرفی وزیر مالیه دولت بعدا متهم کردن او به کودتا و تحویل کردن او به زندان مخوف دهمزنګ؛؛ در دست صدراعظم و برادرش شده میتواند...؟!. من میګویم که نظر به شکایت ملک خان اګر (صدراعظم محمد داود خان و برادر ایشان) و داماد شاه جنرال ولی در موضوع دخیل هستند، لیکن در پیشګاه قانون و میز قاضی جوابده اصلی شاه مملکت اعلیحضرت ظاهرشاه میباشند. از طرف دیګر اګر من ادعا شما «تحمیل مسله را بالای شاه» را قبول کنم، شما خود منحیث یک طرفدار شاه وقت ثابت میکنید که اعلیحضرت به کدام اندازه یک پادشاه بیغم باش، غافل و بی تفاوت و همچنان بی سنجش و نا عافبت اندیش در یک مقام والا «پادشاه کل اختیار یک مملکت تاریخی» بوده است. من میګویم که اګر مجازات ملک خان بالای شاه تحمیل شده بود، ټولواک باید در فردای همان تاریخ استعفاء محمد داود خان ملک خان را طی فرمان شاهی از محبس دهمزنک آزاد میکرد، و حقیقت موضوع را به سمع ملت شریف افغانستان میرساند، که نکرد؟؟افسوس به حال این ملت په درنشت |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
21.11.2015 |
|
چی الله یی په خپل فضل ګومنځ نکړی ښه ښه ګیری به شی سپکی لکه درب. خوانندګان محترم، ایا اعضای حزب مساوات که در افغانستان به انها مساواتی میګوفتند واقعا طرفدران سلطنت انوقت بودند؟ اګر بودند. سوال پیدا میشود. وقتیکه آنان از قدرت باز ماندند. چرا انها در پوهنتون ، کوچه وبازار و در پارک زرنګار علیه ولی نعمت خود شعار میدادند. ایا میوندوال و ګروپ چند نفری محدود شان طرفدار سیستم دیموکراسی بودند؟ و یا اینکه اصلآ انها از نام و کلمۀ دیموکراسی برای کسب اعمال خود سوءِ استفاده میکردند؟ اګر فرض مثال بګویم که محمد هاشم خان میوندوال طرفدار سیستم دیموکراسی بود. پس سوال پیدا میشود که ایشان مخالف روش کودتا، در دو سال دوران صدارت خود بکدام حزب و یا احزاب سیاسی اجازه فعالیت داده بود؟. خوانندګان ګرامی باید ملتفت بود که هیچ وقت طرفدارن حزب مساوات؟ طرفداران اعلیحضرت ظاهرشاه نبوده، نیستندو نمی شود. امروز تنها چند نفر در پورتال افغان جرمن انلاین که با یک بدیګر هیچ از نظر مفکوری نزدیکی ندارند، نااګاهانه با هم دست داده. و علیه وطنپرستان تبلیغات سوء مینماید، کسانیکه دیروز اسناد کودتا میوندوال را مطلبید، وقتیکه امروز اسناد موثق برایش ارایه ګردید. حالا انرا بنام اعترافات به زور و شکنجه وانمود میسازد. ولی اینها غافل از انند که که هیچ کسی هیچگاهی به جرم خود اعتراف نمیکند، در تمام جهان سرکردهای کودتاهای ناکام همیشه به اشد مجازات محکوم میشوند. وقتیکه کس بداند که بعد از ګرفتاری و افشای توطعۀ شان حتمآ مجازات میګردد. اینکه اقرار کند یا نکند در مورد مجازات میګردند بهتر است مردانه وار مرګ را قبول نماید یعنی هم اقرار و هم اشد مجازات.
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
21.11.2015 |
|
بجواب کسیکه فرق بین دیکتاتوری و جدیت در تطبیق قانون را کرده نتواند، ارائه جواب برای قناعت دادنش بی ثمر است، خاصتاً وقتی انسان دچار واهیات شود و از واقعیت ها به گونه ای فاصله گیرد و نوشتارش بطور بسیار واضح و عیان بیانگر عقده مندی ها باشد. والسلام |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
20.11.2015 |
|
محترم افغان شخصیت نصیبه اکرم حیدري صاحب، سلام!
ستاسو له خواء پورتال ته رالیږل شوې مقاله مو « بیانیه اولین سالګرد جمهوریت، قسمت دوم» تر عنوان لاندې ولوستله. ستاسو د شکلې او علمي سریزې سره زه کاملا موافق یم او دغه لاندې پاراکراف مو دلته بیا درج کوم، چې تاسو د خپل ملي وطنپال احساس له مخې لیکلي دي:
«در پورتال افغان جرمن آنلاين تبصره ھای زيادی در باره آخرين ملاقات شھيد محمد داود خان با برژنف در سالھای اخير نگاشته شده، و وقتی به پيام جضرت حسين) رض (دقيق ميشويم، جواب ھمه ما حاصل خواھد شد و آن اينکه روس ھا پلان ھای زيادی از اوايل قرن] ٩١[ به اينسو برای منطقه داشتند و سال ھای طولانی بدينسو با استفاده از موضوعات قومی و زبانی و حتی تخلص ھای قومی در بين ملت رخنه کرده بودند و نتايج آن مطلق موازی به عواقب کربلا بود .مليون ھا انسان به شھادت رسيدند که در بين آن بھترين فرزندان وطن، نخبه ترين روشنفکران ما، طفل بيگناه و مظلوم ما زن و مال و جان و ناموس وطن قربانی ھای اين حادثه گرديدند. آخرش را ھم ديديم که يکی سقوط سلطنت امويان و ديگرش سرنگونی اتحاد جماھير اشتراکی شوروی بود.» زه او هر افغان کله، چې دغه د مرحوم محمد داود خان بیانیه لولي، په محتواء او مضمون کې یې فقط اقتصاد، اقتصاد او اقتصاد ته ګوته نیول شوې ده، دا رسوي، چې محمد داود خان داسی یو ملي زعیم وه، چې توانیدلای وه، لومړی بشپړ فزیکي امن په ټول هیواد افغانستان کې تامین کړي او ورسره موازي قانون په ټولنه کې حاکم وساتي. زه د دې بیانیې په لوستلو یو ځل بیا متعیقن شوم، چې داود خان هغه افغان دولتي مشر وه، چې د هغه روح، دماغ او فکر بدون د وقفې د افغان محروم او وږي ساتل شوي انسان ته د عملي خدمت په اجراء کې بوخت وه. رشتیا، چې د ثور د کودتا په راتلو د افغانستان ملت یو مهم وطن دوست زعیم له لاسه ورکړ، چې ثبوت د موضوع د هم هغه ۱۳۵۷ل کال نه تر نن پورې د جګړې او بربادي دوام زمونږ په تاریخي افغانستان کې دئ. ستاسو د نورو بریاوو په هیله. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
20.11.2015 |
|
بعد از عرض سلام و احترام. من مثل یک میرزای وارخطا و یخ خورده بعضی اوقات انګشتانم چشم سفیدی می کنند، من بجای یک مقالۀ جدید، مقالۀ پیشین و به نشر سپرده را به عزیزان مسئول ارسال نمودم، بدینوسیله معذرت خواهی می کنم، در صورت تشخیص دانستن، نوشتۀ ارسالی جدیدم را خدمت هموطنان ګرامی ام تقدیم میدارم. تشکر |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
20.11.2015 |
|
قابل توضیح میدانم که من در نوشتۀ « یک خاطره و چند تبصره » در شروع عرض کردم که سنه و سال یادم نیست. ولی من چنین ازدحام را در یک عید رمضان در برابر آن منزل دیدم.و صحنۀ واقعی را نوشتم. این که مردم بنابر هراس تعقیب و مؤاخذه به فامیل محبوس سیاسی رفته نمی توانستند دلیل روشن دارد و آن موجودیت حکومت استبدادی و استخباراتی با ارعاب میان مردم بوده. اما من در خلال محبوس بودن و بعد از آزادی مرحوم عبدالرحمن محمودی به منزل شان رفته ام چه پسر شان سیف الرحمن هم صنف من بود. همچنان بعد از رهایی مرحوم سید اسمعیل آقای بلخی که پسرشان میر علی آقا دوست صمیمی من بود چند بار به منزل شان رفته ام. میر علی آقا توسط کمونستان به شهادت رسید. شیوۀ تعقیب مردم و دانستن ارتباطات شان با مخالفین نظام در دوران کمونست ها با تمام جدیت و اسلوب ترس و دهشت ادامه داشت. |
 |
اسم:
مسعود فارانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.11.2015 |
|
با عرض سلام به خوانندگان محترم دریچۀ نظرات!
لازم میبینم از بزرگی ودید ملی جناب محترم زلمی خان کرزی که در مورد قطعه شعری بنام ( ای کمکۍ "شکریه" خوری !) از قلم بنده تحسین به عمل آورده اند،اظهار امتنان وشکران بی پایان ابراز کنم. بدین وسیله فرصت را غنیمت شمرده از دو اثر گرانبای ایشان که بدستم رسیده و کتابخانه کوچک مرا غنا بخشیده وهم مزین ساخته است بسیار خشنود هستم. بقلم نیرومند شان تبریکات صمیمانه خود را ابراز میدارم. این دو اثر ارزنده یکی عنوان شده ( په افغانستان کي دمشروطیت غورځنګ) بقلم ملی جناب ایشان ودومی ترجمۀ توانا وشیوا از اثر ارزندۀ جناب اکادمیسن اعظم سیستانی تحت عنوان ( په هندوستان کی د پښتنو پاچاهی ) که به زبان زیبا وروان پښتو با زحمات زیاد تدوین وترجمه شده است منحیث دو اثر بسیار ارزنده برای فرهنگیان ملی و وطندوست افغانستان خبر بسیار نیک و مبارک است. این دوکتاب نشر شده ای مرغوب درقطع وصحافت بسیارزیبا سامان یافته ارزش قابل توجه را دارا می باشد. این دواثر تاریخ مستند و مأخذ معتبری است برای محقیقین و پژوهشگرانیکه در زمینه تاریخ، کار تحقیق در دست دارند . علاوه بر آن برای جوانان گرامیکه به زبان پشتو آشنایی دارند و علاقمند تاریخ کشور میباشند این گنجینه عالی برای آنها خواهد بود. در پایان بار دیگر از جناب محترم زلمی خان کرزی بخاطر زحمات ارزشمند ایشان که در راه تاریخ کشور متقبل شده اند صمیمانه سپاسگزارم . بقلم توانای ایشان برکات بیشتر تمنا دارم. وسلام
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
20.11.2015 |
|
There is a good welcome sign that Dr. Saeed Abdullah Kazim re-entering to participate in political discussion, after announcing his research work relating exclusively to Afghanistan historical facts.
Welcome back and your political views are an asset.
In regard to his historical research, one wonder if Dr.Kazim can kindly put some input relating to extra ordinary successes of a unique but very small Afghan group of Arab descent.
What are the secrete for their political and economical achievements that no other group have reached ?
Why such success are overtly visible in Afghanistan for all to see, but lacking in the larger Arab world ?
Thank you in advance
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
20.11.2015 |
|
دوست گرامی جناب ایازنوری صاحب به آرزوی صحت وموفقیت های بیشتر تان !
ازاینکه با علاقمندی مندی ، سخنان جملات مرحوم ملکخان وتبصره های مرا با حوصله مندی مطالعه کرده ونظر بیطرفانه خود را در ملکخان وبرداشت های من ابراز نموده اید، از شما تشکر وامتنان میکنم. واقعاً مقاله مفصل بود ومن نظر به اهمیت سخنان نویسندۀ آن یعنی مرحوم ملکخان، سعی نمودم با نقل قول های متعدد ،افکار واندیشه ها وکرکتر وسلوک او را به خوانندگان نشان بدهم ،پس مجبور بودم تا نظر به بار معنائی جملات او،هرنقل قول را با رنگ خاصی نشانی نمایم تا توجه خواننده را برای دقت بیشتر مقاله جلب کنم. وشما دوست عزیز نخستین کسی میباشید که این زحمت را برخود قبول کرده وآنرا سرا پا خوانده اید وموضوع را نیز بدرستی درک کرده اید.خدا شاهد است که من با ملکخان درافغانستان هیچگونه شناخت قبلی وذهنیت بدی نداشته ام، تا اینکه چدماه قبل مقالۀ داکتر صاحب کاظم در باره اش به نشر رسید وآنرا خواندم وسپس خاطرات ملکخان بنام «ارمغان زندان» توسط پسرش بهاول عبدالرحیمزی، در افغان جرمن آنلاین به نشر رسید وآنرا نیز از نظرگذشتاندم، با مرور خاطرات ملکخان میخواستم علت زندانی شدن وی را ، از زبان خودش،سوای اتهام کودتا بدانم، اما بعد از مرور آن خاطرات برایم معلوم شد که او قربانی تندرویها وغروروتکبربیجای خود شده است، واتهام کودتا،علیه اودر واقع حوالۀ مشت محکمی بردهنش بود،از سوی دستگاه سلطنت تا درس عبرتی برای دیگر پرورش یافتگان رژیم باشد.
واما در موردخاطره اقای عباسی باید عرض کنم که ملکخان در روز 16 رمضان سال 1336 زندانی شده است وچهارده روز بعد که مصادف با عیدفطر بوده، صف کشیدن رجال دولتی در دروازه خانۀ ملکخان باقطار موترهای که از دیپوی کارته چهار تا دارالمعلمین (بطول 2کیلومتر) دردوطرفه سرک پارک شده بودند، ممکن است مربوط به عید فطر یک سال قبل یعنی سال 1335 بوده باشد،زیرادرعید فطر 1336 که ملکخان به اتهام کودتا دوهفته قبل زندانی شده بود، فکر نمیکنم که کسی ازرجال ملکی یا نظامی ، اینقدر جرئت داشته باشد که رفتن به خانه یک متهم کودتا را به قیمت زندانی شدن خود بخرد؟ درافغانستان بجز اهل خانوادۀ مصیبت دیده ،کسی دیگر از ترس حکومت و ضبط احوالات جرئت نمیکرد تا حیات خود را به خطر اندازد و به دیدارملکخان(زندانی متهم) صف بکشند!
مرحوم آصف آهنگ درمصاحبه ای با داکترسیاه سنگ گفته بود: وقتیکه پدرم (مهدیخان سرمنشی امان الله خان) به جرم هواداری از امان الله خان؛ به امر نادرخان اعدام شد، حتی پدرکلان ما از ترس به خانه ما نمی آمد، زیرا میترسید که مبادا او را هم شریک جرم پدرم دانسته بندی نمایند، اکنون همان مردم در قضیۀ کودتای ملک خان که تازه ازطرف حکومت دستگیرشده بود، چگونه نمیدانستند که ابراز همدردی با ملک خان وخانواده اش، به معنی همدستی درکودتای ملکخان به حساب آمده فوراً دستگیرخواهند شد؟ من فکرمیکنم که خاطرۀ جناب عباسی مربوط به زمانی باشد که ملکخان هنوز برچوکی قدرت تکیه داشته است.
واما قابل تذکر میدانم که تعداد متخصصانی که ملکخان با خود به مجلس وزراء برده بود، 40 نفربودند وعدد 21 از نزد من اشتباه شده ومن انرا درمقاله تصحیح نمودم. با تشکر از همه دوستانی که این مقاله را با علاقمندی خوانده و با ایمیل ویا تلیفون به من ابراز محبت کرده اند.
|
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
19.11.2015 |
|
سلامونه او نیکي چاري یو شمیر د لوي ګندهار، لوي پکتیا او لوي ننګرهار یادونه کوي دا څه مانا لري؟ دا دښمن کار دي.
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
17.11.2015 |
|
محترم استاذ سیستاني صاحب! ستاسو تفصیلي لیکنه مو، چې عنوان یې (زبان تند سر آدمی دهد برباد،۱۶ نومبر ) ستاسو د تبصرو سره ولوست. زه ستاسو د لیکنې څخه دا نظر ستاسو ذلته راخلم: .به برداشت من: «عملکرد های ناشیانه وخود سرانه و تکبر وغروربيجا وبرخورد تند او با اراکين دولت از وزير تا صدراعظم و وابستگان دربار، وی را از سرير اقتداراعطا شده بزيرکشيد و درکنج زندان انداخت تا درس عبرتی به ديگر دست پروردگان رژيم سلطنت باشد.» بلی مرحوم ملک خان د اور سره لوبې کړې دي. په دولتي سیستم کې آمر او مادون مطرح دي، لیکن ملک خان فکر کوم، د خپل مقام «د مالیې وزیر» نه شکته کسانو پوره اطاعت غوشتوونکی وه او بیا کله، چې د هغه څخه پورته مقامات ول، د هغوی په مقابل کې متمرد پاتې کیده...؟!. له بلې خواء لکه څنګه، چې د خاطراتو نه یې جوتیږي، دئ د کوم ولسي یا خانداني قوت په ذریعه نه، بلکې د شخص صدراعظم محمد داود خان په حسن نظر دغه لوړ مقام د حکومت ته ټاکل شوی وّه. لکه تاسو، چې لیکلي دي، ملک خان د کوم خاصې سیاسي لارې شخصیت هم نه معلومیږي، یعنی هغه لکه یو فرد د هغه وخت د شاهي مطلقه دولت په تایید کې هلته همکار شوی دئ. زه فکر کوم ترکومه وخته پورې چې دئ د لوړ مقام خاوند وه، شاهي خاندان تر محمد نعیم خان پورې ټول د هغه خوښ دي او کله چې برطرف کیږي، بیا د رژیم نه خپله کرکه څرګندوي، ینی دئ دلته ماته د یو خاص فکري مکتب لاروی نه معلومیږي. که د ملک خان دغه ۴ بخشه د زندان لیکنې او ستاسو او استاذ کاظم صاحب لیکنی د هغه په باب او زما د مرحوم پلار خبره چې ویل یې مالک خان تکړه دلاور کس وه، زه داسی فکر کوم، چې کومه ډېره بی باکه او له معمول نه وتلې کومه شه توده لفظي ششخړه (بګو مګو) د هغه او داود خان او نعیم خان او بلاخره د اعلیحضرت تر منځ پیښه شوې ده، چې په پای کې حاکم خاندان ملک خان ته د اشد مجازات فیصله کړې ده. څه، چې دلته واضح دي او خپله ملک خان هم پرط متعرف دئ، هغه مثلا د اقتصادي پلان نشر کول په راډیو کې بدون د اجازه د صدراعظم داود خان...!! دا زما په نظر لوی تمرد او بی باکي او د خپل ژوند سره لوبې کول دي. څو کاله پخواء، چې زه لیکونکی ډېر فعال وم، زما دوه وارې تیلیفوني خبرې د مرحوم ملک خان د یو زوی شاغلي عبدالرازق خان سره، چط امریکا کې میشت وه، تر سره شولې. دا محترم ما بی اندازه یو احساساتي، سخت له عقدو ډک او یو ډول بی ځایه مغرور کس تشخیص کړ، د هغه د یو عمل له کبله ما یو توهین او تشویش هم پر خان تحمل کړ، چې تفصیل یې دلته خبره اوږدوي. ما په ۲۰۰۶ ز کال کې کله چې د یوه افغاني کنفرانس ته د هالند په هیواد کې ورغلم، هلته د مرحوم ملک خان بل زوی شاغلي بهاول عبدالرحیم زي سره مې ولیدل او ورسره معرفي شوم او د خپل مرحوم پلار او ملک خان له پیږندګلوي مې هغه ته یادونه وکړله. شاغلی بهاول یو آرام او سنګین او صمیمي کس ماته معلوم شو. په هر حال، په پای کې زه دا عرض کوم، چې زه باور نلرم، چې ملک خان د شاهي دولت پر ضد د کودتا کولو ته لاس اچولای وي. د حاکم شاهي دولت او حکومت دغه درایت نه وه، چې یو چاته د هغه د تمرد په بدل کې لومړی د کودتا تهمت او بیا یو عمر ۲۲ کاله په زندان کې یې پاتی کیدل، تجویز کړي. په دې نقطه کې زما پر نزد د پخواني وزیر مالیه عبدالملک خان مظلوم توب یعنی (جزا نه مطابق د جرم) حفظ دئ. په افغاني مینه |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
17.11.2015 |
|
لطفاٌ این نشر شود اگر شود که اشتباٌ در قبلی کعبه را خانه نوشته ام
متفکرین افغانستان سلام!
کجا هستید شور بخورید محترم آغای دوکتور نیستانی از همه ما و شما یا بهتر بگویم وطن و مردم آن ضرورت به چگونه گی سوال زیر را تقاضا دارند.
نظر بدهید مجلس را گرم کنید که ما نظریات دیگر خود را تقدم کنیم و این شیر مرد را از داخل افغانستان پیدا کنیم.
"آنچه مورد ضرورت است همانا تشکل یک اراد ه ملی قوی و فرا قومی و طرح یک برنامه مشترک ملی است. سوال این است که این اراد ه ملی و فرا قومی و این برنامه مشترک ملی را چگونه میتوان بوجود آورد. روشنگری و مناظره و تبادله افکار در این باب نخستین قدم در راه تشکل چنین اراده و طرحی خواهد بود".
بدیر وکعبه کارت چیست (بیدل) اگر فهمیده یی دل خانه کیست
|
 |
اسم:
زلمی کرزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
16.11.2015 |
|
دفرهنگپال ، ادیب اوشاعرشاغلی فارانی شعرمی د(ای کمکئ شکریی) خوری ترسرلیک لاندی په ژراندو سترگو ولوست .په رشتیا دشاعرویراو د زر گی سوزاو گدازدی ،دشایستی شکریی بیرحمانه اووحشیانه وژنه انسانی عواطف مراوی اوژوبل کوی ،زرونه په لرزه راولی ،افکارپریشانه کوی ، شاعرپه شایستو الفاظو خپل دزره کوکاری اوعاطفی احساس اولورینه دشکلی نجلئ شکریی دظالمانه وژلوله کبله شکاره کری دی. دشاعردغه رنگین اوخوژمن احساس اودزره براس دستاینی وربولم . په درناوی زلمی کرزی |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
15.11.2015 |
|
محترم آغای دوکتور نیستانی صاحب بعد از سلام!
زحمت تان بالای مضمون حقیقت بین تان قابل قدر است و تا جای که حوصله ام اجازه بدهد و ظیفتاٌ بالای آن یک تبصره می کنم.
1- شما بعد از ترسیم واقعیت های موجوده می نویسید":
در باب سوال دوم باید گفت که اولاٌ راه آینده شاخه ئی، غیرخطی و غیرمستقیم به نظر میرسد؛ و ثانیاٌ امر رسیدن افغانستان به نظم و سر و سامان در آینده در گرو رفتاری است که نیروهای جوان و قشر به اصطلاح روشنفکر آن در پیش خواهد گرفت." و بعدآ شروع می کنید به اینکه اگر این نیروها جرأت، شجاعت و کفایت اتحاد در محور یک اجندای معقول و واقعبینانه ای ملی را کسب کنند، اگر این نیروها بتوانند برنامه روشنی را برای حیات باهمی و آبرومند همه اقوام و تطبیق اجندای ملی طرحریزی کنند، و اگر های زیاد معقول دیگر.
به نظر بنده هرگاه ما بتوانیم و یا بهتر بگویم همین قشر جوان خود را با جرأت وارد صحنه به کمک مردم به فغان رسیده کند راه از حالت غیر مستقیم به مستقیم بدل می شود. در یک تبادله نظر با آغای ایاز نوری نوشته ام که بالای این معموله باید کار شود. 2- "قبل از پایان این مقدمه، باید گفته آید آنانی که با معضله های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، که تعداد شان امروز در افغانستان بس معدود و انگشت شمار به نظر میرسد، به نیکی میدانند که سفر احیای افغانستان به حیث یک کشور مستقل و آزاده در جهان و قابل زندگی برای همه شهروندان آن، سفری طولانی و بس پرپیچ و خم و مستلزم رنج و قربانیهای فراوان خواهد بود".
به نظر بنده هر گاه ما بتوانیم با استفاده از تخنالوژی ارتباطات نیروی ذکر شده بالایی را هنرمندانه شکل بده ایم که در افغانستان بی اندازه قوی است رنج مزه دار است. اما بنده مخالف قربانی جسمی افراد هستم که همین هنر کار را باید بسازد مثلاٌ در انتخابات آینده.
3- شما:" به عبارت دیگر، آیا مردم افغانستان علاقه، اراده، و استعداد مادی و معنوی سرمایه گذاری در راه آیند ه خود و فرزندان خود را دارند؟ آیا مردم افغانستان، مخصوصاٌ نسل جوان امروز، دل شیر دارند تا سر در کف، راهی سفر عشق ملت ساختن و ملت بودن شوند؟ آیا مردم افغانستان توانائی و استعداد اینرا دارند که سرنوشت خود را از حلقوم اژدهای هژمونیزم جهانی و قدرت های ارتجاعی منطقه ئی بیرون کشیده و خود بدست گیرد؟ در اینجا است که فکر و قلم نویسنده در اندیشه فرو رفته و از کار باز می ماند؛ بنأ ناچار، مسئولیت رائه پاسخ به این سوال اساسی و حیاتی به خوانند ه متفکر و صاحبنظر حواله میشود".
به نظر من صد فیصد دارند باز هم هنر کار در شکل دادن فقره 1 و 2 می باشد.
افغانستان در طول تاریخ معاصر خود به فقدان یک زعیم واقعی با شناخت واقعی جهان مواجه بود و است.
این تخم را وقتش است که بده ایم از همین قشر جوان شما که مردم هم در عقبش استاد می شوند و متفکرین ملی پایه های این جوانمرد تاریخ کشور و جهان شوند.
4-"معنی عملی این نکات این است که مبارزه علیه دشمنان داخلی و خارجی باید بر اهداف، منابع و زرو بازوی خود ملت استوار باشد تا به پیروزی بانجامد".
فرموده بالای تان را نمبر 3 به نمبر 1 تبدیل می کند.
5-بسیار عالی می فرمایید که:"به حیث اصلی غیرقابل تغییر باید گفته آید که مبارزات آزادی و پیشرفت ملتها توسط خود ملتها و با استفاد ه اعظمی از پوتانسیال های خود آنها به پیش برده شده و به سرمنزل مقصود رسانیده میشوند نه به زور آتش توپخانه و نیروی بازو و فکر مشاورین بیگانه! اتکا به خارجیان در امر مبارزه در راه استقلال، برخاستن از زیر باران و نشستن زیر ناوه را تداعی میکند".
6- نوشته شده که:" با درک واقعیت های تلخ فوق، و با توجه به تاریخ پردرد افغانستان، یافتن پاسخ به این سوال که کشور در چه جهتی روان است و بالاخره کار این سرزمین و ساکنین آن به کجا خواهد کشید، مطلبی است که اذهان عد ه زیاد افغانهای داخل و خارج کشور و محققین و دولتمردان خارجی را بخود مشغول میسازد."
محققین و دولتمردان خارجی را فراموش کنید از دست همین ها افغانستان به همین روز افتاده چونکه افغان ها و افغانستان را نمی شناسند.
اذهان افغان ها به اتفاق با هم باید مشغول شود مسله افغانستان هم حل می شود.
7-"و یا اینکه مردم افغانستان استعداد سیاسی و روانی ایجاد چنین میثاقی را فاقد اند؟".
بر عکس فوق العاده هم است چیزی که نیست یک رهبر و رهبری واقعی است.
8-شما بعد از زحمات زیاد فکری می رسید به اینکه": و در نهایت، سرنوشت نظام بیمار و در حال نزع کنونی چه خواهد بود؟ ارائه پاسخ های قطعی بدین سوالات و بسی سوالات دیگر دربار ه آیندهء افغانستان امری است مشکل و غیرمطمئن و منوط به شکل گیری ده ها عامل داخلی و خارجی ای که بر حیات و سایکولوژی مردم منطقه و افغانستان اثرگذار اند ."
انسان فکر رفتن به ماه کرد انجا رفت. فکر ساختن تلویزیون کرد ساخت. فکر آزادی هندوستان را کرد شد و غیره و غیره
ارداه باشد هیچ چیز مشکل نیست و معار کردن ده ها مشکل هم از دست یک رهبر و تیم پخته ساخته است.
امریکا و اروپا سایکولوژی چند دانه افغان پای لچ را شناخته که به این روز افتاده ایم ما باید به اینها سایکولوژی درست منطقه را نشان بده ایم تا بدانند که طور دیگر از منطقه بدون جنجال نفع بهتر برده می توانند.
"آنچه مورد ضرورت است همانا تشکل یک اراد ه ملی قوی و فرا قومی و طرح یک برنام ه مشترک ملی است. سوال این است که این اراد ه ملی و فرا قومی و این برنام ه مشترک ملی را چگونه میتوان بوجود آورد. روشنگری و مناظره و تبادل ه افکار در این باب نخستین قدم در راه تشکل چنین اراده و طرحی خواهد بود".
از حرف بالایی تان خوشم امده چونکه دقیقاٌ من هم این طور فکر می کنم.
آمدم طرح بهار تازه یی انشا کنم یکدو گلشن بشگفم چشمی به رویت وا کنم
روح الله بیدل
|
 |
اسم:
انجنیر سلطانجان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
15.11.2015 |
|
ډیر محترم او قدرمن ډاکتر صاحب «نیستانی»! د سلام او احترام نه وروسته تاسو قدرمن ورور ته د ښی روغتیا او سلامتیا سره یوځای د اوږده عمر دعا کوم . محترم ډاکتر صاحب تاسو چی د «پس ازقندز» ترعنوان لاندی کومه پراخه او هر اړخیزه تحلیلی لیکنه کړیده ، په یقین سره چی د افغان ولس د څلویښت کلن ناورین او غمیزی یو مکمل انځور مو پکی په ډیره ښه وجه تمثیل کړیدی، بیا هم تاسو ته کورودانی وایم او د نورو ګټورو لیکنو د پاره تاسو ته پوره پوره بری او حوصله غواړم. محترم داکټر صاحب! لکه څنګه چی می و ویل د افغانستان د پرونی ، نننی او راتلونکی په هکله ستاسو د ټولو د لایلو سره هر اړخیزه موافقه لرم ، خو په دی لیکنه کی می د افغان مسلی د حل دپاره یو نقطه تر سترګو نه شوه چی « ممکن د ځینو ملحوظاتو له وجهی به وی » خو زما په نظر تر ټولو مهمه او اساسی ده او هغه د افغانستان او پاکستان تر منځ د « ډیورند » تحمیلی کرښه ده، له هغه وخته چی دا کرښه جوړه شوی بیا د پاکستان تر جوړیدو پوری او د پاکستان تر جوړیدو را وروسته بیا تر ننه پوری د افغانستان هیڅ رژیم او هیڅ زعیم د پاکستان دلاس وهنو ، تیریو او تجاوزونو نه په آمان کی نه دی پاتی شوی او حتی د نړی د لویو طاقتونو دریځونه هم د افغانستان په هکله د همدی هیواد پاکستان له لوری ټاکل شوی او ټا کل کیږی. زه نه پوهیږم چی د افغانسان خلک به تر کومه پوری د دی کرښی په هکله خپل سکوت ته ادامه ورکوی او هره ورځ به د پاکستان د لاسه د نوو ناخوالو سره د مخامخ کیدوحوصله ولری؟ محترم ډاکتر صاحب ! زه فکر کوم چی چاړه تر هډوکی رسیدلی ده او اوس د دی وخت دی چی که افغانان غواړی چی د یو آزاد ملت په توګه په خپله جغرافیه کی ژوند وکړی د پاکستان سره باید د ډیورنډ د کرښی په مسله د معتبرو نړیوالو موسسو لکه ملګری ملتونه او نورو له لاری حقوقی خبری اتری پیل کړی، خو د خبرو نه د مخه افغان ولس ته په کارده چی په دی هکله یوه قاطع پریکړی ته ورسیږی. د دی د پاره چی دا پریکړه معلومه او ترلاسه شی ستاسو په څیر دآزادو پوهانو په ګډون په افغانستان کی دننه د ټولو سیاسی ګوندونو( چی شمیر یی تر لسګونو هم اوړی) ، سازمانونو، کړیو او قومی مخورو او روحانیونو په عمومی ناستو کی پری بحث او هر اړخیزی خبری وشی او د ګډونکونکو د اکثریت په خوښه د پاکستان سره د خبرو اجندا او د بحث وړ موضوعات په ګوته شی. جناب ډاکټر صاحب ! پوهیږو چی دا کار به اسان نه وی خو په دی هم پوهیږو چی یو څوک باید یوه ورځ دی مسلی ته د حل لاره پیداکړی او دا اوس یی ښه او ضروری وخت ځکه دی چی د افغانسان د بود او نبود سوال طرحه دی. افغان موجود لیډر شیپ او تر دی وروسته بل اوبل راتلونکی لیډرشیپ یو هم زما په نظر نه د دی توان لری او نه به دا جرئت ورسره پیداشی چی دا بحث را بر سیره کړی او تر څوچی دا مسله حل نه شی تر هغی د دی امید نشته چی له مونږ نه ملت جوړ شی او یا د نورو ګزارونو ته په واحده بڼه ځواب ورکړلی شو. زما عرض دادی چی ستاسو په څیر ټول پوهان سره را یو ځای شی هم په افغان دولت دا فشار راولی او هم د نړیوالو (خصوصآ سترو طاقتونو) توجه دی مهم اصل ته را وګرځول شی چی د دی غمیزی د پای ټکی یواځی همدا د ډیرنډ لاین دی او بس. ځکه د دی معضلی په حل سره افغانستان یو واحد ملت جوړیږی او کله چی وحدت را منځ ته شو بیا نو د سمت، ژبی ، مذهب ، قوم او دی ته ورته د نورو ناوړو اغیزو اهمیت ضرور له منځه تلونکی دی. بیا نو افغانان په سړه سینه او پوره دقت سره کولی شی چی د ملی ګټو د تامین ، ټولنیز پرمختګ او په خپل هیواد کی د یو کاملأ انسانی ژوند د جوړیو د پاره فکر او کار وکړی. په ډیر درنښت.
|
 |
اسم:
عبدالله جبارخیل محل سکونت:
آرلنگتون ویرجنیا امریکا
تاریخ:
14.11.2015 |
|
تشکر برادر عزیز مایار اگر همین توضیح را در اول میکردید و برادران ریچی وغیره را مطرح نمیکردید مشکلی نمیبود. |
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
14.11.2015 |
|
ښاغلی قاسم باز منګل ! یوی خبری ته ستا پام را اړوم چی د شهید ماما د کورنی هیڅ غړی زما په شمول په هیڅ وخت کی د مرحوم بازمنګل کورنۍ ته یواځی داچی سپکاوی نه دی کړی ، تل یی درنه یاده کړی او په درنه سترګه یی ورته کتلی دی ، له بده مرغه دا ته وی چی په شخص شهید ماما او د هغه په کورنۍ و لګیدی . مونږ په دی حقیقت پوهیدلی چی ولی او چا په مجموع کی د شهید میوندوال د تش په نامه د کودتا تر ټولو سختی او شدیدی جزاګانی د لوی ننګرهار(مشرقی) خلکو او په خاصه توګه شینواری قوم ته ورکړی ؟ پاتی شوه د دروغو او ریښتیاو خبره ، دا د یواځنی زوی په سر په قسم خوړلو نه څرګندیږی ، زوی دی د الله(ج) په آمان کی اوسه، خو ته ځان ته لږ زحمت ورکړه شینوارو ته لاړ شه او د آچین په ولسوالۍ کی له حاجی ملک شین ګل خان نه پو ښتنه وکړه ، هغه د کهی په بازار کی یو سرای لری او هرڅوک یی پیژنی ، که څه هم بوډا شوی خو شکر تر اوسه ژوندی دی او دا کیسه ورته ځکه ښه معلومه ده چی ماشومان او تورسری د همغه په کور کی ساتل شویدی هغه به درته و وایی چی دا ماشومان او تورسری څوک وو ؟ پاتی شوه د شینواری قوم د عزت خبره ، هغه خوتاسو په خپله هغه بی فکره او بی سنجشه لیکنه کی چی همدا څو ورځی د مخه د همدی پورتال د محترمو چلونکو له خوا له پاڼی نه و ویستل شوه په ګوته کړی او دادی څرګنده کړیده چی تاته څومره د شخص څه چی د یوه ستر او باعزته قوم سپکاوی هم اسان کار دی؟؟؟؟ قاسم جان باز ! زه نه له تاسره کومه دښمنی لرم او نه کومه بدبینی ، نه د میوندوال د کودتا په څیړنه کی دتاسره څه کار لرم او نه دی مخه نیسم چی هر څومره اسناد وړاندی کوی وړاندی کړه دا په خلکو اړه لری چی په دی هکله څه قضاوت کوی، خو تاته بیا هم زما وروستی او آخری خبره داده چی د وطن درانه شخصیتونه او درنی کورنۍ په سپکه مه یادوه ، مه د چا دقوم بی عزتی کوه او مه دی ته زمینه برابروه چی نور هم مجبور شی چی هسی څه و وایی چی ته پی ودردیږی . خو که تاته هرڅه بی تفاوته وی ادامه ورکړه زه به نور هیڅکله تاته څه ونه لیکم او په هغه ډله کی به دی شامل وګڼم چی الله(ج) د هغوی په هکله فرمایلی دی : « اذا خاطبهم ا لجا هلون قالو سلأما ! اویا داچی : د جاهل سره چی مخ شوی په مجلس کی ــ په سلام ویلو ختم کړه مجــلس. و یا هم : باسفله ګان طریقة سلام حکمت است ـــ ګر پیش آیدت در پستی خمیده رو.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.11.2015 |
|
بعد از عرض سلام به مایار صاحب محترم!
جمله ذیل تان :"در این زمان خوش بودن خود یک مولود کمیابی است که کمتر به دست می اید." جگرم را خون کرد.
ما مردمان خوش مشربی بودیم مهاجرت با تماماٌ خصایل آن ما را غم درون کرده.
از بارگاه متعال برای تان عمر طویل و صحتمندی آرزومندم.
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
13.11.2015 |
|
شاغلی احسان مایار! تاسو د شاغلي عبدالله جبارخیل نیوکو ته مورخ ۱۱-۱۱-۱۵ ته مکمل ځوابونه نه دي ورکړي، جبارخیل صاحب تاسو لیکلي دي:
. ۴«اگر به حساب فرضیه های تخیلی تحلیل شود ، شما محترم احسان مایار را میشود متهم کرد که خواسته و ناخواسته برای پلان های ایران آخوندی کار کرده اید. کتاب تاریخ صدیق فرهنگ تایپ شده توسط قوی کوشان اخبار امید را شما در ایران چاپ کردید. کتاب تاریخ صدیق فرهنگ عمده ترین آغاز گر انداختن نفاق قومی و زبانی در افغانستان بود و از همان روز تا امروز مورد استفاده طرفداران ایران و عناصر ضد وحدت ملی قرار گرفته و میگیرد. شما محترم مایار از شرکت کننده ها ی کنفرانس قبرس بودید ، کنفرانسی که توسط رژیم آخوندی ایران برپا و اداره شد. شما محترم مایار هنوزهم نظریه های افراطی توطئه " ضد امپریالیزم" رژیم آخوندی ایران را رسمیت میدهید؛ نظریه های که آنها صرف برای نمایش و منافع خود استفاده میکنند و ووقتی بخواهند رفیق امپریالیزم هستند. » تاسو مایار صاحب ورته ۱۳ -۱۱-۱۵ لیکلي دي: «کتاب مرحوم میر محمد صدیق را در پشاور چاپ نموده ام نه در ایران». لیکن د قومي او ژبني نفاق نیوکې ته تاسو کوم ځواب وایاست؟ تاسو مایار صاحب صرف لیکی: «در اجلاس قبرس که مصارف آن از طرف ایران پرداخته میشد در جمله کارګردانان او سهم داشتم و اداره و بر پا شدن از طرف ما می شد نه از طرف ایران . » زما نوري پوشتنه تاسو محترم نه دا ده، چې تاسو د یوه ملي افغان شخصیت په توګه د ثور د کودتا پس د ایران د دولت د ښکاره او پټو افغان ملي ضد اعمالو په باره کې بیا تر نن پورې کومې مقالې د افغانستان مظلوم ملت ته تقدیم کړي دي؟
په درناوي
|
 |
اسم:
عبدالله جبارخیل محل سکونت:
آرلنگتون ویرجنیا امریکا
تاریخ:
13.11.2015 |
|
مایار صاحب محترم اگر قصد پنهان شدن در گرد و خاک الله محمد را دارید باید خدمت تان عرض بدارم که فرار کرده نمیتوانید. من از خاندان جبارخیل قومندان شهید عبدالحق هستم و اگر شما رسماً از اتهامات بیجای خود معذرت نخواهید آمادگی دفاع در محکمه مدنی رابگیرید و در آنجا ثابت کنید که عبدالحق نفر سی آی ای بود. در کجا نوشته است که برادران ریچی سی آی ای بوده اند. لطفاً بروید تحقیق کنید. من با شما کدام شوخی ندارم و فکر نمیکنم این ویب سایت هم جای مزاق است که شما مضمون بنام موضوع جدی مینویسید و بعد که مورد سوال قرار میگیرید فرار میکنید. خودشما با این جمله خود توجه کنید. از یکطرف بر یک نوشته تیوری توطئه استناد کرده نوشته بودید که این برژنسکی بوده است که در زیاده تر از نیم قرن انقلاب صادر میکرده است و بعد که مورد سوال قرار میگیرید بدون جواب سوال، خود سوال میکنید که آیا وی از تجمع قوای شوروی در سرحدات افغانستان خبر بود یا نبود؟ این چه نوع منطق است؟
|
 |
اسم:
عین الین راستگو محل سکونت:
ویرجنیا - امریکا
تاریخ:
13.11.2015 |
|
عبدالله جان شکاک خداوند حافظه شما را قوی تر بسازد . عبدالله جان شکاک دلم بایسکلم. آیا در این دریچه کدام قانون است که این خواننده حق دارد در این موضوع حرف بزند و این خواننده حق ندارد؟ جان گپ در این است که در حافظه من و بر استناد همین دریچه جناب شما همیشه بر داکتر صاحب کاظم و استاد سیستانی انتقاد و یا سوال ها محیلانه کرده اید و برخلاف و در تضاد با شما من نظریات و شخصیت و عظمت آنها را درست ، قابل احترام و با ارزش یافته ام. در نتیجه چه بخواهی چه نخواهی من در این مورد حق نظر دارم و طبیعتاً با شما در تضاد قرار میگیرم. اگر خودت به خود حق میدهی که در مورد موضوع میوندوال بالای داکتر کاظم فشار بیاوری من هم حق دارم در داخل چوکات ادب و مقررات این دریچه در مورد طرز نوشته و فشار شما بالای استاد محترم ، که حتی یک طفل هم میداند مقصد شما چیست نظر خود را بدهم. با وجود این همه موضوعات و نویسندگان در این افغان جرمن آنلاین چرا عبدالله جان شکاک صرف در این یک موضوع و در مقابل اشخاص مشخص صدایش بلند میشود؟ اگر تو حق داری من هم حق دارم آغا جان!
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
13.11.2015 |
|
"در این دریچه که این حال است در کابل چی حال است". برادر محترم الله محمد از آلمان: به قلم و ذهن رسای تان برکت. دیشب قبل از استراحت دریچهٔ نظرسنجی را باز نمودم و تبصرهٔ محترم عبدالله جبارخیل را روی نوشتهٔ این کمینه از نظر گذشتاندم. امروز صبح قبل از نوشتن چند سطر توضیحات در قبال نوشتهٔ محترم جبارخیل، تبصره برادر محترم الله محمد را که بر مبنای حقایق و واقعیت ها قید صفحهٔ روزگار شده است، مطالعه کردم برعلاوه ازاینکه خوشم آمد در ذهنم احساس خوشی کرده وتبسمی در لبانم پدیدار گردید. در این زمان خوش بودن خود یک مولود کمیابی است که کمتر به دست می اید. بر می گردم به موضوع نیمه جِدی که خدمت محترم عبدالله جبارخیل عرض کنم. - کلیپ.ت.موپین را مانندیکه شما ازوی شناخت دارید، نمی شناسم لیک بنده مطالبیکه در راپور خود نسبت به مجاهدین نوشته آنرا رد نموده ام که در مقالم درباره واضح نوشته شده است. - از تیوری توطئه و نظریات هوائی کم و بیش اطلاع دارم و می دانم که پیروانی دارند که شاید در طول تأریخ روزی حقایق در پهلوی یکی از آنها قرار بگیرد. لطفاً وضع لیبیا و عراق را ازنظر بگذرانید، نمی دانم که شما اینرا چی می نامید؟ - امید است که شما با این کمینه موافق باشید که بريژینسکی از تجمع قوای شوروی در سرحدات افغانستان اطلاع مؤثق داشت و زمانیکه در خاک افغانستان داخل شدند به کارتر رئیس جمهور تبریک کنان نوشت: ویتنام شوروی را به دست شان دادیم. - در مورد شهید عبدالحق لطفاً روابط وی را با برادران ریچی مطالعه کنید. شما می نویسید که سی آی ای و آی اس آی باعث شهادت وی شدند. تعجب است که سی آی ای در شهادت او دست دارد و مشاور امنیتی قصر سفید در نجات وی اقدام می کند. - شما فکر نمی کنید که به شهادت رسانیدن مرحوم عبدالحق در پشاور توسط آی اس آی ساده و بی درد سر نبود؟ طور مثال ترور دوستان بی نهایت عزیزم، سید بهاوالدین مجروح، جنرال عبدالحکیم کتوازی، عبدالرحیم چینزائی، وکیل وزیرمحمدخان جدران در پشاور و حومهٔ آن صورت گرفت نه در داخل افغانستان. - کتاب مرحوم میرمحمدصدیق را در پشاور چاپ نموده ام ونه در ایران. - در اجلاس قبرس که مصارف آن از طرف ایران پرداخته می شد در جمله کارگردانان او سهم داشتم و اداره و برپاشدن از طرف ما می شد نه از طرف ایران. - بر می گردم به نوشته برادر محترم الله محمد که باید سطری درباره نوشت. واقعیت همین است می بینیم که نوشتن در مورد اشخاص اختلافات و بدبینی های عظیمی را بین طرفداران و غیرآن خلق نموده که همه روابط انسانی را از بین برده است و این کمینه بهیچ صورت آرزو ندارم که در تشدید برهم زدن روابط انسانی سهم داشته باشم. با احترام مایار
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
13.11.2015 |
|
بعد از سلام به شما همه عزیزان مخصوصاٌ آغای غلام حضرت!
می گویند که شاید اکثریت انرا بدانند که یکی از پادشاهان سابق افغانستان یک نفر را گفت برو هتو یک توپی به اصطلاح امروز راکتی بساز که لندن را تکه تکه کند.
روزیکه توپ را در حضور پادشاه آماده فیر طرف لندن در یک تپه خاکی کردند بعد از فیر انقدر خاک در اطراف بالا شد که یکی دیگر خود را حاضرین دیده نمی توانستن و روی های شان پر از خاک شده بود.
نفریکه توپ را ساخته بود با روی خاک پر طرف پادشاه رفت و گفت:" صاحب ایجه که هتو حال است فکر کنید که لندن چی حال است"
یعنی اگر جمله بالا را طور دیگر بنویسیم می شود:
"در این دریچه که این حال است در کابل چی حال است".
محرمان غنچه باغ ادب اند چشم وا کردن ما ترک حیا است
هیچکس کام امید از اهل دنیا بر نداشت طالع ما هم بوضع این عزیزان آشنا است
روح الله بیدل |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
13.11.2015 |
|
اقای والا مقام ، پیرخانه بشهامت ، استاد توانا جناب داکتر صاحب خلیل الله هاشمان! هموطن بسیار عزیر ګرامی و نویسنده ریالستیک اقای داکتر صاحب ولی ( نیستانی )از تشویق و لطف تان که در باره یاداشتهای پدرم بازمحمد خان را که به قسم یک کتاب چاپ نمایم جهان سپاس از شما بزرګواران و محترمان. بزرګان و سروران ګرامی چهار ما قبل نویسنده شهیر افغان، تاریخ نویس مجرب. ادیب و شاعر توانا اقای ( شهسوار سنګروال نیازی ) که مقالات شان در همین پورتال نیز به نشر میرسد. بخود زحمت داد و بالای شانهای ما احسان ګذاشت. وی یاداشت های پدرم را که تا حال فقط و فقط ان عده افراد که در ماجراهای ان زمان در ان ذیدحل بودند میدانست، نه دیګران، انرا بشکل یک کتاب بنام « دسترګو لیدلی یاداښتونه » ( له بلی د ارګ تر ماڼی ) در شهر کابل که افتخار ګوشایش ان کتاب به دستهای مبارک خانم اندیا دختر پادشاه بی بدیل غازی امان الله خان، و به پیغام جناب داکتر محمد اشرف غنی احمدزی ریس جمهور فعلی،که توسط جناب وزیر سرحدات اقای اکرم خپلواک فرستاده شده بود در ګشایش محفل کتاب توسط اقای وزیر سرحدات خوانده شد، همچنان در محفل ګشایش یاداشتهای پدرم هر یک اقایان، قیوم کوچی، سردار محمد نادر نعیم. جناب محترم سنګروال نیازی، جناب ګلاب منګل وزیر فعلی سرحدات، جناب خدایداد هزاره وزیر مواد مخدره، جناب فاروق وردګ وزیر معارف. جناب پشتونمل. سناتور. جناب محترم اسماعیل یون،و عبدالولی باز افتخار ګشایش ان یاداشتهای پدر مرحوم و نمک حلال من را به دستهای شان ګشایش یافت. در ګشایش ان محفل اعضای فامیل های دوستان پدرم از قبیل ماما زرغون شاه شینواری، عارف شینواری ( مشهور به عارف رکهشاه ) فامیل حاجی اقبال جان جاجی، اشتراک نموده بودند. در این کتاب یا این یاداشتها به مسایل ذیل تماس ګرفته شده. ۱- امدن پدر کلانم که در ان وقت یکی از کلانهای قوم منګل بود. در زمان امیر حبیب الله خان یا امیر شهید به مشرقی و دادن صد جریب زمین از طرف شاه حبیب الله خان به پدر کلانم در لغمان و بعد از انجا در خوګیانی ننګرهار. و اعطای صد صد جریب در خوګیانی با هریک پدر محمد ګل مومند، عبدالرزاق خان پدر محترم اقای صمد حامد و به پدر کلانم کامران منګل. در ولسوالی خوګیانی ننګرهار. ۲- اشتراک پدرم و کاکا یم در جنګ و معرکه استقلال! ارتباط بین جبهه و محاذ جنوبی به سرکردګی جنرال نادرخان و مخاذ مشرقی به سرکردګی صالح محمد خان.و رسانیدن پیغام نادرخان به صالح محمد خان و دوباره ګرفتن جواب از صالح محمدخان به نادر خان و تعین روز حمله همزمان، بالای قوت های انګلیس بود. بعد از این تاریخ ارتباطات فامیلی ما به خاندان شاهی شروع میشود ۳- همکاری پدرم در جنګ بنام سقاوی همرای محمدهاشم خان صدراعظم در مشرقی و بعد کشیدن هاشم خان از خوګیانی بطرف جاجی که نادرخان در انجا بود. ولی از قضا و قدر کاکا و پدرم با هاشم خان تنها بودند انها در ان شب راه را غلط میکند بجای اینکه بطرف جاجی برود، بطرف پاره چینار میرود، در انجا که چی مشکلات بالای این سه نفر امده ،که نوشتن ان ماجرا از حوصله این نوشته بیرون است. ۴- امدن نادرخان بکابل و تقرر کاکایم بحیث نفر مخصوص محمد هاشم خان که خالا یاور میګوید، بعد از فوت کاکایم به پدرم داده شد. ۵- در این یاداشتها و یا این کتاب انځور حقیقی تحول شب ۲۶ سرطان، بشکل حقیقی و واقعی ترسیم شده ان هم بخاطریکه یګانه شخص که در پهلوی داودخان در مدت دو شب و دو روز در پهلوی سردار محمد داودخان یعنی از ساعت ۹ بجه صبح تاریخ ۲۵ سرطان تا ساعت پنج بجه دیګر روز ۲۷ سرطان ۱۳۵۲ از پهلوی داودخان یک ساعت هم دور نبود. ۶- نظر بندی اقای پیر ګیلانی و نقش پدرم در رهایی نظر بندی پیر صاحب. ۷- نقش پدر مرحومم در رهایی اقای محمد موسی شفیق. ۸- حقایق در باره کودتا محمد هاشم میوندوال ۹- نقش پدرم در رهایی حاجی اقبال جاجی وکیل جاجی پکتیا و شمولیت وی در کودتا محمد هاشم میوندوال. ۱۰- نقش پدرم در سپردن معیت عارف شینواری به جرګه قومی مردم افریدی، شینوار. مومند و یوسف زی انطرف خط نام نهاد دیورند. ۱۱- نقش پدرم در رهایی پدر ګلبدین حکمتیار از محبس دهمزنګ. ۱۲- چند دسته ګی در کابینه محمد داودخان. ۱۳- در ګرفتاری اعضای حزب دیموکراتیک چرا هدایت اصلی داودخان عملی نشد. ۱۴- غفلت و سهل انګاری والی ولایت کابل و قوماندان امنیه کابل اقای میرګل و عدم اطاعت انها یا سرپیچی از اوامر مقام ریاست جمهوری و مقام وزیر داخله. ۱۵- نقش منفی یکعده صاحب منصبان ګارد ریاست جمهوری به شمول صاحب جان خان در پیروزی کودتا هفت ثور۱۳۵۷ و ده ها مسایل دیګر. داکتر صاحب والامقام من اقای هاشمیان. انشاالله در فرصت نزدیک یک جلد این کتاب را بشما به ادرس ایینه افغانستان ارسال خواهم نمود، مقام و منزلتت همیشه نزدم است و خواهد بود. داکتر صاحبان محترم. توجو شما را به این چار لینک ذیل که معرفی کتاب و یاداشتهای پدرم است، جلب مینمایم. https://www.youtube.com/watch?v=q0wBJIset3Y https://www.youtube.com/watch?v=Kw3ggDIhtn4 https://www.youtube.com/watch?v=dpvX2LqXgr4 https://www.youtube.com/watch?v=fROSKCuBPhY اقای محترم داکتر صاحب نیستانی. کوشش میکنم هر چی زودتر بشما یک جلد کتاب که یاداشتهای پدرم است بشما به سدنی بدست یک دوست نازنین من اقای داکتر رحمن شینواری که وی و خانم محترمه شان هر دو شان داکتران طب هستند و در شهر سدنی یک کلینک صحی دارد، انها از جمله دوستان مایان بوده و میباشد به ادرس وی برای شما ارسال خواهم نمود، یک موضوع که میخواهم خدمت سلطانجان کلیوال عرض کنم ان اینست، سلطانجان کلیوال، بهر چی که باور دارم و بسر یک پسرم قسم میخورم که هیچګاه و هیچ وقت بلخصوص در زمان ولسوالی برادرم حسن باز، هیچ یک از افراد طبقه اناث از قبیل مادر، خواهر، خانم برادرانم و برادرزادهایم نتنها ولسوالی اچین شینوار را ندیده بلکه در تمام ساحه لوی ولسوالی شینوار پای خود را نمانده، شاید پدر زرغونشاه بخاطر زنان و یا دختران فامیل شان که در انجا یا اطراف چونی زندګی کرده باشد امده باشد و فامیل خود را برده باشد در انصورت من چیزی ګفته نمی توانم. شما واقعآ یک دروغګوی بی نظیر هستید، ای کاش خود را پشتون و شینواری خطاب نمیکردید. شما به این دروغهای شاخدار قوم شینوار را می شرمانید.
|
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
13.11.2015 |
|
وطندار راستگو بخاطر دارم چند ماه قبل به ارتباط معروضه ام خدمت استاد سیستانی و طلب توضیحاتی در مورد یک نوشته شان ، خودت بدون ضورت، بمداخله بی لزوم پرداختی و اباطیلی را بهم پیوند دادی . اکنون که طلب تنویر از یک دانشمند دیگر یعنی محترم داکتر صاحب کاظم دارم ، باز هم سر و کله ات از دریچه نمایان شد و گپ های ضد و نقیض را بهم آمیختی و خود را در مقام داوری که نه لیاقت آن را داری و نه سواد آن را ، قرار دادی . در ظرف همین چند روز تو در موردمحترم داکتر کاظم مواقف متمایز و جداگانه اختیار نمودی . یک بار نوشتی که محترم داکتر کاظم را نمی شناسی ، در جای دیگر به ایشان اخطار داده اید از خودت وکالت نکنند و اینبار هم موقف متضاد با مواقف قبلی خود اختیار نموده اید . هم چنان مرا به ارتباط طلب تنویر از نظریات داکتر صاحب ،متهم به تخریب کاری نموده ای که کار شرافتمندانه ای نیست . به هرصورت من از آفت گفتار تو ،به ارشاد پروردگار عالم پناه میبرم و میگویم سلام من بتوباشد آقای راستگو . |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
13.11.2015 |
|
خوانندگان محترم پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین ضرب المثلی در مورد محدودیت ها وجودداردکه "زمین سخت و آسمان دور" که ازنظرمعنی مشکل مرامیرساندکه "چشمان ضعیف و کلکین ضییق" - لهذا اگر درنوشتۀ من نقطه ها خطا میروند ویا دوتا میشوند، معذرت مرا بپذیریذ، و اما بعد: به ارتباط مقالۀ امروزین آقای داود ملکیار، شناخت شخص خودم را از شهید میوندوال بیان میدارم: 1) من با شهید میوندوال شناخت مستقیم وغیر مستقیم داشته ام- باآن مرحوم سه باردیدار وصحبت داشته ام و بارآخر صحبت طولانی ما در طیارۀ اریانابود که اوبرای تداوی ومن بدعوت پسرخاله ام مرحوم پاینده محمدکوشانی (سکرتراول درسفارت افغانستان) بماسکو میرفتیم - نمیدانم تصادفی بود یا قصدی، اما درچوکی که میوندوال نشسته بود تنها خود اوبود- بعدازمصافحۀ عادی در بین طیاره همینکه نیم ساعت از پرواز گذشت، مرحوم میوندوال توسط اشارۀ دست ازمن تقاضا کردن به پهلوی او قرارگیرم ودرمتباقی شش ساعت پرواز طیاره، فرصتی بمن میسرشده بود که هرچه در ذهنم میگشت سوال میکردم و آن مرحوم متواضعانه جواب میداد- درینوقت او یک صدراعظم مستعفی و من بحیث مامور دولت استاد پوهنحی ادبیات بودم. 2) شناخت غیرمستقیم من ازمرحوم میوندوال توسط پسرخاله ام مرحوم پاینده محمدکوشانی میسرشده که او درمدت سفارت میوندوال درکراچی مدت دو سال سکرتر مقرب بود- مقرب بخاطریکه درآنوقت کوشانی یگانه عضو سفارت بودکه فاکولتۀ حقوق را خوانده بود- من وکوشانی مرحوم در یک محیط کلان شده ومثل دوبرادربوده ایم- ازصحبتهای کوشانی بخاطردارم که میگفت : میوندوال فعالترین سفیرما بوده، او تقریبا هرشب با یک سفیر یا یک دعوت دپلوماتیک مصروف میبود و روزبعد راپورخودرا بمرکر یا توسط شفر یا توسط پوسته سیاسی روان میکرد- کوشانی میگفت که او "راپورنویسی سیاسی" را از میوندوال یادگرفته ودرهمه مواردمیوندوال با او صحبت میکرده و دوسیۀ راپورهای سیاسی هم نزد کوشانی میبوده است. کوشانی میگفت درانوقت حساس ایجاب میکرد مرکز کابل ازسیاست و طرزتفکر حکومت پاکستان در مورد افغانستان مطلع نگه داشته میشد ومیوندوال این وظیفه رابسیارعاملانه، خبیرانه ودلسوزانه ایفاء میکرد -کوشانی میگفت که میوندوال درتمام راپورهای خود نیات سوء ودشمنانۀ پاکستان را بحکومت اطلاع میداد وبالای یک مقدار خوش بینی هائیکه توسط سفیرقبلی (مارشال شاه ولی خان) بکابل مخابره شده بود، هوشدارمیداد و سفارش میکرد که کابل نباید به وعده های دروغین اولیای پاکستان باور کند- درمدت دو سال دولت پاکستان ارمیوندوال بحیث سفیرافغانستان دل خوش نداشته- بقول کوشانی میوندوال دریک راپورخودبکابل نوشته بودکه وزیرخارجۀ پاکستان از اواظهارگله مندی کرده بودکه بحیث سفیر دربهبودمناسبات دومملکت موفق نبوده است - میوندوال به وزیرخارجه گفته بود "من بحیث سفیرونمایندۀ دولت خودمکلف میباشم حقایق را بدولت متبوع خود برسانم، ومتاسفانه پالیسی دولت شما طوری بوده که حقایق را بامن درمیان نگذاشته اید، پس من نمیتوانستم دولت خود را درتاریکی بگذارم...ب" بالاخره سخن بجایی کشید که دولت پاکستان بداخل نزاکت دپلوماتیک تقاضاکرده بود تا سفراء هردوکشور تبدیل شوند، همان بود که میوندوال به واشنگتن تبدیل شد و بعوض او مرحوم داکتر ظاهر بکراجی آمد ویکسال بیشتر نمانده بود که مناسبات بسیار تیره شد، داکتر ظاهر به امرمرکز سفارت راترک داد وکوشانی بحیث شارزدافربرای مدت هفت ماه تا بسته شدن سفارت افغانستان درکراجی باقی ماند وبعداز آن بحیث جنرال قونسل بمبئی مقررگردید. 3) بقرارمعلومات من مرحوم میوندوال هیچوقت با پاکستان مناسبات دوستانه و خوش بینانه نداشته است - اینکه سفیرامریکا درارپور خود از "ذهنیت" (یعنی اخبار سرچوک) سخن رانده، هرسفیرمجبور بوده اخبار سرچوک را بحکومت خود گزارش بدهد - من آثار وافکار میوندوال راهم خوانده ام- آن مرحوم طرفدار عدالت اجتماعی بود وبه سردار زاده هایی که در وزارت خارجه صف بسته بودند، خوش بین نبود ودر دورۀ کوتاه صدارت خود به آن سردارزاده ها چندان موقع نداد- سردارزاده ها بطورعموم با میوندوال مخالف بودندو یکتعداد آنها، بشمول وحیدعبدالله، که ازمقربین معلومدار سرداردادوخان بود، بسفارت امریکا و سایر سفارتخانه ها دردعوتها میرفتند ونظریات و عقاید شخصی خود را تبلیغ میکردند وهمین عقاید شخصی "ذهنیت" میساخت- 4) درکتاب خاطرات انجنیر میرامان الدین امین که در دورۀ صدارت کشتمند معاون صدارت در امور اقتصادی بود(و اکنون درسویس خیات دارد) یک صحنه از مذاکرات وحید عبدالله در سفارت پولیند درج شده است - انجنیرامین میگوید آقای وحیدعبدالله بحیث معین وزارتخارجه مرا هم باخود بسفارت پولیند برد، زیرا با سفیرجدید پولیند پیرامون مسایل اقتصادی مربوط به پروژه های دولت پولیندنیز صحبت میشد. درجریان صحبتها سفیرپولیند نظروحید عبئدالله را در بارۀ مناسبات افغانستان با پاکستان و شخص ذوالفقار علی بوتو پرسید. وحید عیدالله ضمن تشریج معضلۀ پشتونستان وسیاست دشمنانۀ پاکستان درمعرفی صدراعظم پاکسان گفت که " مادر ذوالفقار علی بوتو در لاهور یک فاحشه بوده است..." این کتاب نزدمن موجود است واگرکسی خواسته باشد کاپی همان صحفه را ایمیل میکنم. مختصر سخن اینکه سفارتهای خارجی خصوصا، روسیه، امریکا، انگلیس، پاکستان وغیره دروزارت خارجه و مطبوعات کابل دوستانی داشتند وازطریق آنها "ذهنیت" میساختند. 5) به ارتباط "ذهنیت سازی"، درمدت 30 سالیکه مجلۀ آئینه افغانستان در امریکا چاپ وبهمه مراکز مهاجرین افغان در پنج قاره توزیع میشد،بالای قضیۀ کودتا و شهادت میوند وال شاید بیشتر از دوصد افغان اظهار نظرکرده باشند، اما تا امروز که اسناد بیشتربدسترس مردم قرارگرفته این "ادعا" که میوندوال خیال کودتا راداشته و یااین "ادعا" که او خود را توسط نکتایی خود غرغره کرده باشد بحیث "ذهنیت" قبول نشده است- 6) مرحوم عبدالرزاق خان سابق قوماندان عمومی هوایی که دوست فامیلی وهم دوست شخصی من بودند، زیرا درکابل درخانۀ خودشان و یا دوستان دیگر ماه یکبار یا دوماه درمیان (بازی برج) میکردیم- وقتی به ویرجینیا آمدند سه بار بدیدن شام رفتم و دو به دو نشسته ساعتها صحبت داشتیم- پرسیدم چه شد وچرا؟؟؟ گفت : "خلیل جان تو مرا میشناسی، حالا که همه چیز گذشته، اگر چیزی میبود بخدا قسم که بتو میگفتم - امابا تمام ارادتیکه بخ سردارداودخان داشتم ومرامامور ساخته بودند تا تشکیل قول اردوی جدید هوایی را ترتیب کنم- من نه با میوندوال تماس داشتم و نه از کودتا خبرداشتم- مرا بردند وبسیار رنج دادند . بی آب کردند وهیچ حیثی بمن نماندند- حتی درمورد اولادهایم تهدید میشدم وپریشان بودم - فکرکردم اگر اقرار کنم مرااعدام میکنند، در آنصررت اولادهایم زنده میمانند- لهذامطابق هدایت آنها اعتراف نوشتم- آنمرحوم علاوه میکرد که شکنجه و زجر ازطاقت انسان بسیار بالاتر بود... این بود بسیارخلص بیانات آن مرحوم که شخص خیلی شریف ونجیب بود - الغیب و عندالله - گردن من(هاشمیان) بسته باشد اگر مبالغه کرده باشم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان -12 نوامبر 2015 |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
13.11.2015 |
|
عین الدین جان راستگو ! بخوان و بدان در طول ماهای متمادی ، تو مانند ریکارد شکسته بار بار افسانه قاتل دارد خان را با آواز و صدای نا هنجارت علیه من ، ترنم میکنی . من در گذشته ترا در برابر لاطایلاتت کاملأ خاموش و مسکوت ساختم ولی تو با شناعت تکرار گفتار های خود عادت کرده ای و بر تفاله ادعاهای خود بار دیگر مشق جویدن میکنی . قاتل داؤد خان ، ملعون جنایتکاری است بنام امام الدین بی خدا که اکنون در یکی از کشور های اروپایی و به اصطلاح ترمینالوژی خود شان « امپریالستی » زندگانی آرام و بی دغدغه دارد . این ملعون طوریکه یک وطندار ما در همین پورتال وزین اطلاع داد بکابل رفت ولی حکومت مزدور حامد کرزی نخواست او را به ارتباط جنایاتش محاکمه نماید . حامیان نمک حرام و لافوک سردار مرحوم نیز که بکار بزنس و تجارت و اندوختن زر و سیم مشغولند ، حتا شهامت ووجدان ملی محترمه نصیبه جان حیدری را ندارند که محتاط ملعون را از طرق تعقیب قانونی ، از کشور آسترالیا مجبور به فرار به هندوستان ساخت . بدان که فقه اسلامی در مورد جنایتکاران و قاتلان به اصل « قصاص » مبتنی بوده و به تعمیل آن حکم میکند . بدان که این فتوای شریعت غرای محمدی است . ولی اگر تو به فقه اسلامی و تطبیق اوامر و عدالت خداوندی ، اعتقاد نداری ، خداوند بدادت برسد . در حقوق حالتی وجود دارد که آن را بنام عدیم الاهلیت یاد میکنند ، یعنی کسیکه از نظر ذهنی فاقد صلاحیت ایفاء حقوق و وجایب خود باشد ، درین صورت صلاحیت ایفاء وضایف مذکور به شخصی که آن را در حقوق وصی گویند محول میگردد . بار بار ملاحظه شده که تو در موارد مختلف خود را در مقام وکیل مدافع اماتور، شخصیت های دانشمندی قرار داده که بد بختانه تو حتا لیاقت و ظرفیت و اهلیت شاگردی ایشان را هم نداری و این نه تنها اهانت بزر گ به فضیلت و مدارج علمی ایشان بلکه یک نوع دیده درایی و فضل فروشی شمرده میشود . هم چنان سوء تعبیر ، تحریف ، افترا و مقلوب ساختن مطالب و حقایق در صورت تعمد ، راستگویی نه بلکه تقلب و انحراف معنوی است . دفاع تو حتی از محترم عبدالله خان از کلیفورناو مداخله در دیالوگ دوستانه ما ، نیز بی ضرورت و بی مورد است ، چی رسد به اساتیذ سخن و دانش ، زیرا عبدالله خان نسبت به تو به مراتب آدم معقولتر ، مهذب تر و با سواد تر است . لذا خود را در موقف هوقی و ..... توی قراردادن در حقیقت خود را مسخره کردن است و بس . بار دیگر در حقت دعا میکنم که خداوند بدادت برسد . آمین یا رب العالمین . |
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
12.11.2015 |
|
نننی لاریون یوه ملي حماسه ده، تر عنوان لاندی مقاله، د کابل د لاریون تر شا د ایران د قدس لاس وو، څنګه کیدای شی دا شمیر خلک د افغانستان د نورو برخو څخه راټول کړاي شي؟ دا هر څه مالی امکانات غواړي، لاریون خود جوشه نه وو، بلکه د ایرانیانو له لوري سازماندهی شوي وو، مرګ پر ارګ دا هغه څخه دي چي ایران او پاکستان يي غواړي، ارګ د غنی او عبدالله ارګ نه دي، زمونږ خام روښنفکران احساساتي لیکني کوي، داکتر غنی د لاریونوالو د استازو سره د کتلو په وخت کښي د ایران څخه یادونه وکړ، او وویل د مرګ پر ارګ شعار د افغانانو د دښمنانو شعار دي.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
12.11.2015 |
|
قابل توجه آقایان قاسم باز و داکتر نیستانی اقای داکترمحمدولی نیستانی یک مقالۀ تخقیقی خود رابمن ایمیل کرده بودند که آنرا خواندم ومفید و آموزنده یافتم- تصویری که آقای دکتور از وضع حکومت دوقطبی کابل در صفحات 10-12 و پیش بینی شان از احتمالات آینده (صفحۀ 14) قابل فهم وهم قابل اندیشه است - زحمتیکه آقای نیستانی بحیث یک خدمت بوطن در تهیۀ این اثرتحقیقی متحمل شده، قابل قدر است - امیدوارم متصدیان محترم پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین مقالۀ خواندنی داکتر نیستانی را برای مطالعۀ سایر هموطنان منتشرسازند.
پیشنهاد داکتر نیستانی را بعتوان آقای قاسم باز تائید میکنم و امیدوارم آقای بازبتوانند آن همه اسناد وگزارشات را دریک کتاب چاپ کنند که خواننده وخریدار خواهد داشت. یک مشکل شخصی خود را به جناب آقای بازگزارش میدهم که درمسایل کامپویتر چندان دسترس ندارم و هرقدرکوشش کردم اقرارهای متهمین کودتای موردبحث را از ایمیل ومقالۀ اقای باز، باز ومطالعه کنم موفق نشدم- هرباز کلیک میکنم، با سوالاتی برمیخورم که اگرچه آنها را جواب داده ام، امادوسیه به روی من بازنشده است - ممنون میشوم اگر آقای باز یا هردوست دیگری آن دوسیه را به ایمیل من انتقال بدهند- با احترام - سیدخلیل الله هاشمیان ایمیل من : afghanmirror3@yahoo.com |
 |
اسم:
Hanif Rahyab Rahimi محل سکونت:
Kandahar
تاریخ:
12.11.2015 |
|
با عرض سلام به گردانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین. امروز اعلامیه ای از طرف افغان ملی غورځنګ به نشر رسیده. این نام قرار معلوم حزب سردار داود بود و بعد از کشته شدن موصوف، این بار اول است که اینجانب نام آنرا در صحنهٔ سیاسی می بینم. اگر لطف کرده یک کمی بیشتر در مورد رهبر، هویت و جزئیات بیشتر این حزب یا گروپ یا تنظیم یا جمعیت... معلومات ارائه نمایید. قبلاً تشکر می کنم. |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
12.11.2015 |
|
برادر محترم آقای عبدالله شکاک با تقدیم سلام و احترام از همه اولتر از لطف شما که به تحلیل های این کمترین ارج میگذارید و از من خواسته اید تا در مورد کودتای مسمی به شهید میوندوال نظر خود را ابراز دارم، بسیار ممنونم. دراین ارتباط میخواهم با یک مثال ساده مشکل کار را خدمت شما محترم توضیح نمایم: در محفلی که یک هنرمند مشهور آواز میخواند، یکی از علاقمندان کاغذی روان کرد و تقاضای یک آهنگ کرد ولی هنر مند به سلسلۀ خواندن های خود ادامه داد؛ بار دیگر این علاقمند کاغذ جدی تر نوشت که گویا به درخواست اولی او هنرمند بی اعتنائی کرده است. وقتی هنر مند این یادداشت دومی را خواند، مجبور شد که دلیل عدم اجرای فرمایش را بطور علنی بگوید و چنین بیان کرد: «دوست گرامی! هر آهنگ برای خود کرچ خاص دارد، تبدیل فوری کرچ برای نوازندگان و خواننده هردو یک آمادگی مقدماتی را ایجاب میکند. لذا شما انتظار بکشید تا من به سلسله وقتی به همان کرچ آمدم، اولین کاری که کنم آهنگ فرمایشی شما را اجرا خواهم کرد.»
برادر محترم ! مسائل تحقیقاتی در موضوعات تاریخی و آنهم با این پیچیدگی های آن که تاهنوز بسا مسائل زیر پرده ابهام قرار دارد و هر روز سند و یا اسناد جدید مطرح میشوند، کار آسان نیست، مخصوصاً که در آن حساسیت های از هر قبیل موجود باشد و حرف از زبان نابرآمده، دست و دستهائی به فرموده ای یکی از دوستان"گریبانگیر!!" شخص گردد. باید در همچو موارد به احتیاط قضاوت کرد. صادر کردن حکم قاطع در یک قضیه با چنان پیچیدگی آن کار عاقلانه نیست. به شما اطمینان میدهم که به سلسلۀ بررسی های خود در مسائل تاریخ معاصر کشور در این مورد نیز به ابراز نظر خود خواهم پرداخت و عجله دراینکار ندارم و منتظر می مانم که اسناد بیشتر برای نتیجه گیری در اختیار داشته باشم. اینکه شما ترجمه یک سند اخیر از منابع امریکائی را «زهر آلود و گمراه کننده» وانمود کرده اید، معلوم میشود که جناب شما قبلاً در زمینه صاحب یک قضاوت بوده اید که خوش میشدم از نظر شما آگاهی می یافتم تا با مطالعۀ آن بر معلومات خود می افزودم و به این ترتیب از نحوۀ استدلال شما به حیث یک صاحبنظر مطلع می شدم.امید است این علاقمند را از چگونگی نظر خود مستفیض دارید و بگوئید که چرا متن منتشره را «زهرآلود و گمراه کننده» توجیه فرموده اید؟ یار زنده و صحبت باقی. باردیگر از لطف شما و درعین زمان از مرحمت جناب آقای راستگو سپاسگذارم. باارادت عبدالله کاظم |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
11.11.2015 |
|
Aimal Khan Faizi wrote:
"Pakistan needs not worry about the enhancement of military cooperation between Kabul and New Delhi.
As Alyssa Ayres, a former state department deputy assistant secretary for South Asia and now senior fellow at the Council on Foreign Relations (CFR) puts it: "India has been an extremely helpful development, trade, training, and investment partner for Afghanistan and its role should be encouraged."
Really!
Let's be real and accept that India and Pakistan based on the virtue of their rebirth are involved in permanent conflict with that have already dueled in the form of battlefield several hot pursuit. Therefore any military to military contact between Afghanistan and India would be other than "no worry" but definitely result in alarming concern and reaction for Pakistan. Afghanistan interest will be better served subsiding two Indian cousins rivalries in it's territory. Alyssa Ayers re-stating present status quo only encouraging Indian role in the field of " development, trade, training, and investment " but not even a hint of Afghan-Indian military to military contact which is presently in possession of last word on Afghanistan.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
11.11.2015 |
|
محترم شکاک
چرا شما خودتان برضد ترجمه زهر آلود و گمراه کننده چیزی نمینویسید؟ تا حال شش سطر به قصد آشکار تخریبی نوشته اید. لطفاً به عوض کوشش عیان و ساده بینانه قصد استعمال داکتر کاظم ، شش سطر خودتان بینویسید که منابع امریکائی چه زهرآگینی کرده اند؟ به نظر بیطرفانه بنده داکتر کاظم نه در گذشته بر ضد کسی نوشته بود و آشکاراً سوء نیت نداشته و نه امروز مجبور است داخل این بازی های سطح پائین شود. |
 |
اسم:
عبدالله جبارخیل محل سکونت:
آرلنگتون ویرجنیا امریک
تاریخ:
11.11.2015 |
|
محترم احسان مایار مقالات محترم داکتر کاظم که شما در آغاز مقاله خود بر آن تبصره کرده اید زمین تا آسمان با تحلیل شما تفاوت دارد. نظریات شما با نویسنده کمونیست افراطی امریکائی که نقل کرده اید مطابقت دارد. آیا شما میدانید که کیلب .ت. موپین Caleb T.Maupin یکی از افراطی ترین امریکائی های چپی است که نظریاتش صرف در تلویزیون رژیم دشمن افغانستن ایران آخوندی بنام پرس تی وی Press TV ، و تلویزیون پوتین روسی بنام رشین تی وی Russian TV(RT) خریدار دارد؟ لطفاً همانطوری که خود جناب شما نوشته اید بروید و در انترنت تحقیق کنید و ببینید. وی یک عضو حزب جهانی کارگران است و نظریات افراطی دست چپی بدون پشتوانه وی صرف در بین یک چنان گروپ ها ی افراطی و آخوند های افراطی در هیچ جای معقول دیگر قابل قبول نیست. شما محترم مداوم از تیوری توطئه conspiracy theory پیروی میکنید و نشان داده اید که به آن معتقد هستید، اما در دنیای امروز اینگونه نظریات هوائی بنام Delusional thinking تعبیر میگردد. شما خود دوباره فکر کنید : 1. چطور امکان دارد که برژنسکی دیموکرات مشاور کارتر نزدیک به سی سال است که سیاست های جمهوریخواهان و دیموکراتان مثل ریگن و بوش اول و کلنتون و بوش دوم و اوباما را رهبری کرده باشد؟ کدام انقلاب را وی صادر کرده و میکند؟ مقصد شما و کیلب انقلاب امپریالیزم است؟ 2. به اساس نظر شما جنرالان اردوی امریکا قصداً توطئه قندوز را به راه انداختند چون میخواستند در افغانستان بمانند. آیا یک چنین چیزی امکان دارد؟ آیا غیر از قصه های فلمی و بعضی مغز ها ، و شعار های کمونیستی و چپی و افراطی درکدام مطالعه تاریخی و واقعی چنین چیزی امکان میداشته باشد؟ 3. شما مجاهد شهیدعبدالحق را نفر سی آی ای خطاب کرده اید، بروید یکی دو کتاب و خبر دقیق را بخوانید ببینید که سی آی ای و آی اس آی باعث شهادت وی شدند ، بخاطری که افغانیت و ملی بودن وی برای پاکستان قابل قبول نبود. کوشش رابرت مک فارلان مشاور امنیتی قصر سفید سی آی ای را مجبور به یک کوشش دیر و ناکام برای نجات وی کرد و بس. 4. اگر به حساب فرضیه های تخیلی تحلیل شود ، شما محترم احسان مایار را میشود متهم کرد که خواسته و ناخواسته برای پلان های ایران آخوندی کار کرده اید. کتاب تاریخ صدیق فرهنگ تایپ شده توسط قوی کوشان اخبار امید را شما در ایران چاپ کردید. کتاب تاریخ صدیق فرهنگ عمده ترین آغاز گر انداختن نفاق قومی و زبانی در افغانستان بود و از همان روز تا امروز مورد استفاده طرفداران ایران و عناصر ضد وحدت ملی قرار گرفته و میگیرد. شما محترم مایار از شرکت کننده ها ی کنفرانس قبرس بودید ، کنفرانسی که توسط رژیم آخوندی ایران برپا و اداره شد. شما محترم مایار هنوزهم نظریه های افراطی توطئه " ضد امپریالیزم" رژیم آخوندی ایران را رسمیت میدهید؛ نظریه های که آنها صرف برای نمایش و منافع خود استفاده میکنند و ووقتی بخواهند رفیق امپریالیزم هستند.
|
 |
اسم:
محمد ولی نیستانی محل سکونت:
سیدنی آسترالیا
تاریخ:
11.11.2015 |
|
جناب محترم آقای قاسم باز!
از معلومات تاریخی شما نهایت سپاس. کاش میشد آنچه را از قبله گاه محترم شنیده و خود دیده اید در کتابی تألیف نموده و در اختیار هموطنان محترم قرار دهید. با رویکار شدن نظام های ضدمردمی در افغانستان، بخش زیاد تاریخ نویسی متأسفانه بدست کسانی افتاد که تحت تأثیر اغراض و کینه های شخصی و گروهی، از واقعیت ها چشم میپوشند و افتخارات گذشتهٔ کشور را کتمان مینمایند و یا وارونه جلوه میدهند. اگر خاطرات خود را در کتابی تألیف نمائید ممکن است این خلا تا حدی پر گردد.
با احترام
محمد ولی نیستانی
|
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
11.11.2015 |
|
التجای خاضعانه مجدد ملای غریب خدمت داکتر صاحب کاظم چند روز قبل از طریق همین دریچه بحضور تان معروض داشتم که بحیث یک محقق توانا وواقیت پسند ، تحقیق همه جانبه و متکی بر حقایق خود را در مورد کوتای نام نهاد شهید میوندوال و هم چنان ترجمه زهر آلود و گمراه کننده منابع امریکایی در زمینه ، بمنظور تنویر اذهان و زدودن مغشوشیت مولود همچو نشرات ، بحیث یک شخصیت ملی گراء و به حکم وجدان شریف ملی تان به رشته تحریر در آورید . از اینکه تا کنون افتخار و سعادت جواب لبیک جنابتان را دستیاب نکرده ام ، قسمأ موجب مایوسی من گردیده زیرا آن را دور از بزرگواری و فضیلت علمی جنابتان تلقی مینمایم ، امیدوارم کسالت صحی ، منتج به مایوسی ای جانب نشده باشد . ولی به هر حال ف با عرض التجای مجدد در زمینه ، ایدوارم توفیق ترتیب اث به معروضه ام میسر گردد . با تقدیم احترامات مجدد و مزید |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
10.11.2015 |
|
ګران او محترم حلیمی صاحب
سلامونه او ښی چاری!
لومړی به تاسو ته ووایم چی زه ډیر په انګلیسي ژبه نه پوهیږم ما صرف د کتابونو په لوستلو زده کړی ده او تاسو خو شکر دی هره ورځ د انګلیسی ژبی تمرین کوی او زما سویه دومره نه ده چی په هره جمله پوه شم. او ستاسو په جواب کی ما مخکی درته وویل چی په یو څو ساده ټکو تاسو قناعت بخښونکې جواب غیرممکن دی او یو اوږد تفصیل غواړی. او دا چی خلق پرچم یا اخوانيان رامنځ ته شول د محترم باز صاحب د یوی لیکنی دا جمله درته لیکم:
...این ما بودیم به هر کشوریکه بخاطر تحصیلات رفتیم تحت تاثر ان کشورها ګردیدیم. اګر روسیه شوروی رفتیم طرفدار روس و طرفدار فلسفه مارکسیزم ګشتیم اګر الازهر مصر رفتیم ما اخوانی و طرفدار نظریات حسن البنا و سیدقطب شدیم، اګر ایران رفتیم تحت نظریات اخوندی ایرانی ګشتیم. حکومت ان وقت به هیچ محصل نه ګفته بود که روسیه رفتی کمونست شو. مصر رفتی اخوانی شو و ایران رفتی ایرانی شو.
او تاسو د مرحوم ظاهر شاه یادونه کړیده درته وبه لیکم چی خدای شاهد دی او تاسو خپله (ایا د دموکراسي د لسیزی په اوږدو افغانستان تر مخکی ډیر و روسیی ته ور نږدی نه شو؟ چی وروسته لس کاله بعد شاه مبارک د موسی شفیق سره په دی اړه توافق وکړ.) ښاغلي حلیمی صاحب ایا دا د یو مسول کس د بی کفایتی ثبوت نه دی چی د نن کار لس کاله بعد ته پریږدی. په احترام ورور جانه
هیله ده چی ځواب راته په ملی ژبو ولیکی که د ټایپنک ستونزه وی پروا نه لری، دری یا پښتو په انګلیسی حروفو ولیکی |
 |
اسم:
جمال خان باركزي محل سکونت:
كابل
تاریخ:
10.11.2015 |
|
قاتلان هفت تن از هموطنان مظلوم هزاره ما در حقیقت کسانی هستند که با ایشان همدردی بیش از حد را به نمایش میگذارند: 30 تن از هموطنان هزاره ما که از ایران به جاغوری میرفتند، در ماه حوت سال 1393 هجری در شاهراه کابل کندهار در منطقه زابل توسط طالبان گروگان گرفته شد... این گروگان گیری خیلی ساده بود، این ها کاریگرانی ساده یی بودند که طالبان هیچ توقع امتیاز گیری در بدل آنها را نداشتند ولی این اسیران بخت برگشته بالاخره برای گروگان گیران به توته های الماس و کلید نجات بندیان القاعده و طالب تبدیل شدند. یک منبع خیلی معتبر این داستان را چنین بیان میکند، قوماندان امنیه جاغوری که از جمله برادران هزاره ما بود، یک موتری از طالبان را ضبط مکند، قوماندان سرتمبه یی طالبان چندین بار برایش پیام روان میکند که موتر را رها کن، این قوماندان هزاره سرتمبه تر عمل میکند و با وجود رسیدن پیام های پی در پی و اخطار های مکرر، به طالبان جواب مثبت نمیدهد... قوماندان سرتمبه یی طالبان در پی راه های دیگر می شود، وی در منطقه یی از زابل یک 303 را توقف میدهد و تمام باشنده های جاغوری را که شامل 31 تن میشد گروگان میگیرد. هنوز هم موضوع تنها همان موتر است، باز هم به قوماندان هزاره در جاغوری پیام می فرستد که موتر را رها کن در غیر این گروگانان را میکشم، این قوماندان هزاره باز هم به اخطار های طالبان اعتنا نمیکند و موتر را رها نمیکند... عبدالخالق ایوبی ولسوال شاه جوی بتاریخ 6 حوت 1393 گفت: گروگان گیران به بزرگان قومی گفته اند که در بدل رهایی این افراد باید یک عراده موتر آنان که در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی ناپدید شده است، دوباره در دسترس شان قرار گیرد. دفعتا همه چیز تغییر میکند، برادران هزاره ما خبر می شوند، اول در سطح غزنی غوغا برپا می شود، بعدآ با اتفاق بیش حد که مختص این قوم است موضوع به پایتخت کابل میرسد، تما هزاره ها رهبران شان و حکومت را تحث فشار میگیرند که باید هرچه عاجلتر اقدام نماید و این گروگانان رها کنند، در شهر کابل غوغا برپا می شود، خیمه های تحصن برپا می شود، جامعه مدنی که همیشه منتظر همین طور یک حادثه یی است تا نشان دهند که فعالیت میکنند هم در تمام افغانستان با هزاره های معترض همدردی نشان میدهند، همه اقوام زمانیکه وضعیت را می بینند بخاطر نشان دادن همدردی با برادران هزاره خود، صدای شان را بلند میکنند، در پارلمان هم غوغا برپای میشود که باید حکومت؟؟؟ گروگانان را رها کند. حکومت مجبور به اقدام می شود... این جاست که مرغ طالبان تخم طلایی میکند، طالبان متوجه می شوند که این گروگان ها کاریگران ساده نیستند که از ایران امده است، اینها حالی قیمت فوق العاده دارند... طالبان دیگر حاضر نیست اینها را در بدل یک موتر رها کند. قوماندان رازق از کندهار مجبور به حرکت بطرف زابل و غزنی می شود تا گروگانان را با استفاده از زور رها کند... همه کوشش های توسل به زور ناکام میماند... فشار ها بر دولت روز بروز بیشتر میشود.. اشرف غنی اعلان کرد که تا حال 6 ملیون دالر به مصرف رسیده باز هم نتوانستیم این گروگانان را رها کنیم، بالاخره طالبان تقاضای رهای 11 تن از فرزندان اعضای القاعده ازبکستان را که نزد دولت قید بودند، میکنند، حکومت به ناچاری و به اثر فشار و غوغای برادران هزاره ما این محبوسین را تبادله کرده و کاریگران را رها میکند... اگرچه این پیروزی را برادران هزاره ما و رهبران شان و در مجموع جامعه مدنی بحیث یک دستآورد بزرگ جشن میگیرند، بی خبر از آنکه چه ظلمی را اول به حق همین اسیران که میتوانست بسیار به ساده گی یا در بدل همان موتر چکره، یا بدون آن رها شود، چند تای ازین ها به قتل هم رسید، چون میخواستند حکومت را به دادن امتیاز بزرگتر مجبور بسازد، ثانیا، این رسم که در بدل گروگانان هزاره میتوان امتیازات مادی بزرگی از حکومت بدست آورد، و میتوان محبوسین خود را هم رها کرد. دیگر برای طالبان رهایی بندیان شان از محبس های افغانستان آسان شده بود، دست به گروگان گیری های متعدی زدند، مگر از اقوام پشتون، ولی حکومت هیچ اعتنایی در مورد این گروگانان نکرد، طالبان بعد چند روز مجبور شدند آنها را ها کند... ولی باز متوجه شدند که حکومت افغانستان در مقابل گروگانان اقوام دیگر به دادن هیچ امتیازی حاضر نیست و حتی در مورد آن به مذاکره هم حاضر نیست... باز یک گروه 7 نفری بخت برگشته جاغوری به چنگ شان می افتد، چهار ماه نزد شان میماند، به شکل متکرر از حکومت تقاضای رهایی طالبان زندانی که در جنگ کندز و جا های دیگر بدست دولت افتاده بودند، میکنند. امرالله صالح در صفحه فیسبوکش امروز تاریخ 10 نوامبر 2015: هفت تن از انسان های مظلوم و بی دفاع از ولسوالی جاغوری را طالبان به گروگان گرفتند و در نهایت سر بریدند. همه معلومات هایی که من دارم این است که طالبان در بدل رهایی این زنان و کودکان میخواستند شماری از افراد خویش را که در کندز و جا های دیگر گرفتار گردیده اند از بند رها سازد . ...حکومت این بار اعتنا نمیکند آنها چون توقع بیش از حد داشتند، عقده گرفته و همه را سر می برند... انا الله و اناالیه راجعون. |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
10.11.2015 |
|
محترم جناب آقای محمد داؤد ملکیار پس از سلام اینکه لطف کرده و در توضیح خود چنین نوشتید: «چون حدس و گمان مرا که روی بعضی شواهد استوار بود، با نوشتن عبارت: "وجداناً به شما اطمینان میدهم"، رد نمودید، قبول و باور مینمایم، ولی در مورد تماس تان با تلویزیون، سعی مینمایم تا شما را با آن منبع خبر، بزودی داخل تماس سازم.»
محترما! خدمت شما باید یاد آور شوم که شما آنچه را ادعا کرده اید به «حدس و گمان» نبوده، بلکه از متن بیان شما قاطعیت بر می آید، نه حدس و گمان، چنانکه نوشتید: «آقایان هیواد دوست و عین الدین راستگو یا آقایان کاظم و سیستانی!» و دیگر اینکه: «این کست صوتی را که آقای کاظم چند هفته قبل برای نشر آن به تلویزیون های افغانی تماس گرفته بودند،...»
اکنون هروقت انسان با قاطعیت یک ادعا رامطرح میکند، بایدآنرا ثبوت نماید. تقاضای من از شما ثبوت ادعای تان بوده است، نه اینکه با اعتراف من قناعت کنید و از ادعای خود بگذرید.
همچنان در مورد تماس من با تلویزیون های افغانی جهت نشر کست صوتی، کافی نیست که شما مرا با یک منبع خبر بزودی به تماس سازید، بلکه شما باید حرف خود را ثابت کنید. اینکه کی به شما این موضوع را گفته است، وقتی برایم مهم می بود که شما در ادعای خود اقلاً ذکر میکردید که "قرار مسموع" و اکنون که شخص را می شناسید، باید نامش را واضح سازید و او نیز ثابت کند که ادعایش درست است. شما الحمدلله یک شخص آگاه از مسائل حقوقی مطلع هستید و میدانید که همچو ابراز نظرها در مورد یک شخص و اتهامی را وارد کردن بر او کار آسان نیست و اگر موضوع تا اخیر دنبال شود در نهایت کسیکه از قول اقای مسکینیار روایت کرده است، باید بداند که ثبوت موضوع متوجه او نیز است واگر آن شخص بگوید که من اینطور شنیده ام، بازهم مشکل بدوش کسی می افتد که آن حرف را باور کرده وشنیدگی او را قاطعانه قبول و به ابراز ادعا پرداخته است. دراینحال باید به موضوع حقوقی اعاده حیثیت طرف مقابل دقت کرد! من به احترامیکه به حیث یک افغان برای هر هموطن خود دارم وپیگرد حقوقی موضوع را دور از تعامل افغانی می شمارم، فقط خواستم شما برادر گرامی را متوجه این معضله سازم تا در طرز بیان ادعای های خود کمی دقت کنید و با ساده نگری خود را در یک مشکل گرفتار نسازید. امید است این توصیه دوستانه مرا عین ارادت یک برادر افغان خود بدانید و اما جداً انتظار معرفی منبع ادعای تانرا در این ستون دارم تا همه علاقمندان از آن آگاه شوند. من با شما شخصاً کدام رقابت و یا خصومتی ندارم، اما بدانید که یک تعداد اشخاص مفسد و شرانداز میخواهند با رسانیدان اطلاعات غلط شر اندازی کنند. چهره کثیف این اشخاص باید شناسائی شوند که اکثراً با دو چهره و دو زبان فعالیت دارند.
اینکه نوشته اید: «در مورد نشر کست و "اسناد"، به شما اطمینان میدهم که هیچگونه مشکلی در آن نمی بینم، و بزودی نظر و تحلیلم را در آن مورد، خواهید خواند»، باید خاطر نشان سازم که من از جناب شما توضیح در زمینه نخواسته ام و اگر لطف کنید نظر خود را برای همه بنویسید، به یقیین که هر خوانندۀ علاقمند از آن مستفید خواهد شد. درپایان انتظار ثبوت ادعای شما را محض برای روشن ساختن قضیه دارم با احترام |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
10.11.2015 |
|
Greetings to Mr. Baraak,
Relating to your variety of browsers applied to Mobile and Desktop, Afghan German Online principles may be well aware than anyone else and the issue might be operating cost. In the next few years desktop computers may become obsolete and we all may need hand held operating devises to function in a virtual world.
In regards to late President Daud Khan maxim of " cigarette and match " even if you are correct, the burden still remain on his shoulder. It was him opening channels of policy change communication via King of Iran, Libyan leader, Egyptian's leadership and directly with both Washington and Moscow within time span of a few season. He should have known that such pendulum like political movements have consequences.
At that era both of the two super powers as it related to " third world " nations and in order to avoid direct confrontation, following policy of dual containment. The last Afghan king was smart enough to balance Afghanistan position as a buffer-state applying Western aid to southern and Soviets were mostly involved in northern provinces.
When late Daud Khan had altered such workable policy, the Afghan proxies - Khalq/Parcham and Ekhwanis - were mobilized and the bleeding never stopped since. Other than that President Daud Khan was an Afghan nationalist and in the absence of deeds to back it up, look like he was operating in the vacuum.
|
 |
اسم:
داود اعضیمی شینواری محل سکونت:
فرانکفرت
تاریخ:
09.11.2015 |
|
سلطان جان وروره
تاسی خپل لیک کی زما دپلار یادونه کلی ده ( شهید جنرال عبدلمنان خان شینوارئ ).
که امکن وی زما سره تماس ونیسی.
منهنه
d.azimi@gmx.de |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
09.11.2015 |
|
ښاغلی حکیمی صاحب! سلامونه او احترامات می قبول کړه. که څه هم ستا نظر د بنده د ليکنی په اړه په انګریزی ژبه دی او باید چی په انګریزی ژبه جواب درکړم خو پوهیږم چی ستاسو پښتو او دری ژبي هم زده دی نو په پښتو ځواب درکوم او هيره دی نشی چی ما مخکی هم د افغان جرمن آنلاين محترمی اداری ته دا ویلی و چی دا سايټ چی یو بهترین سايټ دی لږ تخنيکي کار ته ضرورت لری تاسو به هم لوستلي وی زما پيشنهاد.په هغه پيشنهاد کی ما ویلی و چی "دا ویبسایټ یوازی د desktop UA په شکل دی" زما مطلب دا و چی یعنی د mobile UA نه لری نو په موبایلونو کښی هم د کمپیوټر په رنګه شکل لری. تاسو به نور سايټونه لیدلی و چی کله یی په موبايل کی پرانيزي browsing بیل شکل لری او په کمپیوټر کی بیل او د موبايل لپاره عموما لږ سپک او ساده شکل لری چی فیسبوک ويبسایت یی ښه مثال دی. نو ما لومړی ستاسو لپاره ځواب په ماته ګوډه انګریزی ژبه ولیکی خو د استولو په وخت کی د send پرځای د delete بټن را نه ووهل شول. خیر رابه سم اصلی ټکی ته یر خوښ شوم چی زما ناچیزی لیکنی ته مو دومره اهمیت ورکړ. لومړی به وایم چی د آمریکایی سګرټ او روسی اورلګیت ... جمله هیڅ کله محمد داود خان شهید نه ده ویلی بلکه دا د یوی ورځپاڼې عنوان و چی د محمد داود خان سياست یی په همدی عنوان نومولی و او د هغه وخت نه استعمالیږی.
ستاسو د انتقاد مربوط باید ووایم چی دی انتقاد ته ځواب یو اوږد تفصیل غواړی په څو لنډو ټکو کی تاسو ته قناعت نه شم درکولای چی ان شاء الله دا موضوع به د هغه چا لخوا روښانه شی چی ددی وړتیا لری لکه ښاغلی استاد کاظم صاحب ښاغلي استاد سیستانی صاحب.... چی زه یی هره مقاله او رساله په ډیره مینه لولم او او د فیسبوک له لاری یی د نورو هیوادوالو سره شریکوم
خو بیا هم دا ویلی شم چی د همدی سیاست څخه په ګټه اخیستنی محمد داود خان وتوانید چی دا هیواد د یو شاته پاته هیواد څخه د پرمختګ په لور روان هیواد بدل کړی. دده مرحوم دزعامت له کبله موږ ته ډير څه راورسيدل چی تر تیاریدو وروسته به د هغه مرحوم خدمات له هیوادوالو سره شریک کړم. د اوس لپاره دی ډیر وخت نه نیسم خو دا یوه خبره له خپل مرحوم نیکه له خولی تاسو ته وایم
زما نیکه به ډیری وخت د داود خان په اړه ږغیده یوه خبره چی زما تر ژونده به می یاد وی هغه دا وه چی وایی داود خان به ویل زه به تر هغو پر قراره نه کښینم چی تر څو می د ملت هر فرد د یوه عصری کور او یوه موټر خاوند نشی. دا به شاید د مرحوم داود خان د خولی خبره نه وی ولی خو زه پوهیږم چی نیکه می د مرحوم داود خان کارونو ته په کتلو دا ویل. او لطفاً څه جفاوی چی د نورو لخوا وشولی ددی هیواد سره هغه مرحوم داود خان ته مه اطلاقوی ځکه اساسی قانون لا امر کوی چی جرم یو شخصی عمل دی بل چاته یی نسبت نه کیږی
په احترام |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
المان
تاریخ:
09.11.2015 |
|
جناب محترم آقای سدید سلام جواب شما را عنوانی جناب قیس کبیر مطالعه نمودم که در صورت لزوم ایشان جواب خواهد داد. در میان از بنده هم تذکر رفته بود که گویا من در مقابل خ. پغمانی سکوت اختیار نموده ام.
چنانچه در اولین جواب تذکر رفته بود، من به جواب کسانی می پردازم که برایشان ارزش قائل گردم، اینکه به نظر شما طفره رفتم ارتباط میگیرد به خود شما.
دوماً آن نشانی که جناب گفته اند، دروغ است. من هرگز در پیش آن قصر که عکس آنرا هم نشر کرده است، نبودم. دروغ دوم در مورد قندوز، من در زندگی به قندوز نرفتم. واقعاً برای ایشان اگر وجود فزیکی هم دارد، شرم است که با معلومات غلط و تهمت چشم سفیدی می نماید. چون ادرس ایمیل شما را نداشت،م از این طریق ارسال نمودم. امید که دریافت نماید. با عرض حرمت نبیل عزیزی
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
09.11.2015 |
|
محترم ملکیار صاحب !
امید است که جواب واسناد دست داشته را هر په زودتر ارائه نمائید. زیرا آقای عباسی صاحب در باره رهبری کودتای هفت ثور ، توسط آقای حسن شرق از جاپان صورت میگرفت وعده کردند که به زودی اسناد و مدارک ارائه مینمایند تقریبآ یکسال شد از آن خبری نشد .
آقای میوندوال شخصیت شناخته شده جامعه ما بوده ارتباط موصوف را با پاکستان ، برای براه اندازی کودتا یک صفحه تاریک دیگر تاریخ کشور خواهد بود امیداست که واقیعت ها راروشن ساخته و موفقیت تان را در زمینه آرزو دارم . |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
09.11.2015 |
|
محترم داود مومند شما که چندی قبل فتوی قتل قاتل داود خان شهید را در همینجا صادر کردید و ده ها تبصره و بحث در مورد صورت گرفت، امروز تبصره عبدالله خان را تغیر ندهید که گناه دارد. سوانح خود شما چندی قبل در همینجا نشر شد که امروز ما همه از شما شناخت خوبتر پیدا کرده ایم. محترم ملکیار و محترم کاظم من هیچکدام شما را نمی شناسم و وقتاً فوقتاً در اینجا تبصره کوتاه میکنم، لطفاً در مورد من و به نمایندگی من تبصره نکنید. من به هیچ دسته وابسته نیستم. داود خان به نظر من یک شهید ملت افغانستان است، میوندوال در بازی پاکستان و شوروی شهید شد. من مطمئن هستم که هر دوی شما به شمول داود مومند فتوی صادر کننده بامن هم عقیده نیستید، مگراظها نظر آزاد است.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
09.11.2015 |
|
"قدرمنو لوستونکو ته به یا په یاد وی او یا به یی اوریدلی وی چی په ۱۹۷۰میلادی کال کی چی د ۱۳۴۹ هـ ـ ش کال سره برابر دی د نوراحمد اعتمادی د دویمی دوری د صدارت په وخت کی د کابل د پلخشتی په جومات کی د هیواد له بیلا بیلو برخو نه ملایان را ټول شول او د حکومت په ضد یی تبلیغات پیل کړل او په هیواد کی یی د اسلامی شریعت د پلی کیدو غوښتنه کوله"،
Here is an actual memory related to above quotation that might be interesting: One of my late uncle - Mama - which possessed the title of Mowlawi was one of the participant in that uprising gathered then in Pul Khishti Mosque in Kabul. When I and a couple of our cousins went to the subject mosque to pay a visit, he was hiding from us to the point of running away. He simple didn't want to be seen with his young male family members that don't cover their heads. In the 1970's students in schools and Kabul University seldom covered their heads.
I and a few other cousins of mine accompanied our Mowlawi uncle to visit " Hazrat Sahib " mansion in the suburb of Kabul. We and others were greeted in a very large hall and offered sweetened water drink. Hundreds of drinks were served from a faucet in a very small container attached to the wall. Some people considered a miracle to serve that many drinks from such a small pot, but I think the larger container were hiding behind the wall.
One of our brightest cousins and first in his school class then accepted an assignment from " Hazrat Sahib " in the form of repetition of a verse to be repeated by him at all time. After a few additional visit while reporting then his progress , he abandoned school and become a disciple among many others and devoted his life to serve " Hazrat Sahib" in Qalai Jawaad Kabul.
The last time I visited home, he still repeating decades old assignment constantly, unaware of his surrounding and a burden to others for every need.
Needless to say that my late uncle was heading then a half a dozen mosque and the proceeds were divided 50/50 between him and " Hazrat Sahib".
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
09.11.2015 |
|
محترم آقای عبدالله کاظم بعد از سلام!
چون حدس و گمان مرا که روی بعضی شواهد استوار بود، با نوشتن عبارت: "وجداناً به شما اطمینان میدهم"، رد نمودید، قبول و باور مینمایم، ولی در مورد تماس تان با تلویزیون، سعی مینمایم تا شما را با آن منبع خبر، بزودی داخل تماس سازم. و اما در مورد نشر کست و "اسناد"، به شما اطمینان میدهم که هیچگونه مشکلی در آن نمی بینم، و بزودی نظر و تحلیلم را در آن مورد، خواهید خواند. ولی تأسفم در سؤ تعبیرات و سؤ نیات است، آنهم از طرف "محقق" و "مورخ" "آفاقی"؟؟؟، که در آن مورد نیز بزودی توضیحاتی خوام داشت. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
09.11.2015 |
|
محترم آقای مومند صاحب
در مورد آقای میوندوال و محترم شفیق آن چه که نوشته شده بود در جواب ادعای بعضی کسانی بود ،که کودتای موصوف را دسیسه کا جی بی میدانستند.
با در نظر داشت نوشته شما :"به نظر من در مورد شهید میوندوال و شهید شفیق این است که این هردو از ستاره های درخشان و بی نظیر علم و معرفت و عرفان اسلامی کشور ما بوده و هردو مسلمان متقی ، متدین و متعهد بودند ." لذا آقای شفیق هم باید درین دسیسه کا جی بی شامل میشد ، جوانتر با انرژی تر، مبتکر و دانش اسلامی شان زیادتر از محترم میوندوال بود . چه فکر میکنید با این جملات ، به آن توافق دارید یا خیر؟ |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
09.11.2015 |
|
برادر گران قدر و محترم عبدالله خان بعد از عرض مراتب احترام جناب شما با صراحت کامل در دریچه ادعا نمودید که : « آقای شفیق مسلمانتر از میوندوال بود .» سوالی که من بحضور شما راجع ساختم این بود که : روی کدام معیار تحقیقات اسلامی تان ،به این فیصله و نتیجه رسیده و فتوی صادر نمودید که مرحوم شفیق نسبت به میوندوال مسلمانتر بود ؟ یعنی به اساس ادعای فوق الذکر شما حتما کمی و کاستی و خللی در اسلامیت شهید میوندوال وجود داشت که اسلامیت وی به اساس معیار تحقیق اسلامی شا ضعیف تر از اسلامیت شهید شفیق بود . متأسفانه جناب شما بحیث یک آدم نکته شناس از ارایه جواب کاملأ فاصله گرفته و به یک مطلب غیر مرتبط به تفصیل ذیل چنین پناه برده اید : « از اینکه آقای شفیق در یک پوهنتون بزرگ اسلامی در مصرموضوعات اسلامی را آموخته و بدرجه عالی فارغ شده اند آیا آن سند خوب برای شما شده نمیتواند ؟ و یا اگر شما فکر میکنید دانش اسلامی آقای میوندوال زیاد تر از موصوف است تشریح نمایید تا از معلومات شما مستفید شویم . » نمیدانم بکدام الفاظ و کلمات بحضور شما به عرض برسانم که سوال در مورد ارجحیت دانش اسلامی و سند پوهنتون ازهر مرحوم شفیق بر میوندوال نبود و شما ننوشته اید که دانش اسلامی شفیق بالاتر از میوندوال بود ، بلکه شما مانند یک مفتی اعظم ، فتوی صادر کرده اید که شفیق مسلمانتر از میوندوال بود . شما باید بهتر از هر شخص دیگر ، صلاحیت درک آنچه را که از قلم گهر بار شما تراوش میکند داشته باشید . لذا از جناب شما یک بار دیگر تمنا مینمایم که این جانب رادر زمینه فتوای اسلامی تان تنویر نمایید. اینکه از من در مورد اعتبارو اهمیت سند علمی پوهنتون ازهر درشقوق اسلامی سوال میکنید باید خدمت تان به عرض برسانم که بحران الدین و صبغت الله مجددی بدرجه بسیار علی از پوهنتون ازهر فارغ شده اند ، ولی هردوی ایشان ایمان اسلامی ووجدان افغانی خود در برابد پول و اقتدار فرختند ، چنانه بحران الدین ملعون حقوق یک ونیم شهید مارا به بادار خود پوتین بخشید . صبغتالله چلوس در پیشور منکر غازی بودن امانالله کبیر شد، ولی این مسلمان چلوس که به امر حکومت فاسد پنجاب در کابل منصوب گردید ، رشید دوستم جنایتکار را با یکی از سپه سالاران بزرگ اسلام یعنی خالد ابن ولید متوازن ساخت . نظر من در مورد شهید میوندوال و شهید شفیق این است که این هردو از ستاره های درخشان و بی نظیر علم و معرفت و عرفان اسلامی کشور ما بوده و هردو مسلمان متقی ، متدین و متعهد بودند . پروردگار عالم میفرماید : ان اکرمکم عندالله اتقکم مطابق نص فوق الذکر ، درک بالاتر از آن در حیطه درک پروردگارعالم است و بس . با عرض حرمت |
 |
اسم:
سلطان جان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
09.11.2015 |
|
قاسم باز ته یوه یادونه ! ما تاته مخکی لیکلی و چی تر دی وروسته که ته هر څه ولیکی زه به ځواب نه درکوم، خو دامی هم لیکلی و چی که اړتیا وه نو یو څه حقایق به د ګرانو لوستونکو سره شریک کړم. داچی زه شاعر یا لیکوال یم که نه، او که څه لیکم څنګه یی لیکم په دی باندی هغه څوک پوهیږی چی سواد ولری نه بی سوادان. دا خبره چی تاسو د شهید ما ما د خولی په ثبت شوی کست کی اوریدلی نورو هم او ریدلی، داچی څوک یی د حالاتو په نظر کی نیولو له کبله څنګه تعبیروی او تاسو د خپلی پوهی له مخی هغه څنګه تعبیر او تعریف کړیده زه یی بیا هم اوریدونکو ته پریدم چی هر څوک خپل قضاوت پری وکړی. داهم تاسو لیکلی دی چی د دی کلیمی معنی داده.......«او په امریکا کی خلک دی ته بزنس وای» او هم مو په ویاړ سره لیکلی دی زه څومره کلنی عاید لرم او نور خلک دلته د پیسو د ګټلو د پاره راځی نو دا پریکړه به هم ګران لو ستونکی وکړی چی غرب ته راغلو افغانانو ته د پيسو د ګټلو توهین له داسی لاری نه چاکړی ، ما که تا؟ د یادولو وړیی بولم چی د شهید ماما درنه کورنۍ همدا اوس هم د الله (ج) په فضل او مهربانۍ د پلار او نیکه دیره او حجره بیرته ساتلی او که چا جلال آباد ته سفر کړی وی او یا هلته استوګنه لری نو د شهید ماما د اولادی د همیشه خواره دسترخوان پته به ورته لګیدلی وی، همدارنګه زمونږ په ژوند ، زمونږ د اولادونو په تحصیلاتو، کار ، وظیفو او ټولنیز سلوک باندی دلته په کاناډا کی هم ټول اوسیدونکی افغانان پوره پوره خبر دی، د زیاتو ویلو او لیکلو اړتیا یی نه وینم. داچی تاسو لیکلی چی د باز کورنۍ د ماما د کورنۍ سره څومره احسانونه کړی او دا کورنۍ څومره ناشکره ده غواړم ګرانو لوستونکو سره د دی دوه کورنیو د پیژندګلوی او کومکونو په هکله یو څو لنډی خبری ولرم . د افغان جرمن د درانه پورتال قدرمنو لوستونکو د سلام او احترام نه وروسته هیله ده چی د ا څو کرښي په غور سره ولولی، د پیژندګلوی د منځ ته راتلو کیسه داسی ده : د شهید ماما مرحوم پلار حاجی فتح شاه نومیده چی د شینوارو د قوم یو منلی او باعزته مشرو ، هغه د سردار داودخان سره له هغه وخته راهیسی د یوه باعزته قومی مشر په توګه پیژندل چی سردار داود د مشرقی په ولایت کی د تنظیمه رئیس په توګه دنده در لوده. مرحوم بازمحمد منګل هم هماغه وخت په جلال آباد کی د سردار داود سره و او ددواړو تر منځ دپیژندګلوی پیل له هماغه وخته شویدی، چی وروسته یی پراختیا و میندله. قدرمنو لوستونکو ته به یا په یاد وی او یا به یی اوریدلی وی چی په ۱۹۷۰میلادی کال کی چی د ۱۳۴۹ هـ ـ ش کال سره برابر دی د نوراحمد اعتمادی د دویمی دوری د صدارت په وخت کی د کابل د پلخشتی په جومات کی د هیواد له بیلا بیلو برخو نه ملایان را ټول شول او د حکومت په ضد یی تبلیغات پیل کړل او په هیواد کی یی د اسلامی شریعت د پلی کیدو غوښتنه کوله، بلاخره نتیجه داشوه چی د شپی له خوا تر ۴۳ وروځو وروسته د وخت حکومت ور بادی حمله وکړه او ملایان یی په لاریو موټرو کی واچول او خپلو سیمو ته یی یوړل، خو خبره همدلته پای ته ونه رسیده ، د همدی کال په اوږدو کی د شینوارو د اچین په ولسوالی باندی بیا ملایان سره را ټول شول او د آچین په ولسوالی یی د حملی فیصله وکړه ، په دی وخت کی د بازمحمد منګل مشر زوی حسن باز چی د قاسم باز مشر ورور دی د آچین ولسوال و، د ده سره دده کورنۍ (ماشومان او تور سری )هم هلته اوسیدله، حسن باز په حکومتي چاوڼی (ولسوالۍ) باندی د حملی په وخت کی په ولسوالۍ کی نه و، د شمید ماما والد حاجی بابا چی د ملایانو د دی پریکړی نه خبر شو نو د هغوی د حملی نه د مخه د ولسوال باز د کورنی( تورسرو او ماشومانو) د ساتنی او حمایت په منظور لاس په کار شو او د خپل قومی نفوذ نه په ګټی او چتونی سره یی ، په ډیری چټکی د ولسوال ( باز ) د کورنی ماشومان او تور سری په ډیر عزت او قدر سره یوه مصؤن ځای ته انتقال کړل. د ولسوالۍ تر وهلو او نیولو وروسته بیا شهید ماما او شهید عبدا لمنان چی دواړه د شینواری قوم باعزته مشران و د معضلی د حل د پاره د وخت د چارواکو له خوا ور ولیږل شوو او مسئله یی همواره کړه چی اوږده کیسه لری . د یوی یوی نیمی اونۍ وروسته حاجی بابا د ښاغلی باز کورنۍ په پوره عزت سره هغوی ته وسپارله، که چیری د قاسم باز هغه ولسوال ورور ژووندی وی نو د ځان د خبر تیا د پاره له هغه نه پوښنته کولی شی. تردی واقعی وروسته بازمحمد منګل د ما ما د کورنۍ سره ښی اړیکی درلودی، نو همغه و کله چی د سردار داود له خوا ماما د یو شمیر نورو کسانو سره د میوندوال د تش په نامه د کودتا په تور زندانی شو نو مرحوم حاجی بابا د شهید ماما والد چی کابل ته راغی نو و یی غوښتل چی د بازمحمد منګل سره وګوری او که ممکنه وی چی داودخان سره د لیدلو زمینه ورته برابره شی. په همدی ملحوظ زه د مرحوم بابا سره د بازمنګل کورته چی هغه وخت په شهرارا سیمه کی اوسیده ورغلو، باز صاحب د حاجی بابا سره ولیدل، هغه زیار و ویست چی د خپل زوی مجید باز له طریقه چی هغه وخت د داود یاور و بابا ته د داودخان سره د کتنی وخت واخلی خو و یی نه شو کولی چی دا کار وکړی. تر هغی را ورو سته بیا تر نن ورځی پورنی د ماما د کورنۍ له خوا هیڅکله او په هيڅ ځای کی نه د باز د کورنۍ سپکاوی شوی او نه مونږ دا تصور کړیدی چی د میوندوال د کودتا په جرم نیول شویو اشخاصو کی به باز هم لاس ولری، مونږ هغه وخت هم په دی باور وو او اوس هم یو چی د میوندوال تش په نامه کودتا د وخت د شوروی اتحاد د ( کی،جی،بی) د جاسوسۍ د دستګاه یو پلان و چی د څو نتو بی مغزو او کوتاه نظرو له خوا د یو شمیر ملی شخصیتونو په وژلو سره تطبیق شو او بیایی دوی هم له مخی لری کړل ، دی کار ته یی تر هغی دوام ورکړ ترڅو یی خپلی نیغی مداخلی ته لاره پرانسته او افغا نستان یی په مطلقه تو ګه اشغال کړ. درونو لوستونکو ! داؤ د شهید ماما او باز منګل د کورنیو تر منځ د مرستو او کومکونو جریان چی تاسو ته وړاندی شو او اوس هم ګوری چی ښاغل قاسم باز د هماغه ماما کورنۍ په څومره درنښت سره یادوی چا چی د هغه د کورنۍ په سر د پت او عزت څادر ور خور کړیدی او د هغه عزت یی د ځان عزت ګڼلی . تاسو قضاوت وکړی، اوقاسم باز چی ماته یوڅه غیر نورمال او ناپوه انسان ښکاری او تقریبأ معاف دی پریدی چی په دی ډول لیکنو سره نور هم د خپل پلار او خپلی کورنی درناوی په ټولنه کی زیات کړی. د پښتو یو شعر دی چی وایی : د نا اهل زوی له لاسه پلار برباد شی ــ خدای دی نه کاندی اولاد د چا نا اهل.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
09.11.2015 |
|
هموطن محترم آقای شهسوار سنگروال، بعد از عرض سلام،مضمون تحلیلی تانرا با معرفی آقای احمد فواد ارسلا و معلوماتی در زمینۀ مسافرت تان به استانبول مطالعه نمودم و ازین که بدیدار آثار تاریخی و اسلامی آنسرزمین علاقمند گردیده اید، کار پسندیده ای نموده اید، مخصوصاً که نام مقدس افغانستان«اوغانستان» را در نقشه مشاهده نموده و قدامت تاریخی آنرا به اطلاع خوانندگان رسانیده اید. در قسمت معرفی منطقه ای که موزیم و آثار تاریخی عصر عثمانی در آن قرار گرفته اند، عرایض مختصری دارم که تقدیم میگردد: آبدۀ تاریخی ای را که شما به اسم«حرم» فرموده اید که موزیم در آن قرار گرفته است و عکس آنهم در مضمون دیده میشود، گمان می نمایم که قصر با شکوه و مشهور «توپکاپی سرای» است که با داشتن عمارات مجزا و یا بهم چسپیده به شمول قسمت «حرم»، مجموعاً یکی از مشهور ترین بناهای امپراتوری شاهان عثمانی را تشکیل میدهد. آغاز تعمیرات این قصر بعد از فتح پایتخت روم شرقی یا قسطنطنیه- استانبول فعلی، بدست «سلطان محمد دوم- فاتح» بعد از سال ۱۴۵۳، گفته میشود. این قصر باشکوه بالای پیشرفتگی بین دو پیکر آب، بالای «باسفورس» بنا گردیده است و در بین دروازه های مختلفۀ آن، همینیکه در عکس دیده میشود بنام« باب همایون» شهرت دارد که درب دخول سیاحین بیشمار از همین جا صورت میگیرد. موزیمی که شما از آن یاد آوری نموده اید، مقابل این در به فاصلۀ دور از آن قرار دارد، در حالیکه «حرم» در دست چپ واقع گردیده و در حقیقت حرمسرای شاهان عثمانی بوده و چون «سُلطان سلیمان کبیر- سلیمان قانونی» مدت ۴۶ سال سلطنت خویش را درین عمارت باشکوه و متعلقات آن با داشتن حرمسرای بزرگی سپری نمود« ۱۵۲۰-۱۵۶۶» و از همین محل به جنگ ها و کشور کشایی ها رفت، بیشترین آثار موزیم، مخصوصاً جواهرات مردانه و زنانه به شمول سلاح سرد مطلای مزین به احجار کریمه در موزیم، بیشتر به عصر وی متعلق می باشد. همانطور که بیان گردید عمارت «حرم» سلاطین عثمانی، الحاقیۀ دیگری است در سمت چپ آن باغ بزرگ که تشکیلات داخلی آن با شکوه بوده و اطاق های پذیرش وزرا یا دیوان، برای جلسات شاهی در آنجا هم موجود است و البته تعداد زیادی اطاق هم برای اهل حرم با در نظرداشت مقام و منزلت مختلفۀ آنان تزئین و ترتیب گردیده است. هنر کاشی کاری آنعصر ممالک شرقی که با تنوع و مهارت بینظری درین قسمت بکار رفته است، از عجایب زیبایی های دستان هنرمندان آن امپراتوری با شکوه و «قرن محتشم» را تمثیل مینماید. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
08.11.2015 |
|
محترم آقای داؤد ملکیار سلام دو ادعای بی اساس شما یکی اینکه نوشته اید: «آقایان هیواددوست و عین الدین راستگو یا آقایان کاظم و سیستانی!» و دیگر اینکه: «این کست صوتی را که آقای کاظم چند هفته قبل برای نشر آن به تلویزیون های افغانی تماس گرفته بودند،...» مرا واداشت تا به این گمان بیشتر باور کنم که هر آنچه جناب شما می فرمائید، ناشی از تصور بی بنیاد شما است که واقعیت ندارد و یک افترأ محض است. وجداناً به شما اطمینان میدهم که هیچگاه من زیر نام "هیواد دوست" و یا "عین الدین راستگو" چیزی نوشته نکرده ام و اگر بنویسم، از کسی ترس ندارم، چون تاجائیکه نوشته های این دو شخصیت محترم را که با هیچیک شان شناخت ندارم، تاحال خوانده ام، در کمال ادب و عفت کلام و استدلال موزون نوشته اند که خدا خیر شان دهد. موضوع دوم که گویا من چند هفته قبل با تلویزیونهای افغانی تماس گرفته و تقاضای نشر نوار مورد نظر شما را کرده باشم، باز هم حقیقت ندارد و اگر شما به این ادعای خود صادق هستید، لطفاً نام آن تلویزیون را بنویسید و با شخصیکه من با او به تماس شده ام. یکی از دوستان شما شفاهی این ادعا را کرده و گفته است که من با آقای نبیل مسکینیار به تماس شده و از ایشان خواهش نشر انرا نموده ام که از ایشان نیز ثبوت ادعای شانرا تقاضا میدارم.
فرضاً من به چنین اقدامی مبادرت ورزم، نخست به کسی مربوط نیست و نیز اگر چنین کاری صورت گیرد، غرض روشن شدن حقایق کار خوب است. طوریکه خود گفته اید، این نوار را شنیده و از ان اطلاع دارید، پس مشکل درکجاست و چرا درباره نشر آن احساس ناراحتی میکنید/ بگذارید مردم از قضایا باخبر شوند تا بتوانند در پرتو آگاهی های لازم در زمینه قضاوت کنند. آیا اینکه شما تا حال هرچه در دست داشته و به نشر سپرده اید، کسی شما را مورد استنطاق قرار داده است؟ به دیگران نیز این حق را بدهید که اسناد نشر شده را جهت تداعی خاطر باز نشر کنند، و اما اتهام نبندید و این پورتال وزین را شما و دوستان تان با همچوادعا های بی اساس به یک میدان جدال و بگو مگو های هدفمندانه بیش از این مبدل نسازید.
|
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان زما د زړه سر
تاریخ:
08.11.2015 |
|
آقای داود ملکيار جالب است که کست اعترافات شاملین کودتا ميوندوال را برخلاف معمول کار روز مره شما (کست ساختن از دروغ های شاخدار) کست ساختګی خطاب نه نمودی.
خبر یاست ګرانو لوستونکو چی د شهید سردار محمد داود خان لومړنی فرمان د مرکزی کميټی په لومړنی غونډه کی د خپلو شخصي ځمکو څخه سل جریبه ځمکه مستحقو کسانو ته ورکول و.* او د جمهوری دولت لومړنی کار د مجنون شاه د مسجد ډبری ایښودل و.**
* خاطرات سیاسی جنرال قادر در ګفتګو با پرویز آرزو.
** د افغانستان کالنۍ ۱۳۵۲ |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.11.2015 |
|
دوست گرامی محترم عبدالله از کلیفورنیا درود بر شما مطلب شما را در ارتباط با محترم عبد الرحمن پژواک که در نظر سنجی درج نموده بودید، حذف کردیم زیرا امکانات نشر مطالب چندین صفحه یی در نظرسنجی ممکن نیست. شما میتوانید مطلب تان را در فورم یک مقاله برای ما بفرستید، ان شاء الله بدون مشکل به نشر میرسد. خواستم به اطلاع شما برسانم تا عدم نشر مطلب سبب خطور سؤال در ذهن مبارک شما نگردد.
با حرمت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
08.11.2015 |
|
بنام حضرت پرورگار عالمیان نمی دانم دانش ، فهم و علمیت دو شخصیت محترم در امور دینی چه وقت و در کجا مطرح بحث بوده. دلیل بالا ساختن این مطالب چیست ؟ آیا نوشتن آن حتمیست؟. ای کاش ممتحنی به سویۀ این صاحب کلام می بود که از هردو امتحان امور دینی می گرفت. در مطبوعات آزاد آن دوره حتی در نشرات دولتی اشعار بس پخته تر، سوزناکتر و پر محتوی تر انتقادی سروده می شد. حالا از فرط واماندگی شعر را سند می خوانند و از نقل کنندۀ آن شعر توصیف می گردد یاللعجب!. بیانات ببرک و اناهیتا و دیگر چپی ها و خبرگان دیگر در شورای ملی بمراتب تندتر برهنه تر و شدید تر از این شعر بود اما محیط تبارز آن میسر بود . این که شهید محمد موسی شفیق خوب عالم دین بود و یا شهید میوند وال چه به درد حاضران و آیندگان می خورد مگر این که زندگی نامۀ شان نوشته شود.
|
 |
اسم:
عبداله محل سکونت:
California
تاریخ:
08.11.2015 |
|
احترامات به مومند صاحب !
محترما ! ازینکه آقای شفیق در یک پوهنتون برزگ اسلامی در مصر موضوعات اسلامی را آموخته وبه درجه عالی فارغ شده اند. آیا آن سند خوب برای شما شده نمیتواند ؟ ویا اگر شما فکر میکنید دانش اسلامی آقای میوندوال زیادتر از موصوف است تشریح نمائید تا از معلومات شما مستفیدشویم .
در مورد آن شعر که چند ماه قبل ازین دریچه نشر شده بود اگر <<درست >> آنرا خوانده باشید ، نوشتم در مظاهرات دهه دیموکراسی آن شعر را در <<آنزمان>> میخواندند. وبه اصطلاح < مدروز> شده بود .امیداست قناعت تان حاصل گردیده باشد.
این ملک یک انقلاب میخواهد خون ریزی بی حساب میخواهد
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
08.11.2015 |
|
Relating to Waris Ahmad Baraak writings:
Regardless of how pro late President Daud Khan personalities and historians dice, slice or cut his great qualities into bits and pieces, but the fact still remain the same that it was him that allowed Afghanistan landscape to become battle ground for the then two opposing superpower rivalries.
It was his self created flaw political guideline based on his laughable maxim of " lighting my American cigarette with Russian match " that squeezed a weak between the two giants. Simply, Daud Khan had abandoned Afghanistans' traditional long standing foreign policy and replaced with bouncing back and forth in a very short length of time as if following a personal mood relating to big power politics.
Self centered personalities in power seldom build.
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
08.11.2015 |
|
برادر والاتبار محترم عبدالله خان از کلیفورنیا جناب شما در درهمین دریچه ادعا فرموده اید که مرحوم موسی شفیق نسبت به مرحوم میوندوال مسلمان تر بود، من بمنظور تنویر از تنور تان محترمانه تمنا مینمایم تا در موارد ذیل روشنی بیندازید : شما در کدام رشته علوم اسلامی طور مثال الهیات ، حدیث ، تفسیر ،فقه و یا قواعد فقهی مانند اجماع ،قیاس ، قواعد مرسله و غیره تحصیلات سیستماتیک و یا مطالعات تحقیقی و تبحر دارید ؟ امیدوارم به تأسی از تحصیلات و یا تحقیقات در یکی از شعب ، علوم اسلامی فوق الذکر توضیح نمایید که روی کدام معیار ها و پرنسیپ های شعب مذکور قضاوت خود را در مورد درجه اسلامیت دو شخصیت بزرگ معاصر کشور مبتنی ساخته اید ؟ سوال دوم من هم به ارتباط یک بیتی است که از قلم جناب شما در همین دریچه خوانده ام .شما نوشته اید : این ملک یک انقلاب میخواهد خون ریزی بی حساب میخواهد امیدوارم مرا روشن فرمایید که منظور تان در تضمین فرد فوق الذکر از چگونه انقلاب است و نام این انقلاب چیست ؟ آیا مردم و کشور ما در طول سالیان متمادی کم کشته داده که جناب شما هنوز هم شعار و تجویز کشتار بی حساب را مبذرانه نثار قدوم مردم ، هر دم شهید و بینوای خود میکنید ؟ آیا نسخه مسیحایی جناب شما برای نجات کشور و مردم افغانستان همین انقلاب نا معلوم و خون ریزی بی حساب است ؟ از مرحمت تنویر تان متشکر خواهم بود . |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
08.11.2015 |
|
شهید سردار محمد داود خان ولی نعمت محترم قاسم باز نبود، بلکه یک رهبر وطنپرست و زعیم ملی افغانستان بود، شعار آن مرحوم خدمت کردن به مردم و جامعه بود، اینکه در این راه نیک و وطنپرست(حب الوطن من الایمان) تا حدی بسیار بالاتر کامیاب بود، از این لحاظ است که قاسم باز حق ولی نعمت تمام افغانستان را ادا میکند
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
07.11.2015 |
|
باید علاوه نمایم که در آیندۀ قریب، تحلیل واقعبینانه، با استناد به منابع متعدد، به ارتباط کست ارائه شده و راپور های ترجمه شده، برای مطالعۀ خواننگان بی تعصب و گرانقدر، تقدیم خواهد شد.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
07.11.2015 |
|
آقایان هیواددوست و عین الدین راستگو یا آقایان کاظم و سیستانی!
انتظار نداشته باشید که مانند چند نفر سراسیمه، با عجله به آنچه شما به حیث "اسناد" معتبر معرفی میکنید، عکس العمل نشان بدهم. این کست صوتی را که آقای کاظم چند هفته قبل برای نشر آن به تلویزیون های افغانی تماس گرفته بودند، در همان زمان نشر آن یعنی چهل و دو سال قبل، از رادیو کابل، و بخاطر ارتباط آن با حیات خانواده ام، با دقت و توجه به هر کلمۀ آن شنیده بودم و به خاطر دارم.
باید بگویم که نسبت مصروفیت های زیاد، به جواب عاجل نپرداختم. ولی در آیندۀ نزدیک "اسناد" ارائه شده را با سؤ نیت ناشران پشت پردۀ آن معرفی و در محضر قضاوت خوانندۀ بی طرف قرار خواهم داد. داؤد ملکیار |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
07.11.2015 |
|
خدمت اداره افغان جرمن آنلاین یک مؤسسه نشراتی در هر جای دنیا حق دارد پالیسی نشراتی خود را داشته باشد و با پیروی از قوانین مطبوعات و دیگر قوانین در داخل چوکات اخلاق مطبوعاتی، حق دارند به هر شکل و هر وسیله که قانوناً اجازه دارند ، نشریات خود را عرضه کنند. محترم داود ملکیار و محترمه ملالی جان حق ندارند نظریات و خواهش های خود را به شما بقبولانند و خواستار معرفی این و آن باشند؛ این ها وکیل و نماینده خوانندگان نیستند. نمیدانم چرا اینها و همگروپان شان به عوض بحث بر موضوعات مداوم دعوی در اسم مستعار و پالیسی نشراتی دارند. اگر کسی با هر اسم و رسمی که باشد بدون توهین و فحش وغیره طرز نوشتن های خارج از چوکات ، در این کیلکینچه نظر بدهد ، چه فرق میکند که اسمش الله محمد، غلام حضرت ، هیواد دوست ، ملالی موسی نظام ، احسان مایار، ویا غزنوی غلزی باشد؟ اگر من هر روز حرکات نامناسب در یک نشریه ببینم ، دیگر آن نشریه را خریداری نمیکنم یا نمیبینم، یا چینل تلویزیون را تغیر میدهم ؛ اما به خود حق نمیدهم که بخاطر سلیقه و شک وتردید من نشریه را تغیر بدهم.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
07.11.2015 |
|
منتظر جواب های قناعت بخش !
درین چند روز باید نوشته ها باید در مورد کودتای آقای میوندوال ، که با نشر کست و مکتوب سفارت امریکا در باره نقش پاکستان درین کودتا باید متمرکز شود، متاسفانه انتفادات بر سر چند کلمه است . زیرا هیچ امکان نداشته که رهبری یک حکومت برای کسی دسیسه بسازد بعدآ بسیاری شان را عوض سزای اعدام ،به حبس های چند ساله اکتقا گردد. و هم چنان مستنطیق باید از بین برده میشد و یا پاداش زیادتر میگرفت که همیشه سکوت اختیار میکردند. اما کسانیکه صمد اظهر را به حیث قاتل میوندوال قلمداد میکردند آنهم از طرف حکومت از کار سبک دوش گردید .
آقای حامد کرزی و اشرف غنی که بعضی کسان را از خود دور کرده نمیتوانستند و نمیتوانند ، بخاطریست که د ر بعضی معاملات پشت پرده همکارشان بوده و به اصطلاح عام << دهن پراو >> هستند .
خوشبختانه آقای میوندوال طرفدارانی هم موصوف داشته که درین پورتال داستان نویسی میکنند اما اکنون سکوت کرده اند . امید وارهستیم جواب های قناعت بخش (؟) درین مورد ارائه نمایند. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجينيا امريكا
تاریخ:
07.11.2015 |
|
كليوال شاعر او ليكوالان ? ته. لیکوالان په دوه ډوله دی یو ریالستیک لیکوالان چي هميشه حقيقي مستندي او په واقعياتونو ولاري ليكني كوي. دوهمه ډله د كلو باندو او كوخو د کاغذ مخ تورونکی چی اوتی بوتی لیکي. زه همیشه د الله څخه غواړم چی ما ددی دوهم ګروپ د لیکوالانو د شر څخه و ساته ځکه چی یو څوک په اوتو بوتو کی څلویښت کاله دروغینی لیکنی او دروغین کتابونه? لیکی د هغوی د شر نه ځان په امان غواړم دا چی یو تعداد دی لیکوالانو ته چی ادعا د لیکوالی او شاعری هم کوی د دووس ( دیوث) د کلیمی استعمال د ډګروال ماما زغونشاه لخوا خان محمد خان مرستیال ته یوه عادي او اصطلاحي جمله شكاري دا که دا اصطلاح ددوی په ماحول ځای کی کومه بده اصطلاح نه بریښی دا ده دوي كلچر او كار دي ولی ددي كليمي استعمال نتنها د افغانستان په نورو ولایتو کی حتی د نړی په ګوډ ګوډ کی دی منحوسی کلیمی ته په بد نظر كتل كيژي او ددی کلیمی ویونکی او استعمال کونکی رټی او ویونکی يي البته خپل ځان سپکوی ما ځکه لیکلی وه کله چي ما دا کلیمه د ډګروال زرغون شاه له خولی چی اواز یی په کست کی ثبت دی واوریده واقعآ متعجب شوم هغه هم په دی خاطر یو څوک چی ځانته ډګروال و وایی او بیا خپل بادار او سرکرده ته داسی خطاب وکی ایا دا د پښتونولی او افغانیت معیار دی ? یو تعداد چی ځان ته اوس لیکوال هم وایی بیا د خپل کتاب یا بهتره ووایم د خپلی تهمت نامی چی نه غوارم د کتاب خطاب وكم او يا د كتاب نوم وركم خكه داسي نويشتي ته د كتاب نوم ورکول لویه جفا د كتاب د نوم سره ده د محمد هاشم میوندال د کودتا د شامیلیونو د اعترافاتو د كسيت په اوریدو سره ددي تهمت نامی محتویات درنو لوستونکو ته بربڼډ شول دوی مجبور دی چی اوس د اصلی موضوع چی د کودتاچیانو او ( ای ایس ای ) اړیکی دی پریږدی او د خلکو ذهنیت د ( تو بګو او ما بګو ) خوا ته و ګرځوی ددی کست په نشر کیدو د دی دروغګو لیکوالانو ماهیت افشاه او کتاب یی اوس دو توت ارزش هم نلری دومره چی زما کورنی پلار او ورونو د زرغون شاه ډګروال د فامیل سره احسان وکی یو خدای او د زرغونشاه اولاد پوهیږی ولی د دی ناشکر کورنی یو غړی چی خانته کلیوال لقب یا تحلص ورکړی په څومره کلیوالی او کوڅه ډبی دول ټول هاغه افغان مهاجر چی امریکا ته هجرت کړی د ماما ژزعون شاه ډګروال په قسم د ....انو خطاب کوی دی ته وایی لیکوال او شاعر
|
 |
اسم:
Dr Salah Sayedi محل سکونت:
UK London
تاریخ:
07.11.2015 |
|
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود؟ بر زر نوشته بود كه: اين هم ميگذرد.
كابل بانك و قرار داد اخير حكومت با دزد از زندان و عمل خلاف تمام موازين قانوني و شرعي و سكوت و طفره رفتن بخش از فرهنگیان و قلم بدستان حاكم از كنار ان حيرت انگیز است. برای شان خواندن مطلب ذيل را شفارش ميكنم:
يك دوست فيسبوكي شريك در حاكميت قبلي از انتقاد گلایه دارند و تهديد ميكنند كه چنین یا چنان خواهند كرد اگر اعتراض و انتقاد عليه شان ادامه پیدا کند. ميخواهم توجه شان را به خواندن مطلب ذيل جلب كنم و بنويسم كه:
سلام چند مطلب قابل دقت. ما خوش داريم ديموكرات!؟ ازاد انديش!؟ روشنفكر !؟ و منور !؟ گفته و ناميده شويم اما ذهن و فكر ما مسموم و صرف به : حق بگو خو به طرف من. باور داريم. انچه در حاكميت گذشته و من جز حاكميت بودم و حد اقل برای ان کف زده ام از نتايج ان مسولم. اما مسوليت اخلاقي، وجداني، ديني، سياسي و جزايي است. مردم حق دارند بگویند و میگویند که فرصت داشتي كه داشتي چه كردي؟ محاسبه و حساب حق شان است و بايد قبول كرد. توضيح و تلاش برای توضيح و قناعت دادن خوب اما توضيح و دفاع از خود بايد منطق درست داشته باشداينكه: اين را توانستم و انرا نتوانستم درين موضوع چوکی نگه كردم و امتياز گرفتم اما ساکت ماندم تاکرسی ام از دستم نه رود و دران باز كمی فعال بودم و ... تلاش رهايي از مسوليت و قناعت خود دادن ممكن اما بايد ديگران و منطق سخن را نبايد كم گرفت. به چند مطلب ذيل دقت كن و برای زندگی حال و اینده درك ان لازم است: الساكت عن الحق شيطان اخرس: حديث سكوت كننده از گفتن حق به شيطان گنگ میماند و شیطان گنگ است. حال تو و خدايت كه در چند مورد مهم حق را دانسته سكوت كردي، طفره رفتي و كنار امدي و طفره رفتي ؟ دانستي و ميداني كه به نام وطن و ملت ات و افتخارت و تاريخ افتخارات ات توهين و نفيه ميشوند امابخاطر اينكه از لبه تيز دشمن و فتنه هايش در امان باشي طفره رفتي و اصلا سكوت كردي. جرم را ديدی چون زور مند بود، سکوت کردی و کنار امدی و به من چه گفتی و گذاشتي كدام ديوانه!؟ ديگر با او مواجه شود. ھمچنان با فتنه و فاسد مواجه شدي و ديدي اما هيچ نه كردی و حق نه گفتی و حتی حق گوی رس مساعدت ممکن هم نه كردی. درپیش چشمانت دسیسه و فريب عليه حق و حق گو جریان دارد اما عزت فريبنده دنيا حفظ كردی با ظلم و ناحق خود را مواجه نه كردي تاتكليف نه بيني وادعای مسلمان بودن و رسالتمند بودن هم داري؟ عجب اسلام و عجب رسالتمند بودن؟ ای وای بر حالت . دوم: در قانون نه كردن كاری که بايد شود و كردن كاری که بايد نه شود جرم است و حال در مورد خود خود قاضي شو. و تواصوا امر است. سوم: مسوليت جزايي در جايش اما حد اقل در چند مورد مسولیت اخلاقي، وجداني، اسلام و سياسي داشتيد؟ خود قاضي. لذا مردم در انچه گذشت و فرصت های طلایی غير قابل تكرار عصر از دست رفت و در نتيجه اقلا اين مهاجرت ها و غرق اطفال و از دين اسلام به مسيحيت و تقويت فتنه و فساد كه از مارها ازدهارها ساخته شد و كابل بانك چور شد این ھمه و همه نقش حاكميت قبلي و فعلي كه شما يك مهره ار مهره های ان بودید منطق و قوت خود را دارد كه مردم دست انتقاد ميگیرند. نتيجه: پس دست از ھمه چیز کشید و كنار رفت و كار و رسالت ادا نه و ترميم نه كرد و سهم در انچه خود بخش از خرابي بودم كاری نه كرد؟ جواب: نه بايد سه چندان فعال، نقد و سھم خويش را قبول و ادای رسالت کرد. از تهديد و تكليف كم كنند و يا تكليف كم ميكنم كار به جای نمی رسد و درست هم نیست. مفاهيم ديموكرات و ازاد انديش ودر همه حالات عادل را با خود قاضي شدن عادل بايد بلاخره ياد گرفت و ادای رسالت کرد.
الظالم و المظلوم كليهما فی النار ظالم و مظلوم هردو در اتش اند. ظالم بخاطر ظلمش و مظلوم بخاطر عدم قيام در مقابل ظالم و ظلم.تشكر |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
07.11.2015 |
|
د افغان جرمن آنلاین محترمی اداری ته! ستاسو څخه ډیر منندوی یم کوم خدمات چی تاسو موږ ته برابر کړی فکر کوم د صرف د مننی په ویلو به یی بی احترامی وشی . ددی لپاره چی ستاسو خدمات نور هم ښکلی رنګ ومومی غواړم ستاسو د وزین پورتال په اړه خپل نظر ولیکم
زما په نظر
1- ستاسو د پورتال هره لیکنه آنلاین نه لوستل کیږی د pdf په شکل کی دی. دا سیستم ددی مسبب شوی دی چی ستاسو پورتال ته ډیری کسان مراجعه ونه کړی ځکه pdf فایل خلاصول بیل پروکرام ته ضرورت لری ..... په همدی اړه زه غوښتنه کوم ستاسو څخه چی که چیری همدا سیستم تبدیل شی وه دی ته چی هره لیکنه ساده آنلاین پرانستل شی وروسته لاندی تر لیکنی اپشن ور زیات شی لومړی د pdf په شکل دانلود کول او دوهم هم د آفیس ورډ .doc یا .docx په شکل ډانلوډ کول همدا سیستم د انسایکلوپیډیا ویکیپیډیا ویب سایټ ته ته متناظر یا ورته شکل لری تاسو کولای شی له هغه استفاده وکړی. pdf شکل ددی لپاره چی که څوک غواړی لیکنه آپلاین مطالعه کړی او doc شکل ددی لپاره چی که کوم څوک وغواړی همدا لیکنه بل ځای ته نقل کړی لکه په فیسبوک کی خپرول او هم ددی لپاره چی ځینی لیکوالان غواړی په خپلو لیکنو کی د نورو لیکنو څخه د ماخذ په توکه کار واخلی نو یوازی د پی ډی ایف شکل دوی مجبوره کوی چی دوهم ځل هغه برخه ټایپ کړی ځکه د پی ډی ایف څخه حروف په عادی پروګرام نشی کاپی کیدلی (یوازینی پروګرام مایکروسافت ایج دی چی همدا کار کولی سی او مایکروسافت ایج براوزر فعلا یوازی په وینډوز10 موبایل لپاره دی ) چی فکر کوم لیکوالانو ته به لویه ستونزه به وی.
2) ستاسو ویبسایټ یوازی د desktop UA په شکل دی |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
07.11.2015 |
|
ښاغلى محترم ګران ورور باز صاحب
سلامونه درته وړاندی کوم هیله ده چی جوړ او روغ به یاست
ګران قاسم جان باز
ستاسو پر شخصیت باندی د ځینو لیکوالانو لخوا انتقاد دا ثبوتوی چی هغوی نور کوم مستند دلیل د مرحوم میوندوال او مرستیال د کودتا د قضیی مربوط نه لری چی د کودتا شاملینو ته برأت ورکړی ځکه چی تاسو یو داسی قوی ثبوت په همدی ارتباط ارائه کړ چی فکر کوم ټول تاریخ لیکونکی به په خپلو چاپ شوو کتابونو تجدید نظروکړی او مربوطه واقعه به څنګه چی حقیقت ده ولیکی.
مننه ورور جانه اباد اوسی
تاسو واقعی یو حقیقت پرسته او حقیقت ته تسلیم یاست.
زما په نظر ستاسو مخالف اشخاص باید ددی پرځای چی ستاسو د شخصیت په اړه لیکنی وکړی همدا به ښه وی چی د قضیی مربوط کوم څه ولیکی
په احترام |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
07.11.2015 |
|
ګران او محترم استاد ښاغلى هاشميان صاحب! سلامونه او نىکى هيلې مى ومنى! ګران هاشميان صاحب ستاسې معلومات چى ماته مو ليکلى وه واقعي ډير ښکلې وه زه ستاسي څخه ډىره مننه کوم تاسو واقعى هم يو استاد ياست
مننه
په احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
06.11.2015 |
|
بعد از سلام و احترامات، گرچه بیان معذرت از «نشر» نوشته ای با پامال عفت قلم و دقیقاً نا دیده گرفتن اصول و باور نشراتی افغان جرمن آنلاین، طوریکه از سالهاست بالای دریچه های نظر دهی و تبصره ها نصب گردیده است، عنوانی محترم م. داود ملکیار میباشد، ولی چون بالاخره دیده میشود که این وبسایت به آنچه خود مقرر و تعین نموده است، ترتیب اثر میدهد که روزنۀ امیدی را برای حفظ حیثیت نویسندگان و خود سایت باز مینماید، خواستم عرض نمایم که «ضرر را از هرجا بگیریم، منفعت خواهد بود». در سالی که داریم، متأسفانه پامال وعدۀ این پورتال و احترام به آنچه اولیای آن صلاح دانستند که باید درین دریچه ها برای حفظ حیثیت خود آن هم، اکیداً مراعات گردد، مشکلات و نومیدی فراوانی را در حلقه های خوانندگان و نویسندگان بار آورد که نتایج آن اظهر من الشمس است. از انصاف دور نمیرویم که از یکماه به این طرف گویا بالاخره، تیم کاری این وبسایت اقداماتی مبنی بر آنچه در پالیسی تحریر درین صفحات ارائه نموده اند، با کنترول نوشته های رسیده تا حدی متوجه حفظ حیثیت سایت و نویسندگان و خوانندگان گردیدند، ولی بازهم به تدریج استعمال لغات غیر مجاز و سخیف و طعنه آمیز ازین سو و آنسو پدیدار گردید. اگر با هموطنی توافق نظر در مسائل نداریم، مگر «دروغگو» خطاب نمودن و با هتک حرمت و استعمال الفاظ دور از ادب، باید حرف ما به کرسی نشیند یا اینکه با داشتن دسترسی به اسناد و شواهد پا پیش گزاریم تا دیگران هم با چنین استدلالی از ما بیاموزند؟ باید تصریح نمود که افغان جرمن و مسئول آن یکی دو هفته قبل، خود در انتشار مضمونی نهایت توهین آمیز به تعدادی از نویسندگانی که اصلاً مطرح هم نبوده اند و با نشر تیپی از لحاظ قانونی غیر مجاز، با مظاهر کلی پامال حقوق بشر و مظالمی که درنبود عدالت و قانونیت، قسمتی از احوال استبداد را در وطن برملا میساخت، سهم مستقیم و علنی دارد. درین مضمون عده ای از نویسندگان و همکاران سابقه دار با استعمال الفاظ غیر مجاز در مطبوعات، رسماً «روغگو» خطاب گردیده اند. پس میبینیم که در اعلام مراعات پالیسی نشراتی، نباید که در آینده هم چندان دلبست. حال میرویم به معذرت خواهی به آقای «داود ملکیار» که در حقیقت حکم «عذر بد تر از گناه» را دارد؛ میفرمایید که چون تعدادی از مسؤولین این صفحات در حال رخصتی بودند، کار گویا به اهل کار سپرده نشد و آن شخص که البته جزئی از تیم کاری سیت هم بوده، بدون مطالعه«؟!» نوشته ای را حوالۀ نشر این صفحاتی که در بالای آن شرایط نشر «هر نوشته ای»، از سالها موجود بوده، کرده است؟ فقط همین آقای کبیر؟ شما برای حمایه از همکار سایت با وجود مقرره و قاعده شکنی و مسؤولیت ناپذیری علنی وی، نام خدا مانند یک دیموکرات ذبده به حفظ حرمت و « پریوسی اکت» استدلال مینمایید، در حالیکه باید توجه و اعتقاد شما مدت ها قبل بیشتر به حفظ حرمت هموطنان مطرح در وبسایت شما میبود که وظیفۀ حتمی و فرض خدمتگزاری برای آنان تلقی میگردد. حال میرویم بر نوشته ای مهم در همین دریچه، به کمک همین مفکورۀ حفظ حرمت«؟!» از جانب شما منحیث مسؤول درجه اول درین دستگاه، تعداد استعمال اسم های مستعار از جانب آنانی که در عین داشتن فعالیت های عام و تام و البته شناخت سبک و شیوۀ نگارش سالهای آنان، عندالموقع چادر بسر کشیده و به مستعار نویسی که علامت ترس و جبن است، پناه میبرند. البته که در چنین حالتی بعضاً خود تحت اسم های«وطن پرستانه» به تیر اندازی از ساحل غربی امریکا و حتی از ماورای ابحار میپردازند و گاهی با حمایه از آن بیچارگانی که صرف شهرت انترنیتی رویای اصلی شان است، نوشته های پایین سویۀ بی استناد آنان را به منزلۀ یک شبه ره صد ساله رفتن، به مدارج عالی ارتقاء املایی و انشایی مزین می سازند. اینهم یکی از آنانکه در پهلوی انکار از ابتذال نویسی و بی احترامی در سایت و اتهام بر اینقلم که خود سبب معرفی جناب شان درین وبسایت شده ام، بعد از بیشتر از یک دهه همکاری صادقانه و بیزاری از مستعار نویسی، درخواست عدم همکاری با افغان جرمن را «امر» فرموده است. آیا جناب شما، آقای قیس کبیر این مستعار نویس آشنا را که اسم مستعار یکی از همان شهرت طلبان همیشه وارخطا را که اسمی از املا و انشاء نشنیده است، بعضاً به عاریه میگیرد، چنین هدایتی داده اید؟ البته شناخت و سبک تحریر وی اظهر من الشمس استکه همه آثارش را زینت میدهد، منجمله از همین دریچه با ابتیاع اسم جدیدی بنام«محبوب کاتب» و استعمال اصطلاحات خاص و معمولۀ آثار خود، همگان کاملاً به هویت وی پی برده اند؛ ولی عجالاتاً با وی کاری ندارم. جواب تان البته برای من جدی بوده مورد غور و مداقۀ دقیق قرار خواهد گرفت.
هیواد دوست محل سکونت: امریکا تاریخ: 04.11.2015 به خانم محترم ملالی نظام خواهرعزیز، شما در هر تبصره ونظرخویش دردریچۀ نظرسنجی،ازسیاست نشراتی سایت افغان جرمن آنلاین، شکایت وانتقاد میکنید واظهار میدارید که نشرانتقادات ناسالم ،اتهام ودشنام سخنان مستهجن روش نشراتی این سایت است، در همین نوشتۀ اخیرتان به جواب اقای فواد ارسلا خواندم که نوشته اید(متأسفانه شما که در میدیای وسیع انترنتی افغانی قدم گذارده اید، گاهی با سوؤ تفاهمات متوجه نمیگردید که انتقاد سالم، ولی نه دشنام و اتهام به دروغگویی هموطنان بصورت مستهجن، طوریکه درین وبسایت اجازۀ نشر دارد ) نمیدانم که چرا شما از قدم گذاشتن یک هموطن خود در دنیای مطبوعات وانترنت متاسف استید؟ایابه نظرشما خوب بود که او در این دنیای دانش قدم نمیگذاشت؟ ثانیا شما برای ما نشان بدهید که کدامیک ازنویسندگان این سایت جملۀ مستهجن تراز جمله شما در نوشته خود بکار برده است که شما خود را نادیده میگیرید وانگشت ملامتی را بسوی دیگران دراز کرده و روش نشراتی افغان جرمن را زیر انتقاد میگیرید، منهم میگویم که مسئول این سایت باید نمیگذاشت تا چنین کلمات درنوشته شما به نشرمیرسید ولی به نظرمیرسد که مسئول یا مسئولین این بخش آنقدر غرق کارهای دیگراست که فرصت خواندن نوشته تان را نداشته است . جالب این است که شما ملامتی چنین کلمات را به دیگران حواله میدهیدومیگوئید این دیگران اند که درمقالات خویش «عفت قلم» یا«عفت کلام» را راعایت نمیکنند. وازاین شکایت های شما بر می اید که تنها کسی که نوشته هایش با عطردل انگیز «عفت قلم»، بدون «مدعا وغرض» برشتۀ تحریر در می اید شما میباشید وبعد از شما چند تن دوستان همفکر تان،اگر واقعاً آنچه را مدعی استید ومینویسید وبه آن ایمان وباوردارید، پس چرا با این پورتال همکاری دارید وهر روز ویا هرهفته مقاله ویا نظریات خود را در آن به نشر میرسانید واز دیدن آن احساس افتخارمیکنید، ایا بهتر نیست تا مطابق میل وآرزوی خود کدام سایتی پیدا کنید ومنبعد مقالات خود را در آنجا به نشر برسانید تا هم شما ازاین عذاب کمبود عفت کلام،نجات یافته باشید وهم پورتال افغان جرمن از شکوه وشکایت های پیهم شما خلاص شود واحساس راحتی بکند!
|
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
اضلاع متحده
تاریخ:
06.11.2015 |
|
خدمت اقتصاد دان و محقق عالیقدر و محترم جناب داکتر صاحب کاظم ترجمه مطالب زهر آلودی از منابع خارجی در مورد کودتای نام نهادشهید میوندوال درین ویب سایت بدست نشر رسید و به سرعت تأثیر سمی خود را در ذهن بعضی خوانندگان محترم بعمل آورد . برای نسل جوان که شاهد عینی صحنه سازی های واقعات سیاسی دوره زندگانی ما و شما نبوده اندو درک حقانیت آن واقعات برای شان مشکل میباشد ، به نظر این ارادتمند شما ، نشر همچو مطالب و قبول آن بحیث یک سند واقعی ، گمراه کننده خواهد بود ، چنانکه حتا ذهن یک هم وطن مارا که دیگر به نسل جوان هم تعلق ندارد مغشوش ساخته و فورأ فتوای خود را مبتنی بر همین راپور صادر نموده چنانکه میویسد : « نظر به نشر کست ها و راپور سفارت امریکا حقایق را نشان میدهد که میوندوال با هم کاری پاکستان این عمل را میخواست انجام دهد که آن یک خیانت ملی شمرده میشود» ملتجی ام جناب شما به حیث یک شخصیت خبیر و بصیر تحقیق خود را به شکل کامل و همه جانبه در مورد کوتای نام نهاد میوندال و حقانیت این راپور در بخش تحلیل ها « نه دریچه » تحریر فرمایید تا نسل و مردم خالی ذهن و زود باور در ظلالت و گمراهی باقی نماند . با عرض حرمت |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
06.11.2015 |
|
خدمت مسولین سایت افغان جرمن انلاین و جناب دوست فراموش ناشدنی اقای سلام ملکیار، را صد سلام! باور نماید. ان عده دوستان و افغانانیکه بنده را از نزدیک میشناسد انها میدانند که بنده هیچ ګونه تعصب در مورد هیچ قوم قبیله ندارم. ان شعریکه که من نوشته بودم نه شاعر ان من بودم و نه کدام اعضای فامیلم ان شعر را سروده بود. فکر میکنم که ان شعر تقریبآ دو سه صد سال قبل نوشته که تا حال بین مردم ولایت ننګرهار دهن به دهن زم زمه میګردد. واقعآ من باید حساسیت این موضوع را درک میکردم که نکردم، لازم این بود که افغان جرمن انلاین باید تنهاان شعر را از مقاله من خذف میکرد نه حذف تمام مقاله بهر صورت . در این مورد من هیچ ګونه اعتراضی ندارم. اقای داود سلام ملکیار. خوب شد که بعد از چند وقت زیاد نوشته شما را دراین سایت می خوانم. فکر می کردم که بعد از نشر کست اعترافات ګروپ کودتایی اقای محمد هاشم میوندوال صاحب دیګر شما قلم تانرا بسته نموده و به افسانه ګویها خاتمه میدهید. نام خدا افرین به جرات عالی تان. که تا حال می رزمید. زنده و خوش باشید، دوعا ما همیشه همرای تان است. تر قیامته به یی مغزه په قرار نه وی چا چی ما سره وهلی سر په سنګ دی
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
06.11.2015 |
|
متصدیان محترم نشراتی افغان جرمن آنلاین!
با عرض سلام و احترام اقدام برداشتن یک مضمون را از صفحۀ تحلیل ها بنابر دلائل مؤجه یک قدم مثبت بسوی تطبیق سیاست نشراتی شمرده آن را کار بس نیکو دانسته تقدیر می نمایم. و یقیناً درس آموزنده برای دگران است. پیامی دارم به نویسندگان محترمی که در نوشتن مضامین بعضی خشره نویسان را مدد می رسانند و خوانندۀ آگاه و بیدار از مدت ها بدین سو به سبک نوشته و سطح بیان مطالب همه آشنایی کامل داشته و مشاهده می نمایند شخصی که در یک سطر ده ها غلطی املایی داشته از انشاء و صرف و نحو اثری نبود شب در میان نویسندۀ غاور وچیره دست شده نه تنها بی عیب می نویسد بلکه سلیس و روان هم می نویسد. گاهی که تنها و بی مددگار می ماند دوباره همان شیوۀ اصلی مطابق سویه و استعداد شان متجلی می گردد. اگر این کمک به روی حسن نیت و تدریس یک هموطن صورت گیرد فبها، اما متأسفانه از آن در ستیز های شخصی علیه دیگران مورد استفاده قرار می گیرد. چون درب به روی همه باز است نباید از پس کوچه ها و پشت دیوار ها سنگ پرتاب کرد بلکه با استفادۀ مشروع از موهبت آزادی بیان باید خود نوشت و به نام اصلی خود نوشت. پیروی از این طرزالعمل خود یک سوء استفاده بوده و مفتضح ساختن کمک گیرنده است. اگر در آینده مضامین توسط مسؤولین قبل از نشر مورد ارزیابی قرار گیرد و دربارۀ مناسب بودن و غیر آن تصمیم گرفته شود به اعتبار نشریه می افزاید. معاذیر مریضی مدیر محاسبه و فاتحه رفتن مدیر اوراق در چنین شرائط چندان مؤجه نمی نماید.
|
 |
اسم:
انجنیر سلطانجان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
06.11.2015 |
|
ښاغلی قاسم باز! داچی ستاسو لیکلی مطلب د افغان جرمن د ویب پاڼی د درونو مسؤلینو له خوا له دی کبله چی مناسب کلمات او د یوی سالم لیکنی آداب پکی نه وو مراعات شوی له پاڼی نه ویستل شوی، زه ورته ډیر ډیر کوروادانی وایم او د افغان رنځیدلی ملت د دردونو په دوا کیدو کی ورته د زیاتو بریاوو غوښتونکی یم. زه هیڅکله نور نه غواړم چی د تاسره په کوڅه یی لیکنو هم خپل وخت ضایع کړم او هم د نورو قدرمنو لوستونکو، ځکه زه پوهیږم چی قلم څومره حرمت لری او کلمات څومره طاقت. ماته په افغانستان کی ټول پراته قومونه ډیر درانه، باعزته او غیرتی ښکاری. زه یواځی له تا نه د دی غوښتونکی یم چی درانه انسانان په سپکو کلماتو مه بادوه، په چا باندی شحصی تیری مکړه، او بل څوک هم دی ته مه مجوروه چی د څینو تیرو زمانو کیسی ستا د معلوماتو د پاره ستاسو مخی ته کیدی . بس همدمره تردی وروسته که ته هر څه وای اوهرڅه لیکی اختیار لری. |
 |
اسم:
مسؤولین افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
06.11.2015 |
|
با سلام و احترامات فایقه خدمت محترم ملکیار صاحب! شما مطلع هستید که در هر تیم و یا گروپ کاری در هر جا که باشد گاه گاهی سوءِ تفاهماتی در مکالمات و راپورتاژ های کاری شان صورت گرفته می تواند و این عمل هم یکی از اعمالی بود که بدون دقت و تعمق از جانب یکی از همکاران قلمی که مسؤولیت نشر چند مطلب را نسبت ضیقی وقت و غیر حاضری یکی دو نفر از همکاران بخش نشراتی، به طور بسیار موقف به ایشان محول کرده بودیم، ایشان بدون مرور متن نوشته را آنلاین نموده بودندکه ما به مجرد مطالعۀ متن فوراً تصمیم گرفتیم مطلب را از صفحه بیرون ساخته با نشر کننده و نویسنده به تماس شویم و عواقب آنرا برای شان توضیح کنیم. با تأسف ما نسبت حفظ حرمت و (privacy) همکاران تیم اسم نشر کننۀ مطلب را نمی توانیم افشاء کنیم اما بی فکر باشید ان شاء لله همچو عملی بار ثانی تکرار نخواهد شد. ما با ایشان در باره، صحبت مفصلی داشتیم. همچنان قسمی که در این دریچه ملاحظه می فرمائید، ما از جناب قاسم باز هم جدی خواهش نمودیم که متوجه استعمال الفاظ و کلمات در نوشته های شان باشند در غیر آن اگر باز هم همچو چیزی تکرار شد از نشر مقالات شان جداً معذرت خواهیم خواست. این خواهش ما نه تنها متوجه جناب «باز» بلکه متوجه همه نویسندگان افغان جرمن آنلاین میباشد.
با احترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
06.11.2015 |
|
به مدیریت محترم و مسؤل پورتال افغان جرمن آنلاین!
بعد از تقدیم سلام، میخواهم سوال دوستانه ای را با جناب محترم قیس کبیر در میان بگذارم، و آن اینکه: شما اخیراً بنابر تخلف و یا عدم مراعات پالیسی نشراتی، تصمیم گرفتید تا نوشتۀ آقای قاسم باز را بعد از نشر، از صفحهء پورتال حذف نمائید. من در مورد محتوی آن نوشته و علت تصمیم شما فعلاً تبصره نمیکنم، ولی از جناب شما، که قرار معلومات دست داشته، شخص تعلیم یافته و دور از تعصبات و وابستگی های نا مطلوب بشمار میروید، دوستانه خواهشمندم تا: برای معلومات خوانندگان این پورتال، اسم آن شخص را که با کلید یا کود مخصوص، این مضمون را آنلاین نموده بود و شما آنرا نا مطلوب تشخیص دادید، لطفاً معرفی نمائید. چون این کار مخفیانه صورت نگرفته و جزء اسرار شمرده نمی شود، لذا با شریک ساختن این معلومات کوچک با خوانندگان تان، در آینده هر کلید دار را به احتیاط و خویشتن داری تشویق و رهنمون خواهید شد و در عین زمان، موقعیت خود را به حیث یک شخصیت آزاده و غیر وابسته، هرچه بیشتر تثبیت و تحکیم خواهید کرد. با تقدیم احترام مجدد. داؤد ملکیار. |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
المان
تاریخ:
06.11.2015 |
|
جناب قاسم (باز)، نظر و مقالــﮥ شما را بنابر داشتن کلمات زشتی که در آن بکار برده شده بود از پورتال افغان جرمن آنلاین حذف کردیم. یکبار دیگر از شما و همه همکاران قلمی پورتال خواهشمندیم تا قبل از نشر مقالــه و یا نظر شان در دریچــﮥ نظر سنجی روش نشراتی این پورتال را دقیقاً مطالعه فرمایند، هرگاه در نوشته های دوستان کلمات عاری از ادب نشراتی و فرهنگ اصیل افغانی دیده شد نوشته های شان به هیچ وجهه نشر نخواهد شدو اگر روی تصادف هم نشر شد به زود ترین فرصت دوباره حذف می شود.
ادارﮤ پورتال افغان جرمن آنلاین |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.11.2015 |
|
جناب محترم قاسم خان باز! سلام عرض می کنم. برادر عزیز! این که شما کدام شخص یا شخصیت را تائید می کنید، حق مسلم شماست و هیچ کس هم معترض این امر نیست اما تحفظ این حق هرګز به کسی این جواز را نداده و نه میدهد که بخاطر یک شخص ( شخص مورد مشاجره) بر یک قوم یا سمت یا فرهنګ بتازد و با پاشیدنِ نمک های انګلیسی بر پیکرۀ پاک این یا آن قوم و سمت و فرهنګ، موجب رنجش برادران هموطن خود ګردد، شما که مشاجرۀ تان با شخص ( کلیوال صاحب) صورت میګیرد چرا با نوشتن ابیات و ادبیات سخیف و بدور از آموزه های دینی و ملی و انسانی، بر قوم شینواری می تازید، مګر همین قوم شینواری در کنار سایر اقوام نجیب این سرزمین به ادامۀ حکومت رئیس جمهور فقید مورد عشق و علاقۀ شما، وفادار نبودند؟ کسیکه یک زعیم را قبول داشته باشد باید اخلاق و توصیه های آن زعیم را نیز تعقیب و مراعات کند نه اینکه فقط بخاطر بعضی ملاحظات این یا آن رهبر را ( آنهم به هر قیمتیکه شده) مورد تائید خود قرار بدهد.اُمیدوارم از عرض بنده ( که فقط با انګیزۀ انسانی) تقدیم ګردید، ناراحت نشوید، اګر به این اصل اعتقاد دارید که همه هموطنان با هم برادر و خواهر هستیم پس به این اصل نیز باید اعتقاد داشته باشید که توهین کردن به یک برادر و خواهر خود از هر نګاه حرامِ مطلق است. یک عرض دیګری کوچکِ بنده به برادران عزیزم اینست که در مارکیت سبزی فروشی هر فروشنده انواع و اقسام سبزی را جهت فروش عرضه میکند، هر فروشنده از حسنات و خوبی های سبزی خود فریاد می کشد نه اینکه از بدی ها و زشتی ها و ګران بودن های سبزی فروش دست بغلی اش، که این خلاف قوانین منطق میباشد، که امیوارم منظورم را آقای باز و سایر برادران درک کرده باشد. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.11.2015 |
|
محترمه زهرا دری!
ممنون توجه، لطف و رهنمایی شما که همه را با علقمندی خاص یاداشت نمودم. زنده باشید. |
 |
اسم:
داود اعضیمی محل سکونت:
فرانکفرت
تاریخ:
05.11.2015 |
|
سلام برادر محترم قاسم باز
توحین به یک قوم شینواری به نوسیندن شعر عامیانه نمایندگی از نفرت شما به یک قوم شینواری میکند وبسیار جای تاسف است. در اینده اول یک لحضه فکر کنید و بعدن بنوسید.
با احترام
|
 |
اسم:
Dr. Salah Sayedi محل سکونت:
انگلستان - لندن
تاریخ:
05.11.2015 |
|
جنايت مافيايي سرقت و اختلاس كابل بانك دنباله دارد!
مافيا حال است كه متخلف و جنايت كار قدرت سياسي داشته باشد واين حالت كشور ماست.
در مسايل جنايي كه قضيه كابل بانك جنايي هم است، وجود متخلف در زندان بخاطر شكستاندن قوانين ث، کسب پول سرقت شده و تريبه و وقايه است. هدف اساسي بودن كسب پول یعنی اگر مرده گاو با فروش ناموس پول کسب میکند باک ندارد خو مهم پول است که بدترين انديشه كنزرواتيف ها ها در اقتصاد است كه پول پاک و ناپاک وجود ندارد اساس پول است. اين نظر در اقتصاد مه اخلاق، قانون و انسان و انسانيت دران ازرش نداشته باشد، غير انساني و قابل قبول نيست. شرم اور و ننگ بر نام انسانیت است. حضور اقای ضيا مسعود و اقای علی محمدی حقوقدان و معاون پارلمان کشور و استدلال وزير سيد منصور سعادت واقعا در وجود مجرمین و محكومين توسط محاكم در يك تصوير حين عقد قرارداد با وزارت شهر سازي برايم حيرت انگیز و غير قابل ديدن بود. بلی عقد قرار داد با شخص مانند خليل الله فيروزي و ...... و وزارت شهر سازي عمل خلاف تمام موازين قبول شده قانون و اخلاق است. حتی در کشور های عنعنوی مافيايي و دیکتاتوری فردي چنین تخلف و عمل خلاف تمام اصول را كرده نم توانند و نمی کنند. چنین عمل باید به صورت صريح منع باش منع است و متخلفين دولتي بايد فورا ايتعفا بدهند. پارلمان و قضا بايد فورا تصميم بھیرد وانرا ملغی اعلان کند و متخلفين بايد پیگرد عدلی شوند. حتی حضور علني با افراد محكوم شده و زنداني و باقيدار از دولت بلی مجرمین محكوم شده اخر بلی اخر كلام و پایان سخن است. شرم و ننگ و عمل خلاف اخلاق سياسي و توسعه سياست جرم و جنايت و عام ساختن ان در روح و بنياد جامعه است و به هيچ منوال قابل قبول نیست. هيچ توضيحی بلی هيچ توضيحی به شمول كسب پول اختلاس شده ،هيچ توضيحی در زمینه ندارد و داشته نمی تواند. قوانين به صورت عام ساخته شده به همه بايد قابل تطبيق باشند. جناب علي محمدي شما حقوقدان و اميد. نمی دانم چه بنويسم؟ جناب وزير سعادت منصور و جناب ضيا مسعود چه بنويسم ايا رنگ سبز این دالر لعنتی انقدر قوي بود كه همه چیز و عزت تان را به معامله گذاشتيد؟ واقعا حتی شنیدن اش قابل قبول نیست. گریه كنم يا خنده؟ فرياد بزنم يا خاموشانه انرا مانند اوج چشم سفیدي و پایان کار بدانم؟ شما رهنمايي كنيد من كه ديگر گیچم و این را جدا مایوسی غير قابل قبول است! هر طرف تقلب است ارزو ميكنم اين عكس تقلب و فوتو شاپ باشد اما ارزویم ارزو است و واقعیت برعکس ان است. اين شرم تاريخي است! |
 |
اسم:
زهرا دری محل سکونت:
هالند
تاریخ:
05.11.2015 |
|
خدمت جناب محترم عباسی طنز با "مزه" شما را "قاموس کـبـیــر " در یکی از سایت ها مطالعه نمودم. اگر ناراحت نشوید این اثر شما یک مقاله بود نه طنز. اگر چه در آن سایت که طنز شما نشر گردیده بود چند راهنمای برای طنز نویسی که شاید در آینده شما را کمک میکرد ارسال نمودم، ولی نشر نگردید نمی دانم که چرا؟ مجبوراً به این ادرس جهت نشر ارسال نمودم. ........................................................... راهنمای طنزنویسی برای علاقمندان به طنز 1- خوب بنویسید تا خوب خوانده شوید.حضرت محمد –صلی الله علیه واله وسلم – می فرماید: “کار خوب آن است که تبسمی از شادمانی بر چهره دیگری ظاهر کند.” ۲- هنر طنز نیاز به زمینه اولیه دارد. تا زمینه طنز پرانی نداشته باشید ، تلاش های بعدی هیچ سودی ندارد.بعد از زمینه داشتن ، مطالعه متون کهن و جدید و سپس تمرین و تمرین و تمرین ، بالاخره شما را طنزپرداز مطرحی می کند.البته دو فاکتور شانس و صبر هم بی تاثیر نیست.نشانه های زمینه داشتن هم همان انشاهای دوران مدرسه و مزه پرانی های به موقع و حاضرجوابی ها و جک گویی ها و خنداندن دوستان و سایر وابستگان است. ۳- طنزنویس بیش از هرچیز بیننده ای دقیق است.او متوجه خصویات های متغیر جامعه – که برای مردم به عنوان مشکل مطرح است – می شود.در حالی که مخاطب او هنوز متوجه این برازندگی های متغیر نشده یا به آن ها زیاد توجه نکرده است.طنز نویس می گوید: ” بگذارید بر پلشتی بخندیم.من اطمینان می دهم که آنان ترحم انگیزند و ما بسی نیرومندتریم “. ۴- سعی کنید هریک از آثارتان به خودی خود خوب باشند.تا می توانید فرمایشی ننویسید. فرمایشی نوشتن هم ذوق را می کشد ، هم وقت تان را تلف می کند.برای دل خودتان بنویسید.مخاطب پیدا می شود.مردم به خوبی تشخیص می دهند کدام کلام از دل نوشته شده و کدام کار برای پول. از آن هایی نشوید که برای دو سیر نان، یکی به نعل می زنند ، یکی به میخ. اگر این جور شد،کارهای خوب تان را هم خراب می کنید. ۵- حس طنز، هرگز نمی تواند به قلبی نامهربان ،سخت و حسود وارد شود.این راز ماندگاری بهترین طنز پردازان است. طنزپردازانی که در قلب تان جا دارند را مرور کنید.شما آن ها را به خاطر آثاری که از قلب های شان سرچشمه گرفته ،دوست دارید.آن ها صاحب نرم ترین قلب های دنیا بوده اند.
بااحترام
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
05.11.2015 |
|
هموطن محترم اقای حنیف رحیمی را سلام. بعدآ خدمت شان عرض میدارم، اینکه. از محتویات نوشته تان معلوم میګردد که شما ارتباط فامیلی به میوندوال سابق صدراعظم که سر کرده کودتا مشهور به کودتا میوندوال منسوب است، ندارید. فکر میکنم که شما یکی از حواداران و یا شاید؟ یکی از اعضای ان حزب بوده باشید. که این حق مسلم شما است من در این مورد هیچ اعتراض ندارم ، شما فقط چهار بار ایشان را دیده اید و شفته شان ګردیده اید،اګر یک شخص تنها به چهار دفعه دیدن یک فرد اینطور خوشبین وی میګردد باور نماید من سردار محمد داؤدخان را از صد بار زیاد دیدم از صحبت عالمانه وی از نجابت وی از پاکی و صداقت وی از شجاعت و فداکاری وی از زیار و زحمت وی زیاد اموختم. عشق و علاقه که وی به عمران و پیشرفت افغانستان داشت فکر نکنم بعد از امان الله خان غازی به این اندازه کسی دیګر شیفته ترقی و تعالی افغانستان بوده باشد، مرحوم داؤدخان این خصایل نیک خود را در عمل بهموطنان خود به اثبات رسانید که نمی خواهم زیاد در این مورد تبصره نمایم، وقتیکه شما این حق را بخود میدهید لطفآ این حق را به بنده نیز بدهید که بنده نیز از رهبر خود دفاع نماید. اقای محترم حنیف رهیاب! در این دوسال در پورتال افغان جرمن انلاین بالای کودتا محمدهاشم خان میوندوال و نقش دستګاه استخبارت ( ای ایس ای ) و نقش کشور همیشه دشمن پاکستان جر و بحث ها دوام دارد و شما که یکی از نویسندګان و خوانندګان این سایت هستید بهتر میدانید، باور دارم ان اعترافات که من به بسیار مشکل بدست اوردم زحمت یکنیم ساله من بود تانرا به ان عده هموطنان خود که چهل سال قبل در یک پروګرام رسمی خبری رادیو افغانستان برای یکبار نشر ګردیده بود، و شاید ۹۵٪ خوانندګان این پورتال انرا نشنیده بود عرض قضاوت هموطنان خود عرض اګاهی انها نشر نمودم، این هموطنان من است که در باره ان قضاوت مینماید نه من و تو، که یکی ما شفته میوندوال و دیګری شفته سردار داؤدخان هستیم. هموطن محترم، یک بدبختی در بین ما افغانها وجود دار اګر صد و یا دوصد سال پیش هم کدام واقعه در افغانستان رخ داده امروز ما پای روسها را در ان میکشانیم. مثلآ. در قدرت ګرفتن امان الله خان، هرج و مرج دهه نام نهاد دیموکراسی که میوندوال و حزب شان، حزب اسلامی، افغان ملت، شعله جاوید، و احزاب خلق و پرچم و غیره وغیره همه انها به یک صدا ضد نظام سلطنتی شعار میداد، به این معنی که تنها در بر انداختن نظام سلطنت تنها مسکو دخیل نبود بلکه تمام کشورهای که در ان وقت منافع در افغانستان داشتند در ان ذیدحل بودند. و هر روز در پارک زرنګار به ضد ان رژیم شعارها میدادند. برادر محترم شما چی یک قضاوت عالمانه نمودید شما میفرماید (از میان برداشتن این سیاستمدار زبده و متجرب در اولویت های کاری شان قرار داده شد زیرا اینرا در آن وقت یک کودک هم می دانست که یگانه ایدیالوژی علمی که می تواند در مقابل پلانهای کی جی بی بطور علمی و اکادمیک مبارزه نماید، همانا حزب مترقی دموکرات میوندوال خواهد بود که جداً از ریشه و بنیهٔ مردمی و اجتماعی برخوردار بود.) « در ان وقت یک کودک هم میدانست » چی استدلال بجا و منطقی؟ سؤال من از شما اینست که در ان وقت که حزب خلق و پرچم در پارک زرنګار بضد سلطنت مظاهرات میکرد ایا میوندوال نمی دانست که همنوای وی به خلق و پرچم عواقب خطرناکی دارد، اګر جواب شما نی باشد پس تمام نوشته تان فقط بیش از یک بهتان چیزی بیش نیست. ولی اګر جواب شما بلی باشد، پس میوندوال نیز در خرابی اوضاع و بوجود اوردن یک فضا غیر ناسالم هرج و مرج مقصراست. شما در نوشته تان در جای دیګر نوشتید که (در آن آشفته بازار سیاسی دوران اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و به خصوص در دورهٔ زمامداری سردار محمد داؤد که روسها تلاش می ورزیدند نفوذ سیاسی شانرا در افغانستان هرچه مستحکم تر بسازند،) خوب فرض مثال اګر ما این ګفته تانرا قبول نمایم که شهید داؤدخان یګانه کسی بود که پای روسها را داخل افغانستان نمود؟ ایا شما میتوانید دو سه مثال عمده که باعث خرابی مناسبات حکومت محمد هاشم میوندوال و روسها ګردید باشد برای ما نشان دهید، همان محصلین که در زمان داؤدخان غرض یاد ګرفتن فنون نظامی و غیر نظامی به روسیه میرفتند. در جریان صدارت میوندوال نیز بهمان منوال حتی زیادتر روان شدند، همچنان کمک های روسها چی در سکتور ملکی و چی نظامی مثل قدیم در زمان صدارت میوندوال نیز ادامه داشت حتی از زمان داؤدخان کرده زیادتر شدند. ایا کدام عکس العمل عمده که محمد هاشم میوندوال در طول دوره صدارت بضد سیاست روسها کرده باشد نشان داده میتوانید، نی. لذا ګفتن کار اسان است. شما بزرګوار مینویسید .( محبوبیت که میوندوال دربین عوام داشت بحدی بود که با وجود حکومت سردار داؤد مردم به ان ګفته ها می خندید.؟ دوست محترم اګر میوندوال انقدر محبوبیت در بین مردم افغانستان میداشت چرا از یک ولسوالی کوچک که زادګاه وی بود نتوانست بحیث وکیل ان ولسوالی انتخاب شود. ببرک کارمل، حفیظ الله امین، اناهیتا راتب زاد، رقیه ابوبکر، نوراحمد نور توانستند به شورا راه پیدا کند ولی جناب میوندوال صاحب نتوانست؟ این ګفته ای بالای تان سؤال برانګیز است. بلی برادر محترم. همانطوریکه شما و یک عده دوستان شما به شخص میوندوال و نظریات وی علاقه و دلچسپی دارید، من هم حق دارم از شخص مورد علاقه خود با استناد اسناد دفاع کنم، اقای رهیاب گرامی، شما نوشته بنده را تهمت و بهتان میخوانید و من هم نوشته ای تان که هیچ بنیاداساسی واصولی ندارد، یک بتهان می پندارم، هموطن عزیز. شهادت در راه وطن یکی از ارزوهای سردار داؤدخان بود، وی شخص بزدل نبود، مردانه وار زیست و مردانه وار جان داد، فدا همت مردیکه تن به ننګ نداد بروز جنګ ګیریبان خود به چنګ نداد جهان شرافت انمرد را کند تصدیق که جان بداد به دشمن صلاح جنګ نداد.
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.11.2015 |
|
جناب محترم غزیزالله خان کهګدای! عرض سلام و ادب دارم. اعتراف به حقیقت خودش جلوۀ یک حقیقت میباشد، همه مردم افغانستان و همه مردم منطقه و همه مردم جهان به نوع از انواع و به نحو از انحا در تشکیل فرهنګ معقول و زیبای انسانی سهم دارند ولی اجازه فرمائید که عرض کنم مردم شریف خطۀ زیبای هرات واقعاً که هنرمند میباشند. اګر کمپیوتر و تکنولوژی صد مرتبه رشد هم کند باز هم به زیبائی یک کتیبۀ دست نویس این عزیزان نمیرسد.شما اګر در پهلوی زحمت کشیدن نوشتۀ مقبول تان، یکی دو نمونه از خطاطی های چشم نواز و هنرمندانۀ این عزیزان و مغفورین را هم به تماشا میګذاشتید ، بر کیفیت نوشتۀ تان افزوده میشد، باز هم اګر برایتان مقدور باشد این امر خیر را از بنده دریغ مفرمائید و یا ادرس انترنتی جایګاه این خطاطی ها را بمن معرفی کنید. تشکر از لطف تان. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.11.2015 |
|
با عرض سلام و احترام. می خواهم در مورد نوشتۀ اخیر جناب استاد و سید بزرګوار هاشمیان صاحب ( که در مورد کارنامۀ غنی و به تائید و ادامۀ نوشتۀ آقای خوشحال آصفی نګاشته شده) یک تبصرۀ بازاری داشته باشم. اولاً آرزو مندیم که آقای هاشمیان و آقای قیس عزیز و سایر دانشمندان و همکاران دلسوز شان به تحقق آرزو و ارمان ملی و فرهنګ دوستانۀ خویش مبنی بر تکمیل شدن قاموس کبیر دری ( در واقع قاموس کبیر فرهنګی) هر چه زود تر و سریعتر مؤفق ګردند که البته هم امروز و هم فردا کار و تلاش این عزیزان قابل تقدیر میباشد. امّا در مورد نوشتۀ زیبای جناب آقای هاشمیان عرض شود که بنده به نقل قول از یک دوستم یک ماجرای جالب و شنیدنی را که بی ارتباط با ( موتر دو اشترینګۀ حکومت کابل) نیست، خدمت دوستانم تقدیم کنم، البته پیش از پیش از بکار بردن بعضی کلمات سبک که جزء لاینفک بیانِ این ماجرا میباشد، معذرت می خواهم.قصه ازینقرار است: در اوایل دهۀ پنجاه هجری ( که سال دقیقش یادم نیست) بخاطر شیوع یک نوع ویروس ساری در کشور سعودی ، حکومت سعودی بخاطر جلو ګیری از تشدید این مشکل به تمام سفارت خانه های خود ستور داد که هر کسیکه میخواهد جهت زیارت حج ویزه دریافت کند باید علاوه بر واکسین نتیجۀ معاینات خون و مدفوع خود را نیز ضمیمۀ درخواست اخذ ویزا نماید که در غیر آن صورت از دادن ویزه محروم خواهد شد.چون تمام این عملیه ( از درخواستی ویزا تا انجام معاینات صِحی) در شهر زیبای کابل صورت می ګرفت بناَ از اکناف و اطراف کشور عزیز ما عازم کابل شدند و تمام مراکز صِحی بخاطر مراجعۀ حجاج مزدحم شدند و از طرف دیګر میسر کردن این امکانات که هر مراجعه کننده باید اول ویزۀ تشناب دریافت کند و بعداً تشناب بیابد و بعد هم قُطی مُطی بخاطر تعبیۀ این اورانیم غنی شده بیاید،بسیار سخت و حتی نا ممکن بود تا اینکه آدم های زرنګ و بِزنس شناس ( که احتمالاً کیسه بران جادۀ نادر پشتون باید بوده باشند) ازین ماجرا اګاهی یافتند ، درجن درجن ګوګرد روسی را خریدند، چوب های ګوګرد را در خانه ګذاشتند و قُطی ګک های خالی ګوګرد را اینجا و آنجا از مدفوع انسانها پُر نموده ( که البته در کشور ما دزدیدن این ماده جرم محسوب نمیشد) و تشریف آوردند به معاینه خانه ها و مراکز صِحی و با صدای قشنګ و آنانس ګونه این قُطی های مملو از مواد مورد ضرورت مراجعین را در معرض فروش عمومی قرار دادند ( فکر میکنم با پنجا فیصد تخفیف و به اضافۀ احسان ګذاری). مراجعین که متوجۀ این کار ارزان و آسان شدند با کمال اشتیاق و عجله یک یک قُطی ګوګرد ( ګِردګو) را خریده و به معاینه خانۀ مربوطه بُرده و کار را تمام کرده و بعد از چند روز ویزای سعودی بر پاسپورت زده، مشاهده نمودند. ( البته با اینکه محتویات قُطی جعلی بود ولی ویزه جعلی نبود) ګذشته از شوخی ملال آور عرضم اینست که جناب جان کِری دو تا قُطی را بخاطر تسکین دردهای ده ها سال مردم مظلوم و آه آلود ما در مدار سیستم حکومت داری ما قرار دادند و بدون اینکه بپذیرند که آیا محتویات این قطی همانا محصول ارادۀ این مردم میباشد یا نه فقط بخاطر اخذِ ویزۀ عاجلانه و خریدن فرصت برای ادامۀ پیاده نمودن پلانهای بعدی، که البته با این مسئله در قسمت دووم نوشتۀ ( سقوط کندوز در چالۀ شک و تردید و رسوائی....)تماس خواهم ګرفت. در آخر از آقای محترم حنیف رهیاب از بابت نوشتۀ روشنګرانۀ شان در مورد فقید میوندوال تشکر می کنم و می خواهم عرض کنم که ایکاش مسائل تاریخی ملی و سیاسی کشور ما را اینګونه با آرامش و حوصله و بدور از خلط احساسات بررسی شود.تشکر |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
05.11.2015 |
|
روشن شدن حقایق !
درین چند سال از طریق همین پورتال نوشته شدکه داود خان چه ضرورت داشت که آقای میوندوال ر ا به جرم کودتا از بین ببرد.
زیرا به همه اشکار است که از روز اول کودتای سفید ،موصوف برای آبادی و ترقی کشور فکر میکرد و گام های عمل را میگذاشت و آقای میوندوال یکی از همکارانش بوده (او را به پست های بلند نصب نمود قرابت فامیلی هم پیدا کرده بودند) چرا همه چیز را گذاشته و وقت خود را برای دسیسه ساختن میوندوال صرف نماید؟
فکر کنیم که اعمال کا جی بی در آن نقش داشته باشد برای آنها، شخصیت آقای موسی شفیق که هم جوان ، پرکار و مسلمانتر از آقای میوندوال بود پای آنرا هم بایددر آن شامل میساختند .
موصوف را، با زهری که یکی از هواداران دیموکراسی (؟) برایشان داده شده بود در مریضی بودند در وقت صدراعظمی شان کذام کاری جالبی انجام ندادند و خود شان از ضعف خود اعتراف نموده و استعفا، نمود ودر سال 1973 زیادتر مریض شده بودند، از بین بردشان کار بسیار ساده توسط دستگاه دولت و اعمال کا جی بی بود، تا آنفدر محاکمه و محاکمه بازی گردد .
آقای مرستیال که تشته قدرت بوده و در اوایل کودتا چند روزی به چوکی وزارت دفاع خودرا مقرر کرده بود مغز متفکر کودتا بوده و چون خودش آنقدر شهرت نداشت خواست که ازشهرت میوندوال استفاده نموده و دیگران به دورش جمع شوند وآقای میوندوال هم با دیدن<< بازار سرخ وسبز>> علاقه مند شد .
پاکستان هم از رژیم داود خان دل خوش نداشته و از آن فرصت استفاده کرده این پیوند ها زودتر شکل میگرفت به نوشته راپور سی آی ای عجله بخرچ دادند ورنه ......
هریک از گروپ در کشور ما هواداران خویش را دارند با تمام جنایات رهبرانشان ، افرادی هستند که از آنها پشتیتانی مینمایند و از سخنان رهبرانشان لذت میبرند. اما سوال در آنست که آنها برای رفاه اکثریت مردم و وطن خود چه کار کرده اند؟
هاشم خان میوندوال حقداشت کودتا نماید و نتیجه کودتا به گفته مردم <<یا تخت است با تابوت>> اما ( نظر به نشر کست ها و راپور سفارت امریکا ) حقایق را نشان میدهدکه وی با همکاری کشور پاکستان این عمل را میخواست انجام دهد که آن یک خیانت ملی شمرده میشود و قابل بخشایش نیست . با احترام |
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
04.11.2015 |
|
جناب محترم آقای رهییاب رحیمی نوشته ذیل شما را خواندم.در مورد شخصیت عالی شهید میوندوال با شما کاملاً هم نظر هستم. مرحومی واقعاً یک شخص وطن دوست، دانشمند، پاک و نجیب بود و گمان نکنم که کسی در مورد شخصیت ان شهید سخن بد گفته باشد، اما موضوع بحث خصوصیات شخصی ایشان نیست، بلکه به حیث یک شخصیت مهم کشور که عمری را در خدمت وطن گذشتانده و اکنون کارکرد های ایشان جز تاریخ معاصر کشور میباشد، موضوع بحث است که هرکس حق دارد در آن باره به ابراز نظر بپردازد، چه در دوره صدارت شان و چه بعداً به ارتباط اتهام کودتا که تنها مربوط به شخص ایشان نمیشود، بلکه با یک گروپ اشخاصی مربوط میگردد که در آن موضوع ذیدخل پنداشته شده اند. خوبی های شخصی شهید میوندوال نمیتواند وسیلۀ برائت سائر اشخاص ذیدخل گردد. دراین اواخر اسنادی ارائه میشوند که بار دیگر دریچه تحقیق را بر یک موضوع تاریخی باز میکند. اسناد منتشره محترم اقای ارسلا را بعضی میکوشند در حاشیه قرار دهند، ولی به هیچ وجه نمیتوان آنرا نادیده گرفت. اشاره ارتباط کودتا به پاکستان در سند اخیر، ادعای قبلی را بار دیگر مطرح می سازد که باید به بررسی گرفته شود. برای من که قبلاً از نشر اعترافات سائر اعضای متهم به کودتا اطلاعی نداشتم، نشر آن مرا متوجه بعضی موضوعاتی ساخت که به اصطلاح ما مردم عوام (تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها). واضح است که هیچ کس به گناه خود اعتراف نمیکند . برای اعتراف امکان استفاده از فشار در همه جا مخصوصاً در کشورهای مثل کشور ما معمول است ، ولی با فشار نمیتوان سیاه را سفید و یا سفید را سیاه ساخت، شاید در برخی از جزئیات تغیر وارد کند. بهرحال خواستم با این وسیله نظر شما را در مورد شخصیت شهید میوندوال تائید کنم ، با آنکه من هیچگاه با ایشان ندیده و صحبت نکرده ام. اما باردیگر میخواهم بگویم که موضوع شخص مطرح نیست ، بلکه نقش شخصیت ها در تاریخ کشور مطرح است. |
 |
اسم:
Hanif Rahyab Rahimi محل سکونت:
Kandahar
تاریخ:
04.11.2015 |
|
حنیف رهیاب رحیمی ۴/۱۱/۲۰۱۵ مختصری در مورد میوندوال شهید
اگر اینجانب چهار بار با شخصیت دانشمند، مؤدب، مهربان و بی نهایت صمیمی مرحوم محمد هاشم میوندوال، رهبر حزب مترقی دموکرات افغانستان، هم صحبت و هم مجلس نمی شدم و از عمق کرکتر عالی این مرد متدین، صادق و شخصیت ملی کشورم بی خبر می بودم، شاید امروز با خواندن نوشتۀ آقای «باز» نظرم در مورد آن مرحوم تغییر می کردو را قبول می کردم.
اما خوشبختانه من با این مرد با خدا و با تقوا که بدون شک یکی از نخبگان کشور عزیز ما افغانستان بحساب می آید و صدها سال بکار است که همچو نابغه ای دوباره زاده شود، رو در رو و از فاصلهٔ بسیار نزدیک صحبت نموده ام و نجابت و شرافتی را که در آن بزرگمرد دیده ام و صداقت و دیانتی را که در چشمان گیرا و با نفوذش خوانده ام تا امروز از خاطره ام فراموش نگردیده.
از دیر زمانست که مردم افغانستان و حتی محققین جهان به این متیقن شده اند و در این موضوع کوچکترین تردیدی ندارند که در رژیم جمهوری مطلقهٔ سردار محمد داؤد، که با اشتراک مهره های شناخته شدهٔ کی جی بی پایه گذاری گردید، شهادت و از میان برداشتن این سیاستمدار زبده و متجرب در اولویت های کاری شان قرار داده شد زیرا اینرا در آن وقت یک کودک هم می دانست که یگانه ایدیالوژی علمی که می تواند در مقابل پلانهای کی جی بی بطور علمی و اکادمیک مبارزه نماید، همانا حزب مترقی دموکرات میوندوال خواهد بود که جداً از ریشه و بنیهٔ مردمی و اجتماعی برخوردار بود.
در آن آشفته بازار سیاسی دوران اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و به خصوص در دورهٔ زمامداری سردار محمد داؤد که روسها تلاش می ورزیدند نفوذ سیاسی شانرا در افغانستان هرچه مستحکم تر بسازند، حزب اسلامی گلبدین، حزب شعلهٔ جاوید و یک تعداد احزاب دیگر ملی و غیر ملی در برابر شوروی سد واقع شده بودند که دیپلوماسی مسکو پس از بر رسی یکایک آنها، یگانه حزب و یگانه سیاستمداری را که دارای نیروی مقاومت در برابر خویش یافتند، شخص میوندوال مرحوم و حزب اش بود بناءً پیش از اینکه این عناصر روسی از حکومت داؤد خان بیرون رانده شوند، دست بکار شدند و به بهانهٔ اینکه محمد هاشم میوند وال دست به کودتاه می زد او را با یک تعداد وطنپرستان و عناصر ملی دیگر که هیچ نوع پیوندی با مرحوم میوندوال نداشتند، زندانی و بعداً به شکل بسیار بیرحمانه و نامردانه شهید ساختند.
با وجود همه اسناد و شواهد ساختگی که پولیس وقت با زور و جبر و قین و فانه از محبوسین بی دفاع حاصل و از طریق رسانه ها به نشر سپرد، قصهٔ خودکشی میوند وال شهید بازهم به مثابهٔ یک فکاهی بدمزه و بی معنی از طرف مردم شنیده شد که هیچکس جزء چند تن دخیل در آن، به آن حتی پوز خند هم نکردند. زیرا محبوبیت آن بزرگمرد در بین پیر و جوان و تعلیم یافته و عوام بحدی بود که با وجود حکومت سردار داؤد، مردم به آن گفته ها می خندیدند و با وجود حالت اختناق و تهدید و تعقیب، آشکارا و بی هراس از دروغ و ساختگی بودن آن صحبت می کردند و براه اندازی کودتاه را از جانب شخصیتی چون میوندوال مرحوم عمل ناممکن و دور از شأن و عقیده و علمیتش می دانستند و هنوز هم بر این باور اند.
اگر از این حرف ها بگذریم و بالای موضوع حل و فصل شده وقت خودرا ضایع نکنیم، این سؤال در ذهن من خطور می نماید که آقای باز چه دلچسپی و علاقمندی در این قضیه دارند که پس از هر چندی یکبار این قضیه را بر نوک قلم می اندازد و در پورتال افغان جرمن آنلاین و اینجا و آنجا برای نشر میفرستد.
آقای باز، به عقیدهٔ من و سایر خوانندگان با این کار شما بیتی را که در نوشتهٔ تان آورده اید، نمی دانم برای کی و چه است در این مضمون، بهتان و تهت تان هیچ سر نمی خورد. اگر من برای سردار داؤد خان و طرفداران وی بنویسم که: «ای کشته کی را کشتی، تا کشته شدی زار؟» درست است زیرا چنانچه دیدیم سردار صاحب با خون ناحق که انجام داد، نه تنها خودرا بکام مرگ فرستاد بلکه یک تعداد اعضای بیگناه و بی غرض خانوادهٔ خودرا نیز قربانی سیاست های مغرورانهٔ خود نمود. من به دوست گرامی آقای باز مشوره می دهم که دست از این نوع تلاشهای مذبوحانه بردارد، و خیلی کوشش نکند برای همچو یک شخصیت پاک و متدین، باوجدان و یک سیاستمدار دانشمند کشور برائت ساختگی و تقلبی کمایی نماید. مردم افغانستان همیشه از ذکاوت و زیرکی خاصی برخوردار بوده اند و به کنه مسایل دیر یا زود می رسند، این کوشش های شما را تاریخ هم به نظر نیک نمی بیند و در طرف مقابل قضیه، شخصیت با نفوذ، عالم، با تقوا که هم در علوم دینی تبحر داشت و هم در علوم سیاسی یکتای دوران خود بود، هم به اساس لیاقت و درایت خود بدون کدام واسطه و وسیله حتی به مقام صدارت رسیده بود و هم با داشتن نام نیک در بین مردم دوستان بیشماری داشت. هم در دستگاه دولت و هم در بخش نظامی حتی خویشاوندانش چون مرحومین جنرال عبدالسلام ملکیار، عبدالجبار ملکیار، عبدالقهار ملکیار و بسیار بودند از این قبیل شخصیت های مقتدر و با نفوذ، دارای رتب عالی و بلند که یک عمر را در پاکی، صداقت و خدمت خالصانه به مردم سپری نموده بودند، اگر میوندوال مرحوم قصد و نیت کودتاه را می داشت، فکر می کنم به کمک این بزرگان دولتی و نظامی، با کوچکترین مانعی برخورد نمی کرد. ولی او بارها به صراحت گفته بود که جداً مخالف کودتاه است و معتقد بود که کودتاه یک عمل بزدلانه و کار انسانهای ترسو است.
اگر آقای باز با نوشتن همچو نظریات حق نمک سردار صاحب اداء می کند، فکر کنید که من هم این چند سطر را به نسبت خاطرهٔ فراموش ناشدنی که از ملاقات با میوندوال شهید (رهبر حزب مترقی دموکرات افغانستان) داشته ام، نوشتم. شاید چهل و پنج سال از آن زمان بگذرد، اما حالا هم همان چشمان بزرگ و نافذ شان را در برابر خود می بینم که با چه اندازه ادب، احترام و مهربانی به سخنان تک تک از حاضرین که بیشترین شان دهاقین و مردم عادی بودند گوش می داد و به سؤالات و خواستهای آنها اهمیت قایل می شد.
در آخر این نوشته، بیتی را که آن مرد با همت، دانشمند بی رقیب و سیاستمدار فرزانه همیشه بر لب داشت و به آن سخت معتقد و متعهد بود ذکر می کنم:
لکه ونه مستقیم به خپل مکان یم - که خزان را باندی راشی که بهار
(پایان)
|
 |
اسم:
هیواد دوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
04.11.2015 |
|
به خانم محترم ملالی نظام خواهرعزیز، شما در هر تبصره ونظرخویش دردریچۀ نظرسنجی،ازسیاست نشراتی سایت افغان جرمن آنلاین، شکایت وانتقاد میکنید واظهار میدارید که نشرانتقادات ناسالم ،اتهام ودشنام سخنان مستهجن روش نشراتی این سایت است، در همین نوشتۀ اخیرتان به جواب اقای فواد ارسلا خواندم که نوشته اید(متأسفانه شما که در میدیای وسیع انترنتی افغانی قدم گذارده اید، گاهی با سوؤ تفاهمات متوجه نمیگردید که انتقاد سالم، ولی نه دشنام و اتهام به دروغگویی هموطنان بصورت مستهجن، طوریکه درین وبسایت اجازۀ نشر دارد )
نمیدانم که چرا شما از قدم گذاشتن یک هموطن خود در دنیای مطبوعات وانترنت متاسف استید؟ایابه نظرشما خوب بود که او در این دنیای دانش قدم نمیگذاشت؟ ثانیا شما برای ما نشان بدهید که کدامیک ازنویسندگان این سایت جملۀ مستهجن تراز جمله شما در نوشته خود بکار برده است که شما خود را نادیده میگیرید وانگشت ملامتی را بسوی دیگران دراز کرده و روش نشراتی افغان جرمن را زیر انتقاد میگیرید، منهم میگویم که مسئول این سایت باید نمیگذاشت تا چنین کلمات درنوشته شما به نشرمیرسید ولی به نظرمیرسد که مسئول یا مسئولین این بخش آنقدر غرق کارهای دیگراست که فرصت خواندن نوشته تان را نداشته است .
جالب این است که شما ملامتی چنین کلمات را به دیگران حواله میدهیدومیگوئید این دیگران اند که درمقالات خویش «عفت قلم» یا«عفت کلام» را راعایت نمیکنند. وازاین شکایت های شما بر می اید که تنها کسی که نوشته هایش با عطردل انگیز «عفت قلم»، بدون «مدعا وغرض» برشتۀ تحریر در می اید شما میباشید وبعد از شما چند تن دوستان همفکر تان،اگر واقعاً آنچه را مدعی استید ومینویسید وبه آن ایمان وباوردارید، پس چرا با این پورتال همکاری دارید وهر روز ویا هرهفته مقاله ویا نظریات خود را در آن به نشر میرسانید واز دیدن آن احساس افتخارمیکنید، ایا بهتر نیست تا مطابق میل وآرزوی خود کدام سایتی پیدا کنید ومنبعد مقالات خود را در آنجا به نشر برسانید تا هم شما ازاین عذاب کمبود عفت کلام،نجات یافته باشید وهم پورتال افغان جرمن از شکوه وشکایت های پیهم شما خلاص شود واحساس راحتی بکند!
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
کالیفورنیا – ایالات متحده
تاریخ:
04.11.2015 |
|
پره گراف های ذیل از برگه رسمی وزارت امور دفاع افغانستان کاپی شده است. من هنوز در الفبای املاء و انشاء زبان استم و قضاوت نمیکنم. استفاده از لغت "نشئت نمودن" بجای کلمه "مقرر شدن" در یک صفحه رسمی دولت از نظر شما بزرگان تا چه حد درست است؟
"زندگی نامه تورنجنرال محمد ظاهر عظیمی"
"زندگی نامه تورنجنرال محمد ظاهر عظیمی، رئیس روابط اجتماعی، پارلمانی وامورعامه وسخنگوی وزارت دفاع ملی." "محمدظاهرعظیمی فرزند محمد اعظم درسال1333در ناحیه سوم شهر باستانی هرات تولد گردیده است . موصوف بعد از سپری نمودن تحصیلات اش در سال 1357 هچری شمسی درقطعه پراشوت بعد ازفراگیری فنون مربوطه ازمسلک پیاده پراشوت مدت هفت ماه با اخذ سند فراغت به رتبه دوهم بریدمن به صفوف اردو نشئت نموده است ." "موصوف درسرطان 1358 به صفوف مجاهدین پیوست و " . . .
نوت: قرار این بیوگرافی، این جناب نویسنده و تاریخ نگار هم استند و حتما هم نوشته سکرتر خود را از نظر گذشتانده اند.
اینهم لینک به برگه بیوگرافی این جناب در سایت رسمی وزارت امور دفاع افغانستان: http://mod.gov.af/fa/page/1265/4786 |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
خواهر محترمه موسی نظام 1. اینجانب با عرضه اینگونه اسناد هدف و مقصد خدمت برای استفاده در تحقیق مستدل و عینی خوانندگان منصف و واقعبین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین را دارم، نه انتقاد ونه هم صفت و ستایش مغرضانه و یکجانبه را قبول دارم. 2. این سند اخیر توسط یک خواهر محترمه از یک راه دور از طریق آرشیف نویسندگان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به ملاحظه من رسانده شد. این خواهر محترمه از طرفداران شهید داود خان است، در همین مباحث شرکت کرده و اگر اجازه بدهند من اسم شان واسم داکتر صاحب معززی که این سند را یافته اند نشر خواهم کرد.. 3. در این سند صرف اشاره به تحقیق از خان محمد خان در حظور داود خان شهید شده است و منطقاً بر استناد به این اشاره نمیتوان حکم عمومی در مورد همه ای تحقیقات و حظور و اطلاع داود خان شهید کرد. آن خواهر محترمه طرفدار داود خان شهید مثل بعضی اشخاص دیگر نه این سند را پوشیده نگهداشت و نه دعوی بی ارزش بودن این سند را کرد و نه ادعا کرد که این سند بر مبنی افواهات نوشته شده است. 4. اگر موضوع قتل مرحوم میوندوال در این سند مورد مطالعه و تحقیق و استناد قرار میگیرد ، منطقاً باید موضوع نقش پاکستان و عجله در کودتا وغیره موضوعات هم باید مورد مطالعه و تحقیق و استناد قراربگیرد. همچنان که بارها اینجانب تذکر داده ام این سند ودیگر اسناد باید صرفاً منحیث یک وسیله تحقیق و تحلیل و تجزیه عینی قرار بگیرد. مسائل دیگری مثل اهداف و امکانات و سابقه و نقش پاکستان در قبال افغانستان، نقش و پلان های کی جی بی در افغانستان و دیگر مسائل باید مورد نظر و مطالعه قرار بگیرد. 5. یک سند دیگر را که خواهرمحترمه مذکور به ملاحظه اینجانب رسانده اند که بعد از نشر قسمت آخر تحلیل و تجزیه دهه دیموکراسی توسط وزارت خارجه امریکا ، آنرا هم به نشر خواهم سپرد. امید است که هریک این اسناد منحیث یک وسیله برای تحقیق عینی و بیطرفانه و غیر مغرضانه خوانندگان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین قرار بگیرد.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
عباسی صاحب محترم !
در همان نوشته در باره کدام <<دسیسه>> چیزی تذکر داده نشده است به جز وکالت شخص شما .
شما مانندی سوالات گذشته که جواب ارائه کرده نتوانستید خود را به گفته عوام به کوچه << حسن چپ >> زدید باز از همان فرمول تان استفاده مینمائید.
با نوشته های عقده ئی تان ، شاه فقید را کم بود که << بی آب >> نمائید اکنون وکیل دفاع میوندوال صاحب شدید عاقبت بخیر . |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
03.11.2015 |
|
با عرض سلام. جای بسیار تأثر و تأسف است که پورتال وزین افغان جرمن و یا هر نشریۀ دیګری محل استعمال کلمات رکیک و به دور از شأن افغانی و انسانی، ګردیده و یا میګردد. منحیث یک هموطن شما خاضعانه تقاضا میکنم که لطفاً ګوشهای هموطنان عزیز خویشرا با صدای ګوش خراش ( که ناشی از انفجار بمب های عقده ای میباشد) مصدوم نه فرمایند. اګر بین خود اختلاف سلیقه و عقیده داریم ( که داریم) نباید ابراز عقیدۀ خویشرا به قیمت زیر پا ګذاشتنِ معیار های قبول شدۀ اخلاقی مقدم بداریم، بخصوص با بزرګتر از خود ( چه از نظر سِن و چه از نظر دانش) با کمال ادب صحبت کنیم. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
محترم آقای هیواد دوست!
سلام و احترام مرا به مربی و پیشوای تان کسی که برای تان می نویسد تقدیم نموده بگوئید که خود از پس پرده برون آ و به نام اصلی ات که اگر اخلاق و شهامتی وجود دارد بنویس. آن گاه به جواب خواهم پرداخت و برایش درس منطق خواهم داد. در غیر آن با دسیسه بازان و مزورین در نمی آویزم.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
03.11.2015 |
|
اعدام خائینین به وطن و مردم !
اگر نوشته راپور سی آی ای درست باشد: "در عین زمان ذهنیت بسیار قوی در این مورد وجود دارد که میوندوال درپلان یک کودتای ضد کودتا شامل بود، در اجرای آن عجله کرده است،و وی در اینکار با دولت پاکستان شریک بوده است" که نشان میدهد هاشم میوندوال به دستور پاکستان این خیانت ملی را مرتکب شده است باید به سزای اعمالش از آن کرده بدتر میرسید.
اما درباره کشیدن(8 ناخن) آن اغراق شده است و شاید آن نوشته های <<سیاه شده>> آنرا پاسخ میدادشاید هم روابط سی آی ای با موصوف ، و سوال های بیشتر. زیرا در ویدیو هائیکه نشر شده خانم موصوف گفته بود " که دست های مقبولش را لمس کردم" و از نبودن ناخن ها چیزی نه گفت و حکومت هم در آنصورت جسدرا به فامیلش نشان نمیداد.
اما چیزی مهم در آن نوشته ها، تائید به کودتاست با همکاری پاکستان. وباید همه کسان شامل کودتا به خاطر منافع ملی اعدام میشدند. با احترام |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
03.11.2015 |
|
سلام محترم هاشم سدید، گر چه انتظار جوابی را از خالق داد پغمانی نداشتم چون تقریباٌ مطمًن بودم که وجود فزیکی ندارد اما فکر می کردم که شاید شما سکوت نکنید و حقیقت را بازگو کنید، خصوصاٌ وقتی که بعضی نوشته های شما را خوانده بودم که چگونه از تهمت و افتراء نفرت دارید. ولی متأسفانه متوجه شدم که شما هم به نرخ روز سیاست می کنید و آنقدر صادقمند نیستید که در مقالات تان می نویسید. خالق داد پغمانی، معروفی صاحب نیستند چون ایشان اولأ بنده را خوب می شناسند و ثانیاًنظر به مراوده که با محترم ولی احمد نوری دارند، نمی توانند چنین تهمت را بالای من نمایند... برای اولین بار این تهمت را آقای موسوی گردانندۀ اصلی وبسایت شان کرد که وقع برایش نگذاشتم چون وی برایم معاف بود و است. معروفی صاحب هم نظر به کدام دلایلی قادر به مانع ساختن وی نیستند. ازین سبب تنها امیدم شما بودید که متأسفانه مأیوسم ساختید. دیگر نوشته هایتان برایم اعتبار ندارد. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
محترم احمد فواد ارسلا، مضمون اخیر ترجمۀ تان را با ضمیمۀ متن انگلیسی آن که منحیث اثبات سند منتشر گردیده است، درین ویبسایت مطالعه نمودم، خداوند به شما برکت نصیب نماید که گوشه هایی از چنین راپور مستند ادارۀ استخبارات امریکا یعنی سی آی آ را اینبار به دید خوانندگان قرار داده اید. متأسفانه شما که در میدیای وسیع انترنتی افغانی قدم گذارده اید، گاهی با سوؤ تفاهمات متوجه نمیگردید که انتقاد سالم، ولی نه دشنام و اتهام به دروغگویی هموطنان بصورت مستهجن، طوریکه درین وبسایت اجازۀ نشر دارد و نه جواب های بی ربط که به حملات وتعرضات شخصی بیخردانه بالای خانواده ها، ارائه میگردد، برای تبادل افکار و آموزش خوانندگان بسیار پسندیده و معقول است. گاهی واقع گردیده که در انتقاد حساسیت نشان داده و نتیجه گیری نموده اید، که منتقدین ترجمۀ راپور های سفارت امریکای شما را نخوانند، در حالیکه گاهی موضوعات و یا قسمتی از آن خلاف برداشت های دست داشته قرار میگیرند. درحالیکه همین نوشته و ترجمه ایرا که از منبع سی آی آ منتشر نموده اید، انعکاسی است از نحوۀ بازخواست و عملیۀ شکنجه که از جانب عمال محمد داود خان در حضور و جلو چشم خود سردار صورت میگرفت. بلی در همان زمان که استبداد متأسفانه چنین روش هایی را معمول نموده بود، به نحوی این حقایق در محیط و اجتماع درز نموده و مردم از آن خبر میشدند، ولی اینکه شما آنرا از منبع معتبری افشاء نموده اید، میتواند استنادی بگردد به اقرار هایی که بر ضد پرنسیپ های حقوق بشر و نقض علنی آن در اثر تعمیل شکنجه و مظالم غیر بشری بر انسان وارد میگردد، طوریکه درد جانکاه، آن محکومین بی وسیله را ناچار به اقرار آنچه مرتک نگردیده اند، میکند. خوب است که در گذشته تصریح نموده اید که به عقیدۀ شما این راپور ها منبع معتبر و قابل استدلال برای آگاهی عامه میباشد. به تائید از نوشتۀ مستند و معتبر شما، مرحوم جنرال عبدالرزاق خان قوماندان هوایی و مدافع هوا در عصر جمهوریت، که در همین ورجنیا آخرین روز های عمر خویش را سپری نمود، هم برای چنین اقرار ها از گناه نکرده، جریان توهینات بسیار سخیف و شکنجه های غیر انسانی را که منجر به شکستن اعضای وجودش هم گردیده بود، به تعداد زیادی از هموطنان و فامیلش، منجمله مرحوم جنرال محمد نذیر کبیر سراج، بیان داشت که در کتاب نامبرده همه جریان مفصلاً نقل قول و ذکر شده است. جنرال عبدالرزاق خان واضحاً بیان میدارد که اقرار اجباری به گناه را با تعمیل شکنجه های غیر انسانی برای این نمود که باشد تا ویرا مانند خان محمد خان مرستیال، ماما زرغون شاه و تعداد دیگری اعدام نمایند تا از حیات ننگین و درد جانکاه آن بالاخره راحت شود. در مضمون اخیر آقای سیستانی از مظالم بشری و اوضاع ویران افغانستان و مردم مظلوم آن دقیقاً در «چهل سال اخیر» ذکر گردیده است، بلی تخمین دقیق وی کاملاً صحیح می باشد، خداوند ۴۰ سال اخیر بربادی و شکست مردم افغانستان را با مظالم و تأثیرات خونین آن از حیات ملت بینوا رفع نماید. آمین. یقین دارم که نظر شما هم برین است که چنین اطوار و شکنجه های غیر بشری که خلاف کرامت انسانی است و باید نظر به قوانین مدنی ممالک وابسته به ملل متحد و پرنسیپ های حقوق بشر قبول شدۀ آن از تعرضات مصئون باشد، لاجرم جزئی از جنایات به مقابل بشریت تلقی میگردد. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
اقای عباسی صاحب مدافع دوره دهه دیموکراسی و..!
شما ادعا میکنید که با هیچیک از متهمین کودتای میوندوال قرابت ونزدیکی ندارید، ولی عنوان مقاله تان نشان میدهد که خود را منحیث ورثۀ یکی از متهمین برای یک دعوای حقوقی آماده ساخته اید. منتها این دعوای حقوقی را از یک نقطۀ خیلی ضعیف نشانه گرفته اید که هرگز تیرتان به هدف اصابت نمیکند. این نقطۀ ضعیف اینست که میگوئید یک موضوع سری حکومت (40 سال قبل) را شما افشاکرده اید واین کاراز وظایف سارنوال است که اگر خواسته باشد دوسیه متهمین را تجدید نظرکند ویا براثرادعای ورثۀ متهمین موضوع مورد غور قرارگیرد، بنابرین از لحاظ حقوقی، نویسنده(اقای باز) وناشر( سایت افغان جرمن آنلاین) هردو قابل محاکمه پنداشته میشوند که یک موضوع سری حکومت 40 سال قبل را امروز افشا کرده اند.
جناب وکیل صاحب دعوا، شما باید بدانید که موضوع کودتا واظهارات متهمین آن کودتا، 40 وچند سال قبل توسط حکومت وقت از طریق رادیو افغانستان پخش گردیده وموضوع از سریت ومحرمیت خود برآمده است و همان زمان هزاران کس از شنوندگان آنرا درکست ها ونوارهای خود ثبت کردند و اکنون اگر خواسته باشند،میتوانند آنرا به دیگران بشنوانند یا انتقال بدهند. حال هم آقای باز موضوع را بجواب آنانی که در... چوبک میزنند،به حوالۀ یک رسانه عمومی دیگر (youtube) به اطلاع علاقمندان موضوع رسانده است.
اطلاع رسانی ونشر مقالات وفلمنامه هاو مستندهای جنائی وسیاسی وفرهنگی وغیره از وظایف اولیۀ یک رسانه جمعی است. اگر یک رسانه جمعی از نشر وپخش چنین مستندها خود داری ورزد، درحقیقت رسالت مطبوعاتی واطلاع رسانی وآگاهی دادن به خوانندگان ویا شنوندگان خود را فراموش کرده است. شما که دریک کشور ازاد ودیموکراسی جهان زندگی میکنید، می باید از اینگونه نوشته ها و ویدئوکلیپ ها وفلمنامه های افشاگرانه را زیاد دیده وشنیده باشید، اگر جلو پخش چنین موضوعات گرفته شود، اصل آزادی بیان زیرسوال میرود، یقین دارم که شما با بیشتر چنین نشرات موافق نخواهید بود، ولی چه میتوان کرد که جهان امروز با پخش واشاعۀ همینگونه اطلاعات اصل ازادی بیان را به نمایش میگذارد وتوجه خواننده وشنونده را بخود جلب میکند ولی قضاوت را به خود خواننده وشنونده میگذارد. قبول یا رد اینگونه اطلاعات وافشاگریها به خوانندگان تعلق دارد که آنرا می پسندند یا نمی پسندند ، اما خواننده به خود این اجازه را نمیدهد که قیچی سانسور را از جیب بکشد وبگوید این بخش را من خوش ندارم، نشر نشود واین بخش را خوش دارم، باید نشرشود. این کار از صلاحیت گرداننده یک رسانه عمومی است واگر کارخلافی انجام بدهد،طبعاً قانون وی را مانع میشود، نه یک خواننده عقده ئی. آقای باز هم یک مطلب ثبت شده ونشر شده در یک رسانه جهانی دیگر را به جواب آنهایی که با او دعوای قلمی براه اندخته اند، مجددً به نشر رسانده است واین حق او است تا برای مجاب کردن مخالفین خود اسناد رسمی ودولتی را که 40 سال قبل توسط خود دولت افشا شده است، بدست نشر بسپارد. عرض حرمت |
 |
اسم:
مزمل شینواری محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
ګرانو وطنوالو د قاسم باز اوتی بوتی نه د لوستلو وړ دی او نه د جواب ، دقاسم باز لوی مشکل پدی کښ دی چی هغه نه ځانله دنورو په منطق نپوهیږی یلکه د خپلو اوتو بوتو د پوهی نه هم عاجز دی . زما په انډول دی کاملا معذور او معاف دی . باز آغا د مرحوم ډګروال ماما زرغون شاه شینواری او ملی شخصیت تورن جنرال صاحب خان محمد خان په څپکاوی کښ ، په حقیقت کښ ځان څپک کړی دی . هغه برقی ډنډی چی ماما زرغون شاه ته د شداد داؤد په دوره کښ ورکړل شوی وی ، که خدای ناخواسته هغه برقی ډنډی باز صاحب ته ورکړل شی ، باز صاحب به د خپل بزرګوار پلار ناظر باز محمد خان په موردکښ تر هغی بد ترو الفاظو ویلو ته مجبور شی .خو خدای داسی ورځ نه راولی چی د داؤدی دوری مظالم په نازولی قاسم جان عملی شی . نیازی صاحب ته په کښ څه وایی ؟ |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
چشم پوشی از حقایق !
آقای محترم فاریابی شعر بسیار زیبای از آقای شیدا را نشر کرده اندکه اوضاع دهه دیموکراسی و بدبختی مردم و کشور را بخویی با ادبیات سلیس بیان داشته است .
شاید آرزویشان با اندازه با آمدن رژیم جمهوری ، تطبیق قانون ، رشد اقتصادی و انکشاف سرتاسری برآورده شده باشد.
باز هم کسانی مانند آقای عباسی خواهد نوشت اینها << پیشکرده >> سردار مستبد است ورنه وضع آنطور نبوده .
|
 |
اسم:
انجنیر سلطانجان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
قاسم باز ! که تاسو زما لیکنه په مستعار نوم بولی نو داسی ښکاری چی ډیر بی معلوماتو یی ، زما همدا نوم دی ، همدا می کورنۍ ده او شینواری یم ، لیکوال او شاعر یم او تر اوسه نهه(۹) چاپ شوی اثار لرم او څوک که لږ هم په اوس وخت کی د کتاب او مطالعی سره سروکار لری نو هغه ما پیژنی ،که بیا هم غواړی چی ما ښه و پیژنی نو کولای شی چی په جلال آباد کی زما لیکلی اثار له ګودر کتاب پلورنځی نه تر لاسه کړی . پاتی شوه ستاسو دویمه خبره (دووسی)، که څه هم د دی کلمی یادول په یوه نشراتی ارګان کی ماته ډیره بده ښکاری خو کله سړی مجبوریږی چی له حد نه تیرشی نو ځکه وایم څوک چی د کوم کار سره ښه بلدیت ولری او له هغه نه ښه عاید تر لاسه کولی شی په هغاغه کارپسی هماغه ځای ته ځی او هلته په هماغه بزنس پیل کوی داچی ستاسو په وینا په امریکا کی دا بزنس ښه عایداتی منبع ده او تاسو هم هلته ژوند لری نو دوام ورکړی . |
 |
اسم:
داکتر خلیل الله قدیری محل سکونت:
بنُ آلمان
تاریخ:
03.11.2015 |
|
بلی! جناب عباسی صاحب ! طوریکه شما در مقاله پرارزشتان تحریرکرده اید: خداوند همه را از عذاب این جهنمهای ساخت انسان در امان داشته باشد...... گویندانسان از گل نازکتر واز سنگ سختر است ولی تحمل وطاقت و توانش را حدی است ... کاملاٌ بجا است. شما بمن یکبار دیگر اثبات کردید که فرمودهء : انسان گرگ انسان است ٌ ( متاسفانه)در وطن عزیز ما هنورهم صدق! میکند. فقط خواهان بپاشدن همه افغانها درمقابل ظلم وستم میباشم. با عرضحرمت بشما و گردانندگان این سایت وزین. |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
د کرزی په باره کی د څه مودی راهیسی ویل کیږی چی دی غواړی بیرته قدرت ته ورسیږی. د ځینی سیاسی اشخاصو سره دده ملاقاتونه او په خبرو او نظریاتو کی یی بدلون دا خبره قوی کوی چی دی د کوم کار د کولو لاره هواروی. ده به پخوا د جنګسالارانو د له منځه وړلو خبری کولی او حتی په یوه بیانیه په ښکاره وویل چی د کابل د ورانولو مسئولیت د جمعیت اسلامی، حزب اسلامی او دوستم په غاړه دی. اوس کرزی د جنګسالار په موضوع ګړیدل د بهرنیانو خبری ګڼی او توصیه کوی چی څوک دی غوږ ورته نه ږدی. د سیاف او ځینو نورو خلکو سره دده لیدنو کتنو دا عقیده قوی کړی چی کرزی «د یو انقلابی حرکت په ترڅ کی [د] نوی نظام جوړولو» په هڅه کی دی.
د قانونی لاری چی هغه د انتخاباتو لار ده پرته د اوسنی حکومت د پښو غورځول یا د ریاست جمهوری د مقام نه د اشرف غنی لیری کول د قانون په اساس جرم دی او څوک چی دی کار ته اقدام کوی هغه د ملی خیانت د جرم مرتکب کیږی. خو خبره یوازی دا نه ده. که داسی یو اقدام کیږی او په کومه پلمه اشرف غنی د قدرت نه لیری کیږی دا د یوی خطرناکی سابقی (precedence) بنسټ ږدی او د افغانستان د ډیموکراسی غوټی د سپړل کیدو مخکی له منځه وړی. بل داچی بیا به هر څوک را پاڅیږی او د خپلو ګټو د تامین په خاطر به د حکومت د سقوط د پاره اقدام کوی. نو د غنی د اداری د ناکامی سره سره او ددی با وجود چی دی د سیاسی مشری کفایت نه لری باید دا سړی پریښودل شی چی خپله دوره پوره کړی. په هر صورت خلکو په هر ملحوظ چی وه ده ته رایه ورکړی او دی د افغانستان قانونی ولسمشر دی. د ډیموکراسی د قوام په خاطر باید کرزی او هم نظری کسان یی په افغانستان کی د بی ثباتی د دوامداره کیدو نه امتناع وکړی. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
03.11.2015 |
|
لطفاٌ حنماٌ این با تشکر به نشر برسی اگر برسد
استاد محترم داکتر صاحب هاشمیان با عرض سلام و آرزوی سلامتی تان!
1- تشکر از پشتیبانی شما در ارتباط مهاجرین.
تصور کنید که این انسانها به چه نا امیدی با چه مشکلات با چه یک امید بزرگ خود را به اصطلاح به هدف رسانیده اند تا برای خود و اولاد خود یک آینده با امن و نیمه ابرومندانه درست کنند.
ریس جمهور افغانستان و وزیر خارجه آلمان می ایند و این امید و آرزو را آتش می زنند.
این وحشت نیست چیست؟
من که خود را در لباس این انسان ها تصور کنم که در میدان هوایی برده شوم و در کابل پاهین شوم از وحشت بد تر در روح و روانم خود را احساس می کنم.
2- هر قدر فکر کردم که نوشتن درست "قُطی" را از فکرم بیرون کنم نتوانستم فلهذا قعطی نوشته شد و چون استعداد هموطنان برایم معلوم است فهمیدم که انشالله قعطی را "قُطی" خواهند فهمید و مطلب را هم.
قابل یاد آوری است که در فرهنگ لغاتی که نزد من است در این ارتباط چنین آمده:
قبل از حرف "قوطی" لغت قوصره (زنبیل) و بعد آن لغت قوقل (کبک نر)آمده و قوطی چنین تعریف شده: ماخوذ از ترکی، جعبه کوچک مقوایی یا حلبی
از رهنمایی استادانه تان تشکر و از دوستانی که به مشکل مفهوم را درک کردن معذرت می خواهم.
دل عافیت اندیش و جهان محشر آفات کو طاق درستی که آن شیشه گذارم
رحمست بحال من گم کرده حقیقت آیینه خورشیدم و با سایه دچارم
بیدل
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
03.11.2015 |
|
زیار کښ او مخلص تیم ته!
همداء اوس ستاسو د مشهور پورتال د ویدو فلم په کړکی زمونږ د تاریخي افغانستان د ملي اتل اعلیحضرت غازي امان الله خان په تاثیر ناک انځور مزین یو فلم تاسو نمایش ته ایښودلای دئ، چې ستاسو پورتال پرط پوره عظیم معلومیږي. دا فلم، چې زما په اند د انګلیس خبریال له خواء د ګران هیواد د پخواني تاریخ له هغې جملې پر اماني ویاړمن دور هم تماس نیسي. اړوند خبریال، چې له محکې ورته هدایت شوی، چې ته به داسی وایي، زمونږ د هیواد د استقلال محصل لکه یو رادیکال او بی سنجشه پاچا راپیږني، لیکن دا یې هم د وجدان په حکم باید ویلي وای، چې دا مونږ د انګلیس دولت وو، چې پاچا امان الله خان مو خوښ نه وه، دا مونږ وو، چې پخپل ماهر پلان مو د هغه وطنپال شخصیت پر ځای یو بی سواده غل حبیب الله بچه سقاو د افغانستان باچا جوړ کړ او ورپسی مو د نقشې سره سم بل خپل جنرال نادر خان د کابل شاهي ارګ ته ور دننه کړ، تر څو د خپلو درې یرغلونو بی حیثیتي پرې جبیره او خپل غچ د افغانستان د ملت نه واخلو...!! تاسو د پورتال محترم تیم ته، چې اوس نوي د رهبري پړاو ته ورننوځی او د یو شمیر حقایقو پټوونکو څخه خلاص شولی، نور نور ویاړمن بریالیتوبونه غواړم.
په افغاني مینه او درنشت تاسو ته |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
هموطن محترم وگرامی آقای الله محمدخان به اربتاط دو تبصرۀ شما اظهار نظرمیکنم: 1) نظر وموقف شاغلی خوشحال آصفی درمقاله اش بعنوان ( دعنی بله کارنامه)-ایکاش این طنز خودرا ( دغنی بله خجالت) عنوان میکرد- بهرحال نظرشما راتائید میکنم که درمورد عودت آن هده مهاجرین افغان بوطن شان ی که با قبول هزارمشکل وحتی بقیمت حیات، خودرا به اروپا (از انجمله بجرمنی) رسانده اند، موقف اعلان شدۀ اشرف غنی یک خجالت تاریخی برای او و حکومت دو قطبی اش میباشد. باید خاطرنشان گردد که موقف حکومتهای سابق افغانستان درموردقبول کردن مهاجرین افغان درپاکستان وایران، که در نتیجۀ اشغال شوروی صورت گرفته بود، باموقف حکومت اشرف غنی درموردمهاجرینی که درنتیجۀ بیکاری وبی امنیتی،دناشی از بی کفایتی حکومت دو قطبی، به ترک وطن مجبور شده اند، کاملا متفاوت وناموجه است. خیرببیند وزیرمهاجرین که ازمظلومین دفاع کرد واز دولت المان تقاضا نمودتا به مهاجرین افغان رحم کند وازخروج اجباری آنها پرئیزنماید- قرارمسموع یکعده افغانها درنظردارند بتاریخ دهم نوامبر مظاهر ای را درجرمنی به تقبیح ازتصمصم دولت آلمان براه اندازند.
2) درتبصرۀ دیگر شما بعنوان محترم ایاز نوری صاحب، با یک کلمهمخواجه شدم که معنی آنرا نفهمیدم- این کلمه "قـعـطـی" که باید عربی باشد، چونکه این طالب العمل معنی بسیار کلمات عربی را نمی فهمد، به چند قاموس طبع ایران مراجعه کردم اما لکمۀ "قعطی" را نیافتم -تصور کردم که شاید جناب شما سهوغیر ارادی کرده باشید و (قُطی) را سهواً "قعطی" تایپ کرده باشید - چونکه در نوشتۀ شما "" یک قعطی بنام موتر یعنی یک پرخچۀ آهن...""، قسماً معنی (قُطی) را افاده میتواند- آنگاه کلمۀ (قطی) را گه در زبان دری بسیار رایج ومعمول است، نیز در دو قاموس ایرانی نیافتم- مجبور شدم این ناتوانی خود را بحضرر شما گزارش دهم ومنتظر راهنمایی شما باشم که (1) اگر "قعطی" یک کلمۀ قبول شدۀ عربی باشد، معنی آن چیست - (2) کلمۀ (قطی) چطور وازکجا وارد زبان دری شده، زیرا کلمۀ دری با املاء (قُتی) در زبان دری نداریم؟. با عرض احترام سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
اقای عباسی از شما ممنونم که نوشته تانرا بنام اصلی نه مستعار مانند دیګر همسنګر تان انلاین نساختید. اګر شهید سردار محمد داود ولی نعمت من بود اعلیحضرت محمد ظاهرشاه هم ولی نعمت و روزی رسان فامیل شما نیز بود از برکت محمد ظاهر شاه بود که عضو فامیل ات بمقام وزارت اطلاعات و کلتور رسید. اګر نظر و شفقت مقام سلطنت نمی بود باور نماید که از اعضای فامیل ات کرده دیګر اشخاص ورزیده در افغانستان بودند که وزیر اطلاعات و کلتور شود.پس واضح است که شما از من کرده زیاد نمک حلال به ولی نعمت تان هستید. مامورین وزارت زراعت ان روزها را نیز بیاد دارد، وقتیکه شما در زمان وزارت عضو فامیل ات که وزیر اطلاعات و کلتور بود. شما به ان فرعونی که به وزارت زراعت میامدید تمام مامورین انوقت وزارت زراعت شاهد است. شما در ان وقت بزمین میګفتید که زمین خوش باش که من بالای خودت قدم میزنم. اقای عباسی. به این اندازه فکر نمیکردم که شما هم دروغګوی بینظیر هستید ولی حالا فهمیدم و تصوریکه داشتم فعلآ جامه عمل پوشید. دروغ ګفتن و افترا بستن چقدر بد است، اقای محترم. پدرم هیچ وقت معیت مرستیال خان محمدخان را به فامیلش نداده و هیچ وقت به داودخان در باره خان محمدخان مرستیال شفاعت نکرده. پدرم تنها جرګه قومی افریدی، مومند. شینواری و یوسف زی که (ای ایس ای )پاکستان بکابل روان کرده بود ان هم بخاطر اینکه (ای ایس ای ) فکر میکرد که حکومت داودخان شاید معیت مرده عارف شینواری را به جرګه ندهد. حکومت پاکستان تصور میکرد. چون این جرګه که اکثریت اعضای ان افراد طرفدار حکومت افغانستان استند، اګر حکومت افغانستان بخواست انها جواب مثبت ندهد،از حکومت افغانستان ناراضی خواهد شد. وقتیکه جرګه به شهر جلال اباد رسید یکی از شاملین ان جرګه همان روز نزد پدرم امد به کابل امد و جریان پلان حکومت پاکستان را به پدرم ګفت، پدرم هم بیدون معطلی ساعت هشت بجه شب ان شخصی متنفذ قومی انطرف خط دیورند را به داودخان برد و جریان توطیه ای ایس ای را به داودخان ګفت که علت امدن این جرګه به اساس دستور حکومت پاکستان است، و اګر شما معیت عارف شینواری با به جرګه ندهید این موی سفیدان ازرده میشود و در اینده اینها از داعیه پشتونستان دفاع نخواهد کرد، همان بود که مرحوم داودخان بخاطر راضی ساختن این جرګه معیت عارف شینواری را برایش تسلیم کرد. ان شخص که بمنزل ما امد کسی بود که شهید نادرخان و شاه محمودخان سپهسالار وقتیکه به خیبر اجنسی( لنډی کوتل ) امدند انها سه روز و شب در خانه این شخص بودند که مرحوم داودخان از زمان ماموریت ننګرهار تا وقت صدارت این شخص را خوب میشناخت اقای عباسی لطفآ اب نادیده موزه را از پا نکشید. شما یګانه شخص هستید که بین طرفداران ظاهر شاه و داودخان تفرقه را ایجاد نمودید. شما به این عمر سال و سن تان دست اله مردم معرض شدید. اقای عباسی فراموش کردید. که در دوران سلطنت نادر شاه باز محمد ظاهر شاه. در دوران صدارت محمدهاشم خان، شاه محمودخان. محمد داودخان چقدر مردم کین و فانه شده. چرا از ان وقت یاد نمیکنی.اګر بګوید که در ان وقت ظاهرشاه هیچ کاره بود. این به این معنی است که در انوقت ظاهرشاه مثل یک چپراسی بود.پس تمام افتخارت ان دوره مربوط وی نمیشود. لطفآ ګف تانرا سنجیده بزنید. باش که خانم ملال نظام و داود سلام ملکیار و ولی اریا به کدام نامهای مستعار برایم مینویسد.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
لعنت به ان که در میدان مبارزه قلمی از نام مستعار استفاده کند. این هم یکی از نمونه های بزدلی ادم های جاسوس ای ایس ای پاکستانی است. کسیکه در روغنیات، تیل ،تایر و تیوپ فروشی دولتی مهارت دارد. او میتواند که بنام مستعار بنویسد. به هر رنګی که خواهی جامه میپوشی من از طرز نوشته ات میشناسم. مشر ګلیه. راستی حالا خوبتر فهمیدم که نزد خودت (دوثی) کدام عمل بد نیست. موفق باشید،در امریکا دوثی را بزنس میګوید. موفقیت تان ارزو بنده و میباشد. خوب بزنس داشته باشید. |
 |
اسم:
انجنیر سلطانجان کلیوال محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
03.11.2015 |
|
برادر عزیز نیکزاد صاحب ! بعد از تقدیم احترام از شما تشکر میکنم که برای اشخاصیکه به استعمال کلمات و اصطلاحات محاوره ئی بلدیت نه دارند تا جای معلومات ارایه داشته و مثال های بجا داده اید امید انها بدانند که هر کس که ریش سرخ دارد ملاشاګل نیست. باتقدیم احترام . |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
02.11.2015 |
|
A humble special request from Mr. Qasim Baaz:
Seems to me that your royalty to a specific Afghan personality that had provided you and your family with bread and better, has taken over not only your impartiality but fronted you as a tool for distortion of historical facts.
A private "foreman" status for the then first family of Afghanistan have to be earned by sheer loyalty and obedience but cannot be weighted publicly as part of the then action. If you have difficulty in regard to duties of " foreman = [Nazir] ", please watch a couple of " Dallas " TV episodes.
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
02.11.2015 |
|
حرف انجنیر صاحب سلطان جان کلیوال در مورد استعمال بعضی اصطلاحات در میان مردم ما به جامعه شناسی و مردم شناسی منطقه ارتباط می گیرد ؛ نه به معنای اصطلاحی آن . مانند- بسیار کافر ملا است. یعنی ملای بسیار لایق. مثلا در وطن ما می گویند : حرامی بسیار بزکش خوب است. یا یک کوچی در شبرغان به یک قوماندان مشهور گفته است که : قومندان صیب و دی غیم مونژ ته هم لژ سلاح ورکوه کنه» که این گفته کوچی به هیچ وجه داو و دشنام نسییت . هم چنان کلمه"دوس" که انجنیر صاحب گفته است ، مفهوم جدی از آن در محاورات روزمره، هدف نمی باشد - بلکه تکیه کلام بعضی مردم است. حتی دکانداران بین خود داو و دشنام های رکیک رد و بدل می کنند که در دیگر جاها سبب جنگ و جنجال می شود . اگر فلم های هندی را که راجع به فرهنگ پنجابی های هند باشد بشنوید ، همین داو و دشنام های دوستانه را می شنوید. چند روز قبل که فلم هندی ( سن آف سردار) یعنی بچهء سردار را می دیدم ، معشوق به عاشقش چند بار گفت او کتا کب آیی گی. او سگ چه وقت می آیی؟ یا می گویند : آپ بهت حرامی هین. که همه اش اصطلاحات مردم است. در نتیجه اینکه همچو دشنام ها را باید در جمله فرهنگ عامیانه مردم خود حساب کرد که شاید در تمام افغانستان رواج داشته باشد و از آن نتیجه سیاسی نباید گرفت. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.11.2015 |
|
تشکر استاد محترم سیستانی صاحب استادان محقق تاریخ چون شما همیشه با استفاده از اسناد و معلومات (موجود در همان مقطع معین) و با تحلیل و تجزیه منطقی و استفاده عینی از اسناد و مدارک و معلومات نتیجه گیری های منطقی مینمائید. برخلاف اشخاص و گروپ های سیاسی اسناد و معلومات را از نظر عقاید و احساساست شخصی خود میبینند و قضاوت و نتیجه گیری های شان کوشش به توجیه تمایلات شان میباشد. در تحلیل و تجزیه محققان اداره ریسرچ و استخبارات وزارت خارجه امریکا در سال 1973 ، دهه دیموکراسی از نظر میکانیکی قانون اساسی ، رول قوای مقننه و اجرائیه ، رول صدراعظم و رول پادشاه در قانون اساسی1964 تحلیل و تجزیه شده است. آین تحقیق نشان میدهد که بعد از یک دهه و در عمل چگونه این نوع دیزاین قانون اساسی کار صدر اعظم ها را ناممکن ساخته بود ، رول پادشاه را اساسی ساخته و ترقی و پیشرفت افغانستان را در بحران و بن بست قرار داده بود.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.11.2015 |
|
کودتای هاشم خان میوندوال ،
چند روز پیش آقای باز کستی از اعترافات اشخاصی که در کودتا سهم داشتند انتشار نمودند که بسیار جالب بود.
از راپوریکه توسط آفای ارسلا از اوراق سی آی ای نشر شده است نشان میدهد که درین توطئه آی ایس آی پاکستان نقش عمده داشته اند و قسمت های مربوط سی آی ای خط سیاه کشیده شده است که سوال های زیادی را خلق میکند؟
اما در مورد کشیدن ناخن های آقای میوندوال ، خانمش در یک مصاحبه اظهار نمود که وقتیکه جسد شوهرش را برایش نشان دادند "انگشت های مقبولشان را لمس کردم ".
اگر ناخن انگشتان وی کشیده میشد صاحب منصبان ،به خانم آقای میوندوال اجازه نمی دادند که به جسد نزدیک شود و یا به جسد دست بزند. امید است که درین موارد معلومات زیاد تر نشر گردد . عرض احترام |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.11.2015 |
|
دانشمند محترم جناب احمدفواد ارسلا سلام! من منتظر بودم تا تمام بخش های سندتحلیل وزارت امورخارجه امریکا در مورد دهه دموکراسی درافغانستان تمام شود وبعد از آن از زحمتی که شما در ترجمۀ این سند مهم تاریخی بخود متقبل شده اید، تشکر نمایم، اما ابراز نظر برخی از هموطنان که بین موضوعات تاریخی تا طنز وفکاهی فرق گذاشته نمیتوانند، برآنم داشت تا این چند سطر را بنویسم وقبل از هرچیز برای قلم تان توانائی بیشتر آرزونمایم وبگویم که ترجمه های شما بطورکل وبخصوص سندتحلیل اوضاع سیاسی دهه دموکراسی درافغانستان، از سوی دپلوماتان وزارت امورخارجه امریکا در 1973، برای من ارزش طلا را دارد ،خواهش میکنم تا راهی را که انتخاب کرده، بدون خلل ادامه بدهید وگپ های مردم را به حساب سمپاتی های شخصی وسلیقه ئی آنها محاسبه کنید.
خوشا به حال شما که ازاین فرصت خود در راه روشن ساختن گوشه هایی ازتاریخ معاصر کشور استفاده میکنید وبرداشت های صاحب نظران غربی را، از دموکراسی آنهم در سطح دپلوماتان وزارت امورخارجۀ امریکا، که مسایل را از دیدگاه منافع کشور متبوع خود، بطورعینی وعاری از حب وبغض شخصی و قومی وزبانی وسمتی با رجال سیاسی افغانستان ارزیابی کرده اند و نظریات شان میتواند در بررسی های دهه دمکراسی مورد استفاده افغانها قرارگیرد، باید به آن ارج گذاشت وآنرا باارزش تلقی کرد.
ارزش وکیفیت وماهیت دموکراسی را یک امریکائی یا یک فرانسوی والمانی و انگلیسی خیلی بهتر ازیک مهاجر افغان درک میکند، زیرا آنها در محیط دموکراسی تولد می یابند و درفضا واب وهوای دموکراتیک پرورش می یابند وآنرا مثل آکسیجن تنفس میکنند وبعد هم منحیث یک فرهنگ ، فرهنگ همدیگر پذیری، با حق داشتن عقاید وافکارمختلف درجامعه، در تمام لحظات زندگی روزمرۀ خویش رشد وپرورش می دهند.اما افغانهای مهاجرکه هریکی با سن وسال های متفاوت ودرجات مختلف تحصیلی وفرهنگی واردکشورهای غربی شده اند، همواره درحاشیه جامعه قرار دارند،وگویا از دور دستی برآتش دموکراسی دراز کرده و برروی خود کشیده اند و فکر میکنند که آنها هم دموکرات شده اند، در حالی که واقعیت چنین نیست، ما هنوز با مردم اصلی کشورهای میزبان خود خیلی فرق وفاصله داریم وهرقدر سعی نمایئم تا نشان بدهیم که ما هم دموکراسی را درک کرده ایم ودموکرات شده ایم، تنها میتوانیم درک خود را از سطح جامعه غرب به نمایش بگذاریم نه از عمق جامعه میزبان. ما هنوزقادر نیستیم با زن وفرزند وهمسایه خود برخورد دموکراتیک داشته باشیم، مثلی که یک اروپائی ویا یک امریکائی ویا یک کانادائی با اعضای خانواده ویا همشهری خود دارند. بنابرین فاصله های درک واحساس ،نباید نظریات وتحلیل های کارشناسان غربی را از دهه دموکراسی در افغانستان، بی اهمیت تلقی نمائیم. با حرمت
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
01.11.2015 |
|
بنام خداوند بزرگ
هموطنان!
به خداوند بزرگ بعد از سلام به شما عزیزان هموطنم قسم می خورم که تا وجدانم مجبورم نسازد درد دلم را در اینجا نمی نویسم و مزاحم تان نمی شوم.
مضمون آغای خوشحال اصفی "د غني بله کارنامه" بسیار غمگینم ساخت. تار تار ریگم می داند که این انسان ها چه کشیده.
در اخبار خواندم:" سید حسین عالمی بلخی، وزیر امور مهاجرین و عودت کنندگان افغانستان هفته قبل در مصاحبهای با دویچه وله گفته بود که بر اساس تفاهمنامه میان دو کشور و با در نظرداشت وضعیت امنیتی، آلمان مهاجران افغان را اخراج نکند."
خداوند پدر این انسان را خیر بدهد و نفرین به ریس جمهوری که به منظور چاپلوسی و جیوی جیوی به یک وزیر خارجه پوک آلمان از یک طرف وزیر کابینه خود را سبک می سازد و از طرف دیگر در ساحه صلایت وی مستقیماٌ بی موجب دخالت می کند. به فرانک پوک نوکر امریکایی ها اگر این مغز می داشت می گفت بعد از بحث با کابینه در موضوع تصمیم می گیریم و اول یا منطق بلخی را کابینه اش می پذیرفت و یا از وی را در همچو موضوع مهم که من فکر می کنم این آغای بلخی از چهره اش که معلوم است می توانست اکثریت کابینه را با دلایل خود متقاعد سازد..
ممکن بعضی ها چند روز پیش در روز عاشورا بیانه ای ریس جمهور دیوانه افغانستان را شنیده باشند که گفته است " حضرت امام حسین نواسه خداوند (ج)".
نه اینکه نمی داند که امام حسین نواسه حضرت محمد (ص) است بلکه وضع این به این اندازه خراب است و در خواب بسر می برد.
وای به حال مردم و کشور
هجوم ناله ام از راحتم مگو (بیدل) کشیده ام نفسی گاه گاه در زنجیر |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.11.2015 |
|
محترم غلام حضرت اگر در مورد سند تبصره نمیکردید ، امکان داشت که پیشنهاد ترجمانی تان را یک کوشش خیرخواهانه یا برداشت متفاوت تلقی کرد. اما با تبصره خود هویت خود و گروپ خود را آشکار کردید . 1. نه اینجانب و نه محترمین که این اسناد را وسیله تحقیق علمی و عینی تاریخ سیاسی افغانستان قرار میدهند دعوی این را کرده ایم که تحلیل و یا راپور ها صد فیصد حرف آخر و همه جانبه ترین تحقیق و راپور در مورد اوضاع و حوادث بوده است. کمال این اسناد در دخیل نبودن احساسات ،عقاید و عقده های شخصی در این اسناد است؛ که به وضاحت در نقل قول ها ، تاریخنویسی ها و خاطرات سیاسی رجال محترم افغان دخیل در حوادث در این طرف و آنطرف نوشته های شان به مشاهده میرسد. اگر این اسناد به نظر شما بسیار ساده و بی اهمیت و بی ارزش میباشند، لطفاً نخوانید ، خواننده های محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین توانائی تشخیص بین ساده و بی ارزش واعتباری و عینی را دارند. 2. در مورد کوشش سیاسی ترجمانی شما باید عرض شود که تبصره شما غرض شما را فاش کرد ، اما مقصد از ترجمه توضیح مفهوم یک جمله و یا پره گراف به نثر روان در لسان دیگر میباشد نه لغت به لغت. وقتی در تحقیق متذکره مقصد محقق امریکائی این بوده است که تعبیر وسیع صدراعظم میوندوال از قانون اساسی سال 1964 و فعالیت های سیاسی وی در جهت تقویت چوکی و مقام صدراعظم زیاده تر از حدی بود که پادشاه تحمل کرده میتوانست، صدراعظم میوندوال مجبور به استعفا ساخته شد، و همین مفهوم در ترجمه هم آمده است ؛ مشکل تذکر بلی و نی شما مشکل سیاسی وناشی از غرض شما و برداشت تان از این اسناد است.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.11.2015 |
|
جناب داکتر صاحب کاظم،بازهم به ارتباط فرمان اخیررئیس جمهورمحمداشرف غنی برای ایجاد دفتری برای حامدکرزی با بودیجۀ گزاف منحیث یک واحد اداری مستقل ، واقتباس یک مقالۀ انتقادی جالب از روزنامه وزین 8 صبح، یک باردیگر افکار عامه واز جمله خوانندگان این پورتال را به عمق بی پروائی و بی توجهی دولتمردان به حال این ملت زخمی وبی رمق معطوف ساختند. آنچه در مقدمۀ مقاله توجه مرا بخودجلب نمود، امتناع رئیس جمهورسابق حامدکرزی از پذیرفتن بودیجه ای است که از سوی داکترغنی برای مصارف دفتر او منظور شده است، درحالی که طول وعرض وتشکیلات این دفتر قبلاً براساس تقاضای خودکرزی به ریاست جمهوری پیشنهاد شده است.
حامدکرزی،بعد از آنکه دید تقاضایش برای ایجاد دفترخاص وی، منظورگردیده وهمزمان با آن عکس العمل محافل سیاسی و رسانه های پیشتاز داخلی را برانگیخته، از پذیرفتن میزان گزاف این بودیجه ، ضمن تشکراز اشرف غنی امتناع ورزید، و برای این امتناع خود، فقرو ناتوانی مالی دولت را دلیل آورده است، اما سوابق کاری کرزی نشان میدهد که او دراین اظهارنظرخود نسبت به فقرملت ودولت صادق نیست. مگر خود همین کرزی نبود که دو سال قبل در 2013، قانون معاشات ومصارف و امتیازات مادام العمررا برای اراکین دولت ،بدون کوچکترین تعللی توشیح کرد و آیا همین اکنون او دومعاون سابقش یکجا با رئیس سنا(صبغت الله مجددی)،وقاضی القضات (پوهاندعبدالسلام عظیمی)هریک میلونها افغانی را از بودیجه دولت اخذ نمیکنند؟ البته که میکنند.
برطبق سنجش داکترصاحب کاظم درمقالۀ «باجگیری از ملت» که در پورتال افغان جرمن آنلاین در تاریخ 29/اکتوبر / 2015 به نشر رسیده : رئیس جمهورسابق بنام معاش و مصارف جمعاً ماهانه مبلغ (960000افغانی وسالانه به 5. 11ملیون افغانی) از دولت میگیرد وتا زنده است، اگرکدام حکومت ملی روی کارنیاید واین قانون را لغو نسازد،این امتیازات به او تعلق خواهد داشت. وهریک از معاونین او ماهانه (276000) افغانی(سالانه 3.3 ملیون افغانی)، جمعاً (شش ملیون وششصدهزارافغانی) ورئیس سنا ماهانه (227000)افغانی وسالانه (دو ملیون هفتصدهزارافغانی) ورئیس ستره محکمه نیز ماهانه(227000)افغانی وسالانه (دو ملیون هفتصدهزارافغانی) از جیب این ملت فقیر معاش وامتیاز میگیرند.
بنابرین نباید فریب دلسوزی های کرزی را خورد،اوهرگز در فکر ملت گرسنۀ افغانستان نیست، او و رفقای مجاهدش نقشه های در سردارند و میخواهند به هر نحوی که شده یک باردیگر در رأس قدرت تکیه زند و این بار قبر این مملکت را بکند و بازهم جنگ سالاران ودزدان وغارتگران را بر سرنوشت ملت حاکم کند که هرگز چنین مباد.
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.11.2015 |
|
هموطن محترم جناب م فؤاد ارسلا! بعد از عرض سلام. می خواهم دوتا مطلب کوتاه حضور تان عرض کنم. مطلب اول اینکه این ګذارشهای سفارت امریکا در کابل ( که به مرکز خود ارسال ګردیده و اکنون از فضای تحریم و سِری بودن رها و در معرض افکار عمومی قرار ګرفته اند) به آن اندازه سِری و پیچیده و مهم نیستند که اندیشه و عقیده و سلیقۀ این یا آن شخص را دچار تغییر و دګرګونی نماید بلکه یک تحلیل بسیار ساده و عادی میباشد که بسیاری از هموطنان چیزفهم ما هم آن زمان و هم امروز میتوانستند و میتوانند که اینګونه تحلیل ها را ( که بیشتر به خبر میماند تا تحلیل) ارائه نمایند.مطلب دووم اینکه در عالَمِ مکالمه اګر بین دو سه شخصِ حاضر، ضمن صحبت ها کلمۀ "نه" یا "بلی" به طور سهوی یا عمدی در جای نا مطلوب استعمال ګردد، فوراً یکی از این دو سه شخص متوجۀ این اشتباهِ سهوی یا عمدی ګردیده و آنرا اصلاح و توجیه و تفهیم مینمایند امّا در عالَمِ نوشته اګر یک کلمۀ "نه" یا "بلی" از قلم بیفتد آنوقت خوانندۀ آن نوشته دچار ګمراهی و سرګیچی میشود و از مفهوم اصلی آن جمله یا مطلب به تفهیم نه میرسد یا بهتر بګویم از درک درست آن جمله عاجز میباشد.شما در مطلب ترجمه شدۀ تان در صفحۀ دو، آخر سطر هفت و اول سطرِ هشت کلمۀ "نه" را فراموش کرده اید، ازین خاطر اخذِ درست از جملۀ مربوطه با مشکل رو برو شده، شما جمله را اینګونه نګاشته اید" اما این اقدامات زیاده تر از اندازه بود که پادشاه آنرا قبول کرده میتوانست". با توجه به کیفیت جملۀ بعدی اش به نظر میرسد که باید جملۀ درست اینګونه باشد که " ......پادشاه آنرا قبول کرده نه میتوانست". اُمیدوارم این یاد آوری بنده حمل بر ګوستأخی نګردد، فقط میخواستم عرض کنم بعضی کلمات ( هر چند کوچک) هم بودن و هم نبودنش تولیدِ حساسیت مینماید.تشکر |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
31.10.2015 |
|
نوری صاحب بعد از سلام!
نوشته تان بی اندازه در روح و روانم اثر مثبت نمود لذا توجه کنید به سه مطلب تان.
"اتحادیه بسازیم و مسایل باقیمانده از استعمار قرن ۲۰ را از پشت میز مذاکره حل نماییم."
زمانی این کار برآورده شده می تواند که یک انسان و مسلمان واقعی با یک تیم زبر دست قدرت را با پشتبانی ملت مظلوم افغانستان بدست بیاورد. باید بالایی این معموله کار شود.
2- "برای انجام دادن این نوع ابتکارات بزرګ زعامت کشور ها نهایت مهم است."
باور کنید کسانیکه امروز در افغانستان قدرت بدست شان است مایه خجالت برای این سر زمین مولانا، سنایی و غیره متفکرین هستند.
مردم افغانستان در اصل خود بسیار شریف و مهربان هستند. کشنگی را تامل می کنند اما شخصیت خود را نمی فروشند اما حیف که چند نادان را امریکا بالای ما با پول کاوبای ساخت و تفنگچه را بدست شان داد.
زمینه را کمونست ها برای این ها مساعد ساخت و خود شان هم تا توانستن بنام فلسفه مارکس آلمانی مردم را از بین بردند.
3-"این هدف بزرګ انسانی زمانی آسان برآورده میشود که ما کشور های منطقه از مداخله مغرضانه قدرت های بزرګ اقتصادی جهان خود را درامان سازیم".
این هم بسیار به خوبی امکان پذیر است.
غرب غیر از وحشت چیزی دیگر را نمی شناسد. همین غربی ها ما را از خانه های ما فرار دادند چرا که بالای قبضه کردن دنیا با هم می جنگند.
یگانه چیزی که اینها دارند سرک قیر، یک قعطی بنام موتر یعنی یک پرخچه آهن که با سرعت این طرف و ان طرف می رود و اینها را پول دار ساخته و می توان انرا بنام بت های مدرن یاد کرد که هر کس در پیش خانه خود یکی از ان را دارد.
تاریخ گویا است که این غربی ها چقدر خیانت به بشریت کرده اند و هنوز هم بنام های مختلف می کنند.
اما باز هم اینها هم انسان هستند و به کمک ضروریت دارند.
می گویند که بگیرش که نگیرد. اینها در حقیقت که دیگران را غریب و عقب مانده می گویند، خودش شان چنین هستند.
بیایید که عقب ماندگی را از نو تعریف کنیم. ابحار جهان پر از پلاستیک اینها شده. روزانه ملیارد ها تن فاضله اینها هوا و زمین را خفه کرده.
مریضی های مختلف صنعتی جان ملیون ها انسان را روزانه می گیرد
یک انسان که در افریقا و اسیای در طبعیت زیبا بدون موتر و طیاره و غیره با خر و گاو زندگی می کند بسیار خوشبخت تر است.
اروپایی ها پول می دهند مثلا برا یک هفته مراکش می روند تا در همچو روح و روان خسته خود را تداوی کنند.
من که اروپا را نمی شناختم چقدر ارزو داشتم روزی انجا بروم و تحصیل کنم امروز بر عکس آن شده.
چندانکه گشودم سر دیگ تسلی سر پوش دیگر از ته سر پوش برآمد
بیدل |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
31.10.2015 |
|
محترم خالق داد پغمانی، در مشاجره تان با محترم نبیل عزیزی می نویسید:
„الاغھا، ھيچ می دانيد با اين حرف تان، گردانندۀ اصلی سايت خودتان، پسر "کبير رنجبر" بردار زادۀ " صمد ازھر“ دو تن از قاتلان بيرحم خلقھای افغانستان يعنی "قيس کبير" را نشانی می دھيد؟“
من نمیخواهم شما را با کلمات و جملات کوچه و بازار که در حق یکی از همکاران محترم این پورتال بکار برده اید، یاد نمایم. علاوتاً اگر شما با تهمت زدن ناحق نام مرا در میان نمی کشیدید، علاقه ای نداشتم تا این چند سطر را برای شما بنویسم. اگر چه انتساب یک شخصی بنام یک خانواده چه فقیر باشد یا غنی، تحصیل کرده باشد یا تحصیل نکرده، حزبی باشد یا غیر حزبی، پشتون باشد یا غیرپشتون، برای من فرقی نمیکند وبه هر حال من به نام و نشان پدر و فامیل خود هر که هست، افتخار میکنم، اما شرط انسانیت اینست که کسی که خواهان نام و نشان من است، واقعاً بخواهد مرا بشناسد، من علاوه بر این که از معرفی خود ترسی ندارم،به آن میبالم. نه اینکه با انتساب من به این یا آن شخص خیالی و احیاناً ناخوش نام، بخواهد مرا توهین نماید، در آنصورت البته که منهم حق دارم از نام و نشان و شرافت خانوادگی خود دفاع نمایم.
هم شما و هم آقای معروفی و هم آقای عبدالحنان روستایی و سایر همکاران قلمی سابقه دار این پورتال میدانند که من کیستم وهیچ نسبتی با کبیر رنجبر عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق ندارم، ولی شما در کنار نیبل عزیزی، مرا نیز هدف تهمت های میان خالی خویش قرار داده اید.
از شما میخواهم تا آنچه را در مورد انتساب من به کبیر رنجبر ادعاء کرده اید، ثابت نمائید، من قضاوت صحت و سقم ادعای شما را به آقای سید هاشم سدید (معنی لغوی کلمۀ (سدید) اینست: راست و درست و محکم و استوار) همکار سابق این پورتال و دوست فعلی تان میگذارم تا باری پا بر روی حقیقت نگذاشته آنچه حقیقت است اظهار کنند.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
31.10.2015 |
|
برادر محترم الله محمد صاحب، بعد از آرزوی سلامتی!
نوشته ۳۱ اکتوبر تان را به این جانب خواندم. بلی، من با شما هم عقیده هستم که ما انسان ها باید «خیر خواء عالم» باشیم. من حل مسایل دو مملکت را توسط جنګ درین قرن ۲۱ با موجودیت انواع سلاح های مخوف یک ظلم بزرګ میدانم. بلی، اګر بخیر در منطقه ما صلح حاکم شود معضله ها منجمله زخم دیورند را در میز مذاکره میتوان عادلانه حل کرد. از فکتور های تاریخی هویداست که قهرمان ملی ما امان الله شاه غازی مرد جنګ و کشتن و بستن نبوده، یک شخصیت متعلق به علم و صلح با همی بود. امروز اروپای غربی پیشقدم شد و اتحادیه ساختند، ما مردم اسیا چرا نتوانیم، اتحادیه بسازیم و مسایل باقیمانده از استعمار قرن ۲۰ را از پشت میز مذاکره حل نماییم. بلی، برای انجام دادن این نوع ابتکارات بزرګ زعامت کشور ها نهایت مهم است. و این هدف بزرګ انسانی زمانی آسان برآورده میشود که ما کشور های منطقه از مداخله مغرضانه قدرت های بزرګ اقتصادی جهان خود را درامان سازیم، نا امید نباید بود.
په درنشت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
31.10.2015 |
|
وروره ایازی صاحب ستاسو محترمانه ځواب ما ته دیر خوشحال وکره خو پس ز سلامونو ژپه تبدیل کوم!
با جمله ای ذیل از مضمون محترم داکتر ځیرکیار "د یو هیواد ملي ګټې باید د خپلو ظرفیتونو سره متناسبې وي" با اظهار تشکر از جواب تان می پردازم به جواب تان.
در ارتباط جمله بالایی و تجربه بحث های تان با هموطنان در انطرف سرحد به خود این اجازه میدهم بنویسم که قسمیکه بتاریخ 29.10.2015 نوشته ام که:
"زمانیکه در منطقه صلح و آرامش حکمفرما شود می توان توسط قرار داد های ملی، منطقوی و بین المللی مسله را طوری حل کرد که همه آن ملک همه ماباشد". من فکر می کنم که جمله بالایی و قدرت فکری اعلیحضرت مرحوم امان الله خان غازي که فرموده "مسله خط دیورند را بدون جنګ و خون ریزی با انګلیس ها و رهبران ګانګرس حل مینمایم" یکدیگر را پوشش می کند.
با کمال تاسف که بی کفایتی کرزی و امریکا در 14 سال گذشته و حالا آرزومندی صلح را در منطقه تا کنون برآورده نتوانسته اند.
به وجود آمدن پشتونستان خودش طور مثال اگر واقعاٌ همین طور شود باز هم با پاکستان یک مشکل سیاسی وجود خواهد داشت که در نهایت یک مشکلی سیاسی برای افغانستان هم باقی خواهد ماند.
هرگاه بین پاکستان و افغانستان صلح به تمام معنی طور مثال مانند بین آلمان و فرانسه حکمفرما باشد و نزدیکی دو ملت آنقدر صمیمانه شود که می دانید منظورم چی است انوقت است که ما می توانیم مشکل دیورند را حل کنیم.
این کار یک رهبر به قطر جهانی می خواهد رهبر نه جاسوس.
غنچه گردیدیم و گلشن در گریبان ریختیم عشرت سر بسته از دلهای غمگین بوده است
پدر صلح و آرامش بیدل صاحب
ډاکتر رحمت ربی ځیرکیار د یو هیواد ملي ګټې باید د خپلو ظرفیتونو سره متناسبې وي: |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
31.10.2015 |
|
صدراعظمان ناکام و پارلمان بیکاره !
ممنون از نوشته های محترم آقای ارسلا که زحمت کشیده و راپور های سفارت امریکا را نشر و ترجمه مینماید و واقیعات ها روشن میگردد.
طوریکه دیده میشود اعضای پارلمان افغانستان از سال ایجاد آن تا الحال نمابنده واقعی مردم نبوده و هم مردم به آن رشت فکری نرسیده بودند که اشخاص و طنپرست که منافع ملی و مردم را مد نظر بگیرند، انتخاب نمایندو اکثرآ با مداخلات حکومت ها اشحاص تعین میشد .
در پارلمان نظام شاهی (دوره ده ساله دیموکراسی ) زیادتر اشخاص از طرف دستگاه دولت معرفی و انتصاب میشد و اکثر شان برای منافع شخصی ازین وزارت به آن وزارت سودجویی میکردند . بعضی شان بیسواد یا از اندکی تعلیم وتربیه برخورداربودندو کسانیکه چیزی برایشان نوشته میکرد همان را هم درست خوانده نمی توانستند.
درین 14 سال هم با مصارف هنگفت و صد ها کارشناس بین المللی این تقلبکاری ، مداخلات حکومت در انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری ادامه دارد.
موفقیت داودخان در دوره 5 ساله جمهوریت ، پرکاری و انضباط شخص داود خان و نبودن پارلمان فرمایشی و سود جوی بودو با تطبیق پلان هفت ساله دوره جمهوریت با رشد وضع اقتصادی و فکری ،شاید فضای سالمی بوجود می آمد تا اندازه انتخابات شفاف برگذارمیشد .
در دهه دیموکراسی و اکنون درین 14 سال باوجودیکه قوانینی بهتری انسجام داده شد اما اداره های ضعیف توان عملی شدن آنرا نداشته لذا دوره دهه دیموکراسی و واین 14 سال یک دوره ناکام ارزیابی میشود. با عرض احترام |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
31.10.2015 |
|
پروژه بند سلما در غرب و بند برق کیله گی در شمال !
طوریکه پروژه بند سلما در وقت جمهوریت محمدداود خان شروع شده بود باوجود وعده تکمیل آن بعد از 40 سال ، هنوز هم با مشکلات رو بروست و فکرنه میشود به زودی اکمال گردد.
در دورهء ریاست جمهوری محمد داَود خان بین سالهای 1352 و 1357 (1973 – 1978 میلادی) پروژهء بند برق "کیله گۍ" بر بستر دریای بغلان تحت مطالعه و ارزیابی قرار گرفت و بعضی عملکردهای آغازین پروژه هم صورت پذیرفت. مع الاسف با سقوط نظام جمهوری در ثور 1357 (اپریل 1978) پلان ایجاد بند "کیله گۍ" بکام آتش و نابودی جنگهای متداوم فرو رفت. یک قسمت دشت "کیله گۍ" مبدل گشت به پایگاه بزرگ نظامی قشون سُرخ شوروی و گرد و نواحی وسیع آن به میدان نبردهای خونین و پرآگنده ولی طولانی میان مجاهدین از یک طرف و عساکردولتی و نیروهای اشغالگر روسیهء شوروی از سوی دیگر. خلاصه همانند بسا ولایات کشور بعوض آب، حیات و سرسبزی، خشکی، خون و مرگ بر منطقهء کیله گۍ مستولی گردید. دشت کیله گۍ در بین دوشی و پلخمری قرار داشته و شاهراه 420 کیلومتری کابل – مزارشریف بسمت شمال کشور از بین این دشت که دریای بغلان نیزدر آن جریان دارد، می گذرد. در صورت اعمار بند آب و برق "کیله گۍ"، سومین سد ذخیرهء آب به وجود می آمد و برای دو بند پلخمری زمینهء تآمین و بهره برداری مناسب و منظم آب دریای بغلان میسر می گردید. در فصل گرما با کاهش حجم آب دریا، ذخیرهء آب بند سوم تا حدی مقدار آب مورد ضرورت دو بند سفلی را تضمین کرده می توانست. برعلاوه در پلان احداث بند برق "کیله گۍ" ولایت بغلان، تولید انرژی برق به قدرت 60 میگاوات مد نظر گرفته شده بود. با احترام |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.10.2015 |
|
محترم نوری صاحب ز ما سلامونه ومنه!
زکه چه زه په پشتو ژبه خه وارد نیم بیا په دری چه بعضی دوستان فارسی وایی پیل کوم.
آقای سراج ګفت: « در سال ۱۹۵۴ م طی سفر شخصی ام به روم برای چند هفته در حضور کاکایم اعلیحضرت امان الله خان بسر بردم، در ضمن خاطره ها و صحبت ها کاکایم ګفت، زمانیکه مسله استقلال خواهي هند برتانوی را شنیدم، طی تماس به دولت افغانستان خبر دادم که هر چه و هر نوع ضمانت که شما از من تقاضا میکنید، من قبول میکنم که من خواستار پادشاهی افغانستان نیستم، من می آیم و راسا به پشتونستان میروم و مسله خط دیورند را بدون جنګ و خون ریزی با انګلیس ها و رهبران ګانګرس حل مینمایم...)
آیا آقای سراج نگفت که کاکا یش برایش نگفت چطور حل می کند و یا آغای سراج از وی سوال نکرد چطور.
ای کاش کاکایش همان وقت مستقیم پشتونستان می رفت و از انجا کابل.
آغای هیواد دوست می نویسد:" طوریکه ارزیابی شده بود پشتون های آنطرف سرحد ،اکثریت شان کدام علاقه به پیوستن بخاک افغانستان را نداشتند".
در صورتیکه این درست باشد نمیدانم نسل های که کنون در انجا بنام پاکستان بزرگ شده اند و عادت به پاکستانی بودن کرده اند و شرایط هم در افغانستان به این ترتیب است چه نوع عکس العمل خواهند داشت.
به نظر من نظر عبدالرحمن پژواک که با برادرش فضل ربی پژواک از نزدیک آشنایی همسایگی داشتم اگر قسمیکه آغای هیواد دوست می نویسد که باید سرزمین های از دست رفته دوباره جز خاک کشور گردد بهتر تر از داود خان بود.
صرف نظر از اینکه این نظر تحقق پذیری داشت و یا خیر زیرا در صورت به وجود آمدن یک کشور دگر بنام پشتونستان اعاده مناطق مفت از دست رفته تحقق نمی یافت.
به هر صورت موضوع به شکل مغلق خود باقی است و در نوشته آغای هیواد دوست جواب بعضی سوالات خود را پیدا کردم که توانسته ام تبصره گک خود را کنم. چه میگویم بگو ایشیخ دیندار که باشد این سخن ما را خریدار
هیلاج نامه
شیج فریدالدین عطار پدر معنوی مولانای بلخ
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
30.10.2015 |
|
تشکیل دولت پشتونستان !
در صورتیکه پشتون های آنطرف سرحد علاقه نداشته باشند که سرزمین شان به افغانستان ملحق گردد بوجود آودن کشوری مستقل << پشتونستان>>هم بنفع کشور ما خواهد بود.
کشور مستقلی بنام پشتونستان ، چون از بدنه پاکستان جدا میگردد لدا روابطش بهتر با افغانستان و هند خواهد بود.
روابط بهتر افغانستان و پشتونستان بنفغ ما نظر به شرایط کنونی خواهد بود .
امروز هم متاسفانه شرایطی در کشور است که بعضی اشخاصی اقوام غیر پشتون هم علاقه به یکجا شدن پشتون های دو طرف سرحد را ندارند و بخصوص انتخابات اخیر موضوعات قومی را دامن زد.
امیدوارهستیم سطح دانش مردم آنقدر بلند برود که بتوانند موضوعات را از دیدگاه ملی بنفع کشور دیده و شایسته سالاری مورد بحث باشد و از پشتونستان آزاد و مستقل بنفع مردم افغانستان استفاده گردد. عرض احترام
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
30.10.2015 |
|
وطندار محترم آقای الله محمد صاحب!
در پناه الله پاک «ج» و روان بر خط محمد«ص» باشید ، الحمد لله از سلامت فکری برخوردارید. با گذشت هر روز و خواندن نظریات کوتاه و جامع تان به دانش و عمق نظر شما آگاهی می یابم که جناب شما اهل مطالعه و دارندۀ معلومات لازم استید. در مورد ملاحظات شما در بحث کنونی که برایم بسیار جالب است می خواهم طی مضمونی نظریات خودرا با مدنظر داشت جمیع شرائط به نشر بسپارم ، البته بعد از اعادۀ صحت. از دوستان محترمی که از پی گیری داعیۀ برادران پشتون آن سوی خط تحمیلی دیورند در عهد سلطنت غازی امیر امان الله خان نوشتند. به قرار اسناد دست داشته با عقد مؤافقتنامۀ راولپندی میان افغانانستان و هند بریتانوی سرحدات معین بشمول خط دیورند برسمیت شناخته شد و من از اقدامات بعدی عصر امانی برای اعادۀ خاک های متصرفه و یا آزادی مناطق سرحد آزاد معلومات ندارم. گرچه در آن وقت پاکستانی وجود نداشت . ممنون می گردم که اگر در زمینه روشنی مستند انداخته شود.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
30.10.2015 |
|
"*. آیا همین وزیرستانی زیر بمباردمان از پاکستانی بودن خود انکار می کند؟ مگر اینکه داعیه های دینی جاگزین داعیه های ملی شده حالا ملت افغان، پاکستانی، ازبک و تاجک و قرغز و ترکمن و قزاق و غیره را بنام امت اسلام زیر یک لوا جمع نمایند. * آزادی سیاسی پشتون های آن سوی خط بحیث یک دولت مستقل بنام پشتونستان ،که آیا ما بدون سند و حجت به خود حق وکالت داده و برای مردمی که صرف عدالت اجتماعی در چوکات پاکستان می خواهند آزادی بخواهیم،"
My " We understand Mr. Abasi's point that reality on the ground dictate diplomacy and not the other way around " related to Mr. Abasi's writings copied above.
Cool off Alah Mohamad khan , we are all on the same side!
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.10.2015 |
|
بعد از عرض سلام!
به ارتباط معلومات استاد هاشمیان صاحب در کتاب روابط بین المللی افغانستان از نگاه حقوق عمومی بین الدول به صورت فشرده می نویسم چنین آمده:
"در حقوق عمومی بین الدول ما به دو گروپ اتحاد بر می خوریم یکی اتحاد به اساس مساوات و دیگری اتحاد دول به اساس عدم مساوات".
اتحاد دول به اساس عدم مساوات یعنی تحت الحمایگی یه سه نوع تقسیم شده که یکی آن پروتکتورات میباشد که علامه مشترک هر سه نوع این است که یک دولت ضعیف در تحت حمایت یک کشور قوی قرار بگیرد بدون انکه شخصیت حقوق عمومی بین الدول دولت تحت الحمایه کاملاٌ از بین برود.
به اساس امضای قرارداد گندمگ بتاریخ 26 می 1879 بین افغانستان و انگلستان مناسبت حمایه وی بین طرفین به شکل پروتکتورات به میان آمد.
ماده اول پیمان غیر مساوی ختم جنگ مشتعله بین دو کشور را تصریح نموده و ماده سوم حاوی چهار جمله میباشد.
جمله اول:
امیر افغانستان خود را مکلف می سازد تا ارتباط خود را با ممالک خارجی به مشوره و تقاضای حکومت انگلستان قایم بسازد جمله دوم:
امیر افغانستان هیچ گونه ارتباطی را با ممالک خارجی قایم نساخته و هم بر علیه هیچ یک کشور خارجی دست به اسلحه نخواهد برد مگر آنکه یکجا با حکومت انگلستان.
انگلیس ها در آن آوان به ملحوظ فراهم آوری اطمینان خاطر از جانب سر حدات شمال غربی نیم قاره هند و حفاظت آن از خطر احتمالی روسیه خاصتاٌ دلچسپی داشتند بر اینکه افغانستان با همسایه شمالی خود روسیه روابط بر قرار نسازد.
انچه او هم نوست و هم کهن است سخن است و دراین سخن سخن است |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
30.10.2015 |
|
بجواب شاغلی محترم وارث احمد بارک با کمال احترام معلومات خود را بعرض میرسانم: 1) مطلق العنان یا کل اختیار به پادشاهی اطلاق میشود که بدون قانون اساسی و بدون پارلمان و قوۀ قضائیه (ستره محکمه) سلطنت کند - امیر عبدالرحمن خان خودش متهمین را محاکمه ومجازات(بشمول اعدام) میکرد ودرمسایل سیاسی از قبیل مراوده، مکاتبه و مذاکره با دولت انگلیس(هند برتانوی) شخص خودش ، بدون مشوره با سران قوم یا علماء، تصمیم میگرفت. اینست نوعی از تعریف مطلق العنان.
2) شواهد واسناد موجود است که امیرعبدالرحمن خان بمنظور حفظ سلطنت خود قرارداد دیورند رامضاـ کرده است - قبل ار وروی دیورند با هیات معیتی اش بکابل، انگلیس التیماتوم داد ویک فرقۀ مجهز را به پشاور اعزام کرد و به امیر اخطار داد که اکر هیات او رانپذیرد و قرارداد را امضاۀ نکند، لشکر انگلیس بکابل میرسد- اوضاع داخلی افغانستان درینوقت طوری بود که درنتیجۀ حدود ده سال سلطنت استبدادی امیر هزاران نفر کشته شده وبندیخانه ها و سیاه چاه ها مملو از محبوسین بود، قبایل آزاد نیز از امیر دل خوش نداشتند - اگر لشکر انگلیس بکابل میرسید، نه تنها لشکر شاهی امیر تاب مقاومت نداشت، بلکه قیام عمومی در چهار گوشۀ مملکت بضد امیر وبرای سرنگونی سلطنت وخاندان امیر صورت میگرفت - امیر خودش این وضع رادرست تشخیص داده بود ومی فهمید که افغانها این بار بنام جهاد بمقابل انگلیس قیام نمیکنند، بلکه برای سرنگونی امیروخاندانش قیام میکنند- مشاورین دربار واعضای خاندان امیر همه عوض جنگ با انگلیس به حفظ سلطنتت رای دادند. این بود معلومات من درین باره وشما میتوانید ازمورخ ذیصلاح افغان جناب استاد سیستانی درزمینه معلومات بیشتر کسب نمائید.
3) درست است که در 1893م افغانستان یک کشور مستقل نبود-اما انگلیبسها دونوع مستعمرات داشتند،یکی آنهائیکه هیچنوع اختیارات خارجی وداخلی نداشتند وتمام امور وسرنوشت شان تحت ادارۀ انگلیس وطبق قوانین انگلیس تدویرمیشدو مثال آن هندوستان بود که حتی امور خارنوالی و محاکم آن مطابق قوانین مدنی انگلیس تدویر میشد. نوع دیکر مستعمرات مانند افغانستان، تنها حق مراوده و تماس با دول همسایه و خارجی نداشتند وار حقوق وسیاست خارجی و دفاعی شان انکلیس طبق دلخواه خود نماینده گی میکرد، اما ادارۀ داخل مملکت بدست پادشاه یا زعیم ملی میبود- در این نوع مستعمرات انگلیس به امور داخلی ومسایل فرهنگی شان از قبیل دین و شریعت و محاکم اسلامی ، تطبیق جزا وتحصیل مالیات وغیره مداخله نمیکردند، بلکه به امیر معاش مستمری هم میدادند.
4) به سوال ضمینی دیگر شما که "ایا ممکن است یک کشور غیر مستقل با یک کشور مستقل قرارداردی امضاء کند؟" جواب من به اساس معلومات شخصی خودم ازینقراراست که قبل از قرارداد دیوردند، انگلیس سه جنگ را با افغانها گذشتانده و شکست خورده بود ودرنتیجۀ همان شکست های نظامی مجبور شده بود اختیارات داخلی (استقلال داخلی) کشور را بیک امیری که خط مشی سیاسی ونظامی انگلیس را درمنطقه تعقیب کند، قایل گردد- قرارداد دیورند معنی بخشش یکمقدار خاکهای افغانستان را به انگلیس داشت، واین صلاحیت، یعنی فروش یا بخشش خاک افغانستان را خود انگلیس به امیر مطلق العنان داده بود- این قسمت سوال شما توضیحات اختصاصی بکار داردکه درصلاحیت من نمیباشد. آنچه درین مورد نوشتم نظرومعلومات شخص خودم میباشد. با عرض احترام - هاشمیان |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
29.10.2015 |
|
شخصیت وطن خواء غزنوی غلزی صاحب!
توضیح وطن دوستانه شما درین دریچه ۲۸ اکتوبر راجع به معضله ملی خط دیورند را به آدرس محترم الله محمد خان را خواندم،چون شما در آنجا از رول محصل استقلال افغانستان مرحوم امان الله خان غازی یاد کرده اید، من درین جا از آرشیف خود یک یاداشت ام را که چند سال قبل از یک صحبت تیلیفونی برادر زاده اعلیحضرت غازی والاحضرت کبیر الله سراج مرحوم که فعلا در بین مانیست، نزد خود ثبت کرده ام و به توضیحات شما مستقیم ارتباط میګیرد، خدمت می آورم: آقای سراج ګفت: « در سال ۱۹۵۴ م طی سفر شخصی ام به روم برای چند هفته در حضور کاکایم اعلیحضرت امان الله خان بسر بردم، در ضمن خاطره ها و صحبت ها کاکایم ګفت، زمانیکه مسله استقلال خواهي هند برتانوی را شنیدم، طی تماس به دولت افغانستان خبر دادم که هر چه و هر نوع ضمانت که شما از من تقاضا میکنید، من قبول میکنم که من خواستار پادشاهی افغانستان نیستم، من می آیم و راسا به پشتونستان میروم و مسله خط دیورند را بدون جنګ و خون ریزی با انګلیس ها و رهبران ګانګرس حل مینمایم...)، لیکن از طرف اعلیحضرت ظاهرشاه برایم جواب رسید که فعلا ضرورت نیست، شما همان جا باشید.» حال جناب غلزی صاحب، سوال درین جاست که این خاندان سفاک چرا از آمدن شاه سابق افغانستان که در یک مسله بسیار مهم ملی و حیاتی مربوط ملت قهرمان افغانستان کمر همت بسته کرده بود، بیم و ترس داشتند، یا اینکه منحیث نصب شدګان از طرف استعمار انګلیس، اجازه انګلیس را باید میګرفتند؟؟ به این ترتیب ما افغانها در سال ۱۹۴۷ تحت رهبری اعلیحضرت ظاهرشاه واقعا که یک فرصت خیلی نادر و مناسب را برای استرداد خاک های غضب شده و بدست آوردن بنادر مستقل بحری را از دست دادیم. په درناوی |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
29.10.2015 |
|
سیاست های معقول داود خان در مورد خط دیودند !
به رسمیت نشناختن خط دیورند و خود ارادیت پشتون هاو بلوچ های آن طرف سرحد از سیاست های داود خان و نعیم خان بوده که باید باانتخابات آزاد ،آنها تصمیم گیرند که با افغانستان الحاق میشوند یا کشوری مستقلی را تشکیل می دهند.
البته عبدالرحمن پژواک که درین مورد همکار داود خان بوده اما میخواست که باید سرزمین های از دست رفته دوباره جز خاک کشور گردد.
طوریکه ارزیابی شده بود پشتون های آنطرف سرحد ،اکثریت شان کدام علافه به پیوستن بخاک افغانستان را نداشتند بخصوس قبل ار صدرات داود خان کشور تقریبآ مردم بحالت قرن 19 زندکی میکردند و حتی از سرک های قیریزی دربین ولایات خبری نبود.
داود خان با بالا کردن موضوع پشتونستان اول توانست و وظیفه خود را مقابل برادران آنطرف خط دیورندو سرزمین ها از دست رفته انجام دهدو جلو پیشروی پاکستان را بگیرد و همچنان توجه کشور های هند واتحادشوروی را برای کمک ها و پشتیبانی از کشور ما جلب نمابد.
اینکه گفته میشود در 40 سال کشور در وقت شاه فقید نسبتآ آرامی بوده و از مداخلات آن کشور به امان بودیم منشه همان سیاست بود.
دروقت رباست جمهوری داود خان پاکستان دانست که موفقیت داود خان بنفع انکشور نبوده بک تعداد فروخته شده هار ا تعلیم وتجهیز نموده برای خرابکاری به افغانستان فرستادند چون دولت قوی و مردم ار آن پشتیبانی میکرد آنها سرکوب شدند بعداز آن ، سیاست های پاکستان نرمتر شده و گفته میشد که در اواخر دوره جمهوریت توافقات در مورد بوجود آمده بود. به فول از محترم رحیم شیرزوی شارژدافیر در پاکستان در دوره جمهوریت ( نور احمد اعتمادی صدراعظم دهه دیموکراسی سفیر بود) گفته شد که بوتو در بازگشت دیدار داود خان از پاکستان در میدان طیاره اسلام آباد خود را خم نموده به داودخان گفته بود که شما مانند پدر، هر قیصله در مورد پشتونستان مینمابد مورد قبول بوده اما چیری نباشد که پسرتان مقابل مردم خود شرمنده شود. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.10.2015 |
|
محترم مستر حکیم هالو!
شما می نویسید:"
We understand Mr. Abasi's point that reality on the ground dictate diplomacy and not the other way around.
فارسی جمله بالایی تان را این نویسنده نامبرده از طرف شما درکجا نوشته من آنرا پیدا نتو انستم.
شما از چند نفر نمایندگی می کنید که می نویسید "ما"؟
کود بای
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.10.2015 |
|
همچنان برادر محترم غزنوی غلزی صاحب اما با سلام!
شما می نویسید":
از شما و دیگر منطقی های محترم سوال میشود، آیا شما بر پاکستان این اعتماد را دارید که اگر از دعوی دیورند بگذرید".
اگر من را واقعاٌ منطقی قبول دارید بنده در کجا تبصره هایم تذکر داده ام که از دعوی دیورند بگذریم.
بنده فقط حالت موضوع را تبصره کرده ام و بعضی سوالاتی که واقعاٌ توسط آن می خواهم و یا می خواستم بهتر تر داخل جریان شوم تا بتوانم اگر مفکوره خوبی از آن بیرون داده بتوانم، کرده ام اما کس حاضر به جواب آن نشد.
استاد هاشمیان محترمانه گفت که شقم نیست و یک برادر دیگر با اعصاب خراب افکار من را تخیلات دانست.
ما که در این دریچه با خود این چنین برخورد کنیم وقتی منطق ما کوتاه آمد نباید از دیگران توقع صلح را داشته باشیم.
این خصوصیت انسان که چرا این طور است هم قابل بحث است و جالب هم است.
برداشت فکر خود تان را از نوشته بنده فکر من تلقی نکنید.
زین باغ هر جا وارسی جهل است با دانش طرف بلبل بچهچه گر تند قمری بکوکو میزند
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
Montclair
تاریخ:
29.10.2015 |
|
راجع به معاشات اولیاءومامورین دولت، مقالۀ داکتر صاحب کاظم، یک مقاله نی، بلکه یک رساله بود، باتمام احصا ئیه ها ومعلوماتیکه یک خواننده بتواند از آن یک نتیجه گیری عادلانه بکند. بنظرمن معاش رئیس جمهورومعاونانش، کابینه واعضای ولسی جرگه وسنا وستره محکمه باید حد اقل پنجاه فیصد تقلیل یابد . معاشات معین ها تا روسای دوایر 25% تقلیل یابد. درمعاشات جنرالان اردو نیز تجدید نظر صورت بگثرد.
پروژۀ یک تشکیل بودجوی برای رئیس جمهور سابق حامد کرزی یک بخشش بیلزوم از کیسۀ خلیفه است - دوبرادرکرزی هریک ملیاردرمیباشد و درثروت آنها حق حامدکرزی نیز شامل است - رئیس جمهور سابق ازملیاردها دالری که به اعضای فامیل خود داده باید استفاده کند.
من با این پیشنهادخود از کیسۀ خلیفه بخشش نکرده ام، بلکه کیسۀ خلیفه را تقلیل داده ام. با عرض احترام هاشمیان |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.10.2015 |
|
از پورتال محترم خواهشمندم این را به نشر بسپارید تا عدالت بر قرار باشد.
دوستان که سلام مرا قبول دارند سلام!
من دوام بحث نخواسته ام بلکه
"نظریات صائب و سالم"
نظریه به معنی رای و اندیشه و بینایی میباشد و در اصطلاح قضیه ای که محتاج برهان و دلیل باشد برای اثبات صحت آن و به فکر من ریشه آن لغت "نظر" است که به معنی نگاه کردن و به بصیرت و فکر و دانایی اطلاق می شود.
بنده نوشته ام که:
"زمانیکه در منطقه صلح و آرامش حکمفرما شود می توان توسط قرار داد های ملی، منطقوی و بین المللی مسله را طوری حل کرد که همه آن ملک همه ماباشد".
به اساس تعریف نظریه در فرهنگ لغات که نظریات جمع آن می شود بنده شرط تعقل سیاسی و امکانات و شرائط عملی آنرا در قدم اول قسمیکه از نوشته بالا یم هویدا است حکمفرمایی "صلح و آرامش" دانسته ام.
اگر این را نویسنده محترم " داخل حلقۀ تخیلات و فرضیه ها و آرزومندیها" نموده باید پس از خداوند بزرگ کمک و نظر خواست و یا دیگران وارد میدان شوند و درشرائط که فعلاٌ وطن قرار دارد راه حل برای برادر محترم ما به قضیۀ که اضافه از نیم قرن تا کنون حل شده نتوانسته پشنهاد کند.
نوشته ام که:"همه آن ملک همه ماباشد".
هیچ چیز در این جهان نا ممکن نیست ، فلهذا هر گاه صلح و آرامش آمد می توان قضیه را به اساس قرارداد های مختلفه ممکنه حقوقی حل کرد.
تخیلات و فرضیه ها و آرزومندیها انسان ها را به مهتاب برده، قلب و دیگر اعضای انسان را به انسان پیوند داده، طیاره بوینگ 777 ساخته و غیره.
چطور می توان دو جمله زیر که از یک فکر در عین موضوع تراوش کرده تعبیر کرد. 1- "این موضوع با در نظر داشت احوال دنیا، امکانات عملی دست داشتۀ افغانستان با واقع بینی و درایت سیاسی مورد بحث قرار گیرذ".
2-"من دوام بحث نخواسته ام بلکه نظریات صائب و سالم" در این طربکده حیف است ساز افسردن گره مشو که زمین تا به آسمان باز است
بیدل
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
29.10.2015 |
|
Drawing of Durand line was actually a trade-off of land in exchange for increase in monetary allotment between the Amir of Kabul and the then British Empire. Such personal decision and in the absence of any mandate from people residing on both side of the line at best make legitimacy of agreed upon contract questionable.
After British departure the territories should have been returned to the rightful owners but instead taken over by a newly created Pakistan that in turn block Afghanistan access to South Asia and Indian Ocean through the same lost territory at will.
We understand Mr. Abasi's point that reality on the ground dictate diplomacy and not the other way around. But long term residence of a neighborhood can't be expected to give up on their land deeds forever just because a bully with the bigger gun holding them.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
29.10.2015 |
|
حامد کرزی رئیس جمهور پیشین ثابت ساخت که دیگر پیشین و کنار رفته نیست، نه خموشی اختیار نمود، نه عزلت گزید و نه عطالت پیشه کرد، چون گرگ باران دیده حالا بیشتر فعال گردیده، سخنور شده و سیاست مدار چیره دست. در هندوستان، چین، روسیه و ممالک آسیای میانه خود را بحیث عاقل سیاسی مطرح نموده . میرود و می آید نظر می دهد و کمک می خواهد و حکومت بی بنیاد و متزلزل فعلی را چون سایه دنبال و زمامدارانش را چون اطفال خورد سال از اشباح در شب هالووینHalloween می ترساند. اشرف غنی دو عصا چوب کمک مالی را از خزانۀ دولت زیر بغلش داده برایش دفتر و دیوان و اهل دربار و اهل دیوان می سازد . شاید در فکر اعطای لقبی برایش باشد « بچه خواندۀ بابای ملت». این که حامد کرزی تاچه حد پایۀ مردمی داشته و در بین عوام الناس چه محبوبیت دارد تا حال ارزیابی نشده و ارقام در دست نیست. اما عدۀ ارگ نشینان سابق و مشاورینش دور او جمع اند، اما ستون های اصلی جایگاه مردمی اش را بالای نفوذ تنظیمی های آتش نفس و اربابان حزب شورای نظار، جمعیت اسلامی و حزب اسلامی بناء نهاده. در یک مصاحبه گفت که الحمد لله مصارف روزمره ام را تجار ملی شرق وغرب شمال و جنوب فراهم می سازند. اگر مشوره و موجودیت حامد کرزی بحیث یک جامعه شناس افغانی و یک سیاست مدار ورزیده و مؤفق، جامع الکمالات تا این حد برای حکومت و.م. مهم بود چرا پست مشاوریت عالی در چوکات ریاست جمهوری تأسیس نشد و مأمورین، مستخدمین و حشم و خدم ریاست جمهوری در خدمت کرزی گماشته نشد و اشتراک شان در کلیه مجالس و مجلس وزراء منظور نشد. حالا سؤال بر می خیزد که اصلاً کرزی چه می خواهد؟ • از نگاه روانی توان جدایی از قدرت را نداشته و در سیزده سال به آن سخت معتاد گردیده و خو نموده. • کار هایی شاید باشد که وقت اکمال آن را بسود مردم افغانستان در دوران زمامداری اش نداشته حالا بسر رساندن آن را به دو حکمران فعلی توصیه می نماید • یا این که زیر کاسۀ کرزی نیم کاسه ای است که رؤیای پس بقدرت رسیدن را به دل و دماغ می پروراند و از زوال نظام فعلی مطمئن است. • راه دیگر ظهور مجدد کرزی به قدرت کاندید شدنش بحیث وکیل ولسی جرگه و ریاست قوای مقننه است، نمی دانم که از لحاظ قانونی برایش ممانعتی وجود دارد یانه؟ بهر حال تصمیم ایجاد دفتر خاص از سرجمع عواید دولت برای کرزی خود بازنگری در پندار ملت به مغز متفکر دنیا است و نزد ملت هیچنوع توجیه از لحاظ سوابق و عقلانیت در این تصمیم وجود ندارد.
|
 |
اسم:
کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.10.2015 |
|
خدمت اداره محترم پورتال در مقاله "باجگیری از ملت... " ازاین قلم در سه جای اشتباه تایپی صورت گرفته یعنی بجای (اکتوبر) نوامبر نوشته شده است. و آنهم در صفحه 6 سطر 4، صفحه 7 سطر 12 و در صفحه 8 سطر 3. نمیدانم که چگونه آنرا اصلاح کرد؟ یک راه اینست که خودم مقاله را حذف کنم و بجای آن متن اصلاح شده را دوباره جاگزین سازم و یا اینکه کاپی وورد مقاله را برای شما بفرستم و شما انرا اصلاح بفرمائید . تشکر و با معذرت |
 |
اسم:
وارث احمد بارک محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
29.10.2015 |
|
ګران او محترم استاد ښاغلی هاشمیان صاحب! وروسته له سلام او احترامه، زما هدف یوازی د ځان پوهول دی نه ستاسو پر لیکنه انتقاد. زه غواړم چی په دوو ټکو ځان پوه کړم 1)-تاسو وایاست چی امیر عبدالرحمن خان مطلق العنان پادشاه و، لطفا مطلق العنان راته توضیح کړی چی مفهوم تری څه دی؟ 2) تاسو وایاست چی امیر عبدالرحمن خان د خپل سلطنت د حفظ په خاطر د ډیورنډ تړون د ملت له ارادی څخه پرته لاسلیک کړ؛ نو ما چی فکر وکړ ددی پوښتنی ځواب می نه کړ ترلاسه ، هغه دا چی په 1893 م کال افغانستان د انګریزانو یوه مستعمره وه او افغانستان خپلواک نه و، نو ایا دا ممکنه ده چی یو غیر خپلواک هیواد دی د یو خپلواک هیواد سره کوم تړون لاسلیک کړای شی |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
28.10.2015 |
|
برادر محترم الله محمد اگر غازی امان الله خان را اینجنت های انگلیس از قدرت بر کنار نمیساخت و وی دولتی قوی و مدرن میساخت ، تاریخ شهادت میدهد و ضمانت میکند که ختم قرارداد دیورند و اعاده خاک های افغانستان را سال ها پیش از 1947 بلند میکرد. از حبیب الله بچه سقو و از نادرشاه و هاشم خان که خود با انگلیس بسته بودند چنین توقعی برده نمیشد. شهید داود خان که یک رهبر ملی بود این صدا را بلند کرد که به همه معلوم است. از شما و دیگر منطقی های محترم سوال میشود، آیا شما بر پاکستان این اعتماد را دارید که اگر از دعوی دیورند بگذرید و سرحد را قبول کنید ، آیا پاکستان دعوی دیگری در افغانستان نخواهد دشت؟
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.10.2015 |
|
دوستان که سلام مرا قبول دارند سلام!
من دوام بحث نخواسته ام بلکه
"نظریات صائب و سالم"
نظریه به معنی رای و اندیشه و بینایی میباشد و در اصطلاح قضیه ای که محتاج برهان و دلیل باشد برای اثبات صحت آن.
بنده نوشته ام که:
"زمانیکه در منطقه صلح و آرامش حکمفرما شود می توان توسط قرار داد های ملی، منطقوی و بین المللی مسله را طوری حل کرد که همه آن ملک همه ماباشد".
به اساس تعریف نظریه در فرهنگ لغات که نظریات جمع آن می شود بنده شرط تعقل سیاسی و امکانات و شرائط عملی آنرا به فرموده نویسنده آن در قدم اول قسمیکه از نوشته بالا یم هویدا است حکمفرمایی "صلح و آرامش" به تمام معنی دانسته ام.
اگر این را نویسنده محترم " داخل حلقۀ تخیلات و فرضیه ها و آرزومندیها" نموده باید پس از خداوند بزرگ کمک و نظر خواست و یا دیگران وارد میدان شوند و درشرائط که فعلاٌ وطن قرار دارد راه حل برای برادر محترم ما به قضیۀ که اضافه از نیم قرن تا کنون حل شده نتوانسته پشنهاد کند.
نوشته ام که:"همه آن ملک همه ماباشد". هیچ چیز در این جهان نا ممکن نیست ، فلهذا هر گاه صلح و آرامش آمد می توان قضیه را به اساس قرارداد های مختلفه ممکنه حقوقی حل کرد.
تخیلات و فرضیه ها و آرزومندیها انسان ها را به مهتاب برده و طیاره بوینگ 777 ساخته و غیره.
غرور زیاد خوب نیست برادران
در این طربکده حیف است ساز افسردن گره مشو که زمین تا به آسمان باز است
بیدل
|
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.10.2015 |
|
جناب محترم قیس کبیر باز هم سایت گمنام که در تخریبکاری، اهانت و دروغگویی در ردیف اول قرار دارد، اعضای این باند بنام های خالق داد پغمانی و عزیز نعیمی که نام های مستعار اند، بر علاوه از اینکه با کلمات دور از اخلاق سیاسی و فرهنگی مرا خطاب قرار داده،. که برای من ارزش جواب را ندارند، چون من جوابی کسانی را میدهم که برای شان ارزش قائل شوم. ولی جناب شما را با وجود شناخت متصدیان این سایت گمنام بخصوص " درویش" معروفی، بحیث پرچمیزاده و پسر" کبیر رنجبر" و برادر زادۀ " صمد ازھر" ووو معرفی می نماید. لطفا" شهرت خویش را واضح سازید تا روی این فتنه ها سیاه گردد. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.10.2015 |
|
من دوام بحث نخواسته ام بلکه نظریات صائب و سالم برون ز حلقۀ تخیلات و فرضیه ها و آرزومندیها در چوکات تعقل سیاسی و امکانات و شرائط عملی خواسته ام. اگر علاقه مندی وصاحب نظری پیداشد فبها در غیر آن این پیشنهاد هم قید دفتر اوراق می گردد. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.10.2015 |
|
عالیقدر محترم جناب آغای عباسی صاحب بعد از سلام!
به اساس خواهش و هدایت جناب هاشمیان صاحب که تا جاییکه امکانات فکری و معلوماتی داشت چاره خود را کرد که از ایشان تشکری می کنم و با شماتماس می گیرم.
قسمیکه داکتر صاحب کاظم نوشته حکومت ما هم سه منزله شد که بدین وسیله به همه تان تبریک عرض می کنم و تا بخیر منزل چهارم آباد شود به اصل موضوع بر می گردم.
من واقعاٌ نمیدانم که به کدام دلیل صحبت از کشور مستقلی بنام پشتونستان بروز کرده در حالیکه به فرموده شما "غصب یک قسمت" خاک افغانستان مطرح بحث است.
منطقاٌ مسله غصب توسط پاکستان هم مطرح بوده نمی تواند زیرا زمانیکه نیم قاره هند توسط انگلیس ها اداره می شد آنها این قسمت را به اساس قرارداد و یا قراردادها چه از نگاه ما حالا درست و یا غلط بوده رسمیت دادند.
اینکه سران ما در آن وقت نخواستن، یا نتوانستن یا نفهمیدن الی سال 1947 کدام اقدامی کنند مسله جداگانه است که قابل بحث است.
در حقیقت بعد از 1947 این هندوستان بود که انگلستان از شکمش پاکستان را بیرون کشید و یک قسمت سر زمینایش را به شمول همان قسمتی از ما را بنام پاکستان توسط اجنت خود محمد علی اعلان کرد. و من الله توفیق
محترم عباسی صاحب حیران مانده و سوال می کنند":اگر از شعار پا فراتر نهیم انتخاب ما در پی گیری این موضوع از لحاظ عملی چیست؟"
در همین حالت سیاسی و اجتماعی فعلی از نگاه بنده هر عملی در این موضوع اگر من ریس جمهور افغانستان باشم که شکر نیستم نا ممکن است و غلط هم است و اگر هم باشد چه می تواند باشد؟ اگر هم عملاٌ طور مثال مذاکرات شود نتیجه مهم است که هیچ است.
باید بسیاری جنبه های حقوقی موضوع از نگاه ملی، منطقوی و بین المللی صاف شود تا مردم افغانستان بتوانند در موضوع یک تصمیم واقعی سیاسی بگیرند.
شما می توانید یک پرابلم را زمانی درست حل کنید که تماماٌ جوانب پرابلم را خوب بشناسید در غیر آن خود شما جز پرابلم می شوید و موضوع می شود مغلقتر چنانچه فعلاٌ در همین حالت است که دست زدن در آن در خانه زنبور دست زدن است.
"موضوعات متازع الفیه مشابه سرحدی میان چین و هندوستان و چین جاپان و ممالک دیگر جنوب شرق آسیا به بحث همگانی گذاشته شود."
چه مشابعت ها میان چین و هندوستان و چین جاپان و ممالک دیگر جنوب شرق آسیا با ما وجود دارد؟
"دور نمای سیاسی این معضله چیست و راه حل کدام ؟"
زمانیکه در منطقه صلح و آرامش حکمفرما شود می توان توسط قرار داد های ملی، منطقوی و بین المللی مسله را طوری حل کرد که همه آن ملک همه ماباشد که من فکر می کنم تا آن وقت هر دوی ما زنده نخواهیم بود.
دور گردون از وقار اهل درد آگه نشد ورنه دل بایست از کوه بدخشان ریختن
سرغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن قیامت دارد از سیلاب راه خانه پرسیدن
مغز هنر و ادبیات بیدل صاحب |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
28.10.2015 |
|
هموطن محترم آقای الله محمدخان این موضوع سابقۀ 120 ساله دارد وزاید از 120 کتاب در این باره نشرشده، به یکی دو سوال وجواب برای شما وسایر خوانندگان طمانیت و قناعت همه جانبه حاصل شده نمیتواند. برای آخرین بار بدو سوال شما بحیث یک شخص غیرمسلکی، زیرا من مورخ نیستم، نظرومعلومات خود را تقدیم میکنم: در اول تقاضای ملت افغان لغو قرارداد دیورند واسترداد خاکهای غصب شده بود- پارلمان افغانستان قرارداد دیوردند را فسخ نمود وتقاضای استرداد خاکهای مغصوبه را کرد-
درآنوقت افغانستان یا هنوز بعضویت ملل متحد شامل نشده بود ویا اینکه حکومت وقت منشور ملل متحد را درست مطالعه نکرده بود- بهر حال، بعد از آنکه افغانستان بعضویت ملل متحدشامل شد و منشور آنرا پذیرفت، بقرار این منشور منازعات حقوقی و سیاسی بین اعضای ملل متحد باید ازطریق مذاکره ومسالمت آمیر رفع گردد ، نه از طریق جنگ -و وضع صیاسی و اجتماعی افغانستان نیز برای جنگ مساعد نبود - سیاست مداران افغان بیک ماده در منشور ملل متحد متوجه شدند که برای هر ملت حق خود ارادیت قایل شده است- لهذا حکومت افغانستان -نه ملت افغان - تقاضای حق خود ارادیت رابرای پشتونهای سرحد آزاد زیر نظر ملل متحدکرد تاآنها آزادانه تصمیم بگیرند با افغانستان ملحق میشوند - به پاکستان محلق میشوند- یا دولت مستقل میخواهند- پاکستان خودش این نظر خواهی را انجام داد بطوریکه حق تشکیل یک دولت مستقل برای پشتونها در آن شامل نبود- نتیجۀ این نظرخواهی رانه پشتونها پذیرفتند ونه حکومت افغانستان،لهذا مناقشه تا حال دوام دارد.
اینکه من گفته بودم "حق به حق دار میرسد"در نتیجۀ یک نظرخواهی آزاد و زیرنظر ملل متحد تامین شده میتوانست، زیرا در آنصورت پشتونها به تشکیل یک دولت مستقل رای میدادند، یعنی خاک خودشان بدسترس خودشان قرارمیگرفت.
جنبۀ دیکر این موضوع نیز ازنظرحقوقی در هردو طرف قابل بحث است : در افغانستان تا حال نظرخواهی صورت نگرفته تامعلوم شود که ملت افغان چه میخواهد؟ یکعده مانند من طرفدار دوام این داعیه هستند - یک عده افغانها طرفدارقطع این داعیه وبرسمیت شناختن خط دیورند میباشند.
دربین قبایل آزاد(که ما پشتونستان می نامیمم) نیر نظرخواهی بیطرفانه صورت نگرفته که آیا پشتونها یک کشور مستقل میخواهند یا اینکه بقرارگفتۀ آقای عباسی (درهمین کلکین نظریابی امروز)، سایر قبایل پشتون بشمول وزیری ها خود راپاکستانی میخوانند. خواهشمندم سوالات بیشتر تانرادرین مورد متوجه آقای عباسی بسازید که دوام این بحث را بعهده گرفته اند. موقف من بحیث یکفرد مثل سابق حمایت از دوام داعیۀ ملی دیورند است- با عرض احترام - هاشمیان
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
27.10.2015 |
|
Mr. Nazar Mohamad Mutmiaen devision of writers in several categories are reality and repetition of them from time to time are helpful.
I do have a question about his own tendency to affiliated branch as a heavy hit excellent writer:
All of his political writings relate or derive from his personal faith heavily factored in analyzing political maneuverings which we all know are exclusively based on interest.
What prevent him to separate the dirty games of politics from clean and holy fate of having faith in religion ?
Nations that do not mix the two have better result.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.10.2015 |
|
السلام علیکم و رحمت الله و برکاتو دوستان!
امید است صحت دوست محترم ما آغای هاشمیان خوب باشد. معمولاٌ در برابر بعضی نوشته ها زود عکس العمل نشان می دهند.
هر گاه سری به این کلکینچه زدند غرض روشن شدن جمله ذیل شان "آنوقت پشتونها خودشان کشور مستقل خواهند داشت و حق به حق دار خواهد رسید."
هرگاه به تقریباٌ سوال آتی بنده روشنی پرتن خوش می شوم.
چرا کشور مستقل در صورتیکه قبلاٌ به اساس تو ضیحات تان جز خاک افغانستان بوده است؟
ضمناٌ اگر حوصله بود تناقض ذیل را هم متحد بسازند.
از یک طرف می نویسید :
"و طرفدار جنگ هم نمیباشیم"
و از طرف دیگر می گویید:
" حق بدون زور گرفته نمیشود".
ستایش کنم ایزد پاک را که گویا و بینا کند خاک را
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
27.10.2015 |
|
پورتال محترم افغان جرمن آنلاین ابتکار خوبی کرده است تا کسانی که مثل من نمی توانند مضمون و مقاله بنویسند، نظرات کوتاه خود ها را از طریق این دریچه به خواننده گان تقدیم می دارند. در همین سلسله یکتن از محترمان در جمله خیانت های قوی کوشان ، سهم او را در نشر کتاب « افغانستان در پنج قرن اخیر» حساب کرده است. به نظر این قلم قوی کوشان نقشش در آن کتاب فقط تایپ کردن کتاب بود . در آن سال های دو دهه اخیر قرن بیست ، مثل امروز هرکس کمپیوتر نداشت و تایپ یک کتاب تایپست ماهر می خواست ؛ بلکه نقش مهم در آن کتاب از انجنیر محترم احسان الله مایار است که کتاب را در تیراژ بالا در پشاور نشر کرد و آن کتاب را « منحصر به فرد» و « برازنده» توصیف کرد و کار خود را « خدمت به خوانندگان» معرفی فرمود که به نظر این قلم راست گفته است. قوی کوشان خدمت دیگرش تایپ کتاب خاطرات سیاسی مرحوم سید قاسم رشتیا بود. کتاب فرهنگ به خاطر مهم بودنش بیش از 20 بار چاپ شده است. پاکستانی ها وقتی که هجوم افغان ها را به آن کتاب دیدند، چندین بار آن را به چاپ رساندند مثل تاریخ غبار که آن را شوروی ها و ایرانی ها و پاکستانی ها در تیراژ بالا به طبع رساندند . اگر اشتباهاتی هم آن کتاب ها دارد ، اما فایده آن زیاد است. اعتراض زیاد بر مرحوم فرهنگ همان مسئله ی غلزایی و غلجایی و غلزوی است که به حیث قصه تاریخی وجود داشته و آن مرحوم آن را برای بحث و فحص زیادتر ، در کتاب خود آورده است، ورنه کیست که اشتباه نمی کند حتی علامه افغانستان سید جمال الدین افغان هم وقتی که تاریخ افغانستان را می نویسد ، می گوید که تیور شاه 300 زن داشت که هیچکدامشان افغان نبودند!! فراموش نکنم که شروع شدن تالیف قاموس افغانستان را تبریک بگویم و تذکر بدهم که اگر نام آن « قاموس بزرگ و جامع زبان دری» نهاده شود ، شاید خوب باشد. به این دلیل که « کبیر» عموما بر اشخاص اطلاق می گردد و بار معنوی دارد تا حجم ظاهری مثل : احمد شاه کبیر یا داود کبیر یا گاندی کبیر هم چنان افغانستان کبیر یا هند کبیر ، اما در کتاب ها بزرگ گفته می شود ، مثل قران بزرگ، بزرگترین نسخه قرآن کریم ، فروشگاه بزرگ افغان، فرهنگ بزرگ سخن و امثال آن . از طرف دیگر کسی که نقش مهم در این فرهنگ دارد، از قرار مطالعه رئوس مهم تدارک و تهیه فرهنگ دیپلوم انجنیر قیس کبیر است تا اشتباه نشود که این قاموس کبیر مربوط دیپلوم انجنیر قیس کبیر است . مثل فرهنگ بزرگ سلیمان حییم یا فرهنگ معین و عمید و امثال شان شمرده نشود. این بود یک دو نظر به این دریچه. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
26.10.2015 |
|
چون از تأریخچۀ خط دیورند و بُعد تأریخی آن اکثریت مردم افغانستان اطلاع دارند و مسلماً غصب یک قسمت خاک مثل قطع نمودن عضو بدن یک افغان بوده و فراموش نمودن آن نا ممکن است. اگر حکومت های غیر ملی و خاندانی بخاطر منافع خود کاری نکرد، رژیم کمونست افغانستان که بادارش به تبانی هندوستان برای منافع سیاسی اش این داعیه را در دل و دماغ زمام دران افغان شعلور ساخت در مورد خط دیرند چه گفت و چه کرد و موقف روسیۀ امروز وارث شوروی در مورد این داعیه چیست؟. اگر از شعار پا فراتر نهیم انتخاب ما در پی گیری این موضوع از لحاظ عملی چیست؟ پیشنهاد می نمایم که برای روشنی بیشتر بالای این موضوع و آموختن از خبرگان سیاسی با مد نظرداشت موقف و نظر پشتون های آنسوی خط و از جانب دیگر تغییرات جئو پولیتیکل در اثر جنگ ها محصوصاً در اروپا و آسیا و موضوعات متازع الفیه مشابه سرحدی میان چین و هندوستان و چین جاپان و ممالک دیگر جنوب شرق آسیا به بحث همگانی گذاشته شود، اگر این داعیه را نه تنها صرف بحیث یک شعار زنده نگهداریم و خواست مشخص مردم افغانستان که حکومت های ملی آن را تمثیل کند چیست؟ *اعادۀ مناطق متصرفه توسط پاکستان به افغانستان، در حالی که در این مناطق در حدود چهل ملیون پشتون زیست دارند و حق رأی و نظر دارند . آیا همین وزیرستانی زیر بمباردمان از پاکستانی بودن خود انکار می کند؟ مگر اینکه داعیه های دینی جاگزین داعیه های ملی شده حالا ملت افغان، پاکستانی، ازبک و تاجک و قرغز و ترکمن و قزاق و غیره را بنام امت اسلام زیر یک لوا جمع نمایند. * آزادی سیاسی پشتون های آن سوی خط بحیث یک دولت مستقل بنام پشتونستان ،که آیا ما بدون سند و حجت به خود حق وکالت داده و برای مردمی که صرف عدالت اجتماعی در چوکات پاکستان می خواهند آزادی بخواهیم، * و ما قدرت روسیه را نداریم که به نام هم نژادی و هم زبانی مناطق سرحد آزاد را به افغانستان الحاق کنیم چنانچه روسیه در حق کریمیا روا داشت. * دور نمای سیاسی این معضله چیست و راه حل کدام ؟ این موضوع با در نظر داشت احوال دنیا، امکانات عملی دست داشتۀ افغانستان با واقع بینی و درایت سیاسی مورد بحث قرار گیرذ
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
26.10.2015 |
|
هموطن محترم اقای محبوب کاتب! تشکر از نوشته پر مفهوم و باارزش تان که در دریچه نظر سنجی این سایت تحریر داشتید. بعد از خواندن نوشته تان واقعآ بنده نیز به عینی نظر بودم، خوب یکعده افراد خود غرض شنیده که علی اباد شهر است چندی قبل یکی از جامع الکملات از نزدم سوال نموده بود که چی چیز باعث شده بود که در زمان سابق ملک خان را شخصیت ملی میدانستی و حالا وی را شخصیت غیر ملی؟ به انهم که بنده به این افحم مفحم در سایتهای دیګر طی یک مقاله جامع جواب ارایه داشتم، ولی بازهم بخدمت شان مینویسم که . در زمان سابق من هم مثل دیګران تحت تاثیر واقع شده بودم وقتیکه کتاب خاطرات زندان ان مرحوم را خواندم و در ضمن ان فرمان مقام سلطنت و مکتوب شخص محمد داوددخان و نوشتهای بزرګان که در این اواخیر اقبال نشر در سایت افغان جرمن انلاین انتشار یافتند خواندم نظر م صد در صد در باره مالک خان تغیر نمود بلخصوص خوندن ان یاداشتها که نمی خواهم به ان نام کتاب بیګیرم بهتر است بګویم تهمت نامه. یا رساله رستم داستان.که ملک خان در ان خود را هیرو ساخته. من به ان عده منتقدین خود میګویم که. برادران. من در شعب ترانسپورتی حکومتی کار نکردم، تیل ، روغنیات، تایر و تیوپ موترهای دولتی را نفروختیم سرو کار من به کلینر و دریور نبود. که از شکم خود ګف بزنم. من هر وقتیکه حقیقت را دریابم به ان تسلیم میشوم، کور خود و بینا مردم نیستم، یکعده در پروپاګندههای بی بنیاد مهارت خوب دارند، چنانچه انها موضوع کودتا محمدهاشم میوندوال راهم مثل موضوع حبس عبدالملک خان بر ضد شهید معظم سردار محمد داوودخان تبلیع سوه نمودند، خداوند کریم و رحیم همیشه به حق است و حق همیشه جای خود را میګیرد. یک وقت یک عده مردم بی شعور در انزمان غازی امان الله خان شاه بی بدیل افغانستان را تکفیر نمود ، امان الله خان اولین شهزاده و پاچا بود که شخصآ در وقت نماز وی در نماز جماعت امامت میکرد. امروز پیر و جوان، مرد وزن، تنګ نظر و ګشاده نظر همه به این عقیده و باور اند که واقعآ امان الله خان غازی یکی از شاهان بی بدیل افغانستان بود همچنان قضاوت امروز مردم قضاوت بیست سال قبل مردم در باره شهید سردار محمد داوودخان نیست ،، بګذار امروز یک عده در باره شهید محمد داوودخان جفنګ بګوید.مانتنها ازرده خاطر نمیګردیم بلکه می بالیم که انها پشت ما تبلیعات سو نماید. زمانی ما متاثر میګردیدیم که انها صفت و مدح سرایی ما را میکرد، چنانچه ګوید . |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
26.10.2015 |
|
محترم داکتر صاحب هاشمیان بعد از سلام و آرزوی سلامتی تان!
از زحمت و جواب محترمانه تان تشکر.
"آنوقت پشتونها خودشان کشور مستقل خواهند داشت و حق به حق دار خواهد رسید."
چرا کشور مستقل در صورتیکه قبلاٌ به اساس تو ضیحات تان جز خاک افغانستان بوده است؟
علم بنده در این نمی رسد.
موضوع قسمیکه معلوم می شود بسیار مغلق است اما به نظر بنده در یک جهان صلح آمیز قابل حل. شعرزیر بخشش زحمت تان
بدین سپاس که مجلس منورست بدوست گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز
مباش بی خبر از مغز استخوان قلم غبار کوچه فکر است معنی رنگین
بیدل |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
26.10.2015 |
|
هموطن گرامی آقای الله محدخان به اثرتقاضای شما کوشش میکنم بسوالات تان جواب ارائه کنم- سوالات شما جنبۀ تئوریک دارند وجوابهای من نیز جنبۀ نئوریک خواهند داشت : 1) امیر عبدالرحمن خان یک پادشاه مطلق العنان بود- او قرارداد دیورند را بخاطر حفظ سلطه و سلطنت خودش، بدون موافقه و ارادۀ ملت افغان باانگلیس امضاء کرده است -اگر در آنوقت پارلمان وجود نداشت، جرگه های قومی وجودداشت، ولی امیرمذکور بدون مشوره با جرگه های قومی، وحتی درمقابل اعتراض قبایل آزاد، قرار داد را بخاطر ازدیاد معاش مستمری خودامضاء کرده است. این قرارداد خاکهال ملت افغان را بدون موافقۀ ملت افغان درتحت ادارۀ دولت استعماری انگلیس قرار داده است- یکعده قانون دانها و سیاست مداران انگلیس درهمانوقت این قرارداد را جابرانه و غیر قانونی خوانده بودند - بهنگام تقسیم نیمقارۀ هند وحتی قبل از تاسیس پاکستان، قیام آزادی خواهی پشتونها بقیادت خان عبدالغفارخان تبارز کرده بود- افغانها حاضرشدند این حق تاریخی خود را به نظرخواهی بگذارند تا پشتونهای آنطرف خط دیورند خودشان انتخاب کنند که با افغانستان یکجا و ملحق میشوند، با پاکستان ملحق باقی میمانند یاکشور آزاد خود را تشکیل میدهند - پاکستانهیا که ازجانب انکلیس حمایت میشندند، نظرخواهی را نپذیرفتند وبه تسلط نامشروع خود ادامه دادند- درافغانستان درآنوقت یک حکومت ملی وجود نداشت - یک حکومت خاندانی بقیام ملی درافغانستان موقع نداد وتسلط پاکستان تا امروز دوام کرد. من خود را درجملۀ آنعده افغانها می بینم که معتقدند تازمان رویکار آمدن یک حکومت ملی درافغانستان، داعیۀ استرداد دیورند، بحیث یک حق تاریخی و مسلم افغانستان، باید زنده نگه داشته شود.
2) ما از طریق قدرت نظامی درحال حاضر با پاکستان مقابله نمیتوانیم وطرفدار جنگ هم نمیباشیم - اما داعیۀ ملی خودرا دوام داده میتوانیم - ملت با شهامت افغان با وجود نهدیدات نظامی واستخباراتی پاکستان، تا امروز توائسته داعیۀ ملی خود را ولو بشکل لفظی مانند بیانات شاغلی حامد کرزی باشد،حفظ کند وتبارز دهد- ومن طرفدار دوام آن میباشم.
3) انگلیس و امریکاخط دیورند را بخاطری برسیمت شناختند که پاکستان حدود 50 سال قبل درپیمان دفاعی سنتو( پیمان دفاعی غرب بمقابل اتحاد شوروی) شامل شده بود- امریکا وکشورهای منطقه خبرداشتند و دارند که انگلیس خلاف تعامل بین المللی، خاکهای تاریخی افغانستان را بهنگام تقسیمات نیم قاره به دومینیون نو بنیادخود بنام (پاکستان) بخشیده است - حکومت خاندانی افغانستان بایست بهنگام تقسیمات هند وپاکستان استرداد خاکهای افغانستان را بطور جدی مطالبه میکرد ودست به اقدامات ملی ونظامی میزد، اما بخاطر حفظ سلطنت خود عقب نشینی کرد- این وقایع بزیرچشم من گذتشه و تفصیل مفصل آن چند بار درمجلۀآئینه افغانستان بقلم من و دیگر افغانها نشر شده است. نتیجه آن شد که پاکستان خود را مالک دایمی منطقه سرحد آزاد قلمداردکرد-قیام مردم وزیرستان تا امروزدوام دارد وپاکستان هر روز 20 تا 30 پشتون را بنام "تروریست" میکشد. البته معلوم است که انگلیس، امریکا وناتو از داعیۀ افغانستان بنام (دیورند) حمایت نخواهد کرد، اما بنظرمن مردم افغانستان باید این حق ملی خود را مجدانه دوام بدهند- آن عده افغانها که مخالف این نظر میباشند، نیز مستحق نظرخود میباشند. 4) حق بدون زور گرفته نمیشود- هروقت یک حکومت ملی درافغانستان تبارز بکند، به زور خود حق خود را گرفته میتواند -از بمب اتومی پاکستان نباید ترسید- پاکستان آن بمب را درافغالستان امتحان کرده نمیتواند، واگر مجبور به استعمال شود، ده ها بمب اتومی دیگر، پاکستان را نابود خواهد ساخت - علت دیگر نابودی پاکستان همین ترکیب نامتجانس آن است - ملتهای پشتون وبلوچ به دوام قیادت پنجابیها رضائیت ندارند- این بمب خطرناکتر از بمب اتومی پاکستان یک روزی ترقیدنی است - آنوقت پشتونها خودشان کشور مستقل خواهند داشت و حق به حق دار خواهد رسید.
هموطن محترم الله محمدخان ! تاریخ اروپا را درنظربگیرید، در300 سال گذشته چند امپراطوری تجزیه شده است - امیراطوری اتحاد جماهیر شوروی به زیرچشم ما وشما تجزیه شد- این وضع تا اخیر این قرن باردیگر در قارۀ آسیا تکرار خواهد شد- بنظرمن، بهتر است به داعیۀ ملی خود، ولو بشکل یک شعار باشد، دوام بدهیم وبگوئیم که : دیورند حق مااست، وما حق خود را گرفتنی هستیم - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 26 اکتوبر 2015 |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
25.10.2015 |
|
Dear Mrs. Malalie Musa Nizaam,
Thank you for your kind words of encouragement and admire your standard setting of earning our way for a living without awaiting hand out or entitlement from others. I hate to be the messenger of bad news, but in my opinion the timing length for Afghanistan is exactly at the point that:
Either become one or be gone.
Despite such sad fact shadowing overhead, some of our self centered legacy seekers at any cost throwing their self created pain thousand miles away to Afghanistan stirring false ethnic fault lines.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
25.10.2015 |
|
نویسندۀ دانا و توانا محترمه خانم ملال نظام!
به آرزوی صحتمندی و نیک بختی شما از تبصرۀ کوتاه ولی نهایت پر معنی و با محنوی شما متشکرم . حقیقت خو همین است که بیان شد. منکر حق مسلم ابراز نظر هر انسان«افغان» در مذهب آزادی بیان کفر است. با قبول این اصل عمده باید گفت که طبیبا! داروی تجویز شدۀ شمااگر درد را علاج کند اما هزاران تأثیر سوء جانبی دارد که خود مرض آفرین است.. |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
25.10.2015 |
|
درنو افغانانو!
همداء اوس د افغان-جرمن په مشهور پورتال کې د محترم استاذ پروفیسور هاشمیان صاحب د نظر په باب د پخواني ولسمشر حامد کرزي د یوې وروستی توضیح ، چې د دیورند کرښه به مونږ افغانان بیرته له منځه وړو، یو بحث دوام لري. البته استاذ دوه وارې خپله توضیح بیا ورکړې ده. زه دا منم، چې هر افغان د یوې رايې د حق پر درلودو، خپل نئر اعلان کوي، چې هاشمیان صاحب ته هم دا حق محفوظ دئ. د پخواني ولسمشر د ګړنو په هکله زه عرض کوم، چې دا سیاسي شخصیت هم د افغانستان د وروستي پاچا اعلیحضرت ظاهرشاه یو سوغات دئ، چې په یوه خاص مهارت سره د بهرنیانو پر ملاتړ په افغان ملت دیارلس کاله تحمیل شو. په رواني لحاظ هم شاغلی کرزی داسی یو قوي او قاطع کس نه معلومیده. د هغه د اقتدار پر وخت د افغان په وینو لیت پیت ولس په حق کې داسی ملي خیانتونه او نارواې تر سره شولې، چې زما په رایه د بخشش ځای په کې نشته. د بیلګې په توګه: - د یو میلیون جریبه په مساحت، دولتي ځمکه، چې د عام ملت مال ده، د دې زعیم په حضور کې د غلو افغانانو له خواء چور او تالا شوله، په غیر قانوني ډول په بل افغان خرڅه شوله او پیسې یې اکثرا بهرنیو بانکونو ته انتقال شولې.آیا مثلا د محمد داود خان د اقتدار پر وخت، چې همدا اوسني او نور ملي غله په هیواد کې موجود ول، آیا کوم چا دا جرئت کړئ وه، چې یو متر دولتي ملکیت چیرته غضب کړي... - بی کناه افغانان په لوی شمیر کې خصوصا د بهرنیو عسکري قواوو له خواء، بی عزته او بی پته او بمبارد شول، د قندهار د پنجوايي کرغیړنه بیښه یې یوه بیلګه درواخلی. -د همدې زعیم د قدرت پر وخت سوله رانغله او ټول ملک وران شوي طالبان بیا له وسولو سره راپیدا او په زغرده وجنګیدل. ، چې دا لړی تر نن پورې دوام لري. - د کرزي د اوږده حاکمیت تر سیوري لاندې د ولس لویه برخه په وږې ګیډه او مایوس پاتې شول. داسی افغانان هم مونږ ولیدل، چې دومره له خپل ژونده مایوس شول، چې لاړل د پطرولو ګیلن یې پر خان تویې کړ او ځان ته اور ورته کړ!!! دا عمل د افغانستان په تاریخ کې ماته بی سابقې معلوم شو. شخصي ځان وژنې هم تر سره شولې. - په دې دور کې زمونږ ملي حاکمیت هم تر سوال لاندې پاتې شو.
په لاندې کې زه له د لیکنو له آرشیف نه دا خپله لیکنه، چې په ۲۰۱۲ ل کې مې ولس ته د حامد کرزي په باب تقدیم کړې وه، محترمو افغانانو ته یو ځل بیا د موضوع په ارتباط مخته کوم.
محمد ایاز نوري ۹/۰۸/۲۰۱۲
د افغانستان ولس ته یو مشخص وړاندیز
زه د یوه افغان وګړي په توګه تاسو اتلو او تاریخ جوړوونکو افغانانو ته خطاب کوم، چې هر هغه څه، چې دغه نن زمونږ د ګران هیواد د نوره ورانېدو په لوري کې تر سره کېږي، رهبر او لار ښود یې انګرېزي دولت او ډېرﺉ تمویل کوونکۍ یې د امریکا د متحده ایالاتو شتمنه طبقه ده. نن کوم راز مصیبت دﺉ، چې د دغو بهرنیو یرغلګرو پوځونو په مخامخ حضور کې زمونږ پر بې ګناه ولس باندې نه تر سره کېږي؟ امن نشته، قانون یوازې د کاغذ پر سر پرروت دﺉ، جنګ روان دﺉ، د کونړ په شریف خلکو هره ورځ د پاکستان د هیواد له خوا کولۍ راورول کېږي او د دې مرموز جنګ اصلي بار بیا هم بر ناحقه ولس په اوږو بار کړﺉ دﺉ، لوږه او فقر هم په اکثریت د وګړو باندې خپل تور سیورﺉ غوړولۍ دﺉ او ورسره یو له بهر څخه راوړل شوﺉ او تپل شوﺉ بې اتفاقه حکومتي ګروپ په نوم دې اسلامي دولت چې، فقط د ځان د بسیا او بقا لپاره لګیا ده، کار کوي...؟!. پداسې یوې نا هیلې اوضاع کې دا تاسو افغاني ملت او ولس یاست، چې باید لاس په کا ر شۍ. په مشخص ډول زما وړاندېز دا دﺉ، چې: په پلازمینه کابل او ولایاتو کې سول ایزو مظاهرو ته مخه کړﺉ او دغه یو شعار بهرنیو اشغالګرو هیوادو ته، چې په سر کې یې امریکا، انګلیس، فرانسه او آلمان دي، ورکړﺉ: دغه حامد (کرزﺉ)، چې دغه لس کاله تاسو مونږ ته د ولس مشر په عنوان راغورزولۍ دﺉ، مونږ افغان ولس یې نه غواړو، دا شخصیت مونږ نه غواړو، دغه کس بیرته درواخلۍ...!! مونږ د افغانستان خلک دا سړی د جمهور ریس په توګه نه غواړو، حامد کرزی او حکومت دې دغه نن استعفا ورکړي او یوه موقته حکومتي اداره دې د داسې افغانانو له خوا جوړه شي، چې په کومې ډلې خصوصا په جهادي تنظیمونو او نورو د ولس په قاتلانو پورې مربوطه نه وي.
درنو هیواد والو! په اصطلاح دوه کاله پس د ولسمشرﺉ ټاکنو ته زړه مه ښه کوﺉ، دا هسې سیاسي لوبې دي، چې ستاسو ولس پر سر ترسره کیږي. په مسلسله توګه سوله ایزې مظاهرې د همدغه پورتني اساسي شعار او هدف لپاره په لاره واچوﺉ.هیله ده، چې زما دغه غوښتنه او وړاندیز محترم هیواد وال په غور سره وګوري او عملي یې کړي.
په درنښت سره
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
25.10.2015 |
|
محترم محمد الله صافی!
ستاسو په قلم مې ستاسو لیکنه « عقرب دریمه د شهیدانو ورځ » ، چې ستاسو خپل وطن پال احساس په کې انځور کړئ دئ، مې په مینه او دقت ولوستله. هغه وخت زه، ۶ کلن وم، لیکن دا د حاکم خاندان ظالم او مغرورانه عمل به زمونږ په کور کې زما د پلار او نور دوستانو له خواء مسلسل ډول په یوه حیرت او انزجار یادیده. دریم د عقرب ۱۳۴۴ ل کال، کله، چې په ملک امنیت موجود وه او یو شمیر زمونږ افغانان، چې وسله وال نه ول، غله او تخریبکار نه ول، هغوی لوستي او په تیر ۴۰ کلن حاکمیت د نادري خاندان کې عمدا او قصدا د افغانستان د وږي ساتل شوي او بی سواده ساتل شوي مظلوم ملت زامن ول، په سوله ایز ډول د وخت د پارلمان مخته راغونډ شوي ول او خپلې روا غوشتنې یې لرلې. لیکن د وخت ټولواک د خپل اقتدار ته د خطر په احساس کولو په دغه زمونږ وطنوالو د ناریه وسلې نه د ډزونو امر ورصادر کړ، چې مړه او زخمیان له دې جمعیت نه په ځمکه ولویدل. دا یو ظلم وه، چې مشروطه؟ شاهي دولت د یموکراسي؟ په لسیزه کې د افغان ملت په حق کې تر سره کړ. همدا او نور وسره غیر دیموکراټیک اعمال لکه د سیاسي ګوندونو د قانون نه توشیح کیدل د ټولواک له خواء... چې بلاخره باید دا بی ګناه ملت د دوو عسکري کودتاوو د راتلو لپاره باید سترګې په لار وای...!؟. هو! د عقرب د دریمې د شهیدانو ورځ دې درنه وي. په درنښت سره |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
25.10.2015 |
|
سلام واحترامات تقدیم است آقای عباسی، از مطالعۀ جوابیۀ تان در قبال بخشش همه اعمال و کار کرد های خانمان بر انداز و ناکام «حامد کرزی» در مدت طولانی حکمروایی ناکام قابل انتقاد وی که با امکانات وسیع و سرازیر شدن سرمایه های هنگفت و غیر قابل باور ممالک مختلفه برای ایجاد یک ته بنای سالم اقتصادی، اعمار مجدد، طرح و تکمیل پروژه های آبیاری و زراعت، حمایه و ترویج هرچه بیشتر صنایع ملی به مقابل اشغال بازار از تولیدات خارجی، پشتیبانی و کنترول سیستم قضایی و عدالت اجتماعی، عدم انتخاب جنایتکاران جنگ های افغانستان در کدر های دولت و سپردن کار به اهل آن، ممانعت از فساد لجام گسیختۀ اداری و ارتشاء در اهرام اداری و حیف و میل کمک های برای بهبودی حال ملت و صدها تصامیم و کارکرد های مثبت که با اقدامات مخرب و منفی دستگاه وی نتیجتاً، همه با فرصت های طلایی مردم افغانستان به باد فنا رفت، بر شما باید آفرین گفت. اگر اینجانب هم که معتقدم با یک تبصرۀ واهی «حامد کرزی» بی مسئولیت، آنهم به منزلۀ حنای بعد از عید، در مورد برسمیت نشناختن «خط فرضی تحمیلی دیورند»، نمیشود که دوره های حکمروایی ناکام و اشتباهات فراوان وی را در حق ملت و مملکت بخشید، مانند جناب تان لستی را برای اثبات نظر و عقیدۀ خویش تهیه نمایم، اولاً به صراحت، فصاحت و دید وسیع شما در چنین زمینۀ مهمی مؤفق نخواهم بود. ثانیاً آنچه را خوانندگان از بیان بیطرفانه، مختصر، منسجم و همه جانبۀ بیانات تان که الحق باید در ارائۀ چنین یک مفهوم وسیع صفحات متعددی را در بر میگرفت، دریافت نموده اند، همان بهتر که به منزلۀ قضاوت شان در مسائل ملی ارزیابی و تائید گردد. زمانیکه امکانات بخشیدن همه «اشتباهات و کمرسی های» حامد کرزی را با تبصرۀ ناوقت وی که بدون تردید، حق مسلم قضاوت تاریخ و مردم مظلوم افغانستان هست خواندم، بیاد بخشش «برهان الدین ربانی» افتادم که برای اشغال دوبارۀ کرسی دولت افغانستان بعد از سقوط طالبان، غرامات جنگ های خونین افغانستان را که بدون شک حق مشروع ملت رنج کشیدۀ افغان بوده است، به «ولادیمیر پوتین» از کیسۀ خلیفه بخشش نمود. نخیر، دیگر از عصر و زمان تخیلات حافظ گذشته است که در عالم خیال به خال هندوی یار سمرقند و بخارا می بخشید. پسندیده است که بخاطر بیاوریم که با تمام ادعایی که برای حق آزادی های بیان و تفکر داشته باشیم، حقوق مسلم مردم مظلوم افغانستان را در مورد قضاوت و بازخواست آنان از مجرمین تاریخ وطن شان که با خاک و منافع ملی آنان صادق نبوده اند، برسمیت باید شناخت. ممنون از روشنی اندازی هایتان، با عزت باشید.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
25.10.2015 |
|
هموطنان گرامی بعد از عرض سلام!
قبل از همه از استفاده نظریات و مقالات همه تان تشکر نموده از خداوند متعال آرزوی صحت جسمی و روحی همه تان را خواهانم.
بنده یک سوال از هموطن گرامی آغای داکتر هاشمیان در ارتباط اظهار نظر آغای کرزی نماینده دایمی غرب در افغانستان دارم که فرموده است:"دیورند حق ما است و ما حق خود را گرفتنی هستیم".
چون محمد حامد کرزی میسر بنده نیست فلهذا من شما را به حیث زعیم افغانستان فقط در ارتباط همین سوالم انتخاب نموده خواهان جواب آن هستم.
1-خط دیورند که توسط انگلیس ها در زمان استیلای شان بالای هند کشیده شده و توسط موافقت نامه بین سران افغانستان و هند برتانیوی به ثبت رسیده چطور توسط حکومت شما فسخ می گردد و چه اقدامات نظامی روی کار گرفته می شود تا مناطق جدا شده را بعد از ایجاد پاکستان در سال 1947 از انها دو باره گرفت.
2-پاکستان قرار احصاییه سال های 2013 و 2012 مبلغ شش اعشاریه پنچ ملیارددالر سالانه مصارف نظامی دارد و قدرت اتمی می باشد.
با در نظر داشت رقم بالایی شما مصارف نظامی تان را از کدام منبع تعمین می کنید و چه نوع پیش امد و یا استراتیزی را غرض پس گرفتن مناطق جدا شده توسط انگلیس ها از نگاه نظامی پشنهاد می کنید.
3- من فکر نمی کنم که امریکا و ناتو از نگاه دپلوماتیک و سیاسی حاظر باشد این وظیفه بزرگ ملی افغان ها را چه حالا و چه در آینده پشتبانی نماید، فلهذا شما چطور می توانید این خالیگاه را پر کنید.
آیا چین و هندوستان بتوانند کاری کنند و یا ایرانی های هم زبان ما. هرگاه از روس ها کمک بخواهیم دیگر غیرتی باقی می ماند و آیا انها کمک خواهد کرد و هر گاه هم کنند یک جنگ بزرگ دیگر مشتعل نمی شود بین غرب و روسیه.
4- هر گاه چشم را پت کنیم و مردم را بازی داده با چوب و سنگ وادار به حمله بسازیم کی مسولیت این همه کشته را خواهد گرفت.
بتاریخ 15.10.2015 بنده نظر خود را که چرا محمد حامد کرزی متعلم مکتب حبیبه این حرف را زده نوشته ام.
امید وار هستم به حیث یک زعیم بزرگ به آرامی و احترام به سوالات بنده جواب بدهید.
طوطی نیم که آینه بر من ستم کند
عمر در صحبت هم صرف شد اما ز نفاق کس ندانست که یاران بکجا میباشند
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
25.10.2015 |
|
هموطن محترم آقای حلیم حکیمی، تبصره های کوتاه ولی جامع شما را اخیراً درین دریچه مطالعه مینمایم. می بینید که به بهانۀ آزادی های فکر و بیان، چه ها نیست که بدید هموطنان ما قرار نمی گیرد. - بلی اگر در ترجمۀ سندی که آنرا مهم هم عرضه مینمایند، اشتباه صورت گیرد، گاهی مفهوم را تا حدود برعکس هم تغییر میدهد، حق با شما بوده است و باید حتماً اصلاح گردد. - خواندیم که از یک نقاب پوش معلوم الهویتی که ترس از شناسایی داشته است، چیزی در بارۀ شغل حلال شما در فلوریدا بیان گردیده بود، در حالیکه در حیات ما مهاجرین افغان برای راحتی وجدان و تربیت و آموزش فرزندان ما، چه بهتر که با هر شغل ولو کوچک، لقمه نان حلالی برای دسترخوان فامیل فراهم نماییم، تا پناه بردن به خوان خیراتی ممالکی که در حیات گذشته آنان را «امپریالیزم غرب» نام گزاری نموده بودیم. - بلی برادر محترم، من کاملاً به آنچه در مورد اقوام وطن بیان داشته اید، منحیث یک «افغان»، سر تعظیم فرود می آورم. درین جای شکی نیست که ترکی و حفیظ الله امین ملعون پشتون تبار به کمک ببرک تاجک تبار خاک مقدس افغانستان را به دشمن فروختند و اشغال خونین شوروی را با ملیون ها کشته بر حریم مردم ما باعث گردیدند، همچنان که گلبدین پشتون تبار و مسعود و ربانی تاجک تبار و خلیلی هزاره تبار به قتل عام مردم مظلوم کابل و انهدام آن پایتخت زیبا سخت کوشیدند، ولی بمقابل نفوس مملکت که گلستان همه اقوام شریف، حقدار ومتعددی است، مگر میشود خیانت کاران معدود تاریخ را تاپۀ قومیت زد؟ نخیر چند خیانت پیشه، وطن فروش وابسته به غیر و چپاولگر را نمیتوان در لحاف ملای قومیت پیچید و آنها را تاجکها و پشتون ها و هزاره ها نامید. ملت شریف افغانستان را مجموع اقوام متعدد آن تشکیل میدهد و تعدادی که با خیانت واضحاً به کشتار و غارت مردم این سر زمین پرداخته اند و آنرا ویران نموده اند ولو که اعمال سخیف شان مملکت و مردم آنرا برباد داده اند، در اقلیت قرار دارند. پس این جانب هم از خواندن تبصرۀ پایین و چنین یک قضاوتی در یک وبسایت وسیع، متأثر گردیدم، ولو که اشخاص نامبرده شده دهه هاست که در بربادی این ملک سهم دارند. با عزت باشید، برادر. (تاجکها بشمول داکتر عبدالله، شورای نظار، عطامحمدنور وفرزند خوجه ئین ربانی که وزیرخارجۀ حکومت ع غ میباشد، تاکنون بالای بیانات کرزی انتقاد نکرده اند- پشتونها که کرزی را خوبتر از من وشما میشناسند).
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
25.10.2015 |
|
برادر گرامی و فرهیخته جناب لبیب صاحب! از لطف و مهربانی تان در مورد بنده یک جهان سپاس. نوشتهٔ مختصر تان دلنشین و زیبائی آن در کلماتیست که خشن گوئی را نفی میکند و از زیست با همی دو انسان در این جهان بزرگ که تا دیروز با هم آشنائی نداشتند، در چوکات ادب و احترام یک دیگر را می پذیرند و دوستی های نیاکان نیک سرشت شان روابط خجستهٔ احفادشان را باهم می پیوندد. خدا نگهدارتان- با احترام مایار |
 |
اسم:
مصطفی آریامل محل سکونت:
کالیفورنیا/ایالات متحده
تاریخ:
25.10.2015 |
|
جهان امتنان از استاد نهایت محترم داکتر صاحب هاشمیان که تبصرهَ بسیار حمایت آمیز و مثبت در بارهَ نظراینجانب که به تاریخ ۲۲ اکتوبر درین دریچه انعکاس یافت. واقعهَ اندوهبار کندز که طوفان و پس لرزهَ آن تا حال نتوانسته حکومت موجوده را به استعفا وادارد به یاد می آورم که زمانی که در دههَ شصت ویلی برانت صدراعظم آلمان غرب بود افشاَ گردید که یکی از کارکنان دفتر شخصی وی یک جاسوس ک ج ب بود و ویلی برانت به کفایتی خود اعتراف کرد و از وظیفهَ خود استعفا داد. آنست مثالی از تفاوت وجدان بین رهبران ممالک.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
Montclair
تاریخ:
25.10.2015 |
|
جناب محترم اقای محمدعارف عباسی من بحیث یک افغان مهاجر حق دارم درمسایل وطن خود نظری داشته باشم - شما هم بحیث یک افغان مهاجر حق دارید درمسایل وطن خود نظر ی داشته باشید - وشما هم حق دارید با نظرمن درمخالفت قرارداشته باشید- اما شما درنوشته های خود خودتان را وکیل مدافع سلی ملیون افغان قرارمیدهید - من این موقف شما را قبول نمیتوانم - ما هرکدام در مسایل وطنی خود مستحق اظهار نظرمیباشیم، بحیث یک فرد، ولی نه به نمایندگی از 30 ملیون !!! باردیگر بحیث یک فرد و یک افغان مهاجر بیانات حامد کرزی را که گفته بود :"" دیورند حق ما است و ما حق خود را گرفتنی هستینم.." تائید میکنم- شما بحیث یک فرد حامدکرزی را بخاطر خیانتهای او نمی بخشید- اما اگرحامدکرزی دیورند را دوباره شامل خاک افغانستان ساخته بتواند، من بحیث یک فرد اورا می بخشم.
به آقای بیکمراد (که نام شان همینطور نشرشده) خاطرنشان میسازم که من درپیام قبلی خود که درهمین کلکین وجود دارد کسی را بدنگفته ام - نام (داکتر عبدالله) را گرفته ام که بالای بیانات کرزی انتقاد نکرده، ونام کسی را گرفتن، بد گویی نمیباشد. با احترام - هاشمیان
|
 |
اسم:
بیکمراد محل سکونت:
جوزجان
تاریخ:
24.10.2015 |
|
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صَدا
چه ضرور یک کسی را حد اقا 40 درصد رای مردم افغانستان را به دست آورده است و به نمایندگی از افغانستان در ملل متحد صحبت می کند، داکتر هاشمیان او را بد میگوید در این عمر آیا مناسب است حرف تلخ گفتن؟ کسی سال ها قبل ، سر در نقاب خاک کشیده ، برای او هنوز لقب خود ساخته مجله آیینه افغانستان را به کار می برد. احترام دیگران خوب است ؛ اگر تو احترام بخواهی.
خانم ملالی موسی نظام که نامش را آقایی ، مکمل نگرفته بود ، احساس ناراختی کردند. بناء چیزی را که به خود نمی پسندید ؛ به دیگران نیز نپسندید! بیایید یک بار دیگر این شعر شاعر را با دقت بخوانیم:
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صَدا صدا یعنی انعکاس و یا پژواک. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
24.10.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان!
چون در توضیحات که، صرف خود شما را قناعت بخشید، از پیام شخصی من که توسط ایمیل به شما فرستاده بودم یاد نمودید، به عرض می رسانم، که با آگاهی از موقف و انتقادات شدید و واقع بینانۀ تان از دوران کاری کرزی برای من سخت تعجب آور بود که شما چنین سخاوت مندانه بدون در نظر داشت حق ملیون ها هموطن تان چنین فتوا صادر می کنید. ارمغان این سیزده سال زمامداری جز سرقت، تجاوز به مال؛ دارائی ، عزت و شرافت رعیت بی صدا چیز دیگر نبوده و به زیر نام دموکراسی و حقوق بشر شناخته ترین چهره های جنایتکارو ناقضین به سند حقوق بشر را نه تنها به قدرت رسانید بلکه در برابر ارتکاب هر جرم و جنایت مورد حمایت قرار داد، در برابر تحرک پیشرفت ترقی و رفاه و آسایش مردم بحیث بزرگترین مانع قرار گرفت، جمیع اختیارات ملکی و نظامی کشور را به اهالی یک منطقه سپرد. بجای وفاق ملی نفاق ملی را ایجاد نمود و اصل شائسته سالاری را فدای مصلحت گرایی های غیر ملی نمود و در سیاست خارجی بدون در نظر داشت منافع ملی و درایت و فراست بسیار نابخردانه مرتکب صد ها خبط و خطاه گردید نمک خورد ودر نمک دان بادار ..... عزت وقار و آبروی مردم افغانستان را با اخاذی های بی سابقه و غیر معمول نزد آخند های ایران پامال کرد، نه سیاست منطقوی اش و نه سیاست بین المللی اش به سود افغانستان تمام شد، و آفریدن صدها درد، رنج و مصیبت در بهترین و مساعد ترین شرائط برای ملت، اصلاً عدالت و داد خواهی وجود نداشته و فیصله ها با رشوه ستانی به نفع غاصب و متجاوز بوده اگر از گاو غدودی برای ارتقاء سطح زندگی طبقات محروم و نادار به مصرف می رسید امروز ما شاهد انکشافات قابل ملاحظه می بودیم. در نبود یک سیاست مشخص اقتصادی با تصنیف و ارجحیت نیازمندی های وطن و تدابیر بر آورده ساختن آن و مملکت را زیر ستم بازار آزاد لجام گسیختۀ غیر قابل نظارت و نبود پرسان و جواب گویی قرار دادن، اقتصاد ملی را از لحاظ تولید و خلق عاید فلج و یک اقتصاد استهلاکی مبدل ساخت. فساد فرهنگ پذیرفته شده بود و تا حال است و نام گسترش، تشویق، ترویج و حمایت از فساد را مبارزه با فساد برای فریب دادن ملت و جهان گذاشته بودند، سه صد و شصت دوسیۀ غصب، اختلاس و رشوه به ملیون ها دالر به استشارۀ کرزی حفظ شد .و گفتنی های بیشماری که در این کلکینچه نمی گنجد. پس شخصیت دانا و عاقلی چون شما بخاطر تبصره کرزی در مورد خط دیورند به وی سند برائت داده بخاطر همین شعار همه معاصی قصدی و عمدی اورا مورد بخشایش قرار می دهید. آیا سندی وجود دارد که کرزی در دوران ریاست جمهوری خود دربارۀ خط دیورند چنین گفته باشد. امروز او هرچه بگوید فاقد اعتبار است و شاید روزی برسد که وی بحیث همکار و حامی جنایت کاران و حفظ نمودن راپور هشت صد ورقۀ سازمان حقوق بشر محاکمه شود. الحمد لله که شما با این قلب رؤوف و احساسات در مسند قضاء و بحیث قاضی القضات قرار نداشتید ور نه اگر آدم کش ، سارق و جنایت کاری در روز محاکمه خود می گفت که « خط دیورند ازما است و ما آن را می گیریم» مورد عفوه شما قرار می گرفت به این استدلال که در صدسال گذشته من اولین بار است که از یک متهم چنین می شنوم. در صدور چنین فتوا ها نباید خود را وکیل سی ملیون نفوس افغانستان شمرد و باید به حق مشروع مردم احترام گذاشت و نه چون سلطان غزنه دهن هر شاعری را با طلا و جواهر پر کرد.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
24.10.2015 |
|
یا رب آغای نورزایی صاحب ما را بسیار کیف دادید با نوشتۀ "ایا می توان..." تان.
زنده باد انگشت تان.
با تقدیم سلام و احترام به خودت و آغای حکیمی
کس آگه نیست از سر الهی اسیرانیم از مه تا به ماهی
من مسکین بسی بیدار بودم بعمری در پی این کار بودم
درین دریا بسی کشتی براندم بآخر رخت در دریا فشاندم
زهی دردی که درمانی ندارد زهی راهی که پایانی ندارد
اسرار نامه
شیخ شیخان فریدالدین عطار نیشاپوری |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
24.10.2015 |
|
تاجکها بشمول داکتر عبدالله، شورای نظار، عطامحمدنور وفرزند خوجه ئین ربانی که وزیرخارجۀ حکومت ع غ میباشد، تاکنون بالای بیانات کرزی انتقاد نکرده اند- پشتونها که کرزی را خوبتر از من وشما میشناسند،
As usual,typical familiar style of writings by Dr. Hashimian thriving on division and provocation. !!!
Were there any need for the word " Tajikha " and " Pashtunha " ?
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.10.2015 |
|
پیرامون یک تبصرۀ ضمنی جناب داکتر صاحب کاظم که هفتۀ کذشته درین پورتال نشر شده بود وجناب محترم آقای عباسی نیز ضمن یک پیان شخصی عین موقفداکتر صاحب کاظم را ابراز داشته بودند، بعرض میرسانم: بلی، من در یک مقالۀ خود حدود دوفهته قبل اظهارات شاغلی حامد کرزی را که دریک بیانیۀ خود گفته بود" دیوندر، حق ما است وما حق خودرا گرفتنی هستیم..." تائید کرده بودم واضافه کرده بودم که بعد از 60 سال اولین بار است که از زبان یک زعیم سابق افغانستان این داعیۀ حقخواهی شتیده میشود- واضافه کرده بودم که باساس این بیانات شاغلی کرزی ""خباتث ها وخیانت های گذشتۀ او قابل بخشایش میباشد..." انتقاد داکرت صاحب کاظم این بود که من کارکرد مملو از فساد وسایرخیانتهای حامد کرزی را نادیده گرفه و گویا "از کیسۀ خلیفه بخشش کرده ام". دوستان من محترمان داکتر صاحب کاظم وعباسی صاحب نشرات مجلۀ آئینه افغانستان و انتقادت شخص خودم بالای حامد کرزی را درمدت 14 سال حکومتداری او بدسترس خود دارند ومیدانند که از اول تا اخر مخالف حامدکرزی وروش حکومتداری او بوده ام وحالا هم در موقف سابق خودقرار دارم- قراردارم. اما وقتی یک زعیم شناخته شدۀ سابق تغییرموقف میدهد ویک داعیۀ ملی را تائیا میکند، ولواینکه درسابق باجنین صراحت در زمینه اظهار نظرنکرده بود، بنظرمن قابل تشویق میباشد. من نگفته ام که "خباثت ها وخیانت های سابق حامدکرزی بخشیده شود"، بلکه گفته ام "قابل بخشایش میباشد"، یعنی حق بخشایش را به ملت سپرده ام، ودرصوریتکه شمادودانشمند درجملۀ ملیگرایان افغان این بخشایش را منظور نفرمودید، شما را حق بحانب میشمارم - تاجکها بشمول داکتر عبدالله، شورای نظار، عطامحمدنور وفرزند خوجه ئین ربانی که وزیرخارجۀ حکومت ع غ میباشد، تاکنون بالای بیانات کرزی انتقاد نکرده اند- پشتونها که کرزی را خوبتر از من وشما میشناسند، تاکنون برمدعیات اوصحۀ تصدیق نگذاشته اند- هدف من جنبۀ تشویقی داشته ، دعا میکنم این صدا ازچند جای دیگر نیز بالاشود. تبصرۀ جناب داکتر صاحب کاظم وفتوی جناب محترم جلیل غنی مبنی براهمیت "بررسی وقایع گذشته وآموختن از اسناد تاریخ" را کاملا تائید میکنم وخدمات بی شائبۀ جناب آقای فواد ارسلا را درین راستا قابل ستایش میدانم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.10.2015 |
|
جناب داکتر صاحب مصطفی آریامل به جلسۀ استجواب خانم هیلری کلنتن وزیرخارجه سابق ونامزد کنونی حزب دیموکرات امریکا اشاره ای داشتند و بجا فرمودند که درفاجعۀ قندززعمای حکومت ع و غ تنها "تاخیر دراقدام دولت" را، آنهم درمطبوعات غیرمسئول، پذیرفتند، ولی درین فاجعه که زاید از ده ملیارد دالر به پیکر ضعیف اقتصاد کشورصدمه رسیده وشاید خدود هزار نفر از هردوطرف کشته شده باشند، جندان اعنایی ازجانب حکومت ع غ صورت نگرفته است. خانم کلینتن، این زن با غیرت مسئولیت واقعۀ قونسلگری لیبیا را پذیرفت و ملت امریکا درین باره تصمیم خواهد گرفت - اما آیا در افغانستان ملتی وجود دارد که ع غ را استجواب کند ؟؟؟ جای تاسف است که تاکنون حتی یک تحریک مطبوعاتی برای استجواب و محاکمۀ زعمای حکومت کابل تبارز نکرده است !!! چون چیزی از دست ما ساخته نیست، بیائید که دسته جمعی بددعا( دعای بد) کنیم - با احترام هاشمیان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
24.10.2015 |
|
سلام و احترامات فراوان تقدیم است، محترم آقای احمد فواد ارسلا، میبینید که بر عکس شما من با چه احترامی اسم مکمل شما را که فرموده بودید که باید همانطوریکه داکتر صاحب مرحوم بر شما گذاشته اند، حتماً ذکر گردد، بیان نموده ام. در حالیکه نمایندگی از برادران محترم و نویسندگان توانایی را که اسم برده اید، وظیفۀ خود نمیدانم، ولی باز هم که اسمی در قضیۀ ترجمۀ راپور های سفارت امریکا به وزارت خارجه از محترم آقای ولی احمد نوری برده اید، متعجب شدم چون هیچ تبصره و نظری از ایشان درین زمینه بنظر نخورده است؛ یعنی که ایشان راهم اکیداً از خواندن تراجم آن راپور ها مثل اینجانب و تعداد دیگری منع نموده اید. خوشحالم که استثناً محترم آقای عارف عباسی را با دادن چراغ سبز و اجازۀ مطالعۀ ترجمه و کاپی ها از جمع مبصرین بیگناه که بیطرفانه خواسته اند با شما مباحثه ای در احوال رویداد های آن دوره های وطن داشته باشند، مبراء دانسته اید. باید عاجزانه اعتراف نمایم که در حالیکه بیشتر از چهاردهه را از همان افغانستان عزیز در جهان مطبوعات سپری نموده ام، ولی باور بفرمایید که اولین بار است که درین عالم بزرگ، مخصوصاً با انکشاف بی نهایت تکنالوژی در میدیای امروزی، دیده میشود که بلوکات و محاصرۀ مطبوعاتی آنهم در یک وبسایت جهانی از جانب شما صورت می گیرد. دقیقاً شما خواسته اید که اینقلم منبعد حق مطالعه و احیاناً نظر دهی را بر ترجمه های جناب تان از منابع امریکایی که درین سایت منتشر میگردد، ندارم و دلایل آنرا هم چنین ذکر نموده اید که با اجازه توضیحاتی تقدیم میگردد: 1- قصد و نیت شما از جانب اینقلم معتبر نمیباشد. این ادعا را شما هرگز نمیتوانید به اثبات برسانید که گویا اینقلم در جایی چنین تحریری نموده باشم. البته حق انتقاد بر قسمت خاصی از یک مضمون را با ارائۀ دلایل، بصورت مجموعی برای خویش محفوظ میدارم و رد آنرا هم از جانب مقابل با اتکاء با استناد و منطق می پذیرم. مطمئن باشید. 2- ترجمه «ترجمۀ» اینجانب از نظر شما ناقص است. شخصاً نمیتوانید ثابت بسازید که من در مجموع چنین چیزی را در مورد ترجمه های شما بیان نموده باشم. اگر ترجمۀ شما مثل موضوع اعلام اوباما بردوام موجودیت اقلاً تعداد فعلی عسکر امریکا در افغانستان باشد که یک نوع معنی برعکس میداد، البته که صرف بر همان قسمت مثلی که برادری بنام آقای حلیم حکیمی بتاریخ ۱۶ اکتوبر در دریچۀ تبصره ها برمغالطه درقسمتی از ترجمۀ جدید شما انگشت گذاشته اند، توضیح صورت میگیرد، چاره ای نیست. این موضوع حقوق همه خوانندگان را در بر می گیرد. 3- این اسناد به نظر شما بی ارزش است و شما و دیگران صدها و هزاران چند بهتر از اوضاع باخبر هستید و..... برای اختصار، شما مخالف این اصل مهم هستید که آنچه را راپور سفارت امریکا منحیث کار روزمره به مرکز اطلاع میدهد، نباید پنداشته شود که مردم افغانستان، محققین، نویسندگان، مؤرخین، اولیای امور هرسه ارکان دولت و همه آنانی که علاقمند به رویداد های وطن ما بوده اند، بیشتر از آن، صاحب معلومات و درایت میباشند، ولو که به چشم سر هم اوضاع را با چشم سر دیده و شاهد باشند. تعجب است که شما درین نکته اینقدر حساس هستید که باور نمی فرمایید که مردم افغانستان از همه قشر های اجتماع دارای معلومات آفاقی فراوان در مقدرات مملکت خود شان بوده اند و خواهند بود. دقیقاً در مقدمه شما این مردم را بی معلومات و یا صاحب غرض دانسته و ابراز داشته اید که راپور امریکائیان سفارت صاف و قابل باور است، همین راپوری که یقیناً منابع آنانرا افغانانی که با سفارت در «تماس» بوده اند، تشکیل میدهد. با تقدیم احترامات مجدد، باید عرض نمود که هر آنچه را نویسندگان برای مطالعات بدسترس همگانی قرار میدهند، به منظور مطالعات عموم است. باعزت باشید.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
24.10.2015 |
|
به ارتباط توضیحات محترم داکتر صاحب هاشمیان: با احترام به نظر آن محترم و با آگاهی از تجارب و تسلط شان در زبان انگلیسی، با ایشان در مورد پاراگراف مورد بحث، کمی اختلاف نظر دارم، زیرا: محترم هاشمیان لغط انگلیسی "پرسویسیف" را "مؤثر" ترجمه کرده اند، در حالیکه من هنوز هم "قناعت بخش" و "قانع کننده" را ترجمۀ بهتر برای آن لغت انگلیسی میدانم. نکتۀ دیگر اینکه: عبارت "میوندوال در آن بیانیه، اتهامات را، آوازه و افواهات بی بنیاد خواند"، در ترجمۀ محترم هاشمیان از قلم افتاده است. نکتۀ آخری اینکه محترم هاشمیان مینویسند: "پاراگراف اخیر که قبلاً بطور علیحده و مستقل ترجمه شده بود، بهتر میبود که بار دوم نیز بطور مستقل نشر میشد". من متوجه نه شدم که چه وقت و در کجا این پاراگراف قبلاً ترجمه ونشر شده بود؟. اگر من متوجه نشده باشم، راهنمایی محترم داکتر صاحب درین مورد کمکم خواهد کرد. با عرض حرمت.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.10.2015 |
|
محترم عباسی صاحب !
شماکسی بودید که درین پورتال زیادترین تخریش بین طرفداران ظاهرشاه فقید و داودخان بوجود آوردید وحتی دوستان همکار تان را آرزده خاطر سازید .
بعضی ها که نمی خواستند در باره شاه فقید و دوره دهه دیموکراسی آنقدر زیاد بنویسند شما با موضع ضدیت به دوره 5 ساله جمهوریت و چیز هایکه واقیعت نداشت نوشتید طبعآ انعکاسات داشت و شما نتوانستید جواب ارائه دارید.
شما باعث شدید که شخصیت ، شاه فقید تخریب شود و دسته بندی های بوجود آید.
لذا ازشما بزرگوار توقع است که کسانیکه شما را میخواهند مورد استفاده سیاسی قرار دهند و آنها آجندا خاصی خود را دارند با سخنان شرین شمارا تشویق به نفاق اندازی میکنند زیر تاثیر آنها نرفته و کوشش کنید وقایع 50 سال گدشته را ا با در نظرداشت مقالات و اسناد جدید و مصاحبه آقای فروغ شخصیت توانا وسر پرست وزرات پلان دوره جمهوریت و دیگر اشخاصیکه که درین مورد تحقیق مینمایند و چیز ها نوی را عرضه میدارند شما هم با طرز دید وسیع تر بنویسد که کا از آن فیض ببریم . سلامت باشید. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
23.10.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب قدیری!
با عرض سلام و احترم و امتنان از توجه و نظر شما. به قرار آخرین خبر و مقالۀ رادیو آزادی« که متأسفانه فرصت ترجمۀ آن را نیافتم » متعاقب سفر « رشید دوستم» معاون اول رئیس حمهور، یکی از معاونین پارلمان افغانستان عازم روسیه است که از پارلمان روسیه رسماً تقاضای کمک نظامی آن کشور را به افغانستان نماید. کمک خواستن از روسیه رسماً تحقق می یابد، معلوم گردید که تقاضای کمک ابتکار دوستم نبوده بلکه به مشوره و استیذان حکومت و.م. صورت گرفته و اعتبار، شناخت، سوابق و روابط پیشین دوستم وسیله قرار داده شده، موقف روسیه در قبال تحولات اخیر در افغانستان در مقالۀ محترم غوث جانباز در همین پورتال توضیح گردیده. مصاحباتی که توسط رادیو آزادی با خبرگان سیاسی و عوام افغانستان صورت گرفته همه تشویش و نگرانی خود را در احیای جنگ سرد و رقابت روسیه امریکا و متحدینش در افغانستان ابراز داشته اند و این خاک افغانستان و ملت افغان است که یک بار دیگر با زیچۀ این رقابت ها قرار گرفته صلح و ثبات و امنیت شاید بحیث یک رؤیای دست نیافتنی تا ابد باقی بماند. وخیم ترین عواقب کشانیدن پای روسیه در این ماجرا هراس تجزیۀ افغانستان است که چون کوریا به دو قسمت تقسیم گردد ورنه مثل سوریه خاک آن به توبره کشیده شده بکلی ویران گردیده ملیون ها مهاجر دیگر خلق خواهد کرد. این موضوع بحیث یک پدیدۀ وخیم سیاسی مستلزم توجه و بحث ارباب قلم در این پورتال است که قلم را از بگو مگو های بی حاصل و چسپیدن زیاد به گذشته های که در قبال آن نظریات بسیار متفاوت وجود دارد و بحیث یک مشاجره دوام دارد فارغ ساخته با تحلیل های عالمانۀ خود این انکشافات را مورد غور و مداقه قرار دهند و اگر این اسرار سیاسی را که با موجودیت 8900 قوای ناتو و کمک های بشری و نظامی غرب و حکومت دست نشاندۀ غرب چگونه و چرا درب روسیه دق الباب می گردد؟ آیا این را درایت و واقع بینی سیاسی خواند؟ یا تزویر و خدعه و یا نفوذ چپ گرایان در بخش ادارۀ اشرف غنی؟ و یا طرح نظاریان ؟ یا این که امریکا در افغانستان انتقام سوریه را از روسیه گرفته پای روسیه را می کشاند و در عین زمان شورشیان طالب و احتمالاً داعش تخیلی را تقویه و با اسلحۀ دافع هوا مجهز می سازد؟ . الله عالم بر اسراربهتر می داند.
|
 |
اسم:
فرهاد لبیب محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
23.10.2015 |
|
برادر گرانمایه و قدرمندم جناب انجنیر صاحب مایار ! نوشته اخیر تان (رائحهءحقیقت و دلپسند بودن آن) آنقدر دلنشین و عطر آگین بود که با خواندن آن سالها به عقب رفته ،خود را میان کوچه های آنوقت کابل یافتم، حتی بوی خاک های آب پاشیده شده را بوئیدم. دیدن عکس آن بزرگان که با نام و کارنامه های شان آشنا بودم دو باره در ذهنم جان گرفتند . آنچه را حافظه قوی و ذهن زیبای تان بعد از تقریبا هفتاد سال با چنان دقت شاعرانه از "آسمان نیلگون کابل ،درخشش آفتاب بالای کوههای پُر برف سلسله پغمان ، کوه قروغ و حتی قلل کوههای آسمایی و شیر دروازه "در خود نگهداشته است ، واقعا جای تحسین و آفرین است . ذهن و قلم تان پُر بار تر بادا . واقعا که مرحوم "شاه محمد خان پیلوت قندهاری" در یک روز سرد زمستانی ، یعنی بروز یکشنبه اول جدی1325 هجری مطابق 22 دسمبر 1946زمانیکه بطرف قندهار پرواز داشت در یک سانحه هوایی چشم از جهان بست . روح همهءبزرگان ما شاد باد . در اخیر یاد آور میشوم که اگر در مضمون (پیرامون یک بهتان) چنین تداعی شده باشد که من نوشتن در آن باره را صرف حق و صلاحیت خود دانسته ام ، چنین چیزی هرگز نخواهد بود ، چون بیشتر از هر کسی ،من خود به عجز و نا توانی خویش واقفم . در آنجا موضوع حق و صلاحیت صرف رشتهء خون و مسلک بوده است و بس. به همین جهت بحث بیشتر در آن موضوع را برای بزرگان و آگاهان باز گذاشته ،تا واقف اسرار و حقیقت گردیم . عمر تان دراز و سرفرازی بیشتر نصیب تان باد با عرض حرمت |
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
23.10.2015 |
|
دراین اواخر بعضی از بخش های یاداشت های مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیمزی دراین پورتال به نشر میرسد. همین حالا تبصره محترم هیواد دوست در این ستون را خواندم که نوشته است: شاید تاثیرات فضای زندان، مشکلات فامیلی، وی به مرض روانی دچار شده باشد.
من سال گذشته برای دیدن اقارب به افغانستان رفتم و چند روز را در غزنی بخانه پسر کاکایم گذشتاندم. او یک تعداد کتابها را در قفسه الماری خود داشت، ازجمله همین کتاب یادداشتهای مرحوم وزیر صاحب مالیه عبدالملک خان. با اشتیاق آنرا گرفتم و خواستم آنرا مطالعه کنم، پسر کاکایم متوجه شد و گفت که تو هم میخواهی دچار جدل فکری با خودت شوی؟ گفتم چرا جدل فکری با خودم؟ گفت من این کتاب را خریدم و اما وقتی هر صفحه آنرا میخواندم یک ساعت با خود جدل میکردم که چطور در آن وقت ممکن بود که یک وزیر با صدراعظم مقتدر وقت، آنهم وزیری که دست پرورده خاص همان صدراعظم بود، به خود این حق و یا جرئت را بدهد که با صدراعظم با چنان لحنی صحبت کند که شایسته صحبت حتی با یک مامور پایان رتبه نمیباشد. درعین زمان پسر کاکایم تعجب میکرد که وزیر موصوف این جرئت را به حمایت کدام شخص یا مقام مقتدر دیگر پیدا کرده بود؟ آیا اعلیحضرت او را حمایت میکرد و آنهم علیه داؤد خان که حیثیت ولی نعمت وزیر صاحب مذکور را داشت؟ اگر اینطور بوده باشد، پس چرا پادشاه به اینکار علیه صدارعظم خود مبادرت میکرد و حاصل اینکار برای اعلیحضرت چه بود؟ آیا اعلیحضرت میخواست صدراعظم و پسرکاکا و شوهر خواهر خود را بوسیلۀ یک وزیرش زیر فشار قرار دهد؟ پسر کاکایم که از من چندین سال بزرگتر بود و خاطرات آن وقت را بیاد داشت، بسیار سخنان دیگر گفت و از جمله اینکه دانش و علمیت مرحوم ملک خان در علم اقتصاد آنقدر نبود که وی آنرا در یادداشتهای خود منعکس ساخته و خود در ایجاد اقتصاد رهنمائی شده مبتکر بداند. بهر حال دامنه این صحبت مرا بجای اینکه از مطالعه کتاب منصرف سازد، برعکس مرا تشویق کرد. واقعاً با مطالعه هر صفحه آن خود را در موقعیت پسر کاکایم یافتم یعنی مواجه با یک جدال درونی که نتوانستم خود را حتی با یک منطق ساده در باره محتوای یاداشتها قناعت دهم و به آن نظر شدم که کتاب را بسته کنم و از مطالعه بیشتر آن منصرف شوم.. اینک نوشته محترم هیواد دوست مرا متوجه مشکل نویسنده یادداشتها ساخت که فشار اقامت طولانی در زندان ممکن است در طرز فکر آن مرحوم اثر گذاشته باشد .خدواند خودش آگاه است |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
23.10.2015 |
|
محترم احمدفولاد ارسلا! ترجمهٔ قسمت دوم شما تحلیل وزارت خارجه امریکا از تجربه دیموکراسی افغانستان در سال 1973 چنین آغاز می شود: نوت: احترام و سپاس خدمت نوری صاحب، مایار صاحب، ملکیار صاحب، و میرمن موسی نظام . بنابر دالیل (دلایل) ذیل: 1. قصد و نیت اینجانب که از طرف شما مورد اعتبار نیست 2. ترجمه اینجانب از نظر شما ناقص است 3. این اسناد به نظر شما بی ارزش است و شما و دیگران صدها و هزاران چند بهتر از اوضاع باخبر هستید ترجمه ذیل خدمت شما تقدیم نمیشود به آن اعتنا نکنید.
کوتاه خدمت شما عرض کنم که اصلاً ندانستم چرا ازشما یک جوان تعلیم یافته که آینده به شما تعلق می گیرد چنین یک حکمی را در مورد بنده ( وکیل مدافع سه دوست محترم دیگر نیستم) ثبت یک صفحه ای از تأریخ میهن ما می نمائید. در طول مدتی که جناب شما در این پورتال قدم مانده اید، صرف یکبار بین شما و بنده مکاتبه صورت گرفته است و آنهم در مورد متوجه گردانیدن به اشتباهم در ترجمه یک سند که با اظهار امتنان و در چوکات ادب آنرا پذیرفتم. نمیدانم این تشخیص سه فقره ای شما از کجا سرچشمه می گیرد؟ بهر صورت در مورد ترجمه امروز شما ایجاب می کند تا نسبت به سنه 1973 توجه نمائید، زیرا 1973 سال کودتای سردار محمدداود خان نه دورهٔ دههٔ دیموکراسی. با احترام
|
 |
اسم:
جلیل غنی محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
22.10.2015 |
|
حضور نویسندگان توانا خانم ملالی نظام و استاد سید عبد الله کاظم.
از اینکه مقالۀ اخیر من مورد توجه و تائیدو ستایش با نظریات اصلاحی قرار گرفت و این قلم مورد تفقد شما واقع شد نهایت سپاس. باری به پاسخ عدۀ از دوستان و عزیزان که نظر متفاوت و انتقادی با محتوای یکی از مقالاتم داشتند نوشته بودم« اگر چنین تنوع در اندیشه و خلاقیت وجود نمی داشت و همگان یکسان فکر میکردند و دیگر اندیشی وجود نمی داشت و آن را نمی پذیرفتند نه آثار با ارزش و بی شماری را امروز شاهد می بودیم و نه مدنیت های مختلف در ادوار مختلف رقم می خورد و نه هم برای ویرانی این مدنیت ها این همه جنگ و خونریزی رو نما میشد و این همه انسان کشته می شد. پذیرفتن دید گاه های متفاوت، ولو اینکه با برداشت های ما در تضاد باشد، نه تنها از تحجر فکری و تنگ نظری جلو گیری خواهد کرد بلکه تفکر آزاد و متفاوت را تشویق خواهد نمود.»
نظریات و رهنمائی های نویسندگان با رسالتی چون شما خانم ملالی نظام و جناب داکتر سید عبد الله کاظم نه تنها رهنمای سایر قلمداران و نویسندگان است بلکه رهگشای رهروان راه پُر از فراز و نشیب آزادی بیان و عطف توجه گردانندگان رسانه ها به اصول و موازین نشراتی، بحیث یک رکن اساسی هر مدنیت و پیشرفت اجتماعی، فرهنگی وسیاسی جوامع در حال پیشرفت مثل جامعۀ امروزی افغانستان است که تازه از خاکستر جنگ و خونریزی و ویرانی قد بلند می نماید تا به کمک رسالتمندان و حقیقت گویانی که مشعل آزادی و خدمت به جامعه را بر افروخته نگهمیدارند، روزی نردبان مدنیت و پیشرفت را با استواری وبا اتکا به تجربیات و رهنمائی های نخبگان این جامعه طی نماید. با تجدید احترام و سپاس از نظریات و تبصره های مثبت و با ارزش شما.
|
 |
اسم:
مصطفی آریامل محل سکونت:
کالیفورنیا، ایالات متحدہ
تاریخ:
22.10.2015 |
|
هہمین دقایق به جلسه استجواب خانم هیلاری کلینتن وزیر خارجهٔ سابق را در مورد واقعهء دهشت افگنی در سفارت ایالات متحدہ واقع بنغازی واقع لیبیا مشاهدہ میکنم. در واقعهٔ مذکور چهار کارکنان سفارت به شمول سفیر به قتل رسید. هدف استجواب ٱنست تا بیابند اگر وزیر خارجهٔ وقت و دیگر مسٔولین در وظیفهٔ کوتاهی کردہ اند. حالا برمیگردم به واقعهٔ نهایت عظیم شهر کندز که واقعهٔ بنغازی به تناسب أن خیلی کوچک جلوه میکند. داکترین ع و غ که دولت را رهبری میکنند صرف گفته اند که در اقدام دولت تٱخیر صورت گرفت. ٱیا رهبران وطن عزیز ما از هر نوع استجواب، مواخذه و محاکمه معافیت دارند؟
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
22.10.2015 |
|
با عرض سلام و احترام. خوشحالم از اینکه اعتراف می کنم که از قلم افشانی های هر هموطن عزیز خود یک چیزِ ( چه کم چه زیاد چه حتی یک کلمه) یاد ګرفته ام ( البته بجز خلقی و پرچمی) و یاد خواهم ګرفت و خوشحالم از اینکه وجود اساتید ګرامی و بزرګوار را برای هموطنانم یک نعمت می پندارم. بناً خاضعانه به خود و به دیګران توصیه می کنم توصیه های بزرګانِ چون جناب اقای هیرمند را مورد توجه قرار بدهند. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
22.10.2015 |
|
دوست دانشمند و گرامی داکتر صاحب کاظم! ممنون ازاینکه در مورد یک پاراگراف از نوشتهٔ اخیر بنده مختصر مکثی نموده و تبصره ای در باره کرده اید. برای اینکه خدمت جوابی داده بتوانم بار دیگر نوشته ام را مرور کردم و اینک اخیر جمله از نوشته را که در واقعیت نتیجه گیری مطلبم را می نماید تکرار می نمایم: «... نویسندگان را پُرحذر می گرداند تا در گرفتن مأخذ ازاین اثر احتیاط کامل را در نظر بگیرند.» در نوشتهٔ خود کوچکترین اشاره ای دران به دست آورده نتوانستم طوریکه شما مرا در اینباره محکوم می نمائید، زیرا شما می نویسید:«... همه نادرست و فاقد اعتبار بوده و باید به اساس نظر شما (مایار) در مجموع خط بطلان کشید.» فکر می کنم و بایست با احترام کامل خدمت اظهار نمایم که (احتیاط کامل) نوشتن من هیچگونه رابطه و معنی ای با فاقد اعتبار و خط بطلان کشیدن این اثر ندارد و این موضوع به نویسنده تعلق دارد تا کدام سرحد ازاینگونه نوشته ها و با درنظرداشت درست بودن آن استفاده می کند.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
22.10.2015 |
|
Dr. Hashimian can not absolve his deeds blowing hot air of " Illusion " at me:
1. My wife and I have never had an opportunity to host Dr. Hashimian and as such contrary to the statement, he has never been to our house. Only once we met for dinner at a third party residence and that was our first and only encounter. 2. There were never any exchange of view or complaint with or to Dr. Hashimian related to CIA. I have written letters and editorial to US authorities, Congress and news papers that a few of them also copy printed in Afghanistan Mirror.
3. Of course, I am not against publication of dictionary. and only voiced Dr. Hashimian's presentation of Dari and Farsi as parallel languages.
Advocating openly with cheers incursion of Arabic language words to Dari at every opportunity are divisive factor among Afghans. Therefore he and his cousin that disconnect Dari from Farsi due to " different geographical location " reasoning, are un-impartial if not bias individuals to fit and lead such task. 4. Prior to writing even a word about Dr. Hashimian in media, I have emailed him stating that his writings are harming the unity of Afghan intellectuals and interest of Afghanistan without any response from him. Among others, I have suggested that his opinions would indicate better unity in the absence of attaching Pashtun or Tajik ethnicity affiliation to real names mentioned in his writings. After my first negative comments relating to one of his writings, he send me a snail mail piece right to my exact address stating in-part in Dari phrase " Naa Jawaani Naku " while in reply to my comments calling me " nombadal " on internet sites.
I pray that you are not multiple in one Dr. Hashimian. |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.10.2015 |
|
مجلس وزراء یا کاروان سرای !
در یاد داشت های وزیر صاحب مالیه عبدالملک خان آمده است که ایشان یرای ارائه پلان در مجلس کابینه نمام اعضای تیم خود را به شورای وزراء برده بدون آن که کسی آگاهی داشته باشد و آنرا یک شهکاری قلمداد نموده است .
با نوشته های موصوف و اختلافات زیاد در آن مورد با صدراعظم ، شاید تاثیرات فضای زندان ،مشکلات فامیلی ،وی به مرض روانی دچار شده باشد و اگر واقیعت داشته باشد باید حوصله و صبر صدراعظم را قابل تمجید دانست.
اگرهر وزیری بدون آنکه منشی مجلس یا رئیس دارالانشاء خبر باشد هر وزیزی برای ارائه مطالب ، تیم های خود را در مجلس وزراء بیاورند شاید مفکوره کاروان سرای بر آن مجلس بهتر صدق نماید . با عرض حرمت |
 |
اسم:
داکتر خلیل الله قدیری محل سکونت:
بنُ آلمان
تاریخ:
22.10.2015 |
|
محترم آقای عباسی!سلام
نوشتهء پر محتوای شما مرا بیاد گفتار روسیه در زمان بریژنیف انداخت که افغانستان را از چنگ ٌامپریالیستانٌ طوری نجات داد که تا امروز مملکت عزیز ما آرام نمیگیرد.
امیدوارم که اشرف غنی و عبدالله وهمکارانشان این را بدانند و کمک روسیه را رد وطبق فرموده شما از افغانستان سوریه (دوم) نسازند(!)وباز گلمجمی را حاکم و از ٌگرگ چوپانٌ نسازند. |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.10.2015 |
|
محترم قیس کبیر صاحب!
نوشته ای اخیر استاذ مبارز و ګرامي ما پروفیسور هاشمیان صاحب « توضیحی در سه موضوع » در بخش تحلیل ها خالی میباشد، در زمینه توجه جناب را جلب مینمایم. بریال اوسې. |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.10.2015 |
|
افغان نوښتګر شخصیت احمد فواد ارسلا، سلام!
هغه تحریري اسناد، « تحلیل وزارت خارجه امریکا از تجربه دیموکراسی افغانستان ۱۹۷۳م» چې تاسو په دې وروستیو کې د هیواد د ۴۰ ل د سیاسي بدلونونه څخه پخپل زیار افغانانو ته تقدیم کوی، زما په نظر د قدر وړ کار ده او په آرام فکر دوام ورکړئ. د افغانستان اصلي مالکان او قضاوت کوونکي خو مونږ افغانان یو، لیکن دا مهمه ده، چې د هغه وخت د امریکا حکومت د دیموکراسي د لسیزې په باب کوم نظر لرلو. په افغاني مینه |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.10.2015 |
|
محترم عباسی صاحب در صورتی که جناب محترم داود ملکیار اینجانب را به نادرستی محکوم به اغماض قصدی از ترجمه یک پره گراف سند میکند، در حالیکه این را نمیگویند که آن قسمتی را که تذکر داده اند مربوط یک پاورقی است کجای قضاوت شما بی طرفانه، بی غرضانه، منصفانه و عادلانه است ؟ 1. در سند متذکره 4 بند سند مطابق مفهوم نظر اصل سند ترجمه شده است و اینکه جناب ملکیار می نویسد : آخرین پره گراف در صفحه اول قصداً یا سهواً ترجمه نشده است ، آیا این اتهام صادقانه است؟ در کدام ترجمه دیگر پاورقی ترجمه شده بود که در این مورد خاص باید پاورقی ترجمه میشد؟ 2. مشکل شما، ملکیار، مایار و موسی نظام در این است که موضوع بیطرفی نویسنده های امریکائی این اسناد را قبول نمیکنید. به نظر من بیطرفی این اشخاص اهمیت و ارزش این سناد را بلند میبرد و اعتبار میبخشد و این به معنی صد فیصد درستی این اسناد نمیباشد اما میتوان آنرا عاری از نظریات شخصی و عقده ها و احساسات اشخاص دانست. 3. شاید برای شما بعضی شخصیت های تاریخ اخیر افغانستان شخصیت های بدون اشتباه و نورانی باشند اما بهترین این اشخاص به شمول ظاهر شاه، شهید داود خان، شهید میوندوال ، مرحوم رشتیا ، مرحوم ملک خان و مرحوم فرهنگ هریک احساسات شخصی، عقده ها ، خطا ها ، اشتباهات و نقایصی داشته اند . در اینجاست که ارزش نوشته ها و نقل قول از اشخاص دخیل در موضوعات باید دقیقاً مطالعه شده و در مورد ارزش و درستی آن قضاوت صورت بگیرد.
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
کالیفورنیا – ایالات متحده
تاریخ:
21.10.2015 |
|
«چرچرک بام ده بام . . . »
من این تبصره کوتاه را چهار روز قبل نوشتم و به هدف مورد نظر خود هم رسیدم: زنجیره یی از بحث های نا مفید و غیر سازنده بالای فروعات و حمله بالای یکدگر و هم بالای نویسنده. به عبارت دیگر نویسنده هایی که نظر داده بودند فوری ثابت کردند که ما دری زبان ها چیزی بیشتر از «چرچرک» نیستیم وقتی که صحبت از خدمت به زبان خود ما میشود. ((توجه شود! توهین به تمام دری زبان ها نیست. درین جمله کلمه «وقتی» شرایط را بسیار واضح قید کرده است.)) . . . بدتر اینکه عده یی از ما، دری زبانان، چقدر آسان به دام چنین مقالات فریبنده مییافتیم و چقدر زود صحبت را به بیراهه میکشیم. . . . پانویس-1
در تبصره هایی که در جواب به تبصره من نوشته شد، یک نفر هم صادقانه ننوشت که به راستی که ما دری زبان ها فُرصت ها را از دست داده ایم. یکی هم نگفت که مردم عوام ما آسانتر یافتند که از قاموس های آماده و چاپ شده ایران استفاده کنند. یکی هم نگفت که در گذشته دانشمندان ما زحمت کار کافی بالای قاموس دری را بخود ندادند. یکی هم نگفت که حکومت داران گذشته و فعلی ما پلان پروژه های دری را تصویب نکردند. و بالاخره یکی هم نگفت که ازین به به بعد چگونه خود را تغییر دهیم.
بدتر از آن، یکی هم در فکر این نشد تا تبصره در باره فوائد رقابت سالم منحیث راه درست پیشرفت بنویسد، مثلاٌ، چرا ما دری زبان ها از برادران پشتون خود عقب مانده ایم و چطور میتوانیم ما نیز زبان خود را انکشاف دهیم (رقابت سالم). چرا آنها 24 منابع لسانی را در یک برگه واحد گرد آورده توانستند، ولی ما دری زبان ها حتی یک منبع را در اختیار هموطنان خود قرار داده نتوانستیم (رقابت سالم). چرا ما علت کمبود خود را همیشه در پدیده هایی بنام این و آن و مداخله پاکستان و ایران و غیره جستجو میکنیم.
و بالاخره، ضرب المثل «ماهی را هر وقت از آب بگیری. . . » حتی ذره یی هم حس خوشبینی مثبت راجع به آینده را نزد کسی ایجاد نکرد تا تبصره یی نیکی بنویسد؛ چونکه ما آماده خوشبینی نیستیم. در عوض اسم ها، کلمات، و افعالی چون دری، هاشمیان، مایل هروی، قیس کبیر، پاکستان، ایران، غزنه، ننگ از نوشتن به دری، و امثالهم نام برده شده بود. هیچ یکی ازین کلمات به تبصره من ربطی نداشت، و نه هم من از آنها نامی برده بودم. این اسم ها و کلمات همه نکات ضعف، سوزان، و عقده هایی بود که در دماغ این مبصرین جای داشت و ایشان در پی یک بهانه بودند تا آنها را اظهار کنند.
خوب! امید وار استم که با بهانه این مقاله، توانسته باشم یک دو حرفی گفته باشم در مورد موجودیت زمینه ها برای انتقاد سازنده و مثبت نگری، حتی در حصه مقالاتی که در اول منفی معلوم میشوند. امید که ما بتوانیم هنر مباحثه بهتر را بیاموزیم. . . . بتوانیم راه های جلوگیری از افتادن به دام نویسنده گان، راه های جلوگیری از بیراهه رفتن، و راه های تشخیص مشکل اساسی از فرعی را بیابیم. تشکر.
پانویس1- تبصره من به تکنیک نوشتاری «قیاس و تضاد» یا compare and contrast شروع شده ولی عمداً نیمه تمام رها شده، با یک ضرب المثل تحریک کننده آغاز، و با یک ضرب المثل تحریک کننده دیگر تمام شد. یک مقاله کامل قیاس و تضاد باید تعداد مساوی مثال های متضاد را داشته باشد ولی من عمدا سه مثال از «موسیچه» آوردم. من باید سه مثال دیگر هم از «چرچرک» میاوردم تا مقاله تکمیل میشد. ولی من در عوض تکنیک نوشتار قیاس و تضاد را نیمه تمام گذاشته، خواننده را «راه گم»، و مقاله را به تکنیک نوشتاری «تحریک آمیز»Provocative تبدیل کردم. همانطور که انتظار هم داشتم، عده یی از مبصرین به دام من افتادند و به بیراهه (فروعات) رفتند. امید ایشان بالای من خفه نشده بلکه این را منحیث یک فرصت برای تجربه و آموزش حساب کنند. همانطوری که من گفته ام من هیچوقت سیاسی نمینویسم. من فقط در باره تکینیک هایEnglish Technical Writing می نویسم که رشته تحصیلی من است.
|
 |
اسم:
داکتر سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
21.10.2015 |
|
یک تذکر مختصر خدمت محترم جناب انجنیر صاحب مایار، پس از سلام مقالۀ شما را "رائحۀ حقیقت و دلپسند بودن آن" خواندم، ولی در رابطه با یک پراگراف که از نوشته شما ذیلاً اقتباس میشود، خواستم توجه جناب شما را بیک نکته باریک جلب کنم
شما نوشته اید: «تفصیل "محاربۀ کنرها"از دید جنرال ذکریا ابوی که جناب داکترسید عبدالله کاظم بحیث مأخذ از آن استفاده نموده و وانمود کردن جنگ نه ماه را در منطقه که جنرال ابوی آنرا "جنگ کنرها چیزی مهمی نبود" دراثرش قید نموده از دید و ارایهٔ اسناد توسط محترم فرهاد لبیب بسرحدی از حقیقت و واقعیت فاصله داشته که بدون مشکل اثر جنرال ابوی را مورد سؤال قرار می دهد و نویسندگان را پُر حذر می گرداند تا در گرفتن مأخذازاین اثر احتیاط کامل را در نظر بگیرد.» خدمت عرض کنم که من اولتر از هر شخص دیگر از نوشته محترم آقای لبیب قدردانی کردم و نوشتم که اگر من این بحث را بالا نمیکردم، شاید آقای لبیب هم به فکر نشر مقالۀ پرمحتوای خود نمی شدند، چنانچه در 21 یک سال که از نشر مقالۀ مرحوم جنرال زکریا ابوی گذشته، هیچ کس به ان انگشت انتقاد نگذاشته بود. بهر حال اگر مرحوم ابوی در موضوع جنک کنرها نظر خود را بیان کرده و آن درست نبوده، معنی آنرا نمیدهد که تمام مطالبی را که او طی رسالۀ مبسوط خود "داؤد خان و اردو" نگاشته بود و من قسمت های آنرا در مقالۀ خود اقتباس کردم، همه نادرست و فاقد اعتبار بوده و باید به اساس نظر شما بر آن اثر در مجموع خط بطلان کشید. اگر چنین باشد که با پیدا کردن یک نقطه ضعف در یک اثر، همه یک اثر را به زباله دانی انداخت، گمان میکنم که دور از انصاف خواهد بود. میدانم مقصد شما در کجاست، ولی ارادتمندانه از کنار آن می گذرم. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.10.2015 |
|
اگر بی طرفانه، بی غرضانه، منصفانه و عادلانه قضاوت نمود محترم آقای داود ملکیار بسیار قوی، محکم و مستدل نوشته و بحث خودرا بر دلائل مقنع تهداب گذاری نموده اند در آن حقایق است بر مبنای اسناد و توضیح کمبودی ها در ترجمه نه جانب داری و نه دفاع از شخصی. در سی سال گذشته طبعاً نوشته ها در مورد رژیم کمونست افغانستان و تجاوز شوروی نظر به منبع و علائق مختلف ضد و نقیض بوده ولی قاضی حقیقی و دانای وقایع بر اساس حقایق مردم افغانستان است نه منابع خارجی که به آن اعتبار بیشتر قائل شد یا این که نارسایی فهم است در درک مطلب و یا بکار بردن لجاجت بیمورد و سعی بی حاصل برای به بیراهه کشاندن موضوع. خوانندگان با دانش این نشریه آگاهانه درک می نمایند که چگونه یک واقعیت درست و منطقی توضیح شده. این که در پس پرده کی،زیر نام کی می نویسد و یا کی برای کی می نویسد جزء اسرار هنر مستعار نگاری است. ولی یاوه سرایی و جفنگیات در چنین مباحث راه نداشته دانایان در پی واقعیت اند و حکیمانه قضاوت می نمایند.
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
20.10.2015 |
|
به دوستان معززی که در صفحۀ نظر سنجی می نویسند! همه عالیجنابان به مراتب بیشتر از من میدانند که جر وبحث های قویاً شخصی شده از اهمیت نظرات به شدت می کاهدو هدفمندی نطرات رادر رابطه به "وطنی بودن" و "مردمی بودن" آن مکدر و بعضاً زائل می سازد وخوانندگان با مطالعۀ چنین نظراتی به این اندیشه می افتند که در این جا فقط شخصیت ها و افراد به خاطر دبدبه وجلال شخصی خود و نه برای وطن، مردم و منافع ملی آن با هم درگیر اند. در وضع فاجعه برای کنونی که وطن و مردم در خاک و خون نشسته اند،درگیر شدن بالای اختلافات شخصی اگر گناه نباشد خیلی اسف انگیز خواهد بود لااقل فرصت های که معطوف به وطن و مردم صرف شود به بگو مگو های خیلی شخصی به هدر خواهد رفت واین فرصت ها دیگر میسر نه خواهد گردید ومن الله التوفیق |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
20.10.2015 |
|
Dear Mr. Ghaznawi Ghaizai.
Yes, portion of Mr. Qawi Kushan writings were geared tward belittling one of Afghanistan ethnic group. And in order for Dr. Hashimyan to become even with his former partner, the Dari phrase of " Tajik Fouqe Hama " were written in bold letters covering the entire front cover of several issues of the subject magazine duration you referring to.
Is such dividing narrow view on par with Phd degree or in the interest of Afghanistan?
I hope that single example among many others straighten you up enough to take your hand off of my throat!!
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.10.2015 |
|
آفای مخترم ملکیار مینویسد :
"گرچه به صورت یقین میتوان گفت که اکثر نویسندگان آگاه این پورتال، صد چند و حتی هزار چند معلومات بیشتر از سفارت های خارجی، در مورد کشور شان داشته اند"
ّبلی ! نوشته شما درست است اما افغان ها نظر به تعلقات فامیلی و مفاد شخصی میخواهند حقایق را نا دیده بگیرند و هر چه که خواستند بنویسند.
در همین پورتال در یسیاری موارد دیدگاه نویسندگان که خود شاهد واقعات بودند فرق داشت . لدا ما تاریخ خویش را زیادتر از دیدگاه نویسندگان خارجی متاسفانه با اعتبارتر میدانیم .
در باره آقای میوندوال نوشته های ضدو نقیض است ه خود موصوف ادعا میکرد که یک صدراعظم موفق نبوده بخاطریکه تمام اختیارات بدست پادشاه بوده واستعفا، نمود.
اما آقای داود ملکیار مینوسد بعد ازینکه صدراعظم صاحب بارلمان را قناعت داده که عضویت در <<سی آی ای >> را نداشته بک ونیم سال دیگر به وظیفه اش ادامه داده تا به اثر <<مریضی >> از کار کناره گیری کرد.
حای فهمیده نشد که آقای میوندوال نظر به مریضی کناره گیری نمود( نوشته آقای ملکیار) ، اختیارات محدود شاه فقید( گفتار خودش ) یا بی کفایتی ( گفتار عوام ) ؟ با عرض حرمت |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
20.10.2015 |
|
محترم حکیمی صاحب اولاً خدمت شما عرض شود که غزنه تاریخی مانند هر وجب دیگر خاک افغانستان انسان های خوب و خراب و فهمیده و نفهمیده دارد و جناب شما باید فرض نکنید که در غزنه و یا در قندهار و یا در انشورنس فروشی های فلوریدا همه انسان های کامل هستند. این جمله شما که این جای تعجب است که در غزنه تاریخی هم این چنین تذکرات میشود یک نوع جمله تبعیضی است. دوماً با موجودیت تمام امکانات انداختن تایپ دری/فارسی در هر نوع کمپیوتر به شمول آی فون وغیره به صورت مجانی دیگر چه دلیلی بوده میتواند که شما جناب حکیمی به دری/فارسی نمی نویسید؟ سوماً شما عقیده خود را دارید دری و فارسی را یکی میدانید، بدانید تبصره من از نظر جنبه فعالیت سیاسی ایرانی ها در از بین بردن دری و بعداً از بین بردن سرحدات افغانستان است. چهارم شما که بالای استاد گرامی هاشمیان و " بچه کاکایش" تعرض کردید من هم حق دارم از اوشان دفاع کنم . لطفاً شماره های شال های 90 آئینه افغانستان را در همین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین بخوانید و بر مجادله استاد عالم و یگانه هاشمیان صاحب در راه دفاع از افغانستان و دری پی ببرید. پنجم در مورد خیانت قوی کوشان در ایجاد تفرقه و تخریب با شما بکلی هم عقیده هستم. در هر تاریخی و سیاسی که در 30 سال گذشته نوشته شده است و قوی کوشان در آن نقش داشته است به شمول نقش وی در کتاب تاریخ صدیق فرهنگ ، نشانی های ایجاد تفرقه و تخریب وحدت ملی افغانستان در آن دیده میشود.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
20.10.2015 |
|
DearMr. Ghaznawi Ghazai,
Thank you for the reply and I am unaware of anyone from the historic land of Ghazna that throwing out such raw stuff without thinking them first:
I can speak, write and read the two major languages of Afghanistan, but it should have crossed your mind that there might be other reason - which there is - for my English writings prior to making such harsh judgment and accusation. Dari/Farsi, contrary to you speaking in my behalf about it, as far as I am concern are the same and one language.
In the absence of your defense, Dr. Hashimyan is capable of defending himself. Based in my experience no other individual abroad have done more harms to the unity of Afghan intellectuals than Mr. Hashimyan and Mr. Qawi Kushan.
Due to respect for former elderly status, I will not bring facts to the surface unless he himself wish to rebuttal.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
19.10.2015 |
|
این برادر محترم حکیمی صاحب که فارسی و دری را خوانده میتواند اما نوشته نمیتواند یا آنرا از سویه اش پایان میداند ، بهتر است اول فارسی نوشتن را بیاموزد( چونکه دری نوشتن را معلوم است قبول ندارد) انتقاد وی بر استاد هاشمیان بیجا است. استاد هاشمیان زیادتر از عمر من و حکیمی در مورد دفاع زبان دری و افغانستان خدمت کرده است. محترم حکیمی لطفاً شماره های سال های 80 و 90 میلادی آئینه افغانستان را بازکنید و ببینید که استاد هاشمیان و دیگر علمای افغان از چه زمان های برضد تعرض ایرانی ها بر اصلیت زبان دری فعالیت کرده اند. افشا و شکست کتاب نوکر ایران نجیب مایل هروی در سال های 90 از کوشش های استاد هاشمیان میسر شد. نجیب مایل هروی مثل شما جناب حکیمی صاحب عقیده داشت دری صرف یک لهجه فارسی است. |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
19.10.2015 |
|
Dear Mr. F. Ahmadi, If the proposed subject Dari/Farsi dictionary was similar to Pashto, Farsi and Tajicki dictionaries, then it will be silly to present any objection as there are already such set-up.
The proposal under the leadership of Prof. Hashimyan and his cousin that openly advocate Arabic as " 1000 years " natural part of Dari language and force separation of Dari from Farsi are the main reason for opposition voices.
Other than that, Mr. Qais Kabir time and sweat in the process should be admired.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
19.10.2015 |
|
خواهر محترمه ملالی موسی نظام انتقاد شما بر محترم احمد فواد ارسلا بجاست. باید وی مشخص مینمود که این ترجمه سلسله وار است و قسمت های دیگر آن در آینده نشر میشود. و شما حق دارید سند امریکائی و مقدمه نویسنده را مورد سوال قرار بدهید. همانطوری که جلیل غنی تشریح کرده اند حق آزادی بیان بهترین نعمت است. اما در بند سوم دفاعیه ای خود شما خواهر محترمه در این کیلکینچه که شما معذرت خواسته اید ، دیده میشود که بازهم همان قسمتی از مقدمه آقای ارسلا را از چاپ بازمانده اید. در مقدمه که آقای ارسلا که دو باره در جوابیه خود در اینجا تکرار انداخته چنین آمده است: طرفداران سردار محمد داود شهید ملی افغانستان این سند را منحیث یک تحلیل و دلیل دیگر نشاندهنده دوام هرج مرج در افغانستان ، عدم اختیارات و ناتوانی صدراعظمان فاقد حزب سیاسی رسمی ، قدرتمند شدن بیحد چپ و راست مورد استفاده در استدلال خود قرار بدهند؛ شما همین قسمت مقدمه را در اصل مقاله تأمل بر مقاله احمد فواد ارسلا از قلم گذاشته اید و اینبار دوم که معذرت خواسته اید دوباره آنرا ذکر نکرده اید. به امید موفقیت دانشمندانی چون شما و عباسی صاحب که مقاله گنگ را تحلیل کردید و به امید توجه بیشتر آقای ارسلا که سلسله ها را مشخص سازند. با سپاس
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
19.10.2015 |
|
برادر محترم فکور احمد پشتون ها و تاجک ها و هزاره و ترکمن افغان برادران و خواهران همدیگر هستند، ایرانی ها و پاکستانی ها با اعمال دشمنانه ای شان مخصوصاً در سی چهل سال گذشته و مخصوصاً امروز برادران ما نیستند؛ آنها دشمنان خطرناک در کمین نشسته و توطئه گر هستند. اقدام کبیر افغان جرمن آنلاین ، استاد سید خلیل الله هاشمیان و انجنیر قیس کبیر افتخار افغان ها است و خدمت بزرگ علمی در تاریخ افغانستان محسوب میشود. دیکشنری آنلاین و غیر آنلاین اگر لغات دری را ایرانی بسازد علوه بر آنکه لسان دری را در خطر قرار میدهد؛ از نظر سیاسی آینده خطرناکی دارد و اگر نادیده گرفته شود با برادر برادر گفتن خاک ووطن را صدقه سر برادر های ایرانی شما خواهد کرد.
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
کالیفورنیا – ایالات متحده
تاریخ:
19.10.2015 |
|
«چرچرک بام ده بام، موسیچه ها کاره تمام»
بدون کدام سرو صدا، توهین، گروپ بازی، یا تعریف و تمجید، برادران پشتون ما موفق شده اند که تا حال 24 قاموس و دیکشنری و مؤخذ پشتو را در یک برگه واحد بنام «قاموسونه» به شکل آنلاین به خدمت افغان ها و تمام خلق های دیگر جهان قرار بدهند. این مرجع واحد به زبان های پشتو، انگلیسی، جرمنی، هالندی، فلیمیش، نارویژی، روسی، دری، و فرانسوی قابل استفاده است. فقد لغت مورد نظر خود را در یکی از لسان های فوق الذکر تایپ کرده و دکمه «اینتر» را فشار دهید. تمام نتایج موجوده در صفحه شما ظاهر میگردد. این پروسه منظما بروز میشود و قاموس های جدید در آن علاوه میگردد. http://www.qamosona.com/j/
برادران ایرانی ما هم در یک برگه واحد 13 قاموس را گرد آوری و بشکل مجانی به خدمت همشهریان خود و تمام خلق های دیگر جهان قرار داده اند. که 12 قاموس آن فارسی به فارسی و آخری ان فارسی به انگلیسی (انگلیسی به فارسی) میباشد. http://www.vajehyab.com/
به همین گونه برادران تاجیک، باشنده تاجکستان، قاموس آنلاین تاجک، انگلیسی، و روسی دارند که مانند دو مثال بالا کار میکند. http://lugat.tj/index.php?ln=en خوب باز هم دیر نیست؛ «ماهی ره هر وقت از او بگیری تازه ست».
|
 |
اسم:
فرهاد لبیب محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
19.10.2015 |
|
برادر بزرگوار و سر فراز جناب سیستانی صاحب ! برای شما بهتر معلوم است که دشمنان سرزمین ما و مزدوان شان از گذشته های دور بخصوص از چند دهه اخیر تلاش کرده اند تا تاریخ ما را مسخ و یا نابود سازند . تا ما همیشه در سیاهی ها قرار داشته و آنچه آرزو های شوم شان است در حق ما روا دارند . با تاسف که در این کار تا حال موفق نیز بوده اند . مثال کوچک آن همین جنگ های کنر است . در حالیکه هنوز شاهدان عینی آن در قید حیات اند ، اما ما تا حال بصورت درست در باره آن چیزی نمی دانیم . اگر همین چند سند ،آنهم در بیرون از افغانستان به چاپ نمی رسید و بدست ما نمی افتاد ، تصورش را کنید که آیا یکی دو نسل بعد ما چی چیزی در باره جنگ 9 ماهه کنرها ، که هزاران هموطن ما در آن جان باخت ، میدانستند ؟ به هر حال .. من مطمین هستم آگاهان و بزرگانی که با حقائق "جنگ های کنر" بیشتر آشنایی دارند ، این کار آغاز شده را ، به انجام می رسانند . فعلا چشم به راه آنها میمانیم . در اخیر از زحمات و تلاش هایتان در راه به کرسی نشاندن حقیقت ها که تا حال انجام داده اید ،منحیث یک افغان بدان افتخار نموده و از خداوند(ج) بریتان آرزوی کامیابی های بیشتر می نمایم . با عرض حرمت |
 |
اسم:
جلیل غنی محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
19.10.2015 |
|
عرض ادب خدمت جناب عباسی از لطف و ابراز نظر مثبت و با ارزش شما بر محتوای مقالۀمن جهانی سپاس. به نظر قاصر من این شمۀ ازآنچه است که یک نویسنده، مؤرخ، ژورنالیست، برنامه ساز، محقق، مدقق و متتبع، و قلمدار در مجموع، برای روشنگری، رسالت ستگین و پُر مسؤلیتی را برای نسل های امروز و فردای وطن به خون خفتۀ ما بدوش می کشد. نظر و رهنمائی های عالمانۀ نخبگانی مثل شما راه گشای رهروان آزادی بیان و عقیده و روشنگراذهان نسلهای امروز و فردای هم وطنان است. به امید اینکه چنین بحث های بتواند روزی تاثیراتی مثبت بر برخی از نشرات بیرون مرزی وارد نماید چون همین گفته ها و آثار امروزی است که آئینۀ توانمندی و پژواک تفکر و رسالت امروزیان برای فردائیان است. با تجدید احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
دو مضمون واقعاً پر محتوی و آموزنده امروز در صفحۀ تحلیل های افغان جرمن آنلاین!
اول- مضمون جامع ، عالمانه و تحلیلی محترم آقای جلیل غنی است تحت عنوان «تاملی بر نشرات بیرون مرزی و آزادی بیان» که با چه سلاست، روانی و زیبایی ادبی با قلم رسا یک بحث بی همتای آموزشی را دنبال نموده، اند و رسالت قلم بدست، محقق و مدقق را توضیح و مشخصات سیری در گذشته و چراغی پیش پای آیندگان گذاشتن را که راه مطلوب را در پهنای واقعیت ها و آموختن از خطاه های پارینه بیابند نه این که کتمان و تحریف حقایق بنابر علائق شخصی در راه راست بیراهه خلق نموده نسل جوان را به گمراهی سوق دهد، و مؤرخ و محقق با درک چه مسؤولیتی و فارغ از چه معایبی در این بخش قلم و اندیشۀ خودرا به خدمت بگمارد . محترم جلیل غنی اخلاق، موازین و اصول نگارندگی را در پرتو روشنایی آزادی بیان عالمانه توضیح و نارضایتی خویش را از عدول بعضی رسانه ها از این اصول ابراز داشته و آنرا غبار مکدر کننده در برابر در خشش واقعی آزادی بیان دانسته اند. نگاشتن چنین مضمون آموزنده و تدریسی را در خور تحسین و تقدیر می دانم. برکت به قلم توانا و اندیشه های عالی متمدانۀ شما جناب غنی. دوم - نوشتۀ محترم احمد فواد ارسلا تحت عنوان خواهش از افغان های وطندوست در تائید ،تکثیر ،تشهیر ، پشتیبانی و سهمگیری فعال. ( گرچه عنوان کشال انتخاب شده) اما موضوع بس مهم و برازنده مورد بحث قرار گرفته و واقعا با موجودیت جوانان تحصیل یافتۀ افغان به سویۀ داکتر علوم سیاسی با آشنایی و بلدیت به زبان و کمپیوتر باید صدای افغنستان را، صدای واقعیت های آنرا، صدای محکومیت های آن را در صحنۀ سیاست های مرموز، ناکامی های امریکا و دوستانش در ایفای خدمت ماندگار برای مردم افغانستان که ارمغان این سرمایه گزاری هنگفت و بی سابقۀ خون و پول و آتش چه بوده؟ و صد های دیگر، از طریق رسانه های مهم جهانی بلند سازند و مقالات تحلیلی و مهم پیش کسوتان را از وب سایت ها نقل و به انگلیسی، جرمنی ، فرانسوی و روسی ترجمه نمایند. قصی للهذا کسانی که بر زبان های خارجی ازنگاه تکلم و تحریر غاور اند مقالات دیگر نویسندگان را از رسانه های خارجی در مورد افغانستان ترجمه و برای معلومات هموطنان پخش نمایند. این فعالیت ، همکاری و سهمگیری طوری که محترم احمد فواد ارسلا تذکر داده اند در روشنی اذهان عوام الناس و احتمالً بازنگری بازی گران در سیاست های غلط شان خواهی نخواهی مؤثر واقع خواهد گردید. امروز عصر تغیر آوری بدون خون و آتش توسط قلم است و تأثیرات عمدۀ آن در همه امور در کوتاه شدن فواصل و دست یابی یکسان همگانی به اطلاعات است. من این پیشنهاد آقای ارسلا را تائید و تمجید می نمایم.
|
 |
اسم:
قاسم قاسمی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
18.10.2015 |
|
عزیزی صاحب عزیز، خوهشمندم تا آدرس آن وبسایت گمنام انقلابی را از طریق ایمیل برایم بفرستید، تا خود، خود را از نوشته تان قانع سازم. تشکر |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
تقدیم احترامات به آقای محترم فواد ارسلا !
ممنون از شما که خود را زحمت داده اسناد محرمانه سفارت امریکا را پیدا کرده و ترجمه مینمائید.
ازینکه بعضی ها انتقاداتی دارند به آن توجه نه نموده شما به کار خودتان در باره حقیفت یابی دوام دهید.
به نوشته آقای عباسی ، مظاهرات ، بی کفایتی در پارلمان ، چورو چپاول دارائی عامه و داشتن فوماندان ها در رژیم سلطنتی (که مانع نشر فیلم زراعتی آقای عباسی میشوند ) و مقرری های اشخاص بی کفایت در دوره دیموکراسی تاجدار از دست <<داود خان>> در پشت پرده بوده و شاید عیاسی صاحب فکر میکند داود خان در سفارت امریکا << رخنه>> کرده باشد. و آقای عباسی به نوشته خود ادامه داده که در دهه دیموکراسی <<خیر و خیرتی>> بود . با عزت باشید |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
18.10.2015 |
|
محترم موسی شفیق صدراعظم و تغیر پالیسی !
بعضی ها در همین پورتال نوشتند که موسی شفیق میخواست که از اتحاد شوردی دوری گزیده و با غرب نزدیک شود .
اصلآ اتحاد شوروی قبل ار کودتای 7 ثوردر بین مردم آنقدر منفور نبوده ، با حمایت از حزب خلق وپرچم و تجاوز به کشور ما، حساسیت ها مقابل آن متجاوزین زیادتر شده رفت .
آنانکه فکر میکردند که در<<دهه دیموکراسی>> ، نزدیکی با غرب و دوری با اتحاد شوروی کشور ما << گل و گلزار >> خواهد شد امروز با آمدن امریکا با 48 کشور دیگر غربی به اشتباه خود پی برده باشند.
متاسفانه امروز در میز های مدور تلویزیون های وطن دوباره کمک های روس با وجود بودن کشورناتو تقاضا میشود.
آگر در دوره سلطنت ظاهرشاه و جمهوریت داود خان، پاکستان و ایران نمیوانستند که کدام مداخله نمایند از سیاست های داود خان و نعیم خان بوده و پارلمان کشور از آن استفبال نمودند تا همکاری اتحادشودوی جلب شده و کشور در امان باشد.
موسی شفیق بک صدراعظم شیک پوش و اولین کارش خریداری آخرین مودل <<موتر پوژو فرانسوی>> بوده و معاده آب هیرمند با ایران عقد نمود . که باز هم مظاهرات گسترده بر ضد آن صورت گرفت و آقای میوندوال هم ظاهرشاه و موسی شفیق را خاک فروش و آب فروش نامید.
لذا فکر نمیشد که موسی شفیق با آن دیموکراسی متزلزل، پارلمان ، اشخاص استفاده جو و اختلافات با صدراعظم های پیشین و نفرت از سلطنت کدام کاری را پیش برده میتوانست .
اما در دوزه جمهوریت ،داود خان توانست با جلب کمک ملیارد ها دالر ار کشور های ایران ،عریی و غربی را بدست آورد. افغانستان را در شاهراه ترقی و انکشاف سوق دهد و نفوذ نظامی و افتصادی اتحادشوروی را بکاهد اما خائینین به وطن با یک کودتای تصادفی سرنوشت کشور و مردم را تغیر دادند. با احترام
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
یکبار دیگر تشکرات خدمت عباسی صاحب عرض میگردد با احترام به درک و تحلیل و تجزیه وتجربه شما ، عرض میگردد که مطالعه و تحقیق و عرضه اسناد برای مطالعه و استفاده در تحقیق منطقی توسط اینجانب بر کدام اجندا استوار نبوده و هر سندی که به نظرم جالب و قابل استفاده برسد تقدیم میگردد. برداشت خوانندگان و طرز استفاده آنها مربوط به خودشان است. به عالم با تجرب مثل شما و هر خواننده علاقمند دیگر اطمینان میدهم که هر سند که به صورت مشروع وقانونی قابل استفاده است بدون در نظرداشت دوره و سال تقدیم خواهد شد. استفاده و ارزش دادن به آن مربوط به خوانندگان عالم و با تجربه مثل شماست؛ یکی آنر مثبت و یکی رد و یکی منفی تعبیر خواهد کرد. به صورت مثال در سلسله این اسناد بعد از ختم تحلیل کامل سال 1973 وزارت خارجه، یک مصاحبه معاون سفیر امریکا در مورد یک موضوع سیاسی بین المللی افغانستان تقدیم خواهد شد که خوشبختانه در مورد عین موضوع یک وزیر محترم آن دوره هم اظهاراتی داشته اند. نتیجه گیری و تحلیل در مورد آن موضوع مربوط به خوانندگان و عالمانی مثل شما خواهد بود. با سپاس و احترام
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.10.2015 |
|
بعد از سلام!
تا کنون متوجه نشده بودم که افغانستان همیشه منحیث یک ملک بی اتفاق، وحشی ،بیسواد ،کوهی و غیرقابل انکشاف معرفی میشود و تمام مشکلات ناکامی های سیاست ها بر افغان ها و افغانستان تحمیل میشود و گفته میشود که این ملت قبایلی رشوتخور اهلیت و ظرفیت ندارد و تمام کوشش های بین المللی بخاطر اینها ناکام شده و میشود.
بعد از متوجه شدن به مطالعه مضمون آغای فرید جان ذکریا که از سابق وی را از طریق سی ان ان می شناختم پرداختم که پر از خالیگاه می باشد.
از چنین مضامین زیاد به نشر رسیده و برادرن امریکا یی و اروپا یی ما مشکل را خوب می دانند و یا بهتر گفته شود خود شان قسمتی از مشکل هستند.
در این جا فقط یک تبصره را از تبصره هادر مورد نوشته ذکریا جان که به نظر بنده بسیار واقعبینانه نوشته شده نوشته کوتاه در آن مورد به اصطلاح شربت خود را بالایش می ریزانم.
آغای نومان انصاری بتاریخ 15 اکتوبر همچنان چنین نوشته:
No, Fareed Zakaria, you cannot blame Pakistan for the mistakes made by the US in Afghanistan
نخیر آغای ذکریا شما پاکستان را مقصر اشتبا هات که امریکا نموده ساخته نمی توانید.
In reality, the Taliban have been welcomed back by many Afghans due to the incompetence and corruption of their own government and law enforcement officials.
جمله را ترجمه نمی کنم بلکه مفهوم انرا:
در واقعیت طالبان دو باره سر بلند کرد چونکه مقامات عمل کننده قانون یعنی حکومت خود افغانستان بی کفایت و الوده به فساد بود.
بنده واضع به خاطر دارم که چقدر مردم در سال های اول بعد از 11 سپتامبر انتظار بهتر شدن وضع شان را داشتن اما زمانیکه متوجه شدن که این حکومت اصلاٌ به فکر شان نیست نا رضایتی بالا شد و حریف چپه شده هم از این استفاده کرد.
بعد از 2005 بود که کرزی شروع کرد که عدم لیاقت خود و همکاران خود را بالای پاکستان بیندازد و روابط را با انها هم اهسته اهسته خراب کرده رفت و از غرب همی تقضا ی قوای نظامی دیگر را می کرد که داخل کشور کند.
خیانت که کرزی و همکارانش برای افغانستان و جامعه بین المللی کرده انقدر بزرگ است که اندازه ندارد.
و یا سر چپه بگویم خیانتی که جامعه بین المللی در حق خود و افغانستان با آوردن متنا قضین حقوق بشر و خرابی کابل و افغانستان نموده غیر قابل بخشش است.
اگر نظر شخص خود را بالای کرزی بگویم این است که نامبرده اصلاٌ لیاقت حکومت داری را نداشت.
از یک متعلمی که غیر از جمع و تفریق در رضیات چیزی دیگر را نمی داند که نمی داند یک سوال ریاضی مغلق مثلاٌ از انتی گرال را بدهی واضع است که با آن روز خود را کم می کند بدون اینکه جزی ترین فکر بالای حلش اصلاٌ کرده بتواند.
امریکا در زمانش غرض خاتمه دادن به جنگ های داخلی میان سران مجاهدین نام نهاد افغانستان به کمک پاکستان طالبان را غرض آرامش افغانستان به قدرت اورد تا بتواند کمپنی تیل یونیکال در فضای آرام پایپ لاین گاز و تیل را از آسیای میانه از طریق افغانستان در بحر هند بکشد.
بعداٌ به دلایل دیگر از این پروژه ملیارد ها دالری در آن زمان صرف نظر کرد اما طالبان سر قدرت امده بودند.
قصه دراز است و تاریخ مقصرین را خوب می شناسد.
ای بهار از خود فروشان دکان رنگ باش بی دماغانیم ما اینجا ندارد باب گل
کهگشان هنر بیدل صاحب |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
محترم عباسی صاحب مینویسد :
"چون خود در آن وقت مأمور حکومت بودم کدام هرج و مرج خاصی را در کابینه مرحوم شهید میوندوال، شهید نوراحمد اعتماد، مرحوم داکتر ظاهر و شهید محمد موسی شفیق به یاد ندارم" در دهه دیموکراسی فقط یگان مظاهرات بود و زیادتر وقت پوهنتون و مکتب ها بسته ، وضع اقتصادی خراب ، مردم در بعضی ولایات علف میخوردن و آقای عباسی صاحب ، بحیث یک مامور وزارت زراعت یک فیلم زراعتی را به ولایات نمایش داده نمی توانست ، 5 صدراعظم در 10 سال تبدیل شدند .
دیکر خیر وخیرتی بود کدام هرج و مرج نبود !!! |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
. محترم احمد فواد ارسلا، شماهم لطفاً سلام و احترامات مرا بپذیرید، در مورد محتویات نوشتۀ اینجانب در تأملی بر مضمون شما باید به عرض رسانید که: ۱- من هرگز ننوشته ام که در مورد مخبران سفارت شما بیانی داشته اید، بلکه البته روشن است که اخبار سفارت امریکا در کابل از منابعی بدست آمده است که راویان آن را منزلۀ «مخبرین» باید نامید، هر کسی یا هر دستگاهی که به چنین کاری اشتغال داشته اند، چنین وظیفه ای را برای سفارت مذکور تهیه نموده اند. ۲- ببینید که در اشاره به دقت خوانندگان کلمۀ کنایۀ آمیز «بیغرضانه» را شرط گذاری نموده اید، حتماً خوانندگان تا حد امکان درک مقاصد تان دقت کرده اند و شما در حالیکه از قسمت های۶ گانۀ ای تذکر داده اید، دقیقاً نه آن قسمت ها را ضمیمه نموده اید و نه با وعدۀ نشر آن، مضمون را «دنباله دار» قلمداد نموده اید. پس خوانندگان متأسفانه علم غیب نداشته اند که حدس دریافت ادامه ای را در مضمون مذکور بزنند. چنانچه که این مسئله سبب سوالاتی در همین زمینۀ نا مکمل بودن راپور هم گردید، طوریکه آقای عباسی در مضمون جامع، آموزنده و منطقی خویش هم سراغ قسمت های دیگری را گرفته اند. مخصوصاً که در مقدمۀ طویل و مقایسوی شما هم ذکر نشد که طرفداران داود خان و ظاهرشاه «؟» باید از صبر و حوصله کار بگیرند که این بیانات ادامه ای دارد و با نشر همین لستی که برای این شاگرد ارسال داشته اید، وعدۀ نشر بقیه را در آینده میتوانستید که بدهید. ۳- باور بفرمایید که به دلایلی که بر من روشن نیست، با معذرت، این قسمت نوشتۀ شما: " طرفداران ظاهرشاه نیز میتوانند که این سند را منحیث نشاندهنده موفقیت قریب و احتمالی ظاهرشاه و موسی شفیق در استدلال خود استفاده نمایند". از تایپ باز مانده است که اینک با تشکر از یاد دهانی شما تبصره ای را هم خدمت خوانندگان به عرض میرسانم: " متأسفانه به مشاهده میرسد که از چند ماه به اینطرف، بعد از آغاز استدال و تحلیل بر دوره های استبداد و دیموکراسی و طرزالعمل این دو مفکورۀ مختلفۀ مهم سیاسی بر اجتماع افغانستان، تلاش و سعی به عمل می آید که هدف اصلی مناقشات و مباحثات را که برای خوانندگان آموزنده، دلچسپ و انتقاد پذیر بوده است که همانا رویداد های اعصار صدارت محمد داود خان، دهۀ قانون اساسی و دیموکراسی و دورۀ جمهوریت باشد، با نحوی پافشاری موهوم به کار روایی های «اعلیحضرت محمد ظاهر شاه» و «سردار محمد داود»، منحیث پسران کاکا«؟» انحراف دهند. با تعجب دیده میشود که با وجودی که شما بر قسمت هایی از دورۀ دیموکراسی گویا راپور سفارت امریکا را تهیه نموده و دقیقاً بر آفاقیت و حقیقت بودن راپور تأئید هم می نمایید، بازهم از طرفداران «ظاهر شاه و داود خان» چیز هایی مینویسید. چرا؟ معلوم نیست که بحث دوره های سیاسی مهم کشور به چه دلیل چنان غیر مهم وشخصی باید شوند که مسابقۀ «اودر زادگی» مطرح گردد.
|
 |
اسم:
فرهاد لبیب محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
18.10.2015 |
|
استاد محترم داکتر صاحب "کاظم" در پناه خداوند(ج) باشید ! نخست از همه معذرت میخواهم که جواب تانرا دیرتر نوشتم . با تاسف که تاریکترین و گُنگ ترین قسمت تاریخ سرزمین ما همین هشت ،نو دهه اخیر میباشد . امیدوارم که به همت و زحمت شما برادران دردمند و اندیشمند این سیاهی ها روشن شده و نسل های آینده در پرتو آن راه خویش را به خوبی دریابند . باعرض حرمت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
17.10.2015 |
|
محترم آقای احمد فواد ارسلا!
از عطف توجه، حسن نظر و جواب بسیار خوب تان یک دنیا ممنونم. مؤفقیت مزید شما را در این زحمات سودمند آرزو می نمایم. امیوارم در تعقیب این سلسله به اسناد بیشتر مربوط دوره های بعدی دسترسی پیدا نمائید.نوشته بحث می آفریند دقت به نظر دیگران خود ممثل حوصله مندی عاقلانه و احترام به اصول آزادی عقاید است. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
17.10.2015 |
|
سلام ها خدمت عباسی صاحب محترم از تبصره عالمانه جناب شما تشګر. به نظرات شما منحیث یک عالم با تجربه افغان احترام میکنم. امید است این اسناد مورد استفاده قرار بګیرد. شما و هرکس دیګر حق دارید نظریات شخصی من را و یا درستی هرکدام این اسناد را مورد سوال قرار دهید. من متذکر شده ام که این اسناد و هر نقل قول و روایت وقتی اعتبار دارند که مورد استفاده منطقی و منصفانه قرار بګیرند. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
17.10.2015 |
|
با عرض سلام و تشکر از میرمن نظام عرض میگردد 1. در کدام قسمت نوشته که شما بر آن تأمل کرده اید از سفارت و سفیر و مخبران سفارت تذکر داده شده است؟ 2. اگر خوانندگان بیغرضانه دقت کنند خواهند دید که نوشته تجرب دیموکراسی نشر شده صرف قسمت اول و خلاصه تحلیل وزارت خارجه امریکا بوده است و قسمت اصلی که عنقریب نشر خواهد شد عناوین ذیل را دربرخواهد داشت: نقشه برای دیموکراسی بن بست در بین قوای مقننه و اجرائیه پادشاه کلید را در دست خود دارد نتیجه تا امروز : چهار کابینه ناکام حکومت شفیق: مشکلات و چلنج ها بر سر را آن و پیش بینی در مورد آن 3. تأمل و نقد بیغرضانه در متن نقل شده تحریف نمیکند. چرا میرمن نظام در نقل قول از نوت اینجانب یک قسمت آن را حذف کرده ؟ باید متذکر شد که نویسندگان این سند تحقیقی هیچ عقده شخصی و مقاصد خوب و یا بد نشان دادن اوضاع افغانستان را به مقامات عالیرتبه امریکا نداشته اند. واضح است که این نوع طرز برخورد عینی و بیطرفانه در تحلیل ها تفاوت اساسی دارد با بعضاً قصه پردازی ها و نقل قول های شفاهی ، مکالمات غیر مستند تیلفونی ، انتشارات مشکوک یاد داشت ها و نوشته های بعضی وزرای آن دوره ها و مقامات ومورخین افغان که خود طرف و شامل در حوادث بوده اند. این سند کدام کلید طلائی و حرف آخر نیست ، بلکه وسیله اعتباری برای تحقیق بیشتر محسوب شده میتواند. این امکان دارد که طرفداران سردار محمد داود شهید ملی افغانستان این سند را منحیث یک تحلیل و دلیل دیگر نشاندهنده دوام هرج مرج در افغانستان ، عدم اختیارات و ناتوانی صدراعظمان فاقد حزب سیاسی رسمی ، قدرتمند شدن بیحد چپ و راست مورد استفاده در استدلال خود قرار بدهند؛ و طرفداران ظاهرشاه نیز میتوانند که این سند را منحیث نشاندهنده موفقیت قریب و احتمالی ظاهرشاه و موسی شفیق در استدلال خود استفاده نمایند. اما محققان بیطرف ، ملی ،و واقعبین و اهل مطالعه علمی مثل استاد کاظم این سند را منحیث یک وسیله علمی تحقیق عینی با پیوند منطقی با دیگر شواهد و اسناد تاریخی برای روشن شدن حقایق مورد استفاده قرار خواهند داد. اسناد و شواهد تنها در حالتی ارزش دارند که به صورت منطقی به یک استدلال پیوند داده شوند.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
17.10.2015 |
|
نویسندۀ حقیقت جوی وحقیقت نویس وطن، جناب لبیب صاحب سلام!
مقالۀ اخیرتان را زیرنام «پیرامون یک بهتان»که علل قیام صافی ها را علیه حکومت سردار محمدهاشم خان با دقت وبطورمستند تشریح میکند، خواندم واز محتوای عالی آن مستفیض شدم. من که ازعلاقمندان تاریخ هستم و میخواهم به علل وعوامل بروز حوادث سیاسی ونظامی کشورپی ببرم، بسیار مشتاق بودم تا جریان رخدادهای این حادثه را از قلم کسی که خود جزئی از تاریخ این حادثۀ المناک بوده است، دنبال نمایم ، زیرا بقول معروف: شنیدن کی بود ماننده دیدن؟ آنهم دیدن کسی که در سازماندهی این حادثه از آغاز تا ختم آن نقش محوری داشته است. منظورم شرح جنگ با قوم صافی ودیگراقوام کنرها به دستور وهدایت صدراعظم سردار هاشم خان از زبان جنرال میراحمدخان مولائی است. ای کاش بقیه ماجرا حمله برقرارگاه قوای نظامی را از سوی قیام کنندگان تا اینکه پدرکلان مرحوم شما شاه محمد خان پیلوت موظف به رساندن مهمات توسط طیاره به نظامیان محصورمیشود و روایت جنرال زکریا ابوی وتردید ادعای وی آنطور که او روایت کرده میرسیدید وسپس نتایج این قیام را چه از لحاظ سیاسی وچه از لحاظ اقتصادی به حال مردم وحکومت وقت ارزیابی میکردید، یک کار فوق العاده محققانه میشد.
گذشته ازاینها، چون پدرکلان شما، جزئی ازاین وقعه تاریخی بوده است، لازم است تا بجای روایت های ناقص دیگران در مورد پدر کلان شما، خودتان آنچه را میدانید و در محیط خانواده از زبان پدرکلان خود شنیده اید، بنویسید وبدست تاریخ بسپارید. این کار برای تکمیل تاریخ قیام صافی ها بسیار با ارزش است. من درجایی خوانده بودم که نایب سالار عبدالرحیم خان صافی (مامای استاد خلیلی) در تحریک این قیام نقش داشته است وهنگامی که حکومت او وخلیلی را به حیث محرکین قضیه دستگیر ومحکوم به اعدام میکند، ظاهرشاه پیشنهاد اعدام آنها را امضاء نمیکند وبرعکس خلیلی را عفو کرده سپس بحیث رئیس دفتر پادشاهی مقررمیکند. ایا شما هم دراین مورد چیزی شنیده اید ویا خوانده اید، من پیشنهاد میکنم تا این موضوع را همانگونه که شروع کرده اید، برای روشن شدن گوشه های تاریک تاریخ وطن ، ادامه بدهید و روشن بسازید. من خودم درمورد جنگ صافی ها، بیشتر از آنچه جنرال زکریا ابوی یادکرده واینک شما بیان کرده اید ،اطلاع زیادی ندارم زیرا درکتب تاریخی به این موضوع تماس دقیقی صورت نگرفته است، به همین خاطر چشم انتظار زحمات حقیقت جوئی شما میباشم.
با احترام
|
 |
اسم:
Ahmad Fawad Arsala محل سکونت:
USA
تاریخ:
16.10.2015 |
|
Thank you Mr. Hakimi, I appreciate your suggestion.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
16.10.2015 |
|
Mr. Arsala need to at least re-read or better yet apply proof-reading his derived English document translation :
As an example, the " covert operation " in article "4" of the subject topic has completely other than
" شک و شبهه قرارگرفته"
meaning, causing the original source to be altered.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
15.10.2015 |
|
عباسی صاحب محترم از نوشته محترمانه تان تشکر و سلام!
شما می فرمایید:" به این ارتباط باید گفت که چرا پاکستان با امریکا که ولی نعمت و شریک ستراتجیک آن است اعواه کننده برخورد می کند ( پنهان کردن اسامه و دروغگویی علنی)، رئیس جمهور امریکا چه کمبودی دارد که پاکستان در بسی موارد از صداقت عمل کار نمی گیرد."
چطور می توان فهمید که استخبارات امریکا و انگلیس موضوع بالا را نمی دانست.
"امریکا نقش فعال پاکستان را در حمایت طالبان خوب میداند و میداند که ریختن خون سه هزار امریایی به دستور و اذن پاکستان صورت گرفت".
آیا طالبان به همکاری خود امریکا در زمانش به قدرت نرسید. پس معلوم است که امریکا غلط پیش می رود. اشتباه پاکستان در بر خورد خود به اساس تحلیل شما اشتباه امریکا است.
شما می نویسید:"آنچه خواندن ها، پالیدن ها و کاویدن ها میسر ساخته در تکاپوی راه حل سیاسی برای یک موضوع متنازع ا لفیه مراحل آتی در نظر گرفته می شود . * این که در پشت درب های بسته بین دولت مردان چه گفته می شود شباهت به یک مسابقۀ سپورتی داشته مربوط توانمندی دفاع از موقف، خرد و دانش سیاسی، تجارب و سابقه داری در چنین مذاکرات، داشتن قوی ترین، آگاه ترین ، نخبه ترین مشاورین سیاسی ومهارت در افهام و تفهیم است."
مهم ترین نقطه همین است که با کمال تاٌسف در بن آلمان اشخاص بی درایت توسط همین امریکا به قدرت آورده شد و تا کنون هم به کمک جان کیری وزیر شان ادامه دارد که موضوع این قسم روده شده که به گفته مشهور سر ذاغ بودنه می کیرند.
* تا جایی که معلومات در دست است حکومت افغانستان در طی مراحل متذکرۀ فوق غفلت، سهل انگاری ویا تقلب نکرده.
موضوع ستاره گگ بالایی تان بی فایده است در صورتیکه تقلب اصلی در بن آلمان شده باشد.
"اگر شما بحیث یک هموطن مجرب و آگاه نسخۀ مشخصی داشته باشید که حکومت افغانستان با این شاگردان زیرک از کدام دربی پیش آید تا در این وطن رنجور و بلا کشیده آرامش بیاید واین فاجعۀ بزرگ انسانی ختم شود لطفاً آن را ارائه دارید."
مشکل اساسی خود حکومت افغانستان از نگاه داخلی و خارجی است.
حکومت باید واضع توقعات این شاگردان زیرک را معلوم کند و به مردم اعلان کند تا مردم تصمیم بگیرند که این توقعیات بر جا است یا نی و حکومت پاکستان هم توقعات خود را تایید کند که دروغ در بین نباشد.
باید جوگری های قطعه را در زمین قمار انداخت تا صلح و آرامش بیاید و مردم بی چاره از عذاب های مختلف رها شوند.
دست رنج هر کس از پهلوی کوششهای اوست ریشه تاک از دویدن چون عرق آرد مل است
بیدل
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
15.10.2015 |
|
بازی دادن مردم هم انواع مختلف دارد پیش از سلام!
اما بعد از سلام به عرض برسانم که داکتر صاحب کاظم به جا قضاوت کرده.
محمد حامد مشهور به کرزی بسیار خوده رند می گیرد.
فکر می کند با این چال خود مردم را بازی داده و خود را وطن دوست معرفی می کند با وجودیکه همین شخص و همکارانش بزرگترین فرصت طلایی آبادانی افغانستان را به نفع افغانستان و جامعه جهانی از اثر عدم کفایت خودش و همکارانش از دست داد.
پروز مشرف ریس جمهور سابق پاکستان واضع در زمانش گفت که کرزی کشور خود را اداره کرده نمی تواند هر گپ شد پاکستان می گوید.
رشوت، فساد اداری، بیکاری، بی قانونی، بی عدالتی و غیره با وجود سرازیر شدن ملیارد ها دالر چه ارتباط به پاکستان دارد.
حالا کرزی آمده با چنین اظهارات خود حتی پاکستان را در بر خورد خود با حکومت افغانستان خصمانه تر می سازد.
دولت افغانستان قادر به دفاع از کندز نیست باز داخل پاکستان شده با قوه نظامی مناطقی را که انگلیس ها از افغانستان جدا کرده اند اشغال می کند و آب هم از جایش شور نمی خورد.
به نظر من موضوع دیورند بسیار به خوبی در آینده های دور قابل حل است اما نه به این اظهارات میان خالی، بی وقت و به اصطلاح پوچ و غیر دپلوماتیک.
همین حالا ما افغان ها یک دیگر خود را کشته می رویم و چور می کنیم بنام های مختلف. این طرف و آن طرف دیورند هر دو انسان و افغان است که سهوی استفاده شده از بین می روند.
یک رهبری درست وجود ندارد که این خونریزی را استاد کند. همین پاکستان گفته سبزه در دهان ما سبز کرده. یک مثال به اجازه تان می زنم.
مسابقه فونبال بین تیم های ملی افغانستان و پاکستان از زمان شروع مسابقه تا حال در جریان است.
پاکستان بعد از 15 الی 20 فیصد بازی خانه های خالی تیم افغانستان را پیدا کرد و یگ نزدن گول پشت دیگه زده رایی است.
مردم در استدیدم دشنام داده می رود که نز ن گول، همه بالای تیم پاکستان غضب ناک است.
اعضای تیم افغانستان هم هر گولی که می خورد عوض اینکه سیستم بازی خود را تغیر بدهد که داده نمی تواند زیرا لیاقت انرا ندارد، گول درست هم که می خورد قبول ندارد.
با وجودیکه از نظر منطقی مقصر اصلی تیم افغانستان است که ضعیف است و گول خورده می رود.
پیش ریفری یعنی جامعه جهانی داد زده می رود که گول خورده گول خورده غار غار شدیم.
حتی چه معلوم که ریفری هدف دیگر داشته باشد می ماند که غار غار شود ورنه افغانستان بازی کنان زبر دست دارد که وارد میدان شود و جلوه غار غار شدن جوال گول را بگیرد.
بدی گپ در این است که ریفری خودش تیم پاکستان را تربیه کرده می داند که گول درست است و تیم افغانستان است که ضعیف است و بهانه می بالد که ضعف خود را پت کند.
پیش از اینکه مستر کرزی حق خود را از پاکستان بگیرد جوال تیم افغانستان غار غار خواهد شد.
می توان در تخم دیدن شاخ و برگ نخل را جزو چون کامل شود آیینۀ حسن کل است
استاد معظم بیدل
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
15.10.2015 |
|
آقای رازق مامومن یک شخصیت قابل فخر افغان را به ما معرفی کرد. حکمت الله ښادمن، جوان خوش سیمای کندهاری که در خلقتش خداوند محبت و دلسوزی را به انسان و انسانیت به وی عنایت فرموده، مایهٔ افتخار مردم افغانستان است. این فرزند افغان که در زمان جنگ های وارداتی بالای ملت افغان در خاک و ویرانه های میهنش به دنیا آمده متیقنم که رنج و حرمان صدها انسان بیگناه افغان را بچشم سر دیده است. سروکار داشتن و دید ماحول خود بزرگترین مکتبی است که انسان ازآن می آموزد. متعلق به اخلاق و تربیهٔ خانواده ها است که فرزندان شان را بکدام راه و روش تربیه و به جامعه تقدیم می دارند. یقین دارم که حکمت الله با تخلص موزون ښادمن در خانواده ای به جهان آمده که خوشبختانه در آنجا انسان های نیک سرشت و مهربان و دلسوز زندگی میکردند و فرزند شان ارزشهای زیبای انسانی را از آنها خود آموخته است. گزارش کمک وی به خانواده های بیجاشدهٔ کندز در قدم اول بایست رهنمای واقعی به حکومت عجائب و غرائب ( ع غ) باشد و در قدم بعدی به کسانیکه مال بیت المال ملت افغان را خوردند و در برابر غم ودرد ملت افغان بی تفاوت استند. این است گفته های ښادمن که آقای مامون آنرا یاد کرده :
به کندزيھا گفتم که اگر ازھرچيز ناتوان شوم، خون وجودم را نيز از شما دريغ نخواھم کرد؛ حالا شکر خدا است، توان کمک با شما را دارم، ھمه روزه مواد غذايى و دوا که ارزش آن ٣٥٠٠دالر امريکايى ميشود، به آنھا فراھم ميکنم.
وی افزود ”: افتخار دارم که يک باشندۀ جنوب کشور با برادران شمالى کمک ميکند و ميخواھد که اين کار يک سيلى مضبوط اتفاق به روى آنانى باشد که به شکل آشکار به تعصب زبانى، سمتى و مذھبى دامن ميزنند.
گفته های این جوان مهربان حاجت به تفسیر ندارد بل خود نمایندگی از کرکتر یک انسان با شخصیت عالی را می نماید.
خداوند حافظ و رهنمای زندگی ښادمن
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
15.10.2015 |
|
هموطن محترم آقای الله محمد!
سلام و احترام دوستانۀ مرا هم قبول فرمائید، سپاس گذارم که سلامتی فکرم را آرزو نموده اید، بلی، اهمیت این سلامتی کمتر از صحت جسمانی نیست و خداوند به این علالت ما و شما را مبتلا نسازد. توجه و ملاحظات خوانندگان محترم بر مضامین نشر شده برای نویسنده مسرت بار و افتخار آفرین است. چه نویسنده برای خود نمی نویسد و در نوشتۀ خود بحثی را می آفریند که دیگران با نظریات مخالف ویا مؤافق در آن شامل می شوند که با کمال احترام قابل توقع است. در مورد ملاحظات شما قابل توضیح می دانم که: 1- نوشتۀ من تحت عنوان « داکتر محمد اشرف غنی، طالبان و پاکستان» بالاخص در مورد اقدامات افغانستان در تأمین صلح از راه مذاکرات سیاسی بوده که مسلماً به نا کامی مواجه گردیده که نتائج آن هویدا و عیان است بنده دلائل آن را حتی المقدور در توان فهم خود توضیح دادم و در این ناکامی قصوری و کوتاهی از جانب افغانستان دیده نمی شود. بلکه این عدم صداقت و ریا کاری علنی پاکستان است.( مقالۀ محترم خوشحال آصفی و نقد محترم داکتر هاشمیان دلچسپ و خواندنی است). 2- من به حکومت داری اشرف غنی تماس نگرفته و دست آورد یک سال حکومت و.م. را مورد بحث قرار نداده ام، صرف گفتم او نیمه زمامدار ناکام است در حالی که در این مورد با ملاحظات و نظریات شما کاملاٌ مؤافقم و تائید می کنم که اگر خود نمی خواست و وطن می خواست باید مؤافقتنامۀ ننگین سیاسی که افغانستان را مال بابا شمرده بحیث دو وارث غیر قانونی بین خود تقسیم نمودند امضا نمی کرد. 3- اگر شما فر صت تماشای تلویزیون های داخل کشور را داشته باشید و میز های مدور سیاسی را ببینید بعداً به صحت ادعای من در تبارز نظریات در این مورد خاص پی خواهید برد. جرأت ذکر نام موجود است، اگر چند نفر معدود باشد، ولی درازی فهرست و ذکر نام تعداد کثیر دور میز نشینان مباحث سیاسی اولاً از توان حافظه بیرون است و ثانیاً مشکل است. 4- شما می فرمائید که« بازهم سوال عمده در تبصره بالا خلق می شود که چرا پاکستان اغواه کننده با اشرف برخورد می کند.ریس جمهور اشرف چه کمبودی دارد که پاکستان با وی در تامین امنیت به نفع خود و افغانستان همکاری نمی کند. چرا خانه های خالی تشخیص و پوت نشده که پاکستان این طور عمل می کند» به این ارتباط باید گفت که چرا پاکستان با امریکا که ولی نعمت و شریک ستراتجیک آن است اعواه کننده برخورد می کند ( پنهان کردن اسامه و دروغگویی علنی)، رئیس جمهور امریکا چه کمبودی دارد که پاکستان در بسی موارد از صداقت عمل کار نمی گیرد. امریکا نقش فعال پاکستان را در حمایت طالبان خوب میداند و میداند که ریختن خون سه هزار امریایی به دستور و اذن پاکستان صورت گرفت ولی علی الرغم آگاهی کامل به این موضوع امریکا کدام خانه های خالی را تشخیص و پت کرد. همچنان عدم صداقت پاکستان در مذاکرات با هندوستان که باید همه تقصیر را بگردن دولت مردان هند بیندازیم. 5- چون بنده تخصص و تحصیلات عالی در امور سیاسی و دپلوماسی ندارم که راه معقول «با تشخیص درست» را پیش پای دولت مردان افغانستان می گذاشتم. آنچه خواندن ها، پالیدن ها و کاویدن ها میسر ساخته در تکاپوی راه حل سیاسی برای یک موضوع متنازع ا لفیه مراحل آتی در نظر گرفته می شود . * موجودیت نیت و ارادۀ صادقانه برای یافتن راه حل سیاسی از طرف جانبین منازعه . * تبارز این اراده بطور مستقیم( اگر مناسبات دپلوماتیک وجود داشته باشد) یا توسط مرجع ثالث که نقش میانه رو را ایفا نماید. * اتخاذ تدابیری که سوء ظن، شکاکیت ها را برای جانبین رفع نموده مرحلۀ اعتماد سازی ایجاد گردد . * مقدمات برای انجام مذاکرات به سطح بلند که توسط مسؤولین وزارت خارجه و یا کمیسیون های مؤظف حل معضله فراهم می گردد. * مذاکرات سیاسی برای رسیدن به هدف رفع معضله بصورت متناوب در پایتخت های طرفین قضیه صورت می گیرد. * این که در پشت درب های بسته بین دولت مردان چه گفته می شود شباهت به یک مسابقۀ سپورتی داشته مربوط توانمندی دفاع از موقف، خرد و دانش سیاسی، تجارب و سابقه داری در چنین مذاکرات، داشتن قوی ترین، آگاه ترین ، نخبه ترین مشاورین سیاسی ومهارت در افهام و تفهیم است. * اعلامیه های مشترک مطبوعاتی در ختم هر دور مذاکرات معمول است که باید با هوشیاری و درایت سیاسی به زبان خاص دپلوماتیک تهیه شود . * تا جایی که معلومات در دست است حکومت افغانستان در طی مراحل متذکرۀ فوق غفلت، سهل انگاری ویا تقلب نکرده. 6- تلاش های صلح جویی و یافتن راه حل سیاسی در زمامداری کرزی با ایجاد جرگه گی به رهبری عبدالله عبدالله آغاز و با تأسیس کمیشن عریض و طویل صلح با معاشات بلند دالری تحت قیادت ملا ربانی ادامه یافت . این که جرگۀ صلح تا چه حد متشکل از نخبگان سیاسی بودند و یا در تشکیل آن ملاحظات قومی و نفوذ رهبران جهادی بکار رفته بود معلوم نیست ولی این مساعی با کشته شدن ربانی متوقف شد و بعداً هنگامۀ دفتر قطر برخواست و زمانی دکاندار کویته به نام ملا اختر محمد منصور با طیارۀ امریکا کابل آمده و مهمان رسمی حکومت شده با عالمی پول ناپدید شد . 7- در مورد اینکه اشرف غنی مهرۀ تطبیق طرح های بزرگ خوانده شده ، اگر نوشتۀ مرا بدقت خوانده باشید نام را می یابید. بیست سال است که گریبان می دریم و روی و موی می کنیم که پاکستان است که خون ریختن و ویرانی را در کشور ما آورده امنیت، رفاه و آسایش مادی و روانی مردم ما را بخاطر منافع معینش به یغما برده، حجر و شجر افغانستان واقعیت جنایت پاکستان را می داند ، پس انتخاب ما چیست؟ سفر بری دیگر و اعلان جنگ، با مدنظر داشت کلیه جوانب، شرائط و عواقب آن؟ و یا میز مذاکره و راه دپلوماسی. امریکا و ناتو بعد از تجارب سیزده ساله گفتند جنگ راه حل نیست. هموطن محترم آقای الله محمد! اگر شما بحیث یک هموطن مجرب و آگاه نسخۀ مشخصی داشته باشید که حکومت افغانستان با این شاگردان زیرک از کدام دربی پیش آید تا در این وطن رنجور و بلا کشیده آرامش بیاید واین فاجعۀ بزرگ انسانی ختم شود لطفاً آن را ارائه دارید.
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
14.10.2015 |
|
دانشمند محتم جناب داکتر صاحب هاشمیان بعد از سلام خداوند به شما صحت و سلامت دهاد که با وجود مشکلات صحی هرشب تا دم صبح با استفاده از تجارب دیرینه و دانش خود می نویسید و دوستان را مستفیض می سازید. اخیراً نوشته شما را در ارتباط با مقالۀ محترم خوشحال آصفی خواندم، اعتراف میکنم که هر جملۀ آن در دلم نشست و به اصطلاح "حق گفتید و دُر سفتید"، به استثنای یک جمله با این متن که نوشته اید: «اما بار اول در مدت 11 سال، توسط یک زعیم سابق یعنی ښاغلی حامد کرزی دو ماه قبل در کابل بالا شد که او گفت: "دیورند حق ما است و ما حق خود را گرفتنی استیم..." حامد کرزی هر قدر خباثت و خیانت کرده باشد، با همین ادعاء قابل بخشایش میباشد.»
اینکه حامد کرزی این جمله را در مدت 13 سال قدرت خود به همین عبارت نگفت و بعد از آنکه از قدرت دور شد، چنین حرفی را بزبان آورد و بیان این جمله را موجب بخشایش همه گناهان کبیره و ضغیرۀ ملی او میدانید، دور از انصاف است و درواقع یک بخشش "حاتم طائی وار" محسوب میشود. این بخشش شما به ان می ماند که وقتی یک شخص «با تمام خباثت و خیانت» بر سر یک طفل یتیم دست ترحم بکشد، همه گناهان گذشته اش پاک میگردد. با این طریق دیگر هر "خباثت و خاینت" از کارنامه های زندگی یک شخص فقط با ذکر یک جملۀ کوتاه پاک و منزه و غیر قابل پرسش میگردد و او را چشم بسته از این جهان به بهشت معلی رهنمون میدارد. والله اعلم. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.10.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب بعد از عرض سلام و سلامتی فکری تان!
1-"برخی از مبصرین سیاسی هموطن، موقف سیاسی و مساعی صلح جویانۀ رئیس جمهور محمد اشرف غنی را در برابر پاکستان تعبیر سوء نموده مورد انتقاد قرار داده و معامله گری خلاف منافع ملی می دانند".
شما باید در این جا به صراحت نوشته و نام این مبصرین را می نوشتید و تبصره می کردید.
مساعی صلح جویانۀ که نتیجۀ نداشته باشد به این معنی است که به شخصیت ریس جمهور افغانستان و مساعی وی طرف مقابل ولو داخلی و یا خارجی ارزش قایل نبوده که این خود سوالاتی در عقب خود خلق می کند.
حتی نتیجۀ بر عکس اوضاع امنیتی فعلی در افغانستان نماینده گی از عدم تشخیص درست بر خورد سران افغانستان در قضیه صلح را نشان می دهد.
2-"بعضی به این باورند که وی یکی از مجریان طرح بزرگ غرب و در رأس امریکا در تغییر رژیم ها و ایجاد بی ثباتی در بعضی مناطق مهم جهان است.". تصور رویایی شما بسیار قوی است این جا هم باید اسم از این بعضی ها می بردید. هر کس این فکر را کرده باشد اشتباه کرده.
3-"این گونه طرز دید ها قابل مکث و تأمل است، دو دلیل عمده را می توان در این ارتباط حدس زد، یکی انعکاس نظریات مخالفین سیاسی اشرف غنی که در آن انگیزه های قوم گرایی و اهداف نهانی در بی اعتبار ساختن او دیده می شود"
آغای عباسی صاحب اشرف غنی ریس جمهور فعلی افغانستان خودش خودش را بی اعتبار ساخته. آدم درست را کس بی اعتبار ساخته نمی تواند. یک مثال برایتان بگویم من سال قبل کابل بودم در روزهای انتخابات یک اقارب متقاعد بنده که حتی ریس هم بود انقدر خوش بود که اشرف ریس جمهور شود که حد ندارد. وی می گفت که اشرف بیاید همه چیز خوب می شود مثلاٌ فساد اداری و غیره. چندی قبلی که از وی در مورد اشرف پرسیدم تیلیفونی نامبرده شکایت از وی کرد و نا امیدی خود را ابراز کرد. به همین ترتیب در صحبت تیلیفونی با یک اقارب در ولسوالی کوهدامن یک باغبان انگور برایم گفت که اشرف هم به اصطلاع به حرف گاف شروع می شود بر آمد. منظور اینکه از نا رضایتی مردم نمی توان چشم پوشی کرد. انها احساس می کنند که وضع شان خوب شده یا خراب. کس شوق بی اعتبار ساختن اشرف را ندارد.
4-" دیگری ملامت نمودن و قهر بودن بالای غنی بنابر عدم صداقت پاکستان در تعهداتش و تظاهر اغواه کننده در مسیر تأمین صلح و آرامش در افغانستان است که گفتار با کردار فرق فاحش دارد."
باز هم سوال عمده در تبصره بالا خلق می شود که چرا پاکستان اغواه کننده با اشرف برخورد می کند.ریس جمهور اشرف چه کمبودی دارد که پاکستان با وی در تامین امنیت به نفع خود و افغانستان همکاری نمی کند. چرا خانه های خالی تشخیص و پوت نشده که پاکستان این طور عمل می کند.
"متأسفانه بدون توجه به عوامل اصلی و تحلیل واقع بینانه و علل تدابیر ناگزیرانۀ اشرف غنی، گریبان او را گرفته بباد انتقاد گرفته می شود."
همین که می نویسید که اشرف "ناگزیر" است اینطوری کند وی را محکوم به این می کنید که کار کرده نمی تواند. تدابیر ناگزیرانۀ که باعث خرابی اوضاع فرار مردم از کشور، بی امنیتی، بی کاری و غیره شده می رود.
کس گریبان اشرف را نگرفته اشرف خودش گریبان خود را به مردم داده.
طور مثال چندی قبل معلمین که وعده خانه برایشان در ظرف شش ماه داده شده بود گریبان وی را گرفتن که چرا به وعده خود عمل نکرده و ما را فریب داده.
از این مثال ها زیاد است همین حالا فساد اداری فغان می کشد در ادارات بدون پول کار قانونی مردم اجرا نمی شود.
سوال بسیار عمده که برای من خلق است این است که چرا دوست شماره یک وی امریکا در آوردن صلح در انجا چیزی کرده نمی تواند و یا اینکه نمی خواهد.
"امضای ننگین ترین مقاوله به نام توافقنامۀ سیاسی با عبدالله عبدالله جایی برای بسر رسانیدن آرزوی بهبود وطن وحال رقت بار مردمش باقی نماند".
خو امضا نمی کرد باید تشخیص داده می توانست که من در این صورت برای بهبود اوضاع کار کرده نمی توانم.
پس امضا کرد و پیش خود گفت بهبود اوضایش چیست مهم بهبود وضع خودم است. عجب دنیایی و منطقی.
هرزه داری هوس چند توان زیستن لب به ثنایش دهیم بر نفس احسان کنیم
عجایب و غرایب هنر بیدل
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.10.2015 |
|
به فرمودۀ محترم جلیل غنی «سلمه» نام یک قریۀ ( خورد یا کلان) افغانستان است و انصافاً نام قشنگی هم است و اطلاق آن بر این بند اسم با مسمی است. در مورد قدردانی از همکاری های هند در اعمار این بند ده ها راه دیگر وجود داشت یکی که از سنگ مرمر عالی و با کیفیت چشت شریف میناری در کنار بند ساخته شده همکاری ها و خدمات هند در لوحه سنگ آن حک می گردید ویا در ولایت هرات یک مرکز ثقافتی دوستی هندوستان با افغانستان اعمار و نمایشات مختلف فرهنگی هردو کشور صورت می گرفت و در کنار سالون مودل بند سلمه از چوب و یا سنگ گذاشته می شد. به تائید فرمودۀ محترم جلیل غنی در دوران انکشاف و عمرانات افغانستان در زمام داری هر صدر اعظمی در ساختمان و اعمار هر پروژه ای پای یک کشور خارجی شامل بوده. تغییر نام بند سلمه هر دلیلی که دارد اقدام غلط و زیر پا نمودن ارزش ها تأریخی کشور است. باساس بعضی راپور ها هندوستان تحت نفوذ حکومت ایران عمداً ساختمان این بند را به دلائل نا امنی ( که توسط گماشتگان ایران خلق شده بود) به تعویق انداخته بود که در زمینه دید و بازدید های بین مقامات افغانی و هندی صورت و حتی احتمال فسخ قرار داد می رفت.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
14.10.2015 |
|
سوال
چرا قسمت اول خاطرات عبدالملک عبدالرحیمزی در پورتال افغان جرمن آنلاین قابل دسترسی نیست؟ آیا آن قسمت توسط بنیاد وی برداشته شده است؟ |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
13.10.2015 |
|
محترم فرهاد لبیب صاحب، سلام!
ستاسو وروستی لیکنه «پیرامون یک بهتان» ، مې په پورتال کې په مینه ولوستله. تاسو د صافیو د جنګ په هکله مهم او په زړه پورې معلومات درج کړي دي. زما دغه ستا جناب د لیکلو طرز خوښ شو او هغه د وروستي پاراګراف د توپ د بانکس شلیدل د سپي د حملې له کبله او صورت د تحقیق د موضوع ته مې شه له ځان سره وخندل... کور موآباد او قلم مو نور هم فعال غواړم. په افغاني مینه |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
13.10.2015 |
|
د شاغلي عبدالله صاحب د وړاندیز تایید او ملا تړ کوم. د سلما بند دې د مرحوم محمد داود خان د ارزنده اقتصادي کارونو په یاد او ویاړ «سلمای داود» ونومول شي، غوره اقدام ده.
په درنشت |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
13.10.2015 |
|
دوستان محترم و دانشمند جناب آقای محمد عارف عباسی و جناب داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم بااظهار تشکر از تبصره های تان، در چند موضوع بار دیگر روشنی می اندازم: اینکه جناب عباسی صاحب کلمۀ "رپوتچی" را در مورد مرحوم جگړن سید کریم (شریف) بی مورد تلقی کرده اند، حق بجانب میباشند و من هم با ایشان موافقم، زیرا مرحوم سید کریم بشخص شاه تنها در امور اردو راپور میداد و با ضبط احوالات رابطه ای نداشت - شخصی که مورداعتماد پادشاه مملکت باشد و به شخص شاه راپور بدهد، نباید رپوتچی خوانده شود- اما شما میدانید که در هر خاندان احساس "تربورگری" وجود دارد- در عصر سلطنت اعلیحضرت نادر خان و یک قسمت سلطنت اعلیحضرت ظاهر شاه یکعده اعضای خاندان سادات کنر مغضوب مقام سلطنت بود- ازآنجمله است مرحوم دگروال سید عبدالله خان، کاکاو خسر سید کریم که مدت 12 سال در حبس خانه قرار داشت - سیدعبدالله خان برادر مهتر سید شریف خان بود، و در حالیکه مرحوم جنرال سید شریف خان به حیث سر یاور معتبر و مورد اعتماد اعلیحضرت نادر خان مقرر بود- مرحوم سیدعبدالله خان و پدر هاشمیان مرحوم سید سرور پاچا هرد و در توقیف خانه بسر میبردند. دلیل این مغضوبیت این بود که مرحوم دگروال سید عبدالله خان در دورۀ امان االله خان معاون لویدرستیز بود و با مرحوم سپه سالار محمد نادر خان وزیر حربیۀ وقت در بسی مسائل اردو مخالفت داشته، بلکه قرار مسموع سپه سالار محمد نادر خان را استهزاء میکرده است- دلیل مغضوبیت پدر من این بود که در دورۀ سلطنت اعلیحضرت امان االله خان محمدهاشم خان نایب الحکومۀ ولایت مشرقی بود و پدرم حاکم کلان شینوار بود. شاه امان االله بالای روابط مخفی محمدهاشم خان باانگلیسها مشتبه شده بود و به پدر من هدایت داده بود تا این موضوع را از منطقۀ شینوار که هم سرحد خیبر بود مراقبت کند. این روابط با اسناد و شواهد بر ملا شده بود که تفصیل آن در یک مقاله در مجله آئینۀ افغانستان نشر شده است. مرحوم سید کریم داماد ناخواستنی مرحوم سیدعبداالله خان بود و دختر خود مرحومه (سیده جان)، خواهر کهتر محترمه میرمن جان، را به رضائیت خود به برادر زادۀ خود نداد. درین مورد جنجال های زیاد شخصی و رسمی پیش شد، ولی سیده جان به رضائیت خود با مرحوم سید کریم ازدواج کرد و چند سال بعد وفات یافت. مرحوم سید عبدالله خان نه در نکاح دختر خود رفت و نه در مرگ او. ازین ناحیه چند نفر از پسران کاکای مرحوم سیدکریم نیز او را خوب نمیدیدند و مانند خسرش او را "رپوتچی" میخواندند و بااو رفت و آمد نداشتند. این بود توضیحی پیرامون جنبۀ احساسات "تربورزادگی" که در خانواده های افغان موجود بوده و هست. در حالیکه وظیفۀ راپور رسانی مرحوم سید کریم به پادشاه یک خدمت ملی تلقی شده میتواند. مرحوم سید نظیف برادر کلان سیدکریم داماد مرحوم جنرال سید صالح خان بود، نه سید کریم. مرحوم سید کریم به رتبۀ جگړن در قشلۀ قلعۀ جنگی موظف بود و بعضی روز ها در گادی برادرم مرحوم سیدمحمدانور مسعود که حاکم ده سبز بود همرای او تا قلعۀ جنگی میرفت. اگر بعد از آن بکدام فرقۀ دیگر تبدیل شده باشد، خبر ندارم.
در مورد مرحوم جنرال عبدالولی و به ارتباط رتبۀ او یک حکایت به شما میکنم که هیج شاهد ندارم، زیرا همه شاهدان وفات یافته، و من اینک گردن بستگی را قبول میکنم که یک کلمۀ آن خلاف آنچه من شساهده کرده ام، نمی باشد. این داستان را قبلاً به چند نفر از دوستان خود هم گفته ام. هر کس باور میکند یا خیر، اختیار دارد. اینکه مرحوم سردار عبدالولی در سویس و فرانسه چه خوانده و تا کجا تحصیل کرده، هیچ نمیدانم، اما بعد از ازدواج او با محترمه شاهدخت بلقیس، پدرش مرحوم مارشال شاه ولیخان که سفیر کبیر افغانستان در لندن بود، پسر خود را به لندن خواست و به اکادمی معروف نظامی (سنت هرس) شامل کرد. اکادمی (سنت هرس) مخصوص خاندان شاهی انگلیس واعضای خانواده های شاهی مستعمرات انگلیس بود و غیر از اعضای خاندان شاهی که از طریق وزارت در بار انگلیس معرفی میشد، اشخاص غیر خاندانی را نمی پذیرفت. مارشال مرحم خودش پسر خود را به وزارت دربار انگلیس برد و از مدرک امتیاز خاندان شاهی افغانستان او را داخل این اکادمی ساخت. سردارعبدلولی نیم هفته را نزد خانم خود به پاریس میرفت و یا هرد و در سفارت لندن میبودند واین وضع را همه اعضای آنوقت سفارت میدیدیند.
کار محصلین افغان ، تادیه معاشات شان و اراسل راپور های تحصیلی شان به مرکز در وظائف من در سفارت لندن شامل بود. یک روز در پوسته عادی یک پاکت رسید به آدرس سفارت و بنام(Mr.Sh.W.Wali) چونکه یکنفر محصل از وزارت مخابرات بنام محمد ولی داشتیم، من تصور کردم که شاید آن محصل افغان باشد، پاکت را باز کردم، در آن نامه ای بود به عنوان شخص سفیر کبیر که در رسمیات (ولی)تخلص میکرد. کاغذ مذکور ("امبلم" -عناوین رسمی) اکادمی نظامی (سنت ترست) را داشت و بنام (شاه ولی ولی) در مورد پسرش عبدالولی شکایت ها نوشته بود: که حاضری مرتب ندارد. که در جهار مضمون امتحان نداده، که به چندین اخطار این اکادمی توجه نکرده که پسر شما در جملۀ یک تعداد محصلینی شامل شده که باید این اکادمی را ترک کنند... من از خواندن این مکتوب هم متحیر شدم و هم ترس خوردم و آنرا به مرحوم سید مسعود پوهنیار سکرتر اول دادم؛ او از خواندن این مکتوب پریشانتر شد و گفت چرا اینرا باز کردی؟ گفتم چه میدانستم، نام یکتن از محصلین ما را داشت، باز کردم. پوهنیار پرسید: پاکت کجاست؟ گفتم در کاغذ دانی است و آنرا بیرون کشیدم. در اینوقت مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک وارد شد و او هم مکتوب را خواند، اما سفارش کرداین موضوع در بین سه نفر باشد که در غیر آن سید خلیل بر طرف خواهد شد. آن دو نقر پاکت را که بسیار صدمه ندیده بود، در زیر کتاب ماندند و اوتو کردند و مکتوب را دوباره در بین همان پاکت گذاشته، سفارش کردند که به سکرترانگلیس سفارت که یک خانم انگلیس بود سپرده شود. من آن پاکت را بدست خانه سامان سفارت دادم که به خانم (سمسن) سکرتر سفیر برساند و او اینکار را کرد.
ما منتظر نتیجه و عکس العمل بودیم، اما تاجائیکه بمن و دفتر سفارت تعلق داشت، به خیریت گذشت. سه روز بعد همان خانه سامان از دفتر سکرتر سفیر در طبقۀ سوم یک یادداشت را به دفتر سفارت در طبقۀ اول آورد و گفت سفیر صاحب گفته این را مهر کنید. مهر سفارت نزد سکرتر اول مرحوم پوهنیار یا نزد من میبود، همان لحظه نزد پوهنیار بود. او آنرا خواند و مدتی مکث کرد و بعداز آن آنرا مهر کرد که باید در اندیکاتور نمبر صادره میخورد و اینکار هم وظیفۀ من بود. اما پوهنیار مکتوب را بمن دادو گفت آنرا نمبر صادره نزنم، بلکه منتظر باشم تا او از دفتر سفیر بر گردد. پوهنیار حدود 15 دقیه بعد وارد شد که درین وقت مرحوم پژواک هم به دفتر ما وارد شده واین مکتوب را خوانده بود پژواک مزاح گونه گفت: خوب شد سفیر صاحب خودش این راه را باز کرد، زیرا من هر ماه از جیب خودم 50 تا60 پوند به ژورنالستان انگلیس ویسکی میدهم... پوهنیار بمن گفت این مکتوب را در کتاب اندیکاتر ثبت نکنم، سفیر صاحب قبول کردند که فقط یک تاریخ زده شود و بدون نمبر صادر گردد. علت رفتن پوهنیار نزد سفیر این بود که برایش بگوید اولین بار از سفارت افغانستان، یک کشور اسلامی تقاضای خریداری شراب از وزارت خارجه میشود. سفیر کبیر بافهم این نزاکت، امر کرده بود که فقط تاریخ زده شود و مینوت آن در دفتر نباشد درین نامۀانگلیس تقاضای شش صندوق مشروبات بیسار معروف و قیمتدار انگلیسی و شش صندوق سگرتهای مختلف شده بود. البته تقاضای سگرت انگلیسی معاف از مالیات هرماه از سفارت صادر میشد زیرا همه اعضای سفارت سگرت میکشیدند و هر کدام توع مخصوص سگرت خود را فرمایش میداد و هم برای اطاق پذیرایی سفارت یک مقدار سگرت و کاقی و غیره منظور بود. اما تقاضای شراب از سفارت افغانستان سابقه نداشت. اعضای سفارت به روز های شنبه و یکشنبه کار نمی کردند، مگر اینکه ضرورت فوق العاده میبود بعداز سپری شدن روزهای رخصتی اخبر هفته، از طریق آشپز و خانه سامان سفارت که هرد وافغان بودند، شنیدیم که بروز یکشنبه گذشته سه نفر جنرال نظامی انگلیس در سالون سفارت افغانستان مهمان سفیر کبیر بودند و شخص سردارعبدالولی نیز حضور داشت و صندوقهای شراب و سگرت به آنها پیشکش شده بودند.
بعداز آن در مدت یکنیم سال بعد کدام مکتوبی از آکادمی (سنت هرست) نرسید، ولی در هردو یا سه ماه تقاضای شراب و سگرت مانند سابق صادر میشد و مستخدمین سفارت میگفتند که شخص سردارعبدالولی یکمقدار آنها را در موتر سفارت به آکادمی میبرد. هکذا مهمانی جنرالان (سنت هرست)در هر سه ماه تجدید میشد و مرحوم پژواک که این موضوع رادر کدام روز نامه خوانده بود، یکبار در مجلس اداری سفارت که سفیر نیز حاضر بود تذکر داد که بعضی جرائد لندن از رفت و آمد جنرالان (سنت هرست) به سفارت افغانستان تذکر داده اند- مرحوم سفیر صاحب در جواب گفت:" همصنفان عبدالولی جان برای درس خواندن و آمادگی امتحانات می آیند، وزارت خارجه خبر دارد..."
در مورد رتبه مرحوم سردارعبدالولی جان باید بعرض برسانم که از آکادمی (سنت هرست) همه فارغان برتبۀ (Capitain) فارغ میشدند، لهذا سردار ولی بکابل برتبۀ تولیمشری آمده (نه پایانتر ازآن) اما من در فاتحۀ (مرحوم سردار امین االله خان که فاتحه در مسجد پل خشتی صورت گرفت- سردار عبدلولی به نمایندگی از پادشاه آمده بود و در آنوقت رتبۀ کندکمشری داشت اینکه چه وفت غندمشر شده خبر ندارم. شاید کسانی خبرداشته باشند که مرحوم پژواک بخاطر شناخت سوابق عبدالولی هیچگاه با او تماس نگرفته است. دراین مشاهدات من هیچ چیز ساختگی و غیر واقعی وجود ندارد. اما مرحوم سید کریم(شریف) از لیاقت و کفایت سردار عبدالعظیم پسر مرحوم شاه محمود خان بسیار توصیف میکرد. با عرض احترام - هاشمیان |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
13.10.2015 |
|
برادر عزیز و گرامی جناب آقای فرهاد لبیب به پناه خداوند باشید! از همه اولتر باید از جناب شما تشکر کنم که به موضوع "جنگ کنرها" بطور مستند و عالمانه روشنی انداختید و این رسالت مهم را در قبال مسائل تاریخ کشور صادقانه با نوشتن نه تنها این مقاله، بلکه با نوشته های دیگر خود بخصوص آنچه را از خاطرات زندان خود در قید قلم آورده اید، انجام داده اید. میگویند از "گپ ، گپ می خیزد"، واقعاً همینطور است. از نشر نوشته مرحوم جنرال صاحب زکریا ابوی تحت عنوان "داؤد خان و اردو" بیش از بیست سال میگذرد، در این مدت هیچکس بر موضوع جنگ کنرها تبصره نکرد، تا آنکه اینجانب با مروری به آن اثر بعضی مطالب آنرا اقتباس کردم. باید اعتراف کنم که من هم از انگیزه های اصلی آن جنگ چندان معلومات دقیق نداشتم که حین بررسی آن اثر بر آن تبصره میکردم. اکنون با نوشته شما موضوع روشن شده و با سپاس از این بررسی مستند شما، امید میکنم اداره پورتال مقالۀ شما را، وقتی باقی قسمت های آن تکمیل گردید، در آرشیف کتابخانه حبیبه درج سازند.
بهرحال اینکار وظیفۀ هر محقق و هر نویسنده است که در راه روشن ساختن حقایق تاریخی کشور نظر خود را بدون حب و بغض واستوار بر مدارک و اسناد بنویسد تا نسل جوان که اکنون در بارۀ تاریخ معاصر کشور در تاریکی قرار داد، از حقایق ناگفته باخبر شود.
به همین ترتیب خوشحالم که با مطرح ساختن بعضی مسائل مهم دیگر ، آنچه را طی چندین مقاله در مورد کار کردهای شهید داؤد خان در دوره صدارتش تاحال به نشر سپرده ام و سلسلۀ آن بر دوره های بعدی بخواست خدای بزرگ ادامه خواهد داشت، موقع را برای ابراز نظر دیگران مساعد ساخت تا بر آن تبصره های بنویسند که اگر از بحث های "این خوب و آن خراب" بعضی ها بگذرم، نقد های ارزنده و مهم مطرح بحث گردید که به یقیین برای روشن ساختن مسائل کمک بزرگ محسوب میشود. به انتظار نوشته های بعدی شما. با ارادت |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
13.10.2015 |
|
بندسلماشهر هرات !
بند سلما یکی از صد ها پروژه های دوره پنج ساله جمهوریت بود که کارش درسال 1356 آغاز شده بود.
طوریکه وعده شده امکان دارد کار این بند، بعد از چند ماه تکمیل گردد .
گفته میشود که میخواهند که نام ان پروژه را بنام افغان هند نامگذاری نمایند و اقای جلیل غنی درین موذد مضمونی نوشته اند .
لذا اگر اگر تغیری بنام آن پروژه بوجود می آید بهتر است بنام کسیکه زیاد تر بندها را اعمار کرده و آن پروژه را هم براه رفاه مردم هرات در بخش زراعت و همچنان توزیع برق به هرات و سایر ولایات مد نظر گرفته شده بودباید به پاس خدمات بزرگ محمد داود خان بنام بند <<سلمای داود>> مسما شود. با احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.10.2015 |
|
جناب محترم داکتر خلیل الله قدیری!
متقابلاً سلام و احترام به عرض می رسانم.
سهمگیری و اظهار نظر شخصیت های ملی گرا و وطن دوستی چون شما نایۀ مسرت و تشویق است. ممنون لطف و نظریات دقیق شما.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
12.10.2015 |
|
محترم داکتر صاحب قدیری بعد از عرض سلام و احترام!
جواب سوال پیدا شده در مغز شما به نظر من این است که نصف مغز خود را برای برادران امریکایی خودغرض اخذ هدایات لازمه انجا مانده.
نصف دیگر مغز را در افغانستان بین برادران مجاهد خود تقسیم کرده.
خودش هم عیش قدرت را می کند و یک فیصدی بسیار کمی دیگر مغز مصروف چال و فریب مردم است.
حالا باید تصور کرد که از این مغز چه خارج شده، می شود و خواهد شد. مغزی که سه چار طرف پاشان و مصروف چاپلوسی این و آن است.
به نظر من باید به این مغز مغز متفکر اول جهان گفت نه دوم هر کی دوم گفته اشتباه کرده.
در شعر زیر ببینید که بیدل صاحب باریکی زندگی را به کدام سویه دیده که غیر از حیرانی به انسان چیزی باقی نمی ماند. به موضوع بالایی ارتباط مستقیم ندارد.
غبار ماضی و مستقبل از حال تو می جوشد در امروز است گم گر واشگافی دی و فردا را |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
12.10.2015 |
|
محترم داکتر صاحب هاشمیان از معلومات موثق شما در مورد مرحوم سیدکریم تشکر، اما اینکه عبدالولی در سالهای صدارت شهید محمد داؤد خان ، بخصوص 1336 ـ 1337 قوماندان قوای مرکز بوده باشد، فکر میکنم که او در آنوقت هنوز رتبه "دگرمن" داشت و بعداً در دوره حکومت داکتر یوسف خان به رتبه دگروالی رسید و به حیث قوماندان قوای مرکز مقرر شد، چنانچه در حادثه 3 عقرب او در همین مقام قرار داشت. بازهم کسانیکه دقیق اطلاع داشته باشند، لطفاً به موضوع روشنی اندازند. بار دیگر از توضیحات روشنگرانه شما تشکر، با صحت و سلامت باشید |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.10.2015 |
|
جناب محترم داکتر سید خلیل الله هاشمیان!
با عرض سلام و احترام! توضیحات شما در مورد مرحوم سید کریم آقا بجا و مفید و روشنی افگن بود . در تحقیق محترم داکتر کاظم از روایت کسی به نام هارون در موضوع بی عدالتی و ظلم صریح در حق یک تبعۀ افغان« عبدالملک عبدالرحیم زی» از شخصی بنام سید کریم یاد شده. من عضوخانوادۀ استم که اکثر در آن دوران در رتب مختلف صاحب منصبان اردوی شاهی افغانستان بودند، که زمینۀ شناسایی با اکثر صاحب منصبان آن وقت از طریق دوستی ها و رفت و آمد های خانوادگی برایم میسر بود. تا حال با ناباوری فکر می کردم که شاید «سید کریم» عبارت از مرحوم جنرال سید کریم خان علوی رئیس استحکام وزارت دفاع ملی زمان سلطنت باشد. خوشبختانه شما ذهن من و دیگران را روشن ساختید، و اما اطلاق وظیفۀ جاسوسی به سید کریم آقا پسر مرحوم جنرال سید شریف خان سریاور و داماد مرحوم جنرال سید صالح محمد خان دور از حقیقت به نظر می رسد. تذکر نکات آتی را لازم می بینم: 1- مرکز فرقۀ 8 در قرغه بود نه قلعۀ جنگی . در قلعۀ جنگی یک لوای مربوط فرقۀ هشت وجود داشت که نمبر آن فراموشم شده. 2- عبدالولی از رتبۀ بریدمنی تا جگړنی در همان لوا ایفای وظیفه می کرد و در آنجا قوماندان کندک شد. 3- عبدالولی تا وقتی محمد داود خان صدراعظم و وزیر دفاع بود به قوای مرکز مقرر نشد و درزمان گرفتاری عبدالملک عبدالرحیم زی صاحب منصب پایان رتبه و کم شهرت و کم نفوذی بود، که ستارۀ اقبال او هم بعد از استعفی محمد داود خان از پست صدارت عروج کرد و در امور مملکت کلکک زدن را شروع نمود. 4- در زمان صدارت محمد داود خان امور ضبط احوالات مستقیماً توسط شان اداره شده و راپور ها مهم روزانه در شروع کار به اطلاع شان رسانیده شده تصمیم اتخاذ می نمودند.
|
 |
اسم:
داکتر خلیل الله قدیری محل سکونت:
بنُ آلمان
تاریخ:
12.10.2015 |
|
نوشته محترم عباسی صاحب تحت عنوان: ٌپیامد سانحهء خونبار کندزٌ محترم آقای عباسی با سلام های فراوان! با ستایش از مقاله شما اضافه میکنم که اصلاٌ نام حکومت فعلی افغانستان بیمعنی است. وحدت دو شخص یا در نهایت دو تیم و آنهم در تقسیم قدرت سیاسی نمیتواند وحدت حکومتی باشد که اصلاٌ وحدتی غیر از زبانی ندارد. و ضمناٌ بمن سوال پیدا شده که آیا آقای اشرف غنی که دارای مغز متفکر دوم دنیا گفته میشود، مغزش را هم باخود برده است یا در امریکا فراموش کرده است ؟ با تقدیر از گرداندگان سایت افغان جرمن آنلاین.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
12.10.2015 |
|
محترمان داکتر سیدعبدالله کاظم و آقای محمد داود ملکیار درمورد مظلومیت مرحوم جنرال عبدالملک خان عبدالرحیمزی از ورای مقالات شما دوستان بسیار آموختم- در یک مورد میخواهم روشنی اندازم: نام جگرن سید کریم وسردار عبدالولی بحیث منصبداران فرقۀ قلعۀ جنگی درمقالات تان چند بار ذکر شده است. مرحوم جگرن سید کریم پسر مرحوم جنرال سید شریف خان سریاور اعلیحضرت نادر خان و اعلیحضرت ظاهرخان بود- مادرش دختر مرحوم اعتماد الدوله وخواهر مرحوم پاینده محمد اعتمادی متخلص به (فرحت) بود- همایون اعتمادی نقاش و هنرمند معروف که آمر کتابخانۀ شاهی در ارگ بود ومرحوم نوراحمداعتمادی سابق صدراعظم پسران مامای مرحوم سیدکریم میشدند. مرحوم سیدشریف خان سریاور عموزاده و هم خسربرۀ پدرم بود و برای شخص من ماما اندرمیشد- من ومرحوم سیدکریم هم سن وسال بودیم و هر دو مکتب استقلال و تا صنف هشتم همصنف بودیم. کسانیکه گفته اند که جنرال عبدالولی درآنوقت در فرقۀ قلعۀ جنگی صاحب منصب بود، اشتباه کرده اند- سردار ولی قوماندان قوای مرکز بود و مرحوم سید کریم نفرمطمئن شخص پادشاه در اردو بود و توسط جنرال عبدالولی راپور های خود را به شاه میرساند -همه اعضای خاندان پدری سیدکریم(سادات کنر) و همه اعضای خاندان مادر سیدکریم( خاندان اعتمادی) از زپوتچیگری او به پادشاه خبرداشتند- و یکعده عمو زادگان او، او را خوش نداشتند وحتی بخانۀ خود راه نمیدادند- یک پسرکاکای او مرحوم جنرال سید صالح خان لوی درستیز و بعدا رئیس عمومی امنیه وزارت داخله بود. دگرمن سیدکریم خان متخلص به (شریف) در دورۀ جهاد بحیث جنرال سیدکریم بحیث آمر استخبارات تنظیم صبغت الله مجددی وهم محافظ شخص مجددی بود- در سال 1986 که من از پشاور دیدن کردم در منزل سید کریم دوشب بودم و درجملۀ دیگر مسایل بمن گفت که از و قوع کودتای محمد داودخان خبرداشت و 12 نفر اعضای این کودتا را میشناخت، اما سردار ولی را نیافته بود، و یک رور پیش ازکودتا به مرحوم سلطان محمودغازی درمنزلش خبرداده بود- وقتی از امریکا برگشتم، از مرحوم سلطان محمودغازی تلفونی پرسیدم- او گفت بلی، سیدکریم همیشه بخانۀ ما می آمد و این موضوع را یکروز قبل از کودتا بمن گفته بود- ولی من باور نمیکردم و به هیچکس چپیزی نگفتم، زیرا سیدکریم از کسانی نام میبرد که من گمان نمیکردم آنها قدرت کودتا را داشته باشند...مرحوم جنرال سیدکریم(شریف) از پشاور به آسترالیا مهاجر شد ودر آنجا وفات یافت - از او یک دختر باقی مانده است.
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.10.2015 |
|
هموطن محترم آقای الله محمد!
از مهربانی و حسن نظر شما یک افغانستان ممنون . در حفظ الله «ج» بوده زنده و بسلامت باشید. |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
11.10.2015 |
|
عباسی صاحب بعد ازعرض سلام و احترام و به آرزوی صحت و عمر طویل برایتان!
زنده باشید از زحمتی که در مضمون تان کشیده اید و ما را از خواندن آن که از سر زمین غم روییده است روشن ساختید.
معنی نظران دورند از وهم غلط فهمی
گر صفحۀآفاقست یا ایینۀ افلاک تا پشت و رخی دارد یگروست نمیگویم
استاد فیلوسوفان و عارفان بیدل صاحب
|
 |
اسم:
داکتر سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
10.10.2015 |
|
محترم دارد ملکیار ببخشید که در تبصره قبلی یک موضوع را فراموش کردم و آن اینکه: آنچه در مورد نقش فرقه هشت در موضوع گویا کودتا که سردار عبدالولی نیز در آنجا ایفای وظیفه میکرد، ادعای من نیست ، بلکه این مطلب را که شخصی بنام سیدکریم همکار عبدالولی در باره کودتا به او اطلاع داده و از اینطریق موضوع به مقامات بالاتر رسیده و مطرح گردیده است، از قول الف. هارون مؤلف کتاب "داؤد خان در چنگال ک.ج.ب." نقل قول وبا ذکر صفحه آن مآخذ اقتباس کرده ام. شما باید بین راوی و اصل مآخذ فرق کنید، اگر ادعای رد آنرا دارید، طرف شما نویسنده کتاب است، نه من. این موضوع را نه تنها او ، بلکه در یکی دو مآخذ دیگر با عبارات متفاوت میتوان یافت. اینکه شما انرا قبول ندارید، کار خود شما است که این هم مثل سائر افکار شما قابل احترام میباشد. |
 |
اسم:
داکتر سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
10.10.2015 |
|
محترم داؤد ملکیار تضاد منطقی در جمله شما بسیار به سادگی توجیه میشود، طوریکه نوشته اید: «نمی توان چنین حدس زد که: اولاً این تماس تلیفونی به مشوره پادشاه صورت گرفته است» در جمله فوق کلمات «صورت گرفته است» معنی "قاطعیت " را دارد که با کلمه اول یعنی "حدس" که معنی "گمان" را افاده میکند،در تناقض منطقی قرار دارد. اگر جمله شما اینطور نوشته می شد که : «نمی توان چنین حدس زد که : اولاً این تماس تلیفونی صورت گرفته خواهد بود»، در آنصورت "خواهد بود" بجای "است" قاطعیت موضوع را به حدس، احتمال و یا گمان تبدیل میکرد. امید است موضوع واضح شده باشد.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
10.10.2015 |
|
دوستان گرامی ! امروز روز پُرباری در نوشته های پورتال است. اول: نوشتهٔ محترم رسول پویان از همان نوشته هاست که بایست به گوش آنانیکه با سرنوشت جامعهٔ جهانی نامردانه بازی می کنند رسانده شود تا بدانند که یک مرد متفکر افغان چگونه در مورد آنها فکر می کند و می داند که اگر قدرت نداریم تا از خاک و مردم خود دفاع کنیم، اما می دانیم که تو چی جفائی نیست که بالای ما روا میداری و اما چنین وانمود میکنی که تو دائی مهربانتر از مادر به ملت و خاک ما استی. به امید صحت و عافیت تان. دوم: در نوشتهٔ محترم مومن خان وردگ تا امروز کمتر مقالی را دیده و خوانده ام که تا این سرحد از صداقت و محبت یک انسان به مردم ستمدیدهٔ مردم افغان صحبت کرده باشد. هر سطر نوشتهٔ تان مرا در دره خوات کشانید و هر موسفید، پیچه سفید، مرد و زن و طفل معصوم آنرا از نظرم گذشتاند. با صدای رسای تان درد و رنج و بدبختی هائیکه عمداً دامنگیر ملت افغان گردانیده شده با ایمان کامل یک مسلمان به گوش گرنگ جامعهٔ جهانی به نحوی رسانده شده است که هیچگونه شکی در آن رخنه کرده نمی تواند. نوشتهٔ شما مایحصل همان جنایات تحمیل شده است که برادر محترم پویان آنرا عالمانه تحلیل و تفسیر نموده اند. خداوند لایزال ملت افغان و خاک عزیز مارا دراین بدبختی های صعب مددگار باشد. به پناه خدا باشید- برادرتان مایار
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
09.10.2015 |
|
هموطنان سنگری این دریچه سلام!
باور کنید که می خواستم چند جمله ای در ارتباط کندز بنویسم تا یک تیر و دو فاختک غرب را نمایان کند که یک فاختک آن همانا ضرورت حضور قوای نظامی خود را در افغانستان میخ بزنند که قبل از آن نوشته محترم پویان صا حب را مطالعه کردم که بار نوشتن را از من گرفت.
پویان صاحب می نویسد:"پروژۀ داعش در شرق میانه و کشورهای عربی غرض ناامنی، تشنج، بحران و انارشیزم مزمن خلق شد تا پروسۀ ثبات و امنیت شرق میانه و آسیا را که به نفع تعادل قطبهای جدید منطقوی و جهانی )چین، روسیه، هند و متحدان آن( بود، به تعویق بیندازد. در حوزۀ امنیتی روسیه جنگ داخلی اوکراین طراحی شد تا این کشور را مصروف سازد؛ اما روسها نه تنها توانستند از این بحران بدر آیند، بلکه اخیر اا در سوریه پایگاه نظامی خود را تقویت کردند و در زیر نام مبارزه با داعش در شرق میانه حضور فعال عملی یافتند."
تحلیل بالا به نظر بنده بالا تر از سویه بین المللی می باشد و کاملاٌ دقیق جریان دیده شده.
"تداوم جنگ، بحران و ناامنی در افغانستان با ماسترپلان استراتیژیک سران ناتو به رهبری ایالات متحدۀ امریکا در شرق میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی پیوند ارگانیک دارد و برای جلوگیری و یا حداقل به تعویق اندازی تبارز قدرتمندانۀ قطبهای جدید در منطقه و جهان به میان آمده است".
همچنان این تحلیل اوضاع دقیق فکری دیوانگان غرب را به مال و جان دیگران نشان می دهد.
"وظیفۀ همه جوانان، پیران، روشنفکران، نخبگان، نویسندگان و اشخاص دلسوز به خاک و مردم است تا نقشه ها و دسیسه های پنهانی ضد ملی، ضد میهنی و خائنانه رنگارنگ را افشا کنند. در جامعه آگاهی پخش نمایند. تحلیل های واقعی و راه حل های عملی ارائه دهند."
به نظر بنده تحلیل خود شما واقعی بوده راه حل عملی آن به صورت مصالحت آمیز همانا به فرموده شما افشا کردن این پلان ها در مطبوعات منطقه و جهان و به راه اندازی مظاهرات تا اگر کدام وطن پرست واقعی پیدا شده و کوشش کند تا این پلان انگرز ها خنثی شود.
از رگ گل میتوان فهمید مضمون بهار فیض معنیهای ما تحریر روشن می کند
بیدل
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
08.10.2015 |
|
فاجعة کندوزاولین فاجعه نخواهد ماند و مانند گذاشته اولین و اخرین جنایتی بمباردمان امریکا به شفاخانة دوکتوران بدون سرحد نیز نخواهد باشد این اعتراف بعد از دروغ گوی های زیاد بالاخیر به ًًSORRY ٍٍ خاتمه خواهد یافت اگر دوکتوران خارجی درین جنایتی به قتل نمی رسیدنداصلآ به این موضوع اهمیت داده نمی شد چون حکومت ها از سال ۲۰۰۱ تا به حال انتخاب امریکا بود و است , بهترین اثبات این دو رئيس ها است که توسط اقای جان کیری این فاجعه صورت گرفت و اسم اش وحدت ملی گذاشته شد و انتخابات ملت را زیری پای شد یعنی به اساس قومیت و لسان اینوع اقدام اقای جان کیری خیانت به ملت است و پالیسی مردودی امریکا نمی خواهد که در افغانستان صلح ووحدت ملی برقرار شود و افغانستان برای اوردن نظم جدید در جهان قربان خواهد شد همین هم علت است که حلقة بن ۲۰۰۱ را به هر قیمت نگاه کند تا پلانهای مردود خودرا عملی کرده بتواندإإ
مداری کرزای هیچ وقت صادق نبود و کلای کثیف خودرا با جمهوری های امریکا مانده و این سبب است که تنقید ها را با کنایه اظهار کرده و میکند واین خائين در ائينده از جانب جمهوری خواهان دوباره نصب خواهد شدإإ
باید به افسوس گفته شود که منورین ما اکثریت شکلی ارتجاعی دارند و تشنه و گرسنة قدرت , پول و شهرت هستند یعنی کمبودی شخصیت دارند و این هم سبب شده که خودرا به ممالک اجنبی بزودی می فروشند این خصلت های خا ئينانه در مدت بین ۱۹۷۸ تا به حال به اثبات رسیده إ
پاکستان به امریکا و انگلستان نزدیکترین مملکت است و بدون اجازة انها کوچکترین اقدام به ضدی افغانستان کرده نمی تواند حتی ایران نسبت به افغانستان مقرب است اینجا محقیقین افغانی باید برای نجات سرنوشت افغانستان روابط ممالک همسایه با امریکا و انگلستان و همچنین خائينین و فروخته شده را در کابل تحقیق کنند تا افغانستا ن نجات یافته بتواندإإإإ |
 |
اسم:
دوکتور محمد اکبر یوسفی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
07.10.2015 |
|
ډیر ګران او محترم لیکوال ببرک زی ځدران صاحب!
ستاسو د ځواب څخه ممنه. زه فکر کوم چه دلته یوه غلط فهمی پیښه سوی. ممکنه ده، کله چه ما د مقالی «عنوان .. .» ولوست، او ترعنوان لاندی می د لیکول نوم ولید، متوجه سوی نه یم، چه آیا «ترجمه» ده او که «تبصره یا تفسیر ». ما داسی فکر کاوه، چه تاسی به هم د لیکوال تر نوم دمخه، تر جمه لیکلی وی. ما کوم وخت د پوهانو څخه اوریدلی وه٫ چه «مترجم» باید په صداقت سره، هغه څه انتقال کړی، چه لمړنی لیکوال لیکلی وی. په تفسیر او نتیجګری کښی هر څوک اختیار لری. که ستاسی ټوله لوستونکی پوهیدلی وی چه تاسی خپل نظر هم لیکلی، پردی باندی زه اعتراض نلرم. ما ستاسی د پښتو پرمتن باندی اعتراض ندی کړی او ستاسی سره هم د کوم سیاسی او یا تأریخی د بحث پرانستل نه غواړم. زه هیڅکله دا ادعا هم نکوم٫ چه زما په ترجمو کښی به د ژبی او یا ګرامری او نوری نیمګړتیاوی وجود ونلری. امید دی چه معذرت می ومنی، که چیری تاسی بله انتباه اخیستی وی. په درناوی
یوسفی
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
07.10.2015 |
|
به جناب داکتر زمین در فرانسه دوهفته دراروپا و از انترنت دور بودم - از وفات برادرمرحوم شما که ایشانرا میشناختم و از شخصیتهای خدمتگار افغانستان بودند، خبرشدم- به این وسیله بشما و همه اعضای محترم فامیل شما وبرادرمرحوم تان تسلیت عرض میکنم- ازخداوند متعال برای آن مرحوم بخشایش اوتعالی و جنب برین را مسئلت میکنم. با عر ض ا حترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
06.10.2015 |
|
این برادرپشتون قندهاری ما (آقای غلام حضرت) برابر با زبان مادری خود به زبان دری نیر تسلط دارد، وعلاوه برتسلط درین زبان؛ خوش نویس و شیرین نویس است. امروز صبح دوست محترم من از سویس ، جناب آقای زمری کاسی، نوشتۀ طنزمانندجناب غلام حضرت رابا تعریف و توصیف بهمن ایمیل کرده بودند وبعدازخواندن آن این یک بیت تداعی شد که شاعر آنرا نمی شناسم : هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید ساقی به می ومطرب وساغر به ترانه اینقدر بحافظه دارم که مصراع دوم این بیت بجند قسم دیگر نیز نشر شده است. با عر ض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
ببرک زی ځدراڼ محل سکونت:
المان
تاریخ:
06.10.2015 |
|
ښاغلي محترم دوکتور محمد اکبر یوسفي صیب، لومړي خپل سلامونه او نیکې هیلې تاسوته حضور ته وړاندې کوم،داچې تاسو زما پښتو ژباړه لوستي ده، له دې نه زه ډیر خوښ یم. د تاسو اصلاحي ګوت نیوکې په اړه باید ووایم، لکه څنګه چې تاسو ما ته د ګوتنیوکې په ډول لیکلې دي،چې (ممکنه ده چې سړی دانتیجه ځیني واخلي)، هو ما همدغه نتیجه د ټولې جملې او د ټولې لیکنې اخیستي ده، ځکه زه هڅه کوم چې لیکنه ټکی په ټکی ونه ژباړم. زه د لیکني څخه لومړي مطلب اخلم او یا د لیکني انګیزه، محتوا او موخه باندې ځان پوهوم، بیا یې راژباړم. تاسو پوهیږي کله چې یو ګوند یا سیاسي سازمان او یا یوه وسله واله ډله چې د پخوانه نوره ښه سمبال شي. هغه پیاوړي کیږي. زه فکرکوم چې مطلب حل دی. که زه د تاسو دری ژباړه او خپله پښتو ژباړه د سرو زرو په تله کې واچوم. ډیرې داسي نورې تیروتنې به تر ستر ګو شي. د تاسو د دری ژبې ژباړه مې هم ولوستله. د تاسو دری ژباړه ما ته داسي بریښي، لکه چې تاسو د ګوګل په ماشین کې ترجمه کړي وي. د بیلګې په ډول د تاسو په لیکنه کې جمله بندي سمه نه ده، تاسو د ملا او مولوي توپير سم نه دی کړي،دومره ډیرې کامې او قوسونه چې تاسو لیکلي په شپیګل آنلاین کې هم نشته. زه پوهیږم چې نه تاسي او نه زه د ترجمې په دولتي امتحان کې ناست یو، چې یو بل ته نمرې ورکړو. که موږ په دې ډول یو بل ته ګونیوکه وکړو. بیا نو د بلی لیکنې ترجمۍ لپاره وخت نشته. هیله ده چې په خبره پوهیدلي وې.
په درنښت ببرک زی ځدراڼ
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
06.10.2015 |
|
Appreciation of Dr. Saed Kazim writings is due and one wonder if he still stands by some of his previous heavy writings:
About a year ago In an assay like long topic, he was repeatedly advocating a simple short massage of relating security of Afghanistan with signing of bilateral agreement. According to him then," one cannot exist without the other."
Is that still the case?
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
06.10.2015 |
|
محترم راستگو صاحب بعداز عرض سلام!
هر انسان ذاتاٌ صاحب غرور است این به علم شخص ارتباط ندارد.
من کدام علمی ندارم که غرور انرا داشته باشم.
شناخت و درک روابط پدیده های طبعی، اجتماعی، تاریخی و غیره توسط مغز انسان یک موضوع عادی بوده که ما انرا بنام علم به هم دیگر می فروشیم.
عالم اصل خالق هستی با این همه جزییات و زیبایی آن است که ما هم جز آن هستیم و از بی علمی در جان همدیگر افتاده بنام های مختلف در طول تاریخ بشر درنده گی کرده و می کنیم.
نشان مردمی (بیدل) چه جویی از سیه چشمان وفا پیشه کن و زین قوم آیین جفا بنگر
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.10.2015 |
|
غ.حضرت از سویدن جناب محترم و استاد بزرگوار سید ع.کاظم! با عرض سلام و ادب. اجازه فرمائید راجع به مقالۀ اقتباسی و انتخابی جنابعالی ( که به قلم آقای شاکر مهران مندرج در روزنامۀ هشت صبح) در پورتال افغان جرمن به نشر رسیده، را مورد نقد قرار بدهم. عرض شود که نوشتۀ نقادانه ام را با یک مقدمۀ کوتاه و تمثیل ګونه اغاز می کنم.
یک چوپان و ګوسفند چران در دامنۀ کوه ها و دشت های زابل و غزنی مشغول و زندګی شرافتمندانۀ خود میباشد و روزی با دو سه تا انجنیر و متخصص ورزیدۀ زمین شناسی یا باستان شناسی یا معدن شناسی رو به رو میشود و بر اساس علم و تجربه و دانستنی های ( هر چند ابتدائی) به انجنیر ها و متخصصین با صدای رسا می ګویند که این یا آن منطقه دارای جانوران درنده و ګزنده میباشد که باید احتیاط به خرچ داد، این متخصصین الزاما و با توجه به تفاوت سطح دانش بین خود و آن چوپان، موقف چوپان را مورد استهزاء و بی اعتنائی قرار نه میدهد بلکه حد اقل به اقدامات امنیتی خود کمی می افزاید ولو اګر توصیۀ چوپان صدق نه کند.
بناً می خواهم عرض کنم که دانش منِ چوپان با ًشما استادان ګرامی به فاصلۀ زمین و آسمان میباشد ولی تجربه و حس شامۀ چوپانی، ساحۀ حاکمیت خودش را دارا میباشد با اینهم جسارت این حقیر را نا دیده ګرفته و به عرضم توجه فرمائید.
فرق عمده بین قرن بیست و یک با قرون پیش درین است که قرن بیست و یک دارای دو خصیصۀ بسیار منفی و ضعیف میباشد، آحاد بشر بخصوص صاحبان زور و زر مبتلا به دو بیماری روحی ګردیده، یکی" عجله "و دیګری توهم و قبول کردن و رسمیت بخشیدن به ذهنیتِ کنار آمدن و سازش با " شک و تردید".
امروز صاحبان زر و زور مردم منطقۀ ما را به طرز وحشت ناکی ګرفتار بیماری توهم و شک و تردید نموده اند، مؤمن ترین انسانها نسبت به فرهنګ و دین و ملیت و ملت و وطن دوستی و نوع دوستی و خلاصه هر کار و نیت خیر دچار شک و تردید شده اند.
و اما در مورد مقالۀ آقای شاکر باید عرض شود که مقالۀ موصوف ظاهراً از مضمون و محتوای عاطفی خوبِ برخوردار میباشد و نویسنده اش هم حتماً باید یا شاید یک شخص معقول و وطن دوست باشد ولی به نظر میرسد که آګاهانه یا غیر نا آګاهانه ګرفتار یک تلۀ تلقین کاذب شده باشد و کوشیده اند که در بستر دلسوزی مواضع ملی و حساس را با تجهیزات غیر مرئی و خطرناک مجهز کرده باشد و می کوشد به این تلقین ناروا رسمیت ببخشد که ګویا طالب یعنی پشتون و پشتون یعنی طالب در حالیکه واقعیت های عینی و میدانی این فورمول و این معادلۀ بی بی سی ګونه را کاملاً رد می کند.من شخصاً با بسیاری از پشتون ها تماس نزدیک دارم، بجز افراد معدودی اکثریت پشتون ها حتی پشتون های جنوب هیچګونه سمپاتی و پیوند فکری و عقیدتی با هسته های طالب ندارند.امروز از پینه دوز ګرفته تا طلا دوز همه میدانند که یک بازی بسیار پلید و نا جوانمردانۀ بازیګران بزرګ در ارګ و رګ و مغز و قلب و خون و جیب این مردم مظلوم در جریان است. بنا بر این توقع این است که وطندوستان و منورین راستین و قلم بدستان و مقاله نویسان دلسوز اګر راستی هم دارای شهامت اند باید به بپا خیزند و نه تنها سګهای درنده و حواله شده را افشاء کنند بلکه حواله کننده ګان و مربیان اصلی این سګهای درنده را به ملت شریف افغانستان و جهانیان معرفی کنند.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
05.10.2015 |
|
محترم الله محمد اگر میفهمیدم که جناب شما آنقدر غرور علمی دارید که صرف یادآوری تعریف تاریخ باعث توهین به عظمت شما میشود ، در هیچ حالتی این یاد آوری را نمیکردم. چونکه صادقانه عرض شود که نه قصد توهین به جناب شما را دارم و نه جنجال ناحق برای پورتال وزین افغان جرمن آنلاین میخواهم. من از اشعار پخته ذکر شده در یادداشت های شما باید می فهمیدم. این هم یک بیت بیدل بیمثال تحفه برای شما که دری شعر گفته و ایرانی و فارسی نگفته و البته سویه و پختگی اشعارش از درک پوره آدم های عادی مثل من بالاست. به وضع سرکشی لطف تواضع دیدهام بیدل به چشم مصلحت تیغم به عرض امتحان ابرو
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.10.2015 |
|
عزیزو زماافغانانو! د نن نه پوره دیرش کاله پخواء مې، کله چې په ویاړمن کابل کې ژوند کاوه، یو شه دراک ټولن پوه دوست مو لاره، ما ملګرو به هغه ته د استاذ خطاب کاوه او هغه به تواضع کوله. هغه څه، چې ما د دغه استاذ نه په تکرار اوریدل، هغه ما او ملګرو ته ویل: « زمان سه بعد دارد:ماضی، حال و استقبال!ماها به اساس ماضی، حال خویش را ارزیابی و میسازیم، به اساس حال استقبال خود را ارزیابی و میسازیم. هیچ فرد نمیتواند و صلاحیت آنرا ندارد، که ازین سه بعد زمان یکی بعد آنرا به اراده خود حذف و یا قیچی کند». نن، چې یو څو د ګوتو په شمېر زمونږ ګران افغان شخصیتونه په سر کې معظم استاذان اکادیمیسن اعظم سیستاني صاحب او عبدالله کاظم صاحب زحمت باسي، دهیوادد معاصر تاریخ مهم مسایل په مستند ډول په لیکنو کې ترتیب کوي، خپل عالمانه نظر هم پرې ورلیکي، مونږ لوستونکي افغانان ک نور لاس نشو ورکولای، نو راځی، چې حد اقل د انصراف د مطرح کولو پر ځای یو سر د تعظیم دغو افغان شخصیتونو ته خو ټیټ کړو. په درناوي |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.10.2015 |
|
بعد از عرض سلام و احترام. دو سه هغته هم خودم خراب بودم و هم کمپیوترم، آنهائیکه از نام و قلم بنده نفرت دارند به بزرګی خویش ببخشایند، من هم روزی ده ساعت در پی بدست آوردن لقمۀ حلال تلاش می کنم و در وقت فراغت جائی برای چشم چرانی و ګوش چرانی و قلم چرانی ندارم بجز تختِ سماواتِ دیجیتالی افغان جرمن و یک پیاله چای خوردن دیجیتالی در کنار هموطنان عزیزم ، که جای تشکر و سپاس دارد از انجنیر صاحب قیس جان و همکاران عزیزش که برای ما امکان نشست و برخاست درین سماوات زیبا و خوش موقعیت فراهم نموده است که آرزو داریم هر کدام شان نود و هشت سال و یا کمی بیشتر زندګی خوب توأم با مؤفقیت داشته باشد. سالها پیش یک فکاهی ادبی را شنیده بودم که همین چند لحظه قبل یادم آمد ، فکاهی در مورد نحوۀ لهجه های مختلف و زیبای مردم زیبای سرزمین زیبای ما میباشد ، فکاهی ازاین قرار است: متن مکالمۀ اصلی و صحیح اینست: " مغازۀ قنادی قاری قاسم ،قند و بادام کاغذی را به قیمت مناسب می فروشد" برادر هراتی ما جملۀ فوق را اینطور تکلم می فرماید؛ "مغازۀ غنادی غاری غاسم، غند و بادام کاغذی را به غیمت مناسب می فروشد" کاکو کندهاری جملۀ فوق را اینطور تکلم می فرماید؛ "مغازۀ کنادی کاری کاسم ،کند و بادام کاغذی را به کیامت مناسب می فروشد". برادر کابلی ما جملۀ فوق را اینطور تکلم می فرماید؛ "مغازۀ قنادی قاری قاسم ،قند و بادام قاغذی را به قیمت مناسب می فروشد" ( عرض کنم با اینکه بنده منسوب به یکی از این سه شخص میباشم ولی به اصالت و برتری زبان و سمت و قوم و فرهنګ هیچ عقیدۀ ندارم و فقط به برادری ملی و انسانی عمومی عقیده دارم) با توجه به ساختار و مکانیک حنجره و حلقِ هر یک از این برادران، استدلال شان درمورد صحیح بودن تلفظ،توجیه پذیر میباشد، بنا بر این ملاحضه قضاوت هر هموطن عزیز ما در مورد تاریخ و اشخاص تاریخی، نیز میتواند توجیه پذیر باشد، البته قضاوت کردن در مورد شخصیت های تاریخی ما مقتضی 'یک نوع جرئت و شجاعت و از خود ګذشتګی میباشد که فقدان این اوصاف موجب نرسیدن به یک توافق فکری جامع ګردیده و میګردد و نکتۀ دیګری مهم این میباشد که اینګونه بحث ها زمانی نتیجه میدهد که امواج متلاطم و مخرب فعلی ( که کشتی وطن ما با آن مواجه هست) کمی فروکش کند، ورنه اګر بپذیریم که ادامۀ بحث های تاریخی ضروری میباشد پس این واقعیت را هم پذیرفت که همین امروز نیز در تاریخ قرار داریم،نتیجتاً اګر احوال دیروز قابل بحث باشد ( که باید باشد) احوال امروز نیز قابل بحث باید بوده باشد.تشکر |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
04.10.2015 |
|
برادر محترم راستگو صاحب باز هم سلام به همه تان!
بنده فقط غرض آرامش و صلح بالایی موضوعی که اضافه از کافی بالایش بحث می شود نظر آغای "امید" را تایید کرده بودم ونوشته ام که: "امید است به واقعیت های امروز توجه و تحلیل صورت پذیرد." نه زیاد و نه کم چونکه نامبرده این را تاکید نموده است. شما گفتنی تان را با شروع اسم وی می کردید، اما نی قسمیکه از شیوع نوشته تان معلوم است ما را احمق واوشتوک فکر کرده این طور شروع می کنید:
"محترمین الله محمد و زمری کاسی اگر از گذشته درس نگیریم در تحلیل امروز برداشت درست نخواهیم داشت"، این طرز نوشتن و برخورد که شما متوجه آن نیستید خودش توهین آمیز است."
از یکدو نفس صبح هم ایجاد شفق کرد هستی دم تیغیست که خون همه کس ریخت
تا بکی گیرم عیار صحبت اهل نفاق اتفاق دوستان چون سبحه دلکوبم بس است
بیدل
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
04.10.2015 |
|
محترم الله محمد لطفا به صراحت شرفتمندانه بفرمائید که شما در کجای تذکر اینجانب در مورد تاریخ و سیاست و اشخاص محترم تذکر داده شده ، نوع تذکر ،موضوع تذکر ، توهین را تشخیص کردید؟ نوع جوابیه گنگ و سردرگم شما برای خودتان معنی دارد ، نه برای کسانی که صادقانه به تاریخ و سیاست و بازی گران سیاست و تاریخ می نگرند و در جستجوی حقیقت هستند.
|
 |
اسم:
شريف الله شاغاسي محل سکونت:
كابل
تاریخ:
04.10.2015 |
|
بله آقای نبیل شما خوب حدث زده اید، اسم من مستعار است، اين هم شماره تليفون من، مستقيم ميتوانيد با من به تماس شويد( ٠٠٩٣٧٩٩٤٢١٥٣١). شما كه درين أواخر به كابل و مزار سفر كرده ايد و عكس از بابا را در جاده ها نديده ايد، تعجب آور نيست، چون تمام شهر از عكس هاي قاتلان مردم افغانستان مملو شده است، جاي براي وزنزانات أصيل باقي نمانده است، اگر گوشه هم جاي خالي براي يك عكس وجود داشته باشد، ما مناسب نميبينم كه عكس يك افغان وطندوست، ترقي خواه با رحم در رديف، حبيب الله ها، مسعود هاي رباني ها، جنرال داودها، سيدخيلي، فهيم ها، مزاري ها، عطا محمد ها و دوستم ها نصب گردد... شما هيچ قصه از زمان اعليحضرت نشنيده ايد، معلوم كه نشست و برخاست تان با كساني بوده است كه همه از افتخارات جنگ هاي دهه نود مي گفتند، از چور و چپاول ميگفتند، از زر أندوزي و بچه بازي هاي شان حكايه ميكردند، ما تا جاييكه با محاسن سفيدان خود نشسته همه از خوبي هاي آن دوران ميگويند، اگر دوكاندار است، يا دهقان، يا إستاد. پوهنتون وغيره... شما ميتوانيد شرايط آنزمان را از آهنگ اخير فرهاد دريا كه مطلع آن است " او غايتا چه غاتا بود" حدث بزنيد، ولي سمت شما معلوم است و دلائل را نمي پذيريد. شما طوريكه معلوم مي شود پيرو هما كساني هستيد كه عكس هاي شان در جاده كابل نصب است، بِنَا با بحث با شما به نتيجه نميرسيم... تشكر |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
03.10.2015 |
|
جناب محترم آقای شاه غاسی به گمان اغلب اسم شما مستعار است اما مهم نیست. نظر مبارک شما را در قسمت روش نشراتی پورتال و سمت دهی پورتال افغان جرمن آنلاین را به سمت مشخص مطالعه نمودم. چنانچه بنده از نوشته شما برداشت می نماید برای شما یک نظر مقدس است همانا مدح سرائی به شاه و اگر دوستی به دیده انتقادی به همان دوره برخورد نماید لادرنگ مهر کمونیستی یا شعله ای به جبین نویسنده می خورد. از اینکه شما پورتال را به خاطر نوشته های انتقادی متهم به کمونیستی، شعله ای, ستمی و حتی سقاوی می نمائید دور از هرگونه حق بینی است و بجز تهمت و بدنام کردن پورتال انگیزه دیگری ندارد. دوست گرامی من در این چند سال اخیر متواتر به افغانستان میرفتم، باور کنید یک شخص را هم در کابل یا مزار شریف که بیشتر در آنجا بودم، نیافتم که حتی حکایت از همان دوران مقدس شما را نماید و به نیکوی یاد کرده باشد و یا کدام تصویری از بابای شما را مشاهده کرده باشم. دیوار های کابل پر از از تصاویر اشخاص مطرح در افغانستان بود به جز از تصویر ظاهر شاه, پس نظر به دید شما همه مردم افغانستان کمونیست, شعله ای و یا سقاوی هستند؟ یک پورتال ملی را که زمینه تبادل نظر را برای شما دوستان بدون هرگونه امتیاز و مزد در اختیار گذاشته، به جای امتنان میخ کوب می نمائید. چیزی که اکثریت ما افغانها نه آموختیم، فرهنگ سیاسی و طرز برخورد با دیگراندیشان است.
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
03.10.2015 |
|
محترم راستگو صاحب بنام خداوند بزرگ اول سلام بعد هم کلام!
1- اگر راست می رفتید بایست به "امید" می چسپیدید.
2-می نویسید:"اگر از گذشته درس نگیریم در تحلیل امروز برداشت درست نخواهیم داشت".
کاملاٌ درست فرمودید باید تحلیل کرد نه توهین، به اصلی که ذکر کردید کسی که تحلیل می کند باید رسیده باشد. اینجا میدان نصحیت نیست.
3-"تمام دنیا تاریخ را مطالعه میکنند و بر مبنای آن خوب را خوب و بد را بد تشخصی داده در امور امروز و فردای خود به پیش میروند".
در تاریخ بشر همیشه جنگ بوده که به اصطلاح باید به آن بد گفت .
دانسته نمی شود چرا هنوز هم جنگهای فزیکی، فکری و غیره در بین بشر جریان دارد و درست تشخیص نمی شود چه خوب است و چه بد تا فردای همه ساخته شود.
4-"اگر ما صرف تحقیق گذشته کنیم هم نادرست است و اگر صرف تحلیل امروز کنیم آنهم نادرست است. موازنه و تعادل در هر امری کار درست است.".
شاعر نیستم تا این شعر تان را تحلیل کنم.
5-"آیا این ارتباط تاریخ و سیاست نیست؟" بلی، سیاست تاریخ می سازد و تاریخ سیاست و هر دوی شان را حرص تفوق جوی اقتصادی و سیاسی انسان ها با مریض روحی.
مقصد خلق از تب و تاب هوس موهوم ماند پی غلط کردند از بس جاده ها باریک بود
بیدل
|
 |
اسم:
صالح محمد محل سکونت:
کندهار
تاریخ:
03.10.2015 |
|
لکه څنګه چې نور وروڼه څه وليکل او د ظاهر شاه په اړه کومه ليکنه چې شوې وه ځيني خپه سول او ځيني بيا تائيد کړه, خير هر يو ځان ته بيل نظر لري او د بيلې زاويې ورته ګوري. دومره بايد وويل سي چې ستونځې سته او ستونځې نسي کيدلای چې صفر سي. زه څو کاله مخکې د يو لس ورځني کورس د پاره چين ته تللی , يوه ورځ يو استاد چې هواوي پوهنتون کې ترينر وه نو د خپل حکومت نه دومره شکايتونه ړل چې ما تر اوسه د عبدالله يا کارمل يا سياف نه هم ندی کړی. دا مې دې خاطر وويل چې خلک کله چې د يو چا يا د يو نظام صفت کوي يا يې ردوي, هغه اصلا نورو سره پرتله کوي او بيا شکايت کوي. خير په هر حال, دا چې سيستاني صاحب وايي ظاهر شاه هيڅ ندي کړي دا نو هيڅ څوک ورسره نه مني. ظاهر شاه وکولای سو چې افغانستان د قطبينو په منځ کې آرام وساتي, څومره کسان چې نن په يو ساعت کې وژل کيژي د ده په څلويښت کاله پادشاهۍ کې ندي وژل سوي, زراعتي پروژې, د نهرونو پروژې او د بريښنا پروژې په داسې حال کې چې لويديځ هم دومره شتمن نه وه لکه نن خو بيا هم له هغو سره اړيکې وې چې ځيني پروژې ورباندې عملي کړي. د کابل پوهنتون دومره معياري وه چې دلته انګليسي, پاکستاني, هندي او افرقايي محصلين هم درسونه ويل. د امريکا ويزه دې په يوه ساعت کې اخيستلای سوه, دنيا کې مو عزت درلود, دولت کې دې خبره اوريدل کيدله. هو نيمګړتياوې به وې او موږ هم نه وايو چې د ظاهر شاه دوره داسې وه لکه د عمر فاروق رض د خلافت دوره. وطندوست انسان وه, په مظاهرو کې خلکو د سپي سر خريل او د ده نوم يې ورباندې ليکل خو ده په مقابل کې هيڅ عکس العمل ندی ښوولی. لنډه داچې ناخوالې به خامخا وې خو دا چې سړی ووايي چې ظاهر شاه هيڅ نړي کړي, دا د انصاف نه ډيره ليرې ده.نن دې پروفيسر دنياوال نسي قانع کولای چې طالب او ټول د تروريزم جراثيم او مکروب پاکستان کې ده. الله دې پې ورحميږي. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.10.2015 |
|
محترمین الله محمد و زمری کاسی
اگر از گذشته درس نگیریم در تحلیل امروز برداشت درست نخواهیم داشت. تمام دنیا تاریخ را مطالعه میکنند و بر مبنای آن خوب را خوب و بد را بد تشخصی داده در امور امروز و فردای خود به پیش میروند. اگر ما صرف تحقیق گذشته کنیم هم نادرست است و اگر صرف تحلیل امروز کنیم آنهم نادرست است. موازنه و تعادل در هر امری کار درست است. تحلیل عالمانه و تحقیقی استاد سیستانی در شناخت چهره های که امروز به وسیله عناصری در داخل و خارج افغانستان منحیث مأخذ استعمال میشوند؛ کار مفیدی است. اگر یک جوان افغان شخصیت و منافع و مقاصد صدیق فرهنگ را درست بشناسد امروز شاید کتاب وی را منحیث مأخذ جنگ زبانی و قومی استفاده نکند. نواسه و داماد صدیق فرهنگ در مدت حکمرانی فهیم و عبدالله سفرای افغانستان در کویت و کانادا بودند؛ آنهم در عین وقت و زمان. چه خدمتی فرهنگ برای شورای نظار کرده بود که پسرش وزیر دامادش سفیر و نواسه اش سفیر باشد. آیا این ارتباط تاریخ و سیاست نیست؟ |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
03.10.2015 |
|
په بیلا بیلو افغانی سایټونو کی ما ډیر شطحیات لیدلی و خو یو یی هم د کاندید اکادمسین محمد اعظم سیستانی شطحیاتو ته نه رسیږی. ده په دی برخه کی نوی ریکارد برقرار کړ. دی وایی چی د ظاهر شاه په پاچاهی کی نه جاده او نه شاهراه جوړه شوی که دا رښتیا وی نو د کابل ـ شیرخان بندر، پلخمری-حیرتان او مزار، کابل-تورخم، کابل-کندهار-سپین بولدک، کندهارـ اسلام قلعه او -توره غونډی لویی لاری د چا په پاچاهی کی جوړی شوی؟ د کجکی بند، د نغلو بند، د ډرونټی بند، د سروبی بند، د ماهیپر بند د ظاهر شاه په وخت کی جوړ شو. د کابل بین المللی میدان هم د ظاهر شاه میراث دی. دده به یاد وی او که نه د کابل پوهنتون او د کابل پولیتخنیک هم د ظاهر شاه د سلطنت میراث دی. په پوهنتون کی بی بضاعته محصلین نه یوازی داچی اعاشه او اباته کیدل بلکه جیب خرڅ هم ورکول کیده. د حبیبی لیسه، د نجات لیسه، د استقلال لیسه، (ددوی نوی ودانی)، د نادریی لیسه، د خوشال خان لیسه، د رحمان بابا لیسه، د انصاری لیسه، د محمود طرزی لیسه، تخنیک ٍثانوی لیسه (امریکایی ښونکی)، د کابل میخانیکی لیسه (جرمن معلمین)، د کابل تخنیکم، ابن سینا دا تولی که سیستانی د حافظی د مشکل سره نه وی مواجه د ظاهر شاه په وخت کی جوړی شوی. همدا راز په یو وخت کی د افغانستان ټولو متوسطو ته لیسو ته ارتقا ورکول شوه . په کابل کی د نجونو لیسی لکه زرغونه، ملالی، بلقیس، مریم، امنی فدوی، رابعه بلخی او سوریا تاسیس شوی. په ولایتونو کی د نجونی لیسی هم د ظاهر بابا میراث دی. فابریکی او ګاز او نوری پروژی به پر ځای پریږدو.
د سیستانی چی کومه خبره ماته او شاید ډیرو نورو خلکو ته بیحده مضحکه معلومه شوی وی هغه پر ظاهر شاه دا انتقاد دی چی خپل اولادونه یی بهر ته د تعلیم د پاره و نه لیږل. زه د حبیبی د لیسی نه ۴۸ کاله مخکی فارغ شوی یم او زما یو همصنفی و چی نوم اوس راڅخه هیر دی. ده راته یوه ورځ د ځپل ژوند د یوی ورځی کیسه داسی وکړه: سهار ۴ بجی راپاڅیږم او ځم د ۶ بجو پوری خټه جوړوم او بیا درس ته راځم خو چی د درس نه خلاص شم بیا د ماښام تیاره پوری خشت مالی کوم. زه په دی نه کړیږم چی ایا ده سره د تعلیم د پاره مرسته شوی وی او که نه. څه چی غواړم ووایم هغه دادی چی په همدی حبیبیه کی د پاچا دوه زامن داود او شاه محمود هم شاګردان وو او زما خشتمال همصنفی ته هماغه ښونکو تدریس کاوه کومو چی دی شهزادګانو ته کاوه. زه فکر کوم او دا فکر می ناسم هم نه دی چی د ظاهر شاه د پاره له دی بل لوی افتخار نه شته چی زامنو یی د خشتمال سره په یو مکتب کی درس وایی او یو معلم ته ناست وو. کرزی خو ظاهر شاه رانه وست. امریکا راوست. ظاهر شاه د امریکا په دسیسه پاچا نه شو.
سیستانی دی ددی موضوع د تفصیل د پاره د پیټر تامسن کتاب «د افغانستان جنګونه» ولولی. را به شو دی ته چی ولی ظاهر شاه سره دومره مخالفت موجود دی. دلیل یی دا کیدی شی چی ظاهر شاه او کورنی یی ځانته د اوغان په ځای پښتون ووایی، په ۱۳۱۵ کال کی فرمان صادر کړ چی ټول مامورین دی په دوه کلونو کی پښتو زده کړی (لیکلی پښتو د ظاهر شاه په وخت کی رسمی شوه او ترقی یی وکړه) او تر ټولو مهمه داچی د غره پښتانه یی په مکتبونو کی شامل او ورڅخه یی منصبداران او مامور ین او لیکوالان جوړ کړل. په دی کار په حکومت د یو شمیر خلکو قبضه او انحصار ختم شو. نو زه سیستانی نه ملامتوم که دی د ظاهرشاه په باره کی داسی خصمانه نظر لری. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
03.10.2015 |
|
ممنون از آقای امید و محترم الله محمد خان که موضوعات را عمیق دیده و ابراز نظر کرده اید، مدت ها بود که بنویسم اولا مرده ها را محکمه نکنید، چه اولا ایشان زنده نیستند که از خود دفاع نمایند لذا دیګر از ګورکنی ها و کفن دریدن ها و تسلیخ مرده ها و شهدا دست بردارند و در حالیکه هیچ کدام نه بیوګرافی نویس بودند نه جورنالیست سیاس و نه مشاور یا مشاورین اوضاع سییای و اجتماعی و فقط قلم ګرفتن به دست افسانه ها و شنیدګی ها و آوازه های سر چوک درج کاغذ ګردیده است. و منکر از آنکه این مردم مثل ما و شما مردم شریفی بودند که قربانی سیاست های بسیار بزرک و سیستم جهانی ګردیده اند و آن هم از طریق دور دسترخوان نشینانی که نا فهمیده در دست قدرت جهانی بودند و با کرکتر های چاپلوس مابانه ای خویش فقط برای خود میسنجیدند و بس. یک تعدادی را که هنوز زنده ام شخصا میشناسم. ولی به ګفته ای شما محترمین حد اقل فایده ای آنرا کسی میتوانداظهار نماید که آیا به وطن مشترک ما و به حال یتیم و بیوه و مسکین در به در وطن ما چه مفیدیت دارد؟ حیرت آور است که چه بګوییم و که خواهد شنید؟ |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
03.10.2015 |
|
دوستان محترم بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی همه تان به تایید نوشته محترم آغای امید، امید است به واقعیت های امروز توجه و تحلیل صورت پذیرد.
بجرم زندگی است این که می برند بسر گدااز دلق و شه از حب جاه در زنجیر
آفتاب سخن بیدل |
 |
اسم:
امید محل سکونت:
هالند
تاریخ:
03.10.2015 |
|
سلام به خوانندگان محترم پورتال وقتې مواد منتشره در این پورتال را به خوانش میگیرم بجز چند تنې که با احساس مسئولیت وطني مینویسند دیگران یعنی آنهاییکه در پورتال بستره انداخته اند و در زمان حاکمیت خانواده بحیی همه کاره بودند و یا به خانواده های وابسته به در بار ارتباط دارند ۰ امروز در وطن بلا کشیده ما افغانستان چې میگذرد انسانها کشته میشوند و شهرها ویران میشود۰ این انسانها را هم نیروهای دولتی هم مخالفین مسلح وهم نیروهای اشغالگر میکشند و نویسندگان این پورتال درمورد محمد داود و محمد ظاهر مینویسند در صفت و مذمت آن دو عقده های خود را خالی میکنند که سخت آزار دهنده است. شب گذشته طیارات امریکایی یا ناتویی شفاخانه دکتران بیدون مرز را درکندز بمبارد نمودند و زندګی ده ها تن را ګرفتند آیا در این مورد بنویسیم یا درباره اینکه داود خان خوب بود یا بد۰ تاریخ درمورد خانواده آل یحیی قضاوت خود را نموده است۰ نوشته اخیر جناب احسان لمر ،خاطرات زندان شادروان عبدالملک عبدالرحیم زی ، غلام محمد غبار وپژوهشګران دیګرماهیت اصلي این خاندان را نمایان میسازد۰ بیایید که درمورد امروز و فردای وطن باندیشیم نه در مورد دیروز ما که د آنهم نلایی نبود۰ طی چند روز اخیر برای کندزیان ، کندز به جهنم مبدل ګردیده است لکن در این پورتال درمورد این محشر مقاله بچشم نمیخورد کجاست آن وجدان بیدار که در زمینه احساس مسؤولیت کند و در این باره بنویسد چرا در کندوز ، یا هلمند، غزنی ، فراه و بدخشان جنگ جریان دارد ؟ عامل اصلی ادامه جنگ چیست و راه حل چی خواهد بود؟ امیدوارم متصدیان افغان جرمن این نوشته را نشر کنند و این نوشته موجب رننجش خاطر برخی ازدوستان نګردد۰ با احترام
|
 |
اسم:
داكتر محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
02.10.2015 |
|
د افغان جرمن انلاین درنو لوستونکو ته سلامونه اګر چی انلاین خپلو لوستونکو ته سپارښتنه کړي وه چی نور په ظاهر خان او داود خان تبصری مکوي خو د مضامینو د تعدود او د لیکونکو یکطرفه قضاوت زه هم دی ته اړ کړم چی صرف دومره ولیکم چی ظاهر خان خدای او ملت د ټولو قضایو په ارتباط مسوول دي دا که هاشم خان کري یا شاه محمود خان یا داود خان او یا د خپله او یا یی نورو ،صدراعظمانو ، وزیرانو ، والیانو او قاضیانو کلکم راعاوکلکم مسولو عن رایتهي بنا په د حدیث د نبي کريم ص ظاهر خان په ورځ د قیامت د افغانستان د مظلوم ملت ځوابګوي دې د الله ج په وړاندی په دی بهانه ځان نه شي خلاص وی چی ما نه غوښتل خو داود خان وکړل حقیقت خو دادي جی ظاهر خان منحیث د پادشاه باید خپل ایماني او وجدانی رسالت ادا کړي وی خو ظاهر خان د ملت په غم کی نه وه خپلی چړچه یی کړی سردار داود هر څه چه وه خو مسولیت پذیر او وطندوست مشر تیر شوی پخپل شخصی ژوند کی ښه مسلمان وو او اولادونه یی هم فاسد او بی باکه نه وو وما علینا اللبلاغ |
 |
اسم:
شریف الله شاه غاسی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
02.10.2015 |
|
جای نهایت تآسف و تآثر است که امروز وبسایت که زمانی بننام وبسایت وزین افغان جرمن مشهور بود به یک وبسایت ستمی و بهتر بګویم سقاوی تبدیل شده است، نویسنده ګانش ګه ګاهی مدافعین ارزش های تاریخی و کلتوری افغانستان بود امروز به تاریخ و ارزش های ملی ما حمله ور شده اند، اولین بار از زبان شخصیت نویسنده و مورخ می شنوم که به ادعا های سقاویان مهر صحه میګذارد، رهبران و شاهان پر افتخار مارا به خیانت و تجمل پسندی متهم میکنند. آقای سیستانی لرزی بر اندامم ایجاد که وقتی نوشت که در تاریخ افغانستان هیچکس خدمت نکرده است، چشمش جاده بزرګ کابل هرات را ندید، صرف نبود کنارآب را در طول این راه انتقاد کرد، در حالیکه در تمام شاهراه ها هوتل و تشناب تانک تیل و دیګر سهولت ها از طرف دولت نه بلکه از طرف سکتور خصوصی ساخته می شود. به چز از عبدالرحمن خان، امان الله خان و داوود خان کسی دیګر در افغانستان خدمت نکرده است، این جمله آقای سیستانی مشابه همان جمله ستمی های پدرامی است که میګویند ؛ در افغانستان دو پاچا مستقل ګذشته است، یکی حبیب الله بچه سقاو و ربانی؛ مشاهب است. دیګر این وبسایت وزین نه بلکه محل تبادله نظریات مزخرف، توهین به تاریخ و قهرمانان ما بوده، من یقین دارم اګر پیش روی این اعمال ستمی ها و شعله ها ګرفته نشود، این وبسایت به مرکز تبلیغات ماویست هاو کمونیست های قسم خورده مارکسیستی تبدیل خواهد شد. اعلیحضرت بابای ملت شخصیت بی نظیر در تاریخ افغانستان اسنت، اولاد خوب داد خدا است، که ازین نعمت اعلیحضرت محروم شده است. از آقای سیستانی بپرسید، سن شما که از هفتاد تجاوز کرده است، باید فرزندان بیشتر از چهل سال داشته باشید، لطفا از کارروایی شهزاده ګان خود به ما معلومات دهید؟ که ما بدانیم که تو یک پدر خوب بودی و اولاد نیک و وطن دوست تربیه کردی، من مطمین هستم که درین بخش ناکام مطلق هستید بهتر است به کسی اتهام بسته نکنید... |
 |
اسم:
شریف الله شاه غاسی محل سکونت:
ُکابل
تاریخ:
02.10.2015 |
|
دوره تقاعد آقای سیستانی فرارسیده است. من زمانی شنیده بودم که درجه دانشه علمی نزد اشخاص ذکی و لایق، آهسته بلند میرود، بعدآ به نقطه اوجش میرسد، درین مرحله این عالم از نگاه علمی کامل شده و همه چیزی وی روی حقایق استوار می باشد، این مرحله مصادف است به اوج شهرت این عالم. ولی نقطه اوج تا دیری بقا نمیکند،ظرفیت پذیرش علمی در دماغ این عالم به صفر تقرب میکند، در اثر بعضی عوامل ناشناخته شاید بیشتر اعتماد به نفس بیش حد، چون هرچه تا حال گفته است مورد استقبال مردم قرار گرفت است، دست به بعضی حرکاتی میزنند که خیلی مضحک، بی اساس، غیر مستند می باشد. اینجاست که مردم اصطلاح را بکار می برند که "فلانی دانشمند از فرط دانش و علم دیوانه شده است". این تبصره را در ارتباط به نوشته بی اساس عقده مندانه و احساساتی آقای دانشمند ما کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی در مورد اعلیحضرت ظاهر شاه تحت عنوان " ظاهرشاه چه چیزی را از خود بیادگار ماند؟؟" نوشتم. درین نوشته آقای سیستانی به نکاتی ارتباط گرفته شده است که اصلا با عنوان نوشته یعنی " ظاهر شاه چه چیزی را از خود به یادگار گذاشت؟" در تناقض جدی قرار دارد. وی ظاهر شاه را به انجام ندادن یک لست از کار ها متهم میسازد که برعکس باید این لست در کاردگی هایش ذکر میشد، مثلا " نه کدام قصروکاخ مجللی، نه کدام باغ وچمن پرگل ودرختی ونه کدام شفاخانه مردانه يا زنانه ای، نه کدام کتاب وکتابخانه ای، نه کدام گالری نقاشی ھای ھنری، نه جاده ونه شاھراھی، نه پرورشگاھی برای پرستاری يتيمان بی سرپرست ،نه کدام بند و نھر و رودخانه ای برای آبياری زمين ھای تشنه لب کشور، نه کدام ميدان ھوائی ملی يا بين المللی ای، نه کدام پوھنتونی ونه کدام ليسه يا کودکستانی، نه کدام فابريکه وکارخانه ای،نه کدام موسسهء خيريه ای، نه کدام چيزی که برای بازماندگانش مايه مباھات باشد، از ظاھرشاه برجای نمانده است" بسیار مضحک است، خواننده گان محترم خوب میدانند که این لست چیز های است که تا امروز هم ملت ما مدیون اعلیحضرت ظاهر شاه است، و هیچکس ازین لست خدمات دوره چهل ساله اعلیحضرت انکار کرده نمیتوند، دشمنان قسم خورده افغانستان که هیچ رهبر افغانستان را قبول ندارند، بر ظاهرشاه اتهامات بی اساس مانند عیاشی و زندگی مجلل و قصر نشینی وارد میکنند. آقای سیستانی برعکس اعلیحضرت ظاهر شاه را متهم میکنند که چرا قصر های مجلل مانند مغل های هندوستان نساخت، حد اقل درین نوشته از یک اتهام بزرگ بالای اعلیحضرت ظاهرشاه را میتواند برائت دهد، یعنی هیچ توجه به ساختن قصر های تجملی نکرد... ما میدانیم که قرنها قبل ساختن عجایب جهان، قصر ها دیوارها، بالاحصار ها وغیره به اثر استثمار، قساوت وظلم واستبداد حاکمان آنزمان ساخته میشد، انزمان ها چون تکنالوژی مدرن امروزی وجود نداشت، اگر باغ بابر ساخته شده است، اگر بالاحصار ها، دیوار زنبورک یا دیوار چین یا اهرام های مصر و یا بت های بامیان همه وهمه اگر چه ارزش تاریخی سیاحتی دارند ولی در عین زمان یک لکه ننگ و نشان از نهایت ظلم، قساوت واستبداد حاکمان آنزمان را نشان میدهد که به شانه یی انسانهای ضعیف و نحیف این همه را ساخته اند، قصر های مجلل کدام درد مردم را دوا نکرده است، خوب است و برپدر ظاهر شاه رحمت که نساخت، ما مدیون دوره طلایی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه هستیم که لست بالا یعنی پوهنتون ها، لسه ها، مکاتب، شفاخانه ها، پل ها بزرگ، سرک ها و شاه راه ها، شهر ها، فابریکات برق و فابریکات تولیدی، امنیت او مصوونیت همه و وهمه را تا امروز وجود دارند به ما به یادگار مانده است. اگر قرار باشد اقای سیستانی به همین منطق پیش برود، من منحیث یک برادر شان، از شان تقاضا میکنیم که دیگر وقت تقاعد تان فرارسیده است و باقی عمر تان را استراحت کنید تا نشود دستآورد های گذشته یی تان هم زیر سوال برود و عاری اهمیت نشود... و سلام. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
02.10.2015 |
|
خوانندګان ګرامی پورتال افغان جرمن انلاین ! تشکر و درود فروان به شخصیت ملی نویسنده پرتوان دانشمند محترم استاد عالیقدر جناب سید عبدالله کاظم . استاد بزرګوار، اجازه بدهید اولتر ازهمه سر تعظیم و احترام به مقام والا استادی و دانشمندی تان فرو اورم. ثانیآ اینکه در این ایام بالای موضوعات مهم و مبهم سیاسی کشور ما افغانستان تحلیل های عالمانه و ریسرج می نماید، و رسالهای تحقیقی مینویسید جهان سپاس ، باور نماید نسل جوان و اینده ساز کشور اسم شما را در ردیف تاریخ نویسان مشهور کشورمان مثل اقای کاتب ، غبار، کهزاد و استاد حبیبی درج اوراق زرین تاریخ خواهد نمود. قلم تان همیشه رسا باد. خوانندګان محترم. باور نماید تا تاریخ ۲۰۱۵/۳۰/۹ تصور و برداشت من از شخصیت محترم عبدالملک خان عبدالرحیم زی چیزی دیګری بود . وقتیکه اوراق کتاب زندان ان مرحوم که توسط اقای داود سلام ملکیار دیروز در سایت وزین افغان جرمن انلاین نشر ګردید بکلی نظرم درباره ان محترم صد درجه تغیر نمود، پیش از خواندن ان سطور فکر میکردم که اقای عبدالملک عبدالرحیمزی واقعا شخصیت ملی دارای کرکتر عالی شخص با دانش است ، ولی بعد از خواندن چند صفحه اوراق کتاب وی بنام ( ارمغان زندان ) به این نتیجه رسیدم که وی نتنها شخصیت ملی نیست بلکه یک ادم کوچه و بازار است. من در این نوشته چند صفحه یی این جناب که وی این اثررا بعد از کودتا هفت ثور تحت قید قلم در اورده مینویسد. « داودخان بتاریخ هفت ثور روز پنجشنبه ». خوانندګان در اینجا توجو فرماید. ( داوودخان روز پنجشنبه تاریخ هفت ثور ) روز هفت ثور روز پنجشنبه بود نه « شنبه » وی چی بازاری مینویسد و میګوید، وی « غلام حیدر رسولی، عبدالقدیر، سیدعبدالالله، و پوهاند وفی الله سمیعی چوکره های داودخان قلم داد میکند » ولی وی فراموش کرده که از وی کرده مرحوم داوودخان چوکره خوبتر در زمان صدارت دیګر کس نداشت . واقعیت است که چوکره چوکره را خوب میشناسد، نمی دانم مشکل این بزرګوار همرای این اشخاص فوق الذکر از کجا نشست کرده . در ان زمان که وی به زندان دهمزنګ انداخته شد در ان وقت این محترمان شاید محصلین و یا مامورین پایین رتبه دولت بوده باشد، این وزیران در حبس این جناب عالی هیچ نقش نداشتند. چوکره خطاب کردن به این افراد ، نمایندګی از سویه دانش و فهم این وزیر پر اوازه مینماید، همچنان تشکر از نشر کاپی مکتوب سردار محمد داوودخان که جناب احسان لمر انرا نشر نمود. از محتویات این مکتوب واضح میګردد که عبدالملک عبدالرحم زی نه به اساس کدام توطیه سیاسی بلکه به اساس ضعف در اداره رشوت خوری با امر مقام سلطنت از وظیفه سبکدوش ګردیده. برطرفی یک وزیر انهم زندانی ساختن یک وزیر پر اواز بیدون مشوره شاه غیر عملی و غیر قابل باور است. اګر شاه نمی خواست که عبدالملک عبدالرحیم زی برطرف و یا زندانی شود شاه میتوانست مثل که استاد خلیلی را در زمان سلطنت خود و صدارت محمدداوودخان از نزد شهید داودخان نجات داد. وی میتوانست عبدالمک عبدالرحیم زی را مثل استاد خلیلی از نزد محمد داوودخان نجات دهد شاه در ان وقت خلیلی را به حیث منشی دفتر خاص خود مقرر نمود. وی خلیلی را از ګیر مرحوم داوودخان نجات داد.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.10.2015 |
|
محترم نبیل عزیزی آیا معیار قضاوت شما انصاف بیطرفانه و تحقیقی است یا شناخت شخصی و عقاید سیاسی؟ معلوم است که شما دو صفحه از یک کتاب را بدون تصدیق منطقی و تحقیقی در مورد مقاصد نویسنده که مشخص نیست، مقاصد و صداقت چاپ کننده که مشخص نیست ، و روایت کننده محترم داود ملکیارکه مشخص دشمن شهید داود خان است ارجحیت میدهید. در مقابل نقل قول از یک هموطن دیگر را چوت انداز و غیر دقیق اعلام میکنید. شما محترم نبیل عزیزی با کدام انصاف و بیطرفی در کجای نوشته عبدالله خوانده اید که وی نوشته «دلیل اصلی» خواستگاری است؟ برای شما شاید این مسئله هیچ اهمیتی نداشته باشد ، اما آنهائی که مسائل را همه جانبه ، بیطرفانه و انصافانه میبینند همه جوانب یک شخصیت سیاسی را مطالعه میکنند. اشخاص سیاسی که در تاریخ یک ملت نقش بازی کرده اند چه در زندان بودند و چه چوکی و مقام داشتند ،تمام جوانب زندگی شان مطالعه خواهد شد چه بخواهند چه نخواهند. به صورت مثال صدیق فرهنگ کتاب خود را به کمک قوی کوشان شورای نظار ، روان فرهادی ، و در یک مطبعه ایرانی چاپ کرد. وقتی صدیق فرهنگ مینویسد که احمدشاه مسعود و حکمتیار از جمله مهاجرین در پاکستان بودند ، دو تعبیر شده میتواند : یک ـ فرهنگ (20 سال بعد از واقعه پنجشیر و لوگر) نمی دانست که احمد شاه مسعود و حکمتیار اخوانی تربیه شده پاکستان بودند؛ دوم ـ فرهنگ میدانست اما میخواست اینطرف و آنطرف برای اخوانی های قدرتمند چاپلوسی کند. اگر صد ها مثال دیگر در همان کتاب پیدا شد و سابقه فرهنگ هم منطقاً طرز تعبیر دوم را تصدیق کند ، میشود که تعبیر دلخوش کردن شورای نظار را کرد. به همین ترتیب محترم داود ملکیار و شما محترم نبیل عزیزی با یک نقل قول و دو صفحه اعلان نتیجه گیری نهائی کرده نمیتوانید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
02.10.2015 |
|
آقای احسان لمر مینویسد:
حدود پنجاه و چهار سال قبل ازامروزسفیرکبیر امریکا )Angus Ward( با شادروان جنرال عبدالرحیمزی وزیر مالیه بساعت یازده قبل ازظهر وعدهء مالقات داشت." سفیرامریکا نتوانست یا که نخواست بساعت معینه بمالقات بیاید ومدت 45 دقیقه نا وقترآمد. وزیر چون فکرمیکرد که خالف پروتوکول عمل شده وبا آبروی افغانستان بازی شده سفیر را مدت 45 دقیقه در اطاق انتظارمنتظرمیگذارد. موضوع مذاکره تقاضای کمک اقتصادی برای افغانستان بود سفیر امریکا در جواب گفت: امریکا به ریل نشینان پاکستان کمک میکند نه به خر سواران افغانستان ، جنرال عصبانی شده چنین گفت: خبرداری که چوئن الی، صدراعظم چین، سفیرامریکا را درطول هزارمیل باالی خر سوار کرده ازکشور خارج کرد . آرزو داری که ترا باالی خرسوار کرده از افغانستان خارج کنم؟ "
اگر این نوشته واقبعت داشته باشد چطور یک وزیرکشوری محتاج به خاطر چند دقیقه نا وقت رسیدن سفیر اکریکا اینطور برخورد نموده است.
تا الحال فکر میکردم آقای ملک خان یک شخصیت ورزیده در امور ،جلب کمک های غرب به کشور بود اما متاسفانه بسیار ساده اندیش بودند.( اگر این نوشته حقیقت داشته باشد).
اگر وزیر خارجه با او رفتار خوب نکرده حق بجانب بوده ، ودرطرز برخورد ملک خان کدام غیرت و شهامت دیده نمی شود بغیر از حرکت نا عاقبت اندیشانه و ساده .
امید وارهستم با این نوشته ها شخصیت مرحوم را تحت سوال نیاودرید.
درباره آقای میوندوال ، در همین پورتال نوشتید کار <<بزرگ >>صدراعظم صاحب در دوره صدارت شان نصب لودسپیکر ها را از درون پارلمان به به بیرون بود . مسرور باشید |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.10.2015 |
|
کرسی وزارت یا افشای خیانت 48 ساله !
آقای عبدالملک خان چرا آن خیانت هاو جنایات را افشا، نکردند زیرا به مقام وزارت دل بسته بودند یا منافع شخصی را به منافع ملی ترجیع میداد؟
جای نوشته شده که مبارزه به زندان ادامه میدهم و جای نوشته میشود آنها هم علاقه نداشتند که از زندان برایم در آن چند صفحه نوشته های ضدو نقیض زیاد وجود دارد (هنور این صفحات بسیار خوب و برگزیده است .)
کسانی هستند که از اقارب خود دفاع کرده نمی توالند گاهی محترم میوندوال و اکنون این مرحوم میخواهند سر زبان ها انداخته و بهره برداری سیاسی نمایند و بس.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
01.10.2015 |
|
آقای محترم نبیل عزیزی !
درین نوشته ها کدام موضوع فامیلی و شخصی نبوده ( درباره مشکلات فامیلی و گریزان از خانه و خواستار اردواج با فامیل شاه ) . بسیار موضوعات شخصی فامیلی در آن << مشکلات >> موجود است و من هم لارم ندیدم که آنرا بنویسم . موضوع ازدواج یک عنعنه است در ولایات کشور (برای رفع دشمنی و حق تلفی ) امرور هرکس مقاله یا کتاب تاریخی نوشته میکند از قولی کسی نقل قول میکند و تا اندازه فکر میکند با حقیقت نزدیک است.لذا این به اشخاص دانسته ارتباط دارد که آنرا قبول یا رد کند .
امروز یسیاری اشخاص راجع بخود جیز های میگوید( راست یا دروغ ) کسانیکه معلومات دارد راجع به انکه راست میگوید با نه، فضاوت میکند ( بخصوص رمامداران سیاسی ) .
اشخاصی بودند درهمین پورتال از اقارب خود ناجی افغانستان وقهرمان ساختند اما در نوشته های بعدی معلوم شد که آن نخبه (؟) ،حتی به قتل یک صدراعظم دست داشته است . لذا در نوشته ها باید تعمق شود.
اما موضوعات فامیلی طبعآ نقشی بارزی در روحیات هر شخص دارد بخصوص در موضوع فوق .
شمانشان بدهید کدام شخصی نورمال را در جهان ، کنج زندان را ترجیع بدهد ازخانه ؟ |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
01.10.2015 |
|
قابل توجه آقای عبدالله از امریکا نخست جهان سپاس از جناب داؤد ملکیار که معلومات دقیق و با سند را راجع به عدم ترک مرحوم رحیمزی از زندان تحت عنوان " تماس تلفونی شهید میوندوال با مرحوم عبدالرحیمزی" را در اختیار ما گذاشته و با ما شریک ساخته اند. آقای عبدالله چوت انداز خواسته یک سلسله معلومات غیر دقیق " ملک خان و غنیمت دانستن کنج زندان " را راجع به اینکه چرا مرحوم رحیمزی زندان را ترک نه نمود به رشته تحریر در آورد. جناب محترم دلیل اصلی عدم ترک نمودن زندان را خواستگاری یک خانم از فامیل شاه و حتی قصه های فامیلی و شخصی وی را که مربوط به شخص و فامیل وی میشود نوشته اند می دانند. ایشان می نویسد " به قول والی مزار ( محمد عالم خان نوابی) در دوره جمهوریت (که بعدآ دخترش با پسر ملک خان ازدواج کرد) میگفت داود خان برایش پیام فرستاد که از زندان بخانه برود ملک خان میگفت فامیل شاهی باید دختری را برای ازدواج اش پیشنهاد کنندآنوقت زندان را ترک میکنم." دوست عزیز چه ارتباط به ما و شما دارد که ایشان با فامیل خود چگونه ارتباط و بر خورد داشت. آیا برای یک نویسنده در میان انداختن همچو مسائل شخصی دور از هر گونه اخلاق و فرهنگ سیاسی جائز است ؟ ما باید با ارائه معلومات خیلی دقیق باشیم زیرا با همچو چوت اندازی ها ذهن عامه را مغشوش میسازیم. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
دوکتور محمد اکبر یوسفی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
01.10.2015 |
|
ښاغلی محترم ببرکزی ځدران صاحب! ۰۱/۱۰/۲۰۱۵
لمړی سلامونه او احترامات وړاندی کوم. لکه څنګه چه لیدل کیږی، ما هم د «سپتمبر» په ۲۹ نیټه، د «شپیګل آنلاین» مقاله په دری ژبه ترجمه کړی او په همدی «افغان جرمن آنلاین» کښی خپره سوی. خوښ یم، چه تاسی په خوږه او ښکلی پښتو ژبه هم ترجمه کړی. فقط غواړم ، چه ستاسی توجه د ددی لیک، ترجمی ته واړوم، چه په «شپیګل آنلاین» کښی د «ملا اختر منصر» تر عکس لاندی لیکل سوی. پدی متن کښی «شپیګل» د «...پیاوړی شوی دی» کلمات ندی یاد کړی. ممکنه ده، چه سړی دا نتیجه ځینی واخلی٫ اما «شپیګل» پدی کرښه کښی، ندی ذکر کړی. ستاسی ترجمه: « طالبان داسي ښکاري، چې دوی د خپل مشر ملا عمر د مړینې څخه ورسته د پخوا نه اوس نوره ښه سمبال شوي او پیاوړي شوي دي.»
آلمانی متن ته یوځل بیا وګوری: ((Die Taliban scheinen nach dem Tod ihres Anführers Mullah Omar besser organisiert zu sein als je zuvor.)
په درناوی
یوسفی
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
30.09.2015 |
|
تشکر از نوشته تان آقای مایار ! درین چند ماه درباره دو شخصیت شناخته شده که 45 سال قدرت را کشور داشتند نوشته های خواندیم .
طوریکه معلوم است خانمی درین زمینه فعال بوده و این اختلافات را دامن میزند. و آنهم میخواهد با پشتیبانی از یکی و انتقاد از دیگر، کارنامه اقارب خویش را سفید نماید وبس . ورنه کدام دلچسپی خاص به هر دو شخصیت ندارد و چندین بار پدر و کاکا ی هر دو را(نادرشاه) توهین بیجای نموده است .
لذا باید کریدتی به هر دو شخصیت داده که بعد از آنها حکومت های با دو قدرت جهانی و مصرف ملیارد ها دالر صلح و آرامی را به کشور نیاوردند و میلیون ها فرزند این سرزمین ، شهید ، معیوب و مهاجر شدندو هنوز هم این فاجعه ادامه دارد. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.09.2015 |
|
ملک خان و غنیمت دانستن کنج زندان !
درباره آقای ملک خان باید گفت که هر کسی عقل سلیم داشته باشد علاقه ندارد لحظه در کنج زندان باشد.
ازینکه به ادعای ملک خان در حقش ،حق تلفی شده بود بهتر بود بیرون از زندان که گپش زیادتر شنیده میشد مبارزه را ادامه میدادویا میتوانست به مفابل دفتر ملل متحد خیمه زده و دولت را انتقاد میکرد. ازینکه نوشته که اگر بزور از زندان کشیده شود خیانت های 48 ساله دوره فامیل ظاهر شاهی را افشا خواهد کرد . آیا که خودش در پست های بلند دولتی تکیه زده بود جز آن خیانت ها بودیا خیر؟
به قول از نزدیکان فامیلش ، ملک خان که در زندان بود خانم خود را طلاق داد و بغیر ار دیدار پسر کوچکش ،به اعضای دیگر فامیل علاقه نداشت ببیند . و پسرانش ادعا میکردند ما سر سگ را کل میکردیم در مظاهرات به شاه آنرا تشبیه میکردیم .
به قول والی مزار ( محمد عالم خان نوابی) در دوره جمهوریت (که بعدآ دخترش با پسر ملک خان ازدواج کرد) میگفت داود خان برایش پیام فرستاد که از زندان بخانه برود ملک خان میگفت فامیل شاهی باید دختری را برای ازدواج اش پیشنهاد کنندآنوقت زندان را ترک میکنم.
طوریکه دیده میشود با تمام مصروفیت ها داود خان همرای ملک خان با روش خوب برخورد میکرد ورنه از بین بردن ملک خان در کنج زندان بسیار ساده و بسیط بود .
با برادرش هم روابط خوب نداشت لذا از فامیل گزران ، درکنج زندان آب، دانه و جای را غنیمت میدانست. با احترام
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
30.09.2015 |
|
امروز به یک صفحه ای انترنتی دیګر افغانا داخل شدم که سر چوک کابل سالها پیش به یادم آمد. کلماتی در آنجا استعمال شده که من خجالت کشیدم واز آن صفحه بیرون شدم، بخود ګفتم که پایین ترین کلتوری که در بعضی کوچه ها و سر چوک کابل رواج داشت درین صفحه متاسفانه استعمال ګردیده است. دو چیز را حد اقل میتوانم حدث بزنم که باعث میشود یعنی یا مریض روانی بودن و یا تربیه ای خانوادګی. و افسوس می کنم! |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.09.2015 |
|
خدمت نویسندگان و همکاران قلمی پورتال افغان جرمن آنلاین عرض شود اینکه: از مدت طولانی به این طرف همۀ ما و شما شاهد مباحث بین دو گروه خوشبین و کم خوش بین در مسائل سیاسی خاصتاً در قسمت دو زمامدار اسبق کشور عزیز ما( اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان) هستیم، مباحث روز تا روز دلچسپ تر و جالب تر میگردید تا زمانی که موضوع از چوکات لازم آهسته آهسته بیرون برآمده به سوی توهین و کینه توزی بین نویسندگان ما سوق داده شد. لهذا تیم کاری پورتال برای جلوگیری از وخامت بیشتر اوضاع در مباحثات تصمیم گرفت تا موضوع بحث متذکره را فقط در صورت دوام دهدد که توهین آمیز نبوده و تعرض به شخصیت های نویسندگان صورت نگرفته باشد در غیر آن بحث به زود ترین فرصت خاتمه خواهد یافت.
با احترامات فایقه
تیم کاری پورتال افغان جرمن آنلاین |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
29.09.2015 |
|
کتاب نیم صفحه ئی !
یکی از برنامه سازان تلویزیون درباره قرابت خود با محترم کهگدای منشی ظاهرشاه یاد آوری کرده و گفتند تمام بیانات موصوف را وی مینوشتند و یکی از دوستان گفت کاشکی آن بیانات آرشیف شده و کتابی نشر شود. با خود گفتم در دوران 40 سال سلطنت یک بیانیه نیم صفحه بود که در عید ها، جشن استقلال و سال نو با << تغیر عنوان >> از طرف اعلیحضرت پادشاه افغانستان از طریق رادیو پخش میشدوبس.
شاه فقید پروژه هائیکه با زحمات شبانه روزی داودخان اکمال میشد آنرا افتتاح میکردند و آنهم به گفته عباسی صاحب از مصروفیت با << مصاحب >> فارغ میشدند. با احترام
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
29.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین قابل توجه محترمه ملالی جان موسی نظم وخوانندگان گران قدر . بنده با شناخت که از ایشان دارم می دانم از فاکولته حقوق فارغ و یکی از فعالین حقوقی کشور بوده و هستید ، ولی نمی دانم که روی چه ملحوظی نتوانستید ویا نخواستید متوجه فرمان مقام سلطنت درمورد حبس مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیم زی شده با وکالت خود افتخاری با افتخارات خویش برای خود در تاریخ کشور کمایی می فرمودند و هم سبب رهایی آن شخصیت از حبس شدند ، که هم مرحوم محمد موسی شفیق آخرین صدراعظم ده دیموکراسی با ایشان روابط فامیلی داشتند وهم وظیفه شان منحیث حقوق دان ایجاب می نموده، به یقین مطالعه کتاب ,, تاسیس و تخریب اولین جمهوری افغانستان ،، بقلم محترم دوکتور محمد حسن شرق را شاید مطالعه فرموده باشد که در صفحه 96 چنین تذکر فرموده اند ,,چناچه بعد از استعفی محمد داوود بندی های سیاسی که تعداد شان کمتر از سی نفر بودند ، مورد عفو شاه قرار گرفتند و چون نمی خواستند عبدالملک وزیر مالیه از مزایای دموکراسی و الطاف شاهانه بهره مند شوند ، با سر براه انداختن مخالفت ها با محمد داوود آوازه به دروازه ها انداختند که عبدالمک عبدالرحیم زی ، وزیر مالیه مدعی شده اند تا زمانیکه محمد داوود به جرم حبس او محاکمه نشوند از بندی خانه خارج نمی شوند و خوش باور ها ، باور کردند تا سر وصداها رفته رفته به تشویق عبدالملک انجامید و شکایت او از محمد داوود از شورای ملی سر کشید . ووکلای گماشته شده در شورای ملی و عناصر چپ وراست در خارج شورا و بعضی از جراءد شخصی سخنان اغوا کننده ای را میان مردم پخش می کردند . وآنچه واقعیت نداشتند برای بد نامی محمد داوود و پیروانش شاخ و برگ می تراشیدند . تا این که بعد از چند سال غال و مغال و اتهام و دروغ بافی وکلا به این نتیجه رسیدند که در پهلوی ادعای عبدالملک وزیر مالیه اسناد و دلایل حکومت در باره توقیف اش نیز خوانده شود . با جستجوی حقایق در دوسیه عبدالملک فرمان را عنوان صدارت یافتند که موی به سری و کلا شاخ و تنگ کمر شان سست گردید ، زیرا صدارت به فرمان شاه هدایت داده شده بود که . عبدالملک از وزارت مالیه برطرف و توقیف شود ... شما خانم نظام با دانش که دارید ، بازهم تمام موضوعات جاری کشور راکه وطن ما را بطرف بربادی سوق می دهد را بفراموشی سپارید و موضوع چهل دوسال قبل را بدون این که به چراهای آن توجه فرموده ودقت در تحقیق موضوع داشته باشید از در کنجکاوی بی مورد و اختلاف شخصی و علاقه به سلطنت پیش آمده و می خواهید مثل سابق اذهان عامه را از اصل موضوعات جاری کشور دانشمندانه و حقوقی به زعم خود به بیراهه بکشانید که جفا بحق تاریخ کشور آن هم از طرف یک حقوق دان که خچد مدعی است ، بنده بشما پیشنهاد می نمایم که چنین نظرداشت آن هم در مورد خدام کشور چون محمد داوود دور از انصاف چی که حتی گناه نا بخشودنیست ؟ عده ای می دانند که مرحوم شفیق با ملک خان دوستی داشت ، اگر می توانستند مثل دوکتور محمد یوسف خان در رهایی مذکور توجه جدی می نمودند سوال است که چرا فرمان رهایی موصوف را نداند ؟ آیا صدراعظم نبودند و یا کدام مشکلی موجود بود همه دانند و می دانیم که رضایت مقام سلطنت در رهایی مذکور نبوده که شفیق در خلاصی موصوف توجه نکرد . هم چنان دوکتور شرق از چنان شخصیت های نیستند که در دوستی خود پله بین باشند هرگاه توقیف ملک خان از طرف شهید محمد خداوود می بود محترم محمد حسن شرق تا حدودی می توانستند توجه شاغلی محمد نعیم و مرحوم محمد داوود را مساعد فرمایند . هم چنان از نشر کتاب نهایت عالی و پر از محتوای ,, تاسیس و تخریب اولین جمهوری افغانستان که متجاوز از ده سال است سپری شده و فعلآ هم در یوتیوب موجود است ، نمی دانم چرا عده ای خود را ناخبر انداخته و داد می زنند که چرا دوکتور شرق خود نمی گوید ؟ محمد داوود مرحوم عبداملک خان عبدالرحیم زی را خود بالا کشانیده بودند و یکی از وزرای فعالش بودند که جناب محترم دوکتور سید عبدالله کاظم نیز در مقاله پر از محتوای خود در آن روشنی انداخت بودند چرا و بخاطر چی آن را به حبس سوق نماید ، و آن هایی که می دانند که موصوف رئیس خصوصی شاه کشور بود چرا بوظیفه شان متوجه نمی شوند که صدراعظم نمی تواند چنان شخصیت نزدیک به شاه را به حبس بکشاند ؟ نمی دانم چه هدف دارند ؟ که خلاف وزش باد در حرکت اند و قانون کشور را یا ن خوانده بوددند ویا ازآن چشم پوشی می نمایند که فرمان رهایی محبوس از طریق وزارت داخله به محبس واصل شود مدیریت محبس حق ندارد بیشتر از آن تاریخ محبوس را مطابق خواستش خودش در زندان نگهداری نماید اگر اسرار نماید برایش می گوید صاحب شما می توانید متصل زندان بخود خیمه زده و توجه عامه را جلب فرمایید ما شما را اجازه افامت نمی دهیم , در محبس هر کس و هر شخصیت که بوده باشد نزد محبس بندی حساب می شود که مطابق به قانون با موصوف حرکت کند در چنین عقیده بنده را خنده می گیرد که چرا با وصف دانش در علوم حقوق بازهم طفره می روند و نمی دانند که مردم اهداف شان را می دانند باعرض احترام . خان آقا سعید خان آقا سعید |
 |
اسم:
حفیط الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
29.09.2015 |
|
پیشنهادی به نویسنده گان و مسئولین محترم پورتال افغان جرمن.
طوریکه ملاحظه میگردد طی دو ماه اخیر بیشترین وقت و انرژی تعدادی از نویسنده گان معزز این پورتال صرف بحثها درمورد دو شخصیت تاریخی کشورشهید محمد داود خان و مرحوم محمد ظاهرشاه، شاه اسبق کشورگردیده،این امر باعث شده که بخش عمده صفحات پورتال وکلکین تبصره ها طی دو ماه اخیر به این بگومگو های دنباله داراختصاص و توجه به اوضاع جاری کشورکه اینک با سقوط شهر کندز بوسیله طالبان به وضع خطرناک درآمده است کاملأ به حاشیه رانده شود. به عقیده بنده نتایج این بحثها طی دو ماه را میتوان بطور ذیل خلاصه نموده :
۱ - بی احترامی به روان دو شخصیت تاریخی کشور. ۲ - صرف نمودن وقت و انرژی فراوان به موضوعی که اکنون جزۀ تاریخ کشور بوده ودرحل مشکلات کنونی وطن هیچگونه تاثیری ندارد . ۳ - ایجاد نفاق و شکررنجیها در بین نوسینده گان محترم پورتال. ۴ - تهیه مدارک و اسناد به آنهایکه مشکلات کشوررا ناشی ازاستیلای یک قوم میدانند. ۵ - در حاشیه راندن موضوعات بمراتب مهم کنونی کشور.
اینها فقط چند مورد ازپیامد های منفی این بحثها بوده که فوقأ تذکاریافت، در مورد جنبه های مثبت ومعلوماتی باید عرض شود که این بحثها نتوانسته بطورمثال کوچکترین تغیری دراعتقاد این حقیر نسبت به وطن پرستی شهید محمد داود خان بوجود بیاورد ، و اطمینان دارم این جروبحث ها درنظریات و اعتقادات دانشمند عزیزمحترم احسان الله مایار که از نزدیکان مرحوم شاه سابق کشوربوده وتاکنون ترجیح داده اند دراین بحثها سهم نگیرند کدام خللی نسبت به مرحوم ظاهرشاه بوجود آورده باشد.
لذا پیشنهاد دوستانه بنده به شرکت کننده های محترم بحثها اینست که بیشترازین عقب آن دو خدا بیامرز را رها نموده، توجه شانرا بیشتربه اوضاع ناهنجارکنونی کشورکه دراثر تشدید مداخلات پاکستان به مرحله بحران رسیده است معطوف دارند چون در مورد شهید محمد داود خان و مرحوم شاه اسبق کشورطی دوماه گذشته مطالب کافی از طرف موافقین و مخالفین آنها به نشررسید، همچنان به مسئولین محترم پورتال ملی افغان جرمن پیشنهاد مینمایم تا از اول اکتوبر۲۰۱۵ هرگونه بحث ومناظره در مورد شهید داود خان ومرحوم شاه اسبق کشور را خاتمه یافته اعلام دارند. والسلام
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
29.09.2015 |
|
درنو افغانانو! با در نظر داشت محتویات نهایت منطقی و وطن خواهانه استاذ سیستانی صاحب «انتقاد از عملکرد دولتمردان..۲۵ سپتمبر» و تایید کامل نظریات شخصیت محترم قیس کبیر، عرض میکنم: در دهه چهل وقتی اعلیحضرت ظاهرشاه به سفر میرفت، رادیو کابل به شوکت خاص اعلان میکرد: ( والاحضرت شهزاده احمد شاه وکیل مقام سلطنت...)، حال اګر محمد داود خان مشهور در سال ۱۳۵۲ ش مقام سلطنت را به لګد نمی زد، بعد از وفات اعلیحضرت همین احمد شاه جان حالا با این کوایف پادشاه افغانستان میبودند..،؟! میشنوم که این شهزاده زنده و در امریکا سکونت دارد، آیا تا ما افغانها ازین شخصیت غیر عادی کدام فکاهی ملا نصرالدین را هم شنیده ایم که یک چهار نفر افغان کمی خنده میکردند؟ چه رسد درین حوادث مهم سیاسی افغانستان، تاسیس یک حزب ملی سرتاسری در کشور، نوشتن یک کتاب در دفاع از عمل کرد چهل ساله حاکمیت پدرش، نوشته یک مقاله در باره مسایل افغانستان، منحیث پسر شاه چعل ساله افغانستان، رفتن بیک دره کوهی کشور نزد مقاومت مسلحانه طالبان، که او برادران! من فلانی هستم، شما چه میخواهید، بیایید به صلح و آبادانی کشور!! بلاخره از امکانات پږلی دست داشته اعمار یک یتیم خانه، یک شفاخانه برای مردم سخت احتیاج کشور که دران یک عمر عیاشی ها کرده اند....این است اولاده که از بابای ملت باقی مانده است. من دو پسر اعلیحضرت امان الله غازی، والاحضرت داکتر رحمت الله جان و والاحضرت داکتر احسان الله جان را از نزدیک مطالعه کردم، ګب عامی ما هردو ایشان یک پاچاهی شخصیت ها بودند که به افسوس موقع خدمت به افغانسان برای ایشان مساعد نشد. په درنشت سره |
 |
اسم:
داکتر سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.09.2015 |
|
عرایضی مختصر خدمت محترمه خانم ملالی نظام موسی، البته پس از سلام! 1 ـ ذکر خیر شما در هر مقاله یا «مضمون» شمااز این "هیچمدان" موجب خرسندی من میگردد ، ولو که تا قبل از نوشته هایم در مورد شهید داؤد خان بسیار با حسن نظر و تمجیدگرانه بود و اما بعد از آن شکل معکوس را به خود اختیار کرده است. به عبارت دیگر آنوقت ها بزعم شما شخص آگاه و دانشمند بودم، ولی بعداً در جملۀ «قلمفرسایان قسماً شهرت طلب» آمده ام. بهر حال نه آن بالابردنها و نه این پایان زدن ها بر این فقیر اثر دارد و چیزی را کم و زیاد نمی سازد، من همان هستم که هستم! 2 ـ خوشحال شدم که شما در مقالۀ اخیر تان از سه دوره صحبت کرده اید و دورۀ صدارت محمد داؤد خان را یک دورۀ جداگانه محسوب نموده و بدنبال آن از دهه قانون اساسی و بالاخر دوره جمهوری نام برده اید، درحالیکه قبلاً شما دوره صدارت داؤد خان را یک دوره مجزا ندانسته و وقتی سخن از نهضت زنان در آن دوره آمد، شما کریدت آنرا به اعلیحضرت داده و گفتید کارکردهای آن دوره را باید بنام پادشاه ثبت کرد. باین تقسیم بندی معقول اکنون شما متوجه حقیقت شده و خوشبختانه ادعای اول خود را نقض کردید. 3 ـ اینکه پس از نشر مقالات من در مورد شهید داؤد خان از من با نظر انتقادی و مذمت بار یاد می کنید، باور کنید موجب مباهات من است، زیرا هرقدر شما با شدت کلام بیشتر بنویسید به همان اندازه برخود احساس آرامش می کنم. تشکر از این لطف شما. 4 ـ من آنچه در کتاب زنان نوشته ام ، از اعتقاد و باورم سرچشمه میگیرد و هنوزهم به آن باور دارم، مگر آنکه دلائلی مقنع نظرم را تغییر دهد. هنوزهم من نقاط انتقادی بر دوره جمهوری دارم، از آنجمله آنچه شما در نوشته من به آن تمسک می جوئید یعنی انتقاد بر قانون اساسی 1355 در مورد انتخاب رئیس جمهور و نیز نقش کمونیست های افغان در کودتا سرطان و دست های پشت پرده شوروی. وقتی من این موضوع را سالها قبل مطرح کردم، تعدادی با من موافق نبودند. تفاوت نظر من با شما اینست که شما داؤد خان را غیر مستقیم مسئول کودتای ثور میدانید، من برعکس شما تلاش داؤد خان را در راه اندازی کودتای سرطان جلوگیری از فاجعۀ میدانم که در اثر ندانم کاریهای دهه قانون اساسی در کشور در حال تکوین بود. من جداً به این باور هستم که همین اغماض و اغفال چهار صدراعظم (به استثنای شهید موسی شفیق)بود که روسها و در نتیجه جناح های چپ طرفدار شوروی در کشور پای برزمین محکم کردند. متأسف هستم که شما این مطالب مرا با نقل قول های نیمه مکمل مورد سوء تعبیر قرار دادید که شایسته یک نویسنده معتقد به شیوه اقتباس از نظر علمی نیست و چند بار در همین ستون نظر سنجی این موضوع را به شما خاطر نشان ساختم، ولی توجه نکردید. 5 ـ در چند جای نوشته اخیر خود از طولانی بودن نوشته های من اظهار دلتنگی کرده و چنین وانمود ساخته اید که گویا من این توضیحات را برای تحریف اذهان بکار برده ام.(یا للعجب) اگر نوشته های طویل خود را بنام مقاله می نامم، از منتهای شکسته نفسی است، درغیر آن اغلب نوشته هایم که در چندین قسمت در این پورتال به نشر رسیده اند، حیثیت یک "رسالۀ تحقیقی" را دارند. اینکه شما به مطالعه نوشته های کوتاه عادت کرده و از مطالعۀ رساله ها و کتاب ها دلتنگ میشوید،کار خود شما است. 6 ـ بازهم خوشحال هستم که بزعم شما «مضمون» اخیر من در مورد عبدالملک خان بعضی بخواب رفتگان را بیدار کرده و قلم برداشته دربارۀ آن می نویسند، جای شکر است، ورنه تا من این موضوع را به استناد مآخذ متعدد به اصطلاح "نکاویده" بودم، اشخاصی کم معلومات هنوز هم در همان خواب خرگوش بودند و فقط فکر میکردند که نواقص ارقام پلان پنجساله دلیل زندانی شدن ملک خان بود و یا فقط اختلاف او با نعیم خان موجب اینکار گردید، درحالیکه در «مضمون» من انگیزه های مختلف موضوع مورد بررسی قرار گرفته استکه آنهم به استناد منابع و مآخذ دست داشته. 7 ـ آنچه را من در این تحقیق ارائه داده ام ، کمتر از خودم و بیشتر حتی بیش از 80 فیصد آن از مآخذ مختلف اقتباس گردیده است. اگر شما و یا کسانی دیگرانتقادی بر آن مآخذ دارید، کار شما با آن نویسندگان است ، نه با من. شما و یا کسانیکه در گوش شما مطالب را "پف" میکنند که من از ذکر نام شان که در تیلفون با من صحبت داشته اند، خودداری میکنم، باید بدانید که شیویۀ تحقیق علمی را باید جداً رعایت کرد و مسئولیت نوشته های بین "ناخنک" را بدوش راوی نباید انداخت و اگر کسی با آن موافق نیست، میتواند انتقاد خود را مشخص با آن نویسنده اصلی وارد سازد. 8 ـ در نوشته اخیر شما هرچند کوشیدم کدام موضوع جدید را نیافتم، فقط همه مطالب تکرای در نوشته اینجانب بود که با زیر و رو کردن کلمات و عبارات به آن شکل داده شده بود. خوش می شدم که در ان یک نکته جدید را می یافتم تا از ان مستفیض می شدم. 9 ـ مدتها بود که نمیخواستم حرفی در رابطه با نوشته های شما آنچه به من ارتباط میگرفت، جواباً بنویسم، چون میدانستم که فائده ندارد، ولی اینبار ناگزیر شدم مطالبی را پیشکش حضور شما نمایم و شاید از این به بعد دیگر موجب ضیاع وقت شما و خود با این نوع بگو و مگو ها نشوم، ولو هرچه بنویسید، از من جوابی دریافت نخواهید کرد.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
29.09.2015 |
|
آقای عباسی! شما در قسمت فروش جایداد های غیر منقول توسط ظاهرشاه از شاغلی قیس کبیر اسناد خواسته اید، در حالیکه این اقدامات نهایت محرمانه و دزدانه و با احتیاط کامل صورت ګرفته است، آقای کبیر سند را چطور به شما حاضر کند؟ در زمینه یکی از اقارب خانم من که از هم پیک های قدیمی سردار ولی داماد ظاهر شاه میباشد، بنده با کوشش زیاد این مطالب زیر را از وی حصول نمودم: در سال های ۲۰۰۳-۲۰۰۴ این شخص سفر های مسلسل به کشور داشت و در زمانیکه شاه سابق هنوز زنده بود، چنین بیان نمود: « من در مسله فروش ۹۰ جریب زمین (متعلق به شخص ظاهرشاه) در منطقه لته بند سروبی حاضر بودم که زمین اندازه ګیری شد و پول به خاندان سپرده شد، در معمله فروش یک دربند حویلی بزرګ در عقب وزارت داخله از طرف خاندان به یک شهروند قوم هزاره، من حاضر و تحویل پول را ګه ګزاف بود،هم دیدم». من نویسنده در حضور خدایم میګویم که این شخص اضافه کرد: « یک روز در ارګ دو به دو با سردار ولی جان قرار داشتم، وی ضمن صحبت ګفت: فلانی جان! افغانستان جور نمیشه، منافی شخصی تان را تامین کنید...». اګر من بتوانم مشرع تر ازین شخص این مسله را حصول نمایم، در غیر ان آقای عباسی ما زنده باشیم یا نه، مطمین باشید که مردم به خون آغشته افغانستان اسناد تحریری این موضوع را هم یک روز به میدان خواهند کشید. په درناوي |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
29.09.2015 |
|
افقانستان درراه صنعتی شدن تحت قیادت محمدداود خان !
در سالهای حکومت محمد داوودخان برخی اقدامات بخاطر صنعتی شدن کشور درنظر گرفته شد. چنانچه در ماه فبروری سال ۱۹۵۵ قراردادی با چکوسلواکیا برای ساختمان فابریکه سمنت در جبل السراج امضأ شد. مطابق این تفاهم نامه برای تمویل آن به افغانستان قرضه یی به اندازهء ۵،۱ ملیون دالر از کریدت عمومی ۵ ملیون دالری که موعد پرداخت آن پس از ۸ سال پایان مییافت داده میشد.[68]
در ماه جولای ۱۹۵۵ قراردادی میان «شرکت پخته» و شرکت اتریشی «یونیماکس» برای آغاز کارهای ساختمانی این شرکت آغاز شد.[69]
کارشناسان آلمان غرب فابریکه نساجی گلبهار با حجم سالانهء ۳۵ ملیون متر تکه را ساختند. در همانزمان فابریکه نساجی پلخمری سالانه ۱۲ ملیون متر پارچه تولید میکرد.
رشد اقتصادی در سال ۱۹۶۰ تولید بیشتر انرژی برق را میطلبید. در سال ۱۹۶۲ بند برق آبی پلخمری با توان ۹ هزار کیلووات انرژی که بصورت عموم برای مصارف سیلوی جدید، معدن زغال سنگ کرکر و همچنان برای شهرهای بغلان و قندز بکار میرفت، ساخته شد. در پایان سالهای ۵۰ بکمک متخصصان آلمان غرب بند برق سروبی باتوان ۲۲ هزار کیلووات ساخته شد. بنابه دستور صدراعظم داوود در ماه جنوری ۱۹۵۶ وزیر مالیه عبدالملک همراه با رییس صنایع وزارت اقتصادملی سید احمدشاه معصومی از جریان ساختمان بندهای برق نامبرده وپسانتر خود شاه از آنها بازدید کردند.[70]
در چوکات برنامهء صنعتی سازی همچنان بالای رودخانه کابل بند برق نغلو (با توان ۱۰۰ هزار کیلوات)، بند ماهیپر (با توان ۶۶ هزار کیلووات)، بند درونته (با توان ۱۱ هزار کیلووات) ساخته شدند. در شمال افغانستان بند خان آباد (با توان ۱۴۰۰ کیلووات)، بند بغلان (با توان ۳۰۰ کیلووات) ساخته شده و در وادی هلمند و ارغنداب بندهای گرشک (با توان ۲۸۰۰کیلووات) و کجکی (باتوان ۳۳ هزار کیلووات) اعمار شدند.
در شهر مزار شریف بزرگترین فابریکهء برق حرارتی و تولید کود کیماوی (با توان ۴۸ هزار کیلو وات) و در شهرکابل نیروگاه برق حرارتی (باتوان ۱۰۰ هزار کیلووات) بفعالیت پرداختند. همچنان بند برق آبی چک وردک با توان (۴۰۰۰ کلیووات) بکار آغاز نمود.[71]
در سالهای ۵۰ در حومهء کابل (بگرامی) کارخانهء نساجی با ظرفیت ۱۲ ملیون متر پارچه در سال و در شهر مزار شریف فابریکهء نساجی بلخ (همچنان با توان ۱۲ ملیون متر پارچه در سال) ساخته شدند. همچنان در شهرهای کابل و قندهار در حدود ۲۴ کارخانه کوچک تولید الیاف مصنوعی فعال بودند. برعلاوه تکه های پشمی در کارخانه های پشمینه بافی دولتی در قندهار (۱۴۰ هزار متر در سال) و پلچرخی حومهء کابل (تا ۱ ملیون متر در سال) که در آنجاها نخ قالین نیز تولید میشد، فعال بودند. از سال ۱۹۶۰ به بعد تولید محصولات کشباف (جاکت، جوراب و غیره) نیز گسترش یافت. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
29.09.2015 |
|
دوست محترم قیس کبیر!
زحمات شما در خوش نویسی قابل تقدیر است. نظریات شما را با کمال احترام یدداشت کردم. موفق باشید. |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.09.2015 |
|
محترم عباسی صاحب! از حسن نظر تان تشکر. این فقط کمال همنشینی است که شاید اثری بر نوشته های من بخشیده باشد. میگویند بنویس بنویس تا شوی خوش نویس.
محترم عباسی صاحب از اینها گذشته شما همیشه تلاش دارید تا به هر قسمی که شود از مرحوم محمد ظاهر شاه دفاع کنید که معلومدار حق شما است، ولی تلاش نکنید دیگران را با موضع و موقف ضعیف خود متقاعد سازید. شما ظاهر شاه را به گونۀ تبرئه میکنید که چه فائده میکرد اگر پسران شاه تحصیل یافته می بودند یا خیر، چون در مقابل موترران خاد پسران شاه چه کرده میتوانستند. دور نمی رویم و نظری می اندازیم به دستگاه روم در زمان اشغال افغانستان و می بینیم که چه کسانی دور شاه حلقه زده بودند، طور مثال همایون شاه آصفی که جاسوسی روم را برای شورای نظار میکرد و در زمانیکه عبدالله عبدالله کاندید ریاست جمهوری شد، آصفی را به پاس همان خدمات معاون اول خود معرفی کرد. روم در هر چهار دوره( زمان اشغال افغانستان توسط روسها؛ دوران تنظیمی ها و طالبان و بعد هم حملۀ امریکا و متحدین)، در همان رفتار آهسته برو ای خود کاملاً ناکام بود. اگر شاه فرزندان تحصیل یافته، مردم دوست و وطن پرست و بیدار به جامعه تقدیم میکرد، هیچگاه افراد پله بین و بی کفایت به دور او جمع شده نمی توانستند که یک مثال خوب دیگر از این نوع افراد همان مخدوم رهین است. در چنان صورتی فرزندان شاه میتوانستند توجه کشور های غربی و شرقی و امریکا را به افغانستان جلب کنند و آنان را قانع سازند که یک بدیل بهتری نسبت به شورای نظاری ها وجود دارد... در خاتمه میخواهم تذکر دهم که در شرایط فعلی کشور ما جمع آوری اسناد ناممکن نخواهد بود، اما به نفع دشمنان و بدخوهان تمام می شود و ما را از اهداف ما دور و دورتر میکند.
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.09.2015 |
|
جناب تواب وهاب بعد از عرض سلام، امیدوارم صحت شما بهبود یافته و مشکلات صحی تان رفع شده باشد. خدمت عرض شود که محتوای نوشتۀ شما همان مطلبی است که من در همان مختصر درج کرده بودم. توجه کنید: (در افغانستان خوب یا بد فامیل یا نام فامیلی رول بسیار بزرگ در سرنوشت مملکت و مردم داشته و دارد...). پرسش شما در مورد بدست داشتن سند به این میماند که خلقی ها و پرچمی از مردم افغانستان سند کشتار بیش از یک میلیون افغان و تخریب وطن و غارت دارائی های آنرا مطالبه کنند.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
محترم نبیل عزیزی !
با تمام احترام به نظریات شما، بررسی یک دور چهل سالۀ یک مملکت ایجاب مطالعات عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را می نماید که نظریات متکی به تحقیقات علمی بوده و ارقام در هر ساحه به استناد راپور های منابع داخلی و خارجی بطور مستند ارائه شود و باید توانمندی های کشور از لحاظ اقتصادی و منابع عایداتی آن، موضوعات جئو پالتکس و سیاست های رقابتی زور آوران مد نظر گرفته شود. جناب شما که به تائید نظریات محترم قیس کبیر برخاسته اید ایکاش زحمت چنین تحقیق همه جانبه و علمی را بخود می دادید. ذکر فیصدی با سواد پایان تر از نود فیصد باید به استناد راپور های منابع معتبر جهانی مثل ملل متحد، بانک جهانی، بانک آسیایی و راپور های تیم های مختلف که در پلان گذاری افغانستان سهم داشتند می بود. در این صورت ما هم از خیر سر شما چیزی می آموختیم، ارائۀ ارقام چوت انداز در مجالس خصوصی فرق نمی کند واما در یک نشریه ظاهر شدن و اظهار نظر کردن حالا ایجابات دیگر دارد . باید میان دو موضوع فرق قائل شد یکی ارزیابی شخص است و دیگری بررسی حال یک مملکت از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۷۳ که در طول این مدت ساحات مختلف مملکت مورد مطالعه قرار گرفته انکشافات به روی ارقام ارائه گردد. در ارزیابی اولی شخص محمد ظاهر شاه مطرح است که اگر در برابرش به هر دلیلی که است نفرت، خصومت و بد بینی وجود داشته باشد برای تبارز آن هزاران دلیل تراشیده می شود که پسران خوب تربیه نکرد ، مردم را در تاریکی نگهداشت و بی وضو نماز می خواند و عیاش و خوش گذران بود، در این حالت چون قضاوت ها محکم پخته کاری شده برای تغییر آن تلاش بیهوده است و بنده هم سعی بی جا در این مسیر نمی نمایم . اگر بحثی در اثر پیشنهاد شما روی دور سلطنت بازگردد که ده سال صدارت سردار محمد داود خان راهم احتوا می کند و در آن دانشمندان، نخبگان سیاسی و اقتصادی سهم گرفته اظهار نظر کنند بسیار مفید و آموزنده خواهد بود . آقای عزیزی شما موفق و بسلامت باشید.
|
 |
اسم:
عبدالتواب وهاب محل سکونت:
امریکا کالیفرزنبا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
لطفآ در نوشته من ( به جواب جناب قیس کبیر ) اشتباهات تایپی را ببخشید و اصلاح کنید .بهانه را بر خورد بودن فونت ها و ضعف دید چشمان خو می اندازم .باعرض معذرت .با سلام و احترام |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
محترم جناب اقای بارز پس از سلام خدمت عرض میدارم: 1 ـ دلیلی که به نوشته شما و نیز محترم اقای آریا پیرامون دموکراسی و دکتاتوری جواب مستقیم ندادم، اختلاف نظر در طرز فکر من با شما بود و به تأسی از اصل احترام به نظر مخالف نوشته شما را خواندم و اما لازم جواب نیافتم، چون هریک حق دارد نظر خود را بیان کند. خداوند بزرگ این موجود سراپا تقصیر را از غرور به امان داشته باشد. 2 ـ در نوشته خود من نامی از شما و یا شخصی دیگری نبرده بودم که موجب برانگیختگی شما شده باشد، ولی بطور غیر مستقیم بیک موضوع مندرج نوشته شما البته بدون ذکر نام اشاره کرده ام. اما شما در عنوان مقالۀ خود از من نام برده اید. خود منصف شوید و قضاوت کنید که اینکار شما با متن مقالۀ شما مربوط می شد؟ 3 ـ مقالل پرمحتوای جناب داکتر روستار ترکی را به حیث یک تحقیق علمی خدمت خوانندگان عزیز تقدیم کردم تا کسانیکه مسائل را با عمق آن بررسی میکنند متوجه شوند که موضوع از چه قرار است.و اینکه مقالۀ مذکور خوش شما نیامد و از مطالعۀ آن ناقرار شدید، مربوط خود شما است. 4 ـ بازهم تکراراً می گویم، همانطوریکه شما در نوشته های متعدد خود از کرزی و ادارۀ پرفساد او حمایت کرده اید، برای دیگران نیز حق بدهید که دربارۀ یک نظام و یا دیگر نظامو یا یک دوره ابراز نظر کند. استاد ترکی هم به حیث یک افغان حق دارد نظر خود را ابراز کند و هیچکس به شمول شما نمیتواند جلو انرا بگیرد. مراتب فقو عرض شد، امید است مرا از ادامه جر و بحث های بی نتیجه و به اصطلاح »تو بگو و من بگویم» معذور دارید و حق دهید که بعضی مواقع جواب را با سکوت بدرقه کنم با احترام |
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
دوستان گرامی! وقتی نوشته شعرگونه اخیر خویشرا تحت عنوان ( ای هموطن ) بعد از نشر مرور نموده متوجه چندین غلطی تایپی درآن گردیده ازجمله درسطر دوم و اخیر بعوض کلمه ( ز)( زه ) تحریر گردیده و در جای دیگر بین پشتون و تاجک ( و) فراموش گردیده است، هرچند اشتباهات متذکره در مفهوم مصره تغیری وارد نه نموده ولی با آنهم اگر امکان تصحیح آن موجود باشد برممنونیت ام خواهد افزود ،بنده بابت این اشتباه تایپی از خواننده گان محترم پورتال وزین افغان جرمن معذرت میخواهم. والسلام
|
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.09.2015 |
|
پیشنهاد به دوستان پورتال بخش نظرسنجی در قسمت مرحوم سرادر داود خان به نظر من کافی بحث از طرف دوستان صورت گرفت و مانند داستان دنباله دارد خاتمه نمی یابد. پیشنهاد بنده اگر دوستان دور از هرگونه بدبینی و توهین دوره چهل ساله سلطنت را ارزیابی نمایند بحث جالب خواهد بود.
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.09.2015 |
|
جناب محترم آقای قیس کبیر با شما موافق هستم اینکه بعد از چهل سال سلطنت شاه اسبق هچگونه میراثی از خود به جا نگذاشت که باعث نجات مردم ستمدیده ما گردد. بعضی دوستان به این نظر هستند که در دوره سلطنت کسی کشته نشد, ولی چهل سال مردم را در تاریکی و بیسوادی گذاشتن به نظر بنده این خود یک نوع کشتار است. شاه نه تنها پسران خود را نتوانست منحیث یک خدمتگار به وطن تقدیم نماید بلکی همۀ اولاده افغان را که به حساب فرزندان بابای ملت به حساب میرورند با سواد به جامعه تقدیم نماید. در زمان شاه رقم فیصدی بیسوادی در افغانستان بالاتر از 90 فیصد بود. حالا شما خود قضاوت نماید. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
محترم عباسی صاحب از یک طرف شما دعوی حق نظر دادن و انتقاد کردن را میکنید ، از طرف دیگر به قیس کبیر طعنه بهتر شدن نوشته اش را میزنید ، از طرف دیگریکی دیگر را تازه آمده محسوب میکنید ، به سوال های من جواب نمی دهید و مرا معوم الحال چند نامه و بی ارزش خطاب میکنید. قوانین پورتال افغان جرمن آنلاین شما توهین شخصی، مراعات نکردن عفت قلم ، طعنه زدن وغیره را ممنوع اعلان کرده است. خواهشمندم احترامات مرا به شخص خود قبول نمائید . اما اصل صحبت در اینجا و دلیل مخاطب قرار داده شدن شما موضوع ظاهرشاه و افغانستان است: 1. چرا ظاهرشاه هیچ نشانه تاثر و نا آرامی از فقر و بدبختی و عقب مانی اقتصادی افغانستان نشان نداده است؟ چرا اقدامی نکرده بود؟ اگر میگوئید کار صدراعظم ها بود، چرا دعوی میکنید در چهل سال پادشاهی وی این بود و آن بود؟ 2. چرا قانون احزاب را توشیح نکرد؟ 3. چرا صدراعظم ها را مجبور به استعفاکرد ( صدراعظم های که خود ظاهر شاه کابینه را بر آنها تحمیل میکرد)؟ 4. اگر سردار داود شهید به گفته شما و همفکران شما با همکاری شوروی کودتا کرد ، چرا ظاهر شاه به مقابل این عمل شوروی جرئت و قاطعیت نکرد و تسلیم شد وتابعیت نامه فرستاد؟ 5. چرا در تمام دوران جهاد جرئت و قاطعیت اقدام نداشت و با اعلامیه های که دیگران برایش می نوشت مردم افغانستان را فریب داد و در مقابل تجاوز شوروی مقاومت ملی به اصطلاح شما دیموکرات ها را رهبری نتوانست؟ 6. در سال های اخیر وقتی اخوانی ها و زلمی خلیلزاد بالایش فشار آورد چرا ظاهرشاه مقاومت نکرد؟ از چی میترسید؟ 7. بالفرض که ادعای شما درست باشد که خاندان غازی امان الله خان و شهید داود خان هم اموال ملت را فروخته اند( که ادعای بکلی هوائی است) ، آیا ادعای فوث شما چور و چپاول ظاهر شاه را صحیح میسازد؟ آیا ظاهرشاه نمیتوانست بگوید این قطعه زمین کاریزمیر بنام من یتیم خانه ساخته شود؟
|
 |
اسم:
سید خلیل الله هاشمیان محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
از ابتدای ماه سپتامبر و خصوصا در مدت دو هفته سفرم به اروپا، 24 مقاله در مذمت من بنامهای علنی و مستعار نشرشده هرچه بهتان ودروغ و دشنام که در قلم آمده بشخص من، پدر ومادرم، ناموسم، قوم وتبارم، اولادم و ... نوشته و نشر شده است - حتی مرا مفقود الاثر و قابل تفحص اعلان کردند، درحالیکه خبر داشتند که در اروپا بودم. بهرحال، من از انجمله اولتر بجواب آقای انجنیر معروفی میپردازم، ولی وقت بکار است تا 24 مقاله را مرورکنم. |
 |
اسم:
سید خلیل الله هاشمیان محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
نظرمحترم آقای سرور عزیز را پیرامون مقالۀ محترم پروفیسر داکتر سیدعبدالله کاظم تائید میکنم. مقالۀ محترم پروفیسر داکتر عثمان روستار تره کی حدود 30 سال قبل به ارتباط قانون اساسی 1964 دورۀ شاهی یک تحلیل علمی واکادمیک بوده، تاجائیکه من خبر دارم اکثر استادان پوهنتون و اهل خبرۀ افغانستان آن مقاله را بهترین تحلیل از کمبودیها و نواقص قانون اساسی افغانستان خوانده اند. پروفیسر روستار تره کی در رشتۀ حقوق اساسی در کشور فرانسه تحصیل کرده و صلاحیت نوشتن چنین تحلیل راداشته است. از پروفیسر داکتر کاظم که خودشان نیز یک شخصیت اکادمیک میباشند، باید متشکر باشیم که با تجدید نشر آن تحلیل 30 سال قبل، این موضوع را دوباره بیاد هموطنان دادند. اظهار نظر پیرامون تحلیل پروفیسر روستار تره کی مستلزم صلاحیت علمی ومسلکی میباشد، البته هر کس میتواند بالای یک موضوع تبصره و اظهار نظر کند، اما نظر ذیصلاح تا غیر ذیصلاح فرق میداشته باشد. اینکه ار تحلیل علمی و اختصاصی پروفیسر روستار تره کی ، بمسایل اعتقادات شخصی او تجاوز شده است، قابل تاسف است -این روش که درین پورتال رو به تزئید میباشد، بنظرمن باید از آن جلوگیری شود. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
سروران پورتال. لطفآ عوض نوشته سابق من این نوشته را اګر میخواستید انلاین نماید. بخاطر یکه در نوشته قبلی من یک موضوع را فراموش نموده بود. ان موضوع را در این نوشته زیاد نمودم ، توجو شما را خواهانم با عرض ادب
انتقاد منفی و غرض الود، بهتان و کج بحثی کار اسان است. ولی قناعت کردن یا تسلیم شدن به حقایق انهم که منافعی شخصی افراد در ان دخیل باشد کاریست مشکل . یکی از دوستان در این پورتال نګاشته که ، فامیل شهید مغظم سردار داوودخان و غازی بی بدیل شاه امان الله خان هم جایدادهای خود را فروخته، و پول انرا به خارج انتقال داده ( فااغتبرو ) این را ګویند غذر بدتر ازګناه. من در سال ۲۰۰۳ با یکی از دختران شهید سردار داودخان که فغلا در کشور سویس زندګی میکند تماس تلیفونی ګرفتم و از وی خواهش نمودم لطفآ کابل بیاید و غم جایداد خود را بخورید ، ان موصوفه در جواب سوال من ګفت ، که قاسم جان من استحوانهای پدرم را نمی فروشم. بګذار هر کسی که ان را میخورد نوش جانش، بلی اقای منتقد. امروز دختر غازی شاه امان الله خان و یکی دو نواسه شهید داوودخان در کابل زندګی میکند، انها درشرایط کابل که نی کدام معاش دولتی و یا از کدام مدرک دیګر معاش داده شود ندارد که انها از ان معاش مصارف و مهارج خود را تمویل کند، انها به ان شهرت و نام نیکی که در جامعه افغانی دارد مجبور هستند بخاطر زندګی کردن در کابل که در این وقت و شرایط مصارف زیادی را ایجاب میکند، انها ناکزیر هستند تا بخاطر امرار حیات مجبور اند یکمقدار جایداد را بفروشد تا امرار حیات نماید. دختر غازی امان الله خان فعلا در کابل موسسه خیریه را بنا نموده ، وی اګر یک مقدار زمین را می فروشد بخاطر مصارف خود میفروشد نه بخاطر اینکه ان پول را بخارج مثل دیګران انتقال نماید. من و هزارن افراد وطن شاهدیم که نواسه شهید داودخان و نعیم خان باغ کارزمیر خود را دوبار احیا نموده، منزل شخصی شهید داودخان در شهرنو به بسیار بی عدالتی و ظلم در وقت حامد کرزی از نزد ورثه شهید داودخان بزور دولت وقت به یک پول ناچیزی ګرفته. که تا حال دولت پول ان زمین را به اولاده شهیدان تادیه نه نموده، باغ چهلتن پعمان داودخان در وقت کمونستها غصب دولت شده، و تا خال تحت تصرف وزارت دفاع میباشد. دوست بی خبر. محمد داودخان مثل دیګران نبود و نیست، داودخان در وقت حیات و قدرت خود که به حیث ریس جمهور افغانستان بود ۷۵٪ زمین و دارایی مورثی خود را به ریاست سره میاشت افغانستان، به دهاقین پعمان، سروبی و چهلتن پعمان بخشید، یک شفاخانه را که به ظرفیت صد بستر بود از پول مورثی کاکا خود ساخت و وی ان شفاخانه را دو دسته به تمام لوازم مدرن وقت به وزارت صحیه تسلیم نمود.اینست فرق بین دو پسران کاکا، اقای محترم عباسی اګر صفحه ۹۸ و ۹۹ کتاب بنام ( تاسس و تخریب اولین جمهوری افغانستان ) تالیف داکتر محمد حسن شرق مطالعه فرماید وی چند سال قبل پیش از نوشتن مقاله پر محتوا استاد محترم داکتر کاظم صاحب در باره حبس و فرمان دارالتحریر مقام سلطنت در باره حبس مرحوم عبدالملک خان که اقای خان اقا سعید در باره ان متذکر و مدعی ګریده ، مفصلا داکتر محمد حسن شرق در باره ان فرمان در صفحه ۹۸ و ۹۹ کتاب خود نوشته و درج اوراق کتاب خود نموده ، راستی که بزرګاه راست ګفتند( شنیدن کی بود مانند دیدن) من تا بحال نمی دانستم که در افغانستان مردمان وجود دارد که حس ششم و هفتم انها انقدر قوی است که از ده یا پانزده کیلو متری بین کابل و پعمان صحبت و علت خنده مردم را میشنود و انرا ثبت و ضبط مینماید. یا الله تو شنونده و مالک قلبهای مردم هستی
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
محترم قیس کبیر!
شما بحیث یک افغان حق مسلم ابراز نظر را در وقایع و گزارشات وطن و دولتمردان، اشخاص و افراد دارید و هیچ قدرتی این حق را از شما سلب نمی تواند. با آشنایی چندین ساله ای که با این پورتال و سبک نوشتۀ همکاران دارم خوشحالم که بهبود قابل ملاحظه در نوشتۀ شما می بینم که واقعاً سزاوار تحسین است. برادر! در وطنی که موتر ران مارشال و معاون اول ریاست جمهوری شد پسر تحصیل کرده ای ظاهر شاه چه کرده میتوانست، ودیگر تحصیل کرده ها در ظرف این چهارده سال برای وطن چه خیری رساندند . اگر لطفاً معلومات ارائه فرمائید که بصورت دقیق مجموع عاید خانوادۀ ظاهر شاه از مدرک فروش املاک شان چند بوده؟ و آیا فروشات جایداد در زمان حیات ظاهر شاه صورت گرفته یا بعد از مرگش؟ ممنون می شوم. این تبصرۀ مختصر بالای نوشتۀ شما به لحاظی است که شما با شهامت نام تان را تذکر داده اید، جواب دادن به تبصره های یک شخص معلوم الحال که هر روز یک نام مستعار نو برایش اختیار می کند و همه میدانند که کی است و پس پرده مخفی شده بیهوده و ضیاع وقت است.
|
 |
اسم:
سهراب ضيا محل سکونت:
امريكا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
خوانندكام محترم افغان جرمن آنلاين سلام! بنده منحيث يك افغان علاقند به مسائل أفغانستان عزيز نظر جناب قيس كبير از جرمني را تأييد و كاملا منصيفانه و معقول ميدانم با جنين نظرات روشن ميتوان به مسائل افغانستان پرداخت بقلم شان بركت. |
 |
اسم:
عبدالتواب وهاب محل سکونت:
امریکا کالیفرزنبا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
جناب قیس کبیر در باره ظاهر شاه می بینم شما مانند دیگر فرموشکاران ووطنداران تان در باره شاه سابق در شناخت و قضاوت تان عجله میکنید .مطلع نبودن ار تاریخ سیاسی افعانستان در قرن گدشته و تحولات سیاسی ان .این نوع اشتباهت را به بار می آورد . در رهبری یگ مملکت مانند ا افعانستان فکر نمی کنم پروفیسور و داکتر بکار باشد ، حالا یک پروفیسورر به حیث ریس جمهور داریم ویک داکتر به حیث یک چیز دیگر ، اما هردو نه تنها موفق بلگه در سرازسیری سقوط خود و مملگت هستند طاهر شاه نام پدر داشت و نام فامیل مردم وی را بنام شاه دلسوز و متعادل می شناختند .همان برای رهبری کافی بود .وچهل وچند سال ضل الله امتوکل الله پادشاه افعانستان بود .در افعانستان اگر کسی پدرت ویا قومت را نشناسد به زور صدها هزار عسکر خارجی هم موفق نخوهر شد ، هر شادی باز و هر پست وپاهین در چنین مملکت که نام ونشان نداشتی هیچ هستی حکومت کدره نمی تواند .که بعد از داوود خان مرحوم تا حال می بینیم .اینکه نوشته بودید ظاهرشاه پول ها را بیرون کرد چه سندی دارید . تحمت ناحق خوب نیست . در بتحصیل شما همه همراه با دوستان باسواد وپرفیسور صاحبان که صبح و شام در این صفحه ه در باره همه چیز می نویسند از خیرات مکاتب دوران ظارهر شاه است .می توانید در تاریخ فامیلی شان یک یا دو نسل پیش رفته وببینید گه گی بودند و چه شدند . خواهش می کنم به مقدسات مروم افعنستان توهین نکرده . موقعیت طبقاتی خور را در جامعه به سبب بودن در یک مملکت خارجی فراموش نکنید.احترام به بزرگان از جمله صفات افغانهای اصیل است . |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
هموطنان بی نهایت محترم کاسی صاحب و سعید صاحب !
کمال امتنان دارم که نوشتۀ من مورد علاقه و توجه شما قرار گرفته افتخار اظهار نظریات شما را کسب نمود. کاسی صاحب محترم! از اظهار نظر و توضیحات شما جهان سپاس، در بیان واقعیت ها موضوع طرفداری و مخالفت شخصی مطرح نبوده و آنچه مسؤلیت قلم بدستی و وجدان بیدار حکم می کند باید بدون هراس تبارز داده شود. عدول از این اصول گناهیست نا بخشودنی. بازهم ممنون حسن نظر و تائید شما از واقعیت ها. محترم سعید صاحب! شما بحیث دوست محترم آقای حسن شرق از روابط حسنه ایشان با دیگران بیشتر معلومات دارید. من صرف نکات نظر خود را پیرامون نوشتۀ شما در مورد توظیف نمودن آقای شرق توسط داود خان برای سپردن کاپی فرمان پادشاه به محمد رحیم مصاحب، که شما از محترم حسن شرق روایت نمودید، با امانت داری ابراز نمودم. عقل، منطق، قرائن و شواهد قضاوت را در ظلمی که به حق عبدالملک عبد الرحیم زی روا گردید بدون شک بسوی یک شخص که عبارت از محمد داود خان است مسیر می بخشد. اگر این موضوع توسط محمد ظاهر شاه در ابهام نگهداشته شد، جمهوریت و استقلال داود خان بحیث رئیس کل اختیار دولت بهترین فرصت برای افشای حقیقت بود و عادلانه ترین اقدام دائر نمودن محکمۀ اختصاصی و ثبوت بیگناهی عبدالملک خان عبدالرحیم زی و اعادۀ حیثیت مرحومی بود که چرا صورت نگرفت شاید محترم شرق در زمینه روشنی انداخته بتوانند موضوع گشت و گذار خوش و خندان آقای شرق را در پغمان با سفیر شوروی، اگر توجه فرموده باشید، از منابع تحقیقی محترم س.ع. کاظم نقل نموده ام و سخن من نیست.
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.09.2015 |
|
میخواهم به عنوان یک افغان مستقل که نظر و مفکورۀ خود را در مسائل کشور دارد یک نظر کوتاه در یک مورد خاص در همین دریچه بنویسم و مسؤل نوشته و نظر خود، خودم هستم و این به هیچ وجه جانب داری از یکی یا دیگری نیست. در مورد مرحوم محمد ظاهر شاه و فروش جایداد ها و خارج کردن پول های فروش آنها از افغانستان، باید بگویم که اگر لااقل از آنهمه پول و سرمایۀ گزاف، بقدر یک غدود هم برای کشور و مردم خود بجا می گذاشت و همه را از افغانستان خارج نمی کردند. یکی از دلایل اصلی آن میتواند تربیت ناسالم فرزندان و بازماندگانش باشد. امروز با تأسف یک نفر در فامیل شاه مرحوم وجود ندارد که بتواند کار خیری برای کشور خود انجام دهد، یا در گذشته ها انجام داده باشند که امروز مردم افغانستان میتوانستند بالایشان حساب کنند. امروز اولاد های مهاجر و بی بضاعت افغان ها در غرب و هر جای دیگر که امکانات تحصیلی برای شان میسر بود، به بهترین درجات علمی رسیده اند. محمد ظاهر شاه به حیث پادشاه مملکت به بسیار آسانی می توانست یک و یا دو فرزند خود را جهت تحصیلات عالی به خارج بفرستد و...
در افغانستان خوب یا بد فامیل یا نام فامیلی رول بسیار بزرگ در سرنوشت مملکت و مردم داشته و دارد و ظاهر شاه متأسفانه در چهل سال سلطنت خود نتوانست یا نخواست تا لااقل یک فرزند خدمتگار برای کشور خود تربیت نماید تا مردم کشور به گرد او جمع شوند. ایکاش ظاهر شاه و یا خانواده اش اقلاً از آنهمه دارائی، یک یتیم خانه یا یک مکتب ابتدائی برای مردم خود بجا میگذاشتند، تا لقب بابای ملت را از طرف مردم و نه از طرف تیم کرزی کمایی می کرد، که نکرد. نه شاه مرحوم و نه فامیل و خانواده اش، چنین احساسی برای وطن و مردم خود نگذاشتند. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
محترم عباسی ، امید است کمیته مرکزی که شما را به حیث خوشامدگو و مدافع بعضی همکاران افغان جرمن آنلاین مقرر کرده اند به من منحیث یک نظر دهنده قدیمی تر از سردار عزیز ، هم اجازه اظهار نظر بدهید. امیدوارم پافشاری شما بر دیموکراسی اصولانه تر از ظاهرشاه باشد که بنا بر اسناد رسمی نشر شده در همین پورتال افغان جرمن آنلاین شما ظاهر شاه ده ها بار گفته بود که وی تجربه دیموکراسی برپا کرده (یعنی یک بازی آزمایشی ) و یکبار هم ظاهر شاه صریحاً گفته که در اثر این تجربه توقعات مردم بلند رفته . ظاهر شاه تا دلش خواست عیش کرد ، غم مردم بیچاره افغانستان را نخورد و گناه هر جنجال را به گردن دیگران انداخت، صدر اعظم ها را موقع کار نداد و مجبور به استعفا کرد، قانون احزاب را توشیح نکرد، و هر موقعی که ضرورت به جرئت رهبری و اقدام بود میدان خالی کرد: 1. هیچ نشانه ای که وی از فقر و بدبختی و عقب مانی اقتصادی افغانستان کدام تاثری داشته باشد دیده نشده است. 2. قانون احزاب را از ترس توشیح نکرد. 3. زیر فشار چپ و راست صدراعظم ها را مجبور به استعفاکرد ( صدراعظم های که خود شاه کابینه را بر آنها تحمیل میکرد) 4. اگر سردار داود شهید به گفته شما و همفکران شما با همکاری شوروی کودتا کرد ، چرا ظاهر شاه به مقابل این عمل شوروی جرئت و قاطعیت نکرد و تسلیم شد وتابعیت نامه فرستاد؟ 5. در تمام دوران جهاد جرئت و قاطعیت اقدام نداشت و با اعلامیه های که دیگران برایش می نوشت مردم افغانستان را فریب داد و در مقابل تجاوز شوروی مقاومت ملی به اصطلاح شما دیموکرات ها را رهبری نتوانست. 6. در سال های اخیر وقتی اخوانی ها و زلمی خلیلزاد بالایش فشار آورد یکبار دیگر جرئت رهبری و مقاومت را نداشت. 7. این استدلال شما که دو غلط مساوی به صحیح است قابل سوال است. بالفرض که ادعای شما درست باشد که خاندان غازی امان الله خان و شهید داود خان هم اموال ملت را فروخته اند ، آیا این چور و چپاول ظاهر شاه را صحیح میسازد؟ آیا ظاهرشاه نمیتوانست بگوید این قطعه زمین کاریزمیر بنام من یتیم خانه ساخته شود؟
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
با تأسف مشاهده میگردد که با روش نقد یک اثر یا نوشته به زعم تعدادی چه طرف گیری ها و تألم پذیری ها صورت میگیرد. در حقیقت نقد نمودن نوشته ای اولتر از همه به ارزش آن می افزاید که خواننده ای را جلب نموده و نظر و عقیده ای را در زمینۀ رد و یا قبول فراهم نموده است. محترم آقای بارز، که بدون تردید یکی از فضلای مطبوعات بیرون کشور میباشند، در همین پور تال آرشیفی دارند که اگر از ورای قسمت دید چادری مستعار نویسان امکان پذیر باشد، میتوان به آثار، عقاید، استدلال و استناد ایشان آشنایی پیدا نمود. این قلم در نوشته هایی چند در گذشته نقیض بعضی از نظریات شان قرار گرفتم که دلیل نمیشود که منحیث یک انسان حتماً ایشان اشتباه نموده و یا من کاملاً حق به جانب بوده باشم. خوشحالم که آزادی های فکر و بیان چنین حقی را بما اعطا نموده است که در پناه احترام متقابل، باید دلیل گفت و دلیل شنید.البته نقد آقای بارز را در مقالۀ اخیر شان تمجید مینمایم. آمدیم سر موضوع بسیار غیر قابل باور حق داشتن و حق نداشتن به اساس مراتب علمی و عرضۀ ماستری ها و داکتری ها. یا الله! اگر همان طور که هموطن محترم سردار عزیز، استدلال می نمایند حق اظهار نظر و یا نقد مسائل مربوط به ملت افغان را باید به آنانیکه مدارک تحصیلی در دست دارند محدود نمود، پس باید ایشان از عرصۀ یکسال به اینطرف که این پورتال با مسامحۀ ادارۀ آن، میدان تهاجمات صنف چهار و پنج مکاتب ابتدایی وطن قرار گرفته است، همه قلم و نوشته ها را قلع و قمع نموده و مخصوصاً دریچه ها را کاملاً صفاً صفا مینمودند. براستی برادر محترم و معزز، شما تا بحال کجا تشریف داشتید؟ امید است خوف از شناسایی، خدای نکرده جناب تان را مانند یکی دو نفر دیگر وادار به استعمال چادری ننموده باشد که هوای تازۀ کافی که برای سلول های مغزی ضرورت است، در داخل آن برقع، چندان جریان نمی نماید. مطمئن باشید که اعصار استبدادی معاصر وطن به تاریخ پیوسته است، هیچ ترسی برای ما و شما موجود نیست. امیدوارم در امن و امان باشید.
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
28.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . قابل توجه جناب محترم انجنیر صاحب احسان الله مایار و خوانندگان گران قدر . محترما : بنده بخود اجازه نمی دهم تا با جناب محترم مایار صاحب که خود فرموده اند یکی از حامیان سلطنت و به حلف وفاداری خود پابند هستند از در نقد پیش آیم ، و نظر به سابقه کاری شان در کشور حق دارند که رعایت احترام شان از طرف بنده شود و خود را مکلف به آن می دانم ولی عرض دارم این که در آن روز که محترم دوکتور صاحب شرق به منزل بنده تشریف داشتند ، برادر انجنیر صاحب در سال 2007 و در همان روز مصاحبه محترمه بی نظیر بوتوهه صاحبه را در تلویزیون پاکستان و جهانی شنیده بودند با عصبانیت به منزل بنده تیلفون و فرمودند که داوود خان چه حق دارد در مورد پشتونستان با بوتوهه مذاکره نماید بنده برای شان عرض نمودم حبیب جان لفطآ اعصاب تان را راحت داشته باشید دوکتور صاحب شرق همین جاه فعلآ تشریف دارند سوال خود را بگویید از حضور شان تقاضا می نمایم که جواب تان را بگویند و ذریعه نامه به خدمت شما ارسال می نمایم جناب شان آرام شده و سوال خود را طرح فرمودند ؟ به دوکتور صاحب سوال شان را عرض نمودم فرمودند که حبیب جان کیست ؟ بعرض رسانیدم که فرزند نایب الحکومه صاحب مرحوم مایار گفتند خوب ایشان پسر والی صاحب هستند حق دارند بالای جمهوریت عصبی باشند ؟ و در مورد سوال شان با رعایت امانت داری جواب گفته و بنده را مامور پاک نویس آن کرده و همه هدایت شان را به آغای مایار ارسال و ایشان در اخبار افغانی تولنه آن را چاپ و بعدش هم ذریعه تیلفون هم تشکر فرمودند وهم معذرت خواستند که چرا بشدت علیه رهبر جمهوریت عصبی شده بودند . دوکتور صاحب شرق و سیاست شان را مخالفین شان اطلاع دارند هرگاه سوالی باشد می توانند عنوان بنده ایمیل فرمایند تا از حضور شان معلومات و هدایت شان را بعرض دوستان محترم برسانم والی نظریات صفحه فیس بک ، به فرموده یکی از دوستانم ,, رفاقت سر پلوان است ،، دل کس حرف کسی را قبول می کند یا نی ؟ باعرض ارادت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
27.09.2015 |
|
محترم آقای سردار عزیز!
به پورتال افغان جرمن آنلاین صفاه آوردید.
در علمیت و دانش هردو شخصیت محترم، سید عبالله کاظم و عثمان روستار تره کی، تردیدی وجود ندارد. هر اثر علمی و لو که به سطح عالی علمی و بر مبنای تحقیقات نوشته شده باشد قابل نقد است( ستودن ویا انتقاد کردن) و منقد ولو که درجۀ علمی اش برابر به نویسنده و محقق نباشد، آزادی اظهار نظر حق مسلم او بوده ملاحظات و اندیشه های خود را در هر مورد بخش یک اثر تبارز داده می تواند، محصوصاً شخصیتی به فهم و دانایی محترم آقای بارز. این پورتال دموکرات درب اظهار نظر را به روی کسانی که دانش شاگرد صنف هفت را ندارند نه بسته است. آقای نعیم بارز که از نویسندگان چیره دست و غاور این پورتال اند همیشه قوی، مستدل و منطقی می نویسند و این پورتال شاهد بسی نظریات متفاوت من و بارز صاحب در یک مورد خاص بوده که با رعایت ادب و اخلاق مطبوعاتی رد و بدل شده. در نقد آقای بارز بر مضامین محترم سید عبدالله کاظم و عثمان روستار تره کی کدام خلای منطقی و علمی نیافتم. شما هم بجای تبصرۀ توهین آمیز تان می توانید قلم برداشته بر هر سطر و هر بند مضمون آقای بارز نقدی داشته ملاحظات خود را بنویسید. در دنیای متمدن امروزی در پرتو انوار معرفت و دانش و احترام به ارکان دموکراسی انسان ها را فارغ از نژاد، دین و رنگ پوست و سطح تعلیم قابل احترام می داند و پیروی از این اصول تحقیر و توهین نمی پذیرد. نظریات محترم روستار تره کی به ارتباط دمو کراسی و ممالک فقیر جهان سوم و لو که بیحد علمی و تحقیقی است در فقدان پیشنهاد راه سوم میان دموکراسی و دکتاتوری قابل مکث است.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
27.09.2015 |
|
پورتال افغان جرمن آنلاین ! مقال پُر محتوی با رعایت جمله ارزش های واردهٔ انسانی برادرگرامی آقای عباسی را زیر عنوان «مکثی بر مضامین دو نویسندهٔ محترم افغان جرمن آنلاین» از نظر گذشتاندم. استدلال قوی آقای عباسی در قبال ارزش های دیموکراسی و رعایت متون آن قابل وصف است. محتوی نوشتهٔ شان روی مدارک مهم و واقعی استوار است که در موارد شک و شبهه وجود ندارد. میخواهم مختصر اشاره و اضافه نمایم که چند روز قبل در مورد یکی از مهمترین اسناد تأریخ معاصر افغانستان به قلم محترم کاندید اکادمیسن سیستانی زیرعنوان « انتقاد ازعملکرد دولت مردان، رکن اساسی دموکراسی است!» مطالبی نقد و نشر شده است که الحق در باره ایجاب مکثی را می نماید. برادر محترم عباسی بالای ضابطه های دیموکراسی و رعایت اجزای مهم آن که بنیاد دیموکراسی بالای آن نهاده شده و استوار است مفاهیمی را مطرح نموده که روح مطالب در آن مضمر است. در نوشتهٔ محترم سیستانی با اهمیت ترین مطلبی که بعقیده بنده قابل غور وتدقیق است گزارشی از قلم محترم خان آقا سعید است. با جناب خان آقا سعید از سالهای 80 عیسوی باینطرف از پشاور می شناسم و بارها باهم در کتابفروشی کوچک شان در پشاور با هم صحبت میسر شده و احترام متقابل بین ما وجود دارد. در مطالب مهم تأریخی بایست سعی شود تا بالای کوچکترین زوایای موضوع روشنی انداخته شده و از اظهارات چشمدید شاهد های عینی با امانت کامل استفاده نمود. برای اینکه خرخشه ای از ذهنم در مورد پذیرفتن ادعای دوستم آقای خان آقا سعید زدوده شود میخواهم به چند دیدگاه خود اشاره نمایم. - آقای داکتر محمدحسن شرق منحیث شاهد عینی در امریکا وجود دارد از وی درخواست می نمایم که مردانه وار در مورد صدورفرمان پادشاهی و امر حبس مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیم زی چشمدید خودرا به خوانندگان اظهار داشته صحت و یا ثقم آنرا تصدیق نمایند. - تا جائیکه بنده منحیث مأمور سابق دولت شاهی افغانستان معلومات دارم بنده صدور چنین فرمانی را در مورد حبس یکی از اعضای کابینهٔ حکومت افغانستان از قیاس و تصور خود دور دیده و فکر میکنم اشتباه ننمایم. در نوشتن سطور بالا خاطرهٔ در ذهنم تداعی نمود که مدتی قبل درهمین پورتال یکی از محترمان نوشته بودند که قوماندان امنیه یک ولایت تصاویب مجلس وزرای افغانستان را به حضور شاه پیش می کرد و پادشاه بالای چهارتراش نشسته بدون اینکه محتوی تصاویب را مطالعه کنند آنها را امضاء می کردند. فاعتبروا یا اولی الابصار - در اخیر می خواهم مختصر یاد نمایم که بنده دورهٔ احتیاط را در اردوی شاهی افغانستان با رتبهٔ بریدمن به سر رسانیده ام و در روز ترخیص در حضور خداوند لایزال و زیر سایهٔ عَلم مبارک و بیرق شاهی افغانستان دست بالای قران گذاشته و به ارزش های والای میهنم بشمول حراست از نظام شاهی سوگند نموده ام که به آن تا اخیر عمر وفا دار خواهم بود و خیانت نخواهم کرد. باعرض حرمت
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
27.09.2015 |
|
به ارتباط نوشته ای محترم آقای عارف عباسی روی نوشته های دو برادر محترم دیګر، بلی عباسی صاحب شما از کلمه ای اول تا آخر تان واقعیت را نوشته اید و موضوع این و آنرا که نزد عبدالرحیم زی فرستاده باشد کاملا غلت است و فقط مکتوبی در محبس به وی از طریق وزارت داخله داده شد و امضای تسلیمی مکتوب را از وی تقاضا نمودند.من موضوع را از درون خانه هم خبر دارم و به دو شخصیت داود خان و نعیم خان احترام بی حد و حصر دارم و قسما به این خاندان متعلق هستم از بسی واقعات خبر دارم که معضله ها اول از درون خانه یعنی مخالفت شاه ولی خان با این دو برادر ولی هردو محبوبین سردار شاه محمود خان بودند که تا زمان زندګی اش ازین دو حمایت میکرد.منتها به بند انداختن عبدالرحیم خان عبدا لرحیم زی قرار ګفته ای شما عباسی صاحب ابعاد بسیار وسیع خارجی دارد که از مخالفت های داخل خانه استفاده ګردید. یعنی هر کسی که در مقام بالا از طرف امریکا مورد احترام قرار میګرفت برای اروپای غرب که همچنان خالق مارکسیزم لنینیزم و لینین در شهر زیوریخ برای دو سال تحت تربیه و مغزشویی به کمک آلمان وغیره قرار ګرفغت، در ممالک خورد قابل قبول نبود. جنګ های فرانسه و انګلیس تا سال های ۱۸۶۴ یا ۶۸ شکل دیګری را ګرفت که تا حال هم در پشت پرده جریان دارد. این هم یک بحث بسیار وسیع است که درین جا فعلا نمیګنجد.و با عرض احترام |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
27.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . قابل توجه جناب محترم عباسی صاحب و خوانندگان عزیز . محترما : خلاف تصور شما قراریکه بنده از زبان یکی از اقوام نزدیک مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیم زی وزیر اسبق مالیه و یکی از سیاست مداران پیشین کشور شنیده ام ایشان روابط بسیار نزدیک با محترم دوکتور محمد حسن شرق مدیر قلم مخصوص و محمد موسی شفیق که در آن هنگام مدیر قوانین صدارت بودند داشتند . این که شما می فرمایید دوکتور شرق بعد از به حبس قرار دادن ملک خان در پغمان خوشی کنان با سفیر شوروی چکر می زدند ؟ چنین نوشته آن هم به قلم شخصی چون شما بنده و عده ای از آن هایی راکه مسایل دیپلو ماتیک را می دانند سر گیچه می نماید ، بخاطریکه دولت شوروی و همه کشور های جهان ، به سفیر خود چنین اجازه را نمی دهد که درهر جاه و محلات تفریح که خواسته باشند با شخص طرف توجه خود ، خلاف پروتوکول دیپلوماتیک گشت و گذار کرده آن هم شخصیکه در وزارت خارجه وظیفه نداشته و در حالت خنده بوده باشند . سوال بوجود می آید کی نزد آن ها موجود بود تا حرف های شان را ثبت نموده باشد که بخاطر ملک خان و حبس وی خوشحالی داشتند ؟ این که شما حضور شاه کشور را در حبس موصوف هیچ کاره محاسبه می فرمایید ؟ قضاوت جناب عالی بوده خدا کند حیثیت شاه کشور را زیر سوال نبرید که منحیث تماشا چی در راس کشور قرار داشتند ؟ اگر حبس وزیر مالیه مذکور خلاف اراده شاه صورت گرفته بود ؟ چرا در دوره ده ساله دیموکراسی نام نهاد در مورد خلاصی ملک خان تصمیم نگرفتند ؟ آیا کدام مشکلی ویا ترس از شهید محمد داوود داشتند ؟ چه مشکلی بود که فرمان عفوه موصوف را صادر نفرمودند ؟ این واضح است که خود تصمیم به حبس شان داشتند و تا آخر می خواستند که بصورت گنگ در انظار عامه جلوه کند ؟ |
 |
اسم:
سردار عزیز محل سکونت:
غزنی
تاریخ:
27.09.2015 |
|
محترما! دو نوشتۀ بی نهایت متفاوت از نگاه سطح علمی و دانشی محترم دوکتور سید عبدالله کاظم و محمد نعیم بارز را در رابطه به مضمون تخنیکی و حقوقی جناب دوکتورعثمان روستار ترکی خواندم واضح است که دو دوکتور با شناسایی های که از کار ریسرچ دارند مبتنی بر همان شناسایی وریسرچ علمی کار وقضاوت می کنند. آیا شخصی مانند آقای بارز در رشتۀ مربوط حائز درجۀ بلند علمی میباشدکه صلاحیت قضاوت را بالای کار های محترمان دوکتور کاظم و محترم دوکتور روستار ترکی به خود داده است! در مقالۀ مسئله واضح نیست.
با احترام محمد سردار عزیز |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
26.09.2015 |
|
محترم افغان شخصیت او د دری د ادب استاذ پوهندوی شیما جان غفوری، سلام! دیدار و معرفت من و خانم من در محفل تفویض لقب «استاد ادب دری» بدست شخصیت مبارز کشور ما پروفیسور سید خلیل الله هاشمیان صاحب، برایمان نهایت خوش آیند و برای شما جای افتخار بزرګ یوده است. اهداء کتاب «آه نارسا» از طرف شما برای ما همچنان مایه خوشی مااست، من ازین اثر ارزشمند شما اینک صفحه ۱۰ و ۱۱ را باز کردم و از منظومه تحت عنوان «مبارک باد جمهوری» چهار بیت آخری را درین دریچه برای افغان های عزیز باز می آورم:
مبارک باد جمهوری برای ملت افغان برای ملت بیچاره و حیران و سرګردان مبارک باد جمهوری بخاک باستان مان بخاک باستان و آن جلال و فرشاءن آن
کابل- واصل آباد ۲۸/۴/۱۳۵۲ شمسی
طوریکه دیده میشود، شما این منظومه را دو روز بعد از اعلان نظام جمهوری تحت زعامت مرحوم محمد داود خان از احساس ملی تان سروده اید، راستی هم که استقبال مردم افغانستان از نظام نوین همګانی بود.
په درناوي |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
26.09.2015 |
|
یکی از نویسندګان محترم این پورتال مینویسد که ( حزب مساوات محمد هاشم میوندوال ) حزب سوسیال دیموکرات بود. نمی دانم این بزرګوار از روی چی و کدام دلایل و وصول حزب دیموکرات ملی مساوات محمدهاشم میوندوال را حزب سوسیال دیموکرات خطاب میکند. در اینجا هیچ شک و شبهه وجود ندارد. که یک اندازه نظریات حزب مساوات میوندوال نزدیکی به مرام حزب افغان ملت داشت، ولی حکم کردن قطعی که حزب مساوات یک حزب سوسیال دیموکرات است ! یا بود دور از حقیقت و واقعیت است. امروز اکثریت قاطع روشنفکران به این عقیده و باور هستند که مرحوم شهید داوودخان در تحلیل اخیری و نهایی خود یک سوسیال دیموکرات بود. پیش از ان که حزب مساوات چند نفری عرض وجود کند، حزب افغان ملت به رهبری مرحوم غلام محمد خان فرهاد مرام حزب خود را به اساس و اصول احزاب سوسیال دیموکرات بین المللی بلخصوص حزب سوسیال دیموکرات المان غربی ان وقت عیار ساخته بود. تیوریسن شناخته شده حزب افغان ملت اقای محمد امین واکمن سابق ریس حزب افغان ملت در مورد اصول و پالیسی حزب خود ( افغان ملت ) کتاب نوشته بنام « سوسیال دیموکراسی چیست ». محترم اقای واکمن در ان کتاب خود حزب خود را بنام یک حزب سوسیال دیموکرات که عضویت بین المللی اتحادیه احزاب سوسیال دیموکرات جهانی داشت رسمآ اعلان نمود. |
 |
اسم:
پوهندوی شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
25.09.2015 |
|
با تقدیم سلام و احترامات فایقه حضور هموطنانی که به گونه ای از کار های ادبی ام در این پورتال یاد آوری نموده اند، مراتب سپاس و امتنان خویش را تقدیم می نمایم. با دو بیتی از یک سروده ام شکرانه گویا میخواهم این احساسم را برای شان ابراز نمایم: قلمی که مهر ورزد، به زمین ستاره کارَد خوشا آن قلمبدستی، که چنین ستاره کارَد ..... سخن منِ مسلمان همه کشتن است و بستن کو کجا ملای حاذق، که ز دین ستاره کارَد .... با حرمت و ارادت شیما غفوری
|
 |
اسم:
دکتور محمدنعیم اسد محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
25.09.2015 |
|
جناب محترم اقای استاد امین یار! بعد از تقدیم و سلام احترامات بی پایان مقاله شما را تحت عنوان « بیست دلیل عمده سقوط نرخ افغانی» به دلچسپی مطالعه کردم. شما با مقاله معلوماتی خلص خویش بشکل قاموس اصطلاحات اقتصادی یکی ازموضوعات مهم اقتصادی افغانستان عزیز را، یعنی سقوط ارزش داخلی و خارجی یا به عبارت دیگر کاهش قدرت خرید افغانی را، موفقانه ارائه کردید. تنها احترامانه خواهشمندم تا غرض روشنی ذهنیتم دو موضوع را کمی بیشتر توضیح دهید: اول - منظور شما از صادرات غیر مرئی چیست؟ اگر آنرا تعریف کرده واصطلاح انگلیسی آنرا مانند سایر دلایل بیاورید، به مرهونیتم می افزائید. دوم - شما طور مثال ابراز داشتید که حکومت افغانستان ازانتقال 800 بلیون دالر (ملیارد دالر؟) از میدان هوائی کابل و از انتقال 3 بلیون دالر با استفاده از مدار ک جلعی گزارش داده است.آیا حکومت افغانستان در این گزارش خود از جزئیات 800 بلیون دالر و اقدامات علیه مجرمین اشخاص انتقال داده هم اطلاع داده است؟ و یا اعداد متذکره تخمینی می باشد! موئید باشید
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
23.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین قابل توجه خوانندگان گران قدر . محترم انجنیر صاحب احسان الله مایار وضع کشور ما را دقیق متوجه شده ، به همه ما توجه جدی بکار است تا کوشش کنیم کشور محبوب ما ، با تمامیت ارضی خود که دارد ، اتحاد وهم بستگی اقوام خود را حفظ کرده و کشوری بماند در سازمان ملل متحد که صلح دوست بوده و طرف تایید کشور های جهان منحیث یک با ثبات باشد ان شاء الله |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.09.2015 |
|
مخترم آقای عین الدین صاحب !
در مورد آقای میوندوال در زمان کودتا بخارج بودند کاملآ درست است . موصوف، محترم فرهنگ( که از مخالفان داودخان بود و بعدآ مشاور کارمل کمونیست شد )سفیر در بلگراد بودند را ملاقات نمود.
وقتیکه به کابل تشریف آوردند خواستار ملاقات با داود خان شد طوریکه از لابالای نوشته ها بر می آید با در نظرداشت ملاقات موصوف ، آنرا بحضور نه پذیرفتند لذا میوندوال صاحب با نعیم خان دیدار نمود.
طوریکه پسر نعیم خان ( عزیز نعیم ) از قول پدرش گفته که در نظر بود که وی دوباره بحیث سفیر در واشنگتن مقرر شود . ( دروقت صدارت داود خان هم سفیر بود)
در مورد دیدار آقای میوندوال که چندروز بود یا چند هفته ،یک قصه به یادم آمد که دوستی نو موتررانی را یاد میگرفت با یکی از پایه های علامه های ترافیکی تصادم کرد، بالاخره بعد از چند سالی دوستان ورفقا از آن سرک عبور کردند یکی ار رفیقا صداکرد یادت می آید که آن پایه را زدی گفت دروغ نگو این پایه نبود دیگیش بود. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.09.2015 |
|
محترم ملکیار صاحب
اول- اگر محترم هیواد دوست خارج ار این کیلکینچه بحث آزاد کدام مقاله عریض و طویل بنویسند که نمایش تحقیق نهائی در مورد کدام موضوع را جلوه بدهند و ایشان مدعیات بکنند که به واقعیت مطابقت به نظر نرسد، از ایشان و خواننده های محترم خواهم پرسید که در مورد چه نظر دارند. و اگر نادرستی ادعای شان ثابت شود دیگر مدعیات شان مورد سوال قرار خواهد گرفت. دوم-این موضوع که شما ادعای چند ساعت و محترم هیواد دوست ادعای جند روز در مورد خان محمد خان مرستیال و وزارت دفاع میکنید با ادعای اینکه داود خان شهید اکثراً با دریشی عسکری در 5 سال جمهوری ظاهر میشد در این فرق دارد که در موضوع شما و هیواد دوست اختلاف بر مدت وزارت است، در حالیکه در مسئله دیگر هیچ کس به شمول خود نویسنده مقاله جدی تحقیقی ثابت کرده نمیتواند که داود خان یک ساعت هم دریشی عسکری را در دوران جمهوری پوشیده باشد. سوم- اکر هیواددوست ادعا کرده باشد که در همان روز های اول جمهوری شهید میوندوال برای دیدن داود خان شهید در صف ایستاده بود ادعای نادرست است برای این که من با شما هم عقیده هستم که شهید میوندوال خارج از افغانستان بود. اما اگر هیواد دوست ادعا کند که میوندوال مثل دیگران خواستار ملاقات با شهید داود خان بوده است و زمان را مشخص نکرده باشد ادعای هیواد دوست نادرست بوده نمیتواند. در هر حال بحث ما و شما در این کیلکینچه آزاد چیزی دگر است و مقاله عریض و طویل مدعی تحقیق و مستند بودن چیزی دیگری است. |
 |
اسم:
محمد ايمل محل سکونت:
سدنى
تاریخ:
22.09.2015 |
|
د افغان جرمن انلاین قدرمنو لوستونکو ته سلامونه د سردار محمد داود خان او ظاهر خان طرفدارانو ته باید اوس معلومه شوي چی چا څه کړي تاریخ د هیچا خیال نه ساتي او د هر شخصیت اصلي هویت په معین زماني مقطعه کی څرګندوي ظاهر خان او داود خان قطعادیوبل سره قابل د مقایسه ندی داود خان کیدي شي چی د شاه امان الله خان سره مقایسه شي خو ظاهر خان بیا تر دیره حده د امیر حبیب الله کاپی دی تر تولو مهم خبر خو داده چی ویده ملتونه خپل شخصیتونه په هدیرو کی لټوي خو ژوندي او اګاه ملتونه شخصیتونه روځي زمونږ افغانانو دا عادت دي هغه وخت چی غمخور د ملت ژوندي وی هغه د اغیارو په پروپاګند خاین قاتل کافر وطنفروش کړو بیا مو چی مړ کړ بیا کالونه وروسته کتابونه ورته لیکو زموږ لپاره اتلان او متفکرین بی بی سي او د امریکا غږ او دازادي رادیو جوړوي او بیاموږ یی هم ستایو زموږ د تاریخ ځینی شخصیتونه داسی دی چی په ملیون طرفداران لري او په ملیون مخالفان چی قران ورته شفیع کړی خپل نظر ته به د مطلوب شخصیت په وړاندی به د زره تغیر رانه ولي دا که د امان الله خان طرف داران دی که د داود خان دی که ظاهر خان یا هم حکمتیار نوموړو خپل خپل موقفونه ثبت کړي دا د احمد او محمود په کتابونو او مضامینو نه تغیر کا نو قلمي او زباني جنګونه هسی د خولی بد مزی کول دی نور نو مو خپله خوښه ده چی هر څه کوی وماعلینا الابلاغ صرف د یوی ډلی طرفداران قابل تغیر دي یعنی پرچمیان چی هم د روس مزدوران ول او هم اوس د غرب د چوپړ حلقه یی په غاړه کی پرته ده او خپل لیډران یی پخپله تر بالښتو لاندی ساءتي کړل |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
22.09.2015 |
|
میدانم در کدام سیاره زندگی می کنیم؟ داکتر عبدالله در قطار سران جهان در هفتادم اجلاس عمومی سازمان ملل از افغانستان نمایندگی می کند. داکتر عبدالله ساخته و بافته و دست آورد وزیر خارجه ایالات متحده است و کوچکترین ماهیت حقوقی ندارد که از دولت اسلامی جمهوری افغانستان در ستیژ سیاسی جهانی منحیث رهبر آن نمایندگی نماید. در این اواخر تبصره های زیاد روی رسانه ها موجود است که گویا داکتر اشرف غنی به بیماری لاعلاج مصاب است و احتمال دارد که وی به زودی از صحنهٔ سیاسی افغانستان بیرون رانده شده و حالت اضطراری در کشور اعلام شود. داکتر غنی را با فشار به نام جهادیان درارگ کابل حبس نموده اند و وی نزد خبرنگار طلوع، زادهٔ آخندهای ایران داد می زند که خدا شاهد است من صحت دارم و این آوازه ها غلط است. محترمان گرامی بدتر ازاین وضع می توانید یک کشور را در جهان معرفی دارید؟ یقین دارم که خیر! لیک با تأسف می بینیم که از مدتها باینطرف در کلکین نظرسنجی افغان جرمن انلاین در مورد راست و یا دروغ بودن مطالبی بحث می شود که بالای موضوعات داغ و حیاتی میهن ما کوچکترین، تکرار مینمایم کوچکترین تأثیری وارد آورده نمی تواند، اما این داستان های دنباله دار پایان ندارد. نمیتوانیم مسايل تأریخی را، که هنوز شاهدان عینی جریانات وقت در قید حیات استند، لحظه ای کنار بگزاریم و وقت خودرا به مسايل روز افغانستان و آیندهٔ این خاک نگون بخت صرف کنیم. بنده ایندهٔ افغانستان را مواجه با بزرگترین اخطار می بینم و خداکند در پیشگوئی خود اشتباه کرده باشم.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.09.2015 |
|
تغیر عقیده یک اخوانی سه آتشه در باره محمد داود خان! پارسال ذر ماه اګست طی سفرم به کشور در بازار ولایت خوست در دوا خانه پسر خاله شخصی وارد شد که از زمان داود خان عضو حزب اسلامی حمکتیار بوده است. بعد از مصافهحه صمیمانه وی از پدرم یاد کرد. من ګفتم در زمان جمهوری داود خان ترا میدیدم که کاکل سیاه و ریش ات را هم تراش میکردی!! او ګفت: بلی، جوانی بود و زود ګذشت. او بعدا ګفت: «فلانی! از داود خان یاد کردی، آنوقت به آسانی باز میسر نخواهد شد.دو چیز در باره داود خان ذهن مرا همیشه مصروف میسازد، یکی اینکه رهبری حزب اسلامی بما دروغ میګفت، که داود کافر است، نه نه، داود خان کافر نبود، داود خان پرچمی نه وه، داود خان کمونیست نه وه و رهبری حزب ما را به راه غلط برده بودند.
دوم عدم تسلیمی داود خان به کودتاچیان هفت ثور است. ببین، روز پنشنبه ۷ ثور ۱۳۵۷ ساعت یک بجه مرګ را مثل یک بیرق به نزد داود خان به ارګ آوردند، و تا ساعت ۵ صبح روز جمعه این بیرق مرګ را از دروازه قصر دلکشا برایش شور میدادند که تسلسم شو!! لیکن این داود خان تسلیم نمی شد...؟!.»
من پرسیدم از تفصیل آن شب سر نوشت ساز،تو چه نوع معلومات داری، برایم مهم است. او ګفت: « من اینقدر میدانم که افراد نظامی کودتا به قصر ګلخانه ارګ نزد ریس جمهور آمدند و به او ګفتند، نظر به امر شوراء انقلابی شما تسلیم شوید! داود خان پرسید: شما را کی نزد من روان کرده؟ افراد نظامی جواب دادند: ما به امر دګروال عبدالقادر نزد شما آمده ایم. داود خان ګفت: عبدالقادر یک عسکر من است و من ریس جمهور اش هستم، من چطور منحیث یک ریس جمهور به عسکر خود تسلیم شوم، بعدا او را به اثر فیر تفنګ کشتند، این موضوع در رهبری حزب و صفوف ما همیشه یاد میشد و ما به این مردانګی داود خان تعجب میکردیم».
این بود اظهارات یک حزبی سابقه دار حکمتیار... په درنشت سره |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
22.09.2015 |
|
هتاکی و تعرضات شخصی ، بی عفتی است
باور دارم مجریان این پورتال بزرگ با کشودن دریچه نظر خواهی بحیث یک وسیله مؤثر و در عین حال موجز ، بمنظور تعاطی و تبادل افکار ، آراء و نظریات نویسندگان و هم وطنان خدمت قابل قدری انجام داده اند .
ولی بدبختانه یک عده موجوداتی که به اصل کرامت انسانی و احترام به پرنسیپ آدمیت اعتقاد ندارند و یا اصلآ از داشتن شعور درک مفاهیم آن عاجز اند، دریچه نظر خواهی را وسیله و میدان نبرد ،اهانت و تعرضات شخصی بدیگران و بی عزتی و بی عفتی ساخته اند .
آنانیکه دیگران را متهم به مریضی روانی میسازند ، در حقیقت خود شان مر یضان روانی اند . خلف الصدق سلطان العلما ، مؤلف معارف، یعنی خداوندگار بلخ بامی جلال الدین محمد، در مثنوی معنوی شان ، ارشادی دارند که میفرمایند :
این جهان کوهست و فعل ما نداء و شیخ شیراز حکیمانه میگوید : آدمیت احترام آدمی با خبر شو از مقام آدمی
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.09.2015 |
|
پشتیبانی از رژیم ! قبولی وزارت دفاع یا باز گشت به وطن !
خانم نظام مینویسند که همه مردم از<< ترس>> برای پشتیبانی نظام صف بسته بودند لذا نوشته شده بود که ترس نبوده علاقه مندی بود که آقای مرستیال به چوکی وزارت دفاع تکیه زده بود.
آقای میوندوال اگر از رژیم ترس داشت ،میتوانست که در همان خارج باقی ماند( مانندی بسیاری افغانها بعد از کودتای ثور به وطن نیامدند)ازینکه چند روز یا چند هفته بوده اما علاقمند دیدار با رهبرکودتابود . یعنی کدام ترسی در کار نبوده وآن ادعای خانم نظام غلط است، ورنه مردم آنقدر غیرت وشهامت داشتند همانطوریکه در مقابل کودتای ثور قیام کردند، مقابل رژیم جمهوریت همانطور اقدام میکردند . |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
22.09.2015 |
|
تهدید پروژه کجکی دوران صدارت داود خان !
پروژه اعمار بند برق کجکی 60 سال قبل در آغاز دورهء صدارت محمد داَود با هری ترومن رئیس جمهور امریکا مطرح گردید و در سال 1953 کار بالای این بند در ولسوالی کجکی ولایت هلمند شروع شد. نظر به نقشه ساختمان، بند کجکی با داشتن سه توربین و قدرت تولید 5،16 میگاوات برق تنها برای تنویر ولایات قندهار و هلمند مطرح نظر نبود، بلکه دشتهای بایر وادی هلمند را هم باید سیرآب، سرسبز و مثمر می ساخت. در اثر بی توجه دوره دهه دیموکراسی کار اعمار بند برق کجکی به درازا کشید تا بالاخره در سال 1975، در دورهء ریاست جمهوری محمد داَود به بهره برداری سپرده شد. و دو توربین دگر باعملی شدن پلان 7 ساله فعال میگردید اما متاسفانه درین ده سال گدشته با مصرف میلیون ها دالر هنوز هم کارش به انجام نرسیده و درین روز گفته میشود گه تلاش برای از بین بردن بند کجکی زیاد تر شده است .
باید متذکر شد که کاربند سلما که در دوره جمهوریت داود خان کارش آغاز شده بود شاید سال آینده تکمیل شود.
روحت شاد باد داود...
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
22.09.2015 |
|
آقای عین الدین راستگو! آیا از آقای هیواد دوست پرسیده اید که اگر مرحوم خان محمد خان مرستیال بیش از چند ساعتی (آنهم به هدایت داؤد خان)در وزارت دفاع، کار نکرده بود، چگونه مینویسد که "از خوشی زایدالوصف، خودش چند روز، پست وزارت دفاع را کار کرد"؟. و یا مینویسد: "شاید آقای میوندوال هم در انتظار دیدار در آن صف ها بوده باشد". در حالیکه میوندوال در چند هفتهءاول بعد از کودتا، اصلاً در وطن نبود. آیا با چنین نوشته های غیر مسؤلانه، جایی برای قبول دیگر نوشته هایش باقی میماند؟؟ چون خود نوشته اید که: "اگر در یک بحث تهمت نا روا شود، چه اعتبار است به دیگر استدلال ها و نقل قول های آن نویسنده" ؟؟؟. دیده شود که آقای عین الدین، با آقای هیواددوست چه گونه مکالمه خواهند داشت؟. "مصاحبه با آینه را ماند".
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.09.2015 |
|
محترم ملالی نظام! تشکر از جوابیه تان، منظور از ایراد و نوشته جناب راستګو صاحب و تایید من از مسله لباس نظامی پوشیدن محمد داود خان مرحوم در زمان ریاست جمهوری ایشان که شما در مقاله تان ذکر کرداید، برداشت شخص من این است که شما خواسته اید با ذکر این جمله داود خان را شحص خود نما، رهبر دو آتشه انقلابی، شخص نهایت خود خوا و از خود راضی به خواننده معرفی کنید، ازین سبب من دریشي مثال پلنګی را هم اضافه کردم. شما در جوابیه تان بمن باز هم تاکید به پوشیدن لباس نظامی داود خان را در زمان جمهوری کرده اید، در حالیکه نوضیح جناب خان آقا سعید بیشتر مهم است که چشم دید متواتر ایشان است و میګویند که ریس جمهور را با لباس نظامی ندیده اند. در غیر ان من کدام انتقاد بالای لباس آن مرحوم ندارم. په درنشت |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین قابل توجه خواننده گان عزیز . بنده در روز های اول کودتا 1352 و تاسیس جمهوریت در کشور ، روزانه دوبار صبح و عصر بدفتر رئیس دولت که در دفترکار وزیر دفاع ملی می بودند با آمر گروپ خود می رفتم آمرم بداخل دفتر وخودم به اطاق انتظار می بودم به دفعات رئیس دولت را دیده ام که دریشی عادی پیراهن و پطلون به تن داشته و در موسم سرد کرتی و پطلون می پوشیدند که همه اش یونیفورم عسکری نبود ولباس ملکی بود که اکثریت مردم در گشت و گذار شان خارج از دفتر کار ایشان را بدون بادی گارد و پهره دار دیده بودند که حاجت به بیان ندارد .باعرض احترام |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
خواهر محترمه ملالی موسی نظام
موضوع مورد بحث در این است که جمله نوشته شده در مضمون شما که شهید داود خان اکثرا با دریشی عسکری در زمان جمهوریت ظاهر میشد -حقیقت دارد و یا ندارد. کج بحثی که من و شما چه خوش داریم یا ندارم به اصل موضوع ارتباط ندارد. موضوع در این است که اگر در یک بحث تهمت ناروا شود چه اعتبار است به دیگر استدلال و نقل قول های آن نویسنده؟ |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
برادر نهایت محترم آقای ایاز نوری سلام بر شما، گرچه اینکه فعالیت و کار روایی های یک رهبر و رئیس دولت را از روی لباس و ظواهر وی مطرح نموده و ارزیابی کنیم، به تناسب اهمیت رویداد های عصر وی مانند به وجود آوردن قانونیت، عدالت و تعمیل آن دو اصل اساسی که ارکان اصلی تشکیل هر جامعۀ ملی ومترقی محسوب میگردد، غیر مهم پنداشته میشود، ولی اگر در مورد لباس عسکری داود خان که در عصر جمهوریت هم مدتی را در طول هفته در وزارت دفاع و بین صاحب منصبان عالرتبه سپری مینمود و اوامر صادر میکرد، ایرادی باشد، باید گفت که پوشیدن یونیفورم عسکر و اردوی افغان جزئی از افتخارات همه مأمورین عسکری آن دوره ها بحساب می آمد. از اقارب شنیده ام که حتی در زمان مأموریت سردار در قندهار همه مردم و حتی والدۀ مرحومۀ وی، او را بنام «فرقه مشر» یاد مینمود که همه عکس های وی با یونیفورم صاحب منصبان اردوی شاهی میباشد. شما هم که از فامیل شریف اردوی افغانستان هستید نباید بالای ملبس بودن سردار محمد داودخان به آن لباس قابل قدر، ایرادی داشته باشید. یونیفورم های پلنگی که بیشتر کوماندو ها و عساکری که در جنگل ها و بیرون شهر میپوشند، اصلاً در مورد سردار داود خان و لباس وی نمیتواند مطرح باشد. براستی شما چه را میخواهید درین نوشتۀ تان با مثال لباس ملیشه هایی به نقش پوست پلنگ به اثبات برسانید یا نظر دهید؟ یعنی که سردار «صرف» یک شخصیت ملکی بوده است نه عسکری؟ شاید فکرتان چنین نباشد. چون آقای راستگو این طالب العلم را مخاطب قرار داده اند و شما جوابی ارائه نموده اید، من اجباراً محترمانه به جواب شما پرداختم. امیدوارم احترامات قلبی مرا پذیرفته و با عزت باشید.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.09.2015 |
|
محترم ملالی نظام! در دهه ۴۰ اعلیحضرت ظاهرشاه قانون تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی را اجازه نداد. چرا؟، این موضوع بنظرم خیلی مهم بود. پادشاه از چه میترسید، از مظالم ۳۰ سال سبری شده پادشاهي ایشان در حق مردم بدبخت افغانستان؟ در حالیکه در رژیم شاهی مشروطه فعالیت احزاب سیاسی اساس و بنیاد دیمو کراسی است. این احزاب باید پارلمان را تشکیل نمایند و ازین احزاب باید صدراعظم بیرون آمده و تشکیل حکومت نماید. نه اینکه شاه فرمایش بدهد که تو احمد، کلبی، برو صدراعظم هستی...حتی تقرر وزراء هم دستوری و فرمایشی و هوکې شاه فیصله کن بود!! په درنشت |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
خانم محترمه نظام ! مقامات عالی رتبه دوره دهه دیموکراسی در<<ماه های اول >>برای دست بوسی وپشتیبانی از کودتای 26 سرطان در دفتر و خانه رهبر کودتا صف بسته بودند. و شایدآقای میوندوال هم در انتظار دیدار در آن صف ها بوده باشد و خان محمد مرستیال از خوشی زیادالوصف خودش چند روزی پست وزارت دفاع را کار میکرد ( آیا از ترس بوده ).
اما از کودتای ثوردر آن شرایط اختناق آور بغیر از چند نفر محدود مانندی روان فرهادی و صدیق فرهنگ و چند نفر دیگر، انسان های دانشمند و با شخصیت ،از آن نظام پشتیبانی نه کردند بلکه گروپ های بر ضد رژیم را سازماندهی کردند. ( غیرت مردم آن بود که میلیون ها بر ضد رژیم اقدام کردند ) .
امید است تمام نوشته وبه خصوص نوشته های اخیر داکتر صاحب گاظم دقیق خوانده باشید زیرا قبلآ موصوف برایتان نوشته بود باید نوشته های مذکور را <<درست و دقیق >>بخوانیدو نظر به مدارک واسناد مختلف ، آن گمان زنی ها را رد نموده و حقایق روز بروز نوشته میشود. امید است که در باره نوشته های دور از حقیقت تان در همین دریچه به تبصره ها حتمآ نظری انداخته باشید . با <<عزت>> باشید. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
محترم آقای عین الدین راستگو،لطفاً احترامات این جانب را بپذیرید، در مورد عصر جمهوریت، مردم افغانستان همان هایی که حیات دارند، چیزی که بیشتر برای شان مهم است و بیاد می آورند قانون اساسی که ستون فقرات تنظیم و ادارۀ هر دولت و مملکتی است، برخلاف وعدۀ رهبر آن در شروع سنبلۀ همان سال کودتا، دقیقاً سه سال و هشت ماه بعد یعنی در حدود یکسال قبل از سقوط رژیم، آنهم بصورت ناقص ساخته شد، تا پوشیدن و نپوشیدن یونیفورم اردو..... و مردم همچنان بیاد دارند که به همان دلیل نبود قانون، عدالت هم نتوانست که برقرار گردد، اعدام، حبس و تقاعد مأمورین عالیرتبۀ دولت جمهوری و افراد ملکی، صرف به همین دلیل صورت گرفت ولی شاید که لباس رهبر را بسیار بیاد نیاورند. آیا واقعاً شما ازینکه رهبر که در عین زمان یک عسکر زیر بیرق سرزمین شما، افغانستان عزیز بوده است و در پنج سال یونیفورم عسکری را گاهگاهی در پهلوی لباس ملکی میپوشید، ایرادی دارید؟ اما چرا؟ آیا به وی حق نمیدهید که حتی روز هایی که به وزارت دفاع بصورت منظم میرفت و نان چاشت را صرف میکرد، به عقیدۀ شما باید حتماً لباس ملکی میپوشید؟ چرا لباس برازندۀ آن دوره های اردوی مملکت را خوش ندارید؟ میدانید من چه را خوش ندارم؟ روش عجیب بعضی از هموطنانی را که با همراهی حزب دیموکراتیک خلق کودتای ثور را سبب گردیده و داود خان و فامیل وی را هم ظالمانه معدوم نمودند، حتی در شورای انقلابی آن حزب تکیه به شوروی، 6-7 سال عضو هم بودند، دفعتاً سال های بعد تصمیم گرفتند از رهبر کودتای سرطان قهرمان ملی بسازند. یا الله! هرچه درین جهان بیش شینیم، بیش بینیم. البته آزادی های فردی که در ممالک اسکاندیناویا بسیار ارزش دارد، شاید به جناب تان این حق را بدهد که بعد از بیشتر از چهاردهه چنین نظری برای خود در مورد موضوع بی ارزش لباس یک رئیس دولت کسب نمایید. مؤفق و با عزت باشید.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.09.2015 |
|
محترم نوری موضوع اصلی در تهمت ناروا و تحلیل و نتیجه گیری نارواست. با تهمت کردن به شهید داؤد خان که در دوران 5 سال ریاست جمهوری با دریشی رسمی جنرالی عسکری ظاهر میشد، نتیجه گیری دلخواه دیکتاتوری رسمیت داده میشود. اگر این نوع تهمت های نادرست در یک مقاله جای داده میشود، بر دیگر نقل قول های غیر مستند چه اعتبار است؟ این نمونه انگشت های است که کوشیده میشود با آن آفتاب یک قهرمان ملی افغانستان پوشیده شود.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
20.09.2015 |
|
محترم آقای هیواد دوست، بعد از عرض احترامات، چقدر ممنون هستم که شما شاهد عینی تاریخ آنزمان افغانستان عزیز بوده و البته که جریانات آنرا هم دقیقاً مو بمو ناظر و شاهد بودید. در مورد پشتیبانی و همکاری مأمورین با رژیم جمهوری که باید عرض نمود البته احتیاج به امرار معاش آنان مشروع بوده و بقیه هم «باید» که از رژیم پشتیبانی می نمودند و ایراد و انتقاد را که اصلاً اجازه نبود و همه مطبوعات آزاد و مظاهرات هم دیگر وجود نداشتند، ترس هم بر جامعه مستولی گردیده بود، مخصوصاً بعد از قتل مرحوم میوند وال و عدم بازخواست قانونی آن جریان دردناک از طرف رهبر، قتل جنرال خان محمد خان مرستیال و گروپ آن، حبس و شکنجۀ دگر جنرال عبدالرزاق خان قوماندان هوایی و مدافع هوا و امثالهم، مگر امکان داشت که مخالفتی از داخل صورت بگیرد؟ مسئلۀ غیرت و بی غیرتی هم اصلاً البته ربطی به موضوع ندارد. تعجب میکنم از شما که هر قدر اسناد دقیق گزارش و تحقیق محترم سید عبدالله کاظم را از مضامین و کتاب ارزشمند وی استدلال و انتخاب نماییم، شما قطعاً به آن هموطن شاهد عینی و شرح حوادث از جانب وی باور ندارید، اینک قسمتی از آن استناد مهم را به ارتباط انتقاد شما در مورد «خوشحالی مردم عادی» تقدیم می نمایم: تحت «عنوان مردم از خود میپرسیدند»، بعد از شرح چگونگی تشکیل کابینۀ جمهوری و کمیتۀ مرکزی مرموز آن از اعضای خلق و پرچم، آقای کاظم چنین مینویسد:" این وضع مردم را که از یکطرف با همچو تحول اظهار خوشی میکردند،از طرف دیگر دچار بهت و سردرگمی ساخت و این سوال را برای همه مطرح کرد که آیا کودتا یک پدیدۀ کاملاً داخلی بوده و توسط داؤد خان طرح و مستقلانه در معرض اجرا قرار گرفته است، یا اینکه دست دراز شوروی از آستین داؤد خان بیرون شده و در واقع کودتا از جانب شوروی سازمان یافته؟ این سؤال ذهن اکثریت مردم را بخود مصروف ساخته بود، ولی هیچ کس جرأت ابراز نظر و بحث را در زمینه نداشت". «آرشیف نویسندگان- افغان جرمن جرمن انلاین- مضمون نمبر 2»
البته معلوم نگردید که این جانب با کدام نوشته ها خدای نکرده «یک ملت» را توهین مینمایم؟! به عوض اغماض استناد محترم سید عبدالله کاظم، پسندیده است که از شهر فریمانت کلیفوزنیا به سان هوزه کلیفورنیا که بیشتر از یکساعت و چند دقیقه نیست، تشریف برده و همه جریانات را از خود جناب شان بشنوید، وگرنه نوشتن و استدلال بی طرفانه بر تاریخ، حوصله و دقت نظر و استناد ضرورت دارد. حوصله مند و با عذت باشید.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
20.09.2015 |
|
بلی صاحب، جناب راستګو! من هم در ۵ سال حاکمیت مرحوم محمد داود خان، او در لباس عسکری یا دریشی پلنګی «پلنګ در حال حمله» به یاد ندارم. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
19.09.2015 |
|
خواهر پرکار وفعال ملالی موسی نظام در صفحه سوم مضمون طویل سه قسمته اظهار داشته اند: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/m_nezam_negahi_gozara_bar_dahai_demokrasi_4.pdf
<<ولی در کمتر از ۵ سال ریاست جمهوری محمد داؤد خان که خود بیشتر با لباس رسمی جنرالان قوای عسکری ظاهرمیگردید>> آیا کسی از هموطنان به یاد دارند که شهید داودخان در دوران ریاست جمهوری یک روز هم لباس عسکری پوشیده است؟
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
18.09.2015 |
|
آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود.
شاپور بختیار یکی از نطاقان برجسته تلویزیون طلوع است وی امروز در صفحه فیس بوک خود این پراگراف را نوشت و در کمتر ار 24 ساعت 2600 جوان داخل کشور آنرا ( لایک) نموده واز آن نوشته استقبال نمودند که مورد توجه بوده و قابل قدر است که جوانان داخل کشور واقیعت ها را درک کرده و از شخصیت ملی خود قدردانی مینمایند.
" سردار محمد داود خان د زمانی بانک نوټ د نړی ۵۹ ښکلی بانک نوټونو په منځ کی. نن هره لحظه داود خان می سترګو ته ودریږی، الله(ج) دی بیا داسی یو رښتینی او پر وطن مین افغان و زیږوی. 2.6k Likes125 Comments176 Shares Like Comment Share |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.09.2015 |
|
محترمه خانم نظام !
ما شاهد بودیم که مردم عادی ازین تحول استفبال نمودند و مامورین عالی رتبه سابق بعضی شان با نظام همکاری وبعضی دیگرشان از نظام پشتیبانی نمودند .
اگر نوشته شما درست باشد در تمام افغانستان یک شخص با غیرت پیدا نه شد که در مقابل نظام قیام نماید بغیر از چند نفری محدود به دستور آی اس آی . که آنهم توسط خود مردم وقوای مسلح سرکوب شدند ک بعدآ هم از کار خود پشیمانی نمودند.
شما با این قسم نوشته های تان یک ملت را توهین میکنید. |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
18.09.2015 |
|
قابل توجه فرهنگی های محترم بنده سوال می نمایم هرگاه حزب دیموکراتیک خلق و مسکو در کودتای 26 سزطان سال 1352 نقش داشتند ؟ چه ضرورت بود که رهبران شان تقاضای ملاقات رئیس دولت جمهوری را می کردند ولی تا آخر موفق به ملاقات نشدند ؟ از سند سفارت امریکا که جناب محترم ارسلا صاحب ترجمه کرده و نشر کردند می گذریم که وحید عبدالله بآن سفارت پیام رهبر کودتا را وسیله شده بودند ، آیا ممکن است که کودتا توسط شوروی پلان شده باشد و تقاضای همکاری از امریکا شود ؟ قضاوت را به خوانندگان گران قدر می سپارم. |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
17.09.2015 |
|
ګران محترم استاذ او د تاریخ محقق، کاظم صاحب، سلام! نوشته اخیر شما تحت عنوان «توضیحی در باره یک موضوع تاریخی» را با علاقمندی خاص خواندیم. در باره پدر کلان شما میر هاشم خان این شخصیت ملی، آزادیخواء سر به کف، وزیر مالیه دولت مستقل امانی و یار متعهد و نهایت مخلص اعلیحضرت امان الله خان، شما درین مقاله تان اضافات مقبول و مهم را کرده اید، که برای هر افغان و محقق تاریخ معاصر کشور ما اهمیت خود را دارد.شما درین مختصر تذکر کوتاه در باره ضایع شده عالیقدر وزیر صاحب مالیه را در روز پادشاه شدن نرال نادر خان را داده اید، که خود مسرساند که این شخصیت ګرامی یک آزادیخواء و شخصیت وطن دوست بوده و من او را یک شهید پاک خطاب میکنم، روح ایشان شاد باد. من تشکیل کابینه دولت مفتخر امانی را درین نوشته شما ضم فوتوی جالب آن را مشاهده کردم. درین تشکیل وزارت، ریاست یا اداره «استخبارات» ذکر نشده است. سوال من از جناب شما درین است که اګر در صورت امکان به ارتباط اداره استحبارات دولت امانی از شروع تا زمان سقوط آن معلومات تقدیم کنید، متشکر میشویم. په درنشت سره |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
17.09.2015 |
|
محترم آقای هیواد دوست، بعد از عرض احترامات نهایت صادقانه، منهم مثل شما معتقدم که هموطنان در مورد همه ادوار تاریخ نیم قرن اخیر، منجمله عصر جمهوریت قضاوت های خویش را نموده اند و نسل جوان که دسترسی به انترنت و درک رویداد های افغانستان دارند، چه موضوع مربوط وطن نیست که از اسناد و مدارک و راپور ها و کتب بیرون نکشند. درست میفرمایید، آفتاب را نمی شود که با دو انگشت پنهان نمود، چنانچه ما و شما شاهدان عینی با چشم سر وقوع و علل و اعضای معلوم الحال کودتای سرطان را برای تشکیل جمهوریت، شاهد وناظر بودیم و همان وقت قضاوت خود را هم نموده باشیم. یقین دارم شما در همین پورتال مضامین مستدل و مستند را از بعضی شهود هموطن مطالعه نموده اید. برای معلومات خوانندگان میبینیم که اصلاً همین سقوط سلطنت و تشکیل جمهوریت که منحیث یک دوران گذرا از جانب اتحاد شوروی طرح گردید و البته با قدرت پرچم برای چهار سال و هشت ما با زعامت داود خان دوام یافت، از جانب هموطن ورزیدۀ ما که شاهد رویداد بوده چگونه ارز یابی میگردد: .« کودتای 26 سرطان، سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت- داکتر سید عبدالله کاظم- افغان جرمن آنلاین - آرشیف نویسندگان- مضمون نمبر2) در قسمتی از پراگراف «داود خان و کودتا» بیان گردیده که وی که در اردو و بین افراد جامعه طرفداران کافی نداشت و امکانات قدرت کودتا را در خود نمیدید، ناچار با گروه خلق وپرچم همگام میگردد، مضمون چنین ادامه می یابد: (....بناً نزدیکی عناصر خلقی و پرچمی به داود خان و آمادگی برای کودتا، اساساً بر طبق هدایت مقامات شوروی به روی یک پلان دقیق آن در خفا طرح شده بود و با مهارت و احتیاط کامل طوری مورد اجرا قرار گرفت که نباید هیچ نشانه ای از دست داشتن مسکو در آن بچشم برسد. اگر چنین نمی بود، چگونه عناصر کمونیست بدون مشوره و هدایت مسکو به چنین کار بس مهم و خطیری، در کودتا اشتراک میکردند). براستی که آفتاب به دو انگشت پنهان نمیگردد، تهدابی که به همراهی ملت نه، بلکه به کمک کمو نیستان افغانی وابسته به مسکو و سفارت آن در کابل گذاشته شود، بدون زره ای تردید، دیوار آن لاجرم تا به ثریا به اساس همان نقشه و پلان همسایۀابر قدرت، کج بالا میرود. دردا که رفت و ما وشما که هیواد را دوست داریم، بچشم سر دیدیم که افغانستان آزاد و غیر منسلک و مردم مظلوم آن چنین با خون و آتش همنوا گردیدند که دهه هاست که شاهد و ناظریم. امیدارم شماهم به سلامت بوده و با عزت باشید.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
16.09.2015 |
|
محترمه خانم نظام !
آفتاب را نمی توان با دوانگشت پنهان کرد.در باره شهید داود خان تاریخ و مردم قضاوت خویش را کرده اند و خود میلیون ها مردم این سرزمین، شاهد ترقی ، امنیت و شگوفانی کشور در دوره 5 سال جموریت بوده اند. در خاتمه صحت و سلامتی برایتان از در گاه ایزد متعال خواهانم . |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
15.09.2015 |
|
به خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین
منحیث یکی از تازه به دوران رسیده های یک سال اخیر این پورتال وزین افغان جرمن آنلاین و منحیث یکی از متخلفان عدم مراعات قوانین نمبری و عناوین و غیره که میرمن ملالی موسی نظام مطرح کرده اند ، باید اعتراف کنم که محترم قیس کبیر به مراتب این مقررات را به من گوشزد کرده اند. غلطی و تنبلی از اینجانب است . دزر اصلاح کار خود کوشش خواهم کرد و وعده هم نمیدهم که به زودی اصلاح میشوم چون یک اندازه دیر فهم هستم، مثال آن همین هفته گذشته بود که با وجود راهنمای پورتال در صفحه اپلود، باوجود تعلیمات سکایپ بازهم یک مضمون را دوسه بار به اشتباه در سیستم اپلود کردم. با احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
15.09.2015 |
|
عرض مختصری خدمت محترم قیس کبیر مدیر مسئول پورتال افغان جرمن آنلاین، منحیث یکی از سابقه دارترین همکار این پورتال، از همان آغاز باهمه نویسندگان دیگر مکلفیت داشتیم که قواعد و شرایط تحریر مضمون را از نقطه نظر صفحه بندی و اندازۀ حاشیه ها، انتخاب دقیق رنگ ها، فاصله بین خطوط، سایز های عنوان که اکثراً باید از دوسطر تجاوز ننموده و نمرات 20 -16 یا 18 برای آن بکار برده میشد و بعضی دیگر مقرراتی که اعضای پرکار و زحمت کش این وبسایت جهانی طرح و تعمیل نموده بودند. مقررات متذکره تقریباً تا یکسال قبل مری الاجرا قرار میگرفت، ولی با مشکل عدم مراعات شرائط تحریر در دریچه ها و پامال آنچه را که پورتال در قسمت نشر نوشته ها از نگاه اخلاق مطبوعاتی، مراعات عفت والای قلم، عدم تجاوزات بر اشخاص و منسوبین آنان و غیره دسپلین مطبوعاتی نشر نموده، می بینیم که درصفحۀ تحلیلات هم متأسفانه همه آن شرائطی که به وقار و حیثیت صفحات چنین پورتالی می افزود، از جانب بعضی از نویسندگان خود رأی قطعاً مراعات نمیگردد. عناوینی با رنگ های نا مأنوس که برای جلب نظر نیم صفحه را اشغال نموده و سطوری که به فاصله های زیاد و بیجا، پراگراف های غیر ضروری میسازد و نشر کاپی هایی که با سهل انگاری بصورت کج و معوج سبب سرسامی خوانندگان میگردد، همه و همه برخلاف قوائد و شرائطی استند که عده ای در این وبسایت سال ها برای تنظیم و ترتیب آن خون دل خورده اند. چون حالات متذکره دیرهاست در صفحات تحریرات ظاهر میگردد، چنین برداشت میشود که اعضای هیئت تحریریه و شخص شما منحیث مدیر مسئول پورتال، مجاز دانسته اید که چنین تغییراتی عارض حال این وبسایت جهانی با ملیون ها خواننده گردد. اگر حقیقت چنین باشد، آیا کم دقتی و اغماض در ساختار یک مضمون برای همه نویسندگان مجاز است؟ یعنی باوجود عدم مراعات اصول تحریر یک مضمون، میشود که منبعد وقت کمتری در نوشتن آن صرف گردد. البته رهنمونی شما درین زمینه، منحیث مسئول درجه اول، برای همه نویسندگان آموزنده خواهد بود. با تقدیم احترامات فائقه، با عزت باشید.
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
15.09.2015 |
|
د شهید محمد داوود د خبثی کودتا څخه وروسته تر نن ورځی پوری په افغانستان کښی په تدریجی ډول انارشی حاکمیت پیدا کړۍ او پدی وخت کښی رنګارنګ حکومتونه د ملت پر اوږو کینول شول ددوی شعارونو سره ددوی اعمالو سمون نه درلود او اوس ئي هم نلریإ
همیش چیغی د ملت وهل کیدی او هم کیږی اما دی خائينانو د ژبو، قومیت او مذهب په اساس رفتار درلود او هم اوس دا مرض دوام لری او دا تش پر نامه ملی وحدت چی دامریکا په زور رامینځ ته شوۍ دې او د ملت انتخابات تر پښو لاندی شوی دی او د جهان دوهم متفکر (چی لا تر اوسه اول او دریم متفکران د جهان ندی په ګوته شوی چی څوک دی؟)
د متفکری استعداد دلته ډیر ښه تمثیل شو چی نوموړۍ او دده فعلآ ګډ انډیوالانو د امریکا اطاعت ته لمړیتوب ورکړ او د ملت رأيو باندی ئي پښی کیښودی او دی متفکر قومی او لسانی خرڅ شوو افرادو څخه یو حکومت جوړ کړ چی ددی حکومت غړی بی سواده، تربیه شوی غلامان او تفریقو اچولو کښی مهارت لری او د امریکا اواز او بی بی سی ددی لپاره تبلیغات شروع کړی وو او دی دستګاوو پخوا هم ددی ممالکو شومو اهدافو لپاره استعمالیدی او ددوی تخریبی تبلیغاتو په وسیله د بچۀ سقاو په څیر بی سواده خرڅ شوو طالبانو لپاره هم چیغی وهل کیدی او با الاخیره ددی خرڅ شوو په وسیله امریکا او انګلستان افغانستان ته داخل شول او نور ممالک ئي هم ملګرتیا ته وهڅول (د نیویارک حملی غچ اخستلو د ناتو تر بیرق لاندی) ایا راوړل شوی او خرڅ شوو طالبانو امریکا او انګلستان ته دافغانستان داخلیدو ته زمینه برابره نکړه او دی ممالکو په شدت سره د پښتنو منطقی د خاورو سره برابر نکړل او قتل عام شروع نه وو؟
دا کسانو چی ځانونه ئي د پښتنو نمايندګان جوړ کړی دی او هغه کسان چی د خراسان او افغانستانی شعارونو لاندی ځانونه د تاجکانو نمايندګان بولی او هغه کسان چی ځانونه د اقلیتونو نمايندګان بولی دوی ټول دستوری د خارجیانو پر خدمت کښی لګیا دی او غواړی چی افغانستان د خارجی ممالکو اهدافو لپاره قربانی شې إإ |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
ویرجینیا - امریکا
تاریخ:
13.09.2015 |
|
همشیره محترم ملالی موسی نظام در نوشته مهم شما صرف یک مشکل را متوجه شدم و از شما در مورد سوال کردم و کدام هدف شخصی مطرح نبود. اگر افغان جرمن آنلاین مقررات وضع کند که هر نظر دهنده عکس و سوانح نشر نمایند من هیچ مشکلی ندارم. به عقیده من این کیلکینچه همانطوری که از نامش فهمیده میشود برای بحث در مورد نظریات است نه اشخاص. یک تعداد از دوستان اصل موضوع را گذاشته و مدام در فعالیت هویت ها و ادعا های پولیسی هستند. اگر موضوع و منطق نادرست است هیچ فرقی نمیکند که گوینده کیست. در هر حال اگر افغان جرمن آنلاین پالیسی آزاد نظر خواهی را تغیر بدهد من هم عکس و سوانح میفرستم. |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
13.09.2015 |
|
دوستان و وطنداران گرامی مشغول در صفحۀ نظرخواهی! این پورتال به علاوۀ ابلاغ واضح و روشن در روش نشراتی خود، قبلاً به کررات به محترمان عرض نموده است که لطفاً صرف به نقد و انتقاد نظرات و افکار همدیگر در چوکات ادب و معاشرت رسانه یی پرداخته و از کاربرد و استعمال کلمات، جملات، لغات، تشبهات، استعارات و اشارات موهن (اهانت آمیز)، مستهجن، رکیک و خلاف آداب عمومی اجتناب نمایند. ولی بازهم بعضی از عزیزان به این موازین و توقعات ما اعتناء نکرده و آداب مورد نظر را نقض میکنند، با کمال احترام و خلوص متمنی است تا لطفاً به این اصل مهم ما توجه وآنرا رعایت نمایند در غیر آن نوشته ها و یادداشت ها و نظرات ایشان از نشر محروم خواهند شد.
با صفا و حُرمت |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
12.09.2015 |
|
محترم آقای غزنوی غلزی، ممنون ازینکه نوشته های این طالب العلم مورد توجه شما قرار میگیرد، گرچه بعد از وقوع سپتمبر یازده که متعاقب قتل «احمد شاه مسعود» واقع گردید و حادثۀ کشتن را به نوحی به تصمیم سی آی ای و همکاری کسانی از خود گروپ ائتلاف شمال با نامبرده و اغماض وی برای دستگیری از بن لادن کشانید، کتب و منابع زیادی از ژورنالستان، اعضای استخبارات امریکا و دیگر منابع در دسترس قرار گرفت که لاجرم مطالعات علاقمندان به رویداد های وطن را جلب نمود، ولی درین اواخر آن مباحثات به نحوی کمرنگ گردیدند. امید معذرت مرا در زمینۀ کسب و کار«ستیو کول» برندۀ جایزۀ پولیتزر در ارزیابی کتاب «جنگ های ارواح»، ژورنالستی که بسیاری از روابط استخبارات امریکا، منجمله فعالیت های «گری شرون» یکی از مأمورین برجستۀ سی آی ای را که با مسعود و عبدالله بستگی زیاد داشت، در آثار خویش افشاء نموده است، خوانندگان بپذیرند. تعجب میکنم که توجه شما در آن مضمون طویل صرف بر یک امریکایی ای که ژورنالست و افشاگر مهمی از فعالیت های استخباراتی امریکا در آن نقطۀ جهان بوده نه عامل ، جلب گردیده است. چندی قبل متوجه شدید که راپور واشنگتن پوست که در مورد حفظ تعداد بیشتری عساکر در افغانستان بعد از سال ۲۰۱۶ را گزارش میداد، از جانب ترجمانی در همین پورتال، کاملاً برعکس منتشر شده بود. اینطور جریانات در مطبوعات واقع میگردد. شما که از مدتی درین پورتال فعالیت داشته و دقت و توجه مبذول میدارید، کاش آقای قیس کبیر معلومات و سوانح و عکس شما را هم در آرشیف نویسندگان وسیله میگردید که مشرف میگردیدیم. اینهم نمونه ای از متن کتاب:
"The CIA had pumped cash stipends as high as $200,000 a month to Massoud and his Islamic guerrilla organization, along with weapons and other supplies. Between 1989 and 1991, Schroen had personally delivered some of the cash. But the aid stopped in December 1991." "Ghost Wars", by Steve C
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
12.09.2015 |
|
محترمه رولا غنی وائي چی د ځوانانو وتل د افغانستان څخه د دوي مسلم حق دی او هر مملکت ته چی ځی بايد ولاړشی! ځوانان انتظار نشی ایستلۍ او بی حوصله دي. د محمد اشرف غنی محترمه میرمن او د دی سره نوره قاتلان او چورکوونکی په عصری ترینو قصرونو کښی استوگنه لری او هره ورځ د ذوقونو سره برابری غذاگانی ورته میسري دي او عصری موټرونو کښی تګ او راتک لری چی دا ټول د ملت څخه غلا شوی دي او دوي سربیره پر دی جنایتونو او د خاوری خرڅوونکی بیا هم په سپین سترگی سره د اسلام او دیموکراسی چیغی وهی او ادعا کوی چی مونږ د ملت په خدمت کښی ناستومانی هلی ځلی کوو! محترمی رولا دا ځوانان د مجبوریته څخه د لاری ټول مشکلات پر ځانو منی او خپله ادنا هستی د اروپا, کاناډا او استرلیا رسیدو پر هدف د ظالمانو قاچاقبرانو ته ورکول کیږی او دا ځوانان امید لری چی له خارج څخه خپلو وږو او غریبو کورنیو ته پر دی ممالکو کښى د مزدوری په وسیله نجات ورکړی! محترمه رولا د افغانستان ملت مصیبتونه د غربی نړۍ شرائطو په معیار سره تمثیلوی! محترمی رولا که واقعاً په صداقت سره د افغان ملت سره ځان غم شریک بولی نو اول د ستا ډرامه جوړونکی میړه او دوهم بد اخلاقه اجرائیه رئیس او کابینه په فعلی شرائطو سختو کښی نه یوازی د رشوتونو او غلا څخه لاسونه واخلی بلکه د ډالرو معاشونو څخه هم صرف نظر وکړی او د دولت کار پاکو, با استعداده او ملی شخصیتونو ته پریښودل شی، او همدارنگه خرڅ شوی مداری کرزې څخه قصر سره د قاتلانو غلاشوي ډالرونه او ځمکی ملت ته تسلیم کړی او همداسی امریکا کښی خپل آواز راپورته کړی چی امریکا خائينانه سیاست د افغانستان ملت تباهی څخه لاسونه لیری کړی!! که دا نشی کولای نو د کلیسا ملا خطبهٔ وعظ پریږده او موجودو چړچو ته دوا ورکړه!!!! |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
ویرجنیا -امریکا
تاریخ:
11.09.2015 |
|
خواهر محترمه ملالی موسی نظام مضمون مهم شما که اخیراً در این ویب سایت نشر شد: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/m_nezam_ahmad_shah_masood_hasan_sharq_bruce.pdf در صفحه سوم و بعداً در پاورقی ادعا میکند که ستیو کول Steve Coll آمر سی آی ای در پاکستان بوده است. آیا این یک اشتباه چاپ است ویا شما معلومات مشخص دارید؟ ستیو کول به حیث یک خبرنگار مشهور امریکا و دنیا شناخته شده است و جوایز بزرگی را نصیب شده است. آیا ستیو کول از نقاب خبرنگاری استفاده میکرده و اصلاً آمر سی آی ای بوده؟ در نشریه مشهور ژورنالیزم کولمبیا مطالب ذیل در مورد ستیو کول Steve Coll نوشته شده است: http://www.journalism.columbia.edu/profile/485-steve-coll/10 آیا این معلومات نادرست است. لطفاً روشنی بیاندازید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
11.09.2015 |
|
بمناسبت هفته شهید
کی بود؟
کی بود ؟با روسها قرارداد بست و تانک های روس آزادانه از سالنگ عبور میکرد.(برای کشتار مردم ولایات دیگر)
کی بود؟قهرمان پهلوانی (احمدجان)را با 35 یاران پنجشیری اش را به شهادت رساند.
کی بود ؟با جنرال های پرچمی در کابل به قدرت رسید. کی بود ؟پلان ملل متحد را خنثی ، باعث ویرانی کابل ،چوروچپاول و شهادت 70000 باشنده کابل شدند.کی بود ؟ پرچم ملی (سیاه ، سرخ و سبز) را به سیاه، سفیدو سبز تغیر داد. کی بود؟ رهبر حزب افراطی پاکستان در ارگ دعوت و از او دستور میگرفت .
کی بود؟ وزیر دفاع کابل و تا یک کیلو متری ارگ امنیت نبود.
کی بود؟ پیشنهادحکومت ائتلافی با طالبان پاکستانی را، درچارآسیاب نمود.
کی بود؟ با آمدن چند نفر طالب پاکستانی ، با تانک ، توپ و طیاره از کابل فرار نمود .
کی بود؟ مردم شمالی را تشویق به مقابله با طالبان کردو خودش همکاری نکرد.(باعث سوختاندن تاکستان....و..)
کی بود؟ به دستور آی اس آی پاکستان در سال 1974 برای تخریب به کشور ما فرستاده شد.
کی بود؟ ..................
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
11.09.2015 |
|
سوء تعبیر ، مقلوب ساختن مطالب و افتراء راستگویی نه ،بلکه تقلب است . اینجانب چند روز پیش به افترآت مؤهن تو ، پاسخی دادم و ترا کاملآ لا جواب ساختم . در گذشته هم عبدالله شکاک ترا در برابر ادعاهای بی بنیاد تو کاملأ خاموش و نا توان ساخت . متأسفانه لجاجت و تکرار , مکرر اراجیف و افتراءجزء طبیعت توست سفسطه و مقلوب ساختن و سوء تعبیر آنچه نوشته ام و افترآت تو علیه من ، شباهت به فیر تفنگ های چقمقی یا دهن پر را دارد که نه تنهااز نشانه گرفتن و انهدام هدف عاجز میباشد ، بلکه دود غلیظ باروت آن روی فیر کننده را سیاه میسازد . قومانده خاموش ساختن من از طرف تو : خیال است و محال است و جنون. چراغی را که ایزد بر فروزد هر آنکس پف کند کند ریشش بسوزد مسلمأ گپ زدن با تو ضیا ع وقت است ، لذا این آخرین جواب من خواهد بود. بیندیش ، بینداز |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
11.09.2015 |
|
ګران ورور سهراب صاحب، سلام! نوشته جناب شما «از شخصیت سازی تا قهرمان پرستی تهوع آور» را آنقدر آموزنده یافتم که امکان برایم میسر نګشت که کدام جمله ای از نوشته شمار را درین جا باز نویسی کنم. فوتو ضمیمه « تنه بچه سقاو با سر آمر صاحب» هم معنی بزرګ را در بر دارد، که باند جمعیت اسلامی؟ و اعمال ربانی- احمد شاه مسعود فقط ادامه مشی و کارنامه های حبیب الله دزد پیشه بوده است. بلی، تو نګارنده ګرامی این مقاله با این روشنګری حقیقی حق داری با آرامش «وجدان و خاطر...» به زندګی ات دوام بدهي. په درنشت سره |
 |
اسم:
الف. هما محل سکونت:
کابل
تاریخ:
10.09.2015 |
|
جناب استاد هاشمیان اعطای لقب «استاد ادب دری» به دو شاعرهٔ هوطن ما را پیشنهاد کرده اند... در صورتی که افغان- جرمن این متن را منتشر نسازد، در آن صورت ثابت خواهد ساخت که آزادی اندیشه و بیان برایش به اندازهٔ یک تنگه هم اهمیت ندارد. در این مصورت من متن حاضر را با اضافات لازم به دیگر نشریه های افغانی خواهم فرستاد.
خواهر محترم، خوهشمندیم که با نام اصلی و ایمیل درست مطلب تانرا بنویسید...
تیم کاری افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
10.09.2015 |
|
برادر عزیز و محترم آقای عبدالله جان از کلفورنیا! درود بشما. برادر محترم. بګذار یک عده افراد و اشخاصی که بنا بر عواملی از کار و امتیازات در مدت زمان جمهوری جوان سر دار شهید منفک شده بوده اند با دستها و انګشتهای پرلرزان خود روی کاغذ سفید را سیاه سازد. هموطن محترم، واقعیتهای امروز و دیروز را هیچ کس نمی تواند کتمان نماید، آنان که دیروز شهید سردار محمدداوودخان را به این ملامت میساختند که چرا وی محصلین افغان را به کشور شوروی (وقت) روان، چرا از روسیه سلاح و مهمات نظامی و غیره را خریداری مینماید، و دها چرا دیګر، وقتیکه ان جنابان خود شان بالای تخت قدرت تکیه زدند، تمام انتقادات ګذاشته خود را یا فراموش کردند و یا از آن چشم پوشی کردند. انانکه مرحوم مغفور داوودخان را به دوستی به اتحاد شوروی تکفیر مینمود خود شان از مرحوم داوودخان کرده وابسطه به کمکهای شورویها شدند، مثال عمده شان حکومت کانتینری اقای برهان الدین ربانی و و و. بعد از سال ۱۹۹۲ که تمام هست و نیست ملکی و نظامی افغانستان توسط حکومت ناکاره مجاهدین به دستور استخبارات ای اس ای پاکستان چور و چپاول حیف و میل، از بین برده شد، و یا در بازارهای ( ایتوفیا و سومالیا ) به قیمت نا چیز لیلام ګشت . جالب اینجاست که امروز در اخبار صوتی تلویزیونهای افغانی که از کابل پخش میگردد شنیدم که حکومت آقایان غ،ع مکررآ از کشور روسیه شوروی تقاضا کمک نظامی و تسلحاتی، تربیه پرسونل نظامی مینماید، در حالیکه در این ۱۴ سال کشورهای ناتو به سردمداری امریکا عملاً در تمام قضایایی داخلی و خارجی، نظامی و عیر نظامی، سیاسی و اقتصادی دخیل بوده و هستند، باز هم دولت کرزی و غ،ع همه ساله ۳۵۰ نفر محصلین افغان را در یاد ګرفتن فنون نظامی و ۴۰۰ محصل را در رشتهای ملکی به روسیه شوروی روان میکند. کجا هستند و چی شدند ان منتقدین، اخوانی و درباری؟ امروز نی شهید داوود خان صدراعظم و نی رئیس جمهور است، کجا است و چی شدند ان منطقیدین دیروز؟ که امروز مهر خاموشی به لب زدند، ایا چشمان این ګونه افراد دیروز پاک، ولی امروز غبار الود ګردیده و توان دید شان ضعیف گشته، برادر محترم عبدالله از کلفورنیا، ای کاش ما افغانها، ملی می اندیشدیم، و مسایل فامیلی و شخصی رابالاتر و مقدمتر از مسایل ملی نمی دانیستیم، خدای پاک را زیاد شکرګذارم کی در شرایط مهاجرت باز هم چند تا بزرگواری داریم که حقیقت و واقعیت های گذاشته را به نسلهای آینده بدون کمی و کاستی بخور شان میدهد و حوادث سالهای گذاشته را ثبت حافظه تاریخ مینماید،
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
09.09.2015 |
|
کمک های نظامی روسیه با حضور نظامیان امریکا !
روسیه میخواهد وسایل و تجهیزات نظامی به افغانستان ارسال دارد. سوال درینجاست چرا قوای مسلح کشور تجهیز نمی شودو مداخلات پاکستان ادامه دارد؟
و قتیکه داود خان نتوانست در دوره صدارت از امریکا کمک نظامی بدست آورد بعد ار تصویب شورای ملی کمک های نظامی را از شوروی تقاضا نمود.
بادر نظر داشت کمک های نظامی شوروی یک تعداد افسران برای تعلیمات به آنجا فرستاده میشد که در آن دوره کوشش میشد اشخاص متهد با منافع کشورمیبود همجنان کشور شوروی تعهداتی داشت تا افسران فقط موضوعات نظامی را بیاموزند.
اما در دوره دهه دیموکراسی با بی بندوباری ها ، رشوتخوری و زمینه سازی سفر های مقامات عالی رتبه بنام تداوی ، زیادتر افسرانی بدون نظرداشت کدام تعهداتی ملی درآنجا فرستاده میشد و کشور شوروی از بی کفایتی آن دوره استفاده اعظمی نموده و به افسران آیده لوژی مارکسیستی را تعلیم میدادند دروس نظامی آنقدراهمیت نداشت و ملاک کامیابی زیادتر دانستن یا خواندن چند صفحه آز آن آیده لوژی بود. لذا زیادتر افسرها در آن دوره به حزب خلق و پرچم پیوستند.
در شرایط کنونی که از مصونیت ملی و شخصیت های ملی خبری نیست . پست های کلیدی کشور، امنیت ملی ، وزارت داخله ، وزارت دفاع و سرحدات در دست پرچمی ها و خلقی ها است کمک های نظامی روسیه در شرایط کنونی کدام مشکلی عمده برای نفود روسیه وجود ندارد، مردم، از تجاوزات پاکستان و بی توجه امریکایی ها به ستوه آمده عاقبت بخیر؟؟ با احترام |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
09.09.2015 |
|
طالب محمد عمر یو بی سواده او خرڅ شوی څیره وه او دا خرڅ شوۍ طالب شپږ میاشتی وروسته د سلاح جمع کولو پروګرام څخه صحنی ته داخل کړۍ شوإ ټولو وطنوالو ته څرګنده دی چی په ۱۹۹۵ کال کښی مرحوم جنرال عبدالولی پاکستان ته ددی پروګرام عملی کولو لپاره سفر درلود او د مرحوم پادشاه محمد ظاهرشاه ویاندوی وزېری هم ورسره ملګرۍ وو او نوموړی په ډیره خوشحالی سره د پاکستان څخه اطمنان راکړ چی پروګرام ډیر ښه پر مخ ځی دا چی هغه اوس په امریکا کښی استوګنه لری شاید ډیر احتیاط څخه کار واخلی او ددی طرفدار زه هم یم ځکه د امریکا د غلامی سیاست همداسی ظالم او بی رحمه دی لکه د هغه وخت اتحادی شوروی د غلامی سیاست. څو ورځی وړاندی ددی سفر څخه شهید احمد شاه مسعود سره تماس ونیول شو چی هغه هم دې پروګرام کښی ځان شریک کړی او په جدی ورته وویل شول چی دا افغانی پروګرام دی او هیڅ خارجی مملکت ته د مداخلې او یا ددی ضمینی برابرول بندیز دی او منافقت باید ونشی إ نوموړی په ډیره خوشحالی سره ایښودل شوی شرائط ومنل إ امریکا او غربی نړۍ ددی پلان هرکلۍ وکړ او بی قیده شرطه ئي د کومکونو وعدی وکړی إ شپږ میاشتی په اساسی شکل سره د سلاح جمع کولو شعار لاندی پروګرام ډیر مثبت روان وو او ملا برجان د تنظیمولو مسؤلیت په اوږو درلود اما پدی جریان کښی خلیلزاد پاکستان ته مسلسل سفرونه شروع کړی وو کله چی د روم څخه تپوس وشو چی دا موضوع بین الافغانی دی او خلیلزاد ولی پاکستان ته سفرونه شروع کړی دې؟ روم په اطمنان سره وویل چی خاطرجمع اوسه د سلاح جمع کولو پروګرام لکه څنګه چی ترتیب شوۍ دی پر مخ روان دی او کنترول مو جوددی إ ملا بورجان د شا له خوا په سروبی کښی په شهادت ورسید او نور له مینځه یووړشول او د ړوند طالب محمد عمر تر مشرۍ بل منتخبه ګروپ رامینځ ته شو او امریکا ډالری کومکونه لا پسی زیات کړل او ای ایس ای د سی ای اي په ګډون او کومک سره ړوند بی سواده طالب محمد عمر امیرالمؤمنین اعلان شو بیا د روم سره تماس ونیول شو چی موضوع کومی خواته روانه دی او داړوند طالب له کومه راپیدا شو ؟ مرحوم پخوانی پادشاه وویل چی نوموړۍ یو ښایسته ځوان دی هیڅ تشویش باید ونشی نوره زیاتره معلومات به مصطفی درکړی إ ددی نیټی څخه وروسته څرګنده شوه چی روم د ملت سره خیانت باندی لاسونه پوری کړی دی إ شهید سور داود د قتلونو غوبل د کمونستانو پر مټونو پر ملت باندی تهداب کیښودای ش او دا نورو مکارو په روم کښی ددائمی صلحی امیدونو پروګرام تر پښو لاندی کړ او ځانونه ئي ډالرو ته تسلیم کړل او امریکا او انګلستان هغه هدف ته ورسیدل کوم ئي چی د افغانستان لپار طرح کړی وو إإإ اوس غوښتل کیږی چی دا بی سواده او خرڅ شوی طالبان پدی ساختګی شکل سره دنورو بی سواده قاتلانو او تربیه شوو دیموکراتانو سره یو ځای کړی او په تدریجی شکل سره د افغانستان تجزیه عملی بڼه پیدا کړی افسوس پر داسی مردودو منورینوإإإ |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
09.09.2015 |
|
محترم آقای فضل الدین، باور نمایید که همین دو لسان ارزشمند مردم افغانستان که رسمیت دارد، خاصیت خوبیرا دارا میباشند که نویسندۀ خود را با روش تحریر وی بکلی افشا می نماید ولو که زیر چادری های رنگارگ نهان گردد. برادر محترم، اولاً خوب بود که اگر از همین محتویات پورتال کمی به حق آزادی های فردی آشنایی حاصل مینمودید که بهترین تحفه ای است برای نوع بشر که یکی آن هم « انتخاب» نحوۀ معیشت و استعمال هر لسانی است که بخواهیم به آن حرف زده و نوشت و خوان نماییم. ثانیاً من که عمریست که از درد تبعیضات قومی، لسانی و مذهبی در بین اقوام شریف افغانستان مینالم، چگونه علم تفرقه را به ازین جا هستم و آنجا هستم، بلند مینمایم. نخیر ادعای تعلق به آن قوم و این منطقه را ندارم، بلکه افغان تولد شده ام و افغان هم ازین جهان پر از تزویر و عقده مندی ها خواهم رفت. گرچه تعریف یا مذمت بر من، مسئلۀ شخصی و انفرادی هست بازهم برای کنجکاوی و غرض شخصی جناب تان، اینهم نوشتۀ آقای داود مومند: اسم: محمد داؤد مومند محل سکونت: کلیفورنیا تاریخ: 31.08.2015 بیاوړی او پتمنی میرمن نظام واقعأ د ملالی تاریخی نوم ستاسی سره ښایی ، مور دی پاڅیږی او ستا غوندی ننګیالی لور دی وزیږوی. ستا په لیکاڼی او لیکلو دی فیوض او برکات الهی وی . د ارسلا صاحب د لیکنی او توضیحاتو په ارتباط باید عرض وکړم چی په ځینو ټکوزه هم پوه نسوم یا نشوم . محترم ارسلا څرګندوی چی ما نه پیژنی ولی دا ادعا هم لری چی ګوندی زما په سلو کښ نه نوی دوستان پیژنی . زه دګوتو په شمیر دوستان لرم ، مرحوم ډکتر صاحب خیر محمد ارسلا هم زما دوست وه چی ممکن ددوی سره ځه خپلوی هم ولری . زه اوس پدی نپوهیږم که محترم فواد ارسلا ما نه پیژني ، نو په کومه غیبی وسیله زما دوستان پژنی ؟ له بلی خوا زه دغرنی منطقی شډل مومند یم او په رمز او ایما زما چندان سر نه خلاسیږی. ما د محترم ارسلا د توضیحاتو په تأویل کښ دکامیابی نمره ندی اخستی ، نو ځکه ما سره ستاسی دسوال ځواب نسته یا نشته . که د میړو نه پوره نشوه افغانستانه ملالی به دی ګټینه په درناوی
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
09.09.2015 |
|
تعریف و ثنا و صفت خواهر محترمه ملالی جان و برادر داود مومند از یکدیگر جالب است و ملالی جان دلایلی خواهند داشت. مگر اصل سوال در اینجاست که آیا دوستان واقعی و بستگان محترم داود مومند متوجه شده اند که این محترم در کدام حالت یک روز امر قتل امام الدین ، معروف به قتل شهید داود خان، را صادر میکند، یک روز دیگر داود مومند آرزوی جوی های خون سقوی ها و ستمی ها را میکند ، و یک روز دیگر با دو دشنام نظریه مخالفش را در مورد اقلا پاکستانی سفیهانه میخواند و اقبال پاکستانی را با مشاهیر قابل افتخار دنیا مولانا جلال الدین افغان و گاندهی هندی مقایسه میکند ؟ اگر داود مومند اینقدر مرد میدان است بهتر است دست به کاغذ و قلم و انترنتی نزند چون اینجا جای عصبانیت و این چنین جملات نیست. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
09.09.2015 |
|
راځی چی د هغو شهیدانو شخصیتونو تجلیل کړو، کومو چی واقعی خدمت کړی و او د وطن د ازادی په لار کښی یی سرونه تر هیواد قربان کړل، تر څو اینده نسلونه تری متاثره شی او د هغو پر لار ولاړ شی، سردار محمدداوودخان، شهید راه عمران ابادی، ازادی افغانستان،این پیرو مکتب سپاسالار استقلال غازی امان الله خان اولین ریس جمهور منتخب افغانستان چیزیکه میګفت واقعآ عمل مینمود، وی ان وعده که به پیشګاه ملت نموده بود.عملآ جامه عمل پوشاند، روح اولین موسس نظام جمهوری این شخصیت سترګ تاریخ افغانستان همیشه جاودان باد. «اگر برای ازادی وطن بجانم، مالم و حتی اولادم ضرورت بیافتد، بیقین بدانید که حاضر هستم» ( و حاضر هم شد)
|
 |
اسم:
فضل الدین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
09.09.2015 |
|
در کلکین نظریات ،خانم ملالی نظام از آقای داود مومند خواسته اند که وی را تعریف نه نماید که خجل می شود و ...... تقریبأ تا پایان به همین موضوع اشاره شده ولی وقتی به یکی دو نظر قبلی کامنت آقای داود مومند خطاب به خانم ملالی نظام مراجعه شود حتی یک کلمه تعریف از خانم نظام در آن دیده نمیشود، موضوع همه در مورد علامه اقبال است. دراینجا دوحالت وجود دارد: اول اینکه خانم نظام بیدون خواندن متن کامنت آقای داود مومند به پاسخ آن پرداخته است ویا دوم متن را خوانده اند اما چون به لسان پشتو بلدیت ندارند ازآن هیچ چیزی نه فهمیده .
در صورت اول از خانم نظام که یک نویسنده پرکاربوده توقع میرود که اولأ یک متن را خوانده بعدأ به پاسخ آن بپردازند و به اصطلاح ناخوانده امضاء نه نمایند و در صورت دوم تأسف آور است که خانم نظام با لسا ن ملی و رسمی کشور که به گمان اغلب زبان مادری یا پدری شان نیز باشد ( چون قرار نوشته خود وی ایشان اصلأ از ولایت قندهارهستند ) در سطح ابتدائی نیز آشنائی ندارند.
امید است این تذکر دوستانه باعث ملول خاطر ایشان نشوند. |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
08.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . قابل توجه محترم خاموش صاحب محترما : جنرال عبدالقادر درایت رهبری یک جریان سیاسی را بخاطر بی دانشی خود نداشت و رفقایش ، اسم با مسمی برایش انتخاب نموده بودند . ولی انتخابات سنا بسیار ماهرانه و سری و دور از انظار مقامات دولتی و مردم انجام شده بود ، بعد ها قراریکه دیده شد به آغای محتاط و عده ای از رفیقانش سخت گران تمام شد ، ایشان در قسمت از کتاب خود اسمای عده ای را بیان فرموده اند . که هم اعضای سنا در آن لست وجوددارد وهم اشخاص مختلف ولی هرگاه معلومات قبلی بنده را متوجه شده باشید ایشان لغو سازمان را به رفقای خود هدایت داده اند به یقین شخص خود شان رهبر آن سازمان بوده باشند و صرفآ ایشان می توانند تشکیلات و اسم رفقای خود را وضاحت بخشند باعرض تشکر از سوال جناب محترم شما
|
 |
اسم:
عارف خاموش محل سکونت:
اکراین
تاریخ:
08.09.2015 |
|
دوست محترم جناب خان آقا سعید! سپاس از عکس العمل دوستانه تان که در بارۀ سنا معلومات ارائه نمودید۰ اما آنچه من از شما خواسته بودم که رهبر ویا سرګروپ این سازمان ۲۲ نفري واعضای سرشناس آن را معرفي بدارید من بآن دست نیافتم۰ اګر بعداز پیروزی کودتای ۲۶ سرطان این سازمان قادرخان را به صفت قوماندان قوای هوایی ومدافعه هوایی پیشهناد نمودند نشان میدهد که او عضو این سازمان بود۰ و برخی ها رهبر این سازمان را قادرخان میدانند۰ درصورتیکه شما این سازمان زا کمونست های آتشین میدانید و بعداز کودتا این سازمان جلسه میکند و قادر خان را بحیث قوماندان هوایی و مدافعه هوایي پیشهناد میکنند و رهبر کودتا محمد داودانرا میپذیرد این بدان معنی است که در کودتای ۲۶ سرطان دست مسکو بود و ضمنآ داود خان بالای کمونست ها اعتماد کامل داشت ۰ بااحترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
08.09.2015 |
|
برادر نهایت محترم آقای داود مومند، مرا توصیف ننماید که از کم دانی خویش خجل میشوم و به تعریف هرگز بزرگ نمیگردم، لقب پر معنایی ابتیاع نموده ام که در خور من است و انشا الله در پهلوی بیان و قلم من تا پایان عمر خواهد ماند: طالب العلم! اگر عمر و صحتمندی بقا نمایند، البته همیشه وابسته به این اصل خجسته خواهم بود که: از گهواره تا گور دانش بجوی. قبول دارید که من از تعارفات و مدح و ستایشی که در دیگران عقدۀ خود بزرگ بینی خلق مینماید و در مطبوعات انترنتی افغانی سخت مروج گردیده، افسرده و نا امید میگردم، حتی از نام های مستعاری که در تلاش ساختن شخصیت های کاذب باشند، مرا به یاد مثل معروفی می اندازد که: مشک آنست که خود بوید، نه آنکه عطار گوید. ولی در مورد کوچک بینی و شخصیت شکنی بزرگان خبرۀ تاریخ، چه از خود باشند و چه بیگانه، چه افتخار ملت افغان سید جمال الدین افغان و مولانا جلال الدین محمد بلخی باشد و یا علامه اقبال لاهوری که اخیر الذکر، شهامت شناخت و قدرمندی مردم ما را قدم به قدم با بزرگواری شناسایی و بیان نموده است، فقط فرمودۀ بزرگ و خبرۀ دیگری را تقدیمتان مینمایم: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ****چو ندیدند حقیقت رهه افسانه زندند حضرت حافظ شیرازی. همیشه با عزت باشید،
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
08.09.2015 |
|
پتمنی بی بی میرمن نظام ستاسی د ذره نوازی څخه مننه کوم واقعیت دا دی چی زه کوم اقبال شناس نه یم ولی دا یوه علانیه خبره ده چی د علامه اقبال د فکری تومنی او ودی بنسټ د افغانی لویو مفکرانو او ارباب تصوف او عرفان چی په تاریخی قدامت د جلال الدین محمدد مثنوی معنوی مؤلف چی مولانا جامی مثنوی ته د عجم په ژبه د قرآن معظم په سترګه ګوری ، وروسته د خوشحال بابا چی په څرګنده د تاریخی افغانستان د ناسیونالیزم او ازادی غوشتنی قهرمان بلل کیږی او په وروستی برخه د زمکی د فخر او ددهر او روزګار نابغه حضرت سید جمالالدین افغان په اسلامی تفکر ولاړ دی. یعنی که دا دری لوی افغانی شخیصتونه او مفاخر وجود نه درلودای نو په هغه صورت شاید داکتر اقبال اصلأ په دی نړی کښ د داسی یو تفکر سره موجودیت ندرلودای . نو اوس که څوک وغواړی چی اقبال وپیزنی ، تر دی دمخه باید پورتنی افغانی مفاخر و پیژنی او دهغوی د تفکر سره پیژندنه ولری . په هغه رنګ چی د خوشحال بابا ټول کلام د آزادی غوښتلو او د مغلی استعمار پر ضد د پښتنو د راویښلو د مبارزی پر پرنسیب ولاړ دی ، د علامه صاحب ټول کلام د غربی تهذیب او استعار په غندنه او رسواا کولو او د شرقی ملتونه د قیام په په برخه کښ انقلابی ماهیت لری . داکتر اقبال د جاوید نامی د کتاب په یوه برخه کښ وایی : مقتدی تاتار و افغانی امام په پورتنی بیت کښ اقبال په خپله ځان تاتار بولی او د افغانی نه منظور حضرت علامه سید جمال الدین افغان دی . علامه اقبال د ګاندی او حضرت سید جال الدین په څیر په شرق باندی د فرنګی استعمار د تسلط به دوره کښ ژوند کاوه ، نو اوس که څوک که دا ادعا وکړی چی فرنګ د داکتر اقبال امام وه دا ادعا به دومره سفیهانه وی چی څوک ووایی فرنګ د علامه جمال الدین یا د ګاندی امام وه . اقبال وایی : آدمیت زار نالید از فرنګ زندګی هنګامه بر چید از فرنګ په درناوی |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
08.09.2015 |
|
شاعر: استاد اکادمیسن علامه عبدالشکور رشاد.
دا شعر استاد اکادمیسن علامه عبدالشکور رشاد چی د مرحوم شهید سردار محمدداوودخان د ډیرو نژدی ، صمیمی او شخصی دوستانو څخه وه. ښاغلی عبدالشکور رشاد د ۱۳۵۷ ش کال د ثور د میاشتی په ۸ مه نیټه د شهید سردار محمدداوودخان او د هغه د کورنی د شهادت په مورد کی لیکلی دی.
د محمد زو کربلا !
داود مرګ خپل و مانه خو تسلیم نشو ده ویل غاړه چی کږیږی ماته ښه ده د چا ژوند په سپکاوی سره تريخ مشه د دوښمن تر ژونده مرګ مړینه خوږه ده دا یم وینم د عمر او خالد مړی دا کوټه می د اولاد په وینو سره ده ښه چی ننګ د پښتونوالی می پر ځای کړو نن زما او اولادونو عاشوره ده
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
08.09.2015 |
|
پیاوړی او محترم پروفیسر صاحب رشید زما د زړه له کومی احترامات ومنی علامه صاحب لمړی ځل د غازی امان لله خان بابا په دوره کښ افغانستان ته راغلی وه . ده غازی ملی زعیم او اتل ته د پیام مشرق کتاب اهدأ کړ . چنانکه فرمایی : ای امیر ابن امیر ابن امیر هدیه ای از بینوایی هم پذیر د علامه صاحب دوهم سفر هم د هیواد د نجات د ستر اتل سقو شکن محمد نادر خان د دوری سره مصادف دی چی تاسی یی تاریخ هم څرګند کړیدی . ماته زما ډیر محترم او دروند دوست ، محمد رسول خان پښتون چی به کندهار د ویښ زلمیانو د نهضت مشر وه، ویلی وه چی د علامه صاحب په دوهم سفر کښ ، ده ته هغه سره د ملاقات زمینه تر لاسه شوی وه . محترم پروفیسر صاحب ! ما سره اسناد او د مدارک نسته ، ډیر وخت مجبور یم چی د خپلی حافظی څخه طلب استمداد وکړم ، که چیری په ځینو مواردو کښ څه نیمګړتیاوی لیدل کیږی ، هیله ده محترم لوستونکی په خپله بزګواری سره ما معفو کاندی . ستاسی د توجه څخه د زړه له کومی مننه کوم په دناوی |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
08.09.2015 |
|
آغای عباسی دیکتاتوری شیوه فکر خودت و همفکرانت است.اگر به مباحث همین کیلکینچه نظر انداخته شود این شما هستید که تحمل یک حرف خوب در مورد شهید داود خان را ندارید. داکتر انصاری در همین کیلکینچه با عصبانیت نوشت که بحث در مورد داود خان احمقانه است آیا آن دیکتاتوری نبود؟ شما و همفکران ضد داود خان شما نقل قول یک جنرال که هرنوع منافع و مقاصد میتواند داشته باشد از راپور رسمی و بیطرفانه سفارت امریکا زیاده تر ارزش میدهید چون به مذاق شما برابر نبود. در حالیکه در هر مرجع اکادیمیک سند رسمی یک مرجع بیطرف به مراتب با ارزش تر از خاطرت اشخاص است که تحت تاثیر منافع ، عقده ها و ده انگیزه دیگر نوشته میشوند. بادرنظرداشت بحث بالا انتقاد بیجای شما در مورد اعطای لقب استدان شعر دری به خانم وهاب و خانم غفوری با ذکر این گفته شما که منابع اکادیمیک این تصمیم را نگرفته خنده آور است . استدلال نادرست دیگر تان که قاموس دیجتال دری در افغانستان بی فایده است بخاطری که تلویزیون های کابل ایرانی صحبت میکنند چه معنی دارد ؟ یعنی ما قبول کنیم ؟ آیا شما به مقاومت و مجادله عقیده ندارید ؟ وقتی روسها ی ابرقدرت به افغانستان حمله کردند توصیه شما همین بود که مقاومت بی فایده است؟
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
07.09.2015 |
|
همکارعزیز و محترم پورتال افغان جرمن آنلاین آقای سیستانی
از شما تشکر میکنیم که ما را متوجه این کاستی ما نمودید،اینکه برای مدتی دراین بخش از کار ما سکتگی رخ داده، معذرت ما را قبول بفرمائید، شما بهترمیدانید که فشار کار بیشتر از هروقت دیگری دراین اواخر برگردانندگان پورتال احساس میشود، زیرا پروزۀ تدوین قاموس دری و همچنان آمادگی برای نشر نظریات و تقریظ های صاحب نظران در مورد اعطای لقب «استاد ادب دری» به دو شاعر وسخنور فرهیخته یعنی خانم صالحه وهاب واصل وخانم شیماغفوری اندکی توجه ما را از بخش مورد نظر شما کاهش داد، اما دراثر تماس مستقیم با مسئول وهمکار پرتلاش خود خانم اشا ابوی ، به شما و خوانندگان عزیز خود اطمینان میدهیم که بزودی یکی از تازه ترین برنامه های خانم اشاابوی در بخش صوتی گذاشته خواهد شد وشما میتوانید از آن برنامه مثل گذشته لذت ببرید. با احترام
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
06.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . در رابطه به نوشته محمد داوود مومند . جناب مومند بنده ستمی نیستم ، تذکره تابعیت کشورم را دارم و مرگ به آن هایی می گویم که در فکر تجزیه کشورم شده ویا شده باشند ویا می شوند . شما از پار دریایی ها و ستمی ها نام بردید ولی نفرمودید که هدف شما هم وطنان فارسی زبان تان بود ویا کدام جریان سیاسی خاض ؟ اگر جریان خاص بوده باشد ؟ لطفآ در مورد افغان ملت هم منحیث یک افغان با احساس نظر بدهید که آن جریان جانب مقابل کدام جریان سیاسیست ؟ از توردیقلان نام گرفتید ، ندانستم که هدف از توردی قلان کیست ؟ اگر جنرال دوستم ویا طرف دارانش باشد آن ها بدنه دولتی هستند که اکثریت پشتو زبان های کشور ما بطرف داری دوکتور غنی رای داده و دوکتور غنی دوستم را منحیث معاون اول خود انتخاب و مردم برایش رای داده و چندی قبل هم بدستور شاغلی غنی در برابر طالبان در ولایات شمال رزمیده است که همه از آن خبر داریم ؟ در این ادعای شما که نادر خان و ستر زعیم شما وزیر محمد گل مومند دوباره زنده شده و خون فارسی زبانان و شمالی والان را بریرانند دیده شود ؟ که چه می شود ؟ ولی خدا نکند که خون هم وطنی از هم وطنان ما که به هر لسان صحبت می نمایند ریخته شود . یک چیز را که بنده معلومات دقیق دارم این دری زبانان هستند که اکثریت شان بخاطر اتحاد مردم و تمامیت ارضی خود رزمیده و می رزمند و مشتاق آن بوده و به هیچ تجزیه طلب و آن هاییکه می خواهند شکلی منطقه داشته و از وطن خود جدا شوند اجازه نخواهند داد . و در مورد فردی از بیت مشهور که نوشته اید خداوند بنده و همه دوستان و هم وطنانم را از فرعونیت و تکبر در حفظ و امان خود داشته باشد . بگذار آن هاییکه تفوق طلبی داشته و خود را از هم وطنان خود بند احساس می نمایند با آن دید خود باشند تا بدانند که تکبر چیست ؟ بااحترام |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
06.09.2015 |
|
عرض سلام به هموطنان وخواننده گان این سایت. چون اعضای پورتال سخت مصروف کارو زار هستند . ترسیدم تا در نوشته ام زیر عنوان مکثی بر نوشته ای « تاریخ عقبگرد میکند» از آنها طالب اصلاح شوم .اینک توجه شما را به دو نقطه معطوف میسازم:
۱- در صفحه ای سوم در مور چارلز داروین قرن ۱۷ نوشته ام که اصلأ قرن ۱۹ میباشد
۲ - جائیکه از پروفیسور تو تور نام برده ام این را علاوه کنید: .« فلم به آلمانی است . وشما میتوانید به تمام زبانها ،در یو توب ،انرژی آزاد ویا واکم انرژی نوشته نموده ، معلومات در مورد حاصل کنید.» هر گاه در یو توب نام ذیل را بنویسید تمام معلومات در زمینه دریافت نموده میتوانید. Freie Energie für alle Menschen (Prof. Claus W. Turtur)
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
06.09.2015 |
|
رژیم های کمونیستی با در نظرداشت روابط حسنه اتحادشوروی با شاه امان اله خان ، ازوی بخوبی یاد میکردند.
در لویه جرکه ساختگی که ار طرف نجیب براه انداخته شده بود. غلام فاروق سراج(برادر امان اله خان) بحیث نماینده مردم کابل معرفی شد.
غلام فاروق سراج در تلویزیون ملی ،انتخابات را بی سابقه در سطح جهان دیموکراتیک وآزاد خوانده ودر وصف رژیم کمونیستی و نجیب مدح سرایی نمود.
درپولیتخنیک کابل در روز لویه جرگه هر باریکه نجیب ، امان اله خان را توصیف میکرد وی از جای خود برخاسته و تشکر میکرد.
در حقیقت بسیار تفاوت فاحش بین وی و شاه امان اله خان بود. |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.09.2015 |
|
ګران محترم شخصیت نور محمد غفوری صاحب، سلام!
مضمون جالب و مشرع مقبول تان را در باره شخصیت با احساس افغاني ما محترمه پوهندوی شیما جان غفوری تحت عنوان «آه نارسا» را در پورتال خواندم، که در شناحتن بیشتر این شخصیت قابل افتخار ما خوب ترین مضمون به نظرم آمد. اشعار ضمیمه مقاله تان از شاعره دلسوز مرا واقعا تحت تاثیر قرار داد. برای شماصحت خوب و مفتخر باشید. په درنشت |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
05.09.2015 |
|
شاه و ریاست المپیک ! یکی فاسد ترین ادارات در دهه دیموکراسی ریاست المپیک که در راس آن غلام فارو خان سراج مشهور به سردار آغا قرار داشت .
جوانان و بخصوص ورزشکاراران ازین اداره دل خوشی نداشتند و روز به روز سپورت کشور به قهقرا میرفت و یک مقدار پول که برا ی مصارف تغدیه ورزشکاران اختصاص داده شده بود از گاو غدود به تیم های منتخب فتبال و پهلوانی میزسید تنها تیم تینس که پسر رئیس صاحب عضو << دایمی >> آن بوده وضع شان خوب و مصروف مسابقات خارجی <<بدون نتیجه>> بود.
مردم فکر میکردند درین چه حکمتی است که این شخص بی کفایت همیشه در راس ورزش کشور باقیست ؟
بالاخره درنوشته های از خاطرات یک انجنیر رادیو که در ارگ بیانیه های شاه را ثبت میکرد آمده است که کست ریکاردر ترانزیستوری برای اولین بار یکی از تجار مشهور ادویه بیام صوفی زاده به کشور آورده شده و به شاه آنرا تحفه داد. شاه علاقمندی زیاد به آن پیدا کرده و از انجنیرمذکور درباره آن معلومات حاصل نمود.
روزی دیکری که انجنیر مذکور آنجا بود در اطاق مخصوص ،شاه سردار آغا را گفت صدا بکش ، آواز بخوان که من بریت ثبت نمایم و سردار آغا خواندن های هندی را شروع کرده و شاه وظیفه ثبت را به دوش داشت. و شاه که بذله گوی بود روی بطرف انجنیر نموده گفتند این کست ریکاردر کدام سویچی دارد که صدای ناهنجار را خوب سازد.
روزهای دیگر خود شاه میخواند وپسران آلات موسیقی را مینواحتند وانجنیر ثبت میکرد و سردار آغا همیشه انجا حاضر بوده گاهی همکاری و گاهی برای خشنودی شاه مسخره گی میکرد.
لدا دانستم مریی داری مربا بخور . بااحترام |
 |
اسم:
Dr. A.K Rashid محل سکونت:
canada
تاریخ:
05.09.2015 |
|
ګران لیکوال مومند صاحب ته سلامونه او درناوی دعلامه اقبال په اړه مې ستامقاله ولوسته، نظر مود قدر وړ دی، داچې ماهم یوه موده پراقبال باندې کارکړی، یوازې دا راسره پوښتنه ده چې اقبال دویم ځل افغانستان څه وخت راغلی ؟ زه فکرکوم اقبال یوځل له ندوی او سر راس مسعود سره د نادرخان په بلنه په ۱۹۳۳ کال کې کابل ته راغی ، دهم هغه سفر راپوریی په مسافرکې کې خپورکړ. که زه غلط شوی یم لطفآ د دویم سفر نیټه راته ولیکۍ اوکه له تاسو تیروتنه شوې وي ، نو لطفا یی سمه کړئ، خکه کیدای شي داخبره په اقبال پیژندنه کې چې تراوسه څو ک نه دي پرې خبر ستونزه رامنځ ته کړي . په درنښت پروفیسور عبدالخالق رشید
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
05.09.2015 |
|
با عرض سلام و ادب خدمت دانشمند بزرگوار دکتور محمد اکبر یوسفی صاحب! نوشتۀ عالی تان را با توضیحات بیشتر و مشرح تر در ارتباط با مقالۀ این جانب ( صلاحیت چیست و چه اشخاصی کدام صلاحیت ها را باید داشته باشند) خوانده در کنار اینکه حظ بردم خیلی ها هم بیشتر آموختم. خوشوقتم که نوشتۀ ناچیز بنده سبب شد تا شما موضوع را بیشتر عمیق شده دوستان و عزیزان خوانندۀ این پورتال را از مفهوم دقیق کلمۀ (صلاحیت) آگاه سازید . البته زحمات و لطف تان را در تنظیم و به اشتراک گذاری این موضوع ارج می گزارم.
با حرمت
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.09.2015 |
|
محترمه خور ملالی نظام صاحب، سلام! ما ۸ برادر سکه هستیم و اخیرا نسبت بی پروايي به عدم تحریر خاطرات مهم پدر فوت شده ما هر کدام ما به خود لعنت ګفتیم و افسوس کردیم، پدرم نادرشاه را در زمان شاه بودن دیده و یک بار با او هم صحبت هم شده بود، با تمام اعضاء مهم خاندان نادری شروع از ظاهرشاه کار کرده بود و نظر آزادانه خود را داشت. کشتن شدن نادر شاه، جنګ مغلګی، مسله نهضت زنان در سال ۱۳۳۸ ش و شورش مردم کندهار،« پدر در ان واقعه معاون غند پیاده قول اردو قندهار و حاضر مستقیم صحنه بود»، صرف من در سال ۱۹۹۳ ع در شهر خوست سوانح شخصی پدر را از ایشان نوشتم که در نزدم موجود است. به هر حال، در باره اظهارات ۵ سپتمبر شما عرض کنم، من فعلا ۵۶ ساله هستم، در دوره صدارت مرحوم داود حان من نوزاد و یادم نسیست و در شروع جمهوری من ۱۴ ساله بوودم و همرا با پدرم به رادیو نشسته و مسایل تا حدی ممکن در ذهنم است. بلی، من با شما موافق هستم که مرحوم اعلیحضرت ظاهرشاه در سن ۱۸ سالګی پادشاه شد که این هم یک بدبختی این ملت افغان بود. اینکه درین تصمیم دست انګلیس شیطان تا کدام اندازه وارد بود، چون پدرش به پلان خیلی ماهرانه انګلیس برای تباه کردن نهضت امانی و شخص محصل استقلال امان الله غازی به مقام بادشاهی دست یافته یود. بلی، اعضاء مهم خاندان به شمول اعلیحضرت ظاهرشاه، داود خان و نعیم خان در آغوش کاکا جلاد و خون خور شان پروریده شده بودند و قرار توضیحات شما در ۱۵ سال صدارت هاشم خان، ۵ سال شاه محمود خان و ۱۰ سال داود خان شاه صلاحیت نداشته و صرف بنام موجود بوده که به نظر من «عذر بتر از ګناه است». شاه باید به اساس مسوولیت عظیم نزد مردم افغانستان از مقام ایشان استعفاء میداد و میګفت که به اساس قانون خو من نفر اول و ټولواک کشور معرفی هستم و فردا از هر عمل صدراعظمان من که مادون های من هستند، این ملت مرا از یخن من میګیرند، مګر شاه اینکار را تا آخري روز کار صدارت داود خان که نکرد. بلی در سال ۱۹۵۳ پای سیاسي و اقتصادی اتحاد شوروی به افغانستان داخل شد، لیکن به نظر من درین وقت نفر اول با صلاحیت افغانستان ټولواک ظاهر شاه و داود خان مادون بود، بدون رضایت شاه این طور یک تصمیم مهم ناممکن بوده است. بلی، خواهر عزیز، در دوران حاکمیت ۴۹ ساله خاندان مظالم مهم در حق مردم افغانستان صورت ګرفته است، در دوران ۵ سال جمهوریت هم با افراد و اشخاص بی عدالتی و ظلم صورت ګرفت. اما از داود خان به آدرس مردم افغانستان کدام تعرض منفی صورت نګرفت و اګر ګرفته است من ملتفت نشده ام، من می پذیرم. باقی در عرصه اقتصادی که اساس و تهداب است، مسایل بشکل خوب و تا حد امکان تحت نظر محمد داود خان عملی شده میرفت، امنیت تام در کشور مشکل کوهستانی ما حاکم بود. مردم خوش و امید وار فردا مرفع بودند و کسی نبود که یادی از شاه سابق و ارمان آن دور را بکند. پدرم میګفت: « من تمام اعضاء این خاندان را معرفت دارم و ارزیابی کردم. با داود خان در چند مرحله مستقیم و غیر مستقیم کار کردم. این شخص یک عقده ترقی افغانستان را دارد، از نظر کرکتر انسان بیدار، کارکن و عیاش نیست و این صفات اش در ټکر با اعلیحضرت ظاهر شاه واقع میشد و از اول با هم جور نبودند، صمیمیت شان هم قلبی نه، ظاهری بود. در باره تذکر تان راجع به مطالعه کردن زیاد من، اګر وقت میسر باشد، خوب به هر صورت، په درنشت سره |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.09.2015 |
|
قابل توجه مسئولین پورتال افغان جرمن آنلاین!
از دیرمدتی است که در بخش صوتی- فرهنگی صفحۀ تحلیلات پورتال، برنامه ای از خانم پرکار وفعال در عرصۀ مطالب صوتی وفرهنگی خانم اشا ابوی دیده نمیشود، غیابت طولانی این خانم ازاین بخش فرهنگی که من یکی از شنوندگان آن برنامه بودم، پیام خوبی برای علاقمندان برنامه های شنیدنی وجالب وآموزنده خانم ابوی در برندارد. من از دست اندرکاران پورتال افغان جرمن جداً تقاضا میکنم، تا خبر این خانم خوش سلیقه و خوش آواز وخوش برنامه را بگیرند واگر مشکلی در کار شان باشد ، در رفع آن مشکل اقدام کنند و هرچه زودتر گوشها وقلوب علاقمندان آن برنامه را نوازش بدهند. ونگذارند تا این مقوله مصداق پیدا کند که : «از دل برود هرآنکه از دیده برفت»
به امید سلامتی وپویائی هرچه بیشتر خانم اشاابوی گرامی
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویزجنیا امریکا
تاریخ:
05.09.2015 |
|
خواهر محترم ملال موسی نظام. وقتیکه من از جریانات ان وقت و زمان نادرخان و هاشم خان خبر دارم ، باور دارم که اقای ایاز نوری نیز زیادتر از ما و شما کرده معلومات زیاد دارد. خواهر محترم. شما در یک نوشته قبلی تان متذکر ګردید که سردار محمد داوود خان بعد از خواندن ۹ ماه کورس عالی افسران یکبار جنرال ګردید. حالا سوال من از شما خواهر محترم اینست؟ لطف نماید بګوید که ولی نعمت مجاری شما در چند سالګی جنرال و کل اختیار کشور ګردید، و ان وقت که وی کل اختیار کشور ګردید سویه تخصلی وی چی بود. کدام لیسه، کدام پوهنتون را خوانده بود. اغتراض کردن و تهمت بستن کار اسان است. ولی پی بردن به حقیقت و واقعیت کار دشوار. از شما ارزو و تمنا دارم تا به سوال من جواب قانع کننده ارایه فرماید، و از این زیاد شخصیت محمد ظاهر شاه را تخریب نکنید.
|
 |
اسم:
شاه محمود محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
05.09.2015 |
|
بعداز سلام، باید بگویم که اسم من مانند اکثر نظر نویسان در این صفحه مستعار است.در مورد لقب دادن و لقب بخشیدن و آنرا قبول کردن یا نکردن هیچ حرفی ندارمو نمی خواهم اظهار نظر کنم، اما نظر به خواندن مقالات خواهران و برادران افغان خودچه موافق و چه مخالف برداشت خود را با اجازه مسولین پورتال مینویسم. البته برداشت شخصی من است. تمام نوشته ها ایکه در تائید این لقب بخشی نوشته شده اند با عکس ها مزین گردیده، اما نظرات مخالف هیچ عکسی ندارند و از روی ناچاری نشر شده اند. این مثاله میرساند که مسولین سایت بیطرف نیستند و به اصطلاح هم کوزه و هم کوزه گر و هم کوزه فروش خودشان هستند و خانم " واهب " نیز یکی از مسولین پورتال هستند که در جمع همین کوزه فروشان قرار دارند. حال میتوانید مرا زن ستیز و هرچیز دیگر که خواسته باشید خطاب کنید. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
05.09.2015 |
|
برادر محترم ایاز نوری سلام برسد، ممنون از ارسال جواب به این خواهر، منظور این بود که شما شاید با دو عصر سردار داود خان، به سنی که حوادث ماحول تان را بخاطر بیاورید آشنایی نداشتید، بزرگان فامیل باید از نوعیت حکومات افغانستان بعد از کشتن محمد نادر خان شما را کافی مطلع می ساختند. جای تعجب است که به شما معلومات ندادند که ظاهر شاه در سنین بسیار پایین توسط کاکای خود شاه محمود خان بر تخت جلوس نمود و دقیقاً با موجودیت مستبد و مقتدر با تجربه ای مانند محمد هاشم خان که در ظلم و بیداد شهرت داشت و مربی و کاکای اصلی سرداران محمد داود و محمد نعیم بود، ۱۵ سال از هر نوع تصمیم گیری مثبت و منفی بدور قرار داشت. بعد تر کاکای دیگر که شاه محمود خان باشد زمام اختیار را ۵ در دست گرفت و با برطرفی وی سردار داود خان ده سال به قدرت زیاد حکومت نمود. در دوره های یاد شده که شما باز هم به احصایه گیری و ضرب زدن تعداد پلان ها ۵ ساله پرداخته اید، باید قبله گاه محترمتان به شما معلومات میداد که بعد از پذیرایی و خوش آمدی خرسچف و بولگانین و کشیده شدن پای شوروی بسال ۱۹۵۳ در افغانستان، این پروژه ها به کمک و پرسونل و متخصصین شوروی در سرنوشت ملت افغان، به اساس پلان های شوروی داخل گردید که در عصر صدارت داود خان به وقوع پیوست. محترم آقای سیستانی درین زمینه به شما معلومات مفیدی میتوانند از روی آثار خود ارائه نماید، از وی بیاموزید. در حقیقت چنین معلومات آفاقی را اوراق تاریخ وطن بسیار بیان داشته و باید تاریخ نویسان معاصر درین راه به معلومات در زمینه به شما اقدام ورزند و خود هم که شکر از نعمت تحصیل برخوردار هستید، به توسعۀ معلومات تاریخی معاصر وطن با بیطرفی بپردازید. مثلاً همانطوریکه قبلاً عرض کردم، تعدادی از نوشته های محترم سید عبدالله کاظم درین را کمک تان مینماید. بازهم لطف نموده همان مضمون هایی را که اخیراً این طالب العلم تحریر و تحقیق نموده مطالعه نمایید. در مورد نا رضایتی مردم و اردوی افغانستان از طرز ادارۀ داود خان، برادر محترم چه عرض کنم. مضمون اینقلم را لطف نموده مطالعه نمایید که خاطرات یک دگر جنرال اردو با سوابق بسیار طولانی در وزارت دفاع میباشد، موضوع برطرفی فوری تعداد زیادی از جنرالان اردو بصورت فوری، اعدام و حبس تعدادی بشمول جنرال خان محمد خان مرستیال و شکنجه و زندانی نمودن یکی از ممتاز ترین جنرالان اردوی جمهوری یعنی دگر جنرال محمد رزاق خان، قوماندان هوایی و مدافع هوا بدون محکمه و اثبات جرم، حقایقیست که از روی تاریخ و منطق و شهود عینی نمیتوان انکار نمود. احتیاط نمایید، برادر عزیز که خدای نکرده شماهم با بیان معلوماتی مانند نوشته هایی بر روی یخ، به شهرت نرسید. این دریچه ها سند عقاید و ایمان ما بر تحریرهای ما نزد مردم وطن است و آیینۀ قضاوت و استدلال آنان بر نویسندگان این پورتال جهانی میباشد. همیشه مؤفق و با عزت باشید.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
04.09.2015 |
|
برادر معزز، آقای داود مومند، لطفاً احترامات خالصانۀ این خواهر تان را بپذیرید. مثلی داریم که میگوید، شری برخیزد که خیر ما در آن باشد. اگر انگشت انتقادی بر روش، لیاقت و سوابق و باور شخصیت محترم و عالمی چون«علامه اقبال لاهوری» گذاشته نمیشد، کجا این همه معلومات و ارتباطات پسندیده و عالی ای که این شاعر و فیلسوف مشرق زمین از خلوص نیت و نهایت درایت و باور به ملت افغان و بزرگان وطن داشت، با مختصری که با انسجام و روشنگری کافی ای ارائه نمودید، بدسترس و برای آگاهی خوانندگان گذاشته میشد. تهنیت بر شما و برکت بر قلم توانای تان. کی باشد که این شعر زیبای علامه «اقبال لاهوری» را یکبار خوانده یا شنیده باشد، عشق و باور بیریای وی را به مردم افغانستان، نا دیده گرفته و وسعت و دید چنان عالمی را به اغماض سپارد؟ یا الله! آسیا یک پیکر آب و گل است****ملت افغان در آن پیکر دل است از فساد او، فساد آسیـاست**** از گشاد او، گشاد آسیــاست همیشه با عزت و سلامت باشید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
04.09.2015 |
|
سخنان متفاوت از یک نویسنده !
اشخاصیکه از ین پورتال از قول نذیر سراج نوشته میکنند با نوشته های موصوف که جنرالان عالی رتبه شاهی به همکاری داود خان علاقه نداشت ، تفاوت دارد.نمیدانم کدام درست است ؟
آقای مبارز در کتاب خود از ار قول نذیر کبیرسراج ( ص 14)مینوسد "دگرجنرال محمد نورستانی ، تورنجنرال عبدالکریم سراج و عبدالرزاق ضیایی معین وزارت خارجه سه نفر فوق الذکر به این فکر بودندکه محمد داود خان کودتایی در برابرحکومت و قانون اساسی براه اندازد"
لذا این نشان میدهدکه جنرالان و مقامات بلند رتبه شاهی هم به کودتا علاقه داشتند .
جنرالان شاهی آنقدر لایق و شایسته میبودند از نظام شاهی دفاع میکردند همه شان تسلیم شدند وفردای کودتا برای دست بوسی رهبر صف بسته بودند.
همین دگروال های نظام شاهی در نظام جمهوریت جنرال شده بودند اشخاص و طنپرستی بودند که در مقابل کودتاجیان خلق و پرچم ایستادگی نموده، زیادتر شان توسط کمونستان به شهادت رسیدند. با احترام |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
04.09.2015 |
|
پار دریایی توردیقلانو او کثیفو ستمیانو ته خطاب فرعون ګشته ای چی کنم که رود نیل نیست افسوس چی نه بیا سقو شکن محمد نادر خان پیداشی او نه بیا دهغه ننګیالی مغل دشمنه ملګری ستر زعیم محمد ګل مومند . افسوس چی نه به بیا غازی ملی اتل سید اکبرخان ځدران پیدا شی چی د پنجابی محمد علی جناح په څیر ستا په کثیفه خوله چی تری ستا د ناولی لری مدفوع راوځی د ټولو ستمیانو دباره دعبرت تاریخی درس درکړی . زه د ستر خوشحال بابا کره وینا د خه تغییر سره تضمینوم او وایم: دا ارمان می هیڅ ارمان سره سم ندی چی هیواد د ستمی په وینو سور کړم پښتانه که نور څه فکر کا نا پوه دی بی له توری خلاصی نشته په بل کار |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
04.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . قابل توجه محترم عارف خاموش صاحب : به ادامه گذشته . محترما در مورد سوال قبلی شما مجددآ بعرض می رسانم که محترم عبدالحمید محتاط معاون ریاست جمهوری دوکتور نجیب الله یک دوره سه جلد ، اثر تاریخی بنام سقوط سلطنت نشر فرموده اند ایشان در جلد دوم کتاب خود در صفحه 68 چنین نوشته اند . (آن عده از افسرانیکه که با من در سقوط سلطنت سهم فعالی داشتند در موقف دشواری قرار گرفتند . از یک طرف عدم موجودیت یک سازمان فرا گیر و از جانبی تشویش از گرایشات انحرافی سردار داود ، اوضاع افسران ارتش را در مجموع پیچیده ساخت . از این رو در جلسات و مذاکراتیکه عمدتآ با افسران قوای هوایی داشتم ، نظریات خود را پیرامون سازمان نظامی و موثریتیکه آن سازمان از سالیان متمادی داشته ، بطور مشخص برای شان بیان کردم و تاکید نمودم که بعد از این ، سازمان نظامی موجودیت ندارد ... ،، این بود معلومات بنده چون جلالتماب شان حیات داشته و نویسنده توانای کشور هستند هرگاه لازم دانند می توانند خود در مورد ساز مان نظامیان انقلابی ,, سنا ،، تذکر فرمایند ، که هم آگاه سیاسی اند و هم نویسنده با جرئت . باعرض احترام |
 |
اسم:
م. عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
04.09.2015 |
|
محترم آقای محمد ظاهر ملک بابا!
توصیۀ شما را به آقای قاسم باز خواندم . اگر نظریات و اندیشه های وطن پرستانۀ مرا ناشی از درد برکناری از وظیفه می دانید اختیار با شما است من برای تغییر آن وقت خود و خوانندگان پورتال را ضایع نمی سازم. جناب شما نه قاضی استید و نه څارنوال و این پورتال محکمه نیست که من بحیث محکوم و متهم در پهنای ابراز نظرم که حق مشروع، مسلم و قانونی ام است خود را تبرئه نمایم. شما از این کلکین سر بدر کرده آخرین نوشته ام را تحت عنوان «تلاش برای نجات وطن» مطالعه فرموده در محتویات آن موقف و احساس من و دوستان هم نظرم را برای بقا، استقلال افغانستان و دوام رهبری محمد داود خان در آن برهۀ حساس تاریخی که خطر بزرگ توسط دسائس و توطئه های مخفی و علنی گماشتگان اجنبی برای جمهوریت و شخص محمد داود خان وجود داشت دریابید. تلاش و مساعی بعمل آمد که رهبر، عینک دودی خود را بر داشته، اگر تعهدی و وابستگی در بین نبود واقعیت ها را دیده، خود، جمهوریت و افغانستان را از آن نجات می داد. گرچه مجبوریتی ندارم که دلیل برکناری ام را از وزارت زراعت توضیح بدهم چون این کار تنها در مورد من صورت نگرفته بود و درهر وزارتی که توسط پرچمی ها اداره می شد تعداد بیشماری از کار برکنار ساختند، ولی چون شما، آن را مطرح نمودید ناگزیر توضیح می دهم. دلیل آن وزیر شدن جیلانی باختری عضو پرچم و پسر خالۀ ببرک کارمل و به قرار راپور های افشا شده توسط نمایندۀ ک. ج. ب. در انگلستان نامبرده عضو ک. ج. ب. بود. در دوران تحصیل در فاکولتۀ اقتصاد بحیث یک محصل فعال و شناخته شده صدایی بودم رسا که با این جریان در مخالفت عمیق بوده بسی دسائس و توطئه های شان را در تنظیم مظاهرات و بر انگیختن احساسات محصلین و کناره گیری خود شان افشاء نمودم و روزی در برابر جمعیت بزرگ محصلین فاکولتۀ حقوق و اقتصاد از یخن محمود بریالی گرفتم که چرا در جوش مظاهره به رفقایت اشاره داده همه گریز کردید. دلیل بالاتر و قوی تر از آن وجود نداشت که من نزد یک وزیر پرچمی با این گونه سوابق و موقف شخص نا مطلوب باشم. این بیکاری برایم دردی که شما فکر می کنید نیافرید چه من مقام ارشدی را از دست ندادم بلکه برایم افتخار آفرین بود که بخاطر عقیده و پابندی به اصول چنین شد. تاریخ گواه زندانی شدن و به چوبۀ دار رفتن انسان ها بخاطر عقاید شان است. به بیکاری خوشحال و قانع بودم ور نه قدرت کشتن و بستن پیش شان بود. اگر وای می گویم از درد بر کناری نبوده عشق وطنم و درک آگاهانه ام از سیر تکامل اوضاع در مسیر تباهی و بربادی افغانستان و پامال شدن تمام ارزش هایی بود که متضمن اعطای حق تمثیل حاکمیت ملی و آزادی های مشروع و قانونی برای مردم افغانستان بود. بیکاری من دیر دوام نکرد و در ادارۀ انکشافی ملل متحد کابل در میان چندین کاندید در پستی با معاش بالاتر از یک وزیر استخدام شدم و یکی از دوستان شما فرمود که بخاطر جاسوس بودن در سی. آی. ای. «سیا» در این وظیفه تقرر حاصل نمودم. این توضیحات را بخاطر تغییر باور و طرز دید شما در مورد خود ابراز نکرده بلکه به احترام به این پورتال و خوانندگان معززش به عرض رساندم ورنه این که شما و امثال شما در مورد من چه قضاوتی دارید نزد من ارزش پر کاهی نداشته به آنچه با حب وطنم در دل و دماغ دارم بی هراس با شهامت و شجاعت ابراز می نمایم و باور مندم که کودتای داود خان ارمغانی جز مصیبت، بدبختی و تباهی برای افغانستان چیزی دیگری نداشته.
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
متحده ایالات
تاریخ:
04.09.2015 |
|
روکیه ارسلا صاحب په عمر او علم دی برکت شه. همدا راز تاسی ته د مغفور ، جنت مکان ،خلد آشیان ډاکتر صاحب ارسلا ،حسن خلق ، بردباری او تواضع لرلو هیله کوم . تاسی زما په عنوان داسی ارشادات کښلی دی : ښاغلی مومند دما او تا تر مینځ دوه اساسی اختلاف شته : ته دشهید داؤد خان دشمن یی .... دتا په نظر اقبال لاهوری یو علامه معلومیږی .... زه هیڅ فکر نکوم چه تا سره بحث کومه نتیجه ولری . برخورداره ارسلا صاحب ستاسی پورتنی ارشادات ما دی اړ باسی ، چی خپل عرایض په لاندی ډول ستاسی خدمت وړاندی کړم : لمړی : دا دوهم ځل دی چی تاسو محترم په خپلو تذکراتو کش زما په عنوان د فاتح صافی سردار صاحب داؤد خان په مورد کښ د « اختلاف نظر » مسأله رابرسیره کوی . روکیه ارسلا صاحب ! ما خو تر نن ورځی پوری نه ځانله د داؤد خان بلکه په هیڅ موضوع کښ « په استثنأ د لغمانی د نوم په اړه چی سؤ تفاهم وه » ستاسو د لیکنو ، ادعا ګانو او نظریاتو په خلاف او ضدیت کښ د مناقشی ،مناظری ، کنګاش او تبادال نظر په ارتباط کومه اراده نده څرګنده کړی ،چی تاسی مجبور کاندی چی د داؤدخان ډرنامه د دوهم ځل دپاره بی ضرورته را وڅپړی . دوهم: د علامه داکتر اقبال به مورد کښ ستاسی ادعا د واقعیت سره هیڅ سمون نه خوری . داکتر اقبال ته د علامه خطاب د منطقی « د افغانستان په شمول » ټولو پوهانو او ادیبانو لخوا یو منل شوی حقیقت دی او په همدی نامه پیژندل شوی آسیایی څیره ده او زه شخصأ په دی حقیقت آمنا وایم ، آفتاب آمد دلیل آفتاب . تاسی د یوه عالم او پرمعلوماته شخص په توګه د نړی پر مخ داسی یو مفکر ، سیاسی ، علمی او ادبی شخصیت موږ کم سودانو ته څرګند کړی چی د علامه اقبال په څیر په افغانستان ، د افغانستان په تاریخ ، د افغانستان په مشرانو او رموږ پر ولس مین وی . علامه اقبال زموږ د ګران هیواد ،عظمت په داسی بی همتا شعر کښ څرګندوی : آسیا یک پیکر آب و ګل است ملت افغان در آن پیکر دل است از فساد او فساد آسیا وز ګشاد او ګشاد آسیا ما په خپل توان سره د علامه صاحب دا افتخار آفرین شعر او څه نور رباعیات په خبله ملی پښتو ژبه تر جمه او دری هفتی دمخه په همدی معظم پورتال کښ نشر سوه . تاسی د علامه صاحب ، چی ده څومره زموږ د ملت او ولس سره مینه درلوده ددی توصیی نه په اردو ژبه کښ اټکل کولای شی : اپنی خودی پهچان او غافل افغان علامه اقبال د لمړی ځل دپاره د لوی او ستر غازی امان الله په دعوت سره افغانستان ته تشریف راوړ او د « پیام مشرق »کتاب یی چی د آلمانی لیکوال او نامتو شاعر « ګوته » په ځواب کښ لیکلی وه او د کتاب شروع د غازی امان لله او د افغانستان په ستایلو باندی مزین شوی ده ، غازی امان با با ته اهدأ کړ . څه وخت چی علامه صاحب د خیبر په لرغونی او تاریخی دره تیریږی د پښتنو عظمت او سیاس کمزورتیا او عدم تمرکز په داسی مهارت څرګندوی : خیبر از مردان حق بیګانه نیست در ضمیرش صد هزار افسانه ایست سر زمینی کبک او شاهین مزاج آهوی او ګیرد از شیران خراج در فضایش جره بازان تیز چنګ لرزه بر تن از نهیب شان پلنګ لیک از بی مرکزی آشفته روز نا تمام و نیم خام و نیم سوز آن یکی اندر سجود این در قیام کار و بارش چون صلات بی امام علامه سید جمال الدن افغان په نړی کښ دوه بی څاری شاګردان درلودل ، یو دده مستقیم شاګرد ، لوی مصری فقیه علامه شیخ محمد عبده ، او دوهم د هغه فکری شاګرد علامه ډاکتر اقبال وه . داکتر اقبال په اسلامی جهان بینی کښ د علامه صاحب جمال الدین افغان د نظریاتو او تفکراتو شاګرد ، په تصوف او عرفان کښ د خداوند ګار بلخ حضرت جلال الدین محمد د مثنوی معنوی مؤلف او د « خودی » په فلسفه کښ د لوی خوشحال بابا د عقایدو پیرو ګڼل کیږی . علامه اقبال د خوشحال با با په مورد کښ فرمایی : خوش سرود آن شاعر افغان شناس آنکه بیند باز ګوید بی هراس آن حکیم ملت افغانیان آن طبیب ملت درانیان راز قومی دید و بیباکانه ګفت حرف حق با شوخی رندانه ګفت معاصر فیلسوف علامه صلاح الدین سلجوقی د علامه اقبال ارادت مند، نزدی دوست او ملګری وه ، هر ځل چی به سلجوقی لاهور ته تلو ، هغه به د علامه اقبال کور ته ورتلو . علامه اقبال د دوهم ځل دباره د افغانستان د نجات د لوی اتل ، محمد نادر خان په دعوت او رسمی بلنه افغانستان ته راغی . محمد نادر خان د علامه نه پو ښتنه وکړه چی اقباله څه دی راته راوړی دی ؟ اقبال په ځواب کښ ورته وایی قرآن می در ته راوړی دی . دنادر خان د سترګو څخه اوښکی روانیږی . اقبال افغانستان ته د دوهم مسافرت څخه وروسته د « مثنوی مسافر» کتاب نشر ته وسباره چی سراسر د افغانستان او د افغانستان د مشرانو متعلق لیکل شوی دی ، خو ایرانی حسود او درواغجن لیکوال ادعا لری چی دا کتاب د ایران به مورد کښ لیکل شوی دی . زموږ ځینی وطنوال لکه سید مخدوم رهین چی افغانستان د ایران جز ګڼی ، نو د ایرانی لیکوالو نه به شکایت کوو . د اقبال د وفات نه وروسته ، دافغانستان حکومت د اقبال د افغانستانذدوستی د و یاړ په مناسبت او احترام ، د هغه زیارت په یوه مرمرینه ډبره باندی مزین کړ چی دا زموږ د حکومت د قدر وړ کار وه . د افغانستان د معاصر تاریخ سترو مشرانو لکه د زموږ سیاسی پیامبر لوی درشل غازی امان الله ، د وطن د نجات قهرمان محمد نادر خان او لویو علمی شخصیتونو لکه علامه صلاح الدین سلجوقی او داسی نورو علامه اقبال ته په خورا درنه سترګه کتل . ولی دا چی تاسی محترم ارسلا صاحب د خپلو علمی درجو ، معیارونو او ډګری ګانو په حساب د علامه اقبال علمی ،ادبی او سیاسی شخصیت ته په څبکه ګوری او ددی لوی شخیت ،افغان دوستی تاسی ته بی ارزشه ښکاری او حتا ما یعنی داؤد مومند اقبال ته د ارادت په خاطر خبل فکری او نظریاتی مخالف په حیث پیژنی ، نو زه فکر کوم چی ځانله لوی خدای به ستاسی د ژور فکر د ابعادو د عمق او ژورتیا د پوهی او درک قدرت لری او بس . په دناوی |
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
04.09.2015 |
|
قاسم باز صاحب گرانقدر، شما در یک کشوری به سر می برید که آزادی بیان تضمین شده و حق شماست که نظر خود را به شکل تحریری، رسامی، تقریری بیان کند.به شرط آنکه خلاف کرامت انسانی و به منظور تحقیر کسی نباشد من شما را ندیده ام اما از نوشته های تان میدانم که تاریخ زنده و مستند کشور استید که، فخر و افتخار مملکت است. خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین و بنده خواهشمندیم که نوشته های خود را به آرامی با احساس مسؤولیت مستقیم بنویسید.هم چنان خواهشمند است در نوشته های تان از نام فامیل شخص مخاطب تان پرهیز کنید. همچنان از آنچه طبعیت با ایشان ناسازگاری کرده مانند کل، کور، لنگ و لاش زیرا این راه و رسم جوانمردی نیست که، شما درد پا را از شقیقه بکشید. بنده از اولیای امور پورتال خواهش می کنم نوشته های شما را به دقت بخوانند و در صورت همچو موارد از نشر آن جلو ګیری کنند. با عرض حُرمت رحمن غوربندی
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
هالند
تاریخ:
04.09.2015 |
|
هموطن عزیز جناب محترم قاسم باز !
ضرور نیست با اشخاص مثل محترم عارف عباسی در مورد مخالفت شان از دوره ٔ شهید داود خان سر صحبت را باز کنید زیرا به گفته ٔمردم هر کی را دردی رسد ناچارگوید وایی وایی . طوریکه جناب عباسی خودشان فرموده اند که در هفته اول تحول ۲۶ سرطان دست شان از کار گرفته شده بود . گرچه علت سبکدوشی شان که چه بوده عباسی صاحب توضیح نه داده اند ولی علت هرچه بوده مهم نیست مهم این است که علت مخالفت شان که همانا از دست دادن امتیازات شخصی شان است واضح شد . موضع این کتگوری افراد معلوم وطبعی میباشد بنأ ضرورت وادامه بحث نیست . با استفاده از فرصت میخواهم ازینطریق از تمام قلم بدستان محترم به عنوان یک برادر کوچک هموطن تان احترامانه خواهش کنم که درین شرایط نهایت دشوار تاریخی کشور مان که جامعه افغانی اشد ضرورت به روشنگری وافشای دسایس دشمنان کشور دارد نباید وجیبهٔ اخلاقی واصلی خودرا فراموش نموده در موضوعات که هیچ نوع کمک درحل پروبلمها وظلمت امروزیکه دامن مردم کشور مارا گرفته وروزانه زنده گی ده ها انسان را می بلعد خودرا مصروف سازیم . تاریخ قضاوت خودرا در مورد کارکرد شخصیت های سیاسی گذشته کشور نموده است . اصلأ واقیعت تاریخ در قلوب وذهن افراد جامعه حک شده که ابدیت دارد انرا نمی توان با چند سطر وچند فکر کجدار ومریض استقامت دگر داد . بگذار محقیقین شناخته شده که در زمینه تاریخ وواقیعات نویسی گذشته مصروف اند کار خودرا به به پیش ببرند . امید وارم این خواهش برادرانه رابا بزرگواری که دارند بخاطر نجات انسان وطن تان بپذیرید . بآحترام |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
03.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین قابل توجه محترم عارف خاموش صاحب . محترما . بنابر بر تقاضای جناب محترم شما بعرض می رسانم که تعداد آن ها محدود بوده و همه در قوای هوایی کشور وظیفه داشتند اشخاص لایق به مسلک خود بوده و ماسک کمونستی آن قدر بالای شان سنگینی داشت که حتی بسا مردم را تحویل نمی گرفتند ، تا جاییکه بنده معلومات دارم بیست و دو نفر بودند که در تقرر عبدالقادر بصفت قوماندان قوای هوایی کشور رای داده بودند و یک نفر شان دگروال دوا جان خان را فریب داده بود که بشما ری می دهیم تا نامبرده در برابر عبدالقادر خود را کاندید نماید و گویا که دیمو کراسی طرز شوروی رعایت شده باشد ، چون دوا جان از سنا نبود بیست و دو نفر به عبدالقادر رای داده و عبدالقادر ق قوای هوایی و مدافعه هوایی کشور باساس رای دهی هم مسلکان خود ، خود را خواند رهبر و تعداد شان را کسانی می دانند که تشکیل شان را در قوای هوایی کشور و در زیر نظر سلطنت بوجود آورده بودند ، ولی یک حرف دقیق است که بجز از قوای هوایی از دیگر صنوف اردو در سنا کسی عضویت نداشت کسانیکه ادعا نموده اند شاید در نزدیکی قوای هوایی کشور وظیفه داشته و شنیدگی خود را بخود چسپ زده باشند که ما چنین بودیم و یا چنان . باعرض احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
03.09.2015 |
|
دانشمند محترم قاسم باز !
گرچه زیر و رو کردن مسائل شخصی بکلی بیهوده است ولی برای تنویر ذهن شما بعرض می رسانم که من در هفتۀ اول وزارت جیلانی باختری از کار معزول گردیده به من هدایت داده شد که بحیث مأمور منتظر بدون معاش به خانه بروم. من دروغ نگفته ام که در دوران جمهوریت در وزارت زراعت مأموریت نداشته ام. بیائید به پاس موضوعات مهم و قابل اندیشۀ مملکت از چنین بگو مگو های بیهوده که هیچ دردی را دوا نکرده باعث صیاع وقت است بگذریم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
03.09.2015 |
|
شاه ، مردم و همکارانش !
در کتاب آقای مبارز از قول همایون شاه آصفی خسربره شاه آمده است . وی سردار نعیم را ملاقات نموده و پیام شاه را که به پول ضرورت دارد را برایش اظهار میکند ، نعیم خان میگوید "در شرایط فعلی هیچ کمکی به ظاهر شاه کرده نمیتوانیم یک آدم که چهل سال پادشاه بودو روزیکه سلطنت را از دست می دهد یک اشکی بطرفداری وی ریخته نمی شودو اگر درین موقع موضوع کمک به شاه مطرح شود رفقای کمیته مرکزی کش می شوندما درین مرحله چیزی کرده نمی توانیم".
(اما داود خان بعد از چند ماهی کمک را به شاه آغاز میکند.)
از قول سعداله خان غوثی رئیس نشریفات شاه در همین کتاب آمده است که بعد ار کودتای 26 سرطان ففط دو پیام داشتیم یکی ار همایون شاه آصفی و دیگری از چند شاگرد از امریکا ( آدرس شان معلوم نه بود ) پشتیبانی از شاه نمودند وبس .
همایون شاه آصفی ( خسربره شاه) ام با داود خان پیوست و در سفارت آلمان مقرر شد.
شاه به سفیر افغانستان در پاریس و مشاور نزدیکش داکتر روان فرهادی تیلفون میکند وی با گپ زدن با شاه خودداری میکند.
این بود وفاداری مردم وهمکارانش در داخل و خارج افغانستان از شاه فقید در دوره جمهوریت. با احترام
|
 |
اسم:
عارف خاموش محل سکونت:
اکراین
تاریخ:
03.09.2015 |
|
سلام آقای خان آقا سعید! دردریچه نظرخواهی نوشته اید که فبل ازکودتای ۲۶ سرطان درقوای هوایی به تعدادبیست وچندنفر مربوط به سنا ( سازمان انقلابی نظامی) وجودداشت۰ اګرجناب شما رهبر این سازمان را وهم چنان چندتن ازاعضای این سازمان را معرفی کنید خدمتې به پژوهشګران نموده اید۰ زیرا درباره این سازمان میګوینداما تا الحال هیچکس چهره های مشهورانرا معرفي ننموده اند۰ بنظرمن چنین سازمانې وجودنداشت ۰ بعضی ها قادرخان سابق وزیردفاع را موسس این سازمان معرفی میکنندوحتی تعدادشان را تا شش صد نفرمیخوانند۰ با عرض حرمت |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.09.2015 |
|
اقای عباسی سلام! شما در یکجا ګفتید که من در دوران جمهوریت در وزارت زراعت کار میکردم. و جیلانی باختری مرا از ان وزارت کشید. حالا میګوید که من هیچ وقت هم کار نکرده ام ، ګپ های تان بسیار ضد ونقیض است. بکدام ګپ تان باور کنم. اګر یکروز یکماه و یا شش ماه هم کار در ان وزارت کرده باشید باز هم در وقت جمهوریت در ان وزارت بودید. من هم بخاطر این ګفته جناب عالی شما واقعه جلاالدین حقانی را توضیح نمودم. من در نوشته خود برایت نوشتم که برداشت من چیزیکه شما ګفتید زمان جمهوریت بود، به عین ترتیب و قسم مشابه یک واقعه در اخیر سال اول جمهوریت در پکتیا رخ داده بود( در زمان دوره دیموکراسی تاجدار و نګین دار شما، ولایت پکتیا لویه پکتیا نبود شما به قسم ریشخند به ولایت پکتیا لویه پکتیا میګوئید.) ولی غافل از انکه این مردم پکتیا و لوګر بودند که از شما بزرګوارن چیزی ساختند، در پشتو متل داریم که میګوید. نن شوم په نغن شوم. و یا. زما نه کیدی پر ما پوری خندیدی راستی که میوندوال شما کهول را شناخته بود. |
 |
اسم:
امریکا محل سکونت:
قاسم باز
تاریخ:
03.09.2015 |
|
هموطن محترم حنیف رهیاب رحیمی ! من در زندګی خود از دو اصل پیروی میکنم ، یکی جسارت در بیان و ابراز عقیده ، دوم اعتراف به اشتباه.
در این دو سه سال که سایت افغان جرمن انلاین را میخوانم، باور نمائید، تا به امروز الیوم ۱۵/۲/۹من هیچ وقت مقاله و یا نطر شما را در دریچه نظر سنجی نه خوانده بودم بخاطریکه اول وقت خواندن تمام مقالات و نظرهای اشخاصی که در این پورتال نظر میدهد ندارم ، ثانیآ صرف علاقه به خواندن مقالات چند بزرګوار و نظریات شان که دارم از طی دل میخوانم. نه نظریات تمام نویسنده هارا. برادر محترم به هر چی که باور دارید، و به هر چی که باور دارم ، باور نمائید تا امرو صبح نه و نیم بجه وقتیکه سایت پورتال را باز نمودم بعد از خواندن یک دو مقاله سری به بخش نظریات نظر سنجی زدم، بمجرد باز کردن صفحه چشمم به اسمی افتاد که شما در نوشته تان نوشته بودید، من هم بار اول نظر شما را خواندم دیدم که شما در نوشته تان در حصه بنده درفشانی نموده بودید راستی متعجب شدم که من اول این اقا را هیچ نمی شناسم ، ثانیآ من هیچ وقت هیچ نوشته تانرا نخوانده بودم که شما محترم چی نظر و فکر دارید. وقتیکه کمکی به عقب رفتم دیدم که شما بتاریخ ۱۵/۲۸/۸ یک نوشته اعتراضیه بالای نوشته اقای بزرګوار و قابل احترام اقای سیستانی دارید ، انرا خواندم ، هموطن محترم ! من در این پورتال با هر کس و ناکس طرف نمیشوم، اګر من به خانم ملال نظام در مسایل سیاسی اختلاف نظر دارم و ګاهی اوقات هردو ما به یکی دیګر سخت مینویسیم هم ملال نظام فامیل من را میشناسد و هم من فامیل وی را، من به اکثریت فامیل وی شناخت نزدیک دارم، همچنان به اقایان هر یک اقای داود ملکیار و اقای داود مومند، من به بعضی بزرګان فامیل شان احترام دارم و خواهیم داشت، اینکه با هم اختلاف عقیدوی در امور سیاسی داریم حق مسلم ما میباشد، بهر صورت. هموطن محترم. ان نوشته من که شما از ان تعبیر سوء نموده اید اصلآ من ان نوشته را بجواب نوشته خانم ملال نظام که وی به یک دو غلطی نا چیزی تایپی اقای محترم فواد ارسلا اعتراضیه بیجا نوشته بود، نموده بودم. همیشه خانم ملال موسی نظام عزت را بشکل غلط( عذت ) نوشته میکند، من به خانم ملال نویشتم نه به شما. لطفآ توجه نمائید به نوشته خانم محترم ملال موسی نظام.که وی پیش از نوشته من به برادر محترم من اقای فواد ارسلا نوشته بود. (صرف اینجانب یکبار اشتباهاً اسم شان را بدون ذکر کلمۀ «احمد» نوشته بودم که مورد پرخاش ایشان قرار گرفتم، چونکه اسم شان را پدر بزرگوار شان لطف نموده اند، ولی حال محترم آقای داود ملکیار را خودشان « داود جان» خطاب نموده اند. ثانیاً، در نوشتۀ جناب احمد فواد ارسلا به سطری بر میخوریم که چنین است:"( حال جواب من به آقای داود موسی اینست: نه!!، نه!!، نه!!، هرگز.( بدون شرح محترمان جناب آقای مومند و آقای ملکیار، چون روی سخن و تبصره های جناب احمد فواد ارسلا مترجم خبره، با شماست، لطف نموده صرف نظر از مشکلات وخیم انشائی در آن دو سطر و عدم استفادۀ دقیق علایم در نوشته ها که جزئی از مکلفیت و مسئولیت نویسنده و امکان فهم و درک خواننددگان از استعمال درست آن است و در مورد موضوع ترجمۀ واشنگتن پوست هم عرض شد، برای اینجانب و صدها هزار خوانندۀ پورتال افغان جرمن آنلاین، روشن نمایید که منظور نویسندۀ عالیقدر از تحریر آن سطور مشکوک دقیقاً چه بوده می تواند؟ ) برادر محترم ، حالا وجدان خود را قاضی بساز، من بخودت هیچ کدام مشکل و کار نداشتم و نه دارم بهر که هر چی مینویسی کار خودت است. اینکه من تا صنف چهارم خواندم یا هیچ نه خواندم مربوط بشما نیست ولی یک چیز میګویم که از فاکولته علوم اجتماعی دیپارتمنت فلسفه فارغ شده ام، ولی من نمی دانم که شما چی نوع دکترای افتخاری از کدام مرکز علمی جهان بدست اورده اید. هموطن محترم من در نوشته خود نوشته بودم که ( ما ) یعنی خود را هم نیز شامل ساخته بودم، ولی افرین به جسارت شما که شما به اقای سیستانی که مثل خودت به میلیونها افغان به لیاقت فهم و دانش وی حسرت میخورد، شما به چی جرات این حق را بخود داده بودید ، که در این ګونه مسایل بالای وی تاحت و تاز نماید. او خدای من. شما اګر نوشتهای استاد بزرګوار زبان و ادبیات پوهنتون کابل اقای هاشمیان که مثل من و شما به هزارها جوان افغان را تدریس و قواعد اموختن زبان دری داده و یااموختانده، توجه نمائید از نګاه املاء یګان جا از پیش شان می ماند، این به این معنی نیست که خدای ناخواسته وی تحصیل یا فهم ندارد، و ما بخاطر یک یا دو اغلاط تایپی و املایی بالای وی انتقاد نمائیم. اګر این کار را من یا شما و یا هر کس دیګر نماید، این ګونه انتقاد به بی دانشی ما دلالت خواهد کرد، نه به عدم فهم و دانش ان بزرګوار. اقای حنیف! فلهذا به نوشته و جواب اقای محترم غزنوی غلزی اکتفا میکنم. |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
03.09.2015 |
|
خواهر محترم ملالی جان نظام! تشکر از ابراز نظر تان در باره نوشته های اخیر من، راستی آزادی یک نعمت است که درین ذریچه مینویسیم. من اخبار دست اول یعنی چشم دید خود را در دهه ۴۰ خدمت افغان های محترم نوشتم و این حق من بوده است. در حوادث اخیر سیاسی کشور مصیبت زده ما بعد از حمله بی باکانه مسلحانه ناتو شاه سابق ظاهرشاه ذر اپریل ۲۰۰۲ به افغانستان تشریف بردند و با تشریفات خاص ملقب به بابا ملت؟ شدند، حال انتقاد به چنین شخصیت هم یک جرات را کار دارد، مګر مینیوسم، آنچه برایم حقیقت معلوم میشود، در اواخر بادشاهی ظاهر شاه وضع اقتصادی و سطح زندګی مردم عام بسیار رقت بار بود به اضافه بی سوادی و جاهل نګهداشتن ایم مردم، تو ام با بد بینی ها ، حسادت ها، مریضی های صحی و روانی... که منشا همه این مصیبت ها همانا فقیر بودن و ګرسنه بودن مردم افغانستان بود. برایم سوال است که ۴ سال نادرشاه و ۴۰ سال پسرش جمله ۴۴ سال بالای ما حکومت راندند، ۴۴ تقسیم ۵ مساوی به یک کم ۹، یعنی این پدر و پسر باید درین مدت ۹ پلان ۵ ساله اقتصادی را در کشور به احساس وطن پرستی و مسوولیت وجدانی با ابتکار های مختلف پیاده مینمودند، و افغانستان را در یک وضعیت اقتصادی رفع میرساندند که مردم به ریش شاه امان الله غازی خنده میکردند و می ګفتند که اینه وطن دوستی پدر و بسر که امروز ما این زندګی مرفع را داریم. اما این پدر و پسر از روز اول با کاکا های جلاد ایشان مصروف کشتن و بندی کردن و برباد کردن فامیل های این وطن پرستان بنام امانی و غیره بودند، نتیجه اش اینه امروز افتیدن افغانستان دو نسل به عقب از کاروږان ترقی جهان است. بلی خواهر محترم، من در بین مردم و از مردم افغانستان هستم و از مردم افغان مینویسم، من در محافل خصوصی و جمعی و غیره من بیاد ندارم که در سطح مردم افغانستان، منفی مامورین بلند مقام دولتی، یک تعداد زمین اخذ کنندګان بزرګ و باقی اشخاص ابن الوقت کسی متملق باقی مردم از شاه و حاکمیت اش رضایت ابراز کرده باشند. بلاخره به وقوع کودتا داود خان و بعد به کودتا ثور انجامید. بلی چیزی که من دیدم چون در بین مردم بودم، من دیدم که مردم فقیر و ګرسنه به شکم و مریض از نظر صحی و روانی، بی سواد تګهداشته شده، از جمهوریت داود خان به درجه اعلی استقبال کردند. شما از من احصایه دقیق میخواهید، من یک فرد و دولت شاهی در ان وقت احصایه دقیق نفوس افغانستان را نداشت.در باره سوالات تان احترامانه عرض کنم: اول: همان صاحب منصب حالا هم زنده است و من چشم دید خود را نوشته ام و منظور من این بود که اردو شاهی هم در وضعیت خوب نبود و اردو هم مربوط به سطح اقتصادی کشور بود، در حالیکه مردم به فقر شدید اقتصادی ګرفتار بودند، منسوبین اردو شاهی هم این تاثیرات را مستقیما تحمل میکردند. دوم: من از شخصیت داود خان و کارکرد های ۵ ساله اش مشروط و مقایسوی دفاع میکنم، نه مطلق، نه در ۵ سال داود خان وضع اقتصادی مردم بهبود خاص نیافت. اماروند پلان های اقتصادی بشکل خوب و مبتکرانه تحت نظر داود خان عملی شده میرفت و مردم خوش و امید وار بودند. سوم: بلی در مدت ۵ سال کسی از آدرس مردم مظلوم افغانستان الی ۱۰ نفر هم بیرون نیامدند که علیه داود خان چیزی بګویند، اینکه شما این را روش مستبد رژیم و حزب پرچم میبینید، در جوامع دیده شده که مردم علیه ظالم ترین و خطرناکترین رهبر سیاسی به میدان برامده اند و این خاصه در بین افغان ها هم موجود است. من بیاد دارم در سال اول داود خان یک تعداد مشران پکتیا و خوست به خانه ما نزد پدرم آمدند، در جمله برادر کلان ملک حمید الله خوستی هم بود، من چای آوردم، در عین پدرم ازین مشران پرسان کرد، در قوم چه حال است و مردم از داود خان چه میګویند؟ کاکایم به همان لهجه مخصوص ګفت: تمام اقوام را جمع کردیم، قوم ګفت: ما داود خان را میشناسیم، اګر بادشاهی میکنه و اګر جمهوریت میکنه، اختیار داره، با داود خان ما کار نداریم». خواهر عزیز، من از مشوره شما برای مطالعه بیشتر ام تشکر میکنم و انسان تمام عمر در جستجو است. په درنشت سره |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.09.2015 |
|
برادر محترم آقای ایاز نوری، ممنونم که من و شما همیشه با احترام متقابل روابط پسندیدۀ فرهنگی داشته ایم. نظر به عقیده و نظر مشترک، هردو از فرزندان برومند اعلیحضرت غازی امان الله خان تقدیر و خبر گیری مینماییم. باید عرض نمایم که احترام به آزادی افکار دیگران همیشه جایز است و داشتن عقاید مختلفه در حقیقت راه گشا و آموزنده هم میباشد، بشرطی که واقعیت های عینی را و آفتاب را با دو اگشت نپوشانیم. درین دریچه هستند اقلیتی که با پا گذاشتن بر عذت و احترام دیگران و استعمال الفاظ نا جایز قلم را بکار میبرند و هم آنانیکه بدون اندک معلوماتی صرف برای تخریب اذهان خواننده، قصداً به تاریخ نویسی میپردازند که جواب آنان کاملاً ضیاع وقت خوانندگان است. ولی در مورد نوشتۀ اخیر شما و ارزیابی اینکه « در سطح ملی حتی یکنفر شخص باسواد افغانستان از شاه ظاهر شاه و حاکمیت ۴۰ ساله اش بیزار شده بود». زمانیکه ما چنین احصایه هایی را به خوانندگان عرضه مینماییم، باید از احتیاط کار بگیریم، مثلاً نفهمیدیم که منظور این است که «حتی یک بیسواد هم وجود نداشت که از موجودیت ظاهر شاه در وطن راضی باشد؟ اگر جواب مثبت است، این احصایه را شما و یا فامیل محترم شما چگونه بدست آورده است در حالیکه در مملکت مشکل سرشماری و احصایۀ نفوس نتوانسته بود که نفوس دقیق ملت افغانستان را تعیین نماید، چنین یک ادعای عریان و نمایان را چطور باید باور نمود؟! اگر در مورد دو نوشتۀ اخیر تان بخواهیم که مباحثاتی را از سر گیریم، باور نمایید که باید کتابی نوشت، ولی من خواهرانه، راه حل خوبی برای شما پیشنهاد مینمایم. اگر به آرشیف این طالب العلم تشریف ببرید، مضمونی بتاریخ ۱۱ آگست تحت عنوان «نگاهی مختصر بر دهۀ دیموکراسی و اولین جمهوریت افغانستان- حصۀ اول» خواهید یافت، این قسمت دقیقاً هردو دوره را از نظر محترم سید عبدالله کاظم مورد غور و دقت عمیق و آموزنده قرار میدهد. امیدوارم که بعد مطالعۀ نظریات و بررسی اوضاع توسط ایشان منحیث یک شاهد عینی و محقق درین زمینه، نظرتان که استدلال مستندی به جز خاطرۀ فامیلی ارائه ننموده اید، مطابق استناد آشکارای ایشان تغیر بخورد. سوالاتی هم که در مورد نوشته های اخیر تان در اذهان خواننده خلق میگردد، چنین است: اول: چه دلیل داشت که آن عضو فامیل شما که در منزلتان مقیم شد، با آن رتبۀ عسکری که داشت در عصر شاهی از امتیازات اردوی ملی از قبیل نفر خدمت، معاش، کوپون و امثالهم که بقیه صاحب منصبان اردو دارا بودند، مستفید نگردیده بود و آیا در عصر جمهوریت این امتیازات برای باراول به وی داده شد؟ دوم: در مورد فقر و بدبختی مردم ما ازان ناحیه که تشریح نموده اید، قبول، و آیا در عصر جمهوریت به اساس پلان های اقتصادی که تعریف میشود، اوضاع مردم از آن ناحیه بکلی بهبود حاصل نمود؟ سوم: در مورد اینکه نوشته اید که در عصر جمهوریت هیچ کس اجتماع ننمود که از رهبر و کار های وی شکایت کند، گمان میکنم وقت کافی برای مطالعۀ روش حکومت داری رهبر کودتا و قدرتمندی پرچم که درین چند ماه درین پورتال تحریر شده است، نداشته اید و گرنه چنین سوالی پیش نمیشد. برای مزید معلومات تان این قسمت مختصر از کتاب« زنان افغان زیر تأثیر عنعنه و تجدد» نوشتۀ محترم سید عبدالله کاظم خدمت جناب تان تقدیم میگردد: در مورد مواد قانون اساسی جمهوری که سه سال و هشت ماه بعد از وعده و بیانیۀ رهبر تدوین و توشیح گردید، میخوانیم: (هرگاه به صلاحیت های رئیس جمهور در«مادۀ ۷۸» نظر انداخته شود، آنوقت واضح میگردد که رئیس جمهور «اقلاً» صلاحیت یک پادشاه و بحیث رئیس حزب، صلاحیت بیشتر از یک مطلق العنان را دارد. آیا داود خان در آنوقت فکر کرده بود که اگر روزی او نباشد، چه کسی با همچو قدرت نامحدود بر سرنوشت کشور و مردم آن ، حاکم خواهد شد- صفحۀ۳۱۶). حال مشاهده مینمایید که در رژیم های مطلق العنانی و استبدادی نمیشود که صدای اعتراض و شکایت بلند نمود، البته رژیم های دیموکراسی امتیازات فردی علیحده ای دارد. به سلامت و با عزت باشید.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
جناب دانشمند محترم قاسم باز! محترما! من در زمان جمهوریت در وزارت زراعت مأموریت نداشتم . واقعۀ را که بیان نمودم قبل از جمهوریت اتفاق افتاده بود و در آن وقت محمد حسین خان قوماندان قل اردو و والی ولایت پکتیای بزرگ تشریف داشتند. شما این واقعه را با کدام حادثۀ دیگر به اشتباه گرفته اید. خان آق سعید محترم متوجه اشتباه شما گردیده آن را اصلاح نمودند که باید از جناب شان تشکر نموده به اشتباه خود اصرار نورزید. در آینده نه تنها به نوشته های تان توجه فرمائید بلکه به خواندن مطالب هم دقت لازم را بکار ببندید که از طوالت کلام می کاهد. موفق و بسلامت باشید. |
 |
اسم:
نصیبه اکرم حیدری محل سکونت:
آسترالیا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
مراتب ممنونیت و سلامم را خدمت همه خوانندگلان پورتال پیشکش میدارم و به آن بزرگوارانیکه شعرم به آن احساس گرم و دل وطنپرست شان ره یافته ، که من شادباش شانرا از راه پورتال برخواندم، ممنونیت صمیمانه ام را تقدیم شان میدارم.
نصیبه اکرم حیدری
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا - امریکا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
محترم حنیف رهیاب رحیمی اگر افغان جرمن آنلاین مانند دیگر ویب سایت ها در حق اظهار نظر دیگران دستکاری کنند( ولو املائی و انشائی- اغلاط املائی و انشائی که خود یک اشاره ای از حالت نویسنده است- یا مشکل کمپیوتری است – یا سهل انگار است – یا عجله کرده ویا شاید هم طبق نظر شما تا صنف چهار درس خوانده که در هر حال حق نوشتن وی را نباید سلب کند- ) و اگر افغان جرمن آنلاین صرف برای نشر نوشته های دانشمندان معتبر گلچین باشد ، اگر افغان جرمن آنلاین صرف نظریات دلخواه این گروپ و آن گروپ را نشر نماید، این شهرت و محبوبیت امروزی را نخواهد داشت. کمال افغان جرمن آنلاین در دادن حق تبادل نظر و بحث و نشر مقالات به هر کسی است که در داخل چارچوب اخلاقی نشراتی خواهش سهم گرفتن در مسایل افغانستان را دارند به شرطی که مستهجن و غیر اخلاقی وغیره وغیره نباشد. اگر من منحیث یک خواننده ببینم که افغان جرمن آنلاین به یک شخص بخاطر غلطی املائی و انشائی ویا اینکه وی تا چه اندازه تحصیل کرده حق نشر نمی دهد ارزش افغان جرمن آنلاین در نزد من پائین میشود. من و شما حق داریم با مطالعه نوشته ها نزد خود و دوستان خود قضاوت کنیم که این شخص همیشه غلطی های املائی و انشائی میکند، این شخص عجول است، این شخص سهل انگار است، این شخص هوائی صحبت میکند، وغیره. ویا در همین کیلکینچه در مقابل آن بنویسیم و انتقاد کنیم اما من به خود حق نمیدهم به افغان جرمن آنلاین بنویسم که شما در نوشته های این اشخاص یا دستکاری کنید و یا نشر نکنید ویا درجه تحصیلی نویسندگان باید این باشد وغیره.
|
 |
اسم:
حنیف رهیاب رحیمی محل سکونت:
ملبورن آسترالیا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
یک تبصرهٔ ضروری بر نظر غیر ضروری یک هموطن. با عرض سلام به بانو صالحه جان وهاب واصل. خواستم تماس مختصری در مورد نوشته و نظر خود در خصوص موجودیت چندین اغلاط تایپی در یک مقالهٔ کوتاه که در هفتهٔ گذشته نشر شد، داشته باشم. من در هفتهٔ گذشته یاد داشت دوستانه ای به ناشرین و همکاران پورتال نوشتم که در آینده اگر از تکرار آن گونه اغلاط جلوگیری شود برای حفظ آبرو و اعتبار پورتال بهتر است. روی سخن من متوجه شما خواهر گرامی نبود بخاطری که شما در آن هیچ سهم و تقصیری نداشتید. بازهم سپاسمندم از شما که زحمت ارائهٔ جوابی را که انتظار هم نداشتم، متقبل شدید. در حفظ خداوند یکتا باشید. یک نکتهٔ دیگری را که می خواهم در این نوشتهٔ کوچک به آن اشاره کنم، انتقاد یک هموطن دیگر ما بنام آقای باز به همین ارتباط است که در حقیقت بالای نوشتهٔ من تاخته که من بی استدلال! چه کاره که غلطی می گیرم موجودیت غلطی ها چندان مهم نیست و ....اما بهتر است متن نوشته شدهٔ این هموطن خود را یکبار نقلاً از نظر خوانندگان محترم بگذرانم: «در این دریچه نظر سنجی که تمام ما مینویسیم همه ما اشتباهات تیپی و املایی داریم ، ما نباید اینقدر خورده ګیر باشیم که فلانی اینطور نوشت و ان این طور، این منتقدین بی استدلال اګر نوشتهای خود را مرور نماید فکر میکنم انهایکه بالای دیګران این ګونه اعتراضات بیجا مینماید خودش شان نیز از دیګران کرد در این منجلات روزګار و بی کاری از دیګران کرده زیاد در دریا موج دار و طوفانی غرق استند،»
نمیخواهم یک شخص جنجال برانگیز باشم و در گذشته هم چنین عادتی نداشته ام. بناءً اگر انتقاد این آقا وارد، درست و معقول می بود، بهر دو دیده می پذیرفتم، اما مداخلهٔ بیجا و بیمورد اش منحیث یک شخص سوم که با کمال افسوس بسیار کم سواد هم است یعنی از موجودیت ۷ غلطی املایی و گرامری در همین ۴ سطر انتقادش معلوم میشود که از صنف چهارم ابتدایی فارغ التحصیل شده! مرا کمی از جادهٔ آرام فکری ام خارج ساخت. مطمئن هستم منحیث یک افغان این مثل را بار بار شنیده که « خودرا مگس هر دوغ » ساختن کار آدم های خیله است. من عرض دوستانه ای با همکاران عزیز پورتال داشتم و این مطلب بی جهت به دماغ ایشان بد خورد. پس این شخص یا آدم عقده ای هستند و بدین ترتیب عقدهٔ دل شانرا خالی نمودند و یا می خواهند در مورد هر نوشته خودرا صاحب نظر قلمداد نمایند. در غیر آن نباید در مورد نوشته یا نظر دوستانهٔ من که با ایشان هیچ ارتباطی نداشت، مداخلهٔ بیمورد می کرد. افغان جرمن آنلاین پورتال قلم بدستان بسیار زبده و نامدار کشور ما بود و امید وار هستم به همان منوال باقی بماند، روزانه هزاران خواننده از سرتاسر دنیا صفحات آنرا باز نموده از آن بهره می برند، یک فکاهی در این ارتباط بیادم آمد که اگر تکراری هم باشد بازهم آنرا با دوستان شریک می سازم: « در یک دشت گرم و سوزان و بی آب و علف، گروپی از ماران در یک صف منظم به پیش می رفتند. چلپاسه ای این جمعیت را دید، هوس کرد و در صف شان خود را قرار داد. رفتند و رفتند و پس از ساعتی چلپاسه که وجودش مقاومت کمتر نسبت به مار ها داشت، از پا ماند اما نمیخواست صف ماران را رها کند. بالاخره حوصله اش به اتمام رسید و از مار پهلویی خود پرسید: ما ماران کجا میریم؟» این آقا طوریکه از مقاله های کاپی شده و یاد داشت های مرحومین، مغفورین اجدادش می نویسد، در هیچ میدان خودرا پس نمی ماند، در تاریخ نویسی هم با غبار مرحوم خودرا رقیب و هم سویه می شمارد. نمی دانم چند ساله است اما، از زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه تا دورهٔ حامد خان کرزی، ذره ذرهٔ حوادث را با جمجمهٔ خود غلبیل بافی کرده در مورد هرکس ابراز نظر می کند. افغانستان باید افتخار کند که اگر «غبار» اکنون در بین ما نیست، آقای « خاکباد» جای شان را پر نموده و در بخش تأریخ نویسی راهش را بیباکانه ادامه می دهد. خواستم با استفاده از فرصت این هموطن خودرا متوجه سازم که در کار های دیگران دست اندازی بیجا ننماید زیرا اگر به این گونه مزاحمت های فیلسوف مآبانه ادامه دهد، تکرار این کار سبب می شود که یکروزی کسی پیدا شود و دندانهای قلمش را برایش بشکند. به نظر من، مانند سایر سایت های انترنتی افغانی (دری و پښتو)، این پورتال هم باید عاری از هر نوع اغلاط تایپی، املایی، گرامری و ادبی باشد نه اینکه نشر هر لهو لعب و هر گونه ادبیات غیر معیاری را که در حد فهم نویسنده باشد جایز و درست بدانیم. فکر میکنم اصلاح پذیری کار خردمندان است و پرخاشگری کار جاهلان و نافهمان. قبول که نویسنده ها به گفتهٔ این آقای محترم اشتباهات تیپی!؟ می نمایند اما اکثر این اشتباهات بوسیله ناشرین و دست اندرکاران سایت و همان بخش قبل از نشر اصلاح شده و می شود. از طوالت سخنم معذرت می خواهم ولی گاهگاهی از گپ گپ می خیزد چنانچه نظر آقای باز بر نوشتهٔ من غیر ضروری بود و من هم برای دفاع از حقوق خود، نه برای براه اندازی یک مباحثه و مشاجرهٔ قلمی، ضرور دانستم تبصرهٔ حاضر را خدمت شان به عرض برسانم. (والسلام)
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
خدمت جنابان هریک عارف عباسی و خان اقا سعید احترامانه مینګارم، توجو نماید به سطر اخیری نوشته ذیل اقای عباسی عباسی مینویسد که.(( یعنی این تخریب به دستور شخص حسین خان صورت گرفته بود. این که مطابق دستور پسر چنین کرده بود و یا ولی نعمت دیگری فهمیده نشد.)) ۱- برداشت من از جمله ذیل که اقای عباسی نوشته است، حسین خان پدر ببرک کارمل که در وقت جمهوریت برای یک وقت کم قوماندان قول اردو پکتیا بود، در اینجا « مطابق دستور پسر چی معنی میدهد، یعنی که حسین خان که پدر کارمل است و کارمل رهبر حزب پرچم است پدر این کار را به دستور پسر انجام داده ۳- و یا ولی نعمت دیګری، در اینجا مطلب عباسی فکر میکنم مطلب شان داوودخان است نه ظاهر شاه، ظاهرشاه بخاطر نیست که شخص ظاهر شاه ولی نعمت خود عباسی است ، بهمین خاطر هیچکس ولی نعمت خود را بد و زشت نمیګوید. اقای عباسی ! چیزی که من نوشته کردم تمام شان حقیقت بود ان حادثه در وقت ریاست جمهوری در نزدیک شهر ګردیز نزدیک بند مچلغو که کار سروی ان شروع میشد توسط افراد حقانی صورت ګرفته بود در ان حمله چند عراده ماشین الات دولتی با چند موتر تخریب ګردیده بود، واقعآ من نمی دانستم که پدر ببرک کارمل در زمان سلطنت والی و قوماندان قول اردو پکتیا بوده باشد، اګر مطلب شما کدام حسین خان دیګر بوده باشد، نظر به فرموده خان اقا سعید من در ان وقت سنن خورد بودم. ایا در سال ۱۳۴۲ خزب پرچم اینقدر قدرت داشت ایا در ان سال حزب پرچم تشکیل شده بود ؟ بهر صورت برداشت من از نوشته شما زمان دوره جمهوریت بود، نه سلطنت ظاهر شاه، ولی به چکچکهای و خوشیهای شما زیاد متعجب شدم، اینکه چرا برادر محترم من اقای خان اقا سعید که من نوشته خود را به تایدی نوشته وی نوشتم وی برداشت نادرست از نوشته من نمود، هیچ نمیدانم ، واقعیت امر هم همین است اعتراف مینمایم که اقای خان اقا سعید از من کرده معلومات شان در ان دوره زیادتر است و فکر میکنم از رخداد که من توزیع نمودم خوبتر و بهتر خبر دارد چون فیض محمد خان وزیر داخله ان وقت دوست صمیمی شان بود حتمآ ان وزیر وی را در جریان وقایع انزمان ګذاشته ، بلی برادر محترم خان اقا سعید،راستی من از شخص ظاهر شاه که وی یک شخص حلیم بود دفاع میکنم ولی هیچ وقت از دوره نام نهاد دهه ده ساله دیموکراسی قلابی هیچ وقت دفاع نمیکنم و نه خواهیم کرد ، من ان ده سال ودره دیموکراسی قلابی تاجدار و نګین دار را دوره بدبختی بیکاری بربادی افغانستان میدانم، برادر محترم اقای سعید. جلاالدین حقانی در سال اول نظام جمهورت سر بالا کرد، خوب میدانم که اولین عملیات وی همین در دادن و سوختاندن چند موتر در نزدیک بند مچلغو و بعد از ان کشتن ان علاقدار بود که همزمان به حادثات مشابه در دیګر ولایت صورت ګرفت، برادر محترم. موضوع قراردادهای اقای نذیر کبیر سراج بتمام اراکین ان وقت وزارت دفاع معلوم است شما ناحق پای سردار محمد داوودخان را در ان قضیه کشاندید، من نوشتم وقتیکه سردار حیدر رسولی لوی درستیز شد وی تمام قرار دادهای لوزستیکی ان وزارت را علنی بطور دوطلبی علنی ساخت، اګر از این موضوع چشم پوشی میکنید مربوط بشما است. شما نیاید در بحث های سیاسی زود حمله و احساساتی شوید، به امید صحت و سلامتی شما
|
 |
اسم:
اسحاق نگارگر محل سکونت:
برمنگهـــــــم
تاریخ:
02.09.2015 |
|
بسیار مفید و مختصر خدمت برادر ارجمندم جناب مسعود فارانی به عرض می رسانم که من سر جر و بحث با مخالفانِ نظر خود ندارم و این را حق مسلم شان می دانم که با آنچه من می گویم مخالفت کنند اما مشروط بر اینکه بر ضد پرنسیپ صحبت نفرمایند. ایشان در نگارشِ خود زبان نگارش و گفتار را سخت به هم آمیخته اند.
این دُرُست است که زبان گفتار افغان ها با ایرانی ها و تاجک ها تفاوت ها دارد تا بدانجا که بعضاً مانع مکالمۀ سالم شان می شود اما آن تفاوت ها به حدی نیست که زبان واحد را به سه زبان تقسیم کند. همین چندی پیش بود که شما با استناد به یکی از دانشمندان ایرانی چیز های در بارۀ بطلان برخی از ادعا های تاریخ نویسان ایرانی نوشته بودید و او مطالب خود را به فارسی نوشته بود. شما چرا می خواهید به نیروی مغالطه بر تصور نادرستِ خود صحه بگذارید؟ برای من صاف و ساده بگویید ملک الشعراء بهار ایرانی است یا نه؟ وقتی او می گوید: گر به پاسِ همزبانی جانبِ کابل روم +++ دوستداران سخـن بـر سر نهند افسر مرا
اگر این فارسی است شما آنرا به زبان خود یعنی دری برای من ترجمه بفرمایید.
اگر انگیزۀ قاموسِ تان همین است که غرض ورزی های ایرانیان را با آن اصلاح بفرمایید، بهتر است در مورد همان غرض ورزی ها کتابی تألیف کنید تا تیر را مستقیماً به هدف زده باشید. شما به عنوان یک آدم صاحب سواد با ایرانیان صحبت کرده اید یا نه؟ آیا به غیر از برخی اصطلاحات دیوانی که یا آنان به فارسی ساخته اند و یا شما به پشتو در دیگر موارد با آنان در مکالمه کوتاه آمده اید؟ و باز اگر من بگویم که نگارش یک فرهنگِ جامع در همین شرایطی که ما و کشورِ ما داریم بسیار مشکل است شما اگر بخواهید یک کتابِ فلسفی را از آلمانی به دری یا از انگلیسی به دری برگردانید ده اصطلاح رسای فلسفی در زبان خود ندارید ولی کمر برای نگارش فرهنگِ جامع می بندید.
نخست بروید بیست کتابِ علمی را به زبان خود ترجمه بفرمایید تا زبان تان غنای ادبی لازم را پیدا کند آن وقت قاموس نویسی پیشکشِ تان. پنداشته اید که اگر آن مرده ریگ ده فرهنگ هندی را در پیش گذاشتید کار تمام است. و اما من چه وقت و در کجا چراغی را که شما روشن کرده اید خاموش کرده ام؟ من فقط عذر کم سوادی خود را در این کارِ خطیر پیش کرده و گفته ام من این سنگِ سنگین را می بوسم و به جایش می گذارم و باز به تکرار می گویم که من برای همه کسانی که آستین همت بر زده اند طلب توفیق می کنم. و اما در قسمت اعطای القاب که من فکر می کنم این کار یک مؤسسۀ اکادمیک است! شما می گویید که چون در سال های اخیر مؤسسات اکادمیک به اشخاص مستحق شهادت نامه نمی دهند بنا بر این ما چند نفر ابتکار را به دست می گیریم و به جای آن مؤسسات لقب بخشی می کنیم من عاجزانه خدمت تان عرض می کنم که چرا تنها گریبان این ادبیات بدبخت را چسپیده اید؟
حالا که از خیرات سر انترنت هر کس می تواند یک اندازه معلومات عمومی در رشته های طبِ، انجنیری، فلسفه و غیره پیدا کند کاش این لطف را شامل حال دیگران نیز بنمایید و برای یک تعداد لقب های افتخاری حکیم الحکما، طبیب الاطبا و غیره نیز ببخشید تا دیگران هم از این لک بخشی ها فیض ببرند. شما یک بارِ دیگر بر منطق خود دقت بفرمایید و انصاف کنید. چون در دیارِ ما کسی مستحقان را به نوا نمی رساند پس ما بر خلاف پرنسیپ شهادتنامه های پوهنتون کابل را در جیبِ خود می گذاریم و هر وقت که لازم دیدیم چون ما استادان پوهنتون بوده ایم حق را به صاحبان استحقاق می رسانیم و دلچسپ است که من باز نگفته ام که این کار را نکنید فقط این را گفته ام که من برخلافِ پرنسیپ های اعتقادی خود عمل نمی کنم و شما بدون دلیل پنداشته اید که چراغی را که شما روشن می کنید خاموش می سازم.
من فقط از جانب خود گفته ام که این کار از من ساخته نیست. کاش خدا نبوغ شما را به من نیز عنایت می کرد که سال به سال می توانستم قاموس های نو به نو در بازار عرضه نمایم. اگر کارکنان افغان جرمن آنلاین خواستند که این پاسخ مرا در صفحۀ تحلیل های خود بگذارند اختیار دارند زیرا من آنقدر حوصله نداشتم که آنرا جداگانه می نوشتم.
با عرضِ حرمت نگارگر
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
02.09.2015 |
|
محترم جناب ایاز نوری صاحب!
از تغافل خود که در مورد تحلیل های عالمانۀ شما قبلاً توجه نکرده ننوشته ام معذرت می خواهم . داکتر صاحب سید عبد الله کاظم همیشه می فرمایند که حب و بغض واقعیت ها را تحریف می کند این که کدام شخص با کدام روحیه و چه نوع ذهنیت و عقده ای که نزد خودش پنهان نگهداشته شده بر یک دوره ای قضاوت می کند و می نویسد.
بصورت نسبی صاحب منصبان اردو از لحاظ معاش نفر خدمت غله گی و امتیازات کلوپ عسکری وضع بهتر داشتند.
تحلیل واقع بینانۀ هر دوره نیازمند دانش اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده یک پاراگراف این کار را انجام داده نمی تواند.
موفق باشید . نظر تان قابل احترام است.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.09.2015 |
|
معظم استاذ عبدالله کاظم صاحب،! نوشته تاریخی و تحلیلی شما را تحت عنوان «نګاهی به عروج و افول ستاره عبدالملک خان عبذالرحیم زی» را در چهار قسمت مطالعه نمودیم. زحمت کشی و علاقه ګیری جناب شما در مسایل ګذشته و وقایع تاریخی را من و بدون تردید مردم حقیقت جو افغانستان به دیده تمجید مینګریم. درین نوشته ها و یا بررسی دلچسپ شما من این حقیقت را دیدم که مردم ما یک دوره اختناق را در زمان دولت شاهی افغانستان در راس اعلیحضرت ظاهرشاه سپری کرده اند. همین برحورد غیر عادلانه که در حق مرحوم عبذالملک خان عبذالرحیم زی از طرف دولت وقت صورت کرفته است، متهم ساختن یک شخص به کودتا نظامی و بعدا وی را به مشکل ترین عذاب از عذاب های این دنیا یعنی مرګ تدریجی «۲۳ سال زندګی در کنج زندان»، بدون نشان دادن اسناد مربوط به اتهام... واقعا برایم تکان دهنده تمام شد. پدر مرحوم من از هم دوره مکتب حربیه با ملک خان بود، من با این تفصیل فعلی جناب شما در باره ملک خان را از زبان پدرم نشنیده بودم، لیکن اینقدر در ذهن دارم که پدرم میګفت: عبدالملک خان یو تګړه او زړه ور، خدای پرسته او وطن دوست افغان وه، هغه کودتا نه کوله، دا یو تهمت وه د اعلیحضرت له خواء...!! به هر حال، من منحیث یک افغان عبدالملک خان را یک شهید خطاب میکنم و برای این شخصیت مظلوم اجر عظیم اخروی را استدعا مینمایم. په درنشت
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین قال توجه جناب محترم عباسی صاحب : محترما آغای محترم محمد قاسم باز هدف شان از فعالیت های تخریبی دوره جمهوریت توسط مولانا جلال الدین حقانی بود و بحث جناب عالی سال های قبل را داشت بنآ ایشان از دوره جمهوریت بحث فرموده بودند که در آن هنگام مرحوم فیض محمد وزیر امور داخله راسآ بولسوال جدران هدایت گرفتاری حقانی را داده بودند تا این که ولسوال به زیلوک برسد مولانا حقانی فرار نموده بودند . به ازدیاد معلومات شان عرض شد بااحترام |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.09.2015 |
|
محترم عباسی صاحب، تشکر از ابراز نظر تان در باره نوشته من، قراریکه من حاضر و ناظر دهه ۴۰ زمان شاهي بودم، صرف جنګ مسلحانه در افغانستان موجود نبود، غیر ازین مردم در مجموع از فقر و نبود سه وقت غذا سخت به عذاب بودند، ۹۰ فیصد مردم در بی سوادی بسر میبردند. یک فضا بسته و نا امیدی در سرتاسر مملکت حاکم بود،در خود پایتخت کابل مردم زندګي نهایت دور از تمدن داشتند، . برق برای تمام باشندګان کابل تامین نبود، برای طبخ ګاز را حتی کسی نمی شناخت و از عمدتا از چوب آنهم کمیاب استفاده میشد. در دستګاه دولت رشوت و فساد به حد درد آور برای مردم موجود بود، مردم شروع از پایتخت تا ولایات حیران مانده بودند که اینقدر فقر و جهالت آخر از کجا و چرا بالای ما نازل شده است؟ پسران همین مردم مظلوم و ګشنه در اردوی شاهي افسر بودند و وضعیت ناهنجار و عیاشی خاتدان حاکم را به چشم سر میدیدتد. من از تنفر اردو نسبت به شاه و داماد اش ذکر کرده ام لیکن شما در زمینه چیزی ننوشته اید. من درین جا یک چشم دید خو د را به جناب شما مینویسم: سال ۱۳۴۷ شمسی بود پدرم بعد از ۳۵ سال ارش و دریش به رتبه دګروال تمام دستاورد زندګی اش اعمار یک منزل تمام خامه کاری در منطقه قلعچه لیکن در جناح راست کول آب یا شکار ګاه اعلیخضرت همایونی بود، زندګی فقیرانه با فامیل بزرګ و ورود مهمان ها بالخصوص از منطقه پدری پکتیا و خوست و غیره بود، یک روز پسر مامای پردم برتبه لومړی بریدمن به خانه ما آمد، بعد از صرف نا و چای با انزجار غمیق از وضع فقیر مملکت و زندګی رقت بار منسوبین اردو از طرف خاندان حاکم دوام داد اینک در لوی کوماندو هستم و چند پرتاب پراشوت کردم، سه ماه قبل یک عروسی کردم حال من این زن خود را با خود به کجا ببرم؟ پدرم با مهربانی نام اش را ګرفت و ګفت: بلی من اوضاع مملکت و این خاندان ظالم را میبینم،حالت وطن ما نا معلوم است، تو که خانه کلی مرا میبنی، به بسیار مشکل نان فامیل را نصف کرده و این خانه ککګ را بعد ازینکه از وظیفه می آمدم، خودم در ګلکاری کار میکردم، حال تو برو همان چوب خانه و اطاق نفر خدمت را برایت میدهم و کوچ خود را بیاور. همان بود که افسر اردوی شاهی با کمال خوشی لیکن از منتها ناچاری کوچ و عروس خود را به حانه ما آورد و شکر میکشید که از برکت مهربانی مامایش در شهر کابل یک پناه ګاه را یافته است. پدرم در ان وقت مغاون ریاست دیوان حرب وزارت دفاع ملی دولت شاهی افغانستان و مرحوم تورنجنرال نیک محمد خان منګل ریس دیان حرب بود، زندګی یک معوان دیوان حرب که به این سویه بود، پس چطور ممکن است قذمه مادون از دولت حاکمه راضی باشند. افسران مثل دګروال عبدالقادر، ګړن اسلم وطنجار، شهنوز تنی و غیره در وقت شاهی هم در صفوف اردو موجود و به حکومت شاهی و شخص شاه ګرویده نبودند و منتظر فرصت بودند. اینکه چرا دولت شوروی در اردوی شاهی نفوذ یا رخنه کرده بود، هم ناشی از بی کفایتی خاندان حاکم در راس ظا هر شاه بود که نتوانستند یا عمدا نخواستند یا استعداد رهبری مبتکرانه سیاست خارجی افغانستان را نداشتند، که بلاخره در دام دولت شوري ها افتیده خود و ملت بی ګناه افغانستان را تباه کردند. په درنشت |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
01.09.2015 |
|
kمرحوم جنرال محمد حسین خان پدری وطن فروش شخصی نمونه بود و کمال داشت که هم خودرا به حیث جنرال وظیفه داشته باشد و هم پسران ایشان در خدمت اتحادی شوروی ان وقت خودرا علنی فروخته باشند و این توانای و مهارت هرکس نداردإ اینکه جناب ایشان یک مصاحبه داده باشد ودران برای تاکیدی مصا حبة خود نوح علیه سلام هم یاداورشده و ما باید این مصاحبة فریبکار بپزریم این یک خیال است إ این جنرال هم دستهای جنرال عبد الولی ماچ میکرد و خودرا هم به پای پادشاهی سابق می انداخت و همچنان با رهبری کودتای خبیث کمونستی شهید محمد داود خان روابط بسیار حسنه داشت إ توسط این کودتا دروازها برای تسخیری افغانستان توسط اتحاد شوروی ان وقت باز شدندإ تمایل رهبری خبیث کودتا با اتحاد شوروی پنهان نبود و حسن شرق در واقعیت جاسوسی ماسکو بود و خودرا از ابتدا به شهید محمد داود نزدیک کرده بود که این نزدیکی به تباهی خودیش , فامیل اش و ملت افغانستان تمام شد و اینرا کسی ناچیز گرفته نمی تواندإإ اگر این جاسوسی خائين حسن شرق از صمیم قلب دوست شهید داود خان سورخ میبود باید در وقت قدرت اش در زمان کمونستها قاتل ان دوست شهید اش را دستگیر میکرد و محاکمة کمونستی می شد اما خائين این کار را نکردإإ
یک کس می نویسد که به واسطة قبله گاه ما این شخص و ان شخص داود خان بخود پزیرفت و این شخص و ان شخص را از زندان ازاد کرد ازین دیده می شود که به مقابل رهبری کودتای خبیث قانون مثلی الان هیچ اهمیت نداشت إ اگر یک شخص متهم به جرم میبود باید محاکمه می شد ایا همه بیگناه زندانیان قبله گاه این شخص را می شناخت؟ این است انارشی رژیم کودتای نیمه کمونستی إ
یک روز شهید فیض محمد را در وزارت سرحدات با یک کسی ( این شخص فعلآ در المان است ) دیگر دیدم در اطاق اش بیشتر از پنجاه نفر بودند به خنده شروع کرد و خودرا در چوکی دوره داد و گفت که شما هر دو دوکتور هستید ایادر کابل فرق بین شما و خرکار است؟همه حاضرین شروع به خنده کردند اما یکی از منگل پدر خوبیه خان ( کمونست سر سخت بعدآ اسم خودرا تغیر داده بود ) از همه بلند تر خنده کرد - من به شهید فیض محمد گفتم اجازه میدهید که جواب را بدهم ان گفت طبعآ : من گفتم که این رژیم باشد و شما هم وزیر باشید باید بین دوکتور و خرکار فرق نباشد و به پدر خوبیه خان گفتم چرا شما با جملة حاضرین دیگر الان خنده نمی کنید؟ این رهبر کودتای خبیث به کومک چنین اشخاص کودتا کرد که ملت را از یوغ شاهی نجات دهد افسوس به اینوع رهبر اگر این رهبر کودتای کمونستی حقیقتآ به خاطری درد ونجات ملت کودتا میکرد باید از فهم کار میگرفت اقلآ در وقت های اخیر اش توسط تلویزون و رادیو به ملت رجوع میکرد و اظهار میکرد که در حلقة کودتای من کمونستان افشا شده و من به هر قیمتی که باشد حتی به قیمت جانم من این اشخاصی مضر را از صحنه دور میکنم بعدآ دیده میشد که ملت به چه اندازه این رهبری کودتا را حمایه میکرد و در تاریخ افغانستان به نام نیک در سراسری افغانستان یاد می شد اما این شخص نه فهم سیاسی داشت و نه ملیواین حدی اقل این کار را نکرد و توسط عمل خرکی و سرتنبگی هم خودرا با فامیل اش شهید ساختند وهم ملت را به تباهی روبرو کرد و نتیجةاین خیانت تا امروز دوام دارد إ حیات ملت مهم است و سرک و پروژه های دیگر اگر بوسیلةاین کودتای خبیث به قتل عام ملت مقایسه شود دیده میشود که ما چقدر ظالم هستیم یعنی قتل اعضای ملت برای ما اندکترین اهمیت نداردو الان امریکا همه قاتلان و تربیه شده دیموکراتان را به شانه ملت سوار کردند و ایندة افغانستان مجهول دیده میشودإإإ به امریکای ها سال ها سال ها به جدیت گفته شده و تاکید شده که سیاست شما و همکاری شما منا فقانه است در افغانستان موفقیت شما نصیب نمی شود و دست بردارید که افغانستان توته توته شودإإإ
باید یاداورشوم: یک روز یک جنگ سالار گفت که هر کس خوش ما نیاید ما به ان فورآ به ان مهر طالب و القاعده میزنیم من وان موضوع که در پکتیا ان وقت رخ داده بود بعید نیست که فریب کار و مکار مرحوم محمد حسین خان منشة باشد و حقانی دران وقت در تروریستی نمو نکرده بود بالخصوص به ان سویه إ |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
جناب محترم ایاز نوری!
با نهایت احترام به نظر و طرز دید شما بحیث یک هموطن. اگر بیزاری تمام نفوس مملکت را از اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سلطنتش به اساس گفته ای شما بپذیریم . حزب نام نهاد خلق به هیچ وجه به اساس دلائل قوی و مستند توانمندی کودتا را علیه سلطنت نداشتند ( مگر این که مداخلۀ مستقیم و حمایت هوائی و زمینی شوروی بکار گماشته می شد) . اگر این اطمینان نزد رهبران واقعی شان در کرملن وجود می داشت به آنها دستور اوربل می داد. نام، شهرت، اعتبار و موقف محمد داود خان یگانه عامل مؤفقیت این کودتا بود . تکرار گزارشات بعدی در این مختصر نمی گنجد ولی این حزب بهر دلیلی که بود در جمهوریت راه یافته از بدو مرحله بروی طرح های خاص خود فعالیت می نمودند. هم خوب ریشه دواندند هم گسترش یافتند و هم استحکام و به مشورۀ بادار دانستند که دیگر ضرورتی به داود خان نیست . خیبر را کشتند و بارخنه نمودن در بین دوستان داود خان طرح خود عملی نمودند. صرف نظر از نظریاتی که سلطنت بین مردم منفور شده بود چپی ها در شرائط آن وقت افغانستان در عدم موجودیت محمد داود خان برای احراز قدرت از طریق دموکراتیک و یا کودتا راه درازی در پیش داشتند. لذا با کمال احترام با تحلیل واقع بینانۀ اوضاع آن زمان من این فرضیه را که اگر داود خان کودتا نمی کرد چپی ها چنین می کردند رد می نمایم. این که آن ها داود خان را بسوی خود کشاندند و یا داود خان آن هارا آگاهانه بروی هر دلیلی که بود کنار خود آورد مباحث کاملاً جداگانه است که تا حدی در تحلیل های جاری به آن اشاره شده
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
محترم خان آقا سعید!
ممنون از توضیحات مستند شما. من وقتی نام از جلال الدین حقانی در وقت قوماندان بودن و والی بودن محمد حسین خان شنیدم با تعجب آن را در فهرست معین درج نمودم و خاموشی اختیار نمودم. شما با توضیح بر بنیاد واقعیت این اشتباه را مسؤولانه تصحیح نمودید. خیر ببینید |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . بجواب محترم محمد قاسم باز . محترما : فاصله زمانی بین تقرر تورن جنرال محمد حسین خان بصفت ق قول اردوی پکتیا و ظهور جلال الدین حقانی مدت 13 سال تفاوت است نمی دانم شما در سال 1342 چند ساله بوده باشید ؟ اگر این سوال را سلطنت طلبان می نمودند بنده جواب هایی داشتم که خاموش می شدند خوش بختانه شما هم از سلطنت و هم از جمهوریت دفاع می فرمایید زحی سعادت تان . ولی بنده از زبان این و آن شنیدگی خود را ننوشته بلکه با معلومات واقعی می نویسم . محترما . اگر بنده به جای شما می بودم رئیس لوژستیک اردو دگر جنرال محمد نذیر سراج را رشوت خور نمی گفتم و این طور عقیده نمی داشتم که ایشان خواهان مقام لوی درستیز بودند چوکی لویدرستیز ، رئیس لوژستیک ، رئیس عمومی تفتیش و قوماندان عمومی طوپچی یکی بوده کدام تفاوت ندارند صرف لویدرستیز باید ارکان حرب پیاده بوده باشد ، که در تقرر جنرال با دسپلین کشور مستغنی این اعتراض را بنده نموده بودم ؟ گرچندیکه جای را نگرفت منحیث یک افسر کودتایی می دانستم که باید بعوض رابطه ضابطه حاکمیت داشته باشد ؟ این که شما رئیس لوژستیک را رشوت خور قلم داد کردید که قطعآ حقیقت نداشته و ندارد . و در اردو هیچ یک از منسوبین نشینده اند که رئیس لوژستیک جنرال نذیر سراج رشوت گرفته باشد ، خوب حالا فرموده شما را قبول می کنیم که ایشان رشوت خور بودند ، حالا توجه نمایید . هیت خریداری را رئیس لوژستیک پیشنهاد وزیر دفاع منظور می نماید امضای منظوری قرار داد ها را وزیر دفاع می فرماید که رئیس دولت وزیر دفاع بود اگر رئیس لوژستیک رشوت گرفته باشد بدون وزیر دفاع گرفته نمی تواند این را همه مردم می دانند که شهید محمد داوود رشوت خور نبودند شما نباید همکار نزدیک ایشان و شخصیکه مدت چهل سال بصفت معاون ورئیس لوژستیک کار نموده بودند و درخواست تقاعد خود را بالای میز خود گذاشته و رفته بودند را نمی گفتید ؟ جاه داشت که رئیس دولت ایشان را ملاقات از خدمات شان تقدیر و رخصت شان می کرد چون چنان نکرده بودند ، رئیس لوژستیک حق دارد که هرچه شنیده باشد اگر واقعیت هم نداشته باشد آن را بنویسد . اگر شما هم می بودید چنان می کردید . بنده یکی از اعضای کودتای 26 سرطان هستم و مرحوم رئیس لوژستیک جنرال سراج با اعضای آن کودتا اختلاف داشتند ولی نباید بخاطر اختلاف بر چسپ های نا حق را به این و ان گفت حقیقت و واقعیت باید انعکاس داده شود . یار زنده صحبت باقی |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
بعرض معذرت که در پشنهاد من عنوانی محترم داکتر صاحب هاشمیان من اسم محترم عبدالباری جهانی شاعر توانا ادیب و تاریخ نویس را فراموش نمودم ، از شما سروران این پورتال تمنا دارم در پهلوی نام اقای حامد نوید اسم اقای عبدالباری جهانی را نیز شامل و علاوه نماید ممنمون میشوم. باتقدیم احترام |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
یک پشنهاد خالصانه و دوستانه به استاد محترم و ګرامی پاچا صاحب داکتر سید خلیل الله هاشمیان، پیرخانه ما ! بسلسله پشنهادهای عالمانه تان که همیشه ما خوانندګان این پورتال را مستفید میسازید واقعآ می بالیم، استاد بزرګوار. چی میشه اګر در پهلوی نامهای دو خواهر با احساس و وطن پرور ما، هریک صالحه وهاب واصل و شیما عفوری که کاندید لقب استادی است، اسم شاغلی حامد نوید شاعر توانا و خوش کلام را نیز علاوه نماید. حامد نوید نیز یکی از شعرا بلند پرواز افغانی مااست، که الحمدالله نام وی و شهرت اشعار وی در کشورهای همسایه ما نیز در مجالس و محافل شعرا ان کشورها شهرت و محبوبیت بسزای دارد، از بارګاه ایزد متعال عمر دراز بشما بزرګوار و محترم خواهانم، صحتمند باشید، |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.09.2015 |
|
محترم عبدالله صاحب از کلیفور نیا! من با تحلیل مورخ ۳۱ اګست شما کاملا موافق هستم، که کودتای چپي بدون اقدام نظامی محمد داود خان در شرف آمدن و آمدنی بود. در سطح ملی حتی یک شخص بی سواد افغانستان از شاه ظاهرشاه و حاکمیت ۴۰ ساله اش بیزار شده بود. من که به یک فامیل نظامی زمان شاه تعلق دارم، حود شاهد هستم که منسوبین اردو از شاه و به خصوص از داماد نازدانه اش والاحضرت جنرال سردار ولی نهایت متنفر بودند. چنانچه ما دیدیم که با آمدن داود خان در حالیکه شاه آخری زنده بود، یک عسکر یا خورد ظابط و جنرال اردو شاهانه حاضر نشد که برای شاه و داماد اش جان خود را فدا کند...؟!. ما دیدیم که در مدت ۵ سال حاکمیت داود خان در سطح تمام مملکت حتی یک ۱۰ نفر در کدام محل جمع نشدند که بګویند: مرګ به داود خان و جمهوری اش، ما شاه ۴۰ ساله خود را واپس میخواهیم، بلکې ما دیدیم که از حاکمیت داود خان تمام مردم اتفغنستان استقبال و خوش آمدید شایان کردند. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
من از خواندن قطعۀ زیبای میرمن نصیبه اکرم آنقدر متحسس شدم که ازچشمانم اشک ریخت- نه تنها جواب ادبی وحماسی بیک فروخته شده داده اند، بلکه صحنۀ خونین تجاوز واشغال شوروی را از سرتاپا تمثیل کرده اند وما که آن اشغال وکاسه لیسان و نوکران لینن را دیده بودیم، ازتصویری که میرمن نصیبه اکرم حیدری ازآن صحنۀ خونین درقطعۀ عالی خود کشیده، تاثررخ داد که با اشک شسته شد. قلم و طبعت حروشان باد نصیبه جان- با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
01.09.2015 |
|
اقای محترم خان اقا سعید. باغرض احترام! یک عده افراد از زبان این و آن شنیده. ګویند ( شنیدن کی بود مانند دیدن(امروز آنهایکه از شنیدنهای اشخاص مغرض نقل قولها بی جا میکند کار خودشان است، در دادن یا سوختاندن آن چند ماشین ویک موتر در پکتیا نزدیک بند مچلغو کار جلاالدین حقانی بود که یکما بعد وی از آن واقعه علاقدار وزی ځدران را نیز به شهادت رساند. شهادت آن علاقدار به عین وقت که حمله ناکام در لغمان، سرخ رود، پنجشیر که به دستور ای ایس ای از طرف چند افغان صورت ګرفته بود. توسط ګروپ جلاالدین حقانی انجام شده بود. این ګونه نقل قولها مانند نقل قولهای یک عده داکتران صاحب که میګویند، (حبیب الله زرمتی در خانه مرحوم شهید داوودخان ترور شد) این داکتر هم مثل این افراد بی خبر شاید شنیده باشد . |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
01.09.2015 |
|
نفوذ عبدالولی بالای شاه فقید !
طوریکه همه میدانند شاه تا آخرین روز های حیاتش زیر تاثیر دامادش بود بدون اجازه وی شاه نمیتوانست کسی را به روم و قصر دلکشا ببیند.
یکی ازین عوامل ازدواج های متعدد شاه فقید بود که ملکه و مردم از آن آگاهی نداشت و عبدالولی آنرا میدانست و آنرا مانند حربه به مقابل شاه استفاده میکرد.
وقتیکه کودتای 26 سرطان شد و شاه به ایتالیا تبعید گردید یکی از خانم های نکاحیش کوشش کرد که با شاه تماس حاصل کند موفق نشد و شاه هم درین مورد کوتاهی نمود.
لذا موصوفه از رئیس دولت ،وقت ملاقات گرفته با نشان دادن نکاحنامه و از بی اعتنایی شاه برایش گفت .
داود خان امر نمود تا مثل سابق برایش موتر ، موتروان ومعاش ماهانه داده شود .
اکنون موصوفه در بستر مریضی در کانادا بوده و همیشه از ناموسداری ، غیرت و شهامت آن شهید یاد آوری مینمایدو عبدالولی رایکی از موانع دیدار وی با شاه فقید میدانست. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
31.08.2015 |
|
خانم نصیبه حیدری! بعد از عرض سلام و احترام. از اینکه مزدوران دیروزِ استعمار سُرخ و امروزِ استعمار سیاه را با خنجر بُرندۀ شعر و شعور خود مورد حملۀ جانانه قرار داده اید، جای شادباش و آفرین دارد. کاش عاشقان قلم امروزی ( اشخاص اکثراً سالمی که امروز در پورتال خوش طیف و شیک پوش! افغان جرمن قلم فرسائی می فرمایند) فقط چهار و نیم در صد توجه و انرژی خود را در تقبیح و محکومیتِ جدی اشخاص مزدور صفت و دون صفت همچو خلقی و پرچمی موسمی را ( که دیروز مردم را به جرم شنیدن بی بی سی معدوم میکردند و امروز در لانۀ مرموز و مخرب بی بی سی خزیده اند) مورد تاخت و تاز قلم قمچین دار خود قرار میدادند. با کمال تأسف مشاهده میشود که امروز برادران قلم پرداز ما پوستۀ سُرخ را با هستۀ سُرخ، اشتباه ګرفته اند. اجازه فرمائید که بدون ترس و ملاحظه فریاد بکشم که سردار داؤد دارای پوستۀ سُرخ بود ولی هسته اش سفید بود، ولی معاونش ( که هنوز هم متأسفانه زنده میباشد) پوسته اش سفید ولی هسته اش سُرخ میباشد و هر کسیکه این دو تا را با هم تائید میکند در واقع دچار تناقض ګوئی و حتی تناقض کاری شده اند. تشکر |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
31.08.2015 |
|
کودتای چپی ها آمدنی بودبا سازماندهی بهتر !
یکی از افسران اردو در سال 1350 که که استاد در کورس عالی افسران بود بخانه ما آمده و در ضمن صحبت ها گفت این رزیم شاهی بسیار فاسد شده بایدیک رژیم نوین جایش را بگیرد پدرم برایش گفت که شرایط برای این تغیرات آماده نیست . و ما میدانستیم که او برادرش افکار چپی دارند.
در کودتای 26 سرطان کدام تغیری در حالت کاری موصوف نیامده به آن شغل سابقه مصروف بود تا آنکه بعد از کودتای ثور موقف بلند تری را او و برادرش گرفت .
برادرش بایکی از اعضای خانواده شاهی ازدواج نمود و در کشف ارگ وظیفه گرفت. بعد از کودتای ثور خانمش میگفت که هیچ اطلاعی از عضویت وی در حزب پرچم نداشت.
بالاخره برادرش باسقوط رژیم کمونیستی به قتل رسید برادرش با جنرال های دیگری پرچمی زمینه آمدن احمدشاه مسعود را به کابل مهیا ساخت و موصوف در کابینه حکومت غنی و عبداله بحیث وزیر داخله ایفای و ظیفه مینماید.
لذا اعضای خلق و پرچم در دهه دیمکراسی در اردو نفوذزیاد پیدا کرده بود و حتی ، پسران و دختران جنرال های شاهی هم به ان گروه پیوسته بودند و آزادانه فعالیت میکردند. اگر کودتای سرطان صورت هم نمی گرفت ما شاهد کودتای چپی با توانایی بیشتر میبودیم ( فدرتمندان رژیم شاهی بخواب غفلت بودند)و شاید تا هنوز سلطه آن رژیم ادامه میداشت. شاد باد روح افسرانیکه که در ضد کودتای ثور مقاومت نموده وبه شهادت رسیدند. بااحترام
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
بدینوسیله با عرض تبریکات صمیمانه طرفداری خود را از پیشنهاد اعطای لقب استادان دری به دو شاعره با احساس ، وفعالان افغانیت ، دو زن قهرمان واقعی با ضمیر پاک ووطندوست میرمن صالحه وهاب و اصل و میرمن شیما غفوری تقدیم میدارم. شعر و فعالیت آنها نماینده بالاترین درجه احساس پاک ووطندوستی آنها است. اشعار دری سچه و پاک آنها سرمشق برای همه است و درد دل افغانها را با زبان دری خود افغان ها بیان مینمایند. خداند میرمن صالحه وهاب و اصل و میرمن شیما غفوری را سال های سال در خوشی و صحت یاری بدهد که در این راه آثار بی مثال دیگر خلق نمایند. با احترام احمد فواد ارسلا
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
سایت محترم افغان جرمن انلاین . جناب محترم عباسی صاحب باعرض سلام : معذرت می خواهم که گستاخی نموده مکررآ بعرض می رسانم : آن شخص بدون استشاره دولت آن هم توسط پرسونل قول اردو به هیچ صورت چنان کار عمده را انجام داده نمی تواننست و قوماندانان آن قدر حایز صلاحت نبودند؟ از خود اداره استخبارات رئیس ارکان و کشف وغیره داشتند که هرکدام آن ها هم قوماندان را اطاعت نموده وهم آنها را مورد نظر می داشتند . سهم داشتن در کودتا بخاطر منافع ملی بود ، کسانیکه منافع ملی را مد نظر داشتند از عدالت الهی عدول نمی توانستند و نمی توانند به همان لحاظ است که شهادت واقع بینانه می نمایند تا دیگر هم وطنان شان با کینه توزی بیش ار حد دچار رنج اخروی نشوند . در اردو به آن حد دسپلین شدید موجود بود که به هیچ یک اجازه ایجاد تفاوت را نمی داد واز رشوت خوری و امتیاز طلبی کسی بهره برده نمی توانست . مثال های زیاد است یار زنده صحبت باقی بااحترام
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
31.08.2015 |
|
دهه دیموکرسی یا نفوذ چپی ها در اردو !
داود خان با شناخت اعضای حزب خلق و پرچم و دوستدارنشان را، همه از پست های مهم دولتی سبکدوش نمود و با مقرری تورن جنرال عبدالعزیز بحیث لوی درستیز به عوض مستغنی که شخصیت و طنپرستی بود که شهید شد و تمام جنرال های رژیم جمهوری اشخاص وطنپرست بودند اما در در صفوف بادر نظرداشت دهه دیموکراسی (بی کفایتی ، رشوتخوری ، فضای باز سیاسی ) که زیادتر اشخاص به صورت مخفی عضویت حزب را حاصل نموده و بورس های تحصیلی بدون در نظرداشت منافع ملی به هر شخص داده میشد واشخاص مانند وزیردفاع رژیم شاه و دیگر جنرالان با دعوت های در اتحاد شوروی و تحایف در خدمت آنها بود.
لذا با در نظر داشت بی کفایتی و بی خبری زعمای دوره دهه دیموکراسی بستری خوبی برای فعالیت گروپ های چپی در اردو و تمامی کشور هموار شده بودو آنها توانسته بودند که در در تار و پود کشور رخنه نمایندو با کودتای ثورباعث بدبختی کشور گردند. با احترام |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
ښاغلی مومند د ما او تا ترمنځ دوه اساسی اختلاف شته. ته د شهید داود خان دښمن یی او دما په نظر شهید داود خان یو وطنپال زوی د افغانستان وو چه د هیواد د ودانی او خپلواکی د پاره خدمت وکړ او د همهغه له خاطره شهید شو . د تاپه نظر اقبال لاهوری یو علامه معلومیږی ، او د ما په نظر اقبال لاهوری د جنوبی آسیا د سرطان مرض چه پاکستان دی ، اصلی فیلسوف دی. نو هر څوک چه تا سره موافق دی دتا ملګری دی. او دما مقصد همدا داود دښمنی د تا وو. زه هیڅ فکر نه ګوم چه تا سره بحث کومه نتیجه ولری ، لطفاٌ د ما د کورنی او د ما مرحوم کاکا نوم هم دغسی مباحثو کی مه راوړه، نور بحث در سره نه کوم. که وخت لری د هغه پاکستانی جنرال خبرو په باره یو دوه تکی ولیکه ! په درناوی
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
نه آقای محتر سعید شما قطعاً به اشتباه رفته اید. این عمل توسط شخصی صورت گرفته بود که مورد اغتماد دولت بوده در یک مقام عالی قرار داشت ولی برای ثبوت وفاداری به ولی نعمت حقیقی اش و دسائس مهندسی شده سهم خو درا ایجاد هرج و مرج و بی ثباتی و بی اعتبار ساختن دولت ایفا نمود. بیائید که به حکم وجدان و مسؤولیت های اخلاقی مسائل را بنگریم نباید سهم داشتن در کودتا پردۀ تغافل و کتمان حقایق را در مقابل دیدگان ما بکشاند. خود سری، بی مبالتی و و هرج و مرج در اردو در جمهوریت بکلی مشهود بود که بی خبری ها ، غفلت ها و همکاری با اعضای حزب زمینه ساز کودتای هفت ثور شد. |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
محترم عباسی صاحب ! شما خودنوشتید که در دروره دهه دیموکراسی حکومت آنقدر بی کفایت بود یک کارساده ( نمایش فیلم)را بعمل پیاده کرده منیتوانست.
آن شخصیت بزرگ بود که سرک ها ، تونل ها ، بند ها و فابریکه ها و پروژه های بزرگ در دورترین قسمت های کشور احداث میکرد نمونه خوب آن پروژه بند یرق سلماست که آن پروژه در دوره جمهوری آغاز شده بود و کارش به شدت در نزدیک سرحدی کشوری که هیچ علاقه نداشت که آن پروژه شروع شود . <<اما هیچ قدرتی مانع احداث آن در آنزمان شده نمی توانست .>>
یک متل داریم در پشتو << ترکانی د بیزو کار ندی>> با عرض حرمت |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین . بجواب محترم عباسی صاحب . محترما . حمله و یورش راکه شما از آن نام برده اید آن هم توسط افراد مربوط به عسکری آن زمان ار دو ، نمونه ایست ، یکی از کار های عوام فریبانه دولتی که شما و دوستان شما از آن حمایت وپشتیبانی تبلیغاتی می فرمایید باعرض احترام |
 |
اسم:
سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
31.08.2015 |
|
خانم نصیبه اکرم حیدری عزیز، به کدامین زبان بستایمت، درمانده ام! اما، کجاست شرم؟ ار بود، میمرد؛ نه این یکی که همه... زیبا سرودی، به جا سرودی و از دل ما سرودی. خدایت عزت و صحت و سعادت ببخشاد. عمرت درازِ دراز باد |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
بسیایت محترم افغان جرمن انلاین . محترما : در صورتیکه لازم دانند ، معلومات که در مورد مرحوم وزیر عبدالملک خان عبدالرحیم زی دارم را شریک شان می سازم : در سال 2007 که به امریکا رسیدم یک ماه بعد از اقامتم محترم دوکتور محمد حسن شرق ادرس بنده را جویا شده فکر نمودم که ممکن نامه ارسال فرمایند ولی دو روز بعد تیلفون شان رسید که چند لحظه بعد بخانه تان می رسم و واقعآ زره نوازی فرموده بمنزلم رسیدند و بنده را خوش حال ساختند در سه روز اقامت شان به منزلم عده ای از دوستان شان بدیدار شان تشریف فرما شده و تقاضا داشتند تا از منزل بنده به هوتل ویا منازل آن ها بروند ایشان با بزرگوای می فرمودند در اطاق خان آقا هستم تا از همین جاه بخانه خود بروم ، شبی چند نفر دوستان جمع بودند و یک وزیر کابینه اسبق هم بدیدن دوکتو صاحب تشریف آورده بود در ساعت ده بجه شب دوکتور صاحب شرق رو بطرف وزیر صاحب موصوف کرده فرمودند ... صاحب شما به عقیده بنده رئیس تقنین پالمان در دوره وکالت خود بودید ؟ ایشان بلا فاصله فرمودند بلی صاحب . دوکتور صاحب افزود چطور شد که هر روز در رادیو در مورد عرض محترم عبدالملمک خان نشریات داشتید تا مسول حبس آن شخصیت محترم کشور را به محاکمه بکشانید و از مسولیت شهید محد داوود در مورد موصوف افوائ بود ؟ چطور شد که یک دم به خاموشی گرایید ؟ وزیر صاحب موصوف فرمودند والله صاحب من هم تا حالا نمی دانم که چرا ؟ ولی آن دوسیه از سر میز بنده لادرک شد . دوکتور صاحب به ادامه افزودند : بنده بعد از استعفی شهید محمد داوود از صدارت وظیفه خود را رها ، ولی در منزل شان یک دفتر بنام قلم مخصوص داشتم و روزانه در آن دفتر مصروفیت می بودم و مصروفیتم تنظیم ملاقات های عده ای از سیاست مداران ژورنالستان اشخاصیکه آرزوی ملاقات با ایشان را داشتن از قبیل دیپلومات ها وغیره و مطالعه اخبار وبعضآ نقاط مهم آن را به سمع شان رسانیدم و شهید محمد داوود در حرم سرای خود یک اطاق سکرتریت نیز داشت که بعضآ اوراق مهم را نگاهداری می فرمودند ، روزی ایشان به دفتر بنده تشریف آورده و فرمودند دوکتور جان ,, اگر زحمت نباشد این فرمان را فوتو کاپی فرموده و در یک پاکت انداخته به منزل محمد رحیم خان دستیار اعلحضرت رفته و پاکت را سر باز برای شان بسپارید تا بحضور اعلحضرت بشپارند ؟ بنده مطابق هدایت شان چنان نموده و مرحوم محمد رحیم خان با عجله بنده را پذیرفته فرمودند دوکتور صاحب چطور تشریف آوردید امر کنید ؟ برای شان پاکت را دادم تا بحضور تقدیم نمایند ، آن مرحوم گفتند چرا سر پاکت خلاص است ؟ گفتم سردار صاحب فرمودند چون محمد رحیم خان همه نامه ها را مطالعه می نمایند پاکت را سر باز برای شان بسپارید . شاید سوال شود چه فرمانی بود ؟ در آن فرمان نوشته شده بود . بصدارت عظمی عبدالملک عبد الرحیم زی ، وزیر مالیه را تحت حبس قرار داده و بذریعه هیت که تعین می شود تحقیقات لازم از موصوف شود المتوکل الله محمد ظاهر شاه از آن تاریخ بعد هم نشرات اخبار در مورد موصوف قطع شد وهم ابلاغیه های کمسیون شما . همه حیران شدیم و وزیر صاحب از همه ما حیران تر ماند که تا هنوز اصل قضیه را ندانسته بودند که از چه قرار بود ، دیده می شود که خلاف مفکوره عده ای در قضیه حبس موصوف شهید محمد داوود نقش اساسیی نداشته اند صرف اجراء کننده فرمان مقام سلطنت بودند وبس .
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
بیاوړی او پتمنی میرمن نظام واقعأ د ملالی تاریخی نوم ستاسی سره ښایی ، مور دی پاڅیږی او ستا غوندی ننګیالی لور دی وزیږوی. ستا په لیکاڼی او لیکلو دی فیوض او برکات الهی وی . د ارسلا صاحب د لیکنی او توضیحاتو په ارتباط باید عرض وکړم چی په ځینو ټکوزه هم پوه نسوم یا نشوم . محترم ارسلا څرګندوی چی ما نه پیژنی ولی دا ادعا هم لری چی ګوندی زما په سلو کښ نه نوی دوستان پیژنی . زه دګوتو په شمیر دوستان لرم ، مرحوم ډکتر صاحب خیر محمد ارسلا هم زما دوست وه چی ممکن ددوی سره ځه خپلوی هم ولری . زه اوس پدی نپوهیږم که محترم فواد ارسلا ما نه پیژني ، نو په کومه غیبی وسیله زما دوستان پژنی ؟ له بلی خوا زه دغرنی منطقی شډل مومند یم او په رمز او ایما زما چندان سر نه خلاسیږی. ما د محترم ارسلا د توضیحاتو په تأویل کښ دکامیابی نمره ندی اخستی ، نو ځکه ما سره ستاسی دسوال ځواب نسته یا نشته . که د میړو نه پوره نشوه افغانستانه ملالی به دی ګټینه په درناوی |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
خدمت جناب محترم خان آقا سعید لازم به توضیح میدانم که ما از این گونه حرف های اغواه کننده و عوام فریبانه در زندگی زیاد شنیده ایم. روابط حسین خان با پسرانش به اساس معلومات ثقه بسیار حسنه بوده.
شاید روایت بعضی خاطرات گذشته موقف شخصی را روشن سازد. من مسؤول امور اطلاعات وزارت زراعت بودم، به خواهش پروژۀ پکتیا برای اولین بار یک تیم سیار اطلاعات زراعتی را که در دو عراده موتر نشرات پامفلت ها، پوستر ها و نمونۀ قلبۀ آریانا و ماشین سادۀ جدا نمودن گندم از کاه را به قسم نندارتون و یک سینمای سیار که بیشتر فلم های مستند انکشاف زراعتی را در امریکا و جنوب شرق آسیا نشان می داد به ولایت پکتیا ارسال نمودم. فلم های سینمایی از طرف USAID به وزارت زراعت کمک شده بود. در شب دوم نمایش در یک محل باز مربوط پروژۀ پکتیا این کاروان اطلاعاتی مورد حمله و یورش قرار گرفته مواد همه با آتش کشیده شد و ماشین سینما به غنیمت گرفته شده شیشه های یک موتر ششکستانده شد. به محض اطلاع از واقعه جریان را به وزیر زراعت توضیح نمودم. وزیر تلفون را برداشت و با حسین خان که والی و قوماندان عسکری بود صحبت نمود. حسین خان گفت من از وقوع حادثه اطلاع یافتم متأسفانه ذهنیت های مردم برای چنین فعالیت ها آماده نیست و احتمالاً این کار به تحریک دشمنان افغانستان صورت گرفته باشد. در آینده در همچو موارد با من مشوره نمائید. یک ساعت بعد معاون پروژۀ پکتیا به وزیر زراعت تلفون نموده گفت این حادثه توسط عساکر قل اردو به تغییر لباس صورت گرفته اهالی قریه به علاقمندی و دلچسپی فلم را تماشا می کردند و پروژه برای شان شربت و کلچه تعارف کرده بود. چندی بعد سر متخصص جرمن پروژه در حالی که من حاضر بودم به معین وزارت زراعت گفت که در این واقعه دست قوی و بلند عسکری و ولایت شامل بود و گفت دلیل آن را ندانستم. یعنی این تخریب به دستور شخص حسین خان صورت گرفته بود. این که مطابق دستور پسر چنین کرده بود و یا ولی نعمت دیگری فهمیده نشد.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
31.08.2015 |
|
محترم آقای سیستانی سلام برسد، لطف نمودید که بتاریخ ۲۹ آگست، منحیث یک محقق در تاریخ کشور نظر و عقاید تان را در مورد بعضی موضوعات مربوط ادوار قدرتمندی «سردار داود خان» که البته از جانب هموطنان مورد غور و مداقه قرار دارد، مخصوصاً در زمینۀ شخصیت های اردوی ملی افغانستان طی نوشته ای خطاب به خوانندگان، در دریچۀ تبصره ها بیان داشتید.
درین ابراز نظر نکات مهمی مضمر است که قسماً سوالاتی را هم خلق مینماید و البته قسمی هم نظراتی را که البته به فرمودۀ شما و عقیده مند بودن اکثریت، آزادی تفکر و بیان به اساس اعلامیۀ حقوق بشر، حق مسلم همۀ ما و شما را تعیین می نماید.
هر قدر بیشتر بر موضوع مورد بحث نظرات و مباحثات صورت میگیرد، در پهلوی عقاید شخصی و استناد، کشفیاتی هم بدسترس قرار میگیرد، مثلاً در حالیکه موقف مطبوعاتی جناب تان با بیشترهموطنان قلم بدستی که از برکت دسترسی به انترنت راه نوشتن و ابراز نظر پیش گرفته اند، البته که متفاوت می باشد، بدین معنی که با سوابق شما در تحقق و نشر اینهمه آثار که اکثراً به دوره های تاریخ وطن متعلق است، شیوۀ کار شما را منحیث یک تاریخ نویس رویداد های کشور بیان میدارد. ولی درین ماهای اخیر که تاریخ نیم قرن موجوده مطرح گردیده، شما از جریانات و رویداد های وطن به دفعات اظهار بیخبری نموده و از مطالعۀ آثار و تراجم مانند مکتشفی استقبال نموده و مثلی که همه را جدید کشف نموده باشید.
البته در چنین زمینه ای با نهایت تعجب، مثال هایی موجود است ولی عجالتاً خوب است از موضوعات نوشتۀ اخیر تان خطاب به خوانندگان در دریچه دور نرویم. به صفت یک محقق و تاریخ نویس، همان طور که خود نوشته اید، چطور ممکن است که شما از همه شخصیت های عالیرتبۀ اردوی شاهی و جمهوری که در مقدرات افغانستان هرکدام به نحوی سهم بارزی داشته اند و برعکس نبود استثنایی سلسلۀ مراتب ترفیعات عسکری در مورد «سردار داود خان» که بعد از نه ماه تعلیمات غند پیاده، از جانب کاکایش، به مقام فرقه مشری عز تقرر حاصل نمود، با همه جنرالان سابقه دار افغانی که از رتبه های پایین اردو، تربیت عسکری دیده اند، هیچ گونه شناخت و معرفتی نداشته باشید. این طرز دید محیطی تان مخصوصاً که در شهر کابل اقامت نموده تحصیل و کار کرده اید، غیر قابل باور است، مخصوصاً که مطالعات بر ادوار سردار داود خان، ایجاب معلومات در اردوی افغانستان را حتمی مینماید. با آنهم در حالیکه نوشتۀ تان ضمناً بر داشته ها، خاطرات و نوشته های سابقه داران اردوی کشور به نحوی اتکاء دارد، مرحوم جنرال عبدالرزاق خان میوند «نه میوندی» را که قوماندان حربی پوهنځی« ح پ » بوده و مدتی منحیث اتاشۀ نظامی افغانستان در «ماسکو» هم اجرای وظیفه نموده است با مرحوم جنرال عبدالرزاق خان قوماندان هوایی و مدافع هوا، مخلوط نموده و ادعا می نمایید که از درج خاطرات جنرالان اردوی افغانستان، معلومات مفیدی آموخته اید.
از خاطرات کدام یک و چگونه؟ درین صورت آیا منحیث یک تاریخ نویس، از معلوماتی که در مورد اعضاء و فعالیت یکی از مهمترین جمیعت های ملی و مترقی افغانستان، یعنی مشروطه خواهان یا «ویش زلمیان» از جانب جنرال زکریای ابوی ابراز شده، نظری دارید؟ مطالعه نموده باشید که چگونه آن نهضت در نطفه معدوم گردید؟ برعکس این دوره، باید گفت که آثار تان در مورد عصر مترقی امانی تا حد زیادی از معلومات و بیان حقایق آن عصر و مبارزات در راه مشروطیت، قابل قدر است. در مورد افکار فاشیستی یا قوم پرستی سردار که جنرال مذکور نوشته که کاکا به همین منظور مهم وی را به فرقه مشری قندهار مقرر نمود، چطور؟ شما که از یکطرف تاریخ نویس هستید و از جانب دیگر آزادی افکار و باور تان شما را اخیراً به روش و طرز کار سردار داود خان مایل ساخته است، چگونه در مورد حقوق متساوی همه اقوام شریف کشور، هیچ تبصره ای در چنین موضوع مهم از متن خاطرات جنرال ابوی ننمودید؟
البته آن جنرال سابقه دار اردو آوازه هایی را هم تائید نموده که داود خان سخت طرفدار روش «ناسیونال سوسیالیزم» هتلری بوده و آنرا در اردو هم شیوع داده و منتشر مینمود. شما البته درین مورد هم چیزی بیان نفرموده اید، در حالیکه تاریخ نویسان در مورد اعتقادات، عادات، روش و طرز ادارۀ زمامداران که یقین بر اوضاع مردم و کشور تأثیر زیاد میداشته باشد، حتی از زمان فرعون و چنگیز، معلومات میدهند.
جناب محترم آقای سیستانی، در حالیکه می نویسید: "شرح حال همه جانبۀ ملک خان عبدالرحیم زی، مثل شرح حال و خاطرات جنرال ابوی و جنرال عبدالرزاق خان میوندی (میوند)، از سوی داکتر صاحب کاظم، برای من بسیار جالب و دلچسپ بود، زیرا قبلا از این شخصیت های نظامی هیچگونه شناخت و معرفتی نداشتم".
پس معلوم است که محمد رسول خان رئیس ضبط احوالات را که ده سال در یکی از حساس ترین مقام اداری پلیسی و داشتن معرفت فوق العاده از اجتماع و محیط آن عصر داشت، با قدرت فوق العاده ایکه داود خان در دهۀ صدارتش بوی تفویض نموده بود، اصلاً نمی شناسید و مهمتر از همه، با رد نظریات دگر جنرال محمد نذیر کبیر سراج که خویش نزدیک نامبرده شده بود، حتی اطلاع نخواهید داشت که مرحوم محمد رسول خان که پسر شان در همین جا اقامت دارد، خود هم کتابی از حیات پر آشوب خویش تحریر نموده است. شما که با تاریخ سرو کار دارید، بسیار محتاطانه باید در چنین مسائلی نظر بدهید که مبادا خدای نکرده مانند نظریات «اوج و حضیض» تان در مورد «رهبر کودتا» با ضدیت و نقض در صفحات تاریخ کشور مواجه نگردد.
درین شکی نیست که روابط نزدیک و پایدار ببرک کارمل و سردار داود خان و موجودیت حسن شرق درین رابطه سابقۀ طولایی دارد، ولی درین جا باید از شما منحیث یک محقق ممنون بود که به این قرابت سرنوشت ساز، بازهم تأکید و اشاره فرمودید. ولی زمانیکه برای پیشبرد اموری بصورت وسیع فیصله ای صورت میگیرد، بودجۀ مصرفی تعین شده در آن راه را باید گماشتگان «درینجا گماشتۀ مورد اعتمادی» در وقت مناسب و از طریق درست بکار ببرد، اینکه داود خان «شخصاً» بدست ببرک وجه نقد بدهد، دور از تصور آن شخصیت است. مثال، فعالیت های انتخاباتی در جهان و مثلاً در امریکاست که برای شکست و ناکامی رقیب، ملیون ها محتاطانه و بجا مصرف میگردد. فراموش نمی نماییم که محمد رسول خان مذکور با سابقه داری طولانی عمری در مقام بلندی امتحان اطاعت و فداکاری را به سردار مذکور داده بود. نوشته اید که شخص مذکور در ملاقات سادۀ تان " هرگز از داود خان یا شاه و مشکلات تحت نظر گرفتن خود برای ما حرفی نزد". یعنی از یک مأمور سابقه دار و مجربی در امور پلیسی ممکلت، تقاضاء میرفت که اسرار«؟» شاه و داود خان را برای هر تازه واردی، آنهم در چنان شرائطی بیان نماید؟ خوب تصریح نموده اید که از احوال و صاحب منصبان افغانستان اطلاعاتی نداشته اید و گر نه کاملاً مطلع میبودید که آقای محمد رسول خان رئیس ضبط احوالات مقتدر و یکه تاز مورد اعتماد داودخان، هرگز طرفدار شاه و در عین زمان، فوق العاده نزدیک به سردار مذکور بوده نمیتوانست. مطمئن باشید. البته مخالفت محمد رسول خان با سردار نامبرده که به حبس و نظربندی منجر گردید، بخاطر این بود که وی با دید و تجربۀ وسیع محیط افغانی، عاقبت «رژیم جمهوریت» را ویران میدید، در حالیکه گفته می شود که وی با قدرتمندی دوبارِۀ داود خان و حفظ مقام «شاهی»، منحیث یک سمبول ملی رضایت داشت. در مورد مبارزات بر علیه نفوذ و تجاوز فرهنگی ایران بر دری اصیل و با ارزش افغانستان، ما و شما حتی المقدور باید از استعمال اصطلاحات ایرانی نا مأنوس جلو گیری نماییم، یعنی همین اصطلاح «پرو و پا قرص» هیچ مورد استعمالی در دری معمول وطن ما ندارد. البته تذکر دوستانه ای بود.
با عزت باشید.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
31.08.2015 |
|
دوستان گرامی!
نوشتهٔ متین و با استدلال قوی محترم تیمورشاه تیموری زیر عنوان «در بارهٔ استادی ادب دری»، نسخهٔ گم شده ای است که در جستجوی آن بودم.
در آغاز به عرض می رسانم که کمترین صلاحیتی در خود می بینم تا در بارهٔ نامیدن دو شخصیت شناخته شده و اهدای مقام والای استادی برای شان، صحبت نمایم. لیک باوجود آن می خواهم در مورد پیشنهاد برادر محترم داکتر هاشمیان نسبت به اعطای عنوان استادی به محترمه صالحه وهاب واصل و محترمه شیما غفوری مختصر مکثی نموده و نظر خود را در قید چند سطر محدود خدمت بزرگواران عرض نمایم. اشعار محترمه صالحه وهاب واصل را بیشتر روی پورتال افغان جرمن آنلاین دیده، خوانده و از آن حظ برده ام و از محترمه شیما غفوری را کمتر دیده لیک تا جائیکه خوانده ام قریحهٔ شان را بنظر قدر مینگرم.
مانند نوشتهٔ محترم تیمور شاه تیموری کمتر نوشته ای در سایت افغان جرمن آنلاین مطالعه نموده ام. نویسندهٔ محترم بدون اینکه از فضل و دانش خود صحبت نموده و خودرا مطرح کرده باشد، خواننده را مخاطب قرار داده و موضوع را طور سیستماتیک تحلیل و گفته های همه را جمع بندی نموده و مانند یک طبیب جراح حاذق شکسته هارا دوباره پیوند و بسته نموده و یک موجود سالم را در چوکات یک مفکورهٔ نیکو به جامعه عرضه نموده اند. تعلل بنده چرا تا حال چند سطری در مورد این دو میرمن گرانقدر ننوشته ام، خوشبختانه جواب آنرا در نوشتهٔ محترم تیموری دریافت نمودم و از ایشان یک دنیا ممنونم که مرا در رهائی از مشکلم دست یاری پیش نموده اند.
در اخیر توصل به نوشتهٔ آقای تیموری هر دو پیشنهاد شان را به منظور بزرگداشت مقام عالی هر دو خانم های فرهیخته و شایسته، عالی ترین شاعر برون مرز و یا ملکهٔ سخن، را تأئید و مقام عالی «ملکهٔ سخن» را ترجیح می دهم.
با احترام مایار
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
30.08.2015 |
|
سایت محترم افغان جرمن انلاین قابل توجه محترم دوکتور ک غروال : محترما به یقین حضور شما مصاحبه پدر ببرک کارمل را مطالعه نفرموده اید که ایشان بصراحت نوشته بودند (( من به عاق عقیده ندارم ببرک کارمل فرزند من است ولی توجه داشته باشید که نوح علیه السلام به یکتا پرستی مردم را دعوت می نمود و پسرش براهی ، من با ببرک کارمل رابطه نداشتم و ندارم ولی فرزند من است )). سوال است چطور شد که ایشان عضو رابط پسر خود با افسر تحت اداره خود شدند در حالیکه از سایه خود می ترسیدند ؟ و عبدالخالق خان مدیر فعال استخبارات قول اردو ، همه را تحت نظر داشت و از هیچ کس هم نمی ترسید. باعرض احترام |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
30.08.2015 |
|
شهید فیض محمد در حکومت خلقی ها از سفارت اندونیزیا به ویانا مهاجر شد چون آنرا از سابق می شناختم از او پرسان کردم که شما از کدام وقت به شهید داود خان معرفت پیدا کردید و پرچمی شدید؟ او خنده کرد و گفت که خودت سر سخت ضدی کمونستی هستی و هم معلومات دارم که یک شخصی عقده ناک نیستی و دوستی شخصی و اجتماعی را با هم مخلوط نمی کنیدإ
الان به سوال های شما: من در فرقة خوست وظیفة عسکری داشتم و در آنوقت آمر من قبله گاه کارمل بود و توسط قبله گاه اش به کارمل آشنا شدم و بعد از مدت کم عضو حزب پرچم شدم و چطور در کودتای شهید داود اشتراک کردم به جواب این سؤال شما باید بگویم که نفرِ ارتباطی بین حزب و داود خان حسن شرق و جلالر بودندإ من چرا حزب پرچم را انتخاب کردم جواب این سؤال شما را چنین جواب می گویم: در واقعیت هر دو حزب از اتحاد شوروی حمایت مادی و اډیالوژیکی می شدند و شما می فهمید که طرزِ تفکرِ مردم شهری و دهاتی به کلی فرق دارد باالخصوص از پشون ها یعنی مردم شهری بسیار با ادب با چالاکی اش و پشتون ها خشک مشرب و بسیار ساده لوح هستند ازین خاطر حزب پرچم را انتخاب کردم إ
سؤال دیگر: آیا وفادار و حمید محتاط پرچمی یا خلقی بودند و یا توسط شهید داود خان مستقیماً در کودتا شامل شده بودند؟ وطن جار و گلاب زوی و اشخاص دیگر خلقی بودند پس چطور ممکن شد که دو جناح کمونستی با هم مخالف در کودتای شهید داود خان یک جا شوند و شهید داود خان اطلاع داشت که کودتای خودرا توسط کمونست ها انجام میدهد؟ شهید فیض محمد گفت: وقتیکه شخص ارتباطی حسن شرق نام های اشتراک کنندگان کودتا را به داود خان گفت حتماً داود خان پرسیده باشد که اینها کی ها هستند و غیر از آن داود خان خودش نیز به شوروی تمایل و دوستی زیاد داشت إ شما اطلاع دارید که یک شخص خانم خارجی داشته باشد در کابینه شامل شده نمی تواند ودر وزارت دفاع هیچ کدام صاحب منصب وباالخصوص در میدان هوای نظامی إ اما به کومک داود خان اینرا به وفادار ممکن ساخت و همچنین هردو حزبی هستند یکی پرچمی ودیگری خلقی , وفادار زیرنگ است هم خودرا بیطرف نشان میدهد و به پرچمی ها پرچمی و به خلقیها خلقی و هیچ کسی سری ایشان تنقید هم نمی گیرد پس وفادادر باید از همه زیا تر پشتیبانی داشته باشد إ به سوالی اخیری ات : اتحاد شوروی هر دو جناح را مجبور ساختند که با هم متحد شوند و از طرف خلقی ها حفیظ الله امین روابط به حسن شرق داشت إ همچنین صحبت به شهید عبدالمالک خان عبدالرحیم زی قراری ذیل بود: شهید از خاطریکه محترم وزیری مالیة سابق به سفارت روسیه ۹ ماده تحریری نوت فرستاده بود و دران قشون سرخ را در افغانستان محکوم کرده بود و روسیه را نه تنها هشدار داده بود که قشون سرخ بزودی از خاک افغانستان بیرون کند و راه حل بحران افانستان را نیز مختصر پیشنهاد کرده بودإ
شخصی با غرور و مهربان گفت که خویش شما شهید جنت خان شخصی صادق , متدین و ملی بود این غدار این مظلوم را بدون کدام علت مانند دیگران زندانی کردند و شخصیت ملی میوندوال راشهید کرد - من را سالها در زندان انداخت و مرا برای مدت دیر بالای سگ های مرده بسته و این شخصی مریض روحی و قدرت طلب خودرا با فا میل اش به شهادت رساند و ملت را با کومک کمونستها تباه کرد و تمامیت و استقلال افغانستان را در خطر انداخت إ در مملکت شما برادری خوردی من بمن در تلیفون هدایت میدهد که کارمل به شما احترام دارد لطفآ با هم جور بیاید من غصه شدم که تو تا امروز ازنام من می خوری و تو سگ بمن هدایت میدهی۰ وقتیکه من در زندان صدای ات در اروپا نه کشیدی الان بمن هدایت میدهید که به وطن فروش جور بیایم إ سخنان زیاد بوداما من چند نقطه را هم از شهید فیض محمد و شهید عبدالرحیم زی درین کومنت اوردم إ نقطة دیگری که به این موضوع غیری مستقیم ارتباط دارد: در ماه اگست به رهبری خراسانی هاباامریت سفیری افغانستان در ویانا روزی شهادت احمد شاه مسعود تجلیل شد إ این خادمان ایران به این تجلیل هم از ایران پول میگیرند و هم از کابل و شهید احمد شاه مسعود نه لیاقت قهرمان ملی دارد و نه صفات ملی و سفیر افغانستان به عوضیکه روزی استقلال به رهبری غازی امن الله خان تجلیل کند خودرا در خدمت خراسانیها و ایران عرضه کرده و ایران , امریکا و انگلستان مانند اتحاد شوروی سابق نقشه دارند که افغانستان در مدت طولانی برای تجزیه اماده شود و پاکستان درین باره سیستماتیک پروگرامهای امریکا و انگلیس را تعقیب میکنند درین نقطه ایران و امریکا هم نوا هستند إ افغانها باید با ذکری افغان در تزکرة اینده محکم بگیرند و توقع امید از محمد اشرف الله غنی درین مورد نداشته باشد إ سی ای اي در لباسی یک نوع ډرامی دیگر را مانند مداری کرزۍ پیش کرده و شورای نظار , دوستم , خلیلی , محقق و سیاف غلامان ازموده و هم جانبه هستند و این وظیفه را به بسیار مهارتی فوق العاده تمثیل میکنندإإإ
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
30.08.2015 |
|
جناب محترم عبدالله . شما ذره نوازی می فرمایید بنده منت دار شما در مورد نشر حقایق دوره جمهوریت بوده و هستم موفق و سرفراز باشید یک چیزیکه حضور شما وهمه خوانندگان عزیز عرض میشود با وصفیکه بصورت قطع در کودتا و در آن زمان در اردو افسرانی بنام خلقی ویا پرچمی و اخوانی نبودند مگر در قوای هوایی کشور به تعداد بیست و چند نفر بنام سنا فعالیت داشتند که مخفف ,, سازمان انقلابی نظامیان ،، افغانستان بود که آن ها خود را بمثال کمونستان شوروی دانسته و خود را یک سر از دیگر مردم بلند فکر کرده حتی اهداف خود را که چه بود بدیگران گفته نمی توانستند و از این جریان به یقین اندک مردم اطلاع داشتند ، دیگر نامی از این که کمونستی در اردو باشد وجود نداشت ، شاید عده ای بگویند که چرا اعضای کودتای 26 سرزطان 1352 با حزب خلق یکجا علیه دولت خود شوریدند هرگاه واقع بینانه قضاوت شود ، دولت جمهوری هم بی قصور بوده نمی تواند ، بخاطریکه نتوانستند به تعداد یکصد و دو نفر را به تحصیل عالی ویا سیمینار ها و یا صد ها کار است که دولت می تواند انجام دهد و استخدام نماید ، ویا حد اقل در روز های جشن ویا عید کارت های تبریکی وغیره که دل خوشیست ارسال نماید بر عکس یک سره همه آن ها را که دولت را بوجود آورده بودند ترک گفت و حتی بصورت قطع دیدار رئیس جمهور به کسی میسر نبود این یک طرف قضیه وطرف دیگر قضیه این که دولت های کودتایی افراد و اشخاص همکار خود را باید از خود دور نموده تا زمینه پلان های خود را آماده نمایند . به یقین عرض بنده طرف داری از یکی علیه دیگر و از دیگران علیه دیگر نبوده عرض واقعی تاریخ آن زمان است که بنده تا حدودی شامل در قضایا بودم . در مورد اعضای حزب دیموکراتیک خلق دولت جمهوری همه اعضای آن را مثل سایر تعلیم یافتگان کشور ، فرزندان کشور و تعلیم یافتگان جامعه افغانی محاسبه نموده به نظر قدر می نگریستند ولی این آرزو را نداشتند که آن ها عقب رهبرانیکه با کشور های خارجی رابطه داشته و تعلیم یافتگان کشور خود را علیه کشورخود شان ، بخاطر دفاع و منافع شخصی خود و دوستان هم گروپ خود استعمال می نمودند رابطه تناتنگ داشته باشند با تاسف تعلیم یافتگان کشور را رهبری شان فریب داده و کشور را دچار مشکلات عدیده نمودند . سوال در این است هرگاه منتقدین جمهوریت بعوض رهبر جمهوریت می بودند افراد تعلیم یافته کشور خود را بکار می گماریدند ویا این که آن ها را بدریای آمو غرق می کردند ؟ به یقین جواب خواهد بود که از آن ها کار می گرفتند . باعرایض فوق از تمام هم وطنان عزیز و دانشمندان کشور استدعا دارم از پروپاگند علیه دولتیکه جز فکر رفا و سعادت مردم کشور را عقیده دیگری نداشت ، پر هیز فرموده بگذارند که مردم کشور راه و چاره استحکام دولتی کشور خود را در شرایط موجود همکار شده و سیستم دفاعی کشور را همکاری نمایند که کشور از خود دفاع کرده بتواند و مردم کشور با آن همکار شوند تا از دست مافیا نجات پیدا نماید . ما نباید از موضوع میوندوال که در آن دولت قصور نداشته و سیستم امنیتی کشور بشکل بسیار ابتدایی بدون سامان آلات تخنیکی استخباراتی و افراد و اشخاص تعلیم یافته فعالیت می نمود که از مدرک آن هم دولت جمهوری و هم عده ای از کودتاییان رنج می کشند که چرا در آن ایام چنین یک قضیه رخ داد و چرا قبل از آن صدراعظم اسبق کشور بوظایفی که دولت در نظر داشت در خارج و یا داخل کشور عز تقرر حاصل نفرمودند تا حد اقل از چنین حادثه جلوگیری می شد ؟ و جناب محترم شان متوصل بکودتا نمی شدند این که حقیقت داشت یا خیر ولی دولت هم محکمه ایجاد نموده بود و هم مدعی العموم به سطح ماستری فارغ کشور ترکیه که بعدآ هر کدام آن ها رئسای محکمه قوای مسلح کشور چه در دوره جمهوریت وچه هم در دوره حزب دیموکراتیک خلق شدند . باعرض احترام باعرض احترام |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
29.08.2015 |
|
سلام واحترامات برای محترم خان آقا سعید تقدیم میدارم !
ازاینکه واقیعت را نوشتید از شما ممنون هستم بنده هم درجندین سال ازهمین موضع دفاع میکنم و تا کنون هم کدام سندی درینمورد،که رهبری کودتا با یک حزب و کشوری به هم در مورد توافق نموده باشند ارائه نه گردیده تمامآ به حدس و گمان استوار است . با اسنادیکه از سفارت امریکا بدست آمد محقیقین به حقایقی دیگری دسترسی پیدا کردند لذا در نوشته ها تجدید نظر آمد.
شناخت اشخاص بسیار مشکل است وشاید بعضی از کودتاچیان بصورت مخفی در حزب وخلق و پرچم عضویت داشته باشند اما داود خان کسی را بنام اعضای خلق و پرچم نمی شناخت .
ازهمین خاطر به آسانی بعضی هارا ( با تعینات نا مناسب شان)از کارشان سبکدوش ویا تبدیل نمود.
این را هم در نظر گرفت که حزب دیموکراتیک خلق در دهه دیموکراسی رشد واعضای آن بورس های تحصیلی به اروپاو امریکا راهم کسب نمودندو این حزب در آن زمان آنقدر منفور نبود و کسی فکر نمیکرد که آنها در آینده دست به این جنایات بزند و اگر سهمی در حکومت مانند دیگران میداشت قابل اندیشه زیاد نبود.
در دوران رژیم جمهوریت رادیویی از پاکستان بنام کاکا جان پخش میشد که بر ضد رژیم ، مردم افغانستان و شخص داودخان پروپاگند میکردند. و حالی هم اشخاصی هستند که از همان روش استفاده می کنند .
اما داود خان با این همه مشکلات با احزاب چپ وراست افراطی ، ارتجاع منطقه و داخلی ، در خدمت میلیون ها افغان زحمت کش این کشور بوده با ایجاد پروژه های بزرگ و امنیت سرتاسری روز بروز برای بهبود زندگی مردم کوشید به گفته ای تلویزیون ملی کشور دو سال پیش ،که زیادتر از طرف همان گروه ها افراطی رهبری میشود ، دوره 5 ساله جمهوریت عصر طلایی تاریخ افغانستان اعلان کردند. با احترام
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
خوانندگان محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین
1. نه اینجانب و نه مسئولان این پورتال ادعای افشاگری ویا نشر کدام سند مخفی را کرده ایم. اسناد خارج شده از طبقه بندی های مختلف مخفی ،محرمانه وغیره درجه ها از سفارت امریکا در افغانستان از سال های 1950 تا 1990 در اختیار مطالعه عامع قرار گرفت که بدینوسیله تقدیم شده است یک چپراسی که در آرشیف کار میکند تا استاد و شاگرد و محقق همه به آن دسترسی دارند. "ادعای افشاگر" وغیره زائیده تخیل است و نماشگر تإثیر این اسناد بر تصورات بعضی ها است. 2. اسناد ، ویدیو ،کست صدا ،وغیره انواع مواد مورد استفاده محققین و مورخین از نظر اهمیت و ارزش درجه بندی علمی دارد مثل اسناد اولیه و فرعی وغیره و هیچ سند بدون در نظر داشت منطق ، شرایط ،قصد و تاثیرات بر منبع تهیه کننده آن از نظر تحقیق اکادیمیک در نظر گرفته شده نمیتواند. 3. تحقیق علمی با فعالیت و مقالات سیاسی فرق داشته ، در فعالیت سیاسی از شخص واز هر سند که موافق مرام باشد استفاده میشود و در موضعگیری سیاسی یک روز یک شخص خوب است چون که به مرام سیاسی به نظر برابر میرسد و روز دیگر عین شخص محکوم است چون به مرام سیاسی برابر نیست. مگر در تحقیق علمی هر مقاله و تحقیق از نظر عینی بودن و مراعات اصول اکادیمیک سنجش میشود.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
با اجازه دو بزرګوار و محترم هریک داکتر صاحب اقای کاظم و اقای محترم سیستانی صاحب ! من هم چشم دید خود را مینګارم. بتاید فرموده استاد محترم اقای کاظم، پدرم از ساعت ۸ بجه صبح ۲۵ سرطان تا ساعت ۷ بجه شام ۲۷ سرطان پهلوی سردار شهید محمد داوودخان استاده و همرایش بود، من ساعت ۶ بجه صبح به روز ۲۶ سرطان پیش از انکه داوودخان به رادیو افغانستان برود غرض احوال ګرفتن پدر خود که شب ۲۶ سرطان بخانه نیامد به منزل داوودخان رفتم، در ان ساعت که من به منزل داوودخان رسیدم در بیرون دروازه منزل داوودخان هیچ عسکر را ندیدم وقتیکه دروازه را دقلباب کردم دیدم دو عسکر به کلاشنکوفها در دروازه را برایم ګشود، عسکر موظف برایم ګفت ، کی را کار داری ؟، من به عکسر ګفتم که امدم از پدرام احوال بیګیرم در این وقت درواز کمکی باز بود ، در این اثنا در حویلی منزل داوودخان پدرم بهمرای چند افسران نظامی استاده بود، وقتیکه چشم پدرم بمن افتید به عسکر موظف ګفت پسرم را بګذار درون بیاید ، وقتیکه همرای پدرم و صاحب منصبان احوال پررسی نمودم ، پدرم برایم ګفت ګه خیر خیریت است فقط کمکی مقاومت ناچیز در داخل ارګ است ان هم به زودی خاموش میشود ، برو خانه موظف خانه و فامیل باش. سه چار روز بعد پدرم برایم جریانات ان شب و روز را برایم چنین حکایت نمود. بعد از انکه داوودخان از ایراد بیانه رادیو افغانستان بمنزل خود امد، اولین شخص که به تبریکی امد، خان محمد خان مرستیال بود، پدرم ګفت وقتیکه به داوودخان ګفتم که خان محمدخان امده وی فورآ وی را خواست بعد از یک پیاله چای که انهم وی انرا تمام نکرده بود داوودخان برایش ګفت برو به وزارت دفاع و امورات ان وزارت را کنترول کن.. پدر علاوه نمود ۸ نیم صبح ۲۶ سرطان ګروپ دوم از مردم که من انهارا نزد داوودخان بردم و داوودخان به انها صحبت نمود عبارت بودند از ، مولوی بسم الله، مولوی صاحب تره خیل و مولانا فیضانی بودند که داوودخان به انها خوبیهای جمهوریت را از نګاه اسلام تشریح کرد. ګروپ سوم ۱۲ نفر وکیلان شورا ملی به سرکردګی، عبدالاحد خان کرزی، عزیزالله واصفی، شیرمحمد خوستی، وکیل صداقت و چند تا دیګر بودند، پدرم علاوه نمود که این ګروپ وکلا شورا یک کاغذ که در ان به تعداد صد بیست امضا وکیلان موجود بود توسط عبدالاحد خان کرزی به داوودخان داده شد. در ضمن یکی از وکلا به داوودخان ګفت که این بیعت نامه شورا است که ازنظام جمهوریت پشتبانی میکند، پدر ګفت در این وقت داوودخان به ان وکیل صاحب ګفت که برادران شما به اعلان نظام جمهوریت مستعفی شدید فعلآ کدام کاره نیستید، تمام ما خندیدیم.و انها بعد از نیم ساعت خدا حافظی کردند. حالا میایم بالای اصل موضوع. اصلآ مناسبات داوودخان به رسول جان ریس ضبط احوالات از روزهای اول وقت استعفا داوودخان از صدارت شروع شده بود انهم بعد از ان وقت که داوودخان از مقام صدارت استعفی نمود و خانه نشین شد در این ایام داوودخان از جنایات و وحشتهای که رسول جان در دوران صدارت داوودخان در زمانیکه وی ریس ضبط احولات بود کرده بود خبر شد، بهمین خاطر داودخان وی را در دوران خانه نشینی همرایش قطع علایق نمود.داوودخان در دوران خانه نیشنی هیچ وقت رسول جان را باز به حضور نپذیرفت.بتاید ګفته استاد بزرګوار اقای کاظم در روز اول تحول ۲۶ سرطان رسول جان به منزل داوودخان امد، از پدرم خواهش نمود اګر وی داوودخان را ببیند وقتکه پدرم از ارزو دیدن رسول جان به محمد داوودخان میګوید . داودخان به پدرم میګوید « نمی خواهم وی را ببینم برایش بګوید وقت ندارم.» من شاهد زنده هستم که رسول جان چند بار بعد از پیروزی تحول ۲۶ سرطان بمنزل ما با موتر سترین سبز رنګ امد از پدرم خواهش نمود به هر قسم که شود یکبار زمینه ملاقات من را به سردارصاحب مساعد ساز. ولی همیشه جواب پدرم به وی این بود که وی ( محمد داوودخان ) شما را نمی خواهد ببیند. نمی دانم که جنرال نذیر سراج که خودش عضو جبهه پدر وطن اقای کارمل بود از شکم سیر خود این تهمت بیجا را درج کتاب خود نموده. نذیر سراج در طول عمر خود یکی از محلصین داوودخان بود. وی فکر میکرد که بعد از کریم مستعنی وی لوی درستیز خواهد شد. چون مسلک وی لوژستیک بود نه قوماندانی بهمین خاطر مرحوم داوودخان وی را شخص مطلوب به چوکی لوی درستیزی ندانست. وی بعد از تقرر غلام حیدرخان رسولی که مسلک شان تانک بود به این وظیفه ګماشت. و علت دوم استعفا نذیر سراج همان موضوع قراردادهای لوژستیکی وزارت دفاع بود ، پیش از تقرر غلام حیدرخان رسولی تمام قراردادهای وزارت دفاع ملی از طرف ریاست لوژستیک خاص و راسا صورت میګیرفت ، وقتیکه غلام حیدرخان رسولی لوی درستیز ګردید وی تمام قرار دادهای لوژستیکی ان وزارت را علنی و بطور دوطلبی بحضور خود و افراد ریاست لوژستیک با حضور داشت دوطلبان علنی ساخت. در این ګونه حالت غلام حیدرخان رسولی دست بازیهای یک عده افراد را در قرار دادهای لوژستیکی قطع نمود، اګر من بجای اقای نذیر کبیر سراج میبودم ، چون دیګر سوه استفاده کرده نمی توانستم مجبور بودم که استعفا نمایم.- اقای نذیر سراج دوست شخصی پدر اقای ببرک کارمل و دوست نزدیک قادر وزیر دفاع بود بهمین خاطر تا وقتیکه وی در کابل بود، وی یکی از طرفدارن حکومت ان وقت بود، وی در زمان ببرک کارمل عضو پر افتخار و قابل احترام جبهه ملی پدر وطن اقای ببرک کارمل بود.
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن انلاین وتشکر از لطف شان در زمینه تامین تقدیم عرایض . جناب محترم محمد داوود ملکیار . اسلام علیکم : محترم دوکتور محمد حسن شرق عضو هیت رهبری کودتای 26 سرطان سال 1352 بودند بنده به آن کودتا وفادار هستم موقعیت شان نزد بنده عین موقعیت رهبری کودتاست و احترام خلل نا پذیر . این که ایشان با خلقی ها و پرچمی ها رابطه داشتند جای شک وجود ندارد به عین ترتیب با همه جریانات سیاسی منحیت نزدیک ترین فرد با رهبر کودتا ارتباط و تفاهم داشته و موافقانه الی به انجام رسیدن کودتا به پیش می رفتند ، ولی حضور شما با وصفیکه می دانم شما و عده دیگر از مخالفین دولت جمهوری ممکن پذیرفته نتوانند که احزاب خلق و پرچم و اخوانی ها وغیره در کودتا سهم نداشتند این که بعد ها عده ای از اعضای کودتای 26 سرطان به جریانات سیاسی تمایل پیدا نمودند ارتباط می گیرد به حاشیه راندن اکثریت کودتاییان از صحنه سیاسی کشور و این مطلب به دوکتور شرق رابطه نداشته و ندارد . و دوکتور صاحب شرق چنان شخصیت نبودند ونیستند که در بر اندازی دولتیکه خود معاون رهبر آن بود و دوست نزدیکش مبادرت نموده باشند بنده یقین کامل دارم ، در مورد این که آغای فایق چه ها نوشته اند کار ایشان است ولی مشکل اساسی مقام صدارت و دوکتور شرق در تطبیق قانون مامورین بود که در زمان حکومت مرحوم اعتمادی تدوین شده بود و دوکتور شرق در تطبیق آن از رعایت این و ان کار نمی گرفتند و سبب شده بود تا عده ای از وزرا بل الخاصه آغای فایق بسا از مامورین خود را طور سرپرست بخاطر این که قانون در مقرری شان اجازه نمی داد مقرر نموده بودند و دوکتور شرق ضد چنین مقرری ها بود و سبب مخالفت جانبین و شکایت ایشان و نوشتن در کتاب شان شده است . حضور جناب محترم ملکیار صاحب عرض می شود و به یقین توجه خواهند فرمود که بی طرفی بدین معنی نیست که انسان حق را از باطل تفکیک نکرده و از ادای حق غافل شود ، گفتن حق را وجیبه خود دانسته این که به ضرر بی طرفی ام شود یا نشود برایم احترام ادای حق مهم است موضوع طنز خربوزه را که آغای سعدالله غوثی سکرتر سفارت کبرای افغانستان در توکیو از زبان دوکتور شرق گفته اند که سر زبان ها شده است طنزیست که سال ها قبل از آن دوکتور شرق در زمان اتحادیه محصلین در کدام یک از اخبار های آن زمان نوشته بودند و تعلق و ارتباط به زمان کودتای ثور سال 1357 نداشت و ندارد . واقعآ همان طوریکه مرحوم کاکای بزرگوار شما و قبله گاه صاحب محترم شما از خلقیها و پرچمی ها باخبر نبودند در حالیکه تمام کوایف در سجل ها ثبت می باشد که کاکای محترم شما منحیث پیژندوال مسولیت وظیفوی داشتند به عین ترتیب رهبری کودتای 26 سرطان سال 1352 نیز بی خبر بوده و از مافیالضمیر اعضای خود اطلاع نداشتند واین را عرض می نمایم که در آن زمان در اردوی کشور خلقی و پرچمی ای و خوانی هایی وجود نداشت صرف عده ای از صاحب منصبان در ریاست تعمیرات در جریان مولانا فیضانی اشتراک داشتند که همه از آن مطلع بودند . با عرض مراتب فوق حضور شان و خوانندگان گران قدر امید وارم از گمان بد در مورد کودتای 26 سرطان سال 1352 که به اشاره شوروی ها و به اشتراک خلق و پرچم شده باشد به ماهیت ملی بودن آن عطف توجه فرمایند البته کودتا ها با موافقت و مخالفت عده ای برخوردار می شوند که خوش بختانه کودتای تحت رهبری شهید محمد داوود موافقین بیش از حد خود را داشت که تاریخ آن را ثبت نموده است باعرض احترام
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
در این دریچه نظر سنجی که تمام ما مینویسیم همه ما اشتباهات تیپی و املایی داریم ، ما نباید اینقدر خورده ګیر باشیم که فلانی اینطور نوشت و ان این طور، این منتقدین بی استدلال اګر نوشتهای خود را مرور نماید فکر میکنم انهایکه بالای دیګران این ګونه اعتراضات بیجا مینماید خودش شان نیز از دیګران کرد در این منجلات روزګار و بی کاری از دیګران کرده زیاد در دریا موج دار و طوفانی غرق استند،
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
29.08.2015 |
|
خوانندگان ارجمند وبا بصیرت لطفاً به عرایض بنده توجه نمائید!
اینک باردیگر داکترصاحب سیدعبدالله کاظم به شناخت وبازشناسی یکی از رجال دولتی بنام «ملک خان عبدالرحیمزی» پرداخته که از همکاران فعال و مورد اعتماد داودخان بوده است وبراثر توجه داودخان ، پله های صعودی مقام ورتبه را باسرعت پیمود و همانگونه که به اوج قدرت وعزت بالا رفته بود، براثر دسایس نامرئی هم از سوی مخالفین داخلی و نیزدشمنان خارجی خود یعنی استخبارات شوروی با سقوط مواجه گردید وبیش از 20 سال را در زندان سپری نمود ونام بدی آن به پای داودخان خاتمه یافت. شرح حال همه جانبۀ ملکخان عبدالرحیمزی، مثل شرح حال وخاطرات جنرال ابوی وجنرال عبدالرزاق خان میوندی، از سوی داکترصاحب کاظم،برای من بسیار جالب ودلچسپ بود،زیرا قبلااز این شخصیت های نظامی هیچگونه شناخت ومعرفتی نداشتم.به این مناسبت از وی اظهار قدردانی مینمایم.
دراینجا به ارتباط روایت جنرال نذیر سراج از زبان مرحوم جنرال رسول خان رئیس ضبط احوالات زمان ظاهرشاه،که گویا داودخان به رسول جان گفته باشد:«پنج میلیون افغانی» دراختیارت میگذارم تا آنرا برای اشخاصی چون: ببرک کارمل ومجید کلکانی وعبدالظاهر وکیل شکردره ،ودیگری وکلای چپگرا رشوه بدهید تا در مملکت هرج ومرج ایجادکنند، میخواهم کمی مکث نمایم.
من این روایت را برساخته وجعلی فکر میکنم که برای جلب باور خواننده آنرا از زبان یک شخص معتبر و نامدار دیگرکه اکثریت مردم با نام و وظیفۀاش آشنائی دارند، میدانم.
دلایلی که برای تردید این روایت دارم ازاین قرار است: درتا بستان سال 1356ش، که من در وزارت زراعت در زیردست علی محمدکرزی رئیس حفاظۀ نباتات آن وزارت کار میکردم، روزی بعد از ظهرمرا با خود گرفت و پای پیاده بسوی منزل جنرال رسول جان که درسرک اول جمال مینه واقع بود، حرکت کردیم. علی محمدکرزی که از تعلیم یافتگان امریکا وشخص بسیار با جرئت ودرستگوئی بود واکنون نیز زنده ودر امریکاست، در راه برایم اظهارکرد که مدت زیادی میشود که ازرسول جان احوال نگرفته ام، امروز میرویم واحوال او را از نزدیک میگیریم. او برایم یاد آوری کرد که ازچندی بدینسو ما با رسولجان خویشاوندی |پیدا کرده ایم وبرادرزاده م ، با دختر برادر رسولجان ازدواج کرده است.علیمحمد کرزی افزود که رسول جان یکی از طرفدران جدی شاه میباشد و از داودخان بسیارسخت ازرده است که چرا برضد شاه کودتا کرده است؟ به همین خاطر داودخان از رسول جان خوف دارد و از روزکودتا تا کنون برخانۀ او پهره ایستاده کرده تا برخلاف او دست بکاری نزند. با همین گفته ها بخانۀ رسول جان رسیدیم ودیدم که آنطرف خیمۀ پهره دارها قرار دارد ومتوجه ورود وخروج مردم به منزل اومیباشند، زنگ را فشاردادیم و کسی در را بازکرد وما را به صالون رهنمائی نمود.هنوز برچوکی های خود ننشسته بودیم که دیدم مردی مسن قد بلند وخوش سیما با بشقابی برنج در دست وارد صالون شد وما را هم به نان صلا زد، گفتیم نان خورده ایم، ولی او اصرارکرد تا یک یک لقمه از آن نان ماهم بخوریم.
بعد او از هریک ما با صمیمیت پرسید و از دیدن من که از نیمروز یکی از دور افتاده ترین نقاط کشوربودم زیاد پرسید وخاطراتی از خوانین آن ولایت را بیان کرد. من برای اولین بار بود که در عمرم با یک چنین مرد پرابهت وخوش صحبت روبرو شده بودم. او هرگز از داودخان ویا شاه ومشکلات تحت نظرگرفتن خود برای ما حرفی نزد، هرچه گفت از خوبی مردم هرات و صداقت مردم زنده جان درکمک کردن برای نجات فامیلش، هنگام آمدن بچۀ سقو گفت. بهرحال بعد از صرف چای منزلش را ترک گفتیم. این اولین وآخرین باری بود که من جنرال رسول جان را که تحت نظارت در منزلش بود، دیدم.
حال میخواهم استباط خود را از این دیدار بیان نمایم : اول اینکه، علی محمدکرزی، از روی روابط خانوادگی با رئیس ضبط احوالات این را میدانست که رسول جان یکی از طرفداران پروپا قرص ظاهرشاه است. بنابرین وقتی داودخان میدانست که جنرال رسولجان از طرفداران جدی ظاهرشاه میباشد، چگونه ممکن بود که چنین موضوعی را با او درمیان گذارد؟ عقل سلیم چنین چیزی را قبول کرده نمیتواند. دوم، داودخان بهتراز رسول جان، ببرک کارمل وپدرش را میشناخت، پس خودش میتوانست ببرک را نزد خود بخواهد واز او خواهش نماید تا در همدستی وکلای چپگرا دست به هرج ومرج درهر کنج وکنار مملکت بزند. دیگر ضرورتی به افراد دیگر چون مجید کلکانی و وکیل ظاهر نبود. وگمان نکنم که ببرک کارمل از داودخان برای راه اندازی تظاهرات محصلان وکارگران ازمرکز تا ولایات، تقاضای پولی میکرد، پس کشیدن پای پول و دادن رشوت به ببرک کارمل ومجید کلگانی ووکیل شکرده دره ،از طریق رسول جان ضبط احوالات آنهم هوادار وطرفدارظاهرشاه، میتواند یک سناریوی ساختگی از سوی مرحوم جنرال نذیرسراج باشد. والله اعلم
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
محترم س.ع. کاظم، ممنون از تبصره بر نوشتۀ این طالب العلم که توجه تان را جلب نموده است. در حقیقت این دریچه ها مرجع مطالعات و پاسخ گویی همه خوانندگان است، اینکه با فشار پذیرش افکار شان، متأسفانه اکثراً پراگنده و منحرف، تعدادی حق مونوپول و انحصار این صفحات را بخود منوط میدانند، جای بسیار تعجب است. فرمودۀ شما درست است که بصورت اصطلاحی گفته میشود که مثلاً: "این موضوع به «مذاق» این شخص برابر نیست". ولی لطفاً نظری به این جملۀ محترم احمد فواد ارسلا عنوانی محترم آقای داود مومند بیندازید و تصدیق فرمایید که نه تنها در آن اثری از کلمۀ «مذاق» مورد بحث ما و شما موجود نیست، بلکه اگر به گفتۀ شما منشاء آن کلمۀ « ذوق» هم باشد که پنداشته میشود با «سلیقه» مترادف است، هیچ ربطی به مفهوم جمله ای که باید کلمۀ «مزاح» در آن استعمال میگردید، ندارد: "مومند صاحب احترامات وراندی کوم خدمت شما عرض شود که با شما آشنائی ندارم وبه خوبی میدانم که در مورد شهید داود خان با هم اختلاف نظر داریم. شما و 99 فیصد دوستان بزرگوار شما در این مورد مشخص اشاره به ذهنیت و مزاق لغمانی100فیصد انتباه نادرست گرفته اید. اشاره من در مورد مزاق داود ملکیار بود که در همین کیلکینچه نظر خواهی پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نموده بودند". بازهم از تبصره و نظرتان تشکر مینمایم
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
29.08.2015 |
|
سلام و درود میرسانم به جناب محترم رهیاب صاحب تشکر میکنم از نکتهچینی تان در نوشتۀ محترم اکادمیسین سیستانی صاحب در ارتباط با «لقب استاد ادب دری» جهانی سپاس . ما همه انسانیم و اشتباهات تایپی در هر نوشته میتواند صورت گیرد سیستم تکنالوجی همیشه نسبت مغلق بودنش مشکلات خود را دارد. من همه را تصیحی نموده دوباره آنلاینش کردم. شما به سلامت باشید . اما خوشحال میشدم که این نکته چینی را برایم شخصاًاز طریق ایمیل میفرستادید.
با تشکر مجدد
صالحه وهاب واصل |
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا / اتریش
تاریخ:
29.08.2015 |
|
به تیم محترم برگزاری مراسم! بدینوسیله وصول دعوتنامه مراسم اهدای لقب استاد ادب دری به دو بانوی فرهیخته وطن محترمه صالحه وهاب واصل و محترمه شیما غفوری را که قرار است بتاریخ ۱۲ ماه سپتامبر در کشور هالند برگزار گردد با ابراز تشکر اطمینان میدهد. شیرزنان کشور ما با کار وتلاشهای خستگی ناپذیر خویش ثابت نموده اند که در هیچ عرصه از دیگران کمتر نبوده و دستاورد های را که دو خواهر شاعر وادیب ما طی سالهای اخیر درساحه شعر و ادب بدست آورده اند یک بار دیگر به این امر صحه میگذارد. برای بنده مایه تأسف است که بنابر معاذیری نمی توانم افتخار حضور در یک چنین محفل با شکوه را داشته باشم،اشتراک در این مراسم خجسته برعلاوه فرصتی بود که با فرهنگیان و قلمبدستان ملی پورتال وزین افغان جرمن که تا کنون صرف از طریق آثار و نوشته های شان با آنها معرفت حاصل نموده ازنزدیک آشنا گردیده از صحبت ها و اندوخته های آنها فیض می بردم.
میخواهم قبلا اهدای لقب استاد ادب دری را به دو خواهر گرامی محترمه صالحه وهاب واصل و محترمه شیما غفوری از صمیم قلب تبریک وتهنیت گفته برای شان در راه خدمت بیشتر به فرهنگ کشورموفقیت های مزید استدعا میدارم، اجازه دهید از موقع استفاده نموده سلامها و تمنیات نیک خویشرا به همۀ نویسنده گان وفرهنگیان عزیز پورتال که مشعل فرهنگ و ادب کشورعزیز ما را درغربت زنده نگهداشته تقدیم دارم.
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
حنیف رهیاب رحیمی محل سکونت:
کندهار
تاریخ:
29.08.2015 |
|
به کلیه دست اندر کاران پورتال ملی افغان جرمن آنلاین سلام. امید وارم این نوشته ام را شخصی مپندارید و علت از نوشتن آن صرف یک یاد آورری دوستانه است که آرزو دارم در آینده به آن توجه صورت گیرد. نوشتهٔ محترم سیستانی صاحب تحت عنوان «دربارهٔ تفویض لقب استادی به دو خانم.....» را مطالعه می کردم که در یک مقالهٔ دو صفحه یی چشمم به یک، دو سه و بیشتر از چهار غلطی تایپی افتاد. بگونهٔ مثال در عنوان درشت مقاله بجای غفوری «غغوری» در متن بجای صالحه «صالحله» بگوییم «بگویئم» ، با ذکاوت «یاذکاوت» شده و بجای تحلیل های عینی « عینیا». شاید هم بعضی دوستان بگویند که عاقلان پی نقطه نروند و غیره اما این پورتال در سطح جهانی از آبرو و حیثیت بالایی برخوردار است و بنظر من که یک بخش کمی از عمر خودرا در نشرات روزنامه آنهم به سیستم مونوتایپ گذرانده ام، اینگونه اشتباهات جایز نیست. از توجه تان قبلاً تشکر می نمایم. |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
یک توضیح مختصر در مورد معنی "مذاق" برعلاوه اینکه معنی "طعم، مزه و محل قوۀ ذائقه" را میدهد، درعین زمان معنی "ذوق" را نیز افاده میکند و حتی چنین پنداشته میشود که ریشه اصلی این کلمه اساساً از "ذوق" آمده باشد. دراینجا میتوان ذوق را مرادف با "سلیقه" نیز دانست. |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
وطنوال عین الدوله راستگو از تعلل در جواب نسبت مصروفیت ده ساعته یومیه معذرت میخواهم از تشویش تان به ارتباط مقاله من تحت عنوان « قاتل داؤد زنده است » از نظر « قانون » متشکرم ، ولی نفهمیدم که منظور تان از قانون و متعلق بکدام کشور است ؟ ولی به حیث یک شاگرد بسیار مبتدی حقوق ، میدانم که از نگاه حقوق بین الدول خصوصی اصلأ سؤالی در زمینه مطرح شده نمیتواند. متأسفانه انتباه شما از یاد دهانی امثله تاریخی بطور مثال قهرمان ملی شهید سید اکبر خان پسر غازی ببرک خان جدران که در راه عقیده و ایمان خود ، لیاقت علی صدراظم پاکستان « میراث خوار حقوق ووجایب انگلیس » را به جهنم فرستاد مبنی بر اینکه این جانب حامی کشتار خلاف هستم ، بجز تصور ساده لوحانه ،متکا بهای منطقی ندارد. گرچه به اساس دساتیر و نصوص صریح شریعت ، قصاص کاملأ مجاز است وهم چنان در حقوق جزای کشور های متمدن مانند اضلاع متحده امریکا و غیره ، قاتلان و جنایتکاران را به جزای مرگ محکوم میسازند. آیا شما در قسمت تطبیق مصرحات شریعت اسلامی و یا احکام حقوق جزای کشور متوقف فیهای مجرم درمورد قاتل داؤد خان چی مشکلی دارید ؟ یکی دو سال قبل یک میرمن شجاع افغان بنام نصیبه جان حیدری از طریق فعالیت های متداوم قانونی مؤفق گردید که محطاط را از آسترالیا مجبور به گریز نماید. کاش سادو های رهبر نیز مانند نصیبه جان کمی ایمان و مروت میداشتند و نمک حلالی خود رادر زمینه ثابت میساختند . هم وطن راستگو ! شما دو روز قبل عنوانی محترم هیواد دوست در یک جمله چنین در افشانی کرده اید : « جناب عباسی و دوستان داود دشمن و ظاهر شاه پرست چون داؤد مومند که حکم اعدام صادر میکند ...» شما هم به شیوه یک دو نفر دیگر گپ پرداز و افسانه سرای دریچه نظر خواهی که بجز اصدار تخیلات دگمی و مجرد کاری ندارند ، با بروز نفخ مست میشوید و مانند نابینا سوته خود را بدون تمیز تشخیص هدف ،به هر طرف حواله میدارید . حد اقل من به تأسی از نص شریعت و تطبیق عدالت طرفدار مجازات قاتل داؤد خان هستم و شما مرا مرجع حکم اعدام قلمداد مینمایید اگرداؤد خان پیشوای حیات سیاسی شماست چرا با با تطبیق عدالت در مورد قاتل آن مخالفت دارید ؟ اتهام شاه پرستی تان در مورد این جانب با تاریخ حیات طولانی من وفق نمیکند. من در دوره صدارت میر غضب سردار داؤد خان که متعلم لیسه حبیبیه بودم تحت تأثیر افکار و اشعار علامه داکتر اقبال ، شعری به اقتفا نظم علامه اقبال سرودم که یک بیت آن تا هنوز به خاطرم هست که ذیلأ انشا میگردد : کله ها لولید و مجروهین اندر پیچ و تاب انقلاب انقلاب ای انقلاب من شعر مذکور خود را به شهزاده شاه محمود که هم صنفی من بود دادم تا أن را با خود به ارگ ببرد.البته این یک کار نهایت خطرناکی بود که من در زندگی خود مرتکب شدم اما خانه اعلاحضرت آبادکه در برابر این عمل خطرناک و ونادرست من ،فامیل مرا به عنوان دشمن سلطنت به زندان دهمزنگ روان نکرد و حتا مرا از دوام تحصیل محروم نساخت . شاه افغانستان به تناسب شاهان دیگر منطقه یک انسان دیمکرات و مهربان بود . بطور مثال پادشاه اردن هفده هزار فلسطینی را قتل عام کرد ، شاه ایران ده ها هزار نفر تودی یی ، کرد و عناصر مذهبی را بدیار عدم فرستاد. خانواده سلطنت صعودی ، استبدادی ترین شکل حکومت را در منطقه تمثیل میکند. کشورهای جمهوری ترکیه و سوریه و عراق مخوف ترین پالیسی را علیه اقلیت ها به منصه تطبیق گذاشته اند .به استناد صحبت استاد سیرت ، اعلاحضرت ظاهر شاه در عمر خود حکم اعدام یک شخص بیگناه یا مخالف سیاس سلطنت را امضأ نکده است . گویند قدر عافیت آنگاه دانی که به مصیبتی گرفتار آیی . از روزیکه سرطا ن کودتا ها در کشور رواج یافت ، مردم افغانستان تا امروز روز خوبی را ندید. تأیید نسبی من از شاه با افتراو اتهام شاه پرستی شما در تضاد کامل منطقی قرار دارد. بیندیش ،بینداز |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
هموطنان عالیقدر محترمان محمد داود مومند و داود ملکیار، بعد از تقدیم احترامات خالصانه، امروز نوشته ای از محترم احمد فواد ارسلا مترجم چیره دست که ترجمه و افشای مکاتیب سفارت امریکا در افغانستان و وزارت خارجۀ امریکا و بعضی دیگر از تراجم ایشان منحیث هموطنی با داشتن چنان مراتب علمی بلند، الحق که غنای فرهنگی و معلوماتی برای خوانندگان این پورتال و حتی بعضی از محققین و تاریخ نویسان محسوب میگردد، درین دریچه به نشر رسیده است. چونکه در متن نوشتۀ شان از ۹۹ فیصد دوستان بزرگوار شما و عقاید آنان که به زعم ایشان با شما مشترک میباشند هم چند باری متذکر گردیده اند، با کمال معذرت، به چند دلیل توسط این مختصر علاقمند به فرمودۀ ایشان گردیدم: اولاً، چون در تحلیل و مباحث مربوط به دوره های«سردار داود خان» منحیث یک شخصیت مطرح و تاریخ ساز کشور، تا حد زیادی با شما هموطنان و شهود عینی همنظر بوده ام، تصور مینمایم در جملۀ ۹۹ فیصد، به این قلم هم اشاره نموده اند. البته در مورد موضوع بر ولایت لغمان در مملکت من سهمی ندارم، ولی بعد از مطالعه به مشکلاتی در مورد فهم قسمتی از تحریرات ارزشمند شان برخوردم به این شرح: نفهمیدم که منظور شان از«کیلکینچه» چه میباشد و یا اینکه هدف شاید « دریچۀ تبصره ها باشد». برای درک معنی کلمۀ «مزاق» که استعمال نموده اند، هرقدر در غیاث اللغات، منجمله «فرهنگ عمید» جستجو نمودم، چیزی نیافتم ولی در عوض از نحوۀ تشریح موضوع حدث زدم که شاید«مزاح» منظورنظر ایشان باشد. البته کلمۀ «مذاق» که به معنی طعم و ذائقه باشد، انشالله که در جمله هدف مذکور نخواهد بود. ثانیاً، آقای احمد فواد ارسلا در مورد شما و دوستان شما کلمۀ ارتکاب به «حمله» بر تحقیق و کار ایشان را جداً مطرح نموده اند که استعمال چنین کلمه ای با مراعات آداب مطبوعاتی و عفت والای قلم، البته از شأن و حیثیت یک مترجم و نویسنده ای با موقف نامبرده و با موجودیت درجات عالی تحصیلی ایشان، برازنده نباشد، ولی واقعاً شما محترمان چه وقت به چنین عملی خدای نکرده مبادرت ورزیده اید؟ یعنی متوجه نگردیده ام. صرف اینجانب یکبار اشتباهاً اسم شان را بدون ذکر کلمۀ «احمد» نوشته بودم که مورد پرخاش ایشان قرار گرفتم، چونکه اسم شان را پدر بزرگوار شان لطف نموده اند، ولی حال محترم آقای داود ملکیار را خودشان « داود جان» خطاب نموده اند. ثانیاً، در نوشتۀ جناب احمد فواد ارسلا به سطری بر میخوریم که چنین است:"( حال جواب من به آقای داود موسی اینست: نه!!، نه!!، نه!!، هرگز.( بدون شرح محترمان جناب آقای مومند و آقای ملکیار، چون روی سخن و تبصره های جناب احمد فواد ارسلا مترجم خبره، با شماست، لطف نموده صرف نظر از مشکلات وخیم انشائی در آن دو سطر و عدم استفادۀ دقیق علایم در نوشته ها که جزئی از مکلفیت و مسئولیت نویسنده و امکان فهم و درک خواننددگان از استعمال درست آن است و در مورد موضوع ترجمۀ واشنگتن پوست هم عرض شد، برای اینجانب و صدها هزار خوانندۀ پورتال افغان جرمن آنلاین، روشن نمایید که منظور نویسندۀ عالیقدر از تحریر آن سطور مشکوک دقیقاً چه بوده می تواند؟ به آرزوی مؤفقیت و سلامتی شما دوستان، باعزت باشید
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
29.08.2015 |
|
محترم آقای هیواد دوست، جواب خلاصۀ شما این است که حال از تنقید های پراگنده بالای اینجانب و اکثراً حصه گیری های بی مبتداء و خبر در نوشته های گوناگون دیگران و سولاتی که خواننده را از موضوع اصلی« قصداً» منحرف نماید، به سراغ محترم سید عبدالله کاظم رفته اید، پناه بر خدا. (مینویسید که: نعمت اله پژواک وزیر داخله در دوره دیموکراسی بود، اگر از جمله کمونیست ها بود ،چرا انتقاد ندارید؟ لذا بحث کردن درین موارد معلومات زیادتر میخواهد باید تنها به کتاب زنان و عنعنه ... اکتفا ننمائید. منتظر جواب هایتان). اولاً باید عرض شود که اگر من خود نگویم که کی کمونیست بود و کی نبود، شما که جرأت افشای اسم خویش را ندارید، با اینکه سبک نوشته و استدلال تان به منزلۀ کاسۀ چینی است که صدا میکند، صلاحیت چنین سوالی را نمی توانید داشته باشید. ثانیاً، با معرفتی که در شناخت دو برادر محترمان آقای عبدالرحمن پژواک دیپلومات خبره و استاد من آقای فضل ربی پژواک داشته ام، شناخت چندانی از آقای نعمت الله پژواک ندارم، با اینکه با فامیل محترم پژواک درین گوشۀ جهان روابط نهایت دوستانه دارم. ثالثاً، در صورتی که قسمت های زیاد کتاب محترم سید عبدالله کاظم تحت عنوان « زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد» که شما آنرا به ریشخند« زنان و عنعنه...» اسم گزاری نموده اید، مورد تائید این قلم باشد، شما نمیتوانید که کتاب را نا خوانده، به من هدایت صادر نمایید، اگر به صفحات کتاب هنوز هم باور ندارید، اینک بار دیگر قسمتی از متن آنرا در مورد موضوع پاک کاری داود خان برای معلومات آفاقی جناب تان تقدیم مینمایم، چون از من جواب خواسته اید: ((نفوذ کمونیست های خلقی و پرچمی در پست های حساس ملکی و نظامی از یکطرف و احتمال کودتاها و حملات مسلحانۀ مخالفان در پنجشیر و لغمان از طرف دیگر «داود خان» را به این نظر آورد که برای ایجاد یک نظام ملی در «وسط چپ و راست» تغییرات اساسی را روی دست گیرد و برای سرکوب کردن عناصر چپ و راست اقدام نماید. او به تاریخ ۲۷ سپتمبر ۱۹۷۵«دونیم سال بعد از کودتا- ازین قلم» کار تصفیۀ پرچمی ها را از کابینه آغاز کرد. در قدم اول فیض محمد، پاچاگل وفادار، جیلانی باختری، عبدالحمید محتاط و نعمت الله پژواک را از کابینه بیرون نمود و بعداً حسن شرق را نیز از معاونیت صدارت برطرف و به سفارت جاپان مقرر نمود. کتاب «زنان افغان زیر تأثیر عنعنه و تجدد» - صفحۀ ۳۱۳ - داکتر سید عبدالله کاظم)). اگر کسی دیگری جای شما میبود، فعلاً قلم رابا احترام بوسیده و خدا حافظی مینمود و با انتقادات چپ و راست که بیطرفانه، سالم و آموزنده نیستند، بر هموطنان ایراد و خرده گیری نمی نمود.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
28.08.2015 |
|
محترم آقای مومند صاحب !
در کجا نوشته ام در باره آنکه شهید وفی اله سمیی کدام چیزی در مورد میوندوال اظهار کرده باشد . محترما، اول درست بخوانید و بعد انتقاد نماید.
"رهبران حزب که میخواستند که مانند دوره دهه دیموکراسی دست با مظاهرات بنام قتل خیبر (که بعدآخودشان اعتراف کردند که دولت در آن سهم نداشت ) در کشور بی بندباری و انارشی را ایجاد نمایند آنها دستگیر شدند و شهید پوهاند وفی اله سمیعی وزیر عدلیه در کابینه پیشنهاد اعدام آنها را کرد اما داودخان گفت نی ، باید محاکمه شوند و اگر اعدام میشدند امروز از آنها بت های مانندی آقای میوندوال میساختند و گفته میشد چند نفر روشنفکری داشتیم بدون محاکمه اعدام شدند وشاید در لیست شما آن هم بحیث قهرمانان درج و افزوده میشد."
وشما انتقاد مینماید که :
"اکنون بر میگردیم به ادعای شما در مورد شهید وفی الله خان سمیعی که گویا موصوف از رهبر خواهش نمود تا میوندوال را اعدام نماید." امید است درین مورد توجه نماید.
خوب است در مورد شخصیت شهید وفی اله خان، خود اعتراف میکنیدکه انسان بزرگی بوده در پهلوی داود خان مانند پژواک، نعیم خان و شخصیت های برجسته دیکر شهید انجنیرجمعه محمد محمدی ، شهید خرم وزیر پلان ، دانشمند بزرگ آقای فروغ وانجنیر عطایی . ... همکار بودند.
به سوال شمادرباره گرفتاری کمونیست ها جواب ارائه شده است اگر جملات را <<درست >> بخوانید ( آنها گرفتار شدند).
در مورد آقای مرستیال تا جاهیکه از دولتمردان شنیده ام که در ملاقات های مهم که ساعت 8 صبح میبود 11 بجه بدون شستن روی تشریف میآوردند . در کودتای 26 سرطان خودرا مستحق کرسی وزارت دفاع دانسته و آنرا اشغال نمود ( از پرچمی و خلقی در آنروز ها خبری نبود).
گفته میشود که او یگانه کسی بود که میگفت کودتا میکردم و باز خواهم کرد اگر آن گفته وی واقیعت داشته باشد باید از شهامتش یاد آوری کرد. امابرخلاف گفته شد ،جنرال عبدالرزاق خان از رهبر کودتا خواسته بود مرا عفو نماید که اشتباه کردم ،که موردعفو از اعدام گردید شاید آقای میونوال زنده میبود حتمآ این درخواست را از رهبر کودتا میکرد و مورد عفو قرار میگرفت زیرا ودوستی عبداله ملکیار با داود خان و خویشاوندی پسرش با موصوف مد نظر کرفته میشد.
کاشکه پیروان آقای میوندوال اعتراف میکردند که چون بعضی خلقی ها وپرچمی ها در کودتا بود موصوف دست به اینکار زد شاید چند نفری دیگری <<مرید>> هم پیدا میکرد. اما گفته میشود آن مظلوم سفر های خارجی (؟) خورا نا تکمیل گذاشته و پیش داود خان رفته که آماده همکاری است.
مبارزه کردن یک شهامت میخواهد،وقت خود را صرف نمودن برای هدف خویش ، همکاری نه کردن با حکومت ،دست دادن کار ، بندگری و بالاخره اعدام ،لذا هر مبارز واقیعی همه آنها را به گردن میگیرد. تنها صدای خودرا از طریق لودسپیکر های پارک زرنکار کشیدن با دریشی . نکتایی خلاصه نه باید کرد. داود خان به دوستان خود گفته بود اکر کودنا موفق نشد با تفنگچه او راازیین ببرد زیرا شاه بخاطری خواهرش مرا اعدام نخواهد کرد و به تحقیقات عبدالولی علاقه نداشت لذا تصمیم خودرا گرفته بود یا با کودتا وضع زندگی مردم تغیر میدهد یا مرگ .
در باره سوال دیگری تان ذر باره استعداد آقای میوندوال نوشتید ،بسیار شخصیت های دانشمندو با استعداد داشتیم که به کدام مقامی نرسیدند اما این هم از برازندگی داود خان بود که این شخصیت با استعداد شما را به مقامات عالی رساند.
اما آفای مومندصاحب ! برایم جواب ندادین با قاتل آقای میوندوال ( به گفته مریدان) عبدالصمد اظهر چه کردید؟
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
خدمت هیأت با صلاحیت تحریریۀ افغان جرمن آنلاین!
بعد از عرض سلام ها و احترامات توضیح می طلبم که در نوشتۀ یک سطری آقای هیواد دوست عنوان اینجانب چه رمز و کیفیتی نهفته است که دوبار به نشر رسیده. اگر سحر کلام است باید بدانیم ویا حاوی پیام خاص و مهم سیاسی است بازهم باید فهمیده شود. فکر می کنم کدام کلید دار این پورتال مطابق میل شخصی و قناعت سلیقۀ خود هر بازی که دلش بخواهد با پورتال انجام میدهد یعنی ضوابط فدای روابط شده. |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
ویر جینیای امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
بسایت محترم افغان جرمن ونلاین . محترما سپاس مندم از توجه شما در نشر نظر بنده با اجازه شما بجواب محترم دوکتور غلام انصاری که نوشته اند ,, تا خاءنین تاریخ کشور ، کسانیکه با شرکت در کودتای داوود خان بعنوان جاده صاف کن جنایات بعدی ،، . گاهی از اوقات انسان تعجب در القاب عده ای از انسان ها می نماید که چه و چه ها خود را می نویسند و نمی دانند که کسانیکه رژیم میراثی را وازگون و جمهوریت را در کشور بناء نهادند در تاریخ کشور اسم آن ها ثبت است و در تمام دوایر دولتی موجود می باشد ؟ تا این که شما امروز از نوشته شان آن ها را بشناسید . ما همه شناخته شده بودیم وهستیم نا شناخته کسانی هستند که دولت بادار شان کفایت توزیع یک مقدار گندم را نداشت تا مردم کشور که از مدرک مالیه خود ، شان و شوکت و جلال و عظمت ، سلطنت را محیا نموده بودند ، فرزندان و دختران جوان خود را به یک سیر آرد نمی فروختند ؟ کودتاییان 26 سرطان افتخار دارند آن نظام فاسد را با تمام دوستان و هوا خواهانش را به زباله دان تاریخ گذار کردند که قدرت های جهانی هم با وصف تلاش و اعزام نیرو نتوانستند بادار عده ای را دوباره به کرسی سلطنت بنشانند ؟ وسلطنت را احیا نمایند ، زحی سعادت به چنان مردان ، جمهوریت حاصله زحمات آن هایی را که شما در فکر شناسایی شان هستید را تایید نمودند . محترم دوکتور صاحب انصاری لطفآ شما و دوستان تان زمینه محاکمه خاءینین را محیا بفرمایید ؟ آن گاه ببینید که کی بتاریخ کشور خاءین ثابت می شود ؟ خوب یک حرف ماند که آن را باید عرض نمایم محترما : آن بود اداره دولتی شما تحت عنوان دیموکراسی تاج دار در دیروز تاریخ کشور و این است اداره دولتی شما و دوستان تان که ملیون ها دالر را از مدرک قرار داد ها بدست آورده اند در حال حاضر ؟ .حالا قضاوت را بشما می گذارم و بفرمایید که کی خاءین بکشور بود واست شما و یا ما ؟ باعرض ادب |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
چندی قبل به عینی مضمون که اقای ؟ هیوادوال تحریر داشته از طرف یکی از اعضای هیت مدیره افغان جرمن انلاین بنام .... ای میل دریافت نمودم، نمی دانم اګر بنده غرض شناسایی بیشتر یک منتقد این پورتال وی را به تمام کیف و کانش معرفی میکنم این کار من ګناه است؟ خوانندګان باید منتقد را بشناسد که وی کی است؟ چی هدف دارد؟ نمیدانم چرا سایت افغان جرمن انلاین به یکی نصحت میکند و به دیګران زمینه مساعد میسازد تا هر چی دل شان خواسته باشد بنویسد مثلآ نوشته نو داکتر سیاسی اقای غلام انصاری و غیره و غیره. اګر ملکیار داود سلام ، میوندوال را غریب بچه خطاب نماید فرق نمیکند اګر من وی را فقیر بچه و ملا بچه که بود؟ خطاب نمایم باز از طرف حواریون ان صدراعظم پرکار که در وقت اش صرف دو کار مهم و حیاتی در کشور شده انهم چاپ دو کتاب است، که باید از طرف مردم افغانستان و جامعه جهانی برایش جایزه نوبل داده میشد که نشد. تحت انتقاد قرار میګیرم،( یک بام و دو هوا )میوندوال این خادم سلطنت چرا جلد دوم مرحوم غبار را چاپ کرده نتوانست؟ بخاطریکه در چاپ دوم به حالق اش سخت ګفته شده بود، |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
مومند صاحب احترامات وراندی کوم خدمت شما عرض شود که با شما آشنائی ندارم وبه خوبی میدانم که در مورد شهید داود خان با هم اختلاف نظر داریم. شما و 99 فیصد دوستان بزرگوار شما در این مورد مشخص اشاره به ذهنیت و مزاق لغمانی100فیصد انتباه نادرست گرفته اید. اشاره من در مورد مزاق داود ملکیار بود که در همین کیلکینچه نظر خواهی پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نموده بودند: اسم: داؤد ملکیار محل سکونت: کلیفرنیا تاریخ: 01.07.2015..... ."........... جواب من مانند آن هموطن لغمانی که از او پرسیده بودند: «کله کشک را در لغمان چه می گویند؟»؛ هموطن لغمانی جواب داده بودکه: «ما در لغمان کله کشک نمی کنیم، یا مندرائیم و یا نمندرائیم». حال جواب من به آقای داؤد موسی اینست: نه!!، نه!!، نه!!، هرگز. (بدون شرح)" نوشته من خطاب به داو ملکیار و در مورد ذهنیت بود نه این بحث که شما خود را در آن دخیل ساخته اید. شما در مورد غزنوی و غزنیچی دعوی دارید ، و اشاره من در مورد ذهنیت و ریشخند کردن لهجه و طرز صحبت و مزاق های معمول در مورد لغمانی با مثال "مندرائیم نمندرائیم" بود. آن بحث مزاق و ریشخند در بر داشت نه بحث غزنوی و غزنیچی. اگر نوشته من در ارتباط به بحث که شما در آن دخیل بودید میبود و یا خطاب به شما میبود ، از نظر منطق شما و 99 فیصد دوستان بزرگوار شما حق داشتید این نتیجه گیری را نمائید و یک فرصت دیگر برای حمله به تحقیق و کار من پیدا میکردید و با کنایه دانش و عنوان تحصیلی عریض و طویل در مقالات من مقاصد خود را برآورده بسازید. اما اگر از نظر منطق و ارتباط موضوع و مخاطب نوشته دیده شود نتیجه گیری شما و 99 فیصد دوستان شما عجولانه است . خداوند شما و دوستان شما را در امان خود نگهدارد.
|
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
28.08.2015 |
|
با عرض سلام به گرداننده گان پورتال ،
خیلی ممنون از اینکه ابراز نظره های همه را به نشر میسپارید تا خائنین تاریخ کشور، کسانیکه با شرکت در کوده تای داؤد خان بعنوان جاده باز کن جنایات بعدی تا امروز عمل نموده اند و کشور ما را به این سرنوشت دچار کردند ، خود را با اعتراف شرکت شان در کود تا ، در لست محکومین ثبت نمایند تا باشد از یکطرف همه را ملت ما بشناسند واز سوی دیگر در جستجوی آنهادر روز محاکمه خائینان تاریخ ،مشکل وجود نداشته باشد .این آقایان باید بدانند که خلق وپرچم این دوقلوی ننگ تاریخ کشور ما ، بهیچوجه نمیتوانستند به قدرت برسند اگر وطن فروشان، به آرزوی جنون آمیز به قدرت رسیدن سردار نمک حرام، همکار نمی شدند و اگر جناب سردار صاحب با غلطیدن امروز به آغوش روس پنجصد ملیون دالری و فردا امریکاـ ایران ۲ ملیارد دالری سر تسلیم خم نمیکرد. کشور ما میتوانست راه درست را از دموکراسی فورمال ظاهر خان بسوی افق بهتر باز نماید . پروژهای هلمند ۱۷ ملیون دار قرار داد شده بود ولی با ۵۰۰ ملیون ناقص به انجام رسید که تا حال آفتابه خرچ لیم شده است . این مثال کافی است که بدانیم سردار ما چه در وقت صدر اعضمی اش وچه هنگام جمهوری فورمالش چه گل های به آب داده وملت را چه قدر بد بخت وغریب ساخته است .
|
 |
اسم:
برهان هیوادوال محل سکونت:
تورانتو
تاریخ:
28.08.2015 |
|
آقای قاسم باز صاحب! من اکثراً مقالات دلچسپ را در افغان جرمن میخوانم. تا بحال کوشش کرده ام که در بحث های شخصی داخل نگردم. اما در چندین ماه گذشته که نوشته های شما را خوانده ام ، اکثرا پر از حمله های شخصی و خانوادگی است. خصوصاً بی احترامی شما به شخصیت های محترم قابل تأثر میباشد. لطفاً به این عادت خود تجدید نظر نمائید. بگذارید اشخاص با تجربه و فهمیده به بحث های شان ادامه بدهند و شما از آنها چیز های یاد بگیرید. برای شما ضرور نیست که بخاطر خوش خدمتی به داؤد خان به هر طرف حمله کنید. خوب خواهد بود که خود را در هر موضوع داخل نکنید. اگر بسیار دل تان میخواهد که چیزی بنویسید اول خود را با مطالعه به سویه دیگران برسانید و بعد با احترام و بدون حمله به دیگران داخل بحث شوید. این پیشنهاد را بی طرفانه برای تان نوشتم خدا کند که توجه بکنید. |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
محترم آقای عباسی صاحب !
فکر نه میکنم در ین سوال کدام تحقیری به شخصیت محترم شما شده باشد تا از جواب آن خوداری نماید.
"اما نمیدانم شخصیتی را که اضافه از 500 مقاله و مضمون درین پورتال دارد و چند ماه قبل انرا نویسنده توانا و دانشمد خطاب میکردید چون یک مضمون شان به مزاج محترم شما برابر نبوده فورآ تاپه پرچمی به آن نویسنده محترم << حواله>> نمودید . خدا را شکر که موصوف حیات بوده و توانست از خود دفاع نماید ورنه این اتهامات ادامه پیدا میکرد. شما با این تاپه زدن ها هر کسی را بنام پرچمی ، شما آرد در آسیاب دشمنان مردم افغانستان میریزید. صحتمند باشید."
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
محترم نوابی صاحب ایضاحاتی بر گفتنی های متشتت شما ذیلأ به عرض میرسد : یک : این جانب سعادت عضویت حزب دیمکرات مترقی را نداشته و ندارم ، آنچه در زمینه ابراز نظر مینمایم به حکم دفاع از حقیقت است . دو : از اتهام زهر خورانیدن میوندوال بار اول از طریق این پورتال بزرگ اطلاع یافتم و از زبان شما میشنوم که اورا در جوانی و اوج شهرت زهر دادند . جناب شما ایمان و عقیده مرا در زمینه مورد سؤال قرار داده اید که کاملأ غیر مرتبط و غیر منطقی به نظر میرسد . ولی ایمان و روحیه حق پسندی من میگوید هرکه مرتکب این جنایت شده باشد ، به او یا ایشان لعنت میفرستم . بیچاره میوندوال در دوره سردار نوراحمد اعتمادی برنده نشان لینن و رفیق « قوی النفس » رهبر، برخلاف مصرحات دیمکراتیک قوانین موضوعه وقت ، با مداخله صریح وبی شرمانه ، از حق انتخاب و شمول به پارلمان محروم گردید و بالاتر از آن سردار اعتمادی مفتخر به جایزه مدال لینن در نظر داشت مرحومی را محبوس نماید که با مخالفت شدید شاه مواجه شد و پادشاه افغانستان به او گفته بود : « اول جای خود را انتخاب کن و بعد دیگران را به به زندان انداز ، زیرا صدراعظم بعدی ترا به زندان خواهد انداخت .» این انسان رنجدیده را که از قشر پایین جامعه برخواسته و صرف روی معیار لیاقت ، علم ودانش خدادادو با درک سالم شاه به مقام صدارت رسید، برخلاف آنچه شما ادعا دارید ، میوندوال مرهون و مدیون احسان و خیرات سر هیچکس نبود نه نعیم خان ، نه داؤد خان ونه پادشاه سابق کشور .. میوندوال نه سید عبدالاالله بود ،نه قدیر نورستانی ،نه سردار غلام حیدر رسولی و غیره که صرف از خوان کرم دوست پرستی سردار صاحب به مقام های رسیدند که بادرک معیار لیاقت و اهلیت شان آن را در خواب و خیال هم نمیدیدندزیرا در کشور قحط الرجالی وجود نداشت. میوندوال صاحب استعداد ،ذکاوت ،شخصیت ،علم و دانشی کم نظیری بود که خداوند به او اعطاء نموده بود ، پس میوندوال مرهون و مدیون احسان پرووردگار عالم بود ، نه بت های مجازی و کرسی نشینان میراث خور بزرگ دولت . بدبختانه رهبر یا تیوریسن دیمکراسی به اصطلاح واقی و معقول « مطابق به عقل سردار صاحب » ، این انسان رنجدیده را به اتهام کودتا نابود ساخت . به نظر من این مهم نیست که کی او را کشت ،صمد اظهر ، قدیر نورستانی ، سردار حیدر رسولی و یا کدام شخص دیگر . این عناصر مانند پرزه های ماشین جمهوریت قلابی وظایف خود را ماشین وار انجام میدادند ، مسؤل این جنایت رژیم کودتایی سرطانی است و بس . اکنون اگربه مصداق کلام فرض محال برای یک لحظه قبول کنیم که میوندوال کودتا میکرد ، سؤال من از جناب شما آقای نوابی این است که عمل منحوس کودتا حق پدری و مادر زاد داؤد خان بود و بس ؟ اینکه میفرمایید که به استثنای میوندوال و جنرال عبدالزاق خان اشخاص دیگری انقدر چهره های مطرح سیاسی نبوده ...» بی خبری کامل شما را از شناخت شخصیت های مزکور نشان میدهد واین درست نیست وقتیکه شما در مورد شخصیت و موقف اجتماعی و افکار و نظریات این اشخاص معلومات درست ندارید نظریات و احکام جزمی صادر مینمایید که با واقعیت هادر منافات کامل قرار دارد . بطور مثال مرحوم تورن جنرال خان محمد خان معروف به مرستیال را از نزدیک میشناختم . موصوف صاحب تفکر ووجدان ملی ، شخصیت نهایت مردمی و یکی از زبده ترین و دلاور ترین جنرال های اردو بود . خان محمد خان مدتی نایب الحکومه مشرقی بود و نفوذ و محبوبیت زیادی در ان ولایت داشت ، حتا رهبران پشتون ماورای خط استعماری دیورند با وی مناسبات بسیار دوستانه داشت .دگروال مامازرغون شاه نیز یکی از چهره های معروف قوم بزرگ شینوار بود. متأسفانه چشم های رهبر کوربود و به عوض شخصیت های بزرگ اردو مانند مستغنی و مرستیال صاحب خان محمد خان یک سردار بی کفایت و خشره را به مقام وزارت دفاع توظیف نمود .اکنون بر میگردیم به ادعای شما در مورد شهید وفی الله خان سمیعی که گویا موصوف از رهبر خواهش نمود تا میوندوال را اعدام نماید. برادر محترم ! این یک بهتان محض وتلاش ظالمانه مقلوب ساختن حقیقت و تخدیر ذهن نسل جوان و کسان خالی ذهنی است که ممکن فریب مجعولات شما را بخورند. من سعادت دوستی بسیار نزدیک شهید وفی الله خان سمیعی را برای سالیان متمادی داشتم و با افکار و نظریات شان کاملأ اشنا بودم مرحومی یک مسلمان تعلیم یافته ، منور ،روشن ضمیر و متعهد بود، هم چنان مرحوم میوندوال مانند سمیعی صاحب یک مسلمان متعهد ، مفسر قرآن کریم و مسلط بر دانش و تاریخ اسلام بود. بیانه که تقریبأ پنجاه و پنج سال قبل در دوره وزارت مطوعات ، به مناسبت میلادالنبی ایراد کرد ، تا امروز از زبان هیچ دانشمند بزرگ اسلامی به شمول علامه سید اسمعیل بلخی ، محمد اسمعیل مبلغ ، سید عبدل الحمید ناصر و صبغت ا الله مجددی ، باآن قوت و عظمت شنیده نشده است. میوندوال ووفی الله خان سمیعی به حیث دو مسلمان متعهد به ارشاد «انه مل المومنون اخوت » پیوند عقیدوی داشتند . هم وطن عزیز آقای نوابی ! باید بدانید که وفی الله خان نه پرچمی و نه خلقی و نه یک مسلمان بی مسلک و چوکی پرست بود که متاع دین را با دنیا معاوضه کند. واقعیت امر این است که شهید وفی الله خان به داؤد خان پیشنهاد اعدام رهبران بی خدای خلقی و پرچمی را نمود نه میوندوال را قسمیکه شما ادعا دارید ولی رهبر سرتمبه ، همان طوری که به پیشنهاد جنرال صاحب مستغنی اعتنأ نکرد به پیشنهاد سمیعی صاحب گوش نداد ، چنانکه پیشگویی های آن جنرال کم نظیر سر انجام جامه عمل پوشید . جناب شما به سؤال اساسی من که بار گذشته مطرح کرده بودم جواب ندادید ،اکنون یک بار دگر به حضور تان به عرض میرسانم که چرا سردار داؤد خان با تمام غرور ملی خود در قسمت کشتن شخصیت های بزرگ ملکی و نظامی به هر دلیلی که بود قاطعانه عمل کرد ولی در قسمت مجازات جنایت شعاران بی خدای خلقی و پرچمی ، خود را مجبور دانست تا از رهبران کرملین اجازه بگیرد؟ با عرض حرمت
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
در زبان پشتو یک ضزب المثل داریم که میګوید. ( وایم تاته راځی ماته ) چندی قبل در فیسبوک بین من و اقای (داود سلام ملکیار درجه سوم) یک مشاجره قلمی صورت ګرفت. اقای داود سلام ملکیار درجه سوم برایم نوشت که پدرم و کاکایم هردو شان اول نمره های صنف خود بودند، و سردار محمد داوودخان انها را در زمان صدارت و وزارت دفاع صاحبمنصبان طلایی خطاب میکردند. واه وا چی اول نمره های، اول نمره های خوب حق طلایی ګفتن را ادا کردند؟.
اګر موجودیت چند افسر پایین رتبه نظامی در تحول ۲۶ سرطان دال به کمونست بودن انها باشد، باید ګفت . که این اشخاص در وقت و زمان دوره قلابی دیموکراسی تاج دار و نګین دار افسران اوردو زمان شاهی بودند،مثلا، ضیا مجید شخص معتمد جنرال سردار عبدالولی در قطعه انظباط شهری که وظیفه شان نګهبانی منزل مارشال شاولی خان ، عبدالولی، خانمحمد خان وزیر دفاع؟ شاهی باجه برادر خانم ملال موسی نظام و کنترول شهر کابل . بود،بود در ان قطعه در ان وقت جنرال نبی غظیمی،صاحب جان بعدا قوماندان ګارد همه از مقربین عبدالولی و خان محمد خان وزیر دفاع؟ بودند، نظر به ګفته جنرال عبدالرزاق خان که در کودتا محمدهاشم میوندوال زندانی ګردیده بود، وی خان محمدخان وزیر دفاع ؟ نظام شاهی را ( وزیر دفاع؟رشوتخور )خطاب میکند.
اګر بودن محمد خان جلالر، نعمت الله پژواک دلالت به حزبی بودن انها در کابینه جمهوریت بکند، ایا این جنابان دروغګو فراموش کردند که این اشخاص به شمول میر محمد صدیق فرهنګ، سید قاسم ریشتیا مشاوران اقای ببرک کارمل، ماماهای خانم ملال موسی نظام وزیران دوره نهام نهاد و قلابی دیموکراسی تاجدار و نګین نه بودند، ایا سلیمان لایق، بارک شفیعی در وزارت اطلاعات و کلتور انوقت دیموکراسی قلابی مامورین ان وزارت نبودند؟، خفیظ الله امین، شرعی جوزجانی و غیره و غیره مامورین دولت نبودند؟ ایا روان فرهادی در زمان ببرک مشاور سیاسی در زمان دیموکراسی قلابی تاجدار؟ معاون وزارت خارجه و سفیر کبیر در ایتالیا نبودند؟ ایا فیض محمد وزیری، پاچاګل وفادار، عبدالحمید محتاط و عیره و عیره صاحب منصبان اردو نظام شاهی نبودند؟ ایا جیلانی باختری معاون یا ریس احصایه نبود؟ اینکه یکی از نویسندګان این پورتال تحول ۲۶ سرطان را کودتا سرنوشت ساز میګوید حق به جانب است، راستیکه ۲۶ سرطان سرنوشت یک عده مفت خوران را تعین و سرنوشت شان را روشن ساخت.
ما مردم افغان در مناسبات روزمره ارتباطات دوستی ها اشنایها در امور اجتماعی زندګی داریم. که نمیتوانیم از ان چشم پوشی نمایم، هر کدام ما وشما دوستان خلقی، پرچمی،اخوانی، ملتی و غیره وغیره داشتیم و داریم، اګر ما اشنایهای فردی با افراد را معیار حزبی بودند بدانیم این ګونه حکم به نظرم غیر عادلانه و دور از انصاف است. اینکه داود مومند، داود ملکیار درجه سوم یا ملال نظام در باره نعمت الله پژواک حکم پرچمی بودن را صادر میکند ، این ګونه حکم بی مسولیتانا جفا است به تمام خاندان پژواک. من از ارتباطات شخصی نعمت الله پژواک منکر نمیشوم ولی هیچ وقت این حکم را هم صادر کرده نمیتوانم که بګویم نعمت الله پژواک پرچمی بود. محمد خان جلالر به اساس معرفی مرحوم سلطان محمود غازی به حیث وزیر تجارت در کابینه جمهوریت داوودخان انهم بعد از یکماه نظام جمهوریت شامل و داخل شده. راستیکه تحول ۲۶ سرطان سرنوشت یک عده مفت خوران، و خواب برده ها را تعین کرد. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
محترم خان آقا سعید بعد از سلام! من نیز خانوادهء شما را به حیث همسایه های شریف و نیک به یاد داشته و میشناسم. و در حالیکه دوستی تانرا با داکتر حسن شرق و پشتیبانی همیشگی تانرا از حسن شرق به پاس آن دوستی، درک میتوانم و آنرا منحیث وفاداری به دوست، قابل احترام میدانم، میخواهم، قبل از آنکه به دو سوال شما جواب ارائه نمایم، یک توصیهء دوستانه در مورد این موقف دفاعی تان از داکتر حسن شرق، ابراز نمایم. طوریکه هموطنان آگاهند، با توجه به کارنامهء داکتر شرق، بشمول نزدیکی او با داؤد خان، طرح کودتای سرطان، تماس با سران خلق و پرچم و واسطهء نفوذ آنان در کودتا و اشغال کرسی های حساس بعد از پیروزی کودتا، رسیدن خودش تا مقام معاون صدارت، احتمال دست داشتن او در توطئهء برانداختن داؤد خان (در نوشته های غوث الدین فایق)و بعد نزدیکی او تا رسیدن به مقام صدارت با دشمنان داؤد خان و قاتلین خانوادهء داؤد خان در رژیم خلق و پرچم، اتهام وابسته گی به شوروی و سازمان جاسوسی کی جی بی، و به اضافهء دلایل متعدد دیگر در کل، داکتر حسن شرق را به حیث منفور ترین چهرهء سیاسی در تاریخ معاصر افغانستان، معرفی میکند. حال باید بدون در نظر داشت ارتباطات شخصی و دوستی ها، پرسیده شود که آیا دفاع و پشتیبانی دایمی از شخصی مانند داکتر حسن شرق، برای موقف محترم خان آقا سعید ضرور است؟ و آنرا خالی از ضرر میدانند؟؟ به نظر بنده، نه تنها ضرور نیست بلکه موقف بیطرفی شان را زیر سوال میبرد. آیا طنز یا قصهءتوهین آمیزی را که داکتر حسن شرق راجع به کشته شدن داؤد خان و خانواده اش، و مقایسهء کشته شده گان خانوادهء داؤد خان، به خربوزه و تخم خربوزه، در همان روز اول کودتای ثور، مخاطب به اعضای سفارت در جاپان گفته بود، شنیده اید؟ واقعاً تأثر آور و حیرت آور است. در اخیر با توجه به سوال شما که آیا پدر و کاکایم با داشتن مقامات بلند در اردو، از وجود خلقی ها یا پرچمی ها در اردو اطلاع داشتند؟ جواب من مطابق میل شماست، یعنی بصورت مشخص اطلاع نداشتند، نه بدان معنی که پس وجود نداشته اند، بلکه بخاطر ممنوعیت فعالیت های سیاسی در اردو، بصورت مخفی و در رتبه های پائین، دور از نظر مقامات بالا، وجود داشته اند، نه بصورت علنی. و به همان دلیل خنثی ساختن آن برای مقامات امنیتی در زمان سلطنت آسان نبوده است. راجع به سوال اخیر تان که با تعجب پرسیده اید: "چرا اسدالله سروری، از قبله گاه و کاکای تان در دورهء جمهوریت حمایت نکرد که هموطن شما بود؟". نمیدانم معنی این سوال شما چیست؟ اولاً: خانوادهء ما، هیچگونه آشنایی، چه شخصی، چه خانواده گی، و چه قومی با سروری نداشته ایم. ثانیاً: اسدالله سروری در شروع کودتای داؤد خان، کدام قدرت و صلاحیتی نداشت. اگر داشته است به شما معلوم خواهد بود، چون مطابق اظهارات خود تان، در آن کودتا داخل بوده اید. ثالثاً: اگر منظور شما از "هموطن شما بود"، یعنی سروری مانند خانواده ما از ولایت غزنی بود؟ و آنرا بصورت کنایه، دلیل نزدیکی ما دانسته اید؟؟، باید گفته شود که اگر قبل از نوشتن این سوال کمی فکر میکردید، یقیناً به یاد می آوردید که همین اسدالله سروری، از ولایت غزنی هزاران نفر "هموطن" اش را سر به نیست کرده است، لذا از یک ولایت بودن، مانند از یک مملکت بودن، هیچگونه ضمانتی برای حمایت یا دوستی، ارائه نمیتواند. با سلام مجدد. |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
دانشمند محترم جناب فواد ارسلا جناب شما در یک نوت خود در دریچه نوشته اید : « ...برخلاف این که بعضی ها در همین دریچه ریشخند لغمانی نوشتند که نمایندگی از ذهنیت شان میکند » نودونه در صد چنین میپندارم که اشاره جناب شما به توضیحاتی است که این جانب به ارتباط کلمه غزنی چی خدمت دانشمند محترم انجنیر صاحب قیس کبیر به عرض رسانیده بودم . متأسفم که جناب شما با تمام فضیلت ، تبحر علمی و تحصیلات چشمگیر عالی ، جریان این کنگاش را که از کجا سرچشمه گرفته و به کجا خاتمه میابد ، مطالعه نفرموده و صرف با دیدن کلمه لغمانی ، قضاوت آنی و سرسری نموده به اصدار حکم غیر عادلانه و بر خلاف حقیقت در مورد من پرداخته اید . هم چنان مایه نا امیدی من گشت که جناب قیس کبیر با مطالعه جمله فوق الذکر شما ،با سکوت خویش که علامت رضاء است ،به پندار و تلقی شما مهر تصدیق گذاشته اند و این برخلاف سنت « معمول » شان ،حد اقل در قسمت این جانب است . دانشمند محترم ارسلا ! چون جناب شما برای کشف حقیقت بخود زحمت نداده اید که به سوابق مطلب مراجعه نمایید ، ناچار خدمت جناب عالی باید به عرض برسانم که چند روز قبل تحت عنوان دفاع از پرنسیپ که عدم موافقت مرا با استعمال کلمه ملکیار غزنیچی از طرف استاد سیستانی نشان میداد ، به حیث یک دوست ، حضور استاد سیستانی تقدیم نمودم. زیرا علاوه نمودن کلمه غزنیچی با نام ملکیار که اظهرومن الشمس است بی لزوم و اهانت آمیز به نظر میرسد و علاوه نمودم کژ اندیشان بد سگالی که برای تذلیل شهید میوندوال نام بچه ملا رابا نام نامی میوندوال علاوه نموده اند ، عمل نامیمون و ناشی از ظلالت باطنی و خبث باطن شان میباشد،مورد لعن قرار دادم . بعد از نشر عرایض من خدمت سیستانی صاحب ، محترم قیس کبیر بمنظور تنویر من مطالبی را به توجه من رقم فرمودند که بعد از اظهار شکران از تنویر شان ، ضمن یک پاراگراف خدمت شان چنین عرض نمودم : « به نظر من مشکل در ذات خود ، سر الفاظ و کلمات نیست بلکه انگیزه استعمال وشکل و نحوه استعمال ان است . اگر کسی از شما ناراض بوده وبه جای قیس گبیر ، قیس کبیر لغمانی بنویسد ، انگیزه آن شخص را چگونه ارزیابی میفرمایید ؟ » جناب محترم فواد ارسلا ! نمیدانم شما به حیث یک دانشمند محیط و داشتن چندین عناوین و القاب مطول علمی ، چرا و چطور نیت و نوشته بهی خواهانه و عدالت پسندانه مرا کاملأ مقلوب ساخته ، ذهنیت ایجانب را تبعیض طلبانه تلقی فرموده اید . امیدوارم دفاع مشروع مرا گستاخی به مقام شامخ علمی خود قلمداد نفرمایید. با عرض حرمت |
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.08.2015 |
|
از طریق سایت محترم به جناب محمد داوود ملکیار صاحب می نگارم : معذرت می خواهم که از نور محمد سروضه وال نام ننوشته بودم ایشان هم عضو کودتای 26 سرطان 1352 بودند و در آن هنگام عضویت حزب خلق را نداشتند از بنده بشما بهتر معلوم است که مرحومان کاکا و قبله گاه صاحب شما جنرالان مقتدر وقت بودند و انسان خوب و شریف نیز بودند که به همه منسوبین اردو معلوم است ؟ لطفآ بنویسید که آن ها در دوره کار خود از موجودیت صاحب منصبان خلقی یا پرچمی بشما فرموده بودند ؟ اگر گفته باشند کاکای شما پیژندوال وزارت دفاع و پدر شما رئیس تشکیلات بودند چرا جلوگیری نکردند ؟ این که رانده شده های جمهوریت چرا به اخوانیت روی نیاوردند کار آن هاست تا جمهوریت ؟ ویا این که ذبیح الله زیارمل گفته که پرچمی بوده و حزبش برایش وظیفه داده تا با فیض محمد وزیر امورداخله کار کند ، بعد از فوت فیض محمد وزیر داخله چنین بیانیه را داده است ولی تا جاییکه بنده می دانم ذبیح الله دوهم بریدمن مستعفی بودند که با فیض محمد خان روابط صنفی داشتند و روی آن بالای نامبرده اعتماد و بدفتر قلم مخصوص خود آن را گزیده بودند ، نی بخاطر پرچمی بودن . دوکتور شرق ده سال مدیر قلم مخصوص دوره صدارت سردار محمد داوود خان بودند که اقتدار آن دوره شان بمراتب بیشتر از دوره صدارت شان بود واست ایشان با اکثریت روشن فکران آن زمان که تعداد شان محمدود بود منجمله آغایان ترکی و امین وغیره آشنایی داشتند طبعآ آشنایی رول خود را دارد و حفیظ الله امین در شعبه اداری آن زمان صدارت ماموریت داشت که مرحوم تاج محمد خان وردک از ماموریت موصوف تذکر داده بودند آیا مامور بسویه حفیظ الله امین چطور امکان دارد که با دوکتور شرق مدیر قلم مخصوص روابط دوستانه نداشته باشد ولی بنده تعجب می نمایم که چرا اسدالله سروری از قبله گاه محترم شما و کاکای تان در دوره جمهوریت حمایت نکرد که قوماندان غند ترانسپورت قوای هوایی کابل و هم وطن شما بود ؟ باعرض ادب |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
یک توضیح مختصر با یک تصحیح کوچک! این طرز دید که در کودتای 26 سرطان، کمونستان وابسته به شوروی، سهمی نداشتند و بعد از رانده شدن شان از قدرت و دوری از داؤد خان، توسط پرچم و خلق جذب شدند، سالهاست که توسط داکتر حسن شرق تبلیغ شده است. ازین آقایان پرسیده میشود که چرا اعضای این گروهء ناراض، به طرف اخوانی ها نرفتند؟ چرا به طرف شعله یی ها نرفتند؟؟ چرا به طرف افغان ملتی ها نرفتند؟؟ یا به طرف احزاب دیگر نرفتند؟؟؟. دلیل آن واضح است، چون اکثراً وابستگی های قبلی با روسها و کمونستهای پرچم و خلق داشته اند. مرحوم عزیز نعیم، برادر زادهء داؤد خان، در اواسط دههء هشتاد نوشته بود که: "هویت یک تعداد صاحبمنصبان کمونست شامل در کودتا، از داؤد خان پنهان نگهداشته شده بود". انجنیر پاچاگل وفادار در صحبتی با من (ملکیار)، گفته است که اکثر این صاحبمنصبان وابسته به گروه پرچم از طرف داکتر حسن شرق معرفی شده بود، و در مقرری آنان به پست های حساس نیز داکتر حسن شرق، نقش کلیدی داشت. داکتر حسن شرق، شخص دوم در کودتای داؤد خان، نه تنها از طرف خلقی ها و پرچمی ها صدمه نمی بیند، بلکه به حیث سفیر به کار ادامه میدهد و بلآخره میرود و به مقام صدارت داکتر نجیب میرسد. مطابق اسناد نشر شده توسط روسها، وقتی هیأت عالی رتبهء شوروی به شمول اعضای پولیت بیرو، برای سرزنش و نکوهش حفیظ الله امین به کابل می آیند و امین را به نرمش توصیه میکنند، از دو نفر نام میگیرند که باید صدمه نبیند: (داکتر حسن شرق و صمد ازهر). آیا هنوز هم باید راجع به هویت این دو نفر شک داشت؟ همچنان در اسناد روسی آمده است که از جریان کودتای داؤد خان، هفت ماه قبل از کودتا، از طریق صمد ازهر در جریان بوده اند. (نام شفری و مخفی صمد ازهر نزد روس ها "فتح" بوده است. داکتر حسن شرق را میگذاریم که سرش را مانند شتر مرغ زیر ریگ کند، ولی مردم بصیرت کافی دارند و حقایق پنهان نمی ماند. راجع به فیض محمد: آقای زبیح الله زیارمل (یکی از اعضای برجسته در کدر رهبری پرچم)، ضمن یک مصاحبه گفته است: "ما از طریق فیض محمد که عضویت حزب ما را داشت، از پیشرفت پلان کودتا همواره آگاه میشدیم، و بعد از مؤفقیت کودتا و تعین فیض محمد به حیث وزیر داخله، چون فیض محمد شخص بی تجربه بود، از طرف حزب به من(زیارمل) وظیفه داده شد تا به حیث مدیر قلم مخصوص در پهلوی فیض محمد باشم و امور وزارت داخله را مواظبت نمایم. و در هنگام همین مواظبت بود که قضیهء شهادت میوندوال اتفاق افتاد. یک تصحیح: در نوشتهء من به ارتباط نام و وظیفهء صاحب منصبان شامل در کودتا، چون از حافظه نوشته بودم، ممکن بسیار دقیق نبوده باشد، و هم نام "سر روضه وال" سهواً "سر روزه وال" نوشته شده بود. |
 |
اسم:
Nor Mohammad محل سکونت:
Germany
تاریخ:
27.08.2015 |
|
بعد از عرض سلام چند روز قبل محترم عتیق آله نایب خیل مضمونی را درآورد وضع زندان ها در دوره خلق و پرچم در پرتال محترم افغان جرمن نشر نموده تا جایکه من بیاد دارم ایشان بعد از هر چند ماهی همین موضوع را تکرار مینمایند، البته در مورد جنایات خلق و پرچم هر قدری گفته شود کم است ولی آقای عتیق آله در این رابط به دو موضوع اشاره نمی نمایند، نخست اینکه تا جایکه من بیاد دارم و در آن سال ها متعلم مکتب و در همسایگی ایشان در قلعه فتح آله خان کابل می زیستم از جناب شان چندین بمب ومقداری مواد منفلقه که ایشان پلان استعمال آنرا در مناطق ملکی شهر کابل داشتن بدست آمده بود اگر ایشان دستگیر نمی شدن شاید دها انسان بیگناه جان خود را از دست میداد و موضوع دیگر اینکه ما مای جناب عتیق آله خودش یکی از رجال برجسته نظامی( پیژ نوال) در دوره خلقی ها وهم پرچمی ها بود و تا آخرین روز ها در همان پست باقی ماند نمی دانم چرا یک تعداد هموطنان ما در حالیکه تا آخرین روز ها نیز با رژیم خلق و پرچم همکار بودند ولی با ازین رفتن آن شکوه و شکایت را از آن رژیم شروع و تا کنون ادامه میدهند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
آقای عین الدین راستگو؟ از سویدن!
بحث با سایه ها و اشباح نه تنها بیهوده و بی حاصل است بلکه ضیاع وقت و بی حرمتی به آزادی بیان و این پورتال محسوب می گردد.
این شیوۀ تعرض، تجاوز و اهانت کار زنان هرزه و بدنامی بود که در عقب بیره های بام ها خودرا پنهان و مردم شریف، عزتمند و با اعتبار را هتک حرمت نموده دشنام می دادند و طرف مقابل برای حفظ آبرویش خاموشی بر می گزید.
تو به هر نامی که می نویسی ترا من از طرز کلامت می شناسم. بازهم خموشی را رجحان داده قضاوت را به اهل خبره می سپارم.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
در موضوع استدلالی که بر یک موضوع مهم مربوط به تاریخ معاصر از جانب شاهد عینی ویا شنونده ای صورت میگیرد، حالات مختلفی را مدنظر میگیریم: یک - خواندن یک مکتوب و یا تعریف یک موضوع، در صورتی که خواننده و گوینده از دیگری« شخص سوم یا چهارم» که امکانات تغییر نکات اساسی در آن متصور گردد، نمایندگی ننماید و بعداً نقل قول از خودش باشد، البته نه خط به خط، بلکه «با ارائۀ اصل مفهوم» موضوعی را افشاء یا تائید نماید، تا حد زیادی قابل پذیرش است. مگر در حیات روزمره به چنین حالاتی در مورد موضوعات پراگنده مواجه نمیشویم؟ دو- در صورتی که معلومات در مورد یک مکتوب و تعداد صفحات آن که خود بدون استناد به «گفته میشد» محول میگردد، مگر متن خط به خط مکتوب ۱۴ صفحه ای از لحاظ و هدف نوشتن یک یاد داشت به رئیس دولت که مکتوب دقیقاً ارسال شده، مهم است، یا اصل محتوی آن و ارزش مقصد و هدف نامه؟ یعنی آنچه را جنرال «محمد نذیر کبیر سراج» از مکتوب جنرال« عبدالکریم مستغنی» نقل نموده، بی ارزشی کمیتی دارد یا ارزش دقیق کیفیتی؟! آیا هدف از شرح این موضوع مهم در یاد داشت های جنرال «کبیر سراج»، در حقیقت بیان درجۀ تشویش یک افسرمسئول عالیرتبۀ اردوی جمهوری یعنی لوی درستیز قوای کشور از اوضاع سر درگم و قدرتمندی و مداخلات حزب پرچم و تخریبات آن در ادارۀ ویران «رهبر کودتا»، نیست؟ یا اینکه محترم «سید عبدالله کاظم» درین جا هم از اصل به حاشیه رفته و آنچه مورد پسند شان نباشد، بر مبنای حب و بغض ویا احساسات، ادعای «طرف»، موضوع را ارزیابی می نمایند؟ مگر محتویات مکتوب به جز از هوشدار جدی از اوضاع نهایت وخیم مملکت و دلسردی و انصراف اکثریت از طرفداری«رهبر کودتا» و توصیه به وی برای تغییر مسیر واصلاحات بنیادی، ارزش دیگری میتواند داشته باشد؟ سه - اگر حکم فراموشی بیان رویداد های افغانستان معاصر از جانب محترم سید عبدالله کاظم «حتمی باشد»، طوریکه باور به آن «مفهوم اصلی» موضوع را بی اعتبار بسازد، پس باید به سراغ هزاران صفحۀ تاریخی که در آن شهود عینی و راویان نقش و رول برازنده ای داشته اند برویم و همه را طعمۀ حریق نماییم. بلی اولتر « پروژۀ عدالت یا داد خواهی افغانستان» یکی از معتبر ترین راپوری در همین قرن که در تهیۀ آن یک کمیتۀ بیطرف حقوق بشر در هالند از ۶۰۰۰ هموطن از سراسر افغانستان به السنۀ خود شان جریان بدبختی های آنان را یادداشت و منتشر نمود، باید معدوم شود. این راپور ارزشمند که اولتر ذریعۀ خود محترم «سید عبدالله کاظم» ترجمه و چندین نسخه به این جانب ارسال گردید که بین هموطنان توزیع شد، همه بصورت شفاهی تهیه و تنظیم گردیده است که دقیقاً جزئی ازاسناد معتبر تاریخ جنگ های خونین افغانستان بشمار میرود. بلی این راپور هم تقریباً بعد از ربع قرن از آغاز رویداد های خونین وطن تهیه گردید. چهار- اگر راپور جنرال «نذیرکبیر سراج» به بهانۀ تفاوت زمانی بین رویداد و نشر کتاب، به بی ارزشی سوق داده شود، اولاً باید عرض نمود که تفاوت زیادی بین تهیۀ یاد داشت های نویسنده و نشر کتاب موجود نبوده است. ثانیاً، پس یکی از منابع استدلال موجوده از رویداد های معاصر افغانستان که همانا کتاب سقوط افغانستان، از مرحوم«صمد غوث» باشد و بیشتر بخاطر تشریح جریان برخورد «سردارداود خان» با رهبر اتحاد شوروی« لیونید برژنف»، از جانب وی منحیث یکی از شهود عینی مطرح میباشد، باید دقیقاً زیر سوال برود. چون زمانیکه متن اولی انگلیسی آن در دست تهیه بود، به مناسبت نبود کمترین سند، یاد داشت یا هرنوع منبعی ایکه بتواند به متن چنان یک اثر تاریخی استحکام ببخشد، مشکلی را برای تیم تهیۀ آن اثر تاریخی پیش نمود که دقیقاً موضوع بیان جزئیات همۀ رویداد های کتاب، صرف از حافظِۀ نویسنده بعد از گذشت وقت، بسیار مطرح شد. جای تعجب است که حتی نامبرده در خود کابل هم هیچ وقت راپوری از آنجریان مهم سفر تاریخ ساز«رهبر کودتا» برای خود یا دفتر مربوطه، تهیه و تنظیم ننموده بود. پنج- بلی قبول داریم که نحوۀ خطاب جنرال «عبدالکریم مستغنی» به چنان آمری برای اینکه مردمش بالای وی راه نیابند«؟!» همیشه با پیشانی ترشی با آنها برخورد مینمود« یاد داشت های جنرال عبدالرزاق خان»، نمیتوانست با چنان الفاظی ابراز گردد، ولی این موضوع نمیتواند اصل هدف و وظیفتاً هوشدار و شکایت از نابسامانی های وسیع اجتماع افغانی و خطرات آنرا، از جانب لوی درستیز قوای جمهوری و مسئولیت هوشدار دهی ویرا به «رهبر کودتا»، غیر حقیقی قلمداد نموده و زیر سوال ببرد. شش- خوشبختانه هنوز هم باور و رأی اکثریت در تحریرات، مباحث، تحقیقات و استدلال بر موضوعات گوناگون در مطبوعات، بر این اصل مهم استواراست که علی الرغم داشتن افکار مختلفه که هیچ عجیب نیست، رعایت ادب و بیان محترمانه و ارائۀ نظر و عقاید و استناد با مراعات استعمال کلمات و جملات دور از بغض و عقده هایی که بروز آنان از ارزش تحقیق و عزت محقق در مطبوعات میکاهد، مراعات گردد..... یا آنچه من میگویم قبول گردد ویا من همه را بر روی حب، بغض، عقده و احساسات ارزیابی میکنم. یا الله! لطف نموده بر سطور زیر از یک محقق مطرح ولو حق به جانب، نظری انداخته قضاوت فرمایید: "اکنون استناد به این متن به حیث یک سند تاریخی با دلایل فوق بسیار سؤال انگیز است و کسانیکه روی احساسات به همچو متن اتکا میکنند و با طمطراق از آن در همین دریچه بحث میدارند، باید کمی سر به گریبان ببرند و در نوشته های خود تعمق بفرمایند". با عزت باشید.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا -امریکا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
آقای هیواد دوست هیچ دغدغه در مورد به سوال قرار دادن هویت شما توسط ژورنالیست سطحی جناب عباسی به خود راه ندهید. جناب عباسی و دوستان داود دشمن و ظاهرشاه پرست وی چون داود مومند که فرمان قتل صادر میکند ، داود ملکیار و خانم ملالی که همیشه در موشکافی سطحی در اصلیت نویسندگان این دریچه مصروف هستند نه در منطق وموضوع ، بجز دشمنی با داود و تعریف از دهه نامنهاد دیموکراسی وداستان قتل میوندوال توسط کی جی بی چیزی دیگری برای گفتن ندارند. این گروه حاشیه رو کاری مستند دیگر ندارند بجز تعرض به استادان محقق و نامدار چون استاد کاظم و سیستانی که حق میگویند و حمله به احمد فواد ارسلا که اسنادی را منتشر کرده که به ایده ای این ها برابر نیست. جناب عباسی چرا در مورد اصل موضوعات تحقیق و منطق مستند ارائه نمیکند که بر اصلیت شما تعرض میکند؟ جناب عباسی صرفاً بخاطر شهرت پروگرام تلویزیونی اش که شکست خورده بود و شکست خورده است داود عابدی نماینده گلبدین حکمتیار خونخوار اخوانی را موقع داد تا هرچه دلش بخواهد در صحنه تلویزیون دروغ بگوید بدون اینکه منحیث یک ژورنالست نوکری حزب اسلامی به پاکستان و کشتار مردم افغانستان را مورد سوال قرار بدهد. آیا موقع دادن به دروغ پراکنی دیموکراسی است؟ چرا جناب عباسی برخلاف معمول موافقه کرد که در آن پروگرام نماینده حزب اسلامی اخوانی در تلویزیون ظاهرشود اما به افغان های درد کشیده حق سوال از وی را نداد؟
|
 |
اسم:
خان آقا سعید محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
****** این جانب یکی از اعضای کودتای 26 سرطان 1352 بوده احترامآ به جواب محترم محمد داوود ملکیار بعرض می رسانم . 1- فیض محمد را که شما رئیس ارکان قطعه کماندو نوشته اید ایشان مدیر اوپراسیون آن قطعه بوده و در آن موقع عضو حزب ویا کدام جریان سیاسی نبودند . 2-محترمان انجنیر عبدالحمید محتاط و محترم پاد شا گل وفادار صاحب منصبان قوای هوایی بودند که در هیچ یک از احزاب در آن زمان عضویت نداشتند . 3-محترم شیر جان مزدور یار راکه شما رئیس ارکان قوای پانزده زرهدار خوانده اید ایشان رئیس ارکان نی بلکه قوماندان قطقه جر تانک بودند و الی آخر دوره جمهموریت به آن وظیفه اشتغال داشتند در دوره جمهوریت در کدام حزب سیاسی نبودند بنده خوب معلومات دارم این که چرا به حزب خلق رفتند داستان جدا دارد که در این بحث گنجایش ندارد 4 محترم محمد سرور نورستانی را رئیس ارکان قوای 4 زرهدار نوشته اید ایشان قوماندان تولی در قوای زرهدار بودند و بعد از کودتا قوماندان قوای چهار زرهدار شدند و الی ختم دوره جمهوریت در وظیفه خود اشتغال داشته هیچ گاه عضو کدام حزب نبودند . 5- محترم محمد یوسف فراهی قوماندان قوای 15 زرهدار بعد از نظام جمهوریت شده اند و الی آخر در آن بست ایفای وظیفه می نمودند . 6- عبدالقادر در کودتای 26 سرطان عضویت نداشت و در شین دند اجرای وظیفه می نمودند که خود از آن وظیفه تذکر داده اند و بنابر اعتماد محترم عبدالحمید محتاط در لست کودتا شامل شده در روز های اول کودتا از طرف عده ای که جریان مفصل دارد به قوای هوایی کشور توظیف شدند این که در کتاب خود چه نوشته باشند بخود شان ارتباط دارد ولی اکثریت نوشته های کتاب شان لاف و گزافیست که در مسافری نموده اند . 7 محمد اسلم وطنجار در کودتای 26 سرطان سال 1352 قوماندان کندک در قوای 4 زرهدار شدند و الی ختم جمهوریت در آن وظیفه اشتغال داشتند . 8- محترم محمد ضیا مجید بعد از تاسیس جمهوریت قوماندان گارد ریاست جمهوری شدند و بعد از دوسال بحیث آتشه نظامی سفارت دولت جمهوری به هند توظیف و در آن وظیفه مستعفی و در خارج کشور اقامت داشتند . اشخاص فوق اعضای کودتای 26 سرطان بودند هیچ کدام آن ها در کدام جریان سیاسی مشخص عضویت نداشتند و هیچ یک از اعضای کودتای 26 سرطان از عضویت آن ها در جریانات سیاسی کشور آگاهی نداشتند این که بعد ها تغیر عقیده داده باشند دولت جمهوری از قلب های ایشان چه اطلاع داشت که در کدام جریان سیاسی هستند . کسان دیگر را که شما به سلیقه شخصی خود عضو کودتای 26 سرطان قلم داد نموده اید در لزوم دید شما اعضای کودتای 26 سرطان سال 1352 چه عرض نموده می تواند که آن ها کی ها بودند ؟ |
 |
اسم:
ع.نوراحراری محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
استاد بزرگوار جناب سيستانى صاحب به سلامت باشند!
از اينكه بنده را مورد ان همه لطف و مهربانى قرار داديد اظهار سپاسگزارى نموده، ممنون و مشكور مى باشم.
اين رساله كه بى درنگ مورد مطالعه ى سرسرى شما قرار گرفته عطش مطالعه و علاقه مندى شمارا به حوادث تاريخى كشور من حيث يك محقق والا مقام نشان مى دهد واين انتظار را من هم ازشما داشتم، چه در مراحل مختلف مطالعه ، نوشتن، باز نويسى و مقابله هاى مكرر وقتى بسيارى مسائل روشن مى شد يكى از كسانيكه در نظرم مى آمد شخص شما بوديد. اگر بگويم در هيچ كتابى به اين پيمانه زحمت نديدم شايد اغراق نباشد ولى به زحمت خود مى ارزد و از جهات مختلف سودمندى آن مشهود است قدر زر زرگر داند تو قدرش گر ندانى كس نداند اين رساله تا كنون چاپ نشده و شايد نسخه نهايى براى چاپ باشد و در ظرف يك ماه به چاپ خواهد رسيد، البته توزيع رايگان ان را به كتابخانه ها و موسسات علمى در نظر خواهم گرفت. كاش يك نسخه را در اختيار شما مى گذاشتم كه بر آن چيزى مى نوشتيد. يك بار ديگر از حسن نظر ان استاد بزرگوار اظهار سپاس مى نمايم.
|
 |
اسم:
داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
27.08.2015 |
|
به جواب سوال آقای هیواددوست که پرسیده اند: "در کودتای 26 سرطان کدام قوماندان قطعه، فرقه و لوا خلقی و یا پرچمی بودند؟"، باید گفته شود که در هردو کودتای سرطان و کودتای ثور، بصورت عموم صاحب منصبان خورد رتبه و متوسط رتبه سهم داشتند و اینکه میپرسند "کدام قوماندان قطعه؟"، از ایشان به حیث همصدای "مؤرخ فعال"، توقع میرود که باید راجع به این اشخاص معلوم الحال پرچمی و خلقی علنی و یا بعضاً مخفی که بعداً علنی شدند و در کودتای سرطان شامل بودند، معلومات داشته باشند. در صورتیکه این اغماض قصدی نبوده باشد، توجه شانرا به این نام ها جلب مینمایم: فیض محمد، رئیس ارکان قطعه 444 کوماندو، بعد از کودتای سرطان به حیث وزیر داخله. عبدالحمید محتاط، مؤظف در قطعات هوایی که بعد از کودتای سرطان به حیث وزیر مخابرات مقرر گردید. انجنیر پاچاگل وفادار مؤظف در مخابرات قوای هوایی، که به حیث وزیر سرحدات مقرر گردید. دگرمن شیر جان مزدوریار، رئیس ارکان قوای پانزدۀ زرهدار پلچرخی، بعد از کودتای سرطان، قوماندان قوای چهار زرهدار. دگرمن سرور نورستانی رئیس ارکان قوای چهار زرهدار پلچرخی، بعد از کودتای سرطان، قوماندان قوای پانزده زرهدار. جگرن یوسف فراهی قوماندان قطعهءزرهدار در پلچرخی، بعداً قوماندان قوای زرهدار. جگرن نبی فراهی، قوماندان قطعهء زرهدار در پلچرخی. دگرمن عبدالقادز، قوماندان در قطعات هوایی، بعد از کودتای ثور به حیث وزیر دفاع و معاون ببرک کارمل. جگرن اسلم وطنجار، قوماندان کندک، در قوای چهار زرهدار پلچرخی،بسیار فعال در هردو کودتا، و بعد از کودتای ثور به حیث وزیر دفاع. جکتورن یا جگرن؟ ضیا پسر فادر خان رئیس استخبارات اردوی شاهی، که بعد از کودتای سرطان به حیث قوماندان گارد جمهوری تعین گردید. ذوات دیگر مانند دگرمن قادر میاخیل، غفور فراهی، سر روزه وال، نورمحمد سردی وال، میر طهماس که وظایف قبل از کودتای سرطان شان را بخاطر ندارم ولی همه در جملهء کودتا چیان سرطان بودند و بعد از کودتای ثور به مقامات بسیار بلند و حساس رسیدند که نمایانگر هویت مخفی شان بود و یا بعضاً با داشتن تمایلات کمونستی، بعد تر توسط پرچمی ها یا خلقی ها جذب شدند. آیااین لست برای سوال "قوماندان قطعه؟" کافی نیست؟ فعلاً به نام های این تعداد بسنده میکنم و در ضمن، توجه محققین واقعی و بیطرف را به نکاتی در کتاب خاطرات جنرال قادر جلب مینمایم که در آن از صاحب منصبان سازمان یافته در قوای هوایی یاد آور گردیده، که برای سقوط سلطنت در مرحلهء اول، ضرورت به یک شخصی از جملهء خانواده سلطنتی را مطرح کرده اند و در آن مورد صحبت های داشته اند. به نظر اینجانب، احتمالاً بعضی ازین افراد (یاد شده در کتاب جنرال قادر) که تعداد شانرا صد نفر یاد کرده، تا آنزمان داخل حزب پرچم یا خلق نبوده اند و ممکن از طریق سازمان "گ.آر.یو" یا استخبارات نظامی شوروی جذب و برای آینده آماده گردیده بودند، و به هدایت افرادی چون جنرال قادر، در هردو کودتا داخل عملیات گردیدند. |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.08.2015 |
|
مضمون آقای زمری کاسی تحت عنوان "یادداشتی برای صلح افغانستان" مانند داروی برای درمان آلام و درد های کشور عزیز ما ارائه گردیده است. نکات یاد آوری شده نه تنها جنبۀ عموی دارد، بلکه به صورت مشخص هر فرد افغان را نیز در راستای ایجاد صلح متوجه روش و برخورد خودش مینماید. وحدت ملی، حفظ شیرازۀ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان، دوری از تعصب و بدبینی، حفظ ارزشهای دینی و ملی، ارجگزاری به کرامت انسانی، اقدام شجاعانه برای تحکیم صلح، انتخاب یک زعیم مردم پرور و توانمند عملکرد عقلانی و انسانی همه مسایلی اند که ایشان در مقالۀ شان یاد آوری نموده اند. واقعاًهرگاه این نکات در زندگی شخصی و اجتماعی ما مراعات گردد، ما به جای دشمنی و "قبر کردن" یک دیگر به رشد و انکشاف همدیگر میدان خواهیم داد. و این کار پیش شرط اتفاق، اتحاد و صلح در کشور میباشد. به امید جنین روزی که هر کدام آگاهانه سهم خویش در بهروزی کشور خود درک نموده و هر قدم خویش را در جهت صلح و صفا بگذاریم. |
 |
اسم:
سید اقا هنری محل سکونت:
هامبورگ آلمان
تاریخ:
27.08.2015 |
|
سلام وعلیګم وطنداران وطن دوست، ازاین که به نامۀ مرحوم مغفور جنرال مستغنی علاقۀ زیاد نشان دادید احساس وطن دوستی شماست. هنگام اقامت شان در شهر هامبورگ مرحومی از نامۀ خود با ما صحبت نکرد و ماهم نمیدانستیم، وقتی خبر شدیم، به شهر اشتوتگارت نزد فامیل شان بودند و مریض، ضمینهٔ مساعد نشد که دیدار با ایشان تازه کنیم. با احترامات قبلی سیدآقا هنری
|
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.08.2015 |
|
دانشمند گرامی جناب مایار صاحب سلام، اگر راست خدمت شما عرض کنم، از این صداقت و صراحت تان یک دنیا خوشم آمد. از نظر بسیاری خوانندگان ما و این بند نه تنها به دانش و شخصیت شما صدمهٔ نرسید بلکه عزت، حیثیت و وقار شما را نزد ما به مرتب بُلند برد. من هم مثل شما فکر می کنم هیچ کدام ما عاری از سهو و خطا نیستیم ولی اگر اعتراف و تصحیح کنیم جای برای پرخاش باقی نمی ماند و همه خوشنود می گردند. آرزومندم این روش عالمانهٔ شما جزء فرهنگ سایر قلم بدستان محترم ما قرار گرفته و رعایت شود. با عرض حُرمت
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
26.08.2015 |
|
آقای محترم هیواد دوست صاحب!
نمی دانم که یک شخص با چندین نام می نویسدیا اشخاص متفاوت چه هر روز در این صفحه نام های نوی سمارق وار می شگفد که همه مستعار است . من ارتباطی میان این فرمایشات عالمانۀ شما و توضیح مختصر قبلی ام در موردمرحوم مستغنی صاحب نیافتم. اگر منظور شما شمول بدون علاقه و خواست من به یک بگو مگوی بی حاصل باشد من از حق مسلم خود استفاده نموده با کمال معذرت از شما خموشی را بهترین جواب می دانم. |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
26.08.2015 |
|
آقای محترم عباسی صاحب ! شما که داود خان را با همکاری با پرچمی ها وخلقی ها متهم میکنید که طبعآ موضوعات شخصی و فامیل درآن ذیدخل است اما نمیدانم شخصیتی را که اضافه از 500 مقاله و مضمون درین پورتال دارد و چند ماه قبل انرا نویسنده توانا و دانشمد خطاب میکردید چون یک مضمون شان به مزاج محترم شما برابر نبوده فورآ تاپه پرچمی به آن نویسنده محترم << حواله>> نمودید . خدا را شکر که موصوف حیات بوده و توانست از خود دفاع نماید ورنه این اتهامات ادامه پیدا میکرد. شما با این تاپه زدن ها هر کسی را بنام پرچمی ، شما آرد در آسیاب دشمنان مردم افغانستان مریزید. صحتمند باشید. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
26.08.2015 |
|
سپاسگزاری از اقای نور احراری
امروز چشمم به یک منبع مهم ومعتبر تاریخی در حاشیۀ تحلیلات ومربوط به کتاب خانۀ آثار علمی حبیبه برخورد که با علاقمندی واشتیاق تمام آنرا بازکردم و بطورشتابزده مرورنمودم.
این منبع مهم تاریخی ،رساله ایست که توسط یکی از منشیان امیردوست محمدخان بنام میرزا کلب علی ابن آقاجعفرعلی، بزبان فارسی وبا سبک منشیان آنزمان یعنی با نثر پرتکلف و پر از استعارات وتوصیفات وتشبیهات مغلق همراه با قصاید طولانی در مدح وستایش امیردوست محمدخان وسردار محمداکبرخان وسایر رجال معروف آنزمان نگارش یافته است وچون شخص نگارنده جزو وقایع عهد امیردوست محمدخان بوده ، بنابرین بخشی ازچشم دیدهای خود را از حوادث و رخدادهای سیاسی ونظامی آنزمان به رشتۀ تحریر در آورده است.
این رساله با کوشش واهتمام نویسنده ومترجم چیره دست افغان آقای عبدالعلی نوراحراری در امریکا برای چاپ واستفاده علاقمندان تاریخ افغانستان، آماده شده و در تابستان سال جاری(2015م/1394ش) در 221صفحه به نشر رسیده است. من چاپ این اثر را به آقای احراری وتمام علاقمندان تاریخ افانستان تبریک میگویم وتوجه و زحمت کشی اقای احراری را در دوباره خوانی نثرپرتکلف رساله وتایپ وآماده کردن آن برای استفاده عمومی ، منحیث یک اثر پرارج فرهنگی ،باردیگر برای اقای احراری وفرزندان برومندشان: فرهاد جان احراری وفرزاد جان احراری تبریک عرض کرده امتنان وسپاسگزاری عمیق خود را به حضورشان تقدیم میکنم وتوفیقات مزید این خانوادۀ بافرهنگ هراتی را از خداوند آرزو میکنم.
این رساله واقعاً جایش در تاریخ قرن نزدهم افغانستان خالی بود وبعد ازاین منحیث یک ماخذ با اعتبار مورد استفادۀ محققان ودانشمندان تاریخ افغانستان قرارخواهد گرفت. پیشنهاد میکنم تا آقای احراری نسخه های ازاین رساله را به کتابخانه مرکزی پوهنتون کابل، کتابخانه عامه کابل و کتابخانه اکادمی علوم افغانستان در کابل با تلاش خود بطور تحفه ویا هر قسمی که لازم میدانند بفرستند تا در فهرست مآخذ آثار تاریخی قرار بگیرد وسودمندیش عام ترگردد. به امید توفیق بیشترو صحتمندی اقای نور احراری وخانواده اش سیستانی 26/ 8/ 2015
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
26.08.2015 |
|
دوستان عزیز و محترم ! از چند روز به این طرف مصروف به اجرای خدمتی استم که مهمتر از باز کردن پورتال دوست داشتنی ام، افغان جرمن آنلاین، می باشد. در حوالی 12 امشب، قبل ازآنکه به بستر بروم – پورتال را باز کردم و عناوین مضامین را مرور نمودم و به نوشته هائیکه علاقه گرفتم، آنها را چاپ کردم تا به فرصت آنهارا مطالعه نمایم. در کلکین نظر سنجی یک عالم موضوعات مورد بحث قرار گرفته است که در ضمن در مورد ترجمهٔ اخیرم، زیر عنوان « آشتی بین الافغانی» که اشتباهی در یک فقره آن صورت گرفته است، جر و بحث زیاد شده است. مطالعه این همه تبصره ها مرا به دو اصل ملتفت گردانید که هر دوی آن مورد پسندم می باشد. اول- ازاینکه یک تعداد دوستان ترجمه ایکه از این قلم تدوین گردیده در خوراهمیت پنداشته شده و از نظرشان سطحی گذشتانده نشده است. دوم: همه میدانیم و حاجت به بیان نیست که انتقاد سالم و مورد توجه قرار دادن اصلاحات در یک موضوع خود نشانهٔ بارز زنده بودن یک جامعه، خوانندگان، را شهادت می دهد، زیرا خوانندگان که هدف اصلی در نوشته های مااست، ملت افغان عزیز ما در خاک آبائی ما به نام افغانستان است. زمانیکه یک نویسنده در عمق موضوع داخل می شود، اخلاقاً وظیفه دارد تا طورعمدی خواننده اعنی افغان خودرا به بیراهه نکشاند، بلکه با ایمان کامل سعی کند تا حقایق را به پیشگاه مردم خود عرضه کند. زیبائی ایکه من در این پیشنهادات اصلاحی می بینم در حقیقت بنیاد آن در همان حقیقت گوئی و حقیقت جوئی گذاشته شده که طور دسته جمعی و کتلوی مانع رخنه و ورود یک اشتباه غیرعمدی به ملت افغان شده اند. از همه سپاسگزارم که مانع صدور یک سندی از قلمیکه درآن یک اشتباه انسانی که هیچ یک انسان از کردن آن مستثنی نیست صورت گرفته، گردیده اند. شب خوانندگان ما در امریکا و روز عزیزان ما در چند قارهٔ دیگر خوش – با محبت و احترام فراوان مایار |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
25.08.2015 |
|
معظم استاذ هاشمیان صاحب، شه روغتیا او سلامتي مو زما هیله ده. ستاسو په مبارز قلم مو ستاسی وروستی لیکنه «کچری قروت مطبوعاتی، ۲۴ اګست» ولوستله. دا لیکنه مو خورا مهمه او بیا د هیواد د اوسننیو غمجنو حلاتو په باب نوره هم د ژور پام او تعمق وړ ده. ستاسو په لیکنه کې عمده وزن د پاکستان د دولت او د هغه د ظالمانه او مکار چلند په هکله دئ، هغه توضیح، چې تاسو جناب په دوهم پاراګراف کې لیکلې ده، زما فکر یې ډېر بوخت وساته او هغه دا، چې« انګلیس که هندوستان را ترک میکرد، میخواست پایګاه و نفوذ دایمی در آن منطقه داشته باشد، لهذا پاکستان را تاسیس کرد و این وقتی بود که بایست دولت افغانستان [در راس اعلیحضرت ظاهر شاه ټول واک و کاکا ایشان شاه محمود خان صدراعظم] با وجود ناتوانايي هایش قیام ملی را براه می انداخت اما سلطنت کابل تخت و چوکی خود را قایم ګرفت و به تقاضای میلیګرایان افغان پاسخ منفی داد و پاکستان را به شمول سر زمین های آبایی افغانها در خیبر و کویته برسمیت شناخت...»، شاغلی غبار په عین موضوع بیا داسی ویر کوي: « در هر حال حکومت افغاتستان در مبارزه با پاکستان در سر قضیه پشتونستان نرمش، لغزش و انحراف ورزید تا جاییکه به نفع پاکستان تمام شد. باینمعنی که حکومت شاه محمود خان در همان اوایل ظهور پاکستان، بدون قید و شرطی استقلال آنکشور را شناخته و سفارتش را در کابل قبول نمود، ۱۹۴۷(غبار جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ صفحه ۲۲۹)». زما عرض تاسو زیار کښ او ملي شخصیت دا ده، چې بلی هغه وخت یو بهترین فرصت وه، چې د افغانستان ټولواک او ترونو یې په یوه ملي جسارت او وطن دوستی د دیورند د کرښې دواړو خواوو افغانانو ته د تیارسی دستور ورکړی وای او د یوه دولت او حکومت په حیث دیوه ملي مسوولیت په توګه یې عسکري حرکت هم د دیورند د کرښې په استقامت اجراء کړی وای، ځکه د خط هغه خوا پښتانه او بلوڅان تیار دغه ملي چیغې ته انتظار ول او بری حتمی د افغانانو وه. لیکن کله، چې مونږ حاکم خاندان ته د هغوی د سوابقو پر بنیاد ګورو، چې یواځې یې د بادشاهي د اقتدار د ساتلو فکر ورسره وه د یوه بی تحرکه او بی نوښته شخصیت، چې اعلیحضرت محمد ظاهرشاه وه او ورسره تره یې د داسی یو ملي اتل اقدام انتظار سم نه راته برښي. افسوس په دې بد بخته ملت، کنه اوس به مونږ د دیورند په نوم ناسور زخم د مکار پاکستاني دولت سره نه درلودیو خپل سمندري بندرونه به مو لرلای او ملت به آرام خپل ژوند کولای. قلم مو نور هم بریال غواړم. په درنشت |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
محترمه خانم نظام ! ازینکه زیادتر نفل و قول نان از آقای کاظم است امید است نوشته های اخیرشان هم مورد تائید تان قرار گیرد در زمان شهید داود خان کدام جنرال ویا قومندان قطعه، فرقه و لوا خلقی و پرچمی نبودنداگر شما معلونات داریدآنرا بنویسید تا از آن مستفیدشویم و هم چنان منتظر اسناد آقای محترم عباسی در مورد نقش اساسی حسن شرق سفیر جاپان در کودتای ثور را که وعده داده بودند، هستیم .
نعمت اله پژواک وزیر داخله در دوره دیموکراسی بود، اگر از جمله کمونیست ها بود ،چرا انتقاد ندارید ؟ لذا بحث کردن درین موارد معلومات زیادتر میخواهد باید تنها به کتاب زنان و عنعنه ... اکتفا ننمائید. منتظر جواب هایتان |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
از برادر محترم جناب سید آقا هنری ممنونم که لطف کردند متنی را که گویا نامه جنرال مستغنی مرحوم عنوانی شهید محمد داؤد خان بوده باشد، از کتاب "رویداد های نیمۀ اخیر سدۀ بیست در افغانستان"، تألیف جنرال محمد نذیر کبیر سراج به نشر سپردند. خدمت باید عرض کنم که این متن را قبلاً خوانده و با آن آشنا بودم، ولی آنچه من میخواستم همان متن اصلی که گفته می شد در 14 ورق نوشته شده بود و یک سند تاریخی است، بدست آورم. آنچه را جنرال صاحب سراج در کتاب خود درج کرده اند، از نظر موثق بودن به حیث یک سند تاریخی از اعتبار لازم چندان برخوردار نیست، زیرا:
1 ـ جنرال صاحب سراج می نویسد: «....بدفترش [مستغنی]رفته احوالش را پرسیدم و ضمناً گفتم افواء است که خودت استعفی کرده ای، دفترش را خلوت ساخت و پاکتی را از بکس خود بیرون کشیده مقابلم گذاشت و گفت (بخوان) "تقریباً چنین خواندم"» و در صفحه بعد کتاب خود بعد القاب و خطاب به «رهبر محترم!...» همان متنی را می نویسد که برداشت خودش از آنچه خوانده است، میباشد، نه انچه دقیقاً در متن درج بوده است.
2 ـ جنرال سراج کتاب خود را درسال 1997 در آلمان چاپ کرده که از 1974 موقعی که جنرال مستغنی از وظیفه لوی درستیز کناره گرفت و به حیث سفیر به پولند مقرر شد، تقریباً 23 سال می گذرد، متنی که بعد از 23 سال در حافظه یک شخص باقی بماند و آنهم فقط با یکبار خواندن عاجل حین صحبت، نمیدانم تا چه حد میتوان به آن به حیث یک سند تاریخی اعتبار داد؟
3 ـ یکی شرح رویدادها و چشم دیدها و یا بازگوی روایات است و دیگر اتکا ی دقیق به یک متن کتبی که باید بصورت مستند ارائه گردد که متأسفانه متن جنرال صاحب فاقد این خصوصیت میباشد و بناءً از اعتبار چندان برخوردار نیست. ما در همین روز ها متوجه یک اشتباه در ترجمه یک جمله هستیم که چقدر برآن بحث ها صورت گرفت که باید مترجم در ترجمۀ موضوعات مهم دقت کند، درحالیکه متن یک نامه مهم و تاریخی را که بعد از 23 سال از حافظه نشأت میکند، چطور میتوان به حیث یک سند تلقی کرد؟
4 ـ وقتی به متن جناب جنرال صاحب سراج دقت شود، کلماتی را گویا از نامه مستغنی بکار برده اند که با شیوۀ تحریر کلی متن وفق نمیکند، مثلاً :« 90 فیصد مردم افغانستان از "خودت" طرفداری میکردند» و یا «اما فکر "کن" که بعد "خودت" بر افغانستان چه می گذرد». استعمال کلمات "فکر کن" و "خودت" خطاب به یک رئیس دولت، آنهم در یک نامه مهم و غیر شخصی بسیار غیرمعمول و حتی دور از ادب پنداشته میشود، در حالیکه در دیگر جملات متن روش معمول احترام کارانه رعایت شده است.
اکنون استناد به این متن به حیث یک سند تاریخی با دلایل فوق بسیار سؤال انگیز است و کسانیکه روی احساسات به همچو متن اتکا میکنند و با طمطراق از آن در همین دریچه بحث میدارند، باید کمی سر به گریبان ببرند و در نوشته های خود تعمق بفرمایند.
در پایان به اطلاع محترمی که در مورد قضیه مرحوم عبدالملک خان عبدالرحیمزی به تأسی از کتاب مرحوم فرهنگ استناد می ورزد، میرسانم که بزودی به شرح موضوع تا جائیکه مواد در دسترس است، خواهم پرداخت . باردیگر از لطف محترم آقای هنری در نشر متن برگرفته از کتاب جنرال صاحب سراج که برتقاضای من توجه فرمودند، تشکر میکنم و امیدوارم اگر مکتوب مفصل جنرال صاحب مستغنی در دسترسی هموطنی باشد و آنرا نشر کند، در روشن شدن قضایا کمک میکند. با احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
جناب هیواد دوست صاحب! مرحوم جنرال عبد الکریم مستغنی دوست بی نهایت وفادار و صادق داود خان بوده و دلیل قبولی پست سفارت به خواهش داود خان بروی مصلحت برای مدت مؤقت صورت گرفت. مستغنی صاحب با درک وخامت اوضاع و واقعیت اسیر بودن داود خان توسط کمونست ها فعالیت های برای تغییر شرائط و نجات جمهوریت و شخص داود خان نمود متأسفانه کمونست ها در کنترول دستگاه های استخباراتی بوده و نفوذ قوی در اردو داشتند که این فعالیت ها و تلاش ها را خنثی نمود. دوستی واقعی به یک شخص مطابق عنعنات افغانی و حب وطن کنار رفتن شخصی چون جنرال مستغنی درست نبوده ایجاب مساعی و فداکاری را برای تأمین یک هدف مقدس می نماید.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
محترم آقای هیواد دوست،
بعد از تقدیم احترامات فائقه، گرچه عادت مختصر نویسی شما پسندیده است، ولی ترس شما از شناسایی در جهان آزاد جائز نمی باشد. شخصیت اصلی شما با نحوۀ تبصره ها، گاهی خدای نکرده شما را شخصی معرفی میکند که نه تنها از نعمت سواد بسیار ابتدایی هم محروم بوده و صرف با شهرت طلبی، چپ و راست «گمان میبرد» که وظیفتاً به دفاع از «سردار داود خان» بیچاره قد علم نموده است، در حالیکه بر زمینت میزند نادان دوست. تهنیت به آقای «نعیم بارز» که به سادگی به وی نوشت که اگر دری یاد ندارد ننویسد. گر چه باور داریم که اگر در خانه کس است، یک حرف بس است، ولی کو گوش شنوا؟
همین شخص که سخت گرویدۀ قهرمان بدبختی های بنیادی وطن عزیز ما افغانستان «حسن شرق» و البته بخاطر نزدیکی طولانی و مفرط وی به سردار است، هم استدلال شما را تا حدی دارد که اگر «حسن شرق» در جاپان بوده، چطور با کودتاچیان ۷ ثور «؟!» همراه شده میتواند؟ یا رب العالمین!
حال باور داریم که جناب تان سوالی را در مورد سفارت جنرال «عبدالکریم مستغنی» هم مطرح نموده و بالای وی بخاطر افشای مکتوب او از جانب محترم « سید آقای هنری» که بار اول است که اسم مبارک شان را می خوانم، قهر هستید، اینک کمی روشنی آموزنده بر موضوع برای شما تقدیم میگردد:
(نفوذ کمونیست های خلقی و پرچمی در پست های حساس ملکی و نظامی از یکطرف و احتمال کودتاها و حملات مسلحانۀ مخالفان در پنجشیر و لغمان از طرف دیگر «داود خان» را به این نظر آورد که برای ایجاد یک نظام ملی در «وسط چپ و راست» تغییرات اساسی را روی دست گیرد و برای سرکوب کردن عناصر چپ و راست اقدام نماید. او به تاریخ ۲۷ سپتمبر ۱۹۷۵«دونیم سال بعد از کودتا- ازین قلم» کار تصفیۀ پرچمی ها را از کابینه آغاز کرد. در قدم اول فیض محمد، پاچاگل وفادار، جیلانی باختری، عبدالحمید محتاط و نعمت الله پژواک را از کابینه بیرون نمود و بعداً حسن شرق را نیز از معاونیت صدارت برطرف و به سفارت جاپان مقرر نمود. کتاب «زنان افغان زیر تأثیر عنعنه و تجدد - صفحۀ ۳۱۳ - داکتر سید عبدالله کاظم»).
مشاهده می فرمایید که صلاح در همان زمان چنان بود که «حسن شرق» از مرکز «عجالتا» دور نگهداری شود و بعد از همان مکتوب، داود خان جنرال «عبدالکریم مستغنی» را هم در سفارت نصب نمود. بعد از کودتای منحوس ثور هم، خلقیان تعداد زیادی از پرچمیان را بدون کوچکترین تجربه به سفارت خانه ها گسیل دادند تا از راه شان «عجالتا» دور باشند که آنان ملکیت های ملی را بخاک برابر و دارایی و بودجۀ همه را تارج نمودند. و بعد از شکست خلقیان، شوروی آنانرا دوباره آورد. مگر کسی قدرت ابراز نمی کنم و اینجا نمیروم را در عصر «داود خان» و در دورۀ بعدی داشت؟!
امیدوارم از مطالعۀ دوبارۀ مضمون محترم «سید آقا هنری» در مورد مکتوب جنرال «عبدالکریم مستغنی» به سردار داود خان «رهبر کودتا»، به نتیجۀ عمیق و آموزندۀ آن گزارش مستدل و مستند برسید. با عزت باشید
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
داود جان ملکیار
من قصداً در نوت قبلی خودت را خطاب قرار ندادم. خوانندگان پورتال وزین جرمن آنلاین اهلیت تشخیص لیاقت ، سویه ، کار و خدمت واقعی ملی و گروپ و نقشه و افراط و عقده وغیره را دارند. از طرف من دست شخص خودت آزاد که هر نوع نتیجه گیری و تبلیغات و فعالیت در مورد من، سویه ای من، کار من و به گفته شما تشخیص پرانویاو هر چیزی دیگر که از دست تان بر می آید بفرمائید. لطفاً این را برای خود نوت بنویسید که برخلاف این که بعضی ها در همین کیلکینچه ریشخند لغمانی نوشتند که نمایندگی از ذهنیت شان میکند، اینجانب از پشتون بودن خود شرم ندارم به پشتون بودن خود، نه به قیمت برتری و یا نقص دیگران ، منحیث عضوی از خانواده ای افغانستان افتخار میکنم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
25.08.2015 |
|
نامه جنرال مستغنی به داود خان !
محترم جنرال مستغنی در نامه خود مینویسد که در اوایل کودتا 26 سرطان 90 فیصد مردم از رژیم طرفداری میکرد این بزرگترین افتخار است به یک رهبرکودتا .
زیرا درهیچ کشور جهان دیده نمی شود که یک رژیم ازین محبوبیت برخوردار باشد و جنرال صاحب اشخاصیکه نا مطلوب بوده نام برده که با بودن آنهااز محبوبنت رژیم کاسته شد ه هیرود. و رهبر هم در وفت مناسب آنها را از وظایف مهم شان سبکدوش نمود .
لذاکشور با امنیت و اقتصادبهترو نبودن اشخاص نا مطلوب در اواخر دوره جمهوریت ، حتمآ پشتیبانی مردم از 90 فیصد زیادتر گردیده باشد و ارمان جنرال صاحب برآورده شده باشد. بااحترام |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
وقتیکه جنرال مستغنی وضعیت را خوب نمی بیند چطور با رژیم همکاری خویش راادامه داده و به حیث سفیر کبیر جمهوری داود خانی تا اخیر ایفای و ظیفه نمود؟.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
آقای فواد ارسلا بعد از سلام!
اولاً: به آن استاد محترمی که شما را 8 نمره و آقای مایار را 5 نمره داده است، سلام های زیاد مرا برسانید.
ثانیاً: شما در برابر یک پیشنهاد و تصحیح کوچک ترجمۀ خود، چنان ناراحت شده اید که آن را "جنگ" نامیده اید و بعد، به اصطلاح خود تان "لج و شق پشتونولی تان بر افروخته شده".
آیا از یک شخص مسلکی و تعلیم یافته چنین انتظاری میتوان داشت؟
ثالثاً: شما در مورد آن سطور ترجمه شده، از دیگران نظر خواستید، ولی چون نظر دیگران به دلخواه شما نبود، شما آن نظر ها را "پلان و عملیات یک گروپ سیاسی مشخص برای حمله به من"، نام دادید و همه را در نوشتۀ اخیر تان توهین کرده اید. در حالیکه از جملۀ شش نفری که در آن مورد به خواهش خود شما نظر دادند، من (ملکیار) صرف دو نفر شان را، آنهم به ارتباط نوشته های شان می شناسم و چهار نفر دیگر را اصلاً نمی شناسم. لذا آنچه را شما "حملات نقشته ای گروپ سیاسی" خوانده اید، ساخته و پرداختهء ذهن خود شماست که در اصطلاحات طبی آنرا "پرانویا" می گویند، در غیر آن آیا این طرز دید و سوء برداشت شما، مناسب حال یک شخص مسلکی بوده میتواند؟؟
رابعاً: به ارتباط شکایت و ناراحتی قبلی تان، از شما خواستم تا مستقیماً در مورد "دفاع افراطی از پادشاه"، و یا نکات دیگر، از نوشتهء من مثالی بیاورید، ولی شما بازهم حاشیه رفته و با تکرار نام میوندوال در هر نوشتۀ تان، همان کاری را کردید که دو سه نفر پشتیبان تان به آن عادت کرده اند. باز هم این طرز رفتار با شیوۀ برخورد یک شخص مسلکی در تضاد است.
خامساً: در قسمت دیگری از نوشتۀ جناب شما چنین می خوانیم:
"بعد از آن هرچه تبادله شد تحت تأثیر سطح و تربیه و نزاکت اشخاص شامل آن بحث و حملات نقشه ای گروپ سیاسی بود که موقع را مناسب یافته بودند و من هم عکس العمل متقابل نشان داده ام".
آن جناب ملاحظ می فرمایند که باوجود این عبارت توهین آمیز و پرتکلیف انشایی، هیچکدام از آن "گروپ عملیات نقشه ای سیاسی"، عکس العمل بالمثل در مقابل شما انجام ندادند و برتری موقف شانرا با دلایل مستند، و با تأکید بر نکات مورد بحث، خدمت خوانندگان ارائه نمودند، نه با توهین و رفتن دنبال "موتویشن" دیگران. در حالیکه هیچکدام شان، برای نوشتن جواب بالمثل تکلیف قلمی ندارند.
در اخیر توجه تمام دوستان را به مقالۀ تازه و پر محتوایی، از قلم داکتر صاحب انصاری جلب می نمایم، که یقیناً به این بحث های ما بی ارتباط نمی باشد.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
25.08.2015 |
|
مضمون هموطن محترم «سید آقا هنری» تحت عنوان «نامۀ جنرال مستغنی به داود خان»، منتشرۀ همین پورتال که نقلی از صفحات کتاب باارزش و خاطرات دقیق یک افسر سابقه دار و عالیرتبۀ اردوی افغانستان، دگر جنرال «محمد نذیر کبیر سراج»، می باشد و در آن دقیقاً مکتوبی را که جنرال «عبدالکریم مستغنی» لوی درستیز، یکی از افراد بسیار نزدیک به سردار «محمد داود خان» که با تمام تلاشی که در متوجه ساختن او از اوضاع نابسامان کشور در عصر جمهوریت و کجراهی که عملاً در همگامی با پرچم و به مخاطره انداختن مملکت و مردم آن روان بود، ناکام گردید و در فرجام همین مکتوب را با جرأت، شهامت و رهایی از عذاب وجدان و انتقاد چنان شرائطی برای افغانستان، به یکه تاز مطلق العنانی چون «رهبر کودتا» تحریر نمود. این مکتوب که با یک نیت پاک برای نجات آیندۀ مردم افغانستان و خود کشور، به منزلۀ هوشدار و زنگ خطری تلقی میگردید، در سال ۱۹۷۴ که «جنرال مستغنی» منحیث یک افسر مجرب و صادق اردو، اوضاع مملکت را بسیار ویران و قابل تشویش تشخیص نمود، وظیفتاً و وجداناً بعد از هوشدار های پی در پی و بی نتیجه به «رهبر کودتا»، با تقبل خطرات ناشی از آن، ارسال گردید. جای تعجب است که با مضامین طویل و عریضی که گویا در «احوال» چنان شخصیتی برای روشنی افکار «!» خوانندگان از جانب محققین در چند ماه اخیر منتشر گردید، نه اشاره ای به این مکتوب بس مهم گردید و نه از جریان حادثۀ غم انگیز عبدالملک عبدالرحیم زی، شخصی که به مغز متفکر «پلان پنجساله» شهرت داشت و ده ها تا مثل آن حادثه، اقبال نشر یافت.
هموطنان ما از عرصۀ چند ماه به اینطرف شاهد اند که در این پورتال و تعدادی از وبسایت های دیگر افغانی، مباحثاتی بر چگونگی رویداد های دوعصر کاری سردار «محمد داود خان»، پسر کاکای «اعلیحضرت محمد ظاهر شاه»، یکی از دو برادر زادۀ معتبر سردار «محمدهاشم خان» که هر دو را با دقت زیاد کوشش نمود به افکار و نظریات یکجانبه و استبدادی خود در مملکت داری تربیت و هدایت نماید، تنظیم و منتشر گردیده است. گرچه باوجود مضامین طویل و عریض تعدادی که سنگ طرفداری سردار مذکور را از روی احساسات و اغماض استناد و استدلال دیگران و نفی صفحات تاریخ آن عصر افغانستان عزیز و حتی تغییر جهت عقاید و نظرات منطقی ای خود شان مطابق به رویداد های تاریخی، بر سینه می زنند و زمانیکه با استناد و استدلال وسیع و گوناگون دیگر هموطنان، راهی برای رد دو دو چهار واقعیت های عریان آن دو عصر باقی نمی ماند، به اتهام دانشمندان، شهود عینی، راویان، مؤرخین، محققین و نویسندگان ملکی و عسکری و حتی نوشته ها و افکار گذشتۀ خودشان، از روش کم زنی، حقیر شمردن دیگران، پیشه و کسب شان و ادعای عدم داشتن معلومات آفاقی اوشان را، پیش می گیرند..... این یکی با حب و بغض، آن دیگری با احساسات و سومی به خاطری که ۴۲ سال قبل کسانی از فامیل شان دیگر در دولتی که فرمان روایان اصلی آن حزب سخیف و وطن فروش پرچم وابسته به خط مسکو بوده است، دیگر کاری زیر لوای آن افغانستان دقیقاً «وابسته» نداشته اند، امروز لوای دشمنی«؟!» با «داود خان» را بلند نموده اند.
می بینیم که با اتهامات و اغراض نهایت طفلانه که برای شکستن قلم محققین و نویسندگان حقایق تاریخی مملکت وارد میگردد، حقیقتاً تا کدام حد و حدودی ذهن هموطنان و خوانندگان را به بیراهه سوق میدهند. هدف اصلی کتمان رویداد های واقعی ای افغانستان است از نسل های مستحق آن که در پهلوی صدها اثر و استدلال، مبادا چون مانند یک مکتوب افشاء گری از یک عصر ویران و یک استدلال مستندی از یک صاحب منصب عالیرتبه ای چون «جنرال عبدالکریم مستغنی»، حقایق مبرهن آن دوره ها چنین پیش کش همگان گردند. ولی طوریکه مشاهده میگردد خوشبختانه هر روز در مباحثات آزاد هموطنان در موضوع مورد آندوره های تاریخ ساز، حقایق غیر قابل انکار، از پرده بیرون می افتد. پس ادامۀ این بحث از هر جهت ضرور است.
شاعر می فرماید که: عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی. مطالعۀاین مضمون مستدل از ضروریات است.
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
24.08.2015 |
|
نوشتۀ پرمحتوای محترم لیوال را خواندم، گلویم را بغض بار، بار فشرد. تعرف وی در مورد ملت های بیدار، ملت های به خواب رفته و ملت های مرده چقدر دقیق است. افسوس که ما در کتگوری سوم می آئیم زیرا حقایق را صد سال بعد درک میکنیم و زود فریب می خوریم. چه باید کرد تا بیدار شوئیم. خون ها به قدر کافی ریخته شده است ولی ما متاسفانه از آن درس نگرفته ایم. از محترم سیستانی صاحب که این مضون را به زبان دری ترجمه نموده اند، ابراز تشکر مینمایم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
24.08.2015 |
|
محترم آقای مومند صاحب ! همین داود خان و نعیم بود که محترم میوندوال به کرسی های ریاست و وزارت رسانیدو در دوره جمهوریت اگر داود میخواست موصوف ( مریض نادرمان ) به آسانی توسط <<سم» یایک مرمی ، توسط طرفدارانش از بین ببرد. چه حاجت بود به محاکمه و..
د ر کودتای میوندوال (؟) که بغیر از موصوف و جنرال عبدالرارق خان اشخاصی دیگری آنقدر چهره های مطرح سیاسی نبوده و 18 نفر توسط غلام فاروق خان لوی درستیز شاهی که ریس محکمه نظانی مقرر شده بود به اعدام محکوم شدند که داود خان آنرا قبول نکرده به 12 بالاخره به 5 رسید.
رهبران حزب که میخواستند که مانند دوره دهه دیموکراسی دست با مظاهرات بنام قتل خیبر (که بعدآخودشان اعتراف کردند که دولت در آن سهم نداشت ) در کشور یی بندباری و انارشی را ایجاد نمایند آنها دستگیر شدند و شهید پوهاند وفی اله سمیعی وزیر عدلیه در کابینه پیشنهاد اعدام آنها را کرد اما داودخان گفت نی ، باید محاکمه شوند و اگر اعدام میشدند امروز از آنها بت های مانندی آقای میوندوال میساختند و گفته میشد چند نفر روشنفکری داشتیم بدون محاکمه اعدام شدند وشاید در لیست شما آن هم بحیث قهرمانان درج و افزوده میشد.
در مورد آقای میوندوال که اورا در اوج جوانی وشهرت به او زهر دادند و اورا میخواسنندکه نابود نمانید شما انسان های با عقیده و ایمان دار چه اقدام نمودید؟ گاهی طرفدارانش صمداضعررا قاتل وی قلمداد مینمایدد و آدرسش مشخص است شما و طرفدارانش چه کردید؟ |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
24.08.2015 |
|
محترم نوابی صاحب با وجودیکه شما از حامیان سرسخت سردار صاحب هستید ، خوشبختانه انسان مهذبی بوده ودر گفت و گو از جاده اخلاق و انسانیت خارج نمیشوید. عرایض من قرار ذیل است : یک : هدف از ارج گذاری پلان های اقتصادی داؤد خان و تأیید و حمایت از مثمر بودن آن در واقع بزرگ داشت و تجلیل از شخصیت موصوف بوده و کدام مباینتی در زمینه وجود ندارد. دو: در مورد تبصره تان که : « آقای مومند در برابر پول گزاف به کشتن کدام جنایتکار مبدرت نخاهد ورزید .» طوریکه ملاحظه میگردد شما بیشتر به مؤثریت و اهمیت پول اعتقاد داشته و اهمیت عقیده و ایمان را در مسایل ملی و برخورد با جنایت کاران و خاینان رااز نگاه ارزشها و پرنسیپ های ملی به طاق نسیان سپرده اید . خدمت تان به عرض میرسانم که اگر من به جای رهبر والا تبار میبودم به عوض کشتن و اعدام شخصیت های بزرگ ملکی و نظامی که سرمایه عظیم معنوی کشور و جامعه ما بود ، در تطبیق مجازات خاینان ملی خلق و پرچم ،چنانکه در مورد گروپ شهید میوندوال عملی گردید قاطعانه و بدون مشوره برژنف اقدام میکردم . محترم نوابی صاحب ! لطفأ به حیث یک انسان صادق ، صادقانه بگویید که چرا سردار صاحب ، اعضاء گروپ میوندوال را به اراده و امر خود اعدام کرد ولی در قسمت مجازات خاینان ملی ، میخواست مشوره و اجازه رهبر شوروی یعنی برژنف را بدست آورد ؟ با عرض حرمت |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
24.08.2015 |
|
افغان لیکوال او ملي شخصیت عبدالغفور لیوال،کابل کې، سلام!
د ګران افغانستان د استقلال د ۹۶ کلیزې په ویاړ ستاسو په وطن پال لاس لیکل شوې مقاله «پاچا څنګه مسلمان شو؟» مو د افغان میدیا په مخونو کې ولوستله. ستاسو په لیکنه کې مو یو مهم پیغام د افغانستان ملت ته وړاندی کړی دئ، چې د هغوی د غفلت له خوب نه پاڅيدل، په فکر او شعور کې بدلون راوستل او لرې له احساساتو د حقیقت منل او ملي وحدت ته په اصلي معنی وردانګل دي. ستاسو دغه پاکه هیله د افغان ولس په دې وروستي د اماني خپلواکئ د جشن د لمانځلو په درشل کې انشاء الله په ښکاریدو کې ده. د معظم استاذ سیستاني صاحب د دغه زیار او علاقمندي هر کلی کوم، چې ستاسو دغه شکلې لیکنه یې زمونږ بلې ملي ژبې دری ته وژباړله او درنو وطنوالو ته یې د افغان جرمن له لارې تقدیم کړله. په افغاني مینه او درنشت سره |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
23.08.2015 |
|
محترم استاذ سیستاني صاحب! در سه بخش نوشته شما تحت عنوان «نباید روابط را بر ضوابط رجهان داد» را که با شیوه عالمانه، مستند و منطقي نوشته اید، حال سه چار محترمانیکه در دفاع از شاه سابق اعلیحضرت ظاهر شاه مینویسند، ببینیم که چه جوابیه منطقي به شما و ما افغان ها پیش میکنند. برای من هم عجیب است که چطور مخالفین شما، شما را طرفدار استبداد و دیکتاتوری قلمداد میکنند؟ چطور امکان دارد یک شخصیت شرافتمند، خیر خوا، نویسنده ملي ګرا و ایستاده در صف مردم مظلوم افغانستان، شخصیت که در واپس از زیر خاک کشیدن نام نامي محصل استقلال افغانستان شاه امان الله مرحوم حتی به درجه یکم سهم قلمی و عملی ګرفته است، مقالات فراوان در افشاء خائینین ملي از قماش بچه سقا(حبیب الله کلکانی) و خلیلی با متانت و جرأت شایسته یک افغان اصیل در عین زمان طرفدار دیکتانوری و ضد دیموکراسی باشد؟ بلی استاذ ګرامی، من با نظر شما در بخش سوم نوشته تان موافق هستم که رهبران چپ و راست افراطی مثل نور محمد تره کی، ببرک کارمل، نجبیب، حفیظ الله امین، ګلبدین حکمتیار، برهان الدین و احمد شاه مسعود، رسول سیاف، صبغت الله مجددی، مولوی نبی، قاضی امین وقاد و دیګران تولید دیموکراسي تاجدار و ظاهری دهه چهل ش میباشند، نه تولید زمان ۵ سال حاکمیت محمد داود خان. در سطر آخر بخش سوم مقاله تان بار دیګر از مسٔله خوراندن زهر به مرحوم میوند وال از آقای محترم ملکیار طرح کرده اید که برایم جالب است. په درنښت سره
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ايالات ويرجينيا امريكا
تاریخ:
23.08.2015 |
|
قاتل داودخان مضمون که بقلم یکی از نويسندگان ؟ نابعه و جمال للکمالات افغانستان تحریر یافته بود خواندم. باور نمايد كه به خواندن ان مضمون بی محتوا و پر از دشنام من خجالت کشیدم. من از نوشته اين جماللكلمالات اين قهرمان پشتونهاي ؟ انطرف و این طرف خط نام نهاد دیورند که به کلیمات پوچ و میان خالی خود. دیګران را تحقیر و توهین نموده من به حيث يك برادر كوچك پشتون شان از تمام برادرن دری زبان خود عفه میخواهم. هر قوم و قبیله افراد بخصوص خود دارد. در پشتو متل داریم که میګوید. ( یو ځان شرموی بل قوم ). اینطور اشخاص نتنها به نوشتن الفاظ رقیق و دور از ادب هم خود و هم قوم خود را می شرماند. جای بسا افسوس است شخص که خود را صاحب قلم هم ميدانند. بنظرم این ګونه نوشته های بی مسولیت که به یک قوم و کتله عظیم و بزرګ كشور ما افغانستان توهین شود ان هم به کلیمات نامنحوس ( بی ناموس ) که استعمال این ګونه کلیمات خلاف تمام موازین افغانی و پشتونی بوده و است باید به این ګونه اشخاص مریض روانی دعا صحت و عقل سلیم نمایم دیګر کار از دست ما پوره نیست الله پاک به قدرت خداوندي خويش برایش صحت روانی عطا فرماید امین یا رب العالمین به امید صحت یابی اين هموطن مريض رواني.
دمکی په بزرګی کی هیڅ شک نشته
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.08.2015 |
|
خدمت خوانندگان محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین در ارتباط با ترجمه اخبار واشنگتن پوست چند موضوع با احترام عرض میگردد. 1. اگر با خواندن یک مقدار ترجمه های اینجانب که با اصل آن نشر شده است از یک نگاه بیطرفانه ، غیر شخصی ، غیر سیاسی نظر بیاندازید خواهید دید که آوازه و پلان و عملیات سیاسی یک گروپ مشخص در حمله به من سیاسی و شخصی بوده به قصد پائین آوردن ارزش اسناد ترجمه شده قبلی. متأسفانه این گروپ افراطی ضد داود خان شهید که نمایش طرفداری از میوندوال شهید را میدهند این پورتال را به یک میدان جنگ ضد داود خان شهید مبدل کرده اند و آماده حمله بر هر سخن و حتی قاصد سخن میباشند. برای من داود خان یک شخص ملی بوده است وی برای وطنش خود را قربان کرد و اما وی خالی از خطا و اشتباه نبود. و میوندوال هم یکی خدمتگار ملی و شهید افغانستان بود. 2. در مورد اصل لغت به لغت این ترجمه ویا تشریح خلاصه آن پره گراف اگر کسی بیطرفانه ببیند با استناد با ترجمه های گذشته که در همین پورتال با اصل آن موجود است و با بکار بردن عقل ومنطق ومقررات و سویه تعلیمی و شهادتنامه مسلکی که من گرفته ام ، آیا این به نظر درست می آید که اگر من به دقت یک پره گراف را بخوانم ووقت مصرف کنم آنقدر بیسواد باشم که معنی آنرا نفهمم ؟ 3. طوری که قبلاً تشریح کرده ام با دیدن کلمه ارتجاع در ترجمه محترم مایار و در ارتباط با بحث گذشته در مورد مراعات نقل قول وغیره یک ترجمه عاجل کرده و با مراعات ادب و با خلوص نیت آنرا تقدیم کردم. 4. بعد از آن هرچه تبادله شد تحت تاثیر سطح وتربیه و نزاکت اشخاص شامل آن بحث و حملات نقشه ای گروپ سیاسی بود که موقع را مناسب یافته بودند و من هم عکس العمل متقابل نشان داده ام. اگر نقشه های قصدی و سطح پائین نزاکت بحث در میان نمی آمد همانطوری که بار ها عرض شده است ترجمه من ترجمه آخری و قطعی نیست هر کس با رعایت انصاف ،بیطرفی ،بدون مقاصد شخصی و سیاسی افراطی ، میتوانند اینجانب و مقالات و ترجمه هایم را اصلاح کنند و از آنها سپاسگزارخواهم بود. قبل از آغاز این سطح جنگ من و گروپ سیاسی دشن داود خان هردو پره گراف را خدمت یک استاد محترم که متخصص هردوزبان است درارتباط با همین استعمال لغات وغیره تقدیم کردم . استاد محترم جواب فرستاد و گفت به مایار صاحب نظر به اینکه زبان اصلی اش جرمن است نمره 5 میدهم و به ترجمه خودت نمره 8 میدهم. خود استاد ترجمه خوبتر ارائه کرد که اصل مطالب را به درستی ارائه میکرد. 5. و اما خارج از جنگ و جدل قصدی سیاسی که لج و شق پشتونوالی اینجانب را بر افروخت، ترجمه عاجل را که به قصدی دیگر برای مایار صاحب عرضه کرده بودم ، به این ترتیب عرضه میدارم. که برخلاف پیشنهاد ات باقیماندن هزار عسکر امریکائی در ختم سال 2016 ، دو متخصص متذکره بعد از سفر به کابل پیشنهاد باقیماندن تعداد فعلی عساکر امریکائی در کابل را کرده اند که قومندانان میدان جنگ نظر به ضروریات اهداف ضروریاتی جنگی توانائی انعطاف در این تعداد را داشته باشند.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
23.08.2015 |
|
استاد ملک الشعراءحضرت اسیرصاحب الهی طبعت روان ودرخشان و عمرت جاودان باد! چشمم به عنوان " یک غدارمردار" افتاد وملتفت شدم که "غداری مردارشد" وملک ا لشعراء ما حمیدگل ملعون را تا ابد به نارسپرد. مقام ملک الشعرایی بخاطری بشما میزیبدکه در هرحادثۀ اجتماعی و سیاسی و در شادی وغم ملت ،اولتر از هرکس طبع همیشه روان شما درخشش میکند ودوام این درخشش را جاودان میخواهم. با عرض تهنیت - سیدخلیل الله هاشمیان - 23 آکست 2015 |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
23.08.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای فقیری از هالیند به ارتباط نبصره شماپیرامون ذکر نام (افغان) درتذکره تابیعت باطلاع شما میرسانم که تاکنون مردم یکعده ولایات افغانستان که بیشتراز 50 فیصد نفوس کنونی کشورنمایندگی میکنند ضمن جرگه ها ومجالس محلی بقاطعیت اعلام دتاشته اند که اگر نام افغان ودین اسلام درتذکره شامل نباشد، بگرفتن تذکره حاضر نمیباشند. دلیل آنها اینست که نام (افغان) جنبه معرفت وهویتی ملی دارد واگر کلمۀ (افغان) از نام افغانستان بیرون شود، آنچه باقی میماند پسوند (آستان) است بمعنی (ولایت).آنها پیشنهاد وتوقع کردند که نام (افغان) درتذکره تابیعت شامل کگردد. دربارۀ کلمۀ اسلام، موضوع جنبۀ سیاسی دارد: زیرا مردم افغانستان الحمدلله 9و99 فیصد مسلمان میباشند- اما کشورهای غربی خصوصا امریکا که مزینه ومصارف طبع تذکره های الکنرونیکی را پذیرفته اند، شرط گذاشتندکه ستون (دین) از تذکرده حذف شود، درغیر آن کمک مالی نمیکنند. دلیل کشورهای غربی ازین قراربوده که (دین) یک جنبۀ شخصی دارد، چرا یک تبعه مجبور به افشای دین خود درتذکره شود؟
درعقب این استدلال کشورهای غربی یک دلیل سیاسی ومذهبی نهفته است، وآن اینست که در 13 سال اخیر اشغال افغانستان چرچ های عیسوی بسیار فعال بودند و شاید درحدود ده هزا افغان را مسیحی ساخته باشد- انها میگویند که اگر ستون (دین) درتذکره شامل باشد، این دههزار عیسوی از ترس جان خودوفامیلش یا باید به دروغ (اسلام) بنویسند و یا اینکه (عیسوی) بنویسند، که اگر (عیسوی) بنویسند کشته میشوند- واگر اسلام بنویسند (دروغ) گفته میباشند- به این دلیل کشورهای غربی اصراردارند که ستون (دین) ازتذکره حذف گردد- کشورعهای غربی توانستند همین منطق خودرا از طریق حامیان خود بالای شورای ملی افغانستان بقبولانند وآنرا شامل قانون سازند. درحال حاضر قانونیکه شکل فعلی تذکره ها راتصویب کرده، درین قانون کلمۀ (افغان) و ستون (دین) هردو حذف شده اند. مردم مسلمان افغانستان که ازین موضوع خبرشده اند، بالای حکومت اعتراض دارند تا باساس فرمان تقنینی هردو موضوع فوق اصلاح وترمیم شوند که درغیرآن تذکره رانمی پذیرند. حکومت اکنون این موضوع را به مجلس وزراء محول کرده تا بالای آن غورمجدد صورت بگیرد تا دیده شود نتیجه چه می برآید؟؟؟ اگر موفق شوند تذکره رابهمین شکل آن طبع کنند- وتبلیغات درتلویزیون طلوع و نوکران ایران وامریکا درافغانستان درین روزها بسیار شدت یافته که تذکره باید بهمین شکل کنونی آن چاپ شود- در آنصورت کمترازنیم نفوس کشور تذکره میگیرد و اکثریت نمیگیرند- ملیونهادالربهدرمیرود وملیونها تذکره درگدامها بوسیده خواهندشد - خداوند خیرافغانستان را پیش کند باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 23 آگست 2015 |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا
تاریخ:
23.08.2015 |
|
فرق بین داکتر حسن شرق و میر محمد صدیق فرهنګ! میر محمد صدیق فرهنګ و سید قاسم ریشتیا ماران استین ظاهر شاه بودند و داکتر حسن شرق ضد این مارها. محمدصدیق فرهنګ مشاور ببرک کارمل بود و اقای ببرک کارمل وی را استاد محترم حطاب میکرد، و هر دو شان در زمان صدارت شهید داوودخان زندانی شدند. و داکتر حسن شرق صدراعظم داکتر نجیب.بود حاجی محمد څمګنی در وقت داکتر نجیب ریس جمهور افغانستان ګردید یک شخص عیر حزبی بود همچنان در ان وقت برادر احمدظاهر بنام یوسف ظاهر، و ودیر صافی، فضل حق خالقیار، و غیره و غیره عیر حزبی بودند. ایا ما میتوانیم که به شمولیت این چند نفر حکومت داکتر نجیب را یک حکومت غیر حزبی بګویم ابدآ نه ایا به شمولیت چند نفر در حکومت مرحوم داودخان در کابینه حکومت داوودخان میتوانیم حکومت داوودخان را یک حکومت کمونستی و پیرو روس بګویم ابدآ نی. کور خود بینای مردم.
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
23.08.2015 |
|
غ.حضرت با عرض سلام. روز ګذشته یک خانم وطن دوست و با احساس و در عین حال احساساتی ضمن تبصرۀ تائیدیه بر نوشتۀ یک برادر عزیز ( ف توخی) به نقل قول از ایشان مرقوم فرموده اند که داؤد خان نظام پادشاهی مشروطه را سرنګون نمود........ اګر یکی از هموطنان ګرامی ، منِ کم سواد را کمک نمایند و توضیح فرمایند که آیا نظام پادشاهی ما راستی هم همانګونه ( که ما از مشروطه تعبیر مینمائیم) یک نظام پادشاهی مشروطه بود یا یک نظام پادشاهی مطلقه و یا هم نظام پادشاهی نرم و بسیط و ساده؟ اُمید وارم سوء تعبیر ایجاد نګردد مبنی بر طرفداری یا عدم طرفداری من به این یا آن ، فقط از روی کنجکاوی میخواهم بدانم که آیا پادشاهی مشروطه به سیستمِ اطلاق نمیشود که در آن تشکیل حکومت و یا صدراعظم بدور از ارادۀ شخصی شاه، و توسط احزاب و یا مردم صورت میګیرد؟ تمنا دارم یک کسی ذهن مرا درین زمینه روشن نماید. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
با عرض حرمت به خوانندگان، مثلیست معروف که : عاقلان پی نقط نروند، ولی این گفته همیشه و مخصوصاً در امور احصایۀ و محاسبه صحیح نمی باشد. پس با معذرت، با نشر قسمتی از تبصرۀ سابقه درین صفحه با اصلاح یک «نقطه-صفر» که درینجا بسیار مهم است میپردازم: درحالیکه متن اخبار به وضاحت در مورد این نکتۀ بسیار مهم که قابل بحث و مداقه قرار گرفته است، با سادگی چنین صراحت دارد: But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016 ( اما توصیۀ ما بدون شک ایجاب حضور عسکری را نزدیک تر به اندازۀ موجود« در حدود 10000- ازین قلم) تقاضا دارد نسبت به تعداد 1000عسکری که قبلاً قرار بود بعد از 2016 در کابل باقی بمانند.)
حال اگر اصل مفهوم و موضوع مهم باشد، امریکا همانطور که ماها قبل هم اعلام نموده است، میخواهد بعد از خروج قوای موجوده در 2016، بیشتر از 1000 عسکر، که تعداد بعداً نظر به شرائط تعیین خواهد شد، قوای خود را در افغانستان نگهدارد. مرحمت زیاد.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
22.08.2015 |
|
عکس العمل های عجولانه !
در تبصره کوتاه در مورد دوره شاه امان اله و داود خان در باره برتری کسی چیزی نوشته نشده، زیادتر در باره ادامه راه شاه امان اله توسط داود خان تذکر داده شده است .
اما طبعآ سوال پیدا میشوداز آنهائیکه میگویند بالا خره بعد از دوره 5 ساله جمهوریت ( امنیت و اقتصادبهتر) کشور به بحران رفت و بعد مقاله هابه توصیف درباره شاه امان اله خان می نویسند، ازینکه در دوران موصوف کشور به بحران واغتشاش رفت آنرا نادیده میگیرند واگر شخصی بنام نادرخان (غدار یا....) زمام امور را بدست نمی گرفت شاید کشوری بنام افغانستان به این مساحت جغرافیوی نمی داشتیم .
درباره علت های بحران دوره امانی و... کتاب های زیادی نوشته شده ود آن مورد روشنی انداخته اند اما محقیقن میتوانند با در نظر داشت ( همان یک صفحه) مقالات نوتری نوشته و عوض تکرار مضامین یکنواخت ، چیزی جالبتری بنویسند. ما عادت داریم کسی یک چیز نوی نوشته میکند فورآ قلم بدست گرفته به تحقیر و توهین میپردازیم.
طوریکه دیده شد در چند ماه گذشته در باره بک دوره خاص مقالات زیاد نوشته شده واقیعت های برملا گردیدد ودر نظریات بعضی ها تغیرات آورد ( آنانیکه در جستجوی واقیعت اند) اما بعضی ها چون موضوعات را از دیدگاه موضوعات شخصی و فامیلی دیده، این مضامین را چه ؟که اوراق معتبر یک کشور برزگ برایشان بی اهمیت است.
متاسفانه، تاریخ واقیعت های خود را از نوشته های انگلیس ، هندوستانی و پاکستانی نقل قول مینمابم. دانشمندان ما نتوانستند درین غربت 3-4 نفر شان در موضوعات دید گاه مشترک داشته باشندو حتی خصومت و کدورت بین شان ایجاد گردید. امیدوارهستم اداره محترم این پورتال چند دانشمند محترمی (بدون عقده) را معرفی تا در مورد تاریخ صد ساله کشور با دیدگاه مشترک ،که خود شان هم در بسیاری مواردی شاهد عینی بوده آنرا تحریر و دیگران از نگاه مالی و اسناد بدرخور آنها را یاری رساند . با احترام . |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.08.2015 |
|
محترم شخصیت نصیر احمد مهمند، سلام! ستاسو په وطن پالو ګوتو ستاسو لیکنه «د خپلواکي د بیرته اخستلو...۲۲ اګست ۲۰۱۵ ز» مې په مینې ولوستله. زمونږ د هیواد د استقلال د محصل مرحوم اعلیحضرت غازي امان الله خان په باب د هندوستان د ملي مبارز جواهر لعل نهرو «د افغانستان د خپلواکي مشر غازي امان الله خان او افغان باتور ملت په ما کې د خپلواکي غوښتنه پیاوړې کړه» او د مصر د ملي قاید جمال ناصر «زما د خپلواکي غوښتنې استاذ د افغانستان خپلواک او ریفورمست پاجا اعلیحضرت غازي امان الله خان دئ»، څرګنوونې راته نوې، مهمې او په زړه پورې وې. رښتیا، چې مونږ بی څښټڼّ ملت نه یو او ملي زعیم لرو. د افغانستان ملت باید او باید پر خپل ملي اتل امان الله خان وفخر وکړي. قلم مو نور هم بریال او ویاړمن غواړم. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
جناب محترم عبدالله کاظم! با کمی دقت متوجه میشوید که اگر آقای فواد ارسلا، همان پیشنهاد و تصحیح کوچک را بدون رفتن دنبال انگیزه و "موتیف" دیگران، قبول میکرد و دیگران را به نظر دادن دعوت نمیکرد، موضوع خاتمه یافته تلقی شده بود و دیگران "چار طرفه پای را دنبال یک مترجم با شهامت لچ نمیکردند". جناب محترم! آیا با توجه به عبارت بالایی و دیگر اشارات تان به تعلقات دیگران، لحظهء هم به "موتیف" و موضع گیری های خود نظر انداخته اید؟ یا اینکه خود را منزه و آزاد از هرگونه رنگ تعلق میپندارید؟؟ در مورد اشارات و کنایه های آن محترم، در جای دیگر خواهم پرداخت، ولی فعلاً به این پیشنهاد بسنده میکنم که: بهتر است به حیث یک محقق، گاه گاهی هم از چشم دیگران به این رنگ ها نظر بیندازید تا تصویر همه جانبهء در دست داشته و قضاوت سالم تری ارائه کرده بتوانید. تشکر از توجه تان |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
حضور جناب محترم داؤد ملکیار عرض میدارم اینکه: عادت به "سر به سر کردن حرف" ندارم و وقتی متوجه میشوم که طرف زیر تأثیر احساسات سخن میگوید، راه خود را کناره کرده و از پهلوی آن می گذرم. با این شیوه نمیخواستم در باره تبصره اخیر شما حرفی بگویم، ولی خواستم جناب شما را متوجه نوشته خود شما عنوانی محترم اقای ارسلا سازم که فرموده اید: «خدا ناخواسته شما نیز آهسته آهسته پیرو خط آقای کاظم و آقای سیستانی میشوید، که از بحث روی نکات اصلی مورد بحث بدور رفته و "موتیف" طرف دیگر را زیر سوال میبرید. در حالیکه این شیوه در غرب که شما در آنجا تحصیل کرده اید، دور از نزاکت های مناظره میباشد.» خدمت باید عرض کنم که خدای بزرگ همین قدر عقل برایم داده است که بدانم انگیزه "موتیف" اصلی عکس العمل در کجا است. بهرحال من هنگامی در غرب تحصیل کرده ام که شاید شما هنوز شاگرد مکتب بوده اید و از نزاکتهای علمی آن آگاهی کامل دارم. متأسف هستم که با یک اشتباه در ترجمه که اصلاح آن کار خوب بود، چهار طرفه پای را بدنبال یک مترجم با شهامت لچ کرده اند تا او را از کار پر ثمرش باز دارند، درغیر آن یک بار یادهانی موضوع کافی بود تا اشتباه اصلاح شود. امید است با این مختصر متوجه رعایت "نزاکت" در جملات فوق الذکر خود شده باشید و ازاین تذکر دوستانه خاطر مبارک آزرده نشده باشد. با احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
محترم آقای قیس کبیر، به سلامت باشید، اولتر از همه سلام و احترامات نهایت درجه قلبی این طالب العلم را بپذیرید. در مورد استعمال الفاظی که منظور خوار و خفیف ساختن طرف مقابل باشد، در کلتور ممالک شرقی و منجمله رواج ملک ما، کسی نیست که معلومات و تجربه نداشته باشد که البته انگیزۀ آن غالباً خشمی است که استعمال کنندۀ آن کلمات به مقابل مخاطب خویش« بعضاً شخص و اشخاص غایب» بروز داده و به زعم خود گویا دل خویش را بالای طرف«خالی» مینماید که البته مهم است که بخود چنین عادتی را در طول حیات روا میداریم یا نه؟ بلی، با ممنونیت از بیان شعر زیبای حضرت فرخی سیستانی شاعر نامداردربار باشکوه امپراتور والا نشان غزنه، سلطان محمود غزنوی« نه غزنی چی»، در محیط افغانی اصطلاحاتی که اکثراً در «لغت» همان طوریکه جناب «داود مهمند» بیان داشته اند، به یک معنی و در «اصطلاح» به مفهوم دیگری استعمال گردیده اند، چیز نوی نیست.از قضاء این قلم از تاریخ ۱۹ جون که مورد توهین و اعتراض بیجا وسختی در دریچه واقع گردیدم، مضمونی را تحت عنوان قسمت اول همین بیت دلپسند آغاز نمودم که انجام آن برای نشر نزدیک است. چه تصادف نیکویی! پایین زدن اشخاص و توهین آنان با استعمال الفاظ خوار و خفیف کننده را روان شناسان عامل و انگیزۀ عقده های باطنی اشخاص شناخته اند که منشاء در دو حالت روحی انسان داشته میتواند به نحوی که با داشتن عقدۀ خود کوچک بینی باطنی آزار دهنده و نهان کردن آن، تظاهر به بزرگی نموده و عقدۀ خود بزرگ بینی را در عوض تظاهر داده و دیگران را خوار و خفیف میسازد. باقی اعتقادات تان را درین زمینه به خودتان واگذار مینمایم. با عذت باشید.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
22.08.2015 |
|
محترم جناب ارسلا، در جمله ای مورد نظر، کلمه ای than ( به معنی "به جای"، "به عوض" ویاهم "نسبت به") همان مفهوم و انتباه را به جمله ای مذکور میبخشد، که قبلا ذکر شد. والسلام |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.08.2015 |
|
محترم هیواد دوست صاحب! تشکر که مرا به حوصله مندی دعوت کرده اید، چون شما از من شناخت مستقیم و نزدیک ندارید، حق به جانب هستید. من نوشته ماده وار محترم عبدالله را «درست» خواندم. اینکه شما هم به اوضاع خراب؟ اقتصادی اواخر دولت مستقل و پر افتخار امانی اشاره نموده اید، هدف نوشته من به آدرس استاذ ګرامی کاظم صاحب این بود که طرح همچو مسله مهم در نیم جمله ګنجایش ندارد و درحور توضیح دقیق مسلکی آن هم صد سال قبل از امروز افغانستان ما را با در نظر داشت اوضاع داخلي و خارجی ایجاب مینماید. درین جا قصد توهین به جناب عبدالله صاحب مطرح نبوده، مطمین باشید، با در نظر داشت محتوا نظریات محترم عبدالله عرض میکنم که مقام شاه امان الله ملقب از طرف ملت افغانستان به «مشر غازي» از هر لحاظ در مقایسه با حبیب الله الی اشرف غنی بلند تر و متمایز میباشد. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
یک تبصرهء کوتاه! درین اواخر دیده میشود که بعضی از نویسندگان ما، به تقلید از فلم های هندی در دو یا سه نقش هنر نمایی مینمایند. گاهی در نقش بچهء فلم یا قهرمان فلم تحت نام اصلی خود می نویسند. گاهی همان شخص در نقش طرفدار یا رفیق بچه فلم داخل صحنه میشوند. و گاهی هم در نقش بدماش یا بدمعاش به مشت زدن و لگد کاری رقبا میپردازند. شاید در صنعت فلم سازی، استفاده از یک شخص در سه رول، مصرف فلم را کمتر سازد، ولی در بحث های سیاسی آنهم توسط "محققین"، پیدا کردن سر نخ را برای خواننده به مشکل دچار میسازد. در حالیکه اگر بروت ساختگی از روی شان، و یا موی ساختگی از سر شان برداشته شود، تکلیف همه روشن خواهد شد و درد سر هم کمتر. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
آقای ارسلا بعد از سلام! خدا ناخواسته شما نیز آهسته آهسته پیرو خط آقای کاظم و آقای سیستانی میشوید، که از بحث روی نکات اصلی مورد بحث بدور رفته و "موتیف" طرف دیگر را زیر سوال میبرید. در حالیکه این شیوه در غرب که شما در آنجا تحصیل کرده اید، دور از نزاکت های مناظره میباشد. لطفاً به این نکات توجه نمایید: در کجای نوشتهء من کلمه "غلط" در مورد ترجمهء شما بکار رفته است؟ آیا کلمهء ملایم تر از "اشتباه" و یا "نادرست" سراغ دارید تا مرا به استعمال آن راهنمایی نمایید؟؟ آیا میتوانید در تمام نوشته های من طی چندین ماه گذشت، یک مثال از "طرفداری افراطی از اعلیحضرت ظاهر شاه" را طور مثال یاد آوری نمایید؟؟؟ حتی طرفداری غیر افراطی را نیز میتوانید مثال آورید. به گفتهء شاعر: (سخن چون بگفتی دلیلش بیار) آقای ارسلا! دفاع از دیموکراسی به مقایسهء دیکتاتوری، دفاع افراطی از پادشاه نیست، بلکه دفاع از اصول معتبر اجتماعی و سیاسی در قرن بیستم است. و بلآخره، وقتی از تصحیح ترجمه خود ناراحت شدید و نظر دیگران را تقاضا نمودید، آیا ایجاب نمیکرد که بعد از ابراز نظر پنج یا شش نفر که همه با ترجمهء شما موافق نبودند، به اشتباه خود قناعت کرده و همانطوریک وعده داده بودید این اشتباه جزیی را کسر شأن نپنداشته و با ابراز تشکر از دیگران، و بدون رفتن به دنبال ظاهر شاه و یا میوندوال، موضوع را به حیث یک شخص تعلیم یافته و مسلکی خاتمه میدادید؟؟؟؟ به امید پابندی به اصول معتبر مناظره. |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
محترم صاحب قیس کبیر از توضیحات تان در مورد غزنی ، غزنین و غزنی چی متشکرم. هم چنان از اینکه وقتأ فوقتأ با نظریات عالمانه خود این کم سواد را تنویر میفرمایید ابراز امتنان مینمایم. به نظر من مشکل در ذات خود ، سر الفاظ و نام ها نیست بلکه سر انگیزه استعمال وشکل و نحوه ا ستعمال آن است . به شما معلوم است که استعمال و خطاب یک شخص به کلمه « جناب » کاملأ محترمانه است . اکنون من یک خاطره پنجاه سال قبل خود را در زمینه با شما شریک میسازم بدین تشریح که روزی میان من و یک دوکاندار سوء تفاهمی واقع گردیده و أن دوکاندار برای اینکه مرا تأدیب کرده باشد با لهجه اهانت آمیز گفت : جناب... استعمال کلمه جناب از طرف دوکاندارمذکور نه برای احترام بلکه به منظور تذلیل من بود. اگر کسی از شما ناراضی بوده وبه جای قیس کبیر ، قیس کبیر لغمانی بنویسد ، انگیزه أن شخص را چگونه ارزیابی میفرمایید؟ سلطان محمود غزنوی به همین نام شهرت تاریخی داردو اگر کدام بدبین سلطان او را به نام نامأنوس محمود غزنیچی خطاب کند،برای شنونده یا خواننده سوال پیدا خواهد شد که محمود غزنیچی کیست ؟ محترم انجنیر صاحب ! شما میدانید که کلمات قبر ، زیارت ،مقبره آرام گاه و غیره مفهوم مترادفی را افاده میکند ، این جانب سالیان بسیار قبل یک کتاب تاریخی چاپ ایران را دیدم که در آن عکس مزار فیض أثار حضرت میر ویس بابا چاپ شده بود ، زیر عکس نویسنده بدبین ایرانی نوشته بود : گور میرویس در قندهار .من از این طرز نوشته فورأنیت بد نویسنده بدبین ایرانی را درک کردم و تا هنوز که بیشتر از پنجاه سال از أن زمان میگذراین مطلب در ذهنم باقیست زیرا به یقین میدانم نویسنده مذکور هرگز برای بزرگان ایرانی لفظ گور را استمال نخواهد کرد . منظور اینکه کلمه غزنی چی در ذات خود مانند لغمانی کدام قباحتی ندارد ، ولی اگر گفته شود عبدالله ملکیار غزنی چی شباهت خواهد داشت که گفته شود : قیس کبیر لغمانی . از پرگویی خود به یک آدم دانشمند مانند شمامعذرت میخواهم . البته این انتباه من است و اگر من در انتباه خود به خطا رفته باشم ، مال بد به ریش خاوند . با عرض حرمت و تشکر |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
22.08.2015 |
|
Thank you Mr. Arsala,
The announcement is a military statement which often buries the fact within words.
I think you may made a simple mistake assuming the " than " word in the statement as " then ".
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
آقای ملکیار تشکر از اطمینان شما در مورد عدم سوء نیت شخصی . اما به صراحت معلوم است که سوء نیت سیاسی دارید به این دلایل که: • با در نظرداشت تبصره های قبلی شما در موارد دیگر • با در نظر داشت اینکه این نوشته یک پره گراف از یک مقاله اخبار است و شما با موضعگیری قبلی ناخود آگاه خود آنرا سند نامیده اید • با در نظرداشت این که من نوشته ام که هر کس حق دارد خوبتر و درست تر از من ترجمه کند ، • و برخلاف محترم مایار و محترم عباسی و اینجانب که ازپیشنهاد و بهتر ساختن و همکاری صحبت میکنیم شما غرق در افراط ازطرفداری از اعلیحظرت ظاهر شاه و خونخواه شهید میوندوال هر شخص و هر حرکت و هر موضوع که به نظر تان برضد آنها باشد هدف قرار میدهید و لغات مثل «نادرست و غلط و اشتباهات» را استعمال کرده و طعنه درس و تعلیم میدهید. • و با آنکه تاریخچه کج بحثی شما را میدانم نه برای شما ، بلکه برای خوانندگان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین چند موضوع راعرض میدارم 1. تبصره پیشنهادی من برای محترم مایار اصلاً در ارتباط به موضوعی بود که من قبلاً در این پورتال نوشته ام که تبصره و نقل قول ، مأخذ وغیره بهتر است مشخص باشد. چون در این مقاله من متوجه همین کمبود (روشن نبودن تبصره و ترجمه )شدم و بادیدن لغت ارتجاع تصمیم گرفتم که یک پره گراف خورد را به صورت مثال ترجمه خلاصه( که از ترجمه کامل لغت به لغت فرق دارد) کرده برای مایار صاحب تقدیم کنم. 2. در تبصره قبلی و چندین تبصره دیگر عرض کرده ام که کدام دعوای برتریت ندارم و موادی که بدستم برسد و فکرمیکنم میتواند مورد استفاده تحلیلگران ،محققان و تاریخ نویسان قرار بگیرد را ترجمه کرده ام و ترجمه خواهم کرد. اگر بدانم که کدام ترجمه مفهوم را به درستی ادا نکرده است آنرا به شکل درست دوباره ترجمه خواهم کرد. این خیالات است که کسانی فکر کنند که من قصداً در تلاش یافتن سند برضد و یا به نفع کسی هستم. 3. برخلاف توقع استفاده عینی و علمی تحلیلگرانه و محققانه یک تعداد اشخاص بر کار من جنبه سیاسی داده اند و فکر میکنند که اگر ترجمان را تخریب کنند موضوع و سند ازبین میرود. که در هردومورد اشتباه کرده اند و خواهند دید که این فعالیت تحقیقی دوام خواهد کرد و مواد دیگر هم برای خوانندهای غیر سیاسی ومحقق و تحلیلگر عرضه خواهد شد و در مقابل نقشه های سیاسی و غرض آلود هیچوقت تسلیم نمیشوم. 4. در ارتباط با موضوع که چند بار در این پورتال وزین عرض کرده ام که اصل فعالیت ضروری و موثر برای افغانستان در تغیر مفکوره مقامات دولتی و کانگرس و میدیای امریکا و جهان غرب است و در این سلسله فعالیت مؤثر ایرانی ها و پاکستانی ها را عنقریب به صورت سلسله وار عرضه میدارم. اما میدانم که بعد از نشر قسمت اول این سلسله دعوی های دیگری بلند خواهد شد. قسمت اول ترجمه عبارت است از معرفی تاریخ افغانستان به کانگرس امریکا توسط موسسه تحقیقاتی خاص خود کانگرس.
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
22.08.2015 |
|
غ. حضرت. بعد از عرض سلام. این واقعیت قابل بحث نیست که مردم کشور عزیز ما اکثریت شان از سواد محروم میباشند، و آنهائیکه با سواد اند اکثریت شان یا مهاجر شده اند و یا در منجلاب فساد دولتی و قومی و نژادی و سمتی و حزبی و لسانی و مذهبی و ..... آګاهانه یا نا آګاهانه دست و پا میزنند. فقط عرض کنم که فرق بین بیسواد داخل و با سواد خارج درین است که پینه دوز بیسواد و منتو فروش بیسواد و لیلام فروش بیسوادِ داخل به داشتن آیندۀ خود ( نه الزاماً بهتر) مطمئن میباشند، ولیکن باسواد خارج نشین مثلیکه به داشتن آینده هیچ اعتقاد ندارند، اګر میداشت اینقدر با نوک تیز قلم های خویش بینی یکدیګر را سُراخ و خون آلود نه می ساخت. باور بفرمائید دوتا پینه دوز بیچاره و با شهامت ( که حقیقتاً آقا و با شرف اند) و در فاصلۀ ۲۷ متری از هم، اینقدر بخل و حسادت و کینه و بد بینی و بد پوزی در مقابل یکدیګر نمیداشته باشند، که برادرن عزیز و چیز فهم خارج نشین ما در بین خود داشته اند. اګر یک پینه دوز احیاناً در مقابل پینه دوز دیګر بخل ورزی و حسد ورزی نماید علتش حسرتِ ازدیاد و بدست آوردن یک لقمه نان بیشتر است اما اساتید و بزرګان و دکتوران و چیز فهمان ما بدست آوردن چه چیزی اینهمه تخم بدبینی و کینه در مزرعۀ پاکِ قلب و روح خود پاشیده و می پاشند، آیا به این اصل فکر کرده اند که کاشتن تخم این و آن ثمره و حاصلش چه چیز میتواند بوده باشد؟ |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
به ارتباط امانت داری در ترجمه و تفسیر اخبار و مراعات اصل مفهوم واقعی، داستانی را حافظه فراموش ننموده است: در سالهایی که استبداد سیستم های کمونیستی در جهان بیداد مینمود، در یکی از شهر های اتحاد شوروی وقت، گویا شخصی را بجرم جاسوسی دستگیر نمودند، مأمور مسئول فوراً به آمر تلگرافی ارسال نمود بدین مضمون: متهم را آزاد نماییم، یا به سایبریا ارسال شود؟ آمر که شاید مشکلات گرامری و صرف نحوی داشت ولی میخواست محبوس حتماً باید روانۀ سایبریا گردد، چنین جواب داد: آزاد، چرا به سایبریا ارسال گردد! البته شخص آزاد گردید. مشاهده میشود که بیجا گذاشتن یک کامه«،» چه جریانی را به وجود آورد. حال بعد از عرض احترام به ارتباط ترجمۀ محترم آقای فواد احمد ارسلا: در حالیکه به همگان معلوم خواهد بود که از عرصۀ چند ماه به اینطرف با اعلام رسمی دولت امریکا، بدون اینکه کدام عددی قوای باقی ماندۀ امریکا را در افغانستان برای آینده تعیین نماید، «تصریح» گردید که، صلاح دید دولت چنین است که قوای مذکور نه به تعداد 1000 نفری که قبلاً برای اجرای وظیفه در شهر کابل، حین خروج قوای فعلی بعد از 2016 تعیین شده بود که تا 2024 باقی بمانند، بلکه بعد سال 2016 تعداد بیشتری عندالضرورت، در افغانستان موجود خواهند بود به تائسی از توضیحات محترمان ارجمند احسان الله مایار، داور ملکیار، غوروال، عارف عباسی، حلیم حکیمی، الله محمد امثالهم باید محترمانه به عرض رسانیده شود که ترجمۀ اخبار مهم معلوماتی مربوط رویداد های یک مملکت که به هدف روشنگری عموم ارائه میگردد، در مجموع ایجاب دقت و امانت داری جدی را در پیشکش آن در اجتماع می نماید. حتی در مجالس خصوصی اگر هدف، اطلاع اطرافیان به جریان مهمی باشد، اصالت خبر و مفهوم آن باید دقیقاً مراعات گردد. درین جای شکی نیست که هر خواننده ای از متن ترجمۀ آقای احمد فواد ارسلا از اخبار چنان مهم، همانطوری که بیان داشته اند، انتباه حاصل نموده که گویا امریکا تصریح مینماید که در حالیکه حضور قوای عسکری در افغانستان را مانند سابق لازم نمیداند، ولی موجودیت تعداد عساکر در همان حدود 1000 را که « قبلاً» پلان شده بود تا در شهر کابل بعد از 2016 باقی بمانند، خواهد بود. درحالیکه متن اخبار به وضاحت در مورد این نکتۀ بسیار مهم که قابل بحث و مداقه قرار گرفته است، با سادگی چنین صراحت دارد:
But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016 ( اما توصیۀ ما بدون شک ایجاب حضور عسکری را نزدیک تر به اندازۀ موجود« در حدود 1000- ازین قلم) تقاضا دارد نسبت به تعداد 1000عسکری که قبلاً قرار بود بعد از 2016 در کابل باقی بمانند.)
حال اگر اصل مفهوم و موضوع مهم باشد، امریکا همانطور که ماها قبل هم اعلام نموده است، میخواهد بعد از خروج قوای موجوده در 2016، بیشتر از 1000 عسکر، که تعداد بعداً نظر به شرائط تعیین خواهد شد، قوای خود را در افغانستان نگهدارد. مرحمت زیاد.
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.08.2015 |
|
آقای محترم ایاز نوری ! اگر همان نیم صفحه آقای عبداله را به <<درستی >> بخوانید راجع به اوضاع داخلی در زمان داود خان و شاه امان اله خان بصورت <<اشکار>> نوشته شده است که در آخرین روز های امان اله وضع بحرانی و اقتصاد خراب و در وقت داود شهید امنیت در کشور و اقتصاد بهتر بود. با حوصله باشید |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
دانشمند محترم داکتر صاحب کاظم، من نظر عالمانه شما را به جواب محترم .... کاملأ تأیید می نمایم. مفایسه دو دوره، آنهم در دریچه نظر یابی عالمانه به نظر نمی رسد. با عرض حرمت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
ترجمه و ترجمانی با انکشافات صنایع، تجارت، مراودات سیاسی کسب اهمیت نمود و جای خودرا به حیث یک مضمون اکادمیک باز نموده پیشرفت تکنولوجی انترنتی دربِ دیگری را برای ترجمه گشوده متأسفانه نظر به غفلت مقامات مسؤول تاهنوز زبان های ملی ما در دیتابیس بین المللی کمپیوتر شامل نگردیده که مترجم افغان از آن استفادۀ مطلوب را بعمل نیاورده پیش قدمی ایران در زمینه با اصطلاحات فارسی ایرانی و یا کلمات نو بنیاد شان مترجم افغان را دچار مشکل می گرداند.
بهر حال به صورت اجمال ترجمه از زبان دیگری مربوط نوعیت اصل است. اگر اصل نوشته یک سند مهم تأریخی چون معاهدات مهم، اعلامیه های بین الدول و یا بین المللی، موافقتنامه های همکاری های گوناگون و یا بیانیۀ یک زمام دار باشد، ترجمه در حدود محتوای اصل باید نگهداشته شده و در صورت فقر کلمۀ مطلق مشابه به زبان ترجمه شده مطلب در بین قوسین توضیح گردد.
ترجمۀ این نوع اسناد هیچ نوع تصرف و تلخیص را نپذیرفته باید ترجمه خط به خط و بند به بند مطابق اصل صورت گیرد که طبعاً مشکلات زیادی همراه دارد، مخصوصاً که اصطلاحات مغلق فنی و تخنیکی بکار برده شده باشد و یا کلماتی در زبان های خارجی وجود دارد که به عین معنی در دری نیست و بکار بردن مترادف اکثراً مفهوم را تغییر می دهد.
راپور ها و مضامین منتشرۀ رسانه های خارجی گاهی نظر به موقف و شرائط در ردیف اسناد مهم قرار می گیرد و ترجمۀ آن مقتضیات ترجمۀ یک سند معتبر را دارد در غیر آن ترجمان دست آزاد داشته که بدون هیچنوع تغییر در محتوا و مفهوم مطلب را بیان نماید. که باید روح آن را زنده نگهدارد.
در ترجمۀ فوق محترم ملکیار صاحب که متوجه نکتۀ حساسی شده اند که برای خواننده انتباه نادرست می دهد و این موضوع توسط محترم غروال صاحب به انگلیسی تائید گردیده.
ترجمه چه کلمه به کلمه باشد و یا بیان محتوا باید اصالت مطلب و نکتۀ نظر اصلی در آن تغییر نکند این بند به نظر من باید چنین ترجمه شود:
« We are not advocating a return to U.S. combat operations or a U.S. military buildup. But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016. The exact size of the force should be mission-driven, with the theater commander having the flexibility to determine its composition, deployment and use
«ما برگشت به فعالیت نظامی امریکا و بناءً نظامی امریکا را بر نمی انگیزانیم. مگر پیشنهاد ما بدون تردید ضرورت حضور نظامی امریکا به تعداد فعلی (۱۰۰۰۰ گرچه گفته نشده) نه ۱۰۰۰ فرد مستقر در کابل که بعد از سال ۲۰۱۶ قبلاً در نظر گرفته شده بود. تعداد مشخص قوا بر مبنای شاخص وظیفوی توأم با تصمیم قوماندان جبه(صحنه) با توانمندی انعطاف آوری در مورد ترکیب، سوقیات و استفادۀ آن می باشد».
متأسفانه ذکر «در همین حدود۱۰۰۰عسکر انعطاف داشته باشد.» انتباه نادرست از اصل پیشنهاد می آفریند.
تبادل نظر در همچو موارد سودمند بوده بر یک موضوع خاص با توضیح درست روشنی می اندازد و نباید چنین همکاری ها موجب بر افروختگی شخصی تلقی شود. توضیح و جواب جناب محترم مایار صاحب عالمانه، متواضعانه و آموزنده است.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
محترم مایار صاحب بعد از تقدیم سلام! یک توضیح مختصر میخواهم به عرض برسانم، و آن اینکه: ترجمهء را که نقل کرده و صائب خوانده اید، نوشته اینحانب است نه از جناب فواد ارسلا. با تشکر از توجه تان. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.08.2015 |
|
محترم استاذ جناب کاظم صاحب! من هم نوشته مقایسوی محترم عبدالله بین دو شخصیت سیاسی اعلیحضرت امان الله خان غازی و محمد داود خان را درین دریچه خواندم و از شرکت در جوابیه به ایشان صرف نظر کردم. آقای عبدالله از ذکر اوضاع داخلي و خارجی در زمان ده سال رهبری شاه امان الله و ۵ سال محمد داود خان ذکر نکرده است. بررسي و قضاوت و مقایسه این دو دوره درین دریچه محال بوده و ایجاب بسیار دقت را میکند، لیکن خوب، به هر حال افغان ها مینویسند...من به اظهارات جناب شما ۲۱ اکست با ذکر یک ضرب المثل که ما را یک خندا هم داد، درین زمینه کاملا موافق هستم. په درنشت سره |
 |
اسم:
Allah Mohammad محل سکونت:
North Sea
تاریخ:
21.08.2015 |
|
The translation of Mr. Malikiar of the following clause/Phrase in our language is according my knowledge from English language/literature absolutelay correct:
"But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016".
I agree with Dr. Kazim to distinguish historical analysis according their time conditions/actuality.
نزاکت ھاست در آغوش۔مینا خانہءحیرت مژہ برھم مزن تا نشکنی رنگ۔تماشا را |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
محترم فواد ارسلا بعد از تقدیم سلام! با شما موافقم که هیچگونه شناختی با هم نداریم لذا به شما اطمینان میدهم که هیچگونه مخالفت شخصی در بین نیست و نخواهد بود. همانطوریکه شما به جناب مایار راجع به چگونگی ترجمه پیشنهاداتی داشتید، من نیز خواستم شما را متوجه اشتباهات در ترجمه اسناد نمایم، که باید به معنی و مقصد گوینده و نویسنده توجه بیشتر داشته باشیم تا به ترجمهء لغت به لغت. نمیدانم در کجای نوشتهء من، توصیه به ترجمهء لغت به لغت را ملاحظ کردیده اید؟ از شما که ماشالله با داشتن دو ماستری به ترجمهء اسناد میپردازید توقع میرود تا با دقت به معنی کلی یک عبارت یا یک جمله، به جوهر مطلب توجه نموده و معنی برعکس مورد نظر را ارائه ندهید. در پاراگراف مورد بحث، بالای پیشنهاد مورد نظر، با کلمات "بدون شک"، تأکید صورت گرفته و حضور قوای نظامی امریکا را "نزدیک به سطح فعلی" آن که شاید ده تا پانزده هزار نفر باشد، توصیه نموده اند، ولی جناب شما "نزدیک به سطح فعلی " را که تعداد مورد نظر در توصیه آنان است، کاملاً نا دیده گرفته و به هزار نفر که مطابق پلان قرار است بعد از 2016 باقی بماند، تعبیر کرده اید که کاملاً مغایر مطلب اصلی در آن عبارت یا Text میباشد. در حالیکه از محترم جلال و محترم حکیمی بخاطر روشن ساختن بیشتر این مطلب اظهار سپاس مینمایم، از محترم فواد ارسلا نیز خواهشمندم تا پیشنهادات اینگونه را کاملاً دور از سؤ نیت تلقی نمایند. ممنون تان. |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
ضرب المثل عام است که میگوید: "اگر بگویم در غم بمانم و اگر نگویم چطور کنم" نظر مقایسوی یک هموطن را که در مورد مقایسۀ دو دوره تاریخ ودو شخصیت صورت گرفته بود، دراین دریچه خواندم و خواستم در این ارتباط مختصر خدمت عرض کنم که: وقتی دو شخصیت بزرگ کشور که در دو دورۀ متفاوت مصدر خدمات ارزشمند برای وطن شده اند، به شکل ساده به مقایسه گرفته میشوند، باید نخست بستر زمان و شرایط عصر هردو دوره مطالعه شود تا به اساس آن زمینه مقایسه علمی فراهم گردد، درغیر آن همچو مقایسه ها فاقد ارزش علمی و تحقیقی میباشند و موجب بگو و مگو های بی لزوم میگردد. در مقایسۀ کارکردهای غازی امان الله خان و شهید داؤد خان و رجحان یکی بردیگر بدون مطالعۀ شرایط وقت و امکانات دست داشته یک قضاوت بی پایه و محض احساساتی خواهد بود. به حیث یک محقق در تاریخ معاصر کشور همیشه تأکیدم برآن بوده تا برای تحلیل و بررسی یک دوره کوتاه تاریخی و قضاوت بر آن، محقق باید خود را نخست با شرایط عینی و ذهنی آن دوره دقیقاً آشنا سازد و یا به عبارت دیگر چنان پندارد که گویا او در شرایط همان دوره زیست کرده و قضایا را با همان نحوی ببیند که در آن دوره حاکم براوضاع بوده است . اینکار قدم اول و مهم برای ارزیابی، قضاوت و مقایسه محسوب میشود که محقق باید انجام دهد. درغیر آن دیدن یک دورۀ تاریخی از عینک معیار های امروزی نتایج نادرست و بی اساس را بار می آورد. لذا تشبث به همچو نظریه پردازی ها از خود دانش مقدماتی و نسبتاً اختصاصی تاریخی بکار دارد و کار هر قلمبدست ساده نگر نیست. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
محترم مایار صاحب
در اصل متن 1000 نفر است نه 10000. https://www.washingtonpost.com/opinions/four-steps-to-afghan-reconciliation/2015/08/12/55c6930c-3eb0-11e5-9443-3ef23099398b_story.html
آقای جلال لطفاً تشریح کنید که به چه اساس این ادعا را میکنید.
Mr. Hakimi, On what basis you are stating that the proposed troupes after 2016 is 10,000? The article in Washington post does not record a figure of 10,000.
|
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
جناب محترم استاد سیستانی صاحب از نوشته تان معلوم میگردد که یک کمی بی حوصله و عصبی شده اید. اگر تذکر و یا انتقاد دوستانه من در مورد کلمه غزنی چی و مسأله حق آزادی گفتار به ارتباط حرفه و پیشه ،روز شما را خراب ساخته باشد معذرت میخواهم . سیستای صاحب موږ پخپله ملی ژبه کی یو متل لرو چی وایی « دوست به دی وژړوی او دشمن به دی وخندوی » آنچه من به شما در موارد فوق الذکر به عرض رسانیدم یک انتقاد دوستانه بود « چون من آن را مخالف شأن و اعتبار علمی شما دانستم » ولی متأسفانه طوریکه دیده میشود این تذکر اصولی ، جناب شما را بر اشفته ساخته که این عکس العمل نیز ، با شخصیت علمی شما در منافات کامل قرار دارد. فخر افغان پاچاخانصاحب در سمیناری که به مناسبت صدمین سال سالگرد مهتما گاندی در کابل دایر شده بود در ضمن صحبت خود راجع به شخصیت گاندی فرمود که : مهاتما گاندی در میتنگ بسیار بزرگ بیانیه میداد که دفعتأ یک شخص از میان مجلس برخواست و گفت : گاندی تو بزدل هستی ، گاندی در جواب خنده نموده و به بیانه خود دوام داد. فخر افغان گفت شخص مذکور بار دوم صحبت گاندی را اخلال نموده و گفت : گاندی تو بزدل هستی ، گاندی بار دوم خنده نموده و به صحبت خود دوام داد. استاد محترم سیستانی صاحب ! ما از شما به حیث یک مؤرخ ، مؤلف کتب فراوان و نویسنده صدها مفاله ویک انسان معمر ، حوصله مندی گاندی را توقع داریم نه عصبیت و پیشانی ترشی سردار داؤد میر غضب و یا به تإسی گفته جناب استاد هاشمیان و مردم مشرقی و لوی کندهار « لیونی سردار » که به جواب جنرال خود به عصبانیت میگوید : « من مردم افغانسان را میشناسم .... » سیستانی صاحب گل ! من کدام به ادبی و گستاخی را ضمن کدام الفاظ و کلمات و جملات نسبت به شما ابراز داشته ام و مانند انتقاد کننده گاندی شما را خدا نا خویته بز دل گفته باشم « آن کلمات و جملات چی خواهد بود » که شما را به این سرحد عصبی و بی حوصله و بی تاب ساخته است ؟ جناب شما نوشته اید که « تغییر موضع شما در برابر مرحوم ملک یار همانند تغییر موضع گیری شما نسبت بمن است .» استاد محترم لطف فرموده و نشان بدهید که در کدام نوشته خود من جناب شما را « سیستانی چی » خطاب کرده ام که دال بر توهین شما وتغییر موقف من نسبت به شما باشد . به رخ کشیدن ایمیل من به شما کدام چیز نو نیست ، زیرا من چندن بار در مقالات خود شما را قلم طلایی و مبارز دو شمشیره خطاب کرده ام ، چیزی که عیان است چی حاجت به بیان است. باید توضیح نمود که من آن ایمیل را مستقیمأ با این پورتال بزرگ فرستادم و بعدأ توسط استاد فارانی صاحب به منظور مشوره به قافله سالار مبارزان قلمی یعنی استاد هاشمیان ارسال گردید.استاد هاشمیان در حالیکه پیشنهاد مرا صد درصد تأیید نمود ، تشویش خود را از ناحیه بروز « حسادت ها » ابراز داشتند و پیشنهاد نمودند که به منظور جلو گیری از حسادت ها اسمأ ذوات دیگری به آن علاوه گردد. سیستانی صاحب گل ! شما بی جهت عصبی شده اید و لذا در اشتباه کامل قراردارید ، بدین مفهوم که این جانب تا تحریر این سطور مبارزه قلمی شما را در برابر شورای زمرد فروشان نظار ، لیدران خاین جهادی ، اءتلاف مفسد شمال و شیطانی شمال و سقو پرستان صد در صد تأیید میکنم و تأیید خواهم نمود و در موقف و « پرنسیپ » مذکور برخلاف ادعای شما به اندازه یک سانتی متر هم تغیری نیامده است. امیدوارم با بزرگ واری خود گپ خود را پس بگیرید. از اینکه روز خوش شما را ممکن خراب ساخته باشم ف معذرت میخواهم واز بارگاه خداوند به شما حوصله مندی میخواهم که انتقاد بر خودرا دلیل دشمنی انتقاد کننده حساب نکنید . با عرض |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
المان
تاریخ:
21.08.2015 |
|
آقای داود مومند سلام اگر چه سوال شما راجع به غزنی وغزنی چی مربوط به من نمیشود، ولی ما در قاموس دری در مورد کلمۀ غزنی این معلومات را درج کرده ایم، شاید بدرد شما هم بخورد.
„غزنی، شهری است در جنوب غرب کابل، که در عهدسلطان محمود بنام های غزنه وغزنین نیز یاد میشده است. فرخی شاعروقصیده سرای بزرگ در بار سلطان محمود آنرا بصورت «غزنین » یاد کرده ومیگوید: شهرغزنین نه همانست که من دیدم پار چه فتاد ست که امسال دگر گون شده کار؟ واین نشان میدهد که نام غزنی در اصل غزنین بوده و در تلفظ عوام بصورت «غزنی» مستعمل شده است. انتساب به غزنی را «غزنی چی" گویند، زیرا در زبان دری فارسی، اسمای خاص که با ( ی یا ه هوز ) ختم میشوند، علامت نسبتی به آن اسماء ، با آوردن دو حرف (چ، ی ) ویا (گ ، ی) نوشته میشود. مثلاً: نسبت دادن به غزنی، غزنیچی، نسبت دادن به بنغازی، بنغازی چی و نسبت دادن به اترولی- اترولیچی، و نسبت دادن به میمنه، میمنه گی، نسبت دادن به هزاره ،هزاره گی، وامثالهم.“
نظر به معلومات فوق ، گفتن غزنیچی یا میمنه گی وهزاره گی، هیچ نوع توهینی بکسی شمرده نمیشود.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
21.08.2015 |
|
با عرض حرمت فکر کنم ترجمه ای محترم ملکیار از جملات نقل قول شده ای انگلیسی در مقاله ای محترم مایار صاحب، افاده ای دقیقتر موضوع را در بر دارند. به امید سربلندی افغانستان آزاد، قوی، مدرن و مسلمان. |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
21.08.2015 |
|
The English statement referring to current level which is around 10,000 soldiers while Dari/Farsi translation of the same mistakenly replace that reference with 1000 soldiers proposed for after 2016. Therefore the Dari/Farsi translation of the English version present a different outcome other than intended to be the main aim of English version statement.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
21.08.2015 |
|
برادران محترم آقایون احمدفواد ارسلا و داود ملکیار لطفاً در تبصره و ترجمه مضمونم زیر عنوان « آشتی بین الافغانی» توجه نمائید که در آغاز پاراگراف سوم سطر 12 نوشته ام: در نظر دارم که متون نوشتهٔ هر دو را تا سرحد توان به دری ترجمه نموده و ... باردیگر توجه تانرا به « تا سرحد توان» معطوف میدارم. باور کنید که بی نهایت خوش شدم که چند نفر از دوستان به شمول شما محترمان بنده را متوجه به ضعف در ترجمه این جمله مهم گردانیده اند. ترجمه ای هر دو محترم را مجدداً مطالعه نموده و باز هم تا حد توان ترجمه آقای ارسلا را در موضوع صائب تشخیص نمودم. ترجمه جناب ارسلا: "امابدون شک پیشنهادات ما، خواهان حضور قوای امریکا، نزدیک به تعداد یا سطح فعلی آن میباشد، نه به تعداد 1000 نفر مستقر در پایگاه کابل که قبلاً برای بعد از 2016 در نظر گفته شده است". برای وضاحت میخواهم تا در بین قوسین بعد از جمله « نزدیک به تعداد یا سطح فعلی ان میباشد» 10000 نفر را اضافه نمایم، دراینصورت هیچگونه تناقض خلق شده نمی تواند و جمله مکمل ترجمه چنین شکل بخود میگیرد: « اما بدون شک پیشنهادات ما، خواهان حضور قوای امریکا، نزدیک به تعداد یا سطح فعلی ( 10000 نفر- م) آن میباشد، نه به تعداد 1000 نفر مستقر در پایگاه کابل که قبلاً برای بعد از 2016 در نظر کرفته شده است». اندازه مشخص این قوای عسکری باید مربوط به اهداف وظیفوی باشد و قومندانان عسکری میدان جنگ این انعطاف عملیاتی را داشته باشند که در مورد ترکیب و استفاده عملیاتی از این قوای عسکری تصمیم بگیرند. اگر با این ترجمه موافق باشید میخواهم از کارگردانان محترم افغان جرمن آنلاین محترمانه در خواست نمایم تا این نوشته را با متن جدید آن در صفحهٔ چهارم مضمون، پاورقی، اضافه کنند. با احترام مایار
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
21.08.2015 |
|
جوابی از روی پرنسیبپ به مدافع پرنسیپ
اقای محمد داود مومند سلام! آیا به یاد تان می آید که تایک ونیم ماه قبل یعنی تا نشر سلسله مقالات داکتر صاحب کاظم در مورد شهید داودخان، واعلام آمادگی شان برای تألیف کتابی در مورد داودخان به عنوان یک شخصیت ملی، شما یکی از علاقمندان ودوستداران پرشور مقالات ونوشته های من بودید وبارها این علاقمندی وارادت خود را با ارسال نامه های تحریری ویا ارسال کارت های تبریکی بمناسب اعیاد مذهبی ونیز صحبت های تلیفونی نسبت به من ابراز میداشتید وحتی در یک ایمیل خود مرا به عنوان «نویسندۀ قلم طلائی» پیشنهاد کرده بودید. کلمات وجملاتی را که شما در آن ایمیل نسبت به موضعگیری من در قبال مسائل ملی وتاریخی ابراز داشته بودید، بی نظیر اند ومن میخواهم آن کلمات را به یاد تان بدهم. ایمیل مورخ 18 /4/ 2015 تان حاوی پیام ذیل بود:
محمدداود مومند «یک پیشنهاد عادلانه»
«جناب استاد سیستانی یک مؤرخ چیره دست، نویسنده توانا و صاحب شعور و وجدان و تفکر ملی است. موصوف یکی از واقع بین ترین نویسندګان معاصر جامعه ماست که مطالب خود را دایم متکی بر اسناد و مدارک انکار ناپذیراستوارمیسازد. استاد سیستانی مانند یک عده ملیګرایان محافظه کار و محتاط شف شف نمیگوید، بلکه در بیان حقایق از شهامت و جسارت بزرگ اخلاقی و روحیه انقلابی برخوردار است. پیشنهاد من خدمت مجریان محترم افغان جرمن آن لاین این است که استاد سیستانی را بحیث نویسنده قلم طلایی این ویب سایت وزین اعلام نمایند.»
من این پیشنهاد شما را به آقای قیس کبیر مسئول پورتال افغان جرمن ونیز دوست محترم خود آقای مسعودفارانی فرستادم که اقای فارانی با احساس شادمانی فی البدیهه غزلی درتائید این پیشنهاد سرودند. اما من خود را شایستۀ این لقب ندانستم و خواهش نمودم تا از خیراین کار درگذرند و درگذشتند.
هدف من از این مقدمه اینست تا از شما بپرسم که جناب مومندصاحب ، چرا شما این پرنسیب را رعایت نکردید؟ آیا امروز شما مرا به همان نظر چند ماه قبل خود، می بینید؟ نه خیر،آیا از نظر شما من در صف خاینان ملی قرار گرفته ام و زبان به تعریف و تمجید آنها باز کرده ام؟ نه خیر اقای مومندصاحب! من هیچگاه از خاینان ملی وغارتگران وغاصبان ثروتهای ملی دفاع نکرده ام ونمیکنم، من هنوزهم از منافع ملی و از شخصیت های ملی که برای ترقی وتعالی این وطن تلاش کرده اند ونتایج تلاشهای شان هنوز پابرجا و قابل لمس است، شجاعانه دفاع میکنم.واین برایم یک اصل ویک پرنسیپ است ونمیتوانم از آن بخاطر روابط شخصی وعاطفی در گذرم.
حال می آیم به اینکه چرا، 16سال قبل( 1999) من از مرحوم عبدالله ملکیار، دریک مقاله ام،( با آوردن خاطره ای ازمردم هرات (یک دعای خیر درحق ملکیار،بدون کدام تبصره)، به نیکی یاد کرده بودم وامروز آن موضع گیری را تغییر داده ام.
تغییر این موضعگیری ، تقریباً شبیه تغییر موضعگیری شما نسبت به من است. شما کم از کم پانزده سال در پشت سرمن ایستاده بودید وپیوسته از موضعگیری من دفاع میکردید، ولی یک ونیم ماه قبل، وقتی پای بیانیۀ خطاب به مردم «داودخان» درمیان آمد، وداکتر سیدعبدالله کاظم، داودخان را یک شخصیت ملی نامید واعلام کرد که در نظردارد کتابی در بارۀ او بنویسد، من هم بحیث کسی که درتاریخ کشور ورجال تاریخی آن دسترسی دارم، قول داکتر کاظم را تائید و داودخان را شخصیت ملی خواندم، این موضعگیری من سبب شد تا شما هم موضعگیری خود را نسبت به من تغییربدهید وسپس با نوشتن مقاله ای در همسوئی با داود ملکیار، داودخان را «خاین ملی؟» بنامید. ولی من برعکس شما، داودخان را یک شخصیت ملی، وطن پرست، عاشق اعتلا و ترقی میهن، مردی با تقوا وکارکن وپرتلاش میدانم. خوشبختانه بسیاری ازشخصیت های بزرگ اداری ونظامی وصاحبان نظر و اندیشه وتفکر ملی، در مورد داودخان با من هم عقیده اند و با نگارش چشمدیدهای خود در دوران همکاری با آن شهید وطن، شواهد ومثالهای زیادی را یاد آور میشوند که نشان میدهد «داودخان» هرگز وهیچگاهی نسبت به این وطن ومردم آن خیانت نورزیده است . وامیدوارم شما نیز به این طرزتفکر خود نسبت به داودخان تجدید نظرنمائید.
دراینجا میخواهم یاد آورشوم که درمیان روشنفکران کشورهای جهان سوم، تغییرموضع یک شخص نسبت به یک شخص دیگر،یک امرمعمولی است وکفر و بد دینی وبه اصطلاخ ووطنی«نامردی» شمرده نمیشود. زیرا این خصلت جوامع عقب مانده است،که گاهی تحت تاثیر علایق شخصی وخانوادگی میخواهند آفتاب را با دو انگشت پنهان نمایند، مثلی که شما با گفتن« خاین ملی؟» خواستید،نام داودخان را از تاریخ افغانستان پاک کنید، مگرچنین چیزی امکان ندارد، چنانکه هیچکس نمیتواند نام «بچۀ سقو» را از تاریخ کشور پاک کند.
بخاطرخواهید داشت که من سوالی از داودملکیار به ارتباط زهرخوراندن میوندوال از سوی یک وزیرکابینۀ یوسف خان، کرده بودم واو بجای اینکه به سوال من پاسخ دهد، به شاخ وپنجۀ کتاب های های من پرید تا مواردی را دریابد و برجسته نماید که روزگاری من ازداودخان انتقاد کرده ام، پس اکنون چرا او را تائید واز وی حمایت میکنم؟ البته من جوابی درخور به داودملکیار نوشتم، واو را از دست پروردگان عبدالله خان ملکیار خواندم وگفتم که درعهد سلطنت وصدارت هاشم خان وشاه محمودخان وداودخان درمقامات بلند دولتی قرار داشت والبته مصدرکارهای بزرگ هم شده بود. این کارهای بزرگ ملکیار به این معنی نیست که در دورۀ ماموریت خود هیچگونه کمی وکاستی در امر ادارۀ ولایت هرات نداشته است، آخر غبار منحیث یک مؤرخ تطمیع ناپذیر نمیتوانست کتاب خود را از افتراء و تهمت های مردم پرکند؟ ،ضرب المثل وطنی میگوید:« تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»؟؟
چون هدف داودملکیار ضربه زدن به من و اعتبار نوشته های من است ، من هم مجبورم با توجه به منابع تاریخی باقی مانده از آن دوران، پای بزرگان داودملکیار را به میان آورم و وی را متوجه اضافه روی های او وشغل موجودۀ او بنمایم. امروز زمان آن نیست که هرکس همه چیز را بداند، امروز دوران تخصص است، همانگونه که من وشما در مورد بازارفرنیچیر چیزی نمیدانیم، چون تخصص ما نیست، داودملکیار هم در مورد میتود تحقیق درمسایل تاریخی چیزی نمیداند تا به من درس بدهد،چون از او تا کنون هیچ اثر تحقیقی- تاریخی دیده نشده است. ودر مورد سوابق تحصیل وکار وتخصص خود نیز چیزی ننوشته است تا ما بدانیم که او چه کاره است؟
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
آقای ملکیار متأسفانه شما بنا بر دلایل که نزد خود شما است با عجله کوشش دارید فتوی غلط بودن کار من را صادر نمائید. قبلاً هم شما یک حکم قطعی در این کلکینچه صادر کرده اید که جواب خود را خدمت خوانندگان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین عرض کردم. شما شاید کدام شناخت و نظریه در مورد من داشته باشید، اما من نه شما را میشناسم و به غیر از این دو برخورد که عاجلانه بر کار من فتوی صادر کرده اید بیادم نمی آید که با هم مصادف شده باشیم. باید تذکر بدهم که مقالات و ترجمه های اینجانب به مقصد ضدیت با کدام شخص نبوده به صورت آفاقی و بدور از احساسات و تعصب برای افغانستان است. صدور عاجلانه حکم غلط و نا غلط توسط جناب شما بدون در نظر گرفتن اصل بحث و اصل موضوع و موافقه دو طرف بحث این که ترجمه چه نوع است – کامل لغت به لغت و یا خلاصه- و غلطی و نا غلطی از روی کدام معیار معلوم شده میتواند، یک حکم و فتوی نادرست محسوب شده میتواند. ( اگر متوجه شوید در جمله قبلی من هنوز بر شما هیچ حکم قطعی صادر نمیکنم) در مورد اصدار فتوی شما که ترجمه من غلط است دو موضوع را باید در نظر گرفت: 1. اصل مضمون و ترجمه در مورد اصل نوشته : ترجمه من ، که من ادعا نکرده ام که لغت به لغت است ، تشریح موضوع است به این ترتیب: که این نویسندگان پیشنهاد کرده اند که تعداد باقیمانده عسکر امریکائی بعد از سال 2016 باید نظر به تصمیم قومندانان میدان جنگ و نظر به اهداف جنگی وظیفوی در همین حدود1000عسکر انعطاف داشته باشد. شما آقای ملکیار فتوی غلطی ترجمه اینجانب را صادر کرده چنین ترجمه کرده اید: "امابدون شک پیشنهادات ما، خواهان حضور قوای امریکا، نزدیک به تعداد یا سطح فعلی آن میباشد، نه به تعداد 1000 نفر مستقر در پایگاه کابل که قبلاً برای بعد از 2016 در نظر گفته شده است" اگر ترجمه شما آقای ملکیار لغت به لغت است ، من از شما سوال دارم ، اولاً در کجای آن پره گراف انگلیسی نوشته است که "نه به تعداد 1000 نفر" ؟ دوماً براساس کدام علم ترجمه و املا و انشای انگلیسی و دری و کار ترجمه و منطق شما ترجمه من را مغایر اصل موضوع میدانید؟ 2. نوشته من در کیلکینچه خدمت محترم مایار من هیچ حکم و فتوی در مورد محترم مایار و ترجمه شان صادر نکردم. با احترام عرض کردم که منحیث یک شاگرد ترجمه و تحقیق که خواننده باید بفهمد که آیا یک ترجمه کامل لغت به لغت است ، خلاصه است و در کجای ترجمه شخص ترجمه کننده تبصره کرده است. و بعداً ترجمه خود را با اصل انگلیسی آن خدمت اوشان و خوانندگان محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تقدیم کردم؛ بدون ادعای ترجمه کامل و لغت به لغت و با قصد ارائه مفهوم اصلی . ترجمه من تشریح کرده که در آن پره گراف نویسندگان پیشنهاد کرده اند که تعداد عساکر باقیمانده امریکائی بعد از 2016 در حدود همان 1000 نفر باشند که اصل موضوع در این است که آنها نمیخواهند این تعداد 1000 نفر یک نمره قطعی باشد.
اگر استادان و خوانندگان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین ترجمه من را از پره گراف ذیل علط یافته اند لطفاً رهنمائی کنند. من حاظرم قبول کرده و در انکشاف خود منحیث یک شاگرد تحقیق و ترجمه کار کرده خود را اصلاح و بهتر نمایم. We are not advocating a return to U.S. combat operations or a U.S. military buildup. But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016. The exact size of the force should be mission-driven, with the theater commander having the flexibility to determine its composition, deployment and use.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
21.08.2015 |
|
نظر کوتاهی به دوران غازی امان اله خان و شهید داود خان ! هر دو شخصیت ، اشخاص وطنپرست و ترقیخواه بودند. امان اله خان استقلال کشور را را بدست آورد. داود خان موسس رژیم جمهوریت وحامی استقلال در کشور بود.
امان اله خان بایک خونریزی (قتل پدرش )به روی کار آمد. داود خان با یک کودتای سفید بدون خونریزی بروی کار آمد.
امان اله خان بعد از یک دوره نسبتآ آرام به کار آغاز کرد. داودخان بعد از یک دوره انارشی و اقتصاد خراب به کار آغاز کرد.
در زمان امان اله خان رادیو و خط آهن (2 کیلومتر) به شکل ابتدایی آن شروع به فعالیت نمود.
درزمان داود خان پروژه بزرگ تلویزیون شروع به فعالیت نموده و سروی خط راه آهن از غرب به شرق تکمیل و احداث آن شروع شد.
در زمان امان اله خان پروژه ها خورد بند وانهار احداث شد. در زمان داود خان دههاپروژه های بزرگ بند وانهار سروی و کار های یعضی شان آغاز گردیده بود.
امان اله خان به نهضت نسوان و آزادی آنهااز قید حجاب علاقه داشت اما موفق نشد. داود خان طبقه نسوان کشور رااز قید چادری آزاد و دروازه های مکتب و پوهنتون و دفاتیر را بروی آنهاباز نمود.
قوانین زیاد در هر دو دوره برای بهبود زندکی مردم نافذ شد.
امان اله خان سفر های زیادی به اروپا و کشور های دیگر داشت ،دستآورد های آن زیادتر سیاسی بود. داود خان سفر های به کشورهای عربی و ایران نموده و کمک های بسیار بزرگ اقتصادی را حاصل نمود.
امان اله خان با پشتکار وعلاقه مندی بکار برای مصروفیت های شخصی خودوقت میگذاشت. داود خان هم با پشتکار ، علاقمندی به کار داشت مصروفیت های شخصی وی دیدن پروژه ها و عبادت بود.
امان اله خان قصر های زیاد را اعمار نمود داود خان عمارات دولتی توجه زیادتر داشت.
زندگی امان اله خان شاهانه اما از داود خان ساده بوده وهر دوفرزندان خوب تربیه کرده بودند.
از امان اله خان زمین و باغ برای فرزندانشان باقی ماند از داود خان چیزیکه ازکاکا به ارث برده بود به اختیار مردم قرار داد.
امان ال خان به تقویه اردو علاقه مند نبود داود خان برای تقویه و تجهیز اردو خدمات زیاد نمود.
امان اله خان با تقلید از کشور های اروپایی طرز کالا پوشیدن را بر مردم تحمیل نمودکه نتبجه خوب نداشت .
در کابینه امان اله خان ،اشخاصی طرفدار روسها بوده ودر آخرین روز ها با عساکر روسی به کمک امان اله خان به مزار شریف آمدند.
داود خان با شناخت هواداران روسی ، آنهااز کابینه سبکدوش کرد.
در اخیر دوره 10 ساله امان اله خان ،کشور به اغتشاش و اقتصاد خراب روبرو بود. در روز های اخیر دوره 5 ساله جمهوریت به تمام کشور امنیت و اقتصاد ،بهتر بود.
امان اله خان با اغتشاش مردم کشور راترک کرد. داود خان به کودتاچیان تسلیم نشده و به شهادت رسید. هردو به قلب وطندوستان جای خود را دارند.
روح شان شاد باد ! |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
مایار صاحب محترم تشکر از اینکه مقصد دوستانه مرا در تبصره متذکره درک کردید. خداوند تمام بزرگان مرحوم مارا مغفرت نصیب کند. |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.08.2015 |
|
دفاع از پرنسیپ خدمت کاندید اکدمیسین سیستانی صاحب جناب شما در گذشته از بزرگان خانواده ملکیار با چنان عزت و حرمت یادآوری کرده نوشته ایدکه حتا ساکنین هرات حین عبور از غزنی به منظور اتحاف ادعیه و اداء احترام به مقبره ملکیار ،از موترخود پایین شدند . نمیدانم اکنون چی عواملی موجب گردید که در تلاش تذلیل شخصیت مرحوم ملکیار هستید ؟ گویند آفتاب آمد دلیل آفتاب . خانواده بزرگ ملکیار از چنان شهرت ووجاهتی برخوردار است که تزیید و پیوند نارسا ،ناموزون و نا مناسب « غزنیچی » که منطقأ شکل احقر « غزنوی » را دارد ، هیچ مفهومی را افاده نمیکند ، جز تلاش تذلیل مرحوم ملکیار . سفاهت مآبانی نیز در گذشته در تذلیل شخصیت مفکر ملی، شهید میوندوال پرداختند و او را بچه ملا خواندند، تا باشد با همچو توهین های بازاری به اقناع و اطفاء عقده های حقارت خود توفیق حاصل کرده باشند . طبیعی است که از کژ اندیشانی که بر مرکب ظلالت و بد سگالی مهمیز میزنند گلایه در کار نیست ولی روی سخنم متوجه یک کاندید اکدمیسین ، مؤلف کتب فراوان و نویسنده مقالات بی حساب است . متأسفانه جناب شما با تزیید کلمه « غزنیچی شبیه قابچی و سماوار چی » با نام اظهرمن الشمس ملکیار به حساب هندسی در اهانت سه ضلعی یک مثلث قرار دارید . در یک زاویه این مثلث شما به اهانت مرحوم ملکیار پرداخته اید ، شخصیتی که تبعید شدگان دور استبداد مانند مرحوم سید امیر خان قوماندان که خویشاوند استاد هاشمیان میشد، فامیل محمودی و غیره تبعید شدگان ،برخورد شرافتمندنه و نجیبانه و انسانی مرحوم ملکیار را هرگز فراموش نکردند . در بعد و زاویه دوم این مثلث شما به اهانت شهر تاریخی و باستانی غزنه یا غزنین پرداخته اید که آن را در ادوار قدیم ام البلاد گفتندی یعنی مرکز شاهنشاهیت غزنویان،عروس شهرها و کانون علم و ادب و معرفت و عرفان و جاییکه آرامگاه اب المجد مجدود حضرت حکیم سنایی در آن قرار دارد. و در عین موازات جناب شما ، به خویشتن اهانت روا داشته اید زیرا به حیث یک دانشمند با اعتبار پیروی از کژ اندیشان کرده اید . مساله دومی هم به ارتباط نظر بهت انگیز شماست که صاحبان بزنس منجمله فرنیچر فروشی و غیره ،نباید در مسایل مربوط به خاک ، وطن و مردم خود اظهار نظر نمایند . نمیدانم جناب شما چگونه معیار یا معیار های را در زمینه به حیث اصل حق داشتن ابراز نظر از طریق وسایل مطبوعاتی پیشنهاد میکنید ؟ آیا انحصار حق ابراز نظر ، مغایر پرنسیپ های آزادی ، عدالت و انصاف نمیباشد؟ با عرض حرمت |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.08.2015 |
|
آقای محترم توخی ! نوشته شما هم به داستان لیلی و مجنون شباهت دارد که لیلی مرد بود یا زن !
ماه هااست بر سر این مو ضوعات نوشته وتبصره شد اگر شما کدام معلونات برای روشنی آن موضوعات دارید بنویسید تا همه ار آن مستفید گردند. و من اله توفیق |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
20.08.2015 |
|
امان اله خان باعث بدبختی درکشور ؟
آنانیکه به آن نظر هستند که آمدن رژیم جمهوریت زمینه کودتای ثور و جنجال های بعدی گردید آیا آمدن امان اله خان به نظر آنها باعث اغتشاش و بدبختی مردم درسرانجام نه شد؟
در زمان حبیب اله خان مملکت آهسته آهسته بسوی انکشاف و ترقی پیش میرفت و او توانسته بود یک آرامی نسبی را بوجود آورده بود توسط امان اله خان با اعلان استقلال و پروگرام های اصلاحاتی و ترقی خواهی ، شرایط کشوردیگرگون باعث اغتشاش در کشور و آمدن حبیب اله مشهور بچه سقا گردید.
آیا در دوران 5 ساله جمهوریت و ده ساله دوران پادشاهی امان اله خان، آن دو رهبر وطنپرست و ترقی خواه شباهت های وجود نداشت ؟
با وجودیکه در روز های اخیر دوره 5 ساله جمهوریت در کشور آرامی و امنیت مستقر بوده و رژیم جمهوری ملیارد ها دالر کمک های کشور های مختلف را جلب و اقتصاد کشور بسوی شگوفانی پیش میرفت . ودر اخیر زمان پادشاه امان اله خان بر عکس آن .
امید است به آن سوال ها پاسخ داده شود. درود به روح آن غازی وآن شهید ترقیخواه که نوکری انگلیس و روس رانپذیرفتند.بااحترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
20.08.2015 |
|
جناب فواد ارسلا بعد سلام!
فکر می کنم شما مهم ترین جمله یا عبارت را درین پاراگراف به صورت نادرست ترجمه کرده اید.
به نظر من معنی جملۀ دوم چنین است:
"اما بدون شک پیشنهادات ما، خواهان حضور قوای امریکا، نزدیک به تعداد یا سطح فعلی آن می باشد، نه به تعداد 1000 نفر مستقر در پایگاه کابل که قبلاً برای بعد از 2016 در نظر گفته شده است".
به عبارۀ دیگر، آنها تعداد 1000 نفر را کافی نمی دانند ولی در ترجمۀ شما، همان تعداد 1000 نفر پلان شده را تأیید کرده اند که کاملاً مغایر معنی اصلی و نکته اصلی این مقاله است.
اشتباهات کوچک لغوی آنقدر پریشان کننده نیست، اما اگر ترجمه کاملاً بر عکس مطلب مورد نظر باشد، قابل اغماض نیست. تشکر از توجه تان.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
20.08.2015 |
|
**** ( کلمه ناپسند ) ؟ در مورد قاتل شهید داودخان و فامیلیش و همکارانش من از کلمه <<مردار شدن >> آن خائین نوشتم . آن کلمه مورد علاقه یکی از کارمندان این پورتال محترم قرار نه گرفته و آنرا سانسور کردند. کسیکه این طور یک خیانت ملی و جتایت را مرتکب شده اگر آن به آن کلمه یاد شود کدام کلمه نا پسند نخواهد بود.
در مورد به هویت بودنش باید تذکر داد که گفته میشود شخصی که این عمل را انجام داده ضابط بنام امام الدین است که معلوم نیست به کجاست سویدن، انگلستان یا کدام جای دیگر ؟ کسی میگوید که دست ندارد . گاهی گفته میشود چهره خورا را قدری تغیر داده است . وی مانند نادرخان و برادرش هم مشهور نبود.
اما مهم آنست کسانیکه این دستور را داده اند مانند امین و تره کی ( جنایات کار و خیانتکار) آنها یه سزای اعمال خود رسیده و <<مردار>> شدند .
البته این را هم یادآوری کرد کشتن یک شخص ( جنایتکار) هم کار آسانی نبوده برای کسیکه با این کار ها سروکار ندارد اگر به آقای مومند پول گزاف داده شود یک جنایتکار را بضرب تفنگچه <<مردار>> نماید فکر نه کنم به آن عمل اقدام نماید . با احترام |
 |
اسم:
ف. توخی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.08.2015 |
|
کودتا ی نظامی سرطان ۱۳۵۲ و اعلام رزیم جمهوریت بوسیله محمد داود ، که با پیامد های ناگوار هستی ناچیز مادی و معنوی کشور ما را به نیستی کشانید . ********************************************************
لویه جرگه سال ۱۳۵۵ که من و سایر هموطنان جریان مستقیم انرا در ان سالها از ورای امواج رادیو افغانستان تعقیب میکردیم یک مضحکه و تظاهر قلابی از دموکرسی، بوسیله داود خان بود . داود با بر اندازی رژیم شاهی مشروطه همه دست اورد های دهه دموکرسی در کشور را، ولو کوچک و نا چیز هم بود ، زیر پا کرد ، نهاد های نیم بند دموکرتیک در جامعه را که داشت اهسته و به تدریج جان میگرفت و قوام می یافت ، با یک اقدام عجولانه و شتابزده بخاطر کدورت ها و رقابت های خانواده گی که در نهادش وجود داشت و جوش میزد ، به برباد داد . با اعلام جمهوری نام نهاد و کذایی قانون اساسی کشور ، که یکی از قوانین اساسی معتبر ان زمان درسطح منطقه و جهان محسوب میشد ، لغو ، شورای ملی و مجلس سنا ساقط ، روزنامه ها و جراید ملی مصادره ، احزاب سیاسی منحل ، مطبوعات سانسور ،محاکم نظامی بر پا و پنج سال تمام رژیم پولیسی در جامعه مسلط گردید ه فضای ترس و رعب حکمفرما گردید .
رژیم بدون صواب دید شرایط عینی و ذهنی جامعه و کثرت نفوس بیسواد ان در کشور بجای مبارزه با بی سوادی " ریفورم " از بنیاد نادرست معارف را اعلام کرد ، که در نتیجه هزاران جوان و نو جوان کشور را "کانکور زده " ساخته ودر حالت بی سرنوشتی قرار داد و ضربه مهلکی به سیستم تعلیم و نربیه در کشور وارد نمود . از همان اولین روز اعلام جمهوریت کار به اهل کار سپرده نشد و در حالیکه ریس جمهور داود و برادرش سردار محمد نعیم پست های اساس و کلیدی دولت از جمله صدارت اعضمی ، وزارت دفاع ملی و وزارت خارجه را خود رهبری میکردند سایر وزارت خانه ها را به اشخاص غیر مسلکی و فاقد تجربه کاری و تخصصی سپردند . ( به گونه مثال تعین دکتور نوین که داکترمجرب طب بود به صفت وزیر اطلاعات و کلتور و واگذاری پست معاونیت صدارت اعضمی به حسن شرق که دکنور وترنر یا طبیب خیوانات بود ، وزارت داخله به قدبر نورستانی که شخصیت فاسد و رشوه خور بود ، بعد ها واگذاری پست وزارت دفاع به حیدر رسولی دگروال متقاعد ، پست وزارت زراعت و آبیاری به جیلانی باختری که لیسانس حقوق احصاییه بود نه متخصص در امور زراعت ، فیض محمد پاچا گل وفادار و حمبد محتاط و سایر افسران پاهین رتبه عسکری ) .
در عرصه سیاست خارجی لغزش و نوسان ۱۸۰ درجه در اغاز به جانب بلاک شرق و شوروی و در فرجام با شتاب به جانب غرب ، کشور های عربی ، ایران و پاکستان و عدم توازن سیاسی و دیپلوماتیک در مناسبات بین المللی ، عدول از موازین سیاست بیطرفی و عدم انسلاک و نزدیکی به پکت های سنتو و سیتو آن هم در گرما گرم تنش های جنگ سرد میان ابر قدرتها و عدم درک از حساسیت جیوپولیتیکی افغانستان در منطقه ، همه و همه دلایل واضع کشانیدن اشتبا آمیز پای افغانستان به بحرانات سیاسی ، نظامی گردید، که متاسفانه مردم ما تا امروز تقاص این اشتباهات او را مجبور اند دوباره با خون خویش بپردازند . داود با سبک سری و رویدست گرفتن اقدامات ماجرا جویانه مناسبات ملی و اجتماعی را در داخل کشور نادیده گرفت او درک نکرد که شاه طی سالیان دراز در کشور و درمیان اقشار مختلف مردم به سمبول نهادینه و سنتی وحدت میان اقوام ،قبایل و ملیت های مختلف مبدل شده بود . اعلام رژیم جمهوری که حتی هضم واژه ی ان برای عوام الناس دشوار و غیر قابل درک وشناخت بود شیرازه یک سیسنم عنعنوی - سنتی را در کشور از هم پاشید و راه را برای ظهور بحرانات تازه هموار ساخت . در حالیکه شاه به صفت سمبول وحدت و اتحاد میان مردم توانسته بود طی سالیان دراز پس از حکومت داری های دیکناتوری هاشم خان ، شاه محمود خان و خود داود خان که اینها هر سه ۳۰ سال تمام نیمی بیشتری از قدرت سلطنت را در چنگال داشتند ، برای خود حد اقل جا ی پای در میان مردم باز کند و نفوذ اعضای خانواده شاهی را از اداره امور کم رنگ سازد ،که متاسفانه دستخوش انتقام جویی های خانواده گی گردید . با سقوط شاه و رویکار آمدن داود " قعط الرجال " فضای سیاسی کشور را مشبوع ساخت که ما تا هنوز ثمرات نلخ انرا احساس میکنیم .
داود شخصیت احساساتی بود ، او این مطلب را درک نکرد که ازیک سو کبر سن خودش و از سوی دیگرضعف نهاد های سیاسی جامعه که ضعیف و ناتوان اند و هرگز قادر نخواهند شد شخصیتی ر ا که مورد قبول و پذیرش برای اکثریت مردم باشد پس از وی برای کشوری مانند افغانستان ، به رهبری بر گزینند ، که حتی تا امروز این خلای قدرت و فقدان شخصیت رهبری کننده در جامعه احساس میگردد ، که این بذات خود ناشی از همان اقدام نا بخردانه ی موصوف است . خلاصه میتوان اعلام جمهوریت نام نهاد را سر اغاز تراژیدی های بعدی در کشور تلقی کرد ، که حتی تا روز سقوط خونین ومرگبارش بوی از دموکرسی از ان به مشام نرسید و این سقوط دراماتیک که جان ده ها تن از بسته گان و نزدیکان و خانواده بیگناه داود را نیز به تقصیر لجاجت و سر تنبه گی خودش بمثابه اولین قربانیا ن بیگناه قدرت طلبی ها گرفت ، فاجعه های بزرگ بعدی را به همراه داشت که تا هنوز ادامه دارد ... |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
20.08.2015 |
|
ار جمند عریز برادر محترم احمدفولاد ارسلاء! ممنون از اصلاح ترجمه ام. شما حق به جانب استید. یکی از زیبائی در تولرانس همین است که با همکاری مشترک از اشنباهات کاسته میشود و مانع خواننده از بیراهی میشود. من با اعضای خانواده محترم تان از سالها باینطرف اشنائی دارم و همه شمارا به نظر و محبت می بینم. خوب است که شما از پدر و کاکای عزیز تان، در خانواده ما مرحومی را خیرجان مینامیدند. طبیب حاذق و مهربانی بود. خیر در پیش تان و موفق باشید. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
20.08.2015 |
|
برادر و فاضل محترم بارز صاحب ! نوشتهٔ امروز شمارا زیر عنوان « بزرگترین اشتباه دوکتور اشرف غنی- افتیدن در طرح دام حکومت وحدت ملی جان کری» را با علاقمندی مطالعه نمودم. تحلیل علمی شما در وضع کنونی کاملاً به جاست. گرچه جناب شما موقف اشرف غنی را خوب توضیح نموده و مینگارید که: «... این مرد به اصطلاح شماره 2 جهان سعی نموده به نبوغ فکری خود بن بست را بشکند و به جنگ طالبان پایان دهد، زمینه کار و رفاه مردم را فراهم کند، در نیت نیک وی تردیدی نیست... پرنده ای می ماند که به دوحلقه گیر افتاده است.» بنده به نکتهٔ مهم این جملهٔ واقعی و حقیقی تان را که :.. در نیت نیک وی تردیدی نیست... مصرانه تأکید و تآئید می نمایم. نیت نیک وی درعالم حاکمیت امروزی قشرخطرناک خودپرست، آدم کش و قارون ها متاع بزرگی است که وی را ازدیگران متمایز می گرداند. باز هم شما می نگارید که: «... مگر اخطار های داکتر عبدالله و تیمش بر اشرف غنی بی اثر نماند، زیرا او که در آن فرصت به جز حمایت یک تعداد مهره های از دولت حامد کرزی چیزی بیش در بساط نداشت و به حمایت دولت امریکا هم چندان مطمئن نبود، عقل وی به اصطالح گرد شده بود و به جز کسب نام رئیس جمهور به چیز دیگری نمی اندیشید. ... بنده با توضیحات شما تا به ختم ... عقل وی به اصطلاح گرد شده بود و... موافقم لیک تا جائیکه اشرف غنی را میشناسم برای کسب نام رئیس جمهور تنها و تنها نمی اندیشید، بلکه نزد وی با تمام تنهائی و پشتیبانی، آدم کشان ( دوستم را فعلاً کنار میگذارم) و ثروت به نجات افغانستان می اندیشید. اگر اشرف غنی حمایت دوستم، قاتل هزاران انسان بیگناه و دشمنش را، نمیداشت افغانستان امروز سیناریوی را در جهان سیاست معرفی میکرد که در موجودیت آن شک میداشتیم. از سالها باینطرف گفته و نوشته ام که کرزی قاصر اصلی تمام بدبختی های افغانستان میباشد و تا جائی دوام خواهد کرد که پایان تاریکش معلوم نبوده و وطندوستان افغان را بایست بیم احاطه کند. چون خودرا میشناسم و میدانم که گفتار و نوشته های من در تغییر سیاست امروزی افغانستان کوچکترین اثری ندارد، شاید زمانی کسی پیدا خواهد شد و خواهد گفت که انسانهای وجود داشتند که میهن خودرا دیوانه وار دوست داشتند و درباره می اندیشیدند لیک کسی نبود که صدای نالهٔ شان را به گوش خسروان آدم کُش و پول پرست برساند تا وطن شانرا ازاین مضیقه ها نجات بخشد. به حاشیه رفتم معذرت خواسته بر میگردم به ادعای خود که گناهکار اصلی مملکت را لخشاندن به این وضع، تنها و تنها کرزی است و بس. زیرا کرزی بزرگترین امکانات، در تخیل انسان گنجانیده شده، پشتیبانی و حمایه قدرت اول جهان را در ید خود داشت، اما وی با خطرناکترین قشری از جامعه افغان برای اکثریت ملت افغان و افغانستان روی مصلحت ساخت، تنها و تنها که مسند ریاست جمهوری را داشته باشد و بس. بنده از جریانات اجلاس بن واقفم و میدانم که در آن وقت اگر کرزی پافشاری میکرد و خاصتاً بعد از دورهٔ انتقال اطرافیان تحمیل شدهٔ خودرا میتوانست به سادگی بیرون کند. اما نکرد. من طور نمونه یکی از رویداد های داخلی مجلس داخل ارگ را برای تان می گویم: در یکی از شبها در ارگ با حضورداشت زلمی خلیلزاد قسیم فهیم تهدید کرد که اگر معاون نباشم میروم دوباره به کوه بالا میشوم و مجلس را ترک کرد. قبل از بیرون شدن خلیلزاد بالایش صدا زد: آقای فهیم! بعد از همین لحظه هر نوع مشکلی خلق شود با شما محاسبه خواهیم کرد. آقای فهیم به قصر صدارت رفت و به امان الله گذر، راهگیر شاهراه شمال تلفونی موضوع را گفت و امر کرد که فردا یک تعداد بیشمار را به کابل بیاورد. چون امان الله گذر از موقف مربی خود اطلاع داشت به حساب کابلی ها تیر خودرا آورد و از جایش حرکت نکرد. اما همین کرزی باردیگر همان قسیم فهیم را بمسند قدرت رسانید و دراین وقتیکه دیموکراتها قدرت را در قصر سفید گرفتند از کرزی اکیداً تقاضا کردند که این چهره از قدرت دور کند. لیک کرزی نکرد. آقای بارز فکرش را بکنید اگر اشرف غنی استعفاء میکرد و این همه ذلت را نمی پذیرفت، آقای عبدالله عبدالله رئیس جمهور افغانستان می بود، باز چی حال میداشتیم. مختصر عرض کنم در حکومت عبدالله این اشخاص سهم میداشتند: بسم الله وزیر دفاع- عطانور وزیر داخله- اسمعیل وزیر آب وبرق- مخدوم رهین وزیر اطلاعات و کلتور- پسر فهیم نمیدانم وزیر چی ( احتمال دارد وزیر خارجه) ـ منصور وزیر ( شرم دارد که خودرا افغان بنامد – محمدمحقق وزیر تحصیلات عالی و غیره نام ها – برعلاوه ازاین شاید چندسفارت دیگر درکدام جزایری درجهان برای دوستان خلق میشد و از افغانستان نمایندگی میکردند. این سناریو تا تجزیهٔ افغانستان از تخیل نباید دور باشد – و بیچاره اشرف غنی در برابر آنها به تنهائی می جنگد. خدا همرایش |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.08.2015 |
|
محترم مایار صاحب
ترجمه خوب شما را مطالعه کردم. منحیث یک شاگرد تحقیق و ترجمه عرض میگردد که در ترجمه باید خواننده بفهمد که از کجا ترجمه کامل است، در کجا خلاصه است و در کجا تبصره ترجمان؟ در پائین یک پره گراف را که شما هم ترجمه کرده بودید من هم ترجمه کرده و در اختیار شما و خوانندگان پورتال وزین افغان جنرال آنلاین تقدیم میشود: We are not advocating a return to U.S. combat operations or a U.S. military buildup. But our suggestions will undoubtedly require a U.S. military presence closer to current levels than the 1,000-person Kabul-based force previously planned for post-2016. The exact size of the force should be mission-driven, with the theater commander having the flexibility to determine its composition, deployment and use. ترجمه احمد فواد ارسلا در ذیل ما طرفدار نظریه دوباره برگشتن قوای عسکری امریکا برای عملیات عسکری در افغانستان نیستیم. اما بدون شک پیشنهاد ما شامل باقی ماندن تعداد محدود قوای عسکری امریکا خواهد بود که نزدیک به همین حدود پلان شده 1000 عسکر برای بعد از سال 2016 خواهد بود. اندازه مشخص این قوای عسکری باید مربوط به اهداف وظیفوی باشدو قومندانان عسکری میدان جنگ این انعطاف عملیاتی را داشته باشند که در مورد ترکیب و استفاده عملیاتی از این قوای عسکری تصمیم بگیرند. |
 |
اسم:
س. ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
19.08.2015 |
|
برادر محترم جناب آقای داؤد ملکیار من از مصاحبه جناب شما با مرحوم دگرجنرال عبدالرزاق خان اطلاع نداشتم، ولی اینقدر گفته میتوانم که کتاب ایشان در بیش از 180 صفحه از روی چندین کست آدیوئی به آواز خودشان به قید قلم آورده شده است. آقای عظیم عظیمی نیز یک کاپی مکمل این همه کست ها را همین حالا در اختیار دارند که مرحوم قوماندان صاحب شخصاً برای شان داده بودند. جای شکر است که قسمتی از مصاحبه ایشان را که با شما انجام داده اند، در دست دارید و متن آن با آنچه در یک قسمت کتاب آمده است، یکسان میباشد. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
19.08.2015 |
|
سلام واحترام به آقای داود مومند!
محفلی که دو سال قبل بر گزار شده بود بررسی دوره 5 ساله جمهوریت بود نه پروگرام تجلیل از شخصیت سردار داؤد خان.
ما در شروع پروگرام آنرا ذکر نموده و دروازه انتقادات باز گذاشته شده بود. عکس های کلان محمد داود خان و آقای میوندوال به در ورودی و روی ستیژ نمایان بود.
خانم ذهره (زهره) یوسف در آن محفل هم انتقاداتی داشت که از طرف دیگر سخنران ها رد شد و در صحبت خصوصی برای ذهره(زهره) جان گفتم که شما انتقاد داشتید که زمینه به قدرت رسیدن حزب دیموکراتیک خلق دوره جمهوریت شد شما جنرال زاده ها بودید که از کودتای ثور پشتیبانی نمودید و نجیب آدمکش رئیس خاد زیادتر بخانه شما آمده و پذیرائی هیشد (میشد)گفت رفیق برادرم بود. لذا شناخت مردم مشکل و گپ ها نظر به مود روز گفته میشود ( منافع شخصی)
آقای محترم مومند *****(کلمهٔ ناپسند) کردن یک خائین ملی ( بی هویت ) (بی هویت؟؟؟)درین شرایط آنقدر ضروری نبوده ، اما سخنان بعضی تحصیل کرده ها به خاطر عقده های شخصی تمام روز به شخصیکه تمام عمر خودرا برای بهتر شدن زندگی مردم و بالاخره سر خود را به روس و نوکرانش خم نه کرده خودش و فامیلش جام شهادت رانوشیدند قابل بحث است .
از شما امید وارهستیم پولی را که برای کشتن یک قاتل تخصیص داده ایدآنرا برای کتابی از کارکرد ها ی داود خان در دوره صدارت و جمهوریت آن که برای عمران و آبادی کشور سعی نموده به دست نشر بسپاریدتاسیلی محکم به دشمنان وطن و شناخت درست از موصوف برای نسل جوان و آینده کشورباشد. با احترام
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
19.08.2015 |
|
مقالۀ استاد امین یار، مثل مقالۀ استاد هاشمیان حقیقتاً با پیام وطن پرستانه نوشته شده و من از خواندن هردوی شان احساس لذت وافتخار کردم وبه نویسندگان آن آفرین وشادباد گفتم،زیرا وجود چنین استادان شجاع وحقیقت گوی ودرستی نویسی،مایۀ افتخار همه وطندوستان است و نسل موجوده وآیندۀ کشور از آنها قدر دانی خواهند نمود.
هر دو مقاله بمناسبت 96 مین سالگرد استرداد استقلال کشور با ادبیات شفاف وشیوای خود، از جذاب ترین مقالاتی بشمار میروند که یکی به قلم یک استاد سالخورده و دیگری به قلم یک استاد جوان وآگاه به رمز و راز زبان،تاریخ وسیاست های ملوث جاری در کشور، برشتۀ تحریر در آمده اند. مقالۀ استادهاشمیان نیز می باید در زمرۀ مقالات برگزیدۀ هفته جای داد شود ، زیرا آن مقاله از نقطه نظرمحتوای یک مقالۀ محققانه است.
پرگرافی از مقاله استاد امین یار را در زیر اقتباس میکنم تا دیده شود که این استاد از چه استعدادی برخوردار است؟ « کسی که یوم استرداد استقلال افغانستان را تجلیل نمی کند خاین است !» « غازی امان خان رهبر فرمند (Charismatic)، پویا، متحرک، ملی گرا و روشن فکر افغانستان بعد از مبارزه تاریخی توانست با کمال افتخار؛ افغانستان عزیز را از چنگال اشغال انگلیس آزاد کند. امان الله خان یکبار دیگر به جهانیان ثابت ساخت که افغانها همواره ملتی آزاد منش و آزاد پرور اند و استقلالیت خود را بیشتر از هر چیز اولیت میدهند. اما امروزه بعد از ۹۵ سال در این سرزمین مقدس شاهد بعضی از اشخاصی خاین هستیم که از هویت و از افتخارات خود منکر و بیزار اند. آنها با کمال بیشرمی برای نابودی هویت ملی و ارزشهای ملی افغانستان در تلاش اند. آنها قهرمانان کاذب را که از سوی اجنبیان فربه میشدند و دست شان به خون ملت مظلوم آغشته است و یگانه دست آورد ملموس شان نابودی دارایها و ارزشهای ملی و نظام مقتدر افغانسان است ؛ را تجلیل میکنند....» متن مقاله چون رودخانه آرام با آب زلالش ؛ خواننده را به تماشای خود جذب می کند تا با دیدن کلمات وجملات وعبارات ، احساس راحتی داشته باشد. برای استاد امین یار پیروزیها وبرای استاد هاشمیان سلامتی وشکوه خدمت گزاری آرزو میکنم.
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
19.08.2015 |
|
مضمون فوق العادة محترم محمد ظریف امین یار راجع به استقلال پر افتخاری ملت افغانستان به رهبری غازی امان الله خان شاهی وطن دوست و ترقی خواه به بسیار دلچسپی خواندم ـ درین مضمون همه محتویات چی راجع به روشن فکران امروزه و چی در بارة وطن فروشان کمونستها , ملا ها , طالبها و تربیه شدة دیموکراتان به تمامی معنی صدق میکنند إ متأسفانه منورین امروزه فریاد های خودرا تنها توسط قلم های خود خلاصه میکنند و دیده میشود که در جریان جرو بحثی قلمی خود پسندی ایشان روز به روز تبارز میکند و ملت مظلوم و اسیر توسط قاتلان در ۳۷ سال توسط اینوع منورین شکلی شعار گرفته , افسوس به اینوع خصلتی بی تفاوتی ما إإإ |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
19.08.2015 |
|
به ارتباط نوشته های جنرال صاحب عبدالرزاق خان؛ قسمت های از نوشتهء جنرال صاحب دقیقاً مطابقت دارد به گفتار شان در مصاحبهء ویدیویی که با من (ملکیار)، در سال 1998 انجام داده بودند و من کاپی آنرا خدمت شان ارسال نموده بودم. فکر میکنم دقیقاً از روی آن مصاحبهء ودیدیویی داخل کتاب شده باشد. این مصاحبه ویدیویی حدود 45 دقیقه است که با توضیحات و جزئیات بیشتر، در مورد قضیهء اتهام کودتا صحبت نموده است. اگر اعضای محترم و با تجربهء این پورتال مرا رهنمایی لازم نمایند، میتوانم آن ویدیو را برای نشر به این پورتال بفرستم. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
19.08.2015 |
|
برادرمحترم داکتر صاحب کاظم درختم چهارقسمت خاطرات مرحوم جنرال عبدالرزاق حان بقلم شما، خلص صحبتهای خودم را با جنرال موضوصوف در ویرجینیا نوشته بودم که به دردتاریخ میحورد- اما اینکه دو سه روز آن ایمیل من گذشته و نشرنشده علت آنرانمیدانم- شما میتوانید لطفا ازپورتال تقاضای نشرآنرابکنید- با احتارم هاشمیان 19 اگست. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
18.08.2015 |
|
برادر ارجمند استاذ ګرامی محمد ظریف امین یار سلام! ۹۶ سالګرد استقلال پر افتخار اماني را به شما تیریک میګویم. مقاله مملو از احساسات پاک وطن دوستي و آزادمنشي شما تحت عنوان «کسیکه یوم استرداد استقلال را تجلیل نمیکند، خاین است» را با علاقه مندی مطالعه نمودم. بلی امروز کشور ما در یک وضع قرار دارد که ازین روز تاریخي و پر اهمیت تجلیل که شایسته آن است و مردم آزادمنش افغانستان توقع دارند، تجلیل نمیشود، لیکن طورې جناب شما نوشته اید، آن روز بدون شک آمدني است که ملت افغانستان این روز را طوری جشن بګیرند مثلیکه پدران ما تحت زعامت غازي امان الله شاه ازان تجلیل میکردند، درین فاصله دور روی مقبول ات را میبوسم. ویاړمن او بریال دې غواړم ایاز نوري |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Hollnd
تاریخ:
18.08.2015 |
|
ګران استاذ سیستاني صاحب! ستاسو هر اخیزه او تاثیرناکه لیکنه مې د هیواد د استقلال د مبارکې ورځ ولوستله، ستاسو معقول جواب او وضاحت د هغه یو سقوي زاده «لعل زاد، که از دست بیکاری حالا تاریخدان شده ...» د توهین په ارتباط نه یواځې هغه ته بلکې د افغان نوي نسل لپاره ډېر مهم ده، چې متعقین شي، د اسد د میاشتې ۲۸ په دقیق ډول د استقلال ویړمنه ورځ ده.زه تاسو جناب سره موافق یم، چې مرحومان غبار، حبیبي او فرهنګ هم له هر پلوه مکمل انسانان نه ول او همدا دومره تاریخي وقایع چې لیکلي ، نشي کیدلای، چې په هر لحاظ مکملې وي. په درنشت |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.08.2015 |
|
به اطلاع محترم محمد داود مومند
امیدوارم که درک کنید که تذکرات و احساسات شما در نوشته اخیر شما " قاتل داود خان زنده است" از نظر حقوقی برای شما مشکلات فراهم خواهد کرد. اگر قاتل شهید سردار داود خان از امروز به بعد در هر جای دنیا به قتل برسد بر اساس یک تعداد قوانینی جرمی شما منحیث تشویق کننده عمل قتل مسئولیت قانونی دارید.
شما قصداً مردم را به انتقام تشویق کرده و مثال های قتل دیگران را داده اید. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
18.08.2015 |
|
محترم ملکیار صاحب سلام ! جناب شما بنده را مستقیماً مخاطب قرار داده و درآن وظیفه ای به من سپرده اید که میخواهم موقف خودرا با احترام کامل در مورد توضیح دهم. اول: بنده در نوشتهٔ چند روز قبلم به خود اجازه داده ام تا چند سطری ازنوشتهٔ شمارا اقتباس نمایم. اقتباس کردن از یک نوشته و توضیح مثبت در مورد، نمادیست از ارج گزاری از محتوی یک مطلب ونویسندهٔ آن. دوم: سعی میکنم در نوشتهٔ های خود از پاشیدن تخم نفاق و فتنه انگیزی حذر کنم، ازاینرو متیقنم شما مطلبم را درست درک می نمائید. سوم: تا حد توان فکری شخصیت های بزرگ و خدمتگاران واقعی میهن عزیزم را می شناسم و به مقام شان ارج میگزارم. در جملهٔ یک تعداد از محترمان افغان، به جناب مرحوم کاکای عزیزم عبدالله خان ملکیار سخت احترام دارم. از خدمات شان مخصوصاً در ولایت هرات و همچنان وادی هیرمند واقفم و به چشم سر دیده ام. خدمات مرحوم ملکیار از دید وطندوستان ناپدید نگردیده که نمونهٔ زیبای آن را میتوان در اثر محترم محمد وزیر اخی کرخی هروی در 417 صفحه که با خط نستعلیق نویسنده تدوین گردیده، از نظر گزشتاند. این اثر تحت عنوان : شگوفانی هرات در دورهٔ نائب الحکومگی جلالتمآب عبدالله ملکیار، تکثیر گردیده است. بنده وقایهٔ آنرا سکن نموده می خواستم از نظر دوستان بگزرانم، لیک نیبت به محدودیت کسب ظزفیت این دریچه مؤفق شده نتوانستم تا آنرا پخش نمایم. بااحترام مایار
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
18.08.2015 |
|
استادگرانمایه داکترصاحب هاشمیان بسلامت باشند!
حوصله مندی ودقت شما را در تجزیه وتحلیل وارزیابی اشعارنغز ولطیف وآراسته با انواع صنایع ادبی، دوخانم فرهیخته هریک محترمه خانم شیما غفوری ومحترمه صالحه وهاب واصل،تقدیر وستایش میکنم. گزینش و ارائۀ اشعار پرمحتوای این دو خانم شایسته وبرجسته را از سوی شما جهت قضاوت فرهنگیان واهل ادب ، بمنظور تائید لقب «استاد ادب دری» به ایشان، که یک کار بسیار ظریف واحساس برانگیز وخطیراست، نیزقابل امتنان وشکران است. آنچه به زیبائی این اقدام فرهنگی شما می افزاید، اینست که این لقب زیبا را در آستانۀ 96 مین سالگرد جشن استرداد استقلال کشور با یک مقالت خیلی زیبا با ادبیات عالی وموازین علمی همراه ساخته اید واز طریق پورتال افغان جرمن آنرا به حضور شان تقدیم کرده اید تا مایۀ شادمانی آنها ودوستان وعلاقمندان شان گردد، به همین لحاظ من از شما تشکر میکنم و به نوبۀ خود این لقب را به هریک شان تبریک گفته درخشش آنها را در آسمان ادب وفرهنگ افغانستان پرتلالؤ وپر نور ترآرزو میکنم. با احترام سیستانی 18/ 8/ 2015
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
18.08.2015 |
|
بدینوسیله لقب استادی در ادبیات دری را به دو خانم فرهیخته و صاحب قلم و دو شاعره با احساس وطن هریک محترمه صالحه وهاب واصل و محترمه شیما غفوری از صمیم قلب تبریک گفته ، موفقیت ها مزید شانرا در همه عرصه های زندگی از بارگاه ایزدی خواهانم. به گمانم در نوشته دانشمند گرامی محترم داکتر هاشمیان که تذکار داده اند اسمای کسانیکه در اعطای این لقب خجسته مهر تائید گذاشته اند "ذیلاً" ارقام می یابد، درحالیکه در ذیل نوشته شان اسمای آن محترمان از قلم و یا از نشر باز مانده است. لذا برای تکمیل آن تصدیق نامه باید اسمای ایشان علاوه گردد. با احترام |
 |
اسم:
صفی الله یزدان پرست محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.08.2015 |
|
دانشمند بی همتا،والا مقام، محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم سلام بر شما!ریسرچ وتتبع شما در پیرامون رویداد های سیاسی و تاریخی وطن ما مخصوصاً در بارۀ مرد عظیم تاریخ مملکت ما شهید محمد داوود اولین رییس جمهور کشور فوق العاده عالی و قابل تقدیر می باشد خداوند شما را قوت و حوصلۀ بیشتر بدهد تاچنین شخصیت ها و رویداد های متعلقۀ شان را در روشنایی قراربدهید. در این خلال شخصی دستیار کمونیست های خلق و پرچم با تایید مغرضانه از آثارعلمی و تحقیقی شما خود را در عقب این تایید های جعلی و حسودانه پنهان میکند سیستانی در این تایید ها چند مقصد دارد 1-موصوف گویا نشان میدهد که او مخالف جمهوریت محمد داوود شهید نه بوده است و با پرچمی خلقی ها همنوا نبوده است. 2-در ثانی میخواهد مهر چپی بودن را بر مرحوم محمد داوود بزند نظری که کمونیست ها قبل و حتی بعد از کودتای ثور میگفتند. 3- دفاع مغرضانه از شهید محمد داوود توسط انسان مشکوکی مانندسیتسانی چنان معنی میدهد که این آقا برای پنهان کردن کاسه لیسی پرچم و خلق این شهید بزرگ وطن راپناه گاه خود قرار داده باشد حیف پاکیزه گی جناب داکتر صاحب کاظم وکار های صائب شان که با تایید چنین گناهکار ِجته گردد. صفی الله خدا پرست، یزدان پرست
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
احترامات به آقای سیستانی نویسنده بزرگ !
مااز هرنوشته شما بسیار می آموزیم و حقایق را می نویسید.
کسانیکه نمی توانند در مقابل نوشته های شما پاسخ ارائه کنند خوذا به اصطلاح به کوچه حسن چپ می زنند موضوعات خارج بحث را مطرح میکنند .
اگر در نوشته آقای مهرین کدام دستکاری شده میتوانند آنرا اظهار نمایند و یا شخص نویسنده بعد ار تحقیق نظرش تغیر کرده باشد آنرا اصلاح نمایند.
فکر میشود که آنها هم دانستند که از آن دوره دیموکراسی یه قول برادر های هزاره ما چیزی << بور>> نمیشودو شحصیت سردار داود خان روز بروز ارزنده تر میگردد. با عرض حرمت |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
محترم آقای سیستانی و "راستگو"! نمیدانم چرا دیگران را دست کم میگیرید؟ فکر میکنید که اگر از اصل موضوع مورد اعتراض به حاشیه بروید، کسی متوجه نمیشود؟ اعتراض بالای نشر نوشتهء جناب مهرین بخاطر آن بود که نشر کننده و نقل قول کننده، خودش را پنهان کرده بود، نه آنکه آقای مهرین عقیده اش را تغییر داده و از نشر آن باکی داشته باشد. دانشمند، مؤرخ، محقق موشگاف و صادق یعنی جناب مهرین، با تجارب زیاد و آگاهی از اصول و نزاکت های نشراتی، اعتراضیه اش را توسط ایمیل به این پورتال فرستاد، ولی باوجود آن هم، آقای سیستانی نه تنها ازین اشتباه عمدی یا غیر عمدی معذرت نخواست بلکه با اصرار روی آن، باز هم به حملات شخصی توصل جست و این بار بالای شغل تجارت من انگشت گذاشت، و بعد از دو یا سه ساعت آن نوشته اش را ازین کلکینچهء نظر سنجی حذف کرد. "چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی". آیا برای یک شخص با تجربه و موسفید لازم است که گاهی به خانواده ای بی احترامی کند، گاهی به قوم "غزنیچی" و گاهی به شغل کسی؟ آیا این روش، علامت آن نیست که در بحث کوتاه آمده است؟؟ اگر در بحث و مناظره تفوق داشته باشند و نظر خوانندگان را با خود داشته باشند، دیگر ضرورت به حملات شخصی احساس نخواهند کرد. همانطوریکه در نوشتهء قبلی ام یاد آور شده بودم، با ادامهء این روش به شخصیت خود لطمه میزنند و زیر پای خود را با "بیل" قلم می کنند. صرف با اتکا به دلایل مستند، توجه به زوایای مختلف و با احترام به نظر دیگران، میتوانند، به وزن خویش بیفزایند و وقار خویش را حفظ نمایند و بس. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
هموطن محترم عین الدین راستگو!
به اجازۀ جناب عالی توضیح مختصری را ،اگر آزرده نشوید، به عرض می رسانم. به یقین کامل که آقای مهرین آن چه گفته و یا نوشته از آن پشیمان نیست و انکار نخواهد کرد. نقل قول نمودن و اقتباس از نوشتۀ آقای مهرین و یا از هر نویسندۀ افغان و یا غیر افغان و یا آن را بحیث مؤخذ مورد استفاده قرار دادن حق مشروع هر کدام ما است، اما از خود اصول و مقرراتی دارد، بطور مثال اگر شما بخواهید اثر نویسندۀ دیگری را مؤخذ قرار دهید مضمون را به نام خود نوشته بعد از یک مقدمه اظهار مطلب خود تان در متن می نویسید که فلان شخص در این مورد چنین گفته که حق دارید بخش های مورد نظر تان را از بیانات این نویسنده عیناً نقل فرمائید این حق شما است و نویسندۀ که بحیث منبع اصلی و مؤخذ مورد استفاده قرار گرفته حق اعتراض ندارد. چنان چه این شیوه همین حال در این پورتال متداول است. اما اگر بدون گرفتن اجازه و مشوره قبلی مضمون چندین ورق یک نویسنده را مطابق هدف خاص و میل خود تلخیص نموده و به نام خود نویسنده نشر گردد عدول صریح از اصول، موازین و مقررات نشراتی است ولو که مضمون مکمل در همین نشریه تحت نام همان نویسنده نشر شده باشد ولی در آن تصرف غیر مجاز صورت گرفته.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
جناب محترم مایار صاحب بعد از سلام! نظر خیر خواهانهء شما را تأیید و قدر دانی نموده، می افزایم که تبادل افکار با وجود اختلاف نظر ها، نه تنها عیبی ندارد بلکه باعث غنای مباحث میگردد، به شرطیکه عطف توجه بالای موضوع مورد بحث باقی بماند و برای خالی کردن دل، به موضوعات شخصی و فرعی نپردازیم. طوریکه شما میدانید، کارنامه های زمامداران فعلی و یا گذشته و تأثیرات آن، عموماً بالای یک فرد نه، بلکه ملت شمول میباشد، لذا قضاوت در مورد آن کارنامه ها نیز حق هریک از اتباع آن کشور میباشد. طور مثال اگر مؤرخ یا محققی، به استناد اخبار تاریخی دست داشته اش، در مورد سلطان محمود غزنوی، نظر منفی دارد و او را محکوم میکند و یا هموطن دیگر کارنامهء احمد شاه بابا را مورد انتقاد قرار میدهد، و یا در عصر حاضر حامد کرزی را، هیچ ربطی به یک برادر غزنوی ندارد و یا به یک برادر قندهاری. اگر هموطن دیگر با طرز دید و قضاوت اولی موافق نیست، میتواند با ارائه دلایل و اسناد، نظر اولی را رد کرده و نظر خودش را پیشکش نماید. اما وقتی میبینیم، ذوات با تجربه، که به تحقیق و تاریخ نویسی هم اشتغال دارند، به مجرد خواندن نظر خلاف میل و نظر شان، آنهم در مورد یک زمامدار کشور، اول تر از همه به انگیزهء طرف مقابل، و بعد به ارتباطات خانوادگی طرف مقابل و بلآخره به تحقیر و توهین طرف مقابل میپردازند. جناب مایار صاحب میتوانند، با یک مرور فوری، نوشته های ازین قلم را با نوشته های طرف دیگر، طی چند هفتهء گذشته، مقایسه نمایند، و اگر تخطی ازین قلم به ملاحظهء شان رسید، من حاضرم انتقاد شانرا قبول و مسؤلیت آنرا بپذیرم، در غیر آن از جناب مایار صاحب مؤدبانه تقاضا دارم، تا بدون مصلحت اندیشی، تخلف و متخلف را، منحیث یک خیر اندیش، اولاً معرفی و بعد نصیحت به خویشتن داری نمایند. با تشکر مجدد از حسن نیت جناب مایار صاحب. |
 |
اسم:
قاسم بار محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
اقای محترم عباسی صاحب. سلام! امید وارم قهر و غصه تان کمکی فروشانده شده باشد. بزرګوارم جملات بسیار زیبا با ادب که نثار بنده نموده اید ممنون تان ، این جملات زیبا نمایندګی از فهم و دانش ان والا مقام مینماید ، شما چی مقبول نوشتید،( من به اشخاصی در بحث شامل میشوم که سر شان به تن شان بارزد و راستی از نعمت فهم، دانش و مطالعه برخوردار باشد ) من به این اندازه فکر نمیکردم که فهم ودانش ادبیات تان از سقراط، ارسطو و افلاطون کرده هم بلند تر باشد؟، راستی بحث باشما مانند بحث با فلاسفه فوق الذکر است. بحث شما به این ګونه افراد که سرشان به تن نمی ارزد،بیجا است ولی این را نه ګفتید که سر شما به چی می ارزد؟ محترم باور نمائید تا دو ماه قبل من نمدانستم که شما محمدزایی هستید، من فکر میکردم که شما از وطنداران شهر ګردیز ما هستید. اینکه از هر قوم و قبیله هستید ، بمن چی، در ولایت لغمان سرخ رود، بهسود ننګرهار، ما هم زیاد محمدزایی داریم. بعضی شان دریوران و کلینران ومزدورکاران و ...وو کاره هستند، نان شب و روز خود را حق حلال پیدا میکند، بهر صورت بزرګوارم زمانی که فامیل من سردار عبدالولی را میشناخت شما شاید در ان زمان نام شان را هم شاید نمی شناختید، وقتیکه جنرال عبدالولی پیش از عروسی با شادخت بلقیس در ان وقت که سردار داوودخان وزیر دفاع و صدراغظم افغانستان بود عبدالولی در قوای مرکز صاحب منصب عادی بود. داوودخان بخاطریکه وی را به مردم بشناساند و معرفی کند و وی کمکی ګرمی و سردی زندګی را ببیند ، مرحوم داودخان وی را به ولایات افغانستان میفرستاد تا وی بامردم معرفت پیدا کند، در ان وقت در خوګیانی ننګرهار برای یک غند عسکری تعمیر و جای بودوباش ساخته میشد یادم است که در انوقت دوبار جنرال عبدالولی غرض تفتیش کارهای ان غند به همرای پدرم یکجا به خوګیانی امدند که بار اول دوشب همرای مایان در منزل ما سپری کرد، و بار دوم یک شب چون در انوقت دیګر کدام جای دولتی بهتر از منزل ما نبود و ان هم به اساس هدایت سردارداوودخان. برادر بزرګوار من، تمام خاندان سلطنتی نتها پدرم را بلکه اکثریت فامیلم را از شما کرده به تمام مغنی خوبتر و بهتر میشناسد شاهد ادعای من یک عده بزرګواران و نویسندګان این پورتال میباشد، اقای عباسی من از شما هیچ ارزو نداشتم که شما در این پورتال به این اندازه در چشم مردم درائید. من این صلاحیت راندارم که به کسی در پورتال احطار بدهم. من اګر دروغهای مردم را افشاه میکنم این معنی اخطار ندارد، کسیکه فرق نخبه را کرده نمی تواند، من از ان فرد هیچ ګیلایه نمیکنم، شما نوشته بودید، که داوودخان نخبه ها را از بین برد ، من برایت نوشتم که اګر داوودخان نخبها را ازبین میبرد چرا مرحوم شهید محمد موسی شفیق را که در انوقت هم بندی بود وتاپه اخوانی نیز به پیشانی داشت ضد درجه یک کمونیزم و روسیه شوروی بود چرا نه کشت؟ ګفتم چرا داکتر صاحب یوسف خان را که بانی قانون اساسی و ماده ۲۴ بود چرا نه کشت؟ چرا عبدالولی را نکشت و غیره و غیره، شما بیچاره و عقده یی که دو سه صاحب منصب ان هم که در کودتا میوندوال سهم داشتند ویک عده شان به استحبارات پاکستان ارتباط تنګاتنګ داشتند مانند،عارف شینواری،و شیر افضل که برادر اش فعلآ عضو ای اس ای استخبارات پاکستان است ، انرا نخبه قلم داد می نمائید واه واه به این دانش و فهم شما بزرګوار. بخدا باور کن ، من به این اندازه هیچ فکر نمیکردم که شما اینقدر شخصیت عقده یی و بی خبر از قضایای وطن باشید، ګاهی موضوع عکس ګرفتن را پیش میکند، ګاهی میګوئید که چرا نزد پادشاه رفتید ، ګاهی میګوئید که چرا نزد جنرال عبدالولی رفتید،و چرا به عبدالولی چنین و چنان نه ګفتی، این ګونه سوالهای تان به جنګ دو انباق میماند. . برادرم من در ان مجلس به جنرال عبدالولی ګفتم ، داوودخان هر چی که بود پسر کاکا شما بود، این چی معنی را میرساند، اقای عباسی شما نه فرزند ظاهرشاه و نادرشاه هستید و نی برادر جنرال عبدالولی فقطه یک محمدزایی بسیار دور که در ذره بین به مشکل دیده میشوید، باور نمائید، در شرایط فعلی و سی سال قبل من از شما کرده به خاندان سلطنتی زیاد نزدیک بودم وهستم من برایت نوشتم، که من ظاهرشاه را مثل داوودخان دوست دارم و خواهیم داشت مشکل من باشما در باره دوره طلایی تاج دار و نګین دار دیموکراسی؟ است نه بالای شخصیت اعلیحضرت ،میدانم در ان دوره یک عده افراد ابن الوقت و مارهای استین ان دوره را به بیراهه کشاند،عیاشی کسانی میکردند که در ان زمان از دیموکراسی تاج دار نګین دار؟ پشتبانی میکردند. این که در ان دوره عضو فامیل شما و یا عضو فامیل من از مزایای انوقت برخوردار بود ، به ګفته امریکایها ( ای ډونت کیر I don't care من بالای اعمال ان دوره قضاوت میکنم ، این که استدلال یا نوشتهای بنده را خوش دارید یا ندارید این مشکل شما است نه ازما. اینکه شما به دیدن عبدالولی نزد وی میرفتید یا نه میرفتید کار شما بود. این موضوع بمن هیچ ربطی ندارد، از این معلوم میشود که شما هم غیر مستقیم از عملکرد ان دوره راضی بنظر نمیرسید، پس اګر اینطور باشد مشکل شما همرای من چیست؟ من نه کدام پلوان شریک تو هستم نه کدام میراث خور تان، من در همین شرایط ماه یکبار به دیدن شهزاده احمدشاه جان میروم وی بسیار مقبول اشعار پشتو را مینویسد می سرایدّ باور کن وی یک نعت شریف را نوشته کرده که کم از رحمان بابا نیست، وی به اندازه ای مقبول به لهجه مسعود وزیر ګپ میزند که هیچ باور کرده نمی توانی، ایا رفتن من و احوال ګرفتن من از انها در این شرایط ګناه است؟ بنظرم این کار من ګناه نه بلکه مردانګی است ، رفتن من نزد جنرال عبدالولی بخاطر شناخت فامیلی و کمک پدرم در شرایط بسیار بد که بالای عبدالولی امده بود، بود. من باور داشتم و میدانستم که از دیدن من عبدالولی خوش میشود، چناچه میشود. وقتیکه وی بار اول به پاکستان امد من قاسم باز، جنرال بزرګوار عبدالحکیم خان کټوازی، پیر صاحب سید احمد ګیلانی و خود جنرال عبدالولی چار به چار بالای نان چاشت در هوتل ماریات اسلام اباد نشسته بودیم که جنرال عبدالولی قصه امدن پدرم را نزد وی در قصر کوتی باغچه و قصه شش دانه نقل وی ( عبدالولی )به پدرم که داده بود به پیر صاحب و جنرال صاحب کټوازی نمود، وی همیشه در پیشاور و اسلام اباد وقتیکه من و سید نعیم مجروح را میدید، بازوهای خود را به ما نشان میداد و فیګور میګرفت و باز میګفت که چطور است . من در روز اول که وی این کار را کرد من برایش ګفتم که نزد ما چندان قوی نیست خنده کرد بمن ګفت بسیار حاضر جواب هستی. اقای عباسی شما شروع میکنید من هم مجبورم که جواب بنویسم امید وارم بعد از این لطفا مزاحم ام نشوید، دوره طلای دیوکراسی تاج دار و نګین دار بشما مبارک باد در توصیف و تمجید ان دوره هر قدر که میتوانی بنویس تا شوی خوش نویس،، اوغاتها چی غاتهایی بود. وسلام. به امید صحت و سلامتی تان، راستی اقای عباسی اګر کدام وقت سید نعیم مجروح را دیدید میتوانید از ان معلومات زیاد تر در این مورد بیګیرید. |
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
17.08.2015 |
|
در مورد نوشته تحلیلی و روشنگرانه دانشمند فرهیخته نصیر مهرین ، اصل مسئله در اینست که آیا نصیر مهرین از تحلیل خود منکر است ؟ آیا نظریه ای تحلیلی وی در مورد رشتیا و فرهنگ تغیر کرده است ؟ آیا وی اکنون رشتیا و فرهنگ را در موارد فوق صادق یافته است؟ اگر دانشمند فرهیخته نصیر مهرین نظرش در موارد فوق همانست که در نوشته خود نتیجه گیری کرده است ، تقلای داود ملکیار که از اصل موضوع خارج شده و به دانشمند فرهیخته سیستانی حمله میکند که چرا وی نوشته تحلیلی و روشنگرانه دانشمند فرهیخته نصیر مهرین را در مورد عدم صداقت رشتیا و فرهنگ بدون اطلاع وی در افغان جرمن آنلاین نشر کرده است ، تقلای مذبوحانه است. آیا دانشمند فرهیخته نصیر مهرین در نوشته خود نوشته بود که حق انتشار محدود است؟ آیا اعتراض صرفا بخاطر تحقیقات داود ملکیار و یا رفاقت با وی است؟
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
16.08.2015 |
|
هموطن محترم برادر گرامی ام جناب قاسم باز!
ما و شما بحیث دو دوست عاری از عداوت، بدبینی و خصومت با استفادۀ مطلوب از امکانات دست داشته با دیدگاه های متفاوت روی گزارشات وطن تبادل نظر می نمائیم. من با اشخاصی در بحث شامل می شوم که سرشان به تن شان بارزد و راستی از نعمت فهم، دانش و مطالعه برخوردار باشند در غیر آن علاوه بر اهانت به اقاربم اگر خواهر و مادر هم دشنام دهند من جواب بهتر از خموشی ندارم، و نویسنده باید دلیل بی اعتنایی و سکوت من را بداند و وقت خود و خوانندگان پورتال را بیهوده ضایع نسازد. جناب شما در یک نوشتۀ قبلی در همین صفحه به من اخطار فرمودید که دهن ببندم و این موضوعات را دنبال نکنم ورنه شما طشت رسوایی خاندان شاهی و عیاشی های شان را از لبۀ بام پائیین می اندازید. و حالا از احترام علی السویۀ تان به هردو شخصیت محترم و در مجموع به تمام خانواده تذ کر می دهید. صادقانه به عرض می رسانم که اگر کابل می بودم و لو که فرصت برایم میسر می بود به دیدن شخصی بنام عبد الولی نمی رفتم. من بحیث یک افغان ملاحظات خودرا در مورد عبدالولی دارم. من به حوصله و حیای حضور شما آفرین می گویم که عبدالولی مولای شما را در حضور تان «سگ» خطاب کرد و شما خموشی برگزیدید، یقیناً این زیارت شما به منظور یافتن جای پای در صورت احتمال بقدرت رسیدن شاه و عبدالولی نبوده. من هیچ نوع علائق و نظر نیک درمورد عبدالولی نداشته و ندارم و از او در مقام دفاع بر نمی آیم. در مورد درخشش کوتاه مدت دموکراسی و ارزش های آن و سرنگونی اش نظریات متفاوت ولی قابل احترام وجود دارد. چون تهمت بستن حالا رسم متداول دراین پورتال شده و چشم ها بسته و دهان ها باز هرکس بدون سند و حجت تهمتی می بندد چنانچه شما فرمودید که در برنامه داری تلویزیون من مدح و ثنای گلبدین حکمتیار گفته ام. قبول فرما آقای باز! اگر چنین خطایی را مرتکب شده ودر حق افغانستان چنین جفایی می کردم من جرآت، شهامت و اخلاق آن را دارم که منکر نشده بگویم بلی چنین کرده ام.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات متحده امریکا
تاریخ:
16.08.2015 |
|
برادر بزرګوار محترم اقای احسان الله مایار صاحب ! نظر شما واقعآ یک نظر ملی است من صد در صد موافق نظرشما هستم. امید وارم یکعده دوستان این پرتال بزرګان مارا ارام بګذارد تا وقایع ګذاشته را به شکل که بوده بررسی نماید، نه اینکه پدرم ، مامایم ، باجه برادرم، شوهر خاله ام، کاکایم در ان وقت ان کاره و این کاره بود. امروز وخشتهای، خشونتها، کشتارها ۷ و ۸ ثور بجای ماند. ما بجان یکدیګر افتیدیم. من زحمات اقایان هریک داکتر صاحب سید عبالله کاظم. کاندید اکادمیسین اقای سستانی صاحب ، اقای هیرمند صاحب و اقای هاشمیان را در روشن ساختن و تنویر افکار جوانان و نسل اینده کشور خود می ستایم، از خداوند کریم، رحیم و نعیم برایشان عمر دراز تمنا میکنم. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
16.08.2015 |
|
دوستان گرامی! سایت دوست داشتنی ام را مرور کردم و در کلکین نظر سنجی باز هم یک سلسله نوشته ها نظرم را جلب نمود. در مورد گفتنی ای دارم که میخواهم خدمت همه عرض نمایم: نوشتهٔ خودرا از یک افسانه و یا داستانی آغاز می نمایم که گمان میکنم در کشورهای آسیای مرکزی و نیم قارهٔ هند کمتر کسی وجود خواهد داشت که آنرا نشنیده باشد. داستان از عشق جان سوز « لیلی و مجنون» حکایت میکند که خودم در دیدن فلم سیاه وسفید آن در سینای کابل در سن 16 سالگی اشک ها ریختانده بودم. می گویند که روزی یکی از دوستان مجنون از وی پرسید، تو در لیلی سیاه جرده چی می بینی که عاشقش شدی؟ مجنون با موهای ژولیده و لباس مندرس سر بالا کرد و گفت: لیلی را از چشم من ببین، باز میدانی چرا! محترمان عزیز! ما میدانیم که انسان ها خلق شدند با تفاوت ها. یکی تفاوت در ظواهر است و دیگر آن در داخل وجود که منشاء فرماندهی آن مغز انسان است که در بین بیش از 6.5 ملیارد شان، یکی آنهم با دیگر آن شباهت ندارد. شالودهٔ حیات بر مبنای مغز انسان و طرز دید آن تعلق می گیرد که در جهان امروزی بیش از 6.5 ملیارد از هر کدام تفاوت دارند. در جهان تکنالوژی مدرن مغز انسان را تقریباً مشابه به هاردویر کمپیوتر و دید های مختلف را به پروگرام های سافت ویر آن می بینم. این دید مطلق سطحی بوده که نباید آن را مطلق شمرد بلکه یک نظر است که در ان مطلبی قابل گفتن دارم. مطلب این است که با یک کلیک بالای یک مطلب و یا مطالب یک جهان معلومات در باره به دست آوریم، لیک کمبود و تفاوت بین مغز انسان و کمپیوتر در آنست که ما در هیچ نوع سافت ویر و یا هارد ویر، احساس دوستی و نفرت را پیدا کرده نمی توانیم. این احساس است که انسان را برتریت بالای ماشین و روبوت میدهد. دید انسان است که لیلی را به مجنون اکمل در زیبائی و خوبی ها می بیند و درک می کند نه چیز دیگری. این بحث را لحظهٔ کنار می گزارم بر می گردم بر خواندنی های امروزم که چند مطلبی را از نوشته ای چند محترمی بیرون نویسی کرده ام. آقای عبدالله شکاک می نویسد: «اگر استاد پژواک داؤد خان را وزیر اکبر خان میداند، استاد ، مربی و پرورش دهنده استاد پژواک یعنی علامه سلجوقی، شهید میوندوال را سید جمال الدین ثانی خطاب کرده است ». بهترین نمونه از بحث مختصر بالا از سال ها باینطرف دوستم قاسم باز می نگارد: « بخدا باور کن به ان اندازیکه شهید داوودخان را دوست دارم، بهمان اندازه به شخص پادشاه سابق احترام دارم». بازهم مثال خوبی از دید فرد. همچنان آقای عزیزی بالکل به جا می گوید که: " گذشته مرده است ، اگر لاشه گذشته را به دنبال خويش بكشيم ، توان حركت به سوي آينده را از دست می دهیم. و بالآخره آقای داود ملکیار وصف یک انسان را در یک چوکات خوب چنین توضیح میدهد: « ... و از جملهء صفات برجستهء جناب مهرین، که همه را شیفتهء خود میسازد، همانا اخلاق نیکو، برده باری، عدم تعصب، صحبت نیکو و برخورد مؤدبانه حتی با مخالفین شان میباشد.» مطالب را جمع بندی نموده خدمت همه پیشنهاد می نمایم، بیآئید در روش زندگی خود کمی مکث کنیم و سؤال کنیم چرا به نظر دیگر انسانها احترام نمی کنیم- بیآئید اعتراف کنیم و در خود و دید خود عمیق شویم و سوال کنیم که چی مشکل با خود داریم. این جهان در جنگ اعمار نشده بلکه گذشت و احترام به دیدهای متفاوت منبعث به اعمار و زیباسازی جهان گردیده است. نمونه مقبول را دیروز روی پرده های تلویزیون دیدیم که بعد از نیم قرن بیرق امریکا در هاوانا بلند شد. نیم قرن بدبینی و جنگ فایده ای نداشت و امروز دونظام 180 در جه باهم متفاوت با یک دیگر می پذیرند. نمیتوانیم ما دراین دنیای کوچک خود یک آتش بس را بپذیریم و جنجال را کنار بگزاریم و به گفته های چند نفر از دوستان ما که از نوشته هایشان بیرون نویسی شده وقعی گذاشته و بدان احترام کنیم؟ . بامید صلح و آرامی در پورتال دوستداشتنی ما که برای ما امکان تبارز نظر را مهیا گردانیده و باید عزت انرا داشته باشیم. دوست تان مایار
|
 |
اسم:
عزيزي محل سکونت:
المان
تاریخ:
16.08.2015 |
|
انهايكه بنام آل يحیي(به استثنای محمدداود)، داد از ترقي وعدالت ميزنند، کسانی نيستند، جز آنهاي كه دست به شوخي باواقعيت ميزنند. جنابان واقايوني كه همچون سربازان چنگيز تمدن ستيز از موضع دفاع از " دست اورد هاي" ظاهر شاه مشت به سينه ميزنند واز او منحيث يك زعيم دلسوز وغمخوار ملت ياد آور ميشوند وبنا براين تفكر ارتجاعي ومحافظه كار خود، هر انكه را منتقد به ادرس اين نماد خوش گذراني مي يابند، سرمي برند، فراموش كرده اند كه در زمان همين شاه بوده كه ٩٥ درصد افراد ملت در حالت عدم برخورداري از سواد كه شروع اسلام با آن ( اقراء) هدايت شده بحالت بخور ونمير به سر ميبردند .
به آنهاي كه شهريان كابل را با آنهاي كه مثل خودم در اطراف میزیستند، یکسان به اشتباه گرفته اند،ياد اور ميشوم كه طي ٤٠ سال سلطنت ظاهرشاه درمقايسه با پيشرفت بشريت در همين مقطع زماني هيچ نوع تغيري ، جز نزول سطح زندگي باشنده هاي اطراف به مشاهده نرسيد . بنا براين به جرئت بايد اعتراف نمود كه ادامه همين وضعيت بوده كه باعث گرديد در بطن سلطنت شرايطي ايجاد گردد تا وضعيت تغير نموده و ملت ، قبل از همه محمد داود ، ولو كه جزء سلطنت بوده دست بكار شود وتغير را از طريق ايجاد جمهوريت اعلام دارد . بناً لطفا بيائيد به جروبحث هاي خود با در نظرداشت اين مقوله كه ذيلا توصيه ميدارد، خاتمه داده از گذشته به حال وآينده رو آورده مصدر خدمت به ملتي كه سخت به كمك ما ضرورت دارد ، شويم .
" گذشته مرده است ، اگر لاشه گذشته را به دنبال خويش بكشيم ، توان حركت به سوي آينده را ازدست ميدهيم " عزيزي ١٦/٨/٢٠١٥ |
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
16.08.2015 |
|
محترم عبدالله خان از کلیفورنیا تشکر از تحریر آنچه که ممکن به زعم شما ارایه جواب باشد. منطقأقابل پذیرش نخواهد بود که محترم داکتر کاظم به حیث یک محقق ، وقت طلایی ایام و لیال طلاییی خود را به نشر مطالبی ضایع کند که از یکطرف غیر منطقی و باور نکردنی باشد و از طرفی هم با طرز اندیشه ، نظریات و برداشت های خود داکتر صاحب سازش و هم آهنگی نداشته باشد. احیانأ اگر جناب شان بنا بر ارتباط مبرم کدام بحث ، نقل قولی رادر در همان موضوع تذکر داده باشند که خود شان به آن موافقت نداشته باشند، طبق معمول ، عدم موافقت خود را ابراز نموده و دلایل رد آن را نیز ارایه میدارند . آیا جناب شما در نوشته داکتر کاظم مطلبی را سراغ کرده میتوانید که دال بر عدم مواقت شان با ادعای دو جنرال مذکور باشد ؟ اگر جناب شماازتوفیق دریافت همچو مطلبی در تحقیق مذکور عاجز آمدید ، با ایقان کامل باید گفت که داکتر صاحب کاظم با ادعای جنرال های مذکور مشعر بر اینکه : « دست نا مریی روس ها را که بیشتر از آستین داکتر حسن شرق و رفقای پرچمی او برآمده بود و در گدانندگی بسا و قایع نقش داشت » موافقت کامل دارد . اینکه مینویسدکه « اگر حسن شرق نقش عمده در کودتای ثور میداشت باید کار خوبتری از سفارت جاپان میداشت ...» بار گذشته گفتید که در زمان کودتای ثور حسن شرق در جاپان بود و چطور ممکن بود که موصوف در کودتای ثور نقش داشته باشد ؟ خدمت تان به عرض رسانیدم که چطور کی جی بی از ماسکو و سی ای ای از واشنگتن کودتا ها را در سراسر جهان رهبری میکنند ؟ برادرگل ! این گپ های شما به این میماند : که اگر میر اکبر خیبر عضو کی جی بی میبود چطور ممکن است که از طرف خود کی جی بی کشته شود؟ بخاط دارم جلالر وزیر مالیه بعد از کودتای داؤد خان ، در دوکان بسیار کوچک خود بوظیفه ظاهری ساعت فروشی اشتغال داشت ، تا اینکه مجددأ در کابینه داؤد خان وزیر شد . دوره کوتاه دوکانداری جلالر دلالت به این نمیکند که او دوکاندار عادی بود و دست های نامریی در حمایت و ارتقا مجدد وی در عقبش قرار نداشت. شما از نظر استاد پژواک در مورد داؤد خان نیز یاد آوری نموده که از نظر نگارنده این سطور با موضوع حسن شرق هیچ ارتباط ندارد ولی تذکر فوقالذکر شما مرا ودار میسازد که خدمت تان توضیح نمایم که استاد پژواک شاگرد علامه صلاح الدین سلجوقی است ، رشد، قوام و تکوین شخصیت مرحوم پژواک مرهون رهنمایی و آمریت علامه سلجوقی میباشد و جناب سراج وهاج از نزدیک شاهد این روابط است . اگر استاد پژواک داؤد خان را وزیر اکبر خان میداند، استاد ، مربی و پرورش دهنده استاد پژواک یعنی علامه سلجوقی، شهید میوندوال را سید جمال الدین ثانی خطاب کرده است . علامه سید جمالالدین ثانی یعنی میوندوال طوریکه فواد ارسلا درین پورتال وزین توضیح نموده طبق پلان کی جی بی در دوره رژیم کودتایی داؤد خان به شهادت رسید. ختم |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
16.08.2015 |
|
محترم ایاز نوری و آقای سیستانی! لطفاً به نوشته های محترم عبدالله کاظم از قول جنرال صاحب ذکریا و جنرال صاحب عبدالرزاق خان توجه نمایید و ببینید، چگونه از نوشتهء دیگران باید استفاده صورت گیرد. در بالای نوشته یا مقاله، اسم داکتر صاحب کاظم دیده میشود و بعد از معرفی جنرال صاحبان در مقدمه، گفتار و نوشتار شان عیناً نقل گردیده است. به این ترتیب نه تنها نقل قول از گفتار و نوشته های دیگران عیبی ندارد بلکه رسم معمول در مطبوعات و رسانه ها میباشد. آقای سیستانی نیز میتوانستند زیر نام خودشان در صفحهء اول افغان جرمن آنلاین با یک مقدمهء کوتاه و با ذکر نام جناب مهرین، مواد و صفحات مورد نظر شانرا نقل نمایند. در عوض، آقای سیستانی از یک نوشتهء مفصل و طولانی دانشمند و محقق صادق جناب مهرین، صرف دو صفحهء آنرا گرفته و از طرف جناب مهرین، به این پورتال به نشر رسانیده است. در حالیکه جناب مهرین به نسبت مصروفیت های تحقیقی، مدت هاست که فرصت مراجعه به این پورتال را نداشته است. خطای کار درست در همین جاست که آقای سیستانی خودش درین تصویر دیده نمیشود، تا وقتیکه اعتراض جناب مهرین توسط ایمیل به این پورتال ارسال میشود و نوشتهء اعتراضیهء من بدنبال آن درین جا نشر میشود. بدین ترتیب چون عامل آن، دیگر پنهان مانده نمیتوانست، آقای سیستانی قلم بدفاع ازین عمل خلاف برداشته است. هر انسان بیطرف و آگاه میداند که این طرزالعمل از سؤ نیت آقای سیستانی نشأت کرده بود و جناب داکتر کاظم، که مانند ده ها تن دیگر، بی خبر از آن سؤ نیت بودند، نظر و قدردانی شانرا به ارتباط آن نوشته، عنوانی جناب مهرین، در کلکینچهء نظر سنجی درج نمودند، که جناب مهرین، دو سه روز بعد از آن، توسط من (ملکیار)، از نشر قسمتی از نوشتهء شان، و قدر دانی داکتر کاظم، اطلاع حاصل نمودند. ناگفته نباید گذاشت که از آشنایی من با محترم جناب مهرین چندین سال میگذرد، و طی این سالها که همواره احوال گیر یکدیگر بوده ایم، احترام قلبی من به این شخصیت حلیم و متواضع و به این مؤرخ موشگاف، پرکار و صادق کشور، هر روز بیشتر از پیش میگردد. و از جملهء صفات برجستهء جناب مهرین، که همه را شیفتهء خود میسازد، همانا اخلاق نیکو، برده باری، عدم تعصب، صحبت نیکو و برخورد مؤدبانه حتی با مخالفین شان میباشد. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریک
تاریخ:
15.08.2015 |
|
الهی تو میدانی ولی درباریان دیموکراسی تاجدار ؟ نمی دانند.
الهی ګناه من چیست.من برایش میګویم. ولی ! ګف مرا قبول نمیکند. اقای بزرګوار و محترم عارف عباسی. ده سال خدمت من در تلویزیون اقای نبیل مسکنیار در مدح و توصیفهای ظاهر شاه جای نګرفت و ده سال خدمت شما در مدح و توصیفهای اقای حکمتیار در تلویزیون پیام افغان هیچ و به صفر ضرب شد، برادر محترم اقای عباسی ناراخت نباشید هردو ما دریک کشتی سوار بودیم. ضرب المثل داریم که میګوید ( نه کند حبیب چی کند طبیب )خداوند بزرګ بالای من و تو رحم خود را کند، اقای بزرګوار عباسی صاحب ! بخدا باور کن به ان اندازیکه شهید داوودخان را دوست دارم، بهمان اندازه به شخص پادشاه سابق احترام دارم ، این احترامم، اول بخاطر خواهرانش ( خانم داوودخان و نعیم خان) است. من به شخصیت ان محترم احترام فراوان قایل ام ، ولی انتقادات من بالای کارهای که در دروه بلخصوص دهه تاج دار و نګین دار دیموکراسی ؟ شما و بزرګان شما است، است، نه بالای شخصیت شخصی بزرګوار اعلیحضرت محمد ظاهرشاه، هموطن محترم. پیش از انکه پادشاه به افغانستان عودت نماید من یک کاغذ ۹ صفحه یی برایش نوشتم و در ان نوشته خود برایش خاطر نشان ساختم، که رفتن ات پیش از دایر شدن لویه جرګه باعث سو تعبیرها میشود، و باعث تحریب شخصیت تان میشود و تمام بدنامیها اینده به پای تان ختم میشود، بګذار تا لویه جرګه ازشما دعوت نماید ، و بعد از دعوت لویه جرګه بکابل بروید. در نوشته خود نیز ذکر نموده بودم که یک عده افراد از نامت سو استفاده میکند، به این نکته نیز متوجه باشید، نامه من فعلآ نزد مصطفی جان ظاهر موجود است ، وی ( مصطفی جان ) چند سال قبل چند بار از ان نامه و نوشته من عنوانی بابا ملت بمن یاداوری نمود، اقای عباسی صاحب. من در این بیست یا سی سال ظاهر شاه را برای افغانستان بحیث یک سر پوش میخواستم ، نه افغانستان را برای ظاهر شاه که شما میخواهید. اقای عباسی. من به ګرفتن عکس به همرای ظاهرشاه و اولاد شان افتخار میکنم و خواهم کرد. ای کاش یک قطعه فوتو همرای سردار محمدداوودخان ، محمد نعیم خان و یا همرای محصل استقلال افغانستان غازی امان الله میداشتم، باور نماید که ان عکس ان ذوات را به پیشانی خود میچسپاندم، بد بختانه که ندارم، اقای عباسی نباید در مسایل سیاسی نباید این ګونه مسایل طرح شود ، از این انتقاد شما معلوم میشود که شما از اصل موضوع که قضاوت بالای دوره دیموکراسی تاج دار و نګین دار؟ شما است شما ګریز میکنید و صحبتها را به مسایل فرعی و شخصی می کشانید.این ګونه ګریز ها را در قاموس سیاسی ضعف استدلال میګوید، برادر محترم اقای عباسی. انتشار نوشته من ( بنام جنرال سردار عبدالولی چطور از نظارت کوټه باغچه رهایی یافت )که با استناد کتاب و خاطرات پدرم ( دسترګو لیدلی یاداشتونه) که توسط محقق شاعر ادیب تاریخ نویس و نویسنده پراوازه اقای سهسوار سنګروال نوشته شده بخاطر یک موضوع تا شما و هموطنان ما بداننید که سردار محمد داووخان با جنرال سردار عبدالولی از هر نګاه چقدر فرق فاحش دارد و داشت. برادرم اقای عباسی. یک هفته بعد از دایر شدن لویه جرګه سال ۲۰۰۲ یعنی اولین لویه جرګه زمان حامد کرزی، من قاسم باز، محترم اقای انجینیر احسان الله مایار، پروفیسور قدیر امیریار استاد حقوق و علوم سیاسی پوهنتون جورج واشنګتن، محترم اسحاق جان ګیلانی، و فریدون ناشر یکجا به دیدن جنرال عبدالولی در قصر نمبر ۸ یعنی منزل شخصی شهزاده نادر که در وزیراکبرخان موقعیت داشت رفتیم،چون جنرال سردار عبدالولی در انوقت از سیداسحاق ګیلانی یک پشقبض کلاسیک سابق که عین پیشقبض ما هم در خانه داشتیم خواسته بود، سید اسحاق انرا باهم داشت، وقتیکه ما به قصر نمبر ۸ رسیدیم در ان وقت و اثنا در اطاق صالون افراد دیګر نشسته بودند سردار عبدالولی از مایان خواست تا به اوطاق خواب شخصی وی بنشینم وقتیکه مایان داخل اوطاق شدیم از یکطرف اوطاق خورد بود و از طرف دیګر چند دانه چوکی محدود داشت، بعضی از دوستان در چوکیها نشستند من و فریدون ناشر که از سن خورد بودیم در تخت خواب جنرال عبدالولی نشیستم، صحبت ها اعاز شد در ضمن صحبت اسحاق ګیلانی پیش قبض را که جنرال عبدالولی از وی خواسته بود داد، جنرال ولی چون در چوکی محصوص صحی که زیاد مایل به عقب بود نشسته بود چون در ان وقت تکلیف صحی که دستها و بدنش میلرزید و شور میخورد مبتلا بود، یکدم پیش قبض را از پوش استخوانی اش کشید نزدیک شکم خود ګرفته بود، چون دستهای وی زیاد میلرزید من برایش ګفتم که جنرال صاحب متوجه باشید که خود را افګار ( زخمی ) نسازید. اصلآ من این ګپ از محبت زیاد و اخلاص برایش ګفتم بالای وی نمیدانم تاثیر بد و سو نمود، بیدون کدام مسله و موضوع دیګر یک بار روی خود را طرف من کرد برایم ګفت « که داوودخان مثل سګ مارا چک کند» تمام دوستان طرف من نګاه کرد در دل شاید ګفته باشد که خوردی، یعنی کش. من هم در جوابش ګفتم هر چی که بود پسر کاکا شما بود. پس صحبت عادی شروع شد. اینکه در ان ملاقات وی چی چیز از ما خواست و مایان تاساعت معین ان چیزها را که وی از دوستان خواسته بود، انرا دوستان ترتیب نمود و پیش از ساعت ۸ بجه شب که وی یک ملاقات خصوصی به یک مقام و نماینده عالیرتبه امریکای داشت پیش از ۸ شب تریب شد و تقدیم ان محترم نمودم. دیګر زیاد نمی خواهم بالای ان چیزیکه وی از مایان خواست و دوستان انرا ترتیب نمود چیزی بنویسم، هدف من از این نوشته این بود تا شما دوستان بدانند، وقتی که وی در زمان مرحوم داوودخان تحت نظارت بود. و وقتیکه مرحوم داوودخان از مشکلات وی خبر میشود مرحوم داوودخان به پدرم میګوید [ « که حالا بچها انقدر شدند که به حیثیت فامیلی من صدمه وارد میکند.»] ولی وی یعنی جنرال سردار عبدالولی به [ داوودخان چی خطاب مینماید. « وی ( محمد داوودخان ) سګ واری ما را چک زد.» ] اینست فرق فاحش و کلان، بین دو سردار ، یک شاعر میګوید
که ریشتیا نشی ویلای اوسه غلی دروغ مه وایه که ځان ګڼی ښاغلی اسپ یی مه بوله براق ورته مه وایه بی لکی خره ته که خر نشی ویلای،
هموطنان محترم. نودوپنجمین سال استقلال به تمام هموطنان تبریک ګفته. روح محصل استقلال غازی امان الله خان و تمام مبارزان و شهدا ان معرکه ملی شاد و یادش ګرامی باد.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
15.08.2015 |
|
وقتی منطق از منزل بحث کسی رخت سفر بر بست لاطایلات جاگزین شده و اتهامات بی اساس و میان خالی توأم با برافرختگی و عصبانیت بحیث حربۀ ستیز جویانه به کار برده می شود. هموطن محترم! ما همه می دانیم که خانوادۀ ملکیار صاحبان اهل ولایت غزنی اند واما اضافه نمودن «غزنیچی» را پهلوی نام مرحوم عبدالله ملکیار شما چه تعبیر می فرمائید؟ چه ما همه به چنین کتره ها و کنایه ها آشناییم.. اگر در مورد شخص نا شناخته حرفی باشد برای معرفی بهتر او ذکر وطن و زادگاهش کمک می نماید. اگر تخلص کسی بنام زادگاهش باشد مثلاً قندهاری، هروی ، سیستانی و پنجشیری تذکر آن لازم است. توضیحات ارائه شده نهایت نا مرتبط و در فراهم آوری قناعت ناتوان است. اگر راست گفتن به جنگ انداختن تعبییر می گردد بیگانگی با معرفت را نشان می دهد. سرائیدن ترانۀ تکراری بیرون شدن و یا اخراج من از تلویزیون خود مظهر کتمان عمدی واقعیت است که برای نیرو بخشیدن به استدلال ضعیف مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
15.08.2015 |
|
اختلافات وزیر اطلاعات وکلتور دهه دیموکراسی (عباسی ) با یک تحصیل کرده آلمان با دهه ها سال تجربه بخاطری رفاقت با انجنیر عطایی کارمند دیگر !
آقای مهدی حبیب زاده مینوسد.
"عباسى که نظر خوشى نسبت به کريم ِجان عطايى نه داشت؛ در برابرمن نيز کينه میورزيد؛ ازين سبب در دوران رياستش در راديو افغانسـتان ٔمامور رتبه دوم بودم؛ چندین بار تقاعد بنده به ِ مجلس عالى وزراء فرسـتاد؛اما عده يى از اعضای كابينه، به ويژه محمد موسى شفيق که نسبت به من مشفق بودند؛ ِ پيشـنهاد اورا رد کرده بود. ِ عباسى در يکی از مجالسى که موسی شفیق (وزیر) حاضر نه بود؛ موقع را غنيـمت شمرده، تقاعد ارسلان سليـمی ِ معاون سابق ریاست ِ مسـتقل مطبوعات و بازنشسـته گی مرا که هنوز چهل و نه سالم بوده به ِسن تقاعد نه رسـيده بودم، از ِ تصويب ِ مجلس وزراء گذشـتاند. ِ بدون عکس العمل، راه خانه در پيش گرفتم؛ ِ در امور تخنيکی پس از رفتن من از رادیو بی نظمی هايى رخ داد از آن سبب مرا واپس به راديو خواستند؛ اما من از کشمکش های بيهوده و زور آزماهی های بى ِجای مطبوعاتيان خسـته شده بودم؛ از پيوستن دوباره به راديوخودداری کردم و تا ِ زمان برقراری نظام جمهوری به مدت سه سال در خانه نشسـتم."
این بود خاطرات از دهه بنامی دیموکراسی ، ازیک انجنیر پرکار. |
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
15.08.2015 |
|
محترم جناب پروفیسور رشید سلام میگویند: "گپ از گپ میخیزد" ، واقعاً اگر همین تذکر در نوشته مرحوم دگرجنرال عبدالرزاق خان نمی بود، شما نیز در پی اصلاح دقیقتر آن نمی شدید. اشتراک مساعی محققان و تبادل نظر آنها میتواند قدم بقدم حقایق تاریخی را از تاریکی ها بیرون کند. از شما ممنونم که اصل سند را در آرشیف هند دیده و آنرا ضمن تبصرۀ کوتاه خود به نشر سپردید. مهم سخن بر تعیین جایزه است، اینکه در مبلغ جایزه اشتباه رخ داده و شما آنرا بطور مستند اصلاح کردید، کار بسیار خوبست. اما آفرین به آن پیرمرد که در عالم مهاجرت به تحریر خاطرات خود اقدام کرد و از خود یادگاری باقی ماند که من و شما امروز پیرامون آن صحبت می کنیم. مرحومی چه مقبول در مقدمه خود نوشته است: «میخواهم از اینطریق با شما راز و نیاز کنم و حقایق را طوریکه من مشاهده و احساس کرده ام، دراختیار شما عزیزان بگذارم....» کاش سائر هموطنان که در همچو مقامها وموقف ها قرار داشتند با نوشتن خاطرات خود برای نسل های بعدی آثاری از خود بجا می گذاشتند که برای محقان تاریخ یک مأخذ و یا یک رهنمای تحقیق شده میتوانست. بهرحال از توضیحات مستند شما تشکر.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
15.08.2015 |
|
تداعی یک خاطره بعد از پنجاه سال
تقریبا پنجاه سال قبل در نیمروز درمنزل یکی از خوانین انجا شبی را سپری نمودم وفردا پس ازاینکه دسترخوان صبحانه،از پیش مهمانان جمع شد، خدمتگار دیگری با آفتابه ولگن وارد گردید وشروع کرد به شستن دستهای مهمانان و میزبان نیز دستهای خود را شست، وهمینکه خدمتگاراز در بیرون رفت، میزبان گفت: خاطر جمع باشید که نان چاشت را تا ساعت یک بعد از ظهرنخواهی خورد،زیرا این خدمتگار وظیفه دارد تا دستهای مهمانان را بشوید وبعد دنبال هیزم برای آشپزخانه به صحرا برود، او فقط وظیفه خود را انجام داد و تاساعت بعد از ظهر او را نخواهید دید، مهمانان ازشنیدن آن حکایت کمی خندیدند .
هدف من از ذکر این داستان اینست که در زمان حاضر هم ، بعضی اشخاص فقط میخواهند وظیفه ای که به آنها سپرده شده انجام دهند، ولی نمیدانند که این وظیفه را در چه زمان وچه موقعی انجام دهند؟
آقایی که از جنگ اندازی آدم ها لذت می برد و به همین علت از یک تلویزیون معروف افغانی اخراج گردید، اکنون این وظیفه را در این پورتال ملی به پیش می برد وشبیه «ناخنک جنگی» میخواهد همکاران قلمی این پورتال را به جنگ اندازد واز آن لذت برد؟؟!!
در زبان فارسی دری ، اسمای خاص که با( ی یا ه هوز ) ختم میشوند، علامت نسبتی به آن اسماء ، با آوردن دوحرف (چ، ی ) ویا(گ ، ی) نوشته میشود. مثلاً: نسبت دادن به غزنی، عزنیچی، نسبت دادن به بنغازی، بنغازی چی و نسبت دادن به اترولی- اترولیچی، و نسبت دادن به میمنه، میمنه گی، نسبت دادن به هزاره ،هزاره گی، میگویند وامثالهم. مگر این آقا بنابر نا آگاهی از دستور زبان فارسی میخواهد استعمال کلمه غزنیچی را بگونه ای توجیه کند که میان همکاران قلمی قلمی این پورتال جنک قلمی بیشتر جریان یابد و از این جنگ اندازی احساس لذت کند. وی بخاطر برطرفی خود از یک مجله بی خواننده در وزارت زراعت ، در زمان جمهوری داودخان چنان عقده بدل مانده که اکنون میخواهد انتقامش را از هواداران آن شهید بگیرد. برای من داودخان، همانقدر بزرگ وقابل احترام است که برای دیگران پسرخوانده هاوبراردخوانده های هاشم خان صدراعظم موجب احترام و ستایش اند!
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
15.08.2015 |
|
محترم جناب احمد راتب فقیری، سلام! در دریچه موضوع تذکره نام ات را بعد از بسیار وخت دیدم. ایمد با صحت باشید. شما رئیس فدراسیون سراسری اروپا هستیدو نطر من این است که چون فعلا موضوع جنایت شاه شهید کابل و غیره داغ است، شما از سفیر افغان مقیم هالند تقاضا کنید که یک کنفرانس بزرک مطبوعاتی را به سفارت فرا خواند و چهره اصلي دولت و سازمان جنمی آی اس آی پاکستان را به حکومت هالند و سایرین بر ملا و معرفی کند، این یک خوب موقع است. همین طور با سفرا افغان کشور های اروپای غربی تا روسیه و ترکیه هم در تماس شوید. شما خود میدانید که همین حالا مردم داخل کشور در چه یک زجر روحپ بسر یبرند. موفق باشید. |
 |
اسم:
رشید محل سکونت:
کاناذا
تاریخ:
15.08.2015 |
|
خدمت دنشمند عبدالله کاظم !
سلام برشماو احترام به نوشته های تان که بدون شک درباره گوشۀ از تاریخ معاصر ما آموزنده ورهنمود دهنده است. من خاطرات جنرال عبدالرزاق را نخوانده ام، ولی تاجایکه ازلای نوشته جناب شما خواندم معلوم می شود که مانند خاطرات شماری ازدوستان که درین سالهااخیر با دست وپاچگی نوشته شده و رنگ رخ واقعی ی ازتاریخ معاصر ما شرح نمی دهد نبوده است ، طوریکه دریادآوری جناب ایشان تذکار رفته است که آنرا در دیارغربت ثبت نوارنموده وبعدآ به نشر رسیده است. کاردرخور ستایش وقابل احترام بوده است خصوصآ درباره کارکردهای سردار شهبد ونام جاویدان درمعارف و درعصری سازی کشورچون افغانستان عقب نگهداشته شده ! با درنظرداشت جالبیت موضوع و یاد آوری انعام نقل اعلامیه بجه سقو بخاطرازبین بردن نادرخان وبرادرانش چون میخواهم برای روشنی مطلب نقل از همان اعلامیه رسمی را خدمت شما ودوستان که میخواهند این اثر گرانبها را تجدید چا می نمایند تقدیم نمایم تااز تفاوت بسیارکمی که دراصل خاطرات جنرال صاحب وجود دارد جلوگیرشود. (نقل اعلامیه دراسناد آرشیف هند موجوداست ) ذیلآ : " ... من درباره وی وبرادران شان تصمیم گرفتم واوامررا نزد شما مسلمانان باایمان صادرنمودم که خون این خاینان مباح بوده و هرکسی که ایشان را ازبین ببرد بنام (غازی ) سرفراز خواهد شد و درجمع مسلمانان راستین اسلام به شمارخواهد آمد وازطرف دربار دولت اسلامی باجوایز ذیل تقدیرخواهند شد: ۱: هر کس که نادر را زنده بیاوردند با مبلغ ( ۴۰۰۰۰) چهل هزار روپیه تقدیر خواهد شد. وهرکس که سرایشان را بیاورد مبلغ سی هزار روپیه نقد ویک تفنگ میگزین را ازآن خود خواهند کرد. ۲: برای سه برادر ایشان اگر زنده بیاورند هریک ده هزار وهمه سی هزار ویا کسی که سرهریک ازیشان را بیاورند برای هرکدام ده هزار روپیه ویک تفنگ میگزین انعام تعین شده است. ملاحظات وتصامیم و اوامر فوق خود را درباره نادر و برادرانش به شما مسلمانان با تقوا بخاطر رضای خدا وپیامیرایشان ومن خادم وخدمتگار رضای دنیای اسلام ازصمیم قلب نزد شما بخاطر سهم وتلاش شما درباره این مشکل ابراز داشتم. مهر حبیب الله " بااحترام به آرزوی صحت وسلامتی شما ّپروفیسور رشید ازپوهنتون نهرو |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
15.08.2015 |
|
محترم داود ملکیار صاحب! نوشته یا اعتراضیه مورخ ۱۵ اکست تان را خواندم، عرض کنم که من محتوا مقاله آقا نصیر مهرین (آیا داکتر یوسف به علت بیمار استعف داد) آموزنده یافتم. اینکه شخص مهرین این نوشته را قبلا به نشر داده و استاذ سیستانی صاحب آنرا منحیث یک سند خوب تاریخي بار دیکر از طریق افغان جرمن به نشر دادند، محترم مهرین باید فخر کند چرا که نوشته اش مورد توجه آن هم یک شخصیت و محقق افغان که به کفته یک هموطن ما درین دریچه (به اندازه وزن جسمی مایان کتاب ها نوشته است)، لیکن جناب شما نهایت عصبی شده نوشته تانرا به( روی سیاه کاران سیاه..)، خاتمه داده اید، من و سایر خوانندکان مسلما ناراحت شده و می شوند. بحث بالای دهه دیموکراسي و کودتا داود خان در جریان است، بیایید با فکر آرام هر دو دوره را ارزیابي حقیقي نماییم. با احترام |
 |
اسم:
ع . ا . عزيزي محل سکونت:
المان
تاریخ:
15.08.2015 |
|
محترم محمداياز نوري صاحب ! كه چيري مو ږ دخپل كران هيواد دتاريخ په دقت سره را وسپړواوبيايى په ر ڼاكي تر څيړني لاندي ونيسو ، نووبه وينو چي دامسكين هيوادپه كراتو داغيارو دهوس داور دطوفانونو هدف گر زيدلاي؟ او بيايى په خپل وار سره لو ټ اوتالا كړي ، خو نه داسي لو ټ او تالا چي په دي اخرو كي دنظار لو ټماري شورا" نمايش " ته كيښود .باور ولري چي دنظارلوټماران دهغو ملخانو په پرتله چه شنه او زرغونه فصلونه په وچ او سپيره ډ گر اړوي ، ډير مضر او خطرناك دي ، او كه چيري ډ ير ژر مو ږ اوتاسي لاس په كار نشو، نودوي به ډيرپه آساني وكړاي شي داوطن د موږكانو په هغه ډگر واړوي چي ماسوا له سړو ، بل څه به پكي نه تر سترگوكيږي او نوربه داوطن دژوند او هستوگني وړ نه وي . ستاسو له هغه نيك نظره چي زما په هكله مو اظهار كړي يو جهان مننه . ستاسي دروغتيا اوعزت نه ډك ژوند په هيله . مننه - عزيزي
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
15.08.2015 |
|
آقای دوادملکیار چرا اینقدر دست پاچه شده اید که بجای دادن جواب صریح به سوال من، به سراغ آقای نصیرمهرین وآقای عباسی شتافته واز آنها راه گریز می جوئید؟ اینها هیچیک کمکی شایسته برای تان نمیکنند. هیچ کس بخاطراین ادعای تان که چرا مقالۀ کسی بدون اجازه نویسنده اش دراین پورتال مجدداً به نشر رسیده است، محاکمه ای دایر نمیکند. مگر شما وقتی از کتاب ها یا مقاله های من ، پرگرافی یا عباراتی را نقل کرده در مقاله های خود میگذارید،وبعد برآن تبصره های مخرب میکنید، از من پرسیده اید که دیگران از اقای نصیرمهرین بپرسند که من فلان یا بهمان قسمت مقالۀ تان را نقل میکنم ، شما اجازه میدهید یا خیر؟ هزاران کس از کتب ومقالات پوهاند حبیبی، غبار وکهزاد وفرهنگ روزانه نقل قول میکنند، کدامیک از آن مرحومین ویا از وارثین شان اجازه خواسته است؟
مقاله یا کتاب و هر اثر نوشتاری وقتی از طریق رسانه های جمعی به دست نشر میرسند، دیگرچگونگی استفاده از متن آن از اختیار نویسندۀ اصلی خارج میشود ونویسنده یا مؤلف وقتی حق شکایت را دارد که در متن نقل شده نام مولف یا نویسنده ومنبع نشر قبلی نشان داده نشده باشد ویا در متن نقل شده ، تصرفاتی صورت گرفته باشد که عبارت اثر را تحریف شده نشان بدهد. واین قانون تا امروز در همین پورتال بصورت دقیق رعایت شده است. فکر نمیکنم که آقای نصیر مهرین از نشر دوبارۀ مقالۀ خویش ناراحت شده باشد،زیرا او منحیث یک نویسنده هدفی جزاین ندارد تا پیامش بدسترس طیف وسیع تری از خوانندگان قراربگیرد. دراین مقاله دو ضمیمه وجود داشت که یکی در مورد اقای رشتیا می باشد ودیگری در بارۀ فرهنگ ومخالفتش با میوندوال است واین هردو موضوع با بحث پیرامون قتل میوندوال واتهام علیه داودخان بسیار رابطه دارد. واین مقاله توسط یکی از خوانندگان این پورتال برای من فرستاده شده بود ومن بعد از مطالعۀ آن وتوضیحات دقیق در مورد چگونگی استعفای داکتر محمدیوسف ونقش دونفر فوق الذکر در آن ،پس از مشورت با مسئول پورتال، برای نشر مجدد آن با ذکر ماخذ ومولف آن ،در پورتال انعکس یافت که مورد دلچسپی بسیاری از خوانندگان منجمله آقای داکتر کاظم واقای هیواددوست قرارگرفته است ومن کاپی آنرا برای خود حفظ کردم.
علت تمام این تپ وتلاش ها این است تا کسی از رجال سیاسی واداری عهدظاهرشاه وبخصوص ازآنهایی که در آوردن وثبت مادۀ 24 قانون اساسی 1964نقش موثر داشته اند،یاد نکنند،زیرا که هریک از آنها بازماندگانی دارند واز ناحیۀ افشای اعمال نادرست آنها،این بازماندگان تحقیروتخریش می شوند.به این حساب می باید تاریخ افغانستان برای هزارسال دیگر مسکوت گذاشته شود، زیرا که با افشای اعمال بد هرشخصیت سیاسی ونظامی افغانستان، بازماندگان شان نا راحت خواهندشد واین کارخلاف عفت قلم است ؟؟؟؟وبی عفتی قلم خلاف قوانون مطبوعاتی ورسانه های جمعی است؟؟؟ اما این برداشت از ریشه غلط وغیر منطقی است، زیرا تاریخ برای عبرت دیگران نوشته میشود تا اعمال نادرست گذشته گان تکرارنشوند. بنابرین هرکسی که در اوضاع سیاسی واجتماعی افغانستان ، نقش مثبت یا منفی بازی کرده باشد، میباید از سوی نویسندگان ومحققان افشا گردد تا نسل های بعدی آنها را بشناسند. مرحوم غبار نکات جالبی را در بارۀ مرحوم فرهنگ و مرحوم رشتیا ومرحوم عبدالله خان ملکیارمتذکرشده است. ( غبار،جلد دوم،صفحات206،207، ۲۵۱، ۲۷۵ - ۲۷۸،) که امید است داکتر صاحب کاظم به آن ها توجه نمایند.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
15.08.2015 |
|
موضوع آقای میوندوال و محترم رشتیا بحث شخصی نبوده بلکه آقای رشتیا کسیکه همه کاره قانون اساسی و وزیر دوره دهه دیموکراسی بوده مطرح است.
آیا واقعآ این دیموکرات میخواست به شکل بسیار فجیع دیکتاتوری ،رقیب خودا از صحنه دور نماید؟
ویابی گناهی آقای رشتیا ثابت و << عزت >> اش حفظ شود. و مردم فکر نکنند که در آن دوره به آن حد <<انارشی و یی بندوباری >> بود. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
15.08.2015 |
|
محترم آقای شکاک ! اگر حسن شرق نقش عمده در کودتای 7 ثور میداشت بابد یک کار خوب تری از سفارت جاپان میداشت در حالیکه به کابل خواسته شده و نظربند بخانه بودو با آمدن ببرک کارمل ،سفیر هند مقرر شد.
در کودتای ثور پرچمی ها سهم نداشته و حتی کارمل هم در ساعات اول ازین واقعه خبر نداشت .
کودتا به روز 7 ثور کاملآ تصادفی بوده ( شاید این کودتا صورت میگرفت اما چه وقت درست معلوم نبود) زیرا رهبران هر دو حزب گرفتار شدند و دیگران هم از ترس جان دست به این عمل زدند امین و تنی ، گلابزوی وطنجار ، قادر و سروری رول عمده داشتند و در اواخر روز یک پرچمی بتام رفیع یه آنها پیوست .
لذا حسن شرق کدام سهم در کودتای ثور نداشته و آقای کاظم به قول آن دو جنرال بشکل عمومی از سهم او یاد آوری نموده تا حالی شخصآ خودش در ین مورد اظهار نظر نه نموده است .
شما که آنقدر به شخصیت والای محترم پژواک ارج میگذارید موصوف نماینده خاص داودخان در کنفرانس های بزرگ بود و او گفته بود که مانند داود خان شخصیت و طنپرست بعد از وزیر اکبر خان سراغ ندارم لذا دریاره داودخان که قبلآ به کنایه یاد آوری نموده بودید کشف بنده نبوده بلکه نتیجه گیری سیاستمدار های بزرگ و برجسته کشور ما در سطح جهان بود. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
15.08.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب بعد از تقدیم سلام! همانطوریکه شما نوشتید، در موضوعات ملی و ارزیابی تحولات و تغییرات در زندگی مردم، شایسته ترین روش، پابندی روی اصول معتبر و قبول شده میان انسان های آگاه و خردمند است. طور مثال، در جاییکه موضوع مورد بحث، کودتا ها و پیامد های آن، و یا مقایسهء دیموکراسی نیم بند با دیکتاتوری بوده است، دیده شده که بحث به بیراهه کشانده شده و با وجود تأکید و خواهش مکرر از طرف اینجانب و دیگر دوستان، باز هم، جناب "محقق" و "مؤرخ"، خارج از موضوع مورد بحث، سراغ اقارب دیگران رفته و اصل مهم مناظره و مباحثه را نادیده میگیرد. شخصی نساختن بحث یکی از اصول قبول شده و معتبر در مباحثات بین اشخاص خردمند و با تجربه میباشد. این "محقق" ما، از چند صفحه نوشتهء که در آن به نکات اساسی مورد بحث با نقل قول های دقیق ار خود شان، تماس گرفته بودم، قصداً طفره رفته و به سوالی که اصلاً به من ارتباط ندارد، چسپیده است. در حالیکه آن سوال را به آسانی و با یک جمله بزودی برای شان جواب خواهم گفت، میخواهم بر علاوهء آنچه را که جناب عباسی صاحب به آن اشاره کردند، لست غلط گویی های دیگر را هم به توجه شان برسانم. موضوع مهم دیگری که توجه جدی و فوری مسؤلین این پورتال وزین را به آن جلب مینمایم اینست که: من ضمن صحبت تیلفونی با جناب نصیر مهرین مؤرخ صادق و پرکار کشور، از ایشان در مورد مضمون شان تحت عنوان "داکتر یوسف خان چرا استعفا کرد؟"، منتشرهء چهار روز قبل در افغان جرمن آنلاین، پرسیدم. جناب مهرین از ارسال این مضمون اظهار بیخبری کرد و با مراجعهء فوری به این پورتال، با تعجب و تأثر، یادداشتی عنوانی این پورتال فرستادند و نشر "قسمتی" از مقالهء چند سال قبل را، آنهم از طرف ایشان ولی بدون اطلاع ایشان را ناجایز خواندند. لذا از تمام دوستان این پورتال صمیمانه خواهشمندم تا این منافقت ها را به شدت نکوهش نموده و اسم اشخاص مفتن و ذیدخل درین گونه خلافکاری های دور از اخلاق را به فوریت افشا نمایند تا قبل از آنکه آبروی این پورتال صدمهء جبران ببیند، روی سیاه کاران سیاه گردد. |
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
14.08.2015 |
|
محترم عبدالله از کلیفورنیا شما نوشته اید که آقای عباسی نتوانست سهم بزرگی را که حسن شرق در کودتای هفت ثور داشت « با وجودیکه در جاپان سفیربود» ارایه نماید . آقای عبدالله خان ! شما تصور میکنید که اگر یک شخص ،خودش در صحنه وجود نداشته باشد ، نمیتواند رولی را در زمینه بازی کند.پس چطور کی ،جی ،بی و سی ، آی . ای از ماسکو و اضلاع متحده کودتاها را در جهان رهبری میکنند ؟ دانشمند و محقق ورزیده داکتر سید عبدالله کاظم تحت عنوان « مطالبی از خاطرات دگر جنرال عبدالرزاق خان » در مقاله امروزی خود با صراحت کامل به استناد دو جنرال که یکی هم در زمان جمهوری داؤد خان رییس تشکیلات اردو بود چنین مینویسد : آنچه از محتوای نوشته ها و بیانات این دو شخصیت با عبارات مختلف آشکار میگردد ، هردو در بسا موارد هم نظر اند و هردو دست نا مریی روس ها را که بیشتر از آستین داکتر حسن شرق و رفقای پرچمی او بر آمده بود و در گردانندگی بسا وقایع نقش داشت مورد تأیید قرار میدهند. بر خوردار عبدالله خان حالا در مورد تحقیق دقیق فوق داکتر کاظم چی میگویید ؟ منتظر جواب تان هستم تشکر. |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.08.2015 |
|
عباسی صاحب گرامی سلام بر شما برای خواننده روشن نشد که کدام شخص که حتما" دارای نام می باشد هدف شما است. اگر ما را از تاریکی نجات دهید باعث مسرت خواهد شد. "الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی" |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
14.08.2015 |
|
ګران شخصیت عزیز احمد عزیزي صاحب! نوشته های جناب شما تحت عنوان( شوراء نطار لشکری از چپاول کران و فاسقان) را که در چهار بخش با زحمت و دقت فروان ضم اسناد تاریخي به مردم افغانستان تقدیم کردید، نهایت تمجید میکنم، به تحقیق این باند نا بکار همان پیروران حبیب الله دزد بچه سقاو بوده و ازین افتخار ؟ خویش منکر هم نیستند، خود فروشي، جاسوسي و وطن فروشي را از بچه سقاو کماشته انکلیس به ارث برده اند. بلا بوی ناک که تحت رهبری استعمار انکلیس ملت افغانستان را از یکی از بهترین رهبران ملی اعلیحضرت امان الله خان غازی محروم ساخت. پینهاد شما در باره ایجاد یک جبهه ملی وسیع مشتمل از وطن دوستان یک اقدام مهم و ضروری است، لیکن از طرف دیکر دشمن مکار و با تجربه امروز این ملت را آنقدر متفرق ساخته است که جمع کردن اش کار ساده نیست.ستاسو په طن پال قلم باید فخر وکرو. په افغاني مینه |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.08.2015 |
|
دوستانی گرامی سلامونه از اینکه پورتال افغان جرمن آنلاین با ابتکار و زحمت زمینه تبادل نظر را در اختیار همه افغانها گذاشته کاریست قابل تقدیر. من با علاقه تا جائیکه وقت برایم میسر شود نظر دوستان را در دریچه نظرسنجی مرور میکنم که اکثراً آموزنده است. یک پیشنهاد داشتم امیدوارم که مورد قبول گردد: در آینده باید بعد از ختم بحث ها و بستن دریچه نظر سنجی یک نتیجه گیری صورت گیرد, تا باشد بی نتیجه دریچه نظرسنجی از پرده برداشته نشود و مطلب هم پا در هوا نماند. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.08.2015 |
|
در فیس بوک من چندین قطعه عکس محترمی را دیده ام که با مرحوم محمد ظاهر شاه در کابل گرفته شده. ایشان یا پهلوی محمد ظاهرشاه قرار دارند و یا پیش پای شان نشسته و یا در عقب ایستاده اند و یا در کنجی. تفصیلات زیر عکس مبین افتخار و سر بلندی و مباهات بوده. اگر عقائد به نحوی که در مورد محمد ظاهر شاه توسط این محترم حالا ابراز می گردد در آن وقت هم چنین می بود پس ضرورت گرفتن عکس های یادگاری با آن مرحوم چه بود و با افتخار نشر آن در فیس بوک، در حالی یک عکس خودرا با محمد داود خان( اگر وجود می داشت) در فیس بوک نشر نکرده اند. الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.08.2015 |
|
در مباحث مربوط وطن و ارزیابی تحولات و تغییرات در زندگی مردم شائسته ترین روش پابندی به اصول بوده نه به تحریف واقعیت با رفتن به فروعیات. کشانیدن پای اشخاص بصورت غیر مرتبط قضایا را مغلق ساخته و جدال ها و منازعات نا سودمندی می آفریند.
این که کی، کی را را مسموم ساخت در قدم اول سند و حجت می طلبد شاید افواهی بیش نباشد و ثانیاً اگر حقیقت داشته باشد این موضوع هیچ گونه ارتباطی به عضو خانواده نمی گیرد اگر چنین گور کاوی ها صورت گیرد فهرست طولانی از گذشتگان که مسؤول بسی حوادث بوده اند بدست خواهد آمد که نواده ها و اقارب شان جوابگوی اعمال آنها نیستند.
موضوع دیگر این است که از دانش و فضیلت در عصر امروز که مساعی مجدانه برای تساوی حقوق اتباع افغانستان صورت می گیر به زادگاه یک شخص هر که باشد توهین نمودن بعید است حتی از یک عامی بی سواد و جاهل توقع نمی رودکه چنین اهانتی را روا دارد آیا «غزنیچی» بودن مایۀ خجلت و شرم ساری است؟ و یا افتخار آفرینی. و یا این که ما به هراتی بودن، قندهاری بودن و هزاره بودن و میمنگی بودن خود و لو که افغانیم افتخار نمائیم و دور جهالت اهانت مردم بر اساس محل زیست شان گذشت.
غزنی در پارینه ها در دامان خود مشاهیری پرورده و امروز هم این گوشۀ وطن فرزندان نخبه و دانشمندی دارد. نباید گذاشت که خشم و خضب موجب گفتن گپ هایی گردد که برای گوینده و نویسنده بی اعتباری آفریده موقف علمی که مدعی آن است زیر سؤال ببرد.
|
 |
اسم:
ع . ا . عزيزي محل سکونت:
المان
تاریخ:
14.08.2015 |
|
محترمه ملالي موسي نظام ! برعكس فرموده شما ، اين منم كه از سالهاي متمادي ازمضامين پر محتوا و واقعيت بينانه شما اموخته ومستفيد شده ام . شما را خدا كم نكند . به ارزوي صحت وسلامت شما . ممنونم - عزيزي . |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
14.08.2015 |
|
خطاب به یک عده افراد طرفدار دیموکراسی تاج دار .؟ [ نګین دار را من زیاد میکنم ] که میفرماید، چرا سردارمحمد داوودخان در سن ۲۳ سالګی جنرال شد؟ نمیدانم که این منتقدین چشم بینا و یا ګوش شنوا دارد؟. ظاهر شاه که در سن ۱۶ سالګی که شاید به سن اصلی بلوع نرسیده باشد هم پادشاه و هم جنرال شده میتواند، چرا محمدداوودخان که هم تحصیلات عالی را در کشور فرانسه به اتمام رسانید و هم در ان وقت مکتب عسکری را موفقانه به سپری نمود، جنرال نه شود، در ان وقت نظر به اعتماد و کمبود پرسونل عسکری وی مانند دیګر افراد ان زمان مثل پدر زهره یوسف و غیره وغیره نظر به لزوم دید اولیا امور ان وقت به ان رتبه تقرر حاصل نمود نه با خواهش شخص محمدداوودخان. تمنا من از ذوات محترم طرفدارن دربار و دیموکراسی تاج دار و نګین دار ؟ اینست هر انچه که مینویسید با مسولیت بنوسید. لطفآ تاریخ کشور را تحریف نکنید و از قضاوتهای عقدیی بپرهیزید ، کتمان حقایق نسل اینده کشور را به بی راهه میکشاند. دیموکراسی تاج دار و نګین دار ؟ شما که تقریبآ ده سال را دربر ګرفت که در این ده سال هرج و مرج پنج صدراعظم تاب مقاومت را اورده نتوانست ، بنظرم خطاب نمودن دیموکراسی تاجدار ؟ به این دوره ده سال اخیر سلطنت جفا بزرګ و نابخشودنی است، در این ده سال نه به احزاب اجازه داده شد نه به جراید احزاب ، شخص پادشاه هم صدراغظم را موظف میساخت، هم وزرا را تعین میکرد، هم وکلا شورا و هم سناتوران انتخاب و انتصاب میکرد. چنانچه مداخله پادشاه در امورات حکومت را مرحوم داکتر محمد یوسف خان سابق صدراعظم دهه دیموکراسی تاج دار و نګین دار ؟در مصاحبه که به اخبار حراسان انجام داده بود اظهار داشته بود. |
 |
اسم:
فرهاد عجم محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
14.08.2015 |
|
محترمه خانم ملالی نظام! نوشتهء اخیر تانرا که در آن مطالب جالب و مستند از قول یک جنرال مجرب آورده بودید با دلچسپی مطالعه نمودم و بیصبرانه منتظر قسمت بعدی نوشتهء تان میباشم. کوشش میکنم تا کتاب آن جنرال محترم را بزودی بدست آورده و از معلومات و چشم دید های او بیشتر مطلع گردم. ممنون تان. |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
14.08.2015 |
|
ظاهرشاه حقیقت میگوید یا نذیر سراج ؟
"اردو وقوای مسلح وظایف شانرا اجراء می کردند و با تحولات و انکشافات عصری آشنایی بهم می رسانیدند. هرگاه این نظام با کودتای جمهوری « داود خان« از بین نمی رفت، امید آن بود که کشور تا قرن ۲۱ بجایی که فراخورحالش باشد، قدم بگذارد"
چندنفر خورد ضابط کودتا کرد و این فهرمانان (؟) خوب وظایف خود را اجرا کردند همه جنرالان و دیگران تسلیم شدند!!!
به گفته این جنرال تسلیم شده، شگوفانی کشور در دوره دهه دیموکراسی زیاد بود؟
لذا شاه فقید از موسی شفیق و صمد حامد راه بحران را سراغ میکرد . کی حقیقت را میگوید؟ |
 |
اسم:
رحمن محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
13.08.2015 |
|
خوانندگان گرانقدر پورتال افغان جرمن آنلاین امروز سری به دنیای مجازی فیسبوک زدم این نوشتهٔ کوتاه را از فیسبوک محترمه خانم زهرا کوهدامنی برای تان انتخاب نمودم ******************* ارزش انسان در افغانستان مسلمان و جرمنی غیر مسلمان!؟ امروز وقتی از شهر توسط ترن های شهری به طرف خانه می آمدم، در یکی از ایستادگاه ترن یک برک غیر معمول نمود. رانندهٔ آن که یک زن بود، از طریق لاسپیکر فوراً از راکبین ترن معذرت خواست. بعداً گفت شما راکبین محترم حتماً برک غیر معمولی را متوجه شدید. این یک عوارض تخنیکی بود ممکن من شما را تا ایستادگاه آخر رسانده نتوانم زیر ارزش مادی و معنوی شما خیلی زیاد است، اصلاً قابل قیاس نیست به هیچ قیمتی نمیتوانیم شما را جبران خساره کنیم. لطفاً در ایستادگاه بعدی پیاده شوید یک دقیقه بعد ترن دیگر می آید و شما را انشاء الله به مقصد میرساند. وقتی از ترن پیاده شدم یک سفر ذهنی به شاشهید، ننگرهار، پکتیکا، لوگر، تخار، کندز و سایر ولایات افغاستان نمودم با خود گفتم عجب صبری خدا دارد!!! در افغانستان با چی قصاوت قلب، بی ارزش انسان کشته، زخمی و معلول دایمی میشوند عدهٔ جاهل، از خدا بیخبر به آن افتخار می کنند. ولی در جرمنی غیر مسلمان حتی زخمی شده انسان را قبول کرده نمیتواند.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
13.08.2015 |
|
محترم هموطن محقق و دانشمند آقای ع.ا. عزیزی، سلام و احترامات تقدیم است، من دیرهاست که مضامین تحقیقی شما را درین پورتال مطالعه نموده و از آنها آموخته و تحسین مینمایم. هر سطری از واقعیت های تاریخ که بر روی استدلال و استناد، نه از روی طرف گیری و حدثیات غیر واقعی و حتی ضد و نقیض، به مردم افغانستان که دانستن تاریخ و رویداد های مملکت شان حق مسلم آنان است، پیشکش گردد، خدمتیست در حد وظیفه و درخور تمجید. خداوند به شما ازین جهت خیر و بر قلم تان برکت نصیب گرداند. مضمون اخیر تان که با افشاگری های مبرهن تحت عنوان « شورای نظار، لشکری از چپاولگران» که خود عنوان دقیقاً، ماهیت و کار روایی های یک گروهی را بیان میدارد که با استفاده های نامشرع و قیافه بدل نمودن های مذورانه و ماهرانه، از دهه های متوالی سخت با مقدرات مردم بلا دیدۀ افغانستان بازی های سخیفانه ای را آغاز نموده و دوام میدهند، واقعاً ارزش بار بار مطالعه را داشته و شایسته است که به سویۀ وسیع منتشر گردیده و بدسترس همگان قرار گیرد. اینقلم شخصاً همه قسمت ها را به طرق گوناگون برای تعداد زیادی از هموطنان، به افتخار ارسال داشته ام که خدمت ناچیزی درین زمینه خواهد بود. آرزومندم به تحقیقات قابل پذیرش و مستدل تان با مؤفقیت های بیشتر دوام دهید. با عذت باشید
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
فیرفکس -آمریکا
تاریخ:
12.08.2015 |
|
همشیره عزیز الله شما را و عزت شما را در پناه خود داشته باشد. قصد من هتک حرمت بر شما نبود. تبصره من در مورد ظاهرشاه و مشاورین وی فرهنگ و رشتا بود. الله همه ای ما را در عزت و حمایت خود نگهدارد
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
12.08.2015 |
|
جناب عالیقدر آقای هیواد دوست،
بعد از تقدیم احترامات نهایت قلبی، ازینکه به شما هم معلوم است که به پیمانۀ زیادی خوانندگان این پورتال جهانی از نحوۀ انتقاداتی که بعد از تغییرات عقیدوی متناقض و گوناگون در قضاوت بر روش های سیاسی محمد داود خان، دهۀ قانون اساسی و دیموکراسی، از خامۀ توانای تان منعکس گردیده است، در مورد تان نظریات ضد و نقیضی پیدا نموده اند، خوشحال نشده ام. پس تا دیر نشده نگذارید که روش انحرافی غیر قابل باور و جدید تان به پیروی از این و آن، یک طوفان قریب الوقوع مطبوعاتی و زیر سوال بردن آن همه تحقیق و مطالعات، شما را در جایی قرار دهد که منبعد کابوسی بیش نخواهد بود.
برگزیدن نام مستعار «هیواد دوست» را با افشای شیوۀ نگارش طولانی در مطبوعات، میتوانید ادامه داده و بیشتر به عوض انکشافات جدید در تاریخ به دنبال مضامین قدیمی این و آن بروید و ثابت نمایید که چنان نواشته هایی مثل صد های دیگر از دید محققین و مؤرخین دور مانده اند. بلی درست فرموده اید، اشخاص نامبرده در رویداد های وطن مانند هزاران خبره و باسواد دیگر افغانستان مطرح بوده، آثاری هم از خود بجا گذاشته اند، اینکه موجودیت آنان در هر مقامی به اینجانب چه ربط دارد؟ جواب این استدلال ناقص را همان هایی باید بدانند که با تعرضات شخصی مذبوحانه و پرتاب تیر های زهر آگین، خود ها را در انظار کوچک ساخته و متأسفانه خوار و خفیف جلوه میدهند.
به آرزوی سلامتی |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
12.08.2015 |
|
تحول، شجاعت ، فدا کاری و جان نثاری را کار دارد !
آقای عباسی که وعده داده بود، نتوانست سهم بزرگی را که حسن شرق در کودتای 7 ثور داشت ( با وجودیکه در جاپان سفیر بود )ارائه نماید.
در باره آنکه وزیر زراعت ( بعد از کودتا) تمام تحصیل کرده های غربی را برکنار کرد که که مثال های آن جمعه محمد محمدی ( بعدآ وزیر آب و برق ) و ده ها انجنیر دیگر که به حیث روسا بودند نوشته شد سکوت کردند.
اکنون هم ضیا مجید با داود خان ملاقات کردکه عضو پرچم(؟) بود از همان کشفیات است .
هر تحول ،به اشخاص ترقی خواه و فداکار ضرورت دارد، نه آدم های ترسو رشوت خوار ، عیاش ،مسموم گر ، و ایجنت .
چرا در باره ده ها شخصیت بزرگ که در کابینه همکار داود خان بود یاد آوری نمیکند. مانند پژواک ، فروغ ،مجید سراج ، خرم ،محمدی ،انجنیر عطایی ...... چشم پوشی از آن ،عقده های شخصی است یا کدام چیزی دیگر؟
چرا درباره امنیت که دروقت قدیر نورستانی در کشور بود از فعالیت عبدالاله در وزارت مالیه چشم پوشی نمود هم چنان از پرکاری وزیر فواید عامه و معین لایقش . ...
پادشاه که خودش می گفت که به این ذعامت علاقه ندارد بعضی مردم بعد از 40 سال هم از سر آن ( بیچاره )دست وردار نیستندو علاقه دارند نیم قرن دیگر همرای سردار صاحب (؟) ولی به خدمت (؟) ادامه میداد. اما شخصیکه میخواهد برای این ملت بیچاره کاری نماید چه است گفته نه میشود ؟ خداوند مارا هدایت به راه درست نماید. با احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
12.08.2015 |
|
محترم آقای عین الدین راستگو، بعد از تقدیم احترامات فائقه، کاش شما در پشت حجاب و چادری برای پنهان نمودن هویت شریف تان، که گویا وانمود مینمایید که اخیراً و جدیداً «؟!» با فکر نوشتن که البته حق همه است، درین دریچه قدم رنجه فرموده اید، یگان مضمونی در تحلیلات هم ارزانی فرمایید. گرچه همان طور که به همتای مشترک قلمی تان محترم معزز آقای« هیواد دوست» هم عاجزانه عرض نموده بودم، این پنهان شدن های مذبوحانه از قدر انسان و عذت او میکاهد مخصوصاً که سبک و شیوۀ نوشتۀ هرکس معرف شناسایی ای است که در کتب و آثار آدم در اذهان بجا مانده و منعکس گردیده باشد. بلی کشف بزرگ جنابتان بعد از بیشتر از نیم قرن در مورد نزدیکان شاه، قابل غور و از اهمیت بسزایی برخوردار است. کاش میشد به سلسلۀ این قرابت ها معتمدین رهبر کودتای سرنوشت ساز سرطان را هم با وابستگی های آنان به غیر، ارزیابی و قضاوت مینمودید تا به یک استدلال تاریخی روشنی، اسم مبارکتان در اذهان خوانندگان شریف این پورتال جهانی معظم، حک میگردید. انشا الله با عذت باشید.
|
 |
اسم:
عین الدین راستگو محل سکونت:
فیرفکس -آمریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
بعد از مشاهده مشاجرات در این تارنما و خواندن مطالب نوشته های دانشمندان فرهیخته ولی آریا و نصیر مهرین و دیدن عکس رشتیا و فرهنگ با پادشاه برایم واضح میشود که بیچاره پادشاه مشاورین مطمئنی نداشته . |
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
احترامات به خانم نظام !
موضوع آقای رشتیا وفرهنگ موضوع شخصی نبوده وآنها پست ها مهم دولتی ، فعال در ساختن قانون اساسی و نوشتن کتاب تاریخ و خاطرات خویش را به قید تحریر در آورده اند.
لذا مهم است که حقایق در باره آنها روشن شود .
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
ویرجنیا- امریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
خواهر محترم ملالی موسی نظام بازهم با احترام به شما عرض میدارم که اختلاف نظر ما و شما در این است که شما صد در صد معتقد هستید که سردار داود شهید از ارتباطات تمام عناصر مرتبط با شوروی به شمول حسن شرق و ضیا گارد وغیره باخبر بود و من برخلاف شما منحیث یک شاگرد مطالعه تاریخ همانطوری که در مقاله نوشته ام و در جواب به شما نوشته ام در این مورد با شما هم عقیده نیستم. بر اساس مطالعات و معلومات من باوجود سهمگیری یک تعداد شناخته شده عناصر پرچمی در کودتای 26 سرطان ، از قراین و اسناد بر می آید و مطالعه منطقی و تجزیه و تحلیل اشخاص وواقعات از یک نظر آفاقی –عینی و بدون تعصب چنین نشان نمی دهد که سردار داود شهید آن چنان عقده داشت و آن چنان دیوانه بود و آنچنان بسته با کمونیست ها و تشنه قدرت بوده باشد که برای رسیدن به قدرت قصداً و رسماً با شوروی و کمونیست ها ائتلاف کرده باشد. من شخصاً معلومات موثق بدست ندارم که داود خان ویا دیگر بزرگان در سال های 1350 و 1351 و 1352یقیناً باخبر بودند که حسن شرق کی جی بی است و ضیا مجید با پرچمی ها رابطه دارد.
این امکان هم وجود دارد که داود خان قمار زده باشد که با یک تعداد ،به گمان خودش با همکاری صاحب منصبان ملی ، با اضافه یک تعداد دیگر صاحب منصبان که شاید میدانسته پرچمی ها بوده اند ، کودتا میکند و بعد حساب ها را پاک میکند و شواهد هم چنین نشان میدهد که وی کوشید که عناصر چپی را از مقام های اردوی ملی و دولت جمهوری دور کند. در تمام دنیا رهبران همیشه ریسک و چانس میگیرند و برای اعتقادات شان پیش میروند. شاید ریسک و چانس گرفتن داود خان نادرست حساب شود اما با در نظر داشت شواهد، اسناد و تحلیل و تجزیه اشخاص وواقعات آن زمان من نمیتوانم قبول کنم که وی میدانست که همه ای شاملین در کودتا عمال شوروی و کمونیست ها هستند و با آنهم وی آنچنان تشنه قدرت و ناعاقبت اندیش بود که کودتا کرد که قدرت را بدست بگیرد. و تا امروز شواهد نشان میدهد که داود خان که خالی از اشتباه نبود با قصد خدمت به وطن عمل کرده بود.
اینست اختلاف ما و شما. هیچ مسئله شخصی مطرح نیست و نخواهد بود. اگر من اسناد و شواهد بدست بیاورم که ثابت شود سردار داود شهید قصداً و صرفاً برای بدست آوردن قدرت عمل کرده است و رفیق کمونیست ها بوده است، من با شما هم نظر خواهم شد
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
هموطن محترم، آقای محمد ظاهر ملک بابا، از حسن نیت و لطف برادرانۀ تان یک جهان ممنون هستم و ازینکه نوشته های مرا با حمایت از موقف ملی و خدمت به مردم بلا دیدۀ کشور ما و تکیه بر حقایق تاریخ آن، به نظر قدرمندی مینگرید، با شرمندگی کمال امتنان را از شما دارم. ما مهاجرین افغان که در هر گوشه ای ازین جهان بزرگ پراگنده و سرگردان هستیم، شایسه است که دست اتفاق و اتحاد بهم بدهیم تا بتوانیم صدای در گلو خفتۀ ملت افغانستان و زنان و اطفال مظلوم آنرا به گوش جهانیان برسانیم. همچنان که با ارائۀ مستدل و مستند رویداد های تاریخ کشور و علل آن برای نسل های وطن مصدر خدمتی شویم. من مطمئنم که اگر تا بحال متوجه نگردیده باشید، بعد ازین خواهید دانست که من در راه و روش مطبوعاتی، هیچ نوع عصبانیت، توهین به افراد و خانواده های آنان را ولو اختلافات فکری و عقیدوی هم داشته باشم، جایز نمی دانم، چون از ارزش ادعا و استدلال و مقام انسان و انسانیت میکاهد و خود شخص را در انظار زبون و بی قدر میسازد. خدا کند که قبول نمایید که من به شماهم هرگز بد و رد نگفته ام، البته اختلاف عقیده داشتن در موضوعات وطن حق همۀ ما است که با احترام به ارزش های قلم و مطبوعات اظهار گردد. بازهم ممنون از لطف خالصانۀ تان به این جانب، به پناه ایزد متعال باشید.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
هموطن محترم آقای احمد فواد ارسلا سلام و احترامات قلبی عرض مینمایم، با عرض معذرت از سهو بزرگی که در قسمت بیان اسم مبارک شما مرتکب گشته ام، خوشحالم که در انتخاب آن تنها پدر بزرگوارتان داکتر صاحب سهم و نظر داشته اند. البته همانطوریکه توضیح داده اید ما و شما هیچ نوع آشنایی شخصی نداشته ایم که من اسم مبارکتان را همیشه کاملاً بیاد بیاورم. جای تعجب است که در قرن بیست و یکم و دقیقاً در میدیای افغانی به رواج زنانۀ عده ای از خانم های قدیم خیال، کنایه و کتره های پهلو دار رواج یافته است، مثلاً از من که نوشتۀ عالمانۀ شما را در نهایت حوصله مندی و تا حد زیاد، تائید، تمجید و با نظریات خویش مقایسه نموده و گمان کرده ام که چنین حقی برای خواننده موجود است، با تبصره ای چون:« مقاله را به دور از عصبانیت و اهداف و بصورت آفاقی بخوانید» مواجه گشته ام. یا الله! شما که فرزند یک داکتر محترم افغان هستید، چه نوع عصبانیت و غیر آفاقیت و کدام اهداف اضافی را در استدلال این جانب« کشف» نموده اید؟ کجای آن نوشته از آفاقیت فاصله گرفته است؟ بلی جناب آقای احمد فواد ارسلا که با زیر پا گذاشتن نورم و شیوۀ استدلال بیطرفانۀ منطقی با «یک شخص» با عصبانیب و بیحوصلگی ای که در لابلای تقابل تان با هموطنان فرهنگی همیشه موجود است، بخود حق میدهید که پای اقارب آنان را پیش بکشید. مگر نام خدا اینهمه دیپلوم ها و شهادت نامه ها به شما از «اصالت فردی» که زیر سایۀ «حقوق و عقاید فردی» بوده و جزئی از مواد ارزشمند «اعلامیۀ حقوق بشر» است، چیزی را بیان ننموده است؟ بلی نه تنها من و اقاربم، بلکه ارتباط حسن شرق و گماشتۀ روس ها بودن وی را در حالیکه نزدیک ترین و معتمد ترین فرد غیر خاندانی به سردار داود خان هم بود، از همان اواخر دهۀ ۵۰ میلادی تعداد زیادی از مردم عاقل افغانستان میدانستند. همانطور که من و شما دربعضی از مسائل وطن اختلافات فکری بنیادی داریم که حق ما محسوب میگردد، گمان شما را در بیخبری داود خان از شناخت فعالیت ها و وابستگی پرچم به شوروی در همان عصر، کاملاً رد مینمایم، این توهینی به آن شخصیت با هوش تاریخ محسوب میگردد.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
ویرجنیا- امریکا
تاریخ:
11.08.2015 |
|
محترم محمد داود ملکیار
از تذکر شما تشکر. این امکان وجود دارد که من در بعضی موارد درجه بندی مخفی ومحرمانه را بجای یکدیگر ترجمه کرده باشم و اگر این مشکل را یافتم آنرا اصلاح خواهم کرد، من به عرض محترم مایار صاحب رساندم که من دعوی بهترین و کاملترین ترجمه را ندارم و این صرف یک خدمت ناچیز است که برای محققان ، تاریخنویسان و دیگر علاقمندان مسائل است که توسط پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تقدیم میدارم. هریک از شما محترمان میتوانید اسناد انگلیسی متذکره را ترجمه درست و اصلاح کنید. من چندین مقاله و تحلیل در مورد ایران و پاکستان و مسائل حاد امروزی دارم که با این ترجمه ها و با درنظرداشت وقت محدود معطل باقیمانده اند. اما به عرض رسانده شود که به اساس معلومات من در سیستم درجه بندی اسناد و دیگر مواد ارتباطی در امریکا هم درجه مخفی وجود دارد و هم محرمانه. در تشکیلات دولتی 4 درجه بندی معمول و صد ها درجه بندی خاص مربوط به هر کدام از تشکیلات دولتی وجود دارد. درجه بندی اسناد و دیگر مواد ارتباطی معمولاً به 4 دسته ذیل تقسیم میشوند: 1. بالاترین درجه مخفی Top-secret ( که این هم انواع مختلف دارد) 2. مخفی secret 3. محرمانه Confidential 4. خارج از درجه بندی Unclassified اهمیت اسناد درجه بندی از بالا به پائین است، و از نظر مقررات قانونی حتی پائین ترین درجه بندی اسناد به معنی این نیست که اسناد ویا دیگر مواد ارتباطی از تشکیلات خارج شده میتواند. اسناد و مواد ارتباطی به اساس قانون بعد از 10یا15یا30 سال در دسترس عامه قرار گرفته میتوانند و اما بعضی اسناد از بعضی تشکیلات تا 50 سال هم به دسترس عامه قرار نمیگیرند. به صورت مثال بعضی اسناد و معلومات عملیات کودتا بر ضد داکتر مصدق در ایران بعد از 50 سال در دسترس عامه قرار گرفت. در انگلستان تا امروز که صد ها سال میگذرد یک تعدا اسناد در دسترس عامه قرار نگرفته است. با احترام
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
هالند
تاریخ:
11.08.2015 |
|
خانم نهایت محترم ملالی موسی نظام ! سلام واحترامات بیکران خدمت شما تقدیم میدارم . من بجز موضع گیری شما علیه شهید داود خان که علل وعوامل انرا من درک میکنم دگر اکثریت مطلق نویشته های پر ارزش شما مورد تایٔد من است . شما خانم فرهیختهٔ کشورم ثمرهٔ همان دوره نهضت زن درکشورم هستید که بانی ان شهید داود خان بوده . من با داشتن خانم فرهیخته قلم بدست مثل شما در جامعه خودم افتخار میکنم ای کاش در جامعه سی میلیونی ما مثل شما و خانم ذهره یوسف داود لآاقل صد خانم میداشتیم شماحیثیت چراغ نادر در فضای وسیع تاریک کشورم ویا بهتر است گفته شود شما گل زیبا در چمن خزان زده نهضت زن در کشور ما هستید . من جرات برداشتن قلم علیه موضیگری شما را اخلاقأندارم اگر هم هر قدر علیه من زشت وناروا بنویسید از جانب من جز دست بوسی وتعظیم نخواهید دید . باصحت وباعذت باشید خواهر با ارش من . |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
08.11.2015 |
|
یاددهانی کوچک خدمت محترم ارسلا بعد از سلام! در ترجمهء اسناد متوجه شدم که آن محترم کلمهء "secret" را "مخفی" ترجمه کرده اند. به فکر من کلمه بهتر برای آن، "محرم" است. زیرا "مخفی" میتواند برای پنهان شدن استعمال شود، مثلاً مخفی شدن یک مجرم از چشم قانون یا پولیس، و یا مخفی شدن موش در زیر کندو، در حالیکه "محرم"، که به کلمات حرام، حریم و حرمت ارتباط دارد، تقریباً "راز یا اسراری که به آن امکان دسترسی نباشد"، معنی میدهد و در ترمینالوژی استخباراتی بسیار معمول است که راز ها و اسرار بسیار مهم را "اشد محرم" طبقه بندی میکنند. امید است این پیشنهاد کوچک مورد قبول واقع گردد. داؤد ملکیار |
 |
اسم:
عارف خاموش محل سکونت:
اکراین
تاریخ:
10.08.2015 |
|
احترامات خودرا به ګردانندګان محترم پورتا ل افغان جرمن آنلاین تقدیم میدارم۰ درپورتال موفق افغان - جرمن بحث جالبي درمورد شهیدسردارمحمدداودخان جریان دارد ولي دیده میشود که این بحث شکل دفاع ازعملکردهای محمداودویا درمخالفت با اوصورت میګیردکه بنظر این جانب بحث دوستانه وروشنګرانه نیست۰ من امروز دسایت سپرغی مطلبې را درمورد مطالعه نمودم که بحث نقادانه میباشد۰ علاقمندان میتواندانرا ازینجا مطالعه کنند۰ با احترام متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
ویرجنیا -امریکا
تاریخ:
10.08.2015 |
|
خواهر محترمه ملالی موسی نظام
اولا عرض شود که پدرم داکتر شفیق احمد ارسلا برایم اسم احمد فواد ارسلا را برمن گذاشته و تا امروز در تذکره و پاسپورت واسناد تحصیلی و سند عروسی وغیره به این نام شناخته میشوم لذا از شما که هیچ نوع آشنائی شخصی و نزدیک نداریم خواهشمندم مرا با اسمی خطاب قرار بدهید که در مقالات نوشته شده است. در غیر آن اکر صمیمیت و رفاقت که نیست توهین تلقی شده میتواند. دوماً لطفاً مقاله را به دور از عصبانیت و اهداف و به صورت آفاقی بخوانید. من در مورد یک مثال داده ام و شما حق دارید مثال را با طرز دید همان زمان و معلومات همان زمان مطالعه کنید. آیا شما و دوستان و خویشاوندان شما و سردار داود در آن زمان میدانستید که حسن شرق کی جی بی است؟ و این تنها یک گوشه مطلب است. سوماً اگر اسناد سفارت امریکا به نظر شما بی ارزش است شما حق دارید. من هم نگفته ام که حرف آخر همین سند هااست. اسناد مذکور صرف یک منبع تحلیل و تجزیه است که از نظر علمای تاریخ ارزش آن بلند تر از خاطرات بعضاً قصدی وغیره بلند تر است. در هر حال شما حق دارید نظر خود را داشته باشید. من به شما و نظریات شما احترام دارم اما با هم موافق نیستیم .
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
ورجنیا- امریکا
تاریخ:
10.08.2015 |
|
بزرگوار محترم مایار صاحب
ترجمه های من بهترین ترجمه ها نیست و من هیچ وقت ادعای ترجمه آخر را نکرده ام. شما و هر خواننده محترم دیگر پورتال وزین افغان جرمن آنلاین مختار هستید که به هر ترتیبی که مناسب میدانید اسناد را ترجمه خوبتر و مناسبتر نمائید. به همین خاطر من همیشه اسناد اصلی را در پایان هر ترجمه قرار میدهم تا اگر کمی و کاستی در ترجمه من موجود است توسط بزرگواران منور خوانندگان این پورتال وزین اصلاح و بهتر شود. به همین خاطر من در مقاله امروز با اشاره به همین اسناد سفارت امریکا نوشته ام که این اسناد " مورد تجزیه و تحلیل " قرار بگیرند، نه اینکه من اعا کنم این اسناد و یا ترجمه آن کلام آخر است. از توجه و مرحمت شما تشکر و امید داشتم و امید دارم که شما منحیث شخص خبیر مثلا در مورد راپور محترم طرزی نظر بدهید. شما مقالات متعدد در مورد اعلیحظرت محمد ظاهرشاه و روم وغیره نوشته اید و در بطن آن جریانات قرار داشتید، امید است که روشنی بیاندازید که تا چه حد راپور محترم طرزی در مورد فعالیت سردار ولی و افغان های جرمنی به واقعیت نزدیک است؟ آیا آن آوازه تماس شوروی ها با اعلیحظرت محمد ظاهرشاه در سال 1979 چگونه بود؟ وغیره. اشخاص وارد و منور و دخیل در قضایا مثل شما در مورد این اسناد و اسناد دیگر روشنی انداخته میتوانند. با احترام |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
10.08.2015 |
|
برادر محترم احمد فواد ارسلا ! برکت ببینید که اسناد از قید برآمده در قبال افغانستان را تر جمه و نشر می نمائید. ترجمه های شما برای علاقمندان در خور توصیف اند، خیر در پیش تان. به عقیدهٔ بنده ترجمه اخیر تان در مورد سفر سپیرو اگنیو، معاون رئیس جمهور امریکا، به کابل و مذاکرات وی با اعلیحضرت محمدظاهرشاه ایجاب می کند تا بار دیگر مرور شود، زیرا در ترجمه از متن انگلیسی به دری بعضی کمبودی ها به نظر می خورد. شما که خود ماستری در مطالعات تحلیل استخباراتی و در مطالعات امنیت ملی دارید، می دانید که در چنین مذاکرات هر کلمه به جای خود دارای اهمیت بوده که نمی توان آنرا نادیده گرفت. طور مثال جناب شما این جمله انگلیسی را به دری چنین ترجمه نموده اید که فکر میکنم مکمل نیست:
A quiet, rather intense person, with great dedication to his country, the King appears to be very well versed in World affairs.
شما این جمله را چنین ترجمه نموده اید:
ظاهرشاه یک شخص کم حرف و جدی است به نظر میرسد که به منافع وطنش زیاد دل بسته است، و به نظر میرسد که از اوضاع جهانی معلومات خوب دارد. شما متوجه خواهید شد که ترجمهٔ شما به دری با آنچه به انگلیسی نوشته شده تفاوت دارد. تا جائیکه معلومات دارم یک تعداد شخصیتهای محترم، مانند داکتر هاشمیان، برادرم آقای عباسی و ارجمند عزیزم آقای رحمت الله آریا در ترجمه از انگلیسی به دری صلاحیت کامل دارند. چون موضوع مطرح شدهٔ شما به شخص مربوط نبوده ، بلکه به ملت افغان تعلق دارد، بهتر است که هر کدام در این خدمت شریک باشند تا در ثبت آن در تأریخ کمتر اشتباه موجود باشد. با احترام مایار
|
 |
اسم:
عبدالله شکاک محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
10.08.2015 |
|
محترم عبدالله از کلیفورنیا پاراگراف ذیل جوابیه شما عنوانی استاد هاشمیان حاوی مطالب مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.شما نوشته اید : « فکر میکنم .... کلمه دیکتاتور برای داؤد خان آهسته آهسته در ذهنیت های بعضی ها تغییر میخورد زیرا در یک دوره پنج ساله ،پنج تا شش نفر اعدام .....به مقایسه دیکتاتور های که به هزارها به کشتار گاه ها فرستاده هیچ قابل تذکر نیست.» محترم عبدالله ! واقعأ شما یک آدم نابغه ای هستید و به کشف معیاری دست یافته اید که تیوریسن های عالیمقام گروپ سردار پرستان و دیگران با تمام تبحر علمی ، از درک و توضیح آن در قسمت تشخیص و توزین و مقایسه عظمت سردار صاحب داؤد خان که همانا معیار، کشتن ( هزازان نفر ) است که البته به سطح ملی منظور تان جنایت کاران بی مثال تاریخ مشرق زمین مانند احمد شاه مسعود،رشید دوستم،تورن اسمعیل،سیاف،خلیلی،مزاری،محقق،گلبدین،ملا عمر،مارشال فهیم،دبل عبدالله،عطأمحمد بی نور و غیره ودر ساحه جهانی قصاب چیلی جنرال پنوچه ، قصاب اندونزیا جنرال سوهارتو،قصاب عراق صدام حسین و غیره میباشد. من جناب شما را به ارتباط این فکر بکر تبریک میگویم. « هزار خم نکند مست می پرستان را» چنانکه نام داؤد خان پیشوا پرستان را فرد اول از استاد پژواک است. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا امریکا
تاریخ:
10.08.2015 |
|
ابراز تقدیر و تهنیت به هموطن محترم، نصیر مهرین، همین چند دقیقه قبل که از معاینه خانۀ داکتر آمدم و صفحۀ پورتال افغان جرمن آنلاین راگشودم، چشمم به مضمون ارزشمند و مفصل هموطنی بنام «نصیر مهرین» تحت عنوان« کودتای نامنهاد محمد هاشم میوندوال، محکمۀ فرمایشی و محکمۀ تاریخ» افتاد که اندر چگونگی بازخواست استبدادی و غیر عادلانه از جمعی از هموطنان مظلوم و بیوسیلۀ ما و دسایس جابرانۀ روس پرستان و اعضای مخوف حزب پرچم که اختیارات رژیم سردار محمد داود را چون موم در دست داشتند، با دقت و استناد تحریر یافته بود.
اسم: ملالی موسی نظام محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا تاریخ: 25.06.2015 هموطن محترمی از سویدن که بعد از اقامت دائمی در امریکا، مقیم مملکت جدیدی شده اید و با تمسخر بر اسم و القاب مرحوم «اعلیحضرت محمد ظاهر شاه»، رهبر ملی و صلح دوست ملت افغان، جهت پنهان داشتن هویت، برای خویش اسم مستعار«محمد ظاهر ملک بابا» را به عاریه گرفته اید، اولاً سلام و احترامات خالصانۀ مرا بپذیرید. باید عرض نمود که استدلال سردر گم و قضاوت معکوس جنابتان اینقلم را از احوال شما هموطن محترم، پریشان و متأثر ساخته و تأسف عمیقی را سبب گردید.
چی خدای است که چطور *****. یا الله. حالا درباره این مقاله اقای نصر مهرین چی خواهد ګفت
|
 |
اسم:
داؤد ملکیار محل سکونت:
اضلاع متحدۀ امریکا
تاریخ:
09.08.2015 |
|
"وقتی در گودال افتاده اید، از کندن اجتناب کنید"
عنوان بالا یک اصطلاح انگلیسی است، و به کسانی گفته می شود که با تلاش های نادرست، وضع ناهنجار شان را بد تر از آنچه است، می سازند.
خوانندگان محترم این پورتال اطلاع دارند که طی چند ماه گذشته، با وجود نوشته های مستدل، اصولی، منطقی، مترقی و روشنفکرانه ای چون نوشته های جناب ولی آریا، که واقعاً در سطح عالی و با قلم توانا بیان شده است، باز هم عده ای می خواهند تا مصرانه، روی موقف قبلی خویش ایستاده و بر مبنای کارهای عمرانی در دوران محمد داؤد خان، او را روی سکوی قهرمانی قرار داده و از جواب به تخطی های اصولی، قانونی، (سیاسی و اجتماعی) او طفره بروند و یا هم دانسته و قصداً با برداشت های سطحی و عام پسند، تلاش نمایند تا ««دیکتاتوری را معادل "نظام تطبیق قانون" و دیموکراسی را معادل "نظام بی قانونی و خود سری" معرفی نموده و به چشم مردم خاک بپاشند.»» چون این عده به کرات و مرات از اصول به فروع رفته و بحث شان را در دفاع از کودتا و استبداد، بر بنیاد تغییرات اقتصادی و انکشافات عمرانی استوار می سازند، درین مختصر از همان نکات مورد پسند این افراد شروع می کنم. بقسۀ مضمون را لطفاً به کمک لینک زیر مطالعه فرمائید:
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
09.08.2015 |
|
محترم مایار صاحب، بعد از مطالعۀ نظر تان به صفحه رفته دیدم . برای من همان نسخۀ اصلاح شدۀ نوری صاحب باز شد . من هیچ نوع اشتباهی در آن ندیدم. بعداً از دو سه همکار دیگر که آنلاین بودند خواهش کردم که مطلب شما را باز کنند، برای آنها همچنان همین اصلاح شده باز شد. این مشکل یک پرابلم کمپیوتریست و اکثراً به کونفگوریشن بروزر ها مربوط میشود که آنها مطالبی را که یکبار در کمپیوتر شان از هر وبسایتی که باشد، باز شده باشد، در حافظۀ داخلی کمپیوتر ثبت و حفظ می کنند و زمانی که بالای عین مطلب دو باره کلیک می شود کمپیوتریکه درست کونفیگوریشن نشده باشد نخست همان مطلب را در حافظه اش جست و جو میکند اگر بود به شکل اتوماتیک همان مطلب را باز می کند و شخص فکر می کند که هیچ نوع تغییراتی در مطلب نیامده است در حالیکه چنین نیست. برای رفع این مشکل باید نخست حافظۀ داخلی را پاک کاری کنیم و یا اینکه از یک کمپیوتر دیگر به وبسایت مراجعه شود. با تمام احترامی که به شما داریم باید بگوئیم که این گفتۀ تان یک نوع اتهامیست که به پورتال خود تان بسته اید. چه خوب میشد اگر این موضوع را با یکی از همکاران بخش نشرات نخست مطرح می ساختید تا نوشتن در نظر سنجی. زیرا در حال حاضر ما یک تعداد اشخاص به اندازۀ کافی داریم که بر ضد پورتال در تگ و دو پروپاگندای بی نتیجه هستند. امید است مشکل مطلب تان برای تان روشن شده باشد. با احترام قیس کبیر
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
09.08.2015 |
|
مهرین عزیز ، محقق موشگاف و تحلیلگر دقیق و مستند واقعات تاریخ معاصر کشور سلام مقالۀ تحلیلی و مبسوط شما را امروز در این پورتال وزین خواندم و خوشحالم که شما از جمله کسانی نیستید که در یک جمله شعارگونه بر یک دورۀ تاریخی پر نشیب و فراز قاطعانه حکم میکند و فرمان صادر می نماید که:«تاخت و تاز کردن در مورد دهه دیموکراسی در افغانستان اصلاً گناهی است نابخشودنی »[؟؟]و با این ترتیب هربحث دیگر را غیر از نظر خود "گناه و آنهم گناه نابخشودنی می پندارد. بلکه شما در جملۀ آنعده نویسندگان با رسالت استید که زحمت می کشند و نظر خود را در پرتو رجوع به اسناد و توزین به عقل و منطق ارائه میدارند. من نمی گویم که نتیجه گیری های شما مطلق و کامل است، ولی وقتی به شیوۀ نگارش و استدلال شما دقت میشود، آنوقت آنرا میتوان نمونۀ یک اثر تحقیقی جامع و مستدل دانست. البته در پهلوی آنچه شما به بررسی گرفته اید، ممکن است در موضوع استعفی داکتر یوسف خان و توظیف میوندوال نکات دیگری نیز مطرح خواهند بود که ذکر آن برروشن ساختن قضیه کمک خواهد کرد. همین اکنون یک کار دیگر روی دستم است، به مجرد اکمال آن انشاءالله بزودی به توضیح آن خواهم پرداخت. به دعای صحت و سلامتی شما دوست عزیز و گرامی و به آرزوی موفقیت های مزید شما. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
09.08.2015 |
|
دیموکراسی روی کاغذ! جای بسا افسوس است که یک عده افراد باخبر و جهان دیده صاحب قلم چرا دوره ده سال اخیر سلطنت محمدظاهر شاه را بنام دوره دیموکراسی ؟ یاد میکند. اګر مظاهرات محصلین پوهنتون. و طلاب مکاتب، و شهریان کابل که بخاطر وضع ناهنجار انوقت به سرک ها ریختند و خواستار پیاده شدن دیموکراسی حقیقی ، نه دیموکراسی روی کاغذ ګردیدند، ما به چشم خود دیدیم وقتیکه شورای ملی قانون به اصطلاح دهه دیموکراسی ؟ را به تمام کاستی های ان تصویب نمود. شاه انوقت بیدون احترام به اراده ملت توسط یک عده افراد ابن الوقت و مارهای استین رشتیا و دروع . با فرهنګ و بی فرهنګ که اهداف شخصی داشتند بین فامیل سلطنتی تفرقه ایجاد نموده اب را خیټ نمودند و ماهی ګرفتند.شاه انوقت توشیخ قانون احزاب را که اولین رکن و قدم در راه پیاده نمودن دیموکراسی است انرا در جبعه یا ( روک میز دفتر کار خود )به یک قلف عصری بند ساخته. شاه فقید نه به احزاب اجازه حقیقی داد و نه به جراید احزاب. اګر ما مظاهرات محصلین، متعلمین و باشندګان شهر و ولایت را دیموکراسی بګویم فکر میکنم جفا بزرګی را در حق ملت افغانستان شده ایم .مظاهرات دوران اخیر ده سال سلطنت خشم مردم علیه بی عدالتی بی بند وباری، یکه تازی،احتلاس، رشوه ستانی،سو استفاده های عیر قانونی از بیت المال،عدم تطبیق قانون بالای زورمندان و اراکین دولت، و صدها بی بند وباری دیګری بود که دیګر نه شاه و نه صدراعظمان وی هریک داکتر یوسف خان و میوندوال مریض نمیتوانستند جلو مظاهرات را بیګیرد. نه تنها کشتن شدن دو محصل توسط پولیس با امر جنرال عبدالولی ماجرا را فروشانده نتوانست بلکه ماجرا و خشم مردم را زیادتر ساحت. ما نباید انارشی را دیموکراسی خطاب نمایم. بلی یکعده افراد که اعضای فامیلش در تصویب قانون نام نهاد به اصطلاح دیموکراسی ؟ رول بسیار منفی بازی نموده باید امروز فریاد بکشاند و خود را به ان در و دیوال بزند، به این و ان فرد جیګ جیګ کند تا جنایت فامیلی خود را بنام مدافع دیموکراسی بپوشاند. صد در صد متیقن و باور مند هستم .اګر این چند مار استین در پهلوی شاه نمی بود و شاه بازی کلیمات پوچ و میان حالی انها نمیخورد، شاه و مرحوم داودخان شانه به شانه به پیش میرفتند امروز افغانستان در جمله یکی از کشورهای صادر کننده میبود، نه مصرف کننده، ولی خانه انها حراب باد و همیشه شرمنده باد که بین این فامیل حس بد بینی و تفرقه را پیدا کرد، شرم و ننګ باد بالای اینګونه افراد ماجره جوی و مارهای استین.
|
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
09.08.2015 |
|
عرض سلام خدمت گرداننده گان پورتال، حذف کلمه ای هویت ملی «افغان » در کارت شناسائی یک عمل غیر قانونی، تفرقه افگنانه و ضد ملی است که دولت به آن اقدام امتحانی کرده است . این عمل بوی خیانت های بعدی در کنار خواهد داشت ک از شما خواهش جدی دارم: ۱ - نوشته ای تحقیقی هموطن توانای ما جناب حامد نوید را زیر عنوان « جبهه گیری های ناعاقبت اندیشانه در مورد کلمه ای افغان وافغانستان » در نظر سنجی بگذارید. ۲- یک جنبش ضد این عمل خائینانه را به راه انداخته، از تطبیق آن جلوگیری شود . ۳- به مراجع قانونی شکایت صورت گرفته و دعوای حقوقی علیه این عمل انجام شود. در این رابطه از حقوقدانان وطن طالب کمک شوید. منتظرعکس العمل مثبت شما وتمام هوطنان در زمینه میباشم.
با استفاده از این فرصت از غلطی های املائی وانشائی در نوشته هایم معذرت میخواهم و امیدوارم با بزرگواری تان عفو کنید، بخصوص از جناب مایار صاحب که اسم شانرا با کمی یک الف نوشته ام۰تلاش میکنم تا این نقیضه را حد اعظم اصلاح کنم، با تذکر اینکه «عاقلان پی نقط نروند» . بامید هر چه زودتررسیدن به آزادی ، استقلال وعدالت در کشور ما افغانستان
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
09.08.2015 |
|
دانشمند معزز، دوکتور انصاری محترم! مقالۀ عمیق ومستند شما در بارۀ هفتادمین سالروز ارتکاب جنایت استعمال بمب اتومی در جاپان،به اضافۀ آنکه دقیق و دارای انسجام عالی است، دیدگاه عدالت نگر وشریفانۀ انسانی شما، حامل انتقال پیام انسان مظلوم دیروزی و امروزی است. ولی آنچه در نوشتۀ عالی شما درخشش جذابی دارد، پراگراف اخیر یعنی نتیجه گیری شما از کار تان است که انکشاف و تکامل اندیشگی شما را پیرامون قضایای امروزی و طرز اتخاذ موضع نسبت به آنها نشان میدهد، شما زنده باشد و تحولات اندیشگی شما در این مسیر عالی و قابل پذیرش همه مستدام باد. ف، هیرمند |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
09.08.2015 |
|
عرض سلام خدمت ملک بابا وقاسم باز ! جناب مومند صاحب به تاریخ ۶ آگست عنوانی شما نوشت:
«۰۰۰شما در آن وقت یک مشکل بزرگ فامیلی با یک سناتور آن زمان داشتید که فامیل آن سناتور با جهالت تام ، صرف روی احساس کاذب برتری نژادی پدر بی گناه شما یعنی ملک بابا را به قتل رساند. فکر میکنم حکومت وقت برای تطبیق عدالت در زمینه ناکام ماند و همان بود که یکی دو سال بعد یکی از پسراان ملک بابا انتقام خود را گرفت و آن سناتور را در روز روشن در شهر جلال آباد کشت که به نظر من حق مسلم فامیل شهید ملک بابا بود . ۰۰۰ » به تاریخ ۸ این ماه شما عنوانی من نوشتید: « ۰۰۰من هیچ مکلفیت ندارم از کس معذرت بخواهم من انچه نوشته ام به ان کاملأ باور دارم و برداشت ذهن شخصی من است واین راحق طبعی خود میدانم و هیچ کس هم حق ندارد که مرا مجبور به معذرت خواستن کند به شمول شما... » حالا از این دو عمل میخواهم تحلیل کنم که شما چه مشکل از دیگاه طب اجتماعی دارید.( باید خدمت قاسم باز عرض کنم که طب اجتماعی یکی از شعبات مهم طب است که هر داکتر طب باید آنرا بداند وعمل کند . من در خواهش برادرانه ام از محترم ملک بابا این وظیفه را انجام داده ام . امید که عقل سالمت اینرا به ذخیره ای معلوماتی اش بسپارد تا در آینده نصیحت های بیمورد نکنید ) وآن اینست وقتی میویسید«... من انچه نوشته ام به ان کاملأ باور دارم و برداشت ذهن شخصی من است واین راحق طبعی خود میدانم...» برادر «ذهن شخصی» میتواند یک تصور غلط باشد ، ذخیره ای یک عمل انتقام جویانه در زنده گی باشدکه به نیروی عادت نزد شما شاید تبدیل شده باشد ، نه ثمره ای یک کار تحقیقی که ادعا کرده اید.کار تحقیقی نتیجه اش تثبیت حقیقت در واقعیات عینی اتفاق افتاده است که از شما خواهش کردم آن «تحقیقات » را رسانه ای سازید تا همه بدانند که متأسفانه در عوضش غرق باز هم تباز مرض انتقام شده وآنر حق طبیعی خود اعلام نمودید. خوب است اگر عامل قتل سناتور که پدر شما را شهید کردند وآنهم در روز روشن در شهر جلال آباد ،خدای نا خواسته شما بوده باشید ،من دیگر صحبتی با شما ندارم وبه همه دوستان متهم از طرف شما توصیه میکنم که از نصیحت به شما خود داری کنند . خوب شما بچند دلیل میشود که سیاست انگلیس را که « تفرقه بیانداز وحکومت کن » را خوش داشته باشید (که این سیاست را سردار داود خان قطع نظر از خصلت تعلقیت طبقاتی اش ،از نبرد های فامیلی اش با فامیل ظاهر خان بخاطر کسب قدرت وعلویت آن به میراث برده بود وبرای رسیدن به این هدف همه را نثار این جنون رسیدن به قدرت نمود حتی اطفال بیگاه را)ک:
۱ـ اتهامات وبرچسپ زدنهای شما تراوش از ذهن شخصی شماست نه تحقیقات وبررسی از واقعیت ها.که این عمل زشت کار انگیس و شرکا، خلق وپرچم ،پاکستان وطرفداران کودتا وترور های روز روشن میباشند نه ما متهمین. ۲ -شما از نظر جغرافیائی نزدیکتر به پاکستان وافراد آنطرف بودید. ۳ - کسیکه غوغا بر پا میکند شیر ناپاک میفروشد تا در زیر این غوغا کار بد فروش شیر ناپاک را روپوش کند. ۴ - شما برای حل مشکل فامیلی با سناتور، ترور روز روشن را در محضر بخاطر انتقام ناظر ویا عامل بودید. همه ای نقاط فوق دلایل ضد اتهامات وارده بر صادق ضمیران راه آزادی ، عدالت ودموکراسی جون خانم ملالی موسی نظام ، احسان اله میار ، ولی محمد آریا،محمد نعیم بارز ، عارف عباسی ، داؤد ملکیار ، ایجانب وهزاران دیگر کشور ماست که شما را در قطار کودتا چیان ، طرفدار ترور های روز روشن ،ذهنیگر «محقق» در دفتر خاطرت خود ثبت نموده وبا فاتحه خوانی شما ، شما را برحمت حق میسپارند. خداوند به شما رحم کمک کند .آمین!
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
09.08.2015 |
|
برادر معزز محترم احسان الله مایار، مدتی بود حضور شما و نوشته های آموزندۀ تان در پورتال افغان جرمن انلاین محسوس نبود، امیدوارم به سلامت بوده باشید. مضمون ارزشمند تان تحت عنوان «با آگاهی از تاریخ، زنده ها جهان را شکل می دهند» را مطالعه نموده و برای دوستان و علاقمندن ارسال داشتم. درین نوشته با پشتیبانی آفاقی و روشنی اندازی صادقانه منحیث یک شاهد عینی و یک افغان متعهد و دارای قضاوت و ارزیابی عمیق در مورد قانون اساسی عصر منور دیموکراسی، تحت نظر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و توجهی که در فراهم آوری آن وثیقۀ معتبر قانون گزاری در افغانستان نیم قرن قبل ذریعۀ جمیعتی از خبرگان، حقوق دانان و مجربین داخلی و خارجی در مسائل حقوقی، وجیبۀ افغانیت را آگاهانه و بیطرفانه اداء نموده اید که خداوند بر قلم تان برکت نصیب نماید. بلی تعجب و انتظار پاسخی به مقابل سوالات متین و عالمانۀ هموطنی بنام محترم «عبدالله شکاک» که در مورد ادعای آقای «اعظم سیستانی» مطرح گردیده است، هنوز موجود است که گویا در نظریات جدید شان، محترم «سیستانی» مردم وطن و جامعۀ افغانی را مناسب پذیرش اساسات دیموکراسی و حکومت مردم از جانب مردم و برای مردم مطابق متون قانون اساسی ۱۳۴۳ ندانسته اند ولی نو آوری های دیموکراتیک عصر شگوفان امانی، آزادی های فردی و متون قانون اساسی ۱۳۰۹ را که سالهاست بیشتر نویسندگان به شمول خودشان، ارج گزاری و تقدیر نموده اند، برای آن عصر و زمان کاملاً بجا و شایسته معرفی نموده اند. محترم آقای مایار، بلی با آگاهی از صفحات واقعی تاریخ است که اتکاء و شناخت رویداد ها و واقعات یک سرزمین مورد بر رسی و ارزیابی قرار میگیرد، ولی اگر زیر عناوین محقق و مؤرخ هر روز ادعا نماییم که این جریان کهنه را و آن واقعۀ گذشتۀ مربوط به تاریخ را « نو» خبر شدیم و یا نظر و استدلال تاریخی ما به منزلۀ نان به نرخ روز خوردن، به مرور زمان با چرخش های بنیادی، عقیده و باورمندی ما را در مسائل تاریخ وطن، بصورت«مستند» سبب گردد، دیگر چنان زنده هایی در صفحات مستدل تاریخ جایی نداشته، بلکه رابطه ای هم با آن حقایق بی چون و چرا نمی داشته باشند. آیا اگر یکروز با غرور و سربلندی عصر مشروطیت و دهۀ دیموکراسی را ودیعه ای برای ملت دانسته و با اساسات دیموکراسی دورۀ امانی، یکجا قدردانی نماییم و روز دیگری آن دورۀ طلایی را موجب و باعث کودتای منحوس ۷ ثور و روز نحس ۸ ثور قلمداد کنیم، مگر میشود که هردو نظر، تاریخ، هردو واقعیت و هردو مورد پذیرش مردم افغانستان قرار گیرد؟ نمیشود. تاریخ و واقعیت های مبرهن آن بازیچۀ اطفال نیست که یکروز شخصیت مطرحی در آنرا با ارجمندی و توصیف فراوان و شمردن پل و پلچک ها به «اوج» ببریم و روز دیگر ویرا با ذلت علنی « ضرب صفر نمودن» به «حضیض» بکشانیم. تاریخ عبارت است از واقعات مبرهن و بدون تردیدی که حتماً در یک سرزمین و در حضور مردم آن واقع گردیده است. واقعیت های تاریخ را نمیتوان با عقاید متزلزل ذوقی و «حب و بغض» به رنگ کشید. بازهم بر قلم و استدلال تان برکت، برادر عزیز.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
09.08.2015 |
|
همکاران، دوستان گرامی ! چهار روز قبل چند سطری نوشتم و طبق معمول به دوستم آقای ولی احمدنوری ایمیل نمودم که بعد از اصلاحات لازمه در تنقیط و غیره، در فیسبوک و تویتر انداخته انلاین نمایند. چون آقای نوری به کدام سفر رفته بودند، از مضمون اثر وخبری به چشم نخورد، لذا دیشب به عنوان مقالات باردیگر آنرا فرستادم. امروز مضمون نشر شد بدون اینکه به فیسبوک و تویتر انداخته شده و یا اینکه بعضی اشتباهات کوچک که اصلاح و یا اصلاحات آن به وجاهت مضمون می افزائید، صورت گرفته باشد، نشر شد. امروز باردیگر در منزل آقای نوری تماس گرفتم و تصادفاً آقای نوری از سفر برگشته بودند. مضمون را باردیگر باهم مرور کردیم و بعد از اصلاحات کوچک و انداختن در فیسبوک و تویتر دوباره آنلاین شد. بعد ازاین نمیدانم چی پیش شد که مضمون اصلاح شده در ذباله دانی انداخته شد و همان نوشتهٔ سابق اقبال نشر یافت. باور کنید با خود خندیدم و سر شورانیدم و فکر کردم که چی بیچاره مردمی هستیم. نمیدانم نوشتهٔ یکی از دوستان همکار سایت که سالها با هم با احترام متقابل، روابط نیک داشتیم و دارم چرا باعث آزردگی کسی شده باشد که یک نوشتهٔ اصلاح شده سبب عصبانیت و قهرش شده باشد و به گفتهٔ ( منم رستم زمان و داستان)، آنرا بیرون کند و خودش ازاین عملکرد طفلانه دل خوش داشته باشد. آیا به راستی ما ملتی استیم که محکوم قسمت خود هستیم که تا ضرری و آزاری به کس برسانیم و ازآن لذت می بریم؟ آیا در مغز ما سادیزم دست بلندتر از محبت و خودگذری دارد که افغانستان ما را به این حال کشانیده و یا چیز دیگری؟ آیا به راستی ما اجازه داریم تا افغانهای بیچاره مارا محکوم نمائیم که چرا و چی میکنند. آیا ما به خود نظر انداخته و کلای خودرا قاضی قرار داده ایم که در نفس ما در این دیار غربت چی میگذرد؟ چی مشکل با کی و چی داریم که این جهان زیبا را بالای خود تاریک می بینیم؟ چرا این همه نفرت و بدبینی؟
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
08.08.2015 |
|
اقای محمد ظاهر ملک بابا! کسیکه شهادت حبیب الله زرمتی که توسط چپه شدن تانک در پیش روی شفاخانه ابن سینا در دریا کابل بانهم که هزارها هزار افغان شاهدان ان واقعه استند، انرا ترور سیاسی بخواند، وقتیکه یک شخص به این اندازه معلومات غلط داشته باشد فکر میکنم که جر و بحث در دیګر موضوعات سیاسی به این ګونه اشخاص ضایع وقت است، این داکتر صاحب بی خبر شنیده ( که علی اباد شهر است )، من بار اول که نظر وی را در دریچه نظر سنجی خواندم و اولین انتقاد این داکتر از شهادت حبیب الله زرمتی شروع شده بود با خود ګفتم که شروع به دروغ و ختم بادروغ. خواهش من از داکتر صاحب انصاری اینست لطفاٌ کار طبابت تانرا پیش ببرید، هر سړی پیدا دی خپل خپل کار لره که نه. |
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
08.08.2015 |
|
جناب دوکتور سید خلیل الله هاشمیان عالیقدر! نخست از همه خدمت شما تصریح و تصحیح نمایم، که اینجانب درعلوم حقوقی "دوکتورا" ندارم. ثانیاً اگر به صفحۀ نظر سنجی نیک نظر انذازی کرده باشند، بنده قبلاً پاسخ محترم داکتر انصاری را نوشته ام. باآنهم بخش مورد توجه جناب دکتور هاشمیان گرامی را از آن یادداشت در این جا نقل میکنم :« «...فهرستی که دوست دانشمند من مطرح کرده اند، همه میدانند که عدۀ زیادی از آنان مظنون و متهم به جنایات علیه بشریت و جینوساید و یا کشتار دسته جمعی و متهم به جرایم گوناگون برعلیه و طن ما می باشند، ما در یافتن افراد این چنینی زیاد مشکلی نداریم...» صحت وسلامت دائمی برایتان آرزو دارم با حرمت و ادب ف، هیرمند
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
هالند
تاریخ:
08.08.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب غلام انصاری
من هیچ مکلفیت ندارم از کس معذرت بخواهم من انچه نوشته ام به ان کاملأ باور دارم و برداشت ذهن شخصی من است واین راحق طبعی خود میدانم و هیچ کس هم حق ندارد که مرا مجبور به معذرت خواستن کند به شمول شما. درک و باور من از شخصیت و کارکرد های شهید داود خان در کشورم افغانستان به اساس اسناد و مدارک انکار ناپذیر استوار است. بخاطر که خوب به ذهن شما بار دگر رسانده باشم فکر خود را در زمینه تکرارأ با کمی و اضافی اندک قرار ذیل می نویسم. اشخاصیکه به شخصیت و کارکرد های ملی و انکار ناپذیر شهید داود خان به نظر منفی مینگرند اکثرأ ازین کتگوری از اشخاص میباشند: ۱- اشخا و افراد چپ افراطی نوکران کرملن و قاتلین شهید دادوخان با اعضای فامیل اش. ۲- اشخاص و افراد راست افراطی نوکران ااس ا پاکستان و عرب . ۳- اقارب نزدیک ظاهرشاه و اقارب اشخاص و افرادی که در سقوط ظاهرشاه موقف های بلند دولتی وامتیازات خود را از دست داده اند. ۴- طبعأ اقارب اشخاصیکه در کودتا علیه داود خان نابود شده اند .
این است باور شخصی من وآنرا حق طبیعی خود میدانم.اگر به طبع کس برابر است یا خیر مشکل خودشان است. من صرف از محترم داود مهمند بزرگوار بنا بر درک غیر مستقیم که ا زشخصیت شان دارم به حساب فرهنگ احترام به بزرگی از ایشان معذرت خواسته ام ولی موقف من در مورد باورم تغیر ندارد مگر اینکه کسی حاضر شود از همین دریچه از روی اسناد و مدارک نه از روی خصومت شخصی و گروپی نقاط منفی شخصیت و کارکرد شهید داود خان را که بر نقاط مثبت شخصیت و کارکرد آن بزرگمرد سایه افگند ارائه نماید که باعث تغیر یقین و باور من شود. در غیر آن درین جهان بزرگ مطابق اصل دیموکراسی و همزیستی بشری هر کس حق دارد مطابق باور خود زندگی کند. من صرف توانستم از روی احترام عقارب را به اقارب تغیر دهم . این است جواب من خدمت شما جناب داکتر غلام انصاری . سلامت باشید |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
07.08.2015 |
|
عرض سلام خدمت خواننده گان پورتال ! سلام به شما محترم محمد ظاهر ملک بابا . جناب ملک بابا ،امیدوارم بعنوان یک انسان وافغان درددیده متوجه شده باشید که با گفتار ذیل تان چه گناه بزرگی را در حق خود و روشنگران پر از درد کشور مرتکب شده اید . بار دیگر آنچه رانثار ما کرده اید بخوانید تا بدانید که چه خوش بوی از آن بلند میشود .بخوانید بخوانید ده بار بخوانید وبه وجدان تان مراجعه کنید تا اگر قانع شدید که کناه کبیره ای را انجام داده اید ، قبل از آنکه در میدان محاکمه ای روشندلان پر درد وصادق روی تان خدا ناخواسته تاریک شوید ،جملات ذیل تانرا اصلاح نموده وبا ابراز معذرت از همه وجدان خود را پاک نموده وبا این حرکت انسانی ،عاشقان راه آزادی ، استقلال وعدالت راباسینه های فراخ شان چانس آنرا بدهید تا با متانت وبزرگواریشان شما را در آغوش کشیده وشامل فامیل خود دوباره سازند . هنوز که دیر نشده این عمل شایسته وانسانی ـ افغانی را انجام دهید. من وظیفه ام بعنوان طبیب ،راه گشائی برای شفا درد است . امید عرض برادر تانرا نادیده نگرفته و کسانی را که به مدح سرائی شما پرداخته اند هم بخاطر چک چک گمراه کننده ای شان عفوکنید.
اینست بخش اخیر نوشته ای شما: « تاجايكه من به حيث يك شخص بي طرف تحقيق كرده ام اين اشخاص از سه كتگوري زيل هستند: ١- يك تعداد افرادچپ افراطي نوكران كرملن كه باعث قتل ان بزرگ مرد شده اند. ٢- يكتعداد راست افراطي نوكران پاكستان . ٣- عقارب نزديك ظاهر شاه و عقارب تعداد محدود كه با تحول شهيد داود خان چوكي ها وموقف هاي خودرا از دست داده بودند . »
با بدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی ترا پلیدکند آفتاب بدان بزرگی را زره ای ابر ناپدید کند
در مورد اینکه از «تحقیق »صحبت نموده ایدجالب خواهد بود اگر آنرا بدون ترس رسانه ای سازید تا ما هم مرد ونامرد را بشناسیم.
بابا صاحب جور باشید منتظر جواب نیک شما هستیم. |
 |
اسم:
محمد ظاهر ملک بابا محل سکونت:
هلند
تاریخ:
07.08.2015 |
|
گران دوست محترم محمد داود مهمند صاحب ته سلامونه او نیکی هیلی !
زه له دوه اړخه له تاسی معذرت غواړم اول داچه ما خپله اخری لیکنه ستاسی په ادرس لیکلی اما دعباسی صیب په نامه لیږل شوی ، منظور می تاسی محترم وی . دوم پدی چه یو تعداد دوستان او وطنوال زما په نیمګړی لیکنی خوا بدی شوی دی نو غواړم ټولو دوستانونه دزړه له کومی معذرت وغواړم . زه ستاسی عقایدو او نظریاتو ته احترام لرم لیکن زما فکر او دریځ دخدا بښلی داودخان په هکله همغسی دی چه ما دعباسی صاحب په ادرس لیکلی . ما ستاسی لیکنی د شهید داود خان په هکله نه دی لوستی زه به هڅه وکړم هغه ولولم اما بیا هم غواړم راته جوته کړی چه که تاسی په کوم موجه دلایلو دداودخان په کړنو نیوکه لری ؟ تاریخ ثابته ګړه چه هغه یو ملی ، قاطع او پاک انسان وه او وطن ته نه هیریدونکی خدمات کړی دی او په همدی لاره یی درنه قربانی هم ورکړی ده نو که تاسی محترم ادعا لری چه یو له دی دریو کتګوریو نه یاست او ملی تفکر خاوند یی نو بیا داود خان سره څه مشکل لری ؟ بیا هم که زه دهغه دشخصیت ښه اړخ د بد اړخ نه ډیر وینم نو ما لطفأ په حیث د یو دوست رهنمای کړی ځکه چه مطلق ښه او مطلق بد په طبیعت کی نشته که دشهید داود خان ښه کړنی یی له بدو ډیروی نو باید خپل په قضاوت فکر وکړو بهتره به وی او که بیا بدی کړنی یی ډیری وی نو لطفأ را ته ولیکی .چه زه په خپل طرز فکر کی تجدید نظر وکړم محترم مهمند صاحب تاسی زه دقیق پیژندلی یم ډیره مننه هیله لرم که کوم وخت مو په هالند سفرشو ماته افتخار دده راکړی چه تاسی ته ددره نور په سطحه که نه وی نو انشالله کمه به هم نه وی چه ستاسی میلمه پالنه وکړی شم . په عذت اوسی
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
07.08.2015 |
|
با تاسف به کرات درین پورتال مخصوصا در دریچه ها دیده شده که به جای الله ( سبحانه و تعالی )، اله نوشته میشود. این یک غلطی فاحش و قابل اجتناب است. الله اسم ذاتی الله متعال میباشد، که به تنهایی نام هیچکس بوده نمیتواند. کلمه اله یا معبود جای الله را گرفته نمیتواند، چون یک معبود برحق و میلیونها معبود باطل وجود دارند. عبدالله را هم نمیتوان عبداله نوشت، چون ازآن واضح نمیشود، که هدف بنده ای اله واحد برحق یا الله یا بنده کدام معبود باطل است. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
07.08.2015 |
|
احترامات به داکتر صاحب هاشمیان !
شما با نوشته ارزنده تان درین دریچه ، واقیعت ها را بیان نموده اید . طوریکه دیده میشود با ابتکار اداره محترم افغان جرمن آن لاین ونظرات مختلف به دوره 5 ساله جمهوریت ، ذهنیت ها تغیر خورده میرود و شخصیت آن ( سردار لیونی به کار) بارز تر شده میرود.
دانشمند و عالم کسیست که با درک واقیعت ها تیوری های جدید را پیشنهاد نماید که با شرایط سازگار باشد. شما را با این پرکاری و اضافه از 80 سال عمر با مریضی ها و طرز نگرش جدید باید << بابای مطبوعات معاصر>> نامید. اگر با همین شیوه ادامه دهید. و بالاخره همان دیکتاتوری (؟) را راه حل مشکلات دانسته و ار آن پشتیبانی مینماید . قابل قدر است.
فکر میکنم در پهلوی نام وطنپرست ، ترقی خواه ، پرکار و بانی نهضت نسوان ،کلمه دیکتاتور برای داود خان آهسته آهسته در ذهنیت های بعضی ها تغیر میخورد زیرا در یک دوره 5 ساله، 5 -6 نفر اعدام، آنهم بعد از محاکمه بریاست لوی درستیز دولت شاهی یه مفایسه دیکتاور های که به هزار هارا به کشتارگاه ها فرستاده هیج فابل تذکر نیست . عمر تان دراز ، صحت و سلامتی تان آرزوی ماست.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
07.08.2015 |
|
در حاشیهء سوال های محترم داؤد مومند از آقای محمد ظاهر ملک بابا: اگر اشتباه نکرده باشم، حدود دو یا سه هفته قبل در همین دریچهء نظر سنجی، تبصرهء از طرف آقای ملک بابا درج گردیده بود که محل سکونت را کشور سویدن معرفی کرده بود. اما در تبصره های اخیر آن جناب، محل سکونت کشور هالند نوشته شده است. آیا آقای ملک بابا در ظرف سه هفته مهاجرت نموده اند و یا اینکه ضعف حافظه دلیل تغیر آدرس میباشد؟.
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
هالند
تاریخ:
07.08.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب بزرگوار را سلام وعرض حرمت بی پیان !
در اصل من نویشته شمارا پیرامون شهید داود خان تا همین لحظه مطالعه نه کرده ونه دیده ام کار ومصروفیت های زنده گی درین غربت مجال انرا نه می دهد که همه نشرات این پرتال را تعقیب کرد گاه نا گاه شاید هم یکی دو مراتب در هفته فرصت می شود وبس . توجه من در مورد به نبشته های صرف دو هموطن ما که من قبلأ اسمای شان خدمت شماذکر کرده ام بوده که موقف های انها بریم ثابت است . عقارب به عوض اقارب نیز قصدأ به ادرس شان نویشته بودم . زمانیکه عکس العمل شما را پیرامون نویشته خود خواندم اولأ باور نمی کردم ولی باز هم متوجه نقیصه خود شدم ولی به اصطلاح کار از کار تیر بود . بنده اگر کدا م گوستا خی حضور شما کرده باشم بدینوسیله از حضور شما بزرگوار معذرت می میخواهم . اما با انکه باور من از کار کرد شهید داود خان بحیث یک شخص ملی ووطندوست پابر جاست به عقیده وباورشما نیز در مورد عمیقأ احترام مگذارم . شما بدون ان هم از روی موقف وقضاوت ملی تان از پرده های تلویزیون مورد احترام من قرار داشته اید وارزو داشتم روزی از نزدیک دیده حضور شما ابراز اخلاص کنم . عباسی صاحب بزرگوار ! شما مرا دقیق شناخته اید من پسر شهید ملک بابا از دره نور هستم وشرح سفر شما با خان عبدلغفار خان به دره نور کاملأ حقیقت دارد من در ان هنگام به سن هفت سال بودم . من از کلیمات دور از دب خود حضور شما بار دیگر معذرت خواسته امید وارم بنده را مورد عفوه قرار دهند . به ارزو مندی صحت وسرفرازی شما
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
07.08.2015 |
|
هموطن عزیز جناب ملک بابا سلام و به پناه خدای بزرگ باشید با آنکه باهم شناخت قبلی نداریم، ولی نوشتۀ پر لطف شما چند روز قبل در همین دریچه پیرامون سلسلۀ مقالاتم مرا مشعوف ساخت که با عزیز هموطن خود بار اول از اینطریق اداخل صحبت میشوم. طوریکه بار ها نوشته ام، هدفم فقط روشن شدن زوایای تاریک تاریخ معاصر است و بس. اینکه بعضی ها به هر دلیلی در مقابل شهید محمد داؤد خان و دوره های کاری او نظریات متفاوت از من و یا شما و سائر هموطنان دارند، مربوط خود شان بوده و هرچه می نویسند اختیار دارند. من هر گز در نظر ندارم به جواب هر سؤال بپردازم، مخصوصاً سؤالاتیکه میدانم ریشه های آن بازهم به تأکید میگویم که در "حب و بغض " های شخصی نهفته است . جر و بحث با همچو حالات کار بیهوده و بی نتیجه است. بگذارید ایشان هم نکات نظر خود را با هر عبارت که میخواهند، بیان فرمایند، قضاوت در نهایت بدست خوانندگان روشن ضمیر و آگاه در مسائل خواهد بود. اما یک خواهش دارم از این هموطنان عزیز خود که در نقل قول ها اصول علمی آنرا رعایت کنند، نه آنکه "مبتدأ" را بگویند و "خبر" را نوش جان نمایند. من بار دیگر از لطف شماممنونم و به شما و سائر دوستان گرامی اطمینان میدهم که به یاری خدای بزرک راه خود را در نوشتن سلسله مقالات تاریخی ادامه میدهم و با احترام کامل به نظریات متفاوت ، آنرا مانع کار خود نمیدانم.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
07.08.2015 |
|
قابل نوجه دانشمند محترم آقای داکتر ف. هیرمند دوستانی چند روز پیش تلفونی پرسیدند که آیا هقالۀ داکتر هیرمندرا درست خوانده وفهیمده ام یاخیر ؟ و آیا بسوال محترم داکترانصاری در آنباره متوجه شده ام یا خیر؟ عرض من ازینقراراست : وقتی مقالۀ آقای داکتر هیرمند راخواندم، فهمیدم که چه میگوید، ولی من بدون اعتنا و مداخله به متن ومدعیات مقالۀ مذکور، فقط مندرجات پاراگراف اخیرآن مقاله را که بیانگرارزشهای ملی واسلامی مردم افغانستان است از آن مقاله اقتباس و مورد تائید قرارداده ام- این ارزشها که ازقلم داکتر هیرمندخاطرنشان شده، ارزشتهائیست که همه ملت افعان وهمه دانشمندان ونوبسند گان افغان ، آنهائیکه مرحومین ظاهر شاه و محمدداودخان را خوب می بییند یا بد می بینند، بطور یکسان محترم میشمارند. موقف شخص خودم که یک برادرکنایه وارگفت چرا در زمینه اظهار نظر نکرده اید؟ - در مدت سی سالیکه من مدیر مسئول مجله آئینه افغانستان بودم این موقف شاید صد بار مطرح شده باشد ومن از آن منکر شده نمیتوانم که مرحوم محمدداودخان را "لیونی سردار" خوانده ام (و این لقبیست که مردم قندهار به او داده بودند) و با کودتای سرطانی او نیر موافق نبوده ام. ولی اکنون که فجایع دورۀ سلطنت وهم فجایع دورآ جمهوریت با ارائۀ اسناد در غربال تاریخ موردقضاوت قرارمیگیرد، هر شخص باید درروشنی حقایق در زمینه اظهار نظرکند،و نظرمن ازینقراراست : هردو عموزاده خیرخواه افغانسان وخواهان تغییروضع و بهبود شرایط زندکی مردم بودند- همه تحرکات زیربنایی واقتصادی که وضع اجتماعی مردم را بهتر ساخت دردورۀ صدارت ده سالۀ سردارمحمدداودخان بحیث یک زعیم ترقیخواه، پاکنفس وصادق، مبتکر فعالیت عملی وتکمیل وختم پروژه ها درکشور(اما شخص مستبدودیکتاتور) صورت گرفته، اما بنظرمن کریدت این دورۀبسیارمهم ساختمان اقتصادی واجتماعی کشور، بهر دو عمو زاده تعلق میگیرد- این درست نیست بگوئیم که سرکهای قیر وتونل سالنگ را محمد داودخان ساخت، زیرا پادشاه ظاهرحان همکارداودخان وطرفداراین تحولات بودو کریدت همه تحولات وترقیات آن دوره به هردو عموزاده، بلکه به زعامت این خاندان منسوب میشود.
اینکه من مرحوم داودخان را(مستبد ودیکتاتور) خوانده ام، دیکتاتوری محمدداودخان که درهمه موارد شخص خودش را مستحق انتخاب سرنوشت افغانستان میدانست غیر قابل انکار است - اما آیااکنون درسال 2015 همه وطندوستان افغان خواهان وطرفدار یک دیکتاتور دلسوز نیستند؟ آیا درشرایط افغانستان، بدون همان نوع دیکتاتوری کارها وتحولاتیکه درآندوره رخ داد، عملی وتامین شده میتوانست ؟ مقالۀ جناب آقای ولی آریا بسیار خوب و دلنشین نوشته شده وافغانها همه مرد وزن خواهان ذیموکراسی بوده وهستند، ایدیال دیموکراسی در نهادهرافغان نهفته است، اماآیا این ایدیال مقدس دردورۀ صدارت داودخان ودر دورۀ ریاست جمهوری او، بادرنظرداشت شرایط واوضاع اجتماعی کشرر، تطبیق شده میتوانست ؟؟؟ دیموکراسی "نیم بند" ده سال سلطنت مستقل ظاهرشاه نیز نوعی دیکتاتوری بود،زیرا پادشاه قانون اساسی رارعایت نمیکرد، قانون احزاب راتوشیح نکرد ، حکومتهای ضعیف که فقط تابع پادشاه باشند مقرر وتبدیل میکرد، درین ده سال سلطنت مستقل هیج کار ساختمان زیر بنائی صورت نگرفت، بلکه کمونزم وکمونستی زیر بنای اجتماعی را درحال دگرگون ساختن وتخریب بود. از سلطنت امیرشهید حبیب الله خان که عیاش ترین پادشاه افغانستان بود، حداقل چند عمارت درجلال آباد وبند برق جبل السراج بیادگار باقیمانده، اما از چهل سال سلطنت ظاهر شاه یک "کناراب" هم بیادگارنمادنده است. ظاهر شاه پادشاه مهربان بود وظالم نبود، ولی عادل هم نبود، بلکه عیاش بود! اما داودخان شخص عیاش نبود، بلکه بزعم خودش یک آدم دلسوز بود. خداوند هردو عمو زاده زا ببخشاید.
آن محترمی که دربارۀنظر محترم داکتر صاحب انصاری از من پرسیده، عرض میکنم که آن نظر رافقط امروز پیداکردم وخواندم که از آقای داکتر هیرمندمی پرسند : "منظور تان از رادمردان هزاره، تاجگ ،پشتون ودیگرانیکه از قلم مانده اند کیست؟ آیا محقق، خلیلی، مزاری ،مسعود،عطا، عبدالله، سیاف، حقانی، گلب الدین، و یاد زفتگانی چون دوستم، دادفر وغیره ها است یا رادمردانی که ما بدبخت های خارج نشین از وجود آنها هیچ خبرنداریم ؟" مقصد داکتر صاحب انصاری ازین سوال شان، اگرمن درست فهمیده باشم،اینست که آیا بارتباط جنایاتیکه اشخاص فوق الذکر درافغانستان انجام داده وجنابات شان اظهر من الشمس بوده، آقای داکتر هیرمند اظهارنظرنمایندکه آیاازجنایات اشخاص مذکور خبرو قناعت داشته اند یا خیر؟ ازسپاسگزاری جناب آقای داکتر هیرمند به ایمیل قبلی خود اظهار تشگر وامتنان میکنم وامیدوارم باغتنام فرصت توضیح لازم بسوال داکتر صاحب انصاری از طریق این پورتال تقدیم کنند - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 7 آگست 2015 |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
06.08.2015 |
|
هم وطن محمد ظاهر ملک بابا به رویت تخلص شما حدس میزنم که شما باید پسر شهید ملک بابا خان بزرگ قریه دره نور ننگرهار باشید. من در حدود پنجاه سال قبل به معیت فخر افغان خان عبدالغفار خان برای صرف صبحانه به منزل ملک بابا آمده بودم. آن سفره صبحانه چنان رنگین و مجلل بود که فکر کردم میراجان آشپز رستوران معروف خیبر آن را تهیه کرده باشد و از حیرت انگشت بدندان شدم . اعضأ حاضر مجلس آن غذاهای لذیذ را با اشتها تمام صرف کردند ،یگانه کسیکه صرف به خوراک یکنوع غذا و آنهم به مقدار کم اکتفأ کرد جناب خان عبدالغفار خان بودند ، جناب شان از مصرف گزاف آن صبحانه ناراض معلوم میشد زیرا همچو مصارف بی لزوم گر چه اخلاص و مهمان نوازی خان قدرت مند قوم، ملک بابا را نشان میداد مغایر اصول پنجگانه خدایی خدمتگاران بود . شما در آن وقت یک مشکل بزرگ فامیلی با یک سناتور آن زمان داشتید که فامیل آن سناتور با جهالت تام ، صرف روی احساس کاذب برتری نژادی پدر بی گناه شما یعنی ملک بابا را به قتل رساند. فکر میکنم حکومت وقت برای تطبیق عدالت در زمینه ناکام ماند و همان بود که یکی دو سال بعد یکی از پسراان ملک بابا انتقام خود را گرفت و آن سناتور را در روز روشن در شهر جلال آباد کشت که به نظر من حق مسلم فامیل شهید ملک بابا بود . اما این واقعه و تساهل حکومت وقت در تطبیق عدالت ، بحیث یک عقده تاریخی در ذهن شما بی اثر تلقی شده نمیتواند. اکنون برمیگردیم به اصل مطلب یعنی آنچه شما در مورد کنگاش نظریات موافق و مخالف به ارتباط رول سردار داؤد خان در حیات ملی کشور ما درین پورتال معظم به نشر رسیده بصورت جزمی و دگمی شبیه فتواهای رسول سیاف « موصوف فتوای کفر پادشاه سابق را صادر کرده بود» مخالفین را بدون استثنا به سه دسته تقسیم نموده که خیلی ظالمانه و دور از انصاف و تعقل تلقی میگردد. شما نویسندگان این پورتال را متهم به احساساتی بودن و عدم ارایه مدارک متهم میسازید در حالیکه شما خود به ادعای ارایه شده خود پا گذاشته و در اتهامات و هتک حرمت خود از روش سوته حافظ استفاده نموده اید و حد اقل حرمت موسپیدان را که از شعایر و آداب و تهذیب اخلاقی ملی و اسلامی ماست در نظر نگرفته اید . برای درک بهتر استدلال و داد خواهی و عرض تظلم من ، تصنیف سه گانه شما را ذیلأ نقل مینمایم : یک : یک تداد چپ افراطی نوکران کرملین..... دو:یک تعداد راست افراطی نوکران پاکستان. عقارب « که باید اقارب نوشته شود » نزدیک ظاهر شاه و .... سبحان اله ، شما طوریکه ملاحظه میگردد بدون استثنأ تمام نویسندگانی که که در زمنه مورد بحث ابراز نظر نموده به شمول نگارنده این سطور به حیث نماینده پاکستان ،یا عضو خلق و پرچم و غیره قلمداد نموده که یک اهانت تمام عیار به انسان های شریف همکار این پورتال میباشد . فکر نکنم ممدوح شما داکتر صاحب کاظم به حیث یک انسان معقول با ادعاهای ظالمانه شما در زمینه نویسندگانی که احیانأ با قسمتی از نظریات شان موافق نباشند ،موید فتواهای شما باشند و بالاتر از آن فکر میکنم جناب شان درد افلاطون فیلسوف یونان را حس خواهند نمود. اکنون جدأ از شما تقاضا دارم که ثابت نمایید که در زمینه نویسندگان مذکور به شمول نگارنده این سطور کدام اشخاص بخصوص نوکران پاکستان و کدام اشخاص نوکران کی جی بی است. من در زمینه از هیءت رهبری این پورتال معظم نیز طلب داد خواهی مینمایم. |
 |
اسم:
محمدظاهر ملک بابا محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.08.2015 |
|
جناب محترم عارف عباسی صاحب را مجددأ سلام وحرمت ! من واژه ریکشن انگلیسی را به عوض عکس العمل عربی بخاطری نویشته ام که فکر کردم اقامت قریب سی ساله شما در ایلات متحده واژه های انگلیسی برای شما سهل تر از عربی باشد ولی معلوم است ذهن عرب زده ما افغانها هزاران سال قدامت دارد بنأ معذرت میخواهم شاید این کلیفورنیا در کدام قاره دگر است که معنی این واژه برای تان مشکل بوده است . به هرصورت محترم عباسی صاحب ؛ دموکراسی نه به گفتن زیاد نه به نوشتن چند قلم بدست ونه به فشار وجبر در یک جامعه تطبیق می شود . دموکراسی به مثل تخم در مزرعه است که به مرور زمان به حفظ شرایط خاص در یک جامعه رشد میکند ذهنیت ایجاد کرده نهدینه می شود یعنی برای دموکراسی وحقوق دموکراتیک در یک جامعه باید بستر رشد ذهنیت ودرک ان اماده باشد درغیر ان مثل دموکراسی دیسانت شده در کشور ماوشما می میماند که نتایج منفی را بار می اورد . شما محترم از دموکراسی ،ازادی بیان وحق قلم صحبت دارید که من به هیچ وجه منکر ان نیستم ونمی توانم باشم ولی متوچه نیستید که این اصل نخست توسط خودشما با زیر پاکردن حقوق قلم دگران زیر پا می شود تلاش دارید حرف خودرا به کرسی حق نشانید ودگران را با توهین وکنایه خورد وریزه کنید عجب است که داد از موازین اخلاقی هم میزنید . نمی دانم به اساس کدام موازین اخلاقی خواسته اید اسم من وفامیل ام را مورد تحقیر قرار دهید ؟؟؟ من به نام مستعار نیستم همین اسم واسم فامیل ام در هالند زنده گی دارم واکثر محافل سیاسی اجتماعی در اروپا مرا به همین نام میشناسند . این اسم باید خاطرات ایدیال شما را در ذهن تان تداعی کند اما نمی دانم چرا این نام در نظر تان هولناک واستبداد پرستی را بیاد تان می اورد ؟ حتمأ تفکر چپی دارید که من به ان هم بشما حق میدهم واحترام میگذارم . ولی اخلاقٔ باید پای تان از گلم تا دراز نه کنید اگر توهین به اسمم نبود بجواب نمی پرداختم باعث ضایع وقت شما خود نمی شدم . من ضرورت ادامه بحث را باشما نمی بینم اگر هم بجواب پرداختید . |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
05.08.2015 |
|
سلام واحترامات به تشنگان دیموکراسی !
مسرورم که در خانه های گرم و شکم های سیر و وضع صحی تان با طب پیشرفته امریکا و اروپا خوب و با استفاده از فضای آزاد پورتال افغان جرمن آن لاین ، هر چه که در دل تنگ تان است نوشته مینماید و باعث سرور و خوشحالی خاطر تان میگردد. هستند کسانیکه به طرفداری یک شخص که 40 سال پادشاهی یک کشور بوده به بسیار سادگی میگویند در <<30 >>سال آن بیچاره زیر تاثیر دیگران بوده در ده سال اخیر خودش به فعالیت آغاز کرد و دیموکراسی تاج دار(؟) را آورد بالاخره شاه بعد از ده سال دیگراعتراف کرد که چطور میشود که ازین وضع خراب و ناهنجار رهایی یابد ؟
اما در مقابل از شخص دیگر انتقاد دارند تا << 3>> سال قانون اساسی نداشت و..و.... فقط به پلان گذاری و آبادی کشور فکر میکرد وبس .
چرا درین مدت کوتاه کمتر از 5 سال به 1000 نفر (زیاد ترش کمونیست ها و اخوانی ها ) باین تشنگان دیموکراسی (؟) اجاره مظاهره و سروصدا داده نه شد ؟
امید است نوشته آقای آریا چندین سال پیش نشر شده و محترم آقای غلزی لینک آنرا فرستاده که در آن دوره تاجدار چه حالت به کشور حکفرما بود و اعترافات خود شاه فقید را مد نظر گرفت .
برای این تشنگان دیموکراسی ،درک این جمله کوتاه برایشان مشکل است که << دیموکراسی باید زمینه اش فراهم شود>>
به آرزوی اقتصاد بهتر برای میلیون ها هموطن در ساحه امنیت و آرامش . بااحترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.08.2015 |
|
هموطن محترم آقای محمد ظاهر ملک بابا !
من معنی «ریکشن» را در سطر اول نوشتۀ شما نفهمیدم. اگر پای شخصیت محترمی دیگر را در تبصرۀ تان نمی کشاندید من وقت گران بهای تان را با دادن جواب ضایع نمی کردم. اشتباه شما از همین جا آغاز می گردد که نمی دانم عمداً صورت گرفته و یا سهواً. عرض احترام من به دوست عزیز و گرامی ام جناب داکترسید عبد الله کاظم صادقانه و بی ریا بوده در آن منظور دیگری نهفته نبوده. اما در مورد این که من نظر آزاد و آگاهانۀ خود را مبتنی بر تجارب شخصی، مطالعات و فهم و دانش خود در قبال یک دور تأریخی کشور دارم حق مسلم ، قانونی و مشروع من است. اگر من مانند خودت نمی اندیشم ضرور نیست مرا در تصنیفات خود در دسته ای شامل گردانی، چپ افراطی، راست افراطی نوکر پاکستان و یا اقارب پادشاه مرحوم . من نه بت تراشم و نه بت پرست . من همانم که در تلویزیون بوده ام و حالا در صفحۀ همین پورتا ل همان استم . برای من افغانستان و مردمش بالاتر از اشخاص و قدرتمندان بوده و من حوادث را بر بنیاد منافع ملی و عواقب آن برای خیر و سعادت افغانستان نگریسته ام. اگر ادعا شد که دموکراسی دیروز قلابی بود اوضاع بحرانی بود پس دموکراسی واقعی کجا بود؟ ، ارادۀ مردم افغانستان از آغازین تا انجام چگونه تمثیل گردید؟.آیا حکومت استخبارات و پولیسی ترس و ارعاب یک حزبه که هنوز رئیس جمهور توسط حزب کاندید نشده بود در یک لویه جرگۀ قلابی ، عوام فریبانه و مسخره تعیین گردید. از حقوق مدنی و آزادی های قانونی مردم چه اثری بود؟ باید همه فدای پلان انکشاف اقتصادی هفت ساله می شد؟ مصیبت در این است که اگر کسی با شهامت و با جرأت نظر خود را ابراز نمود و بر علیه استبداد قلم سر بلند نمود بر وی صدها اتهام وارد می گردد، چون علائق روابط خانوادگی، از دست دادن امتیازات و شاه پرستی و سلطنت خواهی. در حالی که این شخص نظر خود رابه حیث یک افغان ابراز می دارد و ضرور نیست مثل خودت و هم فکرانت بیندیشد. و شاید هم در نظرش خلا ها و کمبود هایی باشد. اول کس حق ندارد از لحاظ قوانین مدنی به نظر شخص دیگر اطلاق غلط را نماید و صرف حق دارد بگوید با نظرت موافق نیستم. اتهام بستن و کسی را بدون دلیل مقصر دانستن که دیروز چنین بودی و امروز چنان استی مبین جهل است نه فضیلت. متأسفانه تا حال موازین اخلاقی یک بحث عالمانه را نیاموخته ایم غروری ذاتی که در رگ و خون ما ریشه دوانده تحمل پذیرفتن یک نظر متفاوت به نظر ما را از ما به یغما برده و آن را توهین به شخصیت و مقام خود می دانیم. یا این که عصبانی شده بدترین و زشت ترین کلمات را در حقش روا داشته او وابستگان و اقارب او را مورد آماج اهانت و هتک حرمت قرار داده ودلیل کار یافتنش را در یک مؤسسۀ بین المللی جاسوسی به امریکا می گوئیم. اگر مؤدبانه و مختصر جواب می دهیم بازهم آثار تمسخر و سبک ساختن از آن پیداست که تو چه کاره یی که در برابر من قد علم می کنی. ما باید از صمیم قلب به آزادی بیان معتقد باشیم و آن را تنها حق خود نشماریم و خصائل بر گزیدۀ فضل و دانش را که تواضع و تحمل و پذیرش محترمانۀ نظزیات دیگران است در خود پرورش دهیم. من به خلص سوانح شما کاری ندارم که در کدام دور در چه موقفی بوده اید. بیرون شدن شما از پس پردۀ نام مستعار به ما افتخار معرفت شما را می بخشد . عجالتاً این نام مستعار کمی هولناک می نماید و استبداد و استبداد پرستی را به یاد می دهد.
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملكب بابا محل سکونت:
كشور هالند
تاریخ:
04.08.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب سلام وعرض حرمت خدمت شما ! ریکشن شما در مورد سپاسگذاری بنده از زحمات که جناب محترم داکترصاحب سید عبدالله کاظم درزمینه ٔ روشن ساختن زوایای تاریک حوادث تاریخی کشور ما همیشه متقبل هستند بلخصوص از نشر مقالات مستند شان در ین پرتال پیرامون شخصیت وکارکرد شهید داود خان نمی دانم به کدام وجه باعث رنجش خاطر مبارک شما شده است ؟ اصلأ من انتظار عکسلعمل شخص محترم بنام ملکیار ویا از خانم محترم ملالی نظام که یکی ان از اقارب مرحوم میوندوال ودیگران از اقارب مقامات نزدیک محمدظاهر شاه هستند که گاه ناگاه علیه شخصیت وکار کرد شهید داودخان می نویسند داشتم که احساس ان محترمین قابل د رک میباشد ومن انها را حق به جانب می دانم اما کنون هویدا شد که شما محترم نیز در جمع انها خودرا محسوب میدانید ویا کدام عامل دگر است که من نمی دانم. به هرصورت من از نظریات وسخنان شما محترم از پرده های تلویزون به این فکر رسیده بودم که شما یک شخص ملی ودارای قضاوت عادلانه هستید اما طوریکه معلوم است هر چراغ در زیر سایه دارد جناب عباسی صاحب من کدام شناخت نزدیک به هیچ رهبر وکدام مقام بلند دولتی افغانستان نداشته وندارم در زمان کودتای سفید داود خان من جوان بودم از دوره پوسیدهٔ شاهی که بی عدالتی رشوت وواسطه در ادارات دولتی از دوره کرزی کم نبود هزاران جوان برای کار ومزدوری در راه های ودشتها به کشورهای همسایه جان میدادند یاس وناامیدی همه جامعه خصوصأ ګلوی جوانان را می فشرد در ان یاس ونامیدی صدای جمهوریت توسط شهید داودخان یک نفس وروح تازه به جوانان بخشید وافق های امید را ما جوانان میدیدیم وحس میکردیم ولی افسوس که ان ارزو وامید ها قربانی خواسته های کرملن شد . بنده بعد از ګشت این زمان درنتیجه مطالعات ازکارکردرهبران کشور ما به این نتیجه رسیده ام مقام شهید داود خان طراز امیر امانالله خان است چرا ؟ کارکرد ان بزرګمرد درعمران کشور چه در دوره صدارت شان وچه در دوره ریاست جمهوری شان اکنون بعد از سی وشش سال هم که این مادر وطن توسط یکتعدادفرزندان ناخلف اش به شوهری دو ابر قدرت جهان دراورده شده مقایسه شده نمی تواند . به طور مثال پروژه های زیربنای ازجمله بندهای برق ، عمران سرکها بین تمام ولایات ، نهضت زن ، عمران تعمیرات بلند منزل در شهرهای کشور ، رادیو وتلویزیون ، تصدی ملی بس وبسهای برقی ، تنظیم ومسلح ساختن اوردو، بلند رفتن عوایدملی ودها پروژه و پلانهای تمام وناتمام شده از جمله بند سلما که اخیرأ افتتاح ګردید . اګر همه کار کرد های ان بزرګمرد را اکنون هم اګر از افغانستان ورداریم چه باقی می ماند از شما سوال دارم ؟؟؟ کارکرد های ان بزرګمرد برای کشور حیثیت (م) در مغل در لسان پشتو دارد . عقده نویسی را نمی توانیم یک اثر تاریخی قبول کنیم . من هیچ نوع شناخت اضافه تر ازشناخت شما با محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ندارم ولی قلم انها بیطرفانه وحقایق را بیان میدارد به دل می نشنید بنأ فکر میکنم قابل سپاس وستایش است . موافق باشید |
 |
اسم:
دوست محمد محل سکونت:
بدخشان
تاریخ:
04.08.2015 |
|
سپاس فراوان از داکتر صاحب هاشمیان که با وجود مصروفیت های شان به پرسش اینجانب پاسخ ارائه کردند و به یک سوال مهم نقطهء پایان گذاشتند. بناء این عکس ها با بروت های نسبتا انبوه، و چشم راستش به اصطلاح داکتر صاحب هاشمیان دارای عارضه، فوتوی ملا محمد عمر آخند است و منسوب به او و یقینی است. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
04.08.2015 |
|
برادر دانشمند محترم آقای دوست محمدخان بدخشی چند روز بخانۀ پسرم بودم. امروز سوال شما را از تاریخ 29 جولای درین دریچه یافتم واینک توضیحاتی در زمینه تقدیم میکنم: من مرحوم ملا محمدعمر را دو بار در قندهار دیدم -بار اول در یک مجلس عمومی برای مدت مختصر بین 8 -تا 10 دقیقه که درآن حدود 70-80 نفر دریک اطاق کوچگ تنگ در تنگ نشسته بودند ودرهمین مجلس محترم آقای باری جهانی و یک هیات افغانها که از آلمان آمده بودند نیز حاضر بودند و این مجلی به اثر انتقادات و تندگویی های آقای باری جهانی بزبان پشتو که مخاطبش شخص ملا محمد عمر بود و ملاع مر را خلق تنگ ساخته بود که مجلس را ترک کرد، خاتمه یافت. درین مجلس غیر از آنکه من چشم او را بوسیدم و او بالای یک چارپایی نشسته بود و یگانه چوکی کهنۀ چوبی در آن اطاق برای من در پهلوی او گذاشته شد، دیگر سوال و جواب یا پرس و پالی بین من و ملا محمدعمر صورت نگرفته بود. ملاقات دوم مرا با مرحوم ملا محمد عمر، محترم ملا متوکل که سکرتر او بود فراهم ساخته بود، زیرا من پروژۀ ساختمان و تاسیس یک پوهنتون نسوان را در کابل با خودبرده بودم که دولتهای سویس و آلمان مصارف آنرا متعهد شده بودند. قرار بود ملا متوکل نیز درین ملاقات حاضر باشد، اما بمن گفته شدکه بنابر ضرورتی او بکویته رفته است- بنابران این ملاقات دو به دو با مرحوم ملا محمد عمر برای مدت 45 دقیقه در یک اطاق در یک عمارت قدیمی که در سرک مقابل دفتر والی قندهار قرارداشت، صورت گرفت. به مرحوم ملا محمد عمر گفتم که با دولت امریکا وموسسات استخباراتی آن هیچ تماس و سر و کاری نداشته ام، بحیث یک ژورنالیست و یک افغان مستقل آمده ام تا به نمایندگی ازافغانهای جنوب کلفورنیا ( واز مرحوم عزت الله مجددی، داکترصدیق نورزوی، آقای عمر خطاب و چند نفر دیگر نام بردم که مرا مامور به این مسافرت کرده بودند تا ازسیاست و موقفهای حکومت طالبان باخبرشوند) چیزهایی به شما بگویم و چیزهایی از شما بشنوم- من از قدرت مالی و نظامی و استخباراتی امریکا به او سخن گفتم واخطار دادم که شما را به آسانی از بین میبرند - ملا حمد عمر بتکرار میگفت " که خدای وغواری، که خدای وغواری..." درموضوعات مختلف صحبت کردیم، مرد آرام و مودب بود. شناخت من از او یک ملای ساده و بیخبر از قدرتها وسیاستهای جهان آنوقت بود.
تصاویری که از او در میدیا نشر شده، عینا خود اوست - مردبلند قامت، خوب صورت (باوجودعارضۀچشم) و خوش برخورد، و دراطاقیکه باگلیم کهنه فرش بود و چند تا دراز توشک وجود داشت ، با هم دیدیم وصحبت کردیم- دو پیاله شیرچای رقم قندهاری بمن تعارف شد، ملا عمر خودش یک کیلاس آب می نوشید.این بود رویداد مختصر ملاقات من با مرحوم ملا محمدعمر . شناخت من از او یک ملای ساده و بیخبر از قدرت ها و سیاستهای جهان آنوقت بود. با احترام هاشمیان - 4 آکست 2015 |
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
03.08.2015 |
|
استاد معظم جناب دکتور سید خلیل الله هاشمیان بزرگوار سلام و ادب! این کوچک تان دائم مدیون تشویق های معلمانه و آموزندۀ تان هستم، در بارۀ نوشتۀ اخیرم عمیقاً سپاسگزارم که حسن نیت مرا دریافت کرده اید، عمر طولانی و توأم با صحت کامل برایتان آرزو میکنم. حرمت و محبت ف، هیرمند |
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
03.08.2015 |
|
جناب دوکتور انصاری گرامی! ممنون از پرسش ریشه یی تان، مگر من حس کردم که عالیقدر من، مقاله را یا مرور نه کرده و یا خیلی به عجله از آن عبور نموده اند، زیرا من در بارۀ قائد ملی چیزی نه نوشته ام، نوشته و تحقیق من در بارۀ "خائن ملی و قهرمان ملی" می باشد. تذکر بدهم که کار های من در محدودۀ گلیم خودم یعنی در محدودۀ مسلکی ام می باشد و کمتر ماهیت سیاسی و ایدیولوژیک دارند، نیت من در کار هایم فقط روشنگری و انتقال پاسخ مسائلی خواهند بود که در آن پاسخ روشنکاری مفیدی برای مردمم به عمل آمده باشد، نه پیشنهادات برای «بلا و بالای بلا». اگر نوشتۀ اخیر مرا نیک ملاحظه کرده باشند، من به طور کلی و اصولی به مردم هر گروه اجتماعی حق دادن عنوان قهرمان را قائل شده ام، آنانیکه "رسماً " با ملاحظات سیاسی وغیره قهرمان "تعیین" می شوند، هرگز جای قهرمان اصلی را نمی توانند بگیرند، چنانچه قهرمان های رسمی هیچ وقتی قهرمان نه شده اند، من علل فقدان تعدد قهرمان را نیز تا حدودی مشخص نموده ام. باور کنید حتی در بارۀ بعضی از رادمردان کلاسیک تأریخ ما نیز اختلاف نظر موجود است، خیر اتحاد و همزیستی مردم ما صلاح میداند که در بارۀ آنها به مشکل و احتیاط ابراز نظرصورت بگیرد. فهرستی که دوست دانشمند من مطرح کرده اند، همه میدانند که عدۀ زیادی از آنان مظنون و متهم به جنایات علیه بشریت و جینوساید و یا کشتار دسته جمعی و متهم به جرایم گوناگون برعلیه و طن ما می باشند، ما در یافتن افراد این چنینی زیاد مشکلی نداریم ولی کجاست افراد برجستۀ ما که بی خارو بی جنجال باشند. این درست است که ما خود تا حدودی از شناخت برجستگان خود به دور مانده ایم ولی این هم یک حقیقت مسلم است که شرایط مسلط استبداد و اختناق مجال آنرا نداده است تا مردم نخبگان اصیل خویش را تشخیص و تجلیل کنند، در این باره در مقاله اشاراتی وجود دارد. انصاری عزیز من از شیوۀ معاشرت نوشتاری شما زیاد آموختم، شما دائم مثال خوب چنین معاشرت ها باشید، همیشه چنین باد. با حرمت ف، هیرمند
|
 |
اسم:
هیواددوست محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.08.2015 |
|
آقای عباسی و دیگران، کنایه ،انتقاد، شعر سرودن از یک هموطن ما گه عوض ا، ع نوشتند اما خود ، پاکستان، پاکستام می نویسند .
حتما میگویند که به تایپ کردن غلط شده و از ده صفحه نوشته خانم حیدری درباره انکشاف اقتصادی و پروژه های بزرگ دوره شهید داود خان فقط نیم سطر آنرا برای خود جالب دانسته و درین دریچه نقل قول کرده است . با عرض حرمت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
03.08.2015 |
|
جناب محترم محمد ظاهر ملک بابا!
محترما! در قدر دانی و احترام شما به جناب داکتر سید عبد الله کاظم خودرا سهیم میدانم . متأسفانه تصنیف شما به سه دسته اشخاص در اظهار نظر در مورد کودتای ویران کن ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ که در این پورتال نوشته اند بکلی دور از واقعیت بوده و شخصیت های محترمی که قلم برداشته با تحلیلات موشگافانه و عالمانه اوضاع و شرائط را بر رسی و نتیجه گیری نموده اند نه چپ افراطی اند ونه راست افراطی ونه نوکر پاکستان نه از « عقارب!» اقارب نزدیک مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه. همچو قضاوت ها نه تنها مبین سطحی نگری و نا رسایی درک اصل مطلب است بلکه در عین حال توهین بزرگ به اشخاص محترمی است که با افکار متفاوت شامل بحث شده اند و تا حال کسی قادر نشده که نظریات جامع و مدلل شان را سطر به سطر و بند به بند مورد نقد علمی قرار دهد. راستی مردم از این اتهامات بیهوده و هذیان قلم خسته و نا راحت اند. چه نیکو است که به عوض صف بندی و شامل ساختن نویسندگان به کتگوری های تخیلی و توهین آمیز قلم بردارید و نظریات خود را بصورت معقول، منطقی و مدلل ارائه نموده و از دیگران را به همان شیوه رد نمائید اگر این توان را دارید درب به روی شما مثل دیگران باز است و این خدمت بس ارزشمندی است که انجام خواهید داد. اتهام بستن بی جا و بی اساس کار پسندیده نیست خود مظهر ضعف منطق و محدودیت فهم و دانش است ( به تبصرۀ هموطن محترم دوست محمد هم توجه فرمائید)
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.08.2015 |
|
محترم دوست محمد، سلام بر شماو خوانندگان نهایت محترم، بر قلمتان برکت باارائۀ گوشه ای گنجینه ای از سروده های والاگهر ناصر خسرو بلخی گه روح انسان را آرامش میبخشد، مخصوصاً که در احوال غربت بیان گردیده است. اما و ولی، هر چند که از جانب هموطنان نویسندگان و خوانندگان این آئینۀ جهان نما، خدمت اولیای پورتال عرض میگردد که در پهلوی منع حملات شخصی، هتک حرمت و مراعات ادب والای قلم و اصول مطبوعاتی، قبول نوشته هارا تا یک حد اقل مراعات درست نویسی السنۀ پشتو و دری افغانستان شرط بگذارند، به بهانۀ آزادی«؟!» مطبوعات توجهی صورت نمی گیرد. تبصرۀ محترم آقای بارز را یر یکی از ده ها نوشتۀ نا مفهوم و غیر قابل درک مطالعه نموده باشید که دقیقاً از ارزش معنوی این پورتال میکاهد. اخیراً محترم آقای عباسی هم عرضی در زمینه برای اعتلای مقام این نشریۀ مهم مطبوعاتی به نشر سپردند. در مورد« عقارب واقارب» باید گفت که با وجودانتخاب القاب و اسمای مستعار گوناگون، هویت را همین نوشته های همگون«عقربی» استکه می شناساند. با عذت باشید. |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
03.08.2015 |
|
سلام خدمت خواننده گان پورتال!
جناب ف . هیرمند در نوشته اخیر شان در باره قهرمان ملی وخائن ملی نوشتند:
"" وقتی آن برادرو خواهرهزارۀ من به شهکار وموفقیت یک رادمردش حس شعف وافتخارمیکند، من با او در این حس سهم میگیرم... وقتی آن برادرتاجک من از دست آورد یک رادمردش به احساس افتخار دست می یابد، من درین احساس شریک میگردم... من با برادرپشتونم که به کارهوایی یک رادمردش می بالد، یکجا می بالم... »
سوال من از شما هوطن فعال ومتخصص (که هر جا پیشنهادات عالی به قدرت های بلا وبالای بلا برای رفع معضل افغانستان میدهید مثلأ قرارداد امنیتی وغیره )این است که منظور تان از راد مرددان هزاره ، تاجک ، پشتون ودیگرانیکه از قلم مانده ان کیست؟ آیا محقق ، خلیلی ، مزاری ، مسعود ،عطا ، عبدالله ، سیاف ، حقانی ، گلبد الدین ، ویاد رفته گان چون دوستم ،دادفر ،غیره ها است یا رادمردان که ما بد بخت های خارج نشین از وجودآنهاهیچ خبر نداریم؟ از جواب روشن با نامها قبلأ سپاس گذارم . |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
03.08.2015 |
|
سلام به خوانندگان محترم. عقارب جمع « عقرب» بوده و کلمهء عربی است که معنای «کژدم» است که به خاطر «دم» کجش آن را « کژدم» می گویند و عوام آن را «گژدم» تلفظ می کنند. ناصر خسرو حجت خراسان و دانای « یمگان» می فرماید:
آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا همی برآید از انده به سر مرا
قریب به معنای نزدیک و خویشاوند که کلمهء عربی است و جمع آن ، اقارب و اقربا. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
03.08.2015 |
|
دوستان محترم، همکاران قلمی پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین
دو سه روز بخانه نبودم، دربازگشت با عالم مقالات خواندنی مواجه شدم وشروع میکنم به برداشت خودازبعضی مقالات: مقالۀ جناب ف.هیرمند راپیرامون اصطلاحات "خاین ملی و قهرمان ملی"خواندم، قسمت هائی از ازپاراگراف اخیرآنرااقتباس میکنم: "" وقتی آن برادر و خواهرهزارۀ من به شهکار وموفقیت یک رادمردش حس شعف وافتخارمیکند، من با او در این حس سهم میگیرم... وقتی آن برادرتاجک من از دست آورد یک رادمردش به احساس افتخار دست می یابد، من درین احساس شریک میگردم... من با برادرپشتونم که به کارهوایی یک رادمردش می بالد، یکجا می بالم... من به محصول هر هم وطنم که ذره ای از ارزش مادی ومعنوی وپاکیزه راحاوی باشد، با آن بخودمی بالم..."" و من، سیدخلیل الله هاشمیان، به این نوشته و مقالۀ هموطن خود آقای هیرمند و احساسات عالی وطندوستی مندرج در آن، بخود می بالم. با عرض حرمت - هاشمیان - سوم آگست 2015 |
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
كشور هالند
تاریخ:
02.08.2015 |
|
خدمت جناب محترم داكتر صاحب سيد عبدالله كاظم باعرض سلام وحرمت مي خواهم بدينوسيله از احساس نيك وملي تان كه از نوك قلم زيبا واموزنده تان هويدااست از قلب وازتمام احساسم از شما ابراز خوشي نموده صحتمندي وطول عمر تانرا از خداوند تمنا ميكنم . تمام نبشته هاي پربها و كاملاً بي طرفانه شما پيرامون واقيعات تاريخي كشور مان افغانستان نهايت دلچسپ واموزنده است ، درين اواخر اسناد وشواهد انكار ناپذير كه در مورد شخصيت از دست رفته و يك ذعيم ملي كشورمان شهيد داود خان به نشر راسانده ايد نهايت زياد باارزش واموزنده مي باشد . بعضاً ديده مي شود كه عليه نبشته هاي تاريخي شما بلخوص انچه كه درمورد شخصيت وكاركرد شهيد داودخان از طرف شما به نشر مي رسد يك تعداد محدود هموطنان ما احساساتي شده قلم مي وردارند بدون اسناد ومدارك تاريخي مي نويسند . تاجايكه من به حيث يك شخص بي طرف تحقيق كرده ام اين اشخاص از سه كتگوري زيل هستند: ١- يك تعداد افرادچپ افراطي نوكران كرملن كه باعث قتل ان بزرگ مرد شده اند. ٢- يكتعداد راست افراطي نوكران پاكستان . ٣- عقارب نزديك ظاهر شاه و عقارب تعداد محدود كه با تحول شهيد داود خان چوكي ها وموقف هاي خودرا از دست داده بودند .
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
01.08.2015 |
|
برادر عالیقدر، داکتر صاحب غلام.انصاری، این خواهر تان شرمندۀ توصیف والای شماست و معتقد برینکه قطره قطره دریا میگردد. بلی برای توصل و مبارزه به نعمت آزادی باید از همین زندگی های خصوصی و حلقه های اجتماعی کوچک آغاز نموده، زن و مرد را از حقوق حقۀ آنان درین راستا مطلع ساخت و تربیت نمود. با اینکه ۶۷ سال از اعلامیۀ ارزشمند حقوق بشر که کلاً بر حق دادن و حق داشتن در همه جوامع بشری استوار است، میگذرد و هر مادۀ آن برعلیه آنچه رژیم های دیکتاتوری و مطلقه بر ملل محکوم روا میدارند، در متون صدها قانون اساسی ممالک درج می باشد، هنوز هم افکار پوسیدۀ بشر خودخواه و مستبد از مطلقیت پشتیبانی و حمایه می نماید. بلی، برادر معزز، خداوند روزی را بیاورد که در پناه نعمت والای آزادی زن و مرد افغان و عالم بشریت به حقوقی که در پناه حریت، عدالت و مساوات بدست می آید، نایل آیند. آمین. به امید سلامتی و بیانات عالمانۀ بشر دوستانه تان.
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
01.08.2015 |
|
In regard to Mr. Ghulam Hazrat writing referring to mysterious appearance and disappearance of Mullah Mohammad Omar Mujahid, I would like to add the following:
Existence and creation of cult-like personalities having heavy hand in Afghan Politics are numerous that date back decades.
There were a village of Qalia Jawad in Kabul headed by " Hazrat Sahib " that became a Mecca for people to pay a visit provided that they arrive with sizable gift/donation. The guards in front of his manor where nicknamed "cash ", " gold " and "meat". Upon arrival of Afghans to the subject village, the guard that matches the gift will accompany the visitor/s inside. To their surprise " Hazrat Sahib " or an appointee will thank guest/s for the unseen but fact donation. People returning back to their provinces will spread the amazing ability of " Hazrat Sahib " holiness to know the unknown and the cycle of public relation is complete and ready to re- occur. In reality the so called holly man actually had a financial arrangement with appointed Mullahs in the provinces to encourage people visit his residence in Kabul.
There is a storied story initiated from the east of Afghanistan that " Pacha Sahib " destroyed the British heavy artillery at the source without firing even a shot. The story goes that he released a full mouth of air in the form of whistle that neutralized the British attack completely. Right after the said blow to British army, the holly personality mysteriously disappeared from the seen that even the British authorities officially admit the unknown of his where about. Upon return, " Pacha Sahib " become the new owner of scares farmland between the two peak of the mountains as a reward for made up stand to British army.
|
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
01.08.2015 |
|
هموطن گرانقدر وشیفته ای حریت انسان ملالی موسی نظام! با عرض سلام . جمله ای زیبای شما « برای نسل بشر هیچ تحفه ای عالی تر از نعمت حریت نیست ۰۰۰ » چه زیبا ، چه بجاو چه پر محتواست .شما هموطن پر شور که برای تکفکیک حق از ناحق و آزادی انسان بیرق نبرد دینامیک یعنی دوام دار وخسته نا پذیر را بر افراشته اید وبخصوص که از صف ستمدیده گان مضاعف این نوای زیبای «زنده گی آخر سرآید بنده گی در کار نیست » زمزمه میشود، افتخار کشور وزنان میهن هستید ومن افتخار میکنم که شما را در این صف همصحبت دارم و اگر این نواهای آزادی پراگنده ای شما وصد های دیگر ، پیوندشان اورگنیک ، کار هایشان دینامیک ، ساختار هایشان سیتماتیک ودید گاهشان کوانتیک شود قدم مهم در جهت آغاز«التیام درد ها» خواهد بودکه جناب آریا صاحب از آن یاد نمودند. پس به امید قدم های بعدی . پیروز ومؤفق باشید |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.08.2015 |
|
دغ.ح لیکنه ( د "تعقل" د اعدام د حُکم په وړاندی د سالمو بنی آدمانو د خواشینی او اعتراض پیغام) پر دې به نه ږغیږو چه څه کم سل کاله وړاندی مو څنګه د مکار دښمن څخه خپله آزادی! تر لاسه کړه، پر دې به نه ږغیږو چه د آزادۍ د نعمت په قدر ولی او څنګه پوه نه شوو او یا پرېنه ښودل شوو چه پوه شو، پر دې به نه ږغیږو چه څنګه د هفتاد و دو ! ملت او ملیت پتوګه پر یو وړوکی نغری ( چه په ژمی سوړ او په اوړی ګرم ؤ) په خوشحاله او خوښه! فضا کی سره را ټول او د ځان او نورو څخه راضی! ښکاریدو، پر دې به نه ږغیږو چه څلویښت کاله مو د کلی د ملَک او کلیوالو سره په مصنوعی خندا څرنګه ګُذاره وکړه، پر دې به هم نه ږغیږو چه نری رنځ ( بیسوادی، ناپوهی، مُفلسی، وچه ګېډه او لنده ژبه! ، وچی اوښکی او غلې آه) مو خپله ازلی برخه او سرنوشت باله، پردې به نه ږغیږو چه د خوب د بستر څخه د ۲۶ پا چنګاښ د غوځیدو څخه ( چه په پایڅه کی مو خوشی کړه شو) بل د خوب بستر ته منتقل شوو، پر دې به هم نه ږغیږو چه د غوائی د پنځلسو ښکرو ( اووه مخته اته شا ته) د ښکار او مستی قربانی شوو، پر دې به هم نه ږغېږو چه د غریبانه نغری ساحه او حُدود او شکل او څرنګوالی مو د کوم پټ او ښکاره خطر او تهدید سره مخامخ دی او پردې به هم نه ږغېږو چه ولی به نور هم وږغېږو؛ او تر کله به ږغېږو؟ په هر حال په ډېره خواشینی مو خبر تر لاسه کړ چه د افغان ؤلس خصوصاً پښتون ټبر د عاطفې او مهربانۍ او پاکو احساساتو او خوش باوری او ..... انقلابی او ژغوروونکۍ رهبر ( عقل) د شلو کالو را پدیخوا د وطن او ؤلس د زړو او نوو دښمنانو لخوا د اعدام انتظار باسی او که ؤلس د پردیو د راډیو او تلویزیون او افواهاتو پیچ کیڼ خواته تاؤ نکړی ( خاموش نکړی) ډیر ژر به دا نا ځوانمردانه اعدام تر سره شی چه هغه وخت به نه دا چه د ددنیا او مافیها د ښیګڼو څخه بې برخی شو بلکه جنت ته د دخول سند " عقل " به هم په لاس کی ونلرو چه په نتیجه کی به مو ابدی سرګردانی په برخه شی. د سالم بنی آدمیت د سازمان! غړو د نوموړی اعدام د مخنیوی په خاطر یوه وړوکی اعلامیه ترتیب کړېده او هر هغه څوک چه " عقل" ئی په مختلفو دلائلو اختطاف شوی او د اِعدام محل ته د انتقال په حال کی دی او غواړی ژغورنه او خلاصون ئی په برخه شی، لطفاً دی دا اعلامیه امضاء کړی، د یو کس امضاء د یوه بې ګناه " عقل " د خلاصون باعث ګرځی، اعلامیه پدې ډول ده: ۱ - د افغانستان د نجیب ؤلس په لمن کی لوی شوی دینی عالمان آیا دومره جاهلان دی چه پر یو دیرش کلن کم سواده طالب! ( ملاعمر)را ټولیږی او هغه د ددین او ځان پیشوا بولی؟ ۲ - په لندن او بی بی سی کی جوړه شوې سمعی ډرامه په کار لویږی چه ګواکی دې دیرش کلن ځوان په خوب کی پیغمبر لیدلی دی چه ده ته ئی فرمایلی دی چه پورته او حرکت وکړه او وطن د نا اهلانو د وجود څخه وژغوره! !!!! (آیا باید موږ انکار وکړو چه د پیغمبر د سترګو عظمت د ټولی هستی له عظمت څخه اوچت دی، هغه چا چه د پیغمبر ګلالۍ او با هیبته سترګی په خوب لیدلی وی هیڅکله جرئت نه شی کولای چه د ژوند تر پایه پوری په ماړه نس خواړه وخوری، اُویس قرنی د پیغمبر د اُحد د غزا یوه وړوکی صحنه په خوب ولیدل دومره مست شو چه لمړی ئی د پیغمبر په عشق خپل ټول غاښونه و ایستل او بیا ئی د پیغمبر با عظمته خرقه څلویښت کاله د احترام په ډول پر خپل مبارک سر وګرځول)، خو د دیرش کلن موهوم لوی مُلا صاحب او امیرالمؤمنین؟؟؟؟؟ کارنامه وګوری. کاشکی لندن فقط همدا یوه جفا زموږ سره کړی وای بلکه تاریخ ئی لدې ډول جفاګانو څخه ډک دی، مارکسیزم او ماټریالیستی دیالتیک ئی راته جوړ کړ چه ټول ادیان په ووهی او وهابیزم او قادیانیزم ئی راته ایجاد کړ چه د مسلمانانو لخوا د پیغمبر د تجلیل او تکریم او تعظیم مخه په ونیسی . ۳ - دا دیرش کلن موهوم امیرالمؤمنین او د هغه سرتیری او خواخوږی! انډیوالان د شوروی تر وتلو وروسته سملاسی ولی پدې فکر کی نه وه چه اسلامی امارت!!!! منځته راوړی چه هم آسانه او ارزانه کار ؤ او هم به په کابل او نورو سیمو کی د مچاهدینو لخوا د مظلومو خلګو وینی نه توئیدای او د جهاد ( چهاد) نوم ته به صدمه نه رسیدای. ۴ - امیرالمؤمنین خو باید د دښمن په وړاندی د ژوند تر وروستۍ سلګۍ پوری مقاومت کړی وای، ولی ئی فرار وکړ او ولی ئی په کوڅه او بازار او مسجد او مکتب کی د بیګناه انسانانو د وینو د توئیدو فتوا صادره کړه؟ ۵ - نن ټول طالب مالب او دولت مولت دا اعتراف! کوی چه امیرساب دوه درې کاله مخکی نابود شویدی، که دا خبره رشتیا وی نو بیا ولی دا تیر څلور اخترونه د نوموړی په نوم د مبارکی پیغامونه خپریدل؟ آیا دا به ددې ښکارندوی نه وی چه د منطقی او نړۍ لوی لوی قماربازان او شطرنج بازان فقط ددې نوم ( ملاعمر) تر سائې او سیوری لاندی په خپلو پلیدو لوبو لګیا وه خو کله چه یوی بلی پټی موافقې ته سره ورسیدل نو ئی د مرګ او اخترماد لالا ډرامه جوړه کړه. ۶ - د ثروت او تکنولوژی او قدرت او ...... خاوندانو ته دا سؤال متوجه دی چه تاسی چه د ژور سمندر په تل کی د کبانو او په اوچته هوا کی د مرغانو او په تنګو غارونو کی د مېږیانو جاسوسی او حال ټولونه کولای شی څنګه امکان لری چه تر اوسه مو زموږ د مرحوم! امیرجان یو واقعی عکس او یا ویډیو او نور متحرک او ژوندی اسناد پلاس کی ندی درلودلی؟ بناً زموږ د عقلونو د احتمالی اِعدام اصلی مسئولین همدا تاسی یاستی. ۷ - د دې ترخو واقعیتونو په رڼا کی د عدالت او آزادی او انسانی کرامت لارویان دا اعلان کوی چه نه د ملا عمر په نوم کوم حقیقی شخص وجود درلود او نه هم وجود لری، دا ټول د یوې مرموزی او پیچلی او درنې نړیوالی لوبی یوه برخه ده بناً دې ته اړتیا نشته چه د امیر ساب! په مرګ! خوشالی یا خواشینی ښکاره کړو بلکه مهمه داده چه "تعقل " هغه هم جمعی او عمومی " تعقل" د سپکاوی او توهین او حقارت او اعدام څخه وژغورو. مننه |
 |
اسم:
عین ا لدین راستگو محل سکونت:
الکزاندریه امریکا
تاریخ:
31.07.2015 |
|
آقای شکاک ویژگی نوشتاری شما و برخورد توهینگرایانه با مخالفین و خموش نمودن مخالفین با ادعای جانبداری از مردم سالاری و دموکراسی همنوا نیست . در یاددهانی درچه نظر خواهی در پایان استدلال مخالف را نادان نامیدن و امر بر خاموشی کردن کار دیکتاتور هاست که شما ادعای مخالفت با آنها رادارید! |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
31.07.2015 |
|
هموطن عالیقدر وهوشمند جناب آریا صاحب سلام مجدد به شما !
ممنون از زیبائی کلام وژرفای بینائی شما در نوشته ای خطاب بمن ۰در مورد جمله ای شما «۰۰۰ چنان استنباط کردم که طرح هائی برای التیام درد ها نیز پروریده اید، آرزو میکنم آنرا با تشنگان این وادی سوزان در میان بگذارید.» خدمت شما عرض کنم که این حدس شما درست است . تجارب تلخ تاریخ گذشته واوضاع بس خطرناک وفاجعه بار جامعه ای بشری امروز وجستجوی مسلکی من برای دریافت عامل اصلی مرض همیشه من را به تفکر در مورد دریافت وطرح راه های علاج وامیداشت وباگذشت زمان این پدیده به نیروی عادت تبدیل شده است تا مسؤلیت انسانی ، وجدانی ،طبی وملی خود رادر برابر بشریت وبخصوص کشور مان انجام دهم. در این دریچه کوتاه گوی، خطوط کلی را میشمارم ولی در فرصت های لازم ویافضای باز جمع عاشقان دلباخته ای راه انسانیت ، آزادی ، استقلال وعدالت آنچه در قلب خونبارم دارم در پای شان خواهم ریخت تا باشد ندای آزادی ودموکراسی دستجمعی این فریفتگان چنان دامنه گسترد که دشمنان بشریت وکودتاچیان بد بخت نتوانند بنام رستاخیز ملی وهمزیستی مسالمت آمیز ،گله گله انسانهارابا فریب و نیرنگ بسوی پرتگاه نیستی سوق دهند۰خوب میپردازم به درد دل باشما بخاطر التیام درد هایم.
۱- به گفته ای حضرت بیدل : زنده گی در قید وبند رسم عادت مردن است دست دست توست بشکن این طلسم ننگ را اولین مانعه در راه التیام درده وزخمها ، نیروی عادات منفی ماتحت شعورماست که ما را روزمره در عمل ۹۵ تا ۹۹ فیصد بنابر تحقیقات عقلی عصبی حیاتی اجتماعی حاکمیت وهدایت میکند،که در جوامع غربی ۷۰ فیصد محتوایش منفی است خوب محتوای منفی این پدیده را در کشور ما خود حدس بزنید( چون خود کار یعنی خارج از اراده ای ماست ، پر قدرت و سریع است) که این مسئله را در ۹ مقاله ای درج پورتال باز نموده ام دوستان علاقمند میتوانند به آرشیف مراجعه نمایند. پس اولین قدم برای باز کردن راه التیام درک وعملی کردن این آزادی از نیروی عادات منفی است که مانع اتحاد ووحدت دانشمندان ، روشنفکران و صاحب نظران در کشور ما وجهان است . دشمنان آزادی وعدالت در سطح جهانی دقیق با ۶۰۰۰۰ مستخم متخصص و کار شناسش این ساختار وسیستم بس عالی عقلی ،عصبی، اجتماعی و حیاتی انسانها راآماج حمله قرار داده وبا منوپولیشن و شستشوی مغزی آنها با برنامه های دقیق وقانون ۲۱ روز تبدیل یک پروگرام از شعور آگاه به ماتحت شعور انتحاری ، خاین ، جاسوس ، طالب ،داعش و ارتش مذدور تولید نموده واین ارتش وحشت وجنایت را در سر تا سر جهان با تما م لوژستیک جنگی اش میفرستند۰ خوب موضوع از دریچه خارج شد بحث «التیام زخمها »طولانی است وحوصله ای فراخ میخواهد اینجاختم میکنم. یار زنده وصحبت باقی |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
31.07.2015 |
|
با معذرت، در تبصره بر نوشتۀ محترم آقای بارز، قسمت مهم شعر خواندن زیبا و پر معنی احمد ظاهر فقید از قلم باز مانده است که تقدیم میگردد:
زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست*** بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست*** زندگی آزادی یی انسان و استقلال اوست*** زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست.... با زهم با تقدیم احترامات. |
 |
اسم:
محمد ولی آریا محل سکونت:
سکرامنتو کلیفورنیا
تاریخ:
31.07.2015 |
|
اندیشه ور آگاه جناب داکتر انصاری، سلام برشما.
از محبت های تان جهانی ممنون هستم؛ اما از نظر تان و از تحلیل مختصر اما فرا گیر تان صد جندان سپاس گذارم. چنان پنداشتم که دوستی مکنونات قلبی مرا برایم باز می گوید، و مسرورم که می بینم بزرگانی چنان می گویند، که من می اندیشم.
شما شناخت عمیقی از اوضاع مسلط بر جهان دارید، و چنان استنباط کردم که طرح هائی برای التیام درد ها نیز پروریده اید، آرزو میکنم آنرا با تشنگان این وادی سوزان در میان بگذارید.
بلی چنانیکه فرموده اید، ابتذال مطروحه و دستوری ای را بر سرنوشت ملل عقب نگه داشته شده رقم زده اند، و ارزش ها و اصول معتبر اجتماعی و سیاسی را چنان ملعبۀ ستراتیژی های جهانی خویش ساخته اند که سرسام وخیمی را بر اذهان عوام جهان پیاده کرده اند، که این وضع ناگوار،اگرچه نسخۀ شفا بخش آنی ندارد؛ مگر لحظه ای را در تردید آن نباید از دست داد، چه این طرح ها از چندین جهت، ابعاد مختلف حیات جوامع مقهور و مظلوم را می کوبند.
از یک سو ارزش ها و مقدسات جوامع را با ساختن سمبول های خشن و خطیر، فرو می ریزند تا معیاری برای ثواب نماند، از سوئی با بلاغ ناامیدی، اعتماد به نفس و اتکاء به خویشتن را در انسان ها معدوم می گردانند، باانهدام فرهنگ و تاریخ ملل، آنها را از تجارب کهن و افق های برپا دارنده محروم می سازند، و بالاخره با تزریق نیات خویش در قالب ظاهراً اصولیت های سیاسی و دیموکراسی، در حقیقت یک استبداد مخفی و مستبدین محلی را تغذیه می کنند، که راهی نیست جز آنکه این موج شوم را شناخت و آگاهان با وجدان و بشر دوست و ملت پرور با استفاده از معرفت علمی خویش، دست به دست هم دهند و امکانات ذهنی و فزیکی خود را به خدمت گیرند، تا راه رهائی ای را سراغ و امکاناتی را کشف کنند، و بر ارزش ها و اصول عادلانه پافشاری نمایند، تا اگر آناً سدی را در برابر این سیل نمی توانند بسازند، حد اقل از سرعت آن بکاهند تا مجالی برای انسداد آن فراهم آید. مؤفق و سرفراز باشید.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
30.07.2015 |
|
با احترام صادقانه، پایدار و محکم به اصل ارزشمند آزادی فکر، بیان و قلم اگر بر محتویات بعضی نوشته ها در کلکینچۀ نظر سنجی قبل از نشر عطف توجه صورت گیرد بهتر خواهد بود که استدلال منطقی در کجا پنهان است، مبتدا کجاست و خبر کجا گریخته و کیفیت و محتوا در یک سطر کوتاه و یا یک بند مکمل چیست. تعمق به این موضوعات به عقیدۀ من ارزش آزادی را بیشتر متجلی می سازد. نباید این بخش مهم پورتال بحیث باطله دانی پنداشته شده و در آن هر بی مفهوم و بی محتوایی پرتاب گردد. بعضی نظریات بحدی شعار گونه و بی اساس و بی پایه و غیر مستند است که این وکلای مدافع در حق مؤکل خود در قضاء عامه ظلم نموده و به وی علی الرغم داشتن نیت خدمت ضرر می رسانند. اگر به روی مراعات اصل انصاف که چون دیگران گفتند بگذار او هم بگوید، فکر می کنم برای اعتبار پورتال صواب نیست و باید سطح و سویه و معیار های معینه قبل از نشردر نظر گرفته شود. در غیر آن سروران پورتال خود بهتر می دانند
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
30.07.2015 |
|
هموطن محترم داکتر انصاری، بعد از تقدیم احترامات، در حقیقت شما با مختصری که بیان داشتید، عالمی از استدلال صادقانه ای را در بزرگداشت ازجوهر والای آزادی پیشکش نمودید. برای نسل بشر هیچ تحفه ای عالی تر از نعمت حریت نیست و نخواهد بود، هرقدری که مثال و بهانه برای موجودیت رژیم های مقید و مختنق مطرح گردد، همینکه پای بر پدیده های مشروع آزادی انسان و استقلال وی گذاشته شود، بقیه طرزالعمل ها دقیقاً خاصیت ضد حقوق بشری را کسب میکند. باور بفرمایید که بعد از کودتای سرطان که نسل موجودۀ آن عصر افغانستان اکثراً دورۀ خفقان و پر از دلهره و بیم عصر گذرای بچۀ سقاء را ندیده و دهه ها هم با صلح و سلمی که رژیم پادشاهی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بوجود آورده بود، با آرامش زیسته بودند، در یک حالت بی اعتمادی و شکاکیت موهوم مواجه گردیدند که عدم معلومات دقیق و قدرتمندی عمال وابسته به شوروی پرچم و موجودیت دستگاه مرموز، مقتدر و غیر قابل توجیهی به عنوان«کمیتۀ مرکزی» و قیود شدیدی که بر آزادی های حقۀ بشری مردم افغانستان وضع شد، بر ترس همگانی افزود. این شاگرد که دایم با درک اصالت آزادی و ارزش والای آن در هر شرائطی برای جامعۀ انسانی، سر گذاشته است، تا بحال که بیشتر از چهار دهه از آن جهش غیر معقول سرنوشت ساز سپری می شود، این خواندن با مفهوم و پرمعنای مرحوم احمد ظاهر، ستارۀ روشن و جاویدان موسیقی افغانی را که آن زمان سروده شده، چون گوهر گرانبهایی، در گوش جان و روح زندۀ نگهداشته است:
زندگی آخر سرآِید، بندگی در کار نیست ****بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست
همیشه با عزت و سلامت باشید
|
 |
اسم:
عبداله شکاک محل سکونت:
اضلاع متحده
تاریخ:
30.07.2015 |
|
قابل توجه محمد ایاز نوری
جناب شما در مشوره خود به استاد سیستانی مطالبی نگاشته که من سه نکته آن را به حیث یک طالب العلم شکاک قابل تأمل و تبصره میدانم.
یک: شما در مورد تعدد و بازار گرم نام عبداله درین پورتال معظم اظهار تشویش و نا آرامی نموده اید.
باید بدانید که که نام عبداله یک اسم مقبول و مبارک اسلامی و ترکیبی است از کلمات عبد و نام مقدس اله، سبحانه و تعالی، شکاک هم کسیکه تا به عمق حقیقت توصل نورزد، قانع نمی گردد. با توضیح فوق، نمیدانم چرا این اسم مقبول و مبارک اسلامی موجبات اذیت روحی شما را فراهم ساخته است؟
دو: آقای سیستانی، کاندید اکادمیسین، مؤرخ و مؤلف کتب متعدد است. نمیدانم چرا جناب شما خود را در مقام رهنمای ایشان قرار داده و جناب شان را به امتناع از پاسخ به سؤالاتی که هدف آن درک بیشتر و روشنتر نظریات شان است ترغیب می نمایید.
آیا واقعأ ایشان با تمام علم و تبحر خود، به رهنمایی شما ضرورت دارد؟ اگر چنین باشد، وای به حال استاد سیستانی.
سه: من به منظور درک بهتر نظریات استاد سیستانی در مورد مسایل و قضایای کاملأ ملی و مهم حیات سیاسی جامعۀ ما از جناب شان طالب معلومات مزید شده ام، نمیدانم مشکل شما به حیث آدم ثالث در مورد دستیابی به واقعیت های حیات ملی مخصوصأ از دیدگاه استاد سیستانی چیست؟
آواز ناموزونی هم از طرف عین لدوله راست گو نام، نیز شنیده شد که انگیزه اعتراض شان، مخالفت و ضدیت با گوهر «استدلال» است.
استدلال در هر نقطۀ کاینات استدلال است و در هر گوشۀ جهان ثبات و جوهر خود را حفظ می کند.
استدلال مبتنی بر منطق است، استدلال بهترین وسیله درک حقایق و واقعیت های حیات و جامعۀ انسانی است. خصومت و ضدیت و مخالفت با استدلال به شکلی از اشکال و به هر نحوی از انحا و به هر اسم و عنوان و از هر جایی که باشد، دال بر حمایت از ظلالت، بی دانشی و کژ اندیشی است.
یا سخن دانسته گوی ای مرد ... یا خموش.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
30.07.2015 |
|
دانشمند و محقق نهایت گرامی، آقای ولی آریا، مفتخرم که نظرساده و بی پیرایۀ این طالب العلم در عزم راسخ شما برای افشاء هرچه بیشتر زوایای نیمه تاریک تاریخ وطن، مخصوصاً قسمت هایی که ما شهود عینی سخت مکلف به ارزیابی، بیان و قضاوت علنی ای صادقانه با استدلال و استناد بر رویداد های عریان آن هستیم، یاری نموده است. بلی حقیقت مسلم همین است که افغانستان وطن همه اقوام و مردم شریف آن بوده و رویداد های مستند تاریخ معاصر و سرنوشت سازی که آن سرزمین زیبا را با پلان های قدرت طلبانۀ مستبدین عقده مند و وابستگان به غیر، پیهم به خون و آتشی که پایانی نداشته، کشانیده است، هم با تمام تلخی استخوان سوز، به آن ملت رنجور و مظلوم متعلق میباشد. پس بر ماست که برای روشنی هرچه بیشتر بر نحوۀ آغاز لغزشی که بدون شک این «نشیب خونین» را کارسازی و باعث گردید، همه زوایای تاریک آن دوران سرنوشت ساز را به حکم تاریخ و با استدلال منطقی به دید مردم مستحقی که عرض شد در همه جهان«قهرا» پراگنده بوده و به آنانی هم که با تحمل مشقات فراوان در مادر وطن شب و روزتاریکی را سپری مینمایند، روشنی انداخته، اندکی از بار گران مسئولیت و خدمتگاری خویش به آن ملت شریف بکاهیم. دانشمند محترم آقای آریا، به ارتباط به انگیزه و چال و فریب برای تحریف حقایق و «قلم شکنی»، یقین در همین پورتال متوجه بعضی از سراسیمه گان عجول با عدم وجود منطق، شده باشید که بر هر قلمی در مورد «کودتای سرطان و عواقب وخیم آن» می تازند و خود نمیداند که که چه ظلمی در شناخت خویش با استدلال ویران و بیانات ضد و نقیض در حق ولی نعمت خویش«سردار محمد داود خان»، قهرمان کودتای سرطان، مرتکب میگردند و سبب توجه و تحققیق بیشتر علاقمندان تاریخ در احوال آندوره و کشف فراوان روش نافرجام آغاز تا آنجام دورۀ دکتاتوری وی میگردند. در حقیقت از چنین اشخاص و شتاب زدگی ایشان در پرتاب نظرات عجیب و دقیقاً نقیض واقعیت های مستدل تاریخ، باید ممنون بود. این روش را هواخواهان مشترک المنافع «احمد شاه مسعود» هم بعد از شکست شوروی در افغانستان پیش گرفتند که نه فهمیده، باعث مطرح شدن و معرفی مکمل نامبرده، افشاء حقایق وسیع و ارتباطات پراگندۀ وی گردید. طور مثال این شاگرد، مدت ها نمیدانست که «داود خان» که با اعتماد بی چون و چرا و همکاری پلان شده با موجودیت حقه بازی بنام «حسن شرق» منحیث سابقه دارترین و معتمد ترین فرد به وی، با حزب پرچم وابسته به اتحاد شوروی، با آنان همراه و همکام گردید، در پایان کار دردا که با بیچارگی به «لیونید برژنف» پناه میبرد تا پرچمیان و خلقیان«افغان» را در مملکتش اداره و سرزنش نماید. می بینیم که با وجود ده ها متر صفحاتی که در بیان عصر داود شاهی، حالات روانی رهبر و حق دهی در تصمیم گیری به کودتای سرنوشت ساز سرطان و موجودیت پروژه های پلان شدۀ ساخت و ادارۀ شوروی به سرپرستی و ادارۀ متخصصین و مشاورین به فرمودۀ آقای سیستانی همه وابسته به « کی جی بی»، برای سرمایه گذاری های مقدماتی آنکشور در افغانستان اخیراً تحریر یافت، هیچ اشاره ای از لحاظ حقوقی بر «حاکمیت ملی» که حق مسلم ملت شریف افغانستان است و با این استدعای «رهبر جمهوریت» از یک رهبر مستبد بیگانه که صد فیصد موجودیت آن حق والا را زیر سوال میرود، اشاره ای صورت نگرفته است..... همچنان که متون قانون اساسی جمهوریت، ولو که نزدیک به چهار سال بعد با سطور نقیض هم، بکلی ناقص و نامفهوم، تسوید و توشیح گردیده است با متن اساسنامۀ«حزب انقلاب ملی» و لست اعضاء آن که دقیقآ در همه سیستم های معدود دکتاتوری در جهان، منحیث یک حزبه بودن خود، ضد دیموکراتیک شناخته شده است، تا بحال از نشر در چنین مطبوعاتی باز مانده است. حال محترمانه عرض میشود که راه طولانی و صادقانۀ محققین و شهود عینی ای که افشای رویداد های مسلم تاریخ کشور بلا دیده و غرق در خون و آتش شان، جزئی از وظایف مقدس شان برای آموزش نسل های امروز و فردای مادروطن و رد هر نوع سفسطه سرایی و افسانه های سر منگسک« سر مگسک» می باشد که ذهن خوانندگان را بیجهت مشبوع میسازد. به آرزوی مؤفقیت های بیشتر در تحقیقات ارزشمند و اکادمیک تان، به پناه ایزد یکتا باشید.
|
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
30.07.2015 |
|
عرض سلام به هموطن دانشمند محمد ولی آریا وتمام صاحب نظران دفاع از دموکرسی ! عصر مادوران سرمایه داری انحصاری وحاکمیت انحصارات در سرتا سر جهان است . این هیولای وحشت وکشتار که دیگر نمیتواند از طریق رقابت آزاد بازار ها را تسخیر کند ناگزیر است حتی اصول دموکراسی فورمال خود را زیر پا گذاشه وبا هر وسیله ای ممکن بخصوص کودتاها، تجاوز مستقیم نظامی وغیره روند نورمال تکامل جوامع را به سوی دموکراسی واقعی برهم زده وحیات ننگین خود را با سلطه ای مستقیم ویا در پوشش حاکمیت نوکران تا مغز استخوان فاسد و تابع خود ادامه دهند این سوگند خورده های ضد انسان وانسانیت ۶۰۰۰۰ دانشمند ، متخصص ، پروفیسور ومحقق و۱۲۰۰۰ وکیل دعوا مستخدم دارند که وظیفه ای آنها طرحات تئوریک وراهیابی ادامه ای حیات این جناوران وحشی از غارت وچپاول کتله های ملیونی انسانها در سرتا سر جهان است در این لحضه ای حساس تاریخ جهان ما لازم است تا همه دانشمندان با فعالیت های دینامیک وساختار های سیستماتیک خود علم ودانش خلق شده ای خود را خود مدیریت کنند ونگذارند که در خدمت نابودی بشریت از آنها سو استفاده شود . فقط با نبرد طولانی ودوامدار دانشمندان دموکرات آزادی خوا وعدالت جو است که میتواند حق بر ناحق پیروز شود۰ بنأ از دانشمند عزیز جناب آریا خواهش میکنم تا بیرق روشن ساختن اصول دموکراسی را همیشه بلند نگه دار ند ودر این راستا همه شیفته گان این راه بشری وانسانی راباتحقیقات ونظرات با ارزش شان مستفید ساخته تا باشد نقش خود را در یک همدستی ملی برای ایجاد یک جنبش اجتماعی دوران ساز ایفا نمائیم
صحت وسلامت باشید
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.07.2015 |
|
مسموم کردن محترم میوندوال در دوره دیموکراسی !
طوریکه محترم احسان لمر در همین پورنال در مورد ،روشنی انداختند اما ایجاب میکند درین موضوع، زیاد تر تحقیقات شودزیراآن زهر دادن باعث شد موصوف نتواند وظایف و مسولیت هایش را درست ایفا نماید و در وقت صدراعظمی شان چندین ماه برای تداوی بخارج کشور تشرف ببرند و تا اخیر زندگی ازین ناحیه رنج میبرد و آنانیکه این عمل را انجام داده باید بحیث خائین ملی معرفی شوند بااحترام |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
30.07.2015 |
|
غ.حضرت. له سویدن نه ښاغلی شاه محمود حصین ته! پسله سلام. ستاسی لیکنه ( د تاریخ مرۍ مه غوڅوی! ) ! می ولوستله . تاسی د ښاغلی مومند صاحب پر لیکنه (چه د م.ر پښتون په هکله ئی لیکلې وه) رڼا واچول. که څه ما هم غوښتل چه کومه ورځ پدې هکله د جناب مومند صاحب سره یوه برادرانه او دوستانه مشوکه ګرمه کړم خو اوس می صرف نظر وکړ. د مرحوم ف.م.انګار د جنازې د مراسمو په ورځ زه کوم ځای ته په سفر تللی وم که نه حتماً می پدې ثواب کی برخه تر لاسه کول. کوم دوست می کیسه راته وکړه چه د جنازې په مراسمو کی مرحوم م.ع.بڅرکی حاضرینو او ګډون کوونکو ته د انګار او د هغه د افکارو او د ویښ ځلمیانو د تشکیل او څرنګوالی په هکله ډېره تُنده او روښانوونکې وینا واوروله او د خپلو خبرو په ترڅ کی ئی د خلق د ګوند او د هغه د مشرانو د کاذبی ادعا او کاذب تشکیلاتی تاریخ په هکله رڼا واچول چه حاضرین ټول د نوموړی جرئت او راست ګوئی ته حیران پاته شوه، دا چه بڅرکی تر دې وینا وروسته ( څو دیرش کاله وروسته د تاریخ د سمندر په ډراماتیکو څپو کی کوم ساحل ته کش کړه شو، بېله خبره ده). تاسی د خپلی لیکنی په ترڅ کی اعتراف کړیدی چه د خلق د ګوند غړی واست، داچه نن یو خلقی پر یو لبرال او وطن دوست ( ښاغلی مومند غوندی شخص) په بیځایه او تریخ جسارت اعترضانه فریاد را باسی، ما او زما غوندی خلګو چه د خلقی تورو وریځو طوفانی بارانونو ئی د احساساتو او عواطفو خټین کورونه ور لړزولی دی، د زغم او تحمل وړ نه ښکاری، په هر حال نن سبا دیموکراسی ده او هر څوک ځانته حق ورکوی چه د یو شخص یا یو تفکر په وړاندی عالمانه او منصفانه نقد تر سره کړی ( چه البته نن سبا زموږ خبره تر نقد تېره ده او نغد ته رسېدلی ده). ستاسی د یو کشر پتوګه ( البته د سِن په اساس) غواړم عرض درته وکړم که در ته ممکنه وی د خپل ګوند د مشر( چه محترم مومند ئی ترکی بولی) د سیاسی ژوند او پړاوونو په هکله ژوره رڼا واچوی، څو موږ پوه شو چه آیا د ویښ ځلمیانو نورو غړو ستاسی د مشر څخه لیاره بېله کړه او که ستاسی مشر د ویښ ځلمیانو څخه خپله لیاره بېله کړه او عوامل ئی څه وه. ستاسی لخوا به پدې هکله توضیحاتو ته د یو علمی بحث په توګه نظر واچول شی. ډېره مهربانی به مو وی که دا کار تر سره کړی، په ضمن کی دې حقیقت ته به هم ورسیږو چه آیا " د تاریخ مرۍ مه غوڅوی!" یو اصل دی او که " د تاریخ لکۍ مه ښوروۍ!" یو اصل. مننه |
 |
اسم:
محمد ولی آریا محل سکونت:
سکرامنتو کلیفورنیا
تاریخ:
30.07.2015 |
|
اندیشمندان گرامی ، محترمه ملالی نظام و محترم آقای عباسی ، سلامت شما را از رب الجلیل خواهانم . قبل از همه مرا با بزرگواری ببخشید که محبت های جداگانۀ شما را در تحسین نوشتار شتابزده و مختصر خویش ، یکجا، سپاس می گویم، زیرا آرزو ندارم این پورتال وزین را بیشتر از این مصروف خویشتن گردانم . دوستان آزاده و گرامی ، مراتب امتنان بی پایان مرا در ذکر خیر خویش از مضمونی که ضرورت آنرا یک التزام بشری می پنداشتم، بپذیرید ؛ اما چنانچه آشکار شده است ، بسیار مؤفق نبوده ام ، زیرا آنانی که میدانند ، بدان نیازی نداشتند و عده ای دیگر اصلاً نمی خواهند بدانند . اما تذکار خانم محقق، ملالی نظام ، مبنی بر اینکه نباید نا امید گشت ، چه اگر دراینجا خبری نیست ، آگاهان دردمند از استعمار و استبداد درافغانستان که در سراسر جهان ، پراگنده اند ، این آوا را می شنوند و ملت دلیر اما در زنجیر افغانستان به نوا های حق و آزادی گوش خواهند داد. که از این نوید شوری در وجودم دوید که اگر چنین است ، دیگر این بحث در خور آن همه شایستگان نیست ، باید تدبیر دیگری سنجید و گوشهای شنوا و چشم های در انتظار را باید با کفایتی بیشتر و زحمتی دیگر به آینده نوید داد ؛ و این خیال پردازی و خواب خوش نیست ، بلکه یک آرمان انسانی است ، رویائیست که در بیداری و هوشیاری به وقوع می پیوندد و تعهدی است در پیشگاه خدا و وجدان بشری . و آن این است که دیگر چون ساحل نشینان مبصر نباید ، بحر توفانی وطن را از دور نظاره کرد و نهنگان ماهی خوار را تقبیح کرد اما تنبیه نه. لذا باید آنانیکه دردی از ناگواری ها و زخمی از دشنۀ مرئی و نامرئی دشمنان داخلی و بیرونی دارند ، از آنجا که امکان و مجال های بهتری نسبت به ملت توفان زدۀ افغانستان دارند می توانند قلم ها و افکار را در این مسیر هدایت کنند که برای انسداد این سیلاب چه کرده می توانند و منحیث یک انسان مطلع و با احساس مردم دوستی و حق پرستی، برای ملت در ماندۀ خویش از کجا آغاز کنند . شاد و سرفراز باشید . |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
29.07.2015 |
|
دانشمند محترم، آقای ولی آریا تهنیت بر شما، امیدوارم احترامات قلبی مرا بپذیرید، گرچه اینقلم نیز نظریات و قضاوت مختصری بر قسمت اول مضمون اکادمیک، آموزنده و نهایت مستدل شما تحت عنوان«دکتاتوری سرک ساز، یا دیموکراسی ذهنیت ساز» ابراز داشتم، ولی نه به منزلۀ آب را نادیده و موزه را از پا در آوردن که برخی تحصیل یافتگان و یا جمیعت نهایت کوچک، عجول و ناراضی که با تیر انداختن در تاریکی جایی درین دریچه کمایی نموده اند. آنچه را جنابتان حتی در قسمت اول نوشتۀ تان بیان داشته اید آغاز استدلالیست با ساحۀ وسیع در شناخت دو حالت حقوقی اجتماعات بشر متمدن که زمامداران و اولیای امور در ساحۀ قدرت خویش فراهم مینمایند، یکی تنظیم و پیروی از اساسات دیموکراسی«بر حالات معتدل و یا افراطی آن بحثی نداریم» که دقیقاً بعد از ایجاد اعلامیۀ ارزشمند« حقوق بشر» که در همان۶۷ سال قبل از ممالک عضو ملل متحد و زمامداران مربوطه که نمایندگان شان در پای آن مقررۀ مهم حقوقی مسئولانه امضاء نمودند، تقاضا گردید تا قوانین اساسی خود ها را مطابق به مواد مندرجۀ آن اعلامیه، تنظیم نمایند، دوم حالت حقوقی خفقان آور دکتاتوری و مقید نمودن حقوق و آزادی های فردی تابعین که دقیقاً درج این مقررۀ استوار بر «حقوق بشر» است.
استعمال القاب نامأنوس جدید بررژیم های استبدادی و مطلق العنان از قبیل «دکتاتوری دلسوزانه»، آنهم بر راه و روش شخصیتی مانند «سردار داود خان» که بنام حاکمیت قانون و عدالت متکی به آن حقوق حقه و آزادی های فردی، علی الرغم وعده های فراوان و پر طمطراق درج بیانیه ها، کوچکترین طرزالعمل مثبتی نشان نداد، از جانب هوا خواهان جدید وی، فقط با ذهن و تفکر خواننده بازی نموده، دید و رأی ملیون ها شهود صفحات تاریخ را «به زعم خود» خدشه دار میکنند.
وقتی میبینیم که تحصیل یافتگانی که خود سالها در تشریح و معرفی عمیق و مستدل عصر دکتاتوری «سردارمحمد داودخان» برای آموزش و روشنی اذهان عامه، قلم فرسایی نموده اند و از قضاء با فهم و چشم دید وسیعی خوب تحلیل و ارزیابی آن عصربه گفتۀ محترم داکتر سید عبدالله کاظم« دورۀ بین دو کودتا یاعصرجمهوری سلطنتی» را دقیق و منصفانه هم نموده اند، به پیرویی از قهرمان سازان« احمد شاه مسعود» و کتمان آنچه وی بر ملت مظلوم افغان وارد آورد، برای تولد قهرمان دیگری قلم برانی را اولتر برعلیه نظریات، اعتقادات و ارزیابی های منتشرۀ خویش تیز نموده و راه و روش مخالفی را در مدح و ثنای یک دکتاتور قهار، یعنی سردار مذکور پیش گرفته اند، حیران و متأسف میگردیم. مضمون اخیر افشاگرانۀ خبره و محقق افغان، محترم «داود مومند» در همین پورتال، تحت عنوان« فرمودۀ استاد پژواک حدیث قدسی نیست»، شاهد این ادعا می باشد.
خردمند محترم آقای آریا، لطفاً نا امید ازین نکته نباشید که چرا تحصیل یافتگانی از خواندن همان صفحۀ اول نوشتۀ عالمانه و آموزدۀ شما به چند سطری پناه برده و بر بقیه استدلال مدبرانه و لاجواب شما چشم بسته اند. مگر آنچه را همه مینویسند، برای هر فردی از هموطنان در هر گوشه ای ازین عالم مطبوعات الکترونیکی نیست؟ مگر شما مردم وطن تان را از واخان و برکی برک تا قندز، از شین دند تا زابل و نورستان، از اوکراین و پاریس و سعودی تا خوست، میمنه و سیدنی، منحیث خوانندگان این پورتال جهانی، بشمار نمی آورید؟ البته که می آورید! از کی تا بحال یک اقلیت مذبذب و احساساتی مقیم ممالک پر آسایش و پر فیض غربی، بدون اتکاء بر اساسات «حقوق بشر» که ملت افغان هم درین دنیای متمدن مستحق آن بوده، برندۀ نظر و یا عقیده ای باشند که تاریخ بیاد نمی آورد و پشتیبانی از استبداد و حکم روایی شخصیتی نمایند که وعده بسیار فرمود ولی وفا کم نمود آنهم با استبداد وسیع و بر ضد اعلامیۀ والای «حقوق بشر» که افغانستان از همان ایجاد، مسئولانه آنرا امضاء نموده است. در کدام مملکت عالم، حتی دارای ساختمان های مقید و سخیف« دکتاتوری و استبدادی» مشاهده نموده اید که با افتخار فراوان به یک کودتای نیمه شبی «سفید؟»، بعد از انتظار سه سال و هشت ماه، ورق پاره هایی با کج و پیچ فراوان و سیاه نمودن بیهودۀ کاغذ تحت عنوان«قانون اساسی جمهوریت افغانستان»، تنظیم گردیده و از قضاء یقین بعد از مطالعه وی، به «توشیح رهبر»هم برسد که مواد آن با ضد و نقیض بودن، منحیث بالاترین منبع قانونیت و پشتیبانی از عدالت اجتماعی و ادارۀ یک سرزمین در اخیر قرن ۲۰، رسمیت«؟!» پیدا نماید؟ در همین پورتال هموطنانی منحیث یکی از شهکار های ملی عصر جمهوریت سردار داود خان همین قانون اساسی را به افتخار به خوانندگان وانمود نمودند، خوب است به سلسلۀ این ادعا و معلومات آفاقی مردم ما، متون آنرا منحای قسمت تقلیدی قانون اساسی۱۳۴۳ که هرگز عملی نشد، به نشر برسانند. باید عرض شود که مردم افغانستان بالای اهل خبره و مطبوعاتیان حق بزرگی دارند تا حقایق سرزمین شان به ارتباط به هر دوره ای، به حکم رویداد های حقیقی تاریخ، ارزیابی، استدلال و روشنی اندازی گردد. برای این منظور اولتر باید به سراغ نظریات منتشرۀ آنانی رفت که قضایا را با نوعی ضد و نقیض نویسی آشکارا و بازی با ذهن و افکار نسل امروز و فردای افغانستان روش استثنایی ایرا پیش گرفته اند. کاش میشد به قول حضرت «حافظ» استدلال نموده که میفرماید: "جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه****چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند"، چونکه به جز از یکی دو نفر منتقدین دائمی عجول سراسیمه، بعضی های دیگر نه تنها بر علیه استناد شما، بلکه بر ضد افکار و عقاید منتشرۀ خودها با عقل سلیم، سخت روان اند. یا الله! به انتظار نظرات آموزنده و قضاوت روشنگرانۀ بیشتر تان در زمینۀ تاریخ وطن، مؤفق و سرفراز باشید.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
29.07.2015 |
|
نوشتۀ پر محتوا، همه جانبه، در بر گیرندۀ کل منظر بحث جاری محترم آقای محمد ولی آریا انصافاً در خور تحسین و ستایش است. در آفرینش این اثر عمق نظر و پالیدن و استدلال علمی و منطقی پیداست. من نام بهتری از آنچه محترم داود ملکیار یاد کردند اثر پوهنتونی ندارم. تحقیق، تتبع و سلاست و روانی بیان برپایه های منطق و استدلال محکم بر آموزندگی این اثر می افزاید. من آفرینش این نوشتۀ خوب و آموزنده را به محترم محمد ولی آریا تبریک گفته موفقیت مزید شان را می خواهم.
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
29.07.2015 |
|
جناب دکتور انصاری گرانقدر سلام بر شما! به ترتیب سوالات مطروحۀ شما مختصراً عرض شود که: 1 – من اسم اصلی "انجمن دانشمندان و متخصصان افغانستان" را از لحاظ حقوقی نسبت به " مجمع..." جامع تر می دانم زیرا از نظر حقوقی "مجمع" نام یک مجلس آن انجمن گرامی را افاده میکند، بازهم اگر جناب ایشان به این راضی میگردند که من آن سازمان را " مجمع" خطاب کنم، حرفی ندارد، اما برای آشنایی با محتوای اصطلاح "مجمع" به مواد 403 الی 432 قانون مدنی افغانستان مراجعه نمایند و نیز برای آرامش خاطر ایشان میتوانند به اصطلاح حقوقی " مجمع" نگاهی بکنند و از آن بیشتر به این کار برد های " مجمع" در عنوان ترکیبی « مجمع عمومی سازمان ملل متحد» توجهی معطوف دارند که پس "مجمع" نام یکی از اُرگان های سازمان ملل متحد است و نه عنوان تمام سازمان ملل متحد، و یا مجمع عمومی شرکت الف و یا ب که عنوان مجمع صرف دربر گیرندۀ همان "مجمع عمومی" آن می باشد و نه آنکه تمام شرکت در بربگیرد. 2- تصور میکنم جناب انصاری موارد طرف مکث مرا به استقامت خود ایشان دریافت کرده اند، که می نویسند، "من آن نوشتۀ قبلی را مطالعه نکرده بودم پس باید جمله حقوقاً نادرست خواهد بود"، واضح گردد که نظرات آن جناب عالی در مقالۀ مورد مکث ایشان، در رد نظرات اینجانب که در همان مقالۀ اولی من شرح یافته است، خامه شده است، در این حالت برای من مطرح نبوده است که مقالۀ اولی مطالعه شده است و یا خیر، اما من خود را مکلف میدانستم آنچه را که تحقیق و تهیه کرده بودم از آن دفاع کنم ویا لااقل دلایل صحت آن را ارائه نمایم، نظر جناب انصاری وقتی میتوانست وارد باشد که موضوع کاملاً شخصی طرح میشد که هرگز چنین نبوده است، مقالۀ "مکثی بر..." برای توجیه و دفاع نظرات مندرج در مقالۀ اولی من و متوقف ساختن نظراتی که بر رد آن تحریر یافته، تهیه گردیده است و نه بر ضد دوست من آقای انصاری، یعنی در این محرکه نظرات اند که در جدل اند و نه من و جناب انصاری. ونیز فرقی نمیکرده که آن نظرات با و یا بی مطالعه مورد تردید قرار داده میشدند 3- از نظر من تنوع و مغایرت نظرات در بارۀ موضوعات متعدد بالخصوص میان ما افغان ها یک امر طبعی و عادی است مهم این که ما از این تنوعات به نفع مردم و کشور خود استفاده کنیم من به تنوع نظراتم با نگاه حال آن "مجمع"( دل شما خوش...) گرامی با این کیفیت می نگرم. 4- تا جایی که من اطلاع دارم جناب شما یکی از مؤسسان فعال آن سازمان بوده اید، اگر این معلومات من صحت نه داشته باشد آنرا تردید فرمایند و من در این باره پا فشاری ندارم. و اما نظرات مندرج مقالۀ با محتوای تان را صرف به عنوان یک نظر مورد ارزیابی قرار داده ام و نه به عنوان نظرات مجمع گرامی دانشمندان و نه به عنوان اعلان جنگ با کدام دوست قابل احترامی مانند شما. مرا ببخشید که من به این شیوۀ پاسخ و پرسش زیاد عادت ندارم پس این تذکر صرف به خاطر رعایت ادب، آخرین توضیح من از این نوع خواهد بود زنده باشید ف، هیرمند
|
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
29.07.2015 |
|
دانشمند محترم استاد هاشمیان بعد از سلام ، خدا کند این پرسشی که طرح می کنم ؛ پرسش غیر معقولی نباشد ، آن هم در پیوند به شایعهء مرگ ملا محمد عمر آخند است؛ شما که ملا محمد عمر آخند را از نزدیک دیده اید ( و به روایت چشم او را بو سیده اید) آیا همین فوتو های که به نام او در طول این چند سال نشر شده ، آیا فوتو های او است و یا خیر؟ این پرسش شاید با وجود ساده بودن ، بسیار مهم هم باشد و پاسخ شما مطبوعات کشور را از یک مجهمول رهایی می بخشد، زیرا در مطبوعات معمولا اشاره می شود که فوتوی منسوب به ملا محمد عمر!!! . |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
29.07.2015 |
|
از تیوریسین های خلق وپرچم تا مساواتی ها !
آنانکه رهبرشان در سه سال که کرسی صدراعظم غیر از رفتن به پوهنتون ، معذرت خواستن از مظاهره چیان و بستن دو لودسپیکر در بیرون عمارت پارلمان، کدام دست اوردی برای مردم کشور ندارد باید لکچر های پوهنتونی مانند دیگر رهبران خلفی و پرچمی که قبلآ برای مردم میداد خود و یک چند نفر دیگر را راضی نگه دارند. با احترام |
 |
اسم:
محمد ولی آریا محل سکونت:
سکرامنتو کلیفورنیا
تاریخ:
29.07.2015 |
|
جناب محترم آقای ملکیار به سلامت باشید از حسن نظر تان ممنون و از عمق نظرتان مسرورم ، از اینکه دوستانی ، سر مارا از نالۀ ما جسته اند و خاطر پریشان مارا در این تلاطم ناگور ، با تسلی اینکه در آینده ، حق و علم در تائید ما خواهد ایستاد ، مرهمی گذاشته اند ، همه را سپاس می گوئیم . برادر گرامی ، اگر چه من هیچ قصدی برای یک لکچر اکادمیک نداشته ام ، هدفم صرف صحبتی بوده است صمیمی و مختصر در توضیح یک مغالطۀ فکری و سیاسی که بر اذهان سایه افگنده است و متأسفانه می بینم ،اگاهانی که ضرورتی به فهم آن نداشته اند ، صحت انرا تصدیق کرده اند ، مگر آنانیکه باید بر آن غور می کردند ، آنرا نا فهمیده گذشته اند و مکنونات انباشته در ضمیر شانرا بدون ارتباط با محتوی و مفهوم ، بی محابا ابلاغ کرده اند که شیوۀ این برخورد « ده کجا و درختان کجا» باعث آن می گردد که ادامۀ این بحث حیاتی که بائیست در پهنای تاریخی و عمقای سیاسی و اجتماعی ادامه می یافت ، در چنین فضائی ، عبث و بی دلیل تلقی گردد . |
 |
اسم:
محمد ولی آریا محل سکونت:
سکرامنتو کلیفورنیا
تاریخ:
28.07.2015 |
|
محترم و گرامی جناب مومند سلام برشما و سپاس از شما و همه آگاهانی که در متن مضمون و مقصود اینجانب نظر انداخته اید ؛ چه می بینم که عده ای صرف بادیدن عنوان ، قلم برداشته اند که حتی حوصلۀ ختم مقال را نداشته اند ؛ اما از انها نیز ممنونم که از امکانات دموکراسی و آزادی بیان سود برده اند ، اگر چه بر پای استبداد سر سوده اند ، اما باید مدیون دموکراسی باشند که حتی به استبداد مجال دفاع و بلند پروازی می دهد و دریغا اگر در اینجا استبداد از نوع جامعۀ ما حاکم می بود ، اکنون ما و شما همه امروز در انتظار حکم اعدام در کنج زندان بسر می بردیم . |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
28.07.2015 |
|
جناب محترم آریا بعد از سلام! همانطوریکه جناب مومند صاحب نگاشتند، واقعاً نوشته های شما حیثیت لکچر های پوهنتونی را دارد که موضوعات عمیق اجتماعی، سیاسی و تاریخی را استادانه حلاجی کرده اید. ولی بآنهم عدهء با القاب تحصیلی بالا، از پهلوی تمام نکات عمیق و اصولی در نوشته های وزین شما میگذرند و در پای عمارت دیکتاتوری تکیه میزنند و مکرراً به ذکر پروژه ها میپردازند، و یا قصه گویی ها را با تمجید تکرار کرده و در قرن 21، برای کودتای مورد نظر خود، توجیهات ذوقی را جانشین برهان قاطع میسازند. ولی یقین دارم، مردمان فهیم و آگاه، که ارزش تحلیل های اصولی و مترقی را بخوبی درک میتوانند، و آنرا فدای تمایلات ذوقی نمیکنند، از قلم رسا و استدلال قوی شما قدردانی خواهند کرد و آنرا چه امروز و چه در آینده، در ترازوی انصاف گذاشته و آنرا با نوشته ها و توجیهاتی که در دفاع از کودتا و دیکتاتوری توسط این عده صورت گرفته، مقایسه خواهند کرد. مؤفق و صحتمند باشید. |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
28.07.2015 |
|
هموطن عزیز وعالیقدر جناب هیرمند صاحب با سلام مجدد به شما ! اجازه میخواهم تا صحبت های خود را به شکل دیالوگ های کوتاه ادامه دهیم که هم ساده وآسان است و هم برای خواننده گان خسته کن نبوده وبرای ما وشما هم بهتر است امید موافق باشید۰ من پرگراف وار روی مقاله ای شمامینویسم ودر اخیر ببینیم چه میشود۰من چون طرفدار نقد به شیوه ای کلاسیک نیستم (زیرا در تهداب گذاری بیولوژیک ساختارهای دماغی انسان مرکز مسؤل رقابت ، ونقد به عنوان سیستم مسؤل وجود نداشته بلکه مراکز وسیستم های همکاری وهارمون های مربوطه اش ادامه ای حیات وتکامل انسانهارا تضمین نموده است که در فرصت معین همه را علمأ توضیح خواهم داد۰)تلاش میکنم تا تحلیل های خودرا اصلاحی ، تکمیلی ، کمکی وارضائی طرح کنم۰ ۱ - نام نهاد که در مادرید تأسیس شدبنام « مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان » در اروپا ثبت است۰ ۲ - شما نوشته ای «۰۰۰ از قضاتحقیقات من با دیدگاه آن انجمن گرامی مطابقت نداشته ومغایرت را حاکی بود۰۰۰ » - نوشته ای من مواضع مجمع نبوده وبنام مجمع هم نشر نشده است قطع نظر از اینکه نوشته ای شما را در وقت نوشتن مضمونم نخوانده بودم بنأ باید این جمله یا حذف شده ویا تغییر داده شودچون واقعیت حقوقی ندارد. ۳ - آیا از نظر حقوقی درست است که بنویسید «۰۰۰ جناب ایشان از مؤسسان « انجمن متخصصین ودانشمندان » بودند ۰نمیدانم امید کمی روشنی بیاندازید .ولی احساسم اینرا نپذیرفت ۰
روز خوشی برایتان آرزو مینمایم۰ |
 |
اسم:
محمد داؤد مومند محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.07.2015 |
|
جناب محترم شاغلی آریا
مضمون اخیر تان تحت عنوان «دیکتاتوری سرک ساز..» که به روی معیار هاو میتود های محاسبه شده و قبول شدۀ علمی نگاشته شده، برای آنانی که در قسمت درک مفاهیم آزادی های فردی و اجتماعی و دیکتاتوری و دیموکراسی کاملأ مغشوش و حیران به نظر می رسند، به نظر این جانب حیثیت یک مؤخذ و لکچر پوهنتونی را دارد.
جای نهایت تأسف است که حتی روشن فکران ما در قضاوت روی مسایل ملی و سیاسی از پرنسیپ های علمی در قسمت شناخت جامعه و شرایط زمانی و مکانی، فاصله گرفته، معیار قضاوت خود را بر مؤثریت، موجودیت یا عدم موجودیت یک شخص به حیث یک رکن اساسی و محوری بنیادی، در قسمت چگونگی و سرنوشت ساز مسایل ملی،اجتماعی و سیاسی قلمداد می نمایند.
به خاطر دارم مفکر بزرگ و بی رقیب ملی، شهید و علم بردار راه آزادی و دیموکراسی مترقی که در قطب مخالف «دیموکراسی واقعی و معقول سرداری» قرار دارد در روز گرفتن رأی اعتماد از پارلمان خطابه مطتنطن خود را به بیت لسان الغیب رحمان بابا که صادق حال شان بود چنین آغاز نمود:
لکه ونه مستقیم په خپل مکان یم که خزان را باندی راشی که بهار من به ارتباط مضمون شما از یک بیت دیگر رحمان بابا منحیث مصداق کلام، طلب استمداد می جویم که می فرماید:
چـی منکر پری اعتراض کولای نشی دا دی شعر دی رحمانه که اعجاز
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
27.07.2015 |
|
ګران شخصیت استاذ سیستاني صاحب! نن سبا د «عبدالله!!» د نوم بازار راګرم شوی دئ. عبداله شکاک دا نوم او کس یعنی څوک؟ زما نظر تاسو معظم استاذ ته دا دئ، چې دغه کس ته هیڅ ځواب مه لیکی. په درنشت سره |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا امریکا
تاریخ:
27.07.2015 |
|
خدمت محترم اقای عباسی. در شاه دوستی شما من هیچ وقت شک و شهبه نه دارم. من در یک مقاله سابق خود نوشتم که شاه را به دلایل که پیشم است احترام میکنم. این را هم ملتفت باشید که به اندازه من و فامیلم که به درد شخص شاه و فامیل شان چی در حالت بی قدرتی بی وطنی و چی در عودت دوباره شان بکابل خورده ایم، شما ۵٪پنج فیصد هم نخورده اید. یک عده نویسندګان و دوست داران این پورتال شاهد ادعا من هستند. برادرم متوجه باشید که من از ګفتار این و ان متوفی نقل قول نمیکنم، ای کاش کمکی صبر میکردید تا تمام نوشته من تکمیل میګردید بعد بالای نوشته من که من درباره نظارت اقای شفیق نویشتم ابراز نظر مینمودید، بهتر بود.. قای عباسی شما در یک نوشته قبلی تان مرحوم داودخان را ملزم به این دانستید که وی نخبګان را از بین می برد، سوالی را که شما مطرح کرده اید، اگر کدام شخص عقده ئی و مخالف دیګر محمد داودخان از قبیل ګروپ اخوانیهای پیشاوری و دیموکراتیکها میکردند، شرافتمندانه جواب نمیدادم، ولی ګیلایه من از شما برادر چیز فهم اینست که شما چطور این سوال را که به ان در سابق جواب عرض کرده ام دوباره ان را مطرح کردید. دوست محترم، جفای راکه در حق محمد داوودخان، شخص پادشاه و دوستان درباری وعیاش که محافل ساز و سرود را درارګ به راه می انداختند، روا داشتند، اگر من بجای محمد داوودخان میبودم سوگند یاد میکنم انانیکه ماده مزخرف ۲۴ را در قانون اساسی نام نهاد جای دادند و شخص وطن دوست وعلم پرور،عاشق ابادی وطن ،حافظ حاکیمیت و استقلال ملی را از تمام حقوق مدنی محروم و به نیرنګ های مخصوص دست وی را قطع نمودند ، یکی ازانها را زنده نمی ماندم . ولی داوودخان بزرګ جفاهای که یکعده افراد ابن الوقت در حق وی کردند، باز هم ان شخص وطن دوست به ان درباریان مکار،و عیاش هیچ چیزی نګفت. اقای عباسی لطفآ این موضوع را دیگر شور ندهید که باز ما هم سکوت خود را می شکنیم. بخدا در این سالهای هجرت و دوباره عودت شان بوطن چیزهای را از شاه محترم شما، دیدیم و شنیدیم که انسان با دیدن و شنیدن ان خجالت میکشد. امروز تمام افتخارات که به وی منسوب میگردد از برکت سردارهاشم خان، شاه محمودخان و سردار بی بدیل محمد داوود است که مردم وی را به نیکی یاد میکند. بلی اقای عباسی ده سال دوره دیموکراسی(؟) قلابی را که بزرگان شما در ان هم دخیل بودند به چشم سردیدیم، ان ده سال دوره را باید دوره سقوط افغانستان بنامیم..
|
 |
اسم:
عین ا لدین راستگو محل سکونت:
الکزاندریه امریکا
تاریخ:
26.07.2015 |
|
ای کاش آقای عبدالله شکاک و الله محمد،عظمت اعظم سیستانی را میداشتند و در عقب اسم شبکه ای انترنت استدلال نمیکردند و ما مشاهده میکردیم که از کجا آب میخورند و در گذشته چه نوشته اند. |
 |
اسم:
عبداله شکاک محل سکونت:
اضلاع متحده
تاریخ:
26.07.2015 |
|
دانشمند محترم استاد سیستانی
از توضیحات و ریفرنس تان به مضمون آقای نجیب داوری متشکرم. باید به عرض برسانم که توضیحات شما متقاضی توضیحات بیشتری است. من التجای تنویر مزید خود را در زمینه از حضور جناب عالی دارم.
جناب شما فرموده اید که مشکل اساسی تطبیق قانون اساسی سال نزده شصت و چهار و دهه دیموکراسی این بود که جامعه و مردم ما از نظر ذهنی و سطح سواد، لیاقت و اهلیت و رشد لازم، هضم آن دیموکراسی نسبی را نداشتند.
برای درک بهتر و روشنتر منطق و مدعیات عالمانۀ شما سؤالات ذیل را خدمت تان ارائه میدارم:
اول: لطفأ توضیح بفرمایید که از نظر شما معیار پیمایش سطح تنور لازم سیاسی و داشتن سواد مطلوب چیست؟ به عبارت دیگر در کدام سطح تنور ذهنی، یک جامعه را دارای بلوغ و رشد سیاسی و مستحق درک و هضم حقوق دیموکراتیک خوانده و در صورت فقدان آن معیار ها جامعه را بیسواد و به اصطلاح شما شوره زار به حساب آورد؟ تقریبأ نزدیک به صد سال قبل امان اله غازی به حیث سمبل و ممثل افکار آزادی خواهانه نهضت مشروطیت، بعد از حصول استقلال کشور اولین قانون اساسی در تأریخ کشور را به نام نظامنامه توسط یک لویه جرگه بزرگ به تصویب رساند. نهضت نسوان،اصلاحات و ریفورم های انقلابی و ترقی پسند را در شرایط رسوخ صد چند روحانیت مقتدر، نظر به دوره دهۀ قانون اساسی به منصه تطبیق گذاشت. اکنون سؤال من به حضور شما این است که به معیار «تنور و سواد» پیشنهادی شما، جامعه صد سال پیش آن زمان چند فیصد پیشتر و یا چند فیصد عقب مانده تر از جامعه ما در دهه دیموکراسی بود؟ شما به حیث یک مؤرخ و یک محقق گفته میتواند که جامعۀ هندوستان به حیث بزرگترین دیموکراسی پارلمانی در شرق، بعد از حصول استقلال به معیار پیشنهادی شما چند فیصد از تنور ذهنی و سواد لازم برای قبول و تطبیق دیموکراسی برخوردار بود؟
آقای سیستانی! در قسمت جواب دوم قبلی من با تعجب فراوان ملاحظه نمودم که شما از جواب سؤال طفره رفته و به توضیح مطالبی توصل ورزیده اید که آن را کشف مکشوف گویند، لذا به اجازۀ جناب عالی سؤال مذکور را یک بار دیگر کود نموده تا محکی باشد در مورد آنچه من سؤال نموده و آنچه جناب شما پاسخ ارائه کرده اید.
«اشخاص و عناصری که متصل این دوره یعنی دورۀ دهۀ قانون اساسی برای کسب و انحصار قدرت دست به سلاح بردند و خیانت های نا بخشودنی در حق مردم و مام وطن کردند می توانند کسانی دیگری به غیر از عناصر پرچمی و خلقی در کودتای بیست و شش سرطان باشند؟»
شما در جواب خود نگاشته اید که اگر منظور تان داؤد خان باشد .......
آقای سیستانی من در سؤال فوق الذکر با صراحت تام و تمام از خائنان و جنایتکاران خلقی و پرچمی که کودتای بیست و شش سرطان را مطابق پلان کرملین و به منظور کودتای بعدی در ساحه تطبیق قرار دادند، تذکر داده ام و شما خود را به کوچۀ حسن چپ زده، به دامان داؤد خان بیچاره که جز سرپوش چیزی دیگری نبود پناه برده اید.
امیدوارم این بار سؤال صراحت قابل فهم شما را داشته باشد. تشکر |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
25.07.2015 |
|
دیروز در فیس بوک ویدیو کلپی را دیدم که خبر نگار خارجی از پایان جنگ در ولایت قندز راپور می داد. هرجا که جنگ متوقف و صلح پایدار گردد موجب خوشنودی است. اما تفصیل خبر برایم تعجب آور و سؤال بر انگیز بود به شرح آتی:
• گفته شد که مخالفین توسط ملیشۀ شمال مواجه به شکست گردیده و در حدود سه هزار جنگنده به رشید دوستم تسلیم شده اند.
• از چند ماه جنگ شدید در ولایت قندز جریان داشت. قوای دفاعی کشور با تمام ساز و برگ نظامی مجهز بشمول تانک، زره پوش، توپ های دور زن و راکت انداز ها و هاوان در مصاف رفت و نتوانست ولسوالی های متصرفه را آزاد سازد و یا این مقاومت را درهم شکند.
• از تماشای ویدیو معلوم می شد که ملیشۀ شمال مجهز به اسلحۀ سبک بودند.
• پس چه معجزۀ بکار رفت کاری که اردوی ملی انجام داده نتوانست این ملیشه به این سرعت انجام دادند. آیا طالبان از هیبت دوستم ترسیدند و یا از نام شمال. رشید دوستم امر داد که جنگجویان خارجی در مزار شریف محبوس گردند.
• آیا این مخالفین مسلح واقعاً طالبان و یا داعش بودند و یا این جنگ در واقعیت صحنه سازی و سازک بوده رزمندگان از گماشتگان این جنگ سالاران که زمینه ساز تشکیل ملیشه های قومی گردیده و حکومت مرکزی را برای بدست آوردن مقاصد بعدی نزد مردم بی اعتبار سازد بود. • احیای فرهنگ ملیشه سازی قومی که دوباره پایه های قدرت و نفوذ جنگ سالاران پیشین را تقویه بخشیده و امنیت کشور را در خطر قرار داده و تکرار وقایع سالهای 92 و 96 را احتمال می بخشد.
• چون یک امیدواری ضعیف برای ایجاد صلح و امنیت پیدا شده این اقدامات و صحنه سازی ها مبین آمادگی برای یک جنگ دیگر داخلی نخواهد بود؟ .
• رشید دوستم چگونه خلاف فیصلۀ و تصمیم حکومت مرکزی خودسرانه امر توقیف اسرای جنگی را به مزار شریف می دهد که خود خاطرات محبوسین قلعۀ جنگی و کشتار دشت لیلی را به یاد می آورد.
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
كشور هالند
تاریخ:
25.07.2015 |
|
جناب محترم اكادميسن سيستاني و جناب محترم داكترسيد عبدالله كاظم ، سپاس بيكران از زحمات كه درو شن ساختن زواياي تاريك تاريخ كشور مارا با احساس ملي عاري از جانبداري با قلم هاي زيبا وعامفهم تان به نشر مي رسانيد .اخيراً سلسله تحقيقات كه پيرامون شخصت وكاركرد هاي شهيد داود خان از طرف محتر سيد عبدالله كاظم ازطريق پورتال افغان جرمن انلاين به نشر رسيد واقعاً بسيار با ارزش واموزنده است . همچنان نويشته هاي جناب سيستاني صاحب پيرامون شخصيت وكارد كردهاي اولين ريس جمهور وشخصيت بزرگ ملي وديكر شخصيت هاي برجسته كشور افغانستان با فبول زحمات تحقيق نموده به نشر مي سپارد قابل احترام وتمجيد است . ميخواهم بدينوسيله سر تعظيم واحترام را حضور هردو شخصيت قلم بدست كشورم فرود اورده صحت سلامتي وموافقيت هاي بيشترتانرا از بارگاه خداوند تمنا كنم . |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
25.07.2015 |
|
محترم عبدالله شکاک
از من پرسیده اید:«آیا به نظر شما بهتر بود که قانون اساسی سال نزده شصت وچهار و دهه دیمکراسی در تاریخ سیاسی کشور اصلا عرض وجود نمیکرد؟»
گمان میکنم اگر مقالۀ مرا ویا نوشتۀ اقای نجیب داوری را با دقت میخواندید ،ضرورت به طرح این سوال نمی بود، من به صراحت نوشته ام که دریک زمین شوره زارنمیتوان تخم افشاند وانتظار حاصل از آن را داشت، معنی این مثال اینست که برای بدست آوردن حاصل خوب ، باید زمین را از شوره پاک نمود،وبعد بذر افشاند، برای تطبیق قانون اساسی که دموکراسی مضمون اصلی آن بود، باید شرایط آن نیز فراهم میگردید، یعنی می باید زمینه های عینی وذهنی در جامعه آماده میشد. قانون اساسی جدید زمانی وضع ونافذ میشد که معارف وسواد در جامعه تعمیم یافته می بود واقلاً پنجاه %جامعه از نعمت تعلیم وتربیت برخوردا می بودند. درکنار تعمیم سواد باید برای فقرزدائی وتحقق عدالت اجتماعی،آزادی مطبوعات وغیره اصلاحات اجتماعی تلاش صورت میگرفت تا میتوانست زمینه را برای پیاده کردن دموکراسی مساعدکند، درغیر آن انفاذ قانون اساسی دموکراسی دریک جامعه اکثریت بیسواد وعنعنه پرست وچشم وگوش دوخته به دهن روحانیت بنیادگرا، به معنی کلوخ در آب گذاشتن و تیر شدن است، نه خدمت واقعی به مردم. نمیتوان قانون اساسی ای را که حامل دموکراسی است، با تحریم حق قانونی یکی از اتباع خدمتگار وموثر کشور، آن را قانون اساسی دموکراسی نامید. ما شاهدیم که قانون اساسی 1964 از آنجائی که با تحریم یکی از شخصیت های موثرکشوریعنی داودخان ، برخلاف تمام نورمهای ملی وبین المللی(بخصوص اعلامیه جهانی حقوق بشر) همراه وآغازگردید، بنابراین با هرج ومرج وبی بند باری وانارشی لجام گیسخته در نظام تعلیمی کشور همراه شد که به نظرمیرسید، دیده ودانسته کار را از نقطۀ مناسبی آغاز نکرده اند و دنبال نتایج مطلوب هم نیستند.
در سوال دوم پرسیده اید :«اشخاص و عناصری که متصل این دوره برای کسب و انحصار قدرت دست به سلاح بردند و خیانت های نا بخشودنی در حق مردم و مادر وطن کردندُ میتواند کسانی دیګری به غیر از عناص پرچمی و خلقی در کودتای بیست و شش سرطان بوده باشند؟»
اگرمنظورتان،داودخان باشد، باید گفت: داودخان هیچگاهی مرتکب خیانت در حق وطن ومردم خود نشده است. شایدنوشته آقای نجیب باوری شما را کمک کند آنجا که مینویسد: «با تصویب ماده ۲۴ قانون اساسی، حضور سیاسی داوودخان را عمداً و برای همیش در جامعه افغانستان خاتمه دادند، که این یک اشتباه بزرگ تاریخی بود که محمد ظاهرشاه آنرا آگاهانه یا نا آگاهانه مرتکب[شد]؛ ومن آنرا کودتا در مقابل داؤود خان مینامم.باور من اینست که اگر داؤود خان آنطوریکه خودش میخواست بعنوان رئیس یک حزب از طریق انتخابات پارلمانی دوباره بحیث صدراعظم افغانستان انتخاب میشد، نه تنها اینکه پیشرفت نارمل کشور طی ده سال دموکراسی تاجدار با سکتگی های جدی مواجه نمیشد، بلکه پایه های رژیم محمد ظاهر شاه مستحکمتر، از هرج ومرج و انارشی گری های چپی وراستی ممانعت، و همچنان از بروز تراژدی های بعدی جلوگیری بعمل میآمد.
حرف مهمتر اینکه اگر یک حزب واقعاً ملی، پیشتاز و جوابده خواست های جوانان در جامعه آنوقت افغانستان وجود میداشت؛ لزومی نداشت که جوانان شیفته ترقی وپیشرفت وطن، فریب دروغ های احزاب چپ افراطی وراست افراطی را بخورند. ولی متأسفانه که نبود چنین یک حزب قوی و با اراده، زمینه[ را] برای استفاده جویی ها احزاب افراطی مساعد [ساخت] که عامل عمده این کمبود و تراژدی های بعدی کودتای ماده ۲۴ قانون اساسی از طرف حواریون ظاهرشاه علیه شهید داؤود خان میباشد.»» (نظرسنجی 23/7/2015)
|
 |
اسم:
عبداله شکاک محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
25.07.2015 |
|
سوالی از محترم سیستانی جناب شما در مضمون جالب اخیر تان نوشته اید:«میتوان گفت تمام سیاست مداران و دولت مردان افغانستان که در سه دهه اخیر کشور را به خاک و خون نشاندند محصول همین دهه دیمکراسی میباشد.
اشخاص و عناصری که در آن دیمکراسی خود را به عنوان رهبر و پیشوای احزاب سیاسی مطرح کرده بودند،سرانجام برای کسب قدرت یا انحصار قدرت دست به سلاح بردند و جفاها و ناروایی های نا بخشودنی در حق مادر وطن کردند.» سوال اول:آیا به نظر شما بهتر بود که قانون اساسی سال نزده شصت وچهار و دهه دیمکراسی در تاریخ سیاسی کشور اصلا عرض وجود نمیکرد؟ سوال دوم :اشخاص و عناصری که متصل این دوره برای کسب و انحصار قدرت دست به سلاح بردند و خیانت های نا بخشودنی در حق مردم و مادر وطن کردندُ میتواند کسانی دیګری به غیر از عناص پرچمی و خلقی در کودتای بیست و شش سرطان بوده باشند؟ |
 |
اسم:
داکتر غلام ۰ انصاری محل سکونت:
المان
تاریخ:
24.07.2015 |
|
عرض سلام خدمت هموطنان !
آتش خانمانسوز سیاست تفرقه افگنی بین اقوام و تبار های مختلف کشور که(این تنوع اتفاقأ یکی از زیبائی این سرزمین است) یکی از دسایس استعمار انگلیس بود، میراث خوران و اجیران داخلی و خارجی این سیاست ضد ملی و خائنانه تلاش دارند تا از هر فرصت مناسب استفاده نموده و ادامۀ حیات شوم و ضد انسانی خود را از این طریق بر شانه های اقشار تحت ستم مردم،(اقلیت ها واقوام مختلف کشور) حمل نمایند۰ ننگ و نفرین بی پایان به گردانندگان این سیاست از هر اصل و نسبی که باشد۰
وضع ناهنجار و ضد انسانی کشور ندای وحدت ملی و سراتاسری کشور را تحت رهبری یک ایدیولوژی ملی افغانی می طلبد که فقط شعارش آزادی، استقلال و عدالت برای تمام مردم (اقوام، تبار ها واقلیت ها) بدون هر نوع امتیاز سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، جغرافیائی تحت یک نظام سالم ملی و دیموکراتیک باشد۰ پورتال مؤظف است تا در نشر همچو افکار تفرقه افگن و ضد ملی غور نموده و عاملین آنرا حد اقل متوجه عمل ناشایست شان بسازد۰
به امید وحدت سرتاسری تمام اقوام افغانستان برای رسیدن به آزادی، استقلال و عدالت
|
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
24.07.2015 |
|
On par with tradition of Afghans'bowing to their elderly with all due respect, Prof. Hashimian once again hitting new low unmistakably advocating to broaden Afghan ethnic fault lines. The timing is at the exact point that Afghans survival depend upon unity not division. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
24.07.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان!
شما شیپور بیداری را بیخ گوش قومی می نوازید که هرگز از خواب گران غفلت بیدار نه شده و موقف و اصالت خودرا در جامعه درک نه نموده در گیر احتلافات گوناگون و تضاد های عنعنوی بوده و کنار بردن شان تقصیر هیچ مرجع نبوده بلکه غفلت بیش از حد خود این قوم است. دیگران با هوشیاری ها نیرنگ ها و بهره برداری از شرائط سبقت می جویند و امور را بر وفق مراد و میل خود می چرخانند. امروز دنیای پختگی سیاسی، عقل و فهم و درایت است و مؤفقیت تنها در رزمندگی نیست.
|
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
22.07.2015 |
|
د ټاپی پروژه هیڅ وخت هم جدی پروژه نه وه. که حافظه می کار وکړی ترکمنستان خپل ۷۵٪ ګاز په روسیه، ۱۰٪ په اوکراین، او یو مقدار چی ممکن ۵٪ وی په ایران خرڅوی. پاتی برخه یی په داخل کی مصرفیږی. د ۲۰۰۵ کال نه مخکی هندی منابع په دی عقیده وی چی ترکمنستان دومره ګاز نه لری چی په هند او پاکستان دواړو باندی یی خرڅ کړی. دی منابعو د هند د بهرنیو چارو وزارت ته ویلی وو چی په دی مورد کی په مذاکراتو کی د احتیاط نه کار واخلی. ما په اکسفور کی په یو لکچر کی واوریدل چی یو چا ټاپی یوه خیالی پروژه وګڼله. په دی پروژه کی د یونوکال برخه او د یونوکال له خوا امریکا ته د طالبانو بلل یوه سیاسی لوبه وه. په یونوکال دا تور دی چی د سی ای ایی شرکت دی او هیچرته فعالیت نه لری. ممکن داسی قکر به کیده چی طالبان به په دی توګه تطمیع او یو څه نرم شی. خو په طالبانو کی د پاکستان دومره نفوذ و چی نورو هیوادونو سره یی مستقلو اړیکو ته نه پریښودل. برسیره پر دی دا یو واضح واقعیت دی چی د شوروی تخنیکی پیشرفت دومره و چی پوه شی چی د ترکمنستان په ګازی ساحو څومره ګاز شتون لری. خلاصه دا چی د هند-پاکستان د ستونزی پرته ترکمنستان کی دومره نور ګاز نشته چی هم یی په یو بلیون نفوسی هند او هم په پاکستان و پلوری او نه افغانستان دومره ګاز لری چی ددی هیوادونو احتیاج رفع کړی. ددی خیالی پروژی په نتیجه افغانستان و نه شو کولی چی خپل ګاز ته بل ځای خریدار پیدا کړی او د بلیونونو ډالرو د عوایدو نه محروم شو. |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
22.07.2015 |
|
One wonder that which part of the following fact can be reasonably rejected by Mr. Sistani with all due respect the he definitely deserve:
It should be known fact that late president Daud Khan while he was as good as they come, made a vital mistake of letting the territory of Afghanistan as a ground to settle rivalries between the then two super powers. It was him that bouncing back in forth in a short length of time to steer and/or disengage Afghanistan foreign policy toward one or the other superpower as if following a personal mood. During his tenure and on his timing that right and left wings proxies were turbocharged for action.Each side seeking advantage ultimately resulted in short-circuit that as of yet has not been fixed. He simply altered too quickly the long established last king of Afghanistan balanced foreign policy.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
20.07.2015 |
|
از توجه و اظهار نظر دو هموطن محترم ام جناب داوری صاحب و الله محمد صاحب به ارتباط مذاکرات صلح با طالبان از صمیم قلب متشکرم. به عرض داوری صاحب می رسانم که با همه ملاحظات و تحلیل های شان پیرامون بازی های گونگون پاکستان کاملاً مؤافقم در عین زمان نمی توان از ابعاد قوی بیرونی در تغییر روش پاکستان انکار نمود. چین در راه تأمین صلح در افغانستان تا حدی بیشتر ابتکار عمل را بدست گرفته و آخرین سرمایه گذاری معتنابه چین در پاکستان و در آوردن بندر گوادر به یک واحۀ مهم ستراتجیک اقتصادی و نظامی طبعاً شرائطی را با خود دارد. چین برای مؤفقیت در تشبثات پاکستانی خود و سرمایه گذاری هایی که در افغانستان نموده به یک محیط صلح و آرامش نیاز مند است و بحیث یک بازی کنندۀ منطقوی با قدرت روبه توسعه و مؤفقیت آمیز اقتصادی می تواند در تغییر موقف پاکستان نقش برازنده داشته باشد و پاکستان در برابر گرفتن چنین کمک سخاوت مندانه و بی سابقه باید به دستورات ولی نعمت جدیدش عمل نماید. علاوتاً در سیاست های متخاصمانۀ دول بزرگ علیه بعضی ممالک تغییرات غیر قابل باور رونما شده امروز کوبا بیرق نمایندگی سیاسی خود را در واشنگتن بر افراشت. پاکستان را هم شرائط و تحولات سیاسی جهانی خواهی نخواهی وادار به باز نگری سیاست جنگ افروزی اش در افغانستان می نماید. اما بازهم اعتماد بر چنین دولتی مشکل است. جناب محترم الله محمد شما مثل همیشه به سبک زیبا، ساده و روان نوشتۀ تان واقعیت های انکار نا پذیری را تذکر داده اید که مسلماً من با همه مؤافقم. امید می رود که امریکا راه معقول تری را برای بهره بردار های اقتصادی خود، اگر منظور همین باشد، در افغانستان پیشه کند در تداوم این جنگ کدام منفعت فعلی و یا در آینده از لحاظ اقتصادی برای امریکا در افغانستان متصور نیست( شاید قضاوت من سطحی باشد) . امریکا دارائی های مدفون افغانستان با جبر و زور غصب نمی تواند و راه معقول آن موجودیت یک نظام سیاسی و اقتصادی با ثبات و با امن است که امریکا در هر ساحۀ که خواسته باشد و به هر نحوی که آرزویش باشد سرمایه گذاری کند چه هنوز گماشتگان امریکا در اقشار مختلف در این مملکت وجود دارد. مگر این که در تداوم این جنگ اهداف دیگری نهفته باشد که عقل قاصر من به آن قد نمی دهد. با زهم با عرض امتنان از توجه شما.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
20.07.2015 |
|
گام های به سوی دیموکراسی واقعی ! آزادی مطبوعات و رئیس المپیک انتخابی)
محترم عبدالحمید مبارز ژورنالیست برجسته ورئیس اتحادیه ژورنالیستان که در دهه دیموکراسی در زندان بودبا تاسیس رژیم جمهوریت بحیث والی لوگر مقرر شد و همچنان شخصیت های دیگر پاکنفس شورای ملی به حیث والی ها مقرر شدند. مدیر مسوول جریده پرطرفدار مردم بحیث وزیر اطلاعات و کلتور تعین گردید.
آقای مبارز در یک مصاحبه با تلویزیون آریانا گفته بود که3-4 ماه قبل از کودتای ثور او ، بحیث رئیس مستقل مطبوعات تعین شد وهم چنان شخص رئیس جمهور برایش گفته که نشر جراید آزاد میشود وتمام مواد آن ترتیب شده آنرا را به دقت خوانده که بعد از اصلاحات قانون <<مطبوعات آزاد >>توشیح گردد.
در 5 ساله جمهوریت در عرصه سپورت ، باتاسیس کلپ های سپورتی دوران درخشانی بود.
این کلپ هاورزشی بعضی خواسته های معقول داشتند که اعتراضات خویش را به رئیس جمهور رساندند .
رئیس جمهور اعتراظات آنرا مد نظر گرفته و برایشان وقت داد که به روز 6 ثور به قصر ریاست جمهوری بیایند.
به روز 6 ثور 9 بجه ثور ( روز کودتا) پسر داود خان به جلسه کلپ های ورزشی آمده ،گفتند جلسه فوق العاده وزیران دایر شده حالی پدرش آمده نمی تواند ، گفته شما خودتان رئیس المپیک را تعین نموده و من آنرا منظور مینمایم و کمک های زیادتربه دسترس تان قرارمیدهیم اما در مسابقات در مقابل تیم های ورزشی پاکستان پیروزی های تان را میخواهم .
یعد از آن قدیر خان نورستانی وزیر داخله به جلسه آمده و گفت رهبرمنتظر انتخاب شما برای رئیس المپیک است .
روسای کلپ ها ازین توجه شخص رئیس جمهور ابراز قدردانی نموده وگفتند که 2-3 روسای کلپ ها نیستند با آنها هشوره نموده به 8 ثور ، رئیس المپیک را تعین میکنند.
دو ساعت بعد فیر های تانک شروع شد و آرزوی هزاران ورزشکار و میلیون ها افغان دیگر که به انکشاف و ترقی کشور علاقه داشتند با کودتای منحوس ثور بخاک برابر شد . بااحترام |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.07.2015 |
|
محترم عباسی صاحب بعد از عرض سلام و لبیک به نوشته تان توجه تان را به نکات ذیل خواهانم!
1- کتب تاریخی و دینی بشر نشان دهنده نبرد انسان ها غرض ارضای احتیاجات اقتصادی شان در گذشتهً الی 7 هزار سال قبل می باشد.
2- از قرن 15 به این طرف در قاره های مختلف حتی به سویه چور و چپاول این خصوصیت غیر انسانی خود را انسان ها به انواع و نام های مختلف به ثبوت رسانیده اند.
3- صنایع امروزی بشر ضرورت به مواد خام دارد و نبرد امروزی بالای مواد خام آن میباشد از تیل گرفته تا معادن مواد مفیده که مقدار زیاد آن مخصوصاٌ در آسیا و شرق میانه وجود دارد.
4- هر کسیکه چین رفته باشد و انکشاف اقتصادی سرسام آور انرا به سویه بالا دیده باشد متوجه ضرورت اشد این کشور به انرژی و مواد خام می شود.
5- کشور چین در روابط سیاسی و اقتصادی خود با جهان بسیار موفقانه به پیش میرود که این خار چشم امریکا و متحدان غربی ان میباشد.
6- در ملاقات سران کشور های چین و روسیه در سالگرد هفتادمین ختم جنگ جهانی دوم در ماه اپریل امسال رییس جمهور شوروی از کشور های غربی خواهان ختم سیاست خشمانه شان در جهان شد.
7- غرب خلاف اصول فلسفه اقتصادی سرمایه داری که عرضه و تقاضا باید پایه های این سیستم باشد، به زور اسلحه در نقاط مختلف جهان مواد خام را که حرکت دهنده اقتصادی صنایع امروزی جهان میباشد، در قبضه خود می آورند.
8- به نظر بنده غرب در نقاط مختلف جهان آتش جنگ را بنام های مختلف گرم نگاه می کند تا از یک طرف صنایع جنگی شان خریدار داشته باشد و از طرف دیگر کشور چین نتواند به علت نا آرامی در این مناطق به منابع انرژی و غیره آن دسترسی پیدا کند تا در روز مبادا خود غرب آنرا ببرد.
9- به اساس تحلیل بالا با وجودیکه غرب چین را در مذاکرت صلح افغانستان رول عمده خواهد داد اما در خفا آرزومند بردن مواد خام افغانستان توط چین به آن سویه بالایی آن نیست.
10- در نتیجه تا زمانیکه امریکا نخواهد در افغانستان صلح و آرامی بیاید، نخواهد آمد. 11- موضوع طالب، سازمان استخبارات پاکستان، غین و غین و غیره مهره های شطرنج امریکا در بازی بزرگ است تا مردم جهان بی مضمون نباشند.
از دل دیوانهً ما مجلس ارایی مخواه سنگ سودا سوخت اما قابل مینا نشد
|
 |
اسم:
Dawary محل سکونت:
Canada
تاریخ:
20.07.2015 |
|
محترم عباسی صاحب. بشما بهتر معلوم است که دست اندر کاران سیاسی واستخباراتی پاکستان در هر حالت در صدد بهره برداری از وضعیت ناگوار افغانستان به نفع خودشان بوده و درتلاش اند تا این پروسه را الی رسیدن به نیات شوم شان ادامه دهند. متأسفانه این بهره برداری ها با بازی های گوناگون بعد از خروج قوت نظامی روس و سقوط دولت داکتر نجیب الله با سناریو ها و شعبده بازی های گوناگون وتعجب آور تکرار شد، تا بلاخره طالبان به اصطلاح کرام به قدرت رسیدند. به ارتباط وابستگی و یا هم عدم وابستگی رژیم و یا هم امارت طالبان به این یا آن کشور فرضیه های گوناگون مورد بحث است. اما بررسی قضایا و واقیعت های عینی آنوقت توسط کسانیکه فقط در داخل افغانستان و زیر چتر رژیم طالبان زنده گی داشتند؛ بخوبی دریافت میشد، که امارت طالبان قویاً ازسوی استخبارات نظامی پاکستان امر ونهی میگردید. البته دست گروه های خود مختار دیگر چون اسامه بن لادن که با پول شان استخبارات پاکستان را تطمیع و راضی نگه میداشتند نیز در این معامله بار اضافی دیگری بود که برملت افغانستان تحمیل میشد.
دسترسی به معدنیات سرشار و دست نخورده، آب فراوان و داشتن پسخانه حفاظتی درصورت جنگ میان هند وپاکستان؛ هنوز روی میز استراتیژیست های استخبارات نظامی پاکستان موجود و بخاطر رسیدن به آن از هیچگونه حقه بازی، دبله ماری و فریب جهانیان روگردان نیستند. باور من اینست که بعد از سقوط رژیم طالبان درسال ۲۰۰۱ ساختار های تشکیلاتی و نظامی طالبان تقریباً بکلی نابود وغیر قابل استفاده بود. اما آنطوریکه جنرال پرویز مشرف و جنرال اسد درانی اعتراف نمودند که این آی.اس.آی بود که به احیأ دوباره تشکیلات طالبان و فرستادن آنها جهت خرابکاری بداخل افغانستان مبادرت ورزید. حالا هم از نظر من این نوع گفتگوها با طالبانی که اصلاً اختیار شان در دست شان نیست کاملاً بیهوده، بیفایده و ضیاع وقت و ضیاع پول میباشد. طرف اصلی جنگ تحمیل شده در افغانستان- دولت پاکستان واستخبارات نظامی کشور مذکورمیباشد؛ که باید به طریق گوناگون{ به استثنای تضرع وگریه} با آنها تصفیه حساب شود. وحتی با تمام امکانات جدایی طلبان بلوچ کمک و ضربات مشابه به پاکستانی ها وارد شود. در حالیکه استخبارات نظامی پاکستان با تمام قوا مصروف فرستادن مخربان امنیت ملی افغانستان بداخل کشور ما اند؛مسؤولین سیاسی وامنیتی ما از حامد کرزی گرفته تا اشرف غنی با دل بستن های بیجا وبیمورد به این و آن مذاکراه- خود وملت شانرا فریب میدهند. شخصاً به نتایج مثبت این گونه مذاکرات فریبنده قطعاًباور ندارم. با حرمت. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
19.07.2015 |
|
داکتر اشرف غنی رئیس جمهور نیم کلۀ حکومت وحدت ملی!! گفت:
"مسأله طالبان با دیگران فرق دارد، آنها می خواهند که در نظام اشتراک کنند و برخی مشکلاتی که دارند از راه گفت و گو حل شود، جواب تروریستان دیگر را که از کشورهای همسایه و دیگر کشورها آمده اند، نیروهای امنیتی و دفاعی ما به زور و قوت داده اند و نظام ثابت است و ثبات دارد، حکومت وحدت ملی یک پدیدهء دوامدار است و در این مسأله هیچ گونه شک و شبه نباید وجود داشته باشد." ( سبحان الله، بی شک، منکرش کافر).
از این گفتار چنین بر می آید که طالبان یک جریان مخالف سیاسی بوده آرزوی اشتراک در نظام را دارند و می خواهند مشکلات خود را از راه مذاکره حل نمایند و با گروه های تروریستی دیگر که از ممالک همسایه می آیند متفاوت اند، قبول می کنیم که بنابر ایجابات سیاسی در یک مرحلۀ حساس به روی مصلحت سخنانی گفته می شود که برای حصول هدف مهمتر زمینه سازی گردد. اما نباید تعریفات مشخص تروریزم و تروریست را مغالطه نمود و ملیت یک گروه با اعمالی که مرتکب شده اند و این ملت با پوست و گوشت و استخوان زجر و محنت آن را دیده اند آن ها را از سایۀ این تعریفات بیرون نمی راند.
برای مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان که مورد حملات گروهی یا عملیات انتحاری قرار گرفته و قربانیان بی شمار بااجساد تکه تکه و دست جایی و پای جایی و سر جای دیگر و مجروحین غرقه به خون، مکاتب به آتش کشیده شده و تعمیرات منفجر شده و گلو بریدن ها همه یک تعبیر دارد که توسط اسلحۀ سنگین و سبک دهشت افگنی، خلق هراس و ارعاب در جامعه و یغما بردن امنیت، راحت و آسایش مردم است، صرف نظر از این که همرای طالبان چه تعداد سِندی، پنجابی، پشتون آن سوی خط، چیچین، چینایی، ازبک و تاجک همکاری می کند این جنگجویان را در کل تعریف تروریست و تروریزم احتوا می کند و نمی توان طالبان با تابعیت افغانستان را از آن مستثنی ساخت.
حالا که یک روزنۀ کوچک صلح پدیدار گشته و سخنان امیدوار کننده ای از مقام رهبری طالبان بگوش می رسد منظور من ایجاد فضای بد بینی و تنگ نظری نیست و تجارب و مطالعات من حکم می کند که در این انکشاف ابعاد متنفذ خارجی ذیدخل بوده و نقش برازندۀ پاکستان آشکار است این انعطاف پذیری پاکستان است و نه صدای یک تشکل مستقل الرأی خود مختار ملی گرا و سیاست مدار در کویته. به هر حال افغانستان و مردمش بالاتر از همه چیز برای یک زندگی بی هراس، راحت و مظمئن به صلح آنی که متضمن امنیت باشد ضرورت دارد. این صدا ها و این تحولات را به فال نیک گرفته به آن بدبین نیستیم. این که داکتر اشرف غنی حکومت وحدت ملی را پدیدۀ دوام دار می خواند، بیائید که بر بنیاد عمل کردها و واقعیت های عینی این پدیدۀ دوام دار را که در آن شک و شبه وجود ندارد مورد ارزیابی قرار دهیم.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
19.07.2015 |
|
محترمان بعد از عرض سلام!
1- خانم ملالی موسی نظام در مضمون بیست و شش سرطان ورق دیگری از تاریخ مینویسد: "همانطور که داشتن تفکر و بیان مطالب منحیث آزادی های فردی، حق همه افراد باید باشد، موضوعات مربوط واقعات و رویداد های هر سرزمینی که جزئی از داشته های تاریخ یک ملت بشمار میرود هم به مردم آنسامان تعلق میگیرد؛ بنابر آن حق استدلال و قضاوت سالم بر حوادث و شخصیت هایی که در مقطع های تاریخ مطرح هستند، همچنان جزئی از حقوق اتباع یک مملکت محسوب میگردد نه از اشخاص بخصوصی."
آفرین به حوصله و احساس مسؤولیت تان زیرا قضاوت سالم کار آسان هم نیست.
2-"اختلاف نظر اینجانب نه با اشخاص، بلکه با نتایج کارروایی ها و اعمال آنانی است که برای رسیدن به هرگونه قدرتی با سرنوشت مردم افغانستان بدون ارادۀ شان، طوری رفتار نموده اند که مملکت را دهه هاست به بربادی بنیادی و ملت را به مصائب، آوارگی و بدبختی های بیشمار غیر قابل بخشش و استخوان سوزی مواجه ساخته اند".
من کاملاٌ به سطر اول جمله بالایی اعتقاد دارم و شخص خودم قلباٌ اعتراف می کنم که مرحوم محمد داؤد خان را به حیث یک فرد دوست دارم که خود را قربانی قدرت نمود.
یک سؤالی که نزد بنده در ارتباط شخص مرحوم داؤد خان مطرح می گردد این است که اگر داؤد خان انقدر درایت سیاسی می داشت چرا بعد از ده سال صدارت به اصطلاح توسط اشخاص بیرونی و درونی ارگ خلع سلاح سیاسی می شد.
حتماٌ باید نقیضه ای در برخورد سالم با احمقان داخل و خارج ارگ از وی بروز کرده باشد که به اصطلاح گپ در آنجا رسید. یعنی با وجودیکه قدرت در دستش بوده نتوانسته آنرا رهبری سالم به نفع خود و جامعه و حتی اشخاص مخالف خود کند.
سر خط ماجرا از همین جا شروع شده بقیه را خانم نظام منظم تفسیر کرده.
ده سال هم که در خانه بود کله پوچ ها را اوشت کرد و بعد هم فکر کرد روس ها پیسه خوده مفت میتن. پیش خرس غور زد و قورت شد و ملت غرق.
باری یک صدراعظم آلمان چنین گفته: " مهم این است که در اخر یک کار چه می بر اید". یعنی اینکه به چی ترتیب کار شده مهم نیست بلکه نتیجه چیست؟ سـیر هستی چـقدر بـرق ندامــت دارد شعله در رنگ عرق میچکد از روی چراغ
|
 |
اسم:
نصیبه اکرم حیدزی محل سکونت:
آسترالیا
تاریخ:
19.07.2015 |
|
سلام و عید مبارک همره با ارادت فراوان خدمت استاد عالیقدر من داکتر عبداله کاظم و همچنان جهانی از ارادت و احترام خدمت بزرگوار استاد سیستانی تقدیم باد. ممنونم از تشویق شما بزرگواران. حقا که حقیقت را برکرسی نشانیدن عبادت است و بررسی وقایع، کلید قفل این همه اعتراظات، به شرط اینکه این وقایع را بدون تبعیض، آگاهانه و با بصیرت مرور نمود. دید دیگر در بررسی یک رویداد تاریخی، نگاه تحلیلی به تاریخ است و درین صورت باید از هرنوع ذهن گرایی و قضاوت عجولانه احتراز شود، چه رسد به بی حرمتی به شخصیت های والای تاریخ. آرزومندی اینست که همه باهم بتوانیم با تتبع متداوم نسل های آینده افغان را از ورطه تاریکی و گمرهی بدور نگهداریم. با تقدیم سلامت به همه.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
19.07.2015 |
|
هرسخن جایی و هرنکته مکانی دارد. افراط و تفریط باعث فساد هرچیز شوند. روزهای عید ایام خورد و نوش و شادی اند. در روز عید رسول الله صلی الله عليه وسلم هم مانع آوازخوانی در خانه ای خود نشده است. کمی دماغها را تفریح بدهید:
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
Najib Dawary محل سکونت:
Toronto-Canada
تاریخ:
19.07.2015 |
|
محترم داکتر سید عبدالله کاظم. سلسله مقالات شما تحت عنوان نگاهی گذرا به ظهور وسقوط اولین جمهوری در افغانستان بسیار جالب، واقعیت غیرقابل انکار وآموزنده میباشد.
یک چیز را من قبلاً نزد خود تصور میکردم - که با مطالعه مقالات شما آن تصور به یقین کامل تبدیل شد؛ اینکه: شهید سردار محمد داؤود خان در ایام پست صدرات اش در امر بهبود زنده گی مردم ورشد اجتماعی-اقتصادی کشور تلاش و عرق ریزی های زیادی را بخرچ داد. که ثمره این تلاش ها در عمل خیلی محسوس بود ،طوریکه شهرهای افغانستان روز تا روز چهره بدل کردند و در زنده گی فقیرانه مردم تغیرات بس شگرف رونما گردید. هر چند این تلاش ها محبوبیت سردار مذکور در میان قاطبه ملت افغانستان روز تا روز بالا میبرد؛ ولی به همان پمیانه یکتعداد افراد کوتاه بین در داخل دربار نسبت به داوودخان ومحبوبیت روز افزون اش درمیان مردم، بد بین میشدند. روی همی دلیل با تصویب ماده ۲۴ قانون اساسی حضور سیاسی داوودخان را در افغانستان برای همیشه پایان دادند. که این یک اشتباه بزرگ تاریخی است که محمدظاهرشاه آنرا آگاهانه یا نا آگاهانه مرتکب؛ ومن آنرا کودتا در مقابل داؤود خان مینامم. باور من اینست که اگر داؤود خان آنطوریکه خودش میخواست بعنوان رءیس یک حزب از طریق انتخابات پارلمانی دوباره بحیث صدراعظم افغانستان انتخاب میشد. نه تنها اینکه پیشرفت نارمل کشور طی ده سال دموکراسی تاجدار با سکتگی مواجه نمیشد، بلکه پایه های رژیم محمد ظاهر شاه مستحکمتر، از هرج ومرج و انارشی گری های چپی وراستی ممانعت، و همچنان از بروز تراژدی های بعدی جلوگیری بمعل میآمد. حرف مهمتر اینکه اگر یک حزب واقعاً ملی، پیشتاز و جوابده خواست های جوانان در جامعه آنوقت افغانستان وجود میداشت؛ لزومی نداشت که جوانان شیفته ترقی وپیشرفت وطن، فریب دروغ های احزاب چپ افراطی وراست افراطی را بخورند. ولی متأسفانه که نبود چنین یک حزب قوی و با اراده، زمینه را برای استفاده جویی ها احزاب افراطی مساعد، که عامل عمده این کمبود کودتای ماده ۲۴ قانون اساسی علیه شهید داؤود خان میباشد. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
19.07.2015 |
|
غ.حضرت. له سویدن نه ښاغلی م، عثمان تره کی ته درانه سلامونه او ښې هیلی وړاندی کوم د مشرتوب او پوهی په خاطر ئی لاسونه مچوم. تیره ورځ د قطر د دفتر په هکله د نوموړی لخوا یوه لیکنه خپره شوه چه البته د توجه او پاملرنی وړ وه. یوه اجتماعی مقوله شاید هر چا اوریدلی وی، هغه داچه هر څوک آشپز ندی خو د خوړو د مزې او کیفیت په هکله قضاوت کول د هر معقول او عادی انسان طبیعی حق دی، دا به ماته بی حیائی وی چه د محترم تره کی صاحب غوندی درنو اشخاصو په وړاندی پخپل دې ټیټ سواد او پوهی د مقاومت بیرغ ورپوم خو د مزې او خوند د قضاوت حق د دې بی حیائی زهرجن غاښونه خنثی کولای شی. د یوې ملی او حتی کوڅګی او کورنۍ مسئلې د څیړلو او بیا قضاوت کولو د اساسی اصولو څخه یو اصل دادی چه نیت او انګیزه باید د سالم قضاوت سره عیاره شی، یعنی دا چه سالم قضاوت باید د سالمی انګیزې او نیت تر روح ښادوونکی سیوری لاندی تر سره شی.زه ددې بیځایه ګوستأخی اجازه ځانته نه ورکوم چه د ښاغلی محترم م،ع،تره کی د انګیزې او نیت په هکله ګمراه او ناروا حدس او ګمان وکړم خو دا اجازه لرم چه فریاد وکړم چه په پښتو ژبه لیکنه د پښتون! طالب په هکله د یوې درنې تبی د درد فریاد ګڼل کیږی. نن د افغان ؤلس فرد فرد په یو ډول مزمنی او پټی یخی او سړې تبی اخته او مبتلا دی خو په مشکل کی بل مشکل دادی چه د نوموړی تبی د ابتلاء علتونه په مختلفو اشکالو او ډولونو بیانیږی او دعلتونو تنوع او تعدد د ټول ؤلس دردونه څو چنده کړیدی. ښاغلی ع تره کی نوموړې موضوع په تقریباً علمی معیار څېړلې ده خو ځینی وخت داسی هم پیښیږی چه یوه علمی څیړنه د یو ماشوم او بیسواده کس لخوا په ماشومانه توګه نقد او نوری درنې پوښتنی را وزېږوی[[[[[[ دا د پښتو "ی" ګانو ستړی کړم، د ښادۍ سۍ تاسی د پښتو اکاډمِک ملایان]]]]]]]. ما غوندی ماشوم ته د نوموړی لیکنی په هکله یو څو درنې پوښتنی پیدا شوې که جواب ورته ورکړه شی یو ګړنګن ماشوم به ئی په چاکلیټ د زړه له کومی خوشاله کړی وی: په نوموړې لیکنه کی د ټولو مطرح او مهمو قدرتونو رول او بازی په ډاګه بیان شویده خو د "ل ن د ن" د ښکلی! او معصوم! نوم او رول او د کازینو د عضویت د کارټ او ماهرانه او مرموزی لوبی په هکله هیڅ ندی لیکل شوی او بیان شوی. په نوموړی لیکنه کی د نړی د نورو هیوادونو تر منځ د ځینو ستونزو په هکله مقایسوی مثالونه راوړل شویدی خو دا توضیح نده ورکړه شوی چه آیا طالب په خپله نمایندګی د لویو اربابانو سره په خبرو لګیا دی او که د ؤلس په نمایندګی؟ په نوموړی لیکنه کی داسی ښودل شویده چه ګواکی قطر ته ( قطر خپله د سپین سترګی منظومې یوه وړوکې سپوږمکۍ او قمر دی چه قُطر ئی وړوکی خو ګېډه ئی لویه ده او همدارنګه قطر خپله د یاغی او سرکښو آسانو د ګلې یوه قاطره ده) د طالب ستنیدل او میشت او سکونت او فعالیت د پاکستان له اجازې او ارادې پرته تر سره شوی وی. په لیکنه کی د اشغالګرانو په وړاندی د پاک او بې آلایشه مقاومت! پرچمدار! همدا طالب ساب معرفی شویدی خو د هغه طالب ساب په هکله توضیح نده ورکړه شوی کوم چه اوس هم ږیره د توحید او نبوت او معاد سره برابره ګڼی او ددې قیاس د تطبیق د هدف د تر لاسه کولو پخاطر په مسجد او مکتب او بازار کی په انتحاری!!!!!! حملو کی بې ګناه انسانان وژنی خو د تبشیری فعّاله جریان په وړاندی ساکت او چپه خوله پاتی دی. په لیکنه کی د پاکستان د هیواد سیاست د ( وفا او جفا) تر فورمول لاندی څیړل شویدی خو دا توضیح نده ورکړه شوی چه پاکستان په کوم ملاتړ او په کومه پشتیبانی دا خپل مزدورانه او نوکرانه کړنی ته دوام ورکوی؟ په آخر کی غواړم عرض وکړم چه نن سبا د ډیرو مختلفو افکارو درلوونکی د تفکر په سهامی شرکت کی درنې پانګی او سرمائې له لاسه ورکړیدی او ورکوی ئی خو هغه کسان بیا د ډیر ستر فکری بحران سره مخامخ دی کوم چه د لِبرالیزم او دموکراسی په سهامی فکری شرکتونو کی ئی پانګه اچونه کړیده او ځان ئی بډای او غنی احساس کړیدی خو د هغوی یو غوږ د دروغجن مؤذن ( مزدور) د آواز سره مخامخ دی او بل غوږ ئی د لِبرالیزم د زړه وړونکی ترانې د لحن سره مخامخ دی چه په ترانه کی یو څه وائی او په عمل کی بل څه تر سره کوی . مننه |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.07.2015 |
|
بعد از عرض سلام به برادران و خواهران محترم خواننده و نویسنده!
خاطرات یگانه بهشتی است که انسان از آن خود را جدا کرده نمی تواند. بنده نیز خاطرات خوشی از زمان خوردی الی آخر پادشاهی از چشن های ما دارم و هیچ کدام چشنی نبود که کیف آن را نمی کردم البته در زمان چشن های بچه کاکای پادشاه هم.
اما انگیزه این نوشته ام یک سوال است هر گاه کسی در مورد معلومات دقیق داده بتواند.
پلان های انکشافی دوره صدارت مرحوم داود خان از کدام منبع مالی و یا عایدات دولت تغذیه می شد و چند فیصد انرا از طریق کشور های دیگر و ملل متحد بر اورده می ساخت، همچنان در دوره ریاست جمهوری مرحوم.
تا جاییکه عقل و فکر بنده قد می دهد سران افغانستان همیشه در جستجوی کمک های بلاعوض کشور های دیگر بوده و به همه معلوم است که هیچ کس حتی افراد پول خود را مفت به کس نمی دهد.
یک مرد نبود و نیست که از درون خود کشور، کشور را از طریق امتعه زراعتی آن و غیره امکانات خود کفا بسازد و مردم را سیر.
عمر ها شد شسته ام چون ابر دست از خرمی (بیدل)از من گریه می خواهد چه صحرا و چه باغ
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
18.07.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب کاظم بعد از سلام! متشکر و ممنونم از توضیحات شما در جواب یاد داشتهای اخیر بنده. ولی پراگراف اخیر نوشتهء مرا سهواً چیزی دیگری خوانده اید، چون من "انعطاف ناپذیر" نوشته بودم و شما آنرا "انعطاف پذیر" خوانده اید و هم در همان پاراگراف آخر، من از دشوار بودن "تغیر عقیده" برای شما، نالیده ام و خواهش نموده ام که به افکار مختلف و مخالف هم چانس ارزیابی بدهید، ولی بازهم شما چنین تعبیر کرده اید که گویا من انگشت انتقاد بر "تغیر عقیدهء" شما گذاشته ام. چنانچه شما برایم نوشته اید که:
"امید است مرا متوجه آن نکاتی بسازید که به نظر شما "تغیر در عقیده" من بوده است". با یک مرور فوری، متوجه خواهید شد که منظورم بر عکس تعبیر شما بوده و شما را به تغیر عقیده که کار دشوار است، دعوت کرده ام. با تشکر دوباره از شما، در اخیر این توضیح مختصر میخواهم علاوه کنم که ما و شما همه باید "تغیر عقیده" را آنهم به این آسانی، از آقای سیستانی بیاموزیم. چون من در عمر بیش از شصت سالم، هرگز چنین تناقص گویی را در مدتی به این کوتایی از عین شخص (آنهم مؤرخ و اکادمیسن)، نشنیده و نه خوانده بودم، که با خواندن یک مقاله، شخصیت داؤد خا نزد او"ضرب صفر" شود، و در ظرف یک یا دو ماه، شخصیت داؤد خان دوباره "شخصیت بی بدیل" در تاریخ کشور شود. وای بر حال ما. "اگر این مکتب است و این ملا، حال طفلان خراب میبینم". |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
18.07.2015 |
|
محترمه خانم نصیبه حیدری اکرم سلام پس از عرض تبریکات عید سعید فطر به شما و همه دوستان و عزیزان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین، تشکر از اینکه با زحمت زیاد مصاحبه پرمحتوای دوست بسیار گرامی ام محترم عبدالعزیز فروغ (سابق معین وزارت پلان و مدتی هم سرپرست مقام آن وزارت)را که چند سال قبل در تلویزیون "ځلا" به گردانندگی محترم عبدالله نوابی صورت گرفته بود و درج یوتیوب نیز میباشد، به قید قلم آورده و آنرا در این پورتال فخیم به حیث یک سند قوی بدست نشر سپرده اید. درعین زمان تشکر از آقای نوابی که لینک این مصاحبه را در ذیل تبصره خود گذاشتند.
در این ارتباط لازم میدانم درباره محترم آقای فروغ مختصر چند کلمه بعرض برسانم: ایشان یکی از نخبگان امور پلانگذاری در افغانستان بوده و از سال 1340 پس از فراغت از شعبه اقتصادی پوهنځی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل (پوهنځی اقتصاد سال بعد تأسیس گردید)، در وزارت پلان شامل خدمت شدند. از آنوقت تا هنگام مهاجرت یعنی 1358 در همین وزارت بالترتیب به مقامهای بالاتر ارتقا کردند. موصوف در مراقبت از تطبیق پلان پنجساله دوم و نیز در طرح و دیزاین پلان پنجساله سوم نقش بسیار مؤثر داشتند. به جرأت میتوانم بگویم که طرح پلان هفت ساله در زمان جمهوری شهید محمد داؤد خان که به تنهائی توسط خود افغانها صورت گرفت و کمتر خارجی در آن اشتراک داشت، بیشتر محصول اندوخته ها و تجارب دیرینۀآقای فروغ در این زمینه بوده است. او در چند مقام مسلکی وزارت پلان قبل از آنکه معین آن وزارت و بعد از شهادت مرحوم خرم به حیث سرپرست آن وزارت شوند، خدمات بسیار ارزنده و شایان را انجام داده اند آقای فروغ یک شخصیت دانشمند، پاک، صادق به وطن و مردم ویک مسلمان واقعی بوده، چندی بعد از حادثه کودتای ثور به پشاور مهاجر شده و در یکی از تنظیم های جهادی پیوسته و در آنجا نیز در حکومت مؤقت به حیث وزیر ایفای وظیفه کرده است. او بعد از چند سال به امریکا مهاجر شده و اکنون در ایالت ویرجنیا ـ ایالات متحده زندگی میکند. آقای فروغ چندین بار در برنامه آقای عارف عباسی "از لابلای واقعیت های افغانستان" منتشرۀ تلویزیون پیام افغان اشتراک نموده و در باره اوضاع اقتصادی کشور بطور مستند و متکی به ارقام صحبت نموده و موضوع را مورد تحلیل علمی قرار داده اند. او یک شخص با مطالعه و زیاد دقیق است و سخنانش همیشه به روی واقعیت ها و دور از حب و بعض های انفسی میباشد. با ایشان به حیث یک دوست قدیم همیشه در تماس هستم و به وجود همچو شخصیت افتخار میکنم. از او چند بار خواسته ام تا در مورد پلان های پنجساله کشور کتابی بنویسد، اما گاهی بهانۀ مشکل استفاده از کمپوتر را می آورد و گاهی هم میگوید حوصله نوشتن ندارد. بهرحال از خدای بزرگ برای این عزیز گرامی صحت، سلامت و سعادت آرزو میکنم. بار دیگر تشکرازشما ـ محترمه نصیبه جان که صحبت مهم جناب فروغ صاحب را به قید قلم آوردید. با ارادت
|
 |
اسم:
Dawary محل سکونت:
Toronto
تاریخ:
17.07.2015 |
|
- کارمندان محترم پورتال افغان-جرمن آنلاین سلام وعید شما مبارک. از اینکه من صفحه word ندارم مقاله{ صبح شد جمهوری دمید} را از طریق پنجره نظریات برای شما فرستادم. امید که مطلب مذکور را در صفحه تحلیل ها وپیام ها آنلاین کنید. با حرمت. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
17.07.2015 |
|
سپاسگزاری از خانم آگاه وپرکار وحق شناس خانم نصیبه اکرم حیدری!
امروز در بخش تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین،توجهم رامقالۀ جالب وپرمحتوائی ازقلم خانم نصیبه جان اکرم حیدری جلب نمود که بلافاصله آنرا مرورکردم وبعد از پیشگفتار دفعتاً چشمم به مطالبی برخورد که همین چند روز قبل آنرا در یوتیوب از زبان دانشمند واقتصاد دان موفق ونامدار افغان آقای عزیز فروغ شنیده بودم وبا خود عزم کرده بودم تا در یک فرصت مناسب این سخنرانی مفید وجامع وقابل اعتماد را برون نویس نمایم ودر پیشگاه خوانندگانی قرار بدهم که احیاناً این مصاحبه را نشنیده باشند، واینک امروز دیدم که این خانم با بصیرت وآگاه وطن، آن سخنرانی عالمانه وهمه جانبه را برون نویس کرده ودرپایان بیانیۀ داودخان بمناسبت برافراشتن بیرق ملی جمهوریت درافغانستان علاوه کرده اند. (خوشبختانه مسئولین پورتال این مصاحبه راهمین اکنون در بخش مطالب صوتی گذاشته اند)
من خواندن این مقاله را به تمام جوانان افغانستان وخوانندگان ارجمند این پورتال توصیه میکنم وعلاوه مینمایم که آقای فروغ یکی از شخصیت های دانشمند وبا اعتبارملی است که من در عمرم مذمت او را از زبان هیچکسی نشنیده ام و هرچه شنیده ام از دانش وصداقت وپاک نفسی وکاردانی وی شنیده ام به این دلایل من سخنرانی او را در مورد شناخت از داودخان ونیات و آرزومندی ها وپلانهای اقتصادی واجتماعی وی برای ترقی وتعالی افغانستان ، بسیار قابل باور واعتماد ارزیابی میکنم. وتوفیق مزید ایشان را در هرکجای که باشند از خداوند میخواهم.وبرای خواهر خود نصیبه جان حیدری سعادت وپبهروزی ارزومی کنیم.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
17.07.2015 |
|
توضیحی به ارتباط مقالۀ آقای محمدداود مومند!
من یک روستائی زاده ام واز روزی که دست راست وچپ خود را شناخته ام از سوی زورمندان خودی وبیگانه زور گوئی وظلم دیده ام وبنابرین از ظلم وستم ودروغ وتوطئه ودسیسه بازی نفرت دارم. من آنچه را درک واحساس میکنم بدون دروغ وترفند به آنائی که از نقطه نظر ادارک واحساس با من شباهت ونزدیکی دارند درمیان میگذارم وابراز همدردی مینمایم. سخنانی را که من به ارتباط مقالۀ تان نوشته ام درک مرا از مقالۀ تان بیان میدارد وخواستم با شما ابراز همدردی نمایم نه چیزدیگری. درآن نوشته من نفرت خود را ازظلمی ابراز کرده ام که درحق زنان وکودکان بیگناه دو نفر از خوانین مومند که به هدایت داودخان به زندان انداخته شده بودند، وهمچنان ازستمی ابراز انزجارکرده ام که در حق خانوادۀ لوی خان میرزمانخان کنری واقوام فقیرصافی از سوی داودخان رواداشته شده بود. این نکات بیانگراین موضع من است که من از ظلم و ستم برهموطنان بیگناهم از سوی هرکسی که صورت بگیرد، نفرت دارم وانرا تقبیح میکنم. اما این تقبیح هرگز به این معنی نیست که من داودخان را «خائن ملی» بشمارم، زیرا بین خیانت ملی واستبداد زیاد فرق است. من در یک مثال سه فقره ئی در دریچۀ همین پورتال،درک وبرداشت خود ازخائن وخیانت ملی را توضیح کردم وچون داودخان مرتکب هیچ یکی ازاین نوع خیانت ها درحق وطن خود نشده است،لهذا نمیتوان او را متهم به خیانت ملی نمود.
من نه در زمان حیات داود خان، او را از نزدیک دیده ام، ونه در دورۀ زعامتش کدام مقامی بلند تراز رتبۀ اصلی خود داشته ام. ارادتی که به داودخان پیدا کرده ام، منشاء آن اولاً، همان شجاعت بی نظیرتاریخی او است در برابر کودتاچیان 7 ثور که مرگ را برتسلیمی بدست دشمنان ضد عقیده وایمان خود ترجیح داد، و ثانیاً، کار های بنیادی ومهم وعام المنفعۀ اوبرای افغانستان است وثالثاً، مخالفت های انتی پشتونهای چون:لطیف پدرامها وقوی کوشانها وسائرانتی داودخانی هاست. بنابرین نامه شخصی ام عنوانی شما هرگزبه معنی همنوائی باشما وراه انداختن هیا هو برضد داودخان نیست.
اگر بخاطر داشته باشید، مقالۀ دوم تان در مورد موسس ویش زلمیان،نسبت به مقالۀ اولی تان درمورد داودخان سخنان خیلی تلخ وناروائی در برداشت و من اولین کسی بودم که ضمن ایمیلی عنوانی شما، موضعگیری شما را در برابر داودخان دور از انصاف دانستم و بشما خاطرنشان ساختم که این سخن تان بیشتراز روی احساسات است تا واقعیت،زیرا داودخان را بنابر خصلت تربیتی اش، دیکتاتور یا مستنبد میتوان نامید، اما خائن ملی نمیتوان گفت. چنانکه نادرشاه پدر ظاهرشاه را بخاطرکشتار مشروطه طلبان وامانیستان نمیتوان خاین ملی نامید، ویا محمدگلخان مومند راهرچند که غبار وفرهنگ وپوهاندرسول رهین ودیگر نویسندگان تاجیک تبارپروان وکوهدامن، بخاطر کشتار مردم کوهدامن وشمالی، خاین ملی لقب داده اند، اما به فکر من او هرظلمی را که در حق آن مردم انجام داده باشد، بدستور نادرشاه انجام داده است ومیتوان او را ظالم وبیرحم ومستبد نامید، اما نمیتوان خاین ملی گفت. در هرحال، کارکردهای ماندگار وعام المنفعه داودخان برکمبودیهای وی می چربد و درمقایسه با تمام رهبران سیاسی افغانستان در قرن بیست وبیست ویکم برای افغانستان خدمات ارزشمند زیادی انجام داده است که ما به صفت انسانهای تحصیل کرده وآگاه جامعه ، می باید فرق عناصر خدمتگار را ازعناصر خاین بنمائیم وآب به آسیاب دشمنان وطن نیندازیم.
آقای عبدالله نوابی از کلیفورنیای امریکا آخیراً در دریچۀ نظرخواهی نوشتند که اقای داودمومند چندسال قبل دریک سیمنار دربارۀ اوصاف داودخان داد سخن دادند وکست سخنرانی شما نیز نزد شان موجود است،اما نمیدانم که چرا امروز در صف دشمنان داودخان قرارگرفته اند؟ بعد از خواندن این نظر عقیدۀ من نیز نسبت به شما جناب مومند صاحب خدشه دار شد ،زیرا جوابی از شما در برابر این ادعای اقای عبدالله نوابی نخواندم. نمیدانم چی واقع شد که شما منحیث یک دوست سابقه دار داود خان که روزگاری با هم خط وخط روی داشتید ، دراین اواخر به دشمن درجه یک آن شهید وطن قرارگرفته اید؟ اما ازشما نیز درهمینجا میخواهم گلایه نمایم که شما بچه حقی ایمیل شخصی مرا بدون اجازۀ من به میدیا کشیدید وزمینه سوء استفاده را برای دشمنان شخصی ام فراهم ساختید؟ آیا این عمل شما خیانت در اعتماد یک دوست نیست؟ اینکار شما شدیداً به اعتمادمن نسبت به شما لطمه زده وارادت مرا نسبت به شما خدشه دار ساخته است.
|
 |
اسم:
Najibullah - Dawary محل سکونت:
Toronto- Canada
تاریخ:
17.07.2015 |
|
صبح شد جمهوری دمید
با تشکر از محترم داکتر سید عبدالله کاظم و محترم محمد اعظم سیستانی که جهت آگاهی بیشتر هموطنان، واقعیت های انکار ناپذیز تاریخ شصت سال اخیر افغانستان را بخصوص خدمات خستگی ناپذیر شهید سردار محمد داؤود خان را در امر آبادی واعتلای افغانستان عزیز- ضمن مقالات ارزشمند در پورتال وزین افغان- جرمن، آنلاین نمودند...
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
17.07.2015 |
|
خاطره شبهای جشن جمهوریت 26 سرطان!
بیاد داریم شب های جشن که شهر کابل وبخصوص منطقه جشن (چمن حضوری) با چراغان و بیرق ها مزین بود. منطقه جشن تشکیل شده بوداز نندارتون ها، کمپ های وزارتخانه ها ، ستدیوم ورزشی ،چمن حضوری ، کابل ننداری ونندارتون ها (که شامل تولیدات افغانی و کشور های خارجی میبود)که توسط رئیس جمهور افتتاح واز تمام قسمت های آن دیدن میکرد ودرآن روز رسم و گذشت عسکری و نمایش تجهیزات جدیدنظامی بنمایش گذاشته میشد. در عصر همان روز، رسم گذشت پوهنتون و معارف در حضور رئیس جمهور ،مقامات عالی رتبه و دیپلوماتان کشور های خارجی و مهمانان اجرا میگردید و در ختم آن مسابفات فتبال ، بین تیم های افغانی وکشور های مختلف برگزار و در کابل ننداری کنسرت هنرمتدان روسی،ایرانی،هندی و پاکستانی دایر میگردید. باید متذکر شد در عرصه سپورت فعالیت های زیادی صورت گرفت . آقای وحیداعتمادی در راس المپیک به عوض غلام فاروق سراچ تعین گردید و یگانه ستدیوم ورزشی کابل نوسازی و انکشاف یافت زمینه آن مساعد گردید که تا نا وقت های شب ، مسابقات سپورتی جریان پیدا نماید. روز دوم جشن مسابفات والیبال با تیم های خارجی در جمنازیم های ورزشی،پهلوانی و هاکی در ستدیوم ورزشی صورت میگرفت.
تمام وزارتخانه ها در ساحه جشن کمپ داشتند هنرمندان در آن آوازخوانی نموده ومامورین هر وزارت بصورت مجانی در آن اشتراک میکردند.باید متذکر شد در کمپ وزارت مالیه اکثرآ احمد ظاهر میبود و همیشه بیروبار بود. وشروع پروگرامش آهنگی بود( مبارک مبارک جمهوری ما مبارک .. صبح جمهوری دمید..شام سیاه سر رسید..شیشه ظلمت شکست ...پرده غم ها درید.)
آتشباری هم دو سه بار در آن ساحه و کوه آسمایی صورت میگرفت و چاراراهی های شهر کابل با چراغ های رنگ رنگ مزین میشد. در چمن حضوری مسابفات نیزه بازی با دهل زدن و سرناو اتن های ملی همرایی میشدو بازار خربوزه فروشی ، شورنخود،جواری و کباب گرم میبود. و هزاران نفر ار ولایات به کابل آمده و شب را در همانجا به استراحت می پرداختند. درسال 1975 که در منطقه جشن هزار ها مردم روز های جشن را بخوشی و شادمانی سپری میکردند ساعت 8 شب برق های کابل خاموش شد و هزاران زن مرد طفل که در ساحه جشن سراسیمه شدندکه بعد از 15-20 دقیقه، توسط برق حرارتی دوباره شبکه برق فعال گردید (پایه های برق در یکی از ولایات به دستور آی اس آی پاکستان توسط احمدشاه مسعود مینگذاری و انهدام شده بود.).
بیاد داریم، سال آخر جمهوریت 1356 که با شکوهتر از همیشه برگزار شده بود، مسابقات فتبال بین تیم پاکستان و کشور ما بود و رئیس جمهور داود خان نیز در لوژحضورداشتند ، ستدیوم ورزشی پر از تماشاگران بود ،افغانستان در آن برنده شد که برای فتبالران جوایزی نقدی از طرف شخص داود خان برای شان اعطاشد.وهزاران نفر به پیش لوژ آمده مراتب احترام خود را با تکان دادن دست و چک چک ها از ریس جمهور استقبال نمودند.
بعدآ رئیس جمهور با پای پیاده از ستدیوم به طرف کمپ ها دربین بدرقه هزاران مردم با شعار های زنده باد رئیس جمهور و ژوندی دی وی جمهوریت استقبال گردیدند. و در اخیر شب بعد از مسابقه فتبال ساعت 11 شب کنسرت از هنرمند مشهور ایران،گوگوش تا ساعت 3 صبح برگزار گردید. به واقیعت جشن های سال های جمهوریت بسیار با شکوه و کم نظیر بود.
مردم از هرطبقه روز های خوشی پهلوی همدیگر سپری میکردند . سخن از قوم و قومگرایی ، اختلاف مذهبی، توافق طلبی قومی ، حزب و حزب بازی ، از بمب و راکت ، انتحاری ، چوروچپاول ، قتل وغارت خبری نبود. با احترام
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.07.2015 |
|
محترم جناب ملکیار صاحب فرموش کردم که راجع به پراگراف اخیر نوشته شما مطلبی را بعرض برسانم و آن اینکه نوشته اید: «چون طی چند ماه گذشته در همین پورتال مثال های دیگر از انعطاف پذیری داکتر صاحب را مشاهده نموده ام.....خواستم خواهش نمایم که باوجود دشوار بودن "تغییر عقیده" اقلاً افکار مختلف و مخالف را نیز چانس ارزیابی بدهید». برادر گرامی ! کتاب "زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد" من در نوامبر 2005 چاپ گردیده و مورد تمسک و تائید و نقل قول بعضی ها که شما می شناسید، به کرات و مرات قرار گرفته است. من آنچه را ده سال پیش در موردشهید داؤد خان نوشته ام، همان نظر من بوده و است و هیچ تغییری در آن رونما نگردیده است. نمیدانم که شما آن کتاب را خوانده اید، ولی به یقیین که مقاله "کودتای سرطان و سقوط سلطنت" منتشره افغان جرمن آنلاین مورخ جولای 2007 مرا مرور کرده اید که به تأسی از همان کتاب و حتی نقل از کتاب مذکورم بوده است. ازآن کتاب و آن مقاله، کسانی دیگر اند که آنرا به منظور ذهنیت سازی تحریف میکنند و من چند بار در زمینه در همین ستون نظر سنجی به توضیح این مطلب پرداخته ام. امید است مرا متوجه آن نکاتی بسازید که به نظر شما" تغییر در عقیده" من بوده است. دراین اواخر من خواسته ام به نقاط دیکر دوره صدارت شهید داؤد خان نظر بیندازم که تا حال چند مقاله حتی هریک به اندازه یک رساله نوشته ام که همه دراین پورتال ورزین افتخار نشر یافته اند. خوش میشوم که از آنچه در آن نوشته ها کوتاهی شده باشد، شما با دانش و معلومات خود آنرا برایم توضیح دارید تا حین چاپ آن مقاله ها در یک مجموعه به اصلاح آن بپردازم. اینکار عین لطف شما و دیگران خواهد بود. من برعکس آنچه شما نوشته اید، همیشه خواسته ام نظریات مخالف و مختلف را با کمال میل بشنوم و بخوانم و از نظریات صائب و مستند شان استفاده نمایم، بسیار با شوق و علاقه میخواهم مقالات تحقیقی شما را فراتر از موضوع شهید میوندوال مطالعه کنم و از آن بیاموزم. به همین ترتیب از دیگران را. ولی از شنیدن به اصطلاح "افسانه سرمگسک" که در بعضی نوشته می خوانم و مثل همان ریکارد های تکراری روزمره رستورانت های آنطرف دریای کابل برای شاگردان مکتب حبیبیه سابق، اگر بیاد شما و یا دیگر دوستان هم سن و سال ما بوده باشد، واقعاً برایم خسته کننده است. بار دیگر از لطف تشکر.
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.07.2015 |
|
برادر عزیزم جناب آقای داؤد ملکیار سلام از لطف شما ممنونم که به خود زحمت داده و متن یک قسمت مصاحبه طولانی اینجانب را با رادیو 24 ساعته منتشره شمال و جنوب کالیفورنیا به گردانندگی محترمه فریده انوری و اجرا کننده برنامه مرحوم ذبیح الله عصمتی بود، از روی نوار در قید قلم آورده اید. همه چیزیکه از زبان من واز چشم دید آنروزم نوشته اید، درست است، مگر یک اشتباه در مورد تاریخ آن است، طوریکه در یاداشتهای قدیمی ام درج است، این دیدار با رئیس دولت محمد داؤد خان بتاریخ 7 میزان 1352 مطابق 29 سپتمبر 1973 صورت گرفته بود. باید عرض کنم که مصاحبه من با رادیوی مذکور چهار هفته را در برنامه تاریخ شفاهی در بر گرفت که اولین آن بتاریخ 8 اپریل، دومی15 اپریل، سومی 22 اپریل و چهارمی 29 اپریل 1999 بود که جمعاً 10 کست میشود و همه نزدم موجود اند. من کست ها را مرور میکنم و می بینم که تاریخ را 29 سپتمبر گفته ام یا 29 سنبله، ولی بهر حال تاریخ اصلی دیدار من همان 29 سپتمبر بود ، نه 29 سنبله. چون برنامه زنده بود، احتمال همچو اشتباه لفظی موجود است. بازهم اگر در کست تاریخ را بجای 29 سپتمبر، 29 سنبله گفته باشم، تاحال نمیدانم که بعد از شنیدن مجدد کست ها خدمت شما بعرض خواهم رسانید و اگر سهو شده باشد، آنرا در همین پورتال با تشکر از جناب شمااصلاح خواهم کرد. دلیلی که من آنروز برای بار اول شهید داؤد خان را ملاقات کردم، همانا نشر یک مصاحبه من در مسائل اقتصادی بود که بتاریخ 11 اسد 1352 در روزنامه اصلاح ـ انیس به نشر رسید وبطور غیر معمول این مصاحبه به انگلیسی ترجمه شد و در کابل تایمز مورخ 6 آگست 1973 چاپ شد. دراین مصاحبه که با اعظم رهنورد یک گزارشگر آنوقت جوان صورت گرفت، پیشنهاد های اصلاحی اقتصادی را ارائه کرده بودم که به احتمال قوی مورد توجه رئیس دولت قرار گرفته بود و بروز 6میزان از دفتر ایشان با من که آنوقت استاد پوهنحی اقتصاد و آمر دیپارتمنت "صنعت" بودم، تماس گرفته شد و وقت ملاقات برای ساعت 10:30 فردای آن یعنی 7 میزان داده شد. وقتی آنجا رفتم، طوریکه در کست بیان کرده ام، اوضاع غیرعادی به نظرم آمد و بعد از دو سه ساعت انتظاررئیس دولت مرا پذیرفتند. البته محل انتظار در منزل اول بود که دروازه بسوی دهلیز و زینه منزل بالا داشت و من بخوبی نظارگر کسانی بودم که در منزل بالا یعنی دفتر کار رئیس دولت در رفت آمد بودند و گاهی هم دو سه نفر در همین دهلیز توقف و صحبت میکردند که شنیدن صحبت شان برایم میسر نبود. بهرحال خوب شد این موضوع را یاد کردید و انشأ الله که مقطوعه اخبارآن مصاحبه را و نیز متن انگلیسی آنرا از کابل تایمز بزودی به نشر خواهم سپرد. بار دیگر از توجه جناب شما به این موضوع ممنون هستم. با ارادت |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
17.07.2015 |
|
خاطره ای از یک مصاحبهء رادیویی با داکتر صاحب کاظم: حدود 15 سال قبل، زمانیکه رادیوی 24 ساعته در شمال کلیفرنیا، تحت نظر گویندهء ورزیده (فریده انوری) اداره و پخش میشد، روزی داکتر صاحب کاظم حین مصاحبه با خانم فریده انوری، توضیحاتی در بارهء کودتای 26 سرطان ارائه مینمودند، و در ادامهء گفتار به قضیهء گرفتاری مرحوم میوندوال تماس گرفته و گفتند که داؤد خان درین قضیه چندان رول نداشته و از مرگ میوندوال بسیار متأثر و عصبانی شده و بالای مسؤلین درین قضیه، قهر و عتاب نموده بود. داکتر صاحب کاظم برای اثبات این نظریهء شان چنین حکایت کردند: "من (داکتر کاظم)درست بخاطر دارم که برای ملاقات رئیس دولت بتاریخ 29 سنبله سال 1352 رفته بودم. قبل از داخل شدن به دفتر ریاست جمهوری متوجه شدم که وزرا و اعضای کمیته مرکزی در بیرون عمارت، چند چند نفر در هرگوشهء ایستاده اند و با سر های پائین و خم باهم به آهستگی صحبت دارند، مانند اطفالی که مورد عتاب پدر قرار گرفته باشند و یا مانند شاگردانی که مورد عتاب استاد قرار گرفته باشند. چون دلیل آن وضعیت را نمیدانستم، چندان فکر نکرده و برای ملاقات رئیس دولت داخل رفتم. رئیس دولت با لطف با من صحبت کردند و من هم مطالب مورد نظرم را با ایشان در میان گذاشتم. ولی در ضمن متوجه شدم که رئیس دولت بسیار ناراحت و عصبانی معلوم میشوند، و به این نتیجه رسیدم که همان حدس من در مورد وضعیت وزرا در بیرون درست بوده و آنان به کدام گناهی، مورد سرزنش رئیس دولت واقع شده اند. بعد از ملاقاتم، بی خبر از علت اصلی قهر و سرزنش، از آنجا برآمده و به طرف خانه روان شدم. چند ساعت بعد از رادیو خبر فوت مرحوم میوندوال را شنیدم و برایم معلوم شد که علت قهر و ناراحتی مرحوم داؤد خان همانا مرگ میوندوال بوده است". داکتر صاحب کاظم چنین نتیجه گیری کردند که محمد داؤد خان، بر تمام اراکین ذیدخل، بخاطر این ضایعه قهر بوده است و آنان بخاطر قهر داؤد خان سر افگنده معلوم میشدند. با شنیدن این گفتار داکتر صاحب کاظم، من (داؤد ملکیار) نیز از طریق تلیفون روی خط آمده و بعد از اجازهء خانم فریده انوری، از داکتر صاحب کاظم پرسیدم که: چقدر مطمئین استید که این روز ملاقات تان دقیقاً 29 سنبله بوده است؟. داکتر صاحب کاظم با اطمینان گفتند که: "چطور میتوانم یکی از روز های مهم در زندگی ام را که ملاقات اولم با رئیس دولت بود، اشتباه کنم؟"، و با تأکید گفتند که: "تاریخ و جریان این ملاقات مهم را در خاطرات خود ثبت نموده ام". من (داؤد ملکیار) بعد ازین صحبت قاطع داکتر صاحب، در جریان آن مصاحبهء "زنده" به ایشان گفتم که تاریخ را اشتباه نکرده اید بلکه علت قهر و نا راحتی داؤد خان را اشتباه کرده اید. و برای شان گفتم که 29 سنبله همان روز توقیف میوندوال و دیگر متهمین است، نه روز مرگ میوندوال. چون بصورت یقین میدانستم که میوندوال 11 روز بعد از توقیف، یعنی بتاریخ نهم میزان فوت شده، و اوراق تحقیق نشر شده در جراید دولتی نیز تاریخ های سوم، پنجم، هفتم و هشتم میزان را نشان میدهد. پس به این ترتیب بدون تردید، وضعیت وزرا در بیرون دفتر داؤد خان و یا قهر داؤد خان بخاطر مرگ میوندوال نبوده بلکه بر عکس، داکتر صاحب کاظم، داؤد خان را در حال قهر و غضب بر میوندوال و دیگر متهمین، ملاقات کرده است. دلیل اصلی نوشتن این خاطره، همانا عکس العمل داکتر صاحب کاظم در مقابل ارائه این معلومات ثقه، حین مصاحبهء رادیویی بود، که نه تنها ایشان ازین تصحیح خوشحال نشدند و تشکر نکردند، بلکه برعکس چون با ذهنیت ساخته شدهء شان تطابق نداشت، در همان لحظه آنرا رد کرده و روی عقیدهء قبلی شان اصرار نمودند. چون طی چند ماه گذشته، در همین پورتال مثال های دیگری از انعطاف ناپذیری داکتر صاحب را مشاهده نموده ام، خواستم با یاددهانی آن مصاحبه، توجه شانرا به اهمیت "آفاقیت" که خود یقیناً از آن اگاهی کامل دارند جلب نمایم و خواهش نمایم که با وجود دشوار بودن "تغییر عقیده"، اقلاً افکار مختلف و مخالف را نیز چانس ارزیابی بدهند. امید است این حکایت و این خواهش موجب رنجش خاطر شان نشده باشد. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
به ارتباط یادداشت ها و نقل قولهای آقای محمد داود ملکیار: اقای داود ملکیار از زبان یک شخص کاملا مطمئن نقل قول کرده که ""ماشتیخانۀ کلۀ اغلا له ام خراب شده"" - م قبلتا دو سه بار یک روایت دیگر از زبان مرحوم سردار محمد نعیم خان شنیده بودم که بیمورد نخواهد بود آنرا یکبار دیگر هم تکرار کنم: تقریبا دوماه بعد از بازگشت من از امریکا بکابل، درماه فروری 1978 برای فاتحه و عرض تسلیت از وفات مرحوم نایب الحکومۀ سابق محمد یونس خان به نزد خانم شان مرحومه بوبوگل جان (اعتمادی) بخانۀ شان در شهرنو رفتم- دو افغان دیگر نیز قبلا در سالون تشریف داشتند، یکی مرحوم محمدابراهیم خان شریفی سابق مدیر قلم مخصوص سردار محمد نعیم خان در وزارت معارف و دیگری اعظم جان که از رفقای نزدیک ومعروف نوراحمدخان اعتمادی بود. درحدود 15 دقیقه از ورود من به سالون تیر نشده بود که پیشخدمت وارخطا درآمد و به بوبو گلجان گفت :والاحضرت سردادرنعیم خان تشریف آوردده و متعاقبا سردار وارد سالون شد- بعداز مصافحه و تشریفات معموله سردار بیشتر با بوبوگل صحبت میکرد واز یونس جان مرحوم که رفیق شکار شان بود به نیکی یادآوری مینمود... درینوقت سردار شریفی که تکلیف شنیدن و آلات سامعه هم در گوش خود داشت و بلند صحبت میکرد، دفعتا والاحضرا را مخاطب قرار داده اوضاع ناارام مملکت و نفوذ کمونستهارا چند بار یادآور شده کفت: والاحضرت، ما بخدمت رهبر رسیده نمیتوانیم، دور او را مردمی حلقه زده که نمیخواهند واقعیت ها بگوش شان برسد، از شما بحیث یک موسپید خاندان محمدزایی خواهش میکنم پیام مارا به رهبر برسانید که افغانستان و خاندان محمدزایی هردو تباه میشوند و برای جلوگیری ازین خطر کاری کنید وافغانستان را نجات دهید... سردار محمد نعیم حان چیزهایی ازین قبیل گفت : ""آقای شریفی، اغلاله ام از گوش کر و از چشم کور شده ، گپ کسی را نمیشنود ..." همین را گفت و از چوکی برخاسته تنها با بوبوگل خداحافظی کرد واز سالون خارج شد. آنگاه بوبوگل بالای آقای شریقی انتقاد کرد که چرا چنین صحبت را دنبال کرده بود و شریفی دستهای بوبوگل را بوسیده گفت، عمه جان، کشتی در حال غرق شدن است، خدا کند پیام من به داودخان برسد تا خود را تکان بدهد ورنه همه چیز شاریده .... ازبیانات و وجنات سردار محمد نعیم خان که من در آن سالون دیدم، آزردگی شدید از برادرش نمودار بود. با عرض احتارم سیدخلیل الله هاشمیان 16 جولای 2015 |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
محترم جناب داکتر سید عبدالله کاظم، شما هم به سلامت باشید، کاملاً دقیق و صحیح میفرمایید، کسیکه نخواهد قناعت کند، قناعتش ممکن و بلکه ناممکن میباشد، بلی چونکه احتمال ملاقات دو پسر کاکا را در لندن که درکتاب تان ۱۰ سال قبل حدس زده اید که گویا نعیم خان از موجودیت قریب کودتا به ظاهر شاه اشاره مینماید و البته به فرمودۀ مرحوم داکتر نجم اتکای این قضیه را استوار میسازید، خود هم باور میفرمایید. بیشتر از دوسال قبل به استناد محترم داکتر سعدالله غوثی، شاهدی که این احتمال را رد نمود، من و جناب تان صحبت تیلفونی ای در زمینه داشتیم که اظهار نمودم که از داکتر ابراهیم مجید سراج، یکی از نزدیکترین ها به نعیم خان هم چنین استدلالی از تعداد ی در کلیفورنیا شنیده شده است. شما فرمودید که به آقای داود ملکیار میخواهید تیلفون نموده و ازو بخواهید که از داکتر صاحب مذکور جویای این رویداد مهم گردد، اینکه به ایشان مراجعه کردید، نمیدانم. الحمدالله هفتۀ چند بار یاد آور میگردید که شما یک محقق پرکار بوده و به تحقیقات ادامه میدهید، در چنین حقیقتی شک نباید داشت. ولی دیده شد که بعد از همه بیانات شهود هنوز که هنوز است، همان آش همان کاسه. یادتان باشد که جند ماه قبل در همین دریچه یکبار دیگر از بیانات محترم داکتر غوثی در عدم ملاقات سری پسران کاکا یاد آورشدم، شما بر من خشم نمودید. نکتۀ دیگری که از استدلال هر محقق و تاریخ نویسی باید بدور باشد این است که به کرات دیده میشود که اگر کسی در میدیا یا محضر خدای نکرده با حق آزادی های فردی، بر خلاف میل تان به جدال منطقی و با مراعات ادب و احترام هم بپردازد، جناب تان آزرده شده و فورآ وی را به اتهامی سوق میدهید که از جناب شما باید بعید باشد. طور مثال در جواب مضمون آقای داود ملکیار که در همین پورتال منتشر شد، نوشتید که مضمون چیز نوی نبود و مثل همیشه ایشان به طرفداری شهید میوند وال چیز هایی مینویسند، در حالیکه آن مضمون مفصل دقیقاً چگونگی وقوع کودتا را با استناد علت العلل شما در مصاحبه ای بیان مینمود. آیا یک محقق و تاریخ نویس که حق رد و قبول هر ادعایی را با ارائۀ استناد دارا میباشد، با اعتراض به طرف چنان باید استدلال نماید؟ حال، هر کسی چند روزه نوبت اوست، من هم به زعم شما از مخالفان داود خان هستم. خداوند را شکرگزارم که بمن همت اینرا عطا نموده که با عقیدۀ راسخ هر آنچه قضاوت، چشمدید و تعقل من حکم مینماید، بیان میدارم. برای معلومات جنابتان و بقیه خوانندگان این پورتال جهانی عاجزانه و به شهادت پروردگار اعتراف میکنم که من متأسفانه با هر دلیلی هر آنکه سرنوشت ملت مظلوم و شریف افغانستان را به نشیبی و نتایج وخیمی که حق آنان نبوده است سوق داده و دیگران با عقده و قدرت طلبی ها قهراً بر بیچارگان تحمیل نموده و هنوز هم مینمایند، تا دم مرگ مخالفم، استثناء ندارد. گمان میکردم مضامین این طالب العلم را مطالعه مینمایید. اگر جناب شما علی الرغم مقالات و سطور کتاب تان که سالها قبل در نهایت درجه بیطرفی و استدلال یک شاهد عینی ای تحصیل یافته که من آنانرا همیشه با تأئید و تعریف، مورد ارزیابی قرار میدهم و خواهم داد، تغییر عقیده میدهید، منحیث یک انسان عاقل و بالغ و آزاد، به شما حق داده و احترم تان البته همیشه محفوظ میباشد. به سلامت باشید. متعجب شدم که جریان ملاقات سید وحیدالله با دیوید نیومن را به سلسلۀ دستسرسی ها به اسناد وزارت خارجه و تشکیلات شبهه به آن بعد از ختم جنگ سرد، جناب تان، جدیداً خبر شده اید. برای روشنی برای کتابی که روی دست دارید، اسناد مراجعۀ داود خان را به جیمی کارتر و پذیرفتن وی را قبل از کودتای ثور، هم به سادگی از وزارت خارجه میشود بدست آورد که البته قبلاً مطالعه شده است.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
16.07.2015 |
|
نعیم خان وارث ریاست جمهوری !
نعیم خان به دوره ده ساله صدارت داود خان بحیث وزیر خارجه ، پالیسی ساز و مشاور نزدیک اش بودوبه قول عبدالرحمن پژواک که در مجالس رسمی گپ نعیم خان اکثرآ مورد قبول برادر بزرگ اش بود.
نعیم خان به دوره 5 ساله جمهوریت بحیث نماینده فوق العاده رئیس جمهور به ایالات متحده امریکا ودیگر کنفرانس های مهم بود. در مطبوعات نام وی بعد از رئیس جمهور ذکر میشد و اکثر کار ها و مقرری ها وزارت خارجه را به معاون سیاسی ، وحید عبداله هدایت میداد و محترم عزیز نعیم (پسر نعیم خان ) نوشته است که از قول پدرش ، میوندوال را میخواست که سفیر افغانستان در امریکا مقرر نماید.
انتخاب سید عبدالاله جوان کم تجربه بحبث معاون ریاست جمهوری بر ان بود که آن کفایت رهبری را بعد از داود خان نداشته، به او ، حیدر رسولی ، قدیر نورستانی هم به قسمی شایداظهار شده باشد که شایسته آن مقام، نعیم خان خواهد بود.
اختلافات نعیم خان با داود خان یا پسرش در بعضی موارد،یک امر طبیعی بود و از آن مشکلات رئیس جمهور هم آگاه بود اما بعضی مجبوریت را باید مدنظر گرفته میشد و نعیم خان با بیان مشکلات زمینه را مهیا میساخت تا نظریات دیگر ان را دانسته و خود را یک رهبر شایسته تبارز دهد.
قصه های فامیلی و < غیبت گویی ها> اکثرآ کدام اعتباری نداشته بخصوص کسانیکه که سن شان زیادتر میشودو خیالاتی میشوند مانند مامایم که در وقت شاهی و جمهوری مقامی در دولت داشتند در اواخر عمرشان گپ های خیالاتی میزدند که واقع نشده بود و فامیل نزدیک نیز آنرا تائید میکرد اما بعضی ها آنرا از وی نقل فول نموده که والی صاحب یا سکرتر جترال سره میاشت چنین گفته است. باید از عقل و منطق هم باید کار گرفت.
داود خان ونعیم خان دو شخصیتی که میخواستند که کشور را از فقر و بد بختی نجات داده و زمینه رفاه را برای مردم فراهم سارد که در آن دوره کوتاه 5 ساله امنیت سرتاسری و اقتصاد بهتر از دوره 10 ساله دیموکراسی را شاهدبودیم ،وبا تطبیق پلام هفت ساله با وجود داود خان یا برادرش ، شرایط بهتر برای مردم کشور فراهم میشد . با عرض احترام |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
سنګروال صاحب ته په ډیره درناوی. د افغانستان-پاکستان د اړیکو په ارتباط د ښاغلو کرزی او غنی د دریځ اختلاف شاید دومره د ډیورنډ د کرښی په ارتباط نه وی لکه څومره چی د افغانستان په اړه د پاکستان د نیاتو په باره کی دی. دا لیکه دی فاکتو (de facto) منل شوی او مشکل په دی کی نه دی. ستونزه له یوی خوا په افغانستان کی د پاکستان د مداخلی په نتیجه کی بی ثباتی او جګړه او د بلی خوا د پاکستان د ستراتیژیک عمق ده یعنی پنجاب اقلا غواړی خپل نفوذ د امو سیند ته و غځوی. د میدیا د لیکنو او د کرزی د مامورینو په وینا امریکا هم په دی مورد کی د پاکستان پلوی کوی. کرزی دا خبره جو بایډن ته په ښکاره کړی چی په نتجه کی بایډن په قهر شو او د کرزی د ملاقات نه ووت او د یو ځای ډوډی خوراک کوم پروګرام چی جوړ شوی و فسخ شو. هغه خلک چی ښاغلی غنی پیژنی په دی عقیده دی چی دی داسی فکر کوی چی افغانستان پاکستان ته ستونزی جوړوی نه برعکس. دا ډیر غربی نظر دی. همدا راز ښاغلی غنی د اقلیتونو په هکله په دی باور دی چی پښتانه هغو ته په مساوی حقوقو قایل نه دی. واقعیت دادی چی په افغانستان ګی حکامو ظلم کړی خو دا ظلم علی السویه په پښتون او غیرپښتون شوی نه په کوم خاص قوم. ددغی نظریاتو لرونکی ولسمشر کړو ته باید د محض خوشبینی پر ځای په نقادانه سترګه وکتل شی. ممکن د پاکستان سره د اړیکو په ارتباط د ښاغلی غنی د دریځ د کاسی لاندی نیمه کاسه وی. ښاغلی کرزی او ښاغلی غنی یو بل د ډیری مودی راهیسی پیژنی او د یو بل په نظریاتو ښه خیر دی. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
خواهش برای جلب توجهءاین پورتال وزین! من دیشب به وقت کلیفرنیا که نصف شب به وقت اروپا بود، دو تبصره را یکی پس از دیگری در همین دریچهء نظر سنجی درج و ارسال نمودم و تأئید فوری رسیدن هرد را در آن لحظات از طرف پورتال دریافت نمودم. ولی امروز متوجه شدم که تنها قسمت دوم تبصره من نشر شده و قسمت اول دیده نمیشود. چون هردو باهم ارتباط داشت، لطف و توجه آن محترمان را در زمینه خواهانم تا با نشر قسمت اول، مطالب مورد نظرم تکمیل گردیده و بی ارتباط معلوم نشود. تشکر از توجه تان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
محترم داکتر سید عبد الله کاظم، امید به سلامت باشید. تبصرۀ جدید شما را بتاریخ ۱۵ جولای بالای نقل قول هایی از هموطنان گرامی و شخصیت های محترمی که خود شهود عینی بوده و خاطرات خویش را بر موضوع واحدی که همانا (عدم و جود امکانات یک ملاقات سری در لندن بین اعلیحضرت شاه افغانستان و سردار محمد نعیم در یک اطاق دربسته) بوده باشد، با حیرت و نا باوری مطالعه نمودم. شما خواسته اید که مانند دفعات قبل با مغالطه استدلال و نتیجه گیری نمایید که همۀ تشریحات و شهادت آن محترمان که صرف در مورد چند ساعت دیدار دو شخصیت با موجودیت سردار ولی در لندن بوده، اثبات این نظر باشد که گویا نعیم خان از پلان اقدام به کودتای ۲۶ سرطان اصلاً مطلع نبوده است، در حالیکه با وجود ادعای صریح محترم عزیز نعیم، از بیخبری پدر از پلان کودتا، اکثریت چنین گملن نبرده اند. با نزدیکی دو برادر و اعتماد منحصر به فرد فی مابین، تصور نمیرود که نعیم خان از اقدام داود خان و یاری حزب پرچم و پلان برژنیف، برای اقدام به کودتا، بیخبر بوده است. گرچه حتی برای رفع سوء تفاهم بر دو موضوع کاملاً غیر وابسته و ازهم متفاوت، در نوشتۀ قبلی هم مبادرت نموده ام، مگر باز هم شما علاقمندید تا حتماً داستان ملاقات لندن را به راپور وزارت خارجۀ مربوط به وحید عبدالله وصل نمایید، باید عرض نمود که کاملاً درچنین یک قضاوتی مختار هستید. در مورد ملاقات سادۀ محترم داکتر مجید سراج در منزل نعیم خان در شب قبل از کودتا که گمان اغلب این است که نعیم خان نباید از وقوع کودتا صرف «در همان شب» چیزی فهمیده باشد، یقین بازهم نتیجه گیری خواهید نمود که در این جاهم ادعا«؟!» میگردد که گویا سردار نعیم ازینکه کودتایی پلان شده باشد، هیچ نمیدانست. در حالیکه به نقل قول شما از کتاب حسن شرق، ویس داود در همان شب کودتا که با پدر به دیدن شرق به منزل وی رفته بود، از کودتای پدر خبر نداشت. البته آگاهی شهود عینی ای که جریان خاطرات شان را عرض نمودم، از نظریات جناب شما در مورد ملاقات لندن، حق آنان شمرده میشود. در مورد قضاوت یک محقق و نویسنده در بارۀ همه اعضای یک خانوادۀ نهایت بزرگ که چندین نسل را احتوا می نماید، مخصوصاً که ازدواج های اکثراً فامیلی آنان را مستقیماً به اولادۀ امیر عبدالرحمن خان هم مربوط می سازد و سویه، خاطرات و برداشت های آنان در مسائل فامیلی شان که همه شهود عینی ای جریانات ما حول خویش بوده اند، استعمال جملات و ارزیابی تان واقعاً که با آفاقیت در چنین یک مسئلۀ تاریخی، باعث ناباوری میگردد. آیا برای جناب تان مفکورۀ اصالت فرد اینقدر بی ارزش است که بر اصالت جمع بر راه و روش یک خانواده بصورت کل قضاوت میفرمایید؟ یا الله.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
16.07.2015 |
|
امروز دهمین وآخرین بخش از مقالۀ ممتع وتحلیلی اقای پیکار پامیر را در رابطه به «وهابیت وتروریسم جهانی» در پورتال افغان جرمن آنلاین خواندم واز آن لذت وفیض بردم.دراین بخش ضمن سایر نکات جالب و آموزنده توجه مرا بیشترسخنان یک روحانی مسلمان بخود جلب نمود آنجایی که گفته میشود:
«شیخ طارق یوسف، خطیب سنی مذهب مسجد اولوالالباب واقع درشهر نیویارک امریکا به ارتباط انفجاردرمسجدی از شهر قطیف عربستان سعودی با جرأت و صراحت اظهارنمود که : " ... این یک مشکل بزرگ است که باید حل شود. اینها (تروریستهای انتحاری) برخاسته از فکر سلفی و هابی و افکار منسوب به ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب است . والله هرکس کتب ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب را بخواند، بدون تردید کارش به جایی میرسد که تروریست میشود... مجموعۀ کتب ابن تیمیه و بن قیم و ابن عبدالوهاب و در این دوره هم، کتب ابن باز و ابن عثمیین و العربفی و محمد حسان و حوینی ... همچنین نوشته های سلمان العوده و عثمان الخمیس...، این کتابها بچه ها را تروریست میکند. " این شیخ سنی مذهب علاوه نمود که : " هرکسی که از ابن تیمیه دفاع کند، تنفر و بیزاری را در دنیای اسلام ترویج کرده است و هرکسی که از ابن عبدالوهاب و سلفی ها دفاع کند، داعشی است و باید به چشم تروریست به آنها نگاه کنیم... راه حل مشکل تروریسم، ریشه کنَی وهابیت است ."
وقتی یک روحانی سنی به آدرس وهابیت این چنین سخن میزند، دیگر جای شک وشبهه ای باقی نمیماند تا تجسم وهابیت را در وجود گروه ها و ساختارهای (سیاسی- نظامی - مذهبی) بنام های:" سپاه صحابه"، " جمعیت التبلیغ"، " انصارالمجاهدین"، " حزب التحریر"، " بوکوحرام" ، " الشباب" ، "القاعده" ، " طالبان"، " جیش محمد "، " جهنگوی "، " لشکر طیبه "، " دعوت الارشاد" وبالاخره " داعش" با وضاحت ملاحظه نمائیم.
آقای پیکاربدرستی میگوید: «تردیدی وجود ندارد که امروز افغانستان جنگزده پس ازسومالی و عراق و بنگله دیش و پاکستان، مساعد ترین بستر نفوذ اندیشه های وهابیت آل سعود، دیوبندیسم نوع پاکستانی وتروریسم طالبانی را تشکیل میدهد؛ زیرا استمرار جنگهای سی ساله، فعالیت های وسیع استخبارات خارجی، فقراقتصادی وفرهنگی، بیماری قومیت، استخوان شکنی های ناشی ازتقاب ل تنظیمی جهادی چندین ساله، –اسبتداد سیاسی و تعصبات مذهبی، حاکمیت شش سالۀ امارت جهل و بیداد گری گروه طالبان، موجودیت هزاران مرکزتبلیغاتی نوع اخوانی، مدارس متعدد تکفیری و سلفی، دخالتهای آشکار فکری، سیاسی، اطلاعاتی و حتا نظامی همسایه ها، موجودیت مافیای مواد مخدر، حاکمیت تفنگ و تفنگ سالار، بیداد بیسوادی و زوال سیستم آموزشی، فساد گسترده و عمیق مالی و اداری، سقوط ارزشهای اخلاقی، حضورلشکری ازجوانان بیکار و بی روزگار و بخصوص، موجودیت همسایۀ ناباب و صادرکنندۀ همه گونه مصایب تیره روزی، همه و همه، نشانه های آشکار موجودیت چنین یک بسترمساعد درافغانستان پنداشته میشود.»
درپایان با ابراز خورسندی وتشکراز نویسندۀ مقاله میخواستم پیشنهاد نمایم تا اگر ممکن باشد این مقاله بزبان انگلیسی نیز ترجمه ودر رسانه های انگلیسی زبان نیز به نشر سپرده شود تا فیض آن عام ترگردد وجوانان مسلمان که از ماهیت مذهب وهابی وآن همه مشکلات و بدبختی ها وتباهی که جامعه مسلمان با آن امروز روبرو اند، آگاه گردند واز گرویدن به این آئین تعصب وتحجر وعقب روانه دوری چویند.به امید پیروزی خرد وعلم برجهالت ونادانی .
|
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
محترمه خانم ملالی موسی نظام به سلامت باشید می گویند برای بهانه گیر، بهانه زیاد و برای کسیکه نخواهد قناعت کند، به قناعتش پرداختن مشکل و حتی ناممکن است. میدانم که شما از جمله مخالفان شهید داؤد خان استید، به هر دلیلی که نزد خود دارید، من آرزوی جرو بحث با شما و دیگر دوستان را ندارم و نه وقت خود را به آن مصرف میکنم. این آخرین حرف من است که به خدمت شما بعرض رسانیدم. شما و دوستان همفکر شما را میگذارم با نظریات شان در زمینه, و نیز کسانی را از منتهای علاقمندی به آن شهید از هرگونه خلاهای آن دوره چشم می پوشند. اینجانب به حیث یک محقق سعی دارم واقعیت های تاریخی را مثل یک عواص تا حد ممکن از عمق به سطح بیاورم و بدون حب و بغض شخصی آنرا به قضاوت مردم قرار دهم تا از تحریف مزید تاریخ جلوگیری گردد. لذا من نمیخواهم با هیچیک از موافقان و مخالفان شهید محمد داؤد خان و یا در دوره ها و شخصیت های تاریخی دیگر، خود را طرف سازم. سلسله مقالاتیکه در ارتباط با دوره های کاری شهید داؤد خان می نویسم، درحقیقت موادی از یک کتاب است که مجموعه آن بعدتر به نشر خواهد رسید و خوش میشوم که از علاقمندان وارد در مسائل، موضوعاتی را دریابم که نظر شان ممد کارم باشد و حین چاپ کتاب از آن نظریات سالم استفاده مجاز نمایم.باارادت |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
16.07.2015 |
|
<<داود خان کسی را بنام حزبی خلق و پرجم نمی شناخت >>
آقای داکتر حسن شرق از اشتراک 125 نفر در کودتای 26 یاد میکند ومیگوید که هیچ کدام شان به احزاب خلق و پرچم ارتباط نداشته اما بعد از چند ماه که حق شان تلف شده بود، بعضی شان به حزب دیموکراتیک خلق پیوستند.
روز های اول کسی راجع به نقش پرچمی ها و خلقی ها آگاهی نداشتند زیرا آنها کدام قدرت و شهرتی نداشتند. بعد از چند وقتی مقرری های پرچم وخلق در وزارت های داخله و زراعت دیده شد که باعث سروصدا ها شدو از بعضی ولسوال ها پرچمی ،شکایت ها به گوش رسید. در راس این وزارت خانه ها فیض محمد وزیر داخله که در کودتا سهم داشت و جیلانی باختری ( کدام شخصب سرشناس نبود) قرار داشتند .(بعدآ معلوم شدکه پرچمی بودندیا شدند) . یعد از چند ماه فیض محمد وزیر داخله،پاچاگل وفادار وزیر سرحدات ومحتاط وزیر مخابرات که هر سه در کودتا نقش داشتند به حیث سفیران مقرر شدند و نعمت اله پژواک وزیر معارف و جیلانی باختری از کار سبکدوش و بعدآ داکتر حسن شرق بحیث سفیر جاپان مقرر گردید.
نعمت اله پژواک و داکتر شرق عضو حزب نبوده اما دوستی ورفاقت های با کدر رهبری داشتند. پاچا گل وفادار از طریق تلویزیون آریانا گفت که داود خان بعد از چند ماه از من پرسید که میگویند که شما خلقی شدین؟ من گفتم این تهمت ها را به شما هم میکنن ( عضویت خودرا به حزب تکذیب نمود).
داکتر شرق بعضی از کودتاچیان رابنام جوانان ترقیخواه برای داود خان معرفی نموده بود اینکه واقعآ از عضویت حزبی بودنشان حسن شرق اطلاع داشت درست معلوم نیست ؟اما باید متذکر شد که فعالیت حزب خلق و پرچم در اردو وپولیس بصورت مخفی بوده، شناسایی شان آسان نبود.
خوشیختانه به غیر از 3-4 نفر حزبی، باقی اشخاص وطنپرست و ترقیخواه بودند .، با احترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
نوت: چند مطلب آخر فراموشم شد و از قلم افتاد و آن اینکه: اگر گفتار سید وحید عبدالله به سفیر امریکا، مطابق سند منتشره صد در صد حقیقت هم داشته باشد، باز هم صرف اطلاع سردار نعیم خان را ازین تماس نشان میدهد، نه موافقه و پشتیبانی نعیم خان را از کودتا. همانطوریکه محترمه نظام نوشتند، بی خبری کامل نعیم خان از اقدامات داؤد خان به آسانی قابل باور نمی باشد. ولی عدم سهمگیری نعیم خان در پست های کلیدی مانند وزارت خارجه و یا معاونیت ریاست جمهوری، حتی بعد از لویه جرگه و رانده شدن کمونست ها از دولت، دال بر آن است که او با این کودتا موافق نبوده، دل خوش نداشته و عواقب وخیم آنرا پیش بین بوده است. آزردگی پسر ارشد داؤد خان و قطع ارتباط او با پدرش تا هفته های نزدیک به کودتای ثور و نزدیکی او با نعیم خان که پاچاگل وفادار نیز از آن یاد آور شده میگوید که: گفت و گوها و آوازه های مبنی بر اقدامات خانوادگی برای بر کناری داؤد خان توسط نعیم خان و پسرش به کمک اشخاصی آزرده مانند من (پاچاگل وفادار) نیز مطرح شده بود. و هم در مورد نظر منفی نعیم خان از اوضاع نامطلوب، بر علاوهء نقل قول داکتر صاحب مجید سراج از سردار نعیم خان که گفته بود: " ماشینخانهء کله آغالالیم خراب شده"، روایت دیگری از زبان یکی از نزدیکان او موجود است که به ارتباط وفات یکی از سر شناسان وطن، نعیم خان گفته بود: "او خوشبخت بود که آبرومندانه دفن شد، این اوضاع را که میبینم، مردهء ما را در سرک ها کش خواهند کرد". این گفته ها همه میرساند که نعیم خان خود را درین اوضاع نابسامان دخیل نمیدانسته و مملکت را در حال سقوط احساس میکرده است. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
برادردانشمند محترم جناب آقای عباسی صاحب از لطف شما که نظرمرادریکمورد مطالعه نموده و سوالاتی ابراز نموده اید، متشکر وممنونم وسعی میکنم عرایض خودرا بهریک از سه سوال شما تقدیم کنم: 1) علاوه برکهولت بارتباط سن من که شما درست درک فرموده اید، کسالت ناشی از ماه مبارک رمضان نیز شامل این فروگذاشت است ، چونکه من مصروف چند پروژه میباشم وروزانه 10تا12 ساعت درکامپیوتر مصروف میباشم، وقتی بیک موضوع میپردازم،موضوعات دیگر فراموش میشوند، یعتی ضعف حافظه نیز مستولی است.عذرما بپذیر. 2) بلی، من ارمطالعه چند نظ درکلککین نظریابی به این قضاوت رسیدم که بعضی ها مقصد ومرام مقالۀ آقای مایار را بخاطری درست درک نکرده خواهند بود که طرز وسبک نوشته شان درآن مقاله، برخلاف صراحتی که درسایر مقالات مایار صاحب بمشاهده رسیده، درین مقاله بطور پیچیده ومتراکم صحبت کرده اند- درغیرهمین تصور، من با هیچکسی صحبت نکرده ام ونه شخص دیکر درین موردبامن مخابره ومکاتبه کرده است. 3) جناب شما میفرمائید که ""همه ملتفت این نکات دراصل نوشته شدند..."" ازکجا فهمیدید که همه ملتفا شده باشند ؟؟؟ زیرا دراین کلکین چند نظری را که من خواندم، خوانش ها به مغشوشیت انجامیده بود ! لهذا لازم دانستم فهم ودرک خود را ازآن مقاله بنویسم، واینکار بارمسئولیتی است بدوش هرنویسنده وهمکار این پورتال تانظرخودرابیان کند تا ازمجموع نظرها کلید موافقت میسر گردد. اینکه جناب شما میفرمائید که هاشمیان ""تقسیمات ملکی ولایت ممتاز وسرتاج مملکت را به آن اضافه نموده..."" هرقدر فکرکردم به معنی این کنایۀ ادبی رسیده نتوانستم وکسالت رمضان را ملامت کردم . درواقغ لازم دانستم موضوع انتخابات وسعی اقلیتهای زورمند رابرای تصاحب قدرت درآن مختصر اضافه کنم تادانشمندان وقلم بدستان افغان، منجمله جناب عباسی صاحب را درهمان موضوع که مشکل عمدۀ امروز وفردای مملکت است ، معطوف گردانم. من به پیش بینی های مایار صاحب درمقالۀ شان (اگر آنها رادرست درک کرده باشم) موافقت دارم، ولی با سیاست امریکاموافق نیستم، زیرا منافغ امریکا ایجاب میکند که با مسئلۀ تصاحب قدرت درافغانستان آهسته وتدریجی پیش برود، ولی من طرفدار سرعت عمل میباشم. یکیاردیگر از سوالات و یاد آوری های دوستانه محترم عباسی صاحب اظهار امتنان نموده، عید سعید فطر را که درشرف تحویل است بجناب عباسی صاحب و خانوادۀ محترم شان وهم بهمه هموطنان محترم درداخل وخارج افغانستان تبریک وتهنیت عرض کنم- با تقدیم احترامات فایقه - سید خلیل الله هاشمیان - 15 جولای 2015 |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
محترم جناب داکتر سید عبدالله کاظم، بعد از عرض احترامات، یکی از خوانندگان پورتال از وجود نوشتۀ شما که عنوانی این جانب بوده و بتاریخ ۸ جولای گویا درین دریچه اقبال نشر یافته است، مرا مطلع نمود، چون در آن تاریخ برای تشیع جنازه و فاتحۀ عزیز محترمی از اعضای فامیل خویش به کلیفورنیا رفته بودم، البته از مطالعۀ من مانده است. فرموده اید که آنچه را من از تشریحات صادقانۀ شما در مورد حیرت زدگی و سوالات مردم در مورد نحوۀ کودتاسرطان، شناخت و چگونگی و انتخاب اعضاء کابینه و موجودیت تشکیل جدیدی بنام «کمیتۀ مرکزی» که طوریکه فرموده اید، اعضای آن سری بوده و گفته میشد که بیشتر از حزب پرچم متعلق به خط مسکو بودند، بیان داشته ام، منحیث «مبتداء»، نقل قول نموده ولی از جواب آن سوالات که در ۶ صفحه تشریح نموده اید، منحیث«خبر»، غفلت کرده ام. حقیقت عریان این است که آنچه را گویا شما در بیان سرگردانی و حیرت مردم افغانستان بعد از کودتای سرطان در قالب سوالات آنان آورده و «مبتداء» می خوانید، خود «خبر» هم تلقی می شود، مگر اینکه حقایق عریان آن تغیر شکل بنیادی سیاسی کاملاً بر عکس حالاتی باشد که با علامات سوالیه بیان گردیده و آنچه مردم را حیران نموده است، حقیقتاً اشتباه قضاوت آنان بوده باشد. یعنی که «خبر» ثابت نماید که نه در کودتای سرطان شوروی و پرچم دست باز داشته و نه موجودیت غیر متجانس «کمیتۀ مرکزی» مانند رژیم روسیه، صلاحیت تصمیم گیری داشته و نه بیشتر اعضای کابینه از حزب پرچم، وابسته به مسکو بوده اند. مخصوصاً که فرموده اید که با چنان پریشانی و سوالات مردم، هیچ کس از ترس جرأت سوال را هم در زمینه نداشت. بهر حال، خوب است که این مضمون ارزشمند که یکی از منابع در تشریح حالات آن جریان و دقیقاً برداشت و چشم دید تان است، باز هم منتشر شود، تا هموطنان مانند اینجانب به عمق جریان آن رویداد سرنوشت ساز تداعی گردند. البته این قلم هم در همان سال ۲۰۰۷، مانند شما مضمونی از چشم دید خویش در همین پورتال تحت عنوان« ۲۶ سرطان ورق دیگری از تاریخ» که همانند نوشتۀ شما، خاطر یکی از اعضای پورتال را مکدر نمود، منتشر نمودم که لازم می افتد که نشر دوباره گردد، چون بهر حال تاریخ تاریخ است. به آرزوی سلامتی تان،
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
16.07.2015 |
|
تذکری به ارتباط نوشتهء محترمه ملالی موسی نظام و محترم عبدالله کاظم: دوستان این پورتال میدانند که چندی قبل، من جریان ملاقات سردار نعیم خان را با اعلیحضرت در لندن، از زبان محترم داکتر مجید سراج با امانت داری نوشتم، و در آن بوضاحت گفته شده بود که با وجود هدایت اول اعلیحضرت مبنی بر صرف غذا با سردار نعیم خان در اطاق بالا، این مأمول عملی نگردید، چون متعاقب فرمایش اعلیحضرت، سردار عبدالولی نیز هدایت داد تا غذای او را به اطاق بالا بیاورند و بعد ازین هدایت سردار ولی، اعلیحضرت به نفر مؤظف گفت که بهتر است همه باهم در همین اطاق پائین غذا بخوریم. که در نتیجه همه باهم نشستد و فرصت ملاقات خصوصی هرگز میسر نشد. این گفته های داکتر صاحب سراج توسط داکتر سعدالله غوثی هم تأئید شده است که به اضافه دیگر جایی بحث نمیگذارد. اما جای تعجب آنست که هنوز هم داکتر صاحب کاظم گفته های این شاهدان عینی را نادیده میگیرد و روی ادعای قبلی اصرار دارد و جالب تر آنکه، از آقای فواد ارسلا بخاطر تشر آن سند سفارت امریکا قدردانی میکند، بدون توجه به این نکات که: اولاً: آن تلگرام سند تازه نیست، بلکه هفت یا هشت سال قبل در میدیای افغانی نشر و مورد تبصره قرار گرفته بود. دوماً: از زبان شخص اول یعنی سردار نعیم خان نقل نکرده بلکه از زبان شخص دوم یعنی سید وحید عبدالله نقل کرده است که در جواب سوال سفیر امریکا که از او پرسیده: از طرف کی آمده ای؟ سید وحید عبدالله در جواب گفته است که: داؤد خان و نعیم خان ازین ملاقات من با شما اطلاع دارند. این سند بیانگر کلمات سید وحید عبدالله از زبان سفیر امریکاست، نه تأئید کنندهء صحت و یا سقم گفتار سید وحید عبدالله. به عبارهء دیگر، اینکه وحید عبدالله نام سردار نعیم خان را در پهلوی نام داؤد خان برای دادن وزن بیشتر به این ملاقاتش یاد آور شده است و یا اینکه حقیقتاً نعیم خان نیز درین مأموریت وحید عبدالله دخیل بوده است؟. با وجود اینگونه سوال ها، یقیناً این سند سفارت امریکا به حیث یک سند دیگر، برای تکمیل تصویر کلی کمک میکند ولی نه به حیث سند فیصله کن که "حدس داکتر صاحب کاظم را به یقین تبدیل" کند، مگر اینکه داکتر صاحب برای ذهنیت ساخته شدهء شان، شهود را به میل خود انتخاب کنند که در آنصورت، هرگونه بحث اضافی بی فایده است. |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
15.07.2015 |
|
یگان دفعه نظر، ظرف نیم ساعت نشر میشود. اما نظریرا که امروز به جواب پیکار جان قندولک شیرینزبان فرستاده بودم، از صبح تا الحال که قریب افطار است، نشر نشده است. گذشته از آنکه مضمون بنده بعد از دو روز بشکل مونتی نشر شد، اما مضمون پر از توهین و خیالبافیهای تازه این نویسنده ای توانا و راستگوی!، بجواب نوشته ای توضیحی اینجانب در قسمت ( مضمون ) آن عالیجناب، عاجلا مزین صفحه ای پورتال محترم گردید، درحالیکه مراعات نزاکت درینجا، بعضی اوقات بیشتر از حد معمول هم مشاهده شده است. بهرحاا موفق باشید در امور خیر، و اگر کدام دوست روزه داری این سطور را میخواند، افطار خوش. والسلام |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
15.07.2015 |
|
نقل قول های محترمه خانم ملالی موسی نظام را در مورد عدم آگاهی نعیم خان از موضوع کودتا از زبان چند شخصیت محترم قبلاً شنیده ام و حتی با دوست گرامی و عزیز جناب داکتر صاحب سعدالله غوثی شخصاً صحبت داشته ام که نظر شان برایم محترم است و اما خوشحالم که اکنون سند رسمی سفارت امریکا در کابل ثابت می سازد که سردار نعیم خان نه تنها از موضوع اطلاع داشتند، بلکه قبلاً در زمینه همکار بوده اند. نعیم خان شخص دییلومات بود و هرگز چنان وانمود نمیکرد که حتی از موضوع آگاهی دارد و میخواست بدینوسیله رابطه خود را با اعلیحضرت بطور عادی حفظ کند و پلی باشد بین داؤد خان و پادشاه. اعضای خانواده سلطنتی همه در دنیای خود بودند و فرصت فکر کردن به عمق چنین قضایا را با جزئیات آن نداشتند که اکنون بتوانند شهادت بدهند و گفتار شان مغایر با سند رسمی مورد قبول قرار گیرد. از محترم احمد فواد ارسلا جهان سپاس که به چنین سند دست یافتند و آنرا به نشر سپردند و حدس مرا به یقیین تبدیل کردند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
15.07.2015 |
|
دانشمند محترم استاد داکترصاحب هاشمیان!
از خواندن تبصرۀ شما پیرامون مضمون محترم انجنیر صاحب احسان الله مایار سؤالات آتی در ذهنم خطور کرد که به عرض می رسانم: 1- نمی دانم چرا شخصیتی در موقف و مقام علمی شما منتظر عکس العمل دیگران باشد، باش که دیگر ها چه می گویند، و اگر نوشته در کل ضرورت به نقد و تبصره داشت چرا معطل کردید. صراحت وجرأت شما به من معلوم است ، آیا این رعایت احتیاط ،محافظه کاری نمی گویم، تدبیر دوران کهن سالی است؟
2- - شما فرمودید که بعضی ها مقصد و مرام این مضمون را درست درک نکرده اند، که جداً این موضوع توضیح طلب بود که آیا این درک نادرست در نوشته های نظر سنجی صورت گرفته و یا دوستانی شفاهی تبصره نموده اند؟
3- - شما این مطلب را به جایش گذاشته به تلخیص و تشریح مضمون جناب مایار صاحب پرداخته اید در حالی که همه ملطفت این نکات نظر در اصل نوشته شدند و شما تقسیمات ملکی ولایت ممتاز و سرتاج مملکت را به آن اضافه نمودید.
4- - از گهواره تا گور باید آموخت منتظر توضیحات خردمندانه و عالمانۀ شما. با عرض حرمت و ارادت
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
15.07.2015 |
|
به پیشوار از تاسیس نظام جمهودیت 17 جولای !
پروفیسور استاد نورزوی استاد اقتصاد در چندین پوهنتون امریکا در محفلی در کالیفرنیای شمالی ابراز کردند که اگر امریکا و غرب علاقه داشت اففانستان از نگاه اقتصادی به پای خود استاده شود بایداز پلان 7 ساله که در زمان شهید داود خان ترتیب شده استفاده میکرد که با گذشت ااضافه از 35 سال قابل تطبیق بوده و بسبار جامع است . وی از دو پلان گذشته در وقت صدارت داود خان یاد آوری نموده و از آن تقدیر و ستایش نموده و آنرا یک دست آورد بزرگ در همه ساحات دانست.
دانشمند محترم عبدالعزیز فروغ سرپرست وزارت پلان در مصاحبه از انکشاف اقتصادی ودیگر موارد و پلان 7 ساله معلومات داده که در همین پورتال نشر ودر یوتیوب موجود است . متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
15.07.2015 |
|
خوانندگان هموطن سلام برشما، در حالیکه رویداد های فامیلی هر یکی از ما خصوصیات علیحده ای را دارد که مختص به همان خانواده می باشد، ولی اگر شخصیت هایی به نحوی در تاریخ یک سرزمین مطرح بوده و اعمال و فعالیت های حیاتی شان جزئی از واقعات آن مملکت را در خود مضمر بدارد، تاریخچۀ زندگانی آنان در اوراق تاریخ باید جایی داشته باشد. از مدت زمانی واقعات حیات کاری مرحوم سردار محمد داود، منحیث یک شخصیت شناخته شده در لابلای صفحات رویداد های افغانستان معاصر، مورد مباحثات گوناگونی قرار گرفته است، مخصوصاً دورۀ سرنوشت ساز«جمهوریت» که به اثر کودتای ۲۶ سرطان و بعد از سقوط سلطنت توسط نامبرده، منحیث یک دورۀ گذرا بین دو کودتا، از خواص و حوادث و واقعات فوق العاده و غیر متعادلی برخوردار می باشد. درین مختصر بر دو موضوعی از بیانات مکرر شهود عینی روشنی می اندازیم که از سالهای متمادی با اظهارات آنان، نباید سوء تفاهم و اختلاف نظر هایی بوجود می آمد، با آنهم به دلایل غیر آشکار، بعضاً دید میشود که تغیر عقیده بر اضافاتی که گوشۀ از واقعیت ها را روشن نماید، به آسانی میسر نمیگردد. درحالیکه هر ورقی از تاریخ را که شهود عینی معتبر یا موجودیت مدارکی بر آن بیفزاید، باید ارج گذاشت، آموخت و به آن استدلال هم نمود. موضوع مورد بحث دو جریانی در چنین زمینه هایی است که محترمانه به حضور تان تقدیم میشود: اول: حضور و توقف بی خبر مرحوم سردار محمد نعیم در لندن زمانیکه شاه برای تداوی چشم خویش در آنجا تشریف برده بود، بعد از مسافرت امریکا و درخواست وعدۀ ملاقات داکتر چشم، در راه برگشت به کابل، به راپور دو شاهد عینی، محترمان داکتر سعدالله غوثی و محترم داکتر ابراهیم مجید سراج: ۱- با دوستی و مراودۀ نیکی که با محترم داکتر سعد الله غوثی حقوقدان افغان، در طول حیات داشته ایم، وی جریان ملاقات اعلیحضرت را با سردار نعیم در لندن که خود حاضر بوده است، ده ها بار بیان داشته است که با موجودیت سردار ولی و نحوۀ پیش آمد مذکور در چنان دیداری، ملاقات شاه و نعیم خان در عقب در بسته از ناممکنات بوده و هرگز واقع نگردیده است. وی یکی ازین اظهارات خویش را منحیث شاهد مطمئنی بازهم، در حضور محترم داکتر عبدالله کاظم، دو سال قبل در منزل اینجانب، بیان نمود. چونکه چند ماه پیش بازهم در میدیا ادعا گردید که مرحوم داکتر نجم از ملاقات دربستۀ دو ساعته بین شاه و نعیم خان، در مصاحبه بیان نموده بود، محترم داکتر غوثی اینبار به مقابل تردید من اظهار داشت که داکتر نجم که علاقمند سپورت بوده است، به معیت یکی از اعضای سفارت به دیدن یک مسابقۀ اسپ داوانی رفته بود که جریان ملاقات کوتاه نعیم خان با اعلیحضرت با آزردگی سردار مذکور رخ داد. ۲- دوست محترم دیگری آقای فرید رفیق است که وی نیز مناسبتی با خاندان شاهی قدیم داشته و محترم داکتر ابراهیم مجید سراج عضو فامیل وی میباشد که به معیت اعلیحضرت به لندن رفته بود. اینقلم ماه گذشته « یکبار دیگر» جریان و جزئیات چنین ملاقاتی را از وی جویا شدم. نامبرده تکراراً از داکتر مجید سراج نقل قول نمود: "با آمدن غیر مترقبۀ نعیم خان از امریکا به لندن به منظور ملاقات با داکتر چشم اعلیحضرت، صبح برای دیدار سردار به هوتلش رفتم، دیدم که نعیم خان دریشی مفشنی پوشیده و منتظر من است، به مزاح پرسیدم که خیر باشد، کجا تشریف میبرید؟ وی خندید و گفت، با شما به دیدار اعلیحضرت برویم. این ملاقات در حین صرف نان چاشت و در حضور سردار ولی و هیئت معیتی شاه در حالی صورت گرفت که داکتر فتاح نجم با یکی از اعضای سفارت بیرون رفته بود. بعد از صرف نان، اعلیحضرت به یکی از اعضاء سپرد که به پیشخدمت بگوید که قهوه را در بالا و در اطاق ایشان با سردار محمد نعیم صرف مینمایند. حین تشریف بردن از پله های زینه، سردار ولی که در چوکی خود خاموش نشسته بود، بدون صدا از جا بلند شد وبا جدیت راهی همان زینه گردید. ملاقات بیشتر از زمانی که صرف قهوه در بر گرفت، طول نکشید که دفعتاً نعیم خان در حالیکه نا رضایتی از سیمای دود کرده اش مشهود بود، از زینه پائین آمده و اعلام نمود که فوری به هوتل خود بر میگردد. هموطنان از اهمیت حقایقی که از دو شاهد عینی به کرات بیان گردیده است، آگاه بوده وشاید پسندیده باشد که بیشتر استدلال را بر گفتۀ آنان استوار نمود. حدث این است که از ملاقات کوتاه شاه و نعیم خان، محترم داکتر نجم حین مراجعت چیز هایی شنیده باشد و ملاقات شاه و نعیم خان را بدون حضور سردار ولی فکر کرده باشد که بگفتۀ بقیه از نا ممکنات بوده است. قضاوت با شماست! دوم : به فرمودۀ داکتر محمد ابراهیم مجید سراج که با نعیم خان صمیمیت و مراودۀ دوستانه داشت، معدودی از دوستان وی، منجمله محترم فرید رفیق بازهم چند هفته قبل این داستان تکراری را، چنین نقل قول نموده است که: "شب قبل از کودتای سرطان، وی محترم داکتر مجید سراج، بعد از ختم کار اداری برای یک دیدار ساده به منزل نعیم خان می رود و بعد از ساعاتی، چند بار عزم رفتن به منزل را مینماید که از جانب میزبان رد میشود و از وی میخواهد که برای صرف نان شب مانده و به صحبت های دوستانه ادامه دهد. در عین زمان، مرحوم داود خان در حالیکه برادرش از داکتر مجید سراج در خانأ خویش پذیرایی مینماید، چند بار پیاده به منزل نعیم خان می آید و میپرسد که آیا مهمان هنوز در منزل برادرش هست؟ وقتی جواب مثبت میشنود، دوباره بر میگردد. اینکه اینجانب یا کسان دیگری ادعا نموده باشیم که گویا سردار نعیم خان از اقدام به کودتای سرطان واقف نبوده است، اساس ندارد چونکه این دو برادر تربیت یافتگان محمد هاشم خان کاکای سکۀ شان بوده و در هردو دورۀ اقتدار داود خان، برادران مشترکاً از قدرت و سهم گیری وسیع در مقامات مهم دولتی برخوردار بوده اند. البته نظر به ادعای محترم داکتر مجید سراج که همان شب کودتا، با خیال راحت در منزل نعیم خان ساعات متمادی را سپری نموده، میتوان استدلال نمود که نعیم خان از وقوع کودتا در همان « نیمه شب» و در تاریکی که با کار روایی حزب پرچم و اشتراک معدودی از قوای عسکری روبراه گردید، مطلع نبوده باشد، یعنی که پرچمیان کاردان معتقد بوده اند که احتیاط در آن موقعیت حساس شرط است! منابع نزدیک به دو برادر و تعدادی از وابستگان خاندان شاهی قدیم افغانستان که اکثراً در منطقۀ واشنگتن حیات بسر می برند، داستان های زیادی از اختلافات نعیم خان در عصر «جمهوریت» با طرز العمل داود خان در نحوۀ ادارۀ افغانستان و قدرت وسیع عمال «حزب پرچم» در عدم وجود قانون تا اخیر سال سوم که قانون اساسی دورۀ قبلی منسوخ قرار گرفت، داستان های زیادی را بیان مینمایند. به اتکاء به چنین منابعی، گویا نعیم خان کوشش مینمود که محمد عمر داود پسر ارشد داود خان را با نظریات متفاوت خویش بر علیه آن طرزالعمل و اداره، همراه بسازد. نعیم خان که از اوضاع افغانستان در عصر «جمهوریت» به نا امیدی رسیده بود، دست به فروش تعداد کثیری از اموال غیر منقول خویش زد که اکثراً از کاکای وی به ارث رسیده بود. این بود شمه ای از آنچه از شنیده های دوستان شاهد و در قید حیات بیان گردید، بازهم قضاوت با شماست.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
پیرامون مقال جناب انجنیر مایار صاحب من این مقاله را یکبار خواندم و مندرجات آنرا که بیانگر واقعات تاریخ دورۀ زندگی ما درافغانستان میباشد، واقعبینانه و آموزنده تشخیص دادم، اما چیزی ننوشتم وانتظارکشیدم هموطنان چه عکس العمل میدهند. پسان که ملتفت شدم بعضی هموطنان محترم مقصد و مرام این مقاله رادرست درک نکرده بودند، باردوم این مقاله راخواندم. موسپید محترم انجنیر مایار که همه صحنه های مندرج در مقاله اش در مدت حیاتش از زیر چشمش گذشته بوده یک سناریوی تحلیلی از واقعات 50 سال اخیر در افغانستان را ترسیم کرده است. لب لباب مقاله اش روی یک مطلب میچرخد که امریکا بعد از واقعۀ 11 سپتامبر افغانستان را با تمام امکانات تکنالوجی خود تحت مطالعه قرارداده، ارهمه دارائیهای اشخاص در هرجا که بوده و باشد و از همه دیپو های اسلحه در هرجا که بوده و باشد خبر دارد و انفجار دیپوی بایان-پروان آغاز یک پالیسی جدید است که میخواهد ظلمی را که در حق طالبان انجام داده بود، آنرا قسما تلافی کند -امریکا میداند که قدرت جمعیت و شورای نظار در دیپو های اسلحۀ ایشان است و انهدام این یک دیپو چراغ سبزیست که گویا امریکا میتواند همه دیپو ها را از بین ببرد تا توازن قدرت در افغانستان ایجاد شده بتواند. درحال حاضر دو اقلیت (جمعیت و شورای نظار) هم پارلمان را در اختیار دارند، هم دولت هم اسلحه و هم ثروت را- امریکا که خودرا حامی دیموکراسی در جهان می پندارد، از این نوع دیموگراسی که با دست وقدرت خودش(امریکا) در افغانستان پیاده شده، اکنون رنج میبرد و در صدد الغاء و چاره جویی آن است، اما اینکار وقت می خواهد و آهسته آهسته تامین خواهد شد. اصرار بعضی سناتور های امریکا بخاطر دیرماندن عساکر شان در افغانستان، یعنی تمدید میعاد اقامت عساکر امریکا در افغانستان، ازلحاظ سیاسی چنین معنی دارد که یکتعداد اهداف امریکا در افغانستان هنوز تامین و تکمیل نشده است !!! جمعیت و شورای نظار میخواهند در پارلمان، در لویه جرگه و در تشکیلات داخلی دولت دست بالا داشته باشند، تا در آینده قدرت سیاسی نیز مانند سابق بدست شان قرارگیرد( قدرت نظامی و اقتصادی را که هم اکنون دارند). ملتفت شوید: ولسوالی پنجشیر راچرا ولایت ساختند؟ قبلا از ولسوالی پنجشیر یک وکیل به پارلمان و یک وکیل به لویه جرگه می آمد، حالا هشت وکیل می ایند. ساحۀ وسعت بعضی ولسوالیهای پنجشیر طوریست که با نیم ساعت قدرم زدن از یکسو بسوی دیگر ان میتوان رفت. اینها تشکیلات ولسوالیها راطوری برهم زدند تا تعداد بیشتر وکیل درپارلمان داشته باشند. نفوس واقعی در افغانستان کنونی 60% پشتون و40% اقلیت ها است، جمعیت وشورای نظار سخت و شدید بالای این موضوع کارمیکنند تا درانتخابات آینده موضوع کثرت نفوس بکلی از بین برود- آیا بیانات آقای معنوی را در دو ماه گذشته نشنیده اید بار میگفت : کمیسیون انتخاباتی و قانون انتخابات بدرد نمیخورد تا وقتیکه تعداد رای دهندگان درافغانستان تثبیت نگردد !!! معنوی وقتی دید که در دور دوم انتخابات پشتون ها حاضر به رای دادن شدند و یک ملیون رای بیشتر به اشرف غنی دادند؛ لهذا (جمعیت و شورای نظار) اکنون میخواهند تعداد رای دهندگان مطابق بمیل آنها تثبیت شود، یعنی بطورمثال کوچیها وبعضی قبایل دیگر پشنون شامل نفوس رای دهی نباشند- بعبارت دیکر اینها میخواهند قانون انتخابات طوری تنظیم گردد که جمعیت وشورای نظار و موتلفین شان در همه امور اکثریت را بدست آورده بتوانند- از چند ماه به اینطرف تیم داکتر عبدالله بالای طرز تشکیل (لویه جرگه) آینده کارمیکند تااکثریت مطلق بدست شان باشد تا تاسیس حکومت (وحدت ملی) بحیث یک قانون تصویب گردد- یعنی سیستم حکومت صدراعظمی رویکار آید و داکتر عبدالله صدراعظم مطلق العنان آن باشد. در مقالۀ انجنیر مایار تذکراتی بنام نرمشگرایی امریکا بمقابل طالبان وجوددارد که گویا اگرآنها راضی بصلح شوند و در حکومت افغانستان سهم بگیرند، یکنوع تغییر ازلحاظ دیموکراسی بوجود خواهد آمد- من که با دماغ ضعیف خود این نکته را در مقاله مایار صاحب ملتفت شدم، نمیدانم دانشمندان محترم ما چرا بکنه مطلب رسیده نتوانستند - با عرض احترام سیدخلیل الله هاشمیان - 14 جولای 2015 |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
دوست محترم انجنیر قیس کبیر!
با عرض سلام و تعظیمات من در پهنای آزادی کلام اندیشۀ خودر در این دریچه تبارز دادم و قارئین محترم خواندند ضرورت به نشر مجدد و تعبیر و تفسیر نبود مگر این که لایجۀ وظایف شما ایجاب تفسیر و تعبییر نوشته ها را کند. هراسم از این است که تفتنی در کار باشد که دوستان صمیمی و همکاران همیشگی پورتال در برابر هم قرار داده شوند تا باعث خلق مشاجرات و منازعاتی گردد که نمی دانم به سود کی تمام خواهد شد انشائالله که چنین نخواهد بود. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
14.07.2015 |
|
به پیشواز تاسیس جمهوریت 26 سرطان ( 17جولای )!
قوانين ذيل در دوره حکومت محمد داود به تصويب رسيدهاست:
1- قانون استخدام ترفيع و تقاعد پوليس در سال 1352 . 2- قانون ترافيک در سال 1352. 3- قانون پست در سال 1352. 4- قانون بيرق در سال 1352. 5- قانون نشان در سال 1353. 6- قانون ماليه 1353. 7- قانون سرمايه گذاري خصوصي داخلي و خارجي د ر سال 1353 . 8- قانون کوپراتيف در سال 1353. 9- قانون اطاق هاي تجارت در سال در 1353. 10- قانون تصدي ها در سال 1353. 11- قانون بيمه د رسال 1353. 12- قانون پول و بانکداري1354. 13- قانون اصلاحات اراضي 1354. 14- قانون احصائيه در سال 1354. 15- قانون سياحت در سال 1354. 16- قانون استملاک در سال 1354. 17- قانون تأديب پوليس در سال 1354. 18- قانون اساسي در سال 1355. 19- قانون جزا در سال 1355. 20- قانون مدني در سال 1355. 21- قانون موسسات ساختماني خصوصي در سال 1355. 22- قانون دستگاه بي سيم در سال 1355. 23- قانون ماليه مترقي در سال 1355.
بایدازین قوانین استفاده شود. بااحترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
محترم غزنوی غلزی صاحب ! احترام متقابله بوده من ملاحظات و توجیهات شما را با کمال احترام یاد داشت نمودم من هرگز عصبانی نبوده و عصبانیت از خرد و منطق می کاهد ولی همگونی تبصرۀ شما با اتهامات قبلی که مرا نزدیک به پادشاه و خاندان شاهی منسوب گردانید مایۀ تعجب من گردید که مبادا سر چشمۀ این طرز تفکر از یک منبع باشد. در غیر آن در بیان طزر تعقل و تفکر تان خود مختارید و تا جایی که قناعت خود شما را حاصل نموده باشد حرفی ندارم. شما مؤفق و بسلامت باشید |
 |
اسم:
ن. رښتینی محل سکونت:
هلمند، لښکرګاه
تاریخ:
14.07.2015 |
|
ګران ورور توخي ته! وروره ستا د خبرو اولي برخي ته چي زما د کار او هڅو څخه دي ستاینه پکښې کړې ده، د هغې دنیا د جنتونو په اندازه کور ودانی وایم چي زما دا نه څه کار دي دونده ستایلی چي بالابود نه ورته جوړیږي. ښاغلی توخی صاب! زما تر مورنۍ ژبي (بلوچي – بلوڅي) را وروسته پښتو ژبه چي مي اوس په خټه اخښل سوې د سموني د پاره ئې په زړه کي بې حده اورنۍ مینه لرم. داچي ما په خپله لیکنه کي د ځینو عربي کلمو افغاني وينا شکل لیکلی د اوس وخت له پاره ئې تېروتنه بولم. پر خپله دې لنډ مهاله تېروتنه اتراف کوم. منګر توخی صاب فکر وکه؛ مانا (معنی)، مالومات (معلومات)، پاتا (فاتحه)، سهي (صحیح)، یاني (یعني) او نوري داسي... کلمې چي اوس ئې افغاني وینا شکل ویني ایا پوهېږي چي دا ولي دې حالت ته راغلې او ولي ئې عربي وینا شکلونه په افغاني وینا شکلونو تغیر سول، ځکه د عربي ژبي د ځینو فونیمو ویل افغان ویناوالو (ولس) ته سخت وه، دي او وي به. کله چي زه د پښتو ژبي ویونکی د انګریزي ژبي Door لغات تلفوظوم هیڅ نوع مشکل نه پکښې احساسوم ځکه زه دا هر فونیم په خپله ژبه کي لرم، منګر که همدا د Door کلمه په دري ـ پارسي ژبي تلفوظوې نفس به دي پر وکاږې منګر په هغه به هیڅ وخت d یا /ډ/ په /ډ/ اواز سره و نه وايي، ځکه هغوی د خپلو اوازو په سیستم کي دا اوازو /ډ/ نه لري نو دوی به /ډ/ په نږدې مخرجه اواز /د/ درته تلفظوي. انشاءالله یو وخت به داسي هم راسي چي دا شکلونه به ته چي نن نیوکه راباندي کوي خپله لیکې منګر هغه وخت به ستا ذهن ودې ته جوړ وي. زه بیا هم وایم چي زما څخه ددې کار په شروع کي تلوار سوی دئ. ههه توخی صاب ما ستا کانه ستا د تبصرې سره ونه کړه لکه تا چي زما لیکنه پر هغه ځای پریښوده چیري چي ستا زړه ورڅخه مات سو، ما څو څو واره ولوسته او داده درته جواب مي کړه. رښتینی
|
 |
اسم:
Allah Mohammad محل سکونت:
Dead Sea, Jordan
تاریخ:
14.07.2015 |
|
Dear Madams and sirs,
every one has the right to write, but those logic like Mr. Malikiar can move me from everywhere.
دریا نکشی، اگر نهنگی نکنی بر کوه نتازی، ار پلنگی نکنی یک جرعۀ تست، قلزم ِ کون و مکان ای حوصلۀ خیال تنگی نکنی
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
14.07.2015 |
|
باعرض سلام و احترام و با طلب معذرت ازینکه دستهای کوتاهم رابه شاخ های بلند دراز میکنم ( البته میوه نه می دزدم بلکه میوه ایکه چیدم دوباره در شاخهایش نصب و پیوند مینمایم! !!!). چند روز پیش یک بحث جالب و قابل توجه در رابطه با تعریف و مشخصۀ خیانت ملی مطرح بود که علاقه مندان و هموطنان ګرانقدر ما در مورد آن اظهار نظر ... متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس امریکا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
عباسی صاحب معزز و محترم من هیچ قدرت زور و جبر را بر شما دارم و نه بر خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین دارم. بحث منطقی ضرورت به عصبانیت ندارد. شما خود پای تان را در این موضوع داخل ساختید و حالا عصبانی میشوید. من از نظر تحلیل استدلال منطقی از محترم مایار صاحب و هیرمند صاحب سوال کردم که اگر این استدلال استنتاجی را ( نه موضوع را ) در این موضوع 26 سرطان مطرح کنیم ایا این امکان وجود دارد که استنتاج کنیم که شاید داود خان و نعیم خان با ظاهر خان صحبتی کرده اند ویا حد اقل به او احوال داده اند که اوضاع وطن خطرناک است و باید چاره ای شود ( شاید امروز بنا به زعم بعضی ها چاره ای نادرست بوده باشد – اما با در نظرداشت اوضاع و معلومات و توانائی آنها شاید آن یگانه راه بوده باشد) . ببینید که من نوشته ام استنتاج منطقی و امکان و فرضیه. در مباحث علمی مخصوصاً علوم اجتماعی حکم قطعی صادر نمیشود. در اینگونه مباحث و تحقیق ها بهتر است با مفکوره غیر منجمد و باز بحث کرد نه با عصبانیت و تحجر. من به شخصیت و عزت شما احترام دارم اما حق دارم که از طرز تحلیل مایار صاحب در مورد بن لادن و بوش در مورد ظاهر شاه و داود خان یک فرضیه امکانیت عرض کنم.
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
یک توضیح و رفع یک سوء تفاهم در نقل قول مرحوم پوهاند داکتر فتاح نجم: موصف هیچگاه نگفته که دو پسر کاکا باهم سازش و یا "سازک" کردند بلکه توجه را به این دو پراگراف مصاحبه موصوف جلب میکنم: داکتر نجم در ادامه گفت: «خوب بازهم پس از اطلاع از کودتا ما [از جزیره] به روم آمدیم. حمید نعیمی یک ترجمان بود، بسیار آدم خوب و پرمعلومات و تجربه کار. من بسیار نا آرامی میکردم و حتی گریان. باز او مرا به نامم یاد میکرد فتاح میگفت: فتاح چرا اینطور ناآرامی می کنی، چهل سال خود اعلیحضرت سلطنت کرد حال چند سال پسر کاکایش سلطنت میکند. من گفتم آغا اینطور نیست که اعلیحضرت خبر داشته باشد. اما بعضی چیزهای دیگر شد که در همان جزیره که بودیم من از اعلیحضرت هیچ وقت اینرا ندیده بودم مثلاً یک پیراهن خود را به یاور داد که همین نزدت یادگار باشد، یک چیز برای من داد و یک چیز.. من هیچوقت از اعلیحضرت اینطور چیزها را ندیده بودم»
سؤال: «یعنی این قبل از جریان کودتا است؟» جواب: «بلی قبل از اطلاع از جریان کودتا است. باز نعیم ترجمان می گفت که تو ناحق نا آرامی میکنی، اینها بین خود سازک داشتند، ولی من گفتم قسم میخورم که اعلیحضرت خبر ندارد، اگر سازک میداشت اقلاً اعلیحضرت بعضی سامانهای خود را می آورد، بعضی کالا های خود را می آورد. درحالیکه دو بکس خود را آورد و بس. از این خاطر پیش من مذبذب و مشکوک بود، اما این را مردم میگویند. اینکه با داؤد خان ساخته بود، خدا میداند اما از ظاهر چیزی نبود. در همان زمان عبدالرحمن خان پژواک هم پیش اعلیحضرت آمد، او برای کدام وظیفه کابل میرفت از راه امریکا پیش اعلیحضرت، اما سردار صاحب نعیم خان بدون خبر و بصورت ناگهانی تشریف آوردند و دو به دو نشستند و گپ زدند» اختلاف نظر با گفته داکتر نجم و یکی دیگر از اعضای همسفر که حاضر در هوتل حین ورود نعیم خان بود، دراینست که به قول نجم در اثنای دیدار عبدالولی اتاق را ترک کرد و اعلیحضرت و نعیم خان دو به دو مذاکره کردند، ولی شخص دیگر ادعا دارد که عبدالولی اتاق را ترک نکرده بود وبعضی ها از آن استتناج میدارند که نعیم خان مطلبی با این اهمیت را نمیتوانست در حضور عبدالولی بگوید. بهر حال رفتن عبدالولی پس از دو سه روز به کابل میتواند دلیل آن باشد که یا موضوع احتمال کودتا بوسیله خلقی ـ پرچمی ها در حضور عبدالولی بیان شده و یا اینکه اگر بعدتر آنرا پادشاه به عبدالولی گفته باشد. اینکه به ادعای بعضی ها نعیم خان تا یک شب قبل از کودتا خبر نداشت، غلط ثابت شده و نعیم خان از یکسال قبل در جریان بود. (مقالۀ مفصلتر من در راه است) علاوتاً الزام خیانت ملی بر شاه شجاع بر اساسی وارد میشود که او به همراهی قوای انگلیس برای گرفتن تاج و تخت به کابل آمد، مثل ببرک کارمل و یا بعضی ها به همین شیوه اینکار را به حامد کرزی نیز نسبت میدهند. |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.07.2015 |
|
ببینید محترم عباسی صاحب گرامی، شما نظر تانرا در مورد سؤال جانبی بنده از دانشمند محترم ف.هیرمند ارائه نمودید تا کسی دیگر را محکوم کرده باشید... اینجانب هم این حق را برای خود قائل شدم تا در پهلوی موضوع جانبی سوال اصلی را (که نامرتبط نبود) از شما بپرسم که شما باز در پهلوی کوبیدن آن شخصیت، جواب قانع کننده، دادید، یعنی: ولی تحت هیچ نوع شرائط گرچه رهبر کودتای 26 سرطان خلاف حلف وفاداری اش رفتار نموده من به خود اجازه نمی دهم که او را خائن ملی بشمارم. باید یادآور شوم که من پای شما را درین موضوع نه کشاندم بلکه خود شما پای تانرا به خاطر هدف دیگر کشانیدید.... من هم چنان استقلال اندیشه های خود را دارم و همه میدانند که قادر به بیان مطالب خود استم، نه کسی مرا دستور می دهد و یا کس دیگری می نویسد و به نام من نشر می کند، کم از کم 50 مقاله را که تا حال نوشته ام، شاهد آنست. البته هیچ جای شرم و خجالتی نمی دانم از اینکه در قسمت نوشته های دری، از دوستان طالب کمک میشوم چون بنده مانند شما تقاعدی نمی باشم. 8 تا 10 ساعت کاری رسمی در پهلوی وبسایت ا ج و برایم مجال نمی دهد، تا خود را با این زبان از هر نگاه متمرکز سازم. نمی دانم که آیا یکی از ارجمندان شما هم در پهلوی کار بیرونی، روزانه حد اقل نیم ساعت وقت خود را برای افغانستان وقف میکند؟ شما می نویسید: "همکاری داوطلبانه، رضا کارانه و بدون جبر و اکراه یک شخص در یک مقام ارشد با آنانی که در سه مورد متذکره جرم خیانت ملی خائن ملی بر ایشان اطلاق گردیده. من خوب می دانم که در کدام رژیم مردم به روی بیچارگی و نا چاری و زنده ماندن خدمت می نمودند ولی این ناچاری ها در احراز مقامات عالی و ارشد صدق نمی کند." بلی همکاری داوطلبانه، رضا کارانه و بدون جبر و اکراه یک شخص شریک بودنش را خیانت ملی ابراز می دارد، مانند کسانی که از غرب برای همکاری رفته بودند، ولی اینرا نیز نباید فراموش کرد که آن رژیم سفاک به هر نوع و شکل که بود، انسان های تعلیم یافته و دانشمند را مجبور می ساختند که به نوحی با آن سیستم کار نمایند...که یکی شان هم شخص مورد نظر تان بود. وی امروز کتاب ها و مقالات زیاد راجع به آن دوره نوشت، که قابل ستایش می باشد. وقتی می نویسید: "خوانندگان این پورتال به طرز نوشته و شیوۀ بیان هر یک نویسنده آشنایی دارند و سویۀ نوشتن هریک بکلی آشکار است و می دانند که نوشته از کی و نام از کدام است". این جمله تان تحت تأثیر تبلیغاتی منفی دوست عزیز و مشترک ما نوشته شده است که برای من کدام ارزش ندارد چون از واقیعت به دور است.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
A. Halim Hakimi محل سکونت:
USA
تاریخ:
14.07.2015 |
|
Bravo Mayar Sahib,
One of a kind political analysis based on vivid comprehension of policies back by facts, almost touching redlines without crossing them.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.07.2015 |
|
محترم غزنوی غلزی!
اگر جبراً، قهراً و بنابر خواست و تعبیر خود موضوعی را بر خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین که الحمدلله همه عاقل، بالغ و صاحبان عقل سالم اند تحمیل نموده می قبولانید موضوع جداگانه است. من استغفرالله در عقل و منطق شما شک ندارم ولی متأسفانه در همین مورد خاص شما را چندان مدد نرسانده و شما دو مبحث بکلی متفاوت را با هم پیوند بخشیده اید. من باز یک سرودۀ طفلانه و مضحک را بار دیگر می خوانم که اگر من به اعلیحضرت ظاهر شاه و یا خاندان شاهی نزدیک بوده ام با من دعوی ندارید. در حالی که من از این امتیازات برخوردار نبوده و بر علیه شما اقامۀ دعوی نکرده ام. این موضوعات مباحث بکلی جداگانه را می سازد و هر یک قابل غور و مداقۀ عقلانی است. من می توانم روی فرضیۀ که بر پایۀ اظهارات مرحوم داکتر عبد الفتاح نجم بنا یافته مفصل بنویسم و همه جوانب آن را بر مبنای عقل و منطق بر رسی کنم ولی با این احوال وطنم من در روگردان کردن این مسائل سودی را سراغ ندارم. چرا پای مرا از چند روز بدینسو به بحثی که هیچ آرزوی شمول در آن را ندارم می کشانید هدف چیست؟.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس امریکا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
محترم عباسی صاحب ارتباط در موضوع نیست ارتباط در استدلال است. در هر مطالعه تاریخی این جایز است که طرز تحلیل به عاریت گرفته شود ودر موضوع دیگر به کار برده شود. من خدمت شما، مایار صاحب و هیرمند صاحب و خوانندکان محترم پورتال معزز افغان جرمن آنلاین یکبار دیگر عرض میدارم و واضح میسازم که شاید آنقدر عقل و منطق داشته باشم که بدانم که از نظر موضوع مقاله مایار صاحب هیچ ارتباطی با موضوع امکان تفاهم خاندان شاهی در مورد تحول یا کودتا یا انقلاب 26 سرطان ندارد. اما همانطوری که در اول اظهار داشتم اگر استدلال استنتاجی جناب محترم مایار صاحب را در مورد بن لادن و بوش قبول کنیم ، یک تعبیر استنتاجی در مورد امکان تفاهم خاندان شاهی هم به نظر معقول می آید. اگرفکر ما در مورد داود خان منحیث یک خودخواه ظالم و جاه طلب او قدرت طلب متحجر باشد و یا شما ویا هر کسی دیگر آنقدر به ظاهر شاه مرحوم و خاندان شاهی نزدیک بوده اید و عقیده دارید و یا معلومات دارید که به نظرتان استدلال در این مورد به هیچ صورت امکان ندارد من با شما دعوی ندارم . اما اگر بیطرفانه نظر انداخته شود و در پهلوی صفات بالا این امکان هم وجود داشته باشد که داود خان یک انسان ملی بوده باشد و افغانستان را دوست داشت و کوشید یک قدم قبل از قدم ها خطرناکتر بردارد در این حالت با استفاده ار تحلیل استنتاجی جناب مایار صاحب این موضوع را هم از امکانات قبول کرده میتوانیم.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
هموطن محترم و معززم غزنوی غلزی صاحب!
من هیچنوع ارتباط منطقی میان مقالۀ تحقیقاتی جناب مایار صاحب و موضوع کودتای 26 سرطان را نیافتم نمی دانم هیرمند صاحب و مایار صاحب چه را می خواهید توضیح کنند از پیوند شاخۀ بید و شفتالو چیزی حاصل نمی شود. اگر پادشاه و محمد داود خان در تفاهم بودند یا نی کودتا شد و وقایعی که همه شاهد بودیم رخ داد. این که شهادت داکتر معالج ثقه است و یا از هم سفران دیگر بخدا معلوم است و کدام یک فرضیۀ محقق را صحت می بخشد. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
محترم آقای قیس کبیر، امیدوارم سلام و احترامات نهایت خالصانۀ مرا بپذیرید. در زمینۀ استعمال اصطلاح «خیانت ملی»، خوشبختانه آزادی فکر و بیان استدلال گوناگونی را در همین پورتال عرضه نموده است که زوایای مختلفۀ قضاوت هموطنان را احتوا می نماید. در حالیکه بصورت مجرد گاهی و زمانی نمیتوان حکم قاطعی ای در شناخت چنین عملی صادر نمود، در عین زمان همانطور که در قسمتی از استدلال عالمانۀ شان، حقوقدان خبره محترم «ف. هیرمند» هم فرمودند، نظر به شرایط گوناگون، استعمال اصطلاح«خاین ملی» ولو که بی سابقه بوده و قانون آنرا تا هنوز پیش بین نگردیده باشد، نحوۀ استعمال آن متغیر میباشد. در تاریخ اولادۀ «احمد شاه درانی» بانی افغانستان نوین، «شاه شجاع» به چنین جرمی متهم است که دورۀ سلطنت وی با وابستگی به دولت برتانیه، ابر قدرت آنزمان در منطقه، حاکمیت ملی افغانستان را که باید حق مردم آن باشد، زیر سوال میبرد. در حالیکه با تمام ملامتی و مذمت دوران وی، اصطلاح«خاین ملی» را نشده که در صفحات تاریخ مشاهده نماییم، ولی عملاً و عقیدتاً ما دولت او را وابسته به غیر و خودش را فرمانبردار انگیس شناخته ایم. زمانیکه کودتای ۲۶ سرطان صورت میگیرد، اگر همان طور که مرحوم«داود خان» در بیانیه هایش به کرات و متواتر تغییر بنیادی رژیم سلطنتی به جمهوری را نتیجۀ یک عملیۀ و سیع ملی و مردمی به سطح مملکت توجیه نموده و اسم « انقلاب ۲۶ سرطان» را به آن پیوند داده است، این حرکت واقعاً به همت و همکاری کافۀ ملت صورت میگرفت، زهی سعادت و مردم بینوای افغانستان به آن تسلیم میگردیدند و امروز چنین مباحثات تاریخی ما و شما ضرورت نبود. در حالیکه شما خوانندگان این پورتال را به مطالعات نوشته های مثلاً محترم داکتر«سید عبدالله کاظم»، چونکه درهمین پورتال اقبال نشر یافته، دعوت مینمایید، پس خود نیز از میان همه آثار نامبرده، کافیست همان مضمون والا، تحقیقی وبا نهایت درجه دقت نظر یک شاهد عینی، تحت عنوان«کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲- سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت» که بتاریخ ۱۴ جولای ۲۰۰۷ در کمال امانت داری و بیطرفی، در پورتال تحریر گردیده است، مطالعه نمایید. آنوقت متوجه میشوید که کودتای سرنوشت ساز سرطان، فقط نتیجۀ تجمع انگشت شمار یک گروپی از عساکر و صاحب منصبان معدود آن و در حقیقت کار روایی حزب از افغانیت برگشتۀ «پرچم»، در غیبت شاه بوده است. حال که خواسته اید در چنین مبحث حساس و سرنوشت ساز وطن تان سهم بگیرید، با تأسف باید اعتراف نماییم که حزب «خاین پرچم» به امر و پلان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای اقدام به چنین حرکتی، دقیقاً ۲۱ سال قبل از کودتای سرطان تحت نظر سفارت شوروی در کابل به فعالیت آغاز نمود. بلی محترم، چه من و شما بخواهیم و چه نخواهیم، همین وجدان باختگان و «خائنین ملی»، به امر شوروی«داود خان» را برای زعامت دوران گذرای بین دو کودتا، انتخاب نمودند و نامبرده هم صرف برای بدست آوردن قدرت خاندانی، با وجود داشتن آگاهی و علمیت به پلان وسیع شوروی، به چنین دعوت غیر ملی ای لبیک گفت. اگر ادعا نمایید که دوران جمهوریت عصر اقتدار و خودکامگی اعضای کمونیست«حزب پرچم» در دوایر، معارف، عمق تشکیلات پلان های اقتصادی با موجودیت هزاران مأمور فعال «کی جی بی» در لباس زیبای «دوستان مردم افغانستان»، مملکت را هرچه بیشتر به کام« خرس سرخ» فرو نبرده است، بجایی نخواهید رسید. اگر گمان میبرید که قدرت شوروی از مجرای اقتدارات اعضای«حزب پرچم» در امور افغانستان«عصر جمهوریت» کمتر از دوران «شاه شجاع» و اقتدار انگیس در مملکت بوده است، پس این سطور را از کتاب آموزندۀ «داکتر سید عبدالله کاظم- زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد- جمهوری سلطنتی در میان دو کودتا- صفحۀ ۳۱۹» خدمت تان محترمانه تقدیم مینمایم: "هنگامیکه داود خان در لویه جرگۀ ۱۳۵۵ به حیث رئیس جمهور انتخاب«انتصاب- ازین قلم» شد، شکایت او از فعالیت های تخریبی گماشتگان افغانی شوروی در افغانستان، یعنی خلق و پرچم علنی تر گردید و خواست تا موضوع را با«بریژنیف» حین سفر دوم خود به مسکو، در میان بگذارد." حال با مطالعۀ سطور فوق در مورد یک افغانستان «ظاهراً» غیر منسلک، با در نظر داشت معضله و درک حقیقت «حاکمیت دولت» که حق ملت بوده و به مملکت دیگری هرگز نباید تعلق بگیرد، مختار هستید که قضیۀ مراجعه به یک دکتاتور مملکت دیگری را چه گونه قضاوت مینمایید. به اتکاء به مثل معروف: تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل. با تقدیم احترامات همیشگی، با عذت باشید.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
به تائید نظر محترم ف. هیرمند صاحب که خود اهل دانش و خبره اند من مضمون امروزی جناب انجنیر صاحب احسان الله مایار را یک اثر تحقیقی همه جانبه یافته و قضایا، گزارشات و حوادث چنین مستدل و منطقی با هم پیوند داده شده که عالمی آموزندگی در آن پیدا است. این تحقیق واقعاً اندیشمندانه و با عمق نظر سیاسی بر مبنای واقعیت های عینی تهیه شده و پرده از روی اسراری بر می دارد که در پندار آن اشتباهات و سطحی نگری وجود داشت. این زحمت دوست گرامی ام را به نظر قدر نگریسته و صحت و سلامتی شان را با مؤفقیت بیشتر از بارگاه ایزدی استدعا دارم. قابل یاد آوری می دانم که آثاری با محتوایی محصول تحقیق و پالیدن و کاویدن علمی از هر قلمی که باشد در خور ستایش است و نویسنده هر که باشد باید تقدیر شود. برداشت من با تمام صداقت می گویم که تحت تأثیر روابط دوستی و شخصی من با مایار صاحب قرار نگرفته و انگیزه ذکر نام من در مضمون شان نیست. در این صفحه و با خوانندگان آگاه و دانا رو برو شدن باید بر رسی ها و داوری ها بروی اصول و موازین مسلکی و اخلاقی باشد نه رسم پشت همدیگر خاریدن و دل خوشی های بی موجب. برگزیدگی مضمون در محتوا است نه نام.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
فیرفکس امریکا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
سوال از مایار صاحب- هیرمند صاحب – در مورد تحلیل استنتاجی استاد کاظم تحلیل مایار صاحب در مورد روابط تجارتی خاندان بن لادن با خاندان رئیس جمهور بوش و پلان تنظیم شده از 11 سپتمبر تا جنگ سیزده ساله و امروز در افغانستان منحیث یک تحلیل مستند بوسیله محترم هیرمند (که در درک شان از قانون و اسناد و مدارک هیچ شک موجود نیست) منحیث یک تحلیل فوق العاده و مستند و عقلانی توصیف شده است. در محاکم هم ثبوت بر اساس اسناد و شواهد و دلایل – استنتاجی قبول میگردد. حالا اگر تحلیل مایار صاحب محترم بر اساس دلایل استنتاجی قبول بگردد نظر مایار صاحب و هیرمند صاحب در مورد تحلیل استنتاجی استاد کاظم چه خواهد بود که این امکان وجود دارد که بر اساس مصاحبه داکتر پادشاه داود خان و نعیم خان با اعلاحضرت ظاهرشاه تفاهمی در مورد کودتای 26 سرطان کرده بوده اند یا حد اقل به او اطلاع داده اند که اوضاع خراب است و اینکار میشود؟
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
13.07.2015 |
|
دوست دانشمند و عالیقدرم جناب مایار صاحب سلام و ادب خدمت عرض میکنم! مقالۀ فوق العاده عالی تحلیلی شما را مطالعه کردم و از آن موارد زیادی را آموختم ماشا الله چنین تحلیل مستند و بی نهایت مؤجه و عقلانی را در مسائل سیاسی کمتر مطالعه کرده ام، شما زنده و در پناه ذات یکتا باشید برای مردم کشور ما غنیمت بزرگی می باشید آگاهی شما از چنین قضایای در سطح بلند غیر قابل وصف و منحصر به فرد قرار دارد یک آگاهی استثنایی که خداوند به شما ارزانی داشته است مبارک تان باشد در امان خداوند باشید. با احترام عمیق ف، هیرمند |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
جناب محترم قیس کبیر بعد از سلام! سوال بسیار جالب شما را در مورد "خیانت ملی"، که جواب مفصل و جامع جناب محترم هیرمند را در پی داشت، بسیار آموزنده یافتم. ولی بخاطر اصرار شما برای گرفتن جواب به ارتباط اتهام خیانت ملی به محمد داؤد خان که تکراراً مطرح کرده اید و ظاهراً جواب قناعت بخش بدست نیاورده اید، میخواهم با طرح چند سوال، شما را بر مسند قاضی عادل قرار دهم و تقاضای رای از آن محترم نمایم. همه دقیقاً بخاط داریم که در اولین ماهای بعد از کودتای 26 سرطان، یعنی 29 سنبله 1352، یکی از بزرگان سیاسی مملکت (میوندوال) با عدۀ از صاحب منصبان عالیرتبه، سابقه دار و خوشنام اردو به اتهام کودتا بر علیه نظام کودتایی سرطان، توقیف گردیدند. در اعلامیهء دولت که شام آنروز از رادیو افغانستان پخش شد، این عده را "خائینین ملی" نامیدند، و تا یکسال دیگر، همه روزه در تمام گوشه و کنار مملکت، تا سطح ولسوالی ها و علاقه داری ها، گردهمآیی های فرمایشی به امر رهبری دولت، برای تقبیح "وغندل"، "خائینین ملی" صورت میگرفت. و هم واقعیت آشکار و غیر قابل انکار است که در حق متهمین، ظالمانه ترین و وحشیانه ترین انواع شکنجه ها را بکار بردند. (نه تنها مصاحبه های ثبت شدۀ شکنجه شدگان موجود است، بلکه اظهارات ثبت شدۀ بعضی اعضای کمیته مرکزی، اعضای کابینه، اعضای هیأت تحقیق و شاهدان عینی دیگر، در تأئید شگنجه ها موجود است). و هم گفتار شاهدان معتبر عینی در مورد اطلاع روزمرۀ محمد داؤد خان از جریان تحقیق، بشمول تطبیق شکنجه، نزد ما موجود است. جناب قیس کبیر بخوبی آگاهی دارند که یکی از اصول معتبر و قبول شدۀ حقوق بشر که افغانستان هم بدان متعهد بود آنست که: "بیگناهی حالت اصلی است، هیچکس مجرم شمرده نمیشود، مگر به حکم محکمهء قانونی". حال با در نظر داشت این اصل معتبر جهانی، چگونه نظام کودتایی سرطان، یک عده شخصیت های معزز و ملی را در روز اول توقیف شان خائین ملی اعلام میدارد؟. آیا اگر فیصلهء "خیانت ملی" شان در ارگ جمهوری، آنهم در ساعات اول روز اول توقیف شان صورت گرفته است، چه انتظاری از قصابان وزارت داخله میتوان داشت که حقوق انسانی آنان را مراعات کنند؟؟. برای هیأت تحقیق، که "خیانت ملی" آن عده، در دفتر محمد داؤد خان تعین گردیده و از رادیو اعلام گردیده بود، چه کاری جز تکمیل این ادعا مانده بود؟؟. و دیدیم که چگونه آن دوسیه ها را بعد از چند هفته برق دادن و لت و کوب، با گرفتن اقرار های اجباری "تکمیل" و به محکمه فرمایشی سپردند. با وجود این حق تلفی آشکار تاریخی، دو یا سه ماه بعد، وقتی دوسیهء محکومین به میز محمدداؤد خان میرسد، نه تنها زیر حکم اعدام شش تن امضا میکند بلکه حکم اعدام میوندوال را که سه ماه فبل فوت شده است و هرگز چانس دفاع از خود را نیافته است، نیز منظور می فرمایند.(در کجای دنیا متوفا را محکوم به اعدام کرده اند؟) آیا قانونیت این رژیم کودتایی در دو ماه اول از کجا آمده بود که حکم خیانت ملی را از مجلس کمیته مرکزی و یا از دفتر ریاست دولت صادر میکند؟؟ اگر این جفا و ستم را مطابق توضیحات جناب محترم هیرمند، خیانت ملی نمیدانیم، اقلاً باید آنرا "جنایت ملی" بنامیم. چون قتل انسان، جنایت درجه یک شمرده میشود لذا قتل شخصیت های ملی باید جنایت ملی شمرده شود. حال برای مقایسه میبینیم که پنج سال بعد همین رژیم کودتای سرطان، وقتی تصمیم به توقیف لیدران خلق و پرچم میگیرد و با وجود آنکه آن گروه نابکار، در خفا و بر ملا برای بر انداختن دولت محمد داؤد خان همه روزه تلاش دارند و توطئه میچینند، اعلامیه حکومت مبنی بر توقیف آنان آنقدر ضعیف است که گویی چند نفر خس دزد را توقیف کرده باشند. نه تنها آنانرا خائنین ملی نه مینامند بلکه در اعلامیه گفته میشود که: (این اشخاص به اتهام اخلال امنیت عامه) توقیف شده اند، که جرم خفیفه بشمار میرفت. بعداً همه دیدیم که خائنین ملی واقعی کی ها بودند؟. در اخیر این مختصر اضافه میکنم که اتهام "خیانت ملی" را باید به اساس قانون جاری آن وقت، یعنی رژیم سلطنت که برای حفاظت و دفاع از آن روی قرآن دست گذاشته شده بود و بعد تعهد شکنی و خیانت صورت گرفته بود، باید بنا نهاد. چون دوستان این صفحه، قبلاً "خیانت ملی" را با "تعهد شکنی ملی" شبیه و نزدیک دانسته اند، توضیح بیشتر را لازم نمیبینم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
13.07.2015 |
|
<<حلف وفاداری>> آقای عباسی چندین بار در مورد انکه داود خان با کودتای 26 سرطان <<خلاف حلف وفاداری >> خود عمل کرد یاد آوری نموده اند.
باید متذکر شد که داود خان نه صدراعظم ،و نه کدام صاحب منصب نظامی دولت شاهی در وقت کودتای 26 سرطان بود که پابند اصول <حلف وفاداری> باشد. و رژیم های قبلی چند هراز ساله بروی کدام پرنسیب به قدرت رسیدند ؟
آیا پشتبانی اکثریت مردم از نظام جمهوری شاهد نه بودید و همچنان پشتیبانی محترم شاه فقید از نظام جمهوری را؟
چه کرد آن جنرالان که به نظام شاهی << حلف وفاداری >> یاد کرده بودند؟ آیا بعد از پیروزی کودتا برای سپاسگذاری و تبریکی رژیم جدید به خانه داود خان صف نه بسته بودند؟ با عرض احترام |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
13.07.2015 |
|
جناب محترم انجنیر قیس کبیر!
متأسفانه کمپیوتر من سطور را در نظر سنجی کوتاه ساخته و مطالب را بطور مکمل نشان نمی دهد. بعداً با کاربرد طریق دیگر توانستم سؤال مشخص و نا مرتبط شما را بدانم.
محترما! نمی دانم انگیزه چیست؟ و چرا شمااصل بحث را تحریف نموده و موضوع را به بیراهه می کشانید؟
نظر محترم داؤد مومند نظر شخصی شان بوده و کشیدن پای من در این موضوع احتمالاً هدف دیگری در قفا خواهد داشت.
من استقلال اندیشه های خود را با کمال افتخار تا حال نگهداشته و همه میدانند که قادر به بیان مطالب خود استم، نه کسی مرا دستور می دهد و یا کس دیگری می نویسد و به نام من نشر می کند. شما در مورد نظر آقای مومند بطور مشخص از محترم ف، هیرمند نظر خواستید در حالی که می توانستید آن را برای نظر همگانی در نظر سنجی بگذارید. پس چرا بطور مشخص این سؤال را به من راجع ساختید هدف چیست؟؟
می خواستید تبصرۀ مرا طرف دگر بکشانید؟ من عالمی از ملاحظات در مورد کودتای 26 سرطان سال 52 دارم و اصلاً هیچ نوع کودتا را ممثل ارادۀ ملت ندانسته و آن را قانونی نمی شمارم ولی تحت هیچ نوع شرائط گرچه رهبر کودتای 26 سرطان خلاف حلف وفاداری اش رفتار نموده من به خود اجازه نمی دهم که او را خائن ملی بشمارم.
حزب دیموکراتیک خلق خلاف تمام تعهدات و هم بستگی خود با نظام بر سر اقتدار کسب بسی امتیازات به دستور بیگانه به تخریب نظام فعالیت و دسائس طرح نموده محمد داؤد و خانوادۀ اورا به شمول اطفال صغیر و زنان به نحو وحشیانه و دهشت ناکی به قتل رساندند که خود خیانت ملی است و ثانیاً برای سر کوبی نهضت مقاومت سرتاسری مردم اردوی سرخ را دعوت نمودند که ملیون کشت و خانه را ویران کرد باز هم خیانت ملی در برابر طرح صلح و ایجاد یک حکومت انتقالی با عدوان خود پیوستند و در ویرانی شهر کابل و قتل ده ها هزار افغان سهیم بودند بازهم خیانت ملی.
بالآخره محکمۀ واقعاً عدلی صورت می گیرد څارنوال به بنیاد اسناد و شواهد عینی جنایاتی که این حزب در برابر ملت مرتکب شئده است ده ها مورد خیانت ملی را ثابت می سازند. ولی نظر یک افغان روشن ضمیر و دلباختۀ وطن صرف نظر از توضیحات کتابی، این گروه و همکاران داوطلبانۀ شان در مقامات ارشد خائنین ملی پنداشته می شوند.
خوانندگان این پورتال به طرز نوشته و شیوۀ بیان هر یک نویسنده آشنایی دارند و سویۀ نوشتن هریک بکلی آشکار است و می دانند که نوشته از کی و نام از کدام است.
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
12.07.2015 |
|
بزگوارم آغا صاحب جناب دکتور سید عبدالله کاظم! از آن همه ذره نوازی و ابراز محبت تان عمیقاً سپاسگزاری می نمایم، برای من جای بس شعف و افتخار است که دانشمند معزز وطن چون شما، کار و تحقیق مرا مورد تحسین و تمجید قرار می دهید. زنده باشید، جناب شما خود با تألیف آثار بسیار مفید و ماندگار خدمات فراموش نا شدنی برای وطن انجام می دهید که تحسین و امتنان هر مخاطب و هر علم دوستی مانند ما را بر می انگیزد. عمر دراز و صحت و انرژی بی پایان برای تان آرزو میکنم، بازهم دنیای سپاس با حرمت و محبت ف هیرمند |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.07.2015 |
|
محترم انجنیر صاحب قیس کبیر !
فکر می کنم مطلب خود را درست افاده نکرده و منظورم را صحیح فهمانده نتوانسته ام. منظور من همکاری با کدام رژیم خاص نبوده بلکه همکاری داوطلبانه، رضا کارانه و بدون جبر و اکراه یک شخص در یک مقام ارشد با آنانی که در سه مورد متذکره جرم خیانت ملی خائن ملی بر ایشان اطلاق گردیده. من خوب می دانم که در کدام رژیم مردم به روی بیچارگی و نا چاری و زنده ماندن خدمت می نمودند ولی این ناچاری ها در احراز مقامات عالی و ارشد صدق نمی کند. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
12.07.2015 |
|
وقتی بت بامیان و موزیم های افغانستان با امر و اداره پاکستان بوسیله آی اس آی با استفاده از جهالت و جنگجویان بنام دین مقدس اسلام منفجر و چور و چپاول شد، در ظاهر نمایش وحشت و بربریت وبود و حتی قصه های مجسمه ها در منازل بوتو و نصرالله بابر وغیره صاحب منصبان پاکستانی قصه اصلی گشته بود. به نظر من قصه اصلی کوشش در ازبین بردن تاریخ و گذشته افغانستان بود تا بعد از آن به مرگ گرفتن افغان ها، آنها به تب خط کشی جدید سرحدات و موجودیت تصنعی دستور داده شده از بالا راضی و معتقد شوند. شاید این حمله به شخصیت یک قهرمان ملی مثل شهید داود خان یک قدم دیگر در جمله آن ستراتیژی نابود کردن تاریخ ملی افغانستان باشد. |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
المان
تاریخ:
12.07.2015 |
|
عباسی صاحب محترم سلام، از اشتراک شما در تبصره برسؤالاتم از آقایان داود مومند و ف.هیرمند تشکرمیکنم، با سه مورد جرم خیانت ملی با شما همنظر استم ولی دربارۀ تذکر تان درمورد کسانی که در آن رژیم با رضایت خود همکاری داشته اند باید یاداوری نمایم که 80 درصد مأموران آن رژیم بخاطر پیدا کردن نان اولاد های خود - خود را مجبور می دیدند در آن شرایط کار کنند، زیرا بسیاری شان امکاناتی را مثل آنهایی که از کشورخارج شدند وخود را به غرب رساندند، نداشتند. بنابرین صدها هزار مامورین غیرحزبی را خاین ملی گفتن بی انصافی است. دراینجا صرف میخواهم در مورد سؤال اساسی خود که از ښاغلی مومند کرده ام، از شما نیز بکنم که آیا استعمال کلمۀ «خاین ملی» را برای مرحوم داوود خان، مثل که ښاغلی مومند در مقالۀ خود نوشته اند، تصدیق می نمائید؟ خوش میشوم اگر به این سؤالم شما نیز جواب بدهید. تشکر
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
11.07.2015 |
|
سال گذشته محفلی بود در کالیفرنیای شمالی !
<<در باره دوره 5 ساله جمهوریت >>
در همین محفل ،آقای داود مومند هم سخنراتی داشتند که مملو از تعریف و تمجید از شخصیت سردار محمد داؤد خان بود که ویدیوی آن نزدم موجود است.
3-4 سال پیش هم محفلی داشتیم در باره هفت ثور و شهادت داؤد خان، یکی از استادان پوهنتون برکلی برایم تیلفون کرد و گفت یکی ار طرفداران سرسخت داؤد خان علاقه دارد یک چند دقیقه سخنرانی کنند در لیست گرفته شدند متأسفانه وقت یاری نکرد که از گفتار شان مستفید شویم.
شاید در آنوقت متوجه حبس بعضی از اعضای ویش زلمیان نبودند؟ با احترام
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
11.07.2015 |
|
دوست گرامی ام جناب انجنیر صاحب قیس کبیر!
گرچه پرسش های شما از دانشمند محترم و متخصص رشته دوست مشترک ما جناب ف. هیرمند صاحب است و از صلاحیت علمی ایشان است که توضیح فرمایند ولی من هم با داشتن حق تبصره به عرض میرسانم که در هر سه مورد جرم خیانت ملی چه در کتاب آمده باشد یا نی اطلاق می گردد.
منکرش کافر است.
من نکتۀ چهارم را می افزایم که اگر شخصی در هر سه مورد متذکره با خائنین ملی داوطلبانه و بدون جبر و اکراه همکاری نماید آیا او هم شامل لست خائنین ملی می گردد؟ و یا قانون او را با جزای خفیف تر معاون خائن ملی می شمارد؟ |
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
المان
تاریخ:
11.07.2015 |
|
محترم آقاق ف. هیرمند، دانشمند ومشاور حقوقی پورتال افغان جرمن آنلاین
ازاینکه به تقاضای اینجانب در مورد کلمات خیانت و خیانت ملی و جنایات بزرگ معلومات مفصل ارائه نمودید، اظهار تشکر میکنم. تا جائی که من از نوشتۀ شما برداشت نمودم، حتی یک جرم مسلحانه برضد رهبری یک نظام سیاسی ولو به قتل آن رهبر نیز تمام شود، آن جرم، خیانت ملی شمرده نمیشود، نمیدانم که آقای داود مومند عمل شهید داودخان را بخاطر حبس چند تن از اعضای ویش زلمیان چطور به حیث یک خیانت ملی به شمار آورده است؟ آیا ایشان مقالۀ مفصل وهمه جانبۀ اقای هیرمند را خوانده اند وبا محتوای آن موافق اند یا خیر؟ اگر موافق نباشند، بفرمایند بگویند که با کدام نکته یا نکات مقاله موافق نیستند؟ واگر موافق باشند، لازم بود تا سخن خود را مبنی بر«خیانت آشکارای ملی» داود خان، پس بگیرند.
چیزی دیگری که در نظرم از اهمیت زیاد برخوردار است ،سه نکته ای است که در یاداشت جناب سیستانی در دریچۀ نظرخواهی تذکر داده شده، ولی بنابر تعاریف مختلف اقای هیرمند از خیانت ملی، آن نکات تطابق نمیکند، بنابرین میخواهم بصورت مشخص باردیگراز اقای هیرمند بپرسم که آیا به نظرایشان،آن سه مورد درجمله خیانت ملی به حساب می اید یا نمی اید؟ آن سه مورد،اول بخشیدن غرامات جنگی به روسیه از سوی ربانی و دوم دعوت قشون سرخ از سوی رهبران حزب دموکراتیک خلق به افغانستان، سوم چپاول معادن زمرد ولاجورد افغانستان توسط شورای نظار وسران آن شورا که اخیراً فلم آن در بخش تصویری پورتال نیز به نشر رسید،میباشد. هرگاه دراین مورد نیز ما را روشن کنند، ممنون شان خواهم شد.
|
 |
اسم:
سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
11.07.2015 |
|
دانشمند گرامی جناب ف. هیرمند سلام از نوشته دقیق و عالمانه شما پیرامون توضیح اصطلاح "خیانت ملی" و شرح آن از نظر حقوقی بهره مند شدم. طوریکه میدانید این اصطلاح (ترم) آنچه برای یک حقوقدان معنی دقیق دارد، نزد عوام و آنهائیکه در مسائل قانونی و حقوقی کمتر آشنائی دارند، فرق میکند. استعمال این اصطلاح بوسیلۀ عوام و یا گروپ های خاص سیاسی بیشتر احساساتی و سیاست زده شده است، لذا ساحه استعمال آن فراتر از مفهوم حقوقی آن مروج گردیده است، چنانکه در رژیم دموکراتیک خلق مفهوم "خیانت ملی" روی هدف خاص سیاسی درج قانون شد. کاملاً درست فرموده اید که "توصیف های توضیحی" را یک حارنوال میتواند بردوسیه علاوه کند، اما اینکار به حیث عامل مخففه و یا مشدده جرم محسوب نمیشود، مگر آنکه قبلاً در قانون تصریح شده باشد. امید است هموطنان قلمبدست ما در کاریرد این اصطلاح دقت جدی نمایند. خوشحال هستم که در تیم افغان جرمن آنلاین شخصی دقیق در شرح مسائل حقوقی و قانونی داریم که از دانش و کفایت علمی شان همیشه برخوردار می باشیم. |
 |
اسم:
ف،هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
11.07.2015 |
|
به پاسخ جناب نجیب نور! من هم با باور های شما، باورمندم، با این توضیح که : 1 - نگارنده در آن نگارش، جرم علیه دولت را در حالاتی خیانت ملی و در حالاتی برعکس آن دانسته است. 2 - سایر اعمال اصلاً غیر قابل بحث اند زیرا واضحاً اعمال نظیر انفکاک بخشی از تمامیت ارضی و انتقال آن به یک قدرت خارجی و یا جرایم علیه حق حاکمیت ملی (حاکمیت ملی به مفهوم دقیق کلمه) و یا تضعیف و در همکوبیدن وحدت ملی، جرایمی اند که میتوان توصیف توضیحی«خیانت ملی» را به راحتی به آنها اطلاق نمود، برای آن توصیف توضیحی که در قانون جزا جرم "خیانت ملی" در کدام ماده تعریف نه شده است و څارنوال مکلف است برای جرم بودن فعل، به همان ماده ای استناد کند که دقیقاً عمل را به حیث جرم معرفی میکند و څارنوال البته میتواند توصیف های توضیحی را که از نظر قانونی منطبق با توصیف معیاری فعل باشد در کنار تعریف قانونی فعل تذکر بدهد. این توصیف توضیحی محدود به افعال متذکره محدود نمی ماند، څارنوال و قاضی ذی صلاح اند که هر توصیف توضیحی را به فعل ارتکابی – که با تعریف قانونی فعل انطباق داشته باشد، در دوسیه درج نمایند، قابل ذکر است که این توصیف های توضیحی به هیچ صورتی علل مخففه و یا علل مشددۀ جرم محسوب شده نمیتوانند مگر آنکه این صفات قبلاً در قانون به حیث اسباب مخفه و مشدده درج شده باشند. 3 - اگر دقت نموده باشند، خط اساسی آن مقاله بر این مسیر استوار بوده است که ما باشندگان کشور های جهان سومی دیروزی در کاربرد و استعمال اصطلاحات وخیم و شدید گاهی خیلی بی باکانه و به صورت سخاوتمندانه اسراف و غلو میکنیم، بدین جهت بوده است که برای استعمال اصطلاح "خیانت ملی" همانطور که در متون حقوقی و جزایی احتیاط به کار رفته است، همان احتیاط در نوشتۀ مورد بحث نیز رعایت شده است زیرا آن تحریریه یک نوشتۀ سیاسی نبوده که هر چه در چُرت نگارنده میگشته آنرا به روی کاغذ بریزد. 4 - در علوم حقوقی و حقوق جزایی هر جرم و هر تقصیر مدنی و جزایی وهر روش و ابزارحقوقی به حیث یک تِرم تخصصی، در نظام حقوقی مدرن دارای تعریف استندرد میباشد، که این تعریف در تمام دول که به نظام مدرن حقوق سر و کا ر دارند قابل اعتبار میباشد، اینکه در آن مقاله به کود جزایی فرانسه به عنوان یک مثال رجوع شده است، به همین سبب بوده نه به خاطر«هومانیزم فرانسوی» که به یک نوعی آن مقاله را از بیطرفی برون میسازد. علاوه گردد که در آن نوشته تعریف "خیانت" نیز داده شده است. 5 - کاملاً موافقم که قوانین کشور های "جهان سومی" خصوصیت های زمانی و مکانی خود شان را دارند، و این عامل در مقاله نیز ایضاح شده است اما در تعریف خود ساختۀ مندرج مادۀ اول فقرۀ1 "قانون جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی " مصوب 1366 ه ش رژیم دموکراتیک، که در گرماگرم جنگ مجاهدین بر علیه قوای اشغالگر و دولت طرفدار آن، نافذ شد، اعمالی که قبلاً در قانون جزا تعریف جرمی داشت مانند جاسوسی، تخریب حاکمیت ملی، جرایم علیه مردم و... یکبار دیگر به مقاصد سیاسی به نام جرم "خیانت ملی" ثبت شده و قیام مردم برعلیه اشغالگران نیز تحت عنوان"خیانت ملی" در قانون به حیث جرم ثبت گردید، که در این عملکرد قطعاً عکس العملی را به عنوان عمل حمایوی دفاع از منافع ملی نباید جستجو نمود. ای کاش همان رژیم با یک تعدیل وایزاد اصطلاح "خیانت ملی" در مواد ذیربوط قانون جزا چنین وضاحت قانونی را در بارۀ " خیانت ملی" به عمل می آورد، بدون آنکه قیام عادلانۀ مردم را نیز در فهرست چنین جرایم فاجعه بار قرار بدهد. با عرض حُرمت ف،هیرمند
|
 |
اسم:
Noor Naqib محل سکونت:
usa
تاریخ:
10.07.2015 |
|
من به اين باورم كه جرم عليه دولت ، بشرطيكه دولت ملي نباشد خيانت ملي نيست ، اماجرميكه عليه ملت ومنافع ان صورت ميگيرد - خيانت ملي است . ومن هميشه انهاي راكه مرتكب جرم عليه تماميت ارضي ، استقلال ، حاكميت ملي ، ملت ومنافع ان شده بنام خائن ملي ياد خواهم نمود . نويسنده مضمون ولو موضوع را از زاويه قانون جزا وهومانيسم فرانسوي ها خيلي انساني تشريح نموده وهم اينكه هر جرم را واقعاًخيانت ملي نميتوان گفت اما اين را هم بايد در نظر داشت كه هركشور قوانينش را مطابق شرايط همان زمان ميسازد كه با تغير اين شرايط قوانين هم ميتواند تغير يابد . خصوصا در كشورهاي " جهان سوم" . |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
10.07.2015 |
|
جناب ارسلا با سلام مجدد، تشویش شما کاملا بجا است. هردو کشور از ایجاد ثبات و یک افغانستان قوی و باعزت مانند گذشته ها در هراس اند، و کوشش دارند تا دستشان میرسد، همیشه حقدار و سرپرست و متولی این یتیمبچه که غیر از الله متعال هیچ کس ندارد، باشند. بنا اولین راه بیرون رفت ازین ذلت و دربدری رجوع صادقانه به الله و ارج گذاشتن به احکامش میباشد، تا ذات اقدس وی هم، ما را عزت بخشیده و ازین گرداب مشکلات نجات بخشد... اگر رسانه های آزاد هم بدستگاههای تبلیغاتی کشورهای بیگانه تبدیل شوند، چنانچه با کمال تاسف این پورتال هم از مدتی در معرض آن قرار گرفته است، باید زنگ خطر جدی به همه مخصوصا مسءولین محترم آن که طبعا با هدف نیکی به تاسیس چنین مرجعی دست زده اند، باشد. زمانیکه برضد ارزشهای دینی و منافع مادی و معنوی مملکت و مردم علنا و مستمرا تبلیغ صورت گیرد، باید دقیقا تحقیق وارزیابی صورت گیرد و واضح شود که کدام دستهایی و روی کدام انگیره هایی ( که در قدم نخست میتوانند مالی ویا ایدیولوژیکی باشند و یا هم محاسبات نادرست سیاسی و بدتر ازهمه عقده های شخصی )، ازچنین شایعه پراگنی های حتی غیر مستند و یا دارای اسناد قلابی، بیشترین منفعت را میبرند و ضرر آن بیشتر از همه متوجه کیها بوده میتواند. تا باشد که جلو چنین اقدامات غیر مسءولانه گرفته شود. در غیر آن باید گفت که وای از آنروزیکه نمک بگندد، حسبنا الله ونعم الوكيل. والسلام |
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
کالیفورنیا – ایالات متحده
تاریخ:
10.07.2015 |
|
تشکر فراوان از محترم پوهنمل حاجي محمد نوزادي برای نوشتن مقاله معلوماتی شان تحت عنوان "د څلویښت کلن نه لوړ کسان دې ولولي". همچنان تشکر از پورتال افغان-جرمن از نشر این مقاله. شما ثابت نمودید که نویسنده گان و هم خود پورتال همیشه در پی نشر مقالات تاریخی، جنگ های لفظی، و ضیاع وقت و دماغ و انرژی، ویا انتقاد های منفی و تاخت و تاز بالای هم نیستند. مقاله آقای نوزادی هم از نگاه معلوماتی آموزنده است و هم از نگاه قوانین نوشتار.
یکی پلان بزرگی مانند کوه در مقابل خود میگذارد و نمیداند از کجا شروع کند (ویا امکاناتی در دست ندارد)؛ دیگری مانند آقای نوزادی از یک ویزیت ساده الهام میگیرد، مقاله یی مینویسد، و اندیشه خود را به ساده گی در عمل میگذارد تا بیاموزاند. خوبی های این مقاله: 1- پلان و تعیین خواننده گان Target Audience 2- آموزش لغت های طبی و دیگر لغت های معمول در زبان پشتو (یک مقاله جالب در زبان مادری مفید تر از ده مقاله پر از دشنام و کینه به کشور های همسایه) 3- در پهلوی معلومات مهم طبی، مقاله به املاء و انشاء کمک میکند 4- نوشته بسیار منظم و با ترتیب است، و نویسنده تئوری خود را مرحله به مرحله انکشاف میدهد 5- قوانین مقاله معلوماتی Informational در آن مراعات شده 6- از لغت پرانی بیجا جلوگیری شده، و هم از اختلاط بیجای اشکال دیگر مقاله نویسی (هنری، سیاسی، فلسفی، . . . ) جلوگیری شده 7- مقاله رخ های سالم دنیای غرب را به افغانانی که در افغانستان استند معرفی میکند که آموزنده است (مثال: ضرورت رعایت نوبت و پلان گذاری در هر قدم زنده گی روزمره در غرب) 8- (نظر شخصی من است:) یکی از کم پیدا ترین مقاله های افغانی ما بود که خونم را به جوش نیاورد. در عوض، چیزی از آن آموختم.
تشکر. به انتظار خواندن قسمت دوم مقاله شما. |
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
09.07.2015 |
|
محترم نذيراحمد رښتيني ته ! ستا د ليکني څخه معلوميږي چي د پښتو ژبي و ودي او سوچه توب ته دي ليچي را نغښتي دي ، موږ هم کور ودانی درته وايو او هرڅوک چي خپلي ژبي ته کار کوي او زحمت کاږي د قدر په سترګه بايد ورته وکتل سي ، خو د دغه هڅو په څنګ کي که څوک غواړي چي ځني تغيرات د ځنو تورو په ترکيب او جوړښت کي وارد کي ، د دغه کار صلاحيت فکر کوم چي د هر چا سره نسته او که هر څوک خپل پرسر په ژبه کي تغيرات راولي دا په ژبه کي ګډوډي او انارشيزم را منځ ته کوي او تر ګټه به يې تاوان ډېر وي ٠ زه ستا د ليکني په شروع کي د دغه څو تورو سره مخ شوم چي ماته دا لمړی ځل وو چي خلاف د خلاپ په شکل ، مفهوم د مپهوم په شکل او مطالعه د متاليه په شکل ، چي نور دي د ليکني تر لوستلو تېر سوم او دغه يادونه مي درته وليکل چي لار مه راڅخه ورکوی ، په ژبه کي هرڅوک د خپله سره لاسوهني مه کوی ، دا متاليه د کم ځای څخه پيدا سوه ، اول واری دی چي ورسره مخامخ کېږم ، په ژبه کي تغيرات پرېږدی چي د مسؤلو او با صلاحيته شخصيتونو په ګډه همکاري او زيار رامنځ ته سي ، د ژبي څخه به د ع او غ حکومت نه جوړوو چي هر يو يې خپل پر سر ډنګوي ٠ |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
09.07.2015 |
|
محترم جلال تشکر از تشویق شما من فکر میکنم در این موقع حساس که تاریخ و جغرافیه و موجودیت افغانستان تحت حملات شدید قرار دارد، اگر بتوانیم بر دشمنان قسم خورده افغانستان یعنی پاکستان و ایران تمرکز نمائیم خوبتر خواهد بود. پاکستان و ایران نه تنها در افغانستان پول و منابع مصرف میکنند که افغانستان از داخل با توپ و تفنگ و انتحاری و رخنه بر تلویزیونها و نشرات تضعیف و تخریب شود، آنها اذهان جهانی را هم شدیداً از هرطرف برضد موجودیت و دوام افغانستان زهر آلود میسازند. پورتال وزین افغان جرمن آنلاین یک وسیله بی مانند رعایت منافع علیای افغانستان با قضاوت های عادلانه بوده است اما اگر جنگ ها و تناقضات غیر مستند و عقده های ضد اشخاص و یا واقعات تاریخی افغانستان در این پورتال هم قصدی و و هم غیر قصدی دامن زده شود بدبختانه سرنوشت این پورتال هم مشکل خواهد شد.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.07.2015 |
|
برادر دانشمند احمد فواد ارسلا، رب العالمین بشما به خاطر معلومات مفید روشنگرانۀ تان خیر و برکت نصیب کند. ایکاش دانشمندان محترم دیگری هم مانند شما توجه و انرژی بیشتر خود را در شناسایی دقیق مشکلات بی پایان فعلی ملت و مملکت و نتیجتاً جست و جوی راه های حل عملی و منطقی از آنها را با در نظرداشت منافع دایمی ملت و مملکت، به خرج دهند. طی هر مسیری هر قدر طولانی باشد، نیاز به برداشتن قدم اول را دارد، اما در پهلوی اخلاص، اراده، همت و توکل به خالق قدیر متعال بکار است.
والسلام |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
08.07.2015 |
|
سلام و سپاس خدمت عباسی صاحب محترم،
توصیۀ کلاملاً به جای تان تا زنده ام آویزۀ گوشم خواهم بود. فروتنی ای که به سرحد حقارت برسد، بکفتۀ شما محترم نباید، به حق یا به ناحق، نشان داده شود. ممنون و مشکورم.
ضمنآً، اشاره به مولوی بدان جهت نبود که چون مولوی این حرف را زده، یا چنان تواضعی از خود نشان داده است، همه باید به تأسی از او به چنین کاری دست بزنیم، بلکه برای این بود که به سابقۀ وجود کلمۀ مورد نظر در زبان دری استناد کرده باشم. مولوی از یک جهت حق داشت این کلمه را به کار ببرد، زیرا روی سخن او به خدایش بود، از نظر دیانت، انسان در برابر او از کمترین هم کمترین است. ولی در برابر انسان، کاملاً حق با شماست. از این سخن که بگذریم، من در باب مولوی با همه محبوبیتی که در میان خیلی از مردمان ما دارد ملاحظاتی دارم، که یکی دو بار در آن خصوص توضیحات رمزی یا اشاره هائی شده است. به خصوص در سؤال و جواب مختصری که زمانی در دریچۀ نظریات همین پورتال با استاد گرامی آقای نگارگر داشته ام. چنین توضیحات یا مباحث، برای روشن ساختن اذهان بسیاری از مردمان به نظر من بی نهایت ضروری است، اما زمانی که کسی بدان کوش فرا ندهد و برخی از رسانه ها هم محافظه کاری پیشه کنند، بهتر است انسان سکوت اختیار کند!
روز خوش برای تان آرزو می کنم! سرفراز و سلامت باشید |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.07.2015 |
|
آقای "پیکار پامیر" جواب تمام گفته ها و حتی اتهامات جدید تان و کوششی که بازهم برای ایجاد شبه نموده اید، در نوشته های قبلی بنده به صراحت و وضاحت موجود است، که اگر تا حال به دقت نخوانده اید، می توانید یکبار دیگر با اعصاب آرام دریافت نمایید. فکر نکنم که نویسنده یا ژورنالیستی که عمرش به شصت رسیده باشد، ادعاهایی را تحقیقی بنامد، که به صدها و هزاران در صفحات فیسبوک و یا هم صرف در نشرات معلومدار در جانبداری از دستگاه های مخصوص و یا مشهور در ابتذال سراغ آنها را دریافت، اما با واقعیت اصلاً سر و کاری ندارند، غیر ازینکه یکی از دو احتمالی که در جواب قسمت اول و دوم این سلسله مقالات تان در همین کلکینچه بیان نموده بودم در قسمت وی صدق نماید.
اگر چه با عدم توجهی که به اشارات واضح و مؤدبانۀ بنده در قسمت خلاء های نوشتاری تان و دوری آنها از حقایق و واقعیت ها، که به نفع شخص خود تان و اعتبار تان بود، اصراریکه بر صحت نوشته ها و ادعاهای تان نموده اید، امید رجعت شما به حقیقت و انصاف به مراتب کمتر از آنچه بود شده است، بازهم خیر اندیشانه برای تان ذکر شود، که بسیاری فتواها، معرفی علما و دانشمندان و بزرگان قدیم و جدید اسلامی، احزاب، جماعات و تحلیل هایی که نموده اید، آنچنان واضح و آشکار اند، که اگر کدام اولاد داشته باشید و برایش وظیفه بدهید، تا راست و دروغ بودن آنها را و یا هم بعضی نکات ( درست کمی ) را که تصادفاً و یا قصداً در لابلای نکات سراپا غلط و اتهامات قبیح و کاملاً بی اساس درج نموده اید، ( خوب و یا بد بودن آنها را ) برای تان تحقیق نماید، به هر عقیده و مکتبی که تعلق داشته باشد، مگر دارای عقل و فطرت سلیم و انصاف باشد، ان شاءالله قناعت تان را از اعتراضات بنده فراهم خواهد نمود. نام بنده هم الحمدلله مستعار نیست.
با حاشیه روی های مورد چی از جانب شما و یا دیگر همردیفان دایمی و یا موقتی تان زیر نام های مختلف، نمیتوانید ان شاءالله مسیر موضوع زیرکانه تغییر بدهید. ان شاءالله در فرصت مناسب به نکات ضعیف و ادعاهای نادرست واکثر خنده آور به تفصیل بیشتر پرادخته خواهد شد. مگر بد نیست تا از دیگر دوستان هم صدا و نظری دربن زمینه شنیده شود، غیر ازینکه این صفحه چنان مورد انزجار مسلمانان قرار گرفته باشد، که حتی یکنفر دیگر در بین خوانندگان پیدا نشود، تا اشخاصی مثل شما را متوجه اشتباهات فاحش تان نماید؟! خوب است اگر به توکل الله این نکته هم روشن شود. بهرحال وقتی بعضی ها از نوشتن آثار نادرست خود نشرمند، بنده به کدام اساس از گفتن حقایق در راه رضای خالق متعال احساس خجالت نمایم و خود را زیر نام دیگر پناه ببرم. وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ |
 |
اسم:
داکتر سیدعبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
08.07.2015 |
|
عرض مختصر خدمت محترمه ملالی موسی نظام پس از سلام خوشحالم که کتاب "زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد" از این قلم همیشه مورد توجه شما قرار داشته و از آن در نوشته های خود ذکر خیر میکنید و مطالبی را از آن و نیز از یک مقاله دیگرم تحت عنوان "کودتای 26 سرطان 1352 ، سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت" که در جولای 2007 در این پورتال فخیم نشر شده است، اقتباس میدارید که البته اقتباس درست حق مسلم شم است. من با طرز فکر شما کاری ندارم، هرچه میخواهید بنویسید، حق خود شما است، ولی وقتی میخواهید مطلبی را از اثر یک نویسنده دیگر اقتباس کنید،لازم است اینکار را به شیوۀ معمول و علمی آن انجام دهید، درغیر آن اقتباس نامکمل سوء تفاهم را بار می آورد و ذهنیت خواننده را تحریف مینماید. محترما! شما که الحمدلله یک خانم دانشمند و صاحب قلم هستید، بهتر میدانید که هر جمله از خود "مبتدأ و خبر" دارد. جملۀ دارای مبتدأ، ولی فاقد خبر اساساً مفهوم نمیرساند. آنچه شما از نوشتۀ من اقتباس کرده اید، بیشتر یک تعداد سؤالها می باشند که حیثیت "مبتدأ" موضوع را دارند، پرداختن جواب به آن سؤالها در حقیقت "خبر" موضوع را بیان میکند که متأسفانه در اقتباس شما همین جوابها که به مثابۀ "خبر" جمله میباشند، مورد اغماض قرار گرفته است. توجه کنید به آنچه شما در مقالۀ خود تحت عنوان "طرف گیری یکی از اعضاء هیئت مدیره پورتال معظم افغان جرمن آنلاین" این متن رااز کتاب و یا مقالۀ من اقتباس فرموده اید: «یکروز بعداز کودتا بانشر یک فوتوی دسته جمعی در روزنامه ها سخن ازکمیته مرکزی درمیان آمد. اگر چه نام اعضای کمیته مرکزی هیچگاه نشرنشد، ولی بزودی همه دریافتند که بیشترین آنها وابسته به حزب دموکراتیک خلق بخصوص جناح پرچم بودند. دوهفته بعد وقتی اعضای کابینه اعلان شد، بازهم بیش از نصف وزرا مستقیم و یا غیرمستقیم به آن حزب نسبت داشتند. این وضع مردم را که از یکطرف با همچو تحول اظهار خوشی میکردند، از طرف دیگر دچار بهت وسردرگمی ساخت و این سوال را برای همه مطرح کرد که آیا کودتا یک پدیده کاملا داخلی بوده و توسط داؤد خان طرح و مستقلانه درمعرض اجرا قرار گرفته است یا اینکه دست دراز شورویها از آستین داود خان بیرون شده است؟؟ این سوال ذهن اکثر مردم را به خود مصروف ساخته بود، ولی هیچکس جرأت ابراز نظر و بحث را در زمینه نداشت.» در ادامه بازهم شما این متن را از مقالۀ من اقتباس کردیده اید: «توأم با این سؤال ، مسائلی دیگر نیز دراذهان خطور میکرد، مثلاً اگر کودتا داؤد خانی بود. شمول این همه کمونیست ها برای چه ؟ و اگر کودتا طرح شوروی و کمونیستها بود، پس اشتراک داؤد خان به حیث یک مسلمان واقعی و یک افغان ملتگرا از برای چه؟ چرا مقامات شوروی تصمیم فوری به تغییر رژیم و سقوط سلطنت گرفتند و چرا آنها خواستند که داؤد خان را در راس کودتا قرار دهند و چگونه داود خان حاضر به قبول کودتا زیرنظر کمونیستها گردید؟» محترما! اکنون خود شما با این اقتباس متوجه میشوید که در متن فوق سؤالهای مطرح گردیده که حیثیت "مبتدأ" موضوع را دارند، نه جوابها که که بیانگر "خبر" آن باشند. لذا اقتباس شما ناقص بوده و مثل یک جملۀ بدون خبر "نا مفهوم" و بی محتوا پنداشته میشود. درحالیکه من در آن مقاله در 6 صفحه کوشیده ام با شرح و بسط لازم به جواب آن سؤالها بپردازم که شما در اقتباس خود حتی اشاره ای به آن نکرده اید و به خواننده انتباه ناقص از موضوع داده اید. لذا برای توضح مطلب در نظر دارم به مناسبت چهل و دومین سالگرد اولین جمهوریت افغانستان آن مقاله را با عین عبارات و با اضافه مطالب دیگر به استناد کتاب "زنان افغان..." که شما به آن مأخذ داده اید و آنچه اینجانب در آن دو اثر و آثار دیگرم ارائه کرده ام، به مقصد روشن شدن موضوع در چهار قسمت خدمت علاقمندان تقدیم دارم تا به اقتباس شما که حیثیت "مبتدأ" بدون "خبر" را دارد، "خبر" موضوع را بار دیگر شرح دهم. با ارادت |
 |
اسم:
پیکار پامیر محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
08.07.2015 |
|
آقای " جلال " مقیم جرمنی! هرچند میخواستم با ارائۀهمان یک پاسخ قبلی ، دربرابر سؤال پرخاشگرانۀ تان، چیزی علاوه نکنم که جزضیاع وقت حاصل دیگری نخواهدداشت؛ اما وقتی نوشتۀمورخ ششم ماه جولای شما را بازهم در پورتال افغان- جرمن خواندم که به تکرار از اینجانب و نوشتۀتحقیقی اخیرم یاد کردید، ناگزیرشدم بدین وسیله، اینقدر بیفزایم که شما متأسفانه بربنیاد عقدۀ (مذهبی یا سیاسی) دربرابر اهل تشیع یا هرملحوظ دیگر، میخواهید تروریسم وهابیت یا این بلای نو ظهورجهانی را که ملت ما را بخون و خاکستر نشانده است، کتمان نموده و از این طریق افکار هم میهنان ما را مغشوش سازید. شما بجای آنکه اصل و ماهیت خونبار مذهب خشک و خشن وهابیت را بشناسید و آنرا به همنوعان و هموطنان مان افشا نمایید، فقط برمحور یک نکته که " همفر " و کتاب خاطراتش باشد، هی می چرخید. این درحالیست که طی جوابیۀ مختصر قبلی خویش صادقانه یاد آور شدم که به مخاذن اسرار واسناد دستگاه های مخوف استخباراتی استعمارگران دسترسی ندارم تاصحت و ثقم کتابهای نشر شده را برایت بیان نمایم ، همانطورکه سایر نویسنده گان و پژوهشگران مانیز به چنین آرشیف ها و مخاذن اسرار دسترسی ندارند، ولی این، هرگز به معنای آن نیست که کتاب خاطرات همفر را مطلقاً بی بنیادپنداریم وآنرا کاراهل تشیع بدانیم. باز هرگاه حضور این جاسوس بریتانیا درآنزمان را نپذیریم و کتابش را نیز از جملۀ اکاذیب جمهوری اسلامی ایران معرفی کنیم، آیا میتوانیم حضور سایر جواسیس استعمار بریتانیا مانند " لارنس " ، " سرپرسی کاکس" ،" سنت جان فیلبی " و امثالهم را در عربستان آن روز و در مجموع در شرق میانه انکارکنیم؟ آیا خردمندانه خواهد بود فعالیتهای همه جانبۀاستعماربریتانیاعلیه ترکیۀ عثمانی راتبلیغ اهل تشیع بنامیم؟ آیامهندسی جغرافیای سیاسی خاورمیانه درزمان آل سعود توسط بریتانیا کار شیعیان ایران بود؟ آیااندیشه وعمل منحط رژیم وهابی سعودی، ریشه درمذهب خشونت بار بن عبدالوهاب ندارد؟ و بالاخره، آیا اینهمه فعل و انفعال استعماری درجغرافیای عظیم و پُرغنای خاور میانه، بدون تلاشهای استخباراتی مداوم، مخارج گزاف پولی،تحرکات نظامی وسایر شیطنت های غیرقابل تصور ممکن بود؟ پس آقای "جلال" ( البته این جلال، اسم مستعارمیباشد)! شما علاوه از آنکه هنوزهمۀ مطلب را نا خوانده، با تعجیل تمام دست به تردید، زدید، درواقع، میخواهید با سماجت یا غافلانه با گروه ها و اربابان تروریسم جهانی همگام باشید که امید هرگز چنین نباشد. علاوتاً به آقای " جلال " باید گفت که نوشته یا جوابیۀ اخیرتان خطاب به " جناب رحمن "، متأسفانه خیلی پرت، مغشوش و بی ارتباط نگاشته شده است . مثلاً، دریکجا مینویسید که " اگرهدف آقای پامیر اصلاح و ریشه کن ساختن خشونت است، بنا باید ازتمام انواع خشونت و وحشت و عاملین حامیان آن یاد آور شده، تا راه حل معقول برای بیرونرفت ازین معضله که شیعه و سنی بدان دست و گریبان اند، جستجو شود"، درحالیکه وقتی از تروریسم (سیاسی - مذهبی )سخن بمیان می آوریم، منظورما دقیقاً خشونت خونین علیه انسان و انسانیت است، ولوبا دست و دماغ هرکسی یا هر رژیم سیاسی که انجام داده شود.یا بعبارۀ دیگر، با توضیح و تذکر تروریسم وهابی، هرگز سرآن نداریم تا ازتروریسم شیعی یا غیر وهابی انکار ورزیم.یعنی من با نگارش " وهابیت و تروریسم جهانی " قصد آن ندارم تا درکنار انواع دیگرتروریسم و یا تروریستها بایستم واگرمکنونات شما چنین بیان میدارد، متعلق به شخص خود شماست. من نفهمیدم چرا در متن جوابیۀ تان عنوانی " جناب رحمن "، از " شیعه و سنی "، از " مجسمۀ عبدالعی مزاری " و " عدم رضائیت مردم شمال ازدولت و رجوع آنها به محاکم طالبان " و ... یاد کردید؟!آیا همین تذکرات شما، مکنونات، هیجانات و قسماً آشفته فکری شما را نشان نمیدهد ؟! و دراخیر میخواهم برای آقای " جلال " با صراحت کامل تذکردهم که تا امروز که عمرم از دهلیزشصتمین سال عبورمیکندو صدهامطلب و مقاله برای نشریه های درون مرزی و برون مرزی با نام و نشان اصلی خودم نوشته و به نشر رسا نیده ام، هیچگاه بخود حق نداده ام به قول شما " دروغ های آشکار و شاخدار" بگویم و یا بنویسم. زیرا میدانم که دروغگو نزد مخلوق خدا شرمسارخواهد بود و هیچگاه هم به کسی اتهام نه بسته ام ، زیرا اتهام بستن به دیگران، عملی قبیح و نا بخشودنی است . این نکته را نیز می افزایم که نمیخواهم در آینده، روی این موضوع با آقای " جلال " بیهوده مشغول باشم، مگر درصورتیکه مجبور ساخته شوم. |
 |
اسم:
داکتر محمد داؤد جلال محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
08.07.2015 |
|
هیأت مدیرۀ یک نشریه هم منحیث افراد شامل اجتماع نباید از حق اظهار نظر محروم ساخته شوند. اینکه تا چی اندازه نظریات مخالف، اقبال نشر می یابد، مربوط پالیسی و تعهد همان نشریه بوده می تواند. اما اگر تشخیص شود که مضمونی از درجۀ ابتذال گذشته و علناً برخلاف حقایق و واقعیت ها و بر ضد اکثریت عمدۀ منسوب به یک دین دروغ پراگنی دارد، در قدم اول همین بی طرفی نشریه ایجاب می نماید، که باید چنین مضامینی را از چانس نشر شدن محروم نماید. هر انسانی در انتخاب عقیدۀ خود آزاد است و ممکن نیست که عقیده ای به زور بر دل مردم تحمیل شود، اما زمانی که پای پناه بردن به بهتان و افتراء به میان آید، در آن صورت می توان متیقن شد، که زیر کاسه نیم کاسه هایی و یا به گفته ایرانی ها کلکی در کار است. از جمله می توان به جرئت سلسله مقاله های آقای "پیکار پامیر" را که زیر نام ارتباط تروریزم جهانی با به اصطلاح وهابیت، با استفاده از منابع دروغ پراگنی یک رژیم استوار بر بنای ظلم و تزویر، به خاطر ضدیتی که با یک مملکت رقیب در منطقه دارد، بر ضد عقاید، دانشمندان و اساسات اهل سنت چی که در حقیقت بر ضد اساسات دین مقدس اسلام بیل و کلنگ را برداشته است، نام برد. در حالیکه اگر هر دو سیستم در پهلوی یکدیگر مقایستاً قرار داده شوند، چی از نگاه نزدیکی به منابع اساسی دین که قرآن و سنت اند، چی از نگاه عقل و منطق، چی از نگاه حجت و برهان و یا هم از نگاه سابقه و امتحان، همانیکه بیشتر مورد اتهامات اکثر بی اساس و بر مبنای اکاذیب وقیحانه و شاخدار قرار گرفته، به مراتب بهتر از اتهام زننده بدر خواهد آمد. به توکل الله امتحان شرط است. پناه بردن به دروغ و بهتان بزرگترین گواه برین می باشند، که متهم نه آنست که دعوی می شود و نه هم مدعی همانیست که خود را جا میزند. پیشنهاد و خواهش من خدمت دوستانی که در مسایل فقهی و اعتقادی یک اندازه معلومات دارند، و تصادفا این سطور را مطالعه می نمایند، در مقابل چنین حرکات ولو بسیار حقیر و پیش افتاده باشند، بی تفاوت ننشینند، زیرا یک مقولۀ عام دستگاه های مغز شویی و فریب عامه است، که آنقدر دروغ باید گفت تا مردم بدان باور کنند. کسیکه به الله و روز آخرت یقین دارد، باید بداند که این مسؤولیت همه بوده، همه جوابده خواهند بود، که مسؤولین محترم پورتال نیز ازین قاعده مستثنی بوده نمی توانند. رب العالمين در بهترین حالت دیدار خود را نصیب ما گرداند. آمین
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
07.07.2015 |
|
استدراک برمعنای اصطلاحات : خائن،خیانت وخیانت ملی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
در قانون، خیانت دلالت بر جرمهایی دارد که بر علیه حاکمیت یا ملتی رخ میدهد. به صورت تاریخی خیانت بر علیه حاکم یا پادشاه خیانت ملی نامیده شدهاست. و به کسی که عمل خیانت از وی سرزده، خائن اتلاق میگردد. خیانت به کشور عبارت است از سوء قصد بر ضد امنیت کشور به وسیلهٔ ایجاد ارتباط با کشور دیگری که دارای سلطه و استقلال است. باید توجه داشت که مبنای جرم بودن این عمل در حقیقت پیمان شکنی، بی وفایی، و زیر پا گذاشتن حقی است که یک کشور و دولت به عهده شهروندان خود دارد. در واقع تعریف دیگری از خیانت عبارت است از سوء استفاده از اعتماد شخص یا یک گروه و انجام عملی که آن ها را از لحاظ مادی یا معنوی متضرر سازد. خیانت در لغت مشتق از«خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کردهاند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به خصم یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت میدهد. از دید حکومتگران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهمترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و تملق وکرنش کردن به بیگانه است. میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» میگوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.» خیانت در زمینههای متفاوت به کار میرود اما در تمام آنها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسیکه قرار است خائن معرفی شود.«خیانت»، اگرچه در زندگی روزمره و در ادبیات (از جمله ادبیات دینی، مثلاً مورد یهودا) مطرح بوده، اما کمتر موضوع اندیشه ورزی جدی قرار گرفتهاست. با توجه به سیالیت مفهوم خیانت، برای تثبیت آن بایستی به مفهوم «قرارداد» رجوع کنیم. خیانت همواره زیر پاگذاشتن یک قرارداد است و در نهایت نظر به یک قرارداد است که نظر نسبت به خیانت به آن را تعیین میکند. از این زاویه هم باز به یک مفهوم نسبی میرسیم. خائن به مفهوم پیمانشکن است. مسئله اینجاست که پیمان بعنوان قراردادی جمعی و گروهی امری فرهنگی اجتماعی است و در نتیجه تاریخی. بنابراین پیمانها قراردادی هستند و پیمانشکنی نیز امری قراردادی است و مفهوم آن به نسبت زمان و مکان تغییر میکند. پیمانها میتوانند برسر ارزشهایی خانوادگی، سیاسی، اخلاقی، مذهبی، ایدئولوژیک و غیره باشند. میتوانند پیشرفته، روادار و به نفع حقوق و آزادی انسانها باشند یا بعکس، ارزشهایی تنگ نظرانه و واپسگرا را نمایندگی کنند. قراردادها حتی میتوانند ارزشهایی تحمیلی و ناخواسته باشند و به زور و جبر اِعمال شوند. خیانت ملی شرکت کردن در جنگ علیه کشور خود، کوشش در براندازی حکومت کشور، جاسوسی در نیروهای نظامی کشور، دیپلماتها یا سرویسهای اطلاعاتی کشور برای نیروهای بیگانه و سوءقصد به رهبر یا رئیس کشور از جمله موارد خیانت بزرگ (خیانت ملی) به شمار میآید.برای موارد و مصادیق خیانت ملی در قوانین اساسی و جزائی هر کشور موارد جداگانه یا مختلفی درج شدهاست. در قانون اساسی افغانستان: قانون جرایم افغانستان علیه امنیت داخلی و خارجی، خیانت به وطن را خیانت ملی قلمداد کرده و گفتهاست: اعمال عمدی تبعه جمهوری اسلامی افغانستان علیه حق حاکمیت مردمی، صیانت، تمامیت ارضی، استقلال و امنیت ملی و قابلیت دفاعی کشور میباشد که عبارت است از: پیوستن به دشمن، فعالیت مسلحانه علیه حاکمیت مردمی، جاسوسی، تسلیمی نیروها، واگذاری سلاح، تخنیک محاربوی، استحکامات و سایر وسایل پیشبرد جنگ، در اختیار گذاشتن معلومات حاوی اسرار دولتی و نظامی به کشورها یا سازمانها و یا گروههای ضد دولتی، تشریک مساعی و همکاری با کشورهای خارجی یا سازمانها یا گروههای ضد دولتی در اجرای فعالیت خصمانه شان علیه جمهوری اسلامی افغانستان، توطئه به منظور کسب قدرت دولتی، مرتکب جرم خیانت به وطن به جزای حبس دوام یا اعدام و مصادره دارایی محکوم میگردد. همچنین در قانون اساسی افغانستان آمدهاست: «اگرانتخابات به تعویق انداخته شود، و رئیس جمهور به کار خود ادامه دهد، این به معنی کسب قدرت ازطریق غیرقانونی تلقی شده، مطابق به مادهٔ دوم قانون جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، خیانت ملی به حساب میآید. »
|
 |
اسم:
ډاکټر نبي مصداق محل سکونت:
کابل
تاریخ:
07.07.2015 |
|
د لوړؤ زده کړو وزارت د کرځي په ۱۳ کلن دوره کې بې نهایت خیانت په کانکور آزموینو او برسون ورکړه کې کړیدی په دې ۱۳ کالوکې پښتانه په قصدي ډول د لوړو زده کړو او خاج ته له بورسونونه محروم شوي دي تر دې چې ۹۷ په سلو کې برسونه غیر پشتنو ته ورکړشوي دي ، او هغه معینان چې لا تر اوسه په دې وزارت کې دي هماعه بې عدالتیو ته دوام ورکوي شاغلي احمد فرزان چې په دې موضوع ېې مضمون په دې وب پاڼه کې نشر کړی د ده کندي ، او نورو شمالي ولایتونو نوم نه اخلي او لیکي: « تر ټولووروسته پاتې او غرني بل ولایت دوه کاله مخکې لوړو پوهنځیو (طب، انجینرۍ، اقتصاد، حقوق، ژورنالیزم) ته ۸۰۰کسان شامل کړي و چې تر ۲۸ولایتونو زیات و، پداسې حال کې چې د نړیوال بانک د یوې سروې له مخې د دغه ولایت ښوونکو د تدریس تر ټولو ټیټ معیار هم نه و پوره کړی. خو تیر کال چې د دغه ولایت د کانکور ناظر ټیم یو څه ټینګ نظارت وکړ، د محرومو ولایتونو په لست کې راغي. یوې لیسې دوه کاله مخکې تر ۱۸۰پورې شاګردان لوړو پوهنځیو ته معرفي کړي و، حال دا چې په وروستو دوه کلونو کې چې وزیر یې خپل!!! نه و، خپل طبیعي شمیر ۶یا ۸کسان لوړو پوهنځیو ته بریالي کړي» داسې په شف شف خبرو په تیرو ۱۴ کالو کې نتیجه ورنکړه ولې لاهم تکراریږي؟ باید ددې وزارت د پخوانیو درو وزیران خیانت برملا شي او نوې میرمن وزیره له دې بې عدالتیو مطلع کړشي او د تکرار تحمل يي ونه شي. |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
07.07.2015 |
|
خدمت دوستان این صفحه، به ارتباط سوال "خائن و خیانت ملی"، نظرم را مختصراً به عرض میرسانم: خیانت به معنی نادرستی، دغلی، حق تلفی و خلاف رفتاری، که بر عکس راستکاری، صداقت و امانتداری قرار دارد. خیانت ملی یعنی نادرستی بزرگ، حق تلفی ملی و عمل خلاف قانون که صدمه و زیان آن در سطح یک کشور و یک ملت باشد. من در حالیکه کلمات "خائن ملی" را در مورد هیچ کس سرسری و آسان استعمال نکرده و نمیکنم، ولی دلایل غیر مؤجه مانند اجرأت کاری، و اعمار چند پروژه را نیز جواب گوی اتهامات در مورد خطاهای ملت شمول یک فرد یا یک زمامدار نمیدانم. همانطوریکه یک قاضی در مورد یک خلاف کار نمیتواند جرمش را بخاطر نیکوکاری هایش نادیده بگیرد، قضاوت تاریخی و ملی نیز نباید بدون تفکیک این دو واقعیت صورت گیرد. در همین نیم قرن اخیر مثال های فراوان از دیکتاتورانی داریم که تحولات عمرانی چشمگیری را برای کشورشان بمیان آوردند، ولی همین دیکتاتوران، با بی احتیاطی ها و ماجراجویی های سیاسی، همان دست آورد هایشانرا یکسره از دست دادند و کشور شانرا نا خواسته به خاکدان سیاه تبدیل کردند. آبادی های یک کشور بدون داشتن سازمان ها، کادر ها و شخصیت های ملی که بتوانند بصورت مصالحت آمیز و قانونی، در قدرت و انتقال قدرت سهم بگیرند و مشعل ترقی را از نسلی به نسلی دیگر انتقال دهند، مانند کلوخی خواهد بود که در آب گذاشته شود. بربادی آبادی های عراق، افغانستان، سوریه، لیبیا و غیره، مثال های زنده برای این مدعای ماست. رهبران و زمامدارانی که به حقوق افراد ملت عقیده و احترام نداشته باشند، مانند آنست که به حویلی و باغچه ای یک خانه توجه خاص مبذول کنند ولی به ساکنان خانه اهمیت قایل نباشند. من معتقدم که مهمترین معیار برای قضاوت در مورد زمامداران باید عدل و عدالت آنان باشد که پایهء آن انسان دوستی میباشد. در حالیکه اکثر دیکتاتوران، ظالم و ستمگر بوده اند، ولی خواسته اند با ساختمان قصر ها و منار ها و عابده ها، غریزۀ خود پرستی و خود بزرگ بینی شانرا ارضا کنند و هم به دوام اقتدار دودمان شان با این "افتخارات" کمک نمایند. متأسفانه امروز می بینیم که حتی چیز فهمان ما هم مانند عوام، قضاوت های شانرا بر بنیاد سرک و پل و تونل، بنا مینمایند و عدالت و مردم دوستی و احترام به اجماع ملی را در سیت عقب قرار میدهند، و بد تر از همه اینکه، انگیزۀ قضاوت شان، تمایلات قوم گرایانهء ناشی از به هم خوردن بیلانس قدرت در سال های اخیر در کشور است که آنرا در لفافهء تاریخ نویسی آفاقی و بیطرف به خورد خواننده میدهند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
07.07.2015 |
|
سدید صاحب محترم ! به سر نازنین و قلم عالی تان سوگند که تذکر من متوجه شما نبوده اصلاً با کمال تأسف که من نوشتۀ شما را با موجودیت کمترین نخوانده ام من از کمینه و حقیر تذکر دادم.
توضیحات شما برایم آموزنده بود. به هر حال شما هم روا نیست که خودرا کمترین بخوانید اختیار مولوی هرچه گفته باشد. |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
06.07.2015 |
|
خدمت عباسی صاحب محترم، بعد از عرض سلام،
شاید باز هم اشارۀ شما محترم به یکی از نوشته های این جانب باشد، که طی آن چند بار این کلمه ـ کمینه ـ را به کار برده ام. معنی این کلمه در زبان ما "کمتر" یا "کمترین" است که من در آن نوشته شخص خود را در برابر برخی از استادان، از نظر دانش و از نظر سن، هم کمتر و هم کمترین به حساب آورده ام. این کلمه در زبان ما نو نیست. مولوی در حدود هفت صد و شصت ـ هفتاد سال قبل این کلمه را به معنی کمترین در یکی از اشعارش به کار برده است:
کای کمینه بحششت ملک جهان من چه گویم چون تو می دانی نهان
از سعدی هم در این زمینه بشنوید که می گوید:
سر در نیاورم به سلاطین روزگار گر من ز بندگان تو باشم کمینه ای
فکر می کنم ده ها شاعر فارسی/دری زبان، مانند نظامی و خاقانی و حافظ و سوزنی و فرخی و عنصری و... طی کمی بیشتر از هزار سال از بوجود آمدن نثر دری این کلمه را در اشعار شان به کار برده اند.
مفهوم این کلمه در زبان اردو با گذشت زمان تغییر نموده است و در هندوستان کنونی این کلمه در حال حاضر معنی "پست" یا معادل آن را دارا می باشد. حرف شما محترم کاملاً درست است، ولی: اول) چون نوشته های ما به زبان فارسی/دری است، بناءً معانی کلمات هم در بر گیرندۀ مفاهیم همین زبان می باشد؛ دوم، حال که قرار است "قاموس دری" تدوین شود، چه نقصی دارد اگر هر یک از ما به نوبۀ خویش دست به ترویج چنین کلماتی از رواج افتادۀ دری بزنیم، و چه عیبی دارد اگر هر کدام از ما آرام آرام در زنده ساختن برخی از کلمات تقریباً مرده که بسیاری از ما ها معنی آن را نمی دانیم، کمر همت ببندیم. به نظر من ما مجبوریم این گونه کلمات را دو باره حیات ببخشیم، زیرا ممکن است بعد از به باد دادن کلمات فارسی و دری با شاخی تعصب به کلماتی از این سرشت و تیره و طایفه برای حجیم ساختن هر چه بیشتر قاموس دری احتیاج جدی پیدا کنیم.
با تجدید احترام زنده و سلامت باشید در فرهنگ معین آمده است که نویسنده و شاعر و گوینده به تواضع از خود چنین اعبیر آورد.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
06.07.2015 |
|
یک تذکر خالصانه و دوستانه!
بعضی از نویسندگان محترم و همکاران معزز قلمی این پورتال به عوض « اینحانب» « این قلم» و یا «نویسنده» کلمات چون « کمینه» ویا « این حقیر» را به کار می برند مخصوصاً « کمینه » در هندوستان صفت بی حد زشت برای یک فرد است و جرا یک فرد با عزت، با کرامت و با غرور حقارت را به خود نسبت بدهد. اگر موضوع بعد جانبی دارد و من بی خبر از آن ام، کمال مسرت که بشنوم. |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
06.07.2015 |
|
جناب قیس کبیر صاحب! تشکر از توجه شما ، من هم تفکر میکنم تا اګر افغان های را که در موضوع مطرح شده «خیانت ملی و خاین ملی» سراغ نموده تا ایشان در پهلوی اظهارات استاذ کرامی سیستانی صاحب داشته های خود را عرضه بدارند. |
 |
اسم:
Najib Dawary محل سکونت:
Toronto- Canada
تاریخ:
06.07.2015 |
|
از طریق پورتال افغان - جرمن آنلاین اطلاع حاصل کردم که کتاب پُر ارزش{افغانستان در مسیر تاریخ} تألیف میرغلام محمد غبار به زبان پشتو ترجمه شده است. این افتخار بزرگ وکار با ارزش علمی را به محترم پوهاند محمد بشیر دودوال تبریک وتهنیت گفته ومؤفقیت های مزید شانرا ازبارگاه الهی تمنا دارم. سالها قبل وقتی در پشاور بودم تعدادی از دوستان پښتخواه ساکن پشاور از من خواهش نسخه پشتوی افغانستان در مسیر تاریخ را نمودند. در آنزمان هر چه کوشش کردم، نسخه پشتوی این اثر شکوهمند را نتوانستم پیدا کنم، بعداً هم اطلاع حاصل کردم که کتاب مذکور اصلاً بزبان شرین پشتو ترجمه نشده است. بعداً وقتی به تورنتو رفتم ازتعدادی نویسنده گان افغان که بیشتر مقالات شانرا بزبان پشتو مینویسند، خواهش کردم که درحصه ترجمه کتاب افغانستان درمسیر تاریخ به زبان پشتو اقدام کنند. ولی متأسفانه که ایشان{ نزاکتاً از ذکر نام شان خود داری میکنم} دلایلی کاملاً غیر منطقی را بهانه قرار داده واز ترجمه کتاب مذکور طرفه رفتند. هرچند مرحومه خورشید عطایی که همین چند روز قبل وفات نمود برایم وعده داد که حتماً این کار را خواهد کرد. اما بعداً موصوف هم به درد بی درمان سرطان مبتلا شده ونتوانست این وعده را انجام دهد. روح اش شاد. به همه حال یکبار دیگر از محترم پوهاند دودوال یک جهان سپاس. همچنان خواهشمندم که تعداد کثیری از نسخه های پشتوی کتاب مذکور جهت استفاده هموطنان پښتونخواه به پشاور فرستاده شود. |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
06.07.2015 |
|
محترم استاذ سیستاني صاحب، متقابلا تاسو ته هم سلامتي غواړم. نخست من باید تسریح نمایم که پیشنهاد ام در باره خاین ملی و خیانت ملی مقید به حقوق دان های محترم افغان نمی باشد، هر افغان باید حق و امکان اظهار درین باره را داشته باشد. من تشکر میکنم از دو بار تقدیم کردن نظر تان درین باره و بطور اخص در باره مرحوم ریس جمهور اول کشور ما محمد داود خان. من این توضیحات شما را به دقت مرور کردم، دران جاییکه من به آن موافق نباشم ،موجود نیست.مثالهای شما در باره ببرک کارمل و ربانی -مسعود هم در قبال منافع ملت افغانستان عالمانه و منطقی میباشد. در یاداشت دوم تان شما به طور مستدل از شخصیت مهم افغان محمد داود خان به نوشتن نکات مهم اقتصادی و امنیتی ذکر نموده اید که همه ایشان حقایق مهم تاریخی میباشند. من شخصا ۵ سال زمامداری محمد داود خان را به یاد دارم. دران وقت منافع ملي ما ، حیثیت و و قار ما تمام افغانها محفوظ بود و این موضوع اساس یک مملکت و یک ملت است، چیزیکه ما آنرا بعد از کودتا ۷ ثور تا امروز آنرا از دست ه ایم.این به نظرم درست نیست که ما مرحوم داود خان را یک خاین ملی محسوب کنیم و یا متهم به خیانت ملی نماییم. په افغاني مینه او درنشت سره |
 |
اسم:
ق کبیر محل سکونت:
المان
تاریخ:
06.07.2015 |
|
محترم ایاز نوری، با تأئید فرموده شما، من هم از دانشمند توانا ما محترم هیرمند صاحب خواهش می نمایم تا در صورت امکان، «خیانت ملی و خاین ملی» را از نظر حقوقي، سیاسی،اجتماعی، علمی و منطقی برای ما و سایرین تعریف به نمایند. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.07.2015 |
|
هموطن گرامی وقابل احترام ایاز نوری با سلام مجدد!
برای شما وتمام وطنپرستان معلوم است که تلاش های وطن پرستانه داودخان برای اعتلا وترقی کشور چه در دوره صدارتش وچه پس از تاسیس نخستین جمهوریت درافغانستان ،همه در راستای منافع علیای افغانستان قرار داشته است، نه در جهت منافع شخصی یا فامیلی وی.
یکی از اقدامات مدبرانه وانقلابی داودخان درجهت آزادی زنان افغانستان از زندان چادری در۱۹۵۹ است که زنان کشور بایستی بیش از هرکس دیگری ازاو ممنون ومشکورباشند و او را حامی حقوق وآزادی های مدنی خود بدانند.
توجه خاص داؤودخان به عصری ساختن اردوی ملی افغانستان وتعیین نام ها ورتبه ها ودرجات والقاب مختلف صاحب منصبان اردو از کارهای مهمی است که صاحب منصبان تحصیل کرده اردوی افغانستان بهتر از هرکسی دیگر آن را درک میکنند. داؤودخان شخصیتی وطن دوست بود که تعصب قومی ومذهبی نمی شناخت وآبادی وترقی افغانستان بزرگترین آرزوی او بود. هرخشتی که درگوشه یی از کشورمیگذاشت،برای عمران وآبادی خانه مشترک افغانها می گذاشت.
احداث شاهراه ها،اعمار بندهای آب، مراکز صحی وشفاخانه ها، پوهنتونها وپولی تخنیکها،ساختن میدان های هوائی بین المللی درکابل و قندهار، وشیندند هرات، اعماربندهای برق نغلو وماهی پر و بند درونته در ننگرهار واحداث پروژه های انکشافی زراعت وآبیاری در هده وغازی آباد ننگرهار، هلمند و سرده غزنی، پروان وخان آباد وبندکوکچه، تاسیس شرکت قند بغلان وفابریکه روغن سپین زر درکندز ونساجی گلبهار و بگرامی و کارخانه کود و برق مزارشریف، فابریکه های پروسس میوه و پشیمینه بافی کندهار وتاسیس فابریکه نان پزی سیلوی مرکزی در کابل و قندهار، اعمارفابریکه خانه سازی درکابل وکارخانه سنگ رخام در لشکرگاه واز همه مهمتر تقویت اردوی ملی وتامین امنیت سرتاسری درکشور، از جمله های کارهای ماندگار حکومت آن مرد وطن پرست است که همگی بعد از او در دوره رژیم حزب دموکراتیک خلق وتنظیم های جهادی،توسط مجاهدین وقوماندانان جهادی وبه دستور سازمان استخبارات نظامی پاکستان(ISI) از بیخ وبنیاد منفجر ساخته شدند وسامان آلات آن ها توسط مجاهدین به پاکستان برده شد وبه نرخ کاه فروخته شد.
در عهد حاکمیت داودخان با وجود فقدان ازادی بیان ومطبوعات ودیگرکاستیها وبی عدالتی های اجتماعی، همه مردم از امنیت جانی ومالی برخورداربودند. عزت وشرف شان از تعرض مصئون بود. ناموس وحیثیت شان مورد تجاوززورمندان قرار نمیگرفت. خانه وملکیت های شخصی مردم در امان بود. کسی اگر میخواست هروقت شب میتوانست به تنهائی با پشتاره ای از پول ازکابل تا مزارشریف ویا هرات وقندهار وجلال آباد مسافرت کند، کسی نبود که راهش را میگرفت و یامی پرسید که چه باخود حمل میکند ؟ خلاصه مردم اگر هیچ نداشتند، امنیت داشتند وامنیت مهمترین وبا ارزش ترین ارمغان دولت در یک کشوراست. متاسفانه با کودتای ثور مردم این با ارزش ترین نعمت زندگی یعنی امنیت خود را از دست دادند.
خلاصه داودخان از جمله آن شخصیت های شجاع و وطن پرست افغان است که می باید وی را درصف احمدشاه درانی ، وزیراکبر خان واعلیحضرت امان الله خان به حساب آورد.جای دارد که لقب "قهرمان ملی" یا "قهرمان جهاد"به داود خان، نخستین رئیس جمهور افغانستان ونخستین شهید جهاد داده شود، نه به آنانی که دردوران جهاد ویا قبل ازجهاد درخدمت منافع بیگانه قرارگرفته وتا روز مرگ خود درخدمت سازمانهای استخباراتی پاکستان، امریکا، روسیه، ایران، هند ، انگلیس وفرانسه وغیره قرارداشتند. با ختم حرمت
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
06.07.2015 |
|
جناب رحمن! از هرجاییکه نوشته اید بخیر و سلامت باشید. دوست محترم! کتاب جعلی همفر، یک راست صد دروغ نه، بلکه کاملا دروغ است. به این نتیجه سالها قبل، تنها بنده نه، بلکه قراریکه قبلا مستند ذکر شد حتی دانشمندان و محققین هوشیار اهل تشیع، جعلی بودن آنرا شهادت داده و برای بی اعتبار نشدنشان، ازین کتابیکه قلب سلسله مقالات جدیدآقای پیکان پامیر را تشکیل میدهد ( اما خودشان هم درهمین دریچه بجواب محترم دوست محمد از بدخشان اقرار به نداشتن ثبوت در مورد حقیقت آن نمودند!!!و خودرا در پناه بهانه های ضعیف دیگر قرار دادند )، دوری را اختیار نموده و دیگر شاگردان و دوستان خود را بعدم استفاد ازآن توصیه مینمایند. من شوق و قصد سپر ( قرار نوشته ای شما سپهر ) شدن این و یا آن زعیم را ندارم، بلکه نمیخواهم یک دین بازیچه دست دستگاههای پروپاگندچلانی و گماشتگان معلوم الحال و مجهولشان قرار گیرد، که نیات نادرست و اعمال ناموزونشان اظهر من الشمس است. اگر شما نوشته های بنده را بدرستی خوانده باشید، ضرورتی نمیابید، که بنده را بجانبداری از ظلم و خونریزی ناحق متهم نمایید. اما متاسفانه قراریکه دیده میشود، دانسته برای منحرف ساختن موضوع از لفاظی و بازی با کلمات استفاده نموده اید. بنده متذکر شده ام که اگر هدف آقای پامیر اصلاح و ریشه کن ساختن خشونت است، بنا باید از تمام انواع خشونت و وحشت و عاملین حامیان آن یادآور شده، تا راه حل معقول برای بیرونرقت ازین معضله که شیعه وسنی بدان دست و گریبان اند، جستجو شود. اینکه چرا بنده تنها از دوستان و همفکران شما نام برده ام، بخاطریست که جانب دیگر بقدر کافی بصورت حق یا ناحق مورد تقبیح اشخاص منوری مثل شما قرار گرفته اند. اما اینکه روشنی زیاد، مانع دیدتان در جانب دیگر شده است، ضرورت به تذکر است. طالبان که بنام تروریست در کوهها و اطراف پراگنده وفرار ملک شدند، اگرچه که فعلا حریف زورمنشان که دوستان شما را هم با تمام سابقه ای جرمیشان بر چوکیهای کابل نصب کرده اند، دریافته اند که برای قطع جنگ باید آنها را منحیث یک واقعیت کشور قبول کنند واگر نوشته های آقای رزاق مامون را تصادفا مطالعه کرده باشید، میبینید که اهالی اطراف حتی در سمت شمال بخاطر بیکفایتی دولت و ظلم بیش از حد تفنگداران دولتی، برای حل و فصل معضلاتشان به محاکم طالبان مراجعه مینمایند. بادیدن ویدیویی اسفباریکه فرستاده اید، مشکل حل نمیشود، زیرا اکثر نمیدانی که کی کیرا بچی جرم میکشد، مثلا قرار گزارشیکه چندروز پیش توسط مرکز مطالعات استراتژیک و منطقوی در همین پورتال نشر شد، سربریدن ده سرگروپ طالبرا در مشرقی توسط نقابپوشان سیاه راپور داده اند، که گفته شد کاراستخبارات نظامی پاکستان بوده و دولت افغانستان هم درآن دخیل است. والله اعلم. قتل ناحق محکوم است، توسط هرکس باشد. یک نکته ای دیگر را یادآور شوم که جای بسیار تاسف است که مجسمه ای عبدالعلی مزاری رهبر دوستداشتنی تان با تمام جنایاتی که در نیمه ای اول سالهای نود در کابل و بعدا در مزار مرتکب شده است، در چهارراهی پل سوخته بر ریش ملت و عدالت بخندد. اگرچه شاید گفته باشید، که دیگر نوشته های مرا نمیخوانید، باآنهم شمارا به مطالعه یکبار دیگر آنها با کمی دقت بیشتر و انصاف توصیه مینمایم، تا بتوکل الله متعال خودتان جواب سوالها و اتهاماتتانرا دریافت کنید. درعین حال خوانندگان محترم را، به دریافت دروغهای آشکار و شاخداریکه هرروز درج مقاله های آقای پامیر میشوند دعوت مینمایم ( مخصوصا در بخش سوم و چهارم ) و بعدا ازیشان خواهش مینمایم که خودشان قضاوت کنند، که چنین نوشته های مونوتون و یکبغله ساخت کدام فابریکه و دستگاه بوده میتوانند. توکل ما به الله کبیر متعال |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.07.2015 |
|
هموطن گرامی اقای ایاز نوری سلام!
شما سوال جالبی به ارتباط تبصرۀ آقای انجنیر قیس کبیر در مورد مقالۀ اقای مومند واستعمال کلمۀ خیانت ملی وخاین ملی نموده اید که اگر اشخاص حقوقدان تعریفی در خصوص این کلمات داشته باشند، بدهند تا آگاهی ودرک ما از این کلمات دقیق ترشود. البته تا رسیدن تعریف حقوق دانان محترم، من برداشت خود را ازاین کلمات با مثالهایی بعرض میرسانم واز صاحب نظران بزرگوار انتظار تکمیل آنرا دارم.
به پنداشت من: هرکسی که برای کسب قدرت ویا حفظ قدرت خود، یک کشور دیگررا دعوت یا تشویق به اعزام نیروی نظامی به کشورمتبوع خود کند،خاین ملی گفته میشود وعمل دعوت اعزام نیروی بیگانه به کشورخود ،خیانت ملی نامیده میشود. مثال: عمل رهبران حزب دموکراتیک خلق که برای حفظ قدرت خوددر افغانستان از اتحادشوروی دعوت کردند تا به افغانستان قشون اعزام کند وشوروی نیز قشون سرخ را اعزام نمود.
مثال دیگر: ربانی هنگام ریاست جمهوری چهارماهۀ خود به روسیه سفرکرد و برای جلب حمایت پوتین رئیس جمهور روسیه از حاکمیت خود،مبلغ 88 میلیارد غرامات جنگی را که ملل متحد روسیه را مکلف به پرداخت آن به افغانستان ساخته بود، بخشید ، درحالی که ربانی حق بخشیدن این پول را که خونبهای مردم افغانستان بود، نداشت.، در حقیقت ربانی مرتکب خیانت ملی در حق ملت افغانستان شد.
مثال دیگر: اگر کسی از ضعف حکومت مرکزی استفاده کند و بخشی از ثروت های ملی را تصاحب نماید وبه استخراج معادن (که جزئی از سرمایه ملی است وبه همه مردم کشور تعلق دارد) بپردازد وماحصل آنرا به بازارهای خارجی بفروش برساند وپول آن را به حساب شخصی خود واریزنماید. درچنین حالتی شخص مرتکب خیانت ملی شده است زیرا به جیب ملت دستبرد زده است وحق دیگران را با بازور یا نیرنگ چپاول کرده است. نمونه زندۀ چنین خیانتی ، چپاول وغارت معادن زمرد پنجشیر توسط افرادشورای نظارزیرامراحمدشاه مسعود است که دراین اواخر فلم آن از سوی کانال تلویزیون الجزیره پخش گردید ودر رسانه های الکترونیک نیز وسیعاً انعکاس یافت.
با در نظرداشت مثالهای فوق، داودخان ، هیچیک از اعمال ضد ملی رجال سیاسی فوق الذکر را مرتکب نشده است، بلکه تا توانسته است در راه عمران وآبادانی کشور با طرح وتحقق پلانهای انکشافی پنج ساله خود، چه در عهد صدارت وچه در دورۀ جمهوریت خود، برای اعتلا وسربلندی افغانستان کار کرده و زحمت کشیده است، بنابرین داودخان را خانین ملی نامیدن،یک بی انصافی بزرگ و حق نشناسی بزرگ در حق این مرد بزرگ است.یقین است که آقای داود مومندنیز داودخان را در ترازوی اشخاص فوق الذکر تول نخواهد کرد و لازم است براین گفته اش تجدید نظرنماید و آنرا از نوشتۀ خودحذف کند.
|
 |
اسم:
رحمن محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.07.2015 |
|
جناب محترم جلال از جرمنی، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، این قسمت را کمی چرب تر نوشتم که من هم تحت فتوای کلیشه ای ضد اسلام نیایم. دراین اواخر نظریاتی از شما در این پورتال نشر می ګردد، خود را مدافع اسلام میدانید، این برحق کار خوب است.ولی متأسفانه شما در عقب اسلام سیاسی، اسلام تشنهٔ قدرت بخاطر رسیدن به آن به هر قیمت، ایستاده استید. شما کتاب همفر را یک جعل تأریخی یک راست و صد دروغ می پندارید آیا حالا و در ګذشته در افغانستان به دها نفر مشاور و متخصص از هر کنج کنار دنیا در پهلوی زعمای ما نبودند؟ اگر چند سال بعد یکی از آنها کتابی بنویسد یکی از هوا خواهان آن زعیم مثل شما خود را در برابر آن سپهر نخواهد کرد؟ من نام جناب محترم شما را در گوګل سرچ کردم تا به نوشته های مبارک تان زیادتر آشنا شوم. ولی بد بختانه بنام شما نوشتهٔ نیافتم، که شما جانیان و آدم کشان حرفهٔ و اسلام سیاسی را لااقل در نوشته تقبح کرده باشید. من در فیسبوک دیدم که برادران مسلمان ما (طالبان) چطور یک افغان را که در حال کلمه خواندن بود ساده مثل گوسفند ذبح کردند.حتی وقتی نیمی از ګلویش بریده شده بود خر خر میکرد و هنوز چیزی مثل کلمه شنیده میشد. شاید بفرمائید که یک راست و صد ردوغ است. جناب محترم جلال صاحب! من دیشب در فیسبوک یک ویدو را یافتم که برادران مسلمان ما و شما چندین نفر را بدون محاکمهٔ شرعی سر بریدند باز شما از آنها حمایت می کنید. آیا نظامی که زیر نام دین با این بربریت بناء شود آخر خوبی خواهد داشت؟ من می بینم که شما شخص خود را بدون تعصب نشان میدهید و با تعصب زیر نام رفسنجانی، رژیم مستبد، خونخوار ایران مردم اهل تشیع عادی را نشانه گرفته اید. و یا هم بنام مزاری وغیره مردم عادی و متدین اهل تشیع خود ما را می کوبید، درحالیکه مردم عادی و عوام خود در گروګان اسلام سیاسی گیر مانده اند. خوا نندهٔ گرانمایهٔ پورتال افغان جرمن آنلاین به خاطر ثبوت میخواهم اینجا لینک ویدوی حلال کردن مسلمانان را نشرکنم که محترم جلال از جرمنی از کی ها دفاع می کند. خواهش اکید بنده این است که اگر مشکل قلبی دارید و یا احاسات تان رقیق است لطفاً لطفاً و لطفاً ویدو را باز نکنید.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
05.07.2015 |
|
برادران عزیز. شما بالای اصل موضوع اشاره نموده و از دید این کمینه کار معقول انجام داده که مورد تایید بنده است. من میخواستم اضافه نمایم که هر کدام ما بایست حرمت شخص را مدنظر داشته و حیثیت قلم را با جلف سرایی الوده نسازیم تا به شخصیت خود بی حرمتی نکرده باشیم. در این راه با شما همنوا هستم و در خدمت. با احترام مجدد مایار |
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
05.07.2015 |
|
شاغلی قیس کبیر، سلامونه او شې چارې نوشته مورخ ۵ جولای شما را به آدرس محترم داود مومند را خواندم. عرایض شما به مومند صاحب را پیرامون خیانت ملي و خاین ملی را مهم یافتم. چون شما با قضاوت و ارزیابی مومند صاحب به طور اخص در قسمت سردار داود خان عدم موافقت خود را نشان داده اید. من بهتر میدانم که جناب شما و هم افغان های محترمیکه در مسلک حقوق دست بالا دارند، پای خود را پیش کنند و مشخص از نظر حقوقي، سیاسی،اجتماعی، علمی و منطقی «خیانت ملی و خاین ملی» را مسولانه به سایرین تعریف به نمایند، که این طالب العلم هم مستفید شوم. په درنشت سره |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.07.2015 |
|
برادر محترم و دانا و آگاهم غنی صاحب!
از لطف، مرحمت و ذره نوازی شما ممنون و مشکورم . احوال زار مملکت و آیندۀ بس تاریک آن ایجاب می نماید تا موضوعات دیگر را ولو که بی نهایت مهم و ارزنده باشد، فراموش نکرده بلکه مؤقتاً به تعلیق در آورده، افغانستان، مردمش حال و آینده اش را به یک بحث همگانی بکشانیم تا باشد که از تبادل افکار خبرگان ما و از سائیدن چقمق های اندیشه های اصلاح طلبان مشعلی بر افروزد که در روشنایی آن راهی برای آینده سراغ گردد. این خواست دل است و این فریاد قلم ناتوان. |
 |
اسم:
غلام صدیق منظوری محل سکونت:
مانچستر
تاریخ:
05.07.2015 |
|
کارکنان محترم افغان جرمن لاین سلام! صفحۀ شما که دراین زمان باید به پرابلم های مهم مردم غریب وطن می پرداخت نویسندگان شما قصه های کهنه را که در سرنوشت موجود مردم کدام اثری ندارد، آنها را شروع کرده و برای پدر کلان های ما که در گورستان ها خوابیده اند، قصه های جوانی شانرا بیان میکنند آنها عمر خود را زدند و خداوند بیامرزد یشان، مگر این بیچاره های فعلی با کدام شجاعت مرحوم داود خان شکم خود را سیر کنند و امنیت خود را برقرار سازند وبه کدام لطف و مهربانی مرحوم ظاهرشاه بابا جان و مال و وطن را حفاظت کنند، شما بهتر است سایت تانر ایک سایت تاریخی بسازید و دیگر دعوی دلسوزی به نسل فعلی وطن را قات کرده در جیب بگذارید الله مو مل |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.07.2015 |
|
وقتی نوشتۀ هموطن محترم ام جناب جلال صاحب را عنوانی کابلی
والا خواندم و اثری از کابلی والا در صفحۀ نظر سنجی نیافتم
مایۀ تعجب من گردید. خوش بختانه توضیح افغان جرمن آنلاین خدمت
جناب محترم انجنیز صاحب مایار موضوع را روشن ساخت.
کمال خوشنودی که مسؤولین پورتال متوجه چنین تقلبات نا جائز
گردیده و درک نمودند که از استقلال عمل و دسترسی به امکانات
تخنیکی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
امید افغان جرمن آنلاین به برداشتن چنین نوشته های مشکوک
اکتفا نکرده در اعطای حق دسترسی به رموز تخنیکی و مدیریت به
هر شخص تجدید نظر گردد و یا حد اقل همچو تقلبات تحت نظارت
قرار گیرد.
|
 |
اسم:
جلیل غنی محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
05.07.2015 |
|
دانشمند گرانقدر جناب عباسی مراتب سپاس مرا در رابطه با نامۀ اخیر تان و تقدیر از " نوای یینوائی" که فقط شمۀ بسیار مختصر از نا هنجاری ها ورنج مردم بلا دیدۀ افغانستان از دوام نا بسامانی ها و تحمل بار میراث نا میمون گذشته است، به پذیرید. از تحلیل ها و تبصره های عالمانه و تحقیق های بیطرفانۀ شما که درین آوان کمتر دیده میشود، همواره فیض برده ام و جای نهایت امیدواری است که با همه نا امیدی ها بزرگانی چون شما هستند که راه گشای شیفتگان صلح و ترقی و ارامش و همنوائی ملت برای با شهامت افغانستان هستند. قلم تان مثل همیشه پرتوان باد با عرض حُرمت جلیل غنی
|
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
المان
تاریخ:
05.07.2015 |
|
محترم مایار صاحب سلامونه، به سه دلیل آتی نوشتۀ کابلی والا حذف شد: 1: استعمال اسم مستعار... 2: داشتن انترنت پروتوکل آدرس مشابه به یکی از نویسندگان 3: و تا اندازه ای توهین آمیز
اما شما می توانید باز هم جواب تانرا برایش بنویسید... با احترام |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
05.07.2015 |
|
کارگردانان محترم پورتال ملی افغان جرمن سلام!
در نظر داشتم تا چند سطر مختصر در مورد نوشتهٔ محترم کابلی والا از هند بنویسم و آن را خدمت جهت نشر بفرستم. امروز 8 صبح به وقت ما در امریکا حین مراجعه در کلکین نظر سنجی نوشته محترم کابلی والا را نیافتم. لطفاً مرا رهنمائی نمائید که سرنوشت این نوشته به کجا کشانیده شده است.
با احترام مجدد مایار
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
المان
تاریخ:
05.07.2015 |
|
محترم مومند صاحب، در مقالۀ تان نکته ای به نظرم خورد که یک بام دو هوا را نشان می دهد و آن اینکه شما داؤد خان را در مقالۀ خود به نام یک خاین ملی خطاب کرده اید. محترمین انجنیر کریم عطائی، آقای عبداالجلیل جمیلی و مرحوم پژواک که از همکاران نزدیک داؤد خان بوده اند، وی را یک شخصیت ملی و وطنخواه گفته اند و استاد پژواک در یک نوشته خود در همین پورتال در بارۀ داوخان نوشته بود: «داود خان، انصافاً شخصی ملی و وطنخواه بود و بعد از وزیر اکبر خان نمیتوان نظیر ومثال او را در تأریخ افغانها سراغ کرد.» بنابرین اگر ما به گفته و نوشتۀ شما باور کنیم یا قول و گفتار دانشمندان همکارفوق الذکر داودخان را؟ بندی کردن تعدادی از رهبران ومشروطه خواهان هرگز به معنی خیانت ملی یک حکومت به حساب نمی آید، ولی به حساب دیکتاتوری و جور و ستم حکومت بر اتباع کشورش محسوب شده میتواند، چنانچه نادرخان بعد از کسب قدرت، بسیاری از مشروطه خواهان و هواداران امان الله خان را سربه نیست نمود، مثل غلام نبی خان چرخی و برادران او و عبدالرحمن لودین وغیره را، ما نباید این عمل نادرخان را در جملۀ خیانت حساب کنیم ولی میتوان این اعمال را درجمله روش حکومت سرکوبگرانه و مستبدانۀ نادر خان بشماریم. اگرزندانی کردن سران واعضای ویش زلمیان از طرف داؤد خان یک خیانت ملی باشد، پس صد البته که کشتن و اعدام امانست ها از جانب نادر خان نیز باید خیانت ملی از سوی شما محاسبه میگردید، که نگردیده است. شما یک شخصیت ملی وطندوست و خدمتگار این وطن را خاین ملی خطاب نموده اید که باعث تعجب من از این موقف گیری تان گردیده است.
داکتر صاحب سید عبدالله کاظم مقالات مؤرخی و عالمانه در این آواخر در پورتال ا ج و در بارۀ آن شخصیت ملی به نشر سپردند که خواندن آن برای هر افغان واجب می دانم. |
 |
اسم:
Najibullah -Dawary محل سکونت:
Toronto -Canada
تاریخ:
05.07.2015 |
|
کارد به استخوان رسید ولی روز مبادا نرسید
در جریان حمله سازمان داده شده از طرف استخبارت نظامی پاکستان به پارلمان افغانستان، اگر سربازان قهرمان اردو، پولیس و امنیت ملی افغانستان نظیر عیسی خان صافی – لغمانی جلو تروریستان را نگرفته و تروریستان میتوانستند وارد تالار پارلمان شده و نماینده گان ملت یا وکلای پارلمان افغانستان را بگروگان میگرفتند... متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.07.2015 |
|
غ. حضرت بابکرخیل الکوزی و یا هر نام دیگری که بالایت گذاشتی و میگذاری، از سویدن و سیدنی و لندن و کابل و دهلی و هر جایی دیگریکه تشریف داشته از هرجا و سمتی که در جهان و یا افغانستان صحبت کنید و به هر قومی که تعلق داشته باشید، خود تان و کلام تان محترم است به شرطی که خلاف حقیقت و طبق فرمایش خودتان سمت پرستی و حزب پرستی شامل آن نباشد، آنهم احزاب شناخته شده در خیانت و جنایت. جنایت جنایت است و جنایتکار جنایتکار از هر جاییکه باشد، خیانت خیانت است توسط هرکه صورت گیرد، هر کسی که خون ناحق بریزد و حق مردم را تلف کند، محکوم است. واضحاْ دیده شده که جنابعالی همیشه اولین کسیست که از سخن گفتن برضد منافع جمهوری آخوندی و بخصوص از تقبیح جنایات فراموش ناشدنی حزب وحدت و عبدالعلی مزاری مجرم و جنایتکار بخشم آمده تعادل اعصاب را از دست داده و شروع به تناقض گویی درهم برهم سخن گفتن شروع می کنید. فکر نکنید که جواب این سؤال برای عقل سلیم مشکل باشد ان شاءالله... زیباپسندی نشان دهندۀ طبع سلیم است و به ذات خود صفت مطلوب ولو که تهران باشد، ریاض و یا لندن، نمی دانم که چرا باید ممنوع باشد. شیخ قرضاوی حفظه را که به خاطر بیانات صریحش در تقبیح جنایات ممالک متجاوز در ممالک اسلامی، در بسیار ممالک پیمان ناتو ممنوع الدخول و به خاطر تقبیح صریح و فوری کودتای ظالمانۀ مصر توسط سیسی کودتاچی غیاباً به اعدام محکوم شده است، مفتی ناتو خواندن تنها کار جهال مرکب و زنادیق معاند و دشمنان عدالت و انصاف می باشد.
آفتاب نمی شود به دو انگشت مخفی شود. اگر یکبار مکالمۀ مستقیم این شیخ محترم را که در اواخر دهۀ گذشته با رفسنجانی در تلویزیون الجزیره در ارتباط با هفته یی به اصطلاح اخوت که توسط حکومت ایران دایر شده بود می دیدید یا دیده باشید، می دیدید که با چی احترام و محبت که آثار خلوص نیت از ظاهر آن مشاهده شده می توانست، شیعه ها را برادران خود خطاب نموده، ولی با صراحت از رفسنجانی می خواهد، که اگر واقعاً اخوت مطلوب حکومت ایران است، باید فرقه های موت dead squads را که برای قتل اهل سنت توسط سپاه پاسداران ایجاد شده و ده ها و صدها انسان را صرف به خاطریکه نامشان ابوبکر یا عمر بوده است به شکل وحشیانه شکنجه و به قتل می رسانیدند و (حالا هم جریان دارد) متوقف شود و باید که رفسنجانی برائت خود را ازآن اعلان نماید. متوقف نمودن را چی، که رفسنجانی به معنی کلمه سرخ و زرد شد، اما حتی حاضر نشد که این جنایاتی را که در یوتیوب اسناد آن موجود است تقبیح نماید. حاجت یوتیوب نیست، مردم کابل بچشم خود دیده و با پوست و استخوان خود احساس کرده اند، که رهبر محبوب تان در کارتۀ سه و کارتۀ چهار و ساحه پوهنتون و ده بوری و کوتۀ سنگی از خود بیادگار گذاشت. همان رهبری که یک زمان با همان حکمتیاری که اورا دشنام دادید، شامل ائتلاف شده بود.
این یاد آوری ها صرف برای اتمام حجت بود وما توفیقی الابالله العلی العظیم |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
05.07.2015 |
|
لقب (علامه) بارتباظ مقالۀ دانشمندمحترم آقای داوودموسی با شما موافقم که جایزۀ نوبل با معنی و عرفی که لقب (علامه) درفرهنگ مادارد، مطابقت نمیرساند. اما درموردعلامه اقبال از زبان مرحوم احمدعلیخان درانی، سابق مدیر انجمن ادبی در دورۀ سلطنت اعلحضرت محمد نادر خان شنیده ام که وقتی علامه اقبال با یک هیات بکابل آمده بود و او مهماندار همان هیات بود، اقبال بزبان دری صحبت نمیتوانست، بلکه مطالب خودرا بزبان اردو بیان میکرد- درچنین وضع وقتی کلیات اقبال را میخوانیم، غیر ازینکه اورا علامه بخوانیم، لقب بهتری نداریم. مرحوم درانی میگفت :اعضای انجمن ادبی با اقبال بزبان دری صحبت میکردند، او می شنید و می فهمید، اما به اردو جواب میداد- درینجا لازم می افتد یک کلیه علم زبانشناسی را تذکربدهم که فهمیدن زبان چهارمرحله دارد:شعوری شدن زبان(Comprehension) - تکلم زبان (speech)این دومرحله بسیارمهم وضروریست و بصورت طبیعی انکشاف می یابد - دومرحلۀ دیگر (نوشتن) و(خواندن) کسبی بوده درمدرسه ومکتب انکشاف می یابد. یعنی اقبال زبان دری را به سویۀ (کامپریهنشن) یادداشت ومی فهمید، هکذا بسویه های (نوشتن) و(خواندن) میفهمید ویاد داشت، لیکن بسویه گفتار( سپیچ) یاددنداشت -ازین مطلب بمطلب دیگری هم تماس میگیریم که مردم افغانستان بسویۀ شعوری شدن (کامپریهنشن) زبان هردوزبان دری وپشتو را می فهمند، ولی اکثر مردم بسویه تکلم(سپیچ) یادنگرفته اند- آقای داوودموسی میدانند که آموختن زبان اول(first Language Acquisition) با آموختن زباد دوم( dSecond Language Acquisition) مراحل مختلف ومتفاوت ترکیباتیکه اقبال دراشغارخود درزبان دری خلق کرده، من حیران میمانم، و کمتر از علامه لقبی برای او یافته نتمیتوانم- قضاوت من مبتنی برمهارت او درآموختن زبان دوم است، البته او داکتر فلسفه وعالم متبحری هم بوده است. دربارۀ مرحوم محمودطرزی چند روایتی که ازمرحوم پدرخود شنیده ام برایتان حکایت میکنم: پدرم چندماهی همراه با مرحوم عبدالهادیخان داوی بحیث کاتب دردفتر سراج الاخبارکارمیکرد- او چیزهایی ازی قبیل میگفت محمودطرزی بسیارمصروف میبود وفرصت بسیارکم رخ میداد که ازصحبت اومستفید شویم- اما هرگاه برای نیم ساعتی بحضور او میبودیم، از او یک کتاب می شنیدیم ویادمیگرفتیم ودرتمام بیانات او بیدارساختن شاگردانش بدرجۀ اول قرارداشت - این خصلت ومهارت بیدارساختن شاگردان وزیردستانش - برعلاوۀ آنچه درنوشته از او باقی مانده، بنظرمن محمودطرزی رامیتوان علامه خواند - من فقط نظرخودرا باساس شنیدگیها بعرض رساندم- باعرض احترام -سیدخلیل الله هاشمیان - 5 جولای 2015 |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.07.2015 |
|
جلال از آلمان. سلام. در کشور خود، افغانستان یک اصطلاحِ داشتیم که میګفت فلان شخص سمت پرست! میباشد یعنی نسبت به ولایت و یا شهر و ولسوالی خود تعصب (آنهم تعصب منفی) دارد. بنظر میرسد که شما نیز دارای این احساس میباشید!!! چون ساکن جرمنی هستید بناءً سایت افغان جرمن را هم بیشتر از سایت های دیګری دوست دارید. البته این خلوص و آغوش ګشادۀ افغان جرمن قابل قدر میباشد که به هر هموطن خود امکان ابراز نظر و عقیده فراهم نموده و به همه هم احترام قائلند. اینکه شما همیشه به این شـنبه بازار (پورتال) تشریف می آورید و یک محل و میز ده متری را اشغال و متاع و اجناس اکثراً نامرغوب تان را روی این میز عرضه میکنید، حق تان است ولی اینرا هم باید بدانید که اکثر مراجعین این شنبه بازار دارای سلیقۀ علیحده و متمایز میباشند و فکر نمی کنم میز شما و اجناس چیده شده بر آن مطابق ذائقه و سلیقۀ مراجعه کنندګان و پویندګان، تشخیص داده شده باشد بناءً پیشنهاد میکنم که اگر بتوانید به یک شنبه بازار دیګری نقلِ میز کنید به نفع تان خواهد بود. تفکرات و اظهارات شما مجموعه ای از یک تناقض گوئی و تناقض کاری میباشد، اجناس عرضه شدۀ تان متشکل از خشک در تر و تر در خشک و تلخ در شیرین و شیرین در تلخ میباشد، میخواهم بگویم که ماهی خشک شده و لاندی شده را به نام ماهی تازه و حتی زنده تبلیغ می کنید. فقط یک کس را (عبدالعلی مزاری) می شناسید و همه قضاوت های تان بر محور آنکس می چرخد، خون بی ګناهانی که در ساحۀ پهناور شرق میانه و شرق نزدیک و شرق دور (خلاصه شرق) ریخته میشود، تقصیر مزاری میباشد و بس. آقای حکمتیار (این دیوانۀ قدرت و این قوماندان ویرانی کابل) و سیاف (این وهابی و مزدور موسمی) را از صمیم قلب دوست دارید، ملا عومر (این آدمک واهی و غیر موجود) را ناجی میدانید، قرضاوی (این مفتی ناتو) را عالم دین میدانید، شیخ! عریفی (این عاشق منظرۀ زیبای! شهر لندن را بانی جهاد نکاح نمی دانید، اخوان مصر و منطقه را از صمیم قلب دوست دارید ولی حزب سلفی نور که با همکاری نزدیک السیسی و حکام و اخوندهای سعودی باعث انهدام اخوان گردید، نیز دوست دارید، جملۀ معروف! «پیتر اوستینوف» که هم عاملین یازدۀ سپتامبر را تروریست خطاب میکند و هم عاملین بمباردمان مراسم عروسی را، فقط به قسمت دوم این جمله عقیده دارید (نقص عقیده). به نام دفاع از اهل سنت از همه جنایت هائی که در حق این اهل سنت انجام می گیرد خاموشی اختیار نموده اید. مگر امروز در کشور ما این حملات انتحاری در محلات اهل سنت و توسط اهل سنت! صورت نمی گیرد؟ یا این هم کار مزاری میباشد؟
آقای جلال! هم شما به خطا رفته اید و هم بعضی از آنهائی که تفکر و اظهارات شما را با استدلال بچه گانه و روشن فکرمآبانه !!!! و مزورانه و مزدورانه جواب میدهند.
امروز یک بازی بسیار خطرناکی در جریان است که نه تنها منطقه را با بحران مواجه نموده بلکه کُل بشریت و انسانیت با خطر بحران مواجه می باشد و منشأ این خطر فقط و فقط دو چیز (تأمین طلای سیاه و تأمین بلای سفید) میباشد و بس. اینرا هم باید فهمید که جهت پیشبرد این پروژۀ استعماری و ضد اخلاقی از انسان های بی خبر و احساساتی و متعصب و کوتاه بین مثل من و تو و برادران ما، کار گرفته میشود .
امیدوارم تنویر شده باشید. عرض آخرم اینکه من دیگر نوشته های شما را اصلاً نمی خوانم و اگر احیاناً در صدد جواب به بنده ارادۀ نوشتن دارید، متقبل زحمت نگردید.
غ.حضرت. سویدن
" |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
04.07.2015 |
|
آغا یا خانم کابلی والا فرمودۀ شما درست است که مدرسۀ دیوبند در هند است. اما مولوی شبیراحمد عثمانی رحمه الله یکی از بزرگان این مدرسه و نگارنده ای تفسیر کابلی که قبلاً ذکر شد، قرار روایات از بانیان پاکستان هم است (اینکه نظرش خوب بود یا بد مطمع نظر ما نیست).
علاوتا شاه ولی الله محدث دهلوی رحمه الله که از فواید موضع الفرقان وی هم در تفسیر کابلی استفاده شده هم از جملۀ بزرگان مدرسۀ متذکره می باشد، اما به خاطر دعوت وی به سوی سنت پیغمبر صلی الله علیه وسلم، هم توسط جهال و مغرضین، وهابی خوانده می شود. گویا اگر پیغمبر صلی الله علیه و سلم هم شخصاً حاضر شوند، این کج اندیشان، آنحضرت صلی الله علیه وسلم را وهابی خوانده و یک کور مغزی پیدا خواهد شد که بوی اسلام به اصطلاح صحیح را نشان خواهد داد، که طبعاً اسلام ابوجهلی خواهد بود. فماذا بعد الحق إلا الضلال... اینکه شما خود را چمچه ای کسی ساخته اید که واضحاً به دشمنی خود با دین الله و رسولش اقرار و افتخار می نماید (با تأسف، چون اگر والدین مسلمان نمی بودند، نام مسلمانی بالایش نمی گذاشتند.)، معلوم می شود که نظراتش را تائید می نمایید. بناءً شما هم نمی توانید از آدرس مسلمانان صحبت نمایید. اگرچه آدرس مدرسه را از نزدیک و یاهم از روی انترنت فهمیده بودید. صرف نظر از مسألۀ عقیده، عناد در مقابل حقیقت و جانبداری از کذب آشکار خودش دلیل ضعف شخصیت است. بناءً هذیان گویی ها، اتهام بستن ها و خطاب نمودن های گستاخانه که باید پورتال محترم هم متوجه آن می شدند، چیزی خلاف توقع از چنین ذوات نمی باشد...
کتاب جعلی همفر یگانه پای خشکیدۀ مقالۀ موصوف نیست، بلکه مقاله از سرتاپا مخلوطی از یک درست و صد نادرست می باشد. بعضاً به وضاحت نشان می دهند که جناب ایشان با جامعۀ اسلامی و مسایل آن فاصلۀ بسیار زیادی دارند، با این حال شوق مفتیگری و قاضیگری هم به سر شان زده است. تعداد زیادی از علما و دعوتگران مشهور و محبوب اهل سنت را بسیار بی انصافانه بنام وهابی و بنام طرفدار قتل و غارت و وحشت معرفی کرده است. خنده آور اینست که در قسمت پنجم مقاله، شیخ یوسف قرضاوی حفظه الله رئیس مجمع علمای اسلام را هم از جمله ای پیشوایان به اصطلاح وهابی یا سلفی و نتیجتاً تروریست معرفی کرده. در حالیکه اول ریاست وی درین پست جهانی خودش گویای بسیار مسایل است و از طرف دیگر این شیخ مبارک بارها و به کرات قتل بیگناهان و تکفیر مسلمان آنرا محکوم و تقبیح نموده است. شیخ عریفی را حکومت ایران دوست ندارد، و افتراء فتوای جهاد نکاح را بروی با تقلب در ویدیو هایش وارد نموده بودند، که باطل بودن این افتراء مضحک که مثل دیگر اکاذیب در یک فابریکه جعلسازی ساخته می شوند، از قبل هویدا بود.
شیخ البانی رحمه الله تقریباً 5000 حدیث ساختگی یا موضعی را تشخیص داده در کتابی جمع نموده نموده است و نزد اهل العلم گرفتن نام وی بعد از ذکر احادیث با مأخذ آن بحیث یک مهر بر صحت حدیث شریف یاد می شود (به شکل و صححه البانی، یعنی حدیث شریفی را که شیخ البانی رحمه الله به حیث صحیح قلمداد نموده، درجه اعتبار آن نزد اهل العلم بیشتر می باشد). این شیخ محترم یک رساله مستقلی در رد طرز فکر تکفیری (که اینهم بدون شک یکی از بزرگترین خطرات جوامع اسلامی خصوصاً در شرایط فعلی است) نوشته است.
کسانی که عربی بلد باشند، در یوتیوب ببینند، که شیخ عدنان عرعور و شیخ الفوازان در مورد تکفیر، قتل بیگناهان، گروه هایی که دست به چنین مظالم می زنند و بازی های سازمان های استخباراتی ممالک منطقه بخصوص حکومت سوریه که در عقب آن به صورت اوتوماتیک ایران قرار می گیرد، چی میگویند.
سوال اصلی بازهم اینست، که آیا قصد نویسنده محترم ازین مقاله باوجود کوتا های آشکارش، اصلاحی و برای جلوگیری از توسعۀ خشونت است، یا تخریب مذهب اهل سنت و جماعت و علمای آن و در مجموع تخریب کل دین. اگر قصد اصلاحی است، پس چرا از فرقه های موت در عراق و سوریه و جنایات صفویان که بادرندگی و خونریزی فوق العاده مردم سنی ایران را به تشیع سوق دادند. کافی است که در مورد اصطلاح پدر سوخته تحقیق شود، که از کجا منشاء گرفته است. و یاهم از رقص مرده و میخ به سرکوبیدن ها و سینه بریدن های حزب وحدت مزاری، ملیشه های جنایکار گلم جم و یا هم جنایتکارانیکه در14 سال دختر و بچه و حتی زن شوهر دار را از خانه اش ربوده اند و هیچ مجازاتی نشده اند. اما جالب است که هیچ یادی از خمینی، عبدالعلی مزاری، آیت الله سیستانی، علوی خونخوار و یاهم اشخاصی مثل فرمانده قاسم سلیمانی که با اشارۀ خامنه ای جوانان افغان را هم در سوریه در خط دفاع از حکومت نصیری بعثی بشارالاسدی به کشتن میدهد، که بر ضد زنان و اطفال مملکت خود از هیچ نوع ظلم وحشت از زنده بگور کردن ها و بااره برقی دونیم کردن ها و یااستعمال سلاح های کیمیاوی دریغ ننموده است؟؟؟!!!.
در اخیر قابل یادآوری می دانم که امروز بازهم مقاله ای مفید و جالبی توسط مرکز مطالعات استراتیژیک و منطقوی درین پورتال نشر شد، که بیانگر بسا حقایق تأسف برانگیز قدیم بشکل جدید می باشد. رب العالمین تفرقه جویان و منفعت پرستان را هدایت کند، اگر هدایت نصیب شان نیست، خایب و خاسرشان ساخته و کمرهای شان را بشکناند، همچنانکه کمر تفرقه انگیزان و دشمنان دین، حقیقت و عدالت را بشکناند.آمین |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
04.07.2015 |
|
محترم جناب جلیل غنی!
الحمد لله که ناراحتی های صحی تان رفع گردیده و صحت شما اعاده گردید. خداوند زیارت شما را به آن دیار مقدس و آن دارالمساکین، دارالمظلومین و دارالمحرومین جهانی قبول در گاه کبریائی خود گرداند.
در قدیم ها می گفتند به مسافر مَنِگر بلکه به خورجینش نظر انداز، خورجین شما هم نوای بی نوایان را با خود داشت و حاکی از حقایق تلخ زندگانی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن سرزمین رو به فناه بود که شما با شیوۀ دلپسند نوشتن تان بحری را در کوزه گنجانیده و عصاره های مطالب را رقم زده اید.
حالت واقعاً از هر نگاه سخت هراس بر انگیز و قابل اندیشه است و به اصطلاح چشم زدنی پنج سال این شرکت ملعون سهامی هم پوره شده به هیچ صورت، بدون بدبینی، نمی توان به آینده امیدوار بود. بازی خائنانه ای که بعد از انتخابات در حق حاکمیت ملی و ارادۀ مردم افغانستان صورت گرفت دیگر نزد این ملت انتخابات و رفتن شان به صندوق رأی مفهوم ندارد. طوماری که جان کری در گردن این ملت آویخت آن را از مسیر اصلی منحرف و بسوی باطلاق ها، گرداب ها و لجن زار ها سوق داد، کاری در حق این وطن کرد که در دنیا سابقه نداشته و درب همه امیدواری ها را به روی ملت بست.
حالا کی به نوای نَی بی نوا گوش می دهد و که میداند که نالۀ پر سوز این نَی از فراق کدامین نهستان است که بی رحمانه آن را از آن ببریده اند.
در عالم اسباب گوش شنوا برای شنیدن این نوا و چشم بینا برای دیدن حالت رقت بار، هولناک و دهشت ناک بینوایان این سر زمین وجود ندارد. در داخل قدرت حقیقی و اصلی تا حال به دست مفسدترین، بی احساس ترین و جانی ترین، به روی اسناد، عناصر جامعه بوده و بیرونی ها کامیاب و یا ناکام بار و بستره بستند و دیگر افغانستان در فهرست اولیت های شان جای ندارد، مگر این که آن شنوای بی گوش و آن بینای بی چشم بالآخره چه عدالتی به حق این مخلوق خود انجام می دهد نمی دانم. مؤفق و به سلامت باشید.
|
 |
اسم:
ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
04.07.2015 |
|
دروند افغان شخصیت ملالی موسی نظام صاحب! متقابلا سلام و احترام اینجانب را پذیرا خواهید شد. نهایت متشکر هستم ازین چند جمله مختصر اما بسیار زیبا شمابه ارتباط نوشته یا ګزارش اخیر من با شخصیت ګرامي کشور ما والاحضرت شاهدخت ناجیه جان. من نویسنده یا خبرنګار مسلکی نیستم، اما خواهر ګرامی ام این به اصطلاح نوشته ها و راپور های حالت اضطرار است. من منحیث یک شخص با سواد افغانستان عزیز ما روی یک احساس مسوولیت وجدانی و افغاني سفری به کشور ترکیه انجام دادم و خالق را شاهد می آورم که هدف اصلي ام دیدار با این شخصیت نازنین و تهیه یک راپور بود، اګر درین یاداشتم حتی صرف یک موضوع هم برای هموطنان معظم ام جدید باشد، باز هم برایم یک آرامش وجدان خواهد بود. من ایمل مقبول و تشویقی تان راقبل از حرکتم جانب ترکیه هم با خود دارم. شما خواهر زاده انسان برایم نهایت محترم سید قاسم رشتیا میباشید، که روح آن شخصیت ملی را خوش و خوش میخواهم. شما از عدم حاکمیت کافی تان به لسان پشتو ما ذکر نموده اید، حقیقت این است که لسان پشتو از نظر تحریری و تقریری و ګرامر به مراتب از لسان دری ما برایم مشکل معلوم میشود، در حالیکه لسان مادری من هم است. به هر صورت بلی، من از شما و احساس نهایت نیک و مخلص تان راجع به محصل استقلال کشور به والاحضرت یاد آوري نمودم و ایشان نهایت احساس مسرت و فخر میکردند، و به شما سلام میګفتند. اینرا قابل تشکر به خاطری نمیدانم که این وظیفه وجدانی و افغانی من در مقابل شما و چند شخصیت دیګر ارجمند ما بود. میګویند، ذلت کمایی کردن نهایت سهل اما عزت و عظمت بدست آوردن نهایت مشکل است، امروز شما و شخصیت های دیګریکه در زوشن ساختن نام بزرګ شاه امان الله مغفور قلم زده اند مسلما مزد نیکو خود را میګیرند. در خاتمه این مختصر بار دیګر از احساسات و حسن نظر تو خواهر ګرامی احساس و سرور و اظهار سپاس مینمایم، به قلم توانا شمه هم برکت باشد. په درنشت سره |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.07.2015 |
|
برادر و هموطن ارجمند، اقای ایاز نوری، امیدوارم قبل از همه سلام و احترام مرا بپذیرید. از پیام مهربانانۀ تان ذریعۀ ایمیل، نهایت ممنون بوده و عرض مینمایم که منهم با اینکه هردو لسان ملی و رسمی افغانستان عزیز، زبان فامیل من محسوب میگردند، ولی متأسفانه در ادبیات پشتو به مناسبت کمی تمرین و زندگی بیشتر در شهرکابل، پس مان هستم. ولی الحمدلله که در مطالعه مشکلی ندارم و راپور جامع، همه جانبه و نهایت زیبای تان را از مصاحبه با شاهدخت « ناجیه د افغانستان»، یکی از فرزندان اعلیحضرت شاه امان الله غازی، محصل استقلال سرزمین ما مقیم استانبول، با دقت و تحسین مطالعه نمودم. حقیقت این است که این شخصیت ها همه جزئی از فامیل های کهن شاهی افغانستان بوده و داستان حیات و کار نامه های هرکدام، جزئی از رویداد های تاریخ مملکت ما به شمار میرود. ازینکه یادی هم از من برای شاهدخت نمودید و در پهلوی تحقیق و تحریرات اینجانب در احوال عصر شگوفان امانیه و ترقیات و آغاز نهضت ارزشمند نسوان افغانستان، مناسبات نزدیک مرا با شاهدخت « اندیه د افغانستان» به ایشان یاد آور شدید، از جناب تان نهایت ممنون می باشم. راپور عالی و مصاحبۀ دلچسپ تان را قبل از نشر در پورتال افغان جرمن، در وبسایت وزین« افغان سباوون»، مطالعه نمودم و بار دوم آنرا درینجا هم خواندم. خداوند بر قلم و تحریر نیکوی تان برکت نصیب نماید.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
03.07.2015 |
|
آغای سیستانی من بی ادبی را دوست ندارم، مگر نمیدانم شما در کجا تاریخ خوانده اید که فرق اعراب جاهلیت را دخترهای خود را زنده بگور میکردند، زن را از میراث و بسیار حقوق انسانی محروم ساخته بودند، بلکه زمانیکه یک میمرد یکی از بستگان شوهرش بالای وی شال خود را انداخته زن با مالش حق همان شخص میشد، اگر زیبا و جوان میبود، امتیاز همخوابگی با شوهر جدید را میداشت، در غیر آن مثل نوکر از مال و امتیارات محروم تا اخیر عمر در قید وی میماند. در حالیکه اسلام عزیز و نجاتبخش زنها و دخترانرا از تمام این مصیبتها نجات داد. اگر شما یکمرتبه هم قرآن را خوانده میبودید، میدیدید که الله تعالی در کتاب خود، هرکدام این جنایاترا نامگرفته ممنوع کرده است. آنوقت میفهمیدید که واقعا و بدون مبالغه این اسلام بوده است، که جنایت و ظلم را برهمگی و مخصوصا بر زنان ممنوع قرار داده و حیثیت و حقوق آنها را منحیث انسانهای آزاد و دارای تمام حقوق تثبیت نموده است. این حقایق الحمدلله چنان آشکار اند، که حتی شاگردان دوره متوسطه ان شاالله ازآن آگاه اند... برعکس در هندوستان که بقایای عقاید قدیمی اند، هنوزهم عادت یکتعداد قبایل است که وقتی شوهر بمیرد، خانمش را همرایش زنده زنده میسوزانند. این واقعیتیست که داکتران اروپایی که برای تدوای سوختگان آنجا میروند، راپور داده اند و در تلویزیونهای معتبر غربی نشان داده شده اند. بهرحال الحمدلله که عقایدتانرا تکرارا و واضحا اظهار نمودید، تا از آدرس مسلمانان سخن نزنید. شما ها هم که خوب امتحانتانرا داده اید. ای سخنتان هم از ریشه غلط است که اسلام گردن زدن انسانهارا بخاطریکه به یک دین دیگر تعلق دارند، توصیه مینماید. اولین دلیل غلط بودن این نظر موجودیت اهالی ادیان دیگر از قبیل نصاری، یهودیان، زردشتیان و غیره در ممالک اسلامی است که بسا اوقات بهتر از مسلمانان زندگی میکنند. ورنه باید درین 1400 سال محو و نابود میشدند... پیغمبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند، که ازمن نیست کسیکه اهل الذمة را اذیت نماید. حتی یهودیان که از دست کشتار اروپاییان بتنگ آمده بودند، به قلمور خلافت عثمانی پناهنده شدند و بسلامتی و آرامی زیسته اند. نکته ای مهم دیگر از همه اینکه مردان مسلمان میتواند با زنان پاکدامن اهل کتاب عروسی نمایند. پس آیا اعضای فامیل خانم، ماما و خاله و مادرکلان و پدرکلان اطفال مسلمان نمیشوند. در پاکستان پیش ازینکه نوازشریف بار اول صدراعظم شود وعده داده بود، که شریعت را نافذ میکند، اما زمانیکه انتخاب شد، در ایفای این عهد خود سهل انگاری میکرد، تا اینکه یک روز در مقابل پارلمان بخاطر تنفیذ شریعت مظاهره شد. مظاهره چیان کی بودند؟ عیسویهای پاکستان. آنها میگفتند که با تطبیق شریعت اسللامی حقوق آنها بیشتر و بهتر از حالت فعلی میباشد. همچنانکه قرار گذارش یک روزنامه ای فرانسوی، در سوات زنها بخاطری از تطبیق شرعیت راضی بودند، که قبل از آن برادران آنها، آنها را از حق میراث در زمین و غیره جایداد پدر محروم داشته اند وبا تطبیق شرعیت اینکار ناممکن شده بود. از جزءیات که بگذریم به جوانان که اگر این نوشته ها را بخوانند و همچنان بشما توصیه مینمایم، که دینرا بشناسید از منابع موثق آن نه از زبان دشمنان آن. بعدا اشخاص را در میزان حق وزن نمایید، نه اینکه حق را در میزان اشخاص. اینکه این گروه یا آنگروه چی میکنند معیار دین شده نمیتوانند. اینکه در کدام سایت یا گروپ بیشتر همفکرانتانرا میابید، مربوط به ذوق خود شماست، منتها از طرز تفکر و استدال جنابعالی پیداست، که ایشان هم باید کجا تشریف داشته باشند. برای معلومات گفته شود که در همین پورتال افغان-جرمن چند مقاله ای خوب و معلوماتی توسط آقایان نظر محمد مطمءن، وحید مژده، و مرکز مطالعات استراتژیک معلومات مهم و بدرد بخور در مورد پیدایش گروههای جدید مسلح زیر نامهای مختلف که سر نخشان به دستگاههای استخبارات فرامنطقوی و منطقوی بخصوص سوریه و ایران و حتی حکومت گدود کابل بخاطر اهداف و منافع خاص وواضح میانجامد. آخر کلام که الحمدلله خلاف ادعای عالیجناب، در هیچ نوشته ای بنده کتمان حق یا تحریف حقایق و حتی کوششی درین راستا صورت نگرفته، بلکه توجه به حقایق چنانچه استند، معطوف داشته شده است. کسیکه نمیخواهد یا نمیتواند قبول کند، و برعکس خود را به اسناد جعلی آشکار و افسانه سراییها و دروغهای شاخدار محکم گرفته است، کار و مشکل خودش است. وما علینا الی البلاغ |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
03.07.2015 |
|
آقای جلال از جرمنی
شما بازهم در تبصرۀ جدید خود سعی کرده اید تا از ایدلوژی وهابیت حمایت کنید وآنرا زیرنام مذهب حنبلی خوش مزه ساخته بخورد مردم بدهید. وهابیت چه در لباس مذهب حنبلی ظاهر شود وچه جامۀ القاعده وداعش وبوکوحرام وغیره به تن کند، از لحاظ ماهیت واهداف خود فرقی ندارد وهمه گی شان در خیال احیاء روزگاران تاسیس اسلام با توسل به خشونت وکشتار وگردن زدنهای انسانهای دیگر اعم ازسنی وشیعه وغیر اسلام اند.
شاید برای شما بخاطراینکه به دین ومذهب اسلام گرویده اید، سلاخی کردن انسانهای سائرادیان (نصارا، زردشتی، هندوئی،یهودی وغیره) فرقی نداشته باشد، اما برای من،کشتن انسان به هراسم ورسمی که صورت گیرد، جنایت وعلامت بربریت وتوحش محسوب میگردد. شما به آنهای که دختران خود را زنده بگور میکردند، افتخار نمائید ومن به آنهایی می بالم که بخاطر دفاع ازشرف وعزت زن ودختر وخانواده خود در برابر شمشیرکشان وآدمکشان عربی ایستادند واز برده شدن وبرده ساختن خود وفرزندان خود بدست اعراب ، تا لحظه ای آخر شمشیرزدند وتا دو قرن در مقابل آدمکشانی چون شاه دوشمشیره مقاومت کردند.
آدم کشی چی توسط کمونستان صورت گیرد وچی بوسیلۀ مسلمانان جهادی وطالبی وداعشی وبوکوحرام، در ذات خود یک عمل جنایتکارانه است.شما نمیتوانید آدم کشی وجنایت ووحشت ودهشت مسلمانان را بنام جهاد وایجاد خلافت اسلامی توجیه کنید وبراعمال گروه های وهابیون وسلفیون وداعشی وطالبی سرپوش اسلامیت بگذارید، وآدم کشی های استعمارچیان غربی را بد ونابجا بشمارید. امروز در بی بی سی گزارش را خواندم که گروه افراطیگرای بوکراحرام در نیجریه 150 نفر از روستائیان را به قتل آوردند واز جمله 47 را درحالی که در صف نماز ایستاده بودند به قتل رساندند، آیا از نظرشما این عمل گروه بوکوحرام نیجریه که در تابعیت داعش در آمده اند، بخاطریکه کمونستان هم آدم میکشند،توجیه پذیراست ؟ اگر جواب شما بلی باشد، دیگرمعلوم است که شما نیز دارای عین طرز تفکر استید. یک هموطن آگاه وشجاع ،بنام «اسد بودا» به مناسبت خشونت های غیر قابل تصور گروه های افراطی اسلامی پیرو خط وهابیت وسلفیسم، نوشته میکند:«... به موزات قدرتگیری گروههای اسلامگرا، دنیای اسلام در تاریکی و توحش بيش تر فرو میرود. خشونتهای داعش یادآور خشونتهای [صدراسلام است] که در مقابل غیر از هیچ خشونتی دریغ نمیورزیدند. دشمنان سیاسی شان را به طرز بیرحمانه ای با شمشیر و خنجر و نیزه پاره پاره میکردند، مال و اموال شان را غارت و زمین و زنان و کوکان شان را تصاحب[میکردند]. دنیای عرب به صدر اسلام باز میگردد. آرزوی احیای اقتدار اعراب اسلام عهد تاسیس و «نوستالوژی خلافت»، سرخوردگان جهان عرب را دیوانه کرده است. کشتارهای آیینیـ نمایشی و سربریدن و سرشکافتن در دشت و صحرا به راه افتادهاند. آن داعشی که با مرمی سر انسانها را میشکافد همان کاری را انجام میدهد که مالک اشتر و علی و طلحه و زبیر و خالد و دیگر سربازان اسلام انجام میدادند. ناسیونالیسم مبتنی بر دولتـملت در جهان عرب ویران شده و کاربردی ندارد. بیش از یک قرن تلاش برای آشتی اسلام و دنیای مدرن و تفسیر عقلانی و سزاوار با زندگی امروزی، نیز بیش از آنکه به عقلانیشدن جهان اسلام بیانجامد، بلاهتِ اجتماعی در پی داشته و ما را قرنها از عقل و علم دور کرده است. داعش، که ترکیب عجیب و غریبی ناسیونالیسم عربی و تمامتخواهی اسلامی است، نتیجه و جمع جبری تلاشهای كساني است که کوشش کردند بین اسلام و دنیای جدید پیوند برقرار نمايند. تمامی تلاش معطوف به مدرنسازی ساختاری سیاسی منطقه در چارچوب اسلام، از این امر غفلت کردند که اسلام از اساس آیین ضد شهري است و نوسازی آن فقط به نوسازی صورتهای خشونت منجر میگردد. ... طالبان و اکنون داعش صورتهای امروزی شدهی خشونتهای صدر اسلاماند.» برای تنویرشدن خود نوشتۀ این هموطن ما را در لینک ذیل تحت عنوان موالی گری مطالعه کنید: http://www.ariaye.com/akhbar.html
|
 |
اسم:
دکتور محمدنعیم اسد محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
03.07.2015 |
|
برادر عزیز و دانشمند گرامی جناب دکتور سید عبدالله کاظم سلام علیکم! مقاله پرمحتوای شما را به علاقه وافر مطالعه کردم.این مقاله «نتیجه گورکاوی بی حاصل و باد کردن پخته های کهنه» نبوده بلکه نتیجه زحمات زیاد و تحقیق مفید شما در تاریخ معاصر افغانستان می باشد که بالای معلومات آفاقی استوار و مبرا از هر نوع تعصب است. از بارگاه ایزدی طول عمر، صحتمندی و سعادت شما راالتجا و امیدوارم تا از نوشته های عالمانه و تحقیقی بیشتر مستفید گردم. |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
03.07.2015 |
|
آقای سیستانی اگر روی تصادف بعضی مقاله های شما را نخوانده بودم، تعجب میکردم که چگونه یک کسی که خود را در قطار اشخاص اکادمیک قلمداد میکند چنین سطحی، بی سند، احساساتی اظهار نظر میکند.
یک ژورنالیست باید دقیقتر از یک فرد عادی و یک مورخ باید دقیقتر از یک ژورنالیست بنویسد، چراکه مثل ژورنالیست زیر فشار فزیکی حادثات و فشار روحی، مالی و ایدیولدژیکی سرمحررین نمیباشد، بجز اینکه زیر کاسه ای خودش نیمکاسه ای بوده و با سوء استفاده از القاب منسوب به اهل دانش قصد کلاهگذاری سر مردم و خدمت به یک سیستم معین را داشته باشد. از مقالات و اظهارات خودتان بوضاحت معلوم میشود که از اسلام و مسلمانان نفرت دارید و از هر موقعی میخواهید بر ضد عقاید واحکام اسلامی سوء استفاده نمایید. این شکایت را هم مانند بسیار طرفداران دیگر عقبگرایی نموده اید که چرا عربها نیاکان تانرا به آتشپرستی و بتپرستی با تمام نواقص آن نگذاشتند و این دین یکتاپرستی و آزادسازنده ای انسانها از قید انسانها و اهوام و خرافاترا به ما به ارمغان آوردند. بنا نه جامعه اسلامی و نه خلافت عثمانی به شما و عقایدتان اهمیت و ارجحیت دارد. در سخنان من چی افراطگری و افتراءآفرینی وجود دارد، که جناب معزز را چنین بخشم آورده است؟!. کسیکه چشم و سواد داشته وعقلش بر سرش باشد، میبند و میخواند، که چی نوشته ام و پیامم چیست... این را فراموش نکنید بانی ویرانگری در مملکت ما و بسیار ممالک اسلامی دیگر، مسلمانها نه بلکه کمونستان با افکار افراطی و ظالمانه ای شان بوده اند، که شماهم در چنین رژیمی تا آخرین رمق آنی باقی ماندید ولی فعلا کوشش دارید با نامهای دیگریکه مود روز شده، در بین اجتماع جایی پایی داشته باشید. مقاله ای تقبیحی تان در مورد کودتای هفت ثور وقتی اعتبار میداشت، که در زمان قدرتشان یا ( تان ) نوشته میشد. الحمدالله عوام الناس درایت کافی دارند که مبارز واقعی را بخوبی تفکیک نمایند. شما باید میدانستید که مجاهدین افغان که به کمک الله سبحانه و تعالی پوز روس کمونیست را بزمین کوبیدند و افغانستان را مرکز توجه عالم مسلمان و غیر مسلمان ساختند و طالبان اکثر حنفی مذهب بوده و هستند. مدرسه ای بزرگ اهل سنت در پاکستان که در جهاد علیه استعمار انگلیس خدمات شایانی نموده است بنام دیوبند یاد میشود، که تفسیر مشهور کابلی که در زمان شاه مرحوم محمد ظاهر توسط هیءتی از علمای اسلامی از اردو به دری ترجمه شده، ترجمه و تالیف مولوی محمودالحسن دیوبندی و مولوی شبیراحمد عثمانی دیوبندی از علمای این مدرسه میباشد... مذهب رسمی حکومت عربستان سعودی حنبلی میباشد، که یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت میباشد. همه ای مذاهب شرکیات و خرافاترا مردود دانسته، مردم را بسوی توحید و عبادت خالصانه ای تنها االله متعال که همان دعودت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بوده است، دعوت مینمایند. نزد اهل علم مذهبی بنام وهابیت وجود ندارد. گذشته ازینکه حکومت فعلی عربستان سعودی، یکی از متحدان عمده ای بادار بزرگ در مبارزه ای برضد تروریزم وی میباشد. اگرچه همکاری وبهره برادری ایران درین راستا بیشتر از عربستان بوده است، مثل همیش. جالب اینست که در تقبیحات پر از غیظ تان که قرار توصیه ای داکترها بصحت غیرمفید هم است، ذکری از جانیانیکه واقعا مردم خود را مثل مردم افغانستان دربدر وبیچاره نموده اند، همانند بشارالاسد، پدر جنایتکار بعثی کمونستش که زمانی هم از دوستان نزدیک حکومت متوفی کمونستی تان بودند، صورت نگرفته است. سیسی خونخوار که برعلاوه ای هزار قتل و تعذیب و بزندان کشیدن و کودتا در مقابل حکومت منتخب اخوان المسلمین، دیروز 14 عضو دیگر ابن حزب را خارج از زندان بعد از شکنجه بقتل رسانیده، هم درین لست جدیدالشمول است. فرقه های موت در عراق و سوریه و حامیان مالی و نظامیشانرا هم حتما تاحال نمیشناسید. بهرعلتیکه باشد. درقسمت بیان حقایق در مملکت و جهان، شهامت یک هنرپیشه ای فقید انگلیسی بنام پیتر اوستینوف را هم ندارید، یک جمله ای مشهور خود را هرجا تکرار میکرد، که "نزد من کسانیکه با حمله به عمارات مرکز تجارت جهانی و هم آن پیلوتی که با بمبارد محفل عروسی در ارزگان باعث قتل زنان و مردان بیگناه شده هردو تروریست میباشند."
در مورد نادرست بودن دیگر ادعاهایتان و مخلوط ساختن ناشیانه ای چند جریان متفاوت باهم و نشاندهی سرنخهای اصلی آنها هم یک اندازه باید روشنی انداخته شود خدمت مسءولین محترم پورتال هم پیش ازینکه مثل مکتبهای افغانستان گناهکار و بیگناه یکبرابر قفاقکاری شوند، عرض شود، چونکه پیامی خطاب به بنده نشر شده بناچار باید این چند کلمه ایکه در وقت سحری و بعداز نماز صبح نوشته شده اند، هم باید بتوکل الله نشر شوند. باقی پیامهای خلاف ادب و دور از علم و برهان با انرژی منفی که لایق جواب نباشند ان شاالله به داکتر صاحب پورتال حواله خواهند شد. والسلام |
 |
اسم:
نصیبه اکرم حیدری محل سکونت:
سدنی - آسترالیا
تاریخ:
02.07.2015 |
|
با تقدیم سلامت برای خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین، چند هفته قبل وقتی بیانیه "خطاب به مردم" سردار محمد داود خان شهید را که از صدای این رهبر شهید سرچشمه داشت به پورتال فرستادم، با تاسف که قسمتی از آن حذف گردیده بود و بعدش تبصره های گوناگونی در مورد خواندم که از حقیقت بس به دور بود. آشکارا است که نافهمی را میتوان گنه پنداشت و جهل خطابش کرد، ولی انکار از حقیقت، آنهم به غرض عقده های شخصی در معنی، سیلابه عظیمی ایست که از دریای کفر عناد سرچشمه میگرد. و این بدین معنی است که دل و زبان از اصل بداند ولی از روی حسادت و عناد خلافش را بیان کنند. اما حقیقت را بر کرسی نشانیدن مثل آبیست که به گلوی تشنه ای میرسد. و من امروز بیانیه صوتی "خطاب به مردم" را با صدائی رهبری که خود و خانواده اش را در راه مهر به میهن عملا قربانی نمود، در سه بخش در کتابخانۀ حبیبه به تشنگان حقیقت تقدیم میدارم.
نصیبه اکرم حیدری
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
02.07.2015 |
|
آقای جلال از جرمنی
کله وقلم شما بوی قورمۀ وهابیت میدهد، وتمام تلاش تان در تردید یا تضعیف مقالۀ محققانۀ اقای پیکار پامیراز چشم اندازحمایت از وهابیت منشاء میگیرد، مذهبی که تغذیه کنندۀ تروریسم است وتا کنون درهیات وصورت القاعده وطالبان وداعش ظاهر شده ودمار از روزگار مسلمانان عراق وسوریه ویمن ولبنان وتونس ومصر وپاکستان وافغانستان اعم از سنی وشیعه بدرآورده وبدرمی آورد. اینکه فلان ملا وفلان شیخ روایات کتاب همفر انگلیس را قبول دارد یا ندارد، هرگز از حقیقت وجودی وهابیت واهمیت وتاثیر آن در عربستان سعودی وکشورهای حوزۀ خلیج وپاکستان وهند وافغانستان نمی کاهد. هیچ شکی نیست که انگلیس خالق این مکتب فکری بنیادگرائی است تا هم اسلام تاریخی وسنتی را بد نام سازد وهم خلافت اسلامی ترکیه عثمانی را از هم متلاشی سازد که ساخت.
مرام واهداف متعصبانه وغیرعقلانی وغیرمتمدنانۀ وهابیت در مقالۀ اقای پیکارپامیر، بدرستی تشریح شده و درمجموع بیانگراینست که این مذهب با تمام مظاهر تمدن و خرد ورزی وعلوم معاصروحتی اسلامی سنتی سردشمنی دارد وبنابرین با همین دیدگاه غیرخردورزانه، زندگی را برای مسلمانان جهان(اعم از شیعه وسنی) بدتر از جهنم ساخته و دامنۀ این جهنم هر روز گسترده تر میشود واینک شعله های آتش این مذهب کشورهای اروپائی را[ که در آنها میلوینها مسلمان از دست جنگ ودهشت افگنی گروه های تروریستی وهابی وجهادی فرارکرده وحیات خود وفرزندان خود را تا ساحل امن آنکشورها رسانده اند،]نیز تهدید میکند.ازاینست که امروز مردمان اروپای غربی از دیدن مسلمانان وحشت دارند وپیوسته به حکومات خود گوشزد میکنند که از پذیرفتن پناهندگان مسلمان درکشورهای خویش خود داری ورزند تا حیات خود و فرزندان شان از خطر تروریسم در آمان بماند.
تروریسم چه از طریق القاعده یا طالبان عملی شود ویا از سوی داعش، در هرصورتش تغذیه کنندۀ این اعمال، افکار وایده های وهابیت است و قابل تائید نیست وبایستی تقبیح گردد وبه فرزندان خود نیزباید توصیه نمود تا از آن دوری جویند و از مذهب وایدیالوژی ایکه مملو با خشونت وخون ریزی باشد ، باید از آن بپرهیزند .
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
01.07.2015 |
|
برادر و محقق محترم آقای احسان لمر، امیدوارم احترامات مرا بپذیرید. خوشحالم که در یک مبحث ملی سرنوشت ساز افغانستان عزیز و مردم مظلوم آنکه دامنۀ واقعیت های مبرهن و اقداماتی که از خارج کشور پلان و تنظیم گردید و دردا که بدون چون و چرا مقدرات آنان را به کجراهه کشید، منحیث یک مسئول و معتمد، اشتراک میورزید. بدون شک همه محققین، قلم بدستان و شهود عینی ایکه حوادث تاریخ معاصر و مخصوصاً شش دهۀ اخیر را برای اطلاعات مردم وطن و آموزش نسل های آن، تحقیق و منتشر مینمایند، مسئولیت وجدانی و اخلاقی ای ملی در قبال حقایق تاریخ کشور شان دارند. چقدر پسندیده است که افشای صفحات آن رویداد ها که دقیقاً در یک مقطع زمانی خاص حتماً به وقوع پیوسته اند، ذریعۀ خبرگان مسئول و معتمدی چون شما مطالعه، تحقیق، ارزیابی و انتشار یابد. آنچه را جناب تان در مضمون اخیر منحیث یک افشاگری بیطرفانه، انتقادی و وابسته به تاریخ یک عصر مهم و سرنوشت ساز افغانستان عزیز، بیان داشته اید، لاجرم مورد مطالعه و آموزش صد ها هزار خوانندۀ هموطن تان از طریق صفحات جادویی انترنت و این پورتال معظم خواهد گردید. یقین دارم تعجب نخواهید نمود که این طالب لعلم، زمانیکه درین پورتال جهانی و متواتر از منابع مختلفه و دقیقاً چپ و راست و تکراری، بیانات «رهبر کودتای سرطان» به نشر میرسید و کمبودی ها و دستکاری هاییرا که شما بر آنها انگشت انتقاد گذاشته اید، هم به وضاحت نمایان میگردید، انگشت حیرت بر دندان میگرفتم. یقین دارم که خوانندگان محترم و شهود عینی بیشماری همچنان، مانند مایان به این استناد و انتقاد رسیده اند. اینکه نتایج عملی آنهمه وعده و وعیدی که در آن بیانات با طمطراق ایراد گردیده است به کدام فیصدی برای مردم بی صلاحیت افغانستان که حتی از داشتن یک شورای ملی عنعنوی خویش هم زیر لوای رژِم مترقی «جمهوریت» محروم گردیدند، میسر گردید، باشد برای ارزیابی های بعد. بهر حال، چون فرموده اید که مدت زیادی را در افغانستان عزیز بسر بردید و یقین به آرشیف ها و منابع مطبوعاتی و مراکزی چون روزنامه های انیس و اصلاح، کتابخانه های عامه، پوهنتون و امثال آن هم دسترسی داشتید، آیا اسناد و مدارکی از پالیسی و لست یگانه حزب بر سر اقتدار دولتی، یعنی«انقلاب ملی- ملی غورزنگ» را که برای یک قسمت مهم مباحثات وابسته بر این مقطع مهم تاریخ وطن و موجودیت و انتشار آن برای معلومات تکمیلی آن بسیار حتمی میباشد، در دسترس دارید؟ اگر جواب مثبت باشد، کار نیکوی دیگر شما محقق محترم خواهد بود که با انتشار آن هموطنان را از محتویات آن آگاه سازید. به آرزوی تحقیقات و مطالعات ارزشمند ملی تان،
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
ورجنیا- امریکا
تاریخ:
01.07.2015 |
|
در مورد سوالیه محترم داود موسی در باره داود خان شهید صرف نظر از مزاق های قومی و زبانی که محترم داود ملکیار مطرح کرده اند، چند نقطه عرض میگردد: اول= اگر داود خان یک شخص قدرت طلب و دیکتاتور میبود چرا در همان سال 1342 که در اوج قدرت بود کودتا نکرد و ده سال بعد از مجبوریت ( روایت ملاقات لندن نعیم خان) با استفاده از افسران و حزبی که میدانست هواخواه اتحاد شوروری هستند کودتا کرد؟ دوم= اگر داود خان یک شخص قدرت طلب و دیکتاتور میبود چرا در اولین فرصت خطر را قبول کرده و کوشش به زدودن افسران حزبی و تامین روابط با همسایه ها کرد؟ سوم= اگر داود خان یک شخص قدرت طلب و دیکتاتور میبود چرا به قانون اساسی 1342 احترام کرد و استعفا کرد و به آن موقع موفقیت را داد؟ چهارم= اگر داود خان یک شخص قدرت طلب و دیکتاتور میبود چرا قانون اساسی 1356 در اوج قدرت ریاست جمهوری تدوین و تصویب شد؟ هیچ شخص خالی از اشتباه نیست اما در مورد عشق داود خان به افغانستان و منافع افغانستان و غیرت و جرئت وی در عمل کردن برای منافع افعانستان جای هیچ شک وشبهه نیست. به نظر من وی با درنظرداشت امکانات و معلومات که داشت و در سایه یک بازی بزرگ بین المللی کوشش برای خود ارادیت ، ترقی و نجات افغانستان انجام داد و در این راه جانش را از دست داد.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
01.07.2015 |
|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمدکاظم طباطبایی کارشناس شیخیه با اشاره به ریشه فرقه سازی های استعماری در ایران بسیاری از منابع معروف را بی اعتبار دانسته و معتقد است که ساختگی هستند.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
01.07.2015 |
|
گرچه درین دریچه که برای تبصره بر مضامین نشر شده تعبیه گردیده است، محترم داود موسی با سوال ساده و افاقی و به ارتباط رهبریت کودتای سرطان، مبادرت نموده است که شاید هنوز هم برای عده ای مطرح باشد و محترمان آقای اعظم سیستانی و داود ملکیار را مخاطب قرار داده است، ولی بعد از مطالعۀ جوابات و اشتراک محترم داکترصاحب کاظم، البته در چنین یک مبحث جامع و دلچسپ که به تاریخ مردم افغانستان مربوط میگردد، خوب است نظریات خوانندگان هم با مراعات شرط اداب قلم، اقبال نشر یابد. محترم آقای سیستانی، منحیث یک مؤرخ پرکار در جوابیۀ شان، ضمن پیش بینی قدم های بعدی سوال کننده در مبحث به زعم خودشان، در حقیقت رهبریت کودتای سرطان را حق مشروع مرحوم داود خان ارزیابی نموده اند و از یک قحط الرجال وسیع سیاسی به سویۀ ملی و به پهنای مملکت، یاد آور گردیده اند. اینقلم چنان ادعایی از یک مؤرخ محترم و تائید نظر شان ذریعۀ محترم داکتر کاظم را برای مباحثۀ خوانندگان و حق آزادی افکار شان گذاشته و یاد آور میشوم که ایشان بتاریخ ۱۹ جون امسال، در دریچه، خطاب به داکتر صاحب مذکور اعلام نمودند که مضمون منتشرۀ آقای کاظم را که بتاریخ ۱۸ جولای ۲۰۰۷ تحت عنوان کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ در همین پورتال اقبال نشر یافته و حقیقتاً برای معلومات در مورد کودتای تاریخ ساز سرطان، عالی، آموزنده و جامع میباشد، جانشین مأخذ دیگری در یکی از آثار تاریخی شان مینمایند. ولی جای داشت و پسندیده بود که قسمتی از آن مقالۀ مستند را منحیث جواب، درینجا ارائه می نمودند تا خوانندگان هم از آن مستفید گردند و یا محترم داکتر کاظم خود، قسمتی از آن اثر ماندگار خویش را پشتیبانی میکردند. این طالب العلم از عرصۀ ۸ سال، از آن نوشته که دقیقاً با نظریات یک شاهد عینی مثل خود من نزدیک بوده و در همان تاریخ مضمونی را هم تحت عنوان« کودتای ۲۶ سرطان، ورق دیگری از تاریخ»، با شباهت های زیادی به محتویات مضمون مذکور، منتشر نمودم، با نقل قول از مضمون متذکره، استفادۀ اعظمی میبرم. اینک قسمت وابسته به سوال محترم داود موسی و جوابیۀ محترم آقای سیستانی منحیث یک مؤرخ افغان، در مضمون مستند محترم داکتر سید عبدالله کاظم: صفحۀ ۲، پراگراف دوم، عنوان: داود خان و کودتا؟ جای شکی نیست که داود خان- طوریکه در بیانیۀ خود صریحا اظهار داشت، از وضع کشور در طول ده سال مشروطیت راضی نبود و آیندۀ سلطنت را نا مطمئن می دید، بخصوص اینکه جانشین با اهلیت و با کفایت بعد از شاه بین پسرانش وجود نداشت. خطرات ناشی از کودتاهای دیر یا زود از طرف چپی ها و یا جنرال عبدالولی، ذهن داود خان را بخود مصروف ساخته بود. لذا از مدتی در تغییر اوضاع به نفع خود فکر می کرد، اما توان اقدام به کودتا را در خود به تنهایی نمی دید. در طول ده سال دوری از قدرت، اطراف او تقریباً خالی و نفوذ او در اردو بسیار کم شده بود. در این ده سال جنرال عبد الولی که همه کارۀ اردو بود، طرفداران داود خان را از اردو حتی المقدور تصفیه کرده بود. هرگاه تعداد خلقی ها و پرچمی ها را حین کودتا، از صف داود خان بیرون کنیم دیده میشود که عده ای بسیار کم، آنهم بدون توانایی و کفایت لازم عملیاتی، برای همچو کودتای منظم، باقی می ماند. رسولی، سید عبدالاله، قدیر، فایق، یوسف فراهی و چند نفر دیگر، کسانی نبودند که توان بسر رسیدن کودتا را داشته باشند. بناً نزدیکی عناصر خلقی و پرچمی به داود خان و آمادگی وی برای کودتا، اساساً بر طبق هدایت مقامات شوروی و به روی یک پلان دقیق آنها در خفا طرح شده بود و با مهارت و احتیاط کامل طوری مورد اجرا قرار گرفت که نباید هیچ نشانه ای از دست داشتن مسکو در آن به چشم برسد. اگر چنین نمی بود، چگونه عناصر کمونیست بدون مشوره و هدایت مسکو به چنین کار بس مهم و خطیر در کودتا اشتراک می کردند. « جملۀ اخیر را محترم داکتر کاظم به مناسبت اهمیت زیاد و نتیجه گیری موضوع، بیطرفانه و دقیق، با خط آبی برجسته ساخته است.» امیدواریم در مباحبات ملی که حق همه مردم ما است، خوانندگان همیشه با چنان معلومات آفاقی، آموزنده و عریان مواجه گشته و از آن فیض ببرند.
|
 |
اسم:
داؤد ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
01.07.2015 |
|
برادر محترم آقای داؤد موسی سلام!
فکر می کنم شما بهتر از ما، جواب سؤال خود را می دانید، باآنهم چون از من نام برده اید، شما را بی جواب نمی گذارم. جواب من مانند دو هموطن دیگر (محترم عبدالله کاظم و آقای سیستانی)نخواهد بود. چون آقای سیستانی به جای جواب مستقیم به سؤال فرضی شما از طرف "کودتا کنندۀ دیگر"، خواسته است آن فرد یا گروه را با داؤد خان مقایسه کرده، غیر قابل قبول مردم معرفی کند و بعد، حقانیت داؤد خان و بی بدیل بودن داؤد خان را دلیل بیاورد، برای قبول نکردن هر کودتای دیگر غیر از کودتای خودش. در حالیکه همه به سادگی می دانیم که سؤال شما چیزی دیگر بود.
محترم سید عبدالله کاظم بدون جواب به سؤال شما، همان بی بدیل بودن داؤد خان را مطرح کرده و چند لحظه بعد با تأئید نوشتۀ آقای سیستانی، آن توضیحات را "جامع، عالمانه و مبتنی بر واقعیت های آنوقت"، خوانده و به این ترتیب، هر دو به مخالفت داؤد خان با هر کودتای دیگر که جواب اصلی سؤال شماست، موافقه دارند ولی این جواب را با توضیحات اضافی در لفافۀ توجیهات پوشانده اند.
جواب من مانند آن هموطن لغمانی که از او پرسیده بودند: «کله کشک را در لغمان چه می گویند؟»؛ هموطن لغمانی جواب داده بودکه: «ما در لغمان کله کشک نمی کنیم، یا مندرائیم و یا نمندرائیم». حال جواب من به آقای داؤد موسی اینست: نه!!، نه!!، نه!!، هرگز. (بدون شرح)
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.07.2015 |
|
.حضرت از سویدن جناب آقای پیکار پامیر از کانادا . بعد از عرض سلام و احترام. نوشتۀ جامع و قابل توجۀ تانرا شاید و باید هر خوانندۀ ګرامی پورتال مرور کرده باشند، آموزنده و عبرت انګیز میباشد. شاید در تاریخ بشریت این چنین یک پدیدۀ عجیب رُخ نداده باشد که هم مبنی بر واقعیت تلخ باشد و هم این اینګونه مورد بی اعتنائی افکار عمومی قرار ګرفته باشد. درین شکی نیست که اعمال و کارنامۀ وهابیزم و طالبیزم و داعشیزم ننګ بشریت میباشد ولی اینرا هم باید قبول کرد که لکۀ این ننګ بر دامن آنهائی منقوش خواهد شد که بخاطر تأمین منافع مادی خویش به عقل و شعور کتلۀ بزرګ بشری توهین میکنند و آنروز زود یا دیر فرا خواهد رسید که آنها در مقابل عقل کُل جوابګوی این مستی خود خواهند ګردید و در اولین قدم جواب مسئولیت جرمِ کر نمودن ګوش های این و آن که ناشی از نواختن سُرنای موهوم احترام به حقوق بشر و دیموکراسی، مرتکب شده اند،خواهند داد. تشکر
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
01.07.2015 |
|
آفتاب به دو انگشت پنهان نه میشود! << وعده های نا عملی شده>> ! کشف بزرگ از آقای لمر !!
محترم می نویسد: دکتور شرق از وسط جمله حذف نموده «دولت جمهوری به منظور تسریع حمل و نقل و تأمین رفاه مردم وسایل ترانسپورتی عامه و در درجه اول شرکت های بزرگ ترانسپورتی را رهبری و تقویه خواهد کرد در امور سرویس های شهری برای مردم سهولت»... <<این به خاطری حذف شده که به دوره 5 سال جمهوریت عملی نشد.>> ما که در آن دوران محصل بودیم به چشم سر دیدیم، بس های شهری از هند به نام تانا مرسیدس بنز بسته بندی شده ایران برای رفاه شهریان کابل بکار انداخته شد و بعداً به ولایات انکشاف کرد. بکار انداختن، پروژه بزرگ بس های برقی شهر کابل به کمک کشور چکسلواکیا، بااستخدام صدها خانم افغان برای دریوری آن. به کار انداختن سرویس های مجهز و مدرن از افغانستان به اروپا، انکشاف میدان هوایی کابل، ازدیاد پرواز های شرکت آریانا و خریداری طیاره بوئینگ دی سی 10 که در منطقه مانند آن نبود. سروی پروژه بزرگ خط آهن به کمک فرانسوی ها با تمویل قرضه 2 ملیارد دالری ایران، این ها فقط یک چشمدید از یک همشهری کابل بود که به مدت کمتر از 5 سال دورۀ جمهوریت شاهدآن بود. شما با این عقده گشایی ها، و حقایق نوشتن مردم، روز به روز شخصیت آن شهید بزرگ را برازنده تر ساخته و دشمنانش روسیاه تر می گردد. باعرض احترام
|
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
30.06.2015 |
|
جناب محترم استاد سیستانی بسلامت باشید بدینوسیله از جواب مختصر اما جامع و عالمانه شما مبتنی بر واقعیت های آنوقت که در ارتباط با سؤال این کمینه ارائه فرمودید، ابراز امتنان میکنم. با ارادت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.06.2015 |
|
بعد از عرض سلام به محترم داکتر صاحب کاظم و آغای داود موسی!
زمان بعد از خالق خالق همه چیز است و خودش از اثر حرکت خلق می گردد و حرکت جوهر هستی است. زمان به طرف مثبت لایتناهی در حرکت است فلهذا بافت سوال شما همان تخم را باید می داد که توسط حرکت افکار آنزمان و در همان مقطع معین جوش خورده بود. احتمال اینکه تخم را مرغ دیگر می داد اگر جوش طور دیگر می بود بعید نبود.
چون اجازه نظر در "علامت علامگی" داده شده و جناب محترم داؤدموسی به تفصیل از علوم و شاخه های آن نوشته که همین فعلاٌ اضافه از 7 ملیارد انسان نان خود را از آن به انواع مختلف پیدا می کند که "علامه ها" هم روزی خور هستند و کی خوش است که روزیش گرفته شود.
دماغ شوق بهر رنگ تازه ساخته اند مگس ز شکر و پروانه ها به شمع و چراغ
بیدل
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
30.06.2015 |
|
قابل توجه جناب محترم داودموسی! محترما، من فکر میکنم که شما درعین طرح سوال خود، خواسته اید به خواننده این پیام را نیزبرسانید که داودخان چنان عاشق وشیفتۀ کودتا بود که بجز خود به هیچ کسی دیگری اجازۀ انجام کودتا را نمی داد. البته هیچکسی نمیتواند بجای شهید داودخان طوری جواب ارائه کند که مورد قناعت شما واقع شود، زیرا شما از طرح این سوال هدفی دارید که اگر برآورده نشود،هرجوابی که داده شود، سوالات دیگری را مطرح میکنید وجواب های بعدی، بازهم انگیزه ای برای سوالهای دیگر خواهد شد. واما عرض نمایم که کسی باید این پیشنهاد را به داودخان میکرد، که از لحاظ شخصیت و وجهه ملی همطراز داودخان می بود، ولی در آن زمان ما کسی را که با داودخان هم وزن وهم پایه باشد، سراغ نداریم، پس فرض را براین میگذارم که اگرجناب شخص داودموسی، این پیشنهاد را به من (داودخان) میکرد، به شما میگفتم: نه خیر، بودن شما در رأس کودتای،ولو موفق هم بشوید، عواقب خطرناکی دارد زیرا با مقاومت وشورش های برخی از اقوام کشوربخصوص مردم قندهار وپکتیا که به موسسۀ سلطنت وابستگی عمیقی دارند،روبرو وباعث خونریزی فراوان میشوید. پس شما آقای داودموسی از عهدۀ انجام کودتای بدون خونریزی( سفید) بدرآمده نمیتوانید ، زیرا اولاً، مثل من(داود) دارای سوابق کاری موثر و وجهۀ ملی نیستید، ثانیاً، چیزدیگری که میتواند جلو خونریزی را بگیرد،انتساب به موسسۀ سلطنت است که مردم افغانستان از قرنها بدینسو با آن عادت کرده اند و به آن بچشم احترام واعتنا مینگرند و شما از جملۀ اعضای خانوادۀ سلطنتی نمی باشید وعدم انتساب شما به این خانواده نیز میتواند درد سرسازباشد. از سوی دیگر، شما امتحان خدمت گزاری خود را به ملت افغانستان، آنچنانکه من داده ام، نه داده اید،لهذا ازشهرت وصلابت ونفوذی که من درمیان مردم دارم، شما بهره مند نیستید، بنابرآن وجود شما در رأس کودتا انگیزه ای برای قیامها وشورش های اقوام میگردد ولذا شما شخص مناسبی برای انجام یک کودتای بدون خون ریزی (سفید) نیستید، و اصلاً فرصتی برای حکومت کردن برمردم افغانستان نمی یابید تا دست به تحقق وتطبیق پلانهای من در افغانستان بزنید. بنابرین برای آنکه کودتا با کمترین تلفات جانی ومالی به موفقیت بیانجامد، در وضعیت ( 1352) برای انجام یک قیام نظامی غرض تعویض رژیم شاهی مناسبت ترین کس داود خان بود. ونتیجه اش همانا عدم عکس العمل مردم در برابر کودتاچیان وبخصوص شخص رهبرکودتا بود.
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
30.06.2015 |
|
سؤال دلچسپ جناب محترم داؤد موسی نظرم را جلب کرد و خواستم در ادامه سؤال ایشان یک سؤال خود را نیز مطرح سازم که اگر محترمی به آن نیز جواب گوید. سؤال: آیا بدیل دیگری در آنوقت وجود داشت که بتواند آنچه را شهید داؤد خان دقیقاً میخواست عملی کند، بجای او آنرا انجام دهد؟ ضمناً از جناب محترم داؤدموسی در مورد مقالۀ بسیار عمیق و ارزشمند شان "علامت علامگی" تشکر کنم که یک بحث بسیار جالب و مهم را زیر غور و تدقیق عالمانه قرار دادند و دریچه تبادل نظر را در زمینه باز کردند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
30.06.2015 |
|
آقای اعظم سیستانی به تأریخ 28 جون امسال مقاله ای تحت عنوان «آیا ظاهر شاه، شاه بیکاره نبود؟» نوشته و در سایت آریایی به دست نشر سپرده اند، در آغاز، نوشتۀ خود را به این پیش گفتار زینت بخشیده اند «از آنجایی که اخیراً مقالات من در مورد ظاهر شاه(بیشتر دو و دشنام به عارف عباسی بود تا بحث در مورد ظاهر شاه، نویسنده) به طبع سلطنت طلبان خوش نخورده است آنرا از آرشیف مقالاتم در پورتال افغان جرمن حذف کرده اند یکی از پادوان سلطنت نوشته های مملو از افترای کسی به نام سردار عارف عباسی را در فیسبوک گذاشته است، من مجبور شدم بار دیگر آن مقاله ها را در یک نوشته بگنجانم و مجدداً به دست نشر بسپارم 28/6/2015»
1- حق مسلم سیستانی است که هرچه می خواهد بنویسد و در سایت دلخواهش نشر کند. ولی اخلاق نویسندگی و مخصوصاً در مقام کسی با ادعا های بلند پروازانۀ علمیت و دانش ایجاب نمی کند و حتی موزون و سالم نیست که دروغ شاخدار بگوید و حقایق را مطابق میل خود کتمان نموده و آنرا خلاف واقعیت تغییر داده ودر خس پوشک سایت دیگری تنها سر خود را داخل نماید.
2- اگر سیستانی در مقدمه پای مرا نمی کشاند با گنجانیدن همه مقالات برداشته شدۀ شان در یک نوشته ممانعت و مخالفتی نبود و برای آن هر سایتی را که انتخاب می نمودند اعتراضی وجود نداشت.
3- اگر از من نام برده بودند و باز پای مرا برای جلب توجه خوانندگان سایت کشانیده بودند باید اخلاقاً و بروی مسؤولیت وجدانی تمام مقالات برداشته شدۀ خود را بصورت جداگانه بدون کم ترین تصرف و ازدیاد در سایت آریایی نشر می کردند که باز هم همه می دانستند که مفتری اصلی کی بوده؟؟ و کی به شخصیت کی و خانواده اش اهانت صریح نموده؟؟ و بر بنیاد اطلاعات جعلی و بی اساس قصه های نادرست ساخته؟؟
4- من مدیر مسؤول سایت آریایی را توسط ایمیل از جریان مطلع ساخته تقاضا نمودم که بر اساس اصول و موازین نشراتی و تأمین انصاف و ثبوت غیر جانب داری سایت آریایی حد اقل آخرین جواب مرا به سیستانی نشر کنند که مجال قضاوت واقع بینانه برای خوانندگان شما میسر گردد. که تا حال مهر سکوت سویدنی بر لب نهاده اند.
5- من به تصمیم تیم کاری پورتال احترام قائل شدم چون موضوع حیثیت و اعتبار پورتال را در میان آوردند اما نمی دانستم که به قرار ادعای سیستانی، طبع ناخوش سلطنت طلبان انگیزۀ این تصمیم بوده.
6- به هر حال این عمل سیستانی یک جعل کاری و پوشاندن حقایق بوده و برای تبرئۀ خود مسیر را به سوی دیگر کشاندن است.
7- امید وارم این توضیحات من از صفحۀ نظر سنجی به نام حیثیت و اعتبار پورتال بر داشته نشود. بیائید که در راه حق و واقعیت دست بدست هم قدم بگذاریم.
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
30.06.2015 |
|
برادر عزیز و گرامی جناب آقای احسان لمر سلام همین حالا مقالۀ مبسوط شما را تحت عنوان "خطاب بمردم ـ در معرض دستکاریها، تزئید و تنقیص" منتشره این پورتال وزین خواندم.خوشحال شدم که شما نیز به دستکاری، تزئید و تنقیص بیانیه تاریخی شهید داؤد خان تماس گرفتید، چنانکه این کمینه قبلاً در مقالۀ خود به این دستکاریها انگشت انتقاد گذاشته بودم. انجنیر عطائی در رسالۀ خود روش معمول را رعایت کرده و بعد از درج قسمت آغاز بیانیه که بین ناخنک گرفته شده است، نوشته که: «بعد از یک تحلیل همه جانبه از اوضاع جاری کشور در ساحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان، موسس جمهوریت بیانیه خویش را چنین ادامه داد». انجنیر عطائی با این تذکر که در تلخیص مسائل معمول است، باقی قسمت بیانیه را درج رسالۀ خود کرده است. اما وقتی به محتوای بیانیه در مقاله داکتر شرق نظر می اندازید، برعلاوه حذف بعضی قسمت ها، بسا کلمات تعدیل، تزئید و یا تنقیص گردیده است که این شیوه از نظر علمی و تحقیقی یک "جرم" پنداشته میشود و اینجانب در مقاله خود به این دستکاریها انتقاد کرده ام و از شما نیز ممنونم که در مقالۀ خود به این موضوع بار دیگر تماس گرفته اید. محترم آقای لمر! اینکه بیانیه خطاب بمردم شهید داؤد خان بارها و بارها تکثیر شده است، واقعیت دارد، اما از نظر اعتبار گمان میکنم متن منتشره روزنامه جمهوریت که چند ساعت بعد از نشر زنده رادیوئی چاپ شده است، موثق ترین و با اعتبار ترین متن میباشد که خوشبختانه مقطوعه اخبار آن در دسترسم بود و کاپی عینی آنرا در پورتال به نشر سپردم که یقیین دارم از نظر شما گذشته است. با احترام |
 |
اسم:
داود موسی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
30.06.2015 |
|
بنده بجای تبصره سؤالی دارم در مورد سردار داؤد خان که اگر یکی به اطلاعش میرساند که ما در نظر داریم با برپا کردن یک کودتا تمام پلانهای شما را در مورد افغانستان و ملت افغان جامۀ عمل بپوشانیم، اما شما در رأس این کودتا نمی باشید. آیا داؤد خان تن به چنین یک کودتایی میداد یا خیر؟ خوبست اگر نظر داؤد جان ملکیار و آقای سیستانی را بخوانم. با محبت و احترامات. داؤد موسی |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.06.2015 |
|
تبصره به مضمونی یک تیرنو دوفاخته !
فکر میکنم درباره این فرضیه ، روس هاباید عوض آقای میوندوال ، موسی شفیق صدذاعظم را هدف قرار میداد زیرا آقای میوندوال به مانند (****) شباهت داشت که یکبار استفاده شده بود که کارقابل ستایش را انجام نداده و کدام طرفداری زیاد هم نداشت و به خصوس مسن تر و مریض ترشده بودند .
آقای موسی شفیق جوانتر با انرژی تر ، راستگراتر و مبتکر بود باید نشانه گرفته میشد .
طوریکه که گفته میشد آقای شفیق قبل از کودتای ثور چندین بار بخانه داود خان رفته تبادل نظر مینمودند چانس زیادتر رئیس جمهوری را هم داشتندو شایدکاربهتری از دوره << دیموکراسی بی بندوبار >>انجام میداد. با عرض احترام |
 |
اسم:
پيکار پامير محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
30.06.2015 |
|
هموطن محترم آقای دوست محمد از بدخشان ! آنگاه که نخستین بخشِ مطلبِ ارسالی اینجانب تحتِ عنوان " وهابیت و تروریسم جهانی" درصفحۀ پورتال " افغان – جرمن آنلاین " به نشر رسید، شما سؤال اعتراض گونه یی را به تاریخ بیست و یکم ماه جون امسال ازطریق دریجۀ " آرشیف نظرسنجی " منتشرنموديد. سؤالهای شماهموطن گرامی عمدتاً روی این نکات می چرخیدند: •- نام اصلی کتاب ( خاطرات همفر) چه بوده، چه وقت و درکجا به چاپ رسیده است؟ •- درسال های (1703م – 1791م) که ابن عبدالوهاب بنیانگذارمذهب وهابیت میزیست، کمره اختراع نشده بود، پس عکس وی ازکجا بدست آمده است؟ •- کتاب خاطرات همفر جاسوس بریتانیا درخاور میانه را ایرانی ها جعل کرده اند. هرچند میخواستم توضیحاتی را که دربرگیرندۀ مطالب بالا باشد، درپایان همه بخشهای "وهابیت و تروریسم جهانی" ارایه نمایم، ولی با درک این نکته که مبادا هموطن سؤال کنندۀ ما، تعلل مرا دال بر بی اعتنایی پندارد، بنابرآن، اینک معروضۀ گذرا و شتابنده یی را در زمینه تقدیم مینمایم : هموطن عزیز ما تأیید خواهند فرمود که مشکل ترین و پیچیده ترین موضوع دربخشهای تحقیق و بررسی نزد پژوهشگران، عبارت از دسترسی یا عدم دسترسی کامل، جامع وقابل اعتماد به اسنادی میباشد که درمیان آرشیف های محرمانۀ قدرتهای استعماری جابجا شده اند وآنچه را مقام ها و منابع اطلاعاتی قدرتهای مورد نظر، پس ازچندین سال درمعرض دید و برداشت محققان قرار میدهند نیز، به هیچصورت مبرا ازرعایت ملاحظات خاص وعملِ حذف و سانسورنمیباشد. پس ارایۀ پاسخ دقیق در برابرسؤال اول جناب دوست محمد، نه تنها برای من، بلکه برای دیگران نیز چندان سهل نخواهد بود. و اما باساس مطالعۀ برخی اسناد، اینقدر میتوانم تذکردهم که کتاب مورد نظر، بارنخست دربمبئی بچاپ رسیده باشد. گفته میشود که درجریان جنگ جهانی دوم، خاطرات همفر، تحت همین عنوان در پاورقی های مجلۀ مشهور " شپیگل " آلمان منتشرگردیده است. همچنان اسناد دیگرمیرساند که یکی از مجله های فرانسه نیز درسالهای جنگ جهانی دوم، آنرا چاپ کرده است. نیز همین اثر، از سوی مؤسسۀ " دارالکتاب ... " درقاهره به چاپ رسیده است. اینک، لینک کتاب انگليسی را نیز در اینجا درج مینمایم : http://www.hakikatkitabevi.com/download/english/14-ConfessionsOf%20ABritishSpy.pdf هرگاه خواسته باشیم شماره، تاریخ و سایرمشخصات نشریه های آلمانی و فرانسوی را بدانیم، لزوماً بایستی به آرشیف های آن دو نشریه رجوع کنیم ( آنهم درصورتی که میسرشده بتواند) این واقعیت را باید پذیرفت که اکثریت بحث ها، نوشته ها، تحقیق ها و بررسی های امروین، بخصوص درمیان نویسنده گا ن و پژوهشگرانِ کشورهای جهان سومی، بربنیاد همان مقدارکتب و اسنادی صورت میگیرد که عملاً دردسترس قراردارند و یا دردسترس قرار داده میشوند. درتحت چنین اوضاع واحوال، تردیدی ندارم که آنچه دردنیای آشفته حال و آگنده ازریب و ریا، بخصوص ازسوی دولتها و منابع صاحب غرض بیرون داده میشود، مقاصد تبلیغاتی و اهدافِ خاصِ سیاسی را نیز درخود نهفته دارد. پس، درحالیکه صادقانه اعتراف مینمایم که به منابع معتبر و ذخایراسرارآمیز اسناد استعماری دسترسی ندارم، درعین حال بعرض میرسانم که آنچه دراختیارمن قرار داشته، بهمان اساس دست به نگارش " وهابیت و تروریسم جهانی " زده ام. و آنچه ما را ازخرده گیریهای بیشتر بر کمبود ها و معایب خاطرات همفر و یا چیستی و چرایی عکس و نام و نشان او به انصراف میکشاند، همانا ماهیت خونریزانه و گِره خوردنِ وهابیتِ عربستان سعودی با منافع و مقاصد استعماری است که پیامد های نا گوارش، تاکنون جانهای ملیونها انسان را درمنطقه وجهان بلعیده وهنوز هم بگونۀ سیری ناپذیردرحال بلعیدن است.
هموطن عزیز ما می پذیرند که استفاده از متن کتابِ خاطرات همفر و یا جابجاکردنِ عکس ابن عبدالوهاب درلابه لای آن توسط اینجانب، همۀ مطلب نبشته شده را تشکیل نمیدهد، بلکه تنها حیثیت دریچه یی به سوی اصل و ماهیت وهابیسم و خطرات ناشی ازآن را در دنیای خونبارما را دارد. من درواقع، خواسته ام با این نگارش شتابنده (وهابیت و تروریسم جهانی )، بصورت خاص مردم خونین تن افغانستان و نسل جوان آنرا متوجه هیولای خونخوار واما کمتر شناخته شده نمایم که بگونۀ مزورانه یی چنگ به گلوی هستی آنها افگنده است. آرزویم اینست تا همنوعان و هموطنان فرهیخته و آگاه مان، با کاوشها و ریشه یابی های بیشتر و عالمانه ترخویش، گام های به مراتب فراخ تر و مؤثر دراین زمینه بردارند. ک. پیکارپامیر
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.06.2015 |
|
آیا آنوقت درباره نقش روسها ، خلقی و پرچمی ها در کودتای 26 سرطان اطلاع نداشتند ؟
بعد آزفروپاشی اتحاد شوروی اسناد زیادی از طرف ( کا جی بی ) و دیگر مقامات عالی رتبه آن ،در باره تره کی امین ، نجیب ، احمدشاه مسعود و....نشر شده اما در باره کودتای 26 سرطان و نقش روسها تا حالی چیزی نشر نشده هر کسی از دل تنگ خود چیزی به ( حدس و گمان) مینوسند.
سوال درینجاست آنهائیکه از موقف آقای میوندوال ، مرستیال وو.. دفاع میکنند،مینوسند که آنها آماده خدمت در رژیم جمهوری بودند و حتی میوندوال صاحب سفر اروپای خود را ناتکمیل گذاشته به کابل آمده تا با ژیم همکاری نمایند.آیا آنوقت درباره نقش روسها ، خلق و پرچمی ها در کودتای 26 سرطان اطلاع نداشتند ؟
آیا مقامات عالی رتبه شاهی که برای تبریکی نظام به دروازه های ارگ و خانه داود خان صف بسته بودند،آنوقت درباره نقش روسها و خلق و پرچمی ها در کودتا اطلاع نداشتند ؟
چرا هزار ها وطنپرست رژیم شاهی به آن نظام پیوستند مانند استاد عبدالرحمن پژواک، نوراحمد اعتمادی ، عبداله ملکیارو جنرالان وزیران و سفیران ؟آیا آنوقت درباره نقش روسها، خلقی و پرچمی ها در کودتااطلاع نداشتند ؟
درکتاب داکتر حسن شرق نام 125 نفری که در کودتا سهم داشته درج شده که یک نفرآن در وقت کودتا به پرچم وخلق ارتباط نداشتتد بعد از چند ماه کسانیکه مقام خوب نه گرفتند یا امتیاز خود را از دست دادند به حزب دیموکراتیک خلق پیوستندواز 3-4 وزیری که در باره شان زیاد تر تبصره میشد یکی هم پاچاگل وفادار بود که آنهم از طریق تلویزیون اعتراف کرد که عضویت در آن حزب را نداشت. با عرض احترام |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
برتانیا
تاریخ:
29.06.2015 |
|
د کومه وخته چی د افغان جرمن انلاین سره اشنا شوی یم او لولم یی بعضا په دی بلاګ کی تبصری او لیکنی ما ته هغه وخت رایادوی چی تازه کابل کی غیر دولتی نشراتو ته اجازه ورکول شوی وه. هغه مهال به یو چا یا یوی ډلی څه ولیکل او بل چا یا ډلی به پسی قلم راواخسته او د لومړی لیکونکی یا ډلی څخه به یی بڼکی وویستلی. د رکیکو کلماتو او ښکنځلو به هم په کی کمی نه و. خلکو به هم دا لیکنی خوښولی او اخبار به هم خرڅیده.
خو هغه د مطبوعاتو د ازادی پیل او د زده کړی دوره وه. د هغی وخت نه اوس پنځوس کاله تیر شوی خو کوم څه چی زه کله نا کله په افغان جرمن کی اوس هم وینم ما په دی عقیده کوی چی افغانان لا اوس هم د زده کړی په حال کی دی. څوک د چا د نظر تحمل نه لری او که د چا د لیکنی په باره کی کومه معصومانه او بی الایشه خبره هم کیږی هغه شخصی او د ځان توهین ګڼل کیږی او دا کار په کابل کی نه، د ځوانانو له خوا هم نه بلکی د هغو خلکو د خوا کیږی چی مونږ ورته په جګه سترګه ګورو او ډیر کلونه یی اوس په امریکا او اروپا کی تیر کړی او معزز او موقر خلک دی.
په دی ډول په اساسی موضوعګانو د بحث پر ځای خبره یو بل ته په سپکو او سپورو تمامیږی. مونږ باید دا حوصله ولرو چی که چا زمونږ د نظر خلاف څه وویل هغی ته احترام وکړو او د خپل نظر په څنګ کی یی د یو بل نظر په توګه ومنو که احترام یی هم نه کوو. دغه ډول حملی نه د لیکونکی حیثیت ته ګټه رسوی او نه هغه چا ته چی دی فکر کوی چی دده د نظریی خلاف یی څه ویلی کوم ضرر، بلکه هغه په دی عقیده کوی چی والله ښه می خپه کړ که نه نو بیا به یی داسی عکس العمل نه ښوده. خو دلته د افغان جرمن بلاک چلونکو ته هم اعتراض مخ کیږی چی ولی د داسی مشاجرو د خپرولو زمینه برابروی.
د یو با کیفیته بلاګ په توګه باید دوی دی تا ویلی ما ویلی ته اجازه ورنه کړی او د افغانستان د پاره پر مهمو موضوعګانو باندی د لیکنو پر خپرولو تمرکز وکړی. د ځینو اشخاصو تر منځ دی تحریری مشاجرو نور د لوستونکو د خولی خوند بد کړی او انعکاس یی پر افغان جرمن باندی هم زه فکر نه کوم چی مثبت دی. |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.06.2015 |
|
برادر محترم و عزیز آقای داؤد ملکیار پس از سلام همین حالا نوشته شما را خواندم، تشکر از توضیحات شما. راستش را بگویم من آرزو ندارم با کسی به جر و بحث بپردازم، طوریکه قبلاً هم تذکر داده ام من راه خود را میروم و به نظر مخالفان احترام میگذارم و از آن می آموزم. شما خوب میدانید که شهید داؤد خان دشمنان زیاد دارد و هرکس نظرش را برطبق حال خود بیان میکند،ولی هدف من جستجوی حقیقت است و بس. من جیزی نوشتم و شما و دیگران چیزهای دیگر، بهر حال خواننده قاضی است و میتواند با خواندن آن قضاوت کند. من نمیخواهم وقت خود را با جر و بحث های بیهوده صرف کنم. میخواهم به اطلاع شما برسانم که کار تحقیقی من در مسائل تاریخ معاصر کشور همچنان ادامه خواهد داشت و تنها منحصر به دوره صدارت شهید داؤد خان نخواهد بود، بلکه فراتر از آن به دوره های مابعد تا جائیکه بتوانم، خواهد رفت. خوش میشوم که هموطنان علاقمند و وارد در قضایا مرا با تبصره هاو نقد های علمی و آفاقی خود مستفیض گردانند. باید علاوه کنم که فضای جر وبحث ها در پورتال دراین روز ها چنان تیره و تار شده که با بلند کردن یک حرف، سخن به جا های میکشد که لزوم ندارد و فوراً جبهه گیریها براه می افتد و اصل موضوع زیر لگد گفته های انفسی متأسفانه خورد و خمیر میشود. نمیخواهم بیشتر در این زمینه و "آتش پکه کردنها" تبصره کنم. باارادت
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.06.2015 |
|
جناب محترم آغای داود ملکیار و محترم داکتر صاحب کاظم بعد از عرض سلام به هر دوی شما مبا رزین راه حق و حقیقت و تاریخی!
غیر قابل باور خواهد بود که در همین روز ها از داکتر صاحب خبری نوشتاری نمی دیدم متاثر بودم که نوشته آغای ملکیار خطاب برایشان را دقیقه ای چند مطالعه کردم.
عین تصور آغای ملکیار را من هم دارم از موضوع طرف بحث اما متا سفانه از یک طرف عدم علاقه و از طرف دیگر استعداد انطوری که بنویسم نیست.
خداوندا همه بیچاره گانیم درین هنگامه چون نظارگانیم
همه گر دوزخی ایم گر بهشتی تو می دانی و تو تا چون سرشتی
که داند تا به معنی متقی کیست سعید از ما کدام است و شقی کیست
شیخ عطار در اسرار نامه |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
28.06.2015 |
|
محترمه خانم ملال نظام!
نوشتۀ پر محتوا، مستند شما را که مظهر زیبا نویسی شماست خواندم، شما با شهامت یک زن افغان از خفه کردن ها و تهمت بستن ها نهراسیده شمه ای از دست آورد های بی نهایت حیاتی و بارآور دوران سلطنت مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را در یک ولایت بر بنیاد واقعیت بیان نموده اید.
خیره سرانی بدبینی که به قبول نکردن واقعیت ها حلف وفاداری یاد نموده اند و آن را به اساس دلائل خاص نمی پذیرند حتی از موجودیت، ارتفاع و ابهت کوه هندوکش هم انکار می کنند. نه به ارقام معتبر عقیده دارند و نه می خواهند که موجودیت عینی و فیزیکی یک پروژه را ببینند. به هر حال برکت به قلم شما و کمال امتنان از معلومات مفید و مؤثق تان
به سلامت و مؤفق باشید.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.06.2015 |
|
اگر ظرفی کثیف و منتن باشد، شاید باعث مریضی یی یکنفر شده و در عین حال با شستن همان ظرف معضله برطرف گردد. اما اگر مخزن آبی آلوده و منتن شده باشد، برعلاوه ای که باید برای تصفیه و تطهیر مخزن مذکور اقدامات هرچه عاجلی رویدست گرفته میشود، استفاده کنندگان هم بصورت فوری ازین موضوع مطلع ساخته میشوند، تا برای حفظ الصحه ای خود و فامیل خود برحدر باشند. اهمال درین امر، خودش جرم مستقل و بازی با صحت عامه بوده، بهانه و دلیلی درین زمینه موجه نمیباشد. در قسمت انسانها اگرچه از نگاه حقوقی مسٔله یک اندازه فرق داشته و بمحض وارد نمودن اتهامی، هیچکسی مجرم شناخته نشده و هر متهمی تا ثابت نشدن جرمش، بریء و بیگناه شناخته میشود، که شرعیت غرای اسلامی هم همین امر را تاءید و تاکید دارد!.. کسانیکه شوق تنویر جامعه و تطهیر افکار مردمرا داشته و دوست دارند که در جامعه بیحیث مرجع و ماءخذی مطرح باشند، حق جامعه است که در مورد شخصیت، ایدیولوژی ،سوابق و عملکردهای آنها معلومات کافی داشته باشد، تا درتحلیل و شناخت گفته ها و آرمانهایشان دچار مغالطه و یاهم شکار گمراهی نشوند. اگر هموطنی محترمی ( هرکسی که باشد ) واقعا سندی در دست داشته باشد، که کدام مجرم یا مجرمینی بشکلی از اشکال در قتل اشخاص بیگناه دست داشته و تاهنوز عدالت وقانون در موردشان تطبیق نشده است، مکلفیتشان و دین مردم، و طن و عدالت بگردنشان است، تا این اسناد را در خدمت عوام و یا مراجع قانونی قرار دهند. تا از یکطرف بتوکل الله قدیر متعال زمینه ای تحقیق و پیگرد قانونی میسر گردد و از طرف دیگر، عوام الناس از شر فتنه انگیزی و شرارت پیشگی چنین عناصر در امان باشند. اگر بینی که نابینا و چاه است *** اگر خاموش بنشینی گناه است ساکت از حق را رسول اکرم صلی الله علیه وسلم شیطان خاموش نامیده است. اعوذ بالله |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
28.06.2015 |
|
برای مزید معلومات دوستان !
در وزارت زراعت و آبیاری اشخاص تحصیل کردۀ زیادی در وقت جیلانی باختری ایفای وظیفه می نمودند که ماستری و دکتورا از امریکاداشتند مانند، انجنیر جمعه محمد محمدی، انجنیر فرید اسحق و......که بعدآ وزیر و معین آب و برق، تعین شدند.
باختری بعد از چند ماه برطرف و عزیزاله واصفی آنجا مقرر شد.
و فکر نمی کنم که تمام کارکنان افغانی ملل متحد به کدام دستگاه جاسوسی خارجی ارتباط داشته بوده باشد.
امید وار هستیم که احساسات را کنار گذاشته و از واقیعت ها دور نشویم. موفق باشید
|
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.06.2015 |
|
به اطلاع دوستان گرامی رسانیده میشود که: قسمی که همه شاهد هستند در چند روز اخیر مقالاتی از جانب دو نویسندۀ توانای افغان جرمن آنلاین در ارتباط با مقایسۀ دو پسر کاکا یعنی (اعیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان) پی هم و بدون وقفه به نشر رسید. بدون شک پورتال افغان جرمن آنلاین در آزادی بیان و نشر مقالات دو جناح مختلف در جامعۀ افغانی شهیر بوده و هیچ نوع تعصبی را نمی پذیرد مگر که تبادل افکار و مباحثه میان دو طرف به توهین و بهتان و تعرضات شخصی منتج گردد، در آنصورت تیم پورتال برای حفظ آبرو و پالیسی این وبسایت به اساس پالیسی نشراتی اش مجبوراً دست به کار شده عکس العمل لازم را نشان میدهد که این بار هم با حذف چهار مقالۀ اخیر این دو دوست محترم، دو از یک جناح و دو هم از جناح مقابل که به جای اصل موضوع به تعرضات شخصی پرداخته شده بود از صفحه برداشته شد. اگر این عمل ما سبب کوچکترین آزردگی خاطر این دوستان گردیده باشد معذوریم ، زیرا ما هم به حیث یک تیم وابسته به اکثریت آراء در حفظ و رعایت پالیسی نشراتی مکلفیت داریم.
با احترام تیم کاری افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
27.06.2015 |
|
برادر نهایت ارجمند محترم احسان مایار، ممنون از لطف تان در مورد مضمون اینجانب و روشنی اندازی مختصری بر گوشه ای از عصر ظاهر شاهی و سیستم آبیاری عنعنوی شهر تاریخی قندهار. این نهر که البته افتخار قدامت آن به عصر «احمد شاه بابای درانی» و به دونیم قرن قبل میرسد، جزئی از حقایق مسلم حیات فامیل هایی که اکثرآ زراعت پیشه، باغدار و مالدار اند شمرده میشود. حاصلات انگور قندهار که تنوع ان به ۱۰۰نوع بالغ میگردد، ودیعه ای است، بینظیر که خداوند نصیب مردم آن قسمت وطن عزیز و سیراب گردانیدن مزارع و باغات آن ذریعۀ انهار قدیمی و بعداً نهر جدید « ظاهر شاهی»، نموده است. پسندیده است که در مورد تبصره هایی که با استناد همراه نباشد، بی توجه بوده ونباید رنجید، چون آزادی قلم تا حدی که با عفت قلم همراه بوده و تعرضات شخصی وارد نکند، نظر به اعلامیۀ حقوق بشر، ضرری ندارد و حتی با توهین و فقدان عفت قلم هم، خود طرف در انظار صدمه میبیند. برایتان عقیدۀ محترم آقای سیستانی را رد زمینه که اینقلم را نصیحت فرموده اند، مثال خوبی می آورم: (خواهر عزیز، شما بهتر از من میدانید که آزادی بیان و آزادی اندیشه در نظام های دیموکراسی، از اهمیت بالایی برخوردار است، هیچکسی بخاطر داشتن عقیده و نظریات خاص خود در بارۀ اشخاص و شخصیت های سیاسی و اجتمای و مذهبی مورد بازخواست قرار نمیگیرد وبراساس اصول پذیرفته شده منشور جهانی حقوق بشر به آن(آزادی بیان و عقیده) احترام گذاشته میشود.) در مورد مقالۀ روشنگرانۀ تان، در پهلوی تصدیق اینکه از خدمات فرزندان صدیق افغانستان و معرفی آنان که اکثرآ سواد صنوف ابتدایی نه، بلکه دارای تعلیمات در شقوق گوناگون بوده اند و با نهایت امانت داری به«عمران» مناطق مختلفۀ مملکت در قسمت صنایع و زراعت در عصر شاهی، مؤفقانه کوشیده اند. ولی با معذرت، عرضی در مورد موضوع تاریخی و البته نهایت مهمی خدمت شما برادر معزز دارم که همانا عدم وجود اختلافات عمیق پسران کاکا در فامیل شاهی می باشد که مرحوم شنسب از مرحوم سردار شنیده است و دقیقآ حقایق و نتایج مربوط به آن، سرنوشت ساز بوده و جریانات بعد از سقوط سلطنت را خود میدانید که چگونه بار آورد. معلومات ارائه شدۀ شما از عصری که «مرحوم داود» خان قوماندان امنیۀ ولایت قندهار بود، به استناد کتاب مرحوم «امیر الدین خان شنسب»، حقیقت است ولی مربوط به ۸۰ سال قبل میگردد، اینک برای جلب نظر شما و خونندگان، به استدلال مختصری از تحلیل محترم «داکتر سید عبد الله کاظم- افغان جرمن- ۱۴ جولای، ۲۰۰۷کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲،صفحۀ ۵ پراگراف دوم»، در چنین مورد مهمی میپردازیم: (باری جنرال عبدالولی طی یک صحبت شخصی با جنرال نذیر کبیر سراج در مورد اطلاع از کودتا توسط داود خان، چنین گفته بود:« من از تحریکات داود خان اطلاع داشتم و برای بدست آوردن اطلاعات مؤثق، سه نفر از صاحب منصبان جوان را وظیفه داده بودم که در حلقۀ همکاران داود خان داخل شده و به من جریانات را خبر دهند. این سه نفر دوی آن زنده است که نمیخواهم نام ببرم، نفر سوم که تورن صاحب جان خان، قوماندان گارد داود خان بود، از طرف رژیم کمونیستی کشته شد. هرسه نفر مذکور گفت و شنید ها ی جلسات داود خان را بمن آوردند. من نوار های ثبت شده را به اعلیحضرت شنوانده و به عرض رسانیدم تا به من اجازه دهند که همه این تحریکات را در عرض یک شب، از بین برده و داود خان را شخصاً به منزلش رفته و و توقیف نمایم. اعلیحضرت گمان میکردند که نظر به نفرت و انزجار که من از داود خان دارم، در صدد انتقام گیری از او میباشم. ازینرو به من چنین دستور دادند:( نی آغا لاله به هیچ تشبثی دست نخواهد زد، غرضدار او نباشید.) این جریانات چند بار تکرار شد و نتیجه بازهم همان بود که برایتان گفتم» ( سراج، جنرال محمد نذیر: رویداد های افغانستان،۱۹۹۷، صفحۀ ۶۷-۶۸).
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.06.2015 |
|
محترم مایار صاحب با این دعای تان مرا بسیار گرفتی و از خنده گشتی خداوند دعای شما را مستجاب نماید.
بیقراری در دل اگاه طاقت می شود جوهر سیماب در ایینه حیرت می شود.
قابل شایستگی به از تسلیم نیست سجده گر خود سهو هم باشد عبادت می شود.
بیدل مسکین
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holand
تاریخ:
27.06.2015 |
|
این را محکم کرفته اند که مرده های معظم ما را شور ندهید تو که اکر در کفش ات ریک نباشد، چرا از از ارزیابي تاریخ هراس داری؟ معظم استاذ سیستانی صاحب! نوشته های تان را میخوانیم و فیض میبریم. شما در نوشته اخیر تان درین دریچه از نبود کانالیزاسیون در یک پایتخت مملکت یاد کرده اید، خداوند ام را شاهد می آورم که من به جای ظاهرشاه بار ها پیش افغانیت خودم، نزد یک خارجی فراوان خجالت خود را کشیده ام در حالیکه کناه من(مردم افغانستان) درین امر و ضرورت حیاتی چه است؟ بودن کانالیزاسیون مساوی به خوردن غذا ست.که ما آنرا در پایتخت زیاب؟ کابل نداریم...... |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
27.06.2015 |
|
ظاهر شاه پادشاه عادل ،صبور و دیموکرات !
اگر چند نفری با تحریف های بی جا و یادکردن از نهر ظاهرشاهی یا چیز های خوردو ریزه دیگر بخواهند از شاه فقید دفاع کنند نه تنها به او فایده نمی رسانند بلکه روح شان راهم متاثر میسازد شاه فقید با اوصاف فوق جایگای خاصی در کشور خود داشتند.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
27.06.2015 |
|
(موسى) گفت: پروردگارا! سینه ام را گشاده كن; و كارم رابرایم آسان گردان! درخواست موسی از خدواند، نیایشی است جاویدانه که هر انسان در روی زمین بایست ازآن پیروی کند و به خود القاء نماید که این جهان تنها و تنها غرق در تاریکی ها نیست، بلکه روشنیها و انواری وجود دارد که از لابلای تاریکی ها به روی زمین خودرا می رساند و آنرا پُر ثمر می گرداند. گشاده کردن سینه، در پذیرفتن عقاید دیگران است و لو در الگوی « اژدهای خودی »، بنابر گفتهٔ شهید راه آزادی بهاوالدین مجروح، نه چسپد. اگر به آن احترام کرد نشانه ای از بزرگواری وی است و اگر نکرد برگی را به شور نخواهد آورد. به امید بیرون بر آمدن از تاریکی ها و زندگی خودرا نجات دادن ازآنها. با احترام مجدد مایار
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
27.06.2015 |
|
ذکرظاهرشاهی ویاله (جوی ظاهرشاه)در قندهار به عنوان بزرگرترین کارنامه آن شاه، در جغرایایی بنام افغانستان درواقع هیچگونه افتخاری برای ظاهرشاه به همراه ندارد. ظاهرشاه پادشاه یک کشوربود واز او انتظار کارهای بزرگی چون احداث خط آهن،کشیدن جاده ای اسفالت شده از کابل تا هرات از قلب افغانستان یا ساختن بند برقی بردریای کنر و ویا سدی مثل سد درونته را میتوان توقع داشت. حتی اگرشاه میتوانست سیستم کانالیزایسیون شهرکابل را دستور دهد وبا بستن میلوینها سوراخ مدفوع سرا ریز شده درکوچه های کابل ،مردم را از اذیت تعفن بدر رفتها که منشاء پخش میکروب های مهلک اند، نجات میداد، آنگاه جایی داشت که تا از کارهای ظاهرشاه با عناوین درشت یاد کرد، ولی کشیدن یک جو ویا زابر، پنج - ده کیلومتری وغیره که در حدود صلاحیت ولسوالها بود، قابل یادکردن نیستند. از این نوع کانالها ونهرها هریک از والیان در ولایات مربوط خود حفر کرده اند که از جمله میتوان از نهر صمدی والی فراه در زمان شاه محمودخان واز نهر داودی در نیمروز یاد کرد که هریک بطول 60 و80 کیلومتر در نیمروز هنگامی که داودخان رئیس تنظیمۀ قندهار بود، حفرگردیده بودند وامروز از کار افتاده اند وکس از آنها یاد نمیکند. از نهر«ظاهرشاهی ویاله» فقط میتوان در حاشیه فعالیت های انکشافی پروژه وادی هیلمند یاد کرد وبس، نه بصورت یک پروژه عمرانی بزرگ علیحده درقندهار. درمقایسه باظاهرشاهی ویاله، من تشبثات سردار رفیق خان وسردار رحیم خان بعدهاوزیر صحت عامه را برای ترویج پخته کاری ولبلبو در بغلان و راه اندازی فابریکۀ قند در آن ولایت وفعالیت های محمدسرور ناشر را در تغییر ودگرگونی دلدلزارهای قندز به زمین های زراعتی ،وتاسیس فابریکۀ روغن نباتی سپین زر،نسبت به حفرظاهرشاهی ویاله بیشترارج میگذارم.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
27.06.2015 |
|
دیکتاتوی هاشم خان و چهل سال آرامی سلطنت ! << تئیوری دیموکراسی خراب بهتر از دیکتاتوری >> با دیکتاتوری هاشم خان 40 سال دوره ظاهرشاهی به آرامی سپری شد
امیدوار هستیم با استفاده از<<دیموکراسی خوب>> غربی دو <<دانشمند>> محترم این پورتال با نوشته های جوابیه یک دیگر زیادتر باعث خفگی و کدورت یک دیگر نه شوند.
زیرا کسانیکه مقاله تخریش کننده و دیگری هیزم را در آتش انداخته و آنرا شعله ور نگه میدارد باعث خشنودی آنها میگرددو بس. با عرض احترام |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
27.06.2015 |
|
خواهر عزیزم ملالی جان نظام! لحظهٔ قبل نوشتهء پر محتوی و بر مبنی حقیقت و واقعیت استوار تانرا که شمهٔ از خدمات بزرگمرد تأریخ معاصر افغانستان اعلیحضرت محمدظاهرشاه، یادنموده اید با علاقه و محبت بی کران از نظر گذشتاندم. بعد فراغت تحصیل از آلمان غربی در اوایل سالهای 1960 م بیش از چهار سال عمر خودرا در قندهار گذشتانده ام و بخت با این کمینه یاری کرد که چند روزی در خدمت مردم انسان خیز و تأریخ ساز قندهار سپری نمایم. فابریکهٔ پروسس میوه قندهار که مسٔوول اعمار آن بودم، در جوار نهر ظاهر شاهی قرار داشت. بنیاد گذاشتن باغ بزرگی در محوطهٔ فابریکه در آن دشت سوزان و به سررسیدن درختان میوه و ترکاری آن مرهون آب و آبیاری از نهر ظاهر شاهی بود. اطراف قندهار و منطقهٔ هلمند را به چشم سر دیده و از کنار بندها و انهار آبیاری گذشته و میدانم کی در کجا برای خاک افغانستان خود خدمت نموده است. برکت به قلم و با این صراحت نوشتن تان – به پناه خدواند باشید – برادرتان احسان الله مایار
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.06.2015 |
|
کدام ذره که خورشید نیست در بغلش هزار آینه دارد حقیقت خود بین
محترم آغای فکر کنم غلام حضرت صاحب بعد از عرض سلام ما را در یک بحث مغلق فلسفی مجبور می سازید اما بیا توکل به خدا گفته نوشته تان را پرچه پرچه کرده کوشش می کنم تحلیل خود را در باره اش کنم.
1- "واقعیت" به پیش آمدی ګفته میشود که از قید رعایت" باید" مبراء باشد و میتواند در هر شرایط طوعاً یا کرهاً و با هر قیمتی که شده عرض اندام کند و "حقیقت"به موجودیتِ ګفته میشود که مقید به رعایت "باید" باشد"
یک واقعیت فقط در شرایط مخصوص خود می تواند عرض اندام کند نه در هر شرایط. اگر همان شراط مخصوص مساعد نباشد و یا نشود نمی تواند ارز اندام کند. واقعیت ها که ما می شناسیم به اساس یک شراط مخصوص به وجود آمده اند و یا باید به وجود آمده باشند.
کوتاه بگویم باید ان شرایط مساعد شود که ارز اندام کند تا به حقیقت تبدیل شود. واقعیت و حقیقت با هم ارتباط منطقی دارند. حقیقت هم که با کلمه "حق" شروع می شود اصل چیزی و یا راستی و درستی انرا نشان می دهد.
2- شما بعداٌ می نویسید"این "باید" یا "بایدها" ریشه در فطرت و خواسته ها و آمال و ارزوهای مشروع و سالم و معقول بنی آدم میداشته باشد" این را می گویند دنیای عجایب و غرایب. از کجا به کجا می ایید یعنی چه را با چه پیوند می دهید. آفرین به هنر تان.
3-بعد از توضع بالایی می پردازید به تفصیل تا که می رسید به اوج تان و می نوسید:
"یک مثال ساده، یک کسی ګاؤ را می پرستد، که میشود ګاؤپرستی، حال این ګاؤپرستی یک واقعیت است که به عینه مشاهده میشود ولی با حقیقت و حقانیت فاصلۀ زیادی دارد،حقانیتِ فطرت آدمی این فورمول را قبول ندارد".
این گاو پرستی همان خدا پرستی و یا جوهر پرستی هستی می باشد و گاو شده یک وسیله. اگر حقانیت فطرت آدمی این فورمول را قبول نمی داشت ان انسان این کار را نمی کرد که در آن همان فلسفه نهفته است که که در پرستش مقدسات دیگر ان. 4-"در جامعۀ هتلر نه روشنفکر وجود داشت و نه هم تاریک فکر، بلکه تقریباً همه دارای تفکر مشترک بودند."
لطفاٌ تاریخ به قدرت رسیدن هتلر و بعد از آن را دقیق مطالعه کنید تا بر عکس ان برایتان ثابت شود. هتلر قبل از به قدرت رسیدن تماماٌ مخالیفین روشنفکر خود را سر به نیست کرد و بعد ان هر کس هم سر بلند می کرد گردن زده می شود. در جامعه آلمان مانند زمان اختناق کمونیست ها در جامعه ما ترس حکمفرما بود و یک قشر بزرگ جامعه جبراٌ به اعتقاد درست بودن اعمال هتلر غوغا شده بود.
4-"اجازۀ ابراز این نکته را هم میخواهم که دیکتاتوری اشکال و انواع مختلف دارند، پریروز دیکتاتور طبیعت بود یعنی طبیعت به زبان حال به بشر دیکته میکرد که ازین جا کوچ کند به آنجا و دیروز دیکتاتور بشری دیکته میکرد و امروز هم اقتصاد و تفنګ و فرهنګ و ادبیات نرم و شیرین حقوق بشری دیکته میکند که ما باید چګونه زندګی کنیم و حتی چګونه باندیشیم."
هر گاه پیش از نشر جملات بالایی از من مشوره می خواستید برای تان مشوره نشر انرا نمی دادم زیرا خود تان خود تان را گول زده اید.
5-"و اما عرض چوچۀ هم توأم با سلام و احترام دارم". این را همان طور که نوشته اید با آغای ملکیار تصفیه کنید. خلقیست پراگنده سعی هوسی چند پرواز جنون کرده ببال مگسی چند
با عرض احترام
الله محمد فقیر
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
مالمو.سویدن
تاریخ:
26.06.2015 |
|
غ.حضرت. از سویدن جناب آقای ا. محمد از آلمان. باعرض سلام متقابل. در مورد عبارات "واقعیت" و "حقیقت" خدمت تان توضیح مختصرِ عرض کنم. "واقعیت" به پیش آمدی ګفته میشود که از قید رعایت" باید" مبراء باشد و میتواند در هر شرایط طوعاً یا کرهاً و با هر قیمتی که شده عرض اندام کند و "حقیقت"به موجودیتِ ګفته میشود که مقید به رعایت "باید" باشد. این "باید" یا "بایدها" ریشه در فطرت و خواسته ها و آمال و ارزوهای مشروع و سالم و معقول بنی آدم میداشته باشد، چون بنی آدم متعهد به رعایت اصول فطری خود میباشد بناءً تسلیم شدن در برابر حقیقت برایش نه تنها سهل بلکه طبیعی پنداشته میشود که البته بعد از قرار ګرفتن در ظرف حقیقت این ظرف تبدیل میشود به حقانیت ، این نکته را هم باید در نظر ګرفت که مقاومت منفی در مقابل فطرت خود که مبتنی بر حقانیت میباشد، باعث نازک شدن لایۀ آدمیت میګردد که باید جوابګوی آن بود. یک مثال ساده، یک کسی ګاؤ را می پرستد، که میشود ګاؤپرستی، حال این ګاؤپرستی یک واقعیت است که به عینه مشاهده میشود ولی با حقیقت و حقانیت فاصلۀ زیادی دارد،حقانیتِ فطرت آدمی این فورمول را قبول ندارد که ګاؤ بهتر از آدمی زاد باشد، هفت ثور یک واقعیت ( یک واقعه و پیش آمد) بود ولی با حقیقت کاملاً در تضاد میباشد، نتیجتاً هر حقیقت میتواند یک واقعیت هم باشد ولی هر واقعیت یک حقیقت نمیباشد و عرض بنده هم اینست که واقعیت ها را باید در ظرف حقانیتها بررسی نمود. و اما در مورد دیکتاتور و دیکتاتوری که شما اشاره نمودید به هتلرخان، عرض شود که فرد فرد نسل بشر امروزی از دیکتاتوری خوشش نه می آید، به عقیدۀ بنده دیکتاتوری هتلر شاید جذابترین و بحث برانګیزترین و جنجالی ترین دیکتاتوریهای تاریخ بشری باشد و چشم ګیر ترین شاخصه اش شاید این بوده باشد که این یک دیکتاتوری دسته جمعی و همګانی بود و آنهائیکه در ایجاد تونل و راه و جاده و حمام سهم داشتند در تفکر هتلر هم سهم داشتند، در جامعۀ هتلر نه روشنفکر ( به معنی مخالف افکار هتلر) وجود داشت و نه هم تاریک فکر، بلکه تقریباً همه دارای تفکر مشترک بودند. اجازۀ ابراز این نکته را هم میخواهم که دیکتاتوری اشکال و انواع مختلف دارند، پریروز دیکتاتور طبیعت بود یعنی طبیعت به زبان حال به بشر دیکته میکرد که ازین جا کوچ کند به آنجا و دیروز دیکتاتور بشری دیکته میکرد و امروز هم اقتصاد و تفنګ و فرهنګ و ادبیات نرم و شیرین حقوق بشری دیکته میکند که ما باید چګونه زندګی کنیم و حتی چګونه باندیشیم. و اما عرض چوچۀ هم توأم با سلام و احترام دارم خدمت آقای ملکیار ، شما مرقوم فرموده اید که بعضاً نوشته های این حقیر را مرور میکنید ولی سر در نه میارید ، عجبا، به بیان و نوشتۀ یک چپراسی سر در نه میارید ولی به بیانات استادانۀ!!!! مشیری و سناتور امریکائی که حتماً با سویه تر از شماست، مشکلِ احساس نه میکنید ، شما از سناتور امریکائی نقل قول نموده اید که ګفته ............. این مطلب اګر از زبان وزیر ترانسپوت بنګله دیش شنیده میشد حتماً قابل مناقشه بود ولی حال که از زبان یک سناتور امریکائی بیرون آمده قابل مناقشه و مجادله نمیباشد زیرا اینها حتی قلب معصوم فلسفه را هم برای پیشبرد اهداف والای انسانی! خود به ګروګان ګرفته چه رسد به طفیلی های انګل ګونه همچو مشیری. سناتور امریکائی اګر ګروګانګیری کرده و یا شکستن بشقاب چینی با زبان دیپلوماتیک تعبیر به چند توته شدن بشقاب، مینماید حق دارد چون کشورش یک ابر قدرت! است ولی مشیری و امثالشان با این شخصیت و دانش سخیف چګونه این تناقض ګوئی های خود را توجیه خواهد نمود که از یکسو دموکراسی را قابل فرورفتن در ګِل تا ګُلو ترسیم میکند و از سوی دیګر روشنفکر! را یګانه مؤلد و مهندس راه و سرک و تونل معرفی میکند و بعد کشته شدن مهندس توسط دیکتاتور را عزاء میګیرد و باز دوباره ساختن تونل توسط دیکتاتور را بی اهمیت جلوه میدهد، اصلاً یک سؤال بسیار کوچک و ساده از مشیری و شاګردانش، این دیکتاتورها از سوی که حمایه میشوند ؟ و آیا حمایت از یک دیکتاتور خودش یک دیکتاتوری نمیباشد؟ |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات ویرجینیا امریکا
تاریخ:
26.06.2015 |
|
هموطن محترم اقای غ حضرت ! صد سلام من بشما. تشکر از لطف و نصحت برادرانه تان. راستی وقتیکه من ان نوشته را مینوشتم زیاد متاثر بودم بخاطر که نباید در مسایل سیاسی اهانت و توهین مطرح ګردد. دوستی و شناخت ما به فامیل شهید داودخان پیش ار شروغ جنګ استقلال بوده. زمانیکه سردار محمدهاشم خان در ننګرهار علیه حکومت حبیب الله کلکانی احظارات جنګ و مقابله را میګرفت پدر و کاکا بزرګوارم همرایش بودند. وقتیکه طرفدارن حبیب الله از طرف کابل تقویت یافت انها میخواستند تا وی را دستګیر کند وی نظر به مشوره محمدګل خان مومند و پاجا صاحب غلام رسول خان سابق نایب الحکومه پروان وی را به پکتیا نزد محمدنادر خان روان کرد. در ان وقت مرحوم محمدګل خان مومند و غلام رسول پاچا صاحب ،یکجا با پدرم و کاکایم وی را تا سیاه کوه بدرقه یا ( بدرګه)کرد، وبعد از سیاه کوه تنها پدرم و کاکایم همراهی وی ماند، انها بجای اینکه راسآ به پکتیا برود راه را غلط نموده به کرم اجنسی رفته اینکه بالای انها در انجا چی مشکلات امد در این نوشته ګنجایش ندارد. وقتیکه نادرخان قدرت را میګیرد. سردار هاشم خان کاکایم را بحیث یاور خود مقرر مینماید.در این وقت سردار محمد هاشم خان پدرم را با اعلیحضرت محمدظاهرشاه، محمد داودخان ، اسدالله خان و چند نفر دیګر در حربی پوهنتون شامل میسازد. از قضا و قدر بعد از یکنیم ماه کاکایم فوت میکند. در این ایام یکی از روزها سردارهاشم خان غرض دیدن یا معاینه کردن حربی پوهنتون میاید و در صنف درسی دو برادرزاده خود داخل میشود. پدر برایم قیصه کرد وقتیکه چشم سردار محمد هاشم خان بمن افتاد، برایم ګفت که کالاهایت را بیګیر همرای ما باش. همان بود که وی پدرم را از حربی پوهنتون ان وقت کشید و همرای خود بحیث هر چی که داکتر صاحب هاشمیان برایش حطاب میکند از قبیل . خدمتګار نوکر، بادار ،ناظر و یا یاور مربوط به داکتر صاحب است.. این را بخاطر نوشتم که نباید در مسایل سیاسی این ګونه موضوعات مطرح شود. وقتیکه یک جانب این ګونه مسایل را مطرح میکند جانب دیګر نیز حق دارد که از خود دفاع نماید. بهر صورت در این مورد داکتر صاحب هاشمیان میتواند از داکتر صاحب محمد حسن شرق در باره مقام و منزلت پدرم نزد مرحوم داودخان بپرسد، پدرم از بسیاری وزرا و اغضای کابینه داودخان کرده به نزد داودخان زیاد تر با اعتبار تر بود.خدا کند زیاده ګوی نه شده باشد. داکتر صاحب هاشمیان پیرخانه ما است من برایش احترام دارم و هر جا که وی را ببینم دستهای شان را میبوسم. باز هم تشکر از لطف تان اقای ِغ حضرت |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
26.06.2015 |
|
قبل از تقدیم سلام و بعد از آن برای شما خواب بردگان و بیداران نوشته محترم آغای حضرت که امروز صبح وقت از مطالعه ام گذشت واقعاٌ کیفم کرد. کم و زیاد انرا نمی گویم که سو تفاهم خلق نشود.
اما در ارتباط نوشته آغای عبد خدا که بدون سلام اما باز هم صحت و سلامتی مرا خواسته که از خودش را هم می خواهم عرض کنم که من نمی دانستم که شخص مربوط خانه نشین شده باشد اما باز هم احتمالاٌ از شخص مذکور سو استفاده صورت گرفته باشد که آغای عباسی به آن اشاره می کند و بعداٌ خانه نشینش کرده باشند.
ضمناٌ خانه نشینی معنی این را هم نمی دهد که همکاری نکرده باشد. می گویند تا نباشد چیزیکی نگویند چیز ها. امید است این جمله منطقی باشد و در قدم اول شما را یاری رساند و در آینده نویسنده های دیگر از همین موخذاستفاده نمایند.
من اگر هم از عباسی صاحب وکالت کنم ار منطق و ادب که در نوشته هایش است خواهم کرد و به همین ترتیب از دیگران. ما باید منطق بگویم و بشنویم.
اگر منطق ما از دیگران ضعیف بود یا ضعیف بر امد خوش شویم و تشکری کنیم چونکه این شخصیت ما را مثبت نشان می دهید از اینکه باز بی منطق و جنگی بنویسیم و روده های گپ و خود را بکشیم.
یک شعر بیدل صاحب را گفتی یک شعر ما هم می گویم هر دوی ما نام خدا شیر های افغانستان هستیم بی شیر جنگی نمی شه.
خروش دهر بلند است بر تغافل زن که این فسانه بجز گوش کر نمی رسد
با عرض احترام
خدا محمد ولد خدا داد
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
26.06.2015 |
|
هموطن محترم عبدالله محمدی!
تبادل نظریات مؤافق و مخالف در جامعۀ مدنی از خود موازین، اصول و مقرراتی دارد و تخلف از آن قابل مؤاخذۀ قانونی است. برای ما اخلاق نوشتن و حرمت جانب مقابل را نگهداشتن و از تعرض و توهین و هتک حرمت پرهیختن یگانه معیار باید باشد اگر خو در پایند قوانین ممالک میزبان نمی دانیم. در حالت مورد تعرض قرار گرفتن دفاع بالمثل و شدید تر از آن است. تشکر از اظهار نظر نیک شما |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
26.06.2015 |
|
جناب آقای قاسم خان باز. امید سلام بنده را علیک بفرمائید. نوشتۀ شما را در مورد استاد هاشمیان خواندم. من نه شما را از نزدیک می شناسم و نه آقای هاشمیان را و فقط با افکار و عقاید تان کمی آشنائی دارم آنهم از طریق نوشته ها و ابراز نظرهایتان که البته بنده با هردوی تان بجز انسان بودن و هموطن بودن هیچ اشتراک دیګری ندارم، این اشتراک بظاهر کوچک و ناچیز میتواند باعث ایجاد برادری و دوستی و محبت و احترام عمیق ګردد. اینکه پدر مرحوم و سایر نزدیکان تان توسط مزدوران کج اندیش ثوری به شهادت رسیده اند باعث تأثر شدید بنده و شاید همه هموطنان صالح و پاک طینت شما، شده باشد که هم باید شود. خداوند همه مظلومان و جفا دیده ګان عالم که توسط زورمندان و مستبدین بیرحمانه و ناجوانمردانه کشته شده اند، غریق رحمت نمایند. دردیکه شما و امثال شما ازین بابت کشیده اید ما و امثال ما از درک آن عاجزیم. برادر عزیز! کشتی موجودیت ملی ما در دریای متلاطم و طوفان زای بزرګ ( مؤقعیت حساس جغرافیائی) یکصد سال پیش در محدودۀ جغرافیای خود از سوی کشتی های بزرګ منطقه و جهان به طور محسوس و نا محسوس محاصره و از حرکتِ مطلوب و سریع باز ماند، با اینکه برای هدایت این کشتی کِپتانهای ګوناګون منتخب و منتصب ګردید ولی کشتی که حامل ده تا سی میلون سرنشین بود به اثر مانع تراشی های متعدد ( که ازسوی دزدان بزرګ دریائی در پهنا و ژرفای دریای بزرګ اِعمال ګردیده بود) در انتخاب و پیدا نمودن مسیر درستِ حرکت با مشکلات تمام نا نشدنی مواجه ګردید. چون طبقۀ تحتانی کشتی ما مملو از ثروت بیکران بود، و دزدان دریائی هم به وجود این ثروت بزرګ پی برده بودند بناً تصمیم ګرفته بودند که کشتی ما را در مقطعِ از دریا ( تاریخ و جغرافیا) متوقف و به زور یا به رضا ثروت کشتی را مسروق نماید، متأسفانه این پلان خائنانه و غیر بشری سی و چند سال پیش عملی ګردید و کشتی ما مورد دستبرد یکی از دزدهای بزرګ قرار ګرفت، ولی دزدان بزرګ دیګری که هم میدانست و هم میخواست این عمل انجام بګیرد ، دست به کار شدند و سناریوی پیچیده و دقیق و سِرّی را روی دست ګرفتند و با اختصاص چند دالر و پوند و ریال و مارک و فرانک و کلدار و به استخدام در آوردن مُلا و فئودال و روشنفکر و تاریک فکر و مسلمان و هندو و ...... عملیات نجات را آغاز نمود، عملیات ده سال و ده ساعت به طول انجامید نتیجتاً بر اثر مین ګذاریهای مهیب هم بخش بزرګِ از کشتی تخریب ګردید و هم فقط دو میلون انسان شریف و مظلوم غرق ګردید و هم استخوانهای لګن خاصرۀ دزد شکسته شد. بعداً هم دزد رباه صفت پنجابی به نمایندګی از یک دزد مرموز و بزرګِ دیګری، یکعده از سرنشینان همین کشتی را به نام کپتان و ناجی و بحرکت در آورندۀ کشتی بر آن مسلط ساخت که یک فاجعۀ دیګری بود. ادامۀ این سریال در فرصتِ دیګری بیان خواهد شد و اما قاسم عزیز: رفته ګان و کپتانهای سابق این کشتی سرګردان امروز در بین ما وجود ندارند، فقط آنها از کابین این کشتی مسائل و مصائب را تشخیص میتوانستند ولی فرصت بازګو کردن آن از ایشان سلب ګردید، آنچه که امروز من و احمد و محمود و فلان تشریح دردسرانه انجام میدهیم بجز ایجاد خفګان و کدورت بین سرنشینان متباقی این کشتی و این وطن، چیز دیګری عاید حال ما نخواهد شد. عرض دیګری خاضعانه و برادرانه ام یا بهتر بګویم خواهش خیرخواهانه ام از شما و سایر برادران اینست که یک کمی با بزرګتر هایمان مؤدب تر صحبت کنیم حتی اګر حق بجانب هم باشیم، صحبتیکه حتی فاقد مبنای منطقی هم باشد ولی مؤدب تر باشد، بهتر خواهد بود، ضمناً در محیط فرهنګ و عنعنۀ ما ، مکلف به احترام ګذاشتن به بزرګترها میباشیم. درین دیار غربت و درین غربت فرهنګی امروز همین چند تا بزرګان معدود در بین خود داریم باید از وجود بابرکت شان استفادۀ حد اکثری نمود و ضمناً احساس کنیم که این بزرګان مُسن و سالخورده به ګُل میمانند که نه از سایۀ زیاد خوشش می آید و نه هم از آفتاب زیاد. به هر حال اګر بزرګان را نیازاریم ( بخصوص بزرګانیکه در وطندوستی و فرهنګ دوستی و دین دوستی و انسان دوستی احساس مشترکِ داریم) راه ثواب و صواب را در پیش ګرفته ایم. تشکر
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
26.06.2015 |
|
هموطن محترم الله محمد!
شیوۀ مختصر نویسی و روح مطلب را اظهار نمون شما سخت مورد پسندم قرار دارد. به احترام به نظر شما باید بگویم که من مسؤولیت اظهار نظر خود را داشته و دلائل کافی برای ثبوت آن دارم. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
26.06.2015 |
|
محترم آقای خدامحمد فقیر !
تبصره تان را درباره نوشته اقای عباسی را خواندم <<نقش برازنده داکتر حسن شرق در کودتای 7 ثور>> اگر واقیعت میبود موصوف باید بعد از پیروزی <<نقش برازنده>>آن حتمآ رئیس دولت، صدراعظم یا حداقل مقامی بهتری از سفیر میداشت اما بعد از چند هاه از کار سبکدوش ودرخانه نظربند تا تهاجم شوروی بودند.
شما که به وکالت محترم عباسی صاحب که خودشان هم نویسنده توانا و شکر خداوند حیات دارند باید یک جمله منطقی نوشته میکردید که او را یاری میرساندید.زیرا نه شود در آینده نویسنده های دیگر از همین موخذاستفاده نمایند.
بیدل به هر تب و تاب ممنون التفاتیست مهربان بیائید یا نا مهربان
به آرزوی صحت و سلامتی تان.
|
 |
اسم:
عبدالله محمدی محل سکونت:
مانتری کلفورنیا
تاریخ:
25.06.2015 |
|
جناب محترم سیستانی صاحب! تبصرۀ شما را در مورد نوشتۀ آقای عباسی خواندم ، گرچه نمی خواستم تبصره داشته باشم ، اما جناب عالی که شخص صاحب مطالعه وفهیم استین ، به قدرت استدلال تحلیلی شما همه ارج میگذارند و از طرف دیگر آثار خوبی از شما و جناب عباسی صاحب بجا مانده که خواننده گان زیاد مطالب شما را با شوق و علاقه مندی خاص مطالعه میکنند نباید احساسات جای منطق و اصول بحث های معلوماتی را طوری بگیرد که خدای نخواسته اختلافات نظربه توهین و هتک حرمت و بی احترامی یکدیگر به انجامد. همانطوریکه جناب شما مرا نمیشناسید، آقای عباسی هم مرا نمیشناسند. .اما من از روی نوشته ها و طرز استدلال و تحلیل عالمانه هردوی شما روی مسأیل مختلفۀ وطن عزیز احترام دارم با اینکه شاید هم در بعضی موارد اختلاف نظر وعقیدتی داشته باشم اما با انهم به آن اختلاف نظر احترام دارم. من از شما وهمه نویسنده بافهم خود آرزومندم اختلافات نظر نباید جنبه توهینی را داشته باشد . ارادت و احترام به آقای سیستانی و آقای عباسی و همه قلم بدستان هموطن.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
25.06.2015 |
|
دیموکراسی خراب بهتر از دیکتاتوری (؟) !
نقل شده از نوشته کسانیکه از شکم سیر خودتئوری پخش میکنند!!!
طوریکه قبلآ در باره دستگاه ساختمانی هلمند که در دوره 5 ساله جمهوریت به فعالیت آغاز کردیده بود مطلبی نوشتیم.
امروز بد بختانه از طریق تلویزیون طلوع آگاه شدیم که دستگاه ساختمانی هلمند که در وقت داود خان شروع به کار کرده بود و 4000 نفر در چهار پروژه بزرگ بندو انهار مصروف بودند اکنون در آن 25 نفر کار میکند وهیچ یک از سامان و وسایط آن قابل استفاده نیست .
معاش 4000 کارمندان تقریبآ برای 20000 نفر زندگی خوبی را مهیا کرده بود که اکنون فامیل های شان شاید در حالت بداقتصادی قرار گرفته ، حتی فرزندشان از نعمت سواد بی بهره شوند و آنها با شکم های شان گرسنه شعار خواهند داد << زنده باد دیموکراسی >>!!! . با احترام |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
25.06.2015 |
|
قابل توجه اقای محترم عباسی صاحب! من شما را به حیث یک عنصر سلطنت طلب خطاب نمیکنم زیرا با آنکه میدانم بخاندان محمدزائی منسوب وبا ابراهیم عباسی وزیراطلاعات وفرهنگ زمان سلطنت نسبت برادرزادگی دارید، اما از آنجائی که آدم ساده وسطحی نگری می باشید و بیشتر موضع گیری های مقطعی دارید و به اصطلاح،نان به نرخ زوز میخورید، به همین خاطر با وجودیکه مدتی درتلویزیون پیام افغان منحیث سخنگوی نا گماشتۀ عمرخطاب ظاهر می شدید وبر مسکین یار می تاختید، اما بالاخره آن همه خوش خدمتی های شما جایی را نگرفت وحوصلۀ اقای عمرخطاب ازاین جنگ اندازی های بیجای شما بسرآمد وشما را از آن تلویزیون جهانی استفراغ کرد وبعد هرچه جزع وفزع براه انداختید فایده ای نبخشید. اکنون هم بدون آنکه کس بداند که شما در آن نظام چندیکۀ ملک بوده اید خود را بجای کاکای خود تصور کرده به دفاع ضعیف وغیر موجه از نظام سلطنت پرداخته اید که اگر نمی پرداختید بهتر از پرداختن بود. زیرا سلطنت طلبان هوشیارتری از شما وجود دارند که اشتراک نکردن دراین بحث مقایسی بین دو پسر کاکا را بهتر از بحث کردن تشخیص داده اند وروح سلطان مرحوم را نا ارام نمی سازند .
از خیلی وقتها پیش شما هم مثل بعضی از اشخاصی که به ضعف حافظه وسفسطه دچاراند، تلاش میورزید تا باذکر اینکه من در عهد حاکمیت داکتر نجیب الله ، عضوشورای انقلابی بوده ام، وانمود کند که منهم عضو حزب دموکراتیک خلق بوده ام وبنابرین در جرم وجنایات آن حزب شریک ،تا از وزنۀ نوشته های من بکاهند، اما بدون آنکه از کسی ترسی داشته باشم،با سربلندی وگردن افراخته میگویم که من نه عضو آن حزب بوده ام ونه در جرم وجنایات آن حزب شریک. اگر من عضو آن حزب می بودم، وجدانم بمن اجازه نمیداد در مورد عملکرد های ضد انسانی وضد ملی آن حزب در همین پورتال افشاگری کنم . مقالات متعدد وبالاخره کتاب :«مقدمه یی برکودتای 7 ثوروفجایع 8 ثور» من در 580 صفحه در همین پورتال مثال خوبی برای اثبات این ادعای من است، اما متاسفانه که شما به علت ضعف بینائی آن را یا نخوانده اید ویا خوانده اید ونمیخواهید بدانها باور کنید. شما به نوشته هایم باور بکنید یا نکیند برای من فرقی نمیکند، زیرا من آن را برای شما ننوشته ام بلکه برای تاریخ ونسل های آینده نوشته ام که ضمیر ووجدان شان به ویروس بدبینی واتهام زدنهای میان تهی ودروغ وترفندهای مغرضانه آلوده نشده است.
در مورد تغییر وتصحیح مقاله ام سخن زده اید، بلی من هرلحظه وهر زمانی که متوجه اشتباه تایپی یااملائی یا انشائی مقاله یا نوشته خود بشوم سعی در اصلاح وتعویض کلمات وغنای محتوای آن میکنم واین کارمعقول ودرست است. در عنوان مقاله برای توجه دادن خواننده به عنوان مقاله این جمله را افزودم :«نگاه مقایسی به دو پسرعموی در رأس هرم قدرت» کجای این کار در قانون مطبوعات ورسانه های آزاد ناجایز وناصواب است؟
همچنان اگرعدد 350 را به 250 سال اصلاح کرده ام بازهم چه عیبی دارد؟ زیرا با مرور مجدد به مقاله چشمم متوجه تایپ نادرست شده وآنرا اصلاح کرده ام که فکر میکنم بازهم کاری درستی انجام داده ام ولی اینکه میگویئد بازهم این محاسبه شما درست نیست ، زیرا که از 1747 تا 1973 مدت 250 سال را پوره نمیکند، باید متوجه شده باشید که پیوست با عدد 250 سال،گفته ام از عهد احمددشاه تا ظاهرشاه،وبا این تذکر پیام اصلی را به خواننده رسانده ام وهیچ ضرورتی نمی بینم تا آنرا کم و زیاد کنم.
بحث براین عدد ولو350 سال قید شده باشد، از روح ومحتوای مقاله نمیکاهد، وهمین محتوای موضوع است که شما را به تقلا انداخته تا ارقامی را برای سبک کردن بار گناهان ظاهره شاه بدون کدام ماخذ رقم بزنید وبگوئید که ظاهرشاه به علت اقتصاد ضعیف کشور نمیتوانست دست به اعمار بناها تاریخی بزند. بلی اقای عباسی ، امیر عبدالرحمن با کدام اقتصاد قوی این همه قلعه وعمارات پرشکوه اعمار نمود؟ امیر حبیب الله وامان الله خان با کدام اقتصادقوی توانستند در جلال آباد وکابل وپغمان قصرو باغ سراج الاماره و دارالامان را اعمار کنند؟ چرا نمیگوئید برای اعمار وعمران بنا های تاریخی وماندگارکه مایۀ افتخار فرزندان کشورباشد، اراده ودرایت واهلیت کاری وذوق زیبائی طلبی لازم است که متاسفانه سلطان شما عاری ازاین استعداد ذاتی بود. یارزنده صحبت باقی
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
25.06.2015 |
|
دوستان روز و شب تان به خیر هر کجا ی این زمین که هستید و سلام به س و ش که هر دوی آن صیح است هر گاه در این قسمت معلومات داشته باشید در غیر ان تنها به س.
فرموده محترمه خانم ملالی موسی کاملاٌ به جا است که می نویسد:" انسان به مقابل هر سطر و هر ادعای خویش، مسئول میباشد".
اینکه آغای عباسی می نویسد که فلانی یا بستانی:"در مؤفقیت ھر دو کودتا نقش برازنده داشت" طور مثال برای من معنی این را نمی دهد که باید حتماٌ در کابل یا افغانستان حضور می داشت.
نقش داشتن می تواند به انواع مختلف باشد مثلاٌ معلومات های عمده دولتی را به طرف مقابل راپور داده باشد و یا همکاری بعدی خود را همرای طرف مقابل اظهار کرده باشد و غیره و غیره.
سحر ببوی گلستان دمی شدم در باغ که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
محروم حافظ صاحب محترم
با احترام االله محمد فقیر
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
25.06.2015 |
|
محترم آقای عباسی مینوسند: " داکتر محمد حسن شرق که سلطنت خواه نبوده شخص معتمد و نزدیک محمد داؤد خان بود و در مؤفقیت ھر دو کودتا نقش برازنده داشت."
در همین پورتال ار همین نویسنده ها نوشته شده کودتای 26 سرطان در موفقیت آن روس ها دست داشت ، خلقی ها و پرچمی ها دست داشت . وحالی نام محترم داکتر حسن شرق ذکر گردیده است.
قابل توجهآنست به نوشته عباسی صاحب ، که داکتر حسن شرق درپیروزی کودتای 7 ثور هم نقش ارزنده داشت ،در حالیکه موصوف در آن زمان سفیر جاپان بوده ، اگر شب 6 ثور آمده باشد کودتا را به موفقیت رسانده ودوباره پس رفته باشند کدام اسنادی آقای عباسی صاحب از ویکی لکس یا اسناد وزارت خارجه امریکا داشته باشند ، ارائه نمایند که مروم آگاه شوند. با احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
25.06.2015 |
|
هموطن محترمی از سویدن که بعد از اقامت دائمی در امریکا، مقیم مملکت جدیدی شده اید و با تمسخر بر اسم و القاب مرحوم «اعلیحضرت محمد ظاهر شاه»، رهبر ملی و صلح دوست ملت افغان، جهت پنهان داشتن هویت، برای خویش اسم مستعار«محمد ظاهر ملک بابا» را به عاریه گرفته اید، اولاً سلام و احترامات خالصانۀ مرا بپذیرید. باید عرض نمود که استدلال سردر گم و قضاوت معکوس جنابتان اینقلم را از احوال شما هموطن محترم، پریشان و متأثر ساخته و تأسف عمیقی را سبب گردید. البته با معذرت، باید خدمت تان عرض نمایم که چنین بی لطفی شما و اشخاص مانند شما در حق محققین و نویسندگان ارجمند وطن تان جنابان «محمد اعظم سیستانی» و داکتر «سید عبدالله کاظم» که هر یک در مورد چگونگی نفوذ و قدرت وسیع شوروی بر افغانستان قبل از کودتای سرطان و مرحوم «سردار محمد داود» آثار مفصل، ماندگار ومستندی منتشر نموده و بدسترس همگان قرار داده اند، دور از انصاف است. در حالیکه شما تائید، باور و قبولی دیگران را بر آثار منتشر شدۀ آن دو شخصیت مطبوعاتی، عقده و عقده نویسی«اصطلاح نو ظهوری است» دانسته و با قضاوت معکوس تان آن همه زحمات و مطالعات آنان را در افشاء حقایق تاریخی، زیر سوال می برید. درین صورت لاجرم باید رو آورد به فرمودۀ خردمندی که:
اگر بینی که نابینا و چاه هست ***** اگر خاموش بنشینی، گناه هست
بهتر است که از همان سویدن«!؟» یکبار مضمون این قلم را که صرف یک مبحث حقوقی می باشد، از آرشیف پورتال تحت عنوان « مذاکراتی با میرمن نصیبه حیدری اکرم» به دقت مطالعه و مشاهده نمایید که محترم داکتر «سید عبدالله کاظم» دورۀ جمهوریت را از نگاه حقوقی و اجراء و مراعات «قانونیت» و دقیقاً عدم وجود آن اصل مهم و اساسی اداره در افغانستان را، چقدر مستند و عالی ارزیابی نموده و نقاضت در مواد قانون اساسی آندوره را به ارتباط انتخاب رئیس دولت و رول یگانه حزب بر سر اقتدار «ملی غورزنگ»، توضیح و بیطرفانه انتقاد منطقی نموده است. اینکه ادعا میکنید که تا جائیکه از نشرات ازین«این» پورتال برای تان معلوم گردیده، گویا اینقلم و محترم «داود ملکیار» علیه «تمام» مقالاتی که در مورد مرحوم «داود خان» باشد، بدون سند و استدلال و تیر و بیر«؟!»مینویسیم. اینرا باید در سویدن یاد بگیرید که انسان به مقابل هر سطر و هر ادعای خویش، مسئول میباشد، شماهم در مورد ادعای تان که بیجاست، مسئولیت وجدانی دارید ولو که در سویدن باشید. ما هاست که بر عصر و کار کرد های مرحوم «محمد داود»، منحیث یک شخصیت تاریخ ساز و مهم افغانستان، مقالات طویل و عریضی درین پورتال تحریر و نشر میگردد که آزادی مطبوعات، آنرا حمایه می نماید، ولی من صرف تابحال دو مضمون و محترم «آقای داودملکیار» درین زمینه تا بحال، یک نوشته، تحریر نموده اند که البته برعکس شما که نقش وکالت دفاع چند نفر را ایفا میکنید، من برعکس، نمایندگی آقای « داودملکیار» را با حق تفکر آزاد درین جا، اصلاً بر عهده ندارم. حال، جنابتان که هنوز هم با این همه نوشته های فراوان به اسم واقعی تان، به مستعار نویسی رو آورده اید، هنوز هم در صدد تمرین و آموزش لسان ارزشمند و اصیل دری افغانستان بر نمی آیید و به مشکل میشود مفهوم جملات تان را فهمید، در پهلوی ابلاغیه ای که دایم در سطر اول صادر مینمایید، مثل همیشه کلمات را«کلیمات» مینویسید. شاعری میفرماید:
بهر شکلی که خواهی جامه میپوش ******* من از طرز خرامـــت می شناسم
بدانید و آگاه باشید که همانطور که تصمیم است، هرگز جواب دیگری ازین قلم دریافت نخواهید نمود، اینبار هم اسم مستعار وسیلۀ این اقدام گردید. ولی اگر در مورد آن دو محقق و دانشمند هموطن، قضاوت کاملاً برعکس تانرا بر آثار ارزشمند شان ادامه بدهید وذهنیت ها را مغشوش نمایید، ولی « ظاهراً» وانمود کنید که از آنان طرفگیری و تمجید می نمایید، البته کاملاً به خود آن جنابان مربوط می باشد.
|
 |
اسم:
محمد ظاهر ملك بابا محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
24.06.2015 |
|
با عقده نويسي نمي توان واقيعتهاي تاريخي راپنهان كرد ! محترم داودملكيار ومحترمه ملالي موسي نظام
مدتيست از دريچه پورتال افغان جرمن انلاين مقالات وديگر اثار علمي ،تاريخي وسياسي اجتماعي كه ازطرف يكتعداد قلم بدستان افغان به نشر مي رسد مطالعه نموده واز ان فيض مي برم خوشبختانه اين امتياز به همه اشخاصيكه علاقمند موضوعات تاريخي اجتماعي وسياسي افغانستان اند نيز محيا مي باشد . بناً جا دارد كه نخست از زحماتيكه دست اندركاران اين پورتال وزين درين زمينه متقبل هستند اظهار سپاس وامتنان كنم. تاجايكه از مطالعه نشرات ازين پورتال برايم معلوم شده محترم داود ملكيار ومحترمه ملالي نظام عليه هر مقاله و اثر تاريخي كه پيرامون شخصيت وكاركردهاي شهيد داودخان باشد در جواب باعقده وعقده نويسي تلاش دارند حتي عليه مقلات مستند تاريخ نويسان وقلم بدستان ورزيده شناخته شده ومحترم به همه مثلاً جناب محترم اكايمسن سيستاني صاحب و جناب محترم داكتر صاحب كاظم بدون استناد سند وشواهد با نويشتن چند سطر به اصطلاح تير وبير وبازي با كليمات حقيقت را از چشم مردم وتاريخ پنهان كنند درحاليكه به گفته مردم افتاب را نمي توان به دو انگشت پنهان كرد . اكنون تمام مردم ملي انديش ووطندوست افغانستان به اين پي برده اند كه صرف چهار كتگوري محدود مردم افغانستان نمي توانند ويا نمي خواهند شخصيت ولا تاريخي وملي شهيد داودخان را به چشم باز دور از عقدهً خودخواهي وبيگانه پرستي بپزيرند . اين چهار گتگوري مردم قرار زيل اند :
١- افراطيون راست نوكران وحلقه بگوشان پاكستان وايران . ٢- افراطيون چپ نوكران وحلقه بگوشان دروازه كريملن . ٣- اشخاصيكه منافع شخصي خود واقارب خودرا در سرنگوني دوره فرسودهء شاهي از دست داده اند . ٤- اقارب اشخاصيكه در كودتا عليه داود خان به جزاي اعمال شان رسيده اند .
من كاملاً باور مند ام كه محترم داود ملكيار ومحترمه ملالي نظام تعلقيت به يكي يا دوازين چهار كتگوري مردم فوق الذكر دارند . اگر من اشتباه كرده باشم لطفاً بنوسند .
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا، امریکا
تاریخ:
24.06.2015 |
|
قابل توجه سید خلیل الله هاشمیان مدیر مسول مجله ایینه؟ افغانستان!
جناب شما بمثل یک دیکتاور خشن ساطور را در دست ګرفتید هر ان کس که بر علیه نوشته شما حقیقت را بیان کند شما بدون انکه به اشتباه تان متوجه شوید بالای مخالفین تان ګذار رستمی مینماید، محترما. امروز ما در قرن ۲۱ زندګی میکنیم در شرایط فعلی که من و خودت زندګی میکنیم حق و حقوق مساوی داریم، نه این حق من دارم که شما را مانع شوم و نه این حق شما دارید که دیګران را مانع شوید، لطفآ پای تانرا را به اندازه لیخاف تان دراز کنید. شما به کدام جواز و اجازه این حق را پیدا کردید هر انچه دل تان خواسته باشد بنوسید و دیګران ( نه ). شما که به ۳ سال محبوسیت پدر تان در زمان اعلیحضرت محمد نادر شاه و صدارت محمد هاشم خان تمام خوبی های ان دوره را به صفر ضرب میکند ایا این ګونه تفکر عادلانه است. شما مینوسید، که پدرم در زمان صدارت محمد هاشم خان و پادشاهی محمدنادرخان بخاطر دوستی به شاه امان الله خان سه سال زندانی ګشت. زمانیکه من در ځارنوالی وزارت عدلیه کار میکردم در قانون مدنی به بسیار جرایم خفیفه سه و چار سال جزا تعین شده بود، ایا غازی امان الله در تمام افغانستان پنج – شش دوست داشت یا میلیون، اګر پنج یا شش نفر خوادارن داشت پس ګفتار تانرا ما قبول میکنم، ولی بنظرم غازی امان الله خان به میلیونها طرفدار داشت و دارد، چرا محمد نادر خان و محمدهاشم خان تمام انها را به زندانها نه انداخت که تنها پدر بزرګوار شما را زندانی ساخت، بهر صورت. جناب عالی هاشمیان. پدرم به سه برادرم بخاطر دوستی با شهید داودخان در اواخیر ماه ثور ۱۳۵۷ از طرف حکومت ان وقت به شهادت رسیدند. من و یک برادر دیګر من بنام عبدالولی بتاریخ ۹ ثور ۱۳۵۷ بنام حواداران مرحوم داودخان زندانی شدیم. من باید در مقابل جفنګیات غیر اصولی و دور از انصاف دیګران واقعیت ها را بیان کنم، اقای هاشمیان. من در مورد قضاوتهای امروزی یک عده هموطنان هک پک ماندم ، ان کس که قانون را تطبیق میکرد انرا هم خوش ندارد، و ان کس که تطبیق نمیکرد انرا هم. اقای هاشمیان، شما که خود را یک ادم دانشمند و صاحب علمیت و فضیلت وانمود میسازید نباید بخاطر یک ګناه که ان هم از طرف شما سر زده مرحوم داودخان و مرحوم نعیم خان را ملامت سازید، شما از من کرده خوب لایحه تقرر و غزل مامورین وزارت خارجه را بلد و خوب میدانستید. تا جایکه بمن معلوم است در ان وقت کسانیکه مامورین وزارت خارجه بودند نمی توانست زوج خارجی داشته باشد، زمانیکه شما بحیث مامور سفارت افغانستان در لندن توظیف شدید شما در لندن با یک خانم سیتزن انګلیسی ازدواج نمودید که از ثمره ان ازدواج خالق پاک بشما یک فرزند مقبول و نازنین به اسم ( احمد ) داد، سوال من در اینجا اینست که ایا ؟ بشما سردار محمد نعیم خان که در ان وقت وزیر خارجه بود ګفته بود که لایحه و اصول و مقرارات استخدام مامورین وزارت خارجه را زیر پا کن، برو به هر کسیکه از هر کجا باشد عروسی کن ، یا این کار به خوشی خود کردی. اګر شما این کار را به هدایت نعیم خان کرده باشید، و وی شما را به این خاطر از وزارت خارجه راند، راستی که انها در حصه شما بسیار بد ظلم و ناروا کرده شما حق دارید هر چی که برایش میګوید بګوید ، بعد از این من چپ من ګنګه. و اګر شما این کار را به رضا و رعبت خود نموده اید.ګناه از شما است نه از سردار نعیم خان و محمد داودخان، انها بسیار خوب کردند که شما را از وزارت خارجه اخراج کردند. اقای هشمیان. در نوشته من بنام ( سردار محمد داود را باید ار سر شناحت )من هم بالای بعضی موارد و کارکردهای داودخان انتقادات کردم. داودخان پیغمبر نبود که حالی از سهوا یا خطا باشد. شما بحیث یک فرد افغان حق دارید که بالای کارهای وی انتقاد نماید البته انتقاد سالم نه حضره ګویی. اقای هاشمیان متوجه باشید این حق مدنی من است که من از کارنامهای نیک مرحوم داودخان به شکل اصولی و حقیقی دفاع نمایم. اګر شما این حق را از من سلب میسازید شما بکدام جواز سیاسی این حق را بخود دادید که در هر مسله مداخله کنید، انصاف خوب چیز است. لیونی پاچا صاحب . من در نوشته قبلی که بالای تبصره شما که شما از نقل کتاب غوث الدین فایق یاد نموده بودید من اسم ان نواسه شهید داودخان را بشما نوشتم و اظهار نمودم که وی نزدیک شما زندګی میکند لطفآ این موضوع را از وی بپرسید، من در نوشته خویش از تهمت غوث الدین فایق که بالای برادر من نموده بود نیز معلومات دادم، چرا به حقیقت ګفتن دیګران نارام میشوید. جهاد ختم شد، در ان وقت شما هر چی که نوشتید ما هم مثل بودنهای کو کردګی ګردن کج نشستیم و هر انچه که ګفتید خاموش ماندیم، حالا جهاد ختم شد و مسایل میهنی شکل دیګری ګرفت. حالا وقت انست که حقایق برملا شود که ( کی ، کی بود و کی، چی کرده.)
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
24.06.2015 |
|
یک دوستی بازهم درمقاله ای بظاهر تحقیقی خود ابوطالب و عبدالمطلب را از جمله ای بزرگان صدر اسلام معرفی کرده است، که این یک اشتباه آشکار است. زیرا اگرچه عبدالمطلب جد محترم و مهربان پیغمبر صلی الله علیه وسلم و ابوطالب پدر حضرت علی کرم الله وجهه و کاکای مهربان و پشتیبان بسیار جوانمرد پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند، اما چون ایمان نیاوردند و مسلمان ازدنیا نرفته اند، از جمله ای بزرگان صدر اسلام نامیده نمیشوند. در ارتباط یک موضوع دیگر احادیثی فراوانی وجود دارد، که حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بعضی صحابه کرام رضی الله عنهم منجمله حضرت علی رضی الله عنه برای هموار نمودن هرقبریکه بلند بوده است فرستاده است. و همچنان حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود دارد که هنگام رحلتشان ازین دنیا برای نهی از ساختن عبادتگاه قبرش فرمودند که بنی اسراییل لعنت شدند که قبرهای پیغمبرانشانرا عبادتگاه ساختند. بنا زمانیکه اجازه ای ساختن قبر پیغمبر، بحیث عبادتگاه جواز نداشته باشد، از اشخاص دیگر که بصورت اولی اجازه نیست. ازینجا هم میتوان متوجه شد، که چی کسانی از افتادن رونق و تجارت قبرها و زیارتها بسیار در هراس میباشند. در اخیر برای پورتال افغان جرمن مخالفت و بیحرمتیهاییرا که جدیدا توسط بعضی اشخاص معلوم الحالی صورت گرفته، تبریک میگویم. زیرا چنین وضعیتی، به حرمت و حیثیت شما افزوده و سیمپاتی مسلمانانرا که الحمدلله اکثریت مردم کشور ما میباشند، ان شاالله برای شما بیشتر میسازد. والسلام
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
24.06.2015 |
|
دوستان گرامی سلام!
غرض رفع سوء تفاهمی هر گاه در استفادۀ کلمۀ "دیکتاتور" از طرف بنده خلق شده باشد باید عرض کنم که من آنرا فقط در ارتباط موضوع که بالای آن تبصره کرده ام استمال کرده ام نه در ارتباط تأریخ معاصر افغانستان و مشخص محمد داؤد خان.
تناقض می گویم اگر بگویم که من به حیث یک انسان خوب به داؤد خان احترام دارم و داشتم اما مسألۀ نتیجۀ سیاست وی در تأریخ افغانستان جداگانه است.
چندین بار وی را در جلوِ موترش که از پیش روی خانۀ ما می رفت دیده ام. فکر می کنم حتماٌ غوث الدین فایق را که فقط یکی دو کوچه از ما دورتر در نزدیکی های پل چمچه مست زندگی می کرد دیدار می کرد.
با پسرش که هم یک انسان خوب بود در فاکولتۀ پولی تخنیک کابل بعد از ظهر ها بعضی اوقات والیبال می کردیم چونکه قانونی در آن زمان وضع شده بود که استادانی که بعد از ظهر درس ندارند باید خانه نروند. یکی از استادان که همسایۀ ما بود و می دانست که خوب والیبال می کنم مرا که آنجا محصل بودم با خود می برد.
همه اش گذشت دوران خوبی بود.
در این چمن ز شیب و فراز فهمیدن به هـر گلی نرسد بوی راز فهمیدن
بیدل
الله محمد فقیر |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.06.2015 |
|
قابل توجه محترم آقای قاسم باز اینکه جناب شما خودرا در موقف وکیل مدافع مرحوم محمد داودخان قرارداده اید، بنظر من نه بنفع شما تمام میشود ونه بنفع سردارمرحوم. مرحوم سردار محمد داودخان یک شخصیت ملی و یک زعیم ملی بود، محققین، مورخین و دانشمندان کشور از کارنامه های خوب او تمجید و از نقاط ضعیف در سلوک و شخصیت او یادآوری کرده اند واین شیوه اگر شما خواسته باشید یا نه، دوام خواهدداشت. در حال حاضر بیلانس همه تحقیقات بنفع شخصیت و شهرت محمد داودخان می چرخد و مداخلۀ شما این بیلانس را برهم میزند. شما نه عضو خاندان سردار مرحوم بودید و نه عضو کابینۀ او، پس دفاع از شخص محمد داودخان یا خانواده یا حکومت او بشما هیچ ربطی نمیگیرد. پدر مرحوم شما خدمتگار و ناظر صادق شخص سردار بود و شما به نیابت از پدر مرحوم تان خود را در موقف وکیل مدافع محمد داود خان قرار داده اید که ازنظر قانون و حقوق این موقف شما قابل قبول نمیباشد. عرض کردم که سردار محمد داودخان و دورۀ کارش بتاریخ افغانستان تعلق دارد و هر افغان حق دارد در آن مورداستفسار یا اظهار نظر کند. من شخصا نه خوشبین محمد داود خان بوده ام و نه بدبین او، بحیث یک افغان بالای دورۀ کارش در بعضی موارد برایش کریدت قایلم و در موارد دیگر بالایش انتقادکرده ام- بالای کودتای او انتقادکرده ام و هنوز هم آنرا یک اشتباه میدانم. مسایلیکه درکتابها نوشته شده، آن هم توسط قدائیان سردار داود خان قابل تحقیق و پژوهش میباشند تاحقایق بمیان آید. شما میتوانید برای روشن ساختن حقایق کمک کنید ولی نباید خود را در هر موضوع مربوط به داودخان مشارالیه بسازید که در آنصورت مردم مدعیات شما را یکجانبه و موقف شما را فدا فی الداود دانسته وکالت شما را مشروع نخواهند پنداشت- با احترام - هاشمیان 24 جون 2015 |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
24.06.2015 |
|
دیکتاتوری !
ما در 5 سال جمهوریت شاهد نبودیم کسی را بنام اخوانی، پرچمی ، خلقی ،شعله جاویدی ، شاه پرست، مجددی ، گیلانی ویابه نام های دیگری بندی شده باشد و یا کدام قیوداتی رفت وآمدی وضع شده باشد فقط توطعه گران و فروخته شده های اجانب محیط برایشان تنگ شده میرفت که آنهم شاید از 100 نفری تجاوز نمیکرد که مورد باز پرس بودند.
در همین اوایل تاسیس جمهوریت بعضی سران خلق و پرچم ، اخوان و اشخاص ملی مانند عبدالحمید مبارز از حبس رها گردیدند .
شهیدوفی اله سمیعی وزیر عدلیه در 6 ثور که سران حزب دیموکراتیک خلق گرفته شدپیشنهاد کرد که همهه بایداعدام شونداما توسط داود خان رد شد.
لوی درستیز شاهی غلام فاروق خان 18 نفر گروپ میوتد وال را به اعدام مجکوم نمود که داود خان آنرا قبول نکرده بالاخره از 12نفر به 6 نفر تقلیل یافت.
بگذارید دو نفری که یکی پدرش معبوس ودیگری اقاربش از سفارت برکنارشده ، عقده گشائی نمایند و خدا میداند که قلبآ به آقای میوندوال خوشبین بودند یا هستند؟
به گفته بسیاری ها کاشکی داود خان دیکتاتوری میبود که سری از 50-60 کمونیست ،اخوانی و نوکران اجنبی را از تنش جدا میکرد و درین 37 سال اینقدر خونریزی و بربادی نمیشد. بااحترام |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
23.06.2015 |
|
محترم آغای حضرت سلام اما بعد!
شما بعد از انکه شامل رقص ملی می شوید می نوسید:"..منتهی در عالم واقعیت. در عالم حقیقت پرده و آوا تغییر میکند.."
واقعیت در فرهنگ لغاتی که نزد بنده است به حقیقت داشتن و وجود خارجی داشتن گفته شده. یعنی اگر درست فکر کرده بتوانم مترادف همدیگر هستند. یعنی یک چیزی که واقع شود حقیقت پیدا می کند.
به نظر بنده آغای داود ملکیار خواسته با اشاره با گفتار شخص ذکر شده توسط شما بفهماند آزاد زندگی کردن از هر جهت بهتر از زیر سلطه و جبر که اسمش را می توان دیکتاتور نهاد می باشد.
با وجودیکه در منطق شما منطق وجود دارد و آزادانه می توانید خود را نه تنها چپراسی بلکه استاد پوهنتون به شمار اورید زیرا قدرت استدلال تان بسیارعالی است اما هتلر هم روشنفکران را که ضدش بود نابود کرد اما پل و تونل ساخت مگر در اخیر خودش خودش را اعدام کرد. صورت پرستی از خلق برد امتیاز معنی هر چند کعبه سنگست تسکین برهمن کو
ما غربت آشیانیم ای بلبلان وطن کو هر چند پر فشانیم پرواز آن چمن کو
بیدل
الله محمد فقیر
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
ایالات متحده امریکا
تاریخ:
23.06.2015 |
|
جناب محترم غ. حضرت! تشکر از لطف مبالغه آمیز تان در حق بنده، بشمول سن و سال بنده. نوشته های طنز آمیز شما را بعضاً میخوانم و معمولاً سر در نمی آورم. این بار نیز اعتراض تانرا بر نقل قول از بهرام مشیری فهمیده نتوانستم. اگر با او مخالف استید و عقاید او را پلید میپندارید، اختیار دارید و حق مسلم شماست. اما وقتی آنرا سوء تعبیر میکنید، مجبور استم در مورد ابراز نظر نمایم. از گفته های معروف یک سناتور امریکائیست که: " شما مستحق نظر خود استید ولی مستحق حقیقت خود نیستید ". یعنی هر کس از خود حقیقت جداگانه ندارد. حال در مورد گفتهء مشیری خدمت آن برادر مینگارم اینکه: ما نباید گادی را پیش روی اسپ ببندیم. بلکه این اسپ روشنفکری و آزادگی افراد جامعه است که گادی کشور را به پیش میکشد و در نهایت برای ما و شما سرک و تونل و حمام درست میکند، نه بر عکس آن. باز هم تشکر از نظر تان. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
23.06.2015 |
|
جناب اقای داؤد ملکیار. بعد از تقدیم سلام و احترام. اجازه فرمائید که اعتراف کنم که از نظر دانش و آگاهی حتی در حدِ یک چپراسی دانشکدۀ شما خود را به بحساب نه می آورم و از نظر سِنی شاید بجای نواسۀ جنابعالی حساب ګردم، ولی داخل شدن در حلقۀ رقص ملی، حقوق مساوی با هم داریم. بنده همواره معتقدم که هم استدلال طرفدار و هم استدلال مخالف کوتای سفید قوی میباشد منتهی در عالم واقعیت. در عالم حقیقت پرده و آوا تغییر میکند و نواختن این پرده ها و شنیدنش متضمن ایجاد یک فضای فقیرانۀدیګری میباشد که حصول اطمنان از تحمل و پذیرفتنش هنوز زود است. بنظر میرسد که شما و مخالفین تان اراده نموده اید که تا وقوع یک کودتای دیګری ( که شاید در ۲۶ سرطان ۲۳۵۲ ) انجام شود، همچنان به بحث های شیرین و بعضاً آموزنده و بیدارکننده و حیرت آور و....ادامه میدهید و ما مردم نیمه بیکار هم به این مسابقۀ سلیقه دوانی تان با اشتیاق تمام نګاه کنیم و در انتهای مسابقه نه حق تشخیص برنده داریم و نه هم شاهد اعتراف واګذاری نتیجۀ یکی از طرفین. بهر حال نوشتۀ اخیر شما نیز مثل نوشته های مخالفین شما برایم لذت بخش و هاضمه پذیر بود ولی اینکه شما در آخر نوشتۀ تان به بهرام مشیری پناه برده اید مرا کمی ذُغال زده و مسموم نمود. من چند سال پیش با کنترول تلویزون بازی میکردم که ناګهان چشمهایم به یک کانال فارسی ګوی امریکائی خورد، یک مردک را دیدم که با چهرۀ نامیمون و زبان ناهمګون و تفکر ناموزون مصروف صحبت کردن است بعد از چند دقیقه ګوش کردن پی بردم که این مردک با این قیافۀ نا مردانه اش فقط عاشق خود میباشد، با خود ګفتم که این مردک شاید با افکار پلید و ماسونی و شیطان پرستانه اش موجب ګمراهی قلبهای پاکِ شده باشد، سعی کردم که با وی تماس بګیرم ولی مؤفق نشدم ولی حال به اجازۀ شما با صلاحیت کمی که دارم افکار این مردک را با تناب استدلال بسیار ساده، به دار آویخته و اعدام میکنم، توجه کنید: شما از قول این مردک می فرمائید که " من یک دموکراسی لنگ و تا ګلو در گِل فرومانده را صد ها مرتبه ترجیح میدهم بر یک دیکتاتوری،که آزادی بیان را سلب کند، روشنفکران مارا ازبین ببرد و در عوض برای ما سرک و پُل و تونل درست کند. " این است منطق یک ماسون. فریاد یک روشنفکر چه پیام باید داشته باشد، پیام روشنفکر طبعاً درست کردن سرک و پُل و تونل و حمام میباشد، اګر مایحتاج روشنفکر و یا سایر افراد جامعه برآورده شود آنګاه فریاد زدنها دیوانګی نمیباشد؟ درست مثل اینکه یک آدم ګرسنه هی فریاد بزند که نان میخواهم و بعد از سیر شدن به فریاد زدنهای خود همچنان ادامه بدهد و اګر کسی علت این کار را پرسان کند این آقای ګرسنه ( روشنفکر) در جوابش میګوید که فریاد کشیدنها حقم است و ممانعت کننده دیکتاتور میباشد. خلاصه آدمک های مثل این مشیری به عاشقان واهی تشبیه دارد که به آنچه از دهن پلید خود بیرون میکند نیز عقیده ندارد. متأسفم . تشکر.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
23.06.2015 |
|
باتائیداز نوشته دانشمند و نویسنده بزرگ آقای سیستانی که زیاد ترین مقالات را درین پورتال دارد و نگاشته اند که "پروژه های عمرانی ایکه شما میخواهید آنها را بنام ظاهر شاه ثبت کنید، بیشترین آن ها مربوط بدورۀ حکومت داودخان است وشاید از شروع و پایان اکثریت آنها شاه مطلع نشده باشد. من فکر میکنم که اوج انکشاف و توسعه کشور در نظام شاهی مربوط به دورۀ صدرات داود خان و تحقق پلانهای انکشافی اول و دوم حکومت آن شخصیت وطن پرست باشد وخارج از آن شما نمیتوانید حتی پنج پروژۀ انکشافی را قبل از داود خان و بعد از داود خان برای من نام ببرید." .
به نوشته مورخ بزرگ داکتر کاکر داودخان افغانستان ا از قرن 19 به 20 شامل ساخت زیرا قبل از صدارت او ده کیلومتر سرک قیر وجود نداشت و اکثر عمارات دولتی شاهراه و میدان های هوایی در عصر اواعمارگردید.
به قول استاد بزرگ اقتصاد داکتر نورزوی اگر جامعه جهانی یه انکشاف اقتصادی افغانستان علاقه مند میبودند ،باید از پلان 7 ساله که به دوره 5 ساله جمهوریت ترتیب شده استفاده مینمود که از هرحیث جامع است .
ما تنها در کابل در کمتر از 5 سال شاهد ساختمان بلند منزل سینمای پامیر ، عمارت وزارت مخابرات ،وزارت پلان ، تعمیر رادیو تلویریون ، انکشاف میدان هوایی کابل، تعمیر جدید ستدیوم ورزشی ، دوباره سازی آرشیف ملی ، ترمیم اساسی عمارت زیبای زلمو رستوران دارالامان ، تکمیل نمودن شفاخانه چهارصد بسنر اردو که به دوره صدارت موصوف کارش آغاز شده بود و..... باید متدکر شد که عمارات سینمای پامیر و ومخابرات امروز بهترین عمارات از نگاه انجنیزی است ودستگاه ساختمانی هلمند با سامان و تجهیزات مدرن و مدیریت انجنیران افغانی در چوکات وزارت آب و برق تاسیس شدکه در منتطقه نظیر نداشت .
ظاهرشاه فقید پادشاه دیموکرات ، ترقی خواه بوده و کوشش میکرد زمینه فعالیت را برای دگران مساعد سازد وخود را مشغول کاراهای که علاقه مند بود مصروف سازد، بار ها گفته بود به این پادشاهی و ذعامت علافه مند نبوده براو تحمیل شده و گله داشت از صدراعظم های دوره دیموکراسی که کدام ابتکاری نداشتند و منتظر دستور او بودند .
خلاصه اگر شاه میتوانست مداخلات عبدالولی دامادش را تا اندازه ،ازهمه امور کوتاه میساخت ، او و داود خان می توانستند با هم ممکاری خوب باشند. با عرض احترام |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
23.06.2015 |
|
تمنا از اقای سید خلیل الله هاشمیان و اقای داود ( سلام ملکیار) بخاطر روشن هر چی بهتر مسایل سیاسی کشور ما افغانستان بلخصوص درباره شهادت مرحوم داودخان از شما محترمان احترامانه ارزومندم شف شف نه بلکه شفتالو بګوید. اقای هاشمیان ان نواسه شهید مرحوم داودخان که اقای غوث الدین فایق از وی در کتاب خود نقل قول نموده شکر امروز زنده است و نزدیک شما در کلفورینا زندګی میکند و اسم شان ( داود داود غازی ) است. امید وارم وی در مورد ادعای اقای غوث الدین فایق مفصلآ معلومات دهد. ثانیآ نه تنها در کتاب غوث الدین فایق، یګان ناراسایها وجود دارد بلکه در اکثره کتابهای و مجلات که در این سی سال به طبع و نشر رسیده ،اینګونه مشکلات و ناراسایها دیده شده، غوث الدین فایق در کتاب خود بالای برادر من نیز تهمت نموده و مینویسد، (( عبدالمجید باز توسط داکتر محمد حسن شرق به حیث سریاور مقام ریاست جمهوری تعین ګردید)) کسانیکه از ارتباط و دوستی ما با فامیل مرحوم داودخان خبر و میدانند، این دوستی ما از زمانهای جنګ استقلال شروع ګردیده و تا حال ادامه دارد. وقتیکه مرحوم محمد داودخان عبدالمجید باز را میشناخت در ان وقت ان مرحوم، نه داکتر محمد حسن شرق و نه غوث الین فایق را نمی میشناخت. اقای پوهاند هاشمیان .شما از ما کرده خوبتر و زیادتر میدانید که در بغضی کتابها و مجلات بسیار جفنګ ها ګفته شده ما نباید ان جفنګها را امروز شواهد و اسناد قوی نا اغوذوباالله مثل ایات قرانی بپذیریم. هموطنان محترم هر یک اقای هاشمیان و داود سلام ملکیار من از شما بزرګوارن سوال دارم شما چرا و بخاطر چی ان کس که بشما در این مورد صحبت نموده بود اسم وی را ذکر نمیکنید و خود را در کوچه حسن چپ میزنید. میترسم که این نقل قول هم مانند نقل قول اقای شرر نباشد. اقای داود سلام ملکیار. من و اکثره خوانندګان این پورتال بی صبرانه منتظر افشا اسم ان شخص که بشما این جریان را ګفته است هستیم، میخواهیم بدانیم که وی کی است و قرابت ان شخص به مرحوم شهید داودخان چیست ؟. شما در نوشته قبلی تان ذکر نموده اید که شما سالهای قبل به وی مصاحبه صوتی ثبت کردګی انجام دادید و ان مصاحبه فعلآ در دست دارید، لطفا ان مصاحبه صوتی ( نه) خطی هر چی زودتر به ما و خوانندګان این پورتال شریک سازید ممنون میشویم و اګر شما ان مصاحبه را نشر نکنید معنی این ګف این خواهد بود که شما واقعآ درغګوی بینظیر هستید. اقای داود سلام ملکیار. امیدوارم این مصاحبه تان مثل مصاحبه محترم پاچا ګل وفادار و عیسی نورزاد نباشد. چون عیسی نورزاد فعلآ زنده نیست. و کسیکه زنده بود اقای پاچاګل وفادار بشما جواب دندان شکن از طریق تلویزیون اریانا داد.و دروغهای شاخدار شما را افشا کرد. من در مقاله اینده خود کوشش میکنم تا یک سلسله معلومات را در باره یک عده افراد که چرا انها به مرحوم داودخان ضدیت دارد و علت ضدیت شان به ان والا مقام از چی وقت شروع و بخاطر چی بوجود امده مفصلآ خواهیم نوشت. به امید برملا شدن حقایق.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
23.06.2015 |
|
مضمون برازنده، منسجم، آموزنده، مستدل و نهایت مرتب و با ارتباط به موضوع، «محترم آقای داود ملکیار»، منحیث یک شاهد عینی آگاه و معقول را تحت عنوان«آیا فرد را برای نظام و یا نظام را برای فرد، باید خواست؟!» که به جواب ده ها متر تفصیل و اضافه نویسی برای تبرئۀ اقدام «مرحوم محمد داود» در زمینۀ کودتای سرطان و اعتماد وی علی الرغم آگاهی مطلق نامبرده بر پلان چند مرحله یی اتحاد شوروی سفاک و تربیت ۳۵ سالۀ اعضای وطن فروش«حزب پرچم»، وابستگان سفارت شوروی در کابل، در صفحۀ تحلیلات مطالعه نموده و البته خود هم، منحیث شاهد عینی ای واقعات نیم قرن اخیر مادر وطن ویران، با ممنونیت دقیقاً تداعی گردیدم. با وجودی که با محترم «داود ملکیار» آشنایی و دیداری از سابق نداشته ام، ولی اینکه ایشان بعد از شکست طالبان، برای کشف جریان قتل «مرحوم میوندوال» یکی از شخصیت های مطرح تاریخ معاصر وطن، در عصر جمهوریت و ندانم کاری و اغماض مطلق اولیای امور آن رژیم دکتاتوری و عدم وجود متون قانون و مجاز قدرتمندی بی نهایت به آن حزب فروخته شده در پامال قانونیت، که ادعا میگردد«که چون مرحوم سردار داود در تطبیق قانون جدی بودند، مخالفین شان البته که زیاد است»، با متحمل شدن زحمات فراوان، وقت زیاد و البته مصارف، پرده از اسرار یک جنایت سازمان یافتۀ سخیف و افشاء حقایق غیر قابل تردید آن عصر برداشتند، در حقیقت خدمت بزرگی را انجام دادند. قضیۀ قتل و شهادت مرحوم« میوند وال» وعده ای بیگناه دیگر از عالیرتبه گان اردو و غیر نظامیان را که اینجانب هم بیشتر از یک دهه در مورد آن توطۀ های دسته جمعی غیر قانونی اسفبار برای معدوم نمودن شخصیت ها، با بی بازخواستی و دقیقاً بر ضد همه ارزش های حقوقی یک جامعۀ مترقی و کاملاً سفاکانه، صورت گرفت، به کرات تحریر نموده ام، مضمونی را هم عنقریب از تجربۀ عجیبی که خود داشته ام، خدمت خوانندگان ارجمند مطبوعات وسیع افغانی، در زمینه تقدیم میدارم. در مضمون محترم «داود ملکیار» یکبار دیگر، به عوض قدرمندی از یاد آوری نظریات عالی «محترم داکتر کاظم» در مصاحبۀ تلویزیونی مستند شان بر چگونگی افتادن افغانستان عزیز بدامن شوروی و پلان سخیف و مزورانۀ از بین بردن «شاه و شهید موسی شفیق» که گلیم ۳۵سالۀ روس منحوس را دقیقاً از مادر وطن جمع مینمود و سرنوشت یک ملت مظلوم را با حفظ امنیت، رقم دیگری میزد، الله بلا در برگردن ملا، به موضوع طرف گیری و دوستی شخصی«!؟» نویسنده به شهید «میوند وال»، کشیده شد. باید عرض شود که در مباحثات و انتقادات سالم و آموزنده بر رویداد های وطن و شخصیت های آن که انحصار نظرات و تاریخ سازی های ما هرگز نبوده، بلکه به تاریخ و مردم شریف افغانستان متعلق می باشند، نمیتوانیم تعلقات فامیلی و شخصی را بدون استدلال منطقی و « خاموش» ســاختن مــذبوحانۀ فــعلی «طرف مقابل»، پیش کش نموده و از محتویات موضوع مباحثه، بجای دیگری پناهنده گردیم. در چنین یک حالتی باید عرض نمود که: اگر این معلم است و این مکتب **** حال طفلان خراب میبینم. جای بسیار نا باوری است که با اینکه ادعا میگردد که انتقاد را که باید، آموزنده و سالم باشد، مجاز میدانیم، ولی در عمل، از تمام استدلال و استناد مثبت حتی بر اظهارات دقیق و آگاهانۀ خود ها، در آثار و مصاحبه های موجود و منتشرۀ خویش، ناراض و بیزار میگردیم. یا الله!
|
 |
اسم:
جلندر محل سکونت:
خوست
تاریخ:
23.06.2015 |
|
محبوب از تیمنی. پادشاه سابق محمد ظاهر شاه در ان مصاحبه که به نماینده رادیو BBC به خانم مینه بګتاش در کابل انجام داده بود وی در مقابل یک سوال نماینده بی بی سی نیز چنین فرمود بود. (( حامد کرزی مثل محمد موسی شفیق من است من هدایت میدهم وی اجرا میکند، من با محمد موسی شفیق هم همینطور کار میکردم)) این بیچاره نمیدانست که وی در ارګ نظر بند است وی در همان وقت فکر میکرد که وی شاه افغانستان است ، خدا وی را بیامورزد، ادم ارام و استراحت طلب بود. |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
23.06.2015 |
|
دوستان عزیز بیائید مستند صحبت کنیم. حرف های هوائی زدن و هوائی از این و آن توصیف کردن و بشکل جعل تاریخ نوشتن کار خوب نیست. از اصل بحث دور نمی شویم. کدامیک، داود خان یا ظاهر خان مصدر خدمت برای افغانستان شد؟ من از قضاوت بین دوره داود خان و ظاهر خان مانند جناب سیستانی صاحب پرهیز می کنم.
اعلیحضرت ظاهر خان طی مصاحبه با مینه بگتاش مخبر بی بی سی از ارگ کابل بشکل نادر به سئوالات جواب داد و متن مصاحبه آن نزد هر یک از جمله شما جناب سیستانی و آریان ممکن باشد. در یک قسمت مصاحبه ظاهر خان اظهار داشت که داود خان در بیانیه خطاب به مردم افغانستان ادعا کرد که او توانست به عمر نظام فاسد سلطنتی در افغانستان خاتمه بخشد!
ظاهر خان فرمود که این ادعای داود خان اشتباه بود زیرا در مدت چهل سال سلطنتش در افغانستان، سی سال آن دوره را داود خان و کاکاهایش بشکل مطلق در اختیار داشتند. اگر داود خان آن دوره را دوره فساد قلمداد می کند و جناب سیستانی آن را تائید می کند، داود خان و سیستانی صاحب چه را می خواهند فاسد خطاب کند. این ادعای داود خان چیزی جز پرتاب تف بطرف بالا نبود.
شما جناب سیستانی که کارهای اجراء شده دوران ظاهر خان را به داود خان منسوب می سازید، چه می خواهید بگوئید؟ اگر کار های خوب در افغانستان مربوط داود خان می شد، از شما مورخ بزرگ افغان زمین سئوال می شود، که آن کارها را چرا به ظاهر خان منسوب ساخته نمی توانید؟ ظاهر خان در آن دوره پادشاه و آمر داود خان بود؟ آیا تعصب مانع واقعیت گوئی تان است که نقص دیگری در جوهر فکری تان موجود است.
این شیوه برخورئد شما با قضایا ثابت می سازد که در اصل و جوهر ادعاهای شما نقصی وجود دارد و آدم نمی تواند بالای تاریخ نویسی شما اعتبار پیدا کند. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
23.06.2015 |
|
آقای باقر آریان
شما حق دارید تا منحیث یک سلطنت طلب که حتماً در آن نظام منافع خصوصی داشته اید به دفاع از نظام شاهی درافغانستان برخیزید ومخالفین آن نظام را بنام خلقی و پرچمی وغیره نامها متهم نمائید، البته من با این اتهامها اشنا استم و هرگزنمیتواند مانع ابراز نظرم درمورد آن نظام گردد.همانگونه که شما مدعی استید که در مورد پروژه های دورۀ ظاهرشاه میتوانید کتابی بنویسید، من هم میتوانم در مورد سستی ها وکاستی ها و ناتوانی های آن نظام و فقر وبیکاری وبیسوادی ومریضی وبی عدالتی اجتماعی آن نظام کتابی بنویسم.
شما مرا متهم به خلقی وپرچمی کرده اید ولی نمیدانم اقای سیدهاشم سدید را که در مقالۀ پاسخی به اقای قیس کبیر،در همین پورتال، ظاهرشاه را مورد انتقاد قرار داده است، به چی چیزی متهم خواهی کرد، زیرا او نه پرچمی است ونه خلقی ونه اخوانی،آیا انتقادات وی را می پذیرید یا برای اونیز دلیل و بهانه ای خواهی تراشید؟ اگر بحث انتقاد برنظام شاهی دراین پورتال ازاد گذاشته شود،فکر میکنم تا مدتهای زیادی بتوان این دریچه را گرم نگهداشت. سوال من ازشما در مورد ظاهرشاه اینست که وی به چی چیزی علاقمند بود؟ وچیزی که درمدت چهل سال سلطنت وی این علاقمندی وی را درجهت عمران کشور ورهایی مردم از فقر و بیسوادی وبیماری وفقدان عدالت اجتماعی ثابت بسازد کدام چیز ها بود؟
پروژه های عمرانی ایکه شما میخواهید آنها را بنام ظاهرشاه ثبت کنید، بیشترین آن ها مربوط بدورۀ حکومت داودخان است وشاید از شروع وپایان اکثریت آنها شاه مطلع نشده باشد. من فکر میکنم که اوج انکشاف وتوسعه کشور در نظام شاهی مربوط به دورۀ صدرات داود خان وتحقق پلانهای انکشافی اول ودوم حکومت آن شخصیت وطن پرست باشد وخارج از آن شما نمیتوانید حتی پنج پروژۀ انکشافی را قبل از داودخان وبعد از داودخان برای من نام ببرید. یارزنده صحبت باقی
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
23.06.2015 |
|
مقالۀ استادسیستانی هم عنوانش"ما نهفردرابرای نظام میخواهیم ونه نظام را برای فرد" خوشم آمد و هم متنش. یک تحلیل بسیاد دقیق، عالمانه، بیطرفانه و وطن دوستانه- خداوند به عمر استاد بیفزاید- با احترام هاشمیان - 3 2جون
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
23.06.2015 |
|
از بارگاه خداوند متعال برای همه هموطنان و جهانیان صحت و خوشی خواهانم مخصوصاٌ به آغای داؤد ملکیار و نوری صاحب که با عملیات های چشمان عقل ما انرا روشن نگاه می دارند.
ره عیان بود ما غلط رفتیم پس معنی بیرون خط رفتیم
توفان و ابحار فلسفه و عرفان محترم محروم عبدل القادر خان بیدل پدر کلان سخن
الله محمد فقیر
|
 |
اسم:
باقر آریان محل سکونت:
کابل
تاریخ:
23.06.2015 |
|
آغای سیستانی آفتاب درخشان نهظت ظاهر شاهی را به دو انګشتتان پکی آن خلقی و دیګری پرچمی پنهان کرده نمیتوانید. متأسفانه من نویسنده نیستم و الی اقلاً یکصد پروژه را در آن عصر به رویتان میکشیدم. به استثنای قصر دارالامان آبدات و عماراتی را که شما از آن نام برده اید همه شکار ګاه ها و تفرجګاه های سلطنتی بود نه اماکن عام المنفعه که شما از عدم موجودیت آن در عصر ظاهر شاهی شکوه دارید. من شرط می بندم که اګر قبل از دورهٔ ظاهر شاهی در هر زمانی از پنج پروژهٔ عام المنفعه نام برده بتوانید، که نمیتوانید و در عوض من میتوانم از صد ها پروژه و مؤسسه عامالمنفعه دور ظاهرشاهی کتاب ها بنویسم. من به شما با وجود ګذشتهٔ آنچنانی تان ارج قایل بودم نمیدانم علت چیست که مس خودرا دوباره نمایان کردید. |
 |
اسم:
Dr mohammad Aymal محل سکونت:
Sydney
تاریخ:
22.06.2015 |
|
خدایه ، کمونیستانو ته نه تسلیمیږم". او د جنرال امام الدین د منښتې پربنسټ ، کله چې داؤود خان ته وویل شول چې واک د افغانستان د خلق ډیموکراتیک گوند ته لیږدېدلی دﺉ ، تسلیم شـﺊ! داؤود خان پرته له دې چې بله خبره په خولې راوړي خپله تومانچه را اخلي او امام الدین په ډزو وُلي. د یوه کودتاچي افسر (امام الدین) په وړاندې د داؤود خان دغه چوپتیا څه مانا را ښندي؟ آیا دا په دې مانا نه ده چې داؤود خان یو ټیټ پوړی افسر د ځان سیال نه بولي؟ داؤوخان ښه پوهیده چې د هغه د تومانچې ډزې څه خطرناکې پایلی هغه او د هغه کورنۍ ته له ځان سره لري خو بیا هم ډزې کوي. رښتیا دا ده چې داؤود خان ددې په ویلو چې " پرته له خدایه ، کمونیستانو ته نه تسلیمیږم" ، د خپلې چوپتیا له لارې یې غوښتي د هیواد پالنې درس د افغان زړه ورو او پوهو بچیو ته په دې توگه ورسوي چې د ایمان او گروهني (عقیدې) دښمن ته نه باید ټیټ شـﺊ او نه باید په خوارۍ او سپکاوي کې د ژوند کولو لپاره چا ته تسلیمي ومنـﺊ.
© http://www.benawa.com/web_stuff/dawood.php#ixzz3dnkK6Nvq |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
22.06.2015 |
|
یکی از طرفداران آقای میوندوال مینوسد:
"اکثریت مردم در زمان جمهوریت »داؤد خان« نظر منفی و مخالف در مورد قیود، اعمال خشونت بار رژیم، سرکوبی مخالفین رژیم، همکاری، و نزدیکی پرچمی ها با رژیم و ده ها کارکرد دیگر آن سیستم داشتند. "نمیدانم که این احصائیه از کدام منبع گرفته شده است ، جریده مساوات ؟ اکثریت مردم که روز به روز اقتصادشان خرابتر شده میرفت و حتی به دوره های اخیر دیموکراسی بعضی مردم جگرگوشه های خود را میفروختند و در بعضی ولایات مردم علف میخوردند ؟ مصاحبه آقای عبدالعزیز فروغ سرپرست وزارت پلان در همین پورتال ،در باره دوره 5 ساله جمهوریت که پروژه های بزرگ برای بهبودزندگی اکثریت خاموش تشریح گردیده است و امروز هم درباره آن پروژه ها بعد از گذشت تقریبا 40 سال در میز های گرد تلویزیونی صحبت میشود و آن دوره را از نگاه انکشاف اقتصادی و آرامی و امنیت دوره طلایی افغانستان ذکر مینمایند.
آقای میوندوال در دونیم سال دوره صدارت خویش چه کار کرد؟کار بزرگی آن دستمال سیاه به گردن انداخته به پوهنتون کابل رفته از مظاهره چبان معذرت خواست و بعد از انتقاد از شاه استعفانموده و مبارزات خود را در پارک زرنگار با خلقی ها و پرچمی ها و گلبدینی ها بر ضد رژیم شاهی ادامه داد.
آیا دیکتاتور به کسی گفته میتوانیم که در رژیم جدید از گروپ های چپ وراست و تکنوکرات ها ودیگر مقامات عالی رژیم شاهی ( صدراعظم ، لوی درستیز وزرا و معینان، جنرالان، سفیران ...)استفاده کرده بود ودر تمام دوره کمتر از 5 ساله چند نفر محدود بعد از محاکمه توسط لوی درستیز رژیم شاهی اعدام و محبوس کرده باشد؟
داود خان بحیث شخص وطنپرست ، ترقی خواه، پرکار وپرهیرگار در سینه وطندوستان خواهد بود وبه گفته محترم پژواک ، شخصی وطنپرست در کشور، بعد از وزیر اکبرخان نظیر او وجود ندارد. با احترام
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
22.06.2015 |
|
برادر محترم آقای داؤد ملکیار پس از سلام و احترام نوشته شما را در ستون تحلیل ها خواندم، متأسفانه برایم چیزی نو نبود و همه میدانند که به قول معروف "درد رسیده، ناچار گوید وای وای." نظریات شما و جر وبحث های شما فقط روی یک محور میچرخد و آنهم دردی که از ناحیه شهادت مرحوم میوند وال دامنگیر شما شده است و من به شما حق میدهم و آفرین به شما میگویم که پاس دوستی را بطور عالی ادا کرده اید. آنچه از گفتار من نقل قول فرموده اید، نه تنها در مصاحبه های خود به آن اشاره کرده ام، بلکه در نوشته هایم مستند موجود است. من هنوز در مورد کودتای 26 سرطان و تحلیل و ارزیابی دقیق آن نرسیده ام و حتی هنوز بسا موضوعات مهم دیگر در دورۀ صدارت شهید داؤد خان باقی مانده است که به تدریج در آن به بررسی خواهم پرداخت و به تعقیب آن دورۀ کاری پنج صدراعظم دیگر که همه عین شیوه و سیاست محمد داؤد خان را ، البته به استثنای شهید موسی شفق درپیش گرفتند، بحث ها ادامه خواهد یافت و اینکه در مورد بعضی ها چگونه افکار شان از آغاز تا آخر کار و بعد از آن تغییر کرده است، نیز مطرح خواهد شد. شخصاً از نظریات انتقادی که با استدلال منطقی و مستند مرا درکار تحقیقی ام، کمک کند، بسیار ارج میگذارم و ممنون خواهم شد از ارائه همچو نظریات که مبرا از حب و بعض باشد. هرچه جناب شما و دیگر هموطنان عزیز بنویسند، یقیناً با علاقمندی و دقت زیاد به آن توجه خواهم کرد و البته مسائلی را که بدانم از درد دلهای شخصی نشأت میکند، آنرا نیز از نظر میگذرانم. به شما اطمینان میدهم که کار تحقیق من به شرط حیات و تاحد توان به امید خدای بزرگ ادامه خواهد یافت و تنها به داؤد خان شهید منحصر نخواهد ماند. شیوۀ کاری من نقل قول از زبان این و آن نخواهد بود، بلکه میکوشم روی اسناد نشر شده بیشتر اتکا نمایم و در موارد لازم برای توضیح یک رویداد و یا وضع توته های قضیه را مثل یک "پزل" پهلوی هم قرار داده و سعی میکنم از آن تصویری قرین به واقعیت را دریابم به هرحال میدانم کسانیکه در تطبیق قانون جدی استند ، بیشتر مخالف دارند تا کسانیکه از روی مسامحه و مصلحت به سازش گریها تن میدهند. به این اساس داؤد خان با خصلت جدی خود مخالفین زیاد دارد. هدف من مبارزه با مخالفان او نیست، بلکه با احترام به نظر مخالفان میکوشم به واقعیت ها دسترسی پیدا کنم، نه تنها در مورد داؤد خان، بلکه در مورد سائر زعمای کشور نیز. کار تحقیق و تدقیق من دراین مسائل، راه دراز، پرپیچ و پر از صدا و نداهای مخالفان در هر دوره طی چند دهه اخیر خواهد بود که من به حوصله مندی و سینه فراخ به نظریات شان گوش فراخواهم داد، ولیونوشته های با شدت لحن باشد، مرا از هدف کلی ام دور نخواهد ساخت. امیدوارم از نظریات صائب شما و دیگر هموطنان وارد در قضایای کشور که اهل مطالعه و تدقیق استند، بی نصیب نمانم. با تشکر فراوان از محبت شما با ارادت و عرض ادب عبدالله کاظم |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
22.06.2015 |
|
به ارتباط مقاله آقای محمد داودملکیار که ارزیابی شان از واقعات دورۀ اقتدار سردارمحمدداودخان همسان با ارزیابی آقای ولی آریا میباشد که البته هرافغان حق دارد باساس معلومات و جهانبینی خود درزمینه قضاوت کند- من بالای یک قسمت راپور شان مهر تائید میگذارم که ازیک محقق سرشناس در بارۀ قتل یکعده اعضای خانوادۀ مرحوم داودخان توسط پسرش ویس سوال کرده بودند- من هم ازهمان محقق که برحمت حق پیوسته عین سوال راکرده بودم و گفتم شما خبرداریدو شاهد زنده درخانوادۀ شما حضور دارد و قرارمسموع او بشما گفته که ویس در یک صحنه ای در همان روز باخودفیصله کرد که مادر، خواهر، خانم و اولادهای خودرابا تفنگ خودبقتل برساند و این وقتی بود که او دید پدرش خود را کشته یا کشته شده که این تصمیم را گرفته بوده...آن مرحوم پس از یک سکوت وبدون آنکه بیانات مرا رد کند، چیزهایی ازین قبیل گفت :"هرچه در آنروز و در آن صحنه گذشته، من و خودت بچشم سر ندیده ایم، ولی باور مردم ازین قراراست که همه را کمونستها شهید ساخته وهمین شایعه بنفع افغانستان و نفع این خاندان است..." این صحبت بین من وآن مرحوم در خانۀ یکی اراقارب شان در پالم سپرینگ صورت گرفته بود ودرآن شب خاطرات زیادی از زبان آن مرحوم یادداشت کرده بودم. در یک صحبت بعدی با محترم محمد داود ملکیار، من همان موضوع را تذکردادم و او جواب مشابه راکه از آن مرحوم شنیده بود تائیدکرد- بین من وآقای داود ملکیار بحثی صورت گرفت که کدام یک ما و چطور این موضوع رامنتشریازیم- ولی بملاحظۀ علایق فامیلی و دوستی ها، منصرف شدیم. ناگفته نماند که فایق وزیر فوایدع امه که از فدائیان محمد داود خان بود در کتاب خود از زبان یکی از نواسه های مرحوم داودخان نوشته که "بابه جانم خودش را با تفنگچۀ خودش کشته است..."- این کتاب نزد من موجود است ومردم هم آنرا خوانده اند- بمنظور روشن شدن گوشه های تاریک تاریخ، شایدارزش داشته باشد که این موضوعات نیز مورد تحقیق قرار گیرند. با عرض احترام- هاشمیان - 21 جون 2015 |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
22.06.2015 |
|
هموطن محترم جناب عبدالله محمدی!
بعد از عرض سلام، از توجه و توافق نظر شما به نوشته ام جهان سپاس و امتنان. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
در ان مسایل و موضوعات که بزرګان ما هریک اقای داکتر صاحب کاظم و اقای سستانی نظر عالمانه خود را ارایه کند من بخود این حق را هیچ نمی دهم که در ان مورد ابراز نظر نمایم، بخاطر که اول به اندازه انها بینش و دانش ندارم و ثانیا در مقابل استدلال انها خود را بسیار ناتوان احساس میکنم. این بزرګان ما وقایع تاریخ معاصر وطن ما را بشکل عالمانه با اسناد و شواهد موثق و بررسی میکند. یک عده نویسنده ګان مثل من صرف رویدادها ، وقایع، قضایای سیاسی و ملی کشوری را بشرایط امروز به شیوه احساساتی بررسی مینماید. این نویسندګان فراموش کردند وقتیکه اردو و حکومت پاکستان مناطق و قریجات ساحه ( مغلګی) را بمباران کردند که این بمباردمان منجر به کشته شدن یک عده اطفال زنان و مردان مظلوم افغان ګردید . ایا باز هم دولت انوقت افغانستان باید دست به زیر الاشه می نشست و حیثت یک سیلبین را بخود اختیار میکرد؟. حکومت و دولت انزمان یعنی دوران صدارت شاه محمودخان در این تلاش بود تا از حکومت امریکا مهمات نظامی خریداری نماید. ولی بجوابهای رد غیر منطقی امریکا مواجه ګردید. همچنان این درخواست باز در زمان حکومت محمد داودخان چند بار تکرار ګردید ولی بجواب منفی امریکا مواجه شد. از روز اول تاسس پاکستان تا حال جکومت امریکا به هیچ قیمت حاضر نیستند که پاکستان را از دست بدهد، در این پانزده سال ګذاشته که تمام ما و شما شاهد عینی رویدادهای کشور خود هستیم امریکا حاضر نیست به اردو افغانستان تجهیزات لازم و دفاعی بدهد. ایا ما بچشم سر ندیدیم که چند ماه قبل مهمات نظامی امریکایی که قطعات امریکایها انها را دوبار به امریکا انتقال داده نمی توانست امریکایها ان مهمات نظامی که شامل ۲۷ طیاره باربری نظامی ، ۹ صد عراده جنګی را از میدانهای بګرام به اردو کشور پاکستان تسلیم داد. چرا داد ؟ علت اش واضح و روشن نیست.؟ یک عده هموطنان عقدی ما نمی داند وقتیکه امریکا یک اندازه مهمات نظامی را در وقت صدارت شاه محمودخان وعده کردند، ایا از شرایط سپردن ان وسایط نا چیز که حکومت امریکا بالای حکومت افغانستان ماندند چی بودند خبر دارد؟. ان شرایط عبارت بودند از. ۱- از این وسایط نظامی که امریکا به حکومت افغانستان میدهد باید حکومت افغانستان بر ضد حکومت پاکستان استفاده نکند. ۲ـ حکومت افغانستان باید پول خریداری این تجهیزات نظامی را قبلآ در یک بانک امریکایی دیپازیت نماید، ( اصلآ انمقدار پول ابدآ حکومت ان وقت افغانستان نمی توانست بپردازد.) ۳- امریکا این تجهیزات را تا بندر کراچی میرساند بعد از بندر کراچی مسولیت انتقال ان تجهیزات بدوش حکومت افغانستان است. ۴- بدتر از همه لست ان تجهیزات که امریکا به افغانستان میداد باید ان لست سلاحها را به پاکستان بدهد که کدام نوعه تجهیزات را حکومت امریکا به افغانستان داده. امروز یک عده مدعی میګردد که چرا حکومت صدارت مرحوم داودخان از روسها سلاح را خریداری کرد.بلی هموطن، لویه جرګه انوقت به حکومت داودخان این اجازه داد. ای برادر و خواهر من، مرحوم داودخان این کار را بخاطر غرور، حیثیت ، وقار من و تو و مهمتر از همه بخاطر بقا افغانستان کرد، اګر وی در ان وقت که حکومت پاکستان خاک ترا بمباران میکرد جواب نمی داد امروز اولادهای من و تو چودری نام میداشت و جی جی میګفتیم. دوستان عزیز، این ما بودیم به هر کشوریکه بخاطر تحصیلات رفتیم تحت تاثر ان کشورها ګردیدیم. اګر روسیه شوروی رفتیم طرفدار روس و طرفدار فلسفه مارکسیزم ګشتیم اګر الازهر مصر رفتیم ما اخوانی طرفدار نظریات حسن البنا و سیدقطب شدیم، اګر ایران رفتیم تحت نظریات اخوندی ایرانی ګشتیم. حکومت ان وقت به هیچ محصل نه ګفته بود که روسیه رفتی کمونست شو. مصر رفتی اخوانی شو و ایران رفتی ایرانی شو.
|
 |
اسم:
عبدالله محمدی محل سکونت:
مانتری کلفورنیا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
برادر دانشمند آقای عباسی سلام برشما! آنچه واقعیت ها را که جناب شما موشگافانه در بیان و تحلیل اوضاع و شرایط کنونی جهان و بلالخصوص در ممالک مسلمان چه میگذرد تحت اعنوان "گزارشات دنیا و وطن از وراءاخبار" در قید تحریر در آورده اید، حقایقی است تلخ و رنج آور. حالت موجوده در ممالک مسلمان بخاطر پائین بودن سطح دانش جامعه مسلمان ، نبود وحدت در جامعه مسلمان و بلاخره تجارت سیاسی و جنگ سرد علیه ممالک مسلمان بخاطر نشنل انترست قدرت های زورمند ، رویداد های غم انگیز تحمیل میشود که عاملین آن در پناهی قدرت وتوانمندی توانستند ابر های تیره وتار ظلم و حشت را درافق کشور های مسلمان توسط مردمان خودش مستقر سازند، که البته صحنۀ از وقایع دلخراش که از ورای میدیا بگوش فرعویان قدرتمند میرسد ، اما افسوس که چشم و گوش جامعه ملل که ازعدالت انسانی و حقوق بشردر بسا موارد سخن میگویند کرو کورند و یا اینکه عدالت انسانی را در زیان متحدین خود مبینند که دلخراش ترین وقایع روزانه هنوزهم پایانی براعمال بربریت ، ظلم وتعدی این فرعونیان ندارد که در ممالک مسلمان چی میگذرد؟ صدای ناله وشیون این همه ظلم و بیدادگری که تا آسمان سر کشیده است شنیده و دیده نمیشود، مقصرین و عاملین اصلی آنها کیها استند؟ حقوق حقه زنده بودن و زنده ماندن انسان های مظلوم و بیچاره درید قدرت کیست؟ آیا کرامت تنها حق کسانی است که از قدرت ظالمانه دورازعدالت انسانی برخورداراند؟ امیدوارم عدالت خداوندی روزدادرس مردمان ملل بی دفاع باشد که زیرشمشیر ظالمین قرار گرفته اند و دادرس ندارند ، بجز اینکه چشم سوی آسمان داشته باشند و انتظار بمانند چارۀ ندارند..... و یا اینکه تحت لوای وحدت همبستگی ، در زیر سایه علم و دانش راه سربلندی و آزادی خود را در پیش گیرند.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
21.06.2015 |
|
بسم الله الرحمن الرحیم بنظر من مدیریت یک سایت انترنتی باید صلاحیت و اهلیت تفکیک جدالهای منطقی و علمی را از ترویج افواهات و پروپاگندچینی ( بصورت ارادی یا غیر ارادی ) بنفع یکی یا دیگر دستگاه تخریبی و استعماری داشته باشد. ناممکن است که تمام انسانها یکنوع طرز فکر داشته باشند وباید هم چنین نباشد، زیرا غیرازآن دنیابسیار خسته کن بوده و زمینه ای تحولات مثبت محدود میگردد. وقتی کسی مقاله یا مضمون معلوماتی ای مینویسد که هسته ای آنرا منابع و مآخذ دیگر تشکیل میدهند، طبعا آنقدر نادان و بیسواد بوده نمیتواند، که قبل ازهمه خود را حقیقت یا جعلی بودن مأخذ خود مطمٔن نسازد.
اما اگر این اصل مدنظر گرفته نشود، دو دلیل را نمیتوان مرفوع دانست: یا اینکه واقعا دلیل قبل الذکر صادق میباشد ویاهم اینکه نیمکاسه ای زیر کاسه بوده و نیت کلاهگذری بقرق خوانندگان مطمع نظر است.امروز قسمت دوم مقاله ای در مورد ایجاد به اصطلاح مذهبی بنام وهابیت نوشته نویسنده ای نوپیدایی بنام پیکار پامیر را خواندم. جالب اینکه مقاله مذکور در جمله ای برگزیده های هفته هم درج شده است. چنین نوشته هایی توسط هرکسیکه اظهار شوند، مرجع اصلی آن دستگاههای تبلیغاتی جمهوری آخوندی میباشد. هرسایت یا اداره ای نشراتی یی شاید در بسیاری موارد اختیار داشته باشند، آنچه را مورد پسندشان واقع شود نشر نمایند، اما باید حیثیت و اعتبارخود را هم مدنظر داشته باشند. اگر نوشته ای واقعا به اساس تحقیق و ارا ٔه ای حقایق بنا باشد، باید از نویسنده تشکر کرد. اما اگر استناد مقاله مبنی به یک مأخذی باشد مثل خاطرات شخص خیالی یی بنام همفر که به جعلی بودن این کتاب و عدم موجودیت چنین شخصی، حتی خود علمای شیعه مدللا تاکید دارند وبخاطر محتوی ضعیف و تاریخهای خلاف وقایع آن نمیخواهند با نزدیکی به این کتاب خود را بی اعتبار سازند، دیگر چی اعتباری میتوان به نویسنده و چی توقعی از نوشتار و پیام وی داشت. گذشته ازآنکه دیگر موارد این مقاله هم مملو از ضعفهای تحقیقی میباشد... اگرچه الحمدلله دانشمندان و صاحبنظران فروانی دارند، که ان شاالله بمراتب بهتر و مدللتر میتوانند غلطیهای چنین نوشته هاییرا بیان نمایند، اما شاید لازم ندانند در مواردیکه بسیار ازهمه پوشیده نیست، وقت گرانبهای خود و خوانندگانرا ضایع نمایند.
بهرحال ان شاالله بد نخواهد بود، اگر وقتا فوقتا پرده از روی اکاذیب و افترآت برداشته شود، تا زمینه برای فتنه انگیزی و ایجاد تفرقه در بین مسلمانان مساعد نگردد... پیروی از هرفرقه ای، بصورت کورکورانه و رد نمودن مخالفان وی هم بصورت کورکورانه، بدون منطق و بدون سند، کار کاملا جاهلانه میباشد، بیتفاوت است که بکدام جهت تعلق داشته باشد. چنانچه قولی از شیخ ابن عثیمین رحمه الله ( یکی از علمای به اصطلاح وهابی ) را در مورد اجتهاد بر مسٔله ای که شیخ یوسف قرضاوی حفظه الله رٔیس مجمع علمای اسلامی، بعضا ذکر میکند، ازین قرار است که « اجتهاد من چنین بوده و من چنین نظری را ثواب یافته ام، اما امکان این وجود دارد که نظر مخالف من درین اجتهاد، بثواب نزدیکتر باشد».
المهم الحمدلله امروز روزی نیست که بتوان با افواهات قدیمی مردم را گمراه ساخته و حقایق را پنهان نمود. محمد بن عبدالوهاب آدم خوب بود یا بد کتابهایش موجود است، هرکس میتواند تحقیق کند که چی طرز فکری داشته. چیزیکه واضح است امام ابوحنیفه رحمه الله هم خوردن خاک زیارت و سجده بر قبر و مدد جستن از گذشتگانرا ولو صالحین و پیغمبران بوده باشند، جایز ندانسته است. الله حی القیوم که از شاهرگ گردن بما نزدیکتر و دعای دعا کننده را اجابت مینماید و بدعای بنده ای خود خوش میشود و فرموده از بخواهید تا اجابت کنم. همین خرافه بازیها و خرافه پرستیهاییکه با اصل دین کاری نداشته اند و چهره ای دینرا مسخ شده نموده اند، باعث فرار بسیار تحصیلکرده ها و به اصطلاح منورین از دین شد. آیا آن مجاور زیارت چی چیزی برای از دست دادن داشت که چنان تهمت بزرگی بر دختر جوان و مظل
ومی بنام فرخنده وارد نمود، که منتج بچنان قتل وحشیانه و ظالمانه در حضور پولیس و سایر ارگانهای امنیتی شود؟!. در مورد شیخ الاسلام ابن تیمیه رح تبحر علمی ، قوت استدلال ووسعت نظر وی علما آنقدر تصانیف کرده اند که کوچک جلوه دادن چنین شخصیتی، غیر ازینکه بخود گوینده ضرر برساند نتیجه ای نخواهد داشت. علامه شبلی نعمانی رحمه الله عالم حنفی در کتاب عقاید وکلام « از قول مقریزی در تاریخ مصر» مینویسد که ابن تیمیه میخواست، عقاید اسلامی را از زواید و حشویات پاک نموده طوری عرضه دارد که در قرون اولی ای اسلام بود و در اخیر مینگارد که بدعتهاییکه سالها در میان مسلمین رواج داشت، پایه های آن از زور قلم وی متزلزل شد. مراجعیکه با استفاده از جهل عوام به خالی نمودن جیبهای آنرا بنامهای مختلف و زیرتاثیر آوردن آنها برخلاف دین اما بنام دین میپردازند، همشیه از روشنگران و دعوتگران براه راستی وحشت داشته، در کوشش تجریح شخصیت و تکذیب دعوت آنها پرداخته اند... از موضوع بسیار اگر دور نشویم، درین شکی نیست که با سقوط خلافت عثمانی، دربدری و سراسیمگی ممالک مسلمان هرروز بیشتر شده میرود.اما اینرا باید اهل تاریخ واضح سازند، که خود خلافت و سیستم کار آن چقدر زمینه را برای ایجاد چنین مخالفتها مساعد ساخته بود. چنانچه اگر مجاهدین افغانستان مصروف قدرتطلبیها و جنگها و رقابتهای ناسالم و مهلک نمیشدند، ظهور تحریک طالبان اصلا بفکر کس خطور نمیکرد. .. گذشته ازآن این صفویان ددمنش و همفکرانشان بوده اند، که از زمان حمله ای چنگیز به خلافت بغداد و بعدا در زمان عثمانیها همیشه در پهلوی دشمنان مسلمانان قرار گرفته و با اشاره ای آنها خیانت و مزاحمت نموده اند. اگر همکاری ایران با حکومت انگلیس نمیبود و هرباریکه شاهان افغانی برای کمک به مسلمانان هند شتافته بودند، آنها را با حمله به هرات مصروف نگهنمیداشتند، شاید استعمار انگلیس به سقوط سلطنت مسلمانان موفق نمیشد و افغانستان هم به این حالت زار فعلی مبتلا نبوده، تجزیه و دربدر نمیبود. قدرالله ماشآ فعل.
امروز هم بزرگترین همکاریرا در اشغال افغانستان و عراق کی نمود؟ فرقه های موت را در عراق کی باحضور مستقیم سپاه پاسداران خود ایجاد نموده است، که نمونه ای کارهایشانرا در سالهای نود میلادی مردم بی آزار کابل توسط جنایات فراموش ناشدنی حزب و حدت مزاری از قبیل میخ بسر کوبیدنها و رقص مرده و بریدن سینه های زنها و سایر بیناموسیها را مردم کابل بچشم خود دیدند. امروز در پهلوی بشار قاتل زنان و اطفال بیگناه سوریه کی ایستاده شده است. حتی باگروههای که بنام اسلام و اهل سنت دمار از روزگار اهل سنت بدر آورده اند، همکاریهای این سیستم ثابت شده است. بنا از کجا میتوان گمان نیک داشت، که چنین مراجعی در جهت دریافت ریشه های خشونت و تروریزم و احتمالا طرق معقول و موثر جلوگیری ازآن صادقانه و غیرجانبدارانه نظر داده و خود گرگکی در پوست گوسفند نباشند. والسلام
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
21.06.2015 |
|
استاد محترم داکتر صاحب کاظم بعد از سلام!
از جواب مودبانه تان تشکر. هر گاه قبول کنیم که:" بعضی محققان تاریخ کشور آنرا سطحی گزارش داده اند و فقط خواسته اند که انتخاب دوستی با شوروی و طلب کمک های اقتصادی و نظامی از آن کشور را یک میلان شخصی و یک خواسته فردی جلوه داده و مسئولیت آنرا نیز متوجه یک شخص سازند" درست نیست پس باید این را هم قبول کرد که:" مسئولیت افتادن افغانستان به دامن شوروی بدوش اغفال و بی توجهی سیاستمداران آن وقت ایالات متحده امریکا است" هم درست نیست.
به احتمال قوی سیاست همان زمان و دوران ایجاب برخورد همان طور امریکا را می کرد.
عدم شناخت درست سیاست امریکا و شوروی و یا بهترتر عدم شناخت اروپایان در آن زمان توسط سران افغانستان به صراحت نشان دهنده نگاه نتوانستن تعادل سیاسی را در آن زمان در معادلات بین المللی افغانستان واضع می سازد.
تاریخ را افراد می سازد و تاریخ افراد را یعنی به شکلی مانند تعاملات کمیاوی از اثر تاثیر متقابل چندین عنصر یک تولید جدید به میان میاید که تمام عناصر در آن ذیدخل است.
اروپایان از 5 صد سال به این طرف با اسلحه بهتر شان دنیا را چور و چپاول کردند. تاریخ قرن 15، 16، 17، 18، 19 و 20 پر است از کاروایی ها و قتل و قتال اینها در نقاط مختلف زمین.
خالق کمونیزم و بمب اتم هم همین ها هستند.
امریکایی های امروز اروپایی های دیروز هستند که کشتی کشتی افریقای سیاه را غرض غلامی با چه وضع فجیع انجا بردند.
حتی همین امروز به اشکال مختلف در روی زمین به ناارامی دست می زنند. ما و شما یک ضرب المثل داریم که خدا روز نادیده را روز ندهد موزه کفیده را موزه. زمانیکه در کشور شرق فرهنگ در اوج خود بود اروپا در خواب و بالای درختان بود. گرچه علم سر حد نمی شناسد اما از افکار شرق دور و نزدیک، عرب ها و یونانی ها امروز خود را ساختند که هرگاه دیگران مانند شان نباشد و یا مواد شان را نخرد بنام جهان سوم، عقب مانده و غیره و غیره تعقیر می شوند.
بنده موفق شده ام علت اینکه چرا اروپا و امریکا این طور است برای خود پیدا کنم که به شما هم می گویم. بیر و الکل مغز اینها را خراب کرده و غیر از زور گویی و چال بازی غرض ارضای حرص خود چیزی دیگر را نمی شناسند مثال ان پیمان جنگی ناتو.
در این دشت وحشت من آن گرد بادم که سر تا قدم دامن چیده باشد
با احترام
الله محمد
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
درپیام قبلی من دو جای اشتباه تایپی رخ داده: یکی درآغاز سطردوم نام (ارسلا) اشتباه تایپی واصافی است دیکری دربیانات پولادا کلمۀ (فرض) که بادی (فرش) خوانده شود - با احترام -هاشمیان
یادداشت : این کلکین برای چشمان زهیر وضعیف بارگران است - ایاامکان ندارد که سایز حروف را کلان سازند ؟ هاشمیان |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
21.06.2015 |
|
آقای پیکار پامیر که نوشته های شان را در گذشته ها در سایت «گفتمان» مطالعه می کردم ، محققانه می نویسند و شیوا می نویسند. اما این نوشتهء جدید شان در مورد وهابیت آنهم براساس نوشته همفر جاسوس انگلیسی و از روی ترجمهء ایرانی که شیعه است و ضد وهابی، زیاد قابل اعتماد معلوم نمی شود. آقای پیکار پامیر که به گمانم در کانادا زندگی می کنند ، با منابع و کتاب خانه های بزرگ سر و کار دارند، اگر نام این کتاب همفر را به زبان اصلی آن و اینکه چه وقت آن کتاب به چاپ رسیده است؟ پیدا کنند و به خوانندگان هموطن شان معرفی دارند، شاید زیاد مفید باشد و اینکه آیا همفری واقعا وجود داشته است و یا خیر؟ آقای پیکار پامیر که اهل مطالعه و کتابخوان اند حتما با آثار شادروان ذبیح الله منصوری مترجم مشهور ایرانی آشنایی دارند که ده ها کتاب ترجمه کرده است آن هم از منابع آلمانی ، روسی ، فنلندی ، ایتالیایی و.. که در زبان اصلی آن کتاب ها، اصلا وجود خارجی ندارد که شاید یکی از جملهء آن کتاب های جعلی « عایشه پس از پیامبر» و « مغز متفکر جهان شیعه امام صادق» باشد. وقتی من در اینجا از شک خویش راجع به وجود همفر حرف زدم ، شاید برخی خوانندگان دلیل برجستهء وجود همفر را همین قطعه عکسی پندارند که در پورتال « افغان - جرمن آنلاین» ،نشر شده است، اما آقای پیکار پامیر خود می دانند که در آن 1710 م که آقای همفر در بصره و عراق امروزی ماموریت داشته است ، هنوز کامره عکاسی اختراع نشده بود و هم ابن عبد الوهاب متولد 1703 م تا وقت مرگ یعنی 1791 م ، کامره عکاسی را ندیده بود، بناء نشر عکس ابن عبد الوهاب و همفر، قبل از اختراع ماشین عکاسی سوال برانگیز است. البته من در وجود ابن عبد الوهاب شک ندارم کتاب « التوحید» او را در متن اصلی اش یعنی عربی خوانده ام و ترجمه « المسائل الثلاثة» او را به زبان پشتو مطالعه کرده ام و به پیوند میان تروریزم و وهابیت نیز بی باور نیستم؛ و مبارزه ضد قبر پرستی اورا از رفورم های مهم در جهان اسلام می دانم ؛اما برای اثبات پیوند میان تروریزم و وهابیت کنونی، نیازی نیست تا بر کتابی استناد کرد که برادران شیعه و یا شاید سنی های ترکیه عثمانی مخالف سلفی گری ، یا به اصطلاح مشهور «بدعتی ها» برای مخالفت با رقبان وهابی خوبیش جعل کرده اند. حقایق در این باره ، آن قدر زیاد است که به جعل نیازی نیست. |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
لیون پولادا خودش به وضاحت و صراحت اعتراف کرده که مسئولیت افتادن افغانستان به دامن شوروی بدوش اغفال و بی توجهی سیاستمداران آن وقت ایالات متحده امریکا است. آنها از همان اول به این نظر بودند که افغانستان را به حیث یک ساحه تحت نفوذ شوروی قبول کنند و اما نگذارند که آن کشور به پایگاه شوروی علیه ایران و پاکستان تبدیل شود. حکومت افغانستان پیوسته کوشید امریکا را متوجه این اشتباه شان سازد و توجه آنها را در زمینۀ تقویه نظامی و اقتصادی افغانستان جلب کند، اما امریکائی ها به این تقاضا های پیهم افغانستان سخت بی اعتنائی کردند. برای شرح مزید این موضوع مراجعه شود به مقالۀ مشهور لیون پولادا که اینجانب آنرا ترجمه و در مقالۀ خود تحت عنوان "آیا اغماض امریکا موجب شد تا افغانستان در دام شوروی افتد؟" منتشرۀ پورتال مورخ 4 دسمبر 2014 گنجانیده ام. از ادارۀ محترم پورتال خواهش میکنم در صورت امکان لینک آن مقاله را که در سه قسمت نشر شده و در آرشیف حبیبه هرسه قسمت یکجا موجود است، در ذیل این نوشته علاوه نمایند تا خوانندگان عزیز بدون زحمت به محتوای آن دسترسی پیدا کنند. نوشتۀ آقای آرمین مایر که توسط آقای ارسلا ترجمه و دیروز به نشر رسیده است، نیز موئید همین ادعا میباشد.
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_afghan_usa1.pdf
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_afghan_usa2.pdf
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_afghan_usa3.pdf |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
باز هم تشکر از آقای فوادارسلا که یک سند مهم دیگر را ترجمه و نشر کردند. من پولاد ارسلا را می شناختم و شخصا با او در تالار دفتر اطلاعات سفارت امریکا در کابل صحبت کرده ام- دپلومات بسیار دراک و دوربین بود. کتابهای او را نیز خوانده ام- یک افغانستان شناس واقعبین بود- در سندیکه شما ترجمه کرده اید این بیانات پولادا که : "چرا ما برای خانه ای فرض و ظرف و کوچ و چوکی بخریم، درحالیکه خوب میدانیم صاحبش کسی دیکری است." نه تنها در گذشته بواقعیت پیوسته، بلکه تحقق یافتن آن در آینده نیز دور از احتمال نمیباشد. مرحوم پوهاند حبیب الله تزی همیشه میگفت: "که نن وی که صباح وی === داملک به د زرغون شاه وی " با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
21.06.2015 |
|
برادر عزیز و گرامی الله محمد خان سلام معذرت مرا بپذیرید که به جواب پرسش شما کمی دیرتر جواب میگویم. در مورد اینکه چگونه افغانستان در دام شوروی افتاد، بعضی محققان تاریخ کشور آنرا سطحی گزارش داده اند و فقط خواسته اند که انتخاب دوستی با شوروی و طلب کمک های اقتصادی و نظامی از آن کشور را یک میلان شخصی و یک خواسته فردی جلوه داده و مسئولیت آنرا نیز متوجه یک شخص سازند، درحالیکه این موضوع به تائید لویه جرگه و موافقه مقام سلطنت و روی اجبار صورت گرفته است. جناب شما بعضی مطالب را از کتاب مرحوم فرهنگ اقتباس کرده اید و نظر مرا در زمینه خواسته اید. ناگزیر باید بگویم که روابط شخصی مرحوم فرهنگ با دو شخصیت مهم: یکی شهید محمد داؤد خان و دیگر شهید میوندوال برهمه آشکار است و این موضوع در کتاب شان به وضاحت انعکاس یافته است که خواننده آگاه از آن، بخوبی در کنه مطلب پی میبرد. اینکه چگونه افغانستان به دامن شوروی افتاد، یک بحث وسیع و عمیق سیاسی است. اینجانب کوشیده ام برزوایای مختلف موضوع طی یک مقالۀ مبسوط و مستند تحت عنوان "آیا اغماض امریکا موجب شد تا افغانستان در دام شوروی افتد؟" روشنی اندازم که این مقاله بتاریخ 4 دسمبر 2014 در سه بخش در این پورتال وزین اقبال نشر یافته است که البته مستند به مقالۀ معروف یکی از دیپلماتهای امریکائی بنام "لیون پولادا" میباشد که آنرا از انگلیسی ترجمه و درمقالۀ خود بطور مکمل گنجانده ام. برادر محترم شما میتوانید به آرشیف نویسندگان این پورتال رفته و زیر نام اینجانب هرسه قسمت آنرا مطالعه فرمائید، آنوقت خود بر موضوع قضاوت خواهید کرد. علاوتاً میخواهم توجه شما را به مقالۀ اخیر محترم احمد فواد ارسلا جلب کنم که دیروز در پورتال به نشر رسیده است و آن ترجمه مقالۀ "آرمین مایر" ـ نائب سفیر امریکا در کابل بین سالهای 1955 تا 1957 بوده، تحت عنوان "امریکا، داؤد خان، پژواک و بیطرفی افغانستان" محترما! بازنگری بروی اسناد در تاریخ افغانستان که متأسفانه در حاشیۀ حب و بغض های بعضی از محققان از مسیر اصلی و واقعی آن بیرون شده است، وظیفۀ جدی هر هموطن است که در این راه تلاش کند و سیاه را از سفید جدا سازد. بحث روی مسائل تاریخی یک ضرورت است، خاصتاً برای کسانیکه به خود زحمت تحقیق و تدقیق را میدهند. ما شکر نویسندگان چیره دست داریم که روی مسائل جاری کشور به تحلیل و بررسی ها می پردازند، اما در مسائل تاریخی به شیوۀ آفاقی آن دچار مشکل هستیم. بعضی از باز کردن دروازه های تاریخ هراس دارند که دلیلش را نمیدانم. بهرحال من میخواهم سالهای اخیر عمر خود را وقف تحقیق پیرامون مسائل تاریخ معاصر کشور سازم و از خدای بزرگ میخواهم مرا در اینکار یاری رساند.با احترام |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
20.06.2015 |
|
برادر عزیز و دانشمندم جناب سیستانی صاحب سلام ازاینکه مقالۀ "کودتای 26 سرطان 1352 ـ سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت" منتشره این پورتال وزین مورخ 12 جولالی 2007 من مورد تائید شما قرار گرفت، بسیار خوشحالم و از تبصره پرلطف شما در زمینه ممنونم. از نوشتن آن مقاله تا حال که 8 سال می گذرد، همیشه دنبال حقیقت موضوع بودم و تلاش کرده ام تا تحلیل مذکور را با معلومات مزید بیشتر انکشاف دهم که تاحدی نیز به آن موفق شده ام. تائید شما به حیث یک مؤرخ و محقق مسائل تاریخی کشور برایم بسیار باارزش است. به آرزوی صحت و سعادت شما |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
20.06.2015 |
|
"محنتکدۀ" ملک اشعراء اسیرصاحب راخواندم ودوجانبه مرحبا گفنم -یکبار بخاطر مقبولی افاده های تاریخی، سیاسی واجتماعی شامل درین غزل، و باردیگر بخاطر جسم زهیر استاداسیر که با داشتن سه قبرغۀ شکسته، اما بارتباط اوضع وطن به چوکی و میز کامپوتر می نشیند و غزل خودراتایپ میکند . عمر دی دیر شه اسیر صاحب !!! هموطنان این غزل "محنتکده" را بخوانید . باعرض احترام سیدخلیل الله هاشمیان - 20 جون 2015 |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
20.06.2015 |
|
دانشمندمحترم آقای ف. هیرمند با عرض سلام و احترام آرزو دارم بدانم که مخفف (ف) نام شما فرهاد است ، فاروق یا فیروز؟ مقالۀ شما بعنوان"نقض قانون اساسی وتعلل در اجرای انتخابات ولسی جرگه" را خواندم و بسیار آموختم، چونکه قلم رسای شمامصایل حقوق رابرای نابلدان رشتۀ حقوق عام فهم ساخته است. متاسفانه چنین بنظر میرسد که فرهنک قانون شکنی "ملاخور" شده و این دولت غیر قانونی بار دیگر قانون اساسی را زیر پا ساخته میعاد کار ولسی جرگه راتمدید میکنند - بارتباط مقالۀ شما یک رویداد را گزارش میدهم: یک تن از شاگردان من که اکنون رئیس یک دفتر در کابل است یک هفته قبل بواشنکتن بود- او بچند کتاب منجمله ترجمۀ تاریخ موهن لال ضرورت داشت، تلفون مرا پیدا کرده خود را بمن معرفی کرد-چند بار پی درپی صجبت کردیم، بسیار چیز ها شنیدم و آموختم- دو موضوع را درینجا نقل قول میکنم: در مورد کمیسیون انتخابات، او میگفت اشرف غنی برندۀ انتخابات بود، اما شورای نظار کودتا میکرد و داکتر عبدالله امریکا رااز پلان کودتای خود خبرداده بود- همان بود که جان کیری آمد و این وضع کنونی را رویکار آورد-شورای نظار و جمعیت اسلامی هر دو میخواهند در لویه جرگۀ آینده و در ولسی جرگۀ آینده و هم درانتخابات آینده برنده باشند، لهذا میخواهند چنان اشخاصی در کمیسیون انتخابات گماشته شوند که بنفع آنها کار کنند- اشرف غنی این نکته را متوجه شده و سعی دارد جلو این پلان سیاسی رقیبان خود را بگیرد، اینکه موفق شده میتواند یاخیر هنوز معلوم نیست. موضوع دوم مطلبی از یک روزنامۀ کابل رابیان کرد گه درین اواخر از زبان یک وکیل ولسی جرگه نوشته بودکه وکلای این دوره خدمت بزرگی به مملکت انجام داده و مالیات سگرت که قبلا 50% بود به 100% بلند برده است - روزنامه از زبان آن وکیل نقل قول کرده که انتظارداریم رئیس جمهور آن قانونی راکه ولسی جرگه خودش برای امتیازات وکلاء تدوین کرده وشش ماه قبل برای توشیح برئیس جمهور فرستاده، زودتر توشیخ شود زیرا ما مالیات سگرت را بالا بردیم تا پول گزاف بخزانۀ حکومت برسد وتکافوی آن امتیازاتی را بکند که در قانون امتیازات وکلای ولسی جرکه پیش بینی شده است.... وقتی دیروز مقالۀ محترم هیرمند صاحب رامیخواندم در صفحۀ آخر مقاله این جمله را یادداشت کردم که :""...مگر مجلس ولسی جرگه، آیا شهکاری کرده است که غیابت آن احساس شود؟"" جواب این سوال بارتباط بلند بردن مالیات سگرت شاید مثبت باشد، زیرا این دورۀ شورا خدمت بزرگی به مملکت انجام داده و حتما قانون امتیازات وکلاء شورا نیز توشیح خواهدشد. با عرض احترام- سیدخلیل الله هاشمیان 20 جون 2015 |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
19.06.2015 |
|
خواهر ارجمند، نصیبه جان حیدری اکرم، سلام بر شما، امید وارم بافامیل به پناه ایزد متعال باشید، ازینکه این خواهر را متوجه سوء تفاهمی در مورد بیان و فرمودۀ هموطن دیگری نمودید، جهانی ممنون. محترم محمد انور واحدی که خود حقوق دان و با تجربه بودند و نکات مهمی را در مورد چگونگی مفکورۀ تعمیل«قانونیت» در عصر جمهوریت بیان داشتند که در مضمون تان مطرح گردید، با معذرت از شما، استدلال را به گفتۀ ایشان محترمانه راجع نموده و بر حقایق مستدل تحریر شده از نویسندۀ مؤفق، صرف در مورد«حقوق و قانونیت»، اکتفا مینماییم. مغالطه از جایی صورت گرفت که پراگراف نوی آغاز گردید و من گمان نمودم که ادامه هم نظر شما میباشد. بازهم معذرت مرا پذیرا گردید. با روابط نزدیکی که با مرحومه منوره جان و آقای وردک در همینجا، در سالهای اشغال افغانستان عزیز داشتیم، زیاد از حزب «انقلاب ملی» و عضویت ایشان صحبت ها میشد، آیا اساسنامه و لست اعضای محترم آنرا شما در دسترس دارید؟ اگر جواب مثبت باشد، آن اسناد هم جزئی از تاریخ مردم افغانستان بوده، خوب است در دسترس مطبوعات وطن قرار گیرد. در مورد دوام رابطه با شما، کوشش میکنم که وبسایت تان را پیدا نموده در صورت امکان در زمینۀ موضوعات وابسته به حقوق بشر و حقوق زنان افغان همکاری هایی نمایم. البته در مورد رفع حجاب که در عصر فرخندۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و صدارت مرحوم سردار محمد داود، صورت گرفت با شما هم عقیده ام که با شرائط عصر و زمان و اقدام اولیای امور، بالاخره زنان افغان به این نعمت بزرگ نائل گردیدند. خدا را شکر، نصیبه جان. همیشه به پناه خداوند بوده و در پیشبرد پلان های بشری تان مؤفق و کامیاب باشید
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
19.06.2015 |
|
دانشمند توانای افغانستان جناب داکترصاحب سیدعبدالله کاظم سلام!
مقالۀ عالمانه شما را زیر عنوان « کودتای 26 سرطان 1352سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت» باردیگر در پورتال افغان جرمن خواندم، خداوند شاهد است که به قلم و تحلیل و ارزیابی بیطرفانه و عالمانۀ خالی از حب و بغض شخصی در مورد آن رخداد تاریخی ، در دلم بر شما آفرین گفتم. شیوۀ پرداخت و طرز ارائه علمی مقاله شما، برای هر ابجدخوانی ، موضعگیری بیطرفانه و بیغرضانۀ شما را در بیان آن رخداد تاریخی به اثبات میرساند و نشان میدهد که چقدر فرق است میان نوشتۀ یک دانشمند تحصیل کرده و آگاه بر رموز تحقیق و مسائل اکادمیک و یک تاریخ نویس آماتور وغیر مسلکی. بنابرین تصمیم گرفتم بر یاد داشتهای قبلی خود در این مورد که متکی برکتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» می باشد، تجدید نظرنمایم، زیرا تحلیلی بهتر و نتیجه گیری سالم تر از این مقاله در مورد کودتای 26 سرطان تا کنون نخوانده بودم که قناعت مرا فراهم آورد. مقالۀ اخیر دیگر تان در مورد شهید داودخان و چگونگی کشاندن وی در مخالفت با سلطنت، نیز با کمال بیطرفی و شجاعت علمی برشتۀ تحریر و تحلیل در آمده است وهر خواننده با انصاف وبیغرض آنرا از دل وجان می پسندد،و بر دیدگاه فراخ و عالمانۀ شما بیش از پیش اعتماد خواهندکرد. ازقلم شما انتظاری غیر ازاین را نداشتم وآنرا پربار تر آرزو میکنم. از همدردی وخوشنودی شما از صحت یابی برادربزرگم ازشما ممنونم.
|
 |
اسم:
نصیبه اکرم حیدری محل سکونت:
سدنی - آسترالیا
تاریخ:
19.06.2015 |
|
خانم ملالی موسی نظام سلام و ارادت خواهرانه تقدیم تان باد، به گمانم در خوانش نام به خطا رفته اید چون این نوشته از من نبوده و آرزو مندم گفتار تانرا واپس تقدیم تان بدارم. ولی حقیقت در اینجاست که سر صحبت شما با من نبوده و تقاضای شما شنیدن دگران بوده نه من؛ و این بذات خود در اصول نوشتار اشتباه است. برای مزید معلومات شما بائیست بنگارم که من حقوق دان نیستم و سند درسی من از افغانستان در رشته ژورنالیزم و از آسترالیا در رشته همآهنگ ساختن اجتماعات بشری بوده که در همین راه مصروف کار هستم. فعالیت های من در راه انسانی و بشری با تآسف از من فرصت نوشتار را گرفته و آنهم تا حدیکه حتی از نوشته صدای درونم که قریحه شعری من است مرا به دور نگهداشته. شما خواهر میتوانید در مورد من از طریق انترنت معلوماتی بدست آورید. ولی بگذار یک حقیقت را سر باز بیان کنم و آن اینکه اگر صدای من و تو و هر خواهریکه امروز با صدا و قلم بحیث یک زن افغان در گوشته های زمین جائی دارد ، من این صدا را ممنون رهبری هستم که زن را بحیث انسان در جامعه افغانی مطرح ساخت وگرنه بی دانش در زیر اسارت های اجتماعی درست همچون برگی خزان زده ای بی صدا از درخت برزمین میفتاد. بلی من کتاب گرانبهای "زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد" را با خود دارم و این کتاب تاریخ زندگی هر زن افغان است و همین رهبر وطن سردار محمد داود خان توانست دولاق های پاکستانی را ازسر زن افغان بردارد و چادر افغانی اش را دوباره به زن افغان به هدیه داد. با تقدیم محبت. نصیبه اکرم حیدری
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
19.06.2015 |
|
جهان سپاس از آقای احمد فواد ارسلا بمناسبت نشر پیام سفیر نیومن و جواب وزارتخارجه امریکا به سفیر نیومن پ چنین بنظر میرسد که اسناد دیگری هم یکی پی دیگر در واشنگتن نشر خواهد شد - در لندن نیز باساس عین تعامل در هر پنجاه سال اسناد دولتی نشر میشود- امید است آقای ارسلا همکاری در لندن سراغ بتوانند که اسناد دولت برتانیه نیز بدسترس افغانها قراربگیرند. عجالتا من بدو مرجع افغانی در انگلستان سفارش کردم تا متوجه نشر چنین اسناد باشند- با احتارم سیدخلیل الله هاشمیان - 8 1جون 2015 |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
19.06.2015 |
|
الحمدلله شگر که جناب استاد سیستانی بخیر و عافیت بخانه برگشتند مدتی بود که آثار استادسیستانی در پورتال دیده نمیشد و من پریشان بودم- خوشحالم که هم صحت برادر مهترشان اطمینان بخش است و هم خوداستاد بخیر و عافیت برگشتند- برای طول عمر استاد دعا میکنم - سیدخلیل الله هاشمیان- 18 جون |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
19.06.2015 |
|
بخدمت داکتر صاحب کاظم مصاحبۀ شما را درسال 1998 با مرحوم ذبیح الله عصمتی سرتاپا شنیدام -مرحوم داکتر فتاح نجم هم درآن مصاحبه سهم گرفته بود- دراسن مصاحبه اسناد ومطالب مهم تاریخی اظهار و ثبت شده که رونویس آن باید دریک رساله گنجانیده شود- یک دانشمند دیگر که الحمدلله حیات دارد و در ویرجینیا میباشد داکتر صعدالله غوثی است- اگرچه از زبان او کنده کنده مطالبی در نوشته ها دیده شده، اما می ارزد که جناب داکتر صاجب کاظم یک مصاحبۀ اختصاصی با او هم انجام بدهند- وتقاضای قبلی خودرا تکرارمیکنم که پنج مقالۀ اخیر شما عینا همانطوریکه در پورتال نشر شده در یک رساله نشر شود- من با هرنوع همکاری درین باره حاضرم- با عرض احترام- سیدخلیل الله هاشمیان - 18 جون 2015 |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس- ویرجنیا -امریکا
تاریخ:
18.06.2015 |
|
محترم استاد کاظم ، استاد هاشمیان ، استاد سیستانی و آن خوانندگان محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین که به مطالعه اسناد تاریخی علاقه دارند یک مصاحبه کوتاه با سفیر متقاعد امریکا آرمین مایر Armin H.Meyer ترجمه شده است که مشاهدات خود را از افغانستان در سال های وظیفه در افغانستان 1955-1957 بیان میدارد. آرمین مایر در مورد شخصیت ملی و پخته سردار محمد داودو همکار نزدیک و هم نظر وی عبدالرحمان پژواک و دکتورین آیزنهاور در افغانستان معلومات میدهد که تاریخ نویسان بی سند محکوم سازنده شهید داود خان را نادرست نشان میدهد. مصاحبه فردا خدمت پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تقدیم میگردد.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
18.06.2015 |
|
در عرائض من خدمت جناب محترم داکتر صاحب واحد حیدری در یک قسمت مبتداء وجود دارد ولی خبر از تایپ مانده موضوعات به این اهمیت هرگز توسط یک قوماندان امنیه به پادشاه تقدیم نمی شد. شاید مامای مرحوم شما عریضۀ عارضی را به حضور پادشاه که شاید اعلیحضرت ( به قول قوماندان صاحب) بالای چهار تراش نشسته بوده اند . « تقدیم کرده باشند» . و متآسفانه سطر اخیر نوشته ام که من در آن خطایی نمی یابم از طرف متصدی کلکین نظر خواهی حذف گردیده « به امید شنیدن روایات بیشتر مرحوم قوماندان صاحب که مردم از دوره های کاری شان خاطرات زیادی دارند.»
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.06.2015 |
|
پورتال محترم بعد از سلام لطفاٌ نوشته را که چند لحظه قبل فرستادم در یک قسمت آن چنین اصلاح کنید، خواهشمندم:
نویسنده بعد از ذکر دو بار سفر شاه بین سالهای 1956 و 1963
اشتباٌ عوض "بین" "در" نوشته ام
با عرض احترام برادر تان |
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.06.2015 |
|
محترم داکتر صاحب کاظم بعد از عرض سلام!
در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر در صفحه 697 تحت عنوان "انکشافات تازه در سیاست خارجی و نفوذ همه جانبه روسیه شوروی" نوشته آمده:
"پیش از این به دیگرگونی که در دوره صدارت محمد داود خان در سیاست خارجی افغانستان رخ داده اشاره کردیم. در نتیجه آن افغانستان از حالت بی طرفی آمیخته با محافظه کاری و تقرب به کشوری های غربی که خاصه حکومت شاه محمود بود، خارج شده راه عدم انسلاک فعال را در پیش گرفت......
متاسفانه حکومت افغانستان نتوانست این نکته را درک کند و در حالیکه با یکی از کشورهای منسلک منطقه اعنی پاکستان در کشمکش سیاسی دراز مدتی در گیر بود، در بخش نظامی به طور انحصاری به یکی از دو ابر قدرت جهانی اتکا نمود.....
..اما ا نعقاد خریداری اسلحه با اتحاد شوروی و چکسلواکی در 25 اگوست 1956 از جانب محمد داود خان صدر اعظم اعلان شد.
راجع به علل کامیابی کودتا های سالهای 1973 و 1978 و سهولت اجرای آنها مباحثات زیاد در بین افغانان و علاقمندان افغانستان صورت گرفته...
اما علت عمده آن همان همکاری نزدیک نظامی افغانستان با اتحاد شوروی و تربیه صاحب منصبان جوان اردوی آن در آن کشور بوده است".
به نظر بنده شروع ماجرای افغانستان با یک فیصدی زیاد از واقعیت بالایی و زیر سرچشمه می گیرد که در کتاب طور ذیل نوشته آمد:
"بر می گردیم به موضوع سیاست خارجی افغانستان در دوره اخیر صدارت محمد داود خان.
توسعه مناسبات با اتحاد شوروی که بدواٌ به دو بخش اقتصادی و نظامی محدود بود با مرور زمان به بخشهای نو مانند معارف، مطبوعات و امثال آن گسترش یافت. از سال 1356 به بعد هر سال دهها هیات همکاری مالی و تخنیکی، دانشمندان و از همه بیشتر هنرمندان اتحاد شوروی به افغانستان مسافرت می کردند و دهها هیات از افغانستان به ان کشور دعوت می شدند و با گرمجوشی استقبال می گردیدند. اما از ان هم مهمتر مسافرتهای مکرر و غلباٌ بی لزوم کارمندان بزرگٌ وزرا و هیاتهای رهبری دو کشور به ممالک یکدیگر بود."
نویسنده بعد از ذکر دو بار سفر شاه در سالهای 1956 و 1963 و صدر اعظم 4 بار به شوروی ذکر می کند که انها علاوه بر گفتگو به تداوی و تفریح برداختند و وزرا و کارمندان عالی دولتی و هر انکه در کشور صاحب نام و مقام بود انجا رفته و از امتیازات خاص دولت شوروی بهرمند می شدند.
از کتاب:
"در نتیجه این سخاوتمندی که بعضاٌ به ارتشا پهلو می زد، رجال دولتی افغانستان در برابر خطر همه جانبه آن تخدیر شدهٌ در حالیکه اکثر ایشان از نظر عقیده با کمونیزم مخالف بودند. در عمل کورکورانه به تطبیق نقشهای شوروی در افغانستان می کوشیدند"
نظر تان در مورد نوشته بالایی در کتاب ذکر شده طرف علاقه بنده با اظهار تشکر میباشد و ضمناٌ با در نظر داشت شناخت از تاریخ اروپا و ایجاد اتحاد شوروی در اوایل قرن بیست و جنگ جهانی دوم که علت عمده همه انها را حرص(چه به قدرت و چه به مال و حال) انسانی تشکیل می دهد ایا رهبران افغانستان در خواب عمیق در ان زمان نبودند به نظر شما؟
چیست در این فتنه زار غیر ستم در بغل یکنفس و صد هزار تیغ دو دم در بغل
مرحوم بیدل صاحب
با عرض احترام الله محمد
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
18.06.2015 |
|
محترم جناب سید عبدالله کاظم، بعد از عرض احترام، ممنونم که نوشتۀ اینقلم که در حقیقت بعد از ساعت یک و نیم شب وقت ساحل شرقی امریکا آنلاین گردید و برای مطالعه و جواب صریح آن، شما لمحه ای تردید ننمودید، توجه جنابتان را چنین جلب نمود. قبل ازینکه مختصری در مورد چگونگی انتخاب نکات خاصی از کتاب با ارزش« زنان افغان زیر فشار عنعنه وتجدد» تقدیم نمایم، به این حقیقت بازهم اشاره میکنم که این کتاب که در تنظیم آن از تعداد زیادی منابع و همچنان گفتار شهود عینی استفاده به عمل آمده است، بازهم مورد استفادۀ این طالب العلم قرار خواهد گرفت. قضاوت شما در مورد راه و روش مطبوعاتی این جانب که بیان میفرمایید که از آفاقیت کاملاً بدور بوده و بر روی احساسات و طرف گیری ها استوار است، دقیقاً تغییر عقیدۀ فاحشی است که علی الرغم نظرات سابق تان به این کمینه در عرصۀ دهه های متوالی ابراز داشته اید. همین چند ماه قبل در دریچۀ تبصره ها، از آفاقیت و بیطرفی اینقلم تقدیر نمودید و توصیه کردید که نباید با آنانی که درین زمینه راه دیگری دارند، همنوا گردم. امیدوارم مرا از دوام استناد در مجموع فصول کتاب منع ننموده و این حق را البته خودم هم محفوظ خواهم داشت چون آثار دست داشته مانند شخصیت های تاریخی مطرح در یک سرزمین هستند که به جامعه متعلق میباشند. ولی در مورد استناد بر قسمت های خاص کتاب شما در مذاکرۀ دوستانه با محترمه نصیبه حیدری اکرم، من گمان نمیکنم که شما اصلاً متوجه این نکتۀ اساسی شده باشید که انتخاب آن صفحات بخصوص، همه جنبه های «معلوماتی حقوقی و قانونی» داشته است که وی در مورد عقیده و نظرش بر رهبر جمهوریت، از نگاه یک خانم دانا و حقوق دان که نه تنها درین شق تحصیل نموده، بلکه تجارب عملی هم گویا داشته است، اتکاء نموده است. اگر اینبار بدون آزردگی ای که دور رفتن تان از موضوع و اتهامات فراوان، آنرا دقیقاً بیان مینماید، مضمون این شاگرد را مطالعه نمایید، متوجه میگردید که که از آفاقیت اینجانب که باور و عقیدۀ راسخ همیشگی گذشتۀ تان بر من بوده، هنوز چیز هایی باقیست. محترم داکتر کاظم، در حالیکه در دنیای فهم و دانش، نو آموز صنف اولم و ادعایی هم ندارم، ولی به فرمودۀ حضرت بیدل، من بیدلم و غیر دعا کار ندارم. عرضی درین نکته مضمر است که هر جا و هر زمان اگر مناقشه و نظر بر «مسائل حقوقی و قانونی» مادر وطن استوار باشد، من حتی المقدور به آن علاقمند میگردم. ممنونم که مؤرخ عالیقدر، آقای سیستانی بار ها ازین روش یاد آوری نموده و پشتیبانی کرده اند. تعجب میکنم شما که دایم نوشته های این کمینه را مطالعه نموده و به آن ترتیب اثر داده اید، چگونه بی این نکته متوجه نشده اید، که در پهلوی مبارزۀ متداوم در راه حقوق زن و طفل افغان و استناد بر رویداد های تاریخ معاصر وطن، علاقمندی من بر موضوعات حقوقی و تا حد توان، تحلیل آن همیشه بوده است که این مضمون هم جزئی از آن مجموعۀ جدال حقوقی بر مسائل قانونیت، بشمار میرد. در زمینه توجۀ تان را به آرشیف این شاگرد در افغان جرمن آنلاین، تقاضا دارم. میبینیم که استدلال بر حقایقی که بصورت عالمانه منحیث یک شاهد عینی ای وارد برحقایق آن دوره تحریر نموده اید، متأسفانه جنابتانرا آنقدر متأثر ساخته است که قلم برداشته و برعکس نظریات قبلی در حق این کمینه، طور دیگری « قضاوت» نموده و دقیقاً اصرار می ورزید تا خوانندگان« حالا» اینقلم را همانطوریکه میفرمایید بشناسند و رسالت و وجدان نویسندگی وی را زیر سوال ببرند. یا الله! میفرمایید:(درحالیکه انگشت انتقادخانم نظام همیشه بسوی نقاط منفی کارکرد های محمد داؤد خان چه در زمان صدرات و چه در دوره جمهوریت است و اما از نقاط مثبت این دو دوره هرگز سخن نمی گوید. برعکس هر آنچه از کارکرده های مثبت دوره دهه دموکراسی در ذهن خود دارند، از آن دوره یک "یک مدینۀ فاضله" می سازند و هیچ تذکری از نقاط ضعف آن دوره نمیدهند. این نحوه بررسی نه تنها منحصر به خانم نظام است، بلکه یک عده دیگر نیز با همین شیوه به ابراز نظر می پردازند و قهرمانان خود را بالاتر از آنچه بوده اند، قرار میدهند.) اینکه در سطور بالا فرموده اید که چرا از خدمات و نکات مثبت عصر جمهوریت یادی ننموده ام، یکبار دیگر ناچار توجه تان را به این نکتۀ مهم جلب مینمایم که مذاکرۀ دوستانه بر موضوع ادعای محترمه نصیبه جان، صرف در زمینۀ تعمیل بر موجودیت و مراعات « قانونیت» در آن عصر بوده است که البته استدلال و جدال منطقی لاجرم به نحوۀ « قانون اساسی و مواد مهم آن و اجرای قانونیت» که شما کشف مهمی هم در زمینه نموده اید، همچنان تماس میگیرد. گرچه تبصرۀ فوری تان بر نوشتۀ اینجانب، بسیار دلخراش و دور از واقعیت هایی است که این اثر بر آن استوار گردیده و آدم را به این ضرب المثل میکشاند که : ده در کجا و درخت ها در کجا؟ ولی بازهم این قلم همانی هستم که بوده ام و همیشه ممنون از محتویات کتاب ارزشمند« زنان افغان زیر تأثیر عنعنه و تجدد». به حفظ خداوند توانا و داد گستر باشید.
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
18.06.2015 |
|
همین حالا مقالۀ محترمه ملالی موسی نظام را تحت عنوان "مذاکراتی چند با ارجمند، میرمن نصیبه حیدری اکرم" خواندم و در آن خانم نظام در هر صفحه چند جای از کتاب زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد" از این قلم اقتباس کرده اند. خوشحالم که این کتاب از ده سال بدینسو مورد علاقه شان قرار داشته و از آن در برخی از نوشته های خود یادآوری میکنند. برای یک محقق با قضاوت آزاد لازم است تا قضایا را فراغ از حب و بغض بطور آفاقی بررسی نماید. وقتی درباره یک دوره یا راجع بیک شخصیت نخبه و گرداننده چرخ های مهم یک کشور بحث و تحلیل صورت میگیرد، واضح است که همه کارکرد ها و اجرأت در طول آن دوره و یا آن شخص عالی و مبرا از اشتباه و عیب نمیباشد. بررسی وقتی شکل آفاقی را به خود میگیرد که وجوه مثبت و منفی آن دوره یا ان شخصیت به قلم و یا بیان آورده شود. یقیناً در دوره جمهوریت یک تعداد خلاها و نواقصی وجود داشت، البته در جوار جنبه های مثبت آن. متأسفانه در برداشتهای خانم نظام از نوشته های من تنها به آن مطالبی اتکا گردیده و برخ خانم نصیبه حیدری اکرم کشیده شده که گویا خواسته است تا ایشان را با دلائل من قناعت دهد.درحالیکه انگشت انتقادخانم نظام همیشه بسوی نقاط منفی کارکرد های محمد داؤد خان چه در زمان صدرات و چه در دوره جمهوریت است و اما از نقاط مثبت این دو دوره هرگز سخن نمی گوید. برعکس هر آنچه از کارکرده های مثبت دوره دهه دموکراسی در ذهن خود دارند، از آن دوره یک "یک مدینۀ فاضله" می سازند و هیچ تذکری از نقاط ضعف آن دوره نمیدهند. این نحوه بررسی نه تنها منحصر به خانم نظام است، بلکه یک عده دیگر نیز با همین شیوه به ابراز نظر می پردازند و قهرمانان خود را بالاتر از آنچه بوده اند، قرار میدهند. این شیوه چیز دیگر نخواهد بود، جزعلاقمندی بیک دوره یا یک شخص و بدبینی با دوره دیگر و یا شخص دیگر. این خصوصیت موجب میشود که قضاوتها از حدود آفاقیت به سمت انفسیت جولان نمایند و محقق را به جانبداری یا "قضاوت قبلی" بکشاند و زمینه های برخورد بین موافقان و مخالفان را فراهم کند که در نتیجه حقایق تاریخی تحریف و ذهنیت علاقمندان مغشوش خواهد شد. بطور مختصر عرض کنم که قضاوت مطلق در کارکردهای یک دوره یا یک شخص دشوار است، اما قضاوت نسبی میتواند معیار خوب برای ارزیابی یک دوره و یا کارد یک شخص در راس امور پنداشته شود. اگر جنبه های مثبت و یامنفی که در کتاب اینجانب در رابطه بادوره جمهوری انعکاس یافته است، اینکار جز قضاوت آزاد من و مبتنی بر رعایت اصل آفاقیت بوده و با همین روحیه کوشیده ام تا همه دوره های مورد بحث تاریخی را باعین روش بررسی نمایم یعنی نقاط مثبت و منفی را کماحقه تا جائیکه در توان بوده برویت اسناد، مآخذ و شهود و به کمک سنجش ناچیز خود و تجارب دست داشتهف به روی کاغذ بکشم و همین شیوه در تمامی موارداساس کار مرا می سازد. طوریکه در یاداشت قبلی خود اشاره کرده ام، اگر عمر باقی بود،کتابی در مورد دورۀ جمهوریت نیز خواهم نوشت که البته بازهم شامل نقاط مثبت و منفی آن دوره خواهد بود، برایم فرق نمیکند که کی از من خوش و کی آزرده خاطر میشود. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
18.06.2015 |
|
جناب داکترواحد حیدری از سدنی استرالیا به روز 16.6.2015 درمادهٔ 4 تبصرهٔ می نویسد: در این اصل شکی نیست که شاه انسان بس حلیم و مهربان و از همه این ها فراتر، ایشان فرزند شاه ورزیده افغانستان اعلحضرت شهید نادرشاه بودند. ولی من میخواهم درین قسمت ذکری از نقل قول مامای خود مرحوم جنرال عبدالغنی وردک را که درروز های اخیر سلطنت قوماندان امنیه ولایت ننگرهار بودند و جناب شاه در شهر جلال آباد تشریف داشتند بیان کنم که ایشان پشنهادات مجلس وزرا را برای بررسی و امضآ خدمت شاه میبرند. شاه روی چهار تراشی مینشینند و پشنهادات را بدون بررسی یکایک امضآ مینمایند. تبصرهٔ جناب دوکتور صاحب را به روایت مامای محترم شان، در مورد شاه سابق افغانستان خواندم و صحنهٔ امضاء کردن پیشنهادات! مجلس وزراء را توسط اعلیحضرت محمدظاهرشاه از نظر گذشتاندم. متأسفم که جناب دکتورصاحب را مستقیماً مخاطب قرار داده و سؤال می کنم که مامای محترم و مرحومی شما، قوماندن امنیه شهر جلال آباد، با مجلس وزراء و فیصله های مجلس از نقطهٔ نظر اداره چی رابطه داشتند؟ تا جائیکه میدانم، منحیث یک مأمورسابق دولت بایست بدانم، طبق تعامل مجالس وزراء هفته یک بار طور عادی و بعضاً فوق العاده نظر به امر و صوابدید صدراعظم، در قصر صدارت دائر میگردید و منشی مجلس فیصله های اجلاس را داخل یک کتاب مخصوص تصاویب درج می نمود. بعداً فیصله های اعضای کابینه و صدراعظم بالوسیلهٔ دارلانشاء مجلس وزراء به اطلاع وزارت خانهٔ مربوط رسانیده میشد که تا نظر به امر و فیصلهٔ مجلس در مورد خاص و مربوط وزارت اجراات لازمه را روی دست بگیرند. فیصله های مجلس وزراء هیچ گونه رابطهٔ با مقام شاهی افغانستان نداشتند که آنهم توسط قوماندان امنیه یک ولایت به پادشاه مملکت پیش می شد و پادشاه در باغ شاهی جلال آباد قرار گفتهٔ مامای محترم تان روی یک چهارتراش نشسته و پیشنهادات؟ مجلس وزراء را بدون بررسی یکایک امضاء می نمودند! البته صدراعظم بنام رئیس اجرائیهٔ دولت مؤظف و مکلف بود که از جریان امور و فیصله های ارکان دولت پادشاه مملکت را مستقیماً مستحضر گردانند. از کارگردانان پورتال ملی افغان جرمن آنلاین احترامانه در خواست می نمایم تا در آینده بعد از غور و مداقه در نشر نوشته ها اقدام نموده و نه اینکه پوشالی هرآنچه برایشان برسد پخش کنند و ناخودآگاه از اهمیت و وزن پورتال نزد خوانندگان بکاهند. بااحترام
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
18.06.2015 |
|
جناب محترم داکتر واحد حیدری!
من بالای مواد 1، 2 و 3 تبصرۀ شما فعلاً گفتنی ندارم اما مادۀ چهارم تبصرۀ جناب شما با داشتن افتخار درجۀ دکتورا برایم نهایت بهت انگیز و خنده آور بود. ای کاش مامای مرحوم جناب عالی در روایت این داستان از طرزالعمل اجرآت مجلس وزراء آگاهی می داشتند . در رأس مجلس وزراء صدراعظم قرار داشت و فیصله های مجلس توسط منشی مجلس وزراء ثبت گردیده از مقام صدارت به مراجع ذیدخل برای اجرآت رسماً اطلاع می گردید. بعضی مقرری ها که که تصویب مجلس وزراء می رسید و ایحاب فرمان را می نمود شاید به صحۀ پادشاه رسانیده می شد که آنهم از طریق مقام دارالتحریر شاهی صورت می گرفت. موضوعات به این اهمیت هرگز توسط یک قوماندان امنیه به پادشاه تقدیم نمی شد. شاید مامای مرحوم شما عریضۀ عارضی را به حصور پادشاه که شاید اعلیحضرت ( به قول قوماندان صاحب) بالای چهار تراش نشسته بوده باشند. جناب داکتر حیدری! اگر ما نقل قول پدر کلان ها، پدران، کاکا ها و ماما های خود را روایت کنیم شاید از آن کتاب قطوری شود اما اعتبار قانونی، سیاسی و اخلاقی آن مورد سؤال خواهد بود. ای کاش مامای بزرگوار در گفتن این قصه ای بی اساس و لو که قصد اهانت به پادشاه داشتند کمی دقت می نمودند و شما جناب داکتر قبل از نوشتن آن با چند دانا و آگاهی مشوره می فرمودید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
18.06.2015 |
|
آیا میتوان آقای پژواک را با محترم رشتیا مقایسه کرد؟
چند سال پیش مضمونی بود در مدح آقای رشتیا،کدام کسی از ان پشتیبانی و تبصره نکردند و بعدا درباره روابط رشتیا با عبدالولی از صدیق فرهنگ با کمونیست ها و متهم شدن امین فرهنگ به جاسوسی و اختلاص تبصره ها شد. بعد نویسنده آن مضمون متوجه شد بسیاری بخاطری بزرگداشت سالگرد وفات شادروان پژواک از شخصیت والای او یادآوری نمودند. لدا قلم را برداشته که از کاروان نویسندگان عقب نماند چند سطر از یکجای ، پارگراف از دیگر جای کاپی ،بالاخره مضمونش اقبال چاپ گرفت و مورد تشویق قرار گرفت و از همه سپاسگذاری نمود که مضمونش را دلچسپ یافتند.
آقای رشتیا و فرهنگ که سفیر جاپان و یوگوسلوایا بودند بعد از سقوط نظام شاهی از کار سبکدوش گردیدند با وجودیکه از گذشته خود نادم بودند ومیخواستند با موسس جمهوریت دیار و ملاقات داشته باشند موقع میسر نه گردید و بیک مخالف نظام تبدل گردیدند و اقارب شان هم از آنها تا امروز پیروی میکند.
اماآقای پژواک طرفدار نظام وحتی نماینده خاص محمد داود در کنفرانس های بزرگ بود که در دانش سیاسی ، شعر وشاعری کم نظیر بود نمیتوان آنرا با آقای رشتیاو..مقایسه کردو صفت نمود. امیدوارهستیم درنوشته هااز سمت بازی و خویش خوری آهسته آهسته اجتناب نمایم .با عرض احترام |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.06.2015 |
|
دوست گرامی جناب سیستانی صاحب بعد از سلام و احترام خوشحالم که سفر شما جهت دیدار برادر محترم با عافیت و صحتیابی آن عزیز به پایان رسید و باخاطر آسوده به خیر به شهر و دیار برگشتید. جناب شما که کتاب "زنان افغان زیر فشار تجدد و عنعنه" از این قلم را با دقت مطالعه و بر آن تقریظ مفصل نوشته اید، آنچه را که شما در تبصره اخیر خود در این ستون بیان فرموده اید که کودتا ها در افغانستان ریشه در علایق همیشگی شوروی وقت دارد، من به تائید گفتار شما یادآور میشوم که این موضوع را در همان کتاب و بعداً در یک مقالۀ جداگانه تحت عنوان علل سقوط سلطنت و کودتای 26 سرطان در همین پورتال در ماه جولای 2007 نوشتم. به این زعم که تحولات مهم سیاسی در دوره شهید موسی شفیق از نظر مقامات شوروی یک تخطی صریح از "دکتورین برژنیف" پنداشته می شد و آنها تحمل نداشتند که با همچو تغییر مسیر سرمایه گذاری طویل المدت شوروی در افغانستان بهدر رود. لذا شوروی در پشت پرده در صدد تغییر نظام برآمد و عین موضوع بار دیگر وقتی تکرار شد که شهید داؤد خان با تغییر روش، مقهور مقامات شوروی قرار گرفت و تحول سیاسی داؤد خان را بازهم تخطی از آن دکتورین دانستند و این بار کودتای ثور را براه انداختند. اینکه چگونه کودتای سرطان شکل گرفت، شرح آن در کتاب زنان و نیز در مقالۀ 2007 اینجانب ذکر شده است که فکر میکنم تجدید نشر آن مقاله برای توضیح مطلب برای تداعی خاطر علاقمندان اکنون لازمی خواهد بود. تشکر از شما با ارادت
کودتای 26 سرطان 1352سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.06.2015 |
|
همین حالا مقالۀ پرمحتوای محترم ف. هیرمند را پیرامون مشکلات انتخابات ولسی جرگه به دقت خواندم و به حیث یک هموطن کنجکاو در امور کشور باید عرض کنم که آنچه در این مقاله از اول تا اخیر آمده است، مورد تائید کامل اینجانب بوده و از اینکه آقای هیرمند به این موضوع مهم با کمال دقت یک حقوقدان حامی قانون عطف توجه نموده، موقف نیک و عالمانه شانرا تمجید میدارم. باید بگویم که عدول از قانون اساسی کار جدید نیست، حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری در چند مورد قانون نقض گردیده و به جای آن "مصلحت" جاگزین شده است. توافق سیاسی بین دو تیم بر نقض قانون اساسی به حیث یک "رویه قبول شده ماورای قانون" اکنون خودش جای بالاتر ازقانون را گرفته است. آقای هیرمند درست فرموده که از مدتیست "مصالح ملی" بر "منافع ملی" رجحان یافته است. آقای کرزی بانی و مجری "مصلحت" بجای "قانون" بوده و این تهداب کج میراث مبتذل ایشان است. طرح موافقتنامه سیاسی که منجر به تشکیل حکومت نام نهاد "وحدت ملی" شد، نیز اگرچه به ظاهر به پای جان کری وزیر خارجه امریکا ختم گردید، ولی در واقعیت دامی بود که به ابتکار آقای کرزی و دو معاونش (یونس قانونی و خلیلی) طراحی گردیده و هدف آن بسیار عمیق بود یعنی بحرانی ساختن فضای کشور پس از ختم دوره کاری شان بوسیلۀ ظهور "دو سلطان در یک اقلیم" که همه مشکلات جاری ناشی از همین کار میباشد. دراینجا باید گفت که خلای ناشی از نبود شورا، به مراتب بهتر خواهد بود از موجودیت یک شورای غیرقانونی. ستره محکمه در وضعی که قرار دارد یعنی موقف سرپرستی رئیس و چند عضو آن به هیچوجه صلاحیت تمدید کار شورای موجود را قانوناً ندارد. اینکه چرا تاحال در مورد تعیین کمسیون انتخابات تعلل صورت گرفته است، شورا پیش از رسیدن ختم قانونی کارش حق دارد رئیس جمهور را مورد استجواب قرار دهد. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
17.06.2015 |
|
خواهرگرامی ملالی جان نظام سلام! من برای مدت 22 روز به یک مسافرت عاجل و فوری به عیادت برادر بزرگم که عمل جراحی قلب را پشت سرگذاشته بود، رفته بودم و دیروز ازاین سفر باخوشی صحت یابی برادر بزرگم برگشتم. براستی در مدت این 22 روز اصلاً هرگز فرصت دست نداد تا سری به انترنت بزنم واز مقالات و تبصره های سودمند نویسندگان و همکاران محترم پورتال افغان جرمن آنلاین با خبر شوم.امروز وقتی پورتال را باز کردم اولین قسمت از مقالۀ مفصل داکتر صاحب کاظم را در مورد علل بر انگیختن مخالفت داود خان با رژیم سلطنتی مطالعه کردم، بعد سری به دریچۀ نظریات مقالات زدم و در یکی از نظریات شما چشمم به نکته ای روشن شد که گویا در مقاله ای جداگانه در بارۀ طرز دید من بر موقف داؤد خان از من سؤالاتی نموده اید. به آرشیف مقالات شما رجوع کردم، در آنجا عنوان یکی از مقالات اخیر شما توجهم را جلب نمود،آنرا مطالعه نمودم و دیدم که از من گلایه نموده اید که: چرا در مقالۀ «نگاهی کلی به عوامل و عواقب کودتای ثور»، روی کودتای 26 سرطان داؤد خان، مکث نکرده ام و آنرا در جمله عوامل کودتای ثور بر نشمرده ام واین عدم مکث من سبب تعجب شما و دوستان شما و بالنتیجه عامل نوشتن مقالۀ سیاسی شما شده است.
خواهر عزیز، شما بهتر از من میدانید که آزادی بیان و آزادی اندیشه در نظام های دیموکراسی، از اهمیت بالایی برخوردار است، هیچکسی بخاطر داشتن عقیده و نظریات خاص خود در بارۀ اشخاص و شخصیت های سیاسی و اجتمای و مذهبی مورد بازخواست قرار نمیگیرد وبراساس اصول پذیرفته شده منشور جهانی حقوق بشر به آن(آزادی بیان و عقیده) احترام گذاشته میشود. من میدانم که شما نسبت به شخصیت داؤد خان شهید، حساسیت خاصی دارید و به همین خاطر هر ساله شما به مناسبت کودتای ثور و یا کودتای 26 سرطان،از یاد داؤد خان مرحوم غافل نبوده اید و به نحوی از انحاء، پای داؤد خان را در مسؤولیت فاجعه کودتای ثور دخیل وانمود کرده اید. به نظریات و عقاید شما احترام میگذارم، چون تا کنون از قلم شما حرف و سخن زشت و خلاف عفت قلم در مورد داودخان شهید نخوانده ام. داودخان از نظر تقوای اخلاقی وو طن پرستی و خدمت گزاری برای اعتلای افغانستان،در میان تمام شخصیت های سیاسی هم طراز معاصر خود و بعد از خود، یک سر و گردن بلند تر بود، برخی استدلال می کنند که اگر داؤد خان برای سرنگونی رژیم سلطنتی در افغانستان کودتا نمی کرد، کودتای ثور 1357 به وقوع نمی پیوست!این نوع استدلال ها مثل این است که گفته شود:اگر میر محمد صدیق فرهنگ و برادرش رشتیا در قانون اساسی 1964، ماده ای را نمی گنجانیدند که داؤد خان و برادرش نعیم خان را از حق اشتراک در فعالیت های سیاسی کشور محروم می کرد، داؤدخان دست به کودتا نمیزد و رژیم سلطنتی را سرنگون نمی ساخت، پس عامل اصلی کودتای داؤد خان در 26 سرطان 1352 این دو برادر بودند. واگر به همین منطق پیش برویم دیده میشود که این دو برادر از جمله عوامل کودتای ثور نیز بشمار میروند، درحالی که واقعیت امر چنین نیست و کرسی نشینان کرملین از زمان پطرکبیر در آرزوی رسیدن به آبهای گرم بودند و این آرزو در دوران نظام کمونیستی نیر از خاطر و ذهن صدر نشینان کرملین فراموش نشده بود وبنابرین با یک برنامه ریزی دقیق وحساب شده، این همه حزب بازی ها و سرمایه گذاری های مادی و معنوی و سرانجام کودتا ها در افغانستان صورت گرفت تا بهانه ای برای تهاجم شوروی فراهم آید. و... و....
مقالات مستند و تحقیقی آقای داکتر صاحب کاظم در مورد خدمات و کارنامه های ماندگار و صادقانۀ داؤد خان برای افغانستان، در سالهای اخیر به قدری مستدل و منطقی و بیطرفانه دورۀ داؤد خان را به برسی گرفته است که مرا از مکث روی کارکرد های وطن پرستانۀ داؤد خان بی نیاز ساخته است. محور بحث مقالۀ من، نگاه کلی بر کودتای ثور بوده، نه کودتای 26 سرطان، ازاین است که من با یک اشاره کوتاه از وقوع حادثه و شهادت آن بزرگمرد وطن پرست، به اصل موضوع کودتا ثور پرداخته ام و لازم ندیدم تا تمام مسائل را در یک مقاله بیان نمایم، زیرا در مورد کودتای ثور و کودتای 26 سرطان من کتاب دیگری نوشته ام که اگر فرصت و حوصله داشته باشید می توانید آنرا در آرشیف مقالاتم ببینید و لااقل بخش سیاست های داؤد خان را در عهد صدارت و سپس جمهوریت او از نظر بگذرانید.(علاوتاً به بخش پنجم و اخیر مقالۀ داکتر صاحب کاظم در مورد علل مخالفت داؤد خان با رژیم سلطنت در همین پورتال نظراندازید)
بازهم از توجه خاص شما در مورد مقاله ام از شما ممنون و مشکورم.
با حرمت @ |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.06.2015 |
|
دوستان نهایت عزیز و گرامی از تبصره های پرلطف و صمیمانه شما که در مورد سلسله مقالۀ اخیرم، کرده اید، یک دنیا ممنونم، بخصوص از جناب داکتر صاحب گرامی و عزیز هاشمیان، از دوستان گرامی آقای باز و آقای داکتر حیدری و از جناب محترم محبوب کاتب. اگر خواست خدای بزرگ باشد، در نظر دارم در یک موقع مساعد راجع به دوره جمهوری محمد داؤد خان شهید مطالبی بنویسم. خدمت بزرگوار محترم داکتر صاحب هاشمیان عرض میکنم که در 1998 در برنامه تاریخ شفاهی که از رادیو 24 ساعته منتشره کالیفورنیا که مجری برنامه مرحوم ذبیح الله عصمتی بود، در بارۀ جمهوری داؤد خان شهید صحبت داشته ام که در هفت کست ثبت گردیده و کست ها نزدم موجود میباشند و به سؤالات مرحوم عصمتی و بعضی شنوندگان محترم جواب گفته ام. از مدتیست که به این فکر هستم تا آن مصاحبۀ چندین ساعته را انکشاف دهم و بیک کتاب تبدیل کنم که در آنصورت فرمایش شما نیز برآورده خواهد شد. همچنان بزودی ممکن به سؤال برادر گرامی آقای کاتب نیز خواهم پرداخت. ازلطف همه دوستان بار دیگر تشکر میکنم با ارادت |
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
16.06.2015 |
|
استاد گرامی و دانشمند محترم داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم السلام و علیکم از مقاله مستند و آموزنده شما بسیار استفاده کردم. ما همه کسانی هستیم که شاهد وقایع تاریخی در این سه چهار دهه اخیر بوده ایم، ولی اعتراف میکنم که مثل من بسیاری کسانی دیگر وقایع را در سطح دیده اند و برداشت شان نیز طبیعتاً سطحی بوده است. تشکر از شما که من و امثال مرا از سطح به عمق قضایا بردید و با حقایق آشنا ساختید. بهرحال در مقاله اخیر خود(قسمت اول) را جع به کلوپ ملی معلومات داده اید و در آخر آن یک جمله را علاوه نموده اید که(مجروح در ادامه از برنامه جلب و جذب اعضا و دعوت سائر روشنفکران در این انجمن و به خصوص از موقف آقای غبار و دکتور محمودی و خواسته های شان صحبت میکند که چگونه آنها راه خود را در پیش گرفتند و به کلوپ ملی نپوستند) کلوپ ملی چه میخواست و آنها چه میخواستند که آنها با کلوپ ملی نپوستند؟ اگر زحمت نباشد این سؤال مرا جواب دهید، چون شما خود در ختم مقاله گفته اید که به سوالها در مورد نوشته خودجواب می گوئید. تشکر و با عزت باشید. |
 |
اسم:
داکتر واحد حیدری محل سکونت:
سدنی - آسترالیا
تاریخ:
16.06.2015 |
|
از زحمات استاد محترم داكتر صاحب عبدالله كاظم با نشر مضامين مهم راجع به تحول بنيادى ٢٦ سرطان ١٣٥٢ سپاس گزاريم.
در اين جا لازم است ذكر شود كه محترم داكتر صاحب بصورت دقيق و مستند ثابت سأختند كه علت بدبختى امروز كى ها بودند و این نوشته بايد پاسخى بأشد براى ان عده اشخاص كه براساس علل شخصى به شخصيت سردار محمد داود خان این اولين ريس جمهور افغانستان و اولين شهيد جهاد أفغانستان عليه روسيه شورى می تازند.
در اين قسمت دو موضوع ديگر را مى خواهم با همه شريك كنم
١ . در موضوع كودتا مرحوم ميوندوال يكي از دوستان نزديك ما شير افضل أفريدي هم شامل بود وى تصيحلات عالي خود در در رشته عسكري در لندن تمام كرده بود او زياد علاقه مند آن سوي خط ديورند بود مدت ها بعد برملا شد كه برادر وى در پاكستان در isi مصروف كار بودند.
٢. همزمان با گرفتاري آن گروپ، شهيد اعبد القدير قوماندان عمومي پوليس رابطه مخابره را از خانه به وزرات برأي زماني از دست مي دهد به گفته ياور وي وقتي به خانه اش رسيدم محافظين وي گفتند که شهيد قدير فكر كرد ما را پاكستان أشغال كرده؟
٣. موضوع عارف ريكشاه و صدور ريكشاه ها به افغانستان نيز موضوع قابل غور میباشد.، من بواسطه اين پيام از محترم صديق واحدي خواهان معلومات در اين باره مي باشم و امیدوارم ایشان بر این نکته روشنی بیندازند.
٤. در این اصل شکی نیست که شاه انسان بس حلیم و مهربان و از همه این ها فراتر، ایشان فرزند شاه ورزیده افغانستان اعلحضرت شهید نادرشاه بودند.
ولی من میخواهم درین قسمت ذکری از نقل قول مامای خود مرحوم جنرال عبدالغنی وردک را که درروز های اخیر سلطنت قوماندان امنیه ولایت ننگرهار بودند و جناب شاه در شهر جلال آباد تشریف داشتند بیان کنم که ایشان پشنهادات مجلس وزرا را برای بررسی و امضآ خدمت شاه میبرند. شاه روی چهار تراشی مینشینند و پشنهادات را بدون بررسی یکایک امضآ مینمایند.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا امریکا
تاریخ:
16.06.2015 |
|
استاد بزرګوار داکتر صاحب کاظم، و برادر محترم اقای فواد ارسلا ! قلم تان همیشه رسا باد. اصول و پرنسیپ نویسندګی هم همین است که هر انچه که یک نویسنده مینویسد باید مستند با اسناد باشد نه نقل قولها از ان و این متوفا، بنظرم در یک تحقیق سیاسی نوسینده نباید احساسات شخصی، فامیلی، قومی، زبانی و سمتی را دخیل بسازد. من یک سند امر ګرفتاری مرحوم عبدالرحیم خان عبدالرحیمزی سابق وزیر مالیه را دیدم که بسیار حقایق را روشن میسازد. ولی چی کنم در دو پل اسیا ګیر ماندم، خی رباشد اګر زیاد ضرورت شد باز این راز را افشا خواهم کرد. در طول پنج سال دوره ریاست جمهوری محمد داودخان چهارده قطعه مکتوب اعلیحضرت محمد ظاهرشاه که به خط و کتابت خودش است و نظر به توافق پادشاه و شهید داودخان که به ادرس برادرم عبدالمجید باز سریاور مقام ریاست جمهوری بنام مستعار ارسال کننده بین شاه فقید و محمد داودخان تبادله میشد در دست دارم. در زمان پنج سال ریاست جمهوری مرحوم داودخان، شهید داودخان از بودیجه ریاست جمهوری ماهانه یکمقدار پول بنام معاش تقاعدی به شاه فقید به ایتالیا ارسال مینمود. همچنان به تعویق افتادن سفر اول مرحوم داودخان در ماه حمل ۱۳۵۷ و مکتوب شهید داودخان به جیمی کارتر و تغیر تاریخ ان سفر به ۸ جوزا سال ۱۳۵۷ . موجود در دست دارم.انشا الله در فرصت مناسب انتشار خواهیم نمود. من واقعآ از نوشتهای با اسناد و شواهد داکتر صاحب کاظم و انتشار سند سفارت امریکا که توسط برادر محترم فواد جان ارسلا نشر ګردید لذت بردم. خداوند به تمام نویسندګان ما قدرت عطا فرماید تا استدلال های خود را به اسناد و شواهد عینی بخور مردم بدهد. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
16.06.2015 |
|
عرض تبریک وتهنیت بخدمت نویسندۀ توانا و تحلیلگر ممتاز جامعۀ افغانهای مخاجر داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم تحقیق و تحلیل شما را از یک رویداد بسیار مغلق، پرحادثه و دارای شاخ و برگ زیاد در پنج قسمت با علاقمندی ودقت خواندم و ملتفت شدم که وقایع را بیطرفانه وعالمانه گزارش داده اید و آفرین بحوصله و قدرت تحلیل تان که هرقسمت را زود زود ویکی پی دیگر در اختیار خوانندگان میگذاشتید- امیدوارم این پنج قسمت را در یک رسالۀ مستقل تا بحیث یک سند ور آرشیفها جاگیرد. البته طوریکه شما اشاره فرموده اید نظرهای مختلف نیز ایراد شده ومیشود وهریگ ازین نظر ها به درد تاریخ افغانستان میخورد- اما تحقیق وتحلیل شما همه وقایع دورۀ ده سالۀ صدارت محمد داودخان ، دورۀ ده سالۀ سلطنت ودیموکراسی پادشاه وموجبات کودتای 26 سرطان را به تفصیل احتوا کرده است. امیدوارم با اغتنام فرصت بتوانید یک نظر تحلیلی وانتقادی بر دورۀ پنج سالۀ جمهوریت نیز بیندازید. تلگرام سفیر نیومن در باب ملاقات وحیدعبدالله یک دریچۀ نو گشوده و حدس شما را در باب آمدن غیرمنتظرۀ سردار محم دنعیم خان بلندن وملاقات با پادشاه سابق به یقین مبدل میسازد. درین باره من یک یادداشت دارم و آن اینست که در سال 1972 مصروف تحصیل در امریکا بودم ولی با سفارت افغانستان در واشنگتن تماس هفته وارداشتم. مرحوم صدیق سلچوقی سکرتر اول دوست قدیمی من بود- وقتی ازمقرری وحید عبدالله بحیث سکتراول سفارت لندن خبر شدم از او استمزاج کردم- مرحوم سلجوقی گفت :" قرار مسموع وحیدعبدالله بدون اجازۀ وزارتخارجه با سفارتهای خارجی درتماس بوده، وزارتخارجه درنظرداشت او را منفک سازد، اما مقامات بالا فیصله کردند بلندن مقررشود..."مرحوم سلجوقی دلخوش و نظر خوبی به وحیدعبدالله نداشت. در وقت مسافرت اعلحضرت به لندن وحید عبدالله درلندن بود وبعداز وقوع کودتا بکابل احضار گردید. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
15.06.2015 |
|
انعکاس نظر خوانندگان بر نشر مضمون گوشه هایی از حیات مرحوم پژواک: جای بسی افتخار استکه بعد از نشر مضمون این کمینه در مورد، بزرگمرد تاریخ معاصر افغانستان، مرحوم عبدالرحمن پژواک، مورد توجه هموطنان و ارادتمندان آن شخصیت ملی افغان قرار گرفت که محترمانه از همه نهایت ممنونیت و سپاس را دارم. چون نظر به محدودیت این دریچه، نمیشود که همه پیام های ملی ارسال شده و تیلیفونی و ایمیل هموطنان را درج نمود، پس به بزرگواری خود ها عفو نمایند. پس به محدود مثالهای مواصلت نموده، قناعت مینمایم: ۱- محترم آقای عثمان افق از نیویارک، نوشته اند که در زمانی که مرحوم پژواک رئیس مجمع عمومی ملل متحد بوده اند، وی مقیم لاس انجلس بوده، جریانات ملل متحد را از طریق تلویزیون مشاهده مینمود و منحیث یک افغان افتخار میکرد که همیشه با ورود پژواک شخصیت ملی و دانشمند افغان در جامعۀ ملل، بصورت غیر متعارف، اکثریت اعضاء و نمایندگان ملل مختلفه، برای احترام خاصی که به وی داشتند، به پا بر میخاستند و تا زمانیکه وی بر کرسی معین جلوس مینمود، منتظر می ماندند. ۲- محترمه کوکی انور رئیس انجمن زنان افغان در کلیفورنیای جنوبی، مینویسند: یک جهان سپاس از نوشتن مضمون عالی ات در مورد دانشمند، مؤرخ و سیاستمدار بزرگ کشور ما، مرحوم عبدالرحمن پژواک. قدر و منزلت چنین شخصیت هایی را ملت افغانستان خوب و همیشه بیاد می آورد. ۳- محترم آقای نصیر صابری از کابل، مینوسند: بسیار ممنون و متشکرهستم از ارسال مضمون جامع در مورد یک شخصیت عالیقدر افغان، جناب پژواک. من در عصر اشغال افغانستان توسط قوای شوروی، به ملاقات شان مشرف شدم و از علاقمندی و معلومات وسیع شان در مورد افغان ها و افغانستان، نهایت مستفید گردیدم. بازهم ممنون از ارسال چنین مضمون دلچسپی. ۴- محترم آقای خلیل از لندن مینویسند: یک جهان ممنون از تحریر و نشر چنین یک نوشتۀ پر فیض در مورد یکی از هموطنان بسیار قابل قدر افغانستان، آقای عبدالرحمن پژواک، شخصیت نهایت قابل احترام و برازندۀ افغان. خوشحالم که به ملاقات شان نایل گشتم و از حضور شان منفعت معنوی و فیض بسیار بردم. خدا شما را خیر نصیب نماید. ۵- به جواب مهربانی محترمه نیلاب پژواک: سلام نیلاب جان عزیز، ممنون از لطف و مهربانی به این خواهرتان. بزرگان و شخصیت های قابل قدر و خدمتگاران صادق افغانستان به همه ملت مظلوم وطن متعلق میباشند و چه افتخاربزرگی که این کمینه به کمک شما و مطالعۀ کتاب آموزنده و ارزشمند آن عالیقدر، چند سطری در اوصاف والای بزرگمرد تاریخ مملکت ما مرحوم عبدالرحمن پژواک و خدمات بینظیر و نیات صادقانه اش به وطن و وطنداران، تحریر نمایم. همان طور که تاریخ در زمینۀ رویداد های مملکت و اعمال و کردار نیک و خدمات شائستۀ زمامداران و شخصیت های ملی مطرح، قضاوت و افشاگری مینماید، به همان گونه اعمال، خیانت ها، قدرت طلبی ها و اشتباهاتی که ملت و مملکت را با مشکلات و بربادی سوق میدهد، در صفحات مستند تاریخ، نقش و ثبت میگردد. پس تلاش و کوششی که در امحاء و یا تحریف صفحات رویداد های واقعی افغانستان عزیز از جانب وابستگان شخصیت ها گروه های مشترک المنافع، صورت میگیرد، در حقیقت تلاش بیهوده ای در خدشه دار نمودن آن صفحات پر ارزش است وبس. بازهم از لطف شما و پروین جان پژواک نویسندۀ توانا و ادیب دانشمند و بقیه فامیل محترم مرحوم پژواک بزرگوار، جهانی سپاس و ممنونیت دارم. احترام و محبت همیشگی من با آرزوی صحتمندی، به مادر عزیز و محترمتان مثل همیشه تقدیم است.
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
15.06.2015 |
|
گفتگو بال میزند که خموش خاموشی می طپد که هان بخروش
جناب محترم نوری صاحب عاشق سه عین عشق، عقل، علم و عرفان سلام! و اگر می شد فلسفه را هم به عین نوشت عاشق پنچ عین.
4 جلد کتاب بنام "نقد بیدل"با جلد طلایی به شرح ذیل نزدم است. 1-کلیات بیدل "غزلیات" جلد اول پوهنی مطبه سال1341 تعداد صفحات 1198 که در مقدمه صفحه الف در بالا نوشته شده است که " به قلم فاضل محترم استاد خلیل الله خلیلی و در طرف چپ شعر ذیل:
ز فرق تا قدم افسون حیرتی بیدل کسی چه شرح کند معنی نکوی ترا
2- جلد دوم کلیات بیدل "ترکیب بند، ترجیح بند، قصاید، قطعات، رباعیات،...." تعداد صفحات 436، پوهنی مطبه، 1342 که در صفحه چهارم در سطر 18 آن امده:
با عتبار نگاهی درین سرای سپنج که عالمی در نشاط است و عالمی در رنج یکیست شاه غنا دیگری پیاده فقیر چه مهر ها که ندارد بساط این شطرنج
من عین چیزی که در کتاب نوشته شده نوشتم اما فرموده شما درست است در کتاب "ه" در مهره انداخته نشده که گناه آن در گردن من افتاد به مزاق.
در ادامه عین صفحه آمده:
ز شکر نعمت حق آب ده به تیغ زبان جواهر صدف دل به باد هرزه مسنج
3- جلد سوم کلیات بیدل "عرفان، طلسم حیرت، طور معرفت،، محیط اعظم" د پوهنی مطبه 994 صفحه همه صفحات مفاهیم مابین میخک
که در شروع عرفان میگوید"
عقل و حس، سمع و بصر، جان و جسد همه عشق است هوالله احد در صفحه 36 آن آمده:
بسکه نالید معنی نایاب حرف شد سطر و سطر شد کتاب
4- جلد چهارم کلیات بیدل "چهار عنصر، رقعات، نکات" د پوهنی مطبه جمع صفحات 663
در اخیر چنین آمده: "خاتمه طبع در روزگار ما طبع کلیات بزرگترین متفکر و شاعر و سخنور زبان دری........منت خدای رادر عصر خجسته سلطنت اعلیحضرت.....چنانچه تدابیر شاهانه شان حارس حدود این قلمرو محمود است دلبستگی خاص شان به جهان فرهنگ و هنر نیز گنجینه معانی را در ملک مولوی و سنایی صیانت می نماید.......
خلیلی 5 جوزای 1344 شمسی "
در همین جلد بیدل فریاد می زند که"
در جهان خلقت از هر خلقتی آدم کم است باز در اصناف آدم، آدم محرم کم است
نه همین عقل راست سر کمال جهل هم میزند پری به خیال
عاقل از فکر خیر و شر مست است غافل از طبع بی خبر مست است
5- که در پوش کتاب جلد پنجم نوشته شده در داخل آن "نقد بیدل" ناقد صلاح الدین سلجوقی571 صفحه دارد و مهتمم عبدالله روفی میباشد تعداد طبع نوشته شده محل نی.
شرح بالا داشت و نداشت بنده را نشان می دهد هرگاه دیگران اشتباه کرده باشند معذرت مرا به بزرگواری غرق بودن تان در عالم ادبیات بپزیرید.
در این محفل از شوخی چون و چند سخن گاه پست است و گاهی بلند
خموشی که آسودگی جوش اوست بلندی و پستی در آغوش اوست
عجب مزاری را پاک نموده اید از خداوند برای تان عمر طویل می خواهم.
با عرض احترام و امید قناعت تان
الله محمد
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
Califonia
تاریخ:
15.06.2015 |
|
سپاس گذارهستیم از محترم داکتر صاحب عبداله کاظم که درباه بعضی موضوعات تاریخی روشنی انداخته و حقایق را ابراز کردندو همچنان از احمدفوادارسلا دوست دوران پوهنتون که با نشراسناد مهم مارا با واقیعت های که ابراز میکردیم یاری نمود.
طوریکه از شنیدن نام کودتا کشتن، خونریزی، ویرانی و توام است اماخوشبختانه با کودتای سفید 26 سرطان که خوشبختی را برای ملت نوید میدادمورد استقبال گرم مردم قرار گرفت
به هر نظام مترقی کسانیکه منافع خود رااز دست میدهند با نظام مخالفت میکنندو درین تقریبا چهل سال به ثبوت رسید که آنها جز از خیانت ، وطنغروشی و چورچپاول کدام کاری برای مردم انجام ندادندو دشمنان آن نظام روز بروز روی سیاه تر میگردند.
کسانیکه مثل آقای میوندوال از یک قریه فقیرنشین غزنی توسط داودخان و برادرش بمقام های عالی دولتی رسیدند و از طرف شاه بمقام صدراعظم رسیدو هیچ کاری موثری انجام نداد و بعد ازدونیم سال (؟) درک کرد که شاه برایش صلاحیت نداده واستعفا نمود و شروع نمود به بدگویی شاه فقید ، موسی شفیق و محترم پژواک و.... در وقت کودتای 26 سرطان که به سفر های خارج مصروف بودند البته با پول شخصی (؟) ودر بین مردم آوازه بود که ایجنت سی آی هی بوده اما کدام سند موثق تا عالی پیدا نه گردیده و بعدا به دست داشتن به کودتا توسط لوی درستیر نظام شاهی که شخصی پاک نفسی بودند ودر رژیم جمهوری رئیس تحقیقات موصوف بود به جزای اعدام محکوم شدکه گفته شد خودکشی نمود و توسط رئیس طب عدلی محترم بالمکنداس که آنهم شخصی صادق بوده تائید گردید. که درین مورد بر ضد نظام انتقاداتی بودتا اندازه روشنی انداخته شد و شاید هم توسط داود خان وی مورد عفو قرار میگرفت .
در 5 سال جمهوریت کار های بسبار بزرگی برای اکثریت خاموش جامعه صورت گرفت که حالی هم از پروژه های دوره جمهوریت از طریق تلویریون های داخل افغانستان در میز های گرد شنیده میشود ودر باره آن پلان ها و پروژه ها توسط دانشمند محترم آقای فروع از طریق همین پورتال وزین افغان جرمن آن لاین به نشر رسیده است.
انتقاداتی هم وجود دارد که درآن دوره که چند اخبار جریده ار نشر باز ماند وقتیکه خودشان به قدرت رسیدند چه جفا بود به مطبوعات نه کردنداما در دوره 5 ساله جمهوریت نشرات زیادی از طربق وزارت خانه ها و دیگر اورگان ها بوجود آمد و مدیر مسوول جریده پر طرفدار مردم بحیث وزیر اطلات وکلتور تعین شد تلویزیون به فعایت آغاز نمودوآقای عبدالحمید مبارز ژورنالیست بزرگ معاصر به ریاست مستقل مطبوهات تعین تا نشر آزاد جراید و اخبار فراهم شود اما متاسفانه با کودتای منحوس ثور ارمان های شخصیت بزرگ تاریخ افغانستان که همیشه سینه اش برای رفاه مردم وترقی کشور میتپیدشخصی وطنپرست ،ترقی خواه، پرکارو پرهیزگاربا تمام فامیلش به شهادت رسید .
در قلب مردم وطنپرست یاد داود خان جاویدانی خواهد بود به قول تلویزیون های کشور ، 5 سال جمهوریت را، دوره طلایی افغانستان یادکردند. بااحترام |
 |
اسم:
ولی احمد نوری محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
14.06.2015 |
|
هموطن گرانقدر و دوست عزیز و قدردانم جناب الله محمد از آلمان، عرض سلام و حرمت دارم. نوشتۀ مختصر جناب شما را در مورد مطلب جناب ولی محمد آریا خواندم. شما در اخیر تبصرۀ تان دو بیت زیبا از یک غزل را هم افزوده، و شعر را از از حضرت عبدالقادر بیدل صاحب دل "پدر معانی" معرفی کرده اید.
یکیست شاه غنا دیگری پیاده فقیر چه مهرها که ندارد بساط این شطرنج بـهار جان طلبی از غبار جسم برا که دانه را به دل خاک نیست غیر از رنج
خواستم غزل مکمل آنرا در دیوان حضرت بیدل پیدا کرده و یادداشت کنم. من چون یک تن از مخلصین و حرمت گزاران حضرت شان هستم چند سال قبل وقتی در شهر زیبای دهلی بودم با اشتیاق شدید به زیارت شان رفتم و ساعاتی را در کنار مزار مطهر شان سپری کردم. اطراف مزار شان را جاروب نمودم و خود مزار ایشان را با دستان گنهکار خود شستم و پاک کاری کردم و یادگاری هم در دیوار مزار شان نوشتم. وقتی از حضور شان رخصت شدم در یکی از کوچه های موازی خیابان بزرگ مزار شان به کتابفروشی ای بر خوردم و خواستم دیوان ایشان را هدیه کنم و در سفر دهلی و بمبئی از خواندن آن فیض ببرم. بسیار با سرور از فروشنده جواب مثبت گرفتم و دیوان حجیم بیدل بزرگ را در دو جلد (مجموعاً 2000 صفحه) که در تهران چاپ شده بود پیش رویم گذاشت و برعلاوه چشمم به دیوان حضرت خلیل الله خلیلی خورد که در سال 1341 هجری شمسی چاپ شده بود، بلادرنگ هر دو اثر جاویدان این دو شاعر جاویدان را هدیه کردم و تا امروز با من همراه اند. ولی با تأسف که این بیت هایی را که شما در نوشتۀ تان افزوده اید در آن نیافتم برای اینکه مطمئن شوم دیوان قلمی حضرت بیدل را که از صد سال بدین طرف در فامیل ما بوده و امروز نزد من است و نزدیک سه صد سال عمر دارد، گرفتم و به جست و جو ادامه دادم ولی این بیت ها را در آن هم نیافتم. خواستم از جناب شما خاضعانه جویا شوم که این بیت ها را از کجا یادداشت کرده اید؟ بیت ها به طرز تفکر حضرت بیدل بزرگ می ماند، ممکن در کلیات ایشان باشد خوش می شوم اگر منبع آنرا بفهمم. ولی شعر بیدل باید درست نوشته شود و درست خوانده شود چون نباید به اثر ناتوانی نوشتاری تلفظ آن خراب شود و به شعر بی حرمتی صورت گیرد. به نظر من این بیت ها باید چنین تحریر شوند:
یکی است شاهِ غنا، دیگری پـیـاده فقیر چه مهره ها که نـدارد بساط این شطرنج بهـار جـان طلـبـی، از غبار جـسم برا که دانه را به دل خاک نیست غیر از رنج
با عرض سلام مجدد و دوستی. ولی احمد نوری
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
دوست و برادر گرامی، محترم احسان مایار سلام برشما، بعد از عرض احترام همیشگی، ممنونم که جواب این طالب العلم را در مورد مطرح بودن شخصیت های گذشتۀ افغانستان عزیز که کارنامه های شان در مقطع های زمانی خاص مورد بحث، مناقشه و بعضاً سرنوشت ساز میباشد، ابراز نموده و به آن معتقد می باشید. درست فرموده اید که با مطرح نمودن مباحثات بر شخصیت و کار روایی های مرحوم داود خان که در حقیقت مهمترین قسمت تاریخ معاصر وطن را احتواء نموده و دارای نشیب و فراز های سوال بر انگیز میباشد، شاید حقایق جدیدی مثل تفصیل و استناد رجوع سید وحید الله به سفیر امریکا و اسناد تبادله شده بین سفارت مذکور و وزارت خارجه در واشنگتن، بتواند به قسمتی از سوالات مردم افغانستان در زمینۀ بسی مسائل زیدخل روشنی بیندازد. شما شخصیت روشنفکر و فعال مسائل افغانستانعزیز بوده اید، بنابران نمیتوانید در چنین قضایایی، بیطرفی اختیار نمایید، البته همانطور که فرموده اید، جستجوی حقایق و تکیه بر آن باید مش اصلی مداخله در مسائل مادر وطن را برای نسلهای آن تضمین نماید. به آرزوی سلامتی و خوشنودی شما برادر محترم.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
محترم مایار صاحب، تشکر از تشویق جناب شما. اینجانب مثل دیگر افغان های متشبث و محقق در کوشش هستیم تا شواهد و اسناد معتبر را از طرق مجاز و مشروع بدست بیاوریم و در اختیار عامه قرار بدهیم.این فعالیت یک قدم اولیه و ابتدائی در راه روشن ساختن موضوعات تاریخی افغانستان بوده و سعی میشود تا کمکی ناچیز به تحلیلگران و تاریخ نویسان باشد تا تاریخ مستند بنویسند.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
محترم ملکیار صاحب، تشکر از رهنمائی جناب شما. این امکان وجود دارد که رابرت نیومن سفیر امریکا در افغانستان از سال 1966 تا 1973در کتاب ، مقالات و یا مصاحبه های در مورد این موضوع ملاقات با مرحوم وحید عبدالله تذکراتی داده باشد. رابرت نیومن بعد از و در بین سفارت در افغانستان ، مراکش و عربستان سعودی سال ها در پوهنتون جورج تون در واشنگتن دی سی تا زمان وفاتش در سال 1999 تدریس میکرد وطبعاً در ارتباط با افغانستان تذکراتی داده است.
|
 |
اسم:
نیلاب پژواک محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
نامۀ مختصر محترمه نیلاب پژواک، نواسۀ شخصیت ملی و دانشمند، مرحوم عبد الرحمن پژواک. سلام ملال جان عزیز، منحیث یکی از نواسه های مرحوم«استاد پژواک» و یک زن افغان همکار و مقیم در منطقۀ بود و باش تان که بیشترین باور و احترام را برای اهتمام و تلاش فوق العاده، دائمی و با ارزش شما در راه خدمت به افغانها، امور خیریه، حقوق بشر و حقوق زنان افغان دارم، اجازه بدهید تا بهترین تشکرات قلبی خود و فامیلم را برای صرف وقت، تهیه و نشر مضمون عالی تان در مورد حیات «استاد پژواک»، ابراز نمایم. باید عرض کنم که از مطالعۀ مضمون، نهایت حظ بردم و ازینکه از من هم در نوشتۀ ارزشمند تان یاد آوری نموده اید، سپاسگزارم. حقیقت این است در حالیکه صرف 2-3 جلد کتاب«خلاصۀ فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر» پدر کلانم«استاد پژواک» را در اختیار داشتم، شما اولین کسی بودید که خواستم برایتان آنرا برسانم، چونکه میدانستم که قدر و ارزش چنین یک اثری را از چنان یک شخصیت ملی، نیک و بجا استقبال می نمایید. امروز نهایت خوشحالم که این مضمون تحریر گردیده و به نشر سپرده شده است، امیدوارم هموطنان ارجمند بتوانند آنرا به دیگران ارسال داشته کوشش نمایند تا حقایق حیات این شخصیت ملی، فرهنگی، سیاسی افغان را با افکار عالی وی، انتشار دهند. مطمئن باشید که نوشتۀ ارزشمند تان در مورد حیات و فعالیتها، افکار و عقاید استاد پژواک در وبسایت آن مرحوم، فیسبوک های خودم، فرهاد پژواک، پروین پژواک و برمک پژواک و وبسایت انجمن زنان افغان در واشنگتن هم گذاشته میشود. بازهم از زحمت و نشر این مضمون برزنده تشکر میکنم. نیلاب پژواک
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
محترم استاد کاظم، تشکر از تشویق شما. اینجانب یک شاگرد شما و تمام استادان ملی میباشم که حقیقت را همیشه درس داده و میدهند. وظیفه ما شاگردان تحقیق و پیدا کردن شواهد و اسناد معتبر برای اثبات نظریات درست و تحلیل های تاریخی میباشد و در این راه باید از امکانات موجود و قابل دسترسی مجاز استفاده کنیم. سند متذکره نه تنها نظریه تمایل شهید داود خان به شوروی را رد میکند ، بلکه اوضاع عینی و بحرانی اقتصادی و سیاسی را از نظر سفیر امریکا نشان میدهد، و نشان میدهد که داود خان شهید منحیث یک وطندوست و پریشان اوضاع بحرانی وطنش حرکت ملی را برای نجات افغانستان به راه انداخته بود.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
محترم دوست محمد از بدخشان عزیز افغانستان، از توجه شما تشکر میکنم. تاریخ های متذکره در یاداشت شما مطابق است به ترجمه اینجانب.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
14.06.2015 |
|
خواهر گرامی و محترمه ملالی جان نظام ! خداوند نگهدار همهٔ تان باد. چند سطر مختصر، لیک پر محتوی تانرا با علاقهٔ خاص مانند هر نوشتهٔ تان، مطالعه کردم. از جناب آقای داود مومند ممنونم که بالای چند سطر از نوشتهٔ مختصرم که با نیت نیک رقم زده شده بود، این موضوع جنجال برانگیز را در حالت تعلیق قرار داده و حالت انتظار را بمنظور انکشافات جدید در قضیه ترجیح داده اند. در حدود توان ذهنیم پیشبینی کرده میتوانستم که در مورد گزارشات مورد نظر بیشتر نوشته های مثمر و وضاحتهای لازم روی صفحات رسانه ها راه یافته و خواننده را مؤید خواهد گردید تا از تبصره های کمتر وارد در قضیه خودداری نماید. خوشبختانه دوست گرامی و دانشمندم آقای داکتر کاظم با انتشار نامه های سردار شهید محمدداود قبل از اختتام دوران نه سال و چندماه و چندروز دوران صدارتش به عنوان اعلیحضرت محمدظاهرشاه پادشاه افغانستان خوانندگان را در برابر واقعیت ها قرار داد که انعکاس آنرا در نوشته های پربار محترمان آقای محمدولی آریا و محمدفواد ارسلا بوضاحت می بینیم. امروز چند سطر مختصر از برادر گرامی داکتر کاظم را که خود یکی از مححقین بارز قضایای افغانستان می باشد درکلکین تبصره ها می خوانیم : عزیزم آقای فواد ارسلا! از شما ممنونم که یک سند مهم را دریک وقت مهم به نشر سپردید. راستش را بگویم من از همچو سندی قبلاً اطلاع نداشتم. این سند و اعتراف از قلم توانای شخصی مانند داکتر کاظم به خوانندگان میرساند که هنوز هم اسنادی وجود دارد که باعث شگفت و حیرت خوانندگان شده می تواند. بنده که خودرا با تمام صراحت هیچمدان می شمارم سعی می نمایم که نوشته هایم بر بنیاد حقایق استوار باشد و خود نزد وجدانم قناعت داشته باشم که غیر از واقعیت و حقیقت قدمی نگذاشته ام. روی این شناخت در زندگی برایم جای بی نهایت مسرت است که حقایق و راستی آهسته آهسته جای خودرا در کرسی اساسی زندگی و زیبائی شایان واقعیت میجوید و شخصیتهایی وجود دارند که انسان ها را از ابهام بیرون کشیده و با حقیقت و راستی رو به رو می سازند. این کمینه نوشته های اخیر داکتر کاظم، اقایون محمدولی آریا و محمد فولاد ارسلا را در دوسیهٔ جداگانه قید کرده ام که بعد از اختتام نوشته های این فرزندان نیک سیرت افغان نظر عاجزانه خود را بحضور خوانندگان تقدیم نمایم که در عین حال تأثیر گزاری نوشتهٔ دیروز تان را جوبگو خواهد بود. با محبت و احترام احسان الله مایار
|
 |
اسم:
الله محمد محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
14.06.2015 |
|
با تایید تبصره کوتاه محترم هاشمیان تحلیل محترم آریا روانشناسی فردی و سیاسی را در اوج برهنه ساخته.
یکیست شاه غنا دیگری پیاده فقیر چه مهرها که ندارد بساط این شطرنج
بهار جان طلبی از غبار جسم برا که دانه را به دل خاک نیست غیر از رنج
آفتاب عرفان و فلسفه بیدل صاحب
الله محمد با عرض احترام |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
14.06.2015 |
|
سلام فراوان تقدیم آقای احمد فؤاد ارسلا می کنم و سپاسگزار ایشان هستم از همگانی ساختن این اسناد مهم و ترجمهء شیوای آنها. تنها در تبدیل تاریخ از میلادی به هجری شمسی اشتباه کوچکی رخ داده است، اگر در آینده تصحیح گردد ، بهتر خواهد شد. ازجمله: 31 مارچ 1972 م برابراست با 11 حمل 1351 هجری شمسی و 27 مارچ 1972 برابر است با 7 حمل 1351 هجری شمسی و همچنین چند تاریخ دیگر که در ترجمه آمده است. باز هم از این خدمت به تاریخ افغانستان بایست تشکر کرد ؛ حد اقل فایده اش همین است که از قضاوت امریکایی ها در مسایل داخلی کشور خویش خبر می شویم. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
نقد سیاسی و فلسفی آقای محمد ولی آریا درصنف چارم پوهنځی ادبیات مضمونی بنام (نقدادبی) تدریس میشد- اگرچه نام مضمون نقدادبی بود، امامسایل (سیاسی، اجتماعی، فلسفی و ارزیابی شعر) را نیز دربر میگرفت - تخنیک های نقداز قبیل ملاحظۀ اولیتها، سهل گردانیدن افاده ها به منظور تفاهم خوبتر، ملاحظۀ سویۀ ذهنی مسموعین/خوانندگان (Audience) وغیره این مضمون را هم جالب میساخت وهم مشکل، جونکه برای آماده شدن در امتحان نهایی بسیار چیزها بایست حفظ میشد. ازآنوقت حدود 55 سال گذشته و10 فیصد آن مطالب هم درحافظه نمانده، اما وقتی نقد جناب آقای محمد ولی آریا را در دو بخش خواندم، آن معیار های مضمون نقد ادبی آهسته آهسته بحافظه ام تداعی میشد- مقصد من اینست که این نقد با رعایت معیار های نقدادبی نوشته شده،اولیت ها رعایت شده و مطالب مغلق سیاسی بطور سهل و عام فهم افاده شده است. قدرت نگارش و قلم نویسنده قابل تمجید است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 14 جون 2015 |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
14.06.2015 |
|
دوست عزیز و گرامی فواد ارسلا خوشحال هستم که با نشر این سند مهم بر یک موضوع متنازع فیه بین من و یک تعداد دوستان وارد و حتی شاهد در بعضی رویداد های آنوقت روشنی انداختید، از جمله کسانیکه در حلقه همراهان اعلیحضرت در سفر اخیر شان مقارن به کودتای سرطان بودند واصرار میکردند که سردار نعیم خان تا یک شب قبل از کودتا هیچ آگاهی از پلان محمد داؤد خان نداشت و سفر غیر مترقب نعیم خان را به لندن و ملاقات غیر مترقب شان را با اعلیحضرت یک موضوع عادی تلقی میکردند. ولی من در چند مقالۀ خود به این نظر بودم که نعیم در این دیدار با پادشاه مطالبی را بحضور شان بیان کرده است که گویا کمونیست ها میخواهند کودتا کنند و از داؤد خان دعوت اشتراک کرده اند. نعیم خان میخواست به پادشاه طوری قضیه را بیان نماید که داؤد خان در حال تردد است که چه کند. اگر خود را کنار بکشد و کودتا صورت گیرد، در آنصورت نه تنها خطر جدی برای خاندان در مجموع پیش خواهد آمد، بلکه افغانستان بطور کامل زیر نفوذ شوروی خواهد رفت. اینکه پادشاه به او چه جواب گفته است، به احتمال قوی غیر از بلی راه دیگر نداشت. عبدالولی متعافب این دیدار نعیم خان فوری از لندن به کابل رفت تا از وقوع کودتا جلوگیری کند، اما موفق نشد. من در یک مقالۀ دیگر موضوع را با نشر مصاحبۀ مهم مرحوم داکتر نجم که همراه با اعلیحضرت در این سفر بود نیز به نشر سپردم. عزیزم آقای فواد ارسلا! از شما ممنونم که یک سند مهم را دریک وقت مهم به نشر سپردید. راستش را بگویم من از همچو سندی قبلاً اطلاع نداشتم. بار دیگر از شما ممنونم با ارادت |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
14.06.2015 |
|
جناب محترم م.داؤد مومند صاحب! سلام و تعظیم این حقیر را بپذیرید. امروز نوشتۀ نانرا در باغ ګِلاسی پغمان خواندم. با سواد کمی که دارم پی بردم که نوشتۀ تان متوجه یک آدم فقیر و ګدا بوده، این آدم را من از نزدیک می شناسم، با اینکه هیچ ثروت و دارائی مادی ندارد ولکن خویشرا ثروتمند ترین آدم روی زمین می پندارد، ثروتش در محیط نظام شمسی نه می ګنجد و تکبر و غرورش در تاریخ. مکتوب و سندِ امضا شده در مقام های بالا، در جیب بالای خود نګهداشته، درین مکتوب قید شده که این ثروت مشمول پرداخت مالیه نمیباشد و همچنین غرور این ثروتمند مورد مؤاخذه قرار نخواهد ګرفت، با اینهم وقتیکه فهمید که شما از نوشته اش خفه و دلګیر شده اید، سخت ناآرام ګردید، این آدم با وجود فزیک نحیف و لاغرش آمده است که یک و نیم لیتر خون بدنش ضایع ګردد ولکن یک برادر و هموطن و هیچ انسان صالحِ را آزرده خاطر نسازد و اګر هم کسی را سهواً بیازارد، شجاعانه معذرت خواهی خواهد نمود. البته قسمتِ کوچکِ از ثروت بیکرانش اینست که با هیچ بنی آدمی کینه و دشمنی شخصی و نفسانی ندارد، حُب و بُغضش فقط برای رضای یک ثروتمندتر از خودش میباشد. بهر حال امیدوارم که صحبتهای قبلی وی مؤلد کدورت بیشتر نګردد و ضمناً عرض شود که توصیۀ استادانۀ یک هموطن ګرامی ما بنام آقای احسان اللّه مایار صاحب که در زمینه، چند روز پیش ارائه ګردیده بود، جدی باید تلقی ګردد. باتشکر مخلصانه. هموطن ریز شما غ.حضرت.
|
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
به پورتال وزین افغان جرمن آنلاین! من به استناد حافظه، مطالبی را به ارتباط سوال جناب فواد ارسلا، نیم ساعت قبل ارسال داشتم و لحظات بعد از آن متوجه شدم که جناب ارسلا اصل منبع و سند را در اختیار داشته و به نشر سپرده اند، که دیگر ضرورت به نشر نوشتهء من دیده نمیشود. گرچه نوشتهء من تا اندازهء زیاد با حقیقت قضیه و سند منتشره تطابق دارد، ولی با نشر اصل منبع و سند، ضرورت به نشر یاد داشت من منتفی میشود. با عرض حرمت. داؤد ملکیار |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
13.06.2015 |
|
محترم لیکوال ایشر داس مقیم د آلمان سلام! ستاسو لیکنه مې « یادی از استاد عبدالرحمن پژواک، ۹جون ۲۰۱۵» د نورو وطن پالو افغان لیکوالو په جمله کې په مینه ولوستله. تاسو په خپله لیکنه کې داستاذ په هکله داسی هم لیکلي دي: ؛؛رویداد های نهضت اماني، شهادت برادر بزرګش در پیروزي راه اماني...؛؛ که تاسو جناب یا بل محترم لیکوال په دغه باره کې ماته معلومات ولیکي، چې د پژواک صاحب ورور څه نومیده او په اماني لار ؟دا جریان لږ مشرع زه غواړم تر لاسه کړم. په درنشت سره |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
جناب محترم فواد ارسلا! به ارتباط سوال شما از داکتر صاحب کاظم، میخواهم به عرض برسانم: تا جاییکه حافطه ام یاری میکنداین مطلب (تماس و ملاقات سید وحیدالله با سفیر امریکا)، بار اول در کتاب خاطرات سفیر آنوقت امریکا در کابل که حدود هفت یا هشت سال قبل در میدیا از آن سخنی بمیان آمد و از آن اطلاع حاصل گردید. سفیر موصوف نوشته بود که چند ماه قبل از کودتای 26 سرطان، سید وحیدالله با او ملاقات نموده و پرسیده بود که در صورت تغیر نظام در افغانستان، موقف امریکا چه خواهد بود؟. سفیر امریکا از سید وحیدالله پرسیده بود که آیا این سوال را از طرف کی مطرح میکنی؟ آیا داؤد خان ترا فرستاده است؟. سید وحیدالله در جواب گفته بود که همینقدر گفته میتوانم که سردار داؤد خان و سردار نعیم خان از این ملاقات من با شما(سفیر امریکا) آگاهی دارند. بعد از انتشار این مطالب، بعضی از محققین افغان که بالای بی اطلاعی سردار نعیم خان از کودتا تأکید و اصرار داشتند، مورد سوال قرار گرفتند. چون کتاب خاطرات سفیر را در دست ندارم، صرف آنچه را در حافطه داشتم به عرض رساندم. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا امریکا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
استادان محترم هاشمیان صاحب و کاظم صاحب ترجمه سند را نیم ساعت قبل خدمت افغان جرمن آنلاین فرستادم. اگر ترجمه اشتباه داشت شاگردتان را بخشیده متوجه بسازید من آنرا اصلاح خواهم کرد. بوره و پر قطعه بازی را قصداً نوشته ام تا خواننده ها ایرانی را مجبور به استفاده از قاموس دری بسازم.
با احترام |
 |
اسم:
س. ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
دوست گرامی و عزیز آقای فوادارسلا سلام از لطف شما ممنونم، البته که به معلومات شما پیرامون ملاقات وحید عبدالله با سفیر امریکا دلچسپی دارم، امید است آنرا طوریکه به شما زحمت نباشد نه تنها برای من، بلکه برای همه علاقمندان موضوع آنچه شنیده اید، به نشر بسپارید. بدینوسیله یکبار دیگر از لطف شما ابراز امتنان کرده موفقیت شما را آرزومندم. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
دوست و برادر نهایت محترم، احسان مایار، بعد از عرض احترام، آرزومندم همیشه به پناه ایزد متعال باشید. گرچه بر فرمودۀ شما در دریچۀ تبصره بر مضامین نشر شده بتاریخ ۶ جون امسال، حق اولیت جوابیه را دانشمند و محقق افغان، محترم داود مومند دارا بوده اند، ولی چون ایشان در زمینه سکوت اختیار کردند، این طالب العلم که نوشتۀ شما را چند باری مطالع نمودم، وظیفۀ نشر این چند سطر را خدمت شما، بخود روا دانستم: به فرمودۀ شما در مورد حال زار مادر وطن و اینکه دیوار نتایج انتخابات نصب دو پادشاه در یک اقلیم از همان تهداب کج بالا رفته و ملت را پریشان حال مملکت و احوال زار مردم آن نموده است، ایمان دارم، که اگر معجزۀ خداوندی در حق ملت افغانستان و نجات آنان ازین گرداب مدهش صورت نگیرد، خدای نکرده سونامی یا طوفان خانمان بر اندازی بر آن بینوایان، بازهم فرود خواهد آمد. ولی، در مورد ارزیابی، قضاوت مستند و منطقی، علل و نتایج کار روایی ها و تصمیمات گذشته گانی که جای پای عمیقی در سرنوشت و مقدرات افغانستان عزیز داشته اند، به زعم و فرمودۀ شما از اغماض و فراموشی کار گرفته شود چون مملکت امروز در آستانۀ پرتگاه و یا طوفان قرار دارد، پس باید و شاید بر همه صفحات تاریخ مملکت و مخصوصاً بر آن قسمت که ما و شما شهود عینی ای صاحب عقل، حافظه بوده و در شهر کابل حیات بسر می بردیم، خط بطلان بکشیم و نگذاریم که نسل های افغان از رویداد های واقعی، مستند و شهادت مایان بیاموزند و عبرت بگیرند. ممنون که جناب تان مضمون این شاگرد را تحت عنوان«عرایضی چند خدمت مؤرخ و محقق ارجمند، محترم اعظم سیستانی»، با علاقمندی مطالعه، ارزیابی نموده و پسندیدید، البته در مورد شخصیت های تاریخی معاصر افغانستان، حتی بین شهود عینی«ظاهراً» بیطرف، هم به اتکاء به آزادی فکر و بیان اختلاف نظر هایی موجود است، ولی هر کدام از نویسندگان و محققین محترم، مخصوصاً شهود عینی که مسئولیت وجدانی برای افشاء حقایق«البته مستند» را بیشتر از همه در زمینۀ تاریخ نیم قرن اخیر بر عهده دارند، با مراعات ادب مطبوعاتی، مراعات عفت قلم، دوری از افتراء و استدلال منطقی، استناد و بیطرفی، نظرات و اندوخته های خویش را برای معلومات هموطنان و آموزش نسل های وطن، پیشکش نموده، در دسترس همگان قرار دهند. برادر معزز، اینکه میفرمایید که: کسانیکه ازاین دیار رفتند و زیر خاک ابدی سپرده شدند تأثیری به تغییر روند زندگی امروز ما و شما زنده ها ندارند. با معذرت فراوان، میپرسم که در قسمت آنانیکه درین پنجاه سال اخیر، با موجودیت ما و شما شهود عینی و وارد در مسائل اجتماعی و سیاسی مادر وطن و افغانستان جنگ زدۀ ویران، نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز را حتی بصورت یکجانبه و بدون اخذ آرای مردم، بر مقدرات یک ملت بیدفاع و مظلوم، عهده دار گردیده اند، هیچ نگوییم، ننویسیم و استدلال ننمایم؟! یعنی که علت العلل آشکارای بربادی یک ملت مظلومی را که «قهراً» بزرگترین کتلۀ آوارگان را بروی این جهان بزرگ تشکیل داده اند، به فراموشی سپرده و مرتکبین این «حالت» اسفبار انسانی را چون زیر خاک رفته اند، به بزرگواری خود عفو نماییم؟ مگر ما کی هستیم که این حق ملت را انحصار نماییم؟ ولی شما هموطن دانشمد و نهایت فعال در مسائل وطن تان، آنچه را که صرف در همین پورتال آزاد و در مقالات ارزشمند تان در آرشیف افغان جرمن، به نشر رسانیده اید، غیر از گوشه گیری و عزلتی است که درین دریچه ادعا مینمایید. به آرزوی مؤفقیت و سلامتی بیشتر، خواهر تان.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
13.06.2015 |
|
جناب آقای فواد ارسلا هر دو قسمت معلومات شما، یکی معلومات جدید شمادر مورداجراات مرحوم محمدداود خان بارتباط نفوذ شوروی، دیگری رفتن وحید عبدالله بخانۀ سفیر امریکا هفت ماه قبل از کودتای سرطان، شدیدا مورد نیاز است و ما در انتظار آنها میباشیم- بخاطر داشته باشید که در زمان اجرای کودتای سرطان درکابل ، وحید عبدالله در سفارت لندن بحیث سکرتراول موظف بود -با احترام هاشمیان |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس -ویرجنیا- امریکا
تاریخ:
12.06.2015 |
|
احترامات و سوال خدمت استاد محترم کاظم استاد محترم مقالات مستدل و عالمانه شما در مورد شهید سردار داود خان و حرکت ملی وی برای شاگردان همیشگی شما مثل من همیشه آموزنده است. در مورد رد اتهامات بر شهید سردار محمد داود خان و ادعای این که وی تمایل به شوروی داشت و وطن را در دامان شوروی ها انداخت ، اینجانب معلوماتی بدست آورده ام که در سابق ندیده بودم. آیا شما از فرستادن جناب وحید عبدالله توسط سردار محمد داود خان به منزل سفیر امریکا در ماه حوت سال 1351 هجری شمسی ، یعنی 7 ماه قبل از 26 سرطان 1352 هجری شمسی اطلاع دارید ؟
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
10.06.2015 |
|
ارجمند محترم هاشمیان صاحب، خوشحالم که سرودۀ شکست مورد توجه شما استادگرامی قرار گرفته است و از اینکه آنرا به مرهم و مومیایی بر زخم های دل شکستگان تشبیه کرده اید، نهایت مهربانی شما میباشد. زندگی سراسر شکست و برخاستن هاست. ولی چه خوب است که گاهگهای بر ناکامی هه مکثی صورت بگیرد تا قدر پیروزی ها را بهتر دانست. به سلامت باشید. |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
10.06.2015 |
|
دوست والا مقام و نویسندۀ توانا محترمه ملال نظام، از پیام پر محبت و دلسوزانۀ تان که در لابلای آن درد و غم وطن پیچیده است، ابراز سپاس و امتنان مینمایم. واقعاً ما زنان افغان در قدم اول در خارج از کشور و در عین حال با تلاش های پیگیر با زنان داخل کشور ضرورت شدید به اتحاد و اتفاق داریم. دامنۀ بدبختی ها آنقدر وسیع است که هیچ فردی را آرام نگذاشته و نخواهد گذاشت. یگانه رمز بیرون رفت از این مصیبت گذشت، محبت، اتفاق و اتحاد با حفظ نورم های انسانی خواهد بود، که بر مبنای آن همکاری و همیاری بین فعالان حقوق زن امکان پذیر خواهد گردید. با احترام به کار های شمادر ارتباط بازنان افغانستان آرزومندم تا همکاری مایان گسترش یافته و مشترکاً راه حلی را برای هماهنگی کار ها جستجو و دریابیم. موفق باشید. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
10.06.2015 |
|
در باره شخصیت محترم عبدالرحمن پژواک درین روز ها نوشته های زیادی داشتیم باید متذکر شد در بسیاری موضوعات مهم محمد داود خان از پژواک مشوره میگرفت و در سفر های خارجی با هم بودند و یا بحیث نماینده فوق العاده خود آقای پژواک را میفرستاد.
آقای پژواک در یکی از یادداشت های خودنوشته بود که داود خان را وطنپرست ترین شخص بعداز وزیر اکبرخان یافتم.
خوشبختانه آقای پژواک دوست نزدیک پدرم بوده فکر میکنم سال 1976 بود بخانه ماآمده گفتند که با داود خان ملاقات داشت ،و مرا گفت به حیث سفیر کبیر به مسکو بروم." من خنده کردم گفتم میخواهید بعد از چند هاه جزایی به سایبریا مرا خواهند فرستاد و معذرت خواستم."(رابطه خوب با کرملین نشینان نداشت).
روح شان شاد و یاد شان گرامی باد! |
 |
اسم:
آقامحمد محل سکونت:
اروپا
تاریخ:
10.06.2015 |
|
دروند ولسمشره! په دیرو خبرو کی دی موافق نه یوو!
اول- داچی تاسو تر اوسه د ولسمشری صلاحیت لا ندی خپل کړې. دوهم - کله چی ولسمشری صلاحیت نلری ، تاسو دمسلح قواوو اعلی سر قوماندان هم نیاست او دا ټوله دا اته میاشتی راهیسی ملت ته ثابته شوه ضرور ندی دروغ یا نیرنګ وکاروی، کله چی داصلاحیتونه نلری تاسو لکه نانځکه د دښمن ستراتیزی په دیره آسانه زمونږ په هیواد کی پلې کوی! دریم - داچی تاسو په وار وار دملی اجماع خبری کوی، آیا مونږ اساسی قانون نلرو؟ آیا مونږ پارلمان « ولسی جرګه او مشرانو جرګه » نلرو ؟ آیا مونږ ستره محکمه نلرو ؟ او همداسی اجراییه قوه نلرو ؟ نو ستاسو هدف له ملی اجماع نه څه دی؟ که ستاسو منظور ملی اجماع څخه هیواد کی دحامد کرزی فاسد او پوشالی دولت را ودیخوا هغه مافیایی کړۍ چی هم دمخدره موادو اصلی قاچاقبران دی ، نن هغوی دهیواد ناقانونه زورواکان دی ، د مځکو اصلی غاصبین دی ، چور او تالاګران دی ، دبهرنی هیوادو نو د استخباراتو جاسوسان دی ، زناکاران دی ، اختطاف ګران او داسی هغه ټول جنایات ، غلاوی او دملی شتمنی مختلسین همدوی دی ، او دا څوارلس کاله راهسی پر افغانستان د غربیانو او خصواً دامریکایانو او انګریځانو په مټو او دبهرنیانو دګټو دپاره حکومت چلوی ، همدوی وه چی د برهان الدین ربانی پنځه کلن پوشالی دولت کی هم حاکمان وه ، او اوس اوس چی تاسو منتخب ولسمشر په حیث یادیږی ، اما اصلی حاکمیت د دغو جانیانو چی پورته می یاد کړه په لاس کی دی ، دغه کسان هم غله دی ، هم دوطن قاضیان دی ، هم جاسوسان دی هم ستاسو ددولت دیپلوماتان دی هم قانون جوړوی هم مافیای کړی دی ، هم جنایت کوی هم تاسو ملامتوی ، هم اختلاس او غصب کوی ،هم دځان برخه لږ ګڼی او نور اقتدار غواړی، پرون یی یوه بسترذه نه بل څه نه درلوده ، نن ملیاردران دی ، بلند منزلونه لری ، تجارتخانې لری ، رسته رسته کورونه لری ، په زرګونه زرګونه جریبه دغلا او غصب مځکی لری او داسی نور نور نور ............! همدوی هم پرون ،هم نن په هیواد کی حاکمیت چلوی ، تاسو ته هم هدایت درکوی ، نو کومه دی هغه ستاسو دقانونیت ولسمشری ؟ چی تاسو یی خلکو ته او دنیا والو ته وایاست؟ اصلی منظور می دادی چی دغه کسان ستاسو دملی اجماع نخبه ګان دی؟ دغه دکسانو څخه د ملت د رایو اصلی مرجه ګڼۍ؟ ددې دپاره چی خبره پته پاتي نشی زه به یی نومونه هم واخلم : ددې کسانو سر لشکر جناب حامد کرزی - جناب عبد الرسول سیاف - جناب محقق ، جناب خلیلی ، جناب یونس قانونی ، جناب محسنی ، جناب عبدالله عبدالله ، جناب عطامحمد نور ، شیر آغا شیر زوی او که منظور مو داکسان او ورته ددوی همکیشه اندیوالان وی ؟ نو ستاسو ملی اجماع هم دیره خطر ناکه دوکه ده چی ملت په غولوی ، او پدی ذریعه یو وار بیا د هیواد د دښمنانو پلانونه ستاسو په لاس عملی کیږی، ځکه نو دا ته پام وساتئ چی افغانستان د ملی اجماع لپاره وروسته له اساسی قانون، وروسته له پارلمان « دواړی خونی هم ولسی جرګه او هم مشرانو جرګه » او وروسته له ستری محکمی ، یوازنۍ الترناتیف لویه جرګه او یاهم ټول پو ښتنه او یا هم ریفراندوم دي ، او بل دول دملی اجماع په نامه کومه قانونی مرجع نلرو او که تاسو یی پلی کوی هغه هم دقانون خلاف دی او ملت بیا هم ستاسو په لاس بل بحران ته اچول کیږی! په پای کی دمحترمو لیکوالو او پوه او منورین نه هیله ده مخکی له دی چی دملی اجماع تر نامه لاندی د افغانستان د دښمنانو جرګه چی پورته می لند معلومات لیکلی ، زمونږ پر ملی ګټو تصمیم ونیسی ، خپل نظریات وړاندی کړی او د مسولیت احساس وکړی. په پای کی په دیر درنښت هیله کوم چی زما لیک هیڅکله هم دڅوک توهین او تحقیر پخاطر ندی، دلته د ملی ګټی موضوع مطرع ده ځکه می مسایل سپین او رد لیکلی چی څوک خفه نه وی. په درناوی
|
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
08.06.2015 |
|
ښاغلی مراد زی صاحب ته یو عاجزانه عرض: د سیاسی میثاقونو ایجاب دادی چی کله چی د یو ولسمشر د حکومت دوره پای ته رسیږی نو دی د خپل خلف او د هغه د پالیسۍ ګانو په باره کی د تبصری کولو نه ډډه کوی. خو که یو پخوانی ولسمشر راپاڅیږی اور پر خپل ځای ناستی شدید انتقاد کوی او هغه هم په ستغو کلماتو نو بیا یی باید خبرو ته جدی توجه وشی. دا ځکه چی دا اظهارات د یو پخوانی جمهور رئیس دی نه د کوم پایلوچ. لطفا د ښاغلی کرزی مصاحبی ته غوږ کیدئ:
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.06.2015 |
|
از محترم میر عنایت الله آشفته بخاطر مضامین دلسوزانه، واقعبینانه و جرءاتمندانه ای شان در قبال وقایع کشور تشکری مینمایم. جزاه الله خیرا. واقعا که هرجمله ای آنرا باید عده ای دو سه مرتبه بخوانند و بیشتر ازآن برآن غور و تفکر نمایند. رب العالمین بتعداد اندیشمندانی ازین قبیل که در فکر صلاح و فلاح واقعی کشور میباشند، بیفزاید و در کار و سخنشان برکت بیافگند، آمین. والسلام |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
08.06.2015 |
|
شعر نو،شعر مقبول و پرسوز از طبع شاعرۀ نامدار محترمه شیما غفوری، شعری که با""شکست بی صدای دل" آغاز شده، شعریکه زخم ناسور دل شکستگان را مومیایی میریزد، این بیت از ولی طواف را تداعی کرد: ز هر بشکستن چینی صدای ناله برخیزد شکست شیشۀ دل بیصـدا بودست دانستـم
با عرض همدلی - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
07.06.2015 |
|
سلام و محبت فراوان به دوستان دانشمند، شیما جان غفوری و زرغونه جان عبیدی، امیدوارم همیشه به پناه خداوند بی نیاز باشید. متأثر شدم که انگشت زرغونه جای خدای نگرده صدمه دیده است، شفای عاجل برای شان آرزوی من است. انشا الله. ازینکه فاجعۀ انسانی ای دیگر در حق زن مظلومی در پایتخت کشور دل هموطنان را بدرد آورده و زوایای گوناگون آن، هرکدام به ذات خود نهایت نومید کننده میباشد، موجبات تألم همه را سبب گردیده است. سپاس فراوان که هریک شما با این جانب در تقبیح آن عمل شنیع یک پدر سیاه کار، سهیم گردیده و دائم همکاری بیشتر زنان مهاجر افغان را در راه دفاع از حقوق پامال گشتۀ همجنسان محروم ما، توصیه می نمایید. بلی، حقیقت تلخ همانا موقف سنگ زیرین آسیاب بودن زن هردم شهید و نهایت مظلوم در افغانستان است. داستان دردناک این زن جوان با ناهنجاری های دستگاه عدلی و قضایی و کج رفتاری های غیر قانونی قضات در تطبیق اوامر غیر اسلامی، منجمله توصیه به قتل نفس، در ناباوری و رد ادعای زن بدبخت، ازتصور بیرون است. امروز در سمت شمال هم بدبختانه زنی که شوهر از دست داده بود و حاضر نگردید که به برادر شوهر تمکین نماید، با فیر ده ها گلولۀ آن قسی القلب کشته شد. البته صدها ظلم و مصیبتی را که مطبوعات و رسانه ها اطلاع نمیدهند، همچنان بر زنان مظلوم وطن واقع میگردد. همانطور که شیما جان میفرماید، باید زنان افغان از هر گوشۀ اجتماع مهاجرت عملاً متحد گردند و صدای عدالت خواهی همجنسان بیصدا و خفه در گلوی ما در وطن را، بلند نمایند و این داعیۀ مشروع را بهر مقامی برسانند. در مضمون اخیر اینقلم که جنایت غیر قابل باور یک افغان و مسلمان به سخیف ترین حالت آن بر دختر مظلومش واقع گردیده است، در پهلوی پهنای غم انگیزخود آن فاجعۀ جانکاه و استخوانسوز، عدم وجود عدالت و انصاف درد دیگریست که که در سرزمین ویران ملت افغان حاکم میباشد. بازهم یک جهان ممنون از لطف شما خواهران حساس و دانشمند.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
06.06.2015 |
|
برادر محترم ښاغلی داود مهمند! مضمون شمارا زیر عنوان « گر آیدت در...» چند لحظه قبل از نظرگذشتاندم. در صفحهٔ دوم تان مستقیماً این کمینه را مخاطب قرار داده و وظایفی بمن محول نموده اید که از چند لحاظ تصور کرده نمی توانم که قادر به انجام آن شده بتوانم. نزد بنده بعضی ضابطه ها وجود دارد که به آنها پای بندم و بنحوی خط فاصل سرخ را معنی دارد که ازآن پای پیش کرده نمی توانم. اول: در بعضی مواقع خاموشی را بهتر از اغماض و حاشیه روی تر جیح می دهم دو : نزد این حقیر اولویت ها وجود دارد که نزدم اهمیت بیشتر ازآن دارد که کدام شخص چی کرده و یا نکرده. برادر محترم! امروز افغانستان وطن مألوف ما در آتش نفاق به سرحدی می سوزد که احتمال دارد منجر به حدوث و وقوع یک تسونامی (طوفان) شود که علاج آن صرف با نزول معجزه خداوندی امکان پذیرباشد و بس. کسانیکه ازاین دیار رفتند و زیر خاک ابدی سپرده شدند تأثیری به تغییر روند زندگی امروز ما و شما زنده ها ندارند. افغانستان امروز دستخوش بازی بیگانگان قرار دارد و افغانها قربانی میدهند و می سازند. این حقیر با شما و همچنان با آقای قاسم باز از سالها باینطرف شناخت دارم و هر دوی تانرا وطن دوستان ثابت قدم می شناسم. دشمنان افغان ازاین کشیدگی های فردی استفاده نموده و تا توان دارند در تشدید آن دامن می زنند و نشود خدا ناخواسته در نهایت روزی منجر به بربادی یک قوم سرشناس کشور ما بار آید. من عقیده به پیش نمودن دست مودت و دوستی دارم تا به دامن زدن به شعله های نفاق. به امید سلامت و خوشنودی تان – مایار
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
05.06.2015 |
|
نوشته خواهر با درد و با احساس محترمه ملالی نظام در رابطۀ با جنایت آشکار یک پدر در مقابل دخترش، اولادهای مشترک با وی و خانم اصلی اش را مطالعه نمودم. با تأئید از گفتۀ ایشان سوال اساسی نقش "دفتر مستقل حقوق بشر" است که در این زمینۀ مشخص چه کاری را انجام داده است. در راپور آمده است که یک نهاد مدنی (که شاید هم تمویل کننده وکیل مدافع وی باشد) و بعضی از فعالان حقوق زن به وی کمک نموده اند، که قابل قدر است. ولی این موضوع مهم چرا از حانب دفتر حقوق بشر و وزارت زنان تعقیب نگردیده است؟ چرا محاکمه تا این اندازه معطل شده است؟ ووو ...آیا این واقعه به اندازۀ کافی مهم نیست که وزارت زنان و دفتر حقوق بشر طور شاید و باید در آن مداخله میکردند؟ اگر آنها در این کار مداخله داشته اند، پس چرا اینئخانم بی پناه بیشتر از این باید رنج میبرد و در نبود کار و عاید اعاشه و اباطۀ دو طفل معصوم را خود به عهده میگرفت. این حادثۀ شرم آور و فلاکت بار یک بار دیگر به وجدانهای بیدار و در خواب حکم مینماید تا آواز بلند نمایند و از تصویب عاجل قانون منع خشونت بر علیۀ زنان حمایت نمایند. |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
05.06.2015 |
|
استاد بزرگوار فارانی صاحب گرامی، از مطالعۀ مقالۀ محترم احمد فوادارسلا بسیارخرسند گردیدم که حقیقت کلام شما از جانب اشخاص جستجو گر به کرسی واقعیت نشسته است. شادمان ام که با بحث های بنیادی، خیر خواهانه و مستند تا حال توانسته اید، چرخ های را به حرکت بیاورید و شیوۀ جدید تفکر را در موارد خاص با جرئت پیش کش نمائید. اگرچه گاهگاهی در زمینه مورد انتقاد های پهلو دار قرار می گیرید. ولی تاریخ هر ملت به اشخاصی ضرورت دارد که با مطالعات ژرف و همه جانبه و قلم توانا "بلای" این نوع کار ها را بر دوش بکشد. با ابراز تبریکات صمیمانه به نویسندۀ کتاب "یک تحلیل انتقادی از تاریخ ایران" محترم عبدالاحد بهار مراتب سپاس و امتنان خود را منحیث یک افغان به ایشان عرض مینمایم. ایشان به مسئلۀ اساسی ملی ما پرداخته اند ومأخذ خوبی را در زمینه به زبان انگیسی تهیه دیده اند. به آرزوی کار های بعدی ایشان
با عرض حرمت پوهندوی شیما غفوری |
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.06.2015 |
|
محترم جناب قاسم باز، من از نوشتهٔ آخر تان دانستم که شما نمی خواهید با عزت و احترام متقابل شامل بحث شوید. آنچه گفته اید مثل همیشه به زبان لومپنها یا در ادبیات عوام ما به زبان کلینرو موتروان بوده است. یک ـ جناب شما از نوشتهٔ چندین ماه قبل نوشته اید که من در انجا نوشته بودم من عضو حزب مساوات نیستم اما شما از حرب تان یاد می کنید لطفاً احساساتی نشوید نوشته را تا آخر مطاله کنید. و مطابق نوشته جواب ارایه نماید دو ـ جناب شما در آن زمان بنابر موقفی که داشتید شاید زمین و آسمان را هم نمی دیدید چطور ممکن بود یک حزب بنام مساوات را دیده بتوانید.همان طوری که حزب خلق و پرچم، اخوانی ها و دیگران را دیده نتوانستید. سه ـ همین افراد سر زور یا به قول خود شما فضلو ها در رأس حکومت قرار گرفت که افغانستان تا هنوز هم آرامش ندارد. در اخیر میخواهم عرض کنم که بحث با شما آب در آونگ کوبیدن است. این به اولیای امور افغان جرمن آنلاین مربوط میشود که شطیات شمارا نشر می کنند یا خیر؟ با احترام
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
05.06.2015 |
|
اقای رحمن غوربندی! نظر به فرموده و ګفته شما که تنها حزب مساوات شما در دره غوربند ۵۰۰ عضوه داشت اګر این رقم و یا تعداد اعضای حزب تانرا به ۴۱۸ ولسوالی افغانستان ضرب نمایم تعداد مجموعی اعضای حزب مساوات از ۲۰۰۹۰۰ تجاوز میکند. من در دو ولایت افغانستان که عبارت از پکتیا و ننګرهار باشد سه نفر حزبی مساواتی تانرا نه دیدم. من در طول این سی سال یک روز نشنیدم که سه نفر حزب مساوات در کدام ولایت افغانستان جمع شده باشد. یک میتنګ ، یک مظاهره و یا یک قطعنامه را چی در داخل افغانستان و چی در خارج و چی در کدام ولایت یا ولسوالی نشر و یا صادر کرده باشد. من از زبان هیچ کس نه شنیدم که در فلانی قریه، ولسوالی یا ولایت در وقت جهاد حزب مساوات کدام ګروپک چریکی یا یک جبهګک داشته باشد. ګویند : فضلو بنام خوش است. |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
مالمو سویدن
تاریخ:
05.06.2015 |
|
جناب استاد بزرګوار هاشمیان صاحب! بعد از عرض سلام و احترام و دست بوسی. توضیحات شما را در مورد اصطلاح " پُرګرم " خواندم، جای مسرت و خوشی است که دِل " ګرم " تان در زمینه، کمی خالی ګردید، ( البته خالی بودن فقط با کله و جیب کمی ناخوش آیند می نمایاد، چیز های دیګری منجمله دِل هر چه خالی تر بهتر ). آفرین بر این حوصلۀ سی ساله و در واقع هشتاد و هشت سالۀ تان که همچنان می جوشد، اینکه نوشتۀ تان در مورد جناب آقای نوری صاحب ( که ایشان نیز یک استاد ورزیده و پشتکار میباشد) توأم با محبت و آشتی جویانه بود، بر مسرت ما تشنګان فرهنګ خواهد افزود . عرض کنم که من مثل دریور موتر جنازه ، در شهر زیبای ( دری) بلدیت کامل ندارم، فقط مسیر محدود شفاخانه تا قبرستان بلد میباشم، در کوچه های پُرخم و پیچ این شهر زیبا بعضاً ګمراه میګردم و امّا در شهر خودم ( زبان مادری ) زیاد بلدیت دارم ولی امروز متأسفانه در هر ناحیۀ این شهر یک ادارۀ شاروالی ( که معلوم نیست بکدام صلاحیت علمی) خود سرانه فعّال شده و در هر نقطۀ شهر که دلشان بخواهد دست به اِعمار و ساختن اپارتمان میزنند، خودم متولد و بزرګ شدۀ این شهر زیبا ( لسان مادری) میباشم ولی غالباً مؤفق نمیګردم که ادرس صحیح خود را مستقیم و آنی بیابم و بعضاً حمام را با کودکستان و لیلامی فروشی را با دارالعلمین اشتباه میګیرم. در شهر ( زبان) شما فقط یک تعمیر شاروالی با یک شاروال ( هر چند مهندسین متعدد) وجود دارد ولی در شهر ما شاروالها بیشتر از مهندسین و مهندسین بیشتر از شاروالها تشریف دارند، به این دلیل وقتیکه داخل یک سایت زبان مادری میشوم احساس ترس میکنم که خودم به هر صورت، ولی اولاد هایم با مشکلِ پیدا کردن ادرس مواجه خواهند شد و اکنون که شاید حد اکثر به یک ترجمان ضرورت دارند ولی در صورت ادامۀ ساخت و ساز این ساختمانهای نا متناسب، به حداقل سه تا ترجمان نیازمند خواهند شد. به هر حال عرض اصلی بنده اینست که ساکن هر شهر زیبای که هستیم ( چه دری چه پشتو) عرصه را بر خود تنګ احساس نکنیم و با یکی دو تا غلطی املائی و انشائی و تلفظی یکدیګر را مجبور به استعمال آسپرین و آلویدون ( ناشی از دردسر) نه نمائیم. بخیر همه چیز آهسته آهسته درست میشود بشرطیکه موازی و در سطح مطلوب حرکت کنیم. تشکر . چوچه هموطن شما غ حضرت.
|
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.06.2015 |
|
جناب محترم آقای قاسم باز، استاده شدن تان در پهلوی سردار شهید محمد داوود خان فخر و افتخارآفرین است الحق که سردار فرزانه ابر مردی از افغانستان بود. شما بحیث یک انسان حق نظر، تبصره را دارید به شرط آنکه نظرو تبصرهٔ شما صدمهٔ به دیگران نرساند، و در روشن شدن حقایق مُمد واقیع شود. اما متأسفانه نوشته و تبصره های شما حاوی پیام های متأثر کننده است. دفاع شما از ښاغلی محمد داوود شکل وکیل مدافع را نداشته بلکه به مثابهٔ بادیگارد خشن ایشان میماند که با زور اسلحه وخوشونت، تحدید کنان هر آنکه سر راه شهید داوود خان بیاید، باید با، تمسخر، کتره وکنایه دخالت بیمورد در امور شخصی بی حیثیت کردن پس شود. این شیوهٔ نویسندگی شما به حیثیت، نجابت، وقار، نام و نشان او صدمهٔ شدید میزند. انسانی که کار می کند خالی از اشتباه نیست، پس محترم داوود خان هم چون به وطن و مردم خود کار کرده پس از این امر مستثنی شده نمیتواند. انتقاد كردن بالای داوود خان لزوماً به معنی تخریب کنندهٔ حیثیت جناب محترم شان نیست. بنا بر این خواهشمند است منبعد در تبصره ها و نوشته های خود به عصاب آرام منطقی با ارایهٔ اسناد وارد بحث شوید، در غیر آن صورت از مسؤولین پورتال افغان جرمن آنلاین به خصوص بخش نظر خواهی وتحلیلات صمیمانه تقاضا میشود که نوشته های جناب شما را دقیق بخوانند آنچه در مخالفت با قاعده و قانون این پورتال بود از نشر آن جلوگیری کنند. نویسندگان و خوانندگان پورتال مانند الماس سرمایهٔ معنوی این رسانه اند، نباید گذاشت این سرمایه با تهدید، هتک حُرمت کردن جای خالی کنند. با عرض حُرمت رحمن غوربندی
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
مالمو سویدن
تاریخ:
02.06.2015 |
|
جناب آقای م.داؤد مومند! ضمن عرض سلام و احترام اُمیدوارم خوب باشید. از نوشته های شما فهمیده میشود که یک شخص با اندیشه و با ( اندیښنه) و با تجربه و با سلیقه میباشید. من منحیث یک هموطن بسیار بسیار کوچک شما عرض کنم که همانګونه که انسان یک مخلوق ګرامی و محترم میباشد، داشته های معنوی اش منجمله زبانش هم باید محترم و ګرامی محسوب ګردد، بناً منحوس دانستن این و آن کلمه و لغات و یا لغت ( مربوط به هر زبانیکه باشد ) بدور از انصاف خواهد بود. عرض دیګرم اینست که شما و آقای قاسم باز در اجرای چوب بازی و اتن ( رقص اوغانی ) با مشکل روبرو شده اید، عوض اینکه از چوب زدن و پا زدن موزون و لذت بخش کار بګیرید انګشتان و یا ګاهاً بینی خود را مصدوم میکنید، شاید علت این چوب بازی ناموزون تان تفاوت قد و قامت ( دانش و تجربه و سِن) بوده باشد و یا بکار ګیری احساسات شخصی ( نه ملی) سبب نا خوش جلوه دادن این اتن ( بحث تاریخی) میګردد و ګردیده. من منحیث یک هموطن شما با اجازه و بی اجازۀ شما نیز حق دارم که درین چوب بازی اشتراک کنم ولیکن قبل از شروع اتنِ قلم با صدای رسا بشما عزیزان عرض کنم که اولاً این چوب بازی و اتن مثل پوف کردن شمعِ سالګرد تولد، بعد از سه هفته میباشد، و ثانیاً طرز ګرفتن چوب و کوبیدن پا اینطور میباشد: آقای قاسم باز! اګر داؤد خان در صورت شکست کودتا یا کشته میشد یا زندانی، آنوقت احساس شما چګونه بود، آیا در آن صورت استدلال و توجیه داؤد خان قابل قبول واقع میشد؟ اګر بلی، پس استدلال و توجیه میوندوال در اقدام کوتا! چګونه تعبیر خواهد شد. اقای م.داؤد مومند ! سرعت کار و خدمات دولت داؤدخان چندین برابر چشمګیرتر بود تا خدمات حکومات دورۀ باچا. عزیزان! صحنه های تاریخ مثل مسابقۀ فوتبال میباشد، بعد از انجام مسابقه و نتایج آن، صحبت کردن ها بر محور ( اګر و امّا و چون و چرا و چګونه) باعث خندۀ تلخ " تاریخ " خواهد شد. جسارت معاف . تشکر
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
02.06.2015 |
|
محترم داکتر سید عبدالله کاظم،
ممنون از نشر قسمت اخیر بیانیۀ رهبر کودتای ۲۶ سرطان که به مناسبت همان اقدام و تغیر بنیادی و تشرح علل، خط مش، پلان و نو آوریهای آینده دولت جدید جمهوریت افغانستان، ایراد گردید. در مورد مکاتیب مرحوم داود خان به حضور اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، نظر خوبی داداه اید، ضمن درخواست مراجعه به آرشیف های انیس، اصلاح و در صورت امکان به کتاب خانۀ عامۀ کابل ،ذریعۀ دوستان، به فرصت مناسب سری هم به کتاب خانۀ کانگرس در شهر واشنگتن خواهم زد. این بنای قدیمی و زیبا با آثار نقاشی برازنده بر سقف آن، با عظمت داشتن بیشمار اسناد و مدارک معتبر وابسته به حقایق و رویداد های جهان در آرشیف های گوناگون، در قسمت راست بنای باشکوه کــــانگرس امریکا« کاپیتال هیل» قرار دارد. این طالب العلم گاهی برای دریافت معلومات و زمانی هم برای نشان دان آن به دوستان و مسافرین علاقمند بیرون ایالت، سری به آن مرکز علمی میزنم. ناگفته نماند که سابقۀ استعمال اسم عام فهم و برازندۀ « پوهنتون» را که در افغانستان به مناسبت افتتاح پوهنځی های مختلفه جانشین اصطلاح « فاکولته» گردید، هم از طریق مراجعه به سیستم«میکرو فیش» های شعبۀ شرق میانه، در همین کتابخانه و دریافت اخبار انیس، بدست آوردم.به محقق و مؤرخ محترم آقای اعظم سیستانی هم وعده نموده ام که تعدادی از آثار گرانبهای شان را به این کتابخانه هدیه نمایم. به آرزوی سلامتی،
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
02.06.2015 |
|
محترم داکتر سید عبدالله کاظم، بعد از عرض سلام واحترام، ممنون ازینکه مؤفق گردیده اید که اسناد و مدارکی را از عصر جمهوریت مرحوم محمد داود خان جهت معلومات هموطنان تهیه نموده و منتشر نمایید که یقین طرف مباحثه، استفاده و مطالعۀ خوانندگان این پورتال قرار میگیرد. در مورد دست نویس اولین بیانیۀ نامبرده بعد از کودتای ۲۶ سرطان، نطق مذکور بعد از تبصره بر موضوع پشتونستان ادامه نمی یابد و نا مکمل می باشد که البته با موجودیت وسائل دست داشتۀ تکنالوجی، پسندیده خواهد بود که این مدرک از جانب شما یا منبع انتشار آن « کتابخانۀ دانش» به پایۀ تکمیل برسد. البته باید خدمت هموطنان عرض نمود که در جهان تشکیلاتی وابسته به مقامات بالای دولتی موجود هستند که وظیفۀ نوشتن و ترتیب نطق و بیانیه های آنان را عهده دار می باشند که اکثراً متون متذکره به اساس پالیسی دولت، خط مش، اهداف و وابستگی به موضوع مربوطه تنظیم و ترتیب میگردد و به اختیار شخص مسئول قرار می گیرد. یعنی ضرور نیست که مثلاً روئسای دول و صدر اعظمان خود قلم بردارند و بیانیۀ خود ها را از آغاز تا انجام تهیه و تحریر دارند. در مورد سردار مرحوم هم، البته داکتر حسن شرق هم با منزلۀ نزدیکترین شخص به وی، نکاتی را در زمینۀ جمع آوری و ترتیب بیانیۀ رهبر بیان داشته است. البته بالای گفته های داکتر شرق مبنی بر مراجعه به عقاید«!؟» احزاب سیاسی برای تهیۀ بیانیۀ رهبر که فعالیت های آشکارای آنان مطلقاً ممنوع بود، نباید اعتماد کرد. اما رئیس دولت جدید به کمک گروهی که به قدرت رسید، البته توقعات ونظریات آنان هم باید مد نظر گرفته میشد. همچنان مکاتیب مرحوم داود خان به مرحوم اعلیحضرت شاه افغانستان که به فرمودۀ شما بعد از آغاز جمهوریت به صورت وسیع در مطبوعات کشور منتشر گردید، یقین در نشرات دولتی معتبر کشور چون اصلاح و انیس و امثالهم اقبال نشر یافته اند، ارائۀ معلوماتی در زمینۀ انتشار آن مکاتیب در چنان منابع نشراتی ای به ارزش استناد چنین اوراق تاریخی خواهد افزود و زمینۀ مباحثه و دقت نظر هموطنان را فراهم خواهد نمود، مخصوصاً که مقاماتی مانند کتاب خانۀ عامۀ کابل و دفاتر آن روزنامه های مشهور افغانستان به یقین نسخه هایی از نشر آندو مکتوب مهم و تاریخی را در آرشیف های خود موجود دارند و البته با ارائۀ فوتو کاپی های متون آن، اصالت مکاتیب چنان مهم، شکل استناد را حاصل می نمایند. مؤفق و سرفراز باشید.
|
 |
اسم:
صالح محمد فطرت محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
01.06.2015 |
|
برادر بزرگوار و محترمم فارانی صاحب! سلام های مرا امید بپذیرید. نوشته های شمارا خواندم و آنرا نه تنها در حافظه کمپیوتر ثبت نمودم بلکه آنرا چاپ کرده و مانند کتاب در پهلوی کتب دیگر گذاشته تا مطالعه نمایم و از آن چیز های بیاموزم. از جناب شما نهایت تشکر، خداوند شما را عمر طویل و پر برکت عنایت فرماید و مارا توفیق عنایت فرماید تا از اندوخته های علمی شما استفاده عاظمی نماییم. یک موضوع دیگر را میخواستم بپرسم و آن اینکه اگر شما در کابل به سر میبرید تا بتوانم به دست بوسی تان بیایم و اما به گمان اغلب شما شاید در خارج از افغانستان بسر میبرید. خداوند یار و مدد گار تان باد. برادر تان صالح محمد فطرت
|
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
01.06.2015 |
|
دانشمند بزرگوار نوری صاحب ! از لطف شما یک جهان سپاس. خدا کند کتاب افتخار افغانستان ،شرق و جهان یعنی سید افغان ، به زودی به حلیه طبع آراسته گردد. و عرض ارادت به استاد خلیل الله معروفی که در قطار خلیل الله خلیلی ( خلیلی افغان) جای دارند و من همیش از خواندن مقالات شان فیض می برم و از خرمن دانش آن دانشی مرد ، خوشه چینی می کنم و به خاطر همان مقام معنوی شان در آن تذکر کوتاه قبلی ؛ جهت رعایت ادب ، اسم شان را نبردم ؛ اما آن بزرگوار کوچک نوازی کردند و پاسخ سودمند دیگر ارائه داشتند. از شما و از استاد معروفی یک افغانستان سپاس و برای تان یک « آمو» آبرو می خواهم. |
 |
اسم:
ولی احمد نوری محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
01.06.2015 |
|
دوست گرانقدر و دانشمندِ فرهیخته جناب دوست محمد از بدخشان زیبا،
عرض سلام و ارادت دارم. خجلم از تأخیر کتاب زندگینامۀ سید بزرگوار افتخاز بزرگ وطن عزیز ما افغانمستان (شیخ جمال الدین افغان)، ولی وعده می سپارم که چون در این اواخر از کارهای روتین پورتال عزیز افغان جرمن کمی گوشه گیری نموده ام، به زودی آن کار فرهنگی مهم را دوباره بدست بگیرم و مثل سابق از مشوره ها و رهنمایی آن دوست دانشمندم مستفید گشته و به افتخار انجامش دست یابم.
امروز صبح سری به پورتال «افغانستان آزاد – آزاد افغانستان» زدم و متوجه شدم که دوست گرانقدر و دانشمند دیگرم جناب استاد خلیل الله معروفی سطور ارزشمندی به توجه جناب عالی و پاسخی به برادر ما جناب نجیب جان سخی رقم نموده که توجه جدی مرا به خود جلب نمود، چه هر آنچه از قلم توانا و ذهن اعلای جناب استاد معروفی دانشمند بر صفحه ریزد من همیشه به دقت خواننده اش هستم.
بسیار آرزو داشتم جنساً آن نگارش زیبا و پر محتوا را در صفحۀ پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر برسانم تا خوانندگان این پورتال هم از آن نوشته ای که الحق میتوان علمی و تحقیقی اش خواند، فیض ببرند ولی نسبت معاذیری در برابر دوستان افغان جرمن آنلاین به این کار مبادرت نورزیدم. اما بسیار آرزو دارم که آن نگارش مهم از نظر صائب آن جناب هم بگذرد، فلهذا در ذیل این سطور لینک آنرا به خدمت شما می نویسم تا از نظر شما بگذرد.
به امید قلم فرسایی های بیشتر و بیشتر شما امیدوارم بهترین تمنیات و دوستی عمیق مرا نسبت به خود قبول نموده ممنون و مشکورم سازید.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
31.05.2015 |
|
قابل توجه دوستان گرامی هریک جناب جلال خان ومحبوب الله خان ! نوشته های شما در بخش نظرسنجیها ، بجای مفاد وارزش برای خوانندگان، شکل اتهام وارد کردن بریکدیگر را گرفته است، ازینرو آرزومندیم اگر واقعا ً بحثی برای روشنگری دارید، لطفآ خودرا واضح معرفی کرده از نام مستعار پرهیز کنید در غیر آن پورتال ازین پس نمیتواند جنگ نامه ها را نشر را دارد. در انتظار معرفت نام اصلی شما. افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
داکتر س. ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
31.05.2015 |
|
برادر محترم و گرامی جناب آقای محبوب کاتب سلام و احترام مرا بپذیرید. از لطف شما ممنونم و خوشحالم که نوشته های این کمینه مورد پسند شما قرار گرفته و آنها را به دقت مطالعه میکنید و نشانه ای دقت شما را در همین چند سطری که در آغاز مقالۀ اخیر خود بااختصار نوشته بودم، میتوان درک کرد. خوشبختانه دو هموطن محترم دیگر عین سؤالها در ارتباط همین موضوع از من ذریعۀ تیلفون پرسیده و خواهش توضیح را کرده اند. با آنکه میدانم جواب دقیق به این سؤالها از توان یک مقالۀ مختصر دور میباشد، ولی من سعی خواهم کرد طی یکی دو مقاله آنرا مورد بررسی قرار داده و به سؤالهای شما و دوستان دیگر جواب ارائه دارم. بار دیگر از حسن نظر شما سپاسگذارم با ارادت |
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
30.05.2015 |
|
استاد معظم جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم با عرض ادب و احترام با آنکه هیچگاه شما را ملاقات نکرده ام، ولی خود را شاگرد شما میدانم، زیرا من از نوشته های شما در مجله آئینه افغانستان، کاروان و در این چند سال در سایت افغان جرمن آنلاین و نیز ار پروگرامهای و مصاحبه های شما در رادیو ها تلویزیون طی سالهای گذشته زیاد آموخته ام. خداوند کریم به شما و قلم تان برکت دهد. دراین اواخر شما در ارتباط با موضوع بیانیه خطاب به مردم افغانستان اسنادی را به نشر رسانیده اید و در مقاله اخیر سه نامه سردار محمد داؤد خان را که بحضوراعلیحضرت محمد ظاهر شاه در سال 1341 قبل از استعفی خود نوشته بودند، در این سایت نشر کردید. در شروع همین مقاله این متن توجه بسیار جدی مرا به خود جلب کرد که نوشته اید: «اگر به محتوای همین نامه ها در همان وقت به نحوی توجه مبذول میگردید و یا لا اقل در ماده 24 قانون اساسی 1343 محدودیت برفعالیت سیاسی آزاد "عم و ابنای عم پادشاه" وضع نمی شد، به یقیین که مسیر تحول نظام شاهی به گونه ای نمی بود که با کودتای سرطان 1352 تغییر کرد. با مطالعۀ این نامه های تاریخی و مهم میتوان به عمق موضوع پی برد که چگونه دست های از ارگ گرفته تا مقامهای دیگر در اینکار دخیل شدند و مسیر را به سمت دیگر کشانیدند». استاد گرامی! من این چند جمله را بار بار خواندم و در ذهنم سؤالهای پیدا شد که خود نتوانستم به جواب آن بپردازم. مثلاً دست های از ارگ مقام های دیگر چرا خواستند پای سردار داؤد خان را از فعالیت سیاسی آزاد بیرون کنند؟ آیا این محدودیت در قانون اساسی برطبق کدام پلان مشخص بود؟ آیا پادشاه میخواست از عروج مجدد داؤد خان جلوگیری کند و یا چطور؟ امید میکنم بر این موضوع مهم روشنی اندازید تا نه تنها من ، بلکه شاید یک تعداد دیگر نیز که با همین نوع سؤالها مواجه اند، از آن مستفید شویم. به انتظار نوشته شما محبوب کاتب. |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
30.05.2015 |
|
محبوب الله خان چنانچه قبلا اشاره شد، الحمدلله بقدرکافی خود را معرفی نموده ای که چقدر دانش و چقدر انصاف داری و چیرقم موجودی هستی. قبلا برعلاوه ای من، دیگر دوستان و بزرگان هم اظهار نظر کرده اند، که ان شاالله حاجت تکرار نیست. تو خودت از اسلام انکار نموده ای، کی باشی که کسی را مسلمان و یا ملحد خطاب نمایی. اگر برابر بال ***** هم اهمیت میداشتی، شاید سخنترا جدی میپنداشتم. من هیج ضرورت ندارم بخاطر **** مثل خودت بکسی لعنت بفرستم یا از کسی اظهار براءت نمایم. مگر جالب اینست که اگر نیمکاسه ای زیر کاسه ات نمیبود و بشکلی از اشکال بستگی ای با حکومت صفوی رافضی نمیداشتی، ضرورتی احساس نمیکردی که برای صفایی بازی، براءت خود را از آخوندان صفوی اظهار نمایی... قسمیکه قبلا گفتم، یک وظیفه داشتی که آنرا بخوبی اجرا کردی، دیگر متیقن باش که ان شاالله بهیچ دردی نمیخوری. خدا هدایتت کند. آمین |
 |
اسم:
حمید عبیدی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.05.2015 |
|
بزرگوار محترم آقای زمری کاسی خواهشمندم سلام ها و تمنیات نیک مرا نیز پذیرفته و ممنون سازید. دوستی به من گفت که شما پرسشی را عنوانی من مطرح کرده اید، به همین جهت به این دریچه آمدم تا خدمت شما عرض احترام بکنم. من در مورد آن مقاله و نوشته های دیگر نویسندهٔ آن مقاله چنان که قبلا در این دریچه نوشته بودم از این پس ابراز نظر نخواهم کرد . آن مقاله و مقالهٔ من و نیز پاسخ به آن در سایت افغان -جرمن اونلاین موجود اند. خواننده گان خود میتوانند در مورد قضاوت بکنند . جناب شما اگر پیام قبلی من در این دریچه را یک بار به دقت مورد توجه قرار دهید ، مساله حل خواهد شد. در مورد اهمیت و نقش انترنت و اصلا اهمیت و نقش تکنولوژی معاصر من هیچ گونه شک و تردیدی ندارم. به خصوص که از سه دورهٔ تحصیلات عالی ام دو دوره اش در رشتهٔ انجینیری بوده است. و یک عمر است که عملاً با کمپیوتر و انترنت به صورت روزمره سر و کار دارم . منحیث اصول هیچ مشکلی وجود ندارد که کسی منابع موجود در انترنت را جهت دریافت اطلاعات مورد نظر جستجو کند و مواد مورد نیاز برای تحقیق روی یک موضوع را از منابع معتبر انترنتی به دست بیاورد. و اما جناب شما یقیناً میدانید و موافق خواهید بود که تحقیق یک جریان بسیار عالیتر و پیچیده تر از جستجوی منابع و بازتاب سادهٔ آن است و چندین مرحله را باید سپری کند تا به نتیجه برسد. البته تحقیق در ساحهٔ هر یک از رشته های علمی میتودهای خاص خود را دارد . تحقیق نظر به موضوع و هدف تحقیق میتواند میدانی باشد، میتواند لابراتورای باشد ، با استفاده از منابع مطبوع باشد و یا هم با استفاده از منابع دیجیتال و یا همه و یا چند تای آن ها . تذکر منابع و ماخذ در یک اثر تحقیقی نیز اصول و موازین خود را دارد. و هزار و یک گپ دیگر... خلاصه این که در مورد اهمیت و نقش انترنت در جهان امروز با شما همنظر هستم . |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
30.05.2015 |
|
از مدیران وبسایت افغان جرمن آنلاین خواهشمندم با بزرگواری خویش قدری حوصله مندی بفرمایند و این نظر ناچیز بنده را در ارتباط به خیز زنی های جناب جلال مسلمان نما از جرمنی به نشر بسپارد تا خوانندگان وبسایت شما قضاوت فرمایند.
جناب جلال چیزهائیکه من می نویسم واقعیت هاست، نه نظر شخصی من که اگر من بالای آن تاکید کنم اعتبارم را کم می سازد. بیا که بدون شف شف گوئی ها سر اصل بحث برویم. من با کمال فصاحت و بلاغت ملعون های شیعه نمای ایران در قالب خمینی را رد نموده و بر عاملین این فاجعه بنام "انقلاب اسلامی" هزاران بار لعن می فرستم. آیا شما حاضر هستید که علیه وهابی های ملحد سعودی بخاطر اذیت و آزار مردم یمن این وهابی را تقبیح نمائی؟ و بدون شف شف گوئی ها لعنت فرمائید؟ من با کمال فصاحت و بلاغت جنایات خلقی و پرچمی در افغانستان را محکوم نموده و خواهان محاکمه بلا قید و شرط این جانیان هستم. آیا شما هم حاضر هستید که جنایات اخوانی های مشرک ملعون منفور را به عین شکل تقبیح نمائی؟
کوشش نکن که از شاخی به شاخی بپری مثل یک "چولدی"، چولدی یعنی آن مرغک سه گرامه که یک ساعت بالای یک شاخه قرار گرفته نمی تواند و هر لحطه از شاخه به شاخه می پرد. من حاضرم تا آخرین لحظه از موضع و موقف خویش دفاع نمایم. آیا شما این مردی را دارید؟ اگر بلی، بسم الله، دا گز او دا میدان. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
29.05.2015 |
|
محترم آقای عبیدی سلام ، باحرمت تمام باید بګویم که در نظر سنجی نوشتهء شما مرا حیرت زده ساخت. در ارتباط به مضمون آقای مسعود فارانی نوشته اید که «تحقیقات و یا معلوماتش انترنتی است ....» از اینکه شما با ایشان در ګذشته و یا حال مناسبات کاری داشتید، موضوع شخصی بین شما و آقای فارانی است. من فقط عرض می کنم در مورد آنچه در ناخنک ګرفته ام که مرا سخت تکان داد. و به خود خوردم که البته من و یا اضافه از یک ملیارد انسان که در پیش صفحه ای کمپیوتر نشسته اند و روزمره روی این صفحه از طریق انترنت در تمام امور جهانی در حالت حاصل نمودن معلومات، کشفیات علمی و تخنیکی، حل نمودن مغلق ترین فرمول های ریاضی و فیزیک و غیره وغیره وغیره مشغول کار اند همه را به خاک یک سان نمودید. نه تنها آن، بلکه با انتقاد تان روی علم مثبتهء ریاضی و بزرګترین کشف علمیت که انترنت و کمپیوتر است خط بطلان کشیدید. کوتاه: اګر شما میخواهید از یونیورستی کامبرج دیپلومی یا دوکترای بګیرید از طریق انترنت البته با پرداخت پول سمستر های تعلیمی را با تمام تحقیقات لابراتوری و غیره حتا روی کوچ دراز کشیده باشید میتوانید تعقیب نمائید و امتحان بدهید و دپلوم دفاع نمائید. انترنت نه تنها آلهٔ بازی اطفال است بلکه بزګترین نابغه و ساینتست جهان آقای «ستیفن هاکنګ» در مقابل صفحه ای کمپیوتر نشسته است و در یونیورستی کمبریج از طریق انترنت تدریس میکند با آنکه خودش فلج مطلق است. یعنی شبکه ای انترنتی بزرګترین منبع تحقیقات جهانی است که به دسترس مردم قرار دارد که به وسیله ای آن محقیقن به تحقیق نظر شان نایل میګردند. از شما یک خواهش برادرانه دارم که اګر در نظر تان در مورد انترنت تغییر بیاورید بی حد قابل احترام خواهد بود.
|
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.05.2015 |
|
جناب محترم ښاغلی سید هاشم سدید سلام، من با نوشته های جناب محترم شما در سایت های هموطنان از دیر زمانی آشنا استم، مدتی از شما در سایت افغان جرمن آنلاین چیزی نخوانده بودم. خوب شد که بخیر دوباره همکاری خود را به این سایت ملی آغاز کردید. تا جایکه من احساس می کنم تون و طرز نوشته های تان تغیر کرده به گفتهٔ جناب وحید مژده در این اواخر میخواهید در نهر خشک شنا کنید. از قلم زبردست تان «شاه دوشمیره» یعنی قلم دو شمشیره ساخته اید. نه به مرده نه به زن نه به پیر نه جوان رحم می کنید. گیرم نوشتهٔ جناب محترم شما در مورد فرخندهٔ شهید صد فیصد درست می بود!؟ مگر لزومی نداشت که شما مخالف جریان خواست مردم حرکت می کردید و این مرگ را از دید یک روشنفکر! جدا از مردم با اندیشهٔ مترقی در آن زمان حساس مطرح میکردید. گفته اند که: هر سخن جایی وهر نکته مکانی [زمانی] دارد با آنکه هزاران روشنفکر دیگر این حادثه غم انگیز را دیدند ولی در مسیر مردم حرکت کردند. نوشتهٔ چهار منزلهٔ شما در جواب محترم آسیابان به قول شما سریال ترکی شد خوش میشدیم اگر ستلایت و فریکانس آنرا به خوانندگان معرفی میکردید نور الا نور میشد. بحیث روشنفکر مترقی از شما توقع نمیرفت (آقای آسیابان؛ پا از حد غلامی فراتر گذاشتید!) توسل به چنین کلمات شخصیت شما را زیر سوال برد. این گونه عنوان انتخاب کردن از ضعف نگارنده حکایت دارد. و مسأله کوچک را که در یک صفحه امکان داشت روشن شود در چهار قسمت دور و دراز بی موجب به خورد خواننده داده شد وتا کنون روشن نیست که شما چه گفته اید. «بادار» خطاب کردن کسی در کلتور مردم عادی و عوام کابل سمبولی از احترام و عزت است متأسفانه روشنفکر ما به گفته های رهبران خود هم توجه نکردند که فرموده بودند (انقلاب وقتی پیروز میشود که ما در کار، خوراک و خواب توده ها شرکت کنیم) ازهمین سبب بادار گفتن را از یک زاویه دیگر می بینند. مرحوم احمد ظاهر خوانندهٔ بی بدیل از کمال فروتنی هر کس را بادارخطاب میکرد باآنکه مقام و منزلتش به همگان معلوم بود.(من زمان متعلمی برای بدست آوردن لقمه نانی در یک عکاسخانه کار میکردم، احمد ظاهر همیشه آنجا عکس میگرفت و میگفت بادار ای عکسم خوب نامده یا بسیار خوب آمده است)
همچنان نوشتهٔ جناب محترم شما در مورد نوشتهٔ جناب محترم فارانی هم کینه توزانه و دور از برهان به نظر میرسد. زیرا این تحقیق و تتبع با آنکه به مزاج روشنفکران برابر نبود ولی ماهیت و حکم در مورد سنگسار به مردم ارایه کرد و روشنی کامل بر سنگسار انداخته شد. با وجود حُکم سنگسار طوری شرایط به آن وضع گردیده که عمل سنگسار را به نیست باید حساب گرفت. آنچه از دید من نوشتهٔ های معقول به نظر آمد نوشتهٔ محترم پوهاند صاحب هاشمیان، محترمه شیماغفوری و چند نفر دیگر. جناب محترم سدید صاحب، شما در آلمان زندگی میکنید، مردم آلمان میگویند: (مشتری به مثابهٔ سُلطان است) خوانندگان گرانقدر افغان جرمن آنلاین مشتریان این پورتال اند. آیا لازم است؟ که مسؤولین پورتال به خوانندگان خود بگوید: اگر حوصلهٔ خواندن نظریات روشنفکران ما را ندارید بروید سریال های ترکی تان را ببینید!!؟؟ این نوع بیان اهانت برای خوانندگان از نظر شما تلقی نمیشود ؟ گرچه خوانندگان گرامی به ذوق وسلیقۀ شما عمل نمیکنند. شما بایک تیر سه فاخته را شکار کرده اید ودل ایرانیان و هندوستانیان را خوش ساخته اید که سریالهای آنها بهتر از سریالهای ترکی است. وسریالهای ترکی را کم بها داده اید. کاش حد اقل در چنین موارد احکام جزمی صادر نکنید. زیرا شما از علم و علمیت دم میزنید. محترما! افغان جرمن آنلاین یک پورتال کثرت گرا است، مانند یک آئینه حقیقت گو در این جا چپی ها، راستی ها، میانه رو ها و تمام اقوام ساکن در افغانستان میتوانند خود را در ظرف این آئینه ببیند هرکسی مقاله، خبر، شعر، داستان مورد علاقهٔ که زمینۀ فرهنگی داشته باشد و به غنی شدن فرهنگ بانجامد، دور از تعصب و تبعیض میتوانند درین پورتال چکیدۀ شانرا انعکاس دهند. زیرا این پورتال زیاده برای مردم در خدمت است، از همین سبب است که بسیاری ازین پورتال دلِ خوش دارند. نکته آخری اینکه مثل من خوانندگان دیگر نیز وعده شما را احترام دارم انتظار خواهند کشید که در مورد سنگسار شما چه دارید که بقول خود شما علمی خواهد بود. اینک بوقول پورتال، افغان جرمن آنلاین در خدمت شماست تا خوانندگان فرق علمیت و غیر علمی را عملا ً ببینند.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.05.2015 |
|
محترم احمدولی خطیب زاده چشمت را صدقه بخاطر مضمون جامع و جانانه ات در قسمت نوکران بوذینه مثال جمهوری صفوی آخوندی. به تایید از نظر پرارزش برادر محترم دوست محمد خان از بدخشان، ایکاش برادران چیزفهم ما با اختیار کمی تواضع و قبول سخن بهتر از یکدیگر، همچو مشت واحدی در خنثی نمودن چنین دسایس روزافزون و کم نمودن فاصله بین نسل جوان بخصوص و فرهنگ پربهای خودشان خرج مساعی نمایند. به امید موفقیتهای هرچه بیشتر و سرفرازی شما و همقطارانتان. والسلام |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
29.05.2015 |
|
محبوب الله خان وقتی خدای پجات گپ بزنی، خودت هم میفهمی که سخنت صد فیصد درست بوده نمیتواند. از 99،99 فیصد گرفته الی 0 ( صفر ) فیصد. درینصورت هر قدر به نظرت تاکید کنی، همانقدر از اعتبار خودت و نظرت باذن الله کاسته میشود. من و تو که الحمدلله یکدیگر را از نزدیک ندیده ایم، نظریات من هم که تاحال ابراز شده، هیچکدامی از ادعاهای بی بنیاد ترا تأئید نمیکند. بناً اگر واقعاً همینطور که میگویی فکر کنی و هدفت سخن را به بیراهه کشیدن نباشد، متیقن باش، که مرا هیچ نشناخته ای.!. گذشته ازآنکه سخن فوقت که دربارهء دیگران ادعاء نموده ای، اگر یکی دو مورد آن اشتباه نباشد که همه ازآن واقف اند، بازهم مملو از اشتباهات معلوماتی و بنیادی است.از طرف دیگر درحالیکه خودت به امریکایی بودن افتخار میکنی و دیگرانرا هم به خوردن آب ازین گیلن تشویق مینمایی، کسانیرا به این صفت متهم میسازی که عملاً نادرست بودن ادعای ترا ثابت ساخته اند... برای شناخت خودت، ان شاالله خواندن مشاجرات دور از منطق و دانشت که با صالح محمد خان با پریدنهای بیمورد از یک شاخچه به شاخچه ای دیگر، در کلکینچه ای قبلی داشتی و تهمت و گستاخی بزرگت بر مجاهد بزرگ و پادشاه معزز و متدین منطقه احمدشاه بابای ابدالی رحمه الله، که الحمدلله بصورت مستند واساسی توسط چند خواننده که از جمله عده ای مسلک تاریخ دارند و حتی اینجانب رد شد. یکی از فایده های بودن اشخاصی مثل خودت اینست، که الله بزرگ توسط آنها دوستهای چالاکترشانرا خوب محکم بزمین میزند. الحمدلله ثم الحمدلله، کاریرا که الله قدیر متعال کند، هیچکسی مانع شده نتواند. بازهم برای تو و امثالت از خدای بزرگ هدایت میخواهم. آمین |
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
مالمو سویدن
تاریخ:
29.05.2015 |
|
جناب محترم زمری کاسی . حتماً سلام و احترام و آرزوی خوبی های مرا می پذیرید. اجازه فرمائید که در تأیید نوشتۀ اخیر جناب عالی کمی قلم فرسائی کنم. به حوالۀ! علم روانشناسی اجتماعی هر آنکسیکه بغیر از وطن خود در یک کشور دیګری یا به به حیث ژاله فروش و قروت فروش یا به حیث دیپلومات یا به حیث محصل یا به حیث مهاجر و پناهنده یا هر دلیل دیګری، وقت نسبتاً زیادی را سپری نماید ، الزاماً و غالباً فرهنګ عمومی آنکشور بر تمام سیستم کمپیتر وجودی اش کم و بیش تأثیر مستقیم و یا غیر مستقیم و خوب یا بد، میګذارد. و مهم هم نیست که آنکشور مسکون نیپال باشد یا موزامبیک باشد و یا روسیه و امریکا و جرمنی باشد این واقعیت تلخ و یا شیرین و یا نمکین و یا خنثی را همۀ ما خارج نشینان کم و بیش لمس و احساس نموده ایم ولی همانطور که بندۀ سماواتی تشخیص نمودم، شما عزیز و ګرامی از معدود برادران هموطن و محترم ما ( که اُمیدوارم و مطمئنم که همه و یا بیشتر شان به این زیبائی آراسته باشند) میباشید که در چشمان این قاعدۀ روانشناسی ! جسورانه و مردانه خاک پاشیده اید، و اسم تان ( زمری ) موصوف به صفت ګردیده ، هم شیر هستید و هم شیر مادر حلالت باشد، البته عملیۀ نوش جانش شاید هفتاد سال پیش به انجام رسیده. به هر حال شوخی معاف ، انګشتان این حقیر هم میخارند که درین مورد بیشتر بنویسند و فریاد بزنند که هیچ جا وطن ما نیست بجز وطن ما. مؤفق باشید. |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
29.05.2015 |
|
جناب جلال خدا را شکر که نوشته این جانب شما را برای پنج دقیقه خنداند. وای بر ملحدین و کافران جهادی و اخوانی که برای ابد مردم افغانستان در مجموع و مردم کابل را بصورت خاص در سوگ عزیزان شان بعد از پیروزی شان بالای کابل و افغانستان نشاندند. ملحدین بی خدای کمونیست اقرار نمودند که آنها به این و آن نام فاجعه آفریدند و این باین معناست که آنه وجدان داشتند ولی شما هنوز هم که هنوز است، جنایات تان را بنام خدا و دین ختم می نمائید. معلوم است که فرق بین شما و ملحدین کمونیست فاصله زیاد است. جناب جلال بحث من و خودت ثابت است. هر دوی ما پوست همدیگر را در چرمگری های کوچه علیرضا کابل برسمیت می شناسیم. اگر دالر های امریکائی برای یک روز بالای شما برای تحقق آرمان های امریکا در منطقه بالای رهبری اخوانی ها بصورت خاص و بالای حامیان آنها از قبیل عربستان سعودی و پاکستان بصورت عام برای یک هفته قطع گردد، نه لاف از اسلام خواهی خواهد بود و نه هم جهاد اسلامی. خدا توجه امریکا را بالای شما کم نسازد.
اگر براستی هم به جهاد تان باور دارید، لطفاً سرنوشت محمد مرسی مصر و داستان فیلم مستند "the Bitter Lake" را مرور و بعد اینجا بیا که من بهتر و بیشتر شما را هدایت نمایم. |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.05.2015 |
|
جناب محترم سید هاشم سدید، فعلا ً نظر به دو دلیل یک مضمون در برگزیده ها انتخاب میشود که عبارت اند از تعدادی کلیک های که بر مضمون وارد میگردد و دوم نظر شخصی یکی از اعضای پورتال با نظر داشت ازینکه در رقابت دو نویسنده افغان جرمن آنلاین قرار نگرفته باشد. محترم مسعود فارانی در متن نوشته شان خطاب بیکی از منتقدین چنین تذکر میدهند که : «.......دوست گرامی آن تحقیق فقط آشنایی مختصر درمورد عمل سنگسار بود که برویت این تحقیق مختصر تا جایی روشن میشد که خلاف مبانی دینی تا کنون سنگسار ها اجرا شده است. با این تحقیق مختصر آرزوی بود تا بزرگان قلم راه را برای تحقیق وتتبع مبسوط تر در همچو موارد فراهم سازند تا جامعه به اصول دینی خود آگاه شوند. آگاهی مردم به اصول دینی شان سبب ابطال فرصت طلبان سیاسی در جامعه میگردد. تجربه عملی آن در اروپا دیده شده است.» در برابرشرط شما که نوشته اید : «بشرطی که: ـ پورتال چنین آمادگی ای را به قصد روشنگری تا پایان بحث و با همه گسترگی آن داشته باشد؛»
اینک بطور نمونه از سه نفر بزرگوار که تا حال نظرات صائب شانرا بدون پرخاش ابراز کرده اند مانند جناب داکتر صاحب هاشیمیان ، محترم پوهندوی خانم شیما غفوری، جناب زمری کاسی و جناب حمید عبیدی، آرزو داریم تا جناب شما نیز راه های حل ر اکه از دید محترم شما صحیح باشد نیز در پورتال بنگارید. زیرا نظریات بیشتر سبب غنای مطلب شده و برای خوانندگان زیادتر مفید ثابت میشود. درین بخش هیچگونه مانع از جانب پورتال دیده نمیشود تا زمانیکه به جنگ های عقدوی تبدیل نشود و از موضع خارج نگردد و به عقاید مردم توهین صورت نگیرد.
|
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.05.2015 |
|
سلام به شما استاد محترم، جناب آقای اسیر!
شعر مقبول "حیف حیف" تان را که حکایت از دلخوری شما محترم از کاربرد کلماتی به اصطلاح "رکیک" دارد، امروز خواندم. می خواهم دو موضوع را در این رابطه خدمت تان، به عنوان یک شاگرد، که سخت علاقمند اشعار تان می باشد، با این امید که با بزرگواریی که دارید از من نمی رنجید، به عرض برسانم: نخست این که: ای کاش در چنین پند نامه ای بیت دهم را نمی آوردید؛ جائی که می نویسید: کس نمی بیند کسی را با حیـا و با وقار کس نمی یابد کسی را پاک دامن حیف، حیف و دوم این که ادبیات بسیاری از کسان در کشور ما ادبیات دهقانی و ادبیات خرده بورژازی و بورژوازی و عوام است. چنین ادبیاتی همواره پرخاشگر است؛ و پرخاش کردن با دشنام دادن، طوری که جناب شما بهتر از من می دانید، تفاوت دارد. من در نوشته هایم هیچ گاه به زن و فرزند و پدر و مادر و خواهر و دختر کسی بد و بیراه نگفته ام و هرگز به چنین عمل زشتی متشبث نخواهم شد. قمارباز را قمارباز، فاسد را فاسد، دلال را دلال و انسان هرزه، رذل، ناکس، فرومایه و لئیم و پست را هرزه و رذل و ناکس و فرومایه و لئیم و پست گفتن دشنام نیست. کسانی که فرخندۀ فقید را به قتل رسانیدند دارای همین خصلت ها بودند. چنین خصلت ره آورد نیت ونیک و بد من برای این ها نیست، بلکه عمل این ها است که چنین نام و شهرتی را برای این ها کمائی نموده است و معرف شخصیت دون شان است. در ادبیات اشرافی، البته چنین کلماتی وجود ندارد. دلیل آن هم این است که اشراف برای این که آسیبی به حیثیت و مقام و دارائی و سلطۀ شان وارد نیاید، کوشش می کنند که در جامعه جلو رواج و رسوخ کاربرد کلمات درشت را بگیرند؛ زیرا سلطۀ ناعادلانۀ اینها بر جامعه، که سبب دلخوری و نفرت و در نتیجه موجب خصومت مردم علیۀ این ها می شود، با آغاز استفاده از همین کلمات به لرزه در می آید. وجود کلماتی که شما محترم، و برخی از افراد دیگر، آن ها را رکیک می پندارید، در همه زبان های دنیا، از جمله در زبان ما، خود نمایانگر این حقیقت است که زبان و مردم به چنین کلماتی، مانند سائر لغات، در مواقع ضروری احتیاج دارند و در بعضی موارد انسان ناگزیر از استعمال آن می باشد! زبانی بدون این کلمات در جهان وجود ندارد. بزرگترین نویسندگان با چنین کلماتی آشنائی داشته و آشنائی دارند و در آثار بعضاً ماندگار شان از این گلمات به وفور استفاده شده است. به آثار شعرای بزرگ خود ما، از جمله مولانا، دقت کنید! سلامت، و به گفتۀ داکتر صاحب اکرم عثمان "شما زنده باشید"! |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
28.05.2015 |
|
برادر ګرامی ام دوست محمد خان، شما یک بار دیګر به من احساس بخشیدید و ثابت کردید که هموطن با شخصیت ، با فهم و درایت و شریف من هستید. شما یک بار پوزش خواستید و یک بار هم موضوع را زود درک نمودید که در حقیقت اعتراف به سهوه است و هیچ انسانی بدون سهوه نمی باشد! ولی کسی که مانند شما اعتراف میکند، حتما دارای شخصیت بسیار عالی می باشد که نمیترسد که شخصیتش در اعتراف زایل شود. و به کلمات دیګر تنها آنانی میتوانند اعتراف نمایند که دارای شخصیت عالی و بزرګ اند. !! و راستی که هر کس نمیتواند به سهوه خویش اعتراف کند و در عوض به لجاجت و غیره کلمات پاءین رجوع مینمایند. من خوشحالم که برادری و هموطنی مثل شما دارم و باعث افتخار من هستید. تشکر از شما |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
28.05.2015 |
|
سلام به همه
در باب مقالۀ آقای فارانی باید گفته شود که این مقاله، به خصوص نشر آن در ستون مقاله های برگزیدۀ پورتال افغان جرمن آنلاین، آخرین میخی بود از سوی این پورتال که مدعی روشنگری و بیدار ساختن مردم کشور می باشد، بر تابوت بیداری و روشنگری...
فراخوانی برای نقد مقالۀ آقای فارانی در باب سنگسار
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.05.2015 |
|
محبوب الله خان اگرچه اختلاف نظر من و خودت که عیانا از آسمان تا زمین است، مگر بخاطر توصیفی که از من نمودی تا حال که پنج دقیقه از خواندن آن میگذرد، خنده ای خود را گرفته نمیتوانم. خدای بزرگ هدایتت کند، خو گفته ایرانیها دمت گرم. مگر متیقن باش که الله بزرگ کسی را که صرف بخاطر رضای او و حفاظت از دین وی که بدون ما هم حفظ آنرا گرانتی نموده، اما ما صرف امتحان خود را میدهیم، قدم بردارد، نمیشرماند...
وعده الله است، که آنانیرا که در راه ما ( الله سبحانه و تعالی ) جد و جهد میکنند، راههای خودرا نشان میدهیم... ویا جایی دیگر فرموده که اگر الله را کمک نمایید،( الله ) شما را کمک نموده و قدمهای شمارا ثابت میسازد... الله واضحا بکمک ما ضرورت ندارد، بلکه هدف از موقف ما در مقابل دین و احکام الهیست، که منظور الله سبحانه و تعالی مقدم شمرده میشود ویا هواء و شیطان. درقسمت شیطان فرموده، که او شما را از فقر ترسانده وبه کارهایی بیحیایی امر مینماید... این ضرور نیست که اگر کسی دین اسلام را قبول نمود، حتما باید وابسته و مقید به یک تنظیم و یا حزب خاص باشد. اگر کسی خود را مسلمان میداند، مکلف است که خود را بدین و مرام آن چنانیکه الله برسولش بیان نموده و چنانیکه صحابه و تابعین و تبع تابعین، خصوصا صحابه که شاگردان اولی پیغمبر صلی الله علیه وسلم هستند، آنرا درک نموده اند، واقف سازد. در قرآن شریف واضح آمده، که دین ما کامل شده است. بنا کسی حق تغییر و تصرف را درآن ندارد، چون وحی تا قیامت قطع شده است. ان الدین عندالله الاسلام. بهرحال از جناب هاشمیان بخاطر میانجیگری بزرگوارانه ایشان قدردانی مینماییم، مگر در تبصره ای محترمشان، بازهم اختلاف عمده و ایراد اساسی که روی نوشته و اهداف نویسنده و طرز دید وی که از نوشتارش خودش هویداست، متاءسفانه مدنظر گرفته نشده. باینکه گفتنیهای لازم تقریبا گفته شده اند، قبلا برآن اشاره شده است. خواننده گان محترم ان شاالله درایت آنرا دارند، که بعداز ماالعه ای درست نظریات و دلایل ذیربط، قضاوت منصفانه خود را نمایند. الله بزرگ همه ای مارا براه راست هدایت نماید. آمین |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
28.05.2015 |
|
به ارتباط توضیحات استاد فارانی پیرامون عمل فجیع سنگسار دومقالۀ اخیر استادفارانی وتبصره های هموطنان محترم راخواندم واجازه میخواهم برای آخرین بارنظرخودرا درزمینه اظهارنمایم: من شخصا قتل یک انسان را بهرشکلی که صورت بگیرد محکوم میکنم وسنگساررایک طریق وحشیانۀ قتل یک انسان میدانم. بنظرمن هدف استادفارانی ازتوضیحات مبسوط پیرامون عمل نگسار روشن ساختن همه جوانب این قضیه بود تاافغانها منحیث یک ملت مسلمان ازتاریخچه وموجبات این نوع قتل وحشیانه که درافغانستان بارها صورت گرفته مطلع گردند- استاد فارانی خودش بحیث یک نویسنده و شخص متفکر درمقالات متعددی که روی این موضوع نوشته، عمل فجیع سنگساررانه تائیدکرده ونه تقبیح، بلکه بالای موجودیت وتطبیق این عنعنه درکشورهای اسلامی روشنی انداخته است. استادفارانی خودش نه قاضی است ونه صلاحیتی داردرکه احکام دین اسلام راتغییربدهد، اما منحیث یک مسلمان حق داردهموطنان خودرا ازجنبه های فقهی وشرعی موضوع مطلع گرداند و بنظرمن این وظیفه را، خصوصا بعدازقتل مرحومه فرخنده که بشکل فجیع تر ازتطبیق سنگسار بشهادت رسید، بطور احسن انجام داده است. بعقیدۀ من بالای موضوع سنگسار که یک عنعنۀ اسلامی است ، بحث کافی صورت گرفته، دوام آن تکراراحسن نخواهد بود. با عرض احترام -27 می 2015 |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
28.05.2015 |
|
جناب مسعود فارانی می بخشید که از بحث خارج شدیم. علت آن هم این بود که شما بحث را از مسیر اصلیش خارج ساختید. بجای این که در دفاع از موقف خویش در دفاع از سنگسار اسلامی بپردازید بحث را به بیراهه بردید و بحث اخوانی و شعله ای را بمیان آوردید. این شیوه بحث شما سخت اشتباه است. هر وقتی بحثی را شروع می کنید، توقع از شما همان است که بحث را بالای همان موضوع متمرکز نگهدارید. فکر خود را طرف اخوانی و شعله ای نه لخشانید. کوشش کنید تمرکز فکری خویش را حفظ کنید.
بحث سنگسار یک بحث اسلامی است. من هیچ قضاوت نمی کنم که این کار خوب یا بد است ولی این یک واقعیت است که در تاریخ اسلام این کار صورت داده شده است و در قرآن هم آمده است. در دوران عیسویت و زمانیکه قدرت سیاسی در دست عیسویان بود این حکم در پیش کلیسا روزهای یک شنبه در ملای عام انجام داده می شد. بالاخره عیسوی ها در تائید اعلامیه جهانی حقوق بشر از پیروی دستور انجیل خوداری ورزیدند. امروز این حکم مثلا در عربستان سعودی روز های جمعه بعد از ادای نماز جمعه در شهر های مختلف عربستان سعودی صورت داده می شود. این که مثلا امریکا متحد نزدیک عربستان چرا از عربستان انتقاد نمی کند، بحث دیگر است.
جوهر بحث این است که امروز افغانستان بحیث عضو فعال جامعه جهانی لاف از عضویت در سازمان ملل متحد می زند و قانون اساسی افغانستان رعایت از اصول حقوق بشر را که درج منشور سازمان ملل متحد است، از مکلفیت های خویش می داند. همچنان زیست شما در آلمان بحیث پناهنده و فرار از شرارت های خلقی و پرچمی از کابل طبق اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت گرفته است و از برکت همین اصل است که شما امروز با سر بلند در آلمان بسر می برید مثلیکه آلمان یا جرمنی وطن آبائی تان باشد. آلمانی ها شما را بخاطر مسلمان بودن تان پناهندگی نداده است. اگر بخاطر اعلامیه جهانی حقوق بشر نمی بود، فاشیست های آلمان از گوشت وجود تان کباب تهیه می کردند. آلمانی های متعصب عیسوی بحیث مردم متمدن ارزش های دینی خویش را بنفع اعلامیه حقوق بشر نادیده می گیرند.
حکم سنگسار مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر یک عمل غیر انسانی و جنایت در برابر بشریت توصیف شده است و من هم توکل خویش را به خدا ساخته در دفاع از اعلامیه جهانی حقوق بشر صدا بلند می کنم و از منافقت گوئی خوداری می نمایم زیرا آرزو ندارم جانشین جناب اشرف غنی شوم یا مقامی را در حکومت او کمائی نمایم. اینکه در یک ماده در قانون اساسی افغان ها رعایت از این اعلامیه و در ماده دیگر رعایت از دساتیر اسلامی نام برده می شود، چیزی جز منافقت نیست! هیج مردمی از طریق منافقت چیزی را نصیب نشده است. |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
28.05.2015 |
|
برادر عزیز مسعود فارانی ساکن جرمنی یا (شفیق الله از تایمنی). با کمال احترام به شما و دوستان شامل بحث به سئوال شما پاسخ ارائه می نمایم. این است سئوال شما: ... "دیگری جناب محبوب الله از کابل است که ایشان نیز مثل جناب جلال نتوانستند ویا نخواستند هویت فکری ایشان مستور بمانند با این شعار معروف جریان شعله جاویدی ایشان که نوشته اند « در اینجا از شما توقع می رود که تحلیل مشخص از اوضاع مشخص ارائه نمائید.» وبا این شعار هم به میخ میزنند وهم به نعل. تعجب درین بود که چگونه یک اخوانی مثل جناب جلال ویک شعله ای مثل جناب محبوب الله که موقف مشخص دارند هردو با دو تفکر متضاد ، نقطۀ مشترک پیدا میکنند واز یک گریبان سربیرون می آورند. جای تأمل است؟"
ای کاش شما خود می بودید و خود اندیشی می داشتید تا بهتر می توانستید مرا درک کنید. شعله ای بودن و اخوانی بودن هیچ جرمی نیست. هم شعله ای ها و هم اخوانی ها ساکنین این ممکلت افغانستان بودند و هستند. هر کسی افغانی را باتهام شعله ای بودن یا اخوانی بودن مورد تاخت و تاز قرار می دهد، از او کرده انسان خائن تر یافت نمی شود. یکی از فاجعه های افغانستان این بود که رفقای خلقی و پرچمی ساکنین این کشور را باتهام اخوانی بودن و شعله ای بودن نیست و نابود کردند. من یقین کامل دارم که شما نه خلقی بودید و نه پرچمی ولی یک گپ در بین مردم ها مروج است: اگر شما مثل یک مرغ حرکت می کنید و مثل مرغ صدا می کشید، پس شما مرغ هستید! در اینجا این موضع و موقف شما که جلال اسلامگرای خدا شرمنده را بخاطر گفته هایش و اینجانب را بخاطری که مقوله ای را نقل کردم که شما آن را از یک شعله ای شنیده بودید، مورد تاخت و تاز قرار دادید ثابت می سازد که طرز فکر شما هیچ فرقی با جانیان خلقی و پرچمی نیست. اگر قدرت بدست شما می رسید، شما هم مثل جانیان رفقای خلقی و پرچمی جلال و مرا راهی پولیگون پلچرخی می ساختید. چرا؟ بخاطری که جلال اخوانیست و من شعله ای.
درست است که اصطلاح "تحلیل مشخص از اوضاع مشخص" در آثار منتخب لنین درج است و رفیق شعله ای شما ممکن است آن را به شما رسانده باشد ولی فی نفسه گفته گفته بسیار عالیست و ما باید بدون تعصب در برابر علم و دانش ولو از لنین ملحد هم ناشی شده باشد، آن را بپذیریم زیرا بشکل سنتی ما شنیده بودیم که هر سخن جائی و هر نقطه مکانی دارد! هیچ فرقی بین اصطلاح "هر سخن جائی و هر نقطه مکانی دارد" و "تحلیل مشخص از اوضاع مشخص" نیست.
اینکه شما در تعجب هستید که چطور ممکن است یک شعله ای و یک اخوانی افغان در باره مسائل هم عقیده باشد، باز هم نشان می دهد که شما تا چه حد در مورد افغانستان و مردم افغانستان بیگانه هستید. حال شک من به یقین بدل شد که شما در افغانستان مثل یک توریست اروپائی بود و باش داشتید. اگر من اشتباه می گویم خواهشمندم این ادعای مرا باطل ثابت کن. غرض معلومات شما شعله های ملحد و اخوانی های مسلمان نمای افغان 99 در صد در زندگی واقعی اشتراکات داشتند و دارند ولی در شعار اختلاف. دنیا بر اساس واقعیت ها ارزیابی می گردد نه شعار. اینکه شما از آن غافل و بی خبر بودید از زندگی توریست نمای خویش در افغانستان باید بنالید. شما جهان شناس شدید ولی خودشناس و افغانستان شناس نشدید. مشکل بزرگ هم همین است. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
27.05.2015 |
|
محترم داکتر صاحب هاشمیان را سلام! امید وارم چشمان تان خوب شده باشد. خدمت شما عرض شود. من در کابل تولد شدم در تذکره ام محل تولدم کابل میباشد. پدرم اصلاً از منګل ولایت يکتیا است. مادرم از ولایت همیشه بهار ننګرهار خوږیانی یعنی ( پعمان ثانی ) میباشد. در زمان پادشاهی امیر شهید یعنی امیر حبیب الله خان به پدر کلان من، و عبدالرزاق خان پدر مرحوم داکتر صاحب صمد حامد و با پدر مرحوم محمدګل خان مومند، امیر حبیب الله در ولسوالی خوږیانی به اندازه صد جریب زمین داده بود که تا حال نزد ما موجود میباشد . تشکر از اینکه بنده را وطندار خطاب نمودید. ولی متوجه باشید که من مثل شما ۱= په۱۰۰ نیستم. چیزیکه من درباره شما ګفته بودم به واقعیت جامه عمل پوشید و شما خود اعتراف نمودید حاجت به تبصره نیست. ګویند. دیوانه هم در کار خود هوشیار است. از خوردها لخشیدن از کلانها بخشیدن. آنانکه شما را چک میزند با بزرګواری و سند داکتری که دارید ببخشانید. ولی شما هم بکوشید و نقل قولهای شرر انداز بیجا نکنید دیګران را توهین تحقیر و .....نزنید.و نکنید به امید سلامتی و عمر دراز شما قاسم باز |
 |
اسم:
دوست محمد محل سکونت:
بدخشان
تاریخ:
27.05.2015 |
|
از دانشمند بزرگوار داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان و گران ورور آقای زمری کاسی، به خاطر لطف شان ، سپاسگزار هستم. توصیه های ایشان قابل پذیرش است. در افغانستان ما وحدت ملی ، اتحاد مردم ، جستجوی مشترکات و تلاش در این راه ، در صدر آرزوهای همه وطندوستان افغانستان قرار دارد. |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
27.05.2015 |
|
محترمین پورتال، از دیروز قبل از ظهر نظراتی فرستاده ام، اما تاحال نشر نشده اند. اگر تاحال فرصت میسر نشده، عجله ندارم. ولی اگر چرندیات کسی را در مورد شخصی نشر مینمایید، مسءولیت اخلاقیتان و مسءلیتتان پیش خداوند متعال میشود، که جوابیه ای آنرا هم نشر نمایید. والسلام، روز خوش |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
27.05.2015 |
|
بتوجه دانشمند محترم آقای دوست محمدخان بدخشی یادداشت شما رادر بارۀ قدامت اصطلاح "پارسی/دری" خواندم- شما بهترمیدانید که عربها از راه کشورفارس به خراسان آمدند و در خراسان با زبان دری آشنا شدند- البته درآنوقت زبانهای فارسی و دری هر دو تحت تفوذ زبان عربی قرارگرفته بود. ابن سینا که از خراسان بود و شاعران دیگر خراسانی نیز به اساس رقابتی که با فارس و فارسی داشتند نام زبان خودرا "پارسی/دری" نوشته اند چونکه در آنزمان کشوری بنام فارس وجودداشت ولی در خراسان هیچگاه دولتی بقسم یک کتلۀ سیاسی یا جغرافیایی بوجود نیامد- اما امروز ما کشوری مستقل بنام افغانستان داریم که یک زبان متمایز بنام فارسی (دری) در آن وجود دارد، پس چه مجبوریت داریم که هنوز هم (پارسی/دری) بگوئیم؟
درحالیکه فارسی و دری هر دو یک زبان بوده وهست و دارای عین دستور واصول ساختمانی میباشد، اما تفاوتهای تلفظی و معانی بطور روزافزون پدیدار گردیده - ما افغانها کدام خصومت و دشمنی با کشور فارس یا کلمۀ (فارسی/پارسی) نداریم- افغانها، بشمول پشتونها، تا 60 سال قبل زبان دوم کشورخودرا (فارسی/پارسی) میخواندند- اینکار در بین یکعده افغانها هنوزهم دوام دارد- دلیل پیشنهاد من که عوض (فارسی/دری) بهتر است (دری) بگوئیم همانا مداخلات ودست انازی های ایران در امور فرهنگی کشور ماست- ایران در قانون اساسی خود زبان (فارسی) را بحیث زبان رسمی و ملی خود قبول کرده وافغانستان نیز زبانهای (پشتو و دری) را بحیث زبان رسمی و ملی خود قبول کرده -حالا که نه خراسان است ونه خراساسانیان بشمول ابن سسینا، ولی کشور فارس بنام ایران عرض وجود کرده و جزئی از خراسان باستان بنام (افغانستان) وجوددارد، بهتر است هر کشور نام زبان خودراداشته باشد- اکنون ما بداخل افغانستان با یکعده ایران مشربان مواجه هستیم و تلویزیونهای (طلوع، آریانا، یک) مرکز تبلیغات ایران و اصطلاحات فارسی ایرانی در افغانستان میباشند -بخاطر جلوگیری ازین وضع من پیشنهادکردم که بهتراست (دری) بگوئیم، نه (فارسی/دری)-کلمۀ (دری) جای خود را در ادبیات ایران حفظ کرده، همه شعرا و دانشمندان متقدم و متاخر ایران لهجۀ دری را اصیل و مرغوبتر از لهجۀ فارسی دانسته اند و کلمۀ (فارسی) نیز در افغانستان بیگانه یا فراموش شده نمیتواند، تا جهان است این دو لهجه در پهلوی همدیگر زندگی خواهند کرد و در عین زمان باید در برابر نفوذ روزافزون فرهنگی ایران سـد و مانع قرار گیریم. جناب شما با نظرات من درمسایل زبان و فرهنگ آشنایی دارید - با عرض احترام - هاشمیان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
27.05.2015 |
|
بعد از عرض حرمت، همانطوریکه مشاهده مینماییم از مدتی به اینطرف در مورد مرحوم «سردار محمد داود»، شخصیت تاریخ ساز،سرنوشت ساز و مطرح کشور، مقالات فراوانی بعضاً کوتاه و برخی طویل در پورتال افغان جرمن آنلاین و بعضی دیگر از مطبوعات بیرونی، بصورت گوناگون منتشر میگردد که از زوایای مختلفه بر رویداد های مربوط به شخص سردار مذکور، همکاران، همنظران و همراهان طرف اعتماد وی، فعالیت ها و حقایق مربوطۀ دوره های مختلفۀ کار اداری و جریانات وابسته به آن، در قالب نظریات هموطنان و ارائۀ اسناد پیشکش می شود. در حقیقت نه تنها مباحثات و نظر دهی و استناد بر آن شخصیت مطرح تاریخ که کار روایی های ادوار مختلفۀ حیات وی چه با داشتن موقف حساس در داخل حلقۀ خاص فامیل شاهی افغانستان و چه در جریان سال های متمادی ایفای وظایف محوله در ارگان های مهم اداری مملکت، همه و همه از نگاه بروز حوادث و واقعات در افغانستان امروزی، تأثیر گزار بوده و البته که قابل غور و مداقۀ فراوان میباشد. البته روشنی اندازی و ارایۀ اسناد و مدارک مربوط به افغانستان عزیز به ارتباط هر دوره ای از تاریخ، مخصوصاً از آغاز قرن بیستم که تحولات و رویداد ها اقبال نشر یافته و بصورت اسناد و مدارک تاریخی میتوانند استعمال گردند، با ارزش و آموزنده است، ولی اگر دوره یا عصربخصوصی با موقف شخصیت مطرحی چون مرحوم «سردار محمد داود»، اقلاً ازآغاز صدارت نامبرده الی کودتای منحوس ثور و پی آمد های آن، مورد ارزیابی و روشنی اندازی قرار میگیرد، یقین برازنده خواهد بود که در پهلوی استناد و تکیه بر واقعات و رویداد های مستند دست داشته، نسلی که بدون شک در زمرۀ شاهدان عینی و ساکنان سرزمین خویش اکثراً در آن مقطع زمانی مملکت شان حضور داشته و حیات دارند، هم میتوانند بر ذخیرۀ تاریخی کتبی موجوده افزوده و به حقایق و واقعات صفحات تاریخ سرزمین شان اضافه نمایند. گرچه در چند هفتۀ اخیر بیانیه های مرحوم «سردار محمد داود» بعد از کودتای۲۶ سرطان ۱۳۵۲ هجری شمسی و در آغاز ماه سنبلۀ همان سال،۴-۵ بار در همین پورتال ذریعۀ اشخاص گوناگون اقبال نشر یافته و به دید خوانندگان قرار گرفته اند که به ذات خود از لحاظ تکرار چنین اسنادی، به منظور آگاهی هموطنان بی سابقه است، ولی علی الرغم ادعای دستکاری ها در قسمت های آن، برای پیشکش اسناد مربوط به تاریخ وطن، برای ارزیابی، قضاوت، مقایسه و استناد، شاید مفیدیت خود را داشته باشد. حسن نشر چنین اسناد وابسته به تاریخ یک دوره، سبب میگردد که مردم شریف افغانستان که بدون شک همه رویداد های سرزمین شان به آنها و سرنوشت شان متعلق میباشد، نه بیک شخص، یک گروه ویا یک قوم، میتوانند در شرائط امروزی دست به تحقیقات شخصی و آموختن هرچه بیشتر واقعات افغانستان در زمینه، بزنند. امروز هر ادعایی در معرض مطالعات کتب، راپور های خارجی معتبر و نظریات شاهدان عینی قرار میگیرد که وابستگی به آنرا دسترسی به معجزۀ انترنت سهل و آسان می سازد. یقین در زمینۀ مبحث طرح شدۀ فوق، صاحب نظران و قلم بدستان، محققین و مؤرخین داشته های خویش را با استدلال منطقی و استناد واقع بینانه، در دسترس همگان برای آموزش نسل های افغان و افزودن بر معلومات تاریخی افغانستان عزیز، پیشکش خواهند نمود.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
27.05.2015 |
|
وطندارمحترمشاغلی محمدقاسم باز تا 50 سال قبل ولایات شرقی افغانستان (ننگرهار، کنر و لغمان) هرسه بنام ولایت مشرقی نامیده میشد و بعد از تقسیمات ولایات، تا هنوز هم همه مشرقی والها ولایت ننگرهار را"لوی ننگرهار" میگویند -اینکه جناب شمارا با(وطندار) مخاطب ساخته ام، دلیلش اینست که پدران ما و شما همه در "لوی ننگرهار" زندگی میکردند و یکدیگر را خوب میشناختند و با باس ارزشهای "پشتونولی" لوی ننگرهار رفتار میکردند- مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک میگفت :"از سروبی به پایان همه لغمانی استیم و یک لغمانی = به 100 پغمانی ... دریک نوشتۀ مختصر که در پورتال نشر شد، من ازجانب خود یک جواب تخیلی به برژنف داده بودم و شما مرا"بمراتب تندخوی تر از سردار محمد داودخان" خوانده بودید- هدف من از آن نوشته این بود که اگر در ملاقات اخیر مرحوم محمد داود خان با برژتف سیاست مداران لایق و آزموده مانند استاد پزواک حاضر میبود، پژواک بسیار جرات داشت و شاید عوض رئیس جمهور خوداو جواب برژف رابطوری میداد که درنتیجۀ، آن ملاقات بخیر افغانستان تغییر میکرد- امرحوم محمد داودخان خودش دیپلومات بسیار آزموده بود، ولی با دل پر به ماسکو رفته بود و در هیات همکاران او یک سیاست مدار با جرات و کارآزموده وجود نداشت... بهرحال اعتراف میکنم که "تندخوی" استم و مرحوم محمد داود خان نیر تندخوی بود- اما "بدخوی" نمیباشم و سردار مرحوم نیز بدخوی نبود- بدخوی کسیست که حق و ناحق مثل دیوانه دندان بگیرد- بپاس حق "وطنداری" شما این یادداشت را نوشتم- چشمان و روی عزیز شما را میبوسم- با عرض احترام - هاشمیان |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
26.05.2015 |
|
برادر محترمم دوست محمد خان ممنون شما، یک جزءِ زندگی من دری است و از نامم بر میآید که جزءِ دیگر زندگی و هویتم پشتوست. فارسی ایران را نهایت دوست دارم و همه لسان های مروج درون و بیرون وطن مشترک م را. هر لسان دیگر را هم دوست دارم. هر لسان برای خود کیفیتی دارد و مقبولی های خود را. منتها درین زمان بسیار حساس وطن فکر میکنم که روی چنین موضوعاتی که یکی را شما پیش کرده اید بسیار احتیاط لازم است چه ۴۰ سال است که در آنجا به علت زبانستیزی که علت عمده است خون ریخته و این هم از بیرون یعنی اروپا خصوصاً سویس بر ما تحمیل شده است. ما باید هوشیار شویم، من تجربه و مطالعۀ اروپا را از ۱۹۶۴ تا حال دارم و مطالعۀ عمیق موضوع را. احترام به شما برادر عزیزم |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.05.2015 |
|
"داعش، بوکوحرام، جندالله و طالبان همه اخوانی؟؟!.. مشت نمونه ای خروار است.این همه کلمات ساخت یک دانشمند را اگر خود اعضای این تنظیم ها و تحریک هاهم بخوانند، تمسخر خواهند کرد لااله إلا الله والله اکبر |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.05.2015 |
|
این شخصیت نو پیدا که خدا داند اصلا کیست و چرا خود را زیر نام مستعار مخفی نموده، از طرز نوشتار و جمعبندیهایش پیداست که خودرا خوب نادان انداخته است و توقع دارد جدی گرفته شود. گفتنی های لازم گفته شد. چیزهائیکه از طرف اینجانب نوشته شده برای صاحبان عقل و انصاف،ان شاالله واضح و قابل درک باید باشد. همین گفتنی ها اگر در مغز و وجدان کسی بیداری ایجاد کند، کافیست. تکرار احسن، که چنین زنده جانان اگر از مسلمانی کدام ذره ای هم داشته باشند، در قسمت دیگران دارای عقیده ای خارجی ( تکفیری ) و در قسمت خود( مرجءی یعنی کفر را هم کفر نمیدانند ) میباشند. بسیاریشان نماز و روزه و زکات و حج را بگذار که حتی کلمه ای خودرا درست خوانده نمیتوانند، اما خود را صاحبان اسلام واقعی میدانند. اگر برایشان دلیل از قرآن و حدیث و برداشت صحابه و سلف صالح که همانا سه قرن بهترین زمان پیغمبر وصحابه، تابعین وتبع تابعین اند، بیاری آنرا کهنه و خرافات و افراطیت معرفی مینمایند و درعین حال خود را مسلمان واقعی و وارثین حقیقی دین میشمارند. نمیدانم این اسلام واقعی کدام است و از کدام مرجع آمده که درینهمه پوهنتونها ومدرسه های مشهور عرب و عجم و ازینهمه دانشمندان بزرگ و مشهور گذشته که تا حال کسی متوجه آن نشده است. کفار و مرتدین آشکارا هم به آن اندازه ای توسط الله سبحانه و تعالی مذمت نشده اند، که منافقین شده اند. منافقین را الله متعال در قرآن شریف به ته ترین نقاط جهنم وعید داده است. اعوذبالله من الکفر والشرک والنفاق. رمین و آسمانها همه ملک الله اند. مسلمان در هیچ جایی از سلطه و حکم الله خارج شده نمیتواند.پس وقتی کسی حرف الله، حرف رسول صلی الله علیه وسلم و صحابه و تابعین کرام را قبول نداشته باشد، علمای دینرا هم قبول ندارد ولی بعضی ها با جسارت زیاد خود را فهیم و وارث حقیقی این دین میشمارند و خودرا مضحکه می سازند. چنین اشخاصی اول باید افکار خودرا روشن کنند و بعد قبول زحمت فرموده قبل از دعوانمودن کمی بیاموزند و بعد در صورت لزوم، شامل یک مباحثه شوند. با قیل و قال و های و هوی که نمیشود حقایق را درهم و برهم کرد. بهرحال، الله بزرگ به پیغمبر خود صلی الله علیه وسلم در قرآن شریف فرموده است که از جاهلان اعراض نما... کسیکه قرآن شریف را باز کند، در صفحه ای دوم، در آیات اولیه ای سوره ای بقره، الله متعال فرموده که قرآن برای کی هدایت است. تا رب العالمین کسی را هدایت نکند، هیچکسی هدایت نمیتواند... توکل علی الله سبحانه و تعالی. یاد |
 |
اسم:
شفیق الله محل سکونت:
تایمنی
تاریخ:
26.05.2015 |
|
از جناب جلال که سنگ اخوان را به سینه میزند اگر پرسیده شود که جناب شما چرا در جبهات داعش اخوانی بوکوحرام جندالله اخوانی احزاب اسلامی اخوانی ، طالبان اخوانی ودیگراحزاب اخوانی قرار ندارید ولی در آغوش آلمان چنان خوابیده و جایبند شده اید که از لذت این آسایشگاه برای مردم وجامعه جنایات اخوان را توجیه میکنید. سر بگریبان خود نماید ودیگران پند ندهید واخوان را دفاع نکنید که بیشتر آبروی اسلام را از بین میبرید. اسلام دین کشتار نیست اسلام دین صلح است. |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
26.05.2015 |
|
برادر محترم آقای زمری کاسی ، وقتی که آن پاسخ کوتاه را می نوشتم، در فکرم نور م های حقوق بین المللی هرگز خطور نمی کرد ، اگر چنین برداشت شده باشد که ان «بایست» من، گویا یک حکم است ، با کمال احترام ، پوزش می خواهم. به انجنیر صاحب آقای قیس کبیر نیز یادآور می شوم که کار ما، خصوصا آنانی که با فضای مجازی ، کمپیوتر و برنامه های آن سر و کار دارند با جای گرفتن « دری» به دور از استعمار همسایه ، دشوار تر به این می شود که تا قناعت جهانیان را فراهم کنند که از رودکی تا خلیلی که در این میان هزاران شاعر در مقام و جایگاه فردوسی ، مولانای بلخی، ناصر خسرو ، نظامی ، جامی، حافظ ، سعدی ، سوزنی ، مصرع ، مخفی ، غیاثی و......به زبان مردم سرزمین ما شعر گفته اند و سروده های آنها به زبان ماست. و آیا ما افغا نها در این زمینه چقدر کار کرده ایم تا دنیا « شهنامه» را مربوط افغانستان و زبان مردم آن بداند؟ خلاصه اینکه هر «بیست » و « باید» حکم وفرمان نیست ، گاهی فضای حاکم بر افکار نویسنده باعث می شود، در وقت نوشتن ؛همچو خطایی !!را مرتکب گردد!! ورنه مولانای خود ما جلال الدین محمد بلخی قرن ها قبل گفته است : « عاشق چو قند باید، بی چون و چند باید» حالا گپ جلال الدین محمد را کی شنیده که گپ دوست محمد حکم پنداشته شود و جدی گرفته شود !!؟؟ |
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
26.05.2015 |
|
محترم آقای فیضی سلام واحترام مرا بپذیرید! تشکر از شما گه به یکی دونکته انتقاد اینجانب نسبت به ترجمه نوشته تان روشنی انداختید. اگر ممکن باشد به کسانیکه دست به ترجمه نوشته های شما می زنند گوشزد شود تا در کار شان کمی دقت نمایند، زیرا علاوه از فهم و درایت شخصی به حیث سخنگوی رئیس جمهور سابق افغانستان چنین اشتباهات مناسب شأن تان نیست. البته این یک تذکر دوستانه است. با عرض احترام
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
26.05.2015 |
|
برادر محترم دوست محمد خان با تمام احترام به شما و با تایید تبصرهء محترم قیس کبیر درین جا، من از شما یک سوال دارم: کدام نورم حقوقی بین المللی این حق را به شما داده است که حکم در تبصره ء تان به دیګران مثلا به من صادر میکنید که چنین یا چنان بنویسید و لو کسی دیګری انرا نوشته باشد؟؟ و خاتمه بحث! |
 |
اسم:
انجنیرعبدالصبورصافی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
26.05.2015 |
|
به ارتباط مقالۀ (پیرامون تفاهم نامۀ امنیتی): از دانشمند گرانمایۀ کشور جناب داکتر خلیل الله هاشمیان که با مقالۀ ارزشمند خویش تحت عنوان (پیرامون تفاهم نامۀ امنیتی)، مقالۀ زیرعنوان (تفاهمنامۀ امنیتی باپاکستان یعنی چه!) را مورد ارزیابی قرار داد ه و با نظریات عالمانۀ خویش به غنای این نبشته افزوده اند اظهار سپاس نمایم، امیدوارم همیشه سربلند وصحتمند باشند. باعرض حرمت
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
25.05.2015 |
|
تبصره های دوستان را در ارتباط با زبان همیشه خوانده می آموزیم و به توانایی قلم و افکار زایندۀ شان افتخار می کنیم. درین اواخر هم نوشته های محترم سخی، محترم معروفی و داکتر صاحب هاشمیان را هم مطالعه کردم که خوشبختانه فوق العاده آموزنده بودند . امروز تبصره ای را در نظر سنجی خواندم که سبب نوشتن این تبصره گردید . جناب محترم دوست محمد در تبصرۀ شان به تأئید گفتۀ محترم سخی که در مقالۀ خود نوشته اند، چنین مینویسند که: " اینک آقای نجیب سخی سند یک هزار سال پیش را از کتاب شخصیتی چون ابن سینا در «دانشنامهء علائی» ذکر کرده است که ابن سینا فرموده است : « کتابى تصنيف کنم به پارسى درى که اندر وى اصلها و نکتها پنج علم از علماء حکمت پيشنگان گرد آورم، به غايت اختصار؛» با خواندن این جمله همه بایست بپذیرند که استعمال «پارسی دری» نه تنها صحیح است ؛ بلکه مثل ابن سینای بزرگ ؛ بایست « پارسی دری» گفت و پارسی دری نوشت." سوالی که ذهنم را درین نقل قول به خود مصروف ساخت این بود که: ما چی میخواهیم، هدف ما از نگهداشت اصالت زبان ملی «دری» چه است؟ آیا صرف نوشتن «پارسی دری» میتواند مشکلات زبان ما را در آپریتنگ سیستم های کمپیوتر تکمیل کند و از انحصار لهجۀ فارسی ایرانی بیرونش سازد؟ و یا مشکلات نوشتاری ما را در سیستم های کمپیوتری حل سازد؟ در حال حاضر زبان دری در جهان تکنالوجی اطلاعاتی به صفت یک زبان رسمی افغانستان عرض وجود کرده و در بین جهانیان شناخته شده است که خوشبختانه آوردن تغییر در اسم این زبان ازین به بعد ممکن نیست و از جانب دیگر به نظر من ضرورت آن هم نمی رود که زیبایی زبان سچۀ "دری" را با کلمۀ پارسی در ماقبل آن بی موازنه سازیم. سؤال بعدی: ابن سینا کی بود؟ یک زبان شناس، یک ادیب، استاد ادبیات و یا یک محقق علمی در طبابت یک ستاره شناس، فیلسوف ....؟؟ آیا صرف برای اینکه "ابن سینا در یک کتاب خود که در مرجع چاپ و نشر آن هم وضاحت داده نشده است که شاید در ایران به چاپ رسیده باشد، فقط یک بار در یک سطرش چنین چیزی را نوشته است، چرا (بایست) همه چنین بنویسند و بگویند؟
با احترام |
 |
اسم:
حمید عبیدی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
25.05.2015 |
|
جناب محترم آقای مسعود فارانی ، من محترمانه از شما نام برده ام و سپس در مورد نکتهء اصلی مقالهٔتان در مورد شرایط سنگسار ابراز نظر کرده ام. و اما شما به عوض گفته به گوینده پرداخته اید (مثل آن که در فوتبال بازیکن به عوض توپ ، بازیکن مقابل خود را لگد بزند ). من به سایر جنبه های این مقالهٔتان نیز نپرداخته ام؛ وگرنه مثلاً ثبوت این که آن نوشتهٔ تان حاصل بازنویسی سادهٔ مواد خام یک جستجوی انترنتی است و نه تحقیق، چندان دشوار نیست. این که شما پرسش را استهزا میدانید ، مشکل خود تان است. من با احترام به این که شما سال ها همکار آسمایی بودید و در تنظیم و گرداننده گی محفل پنجمین سالگرد نشرات مجلهٔ آسمایی در فرانکفورت سهم فعال داشتید ، با شما وارد بحث شدم. و اما متن و روحیهٔ پاسخ شما طوری است که پس از این هرچه بنویسید به آن پاسخ نخواهم داد. برای تان آرزوی سلامتی میکنم. |
 |
اسم:
محمد حنیف رستم محل سکونت:
کابل
تاریخ:
25.05.2015 |
|
درمورد نوشته اقای سخی درمورد دانشمند عزیز کشورما اقای ها شمیان همینقدر میخواهم بگویم که سطح سواد ودانش اقای نجیب سخی که اقای ها شمیان را نقد کرده اند به هیچ وجه قابل مقایسه نمی باشد بازهم به امید جواب اقای هاشمیان به جناب نجیب سخی |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
25.05.2015 |
|
جناب فکور احمدی من با شما مشاجره ای ندارم، سلامت باشید... ازینکه تاریخدان و فیلسوف دیگری که خدا داند اسم و محل سکونتش اصلیست یا مستعار، بنده را با همفکران و همقماشان خود در یک ردیف قرار داده علامه ای دیگری از عقل و منطقشان است. اگرچه خودش مانند نظرش بی اهمیت بوده و لایق نوشتن جوابی را ندارد، مگر میشود با استفاده ازین موقع، یک اندازه ببشتر به سویه ای علمی، جهانبینی، منطق و انصافشان پی برد. برای ناصر پانعریبزم مطرح بوده نه پان اسلامیزم که این هدف شیخ حسن البناء شهید و شهید سید قطب رحمه الله و یا امام ابوالاعلی مودودی رحمه الله و امثالهم بوده و است. اگر سید جمال الدین رحمه الله هم در زمان جمالناصر میبود، به اتهام اغتشاش علیه حکومت و یا تهمت دیگر اعدامش میکرد. چنانکه امروز همفکر دیگرتان سیسی خبیث و نمکحرام، به اشاره دستگاههای استخباراتی منطقوی و بین المللی در مقابل حکومت قانونی و منتخب محترم انجنیر مرسی حفظه الله مربوط به اخوان المسلمین که 80 فیصد مردم به او رای داده بودند، کودتا نموده رءیس قانونی و منتخب را همراه با صدها اعضای این حزب که تمام آنها پروفیسوران پوهنتون، داکتران، انجنیران و متخصصین سایر رشته ها اند، به زندان افگنده، به اعدام محکوم نموده و یکتعداد آنها را در جریان تعذیب بقتل هم رسانده است. اینهمه جنایت و قتل هزارها مظاهره چی دیگر زیر چشم ملل متحد، سازمان نامنهاد حقوق بشر و غیره و غیره و تاءید مستقیم کلیسا ،حکومت اسراییل، ممالک اروپایی و حکومت احمق سعودی که زیر فرمان مستقیم بادار دوم خودتان یعنی امریکا و انگلیس است ( اگرچه علمای سعودی و رابطه عالم اسلامی تحت قیادت شیخ قرضاوی حفظه الله [ که او هم توسط این حکومت ظالم یعنی دیکتاتوری سیکولاریزم، فعلا به اعدام محکوم شده در حالیکه در مصر نیست] این کودتا را غیر شرعی و غیر قانونی اعلان نموده اند). کسانیکه ریاکارانه و بخاطر عقده ها و اهداف مشخص خود میخواهند از قتل فجیع و ظالمانه ای فرخنده ای مظلوم که خود حکومت ساخت کشورهای دوست! شریک و مسءول درجه اول این فاجعه است ) سوءاستفاده نمایند و فعلا از نام وی بخاطر گریز از هرنوع غلطی خود بحیث یک پناهگاه عاطفی از گیر ملامت عوام استمداد میجویند، آیا نامی از اسماء البلتاجی دختر 17 ساله داکتر محمد البلتاجی متخصص گوش و گلو و استاد جامعه ای ازهر و یکی از فعالان حزب ترقیخواه و صلحدوست اخوان المسلمین ( که ننتیجه ترحم و تسامح بیش از حد خود را دیدند ) که مظلومانه و بصورت قصدی، در یک تجمع مسالمت آمیز بشهادت رسید و یا دهها زن و دختر دیگر که در زندانها مورد تجاوزات و ظلمها قرار گرفته اند، یادی نموده اند؟؟؟... نویسنده ای که فعلا روی مضمونش تبصره است، وقتی از یک قاتل بخاطر ظلمش دفاع مینماید، خود برخود گواهی میدهد، که اگر موقع یابد همینطور به قلع و قم دیگراندیشان خواهد پرداخت، ولی تارسیدن به آن موقع باید که از صبر و زعم خودش از زیرکی کار گرفته، بتدریج و قدم بقدم دینرا اگر محو نمیتواند، اقلا مطابق ذوق خود قیچی و شاخچه بری نموده و در بهترین حالت، اهل دینرا مثل طوطیگهای سرشانه در قفس هوا و اهوام اشخاصی مثل خود ببیند. ایشان آرزو داشتند، با یاد نمودن از خصایل نیک اجتماع ما و یا گرفتن نام فیلسوفان وآزاد اندیشان جهان اسلام که آنها هم خالی از خطاء و اشتباه نبوده اند، با یک سطح بزعم خودشان بسیاربالا، شروع بکلاهگذاری سر مردم نمایند، اما از برکت دوستان بسیار دانا و دور اندیش خود بزودی بهمان جاییکه باید میبودند وهستند تنزل نموده، مجبور به اقرار و افشای نیات اصلی خود شدند، درحالیکه درک این نیات از اول هم مشکلی نبوده اند. گذشته ازانکه پای دروغ لنگ است، حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند که هیچکس بمقابله با دین برنخاست بجز اینکه شکست بخورد. الحمدلله، هوالکافی. |
 |
اسم:
شفیق الله محل سکونت:
تایمنی
تاریخ:
25.05.2015 |
|
بحث حاضردر مورد بی انصافی های گماشتگان ساخت دالر تحت نام های احزاب اخوانی (بظاهر مسلمان) بود که عمل سنگسار آنها در تضاد با اسلام، دین صلح عدالت شفقت واخوت، به اجرا درآمده بود. این عمل مبرهن است که بیشترعلیه زنان وایجاد ترس در بین مردم اعمال میشد. جناب مسعود فارانی به این نکته اساسی توجه خاص نموده بودند که قابل تحسین است. جناب فارانی میفرمایند که « آن تحقیق فقط آشنایی مختصر درمورد عمل سنگسار بود که برویت این تحقیق مختصر تا جایی روشن میشد که خلاف مبانی دینی تا کنون سنگسار ها اجرا شده است. با این تحقیق مختصر آرزوی بود تا بزرگان قلم راه را برای تحقیق وتتبع مبسوط تر در همچو موارد فراهم سازند تا جامعه به اصول دینی خود آگاه شوند. آگاهی مردم به اصول دینی شان سبب ابطال فرصت طلبان سیاسی در جامعه میگردد. تجربه عملی آن در اروپا دیده شده است.» این سخن فارانی مبین اینست که او بجز دقت به این نکته خواست دیکری ندارند بلکه توجه قلمداران را که از موضوع خودرا دور گرفته اند ویا باضدیت دین ستیزی عمل میکنند به این اهم متوجه سازند. هم اکنون دونظرآخر را در مورد بحث ایشان خواندم که هردو نظر مرا متعجب ساخت. این دونظر شاید ازعصبانیت هویت فکری شان مستور نمانده ویا نخواسته اند مستور بماند. یکی جناب جلال است از جرمنی که تا کنون اخوان دالر ساخته را با اسلام حقیقی تفریق کرده نمیتوانند ویا اینکه خود از جمله همانهاست که بدفاع از سید قطب گماشته شده برای ویرانگری اندیشه پان اسلامیزم ناصری مؤظف شده بود تا اتحاد مسلمانان را با نفاق برهم زند که نتایج نظرات سید قطب و حسن البنا سبب اسلام کذایی سیاسی شده بدستور کنیسه ها وکلیساها مسلمانان جهان را بجان هم انداختند و اتحاد پان اسلامیزم را برهم زدند. پان اسلامیزمکه به پیروی ازنظر سید جمال الدین افغانی که در زمانش از طرف دولت ها ی دست نشانده ای بنام مسلمان، مؤفق نشد ولی به همت جمال عبدالناصراین مسلمان حقیقی روبه توفیق بود. دیگری جناب محبوب الله از کابل است که ایشان نیز مثل جناب جلال نتوانستند ویا نخواستند هویت فکری ایشان مستور بمانند با این شعار معروف جریان شعله جاویدی ایشان که نوشته اند « در اینجا از شما توقع می رود که تحلیل مشخص از اوضاع مشخص ارائه نمائید.» وبا این شعار هم به میخ میزنند وهم به نعل. تعجب درین بود که چگونه یک اخوانی مثل جناب جلال ویک شعله ای مثل جناب محبوب الله که موقف مشخص دارند هردو با دو تفکر متضاد ، نقطۀ مشترک پیدا میکنند واز یک گریبان سربیرون می آورند. جای تأمل است؟
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
آمریکا
تاریخ:
25.05.2015 |
|
به جواب تبصره مورخ 23 – 5 – 2015 جناب آقای جلال از جرمنی:
حتی همان جملات اول شما نیز متوجه من نیست؛ متوجه محترم مسعود فارانی است. به پره گراف های اول و پره گراف چهارم مقاله اصلی محترم مسعود فارانی توجه کنید * ". . . تا در رفع خشونت علیه جامعه و بخصوص زنان گرامی گام اساسی گذاشته شود" . . . . "سنگسار در جامعه ما وسیله تهدید مرد سالارانه علیه زن بکار گرفته شده است." . . . .
اگر انتقادی در مورد Persuasive Writing دارید، بنده آماده شنیدن آن استم؛ چونکه این بود مضمون تبصره تاریخی 22 – 5 – 2015 من. تشکر.
مدارک تحصیلی من:
Credentials: Major in English Technical Writing; American River College and Sacramento State University, CA - (SacState) -- On-Going * - مقاله اصلی را درینجا مطالعه کنید: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/farani_masood_ahkame_sangsaar.pdf |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
25.05.2015 |
|
برادردانشمند محترم جناب داکتر صاحب کاظم از بنده نوازی همیشگی شما سرفززم. مقالۀ من دوعنوان بخروف درشت داشت : یکی "ترجمه مقالۀ آقای خواتی" وعنوان دوم "مکثی برمقالۀ آقای خواتی بقلم هاشمیان" بود. اما پورتال محترم ما لازم دانسته عنوان دوم را خودشان حذف کرده ، گوبا مقاله را "بی دم" ساخته اند. من بخاطراطلاع واستحضار هموطنان محترم دری زبان ازنظزیات ومدعیات محترم خواتی صاحب، تکلیف ترجمه مقالۀ شانرا متحمل شدم وآنرا دراول آوردم- عنوان دوم که حذف شده به بحث وتحلیل مدعیات آقای خواتی می پردازد.
بهرحال، تنها عنوان دوم از مقاله حذف شده، مام متن پابرجاست - ازهموطنان محترم خواهشمندم لطفا این مقاله را تااخربخوانند- خصوصا از همشیرۀ محترمه نصیبه جان حیدری خواهشمندم آنرا به دقت بخوانندزیرا درمقالۀ قبلی و هم درین مقاله هدف من دفاع از حقیقت بود: این خقیقت که مرحوم محمدداودخان نه کمونست بود ونه با پرچمیها درائتلاف قرارداشت - با عرض احترام -هاشمیان - |
 |
اسم:
داکتر س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
25.05.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان به پناه خدا باشید و پس از سلام از نوشته مبسوط شما پیرامون مقالۀ محترم محمد آصف خواتی (منتشرۀ سایت وزین "تول افغانستان") که نخست آنرا به دری ترجمه کرده و بعد به نحوی آنرا به نقد کشیده و به نکات مهم آن جواباً توضیحات ارائه نموده اید، فیض بردم و دعای صحت و سلامت درحق شما کردم که الحمدلله با وجود تکالیف صحی، دست و دماغ شما پیهم پدیده های با ارزش می آفرینند و ما از آن بهره میجوئیم. تنها چیزیکه میخواستم تذکر دهم، عنوان انتخابی نوشته شما است که خواننده فکر میکند که این نوشته فقط ترجمه دری مقالۀ محترم خواتی صاحب است، درحالیکه بیشترین قسمت نوشته شما در حقیقت جوابیه و توضیحیه به مطالب مندرج به آن مقاله میباشد. اگر این موضوع در عنوان بطور واضح منعکس میشد، بیشتر جلب نظر میکرد و خواننده را به خود مصروف می ساخت. بهرحال جوابیه شما کار مرا نیز تاحدی کم کرد ورنه میخواستم در مورد ادعای محترم خواتی صاحب مبنی بر دست داشتن مقامات شوروی در تهیه متن بیانیه خطاب به مردم شهید داؤد خان مشخصاً مطالبی بنویسم. البته درنظر دارم طی نوشته های بعدی خود به بررسی این موضوع مهم بپردازم با ارادت |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
25.05.2015 |
|
بحث علمی و روشنگرانه میان هموطنان محترم داکتر صاحب هاشمیان، انجنیر صاحب معروفی و آقای نجیب سخی، برای مطالعه کنندگان همچو بحث های ادبی آموزنده است و هدف هم همین است تا به نتیجه مطلوب دست یافت و چه بهتر جانبی که می بیند اشتباه کرده است ، اشتباه خود را بپذیرد و این پذیرش اشتباه از شخصیت و علمیت هیچکس، در هر مقامی که باشد ، نمی کاهد؛ بلکه شخصیت او را اعتبار بیشتر می بخشد. مثلا استعمال فارسی دری را که استاد هاشمیان نمی پسندیدند ، اینک آقای نجیب سخی سند یک هزار سال پیش را از کتاب شخصیتی چون ابن سینا در «دانشنامهء علائی» ذکر کرده است که ابن سینا فرموده است : « کتابى تصنيف کنم به پارسى درى که اندر وى اصلها و نکتها پنج علم از علماء حکمت پيشنگان گرد آورم، به غايت اختصار؛» با خواندن این جمله همه بایست بپذیرند که استعمال «پارسی دری» نه تنها صحیح است ؛ بلکه مثل ابن سینای بزرگ ؛ بایست « پارسی دری» گفت و پارسی دری نوشت. اما آقای نجیب سخی که گمان دارند « تغییر» به یک یا نوشته می شود یعنی (تغیر) و یای آن مکسور است و وزن « تفعیل» را که انجنیر صاحب معروفی مشرح و عالمانه بیان کرده اند، به نظر من بایست از نظر قبلی خویش مراجعه کنند ؛ زیرا همچو مسایل به این که من اینگونه فکر می کنم ، ارتباط نمی گیرد ، بلکه حکم 2+2 = 4 را دارد . من وقتی نوشتهء آقای نجیب سخی را به دقت خواندم ، متوجه شدم که ایشان کلمات : تائید، تثبیت، تحریر ، تقطیع ، تردید، تکذیب ، تشویق ، تطبیق، تحصیل ، تفریس و تبدیل را در نوشتهء خویش به کار برده است که همه بروزن « تفعیل» اند و به گونه ای که نمی توان آن کلمات رابالترتیب : تائد،تثبت، تحرر، تقطع، تردد، تکذب، تشوق، تطبق، تحصل، تفرس و تبدل به کسر حرف ماقبل الآخر نگاشت ؛ « تغییر» را نیز نمیتوان « تغیر» نگاشت ؛ ورنه معنی دگرگون خواهد شد و تغییر خواهد یافت ، یا کلمه بی معنایی خواهد شد .کلمات تغییر ، تمییز، تبیین ، تعیین، تقییم،تزیین،همه بر وزن تفعیل اند، وقتی که تحریر و تطبیق عربی را قبول داریم؛ تغییر و تزیین و تبیین آن را نیز بایست بپذیریم. گاهی عدم آشنایی با یک زبان دیگر باعث می شود قضاوت های شبیه همچو داوری صورت گیرد . چندی قبل در مقاله ای خواندم که یک نویسنده محترم در دکان نانوایی یک «کرد» نان تندوری یا تنوری را دیده است که در اعلان آن « ته نور» نوشته شده است ، و گمان کرده است که آن دو کلمه « ته» و « نور» می باشد ؛ یعنی زیر آتش ؛ در حالی که در رسم الخط «کردی» آن « ه» حرکت فتحه است ؛ نه چیز دیگری . کردها فرهنگ را « فه رهه نگ» یک را « یه ک» عربی را « عه ره بی» برهمی را « به ر هه می» شش را «شه ش» و هشت را « هه شت» و بین النهرین را » به ین چومان» می نویسند، بناء اگر ما ، با رسم الخط پذیرفه شدهء زبان کردی آشنا نباشیم ، گمان می بریم که ایشان اشتباه کرده اند و یا برای آن، از نزد خود ، دلیل می آوریم. این نوشته به خاطر اصلاح نوشته شده است و من به اساس مطالعات خویش در زبان تازی و پارسی دری، قضاوت کردم . خدا کند در برابر استادان محترم گستاخی نشده باشد. |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
24.05.2015 |
|
برادر عزیز جناب ایمل خان فیضی. از اینکه نظریات تان را در یک وبسایت عامه علنی می سازید، جای بسا شکران و از صمیم قلب قابل تائید است. از شما جناب عالی قدر توقع می رود که هرچه بهتر و بیشتر از طریق پخش نظریات تان با استفاده از تجارب پربهای کاری تان بحیث سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان، مصدر خدمت به مردم و وطن تان گردید. من تکرار می کنم اگر شما بهمین شکل به روشنگری بپردازید در واقعیت امر دین تان را در برابر مردم و مملکت تان اداء نموده اید.
مشکل کار در کجاست؟ امروز جناب نبیل، رئیس امنیت ملی افغانستان، به ولسی جرگه رفت اما اولین اقدامش این بود که دستور داد تا جلسه در پشت پرده و دور از انظار مردم دائر گردد. این یک کار فوق العاده خطرناک است. آدم خوب نمی فهمد که این جناب چرا می خواهد واقعیت ها را از نگاه مردم افغانستان مخفی نگهدارد؟ اگر جناب نبیل خیانت ملی را مرتکب شده باشد و ثبوت آن خواسته شود، همین اقدام نبیل یک خیانت ملی است، نه امضای تفاهمنامه با پاکستان.
در مورد موافقه امنیتی بین پاکستان و افغانستان خدمت شما جناب عالی می خواهم بعرض برسانم که موقف شما و موقف جناب کرزی در مخالفت با اشرف غنی قابل درک است. چنانچه عده ای هم این اقدام جناب اشرف غنی را "خیانت ملی" تلقی می نمایند. بیا که با همین انتقاد سخت مقابل شویم و آن را تائید کنیم. این پایان گپ نیست. کرزی با امضاء نکردن همچو موافقه با پاکستان یا امریکا چه را نصیب افغانستان ساخت یا چه خدمت برای ملت افغانستان انجام داد که غنی را خائن خطاب کنیم. از نظر بنده کنار نیامدن کرزی با امریکا و پاکستان بخاطر منافع ملی افغانستان یک خیانت ملی است، نه کنار آمدن اشرف غنی با امریکا و پاکستان.
واقعیت اندیشی خوب است. در شرائط حاد کنونی موضوع نابودی افغانستان مطرح است. اگر باور ندارید، نوشته جناب خلیل الله هاشمیان را تحت عنوان "پیرامون تفاهمنامه امنیتی" مرور کنید. اگر اشرف غنی کاری می کند که جلو تباهی افغانستان را در همچو شرائط حاد بگیرد، وی یک کار ملی و وطنپرستانه را انجام داده ولو شما بحیث مخالف او را به خیانت ملی هم متهم سازید.
باز هم تشکر از شرکت تان در بحث بالای مسائل حاد و حساس ملی افغانی. |
 |
اسم:
فیضی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
24.05.2015 |
|
قابل توجه بزرگوار بارز صاحب! با عرض سلام و تشکر از شما مطلب متذکره ترجمهٔ متن انگلیسی است که بنده آنرا چند روز قبل به الجزیره - بخش انگلیسی- نوشته بودم، که اگر خواسته باشید، میتوانید آنرا از طریق آدرس ذیل مطالعه نمایید. http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2015/05/afghan-government-sleeping-enemy-150521044826456.html
ترجمهٔ این مطلب به زبان فارسی که در روزنامه های کابل و پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است، کار من نبوده است و نه هم من مسوولیت محتوی آنرا دارم. من مترجم آنرا که نام وی در کاپی پورتال افغان جرمن آنلاین نیز ذکر یافته است، حتی نمی شناسم. ۱- باید یادآور گردم که مطالب اخیر من که در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده اند، مطالب منتشر شده در صفحهٔ بی بی سی فارسی اند. مسوولین بخش فارسی بی بی سی لندن به اساس پالیسی نشراتی خود حق دارند (اگر نویسنده خواسته و یا نه خواسته باشد) کلمات و مصطلحات دری را به فارسی تغییر دهد. اگر مسوولین محترم پورتال افغان جرمن آنلاین در این مورد مخالف باشند، کاملا حق دارند که چنین مطالب را نشر نکنند. حتی میتوانند که همین مطلب اخیر را هم از صفحهٔ پورتال حذف نمایند. ۲- من در عنوان مطلب اصلی یعنی انگلیسی از -Sleeping with the enemy- استفاده کرده ام که هم در زبان انگلیسی و هم در سیاست از آن استفاده می شود و هیچ مشکل ندارد. میتوانید در این مورد مثال های ذیل را هم مشاهده نمایید: http://www.standard.co.uk/lifestyle/london-life/sleeping-with-the-enemy-meet-londons-politically-cloven-couples-10206417.html http://link.springer.com/article/10.1007/BF00993817 http://www.nytimes.com/2012/11/04/fashion/the-mixed-politics-marriage.html?_r=0
۳- من در اخیر مطلب انگلیسی کلمهٔ outcry را استفاده کرده ام و معنی آن داد و بیداد یا فریاد و اعتراض است. البته بتاریخ ۲۰ می زمانیکه من مطلب را برای الجزیره فرستادم، سطح مخالفت ها در افغانستان به تناسب امروز در ارتباط به امضای تفاهم نامه کم بود و ثانیا پارلمان افغانستان هرگز از تمام افغانستان و مردم نمایندگی نمی کند و اخیرا اینکه هدف نویسنده هر چه باشد در این مورد، آن صرف نظر شخصی وی است و بس.
با احترام و ارادت، فیضی |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
24.05.2015 |
|
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا 143 مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَٰلِكَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا 144
بی شک منافقان (بگمان خودشان) خدا را فریب می دهند، در حالی که او آنها را فریب می دهد، و چون به نماز برخیزند؛ با سستی و کاهلی بر می خیزند، در چشم مردم خود نمایی می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند. 143 (منافقان) بین این دو (گروه مؤمنان و کافران) دو دل و سرگشته اند. نه با اینانند و نه با آنان اند، و هر کس را که خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.144 ( سورة النساء )...
کسیکه از یکطرف دعوی روشنگری نماید و درعین حال جنایت یک زعیم کمونست مشرب و قاتل مثل جمالناصر را بخاطر اعدام ظالمانه و بدون توجیه یک نویسنده بزرگ تاریخ مثل سید قطب شهید رحمه الله را بخاطر نوشتن کتابهای بیدارکننده و طرز تفکرش!!!، عمل قابل توجیه و شجاعانه معرفی نماید، علاوتا چنیین قاتلی را از شخصیتهای ایدهآل خود معرفی کند، باید ببیند که خودش چی میگوید. بعضی عقاید سید قطب شهید را یک عده از علمای دین مخصوصا اهل حدیث مورد انتقاد قرار داده اند، اما کدام عالم و مجتهد است که اشتباه نکرده باشد.( بلکه قرار حدیث شریف مجتهد در اجتهاد مصابش دو اجر و در اجتهاد خطایش یک اجر دارد ) و اگر قرار برین باشد که هر نویسنده و متفکر را بخاطر نوشته و تفکرش بقتل رساند، پس اولتر ازهمه نویسنده های مقالات که بنام دین قصد خوردن بیخ دین مثل موریانه را بسر میپرورانند، باید بچوبه ای دار آویخته شوند. عجب یک بام و دو هوایی!؟. مقوله ای زیبایی در مورد چنین مخلوقات است، که اینها در قسمت مردم خارجی ( صاحب نظریه ای تکفیری خوارج ) و در قسمت خود مرجءی ( مرجءه ) اند. اینها اجنت کلیسا و انگلیس و ماسونیت نشدند، بلکه مفکریکه در شب اعدام توسط حکومت مستبد و سیکولر ناصری، از طریق خواهرش برایش پیغام فرستادند، که از نظریاتت معذرت بخواه، اعدامت را بحبس تبدیل نموده و بعداز مدت کمی بنام مریضی رهایت مینماییم، اما در جواب خواهر مبارکش گفت که این انگشت شهادت که به لااله الاالله شهادت داده، دروغ را نخواهد نوشت و به برعلاوه گفت که من رسول الله صلی الله علیه وسلم را در خواب دیده ام، که شهادتم برایم تبریک گفته است، شهادت را قبول کرد اما از حق نگشت، چنین مبارزی اجنت انگلیش شد؟؟؟ لا اله الا الله... ما هر کس را مثل خود مفلس خوشحال و ببچاره و دربدر فکر کرده ایم که به این سادگی به این و آن لقب اجنتی این و یا آن بادار خود! را تقدیم مینماییم. انسانهای بیضمیر و بی ایمان، اجنتی کفار را بخاطر پول و دنیا مینمایند. وقتی زندگی نباشد اجنتی چی بدرد خواهد خورد. نمیدانم که اینها دیگرانرا از خود هم بدتر فکر کرده اند. قول شهید راه اسلام سید قطب رحمه الله در مقابل ملای حکومتی که هنگام اعدام برایش کلمه ای شهادت را میخواست تلقین نماید، قول تاریخیست که برایش گفت من در راه لااله الاالله جان خود را از دست میدهم ولی تو از طریق این کلمه، نان میخوری، تو کی باشی که بمن این کلمه ای مبارک را تلقین نمایی... والله غالب على امره و لكن أكثر الناس لا يعلمون
|
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
24.05.2015 |
|
"بیشتر این اندیشه ها از درون کلیساها بوسیله روشنفکران دوراندیش فراهم شده بود و به عصر روشنگری در سرتاسر اروپا انجامید."
جناب معزز محترم مسعود فارانی. من با دقت کامل نوشته های شما را می خوانم و از خواندن آن لذت می برم. اینکه شما نیک اندیشی دارید، در آن هیچ جای شک و شبه نیست. اینکه شما می خواهید افغانستان را از شر این و آن فکتور تباه کن نجات دهید در آن هم هیچ جای شک و شبه نیست و من شخصاً این نیت نیک شما را ستایش می کنم. اما صرف و صرف نیک اندیشی کفایت نمی کند. شما باید فراتر از چیزهائیکه بر اساس نیک اندیشی تان بحث می نمائید قدم بگذارید.
عیب کار و فکر شما در کجاست؟ شما خود یک افغان ولی اروپائی می اندیشید و نسخه یک مریض اروپائی را در دو قرن گذشته برای یک مریض افغان امروز قابل اجراء می دانید. شرائط جامعه افغانی امروز به شرائط جامعه آن وقت اروپا قابل مقایسه نیست. در اینجا از شما توقع می رود که تحلیل مشخص از اوضاع مشخص ارائه نمائید. شیوه فکر موجوده شما اشتباه است. اگر کلی تر صحبت کنم می خواهم بگویم که مشکل بزرگ در افغانستان آن عده باصطلاح روشنفکران اند که در زمان صلح و آرامی در کابل زیسته، اما نه بشکل یک افغان ولی به شکل یک توریست اروپائی! در محیط افغانی خویش مثل یک توریست اروپائی فکر کرده و کوشیده مثل یک توریست اروپائی زندگی اجتماعی و زندگی خصوصی خود را شکل و صورت دهد!
منورین اروپائی که شما از آنها یاد می کنید آنها آستین ها را بر زدند و شروع کردند که اروپا را از لوث و کثافت کاری های کلیسائی های آن وقت نجات دهند. کاری که آنها شروع کردند یک شیوه خاص خود شان بود که نه بر دین ستیزی استوار بود و نه در تائید دین. آنها فلسفه و نظریات خویش را موازی با فلسفه دینی در بازار اروپا عرضه کردند و برای مردم اروپا گفتند که در پهلوی اندیشه های دینی مردم می توانند اندیشه های آن ها را نیز در زندگی روزمره شان تجربه نمایند. آنها هیچوقت کار شان را از طریق دین ستیزی توجیه نکردند. فکر و نظریات آنها طوری بودند که در کتب دینی آن زمان وجود نداشت یا مردم کم سواد اروپا در آن زمان خوبتر به گپ نمی رسیدند و هم کار و بار این نخبه گان اروپائی با نصوص دین در تضاد قرار نداشت و اگر قرار هم داشت مذهبیون اروپا آنقدر درایت و دانش نداشتند که به رد آنها بپردازند.
مشکل بزرگ افغانستان طرز فکر و ذکر باصطلاح روشنفکران افغانستان اند. هر فرد افغان چه در شکل روشنفکر یا غیر روشنفکر خود را به نمایش بگذراد و به طرفداری یا علیه ارزش های دینی خود را آغشته سازد، کار را خراب می کند. تائید روشنفکران افغان از دین باین خاطر اشتباه است که آنها در رشته دینی تخصص لازم دینی را ندارند و رد روشنفکران افغان از دین باین خاطر اشتباه است که آنها خود و مردم خود را نمی شناسند. مثلاً جناب اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، هیچ مکلفیت ندارد که پیش رهبران مذهبی سعودی در ریاض و روحانیون ایرانی در تهران و مولوی های پاکستان در اسلام آباد سه متره خود را خم کند تا به پابوسی آنها نایل گردد تا ثابت سازد که او یک مسلمان است. همین کار این جناب یک کار نهایت بد و اشتباه است. شما هم هیچ ضرورت ندارید در دفاع از دین شروع کنید. اگر براستی هم به روشنفکران اروپا باور دارید، کوشش کنید شما هم از آنها پیروی کنید و چیزی را عرضه کنید که حتی مذهبیون را غافلگیر سازید.
در خاتمه یک مطلب دیگر را خدمت تان بعرض می رسانم. مشکل جامعه افغانی بزرگتر از آن است که بعضی ها فکر می کنند. سیاست های حکومتی در افغانستان منشاء بدبختی ها بوده است. در ملوث سازی جامعه افغانی دست های خارجی کار می کنند. افکار و نظریات ضد دینی بیشتر از خارج وارد افغانستان ساخته شدند و هیچ ریشه بومی و اجتماعی نداشت. بعین شکل افکار و نظریات اسلامی نیز بعین شکل وارد افغانستان شده و می شود که هیچ ریشه بومی یا مطابقت با متون قرآنی و سنت پیغمبری ندارند. اگر خواسته باشید در این مورد معلومات بیشتر کسب نمائید، خواهشمندم به تاریخ افغانستان از روی اسناد معتبر مراجعه و از کتب معتبر علمی که بشکل معیاری قابل تدریس است استفاده کنید. |
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
24.05.2015 |
|
قابل توجه محترم آقای ایمل خان فیضی سخنگوی رئیس جمهور سابق!
نوشته ای که عنوانش مرا تکان داد (حکومت افغانستان همخوابی با دشمن)، زیرا کلمه «همخوابی» معنی آن باهم در یک بستر خوابیدن و روابط جنسی اجرا کردن و عشق بازی کردن می باشد و معلوم است که این کلمه یکی از کلمات خاص ایرانی است و این کلمه هیچگاه در گفتار و نوشته های افغان ها مورد استعمال نداشته و ندارد و یا اقلاً من تا کنون نشنیده و نخوانده ام. حتی ایرانی ها هم این کلمه شرم آگین را در مسایل سیاسی به کار نمی برند، ولی به این لحاظ که از چند سال بدین سو بعضاً افغان ها به تقلید از ایرانی ها به کار برد کلمات و اصطلاحات به صورت مبالغه آمیز پیش رفته اند، شاید کلمه «همخوابی» از سوی آقای فیضی بجای کلمۀ دیگری یعنی همخوانی که آنهم ایرانی بوده، به مفهوم (همدستی، متفق شدن، همراز شدن، و همنوایی) می باشد به کار گرفته شده باشد.
به هر صورت کسیکه می خواهد اطلاع رسانی و روشنگری کند، آنهم در سطح سخنگوی رئیس جمهور، شایسته نیست که مفهوم کلمات و جای استعمال آنرا نداند. لذا به کارگیری کلمه «همخوابی» از سوی آقای ایمل فیضی قابل چشم پوشی و اغماض نیست.
علاوه بر عنوان در قسمت پایانی مقاله اقای فیضی در اعتراض به تفاهم نامه شورای امنیت ملی افغانستان با پاکستان، چنین آورده است:
«این برای حکومت افغانستان یک الزام است تا فوراً این تفاهم نامه را با پاکستان لغو کند، قبل از این که این امر به اعتراض ملی بیانجامد».
باید از آقای فیضی پرسید: اگر باور دارید که نمایندگان ولسی جرگه و مشرانو جرگه مرجع تصمیم گیری مسایل ملی افغانستان اند. در این روز ها بر همه معلوم شده که اکثریت اعضای هر دو اطاق به شمول رؤسای آن مخالفت و اعتراض شان را نسبت به امضای توافق نامه ابراز داشته اند.
پس جملۀ «قبل از این که این امر به اعتراض ملی بیانجامد» به چه مفهوم است؟
لابد مقصد شان قیام خونین است که هرگز مباد.
پایان
|
 |
اسم:
غ.حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
24.05.2015 |
|
جناب محترم استاد سید عبدالله کاظم.
ضمن عرض سلام و تعظیم خاص امیدوارم خوب باشید. در بین علوم بشری علم "تاریخ" از تنفیس و حساسیت خاصِ برخوردار می باشد، همانګونه که یک طبیب، متعهد و مکلف و مؤظف به تداوی دقیق مریض می باشد در پهلویش مکلف به حفظ اسرار و همچنین ناموسداری نیز می باشد.
روی این ملحوظ یک تاریخ نګار (البته امروز با توجه به پیشرفت و تنوع علوم حتی شغل پینه دوزی به چند رشته تقسیم شده چه رسد به سایر علوم منجمله علم تاریخ) و یا یک تاریخ ګو هم مکلفیت اخلاقی دارد که اوراق تاریخ را با حرمت تمام و بخصوص وقایع مشهود را با امانتداری کامل به تاریخ زدګان! خود به میراث بګذارند.
فکر میکنم جناب عالی از معدود اشخاص علاقه مند به طهارت و پاکی و چِشمه های زلال جریان تاریخ (حد اقل تاریخ هم قد و هم سن و هم عدۀ ما) می باشید، که ګوارای تان باد این شخصیت نفیس و بی آلایش تان. البته وجود دارند اشخاصیکه همین امروز هم دامنِ عقب شان با ګرد و غبار و خاشاک ناشی از نشست و برخاست با مزدوران اردوی سُرخ، خاکیُر و لکه دار شده و مدعی قضاوت درست! راجع به رویدادهای تاریخ (آنهم نه تاریخ دور) نیز می باشند. عرضم اینست که ارائۀ مستند و غیر قابل انکار و تحریف (خطاب به مردم) تان که زحمت مقایسۀ آنرا با ارائۀ مطلب شرق و عطائی، نیز متقبل شده اید، باید بسیار بسیار جدی پنداشته شود و آنهایی که دست به تحریف نوشتۀ (خطاب به مردم)زده اند باید ملزم به توضیح درین مورد ګردند،
البته عرض کنم که من طرفدار و یا مخالف این شخص یا آن شخص تاریخی و مطرح نمی باشم و نه هم نګران تحریف و عدم تحریف (خطاب به مردم) می باشم بلکه نګرانی و اضطراب بنده از ناحیۀ میدان دادن به اشخاص (مُهرۀ سوخته) همچو شرق و امثالهم می باشد، ور نه (خطاب به مردم) یک نوشتۀ مافوق دانش بشری یا افغانی نمی باشد که در چګونګی تهیۀ آن اینقدر جار و جنجال به راه افتاده، بلکه یک متن بسیار عادی و ساده می باشد که حتی از کلۀ یک محصل فاکولتۀ حقوق نیز می تواند تراوش کند چه رسد به یک صدراعظم با تجربه. جای تأسف و تأثر است که آدمی مثل شرق به جای اینکه در درِ ورودی زایشګاه نوزادان "تاریخ" تلاشی و بازرسی ذهنی و عقیدتی و تفکری ګردد، مورد توجه و امیدواری قرار می ګیرد، اګر قسم خوردن به "تاریخ" مجاز باشد پس من به تاریخ سوګند می خورم که این آدم " شرق " از کمپوز همه ساز هایی که از دهۀ پنجاه و شصت میلادی تا نود میلادی در ستودیوی سیاسی کشور ما بطور سِری نواخته شده اند، کاملاً آګاه و با خبر و حتی مأموریت انجام این کمپوز را بر عهده داشت.
جناب محترم کاظم صاحب! جسارت بجا و یا بیجای بنده را به بزرګی خود ببخشید مؤفق و سرفراز باشید.
غ.حضرت. سویدن
|
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
24.05.2015 |
|
با عرض سلام ! اولتر از همه لازم میدانم از دو نویسنده و محقق عزیز کشور هر یک جناب داکتر صیب کاظم و محترم کاندید اکادمسین سیستانی صیب بخاطر آنهمه زحمات شان که با نوشته های پرارزش تاریخی شان هموطنان ما بخصوص نسل جوان کشوررادرجریان وقایع و حوادث تاریخی چند دهه اخیر کشور قرار میدهند، ابراز امتنان نموده برای شان صحتمندی کامل و طول عمر آرزو نمایم. در مورد مقاله اخیر جناب داکتر صاحب کاظم تحت عنوان " دست نویس اولین بیانیه محمد داؤد خان ..." صرف میخواهم یادآوری نمایم که با قطع موسیقی رادیو افغانستان ساعت هفت و بیست دقیقه صبح روز 26 سرطان سال 1352، نطاق پشتو آنوقت رادیو داکتر حسن شیرزی ( نه مرحوم مهدی ظفر) آمدن غیرمترقبه شهید داود خان را به رادیو افغانستان بزبان پشتو با صدای لرزان وانانس غیر عادی چنین اعلام نمود: " ګرانو اوریدونکو تاسو سره له رادیو افغانستان نه غږیږو، دادی اوس موږ د سردار محد داود خان انتظار باسو چی راشي او خپله وینا واوروي" میگویند آنچه در کودکی و نوجوانی به ذهن سپرده میشود مانند نوشتن در سنگ و در پیری بمثابه نوشتن در یخ بود، نگارنده این انانس مختصر داکتر شیرزی نطاق ورزیده پشتوآنوقت رادیو افغانستان را در زمانیکه متعلم لیسه انصاری که در آنوقت نزدیک کلوپ عسکری و در فاصلۀ نه چندان دور ازتعمیر رادیو افغانستان قرار داشت از امواج رادیو شنیده وشاید به همین سبب باشد که آنرااکنون بعداز سپری شدن سالهای طولانی کلمه به کلمه درذهن دارم . والسلام
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holand
تاریخ:
23.05.2015 |
|
محترم شخصیت محمد داود مومند سلام،
ستاسو دغه وروستی لیکنه (انګیزه های کودتای ۲۶ سرطان و صحبتی با محترم قاسم باز. ۲۰ می ۲۰۱۵) می ولوستله او زیاد مسایل می ورنه زده کرل او نور هم د هغو حقایقو او دلایلو سره آشنا شوم، چی د نادري خاندان د نیمی پیری دولتي حاکمیت په ارتباط ماته به هم تل مخ ته دریدل. زه ستاسو دغه واضح او په ضمن کی وطنپال موقف دیر ستایم. زه نیت لرم د یوه لیکنی په ذریعه ستاسو په دغه مقاله خپل نظریات په تفصیل بیا تاسو او وطنوالو ته ولیکم. په درنشت سره |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
23.05.2015 |
|
د افغانستان-پاکستان د روابطو په اړه د ښاغلی کرزی د اداری د دوه مامورینو لیکنی نن په بر لپسی توګه په افغان جرمن انلاین کی خپری شوی. خو متاسفانه لا تر اوسه د هغو کسانو له خوا چی په دی بلاګ کی یی تبصری او تحلیلونه خپریږی یوه کرښه قدری هم نه ده لیکلی شوی. کومه افشاګری چی ښاغلی عبدالکریم خرم کړی هم د توجه او هم د تشویش وړ ده. او هغه داچی امریکا او بریتانیا د افغانستان څخه غواړی چی لومړی به په خپل بهرنی سیاست د پاکستان سلطه منی او بیا به په بدل کی پاکستان په افغانستان ورانکاری نه کوی. کټ مټ هغه څه چی د طالبانو په وخت کی وو. دوی ته د پاکستان ګټی د افغانستان پر ګټو رجحان لری. دا ځکه چی پاکستان زمونږ په سیمه کی امریکا ته فوق العاده اهمیت لری. یو امریکایی ژورنالیست دا (overarching importance) بللی و. په عین وخت کی د همدی موضوع په ارتباط د ښاغلی عبدالله نجات یو په زړه پوری تحلیل په دی بلاګ نشر شوی چی د لوستو وړ دی. د هند برتانوی یو وایسرای سپارښتنه کړی وه چی افغانستان باید قله قله (slice by slice) د نړی د سیاسی نقشی نه محو شی. داسی بریښی چی دا اوسنی معامله د همدی سیاست ادامه وی. د نظامونو د ډیر تفاوت باوجود د شوروی سره د افغانستان نظامی او اقتصادی اړیکی هم مستقیما ددی سیاست زیږنده وه. اوس د افغنستان د بقا او د افغانانو د بیا وحدت خبره ده. خیبر لار د تلو راتلو ده په کابل او پیښور کی افغان یو دی دا د ټول افغان ارمان دی. داسی ویل ګیږی چی د افغانستان له خوا د ډیورند د لیکی نه منل د پاکستان سره د افغانستان د معضل اصلی سبب دی خو که واقعیت ته ولیدل شی نو د افغانستان حکومتونو دا لیکه دی فاکتو (de facto) منلی نو د پاکستان سره دا اختلافی موضوع نوره منتفی ده. هم افغانانو او هم پاکستان ته خبره له دی تیره ده. اوس افغانان باید د ټول افغانستان د وحدت داعیه وړاندی کړی خو پاکستان په ټول افغانستان خیټه اچول غواړی. داده د اختلاف خبره. دا دافغانستان د استقلال او حاکمیت موضوع ده. افغانانو ته عاجزانه عرض دادی چی ورونو دی مسالی ته د اشرف غنی او کرزی د مسالی په سترګه مه ګوری. دا د افغانستان د عزت او لوړو ګتو موضوع ده. |
 |
اسم:
آرمان آزادمنش محل سکونت:
کليفورنيا
تاریخ:
23.05.2015 |
|
پیرامون بیانیۀ "خطاب به مردم"
در بيانيهٔ "خطاب به مردم" سردار محمد داؤد خان ميخوانيم که «هموطنان گرامی میدانند که تاریخ استرداد استقلال افغانستان در حقیقت 6 جوزا است اما از سالیان دراز معمول برین شد که یاد وبود آن روز مقدس ملی در اول سنبله تجلیل گردد».
ازمحققين، مؤرخين و ذوات دانشمند خصوصاً محترم داکترصاحب سید خلیل الله هاشمیان، جناب محترم استاد محمد اعظم سیستانی، محترم داکتر صاحب سید عـبدالله کاظم، خواهرشجاع محترمه ملالی موسی نظام، جناب آقای محمد داود مومند و محترم آقای احسان لمر تقاضا دارم تا درين زمينه معلومات داده ذهن من را روشن سازند که اساس اين گفتهٔ سردار چه بوده و چرا افغانها درين اواخر ٢٨ اسد را بحيث سالروز استرداد استقلال تجليل ميکنند؟
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.05.2015 |
|
توافق نامه استخبارتی تحت نام صلح بین ریاست امنت ملی و دستګاه جهنمی استخبارتی ( ای ایس ای ) نزد هر فرد بادرک افغان مردود است. نمیدانم که در شرایط فعلی افغانستان ایا دولت ما کدام نهاد بنام وزارت خارجه دارد یا نه؟ اګر داشته باشد، پس امضا کردن هر نوعه تفاهم نامه بین کشورهای خارجی وظیفه وزارت خارجه است نه سازمان استخبارتی. ریاست امنیت ملی ما در حال حاظر با اندازه ای ایس ای به پختګی استخباراتی و سیاسی نرسیده، که بتواند در مقابل سیاست مکارانه ای ایس ای، هوشیارانه عمل کند. می ترسم در امضآ این توافق نامه تحت نام( اوردن صلح به افغانستان ) خدا نا خواسته نشود که در متن اصلی امضا این توافق نامه دو جانبه استخبارتی ذکر کلیمه ( سرحد ) شود. اګر شود این به این معنی است که دولت فعلی افغانستان خط منحوس ډیورند را برسمیت شناحت و فردا پاکستانیها این سند را بروح ما خواهد کشید. من از ان عده هموطنان محترم و با فهم افغان که صاحب تجارب فراوانی است خواهشمندم تا صدا خود را به ګوش اولایا امور افغانستان برساند.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
23.05.2015 |
|
محترم آقای احمدی، تنها جملات اول متوجه جناب شماست ( سوء تفاهم نشود ). سنگسار اگر خشن است، وحشتناک و یا هم به اصطلاح بعضی مردم چشم و گوش بسته و یاهم نابینا وکر، خلاف موازین حقوق بشریکه بیشتر روی کاغذ و کمتر درعمل پیاده میشود، برای مرد و زن یکسان درنظر گرفته شده است، نه قرار تبغلیغات میدیاهای اسلامستیز و دنباله روان مغرض و یا هم نادیده ای شان تنها برای زنان... از طرف دیگر همان کسانیکه بسیار لاف حقوق بشر وحقوق زن میزنند، در جایش زیادترین ظلم و بیناموسی و جنایت را در قسمت زنان روا میدارند. بهترین راه جلوگیری از سنگنسار عبارت از اجتناب از روابط جنسی نامشروع بازن و دختر و مادر مردم است. اگر کسی آنقدر ضعیف النفس و یا ظالم شد که به چنین عملی دست بزند، و درضمن آنقدر احمق باشد، که پرده پوشی خودرا نتواند و یا هم آنقدر کاکه و معاند و داعی فساد باشد، که در ملای عام چنین عمل فاحشه را انجام دهد، درانصورت هیچکس حق ندارد، که قانون الله را مغلی قرار دهد. اگر کسی متیقن باشد که حکمی در دین وجود دارد و اینراهم بداند، که حکم مذکور از جانب الله منسوخ نشده است، اما وی ادعای غلط بودن آنرا نماید، اعلان کفر خود را نموده است. بنا فتوا و ادعای وی هم نزد مسلمانان هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. روی این مسایل و بعضی مسایل ضمنی، قبلا در کلکینچه ای نظرخواهی مخصوص آن که فعلا متاسفانه حذف شده، ان شاالله بقدر کفایت تبصره های صورت گرفت که تکرار آن درینجا، غیر از شروع سر از نو افسانه ای سرمنگسک، چیزی دیگری نخواهد بود. مقاله ای جدید هم ملاحظاتی را دارد که بصورت عمومی یکی دو خواننده ای محترم متوجه آن شده اند، همراه با بعضی تناقضاتی بین مبتدا و خبر در مجموع جمع نقیضین در بعضی موارد آن، که اگر نویسنده ای محترم را به ندانستن هدفش متهم ننمایند، صادقانه بودن ادعا را در بسا موارد، مخصوصا در قسمت فراگرفتن درست دین آنچنان که است ( یعنی آنچنانکه الله سبحانه و تعالی ما بندگان را مامور کرده و پیامبر صلی الله علیه و سلم بیان نموده و صحابه رضی الله عنهم اجمعین هم چنان فهمیده اند [ توضیح بنده ] ) از جانب ایشان نمیتوان تایید نمایند. والسلام علی من التبع الهداء |
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
23.05.2015 |
|
محترم آقای غلام حضرت لطفاً بالنوبه احترامات مرا نیز بپذیرید! شما میدانید که واقعۀ قتل «فرخنده» یک اتفاق و حادثه ساده ای نبوده که من بتوانم همه علل و انگیزه های اجتماعی، روانی واخلاقی مرتبط به آنرا توضیح داده و همچنان روش کامل کار محکمه ابتدائیه را در آن قضیه مذکور طوری بیان دارم که مورد تائید همه و بل اخص ا فرا دی مثل شما قرار گیرد، بلکه فقط به تناسب فهم خود خواسته ام درباره وضعیت قتل و چگونگی صدور حکم عجولانه محکمه ابتدائیه کابل در باره متهمین اشاره های داشته باشم. ولی طوریکه شما فرموده اید نه اینجانب از آن «انقلابی های و روشنفکرافرانسوی» هستم که رهبران شان چون روبسپیر و دانتون رفقای خود را زیر تیغ گویتین بردند و بعد خود نیز بدست جناح دیگری سردادند. اما از نوشته شما معلوم است که نام خدا از تاریخ و فرهنگ فرانسه وقضیه شکنجه جمیله الجزاری در زمان استعمار فرانسه آگاهی دارید. بناءً می توانید خود رویداد قتل فرخنده و جریان محکمه متهمین را به روش تخصصی خود تان تحقیق وارزیابی کرده و بعد لطفاً به اطلاع اینجانب و دیگران برسانید. باعرض احترام مجدد
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
آمریکا
تاریخ:
23.05.2015 |
|
اصلاح:
با معذرت، جمله اول در پره گراف سوم تبصره من در باره "سنگسار"، مورخه 22 – 5 – 2015، چنین خوانده شود:
نویسنده اما نیت نیک دارد و مخالف خشونت علیه زنان در جامعه است. . . . .
تشکر.
|
 |
اسم:
Qamar yalda karzai محل سکونت:
Munchen
تاریخ:
23.05.2015 |
|
سلام خواهردانشمند کوشا وبا احساس ملالی نظام، بهترین تبریکات قلبی وتمنیأت نیکم را بخاطر بیست سالگی مؤسسه تعلیمی وتربیتی آشیانه که اطفال آن حالا بسن قانونی خودرسیده اند خدمت محترم انجنیر صاحب یوسف که بانی ومؤسس این بنیاد اند. خانم رولاغنی که از آغاز تا حال خدمات شأیسته و زیادی را انجام داده ووفاداربه همکاری و معاونت به این بنیاد خیریه مانده اند وجناب شما خانم نظام که همیشه همکاری بی شأیبه نموده وازهمکاری ومعاونت غفلت ننموده وبا همت والا در خدمت اطفال فقیروبی بضاعت قرارداشتید وهمچنان یک تعداد زیاد خواهران دیگر در طول سالهای گزشته همکاری صادقانه داشتند مثل حمیرا جلالی که در شرايط دشوار خدمت نموده اند تقدیم میدارم و مؤفقیت های مزید ایشانرا درراه خدمت به اولاد مستحق وطن که به نوع قربانی داده اند ومانند برگان خزانی پامال حوادث جانگداز شده و فراموش شده اند. خواهانم به امید مؤفقیت های بیشترتان . با احترام قمریلدا کرزی |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
23.05.2015 |
|
دوستان علاقمند این بحث. امروز عصر حقیقت گرائی است. اینکه من چه می خواهم یا چه را خوش دارم، موضوع بحث نیست. امروز ما بحیث عضو جامعه جهانی باید پیرو یک سلسله اصول باشیم تا به زندگی خویش ادامه داده بتوانیم. احکام اسلامی صد در صد قابل تائید ولی امروز جهان پیرو اصول اسلامی نیست. در این صورت وظیفه ما چیست؟
امروز امریکا بالای سرنوشت افغانستان حاکم است. امریکا مسلمان نیست. در حالیکه ما قادر به مقابله با امریکا نیستیم، چطور ممکن است ما بحیث یک کشور مستقل و ملت مستقل عمل نمائیم. شهامت افغان ها در شکست کمونیزم، تائید ولی تا چه وقت ما به این عملکرد خویش باید ببالیم. بعد از شکست امریکای ملحد، بالاخره ما چه می خواهیم بگوئیم یا چه را می خواهیم ثابت سازیم.
در تاریخ، پدران ما انگلیس را شکست دادند، سؤال این است که ما از این شکست دادن ها چه را نصیب شدیم؟ اسلام بیش از یک هزار و پنجصد سال بالای سرنوشت ما حاکم است، فایدۀ ما از حاکمیت اسلام چیست؟ به جز بی عزتی، غربت، قتل و تروریزم .... شمائیکه این حرف مرا قبول ندارید، لطف نموده، بدون فحاشی، دلیل ارائه فرمائید.
در آلمان نشستن و از تمام امکانات آلمان ملحد استفاده کردن ولی علیه آلمان بحیث یک کشور ملحد شعار دادن، ما چه را می خواهیم ثابت سازیم؟ آیا ممکن است که ما به قدرت خویش علیه آلمان و اصول آلمانی شعار دهیم؟ اگر بلی، چطور، و اگر نه، چطور؟ |
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
آمریکا
تاریخ:
22.05.2015 |
|
علت موج انتقاد بر مقاله "سنگسار" عدم مراعات قواعد نویسندگی مدرن است
وقتیکه آقای مسعود فارانی نوشته یی را بنام "آیا امر سنگسار با شروط و مقرره لازمیی اسلامی، تاکنون صحیح مطابق احکام به اجرا در آمده است؟" در پورتال افغان-جرمن آنلاین به دست نشر سپرد، موج انتقادات برگه تبصره ها را فرا گرفت. کوشش محترم مسعود فارانی در دفاع از نوشته خودش نه تنها به توضیح مقاله اصلی کمک نکرد، بلکه به تعداد منتقدین افزود. درین وقت بود که من تمام مقاله ها و تبصره ها را یکبار دیگر به دقت خواندم و متوجه شدم که عدم رعایت اساسات مقاله نویسی مدرن در اثنای به تحریر در آوردن مقاله "آیا امر سنگسار. . . به اجرا در آمده است؟"، دلیل اساسی تمام جنجال ها و پیامد های آن است.
نویسنده ادعا دارد که او مقاله تحقیقی نوشته است. یک مقاله علمی یک پدیده را بیطرفانه مطالعه و آنها را به خواننده پیشکش میکند. در حالیکه درین مقاله نویسنده اول از واقعات تاریخی نوشته (وظیفه محقق در همین جا به پایان رسید)، بعد هم بالای بسیاری از آن واقعات تاریخی تبصره نموده، و حتی بعضا توصیه ها یی نیز نموده است. بطور مثال: " . . . چه کس میتواند بر مسند عدالت اسلامی تکیه بزند؟ واضح است که باید انسان صادق و حاکم بر نفس. . . . (تبصره و توصیه)" نویسنده در یافته های تحقیقی خود واضحا نظریاتی از خود اضافه کرده که درین جا همانا عقاید ضد سنگسار و ضد تشدد خود نویسنده است. شاید بهتر میبود که این نوشته به سبک "مقاله متقاعد کننده" یا "وادار کننده" – "”Persuasive نوشته میشد، چونکه واقعیت مقاله چنین است. مقاله یک قدم از تحقیق بالا تر رفته -- این یک مقاله وادار کننده است.
نویسنده اما نیت نیک دارد و مخالف رفع خشونت علیه زنان در جامعه است. ولی بخاطر عدم تعقیب از روش های مدرن، خواننده ها را گمراه میکند و خواننده نتیجه برعکس از مقاله میگیرد. همین طور هم شده است -- منتقدان راه گم، نویسنده را متهم به طرفداری از سنگسار کردند. نویسنده نیز به نوبه خویش منتقدان خویش را به نفهمی و سست عقیده گی متهم کرد. به این ترتیب، سخن به بیراهه کشید.
خوب حالا فرض کنیم این مقاله به سبک "مقاله وادار کننده" نوشته شود، و نویسنده به مقصد خود یعنی وادار کردن خواننده ها به جلوگیری از تشدد نائل شود؛ مشکل دوم مقاله نیز باید یاد آوری و اصلاح گردد. این مشکل، مشکل انتخاب عنوان ها و تحت-عنوان های این مقاله است که علیه نویسنده کار میکند. عنوان ها و تحت-عنوان ها خواننده ها را مضطرب میکند، نیت نویسنده را زیر سوال میبرد، و از ارزش مقاله میکاهد. بطور مثال اگر من یک تفنگ فروش میبودم، تبلیغات دکان خود را از "تفنگ های ما آدم میکشد،" آغاز نمیکردم. من تبلیغات دکان خود را از "تفنگ های ما شما را محفوظ نگه میدارد،" آغاز میکردم. با اینکه تفنگ همان یک کار را میکند. به همین گونه اگر نویسنده به عوض استفاده از "چرا برای رفع خشونت در جامعه، از احکام سنگسار باید شروع کرد؟" مینوشت "برای رفع خشونت در جامعه، باید از سنگسار جلوگیری کرد"؛ من مطمئا استم خواننده ها به موضع درست نویسنده در مقابل انجام حکم سنگسار پی میبردند و منتقدی وجود نمیداشت. فعلا "چرا برای رفع خشونت در جامعه، از احکام سنگسار باید شروع کرد؟" نویسنده را یکی از طرفداران سنگسار معرفی میکند. برای همین است که منتقدانش شب و روز جار میزنند که " مقصد نهایی شما . . . . چیست؟" به همین ترتیب اجزای الف، ب، ج، و غیره، هر کدام به شکلی نوشته شده که هر خواننده را در مورد نیات نویسنده به تشویش میاندازد.
این بود یکی دو از مهمترین نکاتی که به نظرم خوردند. امید که توانسته باشم منتقدین را به نکات اصلی مقاله متوجه بسازم.
اصل مقاله: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/farani_masood_ahkame_sangsaar.pdf قسمت اول دفاعیه: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/farani_m_tuzehatee_ba_tschand_naqd.pdf قسمت دوم دفاعیه: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/farani_m_tuzehatee_ba_tschand_naqd_duwam.pdf در مورد Persuasive Writing بیشتر بخوانید: http://en.wikipedia.org/wiki/Persuasive_writing و هم اینجا: http://www.readwritethink.org/professional-development/strategy-guides/persuasive-writing-30142.html
|
 |
اسم:
غ حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
22.05.2015 |
|
جناب محترم محمد نعیم بارز از پاریس، بعد از عرض سلام و احترام نوشتۀ اخیر تان را در مورد چګونګی محاکمۀ متهمان قتل " فرخنده " خواندم. شما با افزار و سامان آلات ( ادبیات) جهت کشف و استخراج حقایق مسائل بغرنج اجتماعی و مذهبی، به شیوه و طریق انقلابیون فرانسوی و روشنفکران و روشن انګران و روشن نګاران اوایل قرن بیستم دست به حفریات سنګین و عرق زا زده اید و با این حفریات قلمی و فکری تان میخواهید ضمن ادعای کشف ریشۀ عقب ماندګیهای جوامع ما، نا خود آګاه ریشه ها و عوامل دیګری که درین عقب مانده ګیهای ما رول بزرګ و مهم ایفاء نموده اند، را مستور نمائید. شما فقط نعش و جسد مظلومانۀ " فرخنده " را در محل طب عدلی ( فکر و اندیشۀ تان) مورد مطالعه و قضاوت قرار ګرفته اید. پیشنهاد این حقیر بشما اینست که لطفاً اګر فرصت یافتید روزی از یک همسایۀ فرانسوی و منصف ( اګر وجود داشته باشد) نیز در مورد " جمیله " و جمیله ها بپرسید، بعد از حفریات در عمق حقایق یا بهتر بګویم مطالعه روی جسد " جمیله " بر تجربیاتِ حفّاری ها و کشفیات تان افزوده خواهد شد. تشکر
|
 |
اسم:
اشر ف امان محل سکونت:
فنلند
تاریخ:
21.05.2015 |
|
خدمت جناب فارانی صاحب عرض شود که:
داستان (سنگسار) نوشتۀ شما را در دو بخش به صورت بسیار دراز و طولانی خواندم، با همه احترامی که به شما و قلم به دستان دیگر درین سایت دارم باید اعتراف کنم که سر در نیاوردم. بالاخره مرام و مقصد شما چه بود؟
آیا سنگسار کردن به نظر شما درست است یا غلط؟
در نوشتۀ اولی تان علاوه بر من بسیاری اشخاص دیگر هم همین برداشت را کرده اند که شما سنگسار را رد نمی کنید بلکه تأئید می کنید. چونکه شما نوشته کرده اید که سنگسار باید به اساس قانون و شرایط که دین اسلام امر کرده اجراء شود. در حالی که به نظر اکثر مردم سنگسار باید اصلاً هیچ اجازه نباشد. چونکه یک عمل غیر انسانی است و در قانون حقوق بشر یک وحشت شمرده می شود. من نوشتۀ دوم تان را به امید این خواندم که می شود درین نوشته موضوع را اصلاح ساخته روشن تر و واضح تر تشریح کرده باشید. اما بدبختانه این نوشتۀ تان نیز در آغاز از سنگسار حرف می زند و در وسط ها از تاثیر سیاست فارس ها بالای جامعۀ ما و در آخر هم از سیاست و دین و مذهب غتمه غتول افغانستان، که به نظر من به سنگسار هیچ ارتباط نمی گیرد. اینکه درین همه سال ها که گذشت و در افغانستان نظر به سیاست های هر دوره در کدام سطح بوده و یا است مسایل سیاسی و تاریخی است که جناب کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی تا حد ممکن در این باره نوشته اند و می نویسند. من به حیث یک خوانندۀ خوب پورتال افغان جرمن آنلاین همیشه مقاله هایی که به نظرم بسیار معلوماتی و با مفهوم می باشد می خوانم و مقاله های شما را هم همیشه خوانده ام و می خوانم و علاقمند قلم تان هستم.
اما ازین دو نوشتۀ تان راستی راستی مأیوس شده ام.
به فکر من سنگی که برای آدم سنگین باشد باید ببوسد و به جایش بگذارد. تمنی می کنم که سخنانم بالایی تان بد نخورد.
آنچه که به دلم گذشت برای تان نوشتم چون من با همین عقل و فهم کم خود درین قسمت ها از دست توانای شما این قسم یک نوشته را امید نداشتم.
با احترام
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
21.05.2015 |
|
برادر و محقق محترم، آقای احمد فواد ارسلا، یک عالم ممنون از تفصیل آموزندۀ تان در مورد این گنجینۀ بزرگ معلوماتی ای که به صورت مستند در دسترس همه گان قرار گرفته است. فرمودۀ شما درست است. چون منبع دریافت اسناد مهم «واسیلی متروخین» بعد از رد مؤسسۀ استخباراتی امریکا یعنی سی آی آ به مناسبت ناباوری آن، تشکیل مشابه در انگلستان یعنی ام آی 6 بوده است، اینجانب گمان بردم که تنظیم و انتشار اولیه هم شاید توسط آن مؤسسه صورت گرفته باشد. البته طوریکه تحریر داشته اید، بعداً اسناد به دسترس مؤسسۀ « ویلسن سنتر» در واشنگتن هم برای استفادۀ عموم قرار گرفت که بعضی خوشباوران مانند «صمد اظهر» با ارسال مکتوب برای برائت احتمالی و حذف نام خویش از لست مامورین کی جی بی در افغانستان، به آن تشکیل مراجعه نموده اند. ازینکه لینک آرشیف اسناد «متروخین» را در دسترس همگان قرار داده اید، ممنون هستم. با عذت (عزت) باشید.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس-ورجنیا- امریکا
تاریخ:
21.05.2015 |
|
خواهر محترم ملالی موسی نظام تشکر از تبصره شما اما خدمت شما عرض شود که یک جمله در تبصره شما مطابق به مقاله اینجانب نیست. شما نوشته اید که دوسیه های آورده شده توسط جگرن متروخین : "از طریق مؤسسۀ استخباراتی انگلستان یعنی ام آی 6تنظیم و منتشر گردید ." در مقاله اینجانب نوشته شده است که استخبارات بین المللی برتانیا ام آی 6 در فرار دادن جگرن متروخین ، خانواده اش و 25000 سندی که وی از آرشیف کی جی بی نقل کرده بود وظیفه خود را انجام داده بود. اما من شخصاً در این مورد هیچ اطلاع ندارم که ام آی 6 این اسناد را تنظیم کرده باشد ویا منتشر کرده باشد. من حدس زده میتوانم که ام آی 6 و دیگر تشکیلات استخباراتی و امنیتی در غرب برای مدافعه در مقابل SVR اس وی آر، که تشکیلات امروزی استخبارات روسیه و وارث عملیات و تشکیلات کی جی بی است ،از 25000 سند نقل شده جگرن متروخین استفاده کرده اند. اما اگر گفته شود که ام آی 6 ویا هر تشکیلات استخباراتی و امنیتی این اسناد را تنظیم و منتشر کرده اند درست نخواهد بود . در ویب سایت رسمی آرشیف جگرن متروخین در ویلسون سنتر Wilson Center در قسمت ملاحظات در مورد منبع Note on Source در مورد این آرشیف نوشته شده است که جگرن متروخین با ویلسون سنتر در سال 2001 در تماس شد و پیشنهاد کرد که این اسناد برای استفاده مؤرخین و مردم دنیا در این آرشیف تنظیم و نشر گردد. http://digitalarchive.wilsoncenter.org/document/112821
|
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
20.05.2015 |
|
محترم آقای مسعود فارانی
سلام!
ظاهراً معلوم نیست مقصد نهایی شما از بحث در بارۀ حکم «سنگسار» و در کل راجع به اسلام چیست؟
تا آنجا که من از نوشتۀ شما دریافته ام خواسته اید از کار به اصطلاح تحقیقی به نتیجه دلخواه رسیده و به روشنفکران منتقد به عمل سنگسار بگوئید که از لحاظ نظری شرایطی در حکم سنگسار گذاشته شده است که در واقعیت امر عملاً سنگسار را منع قرار داده است و به زعم شما عمل سنگسار که در اسلام در طول یکهزار و چهار صد سال صورت گرفته بر اساس اشتباه و برداشت نادرستی بوده که از حکم به عمل آمده است و پیش از شما هم کسی پیدا نشده که متوجه چنان اشتباه بزرگ دینی و عقیدتی می شد و از اقدام به سنگسار جلوگیری می گردید. مگر اینک شما با کار تحقیقی تان مؤفق شده و امید وار هستید که با انتشار نوشتۀ تان مجریان دین به اشتباه شان پی برده و دیگر به عمل سنگسار پایان خواهند داد.
ای کاش به همین سادگی می بود.
وقتی کار ادبی، شعر، هنر، سیاست مسایل دینی و فقیه باهم مخلوط شود، مسلماً نتیجه چنین می شود که شما در کار تحقیقی تان انجام داده اید و شاید فرد چند پیشه هیچ وقت جایگاه اصلی و شایستۀ خود را در کنار هیچ یک اهل فن و حرفه نیابد.
جناب مسعود فارانی مرا ببخشید که به این صراحت و قاطعیت نوشته تان را نقد می کنم، البته به این لحاظ زیرا دریافته ام که همین به اصطلاح ما روشنفکران با ارائۀ چنین مطالبی صحه بر مواضع و اقتدار ملا و آخند می گذاریم و خواسته یا ناخواسته چند صباحی به عمر حاکمیت شان می افزائیم.
با احترام
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
19.05.2015 |
|
هموطن محترم آقای احمد فواد ارسلا، مضمون آموزندۀ تان را در مورد آثاری که جگرن« واسیلی میتروخین» با خود با شهامت و بی ترسی عجیبی از اسرار فعالیت های «کی جی بی» سازمان مخوف جاسوسی اتحاد شوروی در جهان، بیرون کشید و از طریق مؤسسۀ استخباراتی انگلستان یعنی ام آی 6، تنظیم و منتشر گردید، یکی از حوادث جالب و مهم دهه های اخیر در دنیا است که نه تنها حقایق بی چون و چرایی از کار روایی های اتحاد شوروی سابق را در ممالک مختلفه نمایان میسازد، بلکه جاسوسان وطنی آن سرزمین ها را هم که تا حد خیانت به ملک و مردم شان در خدمت آن ابر قدرت جهان خوار قرار گرفته بودند، علنی و آشکارا معرفی می نماید. در مورد جنجال هایی که مؤظفین و مستخدمین افغان با وابستگی به سفارت شوروی در کابل داشتند، دقیقاً نتیجه و خلاصۀ آن سپردن و زمینه سازی مادر وطن شان، افغانستان عزیز، آزاد و غیر منسلک به روسیۀ شوروی بود که دوران گزرای آن به اساس پلان گزاری آنقدرت جهانی، با سقوط سلطنت و قدرتمندی علنی پرچم و خلق آغاز گردید و با کودتای منحوس ثور جامۀ عمل پوشید. یکی از نکات بس مهم و دردناک در قضیۀ «کی جی بی در افغانستان»، همانا شناخت اشخاص و تابعین افغانی تا حدی زیادی شناسای محیط آنزمان است که با خفت، ننگ جاسوس بودن و خبر کشی ملت و مملکت خویش را تا بربادی بنیادی هردو، به روس منحوس بر عهده داشتند. اینقلم زمانیکه قسمت «کی جی بی در افغانستان» ترجمۀ ارزشمند آقای «حمید سیماب» هموطن محترم مقیم انگلستان را مطالعه نمودم، از شناخت اشخاصی که با داشتن فضل و دانش کافی، اختیار شرف و وجدان خویش را با قبول جاسوسی در بدل منافعی، بدست دشمنان مردم و سرزمین خویش سپرده بودند، خیلی متأثر و حیران گشتم. البته تشریح بیشتر در چنین مسئلۀ ملی دردناک درین مختصر نمی گنجد ولی خوب است همینقدر عجالتاً ذکر شود که در بین گروپ هایی، دو افغانی که دقیقاً درین اثر با ارزش و ترجمۀ آن توسط هموطن ما آقای «حمید سیماب»، منحیث جاسوسان «کی جی بی» معرفی گردیده بودند، یکی «صمد اظهر» است که در قتل شهید میوندوال سهم اساسی دارد و دیگری «اعظم رهنورد» که با افتخار با کار در تلویزیون «طلوع» وابسته به ایران، اینبار برای خوش خدمتی به آن دولت آخوندی دشمن ملت افغانستان، در تحریف و تغییر دری زیبا، اصیل و ارزشمند مردم افغانستان، دست بالایی دارد. خوی بد در طبیعتی که نشست! اینکه آقای «صمد اظهر» بر علیه چنین معرفی بی چون و چرای مستدلی، جدال قلمی مینماید و تا حدی که گویا مکتوبی را برای مؤسسۀ تحقیقاتی اسناد و مدارک به واشنگتن هم ارسال داشته است، باید گفت، ما شاالله! یعنی که نامبرده اولین و آخرین فردی در جهان خواهد بود که «حقیقت داشتن» اسناد مستند جگرن « واسیلی متروخین» را زیر سوال می برد. البته عکس سیاه و سفید داکتر «نجیب الله» منحیث خدمتگزار وفا دار وسرسپردۀ سابقه دار «کی جی بی» در افغانستان، در نسخۀ انگلیسی کتاب جگرن « واسیلی متروخین»، به ما و شما و ملیون ها آوارۀ بی پناه و مظلوم افغان، نیشخند میزند. آنانیکه برای آموزش نسل های وطن، افشاء تاریخ و معرفی دوست و دشمن افغانستان عزیز بر اساس استدلال و اتکاء بر شواهد و آثاری که حقانیت آنها ثابت میباشد، سعی و افشاء گری می نمایند، خدمتگاران صدیق کشور و مردم خود هستند. به پناه عصمت الهی باشید.
|
 |
اسم:
داكتر محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
19.05.2015 |
|
سلام خدمت برادر محترم فاراني نوشته اخير تانرا خواندم مطلب خيلى ارزشمند بخصوص در مورد به اصطلاح روشنفكران اماتور كى كتاب هاي فلسفي ، مذهبي ، سياسي ، اجتماعي و تاريخي را ميخوانند ولى به عمق مطلب يا نمى فهمند و يا هم نظريات ضعيف و بى بنياد را بران اضافه ميكنند فاراني صاحب اي كاش براي مضمون تان عنوان ديكرى را انتخاب ميكرديد به عوض سنكسار، بدليل اينكه مسله يا موضوع سنكسار نظر به شريعت غرا محمدي جون افتاب برأي علما كرام و بزركان مانند شما معلوم است ولى هستند كسانى كه معلومات ديني شان فوق العاده كم هست با نظريات واهي و ميان تهي شان نتنها خود را به كفر ميكشانند بلكه وسيله عصيان براي خوانندكان هم ميكردند اكر شخصى منكر تمام قرانكريم باشد و يا هم حرف إز قرانكريم باشد العياذ بالله كافر شمرده مى شود در نظر خواهي قبلي هم تعداد خود را اكاهانه و يا هم نا اكاهانه به كفر كشانيده بودند بِنَا اكر عنوان مضمون بغير سنكسار جيزى ديكرى مى بود ممكن بعضى ها مرتكب كناه نمى شدند متاسفانه در جامعه افغاني هر كس در هر كار صاحب نظر است ولو اكر هيج نوع معلومات هم نداشته باشد باز هم خود را صاحب نظر مى شمارند اين بدين معنا هست كه نل دوان وظيفه يك مهندس وَيَا هم نجار وظيفه داكتر وغيره بخواهد كه انجام دهد كه عقلا محال است مسايل ديني هم تحصيل دين مى خواهد هركس نمى تواند در ان جناق دلخواه خود را بزند متل عاميانه ما وشما كى ميكويم تركاني د بيزو كار ندي بِنَا نظر در مسايل شرعي كار هر كس نيست خدمت كسان كه خلاف حكم سنكسار هستند برايش عرض ميكنم اكر كسى خداي نخواسته با مادر، خواهر، دختر،خانم ، عمه و يا هم خاله تان يا ساير نزديكان تان عمل شنيع زنا را مرتكب شوند ايا باز هم سنكسار را عمل غير انساني مى شمارد با عرض معذرت إز جمله اخير ولى بخاطر اينكه اهميت موضوع عميقا برسي شود اين مطلب را نوشتم |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
19.05.2015 |
|
سلام به شما آقای فارانی! مقالۀ اخیر تان را بهتر بود با در نظر گرفتن سنگسار از نظر ماهوی و موضوعی نوشته می کردید تا از نظر تاریخی و دینی، آن هم بر بنیاد اخبار و اقوال و نه بر بنیان قرآن که اصل و اساس دین است. گذشته از این از شما با سابقۀ سیاسی ـ روشنفکری و ائدیولوژیک و آن همه دانائی چنین نوشته ای قابل مناقشه کمی مأیوس کننده است. لازم بود کمی بیشتر در این خصوص تأمل می کردید.
زنده و سلامت باشید |
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
تایمنی کابل
تاریخ:
18.05.2015 |
|
قابل توجه جناب مسعود فارانی و هواداران نظریات شان. شما عجیب بحثی را می خواهید راه اندازی کنید و آن اینکه حکم سنگسار را مطابق "روحیه واقعی اسلام" عیار سازید که قرار عقیده شما اگر این حکم مطابق روحیه واقعی اسلام عیار ساخته شود چنین و چنان خواهد شد. اولتر از همه من روحیه واقعی و کاذب اسلامی را نمی فهمم. اصل گپ این است که حکم سنگسار ولو صد در صد مطابق "روحیه واقعی" یا "روحیه کاذب" اسلامی هم باشد، در جهان امروز مردود است. نظام حقوقی دنیا از جمله افغانستان بحیث عضو فعال سازمان ملل متحد بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر این سازمان که بعد از جنگ عمومی دوم جهانی تصویب شد، منع قرار داده شده است ولو این حکم مطابق روحیه واقعی اسلام هم صورت بگیرد و چهار شاهد را مانده که یک هزار شاهد هم با چشم خود عملیه دخول را در زیر روشنائی آفتاب تماشا کرده هم باشند! در این صورت دلیل شما چیست؟ آیا تدوین کنندگان این اعلامیه این کار را در ضدیت علیه اسلام انجام داده یا هدف دیگری مد نظر بوده؟ اگر هدف دیگری مدنظر بوده، آن هدف چه بوده؟ من فکر می کردم که مشکل اصلی قناعت دادن یک نیمچه ملای مسجد است ولی وقتی شما بحیث یک روشنفکر در همچو بحث ها خود را در وکالت از یک چلی دخیل می سازید، آدم گنگس می شود که چه بگوید. خواهشمندم موقف خویش را در تائید یا نکوهش اعلامیه جهانی حقوق بشر واضح سازید. من با یک چلی مسجد و موقف او در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشری هیچ مشکلی ندارم ولی فهمیدن موضع شما بی نهایت برایم مشکل است. در یک جمله شما چه را می خواهید ثابت کنید؟ |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
18.05.2015 |
|
عزیزان دانشمند: داکترصاحب سید عبدالله کاظم ومحمدایازنوری سلام!
از حسن نظرشما در حق این برادر تان، جهانی سپاسگزارم ! واقعیت اینست که سن وسال من شبیه به آفتاب لب بام است که وقت وزمان زیادی به غروب آن باقی نمانده، پس بهترآنست تا دراین فرصت اندک آنچه از این قلم تراوش نموده وفهمیدن آنها به حال مردم مفید تر اند، درحیات خود آنها را تنظیم وعرضه کنم.
ازاینست که من به سلسلۀ ارائۀ کارهای فرهنگی قبلی خود، اینک پنجاه مقاله را از میان 400 مقالۀ خود که قبلاً دراین پورتال وسایررسانه های الکترونیکی به نشر رسیده اند، بحیث یک مجموعه برگزیدم و همزمان با فرستادن آن به چاپخانۀ دانش در کابل،یک کاپی آنرا دراین پورتال نیز گذاشتم تا علاقمندان عرصه های اجتماعی وسیاسی وفرهنگی نیز برآن دسترسی داشته باشند. من اطلاع دارم که برخی از خوانندگان ارجمند،کتابهایم را برای خود از طریق انترنت دانلود میکنند وعندالضرورت از آن استفاده مینمایند.
تا کنون ده ها کس کتاب های مرا از قبیل: «مردم شناسی سیستان» و«نقش وزیرفتح خان در دولت سدوزائی افغانستان» و«جغرافیای تاریخی سیستان» و«سرگذشت سیستان ورودهیرمند» و«کودتای 7ثور وفجایع 8 ثور» را دانلود کرده و از آن استفاده ها برده اند. امیدوارم این مجموعه مقالات نیز بتواند خدمت کوچکی دراین استقامت بحساب اید. باردیگرازحسن استقبال تان ازاین اثرم تشکرات خود را بحضورتان ابراز می دارم. با احترام سیستانی
|
 |
اسم:
مریم محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
18.05.2015 |
|
آقای محترم فکوراحمدی، یک جهان سپاس از حُسن نظر تان در رابطه به تبصره بنده درین دریچه. سواد زبان دری من از برکت 12 سال مکتب رفتن در کابل عزیزم است. آنهم 63 سال قبل و آنهم بعداز 48 سال اقامتم در آلمان.امااز نوشتن مقاله یا بحث های علمی به زبان مادری ام متأسفانه عاجزم. اینکه از ادبیات غربی استفاده کرده ام، آگاهانه نبوده، بلکه تأثیر تحصیلات و اقامت طولانی ام در غرب است. باید اعتراف کنم، که بنده نیز با سبک نوشته هاوانتخاب کلمات مدرن(؟) زبان فارسی/دری در بعضی مقاله های حتماّ خیلی مفید دوستان در سایت هامشکلات خودم را دارم. به هر صورت، ستایش برادرانه شما به من افتخار میبخشد. از گزند دشمن در امان باشید. مریم |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
17.05.2015 |
|
ګران معظم استاذ او زما شه دوست سیستاني صاحب!
ستاسو د نوي کتاب «پنجاه مقاله سیستاني کتاب شماره ۳۷» د چاپ په درانه مناسبت تاسو ته د زړه له کومې مبارکي وړاندې کوو. ستاسو دغو لیکنو سره که یو افغان آشنا هم وي، لیکن بیا هم اړینه ده، چې بیا یې د دوهم ځل لپاره د یوه ملي مسوولیت په خاطر ولولي. همدلته د صفحې لاندې د درانه استاذ سید عبدالله کاظم صاحب لیکنه، چې ستاسو په پته ما ولوستله، تاسو یې څومره په یوه شکلي افغاني احساس یاد کړي یاست. مطمین اووسئ، چې نني او راتلوونکي افغان نسلونه به ستاسو په دغه لوړ انساني او وطن پال احساس ویاړ کوي او ډېر څه به ورنه زده کوي. په مینه او درنشت سره |
 |
اسم:
داکتر س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
17.05.2015 |
|
به دوست عزیز و دانشمند گرامی جناب استاد سیستانی نشر کتاب "پنجاه مقاله..." ایشان را (در حدود 600 صفحه) که اخیراً از چاپ برآمده است، از صمیم قلب تبریک گفته و از دربار خالق بی نیاز استدعا دارم که به این شخصیت دانشمند و پرکار و دلسوز افغان عمر دراز، توان بیشتر و موفقیت های مزید نصیب گرداند تا جامعۀ در فقر فرو رفته ای افغان را اگر کاری دیگر از دستش بر نمی آید، اقلاً در معرفت فرهنگی و تاریخی کشور با نوشتن مقاله ها، رساله ها و کتاب های با ارزش و با احساس و مملو از حقایق آشنا سازد. ما دانشمندان خبیر و مجربی داشته ایم که متأسفانه خاموشانه به ابدیت شتافتند و بسیار رازها و حقایق را ناگفته با خود به دیار عدم بردند. ما باید قدر و مقام کسانیرا بدانیم که سالهای کهولت را در پشت میز و در یک اتاق تاریک و تنگ می نشینند، به مطالعه و نوشتن آثار ارزشمند می پردازند و وقت گرانبهای خود را که بسیاری دراین سن و سال به تفریح و سفر و آرامش شخصی میگذرانند ، صرف خدمت به دیگران میکنند و برای نسل جوان شرحی از گوشۀ تاریخ کشور را به میراث میگذارند.
به گفته ای استاد بزرگوار عبدالرحمن پژواک:
به پیری گر ز دستم کار سر افشان نمی آید رهین طبع خویشم، خامه را شمشیر می سازم کمان گرشد به پیری قامتم، با تکیه برهمت بجان دشمن میهن، عصا را تیر می سازم
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
17.05.2015 |
|
چقدر خوشبخت هستیم که در عصر تکنالوجی و انترنیت زندګی میکنیم، امروز جهان ، جهان دیروز نیست که یک عده اشخاص خود غرض حقایق، رویدادها و وقایع را بنحو دل خوا خود ترسیم نماید و هر انچه دل شان بخواهد بخور مردم بدهید، امروز از برکت انترنیت است که به یک کلیک میتوانیم به واقعیتها، وحقایق بیدون کدام مشکل دسترسی پیدا کنیم.
این سه شخصیت فوق الذکر اشخاص بودند که پروسه دیموکراسی سازی دهه دیموکراسی را به بیراحه کشیدند، و در زمان تصویب قانون اساسی دهه دیموکراسی با اضافه نمودن ماده بی محتوا ۲۴ قانون اساسی که به سلب کردن حقوق مدنی افراد انجامید. بنیانګذاری نمودند. در ان وقت و زمان این دو برادران فوق الذکر اهداف که داشتند، انها ظاهرآ در لباس دوستان دربار اما در حقیقت دشمنان دربار خود را دربغل یک جنرال بی خبر ( جنرال سردار عبدالولی ) انداخته تا در بین فامیل سلطنتی ان وقت مسایل را ایجاد نماید، تا یکعده افراد خاندان در بین خود افتید و اینها از اختلافات فامیلی شان به نفع خود بهره برداری ناجایز نماید چنانچه کردند. چی ظالمانه مرحوم محمد داود، حسن شرق، و نظیره کریم را مورد سرزنش قرار میدهد. چرا ان قلم اشخاصیکه واقعآ سبب بدبختی افغانستان ګردیده سرزنش نمیکند ، علت واضخ و روشن است . اقای صدیق فرهنګ کسی است که وی در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر ( تهمت نامه ) خود قوم بزرګ پشتون را اهانت نموده. ولی بی خبر از اینکه این همین پشتونها بودند که از این دو برادران چیزی ساختند ولی باز هم در اخیر این دو برادران سر خود را از زیر بغل رهبر حزب پرچم ببرک کارمل بیرون اورد و بحیث مشاورین سیاسی و اقتصادی تقرر یافتند.
ایا این عادلانه است که خانم نظیره کریم نطاق ورزیده تلویزیون اریانا بیات این زن بیچاره را با یک مصاحبه ان هم که وی بخاطر روشن نمودن اذهان هموطنان انجام داده بود، باید اینقدر توسط ان قلم مورد سرزنش قرار ګیرد. افسوس افسوس و صد افسوس. |
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
آمریکا
تاریخ:
17.05.2015 |
|
درود به شما خواهر مریم،
تیصره شما بالای مقاله آقای انوری با ادبیات مدرن غربی و در عین حال با کلماتی خیلی ساده و عام فهم نوشته شده است، که فوق العاده مورد پسند من قرار گرفت. برای من این بار اول است که میبینم نویسنده یی از قوانین مدرن "پنج پره گرافی" در نوشتن مقاله خود به زبان دری کار گرفته است. مقاله شما واژه ها را بسیار ساده و درست انتخاب کرده، با سه دلیل عنوان اصلی رساله را در متن تقویت داده، و در اخیر نتیجه گیری هم میکند. مقاله همیشه بالای اصل مضمون میچرخد و از طفره رفتن و بحث های فرعی نیز خود داری میکند. مقاله دارای مقدمه، متن (شامل بحث #1، بحث #2، و بحث #3)، و بالاخره نتیجه است (بحث 3 جزء الف و جزء ب دارد). این طرز نوشتار خیلی آسانتر وسریعتر خوانده شده و آسانتر توسط خواننده درک میگردد.
معمولا مقاله ها و تبصره های نویسنده گان چیره دست و کهنه کار افغان-جرمن پورتال که بسیاری به سبک زیبا، کلاسیک، و هنری نوشته میشود به خواننده های معمولی، مانند من، کمتر شانس میدهد که درست آنهارا بفهمیم و از نوشته های شان کاملا مستفید شویم. این استادان تاج سر ما استند، مقالات شان بی بدیل است و جای بلند خود را دارند. ولی در پهلوی ادبیات پر قدر یاد شده، امروز من خیلی خرسندم که نویسنده هایی مثل شما هم درین پرتال وجود دارند که مقاله ها و تبصره های خود را به شکل مدرن مینویسند و زمینه استفاده از پورتال را به نسل های جوانتر افغان میسر میسازند.
موفقیت بیشتر به شما آرزو میکنم. به امید دیدن مقالات بیشتر به سبک مدرن در افغان-جرمن پورتال. |
 |
اسم:
مریم محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
17.05.2015 |
|
آقای حمید انوری، طرز استدلال یا بهتر بگویم طرز تفکر تان از چندین نکته نظر می لنگد: 1. اولین نکته ای که به آن موافق نیستم، عنوان مقاله شماست که محور مقاله تانرا نیز می سازد. اگر مقصد تان زن ستیزی نمی بود، عنوان مقاله تان را باید این طور انتخاب میکردید:
"مادر را احترام کنیم، زیرا او یک انسان است".
در این صورت مشکل تان با مادر هیتلر، ببرک ، ستالین... حل می شد. زیرا انسان ها خالی از خطاء نیستند. اما با اضافه نکته دوم...
2. مخصوصاّ در جامعه مردسالار تربیه پسر ها تقریباّ از 5 سالگی به بعد بیشتر در اختیار پدر است و در اختیار جامعۀ مردسالار. عجیب است که همین مادر کمتر دختر جنایتکار تقدیم جامعه می کند، گرچه دخترش سال های طولانی تر تحت تربیه او قرار دارد.
تمام مسؤولیت یک جنایتکار را به دوش مادرش انداختن، به مفهوم انکار مسؤولیت و تأثیرگزاری پدر و اجتماع در تربیۀ فرزندان است، که این خود یک نظر غیر علمی ست.
3. مشکل خودم به حیث یک زن، بالابردن اغراق آمیز مقام مادر است، آنهم فقط در تیوری و فقط به مادر خود. در عمل به مادر دیگران تجاوز دستجمعی کردند.
این اغراق از دو نکته نظر درست نیست: یک دلیل آنرا در پراگراف (2) نوشتم، که مادر در جامعه مردسالار در تربیۀ فرزندان مخصوصاّ پسرانش تا این اندازه تاثیرگذار نیست، که شما (آقای انوری) فکر می کنید.
نکته دوم، این پدیده یکی از مشخصات جامعه مردسالار است، که زن را به حیث مادر می پرستد و بهشت را زیر پایش سراغ میکند، اما با همسرش که نیز یک زن است، مانند یک برده رفتار میکند. اگر به زبان فمینیست ها بگویم، زن برای یک مردسالار یا فرشته است، یا فاحشه.
اگر روزی ِبتوانیم مادر را از مقام فرشته به مقام انسان نزول دهیم، شاید این احترام کاذب جایش را به واقیعتگرائی تبدیل کند. و مشکل آقای انوری نیز حل شود.
با احترام
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
17.05.2015 |
|
خداوند بزرگ جل جلاله به آقای فکور احمدی خیروبرکت نصیب کند، که مقاله ای مبتذل و عقده مندانه در مورد مادران و زنانرا با اعصاب آرام و منطقی نقد نموده خلاها و نواقص آنرا بصورت علمی، واضح و بدون تعصب نشانه دهی کردند. بااحترام |
 |
اسم:
دکتر کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
16.05.2015 |
|
نوشته های پربار محترم حمید انوری را که باشیوه ای خاص خودشان می نویسند، با شوق تمام همیشه میخوانم. واقعاً زیبا می نویسند. مگر نوشته اخیر شان برایم تاحدی بحث طلب بود و حتی در یک اجتماع دو سه نفری همین موضوع یادآوری شد. بهرحال وقتی نوشته محترم غلام حضرت را در این ستون خواندم که ایشان نیز به سبک خاص خود می نویسند،نظرم را به خود جلب کرد و استدلال ایشان را منطقی یافتم. باعرض حرمت. |
 |
اسم:
غلام حضرت محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
16.05.2015 |
|
غلام حضرت
توضیحی پیرامون نوشتۀ جناب حمید انوری
در جواب نوشتۀ جناب محترم حمید انوری، بعد از عرض سلام، شما فرموده اید که به هر مادر بخاطر زن بودنش نباید احترام گذاشت (!) و اضافه نموده اید که مادر فلانی و فلانی و خود فلانه (خانم) دارای کارنامه های سیاهِ می باشند، عرض شود که جناب عالی شما این بحث شیرین و عاطفی را از یک زاویۀ تنگ شروع نموده و به زاویۀ تنگ دیگری خاتمه داده اید. زمانیکه بشرِ مکلف و مسؤول خلق و محکوم به زندگی مشترک و اجتماعی گردید در پهلویش یک سلسله اکرستر سمفونیک و تناسباتی و هندسۀ روحی بنام فطرت هم، جِعل و تعبیه گردید که این سمفونی آهنگین در واقع یک نوع قرارداد نوشته و یا نه نوشته را تنظیم و اجراء می کند، این سمفونی دارای پرده های گوناگونی است که البته همه پرده هایش از میلودی و تناسب فوق العاده برخوردار می باشد، مثلاً عشق ورزیدن به اولاد و یا به والدین یکی از این پرده ها می باشد، انتخاب این پرده نه انتخابی است و نه کسبی بلکه فطری و (بایدی) می باشد، و باید گفت که دامن بشریت به برکت وجود این فطرت و این آهنگ و این پرده این طور زیبا و قشنگ می باشد و اگر این پرده ها و آهنگ ها بهم بخورند، چهرۀ آدمیت هم به چهرۀ عمل جراحی ناکام، می ماند. البته با توجه به پهنا و بزرگی دامن بشریت ممکن در قسمتی کوچکِ از این دامن، یک پردۀ غلط نواخته شود (یک مادر یا پدر اولاد خود را بدون هیچ توجیهی بکشد و یا اولاد مادر یا پدر خود را بکشد، و چنانچه اتفاق افتاده) ولی این به معنی بهم خوردن و مختل شدن تمام سمفونی آهنگین نمی باشد. بناءً درین مورد آنچه مهم است، اینست که باید قاعدۀ کلی را در نظر گرفت نه یک ساز استثنائی را. شما می فرمائید که حرمت مادر نه بخاطر زن بودنش، بلکه بخاطر مادر بودنش واجب می باشد. مگر اینجا کسی ادعا دارد که فرمول (ِمادر یعنی زن بودن و یا زن یعنی مادر بودن) را گوشمالی کند؟ اینکه شما می گوئید که فلان جنایتکار تاریخ یا فلان دیکتاتور هم فرزندان مادر می باشد و یا محصول تربیۀ مادران خود می باشد، این اظهار تان درست به این می ماند که کسی بگوید علت بالا رفتن نرخ بنزین موتر اینست که در شهر استعمال بایسکل بیشتر شده. اجازه بفرمائید که به همه مادران دنیا گستأخانه عرض کنم که این یک اتهام (حلال و شیرین) می باشد که شعارگونه در بارۀ شما بگوش میرسد که گویا مردان بزرگ و یا هر مرد محصول تربیۀ زن (معمولاً منظور مادر) می باشد، این یک تعبیر شاعرانه و حواله دادن بر دوکان بسته ای، بیش نیست. زن و یا مادر بیچاره ای که خود از تعلیم محروم می باشد چگونه خواهد توانست امکانات تعلیم اولاد خویش را فراهم کند، مادری که روزی پنج و نیم ساعت تناب یک و نیم مترۀ گهوارۀ طفل هشت و نیم کیلوئی را با زحمات طاقت فرسا (البته با شوق و ذوق) تکان میدهد چگونه و با کدام انرژی و با کدام علم اکادمیک خواهد توانست تناب ده و نیم هزار کیلومتری کُرۀ زمین را تکان بدهد، البته این نکتۀ مهم را نباید فراموش کرد که هیچ مادری آرزو ندارد که فرزندش روزی "چنگیز" و "ستالین" و "بن لادن" و "بن داعش" شود، ( البته ضمن حرمت گذاشتن به پدران، پدر گاهاً خواسته که فرزند خود را برای بازی های کثیف سیاسی و قدرت و جاه و جلال، آلوده و به سوی خود بکشاند). نکتۀ دیگر اینکه هیچکس از کسی نخواسته که به تمام مادران دنیا تبریک بگوید و یا بغل کشی و پیشانی بوسی کند، بلکه هر کس مادر خود را تمجید و تکریم و تعظیم میکند، البته این یک عرف اخلاقی و خوشآیند میباشد که در پهلوی نام مادر خود نام مادران دنیا را هم به زبان می آورد، مثلاً من با دختر هشت ساله ام از بس مکتب پیاده می شوم و ضمن وداع با سرنشینان هم مکتبی بس فقط عرفاً به اصطلاح یک صلاح می کنم و برایشان می گویم بفرمائید خانه دوغ و عسل خدمت تان ...... آنها دیگر فوری دنبالم نمی آیند فقط می گویند تشکر، مگر اینکه خواسته باشند کله و شکم بنده توسط پرتاب کوزه و بوت از سوی زنم، دچار پُندیدگی چهار ماهه شوند. پس تبریک گفتن به مادر یا مادران کار پسندیدۀ می باشد البته فکر نمی کنم تبریک گفتن یک فرزند ناصالح (مردم آزار) موجب خوشی و دلگرمی مادرش شود. نکتۀ دیگر اینکه آنهائی که علیه بشریت مرتکب جرم می باشند و یا شده اند هرگز عشق و علاقه نسبت به مادر و پدر خود ابراز نداشته و ظرفیت اخلاقی و احساسی و عاطفی این امر را نیز نمی داشته باشند، و اگر مادران اینها شاهد جنایت های فرزان خود می شدند شاید قلب های شان سخت به درد می آمدند و ابراز نفرت و نارضایتی می نمودند و دچار سکتۀ مغزی و قلبی و عاطفی می شدند، ازین خاطر مؤمنین به وجود جنت و دوزخ به این عقیده اند که چون زن در ایجاد فجایع و جنایت های بزرگ تاریخی هیچ نقش ندارند بناءً تعداد زنهای جنتّی به مراتب بیشتر از مردها می باشند. و نکتۀ دیگر اینکه دو مفهوم تعلیم و تربیت را نباید یکجا در مورد مادر بکار برد، قسمی که قبلاً عرض شد این یک مبالغۀ شاعرانه است که مادر بیجاره را مسؤول و یا مفتخر انتقال و وراثت و کسبِ خوبی و بدی یک فرزند بدانیم، وظیفه و یا مسؤولیت یک مادر فقط تربیۀ خوب (آنهم اکثراً بیولوژیکی و حیوانی) می باشد ولی تعلیم و تعلم و زندگی سالم و یا نا سالم اجتماعی و سیاسی زادۀ شرائط محیطی و یا پشتکار و توجه و یا عدم توجۀ پدر و یا مرد می باشد. نکتۀ آخر اینکه فرق بین مادر (شریف بغلانی) و پدر کارمل در اینست که مادر (شریف بغلانی) ضمن دفاعِ عاطفی از فرزندش، در درون خود حرارت آتشین عاطفی و احساسی مادر (فرخندۀ فرخنده) را با قوت تمام توأم با خجالت احساس میکند ولی پدر کارمل هرگز درد قربانیان سیاست فرزندش را رنج آورتر از پیوند عاطفی و فرزندی کارمل، نمی پنداشت. اینست نقاشی راستین یک مادر. اگر این نقاشی تبدیل شود به شعر، می شود این غزل! یک بیته: که: اگر (مادر) بجای زن بودن، مرد می بود، امروز ما چیز بد شگومِ را بنام جغرافیای سیاسی (که باعث لکه دار شدن بخشی از دامن زیبای انسانیت شده)، نمی داشتیم، ولی بنظر میرسد که قرار بر این بوده که این لکه ایجاد باید شود. تشکر پایان
|
 |
اسم:
فکور احمدی محل سکونت:
آمریکا
تاریخ:
16.05.2015 |
|
“مادر را احترام کنیم، زیرا او یک زن است. آیا میشود به هر مادر، چون زن است احترام قائل شد": یک مقاله زن ستیز، غیر علمی، و ضد صلح.
مقاله محترم حمید انوری پر از کمی ها و کاستی های علمی، اخلاقی و، اجتماعی بوده و هم میتواند آتش جنگ را افغانستان تشدید نماید. در ذیل کوشش شده که فقط یک چند نمونه از مشکلات این مقاله بررسی گردد.
الف – مشکلات اخلاقی و اجتماعی مقاله: 1- درین مقاله به مادران اشخاصی، که از نظر آقای انوری جانی و آدم کش اند، لعن فرستاده شده (در ختم مقاله). مقاله وضاحت میدهد که "این نبشته . . . جنبه عمومی دارد". پس به اساس منطق "عامهء" این مقاله، اشخاصی که تعریف دیگری از جانی و آدمکش دارند مادر کی را باید لعنت کنند؟ مثلا، طالب در مورد مادر سربازان یا افسران اردوی ملی افغان که همه روزه طالب میکشد چه نظر خواهد داشت؟ وقتیکه عالمی که فقط یک قلم به دست دارد مادر هر جنایت کار مخالف خود را لعن و دشنام میدهد، طالبی که تفنگ و راکت در دست دارد در اثنای داخل شدن به خانه آن سرباز با مادر آن سرباز چه خواهد کرد؟ (مفیدیت مقاله زیر سوال می آید!) 2- نویسنده در پره گراف سوم با دو سوال زیرکانه و زن ستیزانه، زن و مادر را دو موجود کاملا جدا از همدگر معرفی میکند. بعد هم دو باره حمله می کند و مادران را به دو گروه (مادران جانیان و مادران اشخاص همنظر خود) تقسیم میکند تا بتواند آسوده تر به مقام مادر حمله کند، و در عین حال از واکنش زنان خبره و قلم بدست افغان-جرمن پورتال مصئون باشد (تفرقه بیانداز و حکومت کن.) 3- دربین مثال ها نام داکتر نجیب الله هم یاد شده، یعنی به مادر او هم لعن فرستاده شده. تکلیف برادر داکتر نجیب الله – صدیق الله راهی – که مخالف اعمال برادر خود بود چه میشود؟ ضرب المثللی داریم: "برادر خودت بسیار خوب آدم استی خو بر پدر. . . ". (من درینجا دفاع از هیچ گروه یا شخص نمیکنم بجز از طبقه زن/مادر. حتما دفاع شما این خواهد بود که بگویید صدیق الله نیز فرشته نبود. . . گناه مادر هابیل و قابیل چه است که هم پسر خوب و هم پسر بد هردو را پرورده بود؟ به اوهم لعنت؟) 4- اگر نویسنده زن ستیز نیست و صرف دنبال سوژه میگشته، فکر دوم من این خواهد بود که نویسنده به بهانه این مضمون میخواسته که جایگاه خود را در مقابل گروه هایی که لست کرده تعیین نماید؛ و بیچاره مادر تصادفا در بین قربانی شده.
ب – مشکلات علمی مقاله: 1- از نگاه روانشناسی "سرشت" و "پرورش" هردو در تعیین رفتار و شخصیت آینده و روزمره انسان رول دارد. تعیین کننده رفتار ما "وراثت"، "محیط"، و "تربیه" است. چقدر از شخصیت فرد از پیش توسطِ عواملِ ارثی (ژنتیکی) و چقدر از شخصیتِ فرد توسطِ تجربیاتِ محیطی و در طولِ زندگی شکل می گیرد بحث بسیار وسیع است؛ چیزی که علم ثابت کرده این است که تمام عوامل فوق الذکر یکجا کار نموده و در تعیین رفتار انسان رول دارند. این عوامل وقتی مغلق تر میگردند که عواملِ سرشتی و تربیتی، خود نیز بر یکدیگر تاثیر می گذارند یا به عبارتِ دیگر با یکدیگر "برهم کنش" دارند. امروزه همانند سال های 1920 - 1945 نمیتوانیم عواملِ محیطی و ژنتیکی را به طورِ کامل از یکدیگر جدا فرض کنیم. فرضیه ها و تجربه های ناسیزم المان هتلری که تنها به اساس تئوری های "برتریت سرشتی" )جنیتیکی) یک ملیت بالای دیگر ملیت ها استوار بود، دیگر خریداری ندارد. همچنین تقسیم مادران به "مادران جنایت کاران" و "مادران نیکوکاران" تنها به اساس "پرورش"، بدون در نظر گرفتن عوامل دیگر سخت اغماض گرانه خواهد بود. 2- انسان یگانه ذوالحیات دارای تعقل است. ارتباطات بین حیوانات از روی غریزه است نه عقل، چه رسد به خار سر دیوار که نویسنده مادر آنها را نیز درین مقاله آرام نگذاشته. درین مقاله محبت حیوان و نبات به طفلش هیچ گنجایش ندارد و از ارزش مقاله کاسته است. 3- شیر تنها منبع تغذیه است (و کمی هم به طفل انتی بادی میدهد) و رول اساسی در تربیه اطفال ندارد، بجز از ایجاد کمی رابطه یا Bond بین مادر و فرزند. این رابطه یا Bond هم توسط عملیه شیر دادن مادر بوجود میاید نه خود شیر. هنوز کدام تحقیقات علمی ثابت نکرده که طفلی که "شیر آدم نخورده"، شیر بزی خورده، جنایت کار شده باشد.
نتیجه: چون در افغانستان هنوز گروه بازی و جنگ به شدت روان است و هر گروهی، دیگری را جنایتکار میشناسد و در پی انتقام است؛ بناَ مقاله آقای انوری یک تهدید و یک یلی غیر مسئولانه دیگری است به روی زن های بیدفاع در داخل افغانستان که کوچکترین رولی در خانه جنگی ندارند. ما چهار – پنج افغانی که از نعمت زنده گی مرفه در غرب برخورداریم؛ اگر مفیدیتی به هموطنان داخل کشور نداریم، بهتر است چوب نیز به آتش جنگ افغانستان نیاندازیم.
نوت- 1- سرشت و پرورش با مفاهیم دیگر ذیل نیز ترجمه شده است: "طبیعت و تربیت"، "ذاتی و اکتسابی"، "وراثت و محیط". 2- ویکیپیدیای فارسی در ارتباط به سرشت و پرورش - http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D8%AA_%D9%88_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4) 3- یک مقاله مشرح تر دیگر به زبان انگلیسی - http://www.simplypsychology.org/naturevsnurture.html
|
 |
اسم:
darwazi محل سکونت:
kabul
تاریخ:
15.05.2015 |
|
سلام بر نصیبه جان اکرم. بر شما هزار آفرین که صدای صدها روشنفکر خاموش را بلند کردید؛ بر خی نویسندگان سر سفید به خاطر داشتن القاب بلند بالا، به زور سوته، می خواهند، تمایلات شخصی شان را به عنوان «وحی منزل» و ثقه ترین اطلاعات (!) بر خواننده تحمیل کنند؛ اینان حتی فرق «شایعات» با «حقایق» را نمی کنند؛ چرا داوود خان، اجازه نداشته باشد، یک پادشاهی در حال احتضار را به «جمهوریت عصری» تبدیل نکند؟
بهر حال از نصیبه شان سپاس؛ حرف های دیگر ، یارزنده صحبت باقی!
نثار دروازی |
 |
اسم:
داکتر کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
15.05.2015 |
|
از آنجائیکه بیانیۀ "خطاب بمردم افغانستان" اکنون مطرح بحث گردیده و اینکه گفته شده که در متن اصلی آن بعداً تحریف هایی صورت گرفته است، لذا ایجاب میکند که این موضوع مورد بررسی قرار گیرد. اینجانب اصل بیانیه را که در روزنامه انیس فردای آن به نشر رسیده است، در دست دارم و اگر لازم بود، آنرا سکان کرده به حیث یک سند موثق خدمت تقدیم میدارم و نیز متن مذکور را با یکی دو متن دیگر که بعداً چاپ شده اند، مقایسه میکنم تا دیده شود که آیا واقعاً متن مذکور مورد تحریف لفظی قرار گرفته است یانه؟ انشأالله بزودی. |
 |
اسم:
داكتر محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
15.05.2015 |
|
سلامونه د افغان جرمن آنلاين پورتال درنو كاركونكو او لوستونكو ته د بيانيه "خطاب به مردم" د سردار محمد داؤّد خان جى به افغان جرمن آنلاين مضامين ورباندى نشر شول بعضى لوستونكو ته شكونه او ترديدونه ايجاد كري دي خصوصاً د (كا. جی. بی.) د معلوم الحال اجينت " محمد حسن شرق" دا اعتراف جه بيانيۀ خطاب به مردم حزب بدنام دیموکراتیک خلق ور ته ليكلي وه او به كرباس بوشهاي برهنه پا كى هم ورته اشاره شوي. د درواغجنو، معلوم حال روسي اجينتانو او همدا راز د عقديي ليكوالانو به جواب كى بايد د مرحوم سردار محمد داؤد خان به خپل آواز كى دا ببانيه د افغان جرمن آنلاين لخوا نشر شي به دى كار سره دا شكونه به رفع شي او يو كره سند به د راتلونكي نسل لپاره شي دا بيانيه د كابل راديو به آرشيف كى شته او هم د مرحوم داؤد خان د دوستانو سره.
د قدرمنى خور نصيبه اكرم به جرئت هم آفرين جى هغه كسانو ته جى بدون د سند او ثبوت به شخصيتونو ناروا تهمتونه واردوي منطقي جواب وركړ.
مننه |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
15.05.2015 |
|
پبرامون مقاله محترم انجنیر قیس کبیر و محترمه صالحه وهاب واصل درباره شهادت فرخنده
این مقاله یک تحلیل علمی جامعه شناسی است که علل وموجبات قتل فرخنده را درشعاع وضع اجتماعی افغانستان- طرز تحقیق وبررسی حادثه و جلوگیری از چنین واقعات را به اساس معیار های علمی و سیانتفیک ارائه مینماید -اگرمقامات پولیس وقضایی افغانستان این مقاله راخوانده و فهمیده بتوانند واکر موسسه ای درافغانستان تاسیس شود که زمینه نشست و برخاست بیشتر بین جوانان را فراهم سازد، ازجنین واقعات جلوگیری شده میتواند. پیشنهاد من اینست که انجنیر قیس کبیر کاپی این مقاله را بوزات داخله، وزارت امور زنها و ستره محکمه و جامعه مدنی کابل ارسال کند- البته همه میدانیم توقعی که درین مقاله برای بهبوداوضاع اجتماعی ابراز شده، درصورت قطع تروریزمو ایجاد صلح، شاید در قرن 22 تبارز کرده بتواند- و من الله التوفیق از آنجائیکه من در بالا چند بار از احتمالات، یعنی "اگر" ، کار گرفتم- ضرب المثلی بیادم آمد: "اگر" را با "مگر" تزویج کردند- ازایشان دختری شد "کاشکی" نام ! با عرض احترام- هاشمیان 15 می 2015 |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
14.05.2015 |
|
درین پورتال خوشبختانه یکتعداد نویسندگان محترم اند که خواندن نامشان در قسمت مطالب جدید، بشارتدهندهء یک تبصره یا گذارش سیاسی تازه و بدردبخور، و یا هم به اساس مسلک یا تجربهء ایشان، خواندن یک مضمون مفید را متضمن میباشد. عده ای مگر آنچنان دل پردرد دارند که یکبار چشمان شهلا و تیزبین خود را پت نموده وبا باز نمودن دهن مقبول خود، خوب وخراب را گد کرده، یکبار مجاهدان راه آزادی را با جنایتکاران تاریخ و یا هم یک خانم یا معلمه ای مبارک و مبارزی را که مسلک پرمسءولیت خودرا در محیط غربت هم ترک نکرده و حیات خودرا وقف تنویر جامعه ای غرق در خرافات و جهل ما نموده است، با وطنفروشان و اجنتان ممالک بیگانه، در یک ردیف قرار میدهند. در حقیقت مادر ایشانند که باید احترام شوند، چون فرزندی بدین برومندی و شرافت بدنیا آورده و با فرادادن چنین اخلاق نیکو و منطق عالی بدیشان، جهانرا مشکور و منتگذار خود نموده اند. |
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
فیرفکس ویرجنیا -امریکا
تاریخ:
14.05.2015 |
|
از حسن نظر خواهر محترم ملالی نظام تشکر کتاب "پاکستان یک دولت ناکام نیست بلکه یک نظریه ناکام است" در مورد افغانستان نیست بلکه در مورد پاکستان است. در کتاب دو مسئله مورد نظر گرفته شده است : از یک طرف کتاب به هدف خطاب قرار دادن علاقمندان و تحقیق کنندگان بین المللی نوشته شده است که یک نظریه متفاوت به زبان انگلیسی برای آنها عرضه میدارد. از طرف دیگر در کتاب کوشیده شده است که اصل نظریه ایجاد پاکستان براساس دین اسلام مورد سوال قرار داده شود با تاکید بر تشکیل آن از خاک های افغانستان و هندوستان. همچنان باید عرض شود که فعالیت و کار اینجانب در تحقیق و تمرکز برنقشه ها و فعالیت های افغان دشمن خارجی متمرکز است و در مسائل ذات البینی سیاسی افغانستان معلومات محدود داشته و سهمگیری ندارم.
|
 |
اسم:
نصیبه اکرم حیدری محل سکونت:
سدنی - آسترالیا
تاریخ:
14.05.2015 |
|
بلی من همانم که بودم و شناخت شما درست است ولی با یک تفاوت که غبار عمر از جوانی ام بدور کرده. بلی من نصیبه حیدری و پدر شهیدم امان اله حیدری ایست.
با تقدیم احترام.
|
 |
اسم:
popal محل سکونت:
kabul
تاریخ:
14.05.2015 |
|
یک دختر جوان دراوایل تاسیس جمهوریت بوسیله داوود خان شهید، درادارهء نشرات پوهنتون کابل کارمیکرد،به اسم نصیبه حیدری پدرش از افسران شهید پولیس بود؛ این دختر جوان که مقاله ای در باره «بیانیه خطاب به مردم شهید داوودخان» نگاشته ، آیا همان نصیبه حیدری است؟ اگر همان شخص باشد ، خانمی دانا و مهذب وقابل اطمینان است! |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
13.05.2015 |
|
محترم آقای احمد فواد ارسلا و قابل توجه برادر ما آقای حسن زاده، جای مسرت است که گاهی هم درین دریچۀ تبصره و نظریات به مطالب آموزنده هم برخورد مینماییم. رهنمایی شما به محترم حسن زاده در زمینۀ معرفی کتبی که نویسندگان افغان تحریر نموده باشند، بسیار برازنده میباشد. حقیقت این است که دسترسی و مطالعۀ آثاری که مربوط به افغانستان و مسائل ذیدخل در آن باشد، همه آموزنده بوده و بر معلومات ما هرچه بیشتر می افزاید، به شرطی که اصل والای تحقیق و بیطرفی، مستند صورت گیرد. خوشبختانه در مورد واقعیت ها و رویداد های وطن ما، مخصوصاً بعد از سقوط سلطنت، کتب، راپور های معتبر و آثار زیادی از شهود عینی، مأمورین خارجی در منطقه که به رویداد های افغانستان هم ارتباط داشته اند، راپور های منابع رسمی ممالک درگیر در قضایای کشور ما و بالاخره آثار بیشمارنویسندگان، محققین و مؤرخین افغان، به نشر رسیده اند که به طرق مختلفه قابل دستیابی اند. در هرجاییکه اجتماع بیشتر مهاجرین افغان زندگی مینمایند، به یقین مغازه های افغانی هم موجود میباشند که کتب و آثار نویسندگان افغان را بفروش میرسانند. اگر کتاب و نویسندۀ آن مطرح باشد مانند آثار ارزشمند مؤرخ و محقق افغان محترم اعظم سیستانی ویا محقق و نویسندۀ افغان محترم سید عبدالله کاظم و امثال آنان، با مراجعه به خودشان، میشود که آثار خاص ایشان را بدست آورد. البته منابعی ای مانند آمازون از طریق انترنت هم موجود استکه بسیاری از آثار مربوط به افغانستان عزیز را اکثراً به لسان انگلیسی و حتی به قیمت های خاص همیشه موجود میداشته باشد. اثر شما محترم آقای فولاد را که متوجه گردیده ام از قضاء در شهر ما هم زندگانی مینمایید تحت عنوان«پاکستان یک دولت ناکام نیست، بلکه یک نظریۀ ناکام است»، قبلاً نشنیده بودم و چقدر خوب است که آنرا در صورت امکان از یک مغازۀ افغان بدست آورده و مطالعه نمایم، یقین دارم دلچسپ و آموزنده خواهد بود. اگر برادر ما آقای حسن زاده علاقمند کتب مربوط وقایع افغانستان از طریق انتر نت و آمازون باشند، اینجانب هم آثاری از نویسندگانی که در مسائل افغانستان رول داشته اند، بدست آورده ام که مهمترین آنها: جنگ های ارواح اثر و خاطرات ستیف کول، مأمور استخبارات امریکا در اسلام آباد، مقیم ایالت مریلند- افغانستان، تحقیق برای حقیقت اثر بروس ریچاردسن- افغانستان شناس و ژورنالست امریکایی مقیم ایالت ماساچوست و امثال آنان می باشد که میشود از طریق جستجو در آمازون زیر لست کتب مربوط به مسائل افغانستان بدست آورد. به امید همکاری های بهتر فرهنگی بین هموطنان مطبوعاتی.
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
13.05.2015 |
|
با سلام و حرمت خدمت آنعده عزیزانیکه با نوشتن تبصره های مملو از درد همنوایی و آکنده از تأئیدات صادقانه از تجارب همسان شان، نوشتۀ این نا توان را زیر عنوان «زبان بی زبانی، هویت بی هویتی» تمجید و پشتیبانی نموده بر من افتخار بخشیده منت گذاشته اند. به پاس عزت و حرمتی که با بزرگواری تان بر بنده روا دیده اید از هر یک شما فرهیختگان صاحب قلم، جناب محترم عبدالله محمدی، محترم زمری کاسی، محترم اکادمیسین اعظم سیستانی، محترم مسعود فارانی، محترم جلال، محترم تواب وهاب، داکتر صاحب خلیل الله هاشمیان، خانم شیما غفوری و خانم ملالی موسی نظام، همچنان عزیزانیکه تیلفونی و یا از طریق اسکایپ نوشته را پسندیده و تقدیر نموده اند محترم ولی احمد نوری، محترم سیدال هومان، محترم سراج وهاج، خانم سامیه اصیل، خانم زرغونه عبیدی، خانم شاهده اعظم، محترم قیس کبیر، محترم ابراهیم برکی، محترم زلمی رزمی، خانم وحیده مجید و محترم واسع عظیمی، ابراز امتنان و شکران می نمایم و شعری را که فقط همین لحظه در جریان نوشتن همین جوابیه الهام شد و نوشتم خدمت تان بطور ارجگزاری از پیام های زیبای تان، برگ سبز تحفۀ درویش اهداء می کنم.
مرگ تدریجی
ما همه برگان سبز ساقۀ واحد بُدیم دست طوفان جهالت ریشۀ ما بر کشید
خاک بر سر زیر پای هر کس و ناکس شدیم تا زمین، دل سوخت بر ما و گریبانش درید
یک یکی را بُرد با خود در دلش پنهان نمود زانکه قلب خاک را بهتر ازین دوزخ بدید
جای اشک از چشم خاک ما، همی خون می چکد بسکه فرزندان دلبندش به خاک خون تپید
سرمه سائیدیم با دست و زدیم بر چشم خود نیلچوب ما به دست ما دو چشم ما کشید
آنچه آموخته ست، در این سه دهه دنیا ز ما انتحار و غارت و دزدی، تروریست و شهید
دست ما را دولت بیگانگان از ما خرید تا که با دست خود ما گردن ما را برید
«واهِبا» مرگ شهادت مرگ یکبار است و بس (هیچ بودن) مرگ تدریجیست، کان بر ما رسید
با حرمت و ارادت
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
12.05.2015 |
|
بشارالاسد مذهب نصیری دارد که یک فرقه ای از شیعه های غالی یا علویست. ایدیولوژی رسمی حکومت سوریه به اساس نظریات کمونستی حزب بعث بوده است، که فعلا رنگ خود را باخته است. اما پشتیبانی جدی مالی و نظامی حکومت ایران و فرستادن عساکر سپاه پاسداران، برای حکومت ایران هر هدفی را که در خفا داشته باشد، اما اجیران لبنانی، عراقی، یمنی و با کمال تاسف بعضی اتباع ناخلف افغانستان که نام معزز افغان را حداقل دربعضی قریجات سوریه بدنام ساخته اند، در پهلوی دریافت جیبخرج، بصورت برآلا تحت دفاع از بعضی قبور منجمله قبر حضرت زینب رضی الله عنه و دفاع از برادران مذهبیشان میباشد. جنگی که بنام مذهب، صرف اهداف توسعه طلبانه ودرعین حال همدستی ازپشت پرده برآمده ای حکومت آخوندی با پلانهای اسلامستیزانه غرب و روس میباشد... یک آخوند شیعی لبنانی داد میزند، که چرا این جنگها در سرزمینهای ما دامن زده میشوند، درحالیکه شهرهای ایران درآبادی و راحت بسر میبرند. هزاره های افغان که در ایران زندگی کرده اند، بخوبی میدانند که ایرانیها بجز سوء استفاده ازآنها، هیچنوع اهمیت و ارزشی برای آنها قایل نبوده و هیچوقتی آنهارا بحیث برادران همطراز و برابر باخود نخواهند شناخت. اما خود کرده را نه درد است و نه درمان. کسیرا که الله متعال هدایت نکند، هیچکسی هدایت نخواهد توانست. |
 |
اسم:
جمال خان بارکز ی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
12.05.2015 |
|
در رابطه به نوشته دلچسپ و در عین زمان تکاندهنده یی آقای احمد فواد ارسلا را تحت عنوان فلم مستند "قصه یی ملیشه های افغان در سوریه را تعقیب میکند" خواندم به حال کسانی که خود را از افغانستان میخوانند و برای منافع اجنبیان فربانی میدهند، تأسف کردم. تقریبا یک فلم مستند مشابه را من چند روز قبل از طریق تلویزیون بی بی سی فارسی مشاهده کردم که در آن یک ژورنالست ایرانی خواسته تا یک فلم مستندی را از جنگ شیعه های افغان در سوریه بسازد، این فلم ساخته شد ولی خود ژورنالست فلم ساخته شده خویش را مشاهده کرده نتوانست، زیررا در جریان یک حمله گروه جنگویان افغان که این ژورنالست هم آنها را همراهی میکرد، همه گروپ در کمین مخالفین سوریه قرار میگیرند و تمام شان به شمول این ژورنالست کشته می شوند و کمره یی فلمبرداری اش بدست مخالفین سوریه میرسد و بدین وسیله بی بی سی فارسی به آن دسترسی پیدا میکند. کسانیکه علاقمند تماشای این فلم تآسف بار را دارند میتوانند آن در بی بی فارسی جستجو شاید در وبسایت ها هم گذاشته شده باشد. بهر صورت ما متآسفانه هموطنان زیادی داریم که دشمن مردم خود ودشمن افغانستان هستند و برای منافع دشمنان وطن ما قربانی میدهند ولی این قربانی را در وطن خود حاضر نیستند بدهند. هیچ نوع محرک مذهبی دلیل به این کار شده نمیتودند زیررا حکومت بشار اسد شیعه نه بلکه علوی های سیکولار و ضد مذهب هستند. درین اواخر خبری مبنی بر اخراج 600 تن از تجار شیعه ( اکثرا هزاره ها) از امارات متحدۀ عربی سر زبانها است و حکومت افغانستان یک بار دیگر تحت فشار قرار داده می شود تا در حل این قضیه اقدامات جدی نمایند. یک روز این رهبران به اصطلاح قومی هزاره از جنگیدن صد ها تن از هزاره ها در سوریه، و عراق و شاید هم اکنون در یمن برای حفظ منافع آخندهای ایران انتقاد نکردند، ولی زمانیکه به مشکلی مقابل شوند، حلش را از طریق حکومت افغانستان میخواهند. آنها ادعا دارند که با اخراج اینها از امارات آنها بیشتر از 20 ملیارد دالر خساره میکنند. هیچکس نیست که بپرسد که این رقم بزرگ که صرف در زبان راست میاید، را از کجا کرده اند؟ امارات گناه آش نيست، إمارات يك مملكت صلح آميز، مصوون و أمن برأي تمام مردم جهان و مركز سياحت و تجارت در سطح جهان است. اين مملكت يك کشور مهمان نواز است كه ميزبان به تعداد درحدود سي برابر نفوسش از تمام كشور هاي جهان است. آنها مهمانان را به هر حال با لبخند و پيشاني باز پذيرايي ميكنند حتي پوليس از مجرم هم با پيشاني باز تحقيق واستنطاق ميكند. اگر من هم بجاي إمارات مي بودم وقتي ميديدم صد ها هزاره افغان در سوريه، يمن و عراق مي جنگند، در مورد آنها همين تصميم را مي گرفتيم. إمارات مانند افغانستان بي صاحب نيست و هيچگاهي منافع ملي شان را به قمار نميگيرند و كوچكترين رئيسك را حاضر نيستند قبول كنند. هزاره مای ما بايد سر شان را در گريبان شان كنند و افغان باشند نه إيراني... تشکر |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
11.05.2015 |
|
داکتر صاحب محمد حلیم تنویر بحث مفيد و جالبی را تحت عنوان : « زیان افغانستان « دری» و زبان فارس ها « فlرسی» است که شروع کرده اند که حتما دنباله دارد. من چند سال قبل بحث های شان را در رادیو تلویزیون ملی در این مورد می شنیدم و بدون شک او یکی از مدافعان سرسخت و راستين فرهنگ و تاریخ پربار ما افغان ها است که کتابهایش در مورد سید جمال الدین افغان و علامه محمود طرزی و تاریخ روزنامه نگاری در افغانستان عزیز، قابل افتخار است و مرجع مهمي براي محصلان پوهنتون ها. اما برای ما کسانی که با بحث های تئوریک و تاریخی زبان آشنایی نداریم، بهتر است داکتر صاحب تنویر برای مثال نام سه کتاب را به زبان دری و نام سه کتاب دیگر را به زبان فارسی بگیرند تا فرق این دو زبان را « عملا» بدانیم.. مثلا كتاب «صد پند عبید» زاکانی فارسی است یا دری؟ شهنامه فردوسي و مثنوی مولاناي بلخي ، فارسی اند یا دری؟ خاطرات رفسنجانی به زبان فارسی نوشته شده است یا به دری ؟ و مهمتر از همه اینکه کتاب سه جلدی « یادداشتها» نوشته صدر الدین عینی به کدام زبان نوشته شده است ، تاجیک های شهر دوشنبه ادعا دارند که آن کتاب به زبان تاجیکی نوشته شده است !! استاد بزرگوار پوهاند صاحب هاشمیان در تازه ترین نوشتهء شان در پاسخ به آقای نجیب سخی نوشته اند : « زبان دری از منطقه خراسان به کشور فارس رفته و در آنجا نام « فارسی» اختیار کرده است.» پوهاند صاحب هاشمیان که در زبان شناسی دکتورا دارند و استاد مسلم زبان ما اند، از گفته ء شان معلوم می شود که زبان دری ما را فارس ها «فارسی» می گویند، اما حرف داکتر صاحب تنویر ، به جدایی میان دری و فارسی اشارت دارد و راه حل همین است که داکتر صاحب تنویر چند کتاب را نام بگیرند که به فارسی نوشته شده است و چند کتاب دیگر که به زبان دری نوشته شده است، تا موضوع فیصله گردد. اما در مورد توصیهء استاد هاشمیان به آقای نجیب سخی که می گویند که باید ترکیب « فارسی دری» را استمال نکنیم. من عرض می کنم که در متون کهن «فارسی دری» استعمال شده است : از جمله در حدیثی که من باور دارم موضوعی است آمده است : لِسَانُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْعَرَبِيَّةُ وَالْفَارِسِيَّةُ الدَّرِيَّةُ . محمد بن یعقوب کلینی که در سال 329 ق یعنی 1105 سال پیش وفات یافته است در کتابش که « الکافی» یاد می شود و مثل صحیح البخاری در نزد اهل سنت در نزد اهل تشیع اعتبار دا رد ، به روایت از دیلمی آورده است که : « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَمْرًا فِيهِ لِينٌ أَوْحَى اللَّهُ بِهِ الْمَلَائِكَةَ الْمُقَرَّبِينَ بِالْفَارِسِيَّةِ الدَّرِيَّةِ » با وجودي كه من باور دارم حديث بالا موضوعي است و به دوراني بر مي گردد كه تضادهای شعوبیگری و تعصبات زبانی میان عرب و عحجم حاد بود ، آن جمله عربی به نام حدیث ساخته شده است ؛ اما من در صحت و عدم صحت آن در اینجا حرفی ندارم ، هدف من این است که یازده قرن پیش هم « فارسی دری» در متن های کهن آماده است. محمود آلوسی مفسر مشهور و صاحب تفسیر « روح المعانی » هم نوشته است: « ففي الحديث لسان أهل الجنة العربي والفارسي الدري» یعنی در حدیث آمده است که زبان اهل جنت عربی و فارسی دری است. بناء استعمال « فارسی دری» از گذشته ها رواج داشته است. با درنظر داشت اینکه در صحت همین حدیث شک دارم. در حدیث روایت شده در مرجع 11 قرن پیش ، شک من به این خاطر زیاد است که کلمه « لسان » در عربی مذکر است نه مونث . که روح المعانی آن را از نگاه مذکر و مونث بودن کلمه ، صحیح آورده است. به هرترتیب این بحث ، نه برای این است که خدا ناخواسته در برابرآن بزرگان گستاخی صورت بگیرد ؛ بلکه برای توضیح خواستن بیشتر برای خودم و دیگران است که حتما شاید به فکر شان همچو پرسش ها خطور بکند. آرزو دارم پوهاند صاحب هاشمییمان - که خداوند چشمان شان را شفای عاجل نصیب فرمایاد!- و داکتر صاحب تنویر که افتخار جامعهء کتابخوان افغاانستان اند ، در مورد در نوشته های آیندهء شان ، توضیحات خواهند داد.
|
 |
اسم:
احمد فواد ارسلا محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
11.05.2015 |
|
محترم حسن زاده کتاب « پاکستان یک دولت ناکام نیست بلکه یک نظریه ناکام است » Pakistan is not a failed state, it is a failed ideaنوشته اینجانب احمد فواد ارسلا میباشد. کوشش بندگی است در شناساندن چهره و اصلیت پاکستان منحیث یک نظریه ناکام موجودیت یک تشکل نامانوس بنام اسلام در منطقه که باعث نا آرامی و افراط و تروریزم در منطقه بوده و است و میباشد.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
11.05.2015 |
|
محترم ولیجان نوری و سای متصدیان این کلکین ! من تا دودقیقه قبل مطلب مهمی بجواب آقای قاسم باز نوشتم که طولانی شد - اما تا اخر رسانده بودم و تاریخ هم زده بودم - اما کلید (سند) را پچق نکرده بودم که دفعتا موازنۀ کلکبین بهم خورد ونوشتۀ من ناپدیدگردید- باورکنید با یک چشم وحافظۀ ضعیف آنچه نوشته بودم دوباره بخاطرندارم- اما مسایل بسیار مهعم وتاریخی بود- منت می گذارید اگر آنرا احیا کرده بتوانید. با احتارم هاشمیان - 11 می 2015 |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
10.05.2015 |
|
بازهم تشکرات صمیمانه ای خود را از محترمین جناب انجنیر خلیل الله معروفی بخاطر مقالات پرارزش و بیدار کننده ایشان در مورد هجمات مداوم فرهنگی و دینی دشمن آشکار جهان اسلام وافغانستان برحریم کشور آزاد- فرهنگ پربار و اصیل- ودین مقدس و فطری ما، و همچنان از محترمه خانم وهاب واصل بخاطر بدسترس قرار دادن آنها درین پورتال، اظهار میدارم. هر نسل از خود امتحانات و در عین حال مکلفیتهای خودرا دارد. خوشا بحال کسیکه مسءولیتهای خودرا درک نماید، خوشا بهمتیکه در راستای حل مشکلات و معضلات قدم بردارد و خوشا بدانشیکه چراغ راه درین بیابان ضلال باشد. درمجموع شکر بدربار الله برچنین نعمات که الله بزرگ هرکه را لایق آن نمیداند. بارک الله فیهم و جزاهم الله خیرا. |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
10.05.2015 |
|
گرامی صالحه جان، امشب خوشبختانه وقت پیداکردم تا نوشتۀ زیبای شما «زبان بی زبانی و هویت بی هویتی» را مطالعه نمایم. درد دل شما غصۀ ملیونها مهاجر افغان است که دریغا ختم آن هنوز به چشم هویدا نیست. بیگانه جدا دوست جدا می شکند هرکس به طریقی دل ما می شکند بیگانه اگر می شکند عیبی نیست از دوست بپرسید، چرا می شکند به امید صلح و صفادر میهن وکوچ پرندگان مهاجر به سوی آن دیار |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
09.05.2015 |
|
سلام به شما عبدالله عزیز، گفتار شما محترم را نیز به چند بخش تقسیم می کنم: 1ـ بعضی موضوعات برای بعضی کسان متأسفانه باید چندین بار و به چندین شیوه گفته شود تا به کلۀ آن ها فرو برود. موضوعی که من روی آن بحث را آغاز نمودم، در اصل فقط دو نکتۀ بسیار روشن بود که اگر بدان عنایت و التفات می شد، نه این که چند من، که دو صفحه کاغذ هم برای آن نیاز نبود. چه کنم؟ اگر شما متوجه شده باشید، من و خانم واصل می خواستیم قضیه را بعد از یکی ـ دو بار رد و بدل شدن نظریات خاتمه ببخشیم، اما با داخل شدن شما در بحث به وکالت خانم واصل ـ نمی داانم شما چطور فکر کردید که آن خانم محترم با آن همه هوش به وکالت شما نیاز دارد؟ ـ و بعد از آن با وارد شدن جناب آسیابان به گفت و گو، مبحث به درازا کشید و طولانی شد. چه کنم؟ اینهم از بدبختی ما افغان هاست که بجای این که ممد وضاحت یک موضوع شویم و در تسهیل نکات غامض و سخنان پوشیده و توضیح باریکی ها با ارائۀ دلیل و برهان و سند و مدرک کمک نمائیم سبب پیچیدگی زیاد تر مسائل و دوام غیر ضروری مناظره می شویم! 2ـ شما از شخصیت من صحبت کرده اید. کدام شخصیت؟ همان شخصیتی که شما در اولین نظر تان به تخریب آن پرداختید؟؟ ملای چپ و چه و چه؟ کسی که همچون ملا نیازی فکر می کند یا مانند ملا نیازی است، چه شخصیتی دارد که شما به آن دل می سوزانید (همه آنها با تمام استدلالات ایشان موجه نبوده بلکه مخرب شخصیت خود ایشان میباشد). 3ـ ببینید که سخن درشت و تلخ چقدر درد دارد! امید در آینده با هر کسی که بحث می کنید، با آداب بحث، بحث کنید، تا سخن بالمثل باعث آزار تان نشود!! 4ـ می نویسید: نوشته های سنگین دیگر شان..." اگر نوشته های من سنگین بوده اند، چرا شما آن ها را افسانۀ سر مگسک می خوانید؟ افسانه هیچگاه سنگین نیست؛ و آنچه سنگین است، هیچ وقت افسانه نیست. یا این یا آن! در سخن تان تناقض وجود دارد. خاستگاه این تناقض کجاست؟! 5ـ من عظمت درد آن فاجعه را درک کرده ام. برای همین هم است که می گویم خدا بعد از این فرخنده دیگری را خلق نکند! شما که آرزو می کنید از خون وی هزار ها فرخنده دیگر خلق شوند، در واقع نه به ماهیت این آرزو پی برده اید، و نه عظمت آن درد را احساس می کنید. کسانی که عظمت آن درد را احساس می کنند، هرگز چنین آرزویی را به سر نمی پروراند! 6ـ بلی، باز هم همان سؤال را تکرار می کنم که شما چه هنری در فرخندۀ مرحوم دیده اید که آرزوی زاده شدن هزار ها تای دیگر از خون او را می کنید یا از او یک قهرمان می سازید؟ چرا شما به جواب این سؤال نمی پردازید و من و هزار ها انسان دیگر را هم مثل خود تان در روشنی قرار نمی دهید؟ اگر شما می خواستید که سخن به درازا نکشد، می توانستید در اولین نوشتۀ تان بجای تاختن دور از آداب و ادب به من به این سؤال که با بیان دیگر مطرح شده بود، می پرداختید. از چه ترس دارید؟ چرا هنر های او را بیان نمی کنید؟ اگر هنری وجود ندارد، به حکم اخلاق و وجدان، قبول کنید که هنری وجود ندارد و دست از این همه پافشاری برای به کرسی نشاندن سخن نادرست تان بردارید. 7ـ نوشته می کنید: "از اینکه با ادبیات خود شان پرداختم بنده را معذور بدارید." چنین نیست که شما می فرمائید! زبانی را که من ناخواسته بکار برده ام زبان خود شماست؛ شما اشتباه کرده اید! به اولین نوشتۀ من عنوانی خانم واصل نگاه کنید. همچنین به اولین نوشتۀ خود نظری بیندازید! حال بگوئید که زبانی که من به کار برده ام غیرمؤدبانه است یا زبانی را که شما بکار برده اید؟ دیده درآئی خصلت من نیست!! 8ـ می نویسید: "...ایشانرا هدایت نیکی نماید تا باز بتواند منصفانه به قضایا بپردازد." ننوشتید که چه زمانی من به قضایا منصفانه برخورد کرده ام؟ با در نظر داشت حرف "باز" حتماًاشارۀ شما به نوشته های گذشتۀ من است؛ یعنی در گذشته من با قضایا برخورد منصفانه داشته ام! اگر چنین باشد، آیا بهتر نبود که شما حداقل یک خطای مرا( بزعم شما) نادیده می گرفتید و به من با آن همه درشتی حمله نمی کردید! گذشته از این چطور ممکن است که یک آدم باانصاف به یکبارگی این چنین بی انصاف شود؟! 9ـ با همه این حرف ها از این که در آخر نوشتۀ اخیر به دلیل درد بسیار شدید خواستم آن نوشته را به اتمام برسانم و ناخواسته آن چهار کلمه "با نشاط بیماران روانی" شامل جمله شده است از شما و از جناب آسیابان و از خانم واصل جداً پوزش می طلبم! از خردان لغزیدن و از بزرگان بخشیدن ـ گفته اند! نوشته را مرور هم نکردم که آن اشتباه را بر طرف کنم! خوب، من هم انسانم و انسان خالی از اشتباه نیست! شاد و سلامت باشید |
 |
اسم:
جواد حسن زاده محل سکونت:
انگلستان
تاریخ:
09.05.2015 |
|
تقاضای رهنمایی به ارتباط کتهابهای افغانی دوستان گرامی اگر از محل و چگونه گی خریداری کتهابهای نوشته شده به قلم نویسنده های افغان در غرب معلوماتی دارید لطفآ با من و دیگران وطن داران شریک بسازید
از جمله کتابهای نوشسته شده به لسانهای انگلیسی، دری، پشتو و یا فارسی.
در ضمن زیر نام فواد جان ارسلا کتابی در گوگل بود، آیا فواد جان همکار این پورتال نویسنده آن است.
به انتظار معلومات در نوشته هتای بعدی
جواد حسن زاده |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ایالات متحده
تاریخ:
09.05.2015 |
|
پاچا صاحب بزرګوار محترم هاشمیان . اینرا خوب میداننید که باشندګان ولایات ننګرهار و پکتیا چقدر احترام به سید پیر و حضرت دارد. شوخی معاف.شما که به یک انتقاد بسیار عادی یک هموطن خود ، که مخالف نظر شما نظر خود راارایه کند، ویا اګر کدام شخص بالای یک جمله شما انتقاد سالم نماید شما زمین و زمان را پاره میکنید، باور دارم اګر شما در موقف ظاهرشاه و شهید محمد داود خان میبودید فکر میکنم امروز افغانستان در نقشه دونیا وجود نمی داشت. تند خوی تان از سردار محمد داودخان کرده به مراتب زیاد تر است. داکتر صاحب محترم! چرا ما امروز شاه شجاع، ببرک کارمل ، ربانی، ملاعمر، وووو . را بحیث فرمانبرداران بیګانګان ملامت میسازیم، بخاطریکه هر چیزیکه از بیرون به انها دیکتی میشد انها به دو دیده قبول میکردند. پس نظر به سوال و جواب شما بیاید مردانه وار اعتراف نمایم که اول ما در قضاوت خود اشتباه کردیم که این اشخاص فوق الذکر را به این و ان نام محکوم کردیم. بنظر بنده اګر شهید داودخان نظر بجواب شما سر تغظیم را به لیونید برژینف پایین صیب صیب ، بلی بلی میګفت. پس فرق بین این اقایون فوق الذکر و شهید داودخان چی میشد. استاد معظم و نویسنده پر توان . شما پیرخانه ما هستید. امید وارم جسارت بنده را نادیده ګرفته ، هر دو چشم مبارک تانرا میبوسم.
|
 |
اسم:
عبدالله محل سکونت:
هالند
تاریخ:
09.05.2015 |
|
نمیدانم از افسانه های سر مگسک که بقلم آقای سید هاشم سدید در مورد شهید فرخنده رقم شد و میشود، اگر همه را سر هم کنیم بالاتر از چند من کاغذ خواهد شد. همه آنها با تمام استدلالات ایشان موجه نبوده بلکه مخرب شخصیت خود ایشان میباشد. ای کاش به اینکار دست نمیزدند. ازاینکه ایشان میخواهند اشتباه شانرا بپوشانند بدبختانه سر دچار اشتباهات دیگر شده اند که خود ایشان آن را درک کرده نمیتوانند. چند سطر ازنوشته شانرا برای نمونه خدمت تان عرض میکنم که ایشان در گذشته در چه سطحی بودند وبا این افسانه پردازی اخیر در موردشهید فرخنده درچه سطحی قرار گرفته اند.
جناب سدید مینویسند که : (نمی دانم خانم محترم صالحه وهاب واصل و شما[آسیابان ] و عبدالله از هالند چه هنری در فرخندۀ مرحوم دیده اید که چنان آرزویی را به دل پرورانیدید؟؟ حتماً از کشته شدن آن مرحوم بدان قساوت، سنگدلی و بی رحمی لذت برده اید که آرزوی زاده شدن هزاران فرخندۀ دیگر را از خون او کرده اید، تا آن ها هم با چنین شقاوت و بداقبالی به قتل برسند و شما بازهم، و به تکرار، از دیدن آن ها با نشاط بیماران روانی کیف کنید!)
بدبختانه این یک سقوط فکری است. که با مقایسه نوشته های سنگین دیگری شان قابل دلسوزی میباشد. کسی که بمرض روانی دچار شده باشد ودیگران را روانی ببیند امر طبیعی است. به خدمت دوستان عرض شود که: هاشم سدید از همان اول تا کنون نتوانستند عظمت درد این وفاجعۀ بزرگ رادرک کنند که به این چند من کاغذ سیاه شده انجامید. فاجعه بزرگ دردناک شهید فرخنده از سطح درک ایشان بسیار بلند بود و تا هنوز هم بلنداست زیرا پی گیری انسان های بادرک را او نمیداند که با جملات جنون وار مینویسد. (حتماً از کشته شدن آن مرحوم بدان قساوت، سنگدلی و بی رحمی لذت برده اید که آرزوی زاده شدن هزاران فرخندۀ دیگر را از خون او کرده اید، تا آن ها هم با چنین شقاوت و بداقبالی به قتل برسند و شما بازهم، و به تکرار، از دیدن آن ها با نشاط بیماران روانی کیف کنید!)
باید بداند که به جز سدید و چند دیگر مثل ملا نیازی وهمقطارانش که از کشتن فرخنده لذت بردند دیگر هزاران خانم محترم وهزاران آقای محترم همه یکسان فاجعه را با تمام طول وعرضش درک کردند که یکصدا گفتند : من فرخنده هستم. ازاین جمله لذت برده نمیشود بلکه احساس عمیقی دردی است که همه یکسان ازین فاجعه بزرگ احساس کردند غیر شما و چند نفردیگر همقطاران شما که فاجعه را زیر سوال بردید . دگر همه گان روز وشب با این درد ساختند وسوختند. تکلیف روانی چنین اشخاص را خداوند شفا بخشد و ایشانرا هدایت نیکی نماید تا باز بتواند منصفانه به قضایا بپردازد. ازینکه با ادبیات خودشان پرداختم بنده را معذور بدارید.
|
 |
اسم:
داکتر محمد صادق ارغندیوال محل سکونت:
هرات - افغانستان
تاریخ:
09.05.2015 |
|
در حالیکه استخبارات نظامی پاکستان در سؤ استفاده از احساسات اسلامی پشتونها، دست به نابودی مکاتب، شفاخانه ها ، راه ها، پل ها و مردم در جناح شمالی خط دیورند و در مجموع حذف فزیکی شخصیت ها پشتون دو طرف سرحد زده و در مسیر اهداف شیطانی اش هر روز از قوم شریف پشتون قربانی میگیرد؛ متأسفانه تعدادی از پشتونهای بی هویت، و خاءن به ملیت پشتون و ملت افغان حتی درسطوح بالای دولتی و با استفاده از مصؤونیتی که دولت افغانستان نسبت به آنها روا داشته است؛ درکمک و همکاری مستقیم وغیر مستقیم با سازمان استخبارات نظامی پاکستان تعدادی از انتحاری ها انفجاری دهشت و وحشت را در خانه های شان پناه و در موتر های شان انتقال میدهند. به اساس وظیفه که در یکی از موسسات خیریه جهانی اجرا و در ولایات مختلف افغانستان مصروف کار میباشم. چند روز قبل عازم ولایت همیشه بهار ننگرهار وشهر جلال آباد شدم. در آنجا به واقیعتی برخوردم که هر گز تصور اش را هم نمیکردم. بلی- امنیت ملی ننگرهار تعدادی از افراد انتحاری وابسته به سازمان استخبارات نظامی پاکستان را در خانه دگروال محمد یونس مسلمیار قوماندان یکی از کندک های لوای چهار نظم عامه ولایت ننگرهار در حالی دستگیرکرد؛که تعدادی دیگر در اثر مشکلات پدید شده از محل فرار کردند. دگروال محمد یونس مسلمیار برادر فضل الهادی مسلمیار رءیس مشرانو جرگه میباشد.
اخبار واصله از کابل حاکی از آنست که فضل الهادی مسلمیار ادعا های وارده از طرف حمید لالی حمیدزی را زمینه رد، و رءیس عمومی امنیت افغانستان رحمت الله نبیل نیز از ترس موضوع مذکور را نادرست خوانده است. اما متاسفانه که این موضوع واقعیت میباشد. وتعداد کثیری از شخصیت ها، افسران و سربازان وطنپرست و میهن خواه ننگرهاری را که موضوع را مستیماً از نزدیک نظاره میکنند، دلسرد ساخته است.
اشرف غنی رءیس جمهور افغانستان باید در موضوع مداخله و خاءینین را روانه زندان وعدالت کند. |
 |
اسم:
تواب وهاب محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
09.05.2015 |
|
نوشته خانم وهاب واصل تحت عنوان (زبان بی زبانی و هویت بی هویتی ).... یک کنجکاوی فیلسوفانه در عمق زنده ګی خصوصی و پاک یک افغان مهاجر و دور از مملکت است که احساس راستیسن خود را در ابعاد روز مره زیستن در غربت اظهار نموده است. من را ست بګویم این نوشته مانند اشعار خانم واهب دید شاعرانه، کنجکاوانه و شرین یک زن افغان از نا ملایمات زندګی به صورت بسیار عالمانه و پروفیشنل نشان میدهد که با در نظر داشت پختګی ذهنی سن و سال نویسنده، با زیبایی بسیار زیاد و نازکی های بهتر زنانه را به خوبی و شیرینی تصویر کرده اند . من مضامبن زیاد خوانده ام و نمی خوانم و همیشه دوستم خانم وهاب واصل را هم تشویق به نوشتن مضامین سیاسی و یاانتقادی نمی کردم چراکه نام خدا نویسندګان افغان یا بر سر خود میزنند و یا بر سر یګدیګر نوشته ها همیشه یکسان است تنها نامها و یا جملات متفاوت.اما با خواندن این پارچه غیر از این اینکه تفکر مرا مشغول داشت بلکه مرا متوجه قدرت و زیبایی کلمات و تحلیل های خانم واصل ساخت که ابعاد جدید نوشته شاعرانه شانرا نمایان ساخته قدرت ابتکار شانرا در این مورد نمایان کرده است. اګر بګویم نوشته به زیبایی اشعار شان است اشتباه نگفته ام، واگر بگویم به سویه جهانی و بهترین نوشته چند سال اخیر است که من خوانده ام شاید ګذاف نګفته باشم. جدی بسیار عالی بود، و بسیار عالمانه و فیلسوفانه، همچنان هنرمدانه و شاعرانه، باید بګویم که بوجود دوست عزیزم خانم وهاب واصل افتخار می کنم و منتظرم که در اینده مقدار بیشتر از این شاهکار های ادبی شانرا مطالعه نمایم، برای شان صحت، سلامتی و موفقیت های بیشتر آرزومندم.
شاد مان و موفق باشید |
 |
اسم:
مسعود فارانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
08.05.2015 |
|
دوستان محترم سلام! نوشتۀ را تحت عنوان « زبان بی زبانی، هویت بی هویتی » از قلم خانم فرهیخته صالحه وهاب واصل شاعرۀ مطرحِِ زیبا کلام خواندم. این نوشته چون سناریوی است زیبا که با تصاویر زیبای فلم گونه در اندیشه آدم مجسم میشود، مهاجری را بتصویرمیکشد که دستخوش طوفانی شده و گذشته اش را نا امیدانه از دست داده مگر فرجامش نیزنا معلوم است. فلمیکه که با معیار های ریالیستیک زندگی عرض اندام کرده است.
سناریو یا فلم نامه مشخصۀ دارد به این معنی که سناریو، چهره آینده است. پیش گویی نیست، هدف سناریو سازی، گسترش تفکر در مورد آینده و عریضتر کردن طیف آلترناتیوهایی است که میتواند مورد نظر ما باشد. سناریو گرچه بر مبنای گذشته آغاز میشود ولی در کـُل بیان مجموعه امکاناتی است که به آینده ارتباط میگیرد که در آینده نامعلوم است. سناریو نوع اندیشیدن در مورد آینده نامعلوم است که باید دربارۀ آن بیندیشیم و فرض های مزاحم امروزی را از ذهن دور کنیم تا بتوانیم گسست هایی را که ممکن است زندگی آینده مارا در فضای غربت، شناسایی نمائیم.البته تنهااقرار کردن به نامعلوم بودن آینده کافی نیست تا انتظار معجزۀ شویم ولی اقدامات ما در فردا باید بر پایه شناخت امکاناتی باشد که برای تغییر وجود دارد و امروز آنها را می توانیم شناسایی نمائیم، البته زندگی عملی خانم فرهیخته صالحه وهاب واصل که با تمام دشواری ها هرگز از تلاش باز نمانده اند همیشه در جستجو و تکاپو هستند و در عرصه های مختلف برای انسان در کـُل و برای جامعه افغانی در جزء از هیچ گونه امکان دست داشته شان دریغ نکرده اند که بسیار قابل قدر است. از موضوع خارج نشوم که این نوشتۀیا سناریو بگویم با زیبایی توانسته است سخنانی را برجسته کند که در تمام دلهای پـُر از درد موجود بود ولی بیان آن تا کنون بتصویر کشیده نشده بود. درد هایکه بر دلها سنگینی داشت مگردر آئینه ای این نوشته که با بیان چنین زیبا و احساس بلند به تصویر کشیده شده است سبب تسکینی انبار گفته های ناگفته میشود. این تصایر پـُر از درد در نوشتۀ فرهیخته خانم صالحه وهاب واصل را دوستان جناب اعظم جان سیستانی، جناب کاسی صاحب و جناب عبدالله محمدی نیز با زیبایی یادآوری کرده اند. که سبب خشنودی بیشترم گردید. در پایان فرصت را غنمیمت شمرده از خانم آگاه و فرهیخته بانو قمر یلدا کرزی صمیمانه سپاسگزارم که شعر گونه ای بندۀ عاجز را با چه زیبایی نقد و تفسیرنموده اند. به قلم ایشان برکات بیشتر آرزومندم
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.05.2015 |
|
تشکر فراوان از محترم دیپلوم انجنیر خلیل الله معروفی بخاطر مضمون فوق العاده مهم آموزنده ای شان در استجابت به درخواست بسیار بجاو معقول محترم ناصر مستجاب در مرفوع ساختن بعضی شبهات نامانوس یک دوست دیگر در مورد بعضی کلمات دری و عربی. از نوشتار جامع و بسیطتان آموختیم. بازهم خدا بیخ کمونستان بیخیر را بکند که با کشیدن مضمون شیرین صرف و نحو، در حقیقت اولین قدم نامیمون را در کندن تهداب زبان پربار دری، که بعد از عربی، باید دومین مأخذ دانش و حکمت در هزار سال اخیر باشد،برداشتند. اشتباهی که فعلا باید جبران شود... ده دقیقه وقت خود را صرف خواندن چنین مضامینی، که باعث بلند رفتن سطح دانش انسان میشوند، ساختن، بهتر از ساعتها مطالعه ای غیبتها، کوفت دل کشیدنها، شررپردازی، و غیره مقالات خالی از خیر و دور از حقیقت میباشد. ضمنا تشکر از محترمه خانم وهاب واصل شاعر خوشقریحه و بااحساس، بخاطر بدسترس گذاشتن این مضمون باارزش درین ویبسایت. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
08.05.2015 |
|
«زبان بی زبانی وهویت بی هویتی» نثری شیوا ست که کم ازشعر نیست!
خواهر فرهیخته، صالحه جان وهاب با ذکاوت وهوش سرشار، همانگونه که در سرایش شعر توانمنداست، در نگارش نثر نیز قلم رسا و شیوا دارد .
نوشتۀ «زبان بی زبانی وهویت بی هویتی» خانم صالحه وهاب واصل ، هم نثر فصیح وشیوا وجذاب است وهم مثل شعراست:کلمات آهنگدار وجملات موزون ومسجع، طوری پهلوی هم قرارگرفته اند، که انسان از آن هنگام مطالعه همان لذیتی را می برد که از خواندن یا شنیدن یک شعرحماسی میتواند ببرد. این نوشته فریاد دل همه وطندوستان جدا شده از آغوش مادر وطن است، وطنی که اگر مثل دنیای غرب از امکانات رفاهی برخوردار نبود، اما از عزت واعتبار وحرمت متقابل هموطنان برخوردار بود واین نعمت بزرگی بود که خلاء آنرا آنهایی که به غرب پناه آورده اند، بهتر وخوبتر درک کرده میتوانند.
خانم صالحه جان وهاب واصل در نوشتۀ اخیر خویش،قلمش را بسوی کسانی نشانه میگیرد که بخاطر کسب قدرت سیاسی و رسیدن به جاه ومقام، بدستور اجانب، سعادت وآرامش هموطنانش را از آغوش پرمحبت مادر وطن گرفته اند وبسیاری را سربه نیست کردند وبسیاری دیگر را مجبور به ترک یار ودیار وخانه وکاشانه ساخته واز هویت اصلی تهی ومحروم نموده اند.
تاجائی که من دریافته ام، ازقلم خانم صالحه جان وهاب واصل، جز درد انسانیت و جز کمک به انسان مظلوم بخصوص زنان وکودکان افغان چیز دیگری نمی تراود. این خانم آنچه می اندیشد میتواند آن را درقالب زیباترین کلمات چه درنظم وچه درنثربیان کند. نوشته هایش دارای پیام مردم دوستانه ،اتحاد وهمدلی وبرادری هموطنان با الفاظ خیلی ساده و روان است. توانائی خانم صالحه را در شعر در نمونۀ ذیل بخوبی میتوان دید:
دسـت ســتـم بـریــده سـر و گـردن ادب معـنی بـزیـر تـیــغ جـهالت بـه تاب و تـب هرلفـظ در اســـارت و هـر جــمله در قـفـس مـرگ سـخـن اگـر بـشـنـیـدی مـکـــن عـجـب دانــش بـدسـت فـضـل فـروشـان بــی سـواد زخـمی بـه حـال مـرگ کـنـد زنـدگـی طــلـب امروز قـتل و غارت و دزدی و خون و مــــرگ جـای سـوا د و دانـش وعـلم اسـت مـنـتـخــب
این شعر از بلندای افکار شاعر حکایت میکند و آفرینش معنی درکمال پختگی واستادی ارائه شده است. برای خواهرم صالحه جان وهاب واصل طول عمر وصحت کامل آرزو میکنم.سیستانی
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
07.05.2015 |
|
به ارتبات نوشته ء خانم ګرانقدر و محترمه صالحه وهاب واصل باید بګویم که نوشته ء ایشان جسورانه، پر معنی و یک شهکار نوشته هاست که از واقعیت ها ذره دور نیست. و اینرا اضافه میکنم که افریقا و آسیا و حتی امریکا در شمال و جنوب برای جنایت کاران یکی دو هزار ساله قربانی میدهند، ګهی به یک نام و ګهی تحت نام دیګر. مس ءولیت نوشته ها و ګفتارم به دوش خودم است.
زمری کاسی |
 |
اسم:
عبدالله محمدی محل سکونت:
مانتری کلفورنیا
تاریخ:
07.05.2015 |
|
خواهرعزیزصالحه جان وهاب واصل! شرح حال و سرنوشت اکثریت مردم افغانستان در داخل و خارج افغانستان به آن بیچاره گی گره خورده که شما آنرا با یک احساس واقعبینانه در کلمات پرازدرد و رنج بیان داشید. پیام شما برای نسل آینده افغان در داخل و خارج افغانستان چه خواهد بود تا در نگهداشت هویت و اصالت فردی و اجتماعی شان سر بلند باشد؟ حال که نسل مهاجرافغان در دریای بیکران فرهنگ بی هویتی ملیت های قویترمنحل میگردد، نجات هویت شان از گم ونیست شدن درچه شرایط خواهد بود؟ به امید صحت و سلامتی شما. ع. محمدی
|
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
06.05.2015 |
|
بمناسبت ۲۷ مین سالگرد وفات استاد خلیلی بتاریخ ۵ ماه می تلویزیون طلوع مصاحبه ای رادرباره زندگی مرحوم استاد خلیلی با پسر ایشان، آقای مسعود خلیلی انجام داده، بنده توقع داشتم خبرنگارمحترم تلویزیون طلوع جهت روشن شدن بیشترحقایق تاریخی پرسش های را که بعد ازنشر مقالات اخیر یک تعداداز دانشمندان محترم کشوردر پورتال وزین افغان جرمن در مورد مرحوم استاد خلیلی نزد اکثرمردم بوجود آمده مانند نامگذاری کتاب عیاری از خراسان، شعراستاد در وصف دیکتاتور نظامی پاکستان جنرال ضیا والحق و توصیف ا8یشان از شاه ایران بحیث شهنشاه ایران و افغانستان سوالاتی مطرح میگردید، تا آقای مسعود خلیلی بحیث پسر و نزدیکترین فرد مقرب با ایشان در مورد این همه سوالات روشنی انداخته مردم را در جریان حقایق قرار میداد ولی متأسفانه خبرنگارمحترم طلوع هیچ پرسشی را در موارد فوق مطرح نه نموده و آقای مسعود نیز هیچگونه اشاره ای به این موضوعات مهم نه نمود. طوریکه همگان میدانند یک خبرنگار مسلکی قبل از انجام مصاحبه ای در رابطه به موضوع مصاحبه معلومات لازم را از منابع مختلف جمع آوری نموده درمصاحبه مطرح مینماید ،از جانب دیگر در صورت مطرح نشدن چنین سوالاتی نیزجناب مسعود خلیلی میتوانست در لابلائی گفتار خویش جهت برملا شدن حقایق در مورد آن همه پرسش ها روشنی اندازد، ولی متأسفانه این کار نیز صورت نگرفت، بناء شاید مطرح نکردن آنهمه پرسش های اساسی در مصاحبه بطورعمدی و موافقه جانبین صورت گرفته باشد زیراkuo پاسخ های قانع کننده برای آن وجود نداشته است، بهر حال حقیقت هر چه باشد در این مورد هیچ تردیدی وجود ندارد که در عرصه شعر و ادب استاد خلیلی یکی از ستاره گان درخشان درآسمان شعر و ادبیات کشور بحساب می آید. والسلام |
 |
اسم:
qamar yalda karzai محل سکونت:
Munchen
تاریخ:
06.05.2015 |
|
محترم فارانی صاحب بعداز سلام وادای احترام ، شعرزیبا جذاب وپرمعنی زیر عنوان ( بی هودگی را دیدم ) که جهانی ازرمز و راز زندگی است ، ازخامه توانا واحساس بی آلایش ونیک شما که بیانگراحساسات ، عواطف ، رنجها ، آرزوها ویأس ها ، تراوش کرده است در سروده شما خواندم. هرمصرع آن ساعتها مرا مصروف ساخت وبه بحربیگران شعرزیبا وکلام واضح وبیان روشن که ممثل زندگی امروزاست به تفکروا داشت ، واه که چه زیبا سرأییده اید !
نکاتی درین شعر وجود دارد که بسیاری به آن مواجه شده اند ولی عمومیت دادن آن یا بزبان دیگر عام ساختن آن ازکارهای است که بنام هنر شناخته شده است. پس هنر چیزیست که گفته های ناگفته روح درونی انسانی بشر را عام ساخته، بیان کند.
همچنان با نگاه عمیق به نوشته های علمی ،ادبی ،وروشنگری که از بطن جامعه با هزاران درد وسوزوآه الهام گرفته شده باشد نشانگراحساس و عواطف انسانی است ، قلم آنچه را ازاندیشه ها ،تفکر وتعقل از جامعه ، مآحول ومحیط درحافظه ثبت شده باشد ، انعکاس داده وصادقانه زمینه ابرازآنرا درچوکات شعردرآورده تا سبب آرامش روح مقدس وآرامش وجدان انسانهای با درک شود. برای من چنین پدیده ها ارزش بس بزرگ دارد.
نفوذ کلام ،ظرافت ، خلاقیت درنوشته های تان چنان وضاحت دارد که نمیتوان ازآن بسادگی گذشت وصفحه را ورق زد بلکه با فخر ومباهات ،تحسین وشاد باش بمقام شما ثبت حافظه شده وسبب آرامش خاطر پریشان میگردد . بقول بیدل : هر کجا بینی پریشان با پریشان آشناست.
با ارادت قمریلدا کرزی
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.05.2015 |
|
بگزارش بی بی سی : چهار نفر به اتهام مشارکت در قتل فرخنده به مرگ محکوم شدند • 2 ساعت پیش
صفیالله مجددی، قاضی محکمه ابتدائیه رسیدگی به پرونده قتل فرخنده، چهار مرد را به اتهام مشارکت در قتل وی به مرگ محکوم کرده است. قاضی محکمۀ کابل همچنین هشت نفر دیگر را به ۱۶ سال زندان محکوم کرد. هجده نفر نیز بیگناه اعلام شدهاند. براساس اعلام قاضی این احکام نهایی نبوده و متهمان میتوانند خواستار فرجام خواهی شوند. این دادگاه تا کنون درباره ۱۹ پلیسی که در روز حادثه در محل حضور داشتند، حکمی صادر نکرده است. اما آقای مجددی گفته است که حکم آنها روز یکشنبه هفته آینده اعلام خواهد شد. در دوسیۀرسیدگی به قتل فرخنده نام ۴۹ متهم آمده است. آقای مجددی گفت که زینالعابدین، مشهور به زینالدین متولی زیارتگاه شاه دو شمشیره، محمد یعقوب، محمد شرف و عبدالبشیر را به دلیل اتهام در قضیه قتل و سوزاندن جسد فرخنده براساس قانون جزا و قانون منع خشونت علیه زنان افغانستان محکوم به اعدام میکند. قاضی علاوه برآن هشت نفر به نامهای غیاث الدین، سیف الرحمن، حسیب الله، اکرام الدین، غلام محمد، عبدالفتاح، محمد عمران و مهمند را نیز هر یک به ۱۶ سال زندان محکوم کرد و حکم کرد تمام وسایل مرتبط به جرم که از این افراد گرفته شده، نیز مصادره شود. آقای مجددی گفت که تذکره (شناسنامه) محمد یعقوب که محکوم به اعدام شده کمتر از ۱۸ سال است ولی با توجه به چهره ظاهری او برای دادگاه ثابت شده که وی بیشتر از ۱۸ سال دارد و قابل محاکمه است. براساس قانون افغانستان افراد کمتر از ۱۸ سال کودک محسوب میشوند.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
06.05.2015 |
|
عرض معذرت بخدمت دو استاد عالیقدر: سیستانی صاحب و کاظم صاحب : درپایان مقاله ام تحت عنوان "پیرامون بیانیۀ (خطاب به مردم)که با ضمایم آن درین پورتال وزین نشر شده است، ضمن یادداشتی ازمقالات ارزشمند دودانشمندمحترم(استادسیستانی واستادکاظم) تقدیر نموده بوم -چون تکلیف چشم داشتم وهنوزهم دارم، هردومقالۀ جناب استاد سیستانی را ذکرنموده بودم که متصدی محترم پورتال نیزملتفت این اشتباه نشده است. امروز به این اشتباه خود پی بردم و به اجازۀ متصدیان محترم این پورتال، اینک یادداشت مذکور رادرین کلکین تصحیح میکنم: یادداشت: دومقالۀ پرمعلومات، مستند وآموزنده را با یک چشم خواندم: یکی ازجناب استاد سیستانی بعنوان "مکثی برنقدآقای صدیق "رهپو"، دررابطه با جرگۀ انتخاب احمدشاه بابای درانی- (رهپو) ترکیبیست از دوزبان ملی دری وپشتو:/ره/ یا /راه/ دری است و/پوه/پشتو است که درمتون سانسکرت بمعنی (دانش) استعمال شده ودرکلمات (پوهنتون) و القاب علمی (پوهاند تا پوهیالی) شامل میباشد- بنابرآن (رهپو) بمعنی (راه دان) یا(راه شناس) است.اما بدبخت صدیق رهپوتا ایندم در تحت تاثیرنظریات کمونستی (راه گم- راه گور) مانده است- دیگر اینکه او وهمکارانش صلاحیت ندارند که در رشتۀ تاریخ کلنگک کنند، اما بدبختی کمونستها به پیروی ازپدرکلان شان لینن اینست که تاریخ مستند مردم را مطابق نظرات وهدایات لینن تغییربدهند. مقالۀ دیکر بقلم جناب استاد سیدعبدالله کاظم بعنوان "ایا پاسخ داودخان به برژنف یک انتحارسیاسی بود؟" بسیارآموزنده وتقریبا مکمل تمام نظریات ومعلومات ستبق میباشدکه تاحال در بارۀ بیانیۀ برژنف وعکس العمل محمدداودخان نشرشده است. برای هردواستادگرامی صحت و طول عمر استدعامیکنم - با عرض احتارم - هاشمیان - 6 می 2015 |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
06.05.2015 |
|
پورتال خاموش امروز هرقدر عناوین پورتال را"کلیک" کردم هیچ مقاله(از ماریا داروگرفته تا بسم الله اکبر) بازنشد- هکذا هیچ مقاله ازجملۀ مطالب نشر شده وقابل آرشیف بندی، بازنشذ. هربار که کلیک میکردم بعداز دودقیقه انتظار مطلی ذیل ظاهر میگردید: This webpage is not available. موضوع به اطلاع متصدیان محترم پورتال رسانیده شد.
دوموضوع دیگر،یکی قابل توجه محترم آقای عبدالکریم رحیم: مقالۀ من که دیروز درین پورتال نشرشده در بارۀ بیانیه (خطلب به مردم) میباشد که بتاریخ اول سنبله، یعنی 34 روز بعداز کودتا ایراد شده بود- اما جناب شما از بیانیۀ مرحوم سردارمحمدداودخان بتاریخ 26 سرطان، یعنی همان شب وقوع کودتا، صحبت میکنید- من هم کاپی بیانیه 26 سرطان را دارم که بقلم مرحوم داودخان میباشد- اما همین بیانیۀ 26 سرطان که مسودۀ ان نزد من ودیگران ومقامات دولتی وجودداردآ اگرچه بقلم شخص مرحوم داودخان است، لیکن توسط همکاران اونوشته شده، وقسمت هایی از همین مسوده در بیانیۀ اول سنبله (خطاب به مردم) نیز منعکس گردیده است. مرحوم محمدداودخان یک شخص نهایت وطندوست، ذلسوز بوطن ومردم، پاکنفس وسیاست مدار صاحب مفکوره بود وباساس عقاید شخص خودش بمنظورخدمت بوطن ومردم کودتاکرد- من شخصااز پیروان سردارمرحوم نبودم وبا سیاست وطرزالعمل اوهم موافق نبودم ، اما منکر شخصیت وخدمات نیک او بوطن نمیباشم- اینکه گفته میشود که سردارمرحوم سیاست مدار ودانشمند وهم نویسنده بود، همین قسمت نویسندگی اورا باساس روایات موثق قبول ندارم و بسیار سیاست مداران نویسنده نبوده اند- بنابرآن نویسنده نبودن ازشخصیت وکرکتر محمدداودخان چیزی کم نمیکند، زیراروایات موثق ومتعدد وجوددارد که سردار نوشنه ها را بدقت میخواند، جائیکه خوشش نمی آمد حذف میکرد ومتباقی را امضاء یا منظور مینمود. هردو بیانیۀ 26 سرطان و اول سنبله، درحلیکه توسط شخص سردارمرحوم نوشته نشده، اماتحت قیادت و باصاس هدایت او نوشته شده وکریدت هردو بیانیه بشخص محمدداودخان تعلق میگیرد. دلیل اینکه من درین موضوع روشنی انداختم، تکذیب مدعیات پرچمیهامیباشد، زیرایکی از نوکران ببرک کارمل ادعاکرده بود که بیانیۀ( خطاب به مردم) راپرچم نوشته وبه داودخان ارسال کرده بود.
موضوغ محترمه شکریه بارکزی- قابل توجه دوست عزیزومحترمم آقای بارز صاحب : چیزهایی درمورد کدام صحبت محترم شکریه بارکزی در کلکین نظریابی خواندم امااصل بیانیۀ او را برداشته بودند که ازخواندن آن محروم ماندم. بهرحال زنی با شرافت، دانش وجرات خانم شکریه بارکزوی وموجودیت او درپارلمان افغانستان موجب افتخار این پارلمان است. هربیانیۀ این خانم شریف، ازلحاظ متانت، فضل، جرات و وطندوستی و دلسوزی بمردم، به پرستیژ گوره وکلای زن در شورا می افزاید، و ده هابیانیۀ احساساتی و بی محتوا راجبران میکند. اینکه شوهراوتاجر وثروتمند است بموقف خانم شکریه در شورای ملی تاثیر ندارد زیرا اوحتی تخلص شوهر خود را که (داوی) است استعمال نمیکند- من شوهر اوراندیده ام امامیشناسم که پسرمرحوم (عبدالقوی داوی) ونواسۀ شخصیت شهیرکشور مرحوم عبدلهادیخان داودی میباشد- قوی داوی که بعدازمحرومیت های سیاسی بسن کلان شامل مکتب شده بود، در مکتب استقلال همصنف من بود. تجارت وثروتمند شدن هردو دردین اسلام مشروع است، اگر شوهر شگریه بارگزی در امور خیانت کرده باشد باید مطابق قانون محاکمه و مجازات شودکه تا حال نشده است. بنابرآن موقف شوهرشکریه که مامور دولت نمیباشد، بموقف خودش درپارلمان هیچ تاثیری ندارد. ازخداونداستدعامیکنم وکلای مانند شکریه بارکزی در ولسی جرگه ازدیاد یابد با عرض احترام- هاشمیان 6 می 2015 |
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
05.05.2015 |
|
محترما آقای هاشمیان به نقل قول از آقای عبدالغفور شرر که دپلومات بودند می نگارد که رئیس جمهور محمد داؤد خان «استعداد نویسندگی نداشت».
اگر چنین باشد بیانیۀ ۲۶ سرطان را که به خط شخص رئیس جمهور بود و یک کاپی آن در کتابخانه عامۀ کابل در معرض نمایش گذاشته شده بود کی نوشته بود؟
آیا کسی آنرا به ایشان دیکته کرده بود و آقای محمد داؤد خان به حیث منشی آنرا نوشته بود؟
عده ای از افغان ها متأسفانه منطق اورویلی (ORWELLIAN) دارند: همه دو پا ها بد و چار پا ها خوب اند.
این امر در مورد زمامداران قبل از ۱۳۵۷ ما هم صدق می کند. آنها بد و مستبد و بیکاره بودند زیرا مربوط به یک قوم خاص بودند. در حالی که همه می دانند که این ادعا خلاف واقعیت است. رئیس جمهور محمد داؤد خان شخص صاحب مفکوره و دانشمند بود. |
 |
اسم:
محمد محل سکونت:
اوروپا
تاریخ:
05.05.2015 |
|
آغای جهانی وزیر اطلاعات وکلتور افغانستان یک شخصیت عادی و مدعی مقام و موقف نیست، او شخصیت دانشمند و نخبه کشور است که بمثابه خار چشم نادانان قدرت طلب که خلاف قوانین کشور بخصوص بر خلاف قانون اسساسی خود را ازنوک نیزه و تفنگ در تبانی با اوباشان محیل واعمال اشتخبارات بیگانه در مقام که موجودیت ندارد وضرورت وجودش نیز اصلاً دیده نمیشود، جازده وبی مورد مصروف چیدن توطیه و دسایس میباشند. آنان باید بدانند که کشور دیگر در یک چنین وضع به نخبه گان چون آقای جهانی اشد اشد اشد ضرورت داشته عوض اینکه برای بهبود ی کار کنند دست از ماجرا جویی ها بردارند و دیگر زمان رطن فنرشی به ملیون دالر ها گذشته و آن روز د یر نیست که بخیر محاکمه ملت و تاریخ روی این خاینین را سیاه نموده و کشور را ازشر جانیان نکتایی پوش های تقلبی و باندهای شریر شان نجات دهند |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
05.05.2015 |
|
قابل توجه انانیکه از واقعیتها میګریزد(می گریزند).
مصاحبه جدید پاچا ګل وفادار به تلویزیون اریانا افغانستان. چقدر بد است شخصیکه خود را ژورنالست معرفی نماید و باز حلاف (خلاف)اصول و موازین ژورنالیستی مصاحبهای (مصاحبه های) مردم را به میل و منافعی (منافع) شخصی خود تغیر (تغییر) و تیار کنید (کند). یاهو
https://www.youtube.com/attribution_link?a=_qMf2pyM9YY&u=%2Fwatch%3Fv%3DNz1xtovRk4Q%26feature%3Dshare |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
05.05.2015 |
|
دوست و برادر وطن پرست و حق بین، محترم حمید انوری، تهنیت بر شما، سالهاست که قلم صادقانه و احساس پاک و بی آلایش تان در ابراز حقایق تلخ و مبرهن وطن و وطنداران تان، بیباک و آشکارا در خدمت ملت مظلوم افغانستان قرار دارد. هر مضمون و نوشتۀ شما واقعیت های روز بروز و کج روی های اولیای امور و علی الخصوص مظالمی را که بر مردم بیدفاع تان جابرانه تحمیل میگردد، با دقت، کفایت و درایت و البته استدلال، بر رسی نموده و برای معلومات هموطنان در مطبوعات افغانی انترنیتی، منتشر مینمایید. مضمون اخیر تان در مورد انتقاد بر استقبال عده ای اغماض گر، منجمله «فاضل سنچارکی» که منافع شخصی و گروهی شان حکم مینماید که از دورۀ خونین تنظیم های سفاک جهادی و عمال غیر اخلاقی و ضد بشری شان با پی آمد های ۶۵ هزار خون بیگناهی که در شهر کابل ریختاندند، در حقیقت به منزلۀ مشت محکمی است از حقیقت تلخی که این شرف باختگان با خاک اندازی بر چشم ملت بینوا، هنوز که هنوز است با شتارتمی ریزند. جای نومیدی و افسوس است که در ولایت پروان از ۸ ثور تجلیل به عمل آوردند، یعنی که بالای خون هزاران هموطن مظلوم، جشن برپا نمودند! آنچه را در مورد جریان محکمۀ ابتدایۀ « فرخندۀ شهید» که بالاخره صدایی نشان داد که موضوع به آهستگی، ولی به نحوی تعقیب میگردد، چه بجا ارزیابی و قضاوت نموده اید. از بدبینی در مورد چنین جریاناتی که بگذریم، متأسفانه واقعیت امر پشتی بانی، قدرت طلبی واسطه و طفره رفتن از عدالت واقعی را در محاکم وطن، مخصوصاً که قضیۀ زن مظلومی در میان باشد، جداً احتوا مینماید، مخصوصآ که ارتشاء و فساد اداری در تار و پود دستگاه عدلی و قضایی تار تنیده است. تحلیل برازنده و منطق انتقادی تان از صحنۀ داد خواهی خیلی جالب و برازنده است. چقدر درد دارد و تلخ است که همه اصطلاحات رسمی و عام فهم مردم افغانستان را مطبوعات وابسته به آخوند های ایران، ایرانی ساخته و انتشار میدهند...دادگاه...پرونده و بیشمارامثال آن.
|
 |
اسم:
نصیر احمد محل سکونت:
المان
تاریخ:
04.05.2015 |
|
قابل توجه برادر جهادی ما محترم نبیل عزیزی من نمیدانم که آقای عزیزی با این طرزتفکر چه پیوندی با برادران جهادی دارد زیرا سوال خواهر ما شکریه بارکزی یکی از سوالات بنیادی و حساسی بود که برای اولین باراز زبان ایشان شجاعانه طرح شد و افغان جرمن با درک دقیق ازین سوال بنیادی آنرا بدانسته در سایت خویش انعکاس دادند اینکه آقای عزیزی شوهر ایشان را بدون سند ومدرک فقط ( تا جایکه اطلاع دارند؟؟؟؟ ) «از جمله مافیای اقتصادی در افغانستان به شمار میرود» می شناسند جای بسی تعجب است ؟؟؟؟؟؟؟؟ |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
04.05.2015 |
|
خواهرشجاع ومدافع دلیرحق وعدالت ،ملال جان نظام سلام!
از توجه شما به نوشته های اخیرم متشکرم. شما منحیث یک خانم آگاه وحق طلب ، همواره در صف عدالت وحقیقت ایستاده اید و در راه تنویر زنان افغان ودفاع از حقوق پامال شدۀ آنها،منحیث یک مدافع آگاه وبا درک قرارگرفته اید. وبا نوک قلم تان، دولت مردان افغانستان را درتطبیق عاجل و یک سان قانون وبه کرسی نشاندن عدالت اجتماعی،از طریق به محاکمه سپردن مجرمین جنایت علیه بشریت، وبخصوص بمحاکمه سپردن مجرمین قتل وحشیانه فرخنده مظلوم راحت نمیگذارید ودر جهت افشای خاینان وجنایت کاران از هیچ گونه سعی وتلاش دریغ نورزیده وخاموشی اختیار ننموده اید که این همه تلاش های شما از نظر من و اهل خبره قابل قدراست و یقین است که مردم مظلوم افغانستان نیز قدر این همه دادخواهی شما را میدانند و ازشما سپاسگزارخواهند بود.
|
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
04.05.2015 |
|
محترم آقای نبیل عزیزی سلام!
از شما، انتظار نمی رفت کسی را زبر سؤال قرار دهید و بگوئید.
« نمیدانم روی چه خوشبینی دوستان این . . . یعنی سخنان خانم محترم بارکزی را در بالای صفحه قرار داده اند؟»
خدمت شما باید گفت: اگر قرار باشد قبل از نشر هر نوشته ای در بارۀ صاحب آن و یا در بارۀ کردار فامیل وی تحقیق به عمل آید که در حال و گذشته مرتکب چه اعمال خوب و بدی شده است؟ به تصور من از یکسو این کار نه تنها در توان سایت افغان جرمن و هیچ ارگان نشراتی نبوده و از سوی دیگر هر ارگان نشراتی مدعی پذیرفتن حق آزادی بیان، این حق را نباید به خود بدهد که قبل از نشر نوشتۀ کسی در باره آن شخص و یا فامیل وی به تحقیق پرداخته و عملکرد شان را از صافی خیر و شر بگذراند و پس از دریافت نتیجه به نشر و یاعدم نشر مطلب ارائه شده، بپردازد.
این دیگر بسیار عجیب و یک نوع سانسور بی سابقه در تأریخ سانسور خواهد بود. خانم شکریه بارک زی یک شخصیت شناخته شده مبارز آگاه کشور بوده وی و هیچ فرد دیگری مسئول اعمال خوب و بد فامیل اش محسوب شده نمی تواند. در نظام های دیموکراسی و قانون اساسی افغانستان نیز جرم یک عمل فردی شناخته شده و به فرد دیگری سرایت و ارتباط نمی گیرد. علاوتاً اگر شما مسایل کشور را تعقیب نموده بودید می دانستید که در مورد اتهامات نسبت به شوهر محترم بارکزی قبلاً در تلویزیون طلوع بحث ها و سؤالات زیادی صورت گرفته و خانم بارکزی به دفاع از خود به آن پرداخته است. آنچه از قول خانم شکریه بارکزی در یکی دو جمله در سایت افغان جرمن به نشر رسیده نظر به موقف وی و به آن شجاعت و قاطعیتی که بیان داشته تا حال کسی از یک چنان جایگاه، جنگسالاران، جنایتگران و چور و چپاولگران را زیر سؤال قرار نداده است. لذا ارزش و تاثیر همان چند کلمه بیشتر از ارزش بسی مقالات بی محتوایی بوده که تاحال در سایت افغان جرمن به نشر رسیده اند. البته نوشته های خوب و باکیفیت عالی را نیز نادیده نمی توان گرفت که به همان لحاظ سایت وزین افغان جرمن آنلاین در میان دیگر سایت های نشراتی افغان در خارج، از حیثیت و موقف خاصی بر خور دار است. تشکر
|
 |
اسم:
United States محل سکونت:
Fida Nomair
تاریخ:
04.05.2015 |
|
دخواخوږۍ پيغام : په ډيره ځواشينۍ سره مووا وريدل چي د لرا و بر پښتون قوم سترمهربان اوخواخوړۍ مشر، پياوړۍ سياستوال اود راسخ عزم او ارادې غښتلۍ مبارز الحاج عزيزالله خان واصفي د ۱۳۹۴ لمريزکال دثور د مياشتي په دولسهه نيټه له دارالفنا څخه و دارالبقا ته دتل لپاره د خپل غيرتي ولس ، قوم ، ټبر، قبيلې او کورني څخه بيل او وکوچيدی. اود خپل محکوم اوناتوانه ولس د خپلواکي ، ابادي ، سوکالي ، سولي ، امن اوسرلوړۍ ارمانونه يې د ځان سره يووړه . انا لله وانا اليه راجعون ط بخښونکي اومهربان الله جل جلاله ته په ډيرعجزداستدعا لاسونه پورته کووچي هغه سترمسلمان ، متقي ، پرهيزګار، اسلامي پوه اود نړۍ دمسلمانانو اومحمدي امت په دردونو دردمند اوپه زړه خوژمن الحاج عزيزالله خان واصفي ته د صادقينو، صالحينواو شهداو په مکان کي مکان ور په برخه کړي. امين يا رب العامين. دعا کوو چي رحمن ، رحيم او غفور الله سبحان وتعالی ، الحاج عزيزالله خان واصفي صاحب ته عالم برزخ د جنت فردوس او جنت ماوا د باغونو په ننداره اونظاره سره تيرکړي. امين يا رب العلمين دښکيلاک شکن قوم د وياړلي مشرد وفات په مناسبت د نوميراو کارواني کورنۍ د ارواحښاد، خدای بخښلي ستراومهربان الحاج عزيزالله خان واصفي وارثينو په ځانګړيتوګه بشيرخان واصفي ، عزت الله خان واصفي ، نعمت الله خان واصفي او وحيدالله خان واصفي ته د خواخوژۍ او همدردۍ څرګندونه کوي. او په دې لوی او نه هېريدونکي الم کي ځانونه ورسره شريکوي. والسلام فدامحمد نومير
|
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
03.05.2015 |
|
دوستان گرامی پورتال نخست این سوال خانم بارکزی یک اطلاعیه نیست، بلکه یک سوال است. نمی دانم روی چه خوشبینی دوستان این گفتار نیک خانم را در بالای صفحه قرار داده اند. تا جائیکه من اطلاع دارم شوهر شان از جمله مافیای اقتصادی در افغانستان بشمار میرود. جا داشت که اولا" از شوهر خود سوال میکرد که این همه سرمایه از کدام درک بدست آمده؟ |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
03.05.2015 |
|
با تشکر از مقاله ای مفید جناب ناصر مستجاب در جواب اظهارات محترم نجیب سخی در قسمت کلمات لو و تغییر و همچنان تون نامناسب ایشان در مقابل استیضاح دوستانه ای استاد بزرگوار و محترم هاشمیان. فکر بنده را نیز انشأ ( لو ) بشکل ( لوع ) توسط آقای سخی، کمی بخود مشغول ساخته بود و میخواستم در فرصت مناسب، موضوع را با ایشان مطرح سازم که محترم مستجاب با کلمات ساده و جامع اصل موضوع را تشریح نمودند. چون برعلاوه ای متون فارسی دری، تاجاییکه متون عربی هم بچشم بنده بحیث یک خواننده خورده اند، کلمه ای ( لو یا اگرچه) بدون ع در آخر آمده است. مثال ساده اگر کسی قرآن شریف را باز کند، هرچند آیت یا صفحه بعد کلمه ای ( لو ) را چنانکه است یعنی بدون عین مشاهده میکند. بارک الله فیه و جزاه الله خیرا. |
 |
اسم:
جواد حسن زاده محل سکونت:
انگلستان
تاریخ:
03.05.2015 |
|
طنز روز جواد حسن زاده با یکی از همکاران پورتال افغان جرمن در یک محاوره تلفنی وبعد با ارتباطات اسکایپ و ایمیلی سلام صاحب. ایشتونم؟ شکر بیادر خودت چی طور استی؟ خوبم شکر، زنگ زدم حال شمار بپرسم تشکر بیادر جان. همی ره نوشته کو د وبسایت پرتم مه یک وربونگ کارمفت بره افغانها د جرمنی دارم که می خواستم به شما بگم صحیح است خی نوشته کو د وبسایت پرتم که خواننده ها کلیش بی بی نه. یک سال تیر شد. سلام صاحب ایشتونم سلام بیادر چی طور استی؟ کجا استی بیادر؟ مه به امینجیگایم، همو وربونگی که گفتم چی شد لا لا جو؟ نوشته اش کو د وبسایت پرتمش کلگی بی بی نه ۲ دفعه نوشتم و راهی کردم لا لا- یک فلش مموری از ۲۰۰۰ کتاب ومقاله پی دی اف افغانی دارم که نوشته های علمی افغانستان در ۲۰۰ سال اخیر است خو روانش کو د مشاور وبسایت بتمش که کلگی شه بخوانه که به ضد منافع علیای مه نباشه صحیح صاحب همو مشاور شمام که بخوانه مثل ازینه که کلگی بخوندم! دو سال بعد. جواد بیادر کجا استی خودت، وبسایت از خودت است یگان مطالب ره خودت هم نوشته کو پرتو در وبسایت به چیشم صاحب
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.05.2015 |
|
محترم آقای اعظم سیستانی، محقق،مؤرخ و دانشمند معزز افغان، در پهلوی نظریات عده ای از هموطنان صاحب قضاوت سالم در مورد دو مضمون اخیر تان که یکی در زمینۀ عوامل و عواقب کودتای منحوس ثور و دیگری مثل همیشه با روشنگری، تحقیق، استناد و تحلیللات بی بدیل تان، در جواب قلم فرسایی راه گمکرده ای بنام «صدیق رهپو» در مورد جرگۀ افتخار آفرین شیر سرخ قندهار و انتخاب شخصیت ملی و ماندگار بانی افغانستان نوین، اعلیحضرت«احمد شاه بابا» تحریر گردیده است، تا بحال این قلم قاصر از تبصره ای بوده ام که لاجرم باید در مورد هردو اثر بیان میگردید. اینکه هر نوشته و تحلیلی از قلم توانای شما در بیان حقایق تاریخی و اکثراً مستند با توجه و دقت پیگیر و صرف وقت بی حدود و ثغور تان، در مطبوعات افغانی خارج از وطن منتشر میگردد، عالمی از معلومات آفاقی و روشنگری های آموزنده را برای نسل موجوده و نسل های آیندۀ افغانستان عزیز پیشکش مینماید. شما که در شرائط و زمان کنونی، باوجود شرائط دشوار، مثلاً عدم دسترسی کافی به اسناد و مدارک مربوط به وطن، در هجرت با تحقیقات وسیع و خستگی ناپذیر برای اثبات حقیقت گشایی در احوال شخصیت های مطرح در تاریخ کشور و بیان عریان حوادث و رویداد های واقعی افغانستان عزیز، قدم های مثبتی برای معرفی اهداف و راه و روش تحقیقاتی تان منحیث یک وظیفۀ ملی، از هیچ جد و جهد منصرف نمی گردید، در مقام بس ارجمندی قرار دارید. مطمئن باشید که مردم افغانستان که در شرائط چهار دهۀ اخیر که خود ناظر و شاهد همه حوادث وطن ویران و مردم مظلوم آن بوده اند، با اتکای تان بر نشر واقعیت های عریان جریانات وطن و شخصیت های مطرح آن و نفیه تحریفات تاریخ کشور در مجموع، ممنون وسپاس گزار شما مؤرخ و محقق قدرمند افغان خواهند بود. یقین تعداد زیادی مانند اینجانب در خارج و داخل کشور از صفحات وابسته به تاریخ افغانستان عزیز را که تحقیقات و مطالعات شما بروز میدهد، برای آموزش و استناد، مورد بهره برداری و مداقه قرار میدهند. قابل یاد آوری و تقدیر است که نشر آثار و پشتی بانی بی ریای شما از احوال و مقدرات زنان مظلوم وطن و تحقیق و مطالعات وسیع در تاریخ زن افغان و معرفی این قشر ستمدیده که نیمی از ملت افغان را تشکیل میدهند، همیشه قابل قدر و ممنونیت از جانب این طبقۀ محروم و مظلوم کشور تان است. در مورد مضمون « نگاه کلی بر عوامل و عواقب کودتای ثور» تان، نظرات و سوالاتی دارم که در فرصت مناصبی با شما که هردو شهود عینی برخ مهمی از تاریخ کشور می باشیم، به شکل یک جدال منطقی و بیطرفانه مطرح خواهم نمود. ازینکه این شاگرد و طالب العلم را همیشه برای نشر مطالب منتشره در زمینۀ تاریخ واقعی کشور، احوال مردم مظلوم افغانستان، استناد و افشای جنایات و جنایت کاران دهه های اخیر، دفاع از حقوق پامال گشتۀ زن و دختر افغان، همواره تشویق و تقدیر می نمایید، نهایت سپاسگزارم. با تقدیم احترامات فائقه،
|
 |
اسم:
abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
02.05.2015 |
|
دانشمندو مجسمه ساز بزرگ جهان، امان اله حیدرزاد می نویسد"زنده یاد سردار محمد داود خان دیوانه وارعاشق خاک وتمام مردم افغانستان بود. این شخصیت بزرگوار ، صرف در قلب وطنپر ستان جایگاه خاص دارد ." حیدرزاد |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.05.2015 |
|
محترم آقای حمید انوری!
بنازم قلمت را و هزاران احسنت به کلام زیبا، شیوا، مستدل و منطقی ات. چه عالی و شجاعانه مشت های کوبنده به دهن سنچارکی ها منصور ها و قماش شان احواله نموده اید. درست فرموده اید که این وطن فروشان و تجزیه طلبان جز فحشای سیاسی چیزی نبوده به هر آغوشی رفته و در هر بستری خوابیده اند و با ائتلاف و هم بستگی با جانیان مزدور هفت ثور وطن را به سوی قهقراء و نابودی کشاندند. این وطن را خوبی در پیش نخواهد بود تا جامعه از وجود این کثیف های بی حیا، بی عزت، بی وقار و دروغ گو تصفیه نه شود. احترام زیاد مرا قبول کن. آفرین بر شما برادر حق گوی من. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
02.05.2015 |
|
بجواب اقای داود سلام ( ملکیار ) قسمت اعظم خطاب به مردم در سال های پلان پنج سالۀ اول و دوم از جانب صدراعظم و وزارء در روزنامه ها نشر و از رادیو افغانستان به اطلاع مردم رسانیده شده بود، و عملاً آنرا پیاده کرده بودند.
بناأً عقل سلیم باور نمیکند که حزبی و یا شخصی بیست سال قبل از تولد خویش خط مشی را ترتیب و تدوین کنند که سال ها بعد بالاتر از تصور نظام شاهی به جمهوریت مبدل و جمهوری خواهان آنرا خط مشی خویش قرار داده و به اساس آن سنگ تهداب اولین جمهوریت را در افغانستان گذاشته باشند. بیانیه خطاب بمردم افغانستان مجموع از نظریات سیاسی اجتماعی و اقتصادی از دو پلان پنج ساله دوران صدارت مرحوم شهید سردار محمد داودخان است که در انوقت طرح کردن این دو پلان پنج ساله حزب دیموکراتیک وجود نداشت. استاد محترم اقای عبدالله کاظم چی مقبول فرموده. قول معروف است که: با بروز عقده های شخصی، انسان خود را خورد می سازد و اما واقعیت را تغییر داده نمیتواند.
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.05.2015 |
|
حالا دیگر شک و تردیدی به جا نمانده که رئیس اجرائیه صرف یک نام است و اما صلاحیت هایش علی السویه با رئیس جمهور می باشد، در واقعیت، به گفته ای محترم عباسی صاحب، در چوکات تؤافقنامۀ سیاسی( کاغذ فاقد هر نوع اعتبار قانونی) افغانستان افتخار رهبری دو رئیس جمهور را دارا است. لازم می افتد که داکتر محمد اشرف غنی برای حفظ وقار و اعتبار شخصی و عزت و آبروی مقام قبل از صدور هر فرمانی مبنی بر تقرر شخصی با هم سیال خود مشوره نموده مؤافقت او را اخذ کند. چه تا حال چندین فرمان بی اثر مانده،عملی نشده و فاقد ارزش گردیده و شخص مورد نظر که رد گردیده در موقف نا مناسبی قرار گرفته. آموختن از گذشته ها سودمند است ولی واقعیت های تلخ و شیرین روزمره درس های آموختنی در بغل دارد که دانایانی در مقام رهبری باید از آن بیاموزند. اعتبار مقام نزد مردم مهمتر و بالاتر از هر اصل دیگریست. ریاست جمهوری ( بخش داکتر غنی) باید جلو چنین اتفاقات خجالت آور را که لطمۀ بزرگ به اعتبار و وقار مقام می رساند بگیرد.
|
 |
اسم:
abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
02.05.2015 |
|
مصاحبه محترم عبدالعزیز فروغ سرپرست وزارت پلان ،شخصیت ملی ووطنپرست را درباره پلان 7 ساله جمهوریت 5 ساله داود خان در یوتیوب ، توجه تان را یه لینک ذیل جلب مینمایم .
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
30.04.2015 |
|
قابل توجه ذوات دانشمند وارجمند هریک: انجنیر قیس کبیر،محترمه خانم صالحه وهاب واصل،محترمه یلداقمرکرزی ،اقای ایازنوری وآقای عبدالرحمن سید!
اخلاقاً خود را مکلف میدانم تا از توجه وتبصره های نیک وبرحق تان در مورد دومقالۀ اخیرم در پورتال عزیز افغان جرمن آنلاین از شما صمیمانه تشکر نمایم. این تبصره ها که نمایانگر درک دقیق وعمیق تان از حقایق تاریخی میباشد، مرا قوت وانرژی می بخشد تا بیش از پیش آمادۀ دفاع از تاریخ واقعی کشور باشم. متاسفانه دوری از وطن وکمبود منابع لازم تاریخی ونیزداشتن تکالیف صحی بعضی اوقات مرا وادار به خموشی مینماید، اما با وجود این همه کاستی ها میتوان شواهد و دلایلی برای حقانیت تاریخ کشور تدارک دید تا جوانان کشور را از گمراهی در درک درست رخداد های تاریخی نجات دهد.به امید غلبۀ حقیقت بردروغ درخدمت تاریخ وطن، سیستانی 30/4/ 2015
|
 |
اسم:
رحمن غور بندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
30.04.2015 |
|
قابل توجه جناب محترم قاسم باز، اینکه شما به سردار داود خان ارادت دارید قابل قبول است او راستی یک شخصیت ملی کشور بود. ولی دفاعیهٔ شما از مرحوم داود خان با توهین و حقارت به دیگران، برای شخصیت داود خان مُخَرب واقع میشود. شما می نویسید(کاسه چینی که صدا میدهد خود صفت خود را ادا میکند)آیا با کلماتی که جناب محترم شما به آدرس محترم ملکیار حواله کرده اید.صدای این کاسه را نه شنیده اید؟ یک نوشته وقتی برای خواننده قابل قبول است که با احترام، منطق و دلایل مستند ارایه شده باشد. آیا جناب شما کاسهٔ داغتر از آش نیستید؟ بګذارید من یک قصهٔ از مرحوم انجنیر خالد داود را بریتان نقل کنم. روزی دونفر از مامورین رادیو تلویزیون باهم دعوا داشتند. در این هنگام خالد داود از آنجا می گذشت یکی ار طرفین دعوا به خالد گفت: صاحب ما خو یک رهبر داریم که قبله ګاه صاحب شما است ولی این شخص می ګوید رهبر من تره کی است. خالد برایش گفت: شما مردم رسیده فهمیده چرا دعوا می کنید؟ دوم اگرشخص شما پدر مرا رهبر خود میدانید، لزومی ندارد که همه مردم او را رهبر خود بدانند. بزرگی را باید از خالد داود آموخت. من همان طوری که شما محترم را ندیده ام، جناب ملکیار را هم از نزدیک ندیده با ایشان معرفتی ندارم. نوشتهٔ شان را هم نه تأید میکنم نه تکذیب ولی طرز نوشتهٔ شان مؤدبانه بدون توهین است. در آخر می خواهم از حزب مساوات یاد آوری کنم اگرچه من عضو آن نبوده ام، اما این حزب در ولسوالی کوچک و دور افتادهٔ غوربند زیاتر از ۵۰۰ نفر عضو داشت، اینکه جناب محترم شما مخالفین را یک «بر» هزار ها نفرمی بینید مربوطه به خود شماست.
|
 |
اسم:
رحمن غوربندی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
30.04.2015 |
|
جناب محترم استاد سیستانی، نوشتهٔ وزین شما را تحت عنوان مکثی بر نقدِ"روشنگرِسنت زده"آقای صدیق رهپو در رابطه با جرگۀ انتخاب احمدشاه درانی خواندم. همان طوری که سالیان درازی را در خدمت وطن و معارف میهن بوده اید، هنوز هم چراغ بدست راه را برای مردم ما روشن میسازید و به نسل های آینده راه مسقیم را نشان میدهید،برکت بر قلم توانای تان باد. اسناد و دلایل شما زیاد و بدون انکار است به شرط آنکه جانب مقابل احساس وطن دوستی و حُب میهنی داشته باشد. آقای صدیق رهپو را شما بهتر معرفی کرده اید، او نه تنها مدیر مسٔوول کابل تایمز بود بلکه مستقیم و غیر مستقیم روزنامهٔ انیس وقت و روزنامه حقیقت انقلاب ثور را هم رهبری و رهنمایی میکرد. بناءً کذب، پروپاگند، ازهان عامه را مشوش کردن از وظایف نامبرده به شمار میرود، و این حالا بیک عادت تبدیل شده است. راست گفته اند: گِلم بخت کسی را که سیاه بافته باشند، با آب زَمزَم و کوثرهم سفید نمیتوان کرد.
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holand
تاریخ:
30.04.2015 |
|
ګران زیارکش محقق او استاذ سیستاني صاحب! ستاسو په غشتلي او وطنپال قلم مو ستاسو دوه لیکنی (نکاه کلی بر عوامل و عواقب کودتای ثور)، (مکثی بر نقد روشنګر سنت زده آقای صدیق رهپو در رابطه با جرکه انتخاب احمد شاه درانی) ولوستلی او مستفید شولو. زه افسوس کوم د پرچمدار صدیق رهپو طرزي په حال، چی دﺉ د علامه محمود خان طرزي ویارمن او مبارز کور ته هم منسوب ده، لیکن زمونز د هیواد د تاریخ یوه اهمی پیشی یعنی د لوی اخمد شاه بابا د جرکی انتحاب باندی حقیقت د تاریخ پخپله خوشه جوروي. تاسو لیکنه او نقد، چی په لوی زیار او ژور فکر مو لیکلی دﺉ، د لوی تمجید ور بولم. په درنشت |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده
تاریخ:
30.04.2015 |
|
اقای داود ملکیار! افسوس میکنم یا بسیار زیاد از قضایای انوقت بی خبر هستی ، یا در کوچه حسن چپ خود را زدی بهر صورت کاری خودت است ګویند. کاسه چینی که صدا میدهد خود صفت خود را ادا میکند.خودت به این نوشتهای بی سر و پای تان خود را بمردم افغان خوب معرفی میکنید. آقای ملکیار! اګر شما بیانیه خطاب بمردم مرحوم داودخان را به بیانیه ګشایش مجلس تسوید مسوده قانونی اساسی سال ۱۳۵۵ را که در نوشته اخیری من( سردار داودخان را باید از سر شناخت) مقایسه کنید با جرات ګفته میتوانم که وزن بیانیه افتتاح مجلس لویه جرګه وزمینتر از حطاب بمردم است. حالا شاید بګوید که این بیانیه افتتاح لویه جرګه تصویب مسوده قانون اساسی را حزب افغان ملت. ګلبدین حکمتیار. ربانی، مولوی حالص، مولوی محمدنبی محمدی، پیر ګیلانی، حضرت مجددی و حزب شعله جاوید برای داودخان نوشته. اقای احسان لمر در نوشته خود دست اورد دوران صدارات محمد هاشم میوندوال تنها چاپ دو کتاب ذکر نموده چاپ شدن دو کتاب در طول دوره دونیم ساله یک صداراعظم این هم دست اوردی است؟ بخدا انوقت که ان نوشته را خواندم از خنده نزدیک بود بمیرم. آقای ملکیار. نمی دانم که در این مورد چقدر بمن همنظر خواهیم شوی مرام نامه حزب خلق سابقه داشت یا مرام نامه حزب دونیم نفره مساوات ،مطمین ام که میګوید مرام نامه حزب خلق. پس اګر یکبار مرام حزب دونیم نفره تان با مرام نامه و حط مشی حزبی تان با خط مشی حزب خلق و پرچم مقایسه کنید شاید تفاوت بین خط مشی حزب دونیم نفره و حزب دیموکراتیک ۲۵ الی ۳۰٪ باشد پس ګفته میتوانیم که خط مشی حزبی حزب دونیم نفره مساوات تیت و پرک شما هم دوزی از خط مشی حزب دیموکراتیک خلق باشد. ویا شاید کدام تیوریسن حزب پرچم برای شما نوشته و داده باشد. اقای داود ملکیار! اګر شما بیانیه فی بدیهه شهید داود خان بیدون نوشته و کاعذ چی در شهر تاریخی هرات، قندهار ، جلال اباد را شونید میبودید باور دارم که این ګونه اعتراضات غرض الود را هیچ وقت نمیکردید. اګر شما کتاب ( کرباس پوشان برهنه پا) اثری داکتر محمد حسن شرق را خوانده باشید در ان داکتر شرق واضحآ مینویسد که بیانیه خطاب بمردم محمد داودخان را ما از تمام مرام نامها و خط مشیهای احزاب انوقت که بعضی موارد ان در انوقت بدرد مردم میخورد بیرون نویس کردیم. در ان بیانیه حطاب بمردم افغانستان چیزهای خوب حزب افغان ملت، شغله جاوید و غیره نیز شامل بود. یار زنده صحبت باقی
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.04.2015 |
|
از محترم نجیب سخی اظهار امتنان و سپاس که مقالۀ مبسوطی را در دو بخش در مورد افغانستان و مسألۀ زبان به نشر رسانیدند. بعضی مسایلی که برایم هنوز سؤال بودند، با خواندن مضمون ایشان حل گردید. بطور مثال زمان و هدف ایجاد لقب «سردار» و غیره سؤالاتی که در زندگی روزمره جای خویش را دارند ولی تا حال در صدد پیدا کردن منشأ آن نشده بودم. همچنان دانستم که چرا محمد داوود خان کلمۀ سردار را بعد از اعلان جمهوریت و اتخاذ سیاست جدیداز پهلوی اسم خود حذف کرد. ولی حالا هنوز یک سؤال برایم باقی مانده است که چرا بعضی ها در سالهای اخیر این لقب را دوباره در آغاز اسم شان می چسپانند. با نشر مضمون محترم استاد هاشمیان وتوضیحات و استیضاح ایشان موضوع مقاله برایم عمیق تر شدو از آن فیض بیشتر بردم. موفق و کامگار باشید. |
 |
اسم:
منیره یوسف زاده محل سکونت:
کابل
تاریخ:
29.04.2015 |
|
بعضی جنایتکاران یک دهه گذشته یا دهه دموکراسی، جنایتکاران هفت و هشت ثور را چنان به باد انتقاد و فحش می گیرند که گویی انها فرشته دوران خویش اند. غافل از اینکه جنایتی که جنایتکاران دهه دموکراسی انجام دادند کمی از زنده به گور کردن های خلقی ها و پرچمی ها و اوباش گري ها و چپاول گري هاي تعدادي ظاهرا مجاهد ندارد. شاید از من بپرسید جنایتکاران دهه دموکراسی چه کسانی هستند؟ جنایتکاران دهه دموکراسی، تعدادی از کسانی هستند که با مشقت و بدبختی و برای فرار از جنگهای داخلی به خارج از کشور رفتند، پناهنده شدند، درس خواندند یا نخواندند، در ديار غربت ماندند تا سقوط طالبان و حضور جامعه مدني. انها به محض حضور جامعه جهانی به کشور بازگشتند و تعدادي شان پست هاي بالا را اشغال كردند، اما تعدادي از همين مقامات به جای انکه سالهای پر مشقت زندگی شان را و سالهای پر رنج مهاجرت، فقر و تحقیر را به ياد داشته باشند و به جای انکه زمان قدرت به فکر بهبود وضعیت مردم باشند، با دزدی های ميليوني خویش و با عیاشی هایی که از محل کارشان اغاز و تا خانه های ویلایی در داخل و خارج کشور ختم می شد، با قتل های مرموزی که گاهی به دستور انها اما توسط اجیر گرفتگان شان انجام میشد، روی سفیدی از خویش در نظر مردم و در تاریخ باقی نمانند و همطراز با جنایتکاران سه دهه جنگ در اذهان گناهکار و مجرم شدند. جنایتکاران یک دهه دموکراسی بدون انکه رنج و درد مردم را در نظر بگیرند از بی سوادی و ساده دلی انها استفاده کرده و بر گرده خلق سوار شدند. اما چرا این نکته را نوشتم؟ این نکته را نوشتم که بگویم دزدان کابل بانک، دزدان معادن، مافیای مواد مخدر، دزدان بانک افغانستان، دزدان پروسه صلح، دزدان پروژه های انکشافی و دزدان مبارزه با فساد اداری حق ندارند از خیانت های هشت و هفت ثور گفته و بر طبل رسوایی انها بکوبند وقتی خویش تا گلو غرق فساد اند چرا که با این سخنرانی هایشان فقط ما را به یاد ضرب المثل قدیمی " دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه" می اندازند و بس! |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
29.04.2015 |
|
چنین امری تصرف و دزدی آشکار و قابل تقبیح است. کاظمی یا هیچ انسانی، از نگاه حقوقی، به استثنای پسر مرحوم غبار که این حق را از جانب والد بزرگوار شان کسب کرده است، حق ندارد دست به تغییر و اصلاح کلمات آن کتاب گرانبار یا نشر و پخش خود سرانۀ آن بزند. ارزش کتاب "افغانستان در مسیر تاریخ" علاوه بر محتویات کتاب, به سبک و قلمی است که مرحوم غبار آن را انتخاب و بکار برده است. این کتاب یکی از آثار ارجمندی است، که به یقیین نظیر آن تا کنون در کشور ما دیده نشده است. کتابی که به همه مردم افغانستان تعلق دارد و همه مسئولیت حفظ اصالت آن را به مثابۀ یک "امانت" ذی قیمت بدوش دارند. توقع من از دولت افغانستان این است که این مسئله را از طریق وزارت خارجه با دولت ایران در میان گذاشته کاظمی از خودکش بیگانه پرست را وادار بسازد تا از پخش تجدید نظر شدۀ کتاب خود داری کند. هم چنین به اطلاع دولت ایران برساند که در آینده بدون اجازۀ صاحب امتیاز قانونی هر کتابی که نویسندۀ آن یکی از افغانان می باشد، کتاب را نشر و پخش نکند.
|
 |
اسم:
عبدالکریم رحیم محل سکونت:
بریتانیا
تاریخ:
29.04.2015 |
|
در باره ای بیانیه ای خطاب به مردم باید عرض شود که رئیس جمهور محمد داود شخص دارای نظریات مشخص بود و ضرورت به کمک پرچمی ها نداشت. ثانیا برخلاف تصور کاذبی که نزد ها بعضی موجود است رهبری این حزب انقدر با سواد هم نبود که داود خان از انها در نوشتن بیانیه ای خویش طلب استعانت میکرد. ثالثا اقای محمد عزیز نعیم که اینجانب افتخار شاگردی اش را در پوهنتون کابل داشتم در ملاقاتی در یکی از کافی های لندن بمن گفت که قسمتی از بیانیه ای خطاب به مردم را من نوشته بودم. با در نظر داشت با سوادی اقای نعیم و توانایی نویسندگی او هیچ شکی نیست که قسمتی از ان بیانیه را او به هدایت رئیس جمهور نوشته باشد و قسمتی دیگر انرا کسی دیگری با در نظرداشت عقاید سیاسی و اقتصادی-اجتماعی او منحیث منشی نگاشته باشد. حال هر کس میداند که غوا توره او شوده یی سپین دی و سواد عده ای هم برای همه هویداست پس پرچمی ها و سایرین باید از یاوه سرایی ها خویش در باره ای بیانیه ای خطاب به مردم دست بردارند. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
29.04.2015 |
|
تاراج تاریخ غبار سبک نگارش و شیوۀ تحقیق مرحوم غبار، هردو عطیۀ خداوندی بشخص او و افتخار فرهنگ افغانستان است- ازکاظمی که یک شاعر فروخته شده است، به گله مندی نمی ارزد -شخصیکه خود را فروخته باشد، غصب و تصرف برای او معنی دشلمۀ قند را دارد. شنیدم آقای مامون از کاظمی دفاع کرده است، دفاعیۀ اورا با دلایلش نخوانده ام، اما دفاع از غصب جفا میباشد ایرانیها در چاپ اول تاریخ غبار حدود سی سال قبل نیز در چند جا تصرف خاینانه کرده بودند که در مقاله ای 25 سال قبل در مجله آئینه بالای آن تصرفات نامشروع انتقاد کرده بودم.آثار یک مورخ را بدون اجازۀ قانونی و برای مقاصد مادی طبع کردن خیانت و دزدی است - لعنت به کاظمی که افتخار فرهنگی افغانستان را دزدیده است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 27 اپریل |
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
29.04.2015 |
|
از مدت دو سال به این سو بصورت متداوم و پی هم مقالات و اندوخته های محترم اعظم سیستانی را که بیانگر حقایق تأریخی کشور به صورت واقع بینانه و اکثراً با استناد است و به دست رس هموطنان قرار میدهند، میخوانم و بر قلم نا ترس و توانای شان آفرین میفرستم. تحلیل و بررسی دقیق و بیطرفانۀ محترم سیستانی در وقایع و حوادث تأریخی کشور نمایی وطن پرستی ، صداقت عمل و ادای مکلفیت وجدانی شان در برابر کشور، ملت و مردم شان است. افشاء گری مخربین ملی، مغرضین بد نیت و خود فروختگان کج اندیش که عمداً میخواهند اذهان نسل های آیندۀ کشور را با تکذیبات در لفافۀ ابهامات به سر درگمی دچار ساخته، تحریفات ذیرکانۀ شان را آرام آرام از طریق نوشته های در صورت درست و در سیرت نا درست، در افکار و اذهان ما، خصوصاً نسل جوان ما تزریق کنند، فقط میتواند از نوک قلم سیستانی صاحب تراوش یابد. محترم اعظم سیستانی اساسات این قاعدۀ اصولی و قانونی را که تأریخ دان و تأریخ نویس در محدودۀ آن باید خودش را نگهدارد و آن بیطرفی مطلق و آشکار سازی حقیقی واقعات، استوار بر اسناد تأریخی میباشد، خوب می شناسند و بر آن عمل می نمایند. وجود جناب سیستانی یک حقیقت و تراوش قلم شان همیشه یک واقعیت انکار ناپذیر است که روی باور های نادرست خط بطلان می کشد و حقیقت را با خط زرین ثبت تأریخ می نماید. خط بطلان می کشد و حقیقت را با خط زرین ثبت تأریخ می نماید. تأریخ افغانستان و نسل های آینده در افغانستان بر محترم سیستانی صاحب و امثال آن نیازمند اند و از ایشان قدر خواهندنمود. موفقیت های مزید محترم اکادمیسین اعظم سیستانی را درین راستا تمنا نموده برای شان عمر طویل و حوصلۀ فراخ آرزو می کنم.
|
 |
اسم:
قیس کبیر محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.04.2015 |
|
خصوصیت زیبایی که در نوشتۀ جناب اکادمیسین سیستانی تحت عنوان (مکثی بر نقدِ "روشنگرِ سنت زده" آقای صدیق رهپو در رابطه با جرگۀ انتخاب احمدشاه درانی) توجه ام را به خود جلب کرد، این است که ایشان موضوعات را بدون حاشیه روی و اضافه گویی تشریح نموده، موضوعات را به طور دقیق و مستند مورد بحث و تحلیل قرار میدهند که این مشخصه را در آثار شان که در آرشیف پورتال موجود است به وضاحت مشاهده میتوان کرد. بر اساس نوشتۀ متذکره در فوقِ محترم سیستانی باید با تأسف بگویم که جناب رهپو با وجود عمل کرد های سیاسی شان در گذشته که نه چندان مقبول جامعه و مردم ما قرار گرفته بوده، هنوز هم به نحوی از انحاء در تخریب کشور ما و خود شان به فعالیت های مغرضانه دست میزنند. من هم خواستم به صفت یک افغان تشکر کنم از شخصیت های بزرگوار چون محترم سیستانی صاحب که برای جلوگیری از اینکه مبادا اذهان ما با تکیه به افکار چنین اشخاص فریب بخورد، آگاه ساخته حقیقت های نهان را آشکارا می سازند.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
28.04.2015 |
|
محترم زمرى كاسی صاحب بعد از سلام و احترامات، شما واقعا بنکات مهمی اشاره نموده اید. من نظرات شما را تایید مینمایم. افسوس برینست که بعضیها بدون در نظرداشت ظروف، واقعیتها و پسمنظرهای تاریخی جوامع و بدون تفکیک نکات مثبت و منفی یک سیستم، کوشش به تطبیق موبموی آن در یک جامعه ای کاملا متفاوت میباشند. در حالیکه میشود منحیث انسان صاحب انتخاب و بادرنظرداشت اولویات و مصالح مادی و معنوی خود، بدردبخور هارا انتخاب کرد و از غیرآن اجتناب نمود. در اخیر با تشکر از مسءولین محترم پورتال، خواهشمندم که حرف ج. که شاید اشتباها توسط ایشان در بالای نوشته ای بنده قبل از اسم اضافه شده، حذف شود. به امید صحت و سلامتی دوستان و با کمال احترام، جلال. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
28.04.2015 |
|
خانم دانشمند و مدافع حق و حقوق مردم دادخواه کشور، محترمه شیما غفوری سلام وعرض ارادت!
ازحسن نظر و حسن برداشت تان در مورد مقالاتم ، سپاسگزارم.واقعیت اینست که با جهانی شدن کمپیوتروانترنت وسایر رسانه های جمعی و دسترسی بیشتر مردم به این وسیلۀ سریع اطلاعاتی، برای برخی ازدوستان و مخالفان تاریخ وفرهنگ افغانستان ، زمینه هایی فراهم شده تا نیات وخواسته های خود را بر روی رسانه های عمومی انعکاس دهند وازاین طریق خود را مطرح سازند. البته آنانی که در یک موضوع بطور تخصصی وارد اند، طبعاً چیزی برای گفتن وآموختن دارند وشکی نیست که مورد استقبال قرارمیگیرند، واما اگر نوشته های شان مسلکی وتخصصی نباشد وصرف اهداف خاصی را دنبال نماید که جنبۀ تحریبی اش برجنبۀ آموزشی وتربیتی اش سنگینی نماید، حتماً کسانی را به عکس العمل وامیدارد وخواهی نخواهی در میان جامعه کسانی پیدا خواهند شد که پشت ورق را خوانده بتوانند واهداف چنین نوشته هایی را برملا کنند.
من تا کنون به چند مورد ازاینگونه نوشته ها در مورد تاریخ کشور برخورده ام و خود را مکلف به جواب یا توضیح دیده ام، خوشبختانه که پاسخ های من همواره از سوی عناصر وطن پرستی چون شما مورد تائید وحمایت قرارگرفته است وطرف نیز متوجه نادرستی عمل خود شده است. آنچه در چنین وضعیتی از قلم این فقیر حقیرسرا پا تقصیر(حقیقتجو وحقیقتگو) بروی رسانه های جمعی بچشم میخورد، صرف برای بیان حقیقت ومبارزه با دروغ وپلشتی است تا فرزندان وطنم ، حقیقت را از دروغ تمیز کنند، وآنها را بخوانند و با آنچه دیگران بخورد اولاد این وطن میدهند به مقایسه بگیرند و در صورتی که من درست و بجا گفته باشم، آنگاه از من بنیوشند وذکر خیری بنمایند وبس! با سلام واهدای حرمت مجدد سیستانی28 /4/ 2015
|
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
27.04.2015 |
|
هنگامیکه مقالات تاریخی دانشمند گرامی آقای سیستانی را مطالعه مینمایم به خود میبالم و از موجودیت شان خاطرم آرام میشود. زیرا ایشان نه تنها تأریخ دان کم نظیر افغانستان اند، بلکه انسان پر تحرک، با جرئت و نویسندۀ والا میباشند. وی در هر جای که کج اندیشی های را به منظور تحریف تأریخ کشور ما می خوانند، برای توضیح آن فوراً دست به قلم میبرند، دروغ پراگنی ها را افشاء کرده و برای هموطنان شان حقایق را روشن مینمایند. تجربه نشان میدهد که بعضی ها در ابتداء در لابلای نوشته های گویا تاریخی و فلسفی ...یکی از خشت های تأریخ ما را از جایش سست مینماید، سپس نوبت مقالات بعدی میرسد. و نوشتۀ شخص اول به حیث منبع و مؤخذ در صحبت ها و نوشته های سایرین یادآوری گردیده و بر مبنای آن اکاذیب تأریخی بعدی اعمار میگردد. این روش در مورد چندین مسأله و شخصیت های تأریخی کشورتکرار گردیده است. از توضیحات مستند کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی در مورد جرگۀ احمد شاه درانی منحیث یک تبعۀ افغانستان اظهار سپاس و شکران مینمایم. آرزوی من این است تا فرزندانم تأریخ سالم کشورم را که در آن نبض واقعی حوادث لمس گردند، به ارث ببرند. آنها ممنون اشخاصی چون سیستانی و امثالهم خواهند بود.
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
27.04.2015 |
|
در مورد ۷ و ۸ ثور به نوشته های نویسندګان محترم سر زدم. بلی عدالت اجتماعی اصلا سازنده ای یک جامعه است که افراد در آن احساس امنیت نمایند. بلی نزدیک ۴۰ سال جنایت کاران و قاتلین ملیون را از تیغ کشیدند و همه آنان بی ګناه!ملیون ها به بی حیثیتی، بی هویتی، به ګرسنګی و ګداءی و غیره و غیره از وطن بیرون کشیده شدند. سند پسر کرملین را در امریکا نزد شاهد افغان دیدم که میګفت: هرکس با ما خوش نیست از این وطن برایند، مثلیکه فیدل کاسترو به کیوباءی ها حکم صادر کرده بود.مرده های جانی و زنده های شان باید به محکمه کشانیده شوند و جواب جنایات هرجانبه قتل های خود را بدهند و تا چنین کاری انجام نیابد از آن جامه چیزی ساخته نمیشود! سوال من اینجاست که محکمه ای بینالمللی در کجاست؟ در کجاست؟؟؟
در عوض محکمه به ایشان نان هم میدهد. خواهران و برادران افغان چه در داخل و چه در خارج وطن بیایید که دست به دست به جوامع بینالمللی ، به محکمه ای بینالمللی بنویسیم و مراجعه کنیم تا این امر اجرا ګردد، هرچند من در ۲۴ سپتمبر ۱۹۹۶ در مجلس اروپای غربی در زمان سخنرانی ام ګفتم که من نظر به تجربه ای مستند ۳۵ ساله ام دیګر به ارش های دروغین تان یعنی دیموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر تان عقیده ندارم و نیست، لذا حالا چنین است که به قاتلین هم آزادی و نان میدهند. ګناه آن بیچاره ها که شب و روز در صدد راه حل در وطن اند، نیست. این جار و جنجال ها از این اروپا در وطن ما و اوطان دیګر مهندسی میشود. اسناد من درین موارد در محکمه ای حقوق بشر درج شده است. یا بیایید که همدست بنویسیم یا فراموش کنید. مستند، ما خارجی ها در اروپا به حیث انسان شناخته نمی شویم ولی برای خود شان موجود هست. اګر اروپاییان بخواهند در جامعه ای ما و تمام آسیا و افریقا وضع تغییر می یابد. مسولیت نوشته ام به دوش خودم است. احترام |
 |
اسم:
Qamar yalda karzai محل سکونت:
Munchen
تاریخ:
27.04.2015 |
|
استاد دانشمند ومحترم سیستانی صاحب سلام مقاله پرمعلومات وتداعی کننده ازخاطرات تلخ ودردناک و پرازآشوب کودتای هفتم ثور(نگاه کلی برعوامل وعواقب کودتای ثور) ازقلم توانای شما را مطالعه کردم خیلی عالی نوشته وتوضیح نموده اید. گرچه تا حال با وجود کمک های بزرگ جامعه جهانی کدام تغیر بنیادی به حال مردم ما که بتواند ازرنج ودرد وفقر ومریضی وبیکاری که دامنگیر مردم عامه وقشربیچاره شده است بچشم نمیخورد، برخلاف قدرتمندان ما برای بدست آوردن منافع شخصی واولاد ونواسه هایشان بدون شرم وآزرم درتلاش اند و ازتطبق عدالت و احترام بقانون واجرای آن برای بهبودی وضع اقتصاد ،تعلیم وتربیت وصحت وسلامت مردم طفره میروند وبفکرامتیازات مادی واشغال پست های پول زا اند و هرگز از رنج ومشقت وتیره روزی هموطنان خوداحساس مسؤلیت ودرک انجام وظیفه نکرده اند واگرمیکردند تا امروز مهاجرین داخلی ما با سختترین حالت درزیرخیمه ها درگرمای سوزنده وسرمای هلاک کننده باقی نمیماندند و اولاد شان ازنعمت سواد وآموزش درمکتب بیبهره نمی ماندند .امید است کابینه جدید بااحساس نیک ،خدمت صادقانه ، وروحیه ملی بدون تعصب ،قومگرایی ،لسانی و زبانی در راستای ترقی و تعالی وطن عزیز ما سعی وکوشش نمایند ،فراموش نباید کرد ما درقرن ۲۱زندگی مینماییم وبا مدرنترین افزار تکنالوژی اشنایی داشته واستفاده مینماییم پس توجه جدی بحال مردم کم بضاعت وظیفه هریک ازدولتمردان است که غفلت نکنند . بامید سعادت وآرامی افغانستان عزیز . با احترام یلدا قمرکرزی |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
26.04.2015 |
|
ګران افغان شخصیتونو دنیا غبار او حشمت خلیل غبار!
از دستبرد و تجاوز فرهنګی شخصی بنام کاظم کاظمی در مورد چاپ کردن خود سرانه و بدون اجازه شمایان کتاب والد محترم شما «افغانستان در مسیر تاریخ»، این شخصیت مبارز، آزادیخواء سر به کف و مظلوم کشور ما افغانستان، مرحوم میر غلام محمد (غبار)، من هم منحبث یک افغان متعهد نا آرام شدم. شما به صفت وارثان قانونی این کتاب مهم و ارزشمند، موضوع را در چارچوب میثاق های قبول شده در مقابل این شخص تعقیب نموده تا درس عبرت برای دیګران در آینده باشد. با محبت افغاني |
 |
اسم:
دنیا غبار محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
26.04.2015 |
|
شما آقای کاظمی ، حیف به نام دانشمندی وکرامت نویسندگی ! آیا شما راستی و کرامت انسانی را در نظر دارید؟ اگر شاد روان غبار زنده میبودند به شما میگفتند که ” آقای کاظمی ، شما که خود را دانشمند میخوانید بروید کتاب خود تان را بنویسید با دستور و نکته سنجی خود تان با وسایل تخنیکی تان، ولی به شما حق نمیدهم که به کتاب من دست زنید و حتا یک حرف را تغیر بدهید. به کتاب من که به بهای حیاتم در مختنق ترین شرایط نوشتم حق ندارید که دست بزنید . اگر اشتباهات لغتی باشد از من است ، و من به شما یا هیچ کسی اجازه نمیدهم که آنرا تغیر دهد . بروید آثار خود را بنوسید و به نمایش بگذارید . کتاب من برای مردم مظلوم و بی پناه و جوانان راستکار و روشن فکر است که درک دارند . شاد روان غبار میدانست که اشخاصی مانند شما ها همیشه پیدا میشوند ، به این لحاظ او پسرش حشمت خلیل غبار را وظیفه ای محافظت حق چاپ را داد که کتاب ها ی او را از دست اشخاصی مانند شما محفوظ نگه دارد . حق ویراستاری را تنها شخص دارای حق تبع اجازه داده میتواند نه هر ناشر !
حشمت خلیل غبار تا کنون به چندین ناشر اجازه داده است که کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را مطابق چاپ اول ، بدون هرگونه تغیر و اصلاحی و یا ویراستاری چاپ کنند . ولی به هیچ ناشری و شخص دیگری اجازه ای ویراستاری را نداده است و نخواهد داد !
من در جواب خاموشی اختیار میکنم زیرا من یقین دارم که روشنفکران واقعی که خود را و قلم خود را در خدمت مردم مظلوم افغانستان قرار میدهند ، از اصالت کتاب افغانستان در مسیر تاریخ دفاع و از آن محافظت خواهند کرد .
دنیا غبار ، دختر شاد روان غبار
|
 |
اسم:
ولی احمد نوری محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
25.04.2015 |
|
... و بازهم خاطرۀ رقت بار کودتای ویرانگر ثور هفت ثور مطابق 27 اپریل روز کودتای ننگین خلق و پرچم در افغانستان و سر آغاز بدبختی و فلاکت مردم
قابل توجه هم میهنان وطن پرست، و عاشق افغانستان و مردم آن، روز دوشنبه هفتم ثور مطابق 27 اپریل است. سی و هفت سال قبل روز شومی در تأریخ و زندگی باشندگان افغانستان بود. تعدادی از فرزندان ناخلف این سرزمین به یاری دشمن دین و به نفع یک کشور اجنبی و دشمن آزادی و دیموکراسی (اتحاد «به اصطلاح» جماهیر اشتراکیۀ شوروی) با حمله از هوا و زمین با همکاری خائنانۀ عده ای از صاحب منصبان افغان فروخته شده و نوکر و فرهنگیان و نویسندگان خریداری شده از طرف دشمن، دولت قانونی افغانستان را با کشتار بیشمار جوانان با شرف اردو و گارد جمهوری که از آزادی و شرف کشور شان دفاع می کردند، سقوط دادند.
نور محمد تره کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل، نجیب الله و همه هواخواهان و طرفداران و همدستان بی ایمان و خائن شان برده وار و غلام صفت در خدمت شوروی در آمدند و دوستی با شوروی محک وطن دوستی قرار گرفت. هر کی این حلقۀ منحوس غلامی را قبول نداشت دشمن پنداشته شده و باید کشته می شد و یا در سلول های مفلوک زندان پلچرخی فرسوده می شد. ولی انفلاقیون بر کرسی های خدمت به باداران شوروی شان و سجده به لینن و ستالین به کار و کشتار آغاز کرده و بر گرُده هایی مردم سوار گشتند، شورای انقلابی شان با افتخار در لیست قاتلان این ملت برای ابد ثبت گشتند.
واقعات ناگوار، قتل ها و خون ریزی های متواترِ، محبوس کردن ها، بی ناموسی ها و بی عزتی های مردم شریف کشور را چنان عملی نمودند که دست هر متجاوز را از عقب بستند. از آن به بعد ما و شما تا امروز شاهد تداوم همان جنایاتی هستیم که کودتا چیان ثور (غویی) سر آغاز آن بودند. و این هم مبرهن است که تنظیم های به اصطلاح مجاهدین، طالبان و دزدان دارایی های عامه، همه و همه اولاد های همین دونان و وطن فروشان اند.
بنا بر آن بدین وسیله از همه نویسندگان قلم بدست که قلم، فکر و عمل شان در خدمت آن نظام کودتایی ویرانگر قرار نگرفته و آلوده نشده باشد و از همه شعرای میهن پرست افغان آرزو می رود مقالات، اشعار، نوشته ها، گزارشات، خاطره ها، عکسها و هر چه می توانند الی پس فردا یکشنبه 26 اپریل تا ساعت 24 شب وقت اروپای غرب به پورتال افغان جرمن آنلاین بفرستند تا با کمک و توجه کارکنان عزیز این پورتال وزین نشر شده و ثبت تأریخ گردد و توضیحی به نسل امروز و درسی به آیندگان باشد. با سپاس و تشکر فراوان
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
25.04.2015 |
|
دوستان، همکاران گرامی پورتال ما ! دیشب درمنزل یکی از دوستان دعوت بودم و درحوالی یازده شب به کلبه برگشته به سراغ کمپیوترم رفتم. در صدر صفحه نوشتهٔ برادرعزیزم، ولی احمدنوری که با متن ذیل صدای زنگ، خبردار، را به گوش همه، نویسندگان زبده، قلم شکسته ها رسانیده تا در مورد بزرگترین فاجعهٔ تأریخ کشور، اعنی کودتای خاینانه و خانمان سوز ۷ ثور، که دست های چنگیز، تیمور لنگ و هلاکو را در پشت شان بسته چند سطری بنویسند. این است متن آن: « ولی احمد نوری 24/04/2015
... و بازهم خاطرۀ رقت بار کودتای ویرانگر ثور هفت ثور مطابق 27 اپریل روز کودتای ننگین خلق و پرچم در افغانستان و سر آغاز بدبختی و فلاکت مردم. قابل توجه هم میهنان وطن پرست، و عاشق افغانستان و مردم آن، روز دوشنبه هفتم ثور مطابق 27 اپریل است. سی و هفت سال قبل روز شومی در تأریخ و زندگی باشندگان افغانستان بود. تعدادی از فرزندان ناخلف این سرزمین به یاری دشمن دین و به نفع یک کشور اجنبی و دشمن آزادی و دیموکراسی (اتحاد «به اصطلاح» جماهیر اشتراکیۀ شوروی) با حمله از هوا و زمین با همکاری خائنانۀ عده ای از صاحب منصبان افغان فروخته شده و نوکر و فرهنگیان و نویسندگان خریداری شده از طرف دشمن، دولت قانونی افغانستان را با کشتار بیشمار جوانان با شرف اردو و گارد جمهوری که از آزادی و شرف کشور شان دفاع می کردند، سقوط دادند. نور محمد تره کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل، نجیب الله و همه هواخواهان و طرفداران و همدستان بی ایمان و خائن شان برده وار و غلام صفت در خدمت شوروی در آمدند و دوستی با شوروی محک وطن دوستی قرار گرفت. هر کی این حلقۀ منحوس غلامی را قبول نداشت دشمن پنداشته شده و باید کشته می شد و یا در سلول های مفلوک زندان پلچرخی فرسوده می شد. ولی انفلاقیون بر کرسی های خدمت به باداران شوروی شان و سجده به لینن و ستالین به کار و کشتار آغاز کرده و بر گرُده هایی مردم سوار گشتند، شورای انقلابی شان با افتخار در لیست قاتلان این ملت برای ابد ثبت گشتند. واقعات ناگوار، قتل ها و خون ریزی های متواترِ، محبوس کردن ها، بی ناموسی ها و بی عزتی های مردم شریف کشور را چنان عملی نمودند که دست هر متجاوز را از عقب بستند. از آن به بعد ما و شما تا امروز شاهد تداوم همان جنایاتی هستیم که کودتا چیان ثور (غویی) سر آغاز آن بودند. و این هم مبرهن است که تنظیم های به اصطلاح مجاهدین، طالبان و دزدان دارایی های عامه، همه و همه اولاد های همین دونان و وطن فروشان اند. بنا بر آن بدین وسیله از همه نویسندگان قلم بدست که قلم، فکر و عمل شان در خدمت آن نظام کودتایی ویرانگر قرار نگرفته و آلوده نشده باشد و از همه شعرای میهن پرست افغان آرزو می رود مقالات، اشعار، نوشته ها، گزارشات، خاطره ها، عکسها و هر چه می توانند الی پس فردا یکشنبه 26 اپریل تا ساعت 24 شب وقت اروپای غرب به پورتال افغان جرمن آنلاین بفرستند تا با کمک و توجه کارکنان عزیز این پورتال وزین نشر شده و ثبت تأریخ گردد و توضیحی به نسل امروز و درسی به آیندگان باشد. با سپاس و تشکر فراوان» گرچه در مورد بعضی اشاره های برادرم ولی احمدنوری و محتوی آن در این اعلامیه موافق نیستم لیک بصورت کل یادآوری بجا است تا در ذهن ما همیشه این جنایت بزرگ که تا امروز ملت محروم افغان از آن رهائی ندارد، زنده و پایدار بماند. همین لحظه که میخواستم به نوشتن چندسطر در این مورد آغاز نمایم، متوجه شدم که این ابلاغیه وجود ندارد. سؤالم از دوستان کارگردان پورتال در یک جمله خلاصه می یابد که: چی بلائی به سر ابلاغیهٔ برادرم ولی احمد نوری نازل شد؟ با عرض حرمت
|
 |
اسم:
عبدالله محمدی محل سکونت:
مانتری کتفورنیا
تاریخ:
25.04.2015 |
|
برادر دانشمند و ارجمند آقای عباسی با عرض احترامات ! مطالب و پیشهادات ارزنده و معقول شما را بمنظور احیای مجدد اصالت زبان دری که به جناب آقای عبدالباری جهانی وزیرجدید التقرر وزارت اطلاعات و فرهنگ بود خواندم و پسندیدم . امیدوارم اوشان این پشنهادات شما را شاخص نظر سنجی های شان در امور مدیریت وزارت فرهنگ داشته باشند وآنچه پیشنهاد نموده اید درجهت تحقق بخشیدن آن اقدام فرمایند. و اما جناب وزیرصاحب پیشین وزارت اطلاعات و فرهنگ متوجه غنای فرهنگ کشورش نشدند؛ غفلت و یا عدم توجه موصوف زمینه را طوری مساعد ساخت که فرهنگ جامعه افغانی مورد تهاجم فرهنگیان ایرانی قرار گیرد , نتنها اصالت فردی خود را بلکه اصالت زبان اصیل دری را گروگان زبان بیقاعده فارسی ایرانی ساخت و جفای بس بزرگ را در حق اصالت زبان دری نمود. یقین دارم حکومت آقای غنی و پارلمان افغانستان متوجه عواقب ناگواراین تهاجم فرهنگی که از غفلت مسؤلین اورگانهای مثل وزارت اطلاعات و فرهنگ – وزارت های معارف و تعلیمات عالی است شوند وتوجه جدی بدارند تا در نگهداشت اصالت فرهنگی افغانستان احساس مسؤلیت نمایند.
|
 |
اسم:
یعقوبزاده محل سکونت:
هالند
تاریخ:
25.04.2015 |
|
سلام خدمت دوستان محترم این تارنما ( وبسایت) تقدیم است خدمت عالی جنابان گرامی عباسی صاحب وهاشمیان صاحب مشاورین داوطب وزیر صاحب جدید فرهنگ جهانی صاحب باید به عرض برسانم که بعضی مشوره هایی را که در ارتباط زبان دری به وی اراهه (ارائه) نموده اید دستوراتی قابل ملاحظه را به وی اراهه (ارائه) داده اید شما تنها از ورود کلمات ساخته شده در ایران به زبانی (زبان)دری بسیار زیاد مشوش هستید در حالیکه سر هر کلمه نمی خواهم باشما بپیچم تنها همین دانشگاه بلاخره به اثبات رسید که دری زبانان به گفته شما هم دانش را استفاده می کنند وهم گاه را مثلی ایستگاه ارامگاه (آرامگاه) پرورشگاه لشکرگاه پس به حساب شما لشکرگاه باید به لشکرتون مبدل شود سر ابداع کلماتی نامانوس پشتو که درین سال هایی (سال های)اخیر توسط حبیب اله رفیع ساخته شده چرا اعتراضی نمی کنید این به آن میماند که قربان شوم خدا را یک بام ودوهوا را این کلمات بیشمارند که درین سالها اختراع شده اند ولی من یک چند تایی (تای)انرا (آنرا)ذکر می کنم به جایی (جای) رییس (رئیس)جمهور ولسمشر به جای پایتخت پلازمینی به جایی (جای) نامی (نام)تاریخی سرخرود سره رود به جایی انتحار کننده ترهزگری این منطقی است؟ حرف از مصطلحاتی (مصطلحات)ملی چندی فبل به میان امده (آمده) بود که گویا پوهنتون - ستره محکمه در زمره مصطلحاتی (مصطلحات) ملی اند پس پایتخت و رییس جمهور نیز شامل مصطلحاتی ملی میشوند چرا زمانیکه حبیب اله رفیع این کلماتی (کلمات) نامانوس را جایگزینی (جایگزین)کلماتی (کلمات)دری میسازد شما صدای اعتراض تانرا گاهی بلند نکردید ودرین جا نیز صرف فوکس تان بالای زبانی (زبان) فارسی دری ماست؟ ممکن بعد از مدتی شما یا شاید حبیب اله خان رفیع به اقای (آقای)جهانی توصیه کنید که همین تخلص جهانی یک لغت فارسی بیا تخلصت را از جهانی به نریوال تبدیل کن نمیدانم چرا عده (عده ای)با وصف اینکه در کابل برگ (بزرگ)شده اند علم دانش تحصیلاتی (تحصیلات) عالی خودرا توسط همین زبانی دری کسب نموده اند بازهم نمی گذارند این زبان رشد و بالنده گی داشته باشد نه می گذارند که از فارسی ایران چنیزی به زبانی فارسی دری ما وارد شود و نه می گذارند که فرهنگیانی دری ما همانندی (همانند)فرهنگیانی (فرهنگیان)پشتو زبانی (زبان) ما کلماتی (کلمات) ناب دری را ابداع کنند جلو ورود کلمات نامانوس را بگیرند در حالیکه شخص بنده به این نظر هستم که زبان ادبی هر دو کشور ایران و افعانستان (افغانستان و ایران) کدام فرقی (فرق)بسیار فاحشی ندارد صرف اصطلاحات ما باهم فرق می کند زبان نوشتاری یکیست همانطوریکه وقتی عده )عده ای) از فرهنگیان پشتو زبان کشور همسایۀ پاکستان وقتی کلمات جدیدی را دز ساحه زبان پشتو ایجاد می کنند پس پشتو زبانان ما از استعمالی (استعمال) ان خودداری کنند که این لغات در پاکستان ساخته شده است همانطور در کشور هایی (های) انگلیسی زبان موفق باشید |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
24.04.2015 |
|
از تائید و تأکید اهمیت موضوع پیشنهاد من به محترم باری حهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ توسط دانشمندان عالی قدر داکتر صلحب استاد سید خلیل الله هاشمیان، داکتر صاحب استاد سید عبدالله کاظم و انجنیر صاحب احسان الله مایار کمال سپاس و امتنان دارم. در واقعیت ایشان هر یک از پیش کسوتان مبارزه در این راه بوده اند. مساعی خستگی نا پدیر دانشمند محترم ولی احمد نوری در نگهداشت زبان اصیل دری و نوشته های ارزشمند آقایون محترم هاشم انوری و مسعود فارانی و دیگر صاحبان نظر در این مورد خاص در خور تقدیر، تحسین و ستایش است.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
24.04.2015 |
|
دوست گرامی و عزیزم آقای عباسی ! چند لحظه قبل نوشتهٔ تانرا عنوانی آقای باری جهانی خواندم. همچنان یادداشتهای برادرانم استادان هاشمیان و کاظم را ازنظر گذشتانم که من عاجز گفته های شانرا از دل و جان تائید می نمایم. یکی از نشانه های خوب در حکومت امروزی، باوجود کمبودیهای که دارد، همان است که سعی شده تا افغان های کاری، خداکند که همهٔ شان وطن دوست و افغان پرور نیز باشند، به وظایف مناسب لیاقت شان تعیین شده اند. آقای باری جهانی که خود یکی از نوسیندگان پُرکار این پورتال ملی بودند، یقین دارم که گاهگاهی به این پورتال سری بزند و نظریات دوستان را که جز از اعتلای وطن و پیاده شدن صلح در میهن ما توقع دیگری ندارند بنظر انتقادی و تحلیلی نگریسته و بگفته های نیک شان ارج گزارد و خوب و بد آنرا سره کرده در ساحهٔ عمل تطبیق کند. قشر بزرگ از جامعهٔ افغانی که روی جبر زمان در کشورهای همسایه و یا دورتر ازآن مهاجر زمان جنگ شده اند و یا اینکه دور از وطن در خاک بیگانه تولد شده و در سن جوانی به افغانستان جنگ زده بازگشته نباید تا سرحدی مورد توبیخ قرار گیرد که از بازگشت به وطن مالوفش پشیمان شود. وضع زندگی و تغییر وارد شده در جامعهٔ افغانی ما یک امر طبیعی است و مطمئنم که قدم بقدم در اثر رهنمائی های سالم قشر حاکم تغییر مثبتی در آن وارد شود. در پهلوی نوشتهٔ برادرم محمدعارف عباسی توصیهٔ استاد گرامی داکتر صاحب هاشمیان را بعنوان پنج وزیر جدید در کابینه خواندم که الحق داد از ملی گرائی و وطن پروری می زند. امید است وزرای مربوط در آغاز کار پیش ازآنکه مشغول جنجالهای روزمرهٔ اداره مربوط شود پیشنهاد های سالم پوهاند هاشمیان را تطبیق نماید. بآرزوی صحت وسلامت شما
|
 |
اسم:
زرغونه عبیدی-تیبکین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
24.04.2015 |
|
در ارتباط به مقالۀ محترم میر عبدالواحد سادات تحت عنوان " فقدان دو حاکمیت : قانون و عقل "
بعد از عرض سلام و سپاس خدمت شما گرانقدر محترم سادات، اینجانب به حیث عضو هئیت مدیره کانون همآهنگی زنان افغانستان، نوشتۀ تحلیلی ارزشمند شما را قرار ذیل در کانون به معرفی گرفته ام: عزیزان سلام و صبح شما بخیر! *********************
ما همه وعده داده ایم تا جنایت در مقابل فرخنده را به فراموشی نسپاریم و نگذاریم که موج دادخواهی برای او فروکش گردد. قتل فرخنده اثبات خصوصیت ذاتی زشت جامعۀ زن ستیز افغانی میباشد که ریشه های سرطانی آن تمام وجود جامعه را اشغال نموده است. در سلسلۀ نوشته های تحلیلی بدین ارتباط، به نوشتۀ ارزشمند و کمک کنندۀ هموطن عزیز ما محترم میر عبدالواحد سادات تحت عنوان " فقدان دو حاکمیت : قانون و عقل " مواجه گردیده و با مطالعۀ آن متوجه میگردم که در آن چگونه جرم و ارتباط آن به محل جنایت، موشکافانه مورد توجه قرار داده شده است. ایشان در این نوشتهء بسیار زیبای تحلیلی، بشکل دقیق، عمیق و همه جانبه این جنایت را بر مبنای کالبد شکافی جامعۀ افغانی به ارزیابی گرفته اند. این مقاله در ابعاد وسیعتر با در نظرداشت حوادث دهه های اخیر و تاثیرات تخریب کنندۀ آن بر جامعه، توانسته است واقعیت چهره های زشت چرا و چطور را که باعث درج چنین لکۀ ننگ بر جبین تاریخ مملکت ما گردیده است به برهنگی لازم به معرفی بگیرد. در یک بخش نویسنده چنین گفته است: " سوختاندن فرخنده آشکارا ساخت که جامعه نیاز به رنسانس همجانبه فرهنگی ، دینی و اجتماعی دارد. بر مبنای همین نیازمندی باید رنسانس افغانی را مطرح کرد و « انقلاب فرخنده فرهنگی» آغاز کرد تا اصلاحات در تمام عرصه ها از اخلاق تا قانون و مهمتر از همه در خود ما بوجود آید وزمینه آن مساعد گردد تا در جدل تاریخی علم و جهل و جدل سنت و مدرنیزم راه ما بجلو گشوده گردد. البته زمانی این هدف یک سراب نخواهد بود که ما صادقانه و پایدار در خدمت روشنگری قرار داشته باشیم و داعیه منورانه را بخاطر بیداری وجدان اجتماعی انجام دهیم. با شمع روشنگری به مصاف جهالت برویم و در گام نخست بخاطر خروج خود از " نا بالغی فکری " که ما را محصور ساخته است تلاش نماییم. البته بکار گیری این اندیشه مستلزم تجسر و تعقل می باشد و در غیر آن هم خود ما و هم مردم در « دایره خاص» گروگان خواهند ماند . "
آدرس کانون: https://www.facebook.com/groups/1397249090541662/?fref=ts
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
24.04.2015 |
|
در ارتباط به مقاله های مهم محترم نظرمحمد مطمءن در مورد پلان نیمه مخفی و مذبوحانه ای امریکا با همراهی یگان همسایه ای بسیار حریص و محیل و چند فرصت طلب پیش پای بین بخاطر دو پارچه و یا چند پارچه ساختن مملکت مسلمان ما، خواندن کتاب " رد پای فرعون " نوشته ای رزاق مامون، مخصوصا در بخشهای هفدهم و هژدهم صفحات 123 الی 141 را برای دوستان توصیه مینمایم. اگر خودفروختگی، عقده ای خود کمبینی و حرص بیش از حد عناصر داخلی و همسایگان نباشد، ان شاالله هیچ پلان داخلی و خارجی، ولو توسط هر سوپرپاوری باشد، نمیتواند یکپارچگی فکری و جغرافیایی یک مملکت را متضرر سازد. نمیدانم که چقدر واقعیت خواهد داشت، اما گزارش شفاهی یکی از اشتراک کنندگان یکی از جلسات به اصطلاح صلح و در حقیقت تشدید جنگ افغانستان در سالهای 90 در تاجکستان است، که رابن رافیل وزیر خارجه ای آنوقت امریکا به منصور نادری پسر سید کیان پیشنهاد نموده بود، که شما در منطقه ای تان تا قسمتهای واخان و اطراف آن یک حکومت مستقل اعلان نمایید، ما شما را برسمیت میشناسیم. اما آقای نادری این پیشنهاد را رد کرده و دلیل آورده بود که ما درین منطقه اقلیت هستیم و با چنین اعلانی مردم ما را از هم متلاشی خواهند نمود. والله اعلم. بهرحال میکروبهای داخلی و خارجی همیشه در کمین میباشند، اما مریض و متضرر تنها اجساد ضعیف و غافل از حفظ الصحه میشوند. توکل ما بر الله حفیظ و ناصر. حسبنا الله ونعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
24.04.2015 |
|
پیرامون مقالۀ دانمشندمحترم عباسی صاحب امروز 23اپریل اول تبصرۀ داکترصاحب گاظم وسپس متن کامل مقالۀ جناب عباسی صاحب راخواندم و آنرا سرتاپا تائید میکنم. این بار اول نیست که جناب عباسی صاحب پیرامون این ضرورت مهم فرهنگی سفارش کرده اند، بلکه درگذشته نیز درین باره شکایات وسفارشاتی درین پورتال بدست نشر سپرده اند. من بنوبۀ خود تکثیر این مقاله وسفارش داکتر صاحب طاضم راتائید میکنم. ازحسن تصادف من هم دیروز مقاله ای بعنوان پنج وزیر درهمین باب به این پورتال ارسال کرده ام تاوزیرصاحبان را بعنوان رسمی وزارت وموقف قانونی شان ملتفت سازد. خداکند این دو مقاله بدسترس شخص جهانی صاحب قرارگرفته بتواند. با احترام - هاشمیان 23 اپریل |
 |
اسم:
داکتر کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
24.04.2015 |
|
محتوای مقاله محترم آقای عباسی که عنوانی محترم آقای جهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ نوشته اند، مورد تأئید اینجانب بوده و لازم است این نوشته که در واقع شکل یک نامه سرگشاده را دارد، راساً به شخص وزیر صاحب ارسال گردد و کاپی آن نیز در اختیار جراید مهم کشور قرار گیرد تا این آرزومندی به سمع هموطنان داخل کشور و نیز از طریق بعضی رسانه های موءید این نظر به اطلاع سائر مقامات ذیصلاح کشور رسانیده شود. اینکار اگر مورد توجه مردم در داخل قرار گیرد، میتواند برای وزیر جدید جهت اقدامات لازم دست آویزی گردد که برویت آن موضوع لزوم اصلاحات را در زمینه مطرح بحث جدی سازد. |
 |
اسم:
جواد حسن زاده محل سکونت:
انگلستان
تاریخ:
23.04.2015 |
|
سلام به خوانندگان و گردانندگان وبسایت افغان جرمن
با تشکر فراوان از کار مشترک و نوشته بسیار وزین قیس جان کبیر و خانم صالحه وهاب واصل. نوشته شمایان بسیار پر محتوی و علمی و است و من از خواندن آن خوش شدم. |
 |
اسم:
malalnezam@mail.com محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
23.04.2015 |
|
بازهم حقایق تلخی در مورد « فرخندۀ شهید»، چند روز قبل خبری را در مطبوعات خواندم که گویا عملیۀ «کشور شمول» فساد اداری و رشوه ستانی و واسطه بازی در قضیۀ بازخواست قانونی ازمتهمین افترا، شکنجه، قتل و سوختاندن سخیفانۀ «فرخندۀ شهید» دختر مظلوم و بیدفاع افغان بدست عده ای بی وجدان و دور از شرافت انسانی، به شدت و بصورت وسیع در تصفیه کاری دست اندر کاران این جنایت بی مثال بشری و زن ستیزی مبرهن، جریان دارد. در خبر حتی از پرداخت ۳۰ هزار دالر برای تبرئۀ یک نفر متذکر گردیده بود. البته چنبن انتظاری هم باید موجود باشد، مخصوصاً که مسامحه و اهمال دولت در پیگیری و دایر نشدن حتی محکمۀ ابتدایه که نشان دهد که کار حمایۀ از حقوق پامال شدۀ زن افغان و حقوق بشر در مجموع در مملکت به شکل چنین دهشتبار، در روز روشن و در فواصل کوتاه از مراکز پلیس و حتی در حصور پلیس، بازخواست جدی ای در قبال داد. این جانب مضمونی در زمینه تحت عنوان«آغازی برای پامال عدالت برای فرخنده» تحریر نمودم که در مطبوعات خارجی بصورت وسیع منتشر گردید، ولی به ارتباط به سهل انگاری مقامات مسئول، البته تلاش قشر ملا های افراط گرا که منافع خویش را در مسائل حقوق زن و قانونیت بخشیدن به آن در خطر می بینند، در همین پورتال به مناقشاتی بر میخوریم که گویا هموطنانی چون محترم آقای«هاشم سدید» هم بر خلاف جریان واقعی آب در ماجرا که همانا جفای غیر قابل تصوری در پامال انسانیت، ناموس پرستی، اسلامیت و افغانیت در قضیه باشد، دقیقاً« فرخندۀ شهید» را مسئول و متهم در قتل فجیع خویش میدانند. یا الله! اینقلم نوشته های مختلفۀ ایشان را منجمله با تقابل به محترمه «صالحه وهاب واصل» بار بار مطالعه نمودم، یعنی که فهم و درک انسان ها ازهم متفاوت است، ولی و اما که هر چه بیشتر دقت مینمودم، زیادتر از یک صاحب قلمی که در مطبوعات به جای پای کاملاً متفاوتی معرفی گردیده بود، با نهایت نا امیدی و شکسته دلی برخورد مینمودم. گرچه مضامین شان با پیچ و خم های متفاوت و حتی نقیض هم بر طوالت نوشته افزوده است که خواننده مستأصل میگردد که کدام قسمت را بپذیرد و رشتۀ مباحثه بسیار دور ازماجرای گناه «!» متهم که «فرخندۀ شهید»، باشد هم کشیده میشود، ولی اصل موضوع مورد تائید ایشان این است که: (این فرخنده بود که با مخالفت و یا افشاگری با اعمال تعویذ گر که البته یک «مرد» بوده و همیشه معذور، خود موجبات شکنجۀ دور از کرامت و اخلاق انسانی، پامال ناموس پرستی افغانی، قتل در نهایت فجیع تر از عملیۀ سنگسار و سوختاندن جسد پارچه شدۀ عریان یک زن مسلمان در محضر عام، را فراهم آورده است.) ما مهاجرین افغان که چانس داشتن یک زندگی مرفه و استفاده از مزایای قانونی دیموکراسی را از برکت«!» وطن فروشان خلق و پرچم و البته هواخواهان آنان بدست آورده اییم و در قفا ملیون ها آوارۀ بی سرنوشت و یک ملت پریشان و محروم را با قی گذاشته اییم، اگر در ممالکی که حیات بسر میبریم، چنین ماجرا و فاجعۀ دردناکی واقع شود، آیا چنین قضاوتی را که مظلوم، مضروب ومقتول در محاکمۀ قضاوت ما مجرم ثابت گردند، بازهم دارا می باشیم، یا درینجا مراحل سه گانۀ عدالت را از توقیف، استنطاق و محاکمه، منحیث باور به قانونیت حتمی و لازم میدانیم؟! فاجعۀ مرگ استثنایی و ضد کرامت والای انسانی زن مظلومی بنام مبارک « فرخندۀ شهید» به منزلۀ انقلابی بود و هست که برای اولین بار بیداری و تغییر فاحشی را اگر«تخریبات اجازه دهد» در احوال زن همیشه مظلوم و همیشه محروم افغان، رو نما ساخته است! تا شما چه عقیده داشته باشید. مطالعۀ مضمون برادر محترم «عبدالقادر آسیابان» را با استدلال والای شان تحت عنوان« آقای سدید! آیا فرخنده مقصر قتل خود است»، در همین پورتال در زمینۀ اتهام «مجرم بودن فرخندۀ شهید»، برای علاقمندان در قضیه، تائید مینمایم.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
23.04.2015 |
|
جناب سیاوش و سایر دوستان بعد از سلام و احترامات! تا جاییکه از قراین معلوم است، نویسنده ای مورد نظرتان که با چند نام فارسی و پشتو بقسم خدایی خدمتگار و یا هم با کمال تاسف وظیفتا بدستور استخبارات جمهوری صفوی رافضی، مشغول دادن نظریات ضد و نقیض ولی در مسیر مشخص بنفع سیاستهای تجاوزگرانه ای این حکومت میباشد. نظر به طرز نوشتار و اظهار نظراتشان، قهرمان ایده آل ایشان باید عبدالعلی مزاری مجرم، رهبر حزب وحدت که به بانی رقص مرده مشهور است، باشد. فکر کنم مطرح ساختن موضوع استاد خلیلی رحمه الله در چنین موقعی تصادفی نبوده، بلکه با هوشیارییکه مربوط یک نابغه و یا کارمندان و مشاوران دستگاه استخبارات یک مملک متجاوز میباشد، مطرح شده باشد. درین حالتیکه مردم باید بخاطر اعاده ای حق خودارادیت و سایرارزشهای ملی و فرهنگی همنواو یکصدا شوند، مطرح ساختن چنین موضوعات در حقیقت بدرد نخور اما جنجال برانگیز، آب کافی در آسیاب تفرقه افگنی دشمن مکار و متلون میاندازد، که توجه بسیار جدی!!! بزرگان و متفکرین محترم را درین زمینه و مسایلی ازین قبیل خواهانم. ایکاش استعدادها و اندوخته ها در راه ایجاد اخوت، حل مشکلات و منافع مردم و مملکت مصرف شوند، نه در عکس آن. و من الله التوفیق. با احترام |
 |
اسم:
احمدسیاوش محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
22.04.2015 |
|
قابل توجه خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین
به یاد دارم روزی که آقای غ.حضرت(عبدالولی) مقاله ای را به ارتباط قهرمان ذهنی اش (خلیل الله خلیلی ) در پورتال افغان جرمن به نشر رسانده بود، یکی ازدوستان بمن زنگ زد وگفت آیا نوشتۀ غلام حضرت را خوانده ای؟گفتم چرا می پرسی؟ گفت من آنراخواندم و این سوال در ذهنم خطورکرد که حتماً ایشان با صدیق افغان نسبتی دارند! وادامه داده گفت:من سخنان ایشان را شبیه سخنان صدیق افغان می بینم. خندیدم و بعد گفتم منهم آن نوشته را خوانده ام، اما منظورشان را درست درک نکردم که وی دراین پیشنهاد خلیلی به شاهنشاه ایران(یعنی: مردم افغانستان شاهنشاه ایران را شاهنشاه خود میشمارند، واگرشاهنشاه ایران به افغانستان لشرکشی کند، مردم افغانستان از آن استقبال خواهند کرد) همنوا است یا خیر؟
اما امروز وقتی دومین نوشته ایشان را به ارتباط استاد خلیلی مطالعه کردم و درآن دیدم که نوشته است:«نفسِ حرف بنده این است که بر اساس انسانیت و افغانیت ایشان و یا هر کس دیگری حق دارند که در حریم خصوصی خویش (چه اندیشه چه بیان) قهرمان ایده آل خویش را تحسین و تجلیل نمایند و مهم هم نیست که آن شخصِ ایده آلش چه ماهیت تأریخی و اجتماعی داشته باشد.» استنباط کردم که غلام حضرت خان، کانفرانسهای تجلیل از حبیب الله کله کانی را تائید میکند واز نظرایشان تجلیل ازجانیان و آدمکشان ودزدان وخاینان و وطنفروشانی چون:حفیظ الله امین، ببرک کارمل،گلبدین،مسعود، ربانی،فهیم ، سیاف، اسماعیل خان ،مزاری،عطانور، دوستم،ملاعمرو حقانی و بالاخره قهرمان داستان عیاری از خراسان خلیلی، یک کار شایسته وبجا است، فرقی هم نمیکند که ماهیت تاریخی، سیاسی واجتماعی شان چه بوده است؟یعنی فرقی نمیکند که آنها چقدر آدم کشته اند، چقدر انسان را بی خانمان ونابود وتباه و آوارا کرده اند وچقدر ناموس مردم مورد تجاوز وبی حرمتی قرارگرفته اند؟ و . و....
اینجاست که انسان به وجود دومین فیلسوف افغان یعنی غ.حضرت پی می برد وافسوس میخورد که ما افغانها چقدر بدبخت ودیر فهم هستیم که فلاسفۀ ونوابغ خود را بسیار دیر تشخیص میدهیم واز فوران فیوضات شان تا خیلی وقتها محروم می مانیم. اگر غلام حضرت جان سالها قبل در اسمان افغان جرمن آنلاین طلوع میکرد، خدا میداند که چقدر انسانهای دیگراین کرۀ خاکی از نور علم واندیشۀ شان فیض می بردند ومنور وروشن میگردیدند. من از مسئولین افغان جرمن آنلاین خواهش میکنم تا نام ایشان را در کنار صدیق افغان بحیث دومین فیلسوف افغانستان درج صفحات کتاب "گینس" کنند تا در روز نمایش نوابغ جهان آنها را برخ مردم جهان بکشیم وبگوییم : بدون در نظرداشت ماهیت تاریخی وسیاسی واجتماعی افراد، براساس "انسانیت وافغانیت" اینک این دو فیلسوف کم نظیراز افغانستان:یکی صدیق افغان ودیگرش غ.حضرت!! |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
22.04.2015 |
|
سلام بر شما برادر محترم آقای جواد حسن زاده،
با تمام احترامی که به شما محترم دارم، اجازه بدهید خدمت تان عرض کنم که شما محترم در نوشتۀ تان در مورد من مقدار زیادی از احتشام و بزرگی کار گرفته اید! به نظر من به این اندازه هم نباید شما محترم "جواد" باشید! هر چیز در حدش؛ زیبدندگی و زیبائی در همین است. بعضی اوقات تعریف بیش از حد نه تنها سبب شرمندگی شخصی که مورد تعریف قرار گرفته است می شود، که باعث سکوت غیر ضروری و از روی حیا و اجبار وی نیز می گردد. آدمی که می داند که کی و چه است، وقتی در برابر چنین لطفی قرار می گیرد، نمی داند چه بگوید و چه بگند! تأخیر در ارائۀ جواب به شما محترم به همین دلیل صورت گرفت، و الا نزاکت ها و آداب اجتماعی ایجاب می کرد، که به پاسخ آن نامۀ پر از محبت تان زودتر جواب می گفتم. شاد و سرحال باشید |
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
22.04.2015 |
|
بعد از سلام:
بدینوسیله سپاس و تمنیات نیک خود را به همه هموطنانی که مقاله های اخیر مرا مورد تأئید قرار داده، ایمیل های شان را از طریق اداره محترم افغان جرمن آنلاین به آدرس من فرستاده اند، تقدیم داشته شادی، سلامتی و عمر دراز برای شان آرزو می کنم.
|
 |
اسم:
محمد نعیم بارز محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
21.04.2015 |
|
محترم آقای عباسی گرامی سلام و احترام به شما!
باور کنید امروز، فقط امروز 21/4/2015 و چند لحظه قبل متوجه نوشتۀ شما به آدرس خود شدم و با آنکه از لطف نظر تان بسیار خوش شده و لذت بردم، در عین حال شرمیدم که نتوانسته ام زودتر بشما اطمینان داده و سپاس گذاری نمایم. بهر حال در مورد کلیمه «گریانوک» باید بگویم که گریه، آنهم گریه یک مرد خرد مندی مثل شما نشانگر اوج عواطف پاک انسانی است. ممنون شما دوست دانشمند و گرانقدر
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
19.04.2015 |
|
خدا کند که پالیسی سازان افغانی و عربستان سعودی و یا مشورین آنها ( اگر وجود داشته باشند )، یکبار نوشته های محترم نظر محمد مطمءن و محترم داکتر صاحب خالد را یکبار دیگر باغور مطالعه نموده، برای نجات خود اقلا، در کردار و طرز تفکر خود تجدید نظر واقعی نمایند، و اگر قدام قدمی مثبتی هم برداشته اند، ثابت قدمی و قاطعیت را از دست ندهند، چراکه شاید این آخرین چانسشان باشد. ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين، وصلي الله على خير خلقه محمد و على آله و صحبه اجمعين. آمين |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
18.04.2015 |
|
بدینوسیله از این عزیزان و ذوات محترم هریک: داکترصاحب سیدخلیل الله هاشمیان،محترم ملالی جان نظام ،محترم یلداجان کرزی ، محترم صالح محمد ومحترم ایاز نوری بخاطر ابراز نظر صمیمانۀ شان درتائید ازمقالۀ (آشکی در سوگ انسانیت- فرخنده-) وموضع گیری و منطق من دراظهار حقایق به رویت اسناد کتبی در مورد استاد خلیلی ،تشکر مینمایم وبرای هریک شان طول عمروسلامتی وموفقیت آرزو میکنم. با حرمت فراوان
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
18.04.2015 |
|
تبصرۀمستند، افشاگرانه وعبرت انگیز بقلم جناب داکتر صاحب سیدعدالله کاظمرا باید هرافغان وطندوست بخواند- یک خلقی آدمکش معلوم الحال بنام (نضیف الله نهضت) بخاطر تسکین وجدان نا آرام خود مقاله ای تحت عنوان " په ایران کی د ایرانی جاسوسانو فتنه" نشرکرد- خوشبختانه داکتر صاحب کاظم این جنایتکار رافورآ شناخت وسوابق اورا بطور مستند افشا نمود، که درغیرآن کس متوجه نمیشد وچون نام "فتنۀ ایران" راذکرکرده بود، مردم بیخبر از سوابق این شخص بشمول من، اراجیف اغواگرانۀ اورا باورمیکردند- اکنون ازتوضیحات داکتر صاحب کاظم نه تنها باردیگر حقایق مربوط بقیام مردمی واسلامی هرات را مرورمیکنیم بلکه ازچگونگی فاجعۀ خونین هرات که بامر رژیم کمونستی خلق و زیرنظر والی خونخوار آنوقت هرات، نضیف الله نهضت، صورت گرفت نیزواقف میشویم- این والی که بتقدیر از جنایت و خونریزی اش درهرات بحیث سفیرکیوبا مقررشده بود - و در رزیم کمونستی پرچم قراربود درجملۀ یازده نفرجنایتکاران اعدام شود، نضیف الله نهشضت بعد از ده سال حبس در پل چرخی در دورۀ رژیم نجیب الله رها شد وبکشور بلجیم پناهنده گردید که تا امروز درآنجا بسر میبرد - اوکتابهایی دروغین برای رفغ جنایات خود دربلجیم نشرکرده- من از مقالۀ داکتر صاحب کاظم بسیار آموختم- علاقمندان این مقاله را بخوانندو با (نهضت) جنایتکار آشنا شوند. تشکر و امتنان از جناب داکتر صاحب کاظم که این جنایتکارخونخوار را بملت افغان معرفی نمودند- با عرض احترام -هاشمیان - 18 اپریل
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
18.04.2015 |
|
محترم افغان شخصیت زلمی کرزی صاحب! ستاسو له خواء مو بیا خوشحاله فرهنګي خبر تر سترګو شو. ستاسو په پوره زیار او مسلما یو ملي احساس مو د ګران افغان مبارز اکادیمسن سیستاني صاحب کتاب (سلطنت افغانها در هندوستان) له خوږې دري ژبې نه زمونږ پشتو ژبې ته ژباړلی دئ. زه د دې ملي او فرهنګي توفیق او خذمت مبارکي تاسو ته تقدیم کوم. نور مو بریال غواړم.
په افغاني مینه او درنشت |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
18.04.2015 |
|
پیرامون مقالۀ استادسیستانی "اشکل درسوگ انسانیت" حدود پنج روز قبل بعدازنشر تبصرۀ محترمه خانم قمریلدا کرزی وتائید آن، تبصرۀ مختصری درین کلکین نظریابی تقدیم و متذکرشدم که به پیشنهاداستادسیستانی پیرامون نشر یک کتاب تربیتی بیانگر این حادثۀ خونین بایدازجانب وزارت معارف وموسسات تربیتی ترتیب اثرداده شود- آن تبصره تاحال از نشربازمانده، دو روز قبل بمحترمه صالحه جان یک یاددهانی درزمینه تقدیم کردم- میدانم بارکارمتصدیان محترم پورتال خیلی زیاداست ومقصد از یادداهانی دوم اینست که پیشنهاد جناب مولف سیستانی بارتباط رفغ خشونت بالای طبقۀ زن بشکل یک کتاب و شامل ساختن آن در نصاب درسی مکاتب یک طریق موثر است که اگر دفعتا "برفغ خشنونت" منجر نگردد، به تقلیل خشونت بسیار موثرخواهد بود- بنظرمن این نوع پیشنهادات مفید هرقدر بیشتر تکثیرشود، بهمان اندازه مفید خواهد بود. با عرض تشکر از متصدیان محترم این پورتال که همکارهای ناچیزمرا همیشه درکلکین نظریابی نشرکرده اند، واگر یکی نشر نشده قطعا قابل اعتراض نیست، امیدوارم پیشنهاد تربیتی استاد سیستانی که از جانب یک مربی تجربه کار، خانم یلداکرزی هم تائید شده، واین حقیر بسایقۀ تجربه تربیتی نیز آنرامفید میدانم، طرف توجه سایر مربیان ودانشمندان افغان قرارگیرد با عرض حرمت هاشمیان 18 اپریل |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
16.04.2015 |
|
دانشمند، محقق و مؤرخ محترم آقای اعظم سیستانی، مضمون «اشکی در سوگ انسانیت» را که حقایق عریان پامال آدمیت، وقار، شرافت انسانی و بالاخره فقدان گستردۀ «ناموس پرستی» که بی چون و چرا روش انسان متمدن و خصلت والای افغانی بوده است، چه بجا و چه شیوا تحریر نموده اید. البته باید گفت که هر سطر مضمون، چون آن جریان فجیع شکنجۀ غیر قابل باور و کاملاً بی مثال سلب حق حیات زن معصوم، مظلوم و بی دفاع را با استدلال قوی و مطمئن شما احتواء می نماید، به منزلۀ تیر زهر آلودی قلب و احساس هر انسان و افغان با احساسی را که از تاریخ وقوع این حادثۀ فجیع، از قتل «فرخندۀ شهید»، سوگوار و در «مرگ انسانیت» به ماتم نشسته است، بدرد آورده و تخریش می نماید. همانطور که فرموده اید، خون ناحق « فرخنده» در شناسایی حقیقت تلخ حیات زن مظلوم افغانستان حماسه آفریده و به منزلۀ انقلابی است بی سابقه، تا منبعد حقوق حقۀ نیمی از ملت افغانستان به نحوی حمایه و وقایه گردد. البته بر ماست که نگزاریم این خون پاک و منزه پامال جفای بی عدالتی و بازی های کثیف مصلحت گرایی و واسطه بازی گردد. تا زمانیکه هر یک از عاملین این جنایت سخیف و خجالت بار بشری به دستگاه عدلی تسلیم نگردیده، داعیۀ بازخواست شهادت«فرخندۀ قهرمان» باید زنده نگهداشته شود. بجا فرموده اید که لیسۀ دخترانه ای به اسم منزۀ آن بزرگوار افتخار نام گزاری یابد، چه بهتر که در هر گوشه ای از مادر وطن این اسم پاک و منزه بر مکتبی گذاشته شود تا فداکاری استثنایی و خاطرۀ وی زیب تشکیلات نسوان مملکت گردد. حمایه و مبارزۀ پیگیر و دائمی شما دانشمند محترم در راه حقوق پامال گشتۀ زنان کشور تان، قابل قدر بوده و یقین که حق بزرگی بر خواهران هم وطن تان دارید. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
16.04.2015 |
|
پیرامون نشرخبرجعلی (حلال بودن خوردن گوشت همسر) درفیس بوک خانم لینا روزبه حیدری : اشتباه از عمل قصدی فرق دارد !!! زیرا: 1) اگر این اشتباه ازجانب هاشمیان یا خانم ملالی موسی نظام یا داودملکیار صورت میگرفت، ار آنچائیکه ما سه نفر مامور رسمی دولت امریکا در یک موسسۀ مهم خبررسانی (صدای امریکا) نمیباشیم،با منابع ومراجع خبررسانی شناخت وتماس نداریم، بخاطرنداشتن وظیفۀ رسمی وماموریت حساس خود مسئولیتی احساس نمیکینم، درآنصورت قابل عفو میبود. 2) بمجردنشراین خبردرفیس بوک خانم لینا حیدری چندنفرافغان از اوتقاضاکردند تا مرجع نشرخبر وثبوت واقعیت آنرا معلومات بدهد ، و اونداده، یعنی بجعلی بودن خبر اطمینان داشته، معهذا آنرا درفیس بوک خود حفظ کرده است که از آن همه میدیای ایران و کابل، و اولتر ازهمه (طلوع) و(یک) اقتباس نموده ویک کارتونیست مقیم اروپا بزیرنام مستعار کارتونی رسم کرده که داکتر اشرف غنی گوشت همسرخودرا میخورد واین کارتون هم درمیدیا نشر شده، آیا اینکارخانم لینا اشتباهی بوده یا قصدی، خوانندگان خود قضاوت کنند. 3) ازنشراین خبردرفیس بوک خانم لینا حیدری باعتبار ماموریت اوکه نطاق اخبار دری صدای امریکا میباشد، طبعامیدیای ایران وطرفداران اهل تشیع درافغانستان کاذبانه استفاده کردند، اینکه خانم لینا حیدری خودش بهمان مذهب تعلق دارد، اظهر من الشمس است ، ورنه چه ضرورتی داشت چنین خبرجعلی و بدون استناد را نشرکند؟ 4) خانم لینا حیدری خوب وکاملا ملتفت موقف رسمی خود میباشد و اگر از ژورنالیزم عملی چیزی آموخته باشد، که نشر یک خبر جعلی بارتباط دین اسلام ، آنهم درچنین فرصتیکه تضادها بین دوفرقۀ اسلام تشدید یافته،در فیس بوک او چه عواقبی دربرمیتواند داشته باشد؟ فیس بوک خانم حیدری را اکثر مردم فیس بوک (صدای امریکا) میدانندو درتصور یکعده اشخاص پای تحریکات امریکایی هم درین قضیه شامل بوده میتواند ! 5) کسانیکه ازین عمل خانم حیدری حمایت میکنند وآنرا یک اشتباه جزئی میشمارند، لطفا یکبار متن خبری را که این خانم در فیس بوک خود نشر کرده سرتاپا بخوانند- من ازخواندن متن این خبر متاثرشدم زنیکه 15 سال است نطاق اخبار دری میباشد، اینقدر سواد ضعیف ومملو از احساسات و عاری از معلومات داشته باشد- 6) در صورتیکه معاون وزارت اطلاعات وکلتور بحاطر اشتباهش از وظیف منفک شد، و مردم نیم درجن ملای کابل را بخاطراظهارات ناقص شان در قضیۀ شهادت خانم فرخنده، ملزم میشمارند، نمیدانم این "بام ودوهوا"" ازکچا پدید آمد که باستناد آن خانم لینا حیدری را غیرمسئول می پندارند؟؟؟ من آنچه شرط بلاغ است، گفتم- وظیفۀ هرمسلمان وهر افغان است که جرم رانپوشاند - باعرض احترام هاشمیان- 16 اپریل |
 |
اسم:
جواد حسن زاده محل سکونت:
انگلستان
تاریخ:
16.04.2015 |
|
یک مطلب از هرات در کنار نوشته داکتر صاحب کاظم در هر مملکت پارادکس های سیاسی ای وجود دارد که افراد را بطور معمول به کج اندیشی به ارتباط کسان یا مسایلی وادار می سازد. یک پارادوکس غلط و ضعیف نفوذ دولت ایران در هرات و از طریق هراتی ها است. اولا که 80 فیصد هراتی ها سنی و 20 فیصد شیعه استند. از بین 20 فیصد شیعه 2/3 فیصد هزاره استند. در هرات بخاطر کلتور صلح و بی طرفی مردم محیطی خود هرات در اصل کل 97 و یا 98 فیصد که اصلیت 7 پشت شان از خود هرات بوده است از هیچ مملکت بخصوصی حمایت نمی کنند، تشنه قدرت و چوکی هم نیستند، اگر می بودند صد بار بین شان جنگ می شد. هراتی ها در سیاست اشتراک چندانی ندارند. در تجارت و تحصیل سهم زیاد دارند. در بین شهری های هرات حدود 30-50 فیصد مردم بین شیعه و سنی وصلت خانوادگی دارند. بسیاری از هراتی ها چی دختر و چی پسر با غیر هراتی ها عروسی کرده اند. این کلتور هم زیستی در هیچ ولایت دیگر افغانستان به سویه هرات و جود ندارد. دختران هرات انقدر جان فشانی کردند که امروز زنان هرات در کار و تحصیل سهم زیاد گرفته اند. خودسوزی دختران هرات یک گوشه ای از آزادی خواهی شیر زنان این ولایت بود. آزار جنسی زنان در کوچه و بازار هرات به 5 فیصد کابل یا دیگر ولایات نیست. سیستم دینی ولایت فقیه ایران بین 18 فیصد هراتی هم هیچ رولی ندارد. بجای توضیح المسایل مذهب شیعه هراتی ها کفکا، تولستوی، ژول ورن ,نبکف و ویکتور هوگو را می خوانند. هراتی ها در قسمت حفظ نام و نشان جان خود را می دهند اما بخاطر سعودی و یا ایران یک سیخ گوگرد را هم نمی دهند. جریان مذهبی هرات توسط مولوی خداداد (مشهور به مولوی پجارو) و یک ملای تند رو بنام ملا مجیب اداره می شود که شاید 100 طرفدار هم نداشته باشد. هرات شهر دینداری است هری ملایی و ملا پرستی نیست، اگر می بود خیلی ها به آن واقف می شدند. اکثریت طالبانی که به هرات آمدند، به حد زیادی هراتی شدند اما هراتی طالب نشد. تعدادی کمی مهاجر غیر هراتی که از قوم هزاره استند بخاطر آزادی های فردی و اجتماعی که البته حق هر تبعه کشور است، از خمینی و یا دیگر عالمان شیعه ایران پیروی قوی تری دارند که سبب خشم بسیاری از هراتی ها و غیر هراتی ها هم شده است. پس هموطنان محترم بخاطر یک تعداد اندک که البته به نظر من چسباندن عکس خمینی، کارل مارکس، حیفا، برد پیت و یا سوفیا لورن یک حق شخصی و خصوصی افراد است، نباید که یک ولایت 3 ملیونی را غلط فهمید. هرات و هراتی نه جاسوس ایران است و نه جاسوس دیگر مملکت. هراتی بخاطر کرکتر بخصوص و متفاوت اش است که مورد غضب بی جای بعضی دیگر افغانان قرار می گیرد. یعنی شف شف نه شفتالو، هراتی وابستگی فکری زیادی به دیگر افغانان ندارد و همین مستقل بودن هراتی هاست که کسانی با غلط فهمی و هر دلیل دیگر آنها را فروخته شده به ایران می بینند. فرض مثال نفرت از لهجه آرش بارز توسط یک تن داور لوده در ستاره افغان احمق بودن داور را ثابت کرد. نفرت از ولی احجازی که چند ملیون دوستدار هراتی، تاجیکی، ازبکی، ایرانی، کوردی، و حتی ترکی دارد یک احساس بچه گانه ای است. هیچ کسی نمی تواند کرکتری را به پسند شخصی خود سر ملیونها شخص دیگر تحمیل کند. پس در آخر این نوشته از خواننده گان خواهش دارم که برای درک عمیق از یک ولایت و یک طبقه خاص اجتماعی سعی شود که از پارادوکس های بی اساس به عنوان جامعه شناسی و انسان شناسی استفاده نشود. جواد حسن زاده برتانیه
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
15.04.2015 |
|
و چی فرقی است بین قاتلین فرخنده ای مظلوم رحمه الله و آنانیکه برای تخریب علمای دین و حتی خود دین، نمیتوانند کوچکترین موقعی را ولو کذب و افتراء باشد، از دست بدهند و با شنیدن شاخدار ترین دروغها هم چشم را پت کرده به چیغ و دشنام میپردازند. و چی فرقی است بین آن سادوی دروغگو, کسانیکه برای تجریح اشخاص محترم از هیچنوع شایعه پراگنی، فریب و بیحرمتی دریغ نمینمایند؟!... برای یکتعداد صاحبنظران گرانمایه شاید کفایت کند که جواب بعضی سوالات، شبهات و حتی انتقادات خود را صرف با مرور مختصر نوشته ای خود دریافت کنند. صرفنظر ازآنکه مطالعه ای درست موضوع اصلی نیز، انشاالله زیانی در بر نخواهد داشت. بهر حال ایکاش همه ای دنیا همانند خوشباوری های ما زیبا وصادق میبوند.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
15.04.2015 |
|
در زمینۀ خبر کاذب فتوای ملایی در عربستان سعودی مبنی بر عمل شنیع خوردن گوشت زن از جانب شوهر و انتشار آن در فیس بوک خانم « لینا روزبه حیدری»، عرایضی خدمت خوانندگان دارم که قسماً نوشتۀ آموزنده و منطقی برادر محترم آقای داود ملکیار را تصدیق مینمایم. بلی اینقلم هم متأسفانه شباهت نسبی ای در زمینه، بین موضوع سوء تفاهمات در مورد قضیۀ «شهید فرخندۀ نامراد» و بزرگ ساختن و از موضوع دور رفتن بالای تبصرۀ محترمه « لینا روز به» مشاهده مینمایم که مختصراً عرض میشود: ۱- خانم « لینا روزبه» گویا ازینکه فتوای دوراز اخلاق انسانی و اسلامی ای را بصورت نقل قول از منبعی دریافت نموده و منحیث یک زن افغان احساساتی بر آشفته گردیده و آنرا منافی اصول و هدایات اسلامی و دقیقاً زن ستیزی پنداشته و در فیس بوک خویش درج نموده، در صورتی که موضوع حقیقت نداشته، اشتباهی رخ داده است که خود ایشان در صدد اصلاح آن، خوب خواهد بود که برآیند.
۲- زمانیکه انتقادی بر یک موضوع مورد بحث صورت می گیرد، لازم است که نظر خویش را از روی احساسات و بدون استناد بر مسائل فرعی و احیاناً دور از حقیقت استوار نسازیم، چون در چنین حالاتی ادعای واقعی ما هم مورد سوال واقع گردیده و با بقیه مخلوط می گردد و چه بسی که از ارزش می افتد.....در زمینۀ انتقاد بر خانم « لینا روزبه» در همین دریچه نوشته شده که نامبرده یک ژورنالست تازه کار است....متمایل به رژیم آخوندی و صفوی می باشد...... بسیار بی سواد«؟» هم است....وی در لباس یک « سکیولار»، متعصب و مبلغ رسانه های آخوند های نجف و قم بوده و خبر نگار پروگرام آشنای صدای امریکا می باشد. آیا هموطنان محترم ما، دلایل و اثباتی بر ادعا های بالا دارند؟ اگر جواب مثبت باشد، خوب است آنرا با خوانندگان استناد نمایند. در ادعا های متذکرۀ بالا، عجب استکه نطاقی این همه سال های زیاد در یک دستگاه خبری درجه اول جهان فعال و نطاق درجه اول بوده، در حالیکه شاعرۀ توانایی هم می باشد، ولی بیسواد و بی تجربه باشد؟ به ارتباط همگامی خانم « لینا روزبه» با دستگاه ظالم آخوند های محیل دشمن مردم افغانستان و دستگاه جهنمی آنان، باید استنادی، یعنی اقلاً یکی را خوانندگان محترم برای ما هموطنان ارائه نموده ممنون سازند. ضمناً خوانندگان معزز، در همین پورتال به آرشیف نویسندگان تشریف برده و با کلیک بر روی تصویر خانم «لینا روزبه» نوشتۀ نمبر ۳۴ ویرا که در قالب شعر زیبایی حالت زار هموطنان افغان خویش را در ایران و «شکنجه های دایمی مردم غدار» آنرا بیان نموده است، مطالعه نمایند. قضاوت با شماست.
۳- اینکه خانم « لینا روزبه» در نشر احساسات خویش بعد از مطالعۀ خبر کاذب مفتی اعظم عربستان سعودی، از عجله کار گرفته و البته که اشتباهی را منحیث یک انسان مرتک گردیده، قبول است، ولی حدود و ثغور مباحثات اگر از شناخت و اصلیت موضوع فرا تر میرود، نه تنها سر در گمی ایرا سبب میگردد، بلکه تجربۀ تلخی را که جریان کشتار سفاکانۀ « فرخندۀ نامراد» سبب گردید، به نحو متفاوت و کوچکتری، تداعی می نماید. امروز در سرزمین بخون آغشتۀ ما آتش بیداد و قتل و قتال از هرطرف شعله ور است و با جریان قتل «فرخندۀ شهید» که با خون خویش سبب بیداری و انقلابی در احوال زار زنان افغان و شناخت پامال حقوق آن بینوایان، گردید، بهتر است نگذاریم این غایله خاموش گردیده و مرتکبین و جانیان شناخته شده« هرچه زود تر» به کیفر اعمال شان برسند، تا دروازۀ عدالت معدوم گشتۀ اجتماعی در مورد نیمی از ملت افغان برقرار گردد.
شعر زیبای «وحدت ملی اقوام افغانستان»، سرودۀ خانم «لینا روزبه» را متأسفانه نیافتم که در روز فرخندۀ نودو پنجمین سال استرداد استقلال افغانستان عزیز، در مقابل تصویر محصل آن، اعلیحضرت امان الله غازی، در یکی از لیسه های دخترانه و بچه گانۀ شهر کابل، در قالب یک ترانۀ ملی با موزیک، از جانب شاگردان خوانده شد- نیافتم، ویدیوی آنرا پورتال افغان جرمن نشر نموده و موجود دارد. درین قطعه سروده میشود که: من نه پشتونم، نه تاجک، نه هزاره. همینطور به نظم خاصی همه اقوام شریف افغانستان معرفی شده و نتیجۀ آن «صرف» به افغان بودن شاعره ختم میگردد. بازهم قضاوت با شماست. به آرزوی سلامتی همۀ هموطنان، با عذت باشید.
|
 |
اسم:
Qamar yalda karzai محل سکونت:
Munchen
تاریخ:
15.04.2015 |
|
! استاد دانشمندونویسنده توانا اکادمیسن سیستانی صاحب سلام
مقاله پراحساس وتوأم با تألم وتأثربخاطرقتل نابخردانه فرخنده شهیدوجنایت بی نظیرقرن21 را مطالعه کردم واقعأ تاریخ اینطورظلم وخشونت رادرمقابل یک زن بیدفاع بخاطر خوشی یک تعویذ گرحقه باز که با چنان بهتان اثرگزار وریختن صدها جوان اوباش بیکارو بی روزگار بی احساس وبی عاطفه بوفق مراد خود رسید وزندگی وحیات یک انسان را قربانی کرد. این خبربرای انسانها غیرقابل تحمل بوده وخشم همه انسانهای بادرک ومعتقد بقانون ونظم جامعه را برانگیخت ،امید دولت افغانستان عدالت را مطابق قانون جدأ اجرانمایند وبه صراحت قانون منع خشونت رابرسمیت شناخته وبرای آموزش جوانان ومردان پرازعقده جهل ونادانی به نصاب تعلیمی معارف مضمونی گنجانیده شود وازطریق رسانه ها ،ومیدیا بشکل درست تبلیغ ومعرفی گردد، من بانظرمحترم استاد سیستانی موأفق استم تا ارجگزاری ،قدرومنزلت به زن ،مادر،وخواهرکه درطی سالهای جنگ ،بیسوادی ،فقر ودشمنی ازوطن عزیزما رخت سفر بسته بود دوباره برگردد وباعث تنویرقشر بیسواد وناآگاه گردد. تازمانیکه نصاب تعلیمی مطابق نیاز جامعه جهانی ،ساینس وتکنالوژی وارزشهای امروزی عیارنگردد گسترش وانکشاف جامعه بعید به نظرمی آید . بامید تعلیم وتربیت واقعی به اولاد وطن عزیزما افغانستان . با احترام |
 |
اسم:
محمد داؤد ملکیار محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
14.04.2015 |
|
به ارتباط فتوای مفتی عرب و تردید آن خدمت دوستان این صفحه نظر خود را چنین به عرض میرسانم که: خانم لینا روزبه این افواه را شنیده و آنرا ضمیمهء تبصرهء خود نشر کرده است. این انتقاد بر خانم لینا روزبه که باید قبل از اعتراض به ثقه بودن خبر خود را مطمئین میساخت کاملاً بجاست اما وقتی خود ما انتقاد خود را تا آن حد میرسانیم که او را متهم میکنیم که "برای دلخوشی حلقه های مذهبی ایران نوشته" و "لینا حیدری پابند اساسات اسلام نیست و شخص بسیار متعصب میباشد" و "او این دروغ شاخدار را پخش کرده تا پیروان مکتب رافضی تکفیری را بر علیه اسلام تحریک کند". آیا ما با اینگونه قضاوت های عاجل و غیر موجه، اشتباه بزرگتر از اشتباه او را مرتکب نمیشویم ؟، آیا از تکفیر فرخنده و عکس العمل عوام چه آموختیم ؟. اگر این فتوا به آن مفتی تهمت شده است، فوری تردید و به اطلاع همگان رسید، اما ده ها فتوای مضحک دیگر از آن مراجع هفته وار و ماهوار پخش میشود و کسی را یارای مقابله با آن نیست. بگذاریم این افشاهات صورت بگیرند، در صورت اشتباه اصلاح شوند و اطلاعات سره از ناسره تمیز شوند زیرا در دراز مدت همه باعث بیداری و آگاهی هرچه بیشتر مردم می شوند. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
13.04.2015 |
|
حانم لینا روزبه حیدری! شما انتقاد استاذ هاشمیان صاحب، محترم جلال صاحب و محترم عنایت هروی صاحب را راجع به فتواء جعلی مفتی عربستان سعودی « مچاز بودن خوردن ګوشت خانم توسط شوهر در حالات ...» را در پیشرو خود دارید، اګر شما درین دریچه پورتال هیچ به جواب یا دفاعیه نمی پردازید، برداشت ما این میشود که شما یک شخصیت احساساتی، خود خواه و شایعه پرداز بوده هم ملامت هستید و هم معذرت نمیخواهید. |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
13.04.2015 |
|
من همیشه در مورد شخصیت حقیقی لینا روزبه حیدری مشکوک بودم و ب همه اشعار سوزناکش. نقاب ها پائین می افتد و چهره هی حقیقی نمایان می شود. |
 |
اسم:
نجیب الله بارکزی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
13.04.2015 |
|
موصوع خارج از تبصره در مورد مقاله ها است ولی خبری را که دیروز شنیدم که گفته میشد که در بدخشان در حدود چهل تن از سربازان اردوی ملی توسط طالبان سر بریده شده اند و ده ها تن دیگر مفقود الاثر و یا اسیر هستند. این خبر برایم خیلی تکاندهنده بود. قهرمانان؟ ما در حاليكه ميدانند كه سر بريده مي شوند، چرا به دشمن تسليم مي شوند؟ آيا فقدان انگيزه سبب آن است؟ و يا قوماندان هاي شان به آنها خيانت ميكنند؟ چرا يك سرباز مسلح و در حال جنگ با دشمن، انتظار ترحم را إز دشمن داشته باشد؟ نزديك به چهل تن سربازان تا دهن مسلح سر بريده ميشوند و تعداد زيادي هم مفقود ميگردند...؟؟؟ سوال بر انگیز است یک خانم ناتوان ( ریزه گل از فراه) با انگیزه انتقام فرزندش یک لشکری از دشمن را عقب میزند، در حالیکه در حضور ده ها تن از سربازان مسلح پولیس، فرخنده زیر پا های ولگردان کوچه علیمردان جان میدهد، کسی به دادش نمیرسد، بعدا این ولگردان موتر را از سرش عبور میدهند، بازهم فهرمانان ما دست سر ماشه مانند رامبو استاده اند و تماشا میکنند. بعد ازآن ولگردان جسد دخترک را به دریاب بی آب کابل پرتاب میکنند و بعد آتش میزنند، بازهم به اصطلاح قهرمانان و محافظان ما مانند کماندو های فلم های امریکایی ایستاده اند و تماشا میکنند. کسی به داد این دخترک نمیرسد. در سابق که من بیاد دارم، سربازان و منسوبین قوای مسلح، سلاح را حیثیت ناموس میدادند، در بین افسران یک گپ خیلی عام بود که میگفتند " مرمی آخری را برای خود نگاه کردیم" ما به اردو با انگيزه و سرتير ضرورت داريم نه به اجيران كه صرف برأي أخذ معاش عسكري كند. در مورد ساختار ﻗﻮاﻱ مسلح افغانستان بايد غور مجدد شود. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
13.04.2015 |
|
هموطنان محترم سلامها واحترامات مرابپذیرید وقتی خبری در بارۀ فتوای اسلامی خوردن گوشت بدن زن (درصورت ضرورت) توسط شوهرش را درین پورتال خواندم، چونکه با اساسات دین مبین اسلام آشنا میباشم، کاملاً مطمئن بودم که این خبر ساختگی، دروغین و تبلیغات دشمنانه بضد اسلام بوده، ولی متعجب شدم که این پورتال که متعهد به آزادی بیان است واین صفت آن قابل تقدیر و حمایت میباشد، چرا این خبر غیر مستند را نشر کرده است؟ من با نظرجناب آقای بارز موافق میباشم که متصدیان محترم کلکین های نظریابی باید درمورد نشر نظریات افغانها بارتباط مسایل دینی و اخلاقی باید احساس مسئولیت داشته باشند- یعنی همانطوریکه دشنام باشخاص رانشر نمیکنند، ناسزا،دشنام و دروغ به دین اسلام( وهر دین دیگر) رانیز نشرنکنند. بسیار متاثر شدم که خانم لینا روزبه حیدری که بیشتر از ده سال است دریک دستگاه مهم و پر تیراژ خبری نطاق اخبار دری است، این خبر جعلی و دروغین را درقیس بوک خود نشر کرده که مورد اقتباس و باور افغانهای بیخبر از اساسات دین اسلام قرار گرفته است - میدانستم که خانم روزبه لینا حیدری اصلاً از هرات و مدتی در ایران بوده است، اماهرگز تصور نمی کردم که او اینقدر بیخبر از دین خود بوده که برای دلخوش ساختن حلقه های مذهبی ایران اینجنین دروغ شاخدار را تکثیر کرده است. ازین جریان با ادعای جناب محترم آقای جلال باید همنوا شویم که خانم حیدری نه تنها پابند اساسات اسلام نیست، بلکه باوجود سالها کار در یک رشتۀ ژورنالیزم، اصلا بمعنی ژورنالیزم پی نبرده، بلکه برخلاف موازین ژورنالیزم به تکثیر اخبار غیر مستند و جعلی عادت گرفته و شخص نهایت متعصب و غیر قابل اطمینان میباشد. افغانها بمقابل این دروغ پراگنی خانم روزبه حیدری باید موقف بگیرند. از برادرمحترم آقای جلال منت باریم که جریان مفصل این خبر دروغین و هم تکذیب مفتی عرب سعودی را نشر کردند تا مسلمانان از چگونگی موضوع آگاه شوند. از متصدیان محترم این پورتال توقع داریم در آینده هتوجه اهمیت و حساسیت اینچنین اخبار جعلی شده تا زمانیکه سند معتبر از یک مرجع معتبر در زمینه بدست نیارند، از نشر آن جلوگیری کنند. با عرض احترام - هاشمیان 13 اپریل
یادداشت : چشمان مرا (کترک) اشغال کرده در اخیر این ماه تحت عملیات قرارمیگیرم- اشتباهات تایپی واملایی را درین کلکین ضییق معذور دارند- هاشمیان |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
12.04.2015 |
|
شایعه ای که گویا یک عالم سعودی خوردن گوشت انسانرا در حال اضطرار جایز دانسته دروغ محض ساخته و پرداخته ای آخوندان کذاب صفوی بوده است، از جمله لیناروزبه هم که خود از متمایلین به رژیم آخوندی میباشد، باوجودیکه بعدا از اراءه سند هم عاجز آمده است، آنرا برخلاف موازین ژورنالیزم نشر نموده بود.در آتی سخنان خود این عالم در رد این شایعه ای ساخت روافض کذاب درج است. برگرفته از سایت فیسبوک آقای عزیز عزیزی:«خلق را تقلید شان بر باد داد « ای دوصد لعنت براین تقلید باد » مولانا لینا روزبه حیدری مبلغ رسانه ئی آخوند های متعصب تکفیری قم ونجف در لباس خبر نگار تلویزیون آشنای صدای امریکا ********************* امروز صبح که صفحه فیسبوک را باز کردم چشمم به خبر حیرت آور وگیچ کننده ای افتاد که توسط لیناروزبه حیدری یکتن از گویندگان تلویزیون آشنای امریکا به نشر رسیده بوده وچندین هزار نفراین خبر را لایک نموده وقریب هشتصد نفر دیگر نیز این خبر را بدون اینکه به منبع خبر توجه کنند آنرا باشتراک گذاشته ویک موج نیرومندی از سونامی خبری را بروی صفحات فیس بوک بحرکت در آوردند لینا روزبه حیدری ادعا کرده بود که: « مفتی اعظم سعودی عبدالعزیز آل شیغ فتوا داده است که مردان در هنگام گرسنگی میتوانند گوشت زنان وهمسران خودرا بخورند ....» ؟؟؟!!!!! وقتی نوشته های لینا روزبه حیدری را خواندم فکر کردم که مدتی است گویندگی تلویزیون آشنارا بعهده دارد ممکن از لحاظ ژورنالیستی نیز تجاربی را حاصل کرده ودارای اخلاق خبرنگاری نیز باشد تا اخبار و گذارشات خیلی زننده و غیر قابل قبول را بدون درک منبع خبر و بدون تحقیق وبررسی پخش نکند و چنین خبرهای زننده را هیچگاه بدون ذکر منبع وریفرنس آن پخش نکند وعلاوتا اگر خبر دورغی هم باشد با عین مطلب منبع خبر را بدون تصرفات شخصی پخش نماید وحتی در ترجمه می بایست دقت کامل بخرچ داده شود تا مبادا مطالب خلاف نشر شود اما وقتی اصل نوشته وسیاق کلام این گوینده را طی دو مرتبه خواندم متوجه شدم که پخش این گونه اخبار موهن از دوحالت خالی نیست یا اینکه وی هنوز نوآموز بوده علاوه براینکه با اخلاقیات و سلوک خبری نگاری آشنائی ندارد وهر گفته و خبری را که از هر گوشه و کنار بشنود بدون تحقیق و بررسی آنرا با قلم خود رنگ وروغن داده و پخش مینمایند تا مانند بعضی از رسانه های تجاری که عکسهای بسیار زننده را در صفحه اول روزنامه و مجله خود به نشر می سپارند ، این ژور نالست مبتدی خواسته است تا با پخش اکاذیبی که سر انسان شاخ بدر می آورد توجه خوانندگان فیس بوک را بخوود جلب کند تا صفحه فیس بوک آنرا مردم بیشتر بخوانند اما محتوای نوشته آن بی تجربگی و عدم پختگی آورا نشان نمیدهد و فرضیه دیگر را به ذهن انسان تداعی میکند وآن اینکه این خبر نگارهوشیار است واین فرضیه دیگر بیشتر قرین به واقع است چون لینا روزبه حیدری خودهر چند در ظاهر امر بی حجاب و سکولار بنظر می رسد ولی واقعیت امر و محتوای نوشته آن میر ساند که از تعصب مذهبی ایکه بر سایر مسلمانان و بزرگترین مفتی جهان اسلام را درین خبر بزرگترین مرجع افتای جهان اسلام را نشانه گرفته و برعلیه آن بزرگترین دروغ شاخدار را پخش کرده، تا پیروان مکتب رافضی تکفیری و یا اسلام ستیزان وسکولاریستهارا بر علیه عقاید اسلامی و خاصتا برعلیه علمای امت اسلامی تحریک کند من وقتی این خبر را خواندم از خانم لیناروزبه حیدری خواستم تا اسناد ومدارک وویدیو وحکم فتوای آل شیخ را بروی صفحه بگذارند تا مردم مطمئن شوند تا شما آدم صادق وخبر نگار حرفه ئی هستید از وقت پخش خبر که تا حال بیش از 16 ساعت میگذرد لیناروزبه حیدری هیچ سندی را دال براینکه مفتی سعودی چنین فتوای داده باشد بروی صفحه نگذاشته است ومضافا اینکه به تعداد ده ها نفر این خبر را تکذیب کرده و اخیرا حتی اعلامیه دفتر آل شیغ را مبنی بر تکذیب این شایعه زهر آگین نیز پخش نمودند خوانندگان محترم شما حالا نوشته این سخنگوی قم ونجف را بخوانید تا که این زن بر امت اسلامی وعلمای امت اسلامی دارد پی ببرید این متن ترجمه شده مفتی سعودی است در مورد دروغ بودن این خبر که از طرف منافقین ودشمنان اسلام پخش ده بود « شيخ عبدالعزيز مفتي سعودي گفت : من فتوا نداده ام در صورت مجبوريت خوردن گوشت همسر جواز دارد بلكه آنرا توهين به انسانيت ميدانم و اين خبر از سوي منافقين بخاطر بدنام ساختن اسلام و مسلمانان به نشر رسيده است!» پيش از اين تلويزيون طلوع و شبكه هاي ايران خبري را نشر كرده بودند كه گويا مفتي عبدالعزيز فتوا داده خوردن گوشت خانم هنگام ضرورت و مجبوريت جواز دارد» ------------------------ این هم نوشته اهانت آمیز لینا روزبه حیدری Lina Rozbih-Haidari 16 ساعت قبل ویرایش شد · این مردک، مفتی بزرگ عربستان سعودی است، عبدالعزیز بن عبدالله. در حالیکه کشور های اسلامی بر اثر قتل عام وهابی ها یعنی گروه های داعش طالبان و غیره به اقیانوس خون مبدل شده اند، ایشان در حرمسرای خویش به خلسه فرو رفته بودند و روی یک موضوع نهایت حیاتی با مغز مفلوج خود فکر میکردند و بالاخره، ای مسلمان ها نوید و بشارت بر شما باد که مفتی اعظم بالاخره لب گشودند روی آن موضوع فتوا صادر کرد. مفتی اعظم فتوا پرتاب نمودند که اگر مرد مسلمان در قحطی گیر اید و چیزی برای خوردن نیابد میتواند گوشت زن خود را بخورد و بر وی حلال خواهد بود...اصلا بیش از یک میلیارد مسلمان جهان شب و روز بود که به همین موضوع فکر میکردند که گوشت زن بخورند یا نه...تمام مشکل جهان اسلام همین بود که خوشبختانه مفتی اعظم به داد مسلمان ها رسید و فتوا داد و آدم خوردن را نیز حلال ساخت این فتوا در صدر اخبار جهان نقش بسته و من مسلمان را بار دیگر تمسخر جهان ساخت......این هم فتوای تازه دیگر این مردک مریض و مسخره...روزگار اسلام به جای کشیده که این آدم ها حلال و حرام تعین می کنند و فتوا صادر و یک مشت جاهل آدمکش الاغ گونه از آنها پیروی.....به قیافه این مرد نگاه کنید، ایشان مفتی اعظم مسلمان ها خود را میخواند!!!...خدا ما را هدایت کند که این ادم ها شده اند متخصصان و علم داران دین اسلام در جهان!!!!... این مرد اگر در یک جامعه ایده ال با مردم دارای عقل سالم و سواد میبود خیلی وقت قبل به شفاخانه عقلی عصبی برده و بستری شده بود ولی در میان ما مسلمان ها، پیروان این گونه آدم ها به دستور شان انسان میکشند و انتحار می کنند و کلید رفتن به بهشت و تعین راه بهشت را به این گونه آدم ها سپرده اند...حیف اسلام که در کنترول کی ها در امده است......حیف من مسلمان که بخاطر اعمال این جاهلان در جهان بدنام و مسخره شدم
|
 |
اسم:
انجنیرشریف محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
12.04.2015 |
|
شخصی به نام مستعارشمس الحق حقانی از وابسته گان شورای نظارو حامیان عبدالله عبدالله که به زعم خودش، گاه گاه کارتون های انتقادی ، رسم میکند و نقاشی میکشد، ، بررئیس جمهور و برخی دولتمردان ،می تازد، بد و بیراه میگوید؛ این بار به بهانهء فتوای یک ملای عربستان، که در حالت اضطرار، یک مرد میتواند از گوشت همسر خوداستفاده کند،جناب کارتونیست، یک کارتون زشت و تهوع آور کشیده و اشرف غنی، را نشان داده که اعضای بدن خانم اش را میخورد!
نمیدانم این کشور فرخنده کش با این گونه هنرمندان (!) انتقامجو، هرزه نگار و ما لیخولیایی،به کدام سو میرود؟
شمس الحق حقانی که در اروپا زیست میکند؛ با این هرزه نگاری نشان داد که سرنخ انگیزه قتل های ناموسی و سنگسار زنان و تبعیض وتعصب ،در خارج کشور است!
در نوشتهء ضمیمه ی این کارتون وقیح، به «خارجی بودن» خانم رئیس جمهور،شاید برای هزارمین بار اشاره شده است؛این هنرمند(!) ویک سایت متعلق به سپاه پاسداران ایران که برای افغان ها،نشرات دارد، هرچند گاه، یکبار، به مسالهء لبنانی بودن همسر رئیس جمهور، تماس می گیرد و آن را پیراهن عثمان می کند!
کارتون این مستعارنویس زیر نام« خوردن زن حلال است» اکنون درسایت « کابل پرس» منتشر شده و شک ندارم که در بسیاری وبسایت ها و رسانه های افغانستان ، فرصت اشاعه خواهد یافت!
من نمیدانم، شخصی که در خارج زندگی دارد؛ چرا به خود اجازه میدهد، به کرامت انسانی یک زن افغان ، تعرض کند؛ آیا این هنرمند(!) از خودش ، خواهر ومادر ندارد؟
افغانستان ، روزگارانی متمادی، زادگاه و باشگاه هندو ، گبر ، ترسا، ارمنی ویهود بوده است؛ متاسفانه به مجرد سقوط دولت داکتر نجیب الله، تنگ نظری های فرقه گرایانه ، از دو کشور همسایه، مثل سیل وارد سرزمین ما شد و اکنون هنرمندان وابسته به اجانب ، از راه نفرت پراکنی و هرزه نگاری، ارتزاق می کنند!
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
11.04.2015 |
|
دوستان محترم اشتراک کننده گان این پورتال - سلامها وتمنیات نیک مرابپذیرید - دو روز قبل در یکی ازین کلکین ها نامها و مطالب زیادی خواندم، امشب که میخواستم باذکرنام بخدمت دوستان برسم، آن کلکین حذف شده است - لهذا از حافظۀ خراب آنجه تراوش کند تقدیم تان میشود : آنچه محترم انجنیر احسان الله مایار در بارۀ شهید جنرال صفروکیل غرزی نوشته اند، کاملا صحیح ودرست میباشد- درنوشته های دیگر درین باره نواقص حافظوی وجوددارد- شناخت من با جنرال مرحوم درلندن صورت گرفت که در سال 1952 با پاسپورت سیاسی و هدایت داراتلحریر شاهی برای تداوی آمده بودند ومن بحیث مهماندارشان مقرربودم، تقریبا هرروز درشفاخانه بدیدن شان میرفتم وبا ملاقاتهای داکتران و طرز تشحیص و تداوی شان ترجمانی میکردم- مدت یکماه بشفاخانه بودند ویکماه دیکر برای استراحت ودیدن لندن بماندند- شخص بسیار شریف؛ خوش اختلاط، وطندوست و ملیگرا بودند - شهادت ظالمانه درزندان پل چرخی بامر ملعون حفیظ الله امین نصیب شان شد- انا لله وانا الیه راجعون - از آن مرحوم قصه های هجیب شنیده ام - جنرال موصوف ابتدا یاور اعلحضرت نادرخان وسپس یاور ظاهر شاه بود- سردار داوودخان اورا چندان خوب نمیدید- بمن گفت هنگامیکه قوماندان فرقۀ بغلان بود، دوبار امر داودخان را اجرا نکرده بود- او دوستدار و مرهون ظاهر خان بود، ولی در صحبتهای خصوصی ودوستانه نقاط ضعیف و غفلتهای اورا نیز اعتراف میکرد. جندهموطن محترم در بارۀ پسران استادخلیلی اظهارنظرکرده اند- من دو تای شانرا میشناختم: یکی مرحوم جارالله خلیلی که یک جوان بسیرا شریف، وطندوست وملیگرا بود- ملیگرا بخاطریکه درتمام مظاهرات بضد روسها و بعدا بضد تنظیمها با ما اشتارک میکرد- درمیتنگها وصحبتهای خانگی یگروز از زبان او بدی یا غیبت کسی را نشنیدم= درمیتنگها وصحبت ها هنگامیکه بضد ربانی و احمد شاه مسعود صحبت میشد، چپ مینشت اما اعتراض نمیکردویکبارهم در بارۀ پدرخود و موقف او درپاکستان چیزی نگفت - بسیار حیای حضور داشت - درجوانی برحمت حق پیوست، خداواند غریق رحمتس بدارد - پسردومش آقای معتصم بالله در فاکولتۀ ادبیات محصل بود ومدتی هم والی بود- شناخت من از اومنحصربروابط استاد وشاگرد درفاکولته بود، هنوزهم مراوده ومخابره داریم- شخص مهذب ومحترم و نویسنده وشاعر خوب است - حرمت دورۀ استادی را همیشه اداکرده است. مطلب آخرمتوجه جناب محترم آقای رحیمی است که از طنزهای گیرا ودلپذیر او همه محظوظ ومستفیدیم- در طنز اخیر شان کلمۀ "حُـقی" بمعنی (کلانکار) مواجه شدم - شخص خودم همیشه این کلمه را (عوقی) مینویسم اما از املاء ان مطمئن نبوده ام - در قاموس حسن عمید کلمات ( حُـقی)، (حوقی) - عُـقی)، (عوقی) و (اوقی) را پالیدم، اما هیچگدام را نیافتم- گویا املاء این کلمه باید غیر از آنچه باشد که در بالا گزارش یافته- از دانشمندان خواهشمندم املاء این کلمه راتصحیح و نشرکنند- با عرض احترام هاشمیان - 10 اپریل
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
10.04.2015 |
|
بارز صاحب محترم!
واقعاً چه عالی و چه زیبا و چه با محتوی نوشتید و چه عالمانه سیاهی هاو تاریکی های جامعه را در حماسۀ درد ناک شهادت این انسان معصوم و در راز دلش به مادرش متبلور ساختید. اگر گویم که اشک ریختم باز نگوئید که گریانوک استم. اما صادقانه نوشتۀ زیبای شما تکان دهنده و احساس بر انگیز با پهلو های واقع بینانۀ انسانی بود. برکت به قلم شما. مؤفق و صحتمند باشید. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
10.04.2015 |
|
به ارتباط به نوشتۀ محترمه فریبا عادل خواه که دانشمند محترم جناب ولی احمد نوری آنرا از سایت انترنتی بی بی سی اقتباس نموده اند، قضیه شهادت فرخندۀ معصوم ابعاد گسترده ای دارد که به اسرار آمیزی این فاجعۀ دردناک، فجیع، وحشیانه و بی نهایت بیرجمانه می افزاید و متآسفانه به معنی واقعی آن به عمق فاجعه نگریسته نه شده توجه بیشتر به عوامل روی صحنه معطوف شده. با هم نظری مطلق با خواهر عزیز عادل خواه گروه عظیم سیل بین و نظاره گر که به روی اسناد تعداد شان بیشتر از مرتکبین این جنایت بود تقصیر بیشتر به گردن شان بنابر بی تفاوتی و کاری نکردن آویخته می گردد مگر این که چنین مهندسی شده باشد. البته که افکار و طرز دید ما به گذشته ای پیوند خورده که امروزبا واقعیت های حامعۀ کنونی هم سویی ندارد و ما خوابی دیدیم و رفت و خواهی نخواهی تصورات ما تحت تاثیر خاطرات ما در زندگی همان دوران جامعه گره خورده که یقیناً حالا شرائط به نحو دیگری بنابر بسی عوامل تغییر کرده. در گذشته ها چیزی که ما بیاد داریم در حالات ذیل مردم موقف می گرفتند و مسیر حوادث را تغییر می دادند حضور و عدم حضور پولیس مهم نه بود. • اگر زنی در محل مزدحمی مورد آزار و اذیت شخصی قرار می گرفت در صورت داد و فریاد زن مردم دست به اقدام زده متجاوز را چند قفاق می زدند و یا با کلمات بسیار زشت اورا توبیخ نموده زن مظلوم را دلجویی کرده از او معذرت می خواستند. • اگر کلان سالی طفل خورد سال را مورد لت و کوب قرار می داد رهگذران بی تفاوت نمانده مداخله نموده جانب طفل را می گرفتند مگر این که به روی ثبوت طفل کیسه بری می بود قضیه طور دیگری می بود • اگر دو کلان سال ویا چندین با هم کلاویز شده مشت و لگد و سنگ و چوبی به کار می رفت، تعداد خلاص گیر اکثراً از جنگجویان بیشتر بوده به ما جرا خاتمه می دادند. • حتی اگر پسران نادانی سگ ولگرد را زیر پرتاب سنگ و چوب قرار داده حیوان را شکنجه می نمودند مردم بچه ها را از این عمل شان منع نموده نصیحت می کردند که این کار وبال دارد و این حیوان بی زبان هست کردۀ خداوند است. • در شب های تیر وتار شهر ها و قصبات اگر سارقین به خانۀ شخصی داخل می شدند با شنیدن فریاد صاحب خانه اهالی گذر با اریکین ها سوته چوب و یا تفنگ برای کمک همسایه می برآمدند.
گفتار فوق مثال هایی از مسؤولیت های مردم به حیث یک هم شهری و یک مسلمان در چنین مواقع بود. اما در فاجعۀ شهادت فرخنده اسرار دیگری نهفته که سخت سؤوال بر انگیز است. در یکی از رسانه ها خواندم که در جملۀ مرتکبین این جنایت که دستگیر شده اند شخصی به نام شرف بغلانی است و می گویند شرف بغلانی در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری برای داکتر عبدا لله عبد الله رئیس اجرائیۀ فعلی در بغلان فعالیت نموده رأی جمع می کرد. و به قرار افواهات برای رهایی این شخص از مقامات عالی اعمال نفوذ و اقدامات صورت گرفته. سؤالات پیدا شده در ذهن چنین می نماید. 1- شرف بغلانی در آن وقت روز در محل واقعه چرا بوده؟ و چه می کرده؟. 2- آیا بغلانی زیارت رو معتاد بوده؟ مخصوصاً در روز های پینجشنبه. 3- محل سکونت بغلانی در شهر کابل کجا است ؟ 4- شخصی به اعتبار شرف بغلانی که در یک جامعه قدرت رأی گرفتن برای نامزد ریاست جمهوری داشته باشد فکر نمی کنید که بنابر دستوری قدرت طرح و تطبیق یک توطئه راهم داشته می تواند و استعداد بسیج نمودن مردم را هم دارد. گفتنی های فوق بر اساس اسناد مؤثق نیست اما خبر توقیف شرف بعلانی به حیث یکی از شرکاء جرم به ارتباط این حادثه درست است. باز هم به ارتباط نکتۀ جالب محترمه فریبا عادل خواه و مسؤولیت سنگین نظاره گران در این حادثه و اما تأسف بیشتر در این است که عکس العمل شدید مردم در روز دفن و دو روز دیگر غلیان و طغیان کرد و غریو و فریاد ها در بین آسمایی و شیر دروازه انعکاس کرده و دریای کابل خون می گریست. متأسفانه نه سازمان زنان نخبه و خبره و نه نهاد های مدنی بیشتر از ابراز احساسات که قابل قدر است اقدامات مؤثر جاویدانه را روی دست نگرفتند که این جنایت بزرگ سر آغاز یک مبارزۀ مدنی برای شناسایی حق زن وعلیه خشونت های افراط گرایانه شده و با جمع آوری اعانه آبدۀ به نام فرخنده ا عمار و این داعیه بصورت مسالمت آمیز اما سازمان یافته تداوم می داشت. نظاره گری روز حادثه یک گناه و فراموش کردن و دنبال نه کردن آن گناه عظیم تر است. در جوامع دیگر همچو حوادث انگیزۀ تحرک مردم برای اصلاح طلبی و عدالت خواهی می گردد و امید وارم احساسات مردم تکیه کلام چمچه مست را به یاد نیاورد.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
10.04.2015 |
|
داکتر عبدالله کدام ارمان جهاد را برآورده ساخت و به جهاد چی خیانتی نکرده که نماینده ای مجاهدین باشد. اگر با بقایای کمونستان مشکل دارد، پس چرا علومی را بحیث وزیر داخله پیشنهاد نمود. از شخص لودین هم با دیدن پیام وی که همه را ملامت دانسته ولی از اعتراف به گناهان و غلطیهای خود و رفقایش که بانی همه ای این بدبختیها بوده اند، هیچ اثری دیده نمیشود، نمیتوان امید زیاد بخیر مسلمانان و تامین صلح و امنیت نمود... بفکر بنده داکتر عبدالله با جانبداری بیشرمانه و غیرقابل توجیه خود ( البته از نگاه عقل و ایمان، نه از نگاه مفاد جیب و منافع موهوم پیش پا افتاده ) از منافع آخوندان صفوی، ان شاالله برعکس ادعای بعضیها، بمراتب از اعتبار اسلامی و مردمی خود کاسته باشد. |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
09.04.2015 |
|
یک انتخاب غلط و ضد ملی!
انتخاب افضل لودین بحیث وزیر دفاع از طرف شخص رئیس حمهور یک اقدام نا صواب بوده و نادیده گرفتن و بی حرمتی به خون قربانیان مبارزۀ استقلال طلبی افغانستان است. این انتخاب یا بر اساس قرابت های خانوادگی، که وجود دارد، و یا نا آگاهی مطلق به سوابق افضل لودین صورت گرفته بود. می گویند دستان آلوده به خون، افضل لودین کسی است که نه تها دستانش بلکه سراپا وجودش کله و دماغش بحیث یگ مریض روانی به خون مردم قهرمان افغانستان آغشته است. او بعد از تصرف دوبارۀ بامیان از دست قهرمانان هزاره شخصاً از درب باز هلی کوپتر عقب ماشین دار نشسته مردم در حال فرار را در کوه مورد آماج گلوله قرار داده به زمین فرش کرد. در حملات شدید هوایی حکومت بر وادی پینجشیر در حالی که مبارزین در پناه گاه ها بودند افضل لودین به هزاران پینجشیری بی دفاع و بی گناه را به قتل رسانید. انتصاب اشخاص در مقامات محاربوی و امنیتی بر معیار اهلیت و کفایت و مهارت مسلکی در حکمروایی کمونست ها نبوده بلکه درجۀ قصاوت، بیرحمی و آدم کشی شان بود. افضل لودین در اواخر مأموریت اش در ننگرهار با حزب مولوی خالص مخفیانه ائتلاف نموده کنار آمد. او یک جلاد شناخته شده و یک آدمکش ماهر است. افضل لودین از ضابطان مستعجل بوده برای تحصیلات ارکان حربی جایی نرفته به استثنی شاید سفر های کوتاه به شوروی. او کمر بند سپاه سرخ را با افتخار به کمر بست. قرار معلومات این انتخاب باعث ایجاد درز عمیقتر بین رهبران حکومت وحدت ملی شده باز از جان کری معاونت خواسته شده و نمایندۀ خاص امریکا برای افغانستان و پاکستان به عجله کابل آمده. این منازعه یک بار دیگر هراس زوال ساختار این جکومت را تقویه می نماید. و در این میان عبدالله با مخالفت خود به این انتخاب رئیس جمهور نزد مردم کسب اعتبار نمود .
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
09.04.2015 |
|
برادر محترم جناب توریالی علی خیل! یقین داشته باشید خوش ندارم که در هر موضوع و هر مورد مداخله نمایم و اسمم را روی مونیتور کممپیوتر ببینم. لیک مجبوراً باردیگر خدمت تان عرض کنم که اسم مکمل شهید بزرگوار جنرال ارکانحرب محمد صفر، به ص نه با س،وکیل غرزی بود- اشاره به وکیل رابطه دارد به اسم نائب سالار عبدالوکیل خان، قوماندان اعلی یکی از جبهات چهار گانهء جنگ استقلال و پدر ایشان که منار شاندار در چهارراهی دهمزنگ از آن یاد می کند. اسم وکیل به وکالت تعلق ندارد. با احترام تشکر از نوشته پر از لطف ارجمند عزیز قاسم جان باز |
 |
اسم:
توریالی علی خیل محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
09.04.2015 |
|
احترامانه بعرض میرسانم که خانم مسعود خلیلی دختر مرحوم جنرال محمد سفر غرزی نبود. مرحوم جنرال غرزی در دوره دوازده یا سیزده شمورای ملی از طرف پادشاه افغانستان به صفت سناتور انتصابی تعین شد.
با احترام |
 |
اسم:
توریالی علی خیل محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
09.04.2015 |
|
برادر دانشمند و بزرگوار جناب احسان الله مایار و برادر بزرگوار و عالیقدر جناب قاسم باز! از معلومات شما بزرگان ممنونم. من یک موضوع را خدمت شما بزرگان احترامانه بعرض میرسانم. من با مرحوم جنرال محمد سفر غرزی نورستانی معرفت داشتم. مرحوم جنرال غرزی هیچ وقت وکیل نبود. موصوف قوماندان فرقه نهرین ولایت بغلان بود. زمانی که شهید داود خان صدراعظم شد، مرحوم جنرال غرزی را لزوماٌ به تقاعد سوق داد. بعداٌ اعلحضرت پادشاه افغانستان مرحوم جنرال غرزی را به صفت ریس عمومی وادی ننگرهار مقرر فرمود. مرحوم جنرال غرزی یک شخص پاک، صادق و وطن پرست بود. خداوند متعال جنت فردوس را نصیبش فرماید. شما بزرگان و هموطنان عالیقدر ما متوجه استند که در یک موضوع کوچک و فقط باذکر چند نام چقدر اشتباه صورت گرفت. البته گذشت زمان و رنج دوری از وطن عزیز این اشتباهات را به وجود آورده. من یقین دارم که در مورد مرحوم استاد خلیلی هم اشتباهات فراوان صورت گرفته و در حق او جفای فراوان صورت گرفت. من با مرحوم خلیلی در پشاور معرفی شدم. او یک انسان صادق و وطن پرست بود. قابل تذکر است که کتاب عیار خراسان را من تاًید نمی کنم و آن را یک اشتباه سیاسی استاد میدانم.
با عرض احترام
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجينيا
تاریخ:
09.04.2015 |
|
شخصيت قابل احترام و برادر بزرگوار محترم مايار صاحب! سپاس از شما بزرگوار كه مثل هميش برادر كوچك خود را متوجه اشتباه ميسازيد. از تصحيح تان تشكر. باور نمايد كمكي مشكل در تايپ كردن حروف دري در اي فونI phone دارم. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
09.04.2015 |
|
برادرم قاسم جان باز! تصادفاً تبصرهٔ مختصرت را به عنوان محترم توریالی علی خیل در کلکین مربوط از نظر گذشتاندم. متأسفانه در این مختصر اشتباهات تأریخی وجود دارد که نباید در اینجا ثبت شود. 1- مرحوم جارالله خلیلی در روز سالگرد منحوس قوای اشغالگر شوروی در افغانستان، 28 دسامبر 1981 در هوتلیکه بنده درفرانکفورت به اجاره گرفته بودم زندگی میکرد و با افغانهای مهاجر یکجا در مظاهرهٔ نسبتاًبزرگ یک پایهٔ بیرق شهادت را در پیشاپیش مظاهره چیان در دست داشت. عکسهای مظاهره در سلسلهٔ نوشته های این کمینه در پورتال موجوداست. 2- والی کاپیسا یکی از فرزندان استاد خلیلی بنام معتصم بالله بود نه مرحوم جارالله 3- اسم مکمل شهید راه ازادی که با دستهای کثیف کمونیستهای بنام افغان از محبس پلچرخی انتقال داده شد و به شهادت رسید محمدصفروکیل غرزی بود. شهید وکیل غرزی هیچ گاه شاروال کابل نبود. 4- مرحوم محمد کبیر نورستانی، برادر کهتر شهید وکیل غرزی زمانی شاروال کابل بود. 5- اگر روابط قرابت بین خانوادهٔ استاد خلیلی و محترم رسولی وجود داشته باشد از طریق مرحوم محمدکبیر نورستانی بوده نه شهید محمدصفروکیل غرزی. 6- ایمانا، ندانستم که مقصدت از پیالهٔ زهر نوشیدن سردار شهید محمدداود خان چی است. با محبت |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجينيا أمريكا
تاریخ:
09.04.2015 |
|
هموطن محترم اقاي توريالي علي خَيل ! ميليون بار از لطف تان ممنون كه بنده را متوجه اشتباه ساختيد من سهواً عِوَض اسم معتصم باالله ( خليلي ) اسم جارالله ( خليلي ) را نويشتم. همچنان از بزرگوارن سايت افغان جرمن انلاين صميمانه ارزومندم تا اسم ( سفر جان نورستاني ) را به اسم ( كبير جان نورستاني ) تصريح نمايند. تقريباً يك ماه ميشود كه computer من غير فعال است من اكثر نوشتهاي خود را طريق I Phone مينويسم. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجينيا ايالات متحده
تاریخ:
09.04.2015 |
|
برادر عزيز و محترم اقاي توريالي جان علي خَيل !
مرحوم نجات الله خليلي پسر شاعر توانا مرحوم خليلي دوست بسيار صميمي من نيز بود باور نمايد (نمائید) هر روز دروغگو خواهيم (خواهم) شد اگر بگويم كه من هميشه برايش دوعا (دعا) ميكنم ولي هر وقت كه يادم ميايد (می آید) برايش دوعا (دعا) ميكنم. شبها در نيوجرسي با هم مي نشستيم وي إشعار پدر خود را با معني تحليل و تفسير برايم ميخواند و من گاهي أوقات إشعار رحمن بابا و خوشحالخان ختك را برايش مي خواندم. چون وي زياد علاقه به إشعار پشتو داشت. روح نجات الله جان ( خليلي ) شاد باد. درست است كه أستاد خليلي در زمان مرحوم داودخان سفير كبير افغانستان در اعراق (عراق) بود وقتيكه ميگويم داودخان شخص (شخصی) بود كه در دوستي و دوشمني (دشمنی) جوره نداشت اين يك واقعيت است. يك پسر أستاد خليلي مرحوم به اسم مسعود خليلي باجه (باجۀ) پسر كلان شهيد غلام حيدرخان رسولي سابق وزير دفاع ملي بنام عمرجان رسولي است. دوم. خانم مسعود جان خليلي دختر سفر جان نورستاني سابق شاروال كابل كه دوست جانه جاني مرحوم داودخان بود است. مرحوم داودخان به پاس دوستي كه به سفرجان نورستاني و غلام حيدر خان رسولي وزير دفاع خود داشت بخاطر انها (آنها) اين پياله (پیالۀ) زهر را نوشيد. هموطن نازنينم اقاي علي خَيل. من كدام مشكل شخصي با أستاد خليلي و فاميل محترم وي ندارم. شما باز هم كوشش كنيد از دوستان تان بپرسيد كه مرحوم جارالله خليلي در زمان رياست جمهوري داكتر نجيب الله والي كاپيسا بود يا نه.(؟) مطمئن باشيد تا مطمئن نباشم هيچ وقت از زبان اين و ان (آن) قصه نميكنم. من همراي اقاي (آقای)أستاد خليلي چند بار در منزل عمرجان رسولي كه يك بار جنت مكان عبدالله خان ملكيار نيز تشريف داشت و إشعار أستاد را اقاي (آقای) مسعود خليلي دكلمه ميكرد نشسته بودم. اكثريت فاميل وي را از نزديك ميشناسم. لطفاً معلومات تانرا تكميل نمايد. خداوند يار و مددگار شما. |
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
08.04.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب با سلام و تشکر
چون هر انسان، هر قدر مهربان و خوش قلب و مثبت اندیش باشد، در عمر یکبار از پهلوی چپ میخیزد، جناب شما هم در همان روز حتماً از پهلوی چپ برخاسته بودید و از بدشانسی قرعه در این روز بنام من مسکین بی یار و یاور افتاد ـ شوخی کردم. دلیلی برای رنجش وجود ندارد. حضور شما، و استادانی مانند داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم، داکتر صاحب هاشمیان، انجینر صاحب احسان الله مایار و استاد مسلم تاریخ، جناب سیستانی صاحب، از هر لحاظ بر ما حق دارید. از من بدون تشویش، هر زمانی که دل تان خواست نقد و انتقاد کنید ـ با صراحت و مستقیم. حق نگهدارتان |
 |
اسم:
توریالی علی خیل محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
08.04.2015 |
|
خدمت برادر بزرگوار جناب آقای قاسم باز احتراماٌ به عرض میرسانم. در یکی از مضامین خویش نوشته بودید که شهید داود خان در منزل مرحوم نعیم خان استاد خلیلی را خاین خطاب کرد. در تمام ریاست جمهوری شهید داود خان استاد خلیلی سفیر و صاحب مقام و منزلت خاص بود. پس گفته مب توانیم که داود خان هم خاین را دوست داشت. حالا می نویسید که جارالله خلیلی والی کاپیسا بود. من با مرحوم جارالله خلیلی در لاس انجلس کلفورنیا معرفت حاص کردم. مرحوم اکنون حیات ندارد تا از خود دفاع کند. من او را می شناسم. گرچه پسر هیچ وقت مسول جرم پدر و یا پدر مسول جرم پسر شناخته نمی شود، با آن هم بحضور شما بزرگوار عالیقدر عرض می کنم که مرحوم جارالله تقریباٌ بی سواد بود، مکتب نخوانده بود و در هیچ زمانی حتی برای یک روز هم مامور دولت نبود. در زمان ریاست داکتر نجیب، مرحوم جارالله در لاس انجلس بود و من با او شناخت و رفت و آمد داشتم. خداوند مرحوم جارالله را غریق رحمت خود سازد. او یک انسان پاک و وطن دوست بود. |
 |
اسم:
اشرف امان محل سکونت:
ایتالیا
تاریخ:
08.04.2015 |
|
جناب داکتر صاحب محترم عبدالله کاظم احتراماتم را قبول کنید من و دو دوست بسیار نزدیک و خوب من که همه در یک خانه زندگی می کنیم از مدت زیادی است که تقریباً تمام مقالات افغان جرمن آنلاین را که واقعاً ملی گرایی اش را ثابت کرده است میخوانم. و حظ می بریم،من نمی خواستم در نظر سنجی ها حصه بگیرم اما مقالات مربوط به خلیلی صاحب را که خواندیم تأسف کردیم نویسندگان ما به بهانه های مختلف برای این که عقده های شخصی خود را تبارز داده باشند شخصیت های تاریخی کشور ما را ابزار کاری خود می سازند و به طعن و طنز می پردازند. از طرف دیگر همگی ما می دانیم که هر انسان از دو جهت مثبت و منفی برخوردار است و میتواند در جای جای بسیار خوب باشد و با بعضی ها بسیار خوب باشد و با بعضی ها بسیار دشمن باشد و کار های بدی هم انجام دهد. ازین خاطر به فکر ما حقیقت ها باید بیرون براید بدون هر نوع جبهه گیری و یا طرفداری همان شخص. کلان های ما میگوید که آشی که در دیگ است آخر نی آخر به به کاسه می بر اید دیگه پلپوت کردن حقیقت ها امکان ندارد هم خوب اش و هم بد اش. خیر باشد. تشکر از شما که ما را راهنمایی نمودید. اسلام و علیکم |
 |
اسم:
م. ناصر تیموری محل سکونت:
هرات
تاریخ:
08.04.2015 |
|
در ستون مقالات پورتال وزین افغان جرمن آنلاین در کنار مقالات و نوشتہ ھای آموزندہ یی وطندارانم ، توجہ ام بہ دو نوشتہ با محتوای آموزندہ معطوف شد ، ( نگاھی بر شرایط سنگساراز آقای حمید عبیدی و نگاھی برانگیزہَ قتل دستہ جمعی فرخندہ از آقای ف . ھیرمند ) اندیشہ و قلم ھر دو ھموطنم را شکوفا میخواھم۰ گاھی این فکر در ذھنم خطور میکند کہ من و مردم و نخبگان سیاسی و روحانی نمی توانیم افکار خود را از بسترھای عاطفی و احساسی با گذشتہ جدا نمائیم ولی باورمندم که ما می توانیم میزان اشتباھات و خطا ھای مکرر و سیستیماتیک را حداقل بہ ھمان طریق و روش سیستیماتیک کاھش دھیم.
بہ آرزوی آن روز کہ نخبگان سیاسی و روحانی با حمایت مردم بر سر جدایی دین مقدس از دولت بہ وفاق و تفاھم ملی دست یابند تا باشد کہ جایگاہَ منزه و پاکیزهَ روحانیت مشخص گردد و قشر روحانی بہ تبلیغ فضایل و ارزش های اخلاقی و معنوی بپردازد و مسؤل و مأمور دولت بہ وظایف محولہ !
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
08.04.2015 |
|
برادر محترم آقای اشرف امان سلام و اما بعد از سلام شما حتماً نظریات و نوشته های هموطنان "قلم بدست" را در مورد فعالیت های سیاسی مرحوم استاد خلیلی مطالعه فرموده اید، لذا منتظر نباشید که آنها در مسند قضا بنشینند و به شما ابلاغ کنند که استاد مرحوم یک شخصیت "وطنپرست" بود یا یک شخص "مرتجع". این قضاوت بدست هر خواننده است که از فحوای نوشته ها چه برداشت میکند و چگونه موضوع را مورد قضاوت خود قرار میدهد. در اینحال قضاوت سالم وقتی تبارز میکند که خواننده نظریات همه جانبه را اعم از مثبت و منفی در ترازوی منطق و سنجش آفاقی خود بدون حب و بغض های شخصی و فرا شخصی وزن نموده و از آن بزعم خود نتیجه گیری کند، خلاصه یک خواننده عمیق و همه جانبه میتواند یک قاضی خوب باشد. گاهی اتفاق می افتد که نوشته های دیگران را یک خواننده کافی برای قضاوت نداند، دراینصورت خود خواننده باید به تحقیق و تتبع مزید بپردازد و معلومات خود را تا سطح قناعت جهت قضاوت سالم اکمال نماید.با احترام |
 |
اسم:
اشرف امان محل سکونت:
ایتالیا
تاریخ:
07.04.2015 |
|
از نوشته های دوستان قلم به دست منحیث یک خوانندۀ علاقمند وبسایت شما، ملتفت بدین نگردیدم که آیا آقای استاد خلیلی بالاخره یک شخصیت وطنپرست بود و یا یک شخص مرتجع؟ لطفاً توضیحات دهید
با احترام
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
07.04.2015 |
|
جناب محترم افراسیاب راهی صاحب!
از عطف توجه و توضیحات شما در زمینه ممنون و سپاس گذارم. من نوشته های پر محتوی شما را با علاقمندی خاص می خوانم. امیدوارم برداشت من از این موضوع رنجش خاطری برای دانشمندی چون شما نیافریند. |
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
06.04.2015 |
|
عباسی صاحب بسیار محترم،
از جناب شما با آن نظر بلند و روح بزرگ هیچ انتظار نداشتم، که نوشتۀ مرا عنوانی انجینر صاحب احسان الله مایار به گونه ای تعبیر کنید که گویا من از ایشان استنطاق می کنم! من به ایشان احترام دارم. علت پرشس من تنها این بود، که شاید ایشان در آن باره چیز هایی بدانند، که من یا سائر خوانندگان از آن ها بی اطلاع هستیم. و به حرف آقای ایاز نوری به جهتی اشاره شد، تا نشان داده باشم که من خود در مورد ایشان، به شکل قطعی چنین تصوری ندارم. من شخصاً موردی در کار های شاه امان الله خان، امری که بتواند کار های بزرگ وی را تحت شعاع قرار بدهد، نمیبینم. پیداست که از او هم به عنوان یک انسان، و به عنوان یک پادشاه، نمی توان انتظار داشت، که مرتکب هیچ اشتباهی نشده باشد. دلیل سؤال من همین بود! شما بزرگوار از "حق" داشتن یاد نموده اید! عرض من این است: وقتی ما مسائل عمومی را، مسائلی را که مربوط به زندگی و سرنوشت و تاریخ و فرهنگ و مردم و کشور ما می شود و در یک رسانه که شهرت جهانی دارد و هزاران انسان هر روز آن را باز می کنند و می خوانند، به نشر می رسد ـ آنهم در دریچۀ نظریات ـ نباید انتظار داشته باشیم که آن نوشته مورد سؤال یا سؤال های گونه گون اشخاص مختلف قرار نگیرد. یکی با آن نظر موافق است و دیگری مخالف. وقتی دو نفر در یک مورد نظر مخالف می دهد، نباید همیشه چنین تصوری پیدا شود، که این دو نفر در مقابل کسی جبهه گرفته اند. ارچند جبهه گیری ها هم پنهان نمی مانند. یک چیز را از آن بزرگوار خواهش دارم که یاد داشت دومی مرا که خدمت انجینر صاحب احسان الله مایار نوشته ام هم از نظر بگذرانید و ببینید که آیا یک مستنطق گاهی با شخصی مورد استنطاق با این لحن: "کاش این کمترین تانرا کمی با کاستی های آن مرحوم آشنا می ساختید" صحبت می کند؟ یا نسبت به او ابراز سپاس می کند؟ یا به او می نویسد که سخنانش پر از لطف و مهر بود؟ یا برای او آرزوی صحت و سعادت می نماید؟ تکرار می کنم که از شما چنین انتظاری بسیار بعید بود! آخرین نکته ای را که می خواهم به عرض برسانم این است که هر یک از ما در نوشته های خود این مطلب را که هر کسی حق دارد هر گونه که می خواهد فکر کند، بار بار نوشته می کنم و این حق را به مانند حربه ای در هر بحث مورد استفاده قرار می دهیم و دهن طرف مقابل را می بندیم. اگر مسئله چنین است، که هر کس حق دارد چیزی بگوید و کسی دیگری حق ندارد، چون او حق دارد هر چیزی را که فکر می کند، بنویسد، سؤال بکند یا جوابی بنویسد، پس چرا و به چه دلیل این ها نظریات شان را به این قسمت ارسال می کنند؟ دریچۀ نظریات که جائی ارائۀ نظر است؛ طوری که از نامش پیداست؟ امیدوارم جناب عباسی صاحب موضوع را شخصی نسازند و خفه نشوند! حق نگهدارتان
|
 |
اسم:
م. عارف عباسی محل سکونت:
اضلاع متحدۀ امریکا
تاریخ:
06.04.2015 |
|
برایم بی نهایت مایۀ تعجب است که در پورتال افغان جرمن آنلاین به جای اظهار نظر تبارز شیوۀ استنطاق و مؤاخذه را می یابم.
هم وطنی به انجنیر صاحب احسان الله مایار می نگارد: «که آقای ایاز نوری می گوید که شما با اعلیحضرت امان الله خان ضدیت دارید، اگر چنین باشد زحمت را قبول و دلائل را بنویسید» این کاملاً شباهت به سؤال یک مستنطق داشته، نمی دانم چگونه به خود حق داده می شود که یکی بگوید که با امان الله خان ضدیت داری و دیگر به خود حق توضیح طلبی بدهد.
و اما اندر باب ضدیت ها باید گفت که یکی ضدیت های شخصی و سلیقوی است که از کسی به شما ضرر رسیده در محلی و یا زمانی حق شما را تلف نموده و حالت افراطی آن یکی از وابستگان شما را به ناحق کشته، زندانی نموده و یا شکنجه نموده و یا بر بنیاد مخالفت از وظیفه اش بر کنار نموده، این نوع ضدیت ها طبیعی بوده فراموشی، گذشت و عفوه خصلت فرشته مآبی می طلبد. نوع دیگر ضدیت بی دلیل است که قد و قواره گفتار و رفتار یک شخص خوش تان نمی آید و عوام الناس می گوید که خدای په جات خوشم نمی آید.
در این حالت چه نیکو است چه زشت موضوع شخصی بوده هیچ کسی حق بازپرس ندارد و شخص مورد سؤال هیچ نوع مکلفیت برای توضیح ندارد. با معرفتی که با جناب انجنیر صاحب احسان الله مایار دارم اندیشه های شان فارغ از چنین ضدیت ها است. و اما باید ضدیت را با داشتن ملاحظات وطن پرستانه و خیر و صلاح وطن بر بنیاد تحلیل، تحقیق و ارزیابی علمی در مورد شخصی و یا دورانی از ضدیت سوا ساخت. در این مورد معیار ارزیابی و قضاوت، وطن است و مردم آن که بالاتر و مقدس تر، به استثنی مقدسات دینی، از هر زمام داری چه احمد شاه بابا باشد چه عبدالرحمن خان چه امان الله خان چه نادر خان، ظاهر خان و یا داوود خان است.
افغان واقع بین و جوینده ای حقایق بدون هیچ نوع خصومت و حب و بغض شخصی و نفوذ علائق و عواطف، مسؤولانه مطابق مقتضیات اخلاقی و مسلکی بر بنیاد فهم و دانش مطالعات و تجارب خود بر یک دور خاص تأریخی مرور نموده ملاحظات و برداشت خود را در اعمال زمام دار همان دوره با جوانب مختلف آن به شمول نیکویی ها خبطه ها و اشتباهات می نویسد و نظریات وی شاید هم سویی با دیگران نداشته و مورد قبول نباشد ولی این مانع اظهار نظر وی نشده و او حق دارد که افکار خود را بدون هراس دلیرانه ابراز نماید به زعم خودش حقایق را بنگرد احوال مملکت و سطح دانش مردم و گرانی عوامل عنعنوی سنتی و نفوذ حلقات مختلف را در همان دور خاص ارزیابی نموده نتیجه بردارد و در صورت بروز بحران با شناخت عوامل دیگر مسؤولیت را متوجه مرجع تصمیم گیری نموده و بگوید بلی حال داخل چنین بود و مداخلۀ عدو چنان ولی تدبیر عقلانی در تعیین اهداف آن ها را باید از نظر دور نمی داشت و به آن آگاه می بود.
مهمتر از همه عواقب است که با همه خوش صورتی، خوش اندامی، خوش بیانی و خوش نیتی ارمغان این تدابیر چه بود و سودش برای افغانستان کدام؟
این نوع تحقیق را ضدیت نمی گویند این نظر یک افغان وطن دوست است که آن را بر صفحۀ کاغذ در می آورد و درب تبصره و نقد را باز نگهمیدارد.
من به خود حق وکالت از دانشمند صاحب اندیشه، وطن پرست و نویسندۀ چیره دست چون مایار صاحب نمی دهم و آن چه اصول ایجاب می کرد توضیحات خود را به عرض رساندم که اگر در استبداد فکری باز نگری شده و از تحمیل جبری افکار خود بر دیگران بپرهیزم که اگر کسی را ستودم تو هم باید چنین کنی و اگر من مذمت کردم وتو نکردی حکم تکفیرت را فتوی می دهم.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجنيا
تاریخ:
06.04.2015 |
|
پاچا صاحب بزرگوار. اقاي هاشميان!
تشكر از لطف تان.
خدا نكند كه من با انعده (آن عده)أشخاصيكه صاحب قلم هستند و مسائل ملي را ملي مي انديشد (می اندیشند) توهين كنم. برادرانم خواهرانم و برادرزادهايم(برادر زاده هایم) تمام شان تا سطح ليسانس و (و)دكتور تحصيل دارد(دارند). وتحصيلات شان از صنف نو (نُه)بالاتر است اكثريت اعضاي فاميل ام (فامیلم)تحصيل كرده هستند(د). مطلب ام (مطلبم)انعده (آن عده) أشخاص است (استند) كه در چشم مردم خاك مي اندازد (اندازند). مثال هاي زنده در طول اين سه ده (دهۀ)اخير داريم كه بنام باسيواد (باسواد)چي جنايت هاي (هایی)نبود كه انها (آنها) نكرد (نکردند). لطفاً موضوع را شخصي نسازيد. شما بزرگوار از من كرده خوب مي دانيند (دانید) كه مطلب ام (مطلبم) تمام انانيكه مينويسد نيستند. نودومين (نودمین) سال تولدات (تولدت)مبارك. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
06.04.2015 |
|
دروند او قدر من استاذ هاشمیان صاحب! طبق وعده ام راجع به نوشته ۲۹ مارچ شما راجع به مباحثه من به محترم احسان الله مایار اینک عرایضی دارم:
نوشته شما نهایت معلوماتی و آموزنده است، ما شاګردان شما دیګر نزد کی برویم، شمایان و استادان معظم کاظم صاحب، سیستانی صاحب همین شما پیدا و پناه ما هستید. شما استاد با احساس اګر به آرشیف جناب مایار صاحب درین پورتال مراجعه کنید و یک مقاله او را به آدرس من تحت عنوان «وضع فعلی افغانستان را میتوان تنها با با زنده ها تغییر داد، ۶ جنوری ۲۰۱۵م»، مرور کنید، و همچنان مباحثه های قبلی و فعلی مرا با محترم مایار صاحب را که خوانده اید، عرض میکنم که نفس انتقاد و مخالفت ایشان با من درین بوده است که من در مقاله در تقبیح شش جدی روز تجاوز شوروی به کشور ما، دسمبر ۲۰۱۴م خود نوشته ام که «اګر جنرال نادر خان بعد از تصرف ارګ از غایله بچه سقو، از شاه امان الله غازی دعوت باز ګشت به کشور را میکرد امروز ما یک زندګی آرام میداشتیم...». این تحلیل من راآقای مایار عنوان کرده، یک مقاله طویل را که در ان مرا یک شخص بی خرد نامیده و زیر این صفت من خط هم کشیده و بعدا شروع کرده، محصل اسقلال کشور ما اعلیحضرت امان الله مرحوم را در طی تشریحات یک جانبه، نهایت ظالمانه و دور از منطق شان به بررسی ګرفته است. موصوف درین نوشته خود نهایت کوشش کرده که شاه امان الله غازی را یک رهبر دیکتاتور با اداره ضعیف و بی خبر از امور معرفی کند و جنرال نادرخان را یک شخص به مراتب بهتر ومستحق تر به مقام پادشاهی افغانستان بیشکش کند. آقای مایار در مقاله انتقادی شان مسله معزول کردن شهید عبدالرحمن لودین رابه امر شاه امان الله یک عمل دیکتاتوری شاه خوانده است که من هم با این امر شاه عدم موافقت خود را با مایار صاحب ابراز کردم و در ضمن از مایار صاحب پرسیدم که اتفاقا همین رحمن لودین را که بون محاکمه شرعی به قتل رساند؟ موصوف مجبورا اقرار کرد که بلی نادرشاه این شخصیت را کشت...؟!.
هچنان درین انتقاد نامه آقای مایار صاحب به تشریحات در باب سقوط دولت امانیبه طور مشرع پرداخته اما برایم جای نهایت تعجب بود و است که موصوف در تحلیل خود با وجود آګاهی شان منحیث یک محقق و نویسنده بسیار از خود راضی و تبصره ګر فعال در مسایل کشور، از رول و مداخله رزیلانه و ابلیسلانه دولت وقت انګیس در سقوط دادن دولت مستقل و پر افتخار امانی به طور قطع ذکر نکرده اند؟؟، برای من و سایر افغانهای واقعبین سوال بزرګ پیرامون شخصیت آقای احسان الله مایار و ارتباطات وی را خلق کرده است.
با تجدید احترام |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
06.04.2015 |
|
جناب آقای محمدقسم باز در بارۀ عنوانیکه نوشته اید: ""بخدا سوگند که ازکلمۀ چیز فهم متنفرم"" با شما مختصر صحبتی دارم :
پدرمرحوم شما را میشناختم، وطندار ما و شخص بسیارمحترم و مهذب بودند، وخانوادۀ محترم شما را هم میشناسم که همه مردم وطندوست وخدمتگار افغانستان بودند ومیباشند - اگر شما این عنوان را پس نگیرید واز همه افغانها معذرت نخواهید، گویا در آن خانۀ مهذب کلان نشده اید، بلکه درکوچه بار آمده اید. آیا شما معنی کلمۀ "چیزفهم" را میدانید؟ هرافغانیکه تا صنف نهم مکتب را خوانده باشد" چیزفهم" است، بشمول خودشما ! یعنی شما ازهمه ملت افغان متنفرید، پس افغانها از شما چه توقع داشته باشند ؟ بخاطر احترام بپدر وخانوادۀ تال شما را ملتفت این گناه وغفلت بزرگ ساختم - والسلام - هاشمیان 6 اپریل |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحد امریکا
تاریخ:
05.04.2015 |
|
بخدا سوګند که از کلیمه چیزفهم متنفرام! نمیدانم چرا یکعده قلمبدستان ما منافعی شخصی، فامیلی ، سمتی، حزبی و مذهبی را مقدم تر به منافعی ملی میشمارند. اګر معیار شخصیت یک انسان را شعر و شاعری قبول کنیم پس بیاید مردانه وار این را هم بګویم که سلیمان لایق، بارک شفیعی و عبدالله مقری هم بهترین شاعران حماسه یی هستند. هیچکس به اثبات رسانده نمیتواند که سلیمان لایق یا بارک شفعی کسی را با تفنګ و مرمی تیر باران شهید یا کشته باشد ولی خلیل الله خلیلی این کار را در دوران دوزد مشهور به اسم حبیب الله مشهور به کلکانی که وی در انوقت مستوفی ولایت مزارشریف بود در مزارشریف کرده. اګر معیار شخصیت یک فرد شعر و شاعری باشد پس لایق و بارک و همچنان عبدالله مقری هم شاعران خوب هستند. شعر و شخصیت دو جنبه متفاوت افراد بوده و میباشد، نمی شود، ما بخاطر جنبه شعری یک شاعر، از تمام جنایات، وطن فروشی، و مظالیم کی یک شاعردر حق وطنداران خود روا داشته، چشم پوشی نمایم. خلیل الله خلیلی هر قدر که اشعار مقبول سروده من به ان کاری ندارم ولی قضاوت ما متکی به شخصیت سیاسی وی است، این دو موضوع کاملآ مجزا از یکدیګر است. قضاوت امروز ما بالای اشعار وی نیست بلکه قضاوت یکعده وطن پرستان بالای عملکردها و شخصیت سیاسی وی است.
خلیل الله خلیلی از یکطرف جیره خور ضیاالحق و ای ایس ای بوده، داد از جهاد میزد، از طرف دیګر یک پسر وی به اسم جارالله (خلیلی) بحیث والی ولایت کاپیسا در وقت زمامداری داکتر نجیب الله مجاهدین را قتل عام میکردند. این را ګویند. هم زی ازادی دفاع وهم به استبداد سازش. اینکه امروز اقای جلیل غنی هر چی در مدح اقای خلیل الله خلیلی مینویسد دلشان، ولی وی باید این را نیز بدانند که تقریبآ در این بیست سال ګذاشته اخبار امید که در ایالات ویرجینیا به نشرمیرسید، شاهد سمت ګیریهای یکعده نویسندګان ما هستند
|
 |
اسم:
احمد محل سکونت:
سویس
تاریخ:
05.04.2015 |
|
نمیدانم که چی وقت کابینه ای ناکام حکومت تاریخ تیر شدۀ آقای کرزی شر خود را ار سر مردم ما گم خواهند نمود. مانند روز روشن است که هر آنچه از دهن آنها میبرآید بشکلی از اشکال از برکت بوجیهای دالری است که مداوم ایشانرا مورد نوازش قرار داده و باید که هنوز هم ادامه داشته باشد. والله اعلم فتوای جدید آقای سپنتا در رد حمایت حکومت فعلی افغانستان از حکومت یمن و همجهتی با حکومت سعودی بنظر بنده موجه نمیباشد. اولاٌ فکر نکنم که ارزشهای دینی برای جناب ایشان اهمیتی داشته باشد و ایشان هم اهل آن باشند که در مورد اظهار نظر کنند.
ثانیاً کوبیدن استعمار انگلیس از جانب کسیکه همان استعمار انگلیس او را دستگرفته و برخلاف رأی پارلمان و مردم در حکومت مزدور خود مقرر نمود، هیچ نمود و زیبی ندارد. سخن اصلی اینست که استعمار همه را تا وقتی کار دارد که بدردش بخورد و بعداً آنرا در زباله میداندازد.
از زمان جنگ ایران و عراق که افتضاح ایران گیت نشان داد که امریکا در خفا به ایران سلاح میفرستاد، تا به حمله ای کافرمایانشان به افغانستان و عراق به همکاری مستقیم حکومت ایران و در بخشیدن هر دو حکومت بدست نوکران و اجنتان رژیم صفوی، همه دنیا بچشم دید که جنگهای زرگری ایران و امریکا برای فریب عوام بوده، وفادار ترین و معتمد ترین همکار آنها در منطقه همین حکومت مغرض آخوندی میباشد. ( به اصطلاح ایشان) همین استعمار از ۱۴ سال است که منطقه را عملاً به ایران سپرده و این دولت سعودی بوده است که بحیث احمق ترین دولت جهان تیشه ها را صرف به ریشه ای خود زده است. حالا که خطر تجاوز ایران به دروازه های این مملکت رسیده است، اینها متوجه شدند که کارد به استخوان رسیده است. البته این اقدام با استقبال گرم علمای دین، خبرای سیاسی خود این کشور و سایر کشور ها از ترکیه گرفته تا فلسطین و سودان و پاکستان قرار گرفته است. البته حکومت و مردم افغانستان بر علاوه ای وجیبه ای دینی که اگر دفاع حرمین تقاضا کند، نمیتوانند بخاطر یک همسایه بخیل و متجاوز که بجز ضرر هیج مفادی بما نداشته، خود را از جهان اسلام منزوی بسازد. واگر قرار برین باشد که اجیران یک کشور خارجی در داخل مملکت خفه شده شوق آتشبازی و یا وسواس اندازی شیطانوارانه را نمایند، تقاضای عقل و منطق همین است که بتوکل الله سبحانه وتعالی جلو مشکل را در همان ابتدا باید گرفت. اگر امروز مشکل بنظر رسد، فردا ممکن مشکلتر شود. اگرچه ان شاالله هیچگاهی ناممکن نخواهد بود. البته آقای سپنتا حکومت بشار اسد را که بکمک مستفیم مالی و جانی ایران و روس بیشتر از ۴۰۰۰۰۰ مردم خودرا به اشکال فجیعی کشته و بیش ۶ میلیون را بی خانه ساخته و تمام جهان آنرا بشدت محکوم مینماید، یک حکومت مشروع و قانونی میداند. این خود نمونه ایست از قضاوت و جهانبینی ایشان.
|
 |
اسم:
صالحه واهب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
05.04.2015 |
|
برادر بزرگوارجناب محترم عبدالکریم صافی سلام و درود مرا بپذیرید. ازینکه به تبصرۀ پر لطف تان مندرجۀ 27/03/2015 در دریچۀ نظرسنجی، کمی دیر تر عکس العمل نشان میدهم، معذرتم را بپذیرید. درگیری های کاری، خانوادگی و زندگی گاه گاهی سبب میشوند که نسبت ضیقی وقت قلمم در همچو موارد در برابر دوستان کوتاهی نموده کم رسی کنم. اینکه فرخنده کی بود، از کجا بود، چه ملیتی داشت، چه زبانی و چه مذهبی، حتی چه جنسی، فرق نمی کند. زیرا فرخنده یک انسان بود و هیچ انسانی مستحق همچو خشونت نیست. آنهم از جانب همنوع خودش، ولو که بزرگ ترین اشتباهی را هم مرتکب شده باشد. لهذا وقتی دید و وجدان بیداری چنین حالت را می بیند، خواهی نخواهی احساسات انسانی و بشر دوستی در وجودش تحریک میشود و سبب ایجاد اندوخته ای می گردد که در من هم چنین بوده است. مطمئن هستم که شما و اکثریت کسانی که صدای شان را برای دادخواهی فرخنده بلند کرده اند، با فرخنده قرابتی نداشته و حتی از وی شناخت درستی هم نداشته اند و من همچنان. اما؛ برای من علاوه بر وجوح مشرک ما که هر دو زن و از یک جنس، یک مذهب و یک نوع و یک کلتور بودیم، مهم این بود که زادۀ یک سرزمین و یک خاک بودیم، که این وجه مشترک آخری مسؤولیت مرا در برابر این شهید، به دوشم خطیرتر میساخت. به هر حال این نداءِ منظوم صرف صدای خفه از گلوی فرخنده نه، بل آواز هر انسان با احساس است که این درد را در درونش برای همنوع خود احساس کرده است. آرزو میکنم که دیگر هیچ کدام ما شاهد همچو وقایع دلخراش و غیر انسانی و نابخشودنی در حق هیچ انسانی چه زن باشد و چه مرد، نباشیم. با تشکر مجدد
----------------------------------------------------- اسم: عبدالکریم صافی/ محل سکونت: کانادا/ تاریخ: 27.03.2015 خواهر عالیقدرم محترمه صالحه وهاب واصل و برادر محترمم جناب یاقوت (امید است اشتباه نکرده باشم). اشعار بسیار عالی شما را که بیانگر درد و رنج عمیق در قلب های پاک تان به ارتباط فاجعۀ قتل شهید فرخنده بود، خواندم. با خواندن هر کلمۀ آن سیل اشک از چشمانم جاری بود. متأسفانه که این اشک های ناچیز من برای شهید فرخنده و فامیل داغ دیده او دردی را دوا نمی کند. خداوند متعال آن مرحومه را غریق رحمت بی پایان خویش فرموده و برای فامیلش بخصوص مادر داغدیده اش صبر جمیل عنایت فرماید. خداوند متعال مردم مظلوم و بیچارۀ افغانستان را از شر این جنایتکاران حرفوی نجات دهد. خداوند بی نیاز برای شما خواهر و برادر با احساس و با درد اجر عظیم نصیب فرماید. قابل یاد آوری است که همه دست اندرکارن این پورتال معظم بخصوص برادر محترم جناب نوری صاحب قابل قدر و ستایش است که این امکانات را برای ما فراهم نموده اند تا از نوشته های یک دیگر مستفید شویم.
|
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.04.2015 |
|
خدا را شکرگذارم که بزرگوارانی چون استاد هاشمیان با مواقف صریحشان تشریف دارند. الله بزرگ خیر و برکت نصیبشان کند. آمین |
 |
اسم:
حنیف رهیاب رحیمی محل سکونت:
ملبورن
تاریخ:
05.04.2015 |
|
دوستان عالیقدر پورتال افغان جرمن آنلاین سلام و درود بر هر یک شما. با وجود مصروفیت بیحد زیادی که در همین روزها دارم، سری به پورتال زدم، هر دوست عالیقدر و فاضل ما کمافی السابق مانند گذشته مطالب خوب و دلچسپی داشتند. اما یک مطلب تحت این عنوان « متن سخنرانی محمد اشرف غنی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در مورد حادثه شهادت فرخنده» جراحتی را که به مناسبت شهادت بیرحمانهٔ این بانوی جوان افغان بر دلم وارد شده بود، تازه تر ساخت. زیرا این واقعهٔ اسفناک و غیر انسانی استخوانسوز، بعد از همه مطالب در زمان قدرت آقای اشرف غنی احمدزی اتفاق افتاد. اینرا همه میدانند. تشویش من نسبت به مطلب نشر شدهٔ بالا اینست که این پورتال ملی، خدا نخواسته با دوام نشر این گونه سخنرانی ها به «ارگان نشراتی ارگ» مبدل نشود. به نظر من بیطرفی این پورتال با نشر چنین بیانیه های مقامات دولتی، هر کسی که باشد، زیر سوال می رود. بازهم اگر نظر من وارد نیست، اختیار پیش شما بزرگان است من نظر شخصی خودرا نوشتم و بر حقانیت آن ایستاده استم. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.04.2015 |
|
دانشمند محترم استاد سید خلیل ا الله هاشمیان!
از هم صدایی و هم نوایی جناب شما با من اظهار امتنان و سپاس دارم. |
 |
اسم:
قاسم قاسمی محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.04.2015 |
|
توردیقل میمنگی عضو شورای اجرائیۀ مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان خود و اعضای انجمن خود را افغان نه بلکه افغانستانی خطاب می نماید... این مجمع دانشمندان؟ که 3 سال قبل در اسپانیا به کمک مسعود خلیلی شورای نظاری تشکیل گردید متشکل از یک تعداد ماویست ها و پرچمی ها گذشته، که تا به حال هیچ نوع رول دانشمندانی و متخصصی از خود نشان نداده اند ، از طرف «فرهود» (بدون خلاص کردن کدام فاکولته)، سوسیال خور کشور هالند، رهبری می گردد که تا به حال تعدادی زیاد اعضای خود را از دست داده ست....
آقای توردیقل میمنگی مقالۀ خویش در رابطه به مرگ ناهنجار دختر افغان "فرخنده" این طور آغاز می کند:
"این تجمع اعتراضی از ساعت پنج عصر الی هفت شام روز یکشنبه با اشتراک صدها تن ازافغانستانی های مقیم دنمارک، دراعتراض به قتل فجیع وغیر انسانی دوشیزه فرخنده برگزار گردید. درین گردهمآیی بر علاوۀ هموطنان افغانستانی، جمع بزرگی از دیگر باشندگان خارجی دنمارک ازکشور های مختلف جهان، دنمارکی ها وخبر نگاران رسانه های مختلف خبری اشتراک نموده وبا علاقمندی سخنرانی ها را بدرقه نمودند......
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفو.رنیا
تاریخ:
05.04.2015 |
|
اینکه میگویند حامد کرزی خیال کودتا را دارد! شاید درست باشد !؟ احتجاج ایمل فیضی برتصمیم دولت اشرف غنی بارتبارط اعلامیۀ اخیر حمایت از عربستان سعودی افواهی را تائید میکند که کرزی و باند فاسد او در صدد تخریب دولت اشرف غنی افتاده- قرار مسموع باند کرزی سعی دارد باند عبدالله را راضی و بخود نزدیک سازد که اگر درین سعی توفیق یابد، کودتا بخاطری سهل و ممکن میباشد که تا تاامروز ادارۀ افغانستان بدست باند کرزی میباشد. دراعلامیۀ اشرف غنی گفته شده که اگر امنیت عربستان سعودی مورد تهدید قرار گیرد، افغانستان با تمام قدرت خود از عربستان سعودی دفاع خواهد کرد. این اعلامیه را هر فرد مسلمان در افغانستان و هر افغان مسلمان تائید میکند- در کشوریکه کعبۀ مسلیمن قراردارد، باید مورد حمایت مسلمین قرار داشته باشد. نکتۀ دوم اعلامیۀ اشرف غنی تائید حکومت قانونی یمن میباشد. اینهم یک تصمیم کاملا مشروع میباشد، زیرادر صورتیکه تخریب حکومتهای مشروع توسط گروه های چوکی طلب، آنهم بتحریک دولتهای خارجی، دوام پیدا کند، در جهان انارشیزم مسلط میشود- اهل تشیع در یمن یک اقلیت است که بکمک و تحریک کشور های شیعه مذهب حکومت قانونی را برانداختند واین راه حل نیست - راه حل اینست که هر دو گروه شیعه و سنی دست اتفاق بهم داده کشور عقب ماندۀ یمن را بمنظور رفاهیت مردم آن ، دوستانه و برادرانه اداره کنند- یمن بمردم آن تعلق دارد، نه به ایران و لبنان و سوریه یا عربستان سعودی. ایمل فیضی از اشخاص ادارۀ کرزی بود و اکنون راه شیطنت و در اندازی و تخریب سیاسی را به پیش گرفته است. درمقاله اش استدلال او پایۀ چوبین - یعنی شیطنت = دارد. فاعتبروا یا اولی الابصار - با عرض احترام- هاشمیان 5 اپریل |
 |
اسم:
سرج وهاج محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
05.04.2015 |
|
ستایش از موضع گیری دوکتور اشرف غنی اخیرا ٌ ده ها تن از دوستان وطنخواه و متدینِ بنده، از داخل و خارجِ کشور به من زنگ زده، موضع گیری خردمندانهٔ رئیس جمهور افغانستان « در بحران یمن» را قابل ستایش دانستند.
... درحالی که این سیاست واقع بینانهٔ جناب رئیس جمهور ( اشرف غنی) درهمان روزی که منتشر شد، صد درصد مورد تأیید بنده ( وهاج) بود و هست. |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفونریا
تاریخ:
05.04.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای سیدهاشم سدید تشکر از معلومات شما که از آن حد اقل یک مدرک( جلد ششم دایره المعارف آریانا) راجع به وجه تسمیه(نپۀ مرنجان) بدست آمد- از آنجائیکه خوانش جناب شما فوری و سرپای و هم 40 سال قبل بوده، امیداست کسانیکه اثرمذکور راداشته باشند، همه مطالبیکه در آنجا راجع به تپۀ مرانجان درج میباشد، آن را نقل برداشته نشرکنند تا از تفصیل این خبر چیزهای بیشتری آموخته بتوانیم. از راپور سدید صاحب چنین برمی اید که دایره المعارف آریانا یک موضوع اساطیری را درج نموده که گویا در ادوار قدیم جادو گری بنام (مرنجان) وجود داشته وبسیار ثروتمند ومتمول بوده، ولی در اثر اشتباه جادوگری پول و ثروت خودرا طوری از دست داده که همه پول وطلای او بتودۀ خاک مبدل گردیده و بالاثرخودش مرده است - مردم هم بعد از مرگ جادوگر آن تپه را (مرنجان) نام گذاشته اند - یعنی که پول و طلا و سایر جواهرات آن جادوگر آنقدر زیاد بوده که از خاک آن این تپۀ فعلی (مرنجان) بودجود آمده است. همه میدانند که روایات اساطیری اکثر مملو از مبالغه میباشند، اما درین مبالغه دو چیز غیر قابل باور بنظرمیرسد: یکی اینکه پول وطلا ونقره( فلزات) بخاک مبدل نمیشوند، دیگر اینکه آن جادو گر بایست برابر بوسعت کل افغانستان جواهرات فلزی میداشته که خاک آن(؟) دراثرجادو همین تپه را تشکیل میداده است - نکتۀ قابل ذکر بارتباط (شعبۀ زبانشناسی تاریخی) اینست که در آن ایامی که چنین جادوگرانی درین خطه وجود داشته، زبان مردم کابل زبان (دری) نبوده که این تپه را (مرنجان) نام مانده باشند! در فرهنگ ما افغانها طبقۀ جادو گر را همیشه هندوها تشکیل میدادند و این هم درست است که منطقۀ بگرام وکابل و لوگر وننگرهار تا 1400 سال قبل مراگز مهم مدنیت بودایی بوده اند. بنا بران اگر اسطورۀ مندرج در دایره المعارف آریانا قسما بارتباط نام جادوگر درست بوده باشد، نام آن جادو گر بایست (نرنجن) بوده باشد نه (مرنجان)، زیرا (نرنجن) یک کلمه سانسکرت و هندی وبودایی است که شاید مسلمانها آنرا باساس تعصب مذهبی دری و (مرنجان) ساخته باشند. درین نام بدلی ابدال /ن/ به /م/ صورت گرفته که یک تحول معمول میباشد. در دورۀ اعلحضرت امان الله خان در چند جای این تپه سموچ کندند تا اسلحه (خصوصا صندوقهای کارتوس) را در آنجا بگذارند- شنیده ام که ازین سموچ ها سکه های قدیمی یافت شده بود. کی میداند که بزیر این تپۀ (نرنجن - مرنجان)یک معبد بزرگ بودایی با مقداری سکه های طلایی موجود نباشد و این امر مستلزم کاوش باستان شناسی میباشد. مرحوم داکتر احمدعلی مدیرعمومی موزیم ها، تحصیلیافتۀ جاپان در رشتۀ باستان شناشی (که تخلصش را فراموش کرده ام) رفیق من درمکتب استقلال بود- یکروز درموریم کابل بدیدن او رفته بودم، در آنوقت مرحوم انس خان وزیر مطبوعات و فرهنگ بود- از او پرسیدم : درین مملکتی که بزیر هرسنگ ان یک بت نهفته است، چراکاوش و تفحص نمیکنید؟ او گفت: بودجۀ امسال مدیریت عمومی موزیم ها راکه شش ملیون تقاضا شده بود بوزیربرده بودم- دو سه روز بعد مرا احضار کرد و اوراق را بمن نشان داد، دیدم که اختصاصیۀ تفحضات و کاوشات را خط کشیده و فسخ کرده است- پرسیدم وزیرصاحب چرا این قلم مهم را منظور نکردید؟ او گفت : تا من وزیر باشم اجازۀ تفحصات را نمیدهم، بنظرمن آثار قدیمی بهتر است بزیر زمین محفوظ بمانند. بهرحال، موضوع تپۀ مرنجان را محترم عبدالولی از سویدن بالاکرد - محترم سدیدصاحب برای وجه تسمیۀ آن یک مدرک سراغ نمود- هاشمیان (مرنجان) را به (نرنجن) حواله کرد- اینکه میگویند "از گپ گپ میخیزه" درست است. با عرض اخترام - هاشمیان - 4 اپریل |
 |
اسم:
جلال محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
04.04.2015 |
|
آقای ایمل خان فیضی! اگرچه از یک سخنگو بسیار توقع نمیتوان کرد، اما در حکومتی که شما سخنگوی آن بودید، برعلاوه ای ایکه رسما فاسدترین حکومت دنیا شناخته شد، بزرگترین دستاوردش، اجازه دادن به رخنه ای بیش از حد جاسوسان و پیروان حکومت ولایت فقیه صفوی در امور کلیدی کشور بوده است. در عوض بجز جیبخرجی اعضای حکومت که شاید شما هم ازانجمله بوده باشید، بمردم و ملت بجز اضمحلال فرهنگی، تشطط اجتماعی و ضیاع جانی، سیاسی و اقتصادی مفادی که فایده محسوسی دیده نشده است. امید است که الله بزرگ هرچه زودتر مردم و مملکت مارا ازین سرطانهای خبیث، که شماهم ولو باسهم کوچکتان بحیث عضو همان دولت، در پیشرفت آنها شریک بوده اید، شفا نصیب کند. آمین |
 |
اسم:
منگل محل سکونت:
افغانستان
تاریخ:
04.04.2015 |
|
کرزی، سپنتا، فیضی او د کرزی نور انډیوال ملامت ندی نمک حرامی نه شی کولای هغه د ډالرو کڅوړی چی ایران به د کرزی د قدرت په وخت کی ارګ ته رالیږلی د دوی سترګو ته دریږی نو ځکه دوی اوس د اشرف غنی د هغه ملاتړ چی د سعودی هیواد څخه د یمن په اړه اعلان کړی دی مخالفت کوی.چی په دی ډول د ایران سیاست په یمن کی تایدوی. خو دوی پدی نه پوهیږی چی اشرف غنی ولی د سعودی عربستان ملاتړ کړی دی؟ د اشرف غنی ملاتړ د سعودی عربستان څخه یوازی پدی خاطر دی چی سعودی د افغانستان د سولی په راوستلو کی مهم رول لوبولی شی سعودی کولای شی چی پاکستان قانع کړی چی طالبان د خبرو میز ته کینوی همدارنګه سعودی پر پاکستان ژور نفوز لری که سعودی وعواړی پاکستان مجبورکولای شی چی د افغانستان په کورنیو چارو کی د مداخلی لاس واخلی. بل ډله د عبدالله عبدالله ، محقق یا په ټوله کی د نظار شورا ده دوی هم ندی ملامت ځکه دوی هم د ایران په مقابل کی نمک حرامی نه کوی همدغه ایران وو چی دوی او ډله یی تر اوسه پوری ژوندی ده نو ځکه اوس په یمن کی د ایران خوا نیسی. زموږ په ګمان د ټولو افغانانو لپاره پکار ده چی د سعودی او یمن په مسله کی هغه لاره غوره وشمارل شی چی زموږ د هیواد ملی ګټی پکی خوندی وی زموږ په ګمان همدغه دریځ چی اشرف غنی نیولی دی زموږ ملی ګټی خوندی کوی، باید ټول افغانان یی تر شا ودریږی |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
04.04.2015 |
|
دانشمند محترم عباسی صاحب مراحل و چگونگی تطبیق قانون را در افغانستان مانند یک انسیکلو پیدیا توضیح کرده اند و من با نظر و پیشنهاد شان موافقم که به ارتباط شهادت فرخنده قانون نه تنها بالای چند نفر لچک و اوباش و سیر بین و چند نفر پولیس غافل از مسئولیت امنیتی تطبیق گردد، بلکه بالای کسانیکه در چوکی نشسته و دبل معاش می گیرند، از قبیل سرمامور، قومندان امنیه، سالنگی و مالنگی و علومی و ملومی هم یکسان تطبیق شود - از دقایقی که فرخنده را از حظیره موی کشان پایان کردند تا اینکه در عقب حظیره او را تحت لت و کوب قرار دادند که عکس موجودیت دو پولیس هم در تصاویر دیده می شود - این پولیس ها حتماً توسط آلات مخابره واقعه را بقوماندانی امنیه اطلاع داده اند - تا زمانیکه فرخنده را تحت عرادۀ موتر قرار دادند - تا زمانیکه اورا کش کرده بدریا انداختند و در آنجا بالای جسد مرده تیل ریخته اورا حریق کردند - تمام این واقعات شاید در مدت یکساعت رخ داده باشد - آیا قوماندان امنیه و سالنگی و وزیر داخله که با موتر در ظرف کمتر از پنج دقیقه در موضع واقعه رسیده می توانستند، به خواب بودند یا بیدار ؟؟؟ و چرا از جای خود شور نخوردند، بلکه از داخل اطاق و از سرچوکی خود اوامر صادر کرده اند - بنا بران پیشنهاد جناب عباسی صاحب که وزیر داخله و قوماندان امنیه و سرمامور پولیس، همۀ اینها باید به محاکمه کشانیده شوند. وزیر داخله شخص رند است، او نرادی کرده فورا خود را به ولسی جرگه رساند و گفت همه مجرمین را جزا خواهد داد، اما خودش نیز مجرم بود، خود را چرا از مسئولیت برون ساخته غفلت را به پولیس راجع ساخت؟؟؟ اکر من و عباسی صاحب وکیل الدعوی مقرر شویم، وزیر داخله را هم در جملۀ مجرمین شامل می سازیم. عدالت چنین حکم می کند، اما عدالت در افغانستان به زیر چوکی چوکیداران قرار گرفته است - فاعتبروا یا اولی الابصار - با عرض احترام - هاشمیان - 4 اپریل
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
02.04.2015 |
|
جناب محترم علی جان و یا به هر نامی که استید از کابل!
ممنون از اظهار نظر شما، در جهان متمدن امروز که قانون حاکمیت دارد در حدوث جنایتی به این بزرگی و غفلتی به چنین عیانی مسؤولیت متوجه شخص وزیر داخله بوده اگر موضوع محاکمه در بین نباشد استعفی از عهده بنابر ناکامی در انجام وظایف حتمی پنداشته می شود.
اگر جنرال علومی وزیر داخله نمی بود و بحیث مبصر سیاسی و امنیتی در پرده تلویزیون ها ظاهر می شد به یقین کامل انگشت انتقاد را به سوی وزیر داخله دراز می کرد، بروز این فاجعه برای وزیر کار دان، متخصص و مجرب چون علومی با غنای تجارب به حیث قوماندان یک قول اردو صرف نظر از مدت کار شان فرصتی بود که ابتکار عمل، درایت و شجاعت خود را تبارز می دادند و از آغاز کار به مردم می فهماندند که یک وزیر مسؤول، قاطع و جدی بوده از دیگران فرق دارند.
نظریات غیر مسؤولانه و سطحی از دیدن و بر رسی عمق یک فاجعه متفاوت است.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
02.04.2015 |
|
برادر بسار محترم ، احسان جان مایار، ممنون از جواب تان، البته که راه مناسبی را درین معضله انتخاب نموده اید و در مورد اینکه شما معتقد به جریانات عصر شکوفان امانی نمی باشید، کاملاً آزادی عقیده به شما این حقی را همیشه میدهد، ولی سه موضوع را درمورد این دوره به عرض عموم میرسانم: یک- منحیث یک زن افغان، آنچه را نهضت زنان به همت فامیل محمود طرزی که دران شخص ملکه ثریا و مادر و خواهران وی به اشتراک شاهدخت های سراجیه در موجودیت مکاتب، شفاخانه و دیگر تشکیلات عام المنفعه برای نسوان، البته به اجازۀ اعلیحضرت غازی، سهم مستقیم داشتند، قابل قدر است. این پیشروان حقوق زنان مظلوم افغان هر یک در چنین فعالیت ها خود مستقیماً مانند کارکنان دیگر، حصه میگرفتند که کاملاً بیسابقه بوده و قابل افتخار است که همۀ آنان حق بزرگی بالای ما زنان افغان دارند. دو- درین هیچ جای شکی نیست که اعلیحضرت غازی امان الله خان محصل استقلال افغانستان از سلطۀ دولت جهانخوار هند برتانوی، در منطقه قدم بی سابقه ای گذاشت که سبب تقلید ممالک استعماری وقت، منجمله خود مردم نیم قاره گردید، که باعث شگفتی مردم جهان گردید که یک مملکت کوچک محاط به خشکه با اقتصاد ضعیف چگونه به چنین مؤفقیت چشمگیری در منطقه نائل گردید. سه- اگر به حکم تاریخ که نظریاتی هم موجود است که امان الله خان در بعض موارد از افراط و زیاده روی در آزادی زنان کار گرفت، طوریکه جامعۀ سنتی آمادگی زیاد نداشت و همین موضوع سبب نا رضایتی علمای مذهبی و تعدادی از مردم گردید. تا حدی قبول است، ولی اگر دسیسه های استعمار که در آن دوران گذرای « حبیب الله کلکانی» هم شامل است، با انواع ارتشاء و خریداری ملا ها و مذهبیون ومردم عامه بر علیه آن شاه ترقی خواه سازمان دهی نمی گردید، میشد که به« نارضایتی» از آن شاه ملت پرور و فامیل مدافع حقوق زن وی، باور نمود. صرف منحیث یک خوهرا صمیمی شما که واقعاً اسم دختر بسیار نازنین تان را انتخاب نمودید، و در کابل بمن اطلاع و افتخار هم دادید، نظر من این است خوب است مروری به کتاب واقعاً مستند و ارزشمند داکتر عبد الرحمن زمانی در مورد انواع« دسیسه های انگلیس و دولت امانی» نموده و ممنون سازید. بلی ما هر روز در مورد گذشتۀ وطن حقایق جدیدی را می آموزیم که چراغ راه تاریکی ها میگردد. همیشه با عذت و سرفراز باشید.
|
 |
اسم:
سیدهاشم سدید محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
02.04.2015 |
|
جناب داکتر صاحب هاشمیان، بعد از عرض سلام، سال 1353 در یک روز گرم تابستان با یکی از دوستان قرار گذاشتم که بعد از اتمام کار در کتابخانۀ عامۀ کابل با هم ببینیم. معیادگاه چند دوست غالباً همین کتابخانه بود. من که چند دقیقه ای نسبت به آن دوست زودتر به کتابخانه رسیده بودم، از متصدی کتابخانه خواهش نمودم که یکی از جلد های دایرة المعارف آریانا را برایم بدهد تا برای چند لحظه ای، تا آمدن دوستم خود را مصروف کنم. شخصی مذکور که در نتیجه ای رفت و آمد متواتر ما به کتابخانه با ما انس گرفته بود، از میان شش جلد دایرة المعارف یکی را برایم داد. منهم به ورق زدن آن و خواندن برخی از مطالب آغاز کردم. یکی از مطالب در مورد تپهۀ مرنجان بود که در مورد وجه تسمیۀ آن نوشته بود که این تپه را بخاطر آن تپۀ مرنجان می گویند که مرنجان نام شخص جادوگری بود که پول و ثروت زیادی داشت و روزی در اثر اشتباه در جادو تمام دارائی او مبدل به تودۀ خاک می شود و خودش وقتی که این حادثه را می بیند از غم از دست دادن همۀ دارائی اش میمیرد. مردم هم آن تپه را تپۀ مرنجان نام میگذارند. قصۀ اصلی چه بوده، خدا می داند، اما این را هم نباید فراموش کنیم که قصه های فلکلوریک، در برخی موارد بی اساس هم نیستند! موضوع دیگر به این ارتباط این است که در موزیم کابل سکه های بسیار قدیمی که بیشتر از دو هزار سال قدامت داشته اند، هم چنین آثار دیگر وجود داشته است. شاید داستانی را که نقل کردم، با دیدن برخی از همین سکه ها و آثار دیگر طلائی که گاه گاه به شکل تصادفی بدست اشخاص میفتیده است، در زمانی که از این گونه قصه پردازی ها زیاد بود، ساخته باشد. زنده و سلامت باشید |
 |
اسم:
علی جان محل سکونت:
کابل
تاریخ:
02.04.2015 |
|
آقای عباسی ! اگر بخاطر هر مسئله یک وزیر که دو ماه از کاراش نمیگذرد کنار برود و سیستم مافیائی که اززمان حکومتداری کرزی در وزارت داخله وسایروزارتها و ولایات ایجاد شده است وتا کنون هیچ تصفیۀ در آن نیامده و آوردن تصفیه هم کار مشکل است، چون با کمی تغییر و تبدیل سرو صدا های از طرف حلقات مشخص که همین اکنون در صدد سبوتاژ اقدامات رئیس جمهور اند و هشت ماه کار ریاست جمهوری را با دعوا و چانه زنی ها یه هدر دادند، بلند میشود، که گویا خلاف توافقات صورت گرفتۀ حکومت وحدت ملی عمل میشود این است مشکل اساسی کار .
اگر طبق فرمودۀ شما هر روز یک مقام کناربرود این دستاورد خوب خواهد بود برای گروه های مافیائی علیه افراد و اشخاص متخصص ،کار فهم، صادق و وطنپرست، میدانید که ایجاد دسیسه و توطیه در افغانستان کار ساده است.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
01.04.2015 |
|
خواهر بسیار عزیز و گرامی ملالی جان موسی نظام، خواهر عزیز! یکی از نمونهٔ بارز از دوستی و پیوند خانواده های ما اسم دختر محبوبم ملالی است که نام شما را دارد. امروز در نظر داشتم تا در حد امکان با تفصیل لازم بالای سؤال های خودت روشنی اندازم که مضمون برادرم داکتر سیدعبدالله کاظم در این رابطه در پورتال افغان جرمن آنلاین نشر شد و آنرا مطالعه کردم. داکتر صاحب کاظم نظر صائب در ختم نوشتهٔ شان ارائه کرده و مینگارد « سنگ به جایش سنگین» که مورد تائید بنده است. اثر بد شگون استاد خلیلی زیر عنوان « عیاری از خراسان» بیش از سه دهه نشر شده و هیچ گاهی در مورد بحث نشده است، لیک امروز بعد از اجلاس جاهلانهٔ اخیر درلندن در مدح این اثر سر وصدا بلند نموده است. با تأثر اعتراف مینمایم که ناخواسته پای من در این موضوع کشانده شده است. اشتباه من است که آن شب زیبای آغاز بهار سی وشش سال قبل با دوستم استاد خلیلی را در لجنزار سیاست کشانیده ام. بهتر بود که تنها با ذکر آن شب و با صدائی موزون خواندن نیایش استاد به دربار حضرت پیامبر اسلام اکتفاء می کردم. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
01.04.2015 |
|
جناب محترم احسان الله مایار
با تشکر؛ کاش این کمترین تانرا کمی با کاستیهای آن مرحوم آشنا می ساختید!
با آن هم، یک جهان سپاس از سخنان پر از مهر تان. صحت و سعادت تان را آرزو دارم
|
 |
اسم:
Dr. Salah Sayedi محل سکونت:
UK
تاریخ:
01.04.2015 |
|
سلام محترم ولی احمد نوری و خوانندۀ معزز مصروفیت ها و تعدد مطالب حتی مفید و محدودیت های انسانی ما رامجبور میسازد که همه مطالب را خوانده نتوانسته و بسیاری از موضوعات حتی ارزشمند را مرور و با یک نگاه بگذریم. خوش آیند نیست اما چنین است. دربحث ذیل تلگرافی و مختصر خواهم نوشت: علم زبان شناسی که درست است علوم زبان شناسی بگوییم مشتمل بر دوازه علم دیگر است که به این ترتیب مسلط بودن به تمام این علوم زبانشناسی در عصر حاضر برای یک شخص بس دشوار و حتی ناممکن است. لذا شخصیکه خود را زبانشناس به مفهوم مسلط بر همـﮥ این علوم زبان بگوید درست نیست. ما داریم شخصیت های دست اول زبانشناسی که مطمینا جناب داکتر هاشمیان در رأس آن قرار خواهد داشت. ما در افغانستان عادت کرده ایم و طریق تعلیمی مکاتب هم چنان بود و حتی است که درصنف یک اول نمره میبود و بقیه دوم و سوم. و شاید چنین تربیت بر برخورد های بعدی ما نیز تأثیر منفی داشته است. اما در جهان دیگر دیدم که دریک صنف میتواند پنج، شش و ده و ... اول نمره باشد. ازین باید آموخت و این طرز دید طرز ضروری و خوب است. چیزیکه با تأسف کم داریم.
در بحث، نظر، مقایسه و موضع گیری بهتراست مطلب اول و دوم و سوم و چندی را پهلوی هم قرار داد و مطالب مقایسه را با هم مقایسه کرد. مقایسـﮥ اشیای دور از هم مانند کچالو با خربوزه درست نیست (قیاس مع الفارق).
بحث کامل و همه جانبه یعنی به همه مطالب مندرج درین مقالات پرداختن کاری خوب است اما ایجاب وقت و فرصت زمانی بیشتر را می میکند و من که از مدتی با خود قهرم و با خود میگویم که چرا وقت خویش را عوض کار به تکمیل حد اقل دو پروژۀ فرهنگی آغاز شده هفت یا هشت سال قبل، مصرف امتعـﮥ مصرفی کنم، نمی خواهم به این بحث ها تمرکز بیشتر داشته باشم.
من تصادفاً بحث جناب ولی احمد نوری را در ارتباط بحث جناب داکتر هاشمیان تحت عنوان (مکثی بر مطلب اعتراضی جناب پوهاند استاد هاشمیان) در پورتال افغان جرمن آنلاین دیدم و مرور کردم. پرداختن به نکات و تأکیدات که جناب ولی احمد نوری داشتند و بحث استاد گرامی داکتر هاشمیان که دقیقاً مفید است، ایجاب بحث و تمرکز اقلا پنج ساعته میکرد. اما من در نوشتـﮥ مذکور جناب ولی احمد نوری توجه آنی و مستقیم را در چند سطر آن هم از آی فون با ذکر اینکه به جزئیات نمی روم، نظر خویش اضافه کردم. یک مطلب قابل دقت در عنوان فوق: جناب ولی احمد نوری نوشته اند که: «...از طرف دیگرچون آموخته بودم که همیشه (صفت) با (اسم) خواه « ذات » باشد یا « معنی» ترکیب می گردد و از آن (صفت مرکب) بدست می آید... پس نمی توان صفت را با صفت ترکیب نمود.».
من صرف درمورد جملـﮥ فوق نوشتم و هنوز هم تأکید دارم که که صفت اسم و صفت دیگر را توصیف میکند و ممکن در جای عوض صفت ضمیر به کار رود و صفت آنرا توصیف کند و حتمی نیست تنها اسم را توصیف کند. مثال ها: کتاب سرخ تیره. سرخ و تیره هردوصفت اند که صفت سرخ با صفت تیره توصیف شده. آڼ سرخ سیاه تیره . ضمیر به جای اسم با صفت سرخ که صفت سرخ با تیره که صفت دوم است توصیف شده. به این ترتیب یعنی حتمی نیست چنانچه در بالا جناب و. ا. نوری میفرمایند صفت تنها اسم را توصیف کند بلکی صفت صفت دیگر را هم توصیف کرده میتواند. به این ترتیب آن « همیشه» که در متن جناب نوری آمده دقیق نیست. واما فرق بین قید و صفت که اکثر مغالطه میشود این است که قید فعل را مقید و توصیف میکند و صفت اسم و صفت دیگر را توصیف میکند. (تیز رفتن) که درینجا (تیز) صفت نه بلکی قید است. این تأکیدات هم بدون رفتن به جزئـیات بحث شان هنوز هم پا بر جا و درست اند و من به آن باور دارم. در متن فوق جناب ولی احمد نوری از ترکیب صفت مرکب ذکر نیست بلکی عام گفته شده که: «...همیشه (صفت) با (اسم) خواه « ذات » باشد یا « معنی» ترکیب می گردد...» این سخن چنانچه تشریح کردم دقیق نیست.
مینویسم تا سهم خویش را مطابق به وقت و فرصت خویش در کار تنویری اداء کنیم. افزودن نظر حتمی نیست درتقابل باشد. تلاش من در انکشاف بحث است تا در تقابل و فضل فروشی. واما آمدیم به نوشتـﮥ مؤرخ ۱۹/۰۳/۲۰۱۵ جناب ولی احمد نوری در قسمت تبصره های بر نوشته های نشر شده در سایت افغان جرمن آنلاین. نوشتن، املا و انشای زبان های پشتو، دری، فارسی، تاجیکی تا حال توحید نه شده وکار بس عظیم در پیش است. اینکه زبان دری و پارسی/فارسی و پشتو جداً تحت تأثیر زبان عربی قرار دارند شکی ندارم. اینکه همه چیز باید به نحوی نوشته شوند که خوانده میشود و دراکثر موارد حتی کلمات عربی الاصل را به نحوی دیگری مینویسند بحث است دارای ابعاد عریض، طویل و نهایی نه شده. درمورد اینکه څارنوال را به سارنوال مینویسند و حتی بخش از کلمات عربی را به نوع رسم و الخط فارسی/پارسی مینویسند (نعلت و لعنت، برائت و براأت ....، جزيیات و جزئیات و ...). من مخالف این هستم که متن مقدسه را با این اصل مطابق رسم الخط غیر نهایی شده و حتی نهایی شدهء غیر عربی نوشت. بسا ازین کلمات در متن ونصوص مقدسه شرعی بکار رفته و من آنرا مطابق آن مینویسم و در سرعت کار آنچه را در متون عربی مینویسم درموارد در متون مشترک عربی و دری پارسی و پشتو نیز آورده میشود. من مخالف آن هستم که درمتن مقدسه چنین دست برد ها را که باز هم به صورت غیر تفکیک شده سفارش میکنید، بکار گیرم. مکتب امام ابوحنیفه (رح) و استادان ما درآن مدرسه که من فارغ آن نیزمیباشم، شخصیت ها و علمای جید و بزرگ کشور بودند و زبان عربی را که زبان قرآن کریم کتاب مقدس ما است باید و باید یک مسلمان خوب جداً احترام نموده و در افاده های خویش به آن یک مسلمان ارج میگذارد. قرآن کریم به شکل تصادفی به این زبان نازل نه شده. رفتن به عمق زبان عربی و زبان قرآن کریم اعجاز این کتاب آسمانی و زبان عربی را نشان میدهد. احترام به استادان عربی مکتب عالی ابوحنیفـﮥ (رح) که مجتهدین خوب علوم تفسیر و حدیث و فقه بودند شایستـﮥ هر مسلمان خوب و من اند. من به آن افتخار دارم. عدم دقت در افاده ها درین رابطه را اظهارات شایسته نمی دانم و برای هیچ مسلمان سفارش نمی کنم. ضرورت نیست حافظه های دور را زنده کرده. ضرورت است تا به دیروز و امروز کشور و حوادث آن توجه کرد و باید متوجه بود که عدم دقت ها در افاده درین راستا بر علاوۀ بد بودن به ذات خویش، چه عواقب نامناسب، ناخوش آیند و ناهنجار روبرو داشته است. تعمق بیشتر و بحث بیشتر مسلکی را درین راستا به استادان جلیل القدر میگذارم. یار زنده صحبت باقی. تشکر
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
01.04.2015 |
|
محترم آقای افراسیاب راهی! قبل از آنکه در مورد سؤال شما معلومات ارائه نمایم، میخواهم خودرا در قطار برادران محترم پوهاند هاشمیان و داکتر کاظم قرارداده و از نوشتهٔ عالی چند روز قبل تان به عنوان پوهاند هاشمیان یاد کنم. نوشتهٔ شما یکی از آن تحلیلات عالمانه ای است که مانند آن کمتر نوشته ای بنظر می خورد. خصوصاً سلیقه در چوکات ادب نوشتن تان چشمگیر است. به قلم تان برکت. می آئیم بسؤال شما در قبال موقف این کمینه در برابر یکی از پادشاهان بزرگ افغانستان، امیر امان الله خان غازی. اول: نوشتهٔ جناب محمدایازنوری را قبلاً از نظرگذشتانده بودم و تعجب نمودم که چنین نوشته اند: « خدمت عرض کنم که این حق و صلاحیت شماست که اماني نباشید و این موقف شما از قبل و از نوشته های تان آشکار است. سوال من درین است که شما با دیدن شهزاده احسان نزد وی به خاطری رفتید و خود را معرفی کردید که او پسر امان الله خان و از خون شاه امان الله غازی بود که شما ضد آن شاه بوده و مورد تایید تان نبوده و نمی باشد». با تأسف بایست اذعان نمود که یک تعداد از محترمان بدون اینکه رعایت گفته و یا گفته ای یک شخص را نمایند، انسان را متهم به عمل و یا وصفی می نمایند، بدون اینکه درباره استدلال کرده بتوانند. طور مثال جناب ایازی بدون اینکه به نوشتهٔ من وقعی بگذارد، امانی نبودن مرا به ضد بودن آن شاه مترقی تعبیرمی نماید. امانی نبودن و یا هواخواه نبودن معنی ضدبودن و دشمنی به یک شخص را ندارد. دوم: امیرامان الله خان پادشاه افغانستان بوده و اعضای خانوادهٔ بنده از جملهٔ رعایای افغانستان. هواخواه بودن و یا نبودن یک فردی از رعیت در مورد یک پادشاه فکر نکنم آنقدر مهم باشد. سوم: این حق مسلم یک فرد از جامعه است که در مورد یک پادشاه و یا رئیس جمهور یک کشور چگونه برداشتی دارد که بنده ازاین امر مثتنسی نمی باشم. با عرض حرمت
|
 |
اسم:
عبدالکریم صافی محل سکونت:
ونکور - کانادا
تاریخ:
31.03.2015 |
|
بحضور دست اندرکاران بزرگوار و عالیقدر پورتال معظم افغان جرمن آنلاین! فاجعۀ شهادت بیرحمانه و ظالمانه فرخنده قلب هر انسان را جربحه دار ساخته ویک قضیۀ بین المللی شده است. برای ما افغان هاو به خصوص برای کسانیکه که به حرمت و آزادی زن عقیده مند استند یک قضیۀ ملی است. زیرا در وطن ما که فرهنگ مرد سالاری و ملای هنوز هم حاکم است و از بدترین جنایت در حق مظلومترین قشر جامعه ما یعنی زن دریغ نشده است و هنوز هم این جنایات ادامه خواهد داشت. خون پاک شهید فرخنده مشعل راه آزادی خواهی و عدالت خواهی شده است. شهید فرخنده به یک سمبول مظلومیت و حق طلبی مبدل گردیده است. یک تعدادخواهران و برادران دانشمند ما مضامین واشعار بسیار عالی و آموزنده در مورد این فاجعه نوشتند که درین پورتال معظم اقبال نشر یافتند. فلهذا من بحضور شما بزرگان پیشنهاد میکنم که اگر امکان داشته باشد تمام مضامین و اشعار مربوط شهید فرخنده را در یک آرشیف جداگانه زیر نام شهید فرخنده جمع آوری نماید تا این سمبول آزادی خواهی، عدالتخواهی و برابری زن و مرد فرموش نشود و چراغی را که او با خون خود روشن کرده است خاموش نشود و این حق خواهی و عدالت خواهی خواهران ما ادامه یابد.
با عرض احترام |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
31.03.2015 |
|
سلام برادر بسیار معزز، احسان جان مایار، متأسفانه من در طول حیات که شما و فامیل عزیزتانرا مثل برادر حقیقی در وطن و غربت در کنار خانواده داشته ام، نمیتوانم«آقای احسان الله مایار» بنامم. یقین متوجه هستیم که اولاد های ما که در یک فامیل، به زیر یک سقف و با داشتن والدین مشترک تربیت شده اند، تا چه حدود با طرز فکر، قضاوت و عادات مختلفه قرار دارند، پناه بخدا. حال اگر طرز تفکر ما و شما و برادرانی چون آقایان ایاز نوری و یا غزنوی غلزی در مسائل مملکت و یا شخصیت های تاریخ آن از هم متفاوت است، باید شاکر باشیم که از خیرات آزادی فکر و بیان که از مواد مندرجۀ ارزشمند « اعلامیۀ حقوق بشر» میباشد، میتوانیم آزاد و مستقل به مباحث اجتماعی و سیاسی، آنهم بیکی از السنۀ ملی خود ما، بپردازیم. البته نکاتی را در مورد محدودیت این آزادی نباید از نظر دور داریم، مثلاً دیدیم که حملات و توهین و تحقیر دور از استناد و و منطق تا چه حد خاطر ها را مکدر نمود و مباحثات آموزنده و سالم را به بیراهه کشانید و افغان جرمن هم بر علیه پالیسی نشراتی خود جلو آنرا برای مدت مدیدی نگرفت. نکتۀ مهمی را که حضور تان عرض مینمایم اینست که بر هر ادعای غیر شخصی، با حرمت برعقیدۀ دیگران، از راه استناد و ارتباطات تحریری و گاهی هم به اتکاء به گفتار شهود عینی و یاد داشت های آنان باید ارزش قائل شد، وگرنه این آزادی نامحدود مطبوعات به کمک انترنت چه تاریخ سازانی را خلق نموده است! مضمون تانرا در مورد استاد خلیل الله خلیلی تا بحال سه بار مطالعه نموده ام، این پارچۀ زیبا و بینظیر بدون شک یکی از بهترین هایی است که در ادبیات دری افغانستان میتوان سراغ نمود، شریک نمودن خوانندگان به خاطرۀ دوستی تان با استاد خلیلی البته که برازنده و فراموش ناشدنی است، ولی در مقالۀ تان نتوانستم که به بعضی نکات دسترسی یابم: یک – شما که یک افغان تحصیل یافته و علاقمند به مسائل افغانستان عزیز می باشید، در حالیکه با پرسیدن علت العلل نوشتن کتاب « عیاری از خراسان» از استاد خلیلی، به یکی از مهمترین سوال مردم افغانستان تماس گرفتید و خلیلی بجواب تان خلق این اثر جنجال بر انگیز را به خواهش« میزبان» مربوط دانست، چگونه شما در چنین موضوع مهمی نپرسیدید که این «میزبان با ارزش» کی بوده که با «سطور» درخواستی وی در مورد یکی از شاهان افغان«کتابی» خلق گردید؟ حتی نپرسیدید که چه علتی باعث شد که این قرعۀ فال بنام سخیف ترین زمامدار بی سواد تاریخ و با سابقۀ دزدی که با استناد آشکارا، استعمار بریتانیای وقت ویرا برای یک دوران گزرا بر قدرت نصب نموده بود، برابر می شود. البته نظر شما را نمیدانم، ولی آرزو میرفت که این کتاب شاهانه به اسم شاهی که با ارمغان صلح و سلم چهل سال مملکت را آزاد و غیر منسلک، اداره نمود و استاد خلیلی مقرب دربار وی بود، تحریر میگردید. دو- معذرت میخواهم، ولی چطور شد که شما از جناب استاد بزرگوار نپرسیدید که به حکم تاریخ و خاطرات هزاران شاهد عینی در فامیل های ما وشما، در نه ماه سیاه و دهشت آفرین سقوی که به کشتار بیش از صد هزار مردم بیگناه انجامید و برای عیش و عشرت امیر و منصوبین دستگاه وی، حرم سرای ها از زنان شریف و مظلوم کابل تشکیل گردید که داستان های دردناک و غیر انسانی، آنعصر را قلم زده است و ما و شما هرنوع مظالم آندوره دهشت آفرین را از بزرگان شنیده اییم. پس نه دورۀ سقوی عصر درخشانی بوده ونه امیر ظالم پوشالی و بیسواد آن تاجی از ترقی، عدالت و انصاف بر سر ملت نصب نموده است که بتواند به نیکویی یاد صفحات تاریخ خونین عصر سیاه خویش گردد. امیدوارم این سطور خواهر تان را صرف به یک اصلی که مطالعۀ مضمون تان به آن ارتباط می گیرد، وابسته دانسته و شاید که شما در زمینه جواب هایی داشته باشید که بی اطلاعی از آن تقصیر این طالب العلم باشد. در مورد عصر سیاه و تاریک«حبیب الله کلکانی» که با استناد زیاد به منظور آموزش همگانی، درین پورتال تحریر گردید، مضمون پشتوی دانشمند محترم«باری جهانی» در زمینۀ مستند سازی از آثار مرحومان « غبار- کاتب هزاره و محی الدین انیس»، شهود عصر سقوی، بدون شک یکی از بهترین ها بوده است، تا عقیدۀ شما چه باشد. احترامات همیشگی مرا بپذیرید.
|
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
30.03.2015 |
|
جناب محترم احسان الله مایار،
در جایی از نوشتۀ آقای محمد ایاز نوری نوشته شده است که شما ضد آن شاه(اشاره به شاه امان الله خان مرحوم) بوده و (او) مورد تأئید تان نبوده و نمی باشد... اگر این نظر صحت داشته باشد، خرسند خواهم شد که جناب شما در این مورد، اگر زحمت زیاد و مانعی وجود نداشته باشد، بنویسید که چرا شما باآن مرحوم ضدیت دارید؟ من می خواهم تنها علت آن را بدانم. بیشتر از این چیزی نه می گویم و نه می خواهم، زیرا هر انسانی حق دارد که شخصی را دوست داشته باشد یا دوست نداشته باشد؛ و نظری را بپذیرد یا نپذیرد. ممنون خواهم شد.
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوريl محل سکونت:
Holland
تاریخ:
30.03.2015 |
|
استاذ معظم و مبارز ملي ما هاشمیان صاحب! بزرګواری کرده اید و به ارتباط مباحثه یا تبادل افکار من و جناب مایار صاحب نظر خود را نوشته اید، نسبت یک مصروفیت عاجل حتما جواب خود را حضور شما نوشته میکنم. با ارادت |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
holland
تاریخ:
30.03.2015 |
|
محترم احسان الله مایار! اینک جهت رفع آزردګی شدید تان نام تانرا طبق تقاضا تان نوشتم.تشکر از جوابیه ۲۸ مارچ تان راجع به سوال های بنده. در ضمن خدمت عرض کنم که نوشته من به شما طعنه آمیز نبوده، بلکی تبادل افکار و وضاحت مسایل است. اینکه جناب شما از جمله بدرقه کنندګان شهزاده احسان (د افغانستان) نبوده اید، از وضاحت تان ممنون، فهمیده شد. شما نوشته اید در کابین طیاره در فرانکفورت شهزاده را بار اول دیدید و بعدا در کشور ما در هرات باز هم با موصوف صحبت ها و دیدار ها خوب را دوام دادید. باز شما فرموده اید: «در طول عمرم امانی نبودم و یقین ذارم که درین موقف ام تغییری وارد نشود»، خدمت عرض کنم که این حق و صلاحیت شماست که اماني نباشید و این موقف شما از قبل و از نوشته های تان آشکار است. سوال من درین است که شما با دیدن شهزاده احسان نزد وی به خاطری رفتید و خود را معرفی کردید که او پسر امان الله خان و از خون شاه امان الله غازی بود که شما ضد آن شاه بوده و مورد تایید تان نبوده و نمی باشد. پس من نمیدانم که معرفی کردن خود را به او و دوام دیدار های تان در داخل کشور به پسر شاه مرحوم روی کدام لزوم و منظور بوده است؟ اینجانب ضد نادرشاه و مخالف اعلیحضرت ظاهر شاه هستم، اګر کدام وخت تصادفی من شهزاده احمد شاه پسر ظاهر شاه ببینم، من نه نزد اش میروم و نه خود را به ایشان معرفی میکنم. اینجاست که موضع ګیری های ما در تقابل همدیګر قرار میګیرند. احترام شما به خلیل الله خلیلی حق شماست و من خلیلی را از موضع منافع ملی افغانستان شخص قاتل و همکار و شریک جرم حکومت دزدان سقوي میشناسم. در آخر بار دیګر عرض میکنم که این نوشته های من همه و همه برای روشنګری مسایل و وضاحت مسایل برای مردم افغانستان است. با تجدید احترام
|
 |
اسم:
abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.03.2015 |
|
با فرخنده
باتوام فرخنده ای تنها ترین باتوای مظلوم ای شیداترین
با فغانت ناله ها از دل گذشت برلب آرم این دم آن غوغاترین
رگ رگ خون منت جاری به تن ای روان از صورتت دریا ترین
زخم زخم پیکرت بر جان من با تو ام فرخنده ای بی ما ترین
وحشت وانسانیت را شیوه ایست کو ازین وحشتگری رسوا ترین ؟
کس نشد پیدا به جمع جاهلان یک مسلمانی مگر دانا ترین
کو برآرد دست یاری سوی تو تارهت از تهمت بیجا ترین
سوختم با پیکر در آتشت چون تو با هرشعله سرتاپاترین
جنت فردوس بادا مسکنت جایگاه عزتت بالا ترین
ع .ن. شادکام 22 مارچ کابل |
 |
اسم:
سلیم باختری محل سکونت:
اطریش
تاریخ:
30.03.2015 |
|
می گویند روزی ابوجهل با رسول اکرم (ص) روبر و ایستاد و با خشم گفت (در تمام قبیله قریش مانند تو بدرنگی زاده نشده) رسول خدا با تبسم جواب داد که (درست گفتی). به تعقیب آن کمی دیر تر حضرت ابوبکر صدیق (رض) وارد مسجد شد و بعد از سلام روبروی رسول الله ایستاده و فرمود (ای کسیکه که خورشید مدیون نُور روی تست، دلهای مارا با نُور رویت تسکین بده.)رسول الله (ص) به حضرت ابوبکر صدیق هم همان جواب را دادند. صحابه که شاهد هر دو ماجرا بودند از پیامبر خدا پرسیدند، یا رسول الله با وجودی که در این دو سؤال اختلاف بزرگ است ولیکن شما برای هر دوی شان همان یک جواب را دادند. پیامبر خدا (ص) برای شان فرمودند که (وجود من آئینه صیقل شدۀ تمام نماست، که هر کس درآن خود را می بیند)...
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
30.03.2015 |
|
دوست واقعی و گرامی موسفید با دانش برادرم استادهاشمیان! هر سطری از اندرز با فهم ودرایت تانرا در قبال « اختلاف نظر بالای تفاوت دو دیدگاه انسانی » بین آقای ایاز نوری و این کمینه را مطالعه میکردم بخود می بالیدم که دوستی با این دانائی و فراخ نظری که وصل را بالای فصل ترجیح می دهد، در جامعه ما افغانهای نه قلیلاً جنگ انداز، در کنار خود دارم. از دیدگاه بنده ما افغانها بصورت عام در جامعهٔ خود مبتلا به کمبود شخصیتهای خَیِر بوده و کمتر سراغ کسی را دارم که صِرف بمنظور فرونشاندن یک اختلاف کوچک و یا بزرگ دست اندر کار شود و کدام نفعی را انتظار نبرد. بین آقای نوری و بنده، که آشنائی با هم نداریم، یک نوع کشیدگی بیجا خلق گردیده که اصلا ریشهٔ آن نزدم موهوم است و نمیدانم چرا با تشنج باهم مراوده داریم و خوش داریم تا یکدیگر را با کنایه نویسی برنجانیم. خیر در پیش تان که با توصیه مورد پذیرش بنده به این معضله بی جا نقطهٔ اختتام گذاشتید. با احترام برادرتان مایار
|
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
29.03.2015 |
|
سلام های گرم و پر از محبت خویش را خدمت هر دو بزرگوار، جناب داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم و جناب داکتر صاحب سیدخلیل الله هاشمیان تقدیم داشته از لطف بی پایان شان نسبت به خود ابراز امتنان می کنم. تشویق های شما پیشگامان مبارزه با جهل و تاریکی و مشعل داران راه آزادی و انسانگرایی، بویژه آزادی زن از هر گونه اسارت در کشور ما برای من دلگرمی بزرگی است در راه رزمیدن برای حقیقت. حق نگهدار هر دوی تان سلامت باشید
|
 |
اسم:
سید عبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
29.03.2015 |
|
برادر محترم جناب افراسیاب راهی سلام نوشته پرمحتوای شما را در این ستون خواندم؛ با تائید کامل آن از هیئت مدیرۀ پورتال تقاضا میکنم آنرا در صفحه تحلیل ها نشر کنند، البته با اصلاح یکی دو مورد اشتباه تایپی. با ارادت |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
29.03.2015 |
|
دوستان محترم وعالیجناب آقایان انجنیر احسان الله مایار وایاز خان نوری - سلامها وتمنیات نیک مرا بپذیرید. از آنجائیکه هردو شخصیت شما ها را بحیث انسانهای شریف، خاندانی، نهایت وطندوست وخدمتگار صادق، هردوجانب تحصیلیافته و بقوم پشتون تبار، و هردوجانب دوستان صمیمی و قابل احترام من میباشید - دوام مناقشات شما را بالای یک موضوع جزئی لازم نمیدانم واحتراما تقاضامیکنم خاتمه یابد : مرحوم استاد خلیل الله خلیلی در آسمان ادب افغانستان و منطقه یک ستارۀ نهایت درخشان بودند که اگر هزار ستاره یکجا و ملحق شوند درخشش اورا نتوانند منعکس سازند. همان عریضه ونعت او بمرقد مبارک حضرت رسول الله (صلعم) که انجنیر صاحب مایار چند روز قبل نشر کردند - من حدود 15 سال قبل درمجلۀ آئینه افغانستان که شاید نزد هردوی شما موجود باشد ، در بارۀ این منظومۀ عالی که یک شاهکار نظم درمنطقه قبول شده ، چهار صفحه توصیف و تقریظ نوشته بودم - مرحوم استاد خلیلی همرای شخص انجنیر مایار و پدر مرحومش و سایر اعضای خانواده اش ارتباطات قدیمی داشتند ومرحوم خلیلی از تفقد ورویۀ نیک مرحوم والی محمد اسمعیلخان همیشه در نوشته ها وهم درمحافل دوستان اظهار مدیونیت کرده است. استاد خلیلی در زندگی پرماجرای خود اشتباهات زیاد کرده، اسناد شخص مردمدار و قدر دان بود، و با طریق خاص خودش شخص انساندوست ووطندوست بود- هنگامیکه آوازه بود که استاد خلیلی کدام حزب میسازد، پسرش معتصم بالله که در فاکولته شاگرد ما بود، باری من و استاد الهام را از جانب پدر خود برای صرف چای دعوت کرد- مدت سه ساعت صحبت کردیم، ولی من دو بار برایش گفتم که حزب شما "تاپۀ سلطنت" خورده، غیر ازکسانیکه خودرا دربدل چوکی میفروشند، روشنفکران درین حزب شامل نمیشوند- بار دوم در فاصلۀ یک ماه استاد خلیلی من و پوهاند علی محمد زهما را برای صحبت دعوت کرد- رفتیم ونشستیم و بسیار چیزها آموختیم- استاد میگفت که بدون پایۀ پادشاه هیچکاری درین مملکت ممکن نیست - ما موافق بودیم ولی گفتیم آرزوی ما اینست که شما واعلحضرت پادشاه حزبی نسازید- بگذارید مردم خودشان حزب بسازند - استاد مرحوم از موجودیت و فعالیت کمونستها بسیار تشویش داشت و پیهم میگفت :" این چوچه های لینن افغانستان را قرت میکنند و شما روشنفکران را میکشند، بیدار شوید، برای حفظ وبقای خود وسایر روشنفکران چیزی بکنید..." خلاصه آن حزب صورت نگرفت و استاد بسفارت مقررشدند وباز باهم ندیدیم. وقتی استاد خلیلی بامریکا امدند، از ویرجینیا بمن تلفون کردند وچند بار پیرامون اوضاع مملکت صحبت کردیم و مجله را برایشان ارسال میکردم- من آن هجویه ای که استاد بهنگام بمباردمان مغلگی و بعدا بهنگام سفربری بنام زعمای پاکستان سروده بودند و باز آنچه در بارۀ ضیاءالحق وپاکستان بهنگام اقامت شان بحیث مشاوردر اسلام آباد نوشتند، همه را خوانده ام ودارم- استاد خلیلی مرد قوی النفس نبود- اما دانشمندی بود که هرکس آرزو داشت از صحبت ومجلس اوفیض بگیرد. با تمام احترامی که بدانش وقلم اوداشتم ودارم، درمقالۀ اخیرخود نقاط ضعیف شخصیت اورا باساس شناخت خودم نوشته ام- نمیتوان منکر شد و نادیده گرفت که استاد مرحوم بزعم خودش بجهاد افغانستان خدمت زیاد ودلسوزانه کرده است، که ایکاش این خدمات او ازطریق تائید "تاجک تباری"، "عیار خراسان"، نابغه سازی بچه سقو، احمد شاه مسعود وخوجه ئین ربانی صورت نمیگرفت. انجنیر مایار پشتون تباراست و من با جهانبینی او آشنا استم که درهیچکدام از موارد یادشده همفکر وهمکار با استاد خلیلی نبوده، بلکه بالای او بشیوۀ دوستانه انتقاد کرده است- مایار درتمام دورۀ جهاد با تیم پادشاه ظاهر خان کارمیکرد، درحالیکه استاد خلیلی درجبهۀ مخالف پادشاه قرارداشت ! اما خلیلی را هیچکس نمیتوانست رام ومطیع خود سازد- بنا برآن اگر انجنیرمایار یا دوست دیگری از خلیلی بپاس روابط قدیمی وخانوادگی به نیکی یاد میکند، حق دارد چنین بکند، زیرا در اخلاق ما افغانها "پاس آشنائیها " رعایت میشود.البته وقتی حق ملت و منافع وطن عزیز مطرح بحث قرارگیرد، حق وطن ومردم بالا تر از "پاس آشنا ئیهاست" . باساس همین ملاحظات از هردو دوست محترم تقاضا میشود اختلاف نظر ها را درمسایل ملی محترم بشمارند و یکدیگر را باوجود اختلاف نظرها محترم بشمارند - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
29.03.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای افراسیاب راهی توئضیحات شما را سرتاپا بدقت خواندم وازتحلیل عالمانۀ شما از وضع اجتماعی کشور بساچیزها اموختم - قلم رسا دارید که برکت بر آن باد. از شما تشکر میکنم که به تقاضای من لبیک گفته درهرمورد توضیحات منطقی ارائه فرمودید- الحمدلله بین من وجناب شما هیچ اختلاف نظر وجود نداردوهر دوخواهان اصلاحات دراموروحیات اجتماعی زن ومردکشور و هردوموید ومدافع حقوق زن میباشیم. برای صحتمندی و طول عمر شما دعا میکنم.با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
28.03.2015 |
|
محترم داکتر صاحب هاشمیان سلام
فکرمی کنم بهتر خواهد بود، به مطالبی که آن فاضل مرد مهربان تماس گرفته اند، یک به یک و به ترتیب پاسخ داده شود. اما قبلاً التجأ دارم که این جسارت را جناب شان به دیدۀ اغماز بنگرند!
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
28.03.2015 |
|
محترم محمدایاز نوری!
باز هم به استیذان جناب می رسانم که اسم من احسان الله مایار است نه احسان مایار. صرف دوستانم اجازه دارند مرا احسان بنامند نه کس دیگری. با عرض معذرت.
در مورد نوشتهٔ طعنه آمیز شما بایست گفت:
اول: بنده یکی از بدرقه کنان شهزاده داکتر احسان الله دافغانستان در سفر هرات نبودم بلکه یکی از اعضای هیئت اجرائیه و مدیرهٔ جمعیت تحکیم وحدت (اسولا)، در مجموع هفت نفر و یا بیشتر ازاین رقم، به ریاست استاد گرامی مرحوم داکتر محمد یوسف خان در اجلاس بزرگ اسلامی بیش از یک هزار نفری هرات به دعوت والی جنوب غرب آقای محمداسمعیل خان سهم داشتم. با داکتر احسان الله دافغانستان بار اول در داخل کابین طیاره در فرانکفورت باهم معرفی شدیم که بعد از آن در طول اقامت ما در هرات وقتاً فوقتاً باهم با احترام متقابل صحبت های خوبی داشتیم.
دوم: بنده در طول عمرم امانی نبودم و یقین دارم در این موقف تغییری وارد نشود.
سوم: کلمهٔ « یار جانی » در قاموس مورد استفادهٔ من بیگانه است. با استاد خلیلی، شاعر بزرگ افغان دوست بودم و هیچگاه انکار نخواهم کرد و از کسی هم بیم ندارم که مرا با دوست بودن با وی انتقاد کند.
به گفتهٔ شما بازهم تکراری « یار جانی » با محترم داکتر احسان الله دافغانستان نبودم و لیک آشنائی و احترام یک دیگر را داریم. با احترام مایار
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
27.03.2015 |
|
محترم احسان مایار! در مقاله مورخ ۲۵ مارچ تان راجع به دوستی عمیق تان با خلیل الله خلیلی و مهمان نوازی تان در هامبورګ جرمنی نګاشته اید. همچنان شما مایار صاحب در سال ۱۹۹۵ ع یکی از بدرقه کنندګان والاحضرت شهزاده احسان الله (د افغانستان) پسر اعلیحضرت مرحوم امان الله خان غازی، به کشور ما افغانستان بودید. خلیلی یک همکار نهایت مهم حکومت دزدان سقوي علیه دولت امانی بود است، بدین ترتیب دولت امانی و حکومت سقوي یکدیګر را نفی میکنند. سوال من این است که شما در عین وخت و همزمان هم امانی و یار جاني خلیل الله و یار جانی شهزاده احسان الله بوده اید؟ با احترام |
 |
اسم:
عبدالکریم صافی محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
27.03.2015 |
|
خواهر عالیقدرم محترمه صالحه وهاب واصل و برادر محترمم جناب یاقوت (امید است اشتباه نکرده باشم).
اشعار بسیار عالی شما را که بیانگر درد و رنج عمیق در قلب های پاک تان به ارتباط فاجعۀ قتل شهید فرخنده بود، خواندم.
با خواندن هر کلمۀ آن سیل اشک از چشمانم جاری بود. متأسفانه که این اشک های ناچیز من برای شهید فرخنده و فامیل داغ دیده او دردی را دوا نمی کند. خداوند متعال آن مرحومه را غریق رحمت بی پایان خویش فرموده و برای فامیلش بخصوص مادر داغدیده اش صبر جمیل عنایت فرماید.
خداوند متعال مردم مظلوم و بیچارۀ افغانستان را از شر این جنایتکاران حرفوی نجات دهد.
خداوند بی نیاز برای شما خواهر و برادر با احساس و با درد اجر عظیم نصیب فرماید.
قابل یاد آوری است که همه دست اندرکارن این پورتال معظم بخصوص برادر محترم جناب نوری صاحب قابل قدر و ستایش است که این امکانات را برای ما فراهم نموده اند تا از نوشته های یک دیگر مستفید شویم.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.03.2015 |
|
قسمت های از خاطرات مرحوم خلیلی به اهتمام قوی کوشان و منتشر شده در چاپخانه کتاب میوند: «بعد ازچند روز عطاءالحق خان وزیر خارجه مرا به وزارت خارجه خواست، او به من گفت : امروز من همراه مستشار سفارت انگلستان به نام شیخ محبوب علی ملاقات دارم . چون امروز در مورد مزار شریف صحبت می کنیم ، حبیب الله خان امر کرده که خودت نیز با اسنادی که ازمزار آورده ای ، در این ملاقات حاضر باشی، من قبول کردم. نماینده انگلیس سر وقت آمد ، شیخ محبوب علی نامداشت ، نماینده انگلیس شکم کلان و ریش کوچک داشت. » «در دسمبر 1983 در نیوجرسی بودم ، که مکتوب رسمی به امضای قاضی محمد فضل اخمد خان چمیه به من رسید .... که: رسماً وظیفه دارم تا از طرف رئیس جمهور پاکستان ، ضیاالحق، به شما ابلاغ کنم که شما بحیث مشاور فرهنگی رئیس جمهور در امور فرهنگی مهاجرین افغان مقرر شدید. من پاکستان رفتم ..... به قاضی گفتم اگر بدون دفتر رسمی بطور آزاد مقرر شوم وظیفه مشاوریت را به کما افتخار قبول دارم. ...یک هفته بعد مرا بصورت آزاد بحیث مشاور فرهنگی رئیس جمهور(پاکستان) افتخار بخشیدند. و همانقدر معاش مقرر کردند که گذاره من میشد. در اسلام آباد اقامت کردم و در ناظم الدین رود به کار آغاز کردم.» «ضیاالحق از شخصیت های است که بقای پاکستان حتی بقای مسلمانان تمام این منطقه را یعنی ایران را هم ، به آزادی افغانستان مربوط میداند. در تاریخ هزار ساله نیمقاره هیچ اثر قلم یا نقش قدم نیست که افغانستان در آن سهم نداشته باشد. یعنی همیشه داشته. از محمود غزنوی تا ضیاالحق .....»
|
 |
اسم:
سید عبدالله کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
27.03.2015 |
|
محترم جناب داکتر صاحب هاشمیان پس از سلام و عرض ادب تشکر از تبصره پرلطف شما و ضمناً نوشته بودید که: «من متن استعفی نامۀ مرحوم محمد داؤد خان را که در آن تغییر رژیم را پیشنهاد کرده بود، تا امروز نخوانده ام. از جناب داکتر کاظم خواهش و تقاضا میکنم این سند تاریخی را نشر بفرمایند.» باید عرض کنم که محمد داؤد خان شهید بتاریخ 9 سرطان 1341 شمسی نامۀ مفصل خدمت اعلیحضرت محمد ظاهرشاه تقدیم داشتند و لزوم یک تحول را در کشور بیان نمودند. بتاریخ 12 سنبله 1341 حضور اعلیحضرت به نامه محمد داؤد خان (صدراعظم) جواب نوشتند و فرمودند که: اصولاً با پیشنهاد شان موافق اند، ولی عملی شدن آنرا به وقت و زمان و افرادی که چنین مسئولیت را بدوش گیرند، موکول نمودند. محمد داؤد خان متعاقباً بتاریخ 24 جدی 1341 نامۀ دوم خود را بحضور پادشاه تقدیم داشتند و در آن از امکانات و بدیل ها و چگونگی اقدامات در زمینه ایجاد تحول مطالبی نگاشتند. حضور پادشاه در جواب این نامۀ دوم خاموشی اختیار کردند، لذا صدراعظم داؤد خان بتاریخ 11 حوت 1341 استعفی شانرا از وظیفۀ صدارت تقدیم پادشاه کردند. خدمت باید عرض کنم که چون متن این نامه ها در یک اثر محترم انجنیر عطائی تحت عنوان"رسالۀ 26 سرطان 1352 شمسی"، بتاریخ 17 جولای 2013 در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است، بدین وسیله شما را برای سهولت دریافتن آن اثرکمک میکنم تا آنرا در آرشیف آثار علمی و تحقیقاتی "حبیبه" تحت موضوع "دوره های تاریخی و شخصیت های ملی افغانستان" و تحت کتگوری "جمهوری شهید سردار محمد داؤد خان" و مقاله شماره 880 "رسالۀ 26 سرطان 1352، اثر انجنیر کریم اعطائی پیدا کنید که این اثر در جمعاً 30 صفحه به نشر رسیده است: صفحه 3: مکتوب 9 سرطان 1341؛ صفحه 4 متن مکتوب دوم و صفحه 6 متن استعفی نامۀ محمد داؤد خان. امید بدینوسیله به تقاضای شما جواب گفته باشم و نیز هموطنان علاقمند در موضوع نیز میتوانند از آن استفاده نمایند با احترام |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
27.03.2015 |
|
محترم آقای غزنوی غلزی ممنون از لطف تان. در مورد سؤال شما عرض کنم که بنده مشخص اسم میزبان مرحوم خلیلی را از زبانش نشنیده ام لیک شما چند اسمی را که یادکرده اید به احتمال قوی یکی ازآنها از جمله میزبانش خواهد بود. با احترام |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.03.2015 |
|
عرضی از شاگرد به استادش!
محترم داکتر صاحب هاشمیان «پرگرم» یک ترکیب غیر معمول و نا موزون است. پرجوش می گویند ومی نویسند، به محاسن سفیدت قسم که اصطلاح (پرگرم) را نه در هرات و نه در کابل شنیده ام.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
26.03.2015 |
|
محترم احسان مایار خداوند مرحوم خلیلی را ببخشد و شما را اجر نصیب کند که از یار قدیمی خود یاد کرده اید. در مورد کتاب عیاری از خراسان که به گفته شما مرحوم خلیلی اظهار داشته است که میزبانش از وی خواسته چند سطری در مورد یکی از پادشاهان افغانستان بنویس ؛ مقصد وی از این میزبان کدام میزبان بوده است؟ پاکستان؟ جمعیت اسلامی؟ شورای نظار؟ ویا نزدیکان مرحوم استاد خلیلی؟
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
26.03.2015 |
|
هموطن محترم جناب آقای افراسیاب راهی نظرات جناب شما راجع بتوسع، اقتدار زن درافغانستان نیکخواهانه وروادارانه است - اما وقتی زن افغان را با زن ترکیه درمقایسه قراردهیم، از لحاظ سوادو دانش، سطح اقتصاد ومعیشت وهم از زاویۀاقتدارحکومت و تطبیق قانون دراجتماع ، بین ترکیه و افغانستان همانقدر فرق وتفاوت موجود است که درمراسم تشییع جنازه وتدفین شهید فرخنده وزن ترکیه موجود بوداما اقذامات زن افغان درجنازۀ کابل ماهیت انقلابی داشت:فراموش نباید کردکه باراول درتاریخ افغانستان زن افغان (1) درحضور وهمراه بامردان درتمام مراسم تشییع جنازه و تدفین میت سهم مساوی ومقتدر گرفت (2) باراول تابوت رادرحضور مردان بشانه کشید(3) باراول همراه با مردان بالای قبرحضوریافت ویک مشت خاک یا یک بیل خاک بتابوت انداخت (4) باراول زن افغان از اشتراک یک ملای نامطلوب درمراسم جنازه و تدفین موفقانه ممالعت کرد- هر کدام این چهار اقدام تاریخ ساز بشمار میرود وخدا کند دوام یابد.
اینکه درترکیه ملای زنانه و زن موعظه گر وجوددارد، ولی دربین زنان افغان این دو شغل رواج نداشته وتشویق نشده است- درحالیکه ما در کابل مدرسۀ اسلامی زنانه داریم و شهید فرخنده ازهمان مدرسه فارغ شده بود، زنهای افغان باید بفکر خلق کردن ملا ها و موعظه گران زنانه بیفتند تا درپهلوی ملاها وموعظه گران مردانه اینها هم وظایف دینی خودرا اجراکنند. بلی، زنهای شریف افغان حداقل درکابل بعدازین درمراسم تشییع جنازه و تدفین عزیزان و دوستان خود همراه با مردان اشتراک کنند و این انقلاب خجسته را دوام بدهند وزنده نگه دارند. یک اقدام بسیار مفید اجتماعی که درنتیجۀ شهادت فرخنده نصیب ملت افغان گردید، همانا اقدام معقول حکومت برای جمع کردن بساط تعویذگیری وتعودیذ دادن است. امیدواریم این تجارت بالای دین نه تنها در سایر مزارات شهرکابل، بلکه درتمام ولایاتا افغانستان تطبیق گردد. اینکه شنیده شد که بیک تعداد تعویذ گران لایسنس داده میشود، مورد انتقاد ما قرار گرفته، زیرا تعویذ دادن یک کسب یا شغل مشروع نیست که واجد صلاحیت امتیاز لایسنس گردد. امیداست این تجارت تعویذگری و گداگری در سرتاسر افغانستان ممنوع قرارگیرد. هموطنان محترم تصورنکنندکه هاشمیان اخوانی یا وهابی میباشد، چونکه از هردو گریزانم. الحمدلله سچه و صادق مسلمانم. مهاجرین افغان در اروپا و امریکا نیز باید بمحروم ساختن زن خاتمه داده، بعدازین زنها را درمراسم تدفین عزیزان شان شریک سازند- من نمیدانم چه ممانعت شرعی درین کار وجود دارد؟ از علماءمحترم دینی تقاضا دارم این عنعنه بیلزوم را در صورتیکه ایجاب کند با صدرد فتوا منسوخ قرارداده زنها را بگذارند درمراسم تدفین همراه بامردها اشتراک کنند. مرگ وشهادت مرحومه فرخنده برای زن افغان یک انقلاب "فرخنده" بجا گذاشت که دعامیکنم پابرجا بماند. با عرض احترام سیدخلیل الله هاشمیان - 27 مارچ 2015 |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
26.03.2015 |
|
محترمین داکتر صاحب استادطاظم و آقای داوودملکیار (چون راجع بدو موضوع مختصر اشاره ای دارم، دونام راذکرکردم). 1) نظروتحقیق داکتر صاحب کاظم را کاملا تائید میکنم که مرحومین محمدداودخان ومیوندوال راجع به سوسیالبیزم نظریات 90% مشابه داشتند. من متن کامل استعفی نامۀ مرحوم محمدداودخان را که در آن تغییررزیم را پیشنهادکرده بود تاامروز نخوانده ام. ازجناب داکتر صاحب کاظم خواهش وتقاضامیکنم این سند تاریخی را نشربفرمایند.
آقای داوودملکیار نظریات مرحوم سیدقطب راکه درمقالۀ (اسلام و زن)نشرشده بود خوب حلاجی وکریتیک نموده، هدف من ازارسال ونشر آن مقاله همین بود که عمیق خوانده شود واینکار را اقای ملکیار انجام داده است. بااحترام - سیدخلیل الله هاشمیان 26 مارچ |
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
25.03.2015 |
|
نگرانی شما، عبدالولی عزیز کاملاً بجا و قابل درک است؛ اما وضعیت تیره و تار زن در افغانستان کاملاٌ پیدا، مشهود و ملموس است، در حالیکه آنچه شما را نگران ساخته است، نه پیداست و نه مشهود؛ شبهه ای است که در آن حکم به "خطا" و "صواب" نمی توان داد! لیکن به ناصواب بودن شدت عمل مردان در برابر زنان، چون کاملاً مشهود و ملموس است، می توان بدون تشویش، حکم خطا را، به دلیل انسان بودن زنان، به دلیل اینکه زن هم مانند مرد نفس دارد، جان دارد، آرمان دارد، احساس و عاطفه دارد، خوشی و غم دارد، احساس رنج و درد می کند، به لباس، به دارو، به نان و آب، به خانه و تحصیل، به کار و ترقی و بالاخره به آزادی و احترام شدن، جسماً و روحاً، نیاز دارد، و از کم لطفی و بی مهری و درشتی و بیداد و... مانند هر موجوی زندۀ دیگر متأثر می شود، صادر نمود. در فقه اسلامی هم، زمانی که شما در برابر دو امر، یکی پیدا و دیگری ناپیدا، قرار میگیرید، باید آنچه را که پیدا است معتبر بدانید. خشونت علیۀ زنان ما کاملاً هویداست، ولی برهم خوردن نظم درجامعه به سبب دادخواهی های برحق زن، پیش بینیی است فرضی و نامشخص ـ و در شک! گذشته از این، نگرانی از برهم خوردن نظم زندگی خانواده ها، یا انتظام و آراستگی جامعۀ ما وقتی مورد پیدا می کند، که در جامعۀ ما و در زندگی زن (چون بحث مشخص روی مشکل زن است) نظمی وجود داشته باشد. نمی دانم شما محترم دلواپس کدام گونه نظمی در جامعۀ ما هستید؟ این سخن ـ که در زندگی ما نظمی وجود دارد ـ آن سخنی آقای "غنی" را به خاطره ها زنده می کند که می گوید: "ما برای به پا ایستادن روی پای خود، به کمک های امریکا نیازی نداریم." و خود کچکول گدایی را گرفته به واشنگتن سفر می کند و برای مداومت و بقای حکومتش از امریکا تقاضا می کند که عساکرش را از افغانستان بیرون نکند! و چرا باید تنها زن برای حفظ یا احیای نظم جامعه همیشه قربانی بدهد و وقت و خوشی و نیرو و زندگی خود را در این جهت و بدین بابت وقف کند؟ آیا ما مردان هیچ مکلفیتی در برابر حفظ یا احیای نظمی که به تمام معنا، و در تمام عرصه های زندگی، ما مسبب برهم خوردن آن هستیم، نداریم؟ چرا ما مردان حاضر نیستم یک مقدار از این مکلفیت ها را بپذیریم؛ و یک مقدار از خودخواهی های خویش نمی کاهیم؟ بیایید از موضع یک انسان و در رابطه یک انسان دیگر قضاوت کنیم. و پای حرف های دیگر مرد و زن را حتی با تلویح که شده هم به میان نیاوریم! آیا شما موافق نیستید داهیه ( مصیبت عظیم) هایی را که زن در طول عمر انسان، از بدو آغاز زندگی حوا و آدم تا کنون، متحمل شده است، هزار بار بیشتر از مصیبت های سخت مردان بوده و هست؟ من شخصاً وقتی بنام یک انسان به زن خود و فداکاری هایش نگاه می کنم، و به هزار ها زن دیگری که در طول عمرچندین دهۀ خود، زنانی بنام خاله و عمه و خواهر و مادر و هزاران خواهر و مادر دیگر نگاه می کنم، می بینم که خداوند این موجود پاکیزه را با چنان قلب بزرگ و مهرورز آفریده است که نمی توان جزء مهر و محبت و شفقت و عطوفت و از خودگذری از وی انتظار داشت! می دانم که همه قادر به دیدن این ابهت و بزرگواری و مقام بلند زن نیستند! از همینجا است که نیمرخ دیگر زن را پیش می کشند و مردانی را که به دفاع از حق زن می پردازند، متهم به دیو و دد بودن می کنند؛ و آدم های اسیر هوی و هوس می خوانند! زن در جامعۀ ما هیچ چیزی ندارد که با برهم خوردن نظم، او آن را از دست بدهد. پس بگذارید او برای بدست آوردن چیزی، زندگی اش را به خطر بیندازد! هان! اگر مردان ما خود فتوت و مروت و رادمردی می داشتند، و به راستی کریم الطبع و جهاندارمی بودند، ما حرفی نداشتیم که بگوئیم؛ زیرا در آن صورت اصلاً بحث حقوق و رهایی زن از بیداد مرد و حق تلفی وی وجود نمی داشت. و چیزی که وجود ندارد در بارۀ آن حرفی هم وجود ندارد! حق نگهدارتان
|
 |
اسم:
صالح محمد محل سکونت:
کندهار
تاریخ:
25.03.2015 |
|
عبد الولي خانه وروره ډير ډير سلامونه
همدا اوس اوس له سفره راغلم نو ټيليفون مې واخيست چې د صفحې په خلاصولو مې د تاسو ليک وليد,ډير زيات منندوی يم. که څه هم ما غوښتل څه وليکم چې د تاسو ليکنه مې وليده نو ما صرف نظر وکی ولې چې څه ما غوښتل تاسو ليکلی.
مننه او کور مو ودان. |
 |
اسم:
عبدالولي محل سکونت:
مالمو سویدن
تاریخ:
25.03.2015 |
|
تابوت طلائي و خونین "فرخنده" بر شانه های چوبین و نازیبنده
کشور عزیز ما (این سيمرغ زخمی) از سی و چند سال بدین سو با بدبختی ها و درد های بی شماری دست و پنجه نرم می کند (گرچه قبل از آن هم از زندگی شأن دار و مناسبی برخوردار نبودیم، ولی امروز کشتی پر تلاطم ما در اوقیانوس موجودیت حساس ما از سوی دزدان بزرگ دریایی مورد دستبُرد قرار گرفته و تا این دزدان دریایی بین خود در تسویه و تصفیۀ معادلۀ (50 - 50) به توافق نرسند، کشتی ما همچنان از امنیت و آرامش محروم خواهد بود، نا گفته نماند که تمام اتفاقات ناگوار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و . . . که شاهدش هستیم، ناشی از همین محاصرۀ دریایی نا ملموس می باشد. یکی از هزاران اتفاقی دل خراشی که در طول چندین دهه افتاده همین قتل فجیع و جاهلانه و نامردانه و ظالمانه ایکه هفتۀ قبل رُخ داد، می باشد. این مسئله در چندین بُعد قابل بحث و تحلیل می باشد البته بدور از بکار گیری احساسات و امواج منفی. بعد از شایعات و افواهات مختلف و بعضاً متناقض محرز گردید که شهیده فرخنده یک دوشیزۀ سالم و بزرگ شده در یک خانوادۀ محترم بوده که مصروف درس خواندن در مؤسسۀ مذهبی بود، در این صورت این احتمال وجود دارد که نامبرده به افکار گمراه کنندۀ وهابیزم گرویده باشد که قدرت تحمل مشاهدۀ امور خرافاتی و پوچ (به زعم وهابی ها) تعویذ و سحر و جادو و فال و..... را از دست داده و ضمن محکوم کردن ملا و اعمالش از ایشان خواسته باشد که دست ازین خرافه گوئی ها و خرافه کاری ها بر دارد، ملا هم شاید از ارائۀ استدلال قانع کننده عاجز مانده باشد و یا از ترس رونق افتادن تجارت نا مشروع خود این مظلوم را متهم به آتش زدن قرآن نموده باشد و یا هم شاید قبلاً مقدمۀ این دسیسه را مهیا کرده و اذهان مردم را آمدۀ پذیرش این امر نموده باشد و یا اصلاً همان گونه که سرزمین ما از صد سال به این طرف جولانگاه توطئه های استعمار بوده و می باشد، بعید به نظر نمی رسد که این یک توطئه از پیش طراحی شده بوده باشد تا در پهلوی نیش زدن های فزیکی، نیش زدن های میدیائی را هم نثار ما و فرهنگ ما کنند.
به هر حال هر چه بوده، بوده ولی این نکته را باید تذکر داد که این فاجعه به هیچ صورت و هرگز قابل توجیه نمی باشد، (حتّی در صورت ارتکاب جرم حق این گونه عکس العمل از ما سلب می باشد) نه تنها ما بلکه هر انسان با وجدان باید آنرا تقبیح کند و می کند و هر کس که آنرا توجیه یا تائید می کند خودش لایق آتش سوزی می باشد و درین میان مطلب بسیار مهم و حساس این است که نباید اجازه داده شود که زیر نام دفاع از مظلومیت این شهید بزرگوار هر کس و نا کس و هر دشمن دین و فرهنگ ما و هر فمینیست و مگسیست هر چه دلش بخواهد از دهان ناپاک خود بیرون آورد. آیا این برای ما کافی نیست که کشور ما ده ها سال به حیث میدان مانور تسلیحاتی و استخباراتی تبدیل شده و حال با این حرکات بیجا و احساساتی به میدان مانور فمیینیزم تبدیلش کنیم؟ فرخنده پیش ازینکه یک زن بوده یک انسان بود، کشتن فجیع و اشک آورش هیچ ربط به زن بودنش نداشت. از خواهران و مادران هموطنم توقع و انتظار می رود که ضمن اینکه دوش به دوش برادران هموطن خود در ایجاد فضای زندگی بهتر در همه عرصه ها فعّال باشند، فریب آن عده از بظاهر زنها را نخورند که زیر عنوان دروغین و فریبندۀ احقاق حقوق زن اهداف دیگری را دنبال می کنند، اینها ستون فرهنگی دشمن و دشمن ستون بنیاد پاک خانواده اند. اینها به نام حقوق زن (البته تجاوز بر حقوق زن و انکار احقاق حقوق زن در واقع انکار از حقوق خدا و پیغمبر می باشد) منکر حقوق مردان شده اند، مردانیکه حقوقش نه مثل زنها در میدان مدنی بلکه در بسیاری عرصه ها (حد اقل در جغرافیای ما) ضایع شده اند، از شکار میک و بی پنجاه و دو و پلچرخی و دهمزنگ و بگرام و..... گرفته تارنگ زردی و خجالت و شرم ناشی از عدم توفیق تهیۀ نان و لباس برای اولاد و زن.
به هر حال امید واریم که جامعۀ ما بخصوص زنها این موجود قوی و لطیف و نظیف و ظریف و شریف بیش ازین صدمات روحی نبینند و امید واریم در صورت وقوع این گونه مشکلات اجتماعی از احساسات منفی کار نگیریم و همه با هم با تدبیر و حوصله مشکل پیش آمده را حل کنیم و امید واریم که بحث در مورد (فرخنده همیشه گرامی) دیگر به بیراهه کشیده نشود و بکوشیم که بجای ادامۀ این صحبت ها، هوشیارانه در کمین تدبیر به دنبال پیشگیری از وقوع اینگونه حوادث جبران ناپذیر باشیم.
با عرض احترام
|
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
24.03.2015 |
|
معنی و مفهوم جهل تنها ندانستن یا اطلاع نداشتن از چیزی نیست، بلکه دانستن کج یا نقیض و واژگونه نیز است. وقتی من اعتراض زنان ترکیه را علیۀ مردان آنکشور نسبت به قتل زنی به جرم به اصطلاح داشتن رابطه نامشروع با مردی مثال زدم، و تأکید بر آن داشتم که انتظار آن بود که اعراض زنان ترکیه از کمک مردان در تشییع جنازه و...، در کشورما هم به دلیل عمل نفرت آمیز زن ستیزانه و کریهی قتل فجیع فرخندۀ بیگناه به عنوان مدل یا الگو در نظر گرفته می شد، منظورهمۀ آن کارهایی بود که زنان ترکیه در ارتباط با اجرای مراسم تکفین و تشییع جنازه و تدفین آن زن در آن وقت کردند؛ مانند: شستن میت، تکفین، تهیۀ تابوت، کندن گور، تشییع جنازه، خواندن نماز جنازه، به گور گذاشتن میت، گذاشتن لوح سنگ، سنگ گذاشتن و خاک انداختن و بستن گور، قرائت قرآن، سخنرانی در بارۀ امور و مسائل شرعی، تقبیح قتل و نفرین قاتلان، دادن پند و اندرز و هر آن کاری که قبل یا بعد و یا در جریان مراسم خاک سپاری میت باید انجام داده می شد، باید تنها و تنها توسط خود زنان ما عملی می گردید؛ حتی اگر انجام کاری از این کارها شرعاً برای زنان مجاز نمی بود! در کشوری ما بدون آنهم هر لحظه، هر دم و به هر چشم بهم زدن هزارها کار ناروا، حتی به دست خود حامیان دین، بزرگ و کوچک، اتفاق میدهد. در چنین کشوری، اگر در چنین شرایطی استثنایی، زمانی که سینه ها از درد انباشته هستند و خشم و برآشفتگی تمام خرد و عقلانیت و دستگاه فکری انسان ها را فلج نموده است هیچ کسی نباید انتظار داشته باشد که کی باید چه کاری را انجام می داد یا انجام نمی داد! گور را مرد ها کندند. نماز جنازه را مرد ها خواندند. میت را مرد ها در قبر گذاشتند. وعظ و نصیحت و دعا ها را مرد ها خواندن و پند و اندرز هم بوسیلۀ مردان داده شد! تنها برداشتن تابوت و انتقال آن به گورستان یا انداختن چند بیل خاک به داخل گور کارهای بود که زنان ما انجام دادند. شستن میت کاری است که بخواهید یا نخواهید باید بوسیلۀ زنان اجراء می شد! زنان ترکیه با یک حرکت نمادین ـ با یکسره دست رد به سینۀ مردان زدن ـ منتهای بغض و غیظ خویش را نسبت به آن کاری که به دست مردان صورت گرفته بود، نشان دادند. آن ها برای نشان دادن شدت خشم و حدت و سورت قهر خود حتی به مردانی که هماره از حق زن دفاع نموده بودند و دفاع می کردند و با تمام نیرو برای آزادی زنان می رزمیدند، و می دانستند که این ها از ایشان حمایت می کنند، حق ندادند که در مراسم تشییع و خاکسپاری و... آن زن اشتراک کنند. این کار شان به هیچوجه اهانت به چنین مردان و خوارشمردن آن ها نبود. آن ها فقط می خواستند با این کار سمبلیک نشان بدهند که درد شان به فریادی رسیده است که تحمل آن بیشتر از آن ممکن نیست! انتظار من هم همین بود که زنان ما دست به چنین عملی بزنند. و به همه نشان بدهند که کارد بیداد مرد ها به استخوان شان رسیده است و بیشتر از این توان تحمل آن را ندارند. اما با تأسف چنین نشد! در ترکیه در مراسم تشییع جنازۀ آن زن چنان مینمود که شهر تنها به زنان تعلق دارد و بس، ولی در کابل در مراسم تشییع جنازۀ فرخندۀ شهید، از تقریباً پنج میلیون جمعیت، فوقش دو صد زن اشتراک کرده بود. کجا بودند سائر زنان شهر کابل؟ ویدوی مراسم خاکسپاری آن مرحوم مغفور را یکبار دیگر مشاهده کنید. کی ها برای ادای نماز ایستاده شده بودند؟ امام کی بود؟ مقتدی کی بود؟ کی بر سر قبر تلقین می کرد؟ و...؟ در راه پیمایی اعتراضی امروز (24.3.2015) سه قسمت راه پیماها مرد ها بودند! خوب بود، اما زنان ما که خود همواره در معرض ظلم قرار دارند و همیشه حقوق شان پامال شده است، گوش و بینی و.. شان بریده شده است، از موی و از سینه آویزان شده اند، لت کوب شده اند، آتش زده شده اند، حلق آویز شده اند، با بز و گوسفند و گاو و شتر و مرکب تبادله شده اند، و بالاخره با داس و تبر کارد و بیل و... کشته شده اند و... کجا بودند که هیچ دیده نمی شدند؟ باید کاری کرد که بنیاد ظلم برافتد! و بنیاد ظلم با حرکت های سمبلیک هیچ وقتی سرنگون نمی شود ـ این را نباید فراموش کرد! این قصۀ پر غصه را بهتر است در همین جا، با ذکر این حرف از دریای حرف ها که فریاد و غصۀ من از دردی بر می خیزد که همجنس من بر جنس زن، که هیچ تفاوتی از لحاظ فهم و ادراک و عقل وشعور و ضرورت های زندگی و حقوق با من ندارد، برمیخیزد، خاتمه می دهم. و خواهش دارم که ناگفته ها را از آنچه قبلاً گفته شده است یا در اینجا گفته می شود با کمی تأمل، فارغ از پیشداوری ها، دریابید!
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
24.03.2015 |
|
برادر بسیار محترم آقای زلمی بارکزی، با علاقمندی و عقیده به نوشته های پر بارتان، معذرت اینجانب را در اختلاف نظر در زمینۀ باز خواست از فتوای جابرانۀ « ایاز نیازی» ملا امام مسجد وزیر اکبر خان در کابل که خود هم تا حد زیاد عمل ویرا ملامت نموده اید، بپذیرید. این قسمت از یکی از مضامینی که این قلم در مورد فاجعۀ استــــخوان ســـوز، زن ستیز و غیـــر انسانی قتل فجــیع« فرخندۀ شهید» تحریر و در مطبوعات گوناگون افغانی منتشر گردیده، اقتباس شده است. .....حال میرویم به سراغ آنانی که ادعا و وظیفۀ رهنمایی و تدریس اصول عالی دین مقدس اسلام را درچنین عصری بر عهده گرفته اند. بلی، ملا و قاری و موعظ مسجد وزیر اکبر خان بنام «ایاز نیازی» در کابل قهرمان دیگریست در چنین یک جنایت استخوان سوزی که بگفتۀ محترم «نجیب الله بارکزی» در دریچۀ نظر خواهی پورتال افغان جرمن آنلاین، دارای تعلیمات عالی در دین اسلام و مسلک خویش میباشد و از فهم«در مسائل دینی» هم مقام برجسته ای دارد و عالم حدیث هم است ولی چون انسان است وجائز الخطاء، بنابران مرتکب صرف «یک خطاء» بدین منوال گردیده که گویا بالای منبر اعلام نموده: هیچ سارنوال و پلیس حق دستگیری عاملان قضیۀ قتل و لت و کوب فجیع زن مظلومی بنام «فرخنده» را ندارد. یا الله! این فتوی دقیقاً در پهلوی پامال حقوق بشر،احکام قانونی یک مملکتی را که خود از تابعین آن بشمار میرود، اکیداً نفض می نماید؟! اگر ازعدم تقبیح چنان عمل بربریت و دهشت از جانب وی بر یک زن بیدفاع و مظلوم بگذریم، مسئلۀ قانونیت و و ظایف مشترک دو قوۀ دولت که درینجا مطرح هستند از نظر جناب پیشوای مذهبی با تعلیمات و دانش عالی «!» که وظیفۀ رهنمایی صادقانۀ وطنداران را بر عهده دارد، چگونه تنظیم میگردد؟ به هدایت ایشان عملیۀ پلیس که وظیفۀ توقیف «متهم» و تحقیقات ابتدایی وی را دارد، با مرحلۀ بعدی که کار «محاکم» و قضاست، منسوخ قرار گرفته و البته که در صورت اثبات جرم، یعنی برای تعمیل مجازاتکه بازهم وظیفۀ قوای اجرائیۀ بوده و حکومت آنرا اجراء نماید، سوالی باقی نمی ماند، چونکه مرحلۀ اخیر خود بخود به «امر ایشان »ازبین رفته است. پس فتوای جناب عالم خبره کاملاً نقیض قانون جزا و مراحل سه گانۀ اتهام تا حدود مجازات قانونی، قرار دارد. بیجا نیست که این فتوی گر آتش افروز را هم به عدالت و بازخواست همان قانونی که وی زیر پا نموده است و مردم را تحریک به بیعدالتی نموده است، مجازات نمایند! دیده میشود که یک عالم مذهبی ای که وظیفۀ رهنمایی صادقانه را به حکم نصوص واقعی مذهب اسلام در یک مملکت دارای قانون اساسی و قوانین فرعی بر عهده میگیرد، گذشته از غفلت مبرهن در عدالت اسلامی، قوانین مروجۀ آن سرزمین را هم فدای نظریات شخصی خویش نموده است. اینکه تحصیلات جناب «ایاز نیازی» تا کدام حدود است، درین مسئلۀ پامال حقوق انسانی، اسلامی و افغانی کوچکترین امتیازی را نمیتواند دارا باشد، بلکه توقع عدالت و انصاف و روشنی اندازی از دانشمندان بیشتر از جاهلان در چنین یک حادثۀ جانکاه و استخوان سوز، متصور است. بلی بعد از این حادثۀ بی سابقۀ خونین، نباید بر چنین« دانشمندانی» اعتماد رهنمایی دین مقدس اسلام را نمود. …… در مراسم سوگواری جنازۀ «فرخندۀ شهید» که تعداد کثیری از هموطنان و اهالی شهر کابل اشتراک نموده بودند، همه داغدار، همه آزرده و یکصدا خواهان «عدالت، عدالت و بازهم عدالت» بوده اند. این مراسم که صفحۀ جدیدی را در تاریخ شهامت و قدرتمندی زنان افغان پایتخت رقم زد، در حالی برگزار گردید که که جمعی از خانم های سیاه پوش جنازه و تابوت قربانی یکی از فجیعترین جنایات بشری در حق هموطن خویش، «فرخندۀ نامراد» را روی شانه های شان تا آرامگاه آن شهید مظلوم حمل نمودند. ناگفته نماند که انزجار و بیزاری جمیعت ازین عمیلۀ سخیف و دد منشانه تا حدی بود که دسته جمعی ملا امام مسجد وزیر افغان خان « ایاز نیازی» را که فتوای عدم مداخلۀ پلیس و قضاء را بر پشتیبانی از عمل لت و کوب، قتـــل و سـوخـــتاندن « فرخندۀ شهید» متهورانه صادر نموده بود و حال با پر رویی، جرأت و جسارت در مراسم اجرای نماز جنازه هم اشتراک می کرد، با خفت از آن منطقه بیرون نمودند.
|
 |
اسم:
داود محمود محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
23.03.2015 |
|
دوستان محترم پورتال عزیز امروز متوجه یک بخش جدید بنام نشر اشعار در بخش تحلیل ها شدم. به نظر من یک بخش اضافی است. شما یک بخش زیبا کلتوری دارید که جای مناسب برای نشر اشعار و دیگر مطالب فرهنگی است. صرف یک پیشنهاد است. |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
23.03.2015 |
|
حرمت قران پاک وظیفه مسلمانان است و اما مسلمانان همچنان وظیفه دارند تا قتل یک انسان بی دفاع آفریده شده بوسیله خداوند دوعالم که بدون تحقیق و محکمه و قضاوت شرعی یا مدنی توسط یک گله انسان های فانی و آفریده شده در عملیات وحشیانه صورت گرفته را نیز محکوم نمایند. این نوع اعمال وارد شده از مملکت تصنعی پاکستان است که بنام اسلام برای تخریب و فتنه در منطقه ایجاد شده است . در پاکستان تصنعی زادگاه و پرورشگاه افراط اسلامی و تروریزم این نوع اعمال وحشیانه این نوع اعمال غیر شرعی و غیر مدنی اعمال معمول و مداوم است. به صورت مثال در ماه نومبر سال 2014 یک زن و شوهر عیسوی پاکستانی بعد از آوازه بی حرمتی به قران پاک ؛ بوسیله مردم منطقه با لت و کوب و حمله وحشیانه بدون سوال وجواب و تحقیق شرعی یا مدنی به شکل وحشیانه در نزدیک لاهور کشته شدند. لینک این خبر به خوانندگان محترم سایت وزین افغان جرمن آنلاین تقدیم میگردد تا اگر پاکستانی ها که در وحشی نشان دادن و بد نام ساختن افغانستان از همه پیشقدم تر هستند صدا بلند کردند این لینک و خبر آن را به رخشان بکشید و به دنیا بفهمانید که افراط ووحشیگری از مملکت تصنعی پاکستان به افغانستان آمده و می آید.
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
نجیب الله بارکزی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
23.03.2015 |
|
خدمت جناب عالی "غین، حضرت، واو" سلام تقدیم است. من سه بار تبصره ذیل شما را خواندم، تنها دانستم که تبصرۀ قبلی من به دفاع از شهید فرخنده بالایتان بسیار بد تاثیر کرده، دیگر چیزی فهمیده نتوانستم. چیز های در مورد شهید داود خان نوشته بودید ولی نفهمیدم مقصد تان چی بود. باز هم اگر مقصد تان این است که تخلص من چرا بارکزی است، اول خو این تخلص قومی نه بلکه فامیلی است. و من به فامیلم افتخار میکنم... ولی هیچ تفاوت را بین اقوام و نژاد های باهم برادر افغان قایل نیستم، برتری جویی قومی مساوی به بی ناموسی است... شما دیده میتوانید که من پشتون هستم و همیشه دری می نویسم... نزد من شخصیت و انسانیت هر فرد ارزش دارد نه قوم نژادش. در مورد ایاز نیازی که بدون شک یکی از چهره های بی جوره در بین عالمان دینی ماست باید بگویم که چون انسان جائز الخطا است و هر انسان مرتکب سهو و خطا شده میتواند. چون ایاز نیازی هم یک انسان است یک سهو نموده است، یک اقدام وموقفگیری تحت تاثیر احساسات و بدون معلومات نموده و چون در روز جمعه در وعظ که در مسجد داشت این موقف خویش را بیان نمود و این حرکت را ستایش نموده و یک امر عادی وانمود، و حکومت و ملت را اخطار داد که اگر عاملان "مریدانش" را دستگیر کنند باز قیام عمومی خواهد شد و اوضاع از کنترول بیرون خواهدشد. گفت که هیچ سارنوال و پولیس حق دستگیری عاملان این قضیه را ندارد. مگر محاسبه یی غلط کرده بود، چون نمیدانست که زمان تغییر کرده است، دیگر ما خوشبختان مردم هرچه را که ملا بگوید کورکورانه نمی پذیرند. قهر مردم تغییر سمت داد به جانب خودش دور خورد. ملا صاحب سراسیمه شد وبرای جبران این اشتباهش تصمیم گرفت تا نماز جنازه را ادا کند ولی مردم با یک حرکت بی سابقه بزرگترین مولوی و عالم دینی افغانستان را از صحنه راند و نگذاشت تا نماز جنازه را اادا کند ویا حتی در مراسم اشتراک کند. ایاز راهی دیگری را جستجو کرد و نشست و یک مصاحبه برای ویدیویی در صفحه فیسبوکش نشر کرد، و وانمود نمود که سخنانش به اصطلاح فوتوشاپ شده. ولی این بار موقفش 180 درجه تغییر داده بود وبا زبان لرزان و گلوی خشک گفت "باید عاملان این رویداد دستگیر و به دار آویخته شود..." ولی چون عزت نفسش خیلی بالا بود، این را برایش توهین دانست که مستقیما ندامت و معذرت بخواهد. امروز چون در زیر این فیته ویدیویی جناب ایاز نیازی به هزاران تبصره های خشم آلود مردم، تا توهین، دشنام ثبت شده بود، این ویدیو را با خروار از دشنام ها از صفحه اش دور کرد. قبول میکنیم که ایاز نیازی در علوم اسلامی دکتورا دارد، شیخ الحدیث است، ولی باید دست به چنین موقف گیری عجولانه نمیزد. حالا اظهار پشیمانی نموده است باید ما دیگر از پشتش دست بردار شویم و این اظهاراتش را ندامت گفته بپذیریم، ولی مشکل است که باز بالایش اعتماد کنیم. باز هم از آقای "غین حضرت واو" میخواهم واضیح تر بنویسد که مقصدش چیست تا من جواب بنویسم. تشکر |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
23.03.2015 |
|
نظریات، پیشنهادات و ارزیابی فارو در امور وظائف و مسؤولیت های نهاد های حمایت از مراکز دینی، نهاد های امنیتی، وزارت معارف، وزارت عدلیه و وزارت اطلاعات به ارتباط سانحۀ قتل وحشتناک مرحومه فرخنده مورد تائید است. اما مثال آوردن فرخنده بحیث یک وابسته ای اسلام وارداتی سیاسی برایم سؤال بر انگیز است فارو می گوید که « یک نظر دقیق به نقابی که فرخنده با آن در فیلم ھای ثبت شده با موبایل دیده میشود، از تعلق احتمالی موصوف بیکی از فرقه ھای وارداتی اسلام سیاسی گواھی میدھد». روی کدام دلیل؟ آن چه تا حال ثبت شده و دیده شده و از مصاحبات با مردم برداشت گردیده. عمل فرخنده مطابق روش یک مسلمان آگاه و روشن بوده در آن ثبوتی به وابستگی به کدام مکتب خاص سیاسی اسلام وارداتی به ملاحظه نمی رسد. تحقیقات توسط پولیس و اعلامیۀ وزارت حج و اوقاف اتهام سوختاندن اوراق قرآن را رد نموده. این که فارو چگونه این برداشت را نموده شاید به شواهد و اسنادی دسترسی دارد که ما به آن بی اطلاعیم. آن چه از مصاحبات والدین و اعضای خانواده فرخنده استنباط می گردد، مرحومه پروردۀ دامان یک خانوادۀ متدین و معتقد بوده، شاید تند گرا تر. من مدت ها قبل در همین پورتال پیشنهاد کردم که نصاب تعلیمی مدارس دینی توسط وزارت معارف بر رسی شده و منظور گردد و این مدارس تحت نظارت مستقیم وزارت معارف در آید. وبه هیچ مدرسه ای حق تطبیق نصاب های تعلیمی خود سرانه داده نه شود. در این مورد خاص برداشت فارو توضیح طلب است.
|
 |
اسم:
غ. حضرت و محل سکونت:
مالمو سویدن
تاریخ:
23.03.2015 |
|
جناب محترم ن بارکزی! بعد از سلام، در مورد تبصرۀ اخیر جنابعالی عرض شود که داؤدخان همچو سایر رهبران سیاسی ما از کارنامۀ سیاه و سفید و خوب و بد برخوردار میباشد، یکی از خدمات اجتماعی و اخلاقی و روحی ایشان این بود که استعمال و انتخاب القاب و تخالیصیکه مظهر و بیانګر تعلقات و وابستګیهای قوم و قبیله و نژاد و سمت . .... بود مطلقاً ممنوع قرار داد که بسیار اقدام و تدبیر معقول و تقویه کنندۀ روحیات برادرانه و ملی اندیشانه ګردید و یا به مرور زمان میګردید ولی تسلط آفتاب و آفتابۀ ایشان دیر نپائید و متأسفانه ریشۀ این نو نهال اخلاقی بر اثر فقدان نور و آب در عُمق وجود ما بکلی خُشکید وحتی خارهای قبلی اش بیشتر تیز و خراشنده ګردید، حقیر تعجب میکنم که بسیاری اشخاصیکه سنګ عشق! آن وطن پرست شکست خورده را بر سنه میکوبد ولی از غرص و پرورش این نهال در وجود خویش کراهت دارند و به این سلیقۀ مزخرف و بعضاً تحریکانه و فخر فروشانۀ خود ادامه میدهند. و امّا در بارۀ " فرخندۀ شهید " باید ګفت که وی قربانی جهالت و تعصب کور و یا احتمالاً توطئۀ ناجوانمرانۀ بیګانګان ګردید، بهتر است دیګر این تبصره های هوائی و فریبکارانه و ریاکارانه را خاتمه بخشیده و از دولت بخواهیم که جهت جلوګیری اینګونه حوادث دلخراش تدابیر و چاره جوئی های لازم بعمل آورد، جناب بارګزی! شما می فرمائید که ایاز! نیازی ( فیاض نیازی) این عمل زشت را تأیید نموده در حالیکه ایشان حرف دیګری میزنند و حتی ګفته که در مراسم این شهیدۀ مظلوم شرکت نموده اند، سؤال بنده اینست که من یا ما حرف شما را قبول کنیم یا ایشان را. بهتر است قبل ازینکه دست به قلم ببریم باید احساسات سرکش خویشرا د اشپزخانه یا تشناب محبوس بفرمائیم. تشکر |
 |
اسم:
افراسیاب راهی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
22.03.2015 |
|
سال دو سال قبل زنی مسلمانی در کشور ترکیه بدست چند مرد متعصب مسلمان نمایی که از اسلام و قانون هیچ نوع آگاهیی نداشتند، به اتهام زنا، درست مانند حادثۀ ناگوار قتل وحشیانه ای فرخندۀ بی گناه، در روز روشن و در مقابل دیدگان صد ها انسان، کشته شد. این عمل، زنان ترکیه را چنان خشمگین ساخت که تعداد بیشماری از زنان شهری که آنزن در آن کشته شده بود،آشنا و ناآشنا، اقارب و غیراقارب، از خود و بیگانه و شناسا و ناشناس، نه فقط در جنازۀ وی اشتراک نمودند، بلکه تمام امور کفن و دفن و تشییع جنازۀ آن مرحوم را نیز خود انجام دادند و به اعتراض ملا هایی که این عمل را غیر اسلامی میخواندند گوش ندادند. این زنان اجازه ندادند که مردان به تابوت میت دست بزنند یا حتی تلاوت قران شریف، و وعظ و نصیحت بر سر قبر نیـز توسط مردان انجام شود. آن ها همه کار ها را، به شمول تشییع جنازه، خاک سپاری، قرائت قران، وعظ و نصیحت و... را، خود شان انجام دادند! و زمانی که مردان به دستور ملا ها برای بدست گرفتن امور تکفین و تدفین و تشییع جنازه اعتراض و اصرار ورزیدند، زنان باخشونت و پرتاب سنگ، چوب و کلوخ، اعتراض و نفرت خود را نسبت به همۀ مردان ترکیه و جهان، از طریق پرتاب سنگ و کلوخ به چند مردیکه در این حادثه هیچ گناهی نداشتند، نشان دادند. انتظار چنین بود که این عمل، شاید در افغانستان نیز، به عنوان یک سرمشق از سوی زنان دردمند ما عملی خواهد شد، ولی با تأسف و تأثر که زنان ما، به استثنای چند تن محدود، در برابر این عمل دور از تصور و حیوانی، به غیر از ابراز تأثر زبانی،هیچ عکس العملی بارز و عملیی نشان ندادند، گویی این ها در جزایر مصؤنی دور از افغانستان و دور از دسترس کسانیکه هیچ تفاوتی باقاتلین فرخنده بانو ندارند، زندگی می کنند و اصلاً چنین خطراتی این ها را تهدید نمی کند، و قتل فرخندۀ مرحوم در کشور ما رویدادی بود منحصر به فرد. انتظار واقعاً چنین بود که این عمل ددمنشانه زنان ما را نیز به وضعیتی ناگواری که دارند بیشتر متوجه خواهد ساخت و برای رهایی از چنین مصیبت های عملاً با فشردگیی، به فراخنای افغانستان، به خصوص در شهر کابـل، به عنوان مرکز کشور، در تشییع جنارۀ آن مرحوم اشتراک خواهند کرد و عین عمل اعتراصیی را که زنان ترکیه در برابر آن حادثۀ دلخراش نشان دادند، نشان خواهند داد. ولی اقسوس! وقتی مراسم تشییع جنارۀ فرخندۀ مرحوم را تماشا می کردم به این فکر افتادم، که چه کاری می تواند بالاخره زنان ما را وادار بـه این کند که به فکر خود، به فکر حقوق خود، به فکر زندگانی خود و بالاخره به فکر نجات خود از چنگال چنین انسان ها، چنین اعمال و چنین تفکراتی ضدانسانی و ضداسلامی و رهایی از ظلم مردان جاهل بیفتند؟ آیا حادثۀ ظالمانه تر، غم انگیز تر، چندش آورتر و شرمناک تر از این حادثه می تواند وجود داشته باشد، که چشم و گوش زنان ما را باز کند و آن ها را برای مبارزه علیۀ استبداد مردان ستمگر و دور از منطق، و رهایی خود شان تحریک و آماده کند؟؟ به نظر من زنانی ما برای نجات خود از بیداد جامعۀ مردسالاری که در آن زندگی میکنند باید "رسک کردن" را بیاموزند و آنرا تجربه کنند! حرف بقدر کافی زده شده است، حرف به گوش کسانی که به برده سازی زنان، بالانشینی، و کار کشیدن از زن، بشکل شاقه، عادت کرده اند، هیچوقتی رخنه نخواهد کرد. چرا که برای شنیدن حرفی که در آن سودی برای انسان های ناانسان و تنبل وجود نداشته باشد، اصلاً گوشی وجود ندارد! آزاد کردن چنین بردۀ مفتی، به نظر خیلی از مردان ما، لودگی و حماقتی است دور از تصور و تخیل! از دولت موجود، بالاخص، انتظار داشتن کاری است عبث. غیر ازاین، دولت، اگر دولتی سالم، خوب و مسئولی هم داشته باشیم، جلو کدام یکی را، و در کجا، می باید زود تر بگیرد؟ زن افغان در سر تاسر کشور به نحوی بنام دین، بنام رسم و رواج، بنام عنعنه، بنام فرهنگ و بنام ناموس و... هر دقیقه و هر ساعت به ده و صد و هزار، گاهی با سنگ، گاهی با چوب، گاهی با مشت و لگد، گاهی با بیل و بیلچه، و گاهی هم با تیشه و تبر و ساتور کشته می شود! من کار و مبارزۀ نهاد های مدنی و حقوق بشری و افراد منفرد را در جهت رهایی زن از استبداد آشکار مردان به هیچ صورت کم اهمیت تلفی نخواهم کرد. تعداد زیادی از افراد منسوب به این نهاد ها واقعاً و با منتهای صداقت زحمت می کشند، اما کار اساسی و ضربۀ نهایی را به نظر من باید همۀ زنان ما، همزمان و به شکل نیروی واحدی بر تفکر بی پایه و جابرانۀ مردان جابر وارد آورند. رهایی کامل، همه جانبه و واقعی از استبداد مردسالارانه در کشور تنها در چنین تفکر و در چنین اقدامی میسر است، در غیر آن شاید برای دهه ها همین آش باشد و همین کاسه!!
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.03.2015 |
|
آقای صمد ازهر (اظهر) بیگناه!
حالا حق دارید که طوطی وار بسرائید و بیان واقعیت ها را اهانت و هتک حرمت به شأن تان بشمارید چون عدالتی که بایستی تأمین می شد توسط سازش بادار قدیم تان و ولی نعمت فعلی تان صورت نگرفت وشما با آرامی و مصونیت وطن ترک نموده به آغوش امریالیزم لمیدید ورنه جناب شما و قماش همچو شما در برابر محکمۀ عدلی واقعی و څارنوال های قوی به روی اسناد و مدارک مؤثق و مستند و هزاران شاهد عینی چنین یاوه سرایی در مورد تمام مظالم، جنایات و خیانت های تان در حق مردم بینوا و بی دفاع افغانستان کرده نمی توانستید. رسایی قلم و کتاب شما و هم سنگر خائن شما نبی عظیمی و دیگران تان حقایق مبرهن زمام داری ظلمت بار چهارده سالۀ نظام مزدور شما را پوشانده نمی تواند و نه جنگ سرد،نه ارتجاع سیاه ونه عشق رسیدن به آب های گرم جنایات شما را در برابر ملت افغانستان توجیه کرده می تواند. شما حالا از وقار و حیثیت و کرامت انسانی سخن می رانید، حق دارید دفتر سوسیال امپریالیزم جهان خوار غرب و نظام فاشیستی آلمان که سر به زانوی آن نهاده اید و منتظر معاش مستعمری تان استید این عزت، وقار و شخصیت کاذب را به شما بخشیده ورنه نزد تأریخ زندگان شما جز گروه خائن، حقیر، خود فروخته ای بی همه چیز نیستید. من هفده نفر جوان خانواده ام را در هرات به نام مخالفین انقلاب شکوه مند ثور از دست داده ام که حتی جای دفن شان به ما معلوم نیست. آقای ازهر بیائید برای لحظۀ ولو که گناه است کتاب شهادت میوندوال صاحب را ببندیم. اما شما صد ها هزار افغان را از اقشار مختلف در شکنجه گاه ها و پولی گون ها، محابس سر به نیست نکردید. آیا مردم را از ارتفاعات توسط طیاره به زمین پرتاب نکردید؟ آیا شما هزاران وطن پرست را به دریا ها غرق نکردید و آیا شما و باداران تان توسط هلیکوپتر های جنگی و دروازه های باز با ماشیندار زنان، اطفال و پیر مردان در حال فرار را نشانه نگرفتید؟ آیا شما قراء، قصبات و شهر ها را زیر بمبارد پوششی با هزاران کشته و زخمی ویران نه کردید؟ آیا شما قصدآ منابع آب آشامیدنی مردم را زهر آلود نساختید؟ آیا کانال ها و جویبار های آبیاری و مزارع مردم را قصداً ویران نکردید که گرسنگی سر بلند افغان را به پای کرملن خم کند؟آیا شما هزاران دختر و پسر صغیر را از مکاتب برای تحقیق و شکنجه نه بردید؟. از کدام وحشت و بربریت نظام تان انکار می کنید. جناب شما از حیثیت و آبرو و عزت تان سخن می رانید، آیا شما به حیثیت، عزت، وقار و آبروی مردم حنایتکارانه و بی شرمانه بازی نکردید؟ مستنطق شما به متهم گفت که اگر اقرار نکنی زنت را آورده برهنه می کنم، در دوران تحقیق محکوم را بار ها خائن، بی ناموس و جاسوس پاکستان خطاب می کردید. آیا آنها عزت و آبرو و کرامت نداشتند؟ آقای ازهر اول تر از کدام جنایت حزب وطن فروش تان انکار می کنید، شما پروردۀ نظامی استید که تا زمانی مؤفقیت خودرا در مبارزۀ روانی و تبلیغات منفی دیده بود، شما بدانید که در عصر امروز دیگر این شیوه کارگر نمی افتد و شما و نبی عظیمی و دیگرا و لو که به بهترین شیوه نوشته اند کتب تان را مثل خود در زباله دان تأریخ انداخته از پر رویی و بی حیایی دست برداشته تا که عذاب وجدان( اگر باشد) شما را به سرحد دیوانگی بکشاند و در واقعیت مرغ بی منطقی شما سالها است که یک لنگه روان است. اعتراف به گناه کرده از ملت معذرت بخواهید وبا پا فشاری بر حقیقت ساختن دروغ شما به خود اهانت و هتک حرمت می کنید. ورنه خموشی چارۀ کار و حال زار شما است.
|
 |
اسم:
توریالی علی خیل محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
19.03.2015 |
|
برادر محترم و عالیقدر جناب بارکزی صاحب. من هم مثل جناب شما با خواندن این خبر بسیار متاثر شدم. در هیچ دین و آیین قتل یک مریض روانی جایز نیست. آگر مریض روانی هم نمیبود باز هم چند نفر بی مغز و وحشی حق کشتن مرحومه را نداشتند. متاسفانه که این عمل وحشیانه در شهر کابل کمتر از یک کیلومتر دورتر از قصر ریاست جمهوری، جایی که اقلا موجودیت یک حکومت محسوس می بود، صورت گرفته. فلهذا گفته می توانیم که در افغانستان یک حکومت وجود ندارد. فقط یک شرکت سهامی است که اصلا با مردم و منفع مردم کاری ندارند. این همه جنایت در پایتخت کشور صورت گرفته. نمی دانم که مردم بیچاره و مظلوم ما در ولایات و حکومات محلی چه حال دارند.
خداند متعال مرحومه را غریق رحمت بی پایان خویش فرموده و به فامیلش صبر جمیل نصیب فرماید. |
 |
اسم:
نجیب الله بارکزی محل سکونت:
دبی
تاریخ:
19.03.2015 |
|
آیا در افغانستان بنام دولت، پولیس،څارنوالی و محکمه چیزی وجود دارد یا خیر؟؟؟ یک زن در مرکز شهر نزدیک شاه دو شمشیره از طرف چند تن غیر مسوول بطور وحشیانه لت و کوب و به قتل رسانده میشود و بعد به خاطر جمع جسدش را به آتش میکشند... آینها ادعا دارند که این زن سخه جات قران پاک را سوختانده است... آیا یک شخص نورمال بدون تلکیف شدید روانی دست به همچو یک عملی میزند؟؟؟ ایا قتل یک مریض روانی جواز دارد؟ آیا اګر فکر کنیم که این زن حالت نورمال روانی داشته باشد، آیا مجازاتش قتل و به آتش زدن است؟ باز فکر کنیم شرعا قتلش زیر لت و کوب به قتل رساندن و بعد به آتش کشیدن باشد، باز ایا قانون و عدالت را در یک کشور واداره اسلامی، چند تن انسان های شستشویی مغزی شده و غیر مسوول باید تطبیق کند؟ والدین این دختر همین حالا در تلویزیون طلوع مصاحبه کردند و گفتند که دختر شان از شانزده سال زیر تداوی و معالجه روانی قرار داشته است. جا تاسف است که تعداد زیادی از ما بی خبر از همه چیز این عمل وحشیانه را مورد استقبال قرار داده اند... در تمام جریان این حادثه پولیس و نیروهای امنیتی تماشاگر بودند... ایا حلال کردن و سربریدن توسط طالب و داعش و این عمل چه تفاوتی دارد؟ برای آنها هم کسانیکه را که سر می برند دشمن دین و اسلام معرفی میکنند... آیا در افغانستان دولت وجود دارد؟؟؟ |
 |
اسم:
سید حبیب حباب محل سکونت:
هالند
تاریخ:
19.03.2015 |
|
گردانندگان محترم افغان جرمن آنلاین من شرایط و دلائل نشر نظرات در سایت شما را ندانستم چرا که تا حال دوسه نظر ارائه کردم ولی نشر نه شد آیا علت تخنیکی داشت ویا علل سیاسی به هر صورت می خواهم بدانم که مطلبی را که در نظر خواهی گذاشته ایدیعنی مقالۀ افغان تحرک را . این مقاله به دفاع از آی اس آی و خیر پاکستان نشر شده است و به صورت واضح به طرفداری اتحاد با پاکستان توصیه میکند و همان پاکستانی که تا حال به اثر توطئه اش هزاران افغان بی گناه به خاک و خون کشانیده شده است وبه ده ها کیلو متر مربع خاک ما را در طی همین چند سال اشغال نیز کرده است وجواسیس آن در هر جا حضور دارد، صد افسوس که چنین تبلیغاتی آنهم در سطح برگزیده ها به نشر میررسد |
 |
اسم:
سید حبیب حباب محل سکونت:
هالند
تاریخ:
19.03.2015 |
|
گردانندگان محترم افغان جرمن آنلاین من شرایط و دلائل نشر نظرات در سایت شما را ندانستم چرا که تا حال دوسه نظر ارائه کردم ولی نشر نه شد آیا علت تخنیکی داشت و یا علل سیاسی به هر صورت می خواهم بدانم که مطلبی را که در نظر خواهی گذاشته اید یعنی مقالۀ افغان تحرک را . این مقاله به دفاع از آی اس آی و خیر پاکستان نشر شده است و به صورت واضح به طرفداری اتحاد با پاکستان توصیه میکند و همان پاکستانی که تا حال به اثر توطئه اش هزاران افغان بی گناه به خاک و خون کشانیده شده است وبه ده ها کیلو متر مربع خاک ما را در طی همین چند سال اشغال نیز کرده است وجواسیس آن در هر جا حضور دارد، صد افسوس که چنین تبلیغاتی آنهم در سطح برگزیده ها به نشر میررسد |
 |
اسم:
ولی احمد نوری محل سکونت:
پاریس
تاریخ:
19.03.2015 |
|
شاغلی صلاح الدین سعیدی!
نوشتۀ پر از اشتباهات شما را در دریچۀ نظرخواهی خواندم و اظهار نظر عالمانه و ادیبانۀ !!؟؟ شما را هم در مورد نوشتۀ خودم پیرامون اصطلاح (پر گرم) جناب استاد هاشمیان بزرگوار مرور کردم. شما نوشته اید: ((اما مختصر بدون رفتن به جزييات (جزئیات) اضافه ميکنم: صفت اسم و صفت ديګر را توصيف كرده ميتواند. قيد فعل را مقيد و تفصيل ميکند. لذا (لذا) توصيف صفت با صفت ديګر به ذات خود مشکل نه خواهد (نخواهد داشت) داشت.)) من با شما موافق نیستم که با ابراز نظر در همچو مسألۀ مهم گرامری « بدون رفتن به جزئيات» اظهار نظر کنید.
بر عکس، باید شما برای رد گفتۀ من و استادان دری لیسۀ عالی استقلال به تفصیل توضیح بدهید و در بارۀ اینکه («صفت» با «صفت» دیگر می تواند ترکیب شود و «صفت مرکب» بسازد، چند مثال ارائه کنید که ((از نگاه گرامری معقول و در چوکات زبان باشد)) تا دیده شود که حق بجانبِ شماست یا نه؟؟ اگر چنین بود من از شما و از جناب هاشمیان معذرت خواهم خواست و خواهم آموخت.
استاد هاشمیان گرامی نیز چند مثالی از ترکیبات وصفی در نوشتۀ شان داده اند از قبیل ("پرآوازه و پرکیف و پربها") که به نظر این جانب درست می باشد، ولی به هیچصورت مانع غلط بودن ترکیب «پر گرم» نمی شود، زیرا در هر سه مثال (آوازه ، کیف و بها) اسم معنی می باشند نه صفت. در حالیکه (پـُر و گرم) هر دو صفتند. حال اگر شما آقای سعیدی می گوئید درست است دلیل آنرا به صورت واضح و مفصل ارائه کنید. ممکن است شما که فارغ مکتب "ابو حنیفۀ کابل" هستید و در آنجا لسان عربی بر همه مضامین ارجحیت داشت ما را بهتر رهنمایی کرده بتوانید. ولی به اجازۀ شما من به استادان عربی شما هم در مکتب ابو حنیفه چندان اعتقاد ندارم زیرا شما در همه نوشته های تان کلمات عربی: (بالاخره تأمین، تأخیر، جزئیات، رأی، معین، تعیین، تغییر، معنی، مطمئن، مطمئناً، و به ده های دیگر) را که همه عربی می باشند اشتباه می نویسید. یعنی چنین می نویسید: (بلاخره، تامین، تاخیر، جزییات، رای، معیین، تعین، تغیر، معنا، مطمین، مطمیناً،) که همه از نظر املایی غلط می باشد.
ارززومندم که شما تیز و ادعای خود را از طریق آوردن مثال های فراوان ترسیم کنید. البته تیز شما ذاتاً خود غلط نیست چون صفت می تواند اسم و یا صفت دیگر در (جمله) توصیف کند اما اینجا بحث ما سرِ صفت مرکب است که طی آن یک صفت صفت دیگر را در عین کلمه توصیف کند.
|
 |
اسم:
Dr. Salah Sayedi محل سکونت:
UK
تاریخ:
19.03.2015 |
|
جناب نوري و جناب استاد هاشميان سلام حتی همين تبادل نظر شما برای خواننده اموزنده است تشکر اما مختصر بدون رفتن به جزييات اضافه ميکنم: صفت اسم و صفت ديګر را توصيف كرده ميتواند. قيد فعل را مقيد و تفصيل ميکند. لذا توصيف صفت با صفت ديګر به ذات خود مشکل نه خواهد داشت. در مورد : برای بار دوم تکرار ميكنم هم چندان اشکال خاص نمی بينم. بقيه موارد غلطى تايبى روشن اند. دوستان فرهنكى ايكه در بهلوى كار رسمي روزمره خدمت فرهنكى طاقت برسا دارند واقعا قابل افتخار اند. در بستر از اى فون نوشته دارم تشكر |
 |
اسم:
صالح محمد محل سکونت:
کندهار
تاریخ:
18.03.2015 |
|
با عرض معذرت که به جای استاد سيستانی, کاظم نوشته نوشته ام. مرا عفو کنيد هدفم استاد سيستانی است که مقاله پرمحتوای درين موضوع نوشته اند. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
أمريكا
تاریخ:
18.03.2015 |
|
به تايد سخنان أستاد بزركوار جناب اقاي كاظم. از زمانيكه اعليحضرت بابا ملت بحيث شاه افغانستان به تخت سلطنت نشست از روز اول تا تحول سرطان وي هيچ ابتكار ملي را از خود نشان نداد. وي هميشه تحت نظر اعضاي فاميل شب و روز خود را گذاشتاند. منطقا بايد گفت اينقدر كه كاكاهاي وي در أمور رهبري كشور تجربه و فهم داشتند پادشاه نداشت. پادشاه يك شخص استراخت طلب بود. اينكه يكعده ميگويد كه وي سردار شاه محمودخان را برطرف ساحت اين فقط به ان ميماند كه آدم بكويد علي أباد هم شهر است. زمانيكه نادرخان به شهادت ميرسد شخص درجه يك و صاحب قدرت محمد هاشم خان بود وي در انوفت هر كار بود هر انچه كه ميخواست از دستش پوره بود ولي هر سه كاكا ظاهر شاه با مشوره يكديگر بخاطر اعتلاي كشور كه وي در انوفت در ولايت سمت شمال كشور بود با شاه محمود خان و شاولي خان مشوره نمرده انها وي را بخاطر شهادت پدرش بمقام سلطنت گماشت در زمان صدارت هاشم خان إيجاب ميكرد كه دولت بايد كمكي از روش ديكتاتوري كار بيگيرد. وقتكه سردار هاشم كشورمالك الطوائفي را يك پارچه ساحت بعد إيجاب ميكرد تا كمكي به مردم أزادي داده شود. حلاصه گپ هر تصميم كه در انوفت در مسائل ملي گرفته ميشد نقش كاكا ها و پسران كاكاها در ان زياد دخيل بود. چنانچه ما در بيست سال اخير دوره سلطنت پادشاه از نقش مرحوم داودخان و جنرال عبدالولي چشم پوشي كرده نميتوانم در دوران به اصطلاح ديموكراسي اينقدر نقش كه عبدالولي داشت پادشاه نداشت. كل اختيار شاه جنرال عبدالولي بود. حتي در مقرري و عزل صدراعظمان دوره ده سال اخير عبدالولي نقش برازنده داشت. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
18.03.2015 |
|
برادر و دوست محترم، داکتر عبدالله جان کاظم، خوشحالم که به اظهارات اینقلم در لفافۀ یک بحث مختصر منطقی ترتیب اثر داده اید و از جانب شما ختم کلام هم ابلاغ گردیده است، حقیقت هم اگر موضوعی بسیار به درازا بکشد، از مسیر اصلی منحرف شده و برای طرفین و خوانندگان که حقداران اصلی هستند موجبات خستگی و انزجار را فراهم می آورد. در مورد اختیار داری و اشتراک روز افزون اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در امور مملکت بعد از دورۀ محمد هاشم خان، شما خود فرموده اید که موضوعات متفرقۀ افغانستان از جانب صدراعظم با شاه و مردان فامیل در مجالس شان مطرح و بحث میگردید، پس رفع حجاب هم میتوانست منحیث یک موضوع ملی و جزئی از حقوق پامال گشتۀ زنان شهری افغان، نظر به ایجابات عصر و زمان مورد توجه اوشان قرار گیرد. یقین متوجه شده اید که اینجانب رول صدر اعظم وقت، سردار محمد داود را مهم دانسته وی را درین حرکت تقدیر نموده ام، ولی بیشتر ازین از من منحیث یک شاهد عینی که متعلمۀ لیسۀ ملالی بوده از حجاب مانند هم جنسان هموطن خویش بیشتر از مردان رنج میکشیدم، توقع نسبت و امتیاز دادن مطلق این جریان دیموکراتیک و حقوق بشری را بصورت یکجانبه نداشته باشید. بازهم ممنونم که اظهار داشته اید که: تفاوت نظر برای جستجوی حقایق یک نعمت است. در مورد رفع حجاب شائسته خواهد بود که «نظریات» خانم های افغانی را که خود در جریان چنین حرکتی شامل بوده اند هم تا حد امکان بشنویم، چنانچه که اینجانب تا «حدودی» این وجیبه را اجراء نموده ام و منبعد اینکار را در سفر و حضر وظیفتاً ادامه داده و یک فیصدی ای بدست خواهد آمد. همینکه نظر داده اید که در مسائل با شاه مشوره صورت میگرفت، خود میرساند که شاه در گوشۀ بیخبری و عزلت قرار نداشت، آخر دهه ها از آغاز سلطنت یک جوان بی تجربه سپری گردیده بود و عالقمندی و اشتراک روز افزون و آشکارا به امور را نمیتوان در احوال سلطنت دهه های اخیر مرحوم محمد ظاهر شاه نادیده گرفت. در مورد مثال های معضلۀ پشتونستان و تمایل به سمت شوروی، با شما موافق هستم، نمیشود که ارادۀ شاه را در آن مضمر دانست، البته که این دو مباحث علیحده و مفصلی را ایجاب مینماید. پرسیده اید که موضوع صحبت سردار محمد نعیم خان و اعلیحضرت در لندن را چرا در بحث مختصر بالا «وصل» نموده ام. با کمال معذرت، این موضوع برای ما بار ها مطرح گشته بود و اخیراً بازهم یکی از شاهدان عینی نظر خویش را ذریعۀ این قلم ابراز نمود که به خاطر حجم کم و اهمیت موضوع، اجباراً در آنجا اضافه گردید. برادر و دوست محترم عبدالله جان کاظم، درینکه ما با روابط حسنه و همبستگی فرهنگی ای صاف و صادقانه، سالهاست که از بسی جهات در مسائل مادر وطن همنظر و همراه بوده ایم شکی نیست، ولی خوشحالیم که منحیث دو انسان آزاد با افکار مستقل که حقوق حقه و قضاوت ما را بیان میدارد، نقاط نظر متفاوتی را هم از بعضی جهات دارا میباشیم. از نصیحت برادرانه ممنون، ولی مطمئن باشید که نظر آفاقی و غیر احساساتی این کمینه در مسائل، هرگز به سمت و جهتی میلان نخواهد نمود، مگر اینکه منطق و استدلالی بی طرفانه دقیقاً قناعت اینجانب را فراهم نماید. به آرزوی سلامتی و مؤفقیت های بیشتر در تحقیق و مطالعات ارزشمند تان، البته منهم عجالتاً به ختم این مباحثه معتقدم.
|
 |
اسم:
محبوب الله محل سکونت:
کابل
تاریخ:
17.03.2015 |
|
شاه گل جان. بحث باین شکل نتیجه نمی دهد که جناب فارانی شروغ کند و جناب سیستانی تائید کند و شاه گل جان ختم کند. همان یک نام که عبارت از جناب مسعود فارانی باشد کفایت می کند و پالیسی نشراتی وبسایت نیز همین توقع را دارد که هر کسی بحثی را شروع می کند باید در بحث تا آخر ادامه دهد. در غیر آن بحث به بیراهه رفته و نتیجه نمی دهد.
سنگسار و مجازات دیگر نتیجه پالیسی های حکومتی است که در یک جامعه برای این و آن زمینه ساز می شود که آن را تائید یا آن را رد کند. اینکه شما با کمال فصاحت و بلاغت حکومت و دستگاه قضائی افغانستان را بری الذمه اعلام می کنید، می گویم آفرین باین طرز فکر و ذکر شما. از شما خواهش می شود که کمی تحقیق کنید و بعد این گپ ها را بزنید. اینکه دست ملای سر کوچه و چلی پاکستانی های پاکستانی در افغانستان امروزی باز تر و باز تر می گردد، نتیجه سفر اخیر جناب اشرف غنی به پاکستان و دست بوسی وی از ملا فضل الرحمن است و بس. اگر اشرف غنی سیاست معفولتری را دنبال می کرد، ملا ها و اخوانی ها در اذیت و آزار شما شاه گل جان و عروسک های نازنین و داماد های تان دست نمی یافتند. |
 |
اسم:
شاه گل محل سکونت:
شاه شهید کابل
تاریخ:
17.03.2015 |
|
سلام عزیزان < وقتی جواب دور از انصاف برادرما س<ن را از کابل خواندم که با تمسخر چنین بیان کرده است برایم جای تعجب بود وباز که برادرما محبوب الله جان که از لفظ ایشان بر می آید که خود را مدنی و روشنفکرنیز می دانند اما بگفته شیرین گل جان پرسوز نا خوانده امضا میکنند زیاد مرا رنج داد< برادران گل درد ناک این بود که ظلم از قوۀ سه گانه دولت بر سرخانم ها نشده است بلکه ظلم زیاد از جانب مردان بی انصاف عملی میشد. آنها کار های را که به سنت ها ی غلط درجامعه تبدیل شده بود آنها را بهانه خود ساختند واز نام اسلام بسر خانمها ظلم کردند .این برادران مثل ملا سرکوچه کسی بنام صوفی وکسی بنام حافظ قرآن وکسی بنام قوماندان جهادی وکسی هم بنام پدر ، کا کا وما ما و برادر وهم کسی بنام بزرگ کوچه که واضح جنسیت مرد را داشتند و از اصل این احکام بقصد مردم را خبر نمیساختند اما خواسته های ناحق راکه سبب بزرگ نشان دادن آنها بود بر خواهران مادران خانمها ودخترانشان از نام اسلام و مسلمانی عملی میکردند که حق ما « زنها ) را پایمال وبخود حق میدادند تا برما ظلم کنند. اینجا نه گناه اسلام است ونه گناه حکومت ودولت بلکه گناه نا آگاهی آن عدۀ از مردان است که نه از اسلام چیزی میدانند ونه از انسانیت ونه ازحقوق ، آنها بخود تمام اجازه را میدهند ولی برعکس به خواهران ومادران شان ظلم میکنند آنهم از نام مقدس اسلام < پس دانستن این احکام برای مردم ضروری است یانه اگر نه پس در برابرشما سکوت باید کرد واگر جواب تان بلی باشد پس مقاله را صواط صحیح گذاشته اید کسانیکه نوشته را درست نخوانده و پیامش را درک نکرده باشد جوابهای مثل این دوبرادررا برای ضعیف ساختن این نوشته دور از انصاف خواهد داد بهر حال اگر از این برادران پرسیده شود که پس شما چه عوض دارید خواهند گفت ، ما اصلا ً سنگسار را نمی خواهیم ، بلی شما نمیخواهید وبرای نخواستن خواست تان چه کاری تا کنون انجام داده اید تا ما هم آنرا تقویه کنیم لا جواب خواهند بود. درغیر آن شما ناخود آگاه دشمنان ملت واسلام را تقویه میکنید. در حالیکه این نوشته تشریح تمام اصول اثبات زنا و بعد آن اجرای سنگسار را که دراحکام اسلام آمده است برای روشن ساختن مردم اقدام کرده است که تا بتواند جلو سنگسار های خودسرانه که زیر نام اسلام عملی میگردد با قوۀ مردم گرفته باشد این بسیار روشن در نوشته گفته شده است. این برادران مدنیت وروشنفکرما نمیدانند که چگونه سنگسار را در غرب زمین از دست مغرضین خلاص کردند وبه نتایج که امروز مدنیت می نامید نایل شده اند. این یک پروسه وجریان بسیاردراز را در بر داشت نه اینکه بی خبرانه وغیر مسولانه سخن گفتند وبه این نتیجه ی بزرگ رسیدند بگذارید مردم روشن شوند مردم را میگفتند که زور خدا در روی زمین است بگذارید این زور خدا آگاه شوند< درهمین نظر سنجی محترمان دیگر که نویسنده هستند وهم مورخ مثل جناب حالیقدر سیستانی مثل جناب محترم ایاز نوری ومثل جناب محترم کاسی وجناب کترم داکترصاب سید هاشیمان ودگران که نوشته را بانظر درست خوانده اند< با جوابات قناعت بخش پرداخته اند. باید عرض کنم که این جواب را در مدت دو شب ویک روزبا کمپوتر تک ، توک زده وکنده نوشتم . مرا ببخشید اگر غلطی های املایی وانشایی دارم < دخترانم داماد هایم و عروس هایم وپسرانم نواسه هایم که الحمد لله اشخاص تحصیل یافته هستند این مقاله را بسیار ضروری در شرایط فعلی برای جامعه گفتند ماهمنظر هستیم < به نکته دانی آقای فارانی آفرین میگویم دست شان درد نکند خداوند خوشی های زیاد را نصیب شان گرداند وبا فامیل شان در پناه خداوند باشند<
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
17.03.2015 |
|
پیرامون سنگسار : مقالۀ آقای مسعودفارانی یک تحقیق مستنداست از تاریخچۀ سنگسار درجهان اسلام- جناب اقای فارانی خودش اظهار نظرنکرده که سنگسار خوب است دوام یابد یا بد است قطع شود، فقط تحقیق خود راازین رویداد برای خواندن ومعلومات هموطنان ارائه نموده وباید ازایشان وپشت کارشان تشکر کنیم. من شخصاازین تحقیق مسایلی اموختم که قبلا نمیدانستم. اما من با نظر آقای محبوب الله از تایمنی وات کابل موافقم که بلحاظ خدا افغانها دست بهم دهند تا بساط سنگسار از افغانستان برداشته شود- نه تنها زن بلکه مردنیز ازین مصیب نجات یابد- در دورۀ طالبان دیدیم که چندبار مردهارانیز سنگسارکردند. اگر یک شخص (چه زن باشد یا مرد) شرعا یا قانونامحکوم به اعدام میشود، بنظرمن یا توسط تفنگ ویا توسط غرغره اعدام شود، همین جزا کفایت میکند- سنگسار بنظرمن در تضاد با کرامت انسان قراردارد. با احترام سیدخلیل الله
د |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
16.03.2015 |
|
دوستان عزیز که سکان پورتال ملی افغان جرمن آنلاین را بر عهده دارند!
سلام
به وقت امریکا ساعت 5 بعداز ظهر امروز به پورتال سر زدم و ابلاغیه پر محتوی تان را در قبال رعایت ارزش های نویسندگی به عنوان نویسندگان همکار پورتال مطالعه کردم.
در مورد گفتنی های تان می خواستم چند سطری بنویسم لیکن بار دیگر که به سراغ کلکین نظر سنجی رفتم متأسفانه نشانه ای از ابلاغیه تان را نیافتم و با خود گفتم جای است و جولا نه - چی پیش شد که کدام شخص با کلید های رمز خود این نوشتهٔ معقول را برداشتند؟
بهر صورت می خواستم خدمت عرض کنم که پورتال ملی مارا نگذارید پلاتفورم ایدیولوژی های غیر شود و همچنان در خدمت انتشار «توضیح المسایل» خمینی، یک نوع پورنوگرافی سبک شده، از مسیر اصلی خود که خدمت به ملت معصوم افغان و وطن ما افغانستان را تعیین نموده ایم، منحرف شود.
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
داکتر کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
16.03.2015 |
|
خدمت خواهر عزیز ملال جان نظام باید عرض شود: 1 ـ در مورد اینکه فرموده اید کار کردهای هر دوره بنام پادشاه همان دوره یاد میگردد، بناءً "روی لچی" نیز چون در عصر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه صورت گرفته است، باید امتیاز آن به ایشان تعلق گیرد. خواهر محترمه! اگر این سخن را دیگران میگویند، کار خود شان است. ولی شما که صاحب نظر آفاقی هستید، میدانید که در دوره های قبل از محمد ظاهر شاه مرحوم همه شاهان "مطلق العنان" بودند به شمول محمد نادرشاه شهید و هیچیک شان برای خود "شریک السلطنه" نداشتند و حتی اگر برادر شان سر بلند میکرد و میخواست با پادشاه همطرازی کند، برای حفظ قدرت مطلقۀ خود برادر را سر می برید و یا او را کور میکرد و یا با او به جنگ می شد. عصر سلطنت محمد ظاهرشاه از این خصلت یعنی "شاه مطلق" مستثنی بود، این خصلت خاصتاً در مدت سه دهه اول سلطنت که سران حکومت های خاندانی در جوار شاه از قدرت بسیار زیاد برخوردار بودند و شاه اصلاً در این دوره زیر قیمومیت صدراعظمان خود (دو کاکا و یک پسر کاکا) قرار داشت و نمیتوانست و یا نمی خواست روی احترام خانوادگی حرفی بر بالای حرف آن سه نفر بگوید، بسیار مشهود است که نمیتوان از آن انکار کرد. از آنجائیکه در آن دوره صدراعظم ها در امور مملکت بیشتر دست دراز داشتند، بنا برآن همه اقدامات و اجرأت (مثیبت و یا منفی)طی این دوره حکومت خاندانی بیشتر به صدراعظم ها و کمتر به شاه تعلق میگیرد، البته این گفته به آن مفهوم نیست که آنها خودکامه مطلق بودند، بلکه آنها با شاه مشوره میکردند و حمایت شاه را در کار خود جلب میداشتند. به این اساس شاه نقش "حامی" را داشت، نه نقش "بانی" را. گذشته از آن اگر بخواهیم امتیاز نهضت زنان را به شاه بدهیم به دلیل اینکه اینکار در عصر سلطنت ایشان صورت گرفته است، پس بار مسئولیت نزدیکی با شوروی را که امروز به گردن داؤد خان در زمان صدارتش انداخته میشود، باید به شانه اعلیحضرت گذاشت زیرا اینکار نیز در زمان سلطنت ایشان صورت گرفته است. اگر چنین باشد پس قضاوتها باید در مورد آنکه بعضی ها نزدیکی با شوروی را منتقدانه تنها و تنها بدوش محمد دارد خان می اندازند، تغییر کند و همچنان موضوع پشتونستان را. این شیوه ای غیر منصفانه است که به گفته عوام " اگر خوب بود، امتیازش از من و اگر خراب بود، مسئولیتش بر تو".
2 ـ در مورد دیدار محمد نعیم خان با اعلیحضرت در لندن من نیز در همان مقاله عرض کرده ام که بین نظر مرحوم داکتر صاحب نجم و داکتر صاحب غوثی در مورد حضور و یا عدم حضور عبدالولی فرق است و امید میکنم که نظر یک شاهد زنده محترم داکتر صاحب مجید سراج را در زمینه بشنوم. بهر صورت نمیدانم شما چرا دو موضوع از هم مجزا را باهم مخلوط کرده اید. بهر حال این موضوع ایجاب تدقیق و تحقیق بیشتر را میکند.
خواهر عزیز ! شما یک محقق خوب و نویسنده صاحب قلم و خوش نام هستید، کوشش کنید تا آفاقیت خود را تحت تأثیر احساسات قرار ندهید، البته این نظر خالصانه و ارادتمندانه بود بازهم اختیار به خود شما است. با این تبصره در اینجا من به این بحث خاتمه میدهم با احترام |
 |
اسم:
ګلستان محل سکونت:
قندهار
تاریخ:
16.03.2015 |
|
سیستاني صاحب تشکر از توضیح تان مثال های زنده و واضحتر ازفارانی اظهارکرده اید. نوش جان ملا ګلستان ازقندهار |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
16.03.2015 |
|
این مملکت یک انقلاب میخواهد بس خونریزی بی حساب میخواهد بس
محترم ظاهرشاه تنها ابتکارش در دوره چهل ساله ارمغان دیموکراسی و تعیین 5 صدراعظم آن دوره بود که آنهم تا انداره ای سردار ولی نقش داشت.
البته پادشاه آن تصمیم را به خاطر رفاه، ترقی و آسایش مردم برداشت اما متأسفانه استفاده درست از دیموکراسی صورت نگرفت (و یا زمینه اش مهیا نبود) حالت انارشی در کشور حکمفرما شد.
پادشاه با مصاحبه به خبرنگار رادیو بی. بی. سی. اظهار نموده بود که کدام علاقۀ خاصی به پادشاهی نداشت و چهار صدراعظم دورۀ دیموکراسی که تعیین شد کدام ابتکاری نداشتند و منتظر هدایت من بودند.
مظاهرات در مکاتب و پوهنتون به اوج خود رسیده بود وضع اقتصادی بدتر، و این شعار در آن زمان به گوش مردم خوش می خورد (این مملکت یک انقلاب ..........)
اما خوشبختانه انقلاب یا کودتای سفید 26 سرطان بدون خونریزی به کامیابی انجامید. فامیل شاه و مقامات عالی رتبه، زندگی شان مصون و بعضی شان با رژیم جمهوری همکار شدند مانند نور احمد اعتمادی صدراعظم و دگر جنرال فلام فاروق خان لوی درستیز شاهی و....
بالاخره بعد از انقلاب ثور (؟) خونریزی بی حساب، بقدرت رسیدن انقلاییون چپ و راست، ملت به آمدن پادشاه و زعامت شان، چشم براه بودند و حتی همان انقلابیون (سرخ) به افتخار میگویند ما حاضر بودیم قدرت را به شاه بدهیم تلاش زیاد کردیم اما موفق نشدیم.
انقلابیون سبز که می گفتند باید پادشاه چشم های خودرا سرمه نموده اگر به می خواهد به کابل بیاید (به قربانی خود را آماده سازد) شاهد ضیافت مجلل، قربانی گوسفند بر قدوم ظاهر شاه بودیم.
با احترام
|
 |
اسم:
س.ن. محل سکونت:
کابل
تاریخ:
16.03.2015 |
|
بسیار جالب است که در باره مضمون آقای فارانی فقط من و یک دوست دیگر (هردو از کابل و هردو زیر سلطه بی قانونیت) ضرورت بنیادی برای از بین رفتن سنگسار را مطرح کردیم. ولی حداقل 4 تن از آقایون که تحت حفاظت دست های دراز و محکم قوانین در غرب بسر میبرند، عوض ملغی شدن سنگسار صرف خواهان آوردن تعدیل و اجرای "درست" آن استند. |
 |
اسم:
جان محمد الکوزی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
16.03.2015 |
|
سلام و احترامات بی پایان خدمت دوستان تقدیم است. رجاء علیک را دارم. بحث در مورد "نهضت نسوان" در افغانستان یک بحث بی نهایت جالب است ولی دوستان بجای اینکه سر موضوع امروز بحث نمایند و چند و چون این کار را به نقد و ارزیابی بگیرند به اقدامات کامیاب یا ناکام در گذشته خود را مشغول می سازند که هیچ فایده ندارد. وقتی ما بتوانیم سر یک موضوع بشکل زنده بحث کنیم چه حاجت که وقت خویش را بالای تاریخ ضایع سازیم؟
وقتی زمامداری کاری را با حسن نیت شروع می نماید یک قسمت کار است. در اجرای کارها حسن نیت به تنهائی کفایت نمی کند. اینکه اعلیحضرت امان الله خان اعلام کرد زنان دختران چهره و شمایل دختران اروپائی را بخود بگیرند، من نمی خواهم نام این اقدام را "نهضت" یا "آزادی" زنان افغان تائید نمایم و از آن صرف و صرف بنام "اروپائی سازی" دختران و زنان افغان یاد می کنم، اعلام خوب بود. من با فرهنگ اروپائی ها هیچ مخالفتی ندارم. نیت امان الله خان را هم برای بهبودی زنان و دختران افغان تائید می کنم و هیچ ایرادی بالای این نیت خوب امان الله خان ندارم ... اما اصل گپ در کجاست؟
امان الله خان بالاخره ثابت ساخت که در عمل نه تنها قدرت اجرای این کار را در بین مردم بسویه ملی نداشت و در این پلانش ناکام ماند بلکه سبب سقوط خود و سلطنتش گردیده و افغانستان را با یک بی سرنوشتی فاجعه بار مواجه ساخت که جریان آن برای همه معلوم و هویداست. اگر من بحیث مشاور امان الله خان کار می کردم حتماً وی را از برداشتن سنگی که برداشتن آن برای حکومت امان الله خان سنگین بود بر حذر می داشتم. بناء گور و گردن کسانیکه برای امان الله خان مشوره مثبت برای این کار دادند و امروز از آنهائیکه (مشاوران) خود زنده اند و اگر مرده اند از اولادهای آنها توقع می رود که مسئولیت این کار را متقبل شوند و اقرار نمایند که این کار کار خوب نبود. اینکه کدام عوامل و کدام توطئه ها علیه امان الله خان در این مورد کار کرد کاملاً یک بحث جداگانه است. برای جلوگیری از طوالت بحث تکرار تجربه ناکام ظاهر خان و داود خان را در همین مورد خاص بجایش می گزاریم.
بیائید ببنیم که مشکل "نهضت نسوان" در افغانستان بر اساس ایدیال های امان الله خان و ظاهر خان و داود خان با چه مشکلات امروز 15 مارچ 2015 مواجه است و بحث را بشکل علمی و واقعی ارزیابی کنیم و احساسات را بجایش بگزاریم. برای توضیح این مطلب بصورت بسیار موجز تجربه امریکائی ها را امروز خدمت تان بشکل یک مثال ارائه می نمایم.
وقتی جورج دبلیو بوش بعد از حادثه 911 در نومبر سال 2001 تصمیم به اشغال افغانستان گرفت، تعدادی از مشاوران افغانی خویش را در قصر سفید احضار نمودند که در آن جمله جناب زلمی خلیلزاد هم شامل بود. این دوستان برای جورج دبلیو بوش مشکل افغانستان را پیش کردند و برای بوش اطمنان دادند که اگر مثلاً: - اعلیحضرت محمدظاهر شاه به افغانستان برگردانده شود، - رهبران مذهبی کلاسیک افغانستان از قبیل مجددی و گیلانی با اعلیحضرت همراه گردد، - و طالبان از صحنه محو گردند، افغانستان گل و گلزار گردیده و در پهلوی صدها تحول مثبت دیگر زنان افغان و دختران در کنج و کنار افغانستان از قوای عسکری امریکا بحیث ناجی شان با ارائه دسته های گل به جنرالان امریکائی استقبال خواهند کرد و قرار ادعای این مشاورین این طالبان بود که زنان افغان را خانه نشین ساخته بودند! در حقیقت این یک چال و فریب بود که جورج دبلیو بوش را فریب دادند یا جناب بوش خود خواست فریب داده شود. عین اشتباه رفیق ببرک کارمل در افغانستان تکراز شد که اوشان با زبان چرب و نرمی که داشت رژیم برژنیف را فریب داد و پای قشون سرخ را به افغانستان کشاند و این کار خویش را هم نجات افغانستان برای ابد از مشکلات قلمداد کرد.
بصورت مشخص می خواهم مقصد خود را با دادن یک مثال بیان کنم. وقتی قوای عسکری امریکا در سال 2009 در ولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند موفق به شکست طالبان می شوند و منطقه از لوث وجود طالبان پاک می گردند، جنرالان امریکائی توقع داشتند که زنان و دختران افغان با دسته های گل به پذیرائی آنها از خانه ها بر آمده و از آنها بحیث ناجی شان از اسارت طالبان استقبال خواهند کرد. مثلیکه زنان و دختران فرانسه از قوای امریکائی بعد از شکست فاشست های آلمان در نورماندی فرانسه بعد از جنگ حهانی دوم از جنرالان امریکائی استقبال کردند.
مدتی گذشت که از زنان و دختران افغان هیچ خبری نیست. بالاخره دختران امریکائی که شامل قوای امریکائی بودند ابتکار عمل را در دست گرفتند و وارد عمل شدند و خانه های مردم را تک تک زدند تا برای زنان شان بگویند و اطمنان دهند که طالبان از بین رفتند و آنها آزادانه می توانند از خانه بیرون شوند و به گشت و گزار بپردازند ... اما این دختران امریکائی با کمال تعجب در یافتند که زنان و دختران افغان حاضر نبودند حتی روی خود را برای زنان و دختران امریکائی "ملحد" و "کافر" لچ کنند در حالیکه هیچ طالبی هم در صحنه حاضر نبودند .... این یک تجربه ای بود که امریکائی ها فهمیدند که اصل گپ در کجاست و بهمین دلیل است که امروز در شهر لشکرگاه امروزی و امریکای کوچن دیروزی زنان می توانند با چادری حتی در مراسم رسمی و غیر رسمی و حتی معلمین با چادری در صنوف درسی برای تدریس حاضر گردند و امرکائی ها و انگلیس ها در یافتند که این فرهنگ در افغانستان با کمک بی 52 یا قوای درجه یک جهان قابل تغییر نیست.
امید است دوستان وطن پرست افغان ما نیز مثل امریکائی از شکست تجربه های گذشته پند بیگرند و کاری را که چندین بار تجربه نموده و شکست خورده باز هم تکرار نکنند. و اگر این برداشت من عیب و نقصی داشته باشند و من به گپ نرسیده باشم از شما دانشمندان عزیز دوستانه و صمیمانه خواهشمندم که مرا با جواب دندان شکن شان متوجه سازند تا عبرت برای من و پند برای همه گردد.
تشکر از توجه تان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
16.03.2015 |
|
با عرض احترامات به خوانندگان محترم، اینقلم با اینکه معتقدم که درین دریچۀ ارتباطات، اولیای امور افغان جرمن آنلاین بر عکس شرائط تحریر در آن، کرامت انسانی و ادب مطبوعاتی را چندان پشتی بانی نمی نمایند، ولی به اساس نصیحت محترمی که میشود درین ستون منحیث استفاده از تختۀ مشق حصه گرفت، اینک عرایضی را تقدیم مینمایم: آنانیکه با پشتیبانی اشخاص مطرح در تاریخ افغانستان گمان میبرند که آن شخصیت ها به خود و نظریات شان متعلق میباشند، با استدلال ضعیف و عدم ارائۀ اسناد و منابع معلوماتی معتبر هم خوانندگان را گمراه میسازند و هم تاریخ را در مورد شخص مورد بحث منحرف مینمایند. این قلم همیشه عرض نموده است که تاریخ افغانستان به همه ملت آن تعلق دارد و تعداد معدودی که ادعای ارائۀ معلوماتی را در مورد آن مینمایند، نمیتوانند نمایندگی از سی ملیون حق دار در مورد رویداد های تاریخی مملکت شان بکنند، مگر اینکه تحقیق و مطالعات شان در هر زمینه ای افشاء گر، مستدل و مستند باشد. البته اگرنظریات شهود عینی و چشم دید های آنان با تفاوت هایی ارائه میگردد، میشود که با استدلال قابل بحث و مداقه قرار گیرد. درین زمینه خوشحالم که از محترم داکتر سید عبدالله کاظم میخوانیم که: تفاوت نظر برای جستجوی حقایق یک نعمت است. اینک عرضی درین زمینه دارم: - اخیراً نوشته ها و مضامینی در مورد حرکت «رفع حجاب» و به اصطلاح وطنی ما «روی لچی» در عصر فرخندۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و دوران صدارت مرحوم داود خان، در همین پورتال صورت گرفت که در زمینه نظریات متفاوتی هم ابراز گردید. اینجانب هم منحیث یکی از شهود عینی نسوان مملکت و متعلمۀ لیسۀ عالی ملالی، چشم دید و اعتقاد خویش را مختصراً بیان میدارم: رفع حجاب در سال ۱۳۳۸ ه ش مطابق به ۱۹۵۹ میلادی صرف چند سالی از دهۀ مشروطیت یا دیموکراسی، فاصله داشت، دوره ای که شاه افغانستان تحولات بنیادی عمیقی را در ادارۀ کشور اراده فرمودند. در حالیکه قبلاً، دوران صدارت شاه محمود خان با نمود هایی از یک دیموکراسی و آزادی های نصبی در آن زمان، بدون تردید تفاوت بزرگی با عصر دکتاتوری نادر شاهی و صدارت محمد هاشم خان داشته است. پس قبل از ختم این دوره، رول عقاید و نظریات شاه در امور مملکتش آنقدر ناچیز نبوده است که پلان رفع حجاب صرف و فقط نظر و تصمیم سردار محمد داود خان بوده باشد، یعنی اقلاً نسل ماها، شاهی را که در عصر صدارت سردار مذکور دقیقاً بی کفایت، بی مسئولیت و بی قدرت بوده تا حدی که علی الرغم رسیدن به سالها تجربه و سن پختگی، نه باخبر از وضع زنان و دختران مکتب و فاکولته گردیده و نه اوضاع عموی جهان و نهضت زنان درعالم وی را متوجه چنین یک اقدام نیکی در مورد رعیت نسوان وی نموده باشد، اصلاً بخاطر نمی آوریم. البته که رول صدراعظم وقت منحیث شخصیت فعال اجرایی را نمیتوان نادیده گرفت، بلی سردار محمد داود هم در چنین افتخار، در پهلوی شاه افغان و ملکۀ برازندۀ وی منحیث خانم اول، که روز جشن در غازی ستودیوم با حضور خویش ورقی از تاریخ زن افغانستان عزیز را نقش نمود، رول و نقش مهمی داشت. در جریان تاریخ ملل هرتحول مثبتی که در یک سرزمین رو نما گردد، عرف و تعامل چنین بوده که آنرا به همان دورۀ شخصیت والا یا زعیم آنکشور منسوب بدانند، مثلاً آبدات تاریخی همه به اسم زمامداران عصر خود نامیده می شوند. آنچه را از تمدن عصری دورۀ امانیه یاد نماییم، همه تحت اسم اعلیحضرت غازی شمار میگردند.....با تمام سعی و کوشش بیهوده، قصر با عظمت « دارالامان» را مردم همیشه و دایم به همان نام یاد نموده اند! بعد از مراجعه و سوال از ده ها زن هموطن درین چند روز اخیر، عرض می شود که: ما طبقۀ نسوان افغانستان عزیز با تقدیر از کوشش صدر اعظم وقت، ودیعۀ گران بهای آزادی خویش را با ارمغان رفع حجاب به عصر پر از صلح و امنیت زیر سایۀ اعلیحضرت معظم همایونی محمد ظاهر شاه در یک افغانستان غیر منسلک و آزاد، وابسته میدانیم.
- در موضوع مذاکرات سردار نعیم خان با مرحوم اعلیحضرت ظاهرشاه در لندن قبل از کودتای سرنوشت ساز۲۶ سرطان که محترم داکتر کاظم به استناد بر بیان مرحوم داکتر فتاح نجم آنرا روایت نموده، محترم داکتر سعدالله غوثی که درآن مسافرت تا اخیر با اعلیحضرت بوده اند، بازهم ماه گذشته بعد از مطالعۀ مضمون مربوطه، به اینجانب تأکید نمودند که چنین ملاقاتی صورت نگرفته چون با حضور سردار ولی در محل، چنین چیزی از امکان دقیقاً بدور بود. داکتر غوثی چنین استدلال مینمایند که در آنروز و ساعات مرحوم داکتر نجم با یکی از اعضای سفارت به دیدار مسابقۀ اسپ دوانی در همان اطراف رفته بودند. نتیجه شاید چنین باشد که گویا نه تنها اعلیحضرت بلکه سردار نعیم خان« به تائید محترم داکتر ابراهیم مجید سراج »، همچنان از جریان کودتا سرنوشت ساز ۲۶ سرطان بی اطلاع بوده باشند. با فعالیت بیست سالۀ حسن شرق و بند و بست های وی با گروه فعال پرچم و سازمان دهی کودتا، این امکان به حقیقت قریب تربنظر میخورد. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
15.03.2015 |
|
شاغلی محبوب الله د کابل د تایمنی څخه! لیکوال فاراني مسعود صاحب زمونږ یو واقعیت د یوه قانون په رڼا کې، چې هغه هم موجود دئ، تشریخ کړئ دئ. اسلام په افغانستان کې نژدې د ټولو وګړو دین دئ او په ټوله نړی کې د زرو میلیونو نه پورته عقیده مند لري، اوس دلته زه فکر کوم، چې د لیکوال او څېړوونکي فاراني قصور نشته. په درنشت |
 |
اسم:
داکتر کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
15.03.2015 |
|
جناب الکوزی صاحب به سلامت باشید از علاقمندی شما به موضوع بار دیکر ممنونم. خدمت باید عرض کنم که جای شک نیست که در اطراف و اکناف افغانستان حجاب بطور عنعنوی یعنی با پوشیدن چادر های بزرگ و نه به شکل چادری از سالها و حتی قرنها بدینسو مروج بود. متأسفانه زنان در شهرهای بزرگ و بخصوص در کابل طبق عرف و نیز به تأسی از قانون مکلف به پوشیدن چادری بودند و در شهر هیچ زن افغان قبل از سنبله 1338 (1959) حق نداشت بدون چادری در محضر عام ظاهر شود و اما بعد از آن این حق به آنها داده شد که اگر بخواهند بدون چادری میتوانند از منزل بیرون شوند. اینکه فرموده اید که کابل همه افغانستان نیست، واضح است. اما کابل به حیث یک مرکز بزرگ فرهنگی کشور همیشه مرکز تحول برای سائر نقاط کشور بوده و هر تحول از کابل به سائر نقاط کشور راه پیدا کرده است، البته با فاصله زمان. ببینید وقتی چادری در کابل از مود می افتد، به حیث مود به اطراف راه پیدا میکند و جای چادر ها بزرگ عنعنوی را می گیرد. لذا کابل را به حیث "پایتخت" همانطوریکه مهد قدرت سیاسی در کشور محسوب میگردد، مهد تحول بسوی تمدن عصری نیز شمرده میشود که اغلب تحولات از آنجا به سائر نقاط کشور انتقال می یابند. با احترام |
 |
اسم:
جان محمد الکوزی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
15.03.2015 |
|
خدمت استاد معظم داکتر صاحب عبدالله کاظم احترامات تقدیم است. اینکه شما می فرمائید که نهضت نسوان در سال 1338 هجری شمسی یا سال 1960م رسماً در افغانستان و آنهم ممکن است از طریق رادیو کابل سرکاری اعلام شد من هیچ ایرادی ندارم و حرف شما را رد نمی توانم. اما مقصد شما را در مورد "نهضت نسوان" در افغانستان خوب درک نمی توانم. اگر مقصد تان از نهضت نسوان روی لچی زنان باشد، باید خدمت تان بعرض برسانم که در بیش از 90 در صد افغانستان زنان در قرا و دهات افغانستان روی لچ بوده و قبل از سال 1338 نیز با این پدیده شوم بشکل چادری آبی رنگ یا کاهوی سرچپه بیگانه بودند. پوشیدن برقع و چادری پدیده هائی بودند که من شخصاً حین سفر به شهرهای هرات، قندهار و کابل با آن آشنائی پیدا نمودم. اگر مقصد تان این باشد که شروع روی لچی در کابل بصورت رسمی در سال 1338 اعلام شد تائید ولی در تمام افغانستان آغاز یا شروع این کار که اصلاً وجود نداشت هیچ معنی و مفهوم ندارد. برای معلومات مزید شما جناب معزز بعرض می رسانم که کابل مرکز سیاسی افغانستان است ولی فرهنگ کابل فرهنگ افغانستان نیست و افغانستان هم کابل شده نمی تواند. خواهش بنده این است که ما باید ملی فکر کنیم و از تاکید بیش از حد بالای کابل محوریت در مسائل فرهنگی خوداری ورزیم. |
 |
اسم:
فرزانه صافی محل سکونت:
ننگرهار
تاریخ:
15.03.2015 |
|
بهتر است حقایق را بپذیریم، آیا کسی است که نوشتن کتاب شیطانی " عیاری از خراسان" که توسط شاعر عقده مند خلیل الله خلیلی نوشته شده است، را توجیه کند؟ آیا بچه سقاو واقعا یک عیار بود ویا یک رهزن؟ آیا او یک رهزن مشهور افغانستان بود و یا از خراسان؟ آیا واقعا بعد از کودتای شهید داود خان و شروع جمهوریت افغانها پاشاه ایران راپادشاه خود تصور میکردند و علاقمند اشغال افغانستان توسط ایران بود؟ نمیخواهم باز هم بحث بزرگی صفحات اجتماعی را بالای یک شخص خائین بوطن آغاز گردد. اعدام پدر پسرک خورد سال توسط غازی امان الله توجیه به نوشتن کتاب آتش زای شیطانی " عیار خراسان" شده نمیتواند... اگر خلیل الله خلیلی مردانگی میداشت و انتقام پدرش را میگرفت بهتر بود برضد شاه امان الله غازی افتخار تاریخ ما چیزی می نوشت. اگر واقعا بچه سقآ یک عیار و قهرمان بود، باز این آدم متملق که از پاکی دل اعلیحضرت بابای ملت استفاده کرده بود و مانند مار در آستینش جا گرفته بود، چرا برضد غازی نادر خان شهید که این به اصطلاح عیار و فهرمان آقای خلیلی و خلیلی نمایان را در چمن حضوری به دار آویخت کتابی نه نوشت و ازین فامیل تنفر کرد؟؟؟ با عرض معذرت
|
 |
اسم:
انجنیرسرورصفا محل سکونت:
لئون فرانسه
تاریخ:
15.03.2015 |
|
برادران عزیز سلام ! نوشته ای را بقلم محترم ولی احمد نوری خواندم که در وصف استاد خلیل الله خلیلی عاشقانه دلباخته با نفس سوزان نگاشته بود، متاسفانه که خلیلی یکی از کاسه لیسان دربار بود اما مردم او را خوب می شناختند. کاش کاسه لیسانی در باری دیگری را که مردم نمی شناختند نیز جناب نوری آنها را برجسته میکرد. که نکرده اند. محترم نوری بی خبر است که خلیلی استاد خیانت و نفاق افگنی علیه وحدت ملت افغانستان را به همکاری ایران و پول ایران با سربازی احمد شاه مسعود وحزب جمعیت و پایمردی پاکستان به اجرا گذاشت. این خیانت و جنایت خلیلی متاسفانه تاهمین دم ملت را در آتش نفاق خود میسوزاند. اینکه خلیلی با یک قطعه شعر زیبا مردم را مغز شویی میکند مورد توجه است و استادی او را مسلم میسازد. زیرا انتحاری های طالبی مظلوم نیز تحت دوستی های بی مورد با بسیار سادگی حاضر میشدند تا جان شانرا در راه گفته های استاد انتحاری خود قربان کنند. خداکند ایشان درین راه چنان نکنند. بیشتر برای شان دعا میکنم تا در وصف و مذمت انسانها دقت لازم بخرچ بدهند. خدا نکند که به عمل انتحاری دست بزنند ازینرو برایشان طول عمر و صبر جمیل آرزومندم . عرض احترامات از سرور صفا
|
 |
اسم:
داكتر محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
15.03.2015 |
|
خواهر محترم مستوره رحماني از اينك در عالم ناشناسي بنام بردار خاطبم كردي تشكر من هم تلاش ميكنم كه در صحبت از همان ادب كار بكيرم كه شايسته يك بردار مسلمان و افغان به خواهر مسلمان و افغان باشد ١- از اخير مطلب شروع ميكنم نه از اول همانا انسان زاده اشتباه است هدف اصلي بنده اين بود ما همه انسانها مرتكب اشتباهات و لغزشها مى شويم حتى ادم ع و بي بي حوا هردوشان مرتكب لغزش شدند و مستوجب سرزنش الهي قرار كرفتند بنا ما كه از نسل آدم ع و بي بي حوا هستيم مرتكب اشتباهات مى شويم نه اينكه العياذ باالله خداوند ج مارا به اشتباه افريده . اميد حل مطلب شده باشد . ٢- اينكه در افغانستان افراد بى ادب و بى نزاكت موجب اذيت و إزار خواهران مسلمان مى شدند ويا هنوز هم مى شوند ويا اين افراد بنام مجاهد بالاي اطفال معصوم تجاوزات جنسي ميكنند اعمال شنيع وخلاف اسلاميت وانسانيت هست خواهر محترم هر عيب كه هست در مسلماني مايان هست نه در اسلام أكيدا عرض مى كنم كه اسلام را بايد از قرانكريم و سنت نبي كريم اموخت نه از مسلماني احمد ومحمود اين جنايت و رزايل أخلاقي تنها منحصر به جوامع اسلامي نيست بلكه در جوامع به اصطلاح متمدن غربي هم وجود دارد من منحيث يك داكتر كه جندين سال در شفاخانه هاي مختلف شهر سدني در شعبه عاجل كار كرده ام هيج شب ام بدون واقعه دلخراش تجاوز جنسي فردي ويا مجموعي نبوده بدتر از همه اينكه مجرمين نتنها كه أكثراً مجازات نمى شوند بلكه ازاد مى شدند بخاطري كه نشه بودند وياهم معتادين به مواد مخدر بودند ويا هم رسوايي هاي كشيشان كليساها ويا هم معلمين مكاتب از اطفال نابالغ در جريان سالهاي اموزش و برورش استفاده هاي جنسي مى نمايند خلاصه اين كه همجو رزايل اخلاقي و نابساماني در اقصى نقاط جهان وجود دارد ولى غرب در اوج اش قرار دارد سالانه مليونها دالر به مصرف مى رسد تا جلو اين نابسامانيها كرفته شود كى نمى شود ايا در اروبا مارشهاي بى حيايي همجنسبازان و دو جنسبازان را نديده ايد . خواهر محترم جنان معلوم مى شود كه خيلى باحيا هستيد كه حتى تلويزيون را هم نمى بيند جي رسد به كباره ها و صدها هزار لجنرار بى عفتي در غرب متمدن ٣- زمان تيزاب باشي كه راست هست يا دروغ من در انوقت ممكن طفلك بيش نبودم بس محال است كه از ان لذت برده باشم ولى اكر عميق فكر شود خود نماينكر يك تضاد عميق طبقاتي بود اي كاش به عوض ان ازادي زنان توجه به تعليم زنان و مردان مى شد متاسفانه قشر با سواد افغانستان در انوقت ٥٪ بود دولت صرف بفكر يك فيصدي كم زنان افغان بود و اكثريت زنان افغان از شرايط عادي انساني هم بر خوردار نبودند در مورد تيزاب انداختن شايد اين خواني هايي كه خيلى از ايشان بد مى برد مسؤول نباشند جون در انوقت حضرت صبغت الله مجددي يكان درد سر براي حكومت جور ميكرد جنانكه خروشوف را حين ديدار از افغانستان با تخم هاي كنديده استقبال نمود وهم محرك قيام ملا ها در بل خشتي بود حكمتيار و رفقا اش در ان زمان حتى در كابل نبودند به هر صورت بنده نه طرفدار خشونت بود ونه هم از اعمال خشونت اميز خوش ام مى ايد ولى از اسلام و افغانستان به قيمت جانم هم دفاع ميكنم . خواهر اميد حل مطلب شده باشد از ملا درجه ٤ و ٥ نه شما را به كدام منزل مقصود مى رساند ونه هم مرا ولى ملا ها واقعيت عينى جامعه أفغاني هست بدون ملا هيج كار مذهبي امكان ندارد حتى سياست و حكومت اكر مى خواهي از نفوذ اين طبقه با خبر شوي كتاب سنزل نويد در مورد رول علما را در مورد حكومتها در افغانستان مطالعه بفرماييد تشكر از افغان جرمن ان لاين در اماده سازي همجو مباحث خو ايكاش ما افغانها يك اندازه خونسرد مى بودم يك ديكر را يك اندازه تحمل مى كرديم به هر صورت يار زنده صحبت باقي. |
 |
اسم:
عبدل ولی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
15.03.2015 |
|
چند روز قبل نوشتۀ داکتر ایمل را در مورد حقوق زن و دیدګاه اسلام نسبت به زن و وضع زن غربی را ، خواندم و متعاقباً نوشتۀ محترمه مستوره رحمانی را نیز، که ظاهراً در ردّ مطلب ایمل نوشته بود، خواندم که البته از هر دو نوشته مستفد ګشتم. بنده از سواد کافی برخوردار نیستم ولی میتوانم ادعا کنم که نقد من در مورد نوشته های موردبحث ، قابل توجه خواهد بود. محترم ایمل ضمن نوشتۀ خود مدعی شده که تأمین حقوق زن در غرب همان قسمیکه شاید و باید مراعات و محترم شمرده نشده و دلیل حقَانیت ادعایش اینست که مثلاً در امریکا یک زن نمیتواند به مقام ریاست جمهوری برسد . بنظر میرسد که این فرمایشات ایشان از واقعیت فاصله دارد، اولاً اینکه اګر یک زن به مقام ریاست نمیرسد علتش وجود تبعیض جنسیتی نیست بلکه علل ګوناګون دیګری میداشته باشد و دوماً اینکه اهمیت داشتن پوست وزارت امور خارجه از سوی یک زن، کمتر از ریاست جمهوری نمی باشد و سوماً اینکه در کشوریکه من زندګی میکنم حقوق زن بیش از مرد تأمین و مراعات میشود تا حدیکه بعضی از مردها مقام های قانون ګذاری را متهم به تبعیض جنسیتی ( برعکس جوامع ما) می کنند، حتی مسئله تا آنجا ګرم و حاد شده که اګر مثلاً بین زن و مرد یک مشکل مالی یا حقوقی یا جنائی و دیګر مشکلات رخ بدهد، مراجع څارنوالی و قضائی قبل از رسیدګی به مشکل، یک الی هشت نمره (خطوط حمایتی) از ادعای زن را در نظر می ګیرند، ندرتاً پیش می آید که یک مرد بتواند در محکمه ازین خطوط حمایتی که یک زن را محصور نموده، با مؤفقیت عبور کند. به هر حال بحث زن و حقوق زن و جایګاه زن از لحظۀ خلقت تا به امروز مثل یک سریال دلچسپ که حاوی صحنه های غم و شادی،اشک و آشک، خنده و ګریه، ناز و پیاز، قهر و آشتی، تلخی و شیرینی، دوری و نزدیکی، کام یابی و کام ګُمی و........ می باشد و پخش زندۀ این سریال تا زمانیکه قهرمان قهر آمیز (مرد) زنده باشد، ادامه خواهد داشت و (مرد) هم تا وقتی زنده خواهد ماند که معاون مقهورش (زن) زنده باشد و زن هم تا وقتی زنده خواهد بود که قهرمان سریال دست از قهرمانی بردارد و قهرمان هم وقتی دست از ادامۀ قهرمانی می کشد که خبر برسد که ظرفیت جنت و جهنم تکمیل شده. و امّا در بارۀ اظهارات محترمه مستوره باید عرض کنم که همانګونه که نامش مستوره است عقایدش هم یک کمی مستور به نظر می رسد یعنی واضح نیستند. ایشان کمی با عصبانیت وارد بحث شده اند و به خاطر ردّ اظهارات ایمل خان اسب استدلال خود را با قمچین عصبانیت زده، و تاخته به صحرای تأریخ پهنار و طویل یکهزار و پنچ صد کیلومتری یا بهتر بګوئیم یکهزار و پنچ صد ساله (بدون اینکه آدرس دقیق در دستش باشد) و بعضاً مثل ایمل خان فکر کرده که به کشفیات تازه و بزرګی دست یافته اند. من به محترمه مستوره عرض کنم که شما یک زن هستید که هم دوست دارید هم دشمن و نه دوست دارید نه دشمن. دوست شما فطرت شماست و دشمن شما احساسات شما. احساسات شما و امثال شما وقتی رام و تسلیم فطرت می شود (اینرا باید قبول کرد که فطرت ما و شما یکی می باشد در غیر آن در جنت یا جهنم با هم نمی بودیم و یا نخواهیم بود) که شما و یا هر شخص احساساتی اعم از مذهبی، غیر مذهبی، لبرال، ملحد، افراطی، عاشق وهابیت سعودی و یا عاشق لبرال دیموکراسی و........ یک کمی مطالعۀ آزاد آنهم در کتابخانۀ انصاف و عدالت و زیر چراغ و روشنائی ضمیر بشری و تعقل انجام دهید، در مدت هژده دقیقه به حقایق روز پی خواهید بُرد. جای بسیار حیرت و حسرت و تأسف و تعجب است که هموطنان بیچارۀ ما نه تنها از وطن و خانۀ خویش آواره شدند بلکه از درک صحیح و درست واقعیت ها و حقیقت ها هم بیګانه و آواره شدند. محترمه مستوره! این وضعیت اسفناک و غیر قابل تحملی که امروز مردم مظلوم منطقۀ ما ګرفتار آن شده به خاطر اخوانیت و اسلام ګرائی و طالبیزم نیست بلکه به خاطر تأمین منافع قدرت های بزرګ و ستمګر است، باز هم اګر حرف شما قبول شود که این حالت محصول عملکرد اخوانی و اخوانیت است باز این سؤال خلق می شود که ایجاد اخوانی و طالب و داعش کار چه کسانی و به چه منظوری بود؟ ما در غرب زندګی می کنیم ولی چشم و ګوش و عقل و فکر خویش را نباید به رسانه های غربی تسلیم نمود. جهاد این نبود و نیست که در سنګرهای جنګ یک دیګر را می کشتیم و می کشیم و یا بکشیم بلکه جهاد اینست که در برابر ادعای پوچ و غیر انسانی پدر و برادر و دوست و همسایه و رفیق و آشنا و هرکه باشد، محکم و مردانه ایستادګی کنیم و فریب استدلال شیطانی شان را نخوریم.
|
 |
اسم:
جان محمد الکوزی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
15.03.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب.
بحث ما در مورد "نهضت نسوان در افغانستان" است. من نفهمیدم که شما چرا یکبارگی در خیال و خواب مسائل قومی یا تمایل قومی رفتید؟ موضوع بحث کاملاً ثابت است. من فکر نمی کنم که کدام چیز مبهم در مورد موضوع بحث موجود باشد. بلی، این بحث در مورد نهضت نسوان در افغانستان در دوران اعلیحضرت امان الله خان، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان است. اینکه اشخاص جلیل القدر فوق الذکر نیت نیک در مورد ترقی و رفاه مردم افغانستان در کل و در مورد زنان افغانستان بصورت خاص داشتند هیچ شک و شبهه ای نیست. تلاش های بی آلایشانه شان با حسن نیت کاملاً تأئید و قابل قدر است ولی عمل شان قابل تردید است.
نهضت نسوان افغانستان به هیچ صورت به روسری و ایزار پوشی یا نپوشیدن آن محدود و مربوط شده نمی تواند. بدبختانه هم در دوران اعلیحضرت امان الله خان و هم در دوران اعلیحضرت محمد ظاهر خان و سردار محمد داؤد خان بالای این موضوع تأکید فراوان و آن هم در محدوده چند شهر معدود صورت گرفت که این یک اشتباه تأریخی ذوات فوق الذکر بود. با یک جمله این نوع مبارزه در حقیقت یک مبارزه علیه فرهنگ مردم در یک حیطه جغرافیائی معین بدون کدام تدبیر و درایت اساسی و بیشتر بر اساس احساسات صورت گرفت که یک مبارزۀ بسیار خطرناک بود و نتیجۀ آن هم ناکام ثابت شد و من نوشتم که اگر مبارزه برای نهضت نسوان به شکلی که در افغانستان صورت گرفت، صورت نمی گرفت ما افراد و فکتور هائی از قبیل طالب و مجاهد را به حیث زن ستیز ترین عوامل در افغانستان نمی داشتیم.
طوریکه من عرض کردم این تجربۀ ناکام دورۀ امانی یکبار دیگر توسط امریکائی ها در رقابت دوران جنگ سرد امریکائی با حریف روسی شان در شهر لشکرگاه ولایت هلمند در دوران زمامداری ظاهر خان و داود خان بعد از جنگ دوم جهانی در دهه های شصت و هفتاد عملی شد. تجربه طوری بود که دختران شخصیت های مطرح آن وقت از قبیل داکتر عبدالقیوم نایب الحکومه وقت لشکرگاه (وی برادر داکتر عبدالظاهر بود که پسان ها به حیث وزیر معارف نیز کار کرد) و امین الدین انصاری یکی از مأمورین ارشد دولتی آن ولایت که زنان امریکائی داشتند با پوشیدن لباس غربی در لیسه لشکرگاه در صنوف درسی لیسۀ لشکرگاه با بچه ها یکجا به درس شروع نمودند. همچنان ایشان در حوض آب بازی لشکرگاه با مایور امریکائی با بچه ها بشکل 90% عریان به آب بازی بشکل امریکا و اروپا پرداختند. این کار بحدی نامناسب بود که امروز حتی اکثریت زنان مهاجر افغان در امریکا که سالها در امریکا زندگی نموده اند نمی توانند با آن شکل لشکرگاه در حوض آب بازی های شهر سانفرانسسکو یا لاس انجلس یا نیویارک امریکا ظاهر گردند!
جریان این تحولات با آب و تاب به کابل راپور داده می شد و از آن به حیث تجربۀ موفق تجلیل و تحسین بعمل می آمد. در حالیکه واقعیت امر این بود که در لیسۀ لشکرگاه و لیسۀ زراعت درویشان بحیث لیسه های تجربوی دختران و پسران یکجا درس می خواندند و زنان معلم هم به شیوه امریکائی ها لباس پوشیده و دختران و بچه ها را در پهلوی پیس کور های امریکائی در صنف های "co-educational" درس می دادند. نام شهر لشکرگاه را هم گذاشتند "امریکای کوچک".
هدف بعدی و نهائی از این همه حرکات نمایشی این بود که به پیروی از لیسه لشکرگاه و لیسه زراعت درویشان در ولسوالی گرمسیر سائر مکاتب در ولسوالی های مختلف ولایت هلمند بشکل "co-educational" به فعالیت خویش شروع نمایند. ولی در عمل حتی در یک کیلومتری شهر لشرگاه مردم بومی حاضر نشدند حتی یک دختر خویش را شامل مکتب سازند یا دختران شان را شامل لیسه لشکرگاه سازند. شاگردان لیسه لشکرگاه را صرف و صرف اولادهای مأمورینی تشکیل می دادند که اکثریت شان یا از کابل یا از سائر نقاط افغانستان در انجا مشغول کار بودند. این کار کاملاً یک تجربه سرکاری و دولتی بود و مردم از آن کاملاً بیگانه بودند.
نتیجه گپ اینکه همین تجربه ناکام ثابت ساخت که مبتکرین این کار ولو ظاهر خان و داؤد خان هم بوده باشند، کار شان یک اشتباه بود و اگر بهتر بگویم تکرار اشتباه دوره امانی. اگر ما اشتباه را بد بگوئیم تکرار آن را جرم تلقی می توانیم. مثلاً داؤد خان در زمان صدارت خویش برای ایجاد مکاتب دخترانه به پیروی از تجربۀ لشکرگاه در شهر قندهار مخالفین این نظر را به زور تفنگ و توب یا خاموش ساخت یا از بین برد. تغییر در فرهنگ یک مردم یا طرز فکر مردم با توب و تفنگ یا از طریق حرکات نمایشی توسط امریکا یا روس یا ایران یا پاکستان .... ممکن نیست. اجرای این کار تدبیر و درایت می خواهد.
امید است این توضیحات به سؤالات شما پاسخ داده باشد. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.03.2015 |
|
هموطن محترم جناب جان محمد الکوزی صاحب!
اگر اشتباه نکرده باشم این اولین باریست که نوشته ای را به قلم شما در این صفحه می بینم که جای بس مسرت است. اما در گرفتن یک نتیجه از تبصره های جناب شما و فهمیدن منظور اصلی تان دچار مشکل شدم و تسلسلی بین مطالب نیافتم. شاید کند ذهنی خودم باشد.
وقتی روی یک دورۀ خاص و گزارشات مربوط به آن بحث می گردد طبعاً پای اشخاص عامل و شامل در آن کشانده می شود که در مورد همین مبحث خاص اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و محمد داؤد خان مطرح بودند و در اظهار نظریات خوش بختانه کدام تمایلات قومی به نظر نمی رسد.
فکر می کنم بررسی شرائط زندگی زن در افغانستان یک موضوع بیحد مهم ملی است. چون شما داخل بحث شده اید از جناب شما تقاضا به عمل می آید که نه به حیث ممتحن و بر رسی پارچه های امتحان ذوات محترم مورد بحث، با مد نظر داشت جهانِ بیرون از جهان محمد ظاهر شاه و محمد داؤد خان و ناکامی های اعلیحضرت امان الله خان، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و محمد داؤد خان در موضوع نهضت نسوان در شرائط فعلی نه قرن گذشته نهضت شناسایی حق انسانی زن را بحیث یک موضوع ملی در جامعۀ فعلی و شرائط حاکم بر اوضاع چگونه می بینید و پیشنهادات و طرز دید خاص شما چیست؟ بنویسید تا ما از آن مستفید شده فیض برداریم. یالله دا گز او دا میدان.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
14.03.2015 |
|
افغان جرمن آنلاین و افغان های ملی، واقعبین و دور از تعصب یکبار دیگر نشان میدهند که افغانستان و افغان ها را از روی واقعیت تحلیل میکنند نه از نظر عقده ها. اخبار امید و وبسایت خاوران وغیره هیچگاه این چنین بیطرفانه و آزادانه به همه موقع نخواهند داد که در مورد تفرقه اندازی و قوم بازی صدیق فرهنگ، حمید محتاط، دستگیر پنجشیری و مرحوم استاد خلیلی نوشته و تحلیل و بحث صورت بگیرد. در این پورتال ملی افغان جرمن آنلاین استاد کاکر یک مؤرخ پشتون به همان اندازه مورد انتقاد عالمانه قرار گرفته است که نقش مرحوم استاد خلیلی در پرورش قوم پرستی و خراسان بازی مورد حمله قرار گرفته اند. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
14.03.2015 |
|
سوال از دانشمندان محترم و نویسندگان ! آیا شاه دیموکراسی را باید به مردم(؟) میداد؟
((دیموکراسی برای چند صد نفر که زیادتر آنهم به همین احزاب چپ و راست ارتباط داشت، وقتیکه خودشان به قدرت رسیدند به دیموکراسی چه کردند؟؟ و اینها بودند که از دورۀ دیموکراسسی برای نفود شان در جامعه زیادتر استفاده کردند و بخصوص احزاب چپ (حتی عضویت جنرال زاده های رژیم شاهی.))
آیا آقای مبارز کسی نبود که از همه کرده سنگ زیاد دیموکراسی را به سینه می زد، و بالاخره همکار داؤد خان نشد؟ آیا داکتر رحیم نوین مدیر مسؤول جریده انتقادی ترجمان که شهرت زیاد در بین روشنفکران و تحصیل کرده ها داشت وزیر رژیم جمهویت نشد؟
آیا فکر می شد که به صبح 7 ثور 1978 کودتایی صورت گیرد؟ آیا نفر اول و دوم رهبری خلق و پرچم، نور محمد تره کی و ببر ک کارمل در همان روز، از کودتا چیزی می دانستند؟
چرا رهبری کودتای کمونیستی را شخصی که تحصیل کردۀ امریکا به نام حفیط الله امین بدوش می گیرد؟
آیا کسی می دانست که بعد از گذشت چند ماهی از کودتای ثور،اردوی سرخ شوروی به افغانستان تجاوز می نماید؟ آیا کدام پرچمی و خلقی در رأس کدام قطعۀ نظامی رژیم جمهوریت بوده؟ آیا کدام شان از رتبه جګړنی بلندتر بود؟
آیا امریکا اگر قبل 60 - 70 سال اسلحه و کمک های نظامی به افغانستان می کرد شوروی یا داشتن سرحدات مشترک طویل آرام می نشست؟ (آنها نمی خواستند 4 - 5 متخصص غرب در سمت شمال باشند که از جریانات مذاکرات یرژنیف و داؤد خان آگاه هستید.)
آیا اگر پادشاه در آنزمان فوت می کرد نقش سردار عبدالولی چه می یود؟ کشور به کدام طرف می رفت؟
بالاخره، آیا تحصیل کرده ها به فکر تغییر رژیم شاهی نبودند؟ باید به این سؤال ها جواب داده شود، به عوض اگر ها (اگر کودتای 26 سرطان نمی شد کودتای ثور و اگر.....)
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
جان محمد الکوزی محل سکونت:
لندن
تاریخ:
14.03.2015 |
|
چند مطلب را در باره نهضت نسوان در افغانستان خدمت دوستان بعرض می رسانم:
اول اینکه جناب داکتر صاحب ها: کاظم و هاشمیان بحیث دو استاد سابقه دار پوهنتون کابل قلم را گرفته و پارچه های امتحان سردار محمد داود خان و سردار محمد ظاهر خان را ارزیابی نموده و نمره برای شان می دهند که کدامیک و در کدام حد در آوردن "نهضت نسوان" در افغانستان نقش داشتند و در نمره دادن یا در باره از "کیسه خلیفه بخشیدن" اختلاف دارند و بحث شان جالب است و ارزش یکبار خواندن و مرور را باین خاطر دارد که آدم بفهمد که طرز دید یک افغان دانشمند و منور در مورد مسائل افغانستان از چه قرار است.
مطلب دوم اینکه با کمال تاسف بحث "نهضت نسوان" به روی لوچی زن در افغانستان خلاصه می شود. در حالیکه همچو بحث ها بحث های یک قرن پیش است و ارزش خود را امروز از دست داده است. کفن پوشی حجاب زن نیست و عریانی هم آزادی نیست، آزادی را مانده که حیوانیت است. بهتر است "نهضت نسوان" را از محک های مدنی تر نقد و ارزیابی کنیم. مثلا اگر مارگریت تاچر انگلستان بدون ایزار و بدون روسری در ملای عام ظاهر می شد و اندیرا گاندی هند با ساری که رو سری و ایزار را نیز در بر می گرفت در ملای عام ظاهر می شدند، ما نمی توانیم تاچر را آزادتر از گاندی قلمداد کنیم. دوستان بهتر است قدری فکر کنند و از قشری گری پرهیز نمایند.
مطلب سوم اینکه تعدادی از دوستان بحث را طوری مطرح می سازند که جهانی خارج از جهان سردار صاحبان از جمله سردار محمد ظاهر خان و سردار محمد داود خان وجود نداشت و این سرداران بودند که نصمیم می گرفتند که نهضت نسوان چطور و با چه شکل صورت گیرد. این دوستان غافل از آن است که همچو بحث ها ابعاد گسترده تر از آن دارد. مساله آزادی زنان در افغانستان بشکل تجربوی از طرف امریکائی ها در شهر لشکرگاه ولایت هلمند که از آن بنام امریکای کوچک هم یاد می شد در دوران سلطنت سردار محمد ظاهر خان و سردار محمد داود خان شروع عملی شد. تکرار می کنم: بشکل تجربوی. خانواده های داکتر عبدالقیوم و امین الدین انصاری که هر دو زنان امریکائی داشتند در عملی شدن این کار تجربوی دست اول داشتند. این آزادی بشکلی عملی شد که دختران جوان آن دو شخصیت دولتی با مایور آب بازی در حوض آب بازی شهر لشکرگاه با پسران جوان شان آب بازی می کردند و نتیجه آن به کابل گزارش داده می شد که این یک تجربه موفق است تا اینکه سرداران ارگ نشین کابل جرات پیدا می کردند که زنان و دختران شان را در چمن حضوری در مراسم رسمی دولتی روی لچ ظاهر سازند. واقعیت امر طوری بود که در لشکرگاه بجز دختران دو شخصیت فوق دولتی هیچ دختری از هیچ خانواده دیگری این کار را نمی کردند یا نمی توانستند. مردم بومی در آن وقت حتی چانس وارد شدن به شهر لشکرگاه را نداشتند و ساکنین شهر لشکرگاه را مامورین دولتی تشکیل می داد که ارتباط بسیار ناچیز با مردم بومی داشتند.
از دوستان عزیز صمیمانه توقع می رود وقتی بحثی را مطرح می سازید کوشش کنید شکل ملی داشته باشد نه شکل خاندانی و رسمی. تجربه امتحان نهضت نسوان دوران امانی و ظاهر خانی و داود خانی کاملاً یک تجربه ناکام بود و عواقب ناکامی آن را ما در ظهور مجاهدین و طالبان با گوشت و پوست و استخوان لمس کردیم و واقعیت های افغانستان با صدای بلندتر از هر صدای دیگر این موضوع را برای جهانیان اعلام می دارند. دادن کریدت برای افراد و اشخاصیکه در تجربه شان بشکل عملی ناکام بودند، روی کاغذ و آن هم از طریق انترنت هیچ معنی و مفهوم ندارد. |
 |
اسم:
مستوره رحمانی محل سکونت:
المان
تاریخ:
14.03.2015 |
|
برادرمحترم دوکتورایمل! من نظرشما را خواندم .فکر میکنم که شما با وجود که خود را دوکتور میگویید مگرچون یک اخوانی می باشید نظریات شما هم خیلی یک جانبه و پایین وبه سطح یک ملای درجه چهارم قریه جات اطراف کابل می باشد. شما مگر از جمله کسانی نیستید که در آغاز نهضت روی لوچی بروی زنان ودختران کابل اسید پاش میدادید و از سوختن وشاریدن روی وپای زنان ودخترانی که از نهضت روی لچی استقبال کرده بودند، لذت می بردید؟ حالا از کجا این فراخ نظری را آموخته اید که برای تعلیم وتحصیل زنان مکتب بازکنید وزنان را اجازه تحصیل بدهید، معلوم داراست که شما ایان زنان را محض به مقاصد سیاسی خود آنهم در زیرچادری به مکتب میفرستید تا به دیگران نشان بدهید که شما با تعلیم وتحصیل زنان تا صنف سوم وچهارم مخالف نیستید ولی بعد از صنف چهارم به زنان حق تحصیل نمیدهید. شما رئیس جمهورنشدن یک زن را در ایالات متحده امریکا ویا فرانسه ویا انگلیس وغیره ، علامت فقدان رعایت حقوق زن در غرب میدانید ، آیا مگر درکدام کشوراسلامی زنی بحیث رئیس جمهورتا حال مقررشده است که شما رئیس جمهورنشدن زن را به غرب طعنه میدهید؟ در قسمت دیگر شما هم مثل ملا ها این سخن را تکرارکرده اید که قبل از اسلام زنان را زنده در گور میکردن ولی اسلام زن را از زنده بگور نجات داد. داکترصاحب محترم کمی با خود منطقی فکرکن، شما منحیث یک داکتر نباید سخنان غیرمنطقی ملایان را برای خاموش ساختن زنان تکرار کنید وبگوئید که قبل از اسلام زنان را زنده بگورمیساختن ولی اسلام شما را ازاین حالت نجات داد. آیا اگراین گپ شما راست باشد، پس پیغمبراسلام از چی پیدا شد؟آیا آمنه مادر پیغمبرما نبود؟ آیا چهاریار پیغمبر را مادران بدنیا نیاوردند؟ آیا آنهای که به مسلمانها در مدینه کمک نمودند وانصار نامیده شدند عرب نبودند و انها را مادران نزائیده بودند؟ پس اگر بقول شما زنان قبل ازاسلام زنده بگورمیگردیدند ، مادران کسانی که نام بردم از کجا آمدند وفرزند عرب بدنیا آوردند؟ ازاین مثالها دانسته میشود که این روایت شما یک دروغ است که ما زنان را خاموش بسازید که صدای خود را بلند نکنیم وحق وحقوق خود را از مردان طلب نکنیم. شاید که در یک گوشۀ ای از عربستان درمیان کدام قبیله ای زنده بگورکردن دختران راواج داشته بوده باشد ولی در تمام عربستان رسم زنده بگورکردن رواج نداشته ، والا لشکرهای که پیغمبراسلام در غزوات با آنها جنگیده از کجا شده بودند ؟ گیریم که این رسم در عربستان وجود داشت،مگر درخارج ازعربستان در مصرو درشام ودرایران وهندوستان وچنین وغیره کشورها این رسم عربها معمول نبود، پس چرا براین مردم منت گذاشته شود که اسلام به آنها یاد داد که دختران خود را نباید زنده بگور کنند. اگربه تاریخ اسلام نظرکرده باشید میدانید که در همان عربستان زنان قبل از اسلام از ازادی عمل بیشتری برخودار بودند. وبی بی خدیجه از جمله زنان بودند که خودش تجارت میکرد واین حق را داشت تا خودش شوهرخود را انتخاب کند و در ازدواج دوم خود محمد(ص) را به شوهری انتخاب نمودند. بنابرین ثابت میگردد که شما بخاطرخاموش کردند ما زنان از گفتن هیچ چیزی دریغ نمیکنید؟ ومیخواهید آفتاب را با دو انگشت پنهان نمائید وبگوئید که زنان درکشورهای اسلامی از حق وحقوق بیشتری از زنان غربی کرده بهره مند می باشند. شما عکسهای تجارتی وتبلیغاتی که برای فروش مثلاً شامپو موی ویا فروش لباس در تن زنان به نمایش گذاشته میشود، واین یک ضرورت روز در تجارت است، شما آنرا به طرز دید عقب مانده خود عیب میشمارید اما بچه بازی وبچه رقصاندن را از سوی قوماندانان مجاهدین زشت وخلاف اسلام نمی شمارید. لطفاً دست از سرما زنانی که از دست شما هااز وطن فراری وآواره شده ایم بردارید وما را که در سایۀ عطوفت بشردوستی غربیان پناه گرفته ایم وهیچکسی مثل شما بسوی ما دست تعرض دراز نمیکند، راحت بگذارید و بروید اول دست مردان اخوانی را از ازار واذیت کودکان وزنان ودختران وطن کوتاه کنید .چرا که ما هر روز خبر تجاوز برطفلکان خورد سال وزنان حامله ویا برختران را از طرف ملاهای مساجد ویا ازسوی دیگرمسلمانها از تلوزیونهای کابل میشنویم. درپایان نوشتۀ دکتورایمل یک چیز دیگر توجه مرا جلب کرد که ایشان فرموده اند که«انسان فطرتا زاده اشتباه هست» این سخن شان به نظرم قدری غیر منطقی می اید، زیرا که انسانها مخلوق خداوند اند و پیغمبر اسلام نیز انسان بود ایا پیغمبرهم« فطرتاً به اشتباه به دنیا آمده بود؟» اگر او هم به اشتباه به دینا آمده باشند، پس چرا خدواند او را به پیغمبری خویش برگزید؟ ازبرگزیدن انسان به پیغمبری معلوم میشود که انسان فطرتاً زادۀ اشتباه نیست زیرا خداوند از اشتباه مبری است وگویندۀ این سخن اشتباه کرده است نه خالق انسانها.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
14.03.2015 |
|
اولین باری است که در پورتال افغان جرمن آنلاین یک اثر با ارزش علمی را به نحو جمع بندی و تلخیص ده ها نوشته در یک موضوع خاص می خوانم. دانشمند محترم داکتر سید خلیل الله هاشمیان با وجود تکالیف صحی با داشتن احترام به مقام والای زن زحمت زیادی را متحمل شده فشردۀ مطالب نشر شده ای همه ارباب قلم را چه نظم و چه نثر تلخیص نموده در مورد هر اثر نقد عالمانه نموده اند که بدون شک این کار شان یک ابتکار بوده و صفحۀ جدیدی را در ارزیابی و تحلیل موضوعات خاص می گشاید. یقیناً این زحمت داکتر صاحب هاشمیان مستوجب ستایش است و خود نمودار عمق نظر یک دانشمند در بر رسی هر اثر بصورت جداگانه است. تبصرۀ جناب داکتر صاحب در مورد پدید آمدن نهضت به اصطلاح رفع رو پوش و یا رو لچی برایم بسیار جالب و واقع بینانه بود. گرچه به هیچ وجه منکر نیات عالی محمد داؤود خان در ترقی و تعالی مملکت شده نمی توانیم اما نباید قوت بزرگ پشتوانۀ سلطنت و نقش برازندۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را در برداشتن چنین قدم بزرگ و تأریخی نا دیده گرفت و شخص پادشاه را بحیث پیش قدم و پیش تاز این نهضت از نظر دور داشت. نقش رهبری و زمام داری در تطبیق آرمان های ملی بسیار سازنده و با ارزش است. به یقین کامل بسی قلب ها در میان زنان و مردان افغانستان برای تأمین عدالت و ایجاد رسم پرسان و باز خواست می طپده ولی چون در مقام رهبری آثار چنین اراده وجود نداشته و اعمال به صوب مخالف در جریان بود اشخاص در رده های پائینی ولو که آرزوی بهبود را می داشتند بنابر ضیق ساختن شرائط در موقف رهبری هرگز قادر به عملی ساختن طرح ها و یا اندیشه های خود نمی شدند. جمهوریت اول افغانستان که در آن رهبریت به شخص محمد داؤود خان تعلق گرفت در حصوص تحقق آرمان آزادی زن ابتکار تازۀ به کار برده نتوانست، شاید از لحاظ کمی تفاوت های بوده باشد ولی از لحاظ کیفی سیر تکامل تداوم شرائطی بود که در نظام شاهی ایجاد شده بود. خلاصه طرز دید، اعمال، کردار و نیات مقام رهبری در آورن تحول، تغییر و بهبود نقش برازنده دارد و البته تبارزافکار مترقی مستلزم موجودیت شرائط مساعد است. یک بار دیگر زحمات جناب داکتر صاحب هاشمیان را در تهیۀ این نوشتۀ حوصله افزابه دیدۀ قدر و احترام می نگرم.
|
 |
اسم:
زهرا کوهدامنی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
13.03.2015 |
|
من مقالات زیادی از قلم خوب جناب محترم ولی احمد نوری خوانده ام ولی از مقالهٔ تحت عنوان «اندرز به دختران و نوباوگان وطن» چون نزدیک بروز های ۸ مارچ بود فکر کردم در مورد دختران و زنان است.آنرا تا آخر خواندم دیدم همهٔ قهرمانان این مقاله از جنس مرد اند.که با عنوان زیاد سازگاری ندارد. کمی فکرکردم تا منطق عنوان و اعلیحضرت معظم همایونی المتوکل علی الله محمد ظاهرشاه و آقای خلیل الله خلیلی را در این مضمون بدانم!؟ اگر منظور جناب ولی احمد نوری بزرگ ساختن آقای خلیلی زیر نام و سایهٔ اعلیحضرت باشد، خو در ارگ نوکر، چاکر، باغبان آشپز حتی شاعران زیادی بودند و آقای خلیلی هم جز این عمله و فعله به حساب می آید. با اشتباهات عظیم و نا بخشیدنی که خلیل الله خلیلی مرتکب شده محال است که جناب ولی احمد نوری آنرا طویل و عریض ساخته بتواند. حتی در پهلوی شخصیت عالی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه. برتولت برشت فیلفسوف آلمانی می گوید:«آنکه نمی داند جاهل است آنکه میداند عمل نمی کند خائین است» حالا با در نظر داشت این فارمول ببینیم آقای خلیلی چطور انسانی بوده است.؟ جناب ولی احمد نوری خلیلی را چنین تعریف ومعرفی نموده اند:((جلالتمآب استاد خلیل الله خلیلی در پُست های منشی مجلس وزراء، استاد پوهنتون کابل، عضو اکادمی تأریخ افغانستان، معاون ریاست پوهنتون، مشاور فرهنگی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه پادشاه افغانستان، ملک الشعرای افغانستان، وزیر مطبوعات افغانستان، وزیر مشاور و سفیر افغانستان در عراق، دمشق و کویت را عهده دار بوده اند.)( یک – آقای خلیلی ضیاء الحق دیکتاتور نظامی پاکستان را که به خون افغانها تشنه بود و آرزوی سوختن کابل و قتل عام مردم آن را داشت و آرزویش هم براورده شد، مجاهد کبیر؟؟؟ نامید.همین اکنون زعمای پاکستانی میگویند جنگ افغانها کردند ولی رهبری و قومندهٔ جنگ بدست ما بود، آبادی پاکستان از برکت خرابی افغانستان است. دو – خواندن حبیب الله کلکانی این دزد سره گردنه به عنوان عیار خراسان، (البته من از لا بلای نوشته های جناب محترم استاد سیستانی، آصف آهنگ، باری جهانی، غلام حیدر یقین، کاکا تیغون و دیگر نویسندگان تصور دیگری از عیاران داشتم) ولی جناب محترم ولی احمد نوری عیار را به من وسایر خوانندگان چنین تفهیم کرد که عیار یعنی دزد.ضد معارف و ویرانگر تازه باید بدانیم که همین عیار خراسان را غازی محمد نادر شاه پدر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه اعدام کرد. حالا من و تعداد زیادی از هموطنان در دوراهی قرار گرفته یم که پدر ظاهر شاه حق به جانب بود یا خلیلی؟؟ سه – دعوت از یک کشور خارجی برای مداخله نظامی در امور افغانستان با آنکه شاه مدبر خود از عواقب آن خبر بود و خودش استعفی خود را به رئیس جمهور وقت ارسال کرده بود، آیا لازم بود که آقای خلیلی از یک کشور بیگانه تقاضای مداخلهٔ نظامی کند؟؟.اگر شاه افغانستان حیات میداشت بطور یقین می گفت: ولی جان به این راهی که تو میری آخرش به ترکستان است. «جلالتمآب استاد خلیل الله خلیلی در پُست های منشی مجلس وزراء، استاد پوهنتون کابل، عضو اکادمی تأریخ افغانستان، معاون ریاست پوهنتون، مشاور فرهنگی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه پادشاه افغانستان، ملک الشعرای افغانستان، وزیر مطبوعات افغانستان، وزیر مشاور و سفیر افغانستان در عراق، دمشق و کویت را عهده دار بوده اند. بر علاوه جناب استاد خلیل الله خلیلی یکی از بزرگترین نویسندگان و سخنوران نامدار و صاحب اعتبار، ادیب شاعر، عارف، فیلسوف، حماسه سرا و سیمای علمی، فرهنگی و تأریخی افغانستان در قرن بیستم افغانستان و منطقه بوده است.» و یا هم شاید جناب محترم ولی احمد نوری با دادن این همه القاب به خلیلی خواسته اند برای ما بفهمانند که شاه چیزی نبود همه خوبی های را که داشت مدیون و مرهون مشاور خود آقای خلیلی بود؟؟ دادن لقب جلالتمآب خلیل الله خلیلی هم بسیار جالب است. در این روز ها داکتر عبدالله عبدالله که سَری هم به افغانستانی ها شور میدهد طی فرمانی به ادارات دولتی دستور داده است که در شروع نام شان جلالتمآب اضافه شود. چون خلیل الله خلیلی هم به تجزیه طلبان تعلق دارد، بناءً باید از قافله پس نماند.
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
13.03.2015 |
|
سلام و احترام به شما استاد معظم سیستانی صاحب، نوشته و نظر پر محتوای شمارا در ( نظریات پورتال افغان جرمن آنلاین) در مورد شعر محترم مسعود فارانی صاحب که ستوده ام، خواندم، حقیقت این است که اصلا شعر فارانی صاحب سخن میګوید و من آنرا اقتباس کرده ام، این حقیقت را شعر حافظ شیرازی ګواهی میدهد: در اندون من خسته دل ندانم کیست *** که من خموشم و او در فغان ودرغوغاست و یا شعر خود مسعود فارانی صاحب که میګویند: به هر کجا که حقیقت چو شمع روشن شد *** بیرون ز خویش چو پروانه سوختن دارم در برابر بیان حقایق همیشه سر احترام دارم و چون پروانه بدورش خواهم چرخید. اگر درین راه بسوزم باکم نیست. همانطوریکه حقایق گویی های شما برویت اسناد تعدادی بسیاری را مشوش ساخته است. شما نیز در راه برجسته کردن حقایق، تا پای جان ایستاده هستید. ودین تانرا در برای وطن به وجه احسن ادا میکنید . ازینرو هروطندوست شما را نور چشم خود میپندارد و شما در تاریخ کشور شأن بلند خواهید داشت . من پیهم به نوشته های پر ارزس و آموزنده ای شخص شما سر میزنم و باور کنید که بدون استثنا به خود هر بار گفته ام، به سیستانی صاحب با این فهم و دانش شان اسم با مسمی ا ی شان واقعا که به جاست. با بزگواری ای که شما دارید به من افتخار بخشیدید، ممنون شما بزرگوار و یک بار دیگر احترامات بی شائبه ای مرا بپذیرید.
مخلص شما زمری کاسی
|
 |
اسم:
سید حبیب حباب محل سکونت:
امستردام هالند
تاریخ:
13.03.2015 |
|
آقای دوکتور محمدایمل،
من انتقاد شما بر نوشتۀ خواهر مستوره رحمانی را مغرضانه میدانم، ما شکر الحمد الله همه مسلمان هستیم ولی خانۀ مسلمانان را همین قطب ها(سید قطب و محمد قطب) و پیروان آنها مانند محترم هاشمیان صاحب خراب کردند. امروز به سبب تطبیق عقاید سید قطب و محمد قطب اسلام به حالۀ از وحشت و ترس پیچیده شده است ممکن آقای هاشمیان کدام رشتۀ دیگر را بدانند اما در اسلام و دیگر مسائل اطلاع صائب ندارند حتی در مورد توصیۀ ایشان که القاب علمی را به شاخی باد می کنند خبط و خطای زیادی دیده می شود هم القاب را بدنام می کنند و هم شخصیتی را که برای آن لفب پیشنهاد نموده باشند.
آقا لطفاً اشخاص را اجازه بدهید تا نظرات خود را به صراحت اعلام کنند تا سیاه روی شود هر که در او غش باشد. آقای هاشمیان در بارۀ هر کرده و ناکرده به حیث صاحب اختیار نظر ارشاد می کنند و اگر این نظرات را قبول کنیم و یا علمی و ثابت شده بپذیریم خود و مردم را به مصیبت های بزرگی گرفتار خواهیم کرد جناب هاشمیان صرف به حیث یک ریش سفید محترم هستند نه آنکه جامع الکمالات باشند مخصوصاً تایید نظر ایشان در مورد عقاید اخوانی ها و بنیان گذاران آن خطای بزرگی است والله العالم
|
 |
اسم:
یلداقمرکرزی محل سکونت:
میونشن آلمان
تاریخ:
13.03.2015 |
|
دانشمند گرامی ،استاد فرهمند محترم داکتر صاحب هاشمیان!
بعدازتقدیم سلام ،خواستم ازاقدام نیک تان که اعطای لقب «استادادب دری » به خانم توانا ونویسنده مؤفق محترمه شیما غفوری و محترمه صالحه وهاب شاعره بی بدیل ،با ذوق وسلیقه بخوشی وسرور استقبال کنم .
این ارجگذاری ،تقدیر وتمجید از زحمات وکارکردهای خانمان وطن عزیزماست که درمقاطع مختلف تاریخ مد وجزرهای زیادی را پیموده تحقیروتوهین ومنزوی شده ازحاشیه رانده شده اند ،ازین لحاظ جراآت اخلاقی اکثر زنان سرکوب شده وبرای کسب مقام ، جاه وکرسی ونام هرگز سعی نمیورزند وتسلیم خواست جامعه عقبگرا شده اند اما امروز با کمال افتخار زنان آگاه وشجاع ازمحدودیت های قرون وسطایی وسیاه وتاریک ظلمانی بیرون شده، قدرت وتوانایی واستعداد شانرا درعرصه های مختلف به اثبات رسانیده اند.
ازینکه شما استاد دانشمند و مجرب با احساس وعواطف استادی ومسؤول علم ومعرفت به ارتقأ سطح دانش و پذیرفتن ارزش های آنان بتشویق وترغیب پرداخته واولین قدم مبارک رادر این راه گذاشته اید قابل قدر و احترام است و جا دارد که من به نماینده گی زنان وخواهرانم ازین اقدام شما تشکرکرده وآنرا بنظر نیک دیده وفراموش نکنیم . وهمچنان با کمال احترام ازدانشمندان بزرگان ، قلم بدستان وصاحب نظران که صدای شما رابی جواب نماندند وارزیابی مثبت کرده اند تشکرات وتمنیات نیک تقدیم کنم . با ارادت قمریلدا کرزی 13/ 3/ 2015
|
 |
اسم:
داكتر محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
13.03.2015 |
|
خدمت محترمه مستوره رحماني خواهر محترم تبصره تان بالاي يك دانشمند كه عمر عزيز خود را درخدمت انسان و انسانيت كذاشته خيلى دور إز انصاف بود به نظر بنده دو مشكل بوده مى تواند كه شما را وادار به نوشتن تبصره اتشين و خصومت أميز عليه اسلام نموده باشد اول درك نادرست إز نوشته استاد هاشميان و درك غلط إز افكار يك عالم نستوه اسلام شهيد سيد قطب رح بهتر اين بود كه نوشته إستاد هاشميان بايد مكرر خوانده مى شد تا درك درست إز ان مى شد ويا هم حد اقل يك دو اثر إز سيد قطب خوانده مى شد تا به افكار اسلامي اين ابر مرد بي مى برديد دوم إز تبصره به وضاحت برداشته مى شود كى معلومات تان نسبت به اسلام ، حقوق زن در اسلام فوق العاده كم هست صرف يك مثال برايتان ميدهم قبل إز اسلام داشتن دختر عار و ننك بود دختران مظلوم را زنده به كور مىكردند ،زن مانند ساير حيوانات فروخته مى شد اين اسلام عزيز بود كه به زن حقوق انساني قايل شد و ايه قران مجيد خيلى واضيح است كه هردو تان را إز نفس واحد بيدا كرده ام هم زن و هم مرد را ، رسول كريم ص فرموده است كه علم بالاي زن و مرد فرض است ، نيم دين اسلام ، احاديث و مسايل فقهي إز خانم هاي رسول كريم ص خاصتا بي بي عايشه روايت شده است زن غربي به اختيار خود براي كار سرازير نشده ، بلكه بس إز انكه مرد غربي اش إز بار مسوليت تأمين ضروريات زندكي شانه خالي نمود ناجار به كار شدند إز امريكا ٣٠٠ مليوني سردمدار ديموكراسي و حقوق زنان إز زمان بيدايش تا امروز يك زن ريس جمهور نشده است ايا در تمام طول تاريخ امريكا يك زن فهميده بيدا نشده كه اهليت ريس جمهور بودن را داشته باشد در ٥٠ سال اخير صرف سه خانم منحيث وزير خارجه كار نموده است وبس در كابينه فعلي اوباما ديموكرات يك وزير زن وجود ندارد در انكلستان بعد إز تاجر يك زن حتى وزير نشده است در فرانسه اصلا زن وزير وجود ندارد خانم مستوره در أفغانستان فقير و عقب مانده دوصد سال قبل زرغونه انا مشاور بسر امبراطوراش يعنى احمد شاه بابا بود ، ملالي قهرمان ميوند ، ملكه ثريا مشاور ارشد اعليحضرت امان الله خان ، كبرا نور زايي وزيره ظاهرشاه ، معصومه عصمتي وزير معارف و خلاصه كسان را كه بنام اخواني رد وبد كفتي إز انجمله حزب إسلامي خود سازمان زنان مسلمان را در تشكيل خود داشت و دارد رئيسه اش فاطمه بنجشيري بود ، زياد ترين مكاتب زنان را در ديار هجرت برأي دختران افغان ايجاد نموده بود و حالا هم فعاليت دارد ، بوهنتون امهات المؤمنين را همين اخواني ها ايجاد نموده بودند حالا قضاوت را براي خانم مستوره مى كذاريم كه هاشميان إز واقعيت اسلام حرف زده است يا خير خواهر مستوره اسلام را در اعمال مسلمانان جستجو نكن اسلام را إز قران و سنت رسول خدا بياموز حرف اخير خدمت سيستاني صاحب در رابطه به داكتر حسن كأ كر .انسان فطرتا زاده اشتباه هست و داكتر صاحب ، من وتو و هر انسان ديكر اشتباهات كرده ام و مى كنيم اكر داكتر صاحب كأكر إز ريفرنس غلط استفاده نموده ، شما عين اشتباه را مرتكب شده بود در اثر خود إز كتاب كاكر صاحب و ريفرنس غلط اش استفاده نموده بوديد حالا كه زماني صاحب سند نو بدست اورده كاكر صاحب را جنان محكوم مى كنيد كه حتى اكر كلشينكوف بدست مبارك تان باشد سي مرمي را به سينه كأكر صاحب حواله خواهيد كرد مروت كار مردان هست وسلام
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
13.03.2015 |
|
درود براقای زمری کاسی وبرکت برقلم رسای شان!
تبصرۀ عالی ودقیق اقای کاسی برشعر«زن وزندگی» تراوش قریحۀ بلندشاعر انسان دوست وطن آقای مسعود فارانی، بیش از خود شعر بردلم چنگ زد ومرا واداشت تا با نگارش این سطور قلم جناب کاسی را رساتر آرزو کنم. تبصرۀ جناب شان به نحو دیگری ، در ستایش از زن و درواقع ادای احترام به مقام والای زنان ومادران است و نقش تاریخی زن رادر روند تاریخ پرفراز ونشیب حیات اجتماعی بیان می کند. توجه آقای کاسی به نکات خیلی باریک شعر آقای فارانی ، مبین درک بجا وجدی ظرافت های شعری است که از توان هرکسی پوره نیست. من این تبصره را هم در ارج گزاری از مقام شعری گویندۀ آن دروصف زنان، وهم در درک بلند ونکته سنجی وباریک بینی نویسنده آن قدر میکنم وتوفیق مزید این هموطن بزگوار را آرزو می برم. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
13.03.2015 |
|
دوست دانشمند و عزیز استاد هاشمیان! نوشتهٔ امروز تان در قبال روز زن زیر عنوان « انعکاس پروگرام روز جهانی زن- در وبسایت افغان جرمن آنلاین، لعنت به فردوسی » یک جمعبندی بی نهایت جامع و موزون بود که خوشم آمد. سالها است که نشرات افغانی مارا بنابر علایق ایکه با وطن محبوبم دارم تعقیب و مطالعه می کنم و تا حد ممکن برداشتم از محتوای آن می آموزم. با نظام اخیرشاهی افغانستان پیوند عمیق دارم و از سالهائیکه در پرتو آن بهترین ایام زندگی چند روزه ام را درجهان سپری نموده ام، خودرا خوشبخت می دانم. امروز شما در نوشتهٔ تان مردانه وار در صفحهٔ تأریخ افغانستان یک بار دیگر یک حقیقت را ثبت نموده اید و می نویسید که: در روز اول روی لچی و نهضت زن در لوژ سلطنتی ملکۀ افغانستان در پهلوی پادشاه قرار داشت و این نهضت در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه صورت گرفت که اگر او با این نهضت موافق نمی بود، سردار محمد داؤد مؤفق شده نمی توانست. بنا برین به نظر من تمام کریدت را به سردار محمد داؤد دادن بعید از انصاف خواهد بود. برادر محترم این یک واقعیت و حقیقت است اگر محمدظاهرشاه علی الخصوص در آن برههٔ زمانی بعد از قید سلطهٔ کاکاها با چنین نهضت موافق نمی بود، سردار شهید محمدداود کاری کرده نمی توانست. ایماناً نمی دانم چرا در جامعهٔ ما در مورد محمدظاهرشاه یک نوع کینه و حسادت احساس می شود؟ اگرازپروگرام های انکشافی افغانستان صحبت می شود- هر کی را دیده ام با حسرت میگوید: آن خدا ببخشد داودخان را در افغانستان بسیارخدمت کرد و از محمدنادرشاه و محمدظاهرشاه در حاشیه هم ذکری نمی شود. تا جائیکه واقف استم هفتهٔ یک بار شام روزهای پنجشنبه اعضای خانوادهٔ شاهی افغانستان در حرمسرای ارگ کابل گردهم می آمدند و تحت نظر محمدظاهرشاه مسایل افغانستان را تحت غور و مداقه قرار می دادند و در پرنسیپ تصامیم خودرا اتخاذ میکردند. مرجع اجراء فیصله هایشان مقام صدارت افغانستان بود که سردار محمدداود شهید در زمرهٔ یکی از آنها شمرده می شد. به آرزوی صحت و عافیت تان – برادر تان مایار |
 |
اسم:
مستوره رحمانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
12.03.2015 |
|
محترم جناب استاد داکتر هاشمیان من یکی از خوانندگان همیشگی مقالات شما می باشم، در بسیاری موارد موضع گیری های حق پسندانۀ وحق جویانۀ شما را تائید میکنم، مگردر مقالۀ اخیر تان سراپا ازحقیقت چشم پوشیده اید وسخنان خیالابافانۀ سیدقطب، این گماشتۀ معلوم الحال انگلیس را به حیث سخنان محققانه خواسته اید به خورد خوانندگان بدهید. شما با تائید وتوصیه خواندن مقالۀ سید قطب، گردن تان را در مورد حق وحقوق زنان در غرب از چند جا بسته اید، زیرا از رفاه و پیشرفت های ملموس زنان در غزب در زندگی روزمره چشم پوشیده اید، زنانی که همین امروز چرخ زندگی را در غرب بدست دارند و نه تنها در رشد وانکشاف وضع اقتصادی جوامع غرب نقش چشمگیری بازی میکنند، بلکه در بخش سیاست ومدیریت نیز توانسته اند همطراز مردان از عهده وظایفی که به آنها داده شده بخوبی بدرایند. در گذشتۀ نچندان دور تاچر صدراعظم انگلستان ، وهیلاری کلنتون وزیرخارجۀ امریکا از زنان موفق در پیشبرد سیاست کشورهای خود بودند وهمین اکنون انگلا مرکل صدراعظم المان یک زن است که مدت 8 سال میشود که یک کشور بزرگ صنعتی جهان را اداره ورهبری میکند،وامریکا وقتی چشم به اروپا میگشاید، نخستین وبزرگترین شخصیت سیاسی متحد خود مرکل را میشمارد، این نشانگر احترام وامکاناتی است که غرب در اختیار زنان گذاشته ومیگذارد ولی در کشورهای اسلامی، زنان را همواره به چشم موجود ضعیف وفاقد استعداد وقدرت رهبری ومدیرت جامعه میدانند وبرای شان اجازه وامکان نمیدهند تا زنان نیز مثل مردان تحصیل کنند ومدارج علمی و دانش را طی نمایند.. ودر مقامات عالی دولتی،قرار بگیرند. استاد محترم، براستی من شما را با این همه تحصیل وکسب تجربه در غرب وبااستفاده از مزایای زندگی مرفه و بسیار انسانی تر از زندگی درکشورهای اسلامی تا این اندازه عقب مانده و متعصب فکر نمی کردم.متاسفانه شما، که درکشوری مثل امریکا زندگی مینمائید ومی بینید که زنان از حقوق حقۀ انسانی خود به بهترین وجهی برخوداراند، شما چگونه این همه امتیازات واین همه رفاه واستقلال فردی واقتصادی وفرهنگی زنان غربی را نادیده گرفته، میخواهید با سخنان وتبلیغات میان خالی و غیر واقعی خود ، زنان مسلمان را خوشبخت ترین زنان روی زمین نشان بدهید درحالی که واقعیت برعکس آن چیزی است که شما میگوئید. به عقیده من، بدبخت ترین زنان روی زمین زنانی اند که در کشورهای اسلامی وبخصوص درافغانستان زاده شده اند و در زیرسلطه مردان چهارزنه وپنج زنه زندگی میکنند. من مدت 25 سال است که در غرب زندگی میکنم، من دراین مدت هرگز ندیده ام که مردی در ایستگاه سرویس یا ایستگاه مترو بطرف زنی به چشم بد ببیند ویا هنگام نزدیک شدن به زنان، از سرین زن ویا از پستان زن چندی بگیرند، ولی در افغانستان مسلمان ما، زنان پنج دقیقه در ایستگاه سرویس بدون ازار وازیت مردان آرام بوده نمیتوانند. بخصوص هنگام بالا شدن در سرویس ویا پائین شدن از سرویس ده ها دست وانگشت زن آزاری بسوی زنان ودختران جوان چادری دار دراز میشود، وزن بیچاره مجبور است آن همه تحقیروتوهین را تحمل کند وچپ خود را بگیرد وبراه خود برود. در کشورهای اسلامی واز جمله در افغانستان ما هرروز میشنویم که در فلان ولایت مردی گوش وبینی و لبان زن خود وحتی ....زن خود را بریده است، اما در کشورهای غرب ما هرگزنشنیده ونمیشنویم که کدام مرد غربی با زن چنین برخورد وحشیانه کرده باشد، در کشورما هر روز از تجاوز برکودکان 3 و4و5و6 ساله گزارش های خجالت باری رامیشنویم که از سوی مردان مسلمان وحتی ملاها صورت میگیرد، ولی در غرب هرگز چنین گزارش های نمی بینیم. بنابرین استاد محترم کاش با ارائه این مقاله آبروی خود را نمی بردید ومخصوصاً توصیه نمیکردید که این مقاله را دیگران بخوانند. اگراین مقاله تحفۀ شما به مناسبت 8 مارچ روز جهانی زن بوده باشد،ما را از چنین تحفه ای دروغ آلود وخنده آور تیر است. یقین دارم که اگر آنرا برای زن ودختران خود هم تحفه داده باشی آنها هم آنرا نخواهند پسندید واز شما تشکرنخواهندکرد.افسوس میکنم که با این مقاله تان حیثیت ومحبوبیت خود را از ذهنم پاک کردید.از خداوند میخواهم که شما را براه انصاف هدایت کند ونووشته دیگری از قلم شما مثل این نوشته غیرمفید تراوش نکندوبا احترام
|
 |
اسم:
مسعود فارانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
12.03.2015 |
|
خدمت دانشمندان گرامی خانم شیما غفوری و خانم قمریلدا عرض سلام دارم! از بزرگان دانشمندیکه در مورد نظمی بنام «زن وزندگی» ازقلم بنده قدر دانی کرده اند صمیمانه مشکور وممنونم واز ایشان اظهار امتنان دارم. این بزرگان در کنار قدر دانی از نظم یاد شده، رسالت ملی شانرا در برابر اسارت پایان ناپذیر خانم های با وقارسرزمین ما فراموش نکرده وبا کرامت ازحقوق حقه زنان نیزیاد آوری کرده اند. خانم گرامی ودانشمند پوهندوی شیمای غفوری و بزرگوار وفرهیخته وعالم، خانم قمریلدا هر دو در نوشته های جامع ایشان درد های بزرگ اجتماعی زنان را با زبان بسیار صمیمانه در انتهای اختصار با خوانندگان گرامی افغان جرمن آنلاین درمیان گذاشته اند. این بزرگی ایشان سرمشقِ برای زنان کشور شده میتواند که حرکت حق خواهی زنان را با هر امکانی ودرهر زمانی با زبان بسیارصمیمانه و عالی پیگیری کنند تا هرچه بیشتراین داعیه و آرمان در جامعه تعمیم بیشتریابد. این دید وسیع ایشان در کنار قدر دانی ازاثار وشخصیت هایکه در راه دفاع از حقوق زنان کشورتوجه داشته اند، دو پیامی را ناگفته میرسانند که یکی مصمم بودن شانرا در این امرمقدس بازگو میکند ودیگراینکه بمبارزه برحق ایشان درین راه اصرار و پیگیری دارند. اگر در زمینه روشن ضمیران آگاه بیشتر ممد این مبارزه گردند، بیقین این آرمان سراسری خواهد شد. این دو بزرگوار دانشمند در نوشته هایشان به نکات پرداخته اند که واقعا ً نیاز جامعه به چنین روشنگری حتمی است. ایشان به این وسیله موج از احساس پاک شانرا برای خواننده واضح بتصویر میکشند. که نتایج پیام های روشن ایشان برای جامعه سازنده و عالی است. بقلم باثمر ایشان برکات بیشتر تمنی دارم .
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
11.03.2015 |
|
علی یونسی مشاور اعلی روحانی رئیس جمهور ایران در امور قومی و اقلیت های مذهبی در یک کنفرانس در مورد تاریخ ایران که به تاریخ 8 ماه مارچ سال 2015 دایر شده بود در جریان یک نطق مسائلی را مطرح کرده است که از آن بوی امپراتوری ایران بیرون شده و باعث بلند شدن صدا های اعتراض گردیده است. تا آن حدی که علی یونسی مجبور به دادن توضیحات شده است و گفته است که وی صرفا در مورد وحدت تاریخی و فرهنگی در بین بعضی ممالک منطقه بشمول ایران-تاجکستان- افغانستان و عراق صحبت میکرده است. علی یونسی اظهار داشته است " عراق در حال حاظر تنها قسمتی از نفوذ فرهنگی ما نیست بلکه عراق شخصیت و موجودیت ماست ، فرهنک ماست، مرکز و پایتخت ماست در امروز و دیروز. چونکه جغرافیا و فرهنگ ایران و عراق از هم نا گسستنی است و یاما باید با همدیگر بجنگیم یا یکی بشویم." http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2015/03/iran-iraq-rouhani-advisor-empire.html?utm_ این صاحب منصب سابق استخبارات ایران که در مورد عراق عرب زبان دارای کلچر عربی این چنین گفته است ، در مورد افغانستان چه گفته خواهد بود؟ در این موقع خاص ختم اشتغال امریکا در افغانستان و مذاکره برای حل مسئله اتمی با ایران بعضی از ناظرین اوضاع سیلسی عقیده دارند که ملا های ایران از سلاح های اتمی گذشته اند بخاطری که امریکا نفوذ و قدرت ایران را بدون سلاح اتمی در عراق- افغانستان- سوریه لبنان و یمین به رسمیت شناخته است. و در پهلوی از بین بردن تعزیرات اقتصادی و این درجه قوی قدرت سیاسی و عسکری ایران به سلاح اتمی هیچ ضرورت ندارد.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
11.03.2015 |
|
داکتر صاحب اکرم عثمان با تشریح عالمانه اصل دسیسه تخریب ظالمانه و دشمنانه مجسمه بودا در بامیان که با نقشه و هدایت پاکستان انجام شد ، مسیر درست بحث برای یادوبود این واقعه دلخراش را برای ما افغانها تعین کرده اید. پاکستان صرفا بنام اسلام ایجاد شد تا وسیله تخریب و فشار باشد بر هندوستان آزاد و بر ضد افغانستان که دشمن دیرین انگلیس ها بود. پاکستان پرورده دست انگلیس ها و با حمایت انگلیس ها دنیا را فریب داده و میدهد و وظیفه افغانها است که چهره کثیف این تشکل و نظریه نادرست و مصنوعی را به دنیا بنمایند. ما باید از هر فرصت استفاده کنیم و در مطبوعات دنیا واقعیت مصنوعی و تخریبی پاکستان را که امروز خانه افراط و تروریزم است افشا کنیم.
|
 |
اسم:
یلداقمرکرزی محل سکونت:
میونشن
تاریخ:
11.03.2015 |
|
برادردانشمند جناب فارانی صاحب،شاعرحلاوت سخن وروشن ضمیر!
با جهانی پوزش که نتوانستم زود از این شعرزیبا ،پرمعنی وبا احساس شما راکه به « استقبال ازشعرطاهره قرة العین » بخاطرتجلیل ازروز زن سروده اید ، بخوانم وشادباش واحسنت خود را تقدیم حضورتان کنم، امروز فرصت یافتم تا پارچه شعرشورانگیزقلب هااز قلم شما را بخوانم. شعرشما الهام بخش زنان مظلوم است که ازهزاران سال تا حال مانند امواج بیکران دریا با صخره ها وسنگ های ظلم وظلمت مردان برخورد کرده وفریادکنان برجای خود رجعت میکنند.جامعه مردسالارما هزاران سال است که برزنان غضب میفرستند ، تحقیر وسرزنش میکنند ،سرمیبرند وزندگی که حق مسلم هرانسان است اززنان میگیرند واما زنان بازهم با وجودهزاران موانع شجاعانه راه های پرخم وپیچ مبارزه را در این وادی وحشت زای زندگی می پیمایند وآوای خودرا به گوش فلک میرسانند.مگر جابران هرگز به آمال واندیشه های پاک زنان نمی اندیشند نمیگذارند تا زنان، مصؤنیت ،آرامی وزندگی پراز سرور وسعادت را نصیب شوند.خداوند بتحقق حقوق شان یاری رساند . بااحترام قمریلدا کرزی
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
11.03.2015 |
|
درتاریخ 6 مارچ 2015 در تبصره ای برمقالۀ دوست گرامی وبزرگوار خودآقای مسعودفارانی نوشته بودم که یک شخصیت فرهنگی از امریکا به من زنگ زد وضمن صحبت پیرامون نقد آقای داکتر زمانی برکتاب داکتر کاکر، متذکرشد که داکتر کاکر، سید جمال الدین افغانی را ایرانی میداند ونه افغانی، امروز در سایت سباوون چشمم به یک مقالۀ محققانه از قلم عبدالغفار جبیر افتاد که در مورد ملیت سیدجمال الدین افغانی نوشته است، میخواهم 20 سندی که ملیت سیدجمال الدین را افغانی ثابت میکند، در زیراقتباس نمایم تا آقای داکتر کاکر آنرا بخواند وباورخود را نسبت به سید جمال الدین افغانی تصحیح نمایدکه آن نابغۀ دوران ، افغانی بوده نه ایرانی:
«...سيدجمال الدين افغانی رحمة الله عليه اصلي مليت اوجنسيت
دروند ورور زاهد جلالی صاحب پردې موضوع باندی پخپله ښکلې مقاله (سترشخصیت او سپک تورونه) بحث کړیدی، زه غواړم چې پردې موضوع باندی یوڅه نوره رڼا واچوم، هغه له دې کبله چې ایرانیانو ډير کتابونه، مجلې ، مقالې، جریدې اوویب پاڼې پردې باندی لري، چې سیدعلامه جمال الدین افغانی رحمة الله علیه ایرانی دی او افغانی نه دی.
دده پرافغانیت باندی خپله دعلامه سیدجمال الدین افغانی رحمة الله علیه خپله ویناوې اولیکنې شته، دده دتکړه اومخوروشاګردانوتائیدشته اونړیوال هم ورسره په یوه خوله دي.
۱: علامه سیدجمال الدین افغانی دخپل ځان په هکله وایی:
د علامه افغاني یوه تکړه شاګرد برهان الدین قلیج خان د خپل نامتو استاذ په هکله لیکی: یوځل ماوحضرت استادته وویل چې ځینی خلک تاایرانی ګڼی ددې سبب څه دی؟
نوهغه وفرمایل چي: زه دکنړدسیدانوله مشهوری کورنۍ څخه یم اوپه ۱۲۵۴ کی په افغانستان کی زیږدلی یم، د شیخ جمال الدین په نامه یوبابی مبلغ د ایران اوسیدونکی ؤاوکوم ځای ته چې زه تللی یم هغه هم تللی ؤله دې امله ځینی وګړی په غلطه ماشیخ جمال الدین ایرانی ګڼی مګردا ګومان ډیرناوړه، نه منونکی اوسرترپایه ناسم اوګرسره درواغ دي زه هیڅ کله ایرانی نه یم بلکې افغان یم او ټول افغانان ما ډیر ښه پیژني.
۲: علامه سیدجمال الدین افغاني پخپله په عروة الوثقی جریده کی داسی وایی:
الافغان و هي اول ارض مس جسمي ترابها
ژباړه: دا(افغانستان) لومړۍ هغه ځمکه ده چې زماوجود د دې خاورې مسه کړیدی.
۳: غلام حسین موسوي پخپل کتاب کی لیکي چې سیدجمال الدین افغاني ویل :
اني اخطرت لترك بلادي الافغان مضطربة بها الاهواء و الاغراض.
ژباړه: زه مجبوره شوم چې خپل افغان وطن په داسی حال کي پریږدم چې په دې وطن باندی شخصی اغراضواوتمایلونولوبې کولې.
۴: علامه سیدجمال الدین افغانی پخپل کتاب (تتمة البیان فی تاریخ الافغان) کی لیکی چې زه دافغانستان یم اوافغانی یم.
دعلامه شاګردان، ملګري اونور… دده په هکله څه وايی؟
۵: خپله ایرانیان دامنی چې هغه افغان ؤ، په دې کي مدرسي چهاردهی، ابراهیم صفایی، شیخ عباس قمی، سیدمحمدعلی آستانه اونورایرانیان علامه دسیدصفدرځوی اوافغانی بولی.
۶: مفتی محمدعبده دسیدجمال الدین افغاني ځانګړی ملګري اوډیرپیاوړی شاګردؤهغه دعلامه افغاني فارسی رساله (حقیقت مذهب نیچري ونیچریان) وعربي ته ژباړلې اوپه سریزه کي لیکی: سیدجمال الدین افغاني دافغانانودهیوادپه یوه مخوره کورنۍ پوری اړه لري.
۷: دعلامه افغاني اومحمدعبده نامتوشاګردسیدرشیدرضا مصري د(المنار) چلونکی پخپل تالیف کي (تاریخ الاسلام)کی لیکلی دي: سیدجمال الدین افغاني داسعدآبادپه نامه دکنړدسیمي په یوه کوچنی کلی پیداشوی دی.
۸: علامه یوبل پیاوړی شاګرد امیرشکیب ارسلان پخپل کتاب (الحاضرالعالم الاسلامی) کي پردې موضوع باندی اوږدې خبرې کړیدي اولیکی: سیدجمال الدین افغاني د افغانانوپه هیواد کی د کنړپه سیمه کي پیدا شوی دي.
۹: نامتومصري ادیب جرجی زیدان په (مشاهیرالشرق) کی لیکي: سیدجمال الدین افغاني داسعدآباد په نامه په یوه کلی کی چې دکنړداړوندوکلیوڅخه دی پیداشوی دي.
۱۰: یوبل مصری ادیب عبدالرحمن رافعی په خپل تالیف (تاریخ حرکت قومی) کی لیکي: سیدجمال الدین افغاني د اسعدآباد په نامه په یوه کلی کي پیداشوی دی داکلی دکابل د کنړ به سیمه کي پروت دي.
۱۱: همدارنګه ابراهیم مصطفی الوکیلی پخپل کتاب (مفاخرالاجیال) کی لیکی:
سیدجمال الدین داسعدآبادپه قریه کي چې دکنړیوه سیمه ده پیداشوی دي.
۱۲: دعلامه افغاني دلیکنودمجموعې (عروة الوثقی) اوډونکی مصطفی عبدالرزاق دکتاب په سریزه کي پردې مسألې باندی ژوری خبرې کړی دی اولیکی: سمه خبره داده چې سیدجمال الدین افغاني افغانی دي اوهمداخبره علامه هم کړیده.
۱۳: ولفرډبلنټ دسیدجمال الدین افغانی مخلص دوست اوملګري ؤاودعلامه افغاني په هلوځلوکی یی کارنده برخه اخیستی وه هغه په خپلوکتابونو(History of the British occupation of Egypt) اونوروکتابونوکی لیکلی دی چې سیدافغاني دی اوپه افغانستان کي پیداشوی دی.
۱۴: هانس کهان د(History of Nationalism in the East) کی لیکی:
خپله سیدویلی دي چی زه په ۱۸۳۸ میلادی کال کي په افغانستان کی پیداشوی یم.
۱۵: چارلس ایډمزد(Islam and Modernism in Egypt) کي لیکلی دی:
سیدعلامه افغاني دافغانستان داسعدآبادپه نامه په یوه کلی کی پیداشوی دي.
۱۶: دافغاني دافغانیتوب لپاره همدابس ده چې دی پخپله هرځای افغاني ؤ،هم په ترکیه کي، هم په مصرکي، هم په فرانسه کي، هم په روسیه کي، هم په ایران کي اوهم هرځای…
۱۷: سیدعلامه افغاني یومهردمربع په شکل سره درلودی چې پرخپلوټولولیکنوباندی یی واهه ددې مهرپه هکله په آریانادایرة المعارف کی لیکی دي:
په ۱۸۶۵ میلادي کال کي سیدله مشهده وځي اوتهران ته ځي اوله همدې وخت نه یی ادبي علمي رسالې په خپل قلم رانقلوي اوپرلیکي:
((جمال الدین الحسینی الاستنبولی الافغانی الکابلی)) اوخپل مربع مهرورباندی لګوي.
که ودې مهرته وکتل شي نودده په هغه وخت کی نسبت دایران څخه استانبول لاورته قدرمن ؤ،داځکه چې په هغه وخت کي استانبول داسلام مرکزؤ،ده خپل ځان کابلی په دې باله چې کابل مشهوره ؤ اوکنړداسی شهرت نه درلودی اوبل داچې کنړوکابل ته نژدې ؤ، اواوفغاني ځان په دې بولی چې افغان دی، نوکه چیری دی ایرانی وای نوپکارداوه چې دافغاني پرځای یی ایرانی لیکلی وای.
۱۸: کله چې دعلامه سیدافغاني په ژوندکي ده داګنګوسې واوریدلې چې خلک وده ته ایرانی وایی نوله دې مودې راهیسی يي کابلی اواستانبولی لیری کړ اوتل یی دخپل نامه سره افغانی لیکه.
۱۹: دعلامه سیدجمال الدین افغانی رحمة الله علیه ملیت اوجنسیت لاهغه وخت ښه په بین المللی ډول سره معلوم شوچې کله په (۱۹۴۴) میلادي کال کي دده جسددترکیې څخه دافغانستان ومرکزکابل ته راوړل شو اوهلته دکابل نړیوال پوهنتون ترڅنګ دعلی ابادپه منطقه کی خښ کړل شو. هلته ولی ایران دعوه نه کوله؟ داځکه چې ایران پوهیدی چې هغه افغانی دی.
۲۰: شارل آدمس پخپل کتاب (الاسلام والتجدید) کی لیکی:
سیدجمال الدین دافغانستان کابل ته نژدې په اسعدآبادکي پیداشوی دي....» خواندن این مقاله را به همه علاقمندان آن پیشوای نهضت اتحاد اسلامی توصیه میکنم.
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
11.03.2015 |
|
ګران شخصیت زلمی کرزی! ستاسو په لاس او قلم مې د معظم استاذ سیستاني صاحب مقاله (ګرانو هیواد والو د پوهاند کاکړ کتاب د خپل ما اخذ له فهرست نه لرې کړئ)، پشتو ژباړه په پورتال کې وکتله. د ژپاړې زیار او فشار هغه کس ته ورمعلوم وي، چې کله یې پخپله دا کار کړی وي. تاسو یو زیار په ځان قبول کړی او دا اوږده او په ضمن کې د محتوا په لحاظ پوره مهمه لیکنه مو زمونږ ملي ژبې پښتو ته اړولې ده. زه ستاسو دا یو ملي احساس ډېر ستایم. تاسو ته نور توفیق غواړم. په افغاني مینه |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
11.03.2015 |
|
با کمال خوشی و افتخار شعر رسایی را به نام «زن و زندگی» از محترم مسعود فارانی مطالعه نمودم. خوشی و افتخار به خاطری که ایشان در هشتم مارچ امسال نام شاعرۀ بزرگ زبان دری طاهره «قرت العین» را دوباره زنده نمودند. در این شعر زیبا تاریخ زنان کشور، حالت جاری و آرزوی نیک برای آینده آنها با بسیار زیبای تصویر گردیده است. طاهره بزرگ مشهور به چشم سیاه « قرت العين» زنیکه در راه آزادی زنان کشته شد و جسدش را در چاهی انداختند و چاه ر ا پـُر از سنگ ساختند. با وجودیکه آثار او را نابود کردند ولی چند پارچه شعریکه از او باقی مانده است در فصاحت وبلاغت کمتراز اشعار حافظ وعطارو مولانا نیست این خانم بزرگ در ادبیات یکی از نادره ها ی زبان دری محسوب میشود. هنگام مرگ فقط 36 سال داشت . نمونه شعر او:
خال بکنج لب یکی ، طرّۀ مشک فام دو وای به حال مُرغ دل ، دانه یکی و دام دو
محتسب است و شیخ و من ، صُحبت عشق در میان از چه کنم مجابشان ، پخته یکی و خام دو....
به امید روزی که زن افغان به حیث انسان از تمام حقوق خویش برخوردار گردیده و دامنۀ قتل ها، اهانت و اسارت که از ازمنۀ قدیم تا حال ادامه دارد، برای همیشه قطع شود. سعادت زن تضمین کنندۀ سعادت مرد ها و تمام جامعه میباشد
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
أمريكا
تاریخ:
10.03.2015 |
|
در روز تجلیل مجلس در ګذاشت مارشال محمد قسیم فهیم که در خیمه لویه جرګه واقع پولتخنیک کابل ترتیب شده بود، استاد؟ عبدالرب سیاف چنان یک بیانیه اتشین و توهین امیز را نثار هوطنان بلخصوص طبقه نسوان ایراد كرد همنظوريكه دیده میشد در ان محفل تعداد زیادی از خواهران ما از قبیل اعضای کابینه وکلا شورا ملی سازمان حقوق زنان اعضای جامعه مدنی و فرهنگيان محترم تشریف داشتند ولی یکی از این خانمهای مبارز ما در مقابل سخنان أستاد بزرگوار لُب خود را نه گشود، انهايكه همیشه در تلویزیونها افغانی هرروز ګلونهای خود را بخاطر احیا حقون زن افغان پاره میکند نتنها که خاموش ماندن بلکه انها بعوض اعتراض به چک چک های پی در پی سخنان استاد بزرګوار را استقبال و بدرګه کردند اینست اصول روش و پرنسیپ مبارزه ما. |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
10.03.2015 |
|
برادر محترم علی خیل منحیث یک مشاهد و سهمگیرنده در این پورتال وزین افغان جرمن آنلاین آرزو دارم خدمت شما عرض کنم که اگر به تاریخچه بحث ها در پورتال و در کیلکینچه آزاد دقت کنید انتقاد بر مرحوم خلیلی زیاده تر در مورد کتاب عیاری از خراسان و مهمتر از همه انتقاد بر نامه ای وی به شاه ایران بوده است که چاب شد. گرچه شعر و مداحی از ضیاء الحق توسط شخصی به سویه و دانش مرحوم خلیلی هم شدیداً انتقاد بر انگیز است. نظریه شما محترم که افغان ها برای ضیاء الحق دعا میخواندند و لذا مرحوم خلیلی بر حق بود که برای این اخوانی دشمن افغانستان شعر بسراید از چند نظر درست نیست: 1.اگر دعای اخوانی های وابسته و تربیه شده برای بربادی افغانستان بوسیله پاکستان را دعای مردم افغانستان میپندارید که غیر قابل قبول است. 2.اگر دعای یک تعداد مردم بیچاره و بی خبر و یا تطمیع شده و فریب خورده را دعای مردم افغانستان میدانید که بازهم استدلال قابل قبول نیست. شاید همان شعر مداحانه مرحوم خلیلی دلیلی باشد که برخلاف مرحوم پژواک که باوجود کوشش پاکستانی ها از منافع ملی افغانستان نگذشت در خانه در پشاور محصور ماند و با نامه در سنگ پرتابی عزیزانش چون برمک پژواک به بیرون با افغان ها در تماس ماند و برخلاف مرحوم خلیلی در آرامش و آزادی در پاکستان وقت گذراند و عرض شود که برخلاف گفته شما مرحوم خلیلی آرامی امریکا را در بدل کدام خیمه و بیچارگی و آوارگی رها نکرده بود. بر همه معلوم است که متعلقین احزاب و مشاورین قبول شده توسط پاکستان خانه ها و معاش ها و موتروان ها ومزدور ها و آرامی های داشتند که ما افغان های شب و روز زحمتکش در امریکا یک روز هم ندیده ایم.
|
 |
اسم:
عزیز کهگدای محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
10.03.2015 |
|
جناب محترم آقای ایازنوری ! درمورد شاهدخت اندیا که ازقلم بازمانده است واقعاً یکی اززنان پیشتاز وقابل قدر افغانستان است، نه تنهار اینجانب بلکه فرد فرد افغانستان به شخصیت گرامی وکارنامه های شان احترام خاص دارند متآسفانه درمورد شاهدخت اندیا این خدمتگار وطن چیزی در دسترسم نبود ومن تنها میرمن های که کارنامه ها وتحصیلالت شان بدسترسم قرارداشت آنهارا معرفی کردم . ازیادآوری وتذکر دوستانۀ شما یک جهان ممنون وسپاسگذارم |
 |
اسم:
زهرا کوهدامنی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
09.03.2015 |
|
خواندگان معزز پورتال افغان جرمن آنلاین، اینجانب زهرا کوهدامنی آنچه به جناب محترم آقای قاسم باز نوشتم آنرا پس میگیرم، زیرا من ایشان را بنا بر نزدیکی شان به شهید داوود خان آدم حسابی دارای افکار ثابت فکر می کردم ولی نوشتهٔ تازهٔ جناب شان چلوصاف شان را ۱۶۰ درجه یا به عبارت دیگر ۱۸۰ درجه نمایان ساخت، اگرچه من قبلاً هم حدس می زدم ولی حالا حدس من به گمان یقین۱۰۰ فیصد تبدیل شد. آنکه یک روز پورتال را غیر ملی (خائین) و دو روز بعد سایت وزین افغان جرمن آنلاین به نامد، به آن چه میتوان گفت؟! در مورد ضرب المثل کور خود و بینای شان عرض کنم ایشان شاید در زندگی شان یک بار خود را نه دیده باشند ورنه این چنین چپ و راست بی هدف فیر نمی کرد. در جواب همچو اشخاص بنابر گفتهٔ حاجی کامران «مه چُپ مه خاموش مه گنُگه»
|
 |
اسم:
توریالی علی خیل محل سکونت:
کلفورنیا امریکا
تاریخ:
09.03.2015 |
|
دانشمند عالیقدر جناب محترم ولی احمد نوری بعد از آنکه آن همه بی انصافی و بی عدالتی در حق یکی از عاشقان و خدمتگاران صادق وطن مرحوم استاد خلیل الله خلیلی در همین پورتال معظم افغان جرمن آنلاین صورت گرفت، فکر می کردم که دیگر جایی برای شنیدن حقایق باقی نمانده است. به همین دلیل نخواستم چیزی بنویسم. جای تأسف است که اشخاص خیلی محترم، صادق، و وطن دوست به عوض رسول رهین که مسئول مجلس بزرگ نمای حبیب الله کلکانی بود، به جان مرحوم استاد خلیل الله خلیلی افتادند و یک حرف هم در مورد رسول رهین و ویب سایت تجزیه طلب او نگفتند. امروز مضمونی از بزرگوار نوری صاحب خواندم که مرا باز هم امیدوار ساخت که هنوز هم انصاف وجود دارد.
چند مطلب را به صورت خلاصه به حضور شما بزرگواران احتراماٌ به عرض می رسانم.
1. وقتی که جهاد برحق ملت بزرگ افغان بر ضد حکومت فاسد کمونیستی و اشغال افغانستان عزیز آغاز شد، مرحوم اوستاد خلیلی زندگی آرام و مرفع امریکا را ترک کرد و به پاکستان رفت و در صف مردم خود قرار گرفت و بزرگترین جهاد قلمی را بر ضد اشغال گران آغاز کرد که تا امروز جهان نظیر آن را ندیده است.
2. زمانی که چنگیز مملکت ایران را به ویرانه تبدیل کرد و به بغداد رسید و مرکز خلافت اسلامی شهر بغداد را آتش زد و ملیون ها انسان بی گناه را کشت، از حافظ و مولانا در مورد آن همه جنایت حرفی شنیده نشد. شاید «نیستان» "خلیلی" و "مولانا" از هم فرق داشت.
3. اگر جناب استاد خلیلی شعری راجع به ضیاءالحق نوشت آن وقت چهره اصلی ضیاءالحق برملاء نشده بود. به یاد دارم وقتی که ضیاءالحق کشته شد، افغان ها در سراسر دنیا برای او فاتحه گرفتند و ختم قرآن شریف نمودن. وقتی که ضیاءالحق مرحوم استاد خلیلی بزرگ را به حضور پذیرفت و توقع داشت که استاد از او برای خود چیزی بخواهد. ولی استاد بزرگ برای خود چیزی نخواست استاد به ضیاءالحق گفت: من از شما می خواهم که مجاهد و مهاجر افغان را کمک کنید. گر چه اعلیحضرت امان الله خان پدر استاد را کشته بود و یک طفل ناز پرورده را به گدایی نشانده بود و حتی از حقوق انسانی محروم کرده بود با آنهم استاد بزرگوار، امان الله خان را پادشاه ترقی خواه و پادشاه آزادی بخش خطاب کرد.
پدر کشتی و تخم کین کاشتی ** پدر کشته را کی بود آشتی
در تمام زمان ریاست جمهوری شهید سردار محمد داؤد خان مرحوم استاد خلیل الله خلیلی سفیر و صاحب مقام و اعتبار خاص بود. پس چطور امکان دارد که همه كلمات ناروا و دور از حقیقت را در مورد استاد از زبان شهید سردار محمد داؤد قبول کرد.
استاد بزرگوار وطنش افغانستان را بعد از خدا پرستش می کرد و می گفت که:
دانـد خــــدا که بعد خـــدا مـی پرستمت هان ای وطن مپرس چرا می پرستمت
با عرض حرمت
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holand
تاریخ:
09.03.2015 |
|
شخصیت ارجمند عزیز الله کهکدای! نوشته شما را در ارتباط روز زن را مطالعه کردم و مستفید شدیم، در ضمن خدمت شما عرض کنم که در جمله نام های زنان خدمتکار افغانستان که فعلا حیات دارند، نام والاحضرت شاهدخت اندیا (د افغانستان) به چشم ام نخورد، این شخصیت کرامي ما از سال ۱۳۴۷ هجري شمسی مصروف خدمت مادی و معنوی مستقیم به هموطنان ایشان میباشند. من در جریان سفر اخیرم به کشور عزیز در اکست ۲۰۱۴ با این خواهر و شاهدخت ما دیدار ها و نشست ها داشتم. ایشان در پایتخت کابل در یک هوتل بود باش داشتند و به همین خانه ایشان اغلبا بی نوایان افغان در رفت و آمد بودند و شاهدخت اندیا کرامي در حد امکان به مشکل هر هموطن ما در حد امکان رسیدکی میکرد و هر افغان را از صمیم قلب در آغوش می کشید، به هر حال یک یاد آوری احترامانه بود. با ارادت |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریک
تاریخ:
09.03.2015 |
|
مقاله مجله رامپارتس و بازی بزرگ استخباراتی برضد شهید میوندوال مرحوم صدیق فرهنگ در کتاب تاریخ خود بنام افغانستان در پنج قرن اخیر چاپ اول در صفحه 514 زیر عنوان مقاله مجله رامپارتس و انعکاس آن در محیط ، بحث کرده و تحلیل خود را در مورد ارائه کرده اند. مرحوم صدیق فرهنگ نوشته اند ( اصطلاحات ایرانی دستگاه اطلاعاتی بجای تشکیلات استخباراتی و کارکرد بجای عملیات از مرحوم فرهنگ و قوی کوشان است) : " نشر مضمونی در یکی از مجلات کم انتشار امریکا بنام رامپارتس راجع به کارکرد های دستگاه اطلاعاتی امریکا بنام سی.آی.ای. در کشور های جهان سوم . در مضمون مذکور از زبان یک نفر محصل افغان بنام عبدالطیف هوتکی چنین روایت شده بود که سی.آی.ای. در اتحادیه محصلان افغانی در امریکا نفوذ نموده و یک تعداد از اعضای آنر برای مقاصد خود استخدام کرده است. هر چند در این باره تنها یک نفر بنام همایون نورزوی که در آنوقت در وزارت مالیه کار میکرد ، معرفی شده بود اما نویسنده مقاله به کنایه چنان میرساند که بعضی از عمال سی.آی.ای. در مقامات بالای دولتی جا داشتند." مرحوم صدیق فرهنگ این موضوع را زیاده تر تشریح کرده و ترجمه انتشار یافته اخبار مساوات را نادرست وعکس العمل حکومت شهید میوندوال را عصبانی و نشاندهنده یک حساسیت مبنی بر وارخطائی دانسته که با سهیم شدن بی بی سی این واقعه یک ضربه بر حکومت مرحوم میوندوال وارد کرد. در این مورد محترم نجیم آریا که پدرش از معتمدان شهید میوندوال بود و از جریان معلومات کافی دارد در این مورد چنین بحث کرده است: " نشریه بنام رامپارتس ادعا کرده است که سازمان استخبارات مرکزی امریکا متعلمین افغانی را استخدام میکند و گفته است افرادی استخدام شده تا سویه کابینه هم می باشند ( که تا سویۀ کابینه می تواند از رئیس مستقل قبایل وقت تا کلیه وزرا را در بگیرد، نه تنها رئیس کابینه را)، و دفعتاً درکنار آن شایع ساخته شد که این سویۀ کابینه، هدفش میوندوال است و این شایعه چنان دامن زده شد که حتی پارلمان از میوندوال خواست در زمینه توضیح بدهد، شهید میوندوال که میدانست این توطئه ای بیش نیست و هیچ مدرکی دال برثبوت این افواه وجود ندارد، دوستش مرحوم محمد نجیم آریا ( همان کسی که صمد ازهر و تمام دشمنان سوگند خوردۀ میوندوال از ایستادگی و پایمردی اش در کنار میوندوال همه جگر پر خون دارند ) را که معین وزارت اطلاعات و کلتور هم بود به پارلمان فرستاد تا جویا شود که آنها بر کدام اساسی و بر چه سندی خواستار پاسخ از میوندوال هستند، وقتی مرحوم آریا به کمیتۀ معینۀ پارلمان رفت و پرسید که شما منحیث نمایندگان یک ملت بزرگ چگونه به چنین افواه سر بازار و دامن زده شدۀ عناصر معلوم الحال وقعی گذاشته اید، به او گفتند که یک روزنامۀ امریکائی چنین نوشته است، مرحوم آریا که تا این زمان آن روزنامه را بدست آورده بود، آنرا ارائه کرد و برای آن عده وکلا که زبان انگلیسی بلد نبودند متن را قرائت و ترجمه کرد و پرسید بفرمائید در کجای این روزنامه به میوندوال اشاره و یا نام برده شده است (هموطنان می توانند این کاپی رامپارتس را در صورت تمایل به دست آورند ) که در این وقت عده ای از آن وکلأ ، دشنام های رکیکی به صدیق فرهنگ نثارکردند که او چنین معلوماتی را به آنها داده است. اما باید پرسید که چگونه نوشته یک اخبار کوچک محلی در امریکا چنین زود به افغانستان رسید و چه کسانی آنرا تعبیر و تفسیر کردند و چه هدفی را می خواستند القأ کنند. باید گفت که بعداً شهید میوندوال دریافت که از بودجۀ احتیاطی غیر قابل دسترس حکومت ها در وزارت دفاع ، به امر جنرال عبدالولی چند هزار دالر به حساب این روزنامه انتقال یافته بود و تعداد کثیری از شماره های آنرا وارد کرده بودند، مگر از آنجائیکه خاک خشک به دیوار شهید میوندوال نمی چسپید، باید این جعلیات را به گونه ای تقویت می کردند، همان بود که صدیق فرهنگ با ارتباطات مغشوش و دو پهلوی بین المللی که داشت، شخصاً خبرنگار بی بی سی لندن را دعوت و به او راپور داد که چنین نشراتی در امریکا صورت گرفته و در کابل افواه است که این گفتار شامل محمد هاشم میوندوال صدر اعظم نیز می باشد و بی بی سی لندن با همان نقشی سیاسیی که در جهان بازی می کند و بر همه آگاهان اشکار است، گفت در کابل چنین افواهاتی وجود دارد. که برای صدیق فرهنگ و سایر جعل کاران مقتدر، کافی بود، چه حکمرانان افغانستان که این تاکتیک های ماکیاولی به خوبی از بر داشتند، شروع کردند به آنکه بی بی سی نیز چنین گفت، که هر مبتدی مسایل سیاسی میداند که اگر بی بی سی چنان موسسۀ حق گو و با وجدان نشراتی است آیا یکروز به جهانیان از اقدامات لارنس و یا ملای گماشته در پل چرخی و یا توطئه های ضد شاه امان الله و طرح نصب نادرشاه بر سلطنت افغانستان و بالاخره عناصری که دیروز در رژیم های گماشتۀ رهبران گمراه شوروی گلو پاره می کردند و امروز همه از سخن گویان بی بی سی لندن هستند، و افواهات نه بلکه حقایق مستند بر ضد شان وجود دارد یک کلمه گفته است ؟." اما وظایف فرهنگ در تنزیل یک شخصیت پاک و استوار ملی بازهم پایان نیافت، اینبار ارتباطات شرقی خود را به خدمت گرفت و خبرنگار نشریۀ لینک (Link) را که ارگان نشراتی یکی از گروه های کامیونست هند بود، به کابل دعوت کرد و شخصاً به او عین راپور بی بی سی لندن را سپرد، که آن نشریه باز نوشت که چنین افواهاتی در کابل وجود دارد، که هیچ کدام قول موثقی را ذکر نتوانستند و همه، زیر عنوان افواهات کابل بر این آتش فر هنگ و شرکأ، بر ضد میوندوال هیزم تر و ناسوز انداختند که به جائی نرسید و امروز همه ملت افغانستان، همۀ این افراد دو چهره چپ و رامقاامات حساس افغانست و شرق غرب را شناخته اند." http://www.kabulnath.de/Salae_Hashtoum/Shoumare_171/wali%20aaria-2.html و اما در صفحه 24 مجله رامپارتس چنین نوشته شده است: " در این جریان نورزوی رئیس اتحادیه محصلان افغان به افغانستان برگشته است و رئیس بانک دولتی افغانستان است. هوتکی ادعا میکند که یک تعداد زیاد از مقامات کلیدی افغانستان که «در امریکا تحصیل کرده اند یا توسط سی آی ای تربیه شده اند ویا اینکه به کار گرفته شده اند. بعضی از آنها در سطح کابینه میباشند.» " http://www.unz.org/Pub/Ramparts-1967apr-00015 صرف نظر از اینکه مقاله اصلی شخص مورد نظر را ضیا نورزی معرفی کرده است نه آنطوری که فرهنگ وی را همایون نورزوی نوشته اند، مقاله اصلی وی را رئیس بانک دولتی معرفی کرده است نه آنچنان که فرهنگ وی را "کارمند وزارت مالیه" معرفی کرده است. از طرف دیگر برخلاف نوشته مرحوم صدیق فرهنگ که نوشته اند " نویسنده مقاله به کنایه " در مورد مقامات عالی افغانستان نوشته است ، در اصل مقاله نویسنده مستقیما این ادعای نورزوی را نقل کرده است. از مقایسه این نوشته ها و اصل مقاله و اوضاع بین المللی شدت جنگ سرد در آن زمان به نظر میرسد که بازی بزرگ استخباراتی در مقابل شهید میوندوال صورت گرفته و در این بازی دشمنان سیاسی وی به صورت مشخص شوروی ها و طرفداران علنی و نهفته آنها دست داشته اند. محترم عبداحمید مبارز در کتاب خود تحلیل واقعات سیاسی افغانستان 1919-1996 درصفحه 282 ادعای عبدالطیف هوتکی را تحلیل کرده و نوشته اند که « مگر میتوان بیطرفانه تحلیل کرد که در این قضیه دست های خارجی دخیل بوده اند.» به امید تحقیق بیشتر در این مورد و بحث علمی و منطقی استادان و هموطنان محترم.
|
 |
اسم:
زهرا کوهدامنی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
09.03.2015 |
|
جناب محترم قاسم باز، نه تنها می پرستان دل آزرده اند از زاهد بلکه دل تسبیح هم سوراخ است از دستش من هم زمانی مورد بی مهری پورتال افغان جرمن آنلاین قرار گرفتم. اما آنچه جناب شما می نویسید واقیعاً اضافه روی است. همان طوریکه شما به اندازهٔ یک سر سوزن از حرف خود عقب نشینی نمی کنید به دیگران هم اجازه بدهید، طور دیگر به مسٔله نگاه کنند. تفاوت شما با دیگران این است که کوشش دارید درد پا را از شقیقه بکشید یعنی به فامیل و مسایل شخصی افراد و اشخاص تماس میگیرید. مثلاً اگر نوشته کنید قضاوت تان غیر عادلانه است. دلایل تان مورد قناعت نیست. مطلب را خوبتر افاده می کند تا «تف بر قضاوت تان!» شما بدین وسیله به نام «قضاوت» بروی انسان تف می کنید که این مغایر اخلاق انسانی و افغانی بوده نه در کلتور و نه در دین و آئین ما هست. این که شما پورتال افغان جرمن آنلاین را سایت ملی نمی دانید ناشی از حس خود خواهی شما است، از طرز نوشته های شما معلوم می ګردد که شما در حالت خیلی عصبانیت نوشته می کنید یعنی وقتی می نویسید در حالت عادی قرار نمی داشته باشید حال انتظار مخاطبان شما بی هوده خواهد بود که از شما کدام نوشتهٔ معقول ومنصفانه را بخوانند. اگر چیزی به مراد و مقصد شما بود خوب و اگر نبود آنر را.غیر «ملی» می خوانید. در جای دیگر از ورای نوشتهٔ تان بُغض و کینهٔ تان به خوبی هویدا است، نوشته می کنید حزب دو نیم نفرهٔ میواندوال باز هشت نفر را خودتان می شمارید. در حالیکه حزب مساوات زیاد نفر داشت در بین مردم از اعتبار خوب هم برخوردار بود، ولی من متأسفانه عضو آن نبودم. جناب محترم باز صاحب! شما می نویسید( چند نفر زعمای ملی کشور را تحقیر و توهین نماید باکی ندارد ولی اګر من و عبدالله از کلفورنیا در مورد دروغهای شاخدار این اقایون واقعیتها را بنویسم باز ما متهم به عفت کلام ملزم میګردیم. این است روش یک سایت ملی ) برادر عزیز! باید خدمت تان عرض شود شما که در کشور امریکا تشریف دارید صد ها رادیو، تلویزیون، اخبار، مجله نشر می شود آیا همهٔ امریکایی ها اوباما را دوست دارند؟ من شخصاً به شهید داوود خان احترام دارم ولی او خودش زمینهٔ بربادی خود را مهیا کرد، زمان صدارت افراد و اشخاص سالم را به وظایف برگزیدند. ولی زمان ریاست جمهوری شان تعین قدیر نورستانی که یک مامور رشوت خور ترافیک بود. فاجعه آفرید. غوث الدین فایق بحیث وزیر فواید عامه یک صاحب منصب رشوت خور زمانیکه موتر های چهارصد بستر وقت به حیرتان میرفت موتروانان مردم را در مقابل کرایه به مزار می برد ولی فایق درسالنګ قطار را ایستاده میکرد کرایه را خودش برای خود جمع میکرد. آقای حیدر رسولی خو شب و روز مصروف چاپی پا های مرشد های خود در اوپیان و جبل السراج بود. وزیر صحت عامهٔ شان از یک زن کوچی که ۲۰ افغانی فیس را نداشت نیم نسخه را گرفت پاره کرد. وزیر مخابرات قبلی شان انجنیر محتاط که بوی ګند شان هنوز هم افغانستان را آرام نمی گذارد. سید عبدالله یک مامور عادی پشتنی تجارتی بانک بحیث وزیر مالیه و معاون رئیس جمهور فاجعه آور بود. این ها سبب بربادی خودشان شد، شاید نه میوندوال. خلاصه من به این نتیجه رسیدم که نه شما ثابت ساخته توانستید که میواندوال کودتا میکرد. و خود کُشی کرده است. ونه مخالفین تان برعکس آنرا ثابت ساختند. آقای باز حالا با چشم های بسته قضاوت نفرماید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
08.03.2015 |
|
روز قدردانی !
بجاست گه زنان افغانستان روزی را برای قدردانی از شخصیت محمد داود خان را تجلیل نمایند که انها را از قید چادری آزاد، زمینه تعلیم وتربیه شان فراهم شد تا بتوانند در تمام عرصه های زندگی فعالیت نمایند . |
 |
اسم:
زرغونه عبیدی-تیبکین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
08.03.2015 |
|
در احترام و سپاس از تلاش های همه زنان جهان که درج نمودن تاریخ هشتم مارچ را بنام روز جهانی زن امکان پذیر ساخته اند و در افتخار و سپاس بی پایان در قبال زنان قهرمان افغان که بعد از هر افتیدن و شکستن، قویتر و استوار تر بر پا ایستاده و به تلاش هایشان جهت رسیدن به اهداف شان در دفاع از حقوق انسانی شان ادامه داده اند، فرارسیدن این روز را به عزیزان و دست اندکاران سایت وزین افغان جرمن آنلاین از طریق ایشان به همه خواهران قهرمان افغان، مبارک و خوشقدم آرزو مینماییم. به امید روزی که از این آدرس بتوانیم خبر خوش رهایی زن افغان را از قید و بند هایی که زندگی را بر او چنین مشکل ساخته است، با هم یکجا تجلیل نماییم. به نمایندگی از " کانون همآهنگی زنان "
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
08.03.2015 |
|
به اداره محترم افعان جرمن آنلاین !
خانم نظام مضمونی برای شما ارسال نمود که خودش با سخنان خورد وتوهین آمیز نظر به پالیسی باید نشر نمی شد.
اگر من نوشته ام ( غلام نبی خان چرخی با نادرشاه همکاری میکرد تا زمینه آمدن امان اله خان را فراهم میکرد) اگر درک درست شود احترام به همه است نه توهین .
اگر نوشته شد ( آقای رشتیا یاور سردار ولی ، محترم صدیق فرهنگ مشاور کارمل و شاغلی امین فرهنگ به جاسوسی و اختلاص متهم است) موضوع شخصی فامیلی نبوده آینها مقامات عالی رتبه و تاریخ نویسان و مبصرین سیاسی بودند که درباره شان قضاوت میشود.
و یا ( غلام فاروق خان لوی درستیز شاهی رئیس محکمه آقای میوند وال بود ویا بالمکنداس رئیس طب عدلی خود کشی را تائید نموده ).
ویااگر نوشته شد ( داود خان شخصیت وطنپرست ، صادق ، مسلمان ، پرهیزگار،کارکن و ترقیخوداه بود) اگر موضوعات فوق نادرست است بدون سفسطه ( کلمه که زیادتر خودشان استفاده میکند) آنرا رد نماید. بااحترام
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
07.03.2015 |
|
افغان جرمن آنلاین بهترین صفت این پورتال اجازه نشر نظریات متفاوت است. منحیث یک خواننده دائمی و سهمگیرنده در این پورتال در عین زمانی که نوشته محترم باز را در استعمال کلمات تف اندازی وغیره محکوم مینمایم ، به نظر من نوشته محترم باز در افشای سهمگیری بعضی هموطنان درحمایت از قوی کوشان در محکمه درست و قابل نشر بود و است.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
07.03.2015 |
|
فکر میکردم که واقعا سیایت افغان جرمن انلاین یک سایت ملی است ولی حالا فهمیدیم نه تنها که ملی نیست بلکه در خدمت یکعده اشخاص معرض و مربوط یک حزب دونیم نفره مساوات است اګر طرفدارن حزب مساوات از قبیل ملال موسی نظام، نصیر مهرین، حیدر اختر، داود ملکیار ، روف ملکیار داود موسی ، فطرت وغیره و غیره هر دروغ تهمت و بهتان که بنویسد و زعمای ملی کشور را تحقیر و توهین نماید باکی ندارد ولی اګر من و عبدالله از کلفورنیا در مورد دروغهای شاخدار این اقایون واقعیتها را بنویسم باز ما متهم به عفت کلام ملزم میګردیم این است رویش یک سایت ملی . بنظر ګردانندګان این سایت مایان عفت کلام را در نظر نمیګیرم ولی دیګران که هر افترا هر ګونه کلیمات توهین امیز نثار اشخاص نماید خیر خیریت است فکر میکنم که دروغ ګفتن تهمت بستن و بهتان نزد ګردانندګان افغان جرمن انلاین اصل کدام ګناه و توهین و عفت کلام نیست . |
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
07.03.2015 |
|
پورتال افغان جرمن آنلاین از بدو نشرات خود سعی داشته و دارد تا زمینۀ تبادل نظر و افکار هموطنان را چه از طریق نشر مقالات در بخش تحلیلات و چه از راه انعکاس نظریات شان در دریچۀ نظرسنجی و مصاحبات قابل توجه هموطنان در یوتیوب در بخش تصویری فراهم کند. قسمیکه قبلاً هم بار ها تذکر داده شده است، پرسونل نشراتی این پورتال، افغانهای داوطلبی اند که در کنار کار شباروزی شخصی شان، بدون هیچگونه پاداش و حقوقی حتی المقدور همواره تلاش میکنند تا بهترین خدمات اطلاعاتی و مطبوعاتی را در دسترس هموطنان شان قرار دهند، اما برخی از هموطنان از ما توقعاتی دارند که خارج از امکانات ما می باشد. اگرچه دو روز قبل هم در دریچۀ نظر سنجی دلایلی حذف و نشر نظرات دوستان از جانب تیم پورتال به نشر رسید اما؛ باز هم باید اذعان داشت که ما محدودۀ تعیین شده ای را که در بخش تحلیل ها مد نظرداریم، در بخش نظرسنجی تطبیق نمی کنیم و به این باوریم که با در نظرداشت رشد سریع امکانات رسانه یی الکترونیکی، اندکی جلو "سانسور" مطبوعات را بگیریم و به خوانندگان زمینه ای تبادل نظر را در چوکات «گفت و گوی سالم با مراعات عفت کلام و حرمت قلم» » فراهم کنیم که قدری بازتر وآزادتر وارد مباحث گردیده، ابراز نظر کنند. ما نمیتوانیم بخاطر ذکر نام پدرکلان و یا وابستگان همکاران خود و یا اعتماد و باوری که به یک شخصیت تاریخی و یا سیاسی دارند و او در تاریخ کشور نقشی خوب یا بد بازی نموده، از پخش و نشر یک نظر جدید و تازه و آگاهی دهنده جلوگیری نمائیم، اما زمانی که متنی در نظرسنجی مطابق نکات مندرجه در بالای صفحۀ نظر سنجی نباشد، آنگاه خواهی نخواهی چنین نظراتی از نشر باز میمانند. چنانکه دراین اواخر از سر ناگزیری برخی از نظرات را با کمال معذرت از دریچه برداشتیم. امید است در آینده از نوشتن کلمات تخریش کنند و غیر مستند جداً خود داری گردد.
قیس کبیر یکی از متصدیان پورتال |
 |
اسم:
صالح محمد فطرت محل سکونت:
usa
تاریخ:
07.03.2015 |
|
به مطالعه خواهـــرم مـلالی موسی نظام و شاغلی استاد سیستانی به قـول معـروف و مشهـور که آفتاب را نمیتوان به دو انگشت پنهان کرد، حقیـقـت را هیچ قـدرتی نمیتواند پنهان نماید چون خداوند خود میفرماید که" ویحق الحق" حق تحقق میابد. شما مطمـأن باشید که آنانی که هـدف شان آموختن است، آنها نویسندگان مانند شما را به خوبی درک کرده اند، از تراوشات فکری شما و مانند شما شاغلی هاشمیان، شاغلی انوری، شاغلی مایار، مرحوم صمد حامد، شاغلی قیس کبیر، انجینیر صاحب معروفی که اکنون تشریف ندارند (نمیدانم) و سایر نویسندگان عالیقـدر استفاده اعظمی نموده اند و استفاده خواهند کرد. اگر حق میتوانست پنهان شود پس اکنون در همین خانه که من نشسته ام، من نه بلکه یکی فرد روسی باید مینشست چون از نگاه مادیات آنها نهایت قوی بودند و اما حق جایش را گرفت. شما باور کنید که ملت افغان نهایت تشنه است، بلی تشنه حقیقت و حقیقت یابی، تشنه تراوشات فکری علما و روحانیون، تشنه تراوشات فکری عالمان و نویسنده گان مانند شما ها و در غیر آن به بیراهه خواهند رفت. من از نوشته شما چنان برداشت نمودم که شما دیگر نمیخواهید از طریق افغان جرمن آنلاین به من و به ملت افغان بنویسید اما خدا کند که من غلط فهمیده باشم، و اگر فهم من درست باشد پس من سوالی دارم که من از کی بیاموزم؟ این ملت حقیقت را از کی جویا شود؟ با تصور اینکه اگر همه نویسندگان عالیقدر از نوشتن دست بکشند پس ما خود ملت را در تاریکی نگه داشته ایم. شما باور کنید و خود اینرا میدانید که، نوشته یک متن کوچک و یا یک اثر خود چهره واقعی نویسنده را میتواند به صورت واضح به خواننده نشان دهـد، من به شما اطمینان میدهم که زمانی من دیدم که نوشته بود " به توجع......" این خود به من و به دیگران چیز های زیادی را میرساند و دیگر اینکه " 160 درجه....." یک چیز بی مفهوم و کاملا بی مفهوم. شکایت از پورتال وزین افغان جرمن آنلاین قابل درک است و چنین نباید میشد و در آینده هم باید بادرک همه مفاهیم توجه جدی صورت گیرد. انسانهای با داشتن مفکوره منفی در مقابل دیگران مانند ابوجهل در همه مقاطع تاریخ بشریت موجود بوده است و اما یاس نباید آنقدر عمیق باشد که سبب انجماد قلم شود و الا ما نیز با در نظرداشت آنچه مسؤلیت پذیری نامیده میشود، در ردیف آنانی قرار گرفته ایم که در قتل معنوی ملت ها دست داشته اند و یا حد اقل به آنان تسلیم شده ایم. با اظهار سپاس و احترام به شما و همه نویسنده گان که در بالا ذکری از آنها نمودم، به صفت یک افغان واقعی و به صفت کسی که با پوست و استخوانم درد ملت را احساس کرده ام تقاضا مینمایم که ولو هـر کسی هر قـدر و به هـر شیوه ای بنویسد باز هم امکان آن نمیرود تا نظر من و دیگران در مورد شما و سایر نویسنده گان را تغییر دهـد چون حقیقت خود سخن میگـویـد. باز هم با اظهار سپاس . صالح محمد فطرت
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
06.03.2015 |
|
شخصیت وطن پرست ومدافع سرسخت حق وحقیقت وعدالت جناب فارانی صاحب گرامی عرض سلام وادب خدمت شما!
از حسن استقبال تان نسبت به نقد عالمانه ورهنمود دهندۀ جناب داکتر زمانی برکتاب (دپاجا امان الله واکمنی ته یوه نوی کتنه)تالیف داکتر حسن کاکر، سابق استاد پوهنتون کابل، ومقالۀ اینجانب در تائید آن نقد، تشکر میکنم. خوشوقتم که شخصیتی آتشین قلمی مثل شما، درمیان همکاران قلمی خود داریم که بدون تعصب، وبدون تمایلات سمتی ،زبانی ومنطقه ای، همواره مثل یک سرباز دلیروطن، برمواضع دشمنان این کشوریورش می برد وبدخواهان تاریخ افتخارات این وطن را تار ومار و مجبور به فرار مینماید. تعداد انگشت شماری از قلمبدستان همکاراین پورتال،مثل قطعۀ سربازان آماده باش،همواره مترصد اند تا اگرکسی پا کج بگذارد که خطر شکستن شیشۀ ناموس وطن درمیان باشد خود را به محل حادثه میرسانند وجلو شکستن وبزمین خوردن شیشۀ ناموس وطن رامیگیرند ونمیگذارند که آبروی وطن برباد برود !
دیروزدوست گرانقدری از امریکا برایم زنگ زد وضمن صحبت پیرامون کتاب داکتر کاکر ونقد داکتر زمانی، گفت: چندسال قبل در یکی از محافل دوستانه ، از داکترکاکربزبان پشتو پرسیدم که جناب داکترصاحب: علامه سید جمال الدین افغان که فخر افغانستان است،موسس افغانستان معاصر را بنام احمدشاه "بابا" نامیده است، ولی چرا شما همواره او را بنام احمدشاه "درانی" مینویسد وبه لقب "بابا" که مردم افغانستان از روی احترام به او داده اند، یاد نمیکند؟ جواب داد که علامه سید جمال الدین اصلاً یک ایرانی است ومن او را افغان نمیدانم ودر مورد کلمۀ"بابا" گفت بخاطراین در آخر نام احمدشاه،بابا نمی نویسم که به شهرت آفاقی من لطمه میزند؟؟؟ دوست من افزود درحالی که در دلم به منطق داکترکاکر می خندیدم، گفتم اینه داکترتاریخ وطن ما که با چه منطقی از خود دفاع میکند؟؟؟؟؟؟؟؟
|
 |
اسم:
Mehrpour Faizabadi محل سکونت:
usa
تاریخ:
06.03.2015 |
|
چرا ما افغان ها در کوبیدن هم دیگر خود این قدر اشتیاق و عجله داریم ؟ داکتر صاحب زمانی یک کتاب داکتر کاکر را به نقد گرفت و داکتر کاکر هنوز جوابی نه نوشته است که حق اش در پاسخ به این نقد محفوظ است .بیایید این قدر صبر و حوصله داشته باشیم تا اول از هر دو جانب دعوی بشنویم و بعدا اظهار نظر کنیم . من و داکتر کاکر هر دو از استادان سابقه پوهنتون کابل استیم . تا ان جا که من از او شناخت دارم داکتر کاکر یک افغان وطن دوست و بی ریاست .من با قضاوت های ناقدان محترم در مورد شخصیت و یا سوء نیت او در نوشتن این کتاب موافق نیستم . ما انتظار می مانیم تا داکتر کاکر چی جوابی دارد و بعدش هم این ما و شما و این صفحات وبسایت افغان جرمن انلاین . |
 |
اسم:
دوکتور خلیل الله قدیری محل سکونت:
بن آلمان
تاریخ:
06.03.2015 |
|
محترم آقای محمد نسیم اسیر! شعر عالی شما- علاجی بکن کز دلم خون نیاید بفکر من فرد شعری راآورد نام شاعرش را فراموش کرده ام:
با تواضع های دشمن تکیه کردن (ابلهیست ) پابوس سیل از پاه افگند دیوار را
با عرض سلام به شما وگردانندگان افغان جرمن آنلاین |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
05.03.2015 |
|
سوال از استادان و تاریخدانان محترم مرحوم فرهنگ درکتاب افغانستان در پنج قرن اخیر چاپ اول در صفحه 11 نوشته اند که "راجع به اصطلاح آریانا که بعضاً بعنوان نام این سرزمین در عهد باستان ذکر شده سوالاتی موجود است" اینجانب میخواهم از استادان و تاریخدانان محترم بپرسم که چه سوالاتی وجود دارد؟ مرحوم فرهنگ درکتاب افغانستان در پنج قرن اخیر چاپ اول بعد از اینکه نوشته اند که ساکنان خراسان مردم تاجک هستند در صفحه 14 نوشته اند که "علاوه بر تاجیکان در آن هنگام اقوام دیگری هم در خراسان زیست می کردند که بعضی از بقایای مهاجمان سابق بودند و برخی از مردم خانه بدوش محلی مانند اجداد پشتونها و بلوچ ها و نورستانی های کنونی." اینجانب میخواهم از استادان و تاریخدانان محترم بپرسم که مهاجمان از کجا آمده بودند و پشتونها و بلوچ ها و نورستانی ها از کجا آمده بودند؟
|
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
05.03.2015 |
|
دوستان عزیز و همکاران محترم پورتال افغان جرمن آنلاین سلام بر شما! تشکر می کنیم از همکار همیشگی و قلمبدست توانای ما جناب محترم ع. کاظم صاحب؛ که با دقت و توجه جدی به نکتۀ بسیار مهمی اشاره فرموده اند. کاظم صاحب گرانقدر! از توجه و یاد دهانی دلسوزانۀ تان در قسمت مراعات نکات اهم در پالیسی نشراتی پورتال در بخش نظر سنجی اظهار سپاس می نمائیم. اخیراً تیم افغان جرمن آنلاین تصمیم بسیار جدی را درین عرصه اتخاذ نموده است که به هیچ قیمتی، حاضر نخواهد بود که نظر و یا تبصرۀ را که از چوکات نکات برچیده در تبصرۀ شما خارج باشد، به نشر برساند. طوری که قبلاً هم در یکی از تبصره های خویش متذکر شده بودیم و شما هم بر آن اشاره فرموده اید، این دریچه باز نگهداشته شده تا بیان آزاد و مباحثی روی موضوعات به شکل علمی و تحلیلی صورت گیرد و نتیجۀ آن حاصلی مثبتی را به تعقیب کنندگان موضوع برساند نه برای این که نسبت عقده ها و خصومت های شخصی یکی به جان دیگر افتاده، همدیگر را با سخنان رکیک و توهین آمیز و تحقیر کننده و القاب نامطلوب یاد کنیم. امروز درین دنیای پیشرفتۀ تکنالوجی علاوه بر این دریچۀ نظر سنجی افغان جرمن آنلاین هستند بسیار امکانات دیگری مانند ایمیل، اسکایپ، وایبر، وتزاپ، فیسبوک، تویتر، سمارت فون ها و ده ها وسیلۀ دیگر که ما برای ارسال دَو و دشنام خود به طرف مقابل میتوانیم استفاده کنیم. لهذا از تمام قلمبدستان و نویسندگان معزز این پورتال جداً و اکیداً خواهش به عمل می آید تا در زمینه توجه بسیار جدی نموده نوشته های شان را درین دریچه در محدودۀ ادب و مراعات نزاکت های گفت وگو تنظیم نموده عفت کلام و حرمت قلم را جداً مراعات بفرمایند. در غیر آن هیأت مدیرۀ افغان جرمن آنلاین صلاحیت عام و تام دارد، نظریاتیکه از چهارچوکات پالیسی نشراتی پورتال که در بالای صفحۀ نظر سنجی به وضاحت درج گردیده، بیرون باشد. حذف کرده از نشر باز نگهدارد. و یا به نویسندۀ مربوط دو باره بفرستد تا اگر صد در صد آرزومند است که نظرش نشر شود، در تنظیم محتوی آن تجدید نظر نماید.
با احترامات فایقه تیم هیأت مدیرۀ پورتال افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
05.03.2015 |
|
با سلام و احترامات فایقه خدمت جناب محترم کاسی صاحب ! تبصرۀ زیبای تان را زیر عنوان «نگاهی بر آثار ادبی خانم وهاب واصل» مطالعه نموده بخود بالیدم. سپاس و امتنانم را برای این ذره نوازی تان بپذیرید. این طالب العلم و کوچک دیار شعر و ادب، فقط سعی دارم به نحوی از انحا مصدر خدمتی به فرهنگ و ادب کشور و مردمم گردم که از سالیان متمادی درین غربت سرا، دور از دیار و دامان وطنم به طرُق مختلف خودم را به آن مشغول نگهداشته ام. امید است این زحمات ناچیز چندین سالۀ بنده بتواند حداقل مسؤولیتی را که در خدمت به وطن و مردمم بدوش دارم، اداء کند. همچنان امید میبرم تا مجموعه های غزلیات و چهارپاره های رنگینم بتواند با محتوایشان لحظات خوش و لذت لازمی را به شما ببخشد. با تشکر و سپاس مجدد موفقیت های مزید و سلامتی کامل برای تان آرزو میکنم.
با حرمت
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
05.03.2015 |
|
در بارۀ آنچه درصدر ستون نظر خواهی بصورت متحرک نظر هر خواننده را بخود جلب میکند و در آن به وضاحت تام نوشته شده است که:«قابل توجه: پورتال افغان جرمن آنلاین ضمن انکشاف مزید این امکان را در اختیار می گذارد تا در قسمت مضامین خاص و تنقیدی تبادل افکار صورت گرفته بتواند. دراین فرصت اکیداً به توجه رسانیده میشود که: عبارات مطالب مندرج اظهار نظر نبایدحاوی عبارات غیر قانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، مسائل جنسی، تبعیض طلبی، و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی، عفت قلم و عفت کلام باشد، ورنه به هیچ وجه به نشر رسیده نمی تواند...» اکنون از هیئت محترم مدیره پورتال وزین با عرض ادب و اخلاص می پرسم که آیا ایشان هر اظهار نظر را قبل از نشر دقیقاً میخوانند و در رعایت نکاتی که فوقاً ذکر شد، دست به اقدام برده اند و اگر خدای ناخواسته نکات فوق ازطرف یک نویسنده مراعات نشود،ایا اداره محترم پورتال آنرا اصلاح و یا از نشر آن به دلیلی اجتناب میکند و نوشته را واپس به نویسنده آن رجعت میدهد و یا اینکه صلاحیت دارد تا آنچه را عدم مراعات نکات فوق پنداشته از نشر آن بدون اطلاع به نویسنده اجتناب مینماید؟ میدانم اینکار مشکل و مسئولیت جدی برای هیئت محترم مدیره پورتال است، اگر بزعم پالیسی آنچه در فوق ذکر شد، رعایت نگردد، فضای آزاد به وجود می آید و هرکس هر چه بخواهد می نویسد، آنوقت جنجالها و بگو و مگو ها تا سرحد جدال بالا میرود که نه برای پورتال و نه برای خوانندگان قابل تحمل خواهد بود. بهتر است در این مورد یک تصمیم جدی و دقیق که عملی باشد، اتخاذ گردد. به نظر من هیئت مدیره پورتال باید این حق را برای خود محفوظ دارد تا در صورت تخلف نویسنده از نکات فوق الذکر، پورتال حق داشته باشد تا متن را بزعم خود اصلاح و یا بدون اطلاع به نویسنده از نشر آن اجتناب نماید. ما نباید آزادی بیان را با بی بند و باری یک سان توجیه کنیم. این بود سؤال و نیز پیشنهاد این اخلاصمند پورتال. امید است از حد خود در بیان موضوع پا فرا تر نگذاشته باشم. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
04.03.2015 |
|
نوشته ای محترم عبدالله در مورد محمد داوود خان به جاست. وی یکی ار بنیان ګزاران ممالک عدم انسلاک با نهرو، سوکارنو و جمال ناصر است و مانند امان الله خان از بزرګ مردان آسیا برای بقای آسیا می باشد. اګر معنی همین دو سه جمله را کسی میفهمد خوب ورنه: به سیه روز چه سود ګفن وعظ نرود میخ آهنین در سنګ و لطفا ظالمانه در مورد اشخاص نجیب و شریف از روی عقده ها فیصله نکنید. وی زنده نیست که از خود دفاع کند و این نا مردی مطلق است که به چنین شخصیت به نظر کم دیده شود. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
03.03.2015 |
|
توجه محترمه نظام را به نوشته داکتر صاحب عبداله کاظم که در همین صفحه درج است جلب میکنم " داؤد خان شهید را یکی بزرگمردان تاریخ معاصر کشور میدانم و خدمات شان را بخصوص در احیای اقتصادی کشور در دوره صدارت بسیار ارج می گذارم و شهادت ایشان را با خانواده از صغیر تا کبیر شباهت به شهادت شهدای کربلا میدهم و اگر صادقانه بگویم در تاریخ قرن بیستم افغانستان بعد از شاه امان الله غازی ، شهید داؤد خان دومین شخصیت بزرگ افغانستان است " و به شما نوصیه کرده که نوشته اش را با دقت بخوانید.
مصاحبه محترم دانشمند عبدالعزیز فروغ سرپرست وزارت پلان دوه جمهوریت را که با اسناد وارقام سخن میگوید لینک اش از طرف اداره محترم افغان جرمن آن لاین گذاشته شده و بسیار به زبان ساده و عام فهم موضوعات تشریح شده است .( دقت زیاد مانند نوشته داکتر صاحب را هم ندارد) |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.03.2015 |
|
برادر محترم کابلی والا خداوند شما ، کابل و استاد رشید را در پناه خود داشته باشد. دلیل من در عرضه لینک ویب سایت متذکره در این بود که تذکر کوتاه استاد رشید به مجله Covert هیچ نتیجه در انترنت نداشت و من این مصاحبه را میشناختم و استفاده کرده بودم خواستم یک لنک در تائید نوشته استاد تقدیم هموطنان نمایم. با اینکه از پدر پدر مسلمان افغان هستم نه از شخص متذکره توسط شما شناخت دارم و نه در معرفی اسلام نقش دارم. اگر آن لینک درست نیست لینک ذیل مصاحبه ابولکلام آزاد را به صورت کامل دربر دارد:
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.03.2015 |
|
توصیۀ مطالعۀ دو اثر از دو نویسندۀ خبرۀ افغان: دوست و برادر معزز، عبدالله جان کاظم، گرچه قسمتی ازین گفتنی را میخواستم عنوانی هموطنان محترم بیان دارم، بعد از مطالعۀ نظریات سودمند تان خوب است که توضیحی محترمانه برای هردو باشد. درین جای شکی نیست که مطبوعاتیانی که جای پای مستحکم در مطبوعات کشور خویش افغانستان عزیز دارند، فعالیت شان بمنزلۀ سنگی است که خود بالا انداخته و سر خویش را زیر آن گرفته باشند، چنانچه که از جانب خوانندگان گاهی همراهی و زمانی انتقاد هم می گردند که البته با تفاوت نظریات و مراعات حقوق حقۀ تفکر و بیان به شیوۀ اخلاقی، باید هم چنین باشد. ولی اگر هدف و اشتراک در مسائل مربوطه، با انتقاد سالم و آموزنده همراه باشد و کدام منظور آزار، توهین و تحریف رویداد های حقیقی افغانستان عزیز و انصراف از موضوع مورد بحث، منظور طرف مقابل نباشد، نه تنها مباحثات با مراعات اخلاق مطبوعاتی برگزار می گردد، بلکه بیشمار خوانندگان سایت های انترنیتی که مستحق خواندن نوشته ها در چوکات ادب و استدلال منطقی میباشند، از آن فیض برده و خسته، سرگردان و دلگیر نمی گردند. طوریکه خوانندگان این پورتال جهانی شاهد هستند، بعد از مباحثات و افشاء گریهای تاریخی در مورد«حبیب الله کلکانی» و ارائۀ نظریات گوناگون، موضوع سوال بر انگیز قتل یا خودکشی مرحوم«محمد هاشم میوندوال» منحیث یکی از شخصیت های سیاسی افغانستان در پورتال، مطرح شد. متآسفانه همانطوریکه دیدیم در همین زمینه اشخاصی که از آزادی بیان صرف آنلاین نمودن حروف و جملات پراگنده ای را برای توهین به اشخاص، مکدر ساختن اذهان خوانندگان و مخصوصاً دور ساختن شان از موضوع مورد بحث، در پلان داشتند قدم پیش گذاشتند، طوریکه واقع نشد که استثناً حتی سطری را با موجودیت«استناد» و اشاره بیک ورق روشنی از تاریخ و استدلال منطقی که حق خوانندگان بود، جمع بندی نمایند. دیروز که نوشتۀ شما را در مورد اظهارات نسبی شهود عینی«که ما و شما در جریانات مهمی بوده اییم» و دقیقاً استناد مؤرخین، محققین و صاحب نظران بیطرف و منطقی، از برکت انکشاف مطبوعات، در مورد تاریخ نگاری، مطالعه نمودم، باز هم امیدوار گردیدم که این کاروان پرکار رسیدن به حقایق تاریخ مردم افغانستان، همچنان به جانب منزل مقصود در حرکت می باشد. در مورد موضوعات مورد بحث اخیر، آنچه تا را ایندم یافته ایم، اگر برای سهولت افهام و تفهیم فقط به محتویات هر دو اثر افشاگرانه ایکه الحمدلله نویسندگان شان حیات دارند، مراجعه نماییم، نه تنها به سطورتاریخی که به یک ملت تعلق دارد و مطالعۀ آن وظیفۀ هموطنان شمرده میشود دسترسی حاصل میگردد، بلکه خوانندگان را هم از تحمل مطالعۀ سفسطه سرایی های ضد و نقیض نجات میدهیم؟ این دو کتاب دقیقاً پربار و قابل تعمق همانا یکی اثر شخص تان« زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد» میباشد، همانطور که برای خودتان هم ابراز داشته ام، بعد از دریافت آن منحیث تحفۀ ارزشمندی از شما، بدون اغراق دردست راست من دایم منحیث ریفرینس معتبری، مورد استفاده قرار میگیرد. در همین معضلۀ مباحثات بدون استناد آقای عبدالله از کلیفورنیا درین پورتال، خوشبختانه موارد استعمال این اثر به اوج خود رسید. کاش شخص صاحب صلاحیتی برسبیل خیرخواهی، محتویات قسمت هایی از تاریخ وابسته به این اثر نهایت«مستند» را که زحمات سالها تحقیق تان را در خود ذخیره نموده، اقلاً در مورد حقایق مبرهن جمهوریت داود خان، برای همین آقای عبدالله از کلیفورنیا بخواند. اثر دومی ایرا که من طالب العلم بازهم افتخار تحفه ای بی بدیل ازمؤلف و محقق نهایت دانشمند آن محترم «داکتر عبدالرحمن زمانی» را داشته ام، همانا کتاب بسیار مستند و آموزندۀ«بازنگری دورۀ امانی و توطئه های انگلیس» میباشد. تاریخ افغانستان حق یک فامیل، یک سفسطه سرا و یک قوم نیست، اوج و حضیض رویداد های آن متعلق به همه ملت افغان است. یکی از دلائلی که اینقلم با مغرضان و آنانیکه پلان تحریف واقعات تاریخ مملکت را دارند، طرف واقع میشوم، دقیقاً بعد از مطالعات چنین آثاری است که با موجودیت آنهمه اسناد، شواهد و ریفرنس هایی میباشد که محقق و مؤرخ سال های آزگار برای من و شما با استدلال و استناد فراهم نموده است. بعد از مطالعۀ تألیف با ارزش محترم داکتر زمانی، اعتراف مینمایم که این هیچمدان از نگاه «استناد» و ارائۀ معلومات معتبر در تاریخ افغانستان که تا حدود دسترسی به اسناد مشهود و معتبر آرشیف هند برتانوی آنزمان هم پیش میرود، چنین یک اثرآموزنده، ارزشمند و غیر قابل انکاری را که جهانی معلومات تاریخی «غیر قابل انکار» را به ملت شریف افغانستان پیشکش مینماید، ندیده بودم. خوب است که به عوض ضد و نقیض گویی هایی که تاریخ را مسخره نموده و به بازی می گیرد، اوراقی ازین گنجینۀ رویداد های همان عصر فشرده را بیطرفانه و با خلوص نیت مطالعه نماییم. البته بعد از خواندن، اگر انتقاداتی داشتیم بدون اینکه به کاکا و مامای محقق و مؤرخ توهین نماییم، با شهامت و استدلال برای خود احترام و برای مؤلف معلومات آفاقی «مستند» تقدیم نماییم. البته درین اثر آنانیکه در مورد حقایق تاریخ نادرشاهی هم علاقمند هستند، با دلایل و استناد آزادانه پا پیش گزارند. علت پیشکش آثار شما دو محقق و دانشمند پرکار به منتقدین رویداد های عصر نادر شاهی و داود شاهی، اینست که چون هردو از نعمت حیات مستفید هستید و آثار تان دقیقاً با مراجعه و تحقیق بیشمار مراجع و منابع مستند مزین گردیده است. اطمینان داریم که شما و دانشمندان دیگرافغان چون مؤرخ و محقق پرکار محترم اعظم سیستانی و محترم داکتر عبدالرحمن زمانی با خدمات و زحمات متداوم تان در نزد مردم افغانستان از ارج و منزلت زیادی برخوردار هستید، یقین که پلان روشنی اندازی بر حیات سه شخصیت مطرح و تاریخ ساز وطن که اثر تحقیقی آیندۀ تان خواهد بود، راه گشای نسل های بعدی و آنانیکه بدون تعصب تاریخ را برای تاریخ و ملت وابسته به آن میدانند، میگردد به آرزوی مؤفقیت های بیشتر و من الله توفیق.
|
 |
اسم:
کابلی والا محل سکونت:
هند
تاریخ:
02.03.2015 |
|
قابل توجه آقای غزنوی لینک را که شما ماخذ داده اید ازنشرات انجینراصغرعلی که یکی از چهرهای بدنام درجهت معرفی اسلام می باشد. ایشان تاکنون چند بار با چتیات خود مورد بازپرس ازطرف دولت هندقرارگرفته است. امیدوارم در باره تبصرهای تان در باره مقالات علمی شماری از نخبه گان ما چون استاد رشید ودیگران کمی ازدقت نظر استفاده نمایید. چیزی را که شما ماخذ داده اید. درآن درین باره ذکروتوضیح دیده نمی شود. به یاد خدا باشید کابلی والا از هند |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
02.03.2015 |
|
بعد از تشکر از استاد محترم سید عبدالله کاظم ، نوشته محترم عبدالخالق رشید یک موضوع ارزشمند را مطرح میسازد که باید افغانها در داخل و خارج افغانستان به زبان های ملی دری و پشتو و زبانهای بین المللی تحقیق و تتطبع علمی و منطقی نمایند و بنویسند تا دنیا از موجودیت دولت تصنعی پاکستان و فریبکاری های آن که صلح منطقه و جهان را در خطر اداخته ، به صورت درست مطلع شوند. اینجانب مصاحبه ترجمه شده توسط محترم رشید را چند سال قبل در یک رساله ختم تحصیلات استفاده کرده بودم و برای هموطنانی که میخواهند این مصاحبه مولانا عبدالکلام آزاد را مطالعه کنند لینک ذیل را تقدیم میدارم: http://www.csss-isla.com/arch%2016.htm در همان رساله اینجانب در جریان استدلال اینکه اختراع دولت تصنعی پاکستان اصلا پلان انگلیس ها بوده است و اکثریت مسلمانان شبه قاره هندوستان و مخصوصا در آن قسمت های که امروز پاکستان نامیده میشوند طرفدار بوجود آمدن پاکستان نبودند، از یک شخصیت و رهبر مسلمان هندوستان بنام الله بخش یاد آوری و تذکر داده بودم. الله بخش والی ولایت سند در سال های 1942-43 بود. سند از جمله آن ولایات هندوستان تحت اداره انگلیس بود که اکثریت نفوس آن مسلمان بود اما هندو ها و دیگر اقلیت های مذهبی هم به آرامی در کنار مسلمانان زنده گی میکردند. داستان اینکه چگونه والی سند الله بخش از قدرت انداخته شد و ترور شد تا راه برای شاخه مسلم لیگ طرفدار جناح و تحت امر انگلیس باز شود، بسیار آموزنده است و لینک در ارتباط به این موضوع در اینجا تقدیم میگردد: http://www.nchro.org/index.php?option=com_content&view=article&id=6669:muslims-against-partition-why-historical-facts-remained-buried&catid=55:minorities&Itemid=39 در جریان تحقیقات و مطالعه در مورد موضوع پاکستان تصنعی بهترین کتابی که اینجانب به آن برخورد کرده ام کتاب نریندرا سنگ سریلا ، ضابط امر آخرین گورنر جنرال انگلیس در هندوستان، لارد مونتباتن ، میباشد که وی بعدا یکی از دیپلمات ها معتبر دولت هندوستان آزاد و مستقل شد. نام کتاب " سایه بازی بزرگ : داستان ناگفته تقسیم هندوستان". لینک این کتاب در ذیل تقدیم است: http://www.amazon.com/The-Shadow-Great-Game-Partition/dp/8172238746 یکی ازجالبترین تبصره ها در مورد این کتاب را یک انگلیس بنام جد آدم در اخبار تیلگراف لندن نموده است. تبصره ای که اگردر ارتباط اوضاع امروزی و فریبکاری پاکستان و انگلیس در نظر گرفته شود به تذکرات محترم سپنتا و مقاله دانشمند محترم ووطندوست داکتر صاحب هاشمیان روشنی تاریخی خواهد انداخت. جد آدم در ارتباط زحمات سریلا در کشف اسناد در آرشیف های دولتی انگلستان و امریکا که سریلا نیم قرن بعد تر پیدا کرده و کتاب نوشته چنین نوشته است: " سریلا پیغام های بین دولت ها را کشف کرده است که نشان میدهد که ونستن چرچیل قصدا با بلند نشان دادن تناسب عساکر مسلمان در اردوی هندی تحت قیادت انگلیس، امریکائی های هم پیمان ما را فریب داده است. این در زمانی بود که امریکائی ها برای آزادی هندوستان بر انگلیس ها فشار می آوردند. چرچیل منافع امریکا را در آن شرایط مشخص جنگ جهانی به بازی گرفته و به امریکائی ها تفهیم کرده است که در این قسمت جنگ با جاپان بهترین راه اینست که مسلمانان را در ذخیره داشته باشند. در حالیکه اگر مسلمانان زیر اداره هندو ها قرار بگیرند شاید به نفع امریکا و انگلیس و متحدانش نجنگند." چرچیل از یک طرف به امریکائی ها دروغ گفته تعداد عسکر مسلمان را زیادتر از اندازه نشان داده بود و از طرف دیگر همین موضوع را در مسئله جنگ برضد جاپان مورد استفاده قرار داده امریکائی ها را فریب داده بود که متعاقباً از همین نوع استدلال ها برای اختراع مملکت تصنعی پاکستان توسط انگلیس استفاده شد. اگر مقایسه و دقت شود میبینیم که امروز پاکستانی ها از همین نوع دروغ ها استفاده کرده امریکا و جهان را به نقص افغانستان فریب میدهند. لینک تبصره جد آدم در ذیل تقدیم است: http://www.telegraph.co.uk/culture/books/4201192/The-ill-fated-battle-for-Indian-independence.html
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
02.03.2015 |
|
قابل توجع خانم ملالی موسی نظام!
نمی خواستم درباره نوشته شما چیزی بنویسم آنهم بخاطر ګل روی چند تا دوستان و عزیزانم. متل داریم که میګویند. به یک سیلی ده روی درد میکند، ولی ګاهی انسان مجبور میګردد. 1- شماناحق بالای اعلیحضرت محمد نادر شاه و سردار هاشم (محمد هاشم ختم) قهر و غضب هستید آیا می دانید که در آن زمان افغانستان در چی حالت و موقعیت قرار داشت.
۲- از برکت اعلیحضرت نادر شاه و سردار هاشم خان یک تعداد افغان های ما صاحب یک زندګی نسبتاً مرفع ګردیدند که یکی از ان فامیل ها فامیل شما بود.
این شما بودید که در طول پانزده بیست سال ګلو تان را به خاطر پسر محمد نادر شاه پاره کردید ولی حالا که مطمئن شدید که هم ظاهر شاه و هم جنرال عبدالولی به دیار ابدیت پیوست ۱۶۰ درجه تغییر جهت دادید.
خانم ملالی موسی نظام فکر می کنم که نظام سیاسی و اجتماعی تان درهم و برهم شد، آیا از یاد تان رفته در روز محکمه برادر رئیس جمهور فعلی داکتر احمد شاه احمدزی و قوی کوشان مدیر مسؤول اخبار امید که شما به طرفداری قوی کوشان به محکمه، آن هم به خاطر ضدیتی که شما به آقای داکتر احمدشاه احمدزی از دوران فاکولته داشتید تشریف آوردید و شما بالای شیرشاه زمانی که شاهد صحنه جنګ و عداوت آقای احمدزی و قوی کوشان بود قهر شدید که شما برای چی اینجا آمدید و شما خود در آنجا نبودید، ولی شیر شاه جان برایت رسید خریداری ګروسری و مواد خوراکی را بشما نشان داد. راستی شما حق بجانب هستید در آنوقت اشرف غنی انقدر مطرح زعامت آینده نبود ولی در سال ۲۰۰۸ در یک هوتل سفر نګفیلد که آقای اشرف غنی در آن وقت مسؤول انتقال قدرت به اردوی افغان بود و هر کس فکر می کرد که بعد از آقای کرزی وی چانس زیاد دارد شما در آن محفل چقدر چاپلوسی به آقای اشرف غنی می نمودید. در آن محفل من و محترم انجینر احسان الله مایار باهم پهلو به پهلو نشسته بودیم. با خود ګفتم. ای خدا چرا انسان ها این قدر زود چهره خود را بدل میکند.
خانم ملالی! باور نمائید بسیار چیز ها برای تان دارم که بروی تان بکشم ولی فعلاً به همین اکتفا میکنم.
تا جایی که من عبدالله جان از کلفورنیا می شناسم وی از شما کرده به خاندان غازی امان الله نزدیک است وی یک سر سپرده غازی امان الله خان است وی یک شخصیت خانزاده و نواب زاده است. چون حقوق را خواندید بهتر است مسایل حقوقی را پیش ببرید نه مسایل تاریخی.
امید وارم حل مطلب شده باشد.
|
 |
اسم:
زلمی محل سکونت:
میونشن
تاریخ:
02.03.2015 |
|
! سپاس فروان خدمت بزرگوار محترم ، تاریخ نویس توانا داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی
مقاله اخیر شما را بنام (مروری برکتاب دوره امانی پوهاند کاکر) در پورتال وزین و پرمحتوی افغان جرمن آنلاین با ارأیه اسناد مؤثق و تاریخی مطالعه کردم. این تجسس وتحقیق تاریخ نگاری شما نهایت درخور تمجید ، تقدیر و ستایش است. چند سال قبل من نوشته استاد حسن کاکر را تحت عنوان (پادشاه امان الله واکمنی ته یوه کتنه) مطالعه نمودم، مطالعه این رساله برایم منحیث شاگرد تاریخ دلچسپ بود اما با مطالعه اسناد و شواهد مؤثق تاریخی ارأیه شده داکتر صاحب زمانی، باید بگویم که در هیچ اوراق تاریخی نام منشی علی احمد خان بحیث مشاور دوره امانیه دیده نشده، بلکه محبوب علی شاه سکرتر امور شرقی انگلیس در سفارت کابل بوده است. برای کسانیکه این موضوع مغلق و ناحل بود واضح و آشکارا شد. متاسفانه نوشته استاد کاکر با اسناد و شواهد جعل و نفی برآمد که ازجانب یکتعداد تاریخدانان وتاریخنویسان شهیر کشور هم تأیید شد. خداوند به قلم داکتر صاحب زمانی توانایی بیشتر اعطأ فرماید . با احترام زلمی کرزی
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
02.03.2015 |
|
استاد معظم هاشمیان صاحب با عرض احترام، قراری که یاد کرده ام مینویسم، خواهش شما محترم حکمیست که با افتخار قابل قدر است و در چند نوشته ای پیهم تا کودتای وکیل که به استشاره ای وزارت خارجه ای سویس انجام داده شد، صحبت تلفونی نماینده ای وزارت خارجه ای سویس راکه از دفتر وکیل درکابل در سال ۱۹۹۱ به زبان دیلکت سویس صورت ګرفت شاهدم و اینکه در آنجا من چه میکردم مفصل خواهم نوشت. داستان ظولانی است. ۲۰۰۹ این مثءله را در زمره ای ادعایه ای که به محکمه ای حقوق بشر علیحه سویس دادم ، مفصل یاد آوری کرده ام. بلی می نویسم. به امید طول عمر به شما محترم و صحتمندی. زمری کاسی |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
03.02.2015 |
|
هموطن محترم جناب زمری کاصی صاحب توضیحات بسیار فشردۀ شما را درین کلکین خواندم و ملتفت شدم نکاتی در توضیحات شما شامل اند که بواقعات تاریخ 50 سال اخیر ارتباط میگیرند و واجد اهمیت فراوان میباشند. جناب شما درتوضیحات فشردۀ خود حد اقل به هشت موضوع مهم تماس گرفته اید که یکی بدیگراربتاط دارد- کسانی مثل من که 87 ساله میباشم، و نیز 70 ساله ها، واقعات مندرج توضیحات شما راتشخیص وتفکیک میتوانند، اما 50 ساله ها چیزی از آن پیزی پی نمی برند- بنابرآن از شما خواهشمندم اگر ممکن باشد هریک از موضوعات مذکور راجداگانه در یک مقاله بطور مفصل بنویسید، زیرا ازتوضیحات مفصل شما شایدخاطره های بیشتری ازهموطنان تراوش کند و هم میتوان از آقای داکتر حسن شرق که حیات دارد در زمینه استفسار نمود- با احترام سید خلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
01.03.2015 |
|
از همه اولتر از جناب غزنوی غلزی کمال امتنان دارم از اینکه در باره خصوصیات یک سند تاریخی (اسناد اصلی ـ درجه اول و اسناد فرعی ـ درجه دوم)از قول یک تاریخدان دانشمند مطالبی را نوشته اند که رعایت آن برای تشخیص یک سند مؤثق تاریخی برای هر محقق حتمی و ضروری است، همچنان کسانیکه دربارۀ مسائل تاریخی مطالبی نوشته اند، محقق باید توجه کند که نویسنده چه کسی است و موقعیت وی در جامعه چیست؟، چرا نویسنده این اثر را نوشته وآیا او موقف بیطرف دارد و آیا او مقصد سیاسی مشخص در نوشتن اثر دارد؟ وووو... از آنجائیکه طی چند دهه اخیر کشور با نشیب و فراز های فروان روبرو شدهاست، نسل های حاضر اغلب شاهدان عینی حوادث بوده اند، لذا اکثراً میخواهند چشم دیدها، سرگذشت ها و حتی شنیدگی های خود را در قالب "تاریخ زنده" به قید قلم در آورند. اینکار یک اقدام مفید و خوب است و در حقیقت به حیث "مواد خام" برای یک محقق مسائل تاریخی محسوب میشود و محقق میتواند با استفاده از آن مواد، مسائل را بررسی نماید و پارچه هایی از این "خاطرات و سرگذشت ها" را که یک با دیگر وفق پیدا میکنند و هر پارچه با پارچه دیگر به اصطلاح سر میخورد، پهلوی هم بگذارد و با ارائه دلیل و برهان یک "تیزس" تاریخی را از آن اشتقاق و ارائه نماید. در اینجا برای همچو تدقیق لازم است تا محقق روشهای علمی و آفاقی را برای ارزیابی اسناد اعم از خاطرات شخصی نویسندگان، اوراق رسمی ، شهود عینی و بازرسی محل وقوع و سوابق موضوع و نیز اهلیت راویان خاطرات و وابستگی های آنها بکار برد تا واقعیت تاریخی را از مسائل ماورای واقعیت تفکیک و تشخیص نماید. به این اساس میتوان بین "واقعه نگاری" و "تاریخ نویسی" فرق گذاشت. در این ارتباط یکی از وظایف بسیار مهم یک محقق تاریخ یا به عبارت دیگر یک مؤرخ همانا اتکا به مآخذ و منابع اصلی است و تشخیص منابع اصلی همانطوریکه فوقاً ذکر شد، محقق را مکلف به تشخیص اعتبار سند می سازد. در این روزها جناب داکتر عبدالرحمن زمانی یک موضوع بسیار مهم را در ارتباط با یک مأخذ اصلی کتاب استاد محترم جناب کاکر صاحب "نگاهی جدید به حاکمیت شاه امان الله" مطرح بحث قرار داده اند که محتوای کتاب مذکور را زیر سؤال می برد. خوشحال هستم که امروز هموطنان محقق ما با فراخ نظری دنبال اسناد و شواهدی در مسائل تاریخی می گردند که به استناد آن واقعیت های تاریخی را متجلی سازند. این کمینه از جمله اولین کسانی بودم که در سال 2005 حینیکه کتاب "زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد" را نوشتم، براین نظر که گویا"هیچ سندی در دست نیست که انگلیسها در سقوط دورۀ امانی دست داشته باشند" انتقاد کردم و آنرا ناموجهه دانسته و دلائلی را ارائه کردم و از آنروز به بعد مرهون زحمات جناب داکتر عبدالرحمن زمانی هستم که با موشگافی ها و رجوع به اسناد معتبر تاریخی در کتاب پرمحتوای خود" باز نگری دورۀ امانی و توطئه های انگلیس" و نیز در مقاله اخیر خود "مروری برکتاب دورۀ امانی پوهاند کاکر" اسنادی را ارائه کرده اند که این کمینه به ماهیت تحلیل و بررسی جناب داکتر زمانی مباهات میکنم. اکنون طوریکه از ورای بعضی نوشته ها و تبصره های هموطنان عزیز در مسائل تاریخ معاصر کشور دراین پورتال بر می آید یک نوع جدل محسوس بین یک عده به طرفداری از یک دوره و برعکس و نیز جانبداری از یک شخصیت تاریخی و یا یک مؤرخ و برعکس در جریان است که خود بیانگر علاقمندی آنها به مسائل تاریخی میباشد و در اثر همین نوع بحث های میتوان به نقاطی دست یافت که تا امروز از نظر ها پنهان بوده و یا کوشیده شده تا از نظر ها پنهان گذاشته شوند. جای مسرت است که این بحث ها موجب میگردند تا واقعیت های تاریخی را از گودال تحریف های تاریخی بیرون آورند و دیدگاه های نوین و مستند را پیکش نمایند. این کمینه به حیث یک محقق مسائل تاریخ معاصر کوشش میدارم مطالعات خود را پیرامون سه دورۀ پربار تاریخ کشور بیشتر و بیشتر سازم، سه دوره ای که چهره افغانستان کهن را به یک چهره نوین و مدرن تبدیل کرد و در راس این سه دوره سه شخصیت بزرگ قرار داشته اند: امیر عبدالرحمن خان ـ بنیادگذار افغانستان نوین، شاه امان الله غازی ـ محصل استقلال، معرف افغانستان به جهان و ریفورمیست بزرگ، و بالاخره شهید محمد داؤد خان، کسیکه افغانستان را بسوی تمدن عصری کشانید. البته این سه شخصیت در طول زمامداری های کوتاه و دراز خودهمانطوریکه خدمات برجسته را انجام دادند، واضح است که از نقاط ضعف نیز مبرا نبودند. میدانم که هریک از این سه شخصیت بزرگ تاریخ معاصر کشور از خود حامیان و نیز مخالفانی دارند، ولی من میکوشم تاحد توان در مورد کارکردهای این سه شخصیت قضاوت خود را مبتنی بر اسناد و فارغ از هرنوع حب و بعض های شخصی پیش ببرم. از خدای بزرگ استدعا دارم تا مرا در این کار که شاید هم آخرین ثمرۀ تحقیقی من در زندگی باشد ، یاری رساند. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.03.2015 |
|
درنو افغانانو! مونږ تاسو د افغان شخصیت او د تاریخ څېړوونکي ډاکټر عبدالرحمن زماني درې برخې لیکنې « پر اماني دورې د پوهاند کاکړ کتاب ته یوه کتنه» د افغان-جرمن په پورتال کې ولوستلې. دلته خلاف کاري او جعل د تاریخ کوم عادي یا د ټیټې کچې افغان ته متوجه نه ده، دا شخصیت د تاریخ متخصص او د کابل پوهنتون پخوانی مشهور استاذ پوهاند محمد حسن کاکړ دئ...!؟.د نورو مهمو تاریخي مسایلو تر څنګ، شاغلي زماني لیکي کله، چې یو وخت دئ هغه د منشي علی احمد په غلط نوم سند د پوهاند صاحب نه د یوه هیواد وال په حیث غواړي، چې وې ګوري،استاذ کاکړ یې د ورښکاره کولو نه انکار کوي آخر ولې...!؟، اوس ښايي، چې مونږ لوستي افغانان ټکان وخورو او خپل د هیواد تاریخ ته بالخصوص د امیر حبیب الله خان د مرګ نه پس،په وړه ځیرتیا رجعت وکړو. د زماني صاحب د دې ذکر شویو لیکنو نه زه دا نتیجه اخلم، چې غازي اعلیحضرت امان الله مرحوم سره د انګرېزي استعمار ګرو دشمني په کومه کچه وه او دوی په کوم مهارت د اماني په حکومت کې جګپوړي کسان خپل جواسیس استخدام کړي ول، چې دا لړی د استحدام دغه تر نن پورې دوام لري. په درنښت |
 |
اسم:
زمری کاس محل سکونت:
سویس زیورخ
تاریخ:
01.03.2015 |
|
برادران و خواهران ګرامی،
به ارتباط تشریح محترم صمد ازهر در مورد مرحوم میوندوال نظر به اینکه با قدیر نورستانی و عیسی نیکزاد در لیسۀ حبیبیه چندین سال همصنفی بودیم تا روز آخر شان با آنها ارتباط دوستانه داشتم. من مصروف کار های شخصی بودم، نه دولتی. در اخیر نظر به خواهش جدی وزیر دفاع و غیره، عضو رهبری حزب انقلاب ملی ګردیدم که بعضی پرچمی ها و محترم آقای سلیمان لایق کامل خبر دارند. با آقای س. لایق و دیګران تنها مناسبات شخصی وجود داشت و بس. شریف و غیر شریف در هر جا وجود میداشته باشد. روزی عیسی را تصادفاً در وزارت داخله دیدم که دست مرا ګرفته به دفتر خویش برد، چای و کلچه روی میز ګزاشت و به من لست یک تعداد بی سر و پارا نشان داد ک در بالای آن اسم جنرال میر احمد شاه خان بود و به من ګفت که یکی دو از رفقای تو هم درین لست است و افزود باید بین من و تو بماند. ازین کودتا خبر داشتم چه خودم هم دعوت شده بودم که در مضمون دیګری خواهم نوشت.
به عیسی گفتم که راست بګو که مثاله ای میوندوال صاحب چطور بود؟ ګفت توطئه ای برای شان ساخته شده بود که ایشان را ناحق بندی و محکمه کنند. مرګ میوندوال معلوم نشد که یک قتل بود یا انتهار و ګفت که شک در آن است که دست بیرون در آن داخل باشد، ولی نګفت کدام بیرون. در تلاش های دیگری که داشتم از زمان ملک خان در سال ۱۳۳۷ اطرافیان خاندان چندین توطئه بر علیه داوود خان صورت دادند که اطرافیان داوود خان از وی با طرق مختلف دور ساخته شود و تضعیف گردد، که در آن سردار عبدالولی، محمد رسول رئیس ضبط احوالات، عبدالحکیم شاه عالمی و غیره که بسیار اند دست داشتند.
سخنان آقای ازهر صادق است تا مرګ میوندوال صاحب. طب عدلی امروز وسایلی در دست دارد که می تواند حتی قتل صد یا دو صد سال پیش را ثابت و یا رد کند و این کار طب عدلی است.
تا یک سال پیش تحقیقات قتل کندی جریان داشت تا سند محفوظ خانم کندی بیرون شد و من فکر می کنم که توطئـۀ مطلق بیرونی بود چه خودم به ارتباط غلام حیدر خان عدالت و پسر عمه ای مستغنی قربانی یک توطئه علیحه داوود خان شدم که سه سال محکمه ای نظامی بالای ما جاری بود و چند سال بعد مصموم ګردیدیم که یعقوب فوت شد ولی من زنده ماندم. آقای داکتر حسن شرق از تمام جریان خبر دارد.
سخن این جاست که عادلانه نیست در هر مثاله این و آن را بدون اسناد متهم ساخت. اګر پرچمی ها در ان دست داشتند کدام ګروپ بسیار مرموزی بوده که هرګز روشن نخواحد شد و در پرچم نظر به هدایت مرکز شوروی چنین ګروپ ها وجود داشت که ګروپ ها مربوط سه یا چهار سازمان سری شوروی در پهلوی ک. ج. ب. وجود بود که از طرف یک روسی که فعلاً در امریکاست به من ګفته شد. آنچه عیسی هم به من ګفت بیرونی فکر می کنم ازین ګروپ ها بوده باشد. واالله و یعلم. زمری کاسی |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
01.03.2015 |
|
کارمندان محترم افغان جرمن آن لاین ! مصاحبه محترم عبدالعزیر فروغ سر پرست وزارت پلان در دوره 5 ساله جمهوریت ، در یوتیوب اکنون گذاشته شده اگر می خواستید از آن استفاده نمائید، به کمک لینک ذیل می توانید آنرا استماع فرمائید.
https://www.youtube.com/watch?v=gSBw3aARfJE&feature=youtu.be
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.03.2015 |
|
نقل قول محترم داکتر صاحب زمانی از استاد کاکر و اینکه انگلیس نا آرامی را در افغانستان نمیخواست تصادفا بسیار شباهت دارد با گفتار جنرال مشرف در مورد افغانستان در سال 2007: Pakistan needs peace and stability in Afghanistan, the president told United States Senator Hillary Rodham Clinton, who met him here after a visit to Kabul, the government said in a statement on Monday. http://www.hindustantimes.com/nm21/pak-for-a-stable-afghanistan-musharraf/article1-199830.aspx ترجمه مفهوم -نه لغت به لغت - نقل قول بالا: " دولت پاکستان در یک بیانیه صادر شده در روز دو شنبه اعلان کرد که رئیس جمهور ( جنرال مشرف) به سناتورهیلری رادهم کلنتون اظهار داشت که پاکستان به صلح و ثبات در افغانستان ضرورت دارد. بر اساس اعلامیه مذکور رئیس جمهور پاکستان این اظهارات را شام یکشنبه به سناتوران امریکائی اظهار داشت که بعد از یک سفر به کابل به دیدن وی آمده بودند." در حالتی که به ما افغانها و تمام دنیا معلوم است و معلوم بوده است که دولت اختراعی پاکستان از روز اول برای ایجاد تخریب و دوام طرز دید انگلیس در منطقه بوجود آمده است و میراث خورهمان طرز دید است و در هر دوره تاریخ به همان ترتیب عمل کرده است. نقش پاکستان در بوجود آوردن- تمویل – تربیه و هدایت طالبان برای تخریب و تجزیه افغانستان با همکاری مهره های کهنه تربیه شده در پاکستان در نقش های نمایشی ضد پاکستان ، به افغان ها و بسیار مردم جهان روشن است و اظهارات خواست آرامی و ثبات در افغانستان از طرف پاکستان در افغانستان بی معنی و دروغ است. بر همین اساس نظر انتقادی داکتر صاحب زمانی بجا و درست است که این ادعای داکتر صاحب کاکر در صفحه 139 کتاب کاکر صاحب که انگلیس ناآرامی و بی ثباتی در افغانستان تحت قیادت امان الله خان غازی را از ترس بی ثباتی در هندوستان تحت اداره اش نمیخواست ، بر مبنی هزاران شواهد و اسناد و بر اساس روایات مستند و بر اساس منطق یک ادعای نادرست است.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
01.03.2015 |
|
محترمه خانم نظام مینوسد:
" توهین و سبک ساختن شخصیت های تاریخ افغانستان" که گویا من توهین به شخصیت های ملی کرده ام. در حالیکه موصوفه خودش در همین دریچه همه وقت داوود خان و نادر شاه شخصیت های ملی را توهین می نماید. فکر نکنم (امان اله خان) نوشتن، و یا همکاری غلام نبی خان چرخی با نادر خان و پیشنهاد ازدواج فامیلی توهین و سفسطه گویی باشد. فکر می کند شخصیت های ملی، فقط آقای رشتیا یاور سردار ولی، محترم صدیق فرهنگ مشاور کارمل و شاغلی امین فرهنگ متهم به جاسوسی و اختلاص است.
در مورد کوتای آقای میوندوال نوشت که شخصیت خوشنام غلام فاروق خان لوی درستیز نظام شاهی را رئیس هیأت تحقیق تعیین شد (نه کدام کودتاچی را).
موصوف 18 تن را به اعدام محکوم کرد که آقای میوندوال هم شامل بود که رئیس جمهور 12 تن آنرا از جزای اعدام عفو کرد. اگر آقای میوندوال (به قول رئیس طب عدلی رژیم شاهی که خود کشی را تصدیق کرده بود) جان نمی سپردند شاید از جزای اعدام عفو میشدند.
اگر کودتا توطئه بوده مقصر لوی درستیر رژیم شاهی است که معلومات نادرست را به رئیس جمهور داده است.
در مورد مقاله توهین آمیز تان که به داوود خان نوشته بودید اظهار کردید که معلومات را از مقالۀ داکتر صاحب عبدالله کاظم اقتباس کرده بودید که داکتر صاحب برایتان نوشت که محترمه برداشتی که از نوشته اش کرده اید نادرست بوده و برای تان توصیه نمود که مضمون شان را یک بار دیگر بخوانید و درست بخوانید.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
01.03.2015 |
|
در مورد جوابیۀ آقای عبد الله از کلیفورنیا که ترجیح میدهند ناشناس بمانند،عرایضی تقدیم مینمایم: خوانندگان متوجه شده باشند که از آغاز استعمال این دریچه توسط ایشان، بصورت دقیق در پهلوی توهین وسبک ساختن شخصیت های تاریخ افغانستان، چپ و راست اعتراضات گوناگون هم گاهی برسبیل کنایه و زمانی مستقیم بر من حواله می نماید. بار ها زمانیکه با جنجال و انتقاد بر دیگران پای مرا شامل نموده، من یاد آور شده ام که اشتباه نموده است. ولی آیا منطق و استدلال چنین حکم می نماید که نظر به آزادی ارزشمند فکر و بیان، نظریات ما افغان ها اگر بر یکی از زمامداران قبلی به دلایلی با نظر دیگری متفاوت باشد، به عوض احترام به ادب و اصول مطبوعاتی، طرف مقابل روش عجیب و غیر قابل باور همین آقای عبدالله از کلیفورنیا را پیش گیرد؟ البته که بسیار دیده شده است که دفاع ناقص و غیر مستند، به عوض فائدۀ به شخصیت مورد پسند آدم، ضرر رسانیده و مقام وی را پایین می آورد. آقای عبدالله از کلیفورنیا مثلاً به جواب مضمون و استدلال محترم «نصیر مهرین» در مورد جریان محاکمۀ بعد از شهادت آقای میوندوال، چانس داشت که برای اثبات ادعا هایش آزادانه قلم خویش را با مراعات احترام، ارائۀ دلایل منطقی و رفع اتهامات بر سردار داود خان و همکاران وی، استفاده نموده و جای پای محکمی در تاریخ کسب نماید. ولی برعکس از باور بدور است که نوشت: (این شخص غلام فاروق خان شخصیت خوش نام و مقتدر رژیم شاهی بود. کسانی را که بر علیه منافع ملی توطئه می کردند به سزای اعمال شان رساند، که آن باعث شده بود در تمام افغانستان امنیت، آرامی، انکشاف اقتصادی و ترقی در یک دورۀ کوتاه کمتر از پنج سال که تاریخ کشور نظیر آنرا شاهد نبوده صورت گیرد و......) یعنی که گروپی را که به دسیسۀ کودتای مرحوم میوندوال گرفتار شده بودند، به سزای اعمالشان رسانید. یکی دوسال قبل یکی از هموطنان دیگر ماکه ذکر نام وی موردی ندارد، مصاحبه ای با داکتر فرید یونس در مورد چگونگی جمهوریت سردار داود خان و عمال فعال پرچم در آن رژیم داشت که اصل آنرا من نشنیدم، « البته اینقلم روش پروگرام های داکتر مذکور را که با ضدیت دایمی با یکی از اقوام شریف افغانستان و پشتی بانی علنی از رژیم آخندی، مصروف است، هیچ گاهی استقبال ننموده ام»، ولی این شخص بعد تر به تنهایی در تلویزیون زرین ظاهر گردید و خواست ایرادات و بیانات داکتر یونس را رد نماید. بیچاره رهبر، کاش دشمن دانایی میداشت تا با منطق و استناد معلومات تاریخی برای بینندگان پروگرام تقدیم مینمود. در عوض،این آقا در نهایت عصبانیت با ظاهری آشفته و جگر خون در مقابل میکروفون خواسته بود که تاریخ ساز بگردد. به سلسلۀ دفاعیه های مغلق، ادعا نمود که اخیراً گویا خانمی را از فامیل مجددی در شفاخانه عیادت نموده و از وی پرسیده که آیا داود خان بر مجددی ها ظلم نموده است؟ خانم گفته که نخیر، در آنوقت شوهرم را که عسکر ها بندی نمودند، من زود به خانۀ داود خان رفتم و وقتی بیرون آمد برایش گفتم که شوهرم را آزاد نماید، اوهم قبول کرد. وقتی خانه رفتم شوهرم آمده بود. بلی آن شخص در حقیقت رئیس دولت را چنان معرفی نمود که گویا بدون سوال و یا بازخواست علت توقیف، امر آزادی کسی را که دستکاه پلیس خود وی متهم شناخته، بود« فوراً» میدهد. حال برای اصلاح و تربیت عقاید این طالب العلم، هر نوشتۀ مرا حتمی جواب میدهد، مثلاً: (کلمه آقای ...ویا امان اله خان نوشتن کدام توهین و بی احترامی نیست و چاپلوسی هم کارما نبوده که به تحریف و تمجید کاکاوماما صفحه را سیاه نمایم.).....متوجه میشوید که برای دفاع از مقام یک رئیس دولت، به حربۀ توهین به کاکا و ماما های طرف مقابل میپردازد...... در حالیکه با اینهمه ابراز علاقمندی برای اشتراک در پورتال افغان جرمن آنلاین، کلمۀ مبارک «افغان» را همیشه محو نموده و پورتال را « جرمن آنلاین» خطاب میکند. جای دیگری گویا بازهم برای سرزنش من مینویسد: چند ماه قبل هم از همین دریچه با خود موصوفه در یک موضوع تبادل نظر شد و ر یفرنس خودا نوشته داکتر صاحب عبداله کاظم اظهار نمود که توسط داکتر صاحب رد شد.) اگر خداوند معنی این جمله را بداند، بندگانش مؤفق نخواهند شد. اینکه راپور هایی را در مورد اقارب من سرهم مینماید و بصورت بیربط، پراگنده و خارج موضوع مورد بحث، بجانب من پرتاب می نماید، نهایت بزرگواری جناب عبدالله از کلیفورنیا بوده میتواند، چون متوجه نشده است که برای پشتیبانی و دفاع از یک رئیس دولت سابقه، سفسطه سرایی و عدم استناد در احوال زمامداری او، همیشه توهین به آن مرحوم و خدابیامرز است.
.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
28.02.2015 |
|
یکبار دیگر سایت وزین افغان جرمن آنلاین به تمام دنیا نشان میدهد که آزادی بیان را به بهترین شکل افغانی مراعات میکند و در عین زمانی که دعوی خواهر محترمه و شجاع ملالی موسی نظام و برادر عبدالله از کلیفرنیا را در مورد شهید داود خان اجازه نشر میدهد، به صمد اظهرنیز وقت میدهند تا در مورد اتهامات وارده بروی در مورد نقش وی در قتل شهید میوندوال و اتهامات بروی در مورد جاسوس بودن وی برای کی جی بی، جواب بدهد. اینجانب بعد از خواندن تذکر محترمه ملالی موسی نظام در مورد اینکه اوشان در یوگوسلاویا همزمان با سفیر صاحب صدیق فرهنگ بودند و در عین زمان کودتای جمهوریت شهید داود خان صورت گرفت دوباره منابع را مطالعه کردم و فهمیدم که محترمه ملالی موسی نظام درست میفرمایند و نوشته من در آن مورد خاص نادرست بوده و از ذهن بوده است نه با استناد مواد و اسناد. در مورد مقرری صدیق فرهنگ به حیث سفیر در یوگوسلاویا بر اساس نزدیکی شان با مرحوم موسی شفیق شنیده بودم و در کتاب خود شان هم توضیحات مفصل موجود است. اما در مورد دشمنی صدیق فرهنگ با شهید میوندوال و شهید دادود خان و نزدیکی وقت و نا وقت صدیق فرهنگ با کارمل وپرچمی ها نوشته های زیاده موجود است و یک تعداد زیادی از افغانان سر سفید و حاظر و ناظر در جریانات 40 تا 50 سال گذشته در این مورد معلومات دقیق دارند. شاید یکی از دلایلی که اکثریت قریب به اتفاق چپی های گذشته ( چونکه امروز بجز تعداد معدودی همه مسلمان و مجاهد ووطندوست یا خراسان خواه شده ند) و ستمی ها وغیره بر کتاب صدیق فرهنگ استناد میکنند و آن را مثال میاورند. به صورت مثال دستگیر پنجشیری در مورد تعلیم انقلابی مرحوم طاهر بدخشی چنین مینویسند:." درآن هنگام محمد صدیق فرهنگ مشاور پلان وزارت معادن وصنایع بود واتفاقا م.ط بدخشی بحیث عضو شعبه پلان مقررگردید. درنتیجه تبادل نظر ونشست وبرخا ست با محمد صدیق فرهنگ فرآیند (پروسهء ) رشد فکری بدخشی شتاب وسمت وسوی نوین یافت و به این شیوه پس از سال 1340 خورشیدی به اصول جهان بینی علمی و واندیشه های پیشرو زمان خو یش روی آورد." http://www.khorasanzameen.net/politics/panjsheri01.html و محترم نصیر مهرین در تحقیق شان در مورد 3 عقرب یک نوشته از محترم میر عنایت الله سادات را به تفصیل نشر کرده اند که محترم میر عنایت الله سادات در مورد توافقات قبل از انتخابا ت و صدیق فرهنگ چنین نوشته اند:" درجريان انتخابات ميان حلقۀ مربوط به او و جناح پرچم [بعدی] ح. د خ. ا ، نوعی ازائتلاف انتخاباتی بميان آمده بود که درنتيجه به حمايۀ قاطع اين جناح، بعضی ازمنسوبين حلقۀ مربوط به او مانند مير محمد صديق فرهنگ و خواهرش رقيه ابوبکرازشهرکابل به ولسی جرگه راه يافتند." http://khosha-weblog.blogspot.com/2013/03/blog-post_4076.html و محترم عبدالله دانشیار به خواننده هایش توضیح میدهد که سخن و قضاوت صدیق فرهنک در مورد کارمل باید قبول شود بخاطری که :" سخن صدیق فرهنگ در این مورد قابل استناد است زیرا کارمل او را استاد خطاب می کرد و بروی اعتماد داشت." http://www.nahimi.dk/web/index.php/fa/2012-08-11-15-18-50/5804-2013-11-25-19-51-59 و محترم ولی آریا در مورد صدیق فرهنگ شوروی ها پرچمی ها ، صمد اظهر و شهادت شهید میوندوال چنین نوشته اند:" صمد ازهر که با حمایت و مساعدت و همدستی یک پیکر سه بعدی داود، پرچم و رهبران خطا کار شوروی و یا به عبارۀ دیگر یک معجون استبداد، حیله گری و استعمار، نتوانست یک سند قانع کننده و یک شاهد قابل اعتماد ارائه کند که بتواند مردی بزرگ اندیش و معصومی چون میوندوال را دراذهان آگاه ملت افغانستان در اقدامی بر ضد آمالش رنگ کند و با وجود جفاهای درد ناک و جان گزا بر تن بیمارش، نتوانست روحش بزرگش را بخراشد، چاره ای ندید جز آنکه به سراغ دو شاهد قسم خور سیاسی برود، که این تلاشش برای دستیابی به اسناد کاذب، از تقلای خونین وخشن او وهمدستانش در درون زندان مخوف دهمزنگ برضد فرزندان پاک نهاد این ملت، به مراتب وقیح تر و شرم بار تر است. چه شاهدان کاذب درون زندان، که شکنجه و زجر و ستم از گفتار و آثار و اعترافات خودشان و اسناد مصاحبات بلند پایه گان رژیم ( مراجعه شود به مصاحبات افراد ذیدخل و مطلع در کابل ناتهـ ) به خوبی مشهود است، اگر با میوندوال شناسائی نداشته اند حد اقل آثار کدام خصومت قبلی با شهید میوندال از آنها مشهود نبوده است، اما تلاش سرسام ازهر به او حتی این مجال عقلی را نداده است که حال به سراغ دشمنان سوگند خورده میوندوال برای کسب شهادت برعلیه او رفته است، این دو فرد مجهول سیاسی، صدیق فرهنگ و برادرش قاسم رشتیا اند. که در تمام زندگی اجتماعی و سیاسی میوندوال، حتی بسیار قبل از دوران صدارت او با وی یک خصومت عمیق داشتند که همۀ خبره گان مسایل افغانستان از آن آگاه هستند، که این شهادت خواهی صمد ازهر از این دو برادر، ضرب المثل شهادت طلبی از روباه را به یاد می آورد." http://www.kabulnath.de/Salae_Hashtoum/Shoumare_171/wali%20aaria-2.html در مورد کتاب محترم صدیق فرهنگ که به اهتمام و تایپ محترم قوی کوشان مدیر مسئول اخبار امید ( تصادفا ناشر و تایپست کتاب مرحوم خلیلی) نوشته های زیاد موجود است.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
28.02.2015 |
|
از کارکنان محترم جرمن آن لاین که نوشته های خانم نظام را ( دشمن دانا بلندت .. نادان دوست ........)را نشر مینماید ومرا که شخصی را آقای ... ی امیر امان اله خان مینویسم آنرا توهین آمیز میخواند .
امیدوار هستم که جوابش راهم درین صفخه درج گردد.ممنون
فرهنگ دیموکرات !
باید متذکر شد دگر جنرال غلام فاوق خان لوی درستیر نظام شاهی بود که رئیس تحفیق آقای میوندوال تعین گردید.(رژیم دیموکراسی آقای میوندوال و فرهنگ)
صدیق فرهنگ مشاور خاص ببرک کارمل بوده که در فعالیت های احزاب خلق و پرچم سهیم می باشد همانطوریکه امین فرهنگ پسر ایشان از طرف مطبوعات آلمان به جاسوسی متهم است و مطبوعات کشور در باره دوسیه های مذکور به اخذ رشوه و اختلاص که در وزارت تجارت ایفای وظیفه(؟) میکردند به سارنوالی فرستاده شده همه اطلاع دارند.
وقتیکه واقیعت از نظام جمهوری گفته می شود فقط خانم نظام از خود عکس العمل نشان میدهد گاهی قاسم رشتیا را به توصیفش (روی کاغذ سفید را سیاه میکند) و این نبصره های **** منفی ازهمین ارتباطات شخصی و فامیلی سرچشمه می گیرد.
توهین کردن به شخصیتی که تمام عمر خویش را برای آبادی و عمران کشور سپری کرد نه کدام کاخی داشت و نه کدام معاشی، ثروت به ارث برده را هم به اختیار ملت خویش قرار داد و با تمام اعظای فامیل خویش مردانه وار به شهادت رسید جفاست که در موردش سخنان بیهوده ابراز گردد بخصوص طبقه نسوان، باید مدیون او باشند گه آنها را از قید چادری خلاص نمود، دروازه معارف و پوهنتون هارا برایشان گشود که امروز می توانند مقاله بنویسند. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
28.02.2015 |
|
برادر محترم، آقای غزنوی غلزی، اینجانب هم مانند مؤرخ و محقق پرکار و خبره، محترم آقای اعظم سیستانی نظریات و تبصره های تان را در مورد جریانات وطن مطالعه نموده و از آن فیض میبرم. در زمینۀ این که هر ادعایی در مورد تاریخ افغانستان باید مستند بوده و در صورت ضرورت، سند و یا رهنمونی ای قابل پذیرش و منطقی در زمینه ابراز گردد تا صحت یا نقض موضوع مورد بحث به جایگاه اصلی رهنمونی شده و مورد قبول واقع گردد، کاملاً با شما موافق هستم. موضوع دانشمند و محقق داکتر عبد الرحمن زمانی و اثبات قسمت مهمی از اسرار و افشاگری های تاریخ عصر امانی، قابل دقت و تقدیر است و اینکه محترم سیستانی ازینکه بر ادعای داکتر حسن کاکر، دو شخصیت ملی و مهم این عصر را که مرحومان محمد ولی خان دروازی و غلام صدیق خان چرخی باشند، در اخیر بر علیه اعلیحضرت غازی امان الله خان، تصور نموده است و این موضوع را ابراز مینماید، نهایت صداقت شان را در اتکاء به واقعیت های تاریخ مملکت میرساند. برعکس، در همین دریچه نظری به نوشته هایی بنام اغلب مستعار آقای عبدالله از کلیفورنیا بیندازید که با شخصیت های تاریخ افغانستان چه بازی های طفلانه و توهین آمیز و دور از استنادیرا براه انداخته است. طور مثال در تبصره بر مضمون محترم نصیر مهرین و استناد وی بر چگونگی یک محکمۀ غیر عادلانه وغیر قانونی دریک سیستم دکتاتوری، بعد از شهادت مرحوم« محمد هاشم میوندوال»، ادعا دارد که رئیس آن دادخواهی، پوشالی شخص خوش نام«!؟» بوده و بعد از ازبین بردن خائنین«؟» از جانب وی، مملکت به صلح و صفای کامل نائل آمده است! گرچه هر سطری را که وی پیشکش مینماید، اگر کوشش زیاد شود که مفهوم آن درک گردد، دقیقاً آنانی را که بصورت هوابندی تمجید می نماید، در حقیقت همه را خوار و خفیف می سازد. یعنی که به باور کامل: دشمن دانا بلندت میکند **** بر زمینت میزند نادان دوست. در تبصرۀ اخیر مینویسد که کودتای۲۶ سرطان « یگانه» کودتای سفید در «جهان» بوده است و به همین دلیل از جانب «همه» مردم افغانستان قبول گردید. بعد از معلومات عالی تاریخی همیشکی ایشان، میرسیم به معلومات بی بدیل جغرافیایی. یا الله! عده ای از نویسندگان محترم را گمان برین است که نامبرده به هدایت «رهنمایی» که پشت پرده تشریف دارد، این تیر های زهر آگین نامفهوم را از تاریکی پرتاب می نماید و منظور خاصی برای مغشوش ساختن اذهان خوانندگان از موضوعات مهم را، درین پورتال پیش میبرد. در مورد آمادگی کودتا از جانب «شهید میوند وال»، میشود که کتاب ها نوشت و البته که بیشمار استدلال و استناد مؤرخین و شهود عینی در زمینه موجود است، ولی بهترین استناد در هر زمینۀ رویداد های وطن، میتواند که مدارک معتبر ممالک دیگر هم باشد. طور مثال به همین کتاب ارزشمند داکتر عبد الرحمن زمانی در مورد توطئه های انگلیس و حکومت امانی، نظر اندازیم که قسمت مهم اسناد معتبر آرشیف های هند برتانوی را افشاء مینماید. کتاب کی جی بی در افغانستان چه چهره های خیانتکاری را بی پرده میسازد. ولی تا بحال از چگونگی این کودتای پوشالی هیچ منبع معتبری افشاگری ننموده است. بعد از جنگ سرد، سی آی آ هم چهره های همگامان و عمال وابستۀ افغان را در دهه های اخیر، مانند آرشیف های معتبر روسیه کاملاً نمایان ساخته است. در تبصرۀ اخیر تان به ارتباط به همین موضوع نوشته اید که مرحوم فرهنگ با شهید میوند وال مخالفت زیاد داشت، که چنین چیزی موجود نبوده است، البته در عرصۀ سیاست گرچه هردو بیک رژیم در دهۀ دیموکراسی وابستگی داشتند، یقیناً که در مسائل نظریات متفاوت هم داشته اند. اینکه فرموده اید که فرهنگ سفیر بلگراد در عصر سردار داود خان بوده، اینطور نیست، سردار مذکور هیچ حسن نظری به مربوطین دهۀ دیموکراسی نداشت و به سلسلۀ پاک کاری های وسیعی که از وابستگان رژیم قبلی نمود، فرهنگ از جملۀ اولین ها در خارج بود که به پایتخت احضار شد. من برای تداوی پسرم در بلگراد بودم که بی بی سی خبر کودتای سردار داود را در غیاب شاه افغانستان که برای تداوی بخارج رفته بود، اعلام نمود.
با عزت باشید.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.02.2015 |
|
استاد محترم سیستانی صاحب، این بزرگواری و شهامت شماست که عالمانه و با شهامت اظهار میدارید که بر کتاب داکتر کاکر استناد کرده بودید، اما وقتی سند و تحلیل و استدلال منطقی داکتر صاحب زمانی که وی هم بعد از کوشش زیاد سند اصلی را بدست آورده و تحلیل و تجزیه کرده اند، در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین مطالعه و از نظر عالمانه خود تحلیل کردید به نتیجه گیری رسیدید که داکتر صاحب زمانی با استفاده از منبع اصلی نتیجه گیری درست کرده است و باید گفته شود که قضاوت شما درست است. شما با همان ترتیب مطالعۀ تاریخی به درستی عمل کرده بودید که در استناد به اسناد درجه دو اعتبار نویسنده را در نظر گرفته بودید . اینجانب منحیث یک قربانی تجاوز روس ها نتوانستم به تحصیلات بالاتر از لیسانس فاکولته حقوق برسم و سالها در دربدری مهاجرت و امرار معاش فامیل مصروف گردیدم و بلاخره در سن پیری پنجاه و چار سالگی 4 سال قبل توانستم یک ماستری بدست بیاورم. و اکثر این تبصره های که مینویسم از تجربه تازه شاگردی است نه پختگی. و در همین جریان درس و تحقیقات شاگردی استادان فاکولته در امریکا به ما در مور اسناد تاریخی هدایاتی میدادند که بر اساس آن معمولا دو نوع اسناد تاریخی مورد ستناد قرار میگیرد: 1. اسناد اصلی-درجه اول Primary 2. اسناد فرعی- درجه دو Secondary در مورد اسناد اصلی و درجه اول هدایات زیاد است و اولتر از همه اسناد اولیه از نظر نویسنده سند تحلیل و تجزیه شود و سوال شود : 1. نویسنده چه کسی است؟ موقعیت وی در جامعه چیست؟ 2. چرا نویسنده این اثر را نوشته است؟ آیا وی موقف بیطرفی دارد؟ آیا وی کدام مقصد سیاسی وغیره از نوشتن این اثر دارد؟ 3. برای چه کسانی نوشته شده است ؟ کدام خواننده ها را در نظر دارد؟ همچنان هدایاتی در مورد تحلیل و تجزیه سند اولیه و اصلی از نظر منطق، از نظر مقایسه به دیگر آثار و روایات وغیره نیز موجود است. بنا بر آن کتاب سقوط امان الله که به توطئه استخبارات انگلیس بنام کتاب نوشته شده توسط منشی امان الله خان شهرت یافته بود منحیث یک سند اصلی و درجه اول حساب میشود . جناب شما استاد سیستانی و ما همه بر تحلیل و نوشته استاد کاکر استناد کرده بوده ایم به این امید و اعتبار که وی سوال ها و تحقیات بالا را در مورد این سند اولیه انجام داده است. داستان کوشش محترم داکتر صاحب زمانی که سند اصلی را از داکتر کاکر برای مطالعه و تحلیل قرض بگیرد به وضاحت نشان میدهد که داکتر کاکر بالای سند اصلی خود اعتبار نداشته است. و بنا بر آن به بسیار روشنی دیده میشود که شما استاد سیستانی منحیث یک استاد واقعی سوال بعدی را مطرح کرده اید که چرا پوهاند کاکر یک سند تحریف شده را منحیث یک سند معتبر معرفی کرده و بر امان الله خان غازی از نظر انگلیسی قضاوت کرده است.
|
 |
اسم:
عارف امید محل سکونت:
بلجیم
تاریخ:
27.02.2015 |
|
عنوان جالب مقاله آقای رسول پویان مرواداشت تاآنرا مطالعه نمایم۰ در مقاله موضوعات جالبې حاداده شده است۰ اما آنچه ایشان در مورداعلامیۀ طالبان نګاشته اند که دختران و پسران را از درس محروم نمود چیزې نیافتم، یا شاید فهم درک محتوای این اعلامیه را ندارم۰ بنظرم جناب پویان بدون آنکه اعلامیه را مطالعه و تحلیل نمایند با در نظرداشت نشخوار دوامدار تبلیغات معمول چندین ساله دربارۀ طالبان که جوانان بخصوص دختران را از تحصیل محروم نموده بودند قرار ګرفته و ایشان هم آنرا تکرار نموده اند۰ ازینکه من در زمینه اضهار نظر نمودم معنی دفاع از طالب را ندارد آنچنانکه هر نیروییکه از نام اسلام و جهاد، دین و مذهب بخاطر مقاصد سیاسی استفاده کرده اند و یا میکنند انرا مردود میدانم و چنین نیرو ها را که خودرا مجاهد و طالب مینامند وسیله ای در دست دیګران بوده و میباشند و بر آن ها نفرین میفرستم۰ دراین جا اعلامیه و نظر جناب پویان را خدمت خوانندګان ګرامی قرار میدهم۰ ۱۰هیچ کس حق ندارد به طور انفرادي و هیئت به بهانۀ تالشي داخل منازل مردم شود. 2. هیچ کس حق ندارد بدون اجازۀ والیت موتر شخصي کسي را بگیرد و اگر گرفته باشد باید دوباره به مالکش بر گرداند. 3. مأمورین و کار کنان دولتي مکلفیت دارند از اموال و دارائي ادارۀ مربوطۀ خود توسط نوکریوال محافظت کنند. 4. امنیت شهر از طرف برادران طلبۀ کرام گرفته می شود و قابل تشویش و نگراني نیست. 5. جزئي ترین مداخله به اموال شخصي و دولتي پیگرد شرعي دارد. 6. قیود شبگردي از ساعت 9 بجۀ شب تا ساعت 4 صبح بر قرار است. اطالعیۀ شوراي عالي طلبه ها: تمام معلمین و متعلمین ذکور مکاتب از روز پنجشنبه 16 برج سنبلۀ 1374 بر سر درس و تعلیم خود حاضر شوند. چنان که از متن اعالمیه پیداست، طالبان به طور رسمي زنان و دختران را از حق تعلیم و تعلم در مکاتب محروم کردند. این اطالعیه قلوب زنان و دختران هراتي را که به علم، معارف و تحصیل عشق می ورزیدند نه تنها شکست؛ بلکه تمام امیدهاي آنان را به یأس مبدل کرد.ناب بویان را خدمت خوانندګان قرار میدهم۰ |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
26.02.2015 |
|
یکی از هموطنان دقیق النظر ما آقای غزنوی غلزی میباشند که گرچه کم مینویسند ولی آنچه در دریچۀ نظرسنجی مینویسند، خیلی پخته وسنجیده مینویسند. تبصرۀ اخیر شان برمقالۀ جناب داکتر زمانی بسیار بجا و با دقت لازم به نگارش آمده است. من قصد داشتم همان روز به تائید ایشان نظرم را در مورد مقاله محققانه ومستند ومستدل آقای داکتر زمانی بنویسم، ولی از آنجایی که درسفری بودم ونیز کمپیوترم نزدم نبود، نتوانستم نظرم را بنگارم .
چیزیکه مرابعد ازمطالعه این مقاله خیلی متاثر ساخت اینست که چرا درحق تاریخ کشورما از جانب کسی که داکتر تاریخ است وسالهای زیادی در پوهنتون کابل مشغول تدریس تاریخ بوده چنین خیانتی سرزده و چیزهای به خورد شاگردان و علاقمندان تاریخ کشور داده است که براساس این مقاله تحریف تاریخ شمرده میشود، نه حقیقت تاریخ.
مقاله داکترصاحب زمانی نه تنها نقش مخرب انگلیس را دربرانگیختن شورش های ضد حکومت امانی برملا میسازد،بلکه نشان میدهد که چگونه تبلیغات تفتین آمیز جواسیس انگلیس درافغانستان بجای حقایق تاریخی بخورد مردم ونسل های جوان از سوی کسانی داده میشود که متاسفانه در پیشوند نام خود القاب داکتری دارند.منظورجناب داکترکاکر است که ایشان با وجود فهم ودانستن این نکته که کتاب سقوط امان الله خان بوسیله یکی از جواسیس انگلیس درکابل(شیخ محبوب علی شاه) نوشته شده است، واز سوی یک نفراجنت دیگرترجمه شده و آنرا بنام علی احمد منشی آخرین روزهای امان الله خان درقندهار ثبت کرده است تا نشان داده باشد که روایاتی که در مورد شورش شینوار گزارش می یابد،از زبان نزدیک ترین کارکنان شاه امان الله گزارش داده میشود تا باور خواننده را به روایت های درج شده جلب نماید. دراین روایات از زبان علی احمد خان گفته شده که شورش شینوار بوسیله غلام صدیق خان چرخی(وزیرخارجۀ دولت امانی وباجۀ شاه امان الله خان) که مربوط به حزب جمهوریت برهبری محمدولی خان بود،صورت گرفته است. سوال اینست که چرا آقای داکترکاکر نویسنده اصلی کتاب را که یکی ازکارمندان انگلیس در سفارت آنکشور در کابل بوده بخوانندگان کتاب خود معرفی نکرده ونوشته های او را بصورت اطلاعات موثق در کتاب خود انعکاس داده است؟ هدف شان از اینکار چی بوده است؟ ایا این کارشان جعل وتحریف تاریخ نیست؟ آیا او این کار را در سایرکتب خود نیزمرعی داشته است؟
متاسفانه من یکی از کسانی ام که کتاب داکترکاکر (دامانی دوری ته یوه نوی کتنه) را خوانده ام ودر مقالاتم بدان استناد جسته ام.. براساس نوشته های داکترکاکر ذهنیت من نسبت به غلام صدیق خان چرخی ومحمدولی خان دروازی خراب شده تا آنجا که من در یکی ازمقالات خود به حواله داکترکاکر یکی از علل سقوط دولت امانی را مخالفت محمدولی خان دروازی وغلام صدیق خان چرخی ومحمدیعقوب خان وزیردربار دولت امانی گفته ام. وحال که براساس تحقیقات داکتر زمانی معلوم گردید که نویسنده اصلی کتاب، علی احمدخان غزنی چی نه، بلکه یکی از جواسیس انگلیس بوده است .البته با نشان دادن نویسنده اصلی از اعتبار کتاب کاسته میشد وخواننده میدانست که دراین کتاب نیات استعماری نهفته است، طبیعی بود که خواننده به محتویات آن اعتبار نمیکند،مگرمتاسفانه آقای داکترکاکردر واقع یک جعل تاریخی را بخورد خوانندگان داده است که نمی باید این کار را میکرد.من میخواهم بدینوسیله آن سخنانم را به آدرس آن دوشخصیت ضد استعماری پس بگیریم وشماتت وندامت این کار را برخ آقای داکترکاکر بکشم. زیرا اگر داکترکاکر نوشته این جاسوس کارکشتۀ انگلیس را،بنام منشی دربار شاه امان الله درکتاب خود انعکاس نمیداد شایدانسانهای بسیاری مثل من فریب بمیخوردند.. خداوند برقلم وبرعمر داکترزمانی خیر وبرکت نهد که ماهیت کتاب سقوط امان الله رایکجا با پنهان کاری وتحریف تاریخ از سوی داکترکاکر،برملا نمود و عالمی را از گمراهی وجعل خوانی نجات داد.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
26.02.2015 |
|
کودتا ! وقتیکه نامی از کودتا ها در جهان شنیده می شود توأم با خونریزی، کشتن و اعدام مقامان عالی رتبۀ رژیم قبلی خود است لذا به گوش شنونده خوش آیند نیست.
کودتای 26 سرطان یگانه کودتای سفید در جهان است که بدون خونریزی به موفقیت انجامید و به همین خاطر تمام ملت افعانستان از آن استقبال نمود. غیر از تعدادی که منافع شخصی خود را از دست داده بودند حتی لوی درستیز رژیم شاهی را که در بخش نظامی از وزیر دفاع صلاحیت زیاد تر دارد رئیس دیوان حرب و رئیس محکمۀ نظامی رژیم جمهوری تعیین گردید.
این شخص غلام فاروق خان شخصیت خوش نام و مقتدر رژیم شاهی بود. کسانی را که بر علیه منافع ملی توطئه می کردند به سزای اعمال شان رساند، که آن باعث شده بود در تمام افغانستان امنیت، آرامی، انکشاف اقتصادی و ترقی در یک دورۀ کوتاه کمتر از پنج سال که تاریخ کشور نظیر آنرا شاهد نبوده صورت گیرد و اکنون بعد از گذشت 35 -40 سال در باره آن پروژه های بزرگ، یادآوری و تکمیل آن را از دولت تقاضا دارند.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
26.02.2015 |
|
ابراز تقدیر و تهنیت به هموطن محترم، نصیر مهرین،
همین چند دقیقه قبل که از معاینه خانۀ داکتر آمدم و صفحۀ پورتال افغان جرمن آنلاین راگشودم، چشمم به مضمون ارزشمند و مفصل هموطنی بنام «نصیر مهرین» تحت عنوان« کودتای نامنهاد محمد هاشم میوندوال، محکمۀ فرمایشی و محکمۀ تاریخ» افتاد که اندر چگونگی بازخواست استبدادی و غیر عادلانه از جمعی از هموطنان مظلوم و بیوسیلۀ ما و دسایس جابرانۀ روس پرستان و اعضای مخوف حزب پرچم که اختیارات رژیم سردار محمد داود را چون موم در دست داشتند، با دقت و استناد تحریر یافته بود. خوشبختانه به سلسلۀ افشاگری های مستند و آموزندۀ تاریخ یکقرن و خصوصاً چهار دهۀ اخیر، مقالات ضد و نقیضی در مورد چگونگی و اسرار قتل غیر شرافتمندانه و نهایت جابرانۀ مرحوم« محمد هاشم میوند وال» اقبال نشر می یابد. درین زمینه در پهلوی افشاگری های بسیار مستند و مستدل مانند آنچه را زحمات و تلاش پیگیر هموطن ما محترم« داود ملکیار» فراهم آوری نموده و یا خاطرات شاهد عینی ای از عصر دکتاتوری رژیم جمهوری و پسر خواندۀ رهبر آن بنام« پاچا گل وفادار»افشاء نموده، با نظرداشت آثار مؤرخین، نوشته های کوتاه و دراز عدۀ دیگری هم در پذیرش و یا رد قتل جنایتکارانۀ مرحوم« محمد هاشم میوندوال» به ادعای طفلانۀ خودکشی، هم از زیر پردۀ آزادی فکر و بیان تبارز می نماید. بناً این کمینه هم که نه مؤرخ محسوب میگردم و نه محقق، یاد داشت هایی در زمینه فراهم نموده ام که در فرصت مساعد به هموطنانی که تاریخ آنعصر را محض تشریح و بیان حقایق مبرهن رویداد های واقعی سرزمین ملت افغان که از آغاز اعلام جمهوریت تا این دم با اشتباهات جبران ناپذیر یک قدرت طلب و پذیرش دست باز عمال وطنی ای وابسته به سفارت شوروی در کابل، می انگارند، تقدیم خواهم نمود. بازهم به هر هموطنی که در راه افشاء حقایق تاریخی مردم افغانستان بدون طرفگیری و در نهایت درجه امانت داری و با استناد، به منظور آموزش نسل هایی که حقوق حقۀ آنان دریافت جریانات واقعی مادر وطن است، جد و جهد و اجرای وظیفه می نماید، تهنیت تقدیم میدارم. امیدواریم سفسطه سرایی و توهین و تهمت های ناروا بر اشخاص و فامیل های آنان، باعث تحریف موضوع و تخریب حقایق و استدلال همه هموطنانی که نظر به آزادی بیان با ملاحظات عفت قلم، در نهایت ادب و ارایۀ اسناد و مدارک، به منظور روشنی اندازی به تاریخ افغانستان، در زمینه گفتنی های دارند، نگردد. مطالعه و انتشار این مضمون افشاگرانه را به هموطنان محترمانه توصیه مینماییم.و من الله توفیق.
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
24.02.2015 |
|
Mohtaram Enait Kohsani Harwee Information of his deceased grandfather is true , it was told me the same story concerning this mentioned case too, he was very close to this clan, yes we have the ability to cover up or upside down always the national truth matter either as flaterer obedient or as hateful reaction! |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
24.02.2015 |
|
تحلیل عالمانه جناب داکترزمانی در مورد کتاب استاد کاکر و استناد داکتر کاکر بر یک سند خاص ، یک تحلیل ارزشمند و قابل قدر است. یک مورخ ضرورت به اسناد و مدارک برای نوشتن تاریخ دارد ، اما درک چگونگی اسناد وتحلیل و تفسیر اسناد وظیفه مورخ است تا باشد که اسناد برای تشریح تاریخ واقعی مورد استفاده درست قرار بگیرد. در این نوشته عالمانه جناب داکتر زمانی به صورت علمی و منطقی سند مورد استفاده استاد کاکر را در رابطه با نویسنده آن ، اوضاع آن زمان ، نقش دولت انگلیس و اینکه آیا شخص مدعی نوشتن آن سند از نظر منطق و امکانیت عینی توانائی آن را داشت به درستی مورد تحلیل قرار داده است. جیمز لورینس ـJames J. Lorence یک استاد پوهنتون وسکانسن امریکا ، نه آمریکا، در یک مضمون در مورد استفاده مورخ از اسناد برای توضیح و تشریح تاریخ چنین نوشته است: A document, then, is quite meaningless until the historian deciphers it through a thought process that screens for motivation, bias, intent, and context. http://files.eric.ed.gov/fulltext/ED214813.pdf
ترجمه مفهوم، نه لغت به لغت، مطلب بالا :" یک سند بکلی بی معنی است تا زمانی که مورخ سند متذکره را در جریان یک عملیه تفکر و تعمق مطالعه و تحلیل و تجزیه نماید، و قصد نویسنده سند در نوشتن آن سند، طرفداری و دشمنی نویسنده آن سند در مورد موضوع سند، و اینکه سند مذکور اصلا به کدام مفهوم و محتوی نوشته شده است تحلیل و تجزیه و تفسیر نماید." در همین ارتباط وقتی هموطنان ادعای میر محمد صدیق فرهنگ را در مورد رجوع شهید میوندوال به نزد اوشان در زمانی که وی سفیر افغانستان در یوگوسلاویا بوده است و ادعای قصد کودتا برضد شهید سردار محمد داود خان در کتاب تاریخ فرهنگ میخوانند، با در نظرداشت سابقه مستند دشمنی فرهنگ با میوندوال و با درنظر داشت اینکه فرهنگ سفیر داود خان بوده است و فرهنگ سابقه روابط با پرچمی ها داشت از نظر منطق قبول کرده نتوانسته اند.
بر حسن تصادف در همین زمان نشر مقالات جناب داکتر زمانی در این پورتال وزین افغان جرمن ، مقالات استاد محترم و دانشمند داکتر کاظم نیز نشر شده و به بسیار وضاحت دیده میشود که استاد کاظم برخلاف داکتر کاکر ، نویسنده کتاب را معرفی درست کرده و هم کتاب را تحلیل علمی کرده و نتیجه گیری درست تاریخی نموده اند. شهید عزیزالرحمان الفت جان خود را در راه افشای حقایق تا آن اندازه ای که میدانست فداکرد و کتاب وی خود سند معتبر تاریخی است که استاد کاظم با توضیح مسائل و تارخ نشر و زمان شهادت عزیزالرحمان الفت بحث تاریخ شروع جهاد را مستند ساخت و بدون زیاده روی نوشته اش را خاتمه داده است.
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
24.02.2015 |
|
فکر می کنم وقت افسانه سرائی تیر شده که بود نبود موتر رانی بود و پسرش چنین داستان را روایت نموده. حقایق چیزی دیگریست که شاهدان عینی آنرا توضیح داده اند. من حقیقت صحنه را از زبان بابایم شنیده ام ولی چون او در صف رفتگان پیوسته جرأت نمی کنم چشم دید اورا این جا بحیث مدرک مؤثق تذکر دهم که تعبیر سوء نگردد. اعلیحضرت محمد نادر شاه به محض ورود مرحوم علام نبی خان امر فیر را بر وی صادر نکرده بلکه در هنگام صحبت موضوع جلسۀ چند شب قبل در منزل غلام نبی خان که طرح توطئه علیه نادر شاه بود مطرح شده و اسامی اشتراک کنندگان مجلس ذکر شده، غلام نبی خان انکار نموده اما نادرشاه گفته به عهد تان وفا نکرده مرتکب خیانت شده اید. غلام نبی خان حوصلۀ شنیدن این حرف را نداشته نادر شاه را خائن خطاب نموده و برایش دشنام بسیار رکیک داده که چشم بهم زدنی مورد اصابت قنداق تفنگ توسط سریاور شاه قرار گرفته و ضربات دیگر بر وی احواله شده. این داستانی بود که از شخص بابایم ( پدر کلانم) شنیدم با آنهم چون خودم نبودم و از آن صحنه فلم برداری نشده من داستان پدر کلانم را که حاضر در صحنه بوده بحیث سند تأریخی محسوب نمی کنم و از دیگران خواهش می کنم که در چنین مسائل داستان های پدر به پسر را به بحیث سند پیشکش نه نموده افسانه نگویند، پسران ملازمان خاص دربار ها و نوکران شخصی برای نمایش اعتبار پدران خود و این که تا چه حد به بادار نزدیک بوده اند دروغ های شاخدار می گویند غافل از این که قضاوت سالم نزد مردم وجود دارد.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
24.02.2015 |
|
خوانندگان گرامی افغان جرمن آنلاین ! با تأسف اذعان می نمایم که در نوشتهٔ هفتهٔ کذشته بنده زیر عنوان« ناهید دخت افغان...اشتباهاً روز سوم حوت نگاشته شده و نه نهم ثور که اصل رویداد واقعه دلخراش شهادت ناهید صاعد ثبت تأریخ شده است. امید است با بزرگواری تان اشتباهم را نادیده گرفته و معذرتم را بپذیرید. با احترام احسان الله مایار یاددهانی: از کارگردانان محترم افغان جرمن آتلاین خواهش می نمایم که این اشتباه را در اصل مضمون اصلاح نموده بر ممنونیتم بیافزائید. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
24.02.2015 |
|
خواهر عزیز و دانشمند ملالی جان موسی نظام. نوشتهٔ گلایه آمیز و در چوکات ادب تانرا در رابطه با نوشته ام به عنوان آقای عبدالله ازنظر گذشتاندم. با خود لحظهٔ در جدال بودم و از خود سوأل کردم چرا بدون اینکه عواقب موضوع را درست درک کرده باشم چنین نوشته ای از قلمم از دید شما در راه اشتباهی سرگردان گردیده است. علت و یا علل آنرا میتوانم محدود به دو اصل نمایم: اول: با صراحت اذعان می نمایم شناختی که از روی اسناد و مطالعات خود دارم هر کسیکه در مورد خدمات اعلیحضرت محمدنادرشاه وعشق وی به افغانستان و خلف او که چهل سال در زمان پادشاهی شان در افغانستان مرفه به آرامی زیستیم و در جهان به افغان بودن خود افتخار می نمودیم، میزان عدالت و حقیقت گوئی را رعایت نکند سرسخت مبارزه میکنم و تا زنده هستم مبارزه خواهم کرد. تنها و تنها اکتفاء به این اصل می نمایم که سپه سالار محمدنادرخان همان کسی بود و است که افغانستان را ازتاریکترین تاریکیهای دورهٔ نه ماههٔ باند دزدها نجات داد و درمدت کوتاه پادشاهی خود راه ترقی و سعادت افغانستان را بملت افغان شایسته بنیادگزاری نمود. لحظه ایکه در نوشتهٔ آقای عبدالله از کلیفورنیا خواندم که: ( نادرشاه وقتیکه به کابل رسید متاسفانه در تمام افغانستان شورش بر ضد امان الله خان بود...)، این جمله نزد من توضیح مجدد یک حقیقت بود، که کمتر کسی جرأت دارد در باره نوشت. خواهر مهربانم ملالی موسی نظام! اذعان می نمایم که در این جملهٔ کوتاه جواب خودرا به عنوان کسانیکه ادعاء می کنند که: نادرشاه زمانیکه افغانستان را از دست یک دارهٔ دزد و اوباش نجات داد چراخیانت به امان الله خان کرد و مسند پادشاهی را به وی تسلیم نکرد، منعکس یافتم که دیگر مسایل از نوشته وی را تحت الشعاع خود قرار داده است. در نوشتهٔ آقای عبدالله، هیچگونه شناختی باوی ندارم، مانند آئینهٔ قد نما جمله ای را از استعفای اعلیحضرت امان الله خان به نفع برادر ارشد شان سردارعنایت الله خان منعکس می بینم که مینگارند:... خیر مملکت مقتضی آنست که باید دست ازکار بکشم زیرا تمام خونریزی و انقلاباتیکه در مملکت است، به سبب برخلافی با من می باشد. ( صفحه 825 افغانستان در مسیر تاریخ، اثر م. غ. غبار چاپ دوم در قم ایران). این یک حقیقت مسلم و غیر قابل انکار است که مردم با هضم کردن برنامه های اعلیحضرت امان الله خان بینهایت مشکل داشتند و در یک جامعهٔ سنتی زمان درافغانستان ( 1919-1929) نزدیک به یک قرن قبل، انقلاب فکری اعلیحضرت شان پایگاهی نمیتوان داشته باشد که ملت آنرا از دل و جان پذیرفته بتواند. لطفاً رویدادهای لویه جرگه 1304 ش را از نظر بگزرانید. در پهلوی این مسئله نمیتوان رول و جنایات مشهود انگلیس را کنار گذاشت که باعث سقوط نظام مترقی زمان گردید. ازاینرو فکر میکنم اعلیحضرت امان الله خان درست درک نموده بودند که نوشتهٔ شانرا ثبت تاریخ نموده اند: ... زیرا تمام خونریزی و انقلاباتیکه در مملکت است، به سبب برخلافی با من میباشد. در این مورد خاص گفتنیهای دیگر مستند دارم که بنابر رعایت بعضی ملاحظات ثبت و نوشتن آنرا کنار می گذارم. دوم: در نوشتهٔ موصوف مطلب دوم آن که مورد قبولم است اینست که اعلیحضرت محمدنادرشاه واقعاً آرزو داشت و می دانست که برای خیر و فلاح افغانستان بکمک و همکاری خانوادهٔ نیکنام و بزرگ چرخی ضرورت مبرم دارد. لیک با تأسف باید گفت که درموقف غلام نبی خان چرخی یک نوع ستیزه کاری مشاهده میشود و عقیده داشت که اعلیحضرت محمدنادرشاه زادهٔ دست انگلیس است و بایست علیهٔ وی مبارزه کرد و وی را ازبین برد و اعلیحضرت امان الله خان را دوباره بقدرت رسانید. به عنوان کسانیکه هنوزهم و امروز نیز همنوائی با چنین برداشت دارند، بایست عرض نمود که احساسات ولو نیک شانرا کنار گذاشته و اجازه ندهند که احساسات بالای تعقل حاکمیت داشته باشد. من متیقنم و حتی گفته میتوانم ایمان دارم که از روی فکر و خرد به موضوع اندیشیدن مارا به حقیقت و واقعیت زودتر می رساند تا اینکه ما سعی نمائیم با وسیلهٔ احساسات به هدف برسیم. خواهرعزیز! خوشنودم غمغوری مانند خودت دارم که مرا به کاستهایم متوجه می سازد. با محبت به خودت و فامیل عزیز و گرامی ات. برادرت احسان الله مایار
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
24.02.2015 |
|
برادر نهایت محترم، احسان الله مایار، در هر جریان مبارزات ملی دلیرانه ایکه مردم افغانستان به مقابل قوای سفاک و اشغالگر اتحاد شوروی سابق و عمال خاک فروش وطنی آن نموده است، بدون شک قهرمانی های گوناگون آن جانبازان و مجاهدین واقعی افغانستان عزیز در یاد و خاطر ما زندۀ جاوید میگردد. در بزرگداشت و تقدیر از قیام بی مثال سوم حوت ۱۳۵۸ هجری شمسی شهر کابل، هم یقیناً که مبارزات گوناگون ملت به پا خاستۀ افغان تداعی می گردد، ولی شعر زیبا و ارزشمند شخصیت قابل قدر و شاعر ملی وطن، مرحوم عبد الرحمن پژواک در تمجید از قهرمان دخت افغان«ناهید شهید» به قیام سوم حوت ۱۳۵۸ ارتباطی نداشته است چونکه «ناهید شهید» بتاریخ ۹ ثور ۱۳۵۹با قیام متهورانۀ خویش، جام شهادت نوشید. سرفراز باشید.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
23.02.2015 |
|
محترمه خانم نظام !
کلمه آقای ...ویا امان اله خان نوشتن کدام توهین و بی احترامی نیست و چاپلوسی هم کارما نبوده که به تحریف و تمجید کاکاوماما صفحه را سیاه نمایم.
دریچه تبصره ها چون با اشخاص قبلی دو ، سه بار نظریات مبادله گردیده و موضوعات برای طرفین معلوم است لذا کسی دیگری که میخواهد تبصره داشته باشد باید تبصره های قبلی را از زیر نظر بگذارند وفقط نظریه خودرا ابراز نماید.
درباره نوشته امان اله خان، فرستادن به دست سرداراسداله خان وسخنان پسر امان اله خان و معلومات زیاد تردر آرشیف جرمن آن لاین خوشبختانه موجود است.
چندماه قبل هم از همین دریچه با خود موصوفه در یک موضوع تبادل نظر شد و ر یفرنس خودا نوشته داکتر صاحب عبداله کاظم اظهار نمود که توسط داکتر صاحب رد شد. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
23.02.2015 |
|
به آدرس برادران افغان به همه التجا می کنم که کلمات زشت و پاءین به یکدیګر یاد آوری نکنید و صفحه ای افغان جرمن را که در خدمت مردم قرار دارد سبک نسازید. هر کسی که هستید تربیه ای خانوادګی و مردی افغانی تان را مد نظر ګرفته و از عالیقدر استاد معظم سیستانی صاحب معذرت بخواهید. این شرافت و بزرګواری خانوادګی شما را نشان خواهد داد. وطن و مردم ما و شما از ۳۶ سال به اینطرف در آتش است آیا همین رنج کافی نیست و این هم مردانګی نیست که بر زخم های مردم نمک پاشیده شود. آحترام به شما زمری کاسی |
 |
اسم:
یلداقمر کرزی محل سکونت:
مونشن آلمان
تاریخ:
23.02.2015 |
|
برادرمحترم اقای ایاز نوری
آقای غزنوی غلزی یک پیام خوب وعالی رادرمورد آزادی بیان با مقدمۀ بسیار درست وبجا به گردانندگان سایت افغان جرمن آنلاین رساندند .اما به نظرمن پیام اصلی آقای غلزی بعداز نقل مادۀ 19 منشور حقوق بشر در مورد آزادی بیان شروع میشودکه آزادی بیان را در چوکات حقوق بین الدول با ظرافت خاصی چنین محدود ومقید میکند:(اما حقوق بین الدول محدودیت آزادی بیان را در موارد ذیل مشروع میداند: 1. اگر بیان و مطبوعات حق و شخصیت و عزت دیگران را پایمال نماید. 2. اگر بیان امنیت ملی یک مملکت را در خطر اندازد. 3. اگر بیان نظم عامه را مختل سازد. 4. اگر بیان خلاف اخلاق قبول شده جامعه باشد.)
وسپس به مسئولان افغان جرمن آنلاین گوشزد میکند که (امید است در تدبیر اداره این نشریه وزین وارخطا نشوند وحمله قصدی گروپی شناخته شده ها بر یک عالم دانشمند را ، از گله های شخصی و اختلاف نظر ها وغیره مباحث معمول تفریق نمایند.)دراینجا هدف نویسنده حمله های بیباکانه وغیرمسئولانه افراد معلوم الحال از پرچمیان است که دراین اواخر دراین پورتال با اعتبار رخنه کرده وبرشخصیت وکارکردهای دانشمند ومحقق پرکار وپرتلاش کشورجناب اکادمیسین محمداعظم سیستانی هرچه دلشان میخواهد میگویند.اینست پیام اصلی ونهائی اقای غزنوی غلزی که میدوارم آنرا درست درک کرده باشم. با احترام
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.02.2015 |
|
شخصیت ګرامی غزنوی غلزی صاحب!
شما موضعګیری پورتال افغان- جرمن را در قالب حقوق بشر مقبول به بررسی ګرفته اید. من به نوبه خود این موقف و روش اداره پورتال را نهایت تمچید مینمایم. شب یا روز خوش... |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.02.2015 |
|
حق آزادی بیان یکی از جمله حقوق بشر شناخته شده جهانی بوسیله ملل متحد و همه جوامع آزاد، حق آزادی بیان یا Freedom of expression است. و از نظر ناچیز بنده یکی از صفات عمده پورتال وزین افغان جرمن آنلاین رعایت حق آزادی بیان میباشد که باوجود کوشش ها از طرف دوست و دشمن این نشریه آزاد و آزادی خواه افغان به همه این حق را داده است که نظریا ت خود را در مورد مسائل مختلف اظهار نمایند. به نظر ناچیز بنده بهترین راه ختم یک بحث بی نتیجه اظهار نظر آخر و خودداری از تحرک شدن به جواب بی فایده میباشد. به همان شکلی که محترم عبدالله حق دارند بر نظریات مختلف خود شله گی نمایند به همان اندازه خواهر مبارز و محترمه ملالی موسی نظام حق دارند که بر محترم عبدالله از چپ و راست حمله نمایند. و به همان اندازه برادر محترم ایاز نوری حق دارند که اعلام نمایند که این حرف آخر شان است و دیگر در مورد بحث نخواهند کرد. و بهتر از همه ترتیب عمل برادر محترم نبیل عزیزی است که در همین کلکینچه از تصادم استاد بزرگ هاشمیان صاحب و استاد بزرگ سراج وهاج جلوگیری کرد. بند 19 منشور ملل متحد آزادی بیان را منحیث حق بیان-حق آزادی مطبوعات- و حق فهمیدن و خبر شدن از حقوق بشری تعریف کرده است. اما حقوق بین الدول محدودیت آزادی بیان را در موارد ذیل مشروع میداند: 1. اگر بیان و مطبوعات حق و شخصیت و عزت دیگران را پایمال نماید. 2. اگر بیان امنیت ملی یک مملکت را در خطر اندازد. 3. اگر بیان نظم عامه را مختل سازد. 4. اگر بیان خلاف اخلاق قبول شده جامعه باشد. افغان جرمن آنلاین به نظر می آید که بوسیله اشخاص آزاده و عالم افغان اداره میشود، بناءً امید است در تدبیر اداره این نشریه وزین وارخطا نشوند و حمله قصدی گروپی شناخته شده ها بر یک عالم دانشمند را ، از گله های شخصی و اختلاف نظر ها وغیره مباحث معمول تفریق نمایند.
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
22.02.2015 |
|
ګران محترم افغان شخصیت ملالی جان موسی نظام! نوشته مورخ ۲۱ فبروی تان را عنوانی آقای احسان الله مایار و نوشته ۲۲ فبروی تان به آدرس این جانب را خواندم. من بار دیګر از شما خواهش میکنم، که زمانیکه مسایل ملي مطرح بود، شما صراحت ګویی تان را مثل حال ادامه دهید. اګر من در یک موضوع ملی پای خود را کج و دور از حقیقت ګذاشتم، مرا از یخن ام کش کنید. من به شما ایمان و وجدان خود را به ضمانت میدهم که کوچکترین عقده ای منفی در ذهنم در مقابل شما جای نخواهم داد. شخصیت ګرامی ما افغان ها! اظهارات شما در ارتباط به نوشته یک کسی بنام عبدالله از کلیفورنیا هم از فصاحت و منطق والا برحوردار بوده، برای ایشان کافی است.خوب، شاه امان الله غازی و خانواده مظلوم چرخی ها در کنار میلیون ها طرفدار افغان ما مخالفینی هم در مقابل این رقم دارند، که فکر میکنم، قابل تعجب نمی باشد. بار دیګر موضع واقعبینانه شما را قلبا به ستایش میګیرم. با ارادت |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
22.02.2015 |
|
شاغلی عبدالله! میخواهم بار آخر به شما بنویسم، که من در اګست ۲۰۱۴م که مصادف با سالګرد استقلال امانی بود، در کشور عزیزم افغانستان بودم. من بر علاوه پایتخت سفر به شمال کشور، ولایت بلخ، شرق ننګرهار و جنوب ولایت خوست زادګاه پدری ام داشتم. با مردم ام از تزدیک دیدم و صحبت کردم. من محبوبیت و اجترام بزرګ قلبی به محصل آزادي کشور ما را از ابر قدرت وقت انګلیس را در بین مردم افغانستان دیدم. جالب اینکه ولسوالی نادرشاه کوټ در فاصله دو کیلو متري قریه پدری من «حسن زايي ها» قرار دارد، هنګام عصر حین رفتن از شهر خوست به قریه ام در کنار سرک قیر ،خوست - کابل چشمم به یک فوتو جذاب و بزرګ شاه امان الله فقید افتاد که در ان جا با پایه های آهنین نصب شده بود. من از همراهانم پرسیدم: اینجا ساحه نادرشاه کوت است، چرا فوتو نادرخان را نصب نکرده اید؟ ایشان ګفتند: نادر خان یک عسکر غازی امان الله بود و این فوتو از مشر کل است. به هر حال، شاه مان الله و یاران مخلص اش مخالیفین نهایت مرموز داشتند و دارند اما مردم افغانستان کافی تکان خورده اند و جای مسرت است که حقیقت را می پذیرند و در جستجوی حقایق اند، دیګر آن زمان های فریبکاری ها و جعل تاریخ ګذشت. حتم مباحثه من با شما |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
22.02.2015 |
|
برادر محترم آقای ایاز نوری، قبول است که شخصی بنام مستعار آقای عبدالله از کلیفورنیا که هدف اساسی اش تخریش و تخریب واقعیت های تاریخ معاصر افغانستان عزیز و مغلق جلوه دادن واقعات و روی داد های اصلی و مستند وطن است، باز هم تیری از تاریکی به گمان اغلب به جانب شما ارسال نموده است. آخر وقتی کسی فقط « نوری» را با کمال بی احترامی مخاطب قرار میدهد، نام خدا « نوری» های زیادی در میدیا و مطبوعات داریم. حدس زده میشود که این« نوری» شاید که جناب شما باشد به ارتباط سفسطه سرایی های مسلسل قبلی وی. علت اینکه من در زمینۀ در افشانی های اخیر نویسنده پیش قدمی می نمایم، درخواست محترمانۀ اینقلم بتاریخ ۲۰ فروری، در همین دریچه از نویسندگان این پورتال جهانی است که به همه مردم افغانستان تعلق دارد، نه به شخص خود خواه و یکه تازی که پامال واقعیت های تاریخ افغانستان «هدف اصلی» وی را دقیقاً تشکیل می دهد. در آن مختصر بتاریخ۲۰ فروری، از همه هموطنان در مورد اصالت تاریخی روی داد های سر زمین مقدس ملت افغان درخواست « استناد» بر ادعاهای شان را نموده بودم و یقین دارم که همه ملی گرایان، محققین، مؤرخین و افغانستان دوستان بیطرفانه، به خواهش این قلم معتقد میباشند. حال میرویم به سراغ تیر های رها شده در تاریکی آقای عبدالله«؟!» از کلیفورنیا بتاریخ ۲۱ فروری: «آقای نوری!
بالاخره بعداز چندین دهه پسرامان اله خان در هرات سفارش غلام نبی خان چرخی ،برای قبولی عساکر شوروی را برای پدرش یک توهین بزرگ دانست.
امان ال خان هم مکتوبی به ظاهرشاه فرستاد ، بعد از توصیف زیاد از نادرشاه ،ازینکه نصایح موصوف را نادیده گرفته بود اظهار ندامت میکرد» ( زمانی کلمۀ « بالاخره» در جمله ذکر میگردد که قبلاً منحیث «مبتداء» روشنایی ای بالای موضوع انداخته شده باشد و بعد« خبر» آغاز میگردد. «چند دهه؟» مگر تاریخ این مجلس، دلیل برگزاری و مشترکین آن منحیث ارزش دادن به یک رویداد وابسته به تاریخ کشور، مثل جناب شان مرموز و مغشوش است، یا اینکه هر حرف قبلی این انسان از خود راضی را باید خوانندگان پورتال وظیفتاً در مغز و حافظه حفظ داشته باشند؟ اعلیحضرت غازی شاه امان الله پسران متعددی داشت، تا حال دیده اید که کسی افشاء گری تاریخی نماید و اسم شخص مورد نظر را ذکر ننماید؟! وی گویا به ارتباط به این مجلس از نظر خودش مهم، ادامه میدهد......امان ال خان هم مکتوبی برای ظاهر شاه فرستاد..... « شاید منظورش اعلیحضرت غازی محصل استقلال افغانستان باشد». اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را هم سبک می سازد، می بینید که جناب آقای عبدالله استعداد و علاقمندی زیادی در توهین و تحقیر شخصیت های تاریخ افغانستان دارد»....اینکه مینویسد« امان ال خان هم»، معنی میدهد که بعد از مجـــلس هرات اعلیحــــضرت غازی « یعنی بعد از فوت شان»، مکتوبی به پادشاه افغانستان می نویسند. یا الله! هموطنان معزز، این قلم خالصانه و عاجزانه در خواست نموده بودم که همه مدعیان افشاء تاریخ افغانستان، یا سخن سنجیده گویند یا خموشی اختیار نمایند. با عزت باشید.)
|
 |
اسم:
بنفشه دستگیر محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
22.02.2015 |
|
! آقای جمشید پایمرد
نوشته ای شما را که نمایندگی ازسطح دانش تربیه واخلاق وشخصیت تان میکند مطالعه کردم ، واقعأ که ... استید . البته جای تأثروافسوس نیست زیرا بیش ازین از یک شخصیت ضعیف و نامطلوب که در فرهنگ شان استاد کشی و بی تهذیبی وافردیده شده توقع نمیرفت که درمقابل استادش با کمال ادب واحترام برخورد کند و مانند یک مکتبی نام معلم صاحب را درست اداکند حیف است که از کشتارو سربه نیست کردن کدام جوان بیچاره نمره کامیابی اخذ کرده ی و چقدر بدور سر وطن فروشان و خا ئنین گشتید تا فارغ لیسه شدید. حضرت علی( رض ) فرموده اند: هرکه حرفی بمن آموخت ، او مولای من است.
محترم آکادمیسن سیستانی صاحب یک شخصیت ملی ،مصمم ٬با افتخار ، متین و استوار پر سعی و تلاش است او آنچه بدست آورد ازنوشتهای پر بارش ازروی اوراق تاریخ بوده که بیانگر حقیقت ها و تجسسات علمی اوست که سبب کسب محبوبیت و شهرت نیک اش گردیده ، به ده ها هزار شاگرد وصدها هزار خواننده دارد که با آثار ونوشته های پرمحتوی شان خوب آشنا اند، پس جملات بی ادبانه وحملات جاهلانه شما به حیثیت و شرف و وقار او منحیث یک شخصیت برازنده ملی، کسیکه نمیگذارد تاریخ افغانستان را خاینان مانند خودشان وگماشتگان شان سیاه وتاریک وتحریف نمایند ونسلهای بعدی را گمراه سازند و واقعیت های که مانند آفتاب نمایان ودرخشان است ازآنها بدزدند.
درین مقطع حساس که تمام افتخارات و دستاورد های پیشینیان واجداد ما مثل استقلال،آزادی، خود ارادیت، فرهنگ، کلتور وارزش های ثقافتی درخطرنابودی است ،و شخصیت های وطن دوست ،از جمله استاد سیستانی،این فرزند واقعی واصیل وطن، ازتاریخ وگذشته های دوروطن مشترک ما افغانستان وآنچه مربوط ومنوط آنست شجاعانه دفاع مینماید، شما چرا حساسیت نشان میدهید؟ معلوم است که شما این کشور را برای بیگانه ها میخواهید نه برای مردم آن وگرنه اینقدر به تب سوزان مثل آقای روغ دچارنمیشدید و نه اینطور بازاری و نهایت بیسویه نمی نوشتید. بااحترام بنفشه دستگیر
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
21.02.2015 |
|
آقای نوری!
بالاخره بعداز چندین دهه پسرامان اله خان در هرات سفارش غلام نبی خان چرخی ،برای قبولی عساکر شوروی را برای پدرش یک توهین بزرگ دانست.
امان ال خان هم مکتوبی به ظاهرشاه فرستاد ، بعد از توصیف زیاد از نادرشاه ،ازینکه نصایح موصوف را نادیده گرفته بود اظهار ندامت میکرد. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
21.02.2015 |
|
برادرمحترم، دوست دیرین و معزز آقای احسان الله مایار، زمانیکه تقدیر و تحسین شما شخصیت ملی، محقق و نویسندۀ افغان را از سطور بدون مبتداء و خبر آشفته خاطری که از افشاء نام مکمل خویش هم ننگ دارد و زیر اسم « عبدالله از کلیفورنیا» به اتکاء به سطور مغشوش و مثل همیشه توهین آمیز به شخصیت های تاریخی افغانستان، خواندم، از نا باوری حیران ماندم. شما که خود هر روز سندی و راپور مستندی در مورد رویداد های افغانستان عزیز برای خوانندگان ارایه می نمایید، چگونه میتوانید که ادعاهای بی تاریخ و بی مدرک شخصی را قبول و تمجید نمایید که ازتکبر با عقدۀ تاریک خود بزرگ بینی که حتی مانع فراگیری سطور سادۀ لسان دری افغانستان به سویۀ عام فهم هم که لازم است، محروم می باشد. جای بسیار افسوس و تعجب است که شما شخصیت دانشمند و تحصیل کردۀ افغان، برای تائید چند ادعای بی سر و ته، بی مدرک و بی استناد از هر شخصیت تاریخی ای که باشد، درین پورتال جهانی وادار می شوید که بصورت محیر العقول و مبالغه آمیز به مدح و تعریف از شخصی بپردازید که امتحان توهین و کم زدن همه شخصیت های تاریخ وطن، منجمله آنانی را که بدون استناد طرفداری هم مینماید، از یکسال به اینسو داده است! اینک قسمتی را شاهد می گیریم، خود قضاوت نمایید: قسمتی از نوشتۀ آقای عبدالله از کلیفورنیا: ...در آن سال ها و قبل از آن دولت های دیموکراتیک نبود و مخالفین یا حبس و یا نابود میشدند مثلیکه پدر غلام نبی خان و جد خالد صدیق در وقت امیر عبدالرحمن خان سپه سالار(غلام حیدر خان چرخی) به صد ها هزار نفر نابود کردند ( حق یا ناحق ؟)
اینهم پاسخ و قدرمندی فوق العادۀ شما از نوشتۀ مذکور:
محترم آقای عبدالله از کلیفورنیا. آفرین به صراحت لهجهٔ تان. چند سطر نوشتهٔ شمارا میتوان با جلدی از تأریخ میهن ما مقایسه کرد. در هر کلمه از نوشتهٔ شما حقیقت و واقعیت متمرکز است. بنده از زبان پدر کلانم عیدالاحد خان وردگ عین مفاهیم را شنیده ام. اعلیحضرت نادرشاه در نظرداشت و میخواست تا برای پسر ارشد خود محمدطاهر یکی از صبیه های خانوادهٔ چرخی،غلام نبی خان، را در خواست کند، لیکن غلام نبی خان جواب رد داد. تبصرهٔ بیشتر از وزن و ماهیت نوشتهٔ پر محتوی تان می کاهد، ازاینرو با تائید به نوشتهٔ تان صرف میگویم به قلم تان برکت.
بسیار عالی، دوست و برادر نهایت محترم، در مورد صراحت لهجه که در جای معقول خود در اصل صفت پسندیده ای است، آیا شما هم عقیده دارید که شخصیت های مرده و زندۀ افغان با بی احترامی محض مانند اطفال کوچه و بازار نام برده شوند، طوریکه همیشه توسط این آقا دایم صورت می گیرد؟ آیا واقعیت دارد که شما محقق دانشمند معتقد هستید که همان چند سطر نوشته ای که در دریچه ازین شخص در مورد تاریخ وطن تان نشر شده را میتوانیم مثل همیشه با فقدان مطلق ارائۀ سند و مدرک و استناد، به جلدی از تاریخ افغانستان عزیز برابر دانست؟ اولتر از همه شما از نوشتۀ بالای این مؤرخ گم نام چه را درک نمودید؟ آیا مرحوم غلام حیدر خان چرخی صد ها هزار را نابود نمود در وقت امیر عبدالرحمن خان یا اینکه معنی دیگری درین سطور بی مبتداء و خبر مضمر است؟! آیا منبعد مؤرخین، محققین و دانشمندان زحمت کش افغان هیچ احتیاجی به تحقیق مطالعات و مخصوصاً استناد تاریخی وطن و خدمت به نسل ها ندارند؟ پس کار همه آسان گردید. یا الله! پس به دلیل انصراف از استناد و ارائۀ مدارک است که نوشته اید که تبصره ای در زمینه را لازم نمی دانید زیرا از «وزن» نوشتۀ پر محتوای آن آقا می کاهد. با اینکه متأسفانه شما برادر عزیزو شخصیت دانشمند و محقق بدین وسیله به رضائیت خاطر خط بطلان بر جدال منطقی و مستند سازی کشیده اید، ولی لطفاً برای خوانندگان راپوری از صدها هزار کشته و حوادث مربوطۀ آن در عصر امیر عبدالرحمن خان که گویا آنرا تائید نموده اید، ارائه فرموده ممنون سازید. البته منظور تشریح مظالم آن امیر نیست، بلکه اثبات ارقام و موارد آن و مغلقیت خاص نوشتۀ مورد نظرتان ایجاب تشریحاتی را برای آگاهی عموم می نماید. انشا الله در دیدار بعدی کتاب محترم آقای خالد چرخی را با کتاب جناب شیون کابلی خدمت تان تقدیم خواهم نمود. لطفاً احترامات بی شائبۀ این خواهرتانرا مثل همیشه بپذیرید چون صراحت لهجه را تقدیر می نمایید، با شما صریحاً مذاکره ای نمودم. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
21.02.2015 |
|
استاد محترم هاشمیان ، خداوند همیشه عنصر ملی چون شما را در پناه خود داشته باشد و مریضی ها را از شما دور داشته باشد. خواندن دوباره شماره های مجله شما که در ویب سایت وزین افغان جرمن آنلاین شماره به شماره منتشر میشود نشاندهنده راستگوئی و دید درست شما از مسائل میباشد. امروز 20-30 سال بعد مردم به حیرت میروند که تا چه حد شما شناخت درست از مسائل افغانستان داشتید و دارید. در مورد پاکستان شما از همه زیاده تر شناخت دارید و امروز این جنایت آخر شهید ساختن انگیزه شینواری بوسیله پاکستان و مضمون عالی خالد صاحب ما و شما را یکبار دیگر به اصطلاح هم گپ ساخت. شاعره ای بی مثال لینا روزبه صدای قهر اکثریت ملت ما را تمثیل کرد و اما من در تبصره بر نوشته جناب خالد تذکر داده ام و تکرار میکنم که در پهلوی این مباحثات بین الافغانی مثل مباحثات در این سایت ملی ووزین افغان جرمن آنلاین، ضرورت اشد موجود است که به زبان های انگلیسی و فرانسوی و جرمنی به مقابل دروغگوئی ها و تخریبات پاکستانی ها باید کار شود. مردم دنیا ، نویسندگان ، خبرنگاران ، محققان و سیاستمداران دنیا معمولا بر مواد معلوماتی اتکا میکنند که بوسیله پاکستان و یا باداران اصلی پاکستان ،انگلیس ها ،در اختیار آنها قرار میگیرد. استاد حامد نوید در مقاله مستند و علمی خود در همین سایت وزین افغان جرمن آنلاین در مورد آثار تاریخی افغانستان در موزیم انگلیس به یک نقطه حساس اشاره کرده اند: "بعد ازشکست قوای برتانیا درجنگ میوند (سال ۱۸۷۸) وقیام مردم کابل علیه قوای برتانیا درسال۱۸۷۹، بخصوص کشته شدن کیوناری درین رویداد ، خاورشناسان آنوقت برتانیا نمیخواستند چنین اعتباری را برای افغانها که گویا این ملت دارای فرهنگ فرهیخته وتمدن بزرگی بوده است، بدهند." این عقده و پالیسی انگلیس در دشمنی با افغانستان و اختراع و تقویت پاکستان همیشه تداوم داشته است که امریکا و دیگر دولت های دنیا و مردم دنیا افغانستان را از همین نظر اغفالی دیده اند، تا حدی که امریکائی ها میبینند و میدیدند که این پاکستان است که خودکش تروریست را به افغانستان میفرستد که باعث قتل و زخمی شدن هزار ها امریکائی شده است اما هنوز هم بلیون ها دالر به پاکستان برای جنگ ضد تروریزم پرداخت میکند. ملالی یوسفزی یک دختر پشتون که خودش و پدر و مادرش و قوم وقبیله اش در اثر پالیسی تبعیضی پاکستان از خواندن و نوشتن پشتو محروم بوده است بوسیله تروریست های ساخته فلسفه موجودیت پاکستان و دولت پاکستان زخمی میشود عمران خان سیاست مدار تربیه شده بوسله انگلیس به دیدارش می آید و در همان روز اعلام میکند که این تروریست حمله کننده به ملالی تروریست است مگر آنهای که در افغانستان افغان ها و خارجی ها را میکشند مسلمان هستند و برای اسلام و آزادی میجنگند. پاکستانی ها و انگلیس ها ملالی را چنان در دنیا مشهور و مهم ساختند که جایزه صلح نوبل برایش رسید مگر افغان های ما تا حال یک سطر در مورد شهید انگیزه شینواری به زبان های بین المللی ننوشتند.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
21.02.2015 |
|
خدا پاک ګنهګارم نسازد که خانم پروين بود و یا کدام دختر دیګر خان محمد مرستیال که همراهی خاشنه عبدالقدیر نورستانی در مکتب امیر عبدالرحمن که نزدیک شفاخانه زایشګاه شهرارا موقعیت داشت باهمم معلم و خواهر خواندها بودند بعد از ان زمان که مرستیال خان محمد خان که در کودتا هاشم میوندوال دستګیر ګردید وقتیکه مرستیال بندی میشود دختر مرستیال خان محمد خان از خاشنه عبدالقدیر نورستانی تقاضا رهای شوهر خود را که در کودتا میوندوال دستګیر شده مینماید ولی متاسفانه خاشنه قدیر نورستانی برایش میګوید که من و عبدالقدیر در این مورد چیزی کرده نمیتوانیم ولی یک کمک همرایت میکنم یک پسر به اسم عمرجان پسر بازمحمدخان که متعلم صنف چارم است وی وی را برایت معرفی میکنم وی میتواند بشما در این مورد کمک نماید همان بود که نجیبه جان اګر فراموش نکرده باشم وی از برادم خواهش میکند تا به دختر اقای مرستیال کمک نماید .
برادرم كه صنف چهار مكتب عبدالرحمن خان بود دختر خان محمد خان مرستیال ورقه عرض رهايي شوهر خود را به برادرم میدهد، وقتيكه برادر خوردم عريضه وي را به پدرم اورد پدرم برايش گفت كه بچيم معلمه صاحبه تانرا بگويد كه فردا بيايد تا تمام جريان را بفهمم فردا انروز دختر اقای مرستیال بمنزل ما امد چون مرستيال از زمانيكه والي و قومندان عسكري ننگرهار بود با پدرم زياد دوست صميمي بود انهم كه مرحوم داودخان خان محمد خان مرستيال را زیاد دوست داشت. پدرم بپاس همان دوستي چاي صبح را همراي ما و مادرم و ما يكجا با دختر خان محمدخان نوش جان كرديم در ضمن صحبت دختر مرستیال براي پدرم گفت كه مناسبات شوهرم با پدرم يعني مرستيال خوب نبود وي هيچ در كودتا نبود همان لحظه كه پولس پدرم را همراي خود ميبرد شوهرم در خانه پدرم بود ما كدام كسي ديگه نداريم كه سرپرستي فاميل را كند و برادرم خورد است شوهرم اگر از بند خلاص شود تا سرپرستي فاميل را كند همان بود كه پدرم ورقه عرض را از وي گرفت و عين جريان كه دختر مرستیال به پدرم گفته بود پدرم به شهيد داودخان گفته بود همان بود كه شخص خود داودخان امر رهايي وي را صادر كرد. و دو روز بعد داماد مرستیال خان محمد خان رها ګردید. ولي افسوس امشب از زبان اين خواهر چي چيزها نبود كه نشنيدم. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
21.02.2015 |
|
مرحوم عتیق خان دریور نادرشاه پدر محترم داکتر کریم عفت و عبدالرحمن عتیقزوی چنین تشریح داده است نادرشاه به عتیق خان امر داده برو و غلام نبی چرخی را بیارو به مجرد رسیدنش از موتر پاءین میشودو میخواست که برای احترام به طرف نادر شاه قدم بګزاردکه دفعتا حکم نادر شاه برای فیر قتلش داده میشود و به عتیق خان حکم می کند ببرش به خانه اش که از انج او را چند نفر به شانه ګرفته تا عقب شاه دو شمشیره به خانه ایشان برده می شود این قتل مطلق است پسران عتیق الله خان زنده و شاهد سخنان پدر مرحوم شان اند لطفا روی مثایل یا با سند معتبر یا شاهد صحبتی اګر صورت ګیرد خوش آیند است |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.02.2015 |
|
آقای عبدالله! من همیشه حقایق تاریخی که به وقوع پیوسته باشد قبول میکنم، شما از کلمۀ اعتراف ذکر کرده اید، در حالیکه من در بحث با شما منکر کدام مسلۀ تاریخی که مستند بوده، نبوده ام که شما از من به بسیار مشکل اعتراف مرا حاصل کرده باشید. خوب است که شما هم در واقعۀ کشتن شدن مرحوم غلام نبی خان چرخی، اعلیحضرت نادرشاه را قاتل ناحق و غلام نبی خان را مقتول مظلوم قبول کردید. در قسمت تفاهم بین شاه و غلام نبی خان و دعوت دو بارۀ شاه امان الله غازی به کشور، عرض شود که به اساس اسناد تاریخی، مشکل و عدم صداقت از طرف نادرشاه بوده است. در اخیری نوشته تان شمااز غلام حیدر خان چرخی و کشتار صد هزار افغان؟؟ نفر به دست او نوشته اید که برایم غیر قابل قبول و کوشش شما بار دیگر برای بد نام ساختن چرخی می باشد. ختم |
 |
اسم:
تفکر، تحلیل و عمل محل سکونت:
المان
تاریخ:
21.02.2015 |
|
عزیزان سلام و صبح شما بخیر! *********************** یک خبر خوب! - جاده ای در شه رجلال آباد به نام انگیزه شینواری عضو شورای ولایتی ننگرهار که اخیرا ازسوی گروه تروریستی طالبان ترورشد، مسمی گردیده است. این اقدام نیک است و اما نام او باید بسیار بالاتر از این ثبت تاریخ افغانستان گردد.
یک پیشنهاد خوب! - از زمان ملکه حمیرا همسر ظاهر شاه، پادشاه فقید افغانستان، تا کنون، رولا غنی نخستین بانوی اول افغانستان است که در صحنه جهانی ظاهر می شود. او طی نشستی در مرکز مطالعات ستراتیژیک بین المللی در واشنگتن، در بحث "زنان هوشمند و قدرت هوشمند" درمورد آینده زنان افغان صحبت نموده و گفته است که: "ملکه ثریا بنیاد مستحکم برای تحصیلات را گذاشت. بانو بانو کرزی در آن ." در آغاز صحبت هایش، از عدم حضور زینت کرزی، بانوی اول پیشین افغانستان دفاع نموده و گفت است که فرزندانش مصروف خدمت بزرگتر مادری بود، و نخواسته که در محضر عام حضور یابد ".
او در آغاز سخنان اش در مورد اهمیت زنان در اسلام صحبت کرد، بعداً افزود که او به عنوان یک عیسوی مذهب، هیچ وقت با مشکلی روبرو نشده است.
و ما میگوییم:
بلی بانوی اول کشور حرفهای زیبایی گفته اید و اما در زمانیکه خانم کرزی مصروف تربیت چند طفل خود بود، بیشمار دختران افغان که او در مقابل شان بحیث بانوی اول کشور مستقیم باید احساس وظیفه مینمود در گرداب بدبختی ها غرق گردیدند، و بلی بانو غنی، زن افغانستان خوشبختانه عاقلتر از آنند که شما را بخاطر مذهب تان مورد پرسش قرار بدهند و اما بخاطر انتظارت دیگر شان از شما. بیایید شما بهتر از ملکه ثریا تلاش نمایید تا یک چند وزیر زن داشته باشیم و تلاش نمایید تا رئیس جمهور به وعده هایش در توانمند سازی زنان افغانستان وفادار بماند. شما از پشتیبانی زنان افغانستان برخوردار استید، بنااً دست و آستین را بالا بزنید و از این چانس طلایی بانوی اول بودن سربلند و موفق بدر آمده و نام تانرا ثبت تاریخ نمایید و برای اطفال دردمند و پریشان وطن مادر شوید.
* تصویر از کمپاین " تفکر، تحلیل و عمل "
روزتان نیک و اندیشۀ تان آفتابی باد https://www.youtube.com/watch?v=qYD1CCClPRA
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
21.02.2015 |
|
بز در غم جان کندن قصاب به غم چربو ! پروگرام 3 ساعته در باره کودتای میوندوال که پولش از طرف دختر جنرال صاحب مرستیال پرداخته شده بود. ترتیب کنندگان پروگرام توضیع دادند که کودتای 26 سرطان به کمک ک جی بی، خلقی ها و پرچمی ها به پیروزی رسید. کودتاچیان بی گناه بودند حتی چندین بار پیش داود خان رفند که ما حاضر به همکاری هستیم ( همکاری با حکومت ک جی بی ........؟؟) با وجودبکه خلق و پرچم جنایتکار میشمارند شاهدین هم محتاط پرچمی وپاچاگگل وفادار است. یکی گفت باعث قتل میونوال صمد اظهر دیگری قدیر نورستانی و ددیگرع عبدالاله؟؟ داودخان به پاچاگل وفادار می گوید( بعد از گذشت 3ماه از کودتا) میگویند خودت خلقی هستی؟( یعنی که داودخان کسی را بنام خلقی و پرچمی نمیشناخت). گفته شد غیر از داودخان کسی فکر کودتا را نداشت ( بعد از 10 ذقیقه ) جنرال قادر یک ونیم سال قبل از کودتای 26 سرطان همرای آقای میوندوال در بارۀ کودتا صحبت کرده بود. و گپ های ضدونقیض دیگر. خلاصه دختر مرستیال صاحب میخواست ترحم مردم را جلب نماید و دارندۀ تلویزیون پیام همی گفت عجله کنید دی وی دی پروگرام محترم مغفور شهید مرستیال فرمایش بدهید به قیمت مناسب عجله عجله ! |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
20.02.2015 |
|
آقای نوری ! من راجع به خیانت فامیلی چرخی و اینکه خالد صدیق پرچمی کارملی بوده چیزی ننوشتیم.
خوب است درباره آوردن عساکر شوروی خودتان اعتراف کردید. ( کارمعقول یا درست؟)
وقتیکه غلام نبی خان چرخی به دعوت نادرشاه به کابل تشریف آوردند . چندین روز صبحانه ، نان چاشت را باهم صرف میکردند، نوشتم بهتر بود که کشور در حالت اغتشاش بود( بخاطر مشاورین نادرست)با هم همکاری میکردند تا وضع نورمال گردیده و زمینه آمدن امان اله خان فراهم میشد و طبعا قتل نبی خان چرخی درست نبوده همانطوریکه غلام حیدر خان سپه سالار امیر عبدالرحمن خان در آن زمان صدهاهزار نابودکرد(حق یا نا حق ؟). |
 |
اسم:
محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
20.02.2015 |
|
د افغان جرمن ويب سايت قدرمنو د وستانو ته سلامونه عزيزانو د ويب سايت ليكوالان او تبصره كونكي شه به درز كى يو بل سره تاوده بحثونه كوز او بر كوي خو اوس كورم جه د قبر نه مردكان هم راوباسي جى خبلى مغلقى قضيه سره ثبوت كري به هر صورت د افكارو له تصادم نه حتما حقايق را ايستل كيداي شي به دغه لاندي مضامينو شه تبصرى روانى دي خليل الله خليلي صحيح نه وه معرفي شوي اوس د سيستاني صاحب او نورو ليكوالانو به مرسته معرفي او د اينده نسل لباره يو شه ريفرنس كيداي شي. شهيد ميوندوال لا تراوسه ندي حلاجي شوي فكر كرم داسى كس بايد ورباندى تحقيق وكري جه بى طرف وي او به خلق او برجم مربوط نه وي دامريكى سره قرارداد د خرم صاحب ليكنه به زره بورى ، تاريخي سند كيدي شي كه نن نه وي د سبا نسل له هغو حتما استفاده كوي اوس بدى خاطر مخلفت ورسره روان دي جه د خرم صاحب له قلمه ليكل شوي له قدرت نه بهر باتى شوي او شخصي مخالفتو به دليل مايار صاحب يو لوي كمال لري د ياداشت ساتل او شه حافظه دا هغه كار دي جه به افغانانو كى كم رواج لري عامي او بى سواد خو هسى هم نه شي كولي جه ياداشت نوشته كري خو باسواد هم دا كار نه كوي نو مايار صاحب او داسى نور كسان بايد تقدير شي داسى نه جه توهين شي د قبرس حركت دير شه جم بندي شوي ما خبله لوستي دير مهم اثر دي كاش زلمي رسول ، خليلزاد، اشرف غني او نورو هم خبل بت او شكاره فعاليتونه ملت ته وراندى كري و كه جيرى أمير أمان الله خان د خبل تبعيد به دوران كى لكه امير عبدالرحمن خان يو كتاب ليكلي وي يا خبل خاطرات ليكلي نو نن به مستر زماني زما او تا به تاريخ ملندى نه وهلى همداراز كه ظاهر خان حداقل ٤٠ ورقى د خبلى بادشاهي ليكلي وي نن به ٢٦ سرطان لكه لمر تولو ته معلوم وي كه جيرى سردار محمد دَاوُدَ خان د ميوندوال صاحب به شهادت كى لاس نه درلود نو عاملين خو يي بايد مجازات شوي وي كه نجيب د ملل متحد به دفتر كى د كارمليانو او جمعيتيانو خيانتونه او كودتاه حقايق ليكلي وي نن به حكمتيار سبين لكه سبا وي تر اوسه خو تنها با وجدان خارجيانو يوه اندازه ليكنى كري او بل هم د حكمتيار خبل كتاب بتى توطءى بربندى جهرى او بل د نبي عظيمي كتاب جه دواره به مقايسوي انداز ولوستل شي نو تر يوه حد حقايق موندلي شو خو كاش نجيب يو اثر ليكلي وي اوس هم اسحاق توخي كولي شي جه يوه اندازه حقايق وليكي خو تر اوسه يي ندي ليكلي د ميوندوال صاحب شهادت د برجميانو به واسط د روسانو به اشاره تر سره شو دا لمري تصفيه وه جه د ٧ ثور كودتاه زمينه برابره شي دوهم تصفيه د جوانان مسلمان د مكتب او بوهنتون زده كونكي زندانو ته اجول او شهيدان كول او يو تعداد يي به لاسي لاس د باكستان لمنى ته ورواجول تر هغه جى شه زمينه د ٧ ثور د كودتاه لباره اماده شوه دريمه تصفيه او اخري تصفيه د سردار محمد داودخان او كورني شهادت يي اخري درخواست لطفا وليكي او رشتيا وليكي بى طرفانه او منصفانه وليكي به اخر كى د نوري صاحب او أغلي ملالي موسى نظام نه مننه جه د روسي تاراج نه د خلاصيدو به مناسبت مضامين ليكلي وو خاصتا نوري صاحب نظر د ارقامو به ارتباط ديرمهم وه او كمونيستان بايد به دى سر شه خلاص كا د كابل تنظيمي جنكونه قمنده هم له دوي سره وه دوي بكى شريك دي نبي عظيمي ، دوستم ، علوميان ، بابه جان ، مؤمن ، سيد كيان ، كارمل ، بريالي ، مزدك ، كاوياني ،رزمجو ، باقي د خاد او غير رسمي كمونيستان لكه مسعود او د ك جي بي او Isi نفر سياف نو د ملت تاسى نه شي بتيدلي او به ده هم بوه شي جه تاسى عامل د يو نيم مليون افغانانو د شهادت ، د ٥مليونو د مهاجرت او د لكها معيوبينو ، يتيمانو او كوندو مسؤولين ياستي تاسو تول أفغانستان لوته لوته كري تاسى د عفو نه ياستي دا جى مجددي ، رباني كرزي عفوه كري دا ددوي شخصي عفوى تاسى به انشاالله هم به دى دنيا جزا وويني لكه همداوس جه د غرب كاسه لسي او كدايكر ياستي به هغه دنيا مو هم دوزخ ابدي نصيبه شه جه دغه خوار فقير ملت مو دغه حالت راوستا اوس بيرته خبل اصلي مطلب راكرزم هغه دا جى اجازه وركرو او تشويق كرو هغه كسان جه د أفغانستان به مسايلو كى دخيل او ذي علاقه كسان خبل د ستركو ديد ، او تحليلونه وليكي دا به يو ماخذ شى بيا اينده نسل به نخود سياه بسى نه تاويي اونه به هم لكه مامون فرضيى او معما جوره وي بيا د خبل فكر مطابق جواب وي |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
20.02.2015 |
|
به نام مجهول و مستعار بنام آقای عبدالله از کلیفورنیا!
شما در توضیح مورخ ۱۹ فیروری تان در حالت نهایت سراسیمه به جواب آقای نعیم سامی پرداخته اید. رشادت، خدمات و احساس وطن دوستی و وفاداری اعضاء فامیل عزیز القدر چرخی به قهرمان آزادی کشور ما اعلیحضرت امان الله خان غازی، مثل آفتاب نزد مردم افغانستان در درخشش است. شما با این زهر افګنی بی فایده تان این فامیل مظلوم را بد نام و توهین کرده نمیتوانید. غلام نبی خان چرخی با درک توطئه انګلیس ابلیس و سقوط دادن دولت امانی و ابراز تنفر شدید از حکومت دزدان و بی ناموسان حبیب الله بچه سقو، اکر با چند صد نفر شوروی به افغانستان داخل شده بود، وقتیکه شاه امان الله غازی در زمینه مخالفت خود را اظهار نمود، وی با اطاغت از آمر خود غازی امان الله خود از اقدام خود منصرف شد. اما باقی شخصیت برازنده ایشان و و فاداری شان خدمت به وطن در جای اش ثابت و قتل شدن ناحق شان بدست نادرشاه نزد مردم حق بین کشور ما مطرح است. اینکه شهزاده داکتر احسان الله ( دافغانستان ) در جلسه هرات در سال ۱۹۹۵م این موضوع غلام نبی خان را یاد کرده است و شما آنرا به رخ خالد صدیق برادر زاده غلام نیی خان جهت توهین ایشان پیش می کشید، اصلا وضعیت شما از اثر نوشتن و به چاپ دادن دو کتاب وقایع تاریخی کشور که جلادان و ظالمان و دشمنان مردم افغانستان درین دو کتاب آقای خالد صدیق «از خاطراتم در در ۴۰۹ صفحه و کتاب دوم برګی از نهفته های تاریخ در افغانستان در ۴۹۸ صفحه» مستند معرفی ګردیده اند، پریشان شده است. همین موضوع جلسه هرات را آقای احسان الله مایار هم در مقاله مورخ ۳ جنوری ایشان در انتقاد از نوشته من بمن هم ذکر کرده اند. اینکه شما اقای خالد صدیق را یک پرچمی و کارملی معرفی میدارید، موصوف در کتاب اول ایشان این موضوع را مشرع در تحت عنوان «انګیزه دیدار با ببرک کارمل و نورمحمد ترکی از صفحه ۳۶۷ الی ۳۹۰» تشریح نموده که دلالت به پرچمی بودن ایشان نمی کند. اینکه جناب شما بنام نا آشنا چنین مسایل را به آدرس یک خانواده سرشناس، نهایت مظلوم واقع شده و کشته داده در راه خدمت به افغانستان عزیز ما صادر میکنید، خود قابل سوال برایم میباشد.ختم |
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
20.02.2015 |
|
دانشمند گرامی جناب هاشمیان صاحب!
اولتر از همه سلام واحترامات خود را تقدیم نموده برای تان صحت کامل و طول عمر آرزو مینمایم، باورنمائید این جمله شما که فرموده اید ( با اراده قوی در پهلوی شما قرار میگیرم ) مرا شدیدا تحت تاثیرقرارداده ،برای این قلم مایه بسی افتخاراست که جناب شما که تاریخ زنده کشورما هستید ونیزسایرنوسیندگان چیره دست پورتال را باعالمی از تجربه و دانش در کنارخود داریم، شخصا وقتی می بینم جناب شما، و نیزبزرگوارانی چون نوری صاحب، سیستانی صاحب ، مایار صاحب، غروال صاحب ،عارفی صاحب ،داکتر صاحب کاظم، عطائی صاحب، جمیلی صاحب و تعدادی دیگری از نویسندگان چیره دست پورتال که همین لحظه اسم های شانرا فراموش کرده ام، با وصف کهولت سن و بعضا نا خوشی های صحی شب و روز در راه روشنگری حوادث غم انگیز جاری و حقایق تاریخی کشور ما زحمت کشیده ،خودم که چند سالی جوانتربوده ازتنبلی خویش احساس خجالت مینمایم. محترم هاشمیان صاحب ! شما و بزرگواران دیگرمیتوانستید گوشه آرامش وفرحت را برگزیده و یا به امور شخصی وغیره مصروف شوید ولی آنچه مانع اینکار شده احساس مسئولیت شما نسبت به وطن و زادگاه مشترک ما افغانستان است که برای خدمت وادای دین به آن درین سن وسال خواب آرام را بر خود حرام نموده اید، یکبار دیگر برای شما و سایرنویسندگان و بزرگان پورتال ملی افغان جرمن ،سلامت کامل و طول عمر آرزو مینمایم. جا دارد دراینجااز تیم محترم پورتال افغان جرمن بخصوص جناب دیپلوم انجینرقیس کبیرکه با دانش تخنیکی و مسلکی خویش این زمینه را برای همه مساعد نموده تاافکار و نظریات خویشرا به توجه سایرهموطنان در داخل و خارج کشوربرسانند اظهار سپاس و تشکر نمایم. با احترام
حفیظ الله خالد |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
20.02.2015 |
|
ګران ورور فاروق اعظم ستاسو د لیک په هکله دا مستنده نشریه ووایی په ګوګل کی ولیکی او یا لاندی لینک خلاص کړی WIE DER WESTEN DEN ISLAMISMUS VORANTRIEB.http://www.tagesanzeiger.ch/ausland/amerika/Wie-der-Westen-den-Islamismus-vorantrieb-/story/31430801 تاسی به وګوری چه تر ۲۰۰۱ کال پوری بل بلانونه ترح شوی وو او په دی کی ډیر نور مثیل هم ؤوب دی هغه پلانونه ټود شند شول او د نړی ننی ګدودی همدی لپاره مینځ ته راغلی دی چه اوږده قصه ده زمری کاسی |
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
20.02.2015 |
|
وا مي ورېدل باور مي نه راځي دا خبره دي خدای ج نه رښتيا کوي ، که سياف ته دغه مهيمه او د مسؤليته ډکه چوکی ورکړي ، هغه لږ څه باور او اعتماد چي پر اشرف غني مو درلود ، هغه به هم صفر سي ٠ سياف پيسې غواړي ، او په زور او بېشرمي يې غواړي ، نو يو نوی وزارت ورته جوړ کړه ور تسليم يې کړه ، د چرسيانو وزارت ، دلنډه غرو وزارت ، د بچه بازانو وزارت ، د ای اېس ای د مزدورانو وزارت ، د مزخرفاتو وزارت ، د نصوارو وزارت ، د کرزي د ميراث خورو وزارت او يا هم يو بانک په لاس ورکړه چي چور يې کړي ، ته د افغانستان تعليم او تربيه څنګه کولای سې چي يو قاتل ، فاسق ، او خائن شخص ته وسپارې ٠ دا د ای اېس ای په غوښتنه او مشوره باندي داکار کيږي ، تر اوسه په پاکستان کي ځان مرګي راته تربيه کېدل چي سياف د تعليم او تربيه وزير سي هر مکتب به ځان مرګيان او ځان مرګياني را ته روزي ٠ اشرف غني ؛ د افغانستان معارف جاهلانو ته په لاس مه ورکوه ، معارف هم تر ناموس په کمه نه دی ، خواهش کوو ننواتي کوو او زاری درته کوو ، دغه چوکی ته يو اکاډميک شخص پيداکړه ، او په ميډيا کي دي اواز پورته کړه ، ټول درسره ولاړ يو ، ووايه چي زه پردغه حياتي وزارت سازش نه کوم ، او که دي سازش وکړی ، ستا او دسياف بيا پر موږ فرق نسته ، تاسي د کرزي تربيه اخستې ده دا ملت خير نه سي در څخه ليدلای ٠ |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
20.02.2015 |
|
هموطنان محترم خانم لینا روزبه حیدری، آقای نیسان و شاغلی نجیب زاخیلوال ! سلامها وتمنیات نیک مرابپذیرید. بارتباط شهادت پیغله شینواری درننکرهار و شهادت عساکر امنیتی افغان در قوماندانی امنیه ولایت لوگر، تاثرات وغمشریگی شما را از طریق مقالات تان که هرکدام آن بیانگراحساسات بشردوستی ،نوع پرستی و وطندوستی شمامیباشد، خواندم ومانند شما مغموم وخیلی متاثرشدم- طعنۀ محترمه خانم روزبه حیدری بارتباط مقولۀ "غیرت افغانی" ما تکان دهنده است- 50 سال قبل در دورۀ سلطنت محمدظاهر شاه، درموسم زمستان درنیمه های شب تک وتنها دریک موتر ازکابل بجلال آباد میرفتم- یکبار درنزدیکی درونته یک تایرپنچرشد- درآن شب تاریک پای پیاده خودرابقریۀ نزدیک بسرک رساندم- یک دروازۀ کلان را چندباردق الباب کردم، مردموسپیدی جواب داد وبعدازفهمیدن مشکل من، درراگشود ومرا بمسجد قریه راهنمایی کرد. شب رادرمسجد خوابیدم وفردابعدازنمازصبح ازنمازگذاران استدعای کمک کردم- متاسفانه تایرفالتو هم نداشتم-حاضرین ازبین خوددونفررابه دوجا درقریه فرستادند تایک تایر مستعمل به سایزتایرمن پیداکنند. یکساعت بعد یکنفربا یک تایربمسجدآمد، انگاه دونفربامن بسرک آمده تایرراتبدیل کردند وفقط 50 افغانی راآنهم بااصرار دربدل قیمت تایر مستعمل پذیرفتند ویکی از آن دونفر که روندۀ جلال آبادبود بامن بجلال آباد آمد. شبهای جمعه مردم با فامیلهایشان به استالف، شکردره، گلدره و پغمان میرفتند - درآنوقت کشت وخون نبود، مردم دربین خود شفقت، همکاری و مهربانی داشتند- حرمت واحترام بجنس زن درسرتاسرافغانستان مشهودبود- اما بعدازکودتای کموئستی روسها وکمونستهای افغان بکشتن مردم وتجاوز برحقوق مرد وزن شروع کردند، تنظیمها بدترازکمونستها کشتند وچورکردند، طالبها بحقوق بشر، حقوق زن وحق تحصیل باورنداشتند واین وضع تاامروز دوام دارد. خانم روزبه حق داردبگوید که "غیرت" و مفهوم غیرت هردو ازافغانستان فرارکرده است. مقالات آقایان نیسان و زاخیلوال هردو بیاتگر تاثرات عمیق مردم افغانستان بمقابل وضع کنونی درافغانستان است. آقای نیسان سه بیت ازمرثیۀ حضرت بیدل راکه بمناسبت وفات یگانه پسرخودسروده بود ، اقتباس کرده، این سه بیت تاثرآوررایکباردیگربا شما میخوانیم: دلـدار گـذشـت و نگه باز پسین ماند ازرفتن اوآنچه بما ماند، همین ماند چون شمع که خاکسترش آئینۀ داغ است من سوختم و چشم سیاهی به کمین ماند دیگر چـه نثار تو کنـد مـشـت غبارم یک سجده جبین داشتم آنهم بزمین ماند (بیدل) بارتباط تخلص آقای (نیسان) احتراما میپرسم که با شاعرمعروف افغان مرحوم (حیدرنیسان) چه قرابت دارند؟ آن استادمرحوم دوست گرانقدرمن بودند. بااحترام هاشمیان |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
20.02.2015 |
|
هموطنان محترم جناب غزنوی صاحب وجناب حفیظ الله خالد صاحب با تقدیم سلامها وتمنیات نیک بشما، نظریات شما رادر بارۀ حدعه ونیرنگ پاکستان کاملآ تائید نموده وافتخاردارم با ارادۀ قوی درپهلوی شما قرارمیگیرم.آقای خالد اراده ونیرنگ خاینانۀ پاکستان را درنوشتۀ مختصرشان آنقدرجامع وواقعبینانه افاده کرده است که چیزدیگری نمیتوان به آن افزود. نواز شریف همان شخص ملعونیست که اردوی قوی ومجهز افغانستان راتباه ساخت وافتخار این تباهی را ازملت پاکستان کریدت گرفت، چنانچه دربیانیه ای گفت:"اردوی افغانستان راکه خطرآنی برای پاکستان بود ازبین بردم، دیگرازمن چه میخواهید ؟" نوازشریف تربیه یافتۀ انگلیس است واین شیطان چوچۀ انکلیس دوستی عنعنوی هندوستان وافغانستان راکه بزعم اوخطربزرگ دیگری برای پاکستان است، اینک در صدد آن شده تا این دوستی قدیمی وسودمند رازایل سازد ودرین راه بسیار سنجیده قدم گذاشته وموفقانه به پیش میرود، چنانگه در ظرف یکماه مناسبات دوستانۀ هندوستان وافغانستان را تخریب کرده و این غولگری حکومت کابل که از تمایلات شورای نظارنشئت کرده نه تنها نابخشیدنی بلکه قابل تشویش وبازخواست میباشد. اکرمن عوض اشرف غنی میبودم، روزیکه راحیل شریف درسفراخیرش بکابل رسید ودرهمان روز یک فاجعۀ بشری در قوماندانی امنیه لوگر رخ داد که طبعامنشاء آن درپاکستان بود، به راحیل شریف میگفتم که : تازمانیکه اشرار وآدم کشان را ازخاک تان بیرون نسازید، دیگر هیچنوع مذاکره ومفاهمه باپاکستان نخواهیم داشت ! اما درعوض حکومت کابل پیام شیطانی اخیر پاکستان را(که همانا آغاز مذاکرات درقطر است) مثبت خوانده که بزعم من گویا کشتارفجیع لوگر رایک قدم مثبت خوانده است ! فاعتبروا یا اولی الابصار- با احترام هاشمیان |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
20.02.2015 |
|
هموطنان ارجمند، به سلسلۀ مباحثات و مذاکرات بر گذشتۀ افغانستان عزیز، مخصوصاً آن قسمت از تاریخ وطن که شهود عینی و استناد و تحقیقات بیطرفانۀ فراوان از برکت و امکانات تکنالوژی و انتر نت و منابع مستند داخلی و خارجی هر روز از روز قبل بیشتر در دسترس قرار میگیرد، لازم است که به نکات ذیل توجه و دقت صورت گیرد: اول- دریچۀ نظریات و عقاید هموطنان درین پورتال ملی برای شاخ شکنی، جدال غیر منطقی و توهین و تهمت بر فامیل ها و اشخاص انفرادی ای که نظریات دیگری دارند، تعبیه و تعیین نگردیده، بلکه به پشتیبانی از احترام به عقاید مختلفه و دقیقاً برای افشاء حقایق احتمالی هموطنان در موضوعات غیر شخصی، ملی و آموزنده که هدف اصلی است، ترتیب گردیده است. گرچه در بالای این دریچه ها، همیشه درخواست احترام به همدیگر و جلوگیری از بیحرمتی، استعمال الفاظ دور از ادب مطبوعاتی که برای حیثیت خود پورتال هم موجبات بی اعتمادی و رنجش خوانندگان را فراهم می آورد، جداً و مکرراً به چشم می خورد، چنانچه که عده ای از هموطنان در پهلوی ادعاهای رویداد های تاریخی، با مخالفین نظر، دست به تهمت، بی احترامی زده و دور از واقعیت ها، با اصرار عقاید شان را بر خوانندگان تحمیل می نمایند. این اشخاص یا میدانند یا متوجه نیستند که که آب زور گرچه بالا میرود، ولی اگر سرسبزی و خرمی را در قبال نداشته باشد، به جایی نمی رسد. نظریات مختلفۀ هموطنان میتواند با ارایۀ اسناد و اتکاء بر منابع صورت گیرد، نه با الفاظ بیمورد و توهین به طرف مقابل. دوم- افغانستان خانۀ همه مردم افغان است، تاریخ آن تاریخ یک ملت است، این تاریخ را باید با اسناد، مدارک و تحقیقات مؤرخین و محققین و تا حدی با اظهارات شاهدان عینی، یا به اثبات رسانید و یا آنطوریکه منابع معتبر مختلفۀ داخلی و خارجی ثابت مینمایند، پذیرفت. درچنین مورد رویداد های مهم وطن مثل همین آقایی بنام عبدالله از کلیفورنیا که حتی از معرفی خویش اباء می ورزد و از مدتی درین پورتال عقاید عجیب خود را مثل تیری که بی هدف از تاریکی حواله گردد، بدون استناد یا ذکر منابع تاریخی، با جملات توهین آمیز و ذکر نام اشخاص بصورت بسیار سخیفانه و جملات نا مفهوم که بیشتر با عقده مندی و خشم همراه است، برای تحقیر شخصیت های تاریخی، ابراز می دارد. البته اگر دری خاص وی قابل درک مقصد نامبرده باشد. سوم- بحث و مذاکره بالای جریانات وطن حق همه هموطنان است که دقیقاً فقط به منظور آموزش و افشاء گری حقایق برای عموم و نسل های آینده صورت بگیرد، ولی باید بدانیم که همه خوانندگان این پورتال متوقع اند که اگر ادعای قسمت های مختلفۀ حوادث افغانستان بدون نشان دادن و استناد بر مدارک و به منظور کوبیدن نظریات این و آن به اساس دشمنی و خصومت، صورت بگیرد، بجایی نرسیده و با اتلاف وقت، ذهن آنان مغشوش میگردد. پس همکاران قلمی درین آیینۀ جهان نما حق مطرح نمودن مسائل شخصی را نداشته و اگر برای ادعای رویداد های وطن بر منابع گوناگون بدون ذکر منبع و استناد منطقی، صرف از احساسات و نوشتن جملات بی پایه و اساس کار میگیرند، باید درین حال از ایمیل برای همدیگر استفاده نمایند، نه از یک پورتال جهانی. چهارم- درین جای شکی نیست که جریاناتی همیشه در مطبوعات باعث و انگیزۀ یک قسمتی از تاریخ افغانستان میگردد، مثلاً همین جریان کنفرانس لندن در مورد «حبیب الله بچۀ سقاء» که سبب گردید تا واقعیت ها و گوشه های زیاد تاریخ کشور به دید هموطنان قرار گیرد. حالا هم می بینیم که چگونگی شهادت مرحوم« محمد هاشم میوندوال» در عصر مرحوم محمد داود و دست باز گروه پرچم در قسمت زیادی از جریانات مشابه از یکطرف و رول و تآثیر فامیل مرحوم« غلام حیدر خان چرخی» در تاریخ افغانستان، از جانب دیگر از مدتی برای افشاء حقایق در دریچۀ افغان جرمن آنلاین، مطرح گردیده است. بنابر آن باید اتکاء بر چنین جریاناتی بر روی استناد دقیق تاریخ و ذکر منابع مختلفه، نه با پرتاب تیر از پشت در تاریکی صورت گیرد.حقیقت امر درین مبحث روی این اصل استوار است که: یا سخن سنجیده گوی ای فرد دانا، یا خموش! با تقدیم احترامات،
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
19.02.2015 |
|
شاغلی قاسم باز! تاسو په کورکورانه ډول لکه د یو چا د راضی ساتلو لپاره اعلیحضرت نادر شاه په شهیدانو کې حساب کوئ. د شهادت لوړه مرتبه په اسلامي قانون کې خپل خاص شرایط لري. تاسو ماته د دریو معلوماتي سرچینو له هغو جملې د غبار د تاریخ د لوستلو نصیحت کوئ، تاسو د مرحوم غبار تاریخي کتاب دوهم ټوک کې ۶۱ مخ، چې حتما مو لوستلې، چې لیکي: «نادرشاه در همان اوایل ورور خود در کابل (خزان) ۱۹۲۹ جنرال پینین بیک خان، میرزا اکبر خان، امرالدین خان، لطیف خان کوهاتی، نعیم خان کوهاتی، عیسی خان قلعه سفیدی، تازه ګل خان لوګری، سلطان محمد خان مراد خانی، حکیم خان چهاردهی وال، احمد شاه خان کندک مشر احتیاط، دوست محمد خان غند مشر پغمانی، سید محمد خان کندکمشر قندهاری را بدون محاکمه ګلوله باران کرد»، شه دا شول دولس کسه او ورسره غلام نبی خان چرخي او عبدالرحمن لودین هم بدون د شرعی محکمې، جمعا ۱۴ نفره، د حبس او تبعید بدون د محاکمې نه زه دلته صرف نظر کوم. اوس ستا قاسم باز په قضاوت څنګه داسی یو کس په پخپله په شهیدانو کې حساب کوې او هغه بی ګناه کسان، چې نادر خان قتل کړي، د هغوی شرعی حقوق تاسو محترم څه کړل ؟ |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
19.02.2015 |
|
The Nation of Afghanistan has a lot courageous, patriot and proud women and one of those was martyr Ms Angeza Shinwari, she is eliminated because she pronounced the dirty game of Kabul with Pakistan, Pakistan trained during the former UdSSR occupation all present dirty beards ( Mullahs, Talibs and on anather sold elements, who are sitting in Parliament and in other high positions) and 2nd world thinker? started official the training of Afghan military officers in Pakistan, 2nd world thinker? behavior is like a clown and his this kind behavior is very dangerous for the country! Pakistan will train those officers with equal methods like Pakistan did it with dirty beards in the past, so Pakistan will get deeply influence in Military too! former UdSSR did it in the same way as well! Yes who is pronouncing the truth to the nation then those personalities will be either isolated or eliminated! The so called support countries used and still are using Pakistan ( Pakistan is well known by so called support countries as expert for Afghan Nation ) for increasing the existed killer and corrupted cycle in Kabul and Afghanistan will lose step by step its integrity and sovereignty!! |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ويرجينيا ايالات متحده أمريكا
تاریخ:
19.02.2015 |
|
بكمال معذرت سهواً عِوَض نام غلام نبي چرخي نام غلام حيدر چرخي نوشتم. |
 |
اسم:
محمدعلی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
19.02.2015 |
|
به فارو!! متأسفم از چنین جواب ضعیف و بی مفهوم تان، اگر وابستگی یک کشور باکشور دیگر پوشالی بودن باشد پس در جهان هیچ کشور یافت نمی شود که پوشالی نباشد امروز امریکا به اروپا وابسته است اروپا به روسیه و روسیه به آسیا و جهان، پس این روابط و حمایت متقابل از یک دیگر اصل زیستن باهمی است، همین اکنون یونان به کمک اروپا وابسته است اگر بدست آورده نتواند یونان در دامن روسیه سقوط میکند این عمل میتواند حتی باعث فروپاشی اتحادیۀ اروپا شود، وقتی به اصیل ترین فرزند با خلف یک کشور توهین میشود و این توهین هم از طرف کسی که خود وابسته و غلام حلقه بگوش یک قدرت دیگر است طبعیی است که باعث عصبانیت میگردد، من متن کامل نوشتۀ شما را خواندم ضرورت ندارم که در مورد ماهیت رژیم داکتر نجیب ترجمۀ شخصی را باور کنم که وی خود به هویت افغانستان باورمند نیست و نظریات خراسان طلبانه دارد، ما خود ماهیت آن رژیم را به چشم سر دیده ایم و هرچه به چشم دیده شود باورمند تراست تا آنکه از کسی شنیده شود. از رژیم داکتر نجیب الله نسل ها دفاع خواهدکرد و با گذشت هر روز این دفاع بیشتر از پیش میشود و ماهیت رژیم های تحمیلی که اساس و پایۀ آن به فساد گذاشته شده به مردم روشن میگردد، این تبلیغات زهرا گین که واقعیت ها را وارونه جلوه دهند جای را نمیگیرد.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
19.02.2015 |
|
آقای سامی ! در نوشته قبلی کدام بی احترامی به فامیل چرخی نشده.
موضوع نادرشاه و نجیب بسیار فرق دارد. متاسفانه که شما که تا حال آنرا ندانستید.
غلام نبی خان به کابل آمدند ( ظاهرشاه به دعوت نجیب به کابل نیامد ) مثال تان درست نبود.
درباره کشتاری که به دوران امیر عبدالرحمن خان صورت گرفت خود را آگاه سازید.
در جلسه هرات پسر امان اله خان گفت "نبی خان چرخی برای پدرم گفت که روسها آماده است که عساکر خود را برای پشتبانی شما به افغانستان بفرستند که مورد قبول شان نگردید" وخالد صدیق که در جلسه بود گفت کاشکی همین گپ نمیزد.
ارتباط خالد صدیق وکارمل بسیار ناگسستنی بود ودر کودتای ثور چه جشنی بزرگ را با هم تجلیل نمودند که به یو تیوب موجوداست. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
19.02.2015 |
|
برتراند راسل فیلسوف ایدیالیزم میګوید. ( بزرګترین دوشمن سعادت و ازادی انسانها دفاع کور کورانه از عقاید و باور های غلط است.)
یک عالم چی مقبول ګفته. یاد ګرفتم به نادانان بحث نکنم و بګذارم در دونیا نادانی خویش خوشبخت زندګی کند. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد.
ښاغلی محمد ایاز نوری. ما تاسی ته دری ماخذونه چی یو د محترم حبیبی تاریخ بل د مخترم غبار تاریخ او دریم د محترم عبدالباری جهانی رادیویی پروګرام دا چی تاسی دا دری واړه ندی مطلعه کړی دا ستاسی ګناه ده نه زما نه د حبیبی غبار او جهانی.فکر کوم ستاسی اسپ دری پښی لری. ښاغلی َ توخی. یو ښه کار چی هاشم میوندوال د دونیمو کالو د صدارت په دوره کی کړی وی ما ته یی و ښایه. |
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
19.02.2015 |
|
دوست گرامی جناب غزنوی !
اولترازهمه لطفا سلامهای مرا بپذیرید، فرموده شما در مورد فریبکاری پاکستان کاملا بجا بوده ،این کشور،در جریان سیزده سال اگر متوجه شده باشید هر باری که مقامات عالیرتبه امریکا و یا اروپا به پاکستان و یا افغانستان مسافرت نموده پاکستان برای اینکه وانمود نمایدآنکشور در مبارزه با دهشت افگنی صادق بوده یکی دو نفر از طالب هارا که قبلا تحت نظر داشته جهت نمایش یا دستگیر و درسالهای اخیرجهت تسلیمی به افغانستان موقتا از بند رها نموده ولی با بازگشت آن مقامات به اصطلاح مردم ما امو درک بوده و امو خرک - درمورداینکه فرموده اید که افغان های مهاجرباید چهره اصلی پاکستان را در کشور های مربوطه افشاء نمایند دور نمی رویم همین روز گذشته ۱۷ فبروری در حالیکه پنج نفر انتحاری که بیدون شک به کمک مستقیم و یا غیر مستقیم آی ایس آی بولایت لوگرآمده بیش از ۳۲ نفر از نیرو های پولیس ما را به شهادت رسانید، ولی در عین روز لوی درستیز و رئیس آی ایس آی برای آنکه خود را دوست افغانستان نشان بدهند ضمن دیدار با رئیس جمهور کشور در قصرریاست جمهوری ادعا کرد که دشمن افغانستان دشمن پاکستان نیز است. و همه شاهد پذیرائی رسمی و شاندارعالیترین مقامات کشورخویش از آنها بودیم ارگ ریاست جمهوری طی اعلامیه رسمی حتی نقش پاکستان را مثبت نیز اززیابی نمود، خوب در چنین شرایط اگرهرقدر شما در امریکا و ما در اروپا فریاد سر دهیم وقتی مقامات مربوطه کشورما از عملکرد های پاکستان راضی باشند آیا گوش شنوائی برای فریاد های ما وجود خواهد داشت؟ حقیقت اینست که طی سیزده سال اداره کرزی صیب همان طوریکه دولت از مواد مخدر گرفته تا امنیت و مدیریت در همه بخشها ناکام بود در عرصه روابط خارجی نیز هیچگونه دستاوردی نداشته و گرنه با فرصت طلائی که برای افغانستان میسرشده و بیش از پنجاه کشور مقتدر جهان در کنار افغانستان قرار گرفته باید پاکستان آنقدر تجرید می گردید که به گفته عوام در قطی جایش می شد، از پنجاه کشور اکثریت آنها تعدادی از جوانان خویشرا در جنگ از دست داده دولت افغانستان باید به اینکشور ها توضیح میداد که این پاکستان و سازمان استخبارت نظامی آنکشور است که باعث قتل جوانان اینکشور ها گردیده اند و ازین کشور ها میخواست تا زمانیکه پاکستان از تروریزم بحیث وسیله بدست آوردن اهداف سیاسی استفاده می نماید باید اینکشور را تحریم نمایند، ولی متاسفانه در اثرضعف دپلوماسی افغانستان ، پاکستان طی سیزده سال اخیر نه تنها تجرید و تحریم نشد بلکه در عین زمانیکه گروه های افراطی را حمایه نموده با همه جهان روابط خویش را مستحکم نموده دو سال قبل حتی بحیث عضو غیر دائمی شورای امنیت ملل متحد نیز انتخاب گردید بهر حال طوریکه اطلاع دارند علائمی وجود دارد که تحولات ماه های اخیر درپاکستان مقامات آنکشور را مجبور به کنار گذاشتن سیاست های قبلی نموده و دراعلامیه ارگ ریاست جمهوری نیز در این مورد ابراز خوشبینی گردیده امیدواری شده که نتایج مثبت ان تغیرات طی چند هفته آینده به مشاهده خواهد رسید اینکه اینبار نیز مانند گذشته مقامات پاکستانی از فریب و نیرنگ کار گرفته و یا واقعا برای نخستین بار درتاریخ تغیری مثبتی در سیاست مقامات باکستانی نسبت به کشور ما بوجودآمده پرسشی است که هفته های آینده خود به آن پاسخ خواهد داد.
|
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
18.02.2015 |
|
محترم قاسم باز ! موږ په پښتو کي يو متل لرو چي ستا په اوړو کي ولي شګه ده ، ته د حقايقو د را سپړلو څخه ولي بېرېږې ؟ ته د مرحوم ميوندوال سره څه دښمني لرې ؟ تا مرحوم ميوندوال په تېره ليکنه کي د فقير بچه په نامه ګواکي تحقير کړی و ، زه نه پو هېږم چي فقر او غريبي د کومو خلګو په قاموس کي په ټيټ مفهوم کاريږي ٠دا خبره به درسره قبوله کړم چي مرحوم داودخان لکه چي ډېرو فقيرانو ته په ارګ کي ځای ورکړی و ، خو مرحوم ميوندوال خپل په لياقت او استعداد ځان و دغه لوړو مقامونو ته رسولی و نه د مرحوم داودخان د رحم او شفقت په خاطر ٠ د مرحوم ميوندوال وژنه يو لوی جنايت دی او دا جنايت بايد و څېړل سي او د جنايت کارانو څهرې بايد رسوا سي ، هر څوک چي د حقيقت او واقعيت د پیداکولو په لاره کي د ځانه شديد عکس العمل ښکاره کوي ، معني به يې څه وي ؟ ٠ |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.02.2015 |
|
برادر محترم زمری کاسی صاحب، مقیم سویس! معلومات تان را به ارتباط سوال من خواندم. تشکر می کنم. در عین وخت از ضایع شدن پدر عالیقدر تان منشی صاحب که روان شما را منحیث فرزند شان زخمي کرده است به شما از بارکاه خالق حکیم استدعا قوت قلب و تسلیت خود را عرض مینمایم. با تجدید ارادت |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.02.2015 |
|
شاغلی قاسم بازه! زه تانه د څه پوشتنه کوم او ته ماته څه لیکې...؟! زما پوشتنه دا وه او ده، چې د نادرشاه له خوا د یو افغان وژل بدون د شرغی محکمې او هغی جملې د غلام نبی خان وژل «وهی یې، تر هغو یې وهی، چې مړ شي» ، ستا په قضاوت روا کار وه؟ دلته تاسو ماته غلام حیدر خان چرخي ولې ذکر کوئ؟ تاسو دلته ښکته هغه د محترم هیواد وال نعیم سامی لیکنه هم بیا ولولی، مسایل به نور هم درته روشانه شي. د دې تبادل د افکارو لویه فایده دا ده، جې د افغانستان مظلوم ولس تا هم وپېږني او ما هم وپېږني. |
 |
اسم:
فارو محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.02.2015 |
|
سلام هموطن به جواب اعتراض تان که به پورتال وزین افغان-جرمن آنلاین فرستاده بودید مختصرأ بجواب تان میپردازیم. معلوم میشود ازعنوان نوشته ما عصبانی شده ومتن آنرا نخوانده ای. لطف نموده متن نوشتهٔ ما یا کتاب (بازگشت شپاهیان شوروی از افغانستان) نوشتهٔ جنرال قارییف مشاور نجیب الله را بخوان تا ماهیت رژیم نجیب الله خوبتر بشناسی ودر آینده هیچوقت از آن دفاع نکنی. بنظر ما دفاع از حکومت دست نشاندهٔ روس شرم آور است. وضعیت فغلی افغانستان که خودت از آن شکایت داری هم محصول غیر مستقیم همانا کودتای ننگین ثور وتجاوزبیشرمانهٔ شوروی به افغانستان بود. این شوروی بود که نجیب الله را بجای کارمل نصب کرد. در قسمت آخر اعتراضت- خودت هم به پوشالی بودن رژیم اعتراف کرده ای. به این معنی که نوشته ای: اگر شوروی کمک را قطع نمیکرد… اگر دولت نجیب الله پوشالی نمیبود با قطع کمک ها سقوط نمیکرد. پوشالی یعنی دولت وابسته بیک کشور خارجی. دولت پوشالی نجیب الله هم از هر لحاظ به شوروی وابسته بود. امید قناعت ات فراهم شده باشد. سکرتریت فار
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
18.02.2015 |
|
برادر محترم حفیظ الله خالد ، نوشته شما در مورد شهید افغانستان، انگیزه شینواری ،که بدست عاملان استخبارات پاکستان شهید شد واقعیت تلخ زندگی افغان های وطندوست وواقعبین در افغانستان را بیان میکند. جملات انگیزه شینواری در مورد پاکستان کمر بسته برای قتل و بربادی افغانستان از روز بوجود آمدنش بکلی حقیقت بوده و است. آن افغانانی که این حقیقت را به شکلی از اشکال نادیده میگیرند یا انکار میکنند فهمیده و یا نفهمیده در بازی پاکستان بر ضد افغانستان نقش بازی میکنند. افغانهای وطندوست باید در مبارزه برضد پاکستان در مطبوعات و مجامع علمی و سیاسی در اروپا و امریکا به زبان های غربی مبارزه بکنند. پاکستانی ها در فریب دادن غربی ها و در معرفی نادرست مسائل افغانستان با نقشه و پلان از طرق مختلف عمل میکنند. من شخصا عقیده دارم که موثر ترین راه در تکثیر پیغام قهرمانانه شهید انگیزه شینواری تبلیغ و تکثیر آن در مطبوعات و مراکز علمی غربی میباشد. ما باید این موضوع را به اولاد خود بفهمانیم و برای آنها مواد علمی تهیه نمائیم تا در مطبوعات ، پوهنتون ها ، فیس بوک و دیگر وسایل چهره کثیف پاکستان را به دنیا افشا کنند، با پاکستانی ها علنا در این مجامع عام بحث نمایند و زمینه را در افکار عامه بین المللی برضد پاکستان و موجودیت تروریستی و قاتلانه آن آماده بسازند. نه تنها ما باید جنایات پاکستان در افغانستان را افشا سازیم بلکه جنایات پاکستان در بنگله دیش که در جاهای شکل قتل عام Genocide را داشت به اطلاع رسانیم تا به دنیا آشکار شود کهپاکستان و صلح و دیموکراسی دو پدیده نا متجانس میباشند. پاکستان به کمک دست نشانده های خود از خون ملت افغانستان تجارت کرده است و برماست که این دشمن انسانیت به دنیا معرفی نمائیم.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
18.02.2015 |
|
پشتو کی متل لرو چی وایی. هاغه چی نه پوهیږی دوه برخی وړی. ښاغلی ایاز نوری. بهتره ده چی لږ مطالعه وکړی د افغانستان تیر شوی واقعات بیدون د تعصب نه ولولی . لطفا سوټه حافظ د ځانه مه جوړه وه کوشش وکه لومړی د حبیبی او بیا د غبار تاریخ او بلحصوص د امریکا غږ رادیو یو پروګرام چی د محترم وتلی لیکوال عبدالباری جهانی لخوا د علام حیدر چرخی په مورد کی ترتیب شوی و ولولی او واوری ښه به وی فکر کوم چی ددی کتابونه په لوستلو او ددی پروګرام په اوریدلو به ستا سرعت هم ګړندی او مشکل به دی لږ را کم کی شی کله چی دی دا کتابونه ولوستل او لږ په حقیقت پوه شوی بیا پخپله عاقلانه قضاوت کولای شی ښاغلیه هیڅوک خپل دوښمن د ګلانو په شیندلو نه وژنی کمونیستان په میلیونهاو افغانان په تورو شپو کی د بلدوزرو تانکونو د چینجونو او راکول د تختی لاندی د هوا څخه په رنګ رنګه ډولونو شهیدان کړل. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
18.02.2015 |
|
برادر محترمم آقای نوری
بلی مرزا شیر احد خان منشی و بعد دوست و مشاور شاه امان الله خان پدر من هست که نابود گردید. سوانح اش را روی اسناد و معلومات مشهود نوشته بودم .
ممنون از لطف شما
زمری کاسی |
 |
اسم:
نعیم سامی محل سکونت:
شیکاگو امریکا
تاریخ:
18.02.2015 |
|
خوانندگان گرامی سلام ! چه یک دنیای پله بین است هرگاه به نفع اشخاص حقایق را معکوس جلوه دهید فورا ً از آن سوء استفاده آغاز میشود . جناب ایاز نوری خانم ملای نظام و جناب کاسی هریک برویت اسناد مطالب جالبی را صادقانه نگاشته اند ولی جناب عبدالله فکر میکنم افسانه مادرکلان ها را بجای تاریخ به اشتباه گرفته و منحیث تاریخ میخوانند. زیرا گفته های بی اساس او نشان نمیدهد که در کجا و کدام سند چنین بوده که قصه غلام نبی خان چرخی را از زبان مادرکلان افسانه گوی بی مسئولیت شنیده باشد. شاهکار تر از آن جناب مایار صاحب است که ازین سند هوایی و بی اساس (افسانه مادرکلان ها) به نفع خاندانش استفاده میکند. ایشان بجای اینکه خاندان ملی، عاشق مهین، سرداران مشروطیت دوم در افغانستان ، خانواده اصیل افغان که جز اعتلای وطن چیزی دیگری در سر نداشتند و درین راه نقد جانشان را پرداختند اما برای انگلیس و نوکران انگلیس سر خم نکردند. آنها را باید تائید میکرد و گرامی میشمرد. متاسفانه آنها را فراموش میکند وبه مذمت و سخریه چرخی بزرگ میپردازد. جناب ایشان یادش میرود که ظاهر شاه نیز مثل غلام نبی خان چرخی ازطرف داکتر نجیب دست نشانده روس دعوت شد ولی ظاهر شاه دعوت نجیب را که با چه قرب وعزت میخواست برای نجات کشور برگردد وبلاقید وشرط، قدرت را بدست گیرد نه پذیرفت. اگر مایار صاحب طرفدار نجیب می بود همانطوریکه در مذمت چرخی بزرگ قلم فرسایی کرده اند در مذمت ظاهرشاه نیز قلم فرسایی می نمودند. اگر از ایشان پرسیده شود که شما چرا دولت های دست نشانده روس را نپذیرفتید و فرار نمودید ومثل خاندان جلیل چرخی سازش نکردید. چه در جواب دارند؟ اگر کسی شما را بخاطر این فرار و سازش نکردن تان با دولت دست نشانده روس مذمت کندآیا مسخره نیست ؟ که دور از مسئولیت در مورد چرخی های بزرگ، شما دُر افشانی نموده اید. کسانیکه در دولت امیرحبیب الله خان وزیر داخله ودرحکومت شش روزۀ نصرالله خان منحیث صدراعظم ودر دولت امانی بازهم وزیر داخله ودر دولت نادر نیز وزیر داخله باشد، این شخص باید خطر ناکتر از مستوفی الممالک ( میرزا محمدحسین خان پدر استاد خلیلی بوده باشد) که در چند دولت نه تنها مورد باز پرس قرار نگرفت برعکس در حفظ مقامش پا برجا باقی ماند. اگر این شخص از جانب انگلیس موظف نبوده باشد، چطور توانست مخفی بماند که حتی نظام امانی نتوانست چهره حقیقی اورا بشناسد. اگر فرض کنیم که او مشروطه خواه وامانی بوده باشد پس در دولت امیرحبیب الله ، خود را چگونه حفظ نمود واگر طرفدار مشروطیت و امانی بوده باشد چگونه در رژیم نادری مقامش را از دست نداد؟ واگر مخالف امانی بوده باشد چگونه از طرف خبرگان دولت امانی شناسایی نشد؟ گویند که چهره های مکار وفریبکار شناختنش بسی مشکل است ولی چهره های صادق مثل خاندان جلیل چرخی چون دو روی نبودند هر کار ایشان صادقانه و با منافع جامعه همسان بود. ازینرو خاندان جلیل چرخی ها نمیتوانستند دو رو ی وفریبکار باشند وبخاطر منافع شخصی شان خدمتگار هرکس وناکس بودن برای آنها ننگ بزرگ بشمار می آمد که مقام های ذلت بار را برای منافع شخصی قبولدار بشوند. ازهمین لحاظ است که تا کنون خاندان جلیل چرخی سر افراز وسر بلند در میان روشن ضمیران صادق وطن زندگی جاویدان دارند هیچ انسان وطندوست واقعی این خاندان جلیل وبا حرمت را به تمسخر نگرفته ونخواهد گرفت. تمام .
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.02.2015 |
|
محترم قاسم بار صاحب! ډېر تیز روان یې... زما اعتراض پر ستا په دعه قضاوت شهید؟ اعیحضرت نادرشاه دا دئ، چې د غلام نبی خان چرخي وژل په دې ډول (بزنید او را ، آنقدر او را بزنید که بمیرد)، دا نه شرعی عمل وه، نه انساني عمل کې راځي، نادرشاه هم هغه ورځ اصلا ځان وواژه، نه غلام نیی خان... نور ته ختما تاریخي مېالعه لرې او عادي خلکو کې نه راځې. د نبی خان د اقدام په باب به زه بل وخت خپل نظر ستاسو حضور ته تقدیم کړم، اوس همدومره. او بل دا، چې زما مینه او قضاوت د غازي امان الله سره مادي نه بلکې صرف او صرف د ملت د پتې نه دئ، نه کومه خود غرضي. خوشحال اووسې. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
18.02.2015 |
|
شاغلی زمری کاسی صاحب! من در شروع سال ۲۰۰۰م که ان وقت خدمات انترنتی به مثل امروز فراوان نبود، در یکی از سایت های افغانی راجع به یک شخصیت امانی بنام کاسی چیزی خواتده بودم و حالا در ذهنم این قدر است که آن افغان به مثل یک عاشق در ان وقت مشکل به نزد اعلیحضرت امان الله خان به روم خود را به دیدار ایشان رسانده بود. آیا شما از فامیل همان جناب هستید؟ اګر هستید این قبیل خاطره ها را بهتر است به مردم افغانستان تقدیم کنید. خوش باشید. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
18.02.2015 |
|
خبر شدم که فردا اقای عمر خطاب نظر با خواهش اقای داود ملکیار و ویس ناصری بالای مسایل سالهای ګذاشته مصاحبه های از قبل اماده شده بحث دارد ای کاش این جوان رشید اقای خطاب مرا هم دعوت میکرد تا مسایل بطوری حقیقی روشنی انداخته میشد در غیر ان هم کوزه هم کوزه ګر دیګر چیزی بیشتر نخواهد بود |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
18.02.2015 |
|
به تاید نوشته اقایان هر یک عبدالله جان از کلفورینیا و جناب دانشمند اقای محترم انجینیر احسان الله مایار باید خاطر نشان ساخت اینکه بعد از تخلیله کردن ارګ از طرف غازی امان الله خان که در انوقت اقای چرخی در روسیه شوروی تشریف داشت با ده هزار عسکر روسی از دریا امو بطرفداری امان الله خان سرحد روسیه شوروی را بطرف افغانستان عبور کرد ولی وقتیکه از رفتن امان الله مطیقن شد دوباره دریا امو را بطرف روسیه شوروی عبور کرد و پس به شوروی ان وقت رفت ولی سپهسالار محمد نادرشاه شهید بیدون اینکه یکنفر انګګلیس همرایش باشد از سرحدات جنوبی افغانستان وارد خاک افغانستان ګردید و بکمک مردم ازدیخوا سمت جنوبی ګلم دوز مشهور بنام حبیب الله کلکانی (سقاو) را برچید هیچ محقق و ژورنالست نمی تواند پیدا کند که غازی محمد نادرشاه شهید توسط انګلیسها بقدرت رسید . جای افسوس در اینجا است که یک تعداد اشخاص خود غرض نادر شاه را دست نشانده اینګلیس میدانند ولی غلام حیدرخان چرخی که با ده هزار عسکر روس سرحد را عبور کرد و پس ګریخت وی را وطن پرست خطاب میکند. |
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
زیوریخ سویس
تاریخ:
17.02.2015 |
|
خواهر نهایت عزیز و گرامی ام محترمه ملالی جان موسی نظام از لطف نظر نیک تان در مورد نوشته ای من به شما سپاس میگزارم. آنچه شما در ماسکو دیدید حرف به حرف و کلمه به کلمه حقیقت گفته اید چه من در سالهای 91 تا 96 در روسیه و اکراین همان طور دیدم. و قبل از آن در سال 1960 درچکوسسلواک.داستان ها دارم که در کتابی که شروع به نوشتن کرده ام یک به یک نظر به خواهش دوست امریکائی ام به انگلیسی مینویسم که در آن متئاله ای تربیه شدن لینین در سویس و بایرن آلمان و دخالت بانک ها و مقامات دیگری اند که هدف شان بین هم انداختن مردم جوامع مختلف بوده که با آیدیالوجی پوچ و تخیلی مارکسیزم لیننیزم تعدادی را مانند طالبان کتب به دست دادند که تبت دماغ های شان کنند و هر روز آن کتب را باید اصطلاحا (ایجیگی) کنند و بدون آنکه خود شان بسنجند و تحلیل کنند که آیا این نظر در جامعه قابل تطبیق است یا نه. در سال 87 به محترم سلیمان لایق در حظور حشمت اورنک کلمه به کلمه جملاتی را گفتم که یک ونیم یا دو سال پیش لایق صاحب محترم از غلت بودن این ایدیالوجی اعتراف نمودند.پلان ها بسیار قبل چیده شده بود که مرکزش اروپا و سویس است و تعقیب کنندگان این ایدیالوجی صادر شده از اروپا گدی های بازی طفلان بودند که همه چیز را کورکورانه قبول کردند. کلمات زشت استعمال نمی کنم با آنکه از نام بسیاری شان نفرت دارم چه آنهای که مرده اند از خود دفاع کرده نمیتوانند و زنده ایشان کرامت انسانی دارند ولی انسان باید بسیار شریف باشد تا جرئت اعتراف داشته باشد. یعنی فقط انسان شریف جرئت اعتراف را دارد و بس.و اگر کسی از ایشان می گوید که نه پس یک مملکتی را در جهان به من نشان دهند که در ان جائی که این ایدیالوجی رفته آنجا گلزار شده و مردمش نان شباروزی خود را دارند. در مجموع این را هم باید بگویم که در هر جامعه شهر قریه و گروه انسان های شریف و غیر شریف وجود داشت دارد و خواهد داشت.در آن سال 79 من هم محکوم به اعدام شده بودم. در اخیر محترم ایاز نوری شما هم ببنید که من متال زنده ای کشته شدگانم. ولی کجاست محکمه و کجاست عدالت اجتماعی و کجاست حقوق بشر همه دروغ و همه ای ما را دنبال سراب فرستاده اند. با تقدیم احترام زمری کاسی |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
17.02.2015 |
|
محترم آقای عبدالله از کلیفورنیا. آفرین به صراحت لهجهٔ تان. چند سطر نوشتهٔ شمارا میتوان با جلدی از تأریخ میهن ما مقایسه کرد. در هر کلمه از نوشتهٔ شما حقیقت و واقعیت متمرکز است. بنده از زبان پدر کلانم عیدالاحد خان وردگ عین مفاهیم را شنیده ام. اعلیحضرت نادرشاه در نظرداشت و میخواست تا برای پسر ارشد خود محمدطاهر یکی از صبیه های خانوادهٔ چرخی،غلام نبی خان، را در خواست کند، لیکن غلام نبی خان جواب رد داد. تبصرهٔ بیشتر از وزن و ماهیت نوشتهٔ پر محتوی تان می کاهد، ازاینرو با تائید به نوشتهٔ تان صرف میگویم به قلم تان برکت. |
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
17.02.2015 |
|
خبرتيا ! د محترم خطاب د تلوېزيون پيام افغان کي په پنجشنبه چي د فبروري ١٩ تاريخ کيږي د اروپا پر وخت د ماښام پر شپږو بجو او د امريکا په وخت د سهار پر نه بجو باندي يې برنامه د مرحوم ميوندوال په اړه ده ، هرڅوک چي علاقه لري کولای سي چي دغه برنامه وګوري، امکان لري چي دغه برنامه ځني سوالونو ته چي د هر چا سره به موجود وي جوابونه پيداکي ٠ |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
17.02.2015 |
|
نادرشاه وقتیکه به کابل رسید متاسفانه در تمام افغانستان شورش بر ضد امان اله خان بود و نادرشاه از برادران چرخی دعوت کرده تا با او همکاری نماید وحتی خواهش ازدواج بین فامیل ها را نمود که بدبختانه برادران چرخی شرایط را مد نظر نگرفته و خواهان بازگشت شاه امان اله خان در راس دولت بودند .
غلام نبی خان چرخی تقریباً یک ماه هر روزه دعوت نادرشاه به نان چاشت بود اما گفته شد شورش های بنفع امان الله خان صورت گرفت که برادران چرخی را در آن دخیل میدانستند و همچنان در مجلسی در خانه حضرت صاحب شور بازار که به خاطر آشتی میان این دو فامیل صورت گرفته بود نتیجه خوب نداشت.
در آن سال ها و قبل از آن دولت های دیموکراتیک نبود و مخالفین یا حبس و یا نابود میشدند مثلیکه پدر غلام نبی خان و جد خالد صدیق در وقت امیر عبدالرحمن خان سپه سالار(غلام حیدر خان چرخی) به صد ها هزار نفر نابود کردند ( حق یا ناحق ؟)
لهذا بهتر بود برادران چرخی با نادرشاه همکاری میکردند و زمینه آمدن امان الله خان را فراهم میساخت با طرز دید جدید. (آنطوریکه نادرشاه برای امان الله خان تقویه اردو را توصیه نموده بود.) |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
17.02.2015 |
|
به ارتباط اظهارات جناب ملالی نظام و محترم زمری کاسی صاحب، من هم تعجب میکنم که این حزب جنایتکار خلق و پرچم روی کدام اساس «حزب دیموکراتیک خلق افغانستان» توسط رهبران موسس مسمی شده بود؟ اما اینکه هموطنان به ضم کلمه دیموکراتیک این حزب را مینویسند، شاید منظور تفکیک کردن این حزب خونخور با حزب مرحوم عبدالرحمن محمودی باشد، که هم نام خلق را داشت. در غیر ان این حزب در مدت ۱۴ سال که قدرت دولتی را به حمایه مستقیم دولت شوروی در دست داشت، هر شب در سرویس خبری هشت شام آخرین کلام ذلتبار اش بود: «از تمام همشهریان محترم؟ شهر کابل تقاضا میګردد که از ساعت ده شب الی جارونیم صبح مقررات قیود شب ګردي را در نظر داشته باشند»، این هم بود یکی از دست آورد های دیموکراتیک این حزب برای مردم افغانستان...!؟ این رهبران با موجودیت قواء عظیم شوروی باز هم از شهریان کابل اینقدر حراس داشتند. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
هالند
تاریخ:
17.02.2015 |
|
شخصیت مبارز ملالی جان موسی نظام! توضیحات مورخ ۱۷ فبروی تان را به آدرس من و جناب غلزی صاحب را خواندم. به احساس ملي شما من و تمام افغانها باید افتخار کنیم. سیر تاریخ و حوادث نهایت دردناک افغانستان عزیز ما این بار بزرګ را بالای شانه های افغان های ملی اندیش انداخت که حقایق و علل بربادی کشور ما را به میدان بکشند، ورنه زندګی راحت را کدام افغان دوست ندارد. در قسمت کتاب محترم خالد صدیق شما توصیه کرده اید، من افتخار تماس تیلیفونی با این شخصیت ګرامی را دارم و کتاب ایشان را چند سال قبل لز لیشان درفت کردم، صرف یک بار مطالعه کردم که کافی نیست. حالا تو خواهر عزیزم باور کن در الماری کتاب وقتی چشمم به این کتاب می خورد، هراس بالایم غلبه کرده و بی اراده می شوم بار دیګر این کتاب را باز کرده بخوانم، سر تا پا یک کتاب خون پر با خون افغان های شرافتمند که این ملت افغان سخت به خدمت ایشان ضرورت داشت...!؟ اعلیحضرت نادرشاه موتر را به نزد غلام نبی خان چرخی توسط یاور خود به اندرابی ارسال و پیغام میدهد، بیا امروز هوا هم خوب است که به تفریح برویم!!. نبی خان بعد از رسیدن به ارګ به شاه سلام میدهد شاه سلام را نمی پذیرد و به دلګی برچپک امر میکند، بزنید او را آنقدر بزنید که بمیرد. از برای خدا تو نادرشاه روی کدام احساس این صحنه را تماشاه و تحمل میکردی؟ بلی خانم نظام، به تایید فرموده شمااین کتاب خالد صدیق یک اثر عجیب و نمونه است. بار دیګر به شما موفقیت و توفیق مزید در امور روشنګری را آرزومندم. با ارادت |
 |
اسم:
محمدعلی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
17.02.2015 |
|
به فارو. کمیتۀ بنام "فارو" حکومت داکتر نجیب الله را که با 40 کشور با قدرت جهان که به گروه های به اصطلاح مجاهدین کمک سلاح ، پول و انواع تجهیزات بی منتها میکردند؛ می جنگید را «پوشالی» خطاب کرده است، شرم آوراست که " فارو" شکست ننگین جنگ جلال آباد را که اشرار با همه حمایت گران غربی شان از حکومت داکترنجیب خورد را فراموش کرده است، فارو فراموش کرده که در زمان حکومت نجیب الله با وجود که همه ولسوالی های سرحدی از نظامیان افغان تقریباً خالی بودند ولی پاکستان جرأت یک قدم پیش آمدن درآن را نداشت، " فارو" فراموش کرده که درهمه ولایات و شهرهای بزرگ افغانستان قانون حاکم بود و مردم در امنیت کامل زندگی میکردند همه شهرا های بزرگ باز و امن بودند، بالای شهر کابل گروهای به اصطلاح مجاهد از هفتاد کیلومتری توان پرتاب دو ویا سه راکت سکر سی و چهل را داشتند چون با پرتاب راکت چارم دیگر آن هم برای شان به جهنم تبدیل میشد ، ولی حالا همان 40 کشوراز حکومت کرزی و غنی حمایت میکنند ولی وقوای اشغال گر شان هم در افغانستان حضور دارند ولی پاکستان 50 کیلومتر در کنر پیش آمده 25 کیلومتر در سپین بولدک پیش آمده همین طور در میرانشا وخوست در هیچ شهرا امنیت تامین نیست بی قانونی فساد جنایت فجایع علیه زنان و مردم بی دفاع به اوج خود رسید است، اگر کمک شوروی قطع نمیشد امروز کرزی در پاکستان شاید نصوار فروشی میکرد نه اینکه به اریکۀ قدرت تکیه بزند چنین یک حکومت را «پوشالی» گفتن آن هم از طرف کمیتۀ که هویت خودش هنوز روش نیست شرم آور و خجالت آور است. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
17.02.2015 |
|
برادران محترم آقایان ایاز نوری وغزنوی غلزی، من در مبحث شما در مورد صفحات تاریخ مرحوم غبار و چهار سال پادشاهی نادر خان مباحثه ای را پیش نمی گیرم و کسان دیگری هم درین زمینه طرف من قرار ندارند، ولی از برکت عصر و وسائل ارتباطاتی که ما و شما امروز در دسترس داریم، افشای حقایق مستند تاریخی برای آگاهی عموم و نسل های افغان جزئی از وظائف مطبوعاتیان، محققین و مؤرخین میباشد. همین چند هفته قبل دایر شدن مجلسی در لندن برای بزرگداشت از یک رهزن سفاک بنام«حبیب الله بچۀ سقاء» که عصر مترقی مردمی و شگوفان امانی را به خاک و خون کشانید، برای افشاء حقایق هرچه بیشتر تاریخ آندوره و نتایج بعدی آن، در حقیقت غرض آگاهی عموم بهانه گردیده و کمک زیادی نمود. حال شما هموطنان عزیز، در پهلوی اسناد و مدارک زیادی که یقیناً در دسترس است، کتاب ارزشمند محترم«خالد صدیق» را تحت عنوان«از خاطراتم» که بر قسمتی از تاریخ عصر امانی و ادامۀ آن مخصوصاً دورۀ محمد نادر شاه و عواقب فامیل« غلام حیدر خان چرخی» روشنی انداخته و استناد می نماید، مطالعه نمایید. یقین است که جواب بسیاری از سوالات تانرا در آن اثر عجیب و نمونه، خواهید یافت. از تأثرات تان در حین مطالعۀ این کتاب و تأثیرات عمیق روحی بر شما، معذرت می خواهم مؤفق باشید.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
17.02.2015 |
|
برادر محترم آقای زمری کاسی، شما دقیقاً درست می فرمایید. حقیقت این است که اینقلم حتی قبل از« دیموکرات بازی ها» توسط رژیم دیکتاتوری مطلق و خون آشام ترکی- ببرک، مسافرت هایی در بعضی از ممالک کمونیستی منجمله روسیۀ شوروی داشتم و متوجه گردیدم که آن مردم مظلوم که گرو گرفتگان یک اقلیتی بودند که بهترین های جهان را در زندگی تجملی به سهولت در دسترس داشتند، همه به قرصی نان و یکدانه سیب در زمستان یخبندان مسکو در صف های طویل، محتاج بودند. درست است که کلمۀ برازندۀ «دیموکراتیک» باید برای ممالکی استعمال گردد که رژیم آنها بر روی اساسات دقیق دیموکراسی، توسط مردم، برای مردم و از مردم تشکیل گردیده باشد، نه از رژیم های دکتاتوری و خون آشامی که خاک فروشان خلقی و پرچمی باوجود آگاهی از سیستم مخوف و بی عدالتی در روسیه، برای ملت مظلوم افغانستان تدارک دیدند. اصلاً از همان ابتدای انتخاب این اسم مردمی برای رژیم های پیرو مارکسیزم با نمونه های دیکتاتوری مطلق برای اکثریت، پامال آزادی های فردی، پخش یک حالت ترس و دهشت در جامعه با تنظیم جاسوسی اجباری در فامیل و اجتماع، انتخاب اسم «دیموکراتیک» برای فریب و خاک در چشم ملت های گروگان گرفته بود و بس!
|
 |
اسم:
وحیدالله محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
16.02.2015 |
|
اسلام علیکم، چند روز قبل محترم محمد اکبر یوسفی در مطلب خود تصویری از نویسنده و فعال اجتماعی آلمان تودینهوفر کشیده بود، که من نظیر آنرا تا حال ندیده بودم. تودینهوفر کوشش کرد ـ با قبول خطر ـ بعد از یازده سپتمبر بداند، طرف مقابل ابرقدرت خشن و مشتاق انتقام در افغانسان و عراق که است؟ آیا در جنگ مدرن ناتو تنها طالبان و قشون صدام کشته شدند؟ او در کتاب اش از عبدل طفل معصوم افغان حکایت میکند. عنوان کتاب میپرسد، به حال عبدل که گریه میکند؟ یک بحث سیاسی در تلویزیون آلمان با اشتراک تودنهوفر هیچ یادم نمیرود. او با جرأت ـ با نشان دادن تصویر قربانیان قندز ـ از وزیر دفاع آلمان پرسید، آیا ما به این خاطر به افغانستان رفته بودیم؟ اگر حقیقت گفتن در باره افغانستان، عراق و سوریه عوامفریبی و فتنه انگیزی باشد، وای به آن جامعه و کشور. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
15.02.2015 |
|
خانم محترمه می نویسد که دورۀ دهۀ دیموکراسی دورۀ طلایی می بود اگر پرچمی ها مظاهرات نمی کردند و دولت را ضعیف نمی ساختند، پرجمی ها و خلقی ها کودتای 26 سرطان را به پیروزی رساندند، آنها کودتای ثور را به راه انداختند، مجاهدین را به قدرت رساندند امور قدرت نظامی را پرچمی و خلقی هاامروز کنترول می نمایند.
خلاصه تمام کاره در 50 سال اخیر نظر به نوشته های موصوفه خلقی ها و پرچمی ها بودندو دیگران آله دستشان. (تبلیغات خوب است به آن گروه)!!!
می گذریم از نوشته های ضد و نقیض در باره ظاهر شاه و میوندوال، که هر دوی شان مورد توصیف شان قرار می گیرد در حالیکه همین آقای میوندوال ظاهر شاه را چه نبود، که نمی گفت از آب فروش هیرمند گرفته تا.........
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
15.02.2015 |
|
هر چندی که در حزب خلق و پرچم دوستان شخصی منحیت هموطنم داشتم و دارم که بار ها به ایشان یاد آوری کرده ام و سیلی هم خورده ام حال مجبور بعد خواندن صد ها نوشته از تمام هموطنان خواهش می کنم که حزب پرچم و خلق را دیموکراتیک نگوئید و ننویسید. هر گروهی که در یک جامعه قدرت را به زور برچه توام با خونریزی و کشتار به دست کرفته یا می گیرد یک قدرت دیکتاتوری است . دیموکراتیک که کلمه ای از دیموکراسی از یونانی مشتق شده معنی دیگری دارد. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
هالند
تاریخ:
14.02.2015 |
|
برادر محترم عزنوی غلزی! یاداشت مورخ ۱۲ فبروی (فروری)شما را عنوانی دو شخصیت محترم افغان کاظم صاحب و مایار صاحب را (را X ) خواندم. من در اواخر سال ۲۰۰۰م برای بار اول جلد دوم کتاب مرجوم میر غلام محمد غبار را دیدم و خواندم. من این کتاب را و محتوا آنرا منحیث یک افغان با چشم دید شخص حودم آغاز از سال های پادشاهی ظاهرشاه و حاطراتی (خاطرات) پدر نهایت ګرامي ام که در دور قدرت نادر شاه و اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در جاهای مهم کار کرده بود، به مقایسه ګرفتم و من چیزې بنام دروغ و بهتان درین کتاب ارزیابی نکردم. در قسمت سوال (سؤال) شما از محترم مایار صاحب که مبارزه از خارج توسط امانی ها علیه حکومت نادرشاه را به تردید ګرفته است، نظر ایشان است. من فکر نکنم، مرجوم عبار کدام ضرورتی خاص داشته که این موضوع را به دروغ در کتاب خود درچ کند. از طرف دیګر ما می بینیم که محترم احسان الله مایار به سوالات شما تا حال جواب نداده است. موصوف به سوال های من هم که در باره حالت روانی اعلیحضرت نادرشاه مطرح کرده ام یعنی قتل کردن یک انسان بدون مجکمه (محکمۀ) شرعی و هم مسوولیت (مسئولیت) وزیر داخله و حربیه حکومت شاه امان الله در مقابل حمله بچه سقو دزد به ارګ...؟!، هم جواب نوشته نکرد. بلی خود را غلی ګرفتن هم یک نوع از دفاعیه است، با احترام |
 |
اسم:
حفیظ الله خالد محل سکونت:
ویانا
تاریخ:
14.02.2015 |
|
غواړم پدی وسیله له ځوان لیکوال ښاغلي نظر محمد مطمئن نه مننه وکړم چې په سړه سینه او پرته له احساساتوڅخه یی زما لیکنی ته ځواب ورکړئ او دا په خپله د هغه د پوهی ښکارندوې دی، موږ ټول بشر یو، هر بني آدم د سهوې او خطا نه خالي ندی خو د سهوی منل بیا جرئت او شهامت غواړي چی له نیکه مرغه ښاغلي مطمئن د دی لوړ صفت خاوند دی. په ډیرخواشینئ سره چی نن زموږ په جنګ ځپلي ټولنی کی اکثرځوانان د مخالف نظر داوریدو زغم نه لري او هری حادثی سره تنداواحساساتي برخورد کوي چې دا پخپله زموږ د ډیرو ناخوالو او ستونزو سرچینه ده،نو پداسې یو پاریدلي ټولنی کی د دیني عالمانو، لیکوالو، فرهنګیانو او په تیره بیا مطمئن صیب غوندی پوهو ځوانانو دنده ده چې دخلکو تر منځ د سولی،زغم،اخوت او یوالي روحیه تقویه کړي. زه محترم نظر محمد مطمئن ته دژوند په ټولو چارو کی د لا زیاتو بریالیتوبونو هیله کوم , والسلام.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
13.02.2015 |
|
آقای محترم بابه صمد پنجشیری نوشتند.
"اگر وقت گران بهاي خود را بالاي علت فرار گلبدين - مسعود و رباني به پاكستان چي بود چي چيز ها باعث گرديد كه آنها از حكومت داوود خان فرار كردند قابل مطالعه است. "
محترما! علت فرار آنها بودن چند نفر چپی گمنام در کابینه بوده(که آنها هم بعد از چند ماهی از پست های وزارت برکنار شدند)و گلبدين - مسعود و رباني تحت نظر آی.اس. آی. تربیه، و برای تخریب کاری به افغانستان فرستاده شدندکه بالاخره بعد از شهادت میلیون ها افغان و جهاد(؟)، با ائتلاف با جنرال های پرچمی به قدرت رسیدند. و از موضوعات دیگرش شما مستشعر هستید. |
 |
اسم:
نبیل عزیزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
12.02.2015 |
|
جناب محترم آقای سراج وهاج سلام از اینکه شما طرز برخورد جناب هاشمیان را انتقاد کردید حق بطرف هستید. اما اگر شما هم مانند وی برخورد نماید پس فرق در چیست؟
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو
امیدوارم که از حوصله مندی کار گرفته و جلو تشنج را که شما هم خواهان آن نبودید بگیرید. قبلا" از تفاهم شما ابراز امتنان می نمایم. به امید سلامتی شما با عرض حرمت |
 |
اسم:
بابه صمد پنجشيري محل سکونت:
كابل افغانستان
تاریخ:
12.02.2015 |
|
بزرگوران و دانشمندان محترم هر يك اقاي مايار صاحب و اقاي أستاد كاظم محترم. اگر ميدانستم كه نوشته من بالاي شما اينقدر تأثير منفي و خاطر رنجش شما ميگردد أبدا اين كار نميكردم بهر صورت. من هم دوست دارم تا از وقائع مهم كشور خود اگاه شوم البته وقائع و مسائل كه قابل تحقيق و پزوهش باشد. من چي كنم كه فتوا جهاد را اول كي داده ( حضرت صاحب يا برهان الدين رباني يا گلبدين ). بنظرم از اين موضوع كرده اگر وقت گرانبهاي خود را بالاي علت فرار گلبدين مسعود و رباني به پاكستان چي بود چي چيزها باعث گرديد كه انها از حكومت داودخان فرار كردند قابل مطالعه است. اميد وارم به بزرگي تان برادر تانرا ببخشيد. باعرض أدب |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
12.02.2015 |
|
خدمت بابه صمد پنجشیری! میخواستم در مورد نوشته تان که خاطرم را قدری مکدر گردانید، چند سطر بنویسم، لیک برادر دانشمندم داکتر کاظم جواب تان را نوشت که من نیز محتوی آنرا کاملاً تایید میکنم. برادر محترم - دیشب در مورد - مگنا کارتا- ساعتی مطالعه کردم که از مطالعه آن بی نهایت لذت بردم و با خود گفتم که چرا اروپاییها میتوانند به یک وثیقه ایکه بتاریخ 15 جون 1215 م، بلی محترم بابه درست مطالعه کرده اید، 1215 م که 800 سال ازآن میگذرد، تدوین گردیده است تا این سرحد اهمیت قایل شوند و ما هیچی نداریم که ازآن یاد کنیم. بلی بابه محترم این یگانه سندیست که امریکاییها در جنگ جهانی دوم آنرا در مصوون ترین سیف جهان ـ فورت نوکس - نگاه کردند تا مانع ازبین رفتن آن شوند. من رویدادهای میهن مارا با مگنا کارتا، مادر قوانین، مقایسه کرده نمیتوانم، اما اگر هر رویداد را در وطن خود بی ارزش بدانیم پس حیثیت ما در جامعه جهانی چی خواهد بود؟ شما گفتهٔ آن مامور پاکستانی را که رهبران! جهادی را بچه خطاب میکرد تکرار میکنید، اما توجه کنید که امروز همان بچه ها و فرزندان شان سرنوشت کشور مارا قلم میزنند و ما در کشور بیگانه شب وروز خودرا سپری میکنیم. لطفاً توجه کنید و در نظر داشته باشید - ما نمیتوانیم بالای رویدادهای که جامعه مارا باین حالت کشانیده است تمسخر کنیم. بااحترام
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
12.02.2015 |
|
من از دوران پوهنتون بیاد دارم که محترم استاد کاظم همیشه افغان وطندوست و عالمی بوده است که با درک و تحلیل علمی مسائل افغانستان را دیده است و هیچگاه از رفتن در راه حقیقت و گفتن حقیقت چشم پوشی نکرده است، در مسیر همان راه به زندان پلچرخی رفت، و در همان خط در طول این دهه های بعد از زندان و مهاجرت از آن راه حقیقت دور نشده است و ملی و مستند و علمی نوشته است و صحبت کرده است.
محترم مایار که تحقیق، تحلیل و توضیح استاد کاظم را در مورد آغاز جهاد (که من بکلی با بابه پنچشیری برادرم همنظر هستم که اصلا آن تاریخ و آن اعلام مهم نیست) را به دلیل اسناد و چشمدید های خودش مورد سوال قرار داده اند، امید است که این اسناد و تحقیق و چشمدید های محترم مایار به شیوه انتقاد شان بر مورخ نامدار افغانستان مرحوم غبار نباشد.
محترم مایار صاحب که در جمع آوری و نشر یادداشت ها و اسناد متبحر هستند یکی از این اسناد جمع آوری کرده خود را به رخ مورخ نامدار افغانستان مرحوم غبار نیز کشیده اند. محترم مایار صاحب در نوشته مستند خود بنام موزائیک، نشر شده و موجود در آرشیف سایت ملی و وزین افغات جرمن آنلاین، در این مورد اظهاراتی دارند. نوشته دنباله دار موزائیک محترم مایار صاحب در مورد فعالیت قبرس می باشد که به وسیله ایران تمویل می شد. محترم مایار صاحب بر مرحوم غبار تاخته اند و گفته اند که غبار بدون ارائه نمونه و سند در مورد حزب ضد اعلیحضرت نادر خان تحت رهبری امان الله خان غازی نوشته است، و صرفا چند نام را ذکر کرده است بدون ارائه سند و مرامنامه و اساسنامه آن حزب. مایار صاحب بلافاصله بدنبال این انتقاد شان از مرحوم غبار، اساسنامه و مقررات وغیره اسناد حرکت قبرس را لیست داده اند - به این معنی که برخلاف گفتار بی سند و هوائی مرحوم غبار، جناب مایار در این نوشته مستند موزائیک یک گوشه ای از تاریخ را مستند روشن می سازند. سوال در اینجاست: که آیا ارائه یک اساسنامه تائید نشده حرف مایار صاحب را از غبار معتبر تر می سازد؟ آیا شرایط فعالیت های دور دنیای مایار صاحب با محدودیت ها، تبعید ها و زندان ها و جبر ها و عدم دسترسی ها و اختناق دوران نادر خان و هاشم خان که مرحوم غبار در آن زندگی می کرد قابل مقایسه است؟
|
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
12.02.2015 |
|
به همه سلام
در دریچه نظر خواهی افغان جرمن انلاین از کلمات ملی ګرایان زیاد استفاده می شود، بدین معني اګر یک روشنفکر ملی فکر می کند، هدف ملی دارد و یا ملی نوشته می کند، می شود به آن ملی خطاب کرد؟
روشنفکرانی که در اروپا و امریکا با فامیل های خود بود و باش دارند، و لیکن ملی فکر و هدف دارند می شود، به این عده ملی خطاب کرد؟
در حالیکه سال های متمادی این عده از وطن بدور مانده اند و در روزګار بی وطني رسم ملی را نیز ګاهی انجام داده نمی توانند، و یا اینکه از حق روای خود در کشورهای اروپايي و امریکا حتی دفاع کرده نمی توانند، چګونه توقع می رود از حق ملی وطني دفاع کرد؟
اګر بزرګان فکر دیګری غیر از این در مورد ملی ګرایان بدور از وطن دارند، می شود مستفید شویم. |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
02.12.2015 |
|
حضور بابه صمد خان پنجشیری باید عرض کرد که در ارتباط با حکایت شما که در آخر پسر متوفی گفت: «کاکا جان هر کی کشتیش، کشتیش، اینکه پدرم را سواران کشتند یا پیاده، ولی یک چیز برایت میگویم که از کار ما کشیدش». برای پسر او مهم این بود که پدرش را کشتند، ولی مهم نبود که کی او را کشت. دراینجا باید ملتفت بود همانطور که برای یک محقق پولیس سؤال پیدا کردن قاتل و نحوۀ قتل اهمیت دارد، برای یک محقق تاریخ در قضایای مهم دریافت جواب برای اینگونه سؤال ها از اهمیت خاص برخوردار است که باید پیرامون آن تحقیق کرد. اینکه در راه اندازی جهاد، حکومت پاکستان و احزاب سیاسی آن کشور مشوق و حمایتگر اصلی بودند، جای شک نیست و اما اینکار بهر ترتیب به وسیله افغان ها باید اعلام شده باشد. لذا جناب بابه صمد خان شما را می گذارم با پسر متوفی که هر دو باهم اشک بریزید، ولی من به حیث یک محقق تاریخ می روم سراغ سؤال های فرا از آن، یعنی کی اینکار را کرده، چه وقت و چرا؟
در مورد اینکه نوشته اید: «این مسائل که کی جهاد را آغاز کرده، درد ما را امروز دوا کرده نمی تواند»، درست می فرمائید. شما و مثل شما هموطنان آگاه و خبیر داریم که می توانند دنبال مداوای درد های امروز بروند. این هیچمدان از بس در مورد مسائل جاری گفته و نوشته ام و اما کس نشنیده است، خسته شده ام و ناچار روی به مسائل تاریخی آورده ام تا حقایق را تا جائیکه مقدور باشد، برای نسل جوان که متأسفانه تحت تأثیر افواهات و تلقیات مختلف قرار گرفته و کسانی حقایق را برای شان سرچپه جلوه گر ساخته اند، برای شان روشن سازم تابتوانند به حقایق پی برند.
جناب بابه صمد خان پنجشیری لطف کنید خود را با مسائل روز سرگرم بسازید و ما را از بررسی مسائل گذشته منع نفرمائید و اگر مطالعه همچو مسائل مورد علاقۀ شما نیست، میتوانید از خواندن آن صرف نظر کنید. |
 |
اسم:
سراج وهاج محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.02.2015 |
|
با عرضِ سلام و ارادت به همه دوستانِ مهربانی که به من زنگ زدند!
مطمئن باشید که جوابِ لاطایلاتِ آقای هاشمیان را عنقریب تقدیم خواهم کرد. اما - در عین حال از دوست عزیز (قیس کبیر) هم گله یی دارم که شاید بجا باشد:
قبل از نشر نوشتهٔ سطح پایینِ آقای هاشمیان که (به منظور ردِ نیم صفحه توضیحاتِ من) حدود هشت صفحه را احتواء کرده بود (در بر گرفته بود فرا گرفته بود) و متأسفانه دور از اخلاقِ معمول این پورتال هم بود، به آقای قیس کبیر نوشتم: «عزیزم قیس جان !... شاید هاشمیان بَمن جواب تند و بی ادبانه بنویسد. لطفا ًجلو آنرا بگیرید، زیرا من هم مجبور خواهم شد جواب تـُـند تری بنویسم... و اینگونه نوشته ها مقام والای پورتال را پایین می کشاند. او می تواند فقط دو کلمهٔ «متن - و - محتوی» را شرح دهد و ثابت سازد که تشریح وهاج غلط است... هاشمیان وقتی که در جواب دادن «دَر» می ماند، عادتا ًاز راه های غیر اخلاقی، طرف مقابل را توهین می کند!.... جور و موفق باشید.» آن عزیز هم از طریقِ سکایپ با بنده تماس گرفت و اطمینان داد که این موضوع را جدا ًدر نظر خواهد داشت... و دیدیم که آن نوشته با آزادی کامل منتشر شد.
آیا انتشار این گونه نوشته ها، به شهرتِ بلندِ ادبی و اخلاقی پورتالِ افغان جرمن آنلاین صدمه نمی زند؟...
من درین مورد عرضی ندارم. با احترام.
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
12.02.2015 |
|
خبر خوش انتخاب پیشنهادی شاعر توانا، قلمبدست مستعد، شخصیت برازنده و دانشمند ملی گرا محترم باری جهانی منحیث وزیر اطلاعات و کلتور در دل های مأیوس و نا امید ملت ما، روشنان یک روزنۀ کوچک به سوی یک منبع بزرگ نور را نوید شد. محترم باری جهانی مانند میلیون ها هموطن فرهنگ دوست دیگرش از دو دهۀ اخیر به این طرف شاهد تهاجم و انحصار فرهنگ و ادب افغانستان، با پشتوانۀ قوی مالی ایران که منبع بی سرحد تمویل پولی این پروژه است، میباشند. و یقیناً که این تجربۀ چشم دید و بیچارگی داشتن دست کوتاه درین عرصه، بری از عذاب و رنج درونی نبوده و نیست. نه تنها برای محترم جهانی بل برای هر وطن پرست فرهنگ دوست دیگرش. ایشان فریاد های خاموش هموطنان شان را در لا بلای مقالات و نوشته های گنگ و واضح به طرق مختلف، زیر عنواوین متفاوت در مقاطع مختلف زمانی در وبسایت های گوناگون أخص وبسایت «افغان جرمن آنلاین» که مهد وحدت و ملی گرایی میباشد، مطالعه فرموده اند و این درد جانکاه را خود هم کشیده و احساس نموده اند. امید میبریم تا این همه زد و بند های قومی و زبانی و ...و... توانایی این را پیدا نکند که سد راه شان در اجراءِ این امر شده، چشم های پر امیدی را که عمری تشنه و منتظر در عمل پیاده شدن تیوری «تسلیم کار به اهل کار» هستند از خستگی ساکت نسازد. به امید مؤفقیت های مزید شان درین زمینه
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
11.02.2015 |
|
بجواب محترمه پلوشه راستکار، هموطن محترمه، خانم پلوشه راستکار، هر هموطنی، منجمله جناب تان که زحمت مطالعۀ نوشته های این طالب العلم را بخود بدهد و وقت گرانمایه را واقع بینانه صرف چنین عمل پسندیده ای بنماید، نهایت ممنونیت و احترام اینجانب راباعث میگردد. برعکس آنانی که انتقاد را توهین وجبهه گیری می دانند، نزد من انتقاد بشرطی که بیطرفانه و آموزنده باشد، دریچه ای است برای پیشرفت و انکشاف افکار و نظرات گوناگون که در عین حالی که انسان را متوجه نکات و نظریاتی می نماید که شاید به نحوی از قلم باز مانده باشد، هم چنانکه یک روحیۀ همکاری فکری را هم بمیان می آورد. تعجب می نمایم که شما مقالۀ اخیر بنده را تحت عنوان« هجوم یک عنصر حزب دیموکراتیک، به حریم افغان جرمن آنلاین» به منزلۀ بمب یک «انتحاری» از یک بی ایمان ترسو که آدم کشی بیگناهان و مظلومان را یگانه راه نجات خویش از شر جانیانی که با مغز شویی و وعدۀ حور و غلمان، وی را به قتل و ایجاد دهشت وامیدارند، دانسته اید. متأسفانه این انتقاد نه سازنده است نه عادلانه، اگر جنابتان یکی از محترمین پورتال افغان جرمن نباشید، اشتباه نشود چون اصطلاحات و طرز تحریری را دقیقاً مشاهده می نمایم، اگر باشید هم فرقی ندارد. باید به عرض برسانم که آنچه را در مورد راه دادن یکی از سرسپرده های حزب مخوف« دیموکراتیک خلق» که با قباحت کامل از آنچه بوده سخت افتخار هم مینماید و با دشنۀ بیخردی و سفسطه سرایی و دقیقاً عقدۀ خود بزرگ بینی، به مذمت و تحقیر ملیگرایان سابقه دار این پورتال پرداخته و تا توانسته است به انهدام تاریخ، جغرافیه وآثار مستند محققین و مؤرخین افغان تلاش نموده، هرگز و هیچگاهی در این تشکیل ملی مردم افغانستان به مشاهده نرسیده است. چند ماه قبل دیدیم که داکتر راه گم کرده ای از طریق یکی از تلویزیون های افغانی نه تنها انگشت رد بر حقیقت استقلال افغانستان و محصل آن شاه امان الله غازی گذاشت، بلکه آنچه را عمال وابسته به وی خواستند، از مجرای آن پروگرام تلویزیون جهانی تبلیغ نمود. این است علت مخالفت این قلم با نشر هجویات و سفسطه سرایی و مخصوصاً استعمال رکیک ترین الفاظ در حق، بلی در حق همان نویسندگان ملی و دانشمندان سابقه دار خود افغان جرمن آنلاین که جز افشاء تاریخ و حقایق آن، گناه دیگری نداشتند. من نه تنها توهینی خدای نکرده به این سایت ملی و مردمی روا نداشته ام، بلکه برعکس، نشر چنان نوشتۀ مبتذل و اهانت آمیز را در پامال تاریخ و در حق نویسندگان و مؤرخین وابسته به پورتال که خدمات ملی و آموزندۀ آنان از طریق این وبسایت جهانی بیشتر از یک دهه انعکاس وسیعی دارد، برای هردو ناروا و توهین آمیز یافتم. اینکه فرموده اید که شما نهایت درجه متآثر گشته اید که من ازینکه عضو هیئت مدیرۀ پورتال افغان جرمن نیستم، «افتخار» نموده ام، چون اعضای محترم آن با نهایت مهربانی، مضامین این کمینه را با علاقمندی «آنلاین» میسازند. آیا در قاموس مبارک شما هموطن عزیز « خوشحال بودن» مساوی است به « افتخار نمودن»؟ جداً کلمۀ افتخار را درین قضیه مشاهده نموده اید؟ در کجای نوشته؟ لطف نموده یکبار مضمون را از نو مطالعه فرمایید چون معلوم استکه حمایه و تقدیر صادقانۀ مرا از روش مردمی افغان جرمن آنلاین در از سرتاسر آن هم متوجه نگردیده اید. همانطوریکه اسم مبارک تان بسیار نا آشنا است و اصطلاحات تان کاملاً شناسا، اگر معرفت دقیقی به این پورتال جهانی می داشتید که چه راه نهایت مشکل و صعبی را با پیمودن بالا و پائینی های مطبوعات افغانی و داشتن یک« پالیسی خاص ملی»، به کمک افغانستان دوستان و ملیگرایان افغان که همکاران وفادار، صادق و با حوصلۀ آن شمرده میشوند، طی نموده، آنگاه به عوض اینکه مضمون گله مندانۀ مرا افراط گرانه به « بمب انتحاری» دهشت آفرین که در پهلوی اعضای محترم پورتال، خوانندگان و همکاران را هم خدای نکرده صدمه زده است، تشبه نمایید، مضمون را جنبۀ حمایه از حیثیت والای پورتال افغان جرمن آنلاین و اسلوب پسندیدۀ ملی آن تلقی مینمودید. صادقانه باید به عرض برسانم که برعکس برداشت شما از مضمون، فردای نشر آن، پیام های سکیپ و ایمیل های این هیچ مدان از تحسین عقیده مندان به حقایق تاریخی افغانستان و طرفداران محققین و خردمندان گذشته و حالی که توسط یکی از خاک فروشان قهاری توهین گردیده بودند، ثابت نمود که الحمدلله راه خطایی نه پیموده ام. با عزت باشید.
|
 |
اسم:
بابه صمد پنجشیری محل سکونت:
کابل افغانستان
تاریخ:
11.02.2015 |
|
سروران و دوستان نهایت ګرامی افغان جرمن انلاین! یک قیصه یاد امد، در زمانهای قدیم که موتر و طیاره وجود نداشت همه مردم توسط اسپها شکار جنګ ویا سفر میکردند بلخصوص در جنګ های قبیلوی ازاسپها زیاد کار میګرفتند.یکی از روزها در یکی از ولایت دور افتید افغانستان بین دو قوم بګویم یا قریه جنګ روح داد در این جنګ یکی از جنګجویان یک قوم یا قریه کشته شد بعد از دفن معیت یا جسد متوفا مردم به فاتخه به فامیل غزا دار میامدند در این اثنا یکی از دوستان متوفا که در ولایت دیګر زندګی میکرد از فوت دوست خبر شد به خانه متوفا بعد از چند روز منزل پای پیاده امد بعد از احوال پرسی و سلام علیکی موصوف از پسر متوفا پرسید، که بچیم پدرت را سواران کشت یا پیاده.پسر متوفا در جواب سوال دوست پدر خود ګفت که کاکاجان هر کشتیش کشتیش اینکه پدرم را سواران کشتند یا پیاده ولی یک چیز برایت میګویم که از کار ما کشیدش. بهر صورت. این که فتوا جهاد را حضرت مجددی داده یا ګلبدین یا ربانی یا پیر ګیلانی این مسایل امروز درد ما را دوا کرده نمیتواند. اګر بیدون تعصب اصل قضیه را بی طرفانه قضاوت کنیم به این نتیجه میرسیم،که فتوا و قومنده اصلی جهاد را( جنرال ضیاالحق جنرال اختر جنرال بابر با مشوره مولانا فضل الرحمان قاضی حسین احمد و مودودی صادر کردیده.حقیقت در اینجا است که ربانی حکمتیار مسعود حضرت مهره های سترنج بودند. یاد دارم انروز که جنرال بابر به این رهبران فعلی بچها حطاب میکرد. یکی از روزها رسول امین به جنرال بابر ګفت که چرا شما به رهبران ما بچها حطاب میکنید ؟ جنرال بابر در جواب رسول امین ګفت که امین صاحب وقتیکه اینها از دست سردار داود به پشاور امدند اینها بچها بودند سن شان بسیار کم بود. |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
11.02.2015 |
|
برادر دانشمند و گرامی جناب انجنیر صاحب مایار سلام نخست از همه از اینکه شما اسناد معتبر در مورد رویداد های کشور طی چند دهه اخیر جمع آوری کرده و آنرا در پنج جلد قطور به چاپ رسانیده اید، به شما صمیمانه تبریک گفته و علاوه میدارم که این مجموعه اسناد به یقیین برای محققان مسائل تاریخی کشور طی آن دوره ارزش بسیار زیاد داردند. خداوند شما را در اینکار بس مهم خیر دهد و خدمت بزرگی را انجام داده اید. درباره آغاز جهاد در پشاور آنچه دقیقاً بخاطر دارم که دو یا سه هفته قبل از آنکه با گروپ استادان زندانی شوم، از بی بی سی مصاحبه کوتاه برهان الدین ربانی را شنیدم که گفتارش اعلام رسمی جهاد را علیه رژیم کابل در محتوا داشت. حضرت مجددی نیز در مصاحبه خود صریحاً گفته که: «وقتی کمونیستها آمدند...، من همان روز [از امور مسجد ـ نویسنده] استعفی کردم از دانمارک آمدم در پاکستان اعلام جهاد کردم....» بهرحال اینکه شما ایشان را در اوایل سال 1979 در هامبورگ دیده اید، درست است، زیرا موصوف با بعضی دیگر از سران گروپها هریک برای دریافت کمک های اقتصادی و اسلحه به سفرها در کشور های اروپائی ونیز مصر و عربستان سعودی پرداختند. احتمال دارد که حضرت صاحب ضمن همین گونه سفر ها سری به خانه خود در کوپنهاگن زده باشد و از آنجا به آلمان آمده باشد. در مورد مجالسی که در هامبورگ دائر گردید، نیز از آن اطلاع دارم ، اقای شمس در ماه می 1980 در لندن با من نیز به تماس شد که تازه به آنجا آمده بودم و نتوانستم در آن اشتراک نمایم، اما از جریانات بعدی آن کاملاً اطلاع دارم، بخصوص که مرحوم داکتر صاحب یوسف خان یک بار برایم در جرمنی وقتی از ایشان پرسیدم، بطور بسیار انتقادی موضوع را توضیح کرد و از آن بسیار ناراضی بود و حتی از سوء استفاده بعضی ها بخصوص آقای شمس مطالبی گفت و دلیلی که نخواستند بعداً اقای داکتر شمس را در کنفرانس "ویسلنگ" شامل سازند، نیز مبنی برهمین نارضایتی ها بود. بهرحال در نظر دارم در مقاله دیگر خود که روی دستم قرار دارد، در زمینه آغاز جهاد در پاکستان بطور مستند مطالبی را خدمت علاقمندان تقدیم دارم. از لطف شما ممنونم با ارادت |
 |
اسم:
محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
11.02.2015 |
|
مايار صاحب سلامونه او احترامات ومني د جهاد د فتوا تاريخ او د جا به اواز سخت كار ندي اكثريت جهادي مشران ، مجاهدين ، د أفغانستان د مسايلو علاقمندان موجود دي لكه تاسى جه اسنادو بسى سركردان ياست زه هم سخت مصروف يم د كور كتابتون كى مى هغه كتاب رانه ورك شوي جه د حزب او جمعيت د اختلافاتو به مورد كى دوارو حزبونو يو بل بسى ليكلي خو د دوارو د متن نه يو اندازه حقايق راويستل كيدي شي . دا شه بحث دي جه استاد محترم عبدالله كاظم شروع كري دي خو تولو ته به كار دي جه حقايق به راوباسي د احمد او محمود ، د مربوط حزب يا قومي مسايل او يا كى له كوم شخصيت نه مو بد رازي د هغه به مورد كى به كتمان د حقيقت نكرو . جناب مايار صاحب ستاسو تحقيق قرين د واقعيت دي جه د جهاد د فتوا تاريخ لكه داسي جى إستاد محترم عبدالله كاظم ليكلي دقيق نه شكاري خو به اغلب كمان دا د حضرت صاحب د بيوكرافي نه جه به إنترنيت كى موجوده ده اخيستل شوي او يا هم د الكترونيك ويكيبيديا نه .دا حتمي نده جه كوم شيان جه به إنترنيت كى موجود دي سل به سل كى د واقعيتونو منعكس كونكي دي. هر حزب او شخصيت او حتى عادي كسان كولي شي له دغه غنيمت نه به خبله نفع استفاده وكري تر بل هر جا شمال دلى زيات كار كري د خبلو إيراني او اروبايي دوستانو به مرسته . اميد جه دا لري بدون له تعصب نه د حقيقت موندلو به منظور تر سره شي د كره او مستندو معلوماتو بر بنست. خو يوه خبره دا هم ده جه د فتوا ضرورت به شريعت كى هغه وخت ملموسى دي شي جه مسله مبهمه وي جه معلوم كري جه عمل روا دي كه ناروا د مثال به طور د داعش د خلافت اعلان فتوا ته ضرورت لري جه رشتيا دوي صلاحيت د اعلان د إسلامي خلافت لري او كه نه خو د أفغانستان جهاد داسى وخت شروع شو جه ح د خ عملا د اسلام او مسلمانانو سره د جنك اعلان كري وء زه فكر نكرم جه فتوا ته به ضرورت وو به دغه وخت كى ممكن حضرت صاحب د تاريخ جورولو او نوم ايستلو لباره دا كار كري وي خو داسى وخت كى جه جهاد لا تر هغه بخوا شروع شوي وو حضرت صاحب ته افغانان منتظر نه ول به هر صورت د مزيدو مضامينو او تحقيقاتو به اميد. مننه
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
10.02.2015 |
|
این صفحه گنجایش مضامین طویل را ندارد. باید موضوعات فشرده و مختصر بیان گردد.
حتماً به یاد دارید که به قبول نکردن نتائج دور دوم انتخابات صدای تشکیل حکومت موازی توأم با قهر و خشونت بلند شد. در میان معترضین مرد دانایی پیدا شد و گفت بی حوصله نشوید دلسوز راستین و وُقی دانای دنیا ماما "جان کری" آید و رفع مشکل نماید.
ماما کری آمد و شاگردان را آرام ساخت و گفت نه در بشکنید و نه دیوار بریزانید، طرح من برآوردن آرزوی شما است، ولی نام دیگری برآن می مانیم.
در گوش نوزاد آذان گفت و نافش برید و شرینی تقسیم شد و همه شب شش را جشن گرفتند.
واقعیت به وضاحت نشان می دهد که این تشکل به جز حکومت موازی چیزی دیگری نیست دو مَلِکی در یک مُلک با قدرت متساوی گماشته شد. یکی آرگا و بارگاه، درباریون و مشاورین خود دارد و دیگری علی اسویه از خود و هر دو در مراحل اول خط کشی حدود قدرت و تقسیم جایداد قرار دارند. هندسه موازی دو خط متوازی را گوید که به موازات همدیگر تا لایتناهی در یک مسیر در حرکت اند ولی حالت دوم انفصال و مسیر گرفتن جهات متخالف دو خط است که بر عکس فرضیه حرکت متوازی می باشد.
بر رسی حال و احوال کنونی حالت دومی را قرین به واقعیت می سازد. منازعات و اختلافات با تشکیل کابینه ختم نشده جنجال های بزرگتر سر راه قرار دارد که تا حال نوبت به آن نرسیده: مثلاً تقرر والیان، قوماندان های قول اردو ها، قوماندان های امنیه، مستوفی ها، رؤسای گمرکات، بندروال ها و غیره جغله پاشی ها.
این حالت هر افغان نگران به آیندۀ وطنش را به سودا می اندازد که آیا این وضع بقاء دارد؟ و اگر جواب مثبت باشد موضوعِ خیر، صلاح، رفاه مملکت و باشندگانش در قبال این دو فیله دوانی ها چه خواهد بود؟ در صورت زوال عواقب آن چه خواهد بود؟ آیا ماما "جان کری" آن را پیش بینی کرده طرح علی البدلی در کیسه دارد؟ پیش بینی اوضاع از این فواصل بعید، مشکل بوده و راه دادن افکار بدبینانه هم صواب نیست و در عین حال نگفتن واقعیت ها هم گناه بزرگ دلگیری و افسردگی می آفریند.
|
 |
اسم:
حسام الدین ثوابی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
10.02.2015 |
|
قابل توجه سایت محترم افغان جرمن آنلاین!
مقاله ای تحت عنوان «علل اصلی بدبینی مسلمان ها از غربی ها» فهمیده نشد که یک مقالۀ نوشته شدۀ آقای جانباز است یا یک مصاحبه که صورت گرفته است؟ اما چه وقت؟ توسط کدام خبر نگار؟ در کدام اخبار؟ به کدام زبان؟ زیرا طوریکه از اسم مصاحبه شونده معلوم می شود به احتمال زیاد نامبرده زبان فارسی را تکلم کرده نخواهد توانست پس حتماً مصاحبه به کدام زبان دیگر بوده باشد در این حالت این نوشته یک ترجمه است و نه تألیف آقای جانباز که در نوشتۀ مورد نظر پرسش های فوق بی جواب می باشد و مشخصات نوشته معلوم شده نمی تواند دیگر اینکه مضمون مصاحبه عطر ناخوش پشتیبانی خپکی از افراطیت را به مشام می رساند کمی افراطیت چپ و کمی افراطیت راست را - اگر خود جانبار محترم مصاحبه کننده یعنی خبر نگار بوده است باید موضوع را روشن نوشته می کرد اما به هر ترتیب آقای جانباز با علاقمندی زیاد به مضمون داخل مصاحبه دیگر موارد نوشته را یا قصداً کنار گذاشته و یا از ذوق زدگی زیاد فراموش کرده اند لازم است در بارۀ متن و محتوی این نوشتۀ آقای جانباز صاحبنظران افغان نظر خود را بنویسند!!
|
 |
اسم:
پلوشه راستکار محل سکونت:
هالند
تاریخ:
10.02.2015 |
|
محترمه خانم موسی نظام سلام،
من مقالات شما را همیشه می خوانم از آن فیض می برم راستی شما افتخار ما زنها استید. ولی این بار متأسفانه شما به ترکستان رفته اید. چون من توانایی قلم شما را ندارم امید است که از مبتداء و خبر آن چشم پوشی کنید.
هجوم عنصر حزب دیموکراتیک خلق به حریم افغان جرمن آنلاین را خواندم در مورد جنایات حزب خلق و پرچم با شما کاملاً هم نظر استم نه باید بخشیده شوند.
من این مقالهٔ آخر تان را به مثابهٔ بم انتحاری یافتم که به خاطر کشتن یک خورد ضابط حزب چندین نفر مُلکی را شدیداً زخمی ساخت که زیاد ترین آنرا همین اعضای افغان جرمن آنلاین و خوانندگان آن تشکیل می دهد. این اعضایی که مقالات شما را با چه مقبولی و زحمت آنلاین می نمایند.
همین مقالهٔ بی مفهوم و بی سر و پا «سید» حمید «الله» روغ سبب شد که اهل نظر و قلم بالای تأریخ وطن ما روشنی کامل پیاندازند. مثلاً من تا حال در بارهٔ زوایای تاریک زندگی خلیلی چیزی نمی دانستم حالا از برکت قلم، استاد محترم سیستانی صاحب، محترم فارانی، محترم افضل راسخ و دیگر ذوات محترم خلیلی را خوب تر شناختم. با در نظر داشت این موضوع اگر افغان جرمن آنلاین ساطور سانسور را بردارد یک تعدادی را بنام پرچمی، خلقی، شعله ای، افغان ملتی، اِخوانی، شورای نظاری و غیره منع کند، در آن صورت آقای قیس کبیر خواهد ماند و تشریح کمپیوتر، آنهم به ما پیران بی خبر از آن، تا جایی که این عده نویسندگان تئوری حزب مربوط را از این طرق پخش نمی نمایند لزومی دیده نمی شود که جلو نشر مضامین شان گرفته شود.
آنچه مرا زیادتر متأثر ساخت، افتخار شما که عضو این سایت نیستید. خاطر جمع باشید به خاطر نشر مقالهٔ یک پرچمی نه کسی افغان جرمن آنلاین را جنایتکار و نه کسی شما را شریک این جرم می کنند. البته این به همه معلوم است که این قدر نویسنده همه عضو شده نمی توانند، اگر خرابی در سایت موجود باشد شما هم به حیث نویسنده از این گرد و غبار صفا نخواهید بود. از همین سبب گفته اند هرکه به آسیاب داخل شود خامخا سفید و گرد پُر می گردد.
اگر چه این مقالهٔ تان جا های زیادی دارد که به آن انگشت گذاشته شود
|
 |
اسم:
نظرمحمد محل سکونت:
کابل
تاریخ:
09.02.2015 |
|
ګران وررو دوست محمد خان! سلامونه او مننه ستاسي د معلوماتو له پاره وایم چې دغه لیکنه په افغان مجله کې خپره شوې، او په همدې موخه مې کړي وه چې په سایټونو او مجله کې خپره او د مسجدونو ملا امامانو ته ورسيږي او هغوئ يې ولولي، له افغان جرمن پورتال څخه هم مننه چې لیکنه يې خپره کړي، افغان مجله چې د افغان بنسټ له خوا خپريږي، ۱۰۰۰ ګڼې چاپ شوې ده، تر ډیره علمي ادارو، علمي اشخاصو او علماؤ ته رسول کيږي، او د هیواد ډیرو ولایتونو ته د توزیع له پاره استول کيږي. ان شاء الله چې ملاامامان او د مسجدونو خطیبانو ته به ورسول شي، دا ډول د سایټونو د لاري يې هم خپراوي ډیر مهم ځکه دی چې همدغه سایټونه هغه کسان هم ګوري چې په مسجدونو کې له امامانو او خطیبانو سره کښينې، امید دي هر هغه څوک چې د مسجدونو اړوند دغه لیکنه ولولي که د خپل مسجد له امام سره يې شریکه کړي نو بې تاثیره به نه وي.
مننه او درنښت |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
08.02.2015 |
|
گران مطمئن صاحب ! السلام علیکم: ستاسو نظریات د مسجدونو په هکله دیر په زره پوری او د عالی منطق نه برخوردار وه. کاشکی ورباندی عمل شی . ستاسو لیکنه یو درس غوندی وه او یو لکچر غوندی. خدای دی وکری ملاامان هغه ولولی او د جمعی مونح په یوه خطبه کی لمونح کونکو ته ورسوی. په درناوی . |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
08.02.2015 |
|
ګران مبارز شخصیت استاذ سیستاني صاحب، سلام!
د پورتال د مقالاتو په څانګه کې مې ستاسو د ۳۶ نمبر کتاب د خپرېدو خبر ولوست. هلته په کې زه ستاسو اړونده سریزه هم ډېره ستایم. دا سریزه پوره جامع او د لوستوونکي لپاره د موضوع اهمیت شه ور په ګوته کوي، چې د هر وطنپال افغان احساس ورباندی نور هم بیدار کېږي. د نورو شخصیتونو تر څنګ د مرحوم ډاکټر کاروان لیکنه هم ډېر تاریخي ارزش لري، ما فکر کاوه، چې کاروان صاحب لا ژوندی دئ. کاشکی دا پتمن افغان زمونږ لا ژوندی وای!! په ۲۰۰۱ز کال کې کوم وخت، چې ما د دعوت د جریدې سره قلمي ارتباط درلود، هلته به د مرحوم کاروان لیکنې هم راتللې. االله پاک دې پخپلو عزیزانو کې حساب کړي. اوس مهمه دا ده، چې دغه ستاسو کتاب په د ننه د افغانستان کې تکثیر شي. په افغاني مینه |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
07.02.2015 |
|
خوشحالم از اینکه بااستفاده از وسایل جدید زمینه تعاطی و تبادل نظر بطور وسیع برای همه مساعد گردیده و یکی از نظر دیگر اطلاع حاصل کرده و از آنطریق میتوان بر زوایای تاریک مسائل کشور روشنی انداخت. از آنجائیکه در طول این سه چهار دهه حوادث و رویداد بسیار مهم در کشور یکی پی دیگر رخ داده و اغلب کسانیکه امروز به ابراز نظر می پردازند، خود شاهد و یا ناظر حوادث بوده و یا اینکه آنرا از زبان دیگران شنیده و به ان شنیدگی ها باورمند شده اند. برخی دیگر شامل یکی از گروپهای فعال نظامی و یا سیاسی بوده و ابراز نظرهای شان خواهی نخواهی تحت تأثیر همان ارتباطات و وابستگی ها قرار دارد. و نیز هستند کسانیکه برداشتهای شخصی خود را از رویداد های بیان میدارند. اینجاست که نظریات گاهی در برابر هم قرار میگیرند و یکی گفته دیگر را مورد تردید قرار میدهد. تا اینجا کار بسیار عادی و طبیعی است و مجموعه این نظریات میتواند راهگشای محققان تاریخ باشد. ما دو گتگوری نویسندگان در موضوعات تاریخی داریم : یکی کسانیکه "کلی" می نویسند و دیگر کسانیکه "مستند" می نویسند. کلی گفتن بیشتر نتیجه همان برداشتهای شخصی و شنیدگی های اند که بروی کاغذ ریخته می شوند که در آن تسلسل وقوع حوادث و بیان اینکه یک رویداد چه وقت رخ داده است، ذکر نمیگردد، در حالیکه مستند نویسی ایجاب میکند که نویسنده رویداد ها را با ذکر تاریخ وقوع و با استفاده از مدارک و مآخذ دست داشت ارائه دهد. بررسی رویداد های تاریخی در بسا موارد مغلق بوده و فقط با یک جمله قاطعیت پیدا نمیکند که گفته شود درست یا غلط. اگر کسی نظری را تردید میکند باید دلائل تردید را ارائه داردو همچنان در تائید یک موضوع استدلال نماید. بسا رویدادهای تاریخی مثل یک معما (پازل) است که برای بدست آوردن یک تصویر باید توته های متعدد تصویر را کنارهم گذاشت تا از روی آن تصویر بطور واضح جلوه گر شود. اینکار در تاریخ نویسی و تحلیل واقعات تاریخی کار ساده نیست، محقق باید بسیار مطالعه و تجسس کند و حوادث خورد و بزرگ اطراف یک رویداد را پیدا کرده و بازهم هریک را پهلوی هم بگذارد و از ان نتیجه گیری کند. متأسفانه یک عده نویسندگان مسائل تاریخی به خود این همه زحمت را نمیدهند و کمتر مجال تحقیق و مطالعه را پیدامیکنند و به اصطلاح در تاریکی تیر را رها میدارند. یا اینکه اگر با یک جناح بسته اند، همیشه مرغ شان یک لنگ دارد و به نفع آن جناح به ابراز نظر می پردازند و از آن دفاع میکنند و هم گاهی برای به اساس "خود بزرگ بینی" قضاوت میکنند و با مخلوط کردن موضوعات و بازی با عبارات هم خود و هم خواننده را دچار سر در گمی می سازند. طور مثال همین هائیکه میگویند صدای جهاد از همان روز اول علیه رژیم خلقی و پرچمی بلند گردید، اشتباه میکنند، زیرا اینکار به تدریج و قدم بقدم ، اما پیوست با روش تشدد آمیز رژیم به سرعت در ظرف چند ماه به قوام رسید که در داخل کشور از قیام های کوچک محلی آغاز و تا قیام های بزرگ و خود جوش مردمی اوج گرفت.اما در خارج کشور عمده ترین پایگاه جهاد در پشاور بود که (با وجود تجمع قبلی بعضی از شخصیت های مربوط جنبش "جوانان مسلمان" و فعالیت های قبلی شان) اعلام رسمی جهاد در آنجا دو نیم ماه بعدتر از کودتای ثور صورت گرفت. واضح است که هرگروپ در آنجا این امتیاز را به خود میدهد و گروپ خود را منادی اول جهاد میداند، اما طوریکه اسناد نشان میدهند فعالیت های مقدماتی برای جهاد از همان آغاز یعنی متعاقب کودتای ثور در آنجاو مجالسی که چه باید کرد با تدویر اجتماعات شروع شد، ولی نسبت تاریک بودن اوضاع و فقدان امکانات ونیز اختلاف در نظریات بین گروپ ها،آنها موفق نشدند که رسماً جهاد را در آنجا اعلام نمایند تا آنکه با آمدن حضرت صبغت الله مجددی به پشاور و یک ائتلاف زود گذر با برهان الدین ربانی اینکار رسماً صورت گرفت. بهر حال امید میکنم دوستانی که در همچو مسائل تاریخی ابراز نظر میدارند، برای ثبوت ادعای خود اقلاً یک سند که دریک مرجع ثالث نشر شده باشد و ثبوت ادعای را کند، ارائه دارند تا با این وسیله مسائل تاریخی از "کلی" گفتن ها به "مستند" گفتن ها مبدل شود. این توضیحات متوجه هیچ شخص نیست و اما متوجه همه کسانی است که در مسائل تاریخی ابراز نظر میفرمایند. باحترام |
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
07.02.2015 |
|
قابل توجه عموم وطن دوستان به خصوص محترم عباسی صاحب و کاظم صاحب، وقتکه کودتا منحوس ۷ ثور سال ۱۳۵۷ از بالا صورت ګرفت، در ان زمان از جهاد و مبارزه سخن در میان نبود، در هفته اول کودتا در ما ثور سال ۱۳۵۷ اکرم یاری توسط وطن فروشان پرچم و خلق دستګیر شد، در ماه ثور سال ۱۳۵۷ ولسوال شیګل در ولایت کنر چند نفر را در ان ولسوالی از طرف شب دستګیر می نماید که عده مقاومت مسلحانه را از همان جا در همان شب اغاز می نمایند، این اولین جرقه مقاومت مردمی در مقابل کودتاچیان محسوب می شود، در ان وقت هیچ تنیظم و حزب سیاسی در موضوع دخیل نبوده اند و حرکت مسلحانه خود جوش صورت ګرفته بود، که در ان زمان حضرت صاحب و دیګران اصلا اطلاعی از چګونګی موضوع نداشتند، در ان زمان جهاد نبود بلکه حرکات ازادی خواهانه ملت افغان بود که خود جوش در کنر، کابل و سایر مناطق اغاز شده بود. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
07.02.2015 |
|
برادر محترم آقای حمید انوری! اشعار انتخابی شما که جناب شیون کابلی در سال 1929م از تاشکند بعنوان استاد خلیلی، مستوفی ولایت مزار حکومت کلکانی، سروده و ارسال نموده برایم جالب بود. در یکی از ابیات خود شیون کابلی می گوید: از غبار خاطر بیچارگان غافل مباش ذره های متحد، بنیاد بمب اتم است. تا جائیکه معلوم است اولین بمب اتوم که جهان بار اول شاهد انفلاق و قوت تخریب آن گردید واز نوع نویترون بود بتاریخ 9 آگست 1945 توسط امریکاییها بالای هیروشیمای جاپان پرتاب شد و بعد ازآن بمب دومی اتوم از نوع پلوتونیوم بالای نگازاکی انداخته شد که در نتیجه دولت جاپان شکست جنگ را پذیرفت و امپراطور جاپان سند تسلیمی بلاشرط را با امریکا امضاء کرد. سوال بجا خواهد بود اگر پرسیده شود آیا در انتخاب این شعر مرحوم شیون کابلی اشتباهی رخنه نکرده، یقیناً کرده است، زیرا امکان ندارد که شیون کابلی بابمب اتم اشنایی داشته باشد، در صورتیکه در جهان این بمب وجود نداشته است. با احترام مایار |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
07.02.2015 |
|
برادر محترم، حمید انوری، با نشر اشعاری از مرحوم« شیون کابلی» از جانب شما در پورتال افغان جرمن آنلاین، چون اسم و تخلص فامیلی شاعر و دانشمند ملیگرای افغان در غربت، ذکر نیافته است، با اجازۀ تان، سطری چند در احوال شناسایی این شخصیت شریف، مبارز وطن پرست و شاعر توانای افغان، مخلصانه اضافه می نمایم: مرحوم سردار محمد رحیم ضیایی از نخبه گان ادب و شعر فارسی در حقیقت از جوانی چون پسر کاکای قهرمان خویش اعلیحضرت غازی شاه امان الله افغان، در راه پاسداری از حقوق مردم افغانستان و نو آوری های اجتماعی به نفع کافه ملت، پیشرو و تمدن پسند بود. وی با افکار پرشور و صراحت لهجه ای که داشت، از همان جوانی هر نوع بیداد و حق تلفی در حق مردم افغانستان را انتقاد می نمود. مرحوم سردار رحیم ضیایی که «شیون کابلی» تخلص می نمود، قسمت زیادی از عمر گرانمایه را به دلیل ممانعت مقتدرین رژیم کابل و وابستگی وی به غازی امان الله خان و افکار وی، قهراً در غربت و عملاً در اتحاد شوروی سابق سپری نمود، حتی سالهای زیادی را در اثر توطئه ای با مشقت، در حبس سایبریا بسر برد. این قلم خوشبختانه دو بار افتخار دیدار و صحبت آن فرزند صدیق کشور را که نزد هموطنان به «ماما رحیم جان» شهرت نیک داشت در مسکو، بدست آوردم و درس وطن پرستی را از ایشان که سخت شیفته و عاشق افغانستان بودند آموختم. در همان دیدار های کوتاه، این هموطن عالیقدر ابیات خویش را که در وصف سرزمین دور افتادۀ وی و مردم آن به شکل رباعیات سروده شده بود، چون ضرب المثل های نابی، بیان می داشت. در قسمت شناسایی و معرفی این شخصیت ملی کشور، باید قلباً از مطبوعاتی افغان محترم «ولی احمد نوری» که کتابی به اسم خود نامبرده تحت عنوان «شیون کابلی- سردار محمد رحیم ضیایی» در سال ۲۰۰۳ در مورد حقایق حیات و مجموعۀ اشعار وی ترتیب و تنظیم نموده است، ممنون و متشکر بود. این اثر با ارزش، با سخاوت نویسندۀ آن، خوشبختانه نزد تعداد زیادی از هموطنان ما قرار دارد. اینک مختصری از شناخت آن شخصیت بارز و وطن پرست افغان: محمد رحیم ضیایی متخلص به " شیون کابلی" فرزند سردار محمد عمر خان و نواسه امیر عبدالرحمن خان " ضیاء الملت و الدین " درهفتم جون سال ۱۸۹۵میلادی، مطابق به سرطان ۱۲۷۴ هجری شمسی در شهر کابل به دنیا آمد سردار یکی از مشروطه خواهان بود... او از خط حرکت سردار محمد نادر خان انتقاد میکرد.... سردار از شیفتگان اعلیحضرت امان الله خان بود و در این راه همرزم و همگام او بود.
|
 |
اسم:
محمد ايمل محل سکونت:
سدني
تاریخ:
07.02.2015 |
|
سلام خدمت كاركنان جرمن انلاين نخست تشكر إز اقاي عباسي در مورد استعمال به جا و به مورد روشنفكر و روشنفكران دوم موضوع جهاد و فتواى جهاد اقاي عباسي كاملا به جا فرموده اند كه جهاد مردم أفغانستان از داخل أفغانستان وانهم إز كابل شروع شده دقيق به ياد دارم با به قدرت رسيدن ح د خ شبنامه ها در كابل إز طرف حزب اسلامي به رهبرى حكمتيار توضيح مى شد ، جنكها در شرق ، جنوب و جنوب غرب أفغانستان كاملا خود جوش اغاز كرديد هيج افغان مسلمان منتظر فتواى احمد و محمود نشدند بدليل اينكه كمونيستها عملا عليه اسلام و مسلمانان بودند مردم به جرم نماز خواندن ، مسجد رفتن ، كلاه سفيد و ريش داشتن جوقه جوقه روانه زندانها بودند در ظرف كمتر إز يكسال تنها لست ١٥٠٠٠ نفري شهدا زندان بلجرخي به ديوار وزارت داخله بند شد إز شهدا زندانهاي ولايت و جنك بى حساب مانده بود در جنين فضا ظلم وحشت و بربريت مردم منتظر فتواى حضرت صاحب نبودند بود نبود تنها يك نام بود حزب إسلامي هر كسى كه بندي مى شد جرم اش اشرار و ارتباطي حكمتيار ولو اين بيجاره ها نه مربوط منسوب به اين حزب بودند ، هر حركت تا صادر كردن حضرات و بيران بنام حزب إسلامي بود اينكه بعدا جي واقع شد حساب جداكانه دارد ولي اين حكمتيار خوب يا بد جهاد با روسها را خيلى خوب به بيش برد تا زمانيكه تار دواني غرب با ايشان رو به سستي نهاد با توافق با روسها دست بالاي جمعيت كذاشته شد راديو بى بى سي و صداي امريكا ٣٦٠ درجه تغير ميلان نمودند تبليغات به نفع مسعود شروع كرديد فراموش بايد نكنيم كه حضرت صاحب صادر شد به خواهش خود تشريف نياورده بود وعده ها برايش داده شده بود كه رهبري جنك و جهاد بدست شما خواهد بود امريكا ، باكستان إز همان ابتدا نقشه بى اتفاقي ما را رسم كرده بودند آمدن حضرت صاحب ، بير كيلاني ، محمدي إز كويته تصادفي نبود همه و همه اش بخاطر بى اتفاقي بود ما افغانها فكر ميكنم دو دشمن داريم ايران و باكستان دشمن اصلي ما امريكا هست دال خور فقط كلاه بردار هست امريكا و انكليس بلان سازي ميكنند سعودي منابع مالي را به عهده ميكيرد دال خوران باكستان و ايران بلانهاي باداران خود را در عمل بياده ميكنند ما افغانهاي خوشباور فكر ميكنيم كه امريكا يار و ياور هست كنر هر روز زير اتش سلاح ثقيل دال خوران باكستاني هست كرزي هروز امريكا را ميكفت كه حملات باكستان را محكوم كنيد جواب امريكا اين بود اين به أفغانستان و باكستان تعلق داد نه به امريكا حالا بكويد مفاد قرار داد امنيتي در جي هست |
 |
اسم:
س.ع کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
07.02.2015 |
|
برادر عزیز جناب عباسی صاحب از لطف شما مثل همیش ممنونم. اینکه در تبصره خود بجای نام شما به ذکر "یک دوست محترم" اکتفا کردم، دلیل آن نبود که خدای ناخواسته اسم شریف شما را فراموش کرده باشم، بلکه خواستم خاطر مبارک شما را با تبصره ناچیز خود نیازارم. بهرحال با دو نکته شما در زمینه موافقم: یکی اینکه ندا و فتوای روحانیون در عصر امانی و بعد در موقع جهاد کاملاً از هم متفاوت بوده است و دیگر اینکه دو تنظیم جهادی محاذ ملی و جبهه نجات هر دو از نظر نظامی و اثر گذاری در جهاد ضعیف بودند، ولی اینکه مجددی صاحب برای بار اول جهاد را رسماً پس از سه ماه از کودتای ثور در پشاور اعلام کرد، یک واقعیت است که نمیتوان از آن انکار کرد. با ارادت |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
06.02.2015 |
|
دوست گرامی و برادر محترم و بزرگوارم حناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم!
کمال مسرت دارم که نوشتۀ منِ هیچ مدانی مورد توجه دانشمندی چون شما قرار می گیرد. با اطمینانی که بر قوت حافظۀ شما دارم تعجب می کنم که ذکر نام من فراموش گردیده چه هر دوست و دشمنی نامی دارد، مگر این که دلیل خاصی نزد شما در عدم تذکر آن وجود داشته باشد.
باید توضیح نمود که انگیزۀ اصلی هر قیام ملی چه قبل از دعوت و فتوای حضرت صبغت الله مجددی و چه بعد از آن احساس وطن پرستی، عقاید محکم اسلامی مردم و تضاد ملی گرایانه توأم با تنفر و انزجار در برابر نظام بر سر اقتدار بوده. مثال بر جستۀ این مبارزه خود شما استید. گرچه ندا و فتوای روحانیون را کاملاً بی اثر خوانده نمی توانیم اما تأثیر گذاری آن به حیث یگانه عامل با عصر امانی با دلائلی که عرض کردم متفاوت بوده و این یک واقعیت است.
دو تنظیم دو شخصیت روحانی در پشاور و لو که یک تعداد روشن فکران ملی گرا را دور خود داشتند به مقایسۀ تنظیم های افراطی ضعیف بوده و صدای شان در اتخاذ تصامیم نا رسا بوده است.
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
06.02.2015 |
|
در مقالۀ یک دوست محترم خواندم که نوشته بود: «فتوای صبغت الله مجددی قومانده حرکت نبود، بلکه ملت همه به پا خاسته بودند...». این جمله ربط میگیرد به مقالۀ "توضیحی دربارۀ تاریخ آغاز جهاد علیه رژیم خلقی پرچمی" از این قلم که در یک جای آن نوشته بودم: «در رابطه با تاریخ دقیق آغاز جهاد پس از کودتای منحوس ثور هریک از گروپ های مقیم در پشاور امتیاز آنرا به خود میدهند. جای شک نیست که تحرکات مقدماتی جهاد از همان هفته های اول پس از کودتا آغاز شد و اما حینیکه حضرت صبغت الله مجددی در اوایل جوزای 1357 (می 1978) از دانمارک به پشاور مراجعت کرد، اولین ائتلاف را با استاد ربانی در ماه جون 1978 زیر نام جبهه نجات ملی افغانستان به وجود آورد.....این جبهه رسماً جهاد علیه رژیم کابل را اعلام نمود...» خدمت باید عرض کنم که این موضوع را به ارتباط گزارش نشریه آلمانی "دیر بوند" ، مورخ14 مارچ 1979 نوشتم که در آن آمده بود"محاذ ملی افغانستان" [مربوط محترم پیر گیلانی] «مردم افغانستان را به قیام و جهاد علیه رژیم طرفدار شوروی نورمحمد تره کی دعوت کرد.» تاریخ فوق الذکر مصادف است با قیام مردمی و خود جوش هرات که تقریباً ده ماه بعد از کودتای ثور براه افتاد، درحالیکه اعلام رسمی جهاد در خارج کشور برای بار اول توسط حضرت صبغت الله مجددی با ائتلاف با استاد ربانی در ماه جون 1978 (سرطان 1357) یعنی تقریباً سه ماه بعدتر از کودتای ثور صورت گرفت. قابل ذکر میدانم که در چند ماه اول به استثنای کسانیکه ازماهیت کودتا و کودتا چیان ثور قبلاً آگاهی داشتند، مردم عوام در اطراف و اکناف کشور کمتر از ماهیت آنها مطلع بودند. لذا طی چند ماه اول قیام ها در اطراف براه انداخته نشد و مردم نیز به یکبارگی به پا نخاستند، بلکه اینکار بصورت قدم بقدم توأم با شدت عمل مأموران رژیم صورت گرفت و قیام های کوچک و محلی به قیام های بزرگ تبدیل گردید. علاوتاً باید گفت کس ادعا نکرده که به مجرد«فتوای صبغت الله مجددی» قومانده حرکت فوج نظامی داده شده باشد، نه خیر طوریکه خود جناب مجددی در مصاحبه خود اعتراف کرد که در آنوقت «در دست ما چیزی نبود، مگر توانستیم که بسیار پیشرفتها در امور جهاد شود».
امید است با این مختصر روشنی بر موضوع انداخته باشم تا از سوء تفاهم جلوگیری شده باشد. |
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
06.02.2015 |
|
Mohtarame Malalai Mosa Nizam described the illness of Mr. Roogh Liwanei !excellent it is very pity that the team of Afghan German make it possible for such criminals to use such national web site of Afghan German for their dirty and poisonous and treacherous propaganda! Yes it is important and very neccessary to keep your web site for all critical opinions but not for criminals and sold elements!! 2nd world thinker? toke over the created murderer and corrupten spider net from madari Karzai and world 2nd thinker? expand this murderous spider net and world 2nd thinker ? acting now as clown inside this spider net and I am not wondering at all that the barbaric murderer communists are appearing with proud in public now and announcing with changed style themselves in public ! 2nd world thinke? will get then at the end the title of Mr. KATCHALOO and the nation will be put then into more horrible position and we will have then more worst situition in country than Lybien, Iraq and Serian!!! |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده
تاریخ:
06.02.2015 |
|
اقای داود ملکیار! لطفآ اول خوب بخوانید باز جواب بنوسید. محترم اقای عباسی نوشته است که.( شهید میوندوال عزم کودتا را نداشت از بین بردن این شخصیت محترم و دانشمندودیګرانی به این اتهام یک توطیه و دسیسه بزرګ بود که باید اشخاص نامدار و با اعتبار جامعه محوه می شدند.) من بجواب ان بزرګوار نویشتم که اګر داودخان و رفقایش هدف از بین بردن اشخاص نامدار می بود باید در قدم اول انها اقای محمد موسی شفیق و داکتر صاحب یوسف خان داکتر ظاهر فرهنګ ریشتیا خلیلی پژواک علی محمد خان پوپل و عیره را ازبین میبردند. اقای داود ملکیار من میدانم که هاشم میوندوال در زمان ریاست جمهوری داودخان کشته شد. من هیچ وقت نګفتیم که چرا کمونستان موسی شفیق و نور احمد اعتمادی را به شهادت رساندند.کمونستان نتنها نخبګان افغان را از بین بردند بلکه به میلونها انسانهای غریب بیچاره مزدورکار دهقان نجار ګلکار متعلم محصل استاد و غیره را ازبین بردند. از شما کرده خوب میدانم که کمونستان اقای محترم شفیق را بتاریخ شب ۱۵ ثور ۱۳۵۷ که نان شب را در عمارت وزارت دفاع که پیش روی ارګ بود همرایش یکجا صرف نمودیم ولی فردا ان روز که به صرف کردن چای صبح رفتیم دیدیم که اقای شفیق با همرای وفی الله سمیعی وزیر عدلیه سید وحید عبدالله معاون وزارت خارجه جنرال عبدالله روکی جنرال قدیر خلیق و مصایب اعلیحضرت محمد ظاهرشاه محمد رحیم پنجشیری دیګه وجود نداشتند کمونستان انها را یکجا بهمین شب به شهادت رسانده بودند.کمونستان اقای نوراحمد اعتمادی را در ماه قوس ۱۳۵۷از محبس پلچرخی که اوطاق شان پهلوی اوطاق من بود به شهادت رساند. اقای ملکیار .من بشما زیاد فرق دارم انهم بخاطر اینکه شاید پدر و کاکا شما از دست یک کمونست صمدازهر لت و کوب شده باشد نه کشته. ولی این را هم فراموش نکن که پدر و کاکا شما در روزهای اول کودتا هفت ثور در دوران حکومت نورمحمد نره کی ببرک کارمل حفیظ الله امین و داکتر نجیب الله که با هم متحد بودند از حبس رهای یافتند که شما رهای اعضای فامیلت را به نعره های هورا تجلیل کردید ولی بتاریخ ۲۳ ثور ۱۳۵۷ کمونستها پدرم را با سه فرزندش به شهادت رساندند حالا خوانندګان قضاوت نماید که کی در اسیاب کمونستان اب می ریزند من یا شما( داود ملکیار) نوشتن کاراسان است ولی یک خواهش از شما دارم وقتیکه مینوسید کوشش کنید با مسولیت بنوسید |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
02.06.2015 |
|
محترم اقای عارف عباسی می نوسند.
"کسب قدرت حزب دیموکراتیک خلق در جمهوریت اول زنگ خطر بزرگ برای اقشار منور کشور بوده بسی عواقب را با آگاهی پیش بینی می نمود. ولی متأسفانه زمینۀ تشکل برای شان در تحت قیودات و استخبارات نظام که بیشتر توسط اعضای حزب و عناصر کا جی بی اداره می شد، میسر نشد"
محترما: شما بعد ار چهل سال با این همه نوشته ها هنوز هم درک نکرده اید که واقیعت های دوره 5 ساله جمهوریت را بدانید. فکر می کنید یکی شما، سردار ولی و آقای رشتیا و چند نفر دیگر، منورین بودند و دیگران با قربانی خود و اعضای فامیل شان، اگر هزاران نفری که در دورۀ جمهوریت خدمت می کردند به شهادت رسیدند و یا حبس شدند نا دیده می گیرید قضاوت خود تان است. شاید هم تحت تبلیغات حزب اسلامی و جمعیت قرار گرفته باشید.
در آن زمان مردم بنام حزب دیموکراتیک خلق کسی را نمی شناخت و کدام جنایاتی حزب دیموکراتیک مرتکب نشده بوداما امروز آن دو حزب اسلامی، بهترین نمایندۀ خود یکی از شناخته ترین چهره های آن حزب به وزارت داخله معرفی می نمایند و شما هم از وزیر شدن یک خلقی به وزارت دفاع هم چندان بدبین نیستید!
شما از طریق تلویزیون پیام، گروپ از داکتران افغان در امریکا را در پروگرام تان دعوت، و خدمت به مردم را ازین طریق به اطلاع مردم رساندید آن چه شد؟ آن داکتران چه تبصره هایی در صفحات انترنیتی در باره شما نوشتند، که برایم خوش آیند نبود و در باره درست بودن آن معلومات درست ندارم امادر یک کار کوچک هم شما موفق نشدید.
به آرزوی موفقیت های تان در کار های آینده. با عرض احترام. |
 |
اسم:
داود ملکیار محل سکونت:
کلیفرنیا
تاریخ:
05.02.2015 |
|
من با تبصرۀ مؤجز جناب عباسی صاحب در مورد توطئه برای تصفیۀ شخصیت های بزرگ سیاسی افغانستان مانند میوندوال صد در صد موافق استم. جواب سؤال آقای باز را که: "چرا موسی شفیق و اعتمادی راکه بیشتر دشمن کمونیزم بودند از بین نبردند؟"، نیز درین تبصره کوتاه عباسی صاحب می یابیم که آن دو نفر نیز چندی بعد توسط کمونیستان کشته شدند. آیا با این وضاحت موضوع، سؤال های این چنانی، انداختن آب در آسیاب کمونسیتان نیست؟؟؟ |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
05.02.2015 |
|
اگر به قوم گرایی متهم نگردم بحیث یک تبعۀ افغان برای احراز مقام وزارت دفاع شخص شائسته تری از هر نگاه نسبت به جنرال شیر محمد کریمی نمی دیدم. تا حال گمان بر این بود که شورای نظار تحمل دو پشتون را در دو وزارت کلیدی( دفاع و داخله نداشتند) و با نفوذ علنی در شورای نام نهاد ملی جنرال شیر محمد کریمی را رد نمودند و پست وزارت خارجه را هم مال خود ساختند. اگر موضوع چپی بودن مطرح می بود نورالحق علومی را هم همه می شناسند. چون انتخاب عبدالله بود رأی اعتماد کرفت. مضمون مستند و منطقی آقای رزاق مأمون پرده از روی حقایق برداشته اسرار گنگستری باند شورای نظار را فاش می سازد. وزارت دفاع ملی پر عاید ترین و بی باز خواست ترین وزارت ها بوده با قدرت جبروتی قسیم فهیم و یکه تازی های بسم الله محمدی در عصر درخشان کرزی! کس جرأث پرسیدن که چه کردی و چرا کردی را از بسم الله خان یاران و یاورانش نداشت. ( دلائل آقای خرم در این موارد چیست) راپور های متعدد سر مفتش امریکا در امور باز سازی افغانستان از غارت ملیون ها دالر به سویۀ ناپدید شدن هزاران میل اسلحه و وسائل نقلیه و انواع دزدی ها در خریداری ها و جعلکاری در ترمیمات سخن می گوید. حالا دیده شود که در مبارزۀ ایجاد پرسان و بازخواست بازهم مافیای سیاسی و اقتصادی با حیله ها و نیرنگ های خود پیروز می شوند و یا رئیس جمهور با قاطعیت و جدیت خود.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.02.2015 |
|
خوانندگان ارجمندپورتال افغان جرمن آنلاین!
مقالۀ افشاگرانۀ رزاق مامون کاخ مافیای شورای نظار به رهبری قانونی وبسم الله محمدی را به لرزه در آورده است. تا کنون چنین مقالۀ هوشداردهنده وبیدارکننده از سوی هیچیک از رسانه های نوشتاری کابل به اطلاع عامه قرار نگرفته است . این مقاله علت اصلی برطرفی دسته جمعی موظفین لوژیستیک وزارت دفاع وممانعت از خروج شان از کشور را برملا ساخت و دولت را در امر "ستاپ" گفتن اختلاس گران ورشتخوران وغاصبان حقوق سربازان ، این فرزندان راستین و مدافعان سربکف افغانستان یاری رسانده است.
مامون دراین مقاله به دولت اشرف غنی از وجود لانۀ فساد وتوطئه در بیخ گوش رئیس جمهورخبر میدهد ورئیس جمهور را از یک دسیسه ساز کهنه کار مثل حامدکرزی برحذر میدارد. دست رزاق مامون را در افشای توطئه گران وغاصبان حقوق ملت توانا تر و قلمش را رساتر آرزومیکنم.
هموطنان گرامی، این اقدامات رئیس جمهور اشرف غنی، درحکومت آلوده با فساد واختلاس ورشوتخوری که از حامدکرزی، به میراث مانده است،از جمله اقدامات انقلابی دوران شاه امان الله فقید است که برای آوردن اصلاحات اجتماعی در کشور، کار را با قطع معاش مستمری ومنع ارسال نان پخته در منازل سرداران وخوانین و رؤسای اقوام و روحانیون آغاز نمود و همگی را با خود دشمن ساخت. اشرف غنی نیز با بروی کارآوردن دوسیۀ کابل بانک، خواست به تمام اشخاص وافراد فاسد هوشداربدهد که او شریک دزدان ورشوتخوران وغاصبان حقوق ملت نیست. ودیر یازود پول کمک های بین المللی به جامعه فقیر وبیکار افغانستان را از حلق شان بیرون خواهد کشید. واین بزرگترین نوید از یک حکومت قانون مدار وقانون شناس است که میخواهد عدالت را بکرسی بنشاند. می باید از اشرف غنی که در راه تحقق عدالت گام گذاشته، با تمام توان دفاع نمود ونگذاشت که بار دیگر اشخاص فاسد وغاصب ودزدان دارائی های عامه وثروتهای ملی برسکان قدرت تکیه زنند. ختم
|
 |
اسم:
احمد شاه سیاوش محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
04.02.2015 |
|
درود به کارکنان محترم افغان جرمن آنلاین وآنهای که با حمید روغ بحث براه انداخته اید
حمید روغ ،کسیکه در روزگار قدرت خود در حزب دموکراتیک خلق،،کلمات "سید" و"الله" را ازپیش وپس نام خود حذف کرده بود و فقط به اسم "حمید روغ" شناخته میشد، ولی زمانیکه احزاب اسلامی در کشور بجایش تکیه زد وخود از وطن فرارکردومقیم آلمان شد، اینک دوباره کلمات "سید" و"الله" را درپیش وپس نام خود افزوده و تبدیل به سید حمید الله روغ شده اند، نمیدانم این نوع استفاده را چه باید خطاب کرد؟ وی در جواب آقای موسوی درباره شاعری خلیلی مینویسید(.... از نظر من جنجال و رسوایی که به تحریک چند تن در بارۀ خلیلی به راه انداخته شده اهداف سالم و مبتنی بر یک احساس وطنی را دنبال نمی کند) برای من خنده داراست کسی که وطن را درپای قشون سرخ اتحاد شوروی سابق خوار وذلیل کرد، امروز در اروپا دم از احساس وطنی میزند؟؟؟حتی اگر گلبدین دم از احساس وطنی بزنند ، برای من بیشتر قابل باور است تا از زبانی کسی بشنوم که هرچه در سرخواهد داشت ولی احساس وطنی ندارد. به نظرآقای روغ کسانیکه ازخلیلی (کسیکه دراین روزها طشت رسوائیش از بام بزیرافتاده) حمایت کنند، اهداف سالم مبتنی بریک احساس وطنی را دنبال میکنند؟ واقعاً دیده درائی وسفاهت هم از خود حدی دارد؟ آقای روغ در ادامه نوشتۀ خود بجواب موسوی میگوید:( اما این مقام را تنها، و حتی اساسا، افغانان به خلیلی نه بخشیده اند که از وی باز ستانند؛ این مقام در سرتاسر حوزۀ دری زبان به خلیلی داده شده است؛ ....) نمیدانم منظور آقای روغ کدام مقام است؟مقام شعر وشاعری یا مقام وکالت ووزارت وسفارت؟ اگر دومی منظور باشد، بلی این مقامات را ظاهرشاه پادشاه افغانستان به او داده بود، واگرمنظورمقام «استادی در شاعری» باشد،آنرا نه حزب دموکراتیک شما ونه شاه ایران رضاشاه داده بود، بلکه مردم ونخبه گان شعر شناس وهنرشناس افغانستان به وی لقب استادی داده اند،چنانکه به سرآهنگ وورحیم بخش وقاسم و اول میر،ودیگران لقب استادی در هنر موسیقی داده اند. آقای روغ،بنابه خصلت حزبی گری خود، بسیار بلند پروازی وکلی گوئی میکند. واز حوزۀ تمدنی دری نام می برد ولی هدفش حوزۀ تمدنی زبان وفرهنگ فارسی است. همان حوزۀ فرهنگی ایکه برسر دروازه های پارک مینوسیند(سگ وافغان حق ورود به این پارک را ندارند!) شاعرانی که در بت سازی خلیلی درجامعه ایران دست دارند از قماش خود خلیلی اند.اما هیچیک از شاعران حقیقی ایران از خلیلی یاد نکرده اند؟ آیا افغانستان فقط یک شاعر داشت وآنهم خلیلی بود؟؟؟ جناب روغ اضافه میکند که : (ما باید حقیقتاً بسیار نادان باشیم، هرگاه کوشش کرده باشیم چنین داده ای را ویران بسازیم. ) باید گفت که ای کاش خداوند مثل خلیلی وامثال وی را به این جامعه نمیداد، وثانیاً ایا توجه کرده اید که سلیمان لایق در شعر وشاعری از خلیلی کرده به مراتب مقام بلندتری دارد،ولی ازوقتی که شعرش را با سیاست آلوده ساخت، دیگر کسی بدنبال شعر او نمیگردد. وخلیلی نیزاگر این «در دری» را درپای خوکانی چون ضیاء الحق ، دشمن جانی مردم افغانستان نمی ریخت، برای مردم ما قابل ستایش بود، ولی با مدح تملق آمیز از دشمنان افغانستان، دیگرشعرخلیلی برای ما ارزشی ندارد. ترسم ازاینست که اگر روزی ورق برگردد وشما بازموقع بیابید تا بلند تر قلقله کنید، به یقین در مورد کارنامه های مخرب وویرانگرانۀ حزب دموکراتیک خلق خواهید نوشت که : (ما باید حقیقتاً بسیار نادان باشیم، هرگاه کوشش کرده باشیم چنین رهبرانی مثل رهبران حزب دموارتیک خلق را تخریب ویران بسازیم.؟ ) این دو نظر از لحاظ محتوا باهم هیچ فرقی ندارند فقط اولی در مورد خلیلی است ودومی در مورد رهبران حزب خلق وپرچم . برادر، قلم شما هیچگاهی مبتنی براحساس وطنی نچرحیده بلکه در خوش خدمتی به بیگانگان چرخیده وبنابرتربیتی که در مکتب چپ آموخته اید همواره ازحقیقت گوئی گریزان استید وازمحورمنافع شخصی یعنی نان بنرخ روز خوردن به حقایق نگاه میکنید،مبارک تا باد!
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحد امریکا
تاریخ:
04.02.2015 |
|
اقای محترم عباسی امید احترامات محلص تانرا قبول فرماید. در مسایل ملی هر فرد وطن حق دارد اظهار نظر نماید من به نظر تان احترام دارم ممنون از ااز شما که علاقه ګرفتید. شما فرمودید که شهید میوندوال عزم کودتا را نداشت از بین بردن این شحصیت محترم و دانشمند و دیګرانی به این اتهام یک توطیه و دسیسه بزرګ بود که باید اشخاص نامدار و با اغتبار جامعه محوه می شدند....... حدمت شما بزرګوار باید عرض شود. انقدر که محمد موسی شفیق ضد مارکسیزم لیننیزم بود به نصف ان هاشم میوندوال نبود اګر کی جی بی در قضایها انوقت انقدر دست دراز میداشت و در قتل مردم دخیل میبود و صلاحیت از بین بردن اشخاص نامدار را میداشت در قدم اول باید محمد موسی شفیق که در انوقت تحت حبس نیز بود باید وی را از بین میبرد چراکه اقای شفیق هم تاپه اخوانیزم بالایش بود هم در سطح ملی و بین المللی از میوندوال کرد شهرت زیاد داشت اګر داودخان واقعا جلاد و ظالم میبود اول باید داکتر محمد یوسف خان که بانی قانون اساسی دهه دیموکراسی بلخصوص ماده ۲۴ قانون اساسی بود وان ماده قانون مرحوم داودخان و نعیم خان را از حقوق مدنی محروم ساختند باید نیست و نابود میکرد. سردار عبدالولی را نیست و نابود میکرد. همچنان باید حضرتها و ګیلانی هارا نیست و نابود میکردند. بهر صورت داودخان خان محمد مرستیال را مثل نعیم خان دوست داشت به همین خاطر وی را در صبح اول تحول ۲۶ سرطان عرض کنترول نمودن وزارت دفاع بوزارت دفاع روان کرد،ماما زرغونشاه و کوهات خان را مثل اولاد دوست داشتند. سید امیر که در تحول ۲۶ سرطان نقش عمده داشت و بعد از پیروزی تحول ۲۶ سرطان بحیث قوماندان عمومی هوایی مقرر شد بخاطر چی کشته شدند. در دوستی و رفقاقت داودخان جوره نداشت اکثر نخبګان انوقت به این باور استند وقتیکه داودخان به کسی دوست و رفیق میشد که میشد. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
04.02.2015 |
|
هرچه می گوئید و هرچه می نویسید حق دارید اما باید اذعان گردد که شهید محمد هاشم میوند وال عزم کودتا نداشت. از بین بردن این شخصیت محترم و دانشمند و دیگرانی به این اتهام یک توطئه و دسیسۀ بزرگ بوده که باید اشخاص نامدار و با اعتبار جامعه محو می شدند. محمد داوود خان شهید از حبس میوندوال آگاه بود ولی این که قتل وی بدستور ایشان صورت گرفته باشد شک و تردید زیاد است. در دورۀ بعدی چرا محمد موسی شفیق و نور احمد اعتمادی و هزاران نخبه و دانشمند دیگر کشته شدند. آنها کودتا نمی کردند. باید به سیاست های تصفیوی حزب دموکراتیک خلق تعمق و تحقیق بیشتر صورت گیرد |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
03.02.2015 |
|
در ارتباط با سردار محمد داود خان شهید و میوندوال شهید و نقش شوروی ها و اجنت های شوروی در کودتای داود خان و تخریب دولت جمهوری افغانستان مطلبی را اخیرا مطالعه کردم که در اینجا خدمت خوانندگان محترم سایت ملی ووزین افغان جرمن آنلاین تقدیم میدارم. اینجانب در مورد این مطلب قبلا در جاهای اشاراتی خوانده بودم اما چون با اصل مطلب برخورد کردم فکر میکنم اگر ترجمه این دو سطر را به دری تقدیم نمایم و منبع را تذکر بدهم شاید کار مفیدی باشد. ملاحظه بفرمائید که صمد اظهر بنام اجنت فتح توسط کی جی بی نامگذاری و استفاده میشده است : "به تاریخ 17 اکتوبر سال 1972 نور محمد تره کی به صاحب منصب استخباراتی کی جی بی مسئول در کابل خبر داد که داود پلان دارد که کودتا بکند. در ماه می سال 1973 عبدالصمد اظهر (اجنت فتح) راپور داد که داود آماده کودتا است و جزئیات دقیق پلان کودتا را تقدیم کرد. " صفحه 28 کتاب متروخین بنام کی جی بی در افغانستان
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
عبدالسمع هزره وی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
03.02.2015 |
|
آقای روغ! شما برناحق خود را به دفاع از دشمن دیروزی تان قرار داده اید در این صورت همه فکر میکنند که یا شما در گزینۀ دیروزی تان کج رفته اید ویا در گزینۀ امروزی تان کج میروید ویا هم به گمان اغلب که در هر دو کجروی کرده باشید ولی بازهم با زیرکی شما مردم اغوا می شوند زیرا که در ماهیت امر اگر خیر وطن(منظور آن وطن نیست که حزب وطنی ها استنباط دارند) وخیر مردم و مصیبت های که بر سر مملکت و «خلق» افغانستان آورده شده است،ملاک اعمال هر یک (شما وخلیلی لعین) قرار داده شود فرق شماو مدعی تان همچو فرق تاریکی و ظلمت است او در دربار غارتگران «خلق» مدیحه سرایی کرد و شما شکم مردم را برای لقمۀ نان یعنی جیفۀ دنیا دریدید، تن مردم را به خاطر یونیفورم پرولتاریا تکه تکه کردیدو خانۀ مردم را به خاطر «خانۀ خلق» ویران کردید .این لغت پرانی های شما روغ تئوریسن همان وقت به درد «حقیقت انقلاب ثور» می خورد حالا حنای بعد از عید است. حالا شما اگر هم سوگند یاد کنید مردم در دو رویی شما هیچ تردیدی نه خواهند کرد، «خلق» زحمتکش می اندیشند که میان شما و مدعی تان(خلیلی) سازک صورت گرفته است برای فریب خلق گاهی با هم دوست شوید وزمانی هم دشمن. آه که سیاست و جیفۀ دنیا هم از آدمی چه هیولایی می سازد که انسان در تشخیص و شناسایی آن عاجز می ماند. یک تئوریسن مالیخولیا مانند شماباید الفاظ نا روا از پُف گرفته تا تُف رابه کار می برد وشما واقعاً یک «تئوریسن» بزرگ از همین قماش هستید حذر از شما |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
03.02.2015 |
|
همکار محترم ما ښاغلی باری جهانی یک انتخاب مناسب و بر گزیده برای وزارت اطلاعات و فرهنگ بوده. جناب شان یک وطن دوست، ملی گرا، دانشمند، صاحب قلم و صاحب نظر بوده، شاعر خوش قریحه و مستعدی اند. باری جهانی با فهم، دانش، درایت وغنای تجارب خوب میدانند که چگونه وزیر اسبق این وزارت درب فرهنگ افغانستان را بروی مهاجمین ایرانی چهار پلاق باز نگهداشته و این تهاجم به انواع مختلف در این وطن بی سر پرست گسترش یافت. وقتی اخبار بعضی تلویزیون ها را مشاهده می کنید استعمال کلمات و اصطلاحات نو ساخت و حتی لهجۀ نطاق قطعاً به شما این تصور را می دهد که این پروگرام از یک شهر ایران پخش می گردد. جناب باری جهانی به صد ها اثر نویسندگان نگران صیانت ارزش های فرهنگی وطن را در همین پورتال مطالعه نمودند که یخن دریدند و فریاد بر آوردند که در حق این وطن چه خیانتی است که با پامال نمودن اصالت های فرهنگی ما صورت می گیرد. نمایشگاه کتب ایران هر سال برگزار شده و هزاران جلد کتاب ایرانی از طریق زمین و هوا آمده به نرخ کاه ماش سودا می گردد و مرجعی نیست که هر کدام را مرور نموده محتویات آن را از نظر بگذراند. من مخالف آمدن کتاب نیستم اما چه نوع کتاب و با چه محتویات . البته همکاری با این پورتال علاوه بر دانش شخصی تصویر بهتری از سیاست های عمدی و قصدی شخص وزیر اطلاعات و فرهنگ برای جهانی صاحب داده است. امیدوارم با مخالفتی بر بنیاد قومیت در پارلمان مواجه نشده رأی اعتماد از کسانی که خود اعتماد به نفس ندارند حاصل نمایند. مؤفقیت شان را در این وظیفۀ بسیار مهم می خواهم.
|
 |
اسم:
بابه صمد پنجشيري محل سکونت:
كابل افغانستان
تاریخ:
03.02.2015 |
|
اقاي روغ. يك روز در يك محفل دوستان نشسته بودم صحبت بالاي مسائل سياسي بود يكي از دوستان در ان مجلس بسيار گپ ميزد و به ديگران موقع نميداد. در عين صحبت يكي از شاملين مجلس از كسيكه زياد صحبت ميكرد سوْال كرد كه آقا اسم شما چيست. نفر مذكور گفت كه اسمم فلاني تخلصم بيتاب است. دوست برايش گفت شما شكر بسيار به تاب هستيد چرا تخلص خود را بيتاب مانديد. تمام مجلس خنده كرد مردكه فهميد كه گپ چيست. اين آقای روغ معلم ميشود كه واقعاً ناروغ است. روغ نيست |
 |
اسم:
یلدا قمر کرزی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
02.02.2015 |
|
دوستان گرامی ، درطول چندروزاخیر مقاله جذاب وپرمحتوی استاداکادمیسن سیستانی صاحب درمورد کتاب استاد خلیل الله خلیلی بنام(عیاری ازخراسان ) خوانندگان بسیار زیادی را جذب کرد. استاد محمد اعظم سیستانی وظیفه وجدانی ومسؤولیت تاریخی دارندتا واقعات وحادثات تاریخ وطن ما افغانستان را وضاحت داده و روشنی بخشند، چنانکه بروی اسناد واوراق قابل اعتبار از منابع معتبر تاریخی کشور ثابت ساختند که چطور خاینین ملی و جاسوسان شناخته شده باعث سقوط شاه امان الله شدند تا نسلهای بعدی آگاهی کامل از شخصیت ملی و وطن دوست، شاه آزادی خواه و مترقی و دموکرات داشته باشند.
پس یکی از متمایز ترین جنبه های حیات معنوی هر فرد شخصییت او میباشد. وقتی شخصیت یک فرد را مورد مطالعه قرار بدهیم، رفتار، کردار، اعمال شخص از زوایای متفاوت باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یک انسان ماجرا جو، خأین بوطن، جاسوس بیگانه، دزد، قاتل و جنایت کار که مانع ترقی و پیشیرفت جامعه و وطن ما شده چطور میتواند عیار باشد؟ با یک جهان تأثر که شاعر درباری و ورود زبان که خودش واولاد هایش از زندگی مرفع وحشمت و جلال استفاده اعظمی نموده مگر با از قدرت افتادن ظاهر شاه بیک باره گی از راه و روش انسانی خود عدول میکند و بدنبال گذشتگان بدنام خود اقتدا میکند و با نوشتن کتاب عیاری از خراسان مأهیت ارتجاعی خود را آشکار و بیاد گار میگذارد اما تاریخ افغانستان درخشان است و فرزندان اصیل وطن خواهی مثل استاد سیستانی ودیکران دارد که تؤطئه ها و تفرقه اندازی های شانرا برملا میسازند و موقع سؤاستفاده به آنها را نمیدهند . بامید پیروزی حق برباطل/ قمریلداکرزی
|
 |
اسم:
موسوی محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
02.02.2015 |
|
سلام آقای روغ شما مینویسد که «این گذشته هم تنها از من و از ما نیست؛از این چیز هایی که شما نوشته اید، در هر استقامت، به هزاران می توان نشان داد وبه هیچ نشانی نه رسید..... » نه خیر آقای روغ، گذشتۀ هریکی معلوم است، بدون شناخت از گذشته، نمیتوان بدرستی وبدون اشتباه در آینده قدم گذاشت. نشنیده اید که گفته اند: «ملتی که تاریخ خود را نمیداند، مجبور است آنرا دوباره تکرارکند»یعنی اگر ما ندانیم که سکانداران دیروز، مثلاً منسوبین حزب دموکراتیک خلق ،درهنگام قدرت خود با مردم چه ها کردند؟ طبیعیی است که مردم فریب سخنان چرب و نرم و انسان دوستانۀ آنها را میخورند و نادانسته دوباره بدنبال آنها راه می افتند... این طرز دید شما ، مرا به یاد تصمیم فاروق وردک، وزیرمعارف می اندازد که رویداد های خونبار چهاردهه اخیر را از مضمون تاریخ مکاتب حذف نمود تا نسل اینده از جنایات تنظیم های اسلامی وفجایع حزب دموکراتیک خلق بی خبر بمانند، در حالی که امروز عصر انترنت واطلاعات است، هیچ کس قادر به پنهان کردن اعمال جنایتکارنۀ حزب دموکراتیک خلق وتنظیم های جهادی نیست. اگرفرزندان افغان ونسل های بعدی ازاین اعمال زشت ونفرت انگیز اطلاع نیابند واز تکرار آن جلوگیری نکنند، ممکن است دوباره به همان راهی بروند که حزب دموکراتیک خلق رفته بود.و مصیبت ها و تباهی دوامدار را به بار آوردند. ایا بهتر نبود که شما بجای چرخیدن بدور به یک بیت بیدل ونوشتن کتابی در بارۀ آن و یا که خراسان کجا بود و تکرار مکررات نامفهوم برای پامال حقایق تاریخ، فهم وخرد واندیشۀ خود را وقف نوشتن تاریخ دولتمداری حزب دموکراتیک خلق میکردید و یک تاریخ نمونه وبی نظیر مینوشتید تا سرمشق همه تاریخ نویسان ومحققان افغانستان میگردید ونام شما یک نام افتخار آمیز برای همه نسل ها میشد، اما شما تا حال این کار را نکردید و اکنون تلاش میکنید تا مردم ما حتی گذشتۀ تاریخی خود را هم فراموش کنند. آیا وظیفۀ روشنفکر پاک کردن گذشته از حافظۀ تاریخ است یا این است تا حقایق مشهود گذشته را که دیگران از بیان آن عاجز اند، شجاعانه روشن بیان کند؟ آیا اینکار شما جفا به تاریخ ونسل های آینده نخواهد بود؟
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
02.02.2015 |
|
محترم داکتر صاحب عبد الله کاظم، ضرب المثلی داریم که همه مخالفت ها بالای لحاف ملا نصر الدین است. بلی همه لغت چینی ها و تکرار مکررات نامفهوم برای پامال حقایق تاریخ چهار دهۀ افغانستان جنگ زدۀ ویران و ملت نهایت مظلوم آن از آغاز کودتای منحوس ثور و بربادی های یک ملت می باشد. ولی در مجموع این تاریخ سرزمین ویران ماست که با تمام تپ و تلاش ناکام و کوشش ها و تحریف مذبوحانۀ عده ای از وابستگان به غیر، حقایق چون آئینه روشن آن با موجودیت شهود عینی، راپور های آرشیف های معتبر و اسناد داخلی و بین المللی، مخصوصاً درین عصر ارتباطات، هر روز از قبل آشکار تر شده و ثابت تر میگردد که : تا سیه رو شود هرکه درو غش باشد. بازی با الفاظ و کلمات و ایجاد سردرگمی و وقت تلفی بی نتیجه به منزلۀ ریکارد شکسته ای هست که بیموجب دور خود بچرخد و دقیقاً خاصیت طرزالعمل و تربیت رژیم های غیر ملی و ناکام سوسیالیستی را دارد که آمرین آن تشکیلات برای اغفال و پنهان کاری های جنایت کارانه ای که جزئی از خواص برجستۀ آن دول استبدادی منهدم گشته بود، هر روز به «بهانه ای» مردم را به زور به جاده ها می کشانیدند تا از حالتی استقبال«!» نمایند و یا بر علیه امپریالیزم غربی«همین ممالکی که فراریان حزب دیموکراتیک خلق بعد از مزدوری شوروی، در خوان خیرات آن سرزمین ها، بقیۀ عمرجیره خوار و محتاج گردیدند»، شعار سر دهند. این دسیسه کاری را در افغانستان هم شاهد بودیم، اولیای خاک فروش حزب دیموکراتیک خلق هر روز متعلمین، محصلین و مأمورین را به سرک ها سوق می دادند تا زنده باد و مرده باد بگویند که در حقیقت منحرف ساختن افکار مردم گروگان گرفتۀ بی دفاع از جریان جنایات مدهش جمعی افغان از افغانیت برگشته ای تابع اشغالگران شوروی بودند. بازی با لغات و استعمال اصطلاحات بی ربط مثلاً اسطوره سازی در قرن ۲۱، همانطور که متوجه شده ائیم، کاملاً به منظور اغفال و به حاشیه بردن واقعات مستند تاریخ افغانستان و یا کوشش برای تحریف آن می باشد که سودی ندارد. درست فرمودید. بازی با کلمات و اصطلاحات غیر مفهوم و نوعی سفسطه سرایی ای که اخیراً برای کتمان رویداد های خونین و حقایق تلخ و جانگداز تاریخ ملت مظلوم افغانستان، چه از دورۀ تاریک حبیب الله کلکانی و چه از عصر خونین و دردناک اشغال سرزمین مقدس ما، در صفحات پورتال افغان جرمن آنلاین راه پیدا نموده است، گرچه به منزلۀ کاسۀ چینی ای است که صدا می کند؛ ولی با همین اعتقاد و ایمانی که من، شما و بقیه ملیگرایان به تاریخ و استناد بر صفحات آشکارای آن داشته و داریم، نا روا و کاملاً غیر ملی است. اگر آزادی فکر و بیان اجازۀ اینرا به افراد بدهد که به افتخار داشتن عضویت به تشکیل حزبی یک رژیم سفاکی که سرزمین آبایی ملت افغان را دو دستی به ابر قدرت وقت، اتحاد شوروی اشغالگر، تقدیم نمود و در پهلوی کشتار مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان، تشکیل قبر های دسته جمعی، نابودی هزاران قریۀ وطن از روی جغرافیای عالم، ملیون های دیگر را آوارۀ جهان نمود، هنوز که هنوز است، با عضویت در آن دستگاه مخوف آدم کشی، افتخار نصیب گرداند، باید از اولیای امور افغان جرمن گله مند بود که به طریقی کاملاً جدید تغیر موقف داده و باعث رنج و محنت مردم مظلوم خویش میگردند! بلی برادر عزیز، تاریخ همیشه تاریخ خواهد ماند و برای اثبات رویداد های حقیقی آن به استناد و تحقیق باید پرداخت که دقیقاً حتی به سویۀ جهانی با موجودیت و انکشاف معجزه ای بنام انترنت پرداخته شده است. خدا نگهدار تان. |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
01.02.2015 |
|
محترم داکتر صاحب روغ از توضیح مختصر شما تشکر، ولی نباید بررسی مسائل تاریخی را زیر عنوان "اسطوره" سازی نام گذاری کرد و کوشید تا از اهمیت آن کاسته شود. تاجائیکه دیده میشود این تلاش از طرف بعضی ها صورت گرفته و "قهرمان" سازی ها نیز نتیجه همین اسطوره سازیها است که از کاه کوه ساخته میشود. آنچه اسطوره را از حوادث تاریخی متمایز میسازد، موجودیت اسناد است که باید مورد بررسی مجدد و تدقیق مزید قرار گیرند و آنچه تاحال از نظر ها پوشیده نگهداشته شده، باید کوشید تا پرده از روی آن برداشته شود و مردم به واقعیت های تاریخی پی ببرند.
بیمورد نخواهد بود که بگویم:هنگامیکه بقایای جسد مرحوم استاد خلیلی را از پاکستان به کابل انتقال میدادند و در جوار مقبره سید جمال الدین افغان به خاک می سپردند، شخصاً راضی نبودم، زیرا این دو شخصیت از چند نقطه نظر متفاوت بودند. بهتر بود برای استاد مرحوم یک مقبره جداگانه دریک محل مناسب در نظر میگرفتند. بهرحال نفوذگذاریها در این تصمیم تأثیر خود را داشت. به نظر من یگانه شخصیتی که باید در جوار سید افغان دفن می شد، همانا شاگردش علامه محمود طرزی بود که متأسفانه هنوز هم مقبره این بزرگمرد افغان در ترکیه درحال گمنامی قرار دارد. در سفر اخیر خود در استانبول بسیار تلاش کردم تا بر مقبره او رفته و اتحاف دعا کنم و هرچند با نشانی دست داشته کوشیدم، نتوانستم آنرا بیابم.
خواهش من از شما جناب داکتر صاحب روغ آنست که جریانات تاریخی را با اسطوره ها مخلوط نفرمائید و خود کمک کنید تا بر زوایای تاریک تاریخ کشور روشنی انداخته شود و نه به دلیل اینکه لازم نیست در این موقع به چنین بحث ها پرداخت، حقایق تاریخی را مجدداً به حاشیه برد و بدست فراموشی سپرد و آنچه را که تا امروز در خور ما داده اند آنرا قبول کرد. امید است همینقدر برای ادامه این بحث کافی باشد. |
 |
اسم:
سید حمیدالله روغ محل سکونت:
المان
تاریخ:
01.02.2015 |
|
استاد گرامی کاظم یک سخن باقی ماند: حقایق تاریخی و حقیقت یابی در تاریخنویسی، در وضعیت ما، در نسبت با این اسطوره سازی مطرح می گردد؛حقایق تاریخی داده های نسبی هستند؛ حقایق تاریخی که به خودی خود چیز های همواره فعال نیستند، وقتی در رابطه با این میکانیزم های اسطوره سازی قرار می گیرند، به بخش های فعال این میکانیزم ها مبدل می شوند و خصلت عمیق تخریب کننده می یابند. ازینجاست که وقتی حقایق ظاهراً "معصوم" را بی درک دقیق از این میکانیزم های اسطوره سازی به پیش بکشیم، در شرایط کشور و مردم بلاکشیدۀ ما، به تشدید جنگ و خونریزی و آدمکشی می انجامد. چنین است ماهیت این دور باطل. و دانشمند ما یا باید این را بداند و کار کند؛ و یا نمی داند و "کار" می کند، اما بر ضد مردم و بنابران بر ضد تاریخ کار می کند. ما همه باید بدانیم، که بدون درک این جریانات پیچیده دست به قلم بردن کار صوابی نیست. |
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
01.02.2015 |
|
آقای حمید روغ! مباحثه شما با محترم موسوی صاحب را مرور کردم. مګر شما منحیث یک پرچمی از یک وجهه مهم مشترک با خلیل الله خلیلی ذکر نکرده اید و آن خود فروشی و فروختن کشور اجدادی ما و شما است. خلیلی هم در زمان حکومت خادم دین رسول الله؟؟ وقتیکه پادشاه ولایت بلخ بود، فروش کشورش را به دولت شوروی وقت پیش کرد و شما به سرکردګی ببرک به تاریخ شش جدی ۱۳۵۸ هجری با پیروی مجدد از خلیلی افغانستان را برای چند روز اقتدار و عیاشی شحصی و ګروهی تان به اتحاد شوروی به فروش نرسانیدید؟ رجوع به نوشته های اخیر استاذ سیستانی در معرفی شخصیت خلیلی شود. |
 |
اسم:
سید حمیدالله روغ محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
01.02.2015 |
|
استاد گرامی کاظم مایۀ سربلندی ما است که شما را داریم. افتخار بخشیدید که وارد این بحث شدید، چون با شما می توان به دقت سخن گفت. بحث اصلی،یک بحث تاریخی بود،دربارۀ"خراسان".جنجال های پیرامون مرحوم خلیلی درینجا در فرع مطرح هستند. این که عده ای این بحث گویا «خراسان» را باانگیزه های معین دامن می زنند کاملا روشن است؛ ولی دلیل اعتراض من این بود که هر دوطرف این بحث را نه تنها نا دقیق مطرح می کنند، بل هر دو طرف هم انگیزه های پنهان در عقب این جنجال ها را نادیده می گیرند. این بحث ها در پردۀ اسطوره ها دامن زده می شوند واین اسطوره سازی در حقیقت دام های سهمناک نابودی برای ما هستند؛ امروز دیگر اصلا پنهان نیست که اسطوره سازی یکی از میکانیزم های سلطه است که به سوی ما صادر می شود؛و اصلا پنهان نیست که ما افغانان 40 سال است که متواترا قربانی اسطوره سازی های پیهم قرار داده می شویم وبه دورادور اسطوره های تازه پیچانیده می شویم، این اسطوره ها برمبنای حقایق نیمه تمام ساخته می شوند؛ یعنی از حقایق تاریخی ما عناصری را به وام می گیرند و علی رغم ظاهر حق به جانب آن ها، به دورادور این حقایق، یک نظام منظم از فریب پیچانیده می شود و دم دست ما قرار داده می شود و ما 40 سال است که به وسیلۀ این اسطوره ها به گروگان گرفته شده ایم واصلا توجه نه داریم که اسطورۀ قبلی هنوز بیکاره نه شده، اسطوره های نو پیش پای ما باز کرده می شوند و این دور باطل پیوسته شدید تر ادامه می یابد. از نظر من مشکل اصلی ما و روشنفکر و دانشمند ما در این است که بی توجه به ماهیت این اسطوره سازی به دام آن می افتیم؛ یعنی چرخ این اسطوره ها به دوش خود ما گردانیده می شود؛ از هر دو طرف؛ و در این راه ما چنان با شطارت جلو می تازیم که خود ما از تحریف تاریخ باکی نه داریم. هم در این طرف و هم در طرف دیگر. رسالت تاخیر نا پذیر دانشمند مااینست که این اسطوره هاو ماهیت کشندۀ آن برای ما را افشا کند. و این جریان را هر چه زود تر متوقف بسازد. ما دچار یک خودویرانگری سهمناک ساخته شده ایم. مسأله در اینجاست؛ و متأسفانه این مسألۀ پیچیده را برای هر کس نمی توان ساده ساخت. اعتراض من به این وضعیت ما است. من به این که کی چی می نویسد نه کاری دارم؛ و نه خود را در کرسی قضاوت قرار می دهم و یا قرار داده ام. از شما پیوسته آموخته ام و به شما افتخار می کنم. |
 |
اسم:
Dost Mohammad محل سکونت:
Badakhshan
تاریخ:
01.02.2015 |
|
بزرگوار محترم ! آقای داود موسی! فریاد تان از دست همه کسانی که با زبان های ملی ما دشمنی دارند رسا تر باد و کوبنده تر! در برابر آنانی که می خواهند حلقه فهم دیگران را از زبان های ما محدودتر سازند و تنگتر و به فرموده استاد بزرگ داکتر صاحب هاشممیان، نمی خواهند « مخابره» به صورت درست و کامل صورت گیرد. باید کلماتی را به کار برد در سراسر کشور مردم از آن استفاده کنند، نه اینکه مربوط چند تن انگشت مشار در اکادمی علوم باشد یا در حلقه انگشت شمار طلوع نیوز و در دفتر « دافغانستان سیمه ییز مطالعات» حرف شما به صفت شخصیت برخاسته از قندهار و دانشمند صاحب نام و شناخته شده در افغانستان که 95% نوشته های تان به زبان فارسی است، برای همه قابل پذیرش است. آن طنز زیبای تان را که راجع به خوانش ، چالش ، چلش ، جنبش ، تپش و...سال ها قبل نگاشته بودید، هنوز به خاطر دارم. دست دانشمندانی چون شما که همه حرف ها را برای دلسوزی به زبان مطرح می کنید، قابل بوسیدن می دانم. آنقدر از « کارشیوه» طلوع نفرت دارم مثل « تول گتو» آریانا. آنقدر « همایش» را با زبانم بیگانه می شمارم که به همان سان « لمونحغونده» را. و کلمات متعددی را که رادیوی انگریز در زبان های ملی ما ایجاد می کند و به خورد ما می دهد و ما عناصر وحدت و یگپارچگی خود را با استعمال هرکدام آن از دست می دهیم. آرزومندم در این باره بیشتر بنویسد و نگذارید که « خوشحال خان» بزرگ را، عده ای احمق با نوشتن «خوشال» از ما بگیرند و شخصیت مشهور و بزگواری را به یک شخص مجهول و ناشناخته تبدیل ننمایند. صدای تان رساتر باد و قلم تان برنده تر و خدا یار و یاور تان در این جهاد بزرگ ملی و فرهنگی! دوست محمد از ساحل کوکچه! |
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
01.02.2015 |
|
جناب محترم داکتر صاحب روغ نوشته های شما را میخوانم، از اینکه فراتر از رشته اصلی یعنی طبابت در ساحات ادبی و گاهی هم تاریخی دسترسی دارید، آفرین برشما. شما میدانید که تاریخ کشور در اثر حب و بغض های شخصی، خانوادگی، قومی و زبانی و نیز علایق و وابستگی های سیاسی و ایدئولوژیکی از مدتها بدینسو مورد تحریف قرار گرفته و مخصوصاً طی سه دهه اخیر و این موضوع موجب گردیده تا واقعیت های تاریخی زیر تأثیر همین عوامل به نحوی دیگر تبارز داده شوند و نسل جوان را دچارسر در گمی سازد. درست است که اوضاع جاری ایجاب تعمق و تحقیق مزید را میکند، ولی نباید توجه به اوضاع جاری مانع بررسی های تاریخی گردد. به این اساس کسانیکه میخواهند به تاریکی های گذشته روشنی اندازند و در پرتو ان حقایق تاریخی را مورد موشگافی قرار دهند، یک خدمت بزرگ و مهم را برای نسل فردای کشور انجام میدهند. در مورد اشخاص باید عرض کنم که هر شخصیت مهم میتواند ابعاد مختلف را از خود به میراث بگذارد به عبارت دیگر شخصیت آنها را میتوان از نظر ابعاد مختلف مورد قضاوت و بررسی قرار داد مثلاً شخصی از نظر ادبی دارای خصوصیات بسیار عالی است و اما از نظر سیاسی برخلاف. دراینجا نباید جنبه های منفی بُعد سیاسی او را تحت تأثیر جنبه های مثبت بُعد فرهنگی یا ادبی آن شخص قرار داد. اگر هنر مندی ما که در ساحه آواز خوانی سر آمد بوده، ولی در ساحه سیاسی در خدمت دشمنان وطن قرار گرفته، نباید از این خصوصیت او چشم پوشی کرد. اینکه استاد سیستانی بر نقاط ضعیف استاد خلیلی انگشت مانده، روی همین اصل است که باید مثبت را مثبت و منفی را منفی گفت و بین ابعاد مختلف زندگی یک شخصیت تفکیک کرد و هر بُعد را جداگانه مورد بررسی قرار داد. |
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
01.02.2015 |
|
ايا د خرم چرنديات اوس هم خريداران لري ؟ ايا باګزاشتن چرنديات خرم در برګزيده های اين هفته ارزش و اهميت ديګر مضامين که در اين د ريچه ګزاشته ميشود به زمين نميزنيد ؟ ايا دا د کرزي او د هغه د فاسدي او نابکاري ډلي ټپلي افغان دښمنه کوښښونه او تلاښونه نه دي چي اوس هم غواړي چي د داسي قدرتونو سره افغانستان په دښمني کي واچوي چي هغه د څلورو لکو په شاوخواکي امنيتي قواوي دلته روزلي او تمويل کړي دي ؟ او دا اوس هم که د هغو کومکونه نه وي د يوې مياشتي معاش يې دولت نه سي ورکولای او هره ورځ ګدايې ورته کوی چي موږ ښه مجهز کړه ، ښې طيارې او توپونه راکړه مګر که دي د پاکستان ، طالب ، او يا اېران سره جنګ سو موږ د هغو ملګرتيا کوو ، عجب مضحک خل ؟ چي نه يې په دوستي اعتماد شته او نه په دښمني ٠خرم فقط دا کوښښ کړيدی چي د اعتماد فضا د افغانستان او د افغانستان د حياتي دوستانو ترمنځ د پاکستان ، طالب او اېران د ګټو لپاره نوره هم کړکېچنه کړي او په ضمن کي خپل ځانونه سپيني کوتري معرفي کړي ٠ نه پوهېږم پر ځنو خلګو چي مايې همېشه ليکني لوستي او يو څه زده کړه او استفاده مي ځني کول ، باور مي له لاسه ورکړ ، چرنديات خلګو ته د سند مهم او قلم توانا په نوم پېشکش کوي ٠ |
 |
اسم:
محمد صادق ارغندیوال محل سکونت:
هرات- افغانستان
تاریخ:
01.02.2015 |
|
در اخبار خواندم که محمد خان معاون اول ریاست شورای اجراءیه، داکتر صفی الله را بحیث مشاور فرهنگی اش برگزیده است. دوستان اگر میدانند، معلومات بدهند که این شخص همان داکتر صفی الله صاحب زاده است که گاهی در ستون نظر خواهی پورتال افغان جرمن کاغذ سیاه میکرد؛ یا کدام شخص دیگر؟ تا بعد... |
 |
اسم:
سید حمیدالله روغ محل سکونت:
المان
تاریخ:
01.02.2015 |
|
جناب موسوی من از کدام گذشته دفاع نمی کنم؛واین گذشته هم تنها از من و از ما نیست؛از این چیز هایی که شما نوشته اید، در هر استقامت، به هزاران می توان نشان داد وبه هیچ نشانی نه رسید. از همین جا بود که نوشتم ما شخصی نویسی نه کنیم؛ ما باید با چشمان روشن ببینیم که ان چیز هایی که در گذشته برای ما دلیل بوده اند، امروز بی دلیل شده اند؛ شرایطی که اکنون در آن قرار داده شده ایم، از بیخ و ریشه متفاوت است با ان چیز هایی که برخی ازما تاکنون هم با آن چیز ها مذاق خود را می شکنند. گذشته را بگذاریم که گذشته بردارد، که بار امروز بسی سنگین تر است. و اگر من و شما درین مورد توافق نه داشته باشیم، گفتگوی ما بیهوده است. قیاس می کنم می دانم که شما کی هستید و از شما متعجبم.لطفا با نام اصلی خود بیایید. سلامت باشید.
|
 |
اسم:
موسوی محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
01.02.2015 |
|
آقای روغ بازهم سلام دو دلیل عمدۀ که شما را از خلیلی و خراسان طلبان جدا میسازد، قابل قدر است، ولی اینکه میگوئید طرفدار آن نیستید که شخصیت کس واز جمله خلیلی تخریب گردد، قبول آن برای من قدری مشکل است. زیرا تا جائی که ما اطلاع داریم، تخریب شخصیت ها و حتی از میان برداشتن فزیکی شخصیت های افغان ازعهد حاکمیت حزب شما شروع شده و به دیگران به میراث مانده است. تخریب در میان جناح های مختلف حزب تان علیه شخصیت های مهم جناح دیگرتان چنان رواج داشت که از اتهام زدن به جاسوسی به استخبارات امریکا (CIA) هم دریغ نمیورزیدند. مگر همین حزب شما بر پشت میوندوال شهید، تاپۀ جاسوسی به امریکا را نمیزد؟ که میزد، پس چطور اکنون شما برخلاف یکی از روش های پسندیده ومعمول حزب خود سخن میزنید؟ اول اینکه، من به این باور نیستم که روشنی انداختن به مسئایل تاریخی معنی پامال ساختن شخصیت کسی را داشته باشد البته آن هم در صورتیکه این روشنگری توسط اشخاص مسلکی و بدون بغض و عداوت صورت بگیرد که استاد سیستانی در ردیف آنها قرار دارد. دوم اینکه، نسل جدید مستحق اند که آگاهی لازم را از تاریخ کشور خود داشته باشند. دیگر زمان مخفی نگهداشتن گذشته است. متأسفانه موضعگیری شما بر ضد جناب سیستانی زنگال فرستادن به باند شورای نظار را نشان میدهد، چونکه دوستی جناح پرچم با شورای نظار برای همه مردم افغانستان معلوم است وشما از آن انکار کرده نمیتوانید.
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
31.01.2015 |
|
تذکر مرکز مطالعات استراتژیک و منطقوی، زیر عنوان « سفر اوباما به هند... مینویسد: ...عنوان پیام سمبولیک دیگر در این سفر، اقامت رئیس جمهور اوباما و همسرش در هوتل تاج محل بود .این هوتل که در سال 2۰۰8 از سوي لشکر طیبه هدف حمله قرار گرفت، اکنون به نماد دخالت پاکستان در هند تبدیل شده است. ... محنرما - هوتل تاج که در سال 2008 توسط لشکر طیبه مورد حمله قرار گرفته است در بمبی و یا مومبی امروزی قرار دارد نه در دهلی. تا جائیکه معلومات دارم و در هوتل تاج محل چند روز در ان گذشتانده ام یک هوتل درجه اول دهلی بوده- لیک از سویه اقامتگاه یک رییس جمهور و انهم امریک پایین است. احتمال دارد هوتل تاج اقامتگاه ستاف اوباما بوده باشد. در دهلی از زمان انگلیسها و همچنان پاکستان عمارات مجللی بنام مهمانخانه های دولتی وجود دارد که از مدعوین خود دران پذیرایی میکنند. اما مهمانخانه روسای جمهور در دهلی محلیست که دران در گذشته وایسرای هند زندگی میکرد. مهمانخانه دولت بسویه رییس جمهوردر قصر ریاست جمهوری هند بوده نه در کدام هوتل. با احترام
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
31.01.2015 |
|
افغان های محترم سلام! من استاذ سیستانی صاحب را بار اول در سال ۲۰۰۴م در تجلیل از جشن استقلال امانی که عالیجناب والاحضرتان احسان الله و اندیا هم تشریف داشتند در کشور جرمنی از نزدیک دیدم بعدا او را از نزدیک ملاقات نکرده ام، کاش فرصت میبود تامستمر این شخصیت را می دیدم و از او می آموختم. موضوع عضویت در حزب حاکم آن وقت را من در انصاف خود طوری میبینم که این حزب توسط کودتا نظامی قدرت سیاسی را بدست آورد. من که حاضر و ناظر صحنه بودم در واقعیت و در صحنه عمل هموطنان ما به عضویت این حزب حاکم کشانده می شدند، در غیر آن مرک یا ترک کشور را باید قبول میکرد. من در ترازو عدالت خود عرض میکنم که غیر از اعضای بیروی سیاسی و کمیته مرکزی و منشی های کمیته های ولایتی که اصلا آن وقت والی آن ولایت بودند، که در مجموع این تعداد را صد نفر بکیریم باقی اعضاء کشانده شده به این حزب نزد من برات دارند. من عین قضاوت خود را به اعضاء احزاب اخوانی و غیره هم ګفته ام. بلی اکر به لحاظ فردی یک عضو پایین رتبه این احزاب یک جرم بزرک را مرتکب شده باشد، باید جوابکو باشد. در ین زمینه که مخالفین استاذ سیستانی عضویت او را در حزب پیش می کشند، آیا کسی ثبوت کرده می تواند که سیتانی موجب قتل و جنایت، و غیره شده است؟ که نه. در ضمن اکر مسوولیت فردی است، که هست، پس ما باید روند زندکی یک شخص را به حساب بکیریم. اکر به مبارزه قلمی استاذ سیستانی نظر کنیم که وی چه می نویسد و از نظر روشنکری چقدر اهمیت دارد، این نقطه قابل قضاوت دقیق است. من درین زمینه صرف از حادثه اخیر یعنی تقبیح مجلس سقوی لندن یاد میکنم. آیا همین استاذ سیتانی نیود که با قلم و منطق خود به میدان آمد و در صدر سایر شخصیت های دیکر در زمینه چنان روشنکری کرد که نسل های آینده به این نوشته های ایشان فخر خواهند نمود. کجا بودند و هستند سایر افغان های یا سواد ما خصوصا در خارج از کشور که با نوشتن دو سطر درین مبارزه حق و ملی اشتراک میکردند؟ اکر کسی فرضا ثبوت کند که سیستانی خلقی - پرچمی بوده است، این طور عضو حزب خلق برایم قابل تمجید است. با احترام |
 |
اسم:
سید حمیدالله روغ محل سکونت:
المان
تاریخ:
31.01.2015 |
|
مویوی گرامی حرمت دوباره به شما دلایلی که شما به ذکر آورده اید، این حقیقت را هم نشانی می کند که چرا من هیچ وجه مشترکی با مرحوم استاد خلیلی نه دارم: - به لحاظ پابندی به تجزیه ناپذیری وطن - به لحاظ خراسانی گری افراطی که نوشته ها و سروده های ایشان تکیه گاه شده است برای یک عده - و بالاخره به این دلیل هم که وی اشکارا در مخالفت با ما موضع گرفته بود مطابق به این هر سه گستره، من می باید که از این نوشته های اخیر دلخوش هم شده می بودم ولی با اینهمه من قاطعانه با این نظر مخالف هستم که ما مصروف پامال ساختن شخصیت خلیلی شویم. نه تنها این از ضرورت های عاجل ما نیست، بل این از نمونه های یک خودویرانگری است که از مدت مدیدی است ما به سوی آن سوق داده می شویم. همۀ ما به این خود ویرانگری سوق می شویم، هر کدام به گونه ای و از طرفی. هر گاهی که ما میکانیزم های اصلی این اسطوره سازی ویرانگر در میان خود را دریافتیم و خشک کرده توانستیم، ما گام بلندی به سوی پاسخ گفتن به این سوال برداشته ایم که ما کی هستیم؟ شما سلامت باشید.
|
 |
اسم:
موسوی محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
31.01.2015 |
|
آقای روغ تشکر از جواب تان... تا جایی که مقاله های مربوط جناب خلیلی را مطالعه کرده ام، آنها با شعر و شاعری استاد خلیلی کاری ندارند بلکه در این بخش از شخصیت سیاسی وی بحث میشود که درتلگرام محرمانۀ سفیرایران در بغداد عنوانی وزیر دربارشاهنشاهی ایران آمده است ودر آنجا مسائل خیانت به وطن مطرح است. شما آیا در بارۀ این سند چه نظر ودلایلی دارید؟ همچنان اسنادی که در بارۀ کارهای خلیلی در دوران 9 ماه حکومت سقوی در بلخ صورت گرفته و پیشنهاد وی عنوانی دولت شوروی وقت از تجزیۀ افغانستان خبرمیدهد و کتاب جنجال برانگیز وی "اعیار از خراسان"، نمیدانم شما دراین موارد چه نظری دارید، بنابرین دفاع شما از شعر خلیلی در برابر اندیشه های تجزیه طلبانه و یا دعوت یک کشور بیگانه برای حمله به افغانستان، برای خواننده قناعت بخش نیست، زیرا منتقدین بر بعد سیاسی شخصیت خلیلی چیزی میگویند و نه بر بعد فرهنگی وی. تشکر |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
31.01.2015 |
|
جناب مایارصاجب سلام!
اولاً از لطف وحسن نظرتان درحق خود متشکرم وثانیاً انعکاس جامع مقالۀ « روشنفکر وروشنفکری" از قلم ...برای من بسیار آموزنده بود واقعاً بایدروشنفکر چنان باشد که نویسنده آنرا توضیح وشرح داده است، ولی در جهان معاصر پیدا کردن چنین روشنفکری اگرمحال نباشد، بسیار نادر خواهد بود. به هرحال این نوشته درس بسیارمفید برای همه کسانی است که فکر میکنند روشنفکر اند و یا در صدد روشنفکر شدن میباشند.
ذکر تاریخ اعلان جهاد از سوی صبغت الله مجددی وپیرتگاو، در جنوری 1979 را من سالهای قبل از روی کدام نوشته گرفته ام واکنون که شما میفرمائید که خود شاهد زندۀ اعلان جهد می باشید واین حرکت از درۀ نورستان شروع شده است، هیج تردید ندارم که شما درست میگویید.از شما باردیگرتشکر میکنم
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
31.01.2015 |
|
دوستان عزیز! امروز یکی از مهمترین سندی در قبال اوضاع افغانستان به قلم توانای برادرم عبدالکریم خرم زیر عنوان « چرا BSA را امضاء نکردیم در پورتال ملی افغان جرمن انلاین نشر گردیده است. سند امروزی که بالای تاریکیهای که چرا حکومت حامدکرزی سند پیشنهاد شده امریکا را امضاء نکرد، از دید شخصیکه خودش شامل در پروسه بوده، روشنی انداخته شده است که از دید خواننده فوق العاده دارای اهمیت است. پیشنهاد میکنم که این سند مهم اول در برگزیده های این هفته انداخته شود، تا علاقمندان بیشتر از مطالعه آن مستفید گردد. دوم اینکه مطالب عنوان شده در داخل سند که با زندگی و سرنوشت اینده افغانستان و ملت بیچاره بیخبر از گزارشات جهانی مستقیماً سروکار دارد که در واقعیت زن خطریست تا همه مارا بایست از خواب غفلت بیدار کند و در پی علاج آن، قبل ازآنکه وقت آن سپری شده باشد، کاری کرده بتوانیم. در خبر امروزی ناصبه در پورتال میخوانیم که: « ابوبکر البغدادی رهبر گروه دولت اسلامی (داعش)، ملا محمد عمر رهبر طالبان افغانستان را فردی نادان و جنگسالار خوانده است. روزنامۀ تایمز به نقل از البغدادی نوشته که ملا عمر، شخصی تهی از ارزش، اعتبار، روحانیت و سیاست است. این درحالیست که ابومحمد العدنانی، سخنگوی داعش اخیراً در پیام ویدیویی، ولایت خراسان را در بخشهای شمالغربی افغانستان اعلام کرده و این منطقه را بخشی از سرحدات گروه داعش خوانده است. العدنانی گفته که افراد این گروه، شرط های اعلام ولایت خراسان را برآورده اند و بیعت خود را با خلیفۀ خود خواندۀ داعش، اعلام کردهاند. سخنگوی داعش گفته است که این گروه، فردی بنام "حافظ سعید خان" را به عنوان "والی خراسان" و "عبد الرؤوف خادم" ملقب به "ابو طلحه" را به عنوان معاون او تعیین کرده است. بر بنیاد نوشتۀ این روزنامه، داعش به دنبال درگیری با طالبان و دیگر گروههای تندرو در منطقه است. در همین حال گزارشهایی از حضور افراد مربوط به داعش در برخی از نقاط افغانستان و هم چنان از درگیری این گروه با اعضای طالبان به نشر رسیده است.» این خبر نوشته جناب عبدالکریم خرم را تایید میکند و ازاینرو بایست متوجه احوال خود بوده و بیشتر از هروقت برای نجات وطن ما دست به کار شویم. بناآ پیشنهاد میکنم که به موضوع فعلی کلکین نظرخواهی « کابینه مصلحتی و یا ... » خاتمه داده و نوشته جناب خرم در ان گذاشته شود تا نظریات بیشتر در مورد به خوانندگان ارایه گردیده بتواند. با احترام
|
 |
اسم:
زمری انصاف محل سکونت:
هالیند
تاریخ:
31.01.2015 |
|
قابل توجه آقای رسول امیر
برادرمن فکر میکردم یک کس پیدا شده تا اگرکج نشسته ولی راست بگوید، اما می بینم که شما هم گماشته بیرون آمدید،وبی خلطه فیرمیکنید. محترم محمد اعظم سیستانی در صفحه 108 کتاب مقدمه بر کودتای ثور که در سال 1995 6 در سویدن به چاپ رسیده چنین مینگارند که: "تره کی در اولين فرمانی که صادر نمود، تحصيل کرده و تحصيل ناکرده را يکسان و برابر اعلان نمود. و اين امر به مذاق اکثريت اعضای حزب که فاقد تحصيلات عالی و اغلب از صنوف نه و ده بنا بر مکتب گريزی و عدم استعداد فراگيری دروس و ناکامی های متواتر از مدارس اخراج شده بودند، خيلی گوارا آمد. اين فرمان اجازه ميداد تا اشخاص بیتحصيل و کم سويه، بنابر تقرب و ارتباطات شخصی و فاميلی و حزبی با اشخاص بلند پايه حزب، در بالاترين مقامات دولتی (که در دوره داود چنين افراد ممکن نبود بدان مقامات نايل آيند) مقرر شوند و از امتيازات آن برخوردار گردند." محترم سیستانی در مقاله ایکه بجواب اقای مستمند نوشته ودر سایت دعوت به نشر رسیده است ، چنین نوشته میکند : «متروخین جاسوس (کا. گی. بی) که در دهه 90خود را از روسیه به انگلستان رساند و بحیث پناهنده پزیرفته شد، کتابی نوشته بنام «کی.گی. بی درافغانستان» که توسط دکتورسیماب به دری ترجمه شد و بطور مسلسل در پورتال افغان- جرمن آنلاین در سال 2009 به نشر رسید. درکتاب خود تعدادی از اعضای بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق بشمول تره کی وکارمل را با نام های مستعار شان که معاشخور سفارت شوروی بودند، معرفی کرده است. وعلاوه میکند که بدبختانه اکثریت رهبران سیاسی کشورما در سه دهه اخیر یا درخدمت سرویس های اطلاعاتی شوروی بوده اند یا درخدمت سرویس های اطلاعاتی امریکا(CIA) و یا درخدمت استخبارات(ISI) پاکستان و ایران وعربستان سعودی بوده اند و دراین میان عوامل استخباراتی هند وترکیه وچین وانگلیس وفرانسه نیزمعاش بگیران خود را در کشور ما داشته اند.» آیا اگر اوخلقی می بود به رهبران حزب خلق وبه نورمحمدتره کی چنین نسبتی میداد وفرمان او را زیرسوال می برد وخود او را معاشخور کا جی بی می شمرد؟ این برچسپ شما یک خوش خدمتی برای شخص است که شما را به این کار گماشته است.
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
31.01.2015 |
|
محترم آقای ا.رسول! تبصرۀ من صادقانه می گویم که متوجه کدام شخص معین نبوده، مخصوصاً جناب سیستانی صاحب که روشن ،واضح و علنی فرمودند که شامل حزبی نبوده اند.از نوشته های اخیر ایشان بسیار آموختم. من خلیلی را از ورای اشعارش می شناختم و راجع به سوابق شان به این طول و تفصیل نمی دانستم. من می گویم که اگر عامی یی از روی نادانی و یا مجبوریت در خدمت دزدان، رهزنان و آدم کشان و خائنین و جاسوسان اجنبی قرار می گیرد گله نیست ولی واه به آن حال که نویسنده، شاعر، محقق، مؤرخ و آگاه و دانایی که چنین کند، به او جز نام فرصت طلب، دنی، بی شخصیت و بی کرامت چه صفت دیگر داده می توانیم. اگر خداوند استعدادی عنایت فرمود آن را با شخصیت بلند، مناعت و قضاوت سالم همراه سازد. ورنه نه کتاب، نه تأریخ و نه تحقیق و نه غزلیات و نه رباعیات او را در برابر قضاوت تأریخ تبرئه کرده می تواند. انکار نمودن از گذشته با کذب لکۀ سیاه در دامان اعتبار اجتماعی یک شخص است. احترام، اخلاص و ارادت ما به یک شخص که او خود قادر به دفاع خود است نباید به ما حق توهین به دیگری را بدهد و حق صدور دستور را نداریم که یخن کسی را چسپیده بگوئیم چرا چنین نوشتی، اما تبصره نمودن روی موضوع حق مشروع همه است. خوانندگان این پورتال اطفال خورد سال نیند و توانمندی قضاوت خوب و خراب را دارند.
|
 |
اسم:
رسول امیر محل سکونت:
میونشن المان
تاریخ:
31.01.2015 |
|
برای معلومات اغای احمد رسول از مسونشن المان، من خاص از برای خدا شهادت می دهم که کاندید اکادمسین اعظم سیستانی صاحب هیچ وقت پرچمی نبوده اند. قسم شان هم راست است که هیچ وقت عضو حزب پرچم نبوده اند زیرا در عنفوان جوانی از طرف استاد نور محمد ترکی به حزب خلق جذب شده بود. این را شما معلومات کرده می توانید یک گپ هوایی نیست یک حقیقت مسلم است. بلی تا جاییکه معلومات دارم اقای داکتر حمیدالله روغ عضو بسیار مهم حزب پرچم بوده است. ولی سوالی که در مورد جناب شما اغای رسول مطرح می شود اینست که شما را در بین افغان های ساکن میونشن و حتا دهات دور و پیش آن هم نیافتم. فامیل ما "امیر" این طرف و آن طرف در شهر میونشن و در نواحی و اطراف میونشن حیات به سر می برند و با بسیار افغان های مقیم میونشن رفت و آمد داریم. من برادر شهید داکتر بشیر امیر هستم (داکتر اطفال) که او هم متاسفانه از طرف ببرک کامل لعین از دوران مکتب نجات جذب شده بود و همیش با ببرک و خلیل ابوی یکجا می بودند. برادر شهیدم در هنگام قدرت پرچمی ها شدیداً مخالف انداختن افغانستان به دامن شوروی بود که به همین گناه در یک شب طوفانی با شهید عبدالمجید رشید که او هم مخالف این کار بود هر دو از طرف کمونست های خلق و پرچم وحشیانه کشته شدند. شما اگر خواسته باشید ایمل درست تانرا بنویسید که من نمبر تلفون خود را به شما بنویسم و از نزدیک شما را ببینم زیرا فعلا به موجودیت شما به این نام در میونشن باور ندارم. ولی از نوشته های تان معلوم می شود که شخص دانشمند و با مطالعه ای باشید. ستیل نوشتاری تان به خود جناب سیستانی می ماند. باید حتماً شاگرد ایشان بوده باشید. یک سوال دیگر را هم به اجازه شما از شما میپرسم! آیا در زمان کمونست ها در کابل ان هم در وقت قدرت انها کدام کسی که عضو حزب شان نبوده باشد و قابل صد فیصد اعتماد حزب و ماسکو نبوده باشد می توانست به مدارج عالی مثلا به عضویت شورای انقلابی مقرر گردد که تصمیم گیرنده مرگ و زندگی مردم و اسارت و ازادی مردم را در دست داشت؟؟؟ جور باشید
|
 |
اسم:
سید حمیدالله روغ محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
30.01.2015 |
|
جناب موسوی در همان زمانی که مرحوم خلیلی بر علیه حاکمیت جمهوری افغانستان شعر می سرود و اشعار وی کاسیت شده بود و در سنگر های جنگ بر علیه ما توزیع می شد تا روحیۀ جنگ علیه ما تشجيع شده باشد، درهمان زمان در اتحادیۀ نویسندگان و شعرای افغانستان که در کابل فعال بود، بر کار و آثار خلیلی بحث ها دایر می شد و آثار وی به نشر می رسید. در زمان مسؤولیت من در مطبوعات، گاه و بیگاه، اشعار خلیلی در مطبوعات ما نشر می یافتند. نه ما چنان بودیم، که شما پنداشته بودین؛ و نه شما چنان بودین که ما پنداشته بودیم.
بحث در سوابق شخصی و شخصیت سابقۀ خلیلی، و اصلاً هر شاعر و نویسنده و نگارنده، یک چیز است؛ و بحث در حیثیت و مقام یک شاعر و نویسنده در افکار عامه، یک چیز دیگر. از نظر من جنجال و رسوایی که به تحریک چند تن در بارۀ خلیلی به راه انداخته شده اهداف سالم و مبتنی بر یک احساس وطنی را دنبال نمی کند و منظور از این جنجال اینست که به مقام وی در افکار عامه به حیث یک شاعر صدمه زده شود؛ اما این مقام را تنها، و حتی اساسا، افغانان به خلیلی نه بخشیده اند که از وی باز ستانند؛ این مقام در سرتاسر حوزۀ دری زبان به خلیلی داده شده است؛ ما باید حقیقتاً بسیار نادان باشیم، هرگاه کوشش کرده باشیم چنین داده ای را ویران بسازیم. خاصتاً ریش سفیدان و بزرگان و دانشمندان ما باید سر مشق و نمونه شوند تا در این وضعی که ما افغانان چیز های زیادی را از دست داده ایم، آن چه را داریم، نگهداریم.
شما سلامت و سر افراز باشید.
|
 |
اسم:
ا، رسول محل سکونت:
از مونشن
تاریخ:
30.01.2015 |
|
آقای کهسانی از ابهام نویسی تان چیزی حاصل بنده نشد، لطفا ً واضح بنگارید که کی بنظر شما پرچمی است؟ بخصوص آیا جناب سیستانی پرچمی است یا آقای روغ؟ اگر انصاف تان هر دو را مساوی پرچمی می بیند، باید خاطر نشان کنم که جناب سیستانی همانطوریکه با گردن فراز خود شان در نوشته خود مستند می نویسد که حزبی نبوده ولی ناچار بوده تا مثل هزاران غیر حزبی دیگر در همان رژیم کار کند و امرار معاش نمائید. در حالیکه آقای روغ یکی از گرداننگان آن رژیم نامطلوب بوده است و از آرگاه و بارگاه آن همیشه مستفید می شده است و تا کنون با افتخار از عملکردش دفاع میکند. همانطوریکه روغ در پایداری پرچم و برگشت ناپذیری انقلاب سر میسائید، استاد خلیلی و پدرش نیز در دربار ها بخصوص دربار بچه سقو رول بسزای داشت.
|
 |
اسم:
موسوی محل سکونت:
کانادا
تاریخ:
30.01.2015 |
|
آقای روغ سلام، لطفاً به این سوال من جواب بگویید: جای شک نیست که استاد خلیلی یک از شاعران معروف زبان دری افغانستان بود، ولی زمانی که او در پاکستان بحیث عضو جمعیت اسلامی، برضد حاکمیت شما شعر میسرود و شما را وطن فروش و نوکر روس خطاب میکرد، و شما هم در آن زمان مسئوول یکی از روزنامه های معتبر آن رژیم بودید، در جواب استاد خلیلی چه چیز های مینوشتید؟ ایا مثل امروز او را بزرگترین شاعر کلاسیک زبان داری میخواندید و یا اشرار و ضد انقلاب ثور مبشمردید، اگر زحمت نباشد لطفاً به این سوال من جوب بدهید! والسلام |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
30.01.2015 |
|
جناب ا. رسول از مونشن!
شما که پیشانی ارادت برای سیستانی صاحب به زمین مالیده اید حق شما است. اما این اخلاص و ارادت شما مانع ابراز نظر دیگران شده نمی تواند.
شما فرهنگ توهین و هتک حرمت را از این پورتال بردارید و حق خفه کردن گلوی مردم را با داستان مبتذل و مضحک تان ندارید. یخن خلیلی و مستوفی الممالک را ول کنید اگر قضاوت درست و عادلانه صورت گرفت فرق بین خدمت خلیلی برای بچۀ سقو و خدمت دانشمند صاحب قلم با استعدای برای حزب دیموکراتیک خلق چیست. بچۀ سقو و سقاوی چه کردند که پرچمی و خلقی نکردند. حق مشروع بیان را از مردم سلب نکرده در چوکات ادب نویسندگی بنگارید
|
 |
اسم:
ا،رسول محل سکونت:
از مونشن
تاریخ:
30.01.2015 |
|
احمد رسول (از مونشن ) چرا حمید روغ ازخیانتهای استاد خلیلی چشم پوشی میکند؟ چرا روغ « نفاق افگنان ضد وطن» را بر استاد سیستانی ترجیح میدهد؟ بلاهت روغ در برابر بلاغت محترم سیستانی
دوستان منصف سلام ! تخریب را نمیتوان تعمیر و توجیه کرد و به چشم جامعه خاک زد. اینکار از دست کسانی بر می آید که عمری را در کار تخریب بسر کرده باشند. واکنون مفتخرانه از زیر سایه آن حظ میبرند. این اشخاص که از برکت مالیات فقیر ترین کشور جهان به تحصیلات عالیه رسیده اند کوچک ترین مصدر خدمت به جامعه شان نبوده و نیستند. ازخدمت آنها توبه! بر عکس تخریب گر نیزبوده اند . مزید بر آن با افتخار!! مینویسد که مدیر روزنامه اول کشور هیواد واین آن بودم اما نمی نویسد که این روزنامه ها در زمان مدیریت این آغا چه شاهکاری ها را به نفع جامعه، نهاد های جامعه ومردم نوشته است؟ بتمام روزنامه خوانان افغانستان مبرهن است که این روزنامه نگار جز از اینکه بر خلاف مسیر ملی حرکت کرده باشد و خاک بر چشم مردم زده باشد کاری مثبتی در زندگی انجام داده است. جای تعجب است که او بچیزی افتخار میکند که همردیفانش از آن خجالت می کشند. (لطفا ً به مصاحبه فرید مزدک یکی از پیشوایان آقای روغ در پروگرام به عباره دیگر bbc مراجعه کنید)
نامه اولی و دومی این پهلوان کاغذی جز کلی گویی و بازی باکلمات چیز بیش نبوده است. او میخواهد ذهن خوانندگان را بکجراهه ببرد، جز در بخشیکه به مذمت استاد سیستانی می پردازد. در مذمت نامه او علیه استاد سیستانی اصلش در غضب شگوفه میکند. واز نثر تصنعی که برای دیماگوژی و عوام فریبی تدارک دیده بود خارج شده دوباره به اصلش باز میگردد. جای تعجب درین است که او کلی گویی خودش را فراموش میکند ولی این نقیصه را دور از جوانمردی به جناب سیستانی حواله میدهد. همچنان پریشان گویی وبلاهت در سطح هذیان خود را درک نمی کند ولی فصاحت و بلاغت استاد سیستانی را که بر هر نکته، بیان روشن وپیام روشن ارائه میدهد، انگشت انتقاد نا روا میگذارد. کسی که در نوشته اش به رساندن پیامی بسیار عادی عاجز باشد با چه معیاری میتواند روزنامه نگاری کند؟ روزنامه نگاری اصل اول اش ابهام زدایی و شفاف نگاری است.که بر قلم و محتوای که مینویسد غاور باشد.
خدا بیامرزد آواز خوانی را میشناختم که دریک زمان میخواست هم آوازخوان باشد هم ممثل و هم نطاق وهم چطاق هم دلقک وهنرپیشه و هم شاعر هم نویسنده وهم عالم خلاصه همه چیز. بد بختانه این خواسته های وسیع آن مرحوم سبب شده بود که همان استعداد طبیعی وذاتی را که بمقدار اندک داشت، نیز از دست بدهد وبمسیر نادرست رود. این تلاش بی ثمراو شوربختانه بالندگی اورا سد شد وروزیکه چشم از جهان بست تمام آرزوهای نا تمامش را یکجا با خود متاسفانه بگور بـرد، چیزیکه از او باقی ماند فقط از هر چمن سمنی، نامکمل است. اکنون روغ نیز به پیروی ازخط مرحومی یاد شده یک دنباله رو بیش نیست. زیرا او داکتر است، طبابتش معلوم نبود و نیست. هم مورخ است جز هذیان و کلمه بازی چیزی بیشتر تحقیق تاریخی ندارد. تا سند بدرد بخور را در راستای اعتلای و روشنگری هموطنان ارائه کرده باشد. اوبه اصطلاح خط گذار است که خودش معنی خط خود را نمی داند . اوهم مفسر شاعران است و هم مفسر شعر. که بدبختانه نه شاعر را میشناسد و نه شعر را میداند و نه شعر خواندن رابلد است ، او بجای بوده است تشخیص ناشیانه بوداست بمردم پیش کش کرد که مورد تمسخر همه قرار گرفت. از کسیکه ادعای بیدل شناسی کند ولی فرق بین بوده است را تا بوداست غافل از پیام شعر نداند .1 چگونه میتواند ادعای شعر فهمی کند. خدا را شکر که از کار طبابت دورش ساخته بودند ورنه مریضان مظلوم نیز با چنین تشخیص های مماتی بیشترمواجه می شدند. بقول قدما او فضل فروش بیش نیست. خلاصه کس نفهمید که این بلند پروازی های ذهنی برای چه منظوراست؟ خداوند دانا و تواناست. اگر به زندگی نامۀ آقای روغ مراجعه شود او نه گذشتۀ نیک دارد ونه هم حاضرش درست است. تنها چیزیکه او میخواهد نشان بدهد داستان ما و مار هاست. او با چنین وضع خود به جنگ کی میرود؟ آنهم درین شرایط حساس واضحا ً قابل تأمل است. بدبختانه حمید روغ به تخریب کسی میرود که شخص مطرحی بوده عمری را در خط معین با پاکی و صداقت ملی مسئولانه به پیش رفته است. وبا قلم صادقش قادر بوده تا در حفظ افتخارات تاریخی مردم سر فرازانه جلو برود که نمونه آن کار پسین استاد سیستانی بود که در برابر اشخاص ایستادگی ملی انجام داد. اشخاصیکه میخواستند به تاسی از خیانت نامه خلیلی"عیاری از خراسان " دزد ناموس ودزد شرف افغانستان را در گنبد تاریخ ما چهره نیکوکار جلوه دهند. این مبارزه تاریخی وماندگار استاد اعظم سیستانی که به همکاری بزرگان قلم دیگر به اکمال رسید، زوایای ازتاریخ را باز نگری کرده روشنگر است که طرفداران بچه سقو از برجسته کردن او چه میخواستند. این باز نگری مستلزم این بود که حواس دشمنان وطن را هراسان سازد. اینکه روغ به دفاع از رفقای پرچمی اش معتصم بالله و مسعود خلیلی فرزندان خلیلی خیانت کار معلوم الحال است بر میخیزد و بر کار های برحق جناب سیستانی میتازد وجانب خراسانی های مغرض را میگیرد، جای تعجب ندارد زیرا بقول سعدی: در قزا کند مرد، باید بود *** بر مخنث سلاح جنگ چه سود رفیق حزبی آقای روغ مسعود خلیلی که دست طولای دروزارت خارجه و پاسپورت سازی برای فراریان بدنام پرچم وخلق داشت پاسپورت مهیا میکرد که از برکت آن پاسپورتها، عدۀ کثیری از همرزمان روغ توانستند خود را به کشور های غربی برسانند. پس لازم بود که آقای روغ جناب سیستانی را مذمت میکردند و بر عکس از خلیلی منحیث شخصیت و علامه یاد مینمودند که باعث نجات او شده بودند. رفاقت حزبی ها رفاقت غیر ملی ورفاقت منفعت جویی بود و در نتیجه ثابت شد که افغانستان چگونه ویران شد. تمام ملت درد دیده ای افغانستان از خیانت آشکار آنها متعذی و در عذاب هستند. اینکه آقای روغ در سایه درخت خراسانی های نفاق افگن خیانتش را تکرار میکند وبا افتخار بر جناب سیستانی میتازد. نتیجه ای همان ممارست غیر ملی او در گذشته میباشد. کین کژدم که به مقتضای طبیعیت اش بر میگردد. خصلت ذاتی روغ است که قضاوتی دور از جوانمردی در مورد استاد سیستانی کرده است. خوشبختانه این قضاوت او سبب شد تا نقاب دیگری را از روی روغ برداشته باشد.
لطفا ً به لینک ذیل مراجعه کنید: 1; http://www.afghanasamai.com/Obaidi/afghanasamai-Obaidi.com- Ausgabe-15/Bedel-Hashmat%20Hussaini.htm
http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/faroe_junaiat_jang_in_afg.pdf
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
30.01.2015 |
|
در باره کودتای آقای میوندوال ، اگر توطعه بکار مییود باید دگر جنرال عبدالرارق خان از بین برده می شود که حقایق پنهان میماند. در حالیکه فامیل و دوستان مرحوم آزادانه در زندان رفت و آمد داشتندو بعد از کودتا 7 ثور از بند رها شد.
اگر داود خان وطنپرستی خودرا به ثبوت نمیرساند و موقف ضعیف میداشت ،حالی همه دوستان آن کودتچیان به افتخار از آن عمل یادآوری میکردند. |
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
30.01.2015 |
|
ټولو ته سلام هاشم میوند د شهادت نه وروسته د مساوات د ګوند رهبري د ګلشاه صافی په غاړه و، موږ د مرحوم ګشاه صافی سره کورنی اړیکي درلود چی تر اوسه حفظ دي، زه غواړم یادونه وکړم، دا چي هاشم میوندوال د پرچمیانو له لوري په شهادت ورسید، د کودتا پلان شتون نه درلود، د مساوات ګوند د داکتر مسعود له لوري رهبري کیږي چي د ګلشاه صافی زوي دي، ګلشاه صافی د ویښ زلیمانو د رهبري غړي هم پاتی شوی وو،د هاشم میوندوال د شهادت په اړه د مساوات د ګوند سره ډیري شواهد موجود دي، کیدای شی یو ورځ افشا کړای شي. په درنښت |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
28.01.2015 |
|
شاغلي محترمانو توخي صاحب او داود ملکیار صاحب سلام...
تر کومه، چې زه د شهید هاشم میوند وال د کودتا په باب هلته وطن کې ناظر وم، زه پخپل آزاد تحلیل دا باور نه لرم، چې میوند وال د داود خان پر ضد د عسکري اقدام هڅه کړي وي. میوندوال په هغه پوهې او سیاسي تجربې دا کار ځګه نه کاوه، چې دئ په دې شه خبر وه، چې چپان، چې د شوروي ملاتړ هم ورسره دئ، په افغان اردو کې شه نفوذ کړی او دا نفوذ ورځ په ورځ فراخ کېږي. میوند وال که واقعا د قدرت نیول د کودتا له لاری غوشتلی، هغه باید د خپل صدارت له وخته اردو کې قوي کار پیل کړئ وای، اوس چې هره ورځ پټ مسایل را افشا کیږي، ما خو یو افغان عسکری یا پولیس افسر بیدا نه کړ، چې ووایي، چې زه فلانی د مساوات د ګوند غړی وم او میوند وال مونږ کودتا ته تربیه کولو. د نظامی کودتا د اجراءلپاره ډېر زیار ګالل په کار دي.
په هر صورت زما پوشتنه دا ده، چې جمهور ریس محمد داود په داسی مهمه موضوع د داسی مهم سیاسي شخصیت په وژل کېدو ولی بي پروايي وشوده او ځان یې په اصطلاح تېر کړ؟ دئ او ورور یې نعیم خان دواړو په خدای عقیده لرله، زما په نظر دوی باید د خدایي مسوولیت په خاطر دا مسله یعنی درواغ او رشتا یې ملت ته په تفصیل او واضحو اسنادو بیان کړې وای، لیکن دا لوی مسوولیت هغوی له ځان سره ګور ته یووړ...؟!. دا ولئ؟ په درنشت |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
28.01.2015 |
|
محترم میوندوال که در یک قریه دور افتاده غزنی تولد شده بود توسط نعیم خان و محمد داود بمقام های عالی دولتی رسیده و از طرف ظاهر شاه بحیث صدراعظم تعین شد.
با تقریبآ دونیم سال دوره خدمتش بزرگترین کارش با بسته نمودن تکه سیاه در بازو، پشتیبانی خویش را از مظاهره چیانیکه باعث مسدود شدن پوهنتون کابل و مکاتیب میگردید ابراز نمود.
موصوف بعد از دونیم سال دانست که پادشاه برایش اختیار نداده استعفا نمود.
وی با سخنرانی هابش در پارک زرنگار خطاب به پادشاه نموده گفت" آب هیرمند برنج دیره دون نبود که به اایران فروختی" (دیره دون زادگاه ظاهر شاه در هند)و شهید موسی شفیق را آب فروش خطاب نموده و از عبدالرحمن پژواک بسیار چیز ها را آموخته بود چه بود که نثارش نه میکرد.
به نوشته پسر نعیم خان از قول پدرش در اوایل دوره جمهوریت باز هم پست سفارت افغانستان در واشنگتن را برایش مد نظر گرفته شده بود.
با وجودیکه بنا بر تبلیغات نادرست چپی هابه جاسوس سی آی ای شهرت یافته بود ،شخصیت پر مطالعه و سخنران ورزیده بود.
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
27.01.2015 |
|
محترم سید حمید الله روغ با انتقاد بر استاد سیستانی و دیگر استادان محترم در سایت وزین افغان جرمن آنلاین درحقیقت از مفکوره و هدف های خود پرده برداشته اید که همانا اطلاق نام خراسان بر افغانستان امروزی، و دشمنی ضمیر تان با نام افغانستان معلوم گردیده است. اصل مسئله در ارتباط با محفل تجلیلی از حبیب الله کلکانی مشهو ر به بچه سقو آغاز شد که وی را امیر خراسان خطاب کردند و در عکس العمل این مسئله مطرح شد که کلکان حتی در داخل حدود جغرافیای تاریخی خراسان نبوده است و امارت 9 ماهه حبیب الله کلکانی در حدود کابل بود که آنهم در محدوده جغرافیای تاریخی خراسان قرار نداشته است. استاد سیستانی تحلیل تاریخی آموزنده برای ما شاگردان تاریخ این منطقه با استفاده از اسناد دست داشته در مورد حدود جغرافیای تاریخی کابل و خراسان و زابلستان کردند که ثابت میکند که از نظر جغرافیای تاریخی نامگذاری حبیب الله کلکانی منحیث امیر خراسان یک اشتباه میباشد.
حالا شما با تذکر اینکه بحث در مورد خطه خراسان است نه تقسیمات اداری ، نظریه نوی را تقویه و تدریج میکنید که در سالهای معاصر بوسیله عیار از خراسان و محترم استاد خلیلی و چنگیز پهلوان ایرانی و حتی پاکستانی ها تقویت میشود. نظریه که در پشت پرده آن قطعه قطعه کردن و از بین بردن افغانستان است. قدم اول همین خطه خراسان است و قدم های بعدی را آنها میدانند و بر روی آن کار میکنند .
|
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
27.01.2015 |
|
د مرحوم ميوند وال روح دي ښادوي ، اما هغه کسانو ته چي ادعا کوي چي ميوند وال کودتا کول که ګرفتار سوی نه وای ، غواړم چي ووايم چي هنوز هم په درواغو او چټياتو په ويلو سره غواړی چي تاريخ مسخه کړی ، ځکه تاسي چي د داسي انسانانو لکه ميوند وال پر وژنه هيڅ رحم و نه کړ نو اوس به د هغه پر مجرم ثابتولو څه شرم او حيا وکړی٠ ميوند وال به د ملکيار د کورنی سره فاميلي اړيکي درلودې ولي د ميوند وال اړيکي د خپل علم او پوهي په واسطه دټول افغان ولس سره وې ، په دې لحاظ هر چا چي دغه غټ جنايت سرته رسولی دی نه تنها د مرحوم ميوند وال او د هغه د نږدې دوستانو بلکه د ټول افغان ولس سره يې دا ستر خيانت او جنايت کړی دی٠ هغه څه چي د مرحوم ميوند وال د کودتا امکانات نفي کوي غواړم د ټولو افغانانو سره شريک کړم٠ مرحوم ميوند وال څرنګه چي تاسي ټولو ته به معلومه وي اولادونه نه در لوده ، اما يو ځوان چي نوم يې عبدالستار و اومرحوم میوندوال هغه د زوی په صفت قبول کړی و ، او عبدالستار هغه وخت چي د مرحوم ميوند وال د نيولو اعلان يې وکړی د قندهار په دارالمعلمين کي په زده کړو بوخت و او په ضمن کي يې د مساوات د جريدې د دفتر مسؤلېت پر غاړه و ، د جريدې دفتر ته زما مشر ورور چي محمد ظاهر توخي نوميږي ځای ور کړی و ، او نه تنها چي دفتر هلته و ، عبدالستار ته يې هم ځای ور کړی و ٠ د مساواتيانو کار او فعاليت د همېش په شکل مخته روان و هره هفته يې جلسې کولې او هغه د قندهار مخور خلګ چي په دغه جلسو کي يې ونډه اخسته مرحوم عبدالهادي هادي ، مرحوم بڅرکی چي دوی دوه د ويښو زلميانو د جملې څخه هم دي او زما د ورور په شمول ځني نور کسان هم چي فکر کوم په هره هفته ئ غونډو کي تعداد لس تر پنځلس کسه وو ، دغه ټوله د ميوند وال مرحوم د لاري او ارمان ملګري وه ، اما په هغه شپه چي د کودتا او دستګيری اعلان سوی و ،مرحوم عبدالهادي هادي خپل يو زوی زموږ کور ته را ولېږی او زما ورورته يې خبر ورکړ چي دفتر دي وتړل سي او لوحه دي هم ليري شي تر هغو چي د موضوع په ماهيت باندي خبرېږو ، عبدالستار ته يې وظيفه ورکړل چي ولاړسي کابل ته او هلته به تر هغه وخته چي مرحوم میوندوال بيرته خوشي کيږي د هغه د خانمي سره به کومک وي ٠ ټولو هم دا خبره کول چي حتمي يو سهوه او اشتباح سوې ده ځکه که يې کودتا کولای موږ يې هم خبرولو ، يو د ليل همدادی چي که کودتا په مخ کي وای بايد د قندهار فعالان په خبر وای٠ بل دليل دادی چي ولي هغه څو کسه چي ونيول سول نور نه بيا نظامي خلګ او نه هم ملکي خلګ ونيول شول ، کودتا په نظامي خلګو کيږي او که په متقاعدينو ؟ که انسان د ځان سره بې طرفانه فکر وکړي چي کودتا څه وخت بايد وسي ؟ تازه يوه کودتا سوېده شاهي رژيم يې په جمهوري رژيم بدل کړی دی ، او تر هر چا مرحوم ميوندوال ور ته خوشحاله و ، کودتا د څه لپاره ؟ مرحوم ميوندوال په جهاني سطح يو پېژندل سوی علمي ، سياسي او پر افغانستان مين شخصيت و، کوم وخت چي مرحوم داود خان کودتا وکړه ، مرحوم ميوندوال په خارج کي و، کله چي کابل ته راغلی ، خلګ د جمهورېت د تبريکی لپاره د هغه و کورته ور تله ، همدغه راپورونه چي ک ج ب ته ورسېدل ، خپلو داعشانو ته يې دستور ور کړی چي له منځه يې يوسی ، هدف تنها ميوند وال و نور بېچاره ګان د ددې لپاره چي صحنه يو څه حقيقي شکل پيداکړي ور سره و نيول شول ٠ د شرم ځای دی چي اوس هم مذبوهانه کوښښ کوی چي دا ثابته کړی چي مرحوم ميوندوال په اصطلاح کودتا کول ٠ |
 |
اسم:
امحمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
27.01.2015 |
|
هموطن ګرامی جناب محبوب کاتب! در مقابل سلام شما علیکم سلام می گویم، تشکر ازینکه نوشته های مرا به توجه دنبال کرده اید. البته هر کس حق دارد در مسایل مربوط به وطن ما نظر خود را داشته باشد. من مؤافق نیستم که شما در نوشته ارسالی تان خطاب بمن دنبال شر اندازی بوده باشید. موضوع مطرح شده بین من و آقای احسان الله مایار کدام مسئله سر کوچه نیست بلکی من آنرا بازی و ریشخند به سر نوشت یک ملت با تاریخ ۵ هزار ساله میبینم. من درینجا لازم میبینم به خاطر یک ضرورت راجع به خود خصوصاٌ به مخالفین من خود را کوتاه معرفی کنم تا این جانب را کدام جوانک احساساتی ۱۸ تا ۲۰ ساله تلقی نکرده که فقط شنیده است که غازی امان الله خان!! بس هله و نمان...؟!. من در سال ۱۳۳۸ هجری متولد، فعلا ۵۵ ساله، برایم مهم نیست در کدام ولایت افغانستان ما و پسر کدام رستم هستم. در سال ۱۳۴۵ ه شامل مکتب در کابل شدم تا ختم صنف ۱۲ بعداٌ اول نمره، دوم نمره سوم نمره... بعد از فراغت صنف ۱۲ شامل فاکولته و با اخذ لیسانس بعداٌ مدت ۷ سال اجراء وظیفه دولتی کردم. اما درین دوران زندګی ام در قدم اول عرض میدارم که با هیچ جریان و دستۀ سیاسی در کشورم به خاطر منافع شخصی ام علیه منافع ملت افغان دهن جوال را نګرفته ام. قتل، دزدی، جاسوسی، نفاق افګنی، خود فروشی، رشوت خوری و کشور فروشی نکرده ام. در تمام افغانستان به اسم شخصی زمین، خانه، تجارت، موتر و غیره ندارم، این به این معنی نیست که کسانیکه صاحب این چیز هستند همه مردم بد و من فرشته هستم. من شش سال اخیر پادشاهی محمد ظاهر شاه را به چشم سر دیده و به یاد دارم، به تعقیب وقایع زمان حاکمیت تمام زمامداران کشور الی اشرف غنی فعلی و عبدالله ورسره!! را دیده و ارزیابی کرده ام. من از سال ۱۹۸۳ م نوشته ها و یاداشت های شخصی داشته ام اما بعداٌ در اثر حوادث خصوصاٌ با نازل شدن حکومت سقوی دوم بحران الدین جنګانی و جانی همکار اش احمد شاه مسعود آنها را حفاظت کرده نتوانستم، بعداٌ در سال ۱۹۹۶م زمانیکه به اروپا جبراٌ آواره شدم فرصتی بدستم آمد که سبب این بربادی کم مثال کشورم را به تحقیق بګیرم. من در چندین نوشته های قبلی خود که از مدت خصوصا ۱۴ سال به مردم خود تقدیم کرده ام. من روز ۱۴ جنوری ۱۹۲۹م را همیشه اساس و روز شروع مصایب مردم ما قلمداد کرده ام و با دلایئل این موضوع را به مردم خود نگاشته ام. جناب محبوب صاحب! ما همه افغان های با سواد کشور از پول مالیه هموطنان نهایت مظلوم ما تحصیل کردیم و امروز همان ملت ګرامی ما در خون دست و پا میزند. دین ایمانی و وجدانی هر افغان با سواد است که در حد فهم و توان خود حقایق را به همان مردم بی گناه ما برساند. در قسمت کتاب آقای مایار صاحب که شما بمن توصیه کرده اید، عرض کنم که من علاقه دارم تا این کتاب را مطالعه کنم. شما اگر این کتاب را تدارک کرده میتوانید، مهربانی کرده آدرس ایمل مرا از داکتر زمانی صاحب و یا جناب هاشمیان صاحب گرفته بعداٌ بمن ارسال کرده می توانید. در خاتمه این نوشته ام بار دیګر تأکید میکنم که موضوع سقوط دولت شاه امان الله غازی به تایید ګفته مرحوم غبار برای من منحیث یک خیانت نهایت بزرګ ملی و فاجعه تاریخی مطرح میباشد. من تعهد کرده ام تا درین راه، حقیقت را به مردم شرافتمند و غرق در خون ما برسانم. با احترام |
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
27.01.2015 |
|
محترم انجنیر صاحب مایار سلام شما درست می فرمائید که از من تاحال چیزی در این پورتال نخوانده اید زیرا من خواننده خوب همه نوشته های این پورتال هستم، اما در نوشتن بسیار تنبل. یگانه چیزیکه مرا مجبور ساخت تا برای آقای محمد ایاز نوری خاطر نشان سازم این بود شما از کتاب مرحوم غبار جلد اول و دوم یک استفاده "افزاری" میکنید، چنانکه در مقالۀ خود به گفته های او مهر تائید می گذارید و اما وقتی پای منافع خانوادگی شما در میان می آید، به او سخت انتقاد میکنید.. این شیوه در حقیقت قضاوت بر مسائل را از حالت آفاقی آن به شکل انفسی تغیر میدهد. اگر میخواهید به بررسی مسائل تاریخی بپردازید، بهتر است واقعیت را چه در دورۀ امانی و چه بعد از آن با آفاقیت بررسی نمائید. تا جائیکه من در کتاب شما به حیث یک خواننده دیدم، شما میخواهید دورۀ امانی را بیشتر زیر انتقاد برده و برعکس به دوره های ما بعد کریدت بیشتر داده و از خلای های مهم آن چشم بپوشید و دلیل آنهم واضح است که منافع خانوادگی شما در دوره اخیر الذکر بیشتر بر آورده شده است. اینکه شما از وردک هستید، فرق ندارد چون اینجانب نیز از ولایت همجوار آن یعنی غزنی میباشم. بهرحال من نوشته های شما را همیشه در این پورتال میخوانم و از آن لذت می برم. بزرگی شما در قضاوت آفاقی شما خواهد بود. بهرحال شاید دیگر از من چیزی نخواهید شنید و اگر از نوشته مختصر من آزرده شده باشید، ببخشید که هدف من "جنگ اندازی" نبوده و نخواهد بود.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
27.01.2015 |
|
یک تذکر دوستانه به اقای داود مومند! برادر محترم. روان فرهادی در زمان صدارت محترم شفیق بحیث سفیر کبیر افغانستان در ایتالیه مقرر شده بود. مرحوم داودخان این شخص حرامنمک را بحیث جاسوس ایران میشناخت بهمین خاطر وقتیکه مرحوم داودخان نظام جمهوری را بنیانګذاری نمود وی در قدم اول روان فرهادی را بخاطر همین عمل غیر انسانی که در حصه پادشاه سابق افغانستان نموده بود بکابل خواست و دست شان را از وزارت خارجه کوتا ساخت . روان فرهادی در پنج سال دوران ریاست جمهوری سردار داودخان بیکار و در کوچه های شهر کابل مثل ... بی سرنوشت ګشت و ګذار میکرد ولی بعد از رویکار امدن حکومت به اصطلاح دیموکراتیک خلق ؟ روان فرهادی سر خود را از زیر بغل ببرک کارمل بیرون کشید و بحیث مشاور سیاسی ببرک ایفا وظیفه نمود تا اینکه اقای استاد بزرګوار جهاد? اقای بحران الدین ربانی وی را به حیث نماینده دایمی در ملل متحد مقرر نمود. |
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
26.01.2015 |
|
جناب آقای محبوب کاتب از کلیفورنیا ! تبصرهٔ شمارا در کلکین «مطالب نشر شدهٔ افغان جرمن آنلاین» 26/1/2015 به عنوان محترم ایاز نوری که در مورد این جانب نیز تماس میگیرد، مطالعه کردم. در آغاز میخواهم خدمت شما به عرض برسانم که بنده بار اول است که با اسم شما در پورتال افغان جرمن آنلاین آشنایی پیدا میکنم. با مطالعهٔ هر سطر از نوشتهٔ شما با خود تکرار میکردم که جناب محبوب کاتب چرا این همه زحمت را متقبل گردیده اند تا دو شخص را که هیچگونه دشمنی باهم ندارند واصلاً یکی دیگر را ندیده اند و نمی شناسند به گفتهٔ عامیانه «به جنگ می اندازد و خود در غوندی خیر نشسته و از آن لذت می برد». شما که مالِک این اثرم از سال 2000 م باینطرف می باشید، چرا تا حال سکوت اختیار کرده اید و امروز که میدان را گرم می بینید به میدان داخل شده و بازهم به گفتهٔ عامیانه «گیرش کو که وقتش است» گفته خدمت فروشی می کنید. آقای محترم! شما متیقن باشید که من کسی نیستم که از کردهٔ خود برگشت داشته باشم و هر آنچیزی که گفته و یا نوشته ام از وجود آن انکار کنم. امید است که این طرز دید مرا به دیده درایی ننگریسته، بلکه آنرا جزء کرکتر و زندگی ام بپذیرید. این کمینه هیچ گونه رابطهه ای به خانواده های شاهی افغانستان ندارم، بلکه یک انسان عاجز از قوم وردگ استم و خودرا بینهایت خوشبخت می شمارم که منصوب بهمین خانواده هستم.
آقای محترم! با عرض معذرت خدمت شما عرض کنم که مطالعهٔ تبصرهٔ شما مرا متأثر گردانید و با خود گفتم از دید روانی این برادر چی مشکل در زندگی دارد؟ که منحیث راپورچی، بدون از اینکه کوچکترین مفادی برایش وارد آورد، دو نفر را تشویق و ترغیب به مناقشه و جدال می کند.
به غیر از اینکه دعا کنم خداوند شمارا در راه خیر اندیشی و خیرخواهی هدایت نماید و از شَر اندازی و بهم اندازی نجات دهد، بیشتر از این گفتنی دیگری ندارم. با احترام و من الله التوفیق
|
 |
اسم:
محبوب کاتب محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
26.01.2015 |
|
محترم جناب محمد ایاز نوری سلام در مورد مقاله محترم انجنیر صاحب احسان الله مایار که از قول مرحوم غبار از جلد اول کتاب مطالبی را در رابطه با دوره امانی اقتباس کرده و دلایل خود را بر مبنای آن استناد بخشیده اند، یک نکته دلچسپ وجود دارد به این معنی که ایشان در آن مقاله به نظریات مرحوم غبار ارج گذاشته و آنرا به حیث سند مدار اعتبار دانسته اند، در حالیکه آقای مایار در سال 2000 کتابی در 119 صفحه نوشته اند تحت عنوان "نگاهی به افغانستان در مسیر تاریخ _ اثر میرغلام محمد غبار" و در این کتاب سرتا پا بر مطالب جلد دوم مرحوم غبار انتقاد کرده که در بسا موارد انتقادات شان توأم با اشتباهات بوده و نشانه های واضح از خوشبینی و بدبینی های شخصی در آن به مشاهده میرسد و آنهم بیشتر به این دلیل که مرحوم غبار انگشت انتقاد بر بعضی عملکرد های بزرگان خانواده جناب مایار گذاشته است. بهرحال اگر شما این کتاب را پیدا کرده و مطالعه نمائید، بسیار مسائل دیگر نیز به شما روشن خواهد شد و به این موضوع پی خواهید برد که چرا جناب مایار صاحب دوره امانی را بد بینانه و برعکس دوره بعد از حبیب الله کلکانی را با خوشبینی بیش از حد به بررسی میگیرند. یکی از نکات مهم ساده نگری ایشان آنست که ایشان سقوط دوره امانی را محض به ارتباط جریانات داخل کشور میدانند و از نقش انگلیس ها در سقوط دوره امانی آگاهانه و نا آگاهانه طفره میروند و حتی در همین تبصره اخیر خود می نویسند: «در مورد بحث اخیر تان که دست مرموز انگلیس در سقوط نظام اعلیحضرت شاه امان الله دخیل بود، تا جائیکه شایع شده اطلاع دارم». ایشان دست داشتن انگلیس را در سقوط دوره امانی که اکنون با نشر کتاب جناب داکتر عبدالرحمن زمانی در این اواخر کاملاً مستند گردیده است، هنوزهم "شایعه" میدانند. در همچو قضاوتها کسانی دیگری که در تاریخ افغانستان کمتر مجال مطالعه یافته اند، نیز همنوا بوده و از خوشبینی های شخصی کار میگیرند. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
26.01.2015 |
|
دولت وقت اگر میخواستن میوندوال را ازبین ببرند چرا آنقدر محاکمه؟ وبخصوص رئیس محکمه غلام فاروق خان لوی درستبز نظام شاهی بود و رئیس طب عدلی هندوی خوشنام بالمکنداس بود.
ازبین بردن موصوف آسان بود که کسی یا فیر یک مرمی به نزدیک خانه اش به حیاتش خاتمه میداد.
درویدیو قبلی که درباره مرگ مرحوم میوندوال ساخته شده بود در یک قسمت گفته شده بود ناخن های دستش کشیده شده بود و بعد خانمش گفت دست های مقبولشه لمس کردم واز ناخن کشیدن خبری نبود . همچنان درباره شکنجه ، و بعد کتاب و لوارم از خانه می خواهد؟ سناریو درست نوشته نشده بود.
|
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
کابل افغانستان
تاریخ:
25.01.2015 |
|
چشم پوشی از کودتا محمدهاشم میوندوال ناجوانی و بزدلی یکعده ملکیارها است دگرجنرال محمدگل اريوب وال معاون جهادي وزارت دفاع زمان احمدشاه مسعود اولين صاحب منصب بود كه يك روز پيش از أفشاه شدن كودتا محمد هاشم ميوندوال جان را سلامت به پاكستان رساند وي جريان كودتا ميوندوال را برايم چنين حكايت كرد. عبدالقدير نورستاني كه در ان زمان قوماندان ژندارم و پولس بود از رفقاي شب و روز من بود. وقتكه كه وي درلست كودتاچيان ميوندوال اسم این جانب را ديده بود برايم زنگ زد و ګفت كهما یک لست کودتاچیان که بطرفداری محمد هاشم میوندوال کودتا میکرد بدست اوردیم و تصمیم ګرفته شده که فردا شب انعده اشخاصیکه در ان لست نامهای شان موجود است ګرفتا ر نمایم در لست كودتاچيان اسم شما نيز موجود است.وی برایم ګفت من ديگه چيزي كرده نمي توانم صرف همينقدر ميتوانم كه برايت اطلاع دهم هر چي كه ميكني ديگر اختيار بدست خود شما است. وي افزود وقتيكه گوشي تليفون را گذاشتم يك جوره لباس ژنده را پوشيده به همراي برادرزاده ام به دروازه لاهوري كابل رفته در يك موتر لأري نشيستم بطرف پكتيا به خانه پدري ام اريوب جاجي رفتم شب را در آنجا سپري نمودم و فردا صبح وقت نمازبه تره منگل كه در چند كيلو متر فاصله دارد رفتم وي گفت چاي صبح را در انجا خورده عازم پاره چنار شدم كه در انوقت يكي از خشاوندان من در انجا زندگي ميكرد به خانه وي رفتم. وقتيكه خبرهاي هشت بجي شب راديو كابل را شنيدم و در ان خبر ان شب از گرفتاري يك تعداد اشحاصي كه به سركودگي ميوندوال كودتا ميكرد دستگير شدن. را شنيدم از طَي دل به عبدالقدير دوعا كردم كه خداوند خيرت بدهد. بهرصورت. من در سال ١٩٩١ از دگرجنرال محمد گل اريوب وال در شهر پيشاور پاكستان أين سوْال كردم كه شما توسط كي به كودتا ميوندوال جذب شديد ؟ وي اسم جنرال عبدالرزاق خان كه يك وقت قومندان قوایی هوایی بود و دوست شخصي من بود جذب شديم.همچنان جنرال محمد گل اريوب وال اضافه نمود که من به ان کودتا شاغلو هر یک پادشاه سرباز که صاحبمنصب سابق هوایی بود و شاغلی ګل پاچا جاجی پیلوت شخصی خضوراعلیحضرت محمد ظاهر شاه و زمان داود خان را به کودتا جذب نموده بودم الحمدالله تا حال جنرال محمدګل اریوبوال زنده است و فعلاً در كابل زندگي ميكند. افسوس به يكعده أشخاص عقده يي و تنگ نظر ای اقایون ملکیار خیل اقای عبدالله ملکیار دست راست شهید داودخان بود دختر عبدالله خان ملکیار به اسم ګلالی عمر داود خانم پسر کلان داودخان بود و خواهر عبدالله ملکیار خانم محمدهاشم میوندوال بود . در زبان شیرین دری ضربالمثل داریم که میګوید تا که پیاز نخوری دهنت بوی بد نمیدهد . من مدافع صمد ازهر نیستم ولی دوست دارم حقیقت را بګویم
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
25.01.2015 |
|
جناب محترم احسان الله مایار صاحب! درین دریچه بار آخر، توضیح مورخ ۲۴ جنوری تان را خواندم.خدمت عرض کنم که بلی، از بین بردن حکومت دزدان و اوباشان به سر کردګی حبیب الله مشهور به بچه سقو، تحت رهبری جنرال محمد نادر خان یک عمل ضروری و معقول ملی بوده است، من با شما بالکل مؤافق هستم و این تفکیک را من و دیګر افغان ها باید بکنند. در قسمت کشته شدن بدون محاکمه عبدالرحمن لودین شما هم موقف واقعبینانه خود را اظهار کرده اید، خانه آباد، در ضمن درین جا من تاریخ مرجوم غبار جلد دوم را نزدم دارم، در صفحه۶۱ میخوانیم: « نادرشاه در همان اوایل ورود خود در کابل (خزان ۱۹۲۹) جنرال پینن بیک خان، میرزا محمد اکبر خان، امرالدین خان، عبدالطیف خان کوهاتی، عیسی خان قلعه سفیدی، تازه ګل خان لوګری،سلطان محمد خان مراد خانی، محمد حکیم خان چهار دهی وال، احمد شاه خان کندکمشر احتیاط، دوست محمد خان غند مشر پغمانی و سید محمد خان کندکمشر قندهاری را بدون محکمه من نویسنده باز تکرار میکنم ؛؛بدون محکمه شرعی،، ګلوله باران کرد.» کشتن غلام نبی خان چرخی هم بدون دایر شدن محکمه شرعی بوده است. من مبهوت می شوم که اعلیحضرت محمد نادرشاه از نظر روانی چه نوع انسان و شخصیت بوده است...؟!. محترم مایار صاحب! در اخیر نوشته تان شما ذکر از سه صد نفر سقوی کرده اید که ارګ شاهی را از شاه امان الله قبضه کردند و نوشته اید که درین شمار مهاجمین هیچ نفری از انګلیس موجود نبوده است. خدمت عرض شود که من از عدم موجودیت انګلیسها با شما موافق هستم. در ضمن درک من ازین دلیل جناب شما این هم است که چون این سه صد نفر اوباش همه تحت زعامت و زیر امر و قومانده حبیب الله بچه سقو بودند و عمل میکردند، چون قوماندان و رهبر این سه صد نفر ګماشته انګلیسها بود، پس من منحیث یک افغان آزادیخواءهمه ای این سه صد نفر را عساکر انګلیس قلمداد میکنم. البته من راجع به ارتباط مخفی شخص بچه سقو با مقامات سفارت انګیس مقیم کابل را در نوشته قبلی ام حضور شما نګاشته ام. ما اخذ آن ( افغانستان در عهد اعلیحضرت امان الله خان صفحه ۲۸۲ - ۲۸۴تالیف فضل غنی مجددی فعلا مقیم ایالات متحده) چون دولت امانی توسط حمله مسلحانه یک دسته از بین رفته، من از تحلیل خود میګویم که کدام شخصیت ها درین وقت وزیر حربیه، ریس استخبارات و وزیر داخله دولت امان الله خان غازی بودند؟ این سه مقام در دفاع از شهر کابل به شمول ارګ شاهی مسوولیت درجه یک نداشتند؟ محترم احسان الله مایار صاحب! به نظر من چون با سقوط دولت امانی بازی به سرنوشت ملت صورت ګرفته، در بحث هم چون موضوع مهم درین دریچه ګنجایش نیست. پس من درین جا نوشته ام را خاتمه میدهم. اګر زندګی بود در آینده طی یک نوشته و مقاله تفصیلی در زمینه نظراتم را به شما و مردم افغانستان تقدیم خواهم کرد. با تجدید احترام |
 |
اسم:
بابه صمد پنجشیری محل سکونت:
کابل افغانستان
تاریخ:
25.01.2015 |
|
پشتباني از داعيه خط نام نهاد ديورند يا چانس وزير شدن. كسانيكه سي سال قبل خط ديورند را درد سر به مردم و حكومت افغانستان ميدانيست امروز بخاطر وزير شدن ١٨٠ درجه تغير جهت كرده انهم بخاطر بدست اوردن چندتا رأي وكيلای پشتو زبان شوراي ملياین ګونه اشخاص معلوم الحال حالا سنگ پشتونستان خواهي را به سينه ميزند غافل از اينكه. بهر رنگي كه خواهي جامه بپوشي من از ......... ميشناسمت
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
24.01.2015 |
|
جناب آقای ایاز نوری صاحب! تبصرهٔ مؤرخه 24 جنوری شما را که در قبال نوشتهٔ 7 جنوری بنده تحریر و نشر گردیده است، از نظر گذشتاندم. برادر محترم! شما از نوشته ام چنین استنباط نموده اید که شما را در جایی خداناخواسته بی خرد خطاب نموده ام، لذا در این مورد از شما اکیداً معذرت می خواهم. جناب آقای ایاز! ازاینکه جناب شما سوابق اسلافم را در رابطه با وظایف محولهٔ شان در طول بیش از یک صد سال در وطن مشترک ما یاد نموده اید برای تان خانه آبادی می گویم. با صداقت کامل و یک مسلمان به شما اطمینان می دهم و باور کنید که این کمینه به استقرار نظام اخیر شاهی افغانستان و خلع دوران وحشت و بربریت حبیب الله کلکانی مباهات می کنم. به نظر قدر و احترام نگریستن به چهل و چند سال اخیر پادشاهی افغانستان بایست نزد هر افغان به منصهٔ یک نعمت خداوندی و مستحسن ارزیابی شود، زیرا باور کرده نمی توانم کسی را سراغ کرده بتوانیم تا به سقوط دورهٔ سقاوی اشک بریزاند و نوحه کند. نمی دانم چی مشکلی داریم که نتوانیم بین دورهٔ قدرت حبیب الله کلکانی در کشور مضمحل و نجات آن توسط سپه سالار محمد نادرخان تفکیک کرده نتوانیم. آیا کسی را در جامعهٔ افغانی سراغ کرده می توانیم که نظام سقاوی را، به غیر از چند نفر مریض در اجلاس لندن، نسبت به دوران پادشاهی اخیر ترجیح دهد؟ راستش که این کمینه کسی را نمی شناسم. به شما اطمینان می دهم که اثر آقای غبار را مطالعه کرده ام و می دانم که آقای عبدالرحمن لودین در زمان پادشاهی اعلیحضرت محمد نادر شاه زندگی خود را از دست داده است که نمی توان در آن تغییری وارد نمود. در مورد بحث اخیر تان که دست مرموز انگلیس در سقوط نظام اعلیحضرت شاه امان الله دخیل بوده، تا جایٔیکه شایع شده اطلاع دارم و هم می دانم که در جملهٔ سه صد نفر سقاوی کدام یکی از اتباع انگلیس شامل نبوده که پایتخت افغانستان را تصاحب کرده اند. با احترام
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
24.01.2015 |
|
دوست، برادر و هموطن صدیق، دانشمند، نهایت وطنپرست، محترم حمید انوری، به آئینۀ جهان نمای رویداد های سیاسی، اجتماعی و تاریخی افغانستان، پورتال افغان جرمن آنلاین صفا آوردید. به باور برینکه همه راههای ما بجانب خداوند یکتاست و مقدرات همه موجودات عالم از بقاء تا فنا به ارادۀ ایزدی قلم میخورد، بازهم فقدان همسر وشریک زندگی تان را از صمیم قلب تسلیت گفته و بهشت برین را برایشان از درگاه حق تمنا می نماییم. بدون شک ادامۀ خدمات مطبوعاتی شما با صداقت برای افشای حقایق تلخ وطن ویران و مردم مظلوم آن کما فی السابق نه تنها ضرورت مبرم هموطنان دور افتادۀ ما خواهد بود، بلکه روح همسر عزیزتان را، مخصوصاً در دفاع ازاحوال زار زنان و اطفال بیچارۀ وطن، خوشنود آرام خواهد ساخت. قبلاً هم به شما عرض نموده بودم که درچنین مقطع حساس تاریخ افغانستان، در حالیکه ادارۀ امور دولت جدید هنوز ثباتی حاصل ننموده است، سرمه های آزموده شده و دستان ناپاک اجیران و دشمنان داخلی ملت افغان برای احراز قدرت، بازهم از آستین وابستگان خارجی و همسایگان غدار بیرون گردیده و تخریبات اجتماعی را سر وسامان میدهند، همکاری و وظیفۀ مبرم قلم بدستان ملی، محققین و مؤرخین صاحب نظر از هر زمان دیگر مهمتر تلقی میگردد. پس بازهم در حلقۀ افغانستان دوستان هموطن تان خوش آمدید. مضمون مثل همیشه ارزشمند و تحقیقی تان تحت عنوان « از حرف تا عمل رئیس جمهور»، شاهد فکر دقیق و علاقمندی تان به امور حساس وطن تان میباشد.
بدون تردید شما، برادر و هموطن ارجمند امتحان پاسداری از مردم مظلوم وطن تانرا در دفاع از منفع علیای ملت افغان و حقوق حقۀ آن همیشه داده اید. خداوند در راه عشق به وطن و مردم مظلوم و بیوسیلۀ آن مثل همیشه شما را مؤفق و سرفراز داشته باشد.
|
 |
اسم:
سیخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیبا
تاریخ:
24.01.2015 |
|
دوستان محترم شاغلو عبدالروف خان وردک و محمدخالد الوتاند
چونکه درین کلکین ضیق چشمان کم بین من چندان درست دیده نمی تواند، خواهشمندم به شناخت مختصرم از امرالله صالح توجه فرمائید:
امرالله صالح همان پنجشیری است که سه سال قبل با افتخار در تلویزیون (سی. ان. ان.)امریکا گفت که حدود 300 نفر پشتون طالب را بدست خود کشته ام، و ازین کار خودافتخار میکنم و در انتظاز عکس العمل پشتون ها نیز می باشم و از آن هراس ندارم... بیانات فوق امرالله صالح را هزاران افغان شنیدند وعکس العمل ها دادند که عکس العمل های شخص من اقلا سه بار نشر شده، ولی امرالله صالح درین سه سال به هیچیک از عکس العمل های افغان ها جواب نداده است. اما چرا او دفعتاً "در این وقت" موضوع "دیورند" را انتخاب کرده و دیورند را به نفع موقف ملی افغان ها تائید کرده است؟ تائید او دلیل بسیار مهم سیاسی دارد که شما محترمان قبلاً از آن خبر نداشتید. داکتر عبدالله امرالله صالح را به جای آقای ربانی به حیث وزیر خارحه انتخاب کرده است - امرالله صالح میدانست که انتخاب او با انتقاد شدید پشتون ها مواجه خواهد شد، لهذا این رشوت سیاسی را یک هفته قبل از اعلان نامزدی خود در یک مقلالۀ اغوا کنندۀ سیاسی نشر کرد. همین که من آن مقاله را خواندم فهیمدم چیزی گپ مهمی است، زیرا امرالله صالح که قبلاً دو بار در مقالات خود خط دیورند را رد کرده و مال و ملک پاکستان خوانده، چطور دفعتاً در پهلوی پشتون ها قرار می گیرد و خط دیورند را منسوخ دانسته پیرامون فسخ آن دلایل اقامه می کند؟ اینکه انتخاب او به حیث وزیر مهم خارجه اعلان شد، موقف دروغین سیاسی او در بارۀ حمابت از "دیوندد" نیز معلوم شد. امید است شما دوستان نیز نزاکت موضوع رادرک فرموده باشید- من بزودی درین باره یک مقالۀ مفصل درین پورتال می نویسم تاهمه افغان ها این چال و نیزنگ سیاسی داکتر عبدالله و چوکرۀ او امرالله صالح را بفهمند. امید است افغان های خبیر پیرامون نزاکت سیاسی و رندی داکتر عبدالله اظهار نظر نمایند.
باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان
یادداشت شخصی برای محترم نوری صاحب: من فراموش کرده ام که داکترعبلدالله امرالله صالح را بوزارت داخله انتحاب کرده یا بوزارت خارجه، اما این موضوع رسما ازطرف حکومت وحدت ملی نشرشده، اگرامرالله بحیث وزیرداخله انتخاب شده باشد، خودتان به نمایندگی ازمن آنرا تصحیح فرموده عوض خارجه داخله بنویسید واگر درست باشد درهردصورت، این یادداشت راحذف فرمائید - با احترام -هاشمیان
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
24.01.2015 |
|
هموطن گرامی جناب غزنوی غلزی سلام!
قبل از هرچیز دیگرمیخواهم از توجه ودقت شما وآقای قاسم باز وآقای ایاز نوری وآقای داکتر نجبیب بارکزی وآقای احسان لمر وآقای مسعود فارانی به نوشته های اینجانب در مورد استادخلیلی وپدرش مستوفی الممالک ابراز تشکر نمایم. تبصره های عالمانۀ شما برگوشه های تاریک موضوع روشنی بیشترانداخته است ومرا کمک نمود.
درمورد عبیدالله سندی باید عرض شود که او یکی از رهبران آزادی خواه حکومت مؤقت هند درکابل در عهد امیرحبیب الله خان بعد از 1916 بود.
به ارتباط پیغام سری مستوفی الممالک به امیر که گفته میشود: «پیغامبر را در لباس سیاه و سوار بر اسپ سیاه نزد امیر فرستاده بود تا توجه امیر جلب شود. صبح آنروز وقتی امیر به درونته رسید قاصد پیغام را به امیر داد، امیر مکتوب مستوفی را گرفت و در جیب خود گذاشت. حیات هزاران نفر به آن پیغام کوچک ارتباط داشت اگر امیر آنروز پیغام را می خواند شاید امروز آینده افغانستان رنگ دیگری می داشت. اما بعداً مکتوب بدست کسانی افتاد که قتل امیر را دسیسه چیده بودند."
در رابطه به حکایت فوق، برداشت من اینست که اسپ سیاه وقاصد سیاه پوش علامت خبر بد به امیر بوده است وامیر این رمز را بهتر از خلیلی میدانسته است که مستوفی الممالک یک باردیگر در آن نامه برضد عده ای از مردم کشورمنجمله مشروطه خواهان و روشنفکران راپورغلط و صحیحی داده و حتماً از امیر خواسته امر قتل ونابودی یک تعداد اشخاص را صادر کند، مگرامیر حبیب الله نخواسته با خواندن نامه وصدور امر قتل وکشتار ویا دستگیری آنهایی را که مستوفی الممالک از آنها نام برده،بدهد وجمعی از خانواده ها را در کابل به ماتم بنشاند. استادخلیلی هم اشاره میکند که امیر با نخواندن نامه مستوفی الممالک «حیات هزاران نفر» ازمرگ و تباهی نجات یافت.
تأثر وتأسف استاد خلیلی بخاطر برباد شدن «حیات هزاران نفر» که پدرش راپورداده بود،نیست بلکه بخاطراینده پدرش مستوفی الممالک است که این نامه را نوشته بود.و اگر امیر زنده می ماند، پدرش چند صباح دیگر برمقامش ابقا می شد. زیرا دراخیر خاطرات گفته میشود که «بعداً مکتوب بدست کسانی افتاد که قتل امیر را دسیسه چیده بودند.» اگرکمی به این جمله دقت شود معلوم میگردد که نامه مستوفی الممالک،راپورسری وجاسوسی بوده که در آن نام مشروطه خواهانی ذکرشده بودکه به ارتباط واقعه شوربازار، قصد قتل وترور امیر را در لغمان داشتند. معلوم است که تعداد مشروطه خواهان در آن زمان به هزاران نفرنمیرسید، ولی اگر تعداد آنها را صدها نفر بشماریم، گویا تباه شدن حیات صدها نفرمشروطه خواه برای مستوفی الممالک هیچ ارزشی نداشته، فقط آنچه ارزش داشته این بوده که چرا امیر به نامه اش اهمیتی نداده وآنرا دفعتاً در حضور قاصد سیاه پوش نخوانده وتصمیم اتخاذنکرده است.
اگر براستی این نامه قبل از مرگ امیر بدست کسانی افتاده باشد که قتل امیر را طرح کرده بودند، می باید این نامه یک سند قوی وانکار ناپذیری علیه مستوفی الممالک بوده باشد که در روز محاکمۀ مستوفی الممالک همگی را وادار به دادن رأی به اعدام او کرده است. نتیجه این میشود که گفته اند:(چاه کن را چاه درپیش است)، مستوفی الممالک برای مشروطه خواهان چاه مرگ ونابودی کنده بود، اما بالاخره خودش درآن چاه نابود شد. امید است برداشت من از روایت خلیلی خیلی پرت نباشد.با حرمت فراوان
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
23.01.2015 |
|
شاغلی احسان الله مایارصاحب!
نوشته مورخ ۷ جنوری سال جاری تانرا [را] که به ارتباط مقاله (مقالۀ) من پیرامون تقبیح شش جدی تقبیح تجاوز شوروی وقت بود، خواندم. شما مرا شخص بی خرد خطاب کرده اید لیکن من هیچګاه این مسوولیت (مسؤولیت) را به دوش نمی ګیرم که خود را عالم معرفی کنم. اما من آدم بی سواد هم نیستم، من آنچه به نظرم حقیقت می آید می نویسم و درین راه غیر از خالق متعالم که مرا آفریده است، دیګر قدرتی را نمی بینم که مرا سد راه شود.
شاغلی مایار صاحب! ما مردم افغانستان می دانیم که پدر و پدر کلان های شما در دوران پادشاهی امیر حبیب الله خان، امیر نصرالله خان، امیر امان الله خان، اعلیحضرت نادرشاه و اعلیحضرت ظاهر شاه در مقامات بلند دولتی مثل وزیر داخله، ریس (رئیس) شورا (شوراء) و والی و نایب الحکومه و غیره مقامات بلاند (بلند) کار کرده اند و این را هم می دانم که ریدن (رسیدن) به این مقامات و باقی ماندن در ان (آن) مقامات و ګرفتن امتیازاتآن (امتیازات آن) از دولت های مختلف مذکور، کار آسانی نبود و از عهده هر کسی هم پوره نبوده است، پس شما حق داریدتا (دارید تا)ازین دربار ها و شاهان ممنون و شکر ګذار باشید،
اما توقع نداشته باشید که دیګر مردمی که در دروازه های این مقامات بحیث پیره دار مقرر شده نمی توانستند، مثل شما از آنها شکر ګذار باشند.
من انتقادات مرحوم میر غلام محمد غبار را بر اعلیحضرت مرحوم امان الله خان در مورد شهید عبدالرحمن لودین را که شما در نوشته تان ذکر کرده اید قبول میکنم، کاش شما هم اتقادات (انتقادات) همین مورخ (مؤرخ) را در حق بچه سقو، نادر شاه و برادرانش را در مقاله (مقالۀ) خود تذکر میدادید تا معلوم می شد که آن کس که بلاخره عبدالرحمن (لودین) و دیګر مشروطه خواهان را بدون محاکمه کشت و اعدام کرد، کی بود؟ شاه امان الله ، بچه سقو و یا نادرشاه بود؟ تا ما می فهمیدیم که قضاوت شما در مورد اعلیحضرت غازی امان الله بیطرفانه است. شما در مقاله تان در باره سقوط دولت امانی از دست مرموز انګلیس قطعا یاد آوری نکرده اید، در حالیکه به شهادت اسناد بچه سقو به تاریخ (تأریخ) ۱۴ جنوری ۱۹۲۹م جلسه پنهانی با سکرتر سفارت انګلیس مقیم کابل را در قصر باغ بالا داشت...؟!. شما همچنان کتاب جدید (بازنګری دوره امانی و توطئه های انګلیس) تالیف (تألیف)داکتر عبدالرحمن زمانی را در بیش (پیش)روی خود دارید، یک بار باز مرور کنید. با احترام |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.01.2015 |
|
در ارتباط با مقاله محترم سیستانی در مورد پدر مرحوم استاد خلیلی مستوفی الممالک، استاد خلیلی در کتاب خاطرات خود در صفحات 28 و 29 خاطره خود از آخرین دیدار امیر حبیب الله خان با مستوفی الممالک در جلال آباد قبل از رفتن امیر به مقصد شکار بطرف کله گوش لغمان را نقل کرده است. این خاطره سوال هایی را در ذهن من بوجود آورد. مثلاً اگر مرحوم مستوفی الممالک یک خدمتگار وفادار امیر و دولت افغانستان بود چرا موضعیگری جدی تری در مورد خبری که برایش رسیده بود نکرد؟ آیا امیر دوباره به کابل رفته بود که فردا دوباره به طرف مشرقی و لغمان روان شد و در درونته قاصد را دید؟ آیا چه کسی شاهد بود که امیر پیغام مهم شخص اعتباری خود مستوفی الممالک را نخواند؟ آیا این مولوی صاحب عبیدالله سندی که به مستوفی الممالک مشوره داده قبلاٌ از کدام موضوع اطلاع داشت؟ آیا این مولوی صاحب عبیدالله سندی کی بود وجود حقیقی دارد؟ بناءً از استاد سیستانی و دیگر دانشمندان محترم سایت وزین افغان جرمن آنلاین خواهشمندم که این قصۀ تأریخی آورده شده در کتاب مرحوم خلیلی که به اهتمام و تایپیستی محترم قوی کوشان تهیه شده است را از نظر منطق و روایات تأریخی و اسناد معتبر تحلیل نمایند: " امیر در موتر خود وارد باغ شد. وقتی پدرم دروازه موتر امیر را باز کرد شنیدم که امیر به پدرم گفت مستوفی چه گل های زیبا مثل فرش قالین داری، من از موتر پایان نمی شوم به شرط آنکه به من وعده کنی که همراه من برای شکار به "کله گوش" می روی. در این موقع پدرم آهسته در گوش امیر چیزی گفت که نه من و نه دیگران فهمیدیم. درست دفعتاً چهره اش جدی شد، امیر با لحن خشن به پدرم گفت: مستوفی تو همیشه مرا نصیحت میکنی، بجای آنکه از موتر پیاده شود به موتر ران امر کرد که بر گردد. پدرم از عکس العمل امیر حیران شد، دوباره به چوکی خویش بازگشت و کاملاً ساکت شد. بعد از چند دقیقه سکوت خطاب به مولوی عبیدالله سندی گفت: چون قضا آید طبیب ابله شود آن دوا در نفع خود گمره شود در جواب مولوی عبیدالله خان به پدرم مشوره داد تا به امیر فوری یک خط بنویسد و در آن ذکر کند که مقصد پدرم چیزی دیگری بوده است از آنکه امیر تصور کرده است. ...... مستوفی یک پیغام شخصی به امیر فرستاد. به پیغامبر تأکید کرده بود که پیغام را به شخص امیر بدهد. پیغامبر را در لباس سیاه و سوار بر اسپ سیاه نزد امیر فرستاده بود تا توجه امیر جلب شود. صبح آنروز وقتی امیر به درونته رسید قاصد پیغام را به امیر داد، امیر مکتوب مستوفی را گرفت و در جیب خود گذاشت. حیات هزاران نفر به آن پیغام کوچک ارتباط داشت اگر امیر آنروز پیغام را می خواند شاید امروز آینده افغانستان رنگ دیگری می داشت. اما بعداً مکتوب بدست کسانی افتاد که قتل امیر را دسیسه چیده بودند."
|
 |
اسم:
محمد حامد الوتاند محل سکونت:
xxx
تاریخ:
22.01.2015 |
|
لوی افغان امرالله خان صالح ته مبارکي او سلام
کاشکې هر ېو امرالله شي د وطن د درد دوا شي له آمو تر اباسينه له واخانه تر پشينه ټول افغان سره صالح او هم پخلا شي
قدرمنو روڼ اندو هېوادوالو ؛ زېرۍ مې درباندې، زه تاسې ټولو ته د لوی افغان ملت د بیا جوړېدو او ېووالي زېرۍ درکوم. قدرمنو هېواد والو دا زېرۍ نن د ۲۰۱۵ کال د جنورۍ د مېاشتې په ۲۱ مه نېټه زما ښاغلي او مشر دوست او ملګري ښاغلي عبدالروف خان وردګ د تېلفون په کرخه پر ما وکړ . دوئ وفرمائېل چې د ښاغلي امرالله صالح مرکه چې د ۸ صبح د ورځپاڼې خبریال ښاغلي فردوس کاوش سره ېي لرلې او بیا د افغان جرمن آنلاين پر خکلې او ډېر کتوونکې پاڼه کې خپره شوې ولولم ، ما هم سره له دې چې د حلالې ډوډئ د ګټلو په موخه په سفر بوخت وم دا هر اړخيزه او د محتوی او معنی څخه ډکه مره که په ډېره مينه او دقت سره ولوستله ، او د ښاغلي امرالله صالح ټولو ځوابونو او آندونو راته زمونږ د ويجاړ او خوار وطن او د کړېدلي ، ربړېدلي او ځورېدلي لوی افغان ملت او هېواد د جوړېدو او سمسورتېا زېرې راکړ ږ قدرمنو لوستونکو: تاسې سره به هرومرو دا پښتنه پېدا شوي وي چې دا څرنګه ؟ ځواب دا دی چې ښاغلي امرالله صالح پدې مرکه کې زمونږ د هېواد او ملت اساسي ستونزو او اصلي دښمنانو ته ډېره ژوره کتنه کړې ، او تر ټولو مهم او اړين دا چې له ډېرې مودې وروسته ېوه تاجک افغان مطرح سیاستوال د ډېورند د کرغېړنې کرخې په اړوند ېو ملي او افغاني دريځ نېولې او دا ېي د ټول لوی افغان ملت ګډه ستونزه او غوښتنه ګڼلې ده . تاسې په خدای باور وکړۍ چې د دې مرکې د لوستلو په درشل کې مې له ډېرې مودې وروسته په سترګو کې د خوشحالۍ اوښکې تاوې راتاوې شوې. قدرمنو هېواد والو ؛ زه هر افغان ته له آمو نه تر بولانه او د له اټکه تر واخانه چې د داسې ېو ملي احساس او فکر خاوند وي د لوی افغان لقب او خطاب ورکوم او پرې وياړم ، همدا شان د ټولو روڼ آندو افغانانو څخه هيله مند يم چې ښاغلۍ لوی افغان امرالله خان صالح ژر تر ژره په خبلو لیکنو او تبصرو کې وستاېي ، د دوئ له دې ملي دريځ څخه په غوڅ ملاتړ سره وکولای شو د ېوه پراخ بنسټه ټول افغان شمول خوزښت، جوړښت او یووالي بنسټ او کړنلاره غوره کړو ، او که خدای کول د دې جوګه شو چې ټولو افغانانو کې د اعتماد ، باور او ورورګلوئ فضا بيا رامېنځ ته شي او په خپله یو د بل د درد دارو او درمل شو . په درناوی تل د وي افغانستان ژوندۍ او سر لوړۍ د وي لوی افغان ملت |
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
22.01.2015 |
|
محترم امان الله عمر سلیمان لایق و بارق شفیعی از جمله شعرای با استعداد افغانستان هستند که در لیاقت هنری و صنعت شعر نوشتن آنها هیچ جای شک نیست. اما با عضویت در جریان کمونیستی و طرفداری از تجاوز همسایه شمال افغانستان نامشان لکه دار شده است. شاه شجاع درانی بدنام است بخاطر معاهدات وطنفروشی با انگلیس ها و دست نشانده بودن و وسیله تجاوز انگلیس ها، گر چه که امروز اسناد نشان می دهد که شاعر باهنر و توانا بوده است.
مرحوم استاد خلیلی هم شاعر پر آوازه، با هنر و نامدار بوده است اما نقش شان در براندازی نفاق قومی، و حمایت از تجاوز همسایه شرقی پاکستان تصنعی، و حمایت شان از دست اندازی های همسایه غربی ایران، نام مرحوم خلیلی را هم لکه دار ساخته است. براساس شعر که شما خود در نوشته خود نقل کرده اید نام مرحوم خلیلی به استناد عملیات و نوشته ها و نظریات سیاسی وی مورد سوال قرار گرفته است نه بر اساس شعر و شاعری:
مرد نميرد به مرگ، مرگ از او نام جوست نام چو جاويــد شد، مردنـش آسان کجاست؟
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
22.01.2015 |
|
جناب ایاز نوری صاحب! اسم بنده احسان الله بوده و است. لطفاً نام پاک الله مرا از اسمم حذف نکنید. با احترام احسان الله مایار |
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
22.01.2015 |
|
ښه چاري
د ملی ویب پاڼي افغان جرمن انلاین څخه په مننه
قابل توجه ښاغلی جمال بارکزی نوشته اید ده کجا و درختها کجا، که عده ای طوطی وار آن را تکرار کرده اند. دقت کنید که رسول رهین کیست؟ به سر کردگی رسول رهین مجلس به نام تجلیل از شاه حبیب الله (بچه سقاو) در لندن دایر شد و این اقدام خائنانه و نفاق برانگیز شان قابل نفرت همګان است، در این جا جای سؤال نیست.
باید نوشت که رسول رهین تحت حمایت حزب دیموکراتیک خلق (حزب وطن)در (سازمان کجا) فعالیت سیاسی داشت، و (سازمان کجا)از طرف دسته خلق و پرچم حمایت می شد، در عقب (سازمان کجا) سفارت اتحاد شوروی وقت قرار داشت، حتی اینکه آنها در همان وقت برای تجزیۀ افغانستان کار می کردند و گروه خلق و پرچم نظاره ګر بودند،
در زمان داکتر نجیب ائتلاف سیاسی را با حزب وطن رقم زدند، در آن زمان این روشنفکران به اصطلاح قلم بدستان در خدمت همان حاکمیت ظالمانه قرار داشتند، و امروز ادعا وطن دوستی می نمایند. بدون شک وطن فروشان خلق و پرچم در تضاد با منافع ملی، با روحیه ضد مردمی نفاق را ترویج می نمودند و هنوز هم می نمایند و ضرورت آن دیده نمی شود، علیه استاد خلیلی که میلون ها انسان دوستدار ایشان است، بد و رد ګفته شود، پدر او و یا عملکرد او در زمان بچه سقاو چیزی دیګری است و خدمات اواخر او چیزی دیګري، چرا از ائتلاف احزاب چپ تحت رهبری حزب دیموکراتیک خلق (حزب وطن) که بلوک چپ را به زعم خود شان تشکیل داده بودند این وطن دوستان چیزی نمی نویسند و نمی ګویند که خیانت در حلقوم حزب دیموکراتیک خلق چاق شده بود و رسول رهین، کوشانی، شنا و دیګران با حزب وطن بلوک چپ را تشکیل داده بودند، همۀ این رسوايي بالآخره به خلق و پرچم بر می گردد، روی این ملحوظ (ده در کجا و درختان در کجا) نادرست بوده و نادرست است، بلی ده و درخت ها همه و همه در همان دامن حزب وطن فروش خلق و پرچم ریشه ګرفته است.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.01.2015 |
|
آقای امان الله عمر! ګر چه محترم جمال خان بارکزی جواب خوب مکمل به شما نوشته است که ده کجا و درخت ها .... شما در نوشته اخیر از موضوع اصلي یعنی محکوم کردن و نکردن کرد هم آیيي لندن در تجلیل از حبیب الله بچه سقا هیچ ذکر نمی نمایید. و داد از اتفاق میزنید، ما هم اینرا گفته ایم که مجریان جلسه لندن نفاق افکنی کرده اند. شما اعدام پدر خلیلی را طوری نوشته اید که یک خواننده نابلد فکر کند که زمانیکه مستوفی اممالک را به ارک کابل آوردند، شخصاٌ شاه امان الله بالای او حمله کرد و با مشت و لگد او را کشت...؟!. در حالیکه شما نوشته اخیر شخصیت ګرامی سیستانی صاحب را هم حتماٌ خوانده اید که وی پدر خلیلی چرا و به چی ترتیب اعدام شد. |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holand
تاریخ:
21.01.2015 |
|
جناب محترم عباسی صاحب عرض سلام و ارادت کرده تشکر از رهنمايي تان.. من نوشته جناب احسان مایار را به آدرس من مطالعه کرده و جواب نوشته میکنم په افغاني مینه |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
21.01.2015 |
|
«وضع فعلی افغانستان را می توان تنها با زنده ها تغییر داد»
جناب محترم ایاز نوری! این عنوان نوشتۀ جناب محترم انجنیر احسان الله مایار است( مؤرخ ششم جنوری امسال) که تا حال در فهرست پائینی پورتال وجود دارد از نظر بگذرانید. از مهربانی و لطف شما کمال امتنان دارم. |
 |
اسم:
جمال خان بارکزی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
21.01.2015 |
|
محترم شاغلی امان الله عمر، شما باید کمی بیشتر دقت میکردید که موضوع بحث چیست...ده کجا و درخت کجا... چندی قبل یک تعداد از حامیان رهزن تاریخ افغانستان که اکنون تظاهر انسان های خوب و روشن را میکنند، دریش و نکتایی می پوشند و در لندن زندگی میکنند یک محفل مفتضح را به حمایت و ستایش از بچه سقاو به راه انداخته بودند. عکس العمل قلمبدستان وطندوست و ملی ما از اینجا آغاز میابد. بحث اصلی ما خلیلی نه بلکه بچه سقاو بود. ولی بشکل خود بخود این عکس العمل برضد برگزاری همچو یک محفلی مفتضح که وحدت ملی را خدشه دار میسازد، به کتاب لعنتی " عیار از خراسان" سرایت میکند. این کتاب لعنتی که بشکل یک افسانه ای شیطانی نوشته شده است، و خوداستعداد فطری نویسنده این کتاب را معرفی میکند. ما با شما موافق هستیم که خلیلی یک شاعر با استعداد بوده است، استاد خلیلی یک عالم، شاعر و نویسنده توانا است، ما درین شکی نداریم، شما خلیلی را بحیث یک شاعر بینظیر و نویسنده توانا معرفی کرده اید، این چیزی نیست که ما از آن بیخبر باشیم. همه میدانند که خلیلی یک شخص با استعداد است...ضرورت به این پرپره نبود که باید در بخش تبصره برضد محققان، مورخان و نویسنده گان وطندوست و ملی ما که یک عمر را درخدمت مردم، به نفع حفظ وحدت ملی، حفظ هویت و ارزش های تاریخ ما سپری کرده اند، بدون شک خلیلی از نگاه استعداد، آثار و خدمات در جیب هایشان جا میشود، موقف خصمانه بگیرید. موضوع اصلی بحث این است که این شخص با استعداد، نویسنده چیره دست و شاعر زبان فارسی دست به خیانت های ملی زده است که محققان و مورخان ملیگرای افغان هرکدام به نوبۀ خویش وی را بشکل مستند متهم به خیانت ملی، اقدامات برای تجزیه افغانستان و اقدامات بزرگ برای ایجاد تفرقه و اختلافات قومی زده است. اگر شما میخواهید وی را برائت بدهید بهتر است مقالات مستند و مستدل را که در چند روز اخیر درین وبسایت از جانب مورخین و محققین به مراتب بزرگتر از خلیلی به رشته تحریر در آمده است و بزودی ضرب المثلی که میگویند " تاریخ مسخ نمیشود" تحقق می یابد، طشت رسوایی خلیلی از بام می افتد، دوره تملق و شرین زبانی های خلیلی به پایان رسیده است، دیگر تاریخ قضاوت میکند نه افراد. با وجود استعداد فوق العاده اش در تاریخ بنام خاین ملی و دشمن افغانستان معرفی میشود. شما اگر دلسوزی به خلیلی دارید بهتر است به اساس منطق ادعا های مستند محققین وطندوست را رد نمائید و قضاوت را به خواننده گان بسپارید. تشکر |
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
21.01.2015 |
|
ګران ورور جناب عارف عباسی صاحب سلامونه او شه روغتیا تاسو ته غوارم. در نوشته اخیر تان درین دریچه نوشته اید که جناب احسان مایار به آدرس من بمن نوشته ای داشته است اما من تا حال آنرا نخوانده ام، اکر در زمینه مرا رهنمایی کنید. در ضمن مصروفیت روزکار است من روزانه ۸ ساعت کار میکنم باید به حال فامیل و اولاد ها هم برسم که درین صورت شاید من ملتفت نه شده باشم. در اخیر صحت خوب و وقت خوش را به شما آرزومندم. په درنشت |
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
21.01.2015 |
|
سلامونه او نیکي چاري
د ملي ویب پاڼي افغان جرمن انلاین څخه په مننه قابل توجه هر یک محترم سیستاني صاحب، محترم غزنوي غلزی، محترم ایاز نوري و دیگران. اینکه کی ها وطن دوست اند یا خیر، قضاوت را به ملت افغان می ګذاریم، معلوم و اشکارا است که سیاه روزی ملت افغان و مبداء آن کودتاه نظامی ۷ ثور ۱۳۵۷ و تجاوز قشون سرخ سیوسیال امپریالیزم شوروی وقت به حساب می اید.
کسانی که به شکلی از اشکال در خدمت قشون ظالم و وحشی روس و نوکران داخلی آن قرار داشتند، هویدا است، مبداء ظلم و ستم و جفا به مردمان افغانستان همه و همه محصول تجاوز شوروی بوده، به هر صورت دیده می شود قلم بدستان به عوض اینکه شرایط کنونی را مدنظر ګرفته و چاره بیرون رفت را ګوشزد نمایند، در پی آن اند که کی ها اتل اند و کی ها خیانت کار. هستند کسانی که از روی ملحوظات حزبي، قومی و زباني عقده ګشايي می نمایند به عوض اینکه تحرک مثبت ببحشند. من در دفاع حاکمیت جاهلانه بچه سقاو، حاکمیت ظالمانه حزب دیموکراتیک خلق(حزب وطن) و یا حاکمیت باند جمعیت و شورا نظار در این اواخر نبوده ام، اینکه مباحث روی مسایل تاریخي است خوب است از خدمات استاد خلیلي که اشعار انقلابی و وطن دوستانه آن که در ضدیت با تجاورز شوروی و حاکمیت ظالمانه خلق و پرچم سروده شده که در بیداری ملت افغان نقش ارزنده را ایفا نموده نباید چشم پوشي نمائیم،
دوستان! هر شخص از خود خوبی ها و بدی ها را دارا است چه خوب که بدی ها و خوبی را در ترازو عدالت قضاوت نمائیم نه در عقده ګشايي، چه خوب است راه بیرون رفت را از وضع کنونی در خور روشن فکران وطن دوست داده شود، کسانیکه آزرده شده اند، با بزرګواری ببخشند، و لیکن حقیقت، حقیقت است.
سایت انتر نتی (نی)
شماره یازدهم سال نهم قوس 1390 / نومبر 2011
استاد خليل الله خليلی قافله سالار شعر معاصر دری (1284 ـ 1366 هـ. خ.)
يکی از چهره های برجسته در تأریخ ادبيات معاصر افغانستان است. وی از معدود شاعراني است که برای بار نخست اوزان مطرح نيمايی را در افغانستان به کار بست و اشعار بس زيباي از خويش بجا گذاشت. استاد خليلی علاوه بر آنکه شاعر خوش قريحه و نويسندۀ مطرحي بود، در عرصه هاي دگري چون تأریخ، سياست، فلسفه و عرفان نيز حضور گسترد ای داشت.
زندگی نامه استاد خليل الله خليلی: استاد خليلي افغان در سال 1284 هه. ش در باغ جهان آراء کابل چشم به جهان کشود. وی فرزند مرحوم ميرزا محمد حسين خان مستوفی الممالک از عشيره صافی بوده از رجال متنفذ و نامدار و بزرگان منطقه کوهستان عصر خويش به شمار می رفت، و وزير ماليه عهد امير حبيب الله خان سراج الملت بود. مادرش از کوهستان کاپيسا و پدرش از جبل السراج ولايت پروان بود. در هفت سالگی مادر را از دست داد و در يازده سالگی پدرش به دست اعليحضرت امان الله پادشاه وقت به شهادت رسيد و تمام اموال و دارايی پدرش مصادره گرديده و حتی خودش را نيز از رفتن به مکتب محروم گردانيدند. با مصائب و مشکلات روزگار دست و پنجه نرم کرد و به اثر استعداد ذاتی و همت بلندش توانست از هر خرمنی توشه ای از هنر و ادب فراهم آورد، ادبيات فارسی و علوم ديگر از قبيل منطق و تفسير و حديث را به نحو خجسته نزد استاتيد زمان خود فرا گرفت. شانزده ساله بود که در مکتب ميربچه کوت به شغل معلمی پرداخت، به اثر لياقت در وزارت ماليه به صفت منشی مخصوص و بعداً به حيث مستوفی ولايت مزار شريف مقر گرديد و نيز برای مدتی به صفت حاکم مزار شريف اجرای وظيفه نمود. مدت سيزده سال در دفتر صدارت کار کردند. به اثر مخالفت های سياسی چهار سال از عمر گرانب های خويش را در تبعيد و حبس سپری کرد و بعد از رهايی به صفت معاون پوهنتون کابل منصوب گرديد. بعداً به مناصب متعدد از جمله رئيس مستقل مطبوعات افغانستان و مشاور مطبوعاتی اعليحضرت محمد ظاهر شاه و وکيل در پارلمان و برای مدتی هم به عنوان سفير افغانستان در عراق و عربستان انجام وظيفه کرد. پس از سرنگونی حکومت محمد داود خان و كودتاي هفت ثور سفارت را ترک کرد و مدتی کوتاه در نيوجرسی ايالات متحده امريکا به سر برد و در سال های اخير عمر به پاکستان آمد و در كنار هزاران هموطن آواره اش، مسكن گزيد و در اين دوره آثار زيادي از وی به نشر سپرده شد.
بالاخره به تأریخ چهاردهم ثور 1366 هه. ش. در يکی از شفاخانه های اسلام آباد پاکستان با دلی مملو از درد وطن اين جهان فانی را وداع گفته و در ميان آوارگان افغانی در پشاور به خاک سپرده شد.
بر آرامگاهش اين بيت وی حک گرديده است:
ای وطـنـدار مبارک پـی اگـر اين جا رسی ** جز خدا و جز وطن چيزی مياور بر زبان
استاد خليلي در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصه هاي مختلف هنر، ادب، سياست، فلسفه و عرفان دارد كه بيشتر شان در داخل و خارج از كشور به طبع رسيده است. استاد خليلي نام صاحب مرتبتی در ميان فارسي زبانان كشور همسايه ايران نيز كسب كرده بود. چنانکه مقامات دانشگاهي و حلقه هاي ادبي آنكشور دوبار در طي سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۰ از استاد خليلی دعوت نمودند و استاد مورد استقبال فراوان حلقه های فرهنگي آن ديار قرار گرفت.
چنان که تقريظ هایی را كه عبدالرحمن پژواک، دکتر رضازاده شفق، استاد بديعالزمان فروزانفر، دکتر لطف علی صورتگر و شمسالدين مجروح بر ديوان اشعار او نگاشته اند.
زمانی، خليلالله خليلی در سوگ ملکالشعرای بهار سروده بود:
ز آغــاز تأریخ، ايران و افغان ** سر خـــوانِ دانش و اخوان نشسته
ز باغـــی دو سرو روان قد کشيده ** به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
او سال های اواسط عمر خود را در اوج شهرت گذراند و در کنار خدمات اداری، از سرودن اشعار، تحقیق و شرکت در محافل و مجامع رسمی باز نماند. در کنار مجموعه شعرهای متعدد، آثار تحقیقی و داستانی بسياری نيز از او بر جای مانده است همچون آثار هرات، فيض قدس، احوال و آثار حکيم سنايی، از بلخ تا قونيه، يمگان، نی نامه، سلطنت غزنويان، و عقاب زرين.
برخی از آثار استاد خليل الله خليلی، افزون بر افغانستان، در ايران، تاجيکستان و پاکستان نيز منتشر شده است.
مرد نميرد به مرگ
نـالـه بـه دل شـد گــره، راه نيستان کجاست؟ ** خانه قفس شد به من، طرف بيابان کجاست؟ اشک بـه خـونــــم کشيد، آه بـه بــــادم سپرد ** عـقـل به بندم فكـند، رخنۀ زندان کجاست؟ گـفـت پناهت دهد، در ره آن خـاک شو آن که شدم در رهش خاک بگو آن کجاست
روز به محنت گذشت، شام به غـــم شد سحر ** ساقـی گل چهـره کـو، نعرۀ مستان کجاست؟ در تــف أيـن بـاديــه، سـوخـت سـراپـا تـنــم ** مــزرعم آتش گرفت، نم نم بــاران کجاست؟ موج نلـرزد بر آب، غـنـچـه نخـنـدد به باغ بـرگ نجـنـبـد به شاخ، باد بهـاران کجاست؟
خـوب و بـد زنــدگی، بـر سـر هــم ريخـتند ** تا کند از هـم جـدا، بــازوی دهقان کجاست؟ برق نگـه خيره شد، شوق ز دل رخت بست ** خانه پُر از دود شد، مشعل رخشان کجاست؟ نـاله شدم، غـم شـدم، مـن همه ماتم شدم آن دل خرم چه شد، آن لب خنـدان کجاست؟
ابــر سـيـه شـد پـديـد، بـاز بـه چـرخ سخن ** اخـتـر برج ادب، مــرد سخـن دان کجاست؟ هــم نـظــر بــوعـلــی، هــم قــدم بوالعلا ** هــم نـفـس رودکـی، هـم دم سلمان کجاست؟ مرد نميرد به مرگ، مرگ از او نام جوست نام چو جاويــد شد، مردنـش آسان کجاست؟
مآخذ:
ويبلاک استاد خليل الله خليلی، ويکی پيديا، سايت بی بی سی و بعضی ديگر.
|
 |
اسم:
Aref Abassi محل سکونت:
California
تاریخ:
20.01.2015 |
|
تقدس و وارستگی قلم در متجلی ساختن حقایق
تکلیف چشم سهمگیری دلخواهم را در این پورتال محدود ساخته، خوشبخانه مطالعۀ آثار ناب نویسندگان محترم و همکاران قلمی این خلا را پر ساخته باعث تسلی خاطر گردیده از رنج فراق می کاهد. در این اواخر افتخار خواندن اثر بزازنده را در زمرۀ دیگر نوشنه های خوب داشتم. توضیحات بیحد محترمانه، مؤدبانه، مستند و مستدل دوست محترم ام جناب انجنیر صاحب احسان الله مایار برای هموطن محترم ایاز نوری بود که به شیوۀ خاص بکرسی نشاندن مطلب بر بنیاد منطق و سند و برهان است. و وجیبۀ خود پنداشتند که جلو اتهامات میان تهی که شعار گونه به حیث میراث از دوران شناخته شدۀ ننگین، ملعون و مصیبت آفرین باقی مانده بگیرند و نگذارند حقایق با انگیزه های عقده کشایی و توصیۀ اجنبی تحریف گردیده و شخصیت هایی که در احیای مجدد همه بخش های نابود شده ای میهن با قبول هر گونه ایثار نقش برازنده و سازنده داشتند مورد توهین و تحقیر و اهانت قرار گرفته عنوان چیزی و محتوی مطلب دیگر باشد. مایار صاحب در این نوشته آفاقیت نظر خود را متواضعانه و عالمانه تبارز دادند که مبین خجستگی اخلاقی شان است.
|
 |
اسم:
ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
20.01.2015 |
|
به توجه امان الله عمر شما به بهانه ذکر کار های نیک و بد امیر عبدالرحمن خان شاه سابق افغانستان، خواسته اید یک شخصیت شریف، محقق و نویسنده کاندید اکادیمسن اعظم سیتانی را توهین کنید. لیکن شما بی جا به خود زحمت داده اید، شما این توانايي را ندارید که یک افغان وطن دوست و نویسنده شناخته شده و واقعبین تایید شده نزد کافه ملت مظلوم و قهرمان افغانستان را توهین یا هم تهدید کنید تا ایشان به چیزی که عقیده مند هستند ازان به خاطر انتقاد چند نفر ماجراجو و نفاق افگن منصرف شوند. شما آزادانه میتوانید منحیث یک افغان با سواد نوشته های اخیر جناب سیستانی صاحب و سایرین را به دقت بخوانید که خوانده اید و شما به صورت منطقي و مستند آنرا رد کنید. شما از شاعر و مامور دولت های گذشته افغانستان به حیث(استاد بزرګوار خلیلی) یاد کرده اید، این حق شماست، لیکن به خاطر داشته باشید اینجا در نوشته های محترم سیستانی صاحب بحث بالای ملت افغانستان است که افراد و اشخاص و باند ها به سرنوشت این ملت به خاطر منافع و خواسته های شخصی شان یاری کرده اند، از جمله بحث های فعلی بالخصوص بعد از دایر شدن مجلس لندن در باره تجلیل از حبیب الله دزد پیشه سابق پادشاه تحمیل شده ۹ ماهه افغانستان در سال ۱۹۲۹ م و یاران مهم او از جمله خلیل الله خلیلی مستوفی و وکیل مقام ولایت بلخ و اعمال ضد ملی این شخص می چرخد. شما در اخیر نوشته تان ذکر از (شریک جرم؟؟) کرده اید، عجیب است شما که ابراز نظر قلمی را جرم خطاب میکنید پس در باره قتل های ناحق حبیب الله بچه سقا و قتل ها و خیانت های ملي خلیل الله خلیلی و پدرش به شهادت تاریخ که در نوشته های سیستانی صاحب و دیګر شخصیت ها و نویسنده های وطن خوا کشور ما در سایت افغان جرمن آمده می آیند، چه نوع قضاوت دارید؟ |
 |
اسم:
مسعود فارانی محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
20.01.2015 |
|
به استدلال منطقی جناب غزنوی غلزی صاحب احسنت میگویم . ایشان منصفانه دور از حب وبغض تکیه برحقایق با بسیار توانایی بحر را در گوزه جا داده اند. از آنجایکه حقایق را نمیشود پنهان کرد استاد سیستانی با مدارک معتبر سیاه را از سفید جدا کرده اند. بقلم شان برکت. کسانیکه برای مستور کردن حقایق بنابه حـُب شان، مسایل ملی را فدای خواسته ها ومنافع شخصی میکنند بزودی بروزگار خلیلی دچار خواهند شد که بعد از مرگ نیز در دادگاه قضاوت عادلانۀ جامعه محکوم ابدی خواهد بود. اشخاص مخرب متوجه باشند که شبکه سریع انترنت تمام جعل ها ودروغ ها را به اسرع وقت آفتابی میکند، اگر در گذشته ها کذب برای مدتی پنهان میماند علت آن این بود که امکانات وسیع مثل انترنت در دسترس نبود، مگر امروز میبینیم که شرایط طوری در جهان عوض شده است که هیچ ادعای بدون سند نمیتواند اعتبار داشته باشد. ادعای بدون سند دروغ محسوب شده مثل بومرنگ بجای ضربه بروی مخاطب بروی خود جعل کار بر میگردد. ـــــــــــــــــــــ هکذا از جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم صمیمانه سپاسگزارم.ایشان مطالب مصاحبه رادیویی را که امکان شنیدن آن برای همه میسر نبود، با حرمت و امانت داری همیشگی شان برشتۀ تحریر در آورده اند و خوانندگان گرامی را ازین جریان که بسرنوشت جامعه ومردم ما ارتباط داشت آگاهی بخشیده اند . نوشتۀ ایشان سندی را مسجل کرده است که برای تاریخ کشور ارزشمند است. ازینکه پورتال گرامی افغان جرمن آنلاین آنرا در برگزیده ها گذاشته است میرساند که این پورتال مطالب عمده وارزشمند را احترام گزار است. براکات بیشمار هم به قلم جناب غزنوی غلزی صاحب وهم به قلم جناب استاد داکترکاظم صاحب آرزو میکنم. همچنان توفیق بیشتر برای پورتال گرامی افغان جرمن آنلاین در راه خدمات عالیه روشنگری از بارگاه ایزد متعال تمنا دارم. وسلام
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
20.01.2015 |
|
محترم امان الله عمر، در افغانستان یک ضرب المتل معروف وجود دارد " ده کجا درخت ها کجا؟" و دفاعیه شما از محترم استاد خلیلی با حمله به تحلیل علمی ریشه یابی عقده های استاد خلیلی توسط استاد محترم سیستانی ، به همین ضرب المثل بالا میماند. هر شاگرد مطالعه تاریخ میداند که در هر مرحله مطالعه تاریخ و در هر شخصیت تاریخی جنبه های مثبت و منفی وجود دارد و نقش اشخاص واسطه ها و پیروان شخصیت های تاریخی گرچه در سایه ای نقش بارز عمده مطالعه میگردند اما این اشخاص واسطه و پیروان جای مشخص جدا و موثر در واقعات تاریخی و مطالعات تاریخی دارند. نوشته عالمانه ، عینی و مستنداستاد سیستانی در مورد مستوفی الممالک پدر استاد خلیلی است نه در مورد امیرآهنین امیر عبدالرحمان خان. از طرف دیگر استاد سیستانی منحیث یک عالم واقعبین هیچ وقت نقاط منفی یک شخصیت تاریخی و یا یک دوره تاریخی را چشم پوشی نکرده است. اگر امیر عبدالرحمان خان امتیاز داده میشود منحیث یک بنیانگذار افغانستان معاصر و ختم کننده خانه جنگی و قومندان بازی های آندوره خاص تاریخ ، هیچ مورخ واقعبین نمیتواند از فشار و سختگیری و زندان و شکنجه و سرکوب مشروطه خواهان اول چشم پوشی نماید.
در تارخ نویسی و انتقاد تاریخ مغالطه های منطقی زیادی مورد بحث است و از آنجمله مغالطه منطقی بنام مغالطه قیاس نادرست بر انتقاد محترم امان الله عمر صدق میکند. در مغالطه قیاس نادرست که در انگلیسی آن را Apples and oranges نیز میگویند که از یک موضوع بر اساس قیاس نادرست یک نتیجه گیری نادرست میشود. بر اساس نظریه محترم امان الله عمر چون استاد سیستانی در مورد امیر عبدالرحمان خان و نقش قاطعانه و مثبت وی در تاریخ افغانستان معاصر نوشته است این نوشته اخیر استاد سیستانی در مورد مستوفی الممالک در تناقض نوشته های قبلی وی میباشد ، که این ادعای محترم امان الله عمر براساس یک قیاس نادرست نوشته شده است.
مستوفی الممالک یک شخصیت جدا است و علاوه برآنکه در دوران امیر عبدالحمان خان در نقشی از نظام حاکم فعالیت میگرد خود وی نیز یک شخصیت بود که بر اساس مستندات تاریخی از مقام خود استفاده های میکرد که کاملا به نفع خودش و شاید در بسیار مسائل امیر عبدالرحمان خان از آن خبر نبود. لذا مطالعه تاریخی عینی و علمی مستوفی الممالک در ریشه یابی عقده و اعمال مرحوم استاد خلیلی یک حرکت بجا منطقی و درست میباشد.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
20.01.2015 |
|
آقای امان الله عمر! من نمیدانم که شما تا چه حد به استاد خلیلی عقیده و ایمان دارید؟ اما از اینکه گردانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین را اخطار داده اید که جوابگوی نشرات خود در مورد خلیلی وممدوح او بچۀ سقاو باشند، من برجان خود ترسیدم که نه کند، این بار جلادان داعش نما از امریکا سربلند کنند وگردانندگان ریش سفید وسرسفید پورتال افغان جرمن آنلاین را به مسلسل ببندد و یک فاجعه دیگر از نوع فاجعه فرانسه را تازه کند!؟؟ اما از نوشتۀ شما اینقدر دانستم که مقاله های افشاگرانه و رسوا کنندۀ اخیر از قلم این جانب وافغان های صاحب نظر دیگر در مورد حبیب الله کله کانی واستاد خلیلی و پدرش مستوفی الممالک، بنیاد دروغ بافی حلقات تحزیه طلب وتفرقه انداز را چنان به لرزه در آورده که اعصاب شما را نیز جو جو ساخته است. شما بجای اینکه قلم بردارید و اگرتوانائی داشته باشید مقالات نشر شده در مورد استاد خلیلی وحبیب الله کلکانی را بطور مستند ومستدل رد وثابت کنید که آنها برخلاف این نوشته ها، عناصر صادق به وطن بوده اند،اما بجای اینکار،از شاخۀ امیر عبدالرحمن خان چسپیده و میخواهید بگونید که من آدم ضد ونقیض نویسی هستم. بقیۀ این نوشته را در لینک ذیل مطالعه نمائید: http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/a_sistani_pasokhe_ba_omar.pdf
|
 |
اسم:
امان الله عمر محل سکونت:
ویرجینیا
تاریخ:
20.01.2015 |
|
افسوس به حال این وطن
گاهی ادعا می شود کسانی که محقق، تاریخ نویس، دانشمند، نویسنده و چه نام هایی که برای چاپلوسان تراشیده می شود، این عده یک روز امیر عبدالرحمن خان را مرد فولادين و اتل یاد می کنند، و روز دیګر ظالم.
اعظم سیستانی و امثال او بار ها امیر عبدالرحمن خان را مرد و رهبر فولادين و محبوب معرفی نموده اند و لیکن برای کوبیدن استاد بزرګوار خلیلی چنین و چنان تاریخ نویسی می کنند، شما در نوشتار و یاداشت همچو مورخین اګر توجه کنید، افسوس خواهم کرد، ببنید در نوشتار سیستانی صاحب، امیر عبدالرحمن خان یک شخص ظالم و غیر مطلوب معرفی شده، و اګر آرشیف افغان جرمن آنلاین ورق زده شود باز در مورد عبدالرحمن خان چنان چیز ها نوشته شده وی را محبوب قلب ها و اتل معرفی نموده اند، افغان ها از همچو نوشتار ضد و نقض قضاوت خود را دارند و همچو اشخاص در قالب افغان جرمن انلاین، تعصب را دامن می زنند و افغان جرمن انلاین شریک جرمی اینها نیز بوده است.
|
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
20.01.2015 |
|
یادی از فرزند صدیق وطن، مرحوم داکتر عبدالفتاح نجم:
در حالیکه همه راههای ما بندگان بسوی خداوند خالق لایزال است، هر دوستی که به حق می پیوندد، با تأسف و تألم صرف خاطره و یاد وی با ما ماندگار میگردد. در چنین احوالی هستند بندگانی که رحلت شان برای دوستان، با درد و افسوس، یاد شان گرامی و قابل احترام و اعمال نیک شان در دوران حیات، بدون تردید به آنان جاودانگی میبخشد. چنین است شخصیت دانشمند، طبیب حاذق و مجرب و لائق، انسان قابل ستایش و دوست صمیمی و صدیق و هموطنی با تربیت عالی و احساسات ملی افغانی، مرحوم جناب داکتر عبدالفتاح نجم که هفتۀ قبل در شهر سان دیاگوی ایالت کلیفورنیا داعی اجل را لبیک گفتند. انا لله ان الیه راجعون مرحوم داکتر فتاح نجم خودش و همچنان خانمش بیک فامیل شریف و دانشمند و تعلیم یافتۀ اهل تشیع شهر کابل متعلق بودند و نه تنها بخاطر مسلک داکتری و داشتن لیاقت در تخصص خویش، بلکه با حسن سلوک، نداشتن عقاید سخیف تفرقه و نفاق قومی و مذهبی، در حلقۀ خانواده های گوناگون شهر کابل از احترم ومنزلت فوق العاده ایبرخوردار بودند. این قلم از نوجوانی بیاد میآورم که مرحومی نه تنها داکتر معتمد فامیل شمرده میشد، بلکه با اشخاص مختلفه ای در خانواده رفاقت و رفت و آمد صمیمانه و روابط بی شائبه ای که از اخلاق نیکو، دانش، تواضع، حس بزله گویی و شرافت و ایمانداری وی نمایندگی می نمود، تا پایان عمر داشته است. این انسان وفادار که سمت پسر خواندگی مادر مرحومۀ ما را داشت، حتی در همین دنیای غربت از احوال مادر جویا بوده و باهم گاهگاهی دیدار داشتند، حتی بعد از وفات مادر ما، در حالیکه خود سال ها بود که دیگر مریض و علیل شده بود، احوال مارا از راه دور و ذریعۀ تیلفون جویا میگردید. محترم داکتر نجم با اعتمادی که اعلیحضرت پادشاه افغانستان بر لیاقت و اخلاق عالی وی داشت، نزدیک به دو دهه طبیب و مشاور طبی ایشان بودند و در اکثر مسافرت ها اعلیحضرت را همراهی مینمودند. درین جهان فانی، در حالیکه همه روزی بدنبال کاروان مرگ روان خواهیم گشت، اعمال نامه های ما بعد از رحلت، ضامن قضاوت نیک و بدی خواهد بود که در طول حیات مسئولیت اجرای آنرا داشته ایم. آنچه را در اوصاف این هموطن بزرگوار، محترم ولی احمد نوری در همین پورتال بیان داشته اند، بمنزلۀ آئینه ای است که شخصیت برازنده، لیاقت و اخلاق نیکوی وی را منعکس می سازد. در حالیکه بر ارادۀ خالق لایزال سر تسلیم فرود می آوریم، برای مرحوم داکتر عبد الفتاح نجم بهشت برین و برای فامیل شریف و محترم نجم صبر جمیل از خداوند یکتا، تمنا مینماییم. آمین!
بعد وفات تربت ما در زمین مجوی **** در سینه های مردم عارف مزار ماست
|
 |
اسم:
س. ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
20.01.2015 |
|
متأسفانه طوریکه دیده میشود، تاریخ کشور اغلباً تحت تأثیر حب و بغض ها و قضاوت های قبلی مورد بررسی قرار گرفته و از اینطریق حوادث از واقعیت ها تحریف شده است. حتی در کتب معتبر تاریخ معاصر که هر کدام بیش از بیست بار تجدید چاپ شده اند، این حب و بغض ها در قضاوت بر اشخاص سایه افگنده است. همین حالت را اکنون نیز میتوان در مسائل دیگر مشاهده کرد مثلاً کسانیکه شهید داؤد خان را همیشه در نشرات خود بنام "لیونی سردار" یاد کرده و یا کسانیکه در دوره او از نظر افتاده اند و یا بعضی مخالفان سیاسی داؤد خان اعم از گروپ های راست افراطی و نیز بعداً چپ افراطی با همچو قضاوتهای قبلی مسائل تاریخی را مورد بررسی قرار میدهند، درحالیکه امروز منطق تحلیلی را باید بکار برد و حوادث و رویداد های باهم مربوط را کنار هم گذاشت و برطبق آن نتیجه گیری کرد. بعضی ها استدلال میکنند که برای یک ادعا سندی "مؤثق" وجود ندارد، لذا ادعا درست نیست. دراین ارتباط باید متوجه بود که اگر سند موثق در یک مورد در دست باشد، پس بیان تاریخ شباهت به واقعه نگاری پیدا میکند و بررسی تاریخ از محتوای علمی خود بیرون میشود، چون سند وجود دارد بناً به تحقیقات علمی ضرورت نیست، در حالیکه در بسا موارد و رویداد های مهم فقدان سند مشخص مبنی بر وقوع یک رویداد تاریخی ایجاب میکند که محققان به کنجکاوی و شگافتن حواشی آن رویداد بپردازند و یافتگی های خود را کنار هم بگذارد و از آن نتیجه گیری کند. مثلاً اگر از قول سردار نعیم خان گفته شود که "برادرش کر و کور شده" و این مطلب را در حضور کسانی بگوید که با برادرش چندان روابط خوب ندارند، این نوع نقل قول ها منطقاً بسیار ضعیف و تا حدی نادرست پنداشته میشوند، زیرا همه میدانند که روابط دو برادر بسیار نزدیک و یکی خود را متمم دیگر میدانستند و حتی در برابر سائر اعضای خانواده به شمول اعلیحضرت که بسیار بر هر دو مهربان بود،باهم موقف نسبتاً مشترک گرفته بودند.لذا این نقل قول تحت الشعاع روابط نزدیک آن دو برادر اهمیت خود را به حیث یک سند قابل باور از دست میدهد. بهر حال بهتر است در همچو موارد محتاطانه برخورد کرد تا از تحریف مزید تاریخ کشور جلوگیری کرد. بدینوسیله از شخصیت های که شاهد رویداد های مهم بودند و امروز از زبان آنها اشخاص دیگر نقل قول میکنند، خواهش میشود که لطفاً مثل مرحوم داکتر نجم این شهامت را داشته باشند و خودشان چشم دیدهای خود را بنویسند و یا آنرا در رسانه ها بیان نمایند تا در اختیار مردم و محققان تاریخ قرار گیرد. من خدمت بزرگ مرحوم پوهاند نجم را ستایش کرده و آنرا نمونه شهامت یک شخص میدانم که با بیان چشم دید های خود روزنه آی بسوی تاریخ را باز کرده و بعد از 15 سال اکنون مصاحبه تاریخی آن به حیث یک سند در تاریخ شفاهی کشور بیادگار گذاشته میشود. خداوند روح شان را شاد داشته باشد و به دیگران این شهامت را نصیب کند که واقعیت ها را بیان و تسجیل نمایند. |
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
19.01.2015 |
|
درتبصره ها نوشته شده که فکرمیکنم درباره آن نجدبد نظر گردد. اول: اینکه دو ماه قبل ار کودتای 7 ثور کدام وزیر پرچمی وخلقی به دور داود خان نبود.
دوم: در همان روز 7 ثور درتمام کشور امنیت و آرامی بود.
سوم: نعیم خان فکر نه کنم باکسی که آنقدرنزدیک نبوده ، بگوید برادرم کر و کور است . |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
19.01.2015 |
|
دانشمند محترم داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان! با عرض سلام و احترام و کمال امتنان از توضیحات مستند شماکه دو موضوع مهم را که حالا جزء تأریخ شده روشن می سازد:
اول_ ملاقات محمد نعیم خان با مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در لندن ار تباطی به وقوع کودتا نداشته و خود محمد نعیم خان از آن بی اطلاع بودند. بعضی ها می گفتند که محمد نعیم خان به اطلاع پادشاه رسانید که چپی ها خواهی نخواهی کودتا می کردند و این مشارکت بر برادرم تحمیل شده. که البته جز افواه بی اساس جیزی بوده نمی تواند. دوم- موقف شخص محمد نعیم خان را در قبال عمل برادرش روشن ساختید. این نا رضایتی و عدم توافق( ولی همکاری عاطفی) محمد نعیم خان آنچه در وطن می گذشت توسط دوست مرحومم که بحیث سفیر در یک مملکت مهم تعیین شده و برای خدا حافظی نزد محمد نعیم خان رفته بود جناب شان از سقوط جمهوریت و تسلط گماشتگان شوروی و بربادی وطن سخن گفته توصیه های مهم به سفیر نمودند، که خود بحث مفصل دیگر است. من از دوست مرحومی ام تقاضا کردم که این موضوع مهم را طی مصاحبۀ تلویزیونی روشن سازند وعده کردند ولی مرض سرطان و اجل برایش چنین فرصتی نداد. ما عقربه های ساعت تأریخ را به عقب برده نمی توانیم و از زیر و رو کردن گذشته هدف مشترک همۀ ما بیرون آوردن حقایق است که قلمداران با شهامت این پورتال بشمول خود شما از یک ماه بدین سو پرده های ابهام را دریده جنایات یک دورۀ خاص و چهرۀ حقیقی شخصی را که شخصیت اصلی اش را در سایۀ قلم مخفی کرده بود فاش نمودند. محترم هاشمیان صاحب! باز هم تشکر از توضیحات تان.
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
19.01.2015 |
|
مشاجره لفظی ظاهرشاه با سردار ولی! توجه مرا به مطالب راجع به تبصره ها در مورد سفر ظاهر شاه و کودتا 26 سرطان جلب نمود. چند سال پیش در ارگ مشاجره میان ظاهرشاه و سردار ولی صورت گرفت بود شخصی که از دفتر ظاهر شاه به اطاق داخل می شودآن صحنه را می بیند معذرت خواسته می خواست برگردد ظاهر شاه برایش گفت بیا خودت از خود هستی. سردار ولی گفت "مرا می گذاشتی سر هر دویشه از تنش جدا میکردم." ظاهر شاه گفت " مه به لندن برایت گفتم برو هر چه می کنی بکن رفتی دو مرمی به جانت خورد تسلیم شدی" سردار ولی با بایسکل چرخدار خویش به طرف دیگر صالون رفته به زیر زبان چیزی (غوم غوم) میکرد که قابل فهم نبود. |
 |
اسم:
قاسم باز محل سکونت:
ویرجینیا ایالات متحده امریکا
تاریخ:
19.01.2015 |
|
درود فراوان به نویسینده پرتوان و ملیګرا آقای محترم سیستانی!
از یاداشتهای پدر مرحوم ام شهید باز محمد خان منګل که شخص بسیار معتمد و نزدیک سردار محمد داودخان بود چنین نقل قول مینمایم. یکی از روز ها زمانیکه شهید سردار محمد داود خان از سفر جند کشور عربی بکابل برګشت چون در ان سفر مرحوم داودخان برادرم عبدالمجید باز که سریاور ریاست جمهوری بود نیز درآن سفر با شهید داود خان همراه بود وقتیکه وی به خانه آمد پدرم از نزد برادرم جویا جریان سفر داود خان شد برادرم سفر را مؤفقانه و دوستانه خواند. در ضمن برای پدرم سلامهای استاد خلیل الله خلیلی را با سه دانه پیراهن دریشی که خلیلی به پدرم ارسال کرده بود تقدیم کرد.
بعد از چند دقیقه پدر یکی از چشم دید های خود را بما چنین بیان کرد و علاوه کرد. شبی که مرحوم داود خان از طرف ظاهر شاه به حیث صدراعظم مؤظف ساخته شد فردا آن روز داود خان غرض مشوره با سردار نعیم خان و نوشیدن چای صبح بخانه نعیم خان رفتیم پدرم حکایت نمود وقتیکه سردار داود خان و من داخل اطاق سالون شدیم دیدیم که خلیل الله خلیلی نیز آمده بود و یک جلد قران کریم را نیز باخود آورده بود. قران عظیم الشان بالای میز مانده گی بود. خلیلی به دیدن داود خان زیاد وارخطا شد در این اثنا مرحوم داود خان از وی پرسید که خلیلی اینجا چی میکنی؟ پیش از اینکه خلیلی چیزی بگوید، سردار نعیم خان به سردار داود خان ګفت که خلیلی این قران پاک را همرای خود اورده و میگوید که به این قران من به خاندان شما احترام دارم و خاین نیستم، پدرم افزود وقتیکه مرحوم داودخان گفتنی های سردار نعیم خان را شنید رو به خلیلی کرد و گفت، به همین قران که تو خاین هستی! پدرت خاین بود! برو از اینجا کوشش کو که کس برایم نگوید که خلیلی اینطور وان طور ګفت. وا بجانت! پادشاه به بسیار پافشاری خلیلی را از نزد داود خان نجات داد ولی راست ګفته. گرګ زاده گرګ شود گر چه به ادمی بزرګ شود |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمینان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
19.01.2015 |
|
برادران دانشمندمحترم آقایان داکترصاحب سیدعبدالله کاظم ومحمدعارف عباسی صاحب : احتراماً بعرض میرسانم که مصاحبۀ مرحوم پوهاند داکتر فتاح نجم رادر همانوقت شنیده بودم و بعداز آن یکی دو بار قبلاً بیانات محترم پوهاندداکتر محمدابراهیم مجید سراج را که الحمدلله هنوز حیات دارند نوشته ام که باری بمن گفتند همان شب کودتا ناوقت شب بخانۀ سردار محمد نعیم خان بودم، سردار قطعاً از گودتا خبر نداشت - فردا که کودتا صورت گرفت باز بدیدن سردار نعیم خان رفتم، بمن گفتند مانند شما امروز از کودتا خبر شدم - داکتر صاحب مجید سراج افزودند که سردار نعیم خان از وقوع کودتا چندان خوشنود نبود، بلکه بتکرار می گفتند "کودتا چه ضرور..." یک صحنۀ دیگر که شخص خودم حاضر بودم ازین قرار است که بخانۀ مرحوم یونس جان نایب الحکومه سابق قندهار برای فاتحه نزد خانم شان مرحومه بوبو گل جان رفته بودم، دو نفر که قبلاً آنجا حاضر بودند یکی مرحوم محمد ابراهیم شریفی سابق مدیر قلم مخصوص وزارت معارف و دیگری مرحوم.....(رفیق معروف مرحوم نور احمد جان اعتمادی که نام شان یادم رفته) - در این وقت شاید یکی دو ماه از وفات مرحوم یونس جان گذشته بود - و در حدود 20 دقیقه بعد از رسیدن من به آنجا که مرحوم شریفی از خرابی اوضاع کشور و تسلط چپی ها پیوسته صحبت می کرد، پیشخدمت بوبوگل جان دفعتاً وارخطا به سالون وارد شد و گفت سردار صاحب محمد نعیم خان آمده - سردار صاحب تشریف آوردند و دستهای بوبوگل جان را بوسیده قبل از آنکه بالای یک گوچ بنشسینند، آقای شریفی و آن مرد دیگر که هر دو را سردار می شناخت، دستهای سردار را بوسیندند و من هم دستهای والاحضرت را بوسیدم و سردار نشستند - بوبوگل از صحت و عافیت خانم سردار و فرزندان و نواسه های شان و از رئیس صاحب جمهور جویا شد و والاحضرت اطمینان دادند - سردار از مرحوم یونس جان و ازیک خاطرۀ مشترک شان در یک شکار یاد کرد و گفت یونس جان شکارچی و نشان زن ماهر بودند... آنگاه مرحوم شریفی شروع کرد به بیان خرابی اوضاع وطن و بسیار به جرأت از خطرات مهم و تباهی ارگ و نظام دولت صحبت کرد و در اخیر گفت: "والاحضرت هیچکس نزد رهبر رفته نمی تواند، چپی ها او را محاصره کرده اند، بلحاظ خداشما به رئیس صاحب جمهور بگوئید من از جریاناتی خبر دارم که قدرت و حکومت از خاندان محمدزائی گرفته می شود و افغانستان تباه می شود، اگر مرا بپذیرند همه را برای شان می گویم ولو کشته شوم، والاحضرت هر آن امکان سقوط دولت وجود دارد، شما برای رئیس صاحب جمهور بگوئید...." والاحضرت ایستاده شده به جدیت گفتند: آقای شریفی، اغلاله ام از گوشها کر و از چشمها کور شده"همین را گفته دست های بوبوگل را بوسیده از سالون برون شدند. و به استثنای بوبو گل ما سه نفر تا دهن سرک برای مشایعت برون شدیم. وقتی واپس به سالون آمدیم مرحومه بوبوگل جان آقای شریفی را ملامت کرد که چرا این مسایل را مطرح ساخته بود و او دوباره از سقوط دولت و تباهی افغانستان صحبت می کرد - حدود دو ماه بعد ازین واقعه کودتای خونین کمونسیتی رخ داد - این بود معلومات و مشاهدات شخص من - با عرض احترام سید خلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
محمد ایاز نوري محل سکونت:
Holland
تاریخ:
18.01.2015 |
|
کار های استاذ خلیل الله خلیلی در روز های بد افغانستان آفتابی شد..... کران مبارز ورور شاغلی مسعود فاراني صاحب! ستا لیکنه مې تر پورتني عنوان لاندې تک په ټک ولوستله. ډېره علمي او په تاریخي حقابقو استواره ده، ډېر فکري زیار دې باسلی دئ. زه په کومو شکلو الفاظو تا ګران وطن پال اماني شخصیت ولمانځم...!! ستا لیکنه یوه ملي محکمه ده، چې لوی؟ استاذ خلیل الله خلیلي مو هلته راکش کړئ دئ. ستاسو د ګران نوم سرهزه دلته یو ځل بیا زمونږ محترم افغان لیکوالان او د تاریخ څېړوونکي استاذ اعظم سیستاني صاحب، استاذ هاشمیان صاحب، جمال خان بارکزی صاحب، ملالی جان نظام، احسان لمر صاحب، باري جهاني صاحب، نجیب بارکزی صاحب، استاذ کاظم صاحب نه په قدر یادونه کوم. په افغاني مینه او درنشت سره |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
18.01.2015 |
|
برادر محترم و گرامی ام جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم!
من با درک و فهم کامل دانستم که شما توضیحات را از کسیت مصاحبۀ مرحوم داکتر صاحب نجم برداشته عیناً نقل فرموده اید و واضحاً پیداست که کلمۀ «سازک» گفتۀ نعیم ترجمان بوده نه از شما. تبصره های من مبین حدسیات و گمان هایی بود که بر محور همین مصاحبه و سؤالات مطروحه می چرخید. من با آگاهی مطلق موضوعات مورد بحث این کسیت را بررسی کردم و سؤالاتی که در ذهنم خطور نمود، حق خود دانسته نوشتم. من به هیچ وجه آنرا مضمون و یا مقالۀ شما نپنداشته بر آن تبصره نکرده ام و متأسفم که چنین سوء تفاهمی خلق نموده و من در هیچ محل این تبصرۀ شما را مخاطب قرار نداده ام و استدلالات من متوجه شخص شما نبوده بلکه بر عمومیات می چرخیده. تا حال در بسی مجالس از دوستان می شنویم و بعضی ها هنوز به این باور اند که این انتقال نظام مصلحتی و سازش بوده. باز هم تکرار می کنم که محتویات این مصاحبه انگیزۀ مطرح ساختن سؤالات و تبصره های من در این مورد بوده و هدف انتقاد و اعتراضی بالای شما نبوده. من، شاید متوجه نشذه باشم، کدام عجله و احساساتی را در این تبصرۀ مختصر خود نمی بینم. در هر دور تأریخ حقایقی نهفته که از نظر عوام مکتوم مانده و گردانندگان و عاملین و شاملین آن جریانات این حقائق را با خود زیر خاک برده اند حتی مؤرخین در بعضی موضوعات که اسناد مؤثق ندارند باارزیابی عوامل و شرائط نتیجه گیری ها را بر حدسیات پایه می گذارند. اگر نوشتۀ مختصر من چنین انتباه آفریده باشد که مخاطب من شما بوده اید و یا این مصاحبه را نوشتۀ شخص شما پنداشته باشم با اظهار تعجب معذرت می خواهم. و تقاضا می کنم در آینده اگر لطف نموده مرا به عجله نوشتن و بکار بستن احساسات که معنی بی منطقی را می دهد نیازارید. |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
18.01.2015 |
|
برخی از قلمبدستان دراین اواخرسعی میکنند که نام بچۀ سقاو را بصورت «بچۀ سقاء» ضبط کنند وطوری افاده بدهند که نوشتن «سقاو» یا«سقو»غلط ولی«سقاء» درست است، زیرا که این کلمه در اصل عربی است ومی باید اصل آن رعایت شود. من فکر میکنم که کلمۀ سقاء ، یک اصطلاح علمی، یا ادبی وفلسفی یا طبی نیست که اگر بصورت اصل آن نوشته نشود، درمعنی و مفهوم آن تاثیرسوء وارد شود. به نظرمن کلمه "سقاء"چه بصورت تلفظ عامیانه آن "سقاو" نوشته شود یا بشکل"سقو" هرسه شکل آن درست است، اما اگر بصورت« صقو» یا «ثقو» نوشته شود، طبعاً که غلط است ودلالت بربیسوادی نویسنده میکند.
«سقاء» شکل عربی کلمه است و«سقاو» شکل دری شده ومحاوره ای ومروج درمیان مردم است. باید دانست که هرزبان از خود قواعد واصولی دارد که وقتی یک لغت را استخدام میکند، آنرا طوری بکار میگیرد که برای گویندگان آن سهل باشد. مثلاً کلمۀ «کچالو» یک کلمۀ هندی است وشکل اصلی آن «کچه آلو» است ومعنی آن (الوی بی مزه) است، مگر در وطن ما آنرا بصورت «کچالو» یکجا تلفظ میکنند ومینویسند. یا کلمۀ «کلدار» اسم واحد پول پاکستان وهندوستان است، اصل این کلمه «کله دار» است یعنی پولی که «کلۀ آدم» برآن دیده میشود، ولی عوام آنرابصورت «کلدار» تلفظ میکنند ومطابق همین تلفظ نوشته میشود. همچنان کلمۀ لغمان در اصل لمقان است، ودر سراج التواریخ همیشه بصورت لمقان ضبط شده است،مگر کابلیان ودری زبانان برای سهولت تلفظ آنرا «لغمان» میگویند ومینویسند.استعمال کلمۀ « سقو» یا« سقاو» نیز از همین مقوله است، امروز درکابل وحتی در سراسر افغانستان، کس به شخصی که شغل آبکشی دارد، «سقاء» خطاب نمیکند، بلکه بصورت«سقو» یا «سقاو» خطاب میشود. کلمات«بچۀ سقو»یا « بچۀ ادی» یا «بچۀ بیوه» نامهای اند که درمیان کابلیان از قدیم تا امروز بسیار رواج دارد وکار برد آن هیچگونه توهین وتحقیری را به همراه ندارد،بلکه شهرتی است که یک نفر با آن زودتر شناخته میشود.
حبیب الله مشهور به «بچۀ سقاو» نامی است که مورخین هم عصر او فیض محمد وغبار واحمدعلی کهزاد وعثمان صدقی وحبیبی وغیره بصورتی که مردم کابل تلفظ میکنند، «بچۀ سقو» نوشته اند واز او در تمام کتب تاریخ وزارت معارف در طول 40 سال سلطنت ظاهرشاه، بشکل « بچۀ سقو» یادکرده اند نه بشکل«بچۀ سقاء»، بنابرین ثبت وضبط تلفظ دری کلمه بشکل «بچۀ سقاو» درست میباشدزیرا همین اکنون درکابل باشندگان گردنۀ کوه سخی ویا کوه آسمائی ویا شیردروازه وقتی به آب ضرورت داشته باشند، به آبکش کوچۀ شان «سقو» یا «سقاو» صدا میزنند وهیچ وقت سقاء صدا نمیکنند. پس ضبط کلمه مطابق اصطلاح مردم کابل مرجح تر از ضبط های دیگراست.
|
 |
اسم:
یداقمرکرزی محل سکونت:
مونشن آلمان
تاریخ:
18.01.2015 |
|
مقالۀ دلسوزانه و تأثربرانگیزنویسنده نامدارافغانستان اقای ولی احمدنوری را امروز در پورتال محبوب افغان جرمن آنلاین خواندم و در آن از فوت یکی از فرزندان صالح و صادق وطن مرحوم داکتر فتاح نحم مطلع شدم . خبرمرگ این انسان بزرگ مرا به حیث یکی از دوستان فامیل وی سخت متأثروعمیقاً ناراحت ساخت. انالله وانا الیه راجعون
مرحوم داکترفتاح نجم، طبیب حاذق ، پروفیسورتوانا و استاد فاکولته طب کابل بود. مرحوم داکترفتاح نجم یک شخصیت آگاه وطندوست ، خدمتگارجامعه و وطن خود بود. زحمات وکارهایشان دربخش طبابت برای همیشه ماندگاراست . مرگ این انسان بی آلایش ، مسلمان صادق وبا ایمان یک ضأیعه بزرگ برای وطن ما افغانستان بشمارمیرود . روحش شاد و بهشت برین جایگا هش باد .(آمین) به تمام فامیل معززومحترم نجم ، دوستان وعزیزان شان صبرجمیل وشکیبایی ازبارگاه الهی تمنا دارم . با عرض حرمت قمریلدا کرزی 18/ 1/ 2015
|
 |
اسم:
محمد ایاز نوری محل سکونت:
Holland
تاریخ:
18.01.2015 |
|
خداوند این سقوی ها را خیر بدهد.....!! دیروز دوستی افغان ام که من او را منحیث یک امانی مخلص می شناسم و قلباٌ احترام میکنم، فون کرد و گفت نزد ات می آیم! ګفتم اینجا اروپاست، وقت آمدن ات را معین کن، بعداٌ به عین وخت به خانه من تشریف آورد، وی را به سالون منزل ام رهنمایی کردم. پرسیدم چه می نوشی؟ کفت: قهوه اکر داری! برایش قهوه تیار کردم. او در کوچ تکیه زد و گفت: خداوند این سقوی ها را خیر بدهد!!پرسیدم کدام ها کی ها را؟ گفت: این مریدان حبیب الله سقا زاده را که اخیراٌ در شهر لندن از خادم رسول الله تجلیل کردند و به شخصیت و صفات او مباهات کردند...!! من گفتم، عجیب است من ترا منحیث یک افغان نهایت وطن دوست و امانی مخلص می شناسم و احترامت را همیشه کرده ام، اما تو امروز به این نفاق افگنان مجلس لندن دعا خیر میکنی؟ طرف ام دید و بعداٌ پیاله قهوه را بلند کرد و کمی نوشید. خندۀ کوتای کرد و به تکرار گفت: خدا این ها را خیر بته!! گفتم من به آزادی فردی احترام دارم اختیار داری...! آن دوست در چوکی راست نشست و گفت: خداوند این سقوی های نکتایی پوش به سر کردگی رسول رهین را خیر بته که مجلس بنام تجلیل از شاه حبیب الله دزد پیشه و فساد پیشه را در لندن دایر کردند و این اقدام خاینانه و نفاق برانگیز شان سبب شد تا قلم به دستان مخلص به ملت افغانستان امانی های شریف زیادتر تحریک و فعال شوند قلم بدست گیرند و حقایق انکار ناشدنی در بارۀ حبیب الله دزد پیشۀ مشهور به بچه سقو را بنویسند و به مردم افغانستان و حتی اولاد های خود این نفاق اندازن فساد پیشه تحت زعمات پروفیسور رسول رهین چهره حقیقی داره حبیب الله کلکانی را افشاء نمایند. من به آن دوست گفتم: اکر در همین دعایت به جای کلمه خیر کلمه (هدایت) را نصب کنی، اکر خالق متعال این گمراهان را هدایت نیکی کند؟ او گفت: نه من متیقن نیستم که این اشتراک کنندکان جلسه سقوی لندن هدایت شوند، این ها فساد پیشه، اشخاص نهایت عقده مند، گرفتار به احساس کمتری در خود، قوم پرست های بی منطق هستند، این ها وارثین و پیروان خلیل الله خلیلی افغانستان فروش هستند این ها اشخاص با سواد هستند اما حقایق را دانسته نمی پذیرند!! گفتم: من در نوشته اخیر این ها را دشمنان تمام ملت افغانستان معرفی کرده ام؟ گفت: بلی من با تو صد فیصد مؤافق هستم. فقط مبارزۀ مستمر در مقابل همچو افغان های خطرناک و ویرانگر کشور ما باید از طرف مردم افغانستان صورت گیرد و بس...در اخیر کلام اش آن دوست از اکادیمسن اعظم سیستانی بسیار به نیکی و احترام عمیق یاد کرد که درین موضوع به رسوای کشیدن گرد هم آیی ۱۴ دسمبر ۲۰۱۴لندن نمبر اول به مبارزه علیه این دروغ گویان به مبارزه برخاست. پعد ازین دیدار کوتاه من با این افغان با وقار و امانی مخلص وی از نزد من رخصت و به طرف منزل اش حرکت کرد. |
 |
اسم:
س.ع .کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
18.01.2015 |
|
محترم جناب آقای عباسی بعد از سلام و احترام باید خدمت عرض کنم که شما بسیار به عجله نوشته اینجانب را که برگرفته از کاست ثبت شده مصاحبه مرحوم پوهاند عبدالفتاح نجم در برنامه تاریخ شفاهی 16 سال قبل بود، مطالعه کرده وبا احساسات در مورد ابراز نظر فرموده اید. دراین مصاحبه داکتر نجم از قول نعیم ترجمان کلمه "سازک" را نقل کرده است و خودش قسم یاد کرده و گفته که: «من قسم میخورم که اعلیحضرت خبر ندارد، اگر سازک میداشت اقلاً اعلیحضرت بعضی سامانهای خود را می آورد و....در حالیکه دو بکس خود را آورد و بس». اینکه کلمه "سازک" بزعم شما کلمه "مبتذل" است، مربوط به گوینده آن است و از این بابت نباید ناراحت شوید . این یک واقعیت است که اعلیحضرت محض به غرض تداوی چشم به لندن آمده بودند و از کودتا اطلاع قبلی نداشتند. شرح این موضوع در مصاحبه به وضاحت موجود است. امید که بار دیگر آنرا مطالعه بفرمائید. راجع به دیدار غیر مترقبه سردار نعیم خان، در حالیکه روابط آنقدر نزدیک نبود، بحث ها و احتمالات زیاد وجود دارد که چرا نعیم خان از راه مسکو به لندن آید و راساً بدون اطلاع قبلی به دیدن پادشاه برود. در این مورد حدس و گمانها مطرح میشود که هرکس حق دارد نظر خود را بیان کند. اینکه چرا متعاقب دیدار نعیم خان فوراً عبدالولی رهسپار کابل میشود ، نیز نکاتی وجود دارد که باید درباره آن بیشتر دقت کرد. احتمال دارد که عبدالولی احساس کرده باشد که خطری وجود دارد و برای جلوگیری از آن باید فوری به کابل برود. اینکه چرا او نتوانست خطر را مرفوع سازد، بازهم باید مورد بررسی قرار گیرد. اینکه گفته میشود که نعیم خان در همان شب کودتا از موضوع آگاه شده است، با درنظر داشت روابط نزدیک دو برادر این ادعا ضعیف به نظر میرسد. من مثل شما مصاحبه اخیر اعلیحضرت را با مینه بکتاش بار بار خوانده ام و کاپی آن نزدم موجود میباشد. راجع به وضع مالی اعلیحضرت برهمه آشکار است که ایشان به گفته داکتر نجم "از این ناحیه بسیار پاک بودند" و در مهاجرت به مشکل زندگی میکردند. اگر خواسته باشید لطفاً مقاله اینجانب رادر پورتال مطالعه کنید تحت عنوان "کودتای 26 سرطان...." که بتاریخ 14 جولای 2007 به نشر رسیده است، شاید بعضی نقاط مورد توجه شما قرار گیرد. باید عرض کنم که بررسی همچو مسائل وظیفۀ محققان تاریخ کشور میباشد و هرکس حق دارد بزعم خود مبتنی بر شواهد و دلایل در زمینه ابراز نظر کند. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
18.01.2015 |
|
ایزد لایزال آفریدگار عالمیان عیان و پنهان و قادرهستی ونیستی همه بندگان صالح و راست کار و خدمتگاران صدیق افغانستان را قرین رحمت خود گردانیده برای شان مغفرت عنایت فرماید. از بارگاه رب العالمین برای مرحوم داکتر صاحب فتاح نجم که شخصیت محترمی بودند طلب رحمت و مغفرت دارم. و اما در مورد نوشتۀ دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در مورد متن مصاحبۀ رادیویی مرحوم داکتر صاحب فتا ح نجم و بلاخص سفر غیر مترقبۀ محمد نعیم خان به لندن و دیدارش با مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه سؤالاتی در ذهن خطور می کند. ۱ - بسی چنین حدس می زنند که بیرون شدن اعلیحضرت از افغانستان برای تداوی چشم بهانه بوده و کلمۀ مبتذل «سازک»(۱) را بکار برده یعنی این کودتا به تؤافق جانبین( ظاهرشاه و داوود خان) صورت گرفته. ۲ - یعنی اعلیحضرت با اطلاع قبلی از کودتا از افغانستان خارج شده اند. الف – در این صورت با استفاده از موقف پادشاهی که هیچ مانعی در راه نبود میتوانستند یک کانتینر کلان را از دار و ندار قیمت بهای ارگ ،قسمی که اتهام وارد شد، از راه زمین و بحر به یک آدرس مشخص در ایتالیا بفرستند که متباقی عمر را از فروش آن به راحت بگذرانند. حقایق زندگی مالی اعلیحضرت قسماً توسط مرحوم داکتر نجم در این مصاحبه توضیح شد و متباقی را جناب محترم عبدالستار سیرت میدانند که با همت والاو عزت نفس خاص پادشاه تعارفات کمک های بسی زمامداران را نپذیرفتتند. ب – در صورت چنین مؤافقت و واگذاری مملکت به شوهر خواهر و پسر عمش چرا اعلیحضرت بطریقی ترتیبات خروج خانوادۀ خودرا نگرفته به کدام تضمین آنها را رها نموده تنها بروند. شاهدان عینی از رویۀ خشونت بار و تلاشی حقارت آمیز ملکه در میدان هوایی کابل هنگام خروج توسط گماشتگان حزب دموکراتیک خلق قصه های واقعی دارند. ۳ - اگر قبول کنیم که محمد نعیم خان در سفر خود به اعلیحضرت از وقوع کودتا اطلاع داده و اعلیحضرت را در یک موقف انجام شده قرار داده باشد . الف- در این صورت چرا پادشاه خواهش اجازۀ سفر خانوادۀ خود را قبل از کودتا نکرده. ب- در صورت آگهی کامل اعلیحضرت از تنفر محمد داوود خان علیه دامادش و اختلافات ذات البینی هردوکه کاملاً عیان بود چگونه برای عبد الولی اجازۀ رفتن به وطن میدادند که نزد گرگ برو وقرض بابه بخواه. اگر عبدالولی برای جلوگیری از کودتا آمده باشد سند مؤثقی در مورد اتخاذ تدابیر لازم از طرف عبدالولی وجود ندارد جزاینکه در شب کودتا دستگیر و محبوس گردیده شکنجه و تعذیب شد و پدرش در پغمان تحت حراست خانگی تا زمان مرگش قرار گرفت. ج- به قرار اظهار یک شاهد عینی که تا نا وقت شب(شب کودتا) به منزل محمد نعیم خان بود و فعلاً حیات دارند( اجازۀ ذکر نام شان را ندارم) در شب کودتا محمد داوود خان از راه در عقبی وارد منزل برادر گردیده تا وی را از این اقدام خود مطلع بسازد ولی چون مهمان موجود بوده بر گشته تا زمانی که مهمان منرل محمد نعیم خان را ترک نموده و محمد داوود خان کودتا را به اطلاع برادرش رسانده و هردو برادر به کدام محل معین رفته اند. د- شاه نزول این روایت این است که یکی از شرائط همدستان کودتا این بوده که این اقدام حتی از اعضای خانواده بشمول محمد نعیم خان مخفی نگهداشته شود. وحتی پسران محمد داوودخان از این اقدام پدر چیزی نمی دانستند. ز- این موضوع حدس اطلاع کودتا را توسط نعیم خان در لندن به اعلیحضرت ساقط می سازد. ۴ - بخشیدن پیراهن و نکتایی به بعضی هم سفران به طور یادگار دلالت آگهی اعلیحضرت به کودتا نمی کند. مواقعی در زندگی یک انسان پیش می آید که به پاس خدمت، ارادت و اخلاص ساعت بند دست یا تسبیح خودرا به دوستان خود طور یادگار ببخشد. ۵ - ست مصاحبۀ اعلیحضرت با نمایندۀ بی بی سی ( که از طرف مصاحبه کننده بسیار غیر مؤدبانه صورت گرفته نزد من موجود است و شاید در آرشیف پورتال هم موجود باشد) در هیچ جایی اعلیحضرت از اطلاع قبلی از این کودتا سخن نرانده
(۱) سازک کلمۀ بود که در مورد سازش دو پهلوان در مسابقۀ کُشتی گیری استعمال می شد. در این مورد استعمال کلمۀ سازش مناسبتر بود.
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
17.01.2015 |
|
سلام و درود خدمت خواهر بزرگوارم خانم عبیدی عزیز میرسانم همنوا و همصدای که همیشه بنده را با نیکویی یاد نموده و سبب افتخارم گردیده است. در سر زمین لاچار و در ماندۀ ما نه تنها صدای زنان بلکه صدای خواهران و برادران درگیر ما در پنجه های بیعدالتی و قدرت طلبی همه در گلو شکسته است. دست بیگانه تا حدی دراز شده که با دست خود ما گردن ما میبرد و با تیشۀ ساخته در دست خود ما سعی دارد بر ریشۀ ما زده منفعت حاصل کند. شاعر میگوید: عقده ها بــر سینــه و مُهـرِ خمــوشـی روی لب از خس دست کــسـان این چشـم نــم داریم مــا خانــۀ ما سوخت از دستی که خـود آتـش زدیـم وز بـرای شــادیـی بیگانـــه غم داریم مـا بسیار اسف ناک است خواهر عزیز من، وقتی میبینی که خودپرستی و پول پرستی در همتبارانت به اوجش میرسد. میبینی که هموطن خودت برای نفع و پیوند با بیگانگان، خاک به چشمت میزند و رسن وحدت را با دستان خود به امر خصم از هم میگسلد. چشــم از شکســت مـــژۀ خــــود کـــور میشــود از این کشـنده تـر بــه ســر دیــده خــار کـو؟ امروز همین موقعست که هموطنان مارا به وحدت دعوت کنیم و منحیث یک خواهر به خاطرش بسپاریم که: کـاخ همیــــاری همی بینـم ســـوی ویــــرانگی کیـن بنـای خــانـــه بـــر دیوارنم داریم مـا این اشعار میتوانند کلمات بیجان تلقی گردند اما قسمی که شما اشاره نموده اید صدای مشترک ماست که در قالب این کلمات بیرون داده میشود، هیهات که این صدا نا بیرون شده خاموش میشود و گوشی نیست که بشنود. ممنون محبت تان
|
 |
اسم:
داکتر نجیب الله بارکزی محل سکونت:
دبی، امارات متحده عربی
تاریخ:
17.01.2015 |
|
ستایش از خلیلی، ستایش از بچه سقاء، رهزنان، دشمنان ترقی و آسایش، و بالآخره ستایش از دشمنان وحدت ملی افغانستان و افغان ستیزان ا ست....
چند واقعیت قابل توجه و تأمل در مورد خلیلی، شاعرچۀ افغانستان ستیز و نویسنده افسانۀ شیطانی در وصف بچۀ سقاو، تفنگ به دست و فشنگ به شانه و کمر، قاتل صدها تن از مشروطه ها خواهان دوم، که از مقاله پر محتوا، مستند و تآریخی شاغلی کاندید اکادمیسین محمد اعظم سیستانی تحت عنوان " استاد خلیلی چرا کتاب " عیار از خراسان را نوشت؟، سندی که خیانت خلیلی به وطن را ثابت میکند" با وجود این همه اسناد که ثابت کنندۀ خیانت های ملی خلیلی این زنبورک نیش دار بی عسل است، باز هم کسانی میخواهند وی را بحیث یک عالم واجب الاحترام معرفی کنند. خائنی ملی همطراز خلیلی در تأریخ معاصر افغانستان سراغ شده نمیتواند، صرف اگر نظیر این نوع خائنان، را در بین پیروان طریقۀ رهزن بزرگ تاریخ افغانستان، یعنی بچه سقاء سراغ کرده خواهیم توانست، آنهم به مشکل... برای تفصیل بیشتر لطفا به مقاله مذکور مراجعه کنید.
۱- خلیلی با آنکه در دربار سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهرشاه، از عزت ومنزلت فراوان برخوردار بود و به مقام وکالت و سفارت افغانستان در عربستان سعودی وعراق رسیده بود، مگر در آخر عمر به ولی نعمتش ظاهرشاه و به کشورش هر دو خیانت ورزید. به این مفهوم که اوبدون اجازۀ ومشورت ظاهرشاه، هنگامی که داودخان درافغانستان براثر یک کودتا، نظام جمهوری را اعلام نمود، خلیلی که هنوز در عراق سفیر افغانستان بود، چندین بار به سفارت ایران در بغداد مراجعه کرده و از سفیر ایران )آقای شهید زاده( خواسته بود تا زمینه ملاقاتش را با شاه ایران دریکی ازشهر های هم مرز با عراق فراهم کند. او بصراحت یاد آور شده که مردم افغانستان شاهنشاه ایران را شاهنشاه خود میشمارند و اگر شاهنشاه به افغانستان لشکر بکشد، تمام مردم افغانستان ازاین لشکرکشی شاهنشاه استقبال خواهند نمود، و هیچگونه مقاومتی از سوی افغانها در برابر حمله ایران نخواهد دید. اسناد درخواست خلیلی نه تنها درکتاب خاطرات اسدالله علم وزیر دربار ایران ثبت شده است، بلکه کاپی مکتوب محرمانه سفیر ایران در بغداد که عنوانی وزارت دربار شاهنشاهی ایران فرستاده شده، درشماره ۱۰۵ مجله آئینه افغانستان به نشر رسیده است ونیز دراگست ۲۰۰۷ توسط آقای موسوی در سایت افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است. برای دریافت این سند به لینک ذیل رجوع شود. ۲- سخن جالب دیگر اینکه خلیلی در باره ضیاء الحق رئیس جمهور نظامی پاکستان که دشمن درجه یک افغانستان ومخصوصاً کابل بود، قصیده ای غرای سروده و در آن وی را همطراز سلطان محمود غزنوی گفته است که ننگ زندگی نامه خلیلی و هر افغان است ۳- آقای احسان لمر، در مقالۀ محققانه ای که در سایت "اصالت" و سایت "پیام وطن" به نشر رسانده، در مورد استاد خلیلی، رازی را افشاء کرده که از چشم مؤرخین افغان پنهان مانده و از آن ذکر نکرده اند. بر مبنای این تحقیق و به استناد اسناد نگهداری شده در آرشیف های دیپلوماتیک روسیه، خلیلی همزمان با سقوط کابل توسط سپهسالار نادرخان، طرح تجزیه درپایان دورهء «: افغانستان و تشکیل یک دولت جدید درشمال کشور را به دولت شوروی پیشنهاد نموده بود. لمر مینویسد انتقالی حبیب الله کلکانی )سقوط کابلستان(، نه تنها او )خلیلی( را سرخورده نساخت، بل ]انگیزه ای شد[ که برعکس، سرسختی، صلابت و شگردهای شگفتی برانگیزی را به نمایش بگذارد. او نادر خان را دست نشانده انگلیسیها خواند و طرح ایجاد دولت جدیدی را در شمال با پیشگامی باشندگان ازبیک، تاجیک و ترکمن پیش کشید. )مقاله عزیز آریانفر رازهای سربه مهر تاریخ دپلماسی افغانستان در نیمه نخست سده بیست. بررسی، فوند فوند ۶۲، پرونده ویژه ۲، پرونده ۱۸۰۶، برگ ۱۹۷. . (این طرح، نه تنها برای مخالفان وی، بل نیز برای محافل معین سیاسی و نظامی دیپلوماتیک شوروی غیر منتظره بود. جدایی از می بایستی در حمایت همسایه شمالی شوروی و دوستی با » دولت « آن که به پندار خلیل الله، عامل مهم توانایی زیستن این جمهوری های شوروی نهفته باشد. فراخوان خلیلی معاون گورنر جنرال ترکستان( نام داده شده - « در این سند، که در نامه های دیپلوماتیک شوروی به است )مستوفی مزار نزدیک به سه هفته یعنی از آخر اکتبر تا ۱۹ نوامبر ۱۹۲۹، ، در منطقه فرمانروایی کرد. با آن که در اسناد با توجه به مناسبات نهایت دوستانه - « : یا از نام نائب الحکومه و یا معاون وی امضا می کرد ولادیمیر بویکو( آمده است موجود میان حکومت اسلامی حبیب الله با حکومت معظم شوروی، مهاجران مقیم در سرزمین افغانستان، هرگاه خواسته باشند به وطن اصلی شان برگردند، بهتر است خود در این باره تصمیم بگیرند، که کجا برای بود و باش آینده شان بهتر است. از جانب حکومت اسلامی حبیب الله در مزار شریف، برای بهبود رفاه این مردم، هیچ ممانعتی در زمینه نیست. دولت معظم اتحاد شوروی طبق اطلاعیه رسمی موجود در نزد ما،آماده است تا این مهاجران را پذیرفته و زمینه بازگشت و اسکان با عافیت آن ها را در میهن شان فراهم نماید.) آریانفر:بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، رفرنس ها در باره افغانستان، پرونده ویژه پرونده ویژه ۱۱، پوشه ۱۴۷، موضوع ۴، برگ های ۵۰-۵۱) وعده سپرد تا در آیندهء نزدیک کنگره نمایندگان باشندگان محلی را برگزار نماید که در آن » خود گماشته « فرمانروای در نظر بود حکومت دایمی شمال افغانستان را برگزیند. او و هوادارانش، مطمئن بودند که ولایات قطغن بدخشان و میمنه نیز به هسته دولت آینده شمال خواهند پیوست. با فرا رسیدن هفته دوم ماه نوامبر، هیات هایی از بدخشان، آقچه، شبرغان وبه مزارشریف، نمودند. از دیدگاه بافتار تباری، در میان » مجلس نمایندگان با صلاحیت « سراسر منطقه مزار، آغاز به آمدن به نمایندگان، ازبیک ها، ترکمن ها و تاجیک ها از نگاه شمار، بیشتر از دیگران بودند. این در حالی بود که در جمع آنان، نمایندگان هزاره ها و افغان ها )پشتون ها( اصلا به چشم نمی خوردند. دسته های بالادست تر، جنگاوران مسلح ترکمن ها به رهبری ایشان خلیفه بودند. مگر رهبری سیاسی را خلیل الله پیش می برد. مگر، جانب شوروی، با پیدایی یک چنین متحد ناخوانده و ناخواسته، به خصوص طرح های وی، با دلواپسی فوق العاده برخورد نمود. به پنداشت نمایندگان دیپلوماتیکشوروی در آسیای میانه جنوب خاوری به رهبری نادر خان، با نفوذ بیشتر انگلیسی ها و دیگر شمال باختری به رهبری خلیل الله، با عمدت ا تاثیر شوروی. مگر ما چنین کاری را باید غیر ممکن بپنداریم. تقسیم افغانستان در اوضاع کنونی بیشتر به سود انگلیسی ها است. ما به افغانستان واحد، غیر قابل تجزیه و دارای تمامیت ارضی نیاز داریم. . . . و به همین دلیل، اندیشه هایی که در سر پرشور و گرم خلیل الله پدید آمده اند، ناگزیر کنار گذاشته شوند.”) مقاله عزیز آریانفر (_ زنده و سربلند باد حامیان وحدت ملی در افغانستان نابود باد دشمنان وحدت ملی و موجودیت افغانستان عزیر و سر بلند.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
17.01.2015 |
|
متن تلگراف محرمانۀ سفارت ایران در بغداد عنوانی وزارت در بار شاهنشاهی ایران با این عبارت وپیام آغاز شده وادامه یافته است:
دربار شاهنشاهی ادارۀ رمز ومحرمانه کشف تلگراف رمز سفارت شاهنشاهی ایران- بغداد
جناب آقای اسدالله علم وزیرمحترم دربار شاهنشاهی محترما با ستحضار عالی میرساند شب گذشته استاد خلیل الله خلیلی سفیرافغانستان در بغداد بدیدار اینجانب آمد. صحبت ازوضع افغانستان وموقعیت رژیم فعلی پیش آمد.سفیرافغانستان با لحنی که حاکی ازکمال تأثر بود اظهارداشت متاسفانه آیندۀ افغانستان بسیار تاریک ونگران کننده است واگر دیر یا زود پای سردار داودخان ازمیان برود هیچ شکی نیست که کشور بچنگ عناصر کمونیست خواهد افتاد و کار یکسره خواهد شد. گفت یگانه راه نجات افغانستان در دست اعلیحضرت شاهنشاه ایران است. مردم وطن پرست وشاهدوست افغانستان چشم بکمک ویاری شاهنشاه ایران که او را شاهنشاه خود میدانند دوخته اند. سفیرافغانستان کراراً درمیان صحبت شاهنشاه ایران را پادشاه ومخدوم خود خواند و گویا شخصاً بشرف عرض مبارک ملوکانه رسانیده است که اگر روزی کابل وقندهار وضعی شبیه سمرقند وبخارا پیدا کند وشع مشهد وبجنورد چه خواهد بود. گفت آیندۀ افغانستان و ایران وسایر کشورهای منطقه باین بستگی دارد ویگانه کسیکه میتواند آیندۀ این منطقه بخصوص افغانستان را از اکنون براه راست رهبری کند و از سقوط آن جلوگیری بعمل آورد فقط و فقط شهریار معظم ایران است. گفت چه بسا که سردار داودخان هم در باطن خود بی میل نباشد که در افغانستان وضع دگرگون شود و رژیم پادشاهی در آن مجدداً مستقر شود، زیرا او ندانسته پا در راهی گذاشته که مشکل بزرگ برای خود و میهن ببار آورده است. گفت این مطلب را صریحا ًموقعی که داودخان به بغداد آمده باو گفته است لیکن اوجوابی نداشته تا به او بدهد. سفیرافغانستان طی صحبت چند بار با عبارت مختلف این نکته را بازگو کرد که با از بین رفتن داودخان وسقوط افغانستان در دامان کونیزم تمام منطقه در خطرخواهد افتاد واز هم اکنون باید بفکر چاره بود. داودخان زندگی جاویدان ندارد وعناصر مفسده جو مترصد از ایران رفتن هستند. برای مزید آگاهی باستحضار عالی میرساند چون ظرف این دو ماه این دومین بار بود که سفیرافغانستان بدیدن اینجانب آمد واین مطلب را اظهار میداشت برای اینجانب یقین حاصل شد که مایل است موضوع به شرف عرض مبارک ملوکانه رسانیده شود لذا منغیر مستقیم جویای نظر او در بارۀ گزارش اظهاراتش بتهران شدم با قید قسم ازاینجانب خواست که عرایضش بطور مستقیم یا تنها بوسیلۀ جاب عالی بشرف عرض مبارک شاهنشاه رسانیده شود واحدی غیر از آن اطلاع پیدا نکند. گفت ظرف ده روز آینده قصد مسافرت به کرمانشاه را دارد اگر فرصتی فراهم شد که میخواست جنابعالی را ملاقات نماید نتیجه مطلوب حاصل میشد. گفت در نامه ای که جناب عالی برای او مرقوم داشته اید اشاره فرموده اید که در سفر قبلی او بایران اگر از پیش میدانستیم که او کجا می آید ممکن بود ترتیب ملاقاتی فراهم میشد. بهرحال استنباط اینجانب این است که بسیار مایل است در محلی غیر از تهران توفیق زیارت جابعالی را پیدا نماید. چون معتقد است آمدن او بتهران وشرفیابی به پیشگاه مبارک شاهنشاه ممکن است تغییراتی در افغانستان بیاورد. مطلبی که سفیر ضمن صحبت دانسته یا ندانسته به آن اشاره کرد و بنظر اینجانب شایان کمال توجه است آن بود که گفت هم اکنون هر روز تعداد زیادی از افاغنه جهت پیدا کردن کار وامرار معاش بصورتهای مختلف به ایران می آیند واینها مترصد آن هستند که کسانی با آنها تماس پیدا کرده آنها را متشکل نماید تا احیاناً مسائلی را علیه حکومت فعلی افغانستان بوجود آورند.ترس او ازاین است که اگر بتهران بیاید چنین شبهه ای در بارۀ او پیدا شود. بدیهی است دراین گفته تغییراتی موجود است که شاید لازم باشد از لحاظ عواقب سوئی که احتمالاً ممکن است ببار آورد بطورمجدانه مورد توجه اولیای امور واقع شود. با عرض ارادت شهید زاده 2880- 27/11/ 54»(نقل سند از سایت افغان جرمن آنلاین)
|
 |
اسم:
زرغونه عبیدی-تیبکین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
16.01.2015 |
|
سرودۀ وحدت از خانم صالحه جان وهاب واصل ***************************************
هموطن و خواهر نازنینم، همسنگر و همصدایم، شاعر بلند اندیش و زیبا نویس خانم صالحه جان وهاب واصل! نوشته های ارزشمند شما را با علاقمندی میخوانم و با سروده هایتان میتوانم آواز دلنشین و آموزندۀ زنان حماسه ساز وطن را بشنوم که چراغ بدست در کوچه های تاریخ سرزمین ما از قرنی بدینسو، پیام شانرا در حفظ امانت های مادر وطن و به امید همبستگی، صلح و عدالت اجتماعی بگوش ها رسانیده و میرسانند. شما با بیان اندیشۀ توانا، عاطفۀ زیبا و قلم رسای تان، توانسته اید در سرودۀ " وحدت " در آن واحد نتنها تمام اقشار جامعه را خطاب قرار دهید و اما هم قصۀ یک قرن رنج را بشکل نامرئی در لابلای مصرع های شعر تان بگنجانید و بدینترتیب بار دیگر رسالت ادای وظیفه و رسانیدن پیام زن افغان را در این مرحلۀ حساس تاریخ کشور ما ادا نمایید. من خود با پریشانی متوجۀ احوال وطن استم، خسته از شنیدن ناملایمات که گویی پایان ندارد، تنها یک آرزو دارم که دولتمداران و سیاستمداران دست اندرکار، لیاقت خدمت شایسته و ارزشمند را به ملت جنگدیده، رنج کشیده و اما با آنهم با شهامت و با شرافت افغان پیدا نمایند. برای شما عزیز بهترین ها را آرزومندم و امیدوارم که روزی با هم برآورده شدن آرزوهای ما را برای وطن و هموطنان به تماشا نشسته بتوانیم. با یک دل مهر
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
15.01.2015 |
|
«بچۀ پدر نباشم» در ولایت هرات توسط تشبثات خصوصی و سرمایه گزاران ملی چندین دستگاه پالش سنگ مرمر بوجود آمده که یکی متعلق به پسر خاله ام است. مواد خام یعنی سنگ مرمر توسط شرکت های خصوصی که با وزارت معدن قرار داد بسته اند استخراج شده و باید سنگ ها را برای پراسس به به پالش گران محلی بفروشند. اما بازار خرید این مرمر که از کیفیت بسیار عالی برخوردار است در ایران گرم بوده کاوشگران آنرا طور قاچاق به ایران می فروشند. فابریکه داران افغان با مشکل کمبود مواد خام روبرو بوده باعث رکود فعالیت شان گردیده . در سفر اخیر رئیس جمهور به هرات این مشکل به خدمت شان به عرض رسید. در حالی که سخت بر افروخته شده بودند با احساسات عالی به صدای بلند گفتند که« از این به بعد اگر یک پارچه سنگ مرمر پراسس ناشده بطور قاچاق از افغانستان بیرون شد من بچۀ پدر نباشم، من کسی استم که لحاظ برادر سکه ام را نکردم». متأسفانه قاچاق سنگ مرمر تا هنوز دوام دارد و اکثر دستگاه ها متوقف است و جناب رئیس جمهور الحمد لله بچۀ پدر خود استند. قبل از ابراز چنین احساسات و و عده سپردن ها باید امکانات عملی تطبیق یک دستور در نظر گرفته شود.
|
 |
اسم:
افغان جرمن آنلاین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
15.01.2015 |
|
هموطنان عزیز و گرامی ادای احترام و عرض ادب داریم به هر یک شما! به آرزوی صلح سراسری در کشور به اطلاع همه میرسانیم که پورتال افغان جرمن آنلاین از آغاز جنوری 2015، جهت وضاحت بیشتر و مشخص تر روش کاری خویش، مقالاتش راروی تمپلت جدید تری با تغییر کوچکی که اضافه شدن سمبول (نشان) این وبسایت است، به نشر می رساند. از همکاران قلمی پورتال که مطالب شان را لطف نموده خود شان تنظیم نموده از طریق بخش نگارندگان مستقل آنلاین می سازند صمیمانه خواهشمندیم تا ازین به بعد از تمپلت جدید که در اخیر صفحۀ روش کاری بخش نگارندگان مستقل ثبت است استفاده نمایند و یا در صورت بروز مشکلات و یا نداشتن این تمپلت جدید، با ادارۀ پورتال و یا یکی از اعضای هیأت اجرایوی به تماس شده، تمپلت را بدست آرند. مؤفقیت و کامگاری همه دوستان آرزوی ماست
تیم کاری پورتال افغان جرمن آنلاین
|
 |
اسم:
صالحه وهاب واصل محل سکونت:
هالند
تاریخ:
15.01.2015 |
|
با سلام و درود خدمت جناب محترم زمری کاسی گرانقدر! عرض شود که نهایت شرمنده ام از اینکه در اداءِ عکس العمل به تبصرۀ بالاتر از حد لازم تان در حق بنده چنین تأخیری رخ داد. قسمی که شما مطلع هستید، درگیری های بیماری شدید مادرجانم در کانادا و سفر بیشتر از یکماهم در شهر تورنتو و بعضی از ملحوظات قسمی دیگر کاری و رسمیات، دست به دست هم داده سبب شدند تا یک مدت طولانی از حال و احوال دوستان و نشریات پورتال ملی افغان جرمن آنلاین و سائر وبسایت های همکار، بدور مانده و به ایشان طوری که شاید و باید رسیدگی نتوانم. از ذره نوازی و محبت تان در قسمت خودم و اندوخته هایم عالمی سپاس، توانایی این حقیر قاصر تر از آن است که شما مهربان با بزرگمنشی و حسن نیت به تحریر در آورده اید. بنده هم مانند شما و اکثریت خواهرن و برادران هموطنم عاشق میهن و سر زمین و زادگاهم هستم. اگر کاری عملی تر دیگری از دستم بر نمی آید، معذورم اما اگر این خدمت ادبی و فرهنگی که نتیجۀ داشته ها و اندوخته های نخبگان، دانشمندان و ادیبان کشورم است که به ما به میراث رسیده است و به آن مینازیم، از دستم پوره بوده و تا حدی با عرضۀ آن به مردم و کشورم در عرصۀ ادب و فرهنگ خدمتی میتوانم که چرا نه. نا گفته نباید گذاشت که مؤفقیت در انجام هر راهی در عدم راهنمایی های بزرگان و تشویق دوستان و علاقمندان نا ممکن است. دلیل اینکه من هم مانند هر نویسنده و شاعر دیگر الحمد لله از گرمایی سوزان و زوال نا مؤفقیت ها، محفوظم، بودنم در زیر چتر محبت ها و تشویق های خالصانه و آباد کنندۀ شما بزرگواران است که از خداوند یکتا دامنۀ آنرا ده ها مرتبت گسترده تر و وسیع تر میخواهم. بار دیگر با تشکر و سپاس مجدد از لطف و محبت تان، برای تان صحت و سلامت آرزو کرده بهترین ها را نصیب تان میخواهم. با حرمت
|
 |
اسم:
عبدالواحد منصوری محل سکونت:
کابل
تاریخ:
14.01.2015 |
|
هموطنان مؤمن و عزیز سلام عرض می کنم!
با تأئید نظرات محترمین داکتر صاحب قانع و توخی صاحب باید به عرض برسانم که افغانستان عزیز و باشنده های خداپرست و مظلوم آن در یک مرحلۀ نهایت حساس تأریخ خود قرار دارند که دشمنان وحدت ملی ما سخت در تلاش اند تاازین حساسیت های زمانی حد اعظم استفاده را ببرند و این وظیفۀ خطیر و بس بزرگیست بر دوش قشر متدین و با احساس ما کا با درک مسؤولیت تأریخی و ملی خود عاملانه و فعالانه دست بکار شده و با توکل به رحمات الهی نگذارند دسیسه های شوم استعمار و مستخدمین داخلی شان زمینه ساز خدای ناخواسته نفاق و شقاق بین ملت برادر و برابر ما گردد. هزاره، تاجک، ازبک، بلوچ، ایماق، پشه یی، نورستانی، هندو، سیک و پشتون همه برادر همیم و باهم دست دوستی و برادری داده این وطن را از ویرانی و پاشانی باید نجات دهیم. با احترام
.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
13.01.2015 |
|
دوستان گرامی و محترم
....مطالبی نوشتم که دفعتا گم شدند، بیشتر توئشته تمیتوانم - مطالب کلکین را مرور کردم، موضوعات مهم قابل بحث و مناظره بسیار بود، اما من توان آنرا فعلاٌ ندارم-و حضرت عزرائیل عوض آنکه مرا با خود ببرد، مهلت متختصری داده است - هشت روز در شفاخانه بودم - امروز مرا رخصت کردند - با عرض احنرام - سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
غزنوی غلزی محل سکونت:
USA
تاریخ:
13.01.2015 |
|
استاد محترم کاظم صاحب اصل موضوع را مطرح کرده اند. مشکل اصلی ترورییزم و افراط در ممالکی مثل پاکستان قرار دارد و بدبختانه پاکستانی ها نسل به نسل در فریب دادن و چالبازی تربیت و استاد شده اند. آنها میدانند چگونه ممالک غربی را فریب بدهند و تروریزم و افراط را که راه بقای پاکستان است پنهان و دوام بدهند. در مقابل افغانها همیشه مصروف خانه جنگی با تفنک و قلم و زبان هستند، کاری که پاکستان-ایران و دیگر دشمنان بالای آن تیل انداخته و زیاد تر و بزرگتر میسازند. در مقایسه مظاهره چند نفره افغانها در اینطرف و آنطرف بر ضد افراط و تروریزم پاکستانی ها ملیونها دالر مصرف کمپنی ها تبلیغات و پروپاگند میکنند و حتی صاحب منصبان استخباراتی آی اس آی را به مراکز تاثیر گذاری بر کانگرس و دولت امریکا یا تینک تانک ها Think Tanksمیفرستند. http://www.thinktankwatch.com/search?q=pakistan لنک بالا نشاندهنده فعالیت استخباتراتی پاکستان در تشکیلات متذکره میباشد. پاکستان بر مفکوره و نظریات نماینده های کانگرس و اشخاصی که در دولت امریکا کار میکنند تااثیر گذاری کرده و اسلام افراطی و تروریزم را به شکلی از اشکال برای دوام موجودیت تصنعی پاکستان حفظ مینماید. یک نمونه از فعالیت های پاکستانی ها در لینک زیر است که خوشبختانه این شخص به دام افتاده است. این خانم معین وزارت خارجه امریکا برای منطقه افغانستان و پاکستان بوده است و پاکستانی ها از وی اسناد محرمانه را بدست می آورده اند. http://www.nytimes.com/2014/11/08/us/robin-raphel-fbi-state-department-search.html?_r=0
|
 |
اسم:
زهره یوسف داؤد محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
12.01.2015 |
|
خواهر عزیز شیما جان غفوری از کلمات و جملات زیبا تان در مورد بنده و« زهره شو» یک جهان ممنون. شما خود یک خانم فعال و رسیده هستید که مقالات و نوشته های ارزشمند تان گواه قول من میباشد. گذشته از آن با جمع آوری کمکها خدمات بشری دوستانه را به مردم افغانستان انجام داده اید که قابل قدر و یاد آوری است.۰ افتخار آشنایی با شما را در کنفرانس «مادرید» داشتم و خوشحالم از اینکه صحبتی با شما در برنامه داشتم. بلی همانطوریکه شما فرمودید تنها زنی بودم که مسایل سیاسی افغانستان را بسیار بیطرفانه در برنامه تلویزونی ام به بحث میگرفتم و این موضوع شدیداً مایه خوشی و افتخارم منحیث یک زن افغان بود زیرا علاقه خاصی به سیاست دارم۰ گرچه تعجب کردم که یک خواهر نویسنده همین« سایت وزین افغان جرمن آنلاین »یک کلمه خوب ویا بد یادی از برنامه ام نکردند که مایۀ تأسفم بود چون ده سال وقت خود را درین راه گذاشتم من تصور کرده بودم ما زنان منحیث یک اقلیت باید یکدیگر خود را پشتیبانی کنیم ولو که در جایی اگر مرتکب سؤ تفاهمات هم با یکدیگر شده باشیم، ولی از اینکه شما این مهربانی را کردید از لطف و > محبت تان سپاسگذارم۰ با حرمت۰ |
 |
اسم:
زرغونه عبیدی-تیبکین محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
12.01.2015 |
|
در ارتباط به نوشته من راجع به کتاب " آهِ نارسا " و پیام مهربانِ محترم سیستانی صاحب بدین ارتباط خطاب به من. گرانقدر سیستانی صاحب سلام و احترام مرا بپذیرید. یک دوست مهربان مرا از توجۀ شما راجع به نوشتۀ من در ارتباط به معرفی کتاب " آهِ نارسا " از پوهندوی شیما غفوری اطلاع داد. لطف آفتابگونۀ شما بر نوشته های من همواره باعث تشویق من گردیده اند. خواهشمندم مراتب قدردانی قلبی مرا بدین ارتباط بپذیرید. باور بفرمائید که از دیدگاه منهم، تقریظ محترم فارانی صاحب بذات خویش یک پارچۀ ادبی در سطح نهایت بلند میباشد که خواندن آن نتنها باعث مسرت خاطر خواننده میگردد و اما هم حس قدردانی را نسبت به کمال دانش ادیب، شاعر و نویسنده مسعود فارانی بیشتر و عمیقتر میسازد. اینکه من در ارتباط بدین بخش تقریظ محترم فارانی که شما اینک ارزشمندی آنرا چنین بجا تذکر داده اید در نوشتۀ خویش نتوانسته ام طوریکه باید و شاید حق را اداء نمایم، دو دلیل را میتوانم بخصوص تذکر بدهم. یکی اینکه آگاهی محترم فارانی در این زمینه و در ارزیابی چگونگی بکارگیری استعارات، تشبیهات و کنایات،و زیبائی های هنرمندانه اشعار موجود در این کتاب بلندتر از آنست که من اجازۀ تبصره و حتی تعریف را در مورد، بخود داده بتوانم جز اینکه در آغاز آنرا صادقانه با کلام " زیبا و ادیبانه " با شگفت به تحسین بخوانم. دوم اینکه من بیشترین تمرکزم را به گفته های نویسنده در مورد قصۀ زندگی اش معطوف نموده ام که با وجود آشنایی قبلی ام با او مرا بیشترین شادمان ساخته است و بدین ترتیب خواسته بودم تا از او در جمع انسان هائیکه چنین خوب آموخته های زندگی اش را در خدمت به انسان و انسانیت قرار میدهند، بسهم خویش تقدیر بعمل بیاورم. سیستانی گرامی! چه خوب که دو دلیل من در فوق باعث گردید که شما نتنها این بخش زیبای تقریظ را به معرفی بگیرید و اما هم خوشحالم از اینکه نتوانسته ام شما را از نوشتن نقد بر این کتاب راحت خاطر نمایم و چگونه هم گرامی؟. نوشتۀ من هرگاه بنابر لطف گفتۀ شما زیبا و خوب باشد، آنچه عزیز فارانی و شما مینویسید، در چشم من و دیگر خوانندگان بهترین و زیباترین اند. از سایت وزین افغان جرمن آنلاین که این نوشتۀ مرا بنشر رسانیده اند، ابراز سپاس مینمایم. با سلام های قلبی
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
12.01.2015 |
|
نویسنده و محقق با احساس وطن جناب نوری صاحب از نوشته پرمحتوا و مستند شما در باره مظاهره عظیم پاریس در برابر تروریزم و اشتراک چند هموطن در جهت محکوم کردن اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی تروریست ها فیض بردم، خداوند به قلم توانای شما برکت دهد. تذکر این نکته که کشور های غربی تاحال نتوانستند در برابر تروریزم بطور مؤثر اقدام نمایند و با بازی های چند چهره هم کشورهای خود را و هم کشورهای اسلامی را دچار این وحشت ساخته اند، یک موضوع بسیار مهم و قابل غور است که جهان بجای راه اندازی مظاهرات جمعی وبزرگ باید در مورد ریشه کن سازی این گروه ها اقدام نماید. آنها باید به مراکز تربیه تروریست ها عطف توجه کنند و نگذارند که بنام تدریس اسلام در تعداد کثیر از مدارس دینی تروریست تربیه شود. امریکا برای پاکستان علیه تروریزم پول میدهد، اما پاکستان این پولها را برای اهداف دیگر نظامی خویش بکار می برد و بجای مبارزه علیه تروریزم آنها به تقویه و گسترش مدارس دینی می پردازند و می گذارند تا اطفال معصوم مغز شوئی شوند و پاکستان از آنها برای اهداف سترتژیک و پارا ملیشیائی خود استفاده نماید. عربستان سعودی که خود را همکار غرب می شمارد، نیز دراینکار با حمایت های وسیع مالی از همین نوع مدارس شریک است. اگر از تولیدات این مدارس در یک سال تعدادی از بین میروند، اما چندین برابر آن در همان سال پرورش می یابند و هرسال برتعداد آنها افزوده میشود. امید است جهان یک راه سالم را در جهت مبارزه با تروریزم در پیش گیرد، درغیر آن دامنۀ این اعمال روزبروز وسعت یافته و جهانی میگردد. |
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
12.01.2015 |
|
به عرض برادر محترم و دوست گرامی ام آشفته صاحب میرسانم که به جزء نورالحق علومی که دارای سوالق معلوم و آشکار است با هیچ یک اشخاص شامل این فهرست معرفت ندارم و تنها میدانم که صلاح الدین پسر مولانا برهان الذین ربانی است. نا دانسته و نا شناخته بر اهلیت و کفایت این ذوات به هود حق قضاوت نمی دهم و دیده شود که این ترکیب برای اصلاحات بنیادی و متوقعه چگونه روحیۀ واقعی وحدت ملی را تمثیل و مطابق اصول تداوم و اصلاح و هم گرایی و اصلاح عمل می نمایند . شش ماه عمر این مملکت به ابهامات، حدسیات و قسماً امیدواری ها گذشت. زدو کند قدرت طلبی و زور گویی های دور دوم انتخابات و منازعات بر تشکیل کابینه اعتبار این دو دولت مرد را نزد ملت متزلزل ساخت. آینده ، تعهدات و میزان اهلیت، کفایت ، صداقت و وطن دوستی اعضای این کابینه نشان خواهد داد که تا جه حد حیثیت و اعتبار حکومت اعاده شده و در مسیر رفاه و آسایش مردم چه تدابیری اتخاذ می گردد. |
 |
اسم:
عنایت الله آشفته محل سکونت:
المان
تاریخ:
12.01.2015 |
|
شناخت دوستان در مورد نامزد وزیران کابینۀ افغانستان از چه قرار است؟
لطفا مسؤولانه نظر خویش را ارائه فرمائید:
بر اساس حکم رئیس جمهور اشرف غنی اسمای ۲۵ نامزد وزیر کابینه، به شمول رئیس عمومی امنیت ملی و رئیس دافغانستان که مربوط سهم رئیس جمهور و رئیس اجرایی می باشند، قرار ذیل اعلام گردید: 1.جنرال شیر محمد کریمی نامزد وزارت دفاع ملی 2.جنرال نورالحق علومی نامزد وزارت امور داخله 3.صلاح الدین ربانی نامزد وزارت خارجه 4.غلام جیلانی پوپل برای وزارت مالیه 5.دکتور احمد سیر مهجور برای وزارت عدلیه 6. داوود صبابرای وزارت معادن 7. محمود صیقل برای وزارت انرژی و آب 8. گل زلمی یونسی نامزد وزارت معارف 9. نجیبه ایوبی برای وزارت امور زنان 10. خاطره افغان برای وزارت تحصیلات عالی 11. سید حسین عالمی بلخی برای وزارت مهاجرین 12. سادات نادری برای وزارت کار و امور اجتماعی 13. داکتر عباس بصیر نامزد وزارت فواید عامه 14. فیروزالدین فیروز نامزد وزارت صحت عامه 15. یعقوب حیدری برای وزارت زراعت و آبیاری 16. برنا کریمی نامزد وزارت مخابرات و تکنالوژی 17. نصیر احمد درانی نامزد وزارت احیا و انکشاف دهات 18. فیض محمد عثمانی نامزد وزارت حج و اوقاف 19. فیض الله کاکړ نامزد وزارت مبارزه با مواد مخدر ۲۰. آی سلطان خیری نامزد وزارت اطلاعات و فرهنگ 21. قمرالدین شینواری نامزد وزارت سرحدات و قبایل 22. سردار محمدالرحمن اوغلی نامزد وزارت اقتصاد 23. سردار محمد رحیمی نامزد وزارت تجارت و صنایع 24. رحمت الله نبیل برای ریاست عمومی امنیت ملی 25 فیض الله ذکی برای وزارت ترانسپورت 26. خلیل صدیق نامزد ریاست د افغانستان بانک 27. شاه زمان میوندی برای وزارت انکشاف شهری
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
12.01.2015 |
|
خوانندگان ارجمند وگرامی درود وسلام برشما!
مقالۀمستند وتاریخی شاعر و نویسندۀ توانای افغانستان آقای باری جهانی را زیرعنوان( تأریخي حوادث تکرارېږي) خواندم واز آن خیلی فیض بردم درحالی که هنگام مطالعه صحنه های کشت وکشتار وبگیر وبزن وبکش دزدان سقاوی ،تنم را بشدت میلرزاند.این مقاله به سلسلۀ مقالات افشاگرانه وروشنگرانۀ داکتر سید عبدالله کاظم، داکترسید خلیل الله هاشمیان ، جمالخان بارکزی وملالی موسی نظام واین حقیر،یکی از مقالات مهم وبسیار تکاندهنده است.
این نوشته قوت بیان خود را ازاطلاعات شاهدان عینی ازجمله فیض محمدکاتب، مورخ آگاه وسایر نویسندگان ومورخان حاضر وناظر درصحنه های نمایش قدرت دزدان سقاوی میگیرد وهیچکسی اگر چشم وجدانش کور نشده باشد، از آن انکار کرده نمیتواند.روایت های آدمکشی، غارت وچپاول دارایی های شخصی وتجاوز ودست درازی به مال وناموس مردم کابل درسال 1929 از سوی دار ودستۀ بچۀ سقاو که با دسایس انگلیس برگردۀ مردم تحمیل شد، چنان زجردهنده وتراژیک است که انسان رااز دوستی وسلام وعلیک با هواداران حبیب الله کلکانی پشیمان میکند. وقتی انسان ظلم وتجاوز این دزدان وحشی وبیرحم را برمردم کابل پیش خود مجسم میکند، وآنرا با دوران هرج ومرج وکشت وکشتاردوران قدرت ربانی - مسعود در1992 و1993 مقایسه میکند، مو براندام آدمی راست میشود ونفرت وانزجار انسان رابرآنانی که بازهم آرزوی دوباره آمدن چنین روزگاری را بدل می پرورانندمضاعف میسازد. آقای جهانی دراین مقاله شواهد بیشماری از هردو دوره تاریخ کشوررا که برشهریان کابل با بیرحمی وحشتزا عملی شده است،مثال میزند واین تئوری را پیش میکشد که تاریخ تکرار میشود.از آنجا که کتاب تذکرة الانقلاب ملا فیض محمد کاتب تا کنون درافغانستان به چاپ نرسیده است وجزنامی کس از محتوای آن مطلع نیست، هرگاه آقای جهانی دامن همت بکمر زند واین کتاب را بزبان پشتو ترجمه کند واز طریق پورتال افغان جرمن آنرا به نشر سپارد،خدمت بزرگی به تاریخ وزبان وفرهنگ پشتو نیز خواهد نمود.
این مقاله و هریک از مقالاتی که تا کنون به ارتباط جبیب الله کلکانی مشهور به بچۀ سقاو نوشته شده ودراین پورتال به نشر رسیده اند، درواقع عکس العملی است در برابر تدویرکنفرانس(جایگاه حبیب الله کلکانی درتاریخ) که از طرف گروهی از خراسان طلبان بریاست پروفیسور رسول رهین در لندن درتاریخ 14 دسمبرسال پار برگزار شده بود.
توقع برده میشود تا مقاله آقای جهانی وسایر مقالات نشرشده در این پورتال ، بطور وسیع در دسترس جوانان افغانستان در پوهنتونها رسانده شود،تا همانگونه که در اروپا فاشیزیم هتلری محکوم میگردد، فاشیزم سقاوی نیز محکوم وتقبیح گردد تاهیچکسی منبعد به غارت وچپاول وتجاوز برناموس خواهر ومادر ودختر خود افتخار نکند.
قابل ذکراست که یکی ازآثار مخربی که ذهن جوانان تاجیک تبار را مسموم ساخته است، همانا کتاب «عیاری از خراسان» نوشتۀ استاد خلیلی میباشد .به نظرمیرسد که برخی از جوانان کوهدامن وکلکان با تاثیرپذیری ازاین کتاب، کرکتر حبیب الله کله کانی را سرمشق زندگی خود قرار داده اند،چنانکه یکی از اینها،وزیر گل بودکه با پیروی از حبیب الله کلکانی، نام مستعار حبیب الله استالفی را برخود گذاشته بود و قدم به قدم اعمال حبیب الله کلکانی را به منصۀ اجرا میگذاشت: دست به غارت، قتل، اختطاف و جنایت میزد ومردم محل جرئت شکایت از او را نداشتند، تا آنکه در جملۀ متهمین قضیۀ پغمان او نیز دستگیر ومحکوم به اعدام گردید، ولی هزاران تن از مردم کوهدامن وکلکان جنازه اش را بردوش کشیدند وازوی بنام اسطوره تاریخ، قهرمان ملی یاد کرده برایش اشک ریختند.از آنانی که در غم آیندۀ فرزندان این مملکت اند،تمنابرده میشود تا این کتاب را اگر داشته وخوانده باشند،نقد کنند وماهیت ومحتوا و پیام اصلی آنرا به جوانان روشن نمایند.من به سهم خود بزودی در مورد علل نگارش این کتاب ،مقالتی تهیه ودر دست نشر خواهم گذاشت تا جوانان وطن به ماهیت عناصر واقعاً دشمن این وطن پی ببرند. با احترام |
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
11.01.2015 |
|
خواهرگرامی زرغونه جان برقلم رسا وادبیات شیوای شما آحسنت باد!
خواهرگرامی تبصره پراز صافا وصمیمت شما برمجموعۀ نفیس شعری «آه نارسا» ار خانم فرهیخته پوهندوشیما غفوری چنان گیرا وجذاب است که آدم هرقدر کار داشته باشد، بر روان انسان مهمیز میزند تا زود تراین تبصره را تا اخیربخواند. خوشبختانه چندروز قبل ، نسخه ای ازاین کتاب خواندنی به همت آقای فارانی بدسترس من قرارگرفت و در نظرداشتم، در یک فرصت فارغ ، چیزکی در بارۀ این مجموعه بنویسم، ولی خداوند شما را خیر بدهد که زحمتم را کم کردید،و شما پیشتر وبهترازمن آنرا انجام دادید. خوشبختانه که شما هم از ذوق شعرگوئی برخوردار استید وهم قلم توانا دارید وطبعاً درک شما از عواطف زنانه بیشتر از ما مردان زندار است. ناگفته نگذارم که درآغاز این مجموعه نوشته ای از قلم شاعر توانای وطن اقای مسعودفارانی توجه مرا جلب کرد. دراین نوشته، همانگونه که شما به آن اشاره کرده اید،نکات بسیار دقیق ادبی برجسته شده ومحتوای اشعار شیما جان از لحاظ بکارگیری استعارات، تشبیهات وکنایات،وزیبائی های هنرمندانه مورد ارزیابی قرارگرفته است.توجه کنید دراین دیباچه گفته میشودکه : «هنرآفرینی، منشایش خصوصیات درونی ونا شناخته انسان است که دسترسی به آن، شخص سراینده را میتواند از دیگران متمایز سازد. گرچه این خصوصیات را همگان دارند. اما کسیکه بتواند به این خصوصیات درونی فردی بپردازد و از جانب دیگر آنها را هنرمندانه اجتماعی بسازد، از تکرار مکررات بپرهیزد،آنگاه مقام هنرمند و یا شاعر را میتواند احراز کند. به این لحاظ هراثر هنری باید بتواند مخاطبش را به نکات تازۀ آشنا کند وچیز های را ارائه دهد که برای مخاطب تازه گی داشته باشد ومخاطبین را از دید عاطفی بر انگیزاند. در مجموعه حاضر به استعارات ، تصویر ها تشبیه ها کنایاتی بر میخوریم که منحصر به گوینده و سراینده آن میباشد. این مجموعه دارای تازه گی های خاص است.... » براین ارزیابی دقیق من حرفی ندارم تا بیفزایم، فقط از نظرمن لازم بود تا این دیباچه به عنوان تقریظ کتاب، در فهرست مندرجات جا میگرفت، البته چیز دیگری هم دراین دفترچه قابل یاد دهانی است، وآن اینکه فهرست مندرجات این مجموعه، بعد از نوشتۀ آقای فارانی وزندگی نامه شاعر آمده است ، چیزی که در کتب ودفترچه های دیگر این خصوصیت دیده نمیشود، امید است در چاپ های بعدی در شکل بندی کتاب توجه بیشتری صورت گیرد.ضمن تبریک به شاعرگرامی شیما جان غفوری،میخواهم شعرزیبای ذیل را ازاین مجموعه پیشکش خوانندگان گرامی نمایم:
تصویر فنا من به چشمان خودم می بینم که چسان وقت وزمان میگذرد قوت مغز وتوانایی دل چوگلی در تاریکی شب زیر کوبندگی ژاله و باد میرود در دل گودال عدم چو یکی ذره دراین ظلم آباد حیف براین گل مغز ونفس شورشی ام که بمیرند به تدریج زمان چو همان شبنم صبح وطنم ساکت وصامت وآهسته و خاموش ونهان(ص 34)
|
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
11.01.2015 |
|
محترم شینواری صاحب اینکه تا کدام حد کلمه "ولسمشر" همان مفهوم "رئیس جمهور" را میرساند، سؤال دیگر است. هرکسی در هر مقام رسمی که قرار دارد، بطور کل خدمتگار جامعه است و باید همینطور باشد، ولی برای تفکیک مقامها و حدود صلاحیت شان و کسانیکه در راس هرم دولت قرار دارد، قانون همین کلمه "ولسمشر یا رئیس جمهور" را تعیین کرده، به عبارت دیگر صلاحیت های وظیفوی در قانون زیر همین نام به شخص تفویض گردیده است. اکنون اگر آقای غنی بخواهد یا نخواهد خود را باید زیر همین نام تا زمانیکه در این مقام قرار دارد، معرفی کند، درغیر آن موصوف از صلاحیت های مفوضۀ قانونی برخوردار بوده نمیتواند. |
 |
اسم:
رلگی شینواری محل سکونت:
ولایت لغمان
تاریخ:
11.01.2015 |
|
به سایت محترم افغان-جرمن آن لاین! درین جای شکی نیست که ما به آزادی بیان ومطبوعات در یک جامعه که یکی از پایه ها و رکن های اساسی یک جامعه دموکرات میباشد، احترام قایل هستیم و به آن حرمت میگذاریم. اما در عین حال ما باید از مطبوعات منحیث یک فاکتور غرض آگاهی عامه و سوق آنها به سوی جامعه دموکراسی ،استفاده نماییم. رییس جمهور داکتر محمد اشرف غنی که مخالف استفاده کلمه(ولسمشر) که تقریباُ یک مفهوم دیکتاتوری را ارایه میکند، میباشد و همیش تاکید برآن دارد که این لقب برای وی مورد استفاده قرار نگیرد، زیرا وی منحیث خدمتکار این جامعه است، نه منحیث بزرگ این جامعه. اما با وجود آن شما ازین لقب برای وی استفاده مینمایید، که به نظر من شاید آنقدر موجه نباشد. با عرض سلام. |
 |
اسم:
شیما غفوری محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
11.01.2015 |
|
در مورد خانم زهره یوسف داؤد در اثر گرفتاری های زندگی کار مهمی را که باید چندین روز قبل انجام میدادم، فقط همین حالا با اندک فرصتی که میسر گردیده است، آنرا اجرا مینمایم. سخن از یک زن ژورنالیست، تحلیل گر سیاسی و وطندوست است. سخن از خانم زهره یوسف داؤد میباشد، کسی که با برنامۀ تلویزیونی ارزشمند اش به روشنگری و گره گشایی ها پرداخت، مسایل مبرم کشور را به بحث گذاشت ولی از همه مهمتر اینکه موقف زن افغان را در سطح کشور و جهان ارتقا داد. خانم زهره یوسف یکی از زنان محدود افغان است که برای اولین بار در رسانۀ تصویری نقش فعال تحلیگر سیاسی و مسایل اجتماعی را اتخاذ نموده و با موفقیت به پیش برده است. از گذشته تا به حال زنان پیشتاز افغانستان بحیث نطاقه های موفق، دکلماتور های برنامه های ادبی ، هنرمندان برازنده ، گردانندگان پروگرامها وظایفی را اجرا نموده بودند. ولی این را باید به یاد داشت که خانم زهره یوسف داؤد با متانت و استواری برنامۀ مستقل سیاسی- اجتماعی را در تماسهای مستقیم با شنوندگانش با جرئت کامل و حوصلۀ فراخ سالهای متواتر موفقانه به پیش برده و وطندارانش را در روشن ساختن بیشتر مسایل یاری نموده است. با تأسف فراوان که ما در آینده از برنامه های دلچسپ و مفید وی محروم خواهیم ماند، ولی وی جایگاۀ خویش را در سلسلۀ فعالیت های اجتماعی و به خصوص در راۀ ارتقاء حیثیت و پرستیژ زنان به خوبی ادا نموده است. من از صمیم قلب برای زهره جان یوسف داؤد موفقیت های مزید را جهت تحقق آرزو های شخصی و اجتماعی اش تمنا نموده، سلامتی و سعادت شان همراه شان باد. شیما غفوری
|
 |
اسم:
حنیف رهیاب رحیمی محل سکونت:
ملبورن آسترالیا
تاریخ:
10.01.2015 |
|
قدر من توخی صاحب، ستاسو نه ډیره مننه چی زما طنز ستاسو خوښ شو. ما چی فکر وکړ دولت او حکومت داسی مخ ته نی ځی داسی ښکاری چی د بایسکل یو زین وی او دوه کونه، نه پوهیږم چی آخر څه کیږی. ستاسو د نیک نظر نه ډیره مننه. په دی هیله چی نوی کابینه په خیر سره ژر تر ژر اعلان شی او داسی یوه کابینه منځ جوړ شی چی د خلکو ټولو بدمرغیو ته د پای ټکی کیږدی. ستاسو د بریالیتوبونو په هیله. |
 |
اسم:
Zmarai Kassi محل سکونت:
Swiss
تاریخ:
09.01.2015 |
|
Ba ertebaat-e neweshta-e mohtaram Ghaznawi Ghilzai ke waaqe-yat raa neweshta and, dar maured-e Lawrence of Arabia dar Afghanistan che mekard, in yaki az aan ha ast ke az mohtaram Ghilzai tashakor mekonam.http://britishlibrary.typepad.co.uk/untoldlives/2012/08/what-was-lawrence-of-arabia-doing-in-afghanistan-.html wa kassaan-e ke maaloomaat yaamotaa-le-a nadaran khwahesh merawad ke naa-dorost na-newisand! Lotfan na khod ra wa na digaraan raa ba kaj-raah nabared. Zmarai Kassi |
 |
اسم:
ع٠توخي محل سکونت:
sweden
تاریخ:
08.01.2015 |
|
حنيف جانه له خندادي مړه کړو ، دغه ته وايې اهل کار ته د کار سپارل ، د يو څو وزيرانو تخصص او تخلص سل فيصده د اړوند وزارت سره جوړدي او هغه چي زه ډېر ورته خوشحاله سوم چي دوی به په خپلو کاروکي کامياب وي شمسوی گنگس، وزیر مبارزه با مواد مخدر. غالم گل جهان دیده، وزیر خارجه. که رښتيا و وايم ټوله يو تر بل لايق او د تجربې خاوندان او د خندا وړدي ٠ د کرزي په مشوره چي څوک کا بينه جوړوي همداسي به وي ٠ |
 |
اسم:
بشیرمومن محل سکونت:
هالند
تاریخ:
08.01.2015 |
|
دوستی بنام نصیراحمد دستگیر این پیام را به ارتباط مقالۀ استاد سیستانی در فیسبوک من گذاشته است :
با سپاس از استاد بزگوار جناب سیستانی که مسؤلیت و دَیُن وطنی شانرا ادا نمودند. این است خدمت واقعی یک عالم که به گفتۀ سید جمال الدین افغان : « عالم حقیقته نور است اگر عالم باشد پس اگر عالم عالم است میبایست به همه عالم نور پاشد و اگر به همه عالم نور اونرسد اقلا میباید قطر خود را و یا شهر خود را و یا قریه خود را و یا خانه خود را منور سازد .» ( لکچر ، تعلیم و تعلم ، گزیده آثار سید ... ، ص 68 ). از همه علما و استادان محترم خواهشمندم در چنین موارد سکوت نکنند .
بزگوار پدر مرحوم مغفورم که در عهد غازی امان الله و بچه سقأ نوجوان با سواد بود ، تا ختم زندگی نزدیک به صد سالش همیشه از غازی امان الله با چشمان اشک آلود یاد کرده و اشعار طویل مردمی را که از آن زمان بخاطر داشت میخواند که زمزمه تمام مرد وزن ، پیر وبرنای شهر کابل آنروزگار بود . با کمال تأسف که من صرف یکی دو بیت آنرا بخاطر دارم : دزد ما پاچا شده این قیامت را ببین والی کابل ملک محسن فلاکت راببین وآن دیگر سارق وزیر او قباحت راببین .... عزیزان خواننده اگر این درد نامه مردم کابل را در اختیار دارند لطفاً به نشر برسانند . |
 |
اسم:
Ghaznawi Ghilzai محل سکونت:
USA
تاریخ:
08.01.2015 |
|
در ارتباط با بحث حبیب الله کلکانی که طرفداران رژیم نادر خان و ظاهرخان و طرفداران شاه امان الله وی را بچه سقو مینامند و مرحوم استاد خلیلی وی را امیر حبیب الله و عیاری از خراسان مینامد و خراسانی های لندنی وی را شاه حبیب الله کلکانی خطاب میکنند ، بحث های متعدد صورت گرفته است. استادان محترم سیستانی صاحب و هاشمیان صاحب با استناد تاریخ و دلایل علمی و مواخذ مستند تاریخی حرکت ارتجاعی حبیب الله کلکانی را تحلیل کرده و ارتباط غائله ای وی را با نقشه های انگلیس ارتباط داده اند و محترم مایار صاحب جنبه سیاست های نادرست و دیکتاتور مابانه شاه امان الله و درباریان دسیسه باز و کارشکن را در شکست و ناکامی امان الله خان غازی مطرح کرده اند. اخیراً چند مطلب در مورد موجودیت لارنس ، مامور درجه اول استخباراتی و مشهور انگلیس در آنزمان، در پشاور و میرانشاه در سال ها 1928 و 1929 در دو ویب سایت مطالعه کرده بودم و فکر میکنم توضیح آن در این پورتال وزین افغان جرمن آنلاین برای استادان و علاقمندان بحث علمی و عینی تاریخ افغانستان جالب خواهد بود و در موضوع تحقیق و مطالعه اغتشاش بر ضد شاه امان الله غازی مفید واقع خواهد شد. T.E.Lawrence که بنام لارنس عربی مشهور است از موفق ترین و مشهورترین ماموران استخباراتی انگلیس بود که در شکست امپراتوری عثمانی در عربستان رول عمده داشت و فعالیت و کارروائی های وی در تمام دنیا مشهور شده بود. اما همانطوری که برای همه معلوم است مشهور و شناخته شدن یک مامور استخباراتی نقص بزرگی برای مامور استخباراتی و آمران وی میباشد و در حقیقت مرگ عملیاتی وی میباشد. یک مامور استخباراتی موفق باید ناشناخته بماند تا به آسانی عملیات خود را انجام بدهد. معمولا یک چنان صاحب منصبان به وظایف دیگر دور از چشم عامه فرستاده میشوند و کوشش زیاد صورت میگیرد که بنام دیگر ، هویت دیگر و یا با تذکرات اینکه وی متقاعد شده ویا کار دیگری میکند زمینه استفاده دوباره ویا فراموشی کار های گذشته وی در اذهان عمومی بوحود بیاید. در همین منوال بعد از شهرت استخباراتی لارنس در عربستان و سوریه و عراق ؛ وی برای چند وقتی در قشله های عسکری در انگلستان به صورت گمنام کار میکند و اسناد موثق موجود است که وی در سال های 1928 و 1929 در هندوستان تحت اداره انگلیس بنام یک کاتب ساده قوای هوائی اجرای وظیفه میکرد. با درنظرداشت سابقه و مهارت استخباراتی لارنس و طریقه مشهور استخباراتی که ماموران تحت نام ها ووظیفه های عادی کار های استخباراتی انجام میدهند گمان بی اساس نیست اگر گفته شود که لارنس در اغتشاشات ضد شاه امان الله غازی به تحریک انگلیس نقش مهمی اجرا کرده است. http://britishlibrary.typepad.co.uk/untoldlives/2012/08/what-was-lawrence-of-arabia-doing-in-afghanistan-.html# لینک بالا از ویب سایت The British linbraryکتابخانه ملی انگلیس است و در این صفحه صرف یک سند مورد بحث قرار گرفته که خط یک عسکرعادی بنام گیلبرت لویس Gilbert C. G. Lewis به خانواده خود نوشته و در آن تذکر داده است که دگروال مشهور لارنس که در عربستان آنقدر مشهور شده بود حالا در قشله قوای هوائی در میرانشاه است. تاریخ این خط سال 1928 میباشد. سند متذکره میتواند برای ثبوت موجودیت لارنس در میرانشاه هندوستان تحت تسلط انگلیس در سرحد افغانستان مورد استفاده قرار بگیرد. اگر لارنس در میرانشاه وظایف استخباراتی انجام میداد علاوه بر این که در این اسناد معمولی ذکر نمیشود بلکه مقامات استخباراتی دولت انگلیس کوشش در پوشیده کردن وظایف و عملیات وی در آن وقت و حتی امروز انجام میدهند. http://www.telstudies.org/biography/chron_1928.shtml لینک بالا ویب سایت دیگری است که معلومات زیاد در مورد لارنس دارد و به نظر میشود که کوشش زیاده تر در این ویب سایت در پوشیده ساختن ویا عادی نشان دادن موجودیت و عملیات لارنس شده است. اما در همین ویب سایت تذکر داده میشود که لارنس با یک قومندان عسکری مشکلات پیدا میکند و در 26 ماه می سال 1928 به قشله قوای هوائی انگلیس در پشاور تبدیل میشود. و بعد از سپری نمودن دو روز به میرانشاه تبدیل میشود.
|
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
08.01.2015 |
|
محترم آقای عباسی صاحب!
شما به بهترین شیوه و نغز ترین سبک بخصوص نوشتار خود احساس سوخته دلان و غمگساران وطن را به بیان می گیرید، حدسیات شما همه بر پایۀ منطق استوار بوده مقرون به حقیقت است. نشر لست اشخاص مورد نظر برای کابینه نه تنها که امید آفرین نیست بلکه خود نشانۀ سر آغاز منازعات و مناقشات بعدی خواهد بود و به اساس گفتۀ آقای رزاق مأمون آثاری از اهلیت حرفوی در وجود بعضی کاندید های وزارت های کلیدی دیده نمی شود. مردم منتظر اعلام نام وزراء بودند و نشر مصاحبات با این و آن مورد علاقۀ مردم نبوده مظهر خردمندی سیاسی نیست و نباید با مردم در میان گذاشته می شد، اما اگر ابتکار دیگری بکار میرفت، که دو سال دیگر کار داشت، که رأی مردم خواسته می شد که مثلاً به نظر شما ای مخلوق بی صدای افغانستان از بین سه نامزد وزارت داخله کدام یک مناسبتر است. ولی مردم می خواهند فیصلۀ آخر را بدانند. فضل فروشی و شفافیت نمایی به اعتبار از دست رفته نمی افزاید. تا حال از همگرایی و اصلاح خبری نیست ولی تداوم بکلی مشهود است، تداوم در نفوذ و سلطۀ امارات کرزی، تداوم در نادیده گرفتن و پامال حق مردم به سویۀ اهانت و تداوم در بی تفاوتی، غفلت و سیل بینی قشری که چشم امید مردم بسوی آنها دوخته شده. اگر این وحدت ناسازگار به دویدن یک لنگه تبدیل شود بسیار به خیر و فلاح بنی افغان بوده این وحدت بلا آفرین، مصیبت زا و تفرقه بر انگیز بوده آیندۀ مسعودی درین وحدت نا هنجار برای وطن سراغ نمی گردد. عباسی صاحب محترم! برکت به قلم شما و در پناه رحمت ایزدی باشید .
|
 |
اسم:
Abdullah محل سکونت:
California
تاریخ:
07.01.2015 |
|
ضابعه شخصیت ملی و صادق وطن ! سال گذشته مصاحبه داشتم بامحترم داکتر عزیزاله لودین در باره پنج سال جمهوریت داود خان ،یاآنکه که درآن دوره یک استاد پوهنتون ، وبعدازآن عضویت یکی ازاحزاب اسلامی را کسب نمود با پشتیبانی از آن دوره و تمجید از شخصیت داودخان به بسیار صراحت صحبت مینمود که متاسفانه اشخاصی که مقام های بلندتری در آن دوره داشتند بخاطری موضوعات قومی ، حزبی ، چوکی پرستی ویاآزرده شدن کدام جناع وشخص ، با وجودیکه به طورخصوصی از آن دوره بخوبی یاد آوری میکردند اما حاضر به مصاحبه نمی شدند. او رفت خاطرات خوبش همیشه باقیست. به هر بهار گلی بیرون آرد سر گلی برفت که نیایدبه صدبهار دگر |
 |
اسم:
خلیل الله قدیری محل سکونت:
بن آلمان
تاریخ:
06.01.2015 |
|
یک ضایعهء بزرگْ ملی از جناب داکتر سید عبدالله کاظم
مرک مرحوم داکتر عزیزاالله لودین بمن شعر حافظ شیرازی را روی زبان میآورد: ْبعد وفات تربت ما در زمین مجوی - در سینه های مردم عارف مقام ماست ْ
تشکر از سایت وزین ء افغان جرمن آنلاین خلیل الله قدیری
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
06.01.2015 |
|
هموطنان محترم سلامها واحترامات مرا بپذیرید از وفات مرحوم داکترعزیزالله ئودین امروز(5 جنوری) خبر و بسیار متاثر شدم، زیر ایکتن از استادان نامدار و مبارز پوهنتون کابل بودند - اگر چه من در مسیر سالیان متمادی فقط سه بار، آنهم به وقفه های مختصر با مرحوم داکتر لودین صحبت و تعاطی نظر داشته ام، اما از طریق مقالات انجنیر صاحب احسان الله مایار پیرامون فعالیتهای سیاسی انجمن (اسولا) که مرحوم داکتر لودین یک عضو آن انجمن بود وهم عضویت تحریک قبرس را داشتند، با شخصیت و کرکتر و اخلاق آن مرحوم آشنایی کافی حاصل نموده بودم- همه دوستان او آن مرحوم را یک شخص صادق و وطندوست خوانده اند و پیامهای تسلیت درین کلکین و مقالات منتشره درین پورتال بیانگر شخصیت نیک ومبارزۀ دوامدار او به ضد فساد و سایر فجایع اجتماعی وسیاسی در افغانستان میباشد که خودش نیز حتی الوسع از طریق خدمات دولتی 13 ساله درافغانستان انجام داده است. وفات مرحوم داکترلودین از جانب منورین کشور "یک ضایعۀ ملی" خوانده شده، خداوند متعال او را ببخشد و جنت معلی رانصیبش گرداند - بهمه اعضای خانوادۀ مرحوم داکتر لودین و به دوستان و همکاران او تسلیت عرض میکنم - انا لله وانا الیه راجعون.
دربارۀ مشاجرۀ مرحوم داکترلودین با مخدوم رهین درتهران چیزهای شنیده بودم، اما تفصیل آنرا امروز از قلم جناب نحیب الله بارکزی صاحب خواندم و تعجب کردم که در افغانستان دو نفر (مخدوم و رسول) با تخلص (رهین) میشناختم، هر دو وطنفروش، قلاش، نفاق انداز، شرانداز، تجزیه طلب و دشمن اتحاد و اتفاق بین اقوام افغانستان بار آمده و سالها درین طرق به تحریک خارجیان کار کرده اند. این دو رهین هر دو از مرداب کشور فارس بسیار نوشیده و در خدمت آندیار قرار داشته الد. خداوند متعال داکترعزیزالله لودین را پاداش نیک نصیب گرداند که وطنفروشان را شناخته و آنها را افشاء و رسوا کرده است. در صحبت تلفونی که با داکتر صاحب زیرکیار رخداد او نیز از وفات مرحوم داکتر لودین خبر نداشت، و ما در بارۀ یک مجلس ترحیم برای داکتر صاحب لودین صحبت کردیم که عنعنۀ آن چند سال قبل بهنگام وفات مرحوم داکترصمدحامدگذاشته شده بود، اما پسانترخبرشدیم که جنازۀ مرحوم داکتر عزیزالله لودین را اقاربش به شهر باستانی هرات میبرند. امید است در ختم مراسم فاتحه داریها، هنگامیکه نوبت فاتحه به شهر لاس انجلس میرسد، محفلی بنام سوگواری و یادبود یک استاد مبارز پوهنتون کابل درین شهر برگزار کنیم . ومن الله التوفیق - سیدخلیل الله هاشمیان - 5 جنوری 2015 |
 |
اسم:
عنایت کهسانی هروی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
06.01.2015 |
|
بحیث زاده و پروردۀ دامان پر افتخار هرات باستان مرگ نا به هنگام شخصیت محترم و اولاد صالح و فداکار وطن جناب داکتر عزیز الله لودین را یک ضایعۀ جبران نا پذیر برای تمام آرزومندان ترقی، تعالی و آسایش وطن دانسته در حالی که این مرد صادق و مبارز شخصیت شناخته شده در سرتاسر مملکت با خدمات برازنده و ارزندۀ خود است اما در ولایت هرات خانوادۀ محترم شان و مخصوصاً این راد مرد خجسنه صفت از احترام و اعتبار خاص مخصوصاً بین قشر جوان و تحصیل کرده بر خورداراند. مرحوم داکتر عزیز الله لودین با مبارزات قهرمانانه و صادقانه علیه ظلم، فساد و بی عدالتی، وخدمات ماندگار برای وطن افتخار و رهنمای هر افغان وطن پرست و خادم مردم است. افتخارات و نیکو نامی اش جاویدان است. مرگ خاطرات با ارزش این شخصیت محترم را محو نتوانسته و جاویدانه قید سینه های مردم است. روحش را شاد و فردوس برین را مکانش می طلبم.
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
06.01.2015 |
|
نظر دانشمند محترم جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم را در این مورد خاص تائید می نمایم . نیت نوشتن جواب لازم را بالای تبصره های غرض آلود این منبع داشتم ولی نمی دانستم به کی جواب بنویسم. توجه همکاران محترم را در این مورد می خواهم. |
 |
اسم:
س.ع. کاظم محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
05.01.2015 |
|
عرض به حضور اعضای محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین! از مدت چند سالیکه با این پورتال وزین افتخار همکاری دارم، اولین باریست از محترمانیکه مسئول درج نظریات اشخاص در ستون نظر سنجی میباشند، گلایه دارم مبنی براینکه: در همین ستون مطالبی به اسم "گزارش نامۀ" و محل سکونت "افغانستان" به نشر رسیده است که متن آن در مورد مرحوم داکتر عزیز الله لودین با قضاوت بسیار نادرست تحریر گردیده که شاید بوسیله یکی از کسانی بوده باشد که ازکارکرد سالم داکتر لودین عقده برداشته که من نمیخواهم درباره زیاد تبصره کنم، زیرا حقیقت را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد. ولی میخواهم به این نکته وضاحت دهم که در ستون نظر سنجی باید نظر شخص منعکس شود، در حالیکه "گزارش نامۀ" به هیچ وجه هویت شخص را زیر عنوان "اسم" روشن نمی سازد. در همین متن نویسنده آن می نویسد: «تا جایی که من شاهد بودم....»، دراینجا سؤال میشود که شما چرا خود را با اسم تان معرفی نکرده اید؟ مسئولیت همچو نوشته های بدون اسم واضحاً بدوش محترمی است که این متن را بدون اسم ارسال کنندۀ ان در ستون نظر سنجی آنلاین کرده است. اگر کسی بخواهد به جواب نگارنده آن بنویسد، شخص مخاطب کی خواهد بود؟ از هیئت محترم پورتال خواهش میکنم که به این موضوع جداً رسیدگی فرمایند و در آینده به نوشتۀ که فاقد هویت مشخص نویسنده باشد، مجال نشر ندهند، درغیر آن دست آزاد شر اندازها موجب مشکلات بعدی خواهد شد. با عرض احترام و ادب. |
 |
اسم:
محمد خبر وهاب زاده محل سکونت:
بن
تاریخ:
05.01.2015 |
|
هوالله
داکتر عزيز الله لودین یک شخصيت خوشنام علمی ، جهادی وسياسی کشور ، عاشق دين و وطن از جوانی تا مرگ مبارزه وی مقابل هر نوع نظريات کمونستی ، الحادی و افراطيت بود . ايشان از شروع جهاد تا ختم ۱۹۷۸ – ۱۹۹۲ م موفقانه جهاد مقدس مردم ازاد منش افغانستان مقابل روس ها (اتحاد جماهير شوروی وقت ) منحيث ريس سياسی و مشاور حرکت انقلاب اسلامی افغانستان تحت رهبری مرحوم مولوی محمد نبی محمدی و مشاور خاص سيا سی اتحاد اسلامی مجاهدين افغانستان ( حرکت ، جبهه ـمحاذ ) موفقانه ايفای وظيفه نمودند . خوب به ياد دارم که مرحوم داکتر عز يزالله لودين در فيصله عدم جنگ و خشونت که به تاريخ ۲۰ می ۱۹۹۲ م در کابل تحت قيادت مرحوم مولوی محمد نبی محمدی و حرکت انقلاب اسلامی افغانستان دائر شده بود و در ان مرحوم مولوی صاحب اعلان نمودن که « جهاد موفقانه به پايان رسيد روس شکست خورد و از وطن ما وشما افغانستان به کلی خارج شد ند که بعد از اين جهاد روا نيست و اگر کدام افغان مقابل گدام افغان ديگر اسلحه پر ميدارد جنگ است نه جهاد ۰۰۰و گناه۰۰۰ » رول اساسی داشتند. عزيزالله لودين يک انسان فقير و فقير دوست بود و هميشه در زندگی سيا سی و شخصی خود از مظلومين دفاع و از ظالم نفرت داشت. بدين وسيله وفات داکتر عزيالله لودين را به اعظای فاميل محترم شان ، اعظای حرکت انقلاب اسلام افغانستان ، منسوبين اتحد اسلامی مجاهدين افغانستان و ديگر دوستانشان متدين عرض تسليت نموده و از درگاه پرودگار عالم برای مرحوم عزيالله لودين جنت فردوس تمنا ميکنيم. امين محمد خبير و ها بزاه
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
05.01.2015 |
|
اظهار تسلیت وغمشریکی
مرگ داکتر لودین واقعاً برای افغانستان یک ضایعۀ جبران ناپذیراست.
خبردرگذشت داکترلودین مرحوم، شخصیتی که با قلم توانای آقای عارف عباسی تصویر شده است، قلب هرافغان وطندوست وطرفدار شخصیت های ملی را بسختی جریحه دار میسازد.صفات وخصایل انسانی وجرئت اخلاقی که خداوند در نهاد این فرزند صدیق وطن نهاده بود، واز وی شخصیت ممتاز وسرافرازی ساخته بود،می ارزد تا به خاطر درگشت المناک این مرد صادق وصبور، دو دقیقه را درخلوت خودسکوت نماییم وروح وی را شاد آرزو نماییم.
پاک نفسی و صداقت در وظیفه وشهامت بیان و افشای خاینان ورشوتخوران وغاصبان دارائی های عامه وایستادکی درمقابل زورمندان و چپاولگران لمیده برکرسی های بلند دولت کرزی،را میتوان از خصوصیات شخصیت این انسان کم ادعا شمرد. دونویسنده توانای افغان :عارف عباسی وداکتر سیدعبدالله کاظم،این خصوصیات را با چنان زیبائی وتوانائی تصویر کرده اند که سخت ترین قلوب را بخاطر از دست دادن یک چنین شخصیتی به تاسف وتاثر وامیدارد. خداوند این انسان وارسته وبلند همت ووطن پرست وصادق را بیامرزد.ما همدردی وغمشریکی خود را برای بازماندگان آن مرحوم ابراز میکنیم وآرزومندیم که این آخرین غم خانواده لودین وخانواده بزرگ افغانستان باشد. |
 |
اسم:
قاسم محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
05.01.2015 |
|
مرحوم عزیزالله لودین: اگر سر و صدا به راه بیاندازیم و مفسدین را معرفی کنیم ولی باز اقدامی در برابر آنان صورت نگیرد، چی فایده؟ من در طول دوران خدمتم با دوسیه های فراوانی از فساد مقامهای بلند پایۀ دولتی روبرو شدم ولی از آنجایی که می دانستم قانون درباره آنها تطبیق نمی شود، از افشای نام آنها خودداری کردم
دیروز یکشنبه چهاردهم جدی سال 1393، افغانستان یکی دیگر از چهره های سیاسی خود را از دست داد. مردی که مبارزه با فساد اداری را ناتمام گذاشت و رفت یعنی جناب عزیزالله لودین.
مرحوم عزیزالله لودین که لیسانس رشته حقوق و دکترای علم اقتصاد را داشت در انتخابات سال 1388 ریاست کمیسیون انتخابات را بر عهده داشت. همان انتخاباتی که به دور دوم کشیده شد و داکترعبدالله از رقابت با کرزی خودداری کرد و گفت اگر ده بار دیگر انتخابات برگزار شود، تقلب و فساد در کمیسیون انتخابات آنقدر زیاد است که باز هم کرزی پیروز انتخابات خواهد بود!
پس از ریاست کمیسیون انتخابات محترم عزيزالله لودين خواهان سفير شدن در انگلستان يا آلمان بود اما قدرت سفراى موجود در آن كشورها زياد بود و حامد كرزى رییس جمهور وقت کشور، دل آن سفرا را نرجاند و جناب لودین را به سمت مهم دیگری منصوب کرد: رییس عمومی اداره عالی نظارت بر تطبیق استراتیژی مبارزه علیه فساد اداری.
مرحوم لودین که نزدیکان حامد کرزی محسوب می شود، در سمت ریاست اداره مستقل مبارزه با فساد اداری چندان موفق نبود و با اینکه در زمان جهاد نقش مشاور ارشد اقتصاد کشور را بر عهده داشت، نتوانست مفسدین را به پای میز محاکمه بکشاند.
وی در روز اول انتصابش به این سمت گفت: من از دوران جهاد در فکر آن بودم که چگونه مصدر خدمت به کشور و مردم خود واقع شوم. اکنون این فرصت مهیا شده تا با مبارزه علیه فساد به کشور خود خدمت کنم. پس بیاید تطبیق قانون و مبارزه علیه فساد را وجیبه دینی و ایمانی خود دانسته، علیه آن اقدام کنیم.
اما متأسفانه این گفته در حد شعار باقی ماند تا عده ای بگویند اگر جناب لودین ادعا برای برکندن ریشه فساد از افغانستان دارد، چرا از خانواده خود و اطرافیان رییس جمهور کرزی و معاونین محترم شان آغاز نمی کند که میلیون ها دالر را حیف و میل کرده و در حساب های شخصی خود و اطرافیان نزدیک خود واریز کرده اند؟
البته خود مرحوم لودین جواب این افراد را بارها داد و گفت: برای ریشه کن ساختن فساد اداری، نیاز است تا مقام های آلوده به فساد را به دادگاه کشانید درغیر آن ادامه کار این مقام ها، سبب تباهی افغانستان خواهد شد و متاسفانه نهادهای مبارزه با فساد اداری توان کشاندن مقام های آلوده به فساد به محکمۀ عالی افغانستان را ندارند.
به هرحال وی سال گذشته دل از ریاست عمومی اداره عالی نظارت مبارزه علیه فساد اداری کشید و از آنجایی که به جهت شغلش مناسبت خوبی با بسیاری از مقامات دولت کرزی نداشت، در سومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان شرکت کرد. وی عباس کریمی را به عنوان معاون اول و جنرال حمید الله رحیمی را به حیث معاون دوم خود انتخاب کرد که از سوی کمیسیون انتخابات رد صلاحیت شدند و به جمع نامزدان انتخابات راه نیافتند.
به هر صورت مرگ اشخاصی چون جناب لودین که جزو شخصیتهای جهادی و با نفوذ کشور محسوب می شوند، باید درس عبرتی باشد برای بازماندگان در عرصه حکومت تا بدانند که پس از امروز فردایی هست و ما در قبال اعمال خود مسؤولیم و باید جوابگو باشیم. هرچند که مصداق دولتمردان افغانستان همین حدیث علوی است که فرمود: عبرتها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک! |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
05.01.2015 |
|
برادر دانشمند محترم جناب آقای م.ص. اندر صاحب ! اولا ازجناب شما تشکر میکنم که مرابه اشتباه حافظوی ام بارتباط عضویت آقایان معنوی ورئیسی ولسی جرگه متوجه ساختید- دوست دیگری هم لطف نموده بودند که روز بعد آن تصحیح رانشرکردم. درمقالۀ تحلیلی وبامحتوی تان که خودرا بارتباط واقعات وطن محبو ب با نظرات شما همنوا می یابم، درقسمت اخیر مقاله از هاشمیان یک سوال شده است که به اجازۀ شما نمیخواهم لاجواب بماند: از هاشمیان پرسیده اندکه "آیا به ایشان کسی نامه فرستاده است که از ایشان تقاضا شذه باشد تابوطن برگردد تا پست وزارت اطلاعات وکلتور را اشغال نماید ؟" عرض میشود : در 13 سال دورۀ حکومت حامد کرزی و اینک درمدت سه ماه حکومت جدید کابل هیچگاه با هیچیک از کارکنان این دوحکومت تماس نداشته ام وهیج نامه وپیامی بارتباط همکاری با حکومت جدید بمن نرسیده است. آقای داکار اشرف غنی را هیچگاه از نزدیک ندیده و بااو تماس نداشته ام- کتابهایش را خوانده ام و با پدر مرحومش شاه جان احمدزی دوستی، تماس و رفاقت داشتم. کاکایش ، دانشمند مبارز، محترم داکترقیوم کوچی را از 25 سال باینطرف درکلفورنیا میشناسم ویکتن از تحلیلگران مسایل سیاسی مجله آئینه افغانستان بودند- مردصاحب قلم وپخته قلم ودارای شناخت عمیق از تاریخ وشرایط اجتماعی کنونی افغانستان میباشند. همین وبس - با عرض احترام - هاشمیان |
 |
اسم:
داكتر نجيب الله ﺑﺎﺭﻛﺰﻱ محل سکونت:
دبي
تاریخ:
04.01.2015 |
|
با بسيار تاسف خبر شدم كه افغان وطندوست، ملي، روشنفكر، مسلمان و نهايت پاك، جهان فاني را وداع گفت. زندگي صرف به هدف نفس كشيدن نه بلكه به هدف گذاشتن ياد ها و خاطره هاي خوش و نام نيك بعد از وداع ميباشد. زندگي يك دوره كوتاه با بجا گذاشتن خاطره بوده، هيچكس تا أبد زنده نيست، زندگي جاودان همان است كه بعد از وداع به نيكي ياد گردد. داكتر صاحب عزيزالله لودين يك شخصيت عالي داشت، يك عالم بود، يك شخصيت ملي با مفكروه خالص افغاني بود. وطنش افغانستان عزيز را مانند أولادش دوست ميداشت، ااز اوضاع نابسامان كشور نگران بود و رنج ميبرد، ز دشمنان هويت ملي افغانها تنفر داشت و با آنها سخت مقابله ميكرد. يك شخصيت قاطع داشت و از مصلحتجويي نفرت داشت، عقايدش را پنهان نميكرد و در روابط شخصي اش از دو رويي و دپلوماسي هرگز استفاده نميكرد،يك مرد صاحب عقيده و مسلمان بود، از كسي ترس نداشت و هميشه نظرش و عقيده اش را بطور روك و راست بيان ميكرد. لودين صاحب را كه بدون شك بلندترين مقام در جنت از آن خود كرده است، در زندگي اش با داشتن مقام هاي بزرگ دولتي و صلاحيت ها، به يك افغاني مال بيت المال خيانت نكرد، يك افغاني رشوت نخورد، و برايش سرمايه نه اندوخت، تا آخرين روز در خانه كرأيي در ساحه خوشحال مينه كابل زندگي فقيرانه داشت، لودين صاحب خار چشم سردمداران فاسدترين اداره در تاريخ افغانستان بود. لودين صاحب شايد يگانه مجاهد در اداره فاسد كرزي بوده است كه پاك و سر بلند و با وقار به جاودانه ها پيوست.
يك نقل ازين شخصيت ملي را كه از زبان خودش شنيده بودم برايتان بطور خلص ذكر ميكنم: لودين صاحب قصه ميكرد كه سال هاي قبل در تركيب يك هيات به ايران سفر رسمي داشتيم، ما چند تن بوديم، يك عضو هيات آقاي سيد مخزوم رهين بود. ما در يك هوتل پنج منزله در لابي يا دهليز نشسته بوديم و در مورد اوضاع مشكلات افغانستان بحث ميكرديم، دفعتا آقاي رهين يگ راز دلش را به زبان آورد و گفت" تا زمانيكه نسل پشتون در افغانستان ختم نشود اين وطن جور نميشود". من با شنيدن اين جمله وحشتناك از زبان ظاهراٌ يك موسيچۀ بي آزار، يك عالم، يك أديب از كنترول خارج شدم و بدون مقدمه از يخن رهين گرفتم و وي را نزديك كلكين هوتل پنج منزله كش كردم و گفتم، بي وجدان، از همين منزل پنجم تو نجس را رها ميكنم تا مانند يك سگ مردار شوي. آقاي رهين كه تمام بدنش از ترس ميلرزيد، لبانش خشكيده بود و در حاليكه زبانش لكنت پيدا كرده بود، برايم گفت" من خبر نبودم كه شما هم پشتون هستيد" من گفتم " اگر پشتون نميبودم، تو همینطور يك يك جمله را با اراده چتلت براي نسل كشي يك قوم بزرگ به زبان مياوري" بالاخره همراهان ما وي را از دستم خلاص كردند و گفتند خير است، يك گپ از دهانش بيرون شد. اين اديب و عالم ما كه چندين سال سمت وزارت اطلاعات و كلتور را عهده دار بود و هر چه در توان داشت، در تخريب ارزش هاي ملي، تاريخي و هويت افغاني بكار برده است. روح لودين صاحب شاد، يادش گرامي و جنت برين جايش باد. من در زندگي از وي بحيث يك افغان اصيل، يك شخصيت روك و پاك ستايش كرده ام و بعد از وداع اش هم به ستايش اين شخص بزرگ ادامه خواهم داد. |
 |
اسم:
Ghaznawi Ghilzai محل سکونت:
USA
تاریخ:
04.01.2015 |
|
استادان محترم با در نظر داشت بحث در مورد تجلیل از حبیب الله کلکانی و با در نظرداشت بحث تأریخ نویسی علمی که استاد عبدالباری جهانی بسیار به موقع در پورتال ملی افغان جرمن آنلاین مطرح کرده اند، من اخیراً کتاب یادداشت های محترم استاد خلیلی را مطالعه کردم و در ذهن من سوالاتی خلق شده که می خواهم از استادان محترم بپرسم.
با در نظرداشت اینکه کتاب مرحوم خلیلی بعد از مرگ ایشان به اهتمام محترم قوی کوشان تایپ شده در ذهن من سؤالاتی در مورد اصالت تأریخی خاطرات استاد خلیلی مطرح شده است.
ابتدا چند مثال از اصطلاحات ایرانی نقل شده در کتاب را به خدمت استادان محترم تقدیم می دارم و می پرسم که آیا این امکان وجود دارد که استاد خلیلی لغات ایرانی را استعمال کرده باشند؟
در قسمت دوم یک تعداد از به اصطلاح چشمدید های استاد خلیلی را از کتاب عکاسی کرده و خدمت شما تقدیم میدارم و انتظار دارم که با استفاده از معیار های عینی و بیطرفانه اظهار نظر کنید.
صفحه 48 = تقسیم ایالات در افغانستان = ولایات صفحه 55 = واکنش مردم = عکس العمل صفحه 123 = تا جایی با ماشین آمدیم دیگر راه ماشین نبود = موتر صفحه 212 = قالی = قالین صفحه 222 = هیئت بازپرس = تحقیق صفحه 226 = بعد از روز ها سیگار گرفتم = سگرت صفحه 268 = آمدیم به ماشین نشستیم = موتر صفحه 300 = ماشینی درست کردیم و رفتیم = موتر صفحه 309 = ما ابدا با شما در یک ماشین نمی رویم = موتر صفحه 341 = ماشین آوردند سوار شدیم= موتر صفحه 343 = اولین بار بود که با هواپیما= طیاره صفحه 361 = گوشی را پس ماند= گوشک صفحه 375 = رایزن سفارت هند= مستشار
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیوفورنیا
تاریخ:
03.01.2015 |
|
خوانندگان گرامی
خواندم که جمعیتی از افغانان متعین انگلستان طی محفلی از جبیب الله کلکانی «بچۀ سقاء» بحیث شاه افغانستان، مبارز و قهرمان ملی با نصب فوتو های بزرگش در در و دیوار بزرگداشت نموده سخنرانی های آتشین ایراد نمودند. البته افغانان حق دارند که از شخصیت های نامدار تأریخ افغانستان به افتخار یاد نموده برای بزرگداشت کار نامه های ماندگار ملی شان در جهت ترقی، تعالی و سعادت و آرامی ملت افغانستان محافلی دائر نمایند و کسی به هیچ وجه حق چرا گفتن ندارد. نمی دانم بروی اسناد مؤثق تأریخ افغانستان هموطن من کدام کارنامۀ حبیب الله کلکانی را موجب افتخار خود می پندارند، اگر محک قضاوت افغانستان و مردم آن باشد. به استناد تأریخ افغانستان این دورۀ نه ماهۀ حکمروایی به جز سیاهی، بدبختی، خون ریزی، ویرانی، قهقراء و به عقب بردن کشور به یک قرن و بستن درب های معرفت و دانش، غارت و چپاول مال و منال مردم و تجاوز بر نوامیس مردم که شامل دختران و پسران صغیر بوده ارمغانی نداشته، این اعمال هم ننگ و عار بشریت، فرهنگ افغانی و هم عدول صریح از احکام دین مقدس اسلام بوده، گردانندگان و اشتراک کنندگان چنین محافل باید به خوبی درک کنند که این کدر رهبری از چه شخصی ترکیب یافته و پیشه های اصلی شان چه بوده و هریک باعث خجلت و شرمساری مردم با شرف و با عزت کوهدامن زمین بوده اند.
زندگی هموطنان ما در ممالکی که در آن ندای حقوق بشر بر خاسته و قانون در آن حاکمیت دارد و از چشم واقعیت های تأریخی جنایات ضد بشر پنهان نمی ماند.
اگر انگیزۀ چنین احتفالات صرف پیوند قومی و منطقوی باشد توقع چنین بود که تأثیرات مثبت این محیط های زیست اندیشه های افغان را به سوی واقع بینی ها و ضرورت وحدت ملی و ملت سازی مسیر می بخشید. اگر دلیل قهرمان سازی حبیب الله انتقال زمامداری از قومی به قوم دیگر بوده باشد ایکاش این انتقال به نحو مسالمت آمیز به حمایت اکثریت بدون این همه سیه روزی و بدبختی صورت می گرفت و حق مسلم و مدنی هر قوم افغان است که بر پایۀ رأی مردم بطور عادلانه و مطابق احکام قانون به زعامت برسند.
خواندن این خبر ناگوار نه تنها موجبات تأثر و نومیدی عمیق را برایم آفرید من با چنین موقف گیری هموطنم در انگلستان گر چه حقائق را از بین برده نمی تواند متأسف گردیدم و راستی برایم بی نهایت تعجب آور جلوه نمود.
حالا بازماندگان حزب متلاشی شده، منشعب و هریک به راهی رفته ای حزب دیموکراتیک خلق که به توده های خاکستر تأریخ سپرده شده اند با نهایت پر رویی و بی حیائی خاکستر روی آتش روبه ذغال رفتن گذشته های ننگین خود را پف نموده منقل احیای قدرت خودر باز تازه می کنند. غافل از این که همه امتحان داده و آزمون شده اند. اول توافق فکر و عمل شان نا ممکن است و ثانی تبارز شان به حیث یک حزب نا ممکن است به خیر شان است در سایۀ اشتران قدرت فعلی راه بپیمایند.
دوستان را دعوت به مطالعۀ مضمون پر محتوای مؤرخ دانشمند محترم اعظم سیستانی در مورد گرد همآیی افغانان در انگلستان برای بزرگداشت بچۀ سقاء که در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر شده می نمایم. |
 |
اسم:
ملالی موسی نظام محل سکونت:
ایالات متحدۀ امریکا
تاریخ:
03.01.2015 |
|
سلام به اعضای محترم پورتال افغان جرمن و خوانندگان جهانی آن، در حالیکه مملکت بازهم در آتش بی اعتمادی و نمای یک آیندۀ تاریک بازهم با سنگ اندازی های گروه عبدالله و کار شکنی های آنان در تقسیم قدرت بر علیه قانون و میراثی ساختن دستگاهای اداری، میسوزد، مباحثات دینی آنهم چنین مغلق و غیر ضروری، حاصلی جز ایجاد تاریکی اذهان و تخریش قلب خوانندگان و مخصوصاً خواهران ما را نخواهد داشت. درین ایامی که مسلمانان جهان میلاد پیامبر اسلام و رهنمای عالم بشریت را به احترام و قدرمندی برگزار می نمایند، چگونه باید آنمقام عالی را که حیات خود وی عملاً برای باور به استقلال زن و ارزشمندی آن نمونۀ بارزی بوده، با این بحث های جنجالی مطرح نماییم؟ گرچه برای خود بنده احساسی که از مطرح نمودن مسائلی که هیچ جنبۀ آموزشی در احوال خانواده های افغان ندارد، کافی رنج دهنده است، ولی اگر در لابلای سطور، اقلاً روشنی اندازی های مانند نوشتۀ مثل همیشه منطقی و آموزندۀ برادر دانشمند، آقای «ف. هیرمند» در زمینۀ اصطلاحاتی که جامعۀ افغانی با آن سر دچار است مانند« طویانه، مهر، شیربها» و امثالهم که از نگاه قانون، تعامل و دین اسلام تشریح و تفکیک گردد، البته پسندیده خواهد بود. از جانب دیگر، در حالیکه در دین مقدس اسلام خداوند به جز در موارد چندی، زن و مرد، هردو را محترم و مستحق دانسته است، باید بکوشیم تا متون قانون اساسی را در چنین احوالی در اجتماع تاریک افغانی بدین اساس پشتیبانی نماییم. اینگونه مباحث که یکی حدیث و آیات قرآنی را شاهد بگیرد و دیگری به همان رویت، آنرا رد نماید، در خواننده ایجاد سر درگمی و ناباوری تولید مینماید، مخصوصاً که مقام و ارزش زن درین گفتگو های بیجا، سخت توهین گردیده و دل آزار و توهین آمیز می میگردد. بلی برادر محترم آقای احسان مایار، منهم به آنچه نوشته اید، باور مند هستم.
|
 |
اسم:
Dr. K. Gharwal محل سکونت:
Vienna
تاریخ:
03.01.2015 |
|
It is a great illness of educated Afghans that they have to give about any topic as specialist their opinion and the description of their opinion like Mr. Hashimian . Mr. Sistani and another did it at the present time in such a way that they are specifying the women as object for satisfactory of men and just as machine only for born of children! It is not allowed to put any saying in arabic language in behave of God or prophet like the new appeared sold Mullahs are doing it !! Women and men are fully equal and the women all of the world specially Afghan women are seen always as second class even as material for men purpose, those gentlemen should as specialist find different way to explain such words!
ترجمه: مرض بزرگ تعلیم یافتگان افغان است، که در هر موضوع نظرات خود را مانند متخصصان ارائه می نمایند و توضیحات نظر مانند آقای هاشمیان، آقای سیستانی و غیره که در حال حاضر طوری انجام می دهند، که به طور مشخص زنان را به حیث وسیلۀ مفعول برای ارضای مردان و فقط به مانند ماشین جهت تولد اطفال تشخیص می نمایند.
مجاز نیست که هر کلمۀ زبان عربی را، امر خدا و یا پیغمبر پذیرفت، مثل آنچه ملا های فروخته شده این عمل را انجام می دهند. زنان و مردان کاملاً مساوی اند. زنان تمام دنیا، بخصوص زنان افغان همیشه به عنوان طبقۀ دوم مانند پدیده های مادی برای اهداف مرد ها، دیده شده اند. آن آقایان باید، مانند متخصصان طرق مختلف توضیح کلمات را بیابند.
|
 |
اسم:
جمال خان بارکزی محل سکونت:
کابل
تاریخ:
03.01.2015 |
|
در مورد نوشته زیبا و مؤثر شاغلی کاندید اکادمیسین محمد اعظم سیستانی تحت عنوان " ایا تجلیل از حبیب الله کلکانی، بی حرمتی به اشخاص خوشنام ولایت پروان نیست؟"
متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید... |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
03.01.2015 |
|
تصحیح یک اشتباه حافظوی : ازهمه دانشمندان، نویسندگان، خوانندگان وهمکاران پورتال وزین افغان جرمن آنلاین معذرت میخواهم که در مقاله ایکه دیروز تحت عنوان "" آقای معنوی یک شخصیت مطلوب نیست"" یک اشتباه حافظوی رخ داده است. در آن مقاله، آقایان معنوی و رئیس ولسی جرگه، که نام کامل هر دو را تا ایندم درحافظه ندارم، هردو را عضو (تیم تداوم) خوانده ام، در حالیکه هردویشان اعضای تیم(اصلاحات) میباشند. این اشتباه قسما ناشی از بیماری چهارماهه و ضعف دورۀ نقاهت است که جسم و حافظه را ضعیف ساخته است. از آقایان معنوی صاحب و رئیس صاحب ولسی جرگه بخاطراشتباه مذکور که قصدی نبوده معذرت میخواهم و هر دوی شانرا بحیث اعضای تیم (اصلاحات) برسمیت میشناسم. در غیر همین اشتباه، تمام مدعیات مقالۀ مذکور باعتبار سابق خود باقیمانده ومسئولیت کامل آنرا من بعهده دارم.
در مورد اشتباهاتی ازین قبیل که پورتالها میدانند قصدی وعمدی بوده نمیتواند، توقع میرود چنین اشتباهات را خودشان تصحیح کنند. با عرض احترام- سیدخلیل الله هاشمیان |
 |
اسم:
نجیب الله بارکزی محل سکونت:
دبی، امارات متحده عربی
تاریخ:
03.01.2015 |
|
د محترم شاغلی استاد عبدالباری جهانی څخه په مننی سره، «د افغانستان امیر» د لیکنی یو په زړه پوری دیالوګ چی سپنیز امیر( امیر عبدالرحمن خان) او کرزن څخه په مینځ کی شوی دی، د ملګرو سره شریکول غواړم.
امیر: په اینګلینډ کي د بیرمینګهم په نوم ښار سته؟ هغه لوی ښار دی؟ نفوس یې څومره دی؟ او په ښه توګه اداره کیږي؟ کرزن: بلې هغه ډیر لوی ښار دی او څه باندي اوه سوه زره نفوس لري، او زه عقیده لرم چي خلک یې د خپلي ښاري ادارې څخه راضي دي او افتخار په کوي. امیر: د مانچیسټر په نوم هم ښار سته؟ او هغه هم د بیرمینګهم په څیر دی؟ کرزن: هغه هم یو لوی ښار دی، ډیر زیات خلک پکښي اوسیږي او رپوټونه وایی چي خلک یې د خپل حکومت څخه راضي دي. امیر: د خپلي چپني څخه یو کاغذ را وایست او وې ویل دا دی د سټینډرډ ورځپاڼي څخه یو نقل چي ته وایې ښه ورځپاڼه ده او حقایق وایي. ورځپاڼي لیکلي دي چي تیر کال په مانچیسټر کي دونه قتلونه سوی دي او په بیرمینګهم کي دونه قتلونه سوي دي. قاتلان نه نیول سوي او نه اعدام سوي دي. دا حقیقت دی؟ کرزن: که سټینډرډ ورځپاڼه د حکومتي مقاماتو له قوله وایی نو زه یقین لرم چي هغه به حقیقت وي. امیر:خپلو درباریانو ته چي د دربار په هغه بل سر کي ولاړ ول مخ واړاوه او پوښتنه یې ورڅخه وکړل چي زما د هیواد نفوس څومره دی؟ درباریان: تاسي اعلیحضرت پر اتو میلیونو خلکو حکومت کوی. امیر: او په تیر کال کي په ټول افغانستان کي څومره قتلونه سوي دي. درباریان: ستاسي اعلیحضرت تر سخاوتمندانه او عادلانه نظام لاندي، چي نظم او قانون په بشپړه توګه تطبیقیږي، په ټول هیواد کی یوازي شپږ قتلونه سوی دي؛ قاتلان نیول سوي او ټول اعدام سوي دي. امیر ماته مخ را واړاوه او راته وې ویل دغه هیواد دی او زه په اینګلینډ کي په دې تورن یم چي په حکومت کولو نه پوهیږم؛ او زه یو خونکار، وحشي او بیرحمه انسان یم. بیرمینګهم زما د هیواد لسمه برخه نفوس لري او مانچیسټر زما د هیواد پنځه لسمه برخه نفوس لري؛ هغه ښارونه په ښه توګه اداره کیږي خو د یوه کال په اوږدو کي دونه قتلونه کیږي او سټینډرډ ورځپاڼه، چی حقایق خپروي، وایي چي قاتلان نه نیول سوي او نه اعدام سوي دي.__
|
 |
اسم:
جلیل غنی محل سکونت:
کالیفرنیا
تاریخ:
03.01.2015 |
|
حضور دانشمند و ژورنالیست سابقه دار و با رسالت جناب هاشمیان مقالۀ پر محتوای شما راتحت عنوان «آقای معنوی یک شخصیت مطلوب نیست» در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین خواندم و مثل هر مقالۀ دیگر شما از آن آموختم و بر معلوماتم افزود. اینکه آقای معنوی و یا آقای عبدالرؤف ابراهیمی رئیس ولسی جرگه چه جواب قانع کنندۀ به آن دارند مربوط میشود به خود شان که آیا آقای معنوی مطلوب است یا نه؟ و چه جوابی به سوالهای مستند شما دارند ولی به اجازۀ استاد یک تصحیح را لازم دیدم و آن اینکه آقاق معنوی عضو تیم «اصلاحات و همگرائی» برهبری آقاق عبدالله عبدالله است نه عضو تیم « تغییر و تداوم» برهبری آقای اشرف غنی احمدزی. با عرض حرمت |
 |
اسم:
Ghaznawi Ghilzai محل سکونت:
USA
تاریخ:
02.01.2015 |
|
استاد محترم و دانشمند سیستانی صاحب و دیگر بزرگواران، خبر ها و بعدا تحلیلی عالی استاد سیستانی در مورد تجلیل از حبیب الله کلکانی در انگلستان سوال های را در مورد قصد تجلیل کنندگان، درک آنها از غائله و نقش تاریخی-سیاسی حبیب الله کلکانی، به صورت واضح مطرح کرده اند. از همه اولتر نقش تاریخی-سیاسی آنزمان و امروز انگلیس در غائله و امروز در تجلیل از حبیب الله کلکانی مورد سوال قرار میگیرد. دوم اینکه نقش تاریخی –سیاسی سایت ها و اشخاص چون سایت خاوران و اخبار امید و بزرگانی چون استاد خلیلی و مداحان استاد خلیلی در تجلیل از غائله و نقش حبیب الله کلکانی مطرح میگردد. آیا سایت خاوران و طرفداران استاد خلیلی مرحوم چه جوابی در مورد نقش انکلیس در غائله حبیب الله کلکانی دارند؟ این یک حقیقت است که هر نوع سیمینار و کنفرانس در مورد شخصیت های تاریخی-سیاسی، علمی و ادبی آریانا-خراسان گذشته و افغانستان امروز میتواند یک قدم مثبت باشد در شناخت و تجلیل از شخصیت های سیاسی-تاریخی افغانستان به شرطی که سیمینار و کانفرانس واقعا علمی – واقعبینانه و علمی باشد. آیا در این سیمینار این سوال مطرح شده بود که شکست امان الله خان غازی به نفع کدام قدرت ضد استقلال و پیشرفت افغانستان بود؟ آیا در این سیمینار این مطرح شده بود که حبیب الله کلکانی در جای دیگری تربیه کمک و هدایت شده بود. آیا در این سیمینار این مطرح شده بود که چه کسانی و به امر و هدایت کدام قدرت به حبیب الله کلکانی کمک وبعدا قطع کمک کردند؟ اگر این سوال ها به صورت بیطرفانه مطرح شده و در مورد آن بحث شده چه نتایجی بدست آمده؟
|
 |
اسم:
احسان الله مایار محل سکونت:
ویرجینیا- ایالات متحده
تاریخ:
02.01.2015 |
|
دوستان محترم! نزدیک به 14 قرن قبل دین مبین اسلام بدنیا قدم گذاشت و امروز قریب 1.4 ملیارد انسان در سراسر جهان پیرو دارد و مسایل روابط در بین اعضای خانواده و بصورت کل از زندگی در کتاب آسمانی و احادیث ناب نبوی تثبیت شده است. چند سال قبل کتاب توضیح المسایٔل- خمینی - را مرور کردم و بعد از ساعتی آنرا کنار گذاشتم و بار دیگر بازش نکردم، زیرا چند صفحه آنرا که مطالعه کردم فکر می کردم که یک کتاب پورنوگرافی از جنس پست در برابرم قرار دارد و برای مطالعه چنین جفنگ گوپی وقت آنرا نداشتم و امروز نیز همان تصمیم به حال خود برقرار است. دوستان عزیز ! با تأسف بایست اذعان نمایم که از مدتیست باینطرف در سایت ملی ما، در مورد روابط خصوصی و محرم زناشویٔی مطالبی بحث می شود که باور کنید با وجود کبر سن از مطالعه آن احساس خجالت می نمایم. در قدم اول در بین همکاران قلمی ما یک تعداد زیاد از خانمهای محترم و فرهیخته وجود دارند که از مطالعه نوشته های شان و یا از سرود های ناب شان لذت می برم و به وجود شان مباهات میکنم. نمیدانم ایشان با مطالعه چنین کلمات و جملات منتشر شده در پورتال شان در مورد وجود زن چی فکر میکنند؟ چند روز قبل روز مادر را تجلیل کردیم و جنت را زیر پا ایشان قرار دادیم و امروز از بیالوژی وجود شان چنان عریان صحبت میکنیم، تکرار مینمایم که از خواندن آن خجالت می کشم. به هیٔیت کارگردان افغان جرمن انلاین پیشنهاد میکنم که مطالب دینی و مذهبی را تا جایٔیکه بوضع امروزی میهن و علاج بدبختی آن سروکار نداشته باشد از نشر آن صرفنظر نمایند و از کسانیکه میخواهند دراین رابطه نظری بدهند خواهش شود به سایتها دیگر مراجعه کنند. در قدم بعدی بایست اعتراف کرد که امروز افغانستان در حالتی قرار دارد که احتمال دارد از حالت بد به بدترین سقوط کند، بهتر است که در راه نجات وطن خود بیاندیشیم و موضوعات دینی و مذهبی را که از قرنها باینطرف بالای ان بحث شده و میشود به کسانی بسپاریم که با قشر روشنفکر و ملیگراهای افغان چندان سروکاری ندارند. با عرض حرمت |
 |
اسم:
یلدا قمرکرزی محل سکونت:
مینوشن آلمان
تاریخ:
02.01.2015 |
|
استاد دانشمند وفرهیخته ،جناب سیستانی صاحب !
همیشه قلم توانا وفکر روشن ورسا داشته باشید ، مقاله عالی تحلیلی،وبررسی عالمانه وهمه جانبه شما رادر موردتدویرکنفرانس پیرامون شناخت امیرحبیب الله کلکانی، دقیق مطالعه نمودم. دراین مقاله ازمآخذ ثقه ومورد قبول تاریخدانان ویاد داشتهای آنها استفاده معقول بعمل آمده که هیچ فردی ازآن انکارکرده نمیتواند .تاریخ قضاوت خودش رادر مورد امیر حبیب الله کلکانی نموده ، وضاحت دادن به موضوعات تاریخی یک ضرورت مبرم برای جوانان ونسلهای بعدی است. باید دلایل وعوامل عقبماندگی وعدم رشد تعلیم وتربیه وانکشاف جامعه مطابق شرایط زمان به صداقت وصراحت واضح ساخته شود تاجوانان ازخطربی اتفاقی ،جنگ وتاریکی دانش وسواد آگاهی حاصل نموده برای ترقی وپیشرفت وطن بدون تعصب وتبعیض باهم متحدانه کارنمایند. بااحترام قمریلدا کرزی
|
 |
اسم:
زمری کاسی محل سکونت:
سویس
تاریخ:
02.01.2015 |
|
خدمت خانم فرهیخته صالحه وهاب واصل
بقول معروف: مشک آنست که خود بوید و نه آنکه عطار گوید . مرجع عالیه این نوشته کسیست با درایت و فهم و دانش . با لطافت فکر و قلب مهربان. و چه زیباست که اطفال ، ضعفا و بینوایان مطمح نظر اوست. عاشق میهن و ماوای خویش است. او خد مت به مردم و عشق به انسانیت را بر همه چیز ترجیح می دهد. ظرافت فکری او با همه صفاتش که از قلب پا ک و تفکرعالیه ایشان تراوش میکند، قابل ستایش است. از زبان قلم با سرانگشتا ن هنر آفریش روی کاغذ مروارید میچیند . در تصاویر زیبای شعری و در نثرپـُراز حلاوت او کمال انسان دوستی را خواننده در می یابد . نثر شیوا انشا میکند وشعر مقبول می سراید. این خانم آگاه افغان ، بانو صالحه وهاب واصل گرامی است. محترمه صالحه وهاب واصل در ظلمات تحمیل شده بر جمعیت زنان در افغانستان عزیز، همچون چراغی درخشانی است که توانایی در خشش فکری ایشان ظلمات را بر میچیند و روشنگری می نماید. اگر مهربانی ها را خصلتا ً از یک خانم می بینیم واضح است که یک مهربانی خاص باید باشد، زیرا زنان ارجمند در کـُل مادر اند و کلمه مقدس «مادر» دنیای از محبت را در ذهن هر آدمی تداعی میکند. خانم صالحه یک مادر بزرگوار برای جامعه ومردمش میتواند افتخار آفرین باشد. شهامت، خودگذری ها مهربانی ها و لطافت فهم و دانش که در نهاد مادر بودن ایشان بکمال رسیده است مخاطبین آثاراو را وا میدارد تا به این برگزیده از صمیم قلب احترام بگزارند. معززه صالحه وهاب واصل بنده منحیث یک هموطن در برابر خدمات شما برای جامعه وملت سر تعظیم فرود می آورم شما یکی از خانمهای برجستۀ در جامعه ما تشریف دارید. راه تان را مزدحم از رهروان بی شمار میخواهم. زمری کاسی
|
 |
اسم:
ع. ن. احراری محل سکونت:
کالیفورنیا
تاریخ:
02.01.2015 |
|
دانشمند بزرگوار ومحترم جناب سيستاني صاحب السلام عليكم
انچه به پاسخ نوشته ى من به تاريخ اول جنورى نوشته ايد مختصر به عرض مى رسانم
كلمه (وطى) كه در فرهنگ دهخدا عربى گفته شده درست است و همچنان معناى آن دخول است ولى سخن در مورد كلمه ى (طوى) است نه ( وطى) كه در فرهنگ معين ان را تركى خوانده است
اينكه مى نويسيد:
آيه ٢٢٣ سوره بقره به مرد اجازه داده است براى ارضاى تمايلات جنسىى خود زنش را از طريق غير عادى تصرف كند
البته به مذهب شيعه چنين است ولى به همه مذاهب اهل سنت حرام است قرآن مى فرمايد:
نساءو حرث لكم يعني زنان شما كشتزار شما هستند
وبعد مى گويد:
فاتوا حرثكم أنى شءتم يعنى: بياييد به كشتزار خود هر گونه كه بخواهيد
از اينكه محل كشتزار معلوم است تغيير محل مخالف آيه است
اينكه شيخ نصير طوسى را از افقه علماى اسلام خوانده اند وى ازافقه علماى شيعه است
با عرض احترام |
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
02.01.2015 |
|
عرض تبریک به پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین ودانشمندان حقیقت پسند افغان ! جای بسی مسرت است که دانشمندان محترم افغان چه در مسایل تاریخی علمی و اقتصادی و چه در مسایل فرهنگی و شرعی سهم می گیرند و تبادل نظر میکنند که از مجموع این تبادل نظرها یک انسکلوپیدیا به وجود می آید و به درد نسل جوان افغان به داخل و خارج کشور می خورد.
در مورد انجام عمل جنسی با زوجه "از پیش و پس" یک توضیح و تفصیل بسیار قدیمی را از زبان مرحوم مولوی محمدامین خان خوگیانی رئیس تمیز آنوقت بخاطر دارم که شاید سوءِ تفاهم را رفع کند: در آن مجلس در خانۀ ما مرحوم میاجان مجددی، مرحوم خوگیانی، مرحوم لوامشر سید صالح خان (بعداً دگر جنرال و لوی درستیز)، برادر محترم مرحوم سید محمد انور و چند نفر دیگر بمناسبت آزاد شدن پدرم از حبس هفت سالۀ خانگی به اساس فرمان محمدهاشم خان، آمده بودند- مرحوم لوامشر سید صالح خان همین موضوغ قرابت جنسی "از پیش و پس" را از مرحوم مولوی محمد امین خان خوگیانی استیضاح نمود. مولوی صاحب گفت درین مورد آیتی است در قران ( و آنرا قرائت کرد) که به پیغمبر و مرد مسلمان اجازه میدهد با زوجۀ خود "از پیش و پس از راه فرج" قرابت کند، نه از راه مقعد. مولوی صاحب مرحوم اضافه کرد که "همین کلمات پیش و پس را مردم جاهل چنین فهمیده اند که از راه مقعد نیز میتوان با زوجه قرابت گرد، در حالیکه قرابت از راه مقعد با زن و مرد در اسلام حرام بلکه کفر است، اما قرابت با زوجه از طریق فرج "از پیش و پس" مجاز و حلال است.
بیاد دارم که مرحوم میاجان مجددی مزاح های خنده آوری هم درین باب بیان نمود که همه خندیدند. آن بار اول بود که مرحوم میاجان مجددی را ( که دوست و رفیق صمیمی برادر محترم مرحوم سید محمد انور، معروف به حاکم چهاردهی بود) من باچنان چهرۀ بشاش و مزاح آور آشنا شدم و بعدآ همیشه دستهای شانرا میبوسیدم - خداوند متعال همۀ شانرا ببخشد. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمند محترم جناب احراری صاحب سلام
فرهنگ دهخدا، کلمۀ وطی را مصدر عربی دانسته بمعنی دخول کردن در زن وهمین جملۀ عربی نیز در آنجا آمده است.درست است که اهل تسنن دخول از پشت را حرام میدانند،اما متاسفانه بچه بازی وعمل لواط بیشتر درمیان اهل تسنن رواج دارد. درعین حال آيه ٢٢٣ سوره بقره به شرح زيرقابل توجه به نظرميرسد. آيه مذکور به مرد اجازه داده است ،براى ارضاى تمايلات جنسی خود، زنش را از طريق غيرعادى تصرف کند.(نسآؤُکم حرث لکم فاتوا حرثکم انّى شِئتُم ... ) يعنى (زنان شما کشت زارشماهستند، پس بهرنحوى که ميل داريد براى کشت درآنها فرودآئيد.)درفقه اسلامى درباره چگونگى فرودآمدن شوهر درکشت زارش اختلاف نظروجود دارد. عده اى ازفقها عقيده دارندکه ـ انى ـ مذکور درآيه موردنظر، مفهوم زمانى داشته و بعبارت ديگرـ انى زمانى ـ بوده وهدفش آنست که شوهر در هرزمانى که اراده کند ميتواند باهمسرش مقاربت کند، ولى گروه ديگرى ازفقهامعتقداند که ـ انى ـ مذکور در آيه مورد نظر، افاده مکانى داشته و مقصودش آنست که شوهردر هرمکان وهر عضوى از بدن زن که اراده کند، اعم از قبل و يا دُبُر ميتواند مقاربت نمايد.( قرآن کريم وفرقان عظيم ، از انتشارات جاويدان ، تهران نيز درصفحه ٢٦ آيه مذکور رابا کلمات( ... پس درکشتزار خود هرجا که خواستيد فرود آئيد...) ترجمه کرده است. ولى البته عمل مذکور مکروه تلقى شده است. شيخ نصيرطوسى که ازافقه فقهاى اسلام بشمار ميرود، نيز عقيده مکانى بودن ـ انى ـ را موافقت کرده است.
|
 |
اسم:
زهره داود سلطانزوی محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
اسم: محل سکونت: تاریخ: 01.01.2015 جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان، از لطف، محبت و قدردانی شما از بنده جهان سپاس. برای من بسی جای افتخار است که اشخاص مثل شما و داکتر صاحب کاظم از خدمات بنده در پورتال وزین «افغان جرمن آنلاین» قدر دانی می کنید. جناب داکتر صاحب، شما خود یک ژورنالیست، تحلیلگر و زبان شناس ماهری هستید با وجود مریضی و کهولت سن هنوز هم به قضایا واقعاً آگاه هستید و یادی از دوستان می کنید که نمایانگر شخصیت شما است. همان طوریکه شما فرمودید متأسفانه روی یک سلسله نزاکت ها نتوانستم در تلویزیون «آریانا افغانستان» صحبتی با شما داشته باشم ولی بحث جالب شما و بنده در مورد «خط دیورند» در تلویزیون از «لوس آنجلس تا کابل» سال های قبل مورد توجۀ عدۀ زیادی از بینندگان قرار گرفته بود، مصاحبه با شما همیش یک چلنج جالب بوده است. من هم برنامه «زهره شو» را بسیار دوست داشتم ولی متأسفانه دیگر توان مالی اش را نداشتم و کاری را که من انجام دادم در مقابل افغانستان و مردم مصیبت دیدۀ آن بسیار کوچک است ولی برایم یک قناعت روانی فوق العاده داد۰ اساساً همین اصولیکه باید برای حرف زدن خود پول بپردازیم درست نیست ولی مشکلات اقتصادی صاحبان تلویزیون ها این شرایط را بار آورده بناءً هر کی پول داشت و آرزوی برنامه داشت ساعتی را می خرد که در حقیقت برای حفظ ارزش های یک جامعه کار درست نیست ولی اگر پول ندهید آزادی بیان ندارید خصوصاً اگر برنامه ساز سیاسی باشید. در اینجا می خوا هم از تمام دوستانی که گاه گاهی این برنامه «زهره شو» را کمک مالی کرده اند اظهار سپاسگذاری کنم و همچنان آوازه های را گویا بنده افغانستان رفته ام تا کدام چوکی دولتی را بگیرم رد می کنم. یقیناً آرزو دارم تا روزی قادر شوم صدایم را از داخل افغانستان بلند کنم و مایه افتخارم خواهد بود ولی فعلاً در همین «لوس آنجلس» هستم در اخیر یک بار دیگر از مهربانی تان یک دنیا ممنون۰
|
 |
اسم:
عبدالعلی نور احراری محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دوست عزيزى از من خواست تا نظرم را در بارۀ نوشتۀ دانشمند محترم جناب سيستاني صاحب زير عنوان "اشاره اى به ارتباط كلمات (طوى)و(مهر)"كه به پاسخ استادم محترم جناب هاشميان صاحب نگاشته شده و در سايت وزين افغان جرمن آنلاين به نشر رسيده ابراز نظر نمايم.
از اينكه بنده در امر نشر مقاله در سايت ها بلديت چندانى ندارم، بدين وسيله شمارا زحمت مى دهم كه نظر مختصر مرا جهت انتقال به سايت مذكور وسيله شويد.
اينكه نوشته شده كه كلمه (طوى) عربى است و از مصدر (وطي)به معنى دخول كردن و جماع كردن با زن مى آيد. اشتباه است. كلمۀ (طوى)اصلا عربى نيست. بلكه كلمه تركى است كه معنى جشن و مهمانى و ضيافت را مى دهد. اينكه نوشته شده: و الدخول الموجب للمهر هو الوطى قبلا او دبرا يعنى دخول موجب مهر مى شود از پيش يا از پس معلوم نيست كه اين عبارت، كدام حديث است يا مقوله يا چيز ديگر از سوى ديگر عمل جنسى از نظر تسنن از راه عقب حرام است اينكه نوشته شده: (قرآن سوره نساء آيه ٢٤) مى فرمايد: الاستمتاع التلذة.... در آيۀ مذكور اين عبارت نيست شايد قول مفسر بوده باشد بلكه به اين عبارت است: فما استمتعتم به منهن فأتوهن به أجورهن يعنى: پس آنچه از ايشان كام گرفتيد مهر هاى شان را به ايشان بدهيد.
در اين مورد هم دو قول است:
١/كام گرفتن از زن بانكاح شرعي است، ٢/قول جمهور حكم اين آيه را به نكاح متعه يا مؤقت كه در اول اسلام روا بود و بعد حرام گرديد نسبت مى دهند. مسائل ديگرى در باره روحيۀ اين نوشته است كه از آن مى گذريم.
و من الله التوفيق
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمند والا مقام جناب سید خلیل الله هاشمیان! سلام و ادب! شما با بزرگواری تان ما را واقعاً خجالت دادید، بنده بدینوسیله سال نو عیسوی را برای شما، فامیل ارجمند و به تمام هموطنان با درد و دارای احساس عالی وطندوستی تهنیت عرض میکنم، خداوند ج سال جدید را سال حل معجزه آسای تمام معضلات مملکت نازنین ما وسیله شود، و ملت نجیب افغان از این همه آفات و مصائب رهایی یابد. استاد گرامی! من همه مقالات پورتال وزین افغان جرمن آنلایه را نمی توانم بخوانم ولی اگر کدام مقاله ای از شما را از دست بدهم یعنی نه توانم مطالعه کنم واقعاً به من ندامت دست میدهد و من این ندامت را متحل نمی شوم. شما مثل همیشه سرافراز باشید وعمر دراز و سلامتی کامل لباس تن تان باشد با احترامات فائقه ف، هیرمند
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
مقام ریاست اجرائیوی حکومت وحدت ملی، گرچه در قانون اساسی افغانستان راجع به آن تذکر نه رفته، وبه اساس فرمان مأوراء قانون ایجاد گردید و شخص معیین در عین فرمان در این مقام مقرر شد، یعنی این مقام انتصابی است و نه انتخابی و نظر به قانون مانند سائر مقرری ها باید از شورای ملی رأی اعتماد بگیرد، مگر این که رئیس جمهور طی فرمان دیگر، البته مغایر قانون، رئیس اجرائیه را از گرفتن رأی اعتماد پارلمان معاف نماید( اگر چنین صلاحیتی را داشته باشد). اگر دوسال بعد قانون اساسی را صرف به لحاظ خلقت پست صدر اعظم تعدیل کردند و با زهم صدراعظم توسط رئیس جمهور تعیین گردید در آن صورت صدراعظم مسؤول تشکیل کابینه بوده خود با اعضای کابینه اش برای گرفتن رأی اعتماد توسط رئیس جمهور باید به پارلمان معرفی گردد. معلوم شود که این تعدیل شامل چه مندرجاتی در این بخش خواهد بود. احتمال دارد تعامل کنونی بحیث یک رسم قانونی در قانون اساسی افغانستان جا داده شود که کاندیدی با رأی بیشتر رئیس جمهور و کاندید دومی با آراء کمتر از رئیس جمهور بدون قید و شرط صدراعظم بوده مکلف به گرفتن رأی اعتماد از پارلمان نباشد. فهو المراد. این ابهاماتی است که سر راه این وطن قرار دارد و فهمیده نمی شود که مغز متفکر افغان آن ها را روشن خواهد ساخت یا وزیر خارجۀ آیندۀ امریکا و یا امریکا این صلاحیت را به وزیر خارجۀ پاکستان اعطاء کند. شاعر گفت الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.01.2015 |
|
اشاره ای به ارتباط کلمات «طوی» و «مهر»
استاد هاشمیان بزرگوار سلام
چنانکه قبلاً خدمت شما عرض کرده ام،کلمۀ طوی عربی است واز مصدر [ وَطْی ْ ]به معنی دخول کردن و جماع کردن بازن می آید:و الدخول الموجب للمهر هو الوطی قُبُلاً او دبراً.
بنابرین طویانه، پولی است که در بدل مقاربت جنسی از داماد گرفته میشوداما در اصطلاح عوام طوی به معنی عروسی وجشن ازدواج زن ومرد است.واما [مَهر]پولی است که در بدل لذت جنسی از زن، بنابر قرارداد ازدواج، به زن پرداخته میشود: "قال رسول الله صلعم أحق الشروط ان توفوا به ما استحللتم به الفروج." (شایسته ترین شرطی که حق بهره مند شدن از زن و فروج او را برای شما فراهم می سازد، مهر است.) (دایرة المعارف اسلامی، عنوان مهر.) "بر مبنای حدیث نقل شده از بخاری، مهر شرط واجب شرعی شدن ازدواج است. هر ازدواجی بدون مهر باطل و فاقد اعتبار است." (مشکات المصابح، کتاب دوم در مورد مهر، حدیث شماره ۵۷، به نقل از ابوداوود و احمد.) پرداختن مهر اساس و تضمین برای حفظ و تحکیم حق مقاربت جنسی مرداست، از آنرو "هر آن کسی که دو مشت پر آرد و یا خرما بعنوان مهر به زنش بدهد (سهم استفاده از جسم) او (زن) را شرعأ پرداخته است." (همان منبع، حدیث ۵۸، بنقل از ترمذی.) ( قرآن سوره نسأء آیه ٢٤)میفرماید: الاستمتاع التلذة. والاجور المهور؛ وسمی المهر اُجر الأنه استمتاع ... و ذلک دلیل علی أنه فی مقابلة البضع (فرج المرأة، او جماعها) ؛ لأن ما یقابل المنفعة یسمی اُجرا. " از نظرمفسر سوره نساء آیه ٢٤(القرطبی)" لذت (بیان شده در این آیه) همان لذت جنسی است. و مزد آن هم مهر است. مهر مزد خوانده شده است به این دلیل که مزدی در بدل لذت جنسی است... و این مزد معاوضه ای است در بدل ارگان جنسی زن ( مقاربت جنسی)
بنابرآنچه گفته آمدیم، طویانه از مهر فرق دارد، تعیین مهر وپرداختن آن یک امر شرعی واسلامی است که بدون انجام آن نکاح صحیح دانسته نمیشود، اما طویانه یک عمل شرعی و واجبی نیست، یعنی نگرفتن وندادن طویانه سبب باطل شدن نکاح نمیگردد، وچون یک عمل خارج از احکام دینی وشرعی است، اولیای دختر، معمولاً طویانه را طورپیشکی از داماد میگیرندوتا مبلغ طویانه را از دامادنگیرد، زمینۀ عروسی ونکاح را فراهم نمیکند.دراین مورد روایات واسنادزیادی موجود است فعلاً به همینقدر بسنده شد. با احترام
|
 |
اسم:
جهاني محل سکونت:
امریکا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
به استادان محترمم ډاکټر صاحب سید خلیل الله هاشمیان و دانشمند ګرانمایه ډاکټر صاحب سید عبدالله کاظم. اینکه از خدمت ناچیز فرهنګي بنده ستایش نموده اید، کلمات مناسب و درخور شان شما ندارم. برای بنده جای بسی افتخار است که مورد توجه استادان و دانشمندانی همچون شما قرار میګیرم. در زندګي شاعري و نویسندګي ام هدفی جز خدمت به فرهنګ مردم خود نداشته ام . اینکه طرف توجه شما هګردیده ام، به خود میبالم و اینرا افتخار بس بزرګ میدانم. از توجه و ستایش شما شکرګزارم و بحضور شما امتنان بې پایان میفرستم. مخلص شما جهاني. نام کتابیکه داکتر صاحب هاشمیان خواسته بود.
A Viceroy's India Leaves from Lord Curzon's Note-book By The Marquess Curzon of Kedleston
|
 |
اسم:
رحمن محل سکونت:
جرمنی
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دروند منلی مشر ښاغلی وهاج صاحب سلامونه، افغان جرمن آنلاین پورتال ویاړی چی تاسو په شان عالم، پوه، او په ګران هیواد افغانستان مين لوستونکي لری. تاسو یاستی چی په عالمانه بی پری سَمو انتقادونو سره موږ ته سمه لار راښېٔ. افغان جرمن آنلاین پورتال د خپلو لوستونکو سالم انتقاد منې او همدا سبب دی چی دا پورتال یی په یوه خوځنده ویب پاڼه بدل کړی دی. محترمه میرمن نسرین جان او زه، به ډیر کوښښ وکړو تر څو دغه لویه تیروتنه اصلاح کړو. لکه چی تاسو محترم خبر یاست افغان جرمن آنلاین په کوم هیواد، سیاسی ګوند یا کوم سازمان پوری اړه نلری ټول همکاران په دوطلبانه ډول دغه پورتال پرمخ بیایی نو زموږ مجبوریت هم دی چی په پردی هیواد کی د خپل کورنۍ د پاره د کور، کالی، ډوډۍ غم هم وخورو.چی د ۸ یا لس ساعت کار وروسته بیا دغه پورتال ته څه کار باید وشی، نو لدی کبله ګوندی ځینی غلطی گاني وشی چی هیله ده ګران لوستونکی په هغه سترګی پټی کړی. زه د افغان جرمن آنلاین کاری تیم په استازی توب له تاسو قدرمن علمی، ملی شخصیت څخه مننه کوم په ډیر درنښت د پورتال غړی رحمن
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
برادردانشمند محترم جناب آقای هیرمند سلامها وتمنیات نیک مرابمناسبت حلول سال نو بپذیرید- جای مسرت است که جناب شا با وجود مصروفیتهایی که دارید همه مقالات این پورتال رامیخوانید وعالمانه و سودمندانه بالای آنها تبصره میکنید - تبصره ومعلومات سودمند شما بالای جنبۀ حقوقی اصطلاحات (مهریه)،(جهزیه)،(ولور) و (طویانه) خیلی بجا وبموقع وبرای همه افغانها آموزنده بود- من شخصا جنبه های حقوقی و شرعی آنها را اینک آموختم. درمورداصطلاح (طویانه) خاطره ای دارم که اینک فرصت مناسب برای بازگویی آن بارتباط تبصرۀ شما فراهم شده است. چندماه قبل درموردی بجناب استاد سیستانی در یک ایمیل خصوصی نوشتم و پرسیدم که چرا اصطلاح (طویانه) را با حرف (ط) مینویسند وچرا (تویانه) نمی نویسند؟ جناب استادسیستانی توضیحاتی ارائه کردند که من قبلاٌ نمیدانستم وتفصیل آن در خلال مریضی دومدارفراموشم شده، اما اینقدر بحافظه مانده که (طویانه) یک کلمۀ عربی است و با شریعت ارتباط دارد- خداکند استاد سیستانی این دریچه را بخوانند وآن معلومات را تکرارکنند. از آن تفصیلات متوجه شدم که کلمۀ (طوی) نیز با (طویانه) ارتباط دارد، درحالیکه من فکرمیکردم این کلمۀ (طوی=عروسی) را باید بزبان دری (توی) بنویسند. بقسم یک مطلب حاشیوی گزارش میدهم که درمتون تایپ شده کلمات بااشتباهات تایپی چاپ میشوند، مثلا من درمطلبی به آقای باری جهانی در همین کلکلین کلمهۀ (مجامله) را نوشته بودم، اما امروز که خواندم آن کلمه (معامله) چاپ شده است- هگذا در مقاله ام بجواب مریم جان در یک مورد کلمۀ عربی (کلیه) را بکار برده بودم که معادل (قانون) بکار میرود، اما (کلیه) اشتباۀ (کلمه) چاپ شده است . یادداشت : نمیدانم کلمۀ (اشتباه ان) در کامپیوتر چطور درست نوشته میشود، لطفاٌ کسی مرا یاد بدهد- با عرض احترام هاشمیان
|
 |
اسم:
مریم محل سکونت:
آلمان
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمندان محترم آقای هاشمیان و آقای وهاج، سلام و احترامات مرا بپذیرید. از همه اولتر صحت کامل برای تان آرزو میکنم. خداوند سایه دانشمندان وطنپرست و دلسوز مانند شما را از سر وطن عزیزم کم نکند و سالهای طولانی مارا از دانش شما مستفید سازد. یک جهان سپاسگذارم که با وجود مریضی، به خود زحمت دادید و به سوالهایم اینقدر مفصل جواب نوشتید. بار دیگراز دلسوزی و سخاوت تان ممنون و سپاسگذارم. کوشش میکنم در آینده از مشوره ها و رهنمائی های تان در رابطه به درستنویسی در زبان عزیزم دری استفاده کنم. این جنگ خانمانسوزیکه دشمنان وطنم علیه فرهنگ غنی کشورم به راه انداخته اند، مرا خیلی رنج میدهد و پریشان نسل جوان وطنم هستم، که چطور نا آگاهانه تیشه به ریشه درخت هویت خود میزنند. از خداوند تقاضا میکنم که به دانشمندان اصیل و وطنپرست ما قدرت و سلامت دهد، تا درین جنگ نابرابر علیه دشمنان هویت فرهنگی ما مؤفق باشند و از فرهنگ غنی وطنم مانند همیشه پاسداری نمایند. سال نو عیسوی را برای تان تبریک میگویم و یکبار دیگر امتنان خود را حضور تان تقدیم میکنم. به آرزوی سلامتی تان! مریم
|
 |
اسم:
ف، هیرمند محل سکونت:
فرانسه
تاریخ:
01.01.2015 |
|
استاد عالیقدر، دانشمند بلند مرتبت، جناب هاشمیان گرامی! تألیف تخصصی و علمی شما در رابطه به توضیحات به سوالات محترمه مریم جان واقعاً حائز عناصری است که شیره و جان بخشی از زبان نوشتاری و گفتاری لسان شیرین دری ما را با شیوۀ معلمانه و استادوار به ما تشریح میکند، من شخصاً از آن خیلی و خیلی آموختم، خداوند ثوابش را نصیب تان فرماید و صحت کامل وعمر دراز مقدم قدوم تان باشد. این بندۀ ناچیز به حیث شاگرد حقوق توضیح مختصری در باب اصطلاحات «مهریه»، «جهیزیه» و طویانه دارم : «مهر» یا «مهریه» که در زبان معمول ما آنرا «حق مهر» یاد میکنند یک حق قانونی و شرعی است که در مبحث هفتم «آثار ازدواج» قانون مدنی افغانستان طی هفده ماده (از 98-114) تشریح و توضیح شده است و حین عقد ازدواج رعایت و تطبیق آن شرعاً و قانوناً الزامی می باشد، مهریه حقی است از زوجه که بر اساس نکاح وازدواج صحیحه بر زوج واجب میگردد و از جملۀ چهار فرع آثار ازدواج، فرع دوم آن را تشکیل میدهد، که انواع، اندازه، نوع تعیین مقدار آن اسباب انفصال و ابطال وزمان پرداخت و سایر رویه های مربوط به مهریه در همان هفده مادۀ متذکره واضح گردیده است، این یک حق شرعی، قانونی و مشروع وغیر قابل انکار زوجه محسوب میگردد که در عقد نکاح صحیحۀ اسلامی از آن نمی توان چشم پوشی نمود. ولی اصطلاحات «جهزیه»، «ول ور» و«طویانه» دارای معانی و مفاهیم مختلف دیگر اند که معادل معنی «مهریه» نمی باشند؛ «جهیز» یا «جهزیه» : « اموالی است که زن علی الرسم با خود به خانۀ شوهر می برد، جهیز ملک زوجه است واباحۀ انتفاع به شوهر میکند،...»(اصطلاح شماره5798 ترمینولوژی حقوق) یعنی شوهر مجاز کامل به منتفع شدن از جهیز زوجه اش می باشد. قسمیکه مشهور است در نیم قارۀ هند چه هندوستان وچه در جمهوری اسلامی!! پاکستان این رسم به یک پیش شرط اساسی ازدواج مبدل شده است که در واقع فامیل زوجه قیمت مرد را به نام جهیز می پردازد این رسم غیر شرعی در مزاوجت اسلامی اصلاً واساساً وجود نداشته ودر اصول ازدواج اسلامی کاملاً بیگانه است پس یک رسم ورواج ناپسند ونادرست است که امروزه همه مردمان منطقه علیه این رسم مجادله میکنند. «ول ور» و «طویانه» عبارت از مبلغ و وجهی است که فامیل زوج قبل از ازدواج یا به صورت نقد وجنس به فامیل زوجه می پردازد و یا مصرف کردن و یا پرداخت آنرا ذمه می زند، که عرصۀ مخارج آنرا غالباًمصارف عروسی و تجلیل جشن ازدواج شامل می شود. ول ور و طویانه نیز از رسم و رواج های ناپسند و غلطی است که علی الرغم ثقلت آن بالای فامیل های دامادان ت تا حال تحمیل می شود. با حرمت های بی پایان ف، هیرمند
|
 |
اسم:
Ghaznawi Ghilzai محل سکونت:
USA
تاریخ:
01.01.2015 |
|
با در نظرداشت مقالات و نظریات متعدد در مورد تجاوز شوروی و نقش خلق و پرچم در از بین بردن دولت شهید داود خان و آوردن شوروی ها در افغانستان و فعالیت ها و تبصره بر فعالیت های اخیر آنهای که در تحولات 30 -40 سال اخیر نقش داشته اند یک سوال کلی در مورد نقش ها ،درجه مسئولیت ها ، قربانی ها و شهدا در ذهن خطور میکند. در این اوضاع مغشوش همان قصه مشهور که دزد بگیر هم میگوید دزد بگیر و دزد هم میگوید دزد بگیر صدق میکند. در این حالتی که بنا به نوشتۀ خواهر محترم ملالی موسی نظام سلیمان لایق و تنی هم با سر بلندی مصاحبه میکنند شخصی بنام عنایت کهسانی هروی استاد محترم سیستانی را محکوم میکند صرفاٌ بنام اینکه استاد محترم در افغانستان باقی ماند و کار علمی و تحقیقاتی کرد؛ که این بالاترین حد قضاوت غیر عادلانه است. سؤال از استادان محققان و تشکیلات مثل فارو در اینست که معیار قضاوت در چه است؟ فرق بین وطنجار، قادر و دیگر کودتاچیان وابسته به شوروی با جنرالان اردوی شهید داود خان چیست؟ فرق بین جنرال محمد علی وردک یا عیسی خان که در جریان ایفای وظیفه دفاع از وطن در همان وقت شروع کودتا شهید شدند با صاحب منصبان که با کودتا همکاری کردند چیست؟ جنرال ذکریا ابوی جنرال یحیی نوروز وغیره زندانی شدند و جنرال شاهپور احمدزی لوی درستیز حکومت خلقی و جنرال نورالحق علومی تا حال منحیث یک مقام عسکری در نظر گرفته میشود - فرق بین این دو گروپ چیست؟ و فرق این اشخاص که وظیفه و مسلک شان دفاع از خاک و جمهوری افغانستان بود با یک استاد و داکتر و معلم که مجبور به دوام وظیفه بودند چی میباشد؟ شاید اگر درجه مسئولیت و مسلک و وظیفه و کار اشخاص به صورت عینی مطالعه و تحقیق شود مغشوش شدن حقیقت ها کمتر شود.
|
 |
اسم:
سیدخلیل الله هاشمیان محل سکونت:
کلفورنیا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمند عزیزم آقای باری جان جهانی من همیشه در وبسایت (تول افغانستان) اشعار خودت و مقالات دو نویسندۀ پشتو را میخوانم، یکی از خودت ودیگری از عصمت قانع را- مقالات خودت همیشه جنبۀ اکادمیک دارد و آموزنده میباشند، اما عصمت قانع به تقلید از (گورکی) و (تاگور) از متن اجتماع روشنی می اندازد -این نویسندۀ با استعداد را نمیشناسم، از خودست خواهشمندم او را تشویق کنی تا بیشتر بنویسد.
امروز ترجمۀ خودت راپور (لارد کرزن) را خواندم، وهمینکه شروع کردم زایداز یکساعت دربر گرفت که آنرا تا اخر بخوانم. این راپور لارد کرزی که در یک نشریه در بمبمئی نشر شده بود و آنرا از طریق یک دپلومات هندی که برای آموختن زبانهای دری و پشتو بفاکولته می آمد دریافت نموده بودم و یک تبصره مختصر بالای بعضی جنبه های این راپور در دهۀ 60 میلادی در ژوندون نوشته بودم - دلیل آنکه ترجمه سلیس وعالی خودت را بیک نفس تا آخر خواندم، همانا آشنایی و علاقمندی سابق من با این راپور بود- حالا از خودت خواهش میکنم نام و مرجع کتابی که این راپور درآن چاپ شده برایم بفرستی تا آنرا در آرشیف خود داشته باشم. کار و زحمات خودت چه از طریق اشعار نغز فلسفی، اجتماعی و انتقادی و چه ازطریق مقالات بیشمار و تراجم و نقد و معرفی آثار قدما، سهم بزرگیست برای غنی ساختن زبان ملی پشتو، زبانیکه درافغانستان اکنون با آن بقسم دختر اندر معامله میشود- چون تو در پوهنتون در یک صنفی شاگرد من بودی و گفته اند که "فخر شاگرد هنرمند به استاد رسد"، من نه بقسم مجامله، بلکه بحیث یک واقعیت میگویم که کار و زحمات تو به تنهایی برای زبان ملی پشتو برابر ده چند کاریست که وزارت فرهنگ وکلتور در13 سال گذشته انجام داده است - خداوند ترا صحت خوب وعمر دراز نصیب کند تا این خدمات سودمند خود را دوام داده بتوانی. برای موفقیت وشهرت و محبوبیت بیشتر تو عزیز دعا میکنم- من همیشه از آن جرات تو که در اتاق تنگ و تاریک بحضور من و صد نفر دیگر حاضر در آن مجلس در قندهار به ملا محمد عمر مجاهد گفتتی که ""زه غوارم سپینی سپینی خبری وکرم ..."" و بالای طرز معاملۀ خشنی که درمیدان هوایی قندهار با مسافران بشمول خودت شده بود، شدیدأ انتقاد کردی ، تا حال چند بار یاد کرده و نوشته ام واز بابت این جرات و ترد گویی ات بار دیگر میگویم که "فخر شاگردهنرمند به استاد رسد."
هکذا خودت نیز شاهد این واقعیت بودی که درجمعیت 12 نفری که ما داخل آن اطاق شدیم و من در آخر آن جمعیت قرار داشتم، همۀ آن 11 نفر مقدم بر من دستان ملا محمد عمر مجاهد رابوسیدند، زیرا در راه درازی که تا آنجا آمدیم محافظین مسلح پیوسته سفارش میکردند که "تاسو به د لوی ملا صاحب لاسونه به ونیسی" و همه میگفتند ""هو، و به یی نیسو""، اما من وقتی داخل شدم و ملا محمد عمر قد راست از چارپایی برخاست و دست خود را پیش کرد، من برایش گفتم" ملا صاحب ما اوریدلی چی ستا سترگه په جهاد کی شهید شویده، نو زه غواړم چی ستا سترگه پچی وکم" - آنگاه ملا عمر روی خود را پیش کرد و من چشم مصدوم او را بوسیدم. الحمدلله که تو بحیث یک شاهد آن واقعه هنوز حیات داری. یار زنده وصحبت باقی - روی عزیزت را میبوسم و سال نو خوش وباسعادت برایت میخواهم. سیدخلیل الله هاشمیان
|
 |
اسم:
س.ع.کاظم محل سکونت:
کالفورنیا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمند گرامی و شاعر توانا جناب جهانی صاحب سلام امروز قسمت اول ترجمه یادداشتهای لارد کرزن را که جناب شما ترجمه کرده اید، با صد شوق تمام خواندم. اگرچه قبلاً با متن انگلیسی آن آشنائی داشتم ولی به این زیبائی و روانی که شما آنرا ترجمه کرده اید، لذت خواندن آنرا بسیار فزونتر از اصل آن یافتم. دلیلش آنست که شما در زبان پشتو شیوۀ دارید که برای خوانندۀ غیر پشتو زبان احساسی را دست میدهد که گویا پشتو زبان است. من وقتی روش شما را با نوشته بعضی نویسندگان دیگر مقایسه میکنم، معترف میشوم که شما با این شیوه خود اصالت زبان پشتو را نه تنها حفظ، بلکه برای دیگران نیز می آموزید. امروز متأسفانه نویسندگانی در زبان دری و نیز در زبان پشتو تلاش دارند تا زبان را خالص سازند و اصطلاحات معمول را با کلمات نامأنوس مبدل کرده و حتی برخی کلمات را از مصدر اصلی آن بیرون کرده و در قالب صوتی گنجانیده و آنرا ازغنای ترکیبی و مشتقات آن خارج سازند که اینکار به غنای زبان صدمه میرساند. امید میکنم بعضی نویسندگان محترم در دری و پشتو شیوه های را رعایت کنند که هم مفاهمه را بین دو زبان سهل سازد و هم اصالت و غنای زبان را حفظ نماید. استاد هاشمیان در مقاله اخیر خود در زبان دری روشنی کافی انداخته است و توصیه های لازم را در زمینه ارائه کرده است. جناب شما در ادبیات پشتو هم شاعر و هم نویسنده سرشناس و دارای کفایت علمی و ادبی خاص میباشید، اگر توصیه های لازم را به نویسندگان جوان ادبیات پشتو پیشکش نمائید و جوانان را متوجه اضرار "اصطلاح سازی" های نامفهوم بسازید، خدمت بزرگی را انجام میدهید. در انتظار ادامه ترجمه فوق الذکر شما با ارادت و عرض ادب
|
 |
اسم:
عارف عباسی محل سکونت:
کلیفورنیا
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمند محترم، محقق و اهل تخصص جناب داکتر صاحب هاشمیان در رابطه به سؤالات و نکات نظر خواهر ما مریم جان با تمام تکلیفی که دارند زحمت تهیۀ یک درس بسیار آموزنده و مفید را متقبل شده و ضمن مضمون مفصلی توضیحات مکتبی و عالمانۀ شان نه تنها به سؤالات مطرح شده جواب می گوید بلکه بالای باریکی های گفتن و نوشتن عاری از عیب و مطابق دستور زبان برای بسی بشمول خودم آموزنده است. من که سر و کاری با نوشتن دارم بسی نواقص را با آموختن از این دروس مفید اصلاح می نمایم. مطلبی را که بار ها نوشته ام و بازهم قابل تکرار می دانم ، یکی تهاجم اصطلاحات نو ساخت و نو پرداخت دستگاه های مخترع این اصطلاحات ( واژه ها) ایران است که چون شرینی های ساخت آن کشور به زر ورق های رنگین پیچانده شده به دهن گویندگان و نویسندگان افغان گذاشته می شود. به نظر من از لحاظ تأثیرات روانی و ترویج در جامعه نحوۀ استعمال لهجه های ایرانی در پخش اخبار و سائر پروگرام های تلویزیونی در دو تلویزیون مشهور و پر بینندۀ کابل ( طلوع و آریانا) مستلزم غور جدی است. بیننده فکر می کند که یک برنامۀ تلویزیونی ایرانی را می بیند. سؤالی که خلق می گردد این است که مسؤولیت وزارتی به نام اطلاعات و فرهنگ در این رابطه چیست؟ آیا آزادی مطبوعات و رسانه ها مثل اقتصاد بازار آزاد اجازۀ هر خود سری و لجام گسیختگی را می دهد؟ و حکومت حق هیچ گونه نظارت و مراقبت را نداشته باشد. در زمان هایی که تنها یک رادیو داشتیم، وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان برای قرائت اخبار دری و پشتو معیار های معین داشت و از نطاقان امتحانات لازم گرفته می شد. من در وزارت زراعت که مسؤول دفتر اطلاعات بودم جوانی را از فارغ التحصیان صنف دوازدهم ولایت هرات به نام غلام دستگیر فوشنجی بحیث راپورتر پروگرام های زراعتی رادیو استخدام نمودم که جوان با سویه بوده با جرأت و صاحب سلاست کلام بود، وقتی مصاحبات اورا با اهل فن زراعت و دهاقین به رادیو می فرستادم بخاطری که لهجۀ هراتی داشت مسترد می شد. موضوع را با وزیر زراعت وقت در میان گذاشته ایشان به وزیر اطلاعات وقت تماس گرفتند و توضیح نمودند که این راپورتر اخبار هشت بجۀ شب را نمی خواند و صرف مصاحبه می نماید وضع چنین قیود برای پروگرام های زراعتی بی لزوم است. بعداً اجازه حاصل شد و همچنان اکثر پخته کاران صفحات شمال برادران ازبک و ترکمن بودند که با ایشان به زبان های محلی خود شان مصاحبه می شد و در اوائل با موانع زیادی را برخورد نمودیم ولی با دلائل مقامات را قناعت داده اجازه گرفتیم. وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوریت اسلامی افغانستان اگر حق وضع قیودات را در استعمال لهجه های ایرانی بالای شرکت کنندگان میز های مدور و نویسندگان رسانه ها به خود نمی دهد حد اقل معیار های معین را برای نطاقان اخبار دری و پشتوی تلویزیون ها وضع نموده و باید کورس ها را برای تدریس شان دائر بعد از فراغت و گرفتن تصدیق نامه برای شان اجازۀ نطاقی داده شود. امیدوارم این موضوعات مورد توجه حکومت دو طبقه ای بدون کابینه قرار گیرد.
|
 |
اسم:
سیستانی محل سکونت:
سویدن
تاریخ:
01.01.2015 |
|
دانشمندپرکار وپرتلاش داکترصاحب هاشمیان سلام وحلول سال نومیلادی برشما مبارک باد!
مقالۀتوضیحی شما به ارتباط سوالات خانم مریم جان، یک باردیگر صلاحیت ودرایت استادی شما را در عرصۀ زبان وادبیات دری به ما خوانندگان مسلم ساخت ونشان میدهد که شما واقعاً از بورس های تحصیلی که به شما داده شده است، بدرستی و بجا استفاده کرده اید ودر مسلک خود آدم صاحب نظر وبا صلاحیتی بار آمده اید که جای استادان فقید زبان وادبیات دری را اکنون تا حدزیادی پرساخته اید.با آنکه میدانیم دراین اواخر صحت تان خوب نیست و از مریضی مزمن رنج می کشید ، با آنهم به خود زحمت داده اید وبه چندین پرسش نسبتاً پیچیده خواهرما پاسخ های مناسب وقناعت بخش داده اید. من این پاسخ های دقیق وبا محتوای شما را خواندم و آزانها فیض بردم ومستفید شدم ونزد خود به حال شما دعا کردم واز خدا خواستم درد های شما را نصیب دشمنان امنیت وصلح افغانستان بکند. امیدوارم افغانها قدر دانشمدی چون شمارا بدانند واز تراوشات قلمی تان حد اعلی استفاده را بنمایند. به آرزوی صحتمندی وسلامتی کامل جسمی تان سیستانی
|
 |
|