Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  انگیزه اصلی رهنورد زریاب چیست که رحیمی و حسینی را نویسنده افغان نمیداند ؟    نویسنده:  محمد نعیم بارز

 
اسم: تفسیر خان   محل سکونت: Edmo.    تاریخ: 20.02.2009

دوستان عزیز!
درباره بدست اوردن جایزه ادبی توسط محترم رحیمي از طریق تلویژیون و انترنیت اګاهي یافتم اما از اینکه چه را نوشته معلومات کافي ندارم. ولی درباره اثر حسینی که به دریافت جایزه نایل شده تا حدې از زبان خودش وتبصره های هموطنان با خبرم. از قرار نوشته های بسیاری هموطنان چنین بر ممی اید که اغای زریاب زبان ساختګي ایراني را بر زبان مردم عزیز ما که در شمالی، کابل، مزار شریث ودیګر نقاط کشورصحبت میکند زبان ایراني ها راترجیح میدهد و اندیشه های سکتاریستی را دامن مېزند. و اګر شما در ارتباې با انچه که تذکر دادم زریاب را نکوهش میکنید شاید بر جا باشد.ولې در ارتباط با داستان دروغین کاغذ پران باز من از نوشته زریاب کاملا حمایت میکنم.

انچه که حسینی نوشته جز تفرقه اندازی، و جزپیشکش تابلو یی زشت وواژګون از شرایط قبل از افت ګاو، که مردم ما در برادری باهم زندهګي میکردند، چیزې دیګر نیست. وما فکر میکنم به جای اینکه یک شخص عادی که نه کدام وزارت وریاست دراختیار دارد به خوبتر خواهد بود انها را افشا نمایم که همین حالا وزیر و سفیرکشور شما هستند وکار به دیګران میکنند.
با احترام


اسم: پاکد ل   محل سکونت: Homeles    تاریخ: 20.02.2009

آقای سهاک ! از هرگونه تهديد عليه فارسی زبانان کشور به پرهيزيد که جای را نمی گيرد اگر بر سر کشور آفتی نازل شد هم شما با پوهنتون و مصطلحات ساخت چند قاچاقبر ( به نام شورا؟) تباه می شويد هم طرفداران دانشگاه ! شما خود دری زبان ها را به سو ی ايران و بيگانه گان سوق می دهيد ! شما ناصر خسرو بلخی را و دقيقی بلخی را هم حتما ايرانی می دانيد و کتب آنان را تحريم می کنيد ؛ برای اين که دانش گفته است و دانشور و دانشجو ! اين چه منطقی است که واژگان هزار سال قبل بلخ و بخارا را دودستی به ايرانيان تقديم کنيم و خود را از همه چيز محروم کنيم ؟! از پورتال محترم توقع ميرود کامنت سابق و لاحق مرا درج کنند تا سانسور های بيجا ، اين سوء تفاهم را ايجاد نکند که اين ستون توسط طالبان نکتايی پوش نشسته در غرب ( جرمنی ) اداره ميشود ! با ادب . پاکد ل


اسم: سهاک    محل سکونت: پکتیا    تاریخ: 20.02.2009

زه به نجلاجانې اونورو ټولو هېوادوالو څه چې ټولونړیوالو ته ووایم چې دنړۍ پر مخ هر هېواد خپله منلې ملي ترمینالوژي لري ښه به وي چې دایو شمېرناخبره کسان لکه نجلاجانه اویوشمېرنور اول دترمینالوژي په مفهوم او ارزښت ځانونه پوه کړي بیادې په پوهنتون اودانشګاه باندې خبرې وکړي داچې زموږ پښتو ژبه داکثریت،

ملي اورسمي ژبې په څېر منل شوې او زموږ ملي ترمینالوژي هم پښتو منل شوې ده نوځکه ددانشګاه ملاتړي زریابیان او نور دلستوڼي ماران زموږ بنسټیز قانون ته محکوم ګڼل کیږي دوی به دخپلې سرټمبه ګي او حماقت سزا وویني خو چې وخت یې راشي .

زه دایو شمېر کسانو ته حیران په دې یم چې هم سواد لري او هم ځانونه له نورو څخه کم نه ګڼي خو له هغه سره سره دښاغلی بارز له موضوع څخه بلې خوا ته ځان باسي او خپله فاشستي تنده په یو ډول نه یو ډول ماتوي زما له دا ډول کسانو څخه هیله ده چې افغان تاریخ او افغاني سرښندنې مطالعه او بیا دسیالي ډګر ته راووزي منظور مې کوم قومي او ژبنیز ملاتړ نه دی خو تاسې او خدای که دافغانستان په کوم بل قام اوسیمه دومره جبر او وحشت دکوم چا له خوا تحمیل شي لکه په پښتنو نوحال به یې څه وي؟

زما ځواب خو دا دی چې خدایزده چې په کومه سوړه کې به پټ یا خو به له کولاب او سایبریا څخه هم وراوښتي وي همداکسان دې دا هم راسره ومني چې که د دوی په سیمو داسې اورونه بل وای لکه نن چې دپښتنوپه سیمو کې بل دي نو هر پښـــتون زلمي به په خپل ملي غرور او سرښــندنه د دوی ملاتړ کړای وای خو د زریاب په ډول نمک حرامو نه تنها چې د مظلوم او بې ګناه پښتون قام ملاتړ ونه کړ بلکې لا یې په لمبو تېل ور تویه کړل خو په دې دې هم پوه شي چې تاریخ تکرارېدونکی هم دی وخت به بیا راشې بیا به تا ته په سم ډول دانشګاه پوهنتون افغانیت او غیر افغانیت دروښودل شي .


اسم: نیلوفر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 20.02.2009

سلام به همه
من از نوشته های همیشگی خانم ملالی نظام میدانم، چیزی که اوشان نیستند قوم و زبان پرست. درکی که من از این مضمون آخری ایشان نمودم و آنرا به جا هم و قابل قبول میدانم که وطن ما مشکلات بسا بزرگتری دارد که رسیدن به آن به نفع ما و ملت ما است نه زبان ستیزی. زیرا کلمه پوهنتون به همان اندازه مرام های خود را افاده مینماید که دانشگاه. پس چه فکر میکنید، پیشرفت و ترقی این مملکت مهم تر است یا تبدیل این کلمه به آن کلمه که آن هم به تحریک دشمنان وطن ما برای انداختن جو بی اتفاقی و کشمکش بین مردم ما صورت میگیرد. مطمین باشید که نه روسیه، نه ایران و نه پاکستان خواهان یک افغانستان مترقی در پهلوی خویش هستند. اگر فرهنگی های ما چون زریاب و امثال اش که اندکی بیش نیستند، مرهون پول رشوه و صدقه ایران هستند و در مقابل آن خایین به ما و ملت ما، اما ما مردم عادی افغانستان نباید این وظیفه را برای این غلامان پول آسان بسازیم.


اسم: محمد راتب   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 20.02.2009

با عرض سلام به همه !
گمان نکنم محترم ملالی نظام در برابر کلمه دانشاه حساسیت داشته باشد، ولی چون قوم ستیزان کلمه پوهنتون را کینه توزانه و متعصانه رد میکنند او به دفاع از آن برخواسته است.


اسم: نوری    محل سکونت: لندن    تاریخ: 20.02.2009

چرا زریاب به افغانستان برگشت؟
زریاب بعد از شكست شوروی در افغانستان به فرانسه آمد و مدتی را در آن كشور سپری نمود. بعد از سقوط طالبان دوباره به افغانستان برگشت تا سلول های خفته ای كی جی بی را در افغانستان احیا كند. از جمله میتوان كمیته ای مسعود شناسی را نام برد كه زیر نظر افراد كی جی بی و وواك ایران سرپرستی میشود. اگر به تركیب اعضای كمیته ای مسعود شناسی نظر اندازی شود، معلوم میگردد كه تقریباو همه افراد مشمول درین كمیته به استخبارات ایران و روسیه متعلق اند. هموطنان ما میدانند كه همكاری های بسیار نزدیك بین استخبارات ایران و روسیه در مورد افغانستان موجود است. خصوصاً در قسمت احمد شاه مسعود استخبارات هر دو كشور فوق العاده كوشش میكنند كه او را بر مردم ما تحمیل نمایند. البته غرب هم بی علاقه نیست. زریاب به همین منظور در كمیته ای مسعود شناسی جا گرفت تا در زیر چتر كمیته ای مسعود شناسی بر ضد افغانستان و هویت ملی مردم ما فعالیت نماید.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 20.02.2009

قابل توجه خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین.
دریچۀ نظر خواهی در مورد مضمون " انگیزۀ اصلی رهنورد زریاب" نوشتۀ جناب محمد نعیم بارز امروز جمعه20 فروری ساعت 23 و 59 دقیقه وقت آلمان مسدود می گردد.
با ابراز تشکر از سهم گیری شما.


اسم: Nagla   محل سکونت: Germany    تاریخ: 20.02.2009

در نوشته خانم ملالی موسی نظام برای چند مين بار اين نظر غلط و فاشيستی تبلور يافته که دانشگاه کلمه خارجی است و پوهنتون کلمه ملی !!
همين ايده های فرهنگستان علوم شوروی سابق است که هنوز توسط برخی کوته فکران ؛ تکرار ميشود و زرياب ها و ناظمی هارا پديد می آورد ! با احترام .
نجلا کاويان ( آلمان )


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 20.02.2009

بار دیگر سپاس و تشکر از تمام هموطنان محترمیکه علیه نظر نادرست رهنورد زریاب با منطق و استدلال همه جانبه سهم گرفتند و از حقوق برحق دو نویسنده محترم افغان افتخار آفرین جانانه دفاع نمودند و ثابت نمودند که اظهار غیر حقوقی و غیر منطقی زریاب به هیچوجه توجیه پذیر نیست.
اینرا زریاب و دیگر قوم ستیزان بیاد داشته باشند که چنین نظرات پر از عقده و حسادت هرگز نمیتواند در موضع افغانهای که قلب و قلم شان به عشق وطن و فرهنگ آن در حرکت است، آنها را از فعالیت و خلاقیت باز دارند. بلکه با چنین ابراز نظر ها خود را بیشتر از پیشتر نزد مردم کشور بی اعتبار خواهند نمود.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.02.2009

لطفاً به لینک آتی کلیک فرمائید
در مورد مضمون " انگیزۀ اصلی رهنورد زریاب"


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Austria    تاریخ: 20.02.2009

The content of Mr. Atiq Rahimi film and book correspond not the truth, as he mentioned in an interview, that his father was diplomat he spent most time abroad, it is a business dirty story, it is correct that such book and film are used for commercial reason, such untrue book is written and made film from it by supporting to reflect the character of the pashton boy as such against weak Hazara boy, such poisen business is inacceptable, this should be emphasize very clear. But the content of the article is about the behavior of Mr. Zariab and his group to announce, that those writer are no more Afghans and we are taking from them the citizenship of Afghanistan. It seem to me that their such dirty announcement is reflecting the time of Nazi in Kabul


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.02.2009

مسول محترم این بحث،
متاسفانه، نظر من با انتقاد شما موافق نیست. عنوان بحث، انگیزه زریاب در باره افغانیت دو نویسنده بوده است. شاید زریاب انتقاد ادبی کرده باشد؟ من از بحث خارج نشده ام، بلکه جناب محترم شما و بعضی دوستان فرق بین بحث سیاسی و ادبی نمیکنید.
با همه احساسات ملی، کوشش من این بوده است، با استفاده از منطق ام در عقب انگیزه زریاب بروم. از این رو در دو روز اخیر دو اثر عتیق رحیمی را خواندم و تعجب کردم، که از میان افغانان به این گونه نویسنده گان بزرگ به میان آمده اند. چه قضاوتی؟ کسانی که از شرابی بودن زریاب نامبرده و به مصاحبه مسعود اشاره کرده اند، از بحث خارج نشده و من بی موجب دلیل میگویم.
احساس من این است، خدا کند درست نباشد، که غیر از محترم نور کسی دیگری آثار ادبی زریاب، حسینی و رحیمی را نخوانده اند. در کتاب ًخاک و خاکسترٍ شاه مراد در باره میرزا قادر میگوید: ً خوشش بییایی از تو خدا میسازد، خوشش نیایی، سگت باید جرأت نکند، از پیش دوکانش تیر شود... ٍ بعضی افغانان، که در آنجمله خود را هم میشمارم، به این طریق دوست و دشمن خود را مینگرند. خدا ما را هدایت دهد. در اخیر از خدمت تان برای وطن و وطنداران تشکر میکنم.


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.02.2009

محترم نعیم بارز،

اگر یک نظری به آثار تاریخ نویسان معتبر افغانی مثل: غبار، کهزاد و اخیراً سیستانی نظری میانداختید، که در آثارشان از منابع خارجی در تحلیل حوادث استفاده نموده اند، تعجب تان رفع میشد.
خالد حسینی و عتیق رحیمی اگر چه یک مدتی از عمرشان را در افغانستان گذرانده اند، چند سالی میشود که در جوامع غربی بسر میبرند و تاثیر این دوره در آثارشان دیده میشود.
اخبار معتبر (NNZ) معتقد است: که در آثار عتیق رحیمی، ولو که به زبان دری نوشته شده اند، همیشه خیالی در میان مییاید، که برای علاقه مندان غربی و یا یکعده محدودی از روشنفکران کابلی تحریر شده باشند. آثار عتیق رحیمی و خالد حسینی از درد، رنج، ناتوانی و ناامیدی سخن میزنند.
در ًخاک و خاکسترٍ دوکاندار به دستگیر میگوید: ً میدانی، پدر، درد یا که آب شده و از چشم روان میشود یاکه به خنجر تبدیل شده و بالای زبان آرامیده و یا که شکل بم را گرفته، انفجار میکند...ٍ رحیمی و حسینی از غیرت و نامردی، صبر بی حد و ناامیدی عمیق، دلسوزی و سنگدلی در جامعه اففانی یاد میکنند. مگر! ولی هر دو نویسنده متاسفانه رسالت خود را در مقابل خاک و ملت افغان از یاد برده و به ساز غربی ترانه میسرایند.
حسینی در ًگدیپران بازٍ از حمله جنسی یک پسر پشتون در مقابل کودک هزاره قصه کرده، نازکی اختلافات قومی را نادیده میگیرد. آیا وجدان اش نارام نشده، از اینکه کودک هنرپیشهُ هزاره مجبور به ترک وطن شده؟ با بی خبری از جریان طالبان، با همه ظلم شان، به آنها تهمت بچه بازی میزند.
رحیمی آثار بلند مرتبه اش را لکه دار نموده، از آله جنسی زن نامبرده و از صحنات جنسی خلاف فرهنگ افغانی یاد میکند. او در کتاب ًعشق و جنگٍ از مردان مصلح در لوگر مینوسد، که مسجد را پر از دود چرس نموده به سوره یوسف گوش میزنند. ببخشید محترم بارز، من چند شهید را از لوگر میشناسم، که آمدن خود را به اروپا مدیون خون شان میدانم. من فرق بین داستان و حقیقت را میدانم و در طول عمر موفق به خواندن آثار چند نوسینده شده ام، ولی ... با همه کمبودیها و نواقص باید آثار این دو نویسنده، به نظر من، یک تاثیر مثبتی در احیای نام افغانستان به شمار رود. یک آرزو دارم، اینکه بعضی هموطنان ام از پیشروی برنامه های افغانی بر خاسته و چند کتابی در دست گیرند. با احترام
یادداشت افغان جرمن آنلاین

جناب وحیدالله! با تاسف ، شما از مبحث این نظرخواهی خارج شده اید.
نه جناب بارز و نه هیچیک از نظر دهندگان این دریچه بر ماهیت و به باارزش بودن یا بی ارزشی آثار این دو نویسنده نپرداخته اند.
شما یک بار دیگر صرف عنوان نوشتۀ جناب نعیم بارز را به دقت مطالعه فرمائید، موضوع را درک خواهید کرد که منظور این نظر خواهی چه بوده است؟
عنوان نوشته این است :(( انگیزه اصلی رهنورد زریاب چیست که رحیمی و حسینی را نویسنده افغان نمیداند؟)) شما را صمیمانه دعوت میکنیم به روی این موضوع بنویسید که آیا جناب رهنورد زریاب ( با در نظرداشت متون قانون اساسی افغانستان)صلاحیت اینرا داشتند یا دارند که دو نویسندۀ افغان را به هر دلیلی که باشد سلب تابعت نماید؟؟
امیدواریم نوشته ای دیگری بفرستید که از موضوع خارج نباشد. با تشکر و سپاس


اسم: علی   محل سکونت: باغ نو    تاریخ: 19.02.2009

نویسندۀ محترم جناب نور
شما درنوشتۀ تان متن و محتوای کتاب شاغلی رحیمی را مورد تنقید قرار داده اید. اگر بحث در مورد اخلاق اجتماع می بود و باید تربیۀ طفل در قدم اول مورد توجه قرار می گرفت، تنقید شما بسیار بجا و قابل غور می بود. در حالیکه در این نظر خواهی هویت ملی جناب رحیمی پی گیری می گردد و اینکه شاغلی رهنورد از کجا این صلاحیت را کسب می کند که هویت افغان بودن جناب رحیمی را از وی سلب کند.
سؤال همین است و بس.
اگردرین زمینه از شما چیزی مطالعه کنم خوش می شوم. با عرض حرمت


اسم: سرتاج   محل سکونت: جرمني کولن    تاریخ: 19.02.2009

زه یوځل بیا دافغان جرمن پورتال درنو، عزتمنو، پیاوړو چلوونکواو ګرانو افغــانانو ته خپلې نېکې هیلې او سـلامونه وړاندې کوم.

زما خو داسې خوښه ده چې نوره داد تبصرولړۍ ودروﺉ دا ځکه چې نه زریاب په دومره وخت ضایع کولو ارزي او نه یې دا نور جعلکاران دا که حامد ودیګران دي او که رجبعلي اوس خوګرانو تبصره کوونکو په پوره اندازه د زریاب افغان دښمنه څېره بربنډه کړه لکه ښاغلي محمدنبي له المان څخه چې په ډېرو کمو کرښو کې یې زریاب پوره بربنډ او د ناروغي دعلاج دعا یې ورته کړې ده زه هم له ښاغلي محمدنبی سره جوړه الله (ج)ته لاسونه لپه کوم چې زریاب او ده ته ورته ناروغان یا جوړ او یا ژر ترژره دافغان ولس له مخې څخه ورک کړي تر څو ټول وروڼه قومونه په مینه او ورورولي کې ژوند وکړي دلته به ښاغلي رجبعلي ته دومره ولیکم چې که ما سم وپېژنې بیا به هیڅکله د قبیلې کلمه ما ته ونه کاروې زه دالله پاک یو عاجز بنده او دخدای(ج)په وړاندې ټول انسانان یو برابر ګڼم دانسانانو په مینځ کې دکرکې او دښمني په ځای مینه او ورورولي غواړم زه له کمونستانو اواسلامستانوڅخه هم ځان یوګام مخکې ځکه بولم چې په قاطع ډول دچادمذهبې عقایدومخالفت نه کوم لکه زموږستر خوشـال خان چې وايي ((هرسړی پیدادی خپل خپل کارلره کنه)) په افغانستان کې قبیله او قبیله بازي خو څه چې آن په ټوله نړۍ کې نه پولې منم، نه له کومې ژبې، رنګ او څرمنې سره تبعیض لـرم داخو ته یې چې هم زموږ د هزاره وروڼواوهم د پکتیاوالو وروڼو په وړاندې کرکه را پاروې ستا دامستعار او فریبجن نوم د قوم دوستي لپاره نه بلکې دنفاق او کینې لپاره کاروې چې غالبأ ګمان کیږي چې ته به پخپله همدا زریاب یې ځکه چې د ملیتبازي واښه یې د کریملین په اخورکې درته اچولي دي دافغان جرمن پورتال هېوادپالواو ځیرکو چلوونکو خو سم درته لیکلي چې :

ما بار ها گفته ایم و نوشته ایم که در افغانستان فقط یک ملیت است و آن (ملیت افغان) میباشد که بر تمام باشندگان این سرزمین اطلاق میگردد صرف نظر از اینکه به کدام قوم و تباری متعلق باشند و کار برد (ملیت های مختلف) به جای (اقوام مختلف یا تبار های مختلف) می تواند یک نوع جفا و بی حرمتی به وحدت ملی افغانستان تلقی گردد. تکراراً از همه نویسندگان ایکه برای ما می نویسند صمیمانه تقاضا داریم از استعمال اصطلاح (ملیت های مختلف) که یک اصطلاح ساخته و بافتۀ کمونیست ها و شوروی هاست که بعد از آشوب ثور در افغانستان شیوع یافته، اجتناب ورزند.

دا ملیتبازي او نورې قومي اچونې صرف دنویو فاشستانو لکه زریابیان، پدرامیان او نورو نمک حرامو کار دی او بس.
زه یوځل بیا دافغان جرمن پورتال له درنو چلوونکو څخه هیله کوم چې ژر تر ژره د تبصرو کړکۍ وتړي تر څو خپل قیمتي وخت په هر خس او خاشاک ضایع نه کړو.
تل دې وي افغان ولس ټینګ دې وي ملی وحدت


اسم: محمد نبی    محل سکونت: المان    تاریخ: 19.02.2009

برادران محترم اینرا همه میدانند که آقای زریاب تفکر قوم ستیزی دارد، بر اساس همین موضع افتخار آقای عتیق رحیمی و خالد حسنی را که از قوم پشتون هستند برای خود درد آور میداند و غرورش اجازه نمیدهد که آنها را افغان و موفقیت شان را افتخار کشور افغانستان بداند. دعا کنید که خداوند او را از این مرض نجات دهد. بااحترام


اسم: تیمورشاه    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.02.2009

باز هم سلام به کارکنان محترم افغان-جرمن-آنلاین،
من نمی دانم که چرا شما اجازه نشر نوشتجات اشخاصی مثل رجبعلی را میدهید. طرز نوشته های او نشان میدهد که همه ساختگی و مسخرگی است و من یقین کامل دارم که چنین شخصی اصلآ وجود خارجی نداشته، در عقب اش کدام انسان بی کفایتی پنهان شده است که با این طرز نوشتن میخواهد فقط و فقط مزاحمت کند و راه را به کج ببرد. و گرنه کسی به این سویه بیسواد آن در افغانستان ابدآ دسترسی به کمپوتر ندارد. من همه نظر ها را خواندم. هیچکسی ننوشته که زریاب از نگاه نویسنده گی مثلآ بد است و غیره. همه صرف از اظهارات ناشایست او در حصه نویسنده گان دیگر - آن هم به یک رسانه بیگانه و یا بیگانه پرستی، قوم و زبان پرستی اش و افشاندن تخم نفاق به او انتقاد کرده اند که همه کاملآ به جا است.
این حالا به همه مردم افغانستان روشن است که چه کسانی مثلآ خودفروخته به روسیه و ایران و یا پاکستان هستند. روزی خواهد رسید که اینان مورد بازخواست قرار گرفته و شرمندۀ خلق افغانستان خواهند بود.


اسم: غلام غوث   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 18.02.2009

پس از عرض احترام خدمت همه دست اندرکاران افغان جرمن آنلاین !
میخواهم از آقای زریاب و اخلاصمندانش بپرسم اینهمه کشور های تازه استقلال یافته از دولت شوروی سابق که به زبان روسی سخن میگویند ومی نویسند آ یا ازبک ، تاجک، قر قیز ، ترکمن و . . . ملیت کشور های شان شناخته میشوند و یا خیر ؟


اسم: رجبعلی پکتیاوال   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.02.2009

16/02/2009

سلام مجدد خدمت تمامی دوستانی که درین بحث سهیم شده اند و بالخصوص دوستانی که (نظریانی) بنده را بباد انتقاد گرفته اند بنده در وهله (ای) اول به عرض رساندم که یک ناچیز هموطن شما هستم. و تا بحال از دیگران می (اموزم) وهیچ نوع ادعای (بلند بالی) ندارم اگر از موضوع بحث (یگ) کمی دور هم می شویم ولی بخاطر رفع (سو) تفاهم هایی تان در قسمت نامی که به خود گزیده ام باید عرض کنم که بنده (اصلا) دری زبان و اهل کابل ولی ازینکه در پکتیا متولد شده ام پدرم (انجا) وظیفه داشت و همچنان در بامیان لطف و مهربانی های این مردم را دیده این نام مستعار را برای خود گزیده ام و هیچ نوع ارتباطی بازریاب ندارم و صرف (اثارش) را مطالعه نموده ام. و با انتخاب این نامی مستعار خواسته ام عشق ودوستی ام را به همه (ای) ((ملیت هایی کشورم ))منعکس بسازم و دین (مهمانوازی) ها را ادا (اقای) سرتاج از دایره (ای) ((محدود کوچک قبیله)) پا فرا تر بگذارید. و ((تفکر ملی داشته باشید. نه قبیلوی)).
بنده (اثار) نویسنده گان کشورم را بدون در نظرداشت اینکه مربوط کدام ملیت و به کدام زبان تکلم می کند مطامعه می کنم. و از (ان) می (اموزم. امدیم) بر سر اصل موضوع بنده بعد ازینکه دیدم درین بحث خونسردی (خفظ) نمی شود و بجای یک انتقاد سالم تعدادی با استفاده از (ازادی) هایی انترنتی و به بهانه ابراز نظر عقده گشایی می کنند(.) و به یک شخصیت فرهنگی توهین که بنده نمی توانم تحمل کنم (که) هرکه شخصیت هایی فرهنگی مارا مورد تاخت و تاز قرار بدهد خواه اعظم رهنورد باشد. خواه اعظم سیستانی هر دو غنیمت هایی فرهنگی ماهستند. ((اگر زریاب حسینی و رحیمی را نویسنده ای افغانی نمی خواند دلایلی مقنع شاید داشته باشد)).اینکه افتخارش به وطن ماست ازین منکر نیستیم. وین دلیل شده نمی توند که وی با این ابراز نظر خود به چهار کتاب کافر شود. و به طور جلف و بازاری ان وی را مورد تاخت و تاز قرار بدهیم و ((تمامی دستاورد هایی فرهنگی موصوف را نادیده بنگریم)) امکان دارد که اقای زریاب در اظهاری نظر خود حق به جانب نباشد ولی نباید ازین بحث سو استفاده صورت بگیرد و موضوع به جاهایی دیگر بکشد اقای بارز بنده به شما و همه فرهنگیان کشورم ارج می گذارم اگر کدام گستاخی از بنده صورت گرفته باشد بحخشنه غوارم من تا هنوز از شما می اموزم. و هیچ ادعایی بالایی ندارم و از ((اوغو جرمن)) سپاسگذارم که زمینه ای ابراز نظر را به هر ناچیزی همچون من فراهم می کند ((اوغو جرمن)) نوشتم خواستم کمی با شما شوخی هم داشته باشم امید برداشت دیگری صورت نگیرد موفق باشید.

***********************************

افغان جرمن آنلاین
قابل توجه جناب رجبعلی پکتیاوال
هموطن گرامی پکتیاوال !
-- نوشتۀ اخیر شما که چند روز از نشر بازماند دلیل آن نارسائی ها و کمبود های آن بود که امید است در نوشته های بعدی تان آنرا مراعات نمائید . ما بار ها گفته ایم و نوشته ایم که در افغانستان فقط یک ملیت است و آن (ملیت افغان) میباشد که بر تمام باشندگان این سرزمین اطلاق میگردد صرف نظر از اینکه به کدام قوم و تباری متعلق باشند و کار برد (ملیت های مختلف) به جای (اقوام مختلف یا تبار های مختلف) می تواند یک نوع جفا و بی حرمتی به وحدت ملی افغانستان تلقی گردد. تکراراً از همه نویسندگان ایکه برای ما می نویسند صمیمانه تقاضا داریم از استعمال اصطلاح (ملیت های مختلف) که یک اصطلاح ساخته و بافتۀ کمونیست ها و شوروی هاست که بعد از آشوب ثور در افغانستان شیوع یافته، اجتناب ورزند.

-- استعمال لفظ "اوغو" به عوض کلمۀ " افغان" عموماً در تحریر و نوشته ، به هدف استهزا و تمسخر به عمل می آید، اما استثناً ( تاکید میکنیم ) استثناً و بطور استتنایی می تواند با مهر و شوخی در نوشته ، لفظ " اوغو" با ماهیت صمیمانه به کار رود. اما کاربرد این لفظ ، توسط شما ، در نوشتۀ تان هرگز نهاد محبت و لطف را حاوی نمی باشد.

-- مردم عزیز و دوست داشتنی هزارهً ما در مکالما ت شفاهی، لفظ "اوغو" را به کار میبرند که لهجۀ ایشان در استفاده از این لفظ کاملاً طبعی و عادی تلقی شده است که بر آن اعتراض نمی گیرند.

اگر خوب دقت کرده باشید ، هیچ یک از نگارنده گان مقالات و نظرا ت ، بر نویسنده بودن و خوب نویسنده بودن آقای زریاب تردید نکرده اند، و نیز هیچ کسی با لحن " جلف و بازاری " بر وی نه تاخته اند، پورتال افغان جرمن کاربرد الفاظ جلف و بازاری را ( به ویژه که به صورت اهانت نسبت به یک فرد مشخص استعمال گردد) اجازه نمی دهد، بنا بران این ادعای شما معلق می ماند و بر هیچ حقیقتی استوار نمی گردد.

-- اغلاط املائی و انشائی نوشتۀ شما با گرفتن در بین قوسین نشانی شده اند که صمیمانه آرزو میرود در آینده متوجه آن باشید.

-- اگر نوشته جات صحیح و بدون اشتباه در مورد " ملی اندیشی " ، منزه و فراتر از " قبیله اندیشی " و "تبار اندیشی" داشته باشید ، ما با مسرت ، حتماً به نشر آن اقدام خواهیم کرد.

با احترام
تیم کاری افغان جرمن آنلاین


اسم: Torab-Bora   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 18.02.2009

رهنورد زریاب و پرتو نادری با بیشرمی تمام به دفاع از نفوذ فرهنگی رژیم ایران و جدا ساختن مطلق فرهنگ از سیاست برخاستند. بحث این نیست که کلمه «دانشگاه» یا دانشکده نسبت به «پوهنتون» بد است یا ناخوشآیند و غلط. باید این نویسندگان و شاعران تسلیم‌ طلب و xxxx بفهمند که امروز هیچ فردی در افغانستان با یک سواد نسبی و متوسط نیست که از خواندن و استفاده از کتب چاپ ایران مستفید نشده باشد اما مهم اینست که ما در شرایط مشخص فعلی قرار داریم. در شرایطی که جنایتکاران «ائتلاف شمال» یا بهتر است بگوییم برادران واقعی رژیم خون‌آشام ایران در افغانستان سر قدرت اند.
یکی از عوامل شیرک شدن و سر قدرت بودن این تبهکاران «ائتلاف» شمال مخصوصاً موجودیت رژیم آدمکش مثل رژیم ایران است. باید به مبارزه بر ضد این رژیم تمرکز داد و نه ترویج فرهنگ آن. آقای رهنورد و تمام شاعران و نویسندگان تسلیم‌طلب اگر اجنت رژیم ایران نیستند و به منافع مردم ما فکر می ‌کنند چرا در زندگی شان یک سطر از نوشته شان به محکومیت رژیم ایران و جنایات آن و به دفاع از مبارزه مردم بزرگ ایران علیه رژیم جمهوری جنایتکار وقف نشد؟

از نظر ما این تسلیم‌ طلب ‌ها و سازشکاران از زمانی محکوم اند که مقابل قتل عام هولناک زندانیان سیاسی ایران در ۱۳۷۶ بنابه دستور خمینی،‌ سنگ و کلوخ شده بودند.

رهنورد و امثالش با جان کنی به خاطر ترویج کلمه دانشگاه به جای مثلاً پوهنتون می‌ خواهند تا قتل‌ گاه‌ها و شکنجه‌ گاه‌های «ائتلاف شمال» در افغانستان تقویت شود. وحدت ملی واقعی و پاک افغانستان صرفاً زمانی میسر است که دست عوامل پاکستان، روسیه و هر کشور دیگر و بخصوص ایران از افغانستان کوتاه باشد. آوردن کلمه «دانشگاه» و امثالش، دفاع از مردم فارسی زبان افغانستان یا کل مردم غیر پشتون نیست بلکه این دفاع در درجه اول، دوم و سوم با محکومیت قاطع رژیم ایران و سگانش در افغانستان میسر است و بس.

پرتو نادری می ‌گوید که منظور ما از سیاست رژیم ایران نیست. این مطلقاً دروغ است از طریق این گونه تقلید میمون ‌وار از نوشته‌های ایران و تلاش بخاطر رایج ساختن اصطلاحات ایرانی مستقیماً و با تمام رگ و پی تان در خدمت سیاست رژیم ایران بوده اید و هستید. اگر غیر ازین باشد چرا شاعران مشهور در قم نشسته مثل ابوطالب مظفری، کاظم کاظمی و... را که معاش گیر رژیم ایران اند و برای خمینی شب و روز شعر می ‌گویند، افشا نمی ‌کنید؟ به همین خاطر است که می‌ گوییم شما مزدور و خدمتگار رژیم ایران و xxxx به مردم و وطن‌ تان هستید.


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 18.02.2009

تشکر از محترم آقای نور که مرا متوجه نو شته جناب رحیم ساخت !
با وجودیکه کوشیده ام هر اظهار نظری را از نظر بگذرانم باآنهم متوجه نوشتۀ جناب رحیم از کانادا نشده، تااینکه پس از چند روز آقای نور مرا متوجه آن نمود.
خوب خدمت آقای رحیم میرسانم که بحث در اینجا بر سر این نیست که گذشته سیاسی عتیق رحیمی در افغانستان چه بوده. یک چیز کاملاً معلوم است که از او به هیچ کس آزاری نرسیده چه رسد به خیانت، اگر در دوره تحصیلی مجبورش نموده باشند تا عضویت کدام سازمان حزبی را بپذیرد چندان مساله ای مهمی نیست زیرا درآن سن و سال و در چنان شرایطی که هر گاه کسی ادعای بیطرفی می نمود، بیطرف را بیشرف میگفتند. وا بجان کسی که خود را بکدام جناح مخالف دولت منسوب میدانست.
در سال 1982 که اینجانب در افغانستان بودم، بسیار دیده ام که حتی اطفال خورد سال صنف های چهار و پنج مکتب را وادار می نمودند که داخل انجمن ها شده و به نفع دولت جاسوسی فامیل و اقاربش را نمایند. مثلا دختر خودم که در آن سال اول نمره صنف پنج لیسه ملالی بود، از او نیز هر روز میخواستند که داخل کدام انجمنی شود. و همینطور خانمم که معلم بود هم تحت فشار بود، و همین فشارها بود که ملیونها افغان ترک کشور و خانه و کاشانه نمودند. لذا بلا تردید آقای عتیق رحیمی نیز در اثر فشار چند صباحی مجبور بقبول عضویت حزب شده خواهد بود ولی آنطوریکه شماآقای رحیم گفته اید قطعًاً عتیق رحیمی به کمک دولت دیموکراتیک خلق و پرچم بفرانسه نیامده بلکه مثل هزارها جوان دیگر از راه های دشوار و پرخطر خودرا به پاکستان رسانده.اینرا در دعوتیکه بمناسبت جایزه گنکور در شب 13 فروری 2009 به افتخار عتیق در سفارت افغانستان مقیم پاریس بر گزار شده بود سفیر فرانسه در افغانستان و سابق قونسل فرانسه در پاکستان ضمن سخنرانی خویش یادآورشد که عتیق با چه مشکلاتی خودرا به پاکستان رسانده و جهت اخذ ویزه بقونسلگری فرانسه مراجعه نموده بود.
خلاصه من نمیدانم چرا بجای پرداختن به اصل موضوع اینگونه مسایل غیر واقعی را پیش می کشید؟.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: از پاریس    تاریخ: 18.02.2009

اشاراتی در بارۀ تذکرات جناب رجبعلی پکتیاوال! منتشرۀ 14/2/2009.
نخست تشکر بی پایان از کارکنان پورتال افغان جرمن آنلاین که چنین نظرخواهی ملی را به راه انداخته اند.
برادر محترم اینجانب قبل از ابراز نظر پیرامون محتوای تذکرات شما ناگزیرم به تصحیح اغلاط زیاد املائی و انشائی تان اشاراتی بنمایم.
1- مصراع آورده شما چنین تصحیح می شود: "عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگو"
2- سپوجمی : شما در نوشتۀ بعدی تان از نداشتن حرف (ژ) در دساطور کمپیوتر تان حرف زده اید. برادر محترم حرف (ژ) در دکمۀ {C} دساطور تان موجود است. شما لطفاً دکمۀ {C} را همزمان با دکمۀ }شفت} فشار بدهید و حرف (ژ) را بنویسید. خدمت عرض کنم که (سپوژمی) چنین نوشته می شود. همچنان (آقا) را با الف مددار بنویسید نه با الف عادی مثلیکه در همه جا نوشته اید. این حرف را با دکمۀ {H} و همزمان دکمۀ }شفت} میتوانید بنویسید.
3- جمله آتی شما فراتر از هر قاعدۀ صرف و املا می باشد.اگر من به عوض زریاب بودم از چنین نوشته ای به این سطح پائین که برای حمایت من بعمل آمده به گریه می افتادم. " و بنده باید عرض کنم که بیشمار کسانی که آثار ارزشمند اقای زریاب و خانمش سپوجمی زریاب را مطالعه نکرده اند به کارهایی سازنده ای که در قسمت فرهنگ وادب دری انجام داده اند. داستان هایی ارزشمند شان یک شمه ای از کارهایشان را مطالعه کنند بعدا به داوری و مسند قضاوت بنشینند."
4- جمله بی مبتدا و خبر آتی شما نا توانتر از آنست که معنی مشخصی را انتقال دهد؟؟ " در دنیا هیچ کس خالی از سهو و اشتباه نیست. بالخصوص در کشور باستانی ما که حتی تاریخ 5 هزار سالۀ ما جعل شد و نمیدانم که دیگر چه جعل کاری های دیگر صورت خواهد گرفت." !!
برادر عزیز! مواردی را که به آن تخصص ندارید به ابراز نظر پیرامون آن ناگزیر نیستید. اگر جملۀ فوق شما با روحیه بی اطمینانی تعبیر و معنا گردد ده ها مفهوم دلخراشی از آن بیرون خواهد آمد.
5- در مورد اینکه می نویسید " ما نمی توانیم هر چرند و پرندی را که غربی ها برایش سخاوتمندانه جوایز به کتگوری هایی خود ساخته و خود بافته ای خود اعطا می کنند قبول کنیم."
محصول همین جوایز "چرند و پرندها" همین شگوفائی علم و دانش امروزی است که همه بشریت از آن مستفید است.
6- نکتۀ مهم دیگریکه باید یاد آور گردید اینست که در هیچ جائی همین شست نظر در بارۀ محتوا و شکل آثار رهنورد زریاب اشاره ای نگردیده است. در تمام نظرات فقط یه یک نکته انگشت انتقاد گذاشته شده که چرا شخصیتِ مانند زریاب غیر مسؤولانه هویت وطنی دو نویسندۀ شهیر افغان را حسودانه و مغرضانه زیر سوال برده است.
دوست گرامی امید وارم در نوشته های آیندۀ تان گستردۀ وسیع سواد داشته و موفق تر باشید. ولی احمد نوری


اسم: شمشاد    محل سکونت: ایالات متحده    تاریخ: 17.02.2009

محترم آقای نور: شما که در کانادا زندگی میکنید و میخواهید فامیل و اولادهای خودرا از خواندن کتاب های که شماآنرا غیر اخلاقی می پندارید، منع نموده اید، به این میماند که در تلویزیون های افغانی قسمتهای بدن رقاصه ها را بطوری سانسور مینمایند اما آنچه واقعیت است نمیتوانند چلو آنرا بگیرند.
آیا شما اطمینان دارید که اولادهای شما آنچه شما به آنهادیکته میکنید می پذیرند؟ مخصوصا" در جهان غرب و این همه آزادی های بی حد و حصر انترنت، تلویزیون ، محیط مدرسه و کالج و کار. آیا شما برای هر یک آنها گارد و یا پهره دار مقرر کرده اید که 24 ساعت آنهارا از نظر دور نداشته باشند.
نمیدانم شما با این افکار تان چگونه میتوانید لحظه با یک آرامش فکری زندگی کنید. بهتر نیست به آنها اعتماد داشته باشید و بگذارید خودشان خوب و بد را درک کنند. این افکار شما امروز در افغانستان هم قابل پذیرش نیست. و نمیتوانید آزادی های هیچ انسان را کنترل کنید حتی همسر و اولاد تانرا. مگر همین قید و بند های تعصبی نیست که ملک مارا تا گلو در بدبختی و نادانی غرق نموده. وقتی شما به اصطلاح روشنفکر، خارج دیده و تحصیل یافته چنین مفکوره داشته باشید از 95 فیصد هموطنان بیسواد داخل وطن چه توقع باید داشته باشیم. با عرض احترام.


اسم: Sadeq   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 17.02.2009

اگر اين نظر يک شخص (زرياب)باشد؛ زياد جای نگرانی نيست ؛ اما همانطوریکه جناب عباس نيز اشاره کرده اند؛ مقابله های بی مورد و غلط در باره دانشگاه و پوهنتون اين موقعيت را برای زرياب ها و پدرام ها و ناظمی ها و پرتو نادری ها و رازق رويين ها، پديد آورده است که به اسم « مدافعان زبان پارسی در افغانستان» از حکومت و محافل بخصوص ايران نيز طلب استعانت کنند و هزاران جوان رشد يافته دوران هجرت در ايران را بفريبند و کالای بنجل خويش را به حيث «امتعه مرغوب» در آشفته بازار وطن،ارائه دارند!
زرياب ؛ از گروهک «برادران مسعود» و مارشال قسيم فهيم، وعده «وزارت» گرفته است ؛ زرياب عضو فعال « بنياد مسعود شناسی!» است؛ وقتی ابراز نظر ميکند؛ يک نظر فردی نيست بلکه نظر يک «انجمن سياسی» است!
من فکر ميکنم؛ وقتی فرشته حضرتی؛ جانفشانی و آزادييخواهی امان الله خان غازی را انکار مبکند و يک «دزد سرگردنه» يعنی بچه سقاء را « شهيد و غازی و قهرمان » می نامد؛ اين گروهک « ميدان را شغالی يافته است» ! اگر تبهکاران جنگی و جهاد فروشان نوکر اجنبی محاکمه و مجازات می شدند؛ فرهنگيان و قلم زنان وابسته به اين تبهکاران نيز ؛ تجريد و رسوا می شدند؛ دريغا که حامد کرزی درين چند سال بر دخمه جنايات اين آدمکشان؛ سرپوش گذاشت؛ مجددی را رئيس سنا ساخت و خليلی و ضياء مسعود و چندين جانی ضد بشر را تا مقام «وزارت » ارتقا داد.
اينان اکنون نه تنها غم محاکمه را ندارند؛ بلکه در فکر غصب مقام رياست جمهوری کشور نيز هستند! (سفر عبدالله عبدالله به امريکا را ملتفت شده باشيد!)
آقای نعيم بارز ؛ در نوشته های بعدی تان ؛ لطفا در باره « دم خر » صحبت نکنيد؛ اصل قضيه؛ خری ايست که اکنون در گل مانده! يعنی حکومت مستعمراتی کرزی! «روی پالان خر ؛ درنگ مکن!» من اعظم رهنورد زرياب را در حکومت دست نشانده امريکايی کنونی ؛ يک مداح مزد بگير ، يک آدم بی اراده و يک اپورچونيست رسوا، ميدانم ؛ اين آدمک کوکی؛ ارزش اينهمه نظر خواهی را ندارد، هر چند نظر او برای او از جای ديگر «ديکته» شده باشد. با احترام . صادق ار غنديوال ( ميکروريان اول, کابل)


اسم: سلیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 17.02.2009

در آغاز این نظر خواهی شخصی به نام رحیم از کانادا اعتراضی را در مورد سابقۀ سیاسی آقای رحیمی برنوشتۀ محترم بارز وارد کرده است و اینکه عتیق رحیمی بر خلاف نظر جناب بارز عضو حزب دموکراتیک خلق شاخۀ پرچم بوده است. آقای بارز به همۀ اعتراضات در مقاطع گوناگون پاسخ گفته اند اما جواب این اعتراض یا ابراز نظر نویسنده را در زمینه نیافتم. چنانچه دیده می شود بارز صاحب از احوالات عتیق رحیمی در آگایی قرار دارند آیا نظر این نظر دهنده را پذیرفته اند؟ در غیر آن درحالیکه نظر دهنده وعده به تقصیل داده اند چرا از ایشان توضیح نخواسته اند؟


اسم: نور   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 17.02.2009

در یکی از صحنه هاس سنگ صبور زنی همو که کرکتر اصلی داستان است دست خود را به زیر تنبان شوهرش که در اغما به سر می برد داخل می کند و به الت بدون نعوظ شوهرش بر می خورد. او به شوهر اغما زده اش از اینکه نتواتسته است معاشقۀ بالذت با او داشته باشد اعتراض می کند.
در جای دیگری از نظرهای هوسناک برادران و پدر شوهرش و مراحل پیشرفته تر از آن برای شوهر به اغما رفتکی اش حکایه می کند. در حضور داشت شوهرش با جوان تفنگ بدست در بدل پول به مباشرت می پردازد با استفاده از تجاربش خود را در چنان وضعیتی قرار می دهد که جوان بی تجربه قادر به دفق با او نشده تخلیه می گردد زن به او می خندد و جوان سر افگنده میگردد اما روز دیگر باز بر می گردداینبار زن که دانسته است جوان خود قربانی همجنس بازی قوماندانش است دلش به او می سوزد و اینبار رضاییت او را حاصل میکند. به همین سان چند صحنۀ دیگر. حال قضاوت به دست شما جناب بارز کدامیک از این تجارب!!! را با اولادهایم در میان بگذارم. به نظر من در خانه ایکه دیدن فلم های پورنو در جمع خانواده ممنوعیت داشته باشد خواندن سنگ صبور و تبصره بر آن نیز جواز نخواهد یافت.


اسم: نورانی    محل سکونت: لندن    تاریخ: 17.02.2009

میخواهم كه از زریاب بپرسم كه آیا هنوز هم تعلقات كی جی بی اش پابرجاست ، یا اینكه بخت اش با ایران باز شده است.
اكثر ستمی های گذشته بعد از سقوط شوروی به وواك ایران رو آوردند و خود را به آن كشور فروختند. اینرا میدانم كه زریاب دشمن افغانستان است و به آرزوی تجزیهء افغانستان روز شماری میكند. نویسندهء متقلب بنام سلیمان راوش هم در همین قالب جو میاید.


اسم: محمد نعیم بارز    محل سکونت: پاریس    تاریخ: 17.02.2009

محترم آقای نور سلام مرا بپذیرید!
شما که اثر «سنگ صبور» عتیق رحیمی را خوانده اید، ولی مطالعه آنرا به فرزندان تان توصیه نمیکنید اختیار دارید اما فکر نکنید که فرزندان شما از همچو احساس های انسانی بدور اند و این چیزهارا جوانان نمیدانند، بالعکس خوب هم میدانند و بخصوص اگر در دنیای غرب بسر برند، بیشتر و خوبتر از من و شما این مسایل را میدانند.

بهتر این خواهد بود چیزی را که در زندگی انسانها وجود دارد و روی میدهد بدانند و با درکی از خوب و بد ، رفتار خوب و انسانی را رعایت کنند.
در قسمت (دردهای مضاعف و رنج های زن افغان ک تذکر نموده اید، درست است، اما یک نویسنده نمیتواند یکدفعه ای همه چیز را در یک کتاب بیاورد آنهم در یک اثر ادبی که بخواهد در بین نویسندگان فرانسوی برای خود جا باز کند و بخواهد جایزه ادبی گنکور را از چنگ بزرگان ادب فرانسه بدست آورد.


اسم: محمد نعیطم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 17.02.2009

محترم آقای وحیدالله، از المان لطفاً سلام مرابپذیرید !
شما که نوشته آقای زریاب را در مورد عتیق رحیمی و خالد حسینی از نظر گذرانده اید ، دیگر جائی برای بکار بردن اگر و مگر نمی ماند.
در مورد اینکه فرموده اید (در کتابهای گدی پران باز و خاک و خاکستر بخشهای وجود دارد که حتی انتقاد گران غربی آنها را دور از واقعیت های جامعه افغانی میدانند) این دیگر عجیب است، عتیق رحیمی و خالد حسینی که در افغانستان بدنیا آمده اند و در آنجا تا مرحله جوانی زندگی کرده اند واقعیت های جامعه خود را نمیدانند، ولی چشم غربی آنقدر دور بین و تیز بین است که واقعیت های جامعه افغانی را بهتر از نویسنده افغان میداند؟؟؟. چه خوب می شد اگر از آن انتقادها یکی دو تا مثال می آوردید. شاید انتقاد آنها و از شما بجا باشد ولی هر اثر داستانی نمیتواند موافق به طرز دید و بخواست و سلیقه همگان باشد. باحترام


اسم: تیمورشاه   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.02.2009

سلام به آقای نور از کانادا و همه خوانندگان سایت ملی افغان جرمن آنلاین، نظر شمااز این نگاه درست است که حسینی و رحیمی از موضع حاد افغانستان برای آفرینش کتابهای شان استفاده نمودند ( که منهم چون شماآنرا موقع شناسی نیک میدانم)و همچنان فلم هایی چون اسامه.

کتابهای این دو نفر اما به مراتب بیشتر از واقعیت های عینی سرنوشت زن و همچنان دیگر بی عدالتی ها در کشور ما و ممالک همجوار سخن رانده اند تا فلم بدون سویه بخملباف ایرانی (سفر به قندهار) و یا کتاب ارجل زیبا شکیب ایرانی(خداوند به افغانستان برای گریه کردن میاید)،اگر دیده و خوانده باشید. در این فلم و این کتاب همه چیز و صحنه هاآنقدر بیشرمانه و دروغ پردازانه است که حد و اندازه ندارد و صرف کینۀ بدون دلیل ایرانی هارا نسبت به مردم ما نشان میدهد.

اما حسینی و رحیمی از موضوعاتی سخن رانده اند، مخصوصآ در قسمت زن که در جامعۀ ما از آنها گپ زده نمیشود اما وجود دارد، نه تنها در جامعۀ افغانستان بللکه در تمام در و همسایه های افغانستان یعنی منطقه. حرف زدن از این واقیعت ها شاید برای مردم ما مشکل باشد، اما برای از بین بردن این همه بی عدالتی ها (مخصوصآ در قسمت زن) در کشور ما و ممالک همجوار شاید اثر خوب بگذارد.

اما حقایقی که راجع به رهنورد زریاب (و کسانی دیگری که همه می شناسیم)در حصه موضع قوم پرستانه و زبان پرستانه و ایرانی پرستانه شان شنیده میشود (که متاسفانه همه واقعیت هستند) به مراتب غیر قابل قبول و نفرت انگیز است که آثار ادبی اش را اگر هم خیلی خوب باشد از نظر میندازد. زیرا اعمال اش خیانت به وحدت ملی و سرنوشت یک کشور است. خدا حافظ


اسم: نور    محل سکونت: کانادا    تاریخ: 17.02.2009

من سنگ صبور عتیق را خواندم. نتوانستم خواندن آنرا به دختر و پسرم توصیه کنم حتا آنها را از خواندن آن باز داشتم.
عتیق در این زمان که زن افغان از دردهای مضاعف رنج می برد. درد زن افغان را به کمبود های جنسی اش مختصر می سارد. او چنان صحنه های مباشرت های جنسی می آفریند که نمیتوان از محتوای آن در یک فامیل افغان سخن به میان آورد.
من نویسنده و ادبیات شناس نیستم من ریالیسم و رومانتیسم را نمیدانم از ناتوریالیزم نیز سر در نمی آورم، اما یک پدرم و یک افغان از خواندن آن شرمم آمد. اما یک سخن را می دانم که عتیق در یک زمان مناسب به نفع خودش آنرا برون داد. در این موقع هر قدر از مزمت فرهنگ افغان بگویی در دنیا خریدار دارد و هر قدر زن افغان را محروم و مظلوم ترسیم کنی تیر را خوبتر به نفعت به هدف زده یی.
شما دیدید فلم اسامه چسان تقدیر شد. اگر این فلم دهسال قبل از امروز ساخته می شد یا ده سال بعد آیا به همان پیمانه قدر می شد؟
در مورد نوشته عتیق چیزی نمی دانم اما موقع شناس می دانمش و این یک صفت نیک است در دنیای امروز.


اسم: abbas   محل سکونت: Herat    تاریخ: 16.02.2009

خانم ليلا خالد درست ميگويد اما دليل «اعتبار داشتن » حرف های نويسنده کج انديش و خدعه گری چون زرياب که به تقليد داستان « بوف کور» هدايت « رمان « بی ريشه و وهمی و سور رئاليستی» گلنار و آيينه را نگاشت و خود را در سطح يک تقليد گر ناشی و بی مايه؛ ساقط کرد؛ اين نيست که « زرياب » سحر و جادو بلد است يا مردم ما همه ابله اند! بلکه اين بر آيند منطقی يک جدال «عاميانه و تعصب آلود» است که چندی قبل بر سر چند اصطلاح مختلط در زبان دری از زبان پشتو؛ صورت گرفت، رهنورد از کلمات دانش و دانشگاه دفاع کرد و زبان را چيزی دانست که تحميلات دولتی و حزبی را بر نمی تابد!
خوب ايشان اکنون خويشتن را نماينده و رهبر فارسی زبان ها ميداند و از اين جايگاه طرح سوال و ابراز وجود ميکند! وقتی يک دری زبان افغان؛ نتواند کلمات و واژگان مستعمل در ديوان ناصر خسرو يا جامی يا بيهقی يا مسعود سعد را بکار گيرد؛ خوب معلوم است که آزرده خاطر ميشود و نهنگانی چون زرياب و رويين و باختری از آب گل آلود؛ ماهی مطلوب می گيرند و امروز يک خرده پرچمی به خود حق ميدهد، از ديگران سلب تابعيت کند! با احترام.
عباس احمد يار


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.02.2009

محترم نعیم بارز،
اگر رهنورد زریاب تنها، نوشتن یک اثر ادبی به زبان مادری، را شرط افغانیت میداند اشتباه بزرگی میکند.
از این نویسنده، که داستانهای عالی اش - مثل ًجوانمردٍ هنوز هم در دسترس دارم، در سالهای اخیر خبرهای بدی شنیده میشود: تعصب زبانی و توهین به وحدت ملی.
ولی کسانی که به دفاع ًبدون چون و چراٍ از عتیق رحیمی و خالد حسینی بر میخیزند باید باری سر بر گریبان خود کنند، حد اقل به خود زحمت داده و آثار شانرا مطالعه نمایند، تا بدانند از کی و از چی پشتیبانی مینمایند.
در کتابهای ً (گودی پران باز)ٍ و (ًخاک و خاکستر)ٍ بخشهای وجود دارد، که حتی انتقادگران غربی آنها را دور از واقعیت های جامعۀ افغانی میدانند.
اگر افغانهای خارج از کشور، که از جنگ و دشمنی داخلی تا حدی بدور مانده اند، توانایی قضاوت با اعتدال را از دست میدهند، چه گلۀ از مردم داخل کشور ؟


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Austria    تاریخ: 16.02.2009

Please, read this link, which is published through those people, I am sure, all Afghans will make their own view about those rubbish people! I will not put additional comment on it, but I am saying only: It is shameful to call themselves to be citizens of AFGHANISTAN http://www.ariarman.com/Ahmad-Shah-Masood.htm


اسم: ليلا خرم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.02.2009


زرياب “ را دريابيم!


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: از پاریس    تاریخ: 16.02.2009

محترم رجبعلی پکتیا وال!
اول باید بگویم من در عمر بیش از شصت سال خود در پهلوی چنین اسمی بنام رجبعلی « پکتیاوال » تخلص نشنیده و ندیده ام.
دوم هموطن عزیز عیب نوشته شما تنها در نوشتن اسم سپوزمی نیست در جملاتیکه بکار برده اید مبدا و آخر، ان معلوم نیست.
سوم نوشته اینجانب پیرامون نقد آثار وبررسی شخصیت آقای رهنورد زریاب نیست ، من خود را در آن حد و صلاحیت ادبی نمی بینم که نوشته آقای زریاب یا عتیق رحیمی وخالد حسینی را مورد نقد و بررسی قرار دهم ، شما بی جهت موضوع را به آنطرف کشانده اید فقط میتوانستید بگوئید همین افغان های که در خارج از کشور هستند افغان هستند ویا خیر ؟ اگر هستند آیا اگر کدام افتخاری از خود نشان دادند افتخار اش به افغانستان هم میرسد و یانه همین وبس . بااحترام


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.02.2009

قابل توجه خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین
بنا به درخواست یک عده از خوانندگان گرامی پورتال، دریچۀ نظر خواهی در مورد مضمون " انگیزۀ اصلی رهنورد زریاب" نوشتۀ جناب محمد نعیم بارز دوام داده می شود.
مسدود شدن آن در آینده به استحضار شما رسانیده خواهد شد.
از سهم گیری هر چه بیشتر شمااظهار امتنان داریم.


اسم: فریدون   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.02.2009

سلام به همه خواننده گان و کارکنان عزیز افغان جرمن آنلاین - من مطمین هستم که این آقا یعنی رجبعلی پکتیاوال کسی به جز خود زریاب نیست که با نام مستعار و نوشته چرند مانندش می خواهد از آب خِط ماهی گرفته یک مقدار توجه را به کار های خود یعنی خدمات کلتوری اش جلب نماید، در حالی که از نظر من متاسفانه خدمات این نویسنده (با وجدان!) در تفرقه اندازی های قومی و ایجاد بدبینی بین مردم به مراتب بیشتر وزن دارد تا خدمات ادبی اش.


اسم: سرتاج   محل سکونت: جرمني کولن    تاریخ: 15.02.2009

صد بار ترا ګفتم کـــم خـور دو سه بیلچه
پکتیاجای شاهین است برو سوی مرغانچه

قدرمنو لوستونکو!
زه له ټولو هغو تبصره لیکونکو څخه مننه کوم کومو چې دهېوادپالنې په ځانګړې روحیه او جزبه سره دا زریاب(مرداب)محکوم او ښه بربنډ کړی دی خو دافسوس ځای دادی چې یونیم د شړومبو مچ په هره کاسه کې پیدا کیږي منظور مې حامد ودیګران او په خاصه توګه رجبعلي دی خو پکتیاوال ځکه نه شم ورته وېلی چې شکر په هغوهسکو غرونو کې داډول چرګوړي ګذاره نه شي کولا:
دوه میاشتې دمخه همدې رجبعلي دحفیظ الله خالد په یوه لیکنه کې هم یوه مغرضه تبصره کړې وه چې بیا ښاغلي بسمل په دلایلو هم هغه تبصره رد کړې وه او هم یې د رجبعلي پکتیاوال کېدل تر پوښتنې لاندې راوستلي و په هرصورت تنها د پکتیا مسله نه ده بلکې دا جعلکار زموږ دهزاره وروڼو رنګ هم بدوي زما په غالب ګمان دا کومه کارغلي ناچله سکه ده چې هره کاسه مرداروي تاسو پخپله قضاوت وکړﺉ ایادیو چاپه یو ښه داستان او ښه ادبي لیکنه کېدای شي چې هغه کس هم دســالم شخصیت لرونکی و اوسي؟
داچې دزریاب داستانونو، تهران ته دهغه غوړه مالي او درښتینو افغانانو سپکاوي رجبعلي ته خوند ورکړی دا نو ددې دلیل نه شي کېدای چې ټول افغانان به زریاب او دهغه مداري ګري ته سر ټیټوي نه هیڅکله نه که یاد مو وي هغه دخشتي پله په جومات کې یو انګریز کلونه کلونه خلګوته پینځه وخته لمونځ ورکړی و خو چې خپله جاسوسي دنده یې خلاصه شوه وتښتېد دکابل اوسېدونکو ته یې احوال ورکړ چې که تاسې مسلمانان یاســت نوتېر شوي ټول لمونځونه بیاوګرزوﺉ داځکه چې زه یوانګرېز یم نو دا زریاب هم د مسکو او تهران له موریدانو څخه یو کاذب امام دی چې په اصطلاح رجبعلي بې اودسه پسې لمونځ کوي خیر په هر صورت هغه متل دی چې وایي سیند دسپی په ژبه نه مرداريږي که تاسو دګرانو هېواد والو تبصرو ته پام وکړﺉ نو و به وینﺉ چې په هېواد او ولــس مینو لیکونوکو دا ملي غدار (زریاب) او دهغه د شرابو ناولي بدمستان ښه په خوند محکوم او بربنډ کړي دي.
ګرانو خویندو او وروڼو !
باوروکړﺉ چې له هیڅچاسره کومه شخصي دښمني نه لرم نه له زریاب سره کومه پوله او پټی لرم نه رحیمي او حسیني راته د سرو زرو مډالونه راکړي او نه یې پېژنم خو دا زور راکوي چې دا لعنتي زریاب ولې او په څومره سپین سترګي سره یو افغان ته داسې سپکاوی کوي؟ بل دا چې ما دلمړي ځل لپاره دا مردارخور د کولن په ښار کې په ۲۰۰۱ کال کې له نږدې ولید هغه او یو څو نور نشه یان له فرانسې څخه زموږ د ست رخوشال خان د ۴۰۰ کلیزې دلمانځلو لپاره راغلي وو خو د دې په ځای چې تالار ته راشي او زموږ په مجلس کې برخه واخلي دوی په یو رستورانت کې په شرابو څښلو مصروف وو نور یې زه نه پېژنم خو ډېره بدرنګه څېره یې وه سخت متعصب او غدار ښکارېده ځکه خو د ستر خوشال خان لمانځنې ته هم را نه غی خو له خپلې ګرانې سپوږمۍ جانې څخه دخوشال خان دلمانځلوپه پلمه راتښتېدلی و اوس نو تاسو پخپله قضاوت وکړﺉ ایا یو لیکوال چې د ستر خوشال خان سره دومره جفا کوي نو دښاغلي رحیمي او حسیني به څه لحاظ وکړي؟
یادونــــــــــــــــه :
ښاغلي احمد زکریا او نورو هېواد پالوملګرو ته زه پوره ډاډ ورکوم چې رجبعلي نه پکتیاوال او نه زموږ هزاره ورور دی بلکې یک بادنجان ګنده که افت ندارد است وبس .
دهغې ورځې په هیله چې رښتیني اوپه ګران افغانستان مین افغانان ددې جوګه شي چې خپل هېواد اومظلوم ولس د زریابیانو او پدرامیانو له ناولو منګولو څخه خلاص کړي.


اسم: رجبعلی پکتیاوال   محل سکونت: کابل    تاریخ: 15.02.2009

سلام خدمت اقای بارز باید عرض کنم که ان حرف متاسفانه در کیبورد بنده وجود ندارد به این خاطر به جای ان از حرف ج کار گرفتم.وبنده از سر فا اخر مقاله ای تانرا خواندم ولی هرکس حق دارد با حفظ عفت کلام نظریه ای خود را ابرازکندو بنده دیدم که هیچ کس از خدمات موصوف سخنی به میان نمی اورد وصرف انگشت انتقاد را بالای وی بالا نموده اند.که خواهشمندم تا ار خدماتی وی نیز باید یاد اوری صورت بگیرد. با عزت وبا انصاف باشید


اسم: احمد زکریا   محل سکونت: کانا دا    تاریخ: 15.02.2009

پس از عرض سلامً!
اینجانب وقتی نوشته بی سر وته آقای رجب علی پکتیا وال را خواندمً با آنکه نوشته آقای بارز را قبلاً مطالعه کرده بودم به شک افتاده بار دیگر آنرا از نظرگذراندم ، بعداً تعجب کردم که به اصطلاح ده کجا و درخت ها کجا؟ یعنی اقای بارز راجع به لیاقت و یا عدم لیاقت جناب زریاب هیچ اظهار نظری نکرده است و نمیدانم آقای پکتیا وال از کجا دریافته که اقای بارز و یا دست اندر کا ران پورتال افغان جرمن آنلاین راجع به داستان های زریاب گویا بقول خودش « به مسند قضاوت » نشسته اند؟.

من از آقای پکتیا وال میخواهم اگر جوان هستند تا دیر نشده بجای نوشتن کمی مطالعه کند، تا یک قدری سواد لازم کسب کند بعد بپردازند به نوشتن و نقد کردن دیگران والی خود را حقیر وخوار زار خواهند نمود.


اسم: محمد نعیم بارز    محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 15.02.2009

با عرض احترام خدمت همه!
هموطن محترم آقای رجبعلی پکتیاوال، اگر بجای من کسی دیگری بود و به چنین نوشته ای از سوی شما برمیخورد، همینکه چشمش به « سپوجمی» زریاب می افتاد مطمیناً بقیۀ نوشته را نمیخواند، زیرا میدانست کسی که سپوژمی را « سپوجمی » بنویسد، دیگر حرفها و انتقاداتش چه ارزش خواهدداشت. اما من برای هر انسان و هر حرفی ارزش قایلم، بهمین لحاظ نوشتۀ شما را تا آخر خواندم ولی واقعاً حیرانم در پاسخ تان چه بگویم. فقط یک چیز را برایتان میگویم که اصلا اینجانب و مسئولین محترم پورتال افغان جرمن نلاین در قسمت داستان های رهنورد زریاب و خالد حسینی هیچگاه بقول شمابه « مسند قضاوت » نه نشسته اند. معلوم میشود که شما نوشته مرا تحت عنوان ( انگیزۀ اصلی زریاب چیست . . . ) نخوانده اید، برای اینکه حوصله مطالعه را ندارید در یک جمله بعرض تان میرسانم که گله من از آقای زریاب این بوده که چرا عتیق رحیمی و خالد حسینی را افغان و نویسنده افغان نمیداند. ولی مطالب بی ربط دیگری را که شما چون « جعل تاریخ، و رفتار سخاوتمندانه غربی ها و . . . مطرح نموده اید. نفهمیدم مقصد تان چیست ؟ خلاصه اگر آقای رهنورد زریاب توصیف و دفاع شما را نسبت بخودش بخواند بدون شک چند قطره اشک بحال خود خواهد ریخت.
و در آخر از قول یک دوست هزاره ام که تکیه کلام او شده، بشما آقای پکتیاوال میگویم اول خوب بیندیش باز بینداز . بااحترام


اسم: محمد سلیم    محل سکونت: ولایت بلخ    تاریخ: 15.02.2009

سلام به دست اندرکاران پورتال ملی افغان جرمن آنلاین
واقعآ که باید بلاخره این نوع انسان ها دیگر شرم نمایند. تا چه وقت خیانت به سرزمین خویش و مردم آن.
کسانی که مانند زریاب ها و پدرام ها و هم این نوع دیگری چون حامد و همراهان که زیر نام غلط از آن چنانی ها دفاع مینمایند (اگر هم فریبکارانه مستقیم دفاع نمیکنند ولی از انتقاد دیگران نسبت به این مارهائیکه خود را با فرهنگ هم میدانند اطهار بیزاری مینماید و میکوشند هدف را به بیراهه بکشند)
از نظرم به اندازۀ پرچمی ها و خلقی های عقده مند، جهادی های حریص و xxxx، طالبان و انتحاری های نادان و کور دل برای یک کشور سالم و برای یک زندگی نورمال و برازندۀ بشری در افغانستان ناکارآمد و غیرقابل قبول هستند.
با احترام


اسم: رجبعلی پکتیاوال   محل سکونت: کابل    تاریخ: 15.02.2009

چو عیبش بگفتی هنرش نیز بگو یو بنده باید عرض کنم که بیشمار کسانی که اثار ارزشمند اقای زریاب و خانمش سپوجمی زریاب را مطالعه نکرده اند به کارهایی سازنده ای که در قسمت فرهنگ وادب دری انجام داده اند. داستان هایی ارزشمند شان یک شمه ای از کارهایشان را مطالعه کنند بعدا به داوری و مسند قضاوت بنشینند. در دنیا هیچ کس خالی از سهو و اشتباه نیست. بالخصوص در کشور باستانی ما که حتی تاریخ 5 هزار سالۀ ما جعل شد و نمیدانم که دیگر چه جعل کاری های دیگر صورت خواهد گرفت.
بهر صورت در قسمت اقای رحیمی حرفی برای گفتن ندارم چونکه اثارش را تا هنوز مطالعه نکرده ام ولی در قسمت اقای حسینی باید عرض کنم خدمت تان که رمان گدی پران باز وی صرف میتواند آتش تفرقه های خونین قومی را یکبار دیگر روشن سازد و دیگر هیچ دردی را از درد هایی بیدرمان مردم ستمدیدۀ ما را دوا نمی کند.
ما نمی توانیم هر چرند و پرندی را که غربی ها برایش سخاوتمندانه جوایز به کتگوری هایی خود ساخته و خود بافته ای خود اعطا می کنند قبول کنیم.
امیدوارم تبصره ای این ناچیز را سانسور نکنید. آقای زریاب، عاطفی مینویسد و درد هایی جامعۀ فقیر مارا به طور استادانه ای آن منعکس ساخته و هنوز هم میسازد.


اسم: عبدالهادی هادی    محل سکونت: شیرشاه مینه کابل    تاریخ: 15.02.2009

قابل توجه حامد ودیگران
با تمام احترام و ارادت عرض کردم که "اگر من از مضمون شما برداشت درست نکرده باشم ببخشین" ولی در عوض شما چنان بر آشفته میشوید که مرا دزدی که به سر پر دارد خطاب میکنید. این عکس العمل تان و همچنان اتهام وارد کردن تان که گویا من از اعضای افغان جرمن استم، مبرهنِ صرف یک حقیقت است و آن اینکه شما و "دیگران" مذبوحانه تلاش دارید خود را در قالب محصل جا داده و آخرین چادری تانرا هم این چنین به سر میگذارید و از نام محصل بیچارۀ ما که آینده اش در ترکستان است استفاده مینمائید.
این عکس العمل ،و این جبهه گیری تان نمایانگر وابستگی تان است ، به هر گروه و جریان و حزب و سایتی که باشد. تنها پیوند من با افغان جرمن ،افغانیت من است و بس. من نه ارتباطی با فریباجان دارم و نه غشی انگار اودُر زاده ام است. نمیخواهم لفاظی کنم و هم نمیخواهم متن بحث از سیر اصلی آن خارج گردد، فقط خواهشم از شما و دیگران اینست که به لحاظ خدا دیگه بس است. و اگر شرم ندارین....دا گز دا میدان.... و اگر به ترجمه ضرورث دارید لطفأ به آدرس زیر تشریف ببرین.
www.afghan baash .com


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.02.2009

قابل توجه خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین
دریچۀ نظر خواهی در مورد مضمون " انگیزۀ اصلی رهنورد زریاب" نوشتۀ جناب محمد نعیم بارز بروز یکشنبه 15 فروری ساعت 23 و 59 دقیقه وقت آلمان مسدود می گردد.
با ابراز تشکر از سهم گیری شما.


اسم: غشی انګار   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 14.02.2009

با تشکر از فریبا جان که در چند کلمه محدود اظهارات آقای هادی راروشن ساخته است:
بلی راست ګفتن تلخ است ولی بر شرین دارد. اینکه آقای حامد به ارتباط حالت فعلی مردم و کشور عزیز ما(افغانستان) خود را متاثر میداند باور من به خاطر نمی آید که موصوف به این بهانه بالای سر آقای زریاب شال نارنجی می اندازد و سپس در پهلوی اسم خود دیګران را هم اضافه می نماید هدف شان فریب خواننده های ګرامی است تا نشان دهند که چندین نفر همنظر به پهلوی خود دارا می باشد و لی نمی د ااند که همکاران وخواننده ګان پورتال افغان ــ جرمن تجربه کافی دارد من تبصره ام را صرف به دو مسله کوتا می نمایم:
اول ـ اینکه خوشبختانه پورتال افغان ـ جرمن به اندازۀ کافی نویسنده ګان و همکاران فوق العاده دارد که سعی به عمل مې آورند تا از درد مردم هردم شهید و کشور عزیز شان مطالب جدی را به زبان های پشتو و دری ارایه نمایند که متاسفانه آقای حامد و به اصطلاح خودشان(دیګران)هنوز آدرس شان نداشتند.
دوم ـ این همه بدبختی های که می بینیم از دست ګروهای بیګانه و افغان دشمن زریابی و پدرامی است و بس. پس بر ماست تا اینګونه خاینین را رسوا، افشا و به محاکمه مردم بسفاریم.


اسم: حامد ودیگران   محل سکونت: کابل    تاریخ: 14.02.2009

خانم فریباوهادی خان
شمادرفرانسه تشریف داریدو بشکل افغانها فکر نمیکنید. باز هم به عرض میرسانیم که در مملکت تان موضوعات مهم دیگر وجود دارند که مردم تان از آمها رنج میبرند وشما از آنها آگاهی ندارید.
ما هرکه هستیم و هر سویه که داریم در همین افغانستان بودو باش داریم ووطن خودرا دوست داریم. میسوزیم و میسازیم. نظریات ما درد های ما و رنج های ما با شما فرق دارمد.
هدف ایرادات مارا درست نفهمیدید . معلوم میشود که شما از گردندگان سایت هستید و تبلیغ میکنید
به هر صورت ما کدام ایراد مشخص ویا کدام دشمنی خدای ناخواسته به سیت شما نداریم گفته اند که دز بر سر خود پر دارد.


اسم: فریبا   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 14.02.2009

آقایان حامد و دیگران من هم چون آقای هادی از کابل فکر میکنم که خوشبختانه نوشته ها و مقالات و مضامین روشنی اندازی فراوانی توسط گروه بزرگ از نویسندگان افغان که منظور شان صرف بیداری خلق وطن و متوجه ساختن کسانی که آگاهانه و یا ناآگاهانه به منافع کشور ضرر میرسانند هر روز به نشر میرسد که از این نگاه نباید تشویش داشته باشید.
اگر شمایان چیزی به مرام خویش نمی یابید این دیگر موضوع جداگانه است که آن را باید در خود جستجو نمایید. این آقای هادی است که حقیقت را میگوید و متاسفانه به مذاق شما خوش نمی خورد و خودتان البته بیشتر دلیل اش را میدانید.
در غیر آن جمله ای در نوشته ایشان به جز واقعیت دیده نمیشود.


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پلریس    تاریخ: 14.02.2009

خوب شد قبل از ختم نظر خواهی فرصت یافتم تا یک مطلب بسیار مهمی را در ارتباط به عتیق رحیمی باز هم در اینجا اشارتاً به اطلاع علاقمندان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین برسانم:
دیشب 13 فبوری 2009 محفل با شکوهی به افتخار محترم عتیق رحیمی حایز جایزه ادبیات گانکور از سوی سفارت افغانستان مقیم پاریس در مقر آن سفارت بر گزار شده بود که در آن جمع غفیری از اعضای کوردپلماتیک ، اهل ادب و دانشمندان رشته های مختلف، زن و مرد افغان و فرانسوی شرکت ورزیده بودند.
یکتعداد با نظم و تمکین خاص به سخنرانی پرداختند که علاوه از محترم اسد عمر سفیر افغانستان، محترم داکتر غفور روان فرهادی نماینده سابق افغانستان در سازمان ملل متحد با وجود کبر سن ( وهنوز از فوت همسر شان چند روزی نگذشته) نیز مفصلاً سخنرانی نموده ، راجع به تاریخ فرهنگ و ادب افغانستان و از بعضی شخصیت های ادبی چون مولانا جلال الدین بلخی یاد آور شده از شخصیت دو کلتوری آنها و عتیق رحیمی به تفصیل سخن گفت، و همچنان شخصاً عتیق رحیمی به زبان فصیح فرانسوی ، با آواز گیرا و جملات زیبا و دلپذیر به سخنرانی پرداخته و در آغاز به نقل از ضرب المثل مردم امریکای لاتین جمله ای را بدین مفهوم بکار برد « پرنده بهر سو که پرواز کند از عقب به آشیانه اش نگاه میکند » یعنی حتی برای پرنده هم محل زاد و بوم مهم است و احساس تعلق نسبت ب آنرا از یاد نمی برد چه رسد به انسان و حرف های دیگر ...


اسم: حامد ودیگران   محل سکونت: کابل    تاریخ: 14.02.2009

باز هم سلام های مارا بپزیرید.
ما خواستیم حقیقت را به اطلاع خوانندگان محترم سایت افغان جرمن آنلاین برسانیم. راست گفته اند که حقیقت گفتن به دهن بسیاری تلخی ها میریاند.
ما در تبصره گذشته خود آداب و نزاکت و اخلاق نویسندگی را مراعات نموده و کسی را توهین نکردیم. ما نه آقای زریاب و نه آقای بارز را می شناسیم.
مطلب مارا شمادرست درک نکردید زیرا باز هم حمله می کنید و تنقید می کنید زیرا کدام وظیفه ندارید و از رنج های مردم تان هم آگاهی ندارید. فکر نمی کنیم که جناب عبدالهادی از کابل چنین حمله های بی مورد را فرستاده باشد چه اگر موصوف در کابل زندگی میداشت از درد و رنج جوانان کمی آگاهی میداشت.

باز هم نکرار میکنیم که در مناقشات بین نویسندگان اگر خود شان لازم میدانند تبصره خودرا ارسال میداشتند و به کسی دیگری مربوط نیست خواهش ما از سایت افغان جرمن اینست که از این به بعد مباحثات خودرا روی بهبودی اضاع افغانستان، درد و رنج مردم و مشکلات جوانان بیندازند تا اگر خداوند خواسته باشد نظریات شان به حال مردم مفید واقع گردد.
راست گفته اند که حقیقت به دهن بسیاری تلخی ها میرساند.
بااهترام


اسم: عبدالهادی هادی    محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.02.2009

جناب حامد ودیگران
اولأ: آغای حامد امیدوارم شما "امان بیسوادی بنام هامد هز تلویزیون خراسان که امیشه هز هفغانستان هزیز گپ میزنه ولی سرش امرای زریاب ده یک هاخور هست، نه باشین "چون در دورِ او هم "دیگرانِ" بیسواد تر از خودش جمع هستند.
ثانیأ: از محتوای مطلب شما چنین بر می آید که به مضامین متعدد، متنوع و ارزشمندی که بی بدیل همه روزه در پورتال ملی افغان جرمن آنلاین به نشر سپرده میشود اصلأ توجه ندارید ورنه حتمأ مطلبی آنجا هست که مورد دلچسپی تان واقع گردد ولی متاسفانه عطف توجۀ " شماو دیگران از پوهنتون" صرف به مضمون آغای بارز بوده و ازینکه بدون استثنا همۀ وطندار ها (غیر از شما) تغارۀ بی مرووتی زریاب را با تمام کثافاتش به فرقش کوبیده اند خاطر مبارک شما ملول گردیده است. تا به حال به استثنای شما هیچ یکی از 50 نفری که ابراز عقیده کرده اند مضمون محترم بارز را آب خط کردن و ماهی گرفتن ندانسته بلکه آنرا افشای جنایت، وطنفروشی، کاسه لیسی، جاسوسی، بیناموسی، و خود فروختگی، دایم الخمر های مثل زریاب و هم خُمان و هم آخورانش میدانند.
اگر شما روی وابستگی تان و یا به تحریک این و یاآن، آنرااز زمرۀ تفرعات میدانید و میخواهید تا صرف به آلامی پرداخته شود که مادر وطن باآن میسوزد پس لطف کرده بفرمائید که جنجال بی موجب تعویض لوحۀ پوهنتون را که از جانب "شما و دیگران" به تحریک همین زریاب و پدرام به راه انداخته شده بود و وقت گرانبهای محصلین را برای مدتی به هدر داد چطور ارزیابی میکنید؟ من از شما میپرسم که آیا شما در آن وقت هم قلمی رنجه کردید؟ و آیا اعتراضی سر دادید که ای دوستان، ای وطندارها،ای همصنفان!!! آلۀ دست این جاسوسان چادری پوش نشوید و این وقت گرانبها را با ارتکاب اعمال ضد ملی ضایع نسازید و به قوانین مملکت بدبختتان احترام قائل شوید؟...شما در آنوقت کجا تشریف داشتید؟
عزیزانم! ای نثل جوان! ای امید و آرزوی آیندۀ افغانستانِ درد دیده، امیدوارم من در مورد شما به خطا رفته باشم و منظور شما آن چیزی نباشد که من برداشت کردم ولی بدون تردید باید عرض کنم که همه ماو شما به یک حقیقت خوب واقفیم که مادر وطن در آتش میسوزد آتشی که از سوی دشمنان افغانستان افروخته شده و توسط جواسیس سر سپردۀ شان به آن هیزم و روغن میپاشند. و اعظم رهنورد هم سی سال است که که "این ره را نوردیده و زر یابیده". و تا که میتواند هیزم می آورد و روغن میپاشد. پس بر همۀ وطنپرستان است تا نقاب اینxxxx را بردارند تا چهرۀ منحوس شان بر ملا گردد.
به امید آینده، آیندۀ که بدست شما جوانان است.


اسم: حامد ودیگران   محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.02.2009

سلام به همه
مایک تعداد از محصلان پوهنتون کابل هستیم. گاه گاه به سایت افغان جرمن آنلاین سر میزنیم. بعضی اوقات مقالات جالب را میخوانیم که راجع به اوضاع وطن نوشته میشود. مگر در این اواخر کدام موضوع دلچسپ نخوانده ایم.
البته که در محافل ادبی و یا در ژورنال ها رایج بوده و رایج است که ایادات و منافشات صورت میگیرند. اگر کسی چیزی مینویسد چه مقاله و کتاب یک تعداد دیگر که هم عقیده وهم فکر نویسنده نمی باشند تنقید های خودرا ابراز میدارند که البته یک چیز نورمال محسوب میگردد.
اگر نویسندۀ توانائی داشته باشد حتما "جواب آنرا میدهد و مناقشه تمام میشود. مگر مگر یک تعداد دیگر که خودرا نویسنده معرفی میکند کوشش میکند در بین مناقشه ها خودرا بدون موجب داخل ساخته و موضوع را در سایت میگذارد تا دیگران نظر دهند و آب راخت ساخته و خودرا مصروف میسازد.
برادران گرامی
امروز در مملکت تان اوضاع از هر نقطه نظر بسیار خراب است. مردم تان از زندگی رنج میبرند. اگر کمی وطن تانرا دوست دارید پس کوشش کنید به موضوعات زنگی مردم تان بپردازید و موضوعاتی را به بحث بگیرید که به حال مردم تان و مملکت تان مفید واقع گردند با احترام


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریش    تاریخ: 13.02.2009

سلام و سپاس بی پایان به همه دوستانی که از موضع ملی و درایت منطقی زحمت ابراز نظر در مورد نوشته اینجانب تحت عنوان (انگیزۀ اصلی رهنورد زریاب چیست که عتیق رحیمی و خالد حسینی را نویسنده افغان نمیداند؟) بخود فراهم نموده اند.
دفاع از افغانیت و خلاقیت ادبی افتخار آور محترم عتیق رحیمی و خالد حسینی که در واقعیت امر دفاع از هستی و ارزشهای ملی است و بگونه ای که ثروت طبیعی افغانستان به هر قوم و هر فرد افغان تعلق دارد، باید اینرا هم بپذیریم که هرگاه یک افغان چه در گذشته و چه در حال و چه در داخل و چه در خارج ، در زمینۀ علمی، فرهنگی ، ادبی، هنری، سپورتی و و و دست آوردی داشته وافتخاری آفریده، ولو ثمرۀ مادی آن مستقماً نصیب نشده باشد ولی جا دارد از افتخارش بخود ببالد، و احساس مسئولیت نماید که از آن استقبال و پاسداری نماید.
خلاصه من بسیار خوش وقتم که در پورتال افغان جرمن آنلاین تاکنون پنجاه نفر شخصیت محترم با استدلال و منطق بران از افغانیت و افتخار آفرینی هر دو نویسندۀ محترم افغان خارج کشور قاطعانه دفاع نموده اند.
همیشه موفق و سربلند باشید محمد نعیم بارز


اسم: محمد امین اسحاق زی    محل سکونت: از فرانسه    تاریخ: 12.02.2009

سلام و تهنیت بر دست اندرکاران محترم پورتال ملی و پرخوانندۀ افغان جرمن آنلین.
بسیار خوشوقتم که جناب نعیم بارز نویسندۀ مبارز و خستگی ناپذیر افغان بر اظهارات بی منطق و ناشایستۀ رهنورد زریاب انگشت انتقاد گذاشتند و چلوصاف رسوائی اورا از آب بیرون کردند. جناب بارز درود بی پایان بر شما که از یکطرف ضدیت زریاب را با آنانیکه از تبار خودش نیستند و از جانب دیگر تمایلات منفی او را در برابر افغان و افغانستان افشا نمودید و زمینۀ ابراز نظر دانشمندان و وطنپرستان را در بارۀ این کامیلیون هزار چهره مهیا ساختید.

من اصل نوشتۀ جناب بارز و همه نظرات داده شده را خواندم. چند نوشته از جمله نظر جناب شاه محمد و نوشتۀ جناب هیرمند، بی اعتباری سخنان بی خردانۀ ښاغلی زریاب را خیلی عالی درشت نموده اند. بلی واقعاً سلب تابعیت یک افغان از صلاحیت لوی څارنوال و قاضی القضات افغانستان چه که بنا بر مواد قانون اساسی کشور حتی رئیس دولت افغانستان هم نمیتواند کسی را سلب تابعیت نماید. من زریاب را تا دهۀ هشتاد میلادی نمی شناختم حتی نام او را هم نشنیده بودم با وجودیکه در رژیم کمونیستی کابل کرسی ریاست اتحادیۀ نویسندگان را داشت و نزد باداران روسی اش کارمند شایستۀ فرهنگ بود. (این کرسی تنها به معتمدین رژیم داده می شد). در سال های هشتاد و چند که سال دقیق آن بیادم نیست من در حلقۀ دوستان حزب اسلامی انجنیر صاحب گلبدین حکمتیار تحت رهبری جناب شاه عظیم آمر نمایندگی آن حزب در پاریس فعالیت داشتم. روزی تعدادی از اعضای دفتر ما به شمول مربوطین دفتر پیر صاحب گیلانی از طرف نمایندۀ جبهۀ نجات ملی و اتحاد سه گانه در پاریس برای مشورۀ مهمی دعوت شدند. در آنجا جناب نوری که نمایندگی افتخاری جبهۀ نجات را داشتند نامه ای را قرائت کردند. این نامه از طرف آقای محمد اعظم رهنورد زریاب از شهر مانپولیئه آمده بود و در آن زریاب اظهار ندامت نموده و تقاضای شرف همکاری با جهاد را داشت.

به غیر از من و چند جوان خالی ذهن دیگر همه با گذشتۀ ننگین و متعفن زریاب آشنا بودند و میدانستند که او عضو پنهانی و بدون کارت حزب دیموکراتیک خلق است و زیر نام نزدیکی با مخالفین دولت کمونیستی روزانه ده ها تن جوانان ملی و مخالف را به کام مرگ می سپارد. همه میدانسنتد که او از مهره های مخفی و مهم کا جی بی است و همچنین خدمتگذار رژیم آخندی ایران است. همه میدانستند که او یک آدم قومگرا و تبار گرا و قبیله ای است. همه میدانستند که زریاب "زریاب" نیست بلکه "رزیاب" است (*) و از بام تا شام نشه و در الکهول غرق است و این حالت او همه مزایای انسانیت، افغانیت و شرافت را از او سلب کرده است.

از آنجا که از قراین معلوم بود نامبرده از طرف رژیم کمونیستی کابل برای جاسوسی فرستاده شده، به اکثرت آراء فیصله شد که جناب نوری پاسخ مشرحی به نامۀ او بنویسد و کاپی آنرا با فوتوکاپی نامۀ خود زریاب به مراکزمختلف و جداگانۀ مجاهدین در کویته و پیشاور بفرستند. حتماً کاپی این مکاتیب در آرشیف شخصی جناب نوری موجود خواهد بود و در صورت لزوم امید است به نشر آنها اقدام گردد که واقعاً " تا سیه روی شود هر که در او غش باشد""

در یکی از نوشته های این نظر خواهی یکی دو برادری نظر داده و خواهش کرده بودند که متن سخنان رهنورد زریاب هم باید چاپ می شد تا مردم می دانستند که او چه نوشته است ؟ اینک چون آن متن نزد من موجود است آنرا برای معلومات بهتر خوانندگان سایت افغان جرمن به نشر می سپارم :

" محمداعظم رهنورد زریاب - نویسنده و پژوهشگر افغان گفت: نویسندگانی مانند خالد حسینی و عتیق رحیمی نه تنها نویسنده کشور ما نیستند بلکه تعلقی هم به افغانستان ندارند.

رهنورد زریاب در گفتگو با خبرنگار مهر با انتقاد از برخی نویسندگان هموطنش که آثارشان را به زبان مادرشان (فارسی دری) نمی‌ نویسند گفت: خالد حسینی نویسنده افغان نیست. او نویسنده‌ ای آمریکایی است و آثارش هم بخشی از ادبیات انگلیسی به شمار می‌آید.

وی افزود: نویسنده ‌ای را که به زبان مادریش ننویسد نمی‌توان متعلق به سرزمین زادگاهش دانست هر چند به او توجهاتی هم در جهان بشود چرا که این دسته از نویسندگان با زبانی که می ‌نویسند دیگر تعلقی به سرزمینشان ندارند.

زریاب اضافه کرد: عتیق رحیمی هم از این دست نویسندگان است. او هم نویسنده افغانستان نیست و آثارش که اخیراً یکی از آنها هم جایزه گنکور را برد بخشی از ادبیات فرانسه است.

این نویسنده افغان درعین حال در باره ویژگیهای آثار این نویسندگان گفت: با این وجود ارزش کارهای ادبی نویسندگان تنها در زبان نگارش آنها نیست و من هم فعلاً درباره آثار این دو نویسنده افغان نظر خاصی ندارم."

ببینید خوانندۀ عزیز که تنگ نظری، حسادت، بخل و عقدۀ حقارت از این نویسنده یعنی "رزیاب" چه ساخته است. او آنقدر مضحک می شود که عتیق رحیمی و خالد حسینی را به نسبت اینکه کتاب های خویش را به زبان دری ننوشته اند از افغانیت خارج میکند در حالیکه فراموش کرده است که ابن سینای بلخی نویسنده ، متفکر و فیلسوف افغان به جز یک اثر همه آثار خود را به زبان عربی نوشته است همانطوریکه البیرونی غزنوی عالم متبحر و کهکشان شناس بی همتا نیز همه آثارش را به عربی نوشته است، همچنان سید بزرگ ما "سید جمال الدین افغانی" همه آثارش به عربی نوشته شده و صد های دیگر. آیا می توان چنین فیصلۀ احمقانه کرد که این نویسندگان همه عرب هستند؟ و صد های دیگر. آیا می توان چنین فیصلۀ احمقانه کرد که این نویسندگان همه عرب هستند؟

به یقین که زریاب را احساس حقارت وعقده به چنین اظهارات بی خردانه واداشته است چون او در دو دهه اقامت در فرانسه زبان فرانسوی را یاد نگرفته است و هنوزهم مانند خیاطان کابل در سطح (برای شما لازم) است. او باید بداند و قبول کند که بگفتۀ شاعرۀ گرانقدر افغان نفیسه رشید:"عتیق رحیمی و حسینی ستاره گان درخشان جهان فرهنگ وادب افغانستان هستند. آنها از زیر هر آسمان و از هر گوشۀ این زمین خاکی با هر زبان و هر کارت هویتی که بنویسند. ملیت اول شان تقدس دارد در شرائین و ورید شان کریوات خون افغان و در احساسات شان عشق به وطن شان (افغانستان) زنده است. تراوش قلمی هریک شان شاهد مصایب است که در میهن ما فرمان روا است بهتر است از آسمان خود پرستی بر زمین فروتنی فرود آمده بر افتخارات خود در این لحظات دشوار که همۀ جهانیان به سوی ما به تحقیر مینگرند افتخار کنیم." با عرض حرمت محمد امین اسحاق زی

(*) بهتر است این آدم خود خواه و خودپرست را "بیراهه نورد رزیاب" بنامیم چه باوجود حلقات مختلف غلامی ایکه بر گوش دارد، حلقۀ غلامی دختر رز را هم برگزیده است.


اسم: محمد یوسف    محل سکونت: سو یدن    تاریخ: 11.02.2009

سلام و احترام بر همه !
کاش جناب محمد اعظم رهنورد زریاب یا مخلصان وی نزول شخصیت کرده در برابر این همه اظهار نظر مردم چیزی پاسخ گونه می نوشتند.
معلوم است که منطقی برای دفاع ندارند ولی چه خوب بود حتی راجع به متن داستان عتیق رحیمی و خالد حسیی نقدی صورت می گرفت تا جوان های تازه علاقمند به ادبیات چیزی می آموختند، ولی می بینیم که حتی در سطح نویسنده ای چون زریاب عقده بر منطق غالب است. متاسفم. احترام


اسم: kabuli   محل سکونت: canada    تاریخ: 11.02.2009

یاد مانده های چند صبا آشنایی داکتر خاکستر درفش جوانان , عتیق رحیمی و سینگیروف
آغازین سالهای جنگ بود که با "کاژبن" آشنا شدیم, ظـــاهراً مسولیتی داشت در "درفش جوانان", و آنهم کوتاه مدت, اما همین کافی بود, که "رخ بنمایاند" و گسترده گی توانایی هایش را بیازماید.
با "فاروق فردا" و "محب بارش" زبان مشترک یابیده بود و چیزی نبشته بود با عنوان "یاس ادبی" که ادامه بحثی بود از "مصطفی رحیمی" با عنوان "یاس فلسفی".
نــگرشی بود مبتنی بر دیدگاه های ژان پل سارتر در کتاب "ادبیات چیست".
هفته نامه برسم معمول آنزمان, مشاور نیز داشت که همین "سینگروف" نام آشناست, همانکه گفت و شنود معروف را با "ببرک کارمل" در تبعید ماسکو انجام داده است.
"سینگروف به فراست دریافت که, "کاژبن" همین عتیق رحیمی "سنگ صبور", بسان دگران نیست, با سارتر آشناست, دلبسته ای "مکتب فرانکفورت "است, "کامو" را, بیـــگانه ای کامو را می پرستد. پیآمدش قابل تصور بود, نبشته را نشر نکردند.اما همین سبب گشت با سارتر و "اصالت وجود" او آشنا شویم, "قدیر حبیب" در گذر هر روزه اش به دفتر هفته نامه, پس از نگه ای گذرا برآن نبشته از چیزی سخن گفت, شبیه گرایش به انزوا و پوچی تلاش مدوام و به هیچ نرسیدن.
ما که هنوز درگیر فیزیک و کیمیا و جامعه شناسی مکتب بودیم, و هنوز اصــــالت فردی و اصالت جمعی, به سنگینی تمام انبار ذهن ما شده بود, نه از انزوا گرایی "کاژبن" چیزی دستگیر ما شد و نه از "به هیچ رسیدن". "قدیر حبیب" با آن تفسیر بسته, خود برای ما به توهمی بدل شد.
اجتماع دوستان یک دل "کاژبن" با "اجتماع دوستان یک دلش", بیشتر در کار برجسته سازی و سنجش فیلم بود, "منیر هویدا و طارق مرزبان" و او, نیز درگیر نحله های بودند در تناقض با سیاست های ایدیالوژیکی دولت. همین کافی بود که بدانیم تلقی ما از داده های رسمی, کم ارزش اند, دیدگاه های "چپ" در تفسیر رسمی حزب, جایی نیابیده است و در دنیایی از قبل محدود شده, مولفه های معینی را به خورد ما میدادند که محافظه کاری "عمود مینگین خیمه ای" آن بود.مفهوم "چپ اسلامی" برداشتی بود از "علی شریعتی" که عتیق آنرا به ما دیکته کرد, که بعدها به تـنافض درآن پی بردم, و نیز پیشبینی کـارل مارکس , مبنی بر مطلق رخداد انقلاب در انـگلند را, نسبیتی ارزان می پنداشت, که دریافت های خود او نبود. بعدها دانستم داده های علمی کردن مارکسیزم بدست "فرنکفورتیان", منبع تقریر او بوده است. اما بهر صورت در حاشیه افاده های او چیزی بود بحث برانگیز که مارا به ستایش وامیداشت.
ما به اجتماع دوستان یک دل او رشک میبردیم. عتیق رحیمی و عقیل عقیل شیفتگی آنزمانی "کاژبن" به ساختار گرایی بی بدیل دولت آبادی در داستان های او, به ویژه "عقیل عقیل" هنوز در او باقیست. یکی از حضرات "در دری" و یا " خط سوم " نفوذ دولت آبادی در "خاک و خاکستر" را با دقت تمام, موشگافی کرده است , روایت میکنند که , دولت آبادی پس از خواندن " خاک و خاکستر" گفته است:اینکه عقیل عقیل منه.(این عقیل عقیل من است).
ساختار داستان های دولت ابادی نیز پی امد کارهای ماندگار"الن پو "است , در زمانه دگر و زمینه مکانی دگر.
اما ساختار روایتی "عقیل عقیل" ذهن مرا به شیفتگی "کاژبن" به دولت آبادی و نیز خاک و خاکستر تداعی میکند. هر چند روایتی به مراتب کمرنگتر واما با ساختار مستحکم بسان عقیل عقیل. توصیه عتیق در خوانش این کتاب هنوز در یاد من است.این عتیق بود که دولت آبادی را به بسیاری ها شناساند.
آویزه ها:
ــ درفش جوانان ارگان نشراتی سازمان دموکراتیک جوانان
ــ جایزه ادبی کنگور که در سال 1903 زیر نظر منتقیدین در دوشنبه اول ماه نوامبر هرسال در رستورانت معروف "درووانت"
با 10 یورو پول واحد بطور سمبولیک توزیع میگردد. بااین جایزه, عتیق رحیمی در رده نویسنده گان بزرگی چون دانیال پاناک آندر مالرو, سیمون دوبوار که رحیمی ستایشگر اوست, رون گری ودگر نامدار


اسم: موسی عالمی   محل سکونت: مونشن، جرمنی    تاریخ: 11.02.2009

هموطنان عزيز و دست اندرکاران پورتال زيبای افغان جرمن آنلاین
سلامهای بنده را بپذيريد.
امروز در سايت ديگری بنام صدای *******

Please remain by the topic ...
Your AGO Team

افغان تصاويری از جنايات عساکر وحشی امريکايی را مشاهده نمودم که واقعاً تکان دهنده و مأيوس کننده بود.
ازينکه پورتال افغان جرمن انلین نيز هميشه در خدمت وطن و هموطنان قرار داشته و در آگاهی و بيداری هموطنان عزيز هميش از هيچ نوع تلاش و مساعی دريغ نورزيده، خواهش مندم تا اگر لازم ميدانيد آن تصاوير را برای روشن نمودن اذهان عامه و معرفی نمودن چهره های اصلی آن فرشته گان نجات !!! ديموکراسی !!! وآزادی !!! (قوای وحشی خارجی) شما نيز نشر نمائيد.
چون پورتال شما بدون شک یک صفحۀ ملی و شناخته شده و پر بيننده بوده و بدين منوال مصدر خدمت بزرگی به بشريت خواهيد شد. تشکر
هموطن شما موسی عالمی -


اسم: میلاد ا لکوزی    محل سکونت: ا شتوتگارت المان     تاریخ: 10.02.2009

با عرض حرمت به خدمت گردانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین و سلام به همه افغانهای دوست داشتنی!
ادبیات می تواند در احیای فرهنگ ملی ما رول عمده یی را ایفا نماید، مشروط بر اینکه هر اثر ادبی، از هر نوعی و به هر زبان که باشد، دارای پیام و محتوای ارزنده و مفید بوده و جنبه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و... را بازتاب دهد نه اینکه در خدمت سیاست ارتجاعی و فاشیستی که شما جناب زریاب بدون شک هواخواه آن هستید. حال که شما در راه و روش کمو نیستی و فاشیستی که به اساس کمبودی های که دارید, ناکام مانده, نامردانه آستین بالا زده به ویرانی کاخ بلند آثار ادبی و فرهنگی رحیمی و حسینی برآمده, تا مزدور بودن خود را به باداران تان ثابت کرده باشید. باتقدیم احترام


اسم: Zarmina   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 10.02.2009

Zenda bashid ke in Namard ra (Zariab) yak Sabaq Janana dadid, agar dar Khana kass ast yak harf bass ast

Motasefana ke Irani parastan az kheirate sara chapan posh roz ba roz dar Afghanistan qawi tar me shawand

Mohtaram Habibullah, tashakor az Khwaheran wa berderan Shoma ke dar Englestan zendagi me konid biad in ra yad gerefta bashid
Ba salam hai garme Afhani az paitacht badbachte watan tan
Khwaher tan Zarmina


اسم: حبیب الله   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 10.02.2009

سلام و احترام به مسئولین محترم افغان جرمن آنلاین !
محترم جناب نعیم بارز آفرین بشماکه با نوشته خود زمینه را فراهم کردید تا ایهمه برادران با ابراز نظر شان چهره ضد پشتون بودن آقای رهنورد زریاب را افشا نما یند. آنچه گنجایش داشته راجع به آقای زریاب و نوشته خصمانه او گفته شده و چیزی باقی نمانده تا من به آن بپر دازم بااحترام .


اسم: شاه محمد    محل سکونت: هالند    تاریخ: 09.02.2009

با سلام وحرمت به همه !
از آقای رهنورد زریاب می پرسم شما نویسنده هستید یا سارنوال و رئیس محکمه که بجای پرداختن به چگونگی اثر نویسنده برایش تعلق ملیت و کشور میکنید ؟ گیریم که تو رئیس محکمه هستی اما اقلاً یکبار نگاه به قانون اساسی بیانداز تا بدانی که این حکم از صلاحیت رئیس جمهور هم بدور است .


اسم: Azeen   محل سکونت: Netherlands    تاریخ: 09.02.2009

جامعه روشنفکران بی ملت ( مانند پيامبران بی امت) شايد به رازق رويين و سليمان راوش ؛ بخاطر هر روز رنگ عوض کردن و در پايان هر حکومت و دستگاه قدرت ؛ بدون شرم و حيا قبله خود را عوض کردن ؛ مدال افتخار ! بدهد! جامعه روشنفکران بی ملت که واصف باختری شاعر آن است و اعظم رهنورد زرياب ، داستان نويس آن و پرتو نادری مصاحبه گرآن و سليمان راوش کتاب نويس آن ! ديگر به آخر خط نزديک ميشود ! نسل امروز هم چند روز فريب خواهد خورد نه برای هميشه . نوشته سليمان در سايت عظيم بابک ( نام اصلی نوشته پاسخ ها ، است!) بسيار بيمايه ، فاقد روش منطقی و اصالت ابتکار و تمرکز فکری است . سليمان راوش هم اسراييل را می کوبد هم حماس را .

سليمان هم اکرم عثمان را می کوبد هم برای گرفتن تقريظ بر يک کتاب مسخره خويش از همين اکرم عثمان ؛ چندی قبل هزار تملق و کرنش را بکار می گيرد! سليمان راوش حتا با بی مايه ترين قلم زنان انتر نتی يعنی فرشته حضرتی نيز دست دوستی و همسبته گی فکري ميدهد و همانند فرشته ؛ به جان سياهسنگ می افتد که چرا در باره مرگ داوود خان مقاله نگاشته است !! سليمان نشان ميدهد که قدرت نگارش و به هم پيوستن چند جمله ساده را هم ندارد و اگر کتاب های براهنی را از دستش بگيری ؛ مثل پوقانه سوزن خورده ؛ همه باد و بروت او خالی ميشود! با احترام . عباس آذين ( هالند


اسم: Abdu Wassey   محل سکونت: u.s.a    تاریخ: 09.02.2009

هموطنان عزیز السلام وعلیکم !
نوشتهءانتقادی هموطن عزیزم بارز را خواندم وتبصره هائی را که سائیردوستان دراین رابطه قلم زده اند نیز مطالعه کردم ،اینکه محترم رهنورد زریاب در رابطه به نویسندگان جوان و چیره دست ما انتقاد واتهاماتی وارد کرده اند،یقین است راه غلو پیموده وبجای آنکه از استعدادودست آوردهای فرهنگی ایشان تقدیر بعمل آرند،ملیت وطنداران خودرا زیر سوال برده اند که مایهءنهایت تأسف است،چون از نویسندگان وقلم بدستانی که میتوانند درعرصهءمطبوعات در راه آزادی کشور از یوغ استعمارسهم فعال وسازنده داشته باشند،وقت خود را روی مسائیلی مصرف کنند که از آن مفادی متصور نبوده بلکه اسباب دامن زدن به تشنجاتی گردد که اسباب نفاق وجدائی هموطنان ما را فراهم میسازد. در حالات موجود که بیشتر ازهفتادهزار عساکر تا دندان مسلح استعماریون غرب کشور ما را در اشغال خود داشته وهر روز بتعداد ده ها و صدها افغان مظلوم قربانی هوس وآرمانهای شوم استعمارگران میشوند تماس به همچو مسائلی که بوی نفاق از آن بمشام برسد ،غیر قابل تحمل میباشد. وهمچنان از گرداننگان محترم پورتال التماس میکنم تافرصت همچو پیشآمد هارا که ممد وحدت ملی شده نمیتواند از فهرست نشرات خود حذف نموده و روی مسائیل بنیادی صلح،استرداد استقلال کشور وتفاهمات ذاتالبینی بین گروه های متخاصم وخروج عساکر ونیرو های استعماری از کشور ترکیز نمایند.والسلام


اسم: Arsalan   محل سکونت: Mazarsharif    تاریخ: 09.02.2009

برخی قلم بدستان ما آنقدر سابقه ضد ملی ؛ خيانت به وطن و خاک و ارتباط با نهاد های اطلاعاتی کشور های بيگانه دارند که بسيار دشوار است به اين آدم های خاين « هموطن » يا « وطندار» اطلاق شود ؛ رهنورد زرياب ؛ سليمان راوش ؛ مهسا طايع ؛ فرشته حضرتی ؛ رازق رويين ؛ بيژنپور ، از همين قماش اند ؛ برای زرياب که تجربه مجالست و تبادل اخبار و گزارش با سازمان کا.گی .بی دارد ؛ کنار آمدن با سازمان اطلاعات ايران يا همانند آن آسان است ؛ برای اشخاصی مثل زرياب ؛ سلب تابعيت از ديگران ؛ زير پانهادن قانون و اخلاق نيز مثل آب خوردن است! رازق رويين ( برادر سليمان راوش) عضو برجسته حزب ديموکراتيک خلق که با بورس کميته مرکزی حزب به کشور بلغاريا به تحصيل پرداخت و سال ها برای نجم کاويانی و فريد مزدک جاسوسی و جاکشی کرد ، يکباره پس از سقوط داکتر نجيب ؛ علم مبارک اسلام و سر سپردگی به گروه احمد شاه مسعود را به دست گرفت ؛ اين شخص فضول و بی همه چيز اينک با گستاخی کم سابقه برای نويسندگان ديگر ؛ اندرزنامه و دستور نامه و مانيفيست فرهنگی و ادبی (!) صادر ميکند !

جناب سليمان راوش ( برادر خانم مرحوم بيرنگ کوهدامنی که رمز خودکشی بيرنگ ؛ هنوز در پرده ابهام است) سالها عضويت خاد را داشت . سليمان راوش گويا در تحقيقات از مخالفان حزب و دولت ديموکراتيک خلق (!) نيز به عنوان « مستنطق » و « بازرس » ظاهر می شد ! اين سليمان اينک در کشور آلمان پناهنده شده است و دوتا کتاب بر ضد اسلام و پيامبر اسلام چاپ کرده که اسم يکی ( سيطره ۱۴۰۰ ساله اعراب در افغانستان است) ؛ ايشان اخيرا در سايت معروف خا د يست های برن مرزی که توسط بابک ، اداره ميشود ؛ به تقليد از رضا براهنی ( نويسنده ايرانی ) در باره تعهد و التزام در نوشتار؛ برای ما نويسندگان ( هيچ مدان و بيچاره ) ؛ با عباراتی قلمبه و سلمبه ؛که هيچ يک از آن خودش نيست و پرداخته همان براهنی است؛ آداب و اخلاق نويسندگی را آموزش داده است !! در ضمن به تعدادی از پيشکسوتان نويسندگی افغانستان غير مستقيم و بر صبور سياهسنگ و اکرم عثمان بصورت مستقيم تاخته است ! وی حرف های فرشته جان ( خياشنه احمد شاه مسعود ) را تکرار کرده که سياهسنگ حق ندارد از مرحوم داوود خان ، قهرمان بسازد! از قضای روزگار همين داکتر اکرم عثمان قبلا بر کتاب مضحک او تقريظی جانانه و جانبدارانه نگاشته و سليمان کمسواد را از فرش به عرش اعلی رسانيده است!
نمک ناشناسی يک خاديست **** را تماشا کنيد !
از اين گونه قلمزنان ؛ نسل امروز چه استفاده ای خواهد برد ؟ نميدانم . با احترام . ارسلان فاريابی


اسم: فخریه    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 09.02.2009

گرداننگان محترم سایت افغان جرمن آنلاین سلام !
خوب بود نوشته آقای رهنورد زریاب را هم در اینجا قرار می دادید تا یقین حاصل می شد هما ن طوریکه آقای بارز تذکر داده اند همان طور است . نه اینکه اصل نوشت قسم دیگری بوده باشد، بهر حال اگر آقای زریاب طوریکه آقای بارز گفته اند واقعیت داشته باشد ، واقعاً نظر آقای زریاب دور از انصاف است . بااحترام


اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 09.02.2009

Please open the link

نــه آقــای زریــاب .... نــه ، این بی انصافی است


اسم: لینا ا لکوزی    محل سکونت: شتوتگارد المان     تاریخ: 09.02.2009

با عرض سلام خدمت گردانندگان سایت افغان جرمن آنلاین
رحیمی و حسینی افتخار افغانستان و مردم آن است. او به کشور ما که از دست خلقي ها و وطنفرشان پرچمی و نوکرمنشآن روس و ایران مثل زریابي ها و امثال شان و جنایتکاران جهادی نما مثل مسعود و پدر معنوی او سیاف و غیره دزدان، فروخته شدگان و شورای نظار شرمسار شده است با نوشته ها و ابراز نظر هایش شان جان داده و چهره کمونیستی و جهادی نمای کشور را تا حدی توان توسط آثار شان که در ان تاثیری از فرهنگ افغانی وجود دارد در انظار مردم جهان تغیر داده است.

جناب زریاب!
این خیلی دون صفتی است که پای این نویسنده های توانا را هم به مسایل قومی میکشانید.


اسم: غشی انګار   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 09.02.2009

قدرمنو اوعزتمنو افغانانانو!
ویاړم چې زه یو افغان یم او بیا هم ویاړم چې داسې پاک افغانان وجود لري چې بې له دې چې خپل قوم اوقبیله په پام کې ونیسې دوی له حق څخه ملاتړ کوي ، دافغـــان په سپېڅلي نوم را ټولیږي او پرې ویاړي که تاسو دا لاندې تبصرې په غور سره ولولﺉ نو له لیکنې څخه به تاسو ته ښکاره شي چې داخویندې اووروڼه په مختلیفو افغان قومونو پورې تړاو لري خوداسې ښکاري چې په رښتیا هم دملي یوالي مینان دي داچې زریاب ( بې اب) دبې ابي له پولو څخه لاله پخوا ورتېر شوی و نو ځکه په دې نه ارزي چې دومره تبصرې پرې وشي خو زه به په لنډو کې دومره ووایم ، دا دی چې زموږ نور لیکوالان افغانان نه ګڼي نو دی بیا له کومه داسې په افغانســـــتان مین او دردېدلی دی؟

داد پدرامیانو،لعلزادانو شرمېدلې کړۍ خو لاخپل ځانونه هم افغانان نه ګڼي سرونه یې په مسکو او پښې یې په تهران کې پرتې دي له دوی څخه خپل هویت هم شکر ورک شوی دی په خپلو ټیټوغلامو غاړو کې ځنځیرونه واچوي بیا یې دایران په لکۍ پورې وتړي . یادونــــــــــــــــــــــــه :

زه د ( واراستا) دغوښتنې چې لیکلي یې دي:
اگر نويسندگان سابقه دار و با اعتبار افغان جرمن آنلاين مثل استاد عاليدر سراج وهاج ؛ محترم کانديد اکادميسن سيستانی ، جناب فاروق فارانی ؛ جناب استاد اسحاق نگارگر، جناب سديد ، جناب داکتر روستايی ؛ جناب استاد نوری و ... نيز در باره اين موقف گيری اعظم رهنورد زرياب به ابراز و تبادل نظر بپردازند ؛ موجب امتنان خواهد بود. ځکه مخالف یم چې زریاب همداسې په مرداب کې پروت ښه دی هر څومره چې زموږ نور پوهان دهغه په اړوند خپل نظریات پراخوي هغومره دزریاب لپاره په یوه ډول نه یو ډول شخصیت کمایي کیږي نو له همدې وجې به دا بهتره وي چې په دې ټټو باندې نور وخت ضایع نه کړو.
په درناوي


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 08.02.2009

خوانندگان گرامی برای مطالعۀ مضمون جناب هیرمند در مورد سخنان زریاب به لینک آتی مراجعه فرمائید.
در مورد انگیزۀ رهنور زریاب


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Austria    تاریخ: 08.02.2009

The cause of all present happening started by Mr. Khalilzad, with his treacherous actions before 2001 and after that. Ithe nation is suffering in all direction, it increased the action of sold people in an arrogant style every where too now.

We know it, that Mr. Khalilzad brought the known criminals and united them with his own trained group in year 2001, the result of his treacherous action is it, that they robbed the whole money of reconstruction and they robbed the common people in additional, they occupied the land of helpless people. They are USD billionaire now. The supported countries are concentrated with help of those criminals to kill, torturing, putting into jails the innocent people and destroy the country. The known criminals of 1992 to 1996 are working in cooperation with neighbor countries very close to keep the country instable, one of their dirty activity is to support among other the charlatan group of Farishta Hazrati, who is related to Mr. Ahmad Wali Masoud, she and her group are praising in Web Sites martyr Ahmad Shah Masoud as Iranian hero, I will not make a statement, that she is fool, because she is appearing and acting with all her stupidity in Web Sites as an excellent show maker and her supporter in Kabul and Iran enjoy her actions and this group could occupy DW ( German wave) and BBC.

They have even one top guy as ambassador in UN, in Kabul are sitting their supporter including Mr. Karzai. and his group, if we follow all taken steps of Mr. Karzai and his group during the seven years, then we will underst and their dirty games. Some of Mr. Karzai group is complaining and attacking the present government of Mr. Karzai, but they are swindler to block patriots to replace them. Communists are active very strong too, even Mr. Anwarul Haq Ahadi announced his nomination, he is a close friend to Mr. Khalilzad since in Labanon student time in additional. Mr. Karzai started now to appear himself to the nation as patriot, but the nation is not stupid to ignore his close cooperation with insidious warrior Mr. G. W. Bush during the seven years and he enjoyed even his security guards in front of his office, the close cooperation and supporting of him with the those criminals and robber is known to every body.

W hat he is doing at the present time, we should understand, because his real BOSS is out and he is acting as street guy now under the control of communists. Base on those traitors in government and in parliament it is no wonder, that those slaves of slaves are appearing in an arrogant way and they are attacking the Pashtonen and falsify the history of Afghan nation. If Afghanistan would have its own government, then it would never possible to exist such traitors and poisonous people at all, in case YES, then those and their supporter would be brought immediately to court. Those criminals are people of percentages, but they found it now, that the majority of Afghan nation are strongly against such treacherous action, therefore those criminals are acting beside to the Freshta Hazrati group to open the door for Iran , Russian in additional. Mr. Karzai has taken such dirty initiative to switch to Russian and to Iran official recently, his action is demonstrating an one side, that they are united in reality among themselves and to keep the country instable and another hand they want to make Afghanistan between west countries and Russian, Iran and China even Indian as additional confrontation area. Those criminals are not only greedy in robbing, those ill people want to keep their power with all their dirty games too. In news paper and in many Web Sites is published, that Mr. Abdullah Abdullah, Mr. Jalali, Mr. Shirzoi and Mr. Ashraf Ghani was invited official to the ceremony of Mr. Barack Obama on 20th of January 2009. It is a dirty the game of Mr. Khalilzad to make them popular among Afghans. Unfortunately we believe always their artificial announcement and circulate it emotional with very positive expectation, also we have the habit to serve for the slaves too, although we know it, that those people worked and they are working for foreigner. I know some people might do not like the repeated claiming to use critic on them, because they run always by each regime for defending language and ethnic, therefore they split during the communist regime, then during the greedy Mullah regime and after that during the time of Taliban and finally at the present time.

Those opportunists created for Afghanistan additional trouble. All those hid themselves under the political groups and they are getting well support from outside, also the nation of Afghanistan has many type of enemies. All those people never cared about languages like those artificial Mullahs ( we see how rich are they through robbing). The languages and religion and nationalism are used to create among the nation conflicts. Freshta Hazrati and her group is the best example of it and their supporter sold several times our country. Such dirty slave people can never deprive the citizenship of any body or to say he/ she is a good Afghan or bad Afghan.


اسم: کربلایی خادم حسین خوستی   محل سکونت: غزنی    تاریخ: 08.02.2009

سلام خدمت تمامی دست اندرکاران پورتال وزین افغان جرمن انلاین ببخشید افغان جرمن انلاین.
والا اگه ازهمی سر کل بیرار ازمو اعظم خان دست وردارید بد نمیشود بیچاره همی حالی بسیار ازین عمل خود نادم و پشیمان است به این حقیر وفقیر ساعت 2 شب بود که زنگ زد. در حالیکه بغض گلویش را فشار میداد برایم گفت کربلایی خادم مه ره از دست برادرایی افغان باز غلط شد برادرایی افغان جرمن انلاین نجات بتی. یک نظر دادیم حالی ده غم ماندیم. تصادفا مقاله ای شان را بنده نیر خوانده بودم. من اولا برای وی گفتم:
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد دانا یاخـمـوش
و ثانیا از سایت افغان جرمن انلاین اینست . تا موصوف را مورد عفو قرار داده بیش ازین خواب وی را خراب نساخته چونکه بیچاره افتو سر کوه شده و هرچه نباشد عمری را در راه ادبیات و فرهنگ پر غنای کشور ما صرف نموده و خدماتی شایانی نموده. خدا کند گپ هایی بنده سر تان بد نخورده باشد. پیروز و رموزفهم باشید.


اسم: نثار احمد    محل سکونت: امریكا    تاریخ: 08.02.2009

زریاب از اعضای سازمان وطنفرشان خلق و پرچم است و مانند آنها عمل میكند. همانطوریكه وطنفرشان خلق و پرچم یك تعداد از هموطنان ما را سلب تابعیت كردند، زریاب هم میخواهد كه همچو روش خائینانه را دنبال كند. زریاب مانند ببرک و نجیب از اعضای سابق كی جی بی است كه در خیانت و وطنفرشی ید طولا دارد و به این منظور به افغانستان برگشته كه در خدمت باداران روسی و ایرانی خود باشد. فعالیت فعلی زریاب صرف تخریب افغانستان و هویت ملی مردم افغان است. زریاب همچنان در كمیتهء مسعود شناسی فعالیت میكند تا این غدار تاریخ را بر ملت بدبخت ما تحمیل كند. لذا هر كسی كه بنام افغان شهرت خوب كمائی نماید، دشمن زریاب و سایر وطنفروشانی مانند رهین، نعیم كبیر، كوشان و دیگر جواسیس محسوب میشود.


اسم: Warasta   محل سکونت: Germany    تاریخ: 08.02.2009

اکنون که برخی از سايت های اخوانی و نيز سايت های خادی و وابسته گان حزب ديموکراتيک خلق از زرياب به دفاع برخاسته اند ، اگر نويسندگان سابقه دار و با اعتبار افغان جرمن آنلاين مثل استاد عاليدر سراج وهاج ؛ محترم کانديد اکادميسن سيستانی ، جناب فاروق فارانی ؛ جناب استاد اسحاق نگارگر، جناب سديد ، جناب داکتر روستايی ؛ جناب استاد نوری و ... نيز در باره اين موقف گيری اعظم رهنورد زرياب به ابراز و تبادل ظر بپردازند ؛ موجب امتنان خواهد بود . احسان وارسته


اسم: Mahmood   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 08.02.2009

سايت اختاپوتی « پندار» که بوسيله يک خاد يست سر شناس ، اداره ميشود و هرزه ترين مطالب را اشاعه ميدهد و گاه از شدت بيکاری و خوردن نان مفت در سرزمين بيگانه ؛ به افشای راز های بلند پا يه گان حزب ديموکراتيک خلق نيز دست می زند و از همه رسواتر « چرنديات » سليمان راوش ؛ از شکنجه گران سابق خاد در دوره کارمل و نجيب، را زير عنوان « پاسخ ها ی يک پژوهشگر و نويسنده معروف !» روی صفحه می ريزد و مثل مرغابی سر زير برف فرو کرده ؛ می انگارد ؛ ملت ، وطنفروشی و دغلبازی اين مشاطه گران شوروی سابق را از ياد برده اند ؛ اخيرا طی مطلبی به آدرس افغان جرمن آنلاين ؛ اکاذيبی حواله کرده و افغان جرمن آنلاين را « طالب » ناميده است و سپس به دفاع از کارنامه رهنورد زرياب پرداخته است. اتفاقا من هم باور دارم يگانه جمعيتی که به دفاع از زرياب ؛ کمر می بندد همين جواسيس کا.گی . بی اند ؛ اگر خاد و کا گی بی و چوکره های آن ؛ بابک و اخگر و راوش و ... به استعانت زرياب قلم فرسايی نکنند ، چه کسی ميکند؟ با ادب . محمود دلاور


اسم: عبدال لطیف   محل سکونت: سو یس    تاریخ: 08.02.2009

با عرض سلام خدمت عبدالرشید!
بجواب نوشته تان که گفته اید رهنورد زریاب حق دارد . . .باید بگویم جناب زریاب و هیچ فردی حق ندارد نویسندۀ را با داشتن سابقه افغانی بکشور دیگری محول کند و افغانیتش را نادیده بگیرد. این حق را حتی استره محکمه افغانستان و با اینکه فرد افغان مرتکب جر م سنگینی هم شده باشد صلاحیت ندارد چه رسد نویسندۀ علیه نویسندۀ دیگری . بااحترام


اسم: نفیسه رشید   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 07.02.2009

عتیق رحیمی و حسینی ستاره گان درخشان جهان فرهنگ وادب هستند
آنها از زیر هر آسمان واز هر گوشه این زمین خاکی با هر زبان و هر کارت هویتی که بنویسند. ملیت اول شان تقدس دارد در شریان وورید شان کریوات خون افغان و در احساسات شان عشق به وطن شان زنده است.تراوش قلمی هر یک شان شاهد مصایب است که در میهن ما فرمان روا است بهتر است از آسمان خود پرستی بر زمین فروتنی فرود آمده بر افتخارات خود در این لحظات دشوار که همۀ جهانیان به سوی ما به تحقیر مینگرتد افتخار کنیم


اسم: عزیز احمد   محل سکونت: لند ن    تاریخ: 07.02.2009

اظهار نظر محمد اعظم رهنورد زریاب اصلا از صلاحیت جناب زریاب نیست که افغانهای خارج کشور را افغان نداند و با تفاوت زبان نویسنده را متعلق به کشور ی بداند که از مجبوریت در آنجا پناهنده شده اند ، وظیفه جناب رهنورد زریاب شایداین باشد تا بگوید که کیفیت اثر نویسنده یا مضمون و تخنیک کار نویشنده در چه سطح و سویه است ، چون جناب شان خود را سر تاج همه نویسندگان افغان میداند لذا حد اقل نویسنده افغان رانباید مفت و رایگان بکشور غیر زادگا هش بسپارد . چون زبان چیزی نیست که تعیین کننده افغانیت باشد .


اسم: نور محمد   محل سکونت: المان    تاریخ: 07.02.2009

با تقدیم سلام ! عرض کنم که تقریباً اکثریت ما افغانها حس بد بینی قومی و تنگ نظری نسبت به همدیگر داریم و تحمل نداریم که هیچ افغانی نسبت به خود ما پیشرفت و دست آورد افتخار آمیز داشته باشد.
به این لحاظ کوشش می کنیم هر کسی که سر بلند کرد و از خود اهلیت و لیاقت نشان داد به نحوی از انحا نفی و سرکوبش نمائیم، بجای آنکه کوشش کنیم خود نیز چیزی بشویم و یا چیزی خلق کنیم.
بهر صورت امید که بالاخره هر کدام متوجه اینگونه رفتار های ناقص و ناشایستۀ خود شویم.


اسم: میر من نادره   محل سکونت: هالند    تاریخ: 07.02.2009

سلام و احترام به همه دست اندر کار پورتال افغان جرمن انلین!
من هیچ دلیلی نبافتم که چرا جناب رهنورد زریاب افغانهای را که به زبان دیگری غیر از زبان فارسی چیزی می نویسند نویسندۀ افغان نمیداند به جز این دلیل که او نمی خواهد کسی دیگری در مقام داستان نویسی بالاتر از او در افغانستان نامش بلند شود و اینرا میگویند رقابت نا سالم و خودخواهی افراطی .


اسم: اخگر   محل سکونت: هامبورک    تاریخ: 07.02.2009

دوستان سلام !
بنده(اخــــگـــر)از هامبورک شوربختانه و بدبختانه با رهنورد زرياب اين دلقک نجم الدين کاويانی مدت پنج سال همکار و تقريبأ هم طبق نيز بوديم !

آقای زرياب آدمی است دارای چندين چهره ــ ژست ــ کردار ــ رفتار ــ تفکر ــ که به مشکل ميتوان موصوف را شناخت!!

اگر ساده بنويسم آقای زرياب روز ملنگ ولی شب تمام عيار پلنگ بودند!! يعنی چه؟؟
روز ها به ستايش اپوزيسون دولت و رژيم مي پرداخت و چون غربال دانه دانه مخالفين رژيم را تفکيک و نشانی نموده شب ها که خوان باده، ساغر و مينا گشاده ميگرديد سرخوان در محفل فرمايشی آقای رهنورد زرياب مي بود و با سرودن چند شعر و ناله باده ها رنگين ميگرديد.

گردانندۀ باده و مينا در چنين محافل شخص نقاب پوش امروزی دارای کف و کالر دنمارکی و صاحب امتياز سايت <آزادی> نجيب روشن بود. که در طول روز تلاش مي نمود تا محفل با پروانه های رنگين خوش رنگ و پر رونق گردد.

در ختم آقای زرياب ليستی از مخالفين رژيم را به مهره های کليدی قدرت تسليم ميداشت و پول فردا برايش تاديه ميگرديد.

بنده فعلأ خدای خدمتگار بنام [اخگر هامبورک]هرآنکه در او غش باشد خودرا رسانيده اوراافشأ نموده از ميدان «نيک اوتش» ميکنم.

آقای زرياب به دو دوست بنده، دو ستارۀ وطنم تاخته بايد طشت رسوایی اورا از بام پائين انداخت تا هرآنکه در او غش باشد رسوا شود.
خدای خدمتگار "اخگر هامبورک"


اسم: علی   محل سکونت: باغ نو    تاریخ: 07.02.2009

شاغلی احمد رشید!
معلوم است شما از قانون تابعیت افغانستان بکلی بی خبر هستید. این قانون برای افغانها تابعیت دو گانه را منع قرار نداده است. لذا یک افغان می تواند با داشتن تابعیب افغانستان تابعیت کشور دیگری را که در آن اقامت دارد نیز اخد کند، در صورتیکه آن کشور هم تابعیت دوگانه را مجاز داند.
شاغلی رحیمی پاسپورت فرانسوی دارد و شاغلی خالد حسینی پاسپورت امریکائی، و هرد و نویسندگان بارز و قابل فخر می باشند. اگر شما ملتفت باشید چندین وزیران کابینۀ تان دارای پاسپورت های دوگانه می باشند. بقرار جناب شما احمد رشید آنها هم باید از افغانیت طرد می شدند.
باتقدیم احترام


اسم: ولی قادر    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 06.02.2009

با عرض سلام و ادب خدمت همه خوانندگان:
به نظر من آقای زریاب اگر «زریاب» می بود به محتوی اثر های ادبی آقایون رحیمی و حسینی می پرداخت تا کشیدن شان از دایرۀ نویسندگان افغانی. ما متفکرین و شعرای بزرکی داشتیم که در اواخر زندکی خود باشندگان کشور های بیگانه بودند و جه بسی که آثار شان هم به زبان بیگانگان است. و نمیخواهم که آقایون حسینی و رحیمی را با کلاسیکرهای ادب و شعر و نویسندگی کشور مقایسه کنم(امیدوارم مرا در کفر نگیرید که بزرک مردی چون فلان کجا و این دو نویسندۀ ما کجا؟). بهتر است آثار نویسنگان را با محک زدودن استبداد و تاریکی به نقد کشید تا زنگی شان در یک محیط جغرافیایی.
فکر میکنم که سوزش زریاب در نوشتن به یک زبان بیگانه نه بلکه در پناهنده شدن نویسندگان از ستم بادار آقای زریاب «روسها»است که لقب کارمند شایستۀ فرهنگ را به وی داده بودند. من فکر میکردم که آقای زریاب بعد از انتشار نوشتۀ نویسندۀ متعهد کشور آقای حکیم نعیم شاید زهر بخورد و در رسانه ها ظاهر نشود ولی معلوم میشود که همۀ مزدوران و جواسیس از یک تار تافته و بافته شده اند آنهم از تار بی حیایی و چشم پارگی و دیده درایی.


اسم: شمشاد   محل سکونت: ایالات متحده    تاریخ: 06.02.2009

آقای رشید خان:
فکر میکنم شمااز افغان و افغانیت آگاهی ندارید زیرا اگر به مسایل افغانستان علاقه میداشتید این را میدانستید که در افغانستان شرایطی وجود ندارد که به دانشمندان، نویسندگان و روشنفکران واقعی شرایط مساعد باشد تا در رشته مورد نظر و یا تخصصی شان کاری را از پیش برده بتوانند. مگر از پرویز کامبخش وآن اقای که قران را به فارسی چاپ کرده اند اطلاع ندارید؟ تحت چنین شرایط خرافات پسندی وعقب گرایی ایا برای اشخاصی مانند رحیمی وحسینی و یا هر مبتکر دیگرامکان نوشتن کتاب و یا هر فعالیت علمی دیگر امکان پذیر است؟ لطفا "اگر واقعا" روشنفکر هستید عاقلانه و منطقی روی حقایق اظهار نظر نمائید. اما اگر با آقای زریاب سر و سری دارید که موضوع جداگانه است.


اسم: Miakhel   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 06.02.2009

انگيزه اصلی زرياب ازين کلان کاريها ؛ پايمال ساختن «حق و حقيقت» و به مسند نشاندن دروغ و دورويی است ! او از سوی «رژيم ولايت فقيه» اين «ماموريت» را به دوش گرفته است که آدم های اصيل و کتاب های اصيل را تخريب کند؛ تا ميدان شغالی شود و برای قلم بدستان مزدور مانند رزاق مامون و لطيف ناظمی (نگارنده سايت در يادلی) و پرتو نادری و مهسا طايع و فرشته حضرتی ؛ ميدان فراخ برای جولان خودفروشی و مردم فريبی ايجاد گردد!
ياداشت مستهجن و بازاری لطيف ناظمی در سايت بدنام جديد التاسيس جواسيس لات «آريا...» و اهانت به شخصيت برازنده فرهنگی جناب انجينير قيس کبير نشان ميدهد که وطن فروشان از آينده و عقوبت خويش به وحشت افتاده اند و به دشنام دادن و غوغو کردن؛ آغاز کرده اند. باعرض ادب. لعل محمد ميا خیل (خيرخانه کابل)


اسم: ناهید   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 06.02.2009

من هم چون عزیز آقا از جرمنی معتقدم که بیشتر از مردمان عادی مانند ما خوبتر خواهد بود که اهل فرهنگ کشور ما که ماشاالا کم هم نیستند، در این حصه اظهار نظر نمایند. آنان بایست وظیفه وجدانی خویش را در حصه فرهنگ کشور نادیده نگرفته، چنین مار های زهری چون زریاب را به سر جایش بنشانند. البته متاسفانه از شعرا و نویسندگان افغان در ایران تقریبآ همه و در افغانستان هم بعضآ خیری نیست، زیرا اکثر این ها کم و بیش مانند زریاب نوکر پول ایران هستند (مطمئنآ استثنا وجود دارد) که من از حرف ها و کردار شان استنباظ مینمایم. اما شعرا و نویسندگان ما در اروپا، امریکا و دیگر کشور ها نباید دست روی دست گزارده و زریاب ها را شانس و موقع گفتن هر لو و لعب را بدهند.

احمد رشید خان تو هم مثل همه ما افغانان مقیم اروپا و امریکا من مطمین هستم تابعیت امریکا را داری. از تو نمیدانم اما من و بسیار کسان دیگر که می شناسم با وجود داشتن تابعیت خارجی افغانستان و مسایل افغانستان برای ما مهم است و خود را با وجود پاسپورت خارجی قبل از همه افغان میدانیم. این در حصه آقایان رحیمی و حسینی فکر میکنم که هم صدق میکند. اینکه یک اثر به چه زبانی نوشته میشود رول عمده را ندارد، کسی که آن را نوشته از اهمیت بیشتر برخوردار است. مطمئن باش نظر کسانی مثل تو و یا زریاب و یا... کاملآ بی ارزش است.

من هر دو کتاب خالد حسینی و سه کتاب از عتیق رحیمی را خوانده ام که قابل قدر هستند مخصوصآ از آقای رحیمی. زیرا در کتاب های حسینی باوجود خوبی آن چیزی که قابل انتقاد است، قومیت دادن به قهرمانان کتاب هایش است، چیزی که در آثار آقای رحیمی ندیدم و زیادتر مورد پسندم قرار گرفت. این چیزی است که از زیبایی آثار آقای حسینی تا اندازه ای کاسته است و کسانی را مخالف کتاب ها و حتی خودش ساخته است، البته از نقطه نظر افغان ها، چون که به خارجیان این موضوع اهمیتی ندارد. امیدوارم که آقای حسینی در آثار آینده اش به این موضوعات توجه نماید.


اسم: Navid   محل سکونت: Sweden    تاریخ: 06.02.2009

By the way, I wonder if dreas readers of Afghan-german online know that the name of Rahnaward Zaryab is in the list of agants of KGB in Afghanistan. In a book that recently come out the name of Rahnaward zaryab along side with other sell out agents figure out there. Now the question is what can we expect from such a low life agent?


اسم: احمد رشید   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.02.2009

سلام !
بنظر من ادیب گرانقدر رهنورد زریاب حق داشته که چنین ابراز نظر نماید زیرا عتیق رحیمی و خالد حسینی یکی تابعت فرانسه و دیگری تابعت امریکا را دارد. و کتاب های شان را هم به زبان کشور خود نه نوشته اند . پس انها را چگونه افغان و نویسنده افغان دانست ؟


اسم: رحیم الله   محل سکونت: کانا داسلام    تاریخ: 06.02.2009

سلام و احترم بر همه علاقمندان پورتال افغان جرمن انلین !
محمد اعظم رهنورد زریاب با گفتن اینکه عتیق رحیمی و خالد حسینی به جرم اینکه به زبان دیگری برای کشور شان افتخار آورده اند، موضع ضد ملی خود را نشان داده است و الی چه لزومی داشت که با این بیرحمی آنها را متعلق به افغانستان و نویسنده افغان نداند. بزرگ ترین ظلم اینست که از فرد و یا افرادی سلب ملیت کرد ولو با اظهار سخن، آنهم از کسانی که برای کشور شان هیچ ضرر نرسانده اند و بالعکس افتخار آفریده اند و نشان داده اند چنان استعداد و ظرفیتهای در افغان وجود دارد که اگر شرایط برای شان مساعد شود در کمترین وقت خلاقیت های عجیبی از خود نشان میدهند.!
زنده باد تمام اقوام زحمت کش و با استعداد افغانستان. کور باد چشمی که دیده نمی تواند. با احترام


اسم: Aziz   محل سکونت: Germany    تاریخ: 06.02.2009

Salam to all,
It would be also indicated when our famous and repected authors like Mr. Sisang, Mr. Farani, Mrs. Nezam, Mr. Nouri, Mr. Osman, Mrs. Atash and anothers give their view about this issue.

Just the courage demand to stand up against this unpleasantry
Ba Ehteram


اسم: صالح صلح جو   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.02.2009

با تقدیم سلام به همه !
من جناب رهنورد زریاب را خوب نمی شناسم فقط اینقدر میدانم که نویسنده است . شاید جناب شان غیر از زبان فارسی به زبان دیگری آشنا نباشد، و ممکن از همین کمبود رنج می برد و کسان دیگری گه از این امتیاز برخور دار باشند خوشش نمی آید و بخصوص که جایزه و افتخار بدست آورند. سخن کوتاه این آدم هنوز انسان قبیله ای است، هرکس که از قوم و قبیله خودش نباشد و بزبان خودش سخن نزند و چیزی ننویسد او را بحساب نمی آورد. آرزومندم از این تنگ نظری بیرون آید.


اسم: احمد رضا   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.02.2009

من نمیدانم که این بی غیرت طالبان و بی غیرت گلبدین وقتی با حمله های انتحاری خود در پهلوی عساکر خارجی جان صدها مردم بیگناه ملکی افغانستان را تلف میکنند که این به هیچ وجه خدمت درست به کشور ما نیست این عساکر و مردم بی چاره ملکی را از بین بردن، به جز پروسه بازسازی را مغشوش کردن و هنوز هم به تعویق انداختن. این زیادتر خدمت به ملت ما میبود که اشخاص خبیث و نوکرمنش چون زریاب، پدرام و بسیار کسانی مثل این دوتا را که علنی نوکران ایران و یا روسیه و پاکستان هستند، ****. من مطمین هستنم که افغانستان همین حالا مخصوصآ از نوکران ایران و روسیه همچون مور و ملخ مملو است که اینان به مراتب بیشتر از عساکر غربی به بنیاد های هستی ما خساره وارد میکنند.


اسم: مسعود   محل سکونت: لندن    تاریخ: 06.02.2009

بنظرم آقای زریاب بسیار کار خوبی کرد. این نوشتهٌ وی چهرهٌ اصلی اش را نمایان میکند و کار ما را آسان. ورنه خدا میداند که با نقابیکه بر روی خود مانده بود دیگر چه کارهای میکرد و چقدر احترام میشد با چند حرف چرب و نرمش. حالا دیگر خودم هیچ احترامی برایش ندارم. چراکه قبلاٌ هم در مسایل زبانی و نژادی طرف شده بود که شایستهٌ یک نویسندهٌ بزرگ؟ نیست.


اسم: وحید الله   محل سکونت: ننگرهار    تاریخ: 05.02.2009

سلام خود را در ساعت نیک به دست اندرکاران پورتال افغان جرمن آنلاین تقدیم می نمایم.

این رهنورد زریاب از مهاجرین کشمیر می باشد که در زمان شهید سردار محمد نادر خان آمده است.
این آدم بی مغر می آید به مردمان اصلی این وطن توهین می کند. این نهایت بی غیرتی مردم است که این آدم را *** است. باید این آدم *** شود. وسلام.


اسم: نورانی    محل سکونت: لندن    تاریخ: 05.02.2009

زریاب یكی از عمال روس و ایران است. هر كسی كه باعث شهرت خوب افغانستان میشود، سبب نارامی زریاب و سایر عمال اجانب میگردد.
روی همین ملحوظ بود كه زریاب را در كمیته مسعود شناسی مقرر كردند تا از آنجا خدمات خود را به اجانب عرضه كند. چون احمد شاه مسعود خودش از عمال روس و ایران بود ( همچنان پاكستان) لذا برای وی تبلیغ فراوان میشود. زریاب كسی را دوست ندارد كه نام كشورش را به نیكی یاد كند و عزت مردش را بلند ببرد.


اسم: Nasim   محل سکونت: Germany    تاریخ: 05.02.2009

رهنورد زرياب به شدت بی سابقه ای به نويسندگان همطرازش بخل و تنگ نظری دارد ؛ او باری يک منتقد نامور را سرزنش و ملامت ميکرد که چرا « خانم سپوژمی زرياب » را « نويسنده بزرگ » ناميده اما از خود او به عنوان يک « نويسنده سابقه دار» ياد کرده است . وقتی يک شخص در برابر همسرش اينهمه تنگنظری و کينه ورزی داشته باشد ؛ ديگران را صبر است!

چسپاندن و وصله زدن خويش به دولتمردان و زمامداران وقت ، فقط بزرگترين افتخار زرياب است ؛ مثلا در دوره اشغال وطن ، نجيب رييس خاد يکی دوبار ؛ زرياب را « اجازه تشرف حضور » داده بود ؛ وی ازين « ديدار » ها بصورت « دراماتيک » قصه ميکرد و کيف ميکرد! از بد ترين تقليد های نوشتاری زرياب ؛ رومان « گلنار و آيينه » است که سعی کرده است فضا و وقايع « بوف کور » صادق هدايت را تقليد کند ؛ اما نسخه برداری او بسيار مضحک و بی پايه ا ز آب درآمده است ! تکرار های خسته کننده ؛ صحنه سازی های بسيار وهمی و دور از منطق روزمره؛ نوشته زرياب را به صفر ، ضرب می زند ! زرياب ، دور از سر وهمسر ، به يک بيمار روانی تبديل شده است ؛ اسلام پناهی زرياب و تملق هايش در برابر « جهاد فروشان » و مارشال شورای نظار ؛ بسيار اورا در نظر ها خوار و خاکستر کرده است .
زرياب ديگر حرفی برای گفتن ندارد ؛ شايد هم گوشی برای شنفتن نداشته باشد . با ادب . نسيم خوشگوار


اسم: عبدالهادی هادی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 05.02.2009

محترم بارز:
دیریست که به سایت ملی افغان جرمن آنلاین سر میزنم و از مطالب پر محتوای آن مستفید میگردم با تشکر از گردانندگان این سایت ملی و مردمی که این صفحه را زمینۀ تبادل نظر مردم خود در سایۀ دیموکراسی و افغانی طوریکه شاید و باید قرار داده و در ضمن فرصتی را برای افشای چهره های کثیفی چون زریاب ها و غیره خائنین وطنفروش برای وطندارانِ درد دید فراهم آورده است.

اظهر من الشمس است که این آغا بعد از نوردیدنِ ره به این آستان وبه آن یکی، از ین دستگاه به آندیگری بالاخره زر را در کاهدان ایرانی یافته و صد افسوس که دیگر شرف و ناموس وغیرت و افغانیت و حتی کرامت انسانی خودش برایش ارزش ندارد.میخوارگی این شخص الکهولیک به اندازۀ است که در دعوتی بعد از توهین ودشنام به مدعوین مجبور میشوند با نوشاندن چای تیره او را سرٍ پا نگه دارند(نشریۀ پلوشه کابل).

با گذشتۀ چنان ننگین وحال چنین ذبون از او گِلۀ نیست که درآخور ایرانی برای یافتن زر نشخوار نکند.و ایرانی ها هم به شما و همۀ هموطنان معلوم است که با دزدیدن نام مملکت ما ،هر افتخاریراکه از ماست از آن خود میدانند. ولی اینبار چون نمیتوانند به گفتۀ خودشان "ایرانی الاصل" بودن خالد حسینی وعتیق رحیمی، این دو افتخار افغانستان را به خورد جهانیان بدهند از طریق گماشته های بیشرم خود همچون زریاب، به حیلۀ دیگری متوصل شدند.یعنی از ما که نیستند پس از "افغانهای پِدر سووختِه" که نباید باشند. "اعظم جوون بگیرشوون،مگر زر مفتهِ؟"


اسم: محمد راتب    محل سکونت: هالند    تاریخ: 05.02.2009

با عرض سلام خدمت گردانندگان سایت افغان جرمن آنلاین !
این وظیفه یک نویسنده نیست که برای یک نویسنده دیگر تعلق ملیت و تعیین کشور نماید ، مسئولیت یک نویسنده آنهم جناب محترم زریاب که یک زمان رئیس انجمن نویسندگان افغان و چند سال قبل معین وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان بود. این خواهد بود که اثر عتیق رحیمی و اثر خالد حسینی را به نقد میگرفت و میگفت چه چیز آن خوب و چه چیز آن نادرست است . و نشان میداد که در اثار شان تاثیری از فرهنگ افغانی است ویا خیر؟

وروشن می نمود که هدف اصلی آنها از نوشتن داستان های شان چه بوده ، آنگاه اگر واقعاً چیزی از فرهنگ و خصلت افغانی رادر آثار شان نمی دید حق داشت و جا داشت میگفت این نویسندگان به افغانستان و فرهنگ افغان تعلق ندارند. خلاصه نظر منفی رهنورد زریاب بسیار برایم تاسف انیگز و درد آوراست.


اسم: عبدلخان   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 05.02.2009

به سایت افغان جرمن آنلاین:
برای اوباما ، اولین رئیس جمهور سیاهپوست امریکا، نه تنها تمام سیاه پوستان جهان،مملکت زادگاه پدرش (اسمش فراموشم شده) و اندونیزیا مملکتی که او چند صبایی درآنجا زندگی کرده، بلکه اکثر ممالک اسلامی تنها بخاطر اینکه قسمتی از اسمش حسین است افتخار میکنند. ولی روشنفکران حسود وبی عرضهء مانند رهنورد زریاب، دانشمندان ونویسندگان لایق وزحمت کش وطن، آقای حسینی و رحیمی را که دور از خانه وکاشانه شان با تمام دشواری ها به موفقیت های چشمگیر و افتخارآفرین نایل گردیده اند،بدون دلیل موجه، مورد بی حرمتی قرار میدهند. جوانان عزیزیکه با لیاقت ، ذکاوت وپشت کارشان توانسته اند بافراگرفتن علمی، چندین لسان خارجی ، نسبت به آنانیکه لسان مادری شان است ، سبقت جسته و تاحدی توانایی ودانش حاصل نموده اند که به چنین موفقیت های چشم گیر نایل گردند که موردتقدیر، لطف ومهربانی باشندگان جهان پیشرفته ومتمدن واقع میشوند، آیا سزاوارچنین جفا ئی که جناب زریاب فرموده، هستند ویا باعث افتخار جامعهء پسمانده ودرماندهء افغانستان؟

اینگونه افکار ونظریات منفی ، زادهءمغزهای ناجور ، بدبین، خودخواه وخود پرست بوده، شخص عاقل ،سالم،روشنفکر، باوجدان ووطن پرست هرگز بخود حق ابراز چنین نظریات بی خردانه را نمیدهد.


اسم: شمشاد   محل سکونت: ایالات متحده امریکا    تاریخ: 05.02.2009

بعد از عرض سلام:
ایرانی ها همیشه سعی مینمایند دانشمندان جهان را با نوعی از انواع به ایران ارتباط بدهند وافتخار کمایی کنند. ولی جای بسیار تاسف است که روشنفکران مانند زریاب؟
بعوض تشویق وافتخار به هموطنان بیرون مرزی خود، که از جبر زمان آواره شده اند وباهمه دشواری هاومحرومیت های لسانی وغیره باسعی وتلاش خسته گی ناپذیر افتخارات چشمگیری برای خود، وطن پسمانده و وطن داران محروم ودرماندهء شان کمایی کرده اند، نه تنهاافتخارات این پیشتازان وزحمت کشان را تقدیر نمیکنند، بلکه علاوه بر کینه توزی و حسادت بخوداین جوانان، وقیحانه به والدین وقوم وقبیله شان نیز توهین میکنند.

حیف وشرم است که اشخاصی مانند زریاب وفرشته حضرتی خودشان را یک تبعه روشنفکر افغانستان میدانند. این هاخودشان تبعه افغانستان نیستند که بااین روش شان نفاق وشقاق را درمیان اتباع شریف ونجیب افغانستان که سالها با اخوت وبرادری ، با همه دشواری ها، درکنارهم زندگی نموده وهمین اکنون ادامه میدهند،اماعدهء محدود مخربین بی شرم ومزدوران اجنبی با مرام های شوم شان میخواهند این آرامش را دامن بزنند.

این ها با طالبان خونخوار هیچ فرق ندارند.یگانه فرق شان این است که طالبان بی سواد واینهابه گفته خودشان روشنفکر وتعلیم یافته هستند. حیف وصد حیف به این کله های بی مغز حسود وطن فروش.


اسم: رحیم   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 05.02.2009

من با یک نکته در این نوشته موافق نیستم .آن اینکه عتیق بعد از تجاوز شوروی از کابل زفته است .عتیق خود عضو حزب بودحتا در زمان مبارزه مخفی در دوران امین اوکه صنف ده مکتب استقلال بود در پیروی از خانواده اش که پرچمی بودند همراه با حواهر زادۀ نجیب(زمریالی)در لیسۀ استفلال به فعالیت های سیاسی مصروف بودند وبعد از تجاوز شوروی وبرفراری قدرت جناح پرچم او منشی یک گروپ حزبی هادر لیسۀ استقلال بودودر ختم سال 1359به فاکولتۀ حقوق کامیاب شد اما آن را ادامه نداد وترجیح دادبه دیپارتمنت فرانسوی فاکولتۀ ادبیات برود واو به فرانسه با استفاده از امکانات حزبی اش رقت نه چون دیگران از راه مهاجرت به پاکستان.

.هر چند در دوران مکتب نیز بیشتر سارتر مطالعه می کرد تا مارکس.اما به هیچوجه مخالف نطام دست نشانده نبود.آنچه نوشتم به هیچ صورت احترام من را نسبت به اوکه افتخار آفرید کم نمی کند اما آن را نوشتم اگر نویسنده محترم نمی دانسته برایش روشن گردد واگر می دانسته اما خلاف دانسته اش نوشته اشت باید بداند که نوشته اش مورد قبول لا اقل من واقع نشده ا ست .اگرنویسنده یادیگران در این مورد به گفته های من شک داشتند اشاره نمایند تا به تفصیل در زمینه بنگارم.در مورد زریاب باید بگویم که یک عده از نویسنده گان ما در مرحلۀ (معافیت) رسیده اند .امید وارم به سخنم رسیده باشید چنانکه یک عده از نویسنده گان در گدشته در این سایت نیز به آن (درجه) رسیده بودند.


اسم: Shams   محل سکونت: Kabul    تاریخ: 05.02.2009

زرياب يک بار شايعه انداخت که شخصی دم در منزلش آمده و ميخواسته اورا ترور کند ؛ اما همسايه های با وجدان «!» از اين عمل جلو گيری کردند! خوب ؛ اين دروغی بود برای تاثير در افکار عامه ؛ حالا که توسط نوشته و کتاب « آيينه و گلنار» مورد استقبال قرار نگرفت ؛ حد اقل از راه « مظلوم نمايی» مورد ترحم قرار گيرد! بعد ها به تاسيس مجدد سايت « دريادلی » دست زد که اين بار کاملا با بی اعتنايی و ناکامی کامل مواجه شد ؛ پس ازان چندين مصاحبه با پيام مجاهد برگذار کرد و از « حاشيه قرار گرفتن فرهنگ » در دوره فعلی گله و شکايت کرد و حتا سياست فرهنگی ببرک کارمل را ستايش کرد ! باز هم کسی برای او دسته گلی تقديم نکرد ! اينک در صدد تخطئه همه نويسندگان مطرح و صاحبنام ديگر برآمده است ؛ يعنی اين که داستان نويس فقط زرياب است و بس ! اگر باور نداريد از واصف باختری و لطيف ناظمی پرسان کنيد ! با احترام . شمس شايگان


اسم: محمد یاسین   محل سکونت: هامبورگ المان    تاریخ: 05.02.2009

با عرض و سپاس فراوان خدمت آقای بارز !
آفرین برشما که نیت شوم رهنورد زریاب را با تفکر منطقی و با استدلال روان شناسانه افشا میکنید. من نمیدانم چرا اینقدر کینه و نفرت در تار پود زریاب جا دارد که بخاطر نوشتن یک کتاب بزبان فرانسوی از عتیق رحیمی سلب ملیت میکند ؟
عتیقی که تا قبل از گرفتن جایزه افغان بود ولی همینیکه بزرگترین جایزه ادبی فرانسه را بدست آورد به زعم زریاب از افغانیت خلاص شد و به فرانسه تعلق گرفت؟
راست راستی از این افتخار که عتیق رحیمی بدست آورده بمن بحیث یک افغان افتخار دست داده و ممکن به صد ها هزار افغانان دیگر بی غر ض و بی مرض نیز . آقای زریاب میتواند بنویسد که عتیق رحیمی و خالد حسینی به فرانسه و امریکا تعلق دارند ولی اینرا بداند که احساس من و هزاران افغان دیگر را نمیتوان از ما بگیرد . خلاصه برای یک نویسنده افغان آنهم در سطح آقای زریاب شرم و ننگ است که افتخار نویسندگان افغانرا رد و بکشور های که مجبور شده اند پنا برده اند تقدیم میکند.


اسم: فریبا   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.02.2009

اینکه عریان و معلوم دار است،
حسادت. چون آقای زریاب نتوانسته است، خود به چنین مقامی دست یابد که این دو نویسنده عالیقدر به آن دست یافته اند، حالا از حسادت عقل خود را هم از دست داده است و به باداران ایرانی اش که آن ها هم پس از دزدیدن همه افتخارات فرهنگی کشور ما، خواستار هیچ نوع پیشرفت و ترقی برای سرزمین ما نیستند، عقده های دل اش را خالی میکند به عوض آنکه برای ملت و هموطنان اش خوشحال و سربلند باشد.



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved