Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده، سال 2011    نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: ص ص    محل سکونت: دنمارک    تاریخ: 12.01.2012


تبصره: خبر تازه!
رئیس جمهور پاكستان در جلسۀ اضطراری رهبران احزاب متحد دولت استعفا داد.
اسلام آباد - منابع خبری در پاكستان گزارش دادند: آصف علی زرداری رئیس جمهور پاكستان اواخر سه شنبه شب در جلسۀاضطراری با رهبران و اعضای ارشد احزاب متحد دولت استعفای خود را پس از تهدید ستره محکمه (شورای عالی قضا) كشور مبنی بر رد صلاحیت یوسف رضا گیلانی صدراعظم این كشور، ارائه داد.


به گزارش ایرنا به نقل از منابع خبری محلی، فرحت ا... بابر سخنگوی ریاست جمهوری پاكستان گفت : رئیس جمهور و صدراعظم پاكستان بهمراه رهبران و اعضای ارشد احزاب متحد دولت، در ساعات پایانی سه شنبه شب در قصر ریاست جمهوری در رابطه با اطلاعیۀ امروز ستره محکمۀ كشور در بارۀ تهدید به رد صلاحیت گیلانی، جلسه اضطراری برگزار كردند.

امروز كمیسیون پنج نفرۀ ستره محکمۀ كشور پاكستان اعلام كرده كه صلاحیت قانونی گیلانی صدراعظم پاكستان بدلیل به جریان نیانداختن دوسیه های فساد مالی و پول شویی در باره افراد و مقامات دولتی این كشور از جمله زرداری رئیس جمهور پاكستان رد میشود.

وی افزود: در این جلسۀ اضطراری، شركت كنندگان در بارۀ وضعیت جدید سیاسی و تحولات خاص كنونی علیه حزب مردم و دولت مركزی پاكستان كه در حال انجام گرفتن است، گفتگوی خود را متمركز كردند.

شبكه های خبری پاكستان اعلام كردند كه زرداری در این جلسه با اشاره به فداكاری ها و اقدامات مثبت خود برای كشور پاكستان گفته كه از هیچ فرد و یا گروهی واهمه نداشته و در همین جلسه استعفای خود را ارائه میكند.

بر اساس این گزارش، زرداری گفته كه انتخاب او به سمت ریاست جمهوری از سوی رهبران احزاب متحد سیاسی و پارلمانی و مجالس ایالتی دولت كنونی انجام شده است.

سخنگوی ریاست جمهوری افزوده است كه از سوی شركت كنندگان در این جلسه توصیه و پیشنهاد شده كه در بارۀ این موضوع (استعفای زرداری و تهدید به رد صلاحیت گیلانی از سوی ستره محکمه روز پنجشنبه 13 ژانویه ( 23 جدی ) در ولسی جذگۀ این كشور تصمیم گیری و بحث شود.

بابر در ادامه اعلام كرد كه زرداری برای شركت در جلسۀ اضطراری رؤسای احزاب متحد دولت امشب از شهر كراچی به اسلام آباد عزیمت كرده اند.

ستره محکمه (شورای عالی قضا) پاكستان امروز در بارۀ رد صلاحیت احتمالی صدراعظم پاكستان اعلام كرده بود كه گیلانی سوگند خود برای اجرای قانون اساسی را انجام نداده و وی تنها وفاداری خود را به حزب متبوعش ( حزب مردم حزب حاكم در پاكستان ) به جای تعهد به اجرای قانون اساسی نشان داده است.

كمیسیون پنج نفره بررسی دوسیه های مالی مقامات عالی در پاكستان متشكل از قضات ستره محکمۀ كشور پس از برگزاری جلسه ای اعلام كردند كه : صدراعظم در اجرای موارد قانونی صادق نبوده و سوگند خود به قانون اساسی پاكستان را نقض كرده است.

این كمیسیون افزوده: دولت گیلانی و حزب مردم از دادن درخواست به مقامات رسمی سویس برای بررسی حسابهای مالی مقامات عالی دولتی و همچنین آصف علی زرداری رئیس جمهور برای بررسی موارد دوسیه مالی وی نسبت به حسابهای بانكی اش در این كشور، خودداری كرده است.

براساس گزارش رسانه های خبری پاكستان احزاب مخالف دولت پاكستان بارها بر موضوع بررسی حسابهای مالی زرداری در بانكهای سویس تاكید كرده اند و مصرانه از ستره محکمه و مراجع قضایی در كشور خواسته اند تا دولت را مجاب به درخواست برای تحقیق و بررسی مالی در این مورد مهم كند.





اسم: تنها   محل سکونت: دنمارک    تاریخ: 08.01.2012

خبر ناخوشی را در صفحۀ پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه نمودم واقعاً جای تأسف و خجالت است که اشخاصی چون عبدالله ، دوستم، محقق و امثال شان که خون ملت مظلوم و بیچاره هنوز هم از دستهای ناپاک شان میچکد و سر تا پا در جنایت غرق هستند به منظور رسیدن به قدرت حتی بر سر مادر وطن حاضر به معامله هستند.
ګردانندګان محترم پورتال افغان جرمن دین وطنی خود را اد ا نمودند و حال به منظور ا افشای جنایات و این اقدام ضد وطنی این جنایت کاران همه رسانه ها و اشخاص چیز فهم وظیفه دارند تا این توطئۀ شانرا طی صحبت ها و تحلیل های خود به سراسر مردم افغانستان برسانند از جمله تلویزیون های عمر خطاب و مسکین یار که هر روز ۲۴ ساعت بر ضد وطن و افغانها نشرات دارند و جز بد ګویی و خفت چیزی در خورجین شان دیده نمی شود روی این سیه رویان را هنوز هم سیاه تر نمایند و افغانهایی که داد از وطنپرستی میزنند و با امریکا در ارتباط نردیک قرار دارد چرا خاموش نشسته اند. بر همه لازم است تا دین وطنی خود را درک و در راستای آن قدم بردارد.
با عرض حرمت


اسم: همسایه هروی   محل سکونت: آسترالیا    تاریخ: 07.01.2012

مضمون محترم آقائی انوری و تبصرهء جناب عبدالباقی را در مورد گلبالدین حکمتیار خواندم. از اینکه در مورد حکمت یار کتابها و مقالات زیاد نوشته شده و هنوز هم نوشته خواهد شد قضاوت از طریق یک مقاله و یا اعتراض به آن نمیتواند جوابگوئی همه خصوصیات سیاسی و اخلاقی آقائی حکمت یار باشد. در این مورد نوشته هائی اشخاص بیطرف موجود است. ولی جان سخن این جاست که نه نوشتهء آقای حمید انوری و نه دفاعیهء آقائی عبدالباقی نمیتواند اعمال رهبرانی را که سبب این همه بد بختی به ملت افغان شده اند بپوشاند. مردم وتاریخ روزهائی سیاه کشورو اعمال رهبرانی را که موجب قتل ، بربادی وویرانی افغانستان شده اند همیشه بیاد خواهد داشت. حقیقت به هیچ صورت کتمان نمیگردد روزی خواهد رسید که هر کس برابر عمل خود در پیشگاه ملت جوابگوی باشد.
بهتر است به دفاع از مردمی بر نخیزیم که به خاطر بدست آوردن مقام به تحریک اجانب به حیات و شرف و موجودیت کشور بازی کرده اند خواه این اشخاص در دورهء حیات خود در ظاهر متقی و خدمت گار مردم جلوه نموده باشند.ویا مانند بعضی دیگر گذشتهء تاریک تر از حال شامل حال شان باشد.
آیا توقع دارید مردم به این زودی جنگهائی تنظیمی به خاطر قدرت را فراموش کنند.
هرگز ندائی وجدان اشخاص آگاه اجازهء چنین فراموشی را نمیدهد.


اسم: احسان الله مایار    محل سکونت: ورجنیا    تاریخ: 04.01.2012

هموطن گرامی آقای جمشید آرش!

نوشتۀ زیبای تان را زیر عنوان " چه می شد اگر. . ." که مملو از عشق سرشار تان به مردم افغان و افغانستان می باشد در اعماق ذهنم دیدم و مطالعه نمودم. خداوند به قلم تان برکت بیافزاید.
برادر محترم! با یقین کامل می دانم که می دانید اکثر کسانیکه امروز در اریکۀ قدرت نشانده شده اند و فکر میکنند که نمایندگی از ملت افغان می کنند، در مرحلۀ اول چشمان خود را میل کشیده اند تا نبینند و ندانندآنچه بر سر این مردم و این وطن میگذرد.
امروز همۀ ما و شما شاهد دیدن عکس های بی نهایت غمگین و اشک آور اجساد مظلوم هایی که در بلخ، مهد تمدن باستان، در پورتال افغان جرمن آنلاین پخش گردیده، هستیم، خوب می دانیم که یخن کی ها در پیاده شدن عدل در کشور گرفته خواهد شد. اما کجاست آن عدالت خواهان که خود عاملانند.
من به قدرت لایزالی ایمان دارم و می دانم نفوذ آفتاب پر از جلال روزی ابرها را می شگافد و حق را به کرسی می نشاند. اما نه به آن معیاریکه آرزو های آن انسان های خفته در زیر خاک بلخ و در جا های دیگر وطن رنجدیدۀ ما بر آورده بتواند. شما تصویر زیبائی های وطنم را در یک صفحه از نوشتۀ تان مجسم گرانیدید، خداوند به شما اجر بدهد.
این تبصرۀ کوچک را با چکامۀ از شاعر فرزانۀ ما مرحوم عبدالرحمن پژواک که در دیار غربت سروده به شما و به مردم افغان ما تقدیم می نمایم:

په پردی آسمان کښی بل شانته ځلیژی
که هلال دی، که سپوژمی ده، که نمر دی



اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 31.12.2011

ښاغلی شیر حسن حسن
سلامونه ومنی
څه موده مخکی عبدالباری صاحب د همدی ویپاڼی له لاری د ملی جبهی د جوړولو تکل یی کړی وه او په دی ترڅ کی یوه لیکنه هم کړی وو چی د افغان جرمن انلاین په ارشیف کی خوندی دی. چی د ملی جبهی د جوړولو هوډ یی کړی او د هیواد د خلاصون لاره د ملی جبههی له لاری اټکل کړی وو. ما په هغه وخت کی د یو سراسری سیاسی جوړښت د رامنځته کیدو اړتیا په یوه لیکنه کی په ګوته کړی وو چی د افغان جرمن انلاین په ارشیف کی خوندی دی.
د یادونی وړ دی کله چی عبدالباری صاحب اوکراین، مسکو او بیا سنګ پطر بورګ ته سفرونه وکړ هلته نوموړی د ملی ګوند د غړو سره لیدنه او کتنه درلود، چی تاسو هم د همدی ګوند غړی یاستی.
ښاغلی شیر حسن حسن، تاسو د مسکو به ستواستوبول هوتل کی کار او بار لری او هلته ملی ګوند، ملی یووالی، هیواد ګوند او نورو سیاسی جوړښتونه فعالیت لری او تاسو یو د بل سره ښه پیژنی نو د تاسو څخه پوښتنه دادی چی تاسو ولی سره نه یوځای کیږی؟
نو بیا افغانستان ځنګه جوړولی شی؟
بله دا چی ښاغلی عبدالباری جهانی دلته په امریکا کی ژوند کوی او هغه نه دی توانیدلی چی په امریکا کی موثره سیاسی فعالیت وکړی نو هماغه وو چی نوموړی د خلک دیموکراتیک ګوند ته پناه یووړه او هلته د تاسو ملیمه پاتی شوی وو نو پوښتنه دادی چی جهانی صاحب خو د قدر وړ سړی دی نو هغه ولی نه دی توانیدلی چی په امریکا کی داسی یوه فعالیت وکړی چی یوه څه افغانان سره راټول کړی؟
زما به نظر ملی او سراسری خوځښت باید د افغانستان نه پیل کړی شی، تاسو د سیاسی انارشیزم څخه مو خبری کړی دا انارشیزم د خلک دیموکراتیګ ګوند د انشعابونو له مخی برجسته شوی دی او بیا تاسو د څلورو اساسی ګوندونو را امنځته کیدو خبره مو کړی نو ایا هغه پرونی ګوندونه د افغانستان د خلاصون وراثان کیدای شی؟
په درنښت


اسم: راستگو   محل سکونت: معتقد باصول مذهب    تاریخ: 11.12.2011


خدمت جناب سید عبدالله کاظم، رئیس سابق فاکولته اقتصاد عرض ادب می رسانم. بعد از احترامات و ادب اینک نظر خویش را در مورد مضمون شما تحت عنوان "اعلامیه انجمن سالمندان افغانان بی ایریا" برای تامین وحدت در افغانستان بصورت بسیار فشرده بحضور شما بعرض می رسانم:

از اینکه در این نوشته خود، شما ساکنین افغانستان را به وحدت دعوت می فرمائید یک کار بسیار نیک و پسندیده است. بدون وحدت اصلا مملکت داری ممکن نیست. در این مورد هیچ شک و شبه نیست و من این نیت شما را به فال نیک گرفته و آن را بدون اگر و مگر و چون و چرا و لهو و لعب و لات و منات گوئی تائید می نمایم.

ولی من راههای رسیدن به وحدت را که از طرف شما ارائه می گردد رد می تمایم. مشکل از کجا شروع می گردد؟ با وجود این نیت نیک تان، با کمال تاسف، شما خود زمینه نفاق را در همین مضمون دعوت به وحدت تان چاغ می سازید. مثلا شما فکر می کنید کسانیکه مذهب را بر اساس عقاید سنی ها نپذیرند عامل نفاق در مملکت می گردند. شما باید بدانید که بحث مذهبی یک بحث عقیدتیست و بر اساس عقیده، مردم شیعه سه خلیفه اول (بر اساس عقیده سنی ها) یعنی حضرت ابوبکر، حضرت عمر و حضرت عثمان را قبول ندارند و حضرت علی را بحیث یگانه فرد برای خلافت یا جانشینی پیغمبر قبول دارند و بس. این یک عقیده است و امروز در جهان معاصر وحدت طوری نامین می گردد که ما همدیگر پذیری داشته باشیم با در نظرداشت این اصل مهم که ما همدیگر را طوریکه هستیم و طوریکه عقیده داریم بپذیریم، نه به ترتیبیکه ما می می خواهیم، ولی در مضمون دعوت شما به وحدت این اصل دیده نمی شود و شما از شیعه ها توقع دارید که برای "وحدت" در افغانستان بالای عقیده شان پا بگذارند! چرا؟ سپاه جنگوی پاکستان هم حق ندارد که مراسم مذهبی شیعه ها را بخاطری مورد حمله قرار دهند که شیعه ها این مراسم را بشکل وهابی و سنی ها برگزار نمی کنند.

همچنان شما باین باور هستید که شیعه ها در افغانستان قبلا بشکل امروزی مراسم عاشورا و تاسوعا را برگزار نمی کردند و مثال آنهم بگمان اغلب زمان ظاهر خانی و داود خانی بود ولی شما یک مطلب را نادیده می گیرید که در زمان خاندان نادرخان دیکتاتوری بالای افغانستان حاکم بود و در همچو حکومت ها ابراز عقیده بشکل آزاد آن ممکن نبود و از جانب دیگر انسان شیوه زندگی خود، از جمله برپائی مراسم عقیدتی شان، را بشکل تحولی برگزار می دارند. اگر شیعه ها امروز مراسم مذهبی شان را بشکل دیگر از شکل سی یا چهل سال قبلی آن برپا می کنند، چرا سبب لطمه زدن به وحدت ملی افغانستان گردد؟ وحدت ملی افغانستان زمانی برهم می خورد که مردم شیعه ها از موقف حکومتی (بشکل نادرخانی و داود خانی) مردم سنی را در کوچه و بازار کابل بسبک طالبانی مجبور سازند که به تکیه خانه و مساجد شیعه ها رفته سینه زنی کنند! در حالیکه تا امروز هیچ ثبوتی ارائه نگردیده که چنین کار صورت گرفته باشد، پس چرا شما در مورد شیوه برگزاری مراسم مذهبی شیعه ها بشکل دلخواه شان ابراز نگرانی دارید؟

امروز شما در کلیفورنیا امریکا بسر می برید. آیا شما مثالی را ارائه می توانید که نشان دهد که کانولیک های جمهوریخواه دموکرات های شیعه مذهب از قبیل بارک حسین اوباما را برای وحدت در امریکا مکلف سازند که به چرچ کاتولیک ها رفته بشکل کاتولیک ها دعا خوانی کنند؟

حناب شما خواهش می رود تا لطف نموده در این مورد توضیح ارائه فرمائید تا از دانش شما خوانندگان نظریات تان از جمله من مستفید گردند. همچنان از مسئولین وبسایت محترم افغان جرمن آنلاین صمیمانه تشکر می نمایم که زمینه افهام و تفهیم را بین ما فراهم می سازند. این هم ممکن است که من در فکر و ذکر خویش دچار اشتباه باشم و هدف از نوشتن و طرح این موضوعات این است که دوستان مرا متوجه اشتباه من سازند.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.12.2011

محترمه میرمن قانع!
شماروی «تبصرهٔ شما روی مطلب نشر شده٬ سال ۲۰۱۱ » کلیک نه کنید. آنجابرای مطالعه چیزی سراغ نمی شود. شما لطفاً روی
« تعداد تبصره ها . . .» کلیک بفرمائید. در این جا هم نظر دیگران را می بنید و نظر خود را درج کرده می توانید! جورباشید!


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس - فرانسه    تاریخ: 11.12.2011


استاد بزرگوار و عالیقدر جناب سیستانی صاحب!
من مقالۀ عالی و پر محتوای جناب شما را زیر عنوان « تحلیل مقایسوی از دو مرحلۀ تاریخی افغانستان یعنی از1880-1901 را با 1980-2001» که در چهار بخش در پورتال معزز افغان جرمن آنلاین در این اواخر نشر گردیده بسیار با علاقه و دقت خاص خواندم و از آن لذت بردم و آموختم.
سپاس فراوان از شما مؤرخ دانشمند و وطن پرست کشور که با حوصله مندی و فراخنگری، کار نامه های ماندگار و با ارزش دوران سلطنت امیر عبدالرحمن خان (ضیاء الملت و الدین) فقید را در پرتو اسناد و شواهد معتبر و انکار ناپذیر تاریخی به نسل های امروز و فردای کشور، با منطق روشن و پذیرفتنی بدون غرض و مرض ایدیولوژیک ارائه کردید.
همچنین نوشتۀ با ارزش و عالمانۀ اخیر تانرا تحت عنوان « جهان بینی و میهن دوستی امیرعبدالرحمن خان» در همین پورتال ملی و محبوب وطن مطالعه کردم و از اینکه این شاه وطن دوست و فراخ نظر افغانستان را زیر ذره بین قضاوت تاریخ قرار داده و واقعیت های کتمان شدۀ تاریخی را از لابلای اوراق تاریخ ایکه بقلم شخص آن شاه میهن دوست تحریر شده، با قلم رسا و حقیقت جوی خویش برملا و روشن ساختید و بدسترس مردم افغانستان قرار دادید، بشما همکار ارجمند پورتال معظم افغان جرمن افتخار کردم.
با اطمینان میگویم که شما با ارائۀ حقایق تاریخی توانستید پرده از روی آن عده نویسندگان و مؤرخین کذایی و عقده مند که واقعیت ها را به روی غرایض سیاسی و ایدیولوژیک خویش تحریف کرده اند، بردارید. این مؤفقیت بزرگ را به شما قلباً مبارک میگویم. و قلم تانرا در این راه برانتر و حقگو تر میخواهم.
نوشته های عالی، پرمحتوا و ارزجگزار جنابان عباسی و آریا را از دل و جان در بارۀ شما و آثار گرانبهای شما تائید میکنم.
و عاجزانه دعا میکنم که برای نجات افغانستان عزیز ما عبدالرحمن دیگری ظهور کند تا مثل مرحوم امیر کبیر ضیاء الملت و الدین از توته های افغانستان موجود یک افغانستان واحد و آسوده و مترقی بوجود آورد.


اسم: یوسف   محل سکونت: هند    تاریخ: 06.12.2011

خبر امروز را در سایت افغان جرمن خوانده و از تدابیری که امروز نتیجۀ آن را دیدیم اطلاع حاصل کردیم. سر انجام چه خواهد شد ، سپرد به خدا. این هم متن کوتاه خبر:
-------------------
وزارت امور داخله از اتخاذ تدابیر شدید برای مراسم عزاداری و یاد بوداز محرم الحرام خبر میدهند.غلام صدیق صدیقی سخنگوی وزارت امور داخله در یک مصاحبه اخنصاصی به آژانس خبری وخت گفت:

" تعداد زیاد نیروهای پولیس بخاطر گرفتن تدابیر امنیتی در سراسر کشور توظیف شده اند."وی افزودکه منسوبین پولیس در تکیه خانه ها، مساجد و سایر محلات تجمع عزاداران حضور فزیکی داشته و مصروف تامین امنیت میباشد.

وی گفت: " در محلات که مراسم عزاداری در آن برگزار میشود، تحت پوشش نیروهای امنیتی قرار گرفته است."

رضا علی باشنده کارته سه در قسمت تدابیر امنیتی به وخت گفت که، قسمیکه شاهد هستیم نیروهای امنیتی بخصوص پولیس در گوشه و اطراف تکیه خانه ها، مساجدو محلات دیگر دیده میشود.وی افزودکه پولیس هر سال از آغاز مراسم عزاداری عاشورا الی ختم آن امنیت عزاداران را میگیرد.


اسم: رحمت آریا   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 06.12.2011

استاد محترم جناب سیستانی صاحب
عرض سلام دارم وآرزومندم صحت و سلامت‎ ‎باشید.

سپاسگذارم از اینکه به من فرصت مطالعۀ مقالۀ‎ ‎نهایت زیبای تانرا با تحلیل عمیق از وضعیت سیاسی و اجتماعی ‏دوران مرحوم امیر‎ ‎عبدالرحمن خان عنایت فرمودید.

شاید در طول عمرم این اولین مقاله ای‎ ‎باشد‎ ‎که در مورد امیر مرحوم با چنان ژرف نگری و صحت و سقم تأریخی ‏خوانده باشم. عمده‎ ‎ترین نکات این مقاله مقایسه طرز دید دو تن از تأریخ نگاران افغانستان غبار و صدیق‎ ‎فرهنگ ‏است.
هر دو با وجودیکه از تأریخ آگاهی داشته اند ولی هرگز نه توانسته اند خود‎ ‎را از مرز های باوری و ‏ایدیولوژیک خود دور سازند و حقایق تأریخی را بر مبنای‎ ‎همان معبر تنگ دید ایدیولوژیک مورد حلاجی قرار دهند. ‏

متأسفانه که در برابر ایندو‎ ‎تأریخ تنقیدی و تحلیلی دیگری نوشته نشده و یا نگذاشته اند که نوشته شود‎، بنابرین ‏هر گفتۀ شان سنگ محک تأریخ گشته و حیثیت مرجع و ریفرنس را گرفته اند. اگر‎ ‎تأریخ را بخواهیم از سر بنویسیم ‏بهترین راهش همین است که یک تأریخ دیگر را باید‎ ‎نوشت و آنرا میتوان تأریخ مقایسوی نام گذاشت.

مقاله شما ثبوت ‏همین‎ ‎ادعاست.‏
تحلیل وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی‎ ‎‏ایکه امیر در آن بسر می بُرد ایجاب مطالعۀ عمیق را می نماید.
برای من‎ ‎دلچسپ ترین فصل تأریخ معاصر افغانستان ارزیابی و مطالعه دورانهای مرحوم شاه زمان،‎امیر شیر علیخان، امیر ‏دوست محمد خان و امیر عبدالرحمن خان است. بخصوص دوره بعد از‏‎ ‎جنگ دوم افغان -انگلیس و موازی باآن ‏مطالعه اوضاع اقتصادی و سیاسي‎ ‎اروپاو مقایسۀ دوران وحشت تنظیم های جهادی با حالات‎ ‎دوران امیر عبدالرحمن ‏خان نکته جالبی دیگریست که بر منطق درونی و متحوی مقاله می‏‎ ‎افزاید.
واقعا تنظیم ها همان وحشت قومی، مذهبی ‏و زبانی را براه انداختند که شکل‎ ‎اولیه آن با شدت و حدت کمتر در بغاوتهای وروزگان، دایکندی و غیره بوقوع ‏پیوسته بود. ‎خیلی خوشم آمد.‏


اسم: محمد عارف عباسی   محل سکونت: لاسنجلس    تاریخ: 06.12.2011

برادر دانشمند سیستانی صاحب !‏

با علاقه مندی خاص و دلچسپی همیشگی، من همه بخش های نوشتۀ دانشمندانه و سرا پاه‎ ‎واقعیت های شما را ‏خواندم.‎
سیستانی صاحب برایم تا حال افتخار زیارت شما میسر نگردیده ولی اندیشه های ملی‏‎ ‎گراء و احساسات شریفانه و وطن ‏پرستانۀ شما مرا به شخصیت والای شما آشنا ساخته است.
صادقانه‎ ‎می گویم که نه تنها از اعماق قلبم به شما احترام دارم ‏بلکه به وجود شما افتخار می‎نمایم، شما در دوران غربت و جلای میهن خدمات بس بزرگ و فراموش نا شدنی برای‎ ‎هموطنان چیز فهم و تشنۀ درک واقعیت ها نموده اید.
تأریخ گواه است که رسالتگران این‎ ‎سبیل برای بیان حقایق ‏قربانی های بیشمار داده اند. یا به چوبۀ دار رفته اند و یا‎ ‎زیر ضربات شدید شکنجه های وحشیان و یا در حجره های ‏زندان ها جان سپرده اند‎.
جناب محترم سیستانی صاحب !
شما نه تنها درین نوشته بلکه در کلیه آثار گرانبهای تان واقعیت ها‎ ‎را بی هراس بیان نموده اید. شما از ‏دورانی صحبت می نمائید که نه زر دارد و نه زور و‎ ‎به شما هیچگونه نفعی رسانده نمی تواند. ‎
اگر از وابستگان و گذشتگان خودم خیانت و جنایتی به حق افغانستان کرده باشند باید‎ ‎عین قضاوتی را داشته باشم که ‏در مورد دیگران می نمایم، اگر خود را واقعاً بیانگر‎ ‎آفاقی حقایق می شمارم. توصیف من از نوشتۀ شما انگیزۀ ‏قومی ندارد.‎
متأسفانه علایق قومی، زبانی، منطقوی و مالی و جنایی و مشارکت در جرایم بالای‎ ‎طرز دید مردم سایه های شوم ‏خود را انداخته، هوا خواهان تجزیۀ افغانستان و مشتریان‎ ‎بازار وطن فروشی و نوکران بیگانه عمداً واقعیت های ‏تآریخی وطن را تحریف نموده و بر‎ ‎پایۀ سود جویی های خاص و اهداف معین با گنجانیدن اطلاعات نادرست بروی ‏گذشته ها‎ ‎و راد مردان هدفمند گِل و لوش تهمت و دروغ می پاشند‎.
خوشبختانه، فضل الهی، هنوز افغانستان نیک مردان آزاد اندیش و غیر وابست ای چون‏‎ ‎سیستانی ها دارد که در اعماق ‏نفوذ چپ و راست، قوم گراء، جانی و وطن فروش صدای حق‎ ‎را بلند نموده شجاعانه و مردانه وار در کار زار رزم ‏حق پرستی قلم های توانا را چون‎ ‎شمشیر های بران در قلب اندیشه های ناسالم و غیر واقعی عناصر ضد منافع ملی ‏فرو می برند. ‎
بحیث برادر هم رزمت دستان توانایت را با محبت می فشارم و این موقف گیری شما را‎ ‎مبارک گفته به شما و هم ‏اندیشان تان افتخار می نمایم. از دو و دشنام جمعی اراذل و‎ ‎اوباش باکی تداشته جزئی ترین هراسی را در دل نیرومند ‏تان راه ندهید‏‎. ‎
متأسفانه مصروفیت های عدیده و تکلیف بینایی اجازه نمیدهد ورنه برداشت خود را از‎ ‎نوشتۀ شما در پورتال به نشر ‏می سپردم‎. ‎
با عرض احترامات فائقه. آرزومند صحتمندی شما و خانم صاحبۀ محترمه‎
محمد عارف عباسی


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.11.2011

نوشته محترم محترم سراج وهاج قابل قدر هر افغان است
یک عده دوستان و ... دیګران ایران را برادر، هم دین، هم فرهنګ و هم زبان قلمداد نموده اند و در نوشتار خود اګاهانه یا غیر اګاهانه از همچو موارد استفاده می نمایند که به ضرر مردم افغانستان است
در سال ګذشتته در نوشته یک دانشمند افغان کشور ایران هم زبان و هم فرهنګ یاد شده بود، و من در همان وقت اعتراض خود را در جدول دیدګاه ها همین سایت ابراز داشته و لیکن جواب نګرفتم
بلی مردم ایران به مردم افغانستان هم زبان، هم دین و هم فرهنګ نبوده است.
امید است در اینده دوستان در موررد توجه داشته باشند


اسم: پیر بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 17.11.2011

هموطنان عزیز در تیم نشراتی افغان جرمن انلاین

دیروز به جواب شخصی که اول به نام زهرا و بعداً زهرا کوهدامنی در صفحۀ مربوط به نظرات در بارۀ مقاله شاغلی مامون چند پیام فرستاده است چیز های نوشته و برای نشر فرستادم. من آنچه را نوشته بودم دو بار برای شما پست کردم. بار اول وقتی متوجه شدم نوشته ام به چاپ نرسید با خود فکر کردم که شاید بعضی از کلمات مورد پسند شما قرار نگرفته و با وارد کردن بعضی تغیرات آنرا برای بار دوم پست کردم که متاسفانه باز هم به نشر نرسید.

اینرا من از آنجهت میگویم که اگر شما از نشر پیام ها بدون دلیل موجه و بدون اینکه توهین آمیز ، مخرب ، خلاف منافع ملی و ..... باشند - به دلایل نا معلوم ممانعت کنید اعتبار سایت افغان جرمن انلاین را زیر سوال قرار میگیرد.

هدف من از پیام دیروز من به زهرا کوهدامنی و اشخاص مانند او فقط این بود که ما نباید به خاطر مقاصد ما و یا به خاطر نشاندن حرف ما به کرسی به جعل کاری رو آوریم.

همۀ ما از جنایات روسها و جنایات که در طول سی سال گذشته صورت گرفته آگاهی داریم ولی این سبب نمیشود که ما به جای واقعیت ها دروغ بگوییم. به طور مثال اگر من از آزادی زندانیان سیاسی از محبس عمومی پلچرخی سخن میزنم به هیچوجه به معنی دفاع از روسها نیست بلکه این یک واقعیت است ولی اینکه روسها بعداً چه جنایاتی بر علیه مردم ما مرتکب شدند یک واقعیت دیگر است. منظور من این است که نه زهرا کوهدامنی و نه کسی دیگری حق دارد به خاطر مقاصد ما چند حرف هوایی را پهلوی هم قرارداده کوشش کنیم به حرف خویش رنگ واقعی دهیم.

توجه کنید که من از آنجائیکه حرف های این جناب را مملو از ادعا های جعلی یافتم حتی در مورد جنسیت او هم شک دارم از اینرو او را میرمن، پیغله یا شاغلی هم خطاب نمیکنم. اما این نظر شخصی من است. این نه توهین است و نه عدول از پالیسی سایت شما.

با عرض حرمت


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 16.11.2011

قابل توجۀ زهرا کوهدامنی

برای اینکه مضمون شاغلی مامون در مورد جنایات و اعمال شیطانی سپاه پاسدارن و کمیتۀ به اصطلاح امداد خمینی در کابل به بحث در مورد ادارات استخباراتی افغان مبدل نشود خواستم نکات ذیل را در رابطه با نوشتۀ اخیر شما در این بخش بنگارم:

- رسول خان یا غلام رسول خان از قوم پوپلزایی بود که ریاست استخبارات افغانستان را برای چند سالی در زمان بابای ملت مرحوم ظاهر شاه به عهده داشت. او با فامیل خود در منطقۀ جمال مینه کابل زندگی داشت . بعد از کودتای هفت ثور دستگیر اولاً در محبس دهمزنگ کابل و بعداً در پلچرخی تا شش جدی زندانی بود. بعد از شش جدی روسها برای کسب محبوبیت در بین افغانها برای تمام زندانیان سیاسی در زندانهای کشور اعلان عفو عمومی کردند که او و یکعده زیاد دیگر از جمله عبدالرسول سیاف از بلاک دوم محبس پلچرخی کابل آزاد گردیدند.
او اعدام نگردیده بلکه چند سال بعد از آزادی به علت سکته قلبی وفات نمود.
ادعای شما در مورد برادر تان غیر قابل قبول است چون رسول خان هیچگاه شخصاً در تحقیق از محبوسین و توقیف شده ها سهم نمیگرفت. و اداره استخبارات آنزمان اداره آی اس آی کشور مصنوعی پاکستان یا سپاه پاسداران ایران نبود که با یک شخص طوریکه شما ترسیم کرده اید برخورد کنند. اگر شما فکر میکنید ما طفل استیم و به هر حرف هوایی باور میکنیم پس شما کور خوانده اید.

- سوال چهارم من در مورد خاد بود که جواب شما یکبار دیگر میرساند که شما نه تنها که از واقعیت ها اطلاع ندارید بلکه فقط خواسته اید با نام گرفتن اشخاص و افراد به ادعای تان قدری رنگ واقعی بدهید.
زیرا شهید نوراحمد اعتمادی، بحرالدین، باعث و طاهر بدخشی هر سه در زمان خاد نه بلکه در زمان اگسا و کام یعنی وقتی که هنوز خاد هیچ وجود نداشت، کشته شده اند.
پس معلوم میشود که شما نه شعله ای استید نه شاه دوست نه جمهوری خواه، نه اخوانی بلکه شما یکی از همان اشخاصی استید که یک روز زیر یک نام و روز دیگر زیر نام دیگر، یک روز زیر نام زن و روز دیگر زیر نام مرد ظاهر شده و یگانه هدف شما چاق کردن اختلافات بین افغانها است تا افغانها هرگز باهم مصالحه نکنند، باهم نزدیک نشوند و برای صد ها سال دیگر مشغول انتقام گیری از یکدیگر باشند تا پنجابی ها و آخوند های وحشی در غندی خیر نشسته تماشا کنند.


اسم: عارف امید   محل سکونت: xxx    تاریخ: 13.11.2011

حامیان تنظیم هایی باصطلاح جهادی


اسم: معلم عبدالقیوم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 12.11.2011

سلامونه مي قبول کړي، بیا وګوري زموږپه هیوادکي پاکستانې لوبې، په ورستیو د جهاد تر نوم لاندي هغه پخوانې اهداف څنګه عملي سول؟ تور به سپین او سپین به تور کړئ
(آی،اس،ای)والله که ورور کړئ
آیا پاکستانی ملت دافغانانو په وژنه، زورونه او خرابۍ چي د دوي دحکومت د چارواکو لخوا زموږ د زوریدلي ملت په وړاندي ترسره کیږي، خبرنه دي؟ او که ځانونه نه خبروي. که يې ویني او یا خبروي، نو پدې څلويښتوکلو کي دوی ولي د خپل حکومت غیر انساني او غیر اخلاقي کړونو پر ضد آواز اوچت نه کړی؟ او که خبر ندي اوس دي ځان خبر کړي. موږ خود پاکستان ملت خپل ورور بولو، آیا دوي موږڅه بولي؟. ماچي پاکستان لیدلئ دي، ما چي پاکستانیان لیدلي دي، او هلته مي څوکاله تیر کړیدي. پوره اکثریت د دوي په پیسو خبري کوي. او زموږ په زورونه او خرابۍ کي دوي خپلي ګټي لټولې. اصلاً د پاکستان حکومت خپلو خلګوته دافغانانو په باب سخت بد ذهنیت ورکړی دئ. هوڅّه کم پښتانه، لږبلوڅ به وي چي دافغانو سره خواخوږي لري.اشخاصو او افرادو به څه دافغانانو په ګټه لیکلي او ویلي وي، خو دا کافي ندي. بله خبره داده چي موږ افغانان په پاکستان کي میلمانه نه وو. موږ افغانان د جنګ افزار، اسیر او ګرووو. د پاکستانیانو سره نه داسلام غم وو او نه دافغانانو، پرځان بیریدل موږيې د اور د لمبو مخته سپرکړي وو. کرزی صاحب د پاکستان حکومتي چارواکي به ستا سره وروڼه وي، خو زموږ (افغانانو) سره دښمن دي.
د دوه زرم میلادي کال د اکتوبر د میاشتي پر ۲۳ تاریخ د یکشنبي په ورځ مي د طلوع تلویزون پر پرده دښاغلې مختار سره پر ګردي میز را جمع میلمانه هر یو محترم محمد یونس فکور، ښاغلې مطع الله خروټی، محترم مهمند او ښاغلې عبدالجبار قهرمان ولیدل چي د ښاغلې حامد کرزي پر هغه تلویزوني خبرو تبصرې کولې چي کرزي صاحب د پاکستاني تلویزون د خبریال سره يې کړي وې. ما ددوي نظرونه واوریدل د مختار صاحب په ګډون دري میلمانه پردې خبره په یوه خوله وه چي کرزي صاحب په واضح ډول د افغان ولس د ارادې خلاف د پاکستان په ګټه خبري کړیدي(که امریکا پر پاکستان حمله وکړي، افغانستان به د پاکستان سره وي)، او په خپله عقیده او تصمیم کي کرزی صاحب متزلزل دئ. مګردګردي میز له ګډون والو څخه محترم خروټي صاحب وویل چي دبې، بې، سي يې واوریدل، خو بیا يې هم کوم چاته تلیفون کړیدي چي دیوه سیاسې کار پوه پحیث دي سبا میډیا ته څه ووايي. نو دا خو دا معنی لري چي دی محترم د دولت په نماینده ګي په مجلس کي ګډون کوي. کوښښ يې دادي چي د کرزي د ویاند په شیان کرزي ته يې داوړو پزه جوړول. بل مجددي صاحب د عمر له وجهې سپین ږیرئ دئ، خو د ملت د مشر پحیث يې زموږ نه منوځکه زموږ مشران داسي نه وه. محترم احسان الله مایار په خپله یوه تبصره کي ۷،۱۰،۲۰۱۱م کال د افغان جرمن آنملاین په پورتال کي خپره سول د خپلو سترګو لیدلئ حال داسي بیانوي:((بنده سالها در پهلوی عدۀ از کسانیکه امروز در افغانستان قدرت را به خود چاپیده اند و یااینکه برایشان بخشیده شده در پشاور گذشتانده ام. من شاهدم که روزی در یکی از جلسات در ببو، مرکز رهبری عبدالرسول سیاف که غیر از مولوی خالص همه رهبران جهاد در یک قطار نشسته بودند( بعوض مولوی خالص، حاجی دین محمد از وی نمایندگی می کرد) جنرال حمید گل، رئیس آی اس آی، به لسان انگلیسی و اردو بیانه ای ایراد و کرنیل پاچا، نمایندۀ آی اس آی حاکم امرای مجاهدین در پشاور، بیانات وی را به پشتو ترجمه میکرد، حمیدگل اشاره به قطار رهبران نموده و گفت: " این احمق ها کاری از دست شان پوره نیست، شما نمایندگان هفت تنظیم مسئولیت آیندۀ حل معضلۀ افغانستان را ... ." باور کنید که صدای یکی ازاین رهبران بالا نشد، تنها مولوی ارسلاء از لوگر، یکی از نمایندگان، با عصبانیت از چوکی بلند شد و در برابر گفتار فضولانۀ حمید گل احتجاج کرد که لحظۀ بعد از مجلس اخراج گردید)). بل داچي د کرزي صاحب د پلار او ورور وژنې سیاسي نه وې. خروټي صاحب داحترام وړشخص دئ، څه وکړم چي دده په شان فکر نه سم کولای. موږهم د خبرو حق لرو چي واقیعتونه لڅ کړو. نن ورځ جهان، جهانیان ټول پدې خبره پوه دي، چي دغه(قاتلان، وژونکي، قاچاقبران، رشوت خواره چي د کرزي د حکومت ستون فقرات يې جوړکړیدي او هغه چي لا (ګل سر سبد)دي خارجي شبکو اخستې دي). د پارلمان د اوسنی وکیل امیر لالي په وینا هغو چي پردي پړي يې غاړي ته اچولي دي تر اوسه يې له غاړوکښلي نه دي. هغه نه د ملت نماینده ګان او نه زموږ مشران او سپین ږیري دي چي پردي پړې يې په غاړه کي وي. محترم عبدالجبار قهرمان ښه خبره وکړل (( وايې خدای دي دا سي حیران که لکه زه چي دي حیران کړم. موږ خو د کرزي صاحب دغه خبره واوریدل، د کرزي خبري د پاکستان په ګټه بولو موږيې ټول حیران کړو دا چي دده په زړه کي به څه وي دزړو مالک نو خداي ج دئ). رښتیا ایمان اقرا په خوله او تصدیق په زړه دئ. خوپدې خبره هم باید پوه سو، چي واقعي ایمان هغه دي چي عمل يې د خولې د ویلو سره سمون ولري. چي متاسفانه د کرزي په دولت او حکومت کي د ټولو راټول په خوله کي کلمه ده. مګر لږبه وي چي (رشوتخواره، غله، درواغجن، وژونکي، چورکونکي، بې ابروګر او پردو ته جاسوسان دي نه وي).که يې کلمې ویلو، ږیرو، لمنځونوته وګورې سړی وايې مسلمانان دي. مګر که يې اعمالوته وګورې نوبیا يې له اسلامه او مسلمانه سره فاصله ډیره ده. مسلمان په عمل سره مسلمان کیداې سي، مګر له خروټي صاحب څخه ګیله په کارده چي دیوه کار پوه او اګاه په صفت داسي اشخاصو ته دښه شخصیتو او مشرانو القاب نه داچي خپله کاروي بلکي له نورو هم هیله لري چي دده په شان فکر وکړي. موږ وایو وخت يې دي راځئ د جهان دروڼ اندوپشان ټول روڼ اندي سره یوسو، د ډلو، تنظیمو، حزبو او ګروپو راووزو، په پراخه ټنډه ټول سره په غیږه کي ونیسو. پدي ډلو، تنظمو، ګروپو، بیاچي د خارجي شبکو نوکران هم وي څه نه جوړیږي. بله خبره داده چې د جهاد مشرانو د بل وینې توي کړیدي، ور سره يې ډالرزخیره کړیدي ،ولس قربانۍ ورکړیدي خپله وینه يې توی کړیده،شهادت ،معیوب توب اوفقر يې په برخه سویدي نه ډالر. راځي وګوري چي کلونه مخکي لیکوالو څه ډول درک کړی ؤ. د شیطان تر وزر لاندی د بلال بری لیکنه ده چي په(۱۳۷۴) لمریز کال. په یوه برخه کي ددي موضوع وضاحت داسي کوي او داسي لیکي : زماد توقع اندازه: زه دهیڅ افغان، مخصوصاً دپښتانه څخه دا هیله او توقع نلرم چي زما سره په دي لیکنه کي شریک شي او بیا دي زما مله سي. زه دا لیکنه د خپل ضمیر د اقناع د پاره کوم او هم زما د تاریخ او هدیرې په خاطر. ڼوټ : دا خبره ماته د افغانانو او پښتنو تاریخ راښودلې ده. په دوام يې بلال بری لیکې : دا یو بل تریخ حقیت دي چي باید دافغانستان ملت سترګي پر پټي نکړي(.......)چي زموږ او ستاسي (جهاد)سی،آی ،ای اداره کاوه.افغانان باید وپوهیږي چي د افغانستان د کال ۱۹۷۹څخه تر اوسه پوري د ا افغانستان دمجاهدینو اوټول جهادټولی ادارې، سیاسی،جنګی اومطبوعاتی چاری اوبین المللی اړیکی دامریکې دملک یوې ادارې چي دوی ورته سی،آی ،ای یا داامریکې د مرکزی استخباراتو اداره وايې پر غاړه درلوده. دا یو حقیقت دی که د چا خوا په بدیږی،اوښه کیږی اوکه افغان په دې ټکی افتخاکوی او یا سرټیټئ کیږی. که دافغانستان مجاهدین، قومندانان، جهادی رهبران او اوسنی دافغانستان پر تخت ناست پاچهان او جمهور رئیسان او دهغوی مخاف مجاهدین په راضی وی یا نه وی راضی. پدي ډول بلال بری په بل ځای کي بیا دوام ورکوي اوس باید دافغانستان ټول مسلمان ملت دا تریخ حقیت ومنی چي دافغانستان دټول جهاد مادی، اسلحو یاوسیاسی او پرپاګندی کارونه، ټول د امریکې د دولت دسی،آی ،ای ادارې اجرآ کول. او د روس وتل له افغانستان څخه د همدغه سي،آی،ای یوه ټیکه او قراداد ؤ، نه اخلاقی او بین المللی تعهد او احسانی مرسته د افغانستان له خلګو سره. نو دغه وجه ده چې نن زموږ وستاسی دملی ژوند او حکومت د ادارې تناونه شکیدلی دی اوورځ مو خرابه ده. زه وایم چي دا پاکستانی آی،اس،ای دئ، موږ افغانان نه پریږدي چي د یوه پر مختللې افغانستان په هکله فکر وکړو. هر مملکت زموږ په ټولنه او حکومت کي جاسوسان لرل او لري خو د پاکستان په تناسب نه. او دوهم هیواد چي زموږ سره زیاته دښمني لري او پدي ورستیو کي يې دکرزي تر دفتره هم جواسیس رسیدلې دي هغه ایران دئ. او دي خبري ته هم باید روڼ اندي سخت متوجی وي، ځکه ایران مو د ژبي، کلتور، خاوري او مذهب سره هم دښمن دي. راځئ وګورې چي دا اسلام پال چا د کوم هدف لپاره جوړ اوڅنګه استعمال کړل. د سردار داود خان د جمهوریت د دوهم کال په آخر کي، سردار محمد داؤد خان وږی سو، نوی ځوان چي په پوهنتون کښي يې د اسلامي نهضت مشری کول (حبیب الرحمن )نیسي اواعداموي. او يو شمير ځوانان زندان ته د شکنجې او عذاب سره د داؤدخان ميلمانه سول. د داود خان دي کړونو د پاکستان شیطانې ادارې ته چانس ورکړئ څو په افغانستان کي د اسلامي بنیادګرۍ د یو سازمان د جوړیدو تهداب کښیږدي. ددې وظیفې لپاره يې خپل جاسوس قاضي حسین احمد په تقلوبې تجارتې پاسپورت کابل ته راوستوي، قاضي حسین احمد ته يې په کابل کي د خپل بل جاسوس ( د یما رستورانت مینجر غلام حضرت) ادرس ورکول سوي ؤ. قاضي حسین احمد کابل ته راغلې د غلاحضرت پرلاس يې په کوټه سنګي کي د ذوالفقار کور په کرایه ونیوی هلته اوسیدئ. بل پاکستاني ای،اس،ای د کابل په پوهنتون کي د الاحضر د پوهنتون د فارغانو لیست قاضي حسین احمد ته ورکړی ؤ. لکه : منهاج الدین ګهیځ، استاد غلام محمد نیازی، استاد برهان الدین ربانی،استاد عبدالرسول سیاف. د کابل د پوهنتون د محصلیونو لیست: عبدالرحیم نیازي، ګلبدین حکمتیار، حبیب الرحمن، سیف الدین او ډاکتر عمر. قاضي حسین احمد لمړي د برهان الدین ربانی سره ولیدل، بیايې په پغمان کي د غلام ربانې عطیش په کور کي د قاضي حسین احمد تر مشري لاندي غونډه وکړل، په غونډ کي احمد شاه احمدزي، یو بل سړي چي په ترجمان مشهور ؤ، او عطیش هم برخه لرل. همدلته ؤ چي د بنیاد ګیرۍ خښته قاضي حسین احمد کښیښوول او ولاړی. سیاف بندي سوو، رباني وتښتیدي او قاضي حسین احمد ته يې ځان ورسوئ. د داؤد خان د کړونو په نتیجه کي یو شمير کسان دځان د خوندي توب په اُميد پاکستان ته وتښتیدل. پاکستاني نصرالله بابر لمړی د دې بنیاد ګرو مسؤل ؤ، نصرالله بابر له افغانستانه خپل یو بل جاسوس (مولانا فضل هادي شنواري) هم ځان ته وروغوښت چي د بنیا ګرو په تنظیم کي ورسره مرسته وکړي. او مولانا هم د نوکر په حیث هلته حاضر سو. هلته دافغان دښمنو ذوالفقار او ضیا الحق پر دستر خان کښينول سول. د ذوالفقار او ضیاالحق ميلمانه، برهان الدېن ربانی ،احمدشاه مسعود، مولا فضل هادي شنواري، پیر سیداحمد کیلانې، صبغت الله مجددي، مولوي محمد نبي محمدي، یونس خالص، ګلبدېن او نور. د داؤد خان لخوا و پاکستان ته په لاس کي ورکړل سول. ددي فساد زمينه اصلاً پاکستان، د قاضي حسین احمد پکار او زیاراو په داخل کي نابکاره دولتي اداره او خپله داؤدخان مساعده کړل. د پښتو متل دي چي وایي :(شرمښ د خدایه څه غواړې ؟ جواب باد او باران). ذوالفقار، ضیاالحق او نصرالله بابر نو نور څه غوښتل، هغه چي پکار يې وه هغه داؤد خان ورکړل. پردۍ ډوډۍهیڅ وخت، د هميشه لپاره بیا مفته نده. پاکستان دغه نابللی ميلمانه لمړی دافغانستان پر ضد تبلیغاتي جنګ او ډېرژر(ټراینینګ)او مُسلحانه جګړې ته اماه ده کړل. هغه وچي په پنجشير کي يې حمله وکړل اوهغه پړي دپورته اشخاصو له غاړي تر اوسه هم ندي ختلي. همدا علت دئ چي دا په نوم مشران خپل بادار (پاکستان) ته پورته نه ګوري. راسئ وګورئ چي ارواښاد علامه عبدالحي حبیبې ((رح)) له نن ورځي څخه څه کم (۵۰) کاله مخکي و محمد ظاهر شاه (پاچا) ته د پاکستان ددښمنۍ په باب څه لیکلي دي.
اعلیحضرتا!
((خطری که مي آید: چون اعلیحضرت معظم حین تشرف من اشاره فرمودند که در مورد پښتونستان چيزیکه ميدانم بګويم. اینک علاوه بر مضامين جراید که نوشته ام برخي معروضات خاصی را باین وسيله با احترام تقدېم ميدارم: از مهمترین خطراتیکه این شیر نهضت مارا متوقف مي سازد، و باکمال دهشت و خطرناکي،اینک په پشتیبانی دالر امريکا په سوي ما روان است، خطری است که من آنرا (خطر پاکستان) مي ګويم. زیرا در مدت ۱۱ سال مطالعات نزدېک آن کشور و مذاکرات مفصل با رجال آن دریافته ام، که این خطر زندګانی ملی مارا تهدېد ميکند، و حتي وقتی لیاقت علی خان اولین صدراعظم پاکستان، با صراحت و وضاحت تام بمن ميګفت: که بعداز فیصله پرابلم سرخ پوشان سرحد(دخان عبدالغفار خان حزب) حتماً افغانستان را با پاکستان ضم ميکنیم، و برای ما کار آسانی است ... په دوام لیکي: این سخن است که ۱۱ سال قبل، از آن شاګرد معتمد جناح و دسيسه کار هوښیار استعمار شنیده ام. ولی پنج سال بعد هنګاميکه حکومت پاکستان با افغانستان و سرخپوشان در آويخت، خواجه شهاب الدېن ګورنر سرحد بمن ميګفت: مقاومت عبدالغفارخان و حل نشدن در پاکستان، عمر افغانستان را دراز ساخت زیرا اګر این مقاومت در بین نبودې، ما فرصت کامل مي یافتیم که کار افغانستان را یکطرفه کنیم. بهر صورت: من بعد از مطالعات دقیق دریافته ام، و صد فیصد بمن ثابت است، که امريکا و پاکستان حتماً بعد از تحلیل قبائل و احزاب سياسي سرحد باینطرف خط دېورین کار خود راعلناً آغاز ميکند، و حتی بسااز امريکائیان باین عقیده اند که افغانستان باید یک ستلآئت پاکستان باشد، نه ستلائت خود امريکا!)). که دا خبره نوره وڅیړو کتابونه پرلیکل کیږي، دونه اسناد سته چي ترحد زیات، د پاکستان د ښمني زموږ د هیواد سره پټه خبره نده. ما په پاکستان کي د هجرت ډیرکلونه تیر کړیدي، زموږ د هیواد والو په وینو او خولو يې خپل ښارونه، کورونه، سړکونه او باغونه جوړکړل. دافغانانو په نوم د خارجي مرستو زیاته برخه يې غلا کړل، فوځ او اټومي سلاح يې جوړه کړل. زموږ په منځ کي يې د سلونو رو کلونو لپاره خپل جاسوسان ځای پرځای کړل. چي د محکمې ریس، څارنوال، د امیت مسؤلین، د پارلمان رئیس، د رئیس جمهور څلور خواوي ټول جاسوسان وي نو دې ملت ته دي خداي خیر ورپيښ کړي.څوک (امیر صاحب، قوماندان صاحب، حاجي صاحب، پیر صاحب،حضرت صاحب،آغا صاحب، خواجه صاحب، میر صاحب، مولانا صاحب، ملا او مولوي صاحب،شهید او غازي صاحب) او په لسهاو نورو نومونو يې جاسوسانو ته سته. دوی به فکر کوي چي افغانان دوست او دښمن نسي سره جلأ کولای، نه موږيې پیژنو که یوځل افغانان یوسول، خارجي یرغلګر او د قاتلانو حمایت ګر ولاړل، بیا ددوی همت موږته معلوم دئ. د اوس لپاره يې موږ په ډیرسخت غضب اخته کړي یو خداي (ج)دي دوی تردې هم په سخت عذاب مبتلأ کړي امین یا رب العلمین.
رااخیستنې له:
(مکاتیب افغانی دریم کتاب ۱۳۰ صفحه د داکتر محمود حبیبی لیکنه).
له محبسه تر قفسه زما خپل ناچاپ أثر
د شیطان تر وزر لاندي د بلال بری أثر
دجنګ ورځپاڼه، د قاضي حسین احمد لیکنه.
ژباړونکې: مسیح الله(عصام)، سپرغې ویب پاڼه.
د محترم احسان الله مایار د سترګولیدلئ حال په افغان جرمن آنلأین پورتال کي.
معلم عبدالقیوم امریکا.


اسم: جمشید   محل سکونت: خیرخانه مینه - کابل    تاریخ: 11.11.2011

سلام خوانندګان محترم پورتال افغان جرمن!
در ارتباط به مطلب به آنهاییکه از جهاد و جهادی ها میګویند میخواهم مختصآ جند نکته را به عارف امید و رفقایش که چون او می اندیشند برشته تحریر بیاورم۰
در این مقاله توهین آشکار به مردم مسلمان افغانستان، مردم ایکه ابر قدرت سرخ شوروی را شکست مفتضحانه دادند و بشریت را از خطر کمونیزم و الحاد خرس قطبی نجات دادند مشهوداست۰
نویسندګانی چون امید در حقیقت امربا چنین نوشته های ظاهراً واقعبینانه و زیرکانه از کمونزم و کمونیست ها و حاکمیت کمونیست های افغانستان (خلقی ها و پرچمی ها) دفاع میکنند۰ این نویسندګان بدانند که مردم مجاهد و مسلمان افغانستان با شما چون اشغالګران شوروی تصفیۀ حساب خواهند کرد۰
افتخار به مردم مجاهد افغانستان


اسم: غلام محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 11.11.2011

د افغان جرمن پورتال چلونکو او درنو لوستونکو ته سلامونه وړاندی کوم!
دا خبره اوس ټولوته جوته شوی ده چې زموږ د خلکو تاریخی دښمن (انګریز)او دهغوی اجنتانو چې د پیرانو، حضرتانو په نامه یې افغانستان ته راولیږل دی حضرتانو او پیرانو او یو شمیر ملایانو تل د خلکو له اسلامی جذبې څخه ناوړه ګټه بورته کړې ده اولایې پورته کوي۰ دا چې د جهادی تنظیمونو مشرانو چې د ایرانی او پاکستانی واکمنانو ملاتړیې درلود د پاچا دګوښه کولو وروسته چې نه په هیوادکې روسی قوتونه وو او نه د خلقیانو او پرچمیانو واکمنی وه د اسلام او جهاد به نامه هیواد ته مرګ او ژوبله راوړه او د دوی په وینا سپیڅلی جهادیې پیل کړ۰ دا جهاد د چا خلاف وو؟ آیا داودخان کافر وو؟ دا جهاد د پاکستانی او ایرانی واکمنانو د ارادې سره سم د جمهوری نظام خلاف او د سردار محمدداود د واکمنی خلاف وو چط هغه خبل اصلاحی پروګرامونه پلې نکړي او افغانستان د پرمختګ په لور ولاړنشي ترڅو افغانستان په خپلو پښوونه دریږي او د ایرانیانو او پاکستانیانو توکوته نوره اړتیا نه وي۰ داوه د جهاد اصلی موخه چې بنسټپالو اسلامی ډلو د تهران او اسلام آباد د ارادی له مخې پلې کوله۰ څرنګه چې تاریخ را زده کوي چې کله د امان الله خان خلاف شینوار ودریدل او وروسته د سقاو زوی واکمن شو او غازی امان الله قندهار ته ولاړ د شینوارو خلکو بوهیدل چې دوی غولول شوی دی نو هماغه دي چې دیوه لیک له لاری خپله تیر و تنه امان الله خان ته استوی او خپل ملاتړتری اعلانوی چط د سقاو د زوی په وړاندې به دده ملاتړکوي۰ د تنظیمونو د بری وروسته موولیدل چې په کابل کې کله چې دکتور نجیب الله د ملګرو ملتوبه دفترکې اوسیده کومه شپه ددې دفتر په دیوال لیکل شوی وو (یک ګاومارا بدهید و هشت خر تانرا پس ببرید)۰ دا لیکنه ښیي چې دافغانستان خلک د جهادی تنظیمونو د جګړو، وژنو، جنسی تیریو، لوټماريو، غلاوو او بی عزتیوله امله چمتو وو چې نجیب الله دا د دوزخی خاد مشر او د مسکوګوډاکی د تنظیمونو د مشرانو په پرتله د مشر په توګه ومني۰ پورتنی څوکرښي مي د ښاغلی عارف امید د لیکنی او د محترم امان الله عمر د پام را ګرزولو په اړوند ولیکلې۰


اسم: عبدالخالق    محل سکونت: اطریش    تاریخ: 11.11.2011

قابل توجه آقای امان الله عمر !
علمبرداران جهاد افغانستان ربانی، حکمتیار، مسعود و شرکای جهادی آنها جهاد مقدس خودرا قبل از بقدرت رسیدن خلقی ها و پرچمی ها در زمان حکومت سردار محمد داودآغاز نمودند و در بدخشان، پنجشیر، لغمان و مناطق دیګر به تخریبکاری اقدام نمودند۰ این نوکران پاکستانی درست پنج سال قبل از اشغال شوروی مردم را علیه حکومت مترقی محمد داود شروع نموده بودند۰ آیا فعالیت های ضد حکومتی این بنیادګران اسلامی که وسیله ای در دست جنرالان پنجابی بودند فعالیت های عمرانی بود؟ یا ترور و وحشت ؟
چرا ما اشغال خاینانۀ شوروی را چون پیراهن خون آلود حضرت عثمان(رض)برخ دیګران میکشیم و از جنایت کاران حرفوی که تحت نام جهاد مردم مسلمان ما را بخاطر کسب قدرت و چپاول دارایی های عامه به قربانی ها سوق نمودند دفاع می نماییم۰ آقای عارف امید بحق نوشته اند که نتیجۀ اعمال و فعالیت های سازمان، سیاستمداران و حکومات را میباید محک قضاوت قرار داد۰
آقای عمر : شما مینویسید:(اینکه ثمره جنګ آزادیبخش مردم افغانستان توسط ایران، پاکستان و نوکران روسیه به یغما برده می شود، بحث جداګانه را نیاز دارد)۰ در زمینه باید ګفت که چرا شما ثمره جنګ را به پاکستان و ایران و نوکران روسیه ارتباط میدهید؟ آیا تنطیم های جهادی در خدمت پاکستان و ایران و جاییکه شما تشریف دارید یعنی امریکا قرار نداشتند و نوکران امریکا،ایران، پاکستان، عربستان نبودند؟
لطفآ بواقعیت های افغانستان منحیث یک افغان واقعبین که اسیر قوم، مذهب و ګروه سیاسی نمیباشیم توجه کرد خوب را خوب، زشت را زشت ګفت۰ این است ملاک وطنپرستی و افغانیت۰
با احترام


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.11.2011

به آنهایی که از جهاد و جهادی ها می ګویند
کشتار و بی رحمی های پی در پی، همه و همه محصول تجاوز اتحاد شوروی سابق در افغانستان بوده است
مقاله محترم عارف عباس در مورد رهبران تنظیمی درست بوده اما در مورد مقاومت و جنګ آزادی بخش مردم افغانستان علیه قشون ظالم و وحشی شوروی سابق که افغانستان را اشغال نموده بودند باید تفکیک شود.

در جنګ آزادی بخش مردم افغانستان علیه شوروی سابق همه مردم افغانستان شرکت نموده بودند و مردم افغانستان جفای رهبران خلق و پرچم را فراموش کرده نمی توانند
قابل یادآوری است که در جهاد و مبازۀ برحق مردم افغانستان علیه شوروی سابق و نوکران جاهل آن همه مردم افغانستان فداکاری نموده و این مربوط به تنظیم های اسلامی شده نمی تواند
اینکه ثمره جنګ آزادی بخش مردم افغانستان توسط ایران، پاکستان و نوکران روسیه به یغما برده میشود، بحث جداګانه را نیاز است


اسم: حبیب شفق   محل سکونت: اکراین    تاریخ: 09.11.2011

سلام دوستان عزیز !
مقاله محترم عارف امید در مورد جهادی ها و جهادآنها ماهیت اصلی بنیادګران وطن مارا که اسلام را وسیله قرار داده اند بر ملا میسازد و وقت آن فرارسیده است تا آنهایی را که بنام جهاد واسلام در خدمت ایران و پاکستان و جهان سرمایه داری قرار ګرفته اند افشا نمود۰ دراین راه محترم امیدګام برداشت و همه قلم بدستان ما می باید چهرۀ حقیقی رهبران و قوماندانان اجیر جهادی را افشا نمایند تا منبعداز احساسات پاک دینی و مذهبی مردم ما سوء استفاده و بهره برداری ناجایز صورت نګیرد۰
با عرض حرمت


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 09.11.2011

هموطنان محترم در تیم نشراتی پورتال افغان جرمن انلاین

از اینکه موضوع را روشن کردید نهایت تشکر. ولی اینکه کی و یا کی ها این اصطلاح "افغانستانی ها" را در خبر مربوط به اعلان تشکیل حزب جدید حق و عدالت به جای افغانها به کار برده هنوز هم معلوم نیست.

طوریکه قبلاً در همین صفحه به ارتباط به مقالۀ شاغلی محترم ولی احمد نوری تحت عنوان " استعمال لفظ افغانستانی از تلویزیون آریانا" به تاریخ 03.08.2011 عرض کرده ام استعمال این اصطلاح برای بار اول بوسیله اجنت های آخوند های ایران و پنجابی های کشور مصنوعی پاکستان برای دامن زدن به اختلافات میان افغانها در صفحات انترنیتی آغاز شد که بعداً بوسیله چند روشنفکر چیز فهم و احساساتی بدون در نظر داشت منافع ملی و بدون اینکه بدانند نا خود آگاه آنچه را دشمنان افغانستان آرزو دارند، تبلیغ میکنند وسعت داده شد.

شخصاً فکر نمیکنم که رهبری حزب جدید حق و عدالت این اصطلاح یا لفظ را به کار برده باشند ولی در هر صورت باید موضع شانرا در زمینه روشن کنند.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 09.11.2011

ټولو ته سلامونه او نیکی چاری
مقاله ای تحت عنوان سید جمال الدین افغان که از بخش اول الی چهارم در افغان جرمن انلاین به قلم دانشمند محترم ولی احمد نوری به نشر رسیده قابل قدر و بر حال جوانان افغان مفید است
محصلان افغان در داخل و خارج از افغانستان از این مقاله علمی استفاده برده و بخصوص باید در متیود و نصاب تعلیمی وزارت معارف از این مقاله استفاده شود.


اسم: افغان جرمن انلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.11.2011

قابل توجه محترم پیر محمدبابر از لندن!
خبر مورد نظر از یک منبع موثق و مشخص رسیده بود که به همین علت بلافاصله آنلاین گردید.
در آینده در مورد توجه و دقت بیشتر صورت میگیرد.
از توجه و دقت شما سپاسگذاریم.
بخش خبری افغان جرمن آنلاین


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 08.11.2011

به تایید حرفهای دیگر هموطنان گرامی میخواهم عرض کنم که تعلیم و تربیه پرسونل اردو و پولیس ملی افغان توسط پنجابی ها و یا در کشور مصنوعی پاکستان جفا به مردم افغانستان و خیانت به منافع ملی ماست.

اگر رئیس جمهور افغانستان شاغلی کرزی به هر خواست و هر ناز پنجابی های دال خور این گردن پتی ها و سر تعظیم خم کردن ها را پایان ندهد در تاریخ به حیث جبون ترین رهبر افغانستان ثبت خواهد گردید.

من چند روز قبل چیز های در مورد سخنان اخیر کرزی صاحب با تلویزیون جیو نیوز نوشته بودم که متاسفانه حذف گردید فقط همینقدر تکرار میکنم که رهبران ما باید حرف ها و تصامیم شانرا مطابق تحلیل از وضع و زمان مشخص عیار کنند و الی هیچ اعتباری در بین مردم نخواهند داشت.

کشور مصنوعی پنجابی ها هیچگاه "برادر دوگانگی" افغانستان نبوده و نخواهد بود.

کشور مصنوعی پاکستان تا زمانیکه در چنگ نظامیان پنجاب است از هیچ عمل غیر انسانی بر ضد افغان و افغانستان دریغ نخواهد کرد. پس تعلیم و تربیه قوای مسلح افغان بوسیله پنجابی ها به مانند این است که ما جوانان افغان را نزد امیر الشیاطین ملا عمر برای کسب درس دیموکراسی و احترام به حقوق بشر بفرستیم.


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 08.11.2011

مضمون جناب انجینر عبدالصبور:
تعلیم و تربیۀ اردوی افغانستان توسط پاکستان ...

مسألۀ توافق با پاکستان که اردوی آن در تعلیم وتربیۀ پولیس و اردوی وطن ما سهم بگیرد آنقدر ساده نیست که یک آقای کرزی و لوی درستیزی فیصله کنند و بس.
در این مسأله باید همه مردم افغانستان تصمیم بگیرند. بایست رفرندمی برپا گردد و نظر همه مردم افغانستان پرسیده شود، تا نمایندگان مردم در این باره تفکر همه جانبه نموده رای بدهند و حوادث سابق تکرار نشود.
ماافغانها مارگزیده ایم، پاکستان میخواهد اژدها باشد


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 07.11.2011


دوستان عزیز در تیم نشراتی افغان جرمن انلاین

در بخش خبرونه این سایت در خبر مربوط به "حزب جدید تحت نام حق وعدالت موجودیت خودرارسما اعلام کرد" کلمۀ " افغانستانیها" توجه مرا جلب کرد.

من نمیدانم که آیا این اشتباهاً نشر شده است یا مسولین سایت آنرا طوریکه برایشان فرستاده شده بدون تغیر نشر کرده اند که در این صورت باید موضع رهبری این حزب جدید که گفته اند به قانون اساسی افغانستان احترام دارند واضح شود.

لطفاً موضوع را روشن سازید.

با احترام


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 06.11.2011

عرایض ِ مستند بنده
دربــــارۀ ملـــت و ملیـــت
الف - ملت:
1- جامعه یی متجانس، باسوابق تاریخی کم بیش یکسان ومنافع تقریبا ً واحد و
زبان مشترک.
2- گروه بزرگی از افراد بشرکه مظهر اشتراک پایدارزندگی اقتصادی، سرزمین ، زبان ادبی، خصوصیات و خـُـلقیات وسنن وآداب وسوابق تاریخی کم وبیش یکسان است. ملت به مفهوم امروزی، با رشد بورژوازی پدید آمد. قبل از پیدایش ملت، شکل های تاریخیء دیگراشتراک افراد، مثل طایفه، قبیله، وقوم وجود داشته است.
ب‌- تابعیت؛ ملیت:
1- رابطۀ سیاسی ومعنوی است که شخصی رابه دولت ِ معینی مرتبط می سازد. رابطه بین شخص و دولت، سیاسی است زیرا ناشی ازقدرت وحاکمیت دولتی است که شخص را ازخودش می داند. این رابطه، معنوی است زیرا مربوط به مکانی نیست که شخص درآنجا سکونت دارد.
2- رابطۀ حقوقی وسیاسی بین افراد ملت و دولت ِ حاکمه، به طوری که حقوق و تکالیف اصلی افراد ازهمین رابطه ناشی می شود. شخص چون تابعیت دولتی را قبول کرد، دارای حقوق ومزایایی می شود ونیزملزم به اطاعت ازقوانین و رعایت مقررات آن دولت می گردد. با اینکه کسب ویا ازدست دادن ِ تابعیت، بستگی به قانون داخلی هرکشوردارد، درقوانین ِ داخلی کشورها به طورکلی چهارطریقۀ مختلف برای کسب ِ تابعیت مشاهده می شود: تولد، پذیرفتن ِ تابعیت، کسب مجدد تابعیت وتغییر وضع سیاسی سرزمین. موارد ازدست دادن تابعیت قرار ذیل است : ترک تابعیت، سلب تابعیت، انقضای تابعیت وتغییر تابعیت.
3- احساسی است از نوعی اتحاد وتوافق و پیوستگی میان گروهی از افراد بشر که موجب ِ مشخص شدن ِ آنان از سایرین می شود. این اتحاد، مولود عواملی نظیر فرهنگ ، تاریخ، آداب ورسوم و منافع مشترک است. ................................... ( رجوع شود به فرهنگ علوم سیاسی)


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.10.2011

سیدهاشم سدید
28.10.2011

تحشیه ای بر مقوله های ملت و ملیت

قبل از اینکه به تعریف واژه ملت از لحاظ حقوقی و سیاسی به پردازم، لازم می بینم که معنای این واژه را از نظر دینی که قبل از رواج پیدا کردن مفهوم حقوقی و سیاسی آن در میان مسلمانان رواج داشته بود، بیان کنم. کلمه ملت چندین بار در قران بکار رفته است و معنی آن راه و روشی است که از طرف پیامبران برای پیروان شان عرضه شده است. باور غالب اینست که ملت و امت از نظر دین یکی است، ولی اگر به مفاهیم این واژه دقت بیشتر مبذول شود، دیده خواهد شد که معنای این دو مفهوم کاملاً از هم مجزا هستند. بدین معنی که اولی عبارت است از شیوه و طریقی که یک رهبر دینی برای هدایت پیروانش ارائه می کند، و دومی عبارت از پیروان آن رهبردینی یا فرستادۀ الهی است که به آن شیوه ای که آن رهبر الهی برای خداپرستی ارائه میکند، متوسل میشوند.
ملت، از نظر حقوقی و سیاسی، بر مبنای تعریفی که نظریه پردازان فرانسوی از واژۀ ملت می کنند یا کرده اند، زمانی بوجود می آید که ارادۀ زیست و آرمان جمعی میان مردمی که در یک واحد جغرافیائی از لحاظ سیاسی مستقل زندگی می کنند، برای زیستن با هم، استوار باشد. نظریه پردازان مذکورعوامل نژادی، قومی، زبان و مذهب را در شكل گیری ملت مؤثر میدانند، اما بیشتر از این عوامل به سابقۀ تاریخی، قانون، حکومت و اراده و آرمان واحد یك مجموعه انسانی به عنوان عناصر تشکیل دهندۀ ملت، توجه دارند.
با استناد به این تعریف، و از آنجائیکه افغانستان از نگاه سیاسی و جغرافیائی و تاریخی کشور واحد و مستقلی است و مردمی که در این کشور زندگی میکنند، چه ازبک و چه هزاره و تاجیک و پشتون و ایماق و ترکمن و نورستانی و ... از هزار ها سال بدین سو به عنوان یک مجموعۀ انسانی با هم زیسته اند و دارای قانون و حاکمیت واحدی بوده اند، میتوان همۀ این اقوام و نژاد ها را که دارای زبان، و در موردی هم دارای مذهب یا خرده فرهنگ های مختلف هستند، به عنوان یک ملت شناخت. کلمۀ ملیت، اگر چه پیش از اینکه چپ ها و چپ نما ها آن را برجسته کنند، در کشور ما وجود داشت ـ تذکره هائی را که داده می شد به یاد بیاورید ـ که بر اقوام، بر اصل سبیل یا معمول، اطلاق میشد، دارای مفهوم یا معنی قوم و ملت نیست، بلکه معنی تعلق یا وابستگی افرادی را که در یک کشور مستقل زندگی میکنند به آن کشور و به آن جمعی که در آن کشور بسر می برند و بنام یک ملت شناخته شده اند، می رساند. در شوروی وقت، زمانی که از ملیت ها صحبت می شد، منظور مردمانی کشور های واحدی بود که ظاهراً با اتحاد شوروی متحد شده بودند، مانند ازبک ها که در اصل دارای سرزمینی مستقل بنام ازبکستان بودند؛ یا تاجیک ها و ترکمن ها و قزاقها و قرغز ها و ... آنانی که این واژه را از ادبیات سیاسی ـ حقوقی شوروی به عاریت گرفته بودند، بدون این که فرق میان افغانستان واحد و شوروی متشکل از پانزده کشور را در نظر بگیرند، آن را به اقوامی که تشکیل دهنده یک ملت و یک کشور واحد بودند و نه اتحادیۀ از کشور ها، به غلط به کار می بردند. واژۀ ملیت، تنها زمانی مورد پیدا میکند که ملتی و احساس تعلقی به آن ملت وجود داشته باشد. اگر ملتی وجود نداشته باشد، ملیتی بوجود نمی آید. مقوله یا مفهوم ملیت زمانی معنا پیدا میکند که وابستگی یا تعلق به جمعی از انسان هائی که در یک واحد جغرافیائی و سیاسی مستقل، و از زمان های دور، با هم زندگی می کنند و ملتی را بوجود آورده اند، نشان بدهد. از لحاط زبانی هم اگر دیده شود، ملیت واژۀ است که از واژۀ ملت مشتق شده است. بنابراین کاربرد ملیت یا ترکیب ملیت پشتون یا ملیت تاجیک و هزاره و ... که بعضاً در برخی از نوشته ها دیده میشود، کاربرد یا ترکیب نادرستی هستند. بهتر است بجای واژۀ ملیت، برای تفکیک یا تشخیص تاجیک ها یا پشتون ها و هزاره ها و سائر اقوام از دیگران، واژۀ قوم یا اقوام را بکار ببریم. کاربرد واژۀ ملیت تنها زمانی درست است که ما در برابر ملت های دیگر قرار داشته باشیم. بطور مثال: ملیت روسی، ملیت ایرانی؛ ملیت افغانی، ملیت پاکستانی و غیره و غیره که تعلق شخص یا اشخاص را به یک ملت نشان میدهد، یعنی انسانی یا انسان هائی که مربوط به ملت ایران" یا " ملت افغانستان" و یا " ملت پاکستان" و ... است.
در اینجا، و قبل از اینکه این حاشیه را بر دو واژۀ مورد نظر به پایان ببرم، لازم است که فرق بین ملیت و تابعیت را نیز بیان کنم. واژۀ ملیت همان گونه که آمد بیشتر مربوط میشود به مردم یا انسان هائی که در یک واحد سیاسی مستقل زندگی میکنند، ولی واژۀ تابعیت مربوط میشود به داشتن حق شهروندی در یک شور است.


اسم: jalalbaiany   محل سکونت: sweden    تاریخ: 28.10.2011

جـنـاب محتــرم ولی احـمد نـــوری صــاحــب سـلام
کشور عزيز ما افـــغــانــســتان با توجه به ترکیب قومی و در هم آمیختگی بسیار زیبا و پیچیده ای که در آن میان فرهنگ های قومی، محلی و ملی دیده می شود، نیازی بسیار سخت به گسترش قوم شناسی در همه زمینه های آن را دارد.
در گذشته با تعاریفی این چنینی از ملت مواجه می شدیم، ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند. مِلَّت را می‌توان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است. عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. حال با توجه به روند تغییر واژه گان و بار معانی آنها در عصر حاضر و همچنین دگرگونی تعاریف جامعه شناسان درباه‌ی تعریف یک اجتماع واحد، آیا می توان تعریف دقیقی از ملت را ارائه داد؟ و یا نیازی به تعریف ملت نیست و تعاریف دیگری جایگزین آن شده است؟
زمانی که درباره واژگان علوم اجتماعی و انسانی سخن می گوئیم باید توجه داشته باشیم که این علوم همچون علوم طبیعی در دوره ای تاریخی در کشورهای اروپای غربی به وجود آمدند و سپس به سراسر جهان تعمیم یافتند. ما نباید مفهوم علوم انسانی و اجتماعی مدرن یعنی آنچه را از نیمه قرن نوزدهم به این سو پیدا شدند، با تفکر اجتماعی، فلسفه اجتماعی ، علم الاخلاق و غیره در گذشته های خودمان یا سایر کشورها وجود داشته است، اشتباه کنیم. این نکته را گفتم تا در ادامه بر این نکته دیگر تاکید کنم که واژگانی همچون دولت ملی (یا دولت ملت) و ملت واژگانی هستند که در قالب همین علوم و به طور خاص علوم سیاسی تعریف شدند و ربطی به آنچه در گذشته ما دولت یا ملت می نامیده‌ایم ندارند و این واژگان اغلب حتی به ریشه های لاتین خود آنها در زبان های اروپایی نیز ربطی ندارند و در دوران مدرن بازتعریف و باز تفسیر شده اند. واژه ملت یک واژه سیاسی است که با انقلاب فرانسه معنای جدید خود را پیدا کرد و حتی به جرات می توان گفت زمانی که سربازان فرانسوی در اواخر قرن هجدهم و اویل قرن نوردهم برای نخستین بار فریاد می زدند زنده باد ملت هنوز هم دیدگاه روشنی از این مفهوم نداشتند، زیرا تا پیش از این زمان در سراسر اروپا تنها استناد برای وحدت یک گروه بزرگ مردمی، پادشاه، سلطنت و یا کلیسا بود. به همین دلیل بود که اروپا و در مقام نخست، دولت فرانسه در سراسر قرن نوزدهم با حرکات سیاسی و اجتماعی و حتی ادبی تلاش کردند، مفهوم ملت را در واقع ابداع کنند. بندیکت آندرسون در کتاب خود با عنوان جماعت خیالین به صورت دقیقی این امر را روشن می کند که چگونه در انقلاب فرانسه که سر الگوی تمام انقلاب های بورژوایی بعدی برای شکل دادن به دولت های ملی قرار گرفت، این مفهوم را به تدریج و با مشکلات زیاد ابداع کردند. در فرانسه برای جا انداختن ملت، دولت مرکزی ناچار شد به بسیاری از نقاط این کشور لشکر کشی کند و مردمانی را که حاضر نبودند زبان و فرهنگ فرانسوی را بپذیرند قتل عام کند. بعدها همین دو حرکت یعنی قوم کشی و زبان کشی برای شکل دادن به دولت های ملی جهان سومی بارها تکرار شد اما در شرایطی که نمی توانست همچون قرن نوزدهم به موفقیتی نسبی و نسبتا پایدار برسد. بنابراین ملت را باید یک مفهوم مدرن سیاسی دانست که منظور از آن گروهی از مردم هستند که در پهنه ای مشخص، و زمانی معلوم بر اساس یک قرارداد اجتماعی دموکراتیک یا غیر دموکراتیک زیر سلطه یک سازمان سیاسی زندگی می کنند و تابع آن هستند. سایر مشخصاتی که به تدریج برای ملت ساخته شد، در واقع همان ابداع های فرهنگی بود که تلاش کردند بار صرفا سیاسی و خشونت آمیز و هژمونیک این مفهوم را کاهش دهند و بار فرهنگی آن را با مفاهیمی چون زبان مشترک، آداب و رسوم مشترک، گذشته مشترک و آینده مشترک غنی تر کنند. در حالی که این مفاهیم تقریبا هیچ گاه در مورد هیچ پهنه ای که امروز ملت نامیده می شود، در واقعیت وجود نداشته است. اکثریت قریب به اتفاق ملت ها یا دقیق تر بگوئیم کشور هایی که امروز در جهان می بینیم، دارای تکثر زبانی، قومی، فرهنگی، اجتماعی، تفاوت‌ها و تضادهای گسترده مردم خود از لحاظ سبک زندگی و سرمایه های مختلف فرهنگی و اقتصادی بوده اند و هستند، اما صرفا با پیش نهادن و مبالغه کردن در قرارداد اجتماعی است که این مردمان را به هم پیوند می دهند، یعنی از نوعی وحدت ابدی و ازلی سخن می گویند که طبعا پیش از دوران صنعتی شدن وجود نداشته است و امروز نیز پس از انقلاب اطلاعاتی به شدت در حال کاهش یافتن و جایگزین شدن به وسیله اشکال جدید تری از شکل گیری جماعتی فرا کشوری هستند. با وجود این، باید توجه داشت که در جهان امروز و در چشم اندازی قابل مشاهده، هنوز دولت های ملی تنها شکل موجودیت مردم هستند و نداشتن قالب ملی به شدت به مردمی که از چنین موقعیتی برخوردار نیستند، ضربه می زند. از این رو به نظر من باید در حال حاضر و تا پیدا شدن آلترناتیوی برای مفهوم ملت به شدت از این مفهوم دفاع کرد. اما این بدان معنا نیست که پژوهشگر اجتماعی همچون فردی غیر متخصص بودن این مفهوم را فراموش کند و از آن نوعی امر مطلق بسازد و به خصوص تلاش کند با استفاده از تجربیات اروپایی در چارچوب هایی به شدت متفاوت به هدف ساختن ملت و دولت ملی برسد. برعکس پژوهشگر و نظریه پرداز اجتماعی باید بتوان با در نظر گرفتن پیچیدگی روزافزون جهان کنونی و افزایش شدید نیاز کنشگران اجتماعی به یافتن هویت های متکثر و رو به فزونی، راه حلی منطقی و کاربردی برای حفظ وحدت و شکوفایی و خلاق کردن آن بیابد. به عبارت دیگر راهی برای زیستن در جهان بیابد که هم ما را با تمام وزن تاریخی و فرهنگی مان در جهان مطرح کند و هم ما را دچار توهم یکدستی و یکپارچگی تصنعی و یا دچار انحراف خود بزرگ بینی و غرور و تحقیر دیگر فرهنگ ها نکند.
از این رو من معتقدم امروز بزرگترین شانس ما اتفاقا در همین تکثر فرهنگی ، این چند زبانه بودن، چند فرهنگی بودن و این است که سبک‌های زندگی بسیار متفاوتی داریم و توانسته ایم برغم همه اختلاف هایمان با هم زندگی کنیم.و البته این شانس زمانی از یک موقعیت بالقوه به یک موقعیت بالفعل تبدیل می شود که بتوانیم آن را به خوبی مدیریت کنیم که از این لحاظ ما همواره موفق نبوده ایم و فاصله زیادی با موقعیتی آرمانی و حتی مطلوب داریم. دلیلش نیز روشن است زیرا ما کمتر توانسته ایم تفاوت را اصل بگیریم و خواسته ایم آن را لزوما یک آسیب و یک کج روی به حساب بیاوریم که این تفکر بی شک به مشکلات بی شماری منجر می شود. بنا بر اینکه از کدام انسان شناس یا کدام جامعه شناس سخن می گوئیم ممکن است تعاریف تفاوت هایی داشته باشند اما همانگونه که گفتم اصولا مفهوم ملت در چارچوب علوم سیاسی تعریف می شود و نه در چارچوب علوم اجتماعی. در علوم اجتماعی سعی ما بیشتر از آنکه خواسته باشیم ملت را تعریف کنیم و یا به آن تحقق بدهیم، آن بوده و هست که فرایندهای شکل گیری واقعی آن را بررسی و اثرات آن را از لحاظ اجتماعی بررسی و نسبت به پی آمدهای آن واکنش نشان دهیم تا جامعه بتواند در این فرایندها کمتر آسیب ببیند و بیشتر رشد و شکوفایی بیابد. اما باز هم تکرار می کنم مشکل بودن این کار برای ما به دلیل وجود پیشینه بسیار طولانی تفاوت های فرهنگی، زبانی، قومی، محلی و غیره کاری ساده تر است تا برای نظام های تمدنی جدیدتری( نظیر اروپا و آمریکا) که پیشینه ای حداکثر دو یا سه قرنی در این زمینه دارند. با این وجود تجارب سیاسی این کشورها می تواند برای ما بسیار مفید باشد همانگونه که تجارب مدیریتی آنها، البته اگر با خود این مشکل را حل کنیم که تقلید و به کارگیری تجربه دیگران به صورت خودکار کاری است هم ناممکن و هم غیر کارا.
مهم ترین راه کار گسترش شناخت عمیق مردم نسبت به گذشته و تاریخ و فرهنگشان است. ما در کشوری زندگی می کنیم که هنوز بسیاری ازافراد نمی دانند که به فرض پشتو تنها زبان نیمی از جمعیت آن است و گویش های مختلف زبان دری نیز برای یکدیگر در بسیاری موارد غیر قابل درک هستند(که این را در مورد زبان های مليتهای ديگر از جمله ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی ، پـشــــی و پاميری می توان گفت) به نظر من نیاز همه مردم ما به آن است که به جای پناه بردن به توهمات و خود بزرگ بینی های سطحی و زیستن در ابر اسطوره ها و خیال بافی ها، به واقعیت ها نگاه کنند، به مطالعه در گذشته خود بپردازند و میراث خود را بهتر حفظ کنند و در نهایت نگاه متناسب و بهتری نیز به میراث جهانی داشته باشند. چه تعداد از مردم ما از تمدن های بزرگی چون هند ، چین و يونان که قرن ها در تاریخ ما نقش داشته اند و تنها همین دو مورد نزدیک به یک سوم جمعیت جهان را تشکیل می دهند، اطلاع دارند و یا اصولا برایشان سرنوشت آنها ، فرهنگ و زبان آنها اهمیت دارد؟ اگر پاسخ ما این باشد که چنین دغدغه ای کمتر در مردم ما دیده می شود، این یعنی عدم درک جهان ، این یعنی خود بزرگ بینی و خود محور پنداشتن در جهان، آن هم در بدترین موقعیتی که چنین رویکردهایی مسلما به گروهی که آنها را به کاربگیرند ضربه میزند. بنابراین شناخت بهتر و عمیق تر خود و دیگران به نظر من مهم ترین راهبردها و راهکارها هستند که البته باید برای آنها برنامه ریزی کرد و سپس به وسیله افراد فرهیخته و اگآه و دلسوز وسالم آنها را به اجرا در آورد. با تشکر از شما



اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.10.2011

قابل توجه جناب احمد ولی نوری و محترم جلال بایانی
در افغانستان کلمه ملیت از طرف ارګان های استخباراتی شوروی وخت در کشور مروج ګردیده است ، و منظور از ملیت های مختلف اقوام افغانستان بوده، در سابق چنین ګفته می شد که ملیت های کشور و جمع ملیت ها را ملت می ګفتند.
یکی ملیت است و دیګر ملت .
اما نظر من این است که در افغانستان اقوام و قبایل زندګی می کند که جمع اقوام و قبایل را ملت ګویند و کلمه ملیت یک چیزی اضافه است.
امان الله عمر


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 27.10.2011

جناب جلال بایانی،
بعد از عرض سلام از جناب شما سوالی داشتم امیدوارم به بزرگواری جواب مرا تحریر دارید.
شما در نوشتۀ تان برای بهبود پورتال افغان جرمن آنلاین دو پیشنهاد نموده اید.
اول نوشته اید : بسیاری از سایت های مزدور، خریده شده، با نهایت سبک سری، رذالت و ابتذال علیه (ملیت ها) قرار گرفته و ... .
من در بارۀ محتوای پیشنهاد شما که معقول بنظر میرسد و باید سایت ها را متوجه ساخت که قوم پرستی و جانبداری های گروهی و غیر ملی شان سخت نامقبول و بر ضد منافع ملی و ملت سازی و وحدت ملی است.
ولی چیزی که مرا در این پیشنهاد شما سخت تکان داد استعمال کلمۀ (ملیت ها)ست که منظور تان را نفهمیدم. آیا منظور تان ملیت های کشور های همسایه است یعنی پاکستانی ها و ایرانی ها و غیره یا ملت افغانستان است؟ اگر مطلب تان خدای نخواسته ملت افغانستان باشد. این کلمۀ ملیت ها چه معنی دارد زیرا در افغانستان عزیز ما یک ملیت است و آن ملیت نجیب (افغان) است که همه باشندگان این وطن چه پشتون، چه تاجک، چه هزاره و چه .. و چه... همه به نام آن افتخار میکنند.
مثلاً جناب شما از هر قوم و تباری که هستید و امروز با پاسپورت افغانی در سویدن سکونت دارید در برابر پرسش یک نفر سویدنی چه فرد عادی، چه قاضی و چه پولیس که از شما بپرسد : ملیت شما چه است؟ آناً میگوئید (افغان هستم) و به آن افتخار هم میکنید. بلی در جواب چنین سوالی شما نمیگوئید که من هزاره هستم یا تاجک هستم چه در اینصورت برای آنها شما یک شخص بی هویت و غیر قانونی می شوید برای اینکه در پاسپورت شما در برابر علامت ملیت (افغان) نوشته است نه هزاره نه تاجک.
گله ام از پورتال وزین افغان جرمن آنلاین هم قابل ذکر است که بیشتر از ده سال است که این رسانۀ ملی و مردمی در راه ایجاد وحدت ملی افغانستان و شناختاندن ملت افغان بحیث یگانه ملیت کشور فعالیت خستگی ناپذیر کرده اند چگونه چنین نوشته ایرا که از (ملیت ها) حرف میزند اجازۀ نشر داده اند و یا لااقل اصلاح نکرده اند. با احترام

یار زنده و صحبت باقی


اسم: jalalbaiany   محل سکونت: sweden    تاریخ: 26.10.2011

مســـــــــــوولين محترم پورتال محبوب افــــغــــان جـــرمن !
بنده دو نظر و پيــشنهاد دارم که غرض حفظ محبوبيت بيشــــــتر اين سايت تقديم ميکنم !
اول : بسـياری از سايت های مزدور ، خريده شده ، با نهايت سبک سری ، رذالت و اپتذال عليه مليت ها قرار گرفته تا سرحد توهين ، دشنام به مقدسات ملی نشرات دارند ، لطفأ طی نامه سر گشــاده عنوانی حامدکرزی ، شــــــورای ملی ، اســـــتره محکمه و وزارت اطلاعات فرهنگ جلو اين خيانت ملی گرفته و سايت با گشايش دريچه جديد عليه اين مزدوران ايران ، روس ، انگليس ، پاکستان و امريکا مطالب نشر گردد.
دوم: در کنار نويسـنده گان پويا ، پايا ، خبير و اگاه پاک عناصر مشـکوک ، مفتن ، فاســـد و جنايتکار نيز ســـهم گرفته با تحرير ، تبصره و تحليل های ناقص ، فرسوده، غير واقعی ، تکراری و سوال وجنجال برانگيز فضای شفاف علميت اين سايت را مکدر و با برخورد خاننده و علاقمند با نام بدنام ، جنايت پيشه نويسنده که از همه سايتها رانده شده تکان خورده باعث دلگير بيننده ميگردد . اقای بنام [ شـــاه محمود *** ] که در گذشــــــته معاون ســـياسی ســـروری ريس اکسـا و کام بوده دســت اش در خون صدها هم وطن اغشته و فعلأ از فعالين حفيظ الله امين بوده و شــــوهر برادر زاده حفيظ الله امين ميباشـد / موصوف با صفات زشت جنايتکار ، قاتل ، مجرم جنگی شهرت دارد در صورت که محکمه واقعی اگر دائر گردد به اشد مجازات محکوم ميگردد.
جلال بايانی


اسم: ن، مصون    محل سکونت: از آلمان    تاریخ: 04.10.2011

جناب محترم ن، مصون سلام های ما را بپذیرید،
در دریچۀ دیگاه ها اکثرأ تبصره ها در مورد مطالب نشر شده در قسمت تحلیل ها پذیرفته میشوند. امیدواریم در آینده نظرات نیک شما را در مورد مطالب این سایت دریابیم.
با احترامات مزید


گاه گل، گاه چمن گاه صدا میگــردی
ای خیال آینه هوشی که چها میگردی
(بیدل)

1- رنگین دادفر سپنتا، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری افغانستان گفته است که رهبری این کشور در طرح مصالحه با مخالفان مسلح تجدید نظر کرده و از این پس "به گفتگوهای بی حاصل صلح با افراد فاقد صلاحیت" پایان می دهد.

کسانیکه رئیس این شورای صلح تقلبی را می شناختند در زمان ایجادش می دانستند که بی حاصل است و آقای سپنتا حالا متوجه شده. طالبان همرای کسی حرف بزند که وی را تا تاجکستان فرار داده بود. این از نگاه جنگی در کدام دین و آئین است. مردم بازی دادن و وقت گذرانی به هدایت باداران امریکایی ما.

۲- سپنتا گویا مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری افغانستان به بی بی سی گفته که برای تامین امنیت در افغانستان و پایان دادن به خشونتها، نیاز است تا "گفتگوهای صلح" به جای طالبان، با مقامات نظامی و اطلاعاتی پاکستان انجام شود.

عجب فکر بکری. از یک طرف مقامات نظامی و اطلاعاتی پاکستان متهم به همکاری با طالبان میشود و از طرف دیکر با آنها راه حل جستجو میشود. در نهایت وقت گذرانی خواهد بود تا زمانیکه جامعۀ جهانی افغانان بی طرف را وارد میدان، غرض حل قضیه نسازد که از طرف طالبان و حکومت کابل قابل قبول و غرض پایان دادن جنگ به نفع اطراف ذیصلاح کار کند. امکان این است هر گاه واقعاً جامعۀ بین الملل در افغانستان صلح بخواهد. صلح بدون عدالت به صورت عموم آن مفهوم ندارد.

۳- آقای اسپنتا دستگاه استخبارات پاکستان را متهم کرد که " از تروریزم به شکل سیستماتیک، به عنوان ابزار سیاست خارجی خود استفاده می کند."

آغای سپنتا باید واضع بسازد که علت این چیست و در رفع علت بکوشد و اگر علت آن خود سپنتا و حکومت کابل است باید در زمینۀ آن از طرف جامعۀ جهانی یک فکر تازه با اشخاص تازه شود.

۴- اخیراً حامیان بین المللی پاکستان، از جمله امریکا و برتانیه، نیز در رابطه با مبارزه با تروریزم، دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده اند.

از نگاه فزیکی هر قدر فشار قوی باشد انفجار و خراب کاری هم زیاد است. امید است که هدف ستراتیژیک اصلی امریکا آتش افروختن جنگ به نفع صنایع اسلحه سازی امریکا در منطقه نباشد که فقط کشتن و خرابکاری به ارمغان برای مردم با خود دارد. امریکا از سپنتا، رسول، کرزی، خلیلزاد، و غیره به حیث آله استفاده می کند.

۵- آقای سپنتا به بی بی سی گفت: "مشکل اصلی، در دستگاه دولت پاکستان است.

رندی بچۀ هرات را ببینید. یک روز نگفتن که مشکل اصلی دستگاه دولت افغانستان است. دولت افغانستان توانسته تماماً مشکلات داخلی خود را از قبیل بیکاری، رشوت، بی نظمی، بی عدالتی، بی قانونی و غیره را متوجه پاکستان بسازد. تفرقه انداز و حکومت کن.

۶- آقای سپنتا از این هم فراتر رفت و دستگاه استخبارات پاکستان را به " قتل نخبگان سیاسی" افغانستان متهم کرد.

چاپلوسی پیش نفرهای ربانی را نگاه کنید. آغای انوری مفصل راجع به نخبگی ربانی نوشته. اگر نخبگی همین باشد که سپنتا میگوید لعنت به حرف نخبگی.

۷- آقای سپنتا در مورد اینکه چه کارهای عملی در این زمینه صورت خواهد گرفت، گفت: " گفتگو های بی حاصل صلح را آنگونه که تا حالا بوده، با افراد فاقد صلاحیت و افراد مشکوک پایان می دهیم ."

برادران توجه کنید که چه گفته. خود می دانستند که همه بی حاصل است. مردم بازی دادن و وقت گذرانی. شخص خودم از روز اول می دانستم که بی حاصل است.

به گفته برادران هزاره ما حاکو ازی مردم چیزی بور نمیشه

داغ میگوید بگوش شعله کای مست غرور
تا بکی سر بـه هوای پیش پا افتادگی

(بیدل)


اسم: ن .قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 30.09.2011

گر از دست شد عمرت اندر بدی
تو آنی که اندر خرمن آتش زنی
(سعدی)

یک انسان در این دریچه بدون ارتباط بی خریط فیر نموده می نویسد: نوکران ایران و پاکستان همیشه خاموش بوده اند و بعداً اضافه میکند: مرګ به اینها.

آیا این آزادی بیان است که از طرف کمیتۀ نشراتی پورتال به نشر میرسد.
هیچ معلوم نیست که کی نوکر پاکستان است و کی نوکر ایران ؟ و این چطور تشخیص داده شده؟ و هر گاه از نوشتۀ کسی با تعبیر غلط و فهم کوتاه این تشخیص صورت ګرفته باشد خود شخص مقصر است.

آیا کسیکه در یک مورد نظر آزاد خود را میدهد و مورد قبول طرف مقابل واقع نمی شود باید محکوم به مرګ شود.
این است عقل و فکر ما و آرزومندی بهتر شدن افغانستان را هم داریم!!!

چون این مقال متوجه نوشته بنده بود مجبوراً قلم برداشتم چون اخلاق خوب و بد افغان ها را می شناسم.

عزیزیم در چشم دانا چو زر
بچشم تو در خاک و خاکستریم
(ناصر خسرو)


اسم: Hady   محل سکونت: nangarhar    تاریخ: 30.09.2011

Salam to Systany Sahab I always interested your writing espacially regarding revelling the facts about Shorya Nazar and also about some fact about history of Afghanistan but sometimes you get that emotional to a degree to become againist Islam and even denying the sacriffy of ~2 million afgans who lost there life against USSR and put all the blame on other countries like Pakistan , Iran ...I totally agree with you our problam is because of these countries but why we allowing this countries to interfer in our affairs so in my openion lets work together for unity and peace no one is our friend do you remember Karmal always said USSR is great friend of Afganistan but once he expired even the his beloved USSR rejuct his application for resdincy , the same thing happened to other leaders also , let us stop blaming other and solve our own problams no one will solve only , only us please put your effort for peace , unity and stability of our beloved Afghanistan.
Thank you.


اسم: کریم پوپل   محل سکونت: المان    تاریخ: 29.09.2011

با امریکا صادقانه متحد شوید تا پاکستان را ناتوان سازید!!!
با عدم موجودیت امریکا در افغانستان آی اس آی سلطان شماست!!!
با نبودن موجودیت امریکا جنگ نه تنها در افغانستان بلکه در تمام آسیای میانه آغاز میشود!!!
دوستان و عزیزان سلام: پس از 14 اگست سال 1947 انگلیسها دیواری از افراطی گرای غرض نرسیدن کمونیزم در هندوستان ساختند. غرض قطع همکاری افغانها به هندوستان اولاً رنجیت را تقویه نمودند تا تمام هند را بدست آوردند سپس غرض حفظ قدرت خویش در منطقه کشور مارا تجزیه نمودند، تا اقوام غیور پشتون را بدو حصه تقسیم نمود و سپس بین هم در انداخت. تا این کشور همیشه مصروف خانه جنگی باشد که تا امروز مزۀ آنرا همه می چشیم. پس از سال 1956 سه کشور انگلیس امریکا و کشور چین مساعی خویش را در تقویۀ نظامی پاکستان بخرچ دادند تااین کشور را مجهز به سلاح اتمی ساختند.
پاکستان دارای اردو 350 هزار نفری با مجهز ترین اسلحۀ زمینی و هوائ آراسته میباشد. مصرف عمومی نظامی پاکستان 2.6-3 ملیارد دالر درسال و از فی فرد نظامی 7818 دالر در سال است. پس از کودتا سال1997 جنرال مشرف خواست تا جلو افراطی گری را محدود ساخته و گروه های شبه نظامی افغانستان و پاکستان را در کنترول خود در آورد ولی چنین نتوانست. پاکستان که میزبان طالبان و گروه القاعده بود توسط امریکا زیر فشار گرفته شد تا در محو تروریزم همکاری نماید. امریکا از دولت پاکستان خواست تا اجازه دهند قطعات نظامی ناتو در سرحدات نظامی پاکستان عملیات نظامی نمایند. پاکستان در خفا اسامه را سالها قبل در بند خود داشته و عملیات نظامی را علیه ناتو تحت نام القاعده اجرا مینمود. در پاکستان 92 حزب و تنظیم وجود دارد که 13 تنظیم آن شامل القاعده شده و عملاً تحت اداره افسران آی اس آی در افغانستان و کشمیر می جنگند. دولت امریکا چون اکمالات نظامی خودرا از بنادر بحری پاکستان مینمود از بسیاری موضوعات چشم پوشی نمود. ولی نا باوری پاکستان در برابر امریکا به حدی رسید تا منجر به اخطار ها و بلاخره جنگ استخباراتی و عملیات نظامی بالای امریکایی ها آغاز گردید. پاکستانی ها و استخبارات عرب و بعضی از گروه ها آخرین تلاش خودرا دارد تا دوستی بین افغانستان و امریکارا ضعیف و با نا باوری تبدیل نمایند. درین صورت یک افغانستان قوی نخواهیم داشت. پاکستانی ها درین اواخر میخواهند جمعیت اسلامی که همکاری خوب با امریکا دارد از هم جدا ساخته در جهت مخالف امریکا استفاده نمایند. میخواهم پیشنهاد نمایم این موقع کشت و مات است. ما که چنین ابر قدرت در کنار خود داریم با یک همکاری بی شایبه و خالص هم قوای مسلح خودا تقویه کنیم هم اقتصاد خودرا و هم راه بحری خودرااز بندر بلوچستان. امریکا توانائ آنرا دارد تا پس از فیصله سازمان ملل پاکستان را بحیث یک کشور مولد تروریست و دهشت افگن محکوم و بر آن حمله نماید. ده ها کشور جهان منتظر همین روز هستند. پس از پاکستان امریکا به راه بحری ضرورت دارد این راه بحری را فقط میتوان از راه بلوچستان یافت. این در شرایطی امکان دارد که امریکا شرایط را مساعد کند تا ازین راه بحری تمام کشورهای آسیای میانه و روسیه استفاده کرده بتوانند درین صورت در بلوجستان منافع ده ها کشور در مهیا میگردد. از بلوچستان یک کشور بزرگ اقتصادی ساخته خواهد شد و دشمنان وطن ما؟؟؟
خواستم نظریات خودرا بطرز علمی با دلایل ابراز کنید تا در مورد کار آغاز شود.


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 29.09.2011

به پیری هم نفهمیدم افسوس
که دنیا بازی طفلانه کیست
(بیدل)

اظهارات ګویا سرمنشی سازمان ملل متحد در لابلای نشرات که با وزیر امور خارجه افغانستان در حاشیۀ شصت و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد نموده مرا وادار ساخت تا چند جمله بنویسم.

۱. سرمنشی سازمان ملل متحد(سخنګوی منافع امریکا) بر حضور درازمدت جامعه جهانی در افغانستان تاکيد کرد.

منظورش از جامعه جهانی امریکا و ناتو میباشد. به همه معلوم است که سازمان ملل متحد( ملل نا متحد) آله دست امریکا میباشد. اګر اینطور نباشد پس باید فیصله های اعضای شورا توسط ۵ عضو دایمی شورای امنیت (شورای نا امنیتی) قا بل رد نباید باشد. دکتاتوری در قلب و یا بنام دموکراسی.


۲. زلمی رسول ضمن ابراز امتنان از مساعدت‌های سازمان ملل متحد به افغانستان، نقش موثر آن سازمان را در راستای تأمین صلح،‌ ثبات و بازسازی افغانستان در طی سالیان گذشته ستایش کرد.

کدام نقش موثر صلح امیز و کدام باز سازی واقعی در عرصه ها مختلف. ګپ زدن مفت است. ملل متحد در مدت ۱۰ سال با تایید و بشتبانی از حکومت بی کفایت کرزی اوضاع را بدتر ساخته بهتر نی.

۳. بانکى مون ابراز امیدواری نمود که با ادامه راه استاد ربانى، پروسه مصالحه ملی در افغانستان تداوم یابد و مردم افغانستان بتوانند در سایه صلح و ثبات به ترقی و پیشرفت بیشتری نایل آیند.

بنکی مون کجا وشناخت مردم و تاریخ و فرهنګ افغانستان کجا تا بتواند یک حرف درست بزند. با چنین اظهارات این سازمان اوضاع را خراب ساخته و خوب نی در مدت ۱۰ سال. چونکه راه ها و اشخاص غلط را تقویه کرده.

۴. هم چنان وى گفته است که حمایت بلند مدت کشورهای جهان از افغانستان می‌تواند در بلند بردن ظرفیت نهادهای امنیتی افغانستان و حفظ دستآورد‌های ده سال گذشته، ممد واقع شده و این کشور را قادر سازد تا به انکشاف سیاسی و اجتماعی پایدار تری برسد.

بلند بردن ظرفیت نهادهای امنیتی یعنی برادر کشی ببن افغان ها.

حمایت از ګروپ های فعلی در افغانستان هیچګاه مصدر خدمت به انکشاف سیاسی و اجتماعی نمیشود. به ګفته بی بی ګل جان مردکه خوی است خوی.

۵. حامد کرزى رئيس جمهور افغانستان نيز به تاريخ ٢ حمل سال روان گفته بود که موسسات متعدد ملل متحد درافغانستان کارميکنند که افغانستان به روشنايى از آن آگاه نيست و مصارف ونحو اجراات آنها براى دولت افغانستان قابل سوال است.

بیا حوی بیار حوض پر کن. ولی نعمت خود را میګوید تا مردم را بازی بدهد. این هم شد رندی بچه مکتب حبیبیه. فقط دیګر تمام چیزها درست است.


نا آمدګان اګر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نایند دیګر
(خیام)


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 29.09.2011

در رابطه با مقالۀ دانشمند گرامی و محترم سیستانی میخواهم چند کلمۀ ذیل را احترامانه تقدیم کنم:

یک تحلیلگر مسایل سیاسی از المان زمانی گفته بود که یکی از غیر انسانی ترین جنایات صورت گرفته در قرن بیست ایجاد کشور پاکستان است. بعضی ها این سخنان را به وزیر اسبق خارجه المان شاغلی گینشر از حزب اف دی پ یا لیبرال دیموکراتها مربوط میدانند ولی هر کسی این حرف های منطقی و به جاه را گفته باشد باید قابل قدر باشد. زیرا پاکستان بزرگترین کشور مصنوعی و شاید هم یگانه کشور در جهان باشد که به این اندازه غیرقانونی است.

با ایجاد این کشور مصنوعی برادر از برادر و فامیل از فامیل در دو طرف سرحد آن یعنی هند و افغانستان از هم جدا گردیده و حاکمان اصلی آن از قشر متمول پنجاب برای حفظ کشور مصنوعی شان به غیر انسانی ترین وسایل از جمله تروریزم ،اسلامگرایی افراطی و قتل ها عام متوسل شده اند.

مداخلات این کشور در افغانستان و هند هم در راستای سیاست های قشر حاکم پنجابی از بدو ایجاد کشور مصنوعی پاکستان بدینسو جریان دارد که از جمله جابجایی 120 هزار عسکر پنجاب در مناطق قبایلی و آنسوی خط تحمیلی دیورند هم جز آن است که نه با "دیورند جرگه" ارتباط دارد و نه با این جرگه آغاز شده است.

جنرال ضیا الحق زمانی گفته بود که اطفال که در مدارس نظامی در پاکستان درس میخوانند " عساکر آینده پاکستان در افغانستان و هند خواهند بود".

تروریزم ، افراطی گری اسلامی و مداخله در هند و افغانستان تهداب کشور مصنوعی پاکستان را تشکیل میدهند که اگر حاکمان نظامی پنجاب بر ضد آنها قرار بگیرند در حقیقت تهداب کشور مصنوعی شانرا و تمام امتیازات خود شانرا نابود میکنند.

اینکه این یا آن حزب سیاسی در بلوچستان و پشتونستان اشغالی چه نظر و چه سیاست دارند باید همه بدانند که این احزاب چارۀ دیگری جز دنبال کردن این نوع سیاست ها چیزی دیگری ندارند چون خوب میدانند که در شرایط کنونی بدون یک افغانستان قوی و با ثابات و بدون کمک جامعه جهانی ، حاکمان پنجاب تحت بهانه های مختلف در راه اضمحلال شان اقدام خواهند کرد و این تنها به کشور مصنوعی پاکستان تعلق نمیگیرد بلکه در تمام کشور های مصنوعی ما این نوع حالت و برخورد را میبینیم.

در المان شرق یا المان دیموکرات حزب بر سر اقتدار ادعا میکرد که المان شرق و مردم آن با المان غرب کاملا ً متفاوت است و هیچ راه و امکانی وجود ندارد که وحدت المان جامعۀ عمل بپوشد. هزاران هزار کمونیست و هزاران عضو قوای مسلح المان شرق خود را المان های نوین میگفتند و اصرار داشتند که المان شرق به حیث عضو ملل متحد و عضو پیمان وارسا و کشور های بلوک شرق با المان غرب کاملا متفاوت اند و جواسیس شان در المان غرب فعالانه بر ضد منافع المان غرب و مردم آن عمل میکردند -- این حالت به عین شکل در یمن ، در ویتنام و اکنون در کوریای شمالی جریان داشته و دارد ولی طوریکه دیدیم سیر طبیعی تاریخ را و وحدت برادران و هموطنان را هیچ اقدام و هیچ سرحد مصنوعی نمیتواند سد سازد.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 29.09.2011

هر که پا کچ میګذرد خون دل ما میخوریم
شیشه ناموس عالم در بغل داریم ما
نوکران ایران و پاکستان همیشه خاموش بوده اند
مرګ به اینها


اسم: ن . قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 27.09.2011

میرود صبح و میکند فریاد
که چر اغیست عمر در ره باد
(بیدل)

در ارتباط مقاله زلمی خلیلزاد سفیر سابق امریکا در افغانستان و ملل متحد در مجله نیوزویک که در لابلای نشرات توجه ام را جلب کرد میخوام چند جمله تحریر دارم.

مقاله را نامبرده قرار معلوم تحت عنوان، پاکستان طالبان را کمک می کند، این که کی دشمن ماست، روی این موضوع باید غور شد به نشر رسانیده است.

۱. طالبان قرار معلومات های مستند در نشرات جهان به کمک و مشوره خود شخص بالا در افغانستان غرض منافع کمپنی تیل امریکا در خصوص و سیاست امریکا در عموم با در نظر داشت نفع خودش به قدرت رسیده. پاکستان دلیل خوب خود را دارد که طالبان را کمک می کند و علت این که چرا به این سرحد رسیده خراب ګذاشتن تعداب افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر توسط خود شخص بالا به حیث مهره اساس بود.

۲. به اساس منطق بالای شماره ۱ دشمن درجه اول افغانستان اشخاص مثل زلمی جان هستند که زور و علم شان که نرسید یخن دیګر ها را محکم میګیرند.

۳. وی در مقاله اش می نویسد، ده سال بعد از آغاز عملیات جنگ در افغانستان، ایالات متحده حال در یک مرحله حساس قرار دارد.

منطق بچه مکتب غازی را نګاه کنید. امریکا از روز اول در یک مرحله اساس تاریخی قرار داشت که توسط زلمی و رفقا به قهقرا برده شد. چالاکی و مردم بازی دادن را در جمله وی نګاه کنید.

۴. خلیلزاد در مقاله به صورت واضع نتایج تهداب ګذاری غلط خود و شرکا را در مرحله اساسی تاریخ افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر شمار نموده تا ګویا خود راهنوز هم به رندی مهره را حل بګوید. نامبرده کسی است که همراه بوش در عراق انسان های زیادی را به قتل رساند.

۵. به گفته خلیلزاد، طالبان در عکس العمل به افزایش قوای امریکایی در مراکز عمده طالبان در افغانستان، شیوه دیگر را اختیار نموده مقامات عالی رتبهء حکومتی را هدف قرار داده اند که آخرین مثال آن، قتل برهان الدین ربانی رییس شورای عالی صلح افغانستان می باشد.

اینکه خودش حالا بعد از به قدرت رساندن طالبان در زمانش شیوه دیګر را ګرفته به حساب نمی آید. این منطق آن قدر ضعیف است که اندازه ندارد چونکه در نبرد اساس غلبه بالای دشمن است و کدام قانون معین مخصوصا در همچو چنک های غیر مساوی از نظر نظامی ندارد.

۶. به گفته خلیلزاد، دلایل مختلف برای تشدید فعالیت های شورشیان در افغانستان در چند سال اخیر، وجود دارند. قسماً از اشتباهات ارتکاب یافته حکومت های امریکا و افغانستان می توان نام برد.

در هر دو موضوع بالا خلیلزاد و اطرافیان وی مثل کرزی غنی احمدزی و دیګران مسو ل اند چونکه در رګ های انها خون تاریخ افغانستان و فرهنګ ان جاری بود نه در امریکایی ها. با منطق قوی راه را به امریکا نشان میدادند و انسان های درست در وظایف
سازنده نصب میکردند. کار کار بچه بازی نبود بلکه جهانی بود.

آغای خلیلزاد شما قاتل هستید چون در اثر اشتباهات شما خون ها ریخت و میرزد.هتلر هم خودش مستقیم نګشت بلکه اشتباهات وی.


۷. زلمی خان می نوسید :از همه بدتر این که هنوز هیچ کس اهداف اصلی اسلام آباد را نمی داند:
عجب! میګویند خدا را ندیدی به دلیل عقل بشناس. شناخت اهداف پاکستان کار مشکل نیست.

مستر زلمی مینویسد. مقامات پاکستانی در ملاقات ها با مقامات امریکایی و افغان، از حمایت شورشیان انکار می کنند.

زلمی خان هم از چیزهای که بنده نوشته انکار خواهد کرد. از قرار معلوم زلمی خان هنوز هم به شناخت خود و انسان ها نرسیده اما میخواهد سیاست کند. عجب دنیایی.

۸.به گفته خلیلزاد، شاید در واقعیت اختلاف نظرهای در داخل حکومت پاکستان موجود باشد.

زلمی خان رند کاکاقلمدادش موضوع از شاید ګذشته ګپ از باید بزن.



۹.در حال حاضر ادامه حمایت پاکستان از طالبان و دیگر تندروان می تواند، امریکا را ضربه جدی بزند. به گفته خلیلزاد، واشنگتن نیاز دارد که اسلام آباد رویه خود را عوض نموده و آن را همین حال تغییر دهد. این به این معنا که به یک دیپلوماسی سخت و جدی نیاز است.

آغای خلیلزاد که در حلقات سیاسی پاکستان شناخته شده است با چنین تقاضای بادارانه خود اوضاع را زیادتر خراب میکند.

بر عکس اسلام آباد و کابل نیاز دارد که واشنګتن رویه خود را تغیر بدهد و با سیاست مداران زبردست افغانستان که قادر به متقاعد ساختن همه جوانب با شد و در ۳۰ سال ګذشته جنایت نکرده باشد در سطع بین لمللی همکاری نماید.


۱۰. از سوی دیگر اگر پاکستان در همکاری خود ناکام بماند، واشنگتن باید کمک هایش به اردو و استخبارات آن کشور را قطع نموده نهادهای ملکی و جامعهء مدنی را در آن کشور تقویت بخشد،
حملات بر شورشیان را در امتداد سرحد تشدید نموده و برای وارد نمودن فشار بالای پاکستان از سوی کشورهای دیگر، همکاری شود، و اگر نیاز باشد آن کشور باید در انزوا قرار گیرد.

آغای خلیلزاد با این منطق خود اوضاع را در منطقه خر ابتر میکند چونکه با افغان ها زور ګفتن چه انطرف سرحد چه این طرف غلط است.

۱۱.به گفته خلیلزاد، حتی با وجودیکه ایالات متحده نیروهایش را در افغانستان کاهش می دهد، این کشور توانایی را که برای پیروزی نیاز است، داراست، پس به گفته وی نباید گذاشت که تلاش های یک دهه به هدر رود، وارد نمودن فشار بالای پاکستان جهت همکاری، فرق بین برد و باخت در افغانستان خواهد بود.

از نظر روانشناسی سیاسی و تاریخی خلیلزاد هنوزدر مکتب ابتدایی است و نباید برایش در همچو حالت موقع داده شود که اوضاع منطقه را به هدایت سی ای اه به چنګ ها خونین تر به نفع صعنای چنګی امریکا بګشد.

ره عیان بود ما غلط رفتیم
پس معنی بیرون خط رفتیم
(بیدل)


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.09.2011

ټولو ته سلامونه او نیکی چاری
د افغانستان هر وګړی د پاکستان او ایران د لاسووهنو څخه ښه خبر دی ، په ځانګړی ډول شرقی و جنوبی ویالاتو کی د پاکستان پر وړاندی ملی جذبه لوړ او د پاکستان د هر ډول لاسووهنی او پوځی تیری پر وړاندی دا وګړی او قومی مشرانو چټک غبرګون ښودلی او دا وګړی د افغانستان د نورو افغانانو سره یو ځای پاکستان ته به غاښ ماتوونکی ځواب ورکړی نه دا، چی د پاکستان د توطیو پر وړاندی غلی پاتی شی ، دا چی یو شمیر ګواکی داسی انګیری چی ددی ویالاتو یو شمیر قومی مشرانو به د پاکستان د توطیو ښکار شی، چی سمه نه دی.
دا وګړی هیڅکله د پاکستان د توطیو ښکارشوی نه دی، اوتاریخ ددی خبری شاهد دی. بله دا چی د اسلامی بنسټ پالو او قومی مشرانو تر منځ باید توپیر قایل شو.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.09.2011

ښاغلی کریم پوپل از کشور آلمان

مقالۀ شما تحت عنوان معدن فروشان قرن بیست و یک بتاریخ 25 سپتمبر به این پورتال مواصلت نمود.
کمیتۀ نشراتی پورتال بعد از ملاحظه و مطالعۀ مقالۀ تان تبصره ها و سئوالاتی در باره داشتند که خدمت فرستادند. ولی متأسفانه ایمیل شما به نسبت درست نبودن باز گشت، لطفاً ایمیل درست تانرا ارسال دارید تا بتوانند مطالب خویش را با شما در میان گذارند.
از توجه و درک شما پیش از پیش اظهار شکران داریم.

با تجدید حرمت

پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: عبالقدوس   محل سکونت: از سرای خواجه     تاریخ: 24.09.2011

با سلام و احترام به همه دوستداران این سایت،
نوشتۀ خانم ملیحه را خوانده و استفاده بردیم. دلایل بسیار معقول ارائه گردیده که نماینگر منطق قوی و استدال این خانم میباشد. آروزی شخص من این است که خانم ملیحه با عقیدۀ راسخ و احترام کامل به دین و مذهب کشور ما مشکلات که مخصوصأ در جامعۀ ما متوجه زنان میباشد بشکافند تا باشد ما مردان از برداشت و برخورد غلط کی در مقابل زنان داریم بیشتر بیاموزیم. همچنان برخورد جناب غفوری صاحب هم نماینگر عکس العمل 98 فیصد افراد جامعۀ ماست که با ابراز همچو بیانات بالمثل خانم ملیحه متوجه هریک ما خواهد بود. بازهم باید نا امید نگردیم و صحنه را برای غفوری صاحب تخلیه نباید کرد.

به امید مؤفقیت و کامگاری همۀ شما در پناه ایزد بی همتا
السلام و علیکم


اسم: ملیحه نایاب   محل سکونت: ططط    تاریخ: 23.09.2011

ملیحه نایاب
بجواب جناب محترم غفوری در بخش دیدگاه ها!
سلام مرا بپذیرید و از اینکه مقاله بنده شما را آزرده خاطر ساخته است متاسفم. اما وقتیکه انسان ببیند در جوامع اسلامی ظلم بیداد میکشد, وجدانا خود را راحت نمیبیند تا اگر چیزی میداند خموشی اختیار نموده و آنرا ناگفته با خود در گور ببرد.
تقریبا از مدت بیشتر از ده سال بدینسو با دیدن بعضی مشکلات که در حق ملت مظلوم ما بنام دین که بیشتر طبقه زنان مسلمان از آن متضرر میباشند, مرا واداشت تا با مطالعه و درک از معانی قران و تاریخ اسلام از طریق گفتار و نوشتار درین راه برای طبقه زن ونسل های آینده تا اندازه توان, خدمت را انجام داده باشم.
باید متذکر شوم آنچنان که شما میگویید, بنده هیچگاه ادعا فهم قران را نکرده ام, البته قطره ازین بحر بیکران علم
( معانی و فهم از قران) که خداوند تعالی برایم عنایت فرموده است تا حد امکانات که برایم میسر باشد استفاده نموده و مینمایم.
با کلمات که مرا مخاطب قرار دادید, دور از انتظار برایم نبود, گفتن حقایق که درطول تاریخ اسلام پنهان مانده بود, آنهم از زبان و قلم یک زن مسلمان برای بسیاری اشخاص چون شما نا باور کردنی و غیر قابل تحمل میباشد.
در ابتدا من فکر میکردم که مسؤلین پورتال افغان جرمن آنلاین ازینکه این مقاله نسبت به مقالات قبلی به گفته خود شما اینبار(کفرانه تر) را با جرأت بیشتر تحریر کرده بودم, شاید در سایت پورتال به نشر نرسانند, تا مورد حملات و اتهامات آنعده کسان واقع نگردند که طرفدار تعدد زوجات بوده و میباشند و آنرا عطیه خداوندی در حق خود میدانند. ایکاش از فهم قران که شما دارید روی این آیه شریفه روشنی بیشتر می انداختید.
علمای دین از آیه شریفه چنان معنی و تفسیر نمودند که اولا قضیه دختران یتیم نادیده گرفته شده, تا حکم را شامل حال همه مردان گردانند و بعدش اشاره به تعداد زنان و رعایت عدالت را با چند کلمه محدود خلاصه نموده اند که عبارت از( خوراک پوشاک و همخوابگی) در میان آنها میباشد, اگر آیات مکمل به مردم تفهیم میگردید ممکن از ترس اینکه در حق زنان بی عدالتی صورت نگیرد, و شاید از ترس خدا بعضی مردان مانند (تارکین دنیا) حتی به گرفتن یک زن هم حاضر نمیشدند, چه رسد به دو, سه و چهار. البته که اجازه یک زن در اسلام ثابت است.
گفتن کلمه (کفر) مرا کافر نخواهد ساخت زیرا نور ایمان اگر در قلب یک مسلمان داخل شده باشد گفتن همچو کلمات بی تاثیر خواهد بود و کافر به کسانی اطلاق میشود که از حقایق چشم پوشیده و از احکام الهی انکار کنند.
از ینکه مرا با ببرک کارمل در ترازو الحاد یکجا قرار داده و گاهی هم در کنار و زیرعناوین دیگر قرار میدهید که گویا من مانند ایشان استدلال از آیات قران میکنم. در جواب همنیقدر میگویم که: از خداوند بترسید..
البته که من شما را میبخشم, و اگر نبخشم خداوند شما را نخواهد بخشید زیرا که بنده مسلمانش را ملحد مینامید و این شما هستید که باید توبه کنید, دروازه توبه باز است و خداوند بخشاینده و مهربان.
در مدت یکی دو سال با شماری از زنان مسلمان افغان و غیر افغان از کشور های مختلف در مورد فرهنگ (تعدد زوجات) گفت و شنید های داشتم, تقریبا نود و هشت در صد آنها نارضایتی شانرا در برابر این فرهنگ که با عدالت سازگار نیست ابراز داشتند. هر چند درموقف آنها قرار ندارم و به لطف پروردگار به افتخار گفته میتوانم که نه شوهرم و نه هم پدر و از دو طرف پدرکلانهایم هیچکدام شان بیشتر از یک زن نگرفته, یعنی ازدواج دو, سه و چهار نکرده اند.
میدانم به همان اندازه که استعمال کلمات کفر, کفرانه و کافر قلب مرا آزار میدهد, به همان اندازه کلمه ظلم, ظالم و مظلوم که من به آن اشاره مینمایم و در قران زیاد آمده است شما را نیز آزرده خاطر میسازد.
در صدر اسلام زنان چون حضرت حفصه که در یادداشت و جمع آوری قران حصه داشتند, حضرت عایشه که احادیث پیغمبر خدا را حفظ مینمود و صد ها زنان با شهامت مسلمان دیگر که خدمات ارزشمند آنها درج تاریخ اسلام بوده, بیانگر پیشرفت علم و ترقی ان دوره های اسلام سر بلند میباشد. مثل زن را بیان میداریم که با خلیفه دوم دعوی حقوق خود را مینمود تا از حق المهرش چیزی کاسته نشود, چنانکه عمر رض به منبر بالا شد و گفت: این زن راست میگوید و من اشتباه کرده بودم.. انسان به حال جامعه اسلامی امروز تاسف میکند که ما در کجا قرار داریم و آنزمان کجا..امروز همچنان باید صدای زنان مسلمان برای دفاع از حقوق انسانی و نجات ازچنگال ظلم و بی عدالتی های اجتماعی همواره بلند باشد.
همه چیز یک امتحان خداوند است, به اسلام که من به آن باورمندم در آن ظلم, بی عدالتی, تبعیض و تعصب راه ندارد. یک زن مسلمان آزاده و پشتیبان حق بوده, ارتباطات به کدام سازمان سیاسی و فرهنگی نداشته و ندارم, یعنی مستقل در کار خود میباشم, ازینکه این پورتال را متهم به نشر مضمون کفرانه من کرده اید, متاثر هستم, چون واقعا اگر بدانم که همچو نوشته های من برای این پورتال باعث ایجاد درد سر میگردد, از مقالات دینی که به باور من جز خدمت در راه دین خدا و حقوق تلف شده زن چیزی دیگری نیست, دست کشیده و به اشکال دیگری که آزردگیها را در قبال نداشته باشد این اهداف خود را به پیش خواهم برد, زیرا نمیدانستم که به گفته خود شما صد ها بار پیام های به این پورتال ارسال داشته بودید که باآنهم تا هنوز که هنوز است به نشر مضامین (کفرانه) من می پرداختند و از همه جالب تر اینکه برای این پورتال که زحمات شان قابل قدر است اخطار دادید که خود را معلوم سازید (سفید هستید و یا سیاه) چون شما فولادی را هم که قبول ندارید و من شخصا به صبر آنها آفرین میگویم..
هرقدر با خرد و منطق و (آزادی بیان) روی موضوعات دین صحبت شود, مفادش به تمام جهان اسلام میرسد تا مشکلات را که عرف و دین در میان مسلمانان بوجود آورده است ازمیان برداشته شود. بسیاری رسوم و عادات که در گذشته ها در میان مردم جهان و ادیان دیگر مروج بوده و داخل دین شان گردیده بود, مانند تعدد زوجات که متاسفانه در دین ما تا هنوز باقیست. خوشبختانه امروز(قرن بیست و یکم) در سراسر جهان رسمیت ندارد. باید در جوامع اسلامی نیز مانند دیگر ادیان بجای این فرهنگ پوسیده, ازدواج با( یک زن) درقانون اساسی کشور جاگزین گردد, تا خداوند تعالی هم از بنده راضی باشد. برای اینکه مرا متهم کردید که با ادبیات رکیک و ضعیف(حکم خداوند را ظلم در حق زن گفته ام) دراینجا برای شما ثابت میسازم که من حق را گفته ام و شما قضاوت نادرست کرده اید. مشت نمونه خروار!
بدون ذکر نام, شخصیت را معرفی میداریم که از نظر سن و سال نتنها ریش بلکه ابروهایش نیز کاملا سفید بوده و بنام خدا و دفاع از دین اسلام نزد عده ای محبوب القلوب هم میباشد, یعنی ازهمان حکم بنام (شریعت) ظلم را در حق یک مظلوم (دختر یتیم) انجام داده است. این افسانه نیست یک قصه واقعی است تا بدانید و خود قضاوت کنید که آیا من کفرانه مینویسم. این شخص را اکثریت مردم و به یقین که جناب شما هم میشناسید.
این مرد روحانی, دختر یتیم خورد سالی (صغیر) را بعد از کشته شدن برادرش که سرپرستی اش را به عهده داشت در عقد نکاح خود در آورد. آیا ماجرای این دختر یتیم را که با دختران یتیم هزار و چهار صد سال پیش فرقی زیاد باهم ندارند به گوش شما نرسیده, و آنشخص روحانی آیات قران و آن حکم را نخوانده بود, پس استدلال شما در مورد این حکم قران چگونه است که من آنرا ظلم در حق زن گفتم.
این مرد ثروتمند بجای عقد با آن دختر, باید ازدواجش را با یکی از جوانان مجرد سر براه میساخت و نه اینکه بخاطر (هوای نفس) با تازه جوان در سن پیری خود ازدواج کند. عدالت را در کجابش میبینید, همین اشخاص هستند که اجازه نمیدهند تا قانون ازدواج با یک زن بنام قانون آسمانی (حوا و آدم) در قانون اساسی کشور گنجانیده شود. در مقاله قبلی صرف اتکاء به مثالهای از زنان پیغمبر نموده بودم, آنرا رد کردید, ولیکن مجبورشدم تا از کسانی یاد کنم که در عصر امروزی به چنین عمل دست میزنند و به صدها نفر از پیروانش را از طریق برنامه های دینی درس اخلاق اسلامی میدهد. قانون احوال شخصیه از جمله مظالم دیگریست که از سوی ریس جمهور بخاطر استفاده از منافع خود در انتخابات به توشیح آن عجولانه اقدام نمود, که باز هم زنان مظلوم آز آن متضرر گردیدند. اولا با ظلم مبارزه باید کرد, تا مظلوم را که خود دفاع از حقش کرده نمیتواند به دادش رسید و از چنگال ظالم نجات داد. این وظیفه مربوط به چه کسان میباشد, آنانکه در ظاهر از اسلام دفاع ئموده و در حقیقت خود ظالم گشته و به حق مظلوم تجاوز میکند.
در تلویزون ملی در یکی از بر نامه های مذهبی از جناب مولوی صاحب مرد جوان پرسید! چون زنم را با علاقه و دوستی, یعنی به انتخاب خود گرفته ام. چند سال میشود که طفل بدنیا نیاورده و زنم ازین ناحیه بسیار رنج میبرد, چون هر وقتیکه حامله میشود طفلش بعدا ضایع میگردد..
جناب مولوی صاحب اولین مشوره که به آن مرد جوان داد این بود که: نظر به حکم شریعت میتوانید زن دیگر بگیرید و بعدا علاوه نمودند که تداوی نیز درین قسمت وجود دارد.
شاید هم به نظر شما بهترین نظر داده باشد, ولیکن از دیدگاه من جناب شان در قدم اول تکت لاتری را برای آزمایش بخت (زن دوم) در اختیارش قرار داده و سپس طریق مصرف را برایش گفته است. یک عالم دین باید در قدم اول همچو اشخاص را به صبر و حوصله دعوت نماید, تا طرف مقابل(زن) که اگر صحبت های تلویزون را بشنود برسر زخمش نمک پاشبده نشود, چون ازین حالت رنج میبرد, هردو خوب میدانستند که آوردن طفل در قدرت و اختیار خودشان نیست. مولوی صاحب میتوانست بجای تشویق به ازدواج دوم که سبب نفاق و بدبختی در خانواده میگردد, آنشخص را در راه معالجه رهنمایی بیشتر مینمود. اینست عدالت که شما به آن باور دارید.
البته چنین بی عدالتی ها در جوامع اسلامی زیاد شنیده میشود که خداوند تعالی همه ما را هدایت کند, تا دامن ظلم از سرزمین های جهان اسلام برچیده شود. سرفراز باشید.


ملیحه نایاب.
بجواب محترم مصطفی از شهر کابل!
بعد از سلام, ازهموطنان که در مورد اینجانب نظر نیک ابراز داشتند جهان سپاس مینمایم. باید به عرض شما برسانم که برای دریافت جواب مکمل خود به سوره های قران ( قصص پیغمبران) همچنان به تاریخ اسلام و کتب ادیان پشین مراجعه گردد, زیرا با چند سطرمختصر نمیتوان همه جواب را داد. باآنهم به این چند مثال توجه نمایید.
ادیا ن یهودی و نصاری به این باور هستند که خداوند تعالی به ابراهیم ع در عالم خواب فرمان داد, تا اسحاق پسرش را قربانی نماید و مسلمانان میگویند که خداوند تعالی اسماعیل ع را برای قربانی انتخاب نموده بود. داستان بیشتر از شش هزار سال قبل را به مشکل میتواند ثابت ساخت, مگر به استناد از آیات قران و شواهد تاریخی, همچنان دلایل عقلی را باهم پیوست داده تا جواب مطلوب به دست آوریم.
در قران آمده است که خانه کعبه توسط ابراهیم ع و اسماعیل ع تهداب گذاشته شده است, پس قضایای دیگر چون برامدن آب زمزم و ازدواج اسماعیل ع از قوم که در نزدیک مکه بود حضور هاجر زن دوم و فرزندش را از طفلیت تا آخر زندگی و (قربانی) اسماعیل ع را در مکه همین دلایل ثابت میسازد. اما زندگی سارا زن اول و فرزندش اسحاق ع را نظر به آیه های قران و خاصتا سوره یوسف پیغمبر نشان میدهد که در سرزمین (کنعان) که بنام فلسطین یاد میشود جدا از هاجره زندگی مینمود. اینکه روی کدام دلیل دو زن ابراهیم ع در دو سرزمین جدا از همدیگر قرار داشتند در کتب مختلف مذهبی آمده است, زیرا همه ادیان آسمانی باهم ریشه تاریخی مشترک دارند.
در مورد اختلافات میان دو خواهر و داستان عاشقی یعقوب ع به دختر دومی مامایش (مادر یوسف) در کتب مختلف مذهبی (عیسویت) نیز با شرح بیشتر آمده است. حسادت خواهر بزرگ سبب شد تا پی آزار مادر یوسف بوده که بعد پسرانش خواستند تا یوسف برادر شا نرا به قتل برسانند. اما در جمع برادرانش یهودا مانع شد. و زنده در چاه گذاشته تا کاروانها به جای دورتر با خود ببرند. در سوره یوسف اینکه پدر بالای فرزندانش اعتماد نمیکرد تا یوسف را با خود به چراگاه ببرند, این خود نشان میدهد که قصه از چه قرار بوده است. البته وقتیکه فرزندان یعقوب پیغمبر از اعمالشان پشیمان و برای پدر اعتراف نموده و دلیل این عمل را کمبود محبت نسبت خود و توجه بیشتر پدر در برابر یوسف و مادرش بیان داشتند. ناگفته نماند بخل و حسودی در میان زنان محمد ص نیز نظر به بعضی روایات وجود داشت که میتوانید خود روی آن تحقیق کنید. این بود جواب شما امید حل مطلب تا اندازه شده باشد موفق باشید.

چون در قسمت تایپ و کارهای کمپیوتری مشکلات داشته چندان زیاد موفق نیستم, وقت مرا بسیار میگیرد, لذا بیشتر ازین به سوال وجواب نمیتوانم ادامه بدهم. موفق باشید


اسم: Mustafa   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 21.09.2011

Salam to sister Maleha I read your writing from top to end , I really appresiate your hard working and analysis from holy Quran but you still stressing your own point of view and in some points I could not found the base in quaran in Ahadyas like Ibraheam alyhasalam had more love with Hajar and less love with Sara or Yaqub alyhasalam was in more love with mother of Yousof alyhasalm .... and make sure base of Islam can not be justify by my and your point of views and sometimes these issues are very sensative may bring the person in line of SHARK so it will be a good idea prior to publish these kind of issues to get an openion of an expert in Islam .
Wmaalynalbalgh
Thank you


اسم: داکتر خلیل الله قدیری    محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 20.09.2011

به تائید پرتال وزین افغان جرمن آنلاین
کردار جنایتکاران در مقابل جناب نبیل غمین مسکینیار را هر کسی که به آزادی و دیموکراسی عقیده راسخ دارد نفرین میکند.
در عین حال یکبار دیگر این عمل ناشایسته و جنایتکارانه نشان داد که حامیان کرزی تروریستانی را به حق کشیدند و میکشند و از تروریستان دیگر در وطنما حمایت کرده ثباتی تا حال آورده نتوانسته و عدالت را خفه میکنند


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.09.2011

هــرگــز

http://afghan-german.com/acc/upload/pdf/said_hashem_sadid_hargez.pdf


اسم: Jafaree   محل سکونت: LA, CA    تاریخ: 19.09.2011

آقای غفوری:
شما چه کاره هستید که بر یکی حکم کفر صادر میکنید وبر دیگر تهمت می بندید و میخواهید 6 بلیارد انسانهای روی زمین شما یگانه انسانی میبا شید که به همه کاینات علمیت دارید.وتمام انسانها باید عقیده مغز پوسیده وشسته شدهء شما را داشته باشد. جناب سدید که من به ایشان احترام بی حد دارم همه دلایل نا معقول وغیر منطقی شمارا با احترام به عفت قلم ونویسندگی پاسخ گفته و خواهند گفت ولی شمااصلا" قدرت درک وفهم حقایق را ندارید و از همان خرجهل تان نمیخواهید پائین شوید. عقاید دینی و مذهبی موضوع شخصی وقلبی هر انسان با خدایش است .هیچگس حق ندارد عقاید خودرا ولوبه واقعیت نزدیک باشد با دو ودشنام وفحش بر دیگران بقبولاند. مخصوصا در جهان امروز که همه به چشم سر انکشافات سریع را که با موهومات قابل مقایسه نیست به چشم سر میبینند وبا دست وپا وچشم وگوش باآن در تماس بوده نمیتوانند لحظه بدون آن حتی زندگی کنند. اگر واقعا انسان عاقل ومنطقی هستید باید فکر کنید و از تجارب هرچند سالی که دارید آموخته باشید که کدام درد ومشکلات انسان های روی زمین با دعا وتکبیر وتعویز وزیارت مداوا وحاجت شان بر آورده شده. شما یک انسان بسیار متعصب بوده واز حقایق بصورت کل چشم پوشی میکنید.

میدانم ملیحه نایاب خواهر دانشمند وجناب سدید بجواب شما خواهند پرداخت ولی من وقتی دلایل ودو دشنام شما را به چنین انسانهای خردمند میخوانم قلبم را درد میگیرد که بعضی انسانها با همه علمیت ودانش تا چه حد در لجن بی منطقی غر ق هستند وعلم ودانش شان جزء بخپوغ بوده هیچگاهی از عقل و منطق خداداد شان که به واقعیت های عینی بکار ببرند، فکر نمیکنند. من نه شما ونه اقای سدید ویا ملیحه نایاب را میشناسم تنهااز طریق همین سایت بانوشته های بسیار علمی ومنطقی شان آشنا شده ومورد قدردانی من هستند. احترام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 19.09.2011

هموطنان عزیز در تیم نشراتی افغان جرمن انلاین

پیام ملا همایون غفوری مرا وا داشت که مراتب تاثر و انزجار عمیق خود را در رابطه با اختطاف نبیل مسکینار موسس و گردانندهء تلویزیون خصوصی آریانا افغانستان توسط سقاوی های جنایتکار و خاین ملی مسعودف ابراز داشته این عمل شنیع را به حیث یک عمل حیوانی که ابتدایی ترین موازین حقوق بشر، آزادی بیان و حیثیت مردم افغانستان را زیر پاه کرده است، محکوم کنم.

محکومیت این عمل ضد بشری و ضد انسانی تنها به خاطر شاغلی مسکینیار نه بلکه به خاطر تمام آنهایی است که میخواهند بر حاکمیت جنایتکاران و قاتلان ملت نقط پایان بگذارند و به جای قانون جنگل و سقاوی ، قانون انسانی که مبنای آن احترام به حقوق تمام مردم کشور ما باشد ، در افغانستان تحکیم یابد.

ملا همایون غفوری هم معلوم میشود از همان کوردلان و عقب گرایان قرون وسطایی است که بر اساس تفسیر خاص خود از دین مقدس اسلام و قران شریف هر کس را کافر و ملحد خطاب کرده و تهدید میکند.

در پایان از همه میخواهم صدای شانرا در محکومیت این عمل زشت و ضد افغانی این جنایتکاران سیه دل - با افکار شیطانی بلند کرده از دولت افغان، سازمانهای حقوق بشر وبخصوص رئیس جمهور کشور حامد کرزی بخواهند این عمل شنیع سقاوی ها را باید تحقیق و دو سقاوی جنایتکار نجیب کابلی و کوهدامنی را به محکمه بکشانند.


اسم: همایون غفوری   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 19.09.2011

مسئولین پورتال
از روزی که با پورتال معرفی شده ام تا کنون بیشتر از صد پیام مبنی بر این برایتان نوشته ام که از خدا بترسید و کفر را نشر نکنید زیرا که نشر کفر عینا بمثابۀ کفر گویی است . اگر براستی از مسلمانان هستید کفر نشر نکنید و اگر به امت دیگری وابسته باشید پس موضوعات اسلامی نشر نکنید تا سیاهی یا سفیدی تان معلوم شود و مردم هم در بارۀ تان در شک و تردید دایمی بسر نبرند . صدها بار خدمت تان عرض کردم که هاشم سدید و ملیحه نایاب همیشه کفر میگویند و کفر شانرا با کمال جرأت و لجاجت نشر میکنید که نه تنها نمایانگر توافق تان با این کفر گویی ها میباشد بلکه نشان دهندۀ تشویق و استقطاب نویسندگان هرچه بیشتر درین راستا از جانب پورتال افغان جرمن میباشد . اگر تا قبل از یادآوری های من حیثیت شرعی این عمل از شما پنهان بوده است شما بموجب این غفلت و جهل معذور شمرده میشدید و خداوند غفور و رحیم است و توبه خطاکاران را قبول میکند بشرطیکه توبه مصاحب عزم راسخ به عدم تکرار باشد . اما بعد از ابلاغیه های من ، همان عذر هم از شما برداشته شده و بدین ترتیب ارتکاب این جرم ارتکاب عمدی شمرده میشود که مسبب مجازات سنگینی از جانب خدا میباشد . چنین عملی اگر در زیر سایۀ یک حکومت اسلامی رخ میدهد شخص مرتکب این جرم از سوی حکومت هم مورد استتابه یا عقوبت فزیکی دنیوی قرار میگیرد که غالبا شما ازآن در امن هستید چونکه در زیر سایۀ کلیسا بسر میبرید که در آنجا ها تجاوزات علیه دین اسلام جرم نه بلکه عملکرد دیموکراسی شمرده میشود و شاید در بسا موارد مورد شاباشیها و عطایای نقدی و معنوی ای هم قرار بدهند .
امروز باز هم قلم یک خانم به امور دین ولی جرأت مندتر از دشمنان اصلی اسلام در هجوم علیه ارزشهای دینی کفرهایی نوشته و آن کفرگویی از پورتال افغانجرمن نشر شده است .

ملیحه نایاب ! این بانویی که ادعای فهم قرآن دارد و مانند ببرک کارمل به آیات قرآنی استدلال میکند ، مضمون جدیدی مبنی بر تعدد زوجات در اسلام نوشته و از ابتدای عنوان تا اخیر مضمون صراحتا حکم خداوند متعال را ظلم و جفا در حق زن شمرده و با ادبیات رکیک نهایت ضعیف به اصول نویسندگی کوشیده است به خوانندگان نشان دهد که اسلام و قوانینش درخور امروزی بشریت نیست .

من درین تبصره نمیخواهم با ملیحه موضوع تعدد زوجات را مناقشه کنم . من فقط خواستم که بار دیگر مسئولین پورتال را در قبال این عمل شان هشدار بدهم و ایشان را از جرمی تحذیر کنم که خود را عمدا درآن سهیم میکنند . کفر را کسی دیگری مرتکب شود و نشرش را به اینها بسپارد ! عملیست نهایت ** ..
باز هم تکرارا میگویم که خط مشی تان را واضح کنید ... یا سیاه یا سفید ... خاکستری نباشید .


اسم: احمد علی مراد   محل سکونت: خیرخانه - کابل    تاریخ: 19.09.2011

محترم انجنیر احسان الله مایار ! با سلام بشما و تقدیر از زحماتيکه در ترتيب و نشر خاطرات شخصيت دانشمند و پاک سرشت مرحوم انجنیر اميرالدین شنسب متقبل شده ايد در عالم دوری و ممکن نا شناسی - سوالی از شما دارم که آيا شما به طيب خاطر تان آن نوشتهٔ قطور شانرا خلاصه کرده و نشر کرديد يا چطور ؟
زيرا من هم خوب بخاطر داشته و حتی این اثر شانرا تا ساليان درازی با خود داشتم که بدبختیهای من دامنگیر آن کتاب هم شده و از دستم رفت . مایار گرامی ! اگر به صفحات اخیر همین اثر دست داشته تان ؛ تکرار نظری بياندازيد - ایشان در دور ببرک کارمل کتاب خودرا تکمبل و بچاپ رسانيده بودند که در همان وقت يک جلد آن بمن هم رسيده بود.
مگر شما نه از تاریخ ختم و نشر اثر شان در کابل ؛ حرفی نزده ايد و نه هم اينکه در صفحات اخیر کتاب ؛ يک مقداری هم ازینکه خود شان در اوصاف و مزایای مسلکی و توصيف شخص کارمل و موفقیت های آينده اش در راه خدمت وطن !! قلمفرسایئ فرموده بودند ؛ يادی کرده بودند که در حقیقت شما درين امانت تصرفاتی کرده و تیر تانرا آورده ايد که چرا ؟
برادرم - وقتيکه خودشان با فهم کامل و قبوليت مسئوليت آينده تن به نوشته و نشر آن داده بودند ؟ بر شما منحيث يک انسان مجرب دانشمند لازم نيست که يک کتاب مطلقاً خاطراتی را دست زده وبه امانت دار ی به نشر نرسانيد ؟
لطفاً و خواهشمندم يکبار ديگر بر روش تان تجدید نظر کرده و در آينده هم اقتباس را سالمانه بدسترس هموطنان تان بگذاريد .
همچنان از هموطنانيکه اين اثر را در اختیار دارند خواهشمندم که با ابراز نظر در اصلاح متن کتاب توجه و همکاری نما يند


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 15.09.2011

هیچ شبان بی عصا و کاسه نباشد
کاسه من دفتر و عصاست قلم (ناصر خسرو)

عنوان "تاجران دین و سو استفاده از اسلام انتخاب جالب" میباشد.
به اجازه شما در غیاب! از شناختی که من از انسان ها و هستی پیدا کرده ام اصلا یک گروپی از انسان هادر طول تاریخ با استفاده از نام خدا خود رابالای انسان های دیگر خدا ساخته اند. گروپ های دیگر بنام های دیگر. یکی از علت های اساسی پیدایش دین بی عدالتی و تحیر انسان از هستی است. حرص با تمام جوانب آن اساس بی عدالتی است, که متاسفانه در طبعیت انسان جا دارد. این که چرااین طور است مسله را فلسفی و دراز میسازد.

این جهان و آن جهان یک کوهر است
در حقیقت کفر و دین و کیش نیست
(مولانا جلاالدین بلخی)

عطار در کتاب تذکرت اولیا خود قصه دو اولیا خدا را مینویسد که غرض سر گرمی تحریر میدارم.
دو نفر اولیا خدا با هم در یک راه روبرو شدند. اولی از دومی پرسید. " اگر خدا ترا هستی و داراهی بدهد چی میکنی". دومی گفت. "شکر میکنم".
اولی باز پرسید "اگر نداد"
دومی جواب داد که "صبر میکنم".
بعدا دومی از اولی پرسید. "اکر خدا ترا داد چی میکنی"
گفت" میبخشم".
گفت "اگر نداد".
گفت "شکر میکنم".

قدرت، عشق و پاکی را نگاه کنید


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: نگلستان    تاریخ: 14.09.2011

اینهم حرف های دل من:

- اگر از روز های ما چند قدم به عقب برگردیم دیده میشود که تضاد ها و افراطی گری های قومی ، مذهبی و سمتی فقط بعد از ظهور انگلیسها در منطقه دامن زده شده و به شکل حاد و غیر انسانی آن مورد استفاده قرار گرفته است.

با یک نظر کوتاه به تاریخ افغانستان ما درمیابیم که از هزاران سال ملیت ها و مذاهب مختلف برادر وار در پهلوی هم زندگی کرده و اصلا مسلۀ به نام اختلافات و یا تضادها و همچنان توفق قومی یا مذهبی در بین ملیت های باهم برادر افغان وجود نداشته است.

قبلاً هم عرض کردم که چه در زمان سلطنت غوریها، چه غزنوی ها ، هوتکی ها و چه در زمان بعد از ایجاد افغانستان نوین بوسیله امپراطور کبیر احمد شاه بابا افغانها اعم از پشتون و غیر پشتون ، مسلمان و غیر مسلمان، سنی یا غیر سنی با هم دوشادوش رزمیده و بدون کوچکترین فرقی یکدیگر را افغان خطاب کرده اند.

ولی با رسیدن قوای شوم و جنایتکار انگلیس به یکباره مسایل پشتون ، هزاره ، ازبک...... ، سنی و شیعه، مسلمان و غیر مسلمان، شمال و جنوب ، این قبیله و آن قبیله و غیره به شکل حاد آن در راستای همان سیاست غیر انسانی "تفرقه انداز حکومت کن" دامن زده شده و از آن بهره برداری صورت گرفته است.

فقط کافی است نظری به قوای افغانیه نادر افشار تحت قیادت امپراطور کبیر احمد شاه ابدالی بیاندازیم و وحدت افغانها را به صورت واقعی آن مشاهده کنیم. در قوای افغانیه افشار هرچند پشتونها اکثریت بودند ولی در کنار آنها تعداد زیادی از ازبکها، قزلباش ها، ایماق ها ، هزاره ها و ترکمن های افغان هم شامل بودند. حالا با در نظر داشت این واقعیت که اصل نادرافشار یا نادرقلی ترک بود سوال پیش میاید که چرا پس ازبکها، ترکمن ها ، ایماق ها و قزلباش های تحت فرمان احمد خان ابدالی تحت فرمان قومندان های ترک نژاد خود او نبودند؟ جواب همان است که در بالا عرض کردم زیرا آنها خود را با افتخار و بدون هیچ تبعیض و فرقی افغان میشمردند و احمد خان ابدالی را هموطن شان و نتیجتاً میلیون ها بار نزدیک تر به خود میدانستند تا قومندانهای افشاری را.

- مسله اسلام افراطی هم بوسیله انگلیسها برای سود بردن و ایجاد نفاق دامن زده شده که ایجاد کشور مصنوعی پاکستان بر اساس همین سیاست و در راستای تفرقه اندازی نمونۀ بارز و ثبوت ادعای من است.
چون تهداب پاکستان بر اساس بنیاد گرایی اسلامی گذاشته شده است. این کشور مصنوعی بدون افراطی گری سازمانداده شده اسلامی و تروریزم دولتی یک لحظه هم نمیتواند وجود داشته باشد.

پنجابی هااز این رو از مذهب و آنهم ترکیب افراطی آن به حیث یک وسیله برای بقا و برای سیاست خارجی از جمله برای داشتن تاثیر و بی ثبات ساختن افغانستان و هند استفاده میکنند.

مسله مهم دیگر نقش عربستان سعودی در پاکستان بخصوص بعد از دهه شصت است که سعودی ها در ازای کمک های عظیم مالی و برای جلوگیری از ورشکست نشدن پاکستان ، وهابیت را به شکل وسیع آن بر پنجابی ها ، بخصوص بر قشر حاکم تحمیل کردند. پاکستان و بخصوص ایالت پنجاب آن اکثراً وهابی اند که بعد از عربستان سعودی یگانه کشوری است که این شاخۀ اسلامی را قبول کرده اند.

- در دهه هفتاد بعد از اعلام جمهوری بوسیله سردار شهیدان داود خان وهابی های پنجابی بلا تاخیر دست به اقدام زده و اولین دسته از وطنفروشان را از افغانستان برای قیام بر ضد داود خان تحت تربیه قرار دادند.

من میگویم لعنت و نفرین خدا بر مسعود و گلب الدین جنایتکار که با قبول غلامی بزرگترین دشمن افغانستان و تفسیر که پنجابی ها از اسلام و قران برایشان داده بود، مورد استفاده قرار گرفته و بدستور آنها بر ضد وطن خودشان بلوا بر پاه کردند.

امروز در همان راهی که آنها رفته بودند وطنفروشان طالب قدم گذاشته و ملا عمر ، حقانی و قومندان های فروخته شدۀ آنها، اولاد این وطن را با سوء استفاده از قران و اسلام و تعبیر که پنجابی ها و سازمان تروریستی آی اس آی از آیات قرانی برای شان داده و میدهند برضد مادر وطن شان، برضد ملت شان، برای شهادت معلم، داکتر، نرس ، محصل ، مشران قومی ، علما و ویرانی هر چه که ما داریم و نداریم ، مورد استفاده قرار داده آنها را به کام مرگ میفرستند و قبل از هر حملۀ انتحاری به آنها میگویند که حوریان و جنت برین در انتظار شان است.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.09.2011

اسلام علیکم محترم بابر،
یکی از مشخصات خبرنگاری و تحقیقات تاریخی معاصر پیروی از روش واقعیت بینانه، بیطرف و استفاده منصفانه از اسناد است. دشنام دادن، نظر شخصی دادن و سوءاستفاده از شواهد، نوشته و تحقیق هر نوسینده را در نظر کارشناسان بی ارزش میکند. نوشته های کارشناسان خارجی چون احمد رشید، کانرد شیتر و توماس روتیگ در باره افغانستان از این خاطر مورد توجه جامعه بین المللی قرار میگیرند، که آنها کوشش دارند، به واقعیت های عینی نزدیک بمانند. زنده گی احمد شاه مسعود یک نمونه ای از بازیهای قدرت چهل سال اخیر میدان سیاسی افغانستان بود. از همین خاطر باید نقش وی ـ طوریکه بخش فارسی بی.بی.سی خاطر نشان ساخت ـ در چند مرحله تاریخی مورد مطالعه منصفانه قرار گیرد. کسانی که از وی جاسوس روسی، خایین ملی، دشمن پشتونها، تجزیه طلب، قهرمان ملی، مرد مقدس، نجات دهنده قوم، دموکرات، مجاهد کبیر میسازند، اهداف دیگر دارند. این اهداف از واقعیت دور بوده و به منافع کدام قوم، ملت و یا تاریخ کشور تمام نمیشوند.


اسم: ن . قلمداد   محل سکونت: ـمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 14.09.2011

بنرمی ظفر جوی بر خصم جاهل
که کدو را به نرمی کند پست باران (ناصر خسرو)
رنج جهان به همت مردانه راحت است
ګر با میکشی کمرت استوار پیج (استاد بیدل)

حسب تصادف گفتار مشاور امنیت ملی افغانستان در لابلای نشرات در ارتباط عقد پیمان استراتیژیک بین حکومت افغانستان و امریکابه نظرم خورد که افسوس دانستم چند جمله ننویسم.

۱.وی که دو روز قبل از امریکا آمده بود میګوید:تا زمانی‍که پیمان رارْیس ‍‍جمهور امضا نکند امضا نمیشود. ع‍جب حرف بزرک برای مردم نادان.

۲.وی بعداز سه دوره مذاکره میګوید امریکا خواهان پایګاه نظامی نی بل‍‍که تاسیسات نظامی میباشد. عجب مردم را احمق فکر کردن.
جهان پر سماعت و مستی و شور
و لیکن جه بیند در اینه کور (سعدی)

۳.وی در لفافه علاوه کرده که هنوز نیروهای امنیتی افغان توان از بین بردن برادران نا راضی خود را نداردکه به نظر بنده
هیجګاه هم نخواهد داشت تا زمانیکه یک فکر اساسی برای بر کناری حکومت با این اشخاص نشود.

۴.وی ګفته که به خاطر حاکمیت ملی و دفاع از خاک تمام جهان را نیاز دارند در حالیکه همین جهان (ناتو و امریکا) حاکمیت ملی را از بین برده اند. جه اینطرفه جه آن طرفه.
ندانند و ز پنداری که دارند
در آن پندار عمری میګذارند (عطار)

۵.وی ادعا دارد که هیج کس بدون منافع کار نمیکند (منظورش امریکا)اما میګوید در حال حاظر کشور های همسایه دخالت میکند. برادر ما ضد و نقیض حرف میزند. همسایه ها هم منافع دارد. مخصوصا فرهنګی. این است سویه وزیر خارجه سابق افغانستان. چطور وضع مملکت خوب شود که با سوادش این طور منطق داشته باشد برای حفظ جوکی.

۶. وی در نهایت میګوید همسایه ها حق ندارد در امورروابط سیاسی افغا نستان مداخله کند ام ناتو و سر معلم ناتو بلی.
کر شدم تا جند شور حق و باطل بشنوم
بشکنید این ساز ها تا جیزی از دل بشنوم (بیدل)

۷.داکتر اسپنتا کافی جرند نګفت که برادرش داکتر زلمی شروع کرد و ګفت که ملت افغانستان بالای قانونمند شدن نیروهای خارجی تاکید دارد. عجب ملت خواب برده که نامش همجو مفت استفاده هر کس و ناکس میشود.

ز شیخ مغز حقیقت مجو ګه همجو حباب
سری ندارد اګر واکند دستارش (بیدل صاحب) با احترام


اسم: همایون غفوری   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 14.09.2011

مضمونی تحت عنوان ( تاجران دین و سوء استفاده از اسلام ) توسط نویسندۀ دانشمند آن جناب خلیل الرحمن الفت مطالعه نمودم . بگذارید اعتراف کنم که اولین باریست که موضوع بسا بزرگ را در جملات بسیار مختصر و پر محتوا میخوانم . راستی هم که سوء استفاده از دین بدترین جرمیست که خداوند اشخاص متهم به آنرا بارها هشدار داده است ... اشتروا بآیات الله ثمنا قلیلا فصدوا عن سبیله انهم ساء ما کانوا یعملون . {{ کسانی که دین را برای منافع شخصی استفاده میکنند در حقیقت یک ارزش دینی را پنهان کرده اند و مانع راه رسیدن حق به بندگان خدا شده اند سپس کار شان نهایت زشت و عملکرد ناقبل بخشایش است و سزاوار سنگین ترین جزاهای دنیوی و اخروی میشوند }} . << قابل یا آوریست که این ترجمۀ آیت نه بلکه دنبالۀ تبصره میباشد >>
موضوع را جناب الفت صاحب نهایت ادیبانه و دانشمندانه بحث کرده اند البته با جملات مختصر و سهل ممتنع ...
اشارۀ بسیار جالب و حقیقی ایکه اغلبیت مطلق مردم جهان ثالث شاید تا حال هم ازآن غافل یا متغافل باشند مگر جناب الفت صاحب با روانی بینظیر و بدون تکلفی از آن یاد آوری نموده اند مبدأ دیموکراسی غرب است که این مبدأ با همه کمی و کاستی در غرب به منفعت و بهبود غربیها بکار برده شده است ، ولی همین مبدأ وقتیکه بسایر مناطق جهان منجمله کشور عزیز و پاره پارۀ ما افغانستان برده میشود بوسیلۀ توپ و تانک و بمب افگنهای بلند پرواز برده میشود . میخواهم به تعقیب از فرمودۀ جناب شان یک چیزی دیگری را اضافه کنم که ایکاش این دیموکراسی حتی بعد از پیاده شدن آن بوسیلۀ توپ و تانک هم بهمان شیوه در کشور ما تطبیق میشد که در ادناترین دیموکراتیهای غرب تطبیق شده است . اصلا دیموکراسی برای کشورهای جهان سوم را غربی ها رواداری ندارند و ملتهای این جهان را قابلیت ارزش این نعمت قایل نیستند . اینها فقط از شعار دیموکراسی استفاده کرده ملتها را در تار اسارت خود میبافند ..
نمیخواهم تبصره بطول بکشد در اخیر بار دیگری از الفت صاحب جهان سپاس نموده از پورتال افغان جرمن نیز سپاسگذاری میکنم که چنین مضمون را نشر کرده خود را مصداق ضرب المثل از خانۀ هندو قرآن برآمد قرار دادند ... شوخی میکنم آزرده نشوید . در حقیقت خواستم بگویم ایکاش به این سیاست تداوم بدهید و دین فروشان را در پورتال موضع قدم ندهید . مارکسیستها و ملحدین را در نشر عقاید فاسد شان مددگار نشوید .. سدید ها و ناپدید های امثال او را از ملت دور نگهدارید تا شریک نشر الحاد و دین ستیزی نشوید ...


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمن    تاریخ: 13.09.2011

خام طبعان از فشار رنج دهر آزاده اند.
پختګی انګور را زندانی خم کرده است (بیدل)

چون ابراز نظر آزاد میباشد میخواهم چند نقطه را در ارتباط مضمون "درسهای از ده سال گذشته" اظهار نمایم.

۱. حالت اقتصادی، مالی، سیاسی و نظامی جهان ده سال قبل کافی بد بود که منجر به حالت امروزی جهان و در آن زمان منجر به حادثه ۱۱ سپتامبر شد.
۲. علت عمده حملات ۱۱ سپتامبر سیاست نادرست و سوءاستفاده امریکااز نام اسلام در جنګ سرد(با کمونیزم) بود که باصطلاح رادیکالیزم را تقویه نمود. به همه معلوم است که حرکت به اصطلاح طالبان چطور و چرا به قدرت رسید.(مسله پایپ لاین و مخالفت بن لادن با قرار داد همراه با شرکت تیل یونیکال امریکا. بن لادن چطور بن لادن شد)
۳.چند نفر ګردانندکان امریکا با سیاست خود جهان را بعد از کمونیزم سیاسی دو قطبی ساخت تا ملت خودو ملت های اروپا و دیګر جاها را تحت ادارۀ سیاسی داشته باشد. هرګاه امریکاو شاه در ایران درست کار و عمل میکردند کشور بدست باصطلاع مخالفین نمی افتاد.
۴.تاریخ نشان داده که انسان ها در جنګ سیاسی و نظامی نه تنها به اعمال خود کشی بلکه حتی به انداختن بمب اتم هم دست زده اند که بنده مخالف هر دو میباشم که مهم هم نیستم که باشم یا نباشم.
۵.مشکل عمدۀ افغانستان در حالت فعلی امریکا و اروپا از یک طرف و از طرف دیګر یک رهبری سالم غیر وابسط در داخل میباشد که یک سیاست ملی و بین المللی قوی را در منطقه به نفع همه براه بیندازد و یا انداخته بتواند. افغانستان همجو نیروی فکری کافی دارد که باید غرض آوردن صلح ملی و بین المللی تقو یه شود.
۶. تاریخ افغانستان و منطقه نشان میدهد که بیګانګان نتوانسته اند به دلایل مختلف موفق شوند.
۷. حکومتی که در روز اول مسئله یک جمع یک مساوی به دو را حل کرده نتوانسته چطور میتواند یک انتیګرال مغلق سه مرحله ای را که امروز به حل آن مواجه است حل کند. ازموده را آزمودن خطاست.

تا خموشی داشتیم آفاق بی تلاطم بود.
موج این بحر از زبان ما تلاطم کرده است (فردوسی) با احترام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 11.09.2011

دو موضوع ذیل را احترامانه عرض میکنم:

1: شعر یا قصیدۀ شاعر وطنپرست و گرانمایۀ افغانستان شاغلی باری جهانی تحت عنوان "موري رخصت راکوه ځم درڅخه" نه تنها که یک شهکار است بلکه فریاد مادر وطن در زمان حاضر به شمار میرود که فرزندان خود را از فریب و تزویر دشمنان داخلی و خارجی که اسلام و قران را وسیله قرار داده اند، هشدار میدهد.

2: در پیام قبلی بنده در مورد نوشتۀ شاغلی شمس الحق در پهلوی جمله بندی چند اشتباۀ تایپی هم وجود دارد که خواهش میکنم به بزرگواری تان ببخشید- بعضاً نسبت کمبود وقت چک کردن دوبارۀ پیام میسر نمیشود.

وسلام


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 11.09.2011


زمان بیکسان ندارد درنگ
گهی بهره نوشت و گاهی شرنگ

(استاد ابوالقاسم فردوسی)
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش هوش به مرغان هرزه گو داری

(خواجه شمس الدین حافظ شیرازی)


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 11.09.2011

در رابطه با آنچه شاغلی شمس الحق از لندن نگاشته اند میخواهم چند نکته احترامانه عرض کنم:
- من تا حالا نمیدانستم که فقط سخنان کسی را باید قبول کرد که مقالاتش در جراید یا کدام ژورنال معروف دنیا به نشر برسد؟!!؟؟

- چرا ما دنبال آن برویم که ریچاردسن کی است و کی نیست و آیا مقالاتش در ژورنال های معروف دنیا بچاپ رسیده است یا خیر؟ برای من مهم نیست شمس الحق نام مستعار است یا نه، حرف هایش در سایت مسعودوف چاپ شده یا در سایت حامیان شورای دزدان(خاوران)... . و یا هم در افغان جرمن آنلاین
- برای من مهم است شاغلی شمس الحق چه میگوید، از کی دفاع میکند و آیا حقایق را آنچنان که است ابراز میکند یا نه.

به همین ترتیب برای شخص من مهم نیست ریچادرسن کی است. برای من چون او نویسنده است مهم هم آن است که او در نوشته های خویش چه میگوید و از کی دفاع میکند و کی را محکوم میکند و شیوۀ که او اینکار را میکند چه نوع است - بر حقایق استوار است یا افسانه هایی بیش نیست.

بحیث یک شاهد عینی جنایات خاین و جنایتکار ملی مسعودوف بین سالهای 92 تا 96 در کابل، و بحیث یک افغانیکه از سابقه مسعودوف از سال 1974 که در خدمت آی اس آی پاکستان بوده و بدستور جنرال بابر و بر اساس پلان پنجابی ها بر ضد دولت سردار شهیدان داود خان بلوا بر پاه کرد و بعد از اشغال افغانستان بوسیله جنایتکاران روس با (جی آر یو) یا سازمان استخبارات نظامی روس قرار داد امضا کرده و بعوض روسها آن مجاهدین را که در امتداد شاهراۀ سالنگ بر کاروانهای نظامی روسها حمله ور میشدند، مورد هدف قرار داد، و بلاخره بدستور روسها قرارداد ننگین جبل السراج را با جنرالهای وفادار به وطنفروش کبیر کارملوف امضا کرده و کابل را ویران، هزاران هزار بیگناه را به شهادت رسانیده، به عفت هزاران هزار پسر، دختر و زن افغان تجاوز کرد،اردو، پولیس و استخبارات را نابود و راه را برای لشکر سیاه پنجاب تحت نام طالبان به صورت کامل باز کرد و ... من هیچ حرفی را در نوشته های شاغلی ریچارسن تاکنون نخوانده ام که بر بنیاد حقایق استوار نباشد.
وسلام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.09.2011

بجواب آقای محترم شمس الحق

گفتن سخن حق تلخ است و هرکس توان شنیدن آنرا ‏ندارد. من میدانم که سوالات آقاس شمس الحق از کجا آب میخورد. محتوای نوشتۀ مرا بحث بر مقایسۀ آقای ریچاردسن ‏در خصوص افغانستان شناسی با دیگر نویسندگان امریکائی یاافغانی تشکیل نمیدهد، بلکه در مقدمۀ من و هم در مقالۀ ‏ریچاردسن برجسته کردن نکات اساسی دیگری است در مورد نقش خاینانۀ احمدشاه مسعود در دوران جهاد مردم افغانستان ‏برضد شوروی، که جناب شمس الحق آنرا بدرستی درک کرده است ولی چون بروس ریچاردسن بروی اسناد انکار ناپذیر ‏از قول رجال نظامی ذیدخل در دوران تجاوز شوروی برافغانستان و سازمانهای استخباراتی شوروی و دیگر منابع اطلاعاتی ‏گفتنی ها و شواهد تازه یی مبتنی براندیشۀ تجزیه طلبانۀ مسعود ارائه داده است و به اصطلاح ضربه رادرست بر بزنگاه ‏قهرمان دروغین شورای نظار وارد کرده است، جناب شمس الحق باوجودی که از هواداران پروپاقرص مسعود است، ‏در اینجا بجای آنکه قلم بردارد و نکته به نکته و فقره به فقرۀ نوشتۀ بروس ریچاردسن را بطور مستند وعالمانه رد نماید، بدنبال عکس های ریچاردسن افتاده است که چون عکس یادگاری از او در این نونشته ها دیده نمیشود پس احتمالاً نویسنده یی ‏بنام بروس ریچاردسن وجود نخواهد داشت؟؟!! با مراجعه به صفحۀ انترنت و جستجوگر گوگل و نوشتن عکس ‏Bruce.Richardson‏ شاهد ده هاعکس وی با سوانح و کارکرد های علمی وی بروی صفحه انترنت ظاهر شود.‏

علاوه براین تا کنون ده ها مقالۀ بروس ریچاردسن در مورد کارنامه های منفی احمدشاه مسعود در پورتال افغان جرمن ‏آنلاین از سوی محترم رحمت آریا ترجمه شده و در ذیل نام این همکار فعال پورتال موجود است و یکی از کتاب های او ‏کتاب سیاست روسیه در ماورای قفقاز، آسیای میانه و افغانستان است. در این کتاب نیز ارتباط و همکاری مسعود با سازمان ‏جاسوسی ‏KGB‏ برملا شده است و چون این کتاب در دوران حیات مسعود نوشته شده و توسط پوهاند داکتر سیدخلیل الله ‏هاشمیان ترجمه گردیده است، بنابرین اهمیت مطالب و محتوای آن بیشتر از همه آثاری است که درغیاب مسعود به نگارش ‏گرفته شده اند.‏

از این گذشته صاحب نظر افغان محمدداوود مومند از قول جناب مرادزی احصائیۀ سلاح و مهماتی را که از حکومت داکتر ‏نجیب الله برای احمدشاه مسعود مانده بود قرار ذیل بدست میدهد:‏
‏1- سلاح سبک و ثقیل پیاده، یک میلیون میل،‏
‏2- انواع مختلف توپها و هاوان بیشتر از 600 هزار میل،‏
‏3- انواع مختلف تانکها 2500 چین.‏
‏4- انواع مختلف زرهپوش 3000 عراده.‏
‏5- وسایل مختلف ترانسپورتی 29000 عراده‏
‏6- طیارات ترانسپورتی، شکاری (میگها)و هلیکوپترها450 بال‏
‏7-دستگاه های مخابره، استحکام، لوژیستیک و وسایط دستگاه های دیگر 4800 پایه‏
‏8- پرزه جات فالتو برای استعمال وسایط، سلاح و مهمات معادل پنج میلیارد دالر
‏9- هشت دستگاه راکت سکاد‏
‏10- انواع راکتهای ریاکتیف یکصد هزار فایر‏
‏11- دیپوی مهمات بیشتر از یک صد هزار تن ‏
‏12- راکتهای لونا، اوراگان، سکر،استلا 10،
‏ 13- فابریکات ترمیم طیارات و البسه نظامی و غیره وغیره ‏
‏(قیمت مجموعی این وسایط ووسایل نظامی به صدها میلیارد دالر باغ میگردد.)‏

چندی قبل نیروهای امریکائی مستقر در افغانستان برای تقویت پولیس افغانستان از خریداری 20 بال هلیکوپتر از روسیه به ‏قیمت 337 میلیون دالر خبر داد، از روی این قیمت معلوم میشود که هر طیارۀ هلیکوپتر در حدود 17 میلیون دالر میشود که ‏اگر تعداد هلیکوپترهای اردوی افغانستان در زمان سقوط دولت نجیب الله 100 بال بوده باشد قیمت مجموعی این 100 بال ‏هلیکوپتر بالغ بریک میلیار و هفتصد ملیون دارد میشود.‏

قیمت راکت های سکاد را شایدیک مستوفی هم حساب کرده نتواند. باری هنگام انتقال این راکتها از چهار راهی شیرپور در ‏زمان داکتر نجیب الله من شاهد بزرگی این راکت ها بودم. هر راکت بطول بیش از 20 متر و قطر 2 تا 3 متر بود و برابر ‏یک تعمیر پنج شش منزله به نظر می آمد و هر یک را موتر کاماز 18 تایره روسی انتقال میداد، دیدن آنها تعجب و حیرت هر ‏بیننده را برمی انگیخت. با فیر یکی از همین راکتها بود که اردوی افغانستان در جنگ جلال آباد بر لشکر مشترک (آی اس آی) ‏و مجاهدین موفق گردید. تعداد راکتهای سکاد را 9 یا 10 فروند میگفتند. در زمان سقوط دولت نجیب الله از موجودیت 8 ‏راکت دیگر در نزدیکی تپۀ قروغ دارالامان سخن گفته میشد، این راکت ها واین همه وسایل نظامی را که در طول 92 سال ‏پس از استقلال از پول مالیۀ بیوه زن و یتیم و دهقان و دکاندار و تاجر و خان و ملک و کمک دیگر کشورها از شوروی ‏و چکوسلواکیا وغیره جاها خریده شده بود، احمدشاه مسعود به کی فروخت و از این مدرک چقدر پول بدست آمد و آن پولها در ‏کجاست؟ آیا جناب شمس الحق جواب این سوال را خواهد داد؟‏

آقای ولی احمد نوری نویسندۀ وطن پرست افغان اخیراً در مقالۀ "چونکه عیبش بنمودی هنرش نیز بگو" با بیاد آوردن ‏همین حقایق خاطر نشان کرده که: واقعیت را باید گفت. باید گفت که بنام مسعود هم بنیادی در کابل وجود دارد و سرمایه ‏اش اگر از سرمایه بیات بیشتر نباشد به هیچ وجه کمتر نیست.اگر حساب دیگر در آمدهای مسعود را از مدرک جاسوسی ‏اش به یک طرف بگذاریم، تنها از مدرک فروش ده ها طیارات جت جنگی و ده ها هلیکوپتر و هزاران تانک و زره پوش ‏و ده ها هزار وسایط نقلیه نظامی و لا اقل از مدرک فروش 9 فروند راکت سکاد که قیمت هریک بیشتر از قیمت یک طیارۀ شکاری میگ 21 بودکه به کشورهای تاجیکستان و روسیه فروخته است میتوان گفت که سرمایه اش به مراتب بیشتر از ‏سرمایۀ بیات است. باید از بنیاد مسعود پرسید که تا کنون چه کمک موثری بمردم فقیر و در بدر وآواره از دست خود ‏مسعود و مسعودیان انجام داده است؟ میتوانم گفت که جواب نی و شرم آور است!! ‏

بهتر است آقای شمس الحق اگر توان علمی در خود می بیند به رد یکی از ده ها مقاله و مشت نمونۀ خروار همین مقالۀ ‏ریچاردسن که در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده و من برآن مقدمه یی نوشته ام بپردازد تا خوانندگان بهتر بتوانند ‏بر علمیت وی قضاوت کنند.ختم. 11/9/ 11‏


اسم: ب. صادق شغنی   محل سکونت: شغنان    تاریخ: 11.09.2011

من هم به تائید نظر شاغلی عبدالقدوس از انوری صاحب صمیمانه تشکر میکنم که چهرۀ واقعی "بصیر دهزاد" را بما شناختاندند. بنده در همین نظر خواهی ضمن اصلاح عنوان غلط مطلبش، او را مرغ نوی درین عرصه تصور کرده چند کلمۀ تشویق آمیز برایش نوشتم. امید است دوستان فکر نکرده باشند که اینجانب هم یکی از تواریش ها استم و به این خاطر" رفیق دهزاد" را مورد تحسین قرار داده ام. ازین بابت مراتب تأثرات خود را با یک جهان معذرت به تمام وطندارانم، آنانیکه ملی می اندیشند و جهد شان فقط اعتلای افغانستان عزیز است، تقدیم میکنم.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: از کوچه قصابی، کابل     تاریخ: 10.09.2011

با سلام های فراوان خدمت همه قلمبدستان،
با تشکر از جناب انوری صاحب به آدرس نگاشته شده در پائین رجوع نموده و با هذیان نویس به اسم بصیر دهزاد معرفت حاصل کردم. در بالای صفحه وقتی عکس این جناب را تماشا کردم ملتفت بدان گردیدم که این رفیق ویا ملگری از همان افغان های باشد که در کله الف وجود ندارد ولیکن هنگام رفتن به کناراب هم نکتائی میبندد.
در لابلای نوشته های او چنین خواندم:
...
نویسنده به این عقیده است که نقش حزب دموکراتیک خلق افغانستان از آغاز تشکیل آن الی شکست تحمیلی حاکمیت در تاریخ چهل سال موجودیت اش، در روشنگری و ارتقای اگاهی مردم کشور ، جاودان و بی بدیل خواهد بود. این حزب در دوران های فعالیت علنی، نیمه مخفی ، مخفی و دوره حاکمیت افتخارات بزرگ را برای اعضای رزمنده اش کسب نمود....

انسان به تعجب میرود که اداره محترم تراوش مغزی همچو یک کلۀ پوک را چطور با ما عرضه نموده بود. امید در آینده با خواندن همچو افکار مواجه نگردیم.

والسلام


اسم: شمس الحق   محل سکونت: لندن    تاریخ: 10.09.2011

مقالهء آقای سیستانی را که گویا مقدمهء است بر مقالات آقای بروس ریچاردسن خواندم. آقای سیستانی ابتدا در معرفی وی می گویند: " آقای بروس ریچاردسن، نویسندهء دانشمند و افغانستان شناس بی بدیل امریکایی است که سی سال است در جهت شناخت ریشه های جنگ و منازعه در افغانستان و نقش شخصیت های محوری در این جنگها، رنج تحقیقات علمی-تاریخی را بر خود هموار کرده است و ... ."

من چند سوال از آقای سیستانی دارم که امیدوارم به آنها پاسخ دهند.

1- آیا واقعاً شخصی که سی سال در مورد افغانستان تحقیقات "علمی-تاریخی" کرده باشد، و به اصطلاح "نویسنده و دانشمند و افغانستان شناس بی بدیل" باشد و در عین حال هیچ مقالهء علمی-تاریخی اش در هیچ جورنال علمی و اکادمیک نشر نشده باشد؟

2- آیا کدام "نویسنده و دانمشند و افغانستان شناس" دیگری است که مثل آقای ریچاردسن هیچ مقالهء در یک روزنامهء معتبر بین المللی نداشته باشد؟ یعنی کسی که سی سال کار علمی کرده باشد، آن هم در غرب، اما هیچ مقالهء علمی وی در هیچ نشریهء معتبری چاپ نشده باشد، چگونه چنین آدمی در نزد ما" نویسنده و دانشمند و افغانستان شناس بی بدیل" می تواند باشد؟

3- در میان نویسنده گانی که در مورد افغانستان نوشته اند یا می نویسند تعدادی آدم مشهور وجود دارد، اما هیچ گدام بی بدیل نیستند، نظیر آقای بارنت روبین، احمد رشید، بارفیلد، اشرف غنی احمدزی، احمد جلالی، امین صیقل، شهرانی، حنیفی، نبی مصداق، و صدها نفر دیگری که هرکدام هم برای جامعهء علمی و اکادمیک آشنا هستند، و هم به اعتبار کار علمی شان، از هر کدام از این آقایان ده ها مقاله در جورنالهای علمی جهان و رزونامه های معتبر بین المللی منتشر شده است، و در ده ها کنفرانس و سیمینار علمی در مورد افغانستان شرکت کرده اند، و چهره و عکس آنها برای همهء کسانی که مقالات آنها را دنبال می کنند قابل شناخت است. اما عجیب این است که یک نویسندهء دانشمند و افغانستان شناس بی بدیل و بسیار مشهور مثل آقای ریچاردسن را که هیچکس جز چند وبسایت افغان نمی شناسد! حتی یک قطعه عکس از وی هنوز بعد از این سی سال کار تحقیقی و علمی تاریخی در مورد افغانستان وجود ندارد، عجیبتر این است که هیچکسی هنوز وی را از نزدیک ندیده است که با این دانشمند معظم کدام عکس یادگاری گرفته باشد و ما هم به فیض زیارت چهرهء مبارک این آدم موهوم نایل شویم.آقای سیستانی محترم می شود بفرمایید چرا چنین است؟

5- فکر نمی کنید شخصی که هنوز بعد از این همه سالها هویت اش نا معلوم است، و نویسنده و دانشمند هم نیست، چون اکر بود، اثاری از وی در محافل اکادمیک وجود می داشت، بنا بر این چنین شخص موهومی چه اعتباری می تواند داشته باشد که شما آبرو و اعتبار خود را در گرو تمجید و تعریف از وی صرف می کنید؟

امیدوارم مدیران پورتال نظر مرا که حاوی سوالهایی از آقای سیستانی است اجازهء نشر دهند، و در ضمن آرزومندم که آقای سیستانی زحمت کشیده پاسخ پرسش های مرا ارائه کنند.

(لازم به یاد آوری می دانم دفعهء قبل، نظر مرا بعد از سه روز نشر نمودید که در لابلای دیگر نظریاتی که بعد از من نوشته شده بود، اما قبل از نظر من اقبال نشر یافته بود، پنهان شد، وگرنه در آن هنگام هم سوالاتی در همین زمینه از آقای سیستانی و خانم موسی نظام کرده بودم.)

شمس الحق
10/09/2011


اسم: غنی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 09.09.2011

سلام به همه در ارتباط نام مستعار باید عرض کنم که خود پورتال محترم افغان جرمن به کار بردن نامهایی مسعار را ازطرف پیامگذاران ممنوع قرار داده بود بنده نیز وقتا فوقتا تبصره هایی در ارتباط بعضی مقالات می نویسم وداخل جر وبحص ها می شوم ودر جریان هستم نمیدانم که چطو شد که افغان جرمن بازهم اجازه ای استفاده نامی مستعار را به دوستانی که می خواهند در جر وبحث ها سهیم شوند دوباره صادر نموده بهر صورت این موضوع انقدر حایز اهمیت نیست که بالای ان بپیچیم ووقت گرانبهایی خود را ضایع کنیم اما به نظر بنده بد نخواهد بود اگر با نام اصلی خود وارد جر وبحث ها شویم با احترام


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.09.2011

بعد از عرض سلام و احترام! مضمون جالبی از جناب محترم" بنیاد "، به جواب فردی بنام " بصیر دهزاد" به نشر رسیده بود که با تأسف از صفحه تحلیل ها برداشته شد. علت آن هرچه باشد، بفکر من نشر یک نوشته و بعداً حذف آن، یه حیثیت پورتال لطمه میزند. بازهم خسروان کار خویش دانند. اما در مورد " بصیر دهزاد" لطف نموده به لینک زیر مراجعه نموده و به دقت مشاهده کنید که این شخص یکی از پیروان ببرک لعین بوده و یک پرچمی معلوم الحال و مدافع پرچمی های زیردار گریختگی در هالند میباشدو...، من چند بار دیگر نیز خاطر نشان ساخته بودم که نشر نوشته های بی سر وپای این پرچمی به حیثیت پورتال صدمه جبران ناپذیر وارد میکند. بازهم خود دانید.
http://www.vatandar.at/tafsiry


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 08.09.2011

بی بی گل جان خدا خیرت بدهد به داد ما از کوتل پاهین شدی تا خیر در هر خانه بیاید.
بی شیرنی بالا نمی مانمد که بری.
غواص جواهر معانی
کرد از لب خود گهر فشانی (عطار نیشاپوری)


اسم: بی بی گل جان   محل سکونت: از کوتل خیرخانه    تاریخ: 08.09.2011

سلام به کولگی دوستاکا،
مه نمی فامم ای جنگ داوا سر چی استک. مه می خاستم یگان چیزکای خوب از شما یاد بگیرم اینه باز تو بگو مه بگو شروع شد. نام غلط یا درست چی مانا میته، هر کی ره دلش بایسکلش. مقصد گپ ته بگو.
امو کسای که نامش معلوم است چی درد ما را دوا کد، اگه گفتی که خیانت کدی میگه نه کدیم. اگه میگی آدم کشتی میگه نکشتیم. اگه میگی کابله خراب کدی میگه نکدیم. حالی شما ده اینترنت پشت نام اصل یا بدل میگردین.


اسم: ب. صادق شغنی   محل سکونت: شغنان    تاریخ: 08.09.2011

محترم عزیزی صاحب!
من نمیدانم که "اوسانۀ سرمنگسک" ما و شما، این ستون را بکجا میکشاند؟ آیا بحثِ بیشتر درین مورد ضیاع وقت دیگران نیست؟ با وجود آن باز هم مجبوراً نکات آتی را خدمت عرض میکنم:
فیصدی قابل ملاحظۀ از سهمگیران درین ستون از نام های اصلی خود استفاده نمیکنند .آیا کس میتواند جلو آنرا بگیرد؟ . اگر امکانش است آیا سهمگیری در آن باقی خواهد ماند؟
در نظر قبلی با ذکر مثال های مستند، علل استفاده از نام های مستعار را " کم و تُم" شرح دادم و حتی عرض کردم که از این عمل در راه های مثبت و یا منفی استفاده میگردد.
برای شما مثلی که قبلاً هم اشاره کرده بودم آیا اسم شخص مهم است و یا اینکه در "خورجین" اش چی است؟
در هیچ یک از نظریات منتشرۀ اینجانب به " عمل منفی" بگفتۀ خودتان "دست" نزده ام که ملال خاطر عالیجناب فراهم شده باشد.
شما چی میدانید که اسم اینجانب ساختگی است نه حقیقی و نقاب به رخ کشیده ام؟
اینجانب خاک بابُک بیگ ولد صادق بیگ ولد آدینه بیگ متولد و ساکن ولسوالی شغنان ولایت بدخشان از افغانستان هستم.
آدرس ایمیل بنده در آرشیف افغان جرمن آنلاین محفوظ است و آنها میتوانند درستی و یا نادرستی آنرا برایتان تصدیق فرمایند و با وجودیکه من یقین دارم این عمل خلاف پالیسی نشراتی پورتال افغان جرمن آنلاین است، از طرف من دست آزاد دارند تا در اختیار تان قرار دهند.
قطر گردن و کمر و نمرۀ پا، شمارۀ منزل و یا خال بینی من و یا دیگران هیچ دردی را برای هیچ فردی دوا نمیکند غیر پولیس و استخبارات و یا سازمان های جاسوسی...
عوض آنکه همۀ مستعار نویسانرا به یک دیده بنگرید، بهتر نخواهد بود تا عقب کسان مریضی بروید که واقعاً به اعمال منفی دست میزنند و از سویۀ کوچه و بازار پائین تر اشخاص، اقوام، زبان ها، مذاهب، ادیان و قرار شنیدگی حتی این پورتال معظمِ مردمی را نامردانه مورد اهانت و دو و دشنام قرار میدهند.
بهتر نیست که انرژی خودرا عوض چسپیدن به مسألۀ پیش پا افتاده ای مثل "نام مستعار" به مسایل حاد و مهمی که افغانستان عزیز امروز به آن دست به گریبان است مصرف کنیم؟
خلاصه عرض شود که اگر نظری و یا انتقادی ولو زیر نام مستعار صورت میپذیرد که سازنده است و هدفی جزء بهبود کار و یا رفع اشتباه ویا بر ملا ساختن حقایق و یا جلب توجه طرف مقابل به کدام نکتۀ قابل مکث ندارد، باید آنرا مردانه وار و دور از هر نوع بغض و کینه، یا بپذیریم و یا آنرا مورد یک بحث سالم قرار دهیم ، نه اینکه با "مرغ یک لنگۀ" خود سرتمبگی و پافشاری نمائیم.
والسلام


اسم: م.ن.م   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 08.09.2011

بیدل ز بس سراسر این دشت کلفت است
جز گرد بر نخاست بهر جا زدیم پا
وظیفه اداره محترم نشر است تا مسله مستعار را حل نماید. اینجا محکمه نیست.ما انسان های ازاد هستیم . ضرر بنده به مورچه هم نرسیده. ایا من مجبور هستم به یک کسی که عین حق نوشتن مانند من دارد علت اسم مستعار خود را بگویم. ممکن این شخص جاسوس باشدکه نام اصلی ما را کار دارد. جواب های معقول در ارتباط داده شده است.
تعداد بی نقاب پوشان که دست به عمل های منفی می زند به مراتب زیاد است. قتل زیاد انسان های بی گناه درجنگ هاتوسط بی نقابان, ضلم, گرسنگی,......و غیره در قاره های مختلف.
حق و عدالت نسبی است. راه حق و عدالت وجود ندارد. ایا این حق و عدالت است که اغای سلامت در ارتبات آغای بیات بدون موجب حمله شود و بعد معذرت خواسته شود. این مردم ازار دادن است، که نه حق است و نه عدالت.

کمال است در نزد انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن (سعدی شیرازی)


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.09.2011

دوست گرامی ب.صادق شغنی
ای کاش سلام من به شخصی میبود که هویت وی هویدا می بود.
از اینکه بازهم با نام مستعار داخل بحث می شوید معلوم می شود شما حتی از سایه خویش هم در هراس هستین که حتی در یک بحث بسیار ساده و دور از هرگونه خطر با نقاب ظاهر می شوید.
جای شک نیست هرگاه زندگی کسی در خطر باشد با استفاده از نام مستعار عرض اندام می نماید تفاهم دارم. اما اگر روی یک مسله روز بحث صورت میگیرد نقاب پوشی شود تفاهم ندارم.

اکثرا نقاب پوشان افرادی هستند که دست ب عمل های منفی میزنند.
امید وارم که جناب از آن بدور باشند.

چه خوب گویند
هر آنکه در حساب پاک // از محاسبه چه باک
کام گار باشید.


اسم: ب. صادق شغنی   محل سکونت: شغنان    تاریخ: 07.09.2011

جناب عزیزی:
چون در نوشتۀ مبارکتان از من هم یادی کرده اید خواستم به عرض برسانم که انتخاب یک نام مستعار توسط اکثر مردم به دلایل مختلفۀ مثبت و یا منفی از قبیل ترس، حیا، شرم، بی جرأتی، انتقام، حفظ آبرو و حیثیت، خطر جانی، قیودات و موانع فامیلی، موقف اجتماعی، سیاسی، دینی، مذهبی،هنری، مطبوعاتی، مخالفت، انتقاد، جاسوسی و چندی دیگر بوده میتواند که حق مسلم و اختیار هر کس است و ما نمیتوانیم از آن ممانعت و جلو گیری نمائیم.
مثلا "صادق فطرت" نظر به قیودات فامیلی، در اوایل اسم مستعار ناشناس را به بصورت اسم هنری اش انتخاب کرده بود که تا امروز به همان نام مشهور گردید، شاغلی اسحق نگارگر به دلایل سیاسی، امنیتی یا خطر جانی وغیره به اسم مستعار (مظطرب باختری) مضامین خود را در جراید ندای خلق،وطن و شعلۀ جاوید به نشر می سپرد.
در سال 1974 ژورنالستان شهیر امریکائی باب ودوارد و بمستاین نام مستعار "دیپ تروت" را در مطبوعات نشر کردند که نظر به دلایل امنیتی و جاسوسی هویت اصلی اشرا مخفی نگه داشتند. راز های افشا شده توسط این شخص منجر به رسوائی واتر گیت و استعفای ریچارد نکسن رئیس جمهور گردید.
بعد ها افواهاتی بمیان آمد که گویااین شخص الکساندر هیگ بعداً قوماندان قوای ناتو و وزیر خارجۀ امریکا بوده است. و یا اینکه اسم مستعار اکثر نطاقان زنانهٔ رادیوی مخفی امریکا‎ئی در جریان جنگ جهانی دوم در جبههٔ جاپان به دلایل مختلف "Tokyo Rose" و یا "گلاب توکیو" بود.
دور نرویم همین چندی پیش یکی از وطنداران خودم که با ایشان آشنائی شخصی دارم در همین پورتال مطلب مهمی را به دلایل خطرات جانی و امنیتی زیر نام مستعار "افشاگر از بدخشان" به نشر سپردند.
ما هیچ وقت نمیتوانیم و یا بهتر بگویم این حق را هرگز داشته نمیتوانیم که از یخن کس بگیریم و از این عمل شان جلو گیری نمائیم. هر کس میتواند بدون آنکه مکلفیت شناسائی هویت خودرا به شما و یا شخص دیگری داشته باشد با دلایل عدیدهٔ که چندی از آن در بالا ذکر گردید از حق و عمل خود دفاع نماید... این پدیده از ادوار پار تا کنون از شرق تا غرب رایج بوده عیبی در ان دیده نمیشود به غیر ازینکه تحقیر، توهین، مذمت، دو و دشنام زیر پوشش آن قرار گیرد. متأسفانه ما افغان ها درین راستا ید طولی داریم و عوض بحث و مداقهٔ سالم و سازنده وبجای استفاده از برهان و دلیل برای به کرسی نشاندن منطق ضعیف زیر همین نام های مستعار حتی کرامت انسانی را زیر پا گذاشته و به دو و دشنام توصل میجوئیم.
سرشار باشید


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.09.2011

دوست گرامی آقای سلامت.
از اینکه من طالب سند شده بودم معذرت می خواهم چون در جریان نبودم حالا که مسله برایم روشن شد مسله را حل شده بگیرد. فکر می کنم دیگر بحث در این قسمت جا ندارد. امید وارم که معذرت مرا قبول نماید.
آنچه در مورد نام مسعتار نوشته کردم فکر میکنم ضرورت بیک بحث سالم دارد هدف مشخص شما نبوده بلکه مسله جنبه عمومی دارد.
شاد و خرم باشید.


اسم: سالم سلامت   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.09.2011

نبیل جان عزیزی !
اولاً من آنچه نوشتم به استناد ترجمۀ راپور منتشره (Vanity Fair) بوده ساخته و پرداختۀ من نیست . تعجب میکنم که شما از من طالب سند شده اید. ترجمۀ جاغوری صاحب از طرف پورتال به نظر خواهی گذاشته شده بود . این نه تصمیم من بود و نه تقاضایم. آنچه درین رابطه از طرف هموطنان اظهار گردیده حقایق مبرهن وطن است که در حال جریان بوده سندی کار ندارد. راست گویی لحاظ کسی را ندارد و متأسفم اگر شما و امثال شما را می آزارد. وقتی گفته میشود که در افغانستان فساد حکمفرما است و یا روی اعمال عمال گماشتۀ اجنبی به رویت حقایق منتشره در یک جریدۀ معتبر انگشت گذاشته میشود، واقعیت های است غیر قابل انکار و چه سند دیگری این واقعیت را قوی ترساخته می تواند؟ . آیا شما تا حال از صدها نویسندۀ این پورتال در بیان واقعیت های شان سند خواسته اید که حقیقت گویی من بنابر هر دلیلی که هست احساسات نوع پروری و بیات پرستی شما را جریحه دار ساخته و از من طالب سند شده اید؟. حالا نوبت شما است که بروی اسناد از ولی نعمت تان دفاع نمایید . با آنهم کوشش میکنم که آدرس مدیر مسئول این نشریه (David Rose) را برای تان بفرستم که به این درخواست شما جواب داده اسناد را برای تان فراهم نماید. چه نیکو است که اگر رسم سند خواهی در کلیه موضوعات مورد بحث در پورتال مروج شود. آیا سخن گفتن از روشنی روز و تاریکی شب سندی کار دارد ؟
ثانیاً انتخاب نام مستعار مظهر جُبن نیست ، بلکه این یک رسم قبول شدۀ نویسندگی است که بنابر ملحوظات خاص نویسنده صورت میگیرد . چه خوب است که صرف به نام نپیچیده بلکه به مفهوم متن توجه کنید، به آن باندیشید و دریابید، اگر ارزشی داشت آنرا تجزیه و تحلیل نمائید به نقد بکشید و نظر ارئه نمائید. زیرا مطلب عالی و بیان حقیقت زیر هر نامی که باشد قابل قدر است. به ظواهر فریب مخورید ، عمق نظر نشانۀ تعقل و تفکر سالم بوده سطحی نگری مولود احساسات و یا وابستگی ها است .
درک و فهم بازی های مغلق سیاسی و اقتصادی کنونی در کشور با تمام عوامل و جهات آن مستلزم دانش و تعقل عمیق است که دانستن آن برای مبتدیان دیوان علم دشوار می نماید.
پایان


اسم: ن. قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 06.09.2011

برادر محترم عزیزی صاحب!
بنده مدت بسیار کمی میشود با کی بورد فارسی به مشگل مینویسم و انهم غلطی های که کی بورد برایم خلق میکند. مثلا همین اکنون حرف ک را زدم کار نکرد تا انرا در جای دیگر پیدا کردم. وقت بسیار زیاد را میگیرد تایک دو جمله بنویسم. ‍‍
من از بمب اتم ترس ندار م اما از نادان دانا. به خاطر این اسم مستعار. یکی از نویسندهگان انلاین عوض اینک مغز نوشته ام را انتقاد کرده بتواند در پوست ان جسپیده بود که غلط نوشته ام. وی هم نوشته که بی ربط می نویسم. در حالیکه اگر این طور باشد وظیفه اداره نشر است که انرا نشر نکند.
روزگاریست که جز جعل و خیانت نخرند
داری این مایه و گر نی خر از گلبه بران (سناءی غزنوی)
علت مستعار قلمداد این بود.
در اینده با نام اصلی وارد میدان خواهم شد. هر گاه در نوشتن فارسی تیزتز شدم.

جنان از جام معنا مست گشتم
که در ذات خدا پیوست گشتم. (عطار)

با عزض سلام و احترام م. ن. م


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.09.2011

دوست گرام آقای سلامت
مطلب شمارا تحت عنوان چون در سطح نگریستی به عمق هم بنگر خواندم جالب بود.
اما تا زمانیکه شما سندی را در زمینه بدسترس ما قرار ندهید همه مطالب ذکر شده یک نظر و اتهام میان خالی میباشد.
لطف نموده سندی که برای ثبوت قضیه نزد شما موجود است به اختیار همه بگذارید تا افشاگری شما جامۀ حقیقت بپوشد. در غیر آن عنوان مطلب شما متوجه شخص شما خواهد بود.


اسم: نبیل عزیزی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.09.2011

اسم مستعار
درین اواخر دیده میشود که اکثر دوستان در مقالات و نظر خواهی بجای اینکه از نام و هویت اصلی خویش کار بگیرند، از نام های مختلف مستعار، به هر مقصد و مرام و دلیلی که هست استفاده می نمایند.
این خود میرساند که هدف همانا یک چیز و آن به منظور پنهان نمودن هویت اصلی شان است و بس.
ما به چند نوع نام مستعار در سایت بر میخوریم، یکی نام های همچو "قلمداد"، "حقبین از کوچۀ منطق کَل یا کُل "و یا "چراغ علی از کربلا" و غیره که از انتخاب اسم و یا محل سکونت به وضوح جعلی بودن آن هویدا است. دیگر اسمای مثل "احمد شاه وردگ یا وردک" و" مراد علی یا مزاد علی از خیرخانه" است که گمان نمیرود هیچکسی اسم اصلی خودرا اشتباهاً تحریر نماید.. سوم نام هایی است که بدون تخلص یا نام فامیلی بوده ولو اصلی باشد، نیز پنهان کاری هویتی را نشان میدهد و بالاخره نام هایی هم مثل "ب. صادق شغنی" و یا "سالم سلامت" است که در یگان مقطع خاص زمانی مثل گُل بابونه میرویند و عمر شان از طول عمر همان نظر خواهی تجاوز نمیکند.
من در حیرتم که چرا ما جرأت آنرا نداریم تا نظر خویش را بدون هراس و بدون آنکه به روی خویش نقابی کشیده باشیم، بنام اصلی خویش ابراز نمائیم. این هموطنان از چی خوف دارند؟ اگر ریگی در کفش خود ندارند و حقیقتی و منطقی هم در گفتار شان هست پس چرا با شهامت تمام با همان نامی که والدین بالای شان گذاشته و در پاسپورت و تذکرۀ شان درج است ظاهر نمی شوند و گپ دل خودرا در میان نمیگذارند؟
بگفته عوام (راستی و مستی) به این معنی که در موقع استفاده از نام مستعار و زیر نقاب، نظر راستی خویش را بیان می کنیم ولی اگر با هویت اصلی خویش عرض اندام می نمایم باز آنگاه نظر دیگر و حتی مغایری داریم و آنطور که شاید و باید مستی کرده نمیتوانیم. آیا با اینکار "صداقت" را تحت سوال قرار نمی دهیم؟


اسم: ب. صادق شغنی   محل سکونت: شغنان    تاریخ: 05.09.2011

"دیدی بر عوامل جوانان افغان به ارتکاب جرایم و رادیکالیزم"
دانشمند محترم آقای ع. دهزاد:
با تشکر فراوان از مضمون نهایت عالی و با ارزش تان در مورد مشکلاتی که تعدادی از جوانان و خانواده هایشان نظر به عوامل عدیدۀ که شما به آن اشاره فرموده اید، به آن دست بگریبان اند.هیچ انسانی از خطا و اشتباه مبری بوده نمیتواند، شاید من در اشتباه باشم ولی با یک نگاه کوتاه به عنوان بالا دیده میشود که لغذش کوچکی در ترکیب آن رخ داده است.که این معضله شاید باعث به اغماض نگریستن اکثر خوانندگان به متن پر محتوای مضمون گردد. اشکال درست عنوان فوق به ذعم بنده باید چنین میبود:
1. دیدی بر "اعمال جوانان افغان در ارتکاب جرایم و رادیکالیزم" (معنی متفاوت میشود)
2. "دیدی بر عوامل ارتکاب جرایم و رادیکالیزم جوانان افغان"
3."دیدی برجوانان افغان و عوامل ارتکاب جرایم و رادیکالیزم"
تذکاری بود دوستانه، امید است مثل هموطن دیگری آنرا دشنام تلقی نفرمائید.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 05.09.2011

در رابطه با مقالۀ شاغلی ع.منصوری تحت عنوان " خط مشی حلقات نظامی و استخباراتی پاکستان از زبان ملاعمر" ضمن تایید کامل حرف های شان میخواهم عرض کنم که اگر امیر الشیاطین ملا عمر از خانۀ که بوسیله سازمان تروریستی آی اس آی در اختیار او قرار داده شده صدا بلند کرده و خواست ها و سیاست های پنجابی ها را فریاد میزند ، نوکران دیگر پاکستان و آخوند ها ولسی جرگۀ افغانها را به لودیسپیکر دشمنان افغانستان مبدل کرده اند.

من نمیدانم شما سخنان عبدالخبیث حرام و یکی از نوکران دیگر آخوند ها را در ولسی جرگه هفتۀ قبل شنیدید یا نه ؟ این نوکران ایران و بخصوص عبدالخبیث حرام که تا دیروز در حقیقت انقلاب ثور وصف و مداحی اردوی نمبر 40 روسها را میکرد و از کارملوف و برادر خاین او محمود بریالی قهرمانان افسانوی میتراشید، امروز به دستور آخوند ها هر قرارداد با امریکا و ناتو را با همان کلمات و جملات که بروجردی و محمود احمدی نژاد تفسیر کرده و رد میکنند، در ولسی جرگه رد کرده و دولت را به امضای هر گونه قرارداد با ایالات متحده و ناتو اخظار داد. متاسفانه هیچ یک از این وکلای ملت همین جرئت را به خود نداد که به او بگوید که افغانها قرار داد با امریکا را میلیون ها بار بر آنانیکه بند های برق ما را منفجر میکنند و کارگران بیگناه را فقط به خاطر اینکه برای اعمار این بند ها به کار میروند به شهادت میرسانند ، بر آنانیکه خواب های شیطانی تجزیه افغانستان را بر سر میپرورانند و دشمنی های قومی و لسانی را بوسیله همین عبدالخبیث حرام چاق میکنند، ترجیع میدهند.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 05.09.2011

ګران استاد اندړ صاحب
تاسو د خپلی مقالی په متن کی د ځوان نسل په هکله یادونه مو کړی او لیکلی مو دی چی ځوان نسل په ډیرو مواردو کی د ټولنی د ګډولو رول لوبوی.
زما په اند دا به سمه نه وی ځکه موږ دننه په افغانستان کی کی ډیره با احساسه او په هیواد مین ځوانان لرو دا چی دوی ته د کار او تعلیم شرایط نه دی چمتو شوی, دا پدیده د جګړو لامل او محصول دی. همدا ځوان نسل په یو او بل نوم استعمالیږی او وژل کیږی.
تاسو د ایران او پاکستان د لاسوهنو څخه مو یادونه کړی ایا د ګاونډیانو د لاسوهنی چاره مو په ګوتو کړی؟
تاسو د پاکستان او ایران لخوا هغوی چی وسل وال دی او د افغانستان د پرمختیګ پر وړاندی جګړه کوی او ددی هیوادونو لخوا تمویلیږی څه نه دی ویلی!
افغانان په نړیوال ډګر کی یو قوی دوست چی تل پاتی وی اړتیا لری.
ته خو د پوهنتون استاد یی باید داسی ذهنیت خلکو ته ورکړی چی جګړه پای ته ورسیږی.
په درنښت
امان الله عمر


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 03.09.2011

در ابتدا از نویسندگان محترم سایت وزین افغان جرمن آنلین برای مضامین عالی تشکر!
ترجمه و نگارش غلام حضرت عشتی"عروج و نزول مسلمانان" ( قسمت اول)
محترم آقای عشرتی قسمت اول تحقیقات شان در مورد تمدن اسلام بیان نموده اند که نهایت دلچسپ و مخصوصا" در زمان حاضر ضرورت اشد به آن میرود. یکجانب توسط تروریستان و دیگر افراطیون اسلام را کمرنگ ساخته واز جانب دیگر اینجا و آنجا مثلا" توسط بعضی نطاقان تلویزونهای بیرون از افغانستان کهنه دانسته شده از فقدان معلومات علمی در این ساحه مغایر با زمان حاضر تبلیغ میشود. طبعا" شاید غیر ارادی اروپا و امریکا و دیکتاتوریهای ممالک اسلامی را معیار قضاوت شان قرار مدهند.
آرزودارم که در قسمتهای بعدی جناب شان زیادتر در مورد عدالت اسلام و سیاست اسلام توضیح و تشریح نمایند. با عرض حرمت.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 31.08.2011


"پاسخ صریح صاحب نظر مسائل افغانستان در یک برنامه زنده تلویزیونی به دخالت ایران و پاکستان در افغانستان"

هموطنان نهایت محترم و عزیز در تیم نشراتی افغان جرمن انلاین

من ویدیوی نشر شده در سایت وزین شمارا تحت عنوان فوق مشاهده کرده و هم خندیدم، هم کیف کردم و هم میلیون ها بار سلام و احترام به پدر و مادری فرستادم که شاغلی محترم اوریا را بدنیا آورده و بزرگ کرده است.

این ویدیو واقعاً یک تحفۀ نهایت عالی عیدی برای من بود.

عید شما هم مبارک


اسم: ب. صادق شغنی   محل سکونت: شغنان    تاریخ: 29.08.2011

وحید مژده این "کارشناس!!!" مسائل افغانستان اگر شرم ندارد عوضش من حاضرم عرقم را از جبینم بزدایم... چون من شرمیدم... شرمیدم ازینکه وقتی در مورد معرکۀ استقلال افغانستان چرندی از وی به نشر سپرده شد به عمق فاجعه آنطوریکه شاید و باید پی نبرده بودم. شرمیدم ازینکه او را واقعاً یک "کارشناس!!!" با تجربه در امور ملی وطن میپنداشتم، شرمیدم... زیرا نمیدانستم او با وجود گذشتۀ ننگینش زیر ریش گلب الدین و ملا عمر هنوز مزۀ چلو کباب های مشهد و تهران و یا دال پیشوری را از یاد نبرده است.
خبر تکان دهندۀ ای امروز در مورد ایجاد "جبهۀ وحدت ملی!!!" به اشتراک ملا و مولوی و قومندان و علمای کرام!!! مرا به آن داشت تا این مختصر را بنویسم...آرزومندم پورتال افغان جرمن آنلاین این موضوع را به نظرخواهی بگذارند...تا چهرۀ واقعی غلامان پاکی و ایرانی برملا گردد...


اسم: م.ن.قلمداد   محل سکونت: جمهوری فیدرال آلمان    تاریخ: 23.08.2011

درارتباد مظمون آغای ولی احمد نوری در مورد مصاحبه آغای مشاور امنیت ملی افغانستان آغای اسپنتا چند نقطه جالب است.
۱-مصاحبه چه ارتباد به حق به جانب بودن ګذاشتن موضوع به نظر خواهی دارد.
۲-اګر این سیاستمداران ودولت مردان انسانان درست و هوشیار میبودنددرست کار میکردند تاوضع به جای نمیرسیدکه حرف بایګانظامی در میان میآمد. زور مشروطیت نمیخواهد.
۳ـاین راهمه در نوشته هاګفته اند و اکثریت مردم هم میداند که این دولت مردان اګا برای منافع خود هستند و نه ملت.
۴ـسیاستمداران متخصص ما قسمکه به همه معلوم است به علت های مختلف نزد مردم حایز اعتبار و منزلت خاص نیست.


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن ، جرمنی    تاریخ: 23.08.2011

مضمون جالب وپیامدۀ محترم خالد وفایی : "بالاخره مردم به ستوه رسیده اند"
در مقطه ای فعلی تاریخی ما باز هم مردم غیور ما چارۀ جز آن ندارند که خودشان همدست شوند ومانند سابق که انگلیس و روس را از افغانستان بیرون انداختند، طالبان و بادارانشان را نیز بکشند. اینکه امکانیت آن موجود است مردم غیور آن ولسوالی هلمند نشان داد. با تفاوت اینکه از دولت فعلی نباید دیگر انتظاری داشته باشیم....
به کارکبان افغان جرمن آنلین سلام فراوان وتشکر از مضامین وزین


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 21.08.2011

در رابطه با فیصلG اخیر کمیسیون انتخابات و مقالۀ شاغلی محترم ف هیرمند "سیاستمداران حریص - دشمنان مردم...) نظر شخصی بندۀ حقیر این است که اگر تمام 62 وکیل ناراض هم دوباره به ولسی جرگه راه پیدا کنند این ولسی جرگه نباید مورد قبول هیچ افغان باشد.

انتخابات ولسی جرگه نه تنها که در سایۀ تهدید، ارعاب، ترس و وحشت، تقلب و زورگویی صورت گرفت بلکه ابتدایی ترین رکن قانون اساسی افغانستان در جریان آن عملی نگردید.

در قانون اساسی بخش انتخابات با صراحت ذکر گردیده است که دولت باید امنیت رای دهندگان و محلات انتخاباتی را تأمین کند.

این مسئلۀ مهم که رکن اساسی و نهایت مهم قانون اساسی در بارۀ انتخابات است نه تنها که تطبیق نگردیده بلکه برعکس بوسیله قوماندانهای محلی و طالبان فروخته شده تاآخرین حد برهم زده شده است.

در اکثریت مناطق پشتون نشین انتخابات یا صورت نگرفته یا هم فیصدی رای دهندگان نهایت پائین بوده است. در ولایت غزنی و بخصوص در 13 ولسوالی پشتون نشین آن این مسئله نهایت برجسته است.

پس در چنین شرایط چگونه میتوان ادعا کرد که این ولسی جرگه مردمی است ؟

در پهلوی مشکلات فوق موجودیت دشمنان قسم خوردۀ افغان و افغانستان چون عبدالخبیث حرام، بهزاد، محی الدین مهدی، حفیظ منصور در این ولسی جرگه توهین بمردم افغانستان است.

شما تصور کنید که اگر یک نفر در ایران به خمینی توهین کند آیااورا میگذارند که در پارلمان ایران راه پیدا کند؟ او را قبل از اینکه نام خود را برای کاندید شدن بنویسد سر به نیست میکنند ولی در کشور ما عبدالخبیث حرام با کلمات بازاری چون "پدر لعنت" "دووث" و غیره بانی استقلال و بزرگترین شاه عدالتخواه افغان چون امان الله خان غازی را توهین کرده و عملاً میگوید که او افغان نیست و از تجزیه افغانستان و تغیر نام آن حرف میزند و مردم افغانستان بخصوص پشتونها را توهین میکند ولی او را نه تنها که محکمه نمیکنند بلکه معاش های چند هزار دالری هم به او بحیث وکیل ولسی جرگه میدهند. همان ولسی جرگۀ که او حتی آنرا ولسی جرگه نه بلکه برسم آخوند ها "مجلس" خطاب میکند.

به نظر بندۀ حقیر در شرایط جنگی که 50 فیصد وطن و اکثریت نفوس کشور مورد حملات تروریستی و جنایتکاران قرار دارد، به راه انداختن انتخابات نه تنها کار عاقلانه نیست بلکه تخطی صریح از قانون اساسی کشور به شمار میرود.

ما افغانها از هزاران سال بدینسو در شرایط اضطراری و جنگی به جرگه های مشران، علما و صاحبان رسوخ مراجعه کرده و مشکلات وطن و راه های حل آنرا در آنجا حل کرده ایم.

پس بهترین و یگانه راه حل معضله فعلی انحلال بدون تاخیر این ولسی جرگۀ بنام و تقلبی است و تا زمانیکه وضعیت کنونی بخصوص مداخلات صریح همسایه هایی به نام مسلمان، جنگ اعلان ناشده، موجودیت مافیا و بی امنیتی عمومی مردم کشور ما رفع نگردیده است، برای بیرون رفت از این وضع و حل مشکلات کشور و مردم آن باید به جرگه های عنعنوی و لویه جرگه ها مراجعه کنیم.

وسلام


اسم: صبور واقف    محل سکونت: شیر شاه مینه    تاریخ: 18.08.2011

باد و باران سیاسی و چنگ و دندان اجنبی و نمک حرامی حتی اولاد حلالی، در خطیر ترین و نازکترین مواقع و حساس ترین مقاطع نتوانسته است حریت و آزادگی "مادروطن" من و تو را که به بهای خون شهدای گلگون کفن و... مبارزان سر بکف و وطنپرست به رهبری شاه جوان اعلیضرت غازی امان الله خان و قیادت سپهسالارانی چون اعلیحضرت غازی محمد نادرشاه نود و دو سال قبل بدست آمده است، ذره ای مخدوش نماید. من هم به نوبۀ خود، در حالیکه به زر اندوزان و "شمشیر زنان" خائن و تجزیه طلبان خائف در سه دهۀ 80 و 90 و 2000 نفرین می فرستم، حلول این روز فرخنده را به کافۀ ملت غیور افغان از صمیم قلب شاد باش عرض میدارم.
کمرنگ جلوه دادن این دست آورد سترگ خیانت ملی است.
ژوندي دی وی د افغانستان خلک
ځلانده دی وی د افغانستان د خپلواکی ډ یوه
تل دی وی گران افغانستان


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 18.08.2011

فرا رسیدن 92 مین سال استرداد استقلال کشور را خدمت تمام کارکنان بخش نشراتی سایت وزین افغان جرمن آنلاین و تمام هموطنان عزیز که این سایت را باز میکنند تبریک عرض داشته از درگاۀ خداوند متعال آرزو میکنم که روح تمام مبارزین و مجاهدین واقعی که در تحت رهبری شاه عدالت خواه غازی امان الله خان، جان های شیرین شانرا به خاطر آزادی و حصول استقلال وطن فدا کرده اند، شاد بدارد.

امید دولت افغان هر سال 28 اسد روز استرداد استقلال کشور را بحیث بزرگترین روز ملی جشن بگیرد زیرا این روز نه تنها ممثل یک افغانستان آزاد و مستقل است بلکه روزی است که فرزندان وطن با درایت و مردانگی وطن را از سقوط و تجزیه نجات دادند.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 08.08.2011

شاغلی کبیر

برای من مهم این است که شما چه میگویید و چه مینویسید. اینکه داکتر کبیر نام مستعار شما است یا نه ؟ ویا اینکه آیا شما همان ن صبار هستید یا خیر برایم زیاد مهم نیست.

ولی از نوشتۀ شما و ن صبار چنین استنباط میشود که شما با سلام خان و نوشته های او زیاد علاقمند نیستید که با شخص دیگری به نام رحمت الله روان و من از این جهت خیلی متاثر هستم -- بیشتر از تیم نشراتی سایت وزین افغان جرمن انلاین که چرا به نوشته های بی محتوای مانند شما اجازه میدهند، زیرا این هویدا است که شما با شخصی که من اصلا او را نمیشناسم یعنی شاغلی رحمت الله روان کدام خصومت دارید و بدون سند و بدون اینکه حتی یک تبصرۀ درست در مورد نوشته های محترم سلام خان بنویسید نام او را در هر نوشته و زیر چندین نام نقل میکنید.

من تا حالا چندین پیام در مورد قوای امریکا و در مورد جهات مثبت و منفی موجودیت شان در افغانستان نوشته ام .

از شما هم خواهش میکنم که به جای اینکه بگویید که پیر بابر نام مستعار است یا نه ، اینکه سلام خان کی است لطف کرده وقت خود را برای نوشتن یک مقاله مصرف کنید که ما مردم بیخبر بدانیم که چرا شما با موجودیت قوای امریکا و ناتو مخالف میباشید

وسلام


اسم: Dr.Kabir   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 07.08.2011

قابل توجه نویسندۀ لایق و راستگو آقای حمید انوری!
از همه اولتر احترامات خویش راحضور محترم شما عرض میدارم.
ثانیاً:
مضمون جالب شما که زیر عنوان (نصب بابه در خانۀ خاله - جنگ سیا و سرخ) بود خواندم واقعأ برایم بی نهایت جالب بود، چرا که من بابه جان را از سی دهه بدینطرف می شناسم. اعمال زشت و وطن فروشی های اورا از نزدیک دیده ام. از قرارداد هایی که با امریکایی ها بسته و از ملیشه های شخصی اش که بنام کمپنی خصوصی امنیتی مثمی نموده نیز خبر دارم. بابه جان منحیث یک جنایتکار جنگی لایق این نیست که وقت زیاد برایش مصرف نمایم فقط میخواستم از احساس و راستگوی های شماانوری صاحب محترم ابراز قدردانی نمایم.
ثالثأ:
باید عرض نمایم که در بخش دیدگاه های پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تبصرۀ شما که به ارتباط سلام خان بود خواندم شما بر حق فرمودید و اظهار شما در مورد بجا است.
چیزیکه آقای ن، صبار از لندن لطف فرموده موضوع را زیادتر روشنی انداخته است.
تا جاییکه بنده معلومات دارد سلام خان یک نام مستعار بوده که مربوط به آقای رحمت الله روان میباشد. رحمت الله راوان خود یکی از پرچمی های بابه جان مانند بوده و هست قبلأ در خدمت مسکو و فعلأ شب و روز خود را در خدمت تبلغات واشنگتن قرار داده است.
برای شخص خودم قابل سوال است که آقای روان گذارش ها را از آژانس های اطلاعاتی باختر، روزنامۀ اصلاح، انیس و دیگران دزدیده به سایت وزین افغان جرمن آنلاین برخلاف دیگر سایت ها به نام سلام خان می فرستد آیا خودش نمیداند که مسؤولین محترم سایت وزین افغان جرمن آنلاین این آقا را خوب می شناسند و یا اینکه مسؤولین محترم افغان جرمن آنلاین تا الحال متوجه نبودند که این مبلغ دولتی (امریکایی) که، و از کجا سیر اب میگردد؟
برایم جالب است که از تبصره انوری صاحب محتر م سه هفته گذشت ولی تاکنون آقای سلام خان (رحمت الله روان)خود را خاموش گرفته در حالیکه شب و روز از همه سایت ها خبر دارد. این خموشی خود اقرار است.
به آقای پیر محمد بابر صرف عرض میدارم که همه گذارشات سلام خان (رحمت الله روان) به نفع امریکا بوده که این در ذات خود منافع ملی مارا نفی می سازد. جای تأسف است که با سپری شدن یک دهه از اشغال ظالمانه باز هم مبلغین و دشمنان این میهن سربلند را نه شناختید.
در خاتمه از مسؤولین محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین دوستانه خواهش می نمایم که با نشر مطالب ضعیف و دولتی اعتبار این سایت دوست داشتنی را خدشه دار نسازند.


اسم: Dr.Sal Sayedi    محل سکونت: UK    تاریخ: 05.08.2011

سلام واحترامات به گردانندکان پورتال وزین افغان جرمن آنلاین
این سایت واقعا ادای رسالت میکند و نوشته های بس ارزشمند و پیشنهاد کننده و متفکرین افغان را به نشر میرساند. بجااست و اجازه بدهید که از نوشتۀ فرزند خیرخواه و خدمتگار و این شخص وطن دوست دانشمند ولی احمد نوری در مورد نام افغانستان و افغانستانی یک عالم تشکر و سپاس نموده و اعتقاد عمیق خویش را به جناب شان یکبار دیکر ابراز دارم. افغانستان و مردم آن به همچو فرزندان وطن افتخار دارد.
میخواستم مطالبی در مورد دیموکراسی که بخش نویسندگان نوشته ای داشتند بنویسم اما وخت یاری نکرد. نوشتۀ فیدرالی تجزیه نیست و ... هم جالب اما به نظر من بحث و تأکید غیر دقیق بود و هست که باز هم فرصت یاری نکرد تا آنرا مستند ارایه کنم. یار زنده و صحب باقی.
اما باید ب‍کویم اگر برنامه با برنامه ای بخش از ابر قدرت ها موافقت کند و یا باهم تحت هر عنوانی درین مرحله پیشکش و تلاش اجرای آن گرفته شود آنرا خیانت به افغانستان و این کشور میدانیم.
اما عدم نشر پخش بخش خبری افغان جرمن آنلاین: با تأسف باید ب‍‍گویم که این خبر خوب نیست اما ازین قبیل مشکلات را برای همچو سایت های واقعی و ملی کاملا انتظار داریم. باید اقرار کنم که هر روز اولا این سایت را باز نموده و به بخش خبری آن رفته و از وضع کشور و مسایل مربوط آن آکاهی حاصل میکردم که نبود آنرا جدا کمبود بزرک میدانم. به سایت های دی‍گر مراجعه میکنم اما آن تشن‍کی بطور لازم رفع نمیشود. امید درین بخش توجه نموده و نشرات خبری واپس آغاز شود. درست است گفتن اش آسان اما عمل مشکل و پرابلم های خویش را دارد اما امید این نقیصه برطرف شود و ما بتوانیم از بخش خبری باز هم استفاده ببریم. تشکر


اسم: ف. فهیم   محل سکونت: المان    تاریخ: 04.08.2011

نوشتۀ محترم نعیم بارز را تحت عنوان شمشیر شیوا خوانده و با تبصرۀ زیر گفتار خود را خلاصه میکنم.

داستان شمشیر شیوا با حفظ ژانر داستان و سبک نوشتاری نویسنده، حتی الامکان در ترکیب دری کوشش بعمل آمده تا خوانندۀ دری زبان آنطور که نویسنده خواسته است خود را در صحنه تصور نماید و از شیوائی آن کاسته نشود. با وجودی که داستان نویسی، خصوصاٌ داستان های کوتاه در افغانستان کم و بیش قدامت یکصد ساله دارد ولی متأسفانه آنطور که شاید و باید رونق چندانی نداشته است. عامل عمدۀ این رکود ادبی و ثقافتی قسمی که بر همه مبرهن است همانا تهاجم فرهنگی و نفوذ مطبوعاتی ایرانی بوده و هست که از سالیان متمادی ما به آن دست و گریبان استیم.

خوب یادم است، زمانی در جریان استیضاح شورای دورۀ سیزدهم وقتی از داکتر محمد انس وزیر آنوقت مطبوعات در ینمورد پرسشهای کردند وی در جواب گفت( مطبوعات ایرانی هیچ گاه باعث اختناق نشرات و پرورش استعداد های ادبی افغان ها شده نمیتواند). چی خوابی و چی خیالی ... و ایکاش همینطور میبود.

یک نظر کوتاه به قطع و صحافت و محتوای مجلات و جراید آنوقت افغانستان به مقایسۀ نشرات اجنبی خلاف این ادعا را به اثبات میرساند. ترویج و تکثیر نشرات و کتبِ اکثراً پر زرق و برق بیگانه، همچو لقمۀ لذیذی به دهن چیز نویسان ما بود که اشتهای نویسندگی شانرا میسوختاند و از مناعت شان درین حرفه می کاست که تا کنون نه تنها ادامه دارد بلکه همچو بارانِ داستان خواجه عباس، به شدت آن افزوده هم گردیده است. درین هیچ جای شکی نیست که امروز ما ادبا و نویسندگان و شاعرانی مثل خالد حسینی و عتیق رحیمی و نسیم اسیر و اکرم عثمان و دیگران به سویۀ بین المللی داریم ولی دریغا که شمار این عزیزان از انگشتان دست هم تجاوز نمیکند و قراریکه بارز صاحب فرموده اند:
(قصه نویسان ما بیشتر بسوی سیاست کشانده شده و چنین داستان های از شناحت جامعه کمتر از قلم شان بیرون می آید.)

ولی چه خوب میبود در پهلوی شان خواجه احمد عباس هایی هم میداشتیم تا اگر او (سات هندوستانی)را نوشته است آنها (همرای افغانی)را مینوشتند و آثار شانرا همچو وی با ابراز عشق به وطن و وطندار جاودانه میساختند.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 03.08.2011

در رابطه با مقالۀ شاغلی محترم ولی احمد نوری تحت عنوان "استعمال لفظ افغانستانی از لودسپیکر تلویزیون آریانا"
میخواهم چند نکته عرض کنم:

قبل از همه باید بگویم که در مورد این موضوع قبلاً در نوشتۀ ناچیز خود که با باز کردن لینک ذیل قابل مطالعه است.
http://www.afghan-german.de/upload/Tahlilha_PDF/babor_p_m_panah_az_dast_roshanfekran_tshizfahm.pdf

چیزک های نوشته ام که نمیخواهم آنها را دوباره تکرار کنم ولی جا دارد که سخن معروف دانشمند محترم کشور استاد رحیم الهام را باز هم نقل کنم که میگفت: "امان از دست روشنفکران چیز فهم" این اصطلاح "افغانستانی" برای اولین بار در سایت های انترنیتی بوسیله چند تنگ نظر و بیخبری رواج گردید که تا حالا هیچ سندی مبنی بر اینکه کلمات افغان و پشتون را چرا مترادف و مساوی با هم استعمال کرد ارائه نکرده اند.

یکی از این تنگ نظر های فروخته شده عبدالخبیث حرام(عبدالطیف پدرام) نام دارد که من اورا باین سبب با نام فوق یاد میکنم که از تیغ عقده های بی انتهای او حتی بزرگترین شاه جهان غازی امان الله بزرگ هم در امان نمانده است.

او یگانه دلیل را که تاکنون برای مترادف خواندن پشتون و افغان بیان کرده است اینست که بقول او وقتی کوچی ها به منطقۀ شان غژدی های شانرا پهن میکردند مردم منطقه میگفتند که اوغانها یا افغانها بمنطقه آمده اند.

من شخصاً در همین رابطه با چندین نفر بحث کرده ام و در چند سایت انترنیتی هم از این روشنفکران عزیز سوال نموده ام که آیا سندی برای ادعای شان در دست دارند؟ که متاسفانه در زمینه فقط جواب های بازاری و توهین های طفلانه تا کنون چیز دیگری ارائه نشده است.

باید عرض کنم که من صد در صد با گفتۀ شاغلی محترم عنایت الله سادات موافق هستم که در این زمینه هم پشتون ها و هم غیر پشتونهای تنگ نظر مقصر اند زیرا "هم در میان پشتون ها و هم در میان سایر اقوام افغانستان، تنگ نظرهایی وجود دارند که قصداً و عمداً نامهای افغان و پشتون را مرادف و مساوی با هم استعمال مینمایند تا با ایجاد این سوء تفاهم متوسل به قوم ستیزی شده و از زیر لوای وحدت ملی بگریزند".

البته در این زمینه دشمنان خارجی طوریکه شاغلی محترم نوری ابراز کرده اند هم دست دارند و تا میتوانند این مسئله را چاقتر میسازند.

وسلام





اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، مریکا    تاریخ: 29.07.2011

جناب آقای عشرتی!
مطالعۀ تفصیلی شما در رابطه با معدن حاجی گگ مرا بیحد خوشنود گردانید. خوشنودیم:
اول از این ناحیه است که بایست بدنیا تفهیم نمائیم که ما یعنی ما افغانها شخصیتهائی داشتیم که وطن خودرا میشناختند و دوست داشتند و سعی میکردند تا از جمله با انکشاف معادن کشور عواید مالی وطن فقیر خودرا بلند ببرند.
دوم اینکه حکام امروزی افغانستان که عمدأ مقام منیع خدمتگاران افغانستان را طور عمدی زیر پا میکنند مذبوحانه در تلاش اند تا بیشتر خودشان در جامعۀ ملی افغانی و جهانی بیخبر از دنیا خودنمائی کرده بتوانند.
زمانیکه بنده در وزارت معادن و صنایع وقت وظیفۀ کوچکی داشتم از معادن آهن حاجی گگ، معدن مس عینک، نفت منطقۀ پکتیکا و ده ها دیگر آن خبر داشتم و بالای شان کار میکردیم. ما باید بدنیا تفهیم نمائیم تا زمانیکه پای اینها در خاک پاک ما گذاشته اند قبل ازآن یک مملکت مستقل و مردمان عاشق وطن و خدمتگار آنرا داشتیم که با دست خالی می تپیدند و سعی میکردند که وطن خودرا در شاهراه ترقی برابر کنند.
دشمنان داخلی و دست اندر کاران خائن خارجی افغانستانی که تازه در راه ترقی و انکشاف قدم میگذاشت در بطن زمان خفه کردند، کشتند و لاش آنرا به دهان کرگس صفتان کریه سپردند.
آزادی و دیموکراسی بهانه ایست برای تجمع منافع دشمنان، فرومایگان داخلی و خارجی.
زنده باشید عشرتی صاحب که صفحۀ از حقایق را روی دفتر زمان ثبت نمودید. من افتخار آشنائی شما را ندارم و اما با این نامۀ تان مرا دوست تان قبول کنید. با احترام


اسم: پیر محمد بابر   محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 28.07.2011

به دوام آنچه قبلاً در رابط با مقالۀ شاغلی ایمل خان فیضی نوشته ام میخواهم چند نکتۀ دیگر اضافه کنم:

- اکثریت مردم عراق مخالف خروج کامل قوای امریکا از عراق اند. آنها میگویند که مداخلات مستقیم ایران با استفاده از مذهب شیعه عربستان سعودی را مجبور کرده است که دست به اقدامات مشابه زده و با خروج امریکا این دو همسایه عراق را به سوی تجزیه حتمی سوق خواهند داد.
قابل یاد آوری است که امریکا قرار است بر اساس قرارداد که قبلا ً از آن ذکر کردم( نوت: قرارداد منعقده با عراق با قرادادیکه قرار است با افغانها امضا شود فرق دارد) تا آخر سال 2011 تمام قوای نظامی خویش را از عراق بیرون کند.
اما عراقی ها از همین حالا میدانند که با خروج کامل امریکا کشور های همسایه بخصوص دو همسایه قدرتمند عربستان و ایران مداخلات مستقیم شانرا برای کنترول کامل عراق تشدید میبخشند که منجر به تجزیه عراق به سه بخش سنی، شیعه و کرد نشین خواهد شد و اسلام گرایان افراطی مربوط به هر دو بخش کشور را برای شان به دوزخ دیگر مبدل خواهند کرد.
- در رابطه با معاهدۀ همکاری های ستراتیژیک جانب افغان باید طوریکه شاغلی کرزی در صحبت های اخیر خود اظهار داشته نهایت توجه کند زیرا دیروز یکعده نمایندگان ولسی جرگه قانونی و عبدالله مربع را برای امضای قرارداد همکاری سال 2002 با قوای نظامی امریکا مورد انتقاد شدید قرار دادند. زیرا بر اساس آن قرار داد قوای نظامی امریکا میتواند در هر جای افغانستان و در هر زمان بدون اطلاع جانب افغانی عملیات کند و اگر کسی زیان هم ببیند امریکا مسوول شمرده نمیشود.(متن این خبر در سایت خبری پژواک قابل دسترسی است).
به نظر من سه مسئله در قرار داد از جانب افغانها باید در نظر گرفته شود:


1: امریکا باید متعهد شود که قوای مسلح افغان را تجهیز و تقویت میکند.
2: عملیات نظامی در سراسر کشور توسط قوای افغان صورت میگیرد و فقط در صورت تقاضای افغانها امریکا میتواند شریک شود.

3:در صورت مداخلات و تجاوز بیگانگان امریکا به کمک قوای نظامی افغان شتافته و عملاً داخل اقدام میشود.
البته مسایل دیگر هم است که من مطمئن هستم جانب افغانی آنرا در نظر خواهند گرفت.

وسلام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 27.07.2011

میخواهم در رابطه با مقالۀ اخیر ایمل خان فیضی چند نکته عرض کنم:

قبل از همه باید بگویم که من به کرزی احترام دارم و او را رهبر هوشیار، وطنپرست و خیرخواه میدانم.
کرزی در زمانی رهبری امور را بدست گرفت که افغانستان از برکت 30 سال جنایات غیر انسانی به ویرانه مبدل گشته، جنایتکاران کشور را مال شخصی شان ساخته و بیگانگان بخصوص آخوند های جنایتکار ایران و پنجابی های پاکستانی را حاکم بر کشور کرده بودند.
کرزی با درایت، حوصله مندی و زیرکی که خاص او است توانست که جنایتکاران را از سگ جنگی دور بدارد و در شرایط خیلی مشکل تعادل و توازن را از یک سو با همسایگان، از طرف دیگر با نیرو های خارجی حاضر در کشور و هم جنایتکاران جنگی که او را در محاصره دارند حفظ کند.
اگر کس دیگری به جای کرزی میبود در این چنین حال و اوضاع خیلی مشکل یا دیوانه میشد، یا استعفی میداد و خلای قدرت را به میان میاورد و یا از طرف جنایتکاران جنگی به قتل میرسید.
در هشت سال گذشته از یک سو جنایتکاران جنگی در مقابل هر اقدام او سنگ اندازی کردند، از طرف دیگر امریکا با سیاست های دو رویه و جنایات بر علیه مردم ملکی بخصوص بمباران قرار و قصبات افغانهای بیگناه برای او هزاران مشکل آفریدند و از طرف هم همسایگان بخصوص پنجابی های پاکستانی با مسلح کردن نیرو های ضد دولتی از جمله طالبان کشور را برای او به دوزخ مبدل کردند.
و نباید فراموش کرد که کرزی تسلیم نشد و هر باری که شرایط برایش آماده گردید به خاطر وطن و مردم آن صدای خویش را بلند کرد.
اما کرزی صاحب در رابطه با ایران و پاکستان یک مسله را نادیده گرفته است که هر دو کشور سیاست دوگانه در مقابل افغانستان و دولت او بازی میکنند که این سیاست دوگانۀ بخصوص پاکستان را شاغلی فیضی هم در مقالات خود در نظر نگرفته است.
- ادامۀ جنگ در افغانستان بنفع امریکا بخصوص در شرایط کنونی نیست و از اینرو ضرورت ندارد جنگ و کشتار را دامن زند.
- ادامۀ جنگ بر عکس بنفع دو دولت تروریستی و بدبختانه در همسایگی ما آخوند های ایران و پنجابی ها است.
- ایران عین سیاست را در عراق عملی میکند. انفجارات، کشتار رهبران قبایلی، حملات انتحاری همه و همه کار سپاه پاسداران است ولی آنرا به گردن عربستان سعودی و امریکا می اندازد تا اشخاصی مانند ایمل خان فیضی مقاله بنویسد و بگوید که امریکا برای حضور خویش دست به این اقدامات میزند.
- امریکا قوای خود را از عراق بیرون کرده است و موافقت ستراتیژیک که با عراق دارد عین موافقت نامه های است که با ده ها کشور دیگر دارد. اما ایران میخواهد که عراق به منطقۀ تحت نفوذ ایران و دولت عراق به آلۀ دست تهران مبدل شود تا هیچ اقدامی بدون خواست ایران انجام ندهد.
- در افغانستان هر دو کشور پاکستان و ایران میخواهند تا با حملات انتحاری، شهادت رهبران، مشران قومی و دولتی، شهادت معلمین، متعلمین، داکتران، نرسها.... رعب و وحشت را دامن زده چنین نشان دهند که همه نسبت حضور امریکا در افغانستان است.
ولی سوال این جاست که وقتی ایران کابل را بوسیله تنظیم های وابسته به سپاه پاسداران شیطانی تقسیم کرده بود، وقتی پنجابی ها به تنظیم های وابسته به آی اس آی دستور داده بودند که "کابل باید بسوزد" امریکا در افغانستان موجود بود؟
آیا شاغلی فیضی همینقدر فکر کرده است که دوام جنگ فقط و فقط بوسیله آخوند ها و پنجابی ها بخاطر آن صورت میگیرد که افغانها از هرگونه رابطه با امریکا پشیمان شوند تا آنها لشکری سیاۀ دیگری چون جنایتکاران و وطنفروشان شورای نظار مسعودوف و طالبان امیر الشیاطین عمر را برای تجزیه کامل افغانستان بفرستند و آنرا به ساحۀ نفوذ شان مبدل کنند ؟


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.07.2011

جناب محترم همایون غفوری سلام!

نوشته کوتاه ولی غضب آلود تان را خواندم. زنده باشید. شما مرا در آن نوشته ملحد خطاب نموده اید. این اولین بار نیست که شما در حق من چنین کلماتی را بکار برده اید. من همیشه نوشته های شما را که عنوانی من یا به ارتباط نوشته های من نوشته می شوند با حوصله مندی کامل و بدون بغض می خوانم. جواب تان را هم چند بار با ملایمتی که درخور یک انسان محقق است نوشته ام. آخرین نوشته من در جواب شما به اساس توصیه یکی از خواهران بسیار بادرد و عزیز، یکی از نویسندگان مسلمان و ملی، نوشته شد و بنابر توصیه همین خواهر به سایت دعوت ارسال گردید. ولی سایت دعوت آن را نشر نکرد و من ناگزیر آن نوشته را به سایت کابل پرس فرستادم زیرا فکر می کردم که شما حتماً به این سایت هم سری می زنید. من قصد نداشتم بجواب شما بپردازم چون شما اهل بحث نیستید.
بهر حال بر می گردم بر سر نوشتۀ اخیر تان که مرا محکوم به الحاد نموده اید.
تا جائیکه من از تعالیم دینی و زبان قرآن اطلاح دارم ملحد به کسانی گفته می شود که وجود خدا را انکار کنند. آیا شما در جائی دیده یا خوانده اید که من وجود خدا را انکار نموده باشم. بنویسد! در کجا چنین چیزی گفته یا نوشته ام؟
من این را با تمام وجود اعلام میکنم همانگونه که صدها بار آنرا گفته ام که من " انسان خدا باور هستم. " در این زمینه من و شما اشتراک نظر داریم ولی در مورد چگونگی خدا یعنی خدا شناسی من با شما در برخی موارد توافق ندارم. خدای من مانند انسان تنگ نظر و سخت گیر و انتقامجو و دارای خصلت های منفی دیگر که در انسانها مشاهده میشود نیست.
در مورد گرفتن زیورات مصر ها در زمان خروج عبریان از مصر شما اعتقاد دارید که آنرا خدا به عبریان گفته است ولی من میگویم خدا دور از چنین تصورات است. خدا منزه از اینگونه اعمال است. خدا دزد نمی پرورد. اگر من خلاف اینرا می نوشتم که آره خدا این را گفته است یقیناً شما مرا مسلمان نامیدید؟ من همان چیز را که گفته ام هزار بار می گویم زیرا من نمیتوانم خدا را دزد پرور بخوانم.
شما و امثال شما هر چه میگوئید بگوئید ولی حرف من همان است که بود. خدا شناسی من با خدا شناسی شما فرق میکند. خدا شناسی من خدا شناسیی امروز است و در روشنی عقل و علم امروزی نه خدا شناسی هزار ها سال قبل. خدائی را که من می پرستم و می شناسم بسیار بسیار والاتر و بالاتر و متعالی تر و بزرگتر از آن خدائی است که نیاکان و نیاکان نیاکان ما و نیاکان و نیاکان آنها می کوشیدند از او وجهی ترسیم کنند.
خدا همان یک خداست ولی شما آنرا گاهی و در برخی زمینه ها بهگونۀ یک انسان معرفی میکنید و من بهگونه موجودی که در شأنش هیچ خصوصیت از انسان وجود ندارد. موجودیکه خالق است نه مخلوق. شما از یک طرف میگوئید که خدا منزه از هر خطااست ولی در گفتار و در کردار تان از طرف دیگر او را غیر از این معرفی میکنید. ولی من وقتی میگویم که منزه است به آن در همه حالات باور هم دارم و هر چیزی را که سبب خدشه دار این باور شود بهر نامی که باشد در برابر آن می ایستم.
من نمیگویم شما ملحد هستید. گناه شما نیست. خداوند به شما به همین اندازه عقل داده که اورا همانگونه که میتوانید بشناسید و نزدتان می کنید. به من هم به همین اندازه عقل داده که بگویم: من وجودش را حس میکنم ولی قادر نیستم چگونگی وی را بیان کنم زیرا عقل من کوچکتر از آنست که او را بشناسم. کوچکتر از آنکه حتی زرۀ میلیارد ها بار کوچکتر از خود را که او آفریده ببینم و بشناسم و تعریف کنم. در من چنین خود بینی یا خودبزرگ بینی وجود ندارد. من اعتراف میکنم که عقل من از شناخت او قاصر است! حال تو دانی که مرا چه خطاب می کنی!
در پایان این عرض نامه میخواهم به شما یادآور شوم که من به هیچ صورت نمیتوانم حرف های اشخاصی مانند فرید یونس و سیمین عمر و امثال ایشان را بپذیرم. آن نوع خدا شناسی را به شما مبارک میگویم!
در اینجا و قبل از اینکه این نوشته را به پایان برسانم دو نکته را میخواهم یادآور شوم:
1ـ از جناب محترم پیر محمد بابر سپاسمندم که با سعۀ صدر با مسائل برمی خورند و 2 ـ از منورین و متفکرین و پیشاهنگان مبارزه با اندیشه های کهنه که علم و دانش ـ این نعمت های بی همتای خداوندی ـ بیهودگی آنها را به اثبات رسانیده اند ـ به عنوان اشخاص رسالتمند ـ التجأ دارم که وقتی که رسالت تنویر افکار مردم را به عهده میگیرند باید پیشاپیش عوام در حرکت باشند نه دنباله رو اشخاصی که بضاعت فکری سالم ندارند.
هدف رسانه های پیشرو روشن ساختن مردم است نه دنبال سخن های تکرار شده از سده ها و هزاره ها را گرفتن!
به گفتۀ شاعری قصه دارا و سکندر را که کهنه شده است بگذارید و حرف نو بزنید که حرف نو شرینی دیگری دارد. به رسالت تان بیندیشید نه به این که مردم چه میگویند.


اسم: پیر محمد بابر   محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 21.07.2011

1: تعجب من اما بر عکس برین است که چگونه به یک ملای ** که نعوذ باالله خود را خداوند شمرده و حکم الحاد را بر دیگران صادر میکند در این سایت وزین حق داده شده تا هرکسی را ملحد خطاب کند.

من با شاغلی هاشم سدید هیچ شناسایی ندارم و چنین است با ملا همایون غفوری ولی من سخت از کسانی بیزارم که بدون دلیل خود را به جای پیغمبر اسلام قرار داده و حکم الحاد صادر میکنند.

به نظر این ملا های ** یگانه اشخاصی که ملحد نیستند حتماً امیر الشیاطین عمر و طالبان فروخته شده و یا جنایتکار و خاین ملی مسعودوف و شورای نظاری های جنایتکار و یا هم دیگر جهادی های تشنه به خون ملت بیدفاع افغان هستند.

2: از دو روز بدینسو وقتی بالای بخش خبرونه کلیک میکنم اخبار سال 2010 ظاهر میشوند. من نمیدانم که تنها من این پرابلم را دارم یا همه و اینکه آیا کارمندان محترم بخش نشراتی افغان- جرمن انلاین متوجه این پرابلم شده اند یا نه ؟


اسم: همایون غفوری   محل سکونت: کابل    تاریخ: 21.07.2011

اینک تا هنوز هم لباس بی حیایی برتن نموده نوشته های آن ملحد را نشر میکنید . هاشم سدید ! یک ملحد بیش نیست مگر تعجب به الحاد وی آنقدر نیست به اندازه ایکه تعجب برین است که چگونه این ملحدان جای نشر افکار میداشته باشند .
خجالت بکشید و خود را در کفر با این و امثالش شریک نسازید


اسم: payam   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 20.07.2011

آقای عباسی محترم! درين چند روز چندين سايت و از جمله گفتمان در باره مرحوم داد نورانی قلم فرسايی کردند. همه متفق القول اند که نورانی مرحوم ، از دشمنان حاکميت خلقی_ پرچمی بوده است. اخيرا که حتما توجه داشته اند که مرحوم منتقد سرسخت رژيم مستعمراتی کرزی بود!
پرسش عمده اين است که چرا دولت کرزی يک بيانيه تشريفاتی هم در باره اين ضايعه ايراد نکرد در حالی که در مورد تيزاب پاشی به صورت رزاق مامون ، نه تنها ايراد بيانيه و موضعگيری کرد بلکه مامون را جهت معالجه به خارج فرستاد!
آقای عباسی! شما معلوم نشد چرا اينهمه کم اطلاع تشريف داريد ،اميداست که تجاهل عارف نباشد !احترام . پيام غزنوی


اسم: عوض علی   محل سکونت: چارقلا، کابل    تاریخ: 20.07.2011

با سلام و ارادت خدمت فرهنگیان و قلم بدستان،
نوشته اخیر جناب عباسی را به ارتباط نبشتۀ جناب احمد سعیدی خواندیم و استفاده بردیم. سوال که مرا مشغول کرد این است که جناب عباسی منحیث یک ژورنالیست که پیشبرد یک تلویزون را هم عهده دار هستند چطور از این هموطن متوفی ما جناب داد نورانی مطلع نبودند و یا اینکه ایشان کنایه آمیز در مورد مرحومی طلب معلومات گردیده اند؟

نوشته شما مرا به یاد ای تیکه انداخت:

نگرفتی سراغ ما را در زندگی// حال که مردیم حوالپرسی میکنی

والسلام


اسم: Amiri   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 20.07.2011

سايت فارسی بی. بی.سی بلندگوی شورای نظار و حزب ضدملی دموکراتيک خلق است!
آقای شهبا ز ايرج از نزديکان سلطان علی کشتمند، خبر احتفال فاميلی برای واصف باختری ، از سرسپرده گان دولت خلقی ــ پرچمی و عافيت جويان ابن الوقت ، را با طمطراق ، اشاعه داد و کارنامه اين شاعر ترسو ی امريکا نشين را مشعشع (!) قلمداد کرد و هرگز حاضر نشد از مقالات و استد لال های غير موافق ومتباين در باره واصف باختری نيز استفاده کند ، درهمان حال که چندين نوشته ومستندات در باره کارنامه ننگين واصف باختری و نان خوردن وی به نرخ روز در همان آوان در وبسايت های متعدد درج شده بود ؛ مثلا نوشته آقای افراسياب و جناب حميد انوری!
نوشته های ادبی راديو بی . بی . سی بوسيله اشخاص وابسته به يک قوم خاص و جريان خاص فراهم ميشود!
گاه نوشته ها در تجليل و بزرگداشت جاسوسان و حقوق بگيران ( معاشخوران) رژيم خامنه ای نيز توسط اين بنگاه سخن پراکنی ، اشاعه می يابد ، مثلا تبجيل از ابو طالب مظفری ! گاه حتا نوشته ها و مطالب بصورت جسورانه ای توسط خود گماشته گان رژيم ولايت فقيه نگاشته ميشود، مثلا مقالات محمد کاظم کاظمی در وبسايت بی. بی. سی!
وبسايت بی . بی . سی در گزارش اخبار سياسی نيز ، هرگز بيطرف نبوده است ! اشرف غنی احمد زی ، رنگين دادفر اسپنتا ، و همانند آنان ازتوليدات قهرمانی(!) همين رسانه بريتانوی ميباشند !
گفتنی زياد واز حوصله يک کامنت بيرون است!
احترام . خ.اميری


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 20.07.2011

میخواهم در رابطه بانامۀ اعتراضیه یکعده افغانهای مقیم بریتانیه به سایت بی بی سی و همچنان در مورد مقالات آقای سلام خان جند نکته عرض کنم:

1: موضوع سایت فارسی بی بی سی چندی قبل در سایت وزین ګران افغانستان بعد از نشر مقالۀ عالی به قلم شاغلی ذره بین تحت عنوان "بخش فارسی بی بی سی در خدمت آخوندهای ایران"
مورد بررسی قرار گرفت که يکعده جاهل آنرا متاسفانه به مسایل قومی کشاندند که بنده نیز مجبور گردید جواب آنها را با همان زبانd که زبان آنها است، بدهم.

من با الهام از مقالۀ عالی شاغلی ذره بین نگاشتم که سازمان امنیت و اطلاعات جمهوری اسلامی ایران یا ساواما با استفاده از شیطانی ترین و غیر انسانی ترین شیوه ها از جمله تهدید به قتل اعضای فامیل ایرانی های مقیم خارج ، تهدید و هزاران حیله دیگر، ایرانی ها و خارجی های را که در ایران خویش و قوم دارند، مجبور به همکاری میکند

این به هیچوجه دور از امکان نیست که عده ای از این ایرانی ها و افغانهای سست که در سرویس بی بی سی مشغول کار اند با اداره ساواما رابطه داشته باشند.

همچنان تجربه کمبودیا برای ما یک مسله دیگر را هم واضح میکند که دوری از وطن و نبود اطلاعات کافی از کشور ، شیوه برخورد غربی ها با مردمان غیر اروپایی ، سیاست های غلط کشور های غربی مثلا در عراق و یا سیاست های دو گانه آنها در قبال کشور های مختلف احساس نفرت را در بین خارجی های مقیم غرب ایجاد میکند

کشور کمبودیا را به خاطری من ذکر کردم که در زمان رژیم خون آشام پول پوت یک عده ی زیاد از محصلین کمبودیایی در فرانسه تحصیل میکردند . برخورد اروپایی ها با آنها ، سیاست دولت های غربی و مسایل فوق الذکر چنان احساس نفرت را در وجود آنها به میان آورده بود که از همان رژیم خون آشام پول پوت دفاع میکردند و یک عده ی از آنها دوباره به کشور شان رفته و درخدمت همان رژیم که نصف نفوس را قتل عام کرده بود ، قرار گرفتند

این مسله در میان ایرانی های سست و یکعده افغانها هم دور از امکان نیست

برای ما افغانها از همه مهمتر این است که از دولت بریتانیه تقاضا کنیم که مانند صدای امریکا، موج المان، رادیوی روسیه بخش کاملا جداگانه برای افغانستان تخصیص داده شود و بنام بخش دری رادیو بی بی سی یاد شود تا از تاثیرات اجنت های ساواما و بخصوص تحریکات بی بی سی فارسی در زمینه جنگ لسانی بین افغانها در امان باشیم.

آنچه مربوط به سلطان علی کشتمند مشهور به شیطان علی گوسفند و یکعده دیگر قوم گرا و ضد منافع افغانستان میشود باید عرض کنم که روابط کشتمند با سازامان استخبارات آخوندی یعنی ساواما از زمان دولت داکتر نجیب الله بر سر زبانها است. ایران از دولت نجیب الله تقاضا کرده بود که ایران فقط سفارت برادر شیطان علی یعنی اسدالله کشتمند را در تهران قبول خواهد کرد.

بعد از اینکه داکتر نجیب الله در سایه سیاست مصالحه ملی کشتمند را از مقام صدارت بر طرف و به عوض او یک شخص بیطرف یعنی خالقیار را در راستای مشارکت قدرت با "غیر حزبی ها" به آن سمت مقرر و بعدا او را برای تاییدی به ولسی جرگه آنزمان معرفی کرد ، کشتمند و فامیل او چهره های اصلی شانرا که غلامی آخوند ها و تایید سیاست ایران در قبال افغانستان است، افشا کردند.

کشتمند در اولین قدم در راه شروع جنگ های قومی اعلان کرد که او " هرگز کمونیست نبوده، هرگز به مارکسیزم عقیده نداشته بلکه همیشه هزاره بوده و از هزاره ها دفاع کرده است" این سخنان شخص که تا روز بر طرفی از مقام صدارت عکس های لنین را در خانه و دفتر خود با افتخار بلند کرده و خود را وفادار ترین غلام روسها خطاب میکرد نه تنها چهرۀ یک تحقیر شده و مقام پرست را نشان میداد بلکه همچنان مداخله ایران را در امور افغانها با دامن زدن به مسایل قومی و لسانی به نمایش میگذاشت.

این همان کشتمند است که در سال 1992 به دستور رژیم سفاک آخوند های جنایتکار در کنار طرفداران وطنفروش کبیر کارملوف، گروه های مستقر در ایران از جمله حزب وحدت عبدالعلی مزاری و گروه حرکت مربوط به محسنی و شورای نظار خاین و جنایتکار ملی مسعودوف معاهده ننگین جبل السراج را برای خنثی کردن پلان صلح سازمان ملل متحد برای افغانستان به امضا رسانده که باعث ویرانی کشور، قتل هزاران هزار بیگناه، نابودی اردو، پولیس ، استخبارات و تمام ارگانهای دولتی گردید.

در لندن در کنار شیطان علی گوسفند یکعده دیگر نیز موجود اند که یا از روی جهالت و یا از روی وابستگی به سازمان های استخباراتی پاکستان و ایران فقط وفقط به دامن زدن به مسایل قومی و لسانی مشغول اند که افغانهای وطنپرست بریتانیه آنها را گروه مریضان یاد میکنند.

طوریکه در پیام قبلی خویش ذکر کردم شما فقط هر روز باید همان سخن معروف داکتر صاحب محترم الهام را ذکر کنید که گفته بود "امان از دست روشنفکران چیز فهم".

این روشنفکران چیر فهم که دانش شان از تاریخ کشور ما، از مسایل لسانی و قومی نهایت ابتدایی است ،در فرستادن حکم چنان پیشقدم اند که افلاطون و ارسطو هم به خود اینقدر حق نمیدادند.

2: در مورد مقالات شاغلی محترم سلام خان همینقدر میگویم که به جای اینکه ما در مورد اسم واقعی او و یا وابستگی او به دولت حرف بزنیم بهتر خواهد بود که در مورد مقالات او تبصره کنیم.

لطفاً بگویید که کدام مقالۀ او ضد افغانستان و ضد افغان است که ما مردم بیخبر هم آگاه شویم زیرا تا جائیکه من مقالات موصوف را مطالعه کرده ام هیچ چیزی ضد وطنی در آنها پیدا نکردم

وسلام


اسم: ن . صبار   محل سکونت: london    تاریخ: 17.07.2011

درود و احترام به آقای حمید انوری و مسؤلین رزمندۀ پورتال وزین افغان جرمن!
باعرض سلام و حرمت به شما و همه خوانندگان گرامی شما یادآور میشوم که به راستی هم این شخص که اسم مستعار" سلام خان " بکار می برد اغلبأ مربوط به کدام بخش تبلغاتی یک ارگان که نام اش دولت ولی در حقیقت دولت نه بلکه اداره بدنام مافیاست میباشد.
شما باور کنید در هر سایت نشراتیکه مطالب " سلام خان " به نشر میرسد روز به روز خواننده هارا در شک می اندازد چرا که ما و شما وقت خود را می بینیم و میدانیم یک نویسنده که هر قدر فعال هم باشد در پهلوی مصروفیت های شخصی و خانوادگی در یک هفته از یک یا دو مطالب زیادتر سر تحریر آورده نمیتواند ولی مطالب سر به سر هر روزه و گندیده از آقای" سلام خان " روزمره می بینیم که از رسانه های مختلف توته توته دوزدیده(دزدیده)و بنام خود به سایتها(سایت های) افغاني می فرستد که این عمل اش در حقیقت به شهرت و اعتبار سایتهای وزین افغانی مثلی افغان جرمن و دیگران صدمه(صدمۀ) جبران نافذیر (ناپذیر)میرساند.
منطق موضوع در اینجا نهفته است که افراد، دولت و دولتها از بین خواهد(خواهند)رفت و یا تغیر (تغییر)نمود ولی سایتهای مردمی پابرجا می مانند ازین جهت مسؤلین سایتهای نامدار باید متوجه حفظ اعتبار و ویقار (وقار)خود باشد(باشند)نه باید به تبلغات اجیران تن در دهند.
از انوری صاحب نهایت گرامی ممنونم که به این شخص نیمه مرموز اشاره نموده است و بالاخره باید افشأ گردد.
در یکجا یکی از مسؤلین یک سایت در یک مجلس بطور واضع گفت که بنام "سلام خان " اصلأ کدام نویسنده وجود ندارد این کس اقا(آقای)رحمت اله (الله) روان است که هر وقت مطالب دولتی با فرمایشات عجیب و غریب به مامی فرستد همچنان علاوه نمود که اقای رحمت اله روان (آقای رحمت الله روان)اولأ صرف بنام خود مطالب را می فرستاد و تقریبأ دو سه ماه بعد اش اسم مستعار "سلام خان" را به کار بردکه تا الحال به هر دو نام مطالب اداره (ادارۀ) رسوأ(رسوای) کرزی به زبانهای دری و پشتو به سایتها می فرستد و به عوض مفاد ضرر زیاد تر به اقای کرزی میرساند چرا که کهنگی مطالب و ضعف تحریر اش از سطح عریضه نویسان سربازار هم پاین (پائین)تر است.
گفتار فوق از همان اقای مسؤل یک سایت نشراتی است که در یک مجلس ارایه فرمود و من هم بااو موافقم در عین حال باور بنده نیز بر این است که بنام سلام خان نویسنده ویسنده ای) دیده نه شده است فلهذا از اقای رحمت اله (الله) روان خواهش دارم که این مسئله را روشن سازد تا خواننده گان (خوانندگان) گرامی خاصتأ انوری صاحب محترم قانع گردد.


اسم: عبدالولی   محل سکونت: هرات افغانستان    تاریخ: 17.07.2011

افغان ها، بدون پرسان و ذکر هويت در ايران، کشته ميشوند !
از يک سال به اين سو ، کارگران افغان که بالای تعميرات و ساختمان ها کار ميکنند ، بدون داشتن بيمه و حتا اطلاع رسانی به فاميل ، کشته و زخمی ميشوند؛ روزنامه ها از ذکر هويت شان خودداری ميورزند . به اين خبر از روزنامه خراسان ( منتشره مشهد) توجه شود:
ريزش آوار در مشهد و مرگ ۲ کارگر ساختماني در عمق ۸ متري زمين
خراسان - مورخ شنبه 1390/04/25 شماره انتشار 17884
نويسنده: حميدرضا ناسخ

<< >>

گودبرداري غير اصولي و ريزش آوار در مشهد بار ديگر جان ۲ کارگر ساختماني را گرفت و چندين خانواده را داغدار کرد. به گزارش خراسان اين حادثه که در حدود ساعت ۱۲ ظهر پنج شنبه روز گذشته در خيابان اديب ۱۹ قاسم آباد مشهد زماني اتفاق افتاد که ۶ کارگر در يک پروژه ساختماني متعلق به دانشگاه آزاد مشغول کار بودند. متأسفانه بر اثر اين رويداد ناگوار ۲ تن از کارگران در زير خروارها خاک مدفون و کشته شدند، يک نفر به شدت مجروح شد و ۳ تن نيز هم زمان با ريزش آوار موفق به فرار شدند.مهدي رضايي مدير حوزه يک سازمان آتش نشاني مشهد درباره اين حادثه به خراسان گفت: در حدود ساعت ۱۲ ظهر روز پنجشنبه يک مورد ريزش آوار در خيابان اديب ۱۹ شهرک قاسم آباد به سازمان آتش نشاني اعلام شد که بلافاصله ۳ دستگاه خودرو از ۳ ايستگاه ۵ و ۷ و ۲۵ به همراه ۲۰ نفر آتش نشان و امدادگراني از گروه هاي نجات به محل حادثه اعزام شدند. وي افزود: در همان دقايق اوليه عمليات امداد و نجات به کمک دستگاه هاي زنده يابي، کارگر جواني زنده از زير آوار بيرون کشيده شد و به نيروهاي اورژانس که بلافاصله در محل حادثه حضور يافته بودند، تحويل داده شد. وي افزود: حجم فراوان آوار و نبود راه دسترسي به منطقه ريزش آوار موجب شد که به کمک بيل مکانيکي براي راه سازي و باز کردن مسيري به محل حادثه اقدام شود که همين موضوع باعث شد عمليات امداد و نجات حدود ۳ ساعت و نيم به طول بينجامد. رضايي گفت: ۲ نفر از کارگران پس از ۲ ساعت تلاش بي وقفه در حالي از زير آوار بيرون کشيده شدند که سر يکي از آن ها از ناحيه پشت متلاشي شده بود و صورت کارگر ديگر نيز تقريبا به همين وضع در آمده بود. او اضافه کرد، علاوه بر ضرباتي که آوار بر بدن اين ۲ نفر وارد کرده بود خفگي در زير خاک موجب شد که به گفته امدادگران اورژانس آن ها در همان دقايق اوليه جان خود را از دست بدهند، گفته مي شود يکي از اين کارگران فوت شده، جوان و ديگري پير بود. رئيس حوزه يک آتش نشاني علت اين حادثه را گودبرداري غير اصولي و مهار نشدن ديوارهاي محل گودبرداري ذکر و عنوان کرد که زمين مورد نظر به عمق حدود ۸ متر حفاري شده بود.ادامه اين گزارش نيز حاکي است: اولين گروه امدادرساني آتش نشاني که ايستگاهشان مجاور محل حادثه بود ۲ دقيقه پس از اعلام وقوع حادثه به محل اعزام شدند که به محض مشاهده عمق حادثه تقاضاي نيرو و امکانات کمکي از ساير ايستگاه ها کرده بودند. در هنگام عمليات امدادرساني مردم نيز همچون موارد ديگر در محل تجمع کرده بودند و بعضي اقدام به تهيه عکس و فيلم مي کردند که همين موضوع سبب اخلال در عمليات امدادرساني مي شد. عوامل پليس و حراست دانشگاه آزاد بلافاصله پس از اطلاع از اين حادثه در محل حضور يافتند و گفته مي شود در همان روز ۲ نفر از جمله ناظر و پيمانکار پروژه بازداشت شدند که شب جمعه با سپردن وثيقه آزاد شدند. شايان ذکر است در هفته گذشته بيش از ۳ مورد حادثه ريزش آوار در مشهد اتفاق افتاده است که در برخي از آن ها کارگران ساختماني که از قشر ضعيف جامعه به شمار مي روند جان خود را از دست دادند.حجت الاسلام رضايي عضو کميسيون عمران و نماينده مردم تربت حيدريه در مجلس شوراي اسلامي در گفت و گو با خراسان اعلام کرد که کميسيون مربوطه اين قبيل حوادث را که در شهر مشهد اتفاق مي افتد بررسي مي کند و در اين زمينه نيز بايد سازمان مسکن و شهرسازي و همچنين سازمان نظام مهندسي پاسخگو باشد.


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.07.2011

من تا هنوز هم نفهمیدم که این " سلام خان " نام اصلی است یا مسعار؟ در هر حال فکر میشود که یکی از مبلغان حکومت کابل است یا اینکه شخصی در وزارت اطلاعات و فرهنگ رژیم. گزارشات ایشان به سطح آژانس اطلاعاتی باختر و روزنامۀ اصلاح یا انیس است. آنچه ایشان میخواهند به خورد (افغان جرمن آنلاین) بدهند، تبلیغات حکومتی بیش نیست و (افغان جرمن آنلاین)هم محل تبلیغات حکومت نیست. باقی خود دانید.


اسم: عوض علی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 05.07.2011

با سلام و عرض احترام خدمت دست اندرکاران سایت شما، میخواهم از برادر احمد سعیدی ابراز امتنان کنم نسب مطلب نشر شدۀ ایشان در مورد کابل بانک و سایر فجایع بانکی که فعلأ در افغانستان در جریان است.

باید به عرض رسانیده شود که جناب شیرخان فرنوت در اصل یک شخص فلوته باز و قمار باز میباشد. خداوند اگر گردن من را بسته نکند ، گفته میتوانم که قدوم اول این شخص و ارتقایی امروزی او به این درجه از میدان چاروالی وفلاش آغاز یافته است.

با تأسف و تعجب که سر نوشت امروزی کشور ما در دست چهار تا فلوته باز و چند نفر چلوس که جناب کرزی، اسپنتا، عمروال زاخیل و غیزه شامل آن میباشد افتاده است. این باند کودن هرچی دل شان خواست میکند و یک جوانمردی پیدا نشد که انتقام مستعفضین را از این جاهلون بگیرد. آخر تا چی وقت در ماتم نشست و به حال وطن گریست مگر زندگی یکبار نیست؟

والسلام


اسم: یلدا کرزی   محل سکونت: مونشن-آلمان    تاریخ: 04.07.2011

دانشنمندگرانقدرمحترم استادسیستانی صاحب‏‎‏ ! ‏
سلام وارادت مرا‏‎ ‎بپذیرید،امید‎ ‎با فامیل صحت وسلامت باشید‎‏ . ‏

نوشته تحقیقی ومستند شما‏‎ ‎را‎ ‎درمورد(وضعیت حقوقی زنان افغانستان بعد از کودتای ثور) که با حوصله مندی و شکیبائی به‏‎ ‎‎استناد منابع و‎ ‎گزارش های‎‏ موثق داخلی وخارجی کشور تحریریافته از طریق سایت‎ ‎افغان‎‏ جرمن انلاین بدسترسم ‏قرارگرفت. آنرا با دلچسپی مطالعه کردم .باید بوضاحت اظهار نمایم که مطالعه این‎ ‎‏ کتاب نه تنها برای ما زنان درخارج ‏کشور بسیار مفید وسودمند است بلکه برای کسانیکه درداخل وطن اند نیزارزشمند و قابل تفکر واندیشه‎‏ است. همچنان این ‏کتاب ‏‎برای نسل های آینده بخصوص دختران وپسران جوان نیز آموزنده است تاخاطرات تلخ و اندوهناک ‏مادران‎ ‎وخواهران ‏شانرا فراموش نکنند‎‏ . ‏
تاریخ کشورما،شاهد تیره روزی ها، نگون بختیها،زجروشکنجه‎ ‎زنان ودختران وحتی پسران و جوانان ما بوده،‎ ‎درطی قرن ‏ها زنان ماقربانیان اصلی خشونت مردان خانواده های خودبوده اند. هرانچه‎ ‎ازدرد والم ،اندوه ورنج که برسرراه شان سبز ‏شده با اشک وآه، بردباری، گذشت ‏وخاموشی تحمل‏‎ ‎کرده اند وحاصل این همه بیدفاعی از حقوق شان زمینه خشونت ،ظلم ‏وشکنجه ‏راگسترده تر‎ ‎ساخته و دیگر ارج گذاشتن ،احترام کردن به زن ، مادر ‏‎و خواهر از قاموس نابخردان وتنگ‏‎ ‎نظران ‏برچیده شد‏‎‏ و زن بحیث یک موجود سیه بخت وسیاه روز تلقی شده وبا حیوانات مبادله‏‎‏ میشود‎‏. ‏
محترم اکادمیسن سیستانی صاحب‏‎ ‎آنچه راکه باید برای آگاهی زنان ومردان وطن ضرورت است به قید تحریر دراورده اند ‏وآگاهانه بااحساس ‏نیک‎‏ بشر دوستانه و روحیه‎ ‎دیموکراتیک یک موءخذ خوب برای آینده زنان تهیه دیده اند که قابل تمجید ‏وتحسین ‏است.امیداست‎ ‎هموطنان عزیز از جفا وظلم برزنان افغانستان که قلب و روح ‏انسان‎ ‎راملول واندوهگین میسازد، ‏دست بردارند وباخود بیندیشند و تعمق نمایند و به تربیت واخلاق وسلوک‏‎‏ خود تجدید نظر‏‎‏ وتغییر بیاورند‎‏ .همچنان امید است ‏زنان و مادران ودختران ما از اموزش‎ ‎تعلیم‎‏ وتربیت درست جایگاه خود را درفامیل و جامعه تثبئت‎‏ نمایند‎ ‎و نگذارند که حق ‏شان پایمال‎ ‎اندیشه های شیطانی،الوده‎‏ وغیرانسانی یکتعداد مریضان روانی وسادیست های‎‏ جامعه‎ ‎شوند‎‏ . ‏
‎بااحترام یلدا، مونشن آلمان



اسم: صفدر ساحل   محل سکونت: مزار شریف    تاریخ: 03.07.2011

مسوول ارجمند پورتال !


واقعاً که پورتال ملی افغان جرمن آنلاین نه تنها در نشر مضامين روز، مبتکر و الگوی ديگران است بلکه در نشر مطالب کلتوری و طنز و اديبات و مطالب انتخابی نيز پيشرواست، اينک گويا در نشر شعر انتقادی کم نظير استاد کمباور کابلی که در بخش کلتوری شما، منعکس است ؛

حدس ميزنم، دو نکته اشتباه درج گرديده :

۱ ــ ملک عبد و = ملک عبدالله که بصورت (عبو)نشر شده!

۲ ــ سرش را تير حکمتيار می رفت ! درست است، رفتن، به ضم را، يعنی روبيدن، پاک کردن و زدودن؛ چنانکه جاروکش را رفتگر نيز گويند و با گفت، قافيه شده است !

اما در پور تال به صورت (سرش با تير حکمتيار می رفت) درج شده که نادرست است. با سلامهای صميمانه و آرزوی موفقيت مزيد تان.
بااحترام.
غلام صفدر ساحل


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: کابل     تاریخ: 29.06.2011

شاغلی محترم عوض علی

منظور من از ذکر نام داکتر صاحب اسپنتا، رسول ، ثمر ، بشردوست... این بود که به ادامه پیام های قبلی برای شما عرض کنم که فقط داشتن یک وظیفه چه دولتی و یا غیر دولتی در یک نظام به معنی "رذالت ، گردن پتی و دون صفتی " نیست و الی با در نظر داشت تغیر رژیم ها در سه دهه گذشته میلیونها افغان باید با این نامها یاد شوند و نتیجتاً افغانها هرگز از انتقام گیری و تیشه زدن به پای خود خلاص نخواهند شد.

طوریکه قبلا ً ذکر کردم ما باید به خاطر منافع ملی از این انتقام گیری ها و شخصیت کشی های عمومی دست بر داریم.

لطفاً پیام اول مرا یکبار دیگر مطالعه کنید.

سلام و احترام


اسم: عوض علی   محل سکونت: جاده     تاریخ: 28.06.2011

بعد از عرض سلام و احترام خدمت برادر بابر جان عرض شود اینکه:

داکتر صاحب اسپنتا بعد از 30 سال فعالیت در حزب شعله و اندیشه های چپی و ماویستی فعلأ از جبر زمانه به دین مقدس اسلام روی آوردند و به دست بوسی استاد سیاف پرداخته اند. عشق و محبت ایشان چنان به مادر وطن وافر است که حاضر نشدند چوکی وزارت را با پاسپورت المانی عوض کنند. مرتبط به پول های تا و بالا شده به اسم کمک به افغانستان در سال های 85 الی 89 مراجعه شود به دوسیه های قضایی در کشور المان. سند و شاهد هردو موجود است.

داکتر صاحب زلمی رسول چنان عاشق وطن هستند که تا دیروز در آمریکاه ساعت دوازده از خواب بلند میشدند و به صبحانه هنوز هم بریک فاست می فرمایند.

داکترصاحبه سیماثمر یکی ازهوداران سرسخت استاد عبدالعلی مزاری که شما میدانید او چه نقشی را در سرنوشت افغانستان بازی کرده، هست و خواهد بود. این خانم درست است که دست آورد های دارد در قسمت حقوق بشر و غیره ولیکن عدم مراعات حقوق بشر از دست استادش را در جنگ های کابل با عینک های سیاه میبیند و مانند خوصوصیت همیشگی طبعۀ افغان که هرآنکه قومش، قبیله اش، کوچه اش و یا اقرابش در میان آید یک تعریف جدید برای آنچه بدان ایمان دارد اختراع می فرماید. چانکه استاد محقق و استاد خلیلی می فرمایند: برادر در جنگ حلوا بخش نمیشود. فیلم مستند از نشست و برخاست داکتر صاحبه با جنگسالاران در یوتوب موجود است.

داکتر صاحب بشردوست یک انسان برحق وطن دوست و فاضل است. با تأسف تیوری های که ایشان طرح میکنند هیچ نوع جنبۀ عملی برای رفاع کشور ما ندارد. بعضی گفته های ایشان مرا بیاد لوی چهاردهم در زمان انقلاب کبیر فرانسه می اندازد، که وقتی خادمینش به او پیغام آوردند مردم از گرسنگی میمیرند آرد وگندم موجود نیست، لویی دستور داد به مردم از این بعد کلچه توزیع کنید.

بدین ترتیب ما میتوانیم ای سلسۀ داکتر ها و انجنیر های کشور خود را ادامه بدهیم و من ساعات با شما درگیری بحث و گفتگو باشم و شما از من در هرمورد بازخاست سند گردید و در اخیر نه من قانع باشم نه شما. همانا که بعد از این همه جنایت و این همه خیانت در کشور از هم فرورخیتۀ ما گنهکار هنوز معلوم نیست و هیچکس به سزای اعمالش نرسید. من مطمئین هستم که درگیری در این بحث با شما به سردرگمی خواهد انجامید و بلاخره مرا بفرار سوق خواهد داد چون دلایل من کوتاه خواهد بود.


از بحث های همانند بحث من وشما که در همین چند روز پیش در این سایت محبوب شاهد آن بودیم: یکی از انجنیرهای ورزیدۀ ما بحثی را براه انداخته بودند که گویا 2+2=5 میباشد. انجیری دومی با صرف انرجی مزید با روشن نمودن اصول الجبر و حساب این فرضیۀ انجنیر اولی را رد کردند. انجنیر اولی بدون آنکه این اشتباه بزرگ خود را اعتراف کند و به جوابات قناعت حاصل دارد، میدان بحث گفتگو 2+2=5 را بکلی رها کردند.

والسلام و خدا نگهدار


اسم: پیر محمد بابر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 26.06.2011

یک طفل افغان هم میداند که امریکایی ها در ده سال گذشته به جای بمبارد و نابودی مراکز، پناه جاه ها، تمویل کنندگان و حامیان تروریزم در پاکستان بخصوص در پشتونخواه و بلوچستان اشغالی و به جای اعلان آی اس آی به حیث سازمان تروریستی ، هزاران افغان بیگناه از جمله اطفال و زنان را مورد حمله قرار داده و به شهادت رسانده اند.

حالا من از شاغلی حمیدانوری و عوض علی میخواهم که بگویند آیا ایشان اشخاصی چون داکتر اسپنتا، زلمی رسول وزیر خارجه ، شکریه بارکزی وکیل ولسی جرگه ، سیما ثمر ، بشر دوست .... را هم مسئول و "حقیر " ... میشمرند یا نه ؟

لطفا ً قبل از اینکه مرا باز هم مورد خطاب قرار دهید پیامهای قبلی مرا در همین صفحه مطالعه کنید.

عرض میکنم که در مورد آمدن روسها به افغانستان و ناتو به افغانستان مسلماً نظرات مختلف وجود دارد.


اسم: عوض علی   محل سکونت: جاده    تاریخ: 26.06.2011

برادر عزیز پیربابر خان،
بعد از تقدیم احترام عرض شود اینکه: طوریکه من تشخیص کردم جناب حمید انوری یکی از مؤلفین برجستۀ این سایت بشمار می آیند که تا کنون در طول 147 مقالۀ موجوده در آرشیف شان مسائل بغرنج جامعۀ خود را با مئسولیت تام، با نام و نشان و با اسم ولد در این محل درج نمودند. من وشما با دو اسامی نا معلوم چه اعتباری دارد که بنویسیم نخیر فلان کس استاد است و یا ادیب.

ببینید در جامعه ما شعرا و نویسندگان چنین طرزالعمل دارند ، بطور مثال سلیمان لایق یک شاعر بسیار زبده مگر با یک شخصیت بسیار حقیر که در کشته شدن یک ملیون افغان خودش از دست رفقای روسی اش یک روز هم یک شعر نسرود. نگاه کنید به اشعاری قهار آسی این شخصیت با دشکه از بالایی کوه به کوچه های کابل در هنگام جنگ های تنظیمی فیر میکرد (فیلم مستند موجود است).

در موردی استاد واصف باختری همین فرضیه ها هم غلبأ صدقیت دارد. در خبری که در سایت با اعتبار افغان جرمن برای آگاهی ما نشر شده بود چنین آمده بود:
در زمان جمهوری داوود خان ، استاد واصف ، به اشاعه شعر های ميپرداختند که تاريخ آفرينش نداشت، يا شعر های برخی شاعران سوسياليستی و چپی جهان را ترجمه ميکردند مثلا برتولت برشت را! اما در زمان اشغال وطن در دست ناپاک شوروی، استاد باختری، بصورت علنی در صف اشغالگران وطن بودند ؛ يعنی معاون اتحاديه نويسندگان رژيم دموکراتيک خلق و مدير مسوول مجله ژوندون وابسته به شعبه تبليغ و ترويج حزب حاکم.
درين دوره طولانی استاد سخن (!) باختری ، در کنار رهنورد زرياب، پويا فاريابی، اسدالله حبيب ، بارق شفيعی ، عبدالله خدمتگار ، سليمان لايق ، دستگير پنجشيری و ... از تيوريسن های برجسته فرهنگی حزب دموکراتيک خلق بودند ؛ هرچند ظاهرا در حزب ثبت نام رسمی نکرده بودند! پس از سقوط داکتر نجيب ، استاد واصف به حکومت مجاهدين ، روی آوردند و ضمن نوشته ها و مصاحبه های از تغيير رژيم به لقب پر طمطراق انقلاب اسلامی افغانستان ياد کردند و به ملاقات وزير دفاع وقت ( احمد شاه مسعود) شتافتند ؛ گويا از پشم اين نمد ، کلاهی برای شاعر معروف و انقلابی (!) ساخته نشد! از دوره طالبان، استاد باختری نيز ، همانند دستگير پنجشيری و ساير انقلابيون، به مرکز امپرياليزم جهانی ، ايالات متحده امريکا ، پناه بردند و از سوسياليزم پرولتری به معاش سوسيال ، دل خوش کردند!
درين سال های سياه هجرت ، استاد واصف باختری را نديديم تا در باره ، يک معضل تاريخی ، ملی يا فرهنگی، گره گشايی ، فرموده باشند به استثنای ، درگيری نوشتاری ميان جانبدان ترکيب دخيل پوهنتون در زبان فارسی و هواداران تعبير دانشگاه! که به اصرار رفقا باری ايشان پادر ميانی فرمودند


آرزوی من این است که روشنفکر امروز، یک نویسنده و یا تحلیگری باشد که جامعۀ آشفتۀ ما را از یک دیدی بیطرفانه، عالمانه و رهنمودانه بکاود و افکارش را با ما در میان بگذارد.

والسلام


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: کابل     تاریخ: 25.06.2011

به دوام آنچه قبلا ً نوشته ام و در روشنایی مقاله نهایت عالی شاغلی محترم ناظر منصف میخواهم خاطر نشان سازم که در این اواخر و بخصوص بعد از تجمع اهل قلم در سویدن چندین مقاله در سایت های مختلف در نکوهش استاد محترم باختری نشر شده است.

- آیا اعضای سابق حزب دموکرات نوین مشهور به شعله ای ها میخواهند از شاعر ورزیده انتقام بگیرند ؟

- آیا یکعده که هر شخصیت افغان را در راستای شخصیت کشی آماج اتهامات و نکوهش قرار میدهند ، آستین ها را بالا زده اند ؟

- بلاخره آیا واصف باختری بیشتر به افغانستان مضر است و ضرر رسانده یا نوشته های محترم انوری یا عوض علی از جاده ؟

دیگر حرفهای من در همین رابطه قبلا ً در همین صفحه نشر شده که در ذیل قابل مطالعه است و ضرورت نمیبینم آنها را دوباره تکرار کنم.

در اختتام کلام و با استفاده از فرصت میخواهم از شاغلی محترم رحمت آریا به خاطر ترجمۀ مقالۀ بروس ریچاردسن در مورد داکتر عبدالرحمن نهایت تشکر کنم.

وسلام


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.06.2011

اسلام علیکم،
محترمه ملالی موسی نظام در مطلب اخیر خود از جوانانی در خارج و داخل کشور یاد میکند، که فکر و احساس وطن و وطنداران میکنند. چه میشود لحظه ای دراین نقطه حساس تاریخ کشور بیشتر، بعوض شکوه از جنایتکاران و خاینین، از اینگونه انسانها نام بریم. شاید از این طریق خواب طولانی ملت رنجدیده راست شده، بعد از خروج قوای خارجی گروهی پیدا شود، تا منافع مردم را بر حرص خود ترجیح دهد. و اگر اینطور نشود، خواب دیدن هم یک لذت روحی است.


اسم: عوض علی   محل سکونت: جاده    تاریخ: 23.06.2011

با عرض سلام و سپاس بیکران از جناب حمید انوری مضمون ایشان را خوانده و حقیقت را در یافتیم.

روشن این است که، تعداد کثیری از افغان های که در کشورهای هالند، ناروی، سویدن، دنمارک بسر میبرند بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب رئیس اسبق خاد و مسؤول صد فی صد کشتار هزاران هموطن ما در پلیگون های پلچرخی در این کشور ها به گفتۀ خود شان در دامان امپریالیزم پناه آورده اند.

مسلم است که این افراد با تجربۀ مطبوعاتی و استخباراتی که از برادران و یا رفقائی اسبق روسی شان فرا گرفته اند چونکه کدام مصروفیت دیگر وجود ندارد همچو یک کلوپ قلم را تاسیس کنند تا در وصف خود قلم فرسایی فرمایند و تا جایی که امکان دارد طبق عادت همیشگی که فعلأ عاید حال 90 فی صد تبعۀ افغان میباشد خلاف تاریخ وطن خود، خلاف جامعۀ خود، خلاف پرنسیپ های اخلاقی و از همه اولتر خلاف حقایق، مانند همیشه فعالیت را در جهت منفی ادامه دهند.

جالب اینست که رادیویی بی بی سی که مدیریت تام بخش فارسی آن در دست ایرانیان میباشد همان افغان های را که تا دیروز هموطن خود را از شنیدن رادیوی امپریالیزم قلع و قمع میکردند به کار گماشته است. این هموطنان ما و یا ملگری و یا رفقایی جامه بدل کرده دیروز که با هزار گردن پتی و پا بوسی با کمال احترام به کار فرمای فعلی خود فیر را شیلک مینویسند، از مجلس کلوپ قلم افغان ها در سویدن خبر میچیند.

ای دور فلک بر سرما چی ها آوردی // هر دون صفتی بر سرخود تاج میبندد.

والسلام


اسم: Qasem   محل سکونت: Germany    تاریخ: 23.06.2011

Dear brother Hamid Anwari, thank you soo much for your article which is not something others as pour truth about Wassef bakhteri and Akram Osman who hide just the truth

Monija bakhteri is her dauther, like vater like the dauther

Mohtram Pir Babor,
May be you are right, but it is a pity that the most of our old generation are celebrating for such people

Ba Ehteram


اسم: غنی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.06.2011

سلام خدمت دست اندرکارانی تارنمای وزین افغان جرمن اما بعد قراریکه همه میدانند افغان جرمن انلاین ازنشر تبصره ها ومقالات به نامهایی مستعار جلوگیری می نماید وپیش از نشرتبصره یکبار ایمیل کامنت گذاران چک میشود ولی چندین کامنت گذار به نامهایی عوض علی از جاده پیر بابر خان بادار ولید طرزی وامثال آن به نظر بنده نامهایی مستعاری اند که با وجود همه بازهم بانامهایی مستعار می نویسند هکذا یک کامنت گذار دیگری بنام غروال همیشه کامنت هایی خود را به انگلیسی می نویسد بار بار خواننده گانی محترم اعتراض نموده اند ولی بازهم وی به انگلیسی نظر یات خود را ارسال می کند ومسوولان سایت هم انرا به نشر می سپارند که درین زمینه توجه دست اندر کارانی محترم افغان جرمن را خواهانم با احترام


اسم: عوض علی   محل سکونت: جاده    تاریخ: 12.06.2011

برادر عزیز بابر، نظرات نیک شما را خوانده و استفاده بردم. در خبر در موردی به گفتۀ شما استا واصف باختری چنین آمده بود:
--------
در زمان جمهوری داوود خان ، استاد واصف ، به اشاعه شعر های ميپرداختند که تاريخ آفرينش نداشت، يا شعر های برخی شاعران سوسياليستی و چپی جهان را ترجمه ميکردند مثلا برتولت برشت را ! اما در زمان اشغال وطن در دست ناپاک شوروی، استاد باختری، بصورت علنی در صف اشغالگران وطن بودند ؛ يعنی معاون اتحاديه نويسندگان رژيم دموکراتيک خلق و مدير مسوول مجله ژوندون وابسته به شعبه تبليغ و ترويج حزب حاکم! درين دوره طولانی استاد سخن (!) باختری ، در کنار رهنورد زرياب، پويا فاريابی، اسدالله حبيب ، بارق شفيعی ، عبدالله خدمتگار ، سليمان لايق ، دستگير پنجشيری و ... از تيوريسن های برجسته فرهنگی حزب دموکراتيک خلق بودند ؛ هرچند ظاهرا در حزب ثبت نام رسمی نکرده بودند ! پس از سقوط داکتر نجيب ، استاد واصف به حکومت مجاهدين ، روی آوردند و ضمن نوشته ها و مصاحبه های از تغيير رژيم به لقب پر طمطراق انقلاب اسلامی افغانستان ياد کردند و به ملاقات وزير دفاع وقت ( احمد شاه مسعود) شتافتند ؛ گويا از پشم اين نمد ، کلاهی برای شاعر معروف و انقلابی (!) ساخته نشد! از دوره طالبان، استاد باختری نيز ، همانند دستگير پنجشيری و ساير انقلابيون، به مرکز امپرياليزم جهانی ، ايالات متحده امريکا ، پناه بردند و از سوسياليزم پرولتری به معاش سوسيال ، دل خوش کردند ! درين سال های سياه هجرت ، استاد واصف باختری را نديديم تا در باره ، يک معضل تاريخی ، ملی يا فرهنگی، گره گشايی ، فرموده باشند به استثنای ، درگيری نوشتاری ميان جانبدان ترکيب دخيل پوهنتون در زبان فارسی و هواداران تعبير دانشگاه! که به اصرار رفقا باری ايشان پادر ميانی فرمودند
--------
ببینید در نسخۀ که شما مینویسید چنین نسخه در جامعۀ که 97 فی صد آن بیسواد ، دو فی صد آن شاعر که هیچ درد جامعه به این اشعار دوا نمی شود و یک فی صد آن با سودان سرتمنبه که اگر شما (ت) بگوید آنها (طیاق) میشنوند این تیوری ها کاربرد ندارند.

شخصیت های ادبی جامعه ما همانگونه که در بالا در مورد واصف باختری ذکر شده است بدون آنکه جامعه خود را به تحلیل بگیرند با دو دالر، یک قوطی سگرت و یک پیک ویسکی چنان در وصف همان دولت، همان قدرت و همان نظام مدح سرایی سر دادند که شعرا ای دورۀ سلطان محمود را از یاد ما بردند.

والسلام

اگر علاقه داشتید لطف نموده در این جا خبر را یکبار دیگر بخوانید:
http://afghanistan-swiss.com/News/525/


اسم: پیر محمد بابر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 11.06.2011

سخنان شاغلی محترم عوض علی از جاده در مورد شاغلی محترم واصف باختری مرا وا داشت که چند نکتۀ ذیل را در رابط با حرفهای شان بنویسم:

- "رذالت، گردن پتی و دون صفتی " کلماتی اند که فقط یک خائین یا یک جنایتکار را میتوان با آنها خطاب کرد. بی انصافی خواهد بود اگر از این کلمات در رابطه با یک شاعر ورزیده ای کشور چون استاد واصف باختری استفاده کرد.

- این درست است که در طی سه دهه گذشته جنایات هولناک، غیر قابل قبول و غیر انسانی از جانب گروه های مختلف از چپی تا راستی از دولت تره کی ، امین، کارملوف تا ربانی - مسعودوف و طالبان صورت گرفته است. ولی آیا میتوان تمام کسانی را که در این دول کار کرده اند یا مقامی داشته اند خائین و جنایتکار دانست و از هرگونه شرکت در هر گونه فعالیت آینده منع کرد ؟

اگر چنین ذهنیت وجود داشته باشد پس میلیونها انسان باید محاکمه شده ، خائین و جنایتکار خطاب شوند.

- من موافقم که رهبران این گروه ها چون تره کی ، امین ،کارملوف، گلابزوی ، تنی ، نبی عظیمی، دلاور، فرید مزدک، .... ربانی ، مسعودوف ، مارشال دزدان فهیم( مشهور به مارشال شلغم) ، عبدالله مربع، قانونی ، مزاری، خلیلی ،حقانی ، حکمتیار، امیر الشیاطین ملاعمر و دیگر سران و آمران این گروه ها که مرتکب جنایات بر علیه بشریت و خیانت بر علیه افغانستان شده اند باید به محاکمه کشانیده شده و از هر گونه اشتراک در زندگی سیاسی و اجتماعی منع شوند ولی ما نمیتوانیم همۀ اعضا و هواخواهان این گروه ها و یا آنانی را که در گذشته به دلایل مختلف از این گروه های جنایتکار دفاع کرده اند و با در نظر داشت وضعیت مشخص افغانستان و جنگ های طولانی ، محاکمه کنیم.

- در بوسنیا مانند افغانستان جنایات هولناک و ضد بشری از طرف گروه های مختلف از صربها، مسلمانان تا کرواتها( خرواتها) صورت گرفته است ولی جامعه بین الملل تنها در صدد توقیف و محاکمه آنانی اند که رهبری قوتهای جنگی را عهده دار بودند.

- با در نظر داشت وضعیت وطن، من به این عقیده میباشم که باید یک شکل از عفو عمومی برای اعضا و حامیان گروه های جنگی به استشنای اشخاص فوق الذکر و آنانی که مستقیماً و عمداً در قتل ، خیانت و دیگر جنایات ضد بشری دست داشته اند، با این شرط که دیگر از گروه های جنایتکار و رهبران شان دفاع نکنند ، اعلان گردد.

برای رسیدن به چنین هدف تجارب کشور های دیگر از جمله کمبودیا، افریقای جنوبی ، انگولا، یمن بعد از وحدت دوباره و جرمنی باید در نظر گرفته شود.

این برداشت من از وضع ، افراد و اشخاص است و حاضرم به حرفها و موضع دیگران گوش داده و به بحث در زمینه ادامه بدهم.

وسلام


اسم: hasham   محل سکونت: kabul    تاریخ: 10.06.2011


که داتوافق نامه شوی وی بیا خو د کرزی اخطار بهرنیو قواوو ته دعامو وگرو
د مرگ په باب بل تعبیر لری؟
ددی مطلب د وضاحت له پاره باید دا پته وشی چه دا توافق نامه د کرزی په وینا شویده او کرزی هدایات صادرکری او که نه که کرزی داکار کری وی د مشرنو جرگی او د خلکو د نمایندگانو په کی کوم رول او نظر وجود درلود او که نه قانون ددی نوع توافقاتو په هکله کوم ارتیکل لری او که نه دا کار په اصولو برابر ده او که هر یو کس ددی نوع اهمو مسلو امتیاز او صلاحیتونه لری؟؟؟؟!
تر نن پوری ولی ددی ملت له نظر نه دا نوع اساسی او دیری اهمی برخی چه د ملک او 25 ملیونه خلکو نه زیاتو نفوس سره لوبی کول دی تر سره کیژی او یو کس هم پری نه خبریژی.
داچه لیکی دایساف قوماندان د هر نوع اقدام اختیارات او صلاحیتونه د افغانستان په خاوره او فضایی حدودو کی لری ددی مطلب او تعبیر باندی د دوی سر خلاص وه او که عمدا یی دا خاوره دهغوی عام و تام اختیار ته د تولو خلکو سره سره ور قباله کول وه اوهم داباید پته وکول شی چه دا پردی مزدوران او د ملت د لوری نه غیر تاییدی جاسوسان ددی اختیارات لری چه داکار وکولای شی دا موجوده قانون دا اختیارات داسی اداری ته ورکولای شی؟!
یا دا چه(ايساف ازادى كامل و بلا مانع دارد كه در سراسر خاك افغانستان و هواى آن حركت نمايد،)اوس خو که هغه ته دا ازادی حاصله وی دده له سراسری حرکت نه دا ولس او خلک باید تنگ ونه اوسی او ازادی کامل ورکر شویده او که د هر رهبر سیاسی اجتماعی دینی مشر سره د لیدو کتو اجازت یی ورکری وی او د هغوی سره د ارتباط حق لری نو بیا دا نظام او دولت او حکومت د کومی ملی سرده او داچی عام و تام مصونیت لری نو بیا دا خاوره خو ددی قوم نه ده زه په خپل کور کلی ولس کی مسولیت لری او هغه په دیکلی کور او وطن کی مصونیت لری زکه خو د ترجمان صاحب دانیک شهرت د تاریخ په پانو کی درج شو او کامل صلاحیت د دینی نژادی او فرهنگی برخو مطلب دادی چه هغوی په قانونی شکل دلته کلیسا جورولی شی نژاد او نسل کرلی شی فرهنگ بدلولی شی او دلته ددین نژاد او فرهنگ واگی دهغوی په اختیار کی دی.
دا راته وویاست چه:
افغانستان ته او افغانانوته کوم شی پاتی دی دافغانانو کومه برخه مصونیت لری او افغانان کوم مشی لری دا موجوده فحاشی، شراب، کباب، عیاشی، بی دینی، بی کلتوری او غیر اسلامی او غیر مذهبی غیر کلتوری هر یو شی ددی تعهداتو په بنیاد جریان لری نو بیا زما او ستا او یاد افغانستان نه غرض یعنی دخیرک ادی لعنت باد بر توافق و این نوع ضمیر افغانی.
شرم و حیا و ضمیر است؟ یا رخت بسته ایا عبدالله و قانونی هنوز هم ازاین ملت که دراغاز امد ایساف همه را فروخته متوقع خواهدبود
هزار بار تحسین بر شاشجاع مرده و نابود باد وطن فروشان بی ضمیر کتلست.
توافق نامه با ایساف از جانب قانونی و تایید عبدالله عبدالله


show details 6:22 am (2 days ago)
صفحه انتر نتی دعوت 09/06/2011

قوماندان ايساف اجازۀ هرگونه اقدام در خاك و هواى افغانستان را دارد
خوانندگان گرامي، روزنامه ويسا متن موافقتنامه ايرا بدست آورده است كه در ماه دسمبر سال ۲۰۰۱ بين قوماندان ايساف و وزير داخلۀ وقت محمد يونس قانونی به امضا رسيده و بعدا وزير خارجه داكتر عبدالله عبدالله آنرا تائيد كرده است. در متن درى توافقنامه اغلاط زياد املايی و انشايی موجود است. چون ما درينجا بخشهايی ازين موافقتنامه را كه مربوط عمليات و موقف حقوقی قواى ايساف در افغانستان است بدون تصرف نشر مي نماييم، اميد است اغلاط ياد شده را ناديده بگيريد
ايساف ازادى كامل و بلا مانع دارد كه در سراسر خاك افغانستان و هواى آن حركت نمايد،
با هر كدام از رهبران سياسي، اجتماعي، و دينی كه لازم باشد، ارتباط برقرار كند.
ايساف و افراد كمكى او تحت كليه شرايط و در تمام اوقات در مقابل هر نوع جرم و يا خطاى قابل مجازات كه توسط آنان در خاك افغانستان انجام گرفته باشد، منحصرا تابع مقامات قضايی ملتهاى خود خواهند بود و در مقابل هرگونه دستگيری و بازداشت مصئونيت خواهد داشت.
ايساف از هر گونه ماليه و تكس و گمرگ معاف باشد. به اساس توافقنامه فوق ايساف ازادی كامل و بلا مانع دارد كه در سراسر خاك افغانستان و هواى آن حركت نمايد.
آيساف استفاده از مناطق و تسهيلاتی را كه براى اجراى مسئوليتهاى حمايتی، تعليماتی، و يا عملياتی خود به آنها احتياج داشته باشد، با هر ميزان اطلاع قبلی كه ممكن باشد، با موافقت حكومت موقت انجام خواهد داد.
همچنان ايساف با هر كدام از رهبران سياسی، اجتماعی، و دينی كه لازم باشد، ارتباط برقرار ميكند، تا اطمنان داشته باشد كه حساسيتهاى دينی، نژادی و فرهنگی مورد احترام كامل ايساف ميباشد. مفاد پيمان امتيازات و مصئونيت هاى سازمان ملل مورخ ۱۳ فبروری ۱۹۴۶ در مورد متخصصين كه در ماموريت می باشند با تغيیرات لازم در مورد ايساف و افراد كمكی آن قابل اجرا می باشد.

افراد محلی كه در خدمت ايساف قرار دارند از طى مراحل حقوقی در ارتباط با سخنانی كه ادا كرده اند، مطالبی كه نوشته اند و يا اعمالى كه در ارتباط وظايف خود انجام داده اند، مصئونيت دارند.
ايساف و افراد كمكی و از جمله افراد وابسته رابط تحت كليه شرايط و در تمام اوقات در مقابل هر نوع جرم ويا خطاى قابل مجازات كه توسط انان در خاك افغانستان انجام گرفته باشد، منحصر اتابع مقامات قضايی متلهاى خود خواهند بود.
حكومت موقت به كشورهايكه درتركيب ايساف همكاری كرده اند، در اجراى قوانين قضايی مربوط كمك خواهد كرد.
ايساف و كليه افراد كمكى آن از جمله افراد وابسته رابط، در مقابل هرگونه دستگيری و بازداشت مصئونيت خواهد داشت ايساف و كليه افراد كمكی آن كه اشتباها دستگير ويا بازداشت شده باشند، بلا فاصله به مقامات ايساف تحويل داده خواهند شد.
حكومت موقت موافقت می كند كه ايساف و كليه افراد كمكی آن از جمله افراد وابسته رابط را نمی توانند تسليم يك دادگاه بين المللی يا هيچ گونه سازمان مشابه ديگرى بنمايد، يا به چنين محل هایی منتقل نمايد، مگر اينكه اين امر با موافقت كشور مربوطه فرد مورد نظر باشد،
نيروهاى ايساف به قوانين و فرهنگ افغانستان احترام خواهند گذارد.
به اساس اين توافقنامه ايساف از هرگونه ماليه و تكس و گمرگ معاف می باشد،
افراد، پرسونل او ایساف بدون اجازه قبلی و ديپلوماتيك ميتوانند به خاك افغانستان سفر و رفت و آمد نمايند.


اسم: عوض علی   محل سکونت: جاده     تاریخ: 09.06.2011

با تشکر بیکران از کارمندان سایت افغان جرمن و مساعی بی ههمتا شان در قسمت نشر اطلاعات در مورد وطن عزیز ما افغانستان.

خبر امروز تحت عنوان: (واصف باختری، شاعری تسليم طلب و مردم گريز) برای روشن شدن اذهان ما از دست پرازیت های جامعه افغانی که جز رذالت، گردن پتی و دون صفتی کاری دیگری بلد نیستند خیلی مؤثر واقع گردید. یکبار دیگر تشکر.

والسلام


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 08.06.2011

با عرض سلام
تشکر از اینکه مطلب ارسالی مرا با انکه نکات مهمی هم نداشت به نشر رسانیدید
بعد از نشر متوجه شدم که در ذکر نام، متاسفانه اشتباه کرده ام
منطور من آقای عزیر اله کهکدای بوده است که مضمونی را در باره رادیو کابل نوشته بودند
اما این نام را یکبار احسان اله کهکدای و بار دوم احسان اله مایار نوشته ام . بدین وسیله اشتباه را اصلاح کرده و پوزش میخواهم
(مظمین نیستم که به نشر این نکته ضرورتی هست و یا نه ) باز هم تشکر و غذرخواهی


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.06.2011

به نوبۀ خود میخواهم از شاغلی محترم عزیز الله کهگدای به خاطر نوشته شان در مورد تاریخچه رادیو افغانستان از صمیم قلب تشکر کنم.

در حقیقت مقالات و ترجمۀ مقالات نشر شدۀ چند روز اخیر از محترم سیاهسنگ تا شاغلی محترم عطایی همه درخورد ستایش و نهایت آموزند اند. بخصوص برای ما نسل که در روز های تحول سرطان 1352 یا اعلان اولین دولت جمهوری بوسیله سردار شهیدان محمدداود خان، یا تولد نشده بودیم یا هم چند سال بیش نداشتیم ( منظورم حوادث سه دهه اخیر است) بیشتر آموزنده میباشند.

یک تذکر به پیغله یا میرمن قانع که به نظر من منظور شاغلی کهگدای که شما نام او را به جای عزیزالله کهگدای ،احسان الله کهدای نوشته اید چنین نیست که شاغلی محترم همدم هفتاد سال قبل تولد شده است بلکه او به نظر من فقط خواسته بگوید که در طول هفتاد سال گذشته محترم همدم هم در جمله نطاقان ورزیده رادیو افغانستان بوده است( البته این برداشت من از جملۀ است که در آن نام شاغلی همدم در کنار نام دیگر نطاقان ورزیده کشور ویاند، مهدی ظفر وجلالی ذکر شده است).

وسلام


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 07.06.2011

سلام
محترم احسان الله کهدای مطلب بسیار اموزنده و جالبی در باره تاریخچه رادیو نوشته اند.
از جمله آنهایی که درین مقاله از آنها نام گرفته شده یکی هم اقای عارف همدم است که ګفته شده گویا در سالهای نخستین تأسیس رادیو یعنی در حدودهفتاد سال پیش کار میکرده است. تصادفا من از طریق یکی از دوستانم در باره محترم آقای عارف همدم همین قدر میدانم که ایشان در سالهای اخیر ریاست جمهوری داود خان و یادر دوره های بعد آن در رادیو نطاق بوده اند در زمان ببرک کارمل وظیفه را بنا بر مخالفت با رژیم کنار گذاشت و سن شان هم در حدودی نیست که هفتاد سال پیش تولد شده باشد چه رسد به اینکه در آن زمان نطاق بوده باشد - خدا کند مواد دیکر مقاله، موثق تر و دقیق تر باشد
ضمنا در بهلوی مقالات اقای احسان اله مایار، یادداشت های مرحوم حافط نور محمد کهکدای هم بسیار زیاد دلچسب اند - خداکند ادامه یابد


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: کابل     تاریخ: 06.06.2011

نوشته های محترمه میرمن/پیغله ملالی موسی نظام " خون سرخ و خون بیرنگ" و شاغلی محترم ابراهیم نعیمی "دایې دحل لارنه ده" را مطالعه کردم و در روشنایی این دو نوشتۀ بسیار عالی و منطقی خواستم چند کلمه عرض کنم:

- اشخاصی چون عبدالله مربع، غیر قانونی، مارشال دزدان فهیم و دار و دستۀ شان هرگز از چهار دیوار طرز تفکر مبتنی بر منافع گروهی، سمتی و قومی بیرون نخواهند شد

- فقط در جریان مدت کوتاه یک و نیم هزار مشر قومی، هزاران هزار زن و طفل بیگناه افغان چه بوسیله بمباران غیر انسانی امریکایی ها و چه جنایتکاران پنجابی زاده های طالب به شهادت رسیده اند ولی وجدان کثیف عبدالله مربع، غیر قانونی، مارشال خود خوانده فهیم و دار و دسته شورای نظار فقط بعد از کشته شدن یکی از همکاران جنایتکار شان بیدار گردیدند

- "تغییر و امید" این دو کلمۀ زیبا ولی تقلید شده از رئیس جمهور اوبامه برای اشخاصی چون عبدالله و غیر قانونی که در ماه دلو 1371 در هوتل کانتینتال کابل با جنایتکار معروف مسعودوف پلان حمله بر مردم بیگناه افشار را طرح میکردند فقط در تغییر وضعیت بهتر مالی و امید به تصاحب سمت های عالی دولتی خلاصه میشود.

- هر چند آنانیرا که در برابر ملت مسؤول اند و باید محاکمه شوند با کلمه اپوزیسیون خطاب کردن اشتباه است ولی اگر در شرایط کنونی این جنایتکاران را اپوزیسیون دولت خطاب کرد باید گفت که اپوزیسیون دولت هیچ وقت نباید غیر مسؤولانه عمل کند مگر که مانند طالبان سلاح گرفته و به کوه بالا شوند.

عبدالله مربع و دار و دسته شورای نظار فقط منتظر اند که چگونه از هر حرکت دولت حامد کرزی به نفع گروه شان استفاده کرده و چگونه هر حادثه و هر قتل و کشتار افغانها را به سود خود شان مورد استفاده قرار بدهند.

آیا اینها واقعا معنی اپوزیسیون را میدانند؟
آیا اپوزیسیون به همین اندازه باید غیر مسؤولانه عمل کند؟

- در حادثۀ تخار هنوز موضوع کاملا معلوم نگردیده بود و هنوز خون ریخته شده شسته نشده بود، هنوز معلوم نبود که این حادثه انتحاری بود یا خیر، هنوز هیچ نیروی مسؤولیت این حمله را به عهده نگرفته بود و بلاخره هنوز هیأت فرستاده شدۀ دولتی برای بررسی و تحقیق موضوع به محل حادثه نرسیده بود که خائنان خایف نام هایشانرا از الف تا ی با ذکر شهکاری هایی که کرده اند در لیست کاندیدان قتل های زنجیره ای قریب الوقوع !!! شامل کرده و غیر مستقیم انگشت های شانرا هم به صوب کرزی و به اصطلاح گروه او نشانه گرفتند و پروسه صلح را ضد ملی ( ضد شورای نظار) خطاب کرده اعلان کردند که صلح با کسانی که ملت را (شورای نظار) را هدف قرار داده ضد اسلامی و خیانت است.

تکرار میکنم که تمام این داد و فریاد ها در زمانی صورت میگرفت که هنوز معلوم نبود آیا واقعاً حادثه کار طالبان بوده است یا خیر ؟

و اگر برای یک لحظه هم قبول کنیم که این کار طالبان بوده است آیا وجدان اینها در روزهای که طالبان استاد محترم تنیوال والی پکتیا را به شهادت رساندند، وقتی هر روز آنها ده ها طفل، معلم و داکتر را به شهادت میرسانند، وقتی هزاران مشر قومی به شهادت رسیده و میرسند، وقتی آنها خان محمد مجاهد را به قتل رساندند و ..... بیدار نشده بود و از وحشت طالبی آگاه نبودند؟

در اخیر باید بگویم که همین امروز با یکی از دوستان که با مسؤولین و روشنفکران تخار نزدیک و در تماس است صحبت کردم و او گفت که تحقیق هنوز تکمیل نشده ولی معلوم میشود که حادثه انتخاری نبوده و امکان زیاد هم میرود که کار طالبان نبوده باشد.

او میگوید که در این مورد قوماندانان محلی وابسته به گروه های تنظیمی سابق، اشخاصی در معاونت جنبش اسلامی ازبکستان و مخالفت های شخصی نسبت به طالبان بیشتر در صدر لیست مظنونان قرار دارد.

الله تعالی چهره های کثیف وطنفروشان و جنایتکاران را که از هر موقع برای مقاصد شخصی و گروهی شان بدون کوچکترین توجه به منافع ملت و مادر وطن استفاده میکنند، سیاهتر کند.

وسلام


اسم: عبدالقیوم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.06.2011

بهمه کارمندان این اداره سلام! باارزوی موفقیتهای مزید همه شما
اما بعد
از انگلستان پیمان واز امریکا بابر واز جای دیگری یک هم وطن دیگری اعتراض ونگارشهای درباره مضامین این وان دارند اما نکته مهم دراین جاست که بنگارند مگر هرگز درباره پشتو وفارسی یا تعصبات دیگری قومی سمتی لسانی ومذهبی بعقیده من مناسب نبوده واگر خدا ناخواسته این اتش یک بار شعله ور شد همه طرفها دران خواهد سوخت ما دراین زمان حساس تاریخی خود به ترمیم نیاز مندهستیم نه به تخریب ودامنزنی به تعصبات
نویسنده قادر به نویسندگی است تسلط بر دری دارد هیچ گونه تعصب ندارداین یک حقیقت است که نوشته مگر درک ان ایجاب دانش می نماید جهت مثبت ان را باید درنظر گرفت وبرداشت منفی سازنده نبوده ومن با این وجه از این اداره با منتهای مایوسی ارزومندم با این ریسمان کشی همچو چهره های نفاق افگن اجازا نباید داد اگر پیمان صاحب توان درک ندارد قصور نویسنده چیست این واقعیت است وحقیقت نوشته
منعلاقه خاص به همچو اعتراضات ندارم بلکه مایل هستم دربرابر همه بی داد گریهای موجود وحدت داشته مشت کوبنده باشیم


اسم: پیمان   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 04.06.2011

شاغلی محترم نوری

آیا فکر نمیکنید مضمون تحت عنوان "اما من عقیده بر آن ام که" خلاف پالیسی نشراتی افغان جرمن انلاین است ؟

در این مقاله نویسنده میگوید که پشتونها "وارثین اصلی این سرزمین اند" که به نظر بنده نهایت قومپرستانه و تحریک آمیز میباشد.
افغانستان خانۀ واحد همه تبار ها و اقوام باهم برابر و برادر کشور است ولی یکعده زیر نامهای مختلف میخواهند تا تحریکات قومی و سمتی را دامن زنند که فقط معنی ریختن آب به آسیاب دشمنان افغانها و افغانستان به شمار میرود.

بر علاوه با یک نظر سطحی شما در میابید که این مقاله بوسیله کسی نوشته شده است که تسلط کامل بر زبان دری ندارد به طور مثال جملات ذیل آنقدر بیربط اند که فکر نکنم یک شاگرد صنف هفت مکتب چنین بیربط بنویسد :

"روسها ازیک ایدیو لوژی و مکتب سیاسی کمونیستی غیر افغانی و فاقد حقیقت خواب و محال ضد کلتور و اسلام حمایت نموده و از ان دفاع نموده در تحمیل...."

یا

"روسها بایک طبقۀ محدود متکی بوسیله یک قشر محدود میخواست همه ملت را اداره ....... واین کار را در ارتباط با کنترول کی جی بی خاد و کام و اجنتان خود با رهنمایی انها انجام داده در جستجوی تقویه مالی ان قشر بودند ومی پنداشت که این ملت شاید تطمیع گردد و با این اداره جهت رفع مشکل مادی خود همگی روابط حاصل بدارند و ملت را مجبور بر غربت و ناداری میکرد..."

من نمیدانم که روسها با یک طبقه محدود متکی بوسیله یک قشر محدود چه معنی میدهد؟

تمام اینها نشاندهنده یک مسئله است که نویسنده خواسته است با قرار دادن چند جمله بی معنی و بی ربط در کنار هم، یکعده بیسواد دیگر را در راستای مسایل قومی تحریک کند.

به پناه خداوند باشید
زنده باد افغانستان


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: کابل    تاریخ: 31.05.2011


به تایید کامل از اعلامیه پورتال افغان - جرمن انلاین و پیام شاغلی محترم کریم پوپل عنوانی سازمان ملل متحد میخواهم چند نکته ای ذیل را به عرض برسانم:

- افغانستان واقعا با یک جنگ اعلان ناشده مواجه است. ستون پنجم استخبارات و فوج پاکستان عملا پالیسی رسمی آنکشور را در راستای قتل عام افغانها و ویرانی کشور ما عملی میکنند.

- جنگ افغانستان از لحاظ حقوق بین المللی نباید جنگ داخلی شمرده شود. جنگ های تنظیمی طی سالهای 92-96 به حق که از لحاظ حقوقی حیثیت جنگ داخلی را داشت ولی اکنون در موجودیت دولت که در سراسر کشور نماینده و ارگان رهبری کننده دارد نمیشود آنرا جنگ داخلی یا Civil War خواند.

- تمام پلانهای عملیاتی طالبان ، اهداف ، ترور شخصیت ها ، حمله بر مواضع قوای دولتی و ائتلاف بین الملی حافظ صلح در پاکستان و در ادارات استخبارات نظامی آنکشور طرح و تنظیم میشود که ستون پنجم آنکشور با استفاده از اسلام و احساسات افغانی مردم ما، یکعده را در استقامت عملیات تخریبی بدنبال خویش میکشانند.

هیچکس نباید فراموش کند که آن جوانان افغان که در مقابل امریکایی ها با شجاعت جانهای شیرین شانرا از دست میدهند افغان های فریب خورده ای اند که اصلاً خبر ندارند که کی نقشه عملیات را مطرح میکند و کی دستور حملات را صادر میکند. آنها فکر میکنند که این امیر الشیاطین ملا عمر است در حالیکه ملا عمر حتی صلاحیت رفتن به بیت الخلا را هم بدون اجازه میجر های پنجابی ندارد.

طوریکه لوی درستیز قوای مسلح امریکا مایک مولن ابراز کرده است این "جوانان افغان شجاعانه و خوب جنگ میکنند ولی برای مقصد غلط و برای نیرو های که ضد وطن شان اند".

- در طی ده سال گذشته صد ها پاکستانی در افغانستان دستگیر شده جنرال های پاکستانی از جمله متقاعدین چون حمید گل ، اسلم بیگ که پالیسی رسمی پنجابی ها را از زمان تشکیل این کشور مصنوعی طرح و پیش میبرند عملا و بر ملا از عملیات تروریستی و طالبان به حیث یک مقاومت ملی دفاع میکنند و از امریکا میخواهند با ملا عمر و آنانی که مستقیماً از پنجابی ها دستور میگیرند مذاکره کنند.

- مراکز تروریستی، پناه جاه ها، کمپ های تربیوی ، حامیان و تمویل کننده های ده ها سازمان تروریستی از لشکر طیبه ، انصار الله ، القاعده و طالبان با صد ها مدرسه ای مذهبی که فقط برای گروه های تروریستی عسکر تربیه میکنند در پاکستان و بخصوص در مناطق اشغالی پشتونخواه و بلوچستان قرار دارند.

- پاکستان باید به حیث دولت حامی تروریزم بین المللی شناخته شود. تمام خصوصیات یک دولت تروریستی را در وجود دولت مصنوعی پنجابی ها میتوان دریافت. از موجودیت ده ها سازمان تروریستی که در سراسر جهان عملیات میکنند تا سازمانهای تروریستی داخلی با ماسک اسلامی برای سرکوب سازمانهای استقلال طلب چون در بلوچستان، سند ، پشتونخواه همه در پاکستان مراکز امن و کمپ های تربیوی دارند.

- یگانه راه نیل به صلح در افغانستان ، کشمیر و تامین حقوق مردم غیر پنجابی بخصوص بلوچها و پشتونها نابودی مراکز تروریستی در پاکستان است.

اگر شاروالی کابل تمام چرسی ها و پودری های کابل و اطراف آنرا قتل عام کند مشکل مواد مخدر در افغانستان و جهان از بین نمیرود مگر که مافیای بین المللی مواد مخدر نابود شود.

تروریزم هم چنین است از اینرو رئیس جمهور افغان محترم کرزی کاملا برحق است که میگوید تروریزم با عملیات شبانه، قتل مردم بیگناه افغان و چند جنگجوی افغانی در قرا و قصبات افغانستان از بین نمیرود تا زمانیکه مرکز تروریزم بین المللی یعنی آی اس آی پاکستان نابود نشده است.

پیام شاغلی محترم پوپل باید به نمایندگی از تمام افغانهای درد دیده و قربانیان تروریزم و ماجراجویی های نظامیان پنجاب به شورای امنیت ملل متحد فرستاده شده تا اولین قدم در راه مذاکرات مستقیم ملل متحد با افغانها در مورد جنگ اعلان ناشده نظامیان پاکستان بر علیه کشور ما گذاشته شود.

لطفاٌ این لینک را هم باز کنید تا ببینید که مردم ساکن این کشور مصنوعی هم از ماجراجویی های نطامیان پنجاب به لب رسیده و میگویند که یگانه راه نابودی تروریزم تجزیه پاکستان است.

http://www.dividepakistan.blogspot.com/


وسلام


اسم: پیر محمد بابر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 17.05.2011

علامه عبدالشکور رشاد زمانی در یکی از صحبت های خویش با اهل علم و ادب ضمن صحبت در مورد قران شریف فرموده بودند که : من قران شریف و دیگر کتب آسمانی را صد ها بار خوانده ام و هر بار معنی ،تفسیر و مفهوم دیگر از این کلمات خداوندی بدست آورده ام و بلاخره به این عقیده رسیدم که کلام خدا مانند درگاه او بی نهایت است

این کلمات مرحوم رشاد برای ما میرساند که شما نمیتوانید تفسیر خاص خود را بر جامعه و بر مردم عملی کنید

شما نمیتوانید تفسیر چند ملای بیسواد را از قران شریف و احادیث نبوی بر مردم بقبولانید

این نه انسانی است و نه منطقی

متاسفانه از آیات قرانی و احادیث نبوی هر ملا و هر عالم دین تفسیر خود را میکند و در بسیاری موارد مطابق میل و منافع شخصی یا گروهی شان تعبیر خاص خود را میدهند

به صورت مثال الظواهری حملات انتحاری را جز از اسلام و شریعت میداند در حالیکه رئیس پوهنتون الازهر و دیگر علما آنرا در تضاد کامل با شریعت ما میداند

علما و ملا های مصر و ترکیه ، تونس و مراکش حجاب را مربوط به تصمیم خود زنان میدانند ولی در عربستان سعودی آنرا جز شریعت دانسته زنان را مجبور به پوشش تمام بدن میکنند.

این تفسیر های گوناگون حتی در مورد اینکه کدام روز و درکجا رمضان یا عید شروع شود ، آیا تجلیل از روز های چون نوروز و غیره ، آیا دست دادن با زنان اسلامی است یا نه .... همه و همه نظرات شخصی ملا ها است و تا جای زیاد به پاکی و اعتبار دین مقدس اسلام صدمه میزند

بگذارید مذهب مسله شخصی اشخاص و از جمله زنان باشد- بگذارید خود آنها تصمیم بگیرند چادری میپوشند و یا چادر کوچک و یا..مداخله و زور گویی در مقابل آنها خلاف اسلام است


این لینک ها را باز کنید و نظرات یک عالم اسلامی را در انگلستان در مورد حجاب و نظریات تحول تدریجی داروین مطالعه کنید و ببینید که در این زمینه ها هم علمای دین با هم موافقت ندارند

http://www.bbc.co.uk/news/uk-12661477

http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2008/sep/11/religion.darwinbicentenary


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.05.2011

از چیدن ابرو تا رنګ کردن ریش
کارکنان مهربان جرمن آن لاین ! خوبست شما هستید ، وقتی ببینیم حرف ها ، دیګردر دل ما نمیګنجد ، جایی برای خالی کردن آن داریم - این بار درد دل در باره واعظ نما های اسلامی در تلویزیون هاست.
درد دل با شما یک امتیاز دیګر هم دارد و آن اینکه خود شما و خوانندګان تان حرف ها را با عمق بیشتر میخوانید و آنچنان نیست که مهر تکفیر را بدست داشته و هر لحطه ایکه دل تان خواست بر پیشانی کسی تاپه کنید . حالا سخن بجایی رسیده است که اجاره داران دین میګویند اګر عربی نمیدانیم حق آنرا نداریم که در باره دین ـ یعنی در باره چیزی که به ګفته خود آنها هر دو دنیای ما را تشکیل میدهد ابراز نظر کنیم اینجاست که به شما که حق حرف زدن را از کسی نمیګیرید رو میاوریم
از حرف های عمده تر تر میګذریم - آیا مګر نباید واعظان خود شان نمونه اخلاق اسلامی باشند ؟
یک خواهر خشمګین ما دیروز در یکی از تلویزیون های افغانی با لهجه یی فریاد میزد و کلماتی را بکار می برد که اګر تشبیهی بکنم و یا نامی به آن بګذارم بی نزاکتی خواهد شد
این خانم وعط کننده ، ضمن فحش ګفتن هاایکه من نمیتوانم آنرا روی کاغذ بیاورم از قول بیننده خود میګوید : فلان شخص که میله ګل سرخ و بالا کردن جنده سخی را یک عنعنه دیرینه میخواند ، خودش اولاد ندارد پس چرا جنده سخی تقاضایش را برآورده نساخته ؟
قطع نظر از دشمنی ی چنین واعظین با فرهنګ ، آیا سطح اخلاق ازین هم میتواند پایان تر برود ؟ و آیا ما از روی فریاد کشیدن و فحش ګفتن چنین واعظان چه قضاونی در باره اخلاق اسلامی و خود اسلام کنیم ؟ آیا نداشتن اولاد قابل طعنه است ؟ و آیا طعنه زدن یک کار اسلامی است ؟
ګذشته از آن ، سوال دیګر این است که اګر استدلال در همین سطح باشد، پس تکلیف آن حجاجی که به مکه میروند ولی خواسته های شان برآورده نمیشود چه خواهد بود ؟ په آن ها هم طعنه بزنیم د و آنرا دلیل ناتوانی حج و اسلام بشماریم ؟ ( البته واضح است که منظورم مقایسه جنده سخی با بیت اله شریف نیست صرف در باره نوع استدلال حرف میزنم )
چند روز پیش یک واعظ دیګر به زنان توصیه میکرد که اګر آرایش میکنید مو های تانرا با پشم ګوسفند تزیین کنید زیرا در زمان آغاز اسلام ، زنان همین کار را میکردند !! خواهر دیګر به همین واعظ تلفون کرد و پرسید که آیا چیدن ابرو روا است ؟ ملا صاحب ګلوی خود را صاف کرده در پاسخ ګفت لعنت خداوند بر آن زنی است که ابرو های خود را بچیند . دلیل ملا صاحب این بود که خداوند بر کسی که به تغییر خلقت دست بزند لعنت میفرستد و بعد ملا صاحب حکم کرد که چیدن ابرو تغییر خلقت است . من از محترم سادات میپرسم :
اګر چیدن ابرو که یک تغییر بسیار بسیار جزیی و سطحی و زود ګذر در چهره است ، به نطر ایشان تغییر خلقت باشد ، پس چرا باید رنګ کردن ریش را تغییر خلقت نخوانیم ؟ کدام دلیل است که بر اساس آن چیدن ابرو تغییر خلقت است اما رنګ کردن ریش نیست ؟
این عده از علما مسایل اساسی دینی را کنار ګذاشته و ساعت ها را در تفرقه انداختن و صحبت روی مسایل بسیار ضمنی و غیر ضروری صرف میکنند و اصرار به این دارند که ما باید هر آنچه را که در کتاب هر ملایی نوشته شده به حیث هدایات دینی بدانیم -
در صفحه شما ( کارکنان ګرامی افغان جرمن آن لاین ) چندی پیش شخصی که معلوم بود خودش عقاید بسیار استواری دارد، با ناراحتی مثالی را از یک کتابی ذکر کرده بود . در ان کتاب ګفته شده بود که - ... مرا عفو کنید دستم یاری نمیکند که بنویسم ، ولی خوب ناګزیرم بنویسم در کتاب ګفته شده بود که ادرار و ..... حضرت سرور کاینات ( ص ) دوای هر ګونه بیماری بود و هر مریضی که از آن استفاده میکرد شفا می یافت
سلسله این روایت ها ایکه بنام حدیث عرضه میشوند به کجا خواهد رسید ؟ آیا وقت آن نرسیده است که پیش از قبول یک روایت لحظه یی در باره موثق بودن آن فکر کنیم ؟ - اګر همین سوال را کسی بالا کند با موجی از دشنام های این واعظین روبرو میشود
اګر فلان ابن فلان از قول فلان ابن فلان به حواله ابو فلان صد سال بعد از رحلت رسول اکرم ص روایت کند که شنیده است زمانی پیامبر ص چنین فرموده بود ، این ګفته تا کجا میتواند دقیق باشد ؟ آیا قبول نکردن آن به معنی قبول نکردن پیغامبر است ؟ مګر ما همین امروز نمی بینیم که حرف از یک زبان به زبان دیګر چګونه از یک زاغ به چهل زاغ تبدیل میشود ؟ پس چطور باور کنیم قصه های شفاهی ایکه سالها بعد از وفات بیغامبر از قولی به قولی روایت شده دقیق باشند و همه را حدیث بخوانیم ؟ چرا باید این ( علمای دینی ) حتی اجازه حرف زدن درین موضوع را نمیدهند
شک و تردید در باره موثق بودن حدیت به معنی قبول نداشتن احکام محمد (ص) نیست . اګر شخص ناشناسی بیاید و بمن بګوید که پدرت احوال فرستاده که بمن یک هزار یورو بدهی ، آیا من نباید روی این ګفته غور کنم؟ آیا شک و تردیدم به معنی آن خواهد بود که من اطاعت پدر را نمی کنم ؟
من به آن برنامه سازی که میګوید ګفته های نا معلوم و بی اساس را در مورد دین قبول ندارد و به همین دلیل مورد عتاب ملا صاحبان قرار ګرفته است نمیتوانم علاقه زیادی داشته باشم زیرا ایشان دموکراسی را بی ناموسی تعریف میکنند و در واقع مرا و ملیون های دیګر را که علاقمند دموکراسی ایم طرفدار بی ناموسی میخوانند اما حرف های منطقی را از هر کسی که باشد باید طرفداری کنیم و همچنان فحش ګفتن را به هر کسی که باشد باید محکوم نماییم
تشکر نجیبه قانع


اسم: میرزا    محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.05.2011

گردانندگان محترم صفحۀ افغان جرمن السلام وعلیکم!
خدمات و تلاشهای مستدام شمارا در جهت انعکاس افکار و نظریات هموطنان در رابطه به رویداد ها و انکشاف حوادث ماضی و حال در خور تمجید و تحسین دانسته و مؤفقیت های مزید برایتان از دربار خالق بینیاز تمنی دارم.
گرچه بنده مصاحبۀ محترم عباسی صاحب را با محترم عابدی صاحب نمایندۀ حزب اسلامی افغانستان نشنیده و از محتوای مصاحبه چیزی نمیدانم ، اما تبصرۀ دو هموطن محترم ما یکی از هالیند و دومی از جرمنی را قابل توجه یافتم. گر چه آقای عباسی که الزام انجام مصاحبه بالایشان وارد شده، نام خدا از عهدۀ دفاع از اصالت ورسالت خود بوجه احسن برآمده اند ، اما این دو وطندار عزیز بدون اینکه محتوای مصاحبه و جوابات عرضه شده را بتحلیل گرفته و بعدأ اعتراض و یا تائید خود را توضیح میکردند ، خلاف همه موازین نشراتی خواسته اند حق مسلم اظهار نظر افراد و یا اجتماعات را تابع خواسته های فردی خود که معلوم نیست از کدام چشمه آب میخورد بسازند. این دوستان ارجمند که خود را وطن پرست بلا تشبیه ، که پرستش تنها و تنها به ذات خالق لا یزال بوده و ماسوای آن شرک است معرفی میدارند ، چرا متون سوالات و جواب ها را با استدلال و شواهد و قرائین زیر سوال قرار نداده اند ؟ که این طرز بر خورد بذات خود سوال برانگیز است. آیا این صدا ، صدای ملت است ویا انعکاس خواسته ها و امیال گروپ خاص و ذینفع ؟ خدا کند طوری نباشد که تنها بخاطر فراق و دوستی وطن و وطنداران تنها اکتفا کنند و بگویند:
لیک از دور میکنم بویش
میزنم بوسه بر سر و رویش

احترامات مزید! میرزا


اسم: عبدالقیوم   محل سکونت: دهبوری    تاریخ: 15.05.2011

با اداره محترم نویسندگان افغان جرمن آنلاین!
در آغاز بهمه سلام با آرزوی خوشی و سعادت و موفقیت همه نویسندگان واعضای وابسته با این ارگان.
اما بعد از این نه کدام مطلب ارسال می دارم و نه کدام نظر دارم این اداره در نظر و عمل کمتر از اداره مفلوج و غیر افغانی کرزی نیست از روی تعصب نمی خواهد مضامین مارا به نشر بسپارد و یا هراس دارد که ... تشکر


اسم: غنی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 11.05.2011

خدمت دست اندرکارانی مستعدافغان جرمن احترامات بی شایبه تقدیم است.به تایید گفته هایی خانم نجیبه جان قانع باید عرض کنم این شخصی که نمایندهگی از حزب جنایتکار اسلامی میکردوی ودیگر افراد این حزب افراطی از جنایاتی بیشماری که درحق هموطنان ما نموده اند باید اظهار ندامت کنند اینگونه افراد منفور جامعه ما هستندوگماشته این حزب منفور که چندی پیش در تلویزیون پیام افغان ظاهر شدو به نفع حزب خود ورهبر آن تبلیغات میکرد و به گفته ای شما از رهبر جنایتکار خود کوشش می کرد که یک قهرمان بسازدباید یکبار سر در گریبان خود میکردو یک لحظه به خاطر می آورد آنعده هموطنانی ما را که در اثرفیر راکت هایی کور حزب اسلامی یا به شهادت رسیده اند ویا میعوب شده اند. منطورم تنها حزب اسلامی نیست جمعیت اسلامی اتحاد وحدت جنبش شورای نظار طالبان مزدور ودیگر افراد و گروه هایی بدنام درین جنایات شریک هستند و ویرانی کابل وکشته شدن 65 هزار هموطن بیگناه شاهد ادعای ماست. اما این نماینده آنطور از حزب ومنافع آن دفاع می کرد که گویا مورچه زیر پای شان آزار نیافته است وی مکلف بود که به سوالات و ناگفته هایی که هنوز برای مردم ما لاینحل باقی مانده است باید پاسخ می گفت نه اینکه از یکی دوساعتی را که خریداری کرده بود به حیث تریبیون تبلیغاتی حزب خود استفاده می کرد وشخص مصاحبه کننده باید وی را متوجه میساخت تا از حد وحدود خود تجاوز نمی کرد. بهر صورت فکر می کنم همینقدر درین مورد به نظر من کفایت می کندوایکبار دیگر اظهار سپاس از حوصله مندی افغان جرمن وآقای عباسی که یک شخصیت با حوصله وانتقاد پذیر هستند وبا حوصله آرزومند موفقیت هایی مزید تان در عرصه کار هایی تان هستم با احترام


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.05.2011

سلام محترمه نجیبه قانع،
انتقاد تان بالای بعضی گرداننده گان تلویزیونهای خارج از کشور تا حدی بجاست. اما کمی انصاف کنید. این گرداننده گان یا اینکه سالهای پیش در افغانستان با کار مطبوعاتی آشنا شده اند، یا که جراُت و کوشش خود شان است. در حالیکه کارمندان تلویزیونهای داخلی بر علاوه که جوان هستند، کمک مسلکی از حلقات خارجی بدست مییآورند. اما طوری که ملاحظه میکنم، تلویزیونهای افغانی در جلب توجه افغانها در آلمان - بخصوص بخش دینی آن - از تلویزیون آلمان موُفقتر اند. نمیدانم، آیا اتکای کامل به مطبوعات افغانی به نفع افغانهای خارج است، یا نه؟ چه کشور آلمان هم امکاناتی کلتوری، سیاسی و علمی مهیا میسازد، که دانستن آن به نقص مهاجرین افغان تمام نخواهد شد.


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.05.2011

محترم آقای وحید !
از توضیح تان ممنون. در رابطه با برنامه محترم عارف عباسی صاحب(قانع)شدم تا حد زیادی یک سوء تفاهم بوده است. اما( خارج ازین موضوع ) فاصله بین تلویزیون های افغانی برون مرزی با تلویزیون های جرمنی که شما از آن یاد کرده اید - بسیار زیاد است. در تلویزیون های برون مرزی ګرداننده ها در طول چندین دقیقۀ اول مثلا از آشک مزه دار در مهمانی دیشب فلانه جان تشکر ده و از آنهایی که به فاتحه مثلا پسر کاکای مرحوم شان آمده بودند سپاسګزاری میکنند و از اینکه در فلان کنفرانس دعوت شده بودند قصه میکنند و لست طویلی از آنهایی پیشکش میکنند که در آن محفل از ایشان پذیرایی کرده اند - در جریان این مدت خبرنګاران آلمانی دو سه مصاحبه را تمام کرده میباشند!!
موفق باشید


اسم: وحید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.05.2011

سلام محترمه نجیبه قانع ،
اگر متوجه خبرنگاران معتبر آلمانی، که با زمامداران ـ مثلاً لیبیا یا ایران - مصاحبه میکنند، شده باشید. آنها هم نیت دارند، سوال کنند. اما اینکه از مصاحبه شان سوُ استفاده شده و به شکل منبع طبلیغات جانب مقابل مبدل میشود، جلوگیری کرده نمیتوانند.
ناگفته نماند، این خبرنگاران از پول دولتی حمایت میشوند. بگذارید مردم بدانند، آنهای که در مقابل قدرت ناتو میجنگند، چه گفتنی دارند؟ من فکر میکنم، بخش اعظم ملت افغان در خفیه میداند، کی دشمن و کی دوست اش هست.
آیا گنگ ساختن و گوش ندادن کدام نتیجه ای در سه دهه اخیر به بار آورد؟


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 08.05.2011


با تشکر فراوان از افغان جرمن آن لاین که همواره با مهربانی وسیله ارتباط میان هموطنان را فراهم کرده است :
جناب محترم عباسی صاحب !
از جواب مفصل تان یک دنیا تشکر. میدانم موضوع هفته قبلی تمام شده تلقی میشود ، اما صرف برای رفع سو تفاهم :
من هم شاید آنقدر نا فهم نباشم که درین عصر ژورنالیزم توقع کنم یک تعداد اشخاص یا ګروپ ها ( ممنوع المصاحبه) باشند ـ سوال این نیست که چرا مصاحبه ؟ حرف سر این است که مصاحبه شونده باید به سوالات جواب بګوید نه اینکه از مکرفون مصاحبه به حیث ازګان نشراتی خود استفاده کند - درینجا ست که نقش ( سپانسر شدن ) مورد سوال قرار میګیرد
من هرګز خدای ناخواسته قصد اتهام به شخص شما را نداشته ام ـ مشکلات اقتصادی دامنګیر تمام برنامه سازان و ګردانندګان تلویزیون ها در برون افغانستان است - شما خود بار بار به بینندګان اعلان کرده اید که : بیایید پول خود را بپردازید ، مکرفون در اختیار تان !! بحث روی این مساله است که آیا همین روش را مناسب میدانید ؟
موفق باشید
نجیبه قانع


اسم: پیر بابر    محل سکونت: کابل     تاریخ: 08.05.2011

در مورد گرفتاری بن لادن و حملهxxxxxxxxxxxxxxx بر قندهار میخواهم چند نکته عرض کنم:

- قتل بن لادن در xxxxxx و آنهم در منطقه ای که مراکز نظامی و خانه های جنرالان و صاحب منصبان عالی رتبه پنجاب و آی اس آی قرار دارد، حقانیت ادعای افغانها و دولت حامد کرزی را ثابت کرد که از تقریبا ده سال بدینسو میگویند که مراکز تروریستی، پناه جاه ها، کمپ های تربیوی، حامیان و تمویل کنندگان تروریستهای القاعده، طالبان و گروپ حقانی در بیرون از سرحدات افغان، در xxxxxx قرار دارند و پنجابی های اشغالگر، پشتونستان( پشتونخواه ) و بلوچستان اشغالی را برخلاف خواست اکثریت قریب به اتفاق مردمان آن به مراکز تروریستی و افراطی گری اسلامی مبدل کرده اند.

- قتل بن لادن در ضمن به حکومت و دولت افغان موقع طلایی مبدل کرده است تا از موضع قوی جامعه جهانی را متوجه حقانیت ادعا و پالیسی شان در قبال تروریستهای فرستاده شده از xxxxxxx و اینکهxxxxxx بهترین نمونه از تروریزم دولتی است، کرده و بر امریکا و ناتو فشار بیاورند که به جای بمباری افغانها و به جای شهادت اطفال بیگناه افغان، مراکز تروریستی تحت حمایه مستقیم فوج و استخباران نظامی xxxxxxx را مورد هدف قرار دهند

- دولت افغان باید به جامعه جهانی و امریکا از طریق جلسات دو جانبه، قطعنامه های ولسی جرگه و مشرانو جرگه، کنفرانسها و فرستادن هیأت ها قناعت دهند که تازمانیکه مراکز تروریستی، پناه هگاه های امن، کمپ های تربیوی، حامیان و تمویل کنندگان تروریزم در xxxxxxx و ایران نابود نشده اند، صلح در افغانستان و منطقه غیر ممکن است.

البته سوال در اینجاست که آیا ولسی جرگه، مشرانو جرگه و حکومت افغان با ترکیب کنونی که جواسیس کشور های متذکره در آن از هیچ موقع برای دفاع از منافع ایران دریغ نمیورزند، میتوانند به یک توافق برسند و منافع کشور را دفاع کنند؟

حالا موقع آن است که این نمایندگان ملت و کشور امتحان شوند.

اما حمله بر قندهار :

- این حمله کاملا با مرگ بن لادن در xxxxxxx ارتباط دارد - ولی نه بخاطر انتقام از مرگ او بلکه به خاطر اینکه توجه از مراکز تروریستی و از استخبارات xxxxxxx و فوج آن به طرف افغانستان، برگردانده شده و چنین وانمود کنند که گویا جنگ طالبان و غلام بچه های پنجابی های xxxxxxx ارتباطی با xxxxxxx و موجودیت بن لادن و دیگر گروپ های تروریستی در آنجا ندارد.

- دولت افغانستان با اشاره و تکیه بر این حمله تروریستی موضع خود را در زمینه اینکه این حمله مثال برجسته جنگ اعلام ناشده از بیرون از سرحدات افغان بر علیه وطن ماست، تقویت کنند

این حمله واقعاً جنگ اعلان ناشده ای است که از سی سال بدینسو جریان دارد.

حمله که تا همین لحظه هم جریان دارد بدستور استخبارات پنجابی های xxxxxxx از طریق غلام بچه شان امیر الشیاطین ملا عمر صورت گرفته که به آن هیچ نام دیگری به جز جنگ اعلام ناشده بر علیه افغانستان داد

وسلام


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.05.2011

محترم عباسی،
اگر چه من به نقش تلویزیونهای افغانی در تشکیل مثبت تفکر افغانها، چه در خارج یا داخل کشور، به نظر شک میبینم. اما کوشش شما، نه تنها استوار به اساسات مطبوعات معاصر است، بلکه نماینده گی از شجاعت تان در پیروی از ارزشهای یک خبرنگار چون: بیطرفی نظر، گوش دادن به همه و واگذاشتن قضاوت به شنونده یا بیننده، میکند. شاید یک بخش جامعه ما هنوز آماده به همچون نوآوریها نباشد. من موُفقیت بیشتر و عمر دراز به شخصیتهای همچون شما از خداوند خواهانم.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 06.05.2011

محترمه نجیبه قانع !
از اینکه بمن استاد خطاب فرموده اید ممنون ولی من تا حال به این مقام نرسیده ام . احترام من به شما و احترام خاص به نظریات وافکار خواهران افغان مرا واداشت تا در برابر انتقادات شما سکوت نکرده توضیحات مختصری بعرض برسانم ورنه میتوانستم به معروضه قبلی ام خدمت برادرم آقای غنی اکتفا نمایم.
متأسفم که مصاحبۀ من موجبات نا رضایتی شما را هم فرا آورد، ولی تعجب من در این است که من تا حال آگاهی از معیار های مجوزه تعیین شرائط مصاحبه کردن و اجتناب از آن را ندارم و در زمینه، تا حدی که من اطلاع دارم، احکام صریح خاص قانونی وجود ندارد که یک رسانۀ افغانی با کی و کدام حزب حق مصاحبه را داراست ولی مصاحبه کردن با حزب معین و مشخص دیگری قدغن است. اگر شما از چنین احکام صریح قانونی اطلاع دارید لطفا" برای فیض بردن من و سائر هموطنان آنرا در اختیار ما بگذارید.
تا جائیکه معلومات، تحقیقات و تجسساتم در قلمرو دیمو کراسی و کلیه ارزش های مندرح آن بمن یاری مینماید بصراحت باید گفت که من به چنین تحدیداتی از لحاظ قانون و اصول بر نخورده ام بجز چند نا رضایتی سلیقوی مبتنی بر احساسات شخصی.
اگر شما جنایات غیر انسانی و وحشیانه سه دههٔ پارینه را با تمام عواقب دردناک آن که بر جامعۀ ما تحمیل گردیده معیار قرار داده و بر بنیاد آن قضاوت تانرا استوار میسازید. پس چگونه شنیدن و دیدن مصاحبات پی در پی اعضای باند وطن فروش پرچم و خلق که باعث قتل دو ملیون هموطن و بربادی کامل افغانستان گردیدند، شما را رنجیده خاطر نمی سازد، آیا شورای نظار دست کمی از حزب اسلامی در تباهی و ویرانی و قتل و قتال مردم داشته؟ آیا تأریخ افغانستان جنایات، چور، چپاول و تجاوزات ننگین جنسی قشون حیوان صفت دوستم را فراموش میکند ؟ فاجعۀ افشار و برخورد وحشیانه پیروان سیاف و جمعیتی ها در برابر هموطنان هزارۀ ما و انتقام جویی های وحشیانه مزاری و همدستانش را میتوان از یاد برد؟ کدام یک از این حلقات کمتر و یا فزونتر از دیگری جنایت بشری را مرتکب شده اند؟ بازهم شما این توضیحات را جانبداری از حزب اسلامی و توجیه اعمال شان تلقی نفرمائید.
در حالیکه هر روز یکی دو نفر نمایندگان این احزاب که در فوق ذکر شد بشمول حزب اسلامی در تلویزیون های کابل، تلویزیون های بیرون وطن و حتی الجزیره پای میز مصاحبه نشسته، داکتر صاحب و دانشمند و اهل خبره و جناب عالی خطاب میگردند. اگر شما وابستۀ کدام گروه خاصی که در جنایات گذشته دست داشته اند نیستید و از منافع کدام گروه و باند جنایتکار خاص دفاع نمیکنید پس بحیث یک افغان دارای اندیشه سالم و واقع بینی عادلانه بوده باید در برخورد به حقایق وطن وسعت نظر و موقف ملی گرایانه داشته باشید.
اینکه میفرمائید مچبوریت های اقتصادی و پرداخت پول توسط آقای مهمند مرا به خموشی (خفت و ذلت) واداشت. نه تنها این ادعای شما یک اهانت صریح است بلکه یک افتراء محض است.
بشنوید ! اول کسی که پروگرام مرا سپانسر میشود پول بحساب شخصی من نمی آید که چاره ساز فقر من گردد بلکه پول پرداخت شده به حساب تلویزیون شامل میشود و مشکل اقتصادی من ربطی به این پرداخت ندارد.اگر شما واقعا" و صادقانه پروگرام و مصاحبه مرا دیده باشید هیچگاه چنین تهمت مضحک را بر من نمی بستید. من برای آقای مهمند بیشتر از پنج دقیقه وقت صحبت ندادم و سخنش را قطع نمودم که در ختم برنامه سخت خشمناک بود و نامبرده هیچگاه در مقام کنترول مصاحبه قرار نداشت، ادعای شما نه تنها نادرست است بلکه بسیار غیر عادلانه است و علاوتا" من هرگز خاموش ننشسته بودم و این یک ادعای بی اساس دیگر شماست.
برا ی شما بکمال شهامت و جرأت میگویم که هیچگاه فقر اقتصادی و و تنگ دستی باعث عدول من از اصول اخلاقی، عقیدوی و مسلکی نگردیده مرا بخود فروشی وا نمیدارد و لو بهر پیمانه که شدید هم باشد در ایفای وظیفۀ مقدس برنامه سازی از پول شخصی ام مصرف نموده راه درازی را می پیمایم.
این پول و سائر معاونت ها به برنامه ام به حساب تلویزیون پیام افغان تعلق میگیرد. شما در انتخاب کلمات تان درین مورد خاص سخت دچار اشتباه شده اید.
جریان طالبان، گروه حقانی و حزب اسلامی نقش مثبت و یا منفی خود را در گذشته و حال در صحنۀ سیاسی افغانستان داشته و دارند. موقع دادن شان برای صحبت و ابراز نظر هیچنوع تخطی از اصول قبول شده دیموکراسی نیست و این موضوع را تنها اهل دانش، فهم و سویه درک نموده میتوانند. فعلا" به داخل افغانستان به تماس هستم تا اگر نماینده با صلاحیت طالبان را برای مصاحبه بیابم و مزید بر آن از مصاحبه کردن با نماینده گلبدین ندامتی ندارم و آنرا حق مجاز، مشروع و قانونی خود میدانم.
علاوتا" باید توضیح نمایم که ما حق قضاوت را بالای تعیین درجۀ وطن پرستی کسی نداریم. هر افغانی بنحوی وطن خود را دوست دارد و اینکه این احساس را چگونه تبارز میدهد موضوع جداگانه است.
امیدوارم شما را قانع ساخته باشم. بهر حال این بحث نزد من دنبال ندارد و آرزو ندارم که وقت گران بهای خوانندگان پورتال معتبر و وزین افغان جرمن آنلاین را به ادامۀ همچو مباحث ضایع کنم فکر میکنم دو نوشته ام در زمینه روشنی کافی انداخته و موقف مرا بیان کرده باشد.
با عرض احترامات مجدد.


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 04.05.2011

استاد محترم عباسی صاحب !
من به شما خیلی احترام دارم و بخاطر همین احترام از دیدن بروګرام قبلی تان ( مصاحبه؟ ! با نماینده ګلبدین ) خیلی رنجیدم
با خود ګفتم لعنت بر مشکلات اقتصادی که انسانها را چقدر بیچاره میسازد. در آغاز ګفتید که آقای مومند پروګرام را سپانسر شده است و بعد ګفتید که بر اساس قرار قبلی نخست تریبیون در اختیار آقای مومند است تا هر چه دل شان میخواند ارشاد فرمایند . میدیدم که شما عاجز نشسته بودید و او چرند میګفت و بخاطریکه (سپانسر) شده بود صلاحیت قطع ګفتار شان را نداشتید
شما یک انسان داشنمند هستید میدانم که میدانید که من واقعیت را میګویم - ګناهی هم ندارید مجبور هستید کسانی پیدا شوند که پول بروګرام را بپردازند اما نه به این سرحد که دانشمندی مثل شما در ګوشه یی خاموش نشسته باشد یکی از ګلبدین قهرمان بسازد و دیګری سویه تلویزیون را به زمین بزند و شما هم چیزی ګفته نتوانید که سپانسر شده اند -
همان شخص به ګفته شما ( وطن دوست ) که پول بروګرام شما را پرداخته شخصی است که شما را در ګذشته همیشه مورد انتقاد های شدید قرار داده . اینکه انتقاد کرده مسلما مهم نیست اما مهم این است که آن شخص چیزی برای ګفتن ندارد
با احترام نجیبه


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: لاس انجلس،کالیفورنیا    تاریخ: 04.05.2011

محترم آقای غنی از هالند !
ملاحظات شما را در مورد مصاحبه ام با نمایندهٔ حزب اسلامی خواندم . مایۀ تحیر، تعجب و تأسف است که روشن فکری چون شما بعد از سالها زندگی در یک دیار غربی و با درک و فهم اصول پذیرفته شدهٔ دیمو کراسی که در زمرهٔ دیگر ارزش ها حاوی آزادی قلم و بیان است چنین ابراز اندیشه میفرمائید .
یقینا" مطلع هستید که در زیر بمباردمان شدید قوای ناتو بالای لیبیا، معتبر ترین شبکه های اطلاعاتی جهان با معمرا لقذافی و یا پسرش مصاحبه می نمایند . زمانی که احمدی نژاد برای کنفرانس های بین المللی به ایالات متحده می آید علی الرغم کشیدگی های متخاصمانه سیاسی بین امریکا و ایران ، پر بیننده ترین و مشهور ترین شبکه های تلویزیونی با او مصاحبه نموده وی را آقای رئیس جمهور خطاب مینمایند. در کارزار سیاسی امروزجهان عاملین و شاملین با سیاه ترین و جانی ترین گذشته، مطرح اند، ولی سؤال این است که کدام اشخاص یا جریانات در یک معضله خاص در یک مقطع خاص زمانی نقش عمده دارند .
در روزگار غم دیده و بلا کشیدۀ امروزی افغانستان گروه های مشهور بالفساد بحیث قوای حاکمه گلوی مردم مظلوم و بیدفاع افغان را میفشارند و سلسلۀ دیگری چون طالبان، گروه حکمتیار و دارۀ حقانی به دستور بیگانه غرض پهن کردن نفوذ بادار خود در کلیه امور وطن ما، ملت افغان را گروگان گرفته، امنیت، آرامش، انکشاف و مصئونیت این خطه را به یغما برده اند . اینها در مجموع در تیاتر سیاسی افغانستان نقش های کلیدی دارند . اگر من با یکی ازاین تنظیم ها صحبت میکنم و میخواهم به بیننده برنامه ام موقف شان را روشن سازم و قضاوت صحت و ثقم ادعای شان را به بینندهٔ آگاه و دانایی چون شما میگزارم در واقعیت این مسٔله حق مسلم، مجاز و مشروع من در چوکات آزادی مطبوعات بوده گناهی را مرتکب نشده ام. ونباید صداقت و ملی گرایی ام مورد سؤال قرار گیرد.
اگر خدای نا خواسته علی الرغم آگاهی ام در کل، بگذشتۀ تمام این گروه ها، من در وصف شان زبان بگشایم و موقف شان را تائید کنم واز آنها جانبداری نمایم شما حق دارید که بگویید من بر زخمهای هموطنانم خدا نا خواسته نمک پاشیده ام.
حدس میزنم که به مجرد دیدن رخسار نمایندۀ حزب اسلامی، قهر، غضب و احساسات، شما را مجال گوش دادن به متن مصاحبه نداد و شما به پرسش های من توجه ننموده اید، ورنه صاحبان نظر و کار شناسان این مکتب سؤالات مرا در چوکات موازین مقررهٔ مطبوعاتی و اصول اخلاقی بسیار قوی، سازنده و محکم خواندند.
اگر شما مرا از مصاحبه با گروه های مشخص تحریم میفرمائید یقینا" در تلویزیون های داخل وطن هر روز سر وکلهٔ نمایندگان همه احزاب را که با گردن های بر افراشته تقریر میفرمایند مشاهده می کنید و حتی دروازه تلویزیون الجزیره بروی شان باز است .
پول مصاحبهٔ مورد بحث توسط جوان وطندوستی با طرز تفکر خاص سیاسی خودش بنام محمد قدیر مهمند پرداخته شد، در حالیکه خودش عضو حزب اسلامی نیست ولی دو نفر نماینده حزب اسلامی را بمن معرفی نمود یعنی من شخصا" از ایشان دعوت بعمل نیاورده و انتخاب من نبود.با آنهم یکی از نمایندگان به مصاحبه
حا ظر نشد.
وظیفۀ که من در اختیار دارم مرا در موقف دشوار قرار میدهد و بسیار برایم مشکل است که رضائیت همگانی را بدست بیاورم.
روزی که گروه خاصی را مورد بحث قرارمیدهم مسلما" سه چهار جریان دیگر خوشنود ولی پای کوبان دور این حلقه نه تنها ناراض بلکه قهر و غضب میگردند و با بکار بردن کلمات نا موزون و خلاف موازین اخلاقی قهر خو درا تبارز میدهند.
پذیرفتن و نپذیرفتن این عرض من مربوط جناب شما است ولی صادقانه و بدون سوگند برایت واضح میسازم که برای من درین خدمت رضای الله ( ج) و رضائیت ضمیر خودم مهم است . تصور میکنم برای ده ها هزار بیننده برنامه هایم و خوانندگان نوشته هایم روشن ساخته باشم که مرا پیوندی، گرویدگی ومزد بگیری در هیچ سازمان ذیدخل حوادث افغانستان موجود نیست.
فریاد های من حاکی از درد های بیکران و غمهای بی حساب هموطنان من است. و تا که زمینه برایم میسر است من به این رسالت و امانت خیانت نخواهم کرد. فکر میکنم در طول سه سال و چند ماه برنامه سازی ام، پرده های شک و تردید را در افکار هموطنانم زدوده باشم و توانسته باشم اعتبار و اعتماد خواهران و برادرانم را حاصل نموده باشم.
برادر عزیز غنی صاحب تشکر که افکارت را با من در میان گذاشتی.


اسم: Dr Aymal   محل سکونت: Sydney    تاریخ: 02.05.2011

Assalamualikum Ceestany Sahab
The artical regarding Pashtunastan is full of important points and my understanding from this writing and your previous writing is to put a full stop to this issue otherwise stability , strong central and accuntable state will be a hope in horizon for us? It could be true but not 100%.
I would like to ask you Mr Ceestany Sahab if you was a leader for 30 yrs conflict against USSR and all the suplly was controlled by Pakistan how you will deal please tell me honestly ,to me it is very difficult despite all these difficulty Hakmatyar was dissagreed and is still disagree with Pakistan in to many issues regarding Afghanistan if he was agreed to give Pashtunistan to Pakistan there was no way to massod reached to kabul the only rerason Jameat become centre stage of Afghanistan conflict to sign the durand line with Pakistan , share government with Hazab Parcham , establishing a good relationship with Russia , Iran , systematically isolate Pashton nation from power and promised USA and western countries to prevent a strong Islamic state of Afghanistan which they achieved all most all of the above.
The Pashtunistan issue as you mentioned during the presidency of Sardar Shahead Dawood KHan he reached to the point to find out the soulution to end up this old game even before Sardar Dawood Khan Shahead Mossa Shafeq suggested a baseness corridor between Afghanistan and Pakistan but lift un compleat because of Gamhureat revolution so Hakmatyar as power full leader of afghan resistance also had a thought of solving this conflict with an idea of pan Islamism but this was only an idea if it accsepted by both country and Hamatyar give favorit to ward Pakistan this was time to critcise him not now .
My understanding from this artical and the previous artical is to find a soultion to end up this problem as you are alowed to suggested why not Hakmatyar because he has been involved very actively in afghanistan trageady for more than 40 yrs .
Ceestany Sahab lets be open minded and respect each other insisted of rejecting and agnoring each other , all the best thanks for writting and analysing the matters regarding our beloved country Great Afghanistan .
Many Thanks
Dr Mohammad Aymal


اسم: غنی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 01.05.2011

سلام هایی گرم خدمت دست اندر کارانی سایت وزین افغان وهمچنان همکارانی قلمی شان تقدیم می کنم درین روز ها در رسانه ها خاصتا پورتال افغان جرمن ازحوادث خونین هفتم وهشتم ثور با نشر تبصره هاویاد ان خاطرات تلخ وپیامد هایی خونین ان د
که در طول این 30 سال پیوسته به گذشته ادامه دارد انزجار خودرا ابراز می کنند ودر خور ستایش است حد اقل با خواندن این تبصره ها باری ار بار هایی گرانی مملو از درد ها یی چندین ساله ای هموطنانی رنجدیده ای ما کم میشودسپاس بیکران از قلمبدستانی وطنپرست ما که این روز هایی شومی را که وطن ما را به یک گورستان وماتمکده تبدیل نمود محکوم ومورد سرزیش قرار می دهند وبدا به حال آن قلمبدستان وصاحب نظرانی اجیر که به نزخ روز نان می خورند وهمچو ماش لول بهر صورت در قدم نخست از پورتال وزین افغان جرمن با عرض پوزش ازینکه انتقادو گله ای خود را از جناب عارف عباسی از طریق پورتال شما می کنم ازینکه من بسیار به برنامه شان زنگ زدم رخ نشد وازینکه ایشان درین با این سایت نیز همکاری دارند ووقتافوقتا از مطالب ارزنده ای ایشان درین سایت مستفید شده ام در پهلوی اینکه برنامه هایی شانرا همیشه تعقیب می کنم ایشان یکی از منتقدین سرسخت عاملین این حوادث خونین هفت وهشت ثور بودند تا جاییکه من برنامه هایشانرا تعقیب نموده ام میباشند همیشه در تبصره هایی خود گروه هایی بدنام خلق وپرچم عاملین هفت ثور وگروه هایی نامنهاد اسلامی مثل احزاب بدنام اسلامی جمعیت شورای نظار جمبش وحدت اتحاد طالبان مزدور را نورد انتقاد شدید قرار داره وهمیشه دولت کرزی را با جا دادن وبه محکمه نه کشاندن این جانیان مورد انتقاد قرار داده اند که به جا بوده ومن همیشه از جمله طرفدارانی شان بودهام ولی هفته گذشته ایشان یکی از نماینده گانی یکی از گروه ایی جنایتکار را که مربوط حزب اسلامی میباشد دعوت نموده بودکه برسر زخم هموطنان داغدیده ما نمک پاشیدندهستند بیشمار افراد خبیر آگاه در مسایل سیاسی ووطنپرست که با دعوت ایشان به برنامه هایی سیاسی تان برنامه ای تان ارزش به اصطلاح سیل کردن را پیدا می کند چطور شما درد هایی هموطنانی ستمدیده ای ما را نادیده گرفته این نوع جنایتکاران را ونمایند هگانی شانرا قبه برنامه ای تان دعوت می کنید ودرد آورتر ازهم اینکه وقتی یکی دو هموطن ما رخ شدند وخواستند صدای اعتراض خود را با مطرح نمودن سوالهایی از مهمانی شما ابراز بدارند به اشاره این شخص پررو لین شانرا قطع کردید اولا دعوت این نوع اشخاص که نماینده گی از احزاب بدنام وجنایتکار وویرانگر می کنند از محبوبیت شما وآقای خطاب می کاهد وثانیا اگز شما روی بعضی دلایل مشخص که نزد خودتان موجود است این نوع افراد را دعوت می کنید باید مانند نصیر فیاض آنطور سوال پیچ کنید که راه خود را گم کند وبه هموطنانی ما وقت بدهید تا با حفظ عفت کلام با مطرح نمودن سوالهایی جواب ناگفته حداقل دل خود را خو خالی کنند در غیر ان همان حس وطنپرستی که شما را واداشت تا این مسوولیت خطیر را که پیشبرد این برنامه مهم سیاسی از تلویزیون شما می با شد مورد سوال وشک قرار می گیرد زیاده ازین تبصره نمی کنم بازهم به شما احترام قایلم واین شکوه ای من به این مهفوم نیست که من زحماتی چندین ساله شما وخطاب صاحب را منحیث یک بیننده ی برنامه هایی باارزش تان نادیده بگیرم واز سایت وزین افغان جرمن خواهشمندم تا پیامم را نشر کرده وبه خدمت عباسی صاحب تقدیم کند


اسم: عبدالقیوم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.04.2011

دښاغلې حمید نوري صاحب دبدو ویلو اوښنځلوډکه تهمت نامه مي ولوستل. ما مخکي داسي فکر کاوه چي نوري صاحب یوازي یو ښه لیکوال دي. پدي بل صفت يې اوس خبر سوم چي تر لیکوالۍ په بدو ویلو، ښکنځلو، تهمتو کښي ډیر وارید دي. آفرین مخالف ته باید همداسي جملې، کلمي استعمال شی. ګوره یوه افغان ته داخبره لیکل پر ناموس تیري اول خو به دا کار سوي نه وي او که کومه واقیعه پیښه هم وي افغان يې په لیکو باید و شرمیږي. بل ته پدي ډول بد ویل یا لیکل دسړي خپل حیثیت ته صدمه رسوي. ځکه د بشري علمو طرفدار او داسلام دلاري پیرو باید همداسي لڅ...نه وي.داستاسي اهلیت، صداقت او دوطن سره دمیني نماینده ګي کوي.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.04.2011

ټولو ته سلام
د افغان جرمن انلاین څخه په مننه، چی افغانانو ته د نظر د بیان او ازاد بحث شرایط چمتو کړی.
د ستراتیژیک تړون : د قانون او ضرورتونو همغږي تر عنوان لاندی مقاله کی ذکر شوی( د ژوند حق مالیکت پر حق پورته دی نو د جامو خاوند که د خپل مالیکت د اعادی له پاره غل ژوند اخلی دا عمل یی مشروع نه شو بللای)
ښاغلی منلی صاحب، که د افغانستان نافذو قوانینو ته ځیر شو نو د مال، ناموس او د ځانه د دفاع حق مشروع ګڼل شوی دی.
د مثال په توګه یو شخص د خپل مال، ناموس او د ځانه څخه د دفاع په حالات کی د قتل مرتکب کیږی ایا دا حالات جرم ګڼل کیږی؟
ایا د ځانه دفاع د انسان مشروع حق نه دی؟
په درنښت


اسم: abdulqayoom   محل سکونت: dih boree    تاریخ: 17.04.2011


دادروغ پریژدی اوافغانان جورشی
داهغه قوم د ه چه لاسونه یی اسمان ته رسی
چه زره یی وشی په هغه ساعت جانان ته رسی
درنو لوستونکو اوگرانو افغانانو!
تاسو خفه کیژی مه دامی ستاسو دبیعزتی لپاره نه بلکه دحقیقت دبیان له پاره دا عنوان انتخاب کری زه په دیر درنشت سره هیله من یم زما داکلیوالی یو تعداد ناتراشی واوری دامی دزره له درده ولیکلی(امید ازروی منت برمن این کلمات مارا اغماض فرمایید):
زه پوهیژم مونژ دیر درانه لیکوالان لرواودیر زیات داسی مطالب لیکی اوداسی مسایل په گوته کوی چه په لوستلویی دانسان اوهرافغان خوشحالی دوگنه کیژی.
خوکه په رشتیا او ریالستیک او واقعی شکل سره ددی هیله منیو چه ددی زوریدلی درپه درکریشوی ناتوان افغان ولس اوددی خپل کور دپرابلمونو دامحا دموجوده ناخوالو اوستونزو دلری کولو اودداسی موجوده تحمیلی عمدی کرکیچنو حالاتو نه دخلاصون له پاره سوچ لرو اویاداسی هیله من یو چه داتحمیلی تول کراوونه دی محوه شی ترهریوشی دمخه باید او ضر ورتا په لازمی توگه باید خپل زهن له زهنی امراضو اومهلکو بیماریو نه خلاص کوهغه بیماری چه ددی ملک او قوم مادی اومعنوی هریوه شتمنی که هغه فردی وی او که اجتماعی هغه محوه کوی او نابود وی یی اوهغه بیماری او امراض تمامی خلکو او ولس ته پته ده چه عبارت دی له هرنوع تعصبات /کرکه /عناد/ دشمنی / خصومت / عقده / خوابدی/ له یوبل نه د لری کیدو تول هغه عوامل چه ددی ولس دبد بختی موجبات فراهم کوی او هغه خاصیتونه چه عمدا او قهرا ددی ولس دسلو لونو ترمابین عمدا ایجاد کرل شوی او وده ورکوی دهغوی دمخ نیوی تلاش وکو اوهریو شی دحقایقو په بنیاد اودواقعیتونو په اصل اود رشتیا اوریشتینی اگاهی په اتکا دخپل ولس اوقوم دشی شایسته رهنمایی په غرض اود مسولو مراجعو د درک او جلب توجه په خاطر په علمی اساسی فکتورونو سره دحل دامکاناتو دشودلو په روشنی کی ابرازاو بیان کواود خپلو سود مند و خیالاتو اظهار داصلاح په غرض نه دفردی اومایوسی یابل هدف له پاره وکو داقوم داولس اودا افغانی جامعه داصلی ملی حقیقی اهدافو درشتینی پاکو بی غرضه مطالبو داوریدلو اودهرنوع معضلو دبیان صبر او تحمل توان لری اوهم یی دلری کو لو نیاز مند اوخواهشمند دی دا افغانی سوسایتی غواری چه جنگ ختم شی ارامش سکون او هرنوع ازادی بحال شی دورور ولی فضا قایمه شی عدل انصاف مدنی بشری انسانی حقوق ازادی خوشحالی سکون امن امان خپلواکی ددی قوم په نصیب کی را شکاره او په اصلی معنی ثابته شی دروغ ختم شی په کور کلی ایریا منطقه او اطراف او جهانکی دانسان اصل او قدرپه جای شی ترهغو چه دا همه انسانیت پرسکون شی او دانسان ویره له انسان نه پای ته ورسیژی فردی او اجتماعی هر یوه برخه پرسکون او پرامن شی خو افسوس چه ترنن پوری داکار ونه شواو عمداممکن نشواودا خلک که دزندگی په هریو مد کی مصروف دی اویا په هره حجره کی لگیادی دهمغی حجری نه یی دفردی منافعو په خاطر نا جایزه فایده اچته او دا جایزه او حلا له روزی یی په لته ووهله دمثال یوذکر کوم:
ددی وخت لیکوال چه یو فرد اودخپل ضمیر اوزره پاچاده هغه واقعیت نه لیکی او که لیکی هغه به دیوی نظریی یواصل یوهدف یوفردی منفعت او دیوه خاص غرض په بنیاد لیکل کوی تاسو دافغان جرمن داتول مطالب وگوری داتول لیکوالان په دی لومو کی را گیردی:
یاپشتون ده ددری اونورو خلاف لیکل کوی یا تاجک ده دپشتنو خلاف لیکل کوی اودا لیکل دوه نوعه وی یا اشاره تا او کنایه امیز یا مستقیما یو بل پسی اوهره خوا داغواری چه برنده شی اوهمداسی نور قومونه اونوری ژبی.....
یا دیو حزب تنظیم سیاسی باند پارت اوگروه سره تراو او رابطه لری اود هغو دمنافعو دساتلو په بنیاد داسی کلمات او جملی لیکی چه دهغوی دافع او دده دبری او تحسین موجب وگرزی......
یا اخوانی بنیاد گرا ملا طالب القاعده کمونست خلقی پرچمی شعله افغان ملتی دموجوده نامطلوب نظام او یا یوبل کثیف اوپردی غیر افغانی غیر ملی سلول او پت یا شکاره عنصر ده مسایل داسی پیچیده کری چه دهغوی دمنفعت له پاره لیکل کوی او.....
یا دغربی شرقی پردی استخباراتی جاسوسی روابط تعلق او اریکی لری یاداچه په سیا / را / خاد/ کی جی بی / ای اس ای او یانورو شبکوکی راگیر اودنورو دخیالاتو په لوموکی ژوند په پوره بی شرمی اوناچیزو امتیازاتو تیرول ورته شه شکاری دبل کارت یی اخیتلی جاسوسی یی کوی او دخپل دین وطن او ملی نوامیسو هریو شی نه تیر ده اود هغوی دامر او هدایت مطابق خپل قلم دکاغذ په دی سپین پاک مخ داسی را کاژی چه ..........
یادموجوده نظام نه مایوس رتلی خفه ناراض متضاد او یایی خاص ملنگ ده ابراز دعقیدت یی.........
یادنورو دکلتور دترویج دنده په غاره اخیستلی اود خپل ملی قدرمنو الفاظو په بدله کی دبل مضخرف کلمات او جملی استعمال اوتر ویج غواری او یا دنا اهلی په بنیاد دخپلی ژبی په جای دنورو دژبو په جملو او کلمو یی لاس پوری کری وی اودا درک نه لری چه زه کوم کارکوم او.....
یادایوشی هم نه لری دخپل شهرت له پاره په تهمتونو تورونو عداوتونو او دشمنیو اخته یودبل سپکه وایی اود جهل په تورو لوموکی راگیر هغه شی لیکی چه ...... او په خپلوکی دکبدی او پهلوانی په کره کی سره تیروتی وی اویوبل بی پردی کول غواری
یا واقعی اصلی او بنیادی ضروری دوخت اوزمان مطابق الفاظ او کلمات په داسی شرینو پاکو جملوکی امیل اوددی پاک خواژه ولس امیل ترینه جور کی چه ددی وخت دملت ناوی پری افتخار کوی.
دازمونژ داجتماع یو بخش یومد او خاص وروکی تازه دم اونونهال بنیاد او سازمان ده چه داترنن پوری په یو نظر یو والی او وحدت نه لیدل کیژی اون وحدت لری په دغه شان زمونژ په تحلیل گرانو کی سیاست پوهانو کی په دفترونوکی په ریسانو وزیرانو نظام اوهر بخش تر کلیوالو بی تعلیمه اقشارو کی حتی په ارگ کی داحالت روان اوجریان لری.
یو وایی زه پشتون یم بل وایی پشتون طالب ده بل وایی دا پنجشیری ده بل وایی دا هزاره اومیخ زن ده بل وایی داستمی ده بل وایی دا ازبک تاجک نورستانی بلوچ او.....ده داتولی پدیدی ددی قوم ترمیان عمدا قهرا ایجاد کرلی شوی او وده ورکر شوی ده اوس هم دی ته لمن وهل کیژی اوهره لمحه چه ددی قوم ددی مسلو قربان او ضایع کیژی دا ددی قوم جرری ختموی.
زه دامنم چه کمی کاستی شته.
نظام نه لرو او کوم نامطلوب سوری چه دنظام په نوم ددی ولس سرباندی جور ده دابد بختی ده.
دولت حکومت قیادت او غمخوری نه لرو اونه ددی ملت دتایید وروه اونه دی اونه به شی.
داسی خلک دقدرت په کرسی قابض دی چه داولس یی دفساد جرم او جنایت په خاطر دمحاکماتو انتظار کوی خو غمازیی په سر لاس ایشی ده او ستاسو داهلی خلی او تلاشونه نقش بر اب دی خفه نه شی دا واقعیت ده چه :
ازاین زدنها بچه بور نموشه اگر بور موشه کته نه موشه....
خو مونژ اوتاسو داهریوشی هیر مری اویوبل سره په کبدی او پهلوانی اخته یو دروغ وایو حرام خورو جاسوسی کوو فردی منافع په نظر کی لرو ملی منافع موهیری دی اوداچه دملی ملی کلمه ذکر کوو له هغه نه خپله فایده او چتول زمونژ هدف ده تاسو خپل گریوان ته سر کته کی او وویاست ایا دا وطن ستاسوده داحکومت ستاسو انتخاب ده دا ازادی لری فحاشی شراب عیاشی نشته اود زن دحقوق په نامه کوم کارونه کیژی ایاقاضی ملا سید امام لیدر جهادی رهبر مشر ریس جمهور وزیر متدین پرهیز گار داسی وی اوداسی عادات لری ضمیر ته ملامت هرافغان ولی له حق او حقیقت نه سترگی پتوی ایا داجراات شته چه رشتیا ووایو نه کاملا دروغ او.........


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 14.04.2011

به همه سلام
اعضای بدنام پرچم و ګروپ سکتیاریست کارمل در فکر این باشد تا در چوکاټ یک رژیم دیموکراتیک و مردمی محاکمه شوند.
طوری که این شخص بنام سعیدی و در جواب هیګل از زندان یاد کرده.
درست جای شما همان زندان است اینکه چرا و چرا محاکمه نمی شوید سوال دیګری است.
برای ګروپ کارمل چیزی باقی نمانده است و وطنپرستان واقعی افغانستان را همین ګروپ بدنام اعدام و ترور کردند، حال جای شرم است که از نام کلمه دموکراتیک و روشنفکر این ادمکشان استفاده می نمایند، کدام روشنفکر؟
همانا چهار وطن فروش کارمل!
هدف اینها از دموکراتیک و روشنګری نمی دانم چیست؟
بهتر است توبه کنید و از مردم افغانستان و خصوصا از روشنفکران، دموکرات ها، ملی ګرایان و از مقتولین که توسط شمایان کشته شده اند عفو بخواهید و توبه کنیدږ
مطمینآ روزی زندان و محاکمه شما همان طوری که خود ګفته اید فرا رسیدنی است.
به ګفته بچه سقاو برو چای ایت را به قند نوش جان کن، شما را به همچو مسایل چه!
در اخر از سایت محترم افغان جرمن انلاین می خواهم همچو نوشتار که از جنایت کاران و سکتیاریست معلوم ارسال می کردد، توجه فرمایند.
جای اینها در این سایت نیست


اسم: غلام صدیق   محل سکونت: مکروریان    تاریخ: 14.04.2011

درگران افغانستان با پخش خبر درباره
يو شمير افغان سياستمداران په هيواد کې د اړدوړ جوړولو په لټه کې دي
تعجب کردم که چگونه می تواند سه جهت مخالف باهم یک جاشوند بهر حال همگی می داند کی ملی گرا است کی پرچمی وخادست وطن فروش وکی بیتفاوت وکاهو وکدو
من نظر خان بهادر را تایید نموده ومی گویم چه فرق دارد که اویک پنجشیری است مگر اندیشه ان برای مردم وافغانستان بالاتر از همه ارزش دارد تلاش که داشت ودارد وارزوی که دارد نهایت مفید وموثر وارزنده از همه است.
من تحسین می فرستم با شیر مادر که هرکس باشد با این نظر که موصوف دارد
او افغان است افغان خواهد بود وافغان خواهد مرد مگر افسوس بحال انهای که افغانیت وپشتو واصالت وخود تراشی دارند ومیخواهند خودرا دانشور ودانسته وبادرد وباوطن خواهی ومردم دوستی وفحلیل گرایی وسیاست دانی ..... وغیره میخواهد معرفی بدارند ولی درجیب کارت غیر پاسپورت اجنبی ورشته خاص استخباراتی وطن فروشی وبی ضمیری دارند و......سگ این وان اند
امید وارم همه افغانها بیک واقعیت متوجه باشند وان اینکه:
افغان باشید وافغان واقعی را بدنام نکنید ووحدت داشته مبارزه نمایید برای تعالی وترقی خود ووطن خود ومردم خود کار کنید ومسلمان بودن شرط اول این بخش است تازمانکه خود خدایخود وهدف زندگی خود(زندگی بی بندگی شرمندگیست...)رادرک نکنید این اهداف نقش است بر اب کوشش نمایید هیچ کس را بدنام نکنید خود کاری کنید که مورد تایید دیگران باشد واز نیک سیرتی واخلاق نیک شما پند نصیب دیگران گردد.
هرچه است برای بهبود است منتظر نتایج باشید واین رژیم ونظام نهایت کثیف ونفرین است ودردست کثیف ترین افراد صلاحیت ها عمدا داده شدهواین دشمنی غرب با افغانستان است روسها نسبت بغرب شرف دارد ولی با این معنی نه که ما خرسان روس را تایید نمودیم بلکه نه کل باند ونه کدو خاک بر سر هردو سگ زرد برادر شغال است اما روسها چنان جنایت نکرد که غربی ها دارند این حقیقت است.


اسم: خان بادار   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 13.04.2011

تعجب وحیرت برای افغانها چیزی نو نیست

اینکه پرچم وعیسویت وملیگرای ومذبذب باهم یک جاشده ومیخواهد طرح وضع وبرای این مردم چیزی جدید به ارمغان او رد مایه تعجب نیست ونباید حیرت نمود واین ملت نباید تعجب وحیرت داشته باشد یک ضرب المثل مشهور است که می گو یند:( خانجی هم داکوی هم دا)
دریک زمان یک هندو زن مقبول داشت ویک مسلمان با او یارانه داشت ویک روز مسلمان بازن از طرف هندو باالفعل گیر امد مسلمان گریخت ودر مسجد کنار مسلمانان دیگر به نماز ایستاده شد زمانکه نماز ختم شد هندو به مسلمانها گفت این مرد تا اکنون بازن ما... مهربانی داشت مردم همه گفت ای هندو تو خود دیدی که نماز خواند چرا تهمت داری هندو بجواب مسلمانها گفت (خانجی هم داکوی هم دا)
ودرجای دیگری می گوید:
یک نفر از یک تعداد مردم پرسید که ایا فیل تخم می دهد یا بچه؟
مردم جواب داد درهرد(تخم وبچه) ان شک وتردید نیست.
اگر این خبر واقعیت باشد واینها مشابق با خبر اغاز بفعالیت کرده منتهای حماقت امرالله است ولی من فکر نمی کنم:
تعجب اور این است که تا دیروز امرالله صالح ملی گرابود وتما می مردم فکر میکرد ان توانست در نظام موجوده یک مرجع مستقل ملی را تا سیس واین را تمام مردم این خاک فال نیک می دید وزمانیکه از انجا دور شد همگی نهایت ازرده خاطر بودند حتی گریه های بحال وطن ومردم واشک های ریخت ولیک اکنون معلوم شد که او نیز مثل ربانی و خاد کام وکی جی بی نه تنها ملی نبود بلکه یک اجنت تزار بود وبا پرچم پیوست وچهره ان افشاگردید وبخوانید که چه دارد.
يو شمير افغان سياستمداران په هيواد کې د اړدوړ جوړولو په لټه کې دي


لوى افغانستان ويب پاڼې ته د رسيدلو راپورونو له مخې د کورنيو چارو پخوانى وزير حنيف اتمر ، د ملي امنيت پخوانى رئيس امر الله صالح ، د کليو د بيا رغونې او پراختيا وزير احسان ضيا او د ولسي جرګې پخوانى مرستيال ميرويس ياسيني په دې وروستيو کې داسې هڅې پيل کړې دي څو خلک په هيواد کې د منځني ختيځ په څير لاريونونو ته وهڅوي.
لوى افغانستان ويب پاڼې ته يوې باوري سرچينې د نوم نه ښودلو په شرط ويلي چې نوموړو کسانو په دې وروستيو کې په کابل کې د بريتانيې په سفارت کې هم څو ځله له برتانويانو سره په دې اړه سلا مشورې کړې دي.
بااعتماد کامی به امرالله
میخواهم بنویسم که این یک شایعه است واین یک تهمت است واین یک توطیه است از جانب برخی از افراد متضاد با امرالله اما من رد نمی کنم که امرالله صالح با انها ملا قات های داشته باشد وبا انها تماس ندارد امرالله صالح کاملا یک عنصر ملی وطن فرست و مردم دوست وبادر وبادرک است ولی اینکه دبین سه تن از افراد قرار دارد که از هر لحاظ انها افغانی نیست واحنت وبیگانه ومزدور اند مایه تعجب است ولیک شاید اتفاق نباشد بخاطر اینکه این مردم باور کند وان را بدنام ساخته بتواند با این ها ودربین اینها تصویر ان را جابجا ساخته است واین وابستگی دارد به مهارت خاص انتر نت نویسان.
پالیسی وتاکتیک های نظام موجوده برای فریب مردم از یک تن افغان مهاجر را شما اگر بخوانید دران بوضاحت نوشته است که : (نظامموجودنفرین ترین شکل وطرح حکومت است روی این هستی وسیع بین تمام کشور های جهان که دکتورین نظام فاسد فاسد ترین سابقه دربین این ملت وجهان دارد مرام نظام موجوده کاملا متضاد ومخالف با موازین حقوق مدنی بشری وبین المللی واسلامی وکلتوری این قوم وخاک است واین جامعه اگر بخاطر امیدواری اینکه امروز وفردا بهتر خواهد شد انرا برداشت می نماید معنی انرا ندارد که مورد تایید این جامعه است تداوم این نظام موجدعقده مردم با غرب با دیموکراسی وبا ازادی وامریکا وناتو است که عمدا این نظام با این مسله بخاطر منافع خاص وفردی خود وبقای خود دامن می زند گرایش نظام موجوده بجانب بنیاد گرایی وطالب والقا عده وهمرنگی نظام پاکستان که هم قاضی حسین وهم مولانا فضل الرحمان وهم حقانی وهم طلبه ویرانگر کشمیر دارد برای این ملت بظاهر صلح واشتی با طالبان تعریف میگردد نهایت خطیر وبرای مردم افغانستان مایه تشویش است وهم موجودیت خاد فعال وکام بالمثل کیجیبی تزار وموجودیت همه عناصر وابسته به تزار وارتباطات کرزی از طریق ربانی با تزار ها نتایج خطیر وجبران ناپذیر دارد واکنون همچو تبلیغات بر خلاب عناصر ملی را سرزده یک بار دیگر این مردم وملت را گمراه می نماید......................)
بنابراین موضوع را از طریق شما به انها راجع کرده میخواهم نظر خود انها را درباره همه مردم بدانند.
با امید نشر شما
خان بادار


اسم: نجيب آرام پژوهشگر حقايق از    محل سکونت: هامبورگ    تاریخ: 13.04.2011

خـنـده تلخ من از گريــه غم انـگيـز تر اســــــــت
کارم از گريــــه گذشــــــــته اســت به آن ميخندم
خانم و آقای قاچاقبر !
گنج بی مار و گل بی خار نيست + شادی بی غم در اين بازار نيست
بر حق آنانکه هنجار وجود شان در نابودی داشته های ديگران است و خود بی ميوه و ثمر اند را بايد به راهی نيک ، کارنيک واداشت .
سال ۲۰۱۰ ( خانم فرشـــــــــــــــــــــــــــــته حضـرتی ) خواهر خانم ( احمد ولی مسعود
) فعلآ مقيم کشــــــــور شـــــاهی ســــــويدن و مســــکونه اصلی ( پنجشــــــــــير ! )
با سازش و کاوش ( خاص ) با نمايندگی سياسی کشور های اروپای شـــمالی ( اسکندنيويا ) در کابل روابط و ظـوابط کاری را ايجاد به طور غير مجازی و مجاری غير قانونی ويزای اتحاديه اروپا (Shangan) را برای چند تن بخت نگون شـــده های ( هم وطن ) افغان بدست آورده و هر ويزه مبلغ (200000$) بالای اين افغانها بفروش رسيده
بود . تاريخ 10 اپريل سال جاری يکی از اين فريب خورده ها که خود را به شهر مالمو سويدن رسانيده بود و مدت بيشتر از هشت ماه در منزل افغان بنام ( زرنگار ) زيست داشت از طرف دفتر پذيرش مهاجرين سويدن پی در پی جواب منفی گرفته که طی ياداشتی مجبور به بازگشت به افغانستان گرديد . اين افغان که زندگی و هستی او را فرشته جان حضرتی در مقابل ويزای از موصوف گرفته بود . روشن ، شفاف تمام جريان را برای وکيل خود اقرار و چند قطعه عکس را نيز تسليم مقامات پناهندگی نموده و آدرس فرشته حضرتی را توسط ضيا رهين مسول سايت مبتذل ( خاوران ) که همکار و هم دست فرشته حضرتی ميباشد بدست آورده است .
و سر انجام آنچه درون مايه انهاست نمايان گرديد چناچه تجربه و علم روانشناسی نيز ثابت نموده است " انسان قادر نيست هميشه و بطور کامل نقابی بر صورت نهاده و پنهان
کاری کند و سر انجام نقاب از چهره اش افتاده بی انکه خود اگاه باشد درون و هرگونه عمل ناشايست او آشکار ميگردد و خورشيد هميشه پشت ابر قرار نه ميداشته باشد .
در جهان هيچ عيبی آدمی را شرمگين تر از ان نه ميکند که ديگران دروغش و فريبشرا کشف افشا سازند
( حقيقت گفت مرا برهنه بگذاريد و پيرايه برمن نبنديد زيرا من هيچگاه از برهنگی خود
شرمسار نيستم .
و اين افغان که قربانی فريب فرشته حضرتی گرديده به وکيل خود گفته است انقريب دوستانش [ کانال ارتباط ] در کابل ميان فرشته و نمايندگی سياسی را کشف و به اختيار مقام های سويدنی گذاشته تا ديگر هم وطنانم از اين گزند غير قانونی و دسايس قاچقبران در امن باشند . نجيب آرام پژوهشگر حقايق از ـــــ هامبورگ


اسم: zaman afghani   محل سکونت: peshawar    تاریخ: 12.04.2011

برادران عالیقدر!
میخواهم پیشنهاد خود را ارسال بدارم اما باعرض معذرت
1- مدت ها شد که این مطالب درج این صفحه است ایا شده می تواند که تغیرات را بعد از چند روز دران اورده وقت ان را تقلیل دلده احسان فرمایید؟
2- برخی از برادران که نامه ار سال می کند مضامین ان نشر نمی شود ایا درانجاهم نظام منی افغانی حاکم است؟
3-ایا دربین نشرات انمرجع هم این تهانه داران غربی که درکابل چوکیداری جعلی غربی دارند اثر ورسوخ دارد و اختلافات بین پشتو و دری دران جاهم تاثیر دارد ؟
4-ایا بعضی مردم مانع برخی نشرات مبتنی بر افشای بعضی کثیفان فاسد وفاقد اخلاق در نظام موجود اثر انداز است؟


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 10.04.2011

Mohtaram Salam Khan ta Salam, you are right that I have the ability to write my comments or articles in our languages ( in Pashto and Dari ) and I am fully agree with your remark that the identification of one nation is based on its language, tradition and its culture, I am agree with you too that ONLINE communication should happen with our own languages to understand each other and to come close to each other! Unfortunately I could not succeed till now to use our languages for comments and articles.

I have planed to travel in month may and by this possibility I will collect proper information and advises to prepare my computer for our languages(Pashto and Dari), I hope very much that friends will support me in this matter!
You are not only the one, many my friends in Afghanistan are complaining about my such weakness!

I have read your article from 06. 04. 2011 in Afghan German ONLINE, it is an excellent article !


اسم: حفیظ حبیب   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 08.04.2011

دانشمند محترم آقای داکتراکرم عثمان , مضمونی تحت عنوان " ما وشب های یلدای تاریخ ما" به نشر رسانید که تا حال واقعا کمتر نویسنده ائی به این شکل در مورد نارسائی های اجتماعی وسیاسی کشور ما ونقیضه ها وپسمانی های ما ملت نجیب افغان !! به طور صریح , مستقیم توضیح وتحلیل ننموده است . اگر ما دست به اوردهای تاریخ خود نظر کنیم غیر از جنگ ,جنایت برادر کشی ,استبداد وتعصب نژادی مذهبی وفرهنگی چیز دیگری در بساط نداریم ونباید به گذشته خود افتخار کنیم . ایدیای قومی وقبیله گرائی مارا بجائی نمی رساند در غیر آن طوری که داکتر صاحب در پای نوشته خود اظهار نمودند که اگر حال بدین منوال ادامکه یابد به جز شکست , تجزیه و حذف کامل مابه حیث یک ملت از نقشه جغرافبائی جهان خواهد بود.


اسم: سلام خان   محل سکونت: .    تاریخ: 07.04.2011

زه هیڅکله هم دافکر نه کوم چی ښاغلی غروال صاحب دی په خپلو ژبو لکه پښتو او دری لیکل ونشی کولای او یا د ې له ډیره مجبوریت په انګلیسی ژبی باندی ولیکلو ته شروع کړی وې، شخصازه په دی ډیر خوشحالیږم چی زمونږ ډیر افغانان دمحترم غروال صاحب په شان کولای شی په خارجی ژبو باندی ویل او لیکل وکړی،ولی ډیربه ښه وی چی تر کومه چی زمونږ افغانانو توان او طاقت کا رکوی باید خپلی ژبی له یاده ونه باسو او دودی او انکشاف په جهت کی یی لانور تلاش وکړو، دا ځکه چی په پښتو او دری او یا دافغانستان په نورو ژبو کی زمونږ افغانی هویت نغښتی دې ،لکه څرنګه چی معلومه ده دافغان جرمن آنلاین ویب پاڼه په مکمله توګه په پښتو اودری ژبو هره ورځ نوی او تازه معلومات نشروی نو لازمه ده ددی پا ڼې دپالیسی مطابق ټول ګران لیکوالان دغه اصل په نظر کی ونیسی. که چیری کوم څوک لیکنی دافغانانو لپاره کوی لازمه ده په خپله پښټو او دری ژبه یی وکړې،چی ټول افغانان پرهغه باندی پوه شې او دلوستلو ځخه یی خوند واخلې .که چیری غروال صاحب دپښتو او یادری الفباء په باب دکمپیوتر دکیبورد په برخه کی کوم مشکل لری کولای شی په ډیر ساده شکل سره یی حل کړی او دنورو افغانانو ځخه دکومک غوښتنه وکړې.


اسم: امان الله   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.04.2011

سلام به همه
قابل توجه مسوولین محترم افغان جرمن انلاین اینکه:در خبرونه تحت عنوان (جنگ زرگری پارلمان و دادستانی را پایانی نیست ) از کلمه ناشناس دادستانی استفاده شده که در افغانستان مروج نیست
ګفته می شود شبکه اطلاع رسانی مرتبط به قدس ایران بوده و این نشریه در تعرض فرهنګی علیه کشور عریز ما قرار دارد
اګر از سایت متذکره خبر یا هر انچه باشد وقتی اخذ می شود، باید اصلاح شود و بعدا نشر شود، بهتر خواهد بود، و از جمله وظایف ملی ما افغانها بوده ، طور مثال شما کلمه کابوس را که در افغانستان مروج نبوده و افغانها از از عوض ان از ( اختناق) و یا از کلمه اشفته خاطر استفاده و بکار می برند، در این نوشتار بکار رفته، امید است توجه شود، متل داریم که مشت نمونه خروار
موفق باشید


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 05.04.2011

Mr. Mohammad Aymal, thank you very much for your advising and instructions, in spite of my weak English please, let me to reply to you.

As you know it that the attack in New york and Pentagon was carried out with the adress of our country in year 2001, you should understand that a supper power can not accept such attack without reaction!

we are witness too that Wahabi Sheich Bin Laden announced regular from Afghanistan, "he wants to defeat USA" and Mullah Omar was fully silent. Mr. warrior G. W. Bush saw such horrible attack as present, in fact one eye Mullah Omar made it possible for USA including NATO to get approval from UN and to enter into our country.

Mullah Omar and his around caused the whole current disaster and they made it possible to have in country all type of mafias, killer and robber now, those sold people damaged Islam and because of those sold people is burning the country and the future of our suffering nation is unknown!

UN is international accepted, nobody can ignore it except uncivilized countries like Gaddafi and Mullah regime of Iran, to kill innocent people like the staffs of UN, it is criminal act, many business Mullahs und Talibs are using Islam as weapon, in reality one type Mullahs are USD slaves now and to the other type are trying to bring the country into stone age to keep the nation like herd.

Yes, lot of children, women and men lost their life through blind bombing, many innocent people confronted with insulting and the jails are full from them, we are guilty because we started 1978 to bring former UdSSR into country, our sold Mullahs started civil war for getting power, Kabul was divided in 8 sections, we started under logo Islam to attack USA, we are guiding the foreigner military as translators and as spies for such murderous duties because of USD, there are two sold groupes which are carrying out such dirty duties, they are calling themselves as pure Tajiks and Pashtoonen!

We should have courage to clean among us then we can have the ability to get free the country from those killer, robber and sold elements!!

I do not know Mr. Muradzai but to say he is mental sick, it is not correct, I am sure he is disappointed deeply about those sold Mullahs doing.

Note: Mr. Mohammad Aymal, I allowed me to mention that you are using your English language ability to irritate the participant in discussing, also you are a very small supper power and USA is a great supper power!




اسم: walid tarzi   محل سکونت: kabul    تاریخ: 05.04.2011

[ در کارگه کوزه گران رفتم دوش + ديدم دوهزار کوز ه گويا و خموش ]
[ نا گاه يکی کوزه بر آورد خروش+ کو کوزه گر وکوزخروکوزه فروش]
روزی ابوريحان بيرونی درس به شاگردان ميگفت در اين هنگام خونخوار و قاتلی پای
به محل درس و بحث نهاد ، شاگردان با خشم به او مينگريستند و در دل هزاردشنام به قاتل ميدادند که چرا مزاحم آنها شده است ، آن مرد قاتل روی به حکيم البيرونی نموده چند سوال ساده نمود و رفت .
فردای آن روز نويسنده ، مديحه سرای رژيم ايران ، پای به محل گذارده تا سوال از حکيم
البيرونی بپرسد ، تا به نزديک چوکی حکيم ابوريحان برسيد ، همه ديدن از حکيم خبری
نيست هر طرف را نظر کردند اثری از البيرونی نبود ، يکی از شاگردان که از آغاز چشمش به حکيم البيرونی بود حکيم را دنبال و از استاد خود پرسيد : چگونه است ديروز آدمکشی به ديدار شما آمد پاسخ بر پرسش هايش را گفتيدو امروز نويسنده معروف آمد ه و شما محل درس را رها نموديد ؟!
مرد خرد و اهل فضل فيلسوف ابوريحان البيرونی گفت : فرزندم به ياد داشته باشيد که
آدمکش و يک جنايتکار تنها به خودش و معدودی لطمه ميزند وميرساند ، اما يک نويسنده مزدور ، فروخته شده کشوری را به آتش ميکشد .
مسول و گرداننده سايت سوال بر انگيز ( کابل پرس ) کامران مير هزار ايرانی تبار قرار است با زهر پاشی ، ايجاد نفاق ، ياوه سرای ، ترويج هرج و مرچ مليتی ، مذهبی ، سمتی ، مذمت همه وطن پرستان افغان ، پخش اراجيف ، آشوبگری ، پخش روش اختراق ميان مردم ساکن در افغانستان ، انقراض وحدت ملی تمام مليتهای با هم برادر افغانستان ، با نهايت بدکنشی انهدام تاريخ پر افتخار افغانستان ، تازيدن ددمنشانه عليه
غازی ميرويس خان بابا ، اعلحضرت احمد شاه بابای بزرگ ، شاه اشرف هوتک وشاه محمود هوتک و غازی شاه امان الله غازی و ساير غازيان و راد مردان شهير کشور قرار است آتش ، خانه جنگی را مجددأ تازه ساخته بنا بر دستور اخوند های تهران ، قوم و مشهد و دستور وزارت اطلاعات ساواک اخوندی ايران ، افغانستان به سرزمين سوخته مبدل گردد .
با روکش چند نام خود ساخته ، خود بافته مسعتار { روشن ضمير ، گوربز عطاخيل ، خان اصيل ، مزاری ، روشن ، بينا ، بابک ، هاشمی وووو } که خود کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش ميباشد ، همه روزه اين سگهای پاچه گير بازاری ، هرزه ، اوباش ، چماق بدست عليه همه مقدسات ملی ، تاريخی و عليه نويسنده های باشرف قرار گرفته همه روزه اين سايت مضحک [ کابل پرس ] تنها و تنها وظيفه به آتش کشيدن افغانستان است و بس ، اخيرآ بنا بر تحريک ايران وحشت در شهر مزار شريف ، کندهار در گرفت اين سايت مبتذل خاموش بود واست .
بنأ هر مقام مسول مديای افغانی ، پارلمان کشور ، قوای قضائيه کشور و اگر ريس جمهور چشم بينا و گوش شنوأ و وجدان بيدار داشته باشد جلو اين زهر پاشی های اين مار های خوش خط وخال را قبل از انکه کشور را به آتش بکشند بگيرند .طرزی ــ کابل وليد


اسم: Dr mohammad Aymal   محل سکونت: Sydney    تاریخ: 04.04.2011

Hi Dr K. Gharwal
I would like you to first improve your English than try writing , the 2nd thing the people reaction to ward the UN staff is more related to there strong believe in beloving Islam or could be provoked by Mr Ata any way if any one love Qaran , Islam and Hazrat mohammad swalalahooalihawasalam should show a strong reaction to ward this nasty terry because if we don,t show a strong reaction it will happen again and again .
3rd what do you mean by UN which UN the organisation who lead the mass killing in Afghanistan , Iraq, Labya ...did you remember how many people , children died in Kunar as well as in the past 10 years what has been happening in Afghanistan did UN stand forward to ward USA and NATO and stoped them from mass killing of our people .
I would like to tell you Mr K. Gharwal there is no real UN in the world any more Banky is another Hamad Karzay so you and mentally sick Muradzay need to know the fact and show a small responsability to ward Islam and afghanistan and the last thing you should know the difference betwen the burning of wholy Quran in Florida and Afghanistan .
Florida action was a clear declaration of war against Islam and disrespect to Islam intentionally not a small stupidity but in Afghanistan a crazy action by few Talab with the intention of show of power not exactly to burn Quran but I also condemn the school burning , killing of teachers , doctors .....and ordinary civilian.


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 02.04.2011

The killing of innocent UN staffs is barbaric action, this barbaric action demonstrated the fully incompetence of Kabul regime in country, Mullah regime of Iran has the main responsiblity for this barbaric massacre in Mazari Sharif.

If we would have qualified government then we would have control of this regime of its each activity in our country and we would find out who motivated and paid to kill UN staffs in such barbaric way but unfortunately we do not have such government?

If USA is taking serious the burning of Qoran in Florida then the Authority of USA should bring this crazy pastor to court and try to find out in Kabul the real supporter of this barbaric killing in Mazari Sharif and USA can carry out this job in Afghanistan!!


اسم: خان   محل سکونت: پشاور    تاریخ: 01.04.2011

دگران افغانستان اوددی زوریدلی ولس دردونه اوتکالیف دومره زیات دی چه زما اوستا په دی موجوده هلو خلو به کله هم دهغه فهرست مکمل نه شی خو دادخوش بختی جای دی چه زمونژ په افغانی ورونوکی لا داسی تکره او غشتلی عناصر شته چه ددی دردونو دپاره کوششونه کوی ستاسو داموجوده هلی خلی دقدر وردی زه دا کو ششونه ستایم او احترامات وراندی کوم.
دیر دافسوس جای خوداده چه افغانی واک داران او تریوه بی تعلیمه کلیوال پوری دروغو ویلو باندی عادت شوی همیشه خپله درنده اودبل سپکه وایی اودا وجه ددی گران غیرتی قوم وحدت او یو والی خراب کری ده منظور داده چه که مونژ دروغ ونه وایو نوهریو کاربه زمونژ سم وی تاسی داسی وگوری موني کوم کار نه کوو دمثال په توگه:
زمونژ امام دروغ وایی دجمعی په ورخ دجمعی په مسلوکی دروغ وایی.
زمونژ طالب دروغ وایی اودطالب پلار دروغ وایی زویی پشاورکی په جومات کی اوسی توک راتولوی اودی پری منکروی
زمونژوزیر مامور ریس او دولتی کارمند دروغ وایی په کار نه ده خبر له تولو مراجعینو پیسی اورشوت اخلی په جعلی شهادت نامه مقررده او وای زه دکتورا لرم.
زمونژ قاضی دروغ وایی یوه فیصله ددالرو په بدل کی کوی او په خپله ورته لار جوروی.
زمونژجهادی رهبر قوماندان اومجاهد پرون یوشی ویل نن بل شی وایی زه نه پوهیژم چه دارشتیاده اوکه هغه پرونی او.....
زمونژ زورنالست سیاسی تحلیل گران اودگردی میز تبصره کوونکی دروغ وایی کله چه خبری کوی وای وری.
او بالاخره زمونژکار وبار دروغ اوهریوشی دروغ ده داتول داخلی اوخارجی عوامل لری خوترتولو مهمه داده چه مونژ خدای رسول اسلام قران خلکو اوراتلونکی نسل اوتاریخ ته دروغ وایو حیاهم نه کوو اوشرم هم نه لرو.
وجه داده چه مونژ دخدای قانون او دخدای کتاب هیر کری اود بادار دپیسو دچوکی ددنیایی عیش او عشرت په خوشولو کی دیره او ترحد زیاته دلچسپی لرو رازی چه نن داعهد وکرو چه نوربه دروغ نه وایو داخپل ضمیر ته خجالت نور نه ده پکار او دازمونژ دخوش بختی سعادت لاره ده.
زه که د رشوت حکومت مقام چوکی قدرت پیسو اوداسی نورو توان پیداکم دتا مال دتادسر دتادحق دتا دمجبوریت پروانه کوم او نه دچاپه قصه کی یم کوشش کوم هغه تول ترلاسه کم دا عادت دچاده دهغه چاده چه له خدای نه نه ویریژی نودروغ خو اسانه کارده.
البته استثناات شته مونژ داسی خلک لرو چه هغه دخپل خالق درضا له پاره دا توله دنیا هم هیرولی شی پاک دی نجیب دی شریف دی بادرده دی عزت لری ناموس لری اوددی ولس په زوریدلو زوریژی خو ورته وخت او دانظام جای نه ورکوی اودی موجوده دروغو لیونی کری دی.
دموجوده تولو لیکوالانو نه داخواست کوم چه داله اوخپل ضمیر او رشتیا ملگرتیا وکی اودا ولس له دی موجوده تور کرغیرن بربریت نه خلاص کی.


اسم: عبدالقیوم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 31.03.2011

ومحترم نقیب الله تره خیل ټه سلام!
ستاسي علمې لیکنه مې ولوستل،تر اوسه به لږو خلګو داسي درست تحلیل کړي وي،په واضح اوعلمې ټکو به يې دا موضوع بیان کړي وي.رښتیا تر څو پوهه غوړیږي او په سیاست کي غرق،راګیر ،ور ښویدلۍ اوخپله با بل ور غور ځولې مو پوهه زده کوي اویا دپوهي څخه برخمن کیږي. زیات وخت ته اړتیا سته،خو اوسنې حالاتو ته په کتوسره زه فکر نه کوم چي له ولس سره دي دونه حوصله وي چي صبر وکړي،څوپر چوکیو سپاره سیاستوال مو دپوهي خاوندان سي.او بل که پر چوکیو سپورو(سیاستوالو) ته په دي اُمید کښینو چي پوه به زده کړي،سیاست اوسیاسی مبارزه زده کړي نو دا کار هم محال دي. نو : ګرانه ستا لیکنه چي مي ولوستل داسي راته معلومه سول چي پر خلګو او ولس دي زړه بدیږي، دوطن او دوطن دآبادي سره مینه لري.او واقعاً دلیکلو څخه دي سړي پو هیږي چي سمه سیاسی پوهه لري. ځکه دخپلي مقالي په لیکو کي دي انډول ساتلې او واقیعات دي لڅ کړیدي. نومي هیله داده چي لدي ناخوالو څخه دوتلو لاره هم دیوه مسلکي سیاسي شخص په حیث وړاندي کړه. زما ستاسی لیکه ډیره خوښه سوه. وسلام قیوم


اسم: قریب الله   محل سکونت: پشاور    تاریخ: 30.03.2011


اگر درخانه کس است یک حرف بس است
حوش هستم ک افغانهای داریم که اصالت وافغانیت خودرا حفظ نموده وطن خودرا دوست دارد بمردم خود دلسوز است به مقدسات خود احترام کما فیالسابق دارد به ناموس وطن وخود متکی به کلتور افغانی ودیرین تاریخ وطن برخورد ودر هر حالت ودرهرزمان ودرهر پرابلم ووقوع ناگوارحوادث تلخ تاریخ وغبار تگرگ بار سیاسی نوامیس ملی (وطن زن ودین) خودرا فراموش نکرده جهت عمران وساختار هربخش این اجتماع درد رسیده ورنج بار خویش با گامهای متین سازنده موثر ومفید گامزن ومتحرک است.
برخی از دانشمندان خردمند وبادرد این بخش از نشرات بانوک قلم خجسته خویش بمنظور احیایفرهنگ اصیل وغنی این کشور تعداد جهت تحکیم وتکامل نظروحدت ملی عده بخاطر بیداری وجلب توجه دولت نظام قوای سه گانه مسولین واراکین حکومت به اشتباهات خطاها کج رویهای عمدی وناخود اگاه وجمعی به نسبت ایجاب وایجاد زمینه تغیرات کلی سیاسی اداره وهکذا به ارزوی مقدس اکثریت قاطع اقدامات مورد تایید همگی دارد ما بهمه اینها سال نورا مبارک باد گفته ارزومندی موفقیت های مزید درمبارزه فرهنگی انها از رب الجلیل تمنادارم.
ولی با تل صف که این ملت دربطن خود این جراثیم راهم دارند:
مفسیدین همه جانبه دربخشها وپوستهای مهم .
وابسته گان به شبکه های جاسوسی واستخباراتی بیرونی در بخشهای عمده وهمراز درعموم امورات.
سلول های ضد این خاک وملت ووابسته گان به باندهای جنایی احزاب تنشیمها گروها جنایت کاران مجرمین وخاینین ملی در بخشهای نهایت مهم .
باکسب نفوذ در دولت در نشرات دران مرجع نشراتی مرتکب اعمال ذیل میگردد:
بخاطر کسب شهرت ومطرح ساختن خود
بخاطر حصول پول ناچیز از باداران.
بخاطردرک ودریافت منافع فردی وفراموشی منافع ملی.
جهت ترویج فرهنگ برونی بعوض بهترین کلمات واصطلاحات اصیل وشیرین افغانی برای ترویج کلمات مضخرف غیر.
برای ایجاد موانع برسر راه حل معضله افغانی ادامه جنگ واهداف دیگر به نفع بادار.
برای ایجاد نفاق بین افغانها وبرهم زدن وحدت ملی سرتاسری.
بخاطر اهداف مغایر با اهداف این ملت با جلوه گریهای باعشوه گریهای با اکت های وطن دوستی وغیره خودسازیها مایل است اهداف اجانب را حاصل وازان مدرک جهت زندگی بدبوی خویش وفرزندان خود چاره جویی نماید طورمثال:
نشرات طلوع مغایر با فرهنگ افغانی متضاد با دین مقدس اسلام خارج از اداب معاشرت اجتماع افغانی است واز جانب دیگر همه از کارمندان ان تلویزیون با کلمات وجملات بی شرمانه غیر صحبت وغزلسرایی وغیره دارد وزارت اطلاعات وکلتور درباره همدردی کامل دارد چرا؟ مقامات مسول نظام وحکومت بشمول امنیت ملی خاموشی برگزیده می دانند که بر روحیه نونهالان وطن بر طبقه جوان ونسل اینده کشور بر طبقه اناث چه تاثیر دارد اما خاموشی یعنی چه؟ نهایت خطیر وعواقب جبران ناپذیر دارد اما خاموشی چرا؟
دراخر ارزو دارم بانشر مطلب دربخشهای مزید با ان مرجع هم قطار هموطنانم باقی بمانم درصورت همکاری خوب برادرانم.
قریب الله
ازپشاور
1390
در رابطه به اقای سعیدی


اسم: قریب الله   محل سکونت: پشاور    تاریخ: 30.03.2011

مطالب این بخش نهایت موثر مفید ریالستیک وقابل ستایش است ولی من از مطالب اقای بایانی که همه مسایل را بی پرده ونهایت بهتر می نگارد دوست دارم
مطلب اینکه می گوید ولی دخپل بام واوری ....وهم شرق وغرب یکی است... نهایت خوب نوشته است
بااحترام


اسم: عالیه   محل سکونت: پشاور    تاریخ: 30.03.2011

درمورد اقای سعیدی می نگارم که نظریاف اقایون که درباره دراین شماره خوانده ام نهایت ناچیز بوده امید است چهره اصلی افراد را که همچو تهمت هارا دربین خود بعوض اینکه احترام بقبایل یک دیگر داشته باشیم با نفاق دامن می زند بوجه کامل افشاگردد وبا عناصر بیگانه پرست صرفه نکنید که وطن ما از دست افراد فاقد اصالت ومزدور بیگانه خراب است .
با احترام


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.03.2011

نامه ام را باردیگر خواندم. متأسفانه اشتباهات انشائی دارد. معذرت میخواهم. من به ادرس اقای امان الله مستقیمأ ایثمیل فرستاده ام. فکر میکنم موضوع حل شده باشد.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.03.2011

برادر محترم آقای امان الله! یقین داشته باشید که بار اول است نامۀ شمارا میبینم. معذرت میخواهم که نامۀ گذشته شمابی جواب مانده است. باور کنید که من عادتاً بی اعتنی نیستم که جواب کسی را ندهم. لطفاً آدرس تانرا بمن روانه دارید تا آنچه را خواسته اید خدمت تقدیم شود. بار دیگر با وجود مقصر نبودنم از شما معذرت میخواهم. با حرمت احسان الله مایار


اسم: امان الله   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.03.2011

به همه سلام

در نوشته تحت عنوان به پایګاه نظامی امریکا... در بخش چهارم ان احسان الله مایار چنین نوشته
۰(خوانندګان ګرامی! ترجمه بعضی مواد موافقت نامه که در بن توزیع شده است اګر شخص علاقه مند باشد اسناد ترجمه مکمل را داشته باشد لطفا در تماس شده تا متن انګلیسی و ترجمه فارسی انرا خدمت ارایه نمایم)
مطابق همین قول و نوشته من دو بار به موصوف در تماس شدم با تاسف اینکه متن انرا ارسال نه نموده بلکه جواب را نیز الی اکنون نه داد.
در رسم افغانی ما چنین نیست و مردان افغان با قول و نوشته خود وفا دارند به هر صورت من توقع خدمت به وطن و مردم وطن را در وجود همچو اشخاص فکر کرده نه می توانم
به نظر من جریان قبرس که نویسنده عضو ان است موصوف از مصارف ګزاف اجلاس قبرس یاداوری نکرده اند که امکانات مالی انرا کیها تادیه می دارند و یا می داشتند، ایا ایران و جاسوسان ایران در عقب این جریان قرار ندارند؟
جریان روم و قبرس هیچګاه از مردم خود دفاع نکرده اند و در قیام عمومی علیه متجاوزین شوروی این جریانات پایګاهای مردمی نداشتند و اکنون نیز از مردم ما نمایندګی کرده نمی توانند
در بخش ۵ این نوشته در مورد داکتر پشتونیار نوشته سشده که وی مربوط افغان ملت بوده که عاری حقیقت بوده است و دیګر اینکه نویسنده در مورد امیر محمد بسهودوال نوشته و انرا مربوط حزب وحدت قلم داد نموده است که درست نبوده است نویسنده در فکر بسهود که در میدان وردک قرار دارد از فکر خود چنین وانمود نموده اند
پشتونیار رهبر سازمان ولسی ملت و مرحوم امیر محمد شخص غیر وابسته بود همچنان جریان روم و قبرس را برخ مردم کشیدن ګویا درد ملت را دوا کردن است که همچو نیست
مردم ما از همچو جریانات راحت طلب و بیګانه پرست متنفر اند
امان الله


اسم: پیر بابر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.03.2011

در رابط با آنچه آقای محترم ولید طرزی نگاشته اند میخواهم عرض کنم که این چند سایت بازاری خاوران، جاودان و کابل پرس که مستقیما از طرف دشمنان افغانستان بخصوص آخوندهای نامسلمان و شیطانی ایران و پنجابی های xxxxx xxxx پاکستان تمویل میشوند فقط و فقط وظیفه دارند تا اختلافات را در بین افغانها با استفاده از مسایل قومی، لسانی و سمتی دامن زنند

شما با یک نظر اجمالی به مقالات و پیام های داده شده متوجه میشوید که اکثریت پیامها و مقالات ضد افغانی دارای همان یک محتوی و یک نوع شیوه نگارش اند که معلوم میشود نویسندۀ آنها یکی یا دو نفر اند که با استفاده از چندین نام مستعار مینویسد

مسألۀ دیگر توهین ها، دو و دشنام های طفلانه است که در سایت های مذکور همه و همه بر علیه یک قوم یعنی پشتونها توجه را جلب میکند. که بازهم همه نشاندهنده آن است که مار آستین میر هزار یا فرشته حسرتی یا کدام مریض دیگر زیر نامهای مختلف فقط و فقط به خاطر تحریک پشتونها اینکار را میکنند تا پشتونها را هم مجبور کنند به عین عمل دست زده و اقوام دیگر برادر کشور را توهین کنند که خوشبختانه این کار تا کنون صورت نگرفته است

با ذکر مسایل فوق فقط میخواهم بگویم که اگر تمام افغانهااز وابستگی این سایت های بازاری به دشمنان افغانستان و افغان ها با خبر شوند، مسلما تاثیر تبلیغات ضد وطنی و ضد افغانی شان بخصوص بالای قشر جوان کشور هم به صفر خواهد رسید.

از یاد نبریم که امریکایی های جنایتکار هم برای تبرئه موجودیت شان در افغانستان و برای اینکه افغانها موجودیت دراز مدت شان را در افغانستان تایید کنند از یک طرف مسایل قومی و لسانی را با استفاده از یک عده فروخته شده دامن میزنند و از طرف دیگر قوای مسلح کشور را به مرکز تضاد های قومی مبدل کرده اند. قوای مسلح که باید در خدمت مردم کشور باشد امروز به یک نیروی ضد پشتونی مبدل شده است و هر پشتون بنام طالب مورد هدف ایشان قرار میگیرد.

در حالیکه یک طفل هم میداند که مراکز تروریستی، پناهگاه ها، مراکز تربیوی و تمویل کننده های تروریستها و طالبان در پاکستان و بخصوص در بلوچستان و پشتونخواه اشغالی است و نوکر پنجابی های متعفن ملا عمر لعین و رهبری طالبان به اصطلاح افغانی آرام در کویته نشسته اند، امریکایی های جنایتکار بدون کوچکترین توجه به زندگی، زمین و مال مردم به بمباری وحشیانه مناطق پشتون نشین ادامه میدهند که این اعمال جنایتکارانه شان هم از طرف همین سایت های بازاری بحیث اقدام برعلیه طالبان توجیه میشود و هر پشتون روشنفکر که اقدامات غیر انسانی و بمباری وحشیانه امریکایی هارا محکوم کند بدون تاخیر طالب خطاب میشود




اسم: Qasem   محل سکونت: Germany    تاریخ: 17.03.2011

Mohtaram Tarzi Salam,
as you know Mir Hazar is a suspected person whose personality has been made in Iran

Just please read this article then you know him and his fake works better

http://www.afghan-german.de/upload/Tahlilha_PDF/AGO_statistic_02.pdf

Your brother

Qasem


اسم: وليد طرزی   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 16.03.2011

عشق به ميهن و مردم آن نشان پاکی، شجاعت، درايت و انسانيت است. فداکاری در راه ميهن خوی و عادت بزرگان، خبرگان و جاودانه هاست بدون خوداگاهی ملی، کشور رنگ پيشرفت و ترقی بخود نميگيرد اگر ارزش های ملی و ميهنی توسط دشمنان و مزد بگيران بيگانه کمرنگ شوند يک پارچگی ملت، تماميت کشور بخطر افتاده فاجعه باراست.
اينک از مدت چندسال عوامل بيگانه، عناصر مشکوک و بخصوص مزدوران ايران، پاکستان، ازبکستان و فدراتيف روسيه با طرح های خصمانه، خاينانه بدکنشانه از طريق سايت های چاکرمنش بيرون مرزی، تدوير به اصطلاح سمينارهای پژوهشی ؟! پژوهشگران لندن؟! مقالات مبتذل و مضحک نشخوار تجزيه افغانستان، ايجاد غرجستان، هزارستان، خراسان، ترکستان نموده، و بدون تفکر جيوپلتيک و جيواستراتيژيک و شرايط دشوار اتنيکی خواهان فدراليزم ميشوند که از همه تعفن تجزيۀ افغانستان عزيز بلند است.
اينک از مدت يک سال اقای کامران ميرهزار که اصلأ ايرانی تبار است در سايت مبتذل، فحاشی [کابل پرس] ددمنشانه، بیخردانه، احمقانه سر صدای تجزيه افغانستان را که آرزوی شياد خمينی و باند خونخوارش است راه انداخته است که طی چند روز با راه اندازی تشديد اين دسيسۀ خاينانه دنبال نموده قبل از نشر شمه جفنگ، سفسطه و جعليات کابل پرس از پورتال وزين افغان جرمن تمنا ميکنم که اين صدای ملت افغان را نشر و عليه اين جنايت ملی سايت کابل پرس صدای واقعأ ملی خود را بلند از استادان شهير و وطن پرست افغان استاد روستار تره کی، باری جهانی، اعظم سيستانی، عارف عباسی، ولی نوری، حمید انوری، ملالی نظام و ساير قلم بدستان تقاضا و تمنا ميکنم که خيانت کامران ميرهزاره را بی جواب نگذاشته و مقامات مسؤول کشور که آستين را برای فروش کشور بلند زده اند اينک اقای کامران بگونه عمده دست به فروش وطن زده است و به چرند، جنايت، خيانت ددمنشانه، خصمانه کابل پرس توجه کنيد و لعنت بفرستيد با احترام [وليد طرزی ـــ اروپا]


برای خواندن پرسش ها درباره طرح تجزیه افغانستان از مخالفان، موافقان و نه مخالفان و موافقان و شرکت در گفت و گو اینجا را کلیک کنید.

کابل پرس: بدنبال بحث در بارۀ طرح تجزیه افغانستان، مقالات مختلفی با مواضع مختلف در کابل پرس از سوی نویسندگان منتشر شد.
کابل پرس مجموعۀ پرسش هایی برای مخالفان، موافقان و نه مخالفان و مخالفان طرح کرده و از آنان میخواهد تا پاسخ های خود را به این پرسش ها ارسال کنند.

برخی از خوانندگان، در پیام های کوتاه، نظرات مخالف و موافق خود را در بارۀ تجزیه افغانستان به کابل پرس ارسال کرده اند.

از حدود یک هفته پیش، نظر سنجی نیز در کابل پرس به نشر رسید که خوانندگان میتوانند رای داده و مخالفت و موافقت خود را با تجزیۀ افغانستان ابراز دارند. این نظر سنجی را میتوانید در پایین تمام مقالات منتشر شده در کابل پرس بیابید.
تاکنون از دو هزاره رای داده شده، هزار و چهارصد و سی و پنج رای موافق تجزیۀ افغانستان و پنجصد و شصت و پنج رای مخالف بوده است.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 15.03.2011

محترم نجیب آرام از سویدن !

از جناب محترم شما و سائر افغانان مسؤول، با درد و با احساس صمیمانه استدعا دارم که پیرامون این فاجعه دردناک انسانی تحقیقات مزید نموده برای افشای هویت این باند های جانی خدمتی را انجام دهند.
گروه هایی که برای دست یابی به قدرت، مال و مکنت جه جنایاتی را که تا امروز مرتکب نشدند حالا بیرحمانه به سرنوشت بیچارگانی بازی میکنند که عامل اصلی همه بدبختی های شان سردمداران این گروه و آن گروه دکانداران شرف، عزت و آبروی افغانستان بوده اند.
لطفا" در افشای این جنایت وظیفۀ اخلاقی و ملی تان را ایفا نمائید.


اسم: نـجيـب آرام    محل سکونت: مالمو ســـــــويدن     تاریخ: 15.03.2011

حقيقت سر چشمه ايست که علی الدوام جاريست و سر زمين افکار را سيراب ميکند
هيچ وقت بر نميگردد، زيرا اگر آب چشمه به عقب برگردد مردابی کثيف ميشود.
بلی !
پارسايی را ديدم که در پاه زخم دندان پلنگ داشت و به هيچ دارو به نمیشد و مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عزؤجل را علی الدوام گفتی. پرسيدندش که شکر چه ميگوی گفت، پارسا جواب داد: شکر آنکه به مصيبتی گرفتارم نه به معصيتی !
خانم از تبار شورای نظار مسکو ديده کرملين رفته و فعلأ خواهر زن ولی مسعود مسؤول کمپنی بنياد آمر صاحب در سويدن به معصيتی گرفتار گرديده است.
وقتی کبوتری شروع با معاشرت با زاغ ها ميکند پرهايش سفيد، طلای ميماند ولی قلبش کاملأ سياه ميشود.
اين تغيیر زمانی در اين خانم بوجود آمد که آله دست باند سنگ فروشان گرديد. و مجبور به ساختن مافیای قاچاق آدم از کابل به اروپا گرديد و در همکاری کارکشته های مقيم در سويدن و کابل کانال مطمينی را ايجاد نمود. در مقابل پول هنگفت متقاضيان را به اروپا قاچاق تعداد بخت گشته ای به سويدن نيز رسيد. تاريخ 5 مارچ 2011 يکی از اين متقاضيان فريب خورده که مبلغ 20000 $ را قبلأ در کابل در دستکول نسواری رنگ خانم نويسنده!! شاعره!! دستيار ولی مسعود ريخته بود از مدت شش ماه در شهر مالمو سويدن در منزل اقای زرنگار همکار سايت پندار اقامت داشت از طرف دفتر پذيرش وزارت مهاجرين جواب منفی گرفته و برايش ابلاغ گرديده بود تا اخير ماه مارچ آماده بازگشت به افغانستان باشد. موصوف طی نامه ای تمام داستان را که چگونه، توسط کی، از کدام طريق، با پرداخت مبلغ هنگفت ويزۀ کشور سويدن را بدست آورده عنوانی دفتر پذيرش مهاجرين مالمو ارسال که انعکاس عجيب به بار آورده است و اين متضرر به تاريخ 18 مارچ به دفتر مرکزی نورشاپنگ خواسته شده است. افغان متذکره قصد دارد باند را با ترکيبش، امکانات، وسايط، روابط و کانالش افشا سازد.
در راپور مذکور نام از سناتور متقاعد نيز برده شده است.
چشم دل ديده به سويت نگران است هنوز + غم ناديدن تو سخت گران است هنوز
آن قدر مهر و فا بر همگان کردی تو + نام نيکت همه جا ورد زبان است هنوز
خرمن ، خرمن حرمت [ نـجيـب آرام ـــ مالمو ســـــــويدن ]


اسم: صفی الله صاحبزاده   محل سکونت: کوپنهاګن دنمارک    تاریخ: 12.03.2011

ګردانندګان محترم افغان جرمن آنلاین !
نوشته پورتال را تحت عنوان عمل ننګین و نابخشودنی تاریخ خواندم من هم به نوبه خود این عمل جاهلانه جاسوسان برتانیه را به شدت محکوم میکنم با تفاوت اینکه من طالبان را مزدوران پاکستان نمیدانم، زیرا پاکستان کشور ساخته شده انګلیس XXXXXاست که فقط و فقط سیاست هاو دستورات غرب را چون برده در منطقه اجرا میکند، قبول پاکستان به حیث یک کشور خود مختار خیانت به استقلال و تمامیت ارضی افغانستان است، به عوض پاکستان به صاحبانش که غرب است لعنت بفرستید.


اسم: جميل بامی   محل سکونت: هامبورگ    تاریخ: 10.03.2011

يک نعرۀ مستانه ز جايی نشنيدم + ويران شود اين شهر که ميـخانه ندارد
[ دنيا شود بهشت اگر احمق نبود، هر فاجعه که گشت پديدار در جهان ريشه، ز حرف يک احمق ربوده بود.]
اخيرآ خبر افـتضاح آميز به ار تباط عمل ترورستی يک تبعه(افغان!!)را که گذشته سوال برانگيز نيز دارد در اين صفحه مطالعه و به حال وطنم و مردمش افسوس خوردم و امروز مورخ ۸ مارچ که مصادف باروز جهانی زن بود ماه نامه يکی از انجمن های افغانی مقيم المان بنام نور خبر تکان دهنده تروريستی تبعه افغان در شهر فرانگفورت را چنين نگاشته است "
از مدت ۳۵ سال بدينسو افغانها بنابر ملحوظات سياسی در کشورهای اروپا نيز مهاجر گرديده اند که جمهوری فدرال المان بيشترين مهاجرين افغان را در کشور خود پذيرفته است و تا به امروز در مورد افغانها چنين خبر تکان دهنده و خجالت بار نشر نگرديده است.
مدیر مسؤول ماه نامه نور مفصل تروريست که از مدت ۲۵ سال استخدام دستگاه استخبارات قبلأ شوروی و حال فدراتيف روسيه بوده و با گروپ بزرگ مافيا روسی مقيم اروپا همکاری دارد به معرفی پرداخته است "
اين تبعه [افغان] که تاهنوز مورد پيگرد قرار دارد. تروريست مذکور که در ظاهر چهره آرام، محجوب دارد اما در عمق خود نفرت، جنون، حسادت، بدبينی، قصاوت رااز ساليان دراز پرورده است و طبعيت نيز با موصوف سازگار نبوده اطفال معيوب برايش عطا نموده، زندگانی خانوادگی او نسبت ضعف اخلاق منجر به طلاق های پی در پی گرديده است.
موصوف دستوری در [باند جنايتکار پرچم] نفوذ نموده و در عهد سلسله جنايات تيم مشخص پرچميان دست به جنايات، کشتار جمعی، تجاوز نيز زده و بعد بااستفاده از بورس فوق العاده دولتی رهسپار شوروی وقت جمهوری روسيه سفيد شهر منسک گرديده، از نخستين روز تحصيل مورد توجه کارمندان استخبارات روس قرار گرفته و بعد از ختم تحصيلات جهت انجام ترور های دولتی به کابل فرستاده و بعد از سقوط رژيم نجيب الله دوباره به روسيه احضار شده و در حلقه بزرگ مافيای روسی که در اروپای غرب وظيفه دارند شامل و از نخستين روز دستوری خواسته تا ميان افغانها آدم شناخته، ژورناليت، دانشمند، چپگرا، ديگر انديش و مخالف با ترور و تروريزم شهرت کسب با گشايش سايتها و فوروم های رنگارنگ نشراتی، فيس بوک، خودرا يک ژورناليست عيار، تعلم يافته معرفی کرده ولی در روز ملنگ در شب پلنگ بوده است.
طی اين مدت دست به جنايات متعدد از جمله همکاری با خانم افغانی مقيم سويدن دست به قاچاق آدم، خريد ويزاshngan گرديده تاانکه در اقدامات تروريستی مشترک با مافيای روسی نيز شرکت نموده که اکنون مورد تعقیب ميباشد.
افغانهای مقيم اروپا آرزومند اند تا اين لکه ننگ، اين پديده بدنام، اين عنصر پليد که بدبختانه برای خود هويت کاذب ژورناليست، پژوهشگر، ديگر انديش داده و گرداننده سايت مضحک بازاری نيز ميباشد هرچه زوتر به پنجه قانون افتاده چهره او و حامیان متوفا و زنده او نيز رسوا شوند.
اين مطلب ادامه دارد. با حرمت.
جميل بامی ــ هامبورگ


اسم: امان الله   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.03.2011

قابل توجه محترم سید خلیل هاشمیان صاحب
عنوانی تحت ( در خانه عروس دنګ و دول است اما در خانه داماد کسی خبر ندارد)
تحت همین عنوان نوشتاری اینکه ګویا در اینده حملات میلون پشتون علیه پایګاهای امریکا متصور است!
باید ګفت که پشتون ها در منطقه کاملا در محاصره همسایه حریص قرار دارد،و اکثریت مطلق این قوم ترقی و پیشرفت می خواهد نی جنګ ، و طالبان نماینده ګی از قوم پشتون نه می کند، بلکی از منافع پنجاب و در خدمت پاکستان اند، منافع ایران، پاکستان و روسیه مربوط به خود انها است
دیګر اینکه پشتونها حملات انتحاری را فرهنګ بیګانه دانسته و طرفدار ان نستند.
و این جوان که به افغانستان رفته اند و داستان غیر واقعی بیان داشته اندو شما از ان یاد اوری نموده اید درست نبوده و واقعیت نداشته است.
زن افغان انتحاری نبوده اند


اسم: الحاج غرزي خواخوږی   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 03.03.2011

لمر په دو ګوتو نه پټيږي

د مارچ پر دوهمه نيټه د روهي ويب پاڼي په سياسي او ټولنيز برخه کې مي يوه ليکنه د (بلدوزر په څه بدل سو) تر عنوان لاندي تر سترګو سوه چې د هېواد د کار او زيار د اتل نوميالي مجاهد محترم ګل آغا شيرزي په اړوند يو مطلب د حقايقـو څخه ليري د خواخوږی د ليکني په نامه خپور سوي چې د محترم ليکوال د شخصي او غرض څخه ډکه ليکنه د هغه په مغرضه کړی پوري تړاو لري، هغه کړی چې د ځينو بهرنيو او کورنيو مفسدو ډلو چې په افغانستان کې د بيا رغوني سولي او پراختيا مخالف او د هېواد رښتني خدمتګارانو د شخصيت په بدنامولو او تخريبولو کې رول لري، د هغوي د هيلو څرګندوي دي.

د خواخوږی تخلص څه د پاسه د اووه لسيزو څخه را پدي خوا د افغانستان نوميالي ليکوال، شاعر او وتلي سياسي مبارز ارواښاد استاد محمد ابراهيم خواخوږی او د هغه په کورني پوري تړاو لري.

نو هيله مند يم چې د دغه ليکني د ليکوال اصلي نوم مشخص سي تر څو چې د نورو شخصيتونو په شخصي تخلصونو باندي د هېواد نوميالي اتلان تخريب نسي.

ريښتيا هم ښاغلي شيرزي په کندهار او ننګرهار کې د بيا آبادولو او پرمختيا په ډګر کې د بلدوزر په حيث رول لوبولي او لوبوي ئي چې ولس او نړيوالو ته څرګند دي. هغه متل دي چې وايي : خدمت کرده ګناه لازم.

په پاي کې هيله مند يم چې زموږ د هېواد چاپي او بريښنائي رسني او پاڼي په خپلو خپرونو کې د ليکوالانو د هويت په پام کې نيولو سره د چا د شخصي تخلص څخه د بل چا په تخريب کې ناوړه ګته وانخلي.

From: Khwakhuzhi Literary and Cultural Association :
khwakhuzhiculturalassociation@yahoo.com
Gharanai Khwakhuzhi
Head of Media Section and Foreign Relations
Khwakhuzhi Literary and Cultural Association
Cell: 0093 700 197765
235, Shar-e-Now
Kabul Afghanistan


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا     تاریخ: 02.03.2011

از دانشمند و فاضل محترم جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم دنیای سپاس و امتنان دارم که زحمت زیادی را متقبل و گفتار آزاد من را که هفته گذشته از طریق شبکه جهانی تلویزیون پیام افغان پخش شد به نوشته در آوردند. جناب شان اول برنامه را ثبت و بحدا" ترانسکریپت آنرا تهیه نمودند که کاری بود دشوار و حوصله افزاء. زمانیکه از ایشان در تلفون تشکر کردم فرمودند که من این زحمت را بخاطر احساس، درک و درد خود انجام دادم نه برای دلخوشی شما. از بس که ان برنامه برمن تأثیر انداخته بود من هم از شنیدن این حقایق تلخ که در برنامه بیان شد مثل سائر همونان اشک ریختم.
میدانم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم که شما فرزند صدیق و با وفای افغانستان عزیز استید و احساسات و عواطف شریفانه شما را غصه های وطن جریحه دار میسازد.
دانشمند محترم داکتر صاحب قدیری از ابراز کلمات مملو از لطف و شفقت شما ممنون و مشکورم


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 28.02.2011

نهایت ممنونم از دوست بسیار عزیز و محترم داکترصاحب سید عبدالله کاظم که متقبل زحمت شده اند و ما را، از برنامه مثل همیشه عالمانه و جالب 25.11.2011 دانشمند محترم آقای عارف عباسی از تلویزیون جهانی پیام افغان، یکبار دیگر تحریری عمیقتر متوجهء "درد دل آن مجاهد محترم عبدالرشید کهک" نمودند.
به عالم با احساس آقای عباسی تبریک میگویم که یکبار دیگر از حقاقیقی یاد آور شدند که احساسات افغانی وانسانی مارا تازه نمودند و بالاخره یکی از مجاهدان اصلی وطن را شناختیم.
ضمنا" از پرتال وزین جرمن آنلین بسیار تشکر که ما را همیشه از اخبار و مضامین عالی مستفید میسازند.
با عرض احترام وقدردانی از زحمات جرمن آنلین


اسم: فرید مل   محل سکونت: USA    تاریخ: 27.02.2011

از افغان جرمن آنلاین خواهشمندم فیلم کشتار مردم بیگناه در جلال آباد را که مسؤولیت آن را طالبان به عهده گرفتند به نظر خواهی بگذارند.

چنانیکه دیده میشود کشتار مردم بیدفاع ما عادی شده است. کسی برای جان مردم ارزشی قایل نیست، این جای شرم است.
چند روزی است این موضوع اتفاق افتاده است، اما یک نفر در سایت نظری ابراز نکرد. و آنهایی هم که در هر امر پیش پا افتاده ای مقاله های مطول و خسته کننده و تخریش کننده نشر میکنند آرام در گوشۀ نشسته و مسؤولیت خود را ادا نمی کنند، به نظر من اینها آدمهای غیر مسؤول هستند. نام نمی برم.
با احترام


اسم: نجیب داوری   محل سکونت: کانادا- تورنتو    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 20.02.2011

کارکنان و کارمندان پورتال وزین افغان جرمن سلام.

لطف نموده و نوشته منطقی، ملی و بسیار پر مفهوم محترم نعیم بارز را تحت عنوان " لزوم دید پایگاه نظامی امریکا در افغانستان" به نظر خواهی گذارید.

با احترام.


اسم: سدميوند   محل سکونت: روسيه    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 20.02.2011

سلام واحترامات بى پايان به استاد محترم اسحاق نگارگرتقديم مينمايم!
استاد نهايت گرانقدر مصاحبۀ عالمانۀ شماراراجع به پايگاهاى دايمى امريكا باعلاقمندى و دقت شنيدم، و از سخنان شما چنين دريافتم كه مخالف پايگاهاى امريكا در افغانستان هستيد،
ولى باتاسف استاد نهايت گرامى! همه از درد سخن ميگويند ولى هيچكس تا به حال از دوا چيزي نگفت، همه اسانترين راه راانتخاب كردند كه آن انتقاداست، هيچكس از اصلاحات چيزى نه گفت،
باتاسف بايدگفت كه چراعده ای از هموطنان ماكوشش ميكنند كه آفتاب رابا دو انگشت پنهان كنند،البته هدف ام از واقعيت هاى جامعه و مردم ماست، چراانتقاد را از خود آغاز نمينمايم و اصلاحات را نمياوريم، كه دايماً بيگانگان را متهم ميسازيم و به خائنین كشور خود دليل براى نجات به ايشان ميدهيم، و يا موقعيت جغرافيايي كشور خود را خود طورى ميسازيم كه زمينه را براى مداخله بيگانگان مساعد ساختيم.
استاد نهايت گرامي!
آيا در صورت خروج قطعات نظامي ايساف در سال۲۰۱۴م طوريكه پيشبيني شده، كدام حزب سياسي، و يا كدام نيروى نظامي واقعاً ملي در كشور ماوجود دارد كه از استقلال، تماميت ارضي و عزت مردم رنجديده مردم ما دفاع نمايند، تا فاجعه هاى سالهاى ۱۹۹۲-۲۰۰۱م دوباره تكرار نشوند؟
پاسخ راهم به اساس دلايل و چشم ديد خود چنين ارايه مينمايم!
نه خير چنين حزب و يا نيروى نظامي در شرايط كنوني در كشور ما وجود ندارد، كه بعداز خروج قطعات خارجي كشور را حد اقل از جنگهاى داخلي نجات دهد، اردوى كنوني افغانستان كه برايش اردوى ملي خطاپ ميكنند اردوى ملي نبوده، بخاطريكه صفوف انرااكثر جوانان به اساس مشكلات اقتصادي تشكيل دادند، وعده اى ديگر آنها با گروها و تنظيم هاى جهادي وابستگي دارند كه باآنها نبايد حساب كرد، زمانيكه قطعات ايساف افغانستان را ترك نمايد طبيعي است كه جامعۀ جهاني كمك هاى خود را كاهش ميدهد، در انصورت آنعده جوانان كه به اساس مشكلات اقتصادي در اردوى ملي ايفاى وظيفه مينمايند يا ترك وظيفه خواهند كرد و يا به اساس مجبوريتهاى اقتصادي كه دارند در صفوف همان جنگسالاران قرار خواهند گرفت.

با احترام اسد میوند


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 20.02.2011

اسلام علیکم،
چندی قبل خبرنگار آلمانی از یکاولنگ دیدار نموده، از درد دل مردم هزاره از بنام نماینده گان شان در ولایت و کابل نوشت. حیرت آور است، چرا کسانیکه به رخدادهای تاریخی قرون قبلی چنان عکس العمل نشان میدهند، چرا در مقابل خلیلی، محقق و امثال شان صدای خود را بلند نمیکنند.

وسلام


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا     تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 19.02.2011

خواهر گرامی نجیبه جان قانع سلام و احترامات مرا بپذیرید!
از حسن نظر شما یک جهان سپاس. نظر شما کاملاً بجا و منطقی است. در آینده در قسمت انتخاب عنوان دقت بیشتر خواهم نمود. در مورد جفنگ گوئی و سفسطه سرائی در بعضی تلویزیون ها و بخصوص همان پروگرام مورد نظر که بدان اشاره شد، میشود بسیار و به تکرار نوشت ،ولی چه خوش گفته اند:" در خانه گر کس است ، یک حرف بس است". در همان پروگرام متذکره،تأسف آورتر این بود که سخنان خارج از چوکات ادب و دور از هرگونه اخلاق افغانی و اسلامی شخص مورد نظر در همان پروگرام،از جانب صاحب تلویزیون تائید میگردید و دست دعا بلند میکردندو...،خدمت جنابان باید عرض کرد:
گر مسلمانی همین است که حافظ دارد
وای اگر از پی امروز بود فردائی
یکبار دیگر از توجه شما تشکر میکنم. موفق و سرافراز باشید.


اسم: نجیبه قانع    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 15.02.2011

نوشته آقای انوری در مورد نشرات تلویزیون های افغانی در امریکا زیر عنوان (کار را به اهلش بسپارید) بسیار جالب بود اما کاش این نوشته عنوان جالب تری میداشت تا شمار زیادتری آنرا میخواندند . اګر عنوان مقاله تکراری باشد معولا خواننده بی علاقه میشود و زحمت خواندن را بخود نمیدهد. یادی از تلویزون افغانی در عنوان مقاله ، شاید بر تعداد خوانندګانش می افزود
بهرحال ، فقط میخواهم ضمن تایید حرف های اقای انوری خدمت ګردانندګان تلویزون های افغانی اضافه کنم که باید در نظر داشته باشند که معذرت خواهی و یا جملاتی مثل ( شما تخم چشم من اید من هرګز مسایل شخصی را خوش ندارم پالیسی ما توهین کردن نیست ) دردی را دوا نمیکند و حتی نمکی است که بر زخم بییندګان این تلویزیون ها پاشیده میشود . این نوع ترمیم کاری ها بعد از هر باز توهین کردن و بازاری حرف زدن اعتبار ګردانندګان برنامه های تلویزیونی را هنور هم کمتر و حیثست خود و تلویزیون شانرا خدای ناخواسته پایانتر خواهد ساخت



اسم: پیر بابر   محل سکونت: لندن    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 18.02.2011

در مورد امیر عبدالرحمن خان :

- دشمنان او و دشمنان افغان و افغانستان میگویند امیر از هزاره ها نفرت داشت و آنها را قتل عام کرد

در حالیکه هزاره معروف ملا سید کاتب هزاره عضو دفتر اداری او بود. امیر او را برای تحصیلات بیشتر در کنار افغانهای دیگر به هند فرستاد و او رادر برگشت مسول بخش اداری خویش تعین کرد.

- دشمنان او میگویند که در زمان امیر هیچ غیر هزاره و بخصوص سنی ها حق نداشتند با هزاره ها ارتباطی داشته باشند

در حالیکه معروف ترین فامیل پشتون یعنی چرخی فامیل عبدالخالق هزاره را به خانه خود جاه داده و بعد از وفات پدر او ( مولا داد) او را مانند پسر خودشان دانسته غلام جیلانی خان او را در مکتب نجاب شامل کرد.

ملا کاتب هزاره خود مینویسد که عبدالخالق نادر خان را نه به خاطر هزاره بودن بلکه به خطر انتقام غلام جیلانی خان به شهادت رساند ، زیرا او غلام جیلانی خان و خانم او شاه بی بی را مانند والدین خود دوست داشت و قدر میکرد.

- دشمنان امیر عبدالرحمن میگویند که 64 فیصد هزاره ها در زمان عبدالرحمن خان قتل عام شدند

مگر کدام طفلی این را قبول خواهد کرد ؟

اگر این واقعیت میداشت باید از قتل عام ارامنه بدست ترکها باید بیشتر راپور داده میشد. بادر نظر داشت اینکه در زمان امیر نسبت ایجاد حکومت متقدر مرکزی کشور های خارجی نماینده های شانرا به کابل فرستاده بودند اگر این رقم قتل عام درست میبود در همان زمان و یا امروز اسناد دقیق از آن پخش میشد

- آنها میگویند قندهار ، تمام غزنی ، وردک ، هلمند ، ارزگان هزاره نشین بودند و امیر آنها را از وجود هزاره ها خالی کرد.

باز هم کدام طفل به ای افسانه باور خواهد کرد. در زمان احمد شاه بابای درانی لویه جرگه اقوام مختلف افغان اعم از پشتون ، هزاره ، ازبک ، بلوچ ، قزلباش او را شاه افغان انتخاب کردند. اگر به افسانه دشمنان امیر عبدالرحمن باور کنیم پس او را در قندهار هزاره ها انتخاب کردند و پشتونهای که در لویه جرگه اکثریت داشتند هیچ نقشی در انتخاب او نداشتند ؟!

از این افسانه ها زیاد است و آن فقط به منظور آن است که یکعده میخواهند خود را مظلوم نشان داده تا از این افسانه ها برای مقاصد ضد افغانی و ضد وطنی استفاده کنند . اینها همان های استند که جنایات مزاری را در فقط چند ماه در کابل نادیده گرفته و با افسانه های واهی میخواهند شمشیر آدموکلس را تا ابد بر سر هر پشتون آویزان داشته باشند

حالا شما برای یک لحظه تصور کنید که اگر اشخاص چون مزاری ، مسعودوف .... مانند امیر قوت و دوره میداشتند ، مانند او تمام افغانستان را در کنترول میداشتند ، مانند او قوای نظامی میداشتند باور کنید افغانستان را از نفوس غیر هزاره و غیر پنجشیری خالی میکردند.

هیچکس نمیگوید که در زمان امیر عبدالرحمن خان هیچ ظلمی و هیچ فشاری بر مردم وارد نشده است ولی این فقط در رابط با مردم هزاره نبوده است. امیر با مشت های آهنین میخواست بنیاد افغانستان جدید و حکومت مرکزی قوی را بگذارد و به ملوالطوایفی خاتمه دهد. او در زمان خیلی مشکل و خیلی بحرانی این کار را انجام میداد چون از یکطرف حاکمان محلی و از طرف دیگر فشار خارجی از شمال روسها و از جنوب انگلیسها بر او فشار میاوردند.

درحالیکه او با قوای خود به صوب پشاور در حرکت بود تا با زور یا از طریق مذاکره جلو پیشرفت انگلیسها را بگیرد به او اطلاع آمد که در بامیان پنج هزار هزاره جمع شده و میخواهند از حکومت مرکزی جدا شوند. حالا شما خود تصور کنید که یک پادشاه در چنان شرایط دشوار برای کشور چه باید میکرد ؟

امیر بعداز مذاکرات با انگلیسها که فقط از زبان زور با او برخورد میکردند با قوای خود به کابل برگشته علمای دین ، مشران و نمایندگان اقوام را برای مشوره فراخواند. همه بخصوص علمان سنی و سعید امیر را مشوره دادند که اگر امروز بر علیه هزاره های با قاطعیت و شدت عمل نکند در سراسر کشور باز هم موج ملوک الطوایفی و فشار حاکمان محلی توسعه خواهد یافت. امیر قوای خود را به هزاره جات فرستاده تا آنانی را که بر علیه حکومت او بر خاسته بودند و بر اساس اطلاعات با فارس های شیعیه مذهب در ارتباط بودند با شدت مجازات کنند.

ولی سوال اینجاست که آیا امیر فقط در مورد هزاره ها چنین عمل کرد ؟

جواب این سوال را باز هم از خود همان تاریخ نویش مشهور کشور کاتب بشنوید که میگوید نه. او با تمام آن حاکمان محلی که حکومت مرکزی را نادیده میگرفتند با شدت عمل میکرد.

اگر تاریخ را با قضاوت انسانی و منطقی مرور کنیم شما خواهید دریافت که در زمان امیر از همه اقوام دیگر پشتونها بیشتر رنج برده ، بیجا شده و به شهادت رسیده اند






اسم: داکتر محمد ایمل   محل سکونت: سدنی استرلیا    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 18.02.2011

First of all Asalamualikum

I would like Afghan-german online to put Mr Ghawas Janbaz writing for comments and also the writing of brother Noorie regarding Amear Abdulrahman Khan from my point of view brother Noorie wrote all the facts but some of the Haza brothers have very funny opinions need to be address and they should prove what the said . It is not true Amear Abdulrahman Khan pushed Hazara tribe from Kandahar , Helmand , Orozgan , Zabul to Gaznie , first of all these brothers are able to figure out Hazara population at that time , and 2nd they will be able to provide the references and 3rd if Hazara tribe was really ignored by Amear Abdulrahman Khan why Hazara tribe was ready to back up his grand son Alahazrat amanullaKhan against Bacha Saqaw up rising , I hope the afghan- german online will put these two articles for comments .
thank you


اسم: Dr. K. Gharwal    محل سکونت: Vienna    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 17.02.2011

Mr. Mohammad Hakim, it is the right of aech Afghan to disprove the writen information of history in the past or the happening at the present time but it should avoid personal attack with deeply hatred symptoms.

We could realize such horrible hasty hatred actions during the communist time at the end ( language intriguess) and we could see it very clear the murderous and barbarian actions against innocent inhabitants of Kabul city, namely Mullah Khalili, Mullah Mazari and Mullah Mohaqiq killed merciless Pashtonen, Tajiks and Hazaras.

Mullah Saiaf, Mullah Hekmatyar killed merciless Hazaras, Tajiks and Pashtonen.

Mullah Ahmad Shah Masoud and Mullah Rabani killed pitiless Hazara, Pashtonen and Tajeks and communist (Mullah) Dostum acted in killing of innocent people of Pashtonen, Tajiks and Hazaras and Uzbeks.

Ahadi and his group is known as Pashtonen fascists.

We can see it now that all those killer including communists and artificial Pashtonen fascists are united for robbing, killing and corruption, all of those killer served foreigner and they are continuing their serving with enthusiasm.

We have to break the poison weapon of ethnic intrigues of those sold people and learn lesson from the past, they are trying to keep each ethnic very far from each other and let fighting against each other by their need.

If a nation government will get the possibility to run the country, then this nation government should be not builed base on ethnic, it should be base on qualification and such government have to see honestly all ethnic as ONE NATION!

My advise to you is to disprove an article or comment matter of fact and not use personal attacks like "AWGHOI, WEJDAN WA IMAN NADASHTA AT" and you are writting further " HAMIN AST IMAN WA WIJDAN WA TARICH DANI AT ?"

If we love our nation and our country with their tradition, religion then we have to see all ethnic as an important fruits of our country, we have to learn not to reflect malicios joy like it is the case regard Pashtonen now.

Not for very long time existed in Europe different ethnics but the patriots realized it very soon later on that the countries in Europe will never come into peace, development sofar the ethnics will not get uniting as one nation and act as one nation, the fruits of our education have to earn our nation and not keep us busy with matters which caused the burning of country like we have such barbaian condition in our country more than 32 years !

It is very shameful that those sold robber and killer are getting EUROS in bags from Iran, it is very shameful that all those robber and killer are slave of Pakistan, it is shameful that the inhabitants of Kabul do not have bred for eating but those killer and robber habe huge luxurios houses, hotels and companies in Kabul and abroad, they are bringing out from the country millions USD in their suit cases and killer sold Mullah Saiaf is preaching regular with Qoran versen in killer Parliament, it is shameful that we are running still like puddels behind them and using for them for their dirty duties and games the ethnic fanatism, it is time to cooperate all educated Afghans for serving the nation and come out from the narrow view!




اسم: عبدالقیوم    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 17.02.2011

دافغان جرمن کارکونانو اسلام علیکم !
ګرانو دوستانو پدي ورستیو کښي ستاسي څخه هم لکه چي وړخ اوبو وړیدي.ځکه ستا سي په پاڼه کي څو داسي مقالي نشر ته وسپارل سوي چي په هغهو کښي لڅ دافغانستان زوریدلي ولس ته توهین سویدي. دکوم افغان وجدان بیله دعبدالرحمن،حبیب الله اونادر له اولادونه بل افغان داخبره منلاي سي چي عبدالرحمن مستبد او دانګرانو نوکر نه وو،کوم افغان داخبره ردولاي سي چي نادر غدار او دانګرانو نوکرنه وو.نه داچي دهزاره ملیت له سرونويې کله منارونه جوړکړیدي بلکي دکاکړو ،وزیرو،صافیو ،تره کو،اندړو له پری کړي سرونو څخه يې منارونه جوړ کړیدي . دانګریزانو سره دمقاومت او مقابلي دجهات ټول مشرايې وژلي دي.ټول هیواد يې دمحبس په شان کړی وو.بیله وژلو،دولس زوروني بل څه دغو ندي کړي .نو تاسی باید داسي لیکونو ته دنشر اجازه ورنکړي . تاریخو نه څه چي دهغو افغانانو اولادونه سته چي دي ظالمي فاسدي کورني وژلي ،مځکي يې غصب کړي او دويې داصلي ڼاڼوبي شړلۍ دي.هو ددوي به پلارونه وه خو داچي ولسونه څه نه وايې دوي باید اوس خپله دسالمو انسنانو په حیث قضاوت او لیکۍ وکړی نه دخپلوې او وراثت پر بنیاد غیري مقول قضاؤت .ښه کاردي چي خط مو زده کړیدي.خو ناوړدملیتو دتوهین لپار باید استفاده ځیني ونه شي.

**************************************

تبصرۀ ادمین
ښاغلی قیوم
افغان جرمن آنلاین هیڅکله او هیچا ته دا اجازه نه ورکوی چی بل چا ته توهین وکړی. د ښاغلو آریا ، نوری، کاظم ، عباسی او نورو هیوادوالو تحلیلی او مستندی لیکنی په ځیر ولونه او سر پری خلاص کړه او بیځایه تورونه مه لګوه. زموږ هدف د تاریخ د تحریف مخنیوی او د حقایقو څرګندول دی او بس په درناوی



اسم: محمد حکیم   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 23.02.2011

تاریخ: 17.02.2011

با سلام خدمت کارکنان پورتال ملی و میهن پرست افغان جرمن آنلاین!

نویسنده ای به نام ولی احمد نوری فرموده است که امیر عبدالرحمن اساس مکتب حربیه را گذاشت و تمام فرزندان اقوام مختلف در آن شامل بودند.
آقای نوری شما می توانید از یک هزاره و یا از یک ترک برای نمونه نام ببرید؟

دیگر اینکه فرموده اند کله مناره ها را دشمنان افغانستان گفته است و عبدالقدوس خان اعتماد الوله شخص بسیار حلیم و مهربان و چه و چه بوده است.
اینکه هزاره ها را به بردگی گرفت و از ارزگان و زابل و شمال هلمند و شمال قندهار و قسمت های از غزنی بیرون راند یا به بردگی گرفت یا کشت یا فروخت، مهربانی اش است ؟ اگر این است مهربانی پس جنایت و نسل کشی چیست؟ بلی در کابل هم بسیار بی گناهان کشته شده اند اما آن کجا و این کجا.

جنگ در هزارجات ده سال دوام کرد نه چند ماه !
ای میهن پرست! ای اوغوی واقعی! ای دارای احساس پاک وحدت ملی! می گویی ایمانا و وجدانا چه و چه می گویم. گور تو و وجدان و ایمان نداشته ات و باز می گویی خدای را حاضر ببینیم هر آبادانی از امیر عبدالرحمان خان است و هیچ ویرانی و تباهی نکرده است!

همین است ایمان و وجدان و تاریخ دانی ات؟ پس هزارجات را که ویران کرد؟ و نورستان را که ویران کرد؟ ترکستان را که به خاک برابر کرد؟ دلیل این همه دروغ ها روشن است. تو این امیر جنایت کار و مزدور را برائت نمی دهی، بلکه می خواهی برای خودت کلاهی بسازی و خودت را که از جنایت کار زادگان هستی تبرئه کنی.
من سه نسل می شود فرار امیر عبدالرحمن تو و شرکای جنایت کارش هستم و تو می آیی به ایمان و جدان گواهی میدهی که ویرانی نکرد و همه آبادانی ها از اوست.
کدام آبادانی؟
جنگ ده ساله را چند ماه می گویی و آنگاه مظلومان را به دشمنی و تهمت زنی متهم می سازی؟ راستی جای شرم است.





Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved