Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده، سال 2016     نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 01.01.2017

نویسنده موشگاف الله محمد خان
نوشته های شما حیثیت شیر و شکر را دارد، یعنی نثری، که با نظم اختتام میپذیرد، کنجکاوی در قسمت درک، کنه مطالب، زره بینی و منطق منحصر به فرد شخص شما، شما را همسان به ناظمان موشگاف، قدرت و توان نثر نویس موشگاف میدهد، بنابر بر همین کوایف، من از تبصره های شما متلذذ میگردم و وجود شما را بحیث یک نویسنده باریک بین و واقع بین غنیمت بزرگ درین ویب سایت تلقی مینمایم،
یگانه مطلبی که در تذکرات و تبصره ها و کود های شما وضاحت ندارد، تذکر اسم، طرف مقابل و مخاطب شماست، شخصی که با او در مقام محاجه قرار دارید، بطور مثال اگر کسی مطلب هم وطن ارجمند، شاغلی ارسلا را به ارتباط مصاحبه سردار داود با کیسنجر در قسمت تحلیل ها مطالعه نکرده باشد، و نخست به مطالعه نوشته شما بپردازد،قادر نخواهد شد که بداند که مخاطب و طرف صحبت شما کسیت و نقل قول ها، از کدام نویسنده یا منتقد میباشد.
امیدوارم با همچو مصرحات در نوشتهای تان، غباوت مآبی مانند این مخلص تان را، از شک و تردید و دیر فهمی نجات دهید.
عمر دی دیر شه الله محمد خانه.
په درناوی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.01.2017

"مذاکره شهید داود خان با کیسنجر، منطق و دیپلماسی ده کجا درخت ها کجا؟"

1-فهمیده نمی شود که "ده کجا و درخت ها کجا؟" در منطق و دپلوماسی طرفین مذاکره که وجود هم دارد ارایه شده و یا اینکه کسانیکه بالای این مذاکره تبصره نموده اند که یکی آن هم بنده بوده است.

از محتویات مضمون معلوم است که تبصره کننده طرف نویسنده میباشد.

2-" دیپلمات مذاکره کننده باید به طرف مقابل این احساس را بدهد که وی نقطه نظر طرف مقابل را میفهمد."

یعنی اگر نمی فهمد هم باید این احسای فهم را بدهد.

باید بفهمد در غیر آن سوال کند.

"دیپلمات مذاکره کننده باید توانائی استفاده از فرصت ها را داشته باشد تا طرف مقابل را به نظر خود متمایل بسازد."

توانایی استفاده از کدام فرصت؟ در دپلوماسی جهانی متمایل ساختن
به نظر یک طرف اساس نیست بلکه وجیه مشترک منافع طرفین غرض حل موضوعات ذات البینی است.

این هزار ها رهنمای دیپلوماسی به درد نمی خورد چونکه شخصیت هر انسان که دپلومات هم باشد تفاوت های دارد.

خرسچف هم سیاست مدار بود همرای بوت های خود در سر میز سازمان ملل متحد زد.

احساسات جز بدن انسان است. اگر همین احساسات نمی بود جهان گل و گلذار بود.

3-"یک نقل قول از اسحق نیوتن است که گفته است که دیپلماسی هنری است که مذاکره کننده نظر خود را ابراز میکند بدون این که
برای خود دشمن خلق کند."

جالب است زیرا دو نفز مذاکره کننده قبلاٌ اختلافی داشته اند یعنی "دشمنی" که مذاکره برای حل آن دارند.

فلهذا باید از نکاتی که باعث اسطکاک نظریات شود جلوگیری گردد این را عقل سلیم حکم می کند نه هنر دپلوماسی.

4-"اگر بر مبنای اصول فوق (که صرف نمونه است و هزاران طرز دیگر وجود دارد)مذاکره دیپلماسی شهید داود خان با کیسنجر
مطالعه شود دیده میشود که شهید داود خان با حوصله ، فراست و هوشیاری زیاد این مذاکره را به پیش برده است."

دادو خان به کسنجر (امریکا) ضرورت داشت فلهذا نباید به لت و کوب وی می پرداخت. از جمله شما همین را باید استنباد نمود. یعنی اگر از حوصله کار نمی گرفت کسنجر حرف بدی زده بود که قابل عکس العمل شدید بود.

کیسنجر": شاه ایران هم در مورد رابطه با شما بسیار به خوبی صحبت کرد. برای مدت دوسال همه از رئیس جمهور داود میترسیدند و و امروز همه در مورد شما صحبت میکنند که چه امنسان جلالتمابی هستید، آ یا شما تغیر کرده اید؟ ] خنده "

"داود: تشکر جناب. من می دانم که چرا آنها از من میترسیدند و امروز دیگر از من نمیترسند."

یعنی با چپ بودم راست شدم و این خوش وی آمده.


کیسنجر": کدام یک از این قضاوت ها در مورد شما درست است؟ ] خنده ["

داود": من نمیدانم."

یک لحظه قبل حریف می گوید که من می دانم، اما دفعتاٌ می گوید من نمی دانم.

"بعضی وقت ها سوء تفاهمات صورت میگیرد ، و اینکه این از کجا ها نشأت کرده است من آن را نمی دانم."

این جواب دپلوماسی نیست بلکه ترس داشتن از جواب درست. کسنجر در هوا از نظر روانشناسی ضعف اساسی داود خان را درک کرده بود که می گوید:

" وقتی من از اینجا بروم سفیر ما نزد شما خواهد آمد و از شما بخاطر چیز های که من گفته ام معذرت خواهد خواست."

"من یک دیپلمات مسلکی نیستم."

"داود: تذکرات شما مهربانانه است."

خواننده باید قادر به این باشد که قدرت دپلومات بودن طرفین را درک بکند. رهبر ما موقف خود را بسیار ضعیف نشان می دهد چونکه از کسنجر امید واری نجات خود را از ترس کسانیکه در اول با وی سر قدرت امده بودند دارد.

"کیسنجر: ما در اینجاخود را در رقابت با اتحاد شوروی نمی بینیم. ما فکر میکنیم که برای شما سیاست عدم انسلاک
بهترین پالیسی است. چیزی که یک تعدادی از دوستان غیر منسلک شما نمی دانند که از نظر محاسبه فیصدی این امکان ندارد که موضعگیری اضلاع متحده امریکا همیشه غلط باشد. بعضی اوقات این امکان هم وجود دارد که ما هم کار درستی بکنیم."

این را می گویند دپلوماسی که طرف مذاکره کننده کسنجر اصلاٌ درک ننموده که چی گفته.

5-نوسینده:"شهید داود خان در این مقطع مشخص یک مقصد سیاسی داشته و یک مذاکره رسمی دیپلماسی میکرده است نه بحث منطقی."

سیاستی که اساس منطقی نداشته باشد تباه کننده است، یعنی منطقاٌ باید همه جوانب سیاسی نفع خود را در یک موضوع مشخص تشخیص داده بتوانند.

سیاست بدون منطق یعنی زور گویی و دکتاتوری.

6-"حال اگر 40 سال بعد جنابانی بر شهید داود خان انتقاد بیجا کرده و این مذاکره مشخص شهید داود خان را انتقاد کرده و صحبت
از مغالطه و منطق کرده اند باید خدمت شان عرض شود که برادران ده کجا درخت ها کجا؟"

یکی از آن جنابان بنده است. بلی شما درست می فرمایید که ده کجا و درخت ها کجا، مگر با کمال تاسف که این جمله را به خود تان گفته اید.

7-"این جنابان منتقد خود مرتکب خود مغالطه های منطقی کرده اند که چند مثال آن در ذیل تقدیم میگردد:"

عجب دنیایی نویسنده بعد از چندی از موضوع خارج شده و ما را درس مغالطه می دهد.

تشکر اغا جان.


پختگی در پردهء رنگ خزانی بوده است
میوه ام در فکر سر سبزی خیال خام داشت

بیدل




اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.01.2017

جناب محترم نوری آزادی سلام و روز خوش،
امیدوارم این کوتاهی بنده را به حساب پیری و هزار مرض بگذارید، ورنه آن بزرگ مرد تاریخی پر از رنج ما مستحق هزار لقب پرافتخار است؛ خدایش بیامرزاد!


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.01.2017

محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، بعد از عرض سلام امید سال نو عیسوی را به خوشی و با صحت کامل همراه با فامیل آغاز نموده باشید. تشکر از معلومات مفیدی که در مورد مرحوم نرنجداس ارائه داشتید. این اشتباه با تأسف از آنجا سر زده است که من مانند شما محترم به اسناد معتبر دسترسی ندارم. شما محترم غنیمت بزرگی هستید برای ما افغان های تشنۀ دانستن واقعیت. خدا کم تان نکند. حتماًاین اشتباه را در اصل نوشته با ذکر نام و مقالۀ شما تصحیح می کنم. از خوانندگان محترم آن مقاله به خاطر این اشتباه معذرت می خواهم.
امید سال نو عیسوی برای همه مردم ما سال خوبی باشد؛ بدون جنگ و خونریزی و به اصطلاح عوام بدون کش و کوب!


اسم: نصیبه اکرم   محل سکونت: سدنی - آسترالیا    تاریخ: 01.01.2017

برادر بزرگوار آقای الله محمد سلام و تسلیت از من بپذیرید. پروردگار عالمیان همه مادران و عزیزان رفته از ما را مغفرت کنند و روح ایشان را شاد نگهدارند.
از لطف و مهربانی تان زیاده از حد ممنونم و شما را در پناه خداوندگار میخواهم.


اسم: نوري آزادي   محل سکونت: HOLLAND    تاریخ: 31.12.2016

محترم شاغلی سید هاشم سدید صاحب ته سلام!

صادقانه ووایم، چې ستاسو دغه لیکنه « نظری مختصر به دوره امانی و مقایسه آن با دولت و فضای موجود » مې په غور او خاصه مینه ولوستله او واقعاً ستاسو د لیکوالي په استعداد آفرین وایم. مونږ وینو، چې هر افغان لیکوال په مختلفو علتونو نه حاضریږي په موجوده حاکم دولت نیوکه وکړي. لیکن سدید صاحب پخپل فردي استقلال، موجود افغان دولت او اماني دولت او د وطن دوستئ اجراعات یې په ملي مسائلو او له هغه جملې زمونږ د درنو سکو او هندوانو افغانانو په حق کې د استقلال د محصل اعلیحضرت مرحوم غازي امیر امان الله خان له خواء د منطقي، حقیقي او د تاریخي اسنادو او شواهدو پر بناء سره پرتله کړي دي.
لکه سدید صاحب، چې د مشر غازي په باب په ارماني احساس لیکلي:

« مقایسۀ این دو دوره، دوران پادشاهی شاه امان الله خان مرحوم با دوران کرزی و احمدزی، همچنان با دوران نادرخان . قابل قیاس نیست ً از جهات عدیده اصلا ، و ظاهر خان و داوود خان و خلق ـ چرچم و مجددی و ربانی و طالب شاه امان الله نعمتی بود برای خاک و مردم افغانستان که سوکمندانه مردم قدر وی را ندانستند؛ نعمتی که شاید هیچ وقت مردم ما دو باره به داشتن آن مفتخر نشوند. »

عرض کوم، چې بلی تر نن پورې خو د غازي امان الله غوندې دولتي مشر زمونږ افغانانو په نصیب نشو، لیکن بالکل ناهیلي هم باید نه اووسو.
شایسته بولم، چې د شاغلي سدید دغه لیکنه زمونږ ټول افغانان بالخصوص د ګران افغانستان هندو او سک وطنوال په دقت او ملي مسولیت سره ولولي. د هغه عظیم شخصیت او افغاني ملي ویاړ غازي امیر امان الله په نوم په کابل او نورو ولایاتو کي (اماني ټولنې )رامنځ ته کړي او دهغه ارجمند شهریار ارواح نوره هم خوشاله او خپل توکم نور هم په افغاني ټولنه کې دروند کړي.

یادونه: شاغلي سدید په خپله ټوله لیکنه کی یو وار هم زمونږ د افغانستان د آزادي د محصل د نوم سره د «غازي» د لقب ذکر نه دئ کړئ. دا خو د هغه لوی وطنپال مشر حق پر هر افغان وګړي باندې کیږي.

په درنشت سره


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 31.12.2016


خانم فرهیخته نصیبه اکرم حیدری بزرگوار، دانشمند مملو از احساس بلند انسانی، سلام !
با تقدیم احترامات وسلامهای بی پایان میخواهم به این وسیله عرض تسلیت و غمشریکی خود را بمناسبت پیوستن مادر گرامی شما به جاودانگی، ابراز نمایم.
مادر جنت مکان شما که سرشار از بزرگی ومحبت ها بودند توانستند در برابر حوادث غیرمترقبه زندگی همچون کوه بایستند وفرزندانش را نه تنها از گزند روزگار حفظ نمایند بلکه به درجات بلند دانش وفضل نیز رهنمون ساختند. این ضایعه بزرگ خانوادگی شما را که در شعر بسیار بسیار نغز وعالی شما انعکاس یافته است خواندم و خاطرات مادر بزرگوارم را درین هنگام تبدیلی سال برایم تداعی نمود.
روح پـُرفتوح تمام مادران که به جاودانګی پیوسته اند و دارای همت بلند بودند ونقش زحمات آڼها در فرزندان آنها متجلی است از بارگاه خداوند بزرگ شاد وقرین رحمت میخواهم. و به مادرانیکه الحمد الله حیات دارند برکات بیشتر برای ایشان آرزو مند ام.
شعر عالی شما که صمیمانه ازدل غمگین شما برخاسته بود لاجرم بر دلهای مخاطبین شعر تان اثر می گذاشت.
در کنار بزرگی های فراوان شما و قلم نستوه شما باید عرض شود که قریحه شعری شما که یک موهبت خداوندی است در کمال وجمال دارا میباشید. شعر مقبول و سرشار از عطوفت ومهر شما را به شما صمیمانه تبریک عرض میکنم. امید بعد ازین با خوشی ها توأم باشد.
غم آخرتان باشد . صبر ایوبی (ع ) برای شما وهمه اعضای خانواده وبازماندگان آن مادر مفغور آرزو میکنم. سال جدید را که ما هنوز آنرا آغاز نکرده ایم وشما آنرا چند ساعت قبل آغاز نموده اید یک سال با میمنت ، محبت ، سعادت وسلامتی برای شما وفامیل گرامی شما تمنی دارم. ارادتمند، برادرتان مسعود فارانی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.12.2016

محترمه خانم نصیبه اکرم حیدری!

به یاد از مادر عزیز و نهایت مهربان خودم که دو سال قبل از دستش دادم و جگرم تا اخر عمرم به یادش خواهد سوخت و یک لحظه دیدارش جهانی برایم است، از غم سنگین شما محترمان خوب می آیم و برای محرومه طلب مغفرت و به شما صبر جمیل خوهانم.

گه به منظر میفریبد گه ببامت می برد
میکشد تا خانه گورت بهر فن زندگی

شبنم انشا بود (بیدل) خجلت پرواز صبح
بر کفن زد تا عرق کرد از دویدن زندگی




اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 31.12.2016

دوست و برادر ګرامی اقای قیس کبیر!
اعضای محترم هیت تحریر سایت افغان- جرمن انلاین.
نویسندګان ګران ارج، خوانندګان ګرامی سایت همه ګان افغان - جرمن انلاین.
سال ۲۰۱۶ ع را به همه خوبی ها و زشتیها سپری نمودیم، امید وارم. سال ۲۰۱۷ را با خوشیهای هر چی بیشتر با جانجوری ، محبت اخوت و برادری سپری نماید. سال ۲۰۱۷ به تمام شما بزرګوارن و هموطنان محترم مبارک بادمیګویم.
خداوند بزرګ و مهربان به برکت خدای خود این سال را سال صلح سال برکت و سال صفاو صمیمیت ارزانی نماید. امین یارب العالمین.
قاسم باز
۱۲/۳۱/۲۰۱۶


اسم: نصیبه اکرم حیدری   محل سکونت: استرالیا    تاریخ: 31.12.2016

بزرگوار و مهربان من آغای جمیلی!

سلام و احترام و ارادت من تقدیم شما باد.
یقین دارم کلام من خاطرات دور را برایتان زنده گردانید و آن مهربانان رفته از ما را جایی در دل مهربان شما است که یاد آنان به دعای از تۀ دل شما می انجامد و انشاالله که خداوندگار مستجابش گرداند.
افتخار دارم به دوستی و محبت شما بزرگوار با خانواده حیدری و این باعث افتخار هر یک اعضای خانوادۀ ماست و ما همه ممنون و مشکور همه لطف شما.
از درگاه پروردگار عالمیان برای شما دوست گرانقدر خانواده حیدری، صحت و سعادت طلب دارم.

نصیبه اکرم حیدری


اسم: نصیبه اکرم حیدری   محل سکونت: استرالیا    تاریخ: 31.12.2016

عالیقدر محترم و شاعر توانای وطن آغای فارانی!

پیام تسلیت و شعر زیبای شما بزرگوار مثل آب بر آتش غم من بارید و به آرامشم خواند.
از اینکه ابیات ناتوانم توانسته راهی در دل شاعر گرانمایه ما بیابد، این خود جز سعادتمندی نمیتواند باشد.
حال که به وقت سدنی یک و نیم ساعت از سال 2017 میگذرد، من به شما سال نو همراه با خوشی، صحت و سعادت آرزومندم.

نصیبه اکرم حیدری


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 31.12.2016

محترمهٔ بسیار گرامی ام میرمن نصیبه اکرم حیدری !
شعر با مفهوم و خبر تأسف بار وفات والدهٔ مرحومهٔ مغفورهٔ شما را خواندم و در حالی که دیدارهای همیشگی دوست بزرگوارم - پدر مرحوم شهید شما و همچنان دیدار والدهٔ مرحومهٔ‌ شما و در عین دیدارخود شماو براد رتان دادود جان را در وزارت امور خارجه خوب بخاطر دارم لذا بپاس همان دوستیهای بی شائبهٔ دیرینه - صمیمانه ترین همدردی قلبی خود و خانمم را بشما و همه فامیل گرامی تان رسانیده و از خداوند بزرگ برای شما و همه بازماندگان آن مرحومه صبر جمیل و اجر جزیل استدعا میکنیم
عبدالجلیل جمیلی


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 31.12.2016

ډیر قدرمن او دروند استاد، مشر ورور اودرانه دوست محترم نوزادی صاحب ته تر ټولو د مخه د اوږد عمر او ښی روغتیا غوښتونکی یم، په دویم وار کی جناب نوزادی صاحب اوټولی درنی کورنۍ ته یی د سلامونو رسولو نه وروسته د نوی راتلونکی زیږدیز کال مبارکی وایم. تر دی ټولو خبرو وروسته د نوزادی صاحب د وروستۍ لیکنی د کشتمند د وطن پلرونکو هلو ځلو د را څرګندولو په هکله یی د یوه نوی اثر د چاپ زیری ورکړیدی، ډیر په زړه پوری زیری او ښکلی لیکنه ده چی ګوندی تکمیله به شی او ټوله به که خیر وی ولولو او ګټه به تر واخلو. کوم شی چی زه یی دلته یادونه کوم هغه دادی چی: ما څوموده مخکی په همدی درانه سایت کی د استاد اسحق نګارګر د یوی بی عنوانه مقالی ژباړه تر دی عنوان لاندی چی « پردی نوکر دکور دښمن» خپره کړی وه. د دی مقالی په سر کی استاد نګار ګر د دری ژبی یو شعر چی شاعر یی نه دی ښوولی داسی راوړی و:
زاغکی شامګهی جلوة طاوسی کرد ـــ صبحدم فاش شد آن راز ز رفتار چند.
ما دا شعر داسی وژباړه:
«کارغه ځان لکه طاوس ماښام کی وښود ـــ خو سهار یی راز څرګند شو له رفتاره»
د محترم استاد نوزادی نه مننه چی دا ژباړه یی خوښه کړیده، خو ماسره دا ویره پیدا شوه چی که د کوم بل سیاسنګ ورته پام شی نو دستی به ما هم د «غله» په کلمه و نماځی چی که رښتیا و وایم دا کلمه چی په هیګا نه ده پیرزو نو که امکان ولری، خپله استاد نوزادی او یا هم د درانه پورتال مسؤل شخص د «س. کلیوال» پر ځای داسی اصلاح کړی چی د « کلیوال ژباړه » نو ډیر به خوښ شم. په ډیر درنښت.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.12.2016

پیاوړی لیکوال مصطفی عمر زی صاحب
ستاسی په قلم او لیکلو دی برکات او فیض الهی شامل حال وی، ستاسی پرلپسی لیکنی داسی دی چی ګوندی د چینی څخه زلانده او رڼی اوبه راخوټیزی، لیکنی هم د محتوی له نظره او هم د سلاست د صلابت څخه مالامال ښکاری، پر یو ځای مو صرف د معکوس په عوض « وارونه» لیکلی وه، که څه هم وایی : در پر طاووس که زر پیکر است ......
ولی صرف دا یو دوستانه تذکر وه چی ستاسی په دری عسل کی ایرانی حنظل لاره پیدا نکړی.
خدای مو مددګار اوسه
په درناوی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.12.2016

محترم آغای حضزت!

بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی تان.

آغای ضیا مجید:"همین مُلای های مخالف آزادی زنان، در زمان امان اللّه خان نیز دست به شورش زدند، مُلاهائیکه از طرف پاکستان و ایران تحریک میشدند ......."

یک جهان از شما تشکری می کنم که مانند بنده متوجه شخصیت آغای ضیا مجید شده اید که چطور هوایی حرف زده میرود و خواننده نا اگاه را غفلت می کند.

پاکستان در سال 1947 تولد شد.

حیف مر حوم داود خان و افغانستان که بالایی کی ها حساب کرده بود.

گرچه نمی خواستم باز نامم در این صفحه نمودار گردد اما شما را قرضدار می شدم.



هوش می باید قوی با چشم بینا کار نیست
جز به پا ممکن نباشد پیش پا دیدن در آب

حضرت بیدل


اسم: آلله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.12.2016

"<<محظور>> نوشته های دور از حقیقت !"

1-اولین کسیکه از پشنهاد بالایی متضرر می گردد خود نویسنده خواهد بود.

2-"دربعضی سایت ها کسانیکه هر روزه بخواهند چرندیات بنویسند"

چرند به معنی بهوده، یاوه و سخن بهوده هم گفته شده.

جمله نمبر دوم خودش از جملهء همین یاده سرای ها میباشد، زیرا باید نویسنده به خواننده بهودگی یک سخن را با دلیل و منطق ثابت بسازد.

در غیر آن هدف نویسنده غفلت نمودن خواننده و در نهایت بسیار یک عمل زشت را انجام می دهد بدون اینکه خودش متوجه باشد و اگر خودش متوجه این عملش باشد مرتکب جرم می شود که در قوانین معدنی قابل جزا میباشد.

3-"و هم چنان به گفته عوام خود را مگس هر دوغ بیسازند نوشته هایشان << محظور>> میشود."

شما این اخلاق را ببینید.

به مگس توهین می کند. مگس اگر یک کاسه دوغ وجود داشته باشد مجبور نیست به هر کاسه مراجعه کند.

در این پورتال کاسه های مختلف دوغ در اختیار خواننده غرض تبصره گذاشته می شود.

4-"امید وارهستیم که درین سایت هم بعضی نوشته ها دوراز حقایق ، همان پالیسی تعقیب گردد."

اگر تنها حقیقتی که خودت به آن رسیدی حقیقت است و حقیقت که دیگران به آن رسیده ممنوع گردد، پس شما حق آزادی بیان این پورتال را با این پشنهاد تان سلب می کنید.

این هم شد اخلاق نویسندگی.

زورتان که به منطق دیگران نمی رسد لطفاٌ خاموشی اختیار کنید چونکه به این طریق زیادنر شخصیت تان را حفظ می کنید.

5-"با عرض حرمت"

حرمت یعنی آنچه که حفظ و نگهداری و محترم داشتن آن واجب است

ایا شما با گفتن "مگس هر دوغ" به خواننده و یا اینکه تبصره کننده این پورتال، حرمت این پورتال و علاقمندان انرا حفظ نموده اید.

"نی" پس چطور عرض حرمت می کنید.

عرض حرمت شما دورغ و شیطانی میباشد. برای شما همان بت پرستی بهتر است.

پیشه بسیار است (بیدل) بر خموشی ختم کن
سعی هر علم و عمل اینجا به پایان میرسد





اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.12.2016

با عرض سلام.
تاریخ چند دهۀ اخیر ما سرشار از مناظر زیبا! میباشد.
بسیاری از مردم باسواد ما منجمله اعضای بلندپایۀ حزب خلق و پرچم قبل از انقلاب شکوهمند و شکست ناپذیر ثور( که البته همین شکست ناپذیری اش هنوز هم پابرجاست! ) به بی بی سی فارسی ګوش و جان سپرده بودند ولی بعد از پیروزی انقلاب شکومند در واقع شُکم مند، بسیاری از هموطنان عزیز ما فقط به جرم ګوش دادنِ بی بی سی، در سیاه چاله های رژیم مردمی ثور پوسیدند.
ګریه آور است؛
بعداً همین رفقای خلقی که احتمالاً در خلق جنایات هفت ثوری سهم بارز داشتند، مستخدم همین رادیو شدند که بعضی هایشان هنوز هم آنجا تشریف دارند، البته خود همین عنایت فانی نیز عضو فعال حزب توده و در خلال انقلاب ایران علیه غرب مبارزه میکرد.بګذریم از این حرفهای بی خریدار.
این اقای ضیاء مجید در برنامۀ عنایت فانی حرف های جالب زد.نزدیک بود که از دهنش حرف های کاملاً منطقی و مستند بپرد ولی خود را کنترول نمود و پاس مهمان نوازی! کشور میزبان را با مهارتِ تمام نګهداشت.لطفاً توجه کنید به صحبت وی که بین دقایق هشت و ده صورت ګرفت:
در جواب فانی مبنی بر اعطای آزادی برای زنان می ګوید که همین مُلای های مخالف آزادی زنان، در زمان امان اللّه خان نیز دست به شورش زدند، مُلاهائیکه از طرف( نزدیک بود بګوید انګلیس، امّا چهرۀ مامور دفتر سوسیال در ذهنش مجسم و دهان خود را چرخاند ) پاکستان و ایران تحریک میشدند .......
بلی، آنزمان پاکستان وجود داشت!!!!!!! و رضاخانِ ایران هم ضد!!! آزادی زنان بود.
البته ایشان یعنی ضیاء مجید ملانت هم نیست، جنګیدن در جبهۀ حق و حقیقت کار هر پیر مرد فرتوت نیست، جرئت میخواهد.امّا مطلبیکه در ذهن بنده ایجاد شد مبنی بر اینکه اقای مجید عدم جرئت خویشرا در جای دیګر منصفانه جبران نمود، اینجا:
کودتاه و کودتاه چیان را سخت نکوهش نمود که اُمید واریم سایر رفقای حزبی نیز این شهامت را از وی یاد ګرفته و کودتای ثور را نکوهش کنند که البته ادبیات این نکوهش هرګز نباید با نکوهش هشت ثور پیوند داده شود بلکه مستقیماً به نکوهش هفت ثور و پی آمد های دلخراش آن باید مردانه بپردازند.همین.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.12.2016

<<محظور>> نوشته های دور از حقیقت !

دربعضی سایت ها کسانیکه هر روزه بخواهند چرندیات بنویسند و هم چنان به گفته عوام خود را مگس هر دوغ بیسازند نوشته هایشان << محظور>> میشود.
امید وارهستیم که درین سایت هم بعضی نوشته ها دوراز حقایق ، همان پالیسی تعقیب گردد. با عرض حرمت


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 28.12.2016

ساختن مجسمه داودخان بپاس خدمات اش !

امان اله حیدر زاد مجسمه ساز بزرگ افغانستان و جهان ، مجسمه بزرگ از داودخان را بخاطر خدمات وی ساخته است موصوف همچنان ، در ساختن پرچم و نشان و سمبول جمهوری افغانستان بذل و مساعی زیاد بخرچ داده ویک طرح بسیار زیبا را دیزاین نمود.

شخصیت های بزرگ از رهبران وطنپرست و ترقیخواه خود به خوبی یاد آوری نموده و مردم آنها را هم به دیده قدر دیده وبه آنها افتخار مینمایند . با احترام


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 28.12.2016

خواهر محترمه خانم واصل، الان صرف قسمت اول نوشته اي خودرا آنھم در دريچه اي نظر سنجي و نه در بخش مقالات ديدم، اما از متباقي كه مجموع چھار نظر از دريچه اي نظر سنجي در روزهاي گذشته بود و همه در چوکات یک مقاله براي نشر در صفحه اي تحليلها فرستاده شد اند، اثری نمیبینم۰ ناگفته نبايد گذاشت، كه نوشته اي فوق را يكبار بتاريخ ۲۴/۱۲/۱۶ به آدرس "مقالات" و " info" هم فرستاده بودم، چون ازآن اثری نشد، باعث تکلیف شما خواھر محترمه شدم. امیدوارم، چنانچه در ايميل قبلي به جواب شما نوشتم، همه را تحت يك چوکات در صفحه اي تحليلها و مقالات نشر فرماييد. با تقديم احترامات مجدد
جلال


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.12.2016

به ارتباط مصاحبه محترم ضیا مجید!

1- این یک نمک حرامی بزرگ است که بالایش اداره امور دولت شاهی افغانستان در داخل حلقهء نزدیک به خود به وی وظیفه یعنی مقام و جا و نان می دهد و وی در مقابل خیانت.

2- اینکه سردار داود بعد از استفاده از وی و برگشت از ایران وی را از دور خود دور می کند هم دلیلی دارد که آغای ضیا انرا تصادفی تلقی می کند.

کافی است که راپورتر کلمه "پرچم" را در میدان می اندازد و نامبرده می گوید رفقایم بودند لاکن خودم نی.

3- چه شد آن نظام مردمی و انتخابات بعد از کودتای شان که به جواب راپورتر علت کودتا را آغای ضیا مجید تذکر می دهد.

4-افسوس و صد افسوس که این چنین انسانان کم وزن همه را تباه کردند و حالا غیرت هم می کنند و در صحنه می آیند.

5-روانشناسان زبر دست جهان اگر دری بلد می بودند از چهره و طرز صحبت این شخص و محتوای حرفش، شخصیت خالی واقعی عقب نکتایی و دریشی وی را به ما معرفی می کرد.


از برگ و ساز عالم تحقیق ما مپرس
عمریست رنگ میپرد و گل بباغ نیست

بیدل





اسم: جلال   محل سکونت: جرمkd    تاریخ: 28.12.2016

هرکه ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد زهیچ آموزگار )
قرار توصیه برادر عزیز محترم صالح محمد خان مطلبی را که بتاریخ ۲۴/۱۲/۲۰۱۶ به جواب سوالاتی از محترم محمد داود مومند در دریچه ای نظر سنجی نوشته بودم، در
قسمت مقالات و تحلیل ها هم برای نشر میفرستم تا از نظر علاقمندان تاریخ اسلام دور نماند. ازانجاییکه طور تصادفی از طریق عین پیام اما بصورت کاملا مجزا چند سخنی را با برادر فرهیخته و گرانقدر محترم احسان لمر مطرح ساخته بودم که با این موضوع هیچ ارتباطی نداشته اما از نگاه اهمیت تاریخی و برای گرفتن پند و عبرت امروز هم دارای اهمیت بسزایی میباشند، همراه با نظر محترم دکتور هاشمیان که جواب محترم لمر را تاءید و تقویه نموده است، همچنان بدینجا نقل مینمایم. ناگفته نباید گذاشت که محترم دکتور س.ع. کاظم و محترم فدا محمد نومیر هم تبصره های خیلی ارزشمند و مستندی را به تایید محترم لمر و محترم استاد هاشمیان در قسمت نموده اند، که در دریچه ای نظرسنجی درج بوده و علاقمندان حتما باید سری به آنها بزنند.


با احترام جلال


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 27.12.2016

جناب نوری آزاد، بعد از عرض سلام ها و احترامات، قسمی که دو استاد گرام « پوهاند صاحب سید سعد الدین هاشمی و پوهاند عبدالحی حبیبی) و همچنان غبار صاحب نوشته اند در همان زمان هبت ترک و جرمن به افغانستان آمده بودند تا افغانستان خواهان استقلال و هم نزدیکی با ترکیه و المان را اختیار نماید که تمامی آزادی خواهان حتی پناهندگان آزادی خواه هند هم با آن طرفدار بودند ولی امیر بر عکس با امضای ماهده با انگلیسها بیطرفی را برگزید که باعث خشم جوانان و نیرو های هم پیمان شان گردید بدین گونه دست به این اقدام زدند. آنچه را من درک نموده بودم خدمت عرض کردم. با احترامات.


اسم: نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.12.2016

معزز لیکوال او محقق احسان لمر صاحب، سلامتي او خپل درنشت تاسو ته رسوم.

تاسو په یوه ژور ملي احساس د ګران افغانستان هغه ارجمند ملي مبارزین په دې مشهور نشراتي مرکز کې نوي افغان نسل ته په یوه خاصه وطنپاله مینه معرفي کوی، چې واقعاً د لوی ویاړ افغانان دي.

جناب شما در مضمون اخیر معرفی شخصیت اخیر مغفور کا کا سید احمد خان موضوع فیر کردن تفنگچه توسط پسر کاکا صاحب، عبدالرحمن خان لودین را هم آورده اید. سوال من درینجا اینست که هدف ازین اقدام چه بود؟ یعنی اگر همان روز یا شام امیر حبیب الله خان توسط لودین کشته میشد،ولیعهد شاه مقتول پادشاه میشد، پس به تعقیب چه باید میشد، برنامه چه بود و یا اینکه صرف کشتن یک شاه نزد این ګروه مطرح بود...؟!.

په درنشت سره


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.12.2016

استاد گرانقدر جناب داکتر صاحب کاظم
بعد از عرض مراتب احترام و اکرام
از تذکر جناب شما در دریچه به ارتباط نوشته ناچیز خود مانند داکتر هاشمیان انتباه مماثلی برداشت نمودم، ظاهرا بدین مفهوم که باید من این نوشته را به اشاره یا به عبارت روشنتر به تحریک داکتر صاحب هاشمیان نوشته باشم، در غیر آن همانطوریکه استاد هاشمیان استاد معنوی من هستند، جناب شما را نیز با وجود عدم تفاوت سن و سال به حیث استاد معنوی خود میشناسم،
دوست مشترک و دانشمند ما جناب عبدالله خان نوابی صاحب تحت نام مستعار حود « احمد نعیم » به ارتباط نوشته من که آن را چرندیات خوانده اند به جناب شما توصیه نموده اند که اینجانب را « محظور» بدانید که البته منظور جنابشان « معذور» است.
امیدوارم تذکر این ارادتمند خود را گستاخی تلقی نفرمایید.
با عرض احترام مجدد


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 27.12.2016

خدمت بزرگوار گرامی و دوست عزیزم جناب استاد هاشمیان پس از سلام
شما خود میدانید که با وجود بعضی تفاوت نظرها، من به شما ارادت خاص دارم و شما را یک مرد مبارز در راه نظریات تان میدانم و خدمات فرهنگی و علمی شما چه در انتشار آئینه افغانستان و چه در سائر آثار علمی شما نزدم بسیار ارجمند و قابل ستایش است.
مقصدم من در ذکر کلمه استاد قاطعانه همان تعبیر فقره دوم شما است که گاهی این کمترین بعضی از دوستان دانشمند خود را نیز به همین لقب با مسمی یاد میکنم.
راجع به امضای فرمان حکم قتل یک تعدا به شمول مرحوم فقیر احمد خان پنجشیری دنبال تحقیق در متون دست داشته خود رفتم، و تاجائیکه دیدم این فرمان تقریباً یک ماه قبل از شهادت اعلیحضرت محمد نادرشاه امضاء شده است که همان سال 1312 است. در این حالت نظر آقای احسان لمر درست است و گذشته از آن سندی که آقای لمر ارائه کرده و جناب شما نیز تاریخ مقطوعه اخبار را بدقت ملاحظه فرموده اید، بیانگر همین موضوع میباشد. با عرض ارادت و رفع سوء تفاهم


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 27.12.2016

جناب بزرگوار داکتر صاحب یوسفی، با عرض سلامها و احترامات از توجه آن بزرگوار به سطور اینجانب جهانی ممنون ومشکورم.
حضور مبارک عرض نمایم که شادروان کاکا سید احمد « لودین » در 1927 میلادی دوره اعلیحضرت امان الله خان مرحوم ، وفات نموده بودند. با تجدید احترامات


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 27.12.2016

استاد گرامی دکتور صاحب کاظم و جناب محترم فدامحمد نومير از جنوبي کلفورنيا، با عرض سلام حرمت بی پایان به شما،از توجه الطاف و تذکرات تان جهانی ممنون.
از نهضت مشروطیت اول یا آن ابحار بیگران دانش و فضل و آزادی خواهی و وطن دوستی بما قطره ها رسید زیرا در نیم قرن تکفیر کنندگان میر صاحب و امثال شان جداً مانع معرفت و آگاهی از آن ابر مردان را می شدند خداوند بمن توانای اعطا فرمایند تا آنچه در سراج الاخبار و امان افغان ازین بزرگواران بما باقی مانده به نسل جوان وطنم عرصه نمایم.بار دیگر از توجه تان سپاسگذارم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 27.12.2016

میدانم دوست محترمم داکتر صاحب کاظم بسیار مصروف است وبرای غنای تاریخ وفرهنگ افغانستان خدمات مفید وآموزنده انجام داده، بخاطر دوام این خدمات برایشان صحت خوب وموفقیت استدعا میکنم.
درپیام اخیر داکتر صاحب کاظم بعتنوان محترم محمد داود مومند چند نکته به این طالب العلم ارتباط داشت که یکی آن اختلاف نظر دوستانه درمسایل ملی وتاریخی کشورعزیزما میباشد، ومن نظرداکترصاحب را تائید میکنم که آنرا به "نعمت" تشبیه کرده اند-نکتۀ دوم، خطاب به مومند صاحب، فقرۀ "استاد شما" {هاشمیان} است، چونکه این فقره وخطاب نه تنها ذومعنین، بلکه کثیرالمعنی نیزمیباشد، اجازه میخواهم پیرامون یک معنی آن روشنی اندازم :
محترم مومند صاحب هیچگه و درهیچ ساحه ومورد شاگرد من نبوده، ایشان که بعدازختم تحصیل درپوهنحی حقوق وعلوم سیاسی، درپوهنتون مدیر یکی ازشعبات بودند، درآنوقت تماس نداشتیم، اما دریک جریان سیاسی تحت ریاست ورهبری مرحوم پوهاندفضل ربی پژواک، هردو درآن جریان شامل بودیم. شناخت وتماس ما بیشتر درکلفورنیا میسرگردید- موصوف یکتن ازهمکاران قلمی و بعدا عضوهیات تحریرمجلۀ آئینه افغانستان بودند وتقریبا در هرشماره یک مقالۀ شان نشرشده است -علاوتا اجدادما با این خانوادۀ محترم مومند وصلت کرده وهم دختران خودرا به افراد این خاندان داده- مادرکلانهای پدری من، زوجه های مرحومین سیدهاشم پاچا، سید قاسم پاچا و سیدجعفرپاچا، ومادرپدرم (زوجۀ سیدحعفرپاچا) برادرزاۀه خان لعلپور،عمۀ پدریاپدرکلان آقای محمدداودمومندمیشد-لهذا دربین ما علاوه برهمکاری قلمی، ارتباط خونی وخویشی هم موجود است.
معنی دوم فقرۀ "استادشما" درنزدمن اینست که مومندصاحب همیشه مرا بخاطری به لقب(استاد) مخاطب قرارداده که از لقب مسلکی من کارگرفته، مرحوم داکترصاحب صمدحامد وخود جناب داکتر کاذم را نیزبارها (استاد) خوانده است- البته جای شک نیست که مومند صاحب ازلحاظ کبارت سن وهم ازلحاظ نسب وخون شریکی بمن احترام زیاد قایل است. علاوتا مومندصاحب همیشه ازخدمات فرهنگی من درمهاجرت بسیارتقدیروتوصیف میکند، درحالیکه من خودرا مستخق آن نمیدانم وهیچگاه اورا به اینکار تشویق نکرده ام، اما اینکه خود او به ارداۀ خود وبطور مستقل اینکاررا کرده، من مانع قلم او شده نمیتوانم، و او آدم غیبتگروتعریفگرهم نیست، نه ازکس میرسد ونه بکس تملق میکند، هزچه دلش بخواهد بطور مستقل مینویسد- آقای داودمومند مرحومین استادعبدالرحمن پژواک واستاد داکترصمدحامد را چهار برابر من تقدیر وتوصیف کرده است ومرحوم مغفور محمدگل مومندبابا ومرحوم مغفورخان عبدالغفارخان را "فخرافغان" گفته چهاربرابر پژواک وحامد تقدیر وتوصیف کرده است. هیچکس مانع طرزتفکر و قلم آزاد وبی ترس وبیم او شده نمیتواند.
معنی سوم "استادشما" درنزدمن چنین تلقی شده میتواند که گویا مومند صاحب یک جوان کم معلومات ونارسیده و نورسیده بوده ومحتاج بیک معلم وراهنمایی مانند هاشمیان میباشد- درینمعنی تصوری باید خاطرنشان ساخت که مومندصاحب شاعراست ومن طبع شعرندارم -مومندصاحب درمسایل مربوط به ادب، تاریخ وفرهنگ زبان پشتو آنقدر مطالعات ومعلومات وسیع دارد که من بشاگردی او رسیده نمیتوانم - اعتراف میکنم که درمورد زعما ونخبگان قوم پشتون وشاعران زبان پشتو بعضی اوقات، بلکه بدفغات، از معلومات شان ازطریق تلفون استفاده کرده ام ودربرخی موارد اوهم ازمن معلومات خواسته، گویا همکاری دوجانبه بوده است. من وداکتر صاحب کاظم نیزازطریق تلفون یا ایمیل تبادل نظر یا مبادلۀ معلومات داشته ایم. بهرحال خصلت من چنین است که هیچوفت چیزی را "بدل نمی اندازم"، بلکه دوستانه وصمیمانه با دوستان مطرح میسازم.
درانتظار توضیحاتی که جناب کاظم صاحب به محترم مومند صاحب وعده کرده اند میباشم وعلاوتا توجۀ جناب کاظم صاحب را بیک تقاضای قبلی خود معطوف میسازم که درپیام مورخ 16 دسامبر من بعنوان محترم آقای احسان لمر درج شده است. درآن پیام ازجناب استاد کاظم خواهش کرده بودم درموضوع اعدام یکتعداد بیگناهان که مرحوم فقیراحمدخان پنجشیری هم شامل آن بود روشنی اندازند که آیا فرمان اعدام شانرا اعلحضرت ظاهرشاه امضاء کرده بود یا اعلحضرت نادر شاه ؟ یعنی آیا اشخاص مذکور در سال 1311 اعدام شدند که نادرشاه حیات داشت یا درسال 1312 که ظاهرشاه نو بچوکی سلطنت نشسته بود؟
با عرض احترامات - سیدخلیل الله هاشمیان - 27 دسامبر 2016




اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.12.2016

هموطن گرامی احسان لمر!
سلام و احترام عرض می کنم.
نوشتۀ جالب شما را در بارۀ "کاکا سیداحمد" خواندم، برایم خیلی خوش آیند و معلوماتی بود. خودم، در سنین جوانی که در حقیقت بسن 17 سالگی از صنف 12 فارغ و در لیسۀ احمد شاه بابا در قندهار بحیث معلم مقرر شدم، 52 سال قبل بعد از ظهر در مکتب ابتدائیۀ آنزمان "کاکا سید احمد" در شهر قندهار تدریس می نمودم. این مکتب در آنزمان، در عقب مکتب ابتدایه، بنام «احمد شاهی" قرار داشت. اگر امکانات کسب معلومات داشته باشید، لطفاً بپرسید که آیا، تا الحال وجود دارد و یا نه. آیا آن مکتب انکشاف بیشتر دیده و یا خیر.

با احترام

یوسفی


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.12.2016

محترم داکتر صاحب کاظم !
لطفآ وقت گرانبهای تان را درجواب های چرندیات بعضی ها مصرف نکرده ، این اشخاص جواب های خود را در دوسال چندین بار گرفته اند اینها با <<درست>> خوانده نمیتوانند یا یادفراموشی پیدا کرده اند لذا این اشخاص را محظور بدارید .


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.12.2016

"واقعیت سقوط امپراطوری کمونیست ، انسان را با پرادوکس خوشی و اندوه معروض میسازد : خوشی از نابودی یک امپراتوری هژمونیست و متجاوز. اندوه به دلیل از میان رفتن یک وزنه مقابل در برابر ظهور یک ابر قدرت بی رقیب در جهان که فصل نوی را در مصیبت های مردم افغانستان کشود."

استاد محترم داکتر صاحب تره کی!

بعد از عرض سلام و احترام به شما تحلیلی گر و استاد ورزیده حقوق
جملهء بالایی تان جگرم را خون ساخت.

ای کاش وطنک ما ارام می شد و این خیال و خواب ما که همه باز با هم یکجا می شدیم تحقق می پذیرفت.

شاید در آن دنیا افغانستان دیگری باشد که ما و شما در انجا با عزیزان دوران صلح و صفای کشور یک جا شویم، زیرا عمر همهء مانزدیک به آن دنیا شده میرود.

ز چاک سینه حرفی می نویسم
کتانم حرف ماهی می نویسم

سرا پا دردم از مطلب مپرسید
به مکتوب آه آهی می نویسم

ز دل نقش امیدی جلوگر نیست
برین آینه آهی می نویسم

بیدل


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 26.12.2016

برادر محترم و عزیز جناب محمد داؤد مومند پس از سلام و احترام
امروز مقاله شما را تحت عنوان "کودتای ماهیتاً سرخ سرطان در موازات مطامع سیاسی اتحاد شوروی" در این پورتال وزین خواندم که چند جای از این کمترین نیز نقل قول فرموده بودید. ازلطف شما ممنونم، ولی همانطوریکه با استاد شما دوست عزیزم جناب داکتر صاحب هاشمیان در بعضی موارد تفاوت نظر داشته و دارم و آنرا یک نعمت می شمارم، با شما نیز در همان راستا تفاوتهای نیز وجود دارد که لزومی برای مباحثه و جدال قلمی را نمی بینم، زیرا هریک حق دارد نظر خود را داشته باشد و من همیشه با نظریات دگراندیشان احترام می گذارم.
اگر ازاین مقدمه بگذرم، نوشته اخیر شما ایجاب بعضی توضیحات لازم را می نماید، بخصوص در مورد "دموکراسی واقعی و معقول" که بر میگردد به بیانیه شهید محمد داؤد خان که چند بار شما در تبصره های خود به آن اشاره کرده اید. چون دراین روزها سخت مصروف نوشتن یک مقاله در مورد اسرار نهفته شهادت امیر حبیب الله خان سراج الملت هستم و طوریکه می بینید تا حال 16 قسمت آن به نشر رسیده و چند قسمت دیگر نیز زیر کار است، لذا به مجردی که آن سلسله به پایان برسد، سعی میکنم پیرامون نوشته اخیر شما مطالبی را بعرض برسانم که البته ماهیت توضیحی خواهد داشت، نه به اصطلاح جدال "تو بگو و من بگو" تا آنوقت با عرض ارادت


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 26.12.2016

با عرض پورش ( مسما کردن میدان هوایی لوگر بنام فرزند صدیق وطن ) به میدان هوایی کندهار تصیح گردد . با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.12.2016

میدان هوایی شندند در سال 1961 توسط شوروی وقت ساخته شده. میدان هوایی کابل در سال 1960 توسط انجنیران شوروی
میدان هوایی قندهار در حدود سال های بالایی توسط شرکت امریکایی
ساخته شده تا طیارات که بین شرق میانه و آسیای جنوب شرقی با انجن های ضعف تر از جت پرواز می کنند توقف داشته باشد که بعد از انکه انجن جت ساخته شد میدان بین المللی قندهار در سطح بین المللی طرف استفاده قرار نگرفت.

میدان هوایی بگرام هم در سال 1950 زمان جنگ سرد بین شوروی وامریکا توسط امریکایی ساخته شد. امریکا می خواست ساحه نفوذ خود را در منطقه داشته باشد.

قصهء بند سلما در زمانش هم همین طور بود که امروز بنام بند دوستی بین افغانستان و هنوستان یاد می شود هم به مصرف انکشافی هنوستان به پایان رسیده.

قسمیکه واضع دیده می شود تماماٌ پروژه های بالایی در زمان مرحوم ظاهر شاه به سر پرستی صدراعظمش مرحوم داود خان و ملت افغانستان از کمک های خارجی احیا شده.

از ملاقات رهبر مرحوم ما با کسنجر ترجمه محترم ارسلا واضع دیده می شود که چطور "کچکول" را برادر محترم ما بنام کمک برای کسنجر دراز کرده.

این هم شد خدمات به مردم.

فرض کنیم که در زمان صدارت مرحوم داود خان که تحت ریاست شاه سابق کار می کرد تمام پروژ های عمرانی آن از عایدات دولت و نه از کمک های انکشافی کشور های دیگر انجام شده باشد.

ای کاش خدمت به مردم نمی کرد و ما را به این حال و روز نمی انداخت. یا اینکه پاداش خدمات خود را از مردم گرفت.

خدا کند که امریکا موافقه کند که میدان هوایی جان اف کندی را هم بنام داود خان کنند و یا میدان هوایی دهلی را اما این واقعیت را نمی توان انکار کرد که مرحوم داود خان افغانستان را با سیاست غلط خود که مخصوصاٌ از ملاقات وی با کسنجر به صورت واضح اشکار می گردد، اعدام نموده.

صدیق بودن و هوشیار نبودن دو چیز متفاوت است.

"به امید هر چه زودتر برآورده شدن تصامیم مردم"

به امید هر چه زودتر هوشیار شدن مردم، تصامیم را به همه معلوم است که قدرت مندان می گیرند و بالای مردم کلاه می گذارند.

غیر بی مغزی حصول اعتبار پوچ چیست
غنچه سر بر باد داد و صاحب دستار شد

بیدل




اسم: Abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 26.12.2016

مسما کردن میدان هوایی لوگر بنام فرزند صدیق وطن !

درین رورها درصفحات فیس بوک زیادتر از پشتیبانی افغان ها مبنی برتقاضای میدان هوایی قندهار، بنام داودخان وسرک میدان هوایی ، بنام امان اله را سرخط خود قرار دادند.
باید متذکر شد که میدان های هوایی کندهار ، کابل ، شیندند، بگرامی تمام آن در وقت صدارت داود خان ساخته شده بود و قرار بود میدان بزرگ هوایی لوگر در دوران طلایی جمهوریت که کار های مقدماتی اش آغاز شده بود مانند پروژه بند سلما به زودی به اکمال برسد.
به امید هر چه زودتر برآورده شدن تصامیم مردم


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 26.12.2016

د ستر استاد سیستاني نه ډېره زیاته مننه، که څه هم د ستر استاد څیړنې او تاریخ لیکنه دومره زیات ارزښت لري چې ما غوندې یو عاجز انسان نسي کولای چې د هغو سترو کارونو په خاطر مننه وکړي، خو بیا هم الله دې ستر استاد او د استاد په شان نورو استادانو لکه فاراني صاحب، کوچی صاحب، آغا صاحب کاظم ته د برکاتو نه ډک عمر په نصیب کړي.
زه که څه هم د علومو په سمندر کې داسی تږی پاته شوی یم چې څاڅکی هم راته ندی رسیدلی، خو زما په نظر ځیني کسان دي چې د ده ټول اعمال ریایي وي او همدغه علت دی چې د خلکو نه د بدل غوښتنه کوي.
د مجاهدینو مشران (که څه هم دوی هیڅکله د جهاد په نیت ندي راولاړ سوي) وایي موږ جهاد کړی او اوس نو افغان ملت دوی ته د جهاد تاوان ورکړي، دې ته ریا وایي.
بل یو بیا چې وګورې، که یې جومات ته فرش واخیست او د جومات د بریښنا د مصرف پیسې ورکړي، بیا هڅه کوي چې جوماتوال او کلیوال ټوله د ده په خدمت کې وي او د ده هرې خبرې ته سر وښوروي.
بل یو چې بیا وګورې لیکوالي کوي خو بیا په بدل کې د خلکو نه دا غوښتنه کوي چې د ده نه د ښو لیکونو په بدل کې مننه وکړي.
داسې انسانان په روحي او معنوي ناروغۍ اخته دي، د دوی یو کار هم د لوی رب د رضا په خاطر نوي ولې چې دوی یې د خلکو نه بدل غواړي.
زه په پوره باور وایم چې استاد سیاه سنګ، کومې لیکنې او څیړنې یې چې پخوا کړي او نن بیرته د خپلو خبرو نه په شا کیږي او د ۱۸۰درجو په اندازه مخالفت او ضدیت کوي، دا ټول پدې خاطر چې د ده ټول کارونه ریایي ول او داسې نه وه چې معنویتا او روحا، ده د افغانانو د ذهنیت د رڼولو په خاطر کار کړی وي.
صادق انسانان هیڅکله د خلکو نه د بدل د اخسیتلو په خاطر کار نکوي، ستر انسانان لکه خپله استاد سیستاني، آغا صاحب کاظم، باري جهاني، فاراني صاحب، استاد ترکی، روستایي صاحب، آغا صاحب هاشمیان (چې حتی زما شخصي پوښتنو ته یې ځوابونه ویلي)، نوزادي صاحب او نور استادان چې اوس زما زړه حافظه کې نسته، دوی تل هڅه کوي چې د زړه له اخلاصه د خلکو خدمت وکړي، دوی چې کله لیکنه کوي نو یواځې او یواځې د پاک الله رضا ویني او بس. دوی د لمر په شان دي چې که څوک خوشحالیږي او که خپه کیږي خو خپله تودوخه او رڼا بې له ریا او بې له تعصبه و ټول عالم ته رسوي او همدا علت دی چې خلک له دوی سره مینه لري.
استاد سیاه سنګ ته زما پیغام دا دی چې:
۱-هر کار چې کوې د پاک الله په رضا یې وکړه، او د خلکو نه تمه مه کوه چې د تا نه مننه وکړي.
۲-که هرڅومره هڅه وکړې چې لمر په دوه ګوتو پټ کړې، دا امکان نلري، ته خپله بدنامه کیږې.
۳-هڅه مه کوه چې د پردو تر سیورې ژوند وکړې، هڅه مه کوه چې د پردو په دستور د خپل هیواد پر ضد او د خپل هیواد د ویاړونو پر ضد کار وکړې. هغه کسان چې دا هڅه یې کړې ده هغوی بدنام سوي دي، هغوی رټـل سوي دي.
ابدي ژوند د اخلاص په صورت کې تر لاسه کیږي، ټول شخصیتونه چې نن ټول دنیاوال هغو ته احترام قایل دي او د احترام په سترګه ورته ګوري، د هغوی اخلاص دا ټول ویاړونه هغوی ته او افغان ملت ته ګټلي نه ریا.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 26.12.2016

از آنجائیکه دراین ستون سخن در مورد اتهام کفر بر مرد بزرگوار جناب میر سیدقاسم خان آمد، به تأسی از نظر داکتر صاحب هاشمیان که میرصاحب وقتی محکوم به اعدام گردید و با دست ها در زولانه و پا ها در زنجیر بسوی محل اعدام یعنی دهمزنگ روان بود، گفته میشود که سردار فیض محمد خان زکریا وزیر معارف وقت به شفاعت نزد هاشم خان صدراعظم شتافت تا جزای میرصاحب را از اعدام به زندان تغییر دهد. این شفاعت مورد قبول صدراعظم قرار گرفت و هنوز محکومان در حوالی مکتب نجات سابق و ماشین خانه نرسیده بودند که اطلاع به مؤظفین اعدام رسید و میرصاحب را از ردیف جدا کردند و به زندان بردند.
دراین ارتباط من سالها قبل از چند منبع موثق شنیدم که چون میرصاحب مدتی به حیث معلم اعلیحضرت محمد ظاهر شاه ایفای وظیفه میکرد و شاه سخت به او احترام داشت، با اطلاع از محکومیت میرصاحب به اعدام شاه نارحت شد و چون خودش جرأت ابراز نظر و هدایت مستقیم را به کاکای خود سردار هاشم خان نداشت، فوری موضوع را با فیض محمد خان درمیان گذاشت و از او تقاضا کرد تا پیام و خواهش پادشاه را به صدراعظم برساند. اینکار صورت گرفت و هاشم خان مجبور شد امر تخفیف مجازات میرصاحب را بدهد و اما نخواست آنرا شایع سازد که اینکار به تقاضای پادشاه صورت گرفته است. لذا کریدت این اقدام در اذهان عامه و نیز در حلقه های رسمی به وزیر معارف فیض محمد زکریا داده شد. این روایت گمان میکنم بیشتر قرین به واقعیت است، زیرا هاشم خان کسی نبود که به شفاعت فیض محمد خان از نظر خود مبنی بر صدور حکم اعدام بگذرد، مگر آنکه ناگزیر به تمکین به تقاضای پادشاه شده باشد.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 26.12.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
دلغمان د چهارباغ ، د مرحوم ، ارواحښاد ميرسيدقاسم صاحب ، چي د لومړي مشروطه غوښتونکو د مخکښو مبارزينو څخه شميرل کيږي او په نوم ، ژوند ليک اوکارنامو باندي يي دافغانستان دتاريخ طلايي پاڼي او مجاهد افغانان تل وياړي . په همدي ويبپاڼه کي د ښاغلي احسان لمر ليکنه او هم ددې ويبپاڼي د نظرونو په کړکۍ کي د افغاناني ټولني د وياړ او سرلوړۍ سپين روبي پوهاند استاد ‌‌‌‌‌‌ډاکټرصاحب هاشميان صاحب تبصيره ولوستل ، او زه يي دې لره و پارولم چي د خدای بخښلي ملي مباررې په اړه څه د کتابونو څخه ټکي په ټکي اقتباس او وليکم ، کوم چي ما کلونه کلونه مخکي لوستلي وه.
لومړۍ : د مرحوم ميرصاحب سيد قاسم سياسي مبارزه .
لکه مخکي چي مي يادونه وکړه ، چي مرحوم ميرصاحب سيدقاسم د لومړي مشروطه غوښتونکو او ملي مبارزينو څخه وو. نوموړئ جان نثاران ملت چي ځينو به ورته جان نثاران اسلام خطاب کاوه. او ځينو به بيا ورته اخوان افغان وايه فعال او مخکښ غړۍ او د بنسټ ايښودونکوڅخه يي وو، چي غړو به يي د شوربازار د پراچه په سرای کي د مرحوم ، اروحښاد ، ملي مبارز ، فاضل استاد مولوي غلام محی الدين حسين خيل مرياڼي ( جمرياڼي ) په کوټه کي جلسې کولې . چي د جلسې د پيل نه مخکي به يي په عظيم الشان قران او توره سره قسم ياداوه. د جانثاران ملت د ګوند اصلي او موسس غړي دا کسان وه ، چي محترم لمر صاحب هم په ګوته کړي دي او زه يي تکرار احسن کڼم : مولوي غلام محی الدين افغان ، ميرصاحب سيد قاسم ، مولو فتح محمد ارسلا جبارخيل، ګل احمد؟ ، عبدالجبار جبارخيل ، عبدالهادي داوي ، شير احمد ؟ ، ميرصاحب سيد محمد هاشم ، محمد ابراهيم چندولي او نور د ملي مشروطيت ملي مبارزين.
ويل کيږي چي مرحوم اروحښاد ميرصاحب سيد قاسم په کابل کي د هند د موقتي حکومت د مشرانو او د جنود ربانيه د ګوند د غړو سره دنژدې اړيکي درلودې.
دوهم : عقيده . د مرحوم اوحښاد ، خدای بخښلي د عقيدي په برخه کي ړ کرسي نشينان کابل ، د سيد مهدي فرخ د تاليف د يوسل لسمي پاڼي څخه بايد په دې ټکو بسنه وکړو ، کوم چي مولف يي د مير صاحب په اړه ليکي (( درسياست خارجي طرفدار المان ها است ، درمذهب تسنن متعصب است ، تمولي ندارد )). ژباړه : په بهرني سياست کي د المانيانو پلوي دی، په مذهب سني متعصب دی ، هستي او دارايي نه لري .
دريم : سياسي فکر . مرحوم ، اروحښاد ميرصاحب سيدقاسم چي د يوه لوري په افغانستان کي د مشروطيت د راوستلو د نه ستړي کيدونکو ملي مبارزينو څخه وو، د بل لور د ښکيلاک ( استعمار ) دنه پخلاکيدونکو مجاهدينو څخه وو، په سېمه او نړۍ کي يي د ښکيلاک. په وړاندي مبارزه شعار او هدف. وو. د مرحوم ، خدای بخښلي ميرصاحب سيدقاسم د سياسي فکر سره د اشنايي په هيله او خاطر د مرحوم هغه ليکنه چي د امان افغان د ديرلس سوه دوهم لمريز کال د حوت په اته ويشتمه نيټه خپره سوي ده ، اومرحوم ميرصاحب سيد قاسم يي مسول چلونکۍ وو ، کټ مټ د محمدولي ځلمي له تاليف ( د استبداد او مطلقيت په مقابل کي د ځينو افغانانو ملي مبارزې ) پاڼه 109 او 110 (( افغانستان و همسايه هاي جنوب ان : قريب از دو قرن باينطرف که مبدأ مناقشات استعماري است سيل مدهش جهانګيري از لندن به جانب اسيا سرا زير ګشته ، قطعات شمالي و جنوبي اين قاره بزرګ دنيا يادګار قرون اولی ، مهد نوع بشر ، بعثت انبيا ، مقام نزول احکام الهي ، جاي ظهور بزرګترين رجال نامدار ، ارامګاه مصلحين مشهور ، مسکن اقوام تاريخي ، منبع تهذيب و تمدن و مصدر فضل کمالي را زير وبر ساختند. دولي را که وارث و مالک حقيقي ان بلاد بودند ، چه به قوه الات قتاله ضعيف کش و چه به حيله هاي سالوسي و انتريکه هاي ابليسي به انواع فجايع تاريخ را تباه کرده، مغلوب کردند و يوغ اهنين عبوديت و زنجيرهاي کلفت اسارت بر دست و پای شان ګذارد. حاکميت ، استقلال ، جاه وجلال ، ازادي و راحت ، شرف و سعادت و بالجمله تمام هستي و دارايي معنوي و مادي انها را سلب و نيست نمودند ....)). دمرحوم ، ارواحښاد ميرصاحب سيد قاسم په اړه که هرڅه وليکل سي بيا هم لږ دي . په دې به داګړۍ بسنه وکړو، محققينو ته ضرور ده ، چي د خپلو ننګياليو پلرونو او نيکونو په اړه ژوري ، دقيقي او بې پرې څيړني او پلټني وکړي ، څو افغان راتلونکئ د خپلو پلرونو او نيکونو په کارنامو ، مجاهدو او مبارزو باندي ووياړي . په پای کي د لوستونکو څخه د بخښني غوښتوښتونکۍ يم که چيري املايي ، ټايپي تيروتنه سوې وي ، او يا د موضوع له تسلسل څخه بې ځايه وتلۍ يم. محترم لمرصاحب ته ددارينو کاميابي او په قلم يي برکت له څښتن تعالی څخه غواړه.پای


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 25.12.2016

برادر فرزانه و گرامی محترم قاسم باز بعد عرض سلام و سپاسگذاری از لطف و جملات پر محبت تان، من منحیث بک شاگرد دبستان تاریخ وطن تا نهایت کوشش میکنم آنچه را از چندین نویسنده و مورخ و پژوهشگر بخوانم بعد نظری اگر لازم افتد بدهم. از مرض مزمنی که امروز عده ای از مردم ما به آن گرفتارند که زهر پاشی و شایعه و دروغ پراگنی نمایند سخت نفرت دارم این نظرم در همه موارد چه طرفدار شان باشم و یا نه صدق میکند. بناعا نظرم در مورد مرحوم اعتمادی صاحب یا هر کسی دیگر بر اصل تدقیق و جستجو ها است. بار دیگر از لطف و مرحمت و جملات صمیمانه تان ممنون و شکورم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 25.12.2016

جناب محترم اقای احسان لمر !اولتر از همه امید وارم احترامات بنده را قبول فرماید. ٍثانیا حدمت برادر محترم احترامانه عرض میدارم، ان اینکه. به انهم که در بعضی موارد در مسایل سیاسی با هم همنظر نیستیم ، این عدم همنظری معنی این را ندارد که خدای ناخواسته از شماو یااز نظریات شما خوشم نمی اید، من بشما و محترم ولی اریا احترام حاص دارم ای کاش همه بزرګان ګذاشته ما مثل شما هواخوا میداشت. شما دو شخصیت واقعآ اشحاص بافهم هستید، متاسف به اشحاص هستم که هم به میخ میزند و هم به نعل، ای کاش تمام دوستان مرحوم میوندوال صاحب مثل شما میبود، نوشته قبلی من در دریچه نظر سنجی صرف بخاطر روشن نمودن حقایق در باره مرحوم نور احمد اعتمادی صدراعظم اسبق بود هیچ کدام مدعا و مقصد دیګری نبود.
همچنان باور کامل دارم چنانچه جناب بزرګوار اقای جمیلی صاحب نیز در نوشته خود متذکر ګردید و اذعان نموده. که نوشته وی نیز بجواب یک عده روز ګذاران بود. که بی خریط فیرهای هوایی میکند، ګاهی سنګ دوستی این و ان را به سینه میزند و ګاهی به افتخار بر ضد ان شخص میشود. و مینویسد. که من نه طرفدار این و ان نیستم. امید وارم حل مطلب شده باشد.
ډیر محترم ورور جناب صالح محمد خان د کابل نه! په خپلی بزرګواری زما احترامات قبول کړی.
محترم ورور. په افعان - جرمن انلاین ویب سایت کښی هره ورځ په لسهاو نظریات لیکل کیږی دا ددی معنی نلری چه ټول لوستونکی دی د هر یو نظر لیکونکی نظر و منی او یا یی قبول کړی. دا زما د توان نه پورته خبره ده چی خپل نظر په نورو درنو لوستونکو قبول کړم، د یوه لیکوال د نظر قبولی او یا نه قبولی مربوط په لوسونکی پوری ده، دا لوستونکی دی چی د چا نظر د لیکوال د دلایلو د ریښتنوالی او یا نه ریښتیوالی په مورد او یا باره کښی قضاوت کوی.
هر لیکوال او د نظر خاوند دا حق لری چی په یوه موضوع کښی خپل نظر څرګند کړی. دا چی لوستونکی د لیکوال د لیکلو نه څنګه برداشت کوی مربوط په لوستونکو پوری ده. هیله ده چه زما د عرایضو مو خوا بدی نکړی.
د ورور ولی په مینه.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 25.12.2016

جناب محترم آقای جلال با عرض احترامات و سلامها، از الطاف تان ممنون و سپاسگذارم. من کاری نکرده ام جز ابراز عشقم بوطن و مردمم، برای بیداری شان و آگاهی از حقیقت ها عمداً پنهان نگه داشته شده.
قسمی که جناب شما ملاحظه فرمودید که این علما و روحانیت و روشنفکران پیشرو و واقعاً آگاه این حرکت و جنبش را رهبری می نمودند از سید ما جمال الدین افغان تا مولوی سرور واصف ــ مولوی واسع اخوندزاده ــ میر سید قاسم آغا و دیگر و دیگر که به تدریج تا حد ممکن معرفی خواهند شد. باز هم از توجه و مهربانی تان تشکر می کنم. ارادت مند شما


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.12.2016

جناب بزرگوار پروفیسور صاحب هاشمیان از حسن نظر شما در مورد نوشته ای بنده و همچنان معلومات خیلی مفید و موثق تان در مورد « میرسید قاسم رحمه الله » بسیار ممنونتان. شما با این معلومات تان نه تنها بنده را ازتاریکی ابهام بیرون ساختید، بلکه حق یک مسلمان رفته از دنیا را هم ادا نمودید. جزاک الله خیرا. از محترم «احسان لمر» بخاطر زحماتشان بازهم اظهار امتنان دارم.
با تقدیم سلام و احترام



اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.12.2016

دیر ګران او زړه ته نږدی محترم صالح محمد خان ورور تاسو ته هم خېل نیکی هیلی او سلامونه وړاندی کوم!
ستاسو له نیکه نظره ډیر مننه. په سترګو، ستاسو امر به ان شاالله همدا اوس اجرا کوم. که تاسو ګران او محترم ورور په خپله هم همدا کار کړی وای ان شاالله هیڅ مشکل به نه وو. رانه هیره نشی چی ستاسو د دروند او پرمحتوی لیکنی لوستل، تل زما د خوشحالی سبب کیږی.
په درناوی، والسلام علیک و رحمة الله و برکاته


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 25.12.2016

دانشمند محترم داکتر صاحب جلال
مرحوم مغفور میرسیدقاسم خان درمکتب حبیبیه مضامینی ارقبیل تاریخ اسلام و هم فقه اسلامی را بعنوان (دینیات) تدریس میکردند وهم درموسسه دارالعلوم عربی تدریس میکردند وشاگردان زیاد داشتند -مولوی ها وعلمای ریاست تمیز وقتی درمسایل شرعی وفقهی باصطلاح "بند میماندند" بامیرصاحب مرحوم مشوره میکردند -اصطلاحی که درزبان میرصاحب بود وهمه شنیده بودند ، تکیه کلام "خوش چتی" بود وغلطی های ملاها ومولوی ها را با همین تکیه کلام اصلاح میکردند -ازچنین عالمی که ازلحاظ نسب از سادات کنربودند ودرقریه وشهر خود درلغمان هم امام مسجد وهم به عالم ومجتهد دین اسالم شهرت داشتند، چطور ممکن است او گفته باشد که نعوذبالله "قران ساختۀ محمد است"؟
در دورۀ صدارت محمدهاشم خان او خودش ازترس بیرون نمیرفت و روزها تاناوقت دردفتر خوددرصدارت کارمیکرد، همه اطلاعات برایش از راه گوش میرسید ودرهمه امور باساس راپورهای ضبط احوالات از "راه گوش" قضاوت میکرد. بنابرین درآن دوره دروغ گفتن وتهمت کردن رایج بود وصدهانفربیگناه باساس تهمت ودروغ محبوس یا کشته شده بودند. یکتعداد ازمولوی های وزارت عدلیه که میرصاحب معلومات ناقص آنها را "خوش چتی" گفته رد کرده بود، میخواستند اورا از بین ببرند وبالای او به دروغ شهادت دادند، اما مرحوم فیض محمدخان زکریا که درآنزمان وزیرمعارف بود ومیرصاحب راازقدیم درمکتب حبیبیه میشناخت، بسیار ومردانه وارایستادگی کرد واورا ازکشتن نجات داد، درحالیکه مدت 18 سال درمحبس دهمزنگ محبوس بود. با یگانه پسرمیرصاحب، مرحوم سیدمسعودپوهنیار مدت سه سال درسفارت لندن همکار بودم، او سکرتراول ومن سکرتردوم بودم وازآن مرحوم قصه های واقعی زیاد شنیده ام.
از توضیحات شما بمحترم محمدداودمومند که یک گوشۀ تاریخ اسلام را با ذکر آیات وروایات تشریح وارائه نموده بودید، آنچه قبلا میدانستم بیشتر آموختم ومتیقن شدم وهمه اش را بحیث یک مسلمان تصدیق وتائید میکنم. الله (ج) بشما صحت خوب وعمر طویل نصیب فرماید تا مسلمانان همکار با این پورتال از فضل ودانش شما همیشه بهره مند گردند - باعرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان- 25 دسامبر 2016












اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.12.2016

سلامونه او نیکې هیلې مو ومنئ
د محترمو وروڼو ښاغلی قاسم باز او جلال خان د جرمني نه زیاته مننه چې ښو موضوعاتو ته یې اشاره کړې.
نن د کور نه دفتر خواته روان وم چې په کوم موټر کې چې زه ناست وم د موټرچلوونکي نه لږ شانته غلطي وسوه او د بل موټر سره ټکر سو، نو هغه بل موټر چلوونکی وار له واره ښکته سو او زموږ د موټر چلوونکي د ستونی ونیو. زه ورغلم او په سړه سینه مې هغه بل ته وویل چې .....بالاخره ما خپل له جیبه هغه بل ته زر افغانۍ ورکړې چې جنجال خلاص سي او جنجال خلاص سو.
دا کیسه مې په دې خاطر وکړه چې نه پوهیږم موږ اکثر افغانان یو ډول ځانګړی خصلت لرو، هڅه مو دا ده چې په هر کار کې جنجال جوړ کړو، البته ټول نه یادوم ولې چې پژواک صاحب هم افغان وه او ښاغلی قاسم باز هم پخپله افغان دی او ماشاالله د ډېر ښه نظر خاوند دی.
لویه غلې په دې کې ده چې هڅه کیږي دا خپل نظر که سم وی او که ناسم، خو په بل مسلمان یا غیر مسلمان هماغه نظر ومني.

ګران ورور جلال صاحب سلامونه.
ستاسو لاندینی لیک چې محترم ورور مومند صاحب ته مو لیکلی، که څه هم تاسو په لنډو خو ډیر زیات وضاحت مو ورکړی، زما ِ غوښتنه دا ده چې که ممکن وي د یوې لیکنې په شکل یو وار بیا تکلیف وکړی او د همدې لارې د تحلیلونو او پیغامونو له لارې خپور سي ډېر به ښّه سي.
ما غوښتل چې زه دا کار وکړم او د تاسو لیک واخلم او هلته یې خپور کړم خو بیا مې سوچ وکړ چې دا کار ناسم ښکاري نو تاسو ته مې یاد آوري وکړه.
الله مو تل کامیابه او سرلوړي لره.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 24.12.2016

جناب بزرگوارنهایت محترم جمیلی صاحب و جناب محترم قاسم باز، با تقدیم حترامات،
توجه شما را به رسالهء بنام « سردار محمد رحیم شیون ضیائی " شیون کابلی"» نوشته محترم ولی احمد نوری میزان 1382 شمسی اکتبر 2004 میلادی چاپ انجمن فرهنگی افغانستان شهرلیمونژـ فرانسه صفحه 57 و 58 جلب می نمایم که چنین نوشته شده است:
« " امین" پسر سردار قصه می کند:" در یکی از شبهای که پدرم و من اخبار هفت بجه ئی شام را از تلویزیون ماسکو را مشاهده می کردیم، دیدیم که سردار نور احمد اعتمادی سفیر ما در شوروی با لئوند برژنف منشی عمومی حزب کمونست اتحاد شوروی در روی پرده تلویزیون ظاهر شدند. پدرم وقتی این دو نفر را کنار هم دید با خنده و مزاح گفت:" شکر که اقلاً سفیر ما ازین جانی ملعون دراز تر و بلند تر است" در همین اثنا با تشریحات انانسر تلویزیون متوجه شدیم که جناب نوراحمد اعتمادی سفیر افغانستان در شوروی را با اعطای نشان « دروژیا نرودوف»{ Drougbaa Norodof} که یکی از نشان های لنین می باشد مفتخر ساخته اند، و دیدیم که هنگامی که این نشان طلائی را که از گوشه های ستاره اش اشعه زرین می درخشید و در نوار سرخ بیرق شوروی آویزان شده بود.... سفیر ما ..... برابر برژنف آن چنان خم شد که یک زاویه قائمه را به خود گرفت در همین اثنا پدرم ناخود آگاه بر من نعره زد که تلویزیون را گل کو( خاموش کن) که من این صحنه را دیده نمی توانم.
چندی بعد به دعوت مجللی در سفارت برگزار شده بود چون نمی دانستیم که این دعوت بمناسبت اعطای نشان لنین به سفیر افغانستان برگزار شده است من و پدرم هم در آن اشتراک نمودیم.و در آنجا هنگامی که جناب نور احمد اعتمادی سفیر افغانستان با تعلیق این نشان طلائی و نوار سرخ ستاره دار آن، در محفل ظاهر شد و روس ها به کف زدن آغاز کردند، من پدرم را به حالتی دیدم که هرگز قبل از بر آن ندیده بودم و متاسفانه که آناً خشونت و عصبانیت خود را به سردار نور احمد اعتمادی بسیار با شدت اظهار نمود و دست مرا گرفته از سفارت افغانستان خارج گردید....ولی روزی که از اعدام نور احمد اعتمادی توسط کمونست ها شنید از شنیدن این خبر نهایت متاثر شد و اشکی برای او از دیده ریخت و بر روانش دعا نمود »
قابل یاد آوری میدانم که سردار شیون ضیائی فرزند سردار محمد عمر خان و نواسه امیرعبدالرحمن خان و هم وی پدر خانم پروین می باشد که قسمت اعظم عمر را در تبعید اجباری در روسیه زندگی نمود و زندان بربریت استالین در سیبریا را هم گذشتانده و دولت و حکومات افغانستان به نامه های برای اجازه برگشت بوطن را جوابی ندادند. وی شاعر توانا هم است که آقای نوری قسمتی از اشعار شانرا هم نشر نموده است.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 24.12.2016

در این یکی دو هفته اخیر بسیار مقالات علمی تحقیقی و تاریخی را از یک عده بزرګان قلم بدست که موجب غنا معلومات ما میګردد در پورتال وزین افغان جرمن انلاین بقلم اقایان هریک جناب عبدالجلیل جمیلی صاحب، جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، جناب محترم کاندید اکادمیسین سیستانی صاحب و بزرګان دیګر.به بسیار علاقه خواندم. بخصوص مقالات تحقیقی جناب داکتر صاحب کاظم که تا حال سلسله نوشتن ان ادامه دارد.
ای کاش تمام قلم بدستان این پورتال بدون حب و بغض، بدون علایق شخصی و فامیلی مسایل ملی را ملی بررسی میکردند. نه اینکه فلانی رهبر و صدراعظم پدرم را خانه نشین ساخته، فلانی رهبر و یا صدراعظم کاکا و ماما من را زندانی نموده. وغیره و غیره.
چون ان رهبر و ان صدراعظم امروز حیات ندارد این فلم بدستان ؟ میدان را شغالی دیده چیزی که دل افسوندار شان می خواهد بدون انکه فکر کند که من چی مینویسم، صفحات سفید انترنیت مفت و رایګان را که نه رنګ قلمش مصرف میشود و نه کاغذاش ، چشمان خود را بسته هر انچه که در ذهن مریض اش خطور مینماید به روی صفحه انترنیت بی مسولیتانه، با همرای دشنام ها و هذیان ګویها مینویسد. این عقدیها امروز میخواهد به دروغ های شاخدار ساخته و بافته خود شان خدمتګذاران اصیل وطن را در اذهان مردم بی خبر از جریانات چار پنج دهه ګذاشته بشکل از اشکال بکوباند، یکی شان نادرخان را سقو شکن و هاشم خان را صدراعظم اهنین خطاب می نماید ، و دیګری شان نادرخان و هاشم خان را مستبدین قلم داد میکند. این ټګ و ټګمار از یک جوی اب مینشود، ګاهی ظاهر شاهی میشود و ګاهی منکر از ظاهر شاه . اینست احساس وطن دوستی ما/ به این ګونه افراد، نه وطن نه مردم نه ترقی و پشرفت افغانستان ارزش دو توت ندارد، به انها صرف منافع شخصی و فامیلی ارزش والاتر دارد. امروز در تمام دونیا مردم زعما خود را به اساس کار و خدمت شان مقایسه تول و ترازو میکند، به این معنی که کدام رهبر به ملت خود چی کرده جهان پیشرفته و منورین ان کشورها زعمای خود را بخاطر منافع شخص و فامیلی ترازو نمیکند. این ما هستیم که بزرګان خود را به اساس ارتباط شخصی و فامیلی خود ارزیابی میکنیم. این ګونه مریضان روانی امروز از دل افګار و ذهن مریض خود به چرندیات فرومایه خود میخواهد که از ان بزرګان با دروغ های شاخدار خود ساخته خودانتقام بیګیرد، ولی این بی خبران از ان اطلاع ندارد که مردم انها را خوب میشناسد. مردم میداند که کی بخاطر چی پشت ان و این جفنګ و چرندیات مینویسد.
در این دو سه سال دیده شد که یک عده افراد بانهم که در مقابل یکدیګر بودند بمقابل شخص سوم دیګر، باهم همدست شدند. این ګونه لغزشها باعث تضعیف نظر و شخصیت انها ګردید.
تا جایکه من خبر دارم نوراحمد اعتمادی و جناب توریالی عثمان یګانه اشخاصی بودند که در روز بد از هر کس دیګر بدرد اعلیحضرت محمدظاهرشاه خوردند، این همان نوراحمد اعتمادی بود که به اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بعد از پیروزی تحول ۲۶ سرطان در سفارت افغانستان در روم جا داد. این نوراحمد اعتمادی بود که برای بار اول دیموکراسی را به معنی اصلی ان در وطن پیاده نمود. نمی دانم چرا یک عده طرفدارن محمد هاشم میوندوال و یک عده سیلبین ها بر ضد این صدراعظم حلیم و بی عرض نوشتهای زهراګین مینویسد، ایا این جناب محمد هاشم میوندوال نبود که در کابینه خود جناب نور احمد اعتمادی را بحیث وزیر خارجه مقرر نکرد.افسوس میکنم به یک عده داکتران تعویض نویس و جنابان قلم بدست که این بزرګوار را به نام برنده جایزه لینین تحقیر و توهین مینماید، من از روز زندانی شدن خود چی در وزارت دفاع و چی در محبس پلچرخی تا روز اخیر حیات محترم نور احمد اعتمادی هر روز وی را در وزارت دفاع که بعدآ مقر کمیته مرکزی حزب دیموکراتیک ګردید و چی در محبس پلچرخی میدیدم وی شخص بسیار ارام خون سرد، کم صحبت، متوازی بود، وی واقعآ افغان معزز بود، وطن و مردم خود را دوست داشت بهمین خاطر بانهم که بعد از ختم وظیفه سفارت در کشور روسیه به وی از طرف وزارت خارجه شوروی نشان لینین داده شده ولی ان معفور مرحوم از دست علامان حلقه بګوش روسیه شوروی در محبس پلچرخی جام شهادت نوشید. روح شان مثل دیګر شهدا شاد و دشمنان شان شرمنده باد.
خوانندګان ګرامی. می دانم که پسر بزرګ نور احمد اعتمادی اقای تمیم اعتمادی هر روز سایت افغان جرمن انلاین را مطالعه میکند. این وظیفه وی بود که به دشمنان پدر وطن دوست خود جواب بګوید ولی بنده به پاس خدمات شان که بالایم یک داین بود که باید اد میکردم.اد نمودم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.12.2016

به د ر میگویم؛ دیوار بشنو!

1-"آیا حیف نیست که امروز دانشمندان منور خود ما با اتکا به آثار کثیبف و نظریات انحرافی رفیق !! کسنجرها و رفیق!! بریژنسکی ها جوانک های کمونیست یهودی الاصل پولندی فرار کرده از داشهای انسان سوزی نازی آلمان"

باید یک قسمتی از این آثار کثیف را نویسنده لا اقل تبصره می کرد تا به خواننده معلوم می شد از کدام نقطه نظر در آن کثافت وجود دارد.

و این نظریات انحرافی از کدام نقطه نظر انحرافی بود در غیر آن خواننده در تاریکی باقی می ماند.

ما و شما مسلمانان هم اگر می بودیم از ترس آن داشهای اتش فرار می کردیم.

آثار شان که کثیف است پس فکر شان هم کثیف است.

ما قسمیکه از ملاقات این فکر های کثیف با رهبر فقید ما معلوم است بی جهت تقاضای کمک و همکاری نموده ایم و فریب این جوانک ها را خورده ایم.

2-"حال فرزندان افغان خود ما این دشمنان شناخته شده ما را؛ حقیقت شعاران سعادت ساز آینده خاک و مردم بینوای خود شمرده"

باز هم گنگ است که کدام افغان، آغای ع و غ. کی؟

3"متأسفانه خود شناسی را فراموش کرده در تقبیح داود خان و یا شهید اعتمادی و یا راد مردان دیگر خود"

خود شناسی انتقاد از خود را هم می گویند.

این تاریخ و زمان است که نظر به انکشافات بعدی که از نتیجهء سیاست خارجی و داخلی مرحوم داود خان بالای افغانستان آمده حکم می کند نه من و تو.

4-"و با نظریات مذبوحانه آن دشمنان دیرینه آزمون شده ما"

کدام نظریات مذبوهانه؟ من به حیث خواننده هیچ مطلب را فهمیده نمی توانم. کدام دشمن دیرنه ما. ما یک دشمن نداریم از انگلیس گرفته تا روس و پاکستان و غیره و غیره.

5-"بناچار به فکر خود میافتد که یا موسی مگر از خودت حقیر تر بیچاره تر کسی است که بحضور خالقت ببری؟"

ایا خود ما دشمن خود ما نیستیم که نتوانستیم دشمن خود را درست تشخیص بدهیم با در نظر داشت مثال بالا.

"همان است که ریسمان را بگردن خود انداخته و رهسپار کوه طور میشود"

سرد شد دل از دم این پهلوانان غرور
رستم اند اما بغل پروردهای خاله اند

بیدل


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 24.12.2016

بزرگوار عزیز و گرانقدر محترم جناب لمر ممنون از جوابیه ای صمیمانه تان. واقعا با مطالعه ای مضمون منتشره از قلم مرحوم میر سید قاسم آغا در امان افغان به فراست و جهانبینی ایشان بخوبی میتوان پی برد. بسیار خوب به رمز موفقیت جهان مترقی پی برده بودند. نمیدانم چرا با وچود چنین اشخاص مجرب و ذکی، امان الله خان با پلانهایی ترقی خواهانه ای خود، که واقعا قرمهای اساسی برای داخل ساختن افغان در قطار کشور های جهان اول بود، موادی را منضم ساخت که نه تنها به کسب علم، رفاه عامه و پیشرفت تکنولوژیکی ارتباط نداشتند، بلکه امروز که قرن بیست ویک است به یک مسلمانی که در اروپا زندگی فغالانه دارد، چی مرد باشد و یا زن به هیچوجه قابل قبول و تطبیق نمیباشد. نتیجه هم بوضاحت دیده شده، هر نامیکه بالایش گذاشته شود و هر استدلالی که برایش کرد. در پهلوی آن تکفیر هم کاری ساده ای نیست. حدیث شریف است، که اگر کسی به شخصی کافر خطاب کند، کلمه ای کفر بالا میرود، اگر همان شخص واقعا کافر باشد، به گردن وی میافتد واگر نباشد، این کلمه بگردن خود گوینده میافتد. علاوتا از نگاه شرع اگر ارتداد کس ثابت هم شود نظر به اختلاف مذاهب مدتی معینی به شخص برگشته از دین فرصت داده میشود تا جواب سوالات خود را دریافته و فکر نماید. درین شکی نیست که ازنام دین و رجالی بنام دین همیشه استفاده ای سوٰ صورت گرفته و امروز هم میشود. مگر در زمان اتاتورک اینهم دیده شد که اذان و حتی قرآن خواندن به عربی ممنوع قرار گرفت. در حالیکه امپراتوری عثمانی هرچه بود و هر اشتباهیکه داشت، ابرقدرتی بود که از اروپا و امریکا باج میگرفت. و قرار گفته ای یک مفکر عربی این دربدری و ذلتی را که جهان اسلام در محموع و جهان عرب مخصوصا گرفتار آنست، نا شکری و بغاوتی است که جهان عرب با فریب انگلیس در مقابل خلافت عثمانی باوجود کمیهایی که داشت، بوده است... بدبختی را که در جهان امروزی مشاهده مینماییم، همان فورمول قدیمی تفرقه بیانداز و حکومت کن با استفاده از افکار اکثر ساخته شده ای دستگاههای استخباراتی « افراط و تفریط » به معنی واضحتر افراط در هردو جهت هنوز هم به سادگی استفاده شده و عوام الناس که متشکل از اکثریت تنبل و گوسفندی و یا پیش پای بین و یا هم مغرض میباشند، تحت تاثیر اقلیت چالاک و گرگی قرار میگیرند. تا که این تناسب تغییر نکند و تاکه از اشتباهات گذشته عبرت گرفته نشود همین سناریوی مزخرف و تراژید متاسفانه خواهد نمود، الا ما شآ الله. این درد دل یک فرد عادی این رمان بود با شما برادر بیدار. به امید نوشته های هر چه بیشتر روشنگرانه ای تان. با تقدیم احترام و سلام

مومند صاحب محترم!
اگر جواب بعضی سوالها برایتان معلوم بوده باشد، بهتر بود خودتان مطرح میکردید. بهر حال تا جاییکه بنده معلومات دارم در قسمت سوال اولتان که رب العالمین در آیات سوره ای النور که بر براٰت «مادرمومنان حضرت بی بی صدیقه رضی الله عنه و عن ابوه و سایر اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم» نازل نمود و بر اساس آیت ۱۷ این سوره ای مبارکه که: يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (17) یعنی ( الله شما را موعظه و اندرز میکند، که زنهار دیگر گرد این چنین سخن نگردید « اگراهل ایمان هستید!» ) علمای اسلام کسی را که هنوز هم چنان سخن بد را در حق مادرمومنان بزبان آرد یا حتی فکر نماید خارج از دایره ای اسلام دانسته اند! چون الله تعالی بواسطه ای قرآن شریف صریحا ازان منع فرموده است.ـ در آیت دوازدهم این سوره هم برای یکعده ای از مسلمانان که تا اندازه ای تحت تاثیر این افواه منافثین و در رآس عبدالله ابن ابی رفته بودنذ میفرماید که چرا آنچنان که برنفسهای خود گمان نیکی یا حس الظن دارید، بر ام المومنین زوجه ای رسول صلی الله علیه وسلم هم این گمان نیک را روا نداشتید. چنانچه خانم ابو ایوب انصارس رضی الله عنه ازین مسٰله به شوهرش ذکر نمود و شوهرش در جوابش گفت که «این مردم دروغگو هستند. آیا تو چنین کار ناشایسته را ارتکاب کرده میتوانی؟ خانم در جوابش گفت هرگز نی!! شوهرش گفت « پس دختر صدیق اکبر و زوجه ای نبی صلی الله علیه وسلم نسبت به شما بمراتب پاکتر، نظیف و طاهر و مطهر است، در باب وی چگونه میتوان چنینن گمان کرد.» آیت: لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ (12) ترجمه: چرا چنین نشد که وقتیکه شنیدید آنرا گمان میکردند مردان مومن و زنان موٰمنه به یکدیگر یا به کسان خود خیر را و میگفتند، اینست دروغ آشکارا.
به اساس آیت فوق الله سبحانه وتعالی هر کس را مطابق درجه ای اشتباهش تنبه نموده است. چنانچه از بین صحابه رض حضرت مسطح خاله زاده حضرت ابوبکر صریق رض، حضرت حسان بن ثابت رض و حمنة بنت حجش رض زیر تاثیر منافثین رفته به انتشار چنین افواهی بی سند و شاهد پرداخته بودند، هریک هشتاد دره جزای قذف یا تهمت بستن را خوردند.
حضرت ابوبکر صدیق رض که بخاطر بی بضاعت بودن حضرت مسطح به وی مستمرا امدادی مینمود، قسم خورده بود که بعدازین به وی کمک نخواهد نمود. اما در آیت ۲۲ این سوره { وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (22) } به عفو و ادامه کمک تشویق شد، که همچنین کرد، بلکه طبق روایتی بدان افزود.
این ماجرای افک یا تهمت که توسط رٰیس المنافثین عبدالله ابن ابی بمیان آمده بود، تقریبا یک ماه دوام کرده اما چون تاهنوز وحی در زمینه نازل نشده بود، حضرت نبی کریم صلی الله علیه و سلم بی تحقیق چیزی نمیگفت و با وجودیکه تغییر و غمگینی را بی بی عایشه رضی الله عنها در چهره ای شان مشاهده مینمودند، نمیفهمیدند، که چرا. تا که روزی از زبان مادر مسطح رض که اسم پسر خود را با دشنام ذکر کرده به موضوع مطلع گشت، و تاوقتیکه وحی قرآنی در براٰتش نازل شد، نهایت غمگین بوده و بسیار میگیریست. زمانیکه وحی در براٰاش نازل شد، مادر گفت برو از رسول الله صلی الله علیه وسلم تشکری کن، گفت به این خاطر از هیچکس تشکری نمیکنم بجز الله.
اینکه حضرت علی کرم الله وجهه و رضی الله عنه چی وقت و چی گونه به حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم چنان مشوره نداده بود، برمیگردد به همان تقریبا یکماهی که هنوز درین زمینه وحی نازل نشده بود و خود حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم نظر وی جویا شده بود. تا جاییکه معلومات من قد میکند حضرت علی کریم الله وجهه در جوابش گفته بود، که اگر حقیقت داشته باشد، میتوانی طلاق بدهی.
اما اینکه آیا این سخن چنان نفرتی را بمیان آورده باشد، که سبب جنگ جمل شده باشد ، تا جاییکه روایات و تحقیق علما را خوانده ام، نه!!! بلکه سبب اصلی اختلاف ایشان گرفتن زودتر انتقام از قاتلان حضرت عثمان رضی الله عنه بوده است. با این نظرهمچنان حضرت ذبیر بن عوام پسر عمه حضرت علی کرم الله وجهه و حضرت طلحه رضی الله عنهم همنظر بودند. حضرت علی کرم الله وجهه برایشان گفته بود، که من هم همینکار را میخواهم، اما فی الحال شرایط مساعد نیست چون تقریبا دوهزار کسانیکه در قتل عثمان رضی الله دست داشتند، هنوز در مدینه بودند. بنا باید اول پایه های خلاقت محکم میشد، بعدا این اقدام باید عملی میشد. گروه دیگری هم در شام به بهانه ای اول انتقام گرفتن از قاتلین حضرت عثمان رضی از بیغت خلافت ابا ورزیدند، اما وقایعی که درآن وقت و بعدا اتفاق افتاد نشان دادند، که این صرف یک بهانه و چال سیاسی بود. برخلاف بی بی عایشه و ذبیر و طلحه رضی الله عنهم که بعدا خود به خطای اجتهادی پی هم بردند، اما نسبت بودن اشخاصی مغرضی در صفوفشان که مفاد خود را در تضعیف هردوجانب میدیدند و با سبوتاژ جریان مصالحه وقتل حضرت ذبیر و طلحه رضی الله عنهم با وجود برگشتشان از صف جنگ، صلح قریب الوقوع را به یک تراژیدی بزرگ تبدیل کردند. انا لله و انا الیه راجعون. تفصیل امور در کتب تاریخ اسلامی موجود است.
بلی یک فرقه ای که خود را منسوب به اسلام میدانند، سه خلیفه ای اول رضی الله عنهم را با جمیع صحابه الی شش نفر همه کافر و مرتد میدانند، اعوذبالله. چشمه را پاک بدان اما طرق رسیدن آب زلال آنرا همه ناپاک. این را گویند دسیسه ای بنیادی، اما الحمدلله رسوا و ناکام.
اینکه صفویان امروزی و اخلاف ساسانیان چرا مخصوصا از حضرت عمر فاروق رضی الله عنه که به اساس حدیث شریف از راهی که او برود، شیطان فرار میکند، نفرت دارند، بخاطریست بینی تکبرشان در عهد وی به خاک مالیده شد و با مشرف شدن ملت فارس و خراسان با دین مبین اسلام و خلطشان با اعراب که امروزه بعضی نابخردان آنها خود را بهتر از آنها قلمداد میکنند، طلسم ظلم و جهالتشان شکست. نتیجه ای این شرفیابی را در وجود دانشمندان متعدد مشاهده میکنیم. متاسفانه که بعداز رویکار آمدن صفویان و تزریق و تحمیل مفکوره ای جاهلانه و شیطانی نشنلیزم و دوری از پیکر اکثریت جهان اسلام، و تشدید این سیاست در عصر جدید، باوجودیکه این سرزمین با استفاده از سرمایه های خداداد و سیاستهای محیلانه توانسته مثل سرطان در هر کشوری به درجات مختلف رخنه زده است، متاسفانه آنچنان دانشمندان و عارفانی که تا قبل از چهار پنج قرن پیش وقتا فوقتا دیده میشدند، دیگر دیده نشده اند!
نفوس اهل تشیع به نسبت اهل تسنن قرار احصایه هایی خودشان ۲۵٪، اما به اساس احصایه هایی بیطرف حدود ۱۰ـ ۱۳ ٪ نشان داده شده است. والله اعلم


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 23.12.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه دانشمند عالیقدر عارف امید .
محترما این تنها شهید محمد داوود نبودند که برتبه جنرالی درآن سن و سال نائل شده باشند ؟ به عقیده بنده مهم کار کرد های هر یک از سیاست مداران در اعمار و تامین امنیت بکشور مدار حکم است که یقینآ شما با بنده هم نوا خواهید بود .
ولی عرائض قبلی بنده حضور شما با توجه به این طرز دید شما تحریر شده بود که حضور شما نوشته بودید (( بابای ملت ؟! محمدداود ، ببرک کارمل ، حفیظ الله امین ، نجیب الله ، قهرمان ملي !؟احمدشاه مسعود، شهیدصلح برهان الدین ربانيٍ!؟ ، بابه مزاري!؟ متفکر!؟ عبدالرشید دوستم) چهره های پودند که حرف اخیرراآنها میزدند ...)) .
هم وطن گرامی شهید محمد داوود در طول ماموریت خود در تصرف بودجه دولت توجه داشته و اداره و دسپلین عالی را یکسان بالای همه مرعی می فرمودند که تفاوت بین قوی و ضعیف نزد شان مدار حکم نبوده و صرف توجه شان به تامیت عدالت بود و بس در حالیکه شخصیت های محترم دیگر ملحوظات خاص را ولو کوچک یا بزرگ در نظر داشتند که هرگاه نمونه ها یاد آوری شود حوصله این مقاله گنجایش آن را ندارد ، گذشته از آن ، این همه زیر بناهای دولت افغانستان محصول خدمات ایشان و تیم کاری شان در دوره صدارت شان است به یقین در مورد با بنده هم عقیده خواهید بود .
در دوره جمهوریت که سه اصل جمهوری تطبیق شده نتوانست بنده به این عقیده هستم که مداخلات کشور های همسایه و گماشتگان آن ها و کودتا های پیهم سبب شده بود تا نتوانند به آن مرحله جمهوریت را برسانند که سه اصل آن تطبیق شود با آن هم کوشیده بودند تا تطبیق هفده پروژه های بزرگ بتواند راه ترقی و تعالی در کشور را هموار سازند ما نباید از آن چشم پوشی کنیم باعرض ادب


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 23.12.2016

بزرگوار محترم آقای جلال، با عرض حرمت و سلامها، از توجه شما به سطور این جانب نهایت ممنون و مشکورم.
چنانچه ملاحظه نمودید شادروان میر صاحب از مشروطه خواهانی بود که ریاست گروپ «اخوت ایمانیه » را داشت، پس هرگز چنین فردی چنان ادعا کرده نمی تواند و علمای آن حلقه ها مردمان نادانی نبودند که او را به ریاست خویش بپذیرند. وقتی یک قسمت از سرمقاله او را در رابطه به دسیاس دشمنان اسلام و ارزشهای آن در « امان افغان » با چنان صراحت می بینیم ــ وقتی مدعیان جعلی کفر گفتن میرصاحب حاضر نشدند که با او در مقابل تمامی وزرا روبرو شوند زیرا با آن تبحر علمی و منطق قوی که او داشت نمی توانستند که با وی سوال وجواب حضوری، جر و بحث بتوانند لذا حضور او را در مجلس مانع شدند ــ پس شاهد آوردن دو دشمن نهضت مشروطه و درباری هم جعلی و دروغ بود. و میر صاحب هرگز آن ادعا را نکرده بود.شما بعد ها خواهید خواند که در همان جلسه صدارت همان کاشف کفر گوئی؟؟؟ میر سید قاسم پیشنهاد نمود که چهار دهری ؟؟؟ دیگر هر یک(عبدالهادی داوی ــ محمد انور بسمل ــ غلام محمد غبار ــ محمد سرور جویا) اعدام شوند. بدین نحو ما دسیسه بزرگ سر به نیست نمودن مشروطه خواهان و محو بیدارگر و بیدارگران را می یابیم.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.12.2016

جناب محترم جلال
از نوشته های شما معلوم میشود که جناب شما در قسمت معارف اسلامی،صاحب معلومات هستید، لذا امیدوارم در موارد ذیل معلومات خود را با ما شریک سازید:
یک: چرا خلیفه چهارم به پیغمبر نسبت اتهامی که به بی بی عایشه، خانم پیامبر اسلام وارد شده، پیشنهاد نمود که آن بی بی مطهر اسلام را طلاق کند، آن هم در حالی که حضرت پیامبر فرستاده خداوند بود و به او وحی نازل میشد؟
آیا مخالفت ها و جنگ های که بعد از رحلت پیامبر بزرگ ، میان بی بی عایشه و حضرت علی واقع شد، منشأ آن، همان کدورت دیرینه نبود؟
دو: شیعیان جهان که یک سوم جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل میدهد، در مخالفت سه خلیفه اول قرار دارند مخصوصا از بزرگترین خلیفه تاریخ اسلام یعنی فاروق اعظم نفرت شدید دارند، لطفا دلیل این مخالفت پنجصد ملیون مسلمان شیعه را در مورد نفرت شان نسبت به فاروق اعظم توضیح فرموده تنویر فرمایید.
از محبت تان در زمینه همچو تنویر، تشکرات قبلی مرا بپذیرید.
با عرض احترام


اسم: عارف امید   محل سکونت: بلجیم    تاریخ: 23.12.2016

محترم دګروال صاحب خان آقا سعید ! تاریخ درمورد نیات ، آرزوها وپلان ها ي سیاستمدران ودولتمردان نه بلکه درمورد اعمال ، کارروایي ها ونتایج حاصله ازعملکرد آنها قضاوت میکند. دروطندوستی سردارمحمدداود هیچ شک وتردیدې وجودندارد .موصوف درموردعمران وپیشرفت وطنش نیات وآرزوهای نیک داشت وخودازفساد پاک بود. نیات وآرزوهای والای انساني به هیچ وجهه محک سیاستمدار موفق شده نمیتواند بلکه درعملکرد او وتیم کاري او انعکاس پیدامیکند. شما خود با برداشت های محترم هاشمیان درموردګذشته قدرتمندان خانواده سلطنتي که ظلم واستبدادآن چربي مینمود مهرصحت ګذاشته اید که ایشان مشخصآ از سردارمحمد هاشم وسردارمحمدداودیادآوري مینماید. تائید برداشت های استادګرامي ازجانب شما این معنی دارد که سردامحمدداود درسرکوب دیګراندیشان ایکه خبره ګان وقشرمنور جامعه عقب نګهداشته شده افغاني بودند وبا نحوه اداره سلطنت همنوانبود سهم خویشرا بوجه احسن ایفانموده است . محمدداود با فراغت ازصنف دهم وتعقیب کورس ۹ ماهه نظامي که ممکن ۱۹ سال داشتند راسآ رتبه جنرالی میګیرند وبصفت قوماندان فرقه ونایب الحکومه توظیف میګردند. جوان ۱۹ ساله ایکه کوچکترین تجربه اداري وکاري ندارد ولو جامع الکمالات هم باشند باداشتن چنین مقام های بلند نظامي وملکي چه اشتباهاتې را مرتکب شده باشند؟ محترم دګروال صاحب ! شما که ازاشتراک کنندګان کودتای ۲۶ سرطان بودید ،سلطنت را سرنګون ساختید وجهموریت را اعلان نمودید. درپنج سال جمهوریت کوچکترین مظاهرونشانه های از جمهوریت را نشان داده میتوانید؟ جمهوریت یعني انتخابات ، احزاب ، پارلمان ، مطبوعات آزاد. دردوره جمهوریت این ها وجودداشت ؟ یقینآ که ني پس چګونه میتوان به حاکمیت تک فردي جمهوریت ګفت؟ بعدازکودتا اراده فردي رهبر کودتا ویکه تازيٍ های برخې ازکودتاچیان که نقشه های خاص خودرا داشتند به سرکوب مخالفان سیاسي خویش پرداختند، وضعیت امنیتي وخیمترګردید وتحرکات ضددولتي ، اقدامات کودتایي وشورش ها آغازیافت وبالمقابل دولت پالیسي بګیر،ببند وازبین ببر رادرپیش ګرفت که میتوان آنرا آغاز بدبختي مردم ما وبربادي وطن شمرد. سیاستمداران ،جنرالان وافسران مجرب نظیر محمدهاشم میوندوال ، خان محمدمرستیال ، عبدالرزاق خان ، میراحمدشاه خان بجرم خیانت بوطن یعني کودتا ها اعدام وزنداني ګردیدند. ازینکه آنها پلان کودتا داشتندیا نداشتند برآن بحث نمیکنم . کنه وکیف مطلب دراینجا است که اګر کودتا خیانت بوطن است آیا کودتا چیان ۲۶ سرطان مرتکب خیانت بوطن نشده اند ؟ بادرنظرداشت چندسطر فوق میتوان ګفت که تاریخ به رویدادها وقضایا ی یک کشورسطحي ننګریسته بلکه نتایج حاصله این رویدادها وقضایا را برای یک ملت آن کشورموشګافانه تحلیل ودر زمینه حکم بیرحمانه خویشرا صادرمینماید . ضمنآ برخوردتاریخ به عملکرد سیاستمداران ودولت مردان چون ما عاطفي واحساساتي نیزنمیباشد. امیدوارم که تبصره بنده موجب رنجش محترم دګروال صاحب نګردیده باشد.


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالفورنیا    تاریخ: 23.12.2016

بازهم یک اشتباه کوچک در مورد مرحوم عبدالاحد خان ایشان در زمان امیر شهید منصب "عرض بیگی" حضور را داشتند، اما در دوره امانی بعد از آنکه مورد عفو قرار گرفتند به حیث مصاحب در دربار مقرر شدند. امید است نوشته چند لحظه قبل بدینوسیله تصحیح گردد.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 23.12.2016

بدینوسیله از همه دوستان گرامی که از مطالعه سلسله مقالت "اسرار نهفته شهادت امیر حبیب الله خان سراج الملة..." تیلفونی و یا شخصی استقبال کرده اند،ابراز امتنان میدارم، بخصوص از دو دست گرامی جناب ارسلا صاحب و مایار صاحب که با تبصره های های مفید و دوستانه خود مرا ممنون ساختند.
باید عرض کنم که سلسله این مقاله که به استناد "سراج التواریخ بنا یافته هنوز در چند قسمت دیگر ادامه دارد و دراخیر آن درنظر دارم به ارزیابی رویداد های مربوطه و تحلیل آنها و نتیجه گیری از آن بپردازم.
اینکه مرحوم عبدالاحد خان و خانواده محترم شان زجر کوتاه زندان دیده و سپس تبعید در بخارا و از آنجا شخص شان به مسکو رفتند و بعد مورد عفو قرار گرفته و در دربار شاه امان الله غازی به حیث "عرض بیگی" عز تقررحاصل کردند، واضح است که نظر به نزدیکی و خدمات خاص ایشان برای سرادار نصر الله خان و مخالفت با شاه امان الله زندانی شدن در آن زمان و زجر دیدن با خانواده یک کار معمول آنوقت بود، ولی لطف شاه غازی آنقدر زیاد بود که مرحوم را مورد عفو قرار داده و معتمد خود ساختند. البته تذکر من در مورد معرفی ایشان فقط به هدف شناسائی مختصر بود.
مایار صاحب گرامی! از جناب شما که در تصحیح اشتباه لطف فرمودید که من والی صاحب اسمعیل خان را فرزند مرحوم عبدالاحد خان نوشته بودم ، درحالیکه ایشان برادر زاده و داماد مرحوم بودند، از شما تشکر می کنم که البته بعدتر به اصلاح آن اقدام خواهم کرد. با احترام


اسم: نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 22.12.2016

معزز او مبارز استا‌‌ذ هاشمیان صاحب، تاسو ته سلامتي او خپل زړه له کومې درنښت رسوم.
ستاسو وروستی لیکنه مو (اگر انتقاد سالم را عمل شیطانی، ۲۲ دسمبر) تر عنوان لاندې ما ولوستله. زه دلته ستاسو د درنې او ارزښتناکې لیکنی څخه دغه وروستی پاراگراف مکرراً را اخلم:

« نیت وهدف من درین مقال اظهار حقایق بوده، نه جبهه گیری- این قلم به این عقیده است که هرافغان باید حق را بگوید وازحق وحقیقت دفاع کند - دعا و آرزوی ما افغانهای مهاجر درچند قارۀ دنیا اینست که همین سرزمین کوچکی که آمین یا رب العالمین. –درمرکز قارۀ آسیا بنام افغانستان باقی مانده، سلامت وپایدار بماند
یوسفی کن گرت اسباب مسیحایی نیست ـن چاهی دریـاب ، به فـلک گر نرسیدی
خدمتگار افغانستان سیدخلیل الله هاشمیان»

لکه څنګه، چې تاسو ګران استاذ د حق او حقیقت ویل په قراني ارشاداتو سره توضیح کړي دي، واقعاً د یوه خدای پرست انسان لپاره د حق ویل یو الهي آزمایش دئ. تاسو پخپل مسلکي هنر د لیکوالي سره یو ښکلی تسلسل هغه ملي موضوعاتو ته ورکړئ دئ، چې د یوه مظلوم ملت د برخلیک سره په کې لوبې شوي دي.
کمه هم نه، نیمه پېړی!! حکومت کول او آخري لاس ته راوړنه یې د ثور د اومی کودتا...! ۴ کاله نادر شاه، ۴۰ کاله محمد ظاهرشاه، ۵ کاله محمد داود خان= ۴۹ کاله، یو کال کم نیمه پېړی...مونږ څنګه او په کوم منطق کولای شو د دغه خاندان د نیم قرن حکومتي قدرت نه تیر شو...!؟.
دا ظالم او مکار خاندان د انگلیس د سوغات په توګه د مشر غازي د له منځه وړلو سره جوغد په افغان ملت د یوې ماهرې شیطاني ډرامې په ترڅ کښې تحمیل شو. که دا خاندان خپل ملت ته صادق وای، د دوی د نیمې پیړی دولتي حاکمیت به د ثور ۱۳۵۷ ل په لوی مصیبت نه ختم کیدای، چې دا منسوبین د خاندان به د حساب په ورځ د افغانستان د خلکو د حقه حقوقو د غصبولو په باب هغه اقدس ذات ته کوم ځواب وړاندې کوي. ستاسو دا لیکنه ماته لکه یو پنډ تاریخي کتاب معلوم شو، چې ستاسو د یوه ملي درد او احساس انځور شه په کې ځلیږي.

تاسو ته شه صحت، قلم مو د حق په ویلو او لیکلو کې پیاوړی او تاسو لوی الله ته سپارم.

په درنشت سره


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 22.12.2016

یک روز بعد دولت، افسران رژیم ، وکالی گذر) کابل و اطراف آن شهر( و عدهء از درباریان را در صدارت خواسته
تصمیم خود شان را به عنوا ن " فیصله قضائی" به آنها ابالغ نمودند که بازهم »مجددی « قضیه کفر گفتن » سید قاسم خان «
را عنوان نمود و این بار دو نفر » عبدالرب تره کی « رئیس تمیز و » محمد ابراهیم کاموی « )پدرموسی شفیق( عضو
جمعیت العلما را منحیث شاهدین گفتار کفرآمیز » میر صاحب « معرفی نمود و» تره کی« شهادت داد که :" من و » مولوی
کاموی« روزی به دیدن میر رفته بودیم، » میر« در ضمن صحبت گفت که قرآن کالم خدا نیست محمد آنرا خود گفته است"
2 !!!.
" استفاده از مذهب در جهت تقویت پایه های نظامهای غیر مردمی یکی از شیوه های کهنی است که تا هنوز به همان قوت
خویش باقی مانده ... در کشور ما رهبران سیاسی مختلفی سعی ورزیده اند تا تنی چند را در این راه استخدام نموده و آلودگی
های خویش را با لنگی، عبا و قبای ایشان پاک نمایند که نمونه های تاریخی آن به همگان هویدا است " 7

محترم احسان لمر بعد از تقدیم سلام و احترام!
دردو پاراگراف بالا و جملات قبلی و بعدی آن واضح نشد، که آن کلام واقعا کفری، واقعا هم توسط میرسید قاسم خان بیان شده بود یا نه؟
اگر ممکن باشد که چنین موضوعات روشنتر و با همه جوانب آن مطرح شوند، برای تحلیل درست و همه جانبه ای جریانات، اشخاص و شرایطی که توسط آنها ایجاد میشوند و حادثاتی که بعدا واقع میشوند، حایز اهمیت فوق العاده خواهند بود.
تشکر از زحمات شما


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.12.2016

بل از همه سپاسگزاری و تبریکات فراوان خدمت استاد محترم داکتر سید عبدالله کاظم عرض میدارم که با بلند ترین سویه امانت داری و به بهترین ترتیب، آن قسمت از تاریخ ، تاریخنویس نجیب و بی مثال ، علامه فیض محمد کاتب هزاره را برای خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین تقدیم میدارند. تشریحات علامه فیض محمد کاتب هزاره و توضیحات مقدماتی استاد کاظم در مورد شخصیت وی و این کتاب مشخص علامه فیض محمد کاتب هزاره با استفاده بسیار بجا و واضح از چوکات ها و ناخنک و لست نمره ورق وغیره از یکطرف مطالعه و تحقیق این گوشه تاریخ افغانستان ، قتل امیر حبیب الله خان و نقش سرداران و درباریان وغیره را واضح میسازد ، از طرف دیگر استاد کاظم چنان ماهرانه توضیحات داده است و تنظیم کرده است که این واقعیت تاریخی چنان گیرا و دلچسپ شده است که من و فکر میکنم به صدها و هزار ها خواننده دیگر مثل من هر روز در انتظار نشرقسمت آینده منتظر میمانیم.
از نظر اهمیت و ارزش این سند تاریخی کافیست که این چند سطر آخر قسمت دوازدهم را ببینیم:
«ملاء غلام محمد خان که رخصت مراجعت کابل یافته ووداع گفته بیرون رفته برای ادای کلمات دوستانه چندی در خلوت با امیرنصرالله خان در زاویۀ بیرون در جایی انتظار اختتام مجلس گرفته بود، به ذریعۀ ایشک آقاسی نیک محمد خان اجازت باریاب شدن در خلوت از امیرنصرالله خان حاصل کرده، به قدر یک ساعت اظهار ما فی الضمیر با او نمود و رخصت شده راه مقصد برداشت و سخنانی بین هردو تن رانده شد، به دست نگارنده ]فیض محمد کاتب[ نیامد که ثبت و ضبط تاریخ می شد»(صفحه 693)

همین جمله بالا مانند یک کتاب آموزنده و نماینانگر شخصیت نجیب علامه فیض محمد کاتب هزاره است و نشاندهنده ای این است که وی چه صداقتتمندانه تاریخنویسی کرده است.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 22.12.2016

يَٰٓأَايُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌۢ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوٓا۟ أَن تُصِيبُوا۟ قَوْمًۢا بِجَهَٰلَةٍ فَتُصْبِحُوا۟ عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَٰدِمِينَ  ﴿٦﴾
ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.( ٦ ) سورة الحجرات

خدمت مومند صاحب عرض شود كه غير از انبياء علیھم السلام ھیچکس معصوم شناخته نميشود، اما قاعده اي عمومي طرز تفكر مسلمان در مورد مسلمان بر اساس حسن الظن استوار است، نه برعكس ان. برعكس سخن بد و نفرت زا اگر حقیقت ھم داشته باشد، تا وقتيكه مصلحت ايجاب نكند، نبايد منتشر شود. چی رسد به انكه حقيقت نداشته باشد و یا اینكه انسان از حقيقت ان مطمئن نباشد۰ در کتاب مسلم آمدہ كه حضرت پیغمبر صلی الله عليه وسلم فرموده اند: " كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِبًا أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ " يعنی برای دروغگویی آدم ھمین کفایت میکند، ھر آنچه را كه ميشنود بازگو نمايد.
حالا جالب شد تا ازيشان حتما بدانيم، كه ان كدام كلامي بوده كه از كدام خليفه اي راشده رضوان الله عليهم اجمعين صادر شده، كه ولو بدون ارتباط خوسته اند انرا بشكل حجت يا بهتر گفته شود دستاويز پیشکش نمایند۰ تا دانسته شود، كه اولا ايا اين دعوي هم حقيقت داشته ويا اينكه مثل بعض اقوال ديگر ھوایی و بی اساس ميباشد. و اگر سخنی باشد به كدام شكل، متعلق بكدام زمان و مكان بودہ و ماقبل و مابعد ان چی بودہ است؟؟؟
خلفای راشدین رضی الله عليهم خود هيچگاھی دعوی کامل بودن نکردہ اند، از یکدیگر مشورہ گرفته و در قسمت حق در مقابل يك پیرہ زن عادی و شخص غير مسلمان هم بر سخن خود پافشاری نکردہ اند، كه همين صفات خجسته در پھلوی دیگر مزایا بودہ كه حضرت پیغمبر صلی الله عليه و سلم امت خود را براي وقايه از گمراھی بعد از خود، به متابعت ايشان وصيت نموده اند۰

في سنن أبي داود ، عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: ليس منا من دعا إلى عصبية، وليس منا من قاتل على عصبية، وليس منا من مات على عصبية.
در سنن ابي داود از نبی کریم صلی الله عليه وسلم امده، كه ايشان فرموده اند: از ما نيست كسيكه به قومپرستی دعوت نمايد، و ازما نيست كسيكه بخاطر قومپرستی بجنگد، و ازما نیست كسيكه بر قومپرستی بمیرد۰
العیاذ بالله سبحانه و تعالي


اسم: احسان الله مایار    محل سکونت: ویرجینیاُ امریکا    تاریخ: 22.12.2016

برادر محترم داکتر س .ع. کاظم!
سلسلهء‌نوشته های شما زیر عنوان «نگاهی به رویدادهای تاریخی» برای خوانندهء علاقمند جالب و در خور توصیف است.
در قسمت نهم پا ورقیی که جناب شما در آن اضافه نموده اید ایجاب می کند تا بالای بعضی مطالب آن مرور شده و کمبودی ها و اضافات لازم در آن گنجانیده شود.
اول: اسم مکمل پدر مرحوم عبدالاحدخان، پدر کلان بنده، که به قاضی غلام خان شهرت داشت - غلام محی الدین بوده که در مسلک قضاء وظیفه داشت.
قرار معلومات ایکه بنده از صحبت های با اعضای خانواده ام دارم بعد از زندانی شدن مرحوم عبدالاحد خان در کابل که زیر نظر سرور، بندیوان، که در طرق شکنجه دادن شهرت داشت، از جمله دیگر علایم شکنجه - جاهای کفیدگی ها را در پوست ساق های پدر کلانم به چشم دیده ام، در محکمهء خاص ترتیب شدهء امیر امان الله خان به اعدام محکوم گردید. دوستان خانوادهء ما از جمله عبدالعزیز خان بارکزائی سعی نمودند تا نظر امیر را در اجرای فیصلهء محکمهء اختصاصی تغییر دهند که خوشبختانه موفق شدند.
در مقابل تغییر نظر، امیر همه اعضای خانوادهء ما را محکوم به تبعید به کرکی بخارا نموده و جایداد خانوادهء ما ضبط گردید.
در تبعید، عبدالله خان مایار وردگ، کلان خانواده، محمد اسمعیل خان پسر وی وعبدالاحدخان مایار وردگ، برادر کهتر عبدالله خان، عبدالرحیم خان، عبدالقیوم خان و محمد عمر خان پسران عبدالاحد خان و یکتعداد کثیری زنان و اطفال که در مجموع قافلهء شان اضافه از پنجاه نفر می شد، شامل بوده و مدت دو سال را در کرکی (بخارا) در حال نکبت و زار سپری نمودند.
در این مدت دو سال که قدرت امیر امان الله خان در کشور مستحکم و خطری از کدام جناح متصور نمی گردید، اعضای خانوادهء ما مورد عفو قرار گرفته و دوباره به وطن رجعت نمودند. از توضیحات بیشتر که موضوع را به اطالت می کشاند صرفنظر مینمایم.
دوم: طوریکه در بالا اشاره شد، مرحوم محمد اسمعیل خان مایار پسر عبدالاحد خان نبوده بلکه برادر زاده و دامادش بوده. همچنان پدرم محمد اسمعیل خان در صدارت مرحوم سردار محمد هاشم خان وکیل والی بود، که محمد عمر خان بنام والی کابل، نسبت به قرابت خانواده، شناخته می شد. در صدارت سردار شاه محمود خان فورمالیته به جا شده و فرمان پدرم بحیث والی کابل صادر شد و از انجا به ولایت قطغن تبدیل شد. بعدش در زمان صدرات سردار شهید محمد داود خان وظیفهء نائب الحکومگی هرات را بعهده داشت که تا مقرری مرحوم عبدالرحیم خان دوام داشت. البته نا گفته نمی گذارم که وی در ولایت کابل از قدرت ونفوذ چشمگیر برخوردار بود که در زمان صدارت مرحوم سردار محمد هاشم خان بیشتر تأئید می شد.
تا جائیکه به خاطر دارم در آغاز کار ولایت پدرم، مرحوم طره باز خان بعد از وی مرحوم خواجه محمد نعیم خان و بعدش مرحوم محمد آصف خان بحیث قوماندانان امنیه اجرای وظیفه می نمودند و همچنان به خاطر دارم چندین سال مرحوم امان الله خان حیدری بحیث یاور نظامی وی، با پیش آمد نیک با ما، با پدرم همراهی در راه خدمت به وطن محبوب ما داشتند. جنت مکان همهء شان – آنها از جهان رفتند و روح شان خشنود اند که به وطن عزیز خود جز خدمت راه دیگری نپیمودند. با احترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 22.12.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
مقاله امروز محترم پروفیسور دوکتور صاحب هاشمیان یک تحقیق عالی سیاسی بکشور بود و است که از قلم یک موسفید دانشور کشور نشر می شود با آن که می دانم شاید بالای بنده عصبی شوند ولی بعرض می رسانم که مرحوم دگرجنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع بجز یک اپارتمان در بلاک 6 مکروریان اول کدام جایدادو دارایی ایکه آن را دولت های مابعد آن بمردم نشان داده بتوانند نداشت و پول نقد و زیورات هم از منزل شان دریافت نشده بود که نشر شده باشد .
امید است در قسمت موصوف و تصحیح آن توجه مبزول فرمایند هم چنان خدمت محترم عارف امید عرض می شود که شهید محمد داوود شخص حرف شنو علاقه مند به شنیدن حقائق بود این به اشخاص تعلق داشت که به چه شکل دلائل خود را مبنی بر منافع ملی و ترقی کشور ارائه نمایند آیا می خواستند در لفافه پیشنهادات خود و امیال خود را بالای ایشان بقبولانند ؟ ایشان چنین افتخار را داشتند که بکس و رهبران جریانات سیاسی چنین مجال را نمی دادند که شما آن مرحوم را با ذوات محترم دیگر در یک ردیف قرار داده و سطحی نگری خود را بنمایش گذاشته اید


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.12.2016

دوست گرامی ام مومند صاحب سلام!

1-"باید به حضور جناب عالی به عرض برسانم تا زمانیکه یکی از استادان زبان فارسی و دری و یا به عبارت دیگر یکی از دانشمندان نخبه ایران و افغان ثابت نکند، که رباعی مورد بحث از سعدی ایرانی، نیست".

ثابت کردن و نکردن آن رباعی که 7 صد سال قبل گفته شده باشد کار استادان نیست. برای این باید یک انستیتوت تحقیقات هفصد ساله نماید. یعنی تماماٌ اثار هفصد سال را جمع آوری نموده و معلوم کنند به چی ترتیب این رباعی داخل افکار سعدی شده.

امکان هم دارد که کسی از افغان ها بدی دیده باشد و این را مثلاٌ 5 صد سال قبل یا کمتر یا زیادتر داخل این رباعی کرده باشد تا ارزش انرا بالا ببرد که گویا سعدی این را گفته است.

تا ندانی که سخن عین ثواب است مگوی
و آنچه دانی که نه نیکوش جوابش مگوی

نمیدانم مرحوم سعدی در آن سخن چه ثواب دانسته که گفته باشد و بعد این نصحیت بالایی را می کند. در غیر آن مغایر افکار خود حرف زده که من این را دور از عقل یک عارف مانند سعدی می دانم.

چطور ممکن است که سعدی این را بگوید که:

علم چندانکه بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی

یعنی خودش مردمان را به نیکویی و خوبی نصحیت کند لاکن بیاید و یک ملت را احمق و جاهل خطاب کند.


2-"من با کمال افتخار قبول دارم دانشمندانی محترمی مانند شما مرا جاهل قلمداد کند"

اول اینکه تشکر می کنم که مرا دانشمند خطاب می کنید چونکه خودم خود را دانشمند فکر نمی کنم.

دوم اینکه من شما را "جاهل" خطاب نکرده ام و اگر این طور شما برداشت نموده اید با وجودیکه خود شما مسوول آن هستید اما من از شما معذرت می خواهم.

من این طور نوشته ام.

"لا اقل باید این را پیدا کرد و ثابت ساخت. در غیر آن واقعاٌ جهالت است که در مورد همچو حکیمی این ادعا را نمود."

یعنی اگر ثابت نشد که سعدی همجو گفته این جهالت است که بالای همچو انسانی که از مدت هفصد سال به این طرف ملیون ها و شاید ملیار د ها انسان از نصایح و عرفان وی بهره برده اند را متهم به همچو گفتاری نمایند.

شما در هنگام نوشتن این جمله ام اصلاٌ در فکرم نه بوده اید. من به شما بسیار زیاد احترام دارم و در موضوعات مختلفه در این پورتال با شما هم نظر هم هستم.

ارادتمند شما الله محمد

زبان در دهان ای خردمن چیست
کلید در گنج صاحب هنر

چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروشست یا پیلور

سعدی


اسم: عارف امید   محل سکونت: بلجیم    تاریخ: 22.12.2016

محترم هاشمیان صاحب ! برای شما عمر زیاد وزندګي سعادتمند آرزومیکنم. نوشته اخرین تان نمایانګر صفای وجدان شما وابراز حقایق کارروایي های اعضای خانواده سلطنتي، خانواده ایکه قدرت مطلق دردستان توانای شان قرارداشت میباشد. شما محترم سیاسي نه بلکه ملي ووطني می اندیشید. از خاندان سلطنتي تصور درست وروشنې رادریک مقاله کشیده اید که نویسندګان وقلم بدستان سیاسي شده ایکه بانام های شان پیشاوندها وپسوندهای داکتر واکادمیسین ګره خورده است قادرنیستند چنین کارې را انجام دهند. زیرا این دکتوران واکادمیسین های سیاسي شده درفکر شخصیت ساحتن قهرمانان خیالي شان هستندنه اینکه واقعیت ها را انعکاس دهندتا نسل جوان ازآن بیاموزد. زمان ما زمان قهرمان سازي است. درطول تاریخ کشورما ، ماآنقدرقهرمان ،رهبر، متفکر نداشته ایم که طی نیم قرن اخیر داریم.درجریان همین زمان کشورما دربحران عمیق قراردارد واین بحران باچذشت زمان عمیقتر وګسرده تر میګردد.وقتې سخن ازبحران زده میشود قبل ازهمه همین قهرمانان چون ( بابای ملت ؟! محمدداود ، ببرک کارمل ، حفیظ الله امین ، نجیب الله ، قهرمان ملي !؟احمدشاه مسعود، شهیدصلح برهان الدین ربانيٍ!؟ ، بابه مزاري!؟ متفکر!؟ عبدالرشید دوستم) چهره های پودند که حرف اخیرراآنها میزدند ویا میزنند وبرسرنوشت این کشورومردم حکمروایي میکردندیا میکنند. وقتي طی این دوره کشوردربخران دست وپاه میزند مسؤلیت آن درقدم نخست به دوش این قهرماننان ، رهبران و بابه ها میباشد. ازینرو آنها قهرمانان آبادي کشورنه بلکه ویراني آن میباشد. هدف ازین تبصره نکوهش این یا آن قدرتمندایکه امروز با مانیست ویا جیات دارد نبوده بلکه منظوراین است تا ازحالت زارامروز وطن ومردم نوشت ،ازقهرمان یا خاین سازي که ضیاع وقت وانحراف اذهان چیزې دیګرې نیست جداصرف نظر نمودوبخواست زمان پاسخ داد.


اسم: فضل الرحمن فاضل   محل سکونت: قاهره    تاریخ: 22.12.2016

بعد از تقدیم سلام و احترام و اعتذار به خوانندگان محترم و آقای احمد فواد ارسلا که اشتباها اسم شان را طارق ارسلا نوشته ام.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.12.2016

"با معذرت ،از اینکه حافظ شاعر توانا بوده جای شک نیست ، ولی اگر از اشعار وی شما، ساقی، می، مینا و مطرب را حذف کنید دیگر چیزی باقی نه خواهد ماند."

بامدادن که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع

بر کشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع

در این شعر که مرحوم حافظ هنر بیان را به اوج آن نشان میدهد و از بیان هستی و نمایان و بیدار شدن موجودات به شمول انسان به انواع مختلف به شکل سه بعدی آن گوهر فشانی می کند، نه از ساقی و نه از می صحبت است.

کسیکه اشعار مرحوم حافظ را دقیق مطالعه کرده باشد متوجه خواهد بود که ممکن یک فیصدی نا چیز (مثلاٌ 5 فیصد) از کلمات ذکر شده استفاده شده باشد.

ز شعر دلکش حافظ کسی بود اگاه
که لطف نکته و سر (رمز) سخنوری داند

این زمان در کس وفاداری نماند
زان وفداران و یاران یاد باد

چه مستیست ندانم که رو بما آورد
که (کی) بود ساقی و این باده از کجا آورد

منظور از عارفان از ساقی آن ساقیی نیست که با شراب سر و کار دارد.

این ساقی عالم بالا است که افکار پاک شان را مست می کند.

دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد



اسم: فضل الرحمن فاضل   محل سکونت: قاهره    تاریخ: 22.12.2016

گران دوست پروفیسر داکتر عبدالخالق رشید! سلامونه او نیکی هیلی!
مقالهء پرمحتوا و عالمانهء شما را در مورد « البرت هال کلکته» با دقت مطالعه کردم و از آن فیض بردم و به یاد دودهه قبل افتادم که مشترکا در رابطه با شبه قارهء هند قلم می زدیم و در مواردی هم در کلکته و گجرات هم قدم . آن لحظات خوش و آن همه نیت خیر به خاطر خدمت به افغانستان و مردمش ، نام نامی و فرهنگ والای آن فراموشی ناپذیر است. مقالهء شما در ست در زمانی انتشار می یابد که که اینجانب برای چاپ پنجم کتاب « السید جمال الدین الأفغانی الحسینی، بیدارگرعصر» در قاهره آمادگی می گیرم و حتما از این نبشتهء عالمالمانه و محققانه شما بهره خواهم برد. در پهلوی نبشته های آقا احسان لمر و یک تبصره و ضمیمه ایکه چندی قبل توسط آقای طارق ارسلا ارسال شده بود. آقای ارسلا در پایان مقالهء خویش لنک دو کتاب مهم در مورد سید افغانی را درج کرده بودند که مطالعهء آن برای تحقیقات در مورد سید هم میهن ما برای من نهایت سودمند بود. باردیگر از شما سپاسگزاری می کنم و با استفاده از فرصت این خبر خوش را برای تان می رسانم که دیروز رساله « شفیق له امامت نه تر صدارته» تأیلف پروفیسور عبدالله بختانی خدمتگار راب هطبعه جهت چاپ فرستادم و این هشتاد و سومین (83)کتابی است که در طی دوسال و چندماه اخیر از طرف بخش فرهنگی سفارت افغانستان در قاهره اقبال چاپ یافته است . حتما این خبر خوش در خاطرهء شما سلسلهء چاپ کتاب در سفارت هندافغانستان در دهلی جدید را زنده خواهد کرد که شما در انتخاب کتاب ها و مراجعهء آنان نقش محوری داشتید. به آرزوی موفقیت های بیشتر شما جناب داکتر صاحب عبد الخالق رشید.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 22.12.2016

محترم داکتر صاحب روغ
بعد از عرض سلام مسنونه
من پدر مرحوم مغفور شما، داکتر صاحب سید عبیدالله خان روغ را که از ارادتنمندان پاچا صاحب جاده میوند بود بار ها در منزل پاچا صاحب دیده بودم، انسان متقی و بزرگواری بود، خدواند روح شان را قرین مراحم ایزدی داشته باشد.
من دو سال قبل مضامین تحقیقی و تاریخ شما را درین ویب سایت تعقیب و مطالعه میکردم، در یکی از مضامین تحقیقی و تاریخ شما به رباعی شیخ سعدی ایرانی برخوردم که آن را حدود پنجاه سال قبل از دانشمندان افغان شنیده بودم، رباعی مذکور قرار ذیل است:
سعدیا روز اول حسن به ترکان دادند
عقل و دانش همه با مردم ایران دادند
عشوه و ناز و کرشمه، همه با مردم هند
خری و اخمقی و جهل به افغان دادند
البته بخاطر دارم که شما در مورد کلمه افغان تعبیراتی داشتید که اکنون مورد بحث نیست و من التجای توضیحاتی را در زمینه ندارم.
آنچه من از جناب شما به حیث یک نویسنده و محقق کنجکاو، تمنا دارم این است که منبع و کتابی را که جناب شما، رباعی فوق الذکر را از آن اقتباس فرموده اید توضیح فرمایید.
از لطف و مهربانی تان در زمینه قبلا مراتب شکران و امتنان مرا بپذیرید.
تشکر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.12.2016

مقاله آقای کوچی مساپر، زیرعنوان "ماهیت‎ ‎ضد‎ ‎ملی‎ ‎شیوۀ‎ ‎های‎ ‎باجگیری بنام‎ ‎حزب‎ ‎،قوم‎ ‎و‎ ‎مذهب‎ ‎درافغانستان" یک ‏مقالۀ تحلیلی بسیار مهم و قابل تقدیر است!‏

در این مقاله که امروز 21 دسمبر 2016 در پورتال افغان جرمن اقبال نشر یافته میخوانیم:
"متاسفانه در طی چاردهه ‏اخیرعمال اجیر داخلی بکمک دشمنان خارجی درافغانستان بنام اسلام و"جهاد" فضای اختناق را بوجود آورده اند که تمام ‏ساکنان آن اعم از پیروان دین اسلام وغیراسلام فرصت زندگی و اعمار وحتی تنفس خویش را در کشور خود شان ‏ندارند."‏

نویسنده شرحی در بارۀ ساختار قومی و وجود اقلیت های مذهبی اسلامی وغیر اسلامی درافغانستان ارائه داشته که ‏قرنهای متمادی برادر وار در پهلوی هم زندگی نسبتاً ارام وبیدغدغه ای داشتند، ولی با وقوع کودتای ثور، آن قدح ‏بشکست وآن ساقی نماند، وسپس از نیات شوم همسایگان، بخصوص اتحاد شوروی وبازی های سیاسی ونظامی آن پرده ‏برداشته، ظهور وساختاراحزاب سیاسی تنظیمی وغیر تنظیمی در افغانستان را خلاصه کرده چنین میگوید:

"هرگاه ‏مرور دقیق بر تلاشهای پانزده ساله اخیر این تنظیمها بنمایم بوضاحت نشان میدهد که حزب "اسلامی" گلبدین ‏حکمتیار،جمعیت "اسلامی"برهان الدین ربانی، جنبش بغاوت شمال عبدالرشد دوستم وغیره تنظیمای "جهادی" ‏وغیرجهادی تلاش کردند تا خود را در قالب احزاب سیاسی مدرن ملی قابل قبول غربیها جای بزنند،مگر هیچگاه ‏وهیچیک ایشان نتوانسنتد ازدایرۀ رقابت شکل منفی کسب قدرت بزور سلاح و ادامۀ خصومتها قومی و مذهبی شان ‏بیرون برآیند‎ .‎
ساختارهای تنظیمی"جهادی" ساخت ایران و پاکستان در طی چاردهه جنگ و در کل بقایای ساختارهای دوران جهادی ‏جنگ سرد و جنگهای گرم تنظیمی داخلی بوده که همه شان در وقت حکمروایی دولتی شریک جنایات بوده و عملأ‏
در اجرای جنایات سهیم وحضورداشته اند و همۀ فعالیتهای آنان کاملأ بشکل رقابتهای منفی وخصومت های قومی و‏
مذهبی استوار است که نمیتوانند جایگای احزاب سیاسی ملی را در کشور پرکنند."‏

خواندن این مقاله را که به مسایل بغرنج روز درافغانستان پرداخته است، به اهل مطالعه توصیه میکنم وپیشنهاد مینمایم تا ‏در بخش برگزیده های هفته مدنظرگرفته شود.‏


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.12.2016

گرامی ام جناب الله محمد خان
بعد از عرض سلام و احترام مجدد
باید به حضور جناب عالی به عرض برسانم تا زمانیکه یکی از استادان زبان فارسی و دری و یا به عبارت دیگر یکی از دانشمندان نخبه ایران و افغان ثابت نکند، که رباعی مورد بحث از سعدی ایرانی، نیست، من با کمال افتخار قبول دارم دانشمندانی محترمی مانند شما مرا جاهل قلمداد کند، دفاع از قوم خود، بزرگترین افتخار من است ولو که درین مشرب، خر، احمق و جاهل شمرده شوم.
ارادتمند شما داؤد
خدمت هم وطن دیگر خود جناب جلال به عرض میرسانم، که سعدی ایرانی با وجود تمام علم و معرفت خود یک انسان بود، و هیچ انسان از خطا و غلطی و اشتباه عاری نیست، اگر به تاریخ صدر اسلام مراجعه شود حتا خلفای راشدین در زمان حیات شان مرتکب اشتباهاتی شدند که بنابر حساسیت های مذهبی از توضیحات در زمینه معذرت میخواهم، لذا مقام سعدی ایرانی بالا تر و والاتر از خلفای راشده و یاران پیامبر اسلام نیست، که مبری از خطا باشد، لذا میتوان گفت که سعدی حد اقل در زمینه مرتکب خطا شده است.
البته در دوره حیات سعدی کشوری بنام افغانستان وجود نداشت ولی قوم افغان وجود داشت، و همین کفایت میکند گه گفتار سعدی را دلیل اهانت به باشندگان خطه وطنم بدانم.
ادعای انحصار علم و فضیلت به خطه ایران نیز دلیل نخوت ایرانی بودن سعدی و ادعای ایران فوق همه، سعدی، را ثابت میسازد.
چی زما د کور ازغی ته کاږه ګوری
ویمه اور شوی د هغه په ګلستان
با عرض احترام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 21.12.2016

مومند صاحب سلامونه او نيکې هيلې مې ومنئ. الله مو تل خوشحاله لره سره له نورو افغانپالو.
لکه څنګ چې ښاغلي الله محمد خان او جلال خان هم د سعدي رح په هکله څه ليکلي, زه هم د دوی سره همغږی يم.
تاسو باور وکړئ چې کله ما د تاسو ليک چې په پای کې هغه رباعي ذکر شوې وه چې ګوندې سعدي رح له خولې راوتلې, هک پک سوم, چې ستر سعدي او دا خبره بيخي سره لېرې دي.
د سعدي رح کليات په کلي توګه او ټوله د نصايحو او پندونو يوه مجموعه ده, د قرآن او مبارکو احاديثو ترجمه او تفسير او تشريح ده.
په هر صورت, زه د سعدي په هکله ځان ډېر کم بولم چې د هغسې ستر شخصيت او د دوی پشان د نورو سترو شخصيتونو په هکله څه وليکم. خو چونکه سعدي د بشريت استاد او لارښود دی نو هڅه مې وکړه چې که څه هم په هيڅ نه پوهيږم دا خو پريږده چې په سعدي پيژندنه باندې بحث وکړم, خو د يو مسلمان په صفت يوه لنډه مقاله مې وليکله او افغان جرمن ښايسته او افغانپال پورتال ته وليږل. هلته ما يو څو د ده پندونه او نصيحتونه اخيستي چې د ده د شخصيت وياندوی دي.
لوړ شخصيتونه لکه سعدي, ستر خوشحال, رحمن بابا, حضرت بيدل, جامي, ګنجوي, ستر سنايي, ستر مولانا, ستر الفت, رښتين صايب او د دوی په کتار کې نور شخصيتونه چې دلته ټول نسي کيدای چې ذکر سي, د ددوی نه هيڅکله ممکن ندی چې داسې يو څه وليکل سي. دوی هغه انساني لوړو مدارجو ته رسېدلي چې دا پليتو مادياتو لپاره هلته لار بيخي نسته, هغه مقام ته کولای سو ملکوتي مقام ووايو لکه حضرت مولانای روم خپله فرمايي.
از فلک هم بايدم جستن ز جو
کل شئ هالک الا وجهه
بار ديگر از ملک پران شوم
انچه آن در وهم نايد آن شوم.
نو همدا علت دی چې دا ستر انسانان داسې ذهنيت نلري لکه نور, هغه چې تر اوسه په همدغه مادي دنيا کې اوسي.
کور مو ودان.


اسم: Abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 21.12.2016

خبر خوش !
فیس یوک نادر جان نعیم نواسه مرحوم ظاهر شاه !

"نهایت سپاسگزارم از بزرگان لوی قندهار و شورای ولایتی قندهار که امروز از یک تصمیم خیلی عالی و مردمی شان مرا خشنود ساختند ؛ شورای ولایتی و بزرگان لوی قندهار سزاوار دیدند تا سرک فرودگاه ای "میدان هوایی" قندهار به نام غازی شاه امان اله خان و فرودگاه قندهار به نام شهید محمد داود خان مسمی گردند . مردم عزتمند لوی قندهار شجاعت ، خدمات و جانبازی این دو بزرگ مرد تاریخ را به این وسیله ارج می گذارند من این اقدام شانرا تقدیر می کنم .
مرد نمیرد به مرگ ، مرگ از آن نامجوست
نام چو جاوید شد مردنش آسان کجاست "

باید متذکر شد که میذان های هوایی کابل ، قندهار ، شیندند ( در هرات ) و بگرامی (درپروان) در وقت صدارت داودخان ساخته شده بود . ودر پلان 7 ساله جمهوریت در نظر بود میدان بزرگ هوایی در لوگر احداث گردد. امید وار هستم مانند پروژه بند سلما آنهم کارش روزی به انجام برسد. با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.12.2016

بنده هم مخلص تان داود جان، تشکر.

اما می ایم بالای اصل مطلب بعد از سلام.

تا جای که زورم می رسد مو شگافی می کنم بقیه را می گذارم به شما و دیگران.

زمان زندگی حکیم سعدی (وفات 691-694 هجری قمری) در حدود حمله چنگیز خان در این قلمرو ها بود.

اینکه سعدی ایا واقعاٌ با وجود حکمت و عرفان وی در باب عدل، تدبیر و رای، احسان، عشق و مستی و شور، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، عافیت، توبه و راه ثواب و حکایت های جالب گلستان وی و غیره وغیره در تربیه اجتماع موثر بوده آن حرف "جهل" را در مورد مردمان ما که با وی حتی هم زبان بوده زده باشد درست و دقیق معلوم نیست.

لا اقل باید این را پیدا کرد و ثابت ساخت. در غیر آن واقعاٌ جهالت است که در مورد همچو حکیمی این ادعا را نمود.

علمای جهان در هر ساحهء که باشد منوط به یک خطهء نمی باشد بلکه به همه بشریت تعلق دارد و آن هم به یک دلیل ساده:

همه از مزایای فکری شان مستفید می شوند.

"ولی کتاب اسمانی ما، در مورد خر بصورت خاص ارشادی دارد، که بد ترین صدا، صدای خر است، شاید به همین دلیل"

خر صدای خود را خودش در زمان خلقت خوش نکرده بلکه نظر به لزوم دید باید این طور می بود.

اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت بجای

شیخ سعدی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.12.2016

بنده هم مخلص تان داود جان، تشکر.

اما می ایم بالای اصل مطلب بعد از سلام.

تا جای که زورم می رسد مو شگافی می کنم بقیه را می گذارم به شما و دیگران.

زمان زندگی حکیم سعدی (وفات 691-694) در حدود حمله چنگیز خان در این قلمرو ها بود.

اینکه سعدی ایا واقعاٌ با وجود حکمت و عرفان وی در باب عدل، تدبیر و رای، احسان، عشق و مستی و شور، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، عافیت، توبه و راه ثواب و حکایت های جالب گلستان وی و غیره وغیره در تربیه اجتماع موثر بوده آن حرف "جهل" را در مورد مردمان ما که با وی حتی هم زبان بوده زده باشد درست و دقیق معلوم نیست.

لا اقل باید این را پیدا کرد و ثابت ساخت. در غیر آن واقعاٌ جهالت است که در مورد همچو حکیمی این ادعا را نمود.

علمای جهان در هر ساحهء که باشد منوط به یک خطهء نمی باشد بلکه به همه بشریت تعلق دارد و آن هم به یک دلیل ساده:

همه از مزایای فکری شان مستفید می شوند.

"ولی کتاب اسمانی ما، در مورد خر بصورت خاص ارشادی دارد، که بد ترین صدا، صدای خر است، شاید به همین دلیل"

خر صدای خود را خودش در زمان خلقت خوش نکرده بلکه نظر به لزوم دید باید این طور می بود.

اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت بجای

شیخ سعدی


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 21.12.2016

گذشته ازانكه از كركتر موقر و محترم حضرت سعدي رحمه الله تصور نميرود، كه الفاظ ركيك و دور از اخلاق نبوي را در مورد يك ملت مسلمان استعمال نمايد، و اينكه انزمان سرزمين ما مثل امروز درمانده و بی بازخواستگر نبودہ، بلكه الحمدلله پادشاھان مقدری داشت كه بر ايران امروزي آسیای میانه و هند حكمروايي داشتند. و اگر اشتباہ نکردہ باشم افکار ضد افغانی و عربی زادہ ای دوران شاہ حسین صفوی، كسي كه ملت سني مذهب ايران را با انواع فجايع از جمله دريدن شكمها، زنده سوزاندن ( كه اصطلاح پدرسوخته هم ازهمان وقت پیدا شده ) و ساير اعمال شيطاني جبرا به سمت تشيع صفوي و بعدا به نشنليزم فارسي سوق داده ميباشد. در حالیكه سعدي رحمه الله تقريبا پنجصد سال قبل از صفويان و فتنه هايي انها زندگی میکردہ است۰
سوال بسيار مهمي كه مطرح ميشود كه ايا هنگامیکه اين شاعر بلندپایه اي مسلمان سني مذهب زندگی میکرده، خطه اي به نام افغانستان وجود داشت؟؟؟ يا اينكه سرزميني پہناوری بود بنام خراسان؟؟!


اسم: عارف امید   محل سکونت: بلجیم    تاریخ: 21.12.2016

به متصدیان محترم پورتال افغان - جرمن ! شما نوشته آقای غلام حضرت را دربخش برګزیده های این هفته جاداده اید ومتوجه نشده اید که حتی عنوان آن با محتوای مقاله وزین محترم لطیف یاد همنوایي ندارد. من با نوشته آقایان فاراني ومرادزی کاملا توافق دارم که همین نویسندګان بیګانه پرور بودندوهستند که به تفرقه ودشمني بین مردم مبادرت میورزند. برخې ازایشان ګستاخانه واردمیدان تفرقه افګني میشوندوهوشیاران شان غیرمستقیم وبګونه زیرکانه وظریفانه زهرخویش را میپاشند که حتی برخې ازقلم بدستان هم توانایی آنرا ندارند به هدف چنین نویسندګان مخرب پی ببرند. ازینرو میبایست تا متصدیان رسانه ها با دقت تمام باین مسئله توجه نمایند.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.12.2016

پیاوری وطنوال صالح محمد خان
زما نیکی هیلی ومنه
تاسی ته ستاسی په وسیعه مطالعه مبارکی وایم.
دایرانی شیخ سعدی په مورد کی باید عرض وکړم چی ما دا رباعی د پنخوسو کلونو په شا او خوا کی د مخه په خپل هیواد کی اوریدلی وه، یوه ورخ د دوستانو په مینح کی د ایرانی پوهانو د تعصب او زموږ د ملی تاریخ او لویانو د تاریخی، تاراج په مورد کی خبری کیدلی او که اشتباه می نه وی کړی دا رباعی د پوهنتون د محترم استاد او د دری ژبی د توانا شاعر عبیدالله خان ایثار له خولی واوریدل شوه.
دا احتمال هم شته چی ممکن دا رباعی ما د علی « دشتی » په کتاب کی چی « در قلمرو سعدی » په نامه لیکل شوی، لیدلی وی، که څه هم علی دشتی سعدی ته د یوه ناسیونالیت لیکوال په توگه په خورا درنه سترگه گوری ولی ده په ځینو مطالبو کی په ډیر محترمانه دول په سعدی باندی نیوکی او انتقادونه هم کړی دی.
ما د لمری ځل دپاره دا رباعی یو کال د مخه په خپل یوه مضمون کی د « افغانستان یگانه کشوری که رهبران شان لسان ملی خود را نمی فهمیدند » د عنوان لاندی ذکر کړی وه چی زما د لیکونو په آرشیف کی خوندی ده.
ولی دوه دری کاله د مخه د همدی ویب سایت په نشراتو کی محترم داکتر روغ چی تکړه محقق او لیکوال دی، یو اوږد مضمون د بیدل شناسی په ارتباط خپور کړاو ده د لمړی ځل دپاره د سعدی دا رباعی پدی ویب سایت کی نشر کړه، البته د داکتر روغ لیکنه یوه تاریخی لیکنه وه او هغه د افغان د کلمی په ارتباط خپل خانگړی نظر لری چی زه ورسره موافق نه یم. په فرعی توګه باید ووایم چی د داکتر روغ سیاسی افکار هم زما د نظریاتو سره سمون نه خوری.
دا هم د تذکر وړ خبره ده، چی د داسی مجبوریت دلایل نه لیدل کیږی چی کوم افغان یا ایرانی شاعر دا رباعی د سعدی په نامه جعل کړی وی.
دا وه ستاسی خدمت ته پدغه برخه کی زما عرایض.
خدمت نویسنده مو شگاف جناب الله محمد خان باید به عرض برسانم که من کاملا با این فرموده شان موافقم که « مقایسه خر با انسان دور از عدالت است » ولی متأسفانه، سعدی این عدالت را با وجود فهم و دانش و معرفت خود مراعات نکرده و روی یک تعصب ملی مانند بسیاری نویسنده های ناسیونالست امروزی ایران خود را در قطار عناصر بدبین و متعصب قرارداده است.
سؤالی مطرح میگردد که مثلا قوم افغان کدام افعال خر گری و احمقی و جهالت را در آن زمان مرتکب گردیده بودند که سعدی را تا به این اندازه خشمگین ساخته بود؟
سعدی روی انگیزه ایران مافوق همه، مانند دانشمندان ناسیونالست افراطی امروز ایران عقل و دانش و فضیلت و کرامت را همه منحصر به مردم ایران دانسته است، مگر دانشمندان افغانستان در جمله دانشمند نمی رفت و یا اینکه سعدی مانند ناسیو نالست های معاصر ایران خاک، تاریخ و دانشمندان مارا مربوط و وابسته به افتخارات ایران میدانست.
هم چنان در قسمت خوبی خر که یک حیوان خوبیست و خداوند حیوانات را برای ما خلق کرده که از آن به انواع مختلف استفاده شود، نیز کاملا به فرموده جناب شما همنوا هستم ولی کتاب اسمانی ما، در مورد خر بصورت خاص ارشادی دارد، که بد ترین صدا، صدای خر است، شاید به همین دلیل ، مردم ما خر را، مانند اسپ قدر نمیکنند و به دیده حقارت و سمبل حماقت به آن مینگرند.
باور دارم که سعدی نیز بمنظور توهین قوم افغان، خر را سمبل جهالت و نادانی تصور نموده و ایشان را خر وانمود ساخته است.
چی زما د کور ازغی ته کاږه گوری
ویمه اور شوی د هغه په گلستان
با عرض مراتب ادب و احترام
مخلص شما داؤد


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.12.2016

برادر عزیزم کاکړ صاحب از هالند! بعد از عرض سلام.
عاجزانه عرض شود که احساسات پاک شما قابل درک میباشند امّا:
در فضای بیکرانِ اخوتِ انسانی و معنوی چیزِ موهومِ بنام " بیګانه" وجود ندارد.
هر ګفتار نیک که از دهن هر کسی بیرون بیاید و هر عملِ نیک که از هر کسی سر بزند، آن سخن و آن عمل بیګانه نیست، سعدی و حافظ برای ما بیګانه نیستند کما اینکه عبد القادر بیدل و سنائی و فارابی برای دیګران بیګانه نیستند.
و امّا در مورد فرمودۀ تان که اګر ساقی ماقی و مطرب مطرب از اشعار حافظ حذف شود دیګر چیز نخواهد ماند، عرض شود که:
شعرای بزرګ در جیبِ احساسات خود یک قوطی نصوار دارد، به اندازۀ همین قوطی های وطنی ما و شما، در آئینۀ این قوطی به تعداد کمی عدسیه های حروفی و معنائی تعبیه شده، مثل کتاب و کباب و شراب و رباب و رکاب و ماهتاب و آفتاب و خُلاصه کثیرالباب . این شعرای بزرګ ازین چند تا عنصرِ بظاهر کوچک، دنیای بزرګِ احساسی و حتی واقعی درست نموده.در واقع این ابزار کار و تحصیل و حصول و محصول این بزرګان میباشند.کما اینکه یک نقاش با یک قلم ساده و یا هم غیر ساده مؤفق به خلق تابلوی حیرت انګیز میشود.


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 20.12.2016

فارانی صاحب گرامی قلم شما رسا باد که جواب دندان شکن خدمت آقای سیاه بخت (سیاه سنگ) به رشته تحریر درآوردید.
ما افغانها بدبختانه از خود کش بیگانه پرست هستیم.
با معذرت ،از اینکه حافظ شعار توانا بوده جای شک نیست ، ولی اگر از اشعار وی شما، ساقی، می، مینا و مطرب را حذف کنید دیگر چیزی باقی نه خواهد ماند.
با عرض حرمت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.12.2016

"د ایرانی سعدی په مورد کی باید ووایم چی ماته د سعدی او استاد خلیلی په مورد کی دومره فرق دی چی خلیلی د بچه سقو په مورد کی د عیار خراسان به لیکلو پړ دی، ولی د خپل ملت څپکاوی نکوی خو،ایرانی سعدی د فاشیستي کاذب احساس لاندی زموږ د ولس داسی څبکاوی کوی":

بنده نیز مانند آقای صالح محمد تا جای که به خاطرم است به چنین نوشته فاشیستی به فرموده مومند صاحب از سعدی بر نخورده ام. ممکن از زیر چشمم رفته باشد. هر گاه در همین دو اثر سعدی یعنی کلیات سعدی و کلستان وی این نوشته شده باشد لطفاٌ مومند صاحب مرا رهنمایی کند تا انر پیدا کرده در اثارش که نزدم است ببینم.

دوم اینکه " خری و احمقی و جهل به افغان دادند" به یک مفهوم یعنی نادانی است.

در غیر آن خر یک موجود شریف، آرام و بردبار میبا شد که کار و زحمت مخصوصاٌ به انسانان میکند و کدام بدی دیگر ندارد.

خر احمق نیست.
خر ها از دست آدم ها چی که نمی کشند.

انسان را با خر مقایسه کردن دور از عدالت است.

هر دو موجودات خدوند میباشند و خداوند (ج) حتماٌ یک حکمتی در آن دارد که خلقش کرده. در کتاب مقدس ما قران کریم هم نوشته شده که ما برای شما چارپایان را خلق کردیم که از انها به انواع مجتلف استفاده نمایید.

کجا بریم خیالات پوچ علم و عمل
به عالمی که تویی هیچ چیز باب تو نیست

بیدل



اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 20.12.2016

استاد معظم نهایت محترم سیستانی صاحب بزرګوار !
تشکر از لطف و مهربانی شما بزرګوار.
جناب سیستانی صاحب .
من ان چیزی را که میخواستم به جناب اقای محترم محمد امین فرهنګ سابق وزیر تجارت حکومت جناب کرزی صاحب ، پسر مولف کتاب ( افغانستان در پنج قرن اخیر )و وزیر دایم العمر بګویم و یا به وی خاطر نشان سازم. هدف من هم همین چند سطر اخیر جملات شما بزرګوار که در اخیر نظر تان نوشتید به ان جناب بود، چون در مشاجره فیسبوکی بودم نتوانستم که ماخذ های و عناوین مقالات علمی و تاریخی شما و اقای داکتر زمانی را برای جناب وزیر صاحب تجارت محمد امین فرهنګ عرض و یا بنویسم.
میلیون ها بار خود را مدیون احسان شما میدانم چیزی که من میخواستم انرا شما بطور علمی و مستند بخاطر رفع سو غلط فهمی بشکل درست و علمی روشنی انداختید. از معلومات محققانه تان که بالای مشاجره ما هریک محترم جناب عبدالله نوابی، اقای محمد امین فرهنګ و این حقیر روشنی کامل انداختید از شما عالیقدر سپاس ګذاری مینمایم.
ارادتمند شما
قاسم باز


اسم: جانان شفق   محل سکونت: کابل    تاریخ: 20.12.2016

به همه کارکنان محترم سايت وزين افغان جرمن آن لاين پس از درود و سلام ! نظري داشتم و آن اينکه اگردردريچه نظر خواهي يا تبصره سيستم ايديتينگ يا اصلاح را علاوه کنيد خيلي عالي خواهد شد زيرا امکان دارد که از يک نويسنده در هنگام نوشتن يا تايپ نمودن نظر يا تبصره اشتباهي سر زند همان طوري که از من سر زد که در تبصره قبلي ١٩ دسيمبر خود عوض اسرار « سرار » و بجاي با « به » نوشته ام ، اين سيستم يعني ايديتينگ و اصلاح در ديگر سايت ها مثلاً فيسبوک و غيره موجود ميباشد و يک نويسنده ميتواند پس از نشرمضمون و تبصره ، اشتباه خود را اصلاح سازد


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 20.12.2016

دروند داوود مومند صیبه سلامونه، دې له پاره چه زه په کډه کوولو یم او بل اپارتمان ته ځم، نه تلفون، نه انترنت او نه تلویزیون لرم، چه وکولای شم مفصل تاسو ګران استاد ته ځواب ولیکم، خو لاس لاندې می دئ. زه، محترم ارمان نه یم زه زمری کاسی یم چه کله کله د افغان جرمن آنلاین د چلوونکی غړی تر مینځ موږ خپل نومونه په مخفف توګه یعنې ز. ک. د زمری کاسی بر جای لیکم،خو یوه سهوه شوې وه چه پخوا له غوره، هغه ستاسو لیک زما سوال سره یو جای نشر شوی وو. زمریان هېڅ کله ځان نه پټوی او نه په هیڅ توگه چا ته په کم نظر نه گوری او موګکو پسې نه ځغلی. تاسو نه بخشنه غواړم چه زیاد لیکلای نشم، مصروف یم، دیرشمې نېټې نه ورسته به بیا په احترام به تاسو ته ولیکم. ګلونه


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 20.12.2016

مومند صاحب سلامونه مې ومنئ.
الله مو تل کاميابه او سر لوړی لره. تاسو لاندې بيتونه ذکر کړي چې ما تر اوسه د سعدی په کليات کې ندي ليدلي, کيدای سي ترې ليرې شوي وي.تاسو دا بيت د سعدي کليات کې ليدلی او که بل چېرته د سعدي په نامه ذکر شوی وي.
ما ځيني کتابونه تر پايه لوستي دي, لکه د رحمن بابا ديوان, مثنوي معنوي, د خوشحال بابا ديوان, د سعدي ديوان, ځيني ژباړل سوي آثار د بالزاک او هوګو او جبران خليل. که څه هم زما مسلک بل څه ده خو ادبيات سره مينه لرم.
د تاسو د ځواب په هيله.
الله مو کامياب لره


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.12.2016

برای رفع غلط فهمی ‏

قاسم بازدربخش اول مقاله "در جستجوی حقایق"به اقای امین فرهنگ نوشته است:« جناب وزیر صاحب پدر شما ‏اقای فرهنګ در زمان ببرک کارمل بنام سیدال بر ضد ال یحیی، محمد نادرخان غازی ، ظاهر شاه و داودخان مقالات ‏مینویشت. که این موضوع توسط بزرګان و نویسندګان در ویب سایت افغان جرمن انلاین توسط اقای داکتر عبدالرحمن ‏زمانی، کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی مقالات مبسوط نوشتند، هر ان که میخواهد حقیقت موضوع را بداند، لطفآ ‏سری به سایت افغان جرمن - انلاین زند،»‏

واقای امین فرهنگ درجواب آقای باز میگوید:« و اما در مورد نوشتن مقالات به طرفداری نظام کارملی از طرف پدرم ‏و عمویم که شما حتی پای محترم سیستانی را هم در آن دخیل ساخته اید آماده ام که با حضور داشت شما و آقای ‏سیستانی در نزدیک ترین فرصت ممکنه در همین پروگرام آقای ویس ناصری بحث نمایم و تقاضا کنم که لطفا حتی یک ‏نمونه چنین مقالات را اگر در اختیار دارند با ذکر سال و محل چاپ آن به اطلاع عامه برسانند.»‏

‏ برای رفع غلط فهمی عرض میکنم که من در مقاله «علت اختلاف داودخان با نظام سلطنت و دشمنی رشتیا و فرهنگ ‏با میوندوال » دررابطه به آقای رشتیا این طورنوشته ام :" در اولین ماه های کودتای ثور ‏در1978 رشتیا برای خوشنودی نورمحمدتره کی، برضد خاندان ظاهرشاه، با نام مستعار "سیدال یوسفزی" به نوشتن ‏یک سلسله مقالات زیر عنوان «نادرچگونه بقدرت رسید؟» دست زد که در روزنامه انیس به نشر میرسید. این ‏سلسله مقالات درسال های پس از سقوط رژیم کودتای ثور از سوی مرکزنشراتی میوند درپشاور به چاپ رسید که ‏مورد استفاده نویسندگان ومحققان کشور منجمله داکتر عبدالرحمن زمانی درکتاب " بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های ‏انگلیس" نیزقرار گرفته است." [منبع داکتر زمانی، بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس، 2013، منابع فارسی ‏در آخرکتاب]‏


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.12.2016

پیاوړی او منلی داکتر صاحب لطیف یاد
زما ژور احترامات ومنۍ
ستاسی لیکنه د مغلی سقاوی سیاه سنګ چی په حقیقت کی « سیاه دل » دی،
د لسان الغیب مومند عبدالرحمن بابا، په ارتباط داسی د منطق او علمی قوت نه برخورداره وه چی د سیاه سنګ ایرانی مزدور پلار یی هم جواب نلری. تاسی ته ستاسی په ملی شعور، ملی وجدان او ملی بوهی او فضیلت مبارکی وایم.
څو ونخلی له غلیمه انتقام
مرد نه خوب کا نه راحت کا نه آرام
هر پشتون ته خدای ستاسی غوندی، علم او همت په نصیب کاندی
تل بریالی اوسی
ستاسی ورور مومند


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.12.2016

پیاوړی او غښتلی نثر لیکونکی غلام حضرت خانه
زما د زړه له کومی احترامات او نیکی هیلی ومنۍ
باور وکړه چی زه ستاسی د نثر نه دومره خوند اخلم لکه د پشتو د ادب د دوه ستورو، استاد الفت « غوره نثرونه » او استاد بینو صاحب لیکنی.
ستاسی نثر ماته هم نثر ښکاری او هم شعر.
ګرانه وروره د خوشحال بابا په مورد کی، ما د پوهاند کاکړ مثال ورکړی وه او د پیاوړی محترم شاعر، جهانی صاحب نه می په څرګنده ګیله کړی وه چی ولی زموږ د ملی تاریخ د ستر آزادی خواه توریالی زعیم خوشحال با با د مبارک نوم سره د « با با » د خطاب له ځان ژغوری، پدغه لیکنه کی ستاسی د نوم تذکر نسته.
که مومند عبد الررحمن بابا د پښتو ژبی د تصوف، لسان الغیب بلل کیږی او د کلو په حجرو کی زموږ ولس د هغه په دیوان کی فال ګوری، د خوشحال بابا کلیات او د نثر کتابونه لکه دستار نامه، خبل ولس ته د افغانیت، وطنیت،آزادی،استقلال، ملی قیادت او د استعماری قوتونو سره د ملی مبارزی ابدی ارشادات د ځان سره لری چی تر نن ورځی پوری د سقوی مغلوالی سره دا مبارزه دوام لری،
د ایرانی سعدی په مورد کی باید ووایم چی ماته د سعدی او استاد خلیلی په مورد کی دومره فرق دی چی خلیلی د بچه سقو په مورد کی د عیار خراسان به لیکلو پړ دی، ولی د خپل ملت څپکاوی نکوی خو،ایرانی سعدی د فاشیستي کاذب احساس لاندی زموږ د ولس داسی څبکاوی کوی:
سعدی وایی
سعدیا روز اول حسن به ترکان دادند
عقل ودانش همه با مردم ایران دادند
عشوه و ناز و کرشمه، همه با مردم هند
خری و احمقی و جهل به افغان دادند
په درناوۍ


اسم: جانان شفق   محل سکونت: کابل    تاریخ: 19.12.2016

محترم داکترصاحب سيد عبداله کاظم ! پس از سلام مضمون دنباله دار سرار نهفته شهادت امير حبيب اله خان را به خيلي دلچسپي تعقيب ميکنم دست تان درد نکند


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 18.12.2016

جناب محترم مجيد منگل، بندہ ننوشته ام كه در سايت ديگر بلكه در دريچه اي ديگر ( در خود ھمین سایت افغان-جرمن )۰ همان جايي كه ازان به همين دريچه ( نظرخواهي عمومي ) داخل ميشويم، يك خط بالاتر ازان عنوان دريچه اي ديگر است كه ذكرش صورت گرفت. حدسم برين است كه بتاریخ ۰۹/۱۲/۱۶، شما انرا دریچه اي نظرخواهي عمومي فكر كرده باشيد وعلت نخواندن جوابيه تاريخ ١١/١٢/١٦ بنده از جانب شما در آنجا و ھمچنان تکرار جوابتان درينجا، همان بوده است.
با احترام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.12.2016

اهانت یک انسان شریف و خدمتگار معارف کشور
شخصی تحت نام مستعار و شبیه به شیوه شخصی که بنام مخفف « ز.ک » قبلا مرا مورد ملامتی شدید قرار داده بود، در ظاهر امر بمنظور توهین و تذلیل من، ولی در حقیقت به اهانت شخصی پرداخت که خدمتگار صادق معارف و یک انسان بی کبر و متواضع بود.
این اقای مستعار در دو مورد نظریات مرا با آن انسان شریف، همسان دانسته وبه تلقی نا رسای خود تلاش ورزیده اند، مرا با همچو تشابه، احمق، مصور سازند.
یک: در مورد تلقی من از کلمه پیامبر به مفهوم دینی آن.
دو: در مورد اینکه آن معلم مرحوم نیز مانند من، مردم را نصیحت میکرد لذا دوستانش نام او را « مستر کچالو » گذاشته بودند.
گفتم هیچ دوست نجیب و شریف به همچو عمل سخیف نمی پردازد، بودند جوانانی بی ادب بازاری، که معلم صاحب موصوف را میدیدند به اذیت او میپرداختند و به همین نام سخیف او را یاد میکردند، ولی معلم صاحب موصوف هرگز عکس العمل منفی نشان نمیداد و عصبانی نمیشد، او معتقد به این ارشاد فرقانی بود که: ان الله مع الصابرین.
روانش شاد و قرین رحمت ایزدی باد.
خدا کند این محترم یکی از اعضاء مقتدر هیأت تحریر نباشد و معروضه مرا کوته قلفی یعنی سانسور نکند.
از خدا خواهیم توفیق ادب


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.12.2016

محترم آقای باز بعد از عرض سلام!

از اینکه مشاجره فیسبوکی تان را در اختیار گذاشته اید یک جهان ممنون.

تبصره های تان بسیار جالب و اموزنده است.

نمی خواهم مشخص شوم اما باز هم به حساب انگریزی ها تنگیو.

قدر سخن بلند کن از مشق خاموشی
حرف نگفته معنی الهام داشته است

بیدل


اسم: lمجید منګل    محل سکونت: اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 18.12.2016

هموطن ګرامی آقای جلال ! در تبصره که ازشما درین دریجه امروز نشر شده نوشته ایید که جوابیه اخیر من که آنهم همین حالا درهمین دریچه به نشر رسیده است قبلا در کدام دریچه دیګر به نشر رسیده و شما قبلا در سایت مذکور به آن جواب ګفته ایید من کا ملا تعجب کردم زیرا من جوابیه خودرا بجز سایت (افغان -جرمن ) به کدام سایت دیګر ارسال نکرده ام بنابرین بحیث یک توضیح عاجل مختصرا عرض می کنم که اصول نشرات و عقل و منطق حکم می کند که عکس العمل ها ، سوالات و جوابیه ها در مورد مطالب نشر شده به جایی ارسال ګردد که درآن مقالات و یا تبصره خوانندګان به نشر رسیده باشد و شما نیز در جوابیه تان این اصل را به این کلمات تایید کرده ایید : (( نوشتن جوابیه ای ایشان درین جا ( یعنی دریچه افغان-جرمن )مناسبت داشته است )) . چون مقاله اخیر من درمورد ( خطرات احتمالی ترویج و تعمیم وهابیت )در افغانستان تنها در سایت ( افغان-جرمن آنلاین ) چاپ شده است من نیزجوابیه خودرا تنها به سایت متذکره ارسال کرده ام اینکه دیګر سایت ها آنرا کاپی کرده باشند من هر ګز اطلاع ندارم . تشکر


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 18.12.2016

چون جوابیه اي اخير ( ١٥/١٢/١٦ ) محترم مجيدمنگل اصلا یکبار بتاریخ ( ۰۹/۱۲/۱۶ ) در دريچه اي ديگر بخاطر تقبيح تحميل لغات غيرضروري و در عين حال تجريد و محصور كننده اي يك كشور متجاوز شوم نيت، نشر شدہ و جوابيه اينجانب براي آن در ھمان دریچه به تاريخ ( ١١/١٢/١٦ ) درج است، بنا به كاپی ھمان جملات درینجا اکتفا مینمایم۰ تشکر

"ما به مراكز قاچاق علنی لغات ناموزون و نامانوس عرض میداریم، كه خاك بر سر خودتان و لغات بدشكل و بد ادای تان۰
در ضمن خورسندم كه محترم مجيد منگل ھم درین مورد نظر خود را ابراز نمودند۰ الحمد لله كه بر سر تجاوز بيشرمانه اي فرھنگی( ادبی، تاريخي و مذھبی ایران ) توافق نظر موجود است. اينكه آیا نوشته و سوال بنده ازيشان و يا هم خودم، ناشي از دقت و يا عدم آن در نوشته اي ايشان بوده است، نظر قبلی اینجانب در دریچه اي ديگر و مقاله اي جناب خودشان هردو درج ميباشند.
اگرچه اين تبصره هم بايد در دريچه اي ديگر صورت میگرفت، اما نوشتن جوابیه اي ايشان درينجا مناسبت داشته و ان شاالله خارج شدن از موضوع نخواهد بود.
بصورت واضح عرض بدارم كه ساختن چنان پوھنتونی بھترین خبريست، كه در ١٥ سال اخير تا حال شنيده شده است. اميدوارم كه بر علاوه اي جلال آباد، شاھد چنین آبادیھا در کابل، ھرات، مزار، قندھار و تخار و امثالھم باشیم۰ دانش روشنیست و جھل تاریکیست۰ منافع اقتصادی و سیاسی آن در جایش۰
اگر به مشكل تجاوز مذهبي-ادبي-تاريخي همسايه اي غربي برگردیم، افغانستان بی پول-بی رفیق-ناامن با کشوری مقابل است، که داراي پول وافر، دستگاھھایی فراوان، جیرہ خواران و چاکران مختلف ......( باوجوديكه بعضي دوستان خود را در قفس هاي اهني كنار جاده ها مياندازد) بوده و مهمتر از همه پشتیبانی مستقیم و غير مستقيم اختیارداران اصلی کشور در حال حاضر را در عقب خود دارد۰ اما چیزیكه افغانستان غير از معادن!؟ خود دارد، عبارت از نام، اعتبار و الحمدلله تاريخ بسيار نيك و با عزت در مجامع مسلمان منجله عربستان ميباشد. افغانستان به متحدين قوي، مخلص و داراي منافع و اهداف مشترك اشد ضرورت دارد. تنها با حلوا گفتن دھن شیرین نمیشود۰ توكل علي الحي الذي لايموت
والسلام"


اسم: محمدعارف امید   محل سکونت: بلجیم     تاریخ: 18.12.2016

نکاتې چند پیرامون نوشته محترم ډاکتر لطیف یاد! آنچه محترم یاد نګاشته اند واقعیت دارد که نه تنها شاعران , نویسندګان شرق زمین بلکې بسااز شعرا و نویسندګان مشهور جهان ازنګارشات یک دیګر متاثر ګردیده اند. جای تاسف اینجاست که چرا آقای صبور سیاه سنګ رحمن بابا را دزد خطاب نموده اند. نه اینکه ایشان هم چون برخې از متعصبین کور قومي از تبلیغات مراکز شیطاني ایکه مشغول ایجاد ناباوري ودشمني بین اقوام باهم برادر افغان هستند متاثر ګردیده اند و یا اینکه از قبل با چنین ویروس خطرناک ملوث بودند.


اسم: مجید منګل    محل سکونت: اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 17.12.2016

هموطن ګرامی آقای جلال ! تشکر از تبصره و اظهار نظر تان در مورد مقاله من که در همین ( سایت ) در مورد خطرات احتمالی توسعه و ترویج مفکوره های افراطی ( وهابیت ) در افغانستان در صورتیکه پروژه دولت عربستان سعودی برای تا سیس پوهنتون آنکشور در افغانستان بمرحله اجرا ګذاشته شود نشر شده است . نګرانی شما در مورد تهاجم دوامدار فرهنګی رژیم ایران در افغانستان کا ملا بجا و در حقیقت این خلاف ورزی ها ی دولت مذکورما یه نګرانی همه ما افغانهاست . آنچه توجه مرا در آغاز خواندن تبصره شما جلب نمود اینست که شما از خود چنین سوال کرده ایید : (( نمیدانم آقای مجید منګل در تقبیح مراکز و کمیته های خمینی ، مدرسه ها و دانشګاها ی مختلف و فراوانیکه که توسط آخوندان صفوی در نقاط مختلف کشور وحتی در پایتخت کشور خلاف تناسب نفوس و بر خلاف ضرورت و مزاج اکثریت کشور ساخته شده اند هم چیزی نوشته اند یا نه ؟ ))
یقین کامل دارم برادر ګرامی اګر در خواندن مقاله من دقت لازم صورت میګرفت حتما متو جه می شدید که من در دو قسمت مقاله ام بصورت آشکارا و روشن به مداخلات همه جانبه رژیم ایران در امور داخلی افغانستان که شامل مداخلات فرهنګی نیز میګردد با لحن نکوهش حتی در یک قسمت با استعمال کلمه (( بیشرمانه )) اشاره کرده ام با وجودیکه موضوع اصلی نوشته ام مداخلات ایران نه بلکه موضوع خطرات ترویج ( وهابیت ) در افغانستان بود . در تعریفیکه مو سسه ملل متحد بعد از سالها غور و بحث برای کلمه (( اعمال تجاوز )) که در ماده اول منشور ملل متحد ذکر ګردیده نهایی ساخته است مداخلات و تهاجم فرهنګی شامل است . بعبارت دیګر تهاجم فرهنګی از جمله آنعده اقدامات و اعمال دولت هاست که قابل نکوهش و تقبیح اند . در اخیر آقای جلال جای تاسف نه بلکه مسرت است از من سوال نموده ایید آیا من مقالات جناب ( سراج وهاج ) را در مورد تهاجم فرهنګی بیګانه خصوصا همسایه غربی مطالعه کرده ام ؟ بلی برادر محترم با وجودیکه با این چهره شناخته شده مطبوعاتی کشور از نزدیک آشنایی ندارم ولی مقالات پر محتوی شانرا در موقع اش با علاقمندی مطالعه نموده از آن آموخته ام . مقالات شان همواره حاوی پیام ها و هوشدار های ارزنده به همو طنان عزیز در مورد حفظ و نګهداشت کلتور و فرهنګ ملی و تحکیم وحدت ملی برای این منظور بوده است . تشکر


اسم: جانان شفق   محل سکونت: کابل    تاریخ: 17.12.2016

من تکراراً يک بارديگر رد همه اتهامات را که توسط استاد محترم سيد خليل اله هاشميان بشکل ماده وار صورت گرفته ودر آن به اتهامات برادر گرامي قاسم باز جواب ارايه فرموده اند تايئد ميکنم زيرا محترم قاسم باز حوصله و شکيبايي افغان پذيري و انتقاد را ندارند ، محترم قاسم باز دوست فيسبوکي ام بود ، من درمعرفي کردن دگروال عبدالعظيم عزيز که در آن وقت يعني سال ١٣٥٣ هجري شمسي دگرمن و قوماندان غُند ٥٥ فرقه ٧ ريشخور بود و مسوُل و قوماندان تطبيقاتي بود که بخاطر بازديد يک هيت بلند رتبه نظامي هندي از قطعات اردوي افغانستان بايد اجرا ميشد نوشتم که ، لغو تطبيقات و آن هم فقط ٢ روز قبل از اجراي آن توسط کودتا چيان نظامي ٢٦ سرطان يک چيزي تصادفي نبود بلکه پروگام آن قبلاً پيريزي شده تا بدين شکل احساسات پاک باطني دگروال عبدالعظيم را جريحه دار ساخته و از وظيفه دلسردش سازند ، محترم قاسم باز با خواندن آن فوراً مرا از لست دوستان فيسبوکي اش حذف نموده و ديگر در فيسبوک نديدمش


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 17.12.2016

هموطنان و خوانندگان محترم این ویبسایت باید مطلع باشند که :
یک مقاله بقلم محترم خوشحال آصفی بزبان پشتو را من عینا بزبان دری ترجمه و به پورتالها فرستادم که درپورتالهای (تول افغانستان) و(دعوت) نشر شده، ولی پورتال خودما آنرا نشرنکرده است - علت آن شاید این بوده باشد که نویسندۀ مقاله( شاغلی خوشحال آصفی) دولت پاکستان را (چتلستان) و (میکروبستان) خوانده است - اماشاغلی آصفی بخاطری آن الفاب را به پاکستان حواله کرده که یک نطاقۀ پاکستان به تحریک اولیای دولت پاکستان وازمجرای تلویزیون دولتی پاکستان، رئیس جمهور افغانستان، داکتر اشرف غنی، را دشنامهای غلیظ داد؛، علاوتا او وهم ملت افغان را پست وبیفیرت خوانده است. دلیل آنکه من آن مقاله را به دری ترجمه کردم همانا اهانت ها ودشنامهایی بود که پاکستانیها به رئیس جمهور ما داده بودند. موضوع محض معلومات هموطنان و هم بقسم یادآوری به پورتال محترم، ارقام یافت - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 16 دسامبر 2016


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.12.2016

حسب تصادف به نوشته محترمه خانم نصیبه اکرم حیدری بر خوردم.

محترمه در ارتباط ملاقات آقای کسنجر با مرحوم سردار داود خان که بنده انرا تبصره کرده ام و خود را طرف فکر کردم می نویسد:

"کدام نابینای وطندوست میتواند از خدمات چینین رهبری و از قربانی چنین سربازی چشم بپوشد مگر که فروخته شده باشد."

اول کسیکه وطن دوست باشد نا بینا شده نمی تواند. این باید بینای وطندوست باشد.

دشنام دادن کار خوب نیست و مطابقت به عنوان مضمون موصوفه نمی کند که طرف خطابش شیطان است.
این سر باز کاشکه تنها خود قربانی می کرد.

"مگر که فروخته شده باشد"

بلی من فروخته شده حقیقت هستم، یعنی خود را به حقیقتی که منطقم حکم می کند فروخته ام. و این منطقم را جهان را هم اگر به من ببخشند به کس نخواهم تسلیم کرد زیرا از وی لذت می برم و هیچ چیزی دیگری به اندازه وی من را لذت داده نمی تواند.

اینکه این منطقم مغایرت با منطق دیگران پیدا می کند من مسول آن نیستم اما بالای آن با دوی و دشنام باید حساب کنم و از وی دفاع کنم.

ایا جمله بالایی شما خطاب به هر کسی که باشد مطابقت می کند به این جمله تان در عین مضمون:

"احترام به انسان فرزانگی است و انسان بودن به معنی مسئول بودن است".

ایا شما کدام سندی ارایه کرده می توانید که من به هر شکلی که شما فکر می کنید به کدام جایی فروخته شده باشم و خدای نا خواسته با مرحوم داود خان کدام مخاصمت شخصی داشته باشم که بالای افکارش تبصره کنم.

شما با این اتهام تان مسولیت فرزانگی را در مقابل انسان ادا ننموده اید.

نوشته شما همچنان مغایرت دارد بان این جمله تان:

"به اساس دانش روانی انسانهای که با خود به قناعت رسیده اند و درون آرامی دارند،در کنار دیگران نیز به آرامش بسر برده میتوانند. میگویند انسان مثل دریای است که هرچه عمیمتر باشد آرامتر است"

شما کجا ارامش دارید که مردم را متهم به فروخته شده می دانید به هر دلیلی هم.

ای کاش ان فروخته شده یی که شما فکر می کنید می بودم تا از خود دفاع نمی کردم.

راه خوابیده به بیداریء من میگیرد
هر که زین دشت گذشته است به من پا زده است

بیدل



اسم: ستار    محل سکونت: کابل     تاریخ: 16.12.2016

سلام دوستان در بحث!
بعد از دوران امانی یگانه شخصیت ممتاز سیاسی در عرصۀ سیاست فرهنگ ودانش ، روانشاد هاشم میوند وال است. اگر روانشاد میوندوال را مقایسوی خواسته باشیم نقادانه و برموازین انصاف ، عدالت ومنطق ارزیابی نمائیم شخصیت ممتاز وی وبرجسته تر میگردد. اینکه سلیقه ها از منبع کوری بغض وکینه اصل متاع را تشخیص داده نمی تواند باید در برابر آنها خموشی اختیار کرد. امروز بدبختانه اکثریت بیشماری که سنگی را روی سنگ نگذاشته اند بخود اجازه میدهند تا در هرچیز وه باره مداخله کرده به تسکین درد های درونی خودش بپردازد. شاعر میگوید
ای تنک حوصلۀ تو محرم اسرار نه یی راز سیمرغ به پیش مکسی نتوان گفت .


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.12.2016

"به اطلاع شما وهمه دوستان میرسانم که افغانهای مقیم کلفورنیا خبردارند که چون خود را رفتنی می بینم".

پوهاند صاحب محترم جگر ما را خون کردید. خدا نکند کجا میروید.

از بارگاه ایزد متعال استدعا دارم که شما را به این زودی ها از سر ما و پورتال کم نکند و بدون درد و سلامت باشید.

با عرض سلام و احترام به شما

وضع دنیا هیچ بر دیوانه تاثری نکرد
بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانه سوخت

هر که آمد سیر یاسی زین گلستان کرد و رفت
گر همه گل بود خون خود دامان کرد و رفت

اخگری بودم نهان در پردهء خاکستری
خود نمایی زین لباسم نیز عریان کرد و رفت

فرصتی کو تا کسی فیضی برد زین انجمن
کاغذ آتش زده باری چراغان کرد و رفت

وهم میبالد که داد آرزوها دادن است
یاس مینالد که اینجا هیچ نتوان کرد و رفت

این زمان (بیدل) سراغ دل چه میجویی ز ما
قطره خونی بود چندین بار طوفان کرد و رفت



اسم: آرمان   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.12.2016

قابل توجه مومند صاحب یگانه ناصح برای ناشرین گرامی
دوش در حلقۀ ما قصۀ گویای تو بود *** تا دل شب سخن از حرف و سخنهای تو بود .
آفرین به حوصیله تان، که با چیز های روی صفحات نازنین افغان جرمن آنلاین را سیاه کرده اید که اگر کسی سیاهه های شما را فیصدی کند 60 فیصد نظر ات را ، نظرات شمااحتوامی کند.
اما در مورد پیامبران عرض شود که سخن شما را مستر کچه آلو نیزچنین تعبیر کرده بود که پیامبران یعنی فرستادگان خدا. درین کوتاه تفسیر معنی اصلی را نباید فراموش کنیم.
پیامبران یعنی قاصدین ، کسی که قاصد است و پیام می آورد. اینکه انبیا نیز قاصدین اند ، آن بجایش تفسیریست که میتوان آنرا بجای تفسیر ( نه معنی ) استفاده کرد.زیرا پیام آور میتواند انسان بسیار بد ویا جاسوس نیز باشد و یا در جهت مخالف انسان برگزیده باشد. پس به یک معنی بسنده کردن و تفسیر را جای معنی گذاشتن . از سخنان جنت مکان آقای انقلاب یا مستر کچه آلو میتواند همسان باشد .


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 16.12.2016

قابل توجه دانشمند محترم آقای احسان لمر
درمقالۀ شما تحت عنوان (میرزافقیراحمدخان پنجشیری) که بتاریخ 14 دسامبر درین پورتال نشر شده ، در صفحۀ سوم آن چنین درج شده است :
"" بدین صورت این مبارزان نهایت وطن ومردم دوست وخادم صادق کشور بتاریخ 24 سنبله 1312( 16دسامبر 1933) اعدام شدند.""
"" خبراعدام میرزافقیراحمدخان پنجشیری ویارانش با انبوهی ازدروغ وبهتان درمورد این شخصیتهای برازنده وطن بتاریح 25 سنبله 1312 درروزنامه دولتی(اصلاح) به نشررسید.""
ملاحظه میفرمایند که دردوجا در بالا سنه 1312 درج شده است !
امروز در تبصرۀ مورخ 15 دسامبرجناب شما در کلکین نظریابی چنین میخوانیم:
""اخبار دولتی اصلاح شهادت این یاران را در24 سنبله 1311 نوشته است که نادرخان هنوزحیات داشت ومحمدظاهرخان درعقرب همان سال (8 نوامبر 1333) به سلطنت رسید.""
به اطلاع شما وهمه دوستان میرسانم که افغانهای مقیم کلفورنیا خبردارند که چون خود را رفتنی می بینم، حدود چهارماه قبل کتابخانۀ غنی خودرابدسترس دوستان گذاشتم وتقریبا همه کتابهای تاریخ من برده شده است، چنانچه یکروزازخودشما دراین کلکین دوتاریخ تقریبی را تقاضا کرده بودم. آنچه من قبلا دربارۀ شهد فقیراحمدخان وتاریخ شهادت شان نوشته بودم ازصحبتهای بود که بعد از سن بلوغ از زبان پدرمرحوم خودشنیده بودم : اومیگفت عبدالخالق قاتل واجب القصاص بود، اما پدر، کاکا، ماما و عموزاده های اورا که ازقصد قاتل خبروهم درتوطئه شرکت نداشتند، هم کشتند، و محمدهاشم خان به این هم بسنده نکرد، یک محبوس بیگناه، فقیراحمدخان را که محمدهاشمخان قاتل خود میدانست ودرمحبس بود، نام اورا هم محمدهاشمخان بقلم خود درجملۀ اعددام شدگان اضافه کرد، و تنها یکنفر میرسیدقاسمخان را بشفاعت سردارفیض محمدخان زکریا ازلست اعدام شدگان برون ساخت...ه به اساس آن خاطرات من نوشتم که آن فرمان به امضاۀ ظاهر شاه صادر شده بود ، نه به امضاء نادر شاه.
یگانه کتاب که تاریخهای مستند دارد ونزدم میباشد (سوانح ودیکشنری افغانهای معاصر) تالیف پروفیسر لودویک آدمک است، آنرادیدم : جلوس نادرخان بسلطنت کابل 15 اکتوبر 1929 - شهادت ووفات نادرخان 8 نوامبر 1933 = 1312 میباشد.
جلوس ظاهرشاه به سلطنت 8 نوامبر 1933 = 17 عقرب 1312 میباشد.
روزنامۀ اصلاح را که درمقالۀ شما نشر شده، توسط ذره بین دیدم ، تاریخ آن 25 سنبله 1312 واضح خوانده میشود.
شهید فقیراحمدخان با یارانش بتاریخ 24 سنبله 1312 اعدام شده وخبر اعدام بتاریخ 25 سنبله 1312 در اخبار اصلاح نشر شده است.
شما درست میفرمائید که نادرشاه درسال 1311حیات داشت واینرا هم ازمتون تاریخ بیاددارم که محمدولی خان دروازی را دریک محاکمۀ ساختگی به هشت سال حبس محکوم کردند ودرجریان محاکمه اش یکشخص چاپلوس به او ناسزا گفتته بود، اما حافظۀ ناقص من ازینقراراست که اینها را بعد از شهادت نادرخان اعدام کردند ومحمدهاشم خان درهمان لست نام فقیراحمدخان راهم اضافه کرده بود. چون متون تاریخ بدسترس من نیست، شاید اشتباه کرده باشم، ازجناب شما وهم ازجناب داکتر صاجب سیدعبدالله کاظم که کتابخانۀ غنی دارند، احتراما تقاضا منیکنم، این موضوع را بخاطر تصحیح اشتباه حافظوی من، بررسی کنید وهم تفاوت سالهای 1311 و 1312 را بقراریکه دربالا ذکر شده، روشن سازید. باعرض احتارم -سیدخلیل الله هاشمیان - 16دسامبر 2016


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 16.12.2016

زورت به آقای آریا و فرهنگ نمیرسد چرا چرندیات مینویسی ؟

درباره زهر دادن آقای میوندوال را یکی از همکارانش ( آریا ) آنرا نوشته بود شما آنرا خوانده و جوابش رابنویسد ودرباره بوسه کردن پای شاه هم آقای فرهنگ اظهار نظر نموده است برایشان جواب نوشته کنید. نمیخواهم چرندیاتی که شما نوشته کردید من برای شما چیزی بنویسم .


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.12.2016

هم وطن شاغلی ارمان
میدانم که بازار مستعار نویسان گرم است.
عرض من بحضور شما و دوستانی که در حالت بیخودی، به تفلسف هذیانی پناه میبرند این است که: مهم این نیست که میگوید، مهم این است که چه میگوید.
اینکه صدای مرا معادل صدای پیامبران و فرستادگان خالق لایزال یکی میدانید، نشان میدهد که شما در محفل دوستان، بیشتر از دوستان حاضر تان نوشیده اید و یا هم اینکه اصلا به تقدسات دینی، با بی مبالتی برخورد میکنید.


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.12.2016

سرقت مضمون بدون اطلاع نویسنده !

بعضی نویسندگان خودشان خبر ندارد مضامین شان در وبسایت سلطنت طلبان نشر میشود. آن مضمون را از فیبس بوک شان کاپی میکند وبحیث مضمون در ویسایت خود آنرا نشر میکنند و جالب تر آنست که دوباره به فیس بوک شان می نویسند که شخصی در باره مضمون تان سوال نموده اگر جوابش را بدهید. نویسنده به آن توجه نکرده و هیچ جواب نداد. ( مضامین آقای نگارگر )
اگر مضمونی شخصی را از فیس بوکش کاپی میکنند ودر ویبسایت خود نشر میکنند باید تذکرداده شود که ار فیس بوک شان گرفته شده است .


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 15.12.2016

باز صاحب، من یقین کامل دارم که شما اشتباها در وبسایت سلطنت طلبان نوشته اید، چون آن وبسایت یک دیزائین جدید نه بلکه یک کاپی "افغان جرمن آنلاین" است. در ذخیرۀ لغات " قاموس کبیر افغانستان"، لغت جدید، "وب فروشی یا وبسایت فروشی" در پهلوی "وطن فروشی، ایمان فروشی، و... " اضافه شده است. چون از همۀ کود های "افغان جرمن آنلاین" به صورت غیر قانونی، برای به وجود آوردن وبسایت جدید استفاده غیر جائز شده است، که این عمل را می توان "وبسایت فروشی" نامید. ان شاء الله در جای دیگر، کودتای دیجیتالی نافرجام را که برای از بین بردن "افغان جرمن آنلاین" به تحریک مونارشیستان صورت گرفت، توضیح خواهم کرد.

Supported by AFGHAN GERMAN ONLINE All rights reserved


اسم: ارمان   محل سکونت: المان    تاریخ: 15.12.2016

عضو هیأت تحریر باید دارای صفات ذیل باشد:
لیاقت و اهلیت مسلکی وظیفه محوله را داشته باشد.
از تعصب و خود خواهی و ..........................................
......................................................
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدمت مومند صاحب
جناب داود مومند صاحب نوشتۀ دارند بسیار بسیار جالب ، بخصوص در شرایط کنونی که در چنین درهم وبرهمی جامعه وانسانیت، قابل توجه وکار ساز است.
ایشان از روی لطف وبزرگی مسایل را بسیار موشگافی وارزیابی کرده اند که درس است آموزنده. قابل تقلید. از آنجایکه متاسفانه ما انسان های خاکی ازین صفات فارغ هستیم وبه این صفات خود را ساختن کار آسانی نیست، عرض شود که جناب مومند چون خود به این صفات ملبس شده است وشخص کامل هستند وتوانسته است درخود چنین صفاتی را ایجاد کند که برای دیگران سرمشق شده و برای خود ایشان از دل وجان تبریک عرض میکنم. کاش یکبار در آیینه اعمال خود خیره شوند که شامل این صفات یاد شده آیا واقعا ً خود شان نیزمیباشند؟ کسیکه پند میدهد باید موازی به گفتار جناب مومند ملبس ومجهز شده باشند. شکر که دربین اینهمه انسان ها بلاخره عالمی پیدا شد که موازی به گفتار داهیانه جناب برابر است و صدای پیامبرانه اش را بلند کرد ورهبر ورهنمای برای جامعه وبخصوص برای ناشرین محترم گردیده است.
دیشب دربین دوستان صحبت از جناب مومند صاحب بلند شد که این شخص نخود هر آش شده است، یکی از دوستان گفت که مومند صاحب خود تمام نکاتی راکه زیر پاکرده ودر نوشته هایش مراعات نمی کند و مثل عقل کل بلاخره مستقیم خود را در مسند پیشوایان قرار میدهد کاش در زندگی ایشان کاری را سامان داده باشند تا دیگران از آن تقلید کنند. وازباد کردن کاهی بی دانه پرهیز کنند.من بر دوستم تشر کردم که برادر اول شما از روی حسادت این سخن را میزنید، در ثانی هرکس میداند که آن معیار ها را مراعات کردن کار هرکس نیست. چون مومند صاحب خودش مرا عات نمی کند حد اقل توانسته است تا دیگران را واداربه مراعات کردن آن نمایند اینکه کار بدی را انجام نداده است. دوستم که کمی سرش گرم بود محکم بروی میز کوبد و با هیجان بسیار گفت چطور انسانها به خود اجازه میدهند چیزی راکه خود ندارند به دیگران نصیحت میکنند . من او را میخواستم آرام کنم که دوست دیگر ما داخل صحبت شده گفت بگذاریش که بعضی انسان ها در حالت مستی حقایق را به شکلی که است بر زبان می اورند. در جواب گفتم ببینید وقتی به چنین مقوله معترف هستید ، از کجا که جناب مومند سرشان گرم نبوده باشد که نصایح را با چنین جرئت اخلاقی به رشتۀ تحریر در آورده است. آن دوست فرزانه دیگر گفت بهرحال خداوند نصیحت کنندگان را انصاف بدهند که خود را عقل کل می پندارند وبدون اینکه مخاطبینش را بشناسد و مشکل آنها را درک نماید ویا امورات شانرا تحلیل کرده باشند از روی خامی قلم برمی دارند و جامعه را صغیر دیده دست به کار نصیحت می زنند. اینرا می گویند جرئت اخلاقی. کاش این شخص بزرگ در کنار صدیق مخترع قرار بگیرد . بیچاره مستر کچالو نیز به چنین مرض گرفتار بود که دیگرا را نصیحت ها میکرد ازهمین خاطر نامش را دوستان به مواد غذایی بسیار محبوب یعنی کچه آلو مسمی ساختند. دیدم که حرف مرا نمی شنوند ومرغ ایشان یک لنگ دارد وتا حدی راست هم میگویند خود را از صحبت آنها کنار کشیدم . با عرض احترام گفتم که : خداوند داناست. دوست بجوابم گفت مگر موعظه گران در حقانیت نیستند.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 15.12.2016

با احترامات به همه بزرگواران و عزیزان، در فیس بوک دیروز به یک جملهءانگلیسی خنداور و لی بسیار زیبا سر خوردم ، فقط گویا به من مخاطبش گفته باشد. برای خنده میخواهم با شما محترمین یک جا بخندیم.

https://www.facebook.com/Thoughtcrimeresistance/photos/a.711
021539020456.1073741828.710889645700312/1079250212197585/?
type=3&theater


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 15.12.2016

ګردانندګان سایت اریانا افغان انلاین.
امروز یک دوست من برایم زنګ زده و متذکر ګردید. که نوشته شما را سایت اریانا نشر ننموده بلکه بشما نصایح عالمانه نیز نموده. متعجب شدم، که او خدا من هیچ وقت به سایت اریانا چیزی ننویشتم، وقتیکه چند لحظه پیش سری به دریچه نظر سنجی شما زدم راستی دیدم که نام خدا شما به چی لطف و بزرګواری از عدم نشر نظر من یاد اوری نموید.
هموطنانان ! من که در این مدت یک یکنیم سال چار یا پنج دفعه سری به سایت شما زدم. باور نماید اول وخت ندارم که تمام سیایت های افغانی را مرور کنم، بخوانم و بدانم که احمد چی ګفته و محمود چی . من ابدآ این کار را نخواهم کرد. که به سایت شما چیزی نوشته کنم و خواهش نشر انرا از شما در سایت شمانمایم ،ان چیزیکه در دریچه نظر سنجی شما اشتباهآ ارسال نمودم باور نماید. ان نوشته من اشتباهآ بجای اینکه در دریچه نظر سنجی افغان جرمن انلاین نوشته کرده باشم من انرا در دریچه نظر سنجی شما نوشتم وبشما ارسال نمودم، امید وارم بکمال بزرګواری از این اشتباه من بګذارید، من هیچ علاقه و دلچسپی نه به نظریات شما دارم و نه کدام علاقه شخصی بشما،
چون دریچه نظر سنجی شما و افغان جرمن انلاین عین دیزاین است اشتباهآ من ان نظر خود را بشما ارسال نمودم، این اشتباه که از من سر زده بنده را ببخشید، همچنان از نصایح لقمان حکیمانه؟ تان یک جهان تشکر میکنم.
چون موضوع و محتویات ان نوشته را فعلآ فراموش کردم نمیدانم بالای چی و کدام مسایل و موضوعات من تبصره نموده بودم، لطفآ اګر زحمت نمی شود ان نوشته و نظر من که سهوآ بشما ارسال نمودم به ادرس ایمیل من و یا سایت وزین افغان جرمن انلاین دوباره نقلآ ارسال نماید. ممنون میشوم
اصل این نوشته من به سایت اریانا و کاپی به سایت افغان جرمن ـ انلاین.
قاسم باز


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 15.12.2016

استاد گرامی جناب پوهاند صاحب هاشمیان با عرض سلامها و احترامات، از توجه تان به نوشته این کمینه ممنون و سپاسگذارم. در رابطه به یادداشت امروزی تان با کمال احترام عرض نمایم که:
سردار محمد عزیزخان در جون 1933 در المان به قتل رسید، دو برادر( نادرخان و هاشم خان) که مصمم به تصفیه طرفداران امان الله خان بودند، حکم اعدم محمد ولی خان دروازی( که محکمه خود شان اورا به هشت سال زندان محکوم و سه سال آنرا سپری نموده بود)، غلام جیلانی خان و.... دیگران را صادر نمودند آن گونه که اخبار دولتی « اصلاح » شهادت این یاران را در 24 سنبله 1311 نوشته است که نادر خان هنوز حیات داشت و محمد ظاهر خان در 17 عقرب همان سال ( 8 نومبر 1933)بعد از قتل پدر به سلطنت رسید بناعاً شهادت یاران مظلوم(شاه محمد ولی خان دروازی، غلام جیلانی خان چرخی، شیر محمد خان، محمد مهدی خان چنداولی و فقیر احمد خان) حدود یکماه و بیست یک روز قبل از اعلان شاهی محمد ظاهر خان میباشد.
این سطور را با کمال عمیق ترین احترامات به حضور مبارک نوشتم.
با تجدید احترامات فایقه.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 15.12.2016

تبصره به ارتباط نوشته های دانشمندان محترم آقایان احسال لمر والله محمد خان
مقالۀ محترم آقای احسان لمر دربارۀ اعدام وشهادت مرحوم فقیراحمدخان پنجشیری که بروایت مرحوم عبدالغفورخان نوشته شده، در یک پاراگراف آن اشتباه نام رخ داده است، قرارذیل:
""روزیکه نادرشاه فرمان اعدام محمدولیخان وچند نفردیگر رابصدارت ارسال نمود، نام فقیراحمدخان جزء فهرست اعدام شوندگان نبود، محمدهاشم خان همینکه فهرست را بخواند...وگفت نام یکنفرفراموش شده، آنگاه بقلم خود نام فقیراحمدخان رابنوشت...""
این فرمان بعد ازشهادت محمد نادرخان، به امضاء مرحوم ظاهرشاه صادرشده بود :
محمدهاشمخان صدراعظم ابتدا حکم اعدام مرحومین محمد ولیخان دروازی، غلام جیلانی خان، شیرمحمدخان وچندعضودیگر خاندان چزخی را درمجلس وزراء در صدارت تصویب گرفت وآن تصویب را به ظاهرشاه که نو پادشاه شده بود برای منظوری وامضاء روان کرد، زیرا حکم اعدام بقرار قانون اساسی مستلزم منظوری وامضاء پادشاه بود. اشخاص مذکور بشمول مرحوم فقیرمحمدخان قبلا دردورۀ سلطنت نادرخان مجبوس شده بودند ، اما محمدهاشم خان بخاطرشهادت محمدنادرخان که تنها قاتل باید اعدام میشد، نام یکتعدادشخصیتهای نامدار افغان را به انتخاب وتصمیم خودش قابل اعدام دانسته، فهرست آنرا برای امضاء به پادشاه جوان فرستاد که بجز نام پادشاه، قدرت واختیاری نداشت. وقتیکه فرمان برای تطبیق بصدارت رسید، محمدهاشم خان نام دشمن شخصی خودش، یعنی فقیراحمدخان، را که قبلا درسفارت ماسکو این دشمنی ایجاد شده بود، بقلم خود درفرمان اعدام اضافه کرد، درحالیکه مرحوم فقیراحمدخان پنجشیری متهم به هیچ جرمی نبود، وبحیث یک بندی سیاسی به امر هاشم خان محبوس شده بود. رویداد مناقشه درسفارت ماسکودرمقالۀ شما ذکرشده است.
مراد ازین تصحیح در فرمان اعدام، فقط تبدیل نام نادرشاه به ظاهرشاه است.

به ارتباط ملاقات آقای کسنجر با مرحوم محمدداودخان رئیس جمهورکه جناب آقای فوادارسلا بسیارخوب ترجمه کرده است، روش تحلیل و تدقیق دانشمند محترم الله محمد خان را از مواردی که تحت تبصره قرار داده اند، واقعبینانه و مطابق به معیارهای علم منطق یافتم.
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 14 دسامبر 2016


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.12.2016

آلمان، صبح صادق

"این بود پیشنهادات دولت افغانستان ، که متاسفانه بعضی ها آنرا خوانده نمیتواند"

متاٌسف نباشید، ان بعضی ها انرا خوب خوانده و فهمیده.

"بعضی از این در خواست هارا ما میتوانیم که انجام بدهیم."

جواب کسنجر!

ایا گاه از این کشور شرقی گاه از آن کشور غربی و عربی در خواست کمک بلا عوض هم شد انکشاف اقتصادی.

افغانستان سر شار از منابع و زیبایی های طبعی بوده و میباشد.

آیا با سر بلند رهبران آن نمی توانستن در همچو ملاقات ها در روابط اقتصادی بین دو کشور از امکانات فراهم آوری سهولت های سر مایه گذاری در ساحات مختلفه زراعتی از قبیل در اختیار گذاشتن زمین زراعتی برای کمپنی های تولید مواد غذایی در بدل این کمک ها و یا سهولت های سرمایه گذاری در ساحه توریزم که یک منبع خوبی اقتصادی برای انکشاف اقتصادی یک کشور میباشد، حرف بزنند و غیره و غیره.

این چنین درخواست های یک طرفه بنام کمک حیثیت سیاسی و ملی یک کشور مستقل را در مقابل مذاکره کننده پاهین می آورد.

مسولیت آبادی کشور را به دوش گرفتن و توسط بیگانه ها بدون دادن عوض است که کشور را به این حال و روز کشانیده.

رهبر مرحوم ما:"همچنان ما ضرورت برای لیله دختران در پوهنتون کابل داریم ."

کیسنجر: سفیر ما همین حالا گفت که مشرانو جرگه امریکا تذکر داده است که برای دختران یک اقدام کمک صورت بگیرد. شاید هم آن ها بیایند که آن را تفتیش کنند. ] خنده [ من نمیدانم که آیا جناب رئیس جمهورخبر دارند یکی از این جمهوری خواهان در یک افتضاح با دختران بدنام شده است. که این برای من پریشان کننده است ] خنده [ با تما این ها یک افتضاح جنسی هم کم مانده است"

این هم شد انکشاف اقتصادی کشور و این هم این بود پیشنهادات دولت افغانستان

چو عنقا برنگم خوشست آینه
که خود را به چشم هوس ننگرم

بیدل


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 15.12.2016

پان اسلامیزم غازی امان الله خان و داستان فلم سینمایی آقای عزیزتحریک
میخواستم در بارۀ روایت آقای عزیزتحریک چیزی بنویسم، اما بسیار خوش شدم که جناب استاد سیستانی بحیث مورخ ذیصلاح، راپور آقای عزیزتحریک را مفرون بواقعیت نخوانده و رد کرده است. مشاهدات شخص خودم از قلم سینمایی مذکور یا فلم شبیه آن ازینقراراست :
در سال 1968 برای آوردن خانمم که درلندن تحت تداوی بود، از راه ماسکو عازم لندن بودم و چهارروز درماسکو توقف کردم - محصلین افغانی مرا با شهر ماسکو آشنا ساختند و یک شب هم به سینما بردند- درآن شب دوفیلم روسی و یک (سرفیلمی) نشان داده شد. درسرفیلمی مذکور که یک رویداد سیاسی، نظامی وتاریخی رانشان میداد ودرحدود 15 دقیقه دوام داشت همین صحنۀ لشکرکشیهای شورویها را به منطقۀ سمرقند وبخارا نشان
- افراد مسلح بلباس های محلی اوزبکی، ترکمنی، افغانی (پیراهن وتنبان، لنگی وچپن) دیده میشدند که قریه های پرنفوس وشهرها را اشغال میکردند- محصلین بمن گفتند که این سریال نمودار فتح واشغال سمرقند وبخارا توسط ملیشه های روسی میباشد. محصلین گفتند که در هرسینما یک (سرفیلمی -سریال -داکومنتری)که نمودار موفقیتهای بلشویکها باشد نشان داده میشود. تصورمن اینست که آقای عزیزتحریک نیز یکی از آن داکومنتریهای ساخت شوروی را دیده و تصور کرده باشد که ملیشۀ شوروی برای کمک به بچۀ سقو اعزام شده است.
درماسکو وشهرهای دیگر روسیه تعداد زیاد افغانها مصروف تحصیل بوده ویکعده هم بحیث مامور درسفارت یا تجارت کارمیکردند، که یکتن آنها جناب ملک الشعراء استاد نسیم اسیر است که بحیث نمایندۀ شرکت هوایی آرایان چند سال درماسکو موظف بودند - اززبان هیچ افغان چنان سرفیلمی یا داکومنتری درسینما های روسی دیده نشده که دولت شوروی ملیشه های خودرا برای کمک به بچۀ سقو به کلکان یا کابل فرستاده باشد. باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 14 دسامبر







اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.12.2016

عضو هیأت تحریر باید دارای صفات ذیل باشد:
لیاقت و اهلیت مسلکی وظیفه محوله را داشته باشد.
از تعصب و خود خواهی و خود بینی مبرا باشد.
از تداخل احساسات شخصی و قضاوت های عندی بپرهیزد.
به نمایندگی از این ویب ساست بزرگ، به اهانت نظر دهنده گان نپردارد.
از خطاب ها و اهانت های بیجا مانند عقل کل و عقل عالم و نابغه بپرهیزد.
صاحب حوصله فراخ بوده نظریات و مطالب مخالف ذوق و سلیقه سیاسی خود را سانسور نکند.
صاحبان نظریات مردمی را که به مخالفت با معبود احتمالی سیاسی شان مطالبی را مینگارند مانند یک عده بت پرستان، سبکسرانه و جاهلانه متهم به خاین بودن و ابلیس بودن و ایجنت بودن پاکستان تاپه نزنند.
معبود سیاسی خود را ولو شاه باشد یا کدام سردار دیگری، به مقام الوهیت نرسانند.
در هر تبصره خود مانند یک انسان نهایت مخلص و مهربان اظهار نظر کند.
در وظیفه خود ازبروز علایق گروهی جدا بپرهیزد.
از اوامر سردار منشانه و سردار مآبانه پرهیز نماید.
از فرمایشات بیجا و خود خواهانه، که باید چنین و یا چنان مینوشتی خود داری کند.
همیشه فکر کند که دیگران از او بیشتر میفهمند.
هرگز به ارتباط وظیفه خود عصبی نگردند.
اگر ظرفیت تعمیل ملاحظات فوق را در خود نمیبیند، شرافتمندانه خود را از وظیفه محوله افتخاری عضویت تحریر سبکدوش سازد .
تشکر


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 15.12.2016

پیشنهادات کمک های اقتصادی داودخان از وزیر خارجه امریکا !


"وزیر پلان ما امروز جزئیات با شما صحبت خواهند کرد که ما در مورد کمک های امریکا چه نظر داریم. مگرمن می خواهم تذکر بدهم که به صورت مثال در وادی هلمند و کانال کجکی و جنریتر های برق آن. تمام این ها توسط
اضلاع متحده امریکا آغاز گردیده بود و ما میخواهیم که افتخار ختم آن هم به اضلاع متحده امریکا برسد. امتداد انرژی برق قندهار ، لشکرگاه ، گرشک و امتداد لاین بین قندهار و کابل.
در حوزه تعلیمات ما یک فاکولته انجنیری را در نظر داریم و میخواهم که آن توسعه داده شود و تعداد متخصصین زیاده تر گردد. آین هم توسط اضلاع متحده امریکا آغاز شده است و ما میخواهیم اضلاع متحده امریکا آن را تقویت نماید.

همچنان تقویت فاکولته زراعت را هم در نظر داریم. همچنان ما شدیداً ضرورت به اداره و منیجمنت داریم اگراضلاع متحده امریکا بتواند ما را کمک کند که یک انستیتوت اداری در افغانستان ایجاد شود ما سپاسگزار خواهیم بود.

همچنان ما کمک شما را در انکشاف دهات ضرورت داریم و اگر امکان دارد یک انستیتوت برای انکشاف دهات بوجود آورده شود.
در حوزه زراعت ما به کود کیمیاوی ضرورت داریم . اگر اضلاع متحده امریکا بتوانددر حدود 150000تن کود کیمیاوی برای ما بدهد ما بسیار زیاد سپاسگزار خواهیم بود.
در حوزه صحت عامه اگر برای اضلاع متحده امریکا ممکن باشد که یک شفاخانه بزرگ 450-500 بستر برای ما بسازد.
همچنان ما ضرورت برای لیله دختران در پوهنتون کابل داریم ."
این بود پیشنهادات دولت افغانستان ، که متاسفانه بعضی ها آنرا خوانده نمیتواند . بااحترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.12.2016

گر چه دوستان پورتال یک نوشته بنده را امروز به نشر نسپرده و تقریباٌ جانب داری کرده و از دیگران را که بوی گل گلاب نوشتهء شان به طرف بنده میباشد به نشر می سپارند امید است این بار این کار را نکنند و ادبیات و مطبوهات آزاد را بندی نکنند.

یکی از مبصرین سیاسی"؟" این پورتال چنین می نویسد:

1-" اصلآ موضوع اصلی ملاقات داود خان با کسینجر تلاش موصوف برای گرفتن کمک های اقتصادی برای کشور، تاکید به فعال بودن افغانستان در جنبش غیر منسلک ، تشویق پاکستان برای یک حل صلح آمیز بین دوکشور ، تشویش از در های باز بروی مفکوره های چپ وراست در دوره دهه دیموکراسی ، وابستگی بعضی احزاب به کشور های دیگر و کمک های استخباراتی امریکا درباره اوضاع منطقه خلاصه میشد."

هیچ معلوم نشد که موضوع غیر اصلی در این جا چی بود. در قسمت اقتصادی خواننده گان اگر به ملاقات مراجعه کننددیده می شود که به صورت واضع جانب افغانی کچکول را باز نموده و می گوید بپرداز بدون اینکه پشنهاد اقتصادی عوض بکند و یا کرده بتواند.

مسلم که این نوع بر خورد در فورمول های سیاست بین المللی وابستگی به بار می آورد. کسنجر یک پروفسور بر جسته و وزیر خارجه امریکا را نمی توان تعلیم سیاست غیر منسلک داد.

2-مبصرین سیاسی این پورتال به یک موضوع که وقت از بین رفته کدام خواست ندارد فقط تبصره کرده. تبصره نمودن با خواست داشتن دو چیز متفاوت است.

3-"طبعا نشراین اسناد معتیر برای کسانیکه مانند استخبارات پاکستان (در سال های اول جمهوریت ) که کودتا را به شوروی پیوند میدادند خوش آیند نیست و میخواهند مانند گذشته از حقایق چشم پوشی کنند ."

چندان اسنادی هم نبود که بسیار جالب بوده باشد.

دو شخص که زمانی قدرت داشتند با هم بالای مسایلی حرف زدند و رفتند و ما هم خواهیم رفت. خوش ایند نوع بر خورد بعضی اشخاص که دیگران را به عقده مندی متهم می کنند، نیست.

اگر خوش ایند نباشد کس بالایش علاقه به تبصره نمی گیرد.
نشر این اسناد نشان می دهد که به کدام سویه پاهین افغانستان توسط رهبران آن گاه به این و گاه به آن بدون اینکه خود بدانند فروخته می شد و می شود.

4-"بگذارید بعضی اشخاص با همان مفکوره های تغیر نا پذیر خویش ، عقده گشایی نمایند آفتاب یه دو انگشت پنهان نمیشود."

مفکوره نویسنده جمله بالا هم تغیر نا پذیر است. از طرز نوشته فهمیده می شود که کی عقده گشا است و افتاب را به دو انگشت پت می کند.

زین چمن با درد پیمایی قناعت کردیم
جام گل تسلیم یاران ساغر ما لاله است

بیدل






اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 14.12.2016

ملاقات داودخان با کسینجر !

اصلآ موضوع اصلی ملاقات داود خان با کسینجر تلاش موصوف برای گرفتن کمک های اقتصادی برای کشور، تاکید به فعال بودن افغانستان در جنبش غیر منسلک ، تشویق پاکستان برای یک حل صلح آمیز بین دوکشور ، تشویش از در های باز بروی مفکوره های چپ وراست در دوره دهه دیموکراسی ، وابستگی بعضی احزاب به کشور های دیگر و کمک های استخباراتی امریکا درباره اوضاع منطقه خلاصه میشد.
بعضی مبصرین سیاسی (؟) درین پورتال میخواستند که در 4 ساعت ملاقات تمام موضوعات کشور و منطقه حل شود .

درهمین پورتال ، اسناد وزارت خارجه امریکا در باره دیدار وحید عبداله با سفارت امریکا دو ماه پش از کودتا و ملافات نعیم خان با سفیر امریکا و بی خبری شوروی از موضوع نشر شد.
طبعا نشراین اسناد معتیر برای کسانیکه مانند استخبارات پاکستان (در سال های اول جمهوریت ) که کودتا را به شوروی پیوند میدادند خوش آیند نیست و میخواهند مانند گذشته از حقایق چشم پوشی کنند .
پاکستان وایران از اشتباه خود در دوسال اول جمهوریت اعتراف کردند ودرهمین ملاقات هم به آن اشاره شد .
بگذارید بعضی اشخاص با همان مفکوره های تغیر نا پذیر خویش ، عقده گشایی نمایند آفتاب یه دو انگشت پنهان نمیشود. بااحترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.12.2016

هم وطن گرامی احمد نعیم خان
من چندی قبل در قسمت تحلیل ها، مضمونی مفصلی به ارتباط گپ هاو شعار های شما نوشتم که در آرشیف موجود است.
متأسفانه دلیل گفتن با شما کاملا بیفایده و ضیاع وقت است.
معذرت مرا از پاسخ به گپ های مشوش تان بپذیرید، امیدوارم از اوامر سردار مآبانه تان اجتناب ورزید.
تشکر


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 14.12.2016

خداي او رسول ته زه هم دعا كوم او امين وايم. څښتن تعال او سرور کاینات دی ما قاسم باز او نورو ته هم هدایت وکی امین یا رب العالمین


اسم: عبدالواحد   محل سکونت: سدنى    تاریخ: 14.12.2016

آقاى أم ،
خداوند شما هدايت وراهنماى كند. سلام و باز هم سلام.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 14.12.2016

با عرض سلام.
جناب اقای فؤاد ارسلا زحمت کشیده و بعضاً اسناد تاریخی که از حالت طبقه بندی خارج شده، خدمت خوانندګان عزیز تقدیم میدارد که البته جای تردید نیست که اینګونه اسناد نزد محققین ِ علاقه مند به مسائل، مورد توجه و حتی استفاده قرار میګیرند که البته تبصره های هر یک از خوانندګان محترم نیز قابل اعتناء میباشند.
اُمیدوارم ایشان( اقای ارسلا) و یا هر عزیز دیګر مؤفق به دریافت و ارائۀ اسنادِ شود که در آن ،ادامه و نتیجۀ بحث فقید داؤد خان و کسینجر نیز بیان شده باشد.
به نظر این فقیر:
تشویش داؤد خان در زمینه، قابل درک بود و آنرا با زبان دیپلوماتیک بیان نمود امّا:
امریکا به هیچ صورت حاضر نبود که سدِ راهِ نفوذ شوروی در کشور ما ګردد و بی صبرانه در انتظار انجام کودتای حزب خلق و کشیدنِ پای کرملین به منجلاب رسوائی و مُفلسی بود چنانچه اینطور هم شد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.12.2016

"جناب محترم الله محمد، مسایل ملی و کشوری را اینقدر سطحی بررسی نکنید. اګر موضوع شناخت باشد کشور امریکا در روز دوم تحول ۲۶ سرطان جمهوری افغانستان را به رسمیت شناخت،"

جناب محترم باز محمد هرگاه شما فکر مرا سطحی بدانید حق شماست اما خودم تا زمانیکه عمق را نبینم در سطح نمی بر ایم.

ضمناٌ من این را مستند از یک کتاب نوشته ام که شوروی نظام جمهوری را بتاریخ 28.04.1352 به رسمیت خواند یعنی دو روز بعد از انقلاب و به تعقیب آن هندستان، چکسلواکسا در عین روز و جمهوری اتحادی المان بتاریخ 29 و مغولستان و المان شرق بتاریخ 30 سرطان امریکا در قطار 14 بتاریخ 31 سرطان که در نمره 58 در کتاب عربستان امده بتاریخ 5 سنبله 1352.

از مقیمان زیارتگهء عجزیم چو شمع
سجدهء ما ست بپایی که ندارد رفتن

بیدل


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.12.2016

محترم آقای عبدالواحد از سدنی

1-
"سياست و صرافى دو مسلك جدا است"

سیاست و صرافی دو مسلک جدا نی بلکه با هم پیوند ناگستنی دارند.

صراف که کلمه عربی میباشد در فرهنگ زبان چنین تعریف شده است:
" صراف کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پول با پول است".

سیاست که همچنان کلمه عربی میباشد در عین فرهنگ چنین معنی شده است که:

" اصلاح امور خلق و اداره کردن کارهای مملکت، مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، رعیت داری، مردم داری"

با در نظر داشت دو تعریف بالا یک سیاست مدار خوب مخصوصاٌسیاست اقتصادی خوب داخلی و خارجی وی منجر به داد و ستد مالی بین مردم شده و می توان وی را هم زرشناس خوب تعریف کرد.

2-
" شهيد محمد داود در سياست و مذاكرات تجربه، فصاحت و بلاغه كافى داشت."

هرگاه از این تجربه درست استفاده می شد خودش به آن روز و ما به این روز نمی بودیم. بلاغت و فصاحت وی به من کدام مفاد غیر از ضرر نرسانیده که به آن دل خود را خوش کنم.

3-
" يك خواهش برادرانه اين اسم مبارك شما غير شريعى به نظر مى رسد، دير نخواهد بود كه از عالم دين نظر خواست. "

این خواهش شما برادرانه نیست بلکه شیطانی است.

الله محمد اسم من نیست بلکه الله اسم خداوند پاک و خالق عالم و انسان است. من اصلاٌ اسم ندارم. من جزء از هستی پروردگار عالم هستم. محمد هم اسم رسول صلی الله علیه و آله پیامبر خالق پاک برای بهبود وضع اخلاقی و اجتماعی عالم بشریت است.

در افغانستان نیکان ما این اسم را بالای اولاد های خود به افتخار می گذاشتن و می گذارند احتمالاٌ اسم همان عالم دین که شما از نگاه شرعیت به وی مراجعه کنید "الله محمد" باشد.

فاصله بین من و خداوندم از بین رفته. من در وجود خداوندم زندگی می کنم. می گویند خود شناسی خدا شناسی است گر چه بر عکس ان هم غلط نسیت.

وسلام

بنام آنکه جان را نور دین داد
خرد را در خدا دانی یقین داد
خداوندی که عالم نامور زوست
زمین و آسمان زیر و زبر زوست

شیخ عطار


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 14.12.2016

محترم مومند !
شما که چند وقت پیش ار طرفداران سرسخت آقای هاشم میوندوال بودید از روزیکه آقای فرهنگ راجع به سخنان بابای ملت ، که میوندوال بوت های مرابوسید. 180 درجه تغیر کردید شما از آن به بعد ، از هواداران امان اله خان شدید . ازشما سوال کردم درباره سخنان آقای میوند وال که محترم موسی شفیق را آب فروش و به شخص شاه توهین کرده بود. هیچ اظهار نطر نکردید . شما درباره متانت ، شهامت و غرور آقای میودنوال در مقابل صدراعظم شوروی داستانی ساخته بودید در باره چاپلوسی موصف در درباره اظهارات شاه تبصره نکردید لطفآ نام شاه امیر امان اله خان را هم با مثال های بی مورد کوچک نسازید . صحتمند شوید


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 14.12.2016

الله محمد مینویسد.
« هدف امریکا دقیقاٌ همین هم بود و انها از اول انقلاب می دانستند که این انقلاب از طرف اولین کشوری که به رسمیت شناخته شد بتاریخ 19.07.1973 از طرف شوروی بود و حالا اگوست 1976 با کسنجر این حرف ها زده می شود.»
جناب محترم الله محمد، مسایل ملی و کشوری را اینقدر سطحی بررسی نکنید. اګر موضوع شناخت باشد کشور امریکا در روز دوم تحول ۲۶ سرطان جمهوری افغانستان را به رسمیت شناخت،
کشور روسیه شوروی اولین کشور بود که استقلال و پادشاهی امان الله خان را برسمیت شناخت. شناخت یک کشور از کشور دیګر به معنی پپیت بودن یا نوکر بودن نیست.
باور کامل دارم اګر در لیل هفت و هشت ۸/۷ ثور سال ۱۳۵۷ کودتا حزب دیموکراتیک خلق ناکام می شد و یا ناکام میګردید. باز هم یک عده ... مخالفین محمد داودخان, حتمآ در بین مردم این را تبلیغ مینودند و میګفتند که محمد داوود بخاطر از بین بردن یک عده محالفین وطن پرست و روشنفکران را به این ګونه سناریو های ساختګی و خود ساخته بنام کودتا ساختګی انها را قل و قم نمود، چنانچه این ګونه تبصره ها دروغین را ما و مردم افغانستان زیاد شنیدند.


اسم: داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 14.12.2016

جناب محترم الله محمد!
بعد از عرض سلام میخواهم به خاطر نشر ترجمۀ سند "درخواست همکاری استخباراتی داؤد خان از امریکا"، اولاً از محترم آقای فواد ارسلا اظهار امتنان نموده و در ثانی از جناب محترم شما به خاطر تحلیل عمیق و نکته دانی تان، اظهار سپاس نمایم.
در ضمن میخواهم به عرض برسانم که در آیندۀ نزدیک، به ارتباط قضیۀ پشتونستان، به استناد این سند (گفت و گوی داؤد خان با کیسنجر) و اظهارات شاهدین عینی، از جریان مذاکرات داؤد خان با ذولفقار علی بوتو، معلومات و تحلیل جالبی را خدمت خوانندگان این پورتال و محققین تاریخ کشور، تقدیم خواهم نمود. با عرض سلام مجدد. داؤد ملکیار


اسم: عبدالواحد    محل سکونت: سدني    تاریخ: 14.12.2016

آقاي ا م از ألمان
سياست و صرافى دو مسلك جدا است، شهيد محمد داود در سياست و مذاكرات تجربه، فصاحت و بلاغه كافى داشت.
يك خواهش برادرانه اين اسم مبارك شما غير شريعى به نظر مى رسد، دير نخواهد بود كه از عالم دين نظر خواست.
وسلام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.12.2016

محترم الله محمد خان
ذکاوت و لیاقت و اهلیت ذره بینی تان را در مسایل مورد بحث ،قابل تقدیر میدانم، احسنت.
ژوند، ژوند، عمر دی ډیر شه الله محمد خانه
په درناوۍ


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.12.2016

خواهر محترم و ارجمند پلوشه جان راستکار
بعد از عرض سلام مسنونه، ژرف ترین مراتب اعتذار خود را مخصوصا به ارتباط سرء تفاهم در مورد جمله « لعنت بر منافقان و ....» خدمت تان تقدیم میدارم، باز هم به روحانیت غازی امان الله، سوگند یاد میکنم که این جمله به هیچ وجه متوجه شما نبوده و من هرگز همچو نیتی را نداشته ام.
من این صحبت را با ارایه همین معذرت، خاتمه داده از ایضاحات و توضیحات مزید در زمینه اجتناب ورزیده و آن را کاملا بی لزوم میدانم.
خدا نگهدار تان


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 13.12.2016

با استفاده از حق اظهار نظر آزاد در باره مضامین به نشر رسیده این پورتال نظر اتی بنده در مورد "درخواست همکاری استخباراتی شهید داود خان از امریکا"

1-رهبر انقلاب در اوایل مذاکره با کسنجر می فرماید:" در جریان سفر قبلی شما برای من این فرصت مساعد شد که هدف انفلاب را در افغانستان به شما تشریح نمایم، که چرا انقلا ب صورت گرفت. همچنان برای من این فرصت مناسب شد که به شما پالیسی عدم انسلاک ما را و روابط ما را در منطقه برای شما تشریح نمایم. بنا بر آن ضرورت به تشریح مفصل نیست."

"بعد از ملاقات قبلی ما کدام تغیر بزرگی صورت نه گرفته است"

2-رهبر انقلاب به ادامه صحبت خود شروع به تناقص گفتن می کند به این متن:" اما تحولات مهمی در سطح منطقه صورت گرفته است که من مختصراً برای شما توضیح مینمایم. یکی از این تحولات تغیراتی است که در روابط ما با پاکستان و روابط بین پاکستان و
هندوستان صورت گرفته است ."

3-کیسنجر: "مشکل را چگونه حل خواهید کرد؟"

بعد از اینکه کدام جواب قناعت بخش در توزیع رهبر انقلاب دیده نمی شود می فرماید که:

:این پیش از وقت است که من در مورد نتایج مذاکرات و تماس های ما پیشگوئی نمایم ، مگر من امیدوار هستم که اگر این فضا ادامه پیدا کند ما خواهیم توانست که این موضوع را به شکل
ابرومندانه حل کنیم."

هیچ کس قادر به پیشگویی یک مذاکره سیاسی و یا دیگر نوع مذاکرات شده نمی تواند در غیر آن مفهوم مذاکره از بین می رود. ضمناٌ سوال آغای کسنجر این بوده که مشکل پشتونستان را چصور حل می کنید و رهبر صاحب زیاد بی جهت هر طرف حرف زده.

4-رهبر انقلاب و معین سیاسی وی بعد از این طرف و آن طرف حرف زدن بدون یک هدفمندی درست راه حل مشکل پشتونستان با پاکستان

از کسنجر که خوب متوجه حرف های شان است می شنوند که:"اما شما شاید این توقع را نداشته باشید که در جریان این سفر شما یک راه حلی خواهید یافت؟".

5-داود: "من از جناب شما تشکر میکنم. من این تذکرات شما را در مورد امنیت هردو مملکت را تائید و حمایت میکنم.".

این موضوع چی جای تشکری را دارد و کسنجر تذکرات زیاد هم نداده بلکه نظر خود رهبر صاحب را تکرار کرده.

6- رهبر انقلاب: " ما میدانیم که اضلاع متحده امریکا یک قدرت بزرگ است و توانائی بین المللی در استخبارات و معلومات دارد، و در ارتباط با آن جنبه روابط ذات البینی ، ما خوشنود خواهیم بود اگر شما ما را از آن تحولات در منطقه با خبر بسازید که تأثیرات منفی در امنیت ممالک منطقه خواهد اشت."

امنیت مناطق منطقه یعنی چی؟

کسنجر که دقیقاٌ پوزیشن بحث را درک نموده چنین پیش می رود:

"ما علاقه داریم که اگر جناب رئیس جمهور یک اندازه زیاده تر و دقیقاً آنچیزی را که به آن علاقه دارند توضیح فرمایند."

بعداٌ مرحوم سردار توضحاتی می دهد که از آن فهمیده می شود که مشکلی با روس ها پیدا کرده است چرا که می گوید:"در منطقه ای ما انواع مختلف منافع و ایدیالوژی ها با یکدیگر در اختلاف هستند ، و زمانی که این منافع و ایدیالوژی ها مختلف با یکدیگر در تماس میشوند همیشه مشکلات بوجود می آید. بناءً من فکر میکنم توانائی های که شما در اختیار دارید به مراتب بزرگتر و کاملتر از وسائل و توانائی های که ممالک کوچک دراختیار دارند."

کیسنجر:: از آنجائی که این بهتر است که در مورد این موضوع در موقعی بحث کنیم که من خودم اینجا هستم ، به عوض این که از طریق تیلگرام وغیره ، شما از همه زیاده تر در مورد کدام خطر مشخص پریشان هستید تهاجم و -حمله به خاک شما؟"

رهبر صاحب:" من فکر نمیکنم تجاوز از خارج کدام چیزی باشد که به وقوع بپیوندد . ما ترسی در آن مورد نداریم ، مگر در
مورد چیزی که پریشان هستیم خرابکاری از داخل میباشد"

رهبر انقلاب می خواهد مشکل داخلی خود را توسط یک کشور خارجی حل کند که خودش با انقلاب خود با همکاری چپی ها به وجود آورده. کسنجر وقت متوجه موضوع است اما رهبر صاحب متوجه موضوع نیست.

7-"اما در پالیسی های خود ، داخلی و خارجی، ما خطی را تعقیب میکنیم که صفت ممیزه طرز زنده گی ماست و برای ما با ارزش است. آین یک خط افغانی است بر اساس روحیه مردم ما و رسم و رسوم ما. بنا برآن یک چنین طرز فکر و روش یعنی یک طرز فکر روش مستقل و خط مستقل شاید متناسب به علاقه چپی ها و راستی ها نباشد."

کجای این مستقل است. با چپی ها انقلاب می کند و ار راستی ها تقاضای کمک استخباراتی بر ضد چپی ها.

8-"اگر دوستان امریکائی ما با ظرفیت ها ی بین المللی که دارند ، اگر خطری را برای مملکت ما احساس کردند ویا دیدند لطفاً به زودترین فرصت ممکن به مااطلاع بدهند."

پالیسی عدم انسلاک چی شد؟ نتیجه این نوع مذاکرات برای وزارت خارجه شوروی که در واشنگتن جاسوس هاس مجرب دارند نا معلوم نمی ماند.

9-"در ارتباط به سیاست خارجی ما که البته شما در آن مورد معلومات دارید ، من میخواهم بگویم که ما به شدت به پالیسی
عدم انسلاک پابند هستیم . و این کمک دوستانه را بر اساس همان پالیسی عدم انسلاک کرده ایم و امید داریم که شمااهمیت این پالیسی برای ما را در نظر بگیرید."

کشور های که سیاست عدم انسلاک را پیروی نمی کنند به اساس همین همکاری ها با هم وصل هستند. هیچ کس در ساحه بین المللی بدون هدف مشخص همکاری نمی کند. نشان دادن این ضعف را کسنجر در هوا درک نموده بود.

کیسنجر:" ما هیچ منفعتی در مختل کردن این پالیسی نداریم."

10-داود:" بلی این یک حقیقت است. ما یک موجودیت مشهود دوستانه اضلاع متحده امریکا را در افغانستان میخواهیم. بادر نظرداشت موقعیت جغرافیائی ما."

کیسنجر: ما هیچ منفعتی در پیچیده ساختن اوضاع شما نداریم، منفعت ما در این است که اوضاع شما بهتر شود. ماهیچ علاقه ای در بوجود آوردن فتنه انگیزی و جنجال برای شما نیستیم."

هدف امریکا دقیقاٌ همین هم بود و انها از اول انقلاب می دانستند که این انقلاب از طرف اولین کشوری که به رسمیت شناخته شد بتاریخ 19.07.1973 از طرف شوروی بود و حالا اگوست 1976 با کسنجر این حرف ها زده می شود.

خلاصه حکم اعدام افغانستان از همین مذاکره سر چشمه خود را باید گرفته باشد.


نه با ساز هوس جوشد نه بر کسب هنر پیچد
طبعیت چون رسا افتد به معنی بیشتر پیچد

بیدل


اسم: janan shafaq   محل سکونت: uk    تاریخ: 13.12.2016

من رد همه اتهامات را که توسط محترم هاشميان بشکل ماده وار صورت گرفته و در آن به اتهمات محترم قاسم باز جواب ارايه فرموده اند تايد ميکنم زيرا محترم قاسم باز حوصله افغان پذيري و انتقاد را ندارند . محترم قاسم باز دوست فيسبوکي ام بود من در معرفي دگروال عبدالعظيم عزيز نوشته بودم که ، لغو تطبيقات و آنهم فقط ٢ روز قبل از اجراي آن توسط کودتاچيان نظامي ٢٦ سرطان يک چيزي تصادفي نبود بلکه پروگام آن قبلاً پي ريزي شده تا بدين شکل احساسات پاک باطني دگروال عبدالعظيم را جريحه دارساخته و وي را از وظيفه اش دلسرد سازند ، محترم قاسم باز با خواندن آن فوراً مرا از لست دوستان خود حذف کرد و ديگر در فيسبوک نديدمش


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 13.12.2016

"" درمنطق هم بی منطقی ها وجود دارد..."" فرمودۀ استاد مرحوم ما !
درپوهنحی ادبیات مضمون منطق درصنف چهارم تدریس میشد وازیک کتاب ضخیم تالیف مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی استفاده میشد.این کتاب بخشهای مختلف داشت ودریک بخش آن بوچود آمدن منطق بحیث یک مضمون مستقل که چطور از فلسفه جدا ساخته شد گنجیده بود- طرز تدریس استادطوری بودکه درهر دو ساعت درسی بین 20 تا 25 صفحۀ کتاب خوانده میشد واستاد بسوالات جواب میگفت. همه محصلین این صنف خصوصا دخترها بتنگ آمده بودیم وقراربرین شدکه ازخواندن بیشتر متن کتاب درحدود امکان جلوگیری شود، زیرا برای امتحان بارما سنگیتتر شده میرفت. چند سوال ازدرسهای گذشته ترتیب کردیم وازشروع درس تا یکنیم ساعت آن بسوالات مختلف که ازطرف استاد مجرب وباحوصلۀ ما توضیح وتشریح میشد، سپری گردید - آنگاه پرسیدیم که بروز آنیده قسمتهای گذشته را مرورکنیم، آنگاه استاد کتاب حاضری راخواست تاحاضری بخواند، وما اینطور فهمیدیم که امروزبخیرگذشته وبریا روز آنیده هم میتوان پلانی بسنجیم - اما قبل ازآن فرمود که برای روز آینده فلان مبحث را که 23 صفحه دارد بخوانید - ما کفتیم اگر اجازه باشد که بروز آینده مباحث گذشته را مرورکنیم، استاد که هدف مارا میفهمید با تبسمی فرمود، نخیر، برای روز آینده همین مبحث راکه گفتنم بخوانید، واز شما امتحان تحریری میگیرم که ببینم چقدر آنرا فهمیده اید واین مبحث نیز بموضوعاتیکه امروز درصنف مطرح شد، ارتباط دارد. ودرضمن فرمود که از سوالات امروزشما وتوضیحات وتشریحاتی که صورت گرفت شاید ملتفت شده باشید که درمنطق هم بی منطقیها وجود دارد...

امروروقتی شکایت محترم مومند صاحب را از(ز.ک. یا ز.ز.)خواندم که اورا بی منطق خوانده است - و درجای دیگر درصحبت دوستانه بین محترمان میرمن پلوشه راستکار و آقای مومند به این جمله ازقلم محترم مومند صاحب برخوردم که ""این انتا گونیزم را در منطق صوری تضاد منطقی گویند.""همان فرمودۀ استاد مرحوم ما بیادم آمد که "درمنطق هم بی منطقیها وجودد دارد..."
اما من در کلکین نظریابی این پورتال نوشته یا تبصره ای بزیر نام (ز.ز. یا ژ.ک.)نیافتم تا بدانم که آنمحترم چه مقصد داشته است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان -13 دسامبر



اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 13.12.2016

مسولین محترم سایت افغان- جرمن انلاین.
مضمون جناب عالیقدر اقای محترم فواد ارسلا تحت عنوان ( ) که در باره مناسبات سیاسی دولت جمهوری محمد داوودخان , و کشور امریکا نوشته شده، این اسناد و این ترجمه یکی از مضامین پر ارزشتر و مهمتر دوران تقریبآ شش سال جمهوریت است.این راپور نه تنها مشت کوبنده به دهن یک عده هذیان ګویان است بلکه این راپور یکی از اسنادهای معتبرست در مورد سیاست، رویش و اجرات دولت جمهوری شهید داوودخان، بهر صورت
ګردانندګان محترم،
اګر شما بزرګان متوجه شده باشید در صفحه چهارم این راپور که توسط برادر حقیقت جو ما اقای فواد ارسلا ترجمه شده بعد از سطر ۳۴ صفحه چارم عین مطلب تا سطر ۳۲ صفحه پنجم تکرار شده، من با اجازه اقای محترم ارسلا از شما میخواهم تا لطفآ ان چند سطر تکراری که در این ترجمه و نوشته پر بها اضافه شده، حذف شود بهتر خواهد بود. باعرض ادب


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.12.2016

جناب محترم مومند صاحب عرض سلام!
به حیث بندهٔ خدا از صدق دل دعا می کنم که هر نوع درد را از وجود شما دور کند و عمر دراز نصیب تان کند.
اما بعد:
اگر چه جناب شما با شروع نظر تان «اولتر از همه به حیث یک آدم شکاک ، صادقانه، باید اعتراف نمایم که اندیشه خود را در زمینه هویت واقعی تان پنهان کرده نمیتوانم،» جاده را یک طرفه ساخته جای برای گفت و گو نگذاشتید. با یک شخص شکاک تبادل نظر کردن آب در هاونگ کوبیدن است.
مومند صاحب عزیز! اگر کسی تا صنف پنج مکتب هم درس خوانده باشد از طرز نوشتهٔ تان هوایدا می گردد که شما بین آن دو اودرزاده ها بی طرف نیستید لطفاً به این قسمت نوشتهٔ تان توجه کنید:
«من ادعا نمودم که در هردو رژیم شاهی و رژیم کودتایی داؤد خان،»
«دوره جمهوریت کذایی و استبدادی سردار داؤد به شیوه سردار هاشم خانی »
ویا:
روز کودتاي «سر طانی»
می بینید که شاهی را نرم و ساده ولی جمهوری را کودتایی داود خان و استبداد می نویسید!؟ حالا خود تان قیاص کنید.
این قانون سیاست است که هیچ زعیم وزیران قوتهای مسلح را داناتر و با سوادتر از خود مقرر نمی کنند ورنه مثل رئیس جمهور مصر جایش زندان است.
محترم مومند صاحب، این قسمت نوشتهٔ تان این هیچ مدان را زیاد متأثر ساخت خود لطفاً توجه کنید.
« شما این اشخاص را به اساس ذوق و سلیقه و „سطح دانش“ خود، قابل پیروی دانسته اید»
در بارهٔ آنهای که من از ایشان نام برده ام، ذوق و سیلقهٔ من در کار نیست لیاقت ودانش شان به همه معلوم است اینکه شما در آن «شک»دارید خود مختارید.
اینکه خداوند به شما علم غیب داده نام های مستعار را می شناسید، من چیز گفتنی ندارم صرف تبریک عرض می کنم.
چون در نتیجه شما تمام نوشتهٔ مرا دروغ پنداشتید و این پراگراف را به آن علاوه كردید.
«لعنت بر منافقان و کسانیکه دروغ میگویند و مسایل ملی را از نگاه منافع ذاتی و شخصی مورد ارزیابی قرار میدهند.»
من برخلاف شما از بارگاه خداوند متعال برای تان استدعا می نمایم که همیشه از جملهٔ نیکان حساب شوید.
من کدام درجهٔ علمی ندارم تا صنف ده درس خوانده ام
با عرض حُرمت


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 12.12.2016

ممنون از آقای ارسلا !

از محترم فواد ارسلا که ملاقات وزیر خارجه امریکا ( کیسنجر )را با داودخان ترجمه نموده وبه دسترس خوانندگان قرار داد از صمیم قلب ممنون بوده برای شان صحت وسلامتی آرزو کرده تا روشنی زیادتر در موضوعات افغانستان را با اسناد نشر کنند تا ازحقایق مردم آگاه شوند. با احترام


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 12.12.2016

جناب بزرگوارعبدالجلیل جمیلی، اجازه دهید نخست بهترین احترامات و سلامهای خویش را توام با دست بوسی ها به حضور تقدیم دارم.سطور زیبا و پر محتوای مورخ11.12.2016 شما را مطالعه و از آن نهایت حظ برده و مطالب مهمی آموختم. من در چندین نبشته او را سردار و از خانواده دور سلطنتی خوانده بودم، با ابنهم اشتباه من تصحیح شد اما در باره کار دانی او مصاحبه ای از آقای ویس ناصری با جناب دکتور صاحب مرحوم علی احمد خان پوپل خوانده بودم که سردار نعیم خان بوی شکایت کنان گفته بود که والله که من می بودم این بچه( منظور وحید عبدالله مرحوم) را کاتب سوم یک سفارت مقرر نمی کردم و برادرم چه مقام و پستی را به او داده ....
به ارتباط سوه استفاده آنچه از چور و غارت رهبران امروز می بینیم نه ظاهر شاه مرحوم و نه مرحوم داود خان مثل اینها بودند. با تجدید احترامات فایقه


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.12.2016



خدمت هم وطن محترم جناب ز.ک
با تعجب فراوان تبصره جناب شما را در پیشانی، جوابیه خود عنوانی محترمه پلوشه راستکار دیدم، نکات ذیل در تبصره جناب شما قابل تذکر است:
یک: جناب شما به نحوی از اختفاءهویت کار گرفته و اسم مبارک تان راتصریح نکرده اید، این کار نه تنها، قاریین گرام و مخصوصا ذوات محترم مخاطب شما را با مغشوشیت هویت جناب عالی مواجه میسازد، بلکه از جانبی هم گستاخی معاف، دال بر بزدلی جناب عالی است.
دو: جوابه من خدمت خواهر هم وطن پلوشه راستکار بود، ولی نظر به دلایلی عندی، جناب شما را به تکلیف .... مصاب ساخت.
سه: اگر جناب شما اینقدر علاقه مند بودید که به وکالت خواهر محترم شمشیر از نیام کشیده و با من داخل مصاف شوید، بهتر بود، انتقادات و اعتراضات خود را به تفصیل و به نام اصلی خود مینوشتید، تا از یکطرف ادعای تان شکل منطقی میداشت و از جانبی هم، قاریین گرام در قسمت هویت جناب عالی مغشوش نمیشدند.
چهار: شما نوشته مرا جنگی و بی منطق تصور فرموده اید، من در نوشته خود بصورت بسیار مؤدبانه، همشیره هم وطن خود را مخاطب قرار داده ام، و کدام اهانتی علیه هیچکسی در نوشته من وجود ندارد، آنچه ممکن جناب شما را مشتعل ساخته باشد همانا عدم اعتقاد من به منطق کذایی و دروغین و فریبنده « دیمکراسی واقعی و معقول » خواهد بود و بس.
پنج: جناب شما تحت انگیزه انتقام بی ربط و بی لزوم مرا، عالم تمام علوم یا عقل عالم خطاب نموده اید، ممکن دلایل خود را در زمینه توضیح فرمایید؟ مگر این گفتار شما مبین مافی الضمیر شما نیست که برخلاف پالیسی این ویب سایت معظم، حق آزادی قلم را از من سلب کنید؟
شش: استاد استادان، داکتر صاحب هاشمیان، محترم نوری ازادی و محترم لمر به حمایت گفتار من مطالبی بدست نشر سپردند، ولی تنها جناب شما، مرا بی منطق و به تحقیر عقل عالم خطاب فرمودید.
روی مبارک و نازنین تان را در عالم غیاب میبوسم.
با عرض حرمت


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.12.2016


بی بی گرانقدر و محترم پلوشه جان راستکار
احترامات این برادر تان را بپذیرید
اولتر از همه به حیث یک آدم شکاک ، صادقانه، باید اعتراف نمایم که اندیشه خود را در زمینه هویت واقعی تان پنهان کرده نمیتوانم، زیرا بازار اسمآ مستعار و اختفأ هویت به شکل مذبوحانه درین ویب سایت گرم است.
به هر صورت شما خواهر محترم، یکی از جملات نوشته مرا در جوابیه خود قرار ذیل کود نموده اید: « من به روحانیت غازی امان الله سوگند یاد میکنم که منظوری جزء، بیان واقعیت های اجتماعی و سیاسی کشور ندارم، من خوشبختانه، نه شاه پرست بودم و نه داؤد پرست، تبصره من در مورد دو وزیر دوره شاهی و کودتایی در توازن کامل قرار داشته و مبین صداقت ادعای فوقالذکر است.»
بی بی محترم! شما بعد از کود کردن پاراگراف فوق، در مورد نوشته من چنین تحریر و ابراز نظر فرموده اید: « من این صداقت مومند صاحب را قبول میکنم ولی اگر قضاوت شان در مورد این دو وزیر جنگ( دفاع) ملاک عمل قرار گیرد، پس چرا وزیر دفاع حبیب الله نتوانست از کشتن او جلوگیری کند.......
شما در اخیر تبصره تان، نظر شخصی و برداشت تان را در مورد نوشته های چند هم وطن گرانقدر ابراز و به عین شکل یک دانشمند محترم دیگر، که توصیه ممثلی بعمل اورده بود، توصیه نموده اید که:« اگر ما در باره شاهی و جمهوریت مینویسیم باید مثل سیستانی صاحب و داکتر صاحب کاظم و داکتر صاحب زمانی ولمر صاحب مستند و بدون حب و بغض بنویسیم ...»
بی بی گرانقدر! لطفا به عرایض این هم وطن کوچک تان گوش فرادهید و قاریین گرام هم از روی مهربانی قضاوت فرمایند:
یک: در قسمت اول نوشته تان اعتماد خود را به « صداقت » گفتار من ابراز داشته ولی در قسمت اخیر، پیشنهاد نموده اید که باید مانند ذوات مورد علاقه تان ... مستند و بدون حب و بغض بنویسم.
این انتاگونیزم را در منطق صوری تضاد منطقی گویند.
دو: برداشت شما کاملآ، با آنچه من در مورد دو وزیر دوره شاهی و جمهوری نوشته ام مباینت دارد، بدین معنی که من ادعا نمودم که در هردو رژیم شاهی و رژیم کودتایی داؤد خان، اصل انتخاب وزرای دفاع شان را روی محور سلایق و روابط خونی و نژادی و یا عبارت روشن رابطه « سرداری » میچرخید، نه اصل لیاقت و کار دانی و اهلیت مسلکی.
من در زمینه در دوره شاهی از سه جنرال بسیار ورزیده اوردو، یعنی شهید جنرال کته وازی، شهید جنرال خان محمد خان مشهور به مرستیال که در دوره جمهوریت کذایی و استبدادی سردار داؤد به شیوه سردار هاشم خانی سر به نیست شد وهم جنرال کریم مستغنی نام بردم، که هر سه ذوات مذکور نظر به لیاقت ، اهلیت و درایت و سوابق کار شان، مسلما نظر به سردار خان محمد بارکزِی وزیر دفاع شاهی، شایسته تر و مستحق تر بودند. واین یک واقعیت مسلم است. در مورد وزیر دفاع دوره شاهی شایعه ای در آن زمان در محیط پخش شده بود که موصوف در روز کودتای سرطانی، در زیر زمینی خانه خود مخفی شده بود، الغیب وعندالله.
سه: شما پیشنهاد و توصیه نموده اید که به ارتباط دوره شاهی و کودتایی داؤد خان، باید مانند اشخاص مورد نظر شما مستند و بدون حب و بغض نوشته شود.
درین مورد نکات ذیل قابل تأمل است:
یک: شما این اشخاص را به اساس ذوق و سلیقه و سطح دانش خود، قابل پیروی دانسته اید، سوال درین جاست که شما خودتان تا کدام اندازه از سطح علم و دانش مسلکی و تحقیقی در زمینه برخور دار هسید که به مدار آن، همچو حکمی را صادر میکنید، بد نخواهد بود که از تبحر علمی و تحقیقی خود در زمینه ما را مطلع سازید.
دو: تذکر تنها چهار نفر محترم فوق الذکر شما چنین میرساند که درین ویب سایت بزرگ و معظم تنها و تنها ذوات مذکور اند که مستند مینویسند و بقیه تمام نویسندگان فاقد همچو اهلیت اند، در حالیکه در ارشیف این ویب سایت و همچو همین حالا در قسمت تحلیل ها مضامین و مقاله های دانشمندان عالیمقامی وجود دارد که مراجعه به ادعای شما را از بیخ و ریشه رد میکند، ایجانب از تذکر نام های این ذوات به خاطری اجتناب میورزم که مبدا اسم یک عده بزرگواران از قلم بماند و با عین مشکل غیر عادلانه شما مواجه شوم.
سه: در زمره اسمأ متذکره شما، نه تنها، دانشمندی محترمی دایم در زمینه موضوعات سیاسی مواقف غیر عالمانه و کاملا اقتضایی اختیار میکند بلکه بد تر از آن تحت نام مستعار « عین الدین راستگو » از تحقیر و تذلیل دیگران احساس تلذذ و عقده کشایی میکند.
چهار: هیچ انسان مدنی ودارای شعور سیاسی در موارد مسایل اجتماعی، کلتوری، تاریخی و سیاسی از تمایلات حب و بغض خالی شده نمیتواند و شخصیت های محترم مورد نظر شما نیز از این قاعده مستثنی نیست.شاعری گفته است:
درین دنیا کسی بیغم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد
پنج: من متکی به مشاهدات زندگانی و معلوماتی که از تاریخ معاصر کشور دارم، متأسفانه به هیچصورت نمی توانم مشروعیت کودتا را علیه یک نظام قانونی کشور قبول کنم، این یکی از مسایلی است که نظریات مرا به ارتباط دوره کوتایی در نقطه مقابل، نظریات یک عده ذوات محترم مورد نظر شما قرار میدهد، هم چنان نظام یک حزبی دوره کودتایی را، به نحوی از انحاءپیروی از نظام های خود کامه ماکسیست و توتالیتر تلقی مینمایم.
شش: آنچه من در نوشته خود در مورد رأی اعتماد شهید میوندوال و انتقادات مرحوم صداقت وکیل کامه ننگرهار و هم در مورد بی کفایتس وزرای دفاع دوره شاهی و رژیم استبدادی کودتایی نوشتم همه مستند و درج تاریخ معاصر کشور ماست.
لعنت بر منافقان و کسانیکه دروغ میگویند و مسایل ملی را از نگاه منافع ذاتی و شخصی مورد ارزیابی قرار میدهند.
با عرض حرمت
تذکر: من به تکلیف مزمن گردن مصاب بوده، از طرفی هم مشکل کمسوادی در میان است ، امیدوارم اغلاط و نارسایی های املایی و تایپی مرا به دیده اغماض بنگرید. تشکر


اسم: نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.12.2016

محترم شاغلی عزیز خان تحریک، سلام او هر کله!

ستاسو په لیکنه « د سقاو زوی چا واک ته ورساوه، ۹ د دسمبر » کې ، نوی مطلب تاسو راوړی، چې د سقاو د ملي ضد بغاوت د قوي کولو لپاره د هغه وخت روسي شوروي دولت یو لوی لښکر د منځنی آسیا د کسانو نه جوړ او افغانستان ته یې د اماني دولت د سقوط لپاره رالیږلای وه، زه دا موضوع په بشپړ ډول نه تائید کوم. غل بچه سقاو د انګریزي استعمار چیانو یوه ماهره انتقالي پروژه وه د هغه عظمیم آزادي پال امان الله خان د منځه وړلو او د خپل اعتمادی کس نادر خان د نصب کولو لپاره ، نه د روسانو...!اما هغه فکري تضاد هم زه په نظر کی نیسم، چې زمونږ ملي قهرمان د استقلال محصل امیر امان الله خان یو منور خدای پرسته مسلمان وه او روسي دولت د ماتریالیستی مشرانو له خواء په کمونیستی مفکوره اداره کیده. لیکن د غازي امان الله خان انګلیسی ضد کلک دریځ د روسانو د هغه وخت د کمونیستی دولت د سیاست سره سمون خوړ او روسی دولت امانی دولت که څه هم په تاکتیکی لحاظ، تائید کاوه.

تاسو جناب که روسیه کی استوګن یاست او که وخت او امکانات درته میسر وي، د روس دولت د تاریخ آرشیفونه له نژدی وګوری او د هغوی چلند د اماني ویاړمن لس کلن دولت سره نور هم راوسپړی، دا به زمونږ د ګران افغانستان د تاریخي مسائلو د بل اړخ یو بل وضاحت هم وي.

په درنشت


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 11.12.2016

سلام و عرض ادب خدمت خوانندگان و نویسندگان پورتال افغان جرمن آنلاین!
اولتر از همه آن ذوات محترمی که در کمال ادب با کلتور افغانی دربارهٔ تبصرهٔ من اظهاراتی نموده اند تشکر می نمایم.
فکر می کنم از تبصرهٔ من برداشت غلط صورت گرفته یا منی بیسواد آنرا درست افاده کرده نتوانسته ام.
من در مجموع خلاف روشن شدن زوایای تاریک تاریخ وطنم نیستم علاقه دارم تا از طرف اشخاص و افرادی که صلاحیت های در زمینه دارند به این کار ملی ادامه دهند. ولی تا جای که از تبصره های بعضی دوستان ما دیده شده، گپ از روشنگری قضیه به مسایل فاملی و شخصی کشانده شده است.
نمونهٔ آن همین تبصرهٔ محترم مومند صاحب در زمینه است چنانچه محترم کاسی صاحب مسٔول این بخش می نویسند:
«من زمری کاسی قصدا نوشتهء مومند صاحب را با کمی سانسور نشر کردم»
پس دیده میشود که این نوشته هم از سر و تنه اش چیزکی قیچی شده است ورنه آتشبای دوباره شروع میشد.
جناب محترم مومند صاحب می نویسند:
«من به روحانیت غازی امان الله سوگند یاد میکنم که منظوری جز، بیان واقعیت های اجتماعی و سیاسی کشور ندارم، من خوشبختانه نه شاه پرست بودم و نه داؤد پرست، تبصره من در مورد دو وزیر دوره شاهی و دوره کودتایی، در توازن کامل قرار داشته و مبین صداقت ادعای فوق الذکر است.»
من این صداقت مومند صاحب را قبول می کنم ولی اگر قضاوت شان را در مورد این دو وزیر جنگ(دفاع) ملاک عمل قرار گیرد، پس چرا وزیر دفاع حبیب الله نتوانست از کشته شدن او جلو گیری کند؟ چرا وزیر دفاه امان الله خان نتوانست از شورش های ضد امانی جلوگیری کند؟ چرا وزیر دفاع حبیب الله کلکانی که تازه جنگ را تجربه هم کرده بود نتوانست آنرا تغیر دهد.همین طور وزرای دفاع نادر خان، تره کی، امین، کارمل، ربانی، ملا عمر، حامد کرزی و اشرف غنی.
هم چنان وزیر دفاع شوروی وقت و به گفتهٔ مردم وزیر دفاع سوپر قدرت امریکا، حتی یک نویسنده و ژورنالست جرمنی نوشت: «سوپر قدرت دنیا (امریکا)در ریگ های عراق غرق میشود»
اگر ما در بارهٔ شاهی و مجهوریت می نویسیم باید مثل محترم سیستانی صاحب، محترم داکتر صاحب کاظم، محترم لمر صاحب و محترم داکتر زمانی مستند و بدون حُب و بُغض بنویسیم.
هم چنان شرایط زمان و مکان را از نظر دور نداشته باشیم به فشار های داخلی و خارجی هم نیم نگاهی به اندازیم از شرایط سیاسی، اقتصادی داخل و خارج هم چشم پوشی نکنیم. در نوشتهٔ های خود از مهمان همسایهٔ خود نقل القول نکنیم شاید بهتر باشد.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 11.12.2016

از پای بوسی شاه تا انتقاد !
درهمین دریچه نوشته شده است که باجه مرحوم ظاهرشاه ، آقای امین فرهنگ مینویسد :

"اعلیحضرت خودش باری برای یکتعداد هموطنان در روم قصه کرد که وقتیکه میوندوال را احضار نمودم و برایش ابلاغ کردم که کابینه جدید را بسازد بی محابا خودرا پیش پاهایم انداخت و شروع به بوسیدن بوتهایم کرد. ولی من ( پادشاه ) اورا بلند کرده گفتم که : صدراعظم صاحب ! در دربار افغانستان این کار معمول نیست. "
آقای میوندال بعدآ شاه و آقای موسی شفیق را آب فروش خطاب نموده و گفته بود تا این شاه است واین قصر ها، مردم افغانستان روی خوبی را نمی بینند.

آیا چوکی مقام صدارت به این چاپلوسی ، پای وبوت بوسی شاه می ارزد ؟؟ و چرا شاه یک شخص چاپلوس را بحیث صدراعظم تعیین نمود ؟؟


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 11.12.2016

افشأ یک راز بزرگ در تبصره استاد صاحب هاشمیان
بعد از تبصره کوچک من در مورد دو وزیر دفاع بی کفایت دوره شاهی و دوره کودتایی داؤد خان، استاد صاحب هاشمیان خاطرات خود را به ارتباط وزیر دفاع دوره شاهی و ملاقاتیکه مبان شان در کدام محفل عروسی در جنوب کلیفورنیا صورت پذیرفته بود، وزیر دفاع در جواب سؤال داکتر صاحب هاشمیان ابراز میدارد که: اداره استخبارات وزارت دفاع چندین بار بمن راپور داد که کودتای به رهبری سردار داؤد خان در شرف تکوین است.
وزیر دفاع خان محمد « نه لوی درستیز » این جریان را چندین بار به حضور شاه به عرض میرساند و شاه هر بار این راپور تحریری را بی ارزش دانسته و با انگشت خود آن را دور انداخته و سر انجام به وزیر معتمد دفاع خود « نه لوی درستیز » هدایت میدهد که از آوردن همچو راپور ها در آینده بپرهیزد.
نخست خانه شاه اباد که با وجود همچو راپور های مربوط کودتا، آغه لاله خود را محاکمه و اعدام چه، که حتا در خانه اش نظر بند نساخت.
ثانیا شاید شاه فکر کرده باشد که داؤد با تمام غرور و شهرت ملی و بین المللی خود چطور حاضر خواهد شد که به عمل زشت، ناجونمردانه، سخیف و خلاف قوانین کشور، یعنی کودتا دست بزند؟
ثالثا هردو شاه و داؤد خان مانند « تگ و تگمار » در بین خود به توافق رسیده بودند و صحنه سازی کردند.
به هر صورت افشأ همچو راز بزرگ از زبان وزیر دفاع « نه لوی درستیز » دوره شاهی شایان اهمیت است.
در مورد تلقی « تگ و تگ ماری » شاه و .... داؤد خان باید علاوه کنم که: الغیب و عندالله
تشکر از استاد صاحب هاشمیان که هم وطنان را از همچو راز بزرگ خبر ساختند.


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 11.12.2016

برادر محترمم آغای احسان لمر!
با در نظر داشت تبصرهٔ مورخ ۱۰ دسمبر ۲۰۱۶ شما در ابراز نظرها و بخصوص در مورد شهید سید وحیدالله - همین قدر برویت اسناد وزارت امورخارجه به اطلاع شما میرسانم که موصوف / وحید عبدالله - سردار نبوده! / و هویت مکمل ایشان // سید وحیدالله پسر شهید مرحوم سید عبدالله خان سابق ومدیر عمومی سیاسی وزارت امورخارجهٔ افغانستان است/ و پدر شان در دههٔ سوم و چهارم قرن بیست قبل از پسرش در زمانیکه هیأت ۳ نفری افغانستان تحت ریاست شان بصفحات شمال کشور برای رسیدگی به تخریبات / دریاهای پنج و آمو و کشک و مرغاب / رفته و با هیأت شوروی تخریبات را در ساحه میدندند و با کشتی روسها بر دریای آمو سیر و نظارت میکردند - هر سه نفر هیآت افغانستان در دریای آمو غرق و کشته شدند ؟؟؟ و چون شهید سید وحیدالل یگانه پسر فامیل بودند - گلیم شان در رابطه با دوستان شوروی !؟! جمع شد!
و اما مادر مرحومهٔ موصوف - خواهر مرحوم محمد شعیب مسکینیار و مرحوم محمد ابراهیم نوری و مرحوم محمد حسین غمین بوده و محترم نبیل مسکینیار بنیاد گزار و صاحب امتیاز تلویزیون آریانا افغانستان پسر مامای وی میباشد.
و در اخیر یک عرض عاجزانه!! ما وشما هزار ویک بیچارگی داریم و دشمنان بد گهر بی شمار و قرار مقوله های ملاهای ما - شیطان هم تا روز دفن انسانها بدنبال اوست ولی با دفن انسانی از تعقیب او دست میکشد ولی ما تا جهان است دست به یخن هم و جشن دشمنان را چاقتر میکنیم که چرا؟
سویهٔ تحصیلی بجای خود ولی با توجه بروزگار قهرمانسازی ها و جهاد پروریهای امروزی - سید وحیدالله را که با تجربهٔ کاری اش خوب میشناختم - افغان مرد میدان با نا موس وبا شهامت و بی ترس و بسیار بسیار از بوت پاکی ها دوُر بود و عبادت خالق خودرا فراموش نمیکرد به تناسب دوران وزارت امورخارجهٔ بدبخت ما بعد داودخان شهید! - از حفیظ الله امین تا امروز؛ هیچ کسی خلای هیمن سید وحیدالله را بر این کرسی پر نکرده است و در تمام ماموریتهایش فقط یک خانهٔ معمولی در وزیر اکبرخان آن زمان بود که آنرا هم چور کردند . با سلام مجدد .


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 10.12.2016

قضاوت بیطرفانه !

دردوران ظاهر شاه و داود خان در وزارت دفاع ، قدرت اصلی از نگاه نظامی به لوی دزستیز ارتباط ، و وزیر دفاع شکل سمبولیک داشت. در هر دو دوره، جنرال غلام فاروق خان در دوران نظام شاهی ، جنرال مستعنی و جنرال عبدالعریزخان در نظام جمهوری اشخاص تعلیم یافته و وطنپرست بودند. آقای مستعنی در ترکیه و دگرجنرال عبدالعزیز در هندوستان و ترکیه تحصیلات عالی داشنتد .

افسوس در آن است هستند کسانیکه یااز ناآگاهی یا عقده ، نوشته های غلط را مینویسند و وقتیکه کسی متوجه شان ساخته است چندین بار از <<غلط نوشتن >>خود شان اعتراف کرده و دربعضی موارد پافشاری کرده اند.

وقتیکه یک دوره را عرضیابی میکنیم با ید در باره آن نظام ، کارهای خوب و خراب آن قضاوت شود .
چون دوران 5 سال جمهوریت کار های زیادی صورت گرفت وتا آخرین روز امنیت و اقتصادکشورروبه بهبود بود چشم پوشی نموده بالاخره نوشته میشود بعد از دوره 5 ساله جمهوری نظام کمونیستی آمد مسولیش نظام گذشته است لذا بااین قضاوت ، دوران پادشاهی حبیب اله خان ، دوره آرامی بود امان اله خان کشور را به اغتشاش آورد و فرار کرد پس امان اله خان باعث وخامت اوضاع شد وباید آن طور قضاوت شود؟؟
با احترام


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 10.12.2016

آیا اعلیحضرت امان الله خان واقعاً قهرمان ملی است؟
هزاران و میلیونها بار میگویم بله، چونکه: او بعد از اعلان استفلال ــ بنیاد معارف عصری را گذاشت ــ مطبوعات بیدار گر را توسعه داد ــ وطن مان را به جهانیان شناساند ــ شهر سازی جدید و مدرن را اساس گذاشت ــ قانونگذاری را تهداب گذاشت ــ موسس شورای ملی است ــ در جهت رشد صنایع و موسسات تولیدی گامهای متین گذاشت و ....
بعد از تجاوز شوروی از قوماندان سید جگرن، قوماندان ذبیح الله، قوماندان صافی از فرقه اسمار، قوماندان امین وردک و صدهای دیگر هم باید بحیث مدافعین این وطن یاد کرد....


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 10.12.2016

جناب مومند صاحب! با عرض ارادت، عدهء از هواداران ح.د.خ. جناح پرچم وخلط شده با شورای نظار امروز در همه سایت ها الکترونیکی از «جنبش دهقانی» حبیب الله کلکانی سخن می زنند، مانند کلمه « قطعات محدود قوای شوروی» که بار اول وزیر دفاع وقت شوروی آنرا یاد آور شده بود و سالها آنرا تکرار نمودند.


اسم: افغان جرمن آنلاین    محل سکونت: المان     تاریخ: 10.12.2016

غني: غازي امان الله خان افغانستان ته خپلواکي ګټلې او ملي اتل دی!

ولسمشر محمد اشرف غني د ښاري پراختیا د عالي شورا په پنځمه غونډه کې، چې د دارالامان په ماڼۍ کې جوړه شوې وه وویل، امان‌الله خان د افغانستان د خپلواکۍ ګټونکی او ملي اتل دی.
ولسمشر غني له دې مخکې هم د آقینې په بندر کې د ترکمنستان – افغانستان د اورګاډي لارې د پرانیستلو پر مهال، پخوانی پاچا امان‌الله خان ملي اتل بللې وو، چې د ښاغلي غني دا څرګندونې د یو شمیر سیاسي کړیو له توند غبرګون سره مخ شوې.
د احمدشاه مسعود د بنسټ مشر احمدولي مسعود په کابل کې د یوې خبرې غونډې پر مهال وویل، د افغانستان د ولسمشر دا څرګندونې د اساسي قانون او ملي ګټو خلاف دي. مسعود له ولسمشر غني څخه وغوښتل ترڅو په دې هکله وضاحت ورکړي، چې ولې یې د احمدشاه مسعود لقب د غازي امان‌الله خان لپاره کارولی دی؟ خو ولسمشر غني نن د خپلو خبرو پر مهال وویل چې افغانستان د څو زره کلن تاریخ په درلودلو سره زیات اتلان لري.
د سیاسي چارو کارپوه سعید کریمي وايي: که د احمدشاه مسعود کورنۍ پوهیده، چې مسعود ملي اتل دی بیا یې دومره اندېښنه نه درلوده، ټول پوهیږي، چې مسعود ته دا لقب د ټوپک او امریکایانو په غوښتنه ورکړل شوی دی، ډېر نه، لس کاله وروسته به څوک نوم هم نه اخلي.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 10.12.2016

با تائید سطوری زیبا جناب داود مومند و استاد هاشمیان بزرگوار، توجه خواهر گرامی پلوشه راستکار از هالند را به نکات ذیل جلب می نمایم که:
ضبط کن تاریخ را پاینده شو ******** از نفسهای رمیده زنده شــو
دوش را پیوند با امروز کن ******** زندگی را مرغ دست آموزکن
رشته ایام را آور بدست ******** ورنه گردی روز کور و شب پرست
سـرزند از ماضی تو حال تو ******** خیـزد از حال تو استقبال تو
مشکن ارخواهی حیات لازوال ******** رشته ماضی ز استـقبال و حال « اقبال»
محترما! روزی رسید که انجنیر محمد کبیر خان را وزیر فوائد عامه مقرر نمودند، سردار محمد هاشم خان صدراعظم بجواب تشکر وی گفت ما در تخته شطرنج یک دانه کمبود داشتیم که بجای رخ یا فیل یا وزیر کلوخ را مانده ایم ( مراجعه نمائید به یادداشتها داکتر قیوم خان برادر دکتر عبدالظاهر مرحوم). پس ملت افغان نزد انها ارزش کلوخ را داشت ....
جناب مومند به دو سردار بی کفایت اشاره نموده بودند.به اجازه شما و دیگر بزرگواران
من اشاره کنم از سردار نور احمد خان اعتمادی سالها کدر وزارت خارجه، وزیر خارجه صدراعظم نا موفقی که قصد خود کشی داشت اما در پست سفیر کبیر جمهوری افغانستان در اتحاد شوروی و یکی از برندگان جایزه لنین از جانب شوروی گردید، سردار وحید عبدالله (دپلومه دور ابتدائیه مکتب استقلال) (به نقل از پوهاند نظر محمد خان سکندر و هم سردار محمد نعیم خان که به دکتور غلی احمد خان پوپل گفته بود ــ مصاحبه ویس ناصری با دکتور پوپل مرحوم) با افراط و تفریط کاری هایش زمینه ساز برخورد لفظی مرحوم داود خان با برژنف مساعد گردید. از والاحضرت غلام حیدر خان مومند صاحب نوشتند، والاحضرت قوماندان گارد و امثال شان که باعث سقوط نظام و افغانستان گردیدند و............
من طرفدار نوشتن بدون توهین و بهتان و افترا و دروغ برای دریافت حقیقت می باشم.با تجدید احترامات


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 10.12.2016

بچه سقو را کی به قدرت رساند؟
این عنوان یک مقاله کوتاه و مختصری است که جناب محترم عزیز تحریک در قسمت تحلیل ها بدست نشر سپرده است.
جناب عزیز تحریر به استناد یک فلم مستند روسی « ان تی وی » در سال دوهزارودو مینویسند که « روس ها به همکاری کشور های آسیای مرکزی و امیر بخارا یک لشکر بزرگی متشکل از ملیتهای ازبک،تاجک،قزاق، ترکمن و تاتار در لباس افغانی از دریای آمو گذشتانده و همه شان را بمناطق،تخار،کندوز،بلخ،جوزجان،سمنگان، بغلان، پنجشیر و پروان سوق داده و تحت زعامت بچه سقو ارگ شاهی را اشغال و بچه سقو را به تخت سلطنت جلوس دادند.»
مطالعه مطالب فوق الذکر لکچر پوهنتونی استاد بزرگوارم، پوهاند فضل ربی پژواک را که درخشان ترین ستاره استادان پوهنتون کابل بود به خاطرم آورد، بدین مفهوم که بعد از اشغال قدرت توسط سقوی های مدنیت سوز، جریده « پراودا »ارگان نشراتی حزب کمونست اتحاد شوروی نوشت که: در افغانستان انقلاب دهقانی صورت پذیرفته است.
درین شکی نیست که در بدو امر دولت شوروی از تولد یک دولت ملی ضد انگلیس تحت زعامت غازی امان الله استقبال کردند و دولت شوروی اولین کشوری بود که حکومت غازی امان الله را به رسمیت شناخت، ولی به هیچصورت دولت شوروی طرفدار استقرار یک دولت ناسیونالست بصورت متداوم در کنار کشور و متصرفات خود نبود.
امیدوارم هم وطنان صاحب نظر در زمینه ابراز نظر نمایند.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 10.12.2016

قدرمن سیستانی صیبه سلامونه مې ومنۍ او مننه چه د اڅړ صاحب لیک ته مو « اتلان....» زموږ پام وګرځاوو.
د آڅړ صاحب لیک، یو د هغو لیکونو نه دئ چه د لیکل ټول معیارونه یعنې منطق، فلسفه، ادبیات، حسابی خواوې او اړخونه او نور پکشې میندلئ شوو چه د نړیواله په معیارونو یا بڼسټ لیکل شوای دئ.
زما هیله دا ده چه دغه لیک په دری، پشه یی، ازبکی او نورو ژبو کېئ دې ترجمه شی او د پښتو ( وایکی ) کشې دې هم درج شی.
اڅړ صیبه تاسو ته ځولۍ ځولۍ گلونه در وړاندې کوم،
دښو هیلو سره.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 10.12.2016

مقالۀ محترم (سرلوح مراد زی) و تبصرۀ محترمه پلوشه راستکار
بعدازرویکار آمدن داکتراشرف غنی بحیث رئیس جمهور افغانستان، درمدت یکسال اول اورا (متفکر درجه دوم جهان) نابغه و چی، و چی میخواندند، واگرچه خبرداشتم که اکثریت آراء حقیقی درانتخابات را او برده بود، اما بعدازآنکه بخاطرحفظ چوکی ومقام درتحت فشار اجنبی حکومت 50% را قبول کرد، هیچکاه اورا متفکر ونابغه و...نخوانده ام. لیکن بعدازخواندن مقالۀ محترم مرادزی صاحب که درین پورتال نشرشده، میخواهم نه زیاد، بلکه اندک تغییر موقف بدهم وداکتر اشرف غنی را(سیاست مدارخوب) بخوانم.
محترم مرادزی صاحب جریان ششمین کنفرانس قلب آسیا وحضور زعمای افغان را درآن کنفرانس مورد تبصره قرارداده مینویسند که: "زعیم افغانستان درنوبت گفتارخویش به آن امدادی که پاکستان برای اموربازسازی درافغانستان کرده، مشاورامورخارجی صدراعظم پاکستان سرتاج عزیزرا مخاطب قرار داده به اوگفت:"ازین امدادشما ممنونم، اما این بهترخواهد بودکه شما این پول را درخاک خود به ضد تروریزم بکار اندازید."
مرادزی صاحب میگوید:"این نوع بیانات ولسمشرغنی درکنفرانس بین المللی قلب آسیا، علاوه برآنکه ازآمال وخواسته های افغانها نمایندگی میکند، بزبان بسیار ساده ومنطقی نمودار یک نفرت شدید افغانها درمقابل پاکستان نیزمیباشد. ولسمشرغنی درحقیقت این ضرب المثل پشتورا به پاکستان رساند که ( له خیره موتوبه ده، خوسپی دی راحخه وشره!- ازخیرتو توبه گارم، اما سگ دیوانه را که بجان من رها کرده ای، دورساز !) وبه پروتست خود با این کلمات ادامه داد:" طالبان بدون امداد پاکستان، یک ماه هم به پا ایستاده نمیتوانند." (ترجمه از متن پشتو).
"خطاب ولسمشرغنی به نمایندۀ پاکستان سرتاج عزیر به الفاظ صریح وموثر، درحقیقت تکرار بیانات یکقرن پیش غازی امان الله خان بود که بهنگام اشغال سلطنت وزعامت درجلسۀ بزرگ بمناسبت اعلان استقلال افغانستان، سفیرآنوقت انگلیس را با شوردادن شمشیربرهنۀ خود مخاطب قرارداده گفته بود:" تا آنوقت این شمشیرراغلاف نمیکنم که استقلال کشورخودرا بدست نیاورده باشم." و آنگاه از سفیر انگلیس پرسید که "فهمیدی !" و سفیر هم بجواب اعلحضرت گفت: "بلی فهمیدم." (ترجمه ازپشتو).
بعقیدۀ محترم مرادزی صاحب :" دوبیانیۀ فوق الذکر ولسمشرغنی درکنفرانسی مانند(قلب آسیا) که نمایندگان همه کشورهای دنیا درآنجا حضورداشت، تشت بدنامی ورسوایی پاکستان را از بام انداخت." (ترجمه ازپشتو).
مقالۀ مرادزی صاحب طویل ومفصل و مبتنی برشواهد واسناد تاریخی است ودرقسمت اخیرآن ازآوازه ای درمیدیای پاکستان خبرمیدهد که پاکستان متوجه رسوایی خود درکنفرانس (قلب آسیا) شده ومیخواهد یک جرگۀ زعمای پشتون، ازقبیل(زعیم حزب نیشنل عوامی اسفندیار ولیخان- زعیم حزب عوامی ملی پشتونخواه محمودخان اخکزی - زعیم حزب جمعیت العلمای اسلام مولانا فضل الرحمن -زعیم حزب جماعت اسلامی سراج الحق و زعیم حزب وطن آفتاب احمدخان شیرپاو) را بکابل بفرستد تا درزمینۀ ترمیم مناسبات افغانستان وپاکستان سعی نمایند. مرادزی صاحب بداکتراشرف غنی هوشدارمیدهد که اگر چه کابل مانند خانۀ خودپشتونها است وهروقت که بیایند خوش آمدند، اما اگر صلاخیت کافی نداشته باشند، مذاکرات شان بااشرف غنی بیفایده میماند ورواب خرابتر خواهد شد -هکذا به اشر غنی هوشدار میدهد که اکر این هیات صلاحیت کامل نداشته باشد، ازمذاکرات سیاسی با آن خودداری کند.
مرادزی صاحب درموردصلاحیت هیات سیاسی یک مثال تاریخی را هم بیان کرده که : زعیم فقید پشتونها مرحوم عبدالولی خان را صدراعظم وآمرنظامی آنوقت پاکستان ضیاء الحق احضارکرد وبرایش گفت : میدانم داکتر نجیب الله زعیم افغانستان دوست شماست، اگر بکابل بروید وبه او بگوئید که استعفی کند که درآنصورت صلح میشود وروابط بین دوکشور بهترمیشود - مرحوم ولیخان گفت من به ضیاء الحق گفتم :اگر داکتر نجیب الله ازمن تقاضا کند که ضیالاحق دوست شما هم میبباشد، به اوبگوئید که اونیزازین چوکی ومقام خود استعفی بدهد، درآنصورت شما به تقاضای او چه خواهید گفت؟ (ترجمه ازپشتو).
بهرحال، مقصد هاشمیان ازگزارش بالا اینست که من تاکنون کدام لقب مناسب به داکتر اشرف غنی یافته نتوانسته بودم. اما اینقدر ملتفت شده ام که تپ وتلاشهای اخیر اشرف غنی
زعمای پاکستان را که دشمن تمامیت ارضی افغانستان میباشند، درنزد دنیا بی حیثیت ومنافق ساخته است، واین حقیقت را هم بچشم سرمی بینیم که دراثر همین مساعی پاکستان بطرف انزوا روان است که مساعی داکتر خلیلزاد درامریکا وهم درکتابش نیز به شناختاندن چهرۀ واقعی وکثیف وغداریهای پاکستان مفید ومثمر بوده است. بنابرآن من اکنون حاضرم لقب (سیاستمدارخوب درمناسبات خارجی) را بداکتر اشرف غنی قایل شوم، ولی در امور سیاست داخلی هنوزهم تاکمر درخندق بند مانده است.
پیرامون انتقاد محترمه پلوشه جان راستکار که ایشانرافقط از طریق نوشته ها وتبصره هایشان میشناسم، من تبصرۀ محترم مومندصاحب را بدقت مرورکردم و درآن غیر ازتصویر شناختی که خودش از قدرتمندان سابق داشته، کدام خطاب زشت یا بیحرمتی به اشخاص، بشمول همان زمامداران، ندیدم. وما همه که رفتنی استیم، باید شناخت وخاطرات خود راازحکومتها و مدیران شامل در حکومتها، به نسل اینده بسپاریم.
اینک من هم یک خاطرۀ خود ازمرحوم سترجنرال خانمحمدخان سابق وزیردفاع رادرینجا بیان میدارم: چندبار ازآن مرحوم که درسندیاگو(فاصله یکنیم ساعت توسط موتر ازمنزل من)اقامت داشت، تقاضای یک مصاحبه راکردم که نپذیرفته بودند- تصادفا یک شب دریکمجلس هردویما حضورداشتیم ومن ارمیزبان تقاضا کردم که بوقت صرف غذا چوکی مرا به میز سترجنرال صاحب بگذارد. اینکارصورت گرفت ودران ممیزدونفردیگرهم بود که باخود وزیرآمده بودند وشاید اعضای خانواده اش بوده باشند که من خوب نمیشناختم.. بمرحوم گفتم که اززبان مرحوم دگرجنرال نذیرسراج شنیده ام که شعبۀ استخبارات وزارت دفاع راپورهای زیاد دربارۀ کودتای محمدداودخان بشما می آورد وشما امرکرده بودید که دیگر این نوع راپورهارا نزد من نیاورید. آیا این درست است ؟ فرمود، بلی درست است. گفتم جناب شما مسئدول دفاع ملت ومملکت بودید وبالاخره از طریق کودتای محمدداودخان خودشما وحکومت شما از بین رفت، چرا اینقدربه اموراستخبارات وامنیت بی توجه بودید؟ گفت: هربارکه به ارگ میرفتم آن راپورهارابه پادشاه میدادم، میخواند وبا نوک کلک مسترد میکرد، تا اینکه یکرورامرداد که دیگر این نوع راپورهارا نزدمن نیاورید. آنگاه من هم به آمراستخبارات گفتم این نوع راپورهارادیگرنزد من نیاورد. گفتم درصورتیکه شما میدانستید چنین توطئه ای در بین است وزورتان به خنثی ساختن آن نمیرسبد، هکذا شما یک وزیر بدون صلاحیت بودید وکارهارا همه سردارولی اجرا میکرد، چرا استعفی نکردید؟ گفت چندبار ازپادشاه تقاضاکردم مراتقاعد بدهد، اما قبول نیمشد وبمن وظیفۀ دیگر درنظرداشتند که فرصت آن نرسید...
درمجلۀ آئینه افغانسان ده ها مقاله در بارۀ غافل بودن وتماشاچی بودن همین وزیر نشرشده وهمۀ آن مقالات را خودش خوانده بود وهیچ عکس المل نمیداد وباوجود اصرار وتلفونهای من هیچ جواب و توضیحی را لازم ندانست و همه اسرار را باخود بقببر برد. خداوندمتعال همه گناهان اوراببخشد وجنت معلی را نصیبش گرداند.
بنابران بنظرمن افغانهارا باید تشویق کنیم خاطرات خودرا بنویسند تا برای نسلهای آینده یکمقدار معلومات برای خواند باشد. با عرض احترام- سید خلیل الله هاشمیان - 9 دسامبر 2016







اسم: محمدانور آڅړ   محل سکونت: افغانستان کابل    تاریخ: 10.12.2016

قدرمن لوی استاد سیستاني صاحب! سلامونه او درناوی وړاندې کوم، له لوی څښتن څخه ښه صحت او اوږد عمر درته غواړم.
محترما! ستاسو څخه مننه کوم چې په افغان جرمن انلاین ویب سایټ کې مو زما لومړنۍ لیکنه د اونۍ غوره لیکنو ته غوره کړي ده، له هغې چې زه ستاسو له پوهې څخه ډکې مقالې لولم، نو ویې هڅولم چې خپلې لیکنې افغان جرمن انلاین ویب پاڼې ته ولېږم او ستاسو له لارښوونو څخه برخمن شم.
د افغان جرمن انلاین ویب پاڼې له محترمو کارکوونکو څخه هم مننه کوم چې زما لومړۍ لیکنه یې خپره کړه.
او په پای کې هغه کسان چې نه پوهیږي بې ځایه نیوکې او د تور قاضي په شان قضاوت کوي، د حمیدبابا لاندې بیتونه وړاندې کوم.
د نادان د وچو پوچو بې پروا یم – بیهوده ماتې میچنې ته څه وایم
له جوابه د جاهل د سوال مانده یم - الف بې مې لوستي نه ناخوانده یم
که دانا پرې کـــوته کیږدي مسلم – امیـــــــدوار یمه د عفوې د قلم
په درناوي


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.12.2016

پس له سلامونو!
د ښاغلی سیستانی صاحب د توصئې په اساس می د انور انڅړ لیکنه ( قهرمانان.....) ولوستله. معلوماتی او احساساتی لیکنه ده. خو :
په دیارلس سوه څلورپنځوس کال د منی په موسم کی د راډیو افغانستان یوه ډله هنرمندان او کارکوونکی او سندغاړی د کندهار ښار ته د هنری اجراء پخاطر راغلی وه.
د درو لیسو شاګردانو ته پدې غونډه کی د ګډون بلنه ورکړه شوې وه.
د ستیج پر سر ګران میلمانه پر چوکۍ ناست وه او ښاغلی پکتین چه د پروګرام مشر ؤ، هر ګران میلمه حاضرینو ته ور پېژانده. ښاغلی ګُل زمان( زموږ د وطن تکړه سندرغاړی ) هم د میلمنو په ډله کی تشریف درلود کوم چه کلکه او ښکلې او آنتن داره لونګۍ ئې پر سر وه چه البته کنداریانو ته ددې ډول لونګۍ مشاهده غیر معمول کلتور برېښی. .تر درو څلورو میلمنو تر پېژندګلوی وروسته د ګُل زمان د معرفی نوبت ؤ خو ښاغلی پکتین سهواً هغه له نظره لیری او پنځم کس ئې معرفی کړ. د پنځم کس د معرفی کېدو سره سم د حاضرینو له منځه یو شوخ طبعَ شاګرد په لوړ آواز پر پکتین ږغ وکړ چه " ها یو پاته سو". پدې وخت کی ګُل زمان خپله له چوکۍ نه اوچت او وېویل چه زه ګل زمان یم.
د انور انڅړ په لیکنه کی هم د قهرمانانو د پېژندګلوی په ترڅ کی یو قهرمان او نابغه سهواً! !!!!! له یاده وتلی دی چه موږ ته ئې را پېژندلی وای. هغه قهرمان چه فقط د عکس د توهین په جرم ئې په سلهاوو ګُلالی ځوانان د ثور د امنیتی زندانانو په تورو تیارو کی د هستۍ سره بېګانه شویدی.بناً نوموړې لیکنه د سالم قضاوت د صفت څخه بې برخی ده.


اسم: نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.12.2016

محترمه وطنواله پلوشه جان راستکار صاحب، سلام!

من با جناب شما موافق نیستم که خاطرات، چشم دید های معزز صاحب محمد داود مومند صاحب و تبصره های مربوط بتاریخ معاصر کشور ما از طرف ایشان نشتر به قلب «تمام» افغانها باشد. درینجا موضوع اصلاً پیرامون بربادی یک ملت دور میخورد، یک هموطن ما که در روشن ساختن عوامل این بحران در مسیر وقایع تاریخی نظر خویش را مینویسند در هر حالت آن ما باید با حوصله مندی و مسولیت آنرا تعقیب نموده و نتیجه و عبرت برای آینده را ازان بگیریم. کسیکه خواندن این موضوعات از تحمل شان بالا است، این دریچه را باز نکنند. من جناب مومند صاحب را از نزدیک معرفت ندارم اما نوشته های ایشان در هر حالت برایم آموزنده بوده است.مرام این مرکز مشهور نشراتی بررسی مسائل کشور ما از دید افغانها میباشد.

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.12.2016

چو اشک شمع زیانکار محفل رنگیم
شکست ما نشود جز بچشم بسته درست

بچارهء دل مایوس ما که پردازد
مگر گداز کند شیشهء شکسته درست

تلاش عجز بجایی نمیرسد (بیدل)
مگر چو شمع کنی کار خود نشسته درست




اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.12.2016

بی بی گرانقدر و محترم پلوشه راستکار
بعد از عرض مراتب احترام
اولتر از همه معذرت میخواهم که اگر تبصره تاریخی من به ارتباط دو وزیر بی تدبیر دو نظام موجب تأثر شما شده باشد.
من به روحانیت غازی امان الله سوگند یاد میکنم که منظوری جز، بیان واقعیت های اجتماعی و سیاسی کشور ندارم، من خوشبختانه نه شاه پرست بودم و نه داؤد پرست، تبصره من در مورد دو وزیر دوره شاهی و دوره کودتایی، در توازن کامل قرار داشته و مبین صداقت ادعای فوق الذکر است.
ملاحظه بفرمایید ذواتی را که شعار گونه مانند مداح قزل ارسلان، شش کرسی فلک را زیر پای یکی از معبودان سیاسی خود میگذارند و روزی نیست که بصورت یک جانبه و کور کورانه تلاش نورزند، تا تاریخ آفتابی واقعاتی را مسخ سازند که من خودم شاهد این وقایع در طول عمر و زندگانی خود بوده ام.
خدمت برادر بسیار محترم خود، جناب کاسی صاحب باید به عرض برسانم که در حال و احوال و مقطع زمانی، که ما در آن قرار داریم، مطلبی به ارتباط وقایع تاریخی، سیاسی و اجتماعی وطن چه در گذشته و چه حال وجود نخواهد داشت، که عکس العملی را در قبال نداشته باشد، باور بفرمایید که از لدران بی مقدار جهادی وابسته به ایران و پاکستان گرفته تا حامیان تجاوز شوروی و تجاوزاضلاع متحده و تا سقو پرستان از خود حامیان و طرفدارانی دارد، که با تبصره ها بر فجایع و خیانت های گروه ها و اشخاص مذکور که متأسفانه بعضی شان به ملیون ها پیرو و حامی جان فدا دارد، از روشنگری های این ویب سایت در زمینه ناراضی خواهند بود، لذا عکس العمل ،در برابر مسایل و کنگاش ها در مسایل ملی و تاریخی و اجتماعی یک امر کاملا طبیعی است و نباید موجب تعجب و یا تأثر هم وطنان بخصوص اهل مطبوعات گردد.
خداوند ما را در قسمت حوصله شنیدن حقایق، یاری و یاوری فرماید.
با عرض تشکر و امتنان


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 09.12.2016

گرانقدر محترمه پلوشه جان راستکار سلام و احترام به شما، با مسرت از یادداشت شما در مورد نوشتهء مومند صاحب تشکر میکنم. من زمری کاسی قصدا نوشتهء مومند صاحب را با کمی سانسور نشر کردم و باور داشته باشید که انتظار یک عکس العمل را داشتم تا خواهد شد باالآخره درک شود و امید که درک شود، از برای خدا بس است، ولی چه کنیم که میخ آهنین در سنگ جاه نمیگیرد. راستی که بیشتر از یک سال است که موضوعات طوری دامن زده میشود تا همه در جنگ و ستیز باشنذ. مضمونی درین مورد زیر دست دارم که نشرش خواهم کرد ولی تا دو سه هفته ، چه مصروف کوچ کشی ام.
یک بار دیگر ممنون شما
زمری کاسی


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 09.12.2016

اگر من جای اولیای پورتال افغان جرمن آنلاین بودم به نوشتهٔ جناب مومند صاحب تحت عنوان:
«دو وزیر یا دو سردار بی کفایت و سقوط دو رژیم»
اجازهٔ نشر نمی دادم، زیرا زخم ناسور این کاکازاده ها تازه به پایان رسیده بود که: نشتر قلم مومند صاحب آنرا باز تازه کرد.
حالا خوانندگان این سایت مجبور هستنداین مسابقهٔ که بازنده و برنده ندارد، رااز سر به تماشا بنشینند.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.12.2016

دو وزیر یا دو سردار بی کفایت و سقوط دو رژیم
بعد از انفاذ قانون اساسی سال نزده شصت وچهار که یک جهش انقلابی در راه پیاده ساختن نظام دیمکراسی شمرده میشد و به هر فرد افغان مهمترین ودیعت نظام دیمکراتیک که همانا اعطاء حق رأی به مردم بود، و حکومت برای اولین بار از اعضأ خاندان آل یحیی یعنی هاشم خان، شاه محمود خان غازی و سردار داؤد خان، به شخصیت های که از میان توده ها و اقشار پایین جامعه بر خواسته بودند: مانند داکتر یوسف خان پسر برنج فروش، شهید میوندوال پسر ملا، موسی شفیق، پسر ملا و داکتر ظاهرخان که کدام نواب زاده نبود و تقرر همه شان همه شان صرف بر معیار های علم و دانش و اهلیت و معرفت صورت پذیرفت، بطور طبیعی اشخاصی در کابینه به پست وزارت دفاع باقیماند، که با در نظر داشت روابط خونی وقومی باید مدافع وفادار نظام بر سر اقتدار شناخته میشدند، که متأسفانه همین فکتور وانگیزه موجب آن گردید،که عنصر اعتماد شخصی بر عنصر لیاقت و اهلیت مرجه دانسته شده و شخص بی کفایتی مانند ستر جنرال سردار خانمحمد بارکزی در رأس وزارت دفاع قرار گیرد در حالیکه جنرال های با کفایتی مانند جنرال کتوازی، جنرال خانمحمد مرستیال، جنرال مستغنی و جنرال های دیگری در اردو وجود داشت.
بخاطر دارم در جریان صحبت های رأی اعتماد شهید میوندوال، مرحوم عبدلوکیل صداقت وکیل کامه ننگرهار که آدم جسوری بود، انتخاب شخص میوندوال را مناسب دانسته ولی انتخاب وزیر دفاع خان محمد را که به شتر جنرال نیز شهرت داشت در قسمت کشتن یک تعداد مردم در قندهار، به ارتباط عکس العمل منفی مردم در برابر حرکت روی لچی زنها به امر فاتح صافی سردار داؤد خان، کار نادرست قلمداد نموده سخت مورد انتقاد قرار داد.
این جانب این تهور مرحوم صداقت را ضمن مکتوبی برای شان تبزیک گفتم، مرحوم صداقت در جواب من نوشت که همه دوستان، مرا بعد از کامیابی در مجادله انتخاباتی تبریک گفتند ولی تو یگانه شخصی هستی که مرا در نتیجه عملی که در وظیفه وکالت مردم در ولسی جرگه انجام دادم، تبریک گفتی، لذا تبریک تو در نظرم با ارزشتر از تبریک دیگران است.
به هر صورت نظام شاهی در نتیجه یک کودتای ماهیتا سرخ به گردانندکی بنیادی داکتر محمد حسن شرق که از اعتماد بسیار بزرگ دولت شوروی برقرار بود سقوط کرد و سردار داؤد خان به حیث یک رفیق نیمه راه، ظاهرا رهبر کودتا شناخته شد.
کودتای که بنام جمهوریت آغاز شد ولی مردم افغانستان از داؤد گرفته تا غنی، جمهوریت واقعی و بدون خدعه و تقلب و مداخله بیگانگان را ندید.
سردار داؤد نیز مانند شاه و سردار ولی در انتخاب وزیر دفاع عنصر اعتماد قومی و سرداری را به عنصر لیاقت و اهلیت و علم و دانش مسلکی، رجحان داد و یک سرداری را به این وظیفه بس بزرگ توظیف کرد که در بی کفایتی مقام بالا تر از وزیر دفاع دوره شاهی داشت.
تا زمانیکه در یک رژیم حب اصالت بقاء شخصی بر اصالت منافع ملی رجحان داده شود، انتصاب وزرای بی کفایت دفاع، یک امر طبیعی تلقی میگردد.
با عرض حرمت


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 08.12.2016

د محمدانور آڅر مقاله(اتلان پیژنی؟) خورا په زړه پوری مقاله ده، زه د دی مقالی لوستل نوردوستانو ته سپارشتنه ‏کوم. په دغه مقاله کی مهمی تکی سته چی توجه ځان ته را اړوی.‏

آڅرصاحب پخپل مقاله کی لیکی: "احمدولي مسعود چې د احمدشاه مسعود [ورور او]بنسټ مشر دی، پخوا یې له ‏حکومت څخه غوښتنه کړي وه چې د احمد شاه مسعود، د مړیستون انځور دې د افغانستان په بانک نوټونو کې چاپ ‏شي او یو شمېر نورې د خپلې خوښې غوښتنې یې هم کړي وې، خو اوس یې له دې څخه خبره لا پسې لویه شوي ده، ‏داسې چې پر ولسمشرغني باندې یې نیوکه کړي چې ولې یې امیرامان الله خان ته د ملي اتل خطاب کړی دی، احمد ولي ‏وایي چې د ملي اتل لقب یوازې پر احمد شاه مسعود پورې محدود دی او بل څوک د دې حق نه لري چې ملي اتل وبلل ‏شي، ځکه چې د ملي اتل لقب، لومړی د ولسمشرحامد کرزي د فرمان، بیا د 1382 ،ه،ش، کال، د اساسي قانون د ‏لویې جرګې د پریکړې او دریم ځل د ملي شورا د موافقې له مخې احمد شاه مسعود ته ورکړ شوی دی، نو باید ‏ولسمشر غني خپله غلطي سمه کړي او په دې اړه وضاحت ورکړي،(چې یوازې مسعود ملي اتل دی نه امان الله خان!) ‏احمد ولي مسعود ادعا کړي ده چې داحمد شان مسعود د ملي اتل لقب، پرته د ولسمشر له فرمان څخه د اساسي قانون ‏د لویې جرګې او ملی شورا لخوا هم تصویب شوی دی، که چېرې ښاغلی مسعود د لویې جرګې او ملي شورا د ‏پریکړو اسناد لري مهرباني دې وکړي دافغانستان ملت ته دې وړاندې کړي، تر څو ملت له دا ډول سرچپه پریکړو ‏څخه خبر شي."

داحمدولی مسعود دغه ادعا چی ګواکی په اساسی قانون او هم د لویه جرګی لخوا د احمدساه مسعود "ملی اتل والی" ‏تصویب شوی ده، یو لوی درواغ دی. ما دافغانستان اساسی قانون په زغلنده نظر وکتل، خو داسی کومه ماده چی د احمدشاه مسعود ‏په مورد کی ثتب سوی وی، نه په متفرقه فصل کی ، او هم نه د رئیس جمهور په وظایف او صلاحیتونو کی وجود لری ‏کوم چی چی احمدولی مسعود ادعا لری.‏
ښاغلی آڅر،زیاتوی:"موږ چې د مسعود د انځورونو په اړه پلټنه وکړه چې ولې د ده انځورونه د کابل په هر ځای کې ‏ایښودل شوي دي؟ نوپه نتیجه کې معلومه شوه چې پخواني ولسمشر حامد کرزي په کال 1381،ه،ش، کې د یو فرمان ‏په اساس باندې احمدشاه مسعود ته څلور ډوله امتیازات ورکړي دي:‏
‏1- د ملي اتل لقب،
‏2- د کابل د هوایي ډګر سړک د مسعود په نوم،‏
‏3- د مسعود د وژنې د ورځې رسمي لمانځل،
‏4- او په رسمي ادارو کې د مسعود د انځورونو کیښودل)!(. ‏http://www.darivoa.com
په دی دلیل زه پیشنهاد کوم چی دغه مقاله د برگزیده های هفتهکی ورانتقال شی. په درنشت.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 08.12.2016

بنوش بنام حسن، بنوش بنام حسین
مرحوم فیض محمد خان ناصری پسر مرحوم غلام نبی خان نایب سالار و نبیره سیدال خان ناصری سپه سالار و قهرمان بزرگ دوره درخشان دودمان هوتکی ها، رییس تفتیش در دوره طلایی غازی امان الله و یکی از اعضاء مشروطه خواهان بود، فیض محمد خان یک آدم کاملا ولسی و به اصطلاح یک آدم لور و پور بود، موصوف دایم لباس وطنی بر تن و لنگوته بر سر میکرد و بیشتر شباهت به یک دهقان عادی داشت، تا به یک کسی که به یک خاندان بزرگ تعلق داشته باشد، مرحومی روابط بسیار نزدیک با هم وطنان هزاره داشت، و شاید همچو روابط نزدیک موجب آن گشت که پسرش زمریالی ناصری استاد فاکولته ادبیات در زمان بی خدایان پرچم و خلق به شهادت رسید.
در دوره صدارت داؤد خان، محمد مرید خان وزیر کابینه که یک شخص بسیار شریف و خوب بود، فیض محمد خان ناصری را به ارتباط کدام قضیه احضار نمود، بعد از یک گفتگو فیض محمد خان رو به مرید خان نموده و گفت وزیر صاحب بگذار که به تو یک قصه کنم، و چنین ادامه داد:
« یک نفر هزاره در جاده میوند « کشمش آب » میفروخت و مسلسل چیغ میزد گه بنوش بنام حسن، بنوش بنام حسین، درین موقع شخصی از کنار جاده تیر میشد و به فروشنده کشمش آب گفت: برادر من علی ات را به رسمیت نمی شناسم چه رسد به حسن و حسین »
فیض محمد خان ناصری بعداز ختم کلام خود از جا برخواست وبه طرف دروازه خروجی روان شد، محمد مرید خان که از سوابق فیض محمد خان خبر نداشت و او را نمی شناخت، از پشتش هرچه صدا کرد: او کاکا پس برگرد که مشکل حل شود.
فیض محمد خان امر وزیر را نا شنیده گرفت و از دفتر وزیر برون رفت.
خداوند هردوی شان را غریق رحمت کند.


اسم: رحیم ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 08.12.2016

آقای شاه حسین مرتضوی!
ازین اظهار شما که گزارش شده است: "شاه حسین مرتضوی معاون سخنگوی رئیس جمهوری می‌گوید فساد اداری میراث حکومت قبلی است." ، خواننده می شرمد. در کشور های متمدن، وقتی کسی از سیستم های سیاسی – حقوقی، پیشنهاد "میراث غیر مناسب" را حاصل می دارد، حق دارد تصمیم بگیرد، که آیا این میراث را تسلیم می شود و یا نه.
رهبران کی؟ برای اشغال چنین کرسی و مقام، کاندید بوده اند و حتی متهم به جعلکاری در انتخابات بوده اند. وقتی بر طبق: " نتایج یک نظرسنجی تازه از سوی نهاد دیدبان شفافیت، نشان می‌دهد که افغانها سالانه ۳ میلیارد دلار رشوه می‌دهند."، آیا رهبران شما، در دو سال اخیر، در جهت تقلیل، اقدامی هم داشته اند؟
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-38250399

با احترام
رحیم ناظر
کانادا


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.12.2016

کلیوال صاحب ته !

دروند ښاغلئ ، د ښایسته او ادبی لیکنو او زرینو اشعارو خاوند استاد سلطان جان کلیوال صاحبه، زما د زړه د کومې درناوۍ او سلامونه ومنۍ.
د ستاسو په زرینو او ښایسته کرښو کښې مې ځان نازولئ وموند چه زه ورته وړ کلمې نلرم چه دهغو ّپه وسیله تاسو نه مننه وکړم. که څه چه زما مورنۍ، ښایسته او درنه ژبه پښتو ده، خو له بدې مرغه چه ځان زهیر بولم چه وکولای شم خپل د زړه خبرې په دې پراخې ژبې کښې ولیکم، نو بخشنه غواړم.
په ډیره درناوۍ.


اسم: رحیم ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 08.12.2016

رحیم ناظر 08/12/2016

آیا افغانستان به رهبر صحتمند و یا نابغه ضرورت دارد؟

در جهان امروز هیچ یکی از کشور ها، در رأس امور دولتی و رهبری آنها، نه "متفکر با درجه" دارند و نه هم کدام "مخترع". اما هیچ یکی از کشور ها، با این وضعیت غم انگیز، که کشور ما روبرو شده است، قرار ندارند. زمانی "داکتر زلمی خلیلزاد"، در جملۀ مؤفقیت های سیاست امریکا و نقش خودش، در یک و نیم دهه، موضوع تلیفون را ذکر کرده اند. در کشور ما، نوابغ چون "متفکر دوم جهان بحیث رئیس جمهور و "صدیق مخترع"، که قادر به "پیشگوئی های" "خطرناک" برای "نجات وطن" می باشد، حضور دارند. البته این نخبگان، سایر "فال بینان" را، با حامیان "سیاسی"، در دور و پیش خود دارند، که درگیر مقابله های قدرت طلبی، در تحت نام "وابستگی قومی" و "مذهبی" در" حاکمیت تحفه داده شده"، می باشند.

از برکت "تکنالوژی" پیشرفته، همه از "سرک" تا "پچک" به عضویت "احزاب فیسبوک" و "تویتر" مفتخر شده اند و سریعتر از کمپیوتر های عادی، بسرعت ماورای نور، اطلاعات خود شانرا، به سراسر جهان می فرستند، اما "بیچاره ها" برای جامعۀ غمدیده و جنگ زدۀ ویران ما، قادر نیستند و یا نمی خواهند، که مردم را اقلاً از خطرات "انتحاری ها" هوشداری دهند. این قهرمانان "فیسبوک"، "تویتر" و "یوتوب"، توانسته اند از تمام ظرفیت های "سرور" های آنها، به حد اعظمی استفاده کنند.

) مراجعه نمائید: همین سطور را لطفاً به کمک دوستان، تا ترجمه کنند .06.07.2013 تحت این سطور و کلمات در "انترنت"، ( تأریخ
"لینک اخیر" را لطفاً "کلیک" کنید و به این مراسم سه سال قبل گوش دهید.
In 2013 he was ranked 50th in an online poll to name the world's top 100 intellectuals conducted by Foreign Policy magazine and second in a similar poll run by Prospect magazine.[3]
Dr Ashraf Ghani - 2nd Top Thinker in the World 2013
Dr Ashraf Ghani Ahmadzai's honour gathering in Kabul for taking 2nd place in a list of one hundred top thinkers in the World in 2013, in a poll result announced by Prospect Magazine.
https://www.youtube.com/watch?v=voAKwrS0wi0
بعد از مطالعۀ این سطور، به صحبت "رئیس امنیت سابق"، دولت اسلامی، گوش دهید. اگر حوصله داشته باشید، به جملۀ "متفکر درجه دوم" هم گوش کنید. متفکر، "سیاستمدار" و "روشنفکر" را تحت معنی و مفهوم "قشر" یاد می کند. به ادعا و شدت کلمات لطفاً توجه کنید و از کدام روانشناس هم کمک بخواهید. شاگردان پوهنتون ها می توانند، از پروفیسران خود، در بارۀ فرق "سیاستمدار" یک دولت و "مقام سیاسی" در یک دولت و "دانشمند علوم سیاسی" بپرسند و یا در انترنت، مطالعه کنند. جناب ایشان ممکن است، تا اکنون به درک درست از اصطلاحات علمی هم، فرصت نیافته باشند. این تبلیغات در سال 2013م و "انتخابات" در سال 2014م، انجام یافته است.

با احترام

کانادا



اسم: داکتر سیدخلیل الله هاشمیان    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.12.2016

دوست آن به که "محاسن" دوست چون آئینه روبروگوید
نه که چون شانه به صد زبان پشت سر رفته مو به موگوید
دوست گرامی وعزیز جناب آقای غلام حضرت خان ! سلام و درود برشما :
نام خدا نوشته های شما جزء صفحات روزمرۀ این پورتال شده ونظریات شما را همکاران وقلمبدستان این پورتال وزین با علاقمندی میخوانند وچون میدانند که شما شخص بی آزاری استیدوخدای پجات مینویسید، میخوانند و لعاب دهن خودرا مزه میکنند. همانطور که هرکس، بشمول جناب شما، هرنوشته وهرنظررا مطابق ذوق وپسند خود نمی یابد وبا مستحق بودن از آزادی فکر وبیان، درهرموضوع آزادانه اظهار موقف ونظر میکند، یقین دارم شما هم عین همین حق را بهمه هموطنان خود قایل میباشید.
من دو نوشتۀ اخیر شما را دربعضی ازموارد مغلق ویا دور ازفهم خود یافتم وبه اجازۀ شما پیام ذیل را بعنوان جناب شما ارسال میکنم:
پیرامون تحفۀ ادبی "هم جهانی من " از( استاد مسعود فارانی) :
من این نوشتۀ مقبول ادبی را خواندم و به نکات آن پی بردم واز فهم خود حظ بردم، اما شمارا خوش نیامده بود ، که ملتفت اختلاف ذوق بین خود وشما شدم، که یک امر طبیعی است. نظرمن بالای نکات مطروحۀ شما ازینقراراست:
شعررا شما هنرخوانده اید، شعر هنر نیست، هنررا از اجتماع یاد میگیرند، اما شعر بحیث یک تحفه و بخشش الهی درنهاد شاعر نهفته میباشد واین تحفه بهرکس ارزانی نمیشود وهم کسب شده نمیتواند. همسان شمردن شما ازشاعر وورزشکار، مقام شعر را به هرکارۀ پهلوانی ومیدان فتبال وزیرلگد ورزشکاران قرارداده است، درحالیکه پهلوان وورزشکار، که هردو اجزاء ضروری جامعه میباشند، آنها نیز شعر رادوست دارند.
تعبیر جناب شما از "شعر سفید" (؟) و ترس شما از آن، عدم آشنایی تانرا با شعر ومفهوم شعر نمودار میسازد، زیرا برخلاف تشویش شما، نه معنویت زمین وجهان را ترک داده، ونه جهان معنویت را ! ودرتحفۀ ادبی استاد مسعودفارانی، سیرجهان از طلسم ددان و کشتن بخاطر حرص گرفته تا کـِشت کوکنار بعوض گندم، تا مقام شهادت حقیقی بعوض ساختگی، تا ستمی که بریوسف گذشته، تا گرگانی که خودرا حامی مردم وحافظ دین شمرده وبره هارا میدرند وجوانان را جامۀ انتحاری میپوشانند، تاظلم نمایان درسوریه وکشتاربیگناهان در فلسطین وقتل عام بدست اسرائیل و...، رقم شده است - اما این دماغ مبارک شما که بامتون ادبی چندان آشنایی ندارد، مفهوم وساختمان و رسالت یک شعر گونه را نفهمیده و بسوالات فطری خویش جواب داده نتوانسته است. بنظرمن، این تحفۀ ادبی استادفارانی یک شاهکار تفکر واندیشه است که در قالب کلمات جا داده شده، اما دوست عزیزم آقای غلام حضرت متاسفانه از آن لذت نبرده و آنرا "شعر سفید" خوانده است – شعر سفید به تعبیرمن، یعنی شعریکه کلمات آن کُلا پاک شده واصلا وجود ندارد ! وباز انسان از سیاهی میترسد، اما به ندرت شنیده شده که کسی از سفیدی بترسد، مگر اینکه ... ازنظراین کمسواد این شعردرجملۀ نخبه های ادبی مقام خودرایافته وبسهولت خوانده وفهمیده میشود. چنین بنظرمیرسد که جناب شما شاید از کوچۀ ادبیات کمترتیرشده باشید ! اگر در اروپا دارویی بنام (جلاب دماغ) میسر باشد، من هم خریدار آن میباشم.
درمقالۀ دیگر تحت عنوان (قهرمان ملی)، اگرچه جناب غلام حضرت صاحب درسه پاراگراف اخیر این مقاله بحیث مصلح، مصلحتگر وخیرخواه عرض اندام کرده، احمد شاه مسعود را برادرخوانده، که واقعا برادرهموطن ما میباشد، ونه تنها به برادران مسعود تعقل وشکیبایی را سفارش نموده ، بلکه همیشه ازاتحاد واتفاق دربین هموطنان افغان صحبت و توصیه کرده، شخص صلخواه وخیرخواه میباشند، که قابل ستایش میباشد، اما اینکه میفرمایند"...هرچند بحث چگونگی و چرایی استقلال باید ازنظرعلمی(نه احساساتی وعلمی) موردبررسی قراربگیرد..." من میخواهم ازدوست عزیزم جناب غلام حضرت بشنوم وبفهمم که درآینده " بحث چگونگی استقلال را ازنظرعلمی " چگونه وباساس کدام معاییر وموازین علمی مطرح قراربدهیم ؟؟؟ بعبارت دیگر، تاحال درمباحثات افغانها کدام معیارهای علمی بارتباط (استقلال) رعایت نشده که در آینده درنظرگرفته شوند؟
سوال دیگر بازهم مربوط بجملۀ دیگر شان است، ازینقرار:" آنهائیکه از روی احساسات ویا از روی وابستگی فکری به ماسکو، آن مرحوم(احمدشاه مسعود) را با الفاظ کودکانه نکوهش میکنند، از قافلۀ درک شرایط زمانی ومکانی عقب افتاده (اند)، اما این اوصاف پسندیده هرگزتوجیه کننده وپاک کنندۀ آمال وکردار بعدی ایشان که منجر بکاشت تخم نفرت وبرادرکشی شد، نمیباشد."
درحالیکه از برکت آزادی فکرو بیان، هرافغان مستحق نظرخود میباشد، ودربین افغانها مقولۀ "هرکله وبرخیال" حاکم است، که نوشته های تاریخی، سیاسی وادبی شما نمودار این واقعیت است، من میخواهم بفهمم این درست است که بعقیدۀ محترم غلام حضرت خان تعبیر دیگران را دربارۀ احمد شاه مسعود" کودکانه" بخوانیم ؟؟؟ نه تنها این، بلکه تعبیرات دیگران را همچنان " ازدرک شرایط زمانی ومکانی عقب افتاده..." بخوانیم ؟؟؟
من چندباردرین پورتال باساس قضاوت خودم محترم غلام حضرت خان را نویسندۀ توانا وبااسعتداد خوانده ام، وهنوزهم این صفات را برایشان قایلم. لیکن بعضی نوشته هایشان چنان بی سـُرمیباشد که خواننده فکر میکند درحال بیخودی یا بیخوابی نوشته شده باشند، زیراجملات شان ضد ونقیض یکدیگر وکلمات شان عاری از شناخت واقعیت آزادی بیان میباشند.
من در بارۀ نابغۀ جوان دهۀ پنجاه،آقای سیدجلال، چیزی نشنیده ام- اینقدر از طریق اخبار بخاطردارم و ودرمجله نشرکرده بودم که یکنفر افغان ازعربستان سعودی درمسابقۀ جمهوریت درکابل کاندید شده بود وناکام مالده بود، اما از چگونگی نبوغ او که درچه ساحه بوده وچطور تبارز کرده وچرا افول کرده است، خبرندارم- ازمحترم آقای غلام حضرت خان خواهشمندم این نابغه را به هموطنان خود معرفی کنند.
با عرض احترام – سیدخلیل الله هاشمیان – 8 دسامبر 2016


اسم: ستار   محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.12.2016

برادر عزیز آقای نوری آزادی سلام!
بنده ستار هستم و عبدالستار کسی که در نظر خواهی این سایت حصه گرفته من نیستم ، بعد از تفکیک این موضوع اگر اعتراضی به نوشته من بنام ( ستار ) داشتید لطفا ً آنرا دوباره مشخص کنید تا برای رفع سؤ تفاهم بجواب شما احترامانه بپردازم.زیرا شما نسبت به کشور عزیز ما نیت بسیار پاک دارید وشخص ملی می باشید.

ثانیا ً باید عرض شود که شخصی بنام مهرپور فیض آبادی از نامش پیداست که در خدمت ایران وخاندان مسعود است و کسیکه این نظر را از فیسبوک بنام افغان جرمن آنلاین نشر کرده است هم جای افسوس دارد وهم متوجه این شخص باشید که بکدام یک از دشمنان افغانستان وابسته است. اگر نمی بود باید جواب دندان شکن به این شخص ایرانی مشرب در همان فیسبوک میداد وچه لزوم داشت که در بخش نظر خواهی نیز افغان جرمن را در خدمت چنین شخص مغرض قرار میداد. حتما ً شخص ناشر آن به پوست پاک نیست. زیرا با چنین استلال مزخرف نوع دفاع از خاندان دزد ودشمن افغانستان مسعود خیل می باشد. بیشتر خود میدانید


اسم: مهر پور فیض آبادی   محل سکونت: نامعلوم    تاریخ: 07.12.2016

ادارهٔ افغان جرمن آنلاین،
این نظر از فیسبوک افغان جرمن آنلاین گرفته شده:

این بحث در افغان جرمن آنلاین که ، چی کسی قهرمان ملی واقعیست, نهایتاً به همان نقطه می انجامد که جنجال تخریب مینار نجات دراخیر کارخاتمه یافت. حالا زمان آن نیست که چنین مسایلی برای نظر خواهی به اقتراح گذاشته شود. ما ده ها گونه مشکل اولی و لاینحل داریم که حل آن ، مسایلی چون کی، کی بود را به گونهٔ اتومات حل میکند. استدلال و زور آزمایی برای ثبوت و گویا حل این معما فقط ضیاع وقت و پکه زدن به آتشیست که دشمنان افغانستان در وطن ما بر افروخته اند.


اسم: ایاز نوري ازادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 07.12.2016

ګران محترم عبدالستار خان صاحب د کابل څخه، سلام او پخیر هر کله راشې!

توضیحات ۵ و ۶ دسمبر جناب را در باره اخواني روی سیاه و مُجرم ملی احمد شاه مسعود را خواندم. بسیار مهم است که شما از شهید پهلوان احمد جان و از خیانت مسعود به او شان یاد کرده اید و هم موضوع حمله دو اخواني گلبدین حکمتیار و مسعود را به ولسوالی پنجشیر را در زمان دولت جمهوری مرحوم محمد داود خان ۱۳۵۴ش را در قالب چشم دید همان عصر، خلاصه آورده اید.

عرض کنم که اول شخصیت عظیم، عمل کرد و کارنامه های ملی اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی کُجا و عملکرد و کارنامه های ضد ملی قوماندان اخوانی احمد شاه مسعود کجا...! ملت افغان قضاوت آزادانه خویش را صادر کرده است.
ثانیاً من در سال ۲۰۰۳م با سایت افغانی «فارسی رو» آشنا شدم. یک شب در دریچه نظر خواهی این سایت با یک طرفدار و مرید ربانی مسعود درآویختیم. سوال و جواب ما درین دریچه تا یک ساعت دوام کرد. من ازین اقا یک سوال را مطرح میکردم لیکن او تا آخر حاشیه میرفت و مرا به نافهمی من توهین میکرد، سوال من این بود:

( آیا گریختن و بغاوت احمد شاه مسعود اخوانی به کشور دشمن پاکستان در زمان دولت قبول شده و مسلط جمهوری داود خان از طرف تمام مردم افغانستان، با منافع ملی افغانستان مطابقت داشت؟).

په درنشت سره


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 07.12.2016

شاه و قانون احزاب !

شاه گفت بخاطری قانون احزاب را توشیح نکرد که احزاب چپ و راست بسیار قوی شده بود ..
یاید متذکر شود که رشد این احزاب هم در همین دوره دیموکراسی بودو یگانه حزبی متعادل که میتوانست افغان های وطنپرست را با هم جمع میکرد داود خان بود که آنهم توسط ماده 24 قانون اساس مانع فعالیت وی گردید و شاه با سردار ولی در لندن موافقه نمود هرچه که با دو << سر>> سردار ( داودخان و نعیم خان ) میکنی آزاد هستی . وخودشاه به تفریح به روم تشریف بردند شما از تغیرات بعدی آگاهی دارید. بااحترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.12.2016

موتر دو گیره شد
چندی قبل محترم کاسی صاحب یک فکاهی مقبولی را یاد دهانی فرمودند، بمنظورتنوع و تفنن فکاهی را که در مورد فایق وزیر فواید عامه داود خان در کابل شنیده بودم ذیلا خدمت به عرض میرسانم.
گویند روزی فایق وزیر فواید عامه و یکی از کودتا چیان ماه سرطان بمنظور تفرج و هوا خوری خواست با استفاده از موتر دولتی به منطقه زیبای سالنگ برود، در نزدیکی های سالنگ موتر دوگیره شد و از کار افتاد، فایق که در بیعقلی به مقام پوهاندی رسیده بود از درایور پرسید چه گپ است؟
درایور در جواب گفت موتر دوگیره شد.
فایق پرسید دوگیره اش چیست؟
درایور گیر موتر را به فایق نشان داده گفت این گیر موتر است.
فایق خیلی عصبی شده به درایور بیچاره دشنام داده گفت پدر ..... من از کابل متوجه بودم که تو احمق در تمام راه به همین گیر، دستک میزدی تا باالخاره موتر را خراب و ساعت تیری ما را زارساختی.منظور فایق زهر بود.
این فکاهی را از مرحوم فاروق فلاح استاد فاکولته ادبیات شنیده بودم.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 07.12.2016

باران! نه، این باران نیست.........
محترم او د انسان په ستری کورنۍ کی د ستر انساني او افغانی تفکر او ستر ایمان لرونکی ورور جناب فارانی صاحب ته، د دی د پاره د اوږده عمر او ښی روغتیا غوښتونکی یم چی د دردیدلی انسان د نا امیده زخمی زړه هغه ښکالو ګانی چی د دوی د دوزخی ژوند له تل نه د هرډول استبداد چلونکو په سر لکه د آسمانی تندر په څیر په پرله پسی توګه را وروی او دی رنځیدلو او دردیدلو زړونو ته ته د همدی ښکلو کلمو په راټولو تسکین او تسلاء ورکړی. فارانی صاحب تر ډیره ژوندی اوسی او د قلم ژبه دی هیڅکله وچه مه شه. آمین . کلیوال


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 07.12.2016

سلام به همه معززین و معززات، نظر گرانقدر غلام حضرت خان در مورد شعر محترم فارانی صاحب مرا گیچ ساخته بود و فعلا جواب فارانی صاحب مرا گول ساخت، درین حالت گیچ و گول بودن از نوشتهء هر دو فرهیخته چنان شادمانم که کاش میتوانستم من هم چیزی بنویسم، مگر واقعیت اینکه مقبولتر و زیبا تر نمیشود و هر لحظه این دو توشتهء این دو شخصیت چنانم در دل چنگ میزند که شادمانی به من رخ میدهد. ممنون هردو مردان بزرگمنش.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.12.2016

قابل توجه دوست فرزانۀ فرهیخته وفاضل غ حضرت بزرگوار تقدیم است
نمیدانم باچه کلماتی از دوست گرامی وبا ملاحظه مثل شما ( جناب حضرت ) قدر دانی کنم ؟ نوشته های شما خود مثل یک قطعۀ زیبای ادبی یا قطعه نغز شعری است ، زیرا در دُر نوشته های شما ، حالات و خصوصیات انسانی ، صاف بی ریاء ومنزه ، هرآنچه که از دل برخاسته است لاجرم بردل ها می نشیند. آنهم بردل زخمی وبلاکشیده من که تمام زندگی من در پرستاری جگرگوشه ام میگذرد.
درچنین وضع ، وضع نا بسامان زندگی، که افق اش نیز روشن نیست پس به چه دلخوش کنم بر کجای این جهان دل ببندم، بدوستان خوبم می نازم ولی کسانی در زندگی در کنارم نیزبودند که آنها را بهترین دوست احساس میکردم اما آنها نا جوانمردانه از پشت بمن خنجر زده اند. شاید اشتباه من در انتخاب دوست بوده باشد من هیچ کسی را ملامت نمی کنم.
نمیدانم چرا سخنان من به اینجاکشید این سحر نوشته جناب حضرت است که تمام مرز ها ی تصنعی وساختگی را می شکند وپی حقایق مخاطب خود را می کشاند وخواننده اش را صمیمانه با خود میبرد.
از دوستم جناب فرهیخته غ حضرت تا گستره جهان ممنونم . بخصوص روزیکه بیشتر در گراداب درد ورنج خود غرق بودم نامۀ طویلی مملو از صمیمت از ایشان دریافت کردم. در اول بنابه نبود حوصله حاضر نبودم تا آن نامه طویل را در چنین وضع ناهنجار خود بخوانم. اما زمانیکه آن نامه را به خواندن آغاز کردم دیدم نامه از نکاتِ سیرآب ومالامال است که مرا به دنیای بالاتر و سکوی بلند تر که در آن درد ها ورنج ها کوچک میشدند میکشاند. من در همان حالت اثر نامه ای بی آلایش پـُر از صفا وصمیمت وی را ، نامه که از دنیای شعر سرچشمه گرفته بود نامۀ که جز انسانیت ودرد انسانیت ، و واماندگی انسانیت دیگر به هیچ چیز توجه نداشت. ودر آن نامه دریافتم که این شخص با تمام شکسته نفسی هایش در برابر هیچ کسی کینه ندارد زیرا روح بزرگ او میدانست که هرکسی گیر ماندۀ نفسانیات درونی مثل اماره ولامه که در نهاد وجودی انسان اکثریت دارند گرفتار است ونفس هدایت کنندۀ مطمینه که درنهاد وجودی آدمی در اقلیت است وهمیشه انسان را براه راست هدایت میکند متاسفانه که به اندرز های مطمینه، حواس بازی گوش شنوا یی، کمتر توجه میکند. پس کسانیکه توانسته اند خود را از زیر بار دونفس شیطانی رهایی بخشند کسانی اند مثل بزرگان وپیامبران ، وآنانیکه تا دم مرگ خود را ودرون خود را ناشناخته می میرند و نا خواسته گرفتار آن نفسانیات درونی هستند کار نامه های آنها نمیتوانند برای دیگران راه گشا و رهنمون قرار بگیرد، ازینرو به چنین اشخاص بجای دشمنی باید دل سوزاند که چنین افراد بیشتر مظلوم وقابل ترحم میباشند.
اما جناب حضرت غیر مستقیم در اکثر دستخط هایش و نوشته هایش متوجه شدم که انسان را بالا می بیند و هیچ کس را ملامت نمی کند .
در مورد شاعر عرض شود: شاعر کسی است که درد های درونی تعدادی ازابنای جامعه راکه در سینه هریک بشکل انفرادی موجود است اما در محدوده های سینه ها باقی مانده باشند شاعر آن درد ها وبرداشت ها را از حالت انفرادی بیرون کشیده کلکتیف ساخته صبغۀ عمومی می بخشد. که هر خواننده ویا شنونده میتواند درد های ناگفته خود را در آئینۀ شعر شاعر دریابد وچون جامعه یکدست نیست ابنای مختلف در امواج آن با اندیشه های مختلفه در حرکت اند بنا ً تعدای برعکس «آئینۀ شعر شاعر»، را مورد توجه قرار نمیدهد.
واما درمورد کلمات پریشان شعر مانند خود عرض کنم که جناب ع حضرت فرزانه یادی از آن نموده اند ازینکه زحمت خواندن آن جملات پریشان را بر خود متقبل شده اند جهان پاس وشکران از ایشان دارم. خشنودم که انسان بزرگی مثل ع حضرت در میانه ما مثل لنگری از انسانیت تشریف دارند. دلم نمی خواهد نامه را آخر کنم و لی میروم تا نیازات فرزند چهل ساله ام را که خودش قادر به اجرای آن نیست خدمت نمایم. یار زنده وصحبت باقی ، تشکر دوست فرزانه جناب ع حضرت عزیز . وسلام


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 07.12.2016

آقای محترم امین فرهنک مینویسند :

"اعلیحضرت خودش باری برای یکتعداد هموطنان در روم قصه کرد که وقتیکه میوندوال را احضار نمودم و برایش ابلاغ کردم که کابینه جدید را بسازد بی محابا خودرا پیش پاهایم انداخت و شروع به بوسیدن بوتهایم کرد. ولی من ( پادشاه ) اورا بلند کرده گفتم که : صدراعظم صاحب ! در دربار افغانستان این کار معمول نیست.
علاوتا نوشتن جمله " خادم شما "در پای استعفا خط اش به پادشاه نیز در جراید وقت بچاپ رسیده است که این بدعت نیز بحالش کدام فایده نکرد. از همین تاریخ ببعد بود که میوندوال که تمام عمرش را از کتابت در ریاست مطبوعات تا چند سفارت و عضویت در چندین کابینه در دامان سلطنت سپری کرده بود مبدل به دشمن آشتی نا پذیر پادشاه و نظام سلطنتی شد تا اینکه در عصر جمهوریت داوودی به شکل مرموزی به قتل رسید.
بندش ردوه میوندوال مرحوم در اثر بی احتیاطی و پرخوری او بود که به آن شهرت داشت و چند بار به مرض انسداد روده مصاب گردید و برای مداوا نزد امریکائیان شتافت. این مسایل همه وضاحت کامل دارند و مستند میباشن"

اینکه میگویند ، دوره دهه دیمکراسی دوره مسخره بود <<شاخ دارد یا دم>> با احترام


اسم: عبدالستار   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.12.2016

هم وطنان گرتنقدر!
مضامین خیلی آموزنده، جالب و متکی بر واقیت ها راجع به قهرمان ملی از دانشمندان و استادان محترم داکتر صاحب هاشمیان، کاندید اکادمیسن آقای سیستانی و دانشمند گرامی مصطفی عمرزی را درین پورتال معظم مطالعه نمودم. من هم چشم دید خویش را در این مورد خدمت استادان محترم و هموطنان عزیز به عرض میرسانم.
در سال 1975 احمدشاه مسعود با یک تعداد دیگر خودفروخته ها و خاینین به دستور مستقیم دستگاه جاسوسی پاکستان بالای ولسوالی پنجشیر حمله کرد.
در آن وقت ولسوالی پنجشیر مربوط لوی ولسوالی کاپیسا بود و مرحوم غلام علی عدالت لوی ولسوال بود. من در مدیریت تحریرات لوی ولسوالی وظیفه داشتم.
احمدشاه مسعود بعد از حمله به پنجشیر لین های تیلفون را قطع کرده بود و ارتباط لوی ولسوالی با پنجشیر قطع شد بود.
مرحوم غلام علی عدالت که یک شخص وطن دوست و با تحربه بود، یک تعداد بزرگان مرکز کاپیسا را به دفتر خود دعوت نمود تا به مشوره بزرگان منطقه برای رفع این جنایت اقدام صورت گیرد.
در مجلس فیصله شد که یکی از بزرگان مرکز کاپیسا که نام نیک و شهرت خوب در سراسر لوی ولسوالی کاپیسا داشت و در پنجشیر هم از شناخت و محبوبیت کافی برخوردار بود، به آنجا برود و جریان موضوع را از نزدیک مطالعه کند.
روز دوم حمله بر پنجشیر موسفید موصوف با شهامت کامل توسط موتر دولتی لوی ولسوال به پنجشیر رفت. موصوف بعد از چندین ساعت به مرکز برگشت و جریانات پنجشیر را چنین حکایت کرد:
قبل ازرسیدن من به پنجشیر، مردم وطن دوست، صاق و باشهامت پنجشیر واقعیت موضوع را درک کرده به دست داشتن پاکستان و خیانت مسعود و یارانش در این موضوع اطمینان حاصل نموده بودند و با سنگ و چوب و بیل بالای شان حمله کرده بودند. مسعود بعد از دادن تلفات سنگین فرار را بر قرار ترجیح داده و به غلام خانه نصیر بار و جنرال حمید گل پناه برده بود. مردم شریف پنجشیر امنیت ولسوالی خود را تامین و ولسوالی را فعال ساخته بودند. احمدشاه مسعود و یاران بی وجدانش بعد از تصرف ولسوالی، خزانه دار ولسوالی را حاضر نموده و تمام پولهای را که برای توذیع معاش مامورین و معلمین آورده بود از نزدش گرفتند و یک مقدار محدود اسلحه را که در ولسوالی موجود بود تصرف نمودند.
احمد شاه مسعود که سر گروپ جنایت کاران بود برای مردم منطقه گفته بود که دولت دوست و بردادر پاکستان ما را کمک کرد که حکومت کمونستی داود را سرنگون و حکومت اسلامی را جاگزین آن سازیم، به رادیو های خود گوش دهید عنقریب برادر حکمتیار تاسیس دولت جدید اسلامی را برای شما مژده می دهد.
در کابل امنیت برقرار و رادیو پروگرام خود را بصورت نورمال ادامه می داد. ساعت چهار بعد از ظهر وقتیکه موتر سرویس از کابل به پنجشیر رسید و دریور و مسافرین اطمینان دادند که در کابل خیر خیریت است و در طول راه هم امنیت کامل برقراراست، مردم شریف پنجشیر برای دفاع از وطن اقدام نمودند و دزدان و جنایت کاران مورد حمله قرار دادند.
از استادان بزرگوار و خوانندگان محترم معذرت می خواهم که مجبور استم بنا بر مشکلی که در کابل دامنگیرم است از اسم مستعار استفاده نمایم.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.12.2016

برادر عزیز و ګرامی جناب اقای استاد فارانی! عرض سلام دارم.
شعر مثل هر هنر دیګر و ورزش، دارای دو سنګر میباشد ، یکی خود سراینده و دیګری شنونده و خواننده.یا مثلاً در عرصۀ ورزش یکی خود ورزش کار و دیګری تماشاچی.شاید یک کسی خودش شاعر نباشد ولی شعر خوب را درک نموده و از آن لذت میبرد کما اینکه هر کسی فوتبالر نیست ولی از تماشای فوتبال خوب لذت میبرد.
اګر استعداد شعر خریدنی میبود من به اندازۀ یک سیم کارت تلفن ، یک کارت بیست یوروئی می خریدم و فقط در بارۀ تحسینِ شعر نشر شدۀ مؤرخ ۲۶ماه قبلِ جناب عالی می سرودم.
امّا در مورد شعر نشر شدۀ اخیر تان احترامانه عرض شود که من از شعرِ سفید مثل شیرِ در قفس می ترسم و یا بهتر بګویم مثل بازی فوتبال هسپانوی و امریکائی مقایسه میکنم.ګرچه هر دو بازی با توپ و در چمن صورت میګیرد ولی قوانین و کیفیت شان از هم فرق دارد ، البته اهل سلیقه و اهل فن میتوانند پیام انسانی خویشرا از طریق شعر سفید منتقل نماید کما اینکه یک اهل سلیقه میتواند از تماشا و بازی کردنِ فوتبال امریکائی لذت ببرد. بهر حال نکتۀ قابل تذکر این است که اولاً معنویت، زمین و جهانیان را ترک نکرده بلکه این جهانیان اند که معنویت را ترک نموده و موجب یأس و نا اُمیدی اشخاص پاک طینت همچو جناب عالی ګردیده، ثانیاً عرض شود که فرجام بشریت یا یوسف ګونه است یا دشمنان یوسف ګونه. بهتر است که حسِ خویشرا چنان حفظ و تقویه کنیم که مطمئن باشیم بلآخره فرجام ما یوسف ګونه است یعنی فلاح و رستګاری.
این دنیا یک آزمایش و امتحان است. معلم و خداوند و فطرت و سیستم و هر آنچه نامیده شود، فقط ناظر صحنۀ این امتحان میباشد نه اینکه غائب باشد. دیده شود این انسان درین صحنۀ امتحان منحیث یک ثروتمند، منحیث یک عالم، منحیث یک دانشمند، منحیث یک نابغه، منحیث یک شاه، منحیث یک وزیر و رئیس و آمر و مدیر و سیاستمدار و دوکاندار و پدر و مادر و پسر و اولاد و مارکسیست و لِبرال و فاشیست و مُلا و کشیش و روحانی و ..... چګونه به سوالاتِ فطری خویش جواب میدهد.
استعداد فرهنګی و ادبی تان همواره شګوفا باد.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 05.12.2016

نميدانم آقای مجید منگل در تقبیح مراکز و کمیته های خمینی، مدرسه ها و دانشگاھھایی مختلف و فراواني كه توسط آخوندان صفوی در نقاط مختلف کشور و حتی در پایتخت کشور خلاف تناسب نفوس و برخلاف ضرورت و مزاج اکثریت کشور ساخته شده اند، هم چیزی نوشته اند يانه؟؟؟

بسیار جای تاسف است که ازيشان بپرسم، آیا شمامقاله اي پرمحتوی و جامع محترم "جناب سراج وھاج" در مورد تھاجم فرھنگی بیگانه خصوصا همسايه اي غربي را مطالعه نموده اند يا نه...
افسوس ما بيشتر ازين ميشود، كه ايشان از نيات نادرست این ھمسایه در پھلوی دیگران كاملا بيخبر هم نيستند، اما اين نقطه را كه اصلا اصل موضوع است آنقدر کوچک گرفته انز كه صرف بشكل توضيح يك جمله دربين قوس آوردن آن اکتفا نمودہ ولی در جہت مخالف آن برخلاف منافع و نظر اکثریت جامعه مسلمان و ديندوست افغانستان كه براي خود ايشان هم الحمدلله عملا ثابت شدہ است، سه صفحه را بكار برده اند.
تمام جهان ميدانند، كه امريكا افغانستان، عراق و فعلا سوریه را عملا به ايران سپرده است. چون به دلايل مختلف، هردو بيشترين اعتبار بر يكدیگر و بردن منافع مشترک را درین ھمکاری دیدہ و میبینند۰ اینکه حالا ايران به همكاريهايي مخفي خود با طالبان هم توسعه بخشيده اند، بخاطر منافع خودش است، نه افغانستان۰ عساکر پاکستان هم باوجوديكه كه تا قبل از سقوط طالبان افغانستان را عملا در اختيار خود داشتند، هنگام حمله اي امريكا بر افغانستان هم از هيچنوع ھمکاری در سقوط آنھا دریغ ننمودہ و فعلا هم نميكند مگر باآنھم چنان ھوشیار و موقع شناس اند، كه تانكها و ساير وسايل و وسایط نظامي باقیماندہ از قوای ناتو و امریکا در افغانستانرا آنھا میراث میبرند، نه افغانستان!
اين هم مشخص است كه حكومت فعلی افغانستان بدون اجازه اي سازنده و فرمانرواي خود هيچ تصمیمی نخواھد گرفت، اما اگر ما ھم عقل خود را مثل ھمسایگان خود بکار بردہ ھمیشه از فرصتها بخاطر آبادی و تقویه اي حالت اقتصادي، سياسي و اجتماعي خوداستقبال و استفادہ کنیم و نه از ترس؟؟؟! ویا براي رضايت خاطر و تامين منافع ديگران از پای یکدیگر کش کرده و بر فرق يكديگر کوبیدہ مانع تنوير و عمران جامعه خود شويم، ان شاالله مشكلات ما به مراتب كمتر ازان خواهد بود، كه فعلا به ان مبتلا هستيم. توکل علی الله
یار زندہ صحبت باقی


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 05.12.2016

جملۀ ناقص ولی احمد نوری، زمامدار سایت جدید، با محتویات کهنه، را باید چنین تکمیل کرد تا حقانیت و عدالت برجا بماند. ولی نوری می نویسد که :
«آن مرحومانی که آثار شان در این وبسایت به نشر رسیده و خود به رحمت حق پیوسته اند، مانند جناب استاد خلیل الله خلیلی ملک الشعراء و نویسندۀ بزرگ و مؤرخ حق بین و نامدار افغانستان، » که بزور قلم توانست از دزد و اوباشی بنام بچه سقو عیار بسازد، نفاق کنونی را سامان بخشد و پدر خانوادۀ ولی نعمت اش (خاندان ظاهر شاهی بخصوص نادر) را بخاطریکه بچه سقو را برویت قرآن فریب داده و کُشته بود، با قلم توانی شان هیچ آبروی برای این خانواده باقی نگذارد. همچنان غلامان و نوکران سرسپردۀ خانواده شاهی را که ریزه خوار خوان شاهی بودند چنان مغز شویی کند که داوطلبانه حاضر میشوند تا خلیلی را پرستش کنند و برعکس برای ولی نعمت محمد ظاهر نمک حرامی نمایند.
به این دلایل میشود که شخصیت خلیلی را بالا بُرد، زیرا او خانوادۀ ظاهر شاهی را منفور و درباریان را بدور شورای نظار جمع کرد. پس به یقین میتوان گفت که این قدرت قلم خلیلی است که جامعه و شاه پرستان را در حیطه تفکرات خود آورده و آنها را بیک پیسه میسازد.
مشاوران این وبسایت چنان به ولی احمد نوری باورمند اند که حتی متوجه تناقض گویی های نمی شوند و سر خم عقب وی روان اند.
واقعا ً که نویسندۀ بزرگ و مؤرخ حق بین و نامدار افغانستان؟؟؟ . کاش زنده میبود و به چشم سر میدید که چگونه خدم وحشم درباریان را زیر بار نظرات خود برده است که از خود بی خود شده اند و با دل وجان در مدح و ثنای نمک حرام خلیلی می پردازند. وسلام


اسم: ستار   محل سکونت: کابل     تاریخ: 05.12.2016

با عرض سلام !
دوستان عزیز وقتی جملۀ قهرمان ملی را در کنار نام احمد شاه مسعود میخوانم ویا می شنوم تعجب می کنم ، به این معنی که اگراحمد شاه مسعود را قهرمان ملی بدانیم پس CIA امریکا وISI پاکستان و حمید گل و دستگاه جاسوسی عربستان وترکی فیصل و دستگاه جاسوسی ایران را که پسرک پنجشیری گـُم نام را با خاندانش هم به شهرت رساندند و هم ملیادر ساختند وهم قهرمان ، پس برای این همه دستگاه های مخوف قهرمان سازی چه باید خطاب کرد؟ یا به طالبان که احمد شاه مسعود را مثل بـُز از صحنه فرار داد که مظلوم قهرمان فرار بدامن اقمار روسیه پناه برد، به طالبان که قهرمان را در میدان قهرمانی چت کردند چه باید خطاب کرد؟ و یا کسیکه این قهرمان بزدل را مانند موش کشت ولی قهرمان بزدلی، خودرا با پشتوانه ملیاردها دالر وصد ها حامی وحافظ ، حفظ کرده نتوانست و در دفاع خود عاجز بود پس به چه حساب میتوان او را قهرمان ملی خطاب نمود.
احمد شاه مسعود کسیکه قهرامان ملی پنجشیر پهلوان احمد جان را که جبهۀ واقعی مقاوت را متکی بخدا ومردم علیه تمام دشمنان خارجی در نقاط مرکزی افغانستان بمیان آورد متاسفانه به اشاره دشمنان افغانستان بوسیلۀ گماشته ای ایشان (احمد شاه مسعود) با فریب ونیرنگ بقتل میرسد. در اصل پهلوان احمد جان هم شهید واقعی است وهم یکی از قهرمانان ملی محسوب شده میتواند.

احمد ولی مسعود میداند که آنها بوسیلۀ چه دستگاهای مخوف ساخته شده اند وبرای تداوم خیانت های خود ویاران خود پلانهای علیه کشور به نفع بیگانگان دارند وی به این لحاظ زمینه سازی میکند که ازخود میترسد. گفته اند که خائن خایف است تا مثل برادر اش احمدشاه مسعود کشته نشود. ازین سبب بی شرمانه ترین پارس از همین گماشتگان و مزدوران آنها شنیده میشود. در قدیم ها گفته بودند که کچه را روی نده ورنه برشانه هایت سوار میشود. این سخن حاصل سالها تجربه عملی در جامعه بوده که هم اکنون باز بقوتش پیام خود را به مردم میرساند. وکچه ها با اعمال شان ثابت میکنند که این مقوله از کوره قرنها تجربه گذشته است که اصالت مند باقی مانده است. شاعر می گوید:
من از بی قدری خار سر دیوار دانستم *** که ناکس کس نمی گردد از این بالانشینی ها.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 05.12.2016

موضوع استیضاح وزیران در شعاع قانون اساسی
مقالات محقق نامدارافغان جناب داکتر صاحب کاظم رابخاطری مرورکردم تا درین باره چیزی از ورای قوانین وحقوق بیاموزم - اگرچه این اموزش درین سن وسال چندان بدرد شخص من نمیخورد، اما به پیروی ازمقوله ای که ازگهواره تاگور اجتناب ازدانش ناممکن است، این مقالات راخواندم.
نارسایی مادۀ 92 قانون اساسی را جناب داکتر صاحب بسیارخوب وعام فهم تشریح کرده اند که هرافغان نابلد بمسایل حقوقی، بشمول این قلم، را قناعت خاصل میشود. اما من بحیث یک سیربین، تازماینکه این نظام بهمین شکل وجودداشته باشد، کمیسیونهای ولسی جرگه ازطرزالعمنل پیشنهادی شما کار نمیگیرند، زیر آنها قدرت ناجایزخودرا درمغلقیت قانون جستجو میکنند. یکانه راه خل در تعدیل قانون اساسی است که پیشنهاد شده است.
ازجانب دیکر به ارتباط طرزالعمل استیضاح، همین کلمۀ "موجه" مثل رابر الاستیکیت دارد. کلمۀ عربی "موجه" درقاموسهای فارسی چنین معنی شده است :""صاحب جاه ومقام - خوب وپسندیده - کلام یا عذری که با دلیل وبرهان وپسندیده باشد."" به اساس این تعبیرات وکلای ولسی جرگه حق دارند عدم حضور وزیر را "ناپسندیده" بنگارند. بنظرمن بخاطر ماهیت الاستیکی کلمۀ "موجه" قوۀ قضائیه نیز تقاضای رئیس جمهور را(که گویا اقدام ولسی جرگه را ناموجه بخواند) برآورده نخواهد توانست.
توضیحات جناب داکترصاحب درطرزتعلامل استیضاح و (امپیچ) درمجالس سنا ونمایندگان امریکا، برای رفع نقیصه در قانون اساسی افغانستان بسیار مفید وآموزنده است، خداکند قوای قضائیه ومقننه درکابل آنرا بخوانند.
بنظر این حقوق ندان، تعدیل نظام "ریاستی" همانطوزیکه داکترشما پیشنهادکرده اید تا یک قوۀ "اجرائیۀ مستقل" درنظام ایجاد شود ورئیس ئجمهور در راس هرسه قوه( اجرئیه- تقنینیه -قضائیه) قرارداشته باشد، بهترین راه حل است- اما شخصی حامد کرزی که شخص "نوبدولت رسیده " بود،میخواست همه قدرت رابدست داشته باشد تافرامین بدون استخقاق صادرکند، لهذا اکنون اکثریت ملت افغان چشم براه چپه شدن نظام پنجاه فیصد وتعدیل قانون اساسی میباشد.
سعی خیرخواهانۀ جناب داکتر کاظم برای تشریح جنبه های مغلق قانون اساسی قابل تقدیر است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 4 جنوری 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 05.12.2016

ازقلمبدستان ودانشمندان محترمیکه این پورتال وهم افغانستان بنام شان وخدمات شان افتخار میکند، هریک جناب داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم وجناب کاندید اکادمیسین سیستانی صاحب که مقالۀ مرا در یارۀ (قهرمان ملی) خوانده ودرزمینه اظهار نظرفرموده اند، وهموطنان محترم دیگری که بطور غیر مستقیم درزمینه اظهارنظرفرموده اند، تشکرات، قدردانی وسپاسگذاری خود را تقدیم میکنم.
ازمتصدیان محترم این پورتال وزین ووطنپال که من آن نوشته را درکلکین نظریابی ارسال کرده بودم وآنها آنرا بقسم یک مقاله نشرکردند، ازچنین همکاریهای همیشگی شان، بخاطراحترام به اهداف ملی، عرض امتنان میکنم.
ضمنا بعرض میرسانم که دوپورتال همکاردیگر از من گله کردند چرا آن مقاله به ایشان انتقال نیافته بود- عرض کردم که بشکل یک نظر ونه بشکل مقتاله ارسال شده بود- آنگاه همان مقاله را با ایزاد یک سلسله مطالب دیگر درهمان موضوع، امروز برایشان روان کردم که شاید فردا درپورتالهای (تول افغانستان) و(دعوت) و (سرخط) نیز نشر شود. باعرض احترام -هاشمیان - 5 دسامبر 2016


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.12.2016

با عرض سلام.
بحث در مورد مسائلِ سیاسی- اجتماعی وقتِ مؤثر و نتیجه بخش میتواند باشد که ظرفیتِ مناسب برای بررسی آن مهیا باشد یا بهتر بګوئیم زمانِ مؤثر میباشد که بر تثبیتِ تعریف یا تعاریف یک مسئله، اتفاق نظر ایجاد شده باشد.
مثلاً ما روی مسئلۀ " قهرمان ملی " بحث می کنیم. بحثِ جالب و آموزندۀ شاید باشد امّا قبل از همه چیز باید در مورد کاربُردِ کلمۀ " قهرمان " و همچنین کلمۀ " ملی " به یک مفهوم مشترک رسیده باشیم در غیر آن انتظار کمائی نتیجه ، نه اینکه پیچیده تر و کج دُم یا ګژدمی میشود بلکه اصلاً نتیجۀ بحث دست نیافتنی میګردد.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 04.12.2016

قهرمان ملی واقعی کیست؟
درین شب و روز بعد از اظهارات دکتر اشرف غنی رئیس جمهور کشور، شخصی آشنا کلمه ( قهرمان ملی) را مال شخصی و انحصاری شان دانسته و رئیس جمهور را متوجه تصحیح این گویا اشتباه او نموده.
آقایون نهضتی که امان الله خان در آن عضو بود ادامه راه و مکتب سید جمال الدین افغان است( مشروطیت اول و دوم). شاه امان الله به نهضتی ربط داشت که ( سراج الاخبار) شان جوانان و آزادی خواهان وطن خود ما و آسیای میانه، و نیم قاره هند را رس رسانیده و استمار گران بریتانیه و تزار روس را وادار ساخت که توزیع و مطالعه آنرا ممنوع ساخته و متخلفین را مجازات نمایند.
امان الله خان اولین بار طلسم سیاه استماری را که آفتاب در قلمروش غروب نمی کرد شکست و در خارج کشور نه تنها نماینده و معرف استقلال کشور شهید محمد ولی خان دروازی را به گرمی استقبال نمودند بلکه استقبال اعلیحضرتین در مصر، ایتالیا، فرانسه و دیگر کشور های اروپائی انگریز را سخت عصبانی ساخت.
امان الله خان در دوره ده ساله خود در ساحه معارف و مطبوعات وقانون گذاری و رشد مادی و معنوی وطن کاری که دیگران در نیم قرن نتوانستند او در ده سال آنجام داد. و اما جواب آنها را مولانا سترگ چه زیبا فرموده اند که:
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌ نشود جسته‌ ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست


اسم: صالح محمد فطرت   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 04.12.2016

افغانانو ته سلامونه
د عروس خورد سال چې پښتو کې ورته وړه ناوې ويلی سو, کومه موضوع چې خپره سوې, که يو څوک انساني ضمير ولري نو واقعا چې زړه يې ورته درديږي. زه داسې پلرونو ته حيران سم چې دوی د څه ډول غير انساني زړونو خاوندان دي او څومره بې رحمه دي.
خو اوس بيا دا درد د انسان په زړه کې نور هم زياتوي چې دا معصومه نجلۍ اوس هغه ناولي ځای ته وليږله سوه چې تش په نامه ورته د امن کور ويل سوی.
دا کور چې د امن کور ورته ويل کيږي په حقيقت کې د پت او د عزت او د شرافت د لوټلو کور دی. کومې ښځې چې د ستونځو له کبله له کوره تښتي او دغه د امن په نامه کورونو ته پناه وړي, دوی نه پوهيږي چې دوی د باران نه تښتيدلي دي او ناوې ته کيناستلي.
زه د رئيس صاحب د جمهور نه په کلکه غوښتنه کوم جې د خدای په خاطر دا د فحشا مرکزونه دې وتړي او نور دې زما پتمنې افغانې ميرمنې او نجونې و دې کورونو ته واداره نکړي.


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.12.2016

قهرمان ملی به کسی خطاب میشود, که دستش به خون مردم آلوده نباشد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 04.12.2016

قهرمان ملی اصلی !
آقای امین فرهنگ در صفحات فیس بوک نوشته اند که پدرم ( صدیق فرهنگ )مشاور کارمل بود کار بدی نکرد او همه روزه به کارمل مشوره میداد که باید عساکر شوروی ،تجاوز به افغانستان را خاتمه بدهد.

بالاخره گورباچوف متوجه گپ های مشاورصاحب فرهنگ شده و عساکر شوروی را از افغانستان اخراج نمود.لذا فرهنگ صاحب قهرمان ملی اصلی کشور است !!!


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 03.12.2016

باز صاحب محترم،تقاضای شما در مورد نشر مطلبی در جواب استاد هاشمیان صاحب، ملاحظاتی داشت که از نشر باز ماند.معذرت مارا بپذیرید.
زمری کاسی مسءول این بخش


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.12.2016

دراین روزها با اظهارات ولی مسعود که گویا برادرش قوماندان احمد شاه مسعود یگانه قهرمان ملی افغانستان است، در رسانه ها و صفحه فیسبوک تبصره ها و ابراز نظر های بسیار دلچسپ در جریان است . اینجانب همان ساعات بعد از پخش گفتار ولی مسعود در صفحه فیسبوک خود چنین نوشتم:
افغانستان در طول تاریخ خود قهرمان های زیاد ملی داشته اند که نام شان در تاریخ اقلاً سه صد ساله کشور، بخصوص طی جنگهای پرافتخار مردم ما علیه سلطه خارجی درج گردیده است. احمد شاه مسعود، ولو که روی یک معامله سیاسی مفتخر به این لقب مندرج در قانون اساسی شده باشد، ولی به هیچ وجه اولین و آخرین نبوده و نخواهد بود. قهرمان ملی باید واجد اوصافی باشد که به ملت در مجموع خدمت کرده باشد، نه برای یک قوم، یا گروه و یا جناح. بحث در این مورد زیاد است، اما به دلیل اینکه افغانستان در یک مرحلۀ حساس تاریخ خود قرار دارد و دشمنان ما میخواهند با این ذرایع ملت افغان را بنامهای این قوم و آن قوم بجان هم اندازند، نمیخواهم بیشتر در زمینه صحبت نمایم ، اما اینقدر میگویم که هیچگاه "گِل خشک به دیوار نمی چشپد". تاریخ خودش قضاوت میکند که کی واجدچنین لقبی خواهد بود.
در این پورتال وزین نیز نوشته ها و تبصره های پرمحتوا در زمینه به نشر رسیده است که حاوی عکس العمل های لازم و پر از استدلال منطقی در مورد ادعای ولی مسعود میباشد.
سالها قبل داستانی را از استاد بینش در کتاب "بارقه های بینش" خواندم، زیر عنوان "مشت بسته ملک سلیم باز شد". گفتار ولی مسعود هم شباهت به محتوای همین داستان دارد که بالاخره با باز کردن دهن خود موضوعی را مطرح کرد که باید چند سال قبل مطرح می شد. بازهم خوب شد که همین حالا از سازش ها حین تدویر لویه جرگه قانون اساسی و معامله گریهای آن پرده برداشته شود و حقیقت اینکه آیا اعطای یک لقب میتواند همه صفاتی را که باید یک قهرمان ملی داشته باشد، احتوا میکند یا اینکه برای تثبیت همچو لقب لازم است کارنامه های شخص مورد بحث قرار گیرد و طی دوره های کاری او بررسی شود که در سطح ملی شخص مورد نظر چه کارکردهای ملی داشته است و چه میراثی از خود برای فردای ملت خود بجا گذاشته است؟
همانطوریکه استاد هاشمیان از پنج دوره کارکرد های شهید مسعود یاد کرده است، اینجانب نیز طی یک برنامه تلویزیونی نگاه مختصر به چهار دوره کارکردهای موصوف انداخته و آنرا ارزیابی کرده بودم. امید دوستان شهید مسعود از همچو بررسی های تاریخی دلگیر نشوند و قبول کنند که دیر یا زود قضاوت تاریخ حکم خود را طوریکه در مورد شخصیت شاه امان الله غازی بعد از گذشت سالها صادر کرد، در مورد سائر شخصیت ها نیز عین کار را خواهد کرد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 03.12.2016

دیموکراسی بدون احزاب بی مفهوم است !

آقای امین فرهنگ در یک مصاحبه دیروز گفت که دیموکراسی بدون احزابی سیاسی بی مفهوم بود وقتیکه شاه چند سال پیش به وطن عودت کردند علت توشیح نکردن آنرا از جناب شان پرسا ن کردم آنها فرمودند که احزاب چپ و راست بسیار قوی شده بودند .

آقای فرهنگ (که خودشان وقتیکه وزیر بوده اند چندین دوسیه در محکمه دارند و از طرف تلویربون های آلمان متهم به جاسوسی اند و و خویشاوندی نزدیک به شاه دارند) توشیح نکردن فعالیت احزاب سیاسی را یک اشتباه بزرگ شاه دانسته و آنرا علت سفوط سلطت دانست .
گفتند که متاسفانه که در افغانستان یک حزب از اشخاص ملی ساخته نشده و هنور هم چشم درد پشت آن میگردند.

وفتیکه در باره همکاری پدرشان ( صدیق فرهنگ ) به دولت کمونیستی و مشاوریت کارمل سوال شد، موصوف فرمودند شما نشان بدهید در کدام مقاله درباره توصیف حزبی دیمکراتیک خلق نوشته شده باشد.

درباره آقای هاشم میوندوال فرموندکه وقتیکه از صدارت برطرف شد عقده گرفته و خود شاهد در پارک زرنگار بودم که موسی شفیق و شاه را آب فروش خطاب کرد.

آقای قرهنگ فرمودندکه شاه چند سال پیش بخاطری قدرت به کشور نرفت بلکه میخواست در وطنش زندگی کند و........
قضاوت به بینندکان محترم .



اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.12.2016


درتائید از مقالۀ روشنگرانه وروشنفکرانه داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان،میخواهم بگویم
که :آنهایی که در دستگاه استخبارات (آی اس آی)این دشمن خاک وناموس ملت افغانستان، درس ویرانگری وطن خود را فراگرفته اند وبارها به باداران پاکستانی خود امتحان ویرانگری وتخریب کشور را داده اند، هیچگاهی قهرمان ملی مردم افغانستان شده نمیتواند، ولو که درفرمان قهرمانی اش جورج دبیلو بوش هم در پهلوی نام حامدکری امضا کرده باشد.

ملت افغانستان یک قهرمان ملی دارد که آنرا چون مردمک چشم خود دوست دارندوآن شاه امان الله غازی است.شاهی که آزادی واستقلال کامل سیاسی افغانستان را از استعمار انگلیس در18 اگست 1919بدست آورد.وبرای افغانستان حیثیت واعتبار از دست رفته اش را دوباره اعاده کرد و آن را در صف ملل ازاد جهان رقم زد.

آدمک محقق وافغانستان شناس معروف امریکائی درربع سوم ‏قرن بیستم،یعنی 60سال قبل درکتاب خود(افغانستان در نیمه اول ‏قرن بیست)، از امان الله خان به عنوان قهرمان ملی یاد کرده نوشته ‏است:«امان الله (1919-1929)بحیث قهرمان ملی افغانستان شناخته ‏شد.خاصتاً هنگامیکه موفقانه امپراطوری بریتانیا را شکست داد. ‏وآزادی مطلق افغانستان رابدست آورد وبه جهان برسمیت شناخته شد.»(روابط خارجی افغانستان درنیمه اول قرن بیستم،چاپ 1377 پشاور،ص 196،ترجمه پوهاند فاضل)
آدمک در زمانی به عظمت نام وکار غازی امان الله خان پی برده بود و او را به عنوان قهرمان ملی افغانستان در تاریخ ثبت کرد که هنوز نظام شاهی در افغانستان مشروعیت داشت و هنوز اتحاد شوروی برافغانستان تجاوز نکرده بود، وهنوز نام تنظیم های جهادی ساخت آی اس ای را در افغانستان کسی نشنیده بود.

هموطنی بنام آقای کاظم پوپل در فیسبوک خود تبصره جالبی در باره مسعود نموده مینویسد: ‏
« احمدشاه مسعود ، قهرمان ملی یا جنایتکار پرآوازه !
احمدشاه مسعود قاتل بیش از 70 هزار هم شهری کابلم ، ویران کننده شهر کابل ، عامل بربادی افعانستان ، تاراج کننده داراییها دولتی وشخصی مردم کابل ، منحل کننده قوای دفاعی وطنم ، یک لکه ننگ در تاریخ وطنم . بالاخره ، قهرمان عامل تباهی و بی اتفاقی و خونریزی وطنم که تا امروز ادامه دارد .»



اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 03.12.2016

در نوشته مورخ ۱۵ نوامبر سال ۲۰۱۶ اقای هاشمیان تحت عنوان ( توضیخات در رد اتهامات قاسم باز ) قسمت دوم، که بجواب ۲۱ موارد و ادعاهای من بالای هاشمیان نموده بودم ، اقای هاشمیان در جواب بیست ویکم ۲۱ خود از مسولین افغان جرمن انلاین تقاضا نموده و متذکر ګردیده چنین نویشته. « جواب ۲۱ ماده اتهامات قاسم باز در بالا بسیار صادقانه وباقبول مسئولیت داده شده که هرگاه خود قاسم باز یا شخص دیگری غش یا تخلف در آن بیابند، باید آنرا بروی کاغذ بریزند که همه افغانها خبر شوند. با عرض احترام .
سیدخلیل الله هاشمیان - 24 نوامبر ۲۰۱۶ »

من برای بار سوم از ګردانندګان محترم این پورتال صادقانه تقاضا دارم و میخواهم که لطفآ به این خواهش اقای هاشمیان و بنده قاسم باز لبیک بګوید، و نوشته من که بنام اعترافات و رد اتهامات هاشمیان است افتخار نشر انرا مساعد سازید. چون این نوشته من در دیګر سایتها، مثل نوشته اقای هاشمیان نشر شده افتخار نشر داده شود، در غیر ان این به این معنی خواهد بود که شما ګردانندګان این پورتال از بی طرفی کامل در بین نویسندګان این پورتال برخوردار نیستید، لطفآ مقام ملی بودن این سایت را زیر سوال نبرید.
دوستان محترم . چیزیکه هاشمیان برایم نوشته من هم کوشش نمودم عین کلیمات که وی برایم استعمال نموده به سبک و سلیقه وی برابر نویشتم.
با عرض احترام: قاسم باز


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 03.12.2016

قهرمان ملی کیست ؟
داکتراشرف غنی بروز افتتاح رسیدن خط آهن بخاک افغانستان، درضمن مفیدیت های اقتصادی آن، ازغازی امان الله خان بحیث قهرمان ملی یادگرد وگفت این یکی از آرزوهای آن پادشاه وطندوست بود. غازی امان الله خان به تناسب قدرت وتوان اقتصادی-تکنالوژی همانزمان کشور، یک خط آهن کوچک ونمونه وی دریک گوشۀ کابل نیزاعمارکرده بود. سالها بعد زعیم دیگر کشور، محمدداودخان نیز اعمار خط آهن را درپلانهای انکشافی خود جاداده بود. .......

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 03.12.2016

هیله ده چی زما په لیک کښی د قاتلانو لقب استعمال ته د افغان جرمن له خوا بیا منفی ګوته ونه نیول شی او د سندونو خواست راڅخه ونکړی !

افغانستان د خرڅ شوو قاتلو کمونستانو او خرڅ شوو مصنوعی راپیداشوو قاتلو تنظیمونو او په غرب او امریکا کښی خرڅ شوو او تربیه شوو عناصرو له خوا د افغان مظلوم ملت ئي د اته دیرشو کالو راهیسی د تباهی سره مخامخ کړۍ او اوس د ملت دا مضر افراد کوشش کوی چی د افغانستان با غروره ملت د ویاړ تاریخ تر پښو لاندی کړی او د افغانستان نومیالی غازی امان الله خان د استقلال تاریخی ابتکار د با غروره ملت په وینو په سوالیه کښي راولی !!

دا جرأت دی خائينینو او قاتلانو ته د افغانستان ننګیالی ملت خارجی دوښمنانو ورکړۍ دی او کوشش کیږی چی دافغانستان تاریخ د غله او خرڅ شوی بی سواده سقاو زوی څخه شروع او په احمدشاه مسعود ( د اتحادی شوروی ، پاکستان ، ایران او امریکا ګوډاګی ) باندی ئي تکمیل کړی دا تاریخی جنایت دی او دا چټل ارمان به هرومرو د ځانو سره قبرو ته یوسی او پردی چټل ارمان به هیڅ وخت موفق نشې !!!

دا چی ددی خائينو لپاره دداسی اوازو را پورته کولو موقع مداری کرزای په هدایت سره برابره کړی او دوهم متفکر به حتمآ ددی خائينینو رضا کولو لپاره د لودګی بغلکشی په وسیله هلی ځلی وکړی اما نتیجه به ورنکړی !!!

افسوس پر داسې رئيس جمهورانو باندی !!!!


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.12.2016

استاد محترم جناب هاشمیان صاحب در همین دریچه ۱ دسمبر نوشته اند:

«:" درحالیکه دیده شدمنحیث تماشاچی دربرابرچهار یا پنجنفر کودتاچی های 7 ثور 1357 فرقه های عسکری به تماشا نشستند ؟" - مردم گفتند کسی نبود که فرقه های عسکری را بحرکت ومارش بخواند !! و معنی این انتقاد مردم را شخص محترم دگروال صاحب سعید که یکفرد باتجربۀ نظامی میباشند، خوبتر فهمیده میتوانند . اینهم شنیده شدکه مردم گفنتد زعیم کشور تنها کنج ارگ را قایم گرفت، درحالیکه ارگ افغانستان نبود، راه های فراراز ارگ وخود را رساندن بفرقه های عسکری وجود داشت، ولی به لین تلفون اتکاء شد که آنراهم پرچو کرده بودند. اگر حافظۀ قاصرمن این افوهات را نادرست شنیده باشد، معذرت میخواهم.»

من نویسنده هنگام وقوع کودتای هفت ثور متعلم صنف ۱۱ مکتب حربیه در کابل بودم، جای افسوس است که دولت تام حاکم تحت رهبری محمد داود خان راستی هم بسیار ساده و به زودی از بین رفت. اینکه ریس دولت با آن نام و هیبت خود چرا صرف در ارگ تا آخر با یک تفنگچه خود موضع گرفت. اینکه درین وقت سرنوشت ساز کیها درین مشوره و فیصله ایشان رول داشتند، تا حال معلوم نیست. آنچه من منحیث یک نظامی اردوی افغانستان مینویسم:

۱) زمانیکه میر اکبر خیبر پرچمی بشکل مرموز کشته شد، و رهبری خلق و پرچم جنازه او را با احساسات ضد دولتی دفن کردند و بیانیه های تحریک کننده علیه داود خان سر دادند، ریس جمهور داود خان با آن شناخت خود از حال و احوال افغانستان باید معتمد ترین همکاران خویش را محرمانه نزد خود احضار میکرد و به ایشان میگفت (که به تحقیق این یک پلان و توطئه علیه شخص من است، تا من احساساتی شوم و به آنها دست اندازم، و ایشان باز علیه من شدید عمل کنند،این نور محمد تره کی و ببرک کارمل کدام اشخاص قابل قبول نزد مردم افغانستان نیستند، لیکن به خاطری خطرناک هستند که فورمه های جاسوسی را به دولت اتحاد شوروی امضاء کرده اند و رهبری شوروی را باخود دارند، بناً باید از انتهای تدبیر کار گرفت. من رهبری حزب خلق را نه تنها بندی و توهین نمیکنم، بلکه در فاتحه میر اکبر خیبر شخصاً اشتراک میکنم و به ایشان میگویم که من به حقیقت به شما میكویم که من خیبر را نه کشته ام، بیائید اینجا یک ملت مظلوم و تاریخی افتیده است، جمعاً برای این هدف مقدس کار بکنیم...)، شاید به نظر من ایاز یک جلو این فتنه هفت ثور گرفته میشد.
۲) باید استخبارات خصوصاً اردو اشخاص نهایت وفادار به داود خان میبودند و از تمام حرکات و ارتباطات رهبری و افسران قطعات محاربوی قوای مرکز به شخص رهبر اطلاع میدادند، باید حرکات و وضعیت روحی چکړن اسلم وطنجار، ډګروال عبدالقادر و سایر کودتاچیان ۲۶ سرطان را دقیق زیر نظر میداشتند که نداشتند.

اما شروع کودتای هفت ثور:

وقتیکه جګړن وطنجار با تانک خود به نقطه مهم پل محمود خان رسید، ریس جمهور باید یک دریشی محاربوی پوشیده محافظت و اداره ارگ را به برادر ایشان نعیم خان و صاحب جانخان میسپرد و خودش از دروازه شمالی ارگ با ده نفر عسکر و چند افسر نهایت فدایی خود خود را به میدان هوای خواجه رواش میرساند و با داشتن آن حیثیت و نام هیبت خود منحیث ریس جمهور بر حال محل قومانده را بدست میګرفت و توسط ارسال فقط دو طیاره جت مقاومت زرهی وطنجار را از بین میبرد.
و اگر این عمل برای ایشان ممکن و یا مقبول نبود، باز هم به عین شکل فوق به غند پیاده مقیم بالاحصار رفته قومانده را بدست گرفته و با ارسال کندک تانک غند بالاحصار به استقامت پل محمود خان قواء وطنجار را ازبین برده و راه قواء کومکی قواء چهار زرهدار و ۱۵ زرهدار را به شهر کابل در قسمت یکه توت مسدود میکرد.
داود خان به اجراء کودتای خود باید از چوکی غرور بیجا و جبروت خاندانی خویش پایان می آمد و باید از همان ۲۶ سرطان یک یا حتی دو هلیکوپتر مجهز با اسلحه را در محوطه ارگ همیشه حاضر میداشت و در همین روز هفت ثور از ان برای نجات خود و مردم و ملت افغان از فتنه ها کار میگرفت. و اگر با وجود این اقدامات باز هم ناکام میشد، مثل غازی امان الله خان به قول اردوی قندهار تغیر موضع جنگی میداد ( این فرار داود خان به قندهار نمی بود، مثلیکه امان الله غازی را مخالفین او شاه فراری میگویند، این عمل تغیر موضع یک قوماندان در یک وقت نهایت مشکل برایش میباشد) و داود خان تا آخرین وس با استفاده از قواء هوايی شیندند تا آخر با کودتاچیان هفت ثور میزد و در آخر اگر ناکام میشد، به کدام کشور پناهده میشد تا زنده بود منحیث یک شمشیر داموکلس بالای رهبران خائن خلق و پرچم آویزان میبود.
این داستان به درازا میرود.

په درنشت سره


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 02.12.2016

تسهیلات ترانسپورتی برای باشنده های کشور !

یکی از کار های درخشان دوره جمهوریت ، فراهم کردن تسهیلات رفت وآمد برای مردم ، بخارج ازکشور بود که با استفاده ار پاسپورت به هر جای سفر کرده میتوانستند .

بیاد داریم در دروره ده ه دیموکراسی که زیاد تر وقت مظاهرات و دروزه های مکاتب و پوهنتون هها مسدود شده بود یکتعداد افغانهای فرزندان خویش را برای تحصبلات بخارج فرستادند.
با بکار انداختن بس های مدرن که از شهر نو کابل بطرف اروپا همروزه به رفت وآمد آغاز نمود تسهیلات زیاد برای مردم فراهم گردید و زمینه آمدن دوباره افغان ایکه به خارج رفته بودند مهیا گردید . بیاد داریم از کشور های دیگر محصلین به پوهنتون کابل برای تحصیلات عالی می آمدند که در فاکولته انجنیری محصلین ایران ، کشور های عریی و اندونیزیا را داشتیم . محصلین ایرانی ها از خداوند آرزو میکردند شخصیت مانندی داودخان در ایران پیدا شود که زعامت را بعده بگیرد .
افغان ها با وجودیکه برای ویزه در کشور های مختلف اروپا تسهیلات داشتند حتی رفتن به جرمنی ، افعاننها ویزه ضرورت نداشتند با سپری نمودن وقت معینه دوباره به کشور می آمدند.
امروز که در کشور ما در باره انکشاف خط راه های آهن سر وصدا بلند است امید وار هستیم که آن پروژه خط راه آهن دوره 5 ساله جمهوریت که هرات را به جنوب شرق کشور وصل میکرد ویک پروژه بزرگ اقتصادی برای کشور بود ، و کار های مقدماتی آن توسط انجینران فرانسوی تکمیل شده بودو کارش تا اندازه شروع شده بود دوباره آغاز گردد. با احترام


اسم: رحمت شاهد   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 02.12.2016

جناب قاسم قاسمی سطح شناس!
بسیار بلند پرواز نکنید، که ممکن قوۀ جاذبۀ زمین شما را در مدار و اتموسفیر خود حفظ نتواند. شما متأسفانه.............. جملات اخیر هوشداری شاهد را که به آدرس نویسنده اشاره شده بود، درک نکرده اید و یا نخواسته اید بفهمید. هدف شاهد این نبوده است، که در برابر "افکار آیدیالوژیک احتمالی" رهبر تان به مقابله بپردازد. برخلاف یکنوع جلب توجه هدف او بوده است، که گفته است: "آیا نمی توانید اعتراض و انتقاد تانرا بدون ذکر کلمات "پشتون" و "غیر پشتون"، مستقیماً به آدرس مطلوب تان، بنویسید"
وقتی یک شخص عملی را انجام می دهد و کسی دیگری از آن انتقاد می کند، باید انتقاد را با هویت شخص و نامش و با شهرت فرد او که می شناسد ذکر کند، نه اینکه عمل او را با نام یک قوم، چون "پشتون" و "غیر پشتون" بطور عام یاد کند. وقتی شما این جملۀ ساده را نمی خواهید درک کنید، لازم نیست با شما، تبادل نظر صورت گیرد. شما چه صلاحیت دارید، که بدون شناخت یک هموطن حرف "اگر" را بزبان آورید و در مورد صداقت دیگران، بدون ثبوت کلمات شک بزبان آورید. و یا از وی گزارش کار بخواهید.
ختم کلام برای همیش با شما
با احترام
رحمت شاهد


اسم: محمدآجان مرزئ   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.12.2016

داکتر صاحب و استاد گرامی،
از زره نوازی تان خيلی ممنون. من در همه فعاليت های مسلکی ام شکر کذار کار استادان گران مايه همانند شما و داکتر صاحب عبدالله کاظم ميباشم که افتخار شاگرد بودن شانرا در پوهنځۍ اقتصاد پوهنتون کابل داشتم.


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمن    تاریخ: 01.12.2016

از بازگشت مع الخیر جناب دانشمند محترم داکترمحمد آجان مرزی بعد ازسفر کاری چهارماهه مسرورشدم. خاصتاً سرورم بعداز خوانش مقاله ای علمی، پر محتوی و پرمعلومات موصوف که برای افغانستان هم خیلی مفیداست، تحت عنوان« نقش زنان در رشد اقتصاد ملی کشور های عقب مانده» بییشترشد. ناگفته نباید گذاشت که این مقاله مکمله ای خوب آثار دانشمند محترم پروفیسور دکتور سید عبدالله کاظم می باشد که در باره نقش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان افغانستان تحریر شده است. افتخار دارم که جناب داکتر میرزی عضو فعال ترتیب و تدوین «قاموس جامع اصطلاحات»بوده همکار می باشیم.


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 01.12.2016

برادر عزیز هموطنم رحمت شاهد صاحب سلام !
مقالات برادرما مصطفی عمرزی واقعا ًدر سطح شما نیست. این اعتراف غیر مستقیم جناب شما بیانگر واقعیتی است که شما به آن مواجه شده اید. خدمت شما عرض شود که این چنین مقالات با ادبیات سطح بلند نوشته شده و خواسته است تا صادقانه خیانت کاران را معرفی کند. البته ناگفته پیداست که هیچ توهین وتحقیر به وطنداران وطندوست از هرقوم که باشد اعمال نشده است. اینکه شما به زبان ادبیات در سطح بلند آشنا نیستید و متن را دقیق نفهمیده اید بنا ً خُرده گیری های شما قابل مکث است. زیرا نوشتار تان برعکس گفته های شما را نشان می دهد.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 01.12.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
محترما : نظر عالیقدر محترم پروفیسور صاحب دوکتور هاشمیان را ملاحظه نموده با اجازه حضور عالی شان بعرض می رسانم خدا کند معروضه بنده اطلاق به سبکسری بنده در مقابل شخصیت نامدار و استاد گران قدر کشور نشده و صرف نظر شخصی و عرض قبول فرمایند و می نگارم .
همه قوماندانان جزوتام های بزرگ و رئسای ادارات وزارت دفاع ملی اردو شخصیت های تعلیم یافته و جنرالان بسطح ارکان حرب بودند که اهلیت و لیاقت شان به همه منسوبین اردو معلوم بود و است و افراد تحت اداره شان مربوط به همه مردم کشور که بخاطر مکلفیت عامه و دفاع از کشور زیر بیرق ملی کشور جمع شده بودند قرار داشت .
موضوع این که چرا رئیس دولت از مقر ریاست جمهوری بیکی از جزوتام های بزرگ اردو ویا ولایات کشور تشریف نبردند ؟ به احتمال زیاد . عقیده شان بر این بوده باشد که حاکمیت ملی را با ملاحظه چنان حرکت و توسط اشخاص و افراد معلوم الحال که دولت در اعلان خود آن ها را بمردم کشور معرفی نموده و حکم محاکمه شان را صادر نموده بود را نمی شود رها کرد و در این فکر شده باشند که مردم کشور حق دفاع از کشور خود در مقابل مستخدمین ویرانی کشور را دارند


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 01.12.2016

همين حالا الله سبحانه و تعالي را شكر كردم كه بزرگ و دانشمند بیداری چون جناب سید خلیل الله هاشميان در بين افغانها وجود دارند. در عمر، سلامتي و دانش شان بركت.
با تقديم سلامها و احترامات


اسم: رحمت شاهد   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.12.2016

جناب محترم هاشمیان از کلیفورنیا
متعجب می بودم اگر شما نمی نوشتید. چه بسی مناقشات وتوضیحاتی نیست، که ما بی چاره های بی سواد، بیرق "پیروزی" شما عالم العلوم را در دست پیروان تان به اهتزاز ندیده باشیم. صرفنظر از اینکه در بارۀ عمر این نویسنده معلومات وجود نداشته است، شما دائماً از "آزادی بیان"، حرف می زنید، اما بر دیگران طبق میل تان حق آزادی می دهید. با "شناخت ادبی" تان از "ادبیات فارسی و دری" اگر بر اینجانب مهر ایرانی بزنید، هم باکی ندارم. شما همین حالا از شهرت و موقف تان درین "سایت" استفادۀ خوب نمی کنید. مسئله بر سر "هویت ملی" و یا ریشۀ "نژادی" اقوام نیست. شما اینجا هم چنان از جوان بودن ایشان نام می برید و متوجه نمی شوید، که هدف رحمت شاهد، تمایلات برتری یکی بر دیگری بوده است، که باید از آن دوری جست. وقتی اگر گفته شود، که بوی "نژادی" و یا "قومی" از آن، محسوس شده می تواند، برای کسانی که نتوانند، چنین بوی را تشخیص کنند، گناه احساس کننده نیست. بهر صورت بمثابۀ خطر تحریک نقاق قومی می تواند قابل نگرانی باشد.
شما که اسم تان "سید خلیل الله هاشمیان" است، حق دارید که خود تانرا با ریشۀ "نژادی" تان معرفی کنید. اما اگر با این لقب "سید" در دفاع از همه "سادات" برخیزید، و از نام آنها سخن زنید، که اختیار شماست، باید روشن باشد، که آیا همه "سادات" ها؟ شما را، بحیث یک عضو "نژاد" آنها، درین رسالت، انتخاب کرده اند؟ در آنصورت شما یک موقف رهبری سیاسی و آیدیلوژیکی می داشتید. اگر شما دارای یک مهارت علمی و هنری هستید، ممکن چنین نباشد، که چون شما "سید" و "هاشمیان" هستید، این مهارت علمی و ادبی شما یک امر طبیعی است. پس آیا دانش شما محصول "سید بودن" است و یا خود زحمت کشیده اید و استعدادی داشته اید، که ممکن همه "سادات"در سطح شما، نبوده باشند. فقط یک مثال را بیاد آورده می آوریم. "انشتاین" اختراع معروفی داشته است. مگر ممکن نست، که در قطار "یهودی ها"، کسانی هم وجود داشته بوده باشند، که خود آنها را خیلی مفتخر می شمرده اند، زیرا یک "یهود" اختراع داشته است. ممکن است، بپذیرید که مهارت اختراع "میراثی" و مربوط کدام "نژاد"، ثابت نشده است..
شما اگر با این علم و دانش تان جملات اخیر چند سطر کوتاه شاهد را هم مطالعه می نمودید، ممکن درک می نمودید، که شاهد چه گفته است. هدف شاهد این بوده است، که بطور مثال اگر به این عنوان توجه کنید: "از انتقاد پشتون ها فرار مي كنند (وحدت ملي خراب مي شود) " چنین اظهار عام را شما چه نوع تعبیر می کنید؟ می شود تعبیر های مختلف حاصل شود. مفهوم "انتقاد پشتون ها"، نمی تواند تحت نام فرد فرد پشتون یاد شود. اما می تواند کدام انتقاد از جانب تعدادی از اتباع یک کشور و یا یک جامعه مطرح شود، که خود را "پشتون" بدانند و یا پشتون باشند.
جناب "سید خلیل الله هاشمیان"، سوال اینکه شاهد چرا قبلاً انتقاد نکرده، بازهم عادات همیشگی آقای "هاشمیان" است. ضرب المثلی است، که گویند: "ماهی را هر وقت از آب گیری، تازه است" خطر احیای دوبار فاشیزم در جهان جدی است.
ختم
با احترام
رحمت شاهد


اسم: سید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 01.12.2016

سیدخلیل الله هاشمیان مورخ 29 نوامبر 2016
بخدمت دوستان محترمی که در کلکین نظریابی "هم دریچه" میباشیم، سلامها واحترامات تقدیم است :
چهارروز بخانه نبودم، امروز که به کلکلین حاضری دادم، خروارنظرها برای خواندن یافتم وتاحد توان مرورکردم ، نتیجۀ آن ذیلا بعرض حضور شما میرسد- کم ما وکرم شما :
دزقسمت عدم مقبولیت "کودتا" (هر کودتا) ،16 نکته ای که محترم محمدداودمومند فهرست کرده، نظر قاصرمن با همه اش موافقت دارد - گفتم "نظر قاصرمن" !

درگفتگوی بین دومحترم الله محمدخان وخان آقا سعید، تحلیل دانشمندمحترم الله محمدخان از تاریخ 28 نوامبررا بامشاهدات ومذاق خودموافق یافتم که میفرمایند : "بلی واقعا هم شخصیت شهیدداودخان را که من کشف کرده ام، همین درست هم است، اما شهید داودخان قادر به عیارنمودن توازن دوقطب بزرگ جهان آنوقت نبود تاتوازن رانگاه میداشت، چنانچه نتیجۀ سیاست داخلی وخارجی وی اینرا ثابت ساخت ..."
ودرجای دیگر(نظر ششم) میفرماید: "آرزومندی با توانایی فرق فاحش دارد، فقط استقلال افغانستان تنها در صورت بیطرفی کامل سیاسی واقتصادی آن آمکان پذیر بود."
رزیم جمهوری در ذهنیت عامۀ افغانها وهم درپروپاگند پاکستان و اکثرکشورهای غربی بحیث آلۀ دست کمونستها معرفی شد که درینصورت "بیطرفی کامل سیاسی و اقتصادی آن" ناممکن بود. ازجانب دیگر درشرایط افغانستان آنزمان "عالم بیکاری" وفقر آنطور وآنقدر مسلط بود که مردم "ناخنی برای سرخاریدن" نداشتند- بازهم بنظرقاصرمن !
درجواب مورخ 28 نوامبرجناب محترم آقای دگروال خان آقا سعید، این نکته را بسیار قناعت بخش یافتم که میفرمایند:" درچنان حالت، آن دولت باچنان تشکیلات محدود وناقص چی می توانست؟ که نکرد؟ "
نکتۀ دیگر که میفرمایند :" درحالیکه دیده شدمنحیث تماشاچی دربرابرچهار یا پنجنفر کودتاچی های 7 ثور 1357 فرقه های عسکری به تماشا نشستند ؟" - مردم گفتند کسی نبود که فرقه های عسکری را بحرکت ومارش بخواند !! و معنی این انتقاد مردم را شخص محترم دگروال صاحب سعید که یکفرد باتجربۀ نظامی میباشند، خوبتر فهمیده میتوانند . اینهم شنیده شدکه مردم گفنتد زعیم کشور تنها کنج ارگ را قایم گرفت، درحالیکه ارگ افغانستان نبود، راه های فراراز ارگ وخود را رساندن بفرقه های عسکری وجود داشت، ولی به لین تلفون اتکاء شد که آنراهم پرچو کرده بودند. اگر حافظۀ قاصرمن این افوهات را نادرست شنیده باشد، معذرت میخواهم.
نکتۀ قابل اتکاء اززاویۀ معتقدات اینست که 26 سرطان و 7 ثور هردو مقدرشده بود وتقدیر رانتوان تغییر داد- اما شخص شهید داودخان یک افغان نهایت وطندوست ، رواداروخیرخواه بوطن وخواهان ترقی وپیشرفت افغانستان و آرامی مردم " تنها ازطرزدید ونظرخودش" بود. روحش شاد وجنت معلا مکانش باد. باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان .

طرزدید تماشاچی :
درویبسایتی که دیروز یکساله شد، درمقالۀ یک نویسنده خواندم که میفرماید:
"من به این اعتقادم، که خیلی ها دارندۀ آن اند، باورندارم که زبان ما به حد کافی غنی است. نه تنها زبان ما، که زبان فارسی که درحال حاضر درایران هم صحبت میشود، به آن حد غنی نیست که بتوان با آن اندیشه های بسیار ظریف واختصاصی خویش را بیان کنیم..."
نکتۀ اول اینکه "خیلی ها دارندۀ این اعتقاد" نیستند، بعضی ها خود وبرای خود "کلیه" میسازند، وآنرا عام شمول می پندارند.
نکتۀ ثانی اینکه این طرز تلقی درعلم زبانشناسی " کفر" است - "کلیۀ" قبول شده درعلم زبانشناسی ازینقراراست که هرزبان، بشمول زبانهای بومیان متنفرق درجنگلهای افریقا وجزایرمنزوی در بحرالکاهل ، قدرت و وسعت بیان همه معانی واندیشه ها را دارد که درهریک از آن فرهنگها وجود دارد- طبعا نمیتوان توقع کرد که بومیان مذکور معانی ومفاهیم قران عربی را بفهمند، و یا مسلمانان دری زبان همه معانی ومفاهیم تورات وانجیل یا اندیشه های فلاسفۀ چین وچاپان را بفهمند. اما اگریک دری زبان بخواهد مفاهیم ومعانی تورات وانجیل واندیشه های مردم چین و
جاپان را بفهمد، یا با افکار تاگور، شکسپیر، مارکس و لینن ، چخوف و ابن عربی آشنا شود، از طریق ترجمۀ آن معانی بزبان خودش معانی غریب وبیگانه را فهمیده میتواند.
زبان دری و فارسی که ازنظرساختمان دستور مشترک دارند، آنقدر غنی میباشند که افغان وایرانی هرنوع مفکوره ومفهومی که درحیطۀ دانش وفرهنگ او باشد، درزبان خود بیان کرده میتواند -ذکر"فرهنگ" بخاطری لازم افتاد که کلمات ساختگی درایران نزد عوام افغان و کلمات سچه وقدیمی دری نزد عوام ایران مفهوم نمیباشند-
اما اینکه نویسندۀ موصوف زبان دری را برای بیان اندیشه های "بسیار ظریف واختصاصی" فقیر میشمارد، کلمات "ظریف واختصاصی" را بایست تعریف میکرد، یا یکی دومثال میداد، تا افاده اش را قبول یا رد میتوانستیم، که در غیر آن "المعنی فی بطن شاعر" است.
درکلام واشعار مولانا، سعدی، حافظ، خیام وبیدل انواع کلمات " ظریف" استعمال شده، وانواع ظرافت با نظرداشت تغییرزمان وغنای فرهنگ هنوزهم درنثرنظم ونثر زبان دری هر روزپدیدار شده میروند- اما "کلمات اختصاصی" راباید درنوشته های متخصصین طب، کامپیوتر، وترنری( طب حیوانی)،فضا نوردی ، دریانوردی وبحر پیمایی ، جستجوکرد که عوام با آن آشنایی نمیداشته باشند.
اینکه یک نویسنده تصور کند که آنچه دردماغ و مخیلۀ خودش پدید می آید، زبانش قدرت بیان آنرا ندارد، باید به طبیب روحی برای تداوی مراجعه کند.
حاصل مطلب اینکه هرزبان قدرت بیان هرنوع مفاهیمی را داردکه درمحیط فرهنگی آن شامل باشد، وهم قدرت بیان هرنوع مفاهیمی را داردکه از فرهنگهای بیگانه اقتباس کرده باشد. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 29 نوامبر 2016

درمقالۀ دیگر بعنوان " ولد - والد - مَولِد - مُوَلِد"، بقلم دانشمندی درهمان ویبسایت خواندم که معنی و طرز تلفظ هریک از کلمات فوق الذکر زبان عربی را درست و استادانه توضیح کرده، ولی در صفحۀ آخر آن مقاله چنین نتیجه گیری شده است که:
(اینها) "مشکلات املایی در زبان دری" ست . " ...
من بحیث یک طالب العلم زبان دری، با مشکل املایی درکلمات زبان دری مواجه
نشده ام، اما البته مشکل املایی درکلمات عاریت شده از زبان عربی فراوان است. باعرض احترام . سیدخلیل الله هاشمیان






اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفرنیا    تاریخ: 01.12.2016

جناب محترم آقای رحمت شاهد از سویدن
انتقاد نفرت آمیزشما از شخص مصطفی عمرزی و مقالات وطرزتفکر او مرا تکان داد !!!
جناب آقای مصطفی عمرزی از مدت یکسال به اینطرف بحیث یک نویسندۀ جوان وبا استعداد در زمرۀ نویسندگان افغان قدعلم کرده وازمقالات او درچند پورتال استقبال شده است - من یکعده مقالات آقای عمرزی راخوانده ام که هم دارای عنوان ومفاهیم مشخص بوده وهم با جملات معمول و عام فهم زبانهای دری وپشتو نوشته شده اند -اینکه جناب شما میفرمائید :"خیلی متاسفم از اینکه ازجملات مغلق شما، مدت هاست که نتوانسته ام یک مفهوم مشخص را هم استخراج کنم..." درتعجب ماندم که مدتهاست مقالات یک نویسنده را خوانده اید، ولی از آنها مفهومی استخراج نتوانسته اید، یعنی اگر درآنها مفهومی نیافته بودید چرا مدتها آنهارا خوانده اید؟
اعتراض دیگر شما اینست که چرا عمرزی از پشتون بودن خود یا قوم پشتون دفاع میکند. آزادی بیان بهرافغان(تاجک، هزاره، ازبک، پشتون و...)حق قایل است از هویت خوددفاع کند -در شرایط امروزبداخل افغانستان که کلمۀ (افغان) رانمیگذارند درتذکرۀ تابعیت شامل گردد - درحالیکه قدامت کلمۀ افغان (اپگان) درکتیبه ها تا سه هزارسال قبل کشف شده است، هر افغان حق دارد از اصالت وقدامت نام (افغان) و(افغانستان) دفاع کند. کشور افغانستان بهمه اقوام داخل این کشور تعلق دارد وهرفرد افغان( چه تاجک، هزاره، ازبک وغیره)دارای حقوق وامتیازات مساوی میباشند وهیچ پشتون برتروبهتر ازتاجگ وهزاره نمیبتاشد.
از سبک تحریرشما، جناب آقای رحمت شاهد، معلوم میشود که شخص با تجربه وتحصیلکرده میباشید، بنا بران بایدجوانان را تشویق کنیم نه مایوس ! اگرجناب شماعوض انتقاد ونفرت، عمرزی راتشویق میکردید که مفاهیم ومقاصد خودرا با جملات عام فهم تر افاده کند؛ بهترمیبود. امیدوارم از مشورۀ دوستانۀ من آزرده نشده باشید. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 30 نوامبر 2016




اسم: Sayedسیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 01.12.2016

هموطنان محترم ! سه روز قبل یک ایمیل به محترمه صالحه جان واهب واصل ارسال وتقاضاکردم که به این کلکلین نشر شود، تا حال نشرنشده است .
دربارۀ جنگ تن به تن در پارلمان کابل که هدف عمدۀ آن لت وکوب کردن ببرک کارمل بود، نظریات مختلف درین کلکین منتشر شده است- از آنجمله جناب آقای معصوم ازکابل نوشتند که :""درپارلمانها از هرجلسۀ رسمی و جریان حوادث، صورت جلسه یا پروتوکول ترتیب میگردد ودر آرشیف ها ضبط میشود..."" فرمودۀ شان به ارتباط طرز ادارۀ پارلمانهای دنیا درست است، اما پارلمان کابل را باید استثنی دانست .
بهر حال، من در آنزمان درکابل بودم و وقوع آن حادثه را اززبان وکیل پغمان قرارذیل شنیدم: موضوع نکاح و ازدواج در شورا مطرح بود. یک وکیل دربارۀ ازدواج وتعدد زوجات، آیتی از قران مجید را با ترجمۀ آن بیان داشت - ببرک کارمل که وکیل شهر کابل بود درنوبت گفتار خود چیزهایی ازین قبیل اظهار داشت که "اگر یک مرد میتواند چهار زن داشته باشد، بیک زن نیز حق داده شود چهار شوهر داشته باشد..." صدای کفر و تکفیر وکافر درمجلس غوغا ایجاد کرد - سردار عبدالرشید خان وکیل پل خمری کلمات درشت به ببرک کارمل حواله کرد وببرک کارمل جواب داد - آنگاه سردارعبدالرشید خان با عصای خود بالای ببرک کارمل حمله کرد و حاجی عبدالصمدخان وکیل سپین بولدک نیز در لت وکوب ببرک اشتراک کرد وهردوی شان ببرک کارمل را درصحن شورا لت وکوب کردند - آنگاه عدۀ وکلاء میانجیگری کرده ببرک را نجات دادند -وکیل پغمان میگفت : چونکه عدۀ زیاد وکلاء بمقابل ببرگ کارمل عقده داشتند، مداخله نکردند وگذاشتند که ببرک کارمل خوب لت بخورد و دیدند که خونپر شده بود، آنگاه عده ای برای خلاصی او اقدام کردند.
تفصیل این رویداد درکتابی بعنوان (از امیردوست محمدخان تا ببرک کارمل) بقلم داکتر حقشناس و هم در کتاب و یادداشتهای میرمحمد صدیق فرهنگ درج شده است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان 30 نوامبر 2016


اسم: رحمت شاهد    محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.11.2016

جناب محترم مصطفی « عمرزی »!

خیلی متأسفم از اینکه از جملات مغلق شما، مدت هاست که نتواسته ام یک مفهوم مشخص را هم استخراج کنم. می توانم به راحت از خواندن متون نوشته های شما صرفنظر کنم. اما از عناوین شما، که در سایت "افغان جرمن آنلاین" دیده می شود، خیلی تعفن "تنفر علیه اقوام دیگر" و "برتری پشتونی"، پخش می گرد، که شایستۀ یک انسان نویسنده چون شما، نمی دانیم.. آیا نمی توانید اعتراض و انتقاد تانرا بدون ذکر کلمات "پشتون" و "غیر پشتون"، مستقیماً به آدرس مطلوب تان، بنویسید. شما اگر پشتون هستید، حق دارید خود را پشتون بنامید. اما اگر چنین افاده می کنید، که گویا شما از پشتون دفاع می کنید، کی به این دفاع شما نیازمندی خود را برای شما بیان داشته است. این نمایندگی را که از خلال جملات شما، تعبیر شده می تواند، چه کسی و یا چه کسانی در چه وقت برایتان سپرده است.

با احترام

رحمت شاهد


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.11.2016

د جهانی صاحب استعفا
نپوهیږم چی محترم جهانی بیرته د خپل هستوګنی دایمی هیواد، متحده ایالاتو ته راستون شوی او یا غواړی چی چی د یوه وطن پال او په وطن میین وګړی په توګه خپل آخری ژوند په هیواد کی تیر کړی او حد اقل د یوه معلم په توګه هلته خدمت وکړی.
زموږ هیودوال چی د چوکی او پیسو دپاره افغانستان ته ولاړ سی، نو د مشغلی د اتمام څخه وروسته چی په عامیانه اصطلاح « فالتو مشر شی » بیا بیرته غرب رامنډی وهی، په داسی حال کی چی وطنوالو او وطن ته خدمت د معلمۍ په سویه هم کیږی او ضرور نده چی یو انسان وزیر یا سفیر وی.
اوریدلی می دی چی محترم علی احمد جلالی غوښتل چی د جمهوری ریاست دپاره کاندید سی، ولی ددی دباره چی د امریکی تابعیت تر لاسه ورنکړی د خپل عزم نه منصرف سو.
محترم جهانی صاحب په خبله استعفأ کی لیکلی دی چی دده پیشنهادونه د لوړو مقامونو لخوا ردیدل.
ما شبږ میاشتی دمخه د همدی ویب سایت له طریقه جهانی صاحب ته پیشنهاد وکړ، څرنګه چی میرمن مهوش ته څلویشت کاله دمخه د استادۍ مقام ور په برخه شو، عدالت دا ایجابوی چی میرمن قمر ګل ته هم د استادۍ مقام ور په برخه شی.
وزیر صاحب جهانی زما پر پیشنهاد خپل غوږونه کانه کړل.
د جهانی صاحب نه زما پوښتنه دا ده چی آیا د میرمن قمر ګل د استادۍ پیشنهاد هم لوړو مقامونو رد کړ او یا داچی تاسی میرمن قمرګل د میرمن مهوش به اندول د استادۍ د خطاب وړ نه بولۍ.
فارسی شیر و شکر است
افغانی .........است
نپوهیږم چی د دی ویب سایت لیکنی محترمی کومیتی ولی زما مضمون د جهانی د استعفا به مورد کی خبور نکړ.
امور مملکت خویش خسروان دانند.
اوس به همدی مختصر اکتفا کوم، خدای دی و کړی چی دا څو کښی هم سانسور نشی.
زری زری زه د سانسور له غمه یمه
په درناوۍ


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.11.2016

ښاغلی محترم باز صاحب سلام و عرض ادب!
ایمیل تاریخی ۲۷/۱۱/۲۰۱۶ جناب شما عنوانی اینجانب، از طرف هئیت تحریر به من فرستاده شد.
من با هیچ کسی سر دشمنی ندارم همه را از روی نوشته های شان می شناسم. همان طور که قبلاً خدمت تان عرض کردم من صرف ۴ نظر شما را که مربوط «قبل از جنجال شما با محترم هاشمیان صاحب» بود از ساست پاک نموده ام.
آن تعداد از نوشته های تان که در زمان اختلاف تان با پوهاند صاحب هاشمیان بوده، من صرف آخری را که از بابت آن از شما معذرت هم خواستم، دیگران را من پاک ننموده ام. پس آنچه در ایمیل تان تذکر داده اید، بمن مربوط نمی شود و مسؤولیتی هم در قبال آن ندارم.
امید است قناعت تان حاصل شده باشد.
با عرض حُرمت
رحمن غوربندی


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم ایاز نوری آزادی صاحب
محترما : بلی صاحب منصبان آن زمان با یکدیگر خیلی صمیمی و دارای روابط حسنه و احترامانه قدمداری و رعایت همه پرنسیب های عسکری بودند چناچه شما فرموده اید مرحوم خوازک زلمی شاید هم صنف قبله گاه صاحب محترم شما بوده باشند ولی دگرجنرال ارکان حرب محمد نعیم خان وزیری از جمله متقی ترین و پاک ترین صاحب منصبان عالیرتبه عسکری بودند و وقتیکه داعی اجل را لبیک گفته بودند پسرکاکای شان حاجی صاحب امانیار از پول شخصی خود مصارف قاتحه آن مرحوم را نموده بود در حالیکه ایشان شاید در سال شاید 1325 هجری شمسی لوامشر ارکانحرب بودند و بعد ها قوماندانی فرقه غزنی ریاست تفتیش تعلیم و تربیه اردو و هم چنان در دوره جمهوریت قیادت قوماندانی قول اردوی قندهار را بدوش داشتند که تا همین اکنون نزد صاحب منصبان اردو موقعیت شان قابل احترام است .
در مورد پدرم عرض کنم که با وصف تلاش فراوان فامیل و دوستان ما هیچ کدام بدریافت آن مرحوم موفق نشده بعد ها اطلاع یافتیم که موصوف را مدت دوسال تحت حبس قرار داده وقتیکه شهید شده بود جسد آن مرحوم را به منطقه ای از ده سبز مدفون نموده تا اکنون محل دفن آن مرحوم را یافته نتوانسته ایم خداوند روح همه شهدای وطن ما را شاد داشته باشد عمر شما دراز و صحت شما سالم باد


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 29.11.2016

جناب محترم خان آقا سعید صاحب!

تشکر میکنم از معلومات جالب و معرفی بیشتر والد صاحب محترم شما...

اینکه جناب ایشان در سال ۱۳۲۷ش شروع به وظیفه در اردو شاهی نموده اند،این سنه با ۱۳۲۱ش شروع پدرم فاصله زیاد ندارد، بعید میبینم که پدران من و شما در آن اردو نه بزرگ آنوقت با هم معرفت نداشته اند. شما از محلات و امورات مقامی والد صاحب تذکر داده اید، همه ی این وظایف شان در عرصه استحکام و ساختمانی و انجنیری برای وطن ما افتخار بخش بوده اند. شما از لیوامشر صاحب نعیم خان وزیری و جناب خوازک خان زلمی منحیث آمرین مافوق والد صاحب تان یاد آورده اید، این دو شخصیت هم دوره یا شاید هم صنفی های پدرم بوده اند و نام هردو ایشانرا از پدرم شنیده ام.
باید عرض کنم که پدرم در تمام دوران خدمت در مکتب خورد ظابطان کابل، لیوا گارد شاهی، مکتب حربیه، فرقه ۱۲ گردیز، فرقه ۲۵ پیاده خوست، قول اردوی قندهار، غند ۳۴ پیاده میمنه، فرقه ۱۸ پیاده دهدادی و دیوان حرب وزارت دفاع به مقامات طبق مسلک ایشان توظیف بوده اند.

شما نوشته اید که والد صاحب محترم شما توسط قسیم فهیم اختطاف شد، بمن واضح نشد که بعد ازین اختطاف توسط این اشخاص خطرناک پدر محترم نجات یافت و چطور؟

به هر صورت یاد آن شخصیت های وطن دوست و افغانستان عزیز ما برایم نهایت گرامی است.

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.11.2016

دگروال صاحب محترم!

تشکر از یک سطر تان که مفهوم یک کتاب را دارد هرگاه علمیت و دانش انرا بیرون کنم.

واقعاٌ مرد میدان هستید.

بعد از سلام هرگاه کدام جملهء بنده شما را خراشیده باشد معذرت می خواهم.

ز بسکه معنیء مکتوب عشق پیچش داشت
زبان خامهء ما هر چه گفت لغزش داشت

حضرت بیدل


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.11.2016

گرامی ام دگروال صاحب سعید
از معلومات و لبیک تان بدرخواست این ارادتمند، ممنون و متشکرم.
واقعا سردار داؤد خان با وصف رعب و هیبت شان، آدم بسیار خوش تیپ، خوش سیماو مطابق به سلیقه و روحیات مردم ما دارای کرکتر جذاب بود.
از بزرگان سمت مشرقی شنیده ام که زیر دستانش، از هیبت سردار مانند برگ میلزیدند.
شما هم در آوان جوانی در منطقه مقبول گلبهار مسحور، جذابیت سردار صاحب شده اید و کرکتر عسکری سردار صاحب با طبیعت عسکری شما در وفق کامل قرار داشته است.
یکبار دیگر من نظر جناب شما را به حیث یک فدایی سردار صاحب موصوف و یک عضو وفادار کودتا در مورد تخریب مینار نجات، هزار مرتبه به نظر غیر مستند و هوایی یک استاد تاریخ پوهنتون که ذهنیت اولاد وطن را با ترویج اصطلاحات صادراتی ایرانی مانن کنش و واکنش وغیره مسموم میسازد ترجیح داده و به ادعای شما ارج میگذارم.
جای تأسف است که یک عده به گفتار بی بنیاد و بی سند همچو شخصی که به اصالت ثقافتی کشور خود ایمان و اعتقاد ندارد، به پایکوبی و واه واه گفتن پداختند، تا گپ شان علیه گفتار شما، پشتیوانه پیدا کرده باشد.
دگروال صاحب محترم
خوشحالم که هردوی ما توافق کرده ایم که نظریات مخالف یکدیگر خود را با حوصله مندی شنیده از اهانت بیجای یکدیگر بپرهیزیم.
خداوند یار و مددگار تان باشد.
با عرض حرمت


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 29.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه هم وطن گران قدر محترم الله محمد
تشکر از توجه و بحت علمی شما هم وطن دانشورم که با درک و عشق تان بوطن بحث را خاتمه بخشیده اید موفق باشید


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 29.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم مومند صاحب
محترما : قریه ما متصل نساجی گلبهار است که مرحوم شهید محمد داوود اکثرآ از کار ساختمان آن نساجی دیدن می فرمودند و از آن زمان نا خود آگاه به ایشان علاقه مند بوده و گاهیکه در طفولیت برای شان سلامی می گرفتم با بسیار مهربانی برایم جواب داده و دست های خود را تکان می دادند که بر من اثر گذاشته بود .
در کودتااز طرف مرحوم غوث ا لدین فائق در سال 1350 جذب شده و بار اول نظر به تیلفون محترم جکتورن ضیاء مجید قوماندان گارد ملی که در ضمن در آن زمان سر یاور رئیس دولت نیز بود و می خواست تا با وزیر فوائد عامه صحبت نماید چون ایشان نبودند از بنده نام بردند و هدایت فرمود که بساعت شش بجه عصر از پیشروی قصر دلکشا به عقب منزل رئیس صاحب دولت با رئیس تعمیرات یکجا بیایید تا رئیس دولت هدایت لازم دارند ؟ چون رئیس تعمیرات با وزیر صاحب یکجا بسفر بودند بنده یکجا با محترم انجنیر رحمان زی مدیر عمومی فنی و مهندسی که در ضمن معاون رئیس تعمیرات بود در ساعت تعین شده رفتیم و رئیس صاحب دولت تشریف آوردند ما کمی از جکرن محمد نبی عظیمی قوماندان قطعه انضباط و جکرن ستار رئیس ارکان آن قطعه قرار داشتیم وقتیکه رئیس دولت از موتر پایین شد و بطرف ما آمد با بنده طوری احوال پرسی فرمود که گویا از قبل با هم شناخت و دوستی داشته باشیم و دیدم که سبب رشک ستار رئیس ارکان کندک انضباط شده است خلاصه آن مرحوم هدایت خود را بمسئول تعمیرات داده بنده سوال نمودم که انجنیر صاحب نقشه را آماده نماید یا این که سکیچ را می بینید ؟ فرمودند تا سکیج را ندیده ام نقشه جور نشود ؟ از ما خدا حافظی کرده و رفتند دو نفر از نواسه هایش مثل انضباطان شهری که مقابل هم در دو طرف دروازه قرار منزل قرار داشتند سلامی گرفتند و ما منتظر بودیم تا رئیس دولت بمنزل خود داخل شود و ما بطرف کار خود برویم دیدم که رئیس دولت عقب گشت کرد و بطرفم آمده از بنده پرسید که سلامی این ها چطور بود ؟ با نهایت خوشحالی گفتم که بمراتب از من خوب تر به جمع نظام و رسم تعظیم عسکری بلد شده اند و باز هم با بنده خدا حافظی و داخل منزل خود شدند .
متعاقبآ زمانیکه در کانال ننگرهار وظیفه داشتم و پرچمی ها خلقی ها وغیره جریان های سیاسی روز بل الخاصه پرچمی ها موجودیت بنده را بر ضد خود می پنداشتند بنده در ضدیت با آن ها مبارزه خود را آغاز کرده و سد راه مبارزه آن ها گردیده سبب شده بود تا شخصآ رئیس دولت بنده را احضار و برای 5 دقیقه وقت ملاقات منظور بفرمایند که مدت 45 دقیقه را در بر گرفته و در اخیر دست خود را به بنده داد و بنده را گفت که شما مثل فرزند برایم هستید امضاء که می کنید فکر کنید پسرم امضاء می نماید داستانش زیاد است که این بحث حوصله آن را ندارد یار زنده و صحبت باقی


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.11.2016

برادر گرانقدر ومحترم دگروال صاحب سعید
دست های تان را به حیث یک هم وطن با ایمان و صاحب عقیده راسخ از دور میفشارم.
اخوی گرامی!
آیا ممکن است بفرمایید که وسیله معرفت و تقرب تان با سردار صاحب کی بوده است؟
لطفا بفرمایید که شما بار اول و در کجا سردار صاحب را ملاقات نموده اید؟
آیا ممکن است توضیح فرمایید که اگر سردار صاحب را از نزدیک ملاقات نموده باشید، خاطرات تان از آن ملاقات چه خواهد بود؟
با عرض تشکر و امتنان


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.11.2016

جناب اقای اختر ! با سلام مجدد.
بنده هرګز در ایجاد دعوه و جنجال علیه هموطنان عزیزم پیش دست و پیش قدم نبوده ام و ضمناً بسیار رنج میبرم که اګر یک هموطن از دستم ناراحت شود البته ناراحتی بعضی از دوستان خیلی غیر طبیعی می نمایاد. بهر حال متأسفم که شما از سطور مختصر بنده نا راحت شدید ولی بعرض برسانم:
شما با اقای لمر روی کدام موضوع شخصی تبصره نکرده اید که ما حق مداخله در آن را نداشته باشیم بلکه در مورد اظهار نظر اقای ثبات، نیات فکری تان را نمایان نمودید که البته اقای ثبات نیز حق ابراز احساسات خویش میداشته.
اینکه شما می فرمائید که در بررسی مسائل سیاسی- اجتماعی حادّ نباید دشنام و نا سزا ګوئی و توهین، نثار رهبران مختلف ګردد، یک حرف بسیار پسندیدۀ میباشد البته این بستګی به نیت و انګیزۀ احمد و محمود دارد که چګونه میخواهند در زیر نام تعمیمِ فرهنګِ سبک نه شمردنِ این یا آن شخصِ تاریخی، اهداف خود را محقق سازند.اشخاص خوش درون نیز همواره به این باور اند که در بحث های عمومی نباید حتی به افراد منفی، توهین صورت بګیرد ولی مشکل ما در اینست که احساسات و عواطف ما نیز همچو افکار ما تجزیه شده اند، مثلاً اګر کسی حبیب اللّه خان کلکانی را تحسین و تکریم کند احمد نا راحت میشود ولی همین احمد مثلاً اګر کسی سیاف را بکوبد خوش میشود و برعکس.به این می ګوید کیسه بری عاطفی.
فرمودۀ اقای اختر در مورد ببرک کارمل زمانِ بی آلایش می باشد که این توصیه اش در مورد احمد و محمود نیز صادر شود نه اینکه برای اولین مرتبه توصیۀ واقعاً نیک شان در مورد کسی باشد که اکثریت جامعه وی را به دیدۀ خوب نه میګرند.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.11.2016

قابل توجه محترم خان آقا سعید!

بعد از عرض سلام.

1-"کاری را قبل از این که مردم فرزندان خود را بفروشند انجام می داد با تاسف چنان نشد و یا نکردند".

کلمه "مردم" طوری در اینجا مورد استفاده صورت گرفته که گویا نصف ملت افغانستان از گرسنگی اولاد خود را می فروخت و نصف دیگر آن انرا می خرید.

جزییات موضوع فروش در آن فضای اختناق سیاسی را من هم شنیده بودم چون در مناطقی از افغانستان خشکسالی شدید آمده بود، اینکه واقعیت حقیقی موضوع چطور بوده انرا تا کنون مستند در کدام جایی ندیده ام که ایا علت فروش گرسنگی بوده و یا چیزی دیگری. تا چه اندازه مخالیفن رژیم در این موضوع دست داشته اند و از یک زاغ چهل زاغ ساخته اند فهمیدنش مشکل است.

2-" که در آن زمان یگانه راه بیرون رفت از چنان حالت مراجعه به آرای مردم بود که با وصف سرو صداهای احزاب نام نهاد سیاسی دولت شاهی قادر به ریفراندم نبود"

واضع نساخته اید که دولت شاهی به چی خاطر رفرندم می کرد.
به خاطر رفع اولاد فروشی و یا خشکسالی؟ به خاطر از بین بردن دولت شاهی؟ به خاطر چی؟

3-"بعد از ریفراندم یگانه کار یکه نقش اساسی را بازی می نمود کودتا بود و بس ؟"

شطرنج باز خوب هستید. چال سوم تان خوشم امد.

4-"این که رهبران آن جریان آن را انقلاب خوانده اند بنده عرائضی ندارم ولی کودتاییان هیچ گاه خود را انقلابی نخوانده بلکه کودتایی گفته اند"

عجب! یک شهر و دو پادشاه.

5-"این را هم می دانستند که کودتا عمل غیر قانونی است"

عجب! نمی دانم در کدام قانون و یا کتاب آسمانی نوشته شده که کودتا عمل غیر قانونی است.

6-"ولی بخاطر بقای کشور و آرامش مردم به چنان یک عمل خلاف قانون ضرورت زمان بود."

متاٌسفانه که بقای کشور هم از بین رفت و مردم هم نا آرام شد، چونکه به فرموده شما عمل عمل خلاف بود.


7-"دولت شاهی هم به این نتیجه رسیده بود تا حالت اضطرار را در کشور اعلان نماید"

به صدها مرتبه حالت اضطرار بهتر بود که حتی خود رهبر انقلاب با نزدیکی با شاه راه حل های دیگر پیدا می کردند.

8-"این یک طرف قضیه است و طرف دیگرش مردم هستند و این مردم بودند که می توانستند کمبودی ها خالیگاهاییکه دو لت با داشتن تشکیلات ناقص خود بوجود آورده بود را با حمایت و پشتیبانی خود اکمال و چنان فضای سیاسی را به نمایش بگذارند که دولت را با خود یکجا بکشانند ؟"

شما چطور از نقایص و کمبودی های دولت جمهوری حرف می زنید.

ایا عین کا را مردم نمی توانست با دولت و حکومت شاهی به نمایش بگذارند.

9-" می ترسم بالایم عصبی نشوید؟ چنانچه همه می دانیم تا اکنون که چندین سال از آن حرکت گذشته است بازهم مردم ما با تاسف به بلوغ سیاسی خود نرسیده اند."

خدا نکند که بالایی همچو انسان خوبی مانند شما عصبی شوم. اگر شوم هم بالای کودتای تان می شوم که سلسله آن تا کنون چهل سال بهترین دوران عمرم را در آوارگی و دوری از دوستان سنگ پلغمان کرده.

مردم به بلوغ سیاسی رسیده، رهبران تفنگ دار شان نرسیده.

10-"در چنان حالت آن دولت با چنان تشکیلات محدود و ناقص چه می توانست ؟ که نکرد ؟"

عجب!

11-"آن دولت که آرزویش خدمات بس عمده سیاسی و اقتصادی بکشور بود چطور و توسط کی می توانست جامه عمل بپوشاند ؟"

عجب! در کشور آدم پیدا نمی شد.

12-" در حالیکه کودتایی ها و یا بگفته شما انقلابی ها هم از همین کشور و از همین مردم بودند که مطابق بظرفیت ها و اندوخته های علمی خود آن چه در توان داشتند در خدمت بمردم مضائقه نکردند"

شکر!

13-" ولی باز هم بعرض می رسانم که مردم چه کردند ؟ آیا فرزندان مردم در فرقه های ده هزار نفری که در همه اطراف و اکناف کشور قرار داشت حق نداشتند از حاکمیت خود دفاع نموده و نگذارند حاکمیت شان از طرف فرزندان نااهل کشور نابود شود."

این جمله را نتوانستم علاجی کنم و با هم ارتباط بدهم. اگر تکه تکه اش کنم ممکن یک چیزی از آن بیرون کنم.

14-" در حالیکه دیده شد منحیث تماشا چی در برابر چهار و یا پنج نفر کودتا چی های 7ثور 1357 فرقه های عسکری به تماشا نسشتند ؟"

این ضعف شما کودتاچیان به فرموده خود شما و به فرموده من رهبر انقلاب بود.

15-"نمی دانم کدامش درست بود ؟ هرچه بوده باشد همه اش گذشته است"

از این اخلاق تان واقعاٌ خوشم آمد، زنده باشید هر جا باشید واقعاٌ همه اش گذشته باید به آینده دید.

16-"ولی حالا وضع کشور ما ایجاب می نماید که همه ما متوجه به آینده شویم".

این جمله اخیر تان چون زیبا است، بحث خود را بالای بحث تان در همین جا پایان می دهم.

ماجرای دل باظهار دگر محتاج نیست
گوش اگر باشد نفس هم نالهء آهسته ایست

حضرت بیدل



اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.11.2016

از بزرگان گرامی هریک دانشمند فرهیخته جناب زمری کاسی و دانشمند قلمدار ملی جناب ایاز نوری آزاد صاحب کمال تشکر و امتنان را دارم که سرودۀ بنده، مورد قبول عنایت ایشان قرار گرفته است. وهردو بزرگوار به نکات بسیار حساس این سروده توجه داشته اند به وسعت دید هریک شان برکات بیشمار آرزومندم


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 28.11.2016

ښاغلی مومند زموږ درناوی ومنئ!
د جهاني صاحب په باب ستاسو د مقالې اصلاح شوې بڼه موږ ته نه ده را رسیدلې، یوازې ستاسو پیام موږ تر لاسه کړ او بس، که زحمت نه کیږي یو ځل بیا مو د مقالې اصلاح شوې بڼه را واستوئ.
درناوی
د افغان جرمن آنلاین کاري ټیم


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 28.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه عالیقدر محترم االله محمد
محترما شما از بنده بهتر می دانید که وضع سیاسی هر جامعه با حالت موجود آن زمان آن جامعه در معرض قضاوت تاریخ قرار می گیرد هم چنان که اقتصاد تابع زمان است سیاست هم تابع شرائط همان عصر و زمان شده می تواند و بس .
این که مردم قادر به همکاری با هم نوعان خود نشدند یا از توان شان خارج بود کار جداست ولی ما دولت داشتیم و دولت ما هم در تمام کشور ها بل الخاصه کشور های همسایه و ملل متحد نماینده داشت که باید کاری را قبل از این که مردم فرزندان خود را بفروشند انجام می داد با تاسف چنان نشد و یا نکردند بهرحال اگر جناب شما قبول ندارید بنده کدام عرائضی نداشته و ندارم ولی باید به واقعیت های زمان تسلیم شد .
و متوجه بود که در آن زمان یگانه راه بیرون رفت از چنان حالت مراجعه به آرای مردم بود که با وصف سرو صداهای احزاب نام نهاد سیاسی دولت شاهی قادر به ریفراندم نبود و نشد ؟ بعد از ریفراندم یگانه کار یکه نقش اساسی را بازی می نمود کودتا بود و بس ؟ این که رهبران آن جریان آن را انقلاب خوانده اند بنده عرائضی ندارم ولی کودتاییان هیچ گاه خود را انقلابی نخوانده بلکه کودتایی گفته اند ، و این را هم می دانستند که کودتا عمل غیر قانونی است ولی بخاطر بقای کشور و آرامش مردم به چنان یک عمل خلاف قانون ضرورت زمان بود و قبل از کودتای 26 سرطان سال 1352 دولت شاهی هم به این نتیجه رسیده بود تا حالت اضطرار را در کشور اعلان نماید ، چنانچه سیاست مدار شناخته شده کشور محترم عبدالغفار فراهی که در آن زمان وکیل پارلمان کشور بود در کتاب خود از آن پرده برداشته است .
یک حرفی را که بصراحت بعرض رسانیده می توانم محبوبیت شهید محمد داوود به پاس خدمات قابل قدرش در زمان تصدی صدارت شان بکشور و سائر مصروفیت های کاری شان ، ایشان را امتیاز بخشیده بود تا همه قضایای کشور را زیر نظر داشته و پیریزی یک کودتا را پلان و به اشتراک عده ای از هم عقیده های خود چنان نظامی را روی کار آورد که آن نظام بتواند بتوکل خداوند مشکلات کشور را رفع نماید چنانچه ما شاهد آن هستیم که در شش ماه سال اول انقلاب افزایش چشم گیر بودجه بعمل آمده در در سال 1353 با ازدیاد ضد فیصد بودجه انکشافی در کشور کار های پر ثمر به منصه اجراء قرار گرفت و دولت تواسته بود و می توانست تا از نسل جوان کشور استفاده اعظمی صورت گرفته تا آن ها در آینده بتواند در سایه آن نظام کشور را بترقی و تعالی بکشانند .
این یک طرف قضیه است و طرف دیگرش مردم هستند و این مردم بودند که می توانستند کمبودی ها خالیگاهاییکه دو لت با داشتن تشکیلات ناقص خود بوجود آورده بود را با حمایت و پشتیبانی خود اکمال و چنان فضای سیاسی را به نمایش بگذارند که دولت را با خود یکجا بکشانند ؟ می ترسم بالایم عصبی نشوید ؟ چنانچه همه می دانیم تا اکنون که چندین سال از آن حرکت گذشته است بازهم مردم ما با تاسف به بلوغ سیاسی خود نرسیده اند .
در چنان حالت آن دولت با چنان تشکیلات محدود و ناقص چه می توانست ؟ که نکرد ؟ آن دولت که آرزویش خدمات بس عمده سیاسی و اقتصادی بکشور بود چطور و توسط کی می توانست جامه عمل بپوشاند ؟ در حالیکه کودتایی ها و یا بگفته شما انقلابی ها هم از همین کشور و از همین مردم بودند که مطابق بظرفیت ها و اندوخته های علمی خود آن چه در توان داشتند در خدمت بمردم مضائقه نکردند ولی باز هم بعرض می رسانم که مردم چه کردند ؟ آیا فرزندان مردم در فرقه های ده هزار نفری که در همه اطراف و اکناف کشور قرار داشت حق نداشتند از حاکمیت خود دفاع نموده و نگذارند حاکمیت شان از طرف فرزندان نااهل کشور نابود شود .
در حالیکه دیده شد منحیث تماشا چی در برابر چهار و یا پنج نفر کودتا چی های 7ثور 1357 فرقه های عسکری به تماشا نسشتند ؟ نمی دانم کدامش درست بود ؟ هرچه بوده باشد همه اش گذشته است ولی حالا وضع کشور ما ایجاب می نماید که همه ما متوجه به آینده شویم آن آینده ایکه با گرایش های دولت موجود افغانستان که توسط دو نفر اداره می شود این که آن دو نفر را دولت آینده امریکا قبول می تواند یا خیر و پول مصارف اردو را کی تامین می کند قابل سوال است که با بمیان آمدن دولت جدید امریکا معلوم خواهد شد که بطرف بهبودی در حرکت است ویا بطرف خدای نا خواسته بربادی کشور ما کدامش را توجه کنیم گذشته برباد رفته را ویا آینده نا معلوم کدامش ؟


اسم: Akhtar Yusfi   محل سکونت: VA    تاریخ: 28.11.2016

جناب ع حضرت و محترم معصم! ‍
اولا با احترام به نظریات تان طرف بحث من نه شما نه معصوم و نه جلال بوده است و عرض من هم به شما هم اینست که کسی را نمیشناسید به این هم وابسته نسازید.
هر کس را که با شما آرزو بحث را ندارد با بحث خود شام نسازید که در معاشرت اجتماعی یک امر کاملأ نا متعارف است.
چند قبل نظرم را به نویسندۀ محترمی داکتر صاحب احسان لمر که گاهی مقالات وی را با علاقمندی میخوانم فرستاده بودم و گفته بودم که اعتراضات سیاسی نباید در چوکات دشنام در برابر سیاسیون و لو که مخالف هم باشد داده شود و نیز در چنین موارد نباید از دشنام دهنده تشکر شود وبس تبادل نظری بود با نویسنده و بس.
1- یکی عادت کوچه است که میتوان درصفحات نشرات اجتماعی آزاد امروز مخالف سیاسی خود را دشنام داد و متهم ساخت ویا به نقش قاضی و مدعی العموم قرار قحکم صادر کرد تا عقده ها را تسکین ساخت.
2- برحسب ثواب دید و ضرورت عینی اتحاد ملی یک کشور بخصوص در اوضاع و احوال کنونی افغانستان است که اعتراضات سیاسی ومدنی خود را باید در چوکات ادب و سیاست اراییه کرد.
من شخصأ ضرورت ادامه بحث را با شما دانشمندان و بزگواران نمینیم و تنها عرض ام را به نویسندۀ مقاله فرستاده بودم بود و جناب شان جواب را که لازم میدانستتد فرستاده اند و قابل جر وبحث نیست وهم متاسفانه من وقت و آرزو جروبحث را هم با هردو شما ندارم.
لطفأ با حوصله مندی و بزرگواری تان هر دو شما در تبادله نظر که بین خود تان جریان دارد از ذکر نام من خود داری فرمایید.
تشکر


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.11.2016

در باره نطر وزارت خارجه امریکادر باره کودتای 26 سرطان که من انرا از زبان خود شهید داود خان انقلاب می گویم نکات نظر خود را چنین ارایه می کنم.

1-وزارت خارجه امریکا:"ما عقیده داریم که این ناممکن است که داؤد اجازه بدهد که به وسیله شوروی ها استعمال شود."

امریکایی ها شوروی ها را که تقریباٌ در این زمان مدت سی سال از جنگ دوم و تقسیم اروپا به دو بلوک گذشته بود خوب در ساحه سیاست بین المللی می شناختن. مخصوصاٌ اینکه هدف شوروی در سیاست خارجی آن زمان تقویه جنبش های آزادی بخش و انقلابات سوسیالستی بود.

کافی بود که اطرافیان شهید داود خان به وسیله شوروی ها استعمال شود که در نهایت همه شان در یک کشتی نشسته بودند.

پس چطور شد که نفوذ شوروی انقدر در افغانستان و در دستگاه اداری افغانستان قوت گرفت. ایا این یک نوع استعمال نبود.

2-" البته داؤد کوشش خواهد کرد تا حدی که توان دارد و ممکن است از گاو شیری شوروی ها حد اکثر استفاده را برای افغانستان بدوشد".

عجب منطقی! شیر مردم را مفت خوردن.
هیچ کس هیچ چیز خود را مفت نمی دهد بلکه اهداف دارد مخصوصاٌ در ساحه سیاست و تجارت بین المللی و غیره. این خودش یک اشتباه بزرگ است که این چنین فکر شود.

در این جمله وزارت خارجه امریکا شهید داود خان را سوء استفاده جو معرفی می کند.

3-" و از تمام امکانات اقتصادی و حمایت سیاسی برای پیشبرد پلان و نقشه خودش استفاده خواهد کرد."

حمایت سیاسی در این جا چی معنی دارد. حمایت سیاسی در مقابل غرب و یا پاکستان و یا مردم خودش. هرگاه این حمایت سیاسی منظورش همکاری چپی ها بوده باشد، اشتباه بزرگ بود.

5-" ما این اظهارات داؤد را که وی واقعاً میخواهد موجودیت سیاسی و اقتصادی امریکا ، دیگر ممالک ومؤسسات بین المللی در افغانستان باقی بماند ، را صادقانه میپنداریم".

بلی واقعاٌ هم شخصیت شهید داود خان را که من کشف کرده ام همین درست هم است، اما شهید داود خان قادر به عیار نمودن توازن دو قطب بزرگ جهانی آن وقت نبود تا توازن را نگاه می توانست، چنانجه نتیجه سیاست داخلی و خارجی وی این را ثابت ساخت.

6-"و میدانیم که داؤد آرزو دارد تا با استفاده از این موجودیت غیر شوروی تعادل سیاسی را بر ضد نفوذ شوروی حفظ نموده و استقلال افغانستان را حفاطت نماید."

آرزومندی با توانایی فرق فاحش دارد.
حفظ استقلال افغانستان تنها در صورت بی طرفی کامل سیاسی و اقتصادی امکان پذیر بود.

افغانستان یک کسور مقبول زراعتی بود که میبایست از تمام امکانات این سکتور غرض تقویه اقتصادی استفاده می شد.

7-"این مسئله بکلی وضاحت داده شده که وی توقع کمک های عظیم اقتصادی را از تمام منابع دارد"

نمیدانم چرا چشم به جیب های دیگران داشتند. هیچ کس مفت کمک نمی کند. با نفوذ کمی که افغانستان در آن زمان داشت می بایست به انکشاف امکانات تجارتی امتعه داخلی در سطح جهانی و فعال ساختن خود مردم در ساختار کشور شان می شدند.

8-"اما داؤد کمک ها را بر اساس شرایط خودش میخواهد ته بر اساس شرایط تحمیل شده توسط خارجی ها"

کاملاٌ معقول در صورتیکه در برابر کمک های شان عوض برای شان داده می توانست.
مشلاٌ امتعه زراعتی تولید شده در داخل کشور را به قیمت مناسب در مقابل کمک های تخنیکی و علمی شان در اختیار شان می گذاشت.
تا مردمان کشور های شان لذت میوه و تولیدات دیگر مانند صنایع دستی و غیره را می بردند و ما لذت این تخنیک لعنتی را.

در هوسگاه عالم بیکار
اکرت ناخنی است سر میخار

بیدل




اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.11.2016

جناب محترم آقای خان آقا سعید احترمانه عرض سلام به شما محترم!

قبل از همه غرض رفع سهو تفاهم به عرض برسد که بنده در صنوف 10 الی 12 مکتب در کابل بودم که تحولات سیاسی به رهبری شهید داود خان صورت گرفت. شخص بنده فقط مانند یک سیل بین بودم و علاقه به سیاست هم نداشتم و مشغول درس و تعلیمم بودم. و بعداٌ هم بعد از دوخول قوای عسکری شوروی در کشور ما و در مدت کوتاه بعد از آن کشور را از طریق دشت ها ترک کردم.

حتی تا سالهای اخیر تحصیلم در آلمان جریانات سیاسی افغانستان و جهان را تعقیب می کردم و انتظار صلح و امنیت را از بازی کنان سیاسی جهان داشتم.

تا اینکه بلاخره متوجه شدم که سیاست یعنی چی؟ و سویه این سیاست مداران برایم اشکارا شد. یعنی از طریق روان شناسی انسان و جامعه شناسی توانستم جریانات سیاسی جهان را از دید گای دیگری نگاه کنم.

چون بنده هم نظر خود را در بحث های که طرف علاقه ام است داده ام و میدهم می خواهم در تبصره که شما در این صفحه داده اید چند نکته را همرای تان به اصطلاح بعضی ها شریک بسازم که امید است انرا یک بحث آزاد دانسته و احترامانه بر خورد داشته باشید چنانچه تا کنون متوجه هستم که همچو انسانی هستید.

1-"بنابر ضرورت وتشریح اینکه چرا کودتا تحت رهبری شهید محمد داوود شده بود صراحتآ و خلاصتآ .. بازه می نگارم که کودتا چیان 26 سرطان 1352 تحت رهبری شهید محمد داوود هیچ گاه خود را از مردم خود جدا نپنداشته با مردم خود بودند و هستند و خواهند بود"

شما در اینجا توضع "چرا؟" خود را نمی دهید. چه علت داشت که کودتا به رهبری شهید داود خان صورت بگیرد.

اینکه کودتا چیان خود را از مردم جدا نپنداشته جواب "چرا؟" شده نمی تواند.

کودتاچیان نباید هم از مردم خود را جدا کنند در غیر آن بالای کی حکومت باید کنند.

اما چند جمله بعد به جواب چرای تان می پردازید اینکه:

2-" بخاطر اینکه مردم کشور برای بدست آوردن یک لقمه نان فرزندان خود را نفروخته"

ایا مردم افغانستان مسلمان نبودند و رحم نداشتند که عوض خریدن طفل یک انسان همان پول را برای اعاشهء آن انسان می دادند و در زمان سختی به داد یک دیگر می رسیدند.

ایا کندی در زمانش یه ملت امریکا نگفت که شما سوال نکنید که امریکا به شما چه کرده می تواند بلکه شما به امریکا چی کرده می توانید.



3-" و وکلای ملت دفتر بدفتر با موکلین خود در گردش نباشند"

فکر می کنم همان وکلا بودند که رای به صدر اعظمان می دادند و قوانین را پاس می کردند. گردش شان به دفاتر یعنی چی؟

4-" پوهنتون کشور از درس و تعلیم باز نمانده"

تا جای که من از نوشته های فضل خدا دوستان این طرف و آن طرف معلومات در قضیه حصول کرده ام و در قضاوتم آزاد هستم به خود این اجازه را میدهم که بگویم که در این ماندن از درس و تعلیم دستهای سیاسی ضد دولت در کار بود.


5-" و فابریکات کشور بخاطر اهداف احزاب سیاسی بدون داشتن قانون فعالیت احزاب سیاسی مسدود نشده باشند دست به کودتا زده".

عین منطق فقرهء چهارم در این جا هم تطبیق شده می تواند.


6-"و نگذاشتند که کشور بیشتر از آن دچار ورشکستگی شده"

وضعیت فعلی ناشی ناشی از وضعیت های قبلی است.


7-" و بمردم خود هیچ گاه فضل فروشی نکردند که ما چه کردیم و چه نکردیم ؟"

نمیدانم شما چرا کلمه "کودتا" را در جملات تان یاد می نمایید و می نویسید "کودتا تحت رهبری شهید محمد داوود شده" در حالیکه مرحوم داود خان از "انقلاب" صحبت می کرد اگر حافظه ام غلط نگوید.

امروز کس از "کودتا" حرف نمی زد هرگاه واقعاٌ آن تحول به جهت درست آن با درایت رهبری می شد.



8-" رهبر خرد مند ما همه آن هاییکه تحت نام مردم و ملت ، مردم را می فریبیدند را شناخته"

ای کاش نمی شناخت.

9-" و بیشتر از آن به آن ها اجازه نداده بود تا به امیال خود برسند"

اما انهای که رسیدن ملت را تباه کردند.

10-" که حالا داد و فریاد پیروان شان با تاسف"

هر کس اجازه دارد چشم دید و تحلیل خود را بگوید، چنانچه شما هم همین کار را می کنید برای روشن شدن ذهنیت ما.

11-"در حالیکه بوضع موجود کشور متوجه می شدند که کشور در چه حالت قرار داشته و دارد و از دانش خود در رفع معضله موجود و این که چه چاره سنجیده شود تا کشور ما حالت عادی را بخود بگیرد ؟"

کاملا، معقول پس باید هر دو جانب از این بحث ها دیگر نکنند و متوجه موضوع اصلی شوند.

کافی در زمینه به این فرموده شما که :"ده ها جلد کتاب از قلم ارباب خرد و بصیرت و دارای صلاحیت در مورد نوشته شده است".


12"چهل چند سال عقب گرد کرده و آن مایوسیت خود را فراموش نتوانسته که دولت جمهوری به اندازه توان و تعداد شان به دوستان شان در نظام جاه داده بود ."

دولت جمهوری شخصی نبود و هر کس که لیاقت و یا رفقات داشت کار خود را می زد.


13-"جای خوشیست که مردم حق شناس کشور همه را تشخیص داده و مقام جمهوریت نزد شان در چنان زیبایی قرار دارد که با همه تلاش ها نتوانستند صفحه زیبای جمهوریت را پیروان کسانیکه ضد آن بودند از کشور محوه نمایند"

تاریخ سیاسی یک کشور را هیچ کس و هیچگاه نمی تواند محو کند به هر شکلی که باشد.


14-" افتخار به چنان نظام و چنان رهبر و چنان پیروان ."

احساسات تان قابل قدر است اما جمله تان تحریک امیز است.

15-" با تشکر از حوصله خوانندگان"

قابل تشکر نیست.

در اخیر میآیم بالای جمله اول تان یعنی":اینکه چرا کودتا تحت رهبری شهید محمد داوود شده بود"

جواب چرا های تان را که نوشته اید این جواب را هنوز هم نداده که "چرا کودتا تحت رهبری شهید محمد داوود؟".

ایا این را کس دیگر رهبری کرده نمی توانست؟ من از سوالی که خود شما طرح کرده اید از نگاه فهم زبانی چنین فهمیده ام.

کام عیش از صفای دل طلبید
خانه آتش زدن چراغان نیست

حضرت بیدل


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 28.11.2016

نطر وزارت خارجه امریکادر باره کوتای 26 سرطان !
ترجمه: محترم فواد ارسلا

"ما عقیده داریم که این ناممکن است که داؤد اجازه بدهد که به وسیله شوروی ها استعمال شود. البته داؤد کوشش خواهد کرد تا حدی که توان دارد و ممکن است از گاو شیری شوروی ها حد اکثر استفاده را برای افغانستان بدوشد و از تمام امکانات اقتصادی و حمایت سیاسی برای پیشبرد پلان و نقشه خودش استفاده خواهد کرد. ما این اظهارات داؤد را که وی واقعاً میخواهد موجودیت سیاسی و اقتصادی امریکا ، دیگر ممالک ومؤسسات بین المللی در افغانستان باقی بماند ، را صادقانه میپنداریم و میدانیم که داؤد آرزو دارد تا با استفاده از این موجودیت غیر شوروی تعادل سیاسی را بر ضد نفوذ شوروی حفظ نموده و استقلال افغانستان را حفاطت نماید.
این مسئله بکلی وضاحت داده شده که وی توقع کمک های عظیم اقتصادی را از تمام منابع دارد، اما داؤد کمک ها را بر اساس شرایط خودش میخواهد ته بر اساس شرایط تحمیل شده توسط خارجی ها." . بااحترام


اسم: معصوم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 28.11.2016

آقای غلام حضرت!
حرف بر سر این نیست که کی با کی همفکر است. در داشتن مفکورۀ سیاسی انسان آزاد است. وقتی انسان ها ابراز نظر می کنند، وجوه مشترک نظرات آنها هم برملا شده می تواند. هدف هم ممکن این باشد، تا حرکات سیاسی برای تعیین راه و مسیر انکشاف یک جامعه تشکیل و تقویت یابد.هر کس می تواند درک نماید که شما با چه انگیزه بظاهر تلاش نموده اید، تا از اظهارات آقای جلال "حمایت" کنید. اما موضوعات دیگری را بشمول مفاهیم " اقدام مجرمانۀ روزنامۀ پرچم..." و اینکه در چه وقت، چه کس چه گفته است، مطرح می کنید. باز هم خدمت شما تکرار می کنم که هدف اینجانب، دفاع از کدام فرد و حمایت از مواضع "آیدیالوژیک" کس نبوده است. حرف بر سر اینست که جامعۀ ما امروز و عاجل به صلح و "وحدت ملی" و اجتماعی نیاز دارد. بجای موضوعات 50 سال قبل، باید به مسایل امروز رجحان داده شود. درین جهت اظهار آقای اختر را:" اگر کسی واقعأ هم وطن خود را دوست داشته باشند و خواهان خدمت و صداقت به وطن خود باشند به رهبران دیکران مانند آقای تبات دشنام نمیزنند."، درست می شمارم، تا فضای بهتر صحبت بین پیروان افکار مختلف مساعد شده بتواند. در حالیکه اینجانب معصوم نگفته بودم که آقای جلال حقیقت و یا غیر حقیقت گفته اند. شما لطفاً دوباره بخوانید: "اگر شما در آن پارلمان عضو بوده باشید و حال چشمدید را حکایت می کنید، باید متوجه باشید که در پالمان ها، از هر جلسۀ رسمی و جریان حوادث، صورت جلسه یا "پروتوکول" ترتیب می گردد و در آرشیف ها حفظ می شود. ممکن است، یک روز فرزندان این کشور، امکان آنرا داشته باشند، تا آن "پروتوکول ها" را مطالعه نمایند و درجۀ حقیقت این معلومات شما را بسنجند. حرف بر سر حقیقت است، نه اینکه به چه کسی مرده و زنده تهمت زده شود و یا افشاء گردد."
روی سایر مطالب مطروحۀ شما، خود را طرف نمی دانم.
با احترام
معصوم
از کابل


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 28.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه محترم ایاز نوری آزادی .
تشکر از معلومات عالی شما در مورد قبله گاه صاحب مرحوم شما ، بلی شما دقیق فرمودید افسران محترمیکه در آن ایام از مکتب حربیه فارغ و شامل خدمت به اردو شده در کدر هیت اداری مکتب حربیه قرار می داشتند ، شخصیت های قابل افتخار به اردو ، جامعه و کشور بودند ، بنابر تذکر شما باید بعرض رسانید که پدر مرحوم بنده که مسلکش لوؤستیک بود در سال 1327 شامل خدمت در غند استحکام اردو تحت قیادت لوامشر ارکان حرب محمدنعیم وزیری بعد ها ,, دگرجنرال ،، شده و با غند مذکور در نادعلی هیلمند در ساختمان قشله عسکری آن جا نقش داشته و با ادغام غند استحام بقوای کار در سال 1333 بصفت مدیر لوازم یونت 4 قوای کار در سرک ننگرهار الی جبل السراج وظیفه داشته بعدآ مدیر لوازم آمریت سالنگ جنوبی تحت قیادت دگرمن عبدالوهاب سالنگیار بعد ها جنرال و قوماندان قوای کار در دوره جمهوریت ، متعاقبا بصفت مدیر لوازم میدان هوایی خواجه رواش تحت داره دگرمن خوازک زلمی بعد ها جنرال و قوماندان قوای کار و وزیر فوائد عامه در کابینه مرحومان دوکتور عبدالظاهر و محمد موسی شفیق به تعقیب آن بصفت مدیر لوازم پروژه پلخمری شیر خان بندر تحت اداره دگروال حبیب الله خان و در سال 1344 بکفالت آمریت حفظ و مراقبت سالنگ الی 1349 مصروف بعدآ بشعب مختلف قوای کار ایفای خدمت در سال 1352 مجددآ بصفت آمر عمومی حفظ و مراقبت شمت شمال مقرر و در سال 1355 شخصآ تقاعد خود را استدعا و در حالتیکه مصروف عبادت خداوند منحیث یک موی سفید 85 ساله مسلمان بود با تاسف آن مرحوم در دوره ریاست جمهوری حامد کرزی توسط باند فهیم اختطاف گردید ، این که گنگ نوشته بودم علت اختطافش در واقعیت بنده ای هستم که نگذاشته بودم تا ولایت کاپیسا در دوره دوکتور نجیب ا لله بشورای نظار تسلیم داده شود در اوایل روی کار شدن آن باند ، باساس سازش عده ای از شخصیت های عالیرتبه حزب دیموکراتیک خلق افغانستان مشخصآ طرف داران ببرک کارمل ، مرحوم احمد شاه مسعود نگذاشته بود تا به بنده آسیب برسد زیرا مدتی قیادت مای ما با هم رو در رو بوده و همه مردم محل از آن آگاهی داشتند و اندکترین زیان به بنده در واقعیت به حیثیت قوماندان مذکور صدمه میرسانید ، همینکه موصوف بشهادت رسید بعد شهادتش چون در وطن نبودم و در پشاور زندگی می کردم ، پدرم را فهیم وزیر دفاع و معاون کرزی به عوض خودم اختطاف کرد ، بنده ذریعه نامه وقتیکه فهیم در دهلی جدید غرض تداوی رفته بود از طریق سفارت افغانستان در دهلی بموصوف نوشتم ، پدرم را رها و به هر منطقه که خواسته باشید خود را رسانیده و تسلیم می نمایم هم چنان به اقارب فهیم که یک موی سفید قد بلند بود نیز عین موضوع را گفته تقاضا نمودم وایشان به یک ملا صاحب خورد جسه ریش زرد بنده را معرفی و ملا صاحب را گفت که این شخص چه می گوید ؟ ولی تقاضای تحریری و رویارویی ام با اعضای فامیلش که خود را معرفی می نمودند فائده نکرده نامبرده نا جوان مردانه جوابم را نداده و این که چرا نگذاشته بودم ولایت کاپیسا را تحت قیادت خود بیاورند ، به بهای آن پدرم را اختطاف نموده و انتقام آن شکست سیاسی خود را گرفتند روح پدر بیچاره بنده و همه گذشتگان ما را خداوند شاد داشته و روی سیاهی نصیب آن شخصیت های ولایت کاپیسا که با باند موصوف زمینه ضمیمه شدن ولایت کاپیسا را در خواست های باند شورای نظار همکاری می نمایند تا ولایت پنجشیر سه وزیر داشته و ولایت کاپیسا اصلآ در جمله ولایت های افغانستان کدام نقش نداشته در حالیکه فرزندان ولایت کاپیسا بیشتر از همه ولایات در دفاع از کشور در هر دوره نقش برازنده داشته و دارند .


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.11.2016

به اقای معصوم و اقای اختر عرض شود:
برادر ما اقای جلال در جواب اقای معصوم ( همفکر و احتمالاً همسنګر اقای اختر ) علت لت و کوب خوردن ببرک خان را توضیح داده ولی ظاهراً این توضیح از نرمشِ بسیار برخوردار میباشد، اقدام مجرمانۀ روزنامۀ پرچم و شخص ببرک در جریحه دار نمودن احساساتِ عوام بسیار سنګین تر از آن بود که اقای جلال بیان داشته.بګذریم ازین حرف،
اقای اختر مینویسد که ببرک خان رهبر یک حزب بود که از خود طرفدارانِ داشتند و دارند و نباید وی ( ببرک ) مورد اهانت قرار بګیرد. این حرف ایشان از روی منطقِ صوری کاملاً درست است امّا اقای اختر و همفکرانش نیز لطف نموده و به این سؤال جواب دهند:
ح.امین ( این دوقلوی سیاف ) نیز رهبر یک حزب بود و از خود در صفوف حزب طرفدارانِ داشت، پس ببرک چرا در شش جدی وی را خائن و میر غضب خطاب نمود ؟
اُمیدوارم پاسخ این سؤال دریافت شود.
اقای اختر و اندیوالان فکری اش باید بدانند که درست است که ببرک شاید توسط نمایندګانِ مرتجع ! و با انګیزۀ ارتجاعی ! مورد لت و کوب قرار ګرفته باشد ولی لت و کوب و توهینِ بزرګ و حذفِ همه جانبۀ ببرک خان توسط کرملینِ یخ زده صورت ګرفته نه چند تا افغانِ سطر نویس.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.11.2016

به جناب محترم خان آقا سعید صاحب!

از حُسن نظر شما در چند جمله به آدرس بدر مرحوم من تشکر میکنم. و ضمناً با نام والد صاحب محترم تان «جگړن صاحب حاجی محمد سعید» معرفی شدم، اگر فعلاً در بین ما زندگان نباشد، الله حکیم او شانرا در عزیران خود حساب کنند. پدر من در سال سوم پادشاهی نادر شاه به کابل به مکتب حربیه شامل و حربی پوهنتون را در بالاحصار تاریخی کابل اتمام و در سنه ۱۳۲۱ش فارغ و رتبه بلوکمشر دوم، دوهم بریدمن را اخذ کرده بود. حال اگر والد صاحب شما در همین سالها افسر اردو بوده است، باز هم دوره بوده اند. پدرم تا سال ۱۳۴۹ش در اردو بر حال بود و در همان سال به تقاضای خود تقاعد خویش را اخذ کرد. رتبه اش دگروال بود، برای مزید معلومات شما در آرشیف پورتال تحت نام من مقاله نمبر ۳۲ و ۳۳ را اگر وقت داشتید مرور کرده میتوانید دو قطعه فوتو شانرا هم نصب کرده ام.

اصلاً خدمت عرض شود که نه تنها پدر من بلکی یقین دارم به شمول والد صاحب شما من تا جائیکه همصنفان هم مسلک او را به خاطر می آورم، یک مردم صادق با وقار و صاحب غرور ملی ، مخلص سخت وطن دوست، خوش قیافه با سلیقه، جدی در همه امور رسمی و غیر رسمی بودند. پدرم در دو نوبت مدت ۱۱ سال در مکتب حربیه به حیث ظابط صنف و قوماندان کندک وظیفه دار بوده است و میگفت یازده دوره طلاب را به حربی پوهنتون پلچرخی خودم انتقال دادم، بناً رهبری اردوی شاهی افغانستان اکثراً یا هم صنفان و یا هم شاگردان او بودند و وی در اردو بنام استاد لیوامشر نورالله خان خوستی مشهور بود. مسلک عسکری اش پیاده بود، با خاندان شاهی از حق مرحوم غازی امان الله خان یک کینه و ضدیت داشت و با ایشان خود را نزدیک نمیکرد، پدرم میگفت: عارف خان رفیق عسکری ام وزیر دفاع شد، برای مبارکی نزد اش رفتم او ګفت، ترا برای تحصیل ارکانحربی در لست گرفته ام و به ترکیه میروی، واپس آمده و فرقه مشر میباشي! من گفتم علاقه ندارم. باز کسی دیګر در لست داخل کردند. پدرم مرد خوش روی زیبا اندام، جذاب صمیمی، متواضع و دلسوز و نطاق خوب بود،بروت های خود را مثل غازی امان الله خان قیچی میکرد در قضاوت مسائل خیلی سخت گیر بود، به آسانی کسی را خوب آدم نمیگفت و به آسانی کسی را بد آدم نمی گفت. من در مدت ۴۰ سال زندگی ام با او، دشنام رکیک از او نشنیدم حتی پشت سر کس هم تمسخر، توهین و یا طعنه او را ندیدم، چنان صحتمند بود که من در مدت ۴۰ سال بیاد ندارم بدرم گفته باشد یک تابلیت آسپرین بمن بدهید که سرم درد میکند، دوستان و اقارب ما بین خود می گفتند، اگر کسی حوصله و تحمل اشتر را در انسان می پالد، اینه لیوامشر نورالله خان را ببیند. به پنج وقت نماز سخت پابند بود، ساعت نه صبح در خانه وضو میکرد و با صمیمت بمن میگفت: با این وضو نماز پیشین را در دیوان حرب میخوانم بعداً برای ادرار میروم...!!. من در زندگی ام خندا قهقه او را ندیدم یا اینکه دست و پای خود را بالا کند یا از خود چیزی صفت کند، مصروفیت اش تفسیر قران میبود، با جایداد و مادیات جمع کردن هیچ توجه نداشت، رسم الخط نهایت مقبول داشت. خداوند او در قرب خود داشته باشد، در جنوری ۲۰۰۱م در افغانستان محکوم شهر پشاور نسبت خون ریزی مغزی بعمر بالا هشتاد وفات نمود. جنازه اش را به هدیره پدری به خوست انتقال دادند، جمع خیلی زیاد مردم منطقه بشمول اراکین حکومت طالب ها برای احترام آمده بودند. نزد پدرم مساېل مهم تاریخی و عسکری موجود بود اما با دریغ و افسوس فقر اقتصادی و غم تیل و نمک بما مجال نمیداد که به این کار های یاداشت ها بپردازیم، به هر حال این بود یک مجموع از یاد پدر گرامی ام.

جناب شما در توضیح خود راجع به معرفی والد صاحب محترم تان دو دله نوشته اید. من به شما احترامانه پیشنهاد میکنم که به نظر من هیج عیب ندارد که شما سوانح و خاطرات خود را از پدر محترم تانرا بنویسید ولو یک خاطره هم باشد.

په درنشت سره


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 27.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
بنابر ضرورت وتشریح اینکه چرا کودتا تحت رهبری شهید محمد داوود شده بود صراحتآ و خلاصتآ با وصف این که ده ها جلد کتاب از قلم ارباب خرد و بصیرت و دارای صلاحیت در مورد نوشته شده است بازه می نگارم که کودتا چیان 26 سرطان 1352 تحت رهبری شهید محمد داوود هیچ گاه خود را از مردم خود جدا نپنداشته با مردم خود بودند و هستند و خواهند بود و بخاطر اینکه مردم کشور برای بدست آوردن یک لقمه نان فرزندان خود را نفروخته و وکلای ملت دفتر بدفتر با موکلین خود در گردش نباشند و پوهنتون کشور از درس و تعلیم باز نمانده و فابریکات کشور بخاطر اهداف احزاب سیاسی بدون داشتن قانون فعالیت احزاب سیاسی مسدود نشده باشند دست به کودتا زده و نگذاشتند که کشور بیشتر از آن دچار ورشکستگی شده و بمردم خود هیچ گاه فضل فروشی نکردند که ما چه کردیم و چه نکردیم ؟ رهبر خرد مند ما همه آن هاییکه تحت نام مردم و ملت ، مردم را می فریبیدند را شناخته و بیشتر از آن به آن ها اجازه نداده بود تا به امیال خود برسند که حالا داد و فریاد پیروان شان با تاسف در حالیکه بوضع موجود کشور متوجه می شدند که کشور در چه حالت قرار داشته و دارد و از دانش خود در رفع معضله موجود و این که چه چاره سنجیده شود تا کشور ما حالت عادی را بخود بگیرد ؟ چهل چند سال عقب گرد کرده و آن مایوسیت خود را فراموش نتوانسته که دولت جمهوری به اندازه توان و تعداد شان به دوستان شان در نظام جاه داده بود .
جای خوشیست که مردم حق شناس کشور همه را تشخیص داده و مقام جمهوریت نزد شان در چنان زیبایی قرار دارد که با همه تلاش ها نتوانستند صفحه زیبای جمهوریت را پیروان کسانیکه ضد آن بودند از کشور محوه نمایند افتخار به چنان نظام و چنان رهبر و چنان پیروان . با تشکر از حوصله خوانندگان


اسم: ایاز نوریي آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.11.2016

کم پیدا لیکوال او شاعر مسعود فاراني صاحب، سلام!

ستاسو دغه وروستی نظم مو ولوست، چی ستاسو د یوه شکلي ملي احساس نکل کوي.

« فتنه ها چون شدند زیاد حریص کار عشاق در خطر افتاد »

ډېر عالي ده.اما نظم مو بیا په هیله او امید ختم کړی دئ، هو باید ناهیلي نه اوسو.
نور مو بریال غواړم.


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 27.11.2016

برادر گرامی و ارجمندم آغای قسم باز!
قیل از همه معذرت میخواهم که قدری نا وقت تر به این صفحه داخل شده و لطف دوستانهٔ شما را خواندم.
آغای باز - گرچه با الطاف خداوند توانا با همین سن ۸۸ سال از پا افتاده نیستم و فرصت کافی برای تمرینات سپورتی و گشت و گذار و دیدن دوستان و هموطنانم دارم و هم با کتابخانهٔ بسیار بزرگ و غنی «آرنج کاونتی» و همین کمپیوتر خود مصروفم ولی آنچه شاید و باید - لزوماً هم نمیخواهم - از معیار احترام متقابلی گذشته و درین بگو مگوهای درد آور شریک شوم که هیچ سودی را بجز شادی دشمنان!- در آن نمیبینم
مثلاً با تاسف بیاد ندارم که باجناب داود مومند گرامی کدام وقتی دریک مسجدی هم نماز بوده باشم ولی بازهم آنقدر کم لطفی نکردند که دربارهٔ تذکرات و وافقعیتهای تاریخی دوَر ریاست جمهوری داود خان شهید / که محض چشم دید ماموریت رسمی ام بود / تنها به نمک حلال بودن قناعت کرده و نمک حرام خطاب نکردند!!
دوستان ارجمند یکه تا حد زیاد مرا از نزدیک میشناسند و با حضور وجدان و خدای پاک - در تمام عمرم جز دست پدر و مادر مرحومم و یرزرگان خودی ام - دست احدی را نبوسیده ام ولی در چوکات امورتشریفاتی وزارت امور خارجه و بعد ها و درحضور و سفرها با شخص مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهرشاه و همان داودخان شهید و دیگر ارکاب عالی رتبهٔ دولتی سالبانی همکار رسمی بوده ام .
خودم به هیچ نوع تبصرهٔ معظمان صاحب قلمیکه بر له و علیه این و آن مینویسند سرو کاری ندارم ولی این قدر اشاره میکنم که ایکاش خدواند توانا - همان لطفی را در حق مردم ما میکرد که آن فرزند با ناموس پاک سرشت افغان را فرصت و قدرتی داد که از کشور که مجله های ایران بطور مثال طعنه وار مینوشتند که آن مملکت کدام است / یک پادشا- یک سینما و یک پارچه سرک قیر دارد / و اما بعد از ۱۰ سال صدارت شان// که آنهم از نامردی دوستان امروز بدختی ما ؟؟- بدامن رو س ابن الوقت غدار افتاد // کشوری داشتیم با همه افتخارات و جهان کشأی که بیش از تمام جهان؛ زعمای اکثریت کشورهای جهان مهمانش بود و خودم به صفت مهماندار شان تا حال تحایف شهنشاه آریا مهر! امیر عباس هویدا و شاهدخت اشذرف پهلوی و دوکتور سوکارنو و آغای اگنیو معاون رٔیس جمهخور امریکا و مارشال تیتو اندیراگاندهی ووووووووووووو دیگر را باخود دارم
و اما در آن ایام دوعای سر او بود ولی امروز باز همین ما هستیم که ؟؟؟؟؟؟ عرض و سوالم صادقان این است که چه وقت به سرنای دیگران گوش میکنیم و دست از یخن هموطن خود نمی برداریم .
دوستان، وطن چور شد و خاکدان و اما هر صفحه را اگر ورق بزنید دستیست به یخنهای خود ما !!
دوستانیکه مرا میشنایسند فقط یک افغان بیچاره ام و کوچکترین ارتباط خونی و قومی به قوم محمد زائیکه / البته یکی از اقوام با افتخارات ما هم است / ارتباط ندارم و نه خویشاوندی - یک موسفیدیکه در سرد و گرم وطن پخته شده و سوخته ام !!!
و اگر تا حدی واقعیتهای را مینویسم - تقلب و تصنع را در آن راه نبوده و سعی مینکم که حرمت قلم و آداب نوشتن را مراعات کنم .
البته از دوستان ارجمند منتظر تشکر و تبصرهٔ هم نیستم - با عرض حرمت


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.11.2016

کودتا مشرب عیاران و جوانمردان نیست
سردار صاحب محمد داؤد خان در یکی از بیانیه های خود شعر داکتر اقبال را تضمین نمود و گفت:
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
هم چنان موصوف و حامیان کودتا، طفل نوزاد و نا مشروع کودتای سرطان را « انقلاب » نامیدند که سرنا چیان کودتای ثور با پیروی از نظام کودتایی سرطان، کودتای خود را نیز انقلاب نامیدند تا از شعار حکومت داؤد خان پس نمانند.
کودتا معمولا در تاریکی و ظلمت شب صورت میپذیرد
کودتا معمولا محصول جوامع عقب مانده جهان سوم است، ما ندیدیم که کودتا حتا در سطح جنین خیال و پلان در اضلاع متحده و جوامع اروپایی ثبت اوراق تاریخ شده باشد.
کودتا عملکرد یک گروپ بسیار کوچک عسکری به تناسب اردوی یک کشور است.
کودتا، در هیچ فرهنگ سیاسی جهان، تعبیر انقلاب را افاده نکرده بلکه از ریشه و بنیاد با تعبیر و تفسیر انقلاب در ضدیت کامل قرار دارد.
معمولا صاحب منصبان اردو حق عضویت در احزاب سیاسی را نداشته و از نظر سیاسی باید موقف بیطرف داشته باشند، لذا عمل کودتا نه تنها تمرد به مقابل قانون اساسی کشور ، بلکه تمرد از اصول عسکری و تعهداتی است که صاحب منبان اوردو به بزرگ داشت آن تعهد و سوگند خورده اند.
لذا کودتا در عین زمان مخالف موازین و تعهدات معنوی نظام عسکری است.
کودتا، غصب قدرت است
کودتا زور گویی و زور پسندی است
کودتا یک شکل دیگر بغاوت و اغتشاش در ساحه اوردو است.
کودتا مظهر اراده یک اقلیت زره بینی کوچکی است که اصلا نمیتوان آن را شامل فهرست احصایه و فیصدی ساخت و در نتیجه عمل کودتا تمسخر به اراده اکثریتی است که تغییر و تحول را در ساحه قانون و تحت نصوص قانون میخواهد.
کودتا مظهر و مبین احساسات کاذب خود خواهی ، خود بینی و خود پرستی کودتاچیان است.
کودتا ممثل ناتوانی و بیچارگی و جبن سیاسی کسانی است که مانند قهرمانان راه مشروطیت، ظرفیت و توان مبارزه عریان و انقلابی را ندارند.
عمل کودتا نه تنها در هیچ قانون اساسی جهان مشروعیت ندارد بلکه کودتا در مذهب سیاسی خود کودتا چیان نیز، عمل خاینانه تلقی میگردد، یعنی تنها کودتا چیان به فکر مریض شان حق کودتا را دارند و بس.
کودتا کار مذهب زنده دلان نیست
کودتا کار عیاران و جوان مردان نیت
کودتا کار صاحبان علم و فضیلت نیست
کودتا کار عناصر روشن ضمیر و منور نیست
کودتا کار انسان های صلحدوست و مبارز راستین نیست
کودتا کار عناصری نیست که به مبارزه صلح آمیز، قانونی و عاری از تشدد معتقد اند.
کودتا اعتقاد به حاکمیت قانون نیست
کودتا مانند غازی امان الله اعتقاد به حکومت منطق و استدلال نیست.
کودتا ممثل اراده مردم و ملت نیست.
امید وارم بزرگان این ویب سایت، بمنظور استصواب نظر هم وطنان، نوشته فوق الذکر را بصورت مستقل و مختص به کودتا، در دریچه ارزیابی قرار دهند.
تشکر و امتنان


اسم: معصوم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.11.2016


محترم جلال از آلمان!
در عمر بیش از هفتاد و پنج سالم، در حالیکه حوادث کشور ما را بطور فشرده، مانند تأریخ تصویری و فلم بیاد دارم، این تذکرات شما را برای اولین مرتبه می شنویم. قریب پنجاه سال از وقوع آن حادثه، سپری شده است. شخص سیاسی نیستم. شما آزاد هستید که چه نوع معلومات را نشر می کنید. اما اینقدر هر یک ما می دانیم زمانی که یک ژورنالیست معلوماتی را بحیث خبر نشر می کند، اول در فکر سند آن هم می باشد.
اگر شما در آن پارلمان عضو بوده باشید و حال چشمدید را حکایت می کنید، باید متوجه باشید که در پالمان ها، از هر جلسۀ رسمی و جریان حوادث، صورت جلسه یا "پروتوکول" ترتیب می گردد و در آرشیف ها حفظ می شود. ممکن است، یک روز فرزندان این کشور، امکان آنرا داشته باشند، تا آن "پروتوکول ها" را مطالعه نمایند و درجۀ حقیقت این معلومات شما را بسنجند. حرف بر سر حقیقت است، نه اینکه به چه کسی مرده و زنده تهمت زده شود و یا افشاء گردد.
با احترام
معصوم
از کابل


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 27.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
محترما : محترم ایاز نوری آزادی صاحب از وجیزه ها و نظریات قبله گاه صاحب محترم خود منحیث یکی از افسران عالیرتبه و شاید قائد یکی از جزوتام های بزرگ کشور که دارای صلاحیت نظریه دادن در امور لشکری و کشوری بودند .
مطالبی را نوشته اند که افتخار به ایشان و منسوبین قوای مسلح آن زمان کشور است کاش اسم مبارک و رتبه و وظیفه شان را می نوشتند تا منسوبین قوای مسلح آن زمان در آن زمینه از تجارب و گفتار قیمت بهای شان که به خاطر داشته باشند سائر هم مسلکان خود را آگاه ساخته و خدمت بزرگ می شد بکشور و نسل آینده آن ، گرچندیکه پدر بنده هم صاحب منصب بودند و خدمات ارزنده را تا حدودی در کشور مطابق رتبه و مسئولیت خود انجام داده بودند که اسمش حاجی محمد سعید و رتبه اش جکرن بود وبه ایشان و خدمات شان عشق می ورزم ولی می ترسم اگر آن را در جمله بزرگان کشور قرار دهم جفایی باشد بتاریخ کشور بخاطریکه در مسلک نظامی اشخاص دارای صلاحیت نظریه دادن چنان وسیع نبودند که بنده پدر خود را با همه عشقیکه به ایشان دارم مثال بیاورم ولی افتخار به قبله گاه صاحب آغای نوری آزادی و کار نامه های شان که آغای نوری آزادی به افتخار از آن یادآوری می فرمایند ! تشکر از سایت محترم


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.11.2016

تشکر شاغلی الله محمد صاحب، به شما هم سلامتی و در رحمت خداوند باشید.

این یک اصل مهم و ارزشمند است که افغانهای ما درین مرکز نشراتی آزادانه بنویسند و احترام متقابله را همیشه در نظر بگیرند. موضو عات مورد بحث شخصی نبوده، بلکې با زندگی یک ملت بازیها صورت گرفته است که ما هم مشمول همان ملت هستیم. این یک نعمت است که عوامل بر ملا شوند و عبرت برای آینده باشد.

پا احترام


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 27.11.2016

رحمن جان عالیقدر ومعزز!
نمی دانم، این چند سطر را یک یادداشت شخصی تلقی کنم و یا گوشه و کنارۀ عام و عمومی هم ممکن است با خود داشته باشد که از این طریق به حضورت پیشکش اش میکنم.
نوشته ات را که عنوانی محترم قاسم باز تحریر نموده یی، مطالعه کردم، شرافتمندی ، سترگی و وقار شخصیت ات، که در آن می درخشد، انسان را به حرمت گزاری به خودت فرا می خواند، من می بالم که عزیزی مثل خودت را دارم، که هر شیوه و طرز کارش برایم آموزنده است.
افغان جرمن باید افتخار نماید که شخصیت گرامی چون خودت همکاری اش می نمایی.
سرافرازی و برزگی هایت همیشگی باد
با محبت های بی شائبه
ف، هیرمند


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 27.11.2016

تا جايي كه بنده معلومات دارم، یکی از یا یگانه علت لت خوردن آن وکیل متوفی یا واضحتر گفته شود "ببرک کامل" و شکستاندن قبرغه هاي وي، دعوي نابخردانه و گستاخانه اي وی مبني بر اينكه اگر اسلام به مردان اجازه ای گرفتن چھار زن را میدھد، باید زنان هم اجازه اي ازدواج ھمزمان با چھار مرد را داشته باشند، بوده است۰
اگر کسی کدام علت دیگری را سبب میداند، لطفا واضح و مستند بیان دارد، تا معلومات مفيدي براي علاقمندان حقايق تاريخي وطن عزيز و تكه تكه اي ما باشد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.11.2016

نوری صاحب محترم سلام!

از نوشته هموار و خوب تا ن لذت بردم.

کسانیکه در بارهء موضوع یاد شده به شکلی دراول بحث کردند، کنون زیر غوطه یی زده اند و ما مانده ایم در جنجال آن که دیده شود یخن ما چه وقت ایلا داده می شود.

خدا بین باش طاعت دمبدم کن
وجود بود خود کلی عدم کن

عطار نیشاپوری



اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 27.11.2016

به گرامی رحمن غوربندی،
گرانقدر محترم ، دوست گرامی ای همه، میخواهم با کمال افتخاراز نوشتهء شما بزرگوار به آدرس محترم قاسم باز صاحب در پایین این صفحه به تاریخ ۲۶.۱۱.۲۰۱۶، به نمایندگی همه دوستان همکار شما در افغان جرمن آنلاین تمجید و ستایش نمایم. شما بزرگوار یک بار دیگر شخصیت والا ، برازنده و عالی تان را به همه ثابت نمودید و همه را با این نوشتهء تان مفتخر و خوشنود گردانیدید.
ځولۍ ځولۍ ګلونه
زمری کاسی


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.11.2016

افغانهای محترم!

بحث در باره کودتا ها درین دریچه نظریات به گرمی و هیجان جریان پیدا کرد. هر کس برای خود یک دنیای حقیقت دارد. من عرض میکنم که عمل کودتا نظامی (اکثراً در نیمه شب تار) با در نظر داشت رای مستقیم مردم یک عمل کاملاً مردود است.اما وضعیت هر مملکت از نظر سیاسی و اقتصادی فرق میکند.حوادث سیاسی در مسیر زمان از هم ناگسستنی هستند.
به تحلیل من وقتیکه ما مصیبت خارج از تصور فعلي افغانستان میبینیم، گلیم سعادت مردم مظلوم افغانستان بتاریخ ۱۴ جنوری ۱۹۲۹م زمانی جمع شد که ما غازی امیر امان الله را از دست دادیم و به تعقیب آن گلیم غم و مصیبت تحت رهبری ماهرانه استعمارچیان انگلیس در وجود حبیب الله دزد و نادر خان مکار در کشور هموار شد. در زمینه فکتور فوق الذکر ما امروز در نتیجه قرباني مردم خویش اسناد و شواهدی انکار نا پذیری را داریم و آن تسلسل تا امروز جریان دارد.
اما در باره کودتای داود خان:
این کودتا در غیابت شاه صورت گرفت و کاملاً بدون خون ریزی و تلفات انسانی. من دقیق بیاد دارم که اقارب و رفقا نزد پدرم می آمدند، ایشان خلقی، پرچمی و اخوانی هم نبودند و میگفتند که این کودتا ساختگی است و یک جور آمد بین دو پسر کاکا!! یک سلطنت ۴۰ ساله را چپه کردن به این آساني؟ و هم اضافه میکردند که چرا شاه دوم سردار جنرال ولی درین کودتا کشته نشد؟ چرا قطعات خصوصاً داخل قوای مرکز فردای روز کودتا و پستر آن یا مرگ یا اعلیحضرت ما...گفته... علیه داود خان قیام مسلحانه نکردند در حالیکه جنرال ولی را هم زنده داشتند؟

پدرم به ایشان میگفت: «من این نظریه تفاهم یا ساختگی بودن کودتا را رد هم نمی کنم.» پدرم به ایشان میگفت: «ازین داود خان باید حمایت کنیم، این خاندان کدام افغان کاردان را در سطح ملی مجال سر بالا کردن را نداده است، ما چنین گیر آمده ایم، باید احتیاط و حوصله را بمقابل داود خان حفظ کنیم، تا زمینه برای آمدن یک شخص بهتر تر از داود به آرامی مهیا شود.»
در باره موضعگیری مردم افغانستان من عرض میکنم که مردم از کودتای داود خان استقبال کردند و کسی حسرت زمان شاهی را نمیخورد، علت آن نفرت و انزجار عامه ازین خاندان در طی سلطه قریب به نیم قرنه ایشان بود، مردم اینرا هم میگفتند که داود خان یک عضو این فامیل است، خوب یا بد، لیکن حاکمیت دایمی این خاندان توسط این کودتا از بین رفت. داود خان عمر خود را خورده است، امید است بعد از او قدرت ریاست جمهوری بیک افغان غیر این خاندان یک شخص دانشمندو وطن دوست خوب در فضای صلح انتقال شود. البته پلانهای و اجراعات بخش اقتصادی تحت رهبری داود خان به خوبی پیش رفتند، اما در عرصه سیاسی اقدامات داود خان با وجودیکه وی از سن ۲۱ سالگی بالای مردم افغانستان حکومت کرده بود و تجارب اشتباهات غازی امیر امان الله خان، نادر شاه و ظاهرشاه را با خود داشت، باز هم کار های غلطی را کرد که باید نمیکرد و منجر به وقوع کودتای نهایت بریاد کننده هفت ثور گردید.

په درنشت سره


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 27.11.2016

فرهیخته ای محترم، استاد سخن مسعود فارانی صاحب، شعر سروده ای شما تحت عنوان «کار عشاق در خطر افتاد»، ‍‍سخت مرا در دل نشست ‍ٔکه فقط میتوانم شعر شمارا با کلمات ذیل ستایش کنم و ممنون شما:
داغ و دردهای نیم قرن عاشقان وطن**** در شعر شما مسعود! پخته،زیبا و مبرهن افتاد

زمری کاسی


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 26.11.2016

جناب محترم قاسم باز صاحب!
مبارک و تهنیت،
از یک مدتی بدینسو از طرف شما و من بالای بعضی نوشته های شما که دارای هَتکِ حُرمت به دیگران است، اختلاف موجود بود. به همین ملحوظ بنده سه یا چهار بار نوشته های تان را از سایت پاک نمودم.
چند بار هم خدمت شما عرض کردم، ولی شما نه تنها آنرا نادیده گرفتید بلکه در جواب آخری تان به عنوان من نوشتید: «(نقل بالمثل): اگر این سایت شخصی شما است من نوشته های خود را به سایت های دیگر روان می کنم این نصیحت های کودكانهٔ خود را به کسی دیگری بگوید»
بنده زیاد کوشش کردم این نوشتهٔ تان آنلاین گردد، مگر هئیت تحریر پورتال افغان جرمن آنلاین مانع آن شد.
نوشتهٔ آخری تان که به گفتهٔ مردم «هم لعل بدست آید و هم یار نرنجد»از یک طرف همین سایت به سانسور مطالب از طرف شما متهم شد از طرف دیگر با استفاده از همین سایت خوانندگان را به مراد و مقصد خود رهنمایی کرده بودید.
چون نوشتهٔ آخر شما را من پاک نموده بودم، خواستم چگونگی آنرا به هئیت تحریر عرض کنم.از آنجا که ما در یک جامعهٔ دموکرات به سر می بریم، نتیجه آن شد که رای گیری صورت بگیرد. متأسفانه من رای لازم را به بدست نیاوردم.و اِقرار می کنم که شما برنده و من بازندهٔ این دعوای شدم. اگر میشود، همین یادداشت اخرین تانرا به این سایت، دوباره بفرستید، نشر میگردد.

بدینوسله از جناب شما معذرت میخواهم.اگرچه این مسٔله داخلی پورتال افغان جرمن آنلاین است خواستم آنرا با شما شریک سازم تا دیگر نوشته ها و نظریات نیک تان مسافر نشوند و خوانندگان هم آنرا نه پالند.
با عرض حُرمت
رحمن غوربندی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.11.2016


محترم عبدالله خان!

شما بارها از اصل موضوع خارج می شوید و موضوعات را سر چپه نمایان می سازید تا فقطه همان یک چیز را تکرار کرده بروید که مرحوم داود خان چقدر به افغانستان خدمت کرد.

بحث بین چند دوست ما در این فوروم بالای کودتا بود و نه
خدمت کردن و خدمت نکردن داود خان.

هر گاه شهید داود خان دوستان درست و طرفداران درست و راستین می داشت من متیقن هستم روز خودش و افغانستان به این روز نمی رسید.

وی چنین طرفداران مثل .... داشت که عوض واقعیت ها وی را غوغا کردند.


ز حیرت آینهء مابهم نزد مژه یی
بخانه یی که پر آب است خواب دشوار است

حضرت بیدل


اسم: معصوم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 26.11.2016

هموطنان گرامی داکتر صاحب لمر از فرانسه و محترم اختر از VA!

نوشته های کوتاه شما را مرور کردم. جملات دور از کلتور و فرهنگ سیاسی را هم که در جهان متمدن امروز, آقای "ثبات" از امریکا، کشور با "دیموکراسی بزرگ" و مدعی "حقوق بشر" تحریر داشته است، نیز مرور نمودم. اگر من جای شما می بودم، این جملات ایشان را حواب نمی دادم. او به عدۀ از "وکلای دورۀ دیموکراسی شاهانه " افتخار می کند ، که بحای استدلال و منطق مانند بازاری ها، از لت و کوب کار می گرفته اند. آن کسانی که درین لت و کوب سهم گرفته بودند، در تآریخ افشاء شده اند. متنفذین "فیودالی" بوده اند، که ستون فقرات سلطنت را در اتحاد با بنیادگرایان تشکیل می داده اند. آن "شاهی مشروطه"، با "مشروطه خواهان اروپایی" چند صد سال قبل ربطی نداشته است. در استعمال کلمۀ "خیانت" باید توجه می کرد، که خیانت چه نوع تعریف شده می تواند.

با احترام

معصوم
از کابل



اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Hollland    تاریخ: 26.11.2016

شاغلی محمد داود مومند همدې کړکی کې ۱۹ د نومبر ولیکل:

«شاه و رهبر« سردار داؤد خان » هردو از سایه غازی امان الله میترسیدند.»
بلی، دغه ډول غوره توضیحات د هغه مشر غازي په حق کې د یوه افغان له خواء، چې آزاد وي او تر کوم جبر او اکرا لاندی نه وي، ماته تاریخي ارزش لري او بی له شکه د هغه عظیم افغان او انگریز ضد شخصیت ارواح پرې خوشحالیږي.
ما لیکونکي د جناب مومند صاحب دغه زورور تحلیل پرنت کړ او په هغه د اسنادو په کارتن کی مې محفوظ کړ، چې په خپل راتلونکي خپریدونکي کتاب کښی به یې، چې نوم یې ( مشر غازي ته اهداء) به وي، چاپ ته ورکوم.

په درنشت سره


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 26.11.2016

اصلآ بحث کودتا نیست !

اگر با تاسیس نظام جمهوریت ، برای بعضی اشخاص مانند آقای میوند وال ، رشتیا و محترم عیاسی وزیر اطلاعات و کلتور ، بحیث مشاورین (مانند دوران کرزی) در مقامات بلند رتبه تعین میشدند امروز اینجا نه بحث کودتا و نه در باره مشروطیت نظام جمهوری تیصره میشد. شما میدید در مورد نظام و بحق بودنش از طرف آن اشخاص و اقارب شان چه مدح گوی ئی ها نمیشد. و کسانی دیگر هم که منافع خودرا از دست داده بودند جرئت به نوشتن وانتقاد را پیدا نمیکردند.

خوشبختانه این <<مرض>> داخل کشور تا الحال سرایت نکرده است و صفحات فیس بوک بخوبی ازشخصیت داودخان و دوران 5 ساله جمهوریت یاد آوری میکنند حتی بعضی ها در پروفایل خود عوض عکس خود عکس موسس جمهوریت را گذاشته اند.
کسانیکه برای مردم وکشور خویش کار کرده اند به هرطریقیکه که به قدرت رسیده اند نام شان همیشه درتاریخ کشور بصورت زرین ثبت است .با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.11.2016

محترم پوهاند صاحب داکتر کاظم!

بعد از عرض سلام و سلامتی شما.

خوب شد که مقصد تان را "معاصر" نوشتید، در غیر آن برایم مشکل بود عمق دید تان را تصور کنم.

موضوع "مشروعیت" هم حل شد، تشکر.
پیچیدن بالای آن پیچ های ما را سست خواهد کرد.

ساغر بزم خیالم مخمور کیست
میروم مستانه از خود خورده ام گویا شراب

عارف و فیلسوف حضرت بیدل صاحب


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 26.11.2016

با عرض سلام.
از چندی پیش بحث در مورد دورۀ دیموکراسی و جمهوریت به سردی ګرائیده بود ولی اکنون دوباره مثلیکه در حال داغ شدن است.درین شکی نیست که موافق و مخالفِ دیموکراسی و کودتاه، حقِ ابراز نظر دارند امّا حرف اصلی این است که آیا این بحث در ظرفیت فکری و ایدیلوژیک قابل بررسی است یا در ظرفیت ملی - سیاسی - تاریخی؟ در هر دو صورت ادامۀ این بحث و پافشاری بر خوب و مفید بودنِ هر دو دوره، عاری و خالی از فائده میباشد زیرا ما هم نعمت دیموکراسی را از دست دادیم و هم نعمت نظام کودتائی را و اکنون دچار چنان مصیتِ هستیم که حسرت هر دو دوره را میخوریم.اینکه حالت فعلی ما محصول کدام دوره ازین دو دوره میباشد، نیازمند یک بحث بسیار عمیق و در عین حال ایثار ګرایانه و منصفانه و جرئت مندانه میباشد.این نکته شاید پذیرفتنی باشد که طرفداران هر دو دوره و حتی دوره های بعدی بخاطر آرامش و آسایش وطن و مردم خود ، کیفیت دوران مورد علاقۀ خود را تفسیر و تعبیر می کنند ولی در نهایت ، ماشینِ سلائق و علائق همۀ شان دچار مشکل تخنیکی شده، درست مثل این داستان کُمیک تراژدیک؛:
در سال نزده سی و چهار بتاریخ سیزدۀ ماه جولای ساعت یک و نیم ظهر ماستر نصرالدین خان با بایسکل کهنۀ خود از کار بخانه برګشت، بعد از احوال پُرسی مختصر و صمیمانه با خانم خود که البته دونیم ماه از ازدواج شان سپری شده بود، بخاطر رفع خستګی و ګرما، قبل از صرف نان چاشت میخواست در کنار چاه یک دوش ساده بګیرد ، لباسهای خود ( پیراهن و زیر جامه ) را از تن در آورد و دو متر آنطرفتر روی یک چوب ګذاشت و شروع نمود به دوش ګرفتن. درین وقت یک زنبورِ شوخ و کُنجکاؤ و کټه و فربه و احتمالاً مأمور و جاسوس در دامن پیراهنِ دراز وطنی ماستر خان داخل شده و خود را پنهان نموده بود.ماستر صاحب که از دوش آب سرد خوب لذت بُرده بود بعد از چند دقیقه انتظار و خشک شدن بدن، شروع نمود به پوشیدنِ پیراهن، به مجردیکه پیراهن را پوشید زنبورِ صیاد و شیاد بر جای بسیار حساس و مهم و به دردبخور ماستر نیش زد.در عرض چند ثانیه محلِ نیش زده دچار درد شدید و پُندیدګی حاد و حدیدِ شد، ماستر صاحب که این حالت را دید بسیار وارخطا و چیغ کنان در حالیکه دامنِ پیش روی خود را با دندان محکم کرفته و با دو دست خود حرکاتِ کراته ګونه و دفاعی بخاطر جلو ګیری از حملۀ مجدد زنبور انجام میداد بسوی زن خود که در یک ګوشۀ حویلی مصروف تهیۀ دوغ و نان بود می دوید و چیغ میزد که کومک کومک. زنش که این صحنه را دید یک قسمتِ دلش برای شوهرش سوخت و یک قسمت دلش برای خود ساخت، یعنی معاملۀ سوخت و ساخت،
فوراً به تکسی زنګ زد و راهی شفاخانه شدند.از تکسی که پیاده شدند قبل ازینکه داخل شفاخانه شوند زنش به ماستر ګفت که بعد از معاینه به داکتر معالج بګوید که اګر ممکن باشد یک چارۀ باندیشد که درد ګُم شود ولی پُندیدګی اش بهمین اندازه باشد ، شوهر هم ګفت چشم. بعد از معاینه و تجویز نسخه، ماستر خواستۀ خود را ( در واقع خواستۀ کسی دیګر ) با داکتر جان مطرح نمود ولی داکتر در جوابش ګفت این کار امکان ندارد، یعنی درد و پُندیدګی لازم و ملزوم یکدیګر میباشد، یا هر دویش باشند یا هر دویش نباشند. ماستر نسخه را ګرفت و از معاینه بیرون شد، زنش پرسید چطور شد؟ شوهرش ګفت داکتر می ګوید که نمیشود، زنش کمی مأیوس شد و با الفاظ التماسانه و چاپلوسانه به شوهر خود پیشنهاد داد که بایسکل کهنه ات را به نُو تبدیل می کنم و یک تحفۀ دیګر هم برایت میخرم که اګر چند روز این درد را تحمل کنی، ماستر خان اول به هوسِ بایسکل جدید راضی شد و بطرف خانه حرکت نمودند ولی دردش هر لحظه بیشتر میشد، همینکه نزدیک یک دواخانه رسید به زن خود ګفت که فکر میکنم خریدن و استعمال مرهم مهم است تا بایسکل جدید، تحمل این درد برایم مشکل است که البته زنش هم راضی شد به عبور ابر های هوا و هوس بر فراز مزرعۀ آرزوهای زودګذرش.
خُلاصۀ عرضم اینکه:
هیچ ملتِ منجمله ملت مظلوم ما نمیخواهد زندګی آرام و شرافتمندانۀ نداشته باشد ولی مشکلِ عینی ایکه ما داریم اینست که به این نکتۀ بسیار بسیار مهم توجه و اعتناء و باور و اعتقاد نداریم که تصمیم ګیرنده ما نیستیم بلکه تصمیم ګیرنده ها زنبور های اند که از یک قرن پیش باینطرف در پیراهنِ آرزو ها و امیال و خواسته های ما دزدانه پنهان شده و ما را نه میګذارند که از ادامۀ لذتِ دوش کردنِ آب سرد برخوردار باشیم.همین.


اسم: Akhtar Yusufi    محل سکونت: VA    تاریخ: 26.11.2016

جناب محترم داکتر صاحب لمر !
ممنونم ازابراز نظر مجدد شما وعرضه مقالات نهایت ارزنده تحقیقی و تحلیهای مفید تان که کمبودهای معلوماتی عدۀ مانند من yusufiteam@msn.com را هم درعالم مهاجرت تکمیل مینمایید.
من نویسنده ویا شخص کدام با دانش نیستم که روی مقالات علمی شما انتقادی داشته باشم. محرک اعتراضم بحیث یک افغان فقط این بود که افغانها چیزفهم دراوضاع واحوال کنونی کشورکه ملت ما در پیشروی چشمان ما برباد میشود وکشور به انسان چه بلکه به سنگ و چوب هنوز نیاز دارد. چرا عدۀ از هموطنانی میخواهند با دشنام دادن به دیگران عقده های حقارت شانرا تسکین نمایند. ما بکلی به جواب شما به آقای ثبات اعترض هم نمیداشتیم اگر اغای ثبات در قالب ادبیات سیاسی نه دشنام انتقاد خود را علیه یک رهبر سیاسی که سالها قبل به جهان فانی پیوسته اند اراییه میداشتند.
مرحوم ببرک کارمل بیش نیم از قرن در سیاست کشور فعالانه مطرح بوده و ناگزیر در کشور و حزبش طرفداران زیادی دارند. نمیدانم ما افغانها چه وقت نیاز کشور و ضرورت وحدت ملی یکدگر خود را درک میکنیم از دشنامها بیفایده صرف نظر مینمایم.
شاد و مؤفق باشید
ایمیل را نیز فرستاده ام اگر سوال ویا اعترض داشته باشید میتونید برایم ایمیل بفرستید.


اسم: داود ملكيار   محل سکونت: كليفرنيا     تاریخ: 25.11.2016

خوانندهء محترم اين پورتال!
كسيكه درين بخش نظر سنجي نوشته است كه: " لوي درستيز نظام شاهي كودتاچيان گروه ميوندوال و مرستيال را كه .......... به سزاي اعمال شان رسانيد" و كسيكه فكر كرده است كه لوي درستيز سابق ( فاروق خان) صلاحيت و جرأت إعدام شخصيت هاي برجستهء وطن را داشته است، بايد به خاطر اين تحليل بي نظيرش "نابغهء شرق" و "تحليلگر آگاه" لقب گيرد، و همه از "منطق" و "فراست" او مستفيد گردند، و نگذارند كه اين استعداد تحليلي خارق العاده به هدر رود.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 25.11.2016

محترم استاد ډاکټر صاحب کاظم!
بعد از تقدیم احترامات، عمر دراز و صحتمندی کامل برای تان از ایزد متعال خواهانم.
مقاله خیلی د لچسپ و معلوماتی شما ، تحت عنوان «استیضاح یک وسیله مهم قانونی برای نظارت بر اجراآت حکومت توسط ولسی جرګه» را تا اکنون مطالعه و کسب فیض نمودم.
در قسمت چهارم، صفحه دوم، سطر هشتم. تاریخ نشر ۱۲/ نومبر سال ۲۹۱۶ تحریر ګردیده است، که ممکن ۲۰۱۶ باشد. هم چنان در صفحه چهارم تحریر ګردیده است« اکلیل حکیمی وزیر مالیه توانست با اخذ ۸۵ رای تائید و ۱۱۲ رای رد، ۵ رای باطل و ۲ رای سفید رای اعتماد را بدست اورد» درینجا ممکن ۱۱۲ رای تائید و ۸۵ رای رد باشد. هم چنان در مورد وزیر عدلیه« ۹۵ رای تائیدی، ۱۰۱ رای رد، ۴ رای باطل و یک رای سفید، توانست بمقامش ابقا ګردد» تحریر شده است. که به ګمان اغلب ۱۰۱ رای تائید و ۹۵ رای رد ممکن صحت باشد. په هر صورت این ها تذکرات ضمنی بود که عرض ګردید. اصل مطلب می دا لاندی یو څو پوښتنی دی چی زه پری نه پوهیږم که د افغانستان د موجودو قوانینو په رڼا کی راته توضیح شی ډیره مهربانی به مو وی.
۱ ـ ایا داچی جمهور رئیس وزیران ولسی جرګی ته له تللو څخه منع کوی یو قانونی عمل دی او کنه د اساسی قانون خلاف عمل بللی شی؟
۲ ـ ایا د حکومت او ولسی جرګی تر منځ د اختلاف او کشمکش په صورت کی موضوع د حل د پاره ستری محکمی یا د هیواد قضایه قوی ته سپارل، چی پخوانی جمهور رئیس جناب کرزی هم دا کار د خپلی زمامداری په وخت کی کړیدی او اوس دادی بل جمهور رئیس جناب داکتر اشرف غنی هم ورته کار کوی، د قانون ( خصوصاً د افغانستان د اساسی قانون) له مخی څه ډول یو عمل دی؟ او که فرضاً د حکومت او قضایه قوی تر منځ داسی کوم کشمکش را منځ ته شی، بیا به کوم ارګان وجود ولری چی د دوی تر منځ منځګړیبوب وکړی؟
جناب داکتر صاحب کاظم ! که مو وخت پیدا کړو او دا موضوع مو راته لږه رو ښانه کړه نو ډیر به خوښ شم. یو وار بیا تاسو ته د اوږده عمر او ښی رو غتیا د پاره دعا کوم. په درنای. انجنیر کلیوال


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.11.2016

وقتی گفتم گه کودتا یک پدیده سیاسی نیمه دوم قرن بیستم است، مقصدم از کودتای های معاصر است که با نام "کودتا" شهرت یافتند، درحالیکه به فرموده محترم الله محمد خان جدال برای رسیدن به قدرت با استفاده از طرق نظامی به اشکال مختلف سابقه طولانی دارد که هیچ یک آنها در تاریخ زیر نام "کودتا" شهرت نیافته اند.
درست است که اصطلاح مشروعیت اصلاً از کلمه عربی "شرع" گرقته شده و میتوان آنرا وجه دینی و مذهبی داد، ولی در قاموس اصطلاحات جدید بخصوص در زبان فارسی و نیز دری این اصطلاح شکل عمومی پیدا کرده و یعضی مواقع حتی بطور دقیقتر از "مشروعیت دینی" و نیز "مشروعیت قانونی" صحبت میگردد.
اینکه گفته شود که خاموشی موجب رضا نیست، شاید در بعضی موارد ترس خاموشی را بار آورد، ولی ضرب المثل معروف "خاموشی موجب رضا است"، هم در اکثر موارد انفرادی و بخصوص وقتی یک اکثریت در قبال یک رویداد خاموشی دوامدار و بدون عکس العمل جدی را پیش میگیرند، در آنصورت خاموشی معنی رضائیت را افاده میکند. این بود نظر من . قضاوت بین دو نظر را به خوانندگان عزیز این سطور و تبصره های مربوطه می گذارم. با احترام


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امزیکا    تاریخ: 25.11.2016

دروغ های شاخدار !

جشن جمهوریت در سال 1356 با شکوهتر از سال های دیگر، برگزار گردیده که بتاریخ کشور نظیر نداشت مردم با خوشی و شادمانی تا نیمه های شب در منطفه جشن در کمپ ها با شنیدن موسیقی ودر ستدیوم ورزشی برای مشاهده مسابقات فتبال و کنسرت هنرمندان خارجی مصروف بودند. و آنانکه مینویسند "چنانچه جشن جمهوري سال آخر رژيم داؤد خان، بخاطر احتمال يك حملهء وسيع بالاي كابل، برگزار نشد." یک دروغ شاخدار دیگراست.
جشن ایکه در مقابل چشمان میلیون ها مردم برگزار گردید ومعلومات غلط اراته میشود در یاره دیگر موضوعات خود قضاوت کنید. با عرض حرمت


اسم: داود ملكيار   محل سکونت: كليفرنيا    تاریخ: 25.11.2016

به ارتباط نوشتهء آقاي كاظم بايد خاطر نشان بسازم كه:
من كدام طرز ديدي ارائه نكرده ام كه بيانگر حمايت مردم از كودتاي ثور بوده باشد، بلكه تعريف و تعبير شما را در مورد مشروعيت رژيم هاي كودتايي، مورد بحث قرار دادم كه در آن از روش "يك بام و دو هوا" و يا به اصطلاح انگليسي "دبل استندارد" استفاده شده بود.
بدين معني كه مقاومت و قيام مردمي در مقابل كودتاي ثور، در سال اول چشم گير و سرتاسري نبود، بلكه گروه هاي اسلامي (اخواني ها) به مقاومت هاي پراگنده در ولايات مختلف مي پرداختند و از طرف كمونيست ها بيرحمانه سركوب مي شدند. كه شبيه اين گونه مقاومت هاي مسلحانه در طول سالهاي جمهوريت داؤد خان، به پيمانهء كمتر نيز ادامه داشت، چنانچه جشن جمهوري سال آخر رژيم داؤد خان، بخاطر احتمال يك حملهء وسيع بالاي كابل، برگزار نشد.
لذا اگر مخالفت ها و مقاومت هاي مسلحانه را به حيث دليل مشروعيت يا عدم مشروعيت يك نظام
بدانيم، اقلا" بايد از "دبل استاندارد" كار نگيريم و نبايد در يك مورد ابجيكتيف و در مورد ديگر سبجيكتيف استدلال نمائيم.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 25.11.2016

جناب محترم خان آقا سعید!

شما به دوستی تان با شاغلی حسن شرق فخر مینمائید، حق تان است. شرق صاحب از نظر قدرت سیاسی داود خان دوم بوده است، اما درین موضوع تخریب به نظر من (خاينانه) مینار نجات به توضیح آن به احترام آگاهی مردم افغانستان حاضر نه شد؟

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.11.2016

"کودتا ها یک پدیدۀ سیاسی نیمه دوم قرن بیستم است که در بسیاری کشورها برای سرنگون کردن نظامهای شاهی و خود کامه رویدست گرفته شدند"

سقوط دادن یک رژیم (و یا قدرت بر سر اقتدار) که در فرانسوی به آن

Coup d’État [ˌkudeˈta]

گفته می شود از هزاران سال به این طرف مروج بوده نه یک پدیده تازه قرن های ما که به انواع مختلف طور مثال توسط یک گروپ نظامیان صورت می گیرد.

مثلاٌ در حدود سال های 800 قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) در مناطق امروزی اسراییل قوماندان قوای گادی بنام سمیری شخص هلا را از بین برد تا به جایش پادشاه شود.

در سال 44 قبل از میلاد سزار روم توسط یک گروپ سناتوران از بین برده شد. به همین ترتیب در قرون متمادی در نقاط مختلف جهان در اثر اختلافات از نگاه های مختلف اطرافیان پادشاهان و یا قدرتمندان دست به سقوط انان زده است که ان وقت ها بنام کودتا یاد نمی شدند اما عین خصوصیت را دارا بودند.

مشروع در فرهنگ فارسی کلمه عربی معرفی شده که معنی انرا آنچه مطابق شرع باشد و شرع انرا روا و جایز بداند معرفی شده.

شرع را هم کلمه عربی معرفی کرده و انرا چنین معنی کرده: دین و مذهب، طریقه و روش، کیش و آهینی که خداوند برای بندگان تعین فرموده.

"در صورت مقبولیت عامه میتواند مشروعیت خود را بدست آورد. اینکه بعضی ها در زمینه نظر متفاوت دارند و اصل مشروعیت بعدی را قبول ندارند، بحث جداگانه است."

اینکه تا چی اندازه استفاده کلمه مشروعیت اطلاق درست به موضوع بحث دارد موضوع جداگانه است.

عامه هوشیار جان خود است و میداند که کودتاچیان که قدرت حاکمه را از بین برده ما که به هر دلیلی هم در مقابل قدرت جدید بر خواهیم از بین خواهیم رفت. و در اوایل دلیلی هم ندارند که بر خیزند زیرا وعده های که برایشان داده می شود به امید ان انتظار وضع بهتر را می کشند.

فلهذا نمی توان این حالت را دلیل لجیتیمیشن و یا هویت قانونی داد.

خاموشی دلیل قانونی نیست.

قانون به اساس یک سلسله ضروریات و تفاهمات عرض وجود می کند.


گر از موج گهر نشینده یی رمز خروش او
بیا شور تبسم بشنو از لعل خموش او

حضرت بیدل







اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.11.2016

خواننده عزیز! آرزو ندارم وقت گرانبهای شما را با این نوع بگو و مگو ها ضایع سازم، ولی بعضاً یک تذکر مختصر میتواند از بعضی سوء تفاهمات جلوگیری کند. محترم خان آقا سعید در تبصره اخیر نوشته است که : «بنده بجواب محترم دوکتور صاحب سید عبدالله کاظم در قسمت پنجم جوابات خود بجواب ایشان نوشته و بسایت افغان جرمن انلاین ارسال نموده بودم که سایت محترم بنابر روابط دوستانه با دوکتور موصوف آن را نشر نتوانستند .»
باید عرض کنم که چهار قسمت نوشته شان در این پورتال به نشر رسید و اما برمبنای تصمیم اخیر گردانندگان پورتال که یکی بجواب دیگر با ذکر نام می پردازد، برای نوشته هریک فقط یکبار حق نشر داده میشود، لذا قسمت پنجم نوشته ایشان را بر مبنای همین تصمیم نشر نکردند، نه آنکه «بنا بر روابط دوستانه» با من.
بجواب محترم خان آقا سعید باید عرض شود که قناعت من بنابر همکاری نزدیک شما با رژیم خلقی ـ پرچمی در رده های حساس و مهم با ملاحظه سوانح مختصر شما که در پشت وقایه کتاب شما و بقلم خود تان تحریر گردیده بود، قبلاً فراهم شده بود و اینکه طی نوشته های طویل خود در زمینه این همکاری با رژیم مذکور بیشتر روشنی انداختید، تشکر. امید که خوانندگان عزیز نیز از آن حاصل مطلب کرده باشند. با تقدیم این توضیح بحث را با شما دراینجا پایان میدهم، مگر آنکه بار دیگر شما دامنه بحث را بالا کنید.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 25.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن ان لاین
قابل توجه خوانندگان عزیز : بنده بجواب محترم دوکتور صاحب سید عبدالله کاظم در قسمت پنجم جوابات خود بجواب ایشان نوشته و بسایت افغان جرمن انلاین ارسال نموده بودم که سایت محترم بنابر روابط دوستانه با دوکتور موصوف آن را نشر نتوانستند .
بنآ روی مجبوریت هم از طریق نظر سنجی و هم ذریعه ایمایل به دوکتور کاظم ارسال نمودم اگر قناعت شان فراهم نشده باشد باز هم منتظرم تا با ملاحظه نظر شان جواب درخور سوال شان را بنویسم واینکه نوشته
اند ((,, اینکه ایشان از هواداران آقای داکتر شرق میباشند، حق شان است و من در آن اعتراضی ندارم، زیرا "کبوتر با کبوتر، باز با باز کند پرواز".)).
اگر محترم دوکتور صاحب شرق بنده را بصفت دوست خود قبول فرمایند برایم از این بیشتر افتخار نخواهد بود بااحترام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 24.11.2016

خدمت آقای ملکیار باید عرض شود که تداوم مخالفت بطور روزافزون در برابر نظام کودتا نکته مهم است، جنانکه در برابر رژیم خلقی ـ پرچمی ادامه یافت و بر مشروعیت بعدی نظام خط بطلان کشید، درحالیکه در کودتای داؤد خان چنین حالتی به وجود نیامد.
اگر شما روز بالا کردن بیرق را تنها نمونه حمایت مردم از نظام خلقی و پرچمی میدانید، نظر شخصی خود شماست، من حرفی در برابر آن ندارم، چون حقیقت به همه معلوم و آشکار است.
آیا جناب شما از قیام مردمی در اطراف و اکناف کشور قبل از تجاوز قوای شوروی انکار میکنید؟ بهتر است به تاریخ مراجعه شود! یکی از دلایل تجاوز قوای شوروی به افغانستان همانا خطر سقوط رژیم توسط قیامهای مردمی بود. مگر شما از قیام بزرگ هرات و دیگر قیامها مردمی علیه رژیم در کشور نشنیده اید و آن ها را نادیده میگیرید؟ بیائید به قیام پنجشیر و لغمان که از طرف پاکستان سازماندهی شده بود، نظر اندازید و آنرا با قیامهای ممتد و روز افزون مردمی در سرتاسر کشور قبل از تهاجم شوروی مقایسه کنید، در آنصورت خود به ضعف استدلال خود پی خواهید برد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 24.11.2016

حکومت های قانونی !

درتاریخ 5000 کشور ما ، کدام حکومت قانونی نبوده که توسط اکثریت مردم به صورت دیموکراتیک انتخاب شده باشد. درین امریکا مهد دیموکرسی ، همین انتخابات زیر سوال است و میخواهند در چند ایالت دوباره رای شماری شود.

ما فرسخ ها از حکومت قانونی ، آنطوریکه بعضی ها فکر میکنند فاصله داریم
انتخابات دو سال پیش تحت نظر ملل متحد و 48 کشور مصداق همین گفتار است .

طوریکه دیده میشود تحت حکومت قانونی ، بعضی ها امتیازات خود را از دست داده اند عقده گشائی می نمایند.

همان رژیم جمهوری به هر ترتیب که آمده برای اکثریت مردم کار میکرد و دوران طلائی کشور بود. و زیادتر همان اشخاص رژیم گذشته بودند که در نظام شاهی عاطل وباطل بودند و به گفته دانشمند محترم آقای فروغ (رئیس دؤلت نظام شاهی و معین رژیم جمهوری )که در آن زمان گفته میشد << شعله تان بخورین پرده تان بکنین >>وهم چنان لوی درستیز نظام شاهی که شخصیت وطنپرست بود کودتا چیان گروپ میوندوال و مرستیال را که به همکاری <<کشورپاکستان >> که میخواستند دست به کودتا بزنند به سزای اعماشان رسانید نه کدام شخص کودتائی. بااحترام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 24.11.2016

کودتا ها یک پدیدۀ سیاسی نیمه دوم قرن بیستم است که در بسیاری کشورها برای سرنگون کردن نظامهای شاهی و خود کامه رویدست گرفته شدند که بعضی از آنها توانستند پس از رسیدن بقدرت زخم های دیرینه کشور شانرا التیام بخشند و مردم از این تحول استقبال کردند، نظم و آرامش برقرار و اداره کشور با این تحول بطرف مثبت در تغییر بود. درحالیکه در بعضی حالات دیگر کودتا با شدت عمل و قنل و قتال دوامدار راه خود را در پیش گرفت و دراثر آن مقاومت مردم در برابر نظام روبه تزاید گذاشت که در نتیجه یا نظام سرنگون گشت و یا اینکه شدت عمل برای سالها ادامه یافت.
بهرحال در مشروعیت نظامها دو طریق مطرح است : یکی مشروعیت "قبلی" یعنی نظام در اثر مراجعه به آرای مردم "ریفراندم" و یا انتخابات آزاد کسب مشروعیت میکند و برطبق آن بقدرت میرسد و دیگر مشروعیت "بعدی" که در اینحال وقتی یک نظام دراثر غلبه نظامی یا به عبارت دیگر کودتا که از بین قوای نظامی و رسمی دولت ریشه میگیرد و موفق به تغییر نظام میگردد، در صورت مقبولیت عامه میتواند مشروعیت خود را بدست آورد. اینکه بعضی ها در زمینه نظر متفاوت دارند و اصل مشروعیت بعدی را قبول ندارند، بحث جداگانه است.
نیمخواهم در باره تبصره محترم خان آقا سعید چیزی بنویسم، زیرا قبلاً در ارتباط با سوابق کاری شان در زمان رژیم خلقی ـ پرچمی به استناد خلص سوانح شان سؤالی را مطرح کرده ام. اینکه ایشان از هواداران آقای داکتر شرق میباشند، حق شان است و من در آن اعتراضی ندارم، زیرا "کبوتر با کبوتر، باز با باز کند پرواز".

راجع به این جمله محترم عبدالله نوابی که دریکی از تبصره های اخیر خود نوشته اند: «امان الله خان با کشتن پدر پادشاه شد»، احتراماً عرض میشود که این ادعا بوسیله گروه های شایع شد که خواستند پای خود را در این رویداد بیرون کشند، اما "گِل خشک به دیوار نمی چسپد". انشاء الله سلسلۀ مقاله بعدی من به استناد سراح التواریخ بقلم بزرگمرد کاتب هزاره در همین موضوع اختصاص خواهد داشت و آنچه را که تا امروز کوشیده شده از نظرها پنهان ماند، به استناد همین مأخذ معتبر خدمت علاقمندان تاریخ کشور تقدیم خواهم کرد.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 24.11.2016

جناب محترم Akhtar ساکن VA با عرض احترامات و سلام ها بی نهایت، از عطف توجه تان به نبشته های این شاگرد دبستان تاریخ کشور سپاس گذارم. سطور زیبای مورخ 23/11/2016 شما را خوانده و به نظرات جناب عالی حرمت دارم.
در رابطه « طرز خرام» من که از آن طرف آتلانتیک توسط هم وطنی درک شد، قبل از اصل مطلب حکایتی به یادم آمد، حدود چهار و نیم دهه قبل استاد سترگی در دوره ثانوی داشتیم ــ که یاد شان گرامی و جاودان باد ــ که گفته بودند شبی خواب دیدند که در محلی دیگ های بزرگ روی دیگ دانهای آتش است و در پهلوی هر دیگ پهلوانی ایستاده و هر دیگ متعلق به یک کشور جهان است. کسی می پرسد این چه است؟ استاد جواب می گوید این دیگ هر کشور در حال جوشیدن است و هر کسی از آن سر برون میکند پهلوان پهلوی دیگ او را از دو شانه گرفته برون می آورد. باز پرسید پس دیگ وطن نازنین ما چرا پهلوانی ندارد؟ گفتند آنکه میخواهد سر بلند کند آنهای که در داخل دیگ هستند پا های او را کش نمود و مانع بر آمدن او می شوند بدین لحاظ دیگ افغانستان به پهلوانی در پهلویش ضرورت ندارد.
بدین گونه بود که ما از (جلال الدین) تا (جمال الدین) را تحمل نه توانستیم، ولی بر سر نام یا استخوان های شان با دیگران در ستیز هستیم. افکار و آثار شان را نه می خوانیم و نه می دانیم، ولی می گوئیم آنها افغان هستند. ما محمود طرزی و محی الدین انیس خود را تحمل نکردیم، یکی دوباره فراری شد و دیگری در زندان در غربت و مریضی جان داد و امروز بجای او حبیب الله کلکانی، سید حسین و حبیب استالف و ......... قهرمان و خادم دین و مجاهد ما هستند، اگر کسی یک حرف زد فوراً تاپه ها نثارش می کنیم، کمونست، ملحد ، کافر، جاسوس، آی اس آی، یهود و نصارا و....و.....و.
روزی که در نبشته یکی از آقایون ( فعلاً مشاور معاون ریس اجرائیه و مشاور وزارت کلتور) خواندم که جوابیه سید افغان به ارنست رنان را تحریف نمود و گویا سید افغان بقول او تعلیم و تربیه و فلسفه را نفی نموده بود من در جستجو حقایقی در باره آن مناظره سید شدم، وقتی اصل نوشته سید و ارنست رنان را و ( دموکراسی و حاکمیت مردم)، ( حقوق زن و حجاب از دید سید)، (نظرات سید در باره علوم فلسفه و تمدن) را از دیدگاه های سید و شاگردان و دوست داران او جمع بندی نمودم وقتی مشروطیت و بزرگ مردانش را معرفی نموده و می نمایم باید یک نفر از ( پاهایم کش کند) و او باید برایم بنویسد :
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش ـــ من از ترزی خرامت می شناسم.
اگر خود آقای نمی تواند بنویسد و تدقیق و تحقیق کند حد اقل تیری زهر آلودی حواله می فرماید. چنین است که ما مانع همه کس و همه چیز هستیم، البته در زندگی ولی بعد از مرگ آن شخص دیدگاه ما شکل دیگری بخود می گیرد.
من هرگز این ادعا و فکر را در سر ندارم و همچنان در آن سطح نیستم که بعد از مرگ مرا یاد کنند صرف به اصل این بیت حضرت سعدی تلاشی می نمایم که فرموده بود
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم وعابد چه فرق بود؟ تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش برون می برد ز موج
وین سعی می کند که رهاند غریق را
امید دارم « مردمان داخل دیگ » بگذارند و « طرز خرام » هر فرد را فوراً کشف نکنند تا هر شخصی برابر به توان خود کاری کنند تا این ملت در حال غرق و نابود شدن را برهانند. با تجدید حرمت ها.


اسم: داود ملكيار   محل سکونت: كليفرنيا    تاریخ: 24.11.2016

خوانندهء محترم!
تعريف و معيار مشروعيت يك رژيم كودتايي را از قلم آقاي كاظم در ذيل مطالعه نموديد.٠
بايد پرسيده شود كه بعد از كودتاي ٧ ثور نيز در سال اول كدام مقاومت و مخالفتي صورت نگرفت و در روزي بنام "بيرق" چنان جمعيتي انبوهي (تخمينا" بيش از صد هزار نفر) كه تا آن زمان در تاريخ افغانستان نظير آن ديده نشده بود در خيابان ها در حركت بود.
پس آن رژيم كودتايي ٧ ثور نيز از مشروعيت و معيار هاي آقاي كاظم بايد برخوردار بوده باشد.
مقاومت هاي كه در سال هاي بعدي با پشتيباني كشور هاي همسايه، امريكا، چين، و غيره بوجود آمد، نبايد در مشروعيت و يا عدم مشروعيت نظام محاسبه گردد، چون آنگونه مقاومت ها در پيمانهء كمتر از طرف گروه هاي اسلامي در رژيم داؤد خان نيز ادامه داشت.
آگر منظور ما قيام سرتاسري باشد، همه ميدانيم كه آن جهاد، بعد از تهاجم قشون شوروي به قوام رسيد.
٧


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.11.2016

برادر ارجمند احمد نعیم آغا
شما و جناب عبدالله خان نوابی صاحب دو روی یک سکه هستید، بدین مفهوم که که نام مبارک شما اسم مستعار جناب نوابی است.
به شرف تان سوگند یاد کنید که شما عبدالله خان نوابی نیستید، ویا آسان تر از آن، نمره تیلفون تان را برایم در همین دریچه بگذارید تا به ملاقات شما خود را سر افراز سازم.
من از جناب شما تقاضا نمودم که جواب های سوال های مرا بصورت روشن و منطقی داده از سفسطه خود داری فرمایید ولی طوریکه پیشبینی کرده بودم گپ های نا مرتبط و خام حضرت عالی به فیرهای تفنگ چقمقی شباهت دارد تا به یک «غولک اطفال».
احمد نعیم آغا، حد اقل جناب شما به یک سوال من جواب داده نتوانستید که آیا کودتا کردن حق مادر زاد، سردار مادر زاد محمد داؤد خان است که در روز اول کودتای سرطانی اش او را بنام سردار محمد داؤد معرفی کردند و بعدا رهبر شد. هر کودتا در جهان یک عمل ضد قانونی و یک غصب قدرت از راه نا مشروع و یک دزدی آشکار سیاسی است. کودتا چیان مانند داره ماران و دزدان حرفه ای در نیمه شب، خفاشانه به غصب قدرت میپدازدند و مردم را در حالیکه در خواب اند غافلگیر میسازند و کودتای سرطانی با هیچ منطقی در جهان از این اصل مبری شده نمیتواند.( دگروال صاحب محترم مرا معفو فرمایید)
زمانیکه ما از نظر قانون و حقوق از عدم مشروعیت کودتا گپ میزنیم، عمل خود کودتا است نه نتایج و دوام حکومت، زاده کودتا چیان، جنایت بار ترین کودتا هادر جهان بعد از دوام، از اصل مشروعیت حکومت دوامدار مستفید شده اند.
مثال های بسیار روشن ادعای من کودتای جنایت کار بزرگ قرن، جنرال سوهارتو است که با کودتای سی آی ای گونه خود دولت ملی دوکتور عبدالرحیم احمد سوکارنو یکی از فرزندان بزرگ ضد استعمار مشرق زمین را نابود ساخت و در روز اول کودتا بیشتر از یکصد هزار نفر را بدیار عدم فرستاد، ولی بدبختانه حکومت جنایتکار جنرال سوهارتو، بعد از دوام چند روزه به حیث حکومت مشروع اندونیزیا شناخته شد.
مختصر باید گفت مرحوم سوکارنو در جامعه اندونزیا حیثیت غازی امان الله را در کشور ما و یا حیثیت مصتفا کمال را در ترکیه داشت با این تفاوت که سوکارنو برخلاف اتاتورک یک مسلمان متعهد بود، سوکارنو مؤسس کنفرانس باندونگ یا اولین اجلاس کشور های اسقلال یافته کشور های آسیایی و امریکای لاتین بود که بعدا به نهضت بزرگ عدم انسلاک تغیر شکل داد.
مثال روشن دوم ادعای من، کودتای جنرال پنوچه به حمایت مستقیم سی آی ای علیه حکومت انتخابی داکتر سلوادور الندی در چیلی بود که بنام قصاب چیلی شهرت دارد ولی این حکومت نیز بعد از دوام ازطرف جامعه جهانی و در رأس اضلاع متحده امریکا بحیثت حکومت مشروع کشور چیلی شناخته شد.
کودتای س آی ای علیه حکومت داکتر مصدق نمونه دیگری از این کودتا هاست، که بارک اوباما در خطابه خود در مصر به آن اعتراف کرد ولی از مردم ایران معذرت نخواست.
هر کوتا، ماهیتا قطع نظر از سفید بودن یا سرخ بودن آن در پرنسیپ غیر مشروع است و کودتای سفید و ماهیتا سرخ سردار مادر زاد، سردار داؤد خان از این قاعده مثتثنا شده نمیتواند، زیرا کودتا ماهیتا یک عمل ضد قانونی است.
در جهان تنها ذواتی ممکن کودتا را یک عمل مشروع بداند که به اصل حاکمیت قانون و مدنی بودن اعتقاد و احترام نداشته، معتقد به قانون جنگل باشند.
خداوند در همه حال دانا و بیناست و او میداند که کی حق میگوید و که روی روابط و ملاحظات گروپی به تحریف حقایق میپردارد.
اتحاد شوروی وقت با کودتای سرطانی هم اهنگی کامل داشت و آن را با منافع و نفوذ بیشتر منطقوی خود کاملا سازگار میدید، و لذا با قدرت عظیم خود نخواست از آن جلوگیری نماید.
دولت شوروی حکومت مسلمان محمد موسی شفیق را آغاز خطر و تمرد علیه منافع خود در منطقه میدانست، انکار از این واقعیت مسلم تاریخی، سر خود را مانند مرغابی زیر آب بردن و انکار از موجودیت واقعیت های عینی جهان است.
خداوند به روشنفکران ما توفیق بدهد که در قبال واقعیت های ملی جامعه ما، خود را در مقام مرغابی قرار ندهند. آمین


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.11.2016

محترم عبدالله خان سلام و احترام تقدیم تان!

"برای تان حوصله برای خواندن مطالب بشکل درست آن میخواهم".

تشکر! من هم برای شما حوصله برای خواندن مطالب بشکل درست آن میخواهم، زیرا اصلاٌ بحث بالای این نبود که "داود خان" به فرموده شما وبه فرموده من شهید داود خان توسط مردم به قدرت رسیده و یا نرسیده.

بحث بالای مشروعیت کودتا بود.

"امید است اول یک موضوع را "درست " خوانده بعد بمبارد را آغاز نمائید."

شما با این طرز دفاع از مرحوم داود خان، روح مرحومی را نا آرام و خود را هم رسوای فکری می کنید.

"سرفراز باشید"

تشکر لالای قند. به شما هم سرفرازی و سلامتی می خواهم.

جوان مرد معلوم می شوید.


دل آزاد بپرواز خیالات افسرد
حیف از آن خانهء آءینه که بام و در داشت

حضرت بیدل


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 24.11.2016

محترم اله محمد خان !

مینویسید ""منظور در اینجا از کدام مردم است، همان مردمی که بعد ها در مقابل کودتا کودتا کردند و ملت تا کنون به خاک و خون کشانیده شده است."
داود خان توسط مردم به قدرت نرسید و نه توسط قدرت مردم از بین رفت و تا حالی، کسی آن ادعا را هم نکرده که داود خان توسط مردم به قدرت رسیده امید است اول یک موضوع را <<درست >> خوانده بعد بمبارد را آغاز نمائید.

همیشه نوشته است مردم ار تاسیس جمهوریت استقبال کردندو که یک واقیعت انکار ناپذیر است. در کودتای 7 ثور مردم خبر نبود حتی همان تانکیست های در سرک های کابل بودند نمیدانستند که چه گپ است. کشور در امنیت وآرامی بود. افتصاد کشور بهتر و با عملی شدن پلان 7 ساله مردم از آن بدبختی که سالیان دامنگیر شان بود نجات میافتند.
برای تان حوصله برای خواندن مطالب بشکل درست آن میخواهم. سرفراز باشید.بااحترام



اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.11.2016

برادر محترم و عزیزم جناب عبدالله خان نوابی صاحب
یک بار دیگر با صراحت تام و تمام به حضور شما عرض میکنم که هردوی ما بعضا به اصطلاح عوام الناس چتیات گفته بحث و نجوای ما بیشتر به تضاد های منطقی و عوام فریبانه محتویات معجون مرکب و مبتذل « دیمکراسی واقعی و معقول » میماند.
لذا هردوی ما یک وجه مشترک عمده داریم و آن بیسوادی هردوی ماست
خوشحال بابا میفرماید:
له نادانه گیله مکوه خوشحاله
معذرت د نادانانو نادانی ده
لذا باید هم وطنان، باید هردوی ما را به اساس منطق خوشحال بابا، معفو بدانند.
مگر چنین نیست جناب نوابی است؟
و یا اینکه جناب شما دعوای علم و فضیلت و فهم و معلومات استاد کاظم را دارید؟
تشکر از افترآت عقل سلیم تان.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 24.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز :
در کودتای 26 سرطان همه افسران شامل در آن کودتا در ابتداء تمایلات ملی داشتند و رهبر کودتا شخصیت دوم کودتا را از جمله معتمد ترین افراد خود که موصوف مدت ده سال مدیریت قلم مخصوص شان را در دوره کاری صدارت شان عهده دار بود و با استعفی شان ایشان نیز کار دولتی را رها و به کار طبابت منحیث دوکتور انجام وظیفه کرده و در تطبیق پلان کودتا با شخص شان همکاری داشتند را به صفت معاون خود گزیده و ایشان کوشیدند تا کار ها بشکل عادی در جریان باشد و چنان بود ، در ضمن دولت وظیفه داشت تا کادر های تعلیم یافته و شائسته را در دولت جدید روی کار آورده تا بنسل جوان کشور مایه دلخوشی و سبب ترقی کشور شود روی آن از همه احزاب سیاسی که خلاف قانون اساسی در کشور در زمان سلطنت فعالیت داشتند چهره های نامدار کارکن و آگاه آن را که تمایلات بیش از حد به احزاب خود نداشتند را آهسته و بتریج شامل تشکیلات کدری نمودند که تعداد شان اندک نیست که از همه آن ها نام گرفته شود ؟ چون کشور ما به آن سطح تعلیم یافته ها را نداشت تا در همه امور از آن ها در تشکیلات دولت کار گرفته میشد عده ای بسلیقه وزرا نیز روی کار آمدند و مشکلاتیکه بروز نمود ناشی از تعینات و مقرری هایی بود که سلیقه در آن رول داشت تا قانون مامورین دولت در حالیکه صدارت توجه داشت که باید قانون مامورین دولت از طرف وزارت خانه ها عملی شود ، بد بختانه عده ای از وزرا چنان کادر های واجد شرائط را پیشنهاد نمی توانستند و طرف اعتماد شان نبود و می خواستند دوستان خود را به بست های مورد نظر خود جابجا نمایند ، صدارت عظمی متکی بقانون مامورین دولت منظوری بست های بالاتر از رتبه 5 را نمی داد و در مورد سخت گیری می نمود این موضوع باعث شده بود تا عده ای از وزرا زمزمه های خود را در لفافه و زیر لب در ضدیت با صدارت بیان و در گذارش راپور ها توسط خود و دوستان خود بدولت متوصل شده و زمینه اختلاف را مساعد ساخته در ضمن نرمک نرمک آن را بقوام رسانده سبب شوند تا صف گیری هایی در کابینه ایجاد شود با چنان صف گیری ها طبعآ عده ای در جهت حمایت از تحصیل یافتگان و عده ای هم در هم حمایت از معتمدین قرار گرفته و سبب شد تا ترمیمی در کابینه رو نما شده و زمینه برای لویه جرگه مهیا شود یک تعداد کودتاییان در نظر داشتند چون شخص محمد داوود طرف تایید و پسند عامه است باید با در نظر داشت سه اصل جمهوریت ، انتخابات آزاد صورت گرفته و اجازه فعالیت به محدود احزاب سیاسی داده شود ؟ ولی عده ای بشمول دوستان دوکتور صاحب کاظم به این عقیده بودند که کودتاییان در چنین موارد و در لویه جرگه نقش و رول نداشته باشند از آن جاییکه دیده شد دوستان دوکتور صاحب کاظم در تاسیس لویه جرگه موفق شده و لویه جرگه را مطابق بخواست خود بر گزیدند و در آن جرگه یک حزب را اجازه فعالیت دادند که حزب انقلاب ملی بود .
چنان که دیده شد بعد از لویه جرگه ,, دوره جمهوریت ،، دوکتور شرق بسفارت در جاپان عز تقرر حاصل و رونده آن کشور شد ، اگر این فرموده دوکتور صاحب کاظم را قبول کنیم که در کودتای 26 سرطان و تاسیس جمهوریت در کشور عناصر چپ خلقی و پرچمی و اطلاع سفارت شوروی و دومین شخصیت کودتا بنابر نوشته دوکتور صاحب کاظم (( در مورد کودتای 26 سرطان اشتراک عناصر چپ خلقی و پرچمی در کودتا اطلاع سفارت شوروی و بناً مقامات آن کشور یک امر بدیهی بود و حتی دومین شخصیت کودتا داکتر حسن شرق خود دلیل ثبوت آنست و اما درعین زمان مقامات امریکائی نیز از وقوع کودتا قبلاً به وسیلۀ وحید عبدالله آگاهی داشتند و حتی گفته میشود که حکومت هند نیز از جریان واقف بود.)) . حالا شما خود قضاوت فرمایید از کودتاییکه هم شوروی هم ایالات متحده امریکا هم هند وطبعآ پاکستان وهم کشور ایران که در آن زمان قدرت منطقه ای بود و با ایالات متحده امریکا هم پیمان بود خبر بوده باشند سوال بوجود نمی آید که این چه نوع کودتا بوده ؟ که بغیر از سلطنت خدا داد افغانستان همه مردم دنیا از آن باخبر بودند ؟ در حالیکه چنان نبود و در آن زمان هیچ قدرتی در اردو وجود نداشت که خود را چپ رو و طرفدار احزاب چپی و یا راستی بحساب آرد صرف در قوای هوایی کشور چند نفر محدود نزد خود زمزمه ثنا را داشتند و عده ای هم که تحصیلات عالی داشتند از طرز تفکر مولانا فیضانی پشتیبانی می نمودند هم چنان یکی از استادان حربی پوهنتون دگرمن آن زمان بعد ها جنرال ، میر طهماس خان روف با طرز گفتار خود این حدث و گمان را بوجود می آورد که گویا طرز تفکر چپی دارد ؟ آن عده از صاحب منصبان که در صحبت های خود از مولانا صاحب فیضانی و کتاب خانه اش نام می بردند آن ها را بنام فیضانی ها می شناختند که مشهور ترین آن ها مرحوم انجنیر حاجی محمد بود .
اگر دوکتور شرق را که به هیچ وجه کمونست نیست و نبود را بل الفرض بنابر قیصله دوکتور صاحب کاظم ، کمونست قبول کنیم که مدت ده سال مدیر قلم مخصوص در صدارت و در زمان کار سردار محمد داوود بودند و خود صدراعظم را شخصیت ملی و مسلمان بدانیم جفای بزرگ به آن شخصیت مسلمان نخواهد بود که نزدیک ترین همکارش کمونست بوده باشد آن هم در ,, دو ،، دوره کاری شان ؟
برماست که متوجه شده از خدا ترسیده و بخاطر اختلاف سلیقه ای خود از اتهام خود داری و نگذاریم که تاریخ کشور خود را با بهانه قرار دادن ها بسوال رو برو سازیم ؟


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.11.2016

نویسنده محترم می نویسد که:

"درباره مشروعیت کودتا ها باید گفت : هرگاه در برابر رژیم کودتاهی مردم دست به مقاومت نبرند و خاموشانه از آن استقبال کنند و امور کشور با نظم و ثبات کامل درحال پیشرفت قرار گیرد، آنوقت این عملیه به نظام مشروعیت "بعدی" می بخشد"

پس کودتا را می توان نظر به منطق بالایی یک نوع دیموکراسی مدرن خواند.

" واما اگر مردم در برابر نظام کودتاهی به مقاومت جمعی و دوامدار پرداختند و نظام را مواجه با جنگ و برخورد جدی و روبه تزاید ساختند و نظام برای تحکم خود از قوت و فشار کار گرفت، در آنصورت نظام کودتاهی فاقد مشروعیت و مواجه با عدم قبول ملت میگردد."

منظور در اینجا از کدام مردم است، همان مردمی که بعد ها در مقابل کودتا کودتا کردند و ملت تا کنون به خاک و خون کشانیده شده است.

دلیل تاکتیکی ثابت شد که غلط بود. تاکتیک بازی خودش یک عمل خلاف اخلاق میباشد.

همان تاکتیک بود که منجر به کشیدن روده های افغانستان شد.

علاجی نیست جرم غفلت آینه ما را
مگر حیرت شود فردا شفاعت خواه تقصیرش




اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 24.11.2016

قای محترم مومند صاحب !

شما که در دوره دهه دیمکراسی شاید ازجمله کمتر ار نیم فیصدی باشید که اکت علاقه مندی به دیموکراسی را میکنید در حالیکه 99 فیصد کشور بخاطری بدست آوردن 2-3 هزارافغانی در آن زمان ، تلاش برای سیر کردن شکم خود و فامیل خود میکردند.
این دوره دیموکراسی با << گدودی >> هائیکه داکتر صاحب کاظم هم در مقاله های اخیر خود به آن اشاره کرده است زمینه رشد احزاب چپ و راست گردید که بسیاری رهبرانشان هم وابسته به کشور های اجنبی شدند و شوروی توانست از آن فضا استفاده نموده و تعدادی از مامورین ومحصلین را برای جاسوسی خود جذب نمایند که نتایجش را تا حالی میبنیم. شاه وصدراعظم ها در عیاشی و وقت گذرانی بودن ، یا زمینه کار مساعد نبود کدام کاری موثری انجام بدهند.

امان اله خان با کشتن پدر پادشاه شد ، نادرخان با قوه نظامی قدرت را بدست آورد. ظاهرشاه را ناظر به شانه کرده به چوکی نادر خان به تخت نشاند.
داود خان به قوت نظامی که بینی کس خون نشد به قدرت رسید و مردم هم از آن استفبال کرده ودوره 5 ساله جمهوریت را دوره طلائی کشور نامیده شده است .آن پادشاهان هم توسط کدام انتخاباتیکه شمابه آن علاقه دارید به قدرت نرسیدند.

سوال از شماست که امروز شکم تان سیر و دریچه این ویپ سایت برویتان باز است که هر چه بنویسید یکبار به نوشته ها چند سال تان نظر اندارید شما چه کار مفید برای کشور ومردمش انجام داده اید بغیر ار تفرفه انداختن ، تهمت بستن بی مورد سر اشخاص تاختن ، ووقت مردم را با نوشته های تکراری ، ضایع کردن؟ همین قسم دیموکراسی رابه مردم افغانستان میخواستید؟؟به احترامیکه بشما دارم از خداوند برای تان طول عمر با صحتمندی وعثل سلیم میخواهم با احترام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 24.11.2016

من حرفهای خود را بارها در مورد کودتای 26 سرطان گفته ام و ضرورت به تکرار ندارد، اما چیزی را که میخواهم در این مختصر به توجه برسانم، اینست که کودتا ها هرگاه موفق شوند و قدرت را در دست بگیرند، کودتا چیان خود را قهرمان میدانند و برعکس نظام قبلی را مورد انتقاد و نکوهش قرار داده و بدینوسیله اقدام خود را یک موفقیت ملی می شمارند.
درباره مشروعیت کودتا ها باید گفت : هرگاه در برابر رژیم کودتاهی مردم دست به مقاومت نبرند و خاموشانه از آن استقبال کنند و امور کشور با نظم و ثبات کامل درحال پیشرفت قرار گیرد، آنوقت این عملیه به نظام مشروعیت "بعدی" می بخشد، واما اگر مردم در برابر نظام کودتاهی به مقاومت جمعی و دوامدار پرداختند و نظام را مواجه با جنگ و برخورد جدی و روبه تزاید ساختند و نظام برای تحکم خود از قوت و فشار کار گرفت، در آنصورت نظام کودتاهی فاقد مشروعیت و مواجه با عدم قبول ملت میگردد. در نظامهای شاهی نیز هرگاه با حیله و ترفند به غضب قدرت پرداخته شود و بخواهند مقاومت مردم را در برابر خود با قتل و قتال و استبداد سرکوب کنند، در تاریخ با نام حکومات ظالم و خونخوار جا میگیرند.
در مورد کودتای 26 سرطان اشتراک عناصر چپ خلقی و پرچمی در کودتا اطلاع سفارت شوروی و بناً مقامات آن کشور یک امر بدیهی بود و حتی دومین شخصیت کودتا داکتر حسن شرق خود دلیل ثبوت آنست و اما درعین زمان مقامات امریکائی نیز از وقوع کودتا قبلاً به وسیلۀ وحید عبدالله آگاهی داشتند و حتی گفته میشود که حکومت هند نیز از جریان واقف بود.
اینکه چرا داؤد خان برای اجرای کودتا از جناح چپ استفاده کرد، دلیل تاکتیکی داشت، چنانکه چندی بعد با استحکام نسبی رژیم به تصفیه عناصر چپ پرداخت که در اینکار متأسفانه بسیار به تأنی وآهسته حرکت کرد. شرح این موضوعات بارها بیان شده است، اینکه بعضی ها همیشه در تلاش اند تا جر و بحث های را به راه اندازند، هرکس حق دارد نظر خود را بیان کند. احترام به نظر دیگران در حقیقت احترام به نظر خود را معنی میدهد.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.11.2016

مومند صاحب محترم !

در کدام قانون اساسی جهان نوشته شده است شخصیکه آرزوی آبادی وعمران کشور خود را دارد نه به مقامات عالی کار کرده میتواند نه به کدام حزب سیاسی ؟

اشخاصی بی وجدان باشد که بیند کشورش به قهقرا میرود وسیل بین باشد.
دخالت کا جی بی این ساخت وساز نوکران آی اس آی پاکستان است وبس .
تا حالی کدام سندی ومدرکی پیدا نشده است.

شما از دوصدراعظم دهه مسخره دمیوکراسی میوندوال و شفیق پشتیبانی میکنید در حالیکه میوندوال گفت موسی شفیق آب فروش است و خیانت ملی را مرتکب شده . آیا گپ آقای میوندوال درست است یانی؟ نظربه این استدلال یکی باید خائین باشد ؟
بهتر است شما ار همان فخر افغان پشتیبانی کنید در باره شخصیت ملی که افغانستان را تا اندازه آبادکرد هضم کردنش برای تان مشکل است .



اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.11.2016

برادر والاتبار احمد نعیم آغا
اگر این کوچک تان در وصف سردار صاحب « فاتح صافی » و کودتای سرطانی اش شاهنامه ثنا و صفت بنویسم و مقام او با غازی امان الله موازی و مساوی دانسته و از او به پیروی شاعر مدیحه سرا، قزل ارسلان بسازم طبعا به زعم آن بزرگوار، یقینا راست گفته ام و در سفته ام.
اما اگر من در مورد کودتا که یک دزدی سیاسی و در عین حال یک قمار سیاسی « یا تخت است یا تابوت » و غصب قدرت از راه کاملا نا مشروع و ضد قانون اساسی کشور، و هم چنان اگر در باره اصطلاع معجون مرکب و مبتذل « دیمکراسی واقعی و معقول » که خدا شاهد است و تاریخ دوره حیات من شاهد است که نه واقعی بود و نه معقول و با در نظر شرایط زمانی صد سال بعد، با استبداد دوره محمد نادر خان و محمد هاشم خان بعد از دوره وحشت و دهشت سقوی ، هیچ تفاوتی نداشته و بلکه خشن تر و مذموم تر از آن زمان بود چنانکه نظام استبدادی یک حزبی قانون اساسی جمبوری که جز، در نظام های خود کامه فاشیستی و مارکسیستی، نظیر ندارد، از حقانیت ادعای خود دفاع کنم به نظر شما بزرگوار نه تنها کذب، بلکه جنایت مشدده شمرده خواهد شد.
لطفا توضیح کنید :
یک: آیا یک کشور دارای دیمکراسی آزادی خواهانه را در جهان نشان داده میتوانید که که مانند رژیم داؤد درای نظام یک حزبی باشد؟ لطفا نام ببرید.
دو: آیا جناب شما یک قانون اساسی یک کشور را در سراسر جهان نشان داده میتوانید که عمل کودتا را به حیث یک وسیله مشروع برای رسیدن قدرت، پیش بینی کرده باشد؟ لطفا نام ببرید.
سه: آیا شما یک قانون اساس نظام آزادی خواهانه را در سراسر جهان سراغ دارید که در آن تفکیک قوی ثلاثه دولت به وضوح توضیح نشده باشد؟ لطفا نام ببرید.
چهار: آیا به عقل کل شما کی جی بی از کودتای سرطان خبر نداشت؟
پنج: آیا کی جی بی در صورت عدم موافقت با کودتای سرطان نمی توانست جلو آن را بگیرد ؟
شش: کدام کودن و ابله واحمق در جهان قبول خواهد کرد که کی جی بی از کودتای سرطان خبر نداشت، درین صورت اگر کودتای سرطان مخالف و در تضاد پالیسی و منافع منطقوی شوروی قرار داشت چرا از آن جلوگیری نکرد؟
هفت : شرافتمندانه بگویید که آیا کودتا کردن حق مادر زاد سردار صاحب بود و گروپ متهم به کودتا که یک عده شان با پیروی از استبداد دوره نادر خان و هاشم خان اعدام شدند، حق کودتا نداشت؟ جواب صریح میخواهم نه شف شف.
امیدوارم اگر جوابی دارید کاملا صریح و بدون سفسطه بوده به فیر تفنگ چقمقی و باروتی و ساچمه یی شباهت نداشته باشد.
آفتاب جهان تاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد.
با عرض حرمت


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.11.2016

مومند صاحب عزیز !
خداوند قبله گاه شمارا بیامرزد چه وکیل های شایسته و کارفهم به شورا روان میکرد. ای کاش آن مرحومی را در 20 ولایات کشور روان میکردند که تا وکیل های شایسته را به شورا میفرستاد تا در دوره دهه دبموکراسی ، حکومت و شورا با مشکلات مواجه نه میشد و یک کار خوبی برای مردم انجام می گرفت . روح قبله گاه صاحب شاد وشما هم غنیمت هستید با نوشتن راست وبعضی وقت ها کذب .


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.11.2016

خاطره انتخاب وکیل شوری در « تیوره» مرکز شاهنشاهیت غور باستان.
در سال اول صدارت سردار صاحب داؤد خان، پدر مرحومم به امر مقام صدارت از تالقان « تخار امروزه » به غور هرات تبدیل شد که در آن زمان مرکز غور « تیوره » بود.
تیوره در آن زمان یکی از منزوی ترین و فقیر ترین مناطق کشور به حساب میرفت، تردد موتر به آن منطقه یک امر عجیب بود، زیرا یگانه وسیله مسافرت به مرکز ولایت هرات همانا اسپ بود و بس.
من بخاطر دارم که یه یک دو نفر ریش سفید برای بار اول موتر را در طول زندگی خود میدیدند و فکر میکردند که موتر یک نوع حیوان است، زیرا آبی که از موتر ریخته بود ان را «ادرار » فکر میکردند.
در ان زمان در غور یک مکتب ابتداییه وجود داشت که سرمعلم و یکه عده استادن آن مردم فهمیده و روشن به نظر میرسید، یکی از معلمان به زبان انگلیسی هم بلدیت داشت، اما یکی از استادان بسیار منور مکتب که در عین حال ملا امام منطقه نیز بود یار محمد خان خطیب نام داشت که معلم خانگی من و برادرم نیز بود.
یار محمد خان خطیب یک ملا و یک معلم بسیار متقی، فاضل و منور بود، که من و برادرم از شاگردی جناب شان نهایت خشنود و خوشحال بودیم، خطیب صاحب مشاق و خطاط و رسام بسیار لایق بود، من و برادرم تا سالیان متمادی روابط مکتوبی با مرحومی داشتیم و او را به حیث یکی از بهترین استادن دوره حیات خود میپنداشتیم، خداوند روح آن بزرگوار را قرین مراحم سرمدی خود داشته باشد.
طوریکه قبلا عرض نمودم که مردم آن منطقه تاریخی که مرکز امپراطورن یا امپراتوران غوری بود، خیلی بی بضاعت بودند، باری ما از یکی از باشندگان آن منطقه پرسیدیم که نفر پولدار شما چقدر پول دارد؟ ان نفر نام یک شخص را گرفت و به لهجه غوری گفت :« ده هزار غران بداره» که همانا دونیم هزار افغانی میشد.
به هر صورت بعد از معرفی موجز آن خطه بر میگردم به اصل مطلب که موضوع انتخاب وکیل شوری در جریان همان سال بود، پدر مرحومم به حیث حکمران آن منطقه اهالی و باشندگان تیوره را جمع نموده و از ایشان پرسید که کی را میخواهند به حیث وکیل خود در شورای ملی معرفی کنند؟ همگی به یک زبان گفتند که « فخرالدین خان را»
و این در حالی بود که فخر الدین خان در هرات بود و در مجلس حضور نداشت، پدر مرحومم به اساس اراده مردم، فخرالدین خان را به حیث وکیل غور برای وکالت شورای ملی اعلام داشت.
شعور سیاسی مردم غور در انتخاب فخرالدین خان واقعا قابل قدر بود، زیرا موصوف یک انسان بسیار منور و مبارز بودو دایم از کار های حکومت بدون کوچکترین ترس و واهمه به صراحت لهجه انتقاد مینمود، رییس شورای ملی در آن زمان جناب میرزا محمد نوروز خان بود که در وقت قهرمان نجات کشور غازی مجمد نادر خان سرمنشی حضورو واقعا یکی شخصیت های بسیار پر وزن جامعه وقت افغانستان شمرده میشد که در عین حال مانند جناب عبدالهادی خان داوی یک انسان فقیر مشرب بود.
مرحوم محمد نوروز خان با حوصله فراخ به انتقادات درشت و پیهم وکیل واقعی مردم غور یعنی فخرالدین خان گوش میداد و کوشش میکرد با حوصله فراوان به قناعت او بپردازد.هدف این نوشته در حقیقت مقایسه انتخاب یک وکیل در یکی از منزوی ترین مناطق کشور در سال اول صدارت سردار صاحب داؤد خان، با انتخاب مفتضح و انتخابات شرم آور به اصطلاح لویه جرگه دوره کذایی کودتایی داؤد خان در حوزه شیر شاه مینه مرکز ولایت کابل است که من چند روز قبل جریان آن اتتخابات کذایی را به ارتباط کاندیاتوری لطیف جان وهاب زاده به عرض رسانیدم که چطور یکی از گماشتگان مداری صفت فایق وزیر فواید عامه برنده انتخابات لویه جرگه اعلام گردید.
خداوند در همه حال آگاه و بیناست، خداوند به همه ما توفیق بدهد که مبتنی بر روابط گروپی و انگیزه های عندی، دروغ نگوییم و در چشم مردم خاک نپاشیم.


اسم: Akhtar   محل سکونت: VA    تاریخ: 23.11.2016

جناب محترم داکتر صاحب لمر!
بامقالات نهایت ارزننده و تحلیلی تان مؤفق باشید، تقاضا من این نبود و هم این نیست که شما هم مانند آقای ثبات این «قاضی» عقده پر که به متن مقاله تحلیلی شما توجه نداشته و صرف روی عقده پرانی نموده جواب بللمثل عقده پر میدادید.
آقای ثبات اگر به متن مقاله بدون بغض و کینه میدید ده کجا و درختها کجا ؟
داکتر صاحب لمر مگر تشکرات اضافی و کرنش شما در برابر دشنامهای آقای تبات نه تنها لازم نبود بلکه اضافی و نمک است که خود تان در پیاله چای شرین تان علاوه نموده اید.
نام گرفتن شخصیتها در رویدادهای تاریخی نه خجالت است ونه جرم بلکه صداقت و بیطرفی نویسنده را نیز نشان میدهد.
اگر کسی خواسته باشد در مطبوعات آزاد امروز مانند آقای به دیگران بی حرمتی نمایند آسان است.
اگر کسی واقعأ هم وطن خود را دوست داشته باشند و خواهان خدمت و صداقت به وطن خود باشند به رهبران دیکران مانند آقای تبات دشنام نمیزنند.
وکیل حوزه دوهم شهرکابل مرحوم ببرک کارمل ولو رهبر مورد نظر آقای ثبات نیست مگر رهبر یک حزب سیاسی بود. اعضای حزب وی هم میتوانند به آقای ثبات هزاران دشنام بدتر بدهند.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.11.2016

دگروال صاحب سعید در پیشگویی خود راست به نظر میرسد
گرچه موقف من و دگروال صاحب سعید به ارتباط کودتای سرطان در اقطاب مخالف قرار دارد که نیاز به توضیح ندارد ولی من ، دگروال صاحب را آدم راستگو و شجاع یافتم و به همین دلیل جناب شان، احترام مرا نسبت به شخصیت بی آلایش شان جلب نموده است.
دگروال صاحب در یکی از نوشته های خود به ارتباط احتمال ناکامی کودتای سرطان و سرنوشت سردار صاحب و دیگر کودتا چیان، در قبال آن، ابراز نظر میکند که شاید سردار صاحب از غلاف مصؤنیت خاندانی بر خور دار میشدند مگر بدا به حال اعضأ شامل کودتا.
دگروال صاحب در پیشبینی خود کاملا حق به جانب است.
شاه افغانستان که دستش حتا در قسمت امضأ نمودن فیصله محاکم در قسمت اصدار حکم اعدام مجرمین، میلرزید چطور ممکن بود که حکم اعدام آغه لاله خود را امضأ نماید؟
به فرض محال اگر در رأس دولت به عوض شاه، سردار ولی قرار میداشت که رقیب سر سخت سردار داؤد بود، او نیز با فهم و تجربه از تاریخ زندگانی خاندان آل یحیی، به کشتن پسر کاکای خود راضی نمیشد، چنانکه خودش در دوره رژیم کودتایی به امر سردار صاحب با استفاده از روابط قشری و غلاف مصؤنیت خاندانی به روم تشریف برد، اما در قسمت بقیه کودتا چیان مخصوصا که کودتا ماهیت سرخ داشت، به شیوه عبد الرحمانی عمل میکرد تا درس مماثلی بوده باشد برای دیگران از بریدن کله گرگ توسط شیر.
الغیب و عندالله


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 22.11.2016

برادر بسیار معزز و محترم عبدالله خان
بعضا هردوی ما به اصطلاح عوام الناس چتیات پف میکنیم و این وجه مشترک بیسوادی هردوی ماست.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 22.11.2016

محترم بابک صاحب درمقالۀ شان نوشتند که "تهران طالبان راکنترول اطلاعاتی میکند." بابک صاحب این کنترول را علاوه برمعانی دیگر آن " رشوه دادن به طالبان" تعبیر فرمودند. هکذا من با بابک صاحب همنظرم که "بعید نیست برخی از رهبران گروه طالبان در ایران زندگی کنند."
تشویش ایران ازجابجاکردن طالبان استخدام شده درایران تنها بخاطرجلوگیری از توسعۀ نفوذ داعش درافغانستان نیست، بلکه بنظرمن ایران باموجودیت قوای امریکا درافغانستان نیز مخالف است و اکنون که خط دفاعی روسیه وایران یک جبهۀ مشترک بمقابل امریکا میباشد، روسیه وایران هردو میخواهند طالبان بدبخت را ازاستخدام پاکستان به استخدام خودشان جلب کنند. مزید برآن ایران از هر عملی که آشوب و بی امنی در افغانستان بیشتر شود، دریغ نکرده ونمیکند. دروزارت مالیۀ ایران کتابیست بنام مالیات ولایت هرات، این دفتر را هرسال بنام مالیات ولایت هرات در بودجۀ دولت ایران تجدید وتمدید میکنند.
استخبارات ایران درولایات هرات وفراه روز افزون است. مردم درولایت فراه از والی موجوده وهم ازجکومت مرکزی ناراض میبشند. هفتۀ گذشته رئیس شورای ولایتی فراه درمصاحبۀ تلویزیونی خود گفت که اگر رئیس جمهور این والی را برطرف نکند، مردم فراه برای خود خودشان حکومت ولایتی میسازند. این وکیل از مداخلات ونفوط روز افزون ایران درولایت فراه شکایت میکرد ومیگفت ایران پول زیاد مصرقف میکند ویک مقدار آن بجیب والی میریزد، و والی بشکایات مردم حتی بشکایات وسفارشات وکلای رسمی مردم فراه گوش نداده و توجه نکرده است- این وکیل مردم فراه موچودیت یک لوای مجهز را درامتداد سرحدات ایران تقاضا میکرد.درحالیکه نارضایتی عمومی بمقابل حکومت ع غ شنیده میشود وحتی شورای ملی هم که تمدیدکارفعلی آن غیر قانونی میباشد، بمقابل حکومت ع غ که آنهم غیر قانونی میباشد، طغیان کرده است، حکومت غیر قانونی ع غ دوام مدت کارخود را تا سه سال آینده، یعنی جمعا مدت پنجسال، قانونی میشمارد.
از آنجائیکه حکومت ع غ را جان کیری تاسیس کرده است، دیده شود که حکومت دونالد ترمپ هم آنرا قبول وحمایت میکند یا اینکه حکومت جدیدی درکابل تاسیس خواهد کرد. با عرض احترام -هاشمیان - 22 نوامبر 2016


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 22.11.2016

محترم آقای ثبات! تشکر از عطق توجه تان به سطور این جانب.باید عرض نمایم که این یک واقعیت تاریخی است که آن وکیل چنان گفته بود، نمی خواهم آنرا تحریف نمایم.آن وکیل در دور دوازه شورا کتک خورده بود ولی وقتی روی بودجه وزارت دربار شاه کشور را دموکرات ترین پادشاه دانست همان وکلا برایش کف زدند. باید عرض کنم که مخالفت وکلا صرف به دلیل یاد نمودن از مشروطه خواهان بود ور نه او به صدراعظم موظف کلمات سخت گفت از حسن همجواری افغان شوروی یاد کرد و... ولی وکلا دیگر اعتراضی نکردند ولی خداوند بما افغانها آنچه بی نهایت اعطا فرموده اند که ما استعداد فوق العاده در شناخت « ترزی خرامت » داریم به شما مثالی میدهم.علامه محمود طرزی 500 مقاله و 32 اثر و ترجه داشت ولی هموطنی ما مطالعه چند صفحه "سیاحت سه قطعه زمین"طرز خرام او را دانسته و نوشت که:« مؤسس خلاعت و رذالت در افغانستان، مجسمۀ نفاق و طغیان، شالودۀ تمرد و عصیان امان الله خان، مخرب افغانستان همین شخص علامه محمود طرزی است و بس ...».من تاکنون 20عنوان مقاله در ارتباط نهضت مشروطیت نوشتم که نشر شد و این سلسله باز هم ادامه دارد و بیش از صد و چند مقاله دیگر هم قبلاً افتخار نشر یافته که شاید جناب شما ملاحظه نموده باشید من یک رنگ جامه ای دارم و (طرز) خرامی هم ندارم. تشکر از توجه تان


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 22.11.2016

استیضاح در دوره دهه دیموکراسی !

مقاله داکتر صاحب کاظم در باره استیضاح دوره دهه دیموکراسی بسیار با ارزش و واقیعیت های آن زمان را بیان میکند که در آن به وضاحت از وضع نا هنجار آن دوره حکایت میکند و هم چنان وکلای شورا هم ار بدبختی مردم از آن دوره شکایت داشتند. و دیده میشد هیج کاری موثری در آن دوره صورت نگرفت .

هنوزهم بعضی شاه پرستان هستند که از آن دوره پشتیبانی میکنند و جالب آنست که
آقای مومند نوشته میکنند " ویب سایت آریانا را، بنام ناموزون شاه پرستان" بعضی ها به توهین مینوسند باید خاطر نشان کرد <<شاه پرست بودن >> به کسانیکه علاقه به شاه و رژیم شاهی دارند کدام اهانت نیست . بلکه خودشان باید افتخار کنندکه که به این نام مسما میشوند. اصلآ نوشته خود آقای مومند توهین به آن سایت است که کلمه <<ناموزون>> در آن استعمال کرده است .

به امید روزی که عوض << استیضاح بازی >> حکومت بوجود آید که در خدمت مردم باشد وبرای عمران کشور و بهتر شد زندگی مردم تلاش نماید. بااحترام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 22.11.2016

یادی ازمرحوم علامه پوهاند عبدالشکور رشاد
مخترم آقای عبدالله نوابی ازکلفورنیا مختصر سوانح وآثار مرحوم علامه رشاد راکه قبلا بقلم مرحوم داکتر اکرم عشمان نشر شده بود درین کلکین نشرکردند وکارخوبی کردند. من ازعلامه پوهاند شکور رشاد خاطرات ارجمندی درپوهنحی ادبیات دارم - استاد برجستۀ علوم عروض ومعانی بودند ودرزبانها وادب پشتو ودری مسلط بودند وهم بکلی عاری از تعصب بودند، چنانچه ار آثار شان مشهود است.
قابل تذکر است که مرحوم علامه ارشاد درحدود پنجسال یا بیشتر دراکادمی علوم شوروی در ماسگو نیرتحقیق وتدریس میکردند وآثاری ازخود در آن اکادمی گذاشته اند که درآثار نشرشدۀ شان شامل نیست ومن هم عناوین آن آثار رابخاطرندارم، اما دواثرشانرا پیرامون علم معانی که درروسیه نوشته شده بود، خوانده بودم - فهرست کامل آثار شان شاید در اکادمی علوم کابل موجود باشد.
درسال 1997-98 که رژیم بی معرفت طالبان درافغانستان حاکم بود ومن مدت دوماه درکابل ماندم، افتخاردیدار وصحبت پوهاند رشاد بیشتر برایم میسرمیشد - علامه پوهاند رشاد را که درآنوقت مثل او دانشمندی درقندهار وافغانستان وجود نداشت، بحیث معاون اکادمی علوم مقرکرده بودند و رئیس اکمادمی علوم یک طالب جوان مکتب ناخوانده بود که هفتۀ یکی دوبار محض سمبول در چوکی ریاست می نشست واکثر اوقات بکارهاری سیاسی ونظامی با هیات رئیسۀ طالبان مصروف میبود- کارهای اکادمی علوم را پوهاند رشاد پیش میبرد ویکی دوبار که من در آکادمی بودم وطالب بچۀ جوان رئیس اکادمی هم حاضربود، کارهای اداری را که برای امضای پوهاند رشاد می آوردند، بعدازخواندن وامضاء میگفت " "رئیس صاحب ته وراندی کی..." رئیس اکادمی آنوقت میپرسید : " پوهاند صاحبه ذلته حه ولیکم؟..." - پوهاند رشاد میفرمود : "بس؛ امضائی که صاحب...".
از مرحوم رشاد صاحب پرسیدم که چرا شما بحیث رئیس اکادمی مقررنمیشوید؟ فرمود "رقم همینطور هست..." ولی اینها که ازکلتور قندهار نمایندگی میکنند وبکار های رسمی و علمی نابلد میباشند، باید با آنها کمک کنیم...- پوهاند رشاد درهمان وضع ناهنجار واختناق علمی درمملکت درمدتیکه من بودم دو سیمینار علمی بسویه بین المللی دایر کرد که دانشمندان چرمنی، هندی، پاکستانی، امریکایی وفرانسوی اشتراک ورزیده بودند.
درخانه اش چندربارچند ساعت با او بودم ، درجایی می نشست که سه طرف او رواقهای مملو از کتاب میبود وهمیشه یا چیزی میخواند ویا مینوشت. درآنزمان که مرحوم علامه پوهاند حبیبی هم وفات کرده بود، در افغانستان دانشمندی مانند او که بفرهنگ کشورخود ومنطقه آشنا ومسلط بود، درافغانستان ومنطقه وجود نداشت .
اشعار آن مرحوم به زبانهای پشتو ودری از بهترین ها در هردو زبان بود. خداوند متعال غریق رحمتش سازد. من خود ر ا شاگرد رشاد می پنداشتم. سیدخلیل الله هاشمیان- 23 نوامبر - 2016. با تشکر مجدد از آقای نوابی و یادآوری بموقع شان. هاشمیان


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 22.11.2016

‌‌بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير معزز او دبشپړ احترام لايق مشر مومند صاحب .
سلامونه او نيکي هيلي مي قبول او منظور ولره. ستاسو وياړلي مشر د لطف او مرحمت څخه جهان مننه.
امابعد: ضرور ګڼم چي ووايم ، د لوی مجاهد ، غازي چکنورو ملاصاحب کورنۍ داسي پيژنم ، لکه چي خپله کورنۍ پيژنم ، دا رنګه هغه وخت چي د جهاد مورچلونه ګرم او مستحکم وه ، ما د مرحوم ، اروحښاد سناتور صاحب جذابي ، زړه راکښونکي ليکني او بيانيي لوستلي دي . او ‌‌‌‌‌‌ډير څه مي ترينه زده کړي دي. دا هم بايد ووايم چي زموږ په هيواد کي د چکنورو دملا صاحب رحمة الله عليه د کورنۍ په څير لږ مجاهدي کورنۍ پيدا کيږي . زه داد تاريخپوهانو او څيړونکو دنده او وجيبه بولم ، چي ددې مجاهدي کورنۍ په برخه کي هر اړخيزي څيړني او پلټني وکړي .داسي نه چي خدای دې نکړي چي هرڅه په تيارو کي پاته وي.
هو : زه چي د شعر ويلو طبع لرم ، او کله نا کله نيمګړئ شعر وايم ، هغه وخت چي په جرمني کي زه او الحاج رياض احمد خان چکنوري په يوه کوټه کي اوسيدو، نوموړي به هم کله ناکله شعر ليکه او مالره به راوړ او راڅخه به يي پوښتل چي څنګه شعر دي ، نو ما به په شاباس او افرين سره تشويق کاوه. خوشحال بابا څه ښه ويلي دي :
د خوشحال سره که کښيني يوو څو ورځي دادغره خټک به ټوله شاعران سي
مشر مومند صاحب : خبري ‌‌‌‌‌‌ډيري دي ، سر يي يوو دئ ، څښتن مو مل او يار ووسه.


اسم: ثبات   محل سکونت: اریزونا - امریکا    تاریخ: 21.11.2016

محترم آقای لمر در مقله خویش از وکیل حوزه دوم شهر کابل ذکر می نماید و از ذکر اسم وکیل موصوف خوداری می نماید.
مخالفت وکلا به خاطر تاریخ مشروطه نبود. مخالفت وکلا با آن وکیل خود فروخته و خاین به وطن بود که حتی مورد لت وکوب وکلا هم در داخل تالار شورا قرار گرفت. فکر می شود که آقای لمر هم به حکم وجدان از ذکر نام آن وکیل خجالت می کشد.
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش
من از ترزی خرامت می شناسم.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.11.2016

پتمن او بیاوړی نومیر صاحب
ستاسی د لطف، شفقت، مینی، محبت او اخلاص نه ملامال پیغام ماته د دری ژبی دا وینا را په یاد کړه چی وایی:
امروز نامه ام ز بر یار میرسد
من ګام قاصد از تپش دل شمرده ام
دا چی تاسی محترم د سنه اتیا نه راپدیخوا کلونو کی د الحاج محمد بلال خان او الحاج محمد ریاض خان چکنوری سره داسی نژدی روابط او علایق لرۍ نو، ته زما نور هم خپل شوی او ددی خبری شانزول به پدی توګه ستاسی خدمت په عرض ورسوم:
وایی یوی میرمن یو ځوی درلود، چی دی هلک خپل ماما، چی په هندوستان کی په خوارۍ او کار پسی تللی وه نه وه لیدلی، څه کلونه وروسته ماما وطن ته راستون شو او د خپلی خور او خوریی د لیدو دپاره د هغوی کور ته ورغی، چی طبعا په خور باندی اختر شو او خورا خوشحاله وه، هلک چی د مور دا بی سابقه هیجان ولید نو د خپلی مور څخه یی وپوښتل چی موری دا سړی څوک دی؟
مور ورته په ځواب کی وویل : زویه دا خو زما ورور دی چی ستا ماما کیږی، نو هلک خپلی مور ته وویل :موری پدی حساب خو ته زما نوره هم خپله شوی.
نو د بورتنی تخیل به حساب، نومیر صاحب ته خو زما نور هم خبل شوی.
دلته د تذکر وړ بولم چی د نوموړو ښاغلو حاجی صاحبانو بلار فضیلت همراه جناب سناتور صاحب غلام نبی خان چکنوری چی علاوه د خپلوۍ نه زما د ژوند بهترین دوست او ملګری وه، نه ځانله د ننګرهار بلکه د تول مشرقی سمت یو پیاوړی روحانی، ولسی او سیاسی شخصیت وه چی د شلو کلونه نه زیات یی د هیواد په بارلمان کی د مرحوم محمد نوروز خان چی د هیواد یو پیاوړی شخصیت او په شاهی دوره کی د شوری رییس وه، د دوری نه راپدیخوا د مومندری د ولس وکیل او سناتور په توګه کار کړی دی.
مرحوم سناتور چکنوری صاحب د هغه ګوتو په شمار شخصیتونو څخه وه چی د شرقی محکوم افغانستان په مرکز یعنی پیښور کی د هیڅ جهادی ګوند سره یو ځای نشو او خپل دروند ولسی حیثیت او وقار یی وساته، روح دی یی په خلد برین کی وی.
افسوس هغه تول درانه خلک ولاړل او میدان سیاسی ګیدړانو ته په میراث پاتی شو.
زما مرحوم پلار د نورالمشایخ څخه، په هغه مهال چی د وخت د داخله وزیر عبدالحکیم شاه عالمی چی مشهور په بچه ملا قندی وه اوریدلی وه چی :« بچه ملا قندی وزیر کیږی او ته بیکاره پاتی یی »،نو نورلمشایخ دا فرد د مصداق کلام په توګه ویلی وه:
زمانه د رذاله و په طرف شوه
ځکه ښکته، پایه بورته دشرف شوه
ګرانه نومیر صاحب د زړه دردونه دومره ډیر دی چی په یوه مقال کی نه ځایږی، هغه د شاعر وینا ده چی وایی:
ګر بریزی بحر را در کوزه ای
چند ګنجد قسمت یک روزه ای
نومیر صاحب ستاسی مبارک مخ د خیال به عالم ښکلوم او ستاسی د انتهایی لطف او محبت نه شکریه ادآ کوم
خدای مو تل مددګار اوسه
په درناوی


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 21.11.2016

فرهیخته ای گرانقدر مومند صاحب سلام و ممنون از لطف و مهربانی تان در عین زمان که سوالی را در مورد اسمای مستعار به من راجع نمودید. یقین دارم که همه میدانند که در دوره های مختلف تاریخ کسانی بوده اند که تحت نام مستعار زندگی کرده اند که البته با دلایل مجبوریت های حیاتی بدون گناه و تا خایینین و قاتلین ازین شیوه استفاده نموده اند.
طوری که جناب شما مومند صاحب در نوشتهء تان لطف فرمودید، راستی که نام مستعار را برای توهین دیگران استعمال نمودن نا جوانمردانه است که با جناب شما موافقم. در واقعیت یک بحث ساده هم نیست، جوانب بسیار وسیع دارد.
آنچه مرا گرویده ای شما ساخت، اصلا، اعتراف شما جناب بود که به طرز تفکر من نشانهء شخصیت والای شماست.
هر کس جرءت اخلاقی اعتراف کردن را ندارد. فقط آنانیکه بزرگوارند و شخصیت عالی دارند اعتراف میتوانند و ترس از آن ندارند که از شخصیت شان کاسته خواهد شد.
شخصیت عالی و ثابت شما محترم را در اعتراف شما در یافتم که بیحد قابل احترام است.
درناویو سره ګلان در استوم.
زمری کاسی


اسم: زلمی پښتون   محل سکونت: مريلنډ - امريکا    تاریخ: 21.11.2016

ډ بېنوا ويبپاڼي څخه:

ولي استعفاء ؟ - عبدالباري جهاني
عبدالباري جهاني

کله چي یو څوک یا ورسپارل سوې وظیفه سرته ونه رسولای سي او یا د خپلو پلانونو د عملي کولو په لاره کي خنډونه لیري نه کړای سي. د داسي یوه شخص لپاره ، چي زما غوندي په ناروا د جېبونو د ډکولو او پیسو ذخیره کولو نیت ونه لري او اولس او ټولني ته هم د خیر رسولو صلاحیت ورڅخه اخیستل سوی وي نو استعفا لازمه او
شرافتمندانه لاره ده.
زما څخه مي نیژدې دوستانو او ملګرو، د ډېره وخته، د استعفا کولو غوښتنه کوله؛ خو ما، په دې تمه چي ګوندي نن یا سبا به کارونه سم سي، او یا زه ګوندي د کارونو په سمېدلو کي یوه لږه اندازه تاثیر ولرم، دا اقدام وځنډاوه. زما څخه د ۲۰۱۵ کال د جنوري په میاشت کي ډاکتر صاحب اشرف غني وغوښتل چي له هغه سره د اطلاعاتو او کلتور د وزیر په حیث همکاري وکړم. څرنګه چي ما له ډاکټر صاحب سره د زیات و کم څلوېښتو کالو راهیسي پېژندل او بشپړ یقین مي درلود چي هغه به زما له پاکۍ، وطن پالني، نیمګړي پوهي او نیمګړي انرژي څخه، د هیواد د ښېګڼي لپاره، ګټه واخلي نو د هماغه کال د فبروري په میاشت کي کابل ته راغلم. د اپریل په میاشت کي اولسي جرګې، د کابینې تر ټولو وزیرانو په کمه رایه، وزیر کړم او په سبا سهار مي په کار پیل وکړ.
زما لپاره په وزارت کي د کار د پرمخ بېولو لپاره د یوه کاري ټیم د جوړولو اړتیا وه، خو د معینانو، کلتوري آتشو او رییسانو د ټاکلو یا تبدیلولو په برخه کي مي اکثره پېشنهادونه ونه منل سول او د وزارت په څه باندي یو نیم کال کي د جمهورریس سره د خصوصي ملاقات کولو او هغه ته د خپلو مشکلاتو ویلو او پېشنهادونو کولو لپاره ایله څلور ځله د نیم نیم ساعت لپاره وخت راکړه سو؛ په داسي حال کي چي د هر ځل لیدلو لپاره مي درې تر څلورو میاشتو پوري انتظار وایستی.
جمهورریس پخپله بد سړی نه دی؛ خو هغه ته ټولي فرعي او اصلي ورغلي لاري دهغه د ارګ کارکونکو، د خپلو شخصي غرضونو لپاره، بندي کړي دي. که یو جمهورریس د خپلو وزیرانو د لیدلواو د هغوی د پېشنهادونو یا شکایتونو د اورېدلو لپاره، چي طبیعي خبره ده، د ټوکو او سات تېري لپاره هغه ته نه ورځي، په هفته کي، لږترلږه، یو ځل وخت ونه لري او ټول ملاقاتونه یې د مغرضو غوړه مالانو په لاس کي وي نو له وزیرانو څخه د کارونو او فعالیتونو تمه نه سي کېدلای. دا مشکل د اکثریت وزیرانو لپاره عام دی؛ البته داسي نازولي وزیران او د ارګ ځیني کارکونکي سته چي هغوی په هفته کي دوه درې ځله هم له جمهورریس سره لیدلای سي. د جمهورریس له خوا د یوه وزیر نه لیدل او د ملاقات لپاره په میاشتو معطل کول، او یا له وزیر څخه د سکرټر په وسیله د ایمیل له لاري د ملاقات د علت او موضوع غوښتنه کول نه یوازي د کارونو د ځنډېدلو او پر وخت نه عملي کېدلو علت ګرځي بلکه د یوه وزیر حیثیت ته توهین دی. نه پوهېږم چي د ډاکټر صاحب اشرف غني په څېر یو هوښیار او عالم اولس مشر څرنګه دې موضوع ته نه متوجه کېږي.
جمهوررییس یا په لوی لاس او یا ښايي د خپلو غوړه مالو سلاکارانو په مشوره، چي ده د خپل جمهوري ریاست په سر کي له هغوی څخه د ژغورل کېدلو خواستونه کول، په ارګ کي دننه، د اطلاعاتو او کلتور د وزارت سره موازي ادارې جوړي کړي دي چي د وزارت ورځني کارونه یې نه یوازي څو چنده ګران کړي بلکه وزارت یې عملاً فلج کړی او بې صلاحیته کړی دی. تر هغه ځایه چي زه معلومات لرم، د نورو اکثرو وزیرانو همدغه حال دی.
زما غوندي یوه وزیر لپاره، چي په ټول ژوند کي یې د یوې ذرې خیانت او اختلاس کولو خوب هم نه وي لیدلی، په دې شرایطو کي کار ته دوام ورکول چنداني ممکنه نه وه. که په وزارت کي لازم کارونه نه وي سوي، چي زه یقین لرم نه به وي سوي، نو اصلي او یوازینی علت یې دا وو چي زما لاسونه په مطلق ډول تړلي ول او د اجرآتو، او د تغییر او تبدیل په برخه کي تقریباً ټول صلاحیتونه یا ارګ او یا د اداري اصلاحاتو فاسدي ادارې راڅخه سلب کړي وه.
دا چي ولي مي تر اوسه پوري په دې باره کي څه نه دي ویلي او ولي مي خوله په شکایت نه ده خلاصه کړې، یوازینی علت یې دا دی چي یو وزیر د حکومت پر اجرآتو باندي یوازي هغه وخت د انتقاد کولو حق لري چي له حکومت څخه دباندي وي؛ یعني استعفی یې کړې وي. که مي په وروسته کي، په همدې اړه، څه ذهن ته راغلل حتماً به یې درسره شریکوم. د نن لپاره به همدومره بس وي.
حاضر د خدای په امان!


© http://benawa.com/fullstory.php?id=67401#ixzz4QfIsXfiC


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 21.11.2016

جناب محترم غلام حضرت بهترین احترامات و سلامهای را بشما می رسانم. بجواب سطور زیبای شما مورخ 19 ماه جاری این صفحه عرض نمایم که در لیست کار نامه های حلقه هوادار حبیب الله کلکانی غارت وچور به غیر از دار وندار دارائی بیت المال و عامه آثار فرهنگی و ادبی هم شامل است چنانچه درشماره 15، سال دوازدهم، 6 سرطان 1387 جریده پیام مجاهد ارگان نشراتی شورای نظار در معرفی آقای دکتور حق شناس می بینیم که شعر اقبال لاهوری بنام اشعار داکتر صاحب متذکره نشر گردید. احمد شاملو هم هرگز در باره حبیب الله چیزی ننوشته ولی برای بزرگ نمائی تصنعی اینها در تلاش« پندادن» خویش هستند، گاهی به ارنست چه گوارا گاهی به نلسن ماندلا و یا گاندی و... خویش را تشبه می نمایند این خیز و جست ها مرا بیاد حکایتی انداخت که نکیتا خروسچف صدراعظم سابق شوروی در کنگره حزبی شان گفته بود که: روزی بقه در مزرعه گاو را دید بخود اندیشید که در حالی که هر دو حیوان هستند او چرا چنین بزرگ و خودش چنین کوچک، پس به پندادن خود تلاش نمود که سر انجام جای کثیف از آن باقی ماند......


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 21.11.2016

‌‌‌‌‌‌ډير دروند مشر مومند صاحب .
السلام عليکم ورحمة الله و برکاته.
وياړ دي راوبخښئ چي ستاسو محترم مشر سره ددې ويبپاڼي له لاري خبري ، اتري وکړم. ما په اتيا کلونو کي ستاسو محترم نوم ستاسو له خوريانو ( بلال چکنوري او رياض جان چکنوري ) څخه کله چي زه په جرمني کي وم اوريدلئ وو. رياض احمد جان پوره يوو کال زما د کوټې ملګرئ وو، د بلال صاحب کورته مي تګ راتګ وو، وريندري به په درنده سترګه د ميلمنو پالنه کوله ، په يوواتيا کلونو کي بلال چکنوري صاحب زما سره د انګلستان د لندن د سفر ملګري وو، او هلته مو تر يوې هفتې زيات وخت زما د ورور په کور کي تير کړ. په هرصورت مالره دومره محترم او عزيز ياست لکه زما نسبي ورور. الله جل جلاله دي اوږد د کامل صحت سره در په برخه کړي .تاسو محترم مشر چي زما د اروحښاد والِد ( جرنيل يارمحمد خان وزيري ) د خاطراتو د کتاب غوښتنه کړې ده ، انشأالله کله چي دسفر څخه کور او کهول ته ورسيدم ، په اولي شېبو او ګانټو کي به ستاسو محتر غوښتنه پرځائ کړم. د کتاب د قيمت او د پوستې د لګښت په اړه بايد د پښتو او پښتنو دا دروند متل ستاسو دلطف او مرحمت په خاطر ياد کړم چي وايي : ( ياد مي ته که مړوي خدای ) ، د ستر څښتن الله جل جلاله احسان دي چي په پراخه توګه يي تر دې شېبو هرڅه رارسولي دي او شکر يي نسم ادأ کولاي.خلاص داچي کتاب به ستاسو په پته دروليږم . د اسلامي ، افغاني او پښتني احترام د پرځای کولو لپاره دي لاسونه ښکلوم . والسلام علی عبادالله الصالحين


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 20.11.2016

محترم لیکوال مومند صاحب، تاسو ته سلامتي او درنشت رسوم.

ستاسو دغه په صراحت توضیحات د درانه شخصیت د کاسي صاحب په پتې ته زه آفرین وایم او ستاسو د شخصیت پیاوړتیا په کی وینم.

زه پخپله د خپل ضمیر په حضور کی عرض کوم، چی ما تر اوسه د دې او یا بل سایت په کړکی یا مقالاتو کې په مستعار نوم چاته یوه لیکنه هم نه ده کړې، صرف په ۲۰۰۸ز کال هغه وخت ما د (افغانستان آزاد سایت) کې چې مسوول یې شاغلی خلیل الله معروفی دئ، قلمی تماس درلود، یوه مقاله د افغانستان د ماویستانو یا شعله یانو د ماهیت په باره کې نشر ته ورکړه، ځکه یو بل دوست ماته وویل، چې رهبری د دې سایت شعله یان دي. په هر صورت دا یو اعتراف ده چې زه یې پخپله کوم.

بیا هم که ما پخپل اصلي نوم په دې کړکی کی یا بل سایت کې کوم مخالف زما ته سخت ویلي یا لیکلي وي، په هر صورت کې یې یا زه ملامت یا دئ... زه د هر یوه څخه معذرت غواړم.

د مستعار نوم د استعمال د ضرورت په هکله زه یو قوي صاحب نظر نه یم، بهتره دا ده، چې هغه محترم وطنوال، چې دا کار کوي او یا خاصه علاقه لري، چې په اصلي نوم دئ مشهور نه شي، خپل دلیل ولیکي.
یو ځل بیا زه ستاسو جناب دغه صراحت د لیکنو ته مو آفرین وایم.

په درناوي


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.11.2016

منلی او پیاوړی وطنپال کاسی صاحب
هیله زما د زړه له کومی نیک تمنیات ومنی
جناب کاسی صاحب از وسعت نظر تان که پیشنهاد این هم وطن تان را به ارتباط بکار بردن نام های بی ضرورت مستعار که جز کتمان هویت نگارنده، و اهانت مخاطب شان هدفی دیگر نداشته مورد توجه جناب عالی قرار گرفته است.
اگر انگیزه شخصی، که نقاب نام مستعار را به روی خود کشیده، چیزی غیر از آن باشد که قبلا توضیح شد لطفا این کمسواد را تنویر نمایند تا به درک حقیقی و مطلوب هدف، بکار برنده نام مستعار توفیق یابم.
من در بسا موارد نام جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم را به حیث یک نمونه و مثال تذکر میدهم زیرا جناب ایشان به استثنأ یکی دو مورد مشخص، هیچگاه به حیثیت شخص مخاطب و مخالف نظر خود، از اهانت کار نگرفته است لذا ایشان منطقا ضرورت احساس نمیکنند که از طریق نام کاذب مستعار به توهین و تذلیل مخالفین عقاید سیاسی خود بپردازد. مزید بر آن، هرگز نخوانده ام که جناب داکتر صاحب کاظم، مجریان و نویسندگان ویب سایت آریانا را، بنام ناموزون شاه پرستان و نام های مؤهن دیگر متهم سازد، زهی سعادت و خوشبختی. احسنت.
طوریکه در مقال گذشته اعتراف نمودم که من برای مدتی یر سبیل تفنن از نام میتعار عبدالله شکاک کار گرفتم و بعدا به صراحت گفتم که عبدالله شکاک نام مستعار من است، مزید بر ان دو سه روز قبل به حکم وجدان ملی التجا نمودم ک اگر من تحت نام مسعار خود کسی را اهانت کرده باشم از ایشان جدا معذرت میخواهم.
اکنون نوبت هم وطنان دیگری است که در حالیه یا گذشته از نام مستعار کار گرفته و مخالفین نظریات خود را بباد اهانت قرار داده باشند، شرافتمندانه در زمینه اعتراف نموده و از هم وطنان توهین شده خود معذرت بخواهند.
قابل یاد اوری است کا در رأس این گروه یکی هم جناب عالیقدر عالی تبار عین الدین راستگو صاحب است، چه بهتر که شاغلی راستگو صاحب از اعتراف این جانب پیروی نموده و با دور ساختن نقاب به اسطلاح راستگو، راستگویی کنند و از اهانت های مذموم عدیده خود معذرت بخواهند. توفیق شرافتمندانه شان را در زمینه از خداوند بزرگ و بخشاینده التجأ میدارم.
تشکر


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.11.2016

محترم او منلی وطنوال نومیر صاحب
خپلی نیکی هیلی او نیک تمنیات ستاسی خدمت ته وړاندی کوم او پدی توګه ستاسی نه محترمانه هیله کوم چی د جرنیل صاحب یار محمد خان وزیری چی د وزیرستان د غرونو زمری او د هیواد د نجات یو باتور تیر شوی دی د خاطراتو یو کتاب ماته هم زما په آدرس راولیږۍ او پرما خپل دایمی منت کیږدۍ.
څرنګه چی زه مفت خور سړی نه یم د کتاب د رسیدو سره سم به د کتاب پیسی په پاکت کی درولیږم.
زما په انډول ددی تاریخی کتاب تکثیر یو ملی خدمت دی، که ددی کتاب په تکثیر کی زه کوم خدمت کولالی شم د هغی اجابت ته په دواړو سترګو حاظر یم، ځکه دا به د انصاف نه لیری وی، چی د توزیع او پستی مصارفو ټول بوج پر تاسی واچول شی.
ستاسی د لطف او محبت او کړاو نه مننه کوم.
غښتلی او سرلوړی اوسی
درود او اتحیات دی وی دهیواد د نجات په شهیدانو او د هغوی په زړه ورو مشرانو.
530DRISCOLL PLACE PALOALTO CA 94306 USA


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 20.11.2016

پوهاند ارشاد یکی از شخصیت های بزرگ کشور و پشتیبان نظام جمهوریت

ا سپاس از محترم داکتر اکرم عثمان در زیر چند سطری از خامه ایشان را نقل کرده ام که به یاد
بود پوهاند رشاد فقید نوشته اند:
علامه عبدالشکور رشاد
ابـــر مــــردی از تبـــــار بــــُزرگان
یک سال پیش در چنین روزی علامه پوهاند عبدالشکور رشاد به سرای جاودانگان و رحمت حق پیوست و جامعه فرهنگی مارا سوگوار کرد.
آن بزرگوار از اعاظم محققان و از افاضل دانشمندان وطن ما در قرن بیستم و اوایل قرن حاضر بود و جا دارد که به بهانه ها و مناسبت های مختلف، بُعدی از بُعد های شخصیت علمی اش را بالا بکشیم و به یاد بیاوریم که او قلهء شامخی از قلل سربلند فرهنگ دیرینسال، پر بارو پر شاخ و برگ ما بود.
یاد بود چنان ابرمردی، یک دین ملی و فریضهء اخلاقیست چه علامه پوهاند رشاد نه فقط پژوهنده ای زبده، موشگاف، مبتکر و متبحر بود بلکه از انگشت شمار دانشورانی بود که علم و عمل را توأماً به کار بسته بود و در امر شریفِ قلمزدن، صرف نظر از فضیلت و دانش پروری، هدف های بزرگتر سیاسی و اجتماعی را مراد کرده بود.
تمام شاگردانش و تمام کسانی که خوشه چین محضر مبارکش بوده اند معترف و شاهد اند که استاد رشاد در نگارش هر سطری، تعالی و سر فرازی وطن و وطندارانش را در نظر داشت و با تمام توان می کوشید گوشه ها و زوایای ناگفته و نا نوشتهء ادبیات، تاریخ، سنن و ارزش های معنوی مردم افغانستان را آشکار کند و جایگاه والای آن دریافتها را در گسترهء دانش زمانش معین کند.
وقتی کسی بخواهد در بارهء آن بزرگمرد مطلبی سر کند درمیماند که زودتر از کدام قابلیتش سخن براند. از تسلط کم نظیرش بر دستور زبانهای پشتو و دری، از احاطه وسیعش بر علم نحو در زبان عربی، از وقوف حیرت آورش بر ادبیات اردو و هندی و از وسعت اطلاعاتش در باب زبان های روسی و انگلیسی.
شاعری، روستای کوچکی از قلمرو عریض و طویل شخصیت هنری و ادببیش بود. کوروش نامه مثنوی غرا، هیجان برانگیز و بلندش بزبان فارسی- دری است که سروده ای حماسی، تاریخی و عاطفی می باشد.
آن یگانهء روزگار ما دیوان مدونی بزبان مادری اش پشتو نیز دارد که از نظر استحکام کلام لطافت طبع و پروردن معانی بکر در سطح سخن پردازان درجه یک ادبیات غنایی پشتو می باشد.
به گواهی کاندیدای اکادمیسین جناب اعظم سیستانی، استاد رشاد حدود صد اثر چاپ شده و چاپ نا شده دارد که از آن شمار آثار مطبوعش از اینقرار اند.1 - لودی پشتانه در 425 صفحه، چاپ 1336 شمسی
2 - د احمد شاه بابا دیوان چاپ 1359 شمسی
3 - د امیر خسرو دهلوی شاعری، چاپ 1353 شمسی
4 - د ابن سینا د مخارج الحروف پشتو ژباره، چاپ 1353 شمسی
5 - د قصه خوانی خونری پيشه، چاپ 1361 شمسی
6 - د پتی خزانی فرهنگ
7 - در باره ظفر نامه اکبری و ناظم آن، چاپ 1365 شمسی
8 - د شعرونو مجموعه
9 - د حاجی جمعه بارکزی د دیوان سریزه او لغتنامه چاپ 1361 شمسی
10- د احمد شاه بابا د څو اشعارو د پشتو شرحی سریزه، چاپ 1356 شمسی
و به حواله کاندید اکادیمیسین استاد سیستانی تاًلیفات نشر نا شده آن عبقری مرد از اینقرار اند.
1 - پشتانه شعرا په اردوکى، در اين اثر 383 شاعر پشتون که بزبان اردو شعر گفته اند معرفى شده است.
2 -پشتانه شعرا په فارسى کى، دراين اثر 200 تن شاعر پشتون که به زبان فارسى شعر گفته اند، معرفى شده اند
3 - مستشرقين، در اين اثر 200 تن از مستشرقينى که در رابطه بزبان هاى پشتو و فارسى تحقيقات کرده اند معرفى شده اند.
4 - ادبى قاموس، اين اثر در 6 جلد ترتيب يافته که مجموعاً در 3500 صفحه تحرير يافته است.
5 - پشتانه منصفين، اين اثر در 3 جلد ترتيب و نوشته شده که 500 صفحه را در بر ميگيرد.
6 -جغرافيائى يادداشتونه، اين اثر در دوجلد تحرير يافته که مجموعاً 750 صفحه مى شود.
7 - دکندهار تاريخى ياد داشتونه، در دوجلد
8 - داحمدشاهى عصر نوميالى در دوجلد
9 - پشتانه مشاهير، در سه جلد
10 -نسبى شجرى، در چهار جلد
11 - سل متله په اوه ژبو، در چهار جلد( بزبانهاى پشتو، فارسى، انگليسى، روسى، اردو، ترکى و عربى)
12 - دخوشحال فرهنگ، در هفت جلد
13 - دفرهنگونو په باب، ( شامل فرهنگ هاى فارسى، پشتو، عربى، ترکى، هندى)به ترتيب الفبا.
14 - بديع، در 371 صفحه
15 - بيان، در 370 صفحه
16 - قافيه، در 300 صفحه
17 - عروض، در دوجلد حاوى 1017 صفحه
18- معانى، در 383 صفحه
19 - نقد، در مورد ادبيات پشتو، فارسى و عربى در 223 صفحه
20 - د زره وينى، لاله، رونى اوشکى ( سه مجموعه شعر) و ده ها اثر ديگر که از حوصله اين گفتار بيرون است.
اين فهرست را جناب سيستانی در زمان حيات استاد از راه رجوع به متون اصلی تهيه کرده است که بايد از او قلبا سپاسگزار بود.
استاد رشاد بيشتر اين آثار را زير يک سقف گلی و محقر رقم زده اند که هميشه خطر غلتيدنش متصور بود. نگرانی و دلمشغولی دايمی استاد، دفع همان خطر بود که تا آخر برطرف نشد، چه در زمان حکومت های چپ، چه راست و چه ماورای راست.
دل استاد را غم های کوچک و بزرگ ديگری نيز می آزرد. يکی اينکه از دل و جان می کوشيد مزار دوست، رفيق و مولايش علامه عبدالحی حبيبی را که در گوشته ای از شهدای صالحين، از ياد زمين و آسمان رفته بود تعمير کند. باری به من گفتند که آن مزار در جوار حظيرهء خانوادگی شما قرار دارد.
باری با آن بزرگوار همراه شدم و به زیارت گور نیمه ویران علامه حبیبی نایل شدیم. نظاره حال پریشان آن خاک متبرک یادآور بیت معروف حضرت عبالقادر بیدل بود که بر لوح مزارش رقم رفته بود.
بر مزار ما غریبان نی چراغی، نی گلی نی پر پروانه سوزد نی نوای بلبلی
استاد فرمودند: برای عمران مقبرهء علامه حبیبی به سه، چهار متر زمین حظیره شما ضرورت افتاده.
گفتم: تمام حظیره نثار گرد مزار حبیبی. سعادتی از این بالا تر نیست که مرده های ما زیر سایهء مرقد علامه حبیبی بخوابند.
سپس دنیا زیر و رو شد. هر یک به طریقی دل از خانه و لانه بر کند. اما استاد رشاد چون شیر دروازهء آسمایی زیر رگبار راکت و گلوله بماند و خمی به ابرو نیاورد و آن پایمردی و استقامت یادآور بیت معروف « رحمان بابا» که :
لکه ونه مستقیم پخپل مکان یم که خزان را باندی راشی که بهار
بزرگمردانی چون علامه رشاد و علامه حبیبی زیب و زینت کشور ما بودند و هستند. بدون آنها فرهنگ ما نمود چندانی ندارد. آنها لنگر زمین و لنگر کشور ما بودند. آیا ممکن نیست که فرزندان رشید علامه حبیبی و علامه رشاد و کانون های فرهنگی ما، کار چاپ و تجدید جاپ آثار آنها را در دستور کار شان قرار بدهند و نگذارند که نام و خاطرهء آنها از صفحه روزگار زدوده شوند.
با تشکر از انجمن فرهنگی افغانهای مقیم مالمو که زود تر از دیگران این خدمت جلیل فرهنگی را رویدست گرفت.
هر خسی از رنگ و رفتاری بدین ره کی رسد
درد باید صبر سوز و مرد باید گامزن
هسته ها باید که تا یک پنبه دانه زآب و خاک
شاهدی راحله گردد تا شهیدی را کفن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یک عتیق اندر يمن
ماه ها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
صوفيی را خرقه گردد یا حماری را رسن
ساعتی بسیار می باید کشيدن انتظار
تا در جوف صدف، باران شود دُر عدن
قرنها باید که یک کودکی از لطف طبع
عالمی گویا شود یا فاضلی صاحب سخن


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 20.11.2016

د هغه ملي قهرمان او د خدای پاک د عزیز بنده، زویه فدا محمد خانه نومیر صاحب! د سلامت او خوش سفر هیله تاسو ګران ته کوم.
د ځوابیه ایمل نه مو منندوی یم.

بلی صاحبه، ما سره د رسمی ستړی بوختیا د درانه ورور زیرکیار صاحب هغه مضمون ما په دقت او امانت والي سره په دری ژبه ترجمه کړ، دا وړاندیز او آرزو د درانه افغان لیکوال او محقق استاذ کاظم صاحب له خواء ما قاصر ته وشوله. استاذ ویل دلته ډیر مهم او د اهمیت وړ تاریخي موضوعات ذکر شوي او د هغه افغانانو لپاره او نورو ځوانو محقیقنو لپاره، چې د پشتو سره مشکل لري، ډیره مهمه ده که دا مضمون و ودری ژبه هم واوړول شي.

دا ځکه د مننې وړ کار ماته نه ښکاري، چې دا زما یو ملي مسوولیت وه د هغه پاکبازو وطن دوستو افغانانو په مقابل کې، چی د لومړي او دوهم مشروطیت يه تشکل سره جرګه شوي ول، بیا یې یو مخلص او د لوړ شخصیت درلودونکی شهزاده مشهور په امان الله خان ځانته مشر ټاکلی وه. دوی نه په خلاصه د کلام کې نه په رویا او خیال پلو، بلکه د سر په بیه غوشتل، ګران افغانستان د تل لپاره د ملي مصیبتونو لکه کودتا ګانی او ملي ضد بغاوتونو په مقابل کی د تل لپاره وقایه کړي، مګر د انګریزي استعمار مکارتوب ته دوی بی وسه وه، لیکن د هغوی د پاک نیت قدر او قیمت باید مونږ وکړو. اوس د افغان رښتینو ملت پالو دغه تاریخي وظیفه ده، چې د هیواد رښتینی تاریخ حاضر نسل ته ور په ګوته کړي.
یوه اونی پخواء ما د درانه مظلوم شخصیت خالد صدیق صاحب زوی سره تماس وکړ او هغه ته می وویل، دغه د محترم زیرکیار صاحب د مضمون دری ترجمه پرنت کړه او خپل درانه پلار ته مو ورساوه، چې موضوعات یې خورا مهمه دي، هغه دا کار وکړ او پرون شپه خالد صدیق صاحب په خپله خانداني تواضع ماته فون وکړ او زیاد خوښ وه او دغه مضمون یې لوستلی وه او افسوس یې کاوه، چې دغه څو موضوعات خصوصاً د جرنیل یار محمد خان وزیری صاحب دغه لوی اخلاص د غازي امان الله خان په حق کې، ما باید پخپل دوهم کتاب کې راوستلي وای...!!. صدیق صاحب دا هم اضافه کړه، چې دغه د کابل د شاهی ارګ د فتحی موضوع د یار محمد خان په واسطه باید د هیواد د معارف په درسي نصاب کې شامله شي! ما ورته عرض وکړ، ستاسو دغه وړاندیز بالکل روا دئ، لیکن اوس خو دریمه سقاوي د افغانستان په اوسني حکومت کې د بهرنیانو په زور مسلطه ده او دا کار په راتلونکی کې د یوه افغان واقعاً ملي دولت دنده باید اووسي.

جناب نومیر صاحب! که تاسو د صدیق صاحب لیکلی کتاب « از خاطراتم، ۲۰۰۷ چاپ » ولری او وګوری، هلته هغه په ۹۸ -۱۰۱ مخونو کې (قصه فاروق جان تلګرافی) په تفصیل سره راوړې ده. دلته راغلي دي، چی کله شاهي ارګ د غله سقاو نه ونیول شو د صدیق صاحب د تره زوی فرقه مشر شیر محمد خان چرخي د کابل تلګراف خانی ته وردانګي او دغه فاروق جان ته وايي، چې ماته یو قلم او کاغذ راکړی، هغه ورته وایي آیا تاسو د امان الله خان کسان یاست؟ وایي هو! شیر محمد خان روم ته د غازي امان الله خان په نوم تلګراف صادروي او لیکي: « اعلیحضرت غازی! کابل فتح شد، مقام پادشاهي بار دیگر به شما مبارک باشد».

اوس تاسو محترم د خپل مرحوم پلار د خاطرو په رڼا که دغه موضوع د صدیق صاحب سره ارزیابی کړئ، چې کیدای شي ستاسو والد صاحب د کابل فاتح جرنیل یار محمد خان، شیر محمد خان ته دستور ورکړی وي، چې تلګراف خونی ته ورشي او مشر غازی خبر کړي...!!
« فرقه مشر شیر محمد خان د همدغه عمل په ګناه بیا د محمد نادر شاه له خوا بدون د محاکمی وژل او شهید شو، همدغه کتاب ۱۰۱ مخ».

په درنشت سره


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.11.2016

دروغ های شاخدار !

دریکی از سایت های جفنگ گویان که ادعا میکنند که شهید داود خان رئیس ضبط احوالات رژیم شاهی را خواسته وگفته بود که 5 میلیون افغانی برایت میدهم اکر کارمل و دوسه نفر دیکر را بدهی که در پارلمان<< گدودی >را باندازند .
بعد درجای دیگری ادعا دارند ومینویسند که که داودخان با کارمل ارتباط نزدیک داشت شما این نوشته هارا بخوانید بغیر از << جقنگ گوئی >> دیگر هیچ چیزنیست .


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 20.11.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير ‌‌‌‌‌‌ډير زړه ته را نږدې معزز او منلۍ ورور نوري صاحب ، سلامونه ، احترامات او نيکي هيلي مي قبول او منظور ولره ، درڅخه منون چي د استاد ‌‌‌‌‌‌ډاکټر ځيرکيار صاحب ليکنه دي په خوږه دري وژباړل . الله سبحان وتعالی دي اجر او پاداش درکړي . دارنکه ستاسو له لاري محترم دقلم خاوند خالد صديق صاحب ته سلامونه او احترامات وړاندي کوم . د کتاب په اړه بايد ووايم ، څرنګه چي دا ګړۍ زه په سفر کي يم ، انشاالله کله چي زه بيرته خپل ځائ ته وګرځيدم ، اولي کار به مي دا وي چي محترم خالد صديق صاحب ته زما د مرحوم پلار د خاطرو کتاب ور وليږم.روغ ، جوړ او په دارينو سورمخي او سرلوړي او بريالي ووسئ، والسلام علی الصاديقين والصالحين.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 20.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه نویسنده توانا محترم مومند صاحب .
وسعت نظر جناب عالی قابل قدر بوده خلاصه بعرض میرسد که کودتاییان تحت رهبری رهبر خرد مند خود در حمایت همه هم وطنان بل الخاصه اردوی فداکار کشور و همه دانشمندان و کسانی قرار داشتند که وطن خود را دوست داشته و در فکر آبادی و ارتقای آن بسویه کشور های منطقه و جهان بودند ، با تاسف آن طوریکه اهداف پلان گذاری شده با در نظر داشت سه اصل جمهوریت در نظر بود با بروز مشکلات عائده کدری و تشکیلاتی و عده ای از موانع دیگر و رخنه نمودن ای در تشکیلات آن نظام که با آن نظام از صمیم قلب هم عقیده نبودند ، عده ای محدود را از نظام ناراض ساخت که قابل درک است اما کودتا بر اساس ضرورت و شرائط زمان بخاطر تاسیس نظام جمهوریت در کشور لازم بود و باید گلیم نظام سلطنت از کشور چیده می شد و راه بخاطر ایجاد یک نظام معقول ودیموکراسی واقعی در کشور هموار می گردید که خوش بختانه موفقیت نصیب موسسین جمهوریت شد چنانچه شما متذکر شده اید بنده در سطح تصمیم گیری دولت نبودم خوش هستم که نبودم ولی نمی توانم از علاقه ایکه به شهید حمد داوود داشتم و دارم را منکر شوم و این را می دانم که ایشان از همه سیاست مداران قبل و بعد از خود خدمت گار ترین ، بزرگترین ، با وفا ترین ، و شجا ترین ، و با احساس ترین و متقی ترین آن بودند روح شان شاد و یاد شان گرامی باد .


اسم: رحيم اورياخيل   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 20.11.2016

فرهاد دريا او ټيم (او شاعر ليوال صاحب او مينه وال)،

موضوع: 'صاحبزاده' سندره* او د ليوال 'مكتبى'

دريا صاحب!
كه په بل ايډشن كى لاندى ٥ ټكي او يوه نيوكه په پام كى ونيسى سندره به دى نوره هم مسلكى شى:

ژرندګړى ( نه ژرنده ګړى) دا دى يوه؛
بله، بسلمان** ( نه مسلمان) يانى غلط مشهور؛
د 'مكتبى' اول تلفظ مو بى خونده كړى "مههههههههه كتبى" دوهم ځل سيي دى؛
'په دوبى كى مزدورى كا' ... لاس دى ښى خوا ته نيولى. مالومه نده ستا سندره څوك چيرته اورى! كه يى يو تن په آلمان كى اورى ستا اشاره دنمارك ته ده نه دوبى ته! خه به دا وى چى لاس سيخامخ ونيسى، دا دي ٤مه.
پينځمه دا، چى تقريبا ټول فزيكى حركات او تمثيل دى ٢ الى ٨ ثانيى د سندرى له ټكو نه مخكى دي. په طبى اصطلاح ته (هايپر اكټيو) يى يانى له وخت نه مخكى منډى وهى.

* مينه وال سندره يوتيوب كى كتلاى شي
** كليواله ژبه مسلمان ته 'بسلمان' وايى او همدا يى سيى تلفظ او د شاعر شعر كى همداسى راغلى. ستاسو بى اجازى، هغه هم غلط، تصرف ستاسى شخصيت او د شخصيت تر شا ستاسى (او ستاسى د مشاور ټيم) تفكر پوښتى. يانى، تاسى ممكن فكر وكړى چى اوريدونكي او مينه وال مو 'وريښم' نه تلي؟


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 19.11.2016

ګران او مشر وروه رحیم خان اوریاخیل صیبه! سلام علیکم.
تاسی پخپله وروستۍ لیکنه کی د خپل توضیح په خلال کی د ښاغلی استاد هاشمیان صاحب د نوم تر څنګ د ښاغلی استاد کاظم صاحب نوم هم په ګوته کړی دی.
زه ستاسی د توضیحاتو د محتوا په هکله کوم نظر نلرم خو دومره درته عرض کړم چه ښاغلی استاد کاظم صاحب تر اوسه په هیڅ کومې لیکنې کی داؤد خان ته حتی د نقل قول په ترڅ کې هم د " لیونی سردار " خطاب ندی کړی.تاسی شاید اشتباهاً د ښاغلی کاظم صاحب نوم لیکلی وی. په ډېره مینه.


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 19.11.2016

ګران او معزز افغان شخصیت فدا محمد نومیر صاحب، سلام او درنشت رسوم، هیله ده، چې هلته خیرت وي.
ضمناً زمونږ عزیز ګران لیکوال خالد صدیق صاحب آرزو لري ستاسو د قهرمان والد «د کابل فاتح جنرال یار محمد خان مرحوم» لیکلی د خاطرو کتاب تر لاسه کړي او هغه جناب په یوه موضوع کی خپله ملاحظه هم لرله. زه به دلته خپل ایمل پته ولیکم، که ستاسو موافقه وي، ما سره به رابطه وکړی.

mayaz33@hetnet.nl

په افغاني مینه او درنشت


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 19.11.2016

با عرض سلام.
جناب اقای لمر در نوشتۀ مؤرخ شانزدۀ اګست سال جاری راجع به اظهار نظر احمد شاملو در بارۀ حبیب اللّه خان کلکانی توضیحاتِ داده بود که البته جناب اقای سیستانی نیز در مقالۀ خود با این موضوع تماس ګرفته.
من بیست سال پیش در کتابخانۀ ملی شهر ما دنبال یک کتاب مورد نیازم بودم که چشمانم به کتاب کوچکِ که حاوی اشعار احمد شاملو بود، خورد. روی جلدش عکس شاملو چاپ شده بود. یکی نیم صفحۀ کتاب را مرور نمودم. ضمن احترام به هواداران شاملو، هم اشعارش و هم عکسش آشفته و برایم تهوع آور ګردید ، دوباره بر جایش ګذاشتم.
سؤالیکه در ذهن بنده راجع به نظر مثبتِ شاملو نسبت به کلکانی، ایجاد شده اینست که چطور ممکن است یک شخصِ مافوق لبرالیست و مافوق روشنفکر راجع به یک فرد مافوق سیاه اندیش همچو حبیب اللّه جان، نظر مثبت داشته باشد و اګر هم این امر حقیقت داشته باشد وای به حال کلکانی صاحب و هواداران فکری اش و وای به حال شاملو.
جالب است؛
چند سال پیش راجع به شاملو یک نوشتۀ خواندم که نویسندۀ آن یک مارکسیست آتشین بود.با اینکه شاملو مثل همین مارکسیست یک شخص منکر از معنویت و یک ماتریالیست تمام عیار بود ولی این مقاله نویسِ مارکسیست، شاملو را یک شخص مرموز که با دستګاه های سِری انګلیس ارتباط پنهانی داشت، متهم کرده بود و ضمناً ادعا داشت که درین مورد اسناد کافی نیز در دست دارد.
بګذریم ازین حرفها، مثلیکه ګپ به درازا کشیده شد؛
درین ده بیست سال اخیر بعضی از هموطنان عزیز ما در مورد تهاجم فرهنګی ایران بر کشور ما ابراز نګرانی نموده، البته بنده در جایګاهِ قرار ندارم که در مورد نګرانیهای اینها ابراز نظر کنم امّا اینقدر میتوانم عرض کنم:
ما دو تا مقوله داریم:
یکی تهاجم و دیګری رجوع ،
تهاجم فرهنګی ایران پیشینۀ تاریخی دارد، هم حاکمیت قبلی و هم حاکمیت فعلی و هم حاکمیت آینده متعهد به این امر میباشد.این یک اشتباه محض خواهد که اګر این مسئله را فقط در عملکرد حاکمیت فعلی ایران بررسی کنیم. نګاه کنید، تعدد و کیفیت برنامه های سمعی و بصری و نوشتاری ایکه در بیرون مرز ایران مشاهده میشود از قبیل رادیو تلویزیون های فارسی زبانِ معتبرِ مستقر در مغرب زمین ، سعی می کنند که فرهنګ فارسی خود را توسعه و ګسترش دهد حتی میکوشند که زبان فارسی را در برنامه های دری نیز به نوعِ تعبیه کند.بناً حلقاتِ بیرون از حاکمیت که اکثراً دشمن حاکمیت فعلی میباشند با کمک مادی و معنوی قدرت های غربی تلاش ګسترده در راستای تعمیق و ګسترش و ترویج زبان فارسی بخرچ داده تا بلکه بتوانند زبان دری را زیر تأثیر خود درآورد. اینکه درین راه تا چه اندازه مؤفق بوده و اینکه پاسدارانِ فرهنګ دری تا چه اندازه در جبهۀ مقاومت خود اُمید به پیروزی دارند و اینکه از کدام روش و امکانات بخاطر نګهداشتن فرهنګ خود کار ګرفته یا می ګیرند یا بګیرد، بنده زیاد نمیدانم و اینرا هم نمیدانم که آیا فلسفۀ " زور و زر و قدرت غالباً غالب میباشد " درین مورد صدق میکند یا نه ولی اینرا میدانم:
پیش از هفت ثور و حتی پیش از بیست و شش سرطان، یکی از پایګاه های فکری مبارزین ګوناګون ما همین کشور ایران بود. ګذشته از روابط تنګاتنګ دو دربار شاهی، البته مسکو و پیکن و دهلی و راولپندی و غرب در جای خودش، مکاتبِ ګوناګونِ فکری ایران نیز مایۀ الهامِ بعضی و یا بسیاری از روشنفکران اعم از مذهبی و غیر مذهبی و ضد مذهبی کشور ما بود. صادق هدایت، علی شریعتی، جلال آل احمد، شاملو، احمد کسروی، شجاع الدین شفا، نورالدین کیانوری، احسان طبری، و ده ها اشخاص و مکاتب فکری و مبارزاتی تأثیر ګذار فکری در ایران وجود داشت که هر مبارز فکری ما دنبال آیده آل خود می ګشتند و آثارش را مطالعه مینمود و به تفکر شان می ګرویدند.البته لازم به تذکر نیست که پشتون ترین طالب ها قبل ازینکه کتب عربی و مسلکی را جهت مُلا شدن بخوانند کتاب پنج کتاب که تخلیصِ بود از ګلستان سعدی، می خواندند. از اینجا بود که مقولۀ رجوع آهسته آهسته منجر به تهاجم ګردید.بعد از شش جدی مرز فکری و خاکی بین دو کشور ایران و افغانستان شکسته شد، بخصوص بعد از تسلط نیروهای مذهبی بر پیکر انقلاب ایران و راندنِ نیرو های چپ اعم از حزب توده و فدائیان خلق و مجاهدین خلق، شاهد ترددِ دو جانبۀ نیروهای مذهبی ازینطرف و نیروهای چپ بخصوص توده ای ها از آنطرف درین مرز مکسور بودیم. نیروهای به اصطلاح مجاهدین ازینطرف بخاطر تسلیح و تجهیز عقیدتی به آنطرف مرز تشریف بُردند و نیروهای حزب منحلۀ توده از آنطرف مرز بخاطر تجهیز فکری حزب خلق و پرچم باینطرف مرز تشریف آوردند.حضور صد ها فرد ورزیدۀ حزب توده در کنار پرچمی ها و خلقی ها شاهد این ادعا میباشد که البته بعد از اعدام ثور این نیروهای مارکسیستی به کمک سازمان ملل از کشور بحران زدۀ ما بیرون کشیده و روانۀ غرب شدند.
حضور دو میلیون افغان در ایران و بازګشت نیمی از آنها به کشور خود که طبیعتاً به میزان قابل توجه زیر تأثیر فرهنګ زبانی ایران قرار ګرفته از یک سو، چند دهه ګوش دادن به بی بی سی فارسی از سوی دیګر و الآن هم تمویل مادی و فرهنګی تلویزیون های افغانی که مقلد فرهنګ فارسی میباشند، دست بدست هم داده و مایۀ تشویش و نګرانی بعضی از هموطنان عزیز ما فراهم نموده.
آنچه که بیشتر باید مایۀ نګرانی باشد اینست که افغانستان نظر به این حالت شکننده، عُمق ستراتژیک قدرت های جهانی و منطقه ای شده و این فضای قمار آلود بیشتر در مسائل مذهبی تبلور یافته تا مؤلفه های فرهنګی.ایجاد مراکز مذهبی توسط ایران - عراق و همچنین کشور سعودی بخشِ ازین ستراتژی میباشد که اګر از تدبیر ملی و دسته جمعی کار نګرفته نشود احتمال این میرود که باز هم خون ما برای تأمین منافع بیګانګان بخصوص بیګانګان دوردست تضییع شود.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.11.2016

هم وطن گرانقدر جناب دگروال صاحب سعید
بعد از عرض مراتب سلام و احترام
من بطور چشم دید از وقایع سیاسی کشور، از زمان شاه محمود غازی تاامروز به اندازه ظرفیت درک سیاسی ام، مستشعرم.
جناب شما به حیث یک عضو کودتا ولو به هر سویه که بوده, مجبور و متعهد به منطق کودتا هستید و عدول از آن برای جناب شما و همه کودتا چیان، در حقیقت یک انتحار سیاسی است و من هیچگاه از جناب شما توقع ندارم، که با منطق مخالفت با کودتا، همنوایی کنید، اکیدا این حق مسلم شماست که به حیث یک عضو کودتای ماه سرطان، مادام الحیات به آن مؤتمن و وفادار باشید و من به اتکاء عقیده خلل نا پذیر شما در زمینه به شما تبریک میگویم، هم چنان ذوات محترم دیگری نیز هستند که پیوند عمیق و ژرف شخصی با سردار صاحب موصوف دارند، من به ایشان نیز به ارتباط ...... شان که طبق رسوم و تهذیب جامعه ما، نوعی مردانگی تلقی میشود نیز تبریک میگویم، زیرا من مردم .......... را میشناسم که در دوره شاه مرحوم که انسان ظالم نبود، مانند مگسان گرد شیرینی پرواز میکردند و امروز با کمال ............. به بد گویی میت ان شاه میپردازند، آنانیکه از برکت دوره شاه آدم شدند و در وقت شاه یا دست های شاه را میبوسیدند و یا حاظر بودند که دست های شاه را ببوسند،...........
من در دهه دیمکراسی مضامین شدید انتقادی بر اعمال حکومت نوشته ام، آنانیکه امروز شاه مرحوم را بی عرضه خطاب میکنند و طفلانه قانون اساسی دوره دهه دیموکراسی را بباد تمسخر میگیرند، شرافتمندانه نشان دهند که با استفاده از ازادی های کامل مطبوعاتی و وجود اخبار های شخصی در آن زمان چند مضمون و مقاله در قسمت کمبودی های قانون اساسی نوشته اند.
اینکه امروز یک عده بر سبیل تفنن و اقتضای مود روز، نه ایمان و اعتقاد، به دیمکراسی دهه دیمکراسی و قانون اساسی آن زمان که منبع الهام تمام قوانین اساسی بعدی است و شخص شاه، ................... چار زانو نشستن بعد از وقت است، ............ ......مسلک سیاسی.
دگروال صاحب محترم یک بار دیگر به یک مذهبه بودن شما به شما تبریک میگویم و ایمان تان را به معیار کلام: یکی جوی و یکی بین و یکی باش قابل قدر میدان،ولی من هم حق دارم نظریات خود را بدون ترس و به حکم وجدان خدمت هم وطنان خود به عرض برسانم، امیدوارم درین مورد مرا مورد ملامت و شماتت قرار ندهید.
خداوند همه ما را از مذهب منافقت و خصلت خبیث اقضأ پسندی و اقتضأ نویسی در امان نگه دارد.
لعنت بر انسان های منافق سیاسی و دو رویه
با عرض تشکر و امتنان
برادر مخلص تان داؤد
اغلاط نوشته مرا معفو فرمایید


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 19.11.2016

جناب بزرگوار ایاز نوری آزادی! با عرض سلامها و احترامات بی نهایت از الطاف و مهربانی تان نهایت ممنون و مشکورم. نهایت متاسف هستم که به زبان نهایت غنی و عالی، زبان ملی ما نتوانستم به حضور شما چند سطر بنویسم. حوادث سه و نیم دهه کشور و مجبوریت مهاجرت ها بما موقع نداد که در آمیزش بیشتر با مردم شجیع ونجیب خود بزبان نازنین پشتو هم صد در صد آشنا می شدم.گر چند در خواندن و شنیدن مشکلی ندارم ولی هم صحبت شدن افتخار بزرگی برایم میبود.به هر صورت مثل شهید تاج محمد بلوچ، بابا عبدالعزیز، خانواده شهید پرور چرخی،....دهها و صدها قربانی جنایت و بربریت خانواده نادر خان هستند که اگر عمر باقی بود این سلسله را دنبال خواهم نمود.بار دیگر از توجه تان سپاسگذارم.



اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.11.2016

منلی وطنوال محمد ایاز خان نوری صاحب
ښه چاری
اخلاقا ځان مکلف بولم چی ستاسی د پیرزوینی او نیک نیت نه د خپلو اوتو بوتو په ارتباط مننه وکړم او کور ودانی درته ووایم.
ګرانه روکیه! زموږ مدنی ژوند دوه اړخه لری:
لمړی: شخصی ژوند
دوهم: ټولنیز او د ټولنیز ژوند، تبلور چی هغی ته سیاسی ژوند وایی، یعنی هر وګړی د هغه د فطرت او خلقت په مقتضی، یو سیاسی مخلوق دی.
څرګنده ده چی زموږ د شخصی ژوند او ټولنیز ژوند په مینځ کی داسی اړیکی او ارتباطات شته چی د هغی نه انکار، د یوه عینی واقعیت نه، سترګی پټول دی، د مثال به توګه ځینی انسانی غوره صفات، زموږ د عنعناتو، روایاتو، ثقافت او کلتوری ممیزاتو او مشخصاتو په رڼا کی، زموږ د ټولنیز او سیاسی کرکتر سره نه، ځانله چی ارتباط نیسی بلکه د هغی په مقیاس او معیار انډول کیږی، د مثال په توګه فطری اخلاقی شجاعت او زړه ور توب، فطری صداقت او رشتین واله، انسانی عاطفه، سخاوت او د خپل مالی توان په حدود او ٍثغورو کی د خبلی ټولنی د بی وزلو سره مرسته او ښیګڼه، د حق نه دفاع کول، د دروغو او منافقت نه ځان زغورل او شخصی ګټو ته پر ټولنیز او ملی مصالحو ترجیح نه ورکول، البته دا زموږ، د ولسی تهذیب به رڼا کی د شخصی غوره اوصافو کړۍ خورا،اوږده ده ، خو زه صرف په بورتنۍ امثله باندی اکتفا کوم.
سره له پورتنی مثالونو او د شخص ژوند او سیاسی کرکتر نژدی اړیکو، با وجود، د ژوند د دوه اړخیز حقیقت نه یعنی شخصی او تولنیز ژوند د تفاوت او بیلتون نه سترګی غړول یه د ژوند د عینیت نه انکار وی، د بورتنی منطق به اساس، د یوه وګړی د شخصی ژوند اشتباهات او نیمګړتیاوی تر هغه ځایه چی د ټولنی د منافعو سره متصادم واقع نشی، قابل د اغماض او عفوی بلل کیږی، ولی به سیاسی ژوند کی سیاسی او ملی اشتباهات سیاسی غسل غواړی، چی البته په مشدده او جبران ناپذیرو حالاتو او ظروفو کی د سیاسی غسل امکانات زایل کیږی. لوی خدای دی زموږ وګړی او مشران د داسی مشدده سیاسی تخلفاتو د تکرار در تکرار د اشتباهاتو یا خیانتونو څخه وژغوری
ګرانه روکیه خدای دی موږ ته توفیق راکړی چی مخصوصا به تولنیزو او سیاسی چارو او نظر یاتو کی ځان د منافقت، بد نیت،کژاندیشی او بد سګالی، دروغ، کذب، ریا، ګروپی کاذبو احساساتو، خیانت، شخصی، عندی، ذاتی او انفسی تمایلاتو او سیاسی جبن او مصلحت نه په ملی مسایلو کی ځان وژغورو، آمین یا رب العالمین
خدایا چنان کن که پایان کار
تو خشنود باشی و ما رستګار
نوت: زما عمر په دری ژبو منطقو کی تیر شوی دی، هیله زما اشتباهاتو ته د اغماض به سترګه وګورۍ، مننه


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 19.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم محمد داود مومند .
با در نظر داشت تعهد که با جناب محترم مومند صاحب داشتم و دارم و به آن پاه بر جاه می باشم در این فرموده شان که در تبصره امروز خود نوشته اند ,, شاه و سردار داؤد هردو مانند بودنه های بگیل عقب نشینی کردند ،، بنده در مورد شاه اسبق کشور معروضه نداشته ایشان بابای عده ای بوده و از خود طرفداران دارند که حق آن هاست تا جواب بشما را بنویسند، بنده بصراحت عرض می نمایم که موقعیت شهید محمد داوود تا امان الله خان شاه مخلوع کشور نزد ملت افغانستان از زمین تا آسمان فاصله داشته و همه مردم کشور خدمات شهید محمد داوود را منحیث جنرال و حاکم اعلی مشرقی ، جنرال و والی ولایت کندهار وزیر وسفیر و دوباره وزیر و صدراعظم بچشم سر مشاهده و الی همین اکنون مردم کشور اعم از زن و مرد از صمیم قلب ایشان و کار های پر ثمر شان را تایید می نمایند و در آن برویت اکثریت هیچ شکی وجود نداشته و ندارد ولی هر زعیم و سیاست مدار از خود مخالفین می داشته باشد و مخالفینش حق دارند تا از زاویه دید خود نظریات خود را طرح نمایند ولی موافقینش می دانند و قضاوت آن ها ولی مهم قضاوت عامه مردم کشور است که تا همین اکنون هیچ رهبر و زعیم کشور مقام شائسته آن شخصیت بزرگوار شهید محمد داوودرا از خود کرده نتوانسته اند


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 19.11.2016

محترم افغان لیکوال او شخصیت داود مومند صاحب، سلامتی او درنشت تاسو ته رسوم.
ستاسو دغه په صراحت او د زړه له کومې لیکنی او خاطرې مو لکه یو ژوندی تاریخ او شننوونکی د قدر وړ او یو ملي غنیمت بولم. دا ممکنه نه ده او ضرور هم نه ده او حتی د حکیم خلقت رضایت نه وه، چې یو انسان د هغه بل سره سل په سلو کې موافق وي.

خدمت عرض شود که اگر ما خاندان نادر خان را از حق و زاویه محصل استقلال آن عقاب مغرور لیکن خون پر خون پر با مرمی های استعمارچیان انگلیس را از یخن ایشان کش کنیم، نه کدام شهید نادر خان ای وجود دارد، نه کدام شاه محمود ای صمیمی؟ نه کدام داود خان ای شهید و فاتح کابل؟ شاه ولی خان...!!
بیائید خوب دقیق شویم، این اعضای فامیل حاکم برای چه و روی کدام مقصد ملی؟ و شریفانه نزد آن شخصیت مظلوم اما قهرمان میرفتند، دروازه منزل ایشانرا تق تق میکردند!!
آیا سندی وجود دارد که یکی از اعضای خاندان حاکم آنوقت شاهی بگوید که در سالهای اخیر زندگی امان الله غازی که صحت او شان هم خوب نبود، ما برای ایشان گفتیم، بیا به وطن و سه وقت نان ترا ما از ملت افغانستان تقاضا میکنیم، بلکی نه، نه ګویند، یک منزل رهایشی را در یک جای برایت مهیا میکنیم، لیکن در کار پادشاهی ما مداخله نکن! اما شاه غازی رد کرده باشد. همین افتخار و ثواب اخروی را هم یکی از اعضای خاندان نصیب نشدند. میت بی روح او از برای خدا سه روز تمام!! در قصر «ام یک» دولتی دولت ایتالیا افتیده بود و شاه و صدراعظم ایشان خود را در چنین واقعه عظیم و مسوولیت تاریخی تاریخی بی تفاوت گرفته بودند، اگر به نظر من اگر پیشنهاد آن شمله دار غیرتمند خان غفار خان، شاه عربستان سعودی و حکومت ترکیه نمیبود، جسد آن عقاب مغرور در یک توته خاک کشور ایتالیا مدفون و گُم میگشت و روی خاک افغانستان را نمی دید.
من همین هفته گذشته به جناب خالد صدیق چرخی فون کرده و او گفت: من در جلال آباد هنگام تدفین شاه غازی حاضر بودم، نه اعلیحضرت و نه داود خان قدم رنجه کردند که آنجا بیایند، شاه ولیخان و سردار ولی آمده بودند.پیشنهاد، پدرم غلام صدیق خان بود که یکبار جنازه محصل استقلال در مرکز شهر کابل نزد ملت اش برده شود، لیکن شاه و خاندان از ترس کدام واقعه رد کردند.
بلی، مومند صاحب! «شاه و رهبر داود خان از سایه!! مشر غازی هراس داشتند، اینست عظمت خدا داد بیک بنده اش...

په درنشت سره


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 19.11.2016

یگانه رهبر کشور !

تمام رهبران وشاه هان سابق کشور علاقه داشتند که بصورت مجلل و با شکوه زندگی کنند در قصر های مجلل سامان ، وسایل فیشنی و قیمتی ، غدا های متنوع وهم چنان ساعات زیاد برای تفریح و دعوت ها، سفر های خارجی زیادش برای خوشگدرانی بخود اختصاص میدانند و همچنان جایداد های دولتی را در بهترین قسمت های شهر بخود و فامیل تفسیمات میکردند.

داود خان یگانه رهبری بود که بسیار ساده زندگی کرد در ریاست جمهوری خود درهمان خانه خود زندگی میکرد وازهمان موتر کهنه خود در وقت غیر رسمی استفاده کرد و معاش دولتی نگرفت جایدایکه که از کاکایش به میراث مانده بود قسمت زیادش را برای استفاده مردم قرار داد تفریح و خوشگذرانی اش دیدن پروژه ها بود. آدم عیاش نیود وعبادت خداوند را فراموش نمیکرد ساختمان هائیکه در وقت صدارت وجمهوریت ساخته شده بود زیاتر مورد استفاده عامه و ضرورت کشوربود ( نه ساختن قصرهای بیمورد) اوتوانست نهضت نسوان را یسیار موفقانه به عمل پیاده کند. با پلان های انکشاقی کشور به پیش میرفت برای اکثریت مردم کشور کار میکرد صد ها مشاور ، مصاحب وخوش نشین نداشت که امروز برایش مقاله های ستایشی بنویسد.تا روز کودتا 7 ثور در تمام کشور امنیت وآرامی بود و از کشور هم فرار نکرد و باشهامت به شهادت رسید. با احترام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.11.2016

شاه و رهبر« سردار داؤد خان » هردو از سایه غازی امان الله میترسیدند.
من چند روز قبل از محترم داکتر صاحب سعدالله غوثی التجا نمودم که خاطرات خود را در روم که به معیت سردار داؤد خان، آغه لاله شاه، به کشور ایتالیه رفته بود به ارتباط و ملاقات محتمل رهبر، با غازی امان الله به رشته تحریر آورده و همچو خاطرات نباید سر بسته از دار فانی، بمقام جاویدانی انتقال پیدا کند.
داکتر سعدالله غوثی یک دیپلمات مسلکی و در عین حال متخصص امور دیپلماسی و داکتر علم سیاست است.
از جانبی هم قرابت نزدیک به هردو فامیل غازی امان الله و فامیل ظاهر خان دارد وی داماد مرحوم کبیر سراج میباشد.
من فکر میکردم که اگر سردار صاحب محمد داؤد خان در روم به ملاقات غازی امان الله رفته باشد طبعا مسایلی در آن مذاکرات مطرح شده که از نگاه سیاسی ارزش تاریخی داشته و مردم و نسل موجوده از کیفیت همچو مذاکرات باید باخبر میگردید، مخصوصا که شاهد این مذاکرات یک دانشمند علوم سیاسی و آگاه از زبان دیپلوماسی یعنی داکتر صاحب غوثی است، به زبان روشنتر برای این طالب العلم، محتویات مذاکرات بین غازی امان الله، و سردار داؤد خان صدراعظم مقتدر کشور از نگاه منطق حیثیت جوهر را داشت و دیدار صرف تشریفاتی حیثیت عرض.
متأسفانه داکتر صاحب غوثی مانند یک عده ذوات دیگر به تکلیف مزمن محافظه کاری و جبن سیاسی دست بدامان بوده و نمی خواهند دینی که مردم افغانستان بر ایشان دارند به آن لبیک بگویند، به هر صورت داکتر صاحب غوثی یک انسان خوب وقابل قدر جامعه ماست و امیدوارم روزی حاظر شوند که کتاب خاطرات خود را به رشته تحریر کشیده که خدمت بزرگ شان به اولاد وطن خواهد بود، من برای داکتر غوثی عمر طولانی تر التجا میکنم.
اینکه پادشاه و داؤد خان باری بدیدن غازی امان الله به بهانه عیادت وغیره رفته باشند برای من به اندازه یک توت هم ارزش ندارد زیرا معیار قضاوت من، یک دیدار یا عیادت عادی و معمولی و تشریفاتی با غازی امان الله توسط زمامداران کشور نیست بلکه معیار قضاوت من، عمل کرد زمام داران کشور به ارتباط به خاک انداختن به تمام مفاخر و تاریخ درخشان غازی امان الله، در تاریخ کشور است، که این نامردی های شاه و داؤد ضرورت به توضیح ندارد.
خوب بخاطر دارم که در دوره صدارت داؤد خان فوتوی غازی امان الله در اخبار های دولتی چاپ شد و آوازه بود که غازی امان الله برای یک وقت مؤقت به کشور مألوف خود تشریف میأورند، اخبار های مذکور با چنان شور و هیجان از طرف مردم خریده شد که حکومت را مات و مبهوت ساخت و سردار و شاه با هم گفتند که اگر مردم سر دستیاب کردن عکس غازی امان الله اینقدر مسابقه دارند، اگر خود او اینجا بیاید گپ ما و بقای ما به کجا خواهد کشید، شاه و سردار داؤد هردو مانند بودنه های بگیل عقب نشینی کردند و غازی امان الله به امید دیار و یگانه ارزوی زندگیش که دیدار وطنش بود در دیار بیگانه جان داد و روی داؤد خان و شاه،هردو مانند ذغال سیاه شد و حتا به مردم شریف کابل اجازه داده نشد که مراتب ادب و احترام خود را در برابر جنازه آن راد مرد بزرگ تاریخ معاصر کشور به عمل آورند، حتا سردار داؤد حاظر نشد که افتخار معیت جنازه را تا جلال آباد داشته باشد، در ان صورت فخر افغان پاچا خانصاحب بزرگترین دوست غازی امان الله فرصت میافت که بر جنازه غازی امان الله صحبت میکرد. آن خیال پردازانیکه شخصیت داؤد خان را، با غازی امان الله همطراز میدانند مرا به یاد این وجیزه پر مغز می اندازد که: شتر در خواب بیند پنبه دانه.
هم چنان اگر این گپ را قبول کنیم که تمام کاروایی های اعضأ این خاندان، روی حیله و دروغ و مکر استوار باشد و شخص خوب درین خاندان وجود نداشت پس نمیتوان کار های اقتصادی دوره صدارت داؤد خان را از این کلیه مبرا سازیم زیرا آن کار های اقتصادی هم بخاطری بود که مردم انقلاب نکنند و قدرت اعضأ خاندان آل یحیی را سرنگون نسازند.
الحذر از فتنه ای کز خشم ملت گل کند
انقلاب خشن ملت انقلاب اکبر است


اسم: رحيم اورياخيل   محل سکونت: انكلستان    تاریخ: 19.11.2016

شاغلي پوهاند هاشميان، عبدالله كاظم (او نور مينه وال)،

'ليونى سردار' - د ناز نوم

په تيرو ليكنو كى مو د 'ليونى سردار' اول ويي په لغوى درى مانا پسي تللي يي چى درى ترجمه 'ديوانه' د چا ذهن ته [د على اباد ديوانه] ترا رازى چى په انكار، نيوكه او ترميم مو ځان اړ بللى.

'ليونى سردار' د پشتنى 'كليوالى' ولس سل منى كانى دى، يكى يو او مختص بالخاص نازنوم دى، تكرار نلرى. پشتنى فكر محمد داود خان د 'ليونى سردار' كود سره د وياړ او غرور ملى محراق او محراب منلى.

'ليونى سردار':
په پشتو كى د نازولى تولمنلى استعاره لرى، په درى كى يى نلرى؛
احمدشاه بابا په ٢٥ كلنى په 'بابا' كود ونازول شو خو درى ته يي د 'بابا' امپراطور استعاره نه انتقاليژى،
همداراز، ميرويس نيكه 'نيكه'. مراد استعاره ده، ګنى اول بابا نه وو دويم نيكه - د لمسيو چشتن په مانا.

ليونى د 'ديوانه' په مفهوم د 'سردار' له ويي سره په ټكر كى دى خو ليونى د 'ليونى' په استعارى د 'سردار' مكمل او ادنى صفتى استعاره يى 'تولمنلى' دى.

ليون تور: د كابل-كندهار لينى ترانسپورت، خوژ او استعارتا تشويقى نومونه
غلام سخى 'روغ ليونى': مل پاسوال! د روزكان امنيه قوماندان!!
او داسى نورى بيلګي

بله، په كليواله استعاره كله 'سپى' د انسان همسنګ بلل كيژى لكه "سپى او سړى" خو درى ترجمه يى "سګ" او استعاره يى چور بل شى ده.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.11.2016

استاد معظم و مبارز هاشمیان صاحب، اول به آرزوی سلامتی شما!

در یاداشت تحلیلی ۱۷ نومبر تان از (روشن ساختن موضوع دیدار مرحوم داود خان با محصل استقلال) توسط اینجانب یاد کرده و تشکر کرده اید، یک جهان ممنون شما استاد بزرګوار هستم. از قرائین بر آمد و می آید که خصوصاً با وقایع تاریخ معاصر کشور ما مداخلات شخصی و حکومتی صورت گرفته است و این رسالت ملی و تاریخی را دور زمان بالای افغانهای ملیګرا حواله کرد، با استفاده از موجودیت یا زنده بودن اولاد محصل استقلال و یا حاضر بودن خود شاهدخت ناجیه جان در روم و آمدن داود خان نزد اعلیحضرت غازی، مسله فوق وضاحت کامل پیدا کرد.

در همین جا جناب شما در باره صدراعظم شدن شاه محمود خان و پیش آمد صمیمی او مرحوم با مردم و ازان جمله مثال دست اول یعنی والد عالیقدر مغفور شما حاکم صاحب سید سرور خان صاحب را نگاشته اید که جالب است.
در ضمن با مطالعه روند تاریخی روش و سیاست خاندان به نظر من، نهایت مکار و جابر نادری عرض میدارم که این مصلحت خاندان بوده که فیصله کردند یا تصمیم گرفتند که اینک درین ۱۷ سال بعد از قتل نادر شاه دود را از استخوانهای خصوصاً افغانهای چیز فهم کشیدیم، چون دیگ بخار رو به انفلاق است، بیائید برای هاشم خان کفایت میکند و شاه محمود خان پیش شود که با رویه نرم مکارانه خویش نگذارد که دیگ بخار انفلاق کند و نه که این ارگ و این امتیاز های بزرگ مادی و معنوی ما که ما لایق اش نیستیم،به هوا پرتاب شود.
« پدر گرامی ام بدون اینکه احساساتی شود یا دست و یا پا خویش را بالا کند، با تحمل خدا داد خویش بمن میگفت: « ایاز بچیم! من با این با اعضای این خاندان از نزدیک مواجهه شدم و ایشانرا مطالعه کردم، خوب آدم در بین ایشان موجود نبوده و نیست. البته از بعضی کار کرد های اقتصادی محمد داود خان به خوبی یاد میکرد... .»

په احترام سره


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.11.2016

عزتمند لیکوال شاغلی احسان لمر صاحب!

ستاسو د وطنپالو لیکنو په تسلسل کې مې ستاسو وروستی لیکنه د ګران شخصیت «شهید تاج محمد خان بلوچ، 14 نومبر» تر عنوان لاندی ولوستله او نور هم هغه ملي شخصیت راته را معرفي شو. شهید بلوچ سره رشتیا هم دغه د سپه سالار محمد نادر خان د پټو ملي ضد د کارونو د لیکلي اسنادو شتون یا خبر لرل پخپله یو هغه ته یو د خطر څخه ډک موقف ورکاوه. دا چې د نادر شاه په شفاهي امر وژل کیدل د تاج محمد خان بلوچ پخپله د هغه عظمت او پاک شهادت تثبیتوي.
روح یې خوشال غواړم
ستاسو په قلم نور برکت

په درنشت سره


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.11.2016

نویسنده ومحقق ارجمند جناب لمر صاحب سلام!

تشکراز حسن نظرتان،در مورد مجموعه مقالات اخیرم! بدون تردید این مجموعه از مقالات محققانه ووطن دوستانه شما بهره برده است و چاشنی این بهره مندی را میتوان در مقالۀ دوم این مجموعه ملاحظه کرد.
من مقاله مورد بحث شمارا که ثابت کرده بود متن منسوب به احمدشاملو در وصف کلکانی از آن شاعر ایرانی نیست واز کسی بنام فرهاد است که هواداران پسرسقو آن را در سایتها ورسانه های جمعی بازتاب داده اند، یاد داشت کرده بودم ودر نظر داشتم در یکی از مقالاتم به آن استناد کنم و آن ادعا را تردید نمایم ولی چون در ضمن مطالب سایت همبستگی ،این موضوع نیز مطرح وگویا هدف برآورده شده بود ، تکرار آنرا لازم لازم ندانستم. یاد آوری اخیر تان را به حیث حسن تکرا در آخیر آن بخش ثبت میکنم.با احترام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 18.11.2016

محترم مومند صاحب سلام و تشکر از نظر نیک تان در مورد نام مستعار. پیشنهاد شما بسیار پر اهمیت است.
چندی قبل به شما وعده داده بودم که در آینده به شما چیزی خواهم نوشت. خوب شد که در جریان یک عدهء دیگر هم نظریت خویش را در مورد کلمات بی جاه، توهین آمیز و غیره در مقابل یکدیگر ابراز نموده و خواهش جلوگیری چنین وضع را نمودند و این باعث گردید که کار مرا کم ساختند و ضرورت به دلایل بی جای من درین مورد نیست، ولی یک قصه دارم که اگر به شما و بعضی دوستان نو باشد، خواهند خندید.:
زمانی که صبح برمیخواستم به چندین اخبار امریکا، چین روسیه، هند، آلمان و بریکس و غیره سر میزدم و در اخیر من به افغان جرمن آنلاین با خنده داخل میشدم و به خود میگفتم که باش که درین جا چه گپ هاست. خنده من برای اینکه:
گویند، زمانیکه امیر عبدالرحمن خان به سلطنت نشست، امر داد که برای ترمیمات وسایل حربی و تولید وسایل حربی فابریکه ای ساخته شود.
بعد از مدتی اطلاع گرفت که یکی از میخانک ها یا انجنیری یک توپ عجیب و غریبی را ساخته است. این شخص را نزد خود احضار نمود و پرسید که چه یک توپی را ساخته یی. انجنیر گفت بلی صاحب، یک توپی ساخته ام که از همین جا که فیر کنید عین لندن را میزنه.
آمیر امر کرد که در دامنهء کوهی ترتیبات بگیرند که این توپ را امتحان نماییم.
در روز موعود ترتیبات گرفته شد و توپ را آوردند و وقت آن رسید که امیر صاحب امر فیر آنرا بدهند. انجنیر را نزد خود خواست که در کنارش بنشیند و بعد از گرفتن اطمینان از انجنیر همه برخواستند و امیر صاحب امر فیر را داد.
همینکه توپ فیر شد ، خاکباد و غریو و واویلای برخواست. خاکباد که کم شد دیدند که توپ کفیده و چهار اطراف را پاشان ساخته و گلولهء توپ هم در همانجا افتاده است.
امیر صاحب با بسیار خون سردی به انجنیر نگریست و به او گفت: این چه توپی ساختی، انجنیر با دستو پاچگی ترسیدهجواب داد، امیر صایب درینجا که این حالت است خدا میداند که در لندن چه حالی خواهد بود.
من که هر صبح از اخبار های دیگر خلاص میشدم ، به افغان جرمن آنلاین که تو بگو و مه بگو را میدیدم که بین مردم و ذوات محترم جنگ و جدال روان است ، سخت میخندیدم که درین جا که این حال است، خدا داند که در کابل جان چه حالی خواهد بود.
ممکن به بضی ها شنیدن این قصه بار اول باشد، ولی شکر به آن که همه ما و شما درک نمودیم که ما همه باید با همدیگر یک مشت بسشته و به یکدیگر و نظریات همه به نظراحترام بنگریم .


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 18.11.2016

محترم عزتمنده کاسی صاحب انبار انبارمننه د تاسو بزرګواری څخه او اوس روحآ ارام شوم کور دی ودان او روغ او خوشحاله اوسی !!! تر څو چی منورین په صدق سره متحد نشی د افغانستان موضوع به نوره هم مغلقه شی بلی مونږ او تاسی افغان وروڼه باید هیڅ دوښمن ته د افغانانو د بی اتفاقی موقع ورنکړۍ شې ددی په هیله دتاسو محترم ته دورورګلوی ښه صحت او کامیابی غواړم !!!!

بلی شهید حاجی صاحب جنت خان د ما پلار تره زوی کیده او دا ځیږ او ایمانداره او صادق شخصیت د محترم قاتل ګلبدین له خوا لکه نوره شخصیتونه په شهادت ورسیده خدای پاک ئي سره د نورو شهیدانو جنتی کړی امین !!! لږه موده وروسته بیا د شهید حاجی صاحب په تور ګلبدین بندی کړ او د المان ، فرانسی او اطریش په کومک بیا ممکنه شوه چی دده دوزخی شخصی زندان څخه خلاص شی اما وروسته ئي په ډیره نامردی په بل شکل سره په شهادت ورساوه !!!

بلی شهید حاجی صاحب ډیر متدین او غریبانو سره ډیر کومکی وو ماته هغه په کابل کښي وویل چی ته د مرحوم ظاهرشاه لپاره عبث دی اور ته راغلۍ ئي دوی همیش د نورو فعالیتونو څخه غلطی استفادی کوی ما ورته وویل چی اوس بوډا شوۍ دی اود اوښکو سره ئي وعدی کړی دی چی د ملت وحدت او ازادی می ارمان دی او دتاسو همکاری ته ضرورت دی او وروسته دارمان رسیدو که مړ شم نو په ارام روح به له دی دونیا ولاړ شم اما متأ سفانه وروسته دشهید حاجی صاحب خبری صدق وکړ او ډالرو ته ئي بهتری ورکړه !

ددوکتور خلیلزاد په باره کښي :
بلی دوکتور خلیلزاد زه د ۱۹۸۱ کال راپدی خوا پيژنم هغه د ۱۹۸۲ څخه راپدی مسلسل پاکستان ته تګ او راتګ کاوه او د پاکستان ای اس ای سره ئي محکم اړیکی درلودل او ګډکار ئي سره کاوه اود نو موړی په وسیله ټول تنظیمونه باالخصوص د ګلبدین ګروپ په هره برخه کښي حمایه کیدل او د مهاجرینو اطفالو لپاره په زرهاو مدرسی د طالبانو شعار لاندی دده دپيشنهاد په اساس مینځته راغلی او نوموړی د اطفالو اینده تر پښو لاندی کړیدی او اوس کورکورانه د جنت تګ شعار لاندی هم افغانان وژنی او هم خپل ځانونه او ددوی وحشی عمل په خاطر خارجی اډی لا محکمی کیږی اودا طالبان اوس د پاکستان د استعمال اله هم ګرزیدلی دی !!! پاکستان ته مسلسل ملیونو ډالرونه اوس هم جریان لری او دا چی دوکتور خلیلزاد اوس په پاکستان تنقیدونه کوی دا خاص مصنوعی شکل لری او پاکستان به امریکا او انګلیس هیڅ وخت نه انزوا کړی او نه به ددوی په دوستی کښی کموالۍ راشی دا دمونږ خوش باوری او د نظریو ارتجاعی خصلت دی چی د دوکتور خلیلزاد داسی اظهارتو ته دامید سترګی کوو هغه یوازی او یوازی د سی ای ای پروګرامونو ته وفادار دی او د افغانستان ملت په فکر کښي نه پخوا وو اونه به وروسته صورت ومومی !!!

پاکستان د امریکا راتلونکیو پروګرامونو لپاره زیاتره مهموالۍ لری نسبت و افغانستان ته ددوی جداوالۍ غیر ممکن دی !!!

ماته دوستان وائي چی زه باید په میدی کښی ډیر اظهارات ونکړم ځکه مونږ افغانان د بزکشی لوبه جوړه وو اما دما امید دادی چی یو وخت به افغان منورین د افغان ملت تباهی مخ نیوی لپاره د مونږ هغه وخت بی سواده پلارونو اونیکونو اتحاد دوباره په صدق سره رامینځ ته شی !!!


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.11.2016

به اسمأ مبتذل مستعار باید خاتمه داده شود
بکار بردن نام مستعار در طول تاریخ ریشه های تاریخی دارد و ناشی از ترس فرمان روایان مستبد و حکومات ظالم و به استطلاح خدا ناترس بوده است که ضرورت به تفصیل ندارد، اما استعمال اسمأ مستعار در طول چند سال اخیر در این ویب سایت، وسیله هتک حرمت و بی آب ساختن جانب مقابل، که بعضا ناشی از بغض، عقده، و اختلاف کاملا شخصی بوده است.
خوش بختانه درین چند روز اخیر مجریان محترم این ویب سایت متوجه وظیفه مسلکی خود شده اند و تلاش دارند این ویب سایت را از لوث اهانت و تعرضات کاملا شخصی پاک سازند.
اما یک عده همکاران قلمی، در قسمت نشر مطالب در بخش تحلیل ها، کلید نشر مطالب شان را در دست دارند و این ذوات میتوانند بدون هرگونه سانسور گفتنی های خود را بدست نشر بسپارند و اداره محترم این ویب سایت را در برابر یک عمل انجام شده قرار بدهند، ناگفته نماند این اتهامات تا هنوز در قسمت تحلیل ها قابل ملاحظه است که ضرورت به بیان ندارد.
یکه عده نام های مستعار درین ویب سایت قرار ذیل است:
عین الدین راستگو
هیواد دوست
شلگری از مزار
کاکر از اروپا
احمد نعیم
و ده ها نام دیگر
من در گذشته برای مدتی به حساب هم رنگی با جماعت از نام مستعار عبدالله شکاک بر سبیل تفنن استفاده نمودم و هرگز به هتک حرمت کسی نپرداختم تا کسی بر من تعرض نکرد. و از طرفی هم اکثریت همکاران قلمی این ویب سایت با در نظر داشت سبک نوشته من میدانشتند که عبدالله شکاک کیست، چنانکه یکی از ذوات محترم تیلفونی بمن گفت تا زمانیکه سبک خود را تغییر ندهی همه میدانند که تو کیستی، چنانکه برادر محترم من دگروال صاحب سعیدباری بمن نوشت که ما میدانیم که تو که هستی.
به هر صورت وقت آن رسیده که با نام های مبتذل مستعار که مبین دو رویی و جبن و ترس اخلاقی ابراز نظر کننده است برای ابد خداحافظی گفته شود.
من از مجریان محترم این ویب سایت که میدانند مستعار نویسان این ویب سایت کیانند، التجا مینمایم که اعلام دارند که در آینده مطالب ارسالی تحت نام مستعار بدست نشر سپرده نمیشود و این یک تصمیم اصلاحی و انقلابی خواهد بود.
در اخیر باید به عرض برسانم که اگر در گذشته من تحت نام مستعار خود عبدالله شکاک کسی را اهانت کرده باشم جدا معذرت خواسته مرا معفو فرمایند.
با عرض حرمت


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 18.11.2016

ګران او دروند ورور غروال صیب، زما سلامونه هم ومنۍ، تاسو ته په درنه سترګه ګورم او تر هغه چه ژوند وی ماته یو دروند او با عزته شخصیت یاستۍ، مننه له تاسو نه چه هغې سهوی ته مو توجوه وشوه. زه یې منم چه یوه سهوه پیښه شوې وه، موږ او تاسې ورونه یاستو. نه پوهیږم چه شهید جنت خان غروال سره خپلوی لرۍ او که نه؟ دئ زما دوست او په گذرگاه کښې ګاوڼدیان وو او د ده په مسجد کښې مو مونزونه ادا کول.

او اوس احمد جان ته،زما با عزته او نازنین ورور احمد جانه، ستاسو له قلم او هیلې نه جار شم چه په مینځ کښی غواړۍ چه سوله راشی، د ستاسو په دروند شخصیت ویاړم او بیا هم مننه.
ومنۍ چه زه د سولې سړی یم، ستاسو خبرې ماته ډېر د ارزښت وړ دی. سلامت اوسۍ.

درناویو سره ګلونه تاسو دواړو ته


اسم: احمد   محل سکونت: المان    تاریخ: 18.11.2016

ښاغلی محترم کاسی صاحب!
سلامونه وړاندی کوم.
هم تاسی او هم ښاغلی غروال صاحب اصیل افغانان او پر وطن او خلکو مین اشخاص یاستی.
زه فکر نه کوم چه محترم غروال صاحب قصداً ستاسی نیک نوم غلط لیکلی وی بلکه سهواً ترې لیکل شویدی.پهر حال هیله ده چه تاسی پدې هکله منفی برداشت ونلری.
تاسی عملاً ثابته کړېده چه یو وطن پالونکی او انسان پالونکی شخص یاستی.
جوړ او خوښ او بریالی اوسی.


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 18.11.2016

جناب بزرگوار سیستانی صاحب! اجازه دهید بعد عرض سلام بهترین احتراماتم را به حضور شما تقدیم نمایم.
مجموعه نهایت پر محتوا و عالی شما ( سقوط دو استاد بلند آوازه در منجلاب خیانت) را مطالعه و نهایت استفاده را از آن نمودم.یک نکته را به حضور عرض نمایم که بار اول از این هیچمدان در تاریخ 10 اگست 2016 در سایت جهان شمول افغان جرمن مقالهء تحت عنوان « احمد شاملو در باره حبیب الله کلکانی هرگز چیزی ننوشته» با ذکر نام و تاریخ و محل چاپ کتاب آقای فرهاد ( آن کلکانی عیار بود نه دزد سر گردنه) و تحریف اول آن با تغیر بنام احمد شاملو در شماره اول سال سوم حمل ــ جوزا 1380 مجله آریانای برون مرزی، و سپس سپیده دم ارگان هواداران ح. د. خ. در خارج کشور مورخ 28.07.16 تحت عنوان ( رخداد های خونبار دو سده اخیر را چه نام گذاشت ...) بقلم آقای واحد فیضی نوشته بودم که نشریه نهایت زیبای همبستگی درست یک ماه بعد از مقاله من ( 29 سنبله 1395 ــ 19 سپتمبر 2016) « متن منسوب به احمد شاملو در وصف حبیب الله کلکانی جعلی است» بقلم آقای احمر را نشر نمودند. خواستم به حضور مبارک این نکته را عرض نمایم.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 18.11.2016

محترم کاسی صاحب ته سلام ، د ستاسو اعتراض پر ما باندی د عکاسی غلط نامه لیکلو کښی په ځای دی اودا غټه خطا له ما څخه شوې ده، له دی کبله دستاسو محترم غصی کیدو ته کاملآ پوهیږم ! خدای حاضر دی چی د لیکلو په وخت کښی دتاسو غلط نوم لیکل کیدو کښی د تاسو تحقیر په فکر کښی هیڅ نه وم اوددی اجازه به هیڅکله ځان ته ورنکړم چی تاسی محترم ته او یا بل افغان شعوری تحقیر کړم اوس دما څخه دا غټه اشتباه شوی ده اوددی د تاسو محترم څخه د زړه له کومی بخشنه غواړم او هیله ده چی چی تاسی محترم د اوږدو تجروبو درلودلو سره دما ددی غټی غلطی معذرت قبول کړی او زه به دتاسو دی بزرګواری څخه ډیر مدیون اوسم !!!!!


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.11.2016

با عرض سلام به محترم پوهاند صاحب هاشمیان!

1-اگر خلیلزاد دراجراات خود در روم یا درافغانستان اشتباهات کرده"

هرگاه اصل بالا را قبول کنیم این اشتباهات منجر به حالت فعلی و باحث خسارات زیاد مالی و جانی تا کنون شده است و حل قضیه افغانستان را مغلق ساخته است. جنگ، بی عدالتی، بی امنیتی، بیکاری، فساد اداری و غیره و غیره سر چشمه این اشتباهات میباشد.

2-" بوطن ومردم خود بسیار خوشبین بوده".

شاید اگر کم خوشبین می بود کم اشتباه می کرد.

"او به تکرار پاکستان را لانۀ تروریزم تعریف کرده"

یکی از اساس گذاران لانهء تروریزم در زمان جنگ سرد خودش بود. حالا که کنترول از دست رفته امید است تحت کنترول آورده شود.

"همین تپ وتلاش خلیلزاد ذهنیت امریکارا بمقابل پاکستان تغییرداده".

امریکایی ها داکتر خلیلزاد را استفاده کرده و یک چیزی ساخته نه بر عکس. در امریکا اساسات سیاست شان از تجربهء که من تا کنون حصول کرده ام زور گویی میباشد که توسط مهره های مختلف مثل دانه شطرنج در عمل پیاده می شود.

سوال این است که آیا داکتر خلیلزاد می تواند این سیاست امریکا را تغیر بدهد؟

و مواد خام صنایع مختلفه انرا مانند چینایی ها و هندی ها صلح امیز و به اساس فلسفه اقتصادی خود شان یعنی عرضه و تقاضادر بازار تجارت جهانی تنظیم کنند.

من که سویه این اروپایی ها و امریکایی را در سیاست جهانی از 5 قرن به این طرف تا امروز مطالعه کرده ام میگویم نی.

" واکنون خلیلزاد بطور یقین درحکومت جمهوریخواه سهم خواهد داشت ومساعی برحق او بضد لانۀ تروریزم پاکستان بسیار بنفع افغانستان تمام خواهد شد."

امید است حرف تان درست باشد و بر عکس آن نشود که پاکستان زیادتر بالای سیاست افغانستان با داخل شدن زلمی خلیلزاد بر ضد شان موضوع را مغلق نسازند.

فکر نمی کنم که چینل های پاکستان با امریکا و انگلستان انقدر ضعیف باشد که تصور میرود. تغیر ذهنیت به مفهم تغیر واقعیت نیست.

همه بوهم فرو رفته اند و آبی نیست
مگو که غطه زدن در سراب دشوار است

بیدل صاحب





اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 18.11.2016

دروند غروال صیبه، دا چه تاسی زما د کورنۍ نوم دوه وارې ( عکاسی ) لیکلئ دئ، داسې ښکاری چه د سپکاوی په ټوګه مو لیکلای. هغه کسان چه سپک تربیه شوی دی نورو ته په سپک نظر ګوری.
که چېرې د افغانستان په تاریخ او د پښتنو په تاریخ پوهېدلئ وائ، نو هرو مرو به تاسی (کاسی) لیکه او نه عکاسی. اروپایان، امریکایان، ایرانیان، روسان، حبیبی صیب او ډیر نور پوهان د خپلو تحقیقاتو په ترڅ، د کاسیانو په هکله یې څېړنې کړی دی او د دوی د ۴۰۰ کالونو د حکومت د دوره په بابل کښې کتابونه لیکلی دی.
وویاست، هر شئ مو چه په خوله کښې برابرېږی. زه چا ته کنځلې کولای نشم، غواړم چه خپل عزت وساتم. په عمر کښې ستاسو نه کم نه یم. او په درس، تحقیقات، اختراعات، کتاب لیکلو کښې هم له چا نه بیرته نه پاتې کیږم . خو زده مې نه ده چه په غلطه پښتو، دری انګریزی او المانی خان خرڅ کړم.ما هم دېر لیدلی دی، له خایینونه تر وطن پلورنکی، قاتلان، د سرچوک کسان، دروغجن، تهمتګران ( تورلګونکی)، بی شخصیت، پست او داسې نور هم، مګر ګټه به یې څه وی چه پخپل لیکونو کښې هره ورځ دا سپک کلمات ولیکم او یا په خوله یې یاد کړم؟.
زما خبرې تاسو سره دلته آخر ته ورسېد.


اسم: داکترسید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.11.2016

دانشمندان محترم استاد سیستانی صاحب و داود مومند صاحب

رساله ای بعنوان "" سقوط دو استاد بلند آوازه درمنجلاب خیانت "" بقلم استاد سیستانی صاحب را خواندم وآنرا شاهکاری یافتم مملو از واقعات مهم تاریخ معاصر افغانستان، خصوصا رویداد های دورۀ امانی و سقوی، که واقعبینانه بشیوۀ ژورنالستی و عام فهم نوشته شده - خواندن این رساله را بهمه علاقه مندان تاریخ یک دورۀ پرحادثۀ کشور سفارش میکنم وبا تقدیر از زحمات وخدمات استاد سیستانی ، طول عمرشانرا مسئلت مینمایم.

مقالۀ دیگر بعنوان "" پادشاه شاه محمودخان غازی رامجبور به استعفا ساخت "" بقلم مومند صاحب، واقعیت های مهم این رویداد را بطور کرونولوژیک ومسلسل ، وهم بسیار واقعبینانه ، نوشته، زیرا واقعات این دوره از زیر چشم من گذشته که اگر کمبودی میداشت به آن علاوه میکردم.

دردورۀ اعلحضرت شهید محمدنادرخان من طفل بودم، ولی بعدا دردورۀ استبداد محمدهاشم خان حتی از زبان مخالفا ن نادرخان میشنیدم که اورا شخص مدبر، آرزومند مردمداری و اصلاحات و ترقی میشناختند ومیگفتندکه اگر اوزنده میبود، هاشمخان را مانند برادرش بسفارت درخارج روان میکرد ودرافغانستان تحولات خوب وآرامی بوجود می آمد. اما با شهادت نادرخان، محمدهاشمخان حیات خودرا درخطرمیدید و هم بقای قدرت خود وسلطنت خاندان خودرا درکشت وخون وگیر وگرفت میدید، لهذا درمت 17 سال افغانستان را برای مردم آن بیک دوزخ تبدیل کرده بود.

آنچه آقای مومند راجع بشخصیت نیک و نیات نیک ومردمداری مرحوم سپه سالار شاه محمودخان نوشته، هر افغان که درآن دوره بسن بلوغ حیات داشته، اعتراف خواهدکردکه حکومت شاه محمودخان به تناسب 20 سال گذشته ، یک تحول عجیب و مثبت توام با خوشبینی و امیدواری را در ذهنیت وافکار مردم افغانستان بوجود آورد. ذهنیت عامه که سابق در ضرب المثل "دیوارهاموش دارند و موشها گوش دارند"، یعنی یک رژیم بیرحم و ضبط احوالاتی، تمثیل میشد، دفعتا به کنایه وطنز، حتی انتقاد آزاد دربین مردم ومحافل عامه، حتی درمطبوعات (خصوصا انیس و ژوندون درکابل)، تبدیل گردید. درماه چهارم یا پنجم درحدود 80 فیصد بندیان سیاسی آزاد شدند- صدراعظم شاه محمودخان برای جلب اعتماد مردم ازدلجویی، ترمیم وتواضع کار میگرفت، یک مثال آن ازینقراراست:

پدرم با شاه محمودخان از دورۀ امان الله خان شناخت داشت -سه یا چهارماه بعد ازتقررخود پدرم را بصدارت احضارکرد -وقتی پدرم باطاق کارش داخل شده بود، والاحضرت ازچوکی ومیزکارخود برخاسته چند قدم بجلو آمده با پدرم بغل کشی و روبوسی کرده بود - پدرم آنقدر خوش وراضی بود که نه تنها همه زجر دورۀ هاشمخان را فراموش کرده بود،بلکه میگفت اگر همه جایدادمراکه هاشمخان ضبط کرده بود بمن واپس میداد آنقدر خوش نمیشدم که ازین پیش آمد شریفانۀ صدراعظم شده بودم.

مناسبات دوبرادرسکه، مرحومین شاه ولیخان وشاه محمودخان، تا زمانیکه عبدالولی شاهدخت بلقیس رانگرفته بود، بسیار خوب وحسنه بود، چنانچه هنگامیکه شاه محمودخان برای تداوی مدت هفت ماه به امریکا ر فته بود، شاولیخان که درآنزمان سفیر پاریس بود بحیث کفیل صدراعظم درکابل کار میکرد. من درلندن بودم که کابینه تبدیل شد ومحمدداودخان بعوض شاه محمودخان بحیث صدراعظم مقرر گردید- اگرچه مناسبات دوبرادردرآنوقت خوب نبود، اما مرحوم شاه ولیخان از محمدداودخان وحکومت او چندان دل خوش نداشت ودرمجالس اداری هروقت که مرحوم پژواک ازمحمدداودخان وحکومتش تعریف میکرد، مرحوم سفیرشاه ولی خان میگفت :"خدا خیر افغانستان را پیش کند..." بهرحال، مقالۀ مومند صاحب گذشته ها راتداعی نمود.

بارتباط مقالۀ دیگر مومندصاحب که از احتمال تقرر آقای خلیلزاد درحکومت جدید امریکا پیش بینی کرده است -اگر یکعده هموطنان از خلیلزادواعمال گذشته او سرتکانی دارند - آقایان مومند وداکتر صاحب کاظم بخاطرخواهند داشت که منهم بالای مقالۀ معروف خلیلزاد بعنوان "قرطاس ابیض" درمجلۀ آئینه افغانستان بسیار انتقاد کرده بودم، و او ازمن آزرده شده بود، اما اگر خلیلزاد دراجراات خود در روم یا درافغانستان اشتباهات کرده، بوطن ومردم خود بسیار خوشبین بوده وهمین کتاب اخیر او وهم ملاقاتها ی او باحکومت دیموکرات امریکا وهم بیانات او درجراید و درسنای امریکا بضد پاکستان واینکه او بتکرار پاکستان را لانۀ تروریزم تعریف کرده، همین تپ وتلاش خلیلزاد ذهنیت امریکارا بمقابل پاکستان تغییرداده، واکنون خلیلزاد بطور یقین درحکومت جمهوریخواه سهم خواهد داشت ومساعی برحق او بضد لانۀ تروریزم پاکستان بسیار بنفع افغانستان تمام خواهد شد.

نکتۀ اخیر ازمقالۀ محترم نوری آزادی صاحب تشکر میکنم که از ملاقات مرحوم محمدداودخان با اعلحضرت غازی امان الله خان درخانه اش در روم وهم از دعوت اعلحضرت ظاهر شاه در رستورا ن روم ماراباخبر ساختند که قبلا هیچکس خبرنداشت، غیرازمحترم آقای عبدالله نوابی، و از یادداشت محترم نوابی صاحب نیز تشکر میکنم.
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 17 نوامبر 2016


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 18.11.2016

ګرانه عکاسی صیبه ، تشکر د تاسو معلومات څخه دا ماته څرګنده نه وه چی قاتل ، وطن فروش ، او چورکوونکی القاب د افغانستان تباه کوونکیو لپاره ښکنځل دی ! زه به د تاسو څخه ممنون شم که داسی اشخاصو لپاره مؤدبانه القاب راته په ګوته کړۍ شې!

ما د ۱۹۷۹ کال را پدی خوا په صداقت او د ډیرو خطرونو سره د افغان په حیث په فعالیت شروع کړی دا چی زه مستقیمآ په صحنه کښی داخل ووم او یم او ددی څخه د هغه وخت یرغل کوونکی اتحاد شوروی کاملآ خبر او همدارنګه اوسنی وخت کښی امریکا کاملآ اطلاع لری او دوی ته دوامدار په همدی الفا ظو ویل شوی لکه چی اوس دتنقید لاندی دی او اوس هم دوام لری ! په افسوس سره باید ووایم چی ځینی منورین دشف شف څخه کاراخلی او نه وائي چی په افغانستان د نړۍ دریم جنګ شروع دی او روسیه هم د مضری لوبی د داخلیدو لاری پیدا کولو هڅی کوی !

د امریکا راتلوونکی رئيس جمهور په ډاګه سره وویل چی دا تروریستی حلقی د امریکا له خوا راپیدا شوی نو باید په وضاحت سره وویل شې چی دافغانستان ملت هم دراپیداشوو ترورستانو په وسیله او هم په کابل کښی د محترمینو تنظیمونو ، محترمینو کمونستانو او محترمینو تربیه شوو ( امید دی چی دافغان جرمن په ارزو وی ) له خوا اساسی د تباهی سره مخامخ دی دنړۍ دریم جنګ شروع همدی ته وائي !

اسناد د ملت تباهی دی او یوازی د ځانو غولولو لپاره دی نقطو ته لاسونه اچول کیږی او بل زه په صحنه کښی شامل او په ۲۰۱۲ کښی هم په شمال د افغانستان کښی د وژلو څخه بچ شوم پس ګرانه عکاسی صیبه دما نوشتی د ځان خوشحال کولو لپاره ندی او نه زه دی ته ضرورت لرم !!!


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.11.2016

وزیران بیکاره ومصرف نکردن پول های باد آورده !
وزیر آب و برق بخاطری مصرف نه کردن زیاد تر از 50 فیصد از بودجه انکشافی وزارت توسط پارلمان استیضاح شد. باید متذکر شد که بودجه انکشافی مذکور 48 میلیون دالر است.
دروقت جمهوریت داود خان محترم خرم و آقای فروغ وزیر پلان و معین آن به دفتر ریاست جمهوری خواسته شدند که کار پروژه بند سلما چرا آغاز نمیشود . آنها گفنند که این یک پروژه بزرگ است که ما بودجه آنرا نداریم .رئیس جمهور پرسان کرد که چقدر پول ضرورت است گفته شد که در حدود 47 میلیون دالر .
آقای فروغ معین وزارت پلان ، گفتند که یک هفته بعد از دفتر ریاست جمهوری تیلفون آمد که شما به دفتر ریاست جمهوری بیائید آنجا رفتیم داود خان گفت همان پولی را که ضرورت داشتید عربستان سعودی آن 47 میلیون دالر را کمک مینماید. و معین وزارت آب وبرق بزودی آنجا رفته و قرداد آن امضا مینماید.
همان بود کار پروژه تا آخیر دوره جمهوریت در یک ونیم سال ، 25 فیصد کارش پیش رفته و تا 3-4 سال دیگر کارش انجام میشد. این بود یک مثال کوچک کار در زمان رژیم جمهوریت .
رژیم های وابسته با داشتن میلیون دالر بودجه <<باد آورده شده >> که برایشان تخصیص داده شده است آنرا مصرف کرده نمیتوانند. نه علاقمندی به کاراست نه ظرفیت ساخته میشود ونه وزیر کفایت کاری دارد. با احترام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 17.11.2016

ګران غروال صیبه سلامونه، په هر یو ملک کښې، په هره ټولنه کښې او حتی په یوې کورنۍ کښې هر ډول انسانان یا شریف او غیر شریف انسان وجود لری.
د پرچم او د خلق د قاتلینو نومونه په تلویزیونونو او رادیو ګانو کښې ووتل او اعلان شول. دغو ته اروپا په خپل لمن ګښې ځای ورکړی او سم صفا ژوند یې هم ور ته برابر کړای دی. داسې نور کسان هم شته چه په قدرت ناست دی.
ټوله دنیا ورته ګوری او عزت هم ورکاوی او ترې خپلې ګټې اخلی. موږ نه اوس بلکه شپیته کلونه مخ کښې په دې پوه شولو چه دا عدالت اجتماعی، دیموکراسی، او حقوق بشر او داسې نور کلمات ټول دروغ وو، دی او دروغونه به پاتې شی او له زرهاو کلونو نه را په دې خوا.
دا ټول، یوه جهانی معضله ده چه په کنځلو او سپکاوی یو ته یا بل ته، نشو کولای چه چا ته ګټه ورسوو، پرته له دې چه خپل ځان سپک کړو.
دا ښه عادت ندئ چه ټیټ الفاظ له خوله وباسو او خپل عصبانیت د ټیټو الفاظو په ذریعه وښیو او ځانونه خوشحاله کړو.
ټاسو نه هیله دا ده چه هغه اسناد چه په لاس کښې لرۍ، یو ښایسته او مفصل خط سره جهانی محکمې ته او ملل متحد ته واستوۍ، موږ به زرګون، امضاګانې پکشې ووهو، خو په اطمینان چه هیڅ ګته نه لری او کمې نتیجې ته نه شو رسیدلای ، ما پخپله ۱۳۵پاڼې چه ۸۴ یې دولتی ټاپه شوی اسناد دی، یوه بې څارې ادعایه د ملل متحد په لارښودنه، د حقوق بشر محکمې ته په ۲۰۰۹ کال واستاوو، څلور کاله وروسته بی له دلیل او برهان راته ولیکل شو چه: مسترد .
آو بلې خوا نه په مطبوعاتو کښې قوانین وضع دی چه د دغو مقرراتو په اساس نه شی کېدای چه خوله خلاصه کړو او هر چا ته کنځلې وکړو او یقین لرم چه افغان جرمن آنلاین هم د مطبوعاتو مقرراتو او اساساتو لاندې دئ او منلی یې دی. تاسې پخپله پوهېږئ چه موږ او تاسې د اروپا مقرراتو لاندې ژوند کوو.
همدا اوس په ټول جهان کښې یو لوی هرج او مرج او کړکیچن روان دئ چه حتی د دریمې نړیوالې جنګ خبرې ښکته او پورته کېږی.
که تاسې غواړئ، مهربانی وکړئ، ماته خپل ای میل پته راکړئ، یو هغه لیک می چه ۲۰۰۱ کال کښی د آلمان رییس جمهور یوهانس راو ته واستاوو، دده ځواب سره به تاسو ته واستوم، نو ډېر شیان او مسایل به تاسو ورور ته روښانه شی.ما سره درې سوه پاڼې ټاپه شوی اسناد شته، ټول یې رسمی، واالله چې څوک ورباندې اوبه هم نه غواړی چه وشیندی.
درناویو سره


اسم: عبدالواحد حيدرى    محل سکونت: سدني     تاریخ: 17.11.2016

محترم ورور داكتر غروال صاحب،
نن ورځ افغانان او افغانستان ستاسو په شان صادق او وطنپالو شخصيتونه ته دير ضرورت لرى. اميد لرم خپلو پاك او بى الا يشه نوشتو ته ادامه وركرى. مننه


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 17.11.2016

جناب عالیقدر دیپلومات ورزیده مجرب و وطندوست محترم بزرګوار اقای جمیلی صاحب !
از لطف و شفقت شما بزرګوار ممنونم من همیشه نوشته های پر مفهوم و عاری از عقده مندیها که شما تحریر میدارید همیشه از طی دل میخوانم و از خواندن ان مضامین و مقالات تان مستفید میشوم، خداوند به برکت کبریای بشما صحت و طول عمر عنایت فرماید.
اقای جمیلی صاحب . بودند دیپلوماتهایکه از خون مردم بیچاره برایشان زمینه کار در وزارت خارجه مهیا ګردیده بود، این نمک حرامان بخاطر اینکه باید از حیثیت ملی وطن دفاع میکردند برعکس این افراد ضعیف النفس بجای اینکه از منافع ملی کشور خود دفاع نماید بر عکس بر ضد دولت خود به اجنبیها جاسوسی میکردند. شرم به اینګونه مامورین وزارت خارجه ان وقت افغانستان.
اقای محترم جمیلی صاحب. شما یکی از مامورین افتخار افرین وزارت خارجه افغانستان بودید.
در هر کجا که هستیتد خوش خندان سرفراز و پرغرور باشید


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 16.11.2016

عجب د ما څخه د افغان جرمن د نظریاتو څیړنی غړی په کابل کښی دتنظیمونو او کمونستانو قاتلانو او تخریبکارو د محکمی سندونه غواړی او که راسره نه وی نو دا محترمین دما داسی الفاظو ته د سری چوک الفاظو په سترګه ګوری واقعآ چی ډیر افسوس دی! کرزای ځکه نوشته کوم چی ایرانی رژیم کرزی ته د کرزای نام لاندی د ایرو ډکی کڅوړی ورکولی او اوس هم دوام لری او د مداری لقب ځکه استعمال کیږی چی نوموړۍ په تخت امریکایانو کیناوه او اوس روسيی او چین سره سترګکونه کوی

او زل خلیلزاد ته ځکه خائين وایم چی نوموړی د پاکستان سی ای اي په کومک سربیره دتنظیمونو تربیه کولو او عرب شیخان راوستل او همدارنګه ړوند ملا عمر ئي را پیداکړ او د سلاحګانو جمع کولو ګروپ ئي له مینځه یووړ او طالبانو ته اونیکال مادی او اسلحی مرستی د زل خلیلزاد او کرزی په مشوره صورت موندلو !

دلته موضوع د پلویانو او یا ددوښمنی موضوع ندی مطرح دلته د ملت او د افغانستان استقلال موضوع مطرح دی ! نوره زیات بحث ته ضرورت نشته لطفآ د ما پرونۍ کومنت د نظر سنجی څخه لیری کړۍ او بس! نور خوښ او جوړ اوسۍ او بیا به له ما څخه تاسوته داسی کوڅی ټکی ددی ملی او صادقو اشخاصو په برخه کښي نوشته نشی او دتاسو ارامتیا لپاره بخشنه درڅخه غواړم چی پر داسی معززو کسانو داسی بی ځایه تهمتونه ر کیږی!!!!


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.11.2016

اسم:عبدالجلیل جمیلی: محل سکونت: کلیفورنیا امریکا: تاریخ 16.11.2016
برادر هموطن گرامی ام عبدالجلیل جمیلی مقیم امریکا!

احترام همیشه متقابل میباشد.

منظورم به صورت قطع از عکس شخص شما نبوده اید بلکه چون عکس را من برای اول در مقالهء نوشته شده شما مشاهده کرده ام نوشته ام از اینکه این عکس "زیبا!!" را ار طریق زحمت شما دیده توانسته ام تشکری کرده ام. چون من غیر از همین صفحه جرمن افغان به صفحات دیگر افغانی نمی روم تا همچو عکس را می دیدم.

منظورم از زیبایی عکس لحظهء که عکاس توانسته به سویهء نهایت تعقیر امیز سران کشور افغانستان را در مقابل انسانان مانند خود شان انقدر نوکر منش نشان بدهد است و بود.

اینکه شما انرا به خود کش نموده اید جلو انرا من گرفته نمی توانم و امید است حالا هدفم برایتان از زیبایی واضع شده باشد.

زیبایی عکس در باریکی که در آن وجود دارد میباشد.

من جمله زیر شما را در زیر عکس اساس قرار داده انر ا زیبا نوشته ام.
"دوستان با فضیلت و ارجمند! در جملهٔ دو سطری بالا جهانِ سر افگندگی نهفته است که در قدم اول خجالت و شرم ساری اش به داکتر دبل بنده رئیس اجرائیهٔ دولت نامتجانس و سپس به عطای بی نور هیچ مدان! میرسد.ولی همهٔ ما و شما هم به مفهوم نخورده از آشش کور میشویم از دودش بنام افغانیت بی داغ نمیمانیم!"

من خود را با جمله بالایی تان شریک دانسته زیبا نوشته ام.

1-"اینجانب هیچ مدان و مو سفید ۸۸ ساله نه نمایشی بوده ام و نه هستم و نه زیبای جوانان را دارم که قابل نمایش و توصیف باشد! لطفاً نوشته فوق را با عرایضم مقایسه کنید - که ده کجاست و درختها در کجا !؟!"

من هم تکرار می کنم که ده کجاست و درختها در کجا؟

2-"واما برای روشن شدن ذهنیت شما همین قدر مینوییسم که درین اواخریکه یکی از دوستان نهایت ارجمندم مرا مجبور ساخت که بعضی خاطرات و واقعیتهای جامعه خودی و روزگار بد چشم دید مستند دیروزی و امروزی ام را برای نشر به اختیار شان بگذارم".

هزار دفعه بگذارید تا در جاهای که ذهنیت همه تاریک است روشن شود نه تنها از من.

3-"و حال که ایشان بازهم مرا مجبور ساختند که چیزی بنویسم و هرو مرو باید فوتو و آدرس مکمل و سوانح زندگینامه ام را بدسترس شان قرار دهم و مجبوراً برای شان جواب مثبت دادمو فتوی را که در ۷۰ سالگی داستم تقدیم کردم که متأ سفانه امروز مورد استزای جناب شما قرار گرفت ."

اینکه شما نوشته مرا عوض تعریف از زحمت تان که کشیده اید و تشکری هم کرده ام "استزا" فکر نموده اید پرابلم خود تان است ، من در نوشته خود به صورت قطع خدا واحد وشاهد است که بر عکس انرا فکر کرده ام.

4-"بلی برادر جوانم !! شما حق دارید که بر موسفیدیکه با عصا و قد خمیده چند قدمی راه رفته میتواند - مغرورانه بگوید که کاکاجان چه گم کرده ای !!"

من جوان نیستم و مانند شما هم موی سفید دارم. طرز نوشته ام را نمی توانم تغیر بدهم اینکه شما انرا "مغرورانه" تصور کرده اید باز هم به من ارتباط ندارد من طرز فکر تان را تغیر داده نمی توانم و کاکا جان هم شما را خطاب نکرده ام و هم نه خواهم کرد. هر کس از خود شخصیت دارد. من دبل ع ع نیستم.

5-"اما عرض دوم و واقعیم ام بشما هموطن عزیز این است که باوجود سن ۸۸ سال - با لطف خداوند - نه عصا دارم و نه قد خمیده"

شکر! خدا کند من هم در این سن اینطور باشم اگر تا ان وقت زنده بودم.

6- "بلکه هرروز یک ساعت به کلب سپورت و هم یک ساعت با قامت رسا به پیاده گردی میروم وهم بیشتراز ۴ ساعتم را در پشت میز کمپیوتر - و کتاب خواندن و در کتابخانهٔ ملیکه بیشتر از میلیون کتاب دارد با بیشتر ...۳ کتاب فارسی - و محشور با اهل و بیتم".

من هم کم از شما در این ساحه نیستم. من یک کتاب دارم و انهم مغزم است که هر روز از طبعبت با تمام مظاهر آن به خصوص جامعه بشری و انسان های ان در آن درج نموده میروم.

7-" ماشاالله ۷ فرزند ۱۳ نواسه دارم و همه شان افغان بدیانت و با ایمان و زبان ملی ورد منزل شان!"

شکر! نصف کره زمین از نگاه سنم فرزندان بنده است و یک قسمت ان هم نواسه هایم.

8-"جناب الله محمد خان! برای تسکین خاطر تان خواهشم ارشما این اینست که لطفاً یک مرتبه به // آرشیف نویسندگان // همین سایت وزین بروید به عکس و سوانح و عناوین عدیدهٔ این بیچاره مراجعه کنید که به یقین خواهید یافت - که من خاکم که بودم"

من شما را وقت مطالعه کرده بودم که محبت امیز برای تان نوشته ام و شما انرا غلط تعبیر نموده اید.

9-"با دوعای خیر بشما"

از این جمله تان انقدر خوشم امد که هزار بار روی تان را می بوسم و نوشته ام را امید است شخصی فکر نکرده بلکه به من هم شخصیت قایل شوید تا از نوشته ام دفاع کنم.
خداوند شما را با جمله بالایی تان همیشه با اولاد های تان و نواسه های تان شاد و خرم داشته باشد.


هر انکس کو سری دارد به راهش
خدا داند مر او را در پناهش

شیخ فرید الدین عطار نیشاپوری


اسم: افغان جرمن آنلاین    محل سکونت: المان    تاریخ: 16.11.2016

غروال صیبه، هیله ده چه زموږ سلامونه ومنئ!
هغه ستاسو لیک چی نشر شوئ نه دئ، دي لپاره چه:
۱ : موږ ونشو کولای چه ستاسو په لیک کې اصلاحات راوړو
۲: هېح څوک دا حق نلری چه چاته کنځلې وکړی او یا د چا نوم سپکو کلماتو سره ګډ ولیکی یعنې (قاتل)، (جنایت کار)، (پست)، (دروغجن)، (خایین) او داسې نور کلمات چه د بازار او په اصطلاح د چوک چاپیر کلمات دی، داسې تورونه ورباندې ولګول شی، هو، که چېرې تاسې د کمې محکمې صادر شوی اسناد په لاس کې لرئ، نو موږ ته یې خپل ليکونو سره واستوۍ چه ستاسو لیک سره یې ګډ نشر کړو.
۳: موږ نه د چا پلویان یو او نه د چا دښمنان، موږ یواځې د افغانستان او د افغانستان د خلګو، د الله و تعالی په مرسته خدمتګاران یوو او بس.
۴: څه لږ او پاس درې اونۍ مخ کې فیصله وشوه چه هغه لیکونه چه پکشې یوه سپکه کلمه او یا کنځلې د چا به پته ولیکل شی موږ به یې یا سانسور کړو او یا یې نه نشروو.
درناویو سره

د نظریاتو دې څېړنې غړی


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.11.2016

آیا زموږ د ولس ملی ژبه تاجیکی ده؟
محترم وطنوال حفیظ الله خالد په خپله یوه لیکنه کی د « در راه بازګشت بوطن » تر عنوان لاندی د تاجکستان هیواد، زموږ د هیواد سره « هم زبان » ښودلی دی.
ایرانیان هم زموږ هیواد د ایران سره هم زبانه معرفی کوی، تر ځو وښایی چی زموږ کلتور، ثقافت او تاریخ د ایران له خیټی څخه سر چینه اخلی.
زموږ په هیواد کی دوه لویی ژبی چی اکثریتی افغانی « پښتو » او درباری دری ژبه دی د ملی او رسمی ژبو په حیث پیژندل کیږی، نوری لویی محلی ژبی ازبکی او ترکمنی ژبی دی.
نو د پورتنی واقعیتونو پر بنسټ زموږ هیواد د تاجکستان سره څنګه هم زبان کیدای شی؟
آیا محترم خالد صاحب ویلای شی چی څو فیصده د تاجاکستان ولس زموږ په اکثریتی ژبه چی همدا اوس خپل مطالب پری لیکم، خبری کولای شی؟
زه وایم دا فیصدی به صفر وی، نو که دا فیصدی صفر وی نو به کوم منطق زموږ ولس د تاجکستان د ولس سره هم زبانه بلل کیدای شی؟
د افغان ولس د بل هیڅ بهرنی ولس سره هم زبانه ندی.
بیندیش، بینداز


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنی - امریکا    تاریخ: 16.11.2016

برادر گرامی و محترمم آغای قاسم باز!
از لطف و مهربانی شما تشکر و هرانجه که از نظر شما و هموطنانم میگذرد، واقعیتهای چشمدید و مسایل امور همان خاک تودهٔ خود ماست که قسمت کلی آنرا مستنداً باخود دارم ولی با حضور خداوند افترا و تخریب و موارد ی شخص را در آن راه نمیدهم و سعی میکنم که از آداب و عفت قلم خارج نباشد . اما حاشیه رفتن از واقعیت هارا گناه و جبونی میشمارم. با سلام مجدد بشما . عبدالجلیل جمیلی


اسم: عبدالجلیل جمیلی    محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 16.11.2016

اسم: الله محمد محل سکونت: آلمان تاریخ: 11.11.2016

آغای جمیلی صاحب بعد از عرض سلام!

از عکس زیبای تان تشکر.

عکس سیاسی افغانستان هم جالب و هم به کشوری مانند افغانستان خجالت آور است.

اگر در همین لحظء که عکس کنده شده خوب دقت شود شخصیت واقعی فعلی افغانستان نمایان می گردد.

چون خط پرکار عمری شد که سر تا پا خمیم
ابتدای ما بفکر انتها افتاده است

حضرت بیدل
-----------------------------------------

برادر هموطن گرامی ام آغای الله محمد مقیم آلمان!
اینجانب هیچ مدان و مو سفید ۸۸ ساله نه نمایشی بوده ام و نه هستم و نه زیبای جوانان را دارم که قابل نمایش و توصیف باشد!
لطفاً نوشته فوق را با عرایضم مقایسه کنید - که ده کجاست و درختها در کجا !؟!

واما برای روشن شدن ذهنیت شما همین قدر مینوییسم که درین اواخریکه یکی از دوستان نهایت ارجمندم مرا مجبور ساخت که بعضی خاطرات و واقعیتهای جامعه خودی و روزگار بد چشم دید مستند دیروزی و امروزی ام را برای نشر به اختیار شان بگذارم - چون نه جبههٔ نداشته ام و نه دارم ونه پیوندی به این سو و آنطرف - با حضور خداوند و بدون کینهٔ شخصی - چند مطلبی را در حالی نوشته و به اختیار ناشران ارجمند گذاشتم - که بنا بر خاطرات روزگار بد جنگ تن به تن خودیهای گرانقدر منور!! قلم را شکستانده و به غربت کدهٔ خود خموشی اختیار کردم.
و حال که ایشان بازهم مرا مجبور ساختند که چیزی بنویسم و هرو مرو باید فوتو و آدرس مکمل و سوانح زندگینامه ام را بدسترس شان قرار دهم و مجبوراً برای شان جواب مثبت دادمو فتوی را که در ۷۰ سالگی داستم تقدیم کردم که متأ سفانه امروز مورد استزای جناب شما قرار گرفت .
بلی برادر جوانم !! شما حق دارید که بر موسفیدیکه با عصا و قد خمیده چند قدمی راه رفته میتواند - مغرورانه بگوید که کاکاجان چه گم کرده ای !!

اما عرض دوم و واقعیم ام بشما هموطن عزیز این است که باوجود سن ۸۸ سال - با لطف خداوند - نه عصا دارم و نه قد خمیده - بلکه هرروز یک ساعت به کلب سپورت و هم یک ساعت با قامت رسا به پیاده گردی میروم وهم بیشتراز ۴ ساعتم را در پشت میز کمپیوتر - و کتاب خواندن و در کتابخانهٔ ملیکه بیشتر از میلیون کتاب دارد با بیشتر ...۳ کتاب فارسی - و محشور با اهل و بیتم - ماشاالله ۷ فرزند ۱۳ نواسه دارم و همه شان افغان بدیانت و با ایمان و زبان ملی ورد منزل شان!

جناب الله محمد خان! برای تسکین خاطر تان خواهشم ارشما این اینست که لطفاً یک مرتبه به // آرشیف نویسندگان // همین سایت وزین بروید به عکس و سوانح و عناوین عدیدهٔ این بیچاره مراجعه کنید که به یقین خواهید یافت - که من خاکم که بودم . با دوعای خیر بشما


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 16.11.2016

محترم مومند صاحب !
امید است که مضمون ایکه درباره دیدار داود خان با شاه امان اله که دخترش آنرا تصدیق کرده است توجه شما و هاشمیان صاحب را جلب کرده باشد. ( که شما باور نداشتید)

در بارهء حالت اضطراری داکتر صمد حامد در کتاب خودش که درین اواخر چاپ شده است تذکر داده شده است .

وقتیکه امریکا و متحدینش در 15 سال با وجود مصرف 100 ها ملیارد دالر و حضور نظامی زیاد تر از 40 کشور ، امنیت به کشور آورده ننوانستند کدام پروژه اساسی بغیر از تکمیل قسمی بند سلما که در زمان داودخان پلان شده بود دیگر دست آورد دیده نمی شود .

بلی ! حیثیت امریکا ومتحدینش در افغانستان صدمه دیده است . امریکا وکشور های متحد آن وعده هائیکه که 15 سال پیش داده بودند عملی ساخته نتوانستند.

پلان های داود خان بود که وضع کشور را ار قرن 19 به قرن 20 تغیرداد. پیش از صدارت وی ده کیلومتر سرک قیرریزی نداشتیم از دیگر تسهیلات هیچ خبری نبود .

همان پلان و پروژه های دوره جمهوریت بود که با تطبیق آن ، کشور به سوی پییشرفت وترقی سوق داده میشد. و کار های زیادی در دوره 5 ساله جمهوریت انجام شد که تلوبزیون افغانستان آن دوره را دوره طلایی کشور نامید.

آقای مومند نظریات شما در مورد داود خان شباهت به پروپاگند های ای اس آی پاکستان در اوایل رژیم جمهوریت را دارد. بااحترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.11.2016

نه بدان شوری شور، نه بدین بی نمکی
ملاحظه میگردد که خوشبختانه درین چند روز اخیر، ذوات محترم مسؤل بر رسی مطالب ارسالی هم وطنان از خواب غفلت چندین ساله بیدار شده و در تلاش اند تا مطالب ارسالی را با پالیسی این ویب سایت که در قسمت فوقانی صفحه کمپیوتر در حال گردش و نوسان دایمی است، وفق بدهند که کار نهایت مستحسن و در خور ستایش است.
متأسفانه در طول سالیان متمادی به شکایات جدی و عدیده هم وطنان در زمینه کوچکترین توجهی به عمل نیامد و به گریه و ناله هم وطنان به شمول خودم که یکی از قربانیان این دشنام نثاری ها هستم ترتیب اثر داده نشد، ولی کار خوب و مثبت در هر حال و در هر زمان قابل ستایش است و میتوان غفلت های گذشته را در ورای جدیت های جدید و مثبت به طاق نسیان سپرد.
ولی آنچه مهم است، صلاحیت تشخیص میان توهین و انتقاد سالم است و نباید انتقاد سالم را با اهانت، به، اشتباه گرفت.
مثلا اگر من از مخاطب خود خواهش میکنم که « ادعای خود را با ارایه سند متکی ساخته و نباید صرف به گپ ها و آوازه های هوایی سر چوک متیقن بود» کدام اهانت شمرده نمیشود و نباید سانسور شود.
بخاطر دارم استاد گرانقدر داکتر صاحب هاشمیان در مجله انقلابی آیینه، بعضا مطالبی را به عنوان آوازه سر چوک کابل به نشر میسپردند که کدام قباحتی نداشت.
اگر یک شخص در زمینه خود سند ندارد باید ادعای خود را به آوازه سر چوک متکی سازد تا سخنش و ادعایش مورد اعتراض چشم های مردم شکاک قرار نگیرد.
تشکر و مننه


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.11.2016

هم وطن گرامی شاغلی عبدالله خان
جناب شما مدعی شده اید که داکتر صاحب حامد، در اخیر دوره دهه دیمکراسی پیشنهاد نمودند که باید حالت اظرار اعلان شود.
لطفاه توضیح فرمایید که:
یک: وظیفه و موقف رسمی داکتر صاحب حامد، در آن زمان چه بود؟
دو: لطفا توضیح نمایید که داکتر صاحب حامد همچو پیشنهاد مهم را در کدام اخبار دولتی یا اخبار شخصی به مقام سلطنت پیشنهاد نمود، لطفا نام اخبار را ذکر کنید تا ادعای تان منطقی و مستند باشد (.....................).
جناب شما در زمره پیشناد های معمول داهینه تان، پیشنهاد نموده اید که اکنون هم در کشور باید حالت اظطرار اعلان شود، نمیدانم حالت اظطرار چه درد سرطانی ای را مدوا خواهد کرد، که آن درد سرطانی ملی، بعد از حالت اظطرار مرفوع شده و ملت همای سعادت را در دام خود گیرد؟
طوریکه جناب شما خبر دارید کشور های حهان و در رأس اضلاع متحده صد ها ملیارد دالر در کشور ما مصرف نموده تا به جهان ثابت نمایند که از برکات مساعی سیاسی و معاونت های عظیم اقتصادی، افغانستان، اکنون صاحب یک نظام دیمکراتیک و آزاداست و ضرورت به پلان های اقتصادی دوره روابط شوروی و حتا ضرورت به وجودیت وزارت پلان ندارد، با اعلام پیشنهادی حالت اظطراری شما، در حقیقت پرستیژ و حیثیت غرب در زمینه به صفر تقرب خواهد نمود، لذا نسخه مجرب و اعجاز آمیز شما برای رفع این مشکل که هم حالت اظطرار اعلام گردد و هم حیثیت غرب صدمه نبیند چه خواهد بود؟
تشکر


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 14.11.2016

بحرانی شدن وضع کشور !

طوریکه دیده میشود وضع کشور روز بروز بطرف بحران میرود و بخصوص درین روز های اخیر استیضاع وزیران که یک قسمت زیادتر بودجه خود را مصرف نکردند و بعضی شان سلب صلاحیت از کار هایشان شده است .

در سال های اخیر دهه دیمکراسی که با مظاهرات و خرابی افتصاد کشور و تغیرات صدراعظم ها ها کشور به بحران میرفت داکتر صمد حامد (یکی ازمبتکرین قانون اساسی دهه دیموکراسی ) پیشنهاد حالت اضطراری در کشور گردیده بود تا کشور از بحران نجات تابد.

باید موقتآ پارلماتن کشور لغو و حالت اضطراری اعلان شود تا جلو این بحران گرفته شود و زمینه انتخابات << زود رس >> مهیا گردد. بااحترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.11.2016

آیا خلیل زاد مجدداً وایسرای افغانستان خواهد شد؟
بعد از سقوط رژیم کودتایی داوود خان، کشور به یک قمار خانه بزرگ جهانی و یا هم خدا نا خواسته به یک......خانه، بزرگترین مفسدان فی الارض والسمأ تبدیل شد.
یکی از ذواتی که در تباهی کشور ما، به نمایندگی جورج بوش، نقش اساسی داشت، خلیل زاد وابسته به حزب جمهوری خواه امریکاست.
خلیل زاد روابط نزدیک با دانولد ترمپ دارد چنانکه باری در یک محفل جریان مبارزات انتخابی، ترمپ توسط خلیل زاد به مجلس معرفی شد.
طبق پیشگویی بعضی منابع سیاسی و مطبوعاتی، خلیل زاد چانس احراز چوکی وزارت خارجه امریکا را دارد، که من شخصا با این پیشگویی نظر بدلایلی موافقت ندارم، ولی درین جای شکی نیست که خلیل زاد، در اداره ترمپ، حایز موقف سیاسی مؤثر خواهد بود.
دیروز یکی از دوستان در یک محفل خصوصی، اظهار داشت که خلیل زاد اکنون به اشتباهات عدیده گذشته خود ملتفت و از نظر سیاسی اکنون آدم شده است، الغیب و عندالله.
اما یگانه طرز دید مثبت در نظریات خلیل زاد، همانا درک مثبت خلیل زاد، در مورد ماهیت ، پاکستان به حیث یک دولت تروریست است که در گذشته، دولت امریکا آن را کاملا نادیده میگرفت.
خدایا چنان کن که پایان کار
تو خشنود باشی و افغانستان رستگار


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 14.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم دوکتور صاحب سید عبدالله کاظم
محترما : جواب نامه شما عنوان بنده را در همان روز نشر مقاله شما بسایت محترم افغان جرمن انلاین ارسال نموده بودم که نسبت تراکم کار نتوانسته اند آن را نشر فرمایند .
بنآ از موضوع بشما اطلاع داده شد تا مطمئن باشید بااحترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.11.2016

کاشکه "بنگو خان" خودش در همان چوکی می نشست


سواد شبستانم چسان روشن شود یارب
که چون طاءوس وحشت نیز میخواهد چراغانی

حضرت بیدل


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: بریتانیا    تاریخ: 12.11.2016

د کالیفورنیا د اوسیدونکی ښاغلی عبدالله د تبصرو په باره کې زه دا لاندی معلومات وړاندی کوم :
1- د اعلیحضرت ظاهر شاه د ډیموکراسۍ د دورې د صدراعظمانو په هکله دده تبصره د انصاف نه لیری ده. ډاکتر ظاهر د صدراعظم کیدو نه مخکې وزیر او وروسته د ملی شورا رئیس و او د مختلفو نظرونو سره سره د ظاهر شاه پالیسی جوړونکی او مامورین داسی نه وو چې «جو دو خر را تقسیم کرده نمیتوانست». دوی اکثره پاک او با کفایته خلک وو. دا هغه څه دی چې ما لیدلی دی. د ښاغلی شفثق په ارتباط باید وویل شي چې د بی بی سی سره په یوه مرکه کې ظاهر شاه شفیق خپل ډیر ښه صدراعظم معرفي کړ. تر دی چی ویی ویل چی د انګلستان په سفر کې چې شفیق کوم معلومات د بریتانیا صدراعظم ته د منځنی ختیځ په باره ورکړل او د وضعی تحلیل یی ورته یی وکړ هغه یی دومره د تاثیر لاندی راغلی وو چی ماته [ظاهر شاه] یی وویل چي «ددی وزیر خارجه مبارکی درته وایم». د ښاغلی شفیق به د ښه لباس سره مینه درلوده خو ټول هغه خلک چې دی یی د نژدی نه پیژانده په دی خبره متفق الرای دي چې هغه ډیر با ذکاوته او ذهین سړی و. د شاه بل صدراعظم هم میوندوال صاحب و چی هغه هم ډیر خوله ور او لایق انسان و. د داود خان د استعفی وروسته دی دوه صدراعظمانو د داود خان سره ډیر متفاوت اقتصادی او سیاسی نظریات درلودل. دوی دواړه د ازاد بازار پلویان وو خو میوندوال صاحب په ظاهر کې د «راه رشد غیر سرمایداری» شعار ورکاوه خو په واقعیت کې یی پلوی نه و. لویی دوپری په خپل کتاب د افغانستان تاریخ کې لیکي چې په یو سفارتی ضیافت کې د یو اروپایی هیواد سفیر د امریکا سفیر ته وویل چې اوس خو ستاسې سړی صدراعظم شو. شفیق صاحب چې کله صدراعظم شو د پلان پر ځای یی د ۱۵۰ پروژو اعلان وکړ. په راډیو کې اذان پیل او په ښاري بسونو کې د ښځو د پاره ځای بیل کړ. د یو زیات شمیرخلکو به دا خبری یادی وی. دا اقدامات ټول د داود خان د پالیسی سره متفاوت وو. د پلانکذاری سره امریکاییان اوس هم مخالف دي او پخوا هم و، تر دی چې کله چی رزمزفیلډ د بوش د دفاع وزیر شو نو خپلو مامورینو او منصبدارانو ته وویل چې د دومره پلانونو نه مو د کمونیزم بوی راځي. شفیق علنا د داود خان د نیمه سوسیالسټی اقتصادی نظام خلاف عمل وکړ. او د یو ښي لاسی اقتصادی – اجتماعی نظام بنسټ یی کیښود. په داسی حال کي چې ددې دوری دری نورو صدراعظمانو له دوی نه د مخکې نظام د تداوم طرفداران وو. ظدهر شاه هم ویل کیږی چې په تداوم (continuity)عقیده درلوده.
2- د ظاهر شاه د پاچا کیدو په باره کې د ښاغلي عبدالله توجه د عبدالحکیم خان وهاب هغه قلمی یاداشتونه ته جلبوم چې محترمی صالحه واصل واهب په افغان جرمن انلاین کی په ۲/۲/۲۰۱۶ خپاره کړی دي. دا ښاغلی هغه وخت په ارګ کې مامور و. یو پاراګراف یی داسې دی: «پسر محمد نادرشاه را همراه حضرت شوربازار فضل عمر جان در حالیکه بالاپوش فراخی در بر و دستار محمد نادرشاه را بسرش نهاده بودند بالای عساکر در چاونی خارج ارګ برده و اورا به عسکری به جای پدرش پادشاه معرفی و هم در داخل ارګ برای عساکر مذکور را جانشین پدر و پادشاه خواند...من درین فرصت.... حاضر و ناظر [این] ماجرای تاریخی بودم.»


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 11.11.2016

ظاهر شاه چه گونه به سلطنت رسید !

وقتیکه نادرخان بقتل رسید چون یک حادثه غیرمترفبه بود و نادرخان هم در باره جانشین خود کدام وصیت نه کرده بود لذا یک خلای قدرت محسوس میشد و برادران نادرشاه خود را مستحق کرسی شاهی میدانستند در همین وقت حاضر باشی بنام <<بنگو خان>> ظاهر شاه 19 ساله را به شانه انداخته ودر چوکی ایکه نادر خان در آن همیشه مینشست آنرا نشاند وگفت همین پادشاه ماست . << ظاهر شاه 40 سال پادشاه شد>>


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 11.11.2016

برادران نور چشم، هریک عبدالله خان و احمد نعیم خان
روغ و صحتمند باشید
...................
انچه شما بردران عزیز و محترم و وطن دوست، به عرایض من متوجه نشدید، نظری بود که اگر در زمره مشاوران .... سردار صاحب داؤد خان که یک شخصیت پر وزن وطن ما بود، اشخاصی پیدا میشد که به عوض انتخابات مبتذل و لویه جرگه ساختگی و کذایی که مردم صرف به روی سفارش های شخصی و ارتباطات با،اعضأ مهم حزب سردار صاحب، به آن راه میافتند، پلان انتخابات سری و مستقیم و سرتاسری کشور را مطرح و عملی میساختند، و از گفتار خنده آور « به یک شرط به یک شرط » جلوگیری میشد، و از یگانه پرنسیپ دیمکراتیک اصل انتخاب سری و مستقیم استفاده میشد، به عزت و وقار داؤد خان به حیث یک رییس جمهوری واقعی منتخب سراسر ملت افغان، می افزود، زیرا داؤد خان ببرک کارمل یا حامد کرزی یا بحران الدین نبود که به خدعه و فریب و حمایت چتر پاکستان و شوروی و اضلاع متحده به اریکه به اصطلاح ریاست جمهوری نشستند.
اگر سردار صاحب همکاران و مشاورینی مانند استاد پژواک، داکتر طبیبی، استاد محمد عزیز نعیم علی احمد خان پوپل ، داکتر صاحب حامد و امثال و اقران آن را در کنار خود میداشت و تنها به گپ های کودتا چیان گوش نمیداد، شاید وضع کشور به گونه دیگر میبود و آن شخصیت وطن دوست با خانواده بسیار نجیبش تباه نمیگردید.
جای تأسف است که سردار، حتا حاضر نبود به مشوره پسران برومندش مانند عمر جان و ویس جان که نجیب ترین انسان های روی زمین بودند گوش بدهد، ولی با کمال میل به گپ های یک کودتاچی که الف به جگر نداشت گوش دهد.
نتیجه تباهی کشور و شهادت خود سردار و اعضأ فامیل نجیبش بود، چیزی که نباید صورت میپذیرفت، داؤد خان بای زنده میماند.
از توضیحات مزید و تبصره به شعارهای تان، اجتناب نموده که مثنوی هفتاد من خواهد شد.
اما یکبار دیگر میگویم که داؤد خان نباید کشته میشد.
روغ و سلامت باشید.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.11.2016

آغای جمیلی صاحب بعد از عرض سلام!

از عکس زیبای تان تشکر.

عکس سیاسی افغانستان هم جالب و هم به کشوری مانند افغانستان خجالت آور است.

اگر در همین لحظء که عکس کنده شده خوب دقت شود شخصیت واقعی فعلی افغانستان نمایان می گردد.

چون خط پرکار عمری شد که سر تا پا خمیم
ابتدای ما بفکر انتها افتاده است

حضرت بیدل


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 11.11.2016

مومند صاحب !
از اشخاصیکه شما نام بردید که درساختن قانون اساسی <<دوره ده ساله دیموکراسی >> رول داشتند باید بحیث خائینین ملی که از شرایط کشور درک نداشتندد و آنرا تصویب کرده بودند باید اعدام میشدند زیرا آنها بودند زمینه فعالیت احزاب خلق ، پرچم ، شعله جاوید و گروپ های اخوانی را فراهم ساختند.
فکر میکنم احسان روستامل معین وزارت عدلیه در رژیم خون آشام کمونیست ها شد و روستا ترکی حامی طالبان نوکر آی اس آی .

اشخاصیکه گپ از دیموکراسی میزدند اصلآ خود شان به آن اعتفاد نداشتند مانند سردارولی ، رشتیا و برادرانشان و....!


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 11.11.2016

محترم مومند صاحب !

ماهمیشه نوشتیم که دوره دهه دیمکراسی برای کشور ما یک دوره مسخره بود که کشور را به قهقرا برد در 10 سال 5 صدراعظم تبدیل شد به نوشته خود شما دو صددراعظم ، داکتر یوسف خان و نوراحمد خان اعتمادی به سفارش داود خان صدراعظم شدند . آقای هاشم میوندوال توسط زهری که ار حامیان دوره دهه دیموکراسی ( آقای رشتیا ) به مریضی گرفتار شده بود که در زیاد تر از 3 سال صدراعظمیش زیاد به جان خود بود تا کدام کاری موثری برای ملت انجام دهد. آقای داکتر ظاهر به گفته عوام جو دو خر تقسیم کرده نمیتوانست و آقای شفیق هم زیادتر در << فیشن و درشن >>خود غرق بود.
همان بود کشور از نگاه افتصادی به قهقرا رفت و داکتر صمد حامد ( مغزمتفکرقانون اساسی ) گفت باید وضع اضطراری اعلان شود ( یعنی این دیموکراسی به ضرر کشور است )

داود خان هم میکفت باید اول شرایط برای پیاده کردن دیموکراسی مهیا گردد و اکثریت مردم تعلیم یافته وهم چنان برایشان درس وطنپرستی داده شود .

در مدت کوتاه 4 سال جمهوریت هم به آن شرایط برای مردم آماده شده نمیتوانست وتا حالی بعد از 40 سال هم آماده نشد. یباد داریم در انتخابات دوره دیمکراسی آقای میوندوال مقابل یک دکاندار بی سواد باخت .
به امید با سواد شد اکثریت مردم کشور با وطنپرستی و دیموکراسی واقعی .


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 11.11.2016

دوست گرامی و محترم عبدالله خان
زنده و سلامت باشید
به فرموده جناب داکتر صاحب کاظم که از گپ، گپ برمیخزد، شما در پیغام تان از داکتر بشیر جان وهاب زاده تذکر داده بودید، من بشیر جان وهاب زاده را توسط، برادر شان لطیف جان وهابرزاده که از زمره دوستان خوب من بودند، میشناختم، داکتر بشیر جان وهاب زاده از نگاه فهم حقوقی شان به پایه اشخاصی چون داکتر صاحب حامد، داکتر صاحب ولید حقوقی، داکتر صاحب قاسم فاضلی، داکتر صاحب احسان روستامل تره کی و داکتر صاحب عثمان روستار تره کی که همه در مقام اساتیذ بزرگ علم حقوق شمرده شده اند، قرار گرفته نمیتوانست ولی باز هم به حیث یک داکتر حقوق و تحصیل یافته آدم غنیمتی بودند.
لطیف جان وهاب زاده که در آنوقت مدیر تحریرات پوهنتون و یک انسان نهایت مهذب، شریف و نحیب به حساب میرفتند، به نمایندگی از طرف حزب سردار صاحب کاندید عضویت لویه جرگه بودند، گرچه من در حزب سردار صاحب عضویت نداشتم ولی خواستم در حوزه شیرشاه مینه که انتخابات در آنجا دایر میشد، اشتراک نموده و به نفع لطیف جان وهاب زاده، رأی بدهم.
محل انتخابات مسجد شیرشاه مینه بود که در جوار خانه من قرار داشت و به توجه شهید ملک خان آباد شده بود.
من همچو اتخابات مبتذل و تقلبی را در طول زندگانی خود ندیده بودم.
نه صندوق رأی دهی وجود داشت نه فورمه یا کارت های رأی دهی و نه یک هیأت مسلکی رأی شماری دیده میشد، یک نفر از دوستان لطیف جان او را به حیث یکی از کاندیدان معرفی نموده دست او را بالا کرد، درین گیر ودار بود که دفعتا یک غلغله بالا شد و چندین سرویس وزارت فواید عامه کنار مسجد توقف نمود و صدها نفر راکبین داخل مسجد شد، یک آدم بسیار چالاک،زرنگ و شارلتان که لباس وطنی پوشیده بود پیشاپیش این گروه رقص کنان داخل مسجد شد و مانند یک مداری کامل عیار به سادو گری و خواندن جملات مقفه شروع و خود را کاندید لویه جرگه حزب داؤد خان معرفی کرد، همه مردم به شمول لطیف جان وهاب زاده که یک انسان سنگین و متین است ، به حیرت فرو رفت و آوم چالاک با شمار انگشت نفر مؤظف برنده انتخابات اعلام گردید، سر انجام معلوم گردید که این آدم نماینده فایق بود. لطیف جان وهاب زاده شکر، زنده است و در آسترالیا تشریف دارند، اگر من خلاف گفته، باشم میتوانند به رد مشاهدات فوق الذکر من بپردازند. این بود یک مثال مبتذل ، خنده آور و کذایی از انتخابات دوره جمهوری کودتایی در کشور.
در مجلس لویه جرگه نیز وضع بدتر از آن بود زیرا مرحوم واصفی مانند یک جارچی، ده ها بار به تکرار اعلام داشت که رهبر یعنی سردار داؤد خان قطعا کاندید نیست ، ولی دیدیم داؤد خان کاندید شد، سوال درین جاست اگر سردار قبلا به واصفی گفته بود که او کاندید نیست و این حق را بمردم خود میسپارد، پس چرا کاندید شد واین حق را از مردم گرفت؟
و اگر سردار به واصفی همچو چیزی نگفته و او شایق بود که کاندید شود پس چرا مرحوم واصفی جار میزد و به کرات میگفت که رهبر قطعا کاندید نیست؟
دو: واصفی صاحب جار میزد که مردم از خارج تلار نیز حق دارند خود را کاندید نماید.
مگر واصفی نگفت که یک شخص بکدام ذریعه خود را از خارج تالار مثلااز بدخشان، نورستان، غور، میمنه و حتا از یک کیلومتری تالار و یا نزدیک تر از آن خود را کاندید کند؟
نه تنها در افغانستان بلکه در تارخ جهان شاید همچو مثال دعوت کاندید شدن محال تیر نشده باشد، در آن وقت حتا تیلفون مبایل هم وجود نداشت که کسی از خارج تالار تیلفون میکرد که جناب واصفی صاحب نام مرا در لیست کاندید کنندگان شامل کنید.
نمیدانم داؤد خان با تمام عظمت و نام و نشان ملی و جهانی خود چطور حاظر شد که به همچو انتخابات و لویه جرگه مبتذل و کذایی که یک عضو ان همان آرسن لوپن و مداری فایق وزیر فواید عامه بود تن در دهد.
من درین ویب سایت گپ های یک عده، شعار دوستان مسلکی را ملاحظه میکنم که انتخاب نادر خان را بعد از سرکوبی بغاوت سقوی که نهضت امانی را با خاک یکسان ساخت، و کشور در یک حالت بحرانی و وخیم قرار داشت ، سبکسرانه مورد اعتراض های مفت که با واقعیت های تلخ و دشوار آن زمان تطابق نداشت، قرار میدهد، که نه تنها دور از انصاف بلکه دور از منطق و واقعیت گرایی است، در حالیکه سردار داؤد خان صد سال بعد و تجربه خوب انتخابات دوره هفت شوری و انتخابات زلال دوره دهه دیمکراسی به استثنأ یکی دو مورد مشخص، به نحوی خود را در شرایط مطلق نورمال و امنیت سر تا سری در کشور و بدون کدام رقیب مقتدر و با نفوذ به نحو کاملا بی ضرورت و کذایی رییس جمهور اعلام کرد.
نمیدانم کدام آدم بیسواد مشوره همچو انتخابات کذایی و دروغین را به سردار داده بود.
به عقیده من سردار باید به انتخابات سری و مستقیم سراسری کشور مراجعه میکرد و به حیث یک رییس جمهور واقعی نه ساختگی، احراز مقام مینمود.
من باور کلی دارم در صورت انتخابات سری و مستقیم سر تا سری در کشور، داؤد خان برنده قطعی و بی رقیب بود، و اصلا ضرورتی به همچو ساخته کاری ها نبود.
فکر میکنم به هر اندازه که یک شخص بزرگ باشد اشتباهاتش نیز به همان پیمانه، عظیم و بزرگ خواهد بود.
برادر گل و محترم عبدالله خان! در اخیر از جناب تان تشکر میکنم که مرا ترغیب به نوشته تاریخ زنده کشور به ارتباط انتخابات و لویه جرگه داؤد خانی ساختید.
با عرض حرمت و تشکر مجدد


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 11.11.2016

در این یکی دو روز بسیار مقالات پر ارزش در سایت ملی افغان جرمن انلاین نشر ګردید که واقعآ از خواندن ان لذت چی که زیاد اموختم. نوشته پرمحتوا جناب داکتر صاحب کاظم در مورد برنده شدن حزب جمهوری خواهان امریکا، مقالات جناب عالیقدر جمیلی صاحب تحت عنوان ( از هر جا سخنی ) بسار جالب اموزنده و پر معلومات بود، همچنان مقاله اقای م نعیم بارز صاحب بنام ( یک صبح خوب ) اموزنده بود نظر عالمانه داکتر صاحب غروال که در دریچه نظر سنجی در مورد سیاست نو حکومت امریکا راجع به منطقه یعنی در کشورهای اسایی، خاور میانه و افغانستان بود بسیار عالی و واقعآ بسیار دلچسپ بود. همچنان نظر برادر بزرګوار جناب عباسی صاحب که مدعی ګردیده که موضوع تخریب منار نجات باید توسط یکی از ګردانندګان سایت افغان جرمن انلاین از محترم داکتر صاحب شرق تلیفونی پرسان شود بنظرم قابل قبولم نیست بخاطریکه شخص که از ګفتار داکتر صاحب شرق به اقای عباسی صاحب حکایت نموده شخص راوی به جناب اقای عباسی صاحب معلوم است. فلهذا این وظیفه شخص جناب اقای محترم عباسی صاحب است،تا در روشن نمودن این موضوع همکاری نماید، تا شخص راوی را معرفی نموده تا حقیقت تخریب منار نجات که چی وقت تخریب ګردیده معلوم شود. امید وارم عرایضم را جناب عباسی صاحب محترم سطحی نګیرد نام و نمره تلیفون اصلی راوی را معرفی نماید، تا مشکل همه رفع ګردد.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 10.11.2016

محترم مومند صاخب !

طوریکه یکی ار اشخاصی که در ساختن قانون اساسی جمهوریت نقش داشت داکتر وهابزاده معین وزارت اطلاعات و کلتور بودند که تحصیلات شان در فرانسه بوده واکثرمواد قانون اساسی جمهوریت از قانون اساسی فرانسه گرفته شده وباقی نظر به شرایط واوضاع کشور تدوین گردید و لذا اشخاصی دانشمندی مانند ضامن علی خان ودیگران نظریات شان از شرایط آنزمان در ساختن قانون اساسی جمهوری نقش بارز خود را داشته ( ضررور نیست همه قانوندان باشد). شاید داکتر صاحب کاظم در باره اشخاص دیگر که در ساختن قانون مذکور همکاری میکردند معلومات زیادتر داشته باشند .بااحترام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 10.11.2016

نازدانه ... او مغرور ترمپ د امریکا جمهوری ریاست سربیره دده .... او حتی ............. ! ولو چی د امریکا زهرناکه او .... سیاست ( دجارج بوش په ابتکار ) په افغانستان کښي دملت تباهی تهداب کیښوده شو اما داکافی نه وه حتی دا زهرناکه او ابلیسی سیاست ئي هم په عراق ، لیبیا ، سوریه او یمن کښي شروع کړ د... ترمپ راتګ سره به کورکورانه بمباردونه دشرابی جارج بوش وخت په شان به زور پيدا کړی او پوتین به ددی امکاناتو څخه فوقالعاده استفاده وکړی او امریکا به په اسیا کښي په اساسی دوښمن باندی بدله شی دا هدف هم روسیه ، چین او ایران لری !

د ملا عمر تر رهبری د طالبانو او القاعدی رامینځ ته کیدل او وروسته داعش او نوره ګروپونه روی کارکیدل هم علتونه درلودل ځکه امریکا او انګلیس مطمئن وو چی روسیه بیا د راپورته کیدو توان نلری اما اوس لیده کیږی چی پوتین نه غواړی چی په اسیا کښي ( دا جنګونه د خامو موادو او د خپلو تربیه شوو اشخاصو حاکمیت ساتلو په خاطر ) بی برخی پاتی شی لدی خاطره چین ، روسيی او ایران سره متحد شوی او اوس ترکیه او پاکستان هم هلی ځلی کوی چی پدی حلقه کښی ځانونه شامل کړی اما ددی امکانات ډیر کم لیده کیږې په هر صورت ...ترمپ به د پوتین له خوا داسی استعمال شی چی د امریکا ستر قدرت به په نړۍ کښي هم اقتصادی او هم سیاسی ضربو سره مخامخ شی او دا کار د .. ترمپ په وسیله ډیر ښه تر سره کیدای شې !

باوجودی چی امریکا د افغان ملت سره خیانت وکړ بیا هم د امریکا او غربی نړۍ دوستی دافغانستان لپاره مفیده ده پدی شرط چی امریکا افغان ملت سره صادقانه دوستی شروع کړی او ددی قاتلانو ، چورکوونکیو او تربیه شوو مزدورانو څخه لاس واخلی او یو بیطرفه ملی حکومت ته زمینه مساعده کړی او طالبانو ته حدود وټاکی اما د ...ترمپ په وسیله صورت نشی میندلای بلکه د امریکا سنا او شورا په وسیله دا ممکنه کیدای شې او ... ترمپ به بیا د روسيی ، چین او ایران له خوا استعمال نشی !!!!

دا باید وویل شی چی ایران د غلام په شان د پوتین شا ته روان دۍ !!!


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.11.2016

برادر گل عبدالله خان
شهید ضامن خان علی غرجی یکی از نزدیک ترین دوستان و حامیان بسیار نزدیک من در پوهنتون بودند، آدم خوش برخورد، مهربان، نظیف و همیشه تبسم بر لب داشتند.
او باری به محبی گفنه بود که من افتخار خواهم نمود که به حیث یک عضوی از قوم هزاره، به سر یک مومند از وظیفه خود استعأ بدهم.
شهید ضامن علی خان بسیار جوان، به شهادت رسید و خانم جوان و فرزندان برومندش را داغدار ساخت.خانم شان صبیه سناتور جاغوری بود.
ضامن علی خان مرحوم باری از من خواهش نمود که در خواست شمول حزب داؤد خان را به او بدهم که من محترمانه معذرت خواستم.
شهید ضامن علی خان داکتر لایق رشته نسایی بود و اشتراک موصوف در قسمت کار قانون اساسی صرف جنبه تشریفاتی داشت.
ضامن علی خان معاون اداری پوهنتون بود نه سرپرست ریاست پوهنتون.
طبق تعامل پوهنتونی، در غیاب رییس پوهنتون، همیشه معاون علمی پوهنتون، به حیث وکیل یا سرپرست کار میکند نه معاون اداری.
تشکر


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 09.11.2016

میگویند از "گپ، گپ می خیزد"
از توضیحات جناب داکتر صاحب نعیم اسد که مبتنی بر واقعیت است، تشکر و نیز توضیح جناب مومند صاحب که در زمینه روشنی بیشتر انداختند. قابل ذکر میدانم که دوست عزیز من مرحوم داکتر صاحب اشرفی به حیث معاون پوهنځی دچار چند اشتباه اداری شدند، ازجمله ارسال یک مکتوب به امضای خود به ریاست تشکیلات وزارت دفاع مبنی بر پوره شده دوره خدمت هفت ساله یک استاد سابقه آن پوهنځی جهت اخد سند معافیت از خدمت عسکری، درحالیکه استاد موصوف قبل از پوره شدن میعاد هفت ساله از بست استادی بیک مقام دیگر تبدیل شده بودند و مدت هفت ساله خدمت معلمی را پوره نکرده بودند. این موضوع وقتی ریاست تشکیلات وزارت دفاع بیشتر طالب معلومات شد، مشکلات را پدید آورد و چون مکتوب را معاون پوهنځی امضاء کرده بود، بدون آنکه صلاحیت داشته باشد، لذا قضیه جدی شد و اما داکتر محبی کوشید تا با تبدیلی داکتر اشرفی به مرکز پوهنتون او را از این معضله نجات دهد و قضیه را بدون سر و صدای مزید خاموش سازد که البته من هم به حیث رئیس پوهنځی با این اقدام موافق بودم. این بود توضیح که بطور ضمنی برای روشن شدن موضوع خدمت عرض گردید. روابط شخصی من با مرحوم داکتر اشرفی بعداً بسیار دوستانه بود و آخرین مکتوب او را که چند روز قبل از وفات خود در کانادا برایم روان کرده و نشانه از محبت شان به من بوده است، هنوزهم در اختیار دارم. ایشان شخص دانشمند و محترم بودند. خدای بزرگ او را غریق رحمت خود کناد.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 09.11.2016

شخصیت دانشمند و وطنپرست !

محترم ظامن علی خان سرپرست ریاست پوهنتون کابل یکی از شخصیت های دانسته و دانشمندی بودند که در ساختن قانون اساسی جمهوری افغانستان سهم فعال داشت و توسط حزب دیموکراتیک خلق افعانستان به شهادت رسید . روحش شاد باشد


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.11.2016

در تحریری ام عنوانی آقای دگروال خان آقاسعید بعضی غلطی تایپی رخ داده است. خاصتاً عوض شاهد شاعد آمده.از خوانندگان گرامی به این ارتباط محذرت می خواهم.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.11.2016

یک تصحیح کوچک
شاغلی اسد در مورد پوهاند محمد نعیم اشرفی نوشته اند که وی معاون اداری پوهنتون بود.
شاغلی اشرفی استاد فاکولته اقتصاد و هم در دوره ریاست جناب داکتر صاحب کاظم، معاون ریاست فاکولته اقتصاد بود، اگر اشتباه نکرده باشم داکتر صاحب کاظم، از طرز کار و برخورد شاغلی اشرفی سخت ناراضی بودند.
پوهاند اشرفی در دوره غلام صدیق محبی، به سمت مدیر عمومی اداری پوهنتون مقرر شد که یک کار احمقانه محبی بود، مدریت اداری پوهنتون، با مسلک و رشته و فهم و تجربه شاغلی اشرفی هیچ سر نمیخورد.
معاون اداری پوهنتون در آن زمان، شهید داکتر ضامن علی غرجی بود.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 09.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم محمد نعیم اسد .
مطلب منتشره شما را مطالعه از رهنمایی شما تشکر .


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.11.2016

کاسی صاحب محترم، نوشته اي شما مرا به ياد حديث شريف انداخت، كه حضرت رسول الله اكرم صلي الله عليه وسلم فرموده اند، كه: "حق بگویید كه حق گفتن اجل را نزدیک و رزق را دور نمیسازد۰"
بالاتر از قدرت الله سبحانه و تعالي ھیچ قدرتی وجود ندارد۰
در حفظ و امان الله تعالي باشيد.
والسلام


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.11.2016

جناب محترم دگر وال خان آقا سعید, سلام علیکم

به حیث شاعد عینی غرض معلومات شما بعرض می رسانم که با اعلام جمهوریت در افغانستان به سلسله تقرری های جدید در ادارات عمده دولتی، در پوهنتون کابل هم رئیس پوهنتون کابل، معاونین آن، رؤسای پوهنځی ها و معاونین آنها
کاملاً جدیداً انتصاب شدند. چنانچه به عوض مرحوم پوهاند دکتور جاوید ، آقای دکتور محمد حیدر استاد حقوق بحیث رئیس پوهنتون و به عوض مرحوم پوهاند دکتور سیدشریف شرف، مرحوم پوهنیار حفیظالله مرشدی، استاد پوهنځی اقتصاد به حیث رئیس این موسسه علمی مقرر شدند. مرحوم پوهاند محمد نعیم اشرفی هیچ وقت رئیس پوهنځی اقتصاد نبوده بلکه مدتی بحیت معاون این پوهنځی و مدتی به حیث معاون اداری پوهنتون کابل اجرای وظیفه نموده است. در این تقرری ها که در ابتدای رژم جمهورت به عمل آمده است، جناب دانشمند محترم دکتور کاظم نفوزی نداشته است. امید وارم که جناب دگروال صاحب این موضوع را در نوشته خویش در نظرگیرند.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 08.11.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم دوکتور سید عبدالله کاظم
مضمون امروز شما را مطالعه و بجواب آن قبلآ پرداخته ام و در قسمت پنجم که ادامه دارد بازهم خواهم پرداخت منتظر نشر آن باشید .
باید خاطر نشان کرد چون شما خارج از کشور تشریف داشتید از آن چه تشکیلات که دولت جمهوری دیموکراتیک افغانستان داشت معلومات ندارید ؟ چنانچه تشکیلات معلمین نظامی در تمام لیسه های مرکز و ولایات کشور را ملیشه سازی فکر کرده وبا این بهانه به تخریب شخصیت بنده متوصل شده و بسا سوالات دیگریکه خود می دانید که بی بنیاد هستند را طرح نموده اید بطور مثال کتاب ,, رازی راکه فائق افشاء نکرد ،، را نوشته اید که دوکتور صاحب شرق نوشته و بنام بنده بنشر سپاریده اند ؟ نفرمودید کتاب های دیگر راکه نوشته و به هم وطنان خود تقدیم نموده ام را نیز دوکتور صاحب نوشته اند ؟ حاجت به بیان نیست که همه می دانند که سبک نوشته هر نویسنده از دیگر فرق داشته کاشکه بنده به سطح دوکتور صاحب شرق نویسنده می بودم ، بخاطریکه کاملآ تشویش شما رفع شده باشد می نگارم که، اگر دوکتور صاحب قبول فرموده بتوانند به بنده افتخاری از این بیش نخواهد بود چه ایشان شخصیت دوم کودتای 26 سرطان هستند که بنده عضوه عادی آن بودم و به این فرموده شما که دوکتور شرق جیلانی باختری و دوکتور نعمت الله پژواک بالایم دست کشیده و به آن مناسبت قوماندان امنیه کاپیسا مقرر شده بودم را نیز با موضوع دسیسه سازی علیه پوهاند عبدالاحمد جاوید رئیس پوهنتون کابل و پوهاند اشرفی رئیس پوهنزی اقتصاد را نیز توضیح و تشریح کرده و پرده از موضوعات و روابط استخباراتی شما با وزیر مالیه دولت جمهوری و مسئول استخبارات آن دولت را نیز تذکر خواهم داد و به این فرموده شما هم جواب خواهم نوشت که محترم معتصم بالله خلیلی چطور و چرا بنده را بصفت قوماندان امنیه ولایت کاپیسا پیشنهاد نموده بودند .
گرچندیکه این موضوعاتیست که همه مردم ما خبر دارند و می دانند که بنده بر علاوه قوماندانی امنیه آن ولایت قوماندان گارنیزون کاپیسا که بست جنرالی داشت نیز بوده و مدتی رئیس نساجی گلبهار نیز بودم ، نفرمودید که در این بست ها کی بنده را مقرر نموده بود ؟ با درک سوالات بی مفهوم آن هم از زبان شخصیتیکه خود را عالم میداند ، به این نتیجه رسیدم که جز بی خبری چیزی بیش نبود و نیست اگر می دانستم به این اندازه بی معلومات هستید هیچ گاه خود را با شما در تبادله نامه ها مصروف نمی ساختم ولی خوبست سوالاتی را که شما طرح نموده اید شاید بخاطر خندیدن مردم باشد ؟ در آن صورت درست است .


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 08.11.2016

برادر عزیز و هموطن فرهیخته ام جلال صاحب، به من، هم خوشبختی و هم افتخار بخشیدید که ازین طریق با شخصیت شما آشنا و دوست میگردم.
در جواب سوال شما بزرگوار در مورد نوشتن کتابی، بلی از بسیار قدیم درین فکر بودم و هستم. از سال ۲۰۰۱ به این طرف تا یک سال قبل نوشته کرده نمیتوانستم، چه مرا استخبارات و دوکتران سویس میخواستند ذریعه ای یک ماده به نام ( لکتو گلوبلین ) به قتل برساند. هرچند یکی از دوستانم آقای داکتر کارلتن جانسن که مرا برادر خوانده است به من اطلاع داد که سویس را ترک کن، وی به من اپارتمانی در نصف خانهء خویش برای زیست من در شهر لینچبرگ در شرق امریکا جدا کرده بود، ولی من ضعف خود دانستم که از جنایت کاران گریز کنم. نوشته های به انگلیسی و آ لمانی دارم که قبل از آن به آدرس های ملل متحد، یک سلسله روسای جمهور کاپی ها ولی راسا به آقای راو رییس جمهور فقید آلمان نوشته بودم، که افشاهات جنایات سویس را در بر داشت، هیچ مکتوبم بدون یک جواب مقبول نمانده است. انگیزه ای دیگرش موضوع تحقیقی من بود که از سال ۱۹۷۳ در ممالک محتلف در مورد عضلات از نقطهء نظر فزیک میخانیک و داینمیک ( کنیتیک و کنیماتیک ) نموده بودم، سیمیناری در یونیورسیتی زیوریخ به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۱۹۹۹ دادم که برای دکتوران و پروفیسران طب کاملا مطالعه ای نو و بدون سابقه بود که بالای ۵۳ هزار تیسز ها از سال ۱۹۵۲ خط بطلان کشیده بودم، به شمول تیسز ببرک برادر زاده ام در همین سال، نظر به گفتهء وی. کتابی که در مورد نوشته بودم، تنظیم یا ادت با اصلاح نمودن انگسی اش را داکتر جانسن در امریکا توسط دو داکتر طب از جملهء رفقایش، خودش داکتر روحیات است، تکمکیل نموده بود. با آن که در انگلستان از طریق یک دوست دیگرم داکترغفور کاسی که از کاسیان شهر کویته است، یک مطبعه حاضر شده بود که نشرش کند، همینکه در میدان هوایی لندن مرا با خود گرفت، نوید داد که به وی اطلاع داده اند که از نشر کتاب منصرف شدند. هردو فهمیدیم که استخبارات کار خود را کرده است. باور کنید که تا امروز و هر روز بیشتر استخبارات اروبا و غرب پروباگند های بر علیه من پخش میکنند که غیر قابل باور است ولی من ترسی ندارم. به استشاره و کمک ملل متحد سویس را به محکمهء حقوق بشر کشانیدم، نوشتن صورت دعوایم اقلا یک و نیم سال طول کشید، همه مستند، تا توانستم انرا تکمیل کنم. این داستان بسیار طولانی است و با معذرت که به شما دوست و برادر عزیزم درد سر است، ولی درین دو سه روز نتوانستم جواب کوتاه بیابم و به شما بزرگوار تقدیم نمایم. راستی باید بگویم که در اروپا خصوصا سویس جنایت کار، یک خارجی حق ندارد که ادم باشد، نباید عقل و فهم و دانش داشته باشد، خارجی باید احمق باشد، دزد باشد، رهزن باشد حیوان و خوک باشد و درین سالهای اخیر باید تروریست باشد، اینست نظر جنایت کاران و قاتلین غرب. به یادم آمد که شخصی به نام « هون » به تاریخ ۰۱ ۰۶ ۲۰۰۱ مرا دعوت نمود، وعدهء کار درسی در کورس های شفاخانهء یونیورسیتی زیوریخ، نشر کتابم و غیره را داد به شرط آنکه نوشتن و زبانم را باید بند کنم. موافقه نکردم. هم خودم وهم بعضی ها به من بعدا فهماندند که نفر قوی استخبارات بود. سندش در دستم است. به هر صورت این موضوعات را که همه مستند است در اخیرنوشته ام، پروگرام کندم مقابل کار ذره ذره خواهم نوشت. قراریکه شما بزرگوار از نوشتن کتاب یاد آوری کردید، چندین سال قبل یک دوست دیگر امریکایی ام نیز این خواهش را از من نمود که نباید واقعات و اندوخته هایم را با خود به گور ببرم. بلی به انگلیسی چیزی شروع کرده ام و دوام دارد ولی تنها ۱۲ صفحه در ابتدایش هستم. من نمیخواهم تخیلی بنویسم، انچه نوشته ام و می نویسم مستند است.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 08.11.2016

هموطنان محترم ! دوسه روز دوراز کامپیوترودربستر بودم، امروز متوجه شدم که سه ضمیمه درمقالۀ من بعنوان "توضیحاتی پیرامون مسایل مطروحۀ آقای قاسم باز" نشرنشده است. چون آن اسناد ارزش تاریخی 80 ساله دارند، امروزتقاضای نشرآنهاراکردم که اکنون در قسمت اخیر مقاله نشرشده اند. اگرچه آن مقالۀ من ازستون عاجل پایان رفته و در فهرست عمومی قرارگرفته، اما کسانیکه بواقعات 80 سال قبل درولاینت جلال آباد علاقمند باشند، میتوانند آن سه ضمیمه را دراخیر آن مقاله بخوانند. باعرض سلام واحترام - سیدخلیل الله هاشمیان - مورخ دوشنبه 7 نوامبر 2016
مکرر اینکه بقرارمشاهدات من از انتخابات امریکا، درانتخابات فردا 8 نوامبر هیلری کلنتن با یک فیصدی درحدود 9 فیصد برنده خواهد شد. البته مشاهدات من ناشی از طرز دید یک انسان است که خالی از اشتباه بوده نمیتواند . هاشمیان


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 07.11.2016

بیرق و سمبول نشان جمهوریت !

طوریکه قبلا نوشتم یک تعداد افغانهای برجسته مانند استاد پژواک ، علامه ارشاد، استاد برشنا و استاد بینوا با رژیم جمهوری همکاری میکردند . مجسمه ساز بزرگ کشور استاد حیدرزاد و استاد کهزاد در طرح و دیزاین بیرق جمهوری همکاری نمودند و بیرق که قبلآ به صورت عمودی ( رنگ سیاه ، سرخ سیز) آن مساوی بود آنرا به همان رنگ ها یصورت موازی و سایز های مختلف دیزاین کردند و در نشان جمهوری عقابی که در قلب آن ، محراب مسجد گنجانیده شده بود.

در حقیقت یک بیرق بسیارزیبا و قشنگ طرح شده بود . روح آن دانشمدان شاد و برای استاد حیدرزاد و محترم کهزاد عمرطولانی با صحتمندی آرزو میکنم .


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.11.2016

گرامی، محترم عبدالله خان
زنده و سلامت باشید
از توضیح تان در مورد روان فرهادی (...) ....متشکرم، من روان فرهادی را باافکار ستمی اش به تمام معنی میشناسم، سی وپنج سال قبل یک انسان منور وملی گرا به سویه داکتر علوم سیاسی ، که قبلا مامور وزارت خارجه بود مرا به یک جمعیت خود، که موصوف ان را « جرگه » خواند دعوت نمود، پرسیدم اعضأ این جرگه کیست؟ اولین نام از روان فرهادی بود، فورا گفتم از اشتراک در جرگه تان معذرت میخواهم، چندی از این جرگه تیر نشده بود که یک شبنامه طولانی و افشا گرانه از طرف کدام گروه، در مورد روان فرهادی انتشار یافت، من کاپی این نوشته را به یکی از دوستان بسیار محترم و دانشمند و ملی گرای خود به ایالت مریلند فرستادم، آن دوست بزرگوار تحت انگیزه قوی مذهبی اش، در ضمن اینکه طی نامه شخصی اش مرا « خر » خطاب نمود از تقوای اسلامی روان فرهادی و اینکه روان فرهادی بنام مستعار « خدایار کابلی » مضامین اسلامی در رادیو کابل میفرستادو...»
متأسفانه بسیاری مردم از ماهیت ستمی و ایران پرستی روان فرهادی در دوره شاهی اطلاع نداشتند، فرهادی مانند خلیلی خود را مسلمان خوب و افغان وطندوست معرفی کرده بودند، یعنی ماهیت اصلی خود را از مردم پنهان ساخته بودند.
منظور از مقدمه فوق الذکر این است که من از جریان سفارت او از طرف شهید محمد موسی شفیق که خار بزرگ چشم شوروی بود، بی خبر نیستم، مزید بر ان من اطلاعات ثقه دارم که شهید شفیق که در لیاقت سیاسی خود در کشور های منطقه نظیر نداشت، آرزو داشت جناب حبیب جان کرزی مدیر سیاسی وزارت خارجه را به عوض روان فرهادی، معین سیاسی وزارت خارجه مقرر کند، معرفت جناب حبیب کرزی برایم توسط مرحوم محد رسول خان پشتون، مشر ویش زلمیان کندهار بزرگ حاصل شد و من بار ها سعادت مجالست شان را داشته ام.
حبیب جان کرزی در دوره بی خدایان پرچم و خلق شبنامه های به زبان انگریزی مینوشت و توسط اعضأ اناث فامیل به سفارت های کشور های خارجی رسانیده میشد که در حقیقت بازی کردن به حیات خود و فامیل شان بود.
مرحوم حبیب کرزی مشر واقعی خاندان کرزی و سجاده نشین معین صاحب خیرو جان است که مردم کندهار بزرگ، او را خان بابا خطاب میکردند، معین صاحب خیرو جان مشر بزرگ قومی کندهار بزرگ بود و مرحومی در فتنه سقوی در کنار غازی محمد نادر خان قرار داشت.
در جوامع دارای ارزش های قبیله وی مشکل است شخص بدون ریشه و نفوذ قوی قومی، خطاب خان بابا را حاصل کند.
بردار گل! تشکر از اینکه خاطرات سردار اسدالله خان را در مورد غازی امان االله به ارتباط ندامت عدم پذیرش پیشنهاد محمد نادر خان در قسمت ضرورت حیاتی تقویه اوردو، یکبار دیگر بمنظور تنور ذهن کسانیکه در مورد خالی ذهن اند، بدست نشر سپردید، من قبلا ان را مطالعه کرده بودم، امامعلومات شاهدخت هندیه به ارتباط دوستی غازی امان الله و نادر خان برایم نو بود.
ولی یک حقیقت مسلم این است که هم پادشاه و هم سردار داؤد خان در مورد غازی امان لله خیلی نامردی کردند و حتا از مرده غازی امان الله هراس داشتند که موجب کدام انقلاب در کشور نگردد.
سردار محمد داؤد خان در وفات محمد گل بابا، در همان لحظات اول خود را در پس کوچه های تنگ دامنه دهمزنگ رساند و در معیت جنازه بابا از اول تا آخر در مراسم تدفین در شهدا صالحین اشتراک داشت که این نشانه حرمت بزرگ سردار صاحب، به بابا بوده و کار نهایت شرافتمندانه و مستحسن بود، زمانیکه دولت شوروی ویزه محمد گل بابا را غرض تداوی به شوروی رد کرد، سردار داؤد خان ضمن مکتوب رسمی به زعمأ شوروی خاطر نشان ساخت که محمد گل مومند، یک زعیم ملی افغانستان است، و همان بود که دولت شوروی به بابا ویزه داده و خروسچف شخصا غرض عیادت محمد گل مومند به شفاخانه ماسکو رفت، که این هم مبین شعور قوی ملی سردار صاحب بود، ولی نمیدانم چرا سردار داؤد خان در مراسم تدفین غازی امان الله در جلال اباد اشتراک نکرد و شاه ولی خان بدبخت مانع سخنرانی فخر افغان خان عبدالغفار فان در آن مراسم گردید.
فخر افغان بزرگترین حامی غازی امان الله در ان عصر بود.
برادر گل عبدالله خان! برخلاف تصور شما که محض در سطح تصور قرار دارد، من دوره صدارت داؤد خان را طوریکه به صراحت قبلا نوشته ام، دوره طلایی ماموریت سردار میدانم و دوره کودتایی او را دوره تباهی خودش، دوره تباهی اعضأ بسیار نجیب و باشرف کم نظیرش، و در نتیجه عامل تباهی کشور و مردم افغانستان میدانم، آنانیکه مؤید کودتای سرطان است در واقعیت امر در حال لاشعوری، تأیید کننده شهادت خود سردار و اعضأفامیل نجیبش است.
ضرورت به توضیحات مزید ندارم، آنچه گفته ام به آن ایمان دارم (.......................................................... . )
تشکر از اجتناب تان از تبصره های مزید.
خدا نگه دار تان


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.11.2016

سلام.
جای بسیار تأسف است که پارک سبزِ افغان جرمن تبدیل شده به میدان سنګ پرانی های خون آلود آنهم توسط افراد مختلف. افسوس صد افسوس .
..................................................................
............................
..........................................
............
...............................................
................................


اسم: داكتر محمدايمل   محل سکونت: سدني    تاریخ: 06.11.2016

دافغان جرمن انلاین قدرمنو مسوولینو ته سلامونه او پیرزوینه زه هم دهغه دوستانو نظرونه تاییدوم کوم چی تبصری لمړي د پورتال مسوولین ملاحظ او بيا نشر شي او کومی تبصری چي د شخصي دښمنیو پربنیاد او یا هم د اسلامي مقدساتو سره په مغایرت کی وي او یا هم قومي مسایلو ته لمن وهي او یا هم په افغاني ععنعناتو ریشخند وهي هيله مند یم چی مسوولین هغه سانسور کړي ورنه خداي نخواسته ممکن د پورتال علاقمندان کم شي او هم هغه دګوتو په شمیر پوهان لکه روستا تره کي صاحب ، کاظم صاحب ... او داسی نور کم علاقه او د مضامینو له استولو ډډه وکړي په دی چی په هر مضمون دومره بی مورد تبصری کیږي چی لیکوال له لیکلو پیښمانه شي .
راځي له دی تیرشو چی احمد څه وکړل او محمود د هغوي کارنامی دتاریخ پاڼی ګرځیدلی دموجوده غمیزی د حل لاری ولټوو په همداتیر یوه کال کی په سلها تنکي ماشومان د بی هدفو بمباریو او یا هم د مخالفینو د بمي عملیاتو په ترڅ کی شهیدان اویاهم ژوبل شوي زمونږ په خولو اوقلمونو مهر دسکوت لګیدلی او که یونیم مضمون ولیکل شي مظلوم لیکوال نه یواځې تر شدید انتقاد بلکه راسا د یوه ډلی ټاپه ورباندی لګول کیږی .
اخري خبر راځي لکه ژوندي قومونه نوي شخصیتونه وروځو پدی چی مړه قومونه خپل شخصیتونه په هدیرو کی لټوي .
وسلام


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 06.11.2016

كاسي صاحب محترم و بزرگوار بعد از تقدیم سلامھا و احترامات خدمت شما و فامیل محترمتان،
ازمعرفی شدن با جناب شما خیلی خوشوقتم۰
برايتان عرض بدارم كه با مطالعه اي خدمات شما طور مثال در جريان پروگرام " گندم در مقابل کار"، احترامم به شخص شما چندين برابر شدہ است۰ از ته دل برايتان دعاي خير نموده ام و اگر بگویم در یکی دو جایی حتي اشک از چشمانم جاری شدہ، مبالغه نكرده ام٠ باز ھم برايتان میگویم كه جزاک الله خيرا فی الدنیا و الاخرة. شما ھم ما را در دعايتان فراموش نكنيد.
نمیدانم كه خاطراتتان شكل كدام كتابرا بخود گرفته و يا تا هنوز بشكل متفرق قرار دارند، مگر فكر كنم كه ان شاالله ازان كتاب خيلي ارزشمند و جالبي بار خواهد آمد۰
سلامتي و سرفرازي دارين را به شما و متعلقین محترمتان از بارگاہ رب العالمین میخواھم۰
والسلام
با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 06.11.2016

محترم مومند صاحب !

نوشتید " شهید شفیق روان را از وزارت خارجه کشید " باید متذکر شد که آقای روان فرهادی در زمان صدارت موسی خان شفیق بحیث سفیر در وزارت خارجه کار میکردند وحتی تیلفون شاه فقید را بعد از پیروزی نظام جمهوریت جواب نداد. و ازینکه در دوران دهه دیمکراسی یکبار دیدن نعیم خان وداود خان که برایش کمک های زیاد کرده بودند نه رفته بود خود را سرزنش میکرد .

امیداست درباره دیدار شاه امان اله و داودخان نوشته بودم توجه تان را جلب نموده باشد. با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 06.11.2016

سرود ملی کشور!

درین روز بعضی ها درباره سرود های ملی از زمان شاه امان اله خان تا کنون را در نظر سنجی فیسبوک قرار داده بودن که سرودملی دوران جمهوریت داودخان زیادترن ( لایک ) را داشت .

باید متذکر شد همانطوریکه در موضوعات سیاسی و اسلامی استادعبدالرحمن پژواک و علامه استاد ارشاد همکاری با رژیم جمهوریت میکردند شاعران و استادان بزرگ هنر مانند استاد عبدالغفور برشنا و استاد عبدالروف بینوا هم با سروده ها وساخته های خویش پشتیبان خود را از رژیم جمهوریت ابراز داشتند.

سرود جمهوریت از ساخته های استاد برشنا و شعر آن از استاد بینواست .

تل دوی افغانستان
تل دوی جمهوریت
تل دوی ملی وحدت


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 05.11.2016

جلال صاحب بزرگوار، برادر عزیزم و هموطن گرانقدرم سلام ها و احترامات مرا با لطف تان بپذیرید، ممنون شما بزرگوار که به من احساس بزرگ پر محبت تان را به حیث یک برادر در چند سطر ولی بسیار با ارزش نثار من نمودید، تا زنده ام فراموش نخواهم کرد. به شما برادر وطن دوستم وعده میدهم که برای وطنم، هموطنان شریفم چون شخصیت شما زندگی کرده ام ، بالای بالاترین ارزش های مادی خویش در راه خدمت و حفظ ارزش های وطن ما و شما پا مانده ام، که در صفحات دیگر مربوط نوشته ام در مورد ( گندم مقابل کار) مستند و تا امروز تشریحات شریفانه خواهم داد.شما بزرگوار با احساس برادری تان با من پشیمان نمیگردید. شما افتخار من هستید.
درناویو سره ځولۍ ځولۍ ګلونه


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 05.11.2016

بسیار مهم:

معززین گرامی، بنده زمری کاسی، یکی از مسوولین این بخش، در ذیل خواهش یکی از محترمینیست که به آدرس شخصی همه اعضای پورتال افغان جرمن آن لاین فرستاده اند اسم ایشان را بنا به لزوم دید حذف کرده متن را به همه خواننده گان محترم تقدیم میکنم، « زمری کاسی »:

دوستان قدرمند!
من هم با شما همنوا شده و نگرانی ام را در مورد دورنمائی نه بسیار دور پورتال، توسط رهزنان از راه دریچه نظر سنجی ابراز میدارم.

من کاملا با (....، ....، ...، ... و، و) همنوا هستم که نظریات نباید بدون بررسی به نشر سپرده شود و هم شخص بررس و یا ادیتور بائست که از حق سانسورپورتال درنشر مطالب کار بگیرد. بررس باید شخصیتی باشد که گردانندگان پورتال با اعتماد کامل صد در صد از بیطرفی وی این مسوولیت را به عهده گیرد. آنچه فعلا آشکار مینماید این است که در شرایط فعلی دست مخربین هنوز از پورتال کوتاه نشده و نشر مطالب دریچه بدون بررسی دقیق به نشر میرسد و به گفتگوهای از حد بیش مبتذل سر کوچه مینماید تا نظر سنجی یک گروه با دانش. هرکه هر چه خواست نثار دیگران مینماید.
پشنهاد دومم این خواهد بود که چند اساس بینیادی اصول مطبوعات را در مورد به نشر بسپاریم تا همگان ازین اصول در نشر مطالب کار بگیرند وبا وضاحت کامل باید به ایشان بیان نمود که انچه را که مغایر این اساسات باشد، از نشر آن معذرت خواسته شود.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 05.11.2016

کنش و واکنش یعنی چه؟
در نوشته آغا شاه محمود محمود، ماستر و استاد تاریخ پوهنتون کابل به ارتباط تخریب مینار نجات این جمله توجهم را جلب نمود:« ....در حالیکه میان مردم شریف کابل، عمل شان کنش و واکنش بخصوصی داشت..»
با استقرار حکومت برهان الدین و انحصار سلطه سقوی های معاصر، در کنار لغزش های عمدی خاینانه سیاسی، مانند بخشیدن غرامات جنگی و ایجاد فتنه و افتراق میان اقوام کشور, خیانت بزرگ ثقافتی شان، ترویج اصطلاحات وارداتی ایرانی مانند دانشگاه، کنش و واکنش وغیره است که در آینده نظریات استاد وهاب زاده فریار رادر زمینه بدست نشر خواهم سپرد، سه قهرمان ایران پرست و ترویج کنندگان اصطلاحات ایرانی در کشور، رهینین یعنی سید مخدوم رهین عضو لویه جرگه سردار صاحب، رسول رهین و مانند خلیلی (.....سانسور.) بزرگ دیگر داکتر روان فرهادی است.
شهید شفیق روان را از وزارت خارجه کشید و سردار صاحب داؤد خان او را برطرف ساخت که یکی از کار های خوب سردار بود.
ترویج اصطلاحات وارداتی ایرانی در کشور، ( صدمه) آشکار به ثقافت ملی است، هر کسی که دارای ضمیر و وجدان قوی ملی باشد مانند سقرات یا سقراط تا دم مرگ حاضر نخواهد اصطلاحات رایج و معمول، ولو عربی یا ترکی یا لاتین باشد، با(...سانسور) اصطلاحات ایران معاوضه کند.
به نظر من اگر کسی مانند آغای فوق الذکر عاشق کلمات کنش و واکنش باشد، لطفا آن را مفغن ساخته « واکردن و عدم واکردن » سازند.
متأسفم ( .....سانسور)استاد پوهنتون است، به عوض اصطلاحات معمول وطنی ولو عربی هم باشد که در عین حال زبان قرآن است، در ترویج اصطلاحات ایرانی که جزء پالیسی استعاری کلتوری ایران است میپردازد.
موقف من در زمینه ملی و مستند است و تا دم مرگ از آن دفاع خواهم نمود.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.11.2016

به ارتباط نوضیح محترم عبدالله ۴ اکتوبر،

اینکه اعلیحضرت امان الله غازی دقیق به این عبارت به اعلیحضرت ظاهرشاه نامه نوشته «در مکتوب نوشته شده بود که متاسفانه از نصایح پدر شما ( نادرخان) که باید اردوی کشور قوی شود و بعد از آن اصلاحات روی دست گرفته شود را نادیده گرفتم و بدبختانه کشور به بحران رفت .»، این روایت شفاهی و استعمال کلمه (نصایح) را من تردید میکنم.
در ضمن عرض میدارم که اردو یک موسسه غیر تولیدی بوده و فقط یک ارگان بار دوش ملت میباشد، امان الله غازی از اقتصاد کاروان شتر آن وقت نود سال پیش افغانستان چطور اردوی «قوی» میساخت؟؟ برای ترد حمله دشمن که منظور انگلیس غاصب گر بود، شاه غازی و یاران او به این باور بودند که در چنین وقت هر مرد بالغ افغان یک عسکر و مدافع وطن است. رفتن کشور به بحران! به تحلیل من نتیجه توطئه بسیار وسیع و ماهرانه انگلیس شیطان علیه دولت وطن دوست امانی بود. یک عده توظیف شده افغانهای خائن، توسط انگیسها در داخل ارگ، هنگام شورش شینوار به شاه مشوره دادند که زیاد ترین قواء مدافع پایتخت باید به ننگرهار سوق شود. طبق پلان دشمن پایتخت را از نظر دفاعی خوب ضعیف ساختند و خلاف انتظار شاه غازی از سمت دیگر پایتخت انگلیسها گماشته دیگر خود حبیب الله دزد را بالای دولت امانی رها کردند و فاجعه بوقوع پیوست.

په درنشت سره


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 05.11.2016

روز پنجشنبه خواستم علت غيابت بزرگ محترم جناب كاسي صاحب را جويا شوم ولي نسبت پیدا شدن مصروفیتی موفق نگردیدم، تاكه ديروز از ورای پیام خودشان به موضوع پی بردم۰
براي جنابشان از بارگاہ رب العالمین شفای عاجل و کامل خواسته، اميدوارم بزودي بتوانیم، بازھم از نوشته هاي ارزشمند و مفید ايشان مستفيد شويم. با تقديم سلام و احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.11.2016

شاه امان اله و فامیل نادر خان !

طوریکه بعضی ها در باره اختلافات شاه امان اله و فامیل نادر خان نوشته میکنند آنقدر عمیق نبوده ما شاهد ویدیو های هستیم که فقید ظاهرشاه به ایتالیا رفته و در میدان هوائی روم از طرف امان اله خان استفبال میشود. سردار اسداله خان که با نادر خان و شاه امان اله قرابت فامیلی داشت در کتاب خود نوشت وقتیکه به دیدار امان اله خان به روم رفتم در بازگشت به وطن موصوف نامه سر بسته برای شاه و یک تحفه برای دختر ظاهرشاه بمناسبت عروسیش برایم داد . در مکتوب نوشته شده بود که متاسفانه از نصایح پدر شما ( نادرخان) که باید اردوی کشور قوی شود و بعد از آن اصلاحات روی دست گرفته شود را نادیده گرفتم و بدبختانه کشور به بحران رفت .

همچنان شاهدخت هندیه در بی اریای سانفرانسیسکو در یک محفلی ازدوستی پدرش با نادر خان به خوبی یادکرد . با احترام


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 04.11.2016

خدمت دو شخصیت محترم استاد هاشمیان صاحب و عبدالله صاحب بعد از سلام!

بحث شما در باره دیدار محمد داود خان با محصل استقلال اعلیحضرت امان الله خان غازی به اصطلاح در گرفت و تا سرحد شرط زدن...!

اینجانب منحیث یک فرد افغان ایستاده در صف مردم افغانستان عرض میدارم که موضوع بیک دیدار هم حل نمیشود، گیریم که دقیق ثابت شد که داود خان «یک بار یا چند بار» به دیدار شاه امان الله غازی به منزل شان در روما رفته باشد، اما غرض و فایده آن چه؟ اما عرض بنده اینست که مسولیت این خاندان سفاک آغاز از نادر خان و برادران اش تا داود خان و نعیم خان در حق محصل استقلال ما آنقدر سنگین به وزن کوه آسمائی و آنقدر نا بخشودنی است، که نادر خان و برادران او عساکر شاه امان الله غازی و ظاهر خان ،داودخان و نعیم خان حیثیت اولاد آن شخصیت عظیم را داشته اند. قرار اسناد تاریخی محمد ظاهر خان و داود خان را شاه غازی در زمان پادشاهی پر عظمت ایشان همراه با پسر خود هدایت الله خان برای تحصیل به فرانسه فرستاده بود تا عالم شوند و فردا به درد مردم خود برسند. اما سوال این است که با در نظر داشت فکتور های فوق پس این اعضاء خاندان در مقابل شاه امان الله چه موقف بالا تری را ادعا داشتند که در زنده بودن آن شخصیت مهم، نیکدل و به درد بخورافغانستان ارگ و مقام پادشاهی را در قبضه خویش بگیرند، آنهم فقط روی فریب و سوء استفاده از نام نامی شاه امان الله ...!

اگر داود خان تا سال ۱۳۳۹ش که مشر غازی حیات داشتند، کدام بار به دیدار ایشان رفته باشد، شاید مصلحت خاندان بوده که فکر مشر غازی را یک نوع مصروف نگهدارند که ما بد خواهان تو نمیباشیم و حتی احترام شما را داریم...!؟. حقیقت این است که این درست است که این خاندان مدت ۴۹ سال در افغانستان حکم راندند اما به اساس عقیده اسلامی ما در مقابل «بد دعا یا در لسان پشتوـ ښېرا» اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی تاوان بس بزرگ را هم پرداختند و با مسولیت بزرگ ملی ازین دنیا رفتند.

په درنشت سره


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 04.11.2016

برادر نهایت عزیز و هموطن نازنینم مومند صاحب سلام و احتراماتم را بپذیری. لطفا ببینید که سوء تفاهمات در نوشته ها صورت میگیرد، یک جواب مکمل به شما خواهم نوشت ولی نه حالا، زیرا سخت درد دارم ، چه در زینه لغزیدم و یک توتهء مهرهء کمرم شکسته است و در بسترم که نمیتوانم زیاد بنویسم. فقط اینقدر حالا میگویم که آن چیزی را که اخطاریه برداشت نموده اید، به هیچ صورت چنین نیست بلکه یک سواله است، با علامت سوالیه. من عاشق هر هم خون و رگ و پوست و هم استخوان هستیم که از یک وطنیم، تنها با برخورد ها دشمنی دارم. از طریق مذاکرات نرم و ادبانه همه چیز حل و فصل میشود.به شما وعده میدهم که بسیار دوستانه این جریان را یک بار دیگر برای آخرین بار دوام خواهم داد با یک قصه ای مقبول که بخندیم و فعلا اکتفا میکنم به یک چارباره که از فیسبوک گرفتم

ﻧﻪ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻪ ﮔﻞ, ﻧﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ

ﻧﻪ ﺩاﺭ ﻭ ﺩﺭﺧﺖ و ﻛﻮﻩ و ﻣﺎﻩ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ

ﺧﻮﺑﻲ ﺑﻜﻦ و ﺑﺪاﻥ , ﻛﻪ اﺯ ﻫﺮﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ

اﻋﻤﺎﻝ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺧﻮب , ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ

ﺭﻭﻳﺎ ﻧﻴﺎﺯﻱ

درناویو سره ګلونه


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 04.11.2016

هم وطن محترم و گرامی جناب کاسی صاحب
بعد از عرض سلام و احترام
توصیحات جناب شما را در یافت داشتم، مسرورم مرا مطلع ساختید که جناب شما هم در زمره ذوات محترمی قرار دارید که دفاع مشروع مرا در برابر ادعای جناب محترم احمد فواد ارسلا، که مرا بدون سند، متهم به نمایندگی از یک گروپ خاص نموده بود و این از نظر نورم های حقوقی افترا شمرده میشود، حکم مصادره داده اید.
هم وطن گرانقدر جناب کاسی صاحب
شما در شروع نوشته تان عنوانی این جانب به شکل اخطاریه و هشدار، نوشته اید:« آیا خود میدانید که چه مینویسید؟ ».
جناب کاسی صاحب خدا شاهد است که من منظور این اخطاریه یا هشدار شما را نفهمیدم، زیرا ندانستم که من مرتکب کدام تخطی عمدی در نوشته خود شده ام که از نظر حقوقی ممکن قباحت یا جنحه تلقی شود؟،و یا از نگاه مذهبی آن را گناه صغیره یا کبیره خواند؟
دفاع مشروع من با نوشته استاد هاشمیان صاحب که امروز در بخش تحلیل ها، اقبال نشر یافت ،از نگاه پرنسیپ دفاع مشروع، کدام تفاوتی ندارد، در نوشته دفاع مشروع من، یک کلمه هم که خلاف کرامت انسانی باشد وجود ندارد. چون من به حقانیت همین ادعای مختص خود، ایمان دارم، به پیروی از سنت استاد هاشمیان ضمانت پولی را به دوش گرفتم و من ابدا به زعم شما هم وطن مهربان و بزرگوار، این پورتال را صحنه داد و گرفت پولی و مانند سرای شهزاده کابل محل تبدله اسعار ندانسته ام و نخواهم دانست.استغفرالله.
فاضل محترم جناب کاسی صاحب!
یکی از اوامر جناب شما را که به من امر و هدایت فرموده اید که: « برای دفاع حقوق خویش لطفا به به محکمه مراجعه فرمایید .» خدا شاهد است باز هم برایم گیچ کننده بود و به صورت دقیق منظور جناب شما را نفهمیدم، امیدوارم توضیح بفرمایید :
یک: کدام حقوق ؟
دو: کدام محکمه و در کدام کشور؟
سه: اقامه دعوی علیه کدام شخصیت حکمی یا فزیکی؟
امیدوارم با بزرگواری خود در صورتی که لازم بانید « صرف التجاست »این کوچک تان را تنویر بفرمایید.
من از خدمات بزرگ مطبوعاتی بدون مزد این ویب سایت بزرگ و بمنظور خدمت به هم وطنان از روز تأسیس تا کنون واقفم و هرگز از ان انکار نکرده ام.
امیدوارم عرایض فوقم را گستاخی تلقی نفرمایید.
با عرض حرمت مجدد و احترام.
نوت : تذکرات فوق ختم دنباله بحث خواهد بود و من التجای، توضیح مزید را در زمینه ندارم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.11.2016

تقدیم به پوهاند هاشمیان صاحب به خاطر زحمات شان در این سن و سال.

آن معنیء تحقیق که تکرار ندارد
بر صفحه زنند آتش و یکبار نویسند

حضرت بیدل


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 04.11.2016

استاد محترم و مبارز هاشمیان صاحب بعد از عرض سلام!

مضمون شما در باره کاکا مظلوم شهید شما معین صاحب حربیه سید حسن خان پاچا شیون را خواندم و من به این حافظه شما مرحبا میگویم که این معلومات قرابتی تانرا و هم از خانم آن شهید را هنوز در ذهن داشته و درین مقاله تان آورده اید. صورت کشتن و از بین بردن نامردانه معین صاحب از طرف داره حاکم نادری به این شکل ماهر ای پلان شده یکی از بزرگترین برهان جنایت در حق و حقوق یک انسان محسوب شده میتواند. « آن سر طبیب جنایتکار و تهی وجدان، البته به امر اراکین شاهی، نزد محبوس میرود و به او میگوید، تو مریض هستی و من ترا پیچاری میکنم... در حالیکه معین صاحب رد میکند»
من فکر میکنم که آن وقت آن عقاب بلند پرواز لیکن خون پر زخمی «اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی» هم زنده و در روم میتپید، ترس خاندان از امانی بودن سید حسن خان بوده و فیصله کرده باشند که نه، این شخصیت مخلص وطن دوست باید فوراً باید نابود شود.

په درنشت سره


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.11.2016

محترم هاشمیان صاحب !
من نوشتم که محترمه هندیه ، درباره دیدار داود خان و شاه امان اله را برایم گفت . اگرشما آنرا قبول نمیکنید من تیلفون نمبر موصوفه را برایتان میفرستم و اگر برایتان در باره آن دیدار گفتند حاضر هستید 1000 دالر جریمه بپردازید؟؟


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 04.11.2016

همین لحظه ساعت ۵:۴۰ صبح در اروپاست. تلویزیو نشراتی « سی ان ان » امریکا خبری نشر مینماید و داکتر جیریمی چپمن سخنرانی میکند: در پاکستان یک حلقه ای بزرگ صادرات اعضای وجود انسان ها ، حتما به غرب، دستگیر گردیده است. جان های برهنه ای یک گروپ بزرگ مردم را نشان داد که جلد های شان پاره و بعد اخذ عضو داخلی بدن شان دوخته شده است. مردم غریب و بی بضاعت مجبور ساخته میشوند که برای به دست آوردن چند کلدار اعضای وجود خود را بفروشند. رنگ های شان زرد، شکل مریض و لب های خشک در مقابل کمره ایستاده اند. این عمل از سال هشتاد به این طرف در ابتدا بر افغان ها تطبیق میگردید. اینجانب در مورد نوشته ها نمودم و با یک دوست سویسی ام که ریژیسور فلم در تلویزیون قسمت آلمانی سویس بود، فلی تهیه نمودیم که از تلویزیون سویس نشر گردید. در آنزمان زخمی های جنگ را به سویس می آوردند و چنین اعمال بر ایشان اجرا میگردید که اعضای دولت و پارلمان سویس در آن دست داشتند. بعد از نشر تلویزیونی آن فلم که حتما در آرشیف تلویزیون موجود است، پلان های قتل من به همکاری یک تعداد افغانها، بار ها طرح گردید که نتوانستند عملی نمایند، چ
ه از طریق دوستانم در امریکا به من اطلاع داده میشد و مرا هوشدار ساخته بودند. تا حال هم پروپاگند های منفی بر علیه من جریان دارد.
مطلب اینجاست که ما درین جا چه مینویسیم و در جنگ و دعوای خویشیم و مردم بیچاره و مظلوم در چه حالت رقتباری زنده گی می نمایند؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 04.11.2016

محترم مومند صاحب، آیا خود میدانید که چه مینویسید؟ من زمری کاسی متاسفم که شما معذرت خواهی قبلی را قبول نکرده اید.
چندین نوشته ها و خواهشات نویسنده گان معزز به ای میل های شخصی اعضای مسوول این پورتال پیهم فرستاده شده است که خواهش جدی نموده اند که این پورتال وزین افغان جرمن آنلاین را از حالت میدان جنگ بیرون بکشید.
ازینکه بعد مجلس و تصمیم گیری یک تعداد اکثریت حاضر این پورتال اولین بار نوشته ای شما بزرگوار تحت سانسور آمده باز هم معذرت ما را قبول نمایید.
۱: ما در سال صفر زندگی نمیکنیم و در غرب تحت شرایت و قوانین هر جانبه ای اروپا و سال ۱۳۹۵ مطابق سال ۲۰۱۶ قرار داریم.
۲:این پورتال صحنه ای داد و گرفت پول های شرطی، طوری که شما در یک نوشته ای اخری تان پیشنهاد کرده اید، نیست.
۳:همه اعضای گرداننده ای این پورتال روزمره برای زنده گی کردن، مشغول کار هشت تا ده ساعته اند، خواندن و اصلاح اغلاط تایپی بعضی نوشته ها و رساندن آن به نشر ساعت ها را در بر میگیرد، همین لحظه ساعت پنج صبح در اروپاست، لطفا درک فرمایید.
۴: نوشته های بی موجب باعث ضیاع وقت است.
۵: برای دفاع حقوق خویش لطفا به محکمه مراجعه فرمایید.
از ۱ تا ۵ جوابات به نکات نوشته ای اخرین شما به آدرس اعضای گرداننده ای این پورتال است که همین لحظه مصادره گردید.
امید وارم اینبار معذرت قبول گردد.
با احترامات


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 04.11.2016

به ارتباط بمسایلی که تاریخ را مغشوش میسازد، باید محتاط بود .
این ادعا که مرحوم محمدداودخان درایتالیه بدیدن غازی امان الله خان بشفاخانه رفته بود مقرون بواقعیت نمیباشد. محمدداودخان ومحمدنعیم خان هیچگاه با غاری امان الله خان در روم ندیدند.دلیل آن این بود که بحیث صدراعظم دولت شاهی، وبادرنظرگزفتن اختلاف نظرها ونزاکت هائیکه بین مرحوم دادوخان و ظاهر شاه وجود داشت، دیدار داودخان با غازی امان الله خان دراذهان عامه ذهنیت جبهه گیری بمقابل پادشاه را تولید میکرد. اما قرارمسموع محمدداودخان به غازی امان الله خان ارادت داشت ودریعضی مجالس ازنظریات و اقدامات امان الله خان، خصوصا درموردحقوق زن، پشتیبانی کرده است.
مرحوم اسدالله خان که برادرامان الله خان بود ومرحوم شاه ولیخان که شوهرخواهرش وسفیر درپاریس ولندن بود هیچگاه امان الله خان راندیدند- تنها شاه محمودخان که دریک سفررسمی به روم رفته بود، آمان الله خان را یمبار درسفارت افغانستان در روم دید وبا وضع بسیار سرد با او برخورد کردکه دیدادر دو بین شان صورت نگرفت- اما پادشاه ظاهر خان درسفررسمی خود به روم، غازی امان الله خان را در یک دعوت سفارت افغانستان در روم دید و با او برخورد بسیار محترمانه کرد وهم ملکه ثریا بدیدن ظاهرشاه رفت و ظاهرشاه را بخانۀ خود دعوت کردند .ظاهرشاه دردورۀ سلطنت خود ودرسفرهای خود به اروپا به رستوران خارج از اقامتگاه رسمی خود نرفته وکسی را به کدام رستوران دعوت نکرده، بلکه افغانها را درمحل اقامت رسمی خود که یک هوتل معروف میبود، می دیدند .
فعلا بهمین یک نکته اکتفا میکنم - باعرض احترام هاشمیان - سوم نوامبر 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.11.2016

خدمت بزرگان و حشمت مآبان این ویب سایت
بعد ازعرض سلامی دو دسته و احترام تعلیم قدم........


deleted.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.11.2016

ګرانه روکیه برخوردار، احمد فواد خان ارسلا صاحب
په اسلامی مسنونه دود، درته اسلام وعلیک او د خپلو پشتنو عزیزانو به وینا درته « ښه چاری » وایم. با عرض حرمت و دعای صحت و سلامت و طول عمرتان

محترم و گرامی مومند صاحب با عرض حرمت به شما بزرگوار، قسمت دیگر این نوشتهء شما را نظر به پالیسی این « ویب سشایت » نشر کرده نمیتوانیم. لطفا تلفون شخصی و یا ایمیل جانب مقابل تان را یافته و مسایل شخصی را از آن طرق حل فرمایید.

نظر به خواهش چندین بزرگوار، تصمیم گرفته شده که برخورد های شخصی که جنبه های اهانت مستقیم و یا غیر مستقیم داشته باشد یا قسما سانسور و یا کلا مصادره میگردد. امید واریم معذرت ما را با بزرگواری تان بپذیرید.



اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.11.2016

محترم داکتر کاظم!

تبصره شما را خواندم.

1-"اگر از شدت ناباوری ها به همه چیز ناباور شد، نمیدانم امید نجات در کجا خواهد بود"

با جمله بالایی تان فلسفه این جمله رابه ضم شطرنج بازان مات نموده اید:

" آزموده را آزمودن خطاست".

2-"ما نمیتوانیم در جهان خیالی و تصوری زیست کنیم".

کی گفته و نوشته که در جهان خیالی زیست کنیم اگر منظور تان بنده بوده باشد، تصور تان را باید اصلاح نمایید.

3-"شما با مطالعۀ آن نوشته میتوانید به نقش کشورهای بیرونی و ارتباط آن با بلاک بندی های قومی جدید حل مطلب نمائید".

از رهنمایی تان تشکر. من قبلاٌ حل مطلب کرده ام.

سخت ز هم گذشته ایم زحمت ناله کم دهید
بر پی کاروان ما بانگ درا نمیرسد


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.11.2016

به ویب سایت محترم افغان جرمن آنلاین
منحیث یک دوست و همکار این ویب سایت فکر میکنم نشر تعرضات شخصی ،حتی اگر بدون ذکر نام باشد ، و دیگر اهانت ها به حیثیت این ویب سایت وزین صدمه وارد میکند. من شخصاً از نظر مواقف سیاسی و از نظر نظریه پردازی های غیر مستند ، و نشر مقالات به نمایندگی یک گروپ خاص و یک جانبه نگری های محترم داود مومند به ایشان کدام احترام خاص ندارم. اما نشر تعرضات شخصی به نام احمد نعیم در مجادله با محمد داود مومند از حدود خارج است. احمد نعیم در مورد کدام "موصوفه" و "خانم وزرا" و شهید موسی شفیق نوشته است و یک مشکل شخصی محترم غوثی را در اینجا نشر کرده است. که هردوی این تعرضات خارج از چوکات میباشد. من اطلاع دارم که ویب سایت شما چندی قبل از طرف طرفداران یک ویب سایت دیگر مورد فشار تخنیکی قرار گرفت که مشکلات فزیکی برای شما خلق کرد اما شما با درایت و همت مشکل را حل کردید و با جوانمردی موضوع را مطرح هم نکردید، اجازه دادن به این نوع مشاجره های خارج از چوکات و اشخاصی که عملاً هم به میخ میزنند و هم به نال ، از طریقی دیگری این ویب سایت وزین ملی را تخریب میکند.
با احترام
احمد فواد ارسلا


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.11.2016

برادر محترم الله محمد خان
تیصره شما را خواندم اگر از شدت ناباوری ها به همه چیز ناباور شد، نمیدانم امید نجات در کجا خواهد بود. ما نمیتوانیم در جهان خیالی و تصوری زیست کنیم ؛ جهان واقعیت همین است که تلخی آنرا همه ما می چشیم. آنچه در مقاله "افغانستان در آستانه یک بحران عمیق سیاسی ناشی از بلاک سازیهای قومی" نوشتم، وجوه داخلی معمای کشور را به قول رسانه ها به تصویر کشیدم و اما معضلۀ خارجی را قبلاً طی مقاله دیگر تحت عنوان "در ضمیر ـ ضمیر کابل اوف ـ چه می گذرد" به تأسی از یک نوشته محترم داوری صاحب مورد بررسی قرار دادم. شما با مطالعۀ آن نوشته میتوانید به نقش کشورهای بیرونی و ارتباط آن با بلاک بندی های قومی جدید حل مطلب نمائید. با احترام


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.11.2016

مومند خان !
سعداله خان غوثی رئیس تشریفات که با شاه مخلوع در ایتالیا همسفر بودند چند ماه قبل از طریق تلویریون های امریکا اعلان شد که موصوف دستگیر شده وبه زندان انداخته شد و با کالای نارنجی (متهمین )نشان داده شد امید است که از بند رها و فرمایشات شمارا فراهم سازد.


اسم: عبداله   محل سکونت: California    تاریخ: 03.11.2016

دیدار داودخان با امان اله خان !

چند ماه پیش محترمه شاهدخت هندیه در خانه کاکایم ( داماد غلام جیلانی خان چرخی ) در کابل مهمان بودند و آنجا گفتند که داود خان به دیدن پدرم در شفاخانه به ایتالیا آمده بود بعدآ مرا دعوت به غذا به یک رستوران نمود و آنجا چند ساعتی را با هم بودیم و همچنان قصه های جالب دیگری از آنروز را بیان داشت .
دراولین روز های تاسیس جمهوریت نام لیسه نجات به امانی تغیر کرد و عکس های امان اله خان در روز تجلیل از استفلال کشور، در صفحات اول روز نامه ها وجراید نشر گردید وعکس نادر خان در صفخات اخیر .
امید وارهستم معلومات مذکور مورد توجه آقای مومند شده باشد.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.11.2016

عرضی خدمت داکتر صاحب سعدالله غوثی
بعد از عرض مراتب احترام و رجامندی سلامتی و طول عمر تان.
اگر به مصداق کلام استاد بزرگوار و عالی جناب محمد عزیز نعیم « اگر فراموش نکرده باشم » یکسال قبل عرایضی خدمت شما داشتم که از طرف استاد هاشمیان نیز ابرام گردید، ولی با کمال تأسف از طرف شما ناشنیده پنداشته شد، لذا یک بار دیگر به حکم فریضه ملی، خود را مجبور احساس میکنم که به تجدید التجای خود، خدمت جناب شما بپردازم.
من فکر میکنم که شما به حیث یک انسان وطن دوست و در عین حال متخصص رشته علم سیاست وهم چنان کسیکه تمام دوره مأموریت خود را در وزارت امور خارجه سپری نموده و از تمام اسرار زیر پرده آگهی کامل دارد، درین فرصتیکه هم وطنان ما بدانستن آن وقایع از نظر ملی احتیاج مبرم دارد و تاریخ کشور نیز نباید، به ارتباط این مسایل، صفحه سفید داشته باشد، ضرورتی است ملی که جناب تان خاطرات خود را با مردم خود شریک ساخته و در زمینه بی علاقه و بیطرف نمانید.
ملاحظ میفرمایید که درین اواخر به ارتباط تخریب مینار پر افتخار نجات، که اشخاص ذیدخل وذیعلاقه، در ثبت تاریخ ان مماثل به موقف شما بی علاقه مانده اند، هم وطنان ما را در سر درگمی عجیبی قرار داده، و عده ای هم به نام های مستعار و ناشناخته تحت انگیزه ملاحظات سیاسی، احکام جزمی صادر میکنند.
یکی از سوالات مطروحه من به حضور شما این است که جناب شما، به ارتباط وظیفه تان چندین بار هم رکاب سفر های سردار صاحب داؤد خان به یورپ، مخصوصا روم بودید چرا سردار صاحب داؤد خان که تظاهر به مترقیت میکرد و میخواست که در تاریخ کشور یک امان الله کوچک و درجه دو باشد، حاضر نشد، بدیدن ان قهرمان استرداد اسقلال، که مرحوم ملک خان او را ستاره شرق در غرب میدانست، برود و از ملاقات آن راد مرد بزرگ تاریخ شانه خالی کرد. و هم چنان چرا در دوره صدارت خود که کل اختیار عام و تام بود آن عاشق وطن یعنی غازی امان الله را برای چند روز بوطنش دعوت نکرد؟
به هر صورت جناب شما در سن و سالی قرار ندارید و در موقفی نیسیتید که از کسی هراس داشته باشید که شما را از بیان حقایق سیاسی کشور بر حذر دارد، امیدوارم حجاب جبن سیاسی را از روی مبارک تان دور انداخته و به حکم شعور و وجدان ملی، خاطرات خود را با مردم خود شریک ساخته و آن را با خود به خود بخاک نبرید.
امیدوارم از عرا یض عریان من آزرده خاطر نگردیده، آن را بیحث یک التجای کاملا ملی تلقی فرمایید.
با عرض حرمت


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.11.2016

ګرانه خان ګله ښاغلی باز
خدای شاهد دی چی زه ستا به نسبت کوم بد نیت او حتا زړه بداوی هم نلرم، او زه اټکل کوم چه ته منافق سړی نه یی او په زړه کی کینه نه ساتی،او یا په بل عبارت پاک زړی انسان یی، ځکه درته د خپل عزیز او کشر ورور په سترګه ګورم، داسی کسان هم پیژنم چی د اوښ به څیر کینه ساتی او د لړم به طبیعت ستر شوی دی .
ما بخوا هم ویلی دی او اوس هم وایم چی مرحوم سردار په تاسی د معنوی بلار حیثیت لری، او تاسی حق لرۍ د هغه نه دفاع وکړۍ، اما ځینی مهال د ټوکی نه پټاکه جوړه شی او وړه خبره، ناببره لویه شی لکه چی ستاسی او داستاد هاشمیان په مینځ کی راپیخه شوه، ځه باور لرم چی تاسی دداسی کړکیچ ارزو ندلوده کومه چی مینخ تا راغله.
ستا مخ ښکلوم او وعده درکوم چی بیا به عمر کی په تاسی باندی کوچنی اعتراض یا انتقاد هم ونکړم. متأسف یم چه د وطنوالو د نظریاتو څرګندونی پداسی کړکیچ بدلیږی چه خواږه یاران او دوستان سره جلا کړی.
خدای دی مل شه
په مینه، اخلاص او وړین تندی


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.11.2016

محترم آقای مومند !

آقای شفیق یک ماه ار صدراعظمی وی سپری نشده بود خریداری آخرین مودل موتر پيژو فرانسوی را فرمایش داد . در باره آب هیر مند همان پیشوای شما آقای میوندوال آنرا آب فروش گفت و آنرا بحیث یک خائین میشناخت . اینکه شاه بعد ار تداوی چشم از انگلستان به ایتالیا رفت به همه آشکار است ( شما بنویسید چرا به ایتالیا رفتند ؟؟؟) و ازینکه در شب کودتای 26 سرطان صاحب منصبان آقای شفیق را با << موصوفه >> در خانه اش گرفتار کردند این به کا جی بی هیچ ربط ندارد .

دوره ده ساله صدارت شهید داود خان را گاهی دوره طلائی کشور و گاهی که مزاج تان تغیر میکند از دهن تان هرچه برآمد میگوید.

درباره دهه دیموکراسی که کشور به قههقرا میرفت درین دوسال درهمین پورتال مقالات زیاد نوشته شده است اگر یاد فراموشی نداشته باشید حتی محترم صمد حامد درکتاب خود نوشنتد که یاید حالت اضطراری اعلان شود این دیموکراسی به درد خور نیست.

درباره کودتای 26 سرطان که ، سفارت امریکا از آن تغیرات آگاه بود نسبت به شوروی ، اوراق وزارت خارجه امریکا نشر شد. تا حالی که کی جی بی درآن کودتا دخالت داشته باشد کدام منبع آنرا نشر نساخته بجزاز نوکران آی اس ای پاکستان .
اینکه دروره 5 ساله جمهوریت دوره درخشان تاریخ افغانستان گفته میشود از خاطری کار های بزرگی که درآن دوره انجام شده بود و با عملی شدن پلان 7 ساله ،افتصاد کشور شگوفان و مردم ار آن ذلت دوران دوره دیمکراسی نجات میافتند. امید است مقالات دانشمندان بزرگ که درین پورتال نوشته کرده اند مرور نماائید امید است که ذهن **** تان آنرا درک کرده بتواند. با عرض احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.11.2016

محترم پوهاند داکتر کاظم!

بعد از عرض سلام به شما محترمم.

مقاله تان تحت عنوان "افغانستان درآستانۀ یک بحران عمیق سیاسی ناشی از بلاک سازیهای قومی" از نظرم گذشت.

شما بعد از اینکه اختلافات درونی و اظهارات اکتور های قدرت در افغانستان را از اظهارات تحلیل گران دیگر در میدان انداخته اید به این نتیجه رسیده اید که:

"امید است که حکومت و سران آن به این گفته ها عمل کنند و در راه تطبیق آن جداً کمر همت بندند، نه آنکه فقط به زبان گویند."

مایه تعجب من است که شما امید به این انسانان می بندید.

دوم اینکه قدرت نظامی و اقتصادی امریکا به دست نشانده گان خود در خانه ما حتی در سیاست داخلی افغانستان کوردینات پیشبرد منافع سیاسی و اقتصادی خود را اجست می کند.

یعنی فلج منافع ملی افغانستان و تقویه منافع بین المللی امریکا.

من فشرده مطلب را به شما چون پروفسور هستید اظهار نمودم و تفصیل ان را خود باید دانست.

من ماه قبل در طیاره با یک امریکایی که در پوهنتون نیویارک تدریس می کرد و از ایتالیا طرف سانفرانسکو پرواز داشت اشنا شدم. از وی علت نا آرامی های شرق میانه را سوال کردم. وی تمام قصور را متوجه امریکا و جنرال های نظامی ان نموده که با صنایع نظامی امریکا دست به دست کار می زنند.

من بر ایش گفتم:" مقصر اصلی نه امریکا بلکه اروپا است که قادر به جلوگیری از سیاست غلط خارجی امریکا نیست و بسیاری کشور ها را به خاک و خون به خاطر منابع مواد خام آن انداخته اند."

هر گاه اروپا هر چی امریکا گوید عمل نکند و یک سیاست هدایت کننده به صلح و امنیت جهانی پشنهاد کرده بتواند جریانات سیاسی شکل دیگر را به خود می گیرد.

چین، روسیه ، هندستان فقط چند دانه را تذکر داد سیاست مستقل دارند.



آه ازین جلوه نقاب فروش
بحر در جیب ما و ما حباب فروش

پدر فرهنگ جهان بیدل







اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 02.11.2016

محترم مومند صاحب، تشکر از توجه تان...
واقیعت امر این است که ما با محترم ښاغلی سراج وهاج هیچ نوع پرابلم نداریم و برعکس وی در قطار ملی گراین افغان جرمن آنلاین جایگاه خاص خویش را دارند. به نظر بنده، نفرستادن مضمون عالی شان به افغان جرمن آنلاین ، فقط جنبه ای مصلحت گرایی را دارد، چون دوستان شان مانند میرمن .... مانع اینکار می شوند ولی باید تذکر داد که اینکار شان، خلاف مراد نیک شان است، چون محترم ښاغلی سراج وهاج خوب می دانند که تیم ما به شدت روی یک قاموسی کار می کند تا افغانها را از محتاجی فارس های ایران نجات دهد و نشر مقالۀ شان بدون مصلحت گرایی همچنان در پورتل افغان جرمن آنلاین ضروری تر بود.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 02.11.2016

دروند لیکوال او ملی افغان شخصیت مصطفی عمر زی صاحب، بعد از عرض سلام و ارادت!

سلامی های بسیار به فکر ملی شما و به شخصیت پاک و با وقار تان!
مقالات تان از نظر محتواء و موقف وطن دوست تان خیلی خواندنی و با ارزش هستند. مقاله اخیر تان تحت عنوان «از دهن گندیدگی تا شکستن مرز گستاخی... ۳۰ اکتوبر» را که یک مضمون عالی است، مطالعه نمودیم. آنچه حقیقت است این باند نهایت جنایتکار و نهایت مسوول نزد مردم مظلوم افغانستان بنام (جمعیت اسلامی ربانی مسعود) در سر لوحه مبارزه ایشان قوم پرستی پوچ و ناروا جا دارد و اینک با بالا کردن تابوت تصنعی و مسخره حبیب الله دزد بچه سقاو بار دیگر چهره اصلی خویش را به مردم عریان کردند. شما نوشته اید:
« »ما اگغا نیستیم« س نآارم سقاوی به اوزا ستمی کلکانی و ربانی سا د اجنبی در بسیاری ُ مجموعه ای از ا از نقاط شنن ر کاب. کثاگد زباله های دیآری سنند که یکی از ود نمی پرسنند چرا برای ای طایفه ی غرچه دنباله رو اجنبی موس می دهیم و چرا به تره که ای برویم که افر هرکسی بر اساس س م امتیاز گرهنآی تاری ی انسانی و وجدانی ویم ب واهد اینا برای سنننننقاوی دزدی چور یاند و اناصنننننار ان م به اطر بادرا اجنبی می واهند. مگر بهای این بهایم چند است؟ که باید سرنوشت مملکت را در حضور اجنبی با آنان بنویسیم و خوش باشیم که در تمامی مواد آن، نه افغان بمانیم، نه افغانستان بماند و نه از تاریخ ما، خبری باشد.»

راستی هم که این لوحه های زد هویت ما یعنی ضد کلمه پر افتخار «افغانیت» که در شهر کابل ما نصب میشوند، یک عمل نا بخشودنی این باند میباشد. اما بیاد داشته باشیم که این اعمال ایشان که با سوء استفاده از موجودیت و پشتیبانی قواء ناتو صورت میگیرد، جنبه موقتی و گذرا داشته مردم قهرمان افغانستان با ایشان همگام نیستند.

قلم تان توانا باد


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 02.11.2016

التجای من خدمت استاد سراج وهاج
امروز مضمون بسیار پر محتوای تان را در ویب سایت آریاناافغانستان تحت عنوان « تأثیر ناگوار تهاجم فرهنگی همسایه ها بر فرهنگ ملی افغانان، کمتر از تخریبات تهاجم نظامی نیست » مطالعه نمودم که بسا نکات ناشنیده را در مورد شخصیت های سیاسی کشور برایم روشن ساخت و از اینکه بزرگان لوی کندهار به زعامت تیمور شاه، راضی نبودند و دلیل اصلی تصمیم تیمورشاه فرزند ناخلف لوی احمدشاه بابا، در قسمت انتقال مرکز از لوی کندهار به کابل چه عواملی داشت برایم روشن گردید.
چهل و پنج سال قبل این شعر استاد خادم را از زبان خودش شنیده بودم که نظر به فاصله زمانی و تحلیل رفتن حافظه عاری از اشتباه نخواهد بود:
احمد شاه بابا پښتو ژبه په دفتر کړه
تیموررشاه تری نه بیرته را بهر کړه
ګرچه میدانم میان مجریان این ویب سایت و سایت آریانا شکر رنجی های جدی وجود دارد و اینکه کی ملامت است و کی ملامت نیست به آن کاری ندارم زیرا امکانات تدارک راه حل آن به ذات پروردگار تعلق میپذیرد ولی نبایداین شکر رنجی ها و تضاد های سلیقوی یا شخصی، مانند تکلیف ساری ګریبانګیر نویسندګان این دو سایت ګردد زیرا همچو موقف ګیری، مخالف اصول روشنفکری و اعتقاد به اصل اصالت دانش خواهد بود، روی همین دلیل التجای من به حضور شما این است که مضمون طلایی فوق الذکر تان را به سایت افغان جرمن نیز ارسال فرمایید تا مبدا یک عده هم وطنان، نظر به دلایلی از مطالعه آن محروم بمانند.
ستاسی د لطف او مینې نه یوه نړۍ مننه
هیلو او درناویو سره


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.11.2016

برادر بزرگوار و فرهیخته ، جناب دانشمند ایاز نوری آزاد صاحب سلام !
از توجهات نیک تان مثل همیشه اظهار امتنان دارم . خداکند جمیع خانواده محترم در کمال سعادت وسلامتی باشید.
اینکه از جناب محترم روانشاد سید همایون خان « ولسی» (مامای عزیزم) یاد آوری کردید بیاد پروردگار جهان باشید .
بلی همانطوریکه خود شاهد هستید جناب روانشاد سید همایون خان « ولسی» شخص کم ادعا ، فروتن شکسته نفس ، آرام که با درد های درونی کوه مانند، که بر سینه اش سنگینی میکرد ، می ساخت ومی سوخت . یگانه وسیلۀ که از پدر تاجدارش معین سید حسن خان حسن شیون به ارث برده بود فقط قلم بود که مونث تنهایی ها وتسکین درد هایش شده اورا آرامش می بخشید . بلی بقول معروف کسیکه می میرد یک شخص نیست که از جهان میرود بلکه دنیایی از درد ها و ناگفته ها با آن شخص یکجا می میرند.
جناب ولسی با دنیای از درد های التیام نشده به آغوش خاک رفت وچراغ پـِر بار زندگی اش خاموش شد. او برایم زندۀ جاوید است او نمرده خاطرات رفیقانه و روشنگرایانه او رهنما و مؤنث تنهایی های من است. از یاد آوری وتوجه تان جناب خرد مند، ایاز نوری صاحب آزاد هم ممنون و هم ممدیونم . قلم پـُر بار وپاک سرشت تان همیشه استوار و نستوه باد.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 01.11.2016

د افغان پیاوړی لیکوال شاعر او ادیب محترم عبدالباری جهانی صاحب لیکنه چی عنوان دی ( شامی پیر څوک وو )ډیره په زړه پوری باارزښته، تاریخی او یوه مسنده لیکنه ده،زه ددی لیکنی لوستل نه تنها د افغان جرمن انلاین درنو لوستونکو ته توصیه کوم هیله لرم چی نور ملی سایتونه هم دا درنده لیکنه نشر ته وسپاری. الله دی زمونږ نورو محترمو لیکوالانو ته هم توفیق ورکړی چی داسی ګټه وری لیکنی وکړی او خپل اینده نسلونه په خپلو ګټورو او تاریخی لیکنو تنویر کړی، نه داسی لیکنی چی او چی ګفت او ما چی ګفتم.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.11.2016

دانشمند فرهیخته ، جناب استاد محمد داؤد مومند سلام !
پیام های مملو از صمیمیت شما سبب خرسندی این کمینه میگردد. شما سر فراز باشید. درین تنها سرای مزدحم (پرادوکس عجیب ) نوشته های شما قوت دل من است. که چهره شوم تنهایی را لحظا تی از نظرم دور می سازد. در نوشته رزین اخیر تان یادی از دوست دیرین بزرگوار مشترک ما جناب پاچا صاحب معروف به سید روح الله پاچا نموده بودید ، که برایم تداعی بسیار نیکی داشت.
بلی صحبت های آن مغفور را که برای خُرد وبزرگ بیان میکردند بیاد دارم ، سخنان آن مغفور همیشه در مدار بسیار عالی وبلند می چرخید، او از سخنان بی مزه و فرو افتاده و کم مایه اباع می ورزید وکلمات زیبنده را در صحبت هایش طوری در رشته سخن می آورد که هر مخاطب با حلاوت آنها را می پذیرفت. درس های غیر رسمی او درسهای مکتب از زندگی بود، او بلند همتی وطندوستی ودین شناسی را به زبان بسیار شیرین وسلیس وروان که هرنوع مخاطب را مجذوب خود میساخت بیان میداشت. کاری بدی هرگز در زندگی مرتکب نشد ازین لحاظ منحیث تندیس از خوبی ها شهرت داشت. آن مغفور یکی از پیروان استوار ومتین از اندیشه های والای سید بزرگ سید جمال الدین افغانی بود.
بیادم می آید که آن مغفور را تلاش برین بود تا خصوصیات نیک را در مخاطبین اش برنگیزد، خصوصیات که بیشتر مکمل انسان وانسانیت باشد. شما خود شاهد هستید که نظر نیک ، فراخ وپاک بین ان مغفور مرحوم بود که منازل دوستان در استقبال قدومش لحظه شماری داشتند. بنابه فرموده شما ، که از شعر مقبول حافظ بزرگ استمداد جسته بودید من نیز از شعر توانای پشتو استمداد می جویم که مؤید آن نظر صائب ونیک شما می باشد.
خدایه څه شول هغه ښکلي، ښکلي خلک
پــه ظاهر پــه باطن سپین سپیڅلي خلک
هیڅ خندا مي له دې خلکو سره نــه شي
ژړوي مي هـــغه تــللي، تــللي خـــلک

روح آن روح الله بزرگ شاد ، از توجهات نیک شما نیز سپاسگزارم .


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.11.2016

بسم الله ارحمن الرحیم

قابل توجه جناب فدامحمد خان نومر

چشم زیبا بین تــان نومر! مــیر راستین
با عمیق بینی به زیبا یی کشا ـ ند شعررا
آنچه را ما بار بارخواندیم مکث ازما نشد
عطف دیـدار شــــما تصحیح کــرد اغلاط ما ـــ ( م ، ف )

خرد مند فرهیخته فدامحمد خان نومر صاحب سلام !
در قسمت تصحیح اغلاط چاپی در شعر روانشاد سید حسن "حسن شیون" رهنمایی برحق جناب شما ، مرا وادار ساخت تا با این جملات شکسته از جناب عالی شما قدر دانی نمایم.
دقیق نگری جناب شما قابل قدر وستایش است . تشکر از توجه ولطف گرامی شما. مدیون شما هستم .
برکات بیشتر برای تان آرزو دارم سلامت وسر افراز باشید.


اسم: محمد ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 01.11.2016

منلی استاد او محقق مسعود فارانی صاحب، پس له سلام او درنشت څخه!

اعلی اقدام مو وکړ، چې د خپل نیکه فرقه مشر صاحب سید حسن خان «شیون» شخصیت مو یو ځل بیا درنو هیواد والو ته د دې مشهور نشراتی مرکز له طریقه تقدیم کړ. دا مقاله د پورتال په کړکی عظیمه ښکاري. سید حسن خان ته یو پاک (شهید) ویلی شو، چې په ظلم، غداری حاکم شاهی مطلقه خاندان په ټولواکي د مهربان؟ ظاهر شاه او ورسره جلادانو یې په کال ۱۳۱۹ش کې لکه مظلوم عبدالملک خان «عبدالرحیم زی» د کودتا د کولو په تهمت ونیو او د دهمزنگ زندان ته واچول شو. دا لاندی داستان به څنګه ټکان ورکوونکی نه وي:
له همدغه ستاسو له خواء نشر شوی مقالی څخه:

« " نام من سلیم و تاجیک هستم. داکتر طب ارتش بودم. در وقت جنگ عمومی دوم از شوروی گریخته وارد مزارشریف شدم. ما بودیم . . . یکی از روزها بیماری بستری شد که عبدالرحیم سرطبیب شفاخانۀ زندان در خلال یکروز چندین بار از او مراقبت می نمود. برای من شک وگمانی پدید » این بیمار " خائن بسیار بزرگ " است. نباید کسی با او صحبت نماید. « امر وتأکید کرد که ً برای من جدا آمد که این شخص هر کسی که است، شخصیت مهمی است . روزی آن بیمار برای من گفت که : تو پرستار نیستی ، تو یک داکتر نظامی هستی . هنگامی که سخن او را شنیدم در تفکرفرو رفتم که وی چگونه انسان شناسی است. . . .در کمال آرامش پرسید که من چه فکر می کنم او کیست ؟ من در پاسخ او گفتم: هر کسی که هستید، شخصیت عالم وبا تجربه یی هستید.گفت: اکنون آدم مهمی نیستم. یک زندانی هستم. بعد افزود که من از تو یک تعهد امانتدارانه می خواهم. هرکسی را که امین و وطنپرست تشخیص دادی، این امانت را برایش بگو.در حالی که سیل اشک های فروغلطیده از چشمانش ، ترجمان غمها و درد های او بود، ابراز داشت که: من یک کارمند ارتشی بودم. نام من سید حسن (حسن) است. در اینجا فرستاده شده ام تا مرا بکشند . . . بعد از ظهر یکی از روز ها عبدالرحیم خان شتاب آلود و وارخطا وارد شفاخانه شد، در دفتر سرطبابت نشست وبه من گفت : یک تن از بیماران شفاخانه نمی خواهد پیچکاری شود.تمامی پرستاران شفاخانه را گرد بیاور تا او را محکم بگیرند . من خودم ادویه را در او زرق می کنم. سرطبیب پیش و ما در پشت او داخل اتاق سید حسن حسن شدیم. سرطبیب از بکس خویش دوایی را بیرون آورد، به او گفت: شما بیمار هستید وباید پیچکاری شوید ، من شما را پیچکاری میکنم. پرستاران شما را محکم می گیرند. سیدحسن برایش گفت : من تندرست هستم. به پیچکاری ضرورت ندارم، شما مرا به وسیلۀ زرق دوا می کشید. سرطبیب به پرستاران گفت که وی را محکم بگیرید، من باید او را پیچکاری کنم وبرگردم که کار دارم. سید حسن به اجبار و زور پیچکاری شد. در پایان کار،سرطبیب با خشم به من گفت،که متوجه باشی کسی او را نبیند.

ساعتی گذشت ، فریاد های سید حسن بلند شد. فریاد برمی آورد که ظالمان! مرا می کشید اما چرا این اندازه عذاب وسختی را برمن تحمیل می کنید.هنگامی که من داخل اتاق او شدم. به من گفت : دیدید که با پیچکاری مرا می کشند. امانت مرا خیانت نکنید. من برایش گفتم، که امانت شما را خیانت نمی نمایم . . . شام بود که جان سپرد. چند تن آمدند ، جسد بی جان او را از شفاخانۀ زندان بردند."»

زه قاصر په کال ۲۰۰۳م کی د شهید فرقه مشر صاحب د زوی چې اوس مرحوم دئ، لیکوال او شاعر شاغلي «سید همایون ولسی» سره معرفی شوم، دوه واری هغه جناب ما خپل کور ته را میلمه کړ او عزت مې یې وکړ، او زه هم څو واری د هغه کور ته جرمنی ته ورغلم. د جناب په خواهش د ولسی صاحب یو کتاب د(هیلې او اندیښنې) تر عنوان لاندې په ۳۲۰ مخونو کې مې ورته له سره ټایپ کړ او چاپ ته مو ورکړ. همدغه پورتنی داستان د معظم پلار یې هم هلته په کتاب کې راغلی دئ.
پاک شهید سید حسن خان شیون یو مخلص امانی د وطن په ترقی مین، شرافتمند او یو غیرتی افغان تیر شوی دئ، نه یواځی ستاسو د کورنی لوی فخر دئ، بلکه د هر وطنپال افغان ویاړ دئ.
د هغه شهید روح خوشحاله غواړم.

په اماني مینه او درنشت سره


اسم: افغان جرمن آنلاین    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.10.2016

دروند لیکوال فدامحمد خان نومر صاحب زمونږ درنه سلامونه ومنی!
ستاسو نیک نظر چې د ارواښاد شهید سید حسن خان حسن د شعر طباعتی نیمګړتیا په هکله مو مخ کې کړی دئ، د ستاسو له دې عالمانه لارشودنې نه دیره مننه. تا سوته بلنه درکو چه هغه طباعتی نیمګړتیا تصحیح شوی دی. په درنښت. افغان جرمن آنلاین


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 31.10.2016

پیاوړی او مشفق ورور استاد فارانی صاحب
د مرحوم سید غلام حیدر پاچا زوی سید روح الله حسینی نومیده چی ما او زما مرحوم مشر ورور به ورته د خپلی پلرنۍ نیا به ارتباط چی هغه هم د کنړ د ساداتو د کورنۍ څخه وه، او د معروف سید محمود پاچا چی لټان یی تغذیه کول، کړوسۍ کیده، پاچا ماما وایه، یعنی موږ د کنړ دساداتو کورنۍ ته د ماماګانو په سترګه ګورو.
سید روح الله حسینی خورا متقی، نجیب او باوقاره انسان وه، هغوی دایم به کابل کی زموږ کور ته تشریف راوړ او څنګه چی هغه ته مو د خپل ماما په سترګه کتل، نو موږ به دهغه لاسونه ښکلول.
مرحوم سید روح الله پاچا به موږ ته قیصه کوله چی په هغه مهال چی سید غلام حیدر پاچا په زندان کی زندانی وه، زموږ مرحوم بلار غلام قادر مومند به په زندان کی د هغه خبر اخسته او کله ناکله به یی غذایی مواد لکه وریجی او غوړی به هم د ځان سره وړل.
د سید روح الله حیدری دا خاطرات داسی څرګندوی چی زموږ مرحوم پلار به حتما ستاسی د مورنی نیکه، فرقه مشر صاحب سید حسن خان حسن، سره هم نیک او نژدی روابط درلودل.
تقریبا پنځه شپیته کاله دمخه چی زموږ پلار د غازی شاه محمود د صدارت به دوره کی په قندوز کی وظیفه درلوده، ستاسی پلرنی نیکه یعنی سید شربت اغا به سره ستاسی د کورنۍ د ببیانو سره زموږ کور ته راته چی یو بزرګوار انسان وه.
په کابل کی ستاسی محترم پلار هم زموږ کور ته راته، ستاسی مشر ورور استاد محمود فارانی، چی زما د مطالعی کلک مشوق وه په تماما معنی ددی علایقو او روابط څخه خبر دی، استاد محمود فارانی به همیشه زما سره زموږ په مورنۍ ژبه خبری کولی او هغه علی السویه په دواړو وطنی ژبو تسلط درلود.
ما د دیرشو کلونو راپدیخوا دا آرزو درلوده چی د جنت مکان فرقه مشر صاحب په مورد کی که کوم کتاب تر لاسه کړم، متأسفانه د بیسوادۍ مشکل له یوی خوا او د کتابونو او مأخذو نشتوالی او عدم دسترسی د بلی او په دی بوډاتوب کی د کار او نفقی تر لاسه کول له بلی خوا هغه عوامل دی چی زما د ثقافتی خدمت مانع ګرځی، باور وکړه زما ډیری خبری د حافظی به مرسته دی.
محترم استاد فارانی صاحب! څه درانه او با وقاره مشران مو درلول، چی د وطن تاریخ پری افتخار کوی، او اوس د حامد کرزی غوندی څه بی ننګه او بی پښتو، خاین لدران مو په برخه شو، زما په انډول ژموږ موجوده نسل د هیواد د تاریخ یو بد بخت ترین نسل دی، نه د دنیا شو نه د عقبا، د ملت د اوښانو قافله د خرو تر شا روانه، خدای زموړ به ملت او خلکو ورحمیږی.
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق "زرین" همه بر گردن "خر" می بینم


اسم: فدامحمد نومر   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 30.10.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
د مرحوم ، اروحښاد شهيد سيد حسن رحمة الله عليه ژوند ليک او د نوموړي د شعر نمونه مي په هم دې و يبپاڼه کي ولوستل ، که څه د مرحوم ، اروحښاد شهيد سيد حسن ژوند ليک مي کلونه مخکي د محمد ولي ( ځلمي ) په تأاليف ( د استبداد او مطلقيت په مقابل کي د ځينو افغانانو ملي مبارزې ) کي لوستلۍ وو، افغان انلاين يوو ځل بيا د سيد حسن رحمة الله عليه ياد زما په حفظه کي را ژوندی کړ . کلونه مخکي چي ما د شهيد سيد حسن د شعر نمونه د محمد ولي ځلمي په تأليف کي لوستلې وه ، هلته د شعر په يو مصرع کي قافيوي ټايپي تيروتنه راته تر سترګو سوې وه ، هغه ټايپي تيروتنه دلته بيا راته تر سترګو سوه ، داسي معلوميږي چي دا ټايپي تيروتنه دابتدا څخه داسي تکرارسوي ده . اميد دی په اينده ليکونو هم داسي تکرار او تکرار نسي .
د محمد ولي ځلمي په تأليف کي :
د خليل د نخلستان سرو اوازکا -- ځان قربان کړه د بسمل تپيدن زده کړه
افغان جرمن انلاين :
د خليل د نخلستان سرو اوزکړي -- ځان قرقان کړه د بسمل تپيدن زده کړه
څرنګه چي قافيه مردفه قافيه ده او د قافي تورئ د لام تورئ دي نه د نون تورئ ، پس نو بايد تپيدن چي دري دي ، پښتو يي تپېدل دي ، شعر بايد چي په لاندي شکل سره وي :
د خليل د نخلستان سرو اواز کا ( کړي ) -- ځان قربان کړه د بسمل تپېدل زده کړه.
والسلام علی اهل العلم .


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.10.2016

خدمت استاد مومند گرامی که با بزرگمنشی و بزرگواری، دریکی از نوشته های رزین شان از خانواده و جد بزرگوار ما یاد آوری گرده اند ، اظهار امتنان وشکران دارم. در پناه حق باشند. ارادتمند ایشان مسعود فارانی


اسم: سید حامد فارانی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 30.10.2016

سلام به سایت افغان جرمن انلاین : مطلب تحت عنوان روانشاد سید حسن " حسن شیون" را مطالعه کردم واقعا مطلب جالب وآموزنده ای بود واز مطلب این معلوم می شود که سید حسن " حسن شیون" یکی از ستاره های واقعی شجاعت شهامت و درخشان تاریخ افغانستان است که شمادراین مقاله برای نسل جدید بسیار خوب معرفی کردید درورد بر شما کارکنان افغان جرمن انلاین
سید حامد فارانی


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.10.2016

فخر افغان، خان عبدالغفار خان میرفرمود:« اقوام زنده از زندگان خود و اقوام ذهنا مرده از مردگاه خود خود قدر دانی میکنند»
جناب فخر افغان که جواهر لعل نهرو او را فخر هند و مولانا آزاد او را فخر آسیا خطاب داده بود به ارتباط فرموده فوق الذکر شان مثال حضرت سید جمال الدین افغان و غازی امان الله را میداد که در زمان حیات شان مردم به قدر و منزلت شان نفهمید و اکنون بعد از حیات شان از ایشان تجلیل به عمل میاوریم و دست های ندامت بهم میساییم.
اگر روزی بعد از حضرت سید جمال الدین افغان، ستاره سوم علم و معرفت و مبارزه دودمان سادات کنر یعنی داکتر صاحب هاشمیان در میان ما نباشد، مضامین و مقاله های بلند بالایی در ابعاد اوصاف شخصیت او درین ویب سایت به نشر خواهد رسید که حیثیت حنای بعد از عید یا نوشداروی بعد از مرگ را خواهد داشت، من از تمام کسانیکه و در رأس استاد سیستانی که وقتا فوقتا درین ویب سایت ارادت خود را با استاد هاشمیان ابراز میدارند و به اصطلاح جناب قیس کبیر اکنون خود را « غلی » گرفته اند و کاملا بی تفاوت مانده اند، برای آخرین بار از ایشان خواهش میکنم که به حکم و جدان ملی به عوض تقبیح بی شرمانه محمد موسی شفیق، یکی از روشن ترین و برازنده ترین صدراعظمان منطقه که میخواست کشور را از ساحه نفوذ اتحاد شوروی خارج سازد و اتحاد شوروی با حمایت کودتای سرطانی، پلان های او را از ریشه خنثا ساخت، به حمایت داکتر صاحب هاشمیان ابراز نظر کنند واز موقف بیطرفی و تماشاگری خود را بیرون بکشند.
بیطرف و خود را غلی گرفتن، معرف پیروی از سیاست اقتضاء گرایی است.
خداوند مارا در طی طریق حق پرستی، یاری و یاوری فرمایاد. آمین


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.10.2016

مننه او امتنان
پدی ویب سایت کی می په هغه تاریخی شعر سترګی روښانه شوی، چی یو عمر دمخه په هغه مهال چی زه د زړی حبیبی په لیسه وم، د بښتو ادبیاتو په درسی کتاب کی لوستی وه، چی البته دا د ملی شخصیت او متفکر سید حسن خان حسن لیکنه ده.
لکه څو ورځی دمخه چی ما پدی ویب سایت کی د همدی شعر به مورد کی یاد آوری وکړه ماته ددی شعر، صرف عنوان او قافیه په یادوه.
ځان سعادتمند بولم چی زما دی هیلی ته ددی ویب سایت کوم هشیار او بیدار او په خبره پوه غړی توجه جلب شوه او د ثقافتی خدمت به رنا کی دا شعر مینده کړ او بر څیره بر دغه شعر، د فرقه مشر صاحب په ژوند یی نوره رڼا هم واچوله.
ددی ویب سایت چلونکو او همکارانو ته پداسی ثقافتی خدمت مبارکی وایم، او په ملی خدمتونو کی ددوی بری غواړم.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 29.10.2016

محترم احمد نعیم از امریکا ۲۹ اکتوبر در باره سقوط سلطنت ۴۰ ساله اعلیحضرت ظاهر شاه چنین نوشته اند:

«شاه و هیات شاه در ایتالیا همه به عیاشی
صدراعظم باهمسرازهیات شاه در قرغه به عیاشی
ملت بود به فقرو ، علف خوری ، ازمجبوریت به فرزند فروشی
چندنفریکه چاپلوس وبیکاره میگویند << واه واه دهه دیمکراسی >> »

بیاد دارم سالهای آخر شاهی بود، لیکن خاندان حاکم تمام محاسبه را بالای جاهل و بی سواد بودن و به شکم گرسنگی مردم کرده بودند، بناً بیغم و بی تشویش و با غرور حکومت می راندند و معلومدار مصروف عیاشی و خوش گذرانی بودند.
پدر مرحوم و ګرامی ام منحیث یکی از موسسین اردوی شاهی افغانستان در بین فامیل و دوستان حاضر بعد از یک تبسم کوتاه با تواضع همیشگی میګفت: « بمن زیاد نه یک تولی ماشیندار ۹۰ نفری را بدهید، من ساحه ارگ را کافی بلد هستم و من نصف شب یا الله ګفته بالای ارگ حمله میکنم، باور دارم که این دولت شاهی را با شاه اش دست بسته گرفتار و سقوط میدهم، علت اش عدم محبوبیت این شاه و دور و گرد اش در بین تمام اقشار مردم است. آخر شما این ګرسنگی عمومی را ببینید...؟!با وقوع کودتای ۲۶ سرطان میګفت، دیدید با قربانی صرف یک بلوکمشر حبیب الله زرمتی نه شاه ماند و نه سلطنت اش...»

په درنشت سره


اسم: محمد معصوم هوتک   محل سکونت: آشاوا، کانادا    تاریخ: 29.10.2016

جناب محترم سید عبدالله کاظم!
سلامها و احترامات بنده را بپذیرید. اینکه نوشته مختصر این حقیر راجع به مقاله تاراج تاریخ مورد پسند آنجناب واقع شده است، خوشنود گردیدم. از کلمات محبت آمیز شما یک جهان سپاس.
بااحترام.
ارادتمند شما، م.هوتک


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.10.2016

د افغان چرمن سایت مشرانوته
که څه هم تاسی زماپوښتنو ته ځواب رانکړ، ولی ژمنه مو کړیده چی یو بل ته د خبرو په شخړه کی د قلم د عفت د اصل په نظر کی نیولو سره، د داسی ناروغه سپکو او سپورو څخه مخه ونیسۍ، داوږدی مودی تجربی په څرګنده ښودلی ده چی تر بل پرونه پوری چی د معزز استاد او سپین ږیری مشر داکتر سید خلیل هاشمیان چی د نوی کلونو په عمر کی قرار لری په څپکه او بازاری توګه څپکاوی وشو او د حضرت سرور کاینات عرقی نسل ته چی سادات دی « لیونی سید » وویل شو، په ډاګه څرګندوی چی د د تحریر د هیأت مسوول غړی یا غړو په خپله وظیفه کی انتهایی غفلت څرګند کړی دی، خو دا څرګنده نده چی دا کار واقعا د مسوول شخص غفلت دی یا عمدا دی شکنخلو ته، اجازه ورکړی شوی ده چی پدی ناوړه توګه استاد هاشمیان خوا بدی او مایوس کړی تر څو خبله همکاری د افغان جرمن د سایت سره قطع کړی، زهی بد بختی.
زه خواشینی یم چی ددی سایت مشرانو ځان غلی ونیو او ددی مطبوعاتی تخلف له امله یی، د استاد هاشمیان نه معذرت ونه غوشت.
ډیر وخت ندی تیر او په اصطلاح سر وخت دی نو لطفا او اخلاقا د استاد هاشمیان نه د خبل فرو ګذاشت له امله معذرت وغواړۍ.
زه د ښاغلی باز نه ګیله نلرم، داسی اټکل کوم چی شاغلی باز به زړه کی بد سړی ندی، خو بدبختانه دده خوله نده به واک، او که څوک سردار ته د مشرقی سمت د ولس به حواله « سردار د مشرقی خلکو او مخصوصا، سابیو سره د نادر خان نه زیات ظلمونه کړیدی، د داکتر صاحب زمانی لیکنو ته دی مراجعه وشی » لیونی سردار ووایی نو شاغلی باز باندی رڼه ورځ تیاره شی او سترګی بتی کړی او خوله وازه، او د هغه وطنی وینا په اساس چی « ای کوتکه، ده کوتکه » په هغه خبرو بیل وګړی چی عقل ورته حیران شی.
ما په خپله یوه تحلیلی مقاله کی د سردار په مورد کی، په ډیر احترام ښاغلی قاسم باز ته اتلس ځلی د خانصاحب خطاب کړی وّه، متأسفانه ښاغلی قاسم باز به جواب کی ماته و لیکل چی زه یعنی داود مومند روانی تکلیف لرم، او بیا یی یی بدی ویب سایت کی یوه شکنخل نامه زما به مورد کی چاب کړه چی یوه مقتدر سړی ورته« زما سره د شخصی عناد له امله » د نشر اجازه ورکړه.
نتیجه دا چی زه د ښاغلی باز نه ګیله نلرم، باز یا هر څوک چی وی شاید هرڅه چی یی زړه وغواړی د نشرولو دپاره ولیکی، خو دا د افغان جرمن د مسوولو وګړو رسمی وظیفه ده، چی د داسی زهر آلوده لیکنو څخه شرافت مندانه جلو ګیری و کړی او پرینږدی داسی مسموم کننده دود، د قلمی همکارانو د تنفس کولو مخه ونیسی.
همدی ښاغلی څو هفته مخکی به یوه شریف قلمی همکار وقیحانه تعرضونه وکړه، خو بالمقابل د هغه تکړه لیکوال او شریف انسان ځواب چی به حقوقی لحاظ د مشروعی دفاع حق، به نامه یادیږی، ستاسو لخوا مصادره شو، چی دی کار ته دبل ستیندرد پالیسی وایی، د هغه محترم ځوابیه لیکنه ما لوستی وه، نو خکه ځینی وقت ماته داسی تلقی پیدا کیږی چی د سردار د طرفدانو لیکنی بدون قید او شرط د نشر اجازه مومی، ځکه د دوی تله پدی ویب سایت کی ډیره درنه ده، ولی د سردار مخالفو لیکوالو ته د « دختر همسایه خلموک په سترګه کتل کیږی » الغیب و عندالله.
نبوهیږم چی شاغلی سیستانی او نورو ذواتو ولی په استاد هاشمیان باندی ددی ظالمانه او جارحانه حملو، تقبیح ونکړه او کاملا بیطرف او بی تفاوت پاتی شول.
هر که پا کج میګذارد خون دل ما میخوریم
شیشه ای ناموس عالم در بغل داریم ما .
هیله ده زما خبرو او انتقادونو ته به اصلاحی منظور وکتل شی نه تخریبی غیرواقعی برو پاګند. زما به فطرت کی دروغ او منافقت نشته، ځه خوشحال کمزوری نه یم چی به ډار کړم.
په درناوی


اسم: پورتال افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 29.10.2016

د افغان جرمن آنلاین عزتمنو لوستونکو!
د افغان جرمن آنلاین پورتال کاری تیم د مطبوعاتو آزادۍ ته په درناوي سره، موږ د ځینو قلموالو لیکنې د دې له پاره خپري کړې دي چې د ځینو سیاسی او ټولنیزو موضوعتو تیاري برخې روښانه شي، خو په ډیرې خواشنۍ سره دغه نظرونه د موضوعاتو د روښانولو پر ځای، په شخصي دښمنیو او یو بل ته په سپکاوي واوښتل.
دغو ستونزو ته په پام سره، افغان جرمن کاری تیم ځان مسؤل او مجبور ګڼي چی د دغسی پارونکو لیکنو مخ نیوی وکړي.
نو د دي په پار(خاطر) له ټولو نظر ورکونو څخه په کلکه هیله کیږي چې دغه اصل په پام کی ونیسي.
په درنښت
د افغان جرمن آنلاین پورتال کاري ټیم


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.10.2016

یک تصحیح ضروری
در مقاله محترم آقای احسان لمر تحت عنوان "مولوی محمد سرور واصف نخستین شهید راه مشروطیت و دموکراسی" بجای "واصف" سهواً "واطف" نوشته شده است و این اشتباه تایپی در یکی دو جای دیگر پراگراف اول مقاله تکرار شده است. امید این اشتباه در عنوان و مواضع دیگر اصلاح شود. با احترام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 29.10.2016

ښکلي او پاکضميرو افغانانو ته سلامونه او نيکې هيلې.
يو ځل بيا زما غوښتنه د خپلو پوهو افغانانو نه دا ده چې, که چېرې دوی خپله پوهه د دې صفحې له لارې د خپلو وطنوالو د تنوير په خاطر چې د پاکو افغانانو لخوا پرانيستله سوې ده, خپره کړي نو ډېره به ښه وي. زه نه پوهيږم چې زما پوه وطنوال څنګه تر تعصب او تر عصبي داخلي غچ اخيستونکي روحيې لاندې کښېوځي او شخصي مسائلو ته لمن وهي او هغه همدلته په دغه سپيڅلې پاڼه کې خپروي. تاسو يو وار دا وطن ته ښه په ځير وکورۍ چې دلته څه تيريږي, دلته وينۍ چې خلک د چا لخوا برمته دي او د تکليف او شکنجې شپې سبا کوي.
دلته ښونځۍ نسته, مطبوعات ټول د پرديو په لاس کې, نه راډيو د راډيو په شان ده او نه هم ټلويزيون د ټلويزيون په شان, مجلې او اخبار ټوله د تعصبونو د وايروس په خپراوي لکيا دي, لنډه دا چې داسې څه نسته چې ملت ته يې خير ورسيږي.
زه خو وايم چې, که زه د دليل پرته ادعا وکړم چې سردار داود خان ښه سړی نه وه او هيڅ يې ندي کړي, خو که يو پوه انسان ما د دليل او برهان په واسطه پوه کړي چې سردار محمد داود خان د معارف په ډګر کې دا کارونه يې کړي, د معدنونو او صنعت په ډګر.کې دا کارونه يې کړي, د داود خان په وخت کې افغان د يو لوړ حيثيت خاوند وه, افغان ته چا بد نه ويل, د داود خان په وخت کې چا رشوت نسوای اخيستلای, د داود خان په وخت کې کابل پوهنتون کې انګليسان او افرقايان, ايرانيان, پاکستانيان هم درس ويل, کابل پوهنتون د آکسفورډ د پوهنتون سره موازي روان وه, پاکستان بې اودسه د سردار نوم په خوله نسوای اخيستلای, او بالاخره موږ افغانان د حيثيت خاوندان وو.
هو, سهو او خطا نه هم خالي نه وه, خو که خلقيان او پرچميانو ته د ودې زمينه د ده د دولت دارۍ په وخت کې برابره سوې, موږ دی ګرم نه بولو, دا يوه تيروتنه وه, که څه هم ننني ناخوالو کې د ده لاس وينم خو دا عمدي نه بلکه تيروتنه وه. په تيروتنه کې الله پاک هم څوک نه نيسي. سردار داود خان يو پاک او ملتپال او په هيواد او وطن مين شخصيت وه, ماته تر ټولو د ده همت او شهامت د قدر وړ ده, د يو زبر ځواک په وړاندې هم سر ندی ټيټ کړی, غوړمال نه وه, د ده په شان زه نن دلته په دې ګډوډ حکومت کې څوک نه وينم.
يو ځل بيا زما غوښتنه دا ده چې که د جنګ او جګړې په ځای د دليل او برهان نه کار واخيستل سي نو دا به ډېره ښه وي. د يوې خوا به کرکه يو د بل په وړاندې ونه راوپاريږي او د بل پلوه نور هيوادوال به يو څه زده کړي.
الله دې موږ ټولو ته د صبر او زغم توفيق راپه برخه کړي.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.10.2016

التجای توضیح و تطبیق اصول و پالیسی نشراتی، خدمت مجریان محترم این ویب سایت.
همین اکنون که مصروف نگارش این معروضه خدمت هیأت تحریر این ویب سایت میباشم، پالیسی نشراتی را در حال گردش و نوسان متداوم ملاحظه نموده که به صراحت مشعر است:
« ...درین فرصت اکیدا به توجه رسانیده میشود که مطالب مندرج اظهار نظر، نباید حاوی عبارات غیر قانونی، تخریش کننده،توهین آمیز، تهدید کننده، افترا آمیز، مخرب، مستهجن، خارج چوکات کرامت انسانی، عفت قلم و عفت کلام باشد، ورنه به هیچصورت به نشر رسده نمیتواند..»
تا جاییکه این کمسواد با بضاعت مزجات و قلیل فهم و دانش، تفاسیر و تعابیر و مفاهیم کلمات نهایت غرا و مقبول اصول و پالیسی، نشراتی فوق الذکر را درک کرده میتوانم، در طول مدت طولانی و به صورت متمادی، با هشدار و مصرحات آفتابی مویده تطبیقی آن در ساحه عمل، که مشعر است:« ....به هیچ وجه به نشر رسیده نمیتواند» بد بختانه در تضاد کامل دیده میشود، مگر اینکه برداشت و تعبیر و تفسیر کلمات اصول و پالیسی نشراتی فوق الذکر به زعم گردانندگان محترم وارزیابی کنندگان، مطالب ارسالی، غیر از آن باشد که من فکر میکنم.
علاوه بر آن مواردی را به حیث یک همکار وفادار در گذشته ملاحظه و تجربه کرده ام که به همین ارتباطف مبین دبل ستیندرد پالیسی محسوب میگردد.
امیدوارم سروران این ویب سایت معظم، کلمات ذیل را در شعاع و پرتو تأویل و تفسیر قانونی شان توضیح فرمایند تا این کمسواد مبتنی بر تصریح و توضیح اشخاص مسوول به درک حقیقی کلمات مندرج پالیسی این ویب سایت، توفیق حاصل کنم.
پاره ای معدود کلمات مورد بحث قرار ذیل است:
بی حیایی و دیده درایی
لیونی پاچا « سید »
از شکم خود گپ زدن « لطفا توضیح نمایید که از شکم خود گپ زدن چه معنا میدهد؟»
ودکا خوری تان با اعضاء حزب پرچم. « مگر این ادعا یک افترا نیست؟
امیدوارم اگر به نظر گردانندگان عالیقدر این سایت و موافق به برداشت من کلمات مؤهن و مستهجن نشر شده را، متضاد با مصرحات پالیسی خود پیمایش میفرمایند، ممکن است شخص مسوول، متخلف و اجازه دهنده عضو هیأت تحریر را نیز معرفی فرمایند؟
و یا اینکه مانند گذشته در مورد از پرده پوشی کار گرفته خواهد شد.
هدف من اعاده آبرومنیدی این سایت و جلوگیری از تخلفات علانیه معنوی و لغزش های مذموم نشراتی است، در گفتار و ادعای خود به حکم وجدان و ضمیر صادق میباشم.
خداوند در همه حال بینا و داناست.
با عرض حرمت و تشکر قبلی از توضیحات تان.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.10.2016

با عرض سلام.
همانګونه که مشاهده میشود ( حد اقل وقایع سیاسی- اجتماعی صد و پنجاه سال اخیر کشور ما نشان داده ) که یک جریان و تفکر سالم سیاسی از عوامل درونی خود ضربۀ شدیدِ بیشترِ خورده تا عوامل بیرونی.
داؤد خان یک زعیم بود که بالآخره محکوم به سرنوشتِ محتوم خویش ګردید ، خداوندش بشمول همۀ ما مورد رحمت خود بګردانند. به اساس اصل آزادی بیان و عقیده، هر کس حق دارد که در مورد وی قضاوت دلخواه خود داشته باشد.
یکی از افراد وابسته به ناظر داؤد خان همیشه بشکل توهین آمیز بعضی از اشخاصِ منسوب به دوران سلطنت را به این دلیل مورد طعنه قرار میدهند که ګویا منافع خود را در دوران جمهوریت از دست داده اند، جمهوریت را سرزنش میکند. اګر این دلیل منطقی باشد پس نتیجه این میشود که دفاعِ امروزی از دوران جمهوریت و شخص داؤد خان نیز مشمول این قاعده! میشود.
حال اګر جناب اقای استاد سید ع.کاظم یا جناب اقای سیستانی نظر به سلیقه و علاقه و تشخیص خود در مورد تائید و تحسین و تکریم داؤد خان می ګویند و مینویسند، حق طبیعی شان میباشد امّا اخلاقاً مکلفیت دارند که جلوِ یاوه ګوئی های دوستان جاهلٍ داؤد خان را بګیرد و به آنها متذکر شوند که این عکس العمل های تُند و کژدار و غیر دوستانه، پیش ازینکه به دوستداران داؤد خان منفعت داشته باشد بیشتر به ضرر تفکر آنها مبنی بر ترسیمِ یک تصویر مثبت از دوران جمهوریت، تمام میشود.
اګر پدر من موتروان یا آشپز داؤد خان میبود و حتی خودم هم فدائی داؤد خان میبودم، بخود اجازه نمیدادم که در عالم بیسوادی، در قضاوت کردن هر کسی مداخلۀ احمقانه بعمل آورم بلکه میګذاشتم که تحلیلګران ذیربط تحلیل های خود را در زمینه ارائه نمایند.
از برادران محترم و با رسوخ تقاضا دارم که با توصیه های استادانه و بزرګوارانۀ خویش، فدائیان دروغین و احساساتی داؤد خان را به آرامش دعوت و آنها را از تشنج آفرینی طفلانه باز دارند.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 29.10.2016

در شب کودتای 26 سرطان 1352 !


شاه و هیات شاه در ایتالیا همه به عیاشی
صدراعظم باهمسرازهیات شاه در قرغه به عیاشی
ملت بود به فقرو ، علف خوری ، ازمجبوریت به فرزند فروشی
چندنفریکه چاپلوس وبیکاره میگویند << واه واه دهه دیمکراسی >>


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.10.2016

از توضیحات محقق دانشمند جناب استاد محمد معصوم هوتک یک جهان سپاس که در مورد مقاله "تاراج تاریخ" هم قبلاً و هم طی نوشته اخیر شان بطور مستند و با رعایت کامل اصل امانتداری علمی و تحقیقی توانستند اصل نشریه مساوات را پیدا کردند و به یک اشتباه بسیار کوچک خود روشنی انداختند. اینکار نشانه ای از منزلت علمی شانرا در برابر رویداد های تاریخی کشور باردیگر ثابت می سازد.
این شیوه را باید هر محقق دیگر در پیش گیرد و رسالت خود را در قبال موضوعات تاریخی با دقت کامل و مستند به اسناد انجام دهد. در این روزها نقل قول های هوائی از این شخص و یا آن شخص بسیار معمول گردیده است که متأسفانه اذهان را در مسائل گذشته مغشوش می سازد و یا با تمجید یکی از دیگر به بحث های بی پایه دامن میزند.
بهرحال اگر بازهم برای یک ادعای مشخص تاریخی سند در دست نباشد، مدعی میتواند ادعای خود را با ارائه دلایل منطقی ارائه نماید تا خواننده ادعا را به اساس منطق آن قبول و یا رد کند.
متأسفانه نقل قول های نا مستند در مسائل مهم تاریخی حتی راه خود را در کتب تاریخ به حیث یک "واقعیت!!" باز کرده و نیز روایات بدون ذکر راوی بازهم براین مشکل افزوده است. قول معروف است "چو گفتی دلیلش بیار".
بار دیگر از محقق ارجمند جناب هوتک صاحب ممنون و سپاسگذارم. به آرزوی صحت و سلامتی شان. با ارادت


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.10.2016

سه ستاره تابناک دودمان سادات کنر بعد از حضرت سید جمال الدین افغانی.
آغوش سرزمین تاریخی کنر، نه تنها گهواره پرورش راد مردان ملی بلکه زادگاه نابغه ای است که خلیل الله خان خلیلی، به حق او را فخر زمین نابغه ای روزگار خوانده است. بدین لحاظ اگر خاک پاک کنر رااز نظر ملی خاک مقدسی بگوییم، دور از انصاف نخواهد بود.
در تاریخ معاصر افغانستان، ما دو خان به مفهوم خدام بی نظیر مجاهد ملت و مردم در کشور داریم، یکی آن لوی خان میر زمان خان کنری است که از طرف غازی امان الله ملقب به لوی خان گردید، که فرزند خاک مینو نظیر کنر میباشد, و دومی خان خانان، لمر اعلی نشان ببرک خان غازی است، که از طرف غازی امان الله بدریافت عالی ترین مدال کشور بنام لمر اعلی مفتخر گردید.
بعد از حضرت سید جمال الدین افغان، دو شخصیت نامدار سادات جلیل القدر، مرحوم جناب سید حسن خان حسن و دیگری سید غلام حیدر پاچاست که در دوره امانی از حامیان نهضت امانی بودند و به همین دلیل سال ها به زندان رفتند، که این جانب قبلا بسصورت بسیار موجز در مورد شان عرایضی به عرض رسانید بودم.
ستاره سوم و آخرین این سلاله واجب الا احترام جناب داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان است که بحمد الله تا هنوز در قید حیات هستند.
این سید فضیلت شعار و خادم راستین مردم افغانستان، مدت سی سال از طریق نشر مجله اسلامی، مترقی و انقلابی مجله افغانستان که حاوی مطالب دایرت المعارفی است، خدمتی را در دوره هجرت انجام داد که تا به امروز هیچ فردی انجام نداده است، داکتر هاشمیان مدت سی سال بهترین ایام زندگانی خود را برخلاف یک عده هم وطنان دیگر که به عیش و عشرت و سفر های سیر و سیاحت به کشور های اروپایی و ایالات مختلف کشور امریکا، سپری کردند، داکتر هاشمیان هر روز مدت مدت ده تا پانزده ساعت در پشت تایپ خود نشسته بود تا وظیفه ملی و اسلامی خود را به عنوان یک رسالت ملی بدون در نظر داشت کوچکترین معاونت از طرف دیگران انجام داده باشد، در تتیجه همین کار شاقه مصاب به تکلیف پا ها و کمر شد و دو سه بار عملیات گردید.
خدمت استاد محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم که همیشه داکتر هاشمیان را متهم به اختراع لقب لیونی سردار میسازد، به عرض میرسانم که ممکن جناب شان تمام عمر مبارک شان را در کابل گذشتانده باشند، به ذات اقدس پروردگار و روح پدر مرحومم سوگند یاد میکنم همان طوری که داکتر صاحب هاشمیان صادقانه ادعا نموده که لقب لیونی سردار را مردم افغانستان به سردار داؤد خان داده، داکتر صاحب هاشمیان در زمینه صادق است و مردم مشرقی او را لقب لیونی سردار داده بود و من شخصا اعطا این لقب از طرف مردم، از زبان مردم مشرقی به شمول دری زبانان شنیده ام.
ایکه چرا مردم افغانستان این لقب را به سردار داده بود، گناه استاد هاشمیان یا دیگران در ابراز این واقیت تاریخی چیست؟ آفتاب آمد دلیل ؟
اعطا لیونی پاچا به انتقام لیونی سردار و زشت ترین اتهام ناروای ودکا خوری، با پرچمیها که یک تعداد شان رفقای کودتای سرطانی بودند، به یک خدمتگار راستین و یک مو سپید واجب الااحترام کشور، مؤهن ترین الفاظی است که تا امروز درین ویب سایت با بی مسولیتی کامل و مخالف تمام موازین اخلاقی مطبوعاتی بدست نشر سپرده شده است.
کاش انشاء کننده سطور مؤهن فوق الذکر مانند گذشته مرا با پدر و پدر کلانم دشنام میداد و کوفت دل خود را میکشید، نه یک موسپید محترم و معزز نود ساله را.
متأسفانه یک عده حامیان سردار از او بت مقدس ساخته اند، این سردار پرستی، نه به نفع ان مرحوم است و نه به نفع سردار پرستان.
درین جا از اعضأ فامیل مرحوم امان الله خان حیدری که بالاترین مقام و منزلت را به سردار داشتند اظهار شکران و امتنان مینمایم، که هرگز خود را در مقام وکلای مدافع سردار قرار نداده و با حوصله مندی کامل به نظریات و آرأ مخالف سردار موصوف گوش میدهند، که کار نهایت عاقالانه و به نفع سردار موصوف است. خداوند به بقیه سردار پرستان، بصیرت و اخلاق فامیل اعضأ مرحوم حیدری را در زمینه اعطأ نماید.
هزار خم نکند مست می پرستان را
چنانکه نام داود خان سردار پرستان را
بیت اول از استاد پزواک است


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 28.10.2016

برگزیده یاد تو کابل !

دکتور انجینیر غلام ربانی الکوزی موسس تاریخ انکشاف تخنیکی وطن!

تاریخ انکشاف تخنیک در افغانستان.

مردم وطن ما مانند اهالی کشور های صنعتی مفکوره های بکری داشتند مګر آنها نسبت نداشتن امکانات مادی و نبودن تشویق از طرف دولت نتواستند که مفکوره های بکر خود را جامعه عمل بپوشانند. این امکانات در زمان رژیم جمهوری تحت ریاست محمد داود خان مرحوم بصورت فوق العاده مهیاء گردیده بود. داکتر ربانی الکوزی توانست که در آن زمان یک تعداد ماشین آلات را برای اولین بار در تاریخ افغانستان دیزاین و در نندارتون جشن های استقلال به نمایش بگذارد. به این ترتیب داکترربانی الکوزی ماشین آلات و وسایل ذیل را در آن زمان دیزاین و تولید نمود:
خیلی قابل افتخار است که یک هموطن ما در سال 1983 یک موتری را در وطن ما ساخته است که نام آن آهو می باشد. اما باید فراموش نکنیم که اولین موتر ساخت وطن در سال 1356 ذریعه دکتور انجینر ربانی الکوزی استاد فاکولته انجینری دیزاین و در شاپ های لیسه
میخانیکی کابل ساخته شد. نام این اولین موتر ساخت وطن رخش بود. نسبت این موتر الکوزی در محضر انجینر برات مخمور و پوهاند وردک وزیر معارف و انجینر تواب آصفی وزیر معادن و صنایع آن زمان به حضور محمد داود خان رئیس جمهور افغانستان مشرف گردید. فردای آن این اولین موتر ساخت افغانستان بنام رخش شاهراه سالنگ را به امر محمد داود شهید سپری نمود. در باره اولین موتر ساخت وطن (رخش) در اخبار های هیواد و انیس نشراتی ذریعه ژورنالیست های افغانی آقایان فرهمند و رحیم رفعت صورت گرفت بود.
داکتر الکوزی بین سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ جمعاً بیست ماشین آلات را با شاگردانش در فاکولته انجینری پوهنتون و در انستیتوت میخانی کابل که مدیر تخنیکی اش بود در زمان داود خان انکشاف داده و تولید آنرا در انستیتوت میخانیکی کابل انجام داد، که همه انها در نندارتون معارف به نمایش گذاشته شده بود.

خدمات علمی و تخنیکی با مفکوره های برای افغانستان بین سالهای ۱۳۵۳ الی ۱۳۵۷

تالیف و ترجمه چندین کتب تخنیکی و ادبی برای مکاتب و فاکولته انجینری

دیزاین اولین واتر پمب ساخت وطن

دیزاین و تولید اولین تریلر زراعتی ساخت وطن

دیزاین و تولید اولین تریلر برای لاری ها

دیزاین اولین ماشن قالین تکانی ساخت وطن
.

دیزاین و تولید اولین موتور برقی ساخت وطن

دیزاین و تولید اولین موتر تیزرفتار ساخت وطن بنام « رخش«

تمام این ماشین آلات در سال سالهای ۱۳۵۴ الی ۱۳۵۷ در نندارتورن وزارت معارف به نمایش گذاشته شده اند و در باره آنها نشرات صورت گرفته است
.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجنیا امریکا    تاریخ: 27.10.2016

جناب محترم لیونی پاچا سید خلیل الله هاشمیان مدیر مجله ایینه؟ افغانستان.
من میخواهم به حوصله فراوان در مورد ادعای عقدی و خلاف کرامت انسانی و دانشمندی شما جواب مقنع با دلایل دست داشته خود خواهم نوشته، پیش از انکه دیګر چیزی بنویسم من به استناد نوشته جناب اقای عباسی که بتاریخ ۹/۲۱/۲۰۱۶ در سیایت دیګر دوستان بجواب اقای داکتر حیدری نوشته شده، از جناب اقای عباسی میخواهم که نام و نمره تلیفون ان راوی که دوست محترم داکتر صاحب محمد حسن شرق است و ان دوست داکتر صاحب شرق که به وی از ګفتار حسن شرق حکایت نموده من شخصآ و یا کدام شخص دیګر پرسان نمایم، تا معلوم شود که تا چی اندازه ان شخص راوی دوست اقای عباسی واقعیت میګوید ، اول باید معلوم شود که ان شخص راوی کیست ؟ دوست داکتر صاحب شرق است یا نه، و یا اقای عباسی از شکم خود این ګپ را میزند، وقتیکه راوی معلوم شد که کی است باز من بشما همانطور یکه لازم است بشما جواب میدهم تا شما را از فاتحه رفتن میر اکبر خیبر پیشیمان سازم و از مخافل شب نیشنی تان و ودکا خوری تان به اعضای حزب پرچم بلبل وار شما را به ګپ بیاورم،
من بخاطر اثبات رساندن ادعای خود منتظر افشای راوی اقای عباسی هستم، بخاطریکه اقای عباسی نام و نمره تلیفون ان دوست داکتر صاحب شرق را دارد و خود جناب عباسی صاحب انرا در دریچه نظر سنجی سایت خود نوشته،
اینک کاپی نوشته جناب اقای عباسی صاحب.

اسم: عارف عباسی محل سکونت: کلیفورنیا تاریخ: 21.09.2016
آغای داکترع. واحد باشندۀ سدنی آسترالیا!
مسرورم که شما آرزوی دوجانبه را بحیث دعا ارائه کردید، و کمال امتنان که موضوع را مشخص ساختید.
غرض تسلسل مطلب باید کمی به عقب رفت، در همین سایت محترم خان آقا سعید از قول یک تورن استحکام «عبداللطیف للندری» که به رضای حق پیوسته، چنین روایت نمود که شهید محمد داوود خان از او پرسید«قبرامیر شهید کجاست؟». للندری فکر کرد که منظور رهبر از«قبر امیر حبیبالله خان» است و جواب داد جلال آباد و محمد داوود خان گفت « حبیب الله کلکانی»..........
حالا نقل قول از پدران, پدر کلان ها ، کاکا ها و ماما های متوفی بکلی متداول است.
من هم از شخص زنده که دوست دیرینه ای «داکتر حسن شرق» است و از زبان «شرق» به من گفت :
1- رئیس جمهور راجع به اعمار قبر حبیب الله کلکانی تذکری داد و حسن شرق عدم موافقت نشان داده او را دزد و جانی گفت. محمد داوود خان در جواب فرمود «بهر حال او یک پادشاه بود»
2- مینار در دوران جمهوریت توسط قوای کار درشب تخریب و جایش اسفالت گردید. ولی دوست من گفتۀ مرا در تلفون اصلاح کرد که زمان دقیق این انهدام معلوم نیست که شب اول یاهفتۀ اول بوده ولی خراب شد.
3- ورثۀ کلکانی به مقام ریاست جمهوری عارض و در خواست زمین کردند. رئیس جمهور به «حسن شرق» هدایت داد که به وزارت داخله امر صادر شود که به عارضین در ولایت بلخ زمین داده شود
4- روز تجلیل جشن نجات فسخ و از جنتری حزف گردید.
چون بحث حبیب الله کلکانی موضوع روز بود من هم این رویات را که از لحاظ تأریخی مهم بود تذکر دادم که ساخته و بافتۀ خودم نیست ، نام، آدرس و نمرۀ تلفون راوی نزدم محفوظ است.
و اما این گفتۀ شما«چه شرم آور است که جناب شما شهید محمد داود را به دریور موتر تکر خورده، محصول کودتای ثور، هواخواه کلکانی خطاب مینمائید و حتی از عرق شهادت وی هم یادآور شده و از توهین روگردان نمیشوید.»
این بخش یاوه سرایی مطلق بوده من هیچگاه محمد داوود شهید را دریور موتر تکر خورده(اصطلاح موتر رانان ) نگفته ام و محصول کودتای ثور.
داکتر صاحب حیدری روی خدا را ببینید کودتای ثور بعد از جمهوریت بوقوع پیوست، چگونه داوود محصول کودتای ثور بوده می تواند و کدام احمقی چنین می گوید. من در کدام قسمت نوشته ام داوود خان را هواه خواه کلکانی گفته ام ؟ شاید عاطفه،ترحم و دلسوزی بوده باشد. موضوع عرق شهادت را فهمیده نتوانستم.
محترم داکتر هاشمیان در صحبت تلفونی با من فرمودند که کار خوب کردی که گفته های داکتر شرق را نقل قول کردی من این موضوع را ضمن دیدار شخصی از وی پرسیده نتیجه را نشر می کنم.
من با دعای شما دست خود را بلند نموده با حفظ احترام متقابله آمین گفته انشاءالله این آخرین تبادل نظربین ما خواهد بود.



اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.10.2016

ابراز امتنان
بدین ذریعه از همکاری مجریان محترم این ویب سایت ابراز امتنان مینمایم که به تقاضای این جانب لبیک گفته و نوشته مرا در مورد مناصب نظامی محمد گل بابا و جرنیل صاحب یار محمد خان وزیری در بخش تحلیل ها نیز فرصت نشر دادند.
هم چنان از توضیح جناب استاد فارانی، که جناب سید حسن خان حسن پدر کلان مادری شان است و من در زمینه با پدر کلان پدری شان، جنت مکان سید شربت آغا، مغشوش بودم، اظهار امتنان مینمایم.
سید حسن خان حسن که شیون تخلص میکرد یک متفکر انقلابی ملی بود و تفکرات ملی خود را در اشعار آبدار خود به شکل سحر آمیزی انعکاس داده که هر شخص عادی به مفاهیم عمیق آن پی نمیبرد.
زمانیکه من در صنف هشت لیسه حبیبیه سابقه واقع کنار دریای کابل بودم، یکی از اشعار انقلابی آن شخصیت والاتبار را در مضمون ادبیات زبان ملی و اکثریتی افغانی « پشتو » بخاطر دارم، که شاید اشخاص مسوول چاپ کتاب مذکور در وزارت معارف وقت به ژرفای انقلابی محتوای شعر مذکور پی نبرده و آن را بدست چاپ سپردند و یا هم اینکه شخص آزاد منشی که با افکار جناب شیون اشنایی کامل داشته، تعمدا آن شعر را در آن کتاب گنجانیده است.
یک بیت آن شعر بصورت ناقص بیادم است امیدوارم وطن دوستی آن شعر ناب را، دستیاب و در این ویب سایت و سایت های دیگر، فرصت نشر بدهد.
گرچه نقل ناقص شعر معجز مذکور گناه عظیمی است ولی من صرف بخاطر یاد آوری و نوعی نشانی ، خدمت آنانیکه ممکن به اشعار آن شخصیت والاگر و متفکر بزرگ ملی دسترسی داشته باشند، درین جا ذکر میکنم.
غالبا عنوان شعر مذکور « زده کړه » بود.
زغلول لکه ریشه تر کبل زده کړه
روح آن بزرگوار مرا در زمینه اشتباهم معفو دارد
با عرض حرمت


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 26.10.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
احترامآ تقاضا دارم در صورتیکه زحمت نباشد در مضمون عنوان محترم دوکتور صاحب کاظم که سهوآ اعزام عبد الرزاق خان به امریکا سال 1344 نوشته شده است را بسال 1334 تصحیح فرمودهمنت گذارند بااحترام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.10.2016

توضیح و تصریحی در مورد مناصب نظامی محمد گل بابا و جرنیل یار محمد خان وزیری در زمان قیام، علیه سلطه سقوی ها.
بعداز مطالعه مضمون « توری به لالا وهی..» به قلم دانشمند، متخصص،استاد علم سیاست و دوست پنجاه ساله من محترم داکتر رحمت زیرکیار که حتا سعادت معرفت پدر مرحوم شان « جان صاحب » را که از بزرگان و خوانین قوم سالارزی بودند نیز داشتم، در زمینه صحبت تیلفونی به عمل آوردم، که مبتنی بر تفاهم مذکور و به اجازه آن دوست والاگر توضیحاتی را ذیلا در زمینه معروض میدارم.
ناگفته نماند که این جانب حدود بیست سال قبل در مورد شخصیت و افکار ملیگرایانه داکتر رحمت زیرکیار مضمونی در مجله انقلابی آیینه افغانستان بدست نشر سپردم، که خوشبختانه به همت والای یکی از هم وطنان، نشرات مجله های آیینه درج این ویب سایت گردیده که واقعا یک خدمت ثقافتی تاریخی است.
زعیم بی بدیل پشتون تباران معاصر کشور محمد گل که نباید شخصیت او را به قوم مومند که بدان، مانند لسان الغیب عیدالرحمن مومند و داهی بزرگ، خوشحال ختک، صرف متخلص، و نه مفتخر به آن، بود منحصر ساخت .
محمد گل بابا در دوره، فرعون زمان والی علی احمد خان شاغاسی بارکزی به رتبه جنرالی، فرقه مشر جلال آباد یا سمت مشرقی آن زمان بود و او به حیث فرقه مشر آن ولا و مفکر ملی، علننابه مخالفت ادعای احمقانه والی علی احمد خان که در عین زمان باجه غازی امان الله میشد قیام کرد که به حواله کتاب بحران و نجات، لت و کوب، سختی از طرف والی علی احمد خان خورد.
از زبان شخص بابا، روایت شده است که هر روز در مذاکره با والی علی احمد خان طبق معمول صدای او، بلند تر میبود ولی در همان روزی ک بابا از طرف والی علی احمد خان لت و کوب میبیند قبل از حضور در مجلس یعنی در طول راه به دوست و هم فکر بزرگ خود سید حسن خان حسن، که یکی از بزرگترین شخصیت های دودمان علامه سید جمال الدین افغان و سادات کنر میشد، میگوید: « نن تمانچه زما نه هیره شوه» بابا می افزاید که در همین روز و برعکس روز های قبلی صدای والی علی احمد خان بر من بلندتر بود و نتیجتا مرا لت و کوب سختی داد، استاد پوهاند اسمعیل یون در قسمت بیو گرافی با با از شخصی بنام کپتان حمیدالله خان نورستانی نیز نام میبرد که یکجا با محمد گل مومند لت و کوب میخورد.
من کتاب بحران و نجات را در حدود پنجاه و پنج سال قبل مطالعه کرده بودم، سؤالی که در ذهنم باقی مانده، این است که آیا والی علی احمد خان، سید حسن خان حسن راکه او نیز صاحب منصب عسکری و کاملا هم فکر مومند بابا بود، و پدرکلان پدری یا مادری استاد فارانی میشود هم لت وکوب داد و یا نه؟
من یکی از پدر کلان های استاد فارانی را شصت و پنج سال قبل در قندور دیده بودم که اسم مبارک شان سید شربت آغا و شخصیت بزرگواری بودتد.
قابل تذکر است که سید حسن خان حسن یک شخصیت دارای افکار انقلابی و شاعر زبردست زبان ملی پشتو بود.
اکنون بر گردیم به جرنیل صاحب یار محمد خان وزیری که او برخلاف مومند بابا، اصلا نه صاحب تعلیمات نظامی مسلکی در آن زمان بود و نه رتبه نظامی جنرالی داشت، موصوف که یک شخص توریالی و جنگیالی بود و به اصطلاح یک جرنیل اعزازی به شمار میرفت، جرنیل صاحب یار محمد خان، به قوم بسیار رزمنده و شجاع وزیری، در اقوام پشتون تبار تعلق داشت که مهارت و شجاعت جنگی را از پدران و قوم شاهین صفتش به ارث برده بود، جرنیل صاحب مذکور، سهم چشمگیری هم در جهاد استرداد استقلال کشور وهم در قیام، علیه سلطه سقوی داشت. لذا باید او را به همان نام اعزازی جرنیل که یک ریشه عنعنوی دارد، یاد نمود نه جنرال یا فرقه مشر.
ما در ولایت پکتیا از این نام های اعزازی زیاد داشتیم بطور مثال اگر اشتباه نکرده باشم، نایب سالار صاحب زمرک خان جدران پسر ارشد خان خانان، لمر اعلی نشان غازی ببرک خان و هم زلمی خان نایب سالار و غیره نیز نایب سالاران اعزازی بودند و لذا نمیتوان ایشان رابه رتبه نظامی مسلکی رایج امروز، دگر جنرال خطاب کرد.
در دوره سقوی نیز این رسم عنعنوی اعطاء القاب اعزازی دنبال شد و بچه سقو، رفقاء دار و دسته خود را جرنیل خود مختار و کرنیل خود مختار مسما ساخت.
به هرصورت در حالیکه جرنیل صاحب یار محمد خان به حیث یک شخصیت ولسی و جنگجوی با ایمان و متهور از قهرمانان تاریخ کشور ماست ولی موصوف ، مانند محمد گل بابا، به حیث یک شخصیت سیاسی و اهل سیاست حساب نمیگردد. برای محمد گل بابا که بحیث یک شخصیت دراک سیاسی اعلان سلطنت والی علی احمد خان قابل قبول نبود، قیام و جنگ علیه تسلط حکومت ضد ملی سقوی، کاملا صبغه و محتوای مبارزه ملی را علیه حکومت جهل و اضمحلال ثقافت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست ملی را داشت.
علامه حبیبی در اثر گران بها خود « جنبش مشوطیت » ضمن صحبت پیرامون شخصیت دیگر سادات کنر،یعنی سید غلام حیدر پاچا از شخصیت محمد گل بابا یاد آوری مینماید که مؤید ادعای من در محمد گل مومند به عنوان مفکر ملی میباشد، علامه حبیبی مینویسد:
« سید غلام حیدر پاچا از خاندان معروف سادات کنر، ساکن چار باغ لغمان، از جوانان روشن فکر، دلیر و پویا بود که در حلقه های جوانان مشوطیت دوم با میر قاسم خان و عبدالهادی خان داوی همکاری و هم فکری داشت و در عصر امانی از جوانان آزادی خواه به شمار میامد.
وی در اغتشاش هزار و سه صد و هشت در قلعه بابری های جلال اباد به معیت فرقه مشر سید حسن خان شیون و محمد گل خان مومند، جمعیتی بنام جمهریت ساخت و جریده ای بنام « د کور غم » نشر نمود و در جراید هندوستان مانند زمین داور و افغانستان و لاهور، تبلیغاتی بر ضد حبیب الله بچه سقو میکرد.» ختم متن علامه حبیبی.
محمد گل مومند در میان هم قطاران رزمی خود در جنگ علیه تسلط فرهنگ کش بچه سقو، یگانه مفکر ملی بود که قابلیت، لیاقت، دانش و علمیت درک تمام ابعاد این معضله بزرگ ملی را از سطح به عمق و از عمق به سطح داشت . در حالیکه برای تمام آن شیرمردان و راد مردان صلحشور مشمول، قیام ضد سقوی، جنگ بیشتر مفهوم سقوط دادن یک حکومت غاصب داره ماران و دزدان را داشت.
چون سقوی های مدنیت سوز، تمام دست آورد های طلایی دوره درخشان و مشعشع استرداد استقلال کشور را به زعامت غازی امان الله ،با خاک یکسان ساخت، لذا قیام رزمندگان و مجاهدان ملی تحت زعامت مدبر ترین شخصیت تاریخ معاصر کشور محمد نادر خان، به پیمانه، استرداد اسقلال، حایز اهمیت ملی و جهانی به حساب میرود.
درود بی پایان به روان پاک شهداء راه استرداد استقلال و راه نجات کشور از تسلط سلطه حکومت غاصب و ضد ملی و ضد اسلامی سقوی ها.
با عرض حرمت


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 25.10.2016

جناب استاد سترگ دکتور صاحب کاظم با عرض سلام و احترامات اجازه دهید برسم افغانی دستان مبارک را ببوسم. از الطاف و محبت همیشه گی تان بک جهان ممنون من و یا ما از برکت استادان بزرگ پوهنتون و موسسات عالی آن زمان است که می توانیم چبزی بدانیم. بازهم از لطف تان در باره این شاگرد دبستان تاریخ تشکر می نمایم.
در باره نام جناب عالمی صاحب مرحوم فورا اصلاح می نمایم، چون از نوشته جناب پوهنیار کاپی نموده بودم همان اشتباه را من هم متوجه نشدم.
در باره نام یا عنوان مقالات فرموده شما بر سر دیده ها، سپاسگذار خواهم بود تا از نظرات و رهنمائی های تان مرا همیشه مستفید سازید. با عرض مجدد حرمت


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.10.2016

برادر عزیز و گرامی جناب آقای احسان لمر به سلامت باشید،
سلسه مقالات نهایت دلچسپ شما را در مورد جنبش مشروطیت و مشروطه خواهان افغان در این پورتال وزین متواتر میخوانم و از آن فیض می برم، بخصوص که با شیوه دقیق و علمی مطالب را مورد بررسی قرار داده و در هر مورد مآخد آنرا ذکر میدارید و این خود نشانه ای تحقیق و مطالعات عمیق شما است. خداوند بزرگ به قلم شما و دانش شما برکت دهاد.
ضمناً خواستم به یک اشتباه کوچک اشاره کنم که در صفحه 6 مقاله اخیر (قسمت 16) (از پایان صفحه به بالا سطر ششم)اسم والی آنوقت کابل عبدالحکیم شاه عالمی است که سهواً عبدالصمد شاه عالمی نوشته شده است. همچنان اگر اجازه باشد یک عرض دیگر در مورد عنوان مقاله «مشروطیت اول و اهداف شان» دارم. دراینجا گمان میکنم باید نوشته شود: "مشروطیت اول و اهداف آن" و یا "مشروطه خواهان اول و اهداف شان". امید است این جسارت مرا ببخشید.
شما در این مقاله از نقش "شمس النهار" در دوره امیرشیرعلی خان و نقش آن در روشنگری اذهان یاد کرده اید. خوشبختانه یک کاپی شماره دهم آن در 16 صفحه بطور مکمل نزدم موجود است که میتواند به حیث مشت نمونه خروار بیانگر محتویات آن نشریه باشد. کوشش میکنم آنرا با تبصره مختصر در زمینه بزودی به نشر برسانم تا علاقمندان از محتوای آن بهره مند شوند. بار دیگر زحمات پیهم شما را در نشر موضوعات مهمه به نظر قدر دیده موفقیت های مزید شما را از بارگاه الهی آرزومندم با ارادت


اسم: احسان لمر   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 24.10.2016

به حضور سیستانی صاحب بزرگوار بعد از عرض سلام و احترامات از کلمات نهایت پر لطف تان در مورد این هیچمدان در یادداشت 17/10/16 بک جهان ممنون و مشکورم. خداوند شما و دیگر دانشمندان فرزانه ما را از سر ما کم ننمایند. با احترامات فایقه. احسان لمر


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 24.10.2016

محترم جناب مومند صاحب
من نخواستم نام استاد محترم مکتب را ذکر کنم، ولی شما درست می فرمائید که ایشان مرحوم غلام صفدر خان اعتمادی میباشند که یک شخص مهربان، خوش صحبت، خلیق و شرین کلام بودند. خدای بزرگ جنت برین را جایگاه شان داشته باشد و روح شاد و یاد شان گرامی بادا


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 24.10.2016

محترم مشر مومند صاحب! ستاسو د مهربانۍ او لطف نه چی د محترم استاد نګارګر د مضمون په ژباړلو مو زما په هکله کړیدی مننه کوم. محترم مومند صاحب! ما د دی مقالی په سر کی یادونه کړیده چی دا مضمون څلور کاله د مخه ما د یوه مشر دوست مرحو محمد نبی خان «وفایی» صاحب په غوښتنه ژباړلی و، د ماسره د استاد نګارګر صاحب د مقالی کاپي شته خو که محترم استاد نګارګر هغه خپله نشر ته وسپاری دابه ډیره ښه خبره وی او که ځپله دا کار نه کوی او ماته اجازه راکړی نو زه به د هغه له اجازی وروسته داکار وکړم او د استاد اصله مقاله به چی په دری ژبه ده ستاسو د غوښتنی سره سم دواړو سایټونو ته د نشر د پاره ولیږم. جناب مومند صاحب! تاسو چی د مرحوم پژواک صاحب په هکله څه لیکلی زه دهغی په هکله څه تبصره نه لرم یواځی دومره وایم چی مرحوم پژواک د افغانستان په معاصر تاریخ کی یو ه هسی څیره ده چی ساری به یی یا نه وی او یا به هم ډیر کم وی. بیا هم ستاسو له مهربانۍ نه یوه نړۍ مننه، کلیوال


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.10.2016

دوست محترم و گرانقدر جناب عبدالله خان نوابی صاحب.
من و جناب شما یک وجه مشترک داریم و اگر گستاخی نشود این وجه مشترک میان من و شما، مشکل بیسوادی هردوی ماست.
اگر من به پیروی از نظر فیلسوف بزرگ معاصر کشور علامه استاد سلجوقی، مرحوم میوند وال را علامه جمال الدین افغان قلمداد کنم یا جناب شما که چند ماه قبل متکی به محتویات یک نشریه مقامات خارجی، فتوای جاسوسی پاکستان را در مورد میوند وال صادر نمودید، شاید ادعاهای هردوی ما نادرست باشد و در نتیجه این به قضاوت کسانی تعلق میپذیرد که در مسایل ملی کشور صلاحیت قضاوت آزاد را داشته، نه مانند شما و امثال شما داؤد پرست باشد و نه مانند من و امثال من حامی مظلومیت میووندال.
خداوند در همه حال بینا و داناست، اگر ما در قضاوت های خود خدا را حاضر و ناظر ندانسته و عندی قضاوت میکنیم، خداوند روی ما را در دنیا و آخرت سیاه سازد، آمین.
برادر تان مومند


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.10.2016

استاد گرانقدر داکتر صاحب کاظم
جناب شما در نوشته تان عنوانی دگروال صاحب سعید از یک معلم تان در دوره مکتب یاد آوری نموده مگر از ذکر نامشان خود داری فرموده اید، چون هردوی ما در لیسه حبیبیه سابق شاگرد بودیم، لذا سیمای آن استاد، که غلام صفدر خان اعتمادی بود پیش چشمم مجسم شد، مرحومی برخلاف بسیاری سرداران مانند سردار نور احمد اعتمادی که آدم فرعون مزاج و مستبدی بود، شخص بی کبر، بسیار خوش صحبت، بذله کو و به اصطلاح آدم لافوک بود، ساعت درسی وی نه تنها خسته کن نبود بلکه بسیار دلچسپ هم بود.
شنیده ام مرحومی زمینه ملاقات غلام محمد خان فرهاد را با سردار نور احمد اعتادی در قرغه مساعد ساخت و در نتیجه این ملاقات، مرحوم غلام محمد فرهاد به عوض بیانیه که از طرح حزب افغان سوسیال دیمکرات برای وی تحریر شده بود، یک نوشته بی سر و پای خود را قرأت نمود که همین تخلف از اصول حزبی موجب انشعاب در حزب گردید.درین جای شکی نیست که مرحوم فرهاد یکی از صادق ترین خدام کشور به حساب میرفت، روحش شادباد.
سوالی که تا امروز در ذهنم باقی است که چرا استاد بینوا این نوشته بی و سر و پارا در اخبار پر وزن مساوات بدست نشر سپرد؟
به هر صورت اگر در تشخیص استاد دوره مکتب شما به خطا رفته باشم لطفا مرا تنویر فرمایید.تشکر


اسم: عبداله   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.10.2016

تشکر ار محترم آقای مومند صاحب !

مردم تیصره میکردند که آقای میوندوال یک شخص بیکاره بوده ودر دوران صدارت خود کدام کاری انجام نداد اما طوریکه معلوم میشود یکی ار شاهکاری های آن مرحوم که پیش عوام مجهول بود شما آنرا افشا، نمودید.

" شاهکار قلمی غبار همانا کتاب افغانستان در مسیر تاریخ است که در دوره
مفکر بزرگ ملی، شهید استبداد دوره »دیمکراسی واقعی و معقول« یعنی لوی میوند وال اجازه نشر یافت،"

آنقدر هم که مردم تبصره میکردند <<مفکربزرگ ملی >>شخصیت بیکاره بود << نبود >> !!!


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.10.2016

د کلیوال صاحب سره د استاد نګارګر د مضمون او استاد پژواک په شعر مرکه.
تاسی ته د محترم ژور لیکوال استاد نګارګر د هغه مضمون چی د ملیګرایی او ملی ثٍقافتی تفکر په رڼا کی ورته د شاتو ګبین، د ګلونو ګلدسته او د حلویاتو ډک کنډول ویلای شو په ملی اکثریتی ژبی په ژبیړنی درته تبریک او تهنیت وایم.
تاسی نه ځانلی د د مضمون د نثر د برخی د ژباړلو امانت په نهایی او مقدور دقت او احتیاط سره تر سره کړی دی بلکه پدی مضمون کی مو په منظومی برخه کی د حضرت مولانا جلال الدین محمدبلخی چی د خداوندګار بلخ په نامه هم بلل شویدی، ابوالمعانی بیدل او اسلامی فیلسوف علامه اقبال ابیات هم په پوره ادبی کفایت زباړلی دی،احسنت.
د مشروطیت د دوری یو لوی ستوری او دغازی امان الله د کابینی وزیر مرحوم عبدالهادی خان داوی « نورالله و مرقده » چی د دیموکراسی د لسیزی په روښانه دوره کی د علم ګستراو شخصیت پرور، زعیم اعلحضرت محمد ظاهر شاه لخوا د مشرانو د جرګی، مشر وټاکل شو، زموږ د مرحوم پلار ډیر محترم دوست وه، د پلار د وفات نه وروسته هم زه او زما مشر ورور به ددی لوی او پیاوړی علمی، ادبی، سیاسی او ټولنیز شخصیت او ملی مبارز لیدو ته ورتلو، د داوی صاحب فقیرانه کور، د سنا، تر دوری پوری د کابل په مندوی کی موقعیت درلود، د داوی صاحب فقیرانه کور ته څیرمه د ناولو او کثیفو اوبو یو ډنډ یا خندق پروت وه، د داوی صاحب په کوټه کی توشکونه پراته او دی په پخپله په توشک یا تولایی ناست وه او کتابونو یی تر څنګه ځای نیولی وه.
یوه ورځ داوی صاحب وویل چی: د علامه اقبال دا شعر می ولوست او حیف می راغی چی ترجمه یی نه کړم، نو دد ی وینا سره سم یی په درانه آواز د داکتر اقبال د یوه شعر په شعر باندی ترجمه واوروله، چی زموږ زړونه یی جذب او روښانه کړل، دی عالی د شعر نه په شعر ترجمه د داوی صاحب په ژور فضیلت او تبحر دلالت کاوه.
دلته د تذکر وړ بولم چی علامه اقبال به نړیواله سویه پیژندل شوی سیاسی، علمی او ادبی څیره وه، د افغانستان ټولو علمی او سیاسی شخصیتونو د اعلحضرت غازی محمد نادر خان نه رانیولی تر علامه سلجوقی او لوی مشروطه خواه عبدالهادی خان داوی پوری، ټولو دده علمی او ادبی نبوغ ته احترام درلود.
علامه اقبال د ملی اتل غازی محمد نادر خان په رسمی دعوت افغانستان ته تشریف راوړی وه چی مرحوم محمد رسول خان پښتون چی د لوی کندهار د ویښ ځلمیانو د نهضت مشر وه او د سردار صاحب داود خان په صدارت کی تببعید او بندی سو، موږ ته د علامه اقبال د مسافرت په مورد کی خبل خاطرات څرګندول، همدا راز د افغانستان ملی دولت د اقبال د مړینی ورورسته د هغه د فیض آثار مزار دپاره یو مرمرینه ډبره لاهور ته ولیږله.
زموږ د هیواد یواځنی ادبی او سیاسی شخصیت چی پدی برخه کی سخته تیروتنه کړی، استاد بژواک دی، چی پر علامه اقبال یی بی ځایه او طفلانه نیوکی کړی دی، زه په نړِۍ کی دوهم سیاسی او علمی شخصیت نه وینم چی د استاد پزواک په څیر یی په اقبال باندی ابخردانه تعرض کړی وی.
مخصوصا داسی شخصیت ته چی په افغانستان او د افغانستان په تاریخ او مشرانو میین وه.
پژواک لیکلی دی:
من مقتدی خویشم کس نیست امام من
بادار ندارم من، کس نیست غلام من
اقبال غلامی بود،در بند امامی بود
من بنده ای آزادم،کس نیست امام من
پژواک ندای خود، هستم نه صدای غیر
پژږاک جوانان را، این است بیام من
دلته د استاد پژواک اشاره د هندودستان به نیمقاره کی د انګریزانو استعماری تسلط ته ده او داسی، ښایی چی ګوندی داکتر اقبال د انګریز غلام وه، ولی پژواک هیره کړی ده چه دده د منطق په حساب د هندوستان تول ملت او ڼول رهبران لکه ګاندی نهرو، فخر افغان، غفار خان بابا، حضرت مولاناآزاد، سردار پتیل او بی شماره تاریخی لوی زعیمان او لیډران چی د آزادی دپاره یی مجادله کوله ټول غلامان وه، پداسی حال کی چی د علامه اقبال ټول اردو او دری اثار د انګریزی استعمار او استثمار سره د ضدیت به افکارو بنا لری.
مخصوصا د پزواک دا تور چی:« در بند امامی بود » پوره نا روا ښکاری.
اقبال وایی :
آدمیت زار نالید از فرنګ
زندګی هنګامه بر چید از فرنګ
استاد پژواک په خبله وایی: من بنده ای آزادم.
بنده غلام ته وایی، بژواک په خبله ځان ته بنده وایی او بیا دازادۍ دعوی هم کوی، آیا کیدای شی چی یو وګړی هم آزاد وی او هم غلام؟
ابوالقاسم لاهوتی وایی:
زندګی آخر سر آید بندګی در کار نیست
بندګی ګر شرط باشد زندګی در کار نیست
مرحوم پژواک ددی اټکل نه کاوه چی دی به یوه ورخ په خپله د کابل د غلام حکومت غلام کیږی.
پژواک ددی اټکل نه کاوه چی دی به یو وخت پنجابی ضیاءالحق ملعون ته محتاج کیږی او هغه ته به پناه وړی.
مرحوم بژواک ډیره موده د کی جی بی د غلامانو به دوره کی په کابل کی باتی شو، د راتګ نه وروسته ده په سنه اتیا عیسوی کال کی د هیواد د برجسته شخصیتونو نه د یوی کمیتی د جوړولو هیله وکړه چی په همدی پورتنی دلیل د داکتر صاحب حامد د تریخ ځواب سره مخامخ شو.
البته هیح انسان د اشتباه او سهو او خطا نه خالی ندی نو استاد پژواک هم ددی قاعدی نه مجزا کیدای نشی ولی واقعیت دا دی چی بژواک د هیواد په معاصرو شخصیتونو په لړ کی یو ستوری وه، خدای دی یی غریق رحمت کاندی.
معذرت غواړم چی خبره د علامه اقبال به مورد کی وه او پژواک ته ورسیده، نو بیرته به د داوی صاحب خبرو ته را وګرځم چی که څه هم زه د علامه اقبال داشعارو سره د حبیبی د اتم ټولګی د دوری څخه آشنا وم، خو د لوی مشر داوی صاحب مصاحبت او مجالست زه هم دی ته تشویق کړم چی د علامه اقبال څه رباعیات په پښتو منظومه ګڼه ترجمه کړم، کوم چی زما پدی شعری رساله باندی چی د « پیغام » په نامه وه استاد بینوا او اجمل ختک تقریظونه لیکلی وه چی دا تقریظونه زما خور خوندی ساتلی دی خو رساله ورکه شوی ده. دعلامه اقبال دی رباعی چی:
آسیا یک بیکر آب و ګل است
ملت افغان در آن بیکر دل است
ترجمه ما هم کړی وه چی د آیینه افغانستان د انقلابی مجلی پر مخ چاب شوی وه، اوس چی د استاد نګارګر صاحب په مضمون کی د همدی شعر، ترجمه ما ستاسی په قلم ولیده د داوی صاحب او استاد پژواک دا ټول تاریخی خاطرات را په زړه شول او ومی غوښتل چی دا خاطرات او تبصری تاسی او وطنوالو سره شریکی کړم، څه طلایی وختونه وه او څه د ویاړ او افتخار وړ شخصتونه مو درلودل.
ګرانه کلیوال صاحب یو کال د مخه ز ما د ځوانی د دوری ملګری سیاست پوه، داکتر رحمت ربی زیرکیار مقاله چی د جنرال وزیری صاحب په مورد کی وه، ښاغلی اعظم سیستانی په دری ژبه واړوله، محترم تکړه او موشګاف لیکوال غلام حضرت خان زما عاجزانه هیلی ته لبیک ووایه او ستاسی کلیوال صاحب یوه کره لیکنه یی په دری ژبه وګرزوله، زما عرض ستاسی به خدمت کی دا چی زموږ د دری ژبو وګړو په احترام دنګار ګر صاحب د مقالی دری متن په همدی او هم دآریانا په ویب سایت کی نشر کړۍ.
ستاسی قلمی خدمت ته په درنه سترګو ګورم، سور مخی او غښتلی اوسی.
په درناوی
دوطنپرستانو چوبړی، محمد داؤد مومند


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 23.10.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
محترما : شکر خداوند که بنده هم بخود شاهد پیدا نمودم ایشان محترم حبیب الله مایار صاحب است که ذریعه تیلفون به بنده گفتند که در آن زمان که محترم عبدالرزاق خان صاحب منصب مسلک استحکام و قوماندان یونت در ساختمان تعمیرات قوای 4 و 15 زرهدار در پلچرخی مصروف بودند و منزل شان نیز در آن تعمیرات قرار داشت و با ایشان دوستی داشتم و گاهی بدیدنش در پلچرخی می رفتم بنده هم عین قصه را که در باره قبر مرحوم حبیب الله کلکانی به خان آقا سعید قصه نموده بودند به بنده هم قصه کرده بود که بخاطرم است و ایشان را سردار محمد داوود خان بنظر خوب می دیدند .
مایار صاحب هم چنان اضافه نموده و فرمودند هر شخص که خواسته باشد می تواند در کابل با بنده در این شماره تیلفون تماس بگیرد 93794492749و به بنده فرمودند که این مطلب را تحریر و بسایت محترم افغان جرمن انلاین بفرستم


اسم: نصیبه اکرم حیدری   محل سکونت: سدنی آسترالیا    تاریخ: 23.10.2016

به هر یک عضو گرانقدر تیم کاری افغان جرمن آنلاین، برادر من قیس جان کبیر، بزرگواران محترم آغای جمیلی، سیستانی، ایاز نوری، آغای مومند، و برادر عزیز قاسم جان باز!

این مادر رفته از ما بعد از شهادت همسر، همراه با داغ شهادت فرزند در عین جوانی بسوی خانه خدا شتافت و با طلب صبر از درگاه پرودگار توانست در برابر امواج سخت و ناملایمات برای فرزندان، خانواده حیدری و هم برای قوم در مقام هم پدر و هم مادر استوار بیایستد و با ارشادات نیک همه را با مهربانی بسوی آینده رهمنون باشد. با کمبود صحت و گذشت عمر به مشت پری مبدل گشت ولی با آنهم کوه بزرگ و تکیه گاه استوار همه بود.
حال که در برابر امر خداوندگار سر تسلیم فرود میآوریم، من از جانب خود و به نمایندگی از برادرم داکتر عبدالواحد حیدری و هر یک عضو خانواده حیدری به هر یک شما مهربانان امتنان قلبی پیشکش میکنم. پیام های تسلیت شما و شراکت شما درین ماتم بزرک مرهمی ایست دلهای آزرده ما را.
مادر ما بسوی پرودگار برگشت و ما هم رونده


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 23.10.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه عالیقدر مومند صاحب .
محترما : بنده در کودتای 26 سرطان بسویه اشخاص بزرگ و مهم آن کودتا نبودم و نیستم ولی به آن نظام تا کنون پابند بوده و دوکتور شرق را منحیث شخصیت شماره دوم آن جریان احترام داشته و دارم و مطابق پالیسی آن نظام تا زمانیکه ایشان به بنده تیلفون نفرمایند بنده به ایشان تیلفون کرده نمی توانم و این را می دانم که ایشان از اخبار روز و نظریات سیاسیون کشور منجمله جناب شما اطلاع می یابند و موضوعات مربوط به آن دوره همه اش بصورت شفاهی نی بلکه به اوامر دولتی به منصه اجراء قرار داده شده بود و دوائر دولتی از آن می توانند مردم کشور و منجمله شما را در جریان قرار دهند از لطف شما در مورد بنده و بانی نظام جمهوریت در کشور سپاس


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.10.2016

خدمت هم وطن محترم جناب دگروال صاحب سعید.
نخست متأسفم که دوستان سردار صاحب مرحوم به ارتباط نوشته شما در مورد تخریب مینار نجات، شما را که به حیث یک مهره آن کودتا، در آن اشتراک داشتید و باز هم به حیث یک مهره در ثمر رسانیدن کودتا سهم داشتید و نباید از آن انکار نمود، مورد طعن و لعن قرار دهند. خدمت کرده گناه لازم.
جناب شما از ورای نوشته هایم مبدانید، که من در مجموع مؤید دوره صدارت سرداؤد صاحب موصوف بودم و مکاتبه من با ایشان دلیل روشن این ارادت است، باور دارم در دوره بعد از صدارت داؤد خان بسیاری کسانی که امروز سنگ وفاداری سردار صاحب مرحوم را به سینه میزنند« با استثنأ حلقه معدود دوستان و محبان شان مانند فامیل باز محمد خان، سید عدالله وزیر داخله وقت، غلام حیدر عدالت، امان لله خان حیدری، رسول جان بارکزی رییس ظبط احوالات ، ارسلان سلیمی، محمد اصف سهیل و به فرموده استاد هاشمیان « یار غار » محمد حسن شرق, محمد آصف سهیل، غفور خان ویاند،عبدلملک لعلپوروال وغیره، با تذکر و تصریح اینکه داکتر حسن شرق در مقام مشاوریت ارشد شان قرار داشت » یا در سنین بسیار جوانی قرار داشتند، و اصلا در مورد، شخصی که حتا نام او را کسی در مطبوعات نمیشنید و از جانبی هم دوره دهی دیکراسی و ازادی مطلق مطبوعاتی و فعالیت های گروپی، هیجان عظیم و عجیبی را در کشور به وجود آورد، و یا هم در چرت و غم داؤد خان نبودند..........
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در محفل رندان خبری نیست که نیست
پیشنهاد و عرض من خدمت شما این است که شما برای ابرام و ثبوت ادعا و رد گفتار معاندین خود به داکتر محمد حسن شرق که به نظر این جانب تنظیم کننده و گرداننده اصلی کوتای بیست و شش سرطان است تماس تیلفونی حاصل نموده و آن را غرض معلومات هم وطنان از طریق این ویب سایت منتشر سازید، من باور دارم که معلومات ثقه ای را که داکتر محمد حسن شرق، در مورد سیاست معاصر کشور دارد، هیچکس از هم وطنان ما ندارد و حتا از آن بوی نمیبرد. متإسفانه داکتر صاحب هاشمیان در بر آورده ساختن این مأمول مؤفق نگردید، امیدوارم این تعقید بزرگ سیاسی را که همه مؤرخین و محققین از درک ان کاملا عاجز مانده اند و به حدسیات و گفتار این و آن پناه میبرند ، بدست شما کشوده شود. اگر کسب این معلومات ایجاب سفری را به جنوب کلیفورنیا نماید و در توان مالی شما نباشد من حاضرم در حدود توان با شما، در زمینه از مساعدت برادرانه خود دریغ نه ورزم.
سرخ رویی تان را ملتجی ام.
برادر تان محمد داؤد مومند


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.10.2016

پدی توګه د جنت مکان بی بی حاجی، میرمن حیدری د المناک وفات له امله، د مرحومی د کورنۍ ټولو غړو، خبلوانو او دوستانو ته، د خواشینۍ ژور تأثرات څرګندوم، مرحومه ته جنات نعیم او باقیات و الصالحاتو ته صبر جمیل او اجر جزیل غواړم.
پروردګار عالم دی زموږ پر ولس ورحمیږی. آمین


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 22.10.2016

محنرمه خور نصیبه اکرم حیدري صاحب!

تاسو او د درنې کورنی هر ارجمند غړي ته مو ستاسو د ګرانی مور د وفات په مناسبت تسلیت وایو، د لوی خالق څخه هفې مغفورې ته د جنت استدعا او تاسو ته د صبر او استقامت غواړو.

په درنشت


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 22.10.2016

سایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم دوکتور سید عبدالله کاظم
از نوشته های شما بر می آید که در افغانستان به استثنی شما و کاکا زاده های شما سید قاسم رشتیا و میر محمد صدیق فرهنگ همه فرزندان وطن هیچ کاره و بیکاره بودند ارادت مند شما خان آقا سعید یکی از فرزندان افغانستان است که در تحت قیادت محمد داوود آن هم در زمانیکه وابستگان گرامی شما بی رحمانه شخصیت محمد داوود را در جامعه تخریب می نمودند نویسنده قیادت شان را پذیرفته بود برای این که آرزو های مقدس اورا بر خلاف استاد و رهبر شما میر محمد صدیق فرهنگ ما اقدام نمودیم در باره عبدالرزاق خان ایشان از جمله فارغ اتحصلان 1330 شمسی از مکتب استحکام اردو بحیث متخصص سرکسازی فارغ و در اولین تشکیلات قوای کار در وزارت فوائد عامه در سال 1333 از طرف محمد داوود از اردو به قوای کار فرستاده شده بود به علاقه مندی خاصیکه محمد داوود در سرک سازی داشت عبد الرزاق توانسته بود در صداقت و پشت کار خود علاقه مندی خاص محمد داوود را جلب نماید و در سال های بیکاری اش بر خلاف شما و امسال شما او بر خدمت گذاری و وطن پزستی او یاد می نمود و هرگز برای این که رئیس انتصابی در یک موسسه قرار بگیرد در ضد خدمت گاران وطن برای کسب مقام دسیسه نکرد روزیکه او تقاعد و از دفتر خود خارج شد بجای اینکه سامان و لوازم دفتر را فروخته و بشهر دیگر پناه ببرد بعد از سقوط جمهوریت گوشه نشینی اختیار و پاکی جان به جان آفرین تسلم کرد ایشان و همه وطن دوستان شاد باد منار را با تمام بزرگی آن بشما و دوست دارانش می سپاریم بااحترام
Like · Reply · 3 mins


اسم: حبیب ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 22.10.2016

محترمه بلوشه راستکار احتراماتم را بپذیرید!
امیدوارم این چند سطر را بعنوان تعظیم و تقدیر، به ارتباط استدلال در نوشتۀ عالی اولی تان، بپذیرند.
شما خود می دانید که من و شما یکدیگر را نمی شناسیم. فقط توافق دریک موضوع، باعث این انگیزه شد، تا از طرز دید تان استقبال کنم. ازینکه شما بعداً، با اظهارات توهین آمیز نویسندۀ معلوم الحال، بلند پرواز، به آدرس حبیب ناظر، متأثر شده اید، متأسفم. من فکر نمی کردم که خود خواهی و شهرت طلبی در وجود ایشان به این اندازه، جا گرفته باشد، که بجای اعتراف به اینکه "حقیقت" را در یک روداد (در نوشتۀ ایشان "رویداد") نمی توان با "رأی گیری"، از افراد موافق (در نوشتۀ ایشان: "موفق") و مخالف، دریافت. بلکه حقیقت در هر حادثه می تواند، یکی باشد. مسلمانان معتعقد ما، می گویند که یک نام خدا ("الله")، "حق" و یا "حقیقت" است. ممکن من در امید اینکه ایشان را متوجه سازم، اشتباه کرده باشم، که بین "نظریه" یا "تیوری" علمی و هم "کار تحقیقاتی" از نگاه علمی، با تثبت حقیقت در یک حادثه فرق وجود دارد. دریافت حقیقت را در یک حادثه، عمدتاً با تحقیق اینکه این حادثه در "کجا"، چه "وقت" و توسط کدام عامل و یا "عاملین" انجام یافته است. شهود بیطرف و قابل اعتماد در حادثه کی و کی ها، بوده اند و چه گفته اند.
خلاصه اینکه، نظر سنجی ها، آنطوری که شما خیلی خوب توضیح داده اید، برای تعیین یک "پالیسی" و "مشی آینده" مورد استعمال دارد، در صورتی که در آن جامعه، دموکراسی برقرار باشد.
حققیقت اینست، که بعد از نوشتۀ کوتاه اخیر اینجانب، نمی خواستم، با اظهارات ایشان تماس بگیرم. اما صرفنظر از اینکه، نویسندۀ محترم خارج از موضوع از هر چمن سمنی را می نویسند، در اخیر، اشتباه تایپی در نام کشور کانادا را بهانه می گیرد، هر چه می خواهد، به بهانه با اظهارات تحقیر و توهین آمیز می پردازد، از ایشان باید چه انتظار داشت؟ مردم ما بصورت کافی از جانب چنین خود خواهان و شخصیت پرستان، ظلم و ستم دیده اند و توهین و تهدید شده اند، به این چنین کلمات هم تا بحال قدرت و توان تحمل و حوصله وجود دارد. خوانندگان محترم به این جملات ایشان توجه نمایند:
«هر جا اګر در (کاناد ) باشید یا در مریخ خوش و خندان باشید. من نمی دانستم که شما عمر حضر دارید، و از بدو پیدایش زمین تا این دم در تمام حوادث و رویدادهای مهم جهان و افغانستان شامل و شریک بودید و تمام حوادث و رویدادهای این جهان و افغانستان پیش چشم شما ګذاشته، بهمین خاطر کتاب ها رسالات و نوشته های تاریخی را خوش ندارید.»
ممکن در کلمات "عمر حضر"، هدف شان، نام "پیعمبر حضرت "خضر" بوده باشد، که در زبان های اروپایی، بنام "پیغمبر الیاس" (Prophet Elias) معروف است. نمی دانم با این کلمات چه می خواهند، انتقال دهند. به این ارتباط، می خواهم فقط قسماً آنچه بعنوان نصیحت از دوران مکتب بیاد مانده است، تذکر دهم: « دانم آنزمان که بدانم که ندانم!»
په پای کښی غواړم چه زموږ د خلکو د ورځنی ژوند څخه تاسو ته یوه لنډه کیسه بیان کړم: يو ملا د یو نا روغ انسان د بستر په څنګ کښی، چه د مرګ (موت) شیبی تیرولی، د «یاسین شریف» په قرأت بوخت وو. نا روغ مړ شو، ده بیاهم خپل قرأت ته دوام ورکاوه. د مړی ځوی ورته وویل؛ «ملا صاحب، تیر شو». ملا په ځواب کښی ورته و ویل: «زه دی په مړی نه یم، زه خپل یاسین تیزوم»
تاسو ته وعده درکوم، چه زه به وروسته تر دی، د دی محترم د هیڅ ډول توهین او تعرض په باب به، د عکس العمل ښیونی، نشم.
په درناوی
حبیب ناظر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.10.2016

خواهر گرامی نصیبه جان اکرم وبرادر محترم داکتر صاحب عبدالواحد حیدری ،مراتب سلام وتسلیت مرا قبول بفرمائید.
خبر درگذشت والده گرامی تان ، سبب تاثر عمیق من وهمه دوستان واخلاصمندان تان گردید واز خداوند برای آن مرحومه بهشت برین وبرای شما وهمه بازماندگان و وابستگان صبرجمیل آرزو میکنم.


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 22.10.2016

1 19.10.2016 آنلاین کننده:VS40401A\Kabir
صمیمانه ترین سلام ها و احتراماتم را خدمت خانوادۀ بزرگوار و گرانقدرم (همکاران مهربان و مشفقم) در کلبۀ همدلی و فامیلی پورتال افغان جرمن آنلاین از ته دل تقدیم نموده از خداوند یکتا صحت، سلامت، خوشی و خوشبختی هریک شان را تمنا میکنم.
خواهران، و برادران محترم و مهربانم هریک تیم کاری پورتال افغان جرمن آنلاین، جناب محترم بیکمراد تاش، جناب محترم داکتر صاحب نعیم اسد، جناب محترم ایاز نوری، جناب محترم آصف بهاند، جناب محترم اعظم سیستانی، جناب محترم مسعود فارانی، خواهر نازنینم محترمه استاد شیما غفوری، جناب داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان، خواهر مهربانم محترمه یلدا قمر، جناب داکتر صاحب غلام انصاری، جناب محترم رحمن غوربندی، جناب محترم جلال، جناب محترم ف . هیرمند، جناب انجنیر فرید فهیم، خواهر مهربانم محترمه نصیبه اکرم حیدری، جناب داکتر صاحب عبدالله کاظم، جناب انجنیر قیس کبیر، جناب محترم دکتور غروال صاحب، جناب محترم ولی احمد نوری، جناب محترم جلال پیروز، جناب محترم رحیم زرگر، محترم متین عثمانی، جناب محترم سلیمان راسخ، خواهر مهربانم محترمه فهیمه شهسوار و همه دوستانی که از طریق دریچۀ نظر سنجی پورتال افغان جرمن آنلاین، ایمیل، تیلفون، اسکایپ، وایبر و وتزاپ از بنده عیادت و احوال پرسی نموده و با محبت در من این احساس را زنده ساخته اند که در نبود من هم در افکار و خاطر شان با من و در کنار من بوده اند و در مشکل ترین حالات زندگی با دعا های نیک شان مرا از یاد نبرده و تنها نگذاشته، همراهی نموده اند، میخواهم بدین وسیله از تهِ قلب از هر یک شان که برای من درین دنیای مجازی انترنت حیثیت اعضای یک خانواده را دارند، سپاس گزاری نموده و به موجودیت شان در یک جمع که من هم افتخار بودن در آن را دارم تشکر نمایم.
واقعاً که از برکت محبت ها و الطاف شما عزیزان الحمدلله همه چیز به خیر و عافیت گذشت و امید دارم که ازین به بعد بتوانم تا حد وسع و توان خود، دوباره در خدمت شما عزیزان باشم. تشکر جداگانه از آنعده دوستانی که از ترتیب و ساختن ویدیو «ابراز امتنان» تشکری نموده اند. شما خود شاهد هستید که از برکت حضور گرم شما عزیزان در ظرف فقط چهار ماه اخیر تعداد بازدید های این خانۀ مشترک ما و شما به بیشتر از دو لک و دوازده هزار (201276) رسیده که یک رقم بسیار زیاد بزرگ بوده و افتخار همۀ ما و شماست. روی این ملحوظ ساختن این ویدیو فقط تشریک این خوشی و افتخار ما، با شما بوده و بس.
با تشکر و سپاس مجدد
صالحه واهب واصل


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 22.10.2016

محترمهٔ گرامی ام نصیبه جان اکرم حیدری ! خبر تآسف آور وفات مادر مرحوم تانرا از پیام تسلیت برادر محترمم آغای قاسم باز گرفتم - در حالیکه تسلیت قلبی و همدردی دوستانهٔ خود و خانمم را بشما و تمام فامیل ارجمند شما میرسانم - همین قدر یادآور میشوم که مدت زمانی تا ایام شهادت شان با مرحوم مغفور امان الله حیدری پدر بزرگوار شما / که سناً از ن بزرگتر بودند / دوست نزدیک بودم و با نزدیکی محل اقامت در کوچهٔ سردار جانخان اکثراً عصرانه در میدان سپورت مکتب نمبر ۶ آنجا فوتبال بازی میکردیم . از آنرو هم چنان زمانیکه در دور جمهوریت اول و زعامت شهید سردار محمد داود خان شما برای مدت زمانی بوزارت امور خارجه با بردر تان شامل کار بودید از نردیک شما را - بپاس همان دوستی دیرین با پدر شهید تان میشناختم. فلهذا باور کنید امروز با غمشریکی این الم وارده را بشما تسلیت میگویم و برای آن مادر مرحومهٔ تان طلب مغفرت میکنم . انا لله ِ و انا الیه راجعون


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 22.10.2016

تسلیت.
محترمی خور نصیبه جان اکرم حیدری او ګران ورور داکتر حیدری ته د محترمی مورجان بی بی حاجی د مړینی له کبله د خپلی کورنی په نمایندګی د تسلیت عرض وړاندی کوم، الله پاک دی مورجانی ته جنت فردوس نصیب او تاسو ته دی لوی خدای د زړه صبر او زغم په برخه کړی، بی بی حاجی نه تنها ستاسی مور وه بلکه هغه زماونږ مور هم وه.-


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 21.10.2016

جناب هموطن اقای حبیب ناظر.
شما که به نام مستعار مینویسد، این جواب آخرین من بشما خواهد بود. چرا نمی خواهم در بحث بیهوده که شما شروع کردید، وقت خوانندګان این پورتال را ضایع سازیم.
کسیکه کشور زیبا کانادا را ( کاناد ) نویشته کند فکر میکنم بهتر است به وی دیګر بحث نشود،
شاید شما این ضرب المثل را نشنیده باشید که میګوید. ( کور خود بینای مردم ) کوشش کنید که هیچ وقت به یک غلطی جزوی املایی انهم که سهوآ نوشته شده انګشت انتقاد نګذارید، شما که کشور کانادا را ( کاناد )نویشته میکنید، از شما ګیلایه ندارم، خوب شد که این بحث بیهوده که شما شروع کرده بودید خاتمه بخشیدید، هر جا اګر در (کاناد ) باشید یا در مریخ خوش و خندان باشید. من نمی دانستم که شما عمر حضر دارید، و از بدو پیدایش زمین تا این دم در تمام حوادث و رویدادهای مهم جهان و افغانستان شامل و شریک بودید و تمام حوادث و رویدادهای این جهان و افغانستان پیش چشم شما ګذاشته، بهمین خاطر کتاب ها رسالات و نوشته های تاریخی را خوش ندارید.
من بیچاره در زمان سلطنت ظاهرشاه تولد شدیم دوره نادرخان و سقو را بچشم خود ندیده ام، صرف در باره ان دوره ها از بزرګان خود و مردم شنیدم و در اثار بزرګان تاریخ نویس و اشخاص دانا خواندیم.اینکه شما به تاریخ نویسی، ریسرج و مقالات بزرګان باور ندارید کار شما است ، در این مورد من کدام اعتراض ندارم. دلتان بایسکل تان.
وسلام.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.10.2016

محترمه پلوشه جان راستکار!

سلام و احترام من را هم قبول بفرمایید.

شما من را خجالت دادید که نام سر تعظیم فرو بردن را گرفته اید از طرز نوشته تان که معلوم می شود دو فیصد بسیار کم است.

ممکن باور تان نشود که من اگر بگویم به فرموده مولانا صاحب که هنوز داخل آن کوچه نشده ام چه رسد که در داخل آن گشت و گذار کنم. اما هر روز در کوشش آن هستم که خود را پاک نگاه کنم چونکه شیطان بسیار زیاد قوی است و فقط خانه خالی را می پالد که آدم را چپه کند.

فرموده شما درست است که که بعضی موقع انسان مجبور می شود در صورتیکه طرف واقعاٌ حرکت غلط کرده باشد. اگر غلط نکرده باشد این مجبوریت بی عدالتی است.

من به غلط فکر کرده بودم که طرف شما من هستم، من باید از شما معذرت بخواهم. بعضاٌ سوءتفاهم بین انسان ها پیدا می شود که با بحث می شود انرا رفع نمود.

من با نوشته آخیر تان اصلاٌ رنجشی از شما ندارم و این نوشته نهایت مرا پیش تان کم ساخت.

در این ارتباط یک شعر شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی را که یک ماه قبل بالای قبرش استاده شدم و دعایش کردم و خودم حیران زندگی شدم برایتان تحفه می نویسم

برفت از من انروزهای عزیز
بپایان رسد ناگه این روز نیز

.



اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.10.2016

عرض تظلم و دادخواهی خدمت گردانندگان محترم این ویب سایت.
ظرف چند روز اخیر سه یا چهار مطلب را غرض نشر گسیل داشتم که از نشر باز ماند، ممکن لفظ یا جمله ای در آن وجود داشته که مانع نشر آن گردیده باشد، در حالیکه بازار اهانت ها بخوبی داغ و گرم دیده میشود.
دیروز نزده ماه جاری مطلبی را تحت عنوان «آفتاب آمد دلیل افتاب » عاری از هرگونه تهمت یا بی ادبی به کسی غرض نشر فرستادم که تا امروز تاریخ بیست این ماه بدست نشر سپرده نشده است.
وجدانا تصریح مینمایم که درین نوشته به جز منطق، هیچگونه مطلب مؤهنی به کوچکی مالکیول اتم هم وجود ندارد، اگر دلیل عدم نشر آن مراعات نوبت یا فرصت مطالعه آن که از چند دقیقه تجاوز نخواهد کردباشد، این تذکر و التجای داد خواهی مرا نادیده پنداشته بی حوصلگی مرا معفو فرمایند.
در غیر آن ملتجی، پاسخی در پایان تظلم نامه خود میباشم.
زیرا نوشته های بیچاره من، برایم حیثیت فرزندان مرا دارد، و برایم رنج دهنده است که چشمان گریان و مایوس اطفال خود را تماشا کنم.
با عرض حرمت و ادب و سلامی تعلیم قدم عسکری .


اسم: حبیب ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 20.10.2016

جناب محترم آقای باز!
نمی دانستم که اینقدر میل به بحث خارج از موضوع دارید. اگر اینجانب، آن شخصی نباشم، که شما تعریف نموده اید، در آنصورت چه احساس خواهی داشت؟. امید این بود که شما با موضوعات و اصطلاحات علمی، برخور علمی خواهی داشت.
با این طریق برخورد با مفاهیم، نمی شود، با شما بحث و مکاتبه کرد.
صحتمند باشید
حبیب ناظر


اسم: پلوشه راستکار    محل سکونت: هالند    تاریخ: 20.10.2016

سلام و عرض ادب خدمت محترم الله محمد از آلمان!
من نظریات جناب شما را می خوانم به دانش، سواد، سویه و استعداد خدا داد شما سر تعظیم فرو میبرم، ای کاش من دو فیصد دانش صبر و حوصلهٔ شما را میداشتم میداشتم.
من هم «مسند» را به همان معنی و مفهومی که جناب شما نوشته اید بکار برده ام، با وجود آنکه میدانم خطای بزرگی است ولی بعضی موقع انسان مجبور می گردد.
خدا شاهد است به هیچ صورت منظور من شما نبوده اید.اگر کدام لغت و یا جملهٔ آن نا آگاهانه به شما صدمه زده باشد از شما پوزش میخواهم.
رُک و راست خدمت تان عرض کنم که هدف من جناب محترم باز بود که من و جناب محترم حبیب ناظر از کانادا را یک نفر حُکم نموده بودند در حالیکه غیب را صرف الله پاک می داند. آیا این در «مسند» خدائی نیست؟
اگر باور ندارید لطفاً نظر محترم باز صاحب را با وجود آنکه مسؤلین افغان جرمن آنلاین یک قسمت زیاد آنرا بعد از نشر پاک نموده اند دقیق مطالعه کنید.
از کنایه ها و توهین او به شخص حبیب ناظر جداً متأثر شده ام، گناه او این بود که نظر بنده را تائید کرده بودند.
خوب از اینها که بگذریم من باز هم از آنچه باعث رنجش شما شده معذرت می خواهم.
با عرض حُرمت
پلوشه راستکار


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.10.2016

آفتاب آمد دلیل افتاب.
عمران مجدد مینار تاریخی نجات، که سمبل یا سمبول، مبارزه، ایثار، از خود گذری، قربانی، جان نثاری و فداکاری مردم افغانستان به زعامت بی بدیل و انکار ناپذیر پاد شاه آهنین و قهرمان معرکه تل و جهاد بر حق علیه بغاوت ضد اسلامی سقاوی و غصب قدرت از زعیم ترقی خواه کشور، غازی امان الله خان، به ابتکار، غیرت و شهامت ملی یک عده ملی گرایان در کشور، خبر افتخار آمیز و میمنت زای بود که روان هر هم وطن مؤمن و معتقد به افتخارات ملی را نوازش داد.
من مبارزه ملی نجات کشور را از یوغ بردگی و وحشت سقوی، عنوان جهاد دادم، زیرا دولت ملی امانی اولین دولتی بود که به تأیید یک لویه جرگه هزار نفری که اعضأ آن از تمام طبقات و اقشار و اقوام و مناطق کشور نمایدگی میکرد، اولین قانون اساسی یا نظام نامه دولتی را با در نظرداشت فقه اسلامی به حیث عالی ترین مرجع تمثیل و تطبیق عدالت به تصویب رساند و شاه خود از وقار خلافت جامعه مسلمین برخوردار ساخت .
لذا بغاوت سقوی ولو که به فرض محال از مساعدت انگلیس هم بر خور دار نبوده باشد، در نطفه و ذات خود یک بغاوت ضد ملی و ضد اسلامی بود.
نوشته و محتویات نویسنده چیره دست و صاحب وجدان ملی مراد زی صاحب در زمینه، عمران مجدد مینار نجات از وجوه منطق ملی گرایی، بر خوردار میباشد.احسنت!
هم وطنی با اشاره به نوشته مراد زی صاحب چنین تبصره نموده اند:
« ... زه غواړم دا وضاحت ورکړم چی دا تاریخی څلی د هغه وخت د پاچا محمد نادر خان مال او ملکیت ندی .»
طوریکه معنون ساخته ام که آفتاب آمد دلیل آفتاب، به اساس منطق ارستو یا ارسطو که در واقعیت، وضاحت فوق الذکر، توضیحی است علانیه که آن را کشف مکشوف ګویند، همچو توضیح آفتابی به این میماند که دانشمندی به مردم اعلام دارد که آفتاب از طرف شرق ظهور و در غرب غروب میکند.
من در طول زنداګانی نسبتا طولانی خود« دوره غازی شاه محمود خان را بخاطر دارم و یک خاطره بسیار مهمی را در اینده خدمت هم وطنان به عرض خواهم رسانید» یک لایعقلی را ندیده ام که گفته باشد مینار نجات ملکیت شخصی غازی محمد نادر خان است، پس طرح همچو سوال و یاتوضیح در بطن بیلزوم و زاید به نظر میرسد. ولی آنچه مسلم و یک حقیقت غیر قابل انکار و معترف کننده است، که افتخار زعامت و قیادت این مبازه در قدم نخست به حیث قاید و قوماندان اعلای این معرکه به شخص غازی محمد نادر خان و یاران ممد شان درین جنگ تعلق میپذیرد.
هیچ حرکت، هیچ نهظت، هیچ مجادله، هیچ مبارزه، هیچ ابتکار حربی و نظامی و هیچ نوع سوقیات نظامی در تارخ جهان بدون رهبر مبتکر و زعیم ملکی یا نظامی مورد اعتماد ملت به مؤفقیت نه انجامیده است.
در مورد طارق سپه سالار بزرگ اسلام چنین روایت شده که یارانش در نبرد اندلس به او مشوره دادند تا از حریق کشتی ها بمنظور بازگشت به ملک و وطن اجتناب ورزد، ولی طارق به پیروان خود گفت که هر ملک ملک ماست که ملک خدای ماست.
داکتر اقبال این صحنه اعجاز آفرین و تهور سپه سالاراسلام را در ورای یک شعر معجز خود که در یک مؤتمر بزرگ اسلامی قرأت نموده بود، چنین میفرماید:
طارق چو بر کرانه ای اندلس سفینه سوخت
گفتند کار تو ز نگاه خرد خطاست
دوریم از سواد وطن، باز چون رسیم؟
این کار تو زروی شریعت کجا رواست؟
خندید و دست خویش به شمشیر برد و گفت
هر ملک، ملک ماست که ملک خدای ماست
این غازی محمد نادر خان بود که با وجود یرغمل تمام اعضأ فامیلش در ارگ توسط بچه سقو، امر آتش باری را بر ارگ صادر نمود، این تهور و قربانی غازی محمد نادر خان بالاتر و والاتر از شجاعت طارق سپه سالار اسلام است، اگر مؤرخ یا محققی، نظیر همچر ایثار و قربانی را در تاریخ حرب جهان نشان داده میتوانند، لطفا هم وطنان عزیز را به شمول این جانب تنویر فرمایند.
و یا هم اینکه در نظر معاندین لوی درستیز قوای سه گانه بری، بحری و هوایی انگلستان از لندن به مجاهدان و رزمندگان قومی پکتیا، لوی کندهار و سمت مشرقی امر صادر کرد که پشت موجودیت فامیل نادر خان در ارگ نگردیده و فورا ارگ را با توپ های ثقیل مورد بمباردمان قرار دهید!!!
پناه به پروردگار عالم از همچو تصورات محتمل عندی و مسخره آمیز.
درین قسمت باید خاطر نشان ساخت، با وجودیکه غازی امان الله شخصا در هیچیک از محاذات جنگ استقلال تشریف نداشتند تاریخ و مردم افغانستان او را چون در مقام امر و اعلام استقلال قرار داشت به حیث محصل استقلال کشور میشناسند، نه فاتح تل که یگانه محاذ برنده جنگ استقلال بود.
نا مناسب نخواهد بود که درین جا خاطره صحبت فخر افغان خان عبدلغفار خان را با پادشاه سابق افغانستان محمد ظاهر شاه در زمینه تذکر بدهم.
خان عبدلغفار خان باری در دوره دهه دیمکراسی، از پادشاه سابق کشور اعلحضرت، پرسید که محصل استقلال افغانستان خو امان الله خان است، چرا نشرات دولتی شما ادعا دارد که محصل استقلال، نادر خان است؟
این سوالی بود که به جز خان عبدلغفار خان شخص دومی در جهان خدمت پادشاه کشور مطرح کرده نمیتوانست.
جای تأسف است که در تمام دوره سلطنت به شمول دوره صدراعظم کل اختیار سردار صاحب محمد داود خان، نام غازی امان الله در مطبوعات کشور غیب گردید و تلاش مذبوحانه به عمل امد تا نام غازی امان الله را از ذهن مردم بزودایند، کاری که خیال است و محال است و نون.
افتخار قهرمانی نجات کشور به حکم تاریخ متعلق به محمد نادر خان است و این افتخار را نه دوست و نه دشمن از نادر افغان و هم از هیچیک از قهرمانان و پیش قراولان معارک در اقصای جهان گرفته نه میتواند.
این خیال است و محال است و جنون
با عرض حرمت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.10.2016

در نوشته قبلی خانم رستکار را اشتبایی مرد فکر کرده بودم و آغای رستکار نوشته بودم

بنام خداوند متعال و بزرگ!
"مسند" در فرهنگ فارسی که نزد من است لغت عربی معرفی شده و معنی انرا "تکیه گاه" و مقام و مرتبه" معرفی نموده است.
هیچ موجودی و هیچ انسانی ولو پیغمبران نمی توانند به مقام و مرتبه خداوند (ج) برسد هر گاه خداوند را درست شناخته باشیم.

عالیقدره محترمه پلوشه جان راستکار خطاب به داکتر غروال می نویسند:
"ای کاش دیگران هم از جناب محترم شما بیاموزند به جای توهین از حوصله، برده باری کار بگیرند".

بعداٌ خود شان با این جمله زیر شان عین عمل تو هین را انجام می دهند:

"همچنان او دوستان ما که در مسند خدا نشسته اند و از غیب خبر دارند".

ایا این توهین وتعقیر متوجه هر کسی که باشد خارج از اخلاق انسانی نیست.

خانم راستکار در ادامه می نویسند:

"به حیث یک افغان توقع دارم که به عوض تشریحات غیر ضروری سر اصل مطلب بنویسند."

چرا مستقیم ذکر نمی کند که کدام تشریحات غیر ضروری است و طرف باید سر اصل مطلب بنویسد.
خانم "راستکار" باید ایمیل خود را بنویسد تا همهء اول مطالب خود را برایش ارسال دارند تا تشریحات غیر ضروری انرا حذف نمایند و رهنما شوند که طرف مطلب شان بالای اصل مطلب بنویسند.

این دوست ما از کدام غیب خبر داده اند که خانم راستکار یاد آن را می کند. از آن غیبی که حضرت حامد کرزی را بادار ما دو باره می خواهد رییس جمهور بسازد.

ای خدا چی وقت مردم افغانستان را اصلاح خواهی کرد؟

محو دل شو تا توانی رستن از آفات دهر
موج بیوصل گهر نتواند از دریا گذشت


اسم: پلوشه راستکار    محل سکونت: هالند     تاریخ: 19.10.2016

محترم داکتر غروال صاحب!
تشکر از جواب بی نهایت مقبول و معقول تان ای کاش دیگران هم از جناب محترم شما بیاموزند به جای توهین از حوصله، برده باری کار بگیرند.
همچنان او دوستان ما که درمسند خدا نشسته اند و از غیب خبر دارند هم به حیث یک افغان توقع دارم که به عوض تشریحات غیر ضروری سر اصل مطلب بنویسند.
یک بار دیگر از محترم غروال صاحب یک جهان تشکر


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 19.10.2016

محترمی پلوشی راستکار ته اول سلام او ښه سهار ارزوکوم ، دا چی شخصآ میرمنو ته خاص احترام لرم اوددوی په مقابل کښی به هیڅکله د قهر په فکر کښی نشم او دتاسو محترمی د کرزای ایرانی اشاری په هکله کوم علت د قهر کیدوموجود ندی ځکه د تاسو ایرانی اشاره واقعیت لری !

د ایران اخوند غلامی رژیم تا ثیرونه د ایران ډالرو او ایرو کڅوړی د کابل حاکمی راوستل شوی رژیم کښي رواج پیداکړۍ او مداری کرزای دایران اخوند رژیم د ډالر او ایرو کڅوړو ورکړه په افتخار سره منلی ده ! لپاره ددی چی دا خرڅ شوی کسان ددوی داسی ناجایزه اعمال د راتلوونکی وخت کښي هیر نشی نو لدی کبله داسی پلورونکی کسان ددی مرجعو القبابو په وسیله باید ونومول شی لکه پخوا او هم اوس د انکل سییم ډالرو غلامان وو او هم دی ! او خراشو خرڅ شوی کسان کافی موجود دی او ددال خرڅ شوو ګیرو څخه کابل کاملآ مشبوع دی !

محترمی پلوشی راستکار ، د افغانستان حالات ورځ په ورځ ددی خرڅ شوو له کبله نور هم په خرابیدو دی او دا ملی وظیفه دی چی داسی مضر مکروبونه د شومو او رهرناکو هدفونو لپاره د ورکړو ډالرو او ایرو ممالکو القابو باندی یاد تر څو چی یو وخت په جرأت سره علنی کاملآ منفور شی !!!

محترمی پلوشی راستکار ، د تاسو د پښتو لیکنی څخه می زیات لزت واخیست - زما ژبه پښتو اما افغان یم !
دما لپاره پښتانه ، تاجک ، هزاره ، اوزبک ، نورستانی ، ترکمن او نور قومونه یو واحد ملت دی !!!!


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 19.10.2016

جناب حبیب ناظر، یا برادر ناراضی من که بنام مستعار مینویسید،
در پشتو یک متل است که میګوید. ( وایم تاته راځی ماته .)
شما بزرګوار از ګردانندګان این پورتال خواستار یک دریچه جداګانه بخاطر دیالوګهای بی معنی بودید، حالا من از مسولین این پورتال تمنا دارم تا بشما بزرګوار یک دریچه نو را باز نماید تا شما در ان دریچه بړاس دل تانرا بکشید بخاطریکه در سیایت شما بغیر از سه چار نفر، دیګر افراد وجود ندارد که در سایت شمایان چیزی بنویسد،می دانم که درد اصلی شما را این جمله من شدیدتر ساخت که من نویشتم.

« هیچ سایت دیګر به اندازه سایت افغان جرمن انلاین رسالت ملی را ادا نکرده، سایتهای دیګر صرف اهداف مشخص خود را پیش میبرد ، ولی سایت افغان جرمن انلاین بدون مسایل سلیقوی به تمام افغانها این زمینه را مساعد ساخته تا بدون هر نوع سانسور نظریات موفق و مخالف را نشر نماید.»

برادر ناراضی من، من سبک نوشته شما را، خوب میشناسم ، من به یکی از دوستان شما خاطر نشان ساخته بودم که اګر این جناب بزرګوار برایم هر چی بنویسد من بخاطر بعضی ملحوظات نمی خواهم به وی درګیری شوم، از اینکه بنام مستعار برایم بنویسید بهتر است بنام اصلی تان برایم بنویسید خوش میشوم، شما چند نفر را که بنام پلوشه ، مستجاب، ناظر وغیره مینوسید خوب میشناسیم ، شمایان ان برادران و خواهران فراری ما استید، که حالا یک سیایت علیحده را برای خود باز نموده اید، کوشش کنید هر چی که مینویسید در سایت خود بنویسید، مزاحم دیګران نشوید. در سایت شما یکی مینویسد باز سه نفر دیګر بیکار تان برایش چک چک میکند، باز وقتی که دیګرش بنویسد سه نفر دیګر برایش چک چک میکند که والله چی خوب نویشتید، می دانم که در انجا دلتان تنګ شده کسی نیست که مقالات شما را بخواند و در دریچه نظر سنجی ابراز نظر کند،


اسم: پلوشه راسکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 18.10.2016

پشتو هم زه موژ ملی ژبه ده چی د هر افغان زده وی نو څرنگه چی محترم دا کتر صاحب غروال پشتون دی غوارم چی هغه محترم ته په پشتو ولیکوم.
شاغلی غروال صاحب کرزی لکه ایرانیان کرزای لیکی هیله ده چی دغه نقیصه په نظر کی ونیسی.
هیله ده چی شاغلی داکتر صاحب غروال ماته په قهر نشی.
په دیر احترام سره


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.10.2016

آفرین محترم استاد سیستاني صاحب!
آفرین محترم لیکوال سرلوڅ مرادزی صاحب!
چې پخپلو ملي وطن پالو لیکنو یې دا ستر اقدام توضیح او وستایه.

د ۱۳۹۵ز کال د تلې (میزان د میاشتې ۲۳ په افغان تاریخ کې په ویاړ ثبت شوله. په دې ورځ یو تعداد افغانانو پخپله خوښه زمونږ د ویاړمن او تاریخي کابل د حضوري چمن د جنوبي ښی جناح کې د ژغورنې (نجات) مینار د بیا درولو د کار پیل پرانیست. دا مینار لکه څنګه، چې محقق سیستاني صاحب او محقق مرادزي صاحب ولیکل، د غله حبیب الله بچه سقاو د حکومت د سقوط نه پس د پاچا محمد نادر خان په وخت کې جوړ شو. زه غواړم دا وضاحت ورکړم، چې دا تاریخي څلی د هغه وخت د پاچا محمد نادر خان مال او ملکیت نه دئ! دا مینار د افغانستان د ملت په استازیتوب د هغه افغان جنګیالیو اصلي څیره وه او ده، چې د سقاو څخه د شاهي ارګ د فاتحینو په سر کې یې ملي قهرمان جرنیل یار محمد خان وزیر د ملي فداکاریو شهادت ورکوونکی دئ، چې له خپله ژونده تیر شول او دا سقاوي ملي مصیبت یې په ګران افغانستان کې ختم کړ.
دا تاریخي مینار لکه څنګه چې د هغه د بیا درولو ګډون والو افغانانو په ګوته کړله، د ۱۳۵۷ز کال د ثور د کودتا په لومړي کال د خلق د جنایت کوونکي ګوند د یوه جګپوړي غړي، چې غلام دستګیر متخلص په پنجشیري! نومیږي، په دستور وران کړای شو. اوس پوشتنه دا ده، چې ظاهراً یو مارکسیست کمونیست څنګه دومره قوم پرست کیدای شي، چې د یوه غله بچه سقاو ملي ضد او ډېر خائین او بی ناموسه حکومت ته د(دهقاني جنبش) صفت ورکړي؟؟ . غلام دستګیر پنجشیری چې د نور محمد تره کي د اقتدار پر وخت ترکي خلقي، د حفیظ الله امین د واک پر وخت امینی خلقی او د کارمل په دور کې بیا پرچمی او اوس فعلاً د متحده ایالاتو د امپریالیزم د مزایاوو نه خوند اخلي، راشی دغه د مکارتوب هنر ته وګوری...؟!.
څه موده پخواء په همدې کړکی د پورتال کې دوه شاغلو افغانانو خان آقا سعید او محمد عارف عباسی همداء اسرار کاوه، چې دا مینار د نجات د مشهور محمد داود خان د جمهوري دولت پر وخت ړنګ شو.

ژوندي ده د افغانستان اتل ملت

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.10.2016

عالیقدر محترم آقای عباسی صاحب!

به امید صحت و سلامتی شما محترم تبصره تان را خواندم.

لطفاٌ هرگاه بنده را در "صف متشکله مخالفین" خود درج نموده اید انرا از لست سیاه خط بزنید.

من هم به صورت غیر مستقیم در مسله مرحوم غبار چیزی نوشتم، اما اصلاٌ هدفم جبعه گیری در مقابل شما نبوده. شما می دانید و داکتر روستایی صاحب که با هم موضوع را تصفیه کنید.

اگر من می خواستم خود را با شما طرف بسازم مستقیم برایتان می نوشتم و فکر خود را تحریر می نمودم.

من به قدرت فکری و تحریری و تحلیلی شما اعتقاد دارم و از نوشته های تان همیشه استفاده کرده ام.

ما باید گنجینه های فرهنگی خود را ولو اشتباهاتی هم در آن باشد به نظر احترام دید.

باری یک نفر در یک ارتباط برایم گفت:

"انسان اگر اشتباه نکند، انسان نیست".

از این جمله این شخص که نه فیلسوف بود و نه عالم بلکه تجار قالین، انقدر خوشم امد که حتی انرا در این جا هم نوشتم.

سایه وار آسودگیهایم همان آورگیست
تیره روزم شام غربت در وطن میپرورم

عقاب عرفان بیدل



اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 18.10.2016

محترم الله محمد صاحب تاسو ته هم سلام ، بلی د تاسو فرموده هم د امریکا تخریبکاره او غولیدونکی سیاست سره سمون کولای شي غیر له هغی به دا بل تربیه شوی دجهان دوم فریبکاره متفکر ؟ جرأت نه درلوده چی دکابل بین المللی میدان د خرڅ شوی کرزای په نام کړی او دملت په مصرف یو قصر ورته جوړ کړی !

بیا هم امریکا او انګلیس خپلو مضرو هدفو ته نشی رسیدای او د وحشی ترمپ بریالیتو ب سره به د امریکا زوال جدیت پیدا کړی !


اسم: حبیب ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 18.10.2016

جناب محترم قاسم باز!
با نقل قول از نوشتۀ شما امیدوار بودم، که بر اشتباه در ادعای تان، متوجه شوید. حال وقتی این چند سطر را با ذکر لیست نام ها می نویسید، فهمیده نشد که چه چیز را می خواهید، بحیث حقیقت ثابت کنید. جالب است که در عین زمان از سابقۀ کارتان بحیث سارنول حرف می زنید. اگر همۀ اقامه های دعاوی شما، علیه مجرمین و متخلفین قانون، در دفاع از منافع دولت و اجتماع، بر چنین منطق استوار بوده باشد، افسوس بحال آن اداره و قربانیان آن زمان. حقیقت در وقوع حوادث، حتماّ با کتاب نویسی بر ملا نمی گردد. ما تکیه کلامی از پشتو زبان های وطن ما داریم: "ملا ملامتولم، خو زه نه ملامتیدم."
صحتمند باشید.
حبیب ناظر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 18.10.2016

اعظم سیستانی در کتاب که تحت عنوان یک نگاه انتقادی بر جلد اول و دوم افغانستان در مسیر تأریخ اثر غبار که در سال 2000 میلادی به نشر رسیده چنین می گوید که« که بالخاصه تخریب این شخصیت های فرهنگی از محبوبیت مرحوم غبار در میان هوا خواهان و شاگردان این شخصیت ها کاسته است و لطمۀ بزرگی بر شهرت سیاسی مرحوم غبار به حساب می آید. در مجموع میتوان گفت که جلد دوم افغانستان در مسیر تأریخ بجای آن که شهرت و محبوبیت مرحوم غبار را تقویت و یا حفظ نماید بیشتر آن را صدمه زده است. اگر باور ندارید.......»
حالا سیستانی برای این که در صف متشکلۀ مخالفین من شامل گردیده و از کسی در مذمت من عقب نماند و فرصتی برای عقده کشایی و مرهم گذاری بر زخم های کهنۀ خود علیه عارف عباسی بیابد خلاف آن چه گفته به دفاع از غبار بر می خیزد.
من قضاوت را در مورد شخصیت سیستانی به هموطنان خبیر و بصیر می گذارم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.10.2016

دا کتر صاحب غروال بعد از سلام!

محمد حامد کرزی را خود امریکا یاد می دهد که چیغ بزند.

تا مردم افغانستان فکر کنند گویا حامد ضد امریکا شده تا بار دگر رییس جمهورش کنند. اینها آماده گی آینده را می گیرند.

امریکا پسر انگلیس است فریب نخوریم.

شرم میدارد درشتی از ملایم طینتان
غالب افتاده است (بیدل) سرب بر الماسها


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.10.2016

پښتونولی زموږ د ملی ژوند یو « کود » دی.
د پښتو او پشتونولی په مورد کی به زه که خدای کول او ژوندی وم د پښتو د بابا د « لنډکی » د رسالی نه، چی لوی استاد پوهاند رشتین ورته د پښتو او پښتونولۍ د اصولو « وظیفات » وایی، د محتویاتو څخه ځینی مطالب پدی ویب سایت کی نشر کړم.
دلته یو ځل بیا وایم چی د پښتونولۍ د اصولو په رڼا کی، که څوک به ضمنی، مستقیمه یا غیر مستقیمه توګه زموږ ملی مقدساتو ته، هغه هم د ضد بښتنی تعصب له مخی د څپکاوی ګوته ونیسی، زموږ د ملی مقدساتو دشعور به رڼا کی، چپ پاتی کیدل ملی کفر دی.
د ملی تقدس د اصولو د نصوصو په رڼا کی د افغانستان د بنسټ ایښودنکی ستر احمشاه بابا معنوی لوړ مقام، ماته د حضرت سرور کاینات، فخر موجودات حضرت محمد مصتفی نه وروسته دوهم مقام لری.
که څوک زما دی اعتقاد ته په څپکه ګوری او هغی ته عصبیت، جنون، کوتاه نظری او حتا فاشیزم ووایی، زه به ټول دا عناوین خپل افتخار وبولم، که څوک یی لنډولی شی، لنډ دی یی کړی. لاس یی تر تهرانه خلاص.
ستر خوشحال بابا امر کوی:
څو وانخلی له غلیمه انتقام
مرد نه خوب کا نه راحت کا نه آرام
زه د خبل ملی مقدساتو متعصبو دشمنانو ته وایم :
انګشت مکن رنجه بدر کوفتن کس
تا کس نکند نکند رنجه بدر کوفتنت مشت
خدای د ی زموږ بیده ولس ت ته د شورای نظار، اتحاد نامقدس شمال او سقو پرستانو سیاسی شعور رابه برخه کاندی چی د بچه سقو، محمود بریالۍ او مسعود خمس الاسدی او داسی نورو نه زموږ د تاریخ قهرمانان جوړی، خو موږ د خپلو ملی مقدساتو نه د مشروعی دفاع به لیار کی په تیږو وهل کیږو.
خدای دی په موږ رحم وکړی،امین.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.10.2016

جناب محترم محمد داود مومند!

بعد از عرض سلام و دعای سلامتی تان گر چه پیغام تان برایم نرسیده اما انرا رسیده گی بدانید.

روشنی دل و فکرم شمایان هستید که در این دیار بیگانه که از همه چیز بیگانه شدیم با شما هستم.

از لطف تان تشکر

بهار رنگ ندارد گل دگر (بیدل)
در آب چشمهء ادراک روغن افتاده است


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 18.10.2016

ډیر تعجب اور دی چی شاغلۍ مداری کرزاې ډیر وروسته د امریکا پر ضد پر چیغو شروع کړی دی نوموړی سره که عقل موجود وای اوپه لږه فیصده ئي د ملت سره مینه درلودای نو دده اودده دګروپ د تربیی وخت کښی باید دکرزای سترګی خلاصی شوی وای چی امریکا ولی د نوموړی اودده ګروپ سره د نورو قاتلانو د قدرت راوستلو لپاره دهر ډول فریبکاری څخه کار اخیسته او اوس هم دوام لری ؟ او نوموړۍ ولی د کارمل په شان په هیلوکوپترانو کښي د امریکای عسکرو حمایت سره یوی خوا او بلی خواته دنمونی په ډول انتقال کیده ؟ اوس چی مداری کرزای تودو چیغو باندی شروع کړی دی دا چیغی د نوموړی په عقدو دلا لت کوی اودده سره د ملت غم نه پخوا وو او نه اوس ورسره موجود دی !!

بلی د نوموړی چیغو ته به لږ څه بیا هم په قدردانی سره لیدل شوی وای که د نوموړی په دوره کښي اقلآ د امریکا او غربی نړۍ د بلیونو ډالرو سیلاب څخه اقلآ ۴۰ فیصده د ملت لپاره استفاده ورڅخه شوی وای دده ګروپ او قاتلانو دا ډالرو سیلاب پخپلو مینځو کښی سره چور او تلا کړ او امریکا او غربی نړۍ ددوی خیانت ته خاموشه وه ! په واقعیت کښي ملت سربیره د ډالرو سیلاب د زیاتره غربت سره لاس په ګریوان دی ولو چی ددی ډالرو سیلاب باندی د افغانستان په هره ساحه کښي د فوق العاده پر مخ تګ سبب ګرزیدیلۍ شو !

امریکا او غربی نړۍ د افغانستان ملت سره جفا کړی دی چی دارنګه وحشیان ئي دملت پر اوږو سپاره کړی دی که مداری کرزای لس فیصده اخلاقی جرأت خاوند وی باید ملت ته په واضح ډول ووائي چی نوموړۍ اودده ګروپ سره د قاتلانو دزهرناکو هدفونو لپاره په قدرت راوستلی او مونږ ملت ته مجرم او اوس نوموړۍ نور نشی ځغملۍ چی د اجنبی شومو او زهرناکه هدفونو لپاره ملت نور هم زیات تباه شي !!!!


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 18.10.2016


هموطن محترم اقای حبیب ناظر.
اګر بالای ده سال دوره دهه به اصطلاح دیموکراسی یک عده هموطنان ما و شما نظریات موافق و محالف کتابها رسالات را نمی نوشت، ایا جوانان که بعد از ان دوره تولد شده درس خوانده مکتب رفته و فاکولته خواند ایا این جوانان در باره ان دوره قضاوت کرده میتوانست، همچنان رویداد و تحول ۲۶ سرطان را اګر داکتر محمد حسن شرق، عوث الدین فایق، خان اقا سعید، عبدالحمید محتاط ، انجینیر کریم عطایی ، تشریح و توضیح نمیکرد ایا شما بزرګوار به ان اندازه که اینها معلومات داشت شما داشتید.
ایا شما بزرګوار در موضوع دارلمجانین قلعه زمانخان به شکل واقعی که در انجا چی روح داده بود شما میدانستید،زمانیکه بنده عضو څارنوالی که در انوقت ان دوسیه در دفتر څارنوالی ما بود و ما تمام څارنوالان ان دفتر انرا ورق به ورق خواندیم اګر من در باره ان رویداد مهم چیزیکه واقعت بود نمی نویشتم ایا بشما جناب عالی کدام الهام اسمانی میامد، تا میدانستید که واقعیت و حقیقت موضوع چی بود.
جناب محترم،
اګر اقای داود مومند موضوع مهم سفربری زمان سلطنت محمدظاهر شاه و صدارت محمد داوودخان را مطرح نمیکرد ایا شما بزرګوار به اندازه داکتر صاحب هاشمیان و جناب ( نسیم اسیر ) که در این مورد در همین چند روز در همین پورتال مقالات ارزشمند را تحریر داشت ایا شما جناب عالی به اندازه که اینها معلومات داشتید، شما داشتید، اګر شما داشتید چرا شما این ابتکار را بدست نګرفتید، باور نماید چیزهایکه جناب هاشمیان صاحب و جناب اسیر صاحب در مورد ان سفربری نویشت من به ده فیصد انها معلومات نداشتم.
جناب حبیب ناظر.
اګر جناب سیستانی صاحب به استناد کتاب کاتب هزاره، در باره دوره سقوی چیزی نمی نویشت ایا ما خوانندګان این پورتال میتوانیستم ان معلومات که جناب سیستانی صاحب به خوانندګان این پورتال در باره دوره سقوی عرضه نمود، ما داشتیم، اګر وی ( سیستانی ) صاحب این معلومات به استناد کتاب کاتب هزار بما نمی داد،ایا ملایک اسمانی از اسمان بما این معلومات را شریک میساحت.؟ ایا ما قدرت انرا داشتیم تا این معلومات مفید را از ملایک اسمانی بدست میاوردیم،
لطفآ اول اغلاط خود را درست کن باز بالای مردم انتقاد کن... لوی شی.
جناب حبیب ناظر.توجو نماید به نوشته ذیل که نوشته شما است. شما چی مقبول نویشتید.
« وقتی یک "رویداد"، را در نظر بگیریم، حقیقت موضوع در آن نهفته است، که این حادثه در چه وقت و در کدام محل و توسط کدام عامل و یا عاملین صورت گرفته است. حقیقت آن با نظرات ارتباط داشته نمی تواند.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 17.10.2016

یک پیغام و سه مطلب.
نخست از اداره محترم این ویب سایت متشکرم که مضمون مرا در مورد مینار نجات و رول قهرمان نجات کشور، پادشاه آهنین شهید محمد نادر خان « نورالله مرقده » با مهارت فنی از دریچه به بخش تحلیل ها انتقال دادند.
دو: من در مضمون فوق فراموش کردم که توضیح بدهم که به تأسی از مذاکره میان غازی پادشاه حین خروج از کشور با فخر افغان که در نیم قاره هندوستان او را بنام گاندی سرحد یا سرحدی گاندی نیز یاد میکنند، فخر افغان بنابر خواهش غازی امان الله کبیر، اعانه جمع شده به نفع رژیم مترقی غازی امان را توسط یک هیأت عالی رتبه نهضت خدایی خدمتگاران به ریاست مولانا محمد اکبر خادم« امیدوارم هم وطنان مولانا محمد اکبر خادم را که یکی از اعضأ برجسته حزب و نهضت خدایی خدمت گاران بود به مرحوم مولانا قیام الدین خادم که مانند علامه حبیبی، علامه شکور رشاد، استاد رشتین، استاد بینوا و استاد الفت از ستارگان علم و ادب زبان اکثریتی ملی افغانی پشتو بود، مغالطه نفرمایند» به محمد نادر خان فرستاد.
سه: دیروز پیغامی و مطلبی هم با یک خاطره دل چسپی از غازی امان الله عنوانی هم وطن روشن دماغ و روشندل الله محمد خان فرستادم که تا هنوز اقبال انتشار را نیافته است، امیدوارم اداره مهربان این ویب سایت،آن را اجازه نشر بدهد، زیر با هر نوشته فغان گردن رنجورم بالاست. تشکر.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.10.2016

به نشر مکمل تر است
تشکر

بنام خداوند بزرگ!

به تایید جمله ذیل":البته هیچ مورخی ادعا کرده نمیتواند که تاریخی کامل و بدون عیب ونقضی نوشته است"

و نوشته مودبانه داکتر عبدالحنان روستائی یک قسمت کوتایی نوشته مرحوم غبار را که کتابش را سالیان قبل مطالعه کرده بودم می نویسم تا دوستان مقایسه دقیق انرا با روزگار امروزه ما کنند.

اقتباس از نوشته داکتر روستایی

زنده یاد غبار در خصوص توطئه گری های پی در پی استعمار چنین نوشت:

" .. استفادۀ صحیح از سرمایه های خارجی در ممالک عقب مانده، محتاج به داشتن حکومتهای صادق و لایق و رشید ملی است که نمایندگان حقیقی مردم باشند. تا در راه ایفای وظیفه از مخالفت و حتی کودتا های فرمایشی دول بزرگ نیز نترسند، زیرا دول بزرگ مفید تر می دانند که از حکومات استبدادی در جهان سوم با پول و اسلحه حمایت کرده و حکومات ملی را با دسیسه و کودتا ها از بین بردارند. تصویر این خواسته های دول معظم را در صحنه
های خونین و حزن انگیز شرق دور، شرق قریب، شرق وسطی و تمام آسیا، امریکای لاتین و افریقا میتوان بوضوح
تماشا کرد.
آیا اندونیزیا و سوکارنو، ایران و داکتر مصدق، عراق و کریم قاسم، کانگو و پاتریس لوممبا، و و ... چه
جنایتی بمقابل بشریت انجام داده بودند که به خاک و خون کشانده شدند. جز آنکه اینها میخواستند اقتصاد ملی خویش را
انکشاف دهند. انقلاب سیاسی خود را مستحکم سازند و زخمهای امپریالیسم را در کشورهای رنج کشیدۀ خود التیام بخشند
؟ "

"غبار" در رابطه با تجاوز انگریز بر افغانستان و تأسیس ادارۀ مستعمراتی تحت نظر شاه شجاع که با سلطنت نادر خوان خوانائی کامل دارد، چنین نوشت :

"انگلیس ها بتدریج رجال صادق و ملی را از امور دولت بیگانه و دور کرده، اشخاص فرو مایه و خاین به وطن را میدان دادند. زیرا این یکی از مختصات سیاست انگلیس بود که در کشورهای مورد دسترس رجال کاری ملی را موقع تبارز ندهد و با فشار و تبلیغ و اتهام آنانرا در اجتماع خنثی سازد، و بر عکس افراد هیچکاره
و آلۀ دست را با زور پروپاگند و جاه و جلال وارد صحنۀ سیاست کرده و مشهور سازد. بسا از این گونه قهرمانان میان
تهی و مصنوعی نقش های منفی بازی کردند، در حالیکه به جز بازیچۀ آماسیده و متورم چیزی نبودند."

از غبار خاطر من جوهری آرد به کف
بگذرد تیغ خیالش از دل افگارگر

بیدل



اسم: حبیب ناظر   محل سکونت: کاناد    تاریخ: 17.10.2016

حضور گردانندگان محترم "پورتال افغان جرمن آنلاین"!
طوری که مطلع استند، محترمه پلوشه از هالند، در بارۀ "نظر سنجی"، توضیح خوبی دادند، که از جانب بعضی از از هموطنان ما، مورد تأئید قرار گرفت. بعضاّ اظهار نمودند، که اگر گردانندگان محترم، بر نحوۀ فعلی برخورد بعضی از نویسندگان درین دریچه توجه نمایند و از چنین جواب دادن ها و مقابله های توهین آمیز جلوگیری بعمل آید، بهتر خواهد بود. هم چنان خیلی مفید خواهد بود، که توجه بیشتر به مسائل مبرم حیاتی کشور مبذول گردد.
پیشنهاد چنین است:
اگر این پورتال امکاناتی در اختیار داشته باشد، می تواند ازین دریچه چنان استفاده بعمل آید، که محترمه پلوشه از هالند، توضیح داده اند.
برای اینکه علاقمندان مقابله، توهین و دشنام علیه همدیگر بتوانند، با نوشته های کوتاه با اغلاط، خود شانرا مصروف سازند و به پخش ترشحات ذهنی غیر علمی خود آنها نیز تمرین داشته باشند، یک دریچۀ دیگری، تحت عنوان دیگری، بطور نمونه "اظهار نظر" یا "دیالوگ" و یا از "هر چمن سمنی" وغیره وغیره، اضافه گردد.
خوانندگان محترم، به این جملۀ یکی از نویسندگان توجه نمایند، که می توان به ایشان از هواداران پیشبرد چنین شیوۀ کار نیز خطاب نمود : "حقیقت یک موضوع وقتی روشن میشود که نظریات موفق و مخالف در باره یک رویداد تاریخی کشور نوشته شود.ان وقت است که خواننده به اسانی میتواند به حقیقت موضوع دسترسی پیدا کند.»
وقتی یک "رویداد"، را در نظر بگیریم، حقیقت موضوع در آن نهفته است، که این حادثه در چه وقت و در کدام محل و توسط کدام عامل و یا عاملین صورت گرفته است. حقیقت آن با نظرات ارتباط داشته نمی تواند. چنین بنظر می رسد که جناب ایشان شاید تعریف "نظریه" را در ذهن ایشان نداشته باشند.
با احترام
حبیب ناظر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 17.10.2016

اظهار نظر:
«رد اتهامات بی پایۀ آقای عارف "عباسی" بر زنده یاد میر غلام محمد غبار» یکی از آن مقالات انتقادی ومشحون از سند ومنطق است که من تا کنون چنین مقاله با محتوا که به دفاع از یک تاریخ نویس آگاه ودر عین حال شخصیت مبارز وعدالتخواه پرداخته باشد، از هیچ منتقد دیگری نخوانده ام.

با خواندن این مقاله، انسان میتواند ً به توانائی قلم و منطق آقای روستائی و درک شان از نقد وانتقاد بر یک اثر یا یک شخصیت شناخته شده جامعه پی ببرد.

من بعد از خواندن مقاله ایشان، درحالی که دردلم برنویسنده احسنت میگفتم، دعا کردم که خدا ادم راآنقدر ساده ( ساده لوح) نیافریند که فکر نماید خیلی زرنگ است وبا زرنگی میتواند با نوشتن عبارات بظاهراجالب ولی در باطن مخرب وعوام فریبانه، زهرغرض بپاشد وانسانهای آزاده وعدالت خواه را که عمری در راه تامین عدالت اجتماعی زجر زندان وزخم استبداد دیده اند، با قلم زهر آلودخویش نیش بزند. آفرین وصد رحمت بر آقای داکتر حنان روستائی که با تحلیل اسناد ومدارک زنده ، کام ساده لوحان از خود راضی را بالا کشید و با قلم رسا ومنطق توانا، به دفاع از مرحوم غبار ، مورخ نامدار کشور برخاست .غبار مورد اتهامهای پوج وبی بنیادی قرارگرفته بود،وآقای روستائی با ارائه اسناد وشواهد فراوان ، اتهام گر را جزو آدمهای عصبی مزاج مبتلا به مرض روان پریشی به حساب آورده اند.
البته هیچ مورخی ادعا کرده نمیتواند که تاریخی کامل و بدون عیب ونقضی نوشته است، وغبار نیز از این قاعده مستثنی شده نمیتواند وتاریخش البته کمی وکاستی های خود را دارد، اما این کاستی ها به این معنا نیست که بتوان او را نوکر شوروی واجنت (کا جی بی) خطاب کرد؟؟!

آقای لمر برشما نیز درود میفرستم!
در ادامه دفاع از شخصیت مرحوم غبار به عنوان یکی از مشروطه خواهان دوم وسوم، دو مقاله از آقای احسان لمر نیز خواندم که انصافاً از بهترین مقالاتی بودند که من درهفته گذشته آنها راخوانده ام. کاش مقاله دوم آقای لمر را آقای داکتر کاکر، نیز از نظرمیگذراندند تا به عظمت شاه امان الله بیشتر از پیش پی می بردند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 17.10.2016

بتمام ګردانندګان عزیز و محترم سایت ملی افغان جرمن انلاین، و خوانندګان عزیز القدر!
بنده از این ابتکار عالی شما، که شما نویسندګان سایت خود را به خوانندګان محترم تان به عکسهای شان معرفی نمودید یک جهان سپاس ګذاریم، ای کاش عکسهای تمام نویسندګان محترم این پورتال وزین میبود، بهر صورت.
موفقیت این سایت در این است که این سایت به هر کس چی وی طرفداران شاه بی بدیل غازی والا مقام شاه امان الله خان است و یا سقوی و نادری، ظاهر شاهی و داود خانی، خلقی و پرچمی، اخوانی و طالبی ، شعله یی و افغان ملتی و غیره به هر کدام زمینه مساوی اجازه اظهار نظریات موفق و مخالف داده.

این سایت ملی افغان جرمن انلاین در روشن ساختن رویدادهای چند دهه ګذشته حال و اینده کشور خدمات بزرګ و فراموش ناشدنی انجام داده، تا نسل اینده کشور در پرتو روشنی حقایق از ماخذهای این سایت استفاده عظیم نماید. این سایت ملی بتمام نویسندګان خود این حق را مساویانه داده تا بالای رویداهای کشور خود روشنی انداخته تا نسل اینده از پرتو مقالات نویسندګان این پورتال استفاده مشروع نماید.

حقیقت یک موضوع وقتی روشن میشود که نظریات موفق و مخالف در باره یک رویداد تاریخی کشور نوشته شود.ان وقت است که خواننده به اسانی میتواند به حقیقت موضوع دسترسی پیدا کند. من موفقیت این ویب سایت را به تمام ګردانندګان این پورتال بلخصوص به برادر محترم و عزیز القدر خود جناب قیس کبیر تبریک میګویم . هیچ سایت دیګر به اندازه سایت افغان جرمن انلاین رسالت ملی را ادا نکرده، سایتهای دیګر صرف اهداف مشخص خود را پیش میبرد ، ولی سایت افغان جرمن انلاین بدون مسایل سلیقوی به تمام افغانها این زمینه را مساعد ساخته تا بدون هر نوع سانسور نظریات موفق و مخالف را نشر نماید. به امید پیروزی بیشتر این سایت ملی ( افغان جرمن انلاین ).
قاسم باز


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2016

نوری صاحب گل سلام!

از جواب مدبانه تان تشکر از محتویات آن دانسته شدم.

از خدا جویم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب

مولانا

بلی، اگر خدمات بزرگان تاریخ بشر نمی بود به خدا معلوم که تاریخ جهان به کدام جهت می رفت. شاید اینقدر بی عدالتی در جهان نمی بود و افغانستان هم تحت ریاست ظالمان و خارجیان.

قرض تان را من ادا می کنم.

افسانها نهفته است در دل ولی چه حاصل
میخواند آنکه داند ما یکقلم کتابیم

بیدل


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 16.10.2016

محترم الله محمد صاحب، خدمت تان احترامانه بعد از سلام عرض کنم که چون شما با من کدام شناخت مستقیم ندارید، من حدث و گمان تانرا راجع به اینکه مردم را تشویق به مباحثه کنم، قبول میکنم. اما اینکه سایرین را به رد موضوع تشویق کنم، از حد پیشرفته اید. اگر شما به نوشته محترم مومند صاحب توجه کرده اید نام پسر مرحوم غبار را ذکر کرده اند، حالا اگر پسر یا اعضای فامیل غبار در زمینه انتقادات مومند صاحب بنویسند، به نظرم کاری بدی نیست و من به ایشان کدام امر و دستور صادر نکرده ام و نه من قصد و ضرورت و حتی وقت تشویق (به نوشته ای شما جدل و مدل) ماجرا جوئی بین افغانها را دارم.
من از خود تحلیل دارم، لیکن همیشه دانش آموز بوده و خواهم بود. بلی، نظر شخصی و فردی ام در باره لشکر کشی های احمد شاه بابا به کشور هندوستان آن وقت این است که آن زمان همین وضع مشمول سیاست کشور های مقتدر آن زمان بوده است. خدمات احمد شاه بابا برای کشور عزیز ما افغانستان خیلی بزرگ و قابل فخر است.

په درنشت سره
از شعر بیدل تان قرضدار که مثل شما در آخر هر نوشته ای تان نثار میکنید.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2016

جناب محترم آغای نوری!

بعد از عرض سلام و سلامتی فکری و جسمی تان توجه تان را به چند مطلب خواهانم.

من به محتوای مطلب تان که نوشته اید کدام کاری ندارم اما در مورد اینکه از دیگران تقاضای اینرا می کنید که در مقابل نوشته ای فرد ذکر شده در تبصره تان داخل مباحثه شده و آن هم اینکه قسمیکه از نوشته باید برداشت شود، انرا رد نمایند.

ورثه مرحوم غبار صاحب و یا تاریخ نویسان دیگر ما هر گاه نوشته را خوانده باشند باید خود شان با اراده آزاد خود تصمیم این را بگیرند که بنویسند و یا ننویسند.

هر گاه خودتان این دانش تاریخی و تحلیل انرا ندارید، نباید دیگران را تشویق به جدل و مدل نمایید.

من هم با استفاده از این فلسفه شما که:" حق هر فرد است که...نظر خاص خود را داشته باشد" استفاده نموده از نگاه اخلاقی نظر خود را ارایه کردم.

به این معنی که هر گاه زور فکری و علمی خود تان نرسید دیگران را بی موجب داخل یک بحث بی فایده نکنید.

احمد شاه بابا اگر بابا باشد یا نباشد از نگاه تاریخی بابا شده است اما هر کس هم بایا شده نمی تواند به خاطریکه احمد شاه بابا، بابا شده. بابایی هم از خود شرط و شروط دارد و یکی آن هم شراط تاریخی زمان خودش میباشد.

در دفتر محاسبهء اعتبار ما
بر هیچ یکدو صفر دگر هم فزودن است

بیدل


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 16.10.2016

داکتر صاحب محترم هاشمیان،
خدمت شما بزرګوار بکمال ادب و احترام مینګارم ان اینکه،
هدف من از کلیمه دانشمند طوریکه شما تشریح و توضیح نمودید نبود. نظر به تعریف شما هر فرد که چند روز در سفارت ، وزارت وظیفه دولتی اجرا نموده دانشمند هست، پس نظر به این تعریف شما اګر اینطور باشد، بیاید مردانه وار بګویم تمام انانیکه در طول این سه، چار دهه در افغانستان به این وظایف دولتی ګماشته شده کلیمه دانشمند خطاب کنیم، بیایید علایق سلیقوی را یکجا محفوظ بګذاریم و بدون تعصب بګویم، کی را خوش داریم یا کی را نی، ان و این بکدام حزب و ګروپ مربوط است، چی خوانده و چی را نخوانده، از ملا یاد ګرفته یا از کدام پروفیسور بتمام شان کلیمه دانشمند خطاب کنیم. من یک فرد را میشناسم که وی یک وقت دریور بسهای قادری ترانسپورت بود، ان شخص در زمان کابینههای مجاهدین بحیث وزیر ..... تقرر یافت، وکیل احمد، و اقای ضعیف وووو، همه شان به چوکیهای بلند مثل دیګران وظیفه دولتی اجرا نموده. بیاید مردانه وار به اینها هم دانشمند خطاب کنیم.
استاد محترم.
هدفم از کلیمه دانشمند انطور نبود که شما تواضح و تشریح نمودید، بلکه هدف من اعطا کلیمه دانشمندی که اصلا باید از یک مرجع اکادمیک نظر به سویه تحصیلات ، نوشتها رسالات ، ریسرج ها، نوشتن کتابها مفید که به درد ایندګان بخورد، چی این نوشتها رسالات ریسرج ها و کتب در باره مسایل اقتصادی ، اجتماعی ، تاریخی ، کلتوری ، باستان شناسی و غیره و غیره باشد،از خود به یادګار ماند باشد، فکر میکنم اعطا یا دادن کلیمه اکادمیک دانشمند به یک فرد یک مرجع با صلاحیت علمی داده میتواند که انها بعد از بررسی یک تعداد اسناد و شواهد عینی به یک شحص درجات علمی اکادمیک تفویض میکند مثلآ در پوهنتونها بورد علمی وجود دارد که انها بعد از بررسی اسناد یک محقق به وی کلیمه . پوهیالی ، پوهنیار ، پوهندوی ، پوهاند تفویض میکند، نه اینکه هر کدام ما نظر به علایق شخصی اتم بخشی کنیم و به هر کس که وزارت و سفارت کار نموده دانشمند خطاب نمایم. سخنوری خوب یا واعظی خوب معنی دانشمندی را ندارد، مشکل من و شما صرف در اعطا کلیمه دانشمند است، شما به تمام افرادیکه در پست های بلند دولتی کار نموده دانشمند خطاب میکنید ولی بنده برعکس شما من تا وقتیکه به یک شخص از طرف یک مرجع با صلاحیت علمی و اکادمیک نظر به اسناد دست داشته اکادمیک شان این کلیمه تفویض و داده نشده باشد از نظر علمی و اکادمیک من به ان شخص دانشمند اکادمیک خطاب کرده نمی توانم،شاید بګویم که این و یا ان شخص یک شخص فهمیده است، ولی خطاب نمودن کلیمه اکادمیک دانشمند به هر شخص هر ګز نه، صادر کردن این ګونه حکم شاید میلیون ها را دربر خواهد ګرفت.


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.10.2016

دوستان، نویسندگان،وهمکاران گرانقدر سلام!
من از لحاظ رتبه، درجه و صلاحیت در پائین ترین مقام عضو پورتال افغان جرمن آنلاین استم. وقتی اینجا به نام خود می نویسم به نمایندگی از پورتال نیست، بنده نوشتهٔ خانم «پلوشه راستکار» را تأید می کنم. از همکاران خود با کمال احترام توقع دارم که، جهت بهبود در پورتال افغان جرمن آنلاین با در نظر داشت ذوات محترمی که نوشتهٔ محترمه پلوشه را مُهر تأید گذاشته اند،عمل نمایند.
با عرض حُرمت
غوربندی


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 16.10.2016

د محترم محمد داود مومند وروستی لیکنه د محقق او د افغان تاریخ لیکوال شاغلي غبار په هکله معلومیږي، چې په یوه عصبیت سره لیکل شوي وي، چې مختلف سوالونه یې د غبار په پته مطرح کړي دي، خیر دا د هر چا فردي حق دئ، چې د یو افغان شخصیت په باب خپل خاص نظر ولري. زه دلته د شاغلي غبار د ورثې لکه محترم حشمت خلیل غبار څخه هم هیله کوم، چې خپل نظر د محترم مومند صاحب په نیوکو ولیکي.
زه دلته د شاغلي مومند صاحب د نیوکو نه دا لاندی متن دلته بیا راوړم:

(( « ...یکی از کار های عجیب و بی فایده و حتا مضر احمدشاه« غبار سفیهانه از استعمال عنوان و لقب تاریخی بابا در مورد احمد شاه بابای کبیر اجتناب میکند» این بود که در امور داخلی هند مداخله منفی نمود. به این معنی که دولت بابری هندوستان مضمحل و عاجز تر از آن شده بود که بتواند کشور بزرگی را اداره کند، در حالیکه گرگ استعمار در گوشه ای از خانه کمین گرفته بود.))

زه د معززو افغان محقیقینو او نورو افغان شخصیتونو څخه دا خواست کوم، چې دغه د احمد شاه بابا لشکر کشی و هندوستان ته د مرحوم غبار په نظریه کې وڅېړي، چې دا نظر د هغه افغان مورخ څرنگه ارزیابی کوي.

په درنشت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2016

استاد محترم و زبردست آقای پوهاند پوهاند داکتر هاشمیان!

پوهاندی دومی پوهاندی افتخاری بنده است که سال ها قبل برایتان اعطا شده است و شما خاموشی اختیار نمودید که رضایت تان را از این افتخار به من نشان میداد.

سلام های بنده برایتان تقدیم است. ما دگر چیز نداریم که از این دریجه برایتان ارسال داریم غیر از دعای صحت و سلامتی جسمی و فکری تان.

نا گفته نماند که من غیر در خواب همیشه با وضو هستم و همچنان مانند پرنده گان همیشه در نماز و دعا.

تو قایم نیستی یک قدم
ز غیبت مدد میرسد دم بدم
سعدی شیرازی


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 16.10.2016

قابل توجه آقای محترم محمد قاسم باز !
شما مرا "کاکا" خطاب میکنید و من هم شما را مثل برادرزادۀ خود میشمارم وبشما خیرخواهی و رواداری و صداقت دارم- بحیث یک موسپید بشما سفارذش میکنم که از نوشتن مقااله ای در ثبوت "دانشمند نبودن" مرحوم میوند وال منصرف شوید، زیرا تعریفی که ازکلمۀ "دانشمند" درنزد اهل خبره وجود دارد، به اساس آن تعریف مرحوم میوند وال یک "دانشمند" بود، وشما هرچیزیکه در رد آن بنویسید، مورد قبول نمیباشد. اینکه مرحوم میوندوال بنظرشما متهم به دست داشتن در کودتا بمقابل جمهوریت مرحوم محمد داودخان بوده، صفت دانشنمدی اورا ازبین برده نمیتواند. درجهان بسا دانشمندان در راه عقیدۀ خود قربان شده اند، ولی عقیده و روش سیاسی ویا مخالفت با رزیم برسراقتدار، صفت داننشمندی یک شخص را از بین برده نمیتواند.
من نه درحزب میوندوال بودم ، نه همکار قلمی، سیاسی وعقیدوی او، اما اورا دیده بودم وبا او صحبت کرده بودم وازکسان دیگری که با اوردرسفارتها همکاربوده اند سخنانی شنیده ام- اززبان رقیب دورۀ مکتب و رقیب صحنۀ مطبوعات و رقیب سیاسی او مرحوم استادعبدالرحمن پژواک در بارۀ میوند وال شنیده ام و اززبان همۀ شان تصدیق استعداد برجسته، قلم روان، بلاغت، فصاحت ودانشمندی اورا شنیده ام. من در یک صحبت درطیاره که هردو روندۀ ماسکو بودیم و او درحال بیکاری برای تداوی خود میرفت، مدت دو ساعت دو بدو بااو درچوکی طیاره صحبت میکردم ولالای بعضی اقدامات سیاسی او انتقاد کردم و او سهو خودرا پذیرفت، اما گفت که کسی بایست درینوقت درین راه پیشقدم میشد، و اضافه کردکه انتقاد بالای سلطنت را او تهداب گذاشته است.
صرفنظرازینکه میوند وال درکابینه چندبار وزیر وبالاخره صدراعظم بود، او در سه مملکت مهم (پاکستان - لندن و امریکا) درمجموع مدت 12 سال سفیرافغانستان بود- من که در رشتۀ زبان انگلیسیی صلاحیت مسلکی دارم، صادقانه میگویم که میوند وال مانند زبان مادری خود بزبان انگلیسی تسلط داشت و من یک روزمدت دونیم ساعت ناظر وشاهد صحبت او دروزات پلان با(رابرت نیتن) رئیس تیم پلانگذاری امریکا درکابل بودم (سوانح خودرا به پورتال روان کرده ام، آنرا بخوانید).
شاید من درثبوت دانشمند بودن مرحوم میوند وال مقاله ای هم بنویسم، اما درینجا بحیث طالب العلم زبان دری پیرامون ساختمان کلمۀ (دانشمند) مختصری مینویسم:
کلمۀ دانشمند مرکب از سه جرۀ است : (دان) صیغۀ امر فعل دانستن + پسوند تصریفی /- اش/ که هرگاه با صیغۀ امرافغال یکجا شود اسم میسازد، مانند: دانش - بینش -روش - دوش - خورش و امثالهم - جزۀ سوم ترکیب (دانشمند)، پسوند /- مند/ است که وجه مِلکی دارد، یعنی معنی ملکیت (صاحب، دارنده) دارد- ترکیباتی از قبیل : ارجمند - خردمند- دانشمند- هوشمند - طالعمند - غیرتمند - سخاوتمند- سودمند -توانمند ( صفات پسدیده اند) - ترکیباتی از قبیل : زورمند - دردمند- نیازمنذ و غیره نیزدرنگارش بکار میروند - بنابران (دانشمند) بمعنی صاحب دانش ، ودرمملکتی مانند افغانستان که در دورۀ زندگی مرحوم میوند وال سطح سواد آموزی به 10 فیصد میرسید و امروزه هم از 30 فیصد بالا نرفته- مرحوم میوند وال نه تنها بسطح افغانستان، بلکه بسطح جهان پیشرفته یک "دانشمند افغان" بود- اصطلاح " دانشمند افغان" را درنظرداشته باشید.
من آنچه شرط بلاغ است با تو عزیزمیگویم - تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال -
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان -16 اکتوبر 2016


اسم: داکتر غلام محمد انصاری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2016

عرض سلام خدمت مسؤلین پورتال
فکر میکنم که پورتال در این روز ها از کنترول شما عزیزان کمی خارج شده وبعضی نظرات كوچه وبازاری مملو از اتهامات وتوهینها که خلاف پلیسی یک پورتال وزین ملی انوع شماست ، بنشر سپرده شده که از نظر محتوا تفرقه افگن ، ضد منافع ملی ، ضد افغانی وتهوع آور است .خواهش بنده از شما اینست تا در این زمینه یاد آوری های جناب سلطان لیکوال ، محبوب کاتب ،حبیب ناظر وخانم پلوشه راستکار را جدی گرفته ، حیثیت پورتال را حفظ نمائید . به امید حوصله مندی های هر چه بیشتر شما در برابر «دوستان » که آگاهانه ویا ناآگاهانه به خود ، تاریخ، مردم وشما جفا مینمایند .باز هم سخنی ازحضرت بیدل :
کینه اندوزی ندارد شیوه ای آسوده گی
عقده ای دل چون بهم پیوست نیش عقرب است


اسم: سلطان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 15.10.2016

زه هم د محترم حبیب ناظر صاحب غوندی د قدرمنی خور پلوشه جان راستکار د نظر او وړاندیز کلکه پلوی او ملګرتیا کوم او همدارنګه د دی درانه پورتال د مسؤلو چلونکو نه هیله کوم چی د ټولو هغو دوستانو د لیکنو نه چی د نورو د لیکنو په هکله یی کوی جدی ځارنه وکړی او هیچا ته د بل شخص په وړاندی د توهین ، سپکاوی او د نامناسبو کلماتو د استعمال اجازه ورنکړی. هر څوک کولی شی چی د بل چا نظر په معقولو او مناسبو دلایلو ، بی له دی چی سپکه ژبه و کاروی رد کاندی. که چیری څوک دا اصل نه منی کولی شی د خپل د نظر څرګندلو د پاره کوم بل داسی سایټ ( لکه پلوشی خور چی ویلی ) پیدا کړی چی د همدی ډول سپکو کلماتو د نشرولو د پاره جوړ شوی وی، نه د افغان- جرمن په څیر د علمی بحثونو او ملی مسایلو د نشرولو د پاره جوړ شوی سایټ.په ډیر درناوی


اسم: محبوب کاتب   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 15.10.2016

قابل توجه اداره محترم سایت و نویسندگان گرامی!
هریکی دو روز سری به سایت افغان جرمن آنلاین میزنم و از نوشته ها و مقالات منتشره آن استفاده میکنم. از مدتیست که در ستون به اصطلاح "نظر سنجی" با مطالبی بر میخورم که بیشتر به میدان جدل بین چند نفر تبدیل شده است. وقتی چشمم به نام آنها در ستون نظر سنجی می افتد، از خواندن آن منصرف می شوم، چون میدانم که در محتوای آن چیزی نیست که بدل چنگ بزند. بهرحال برای اینکه تغییری به میان آید، بهتر خواهد بود که اداره محترم سایت ستون ها را به سه دسته تقسیم نمایند: یکی ستون تبادل نظر در موارد نامشخص، دیگر ابراز نظر در موارد مشخص (مثلاً وقتی یک مطلب یا یک مقاله برای نظر یابی در یک ستون گذاشته میشود) و سوم تبادل جدل برای کسانیکه یکی به جواب دیگر بطور مداوم می پردازند یعنی "تو بگو و من بگو" و بسا مواقع اینچنین جدلها شخصی شده و از رعایت عفت کلام دور میروند.
با این تقسیم کسانیکه با تبادل جدل علاقمند هستند، میتوانند خود را به همان ستون مصروف سازند و اما کسانیکه در دو ستون دیگر علاقمند میباشند، بدون ضیاع وقت میتوانند از محتوای نوشته ها و نظریات مفید و سالم بهره مند شوند.
با استفاده از فرصت میخواهم توجه بعضی نویسندگان محترم را که اکثر هم صاحب نام و نشان هستند به این نکته جلب کنم که نوشته های خود را با ذکر بعضی مثالهای سخیف و بازاری در حدی پایان نیاورند که ارزش موضوعات مهم نوشته شان را زیر تأثیر منفی قرار دهد. طور مثال همین امروز یک مقاله را از قلم یک نویسنده با شهرت خوب خواندم تحت عنوان "راه جنت از افغانستان میگذرد....." که نکات مهم را در برداشت، ولی مثالی در آن ذکر شده بود که شایسته گی نداشت وبه نظرم ارزش نوشته را بسیار پایان آورده بود، به این عبارت:
«بلی گویان به اصظلاح جهاد: اینها خدای بجات استعمال میشوند مانند آلۀ..... اصل دالر را تیکه داران اسلام (رهبران) شان تصاحب میشود و به اصطلاح مفاد شان فقط درز....ون است.»
نویسنده مقاله در ادامه می نویسد: «درز...ون چیست؟ شخصی نزد ملا آمد و گفت: (ملا صاحب من فلانی خود را میدهم و به پول آن برای مسجد بوریا میخرم ـ ثواب این کار زیاد است و یا گناهش؟) ملا در جواب گفت((ثوابش به گناه مجرا میشود و صرف درز...ون به تو فایده است)) » (رنگ سرخ از برای دقت از این قلم است)
نمیدانم از ذکر این مثال یا طنز یا هرچه برآن نام گذاشته شود، چه سود، نویسنده محترم میتوانست عین مطلب را با عبارات دیگر مطابق به شأن نوشته خود بیان کند.
در ستون نظر سنجی ها نیز بعضاً کلمات نا مناسب و دور از شأن یک نویسنده خوب استعمال میشودند که محتوای نوشته را برباد میدهد مثلاً خطاب به مورخ شهیر کشور میرغلام محمد غبار به «غبارک» که حرف "ک" به حیث علامه "تصغیر" موقف آن مورخ نامدار را کوچک نمی سازد بلکه برعکس به نویسنده آن برمیگردد. ابراز نظر در مورد محتوای کتاب مرحوم غبار حق هر کس است، اما در حدودی که به نویسنده کتاب هتک حرمت نشود.


اسم: حبیب ناظر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 15.10.2016

اظهار نظر محترمه پلوشه از هالند، در بارۀ عناوین "نظر سنجی» درین پورتال، یکی از بهترین و دقیق ترین ارزیابی و استدلال است، که شایستۀ تقدیم صمیمانه ترین تقدیر و احترام است.
با احترام
حبیب ناظر


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.10.2016

د میر غلام محمد غبارک ضد ملی او احمقانه دریځ د ستر احمد شاه بابا د فتوحاتو په مورد کی.
افغان ستر پنځوس ملیونی ولس، د افغان او مسلمان ملت په توګه دوه ګونی ملی او مذهبی مقدسات لری، موږ په تاریخی لحاظ لمړی پښتانه او افغانان یو او بیا مسلمانان، د کوزی پشتون خوا دروند مشر « ولی خان »ویلی وه چی زه د دری زرو کالو راپیدخوا پښتون او افغان یم او د څورلس کالو راپدیخوا مسلمان یم.
ولی خان د لر او بر افغان د وحدت په مورد کی داسی داهیانه ارشاد لری چی :« لیا به یو کیږو، لیا به ورکیږو.»
په پوهنتون کی د مجددی د کورنۍ یو ډیر نجیب غړی چی د شیر پاچا جان زوی وه او ضیاء مجددی نومیده زموږ هم ټولګی او ملګری وه، شهید ضیاء جان مجددی « نورالله مرقده» یوه ورخ په زغرده سره وویل چی: « ما اول افغان هستیم، باز مسلمان » روح یی په خلد برین کی غواړم.
ستر احمدشاه بابا د افغانستان بنسټ ایخودنکی دی « د ګرشاسب بابا د لرغونی تاریخ څخه به پدی مقال کی تیر سو.» نو دملی مقدساتو به هرم کی لوی احمدشاه بابا د یوه مرصع تاج په توګه موقعیت لری.
حضرت علامه سید جمال لدین افغان د تمت البیان په کتاب کی د لوی احمدشاه بابا په مورد کی دا رادت څرګندونی کړی او فرمایی چی افغان ولس احمد شاه، د پلار او بابا به سترګه ګوری.
د هند د نیم قاره لوی اسلامی او انقلابی مفکر علامه داکتر اقبال هم د مثنوی مسافر به کتاب کی احمد شاه د بابا په نامه یادوی او د تعظیم سر ورته ټیټوی.
نو زه به ډاګه وایم چی هرڅوک که پدی نړی کی د ستر احمد شاه بابا په مورد کی علنی یا ضمنی بی احترامی وکړی، هغه ملی کافر او ملعون دی، او هرڅوک چی د میر غلام محمد غبارک په څیر د تعصب له امله د احمدشاه د نوم سره د بابا د کلیمی او تاریخی عنوان سره بی توجهی وکړی هغه هم ملی بیړا او د چنګیز پهلوان په څیر د ایران بړورا دی.
ستر احمد شاه بابا نه شیرعلی خان دی نه عبدالرحمن خان نه غازی امان الله دی او نه نادرخان، ظاهرخان، میوندوال یا داؤد خان چی غبارک پری د یوه چبی نظریاتو خاوند مؤرخ په توګه خپله د پوهی او فضیلت لرولو عقده کشایی وکړی.
غبار د خپل حبس په موده کی بغاری وهلی چی حکومت، ببرک په فرمایشی توګه بندی کړی دی چی زموږ جاسوسی وکړی، ولی په دهه دیمکراسی کی پوره شپږ میاشتی د ببرک په کرایی کور کی د د ببرک او نورو روسی مزدورانو سره به ډیره بی غیرتۍ ناست او سازمانی بحڅونه یی سره درلودل، څه وخت چی غبار دی نتیجی ته ورسید چی نور یی به ببرک زور نه رسیږی د یوه بګیل مړز به توګه د خبل زوی حشمت خلیل سره له میدانه وتشتید، غبار چی کلونه دمخه یی د ببرک به جاسوسۍ ایمان درلود څنګه په ذلت او ټیټانی سره حاضر شو چی شبږ میاشتی نور هم د ببرک سره څنګ به څنګ پدی امید چی د هغه سره به یوه تفاهم ته ورسیږی، کښینی.
ما د خپلو مشرانو څخه اوریدلی دی چی غبارک صرف په شخصی لحاظ « ابراهیم ګو سوار» ته دومره نازولی وه لکه « ارت » غلام حضرت کوشان چی په شخصی لحاظ استاد پژواک ته نږدی او منلی وه.
یوه نفر ډیر کلونه پخوا « ګوزک » تخلص کاوه، میر غلام محمد غبار هم به ځان غبار نوم کیخود، یوه شاعر د غبار، مستغنی او ګویا اعتمادی نومونه په ځبل یو بیت کی داسی تضمینوی:
غبار ګوز مستغنی به رقص اآرد ګویا را
غبار په شخصی کبر او غروراو نخوت او جاه طلبی او خود خواهۍ کی چی دده په روحی عقدو دلالت کوی د هیواد به منورینو کی همتا او نظیر ندرلود، دده خود خواهی ځانله د والی علی احمد خان بارکزی سره انډول کیدای شی او بس.
میر غلام غبارک هم د صدیق فرهنګ په توګه پښتنو ته شه نیت ندرلود چی د غبارک لاندنی ضد ملی لیکنه د ټول افغان ملت او مخصوصا د بښتنو د ستر ولس او تارخ او مقدساتو ته اهانت شمیرل کیږی، غبارک خبله احمقانه او ضد ملی لیکه د ستر احمشاه بابا به مورد کی د خپل کتاب به لمړی جلد کی داسی لیکی :
« ...یکی از کار های عجیب و بی فایده و حتا مضر احمدشاه« غبار سفیهانه از استعمال عنوان و لقب تاریخی بابا در مورد احمد شاه بابای کبیر اجتناب میکند» این بود که در امور داخلی هند مداخله منفی نمود. به این معنی که دولت بابری هندوستان مضمحل و عاجز تر از آن شده بود که بتواند کشور بزرگی را اداره کند، در حالیکه گرگ استعمار در گوشه ای از خانه کمین گرفته بود.
در چنین وقتی دو قوت بزرگ و کوچک ملی در جنوب و شمال هند تشکل کرد.آن یکی دولت مرهته و این دیگری قوای سکهه بود.
البته احمدشاه « بابا-مومند» از نظر حوزه سند حق داشت که تمامیت کشور خود را تا لب دریای سند در برابر قوای توسعه طلب سکهه دفاع نماید ولی حمله در قلب هند با مصرف خون هزاران افغان و هندوستانی برای درهم شکستن قوای ملی مرهته کار خطرناکی بود و هیچگونه ارتباط با منافع ملی افغامستان یا هندوستان نداشت.
نتیجه این فتح درخشان در واقع عجله برای برداشتن سنگ بزرگ از دم پای استعمار انگلیس بود .احمد شاه « بابا -مومند» این خلا را در هندوستان بنام دین و توسط یک دولت فاسد شده که به حکم تاریخ محکوم به مرگ بود پر کند در حالی که چنین نشد .مرهته کوفته شد و دولت بابری زنده نگردید. پس راه برای نفوذ استعمار باز تر شد.زیرا نه دولت افغانستان جانشین دولت مرده هند گردید و نه کدام قوت بزرگ ملی هند.شاید درینجا توان گفت احمد شاه« بابا-مومند» در زمان و مکانی بسر میبرد که پیش بینی از خطرات آینده استعمار برای او ناممکن بود.»
میر غلام محمد غبارک با نوشته متعفن و زهراگین فوق ا لذکر در حقیقت به تبر دشمنان داخلی مانند ستمی های فروخته شده و خارجی تاریخ افغانستان دسته میدهد.
غبار در متن محیلانه فوق الذکر چنان وانمود میسازد که گویا احمد شاه بابای کبیر از در کمین بودن و فرصت طلبی انگلیس ها اطلاع داشته و با این تهاجم خود عملا به نفع انگلیس داخل میدان شده است.
غبارک در قسمت اخیر نوشته محیلانه خود به منوال بعد از ...زدن چهار زانو نشستن آنهم به شکل محیلانه و مشروط و بکار برد کلمه « شاید » به این واقعیت انکار نا پذیر اعتراف میکند که در زمان و مکانی که پیشوای بزرگ تاریخ کشور یعنی احمد شاه بابای کبیر زندگانی میکرد پیشبینی تجاوز انگلیس به خاک هندوستان برای او محال بود .
علامه اقبال میفرماید:
ای بسا آدم که ابلیسی کند
ای بسا شیطان که ادریسی کند


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.10.2016

منار نجات در دوره جمهوریت تخریب شد ؟

در تلویزیون های و جراید کشور در باره احداث مجدد منار نجات اخبار نشر شد و همچنان گفته شد که <<منار>> بعد از کودتای ثور1357 تخریب شده است .

آیا آقای عباسی هنوز هم به نوشته های سابق خویش که آن << منار>> در دوره جمهوریت تخریب شده است پافشاری مینماید با خیر ؟


اسم: پلوشه راستکار    محل سکونت: هالند    تاریخ: 15.10.2016

به ادارهٔ محترم افغان جرمن آنلاین!
در تحت عنوان دریچهٔ«نظر سنجی» آنچه جریان دارد به این نام سازگار نیست طور مثال «تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده، سال 2016» از نظر بنده نظر سنجی آنست که شما یک مسٔله ای ملی را مطرح می کنید مردم با بلی و یا نی جواب میدهند و در آخر یک مدت معین دانسته میشود که چند فیصد مردم آنرا می خواهند و چند فیصد مردم آنرا رد می کنند.
این شیوه «نظر سنجی» نامیده میشود. ولی «تبصرۀ شما در مورد مطالب» X یا Y به معنی آن است که یک مقاله نوشته میشود اهل خبره در بارهٔ جوانب مثبت و یا منفی آن تبصره می کنند، به غنای آن می افزایند بدون آنکه به کسی اهانت صورت گیرد.
ولی با تأسف زیاد که این قسمت از طرف چند نفر اجاره داران دایم به آدرس یک دیگر سخنان سخیف و دور از اخلاق ژورنالستی و افغانی می فرستند، کیانه و کتره میزنند، تهمت می بندن یا تعریف و توصیف اغراق آمیز می کنند.
آرزو برده میشود که اداره محترم جلو این بی بند وباری را بگیرند.
این کار مشکل هم نیست مثلاً:

تاریخ: ۰۰/۰۰/۰۰۰۰اسم: الف محل سکونت: کوچهٔ بیکاران

اگر در اینجا نوشته اهانت آمیز بوداز طرف اداره نوشته شود «این متن قابل نشر نبود» همه میدانند که نوشتهٔ کی است؟؟ در آینده یا درست نوشته می کند یا کدام سایت مورد نظر و به سویه و دانش خود را می پالد.
با عرض حُرمت
پلوشه راستکار


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: المان    تاریخ: 14.10.2016

نن/جمعه د میزان ۲۳مه/ په کابل ښار کې د نجات څلي/ منار نجات د بیارغونې د بنسټ ډبره کېښودل شوه.

په دې مناسبت جوړې شوې غونډې ته چې د کابل ښار د حضوري چمن تر څنګ جوړه شوې وه د کابل ښار او ولایتونو په زرګونو خلک راغلي ول.

د نجات څلی څو لسیزې پخوا د غازي محمد نادرخان د واکمنۍ پر وخت له سقاوي اړودوړ څخه د افغانستان د نجات په مناسبت په کابل ښار کې جوړ شوی وو.

د ۱۳۰۸ کال د میزان په ۱۶مه د محمد نادرخان لښکرو په کابل کې د حبیب الله کلکاني واکمني نسکوره کړه او نوموړی یې په دار وځړاوه تر هغه وروسته محمد نادرخان له غلواکۍ نه د افغانستان د نجات په نامه د کابل ښار د پل مستان په سیمه کې چې له حضوري چمن سره نژدې پروت دی د دغه څلي د جوړونې امر وکړ.

ویل کیږي چې د نجات څلی د ۱۳۰۹ کال د میزان په ۲۳مه افتتاح شو او له هغه وخت راهیسې هر کال د خپلواکۍ د جشن پر وخت په رڼاګانو ښکلی کېده، خو د ۱۳۵۷ کال له کمونستي کودتا څخه وروسته واکمنو دغه څلی را ونړاوه چې تر ننه پورې یې ځای تش وو او نن بیا د یو شمېر مخورو له خوا د زرګونو ښاریانو او د ولایتونو د اوسېدونکیو په بدرګه یې د بنسټ ډبره کېښودل شوه


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.10.2016

مژده برای افغان ها به خصوص برای جناب عباسی
احیای مجدد منیار نجات

کابل (پژواک، ٢٣ ميزان٩٥): صدها تن از شهروندان کشور، به منظور اتحاد، اتفاق و یکپارچگی در بین اقوام افغانستان و احیای مجدد "منار نجات"، سنگ تهداب این بنا را در شهر کابل طی مراسم خاص گذاشتند.

منار نجات ملی که در جنوب غرب چمن حضورى شهر کابل موقعيت دارد، در ماه میزان ١٣٠٧ خورشیدی از سوی محمد نادر خان، وزیر گل محمد خان مومند، جنرال یارمحمد خان وزیری و افراد زیادی دیگر، به افتخار پیروزی افغان ها احداث گردیده بود؛ اما این منار، حدود چهار دهه قبل تخریب شده بود.

حدود دو هزار تن از شهروندان کشور، به شمول اعضای شورای ملی، نمایندگان احزاب سیاسی، بزرگان جهادی، نخبگان، شخصیت های ملی، متنفذین و جوانان کشور، امروز در مراسم گذاشتن سنگ تهداب این منار اشتراک نمودند.

محمد نذیر احمدزی عضو ولسی جرگه و رییس کمیسیون بازسازی منار یادشده، در این مراسم ضمن قدردانی از حضور پررنگ مردم از نقاط مختلف کشور گفت که احداث دوبارۀ "منار نجات"؛ یکی از آرزوهای دیرینۀ مردم افغانستان بود که امروز به حقیقت پیوست.

به گفتۀ وی، ساخت این منار که حدود ١٠٠هزار دالر امریکایی هزینه بر خواهد داشت، از سوی مردم و متشبثین خصوصی پرداخت می گردد و در ظرف سه ماه آينده، به بهره بردارى سپرده مى شود.

موصوف افزود: «امروز روز آبادی و وحدت افغانستان است، انشاءالله ما کوشش می کنیم که از این پس، همچو برنامه ها برای دایم بوده باشد و با بزرگان قومی، مثل امروز در مسایل مهم ملی یکجا می باشیم.»

انوارالحق احدی رییس جبهه ملی نوین افغانستان، در این مراسم گفت که در افغانستان، دو منار یادبود وجود داشت؛ یکی مناری که به خاطر استقلال ساخته شد و دیگری منار نجات بود، که در نتیجۀ تغییر مثبت و اساسی ساخته شده بود.

موصوف افزود: «من به این عقیده هستم که ما بسیار بی توجهی کرده ایم، باید بعد از ختم دورۀ جهاد، به نام جهاد یک منار جور ميکردیم؛ پیشنهاد من این است همین طوری که انشاءالله منار نجات را می سازیم، یک منار به نام جهاد در افغانستان باید ساخته شود.»

عبدالقادر قلاتوال نمایندۀ مردم زابل در ولسی جرگه، گفت که ٨٨ سال قبل، زمانی که گليم انارشی از افغانستان برچیده شد، منار نجات در همین مکان احداث شد؛ اما بنابر عوامل مختلف، حدود نزديک به چهار دهه قبل ویران گردید.

موصوف افزود: «امروز افغانها از اقوام و قبایل مختلف، از گوشه گوشۀ کشور گردهم آمده اند تا یک بار دیگر به خاطر احترام گذاشتن به این سمبول ملی و آبدۀ تاریخی، اقدام به ساخت آن نمایند.»

در قطعنامۀ نمایندگان مردم برای بازسازی «منار نجات»، که از سوی محمد اسماعیل یون رييس "تحریک ملی" به خوانش گرفته شد، آمده است که منار نجات ملی در کشور؛ سمبول وحدت ملی، تحکیم حاکمیت ملی، رهایی از انارشی، بی بندوباری، از بین بردن بی قانونی و ختم تاریکی ها است، که احترام و قدردانی از آن وظیفۀ هر افغان است.

در قطعنامه، از حکومت خواسته شده که به خاطر حفظ آبدات و ارزش های تاریخی، گام های استوار بردارد، گذشته را با حال وصل نماید و زمینۀ وصل حال را با آینده فراهم سازد و از این مجرا به هیچ اخلالگر اجازه ندهد که واقعیت ها و حقایق را مطابق ذوق های سیاسی و سلیقه های شخصی خود تعبیر و تفسیر کند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 13.10.2016

کسانیکه یک وقت در پیشاور پاکستان دست های رهبران جهادی را بقسم تبرک و بخاطر ګل روی چند کلدار پاکستان میبوسیدند،وقتی که این مسلمان نماها به ارزو رفتن به اروپا نایل امدند و جهان غرب را دیدند کمکی عقل شان در سرشان امد، متوجه اعمال و کردهای سابق خود شدند و پشیمانی از عملکردهای خود را چی در رسانه ها و چی در مجالس دوستان افغان شان اظهار و شروع نمودند، اینها که در تغیر چهره ها مهارت خاص و فوق العاده داردند و داشتند .
این بار باز هم مثل سابق یکبار و یکدم چهره خود را تغیر داده ، خود را در صف میلګراها ګرفتند،اینها فکر میکردند که مردم افغانستان اینها را نمی شناسد،ولی بی خبر از ان که،( بهر رنګی که خواهی جامه پوشی )، من چهره ترا در چرم ګری میشناسم، میدانم که به پول صرافی(سودخوری از وطندارانت )و ندادن مالیه بدولت یعنی از دولت دزدیدن بحج رفتی، باور کن این حج تان قبول دربار بی نیاز نمیګردد، چرا که پول حج رفتن تان از راه حلال تهیه نشده است،
(( ای قوم به حج رفته کجا اید کجا اید++++++معشوق هیمن جاست بیاید بیاید.))

در این وقت و موقعی که میلیونها افغان تان از ګشنګی در افغانستان میمیرند رفتن تو به حج فرض نبود بلکه کمک کردن تان به یک هموطن ات بالایت فرض بود. این حاجی ناصیح بی نصوح فراموش کرده که مردم چهره اصلی وی را می شناسد،ای حاجی وهاجی، این شما نبودید که در همین پورتال افغان جرمن انلاین، از دست بوسیدنها رهبران اخوانی تان ندامت نشان دادید و به عیب ګویهای انها پرداختید . ولی امروز که باز یک دریچه امید برای شما اخوانیهای ای ایس ای باز شده امروز بلبل وار اعتراف میکند که بلی من اخوانی شدم،شرم به انانیکه پریروز به اخوانیت خود و دست بوسیدنهای نوکران ای ایس ای افتخار میکردند ، ولی دیروز به اخوانی بودن میشرمید ولی امروز دوباره به افتحار صدا میکند که بلی من امروز اخوانی هستم.

بلی جناب بزرګوار، شما در سابق هم اخوانی بودید، و امروز هم اخوانی هستید و فردا هم اخوانی خواهید بود،
جناب بی شهرت و مجهوال الهویت اخوانی ، یک حاجی هیچ وقت به یک برادر مسلمان خود را مرکب یا خر خطاب نمیکند، من هیچ وقت به یک مسلمان ان هم اخوانی صاحب نا معلوم خطاب مرکب نمی کنم هر چی که به دیګران نویشتید نمایندګی از فهم اجتماعی وتربیه فامیلی و دور پیش تان میکند. تا وقتیکه خود شخص مرکب نباشد به دیګران هیچ وقت این خطاب را نمی کند..
افغانهای اصیل و پاک نهاد نباید از بدګویها اخوانیهای بی باک، باک داشته باشد بخاطریکه شما در اخور ای ایس ای تعذیه شده اید امروز که اوازه جناب بزرګوار تان به سر تان زده و سر زبانها شده حالا شما اهسته اهسته باز سر های بی مغز تانرا از غارهای اخوانیت تان بیرون اورده و بچرندیات تان ادامه میدهید.

جناب نامعلوم مجهول الهویت صاحب ؟
شما در همین ویب سایت افغان جرمن انلاین در ستون نویسندګان جای را برای خود ریزرف نمودید، چرا ؟ شما در ان شهرت مکمله به سوانح اصلی تان، که شما کی هستید؟ از کجا؟ چی کاره در سابق چی بودید؟ چرا یک قطعه عکس خورد تان را در ان ستون نویسندګان نمی ګذارید.؟ علت عدم ماندن عکس شما و شهرت مکمله تان در چیست؟ چرا یا چطور از چهره تان میشرمید ، و یا سوابق خوب ندارید . بلی جناب اوقی صاحب. با ماندن عکس زیبا تان و شهرت مکمله تان میدانید که مردم چهره اصلی تان به تمام کیف و کانت خواهد شناحت، که شما واقعآ برادر اخوانی شعیه یا سنی، رفیق و یا ملګری هستید. تا وقتیکه من چهره اصلی مقبول و قشنګ شما را به سوانح مکمل شما نه دانم در اینده بشما جواب نمی دهم ، بخاطریکه من نمی خواهم به هر کس و ناکس در ګیر شوم، من نمیدانم شما مشهدی هستید یا لاهوری پاکستانی. اګر واقعآ مرد افغان هستی یک ذره غیرت افغانی در خود پیدا کن. خود را به خوانندګان این پورتال ملی معرفی کن تا خوانندګان بداند که شما واقعآ یک افغان با غیرت، با همت ، مسلمان،هستید. این راه مردی نیست که نقاب سیاه را بروی تان کشیده و کش نموده اید و در هر موضوع مثل بلبل هزار داستان در هرګیلاس و جام سرغوته میزنید.
از شما خواهش میکنم پیش از انکه چیزی بنویسید لطفآ عکس و شهرت مکمله تانرا بنویسید و از این حالت مبهم بنده و تمام خوانندګان این پورتال بکشید،
اګر واقعآ مرد افغان هستید این کار را کنید در غیر ان من به اشخاص بزدل و کمین نشسته نمی خواهم مقابل شوم. شرم و مرګ به اناینکه به دیګران مرکب خطاب میکند. تعلیم و تربیه جز لایتجزی ادمیت ، انسانیت و شرافت است

ادمیت څه په دولت نه دی رحمانه +++++ بت که جوړ شی د سرو زرو انسان ښه


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 13.10.2016

خدمت شخصیت گرامی داکتر صاحب انصاری بعد از عرض سلام!

به تائید از نوشته اخیر شما در باره مقاله اخیر محترم دوکتور حنان روستائی راجع به اتهامات بی بنیاد آقای عارف عباسی در حق مبارز مشهور کشور میر غلام محمد غبار، عرض شود که مرحوم غبار کجا و آقای عارف عباسی کُجا...! مرحوم غبار کجا و آقای احسان الله مایار کجا...که کتاب تاریخ این شخصیت تسلیم نشدنی به ارتجاع و گماشتګان انگلیس را یک کتاب «جنجال بر انگیز» می نامد
!
ما ملت افغانستان در نبود دو جلد تاریخ غبار مشهور اگر بی تاریخ نمیبودیم، پس به فقر و بیخبری از تاریخ کشور خو دچار میبودیم.
دقیق بیاد دارم شروع سال ۲۰۰۰م بود و من مصروف مطالعه جلد دوم کتاب تاریخ غبار صاحب بودم که خواندن هر صفحه این کتاب برایم تکان دهنده تمام میشد و آن وقت میدیا به این وسعت امروز نبود و رادیو بی بی سی بخش دری و پشتو را من یک نعمت درین دیار توهین و غربت احساس میکردم. یک عصر در بخش دری مصاحبه یا یک میز مدور چند نفر افغان به شمول مرحوم محمد عزیز نعیم بر پا بود و من گوش... یکی از مشترکین مجلس گفت: (این کتاب غبار یک ارزش مهم تاریخی برای مردم افغانستان را دارا است! شما باور بکنید انصاری صاحب و روستائی صاحب که این آقای عزیز نعیم مثلیکه در حالت نزع باشد، با آواز خیلی گرفته و عصبی رقم گفت: (نه، این کتاب ارزش تاریخی نداره...)
من درینجا بار دیگر از مقاله مدلل و مستند داکتر صاحب روستائی مورخ ۱۱ اکتوبر در مقابل چټیات آقای عباسی در حق مرحوم غبار تمجید مینمایم.

په درنشت سره


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.10.2016

سلام عرض می کنم.
آنهائیکه بخاطر نفرت از میوندوال پناه به مسائل بسیار ابتدائی و غیر مهم میبرند، در اشتباه بسر میبرند.
بګذریم ازینکه دانش یک امر نسبی است و بګذریم ازینکه چګونه میتوان بدون علم و آګاهی به وعظ و بیان پرداخت و بګذریم ازینکه چرا فرق بین نطاقی و وعظ و بیان را تشخیص نمیتوان کرد و بګذریم ازینکه با یک دانش ابتدائی و غیر عمیق و به اصطلاح اکادمیک ګاهاً میتوان به رهبری یک انقلاب! و یک ملت رسید در حالیکه بزرګترین کسب دانش اش همانا نشستنِ چند ماهه در یک صنف حربی ښوونځۍ یا حربی پوهنتون میبوده. روی این ملحوظات میتوان به علتِ درد و عصبانیت اینګونه اشخاصِ عقده ای پی بُرد ، اشخاصِ زبونیکه از ترس، زیر نام مستعار، یک هموطن خویشرا خر و اخوانی خطاب میکند ( البته خر بودن و اخوانی بودن در ذات خود جرم محسوب نمیشود ) ولی به مزدوران معلوم الحال کی جی بی از صمیم قلب احترام میګذارند. اګر اشتباه نکرده باشم علتِ چرخش و انجماد فکری این ګونه افراد این میتواند باشد:
در شهر ما یک روحانی مشهور و سرشناس زندګی میکرد، این شخص در قبال مارکسیتها و وهابی ها موضِع سرسخت و آشتی نا پذیر داشت، در هفته ها یا ماهای اول کودتای ثور این اقا را زندانی و احتمالاً کُشت ( که تا به امروز از سرنوشتش هیچ اطلاعِ در دست نیست ) این مرحوم دو سه تا پسر داشت، پسر بزرګترش که مکتب رفته و مکتب خوانده هم بود و ضمناً وارد مسائل مذهبی هم بود از روی انګیزۀ عاطفی پدرش، روز ها و هفته ها داخلِ این و آن دفتر رئیس و آمر و فلانی میګردید تا به زعم خود نشانۀ از مرګ و زندګی پدرش بدست بیاورد بلآخره با سِحر و خم و چمِ دستګاهِ استخباراتی وقت، در بدل رهائی! پدرش، وی را تخلیۀ اطلاعاتی نمود و ده ها نفر از نزدیکانِ پدرش را به اُمید رهائی پدر خود، در کامِ استخبارات تلبیسی خلقی ها فرو بردند، در حالیکه پُل های پُشت سر خود را کاملاً تخریب کرده بود دیګر راهِ بازګشت به درون جامعۀ خود نداشت و در همان استخبارات ذوب و منحل و مدافعِ مسلحِ انقلاب! ګردید که البته چند سال پیش نزدیک خانۀ خود کشته شد.
امکان دارد امروز نیز همچو اشخاصِ وجود داشته باشد که بخاطر کشته شدن پدر و برادر خود، به اُمید رهائی آنها از چنګال بیرحم دستګاه امنیتی، خویشرا در اختیار خواسته های دستګاه امنیتی قرار داده باشد و حتی عملیۀ مغز شوئی رویش انجام ګرفته باشد ور نه چګونه جرئت میکند که از یک شخص ملی نفرت داشته باشد و از یک شخصِ دیګریکه عُمر خود را در خدمت تحقق اهداف مسکو سپری کرده باشد، قلباً عشق بورزد.


اسم: داکتر غلام محمد انصاری   محل سکونت: germany    تاریخ: 12.10.2016

عرض سلام به همه هموطنان درد دیده وجدا از هم ،
در اوضاع که کشور شما در نفاق ، بیعدالتی وجنگ میسوزد ، هر کسیکه در این آتش هیزم میریزد تبهکار وگنهکار است که باید از صف جنبش روشنگری همانند گیاه هرزه دور شود .
در این رابطه از داکتر صاحب حنان روستائی ممنونم که اتهامات عارف عباسی را در حق میر غلام محمد غبار ،امان الله خان ومشروطه خواهان آن دوربا تحلیل عالی رد نموده واز این طریق جناب عباسی در لست سیاه تاریخ ثبت و سپرده شد حد اقل در لست من . هموطنان عزیز میدانند که پیروزی کشور ما ورسیدن به آزادی واستقلال فقط از طریق تصفیه کاری تفرقه افگنان از صفوف مان ،ایجاد وحفظ وحدت همگانی ملت افغانستان ممکن است
.پس به امید آینده ای سالم ازعقل سلیم خود استفاده نموده . همه روزه صف ملت را پاک کاری نمائیم ۰ بگفته ای حضرت بیدل :
بسعی جانکنی ها کوهکن آوازه ای دارد
به غوغا میفروشد هر که باشد آب در شیرش


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.10.2016

داکتر سید عبدالله کاظم یک نمونه فضل و انسانیت.
داکتر صاحب کاظم در زمان سلطنت محمد ظاهرشاه « نورالله مرقده» همانند تمام هم وطنانی که در آن دوره، فرصت تعالیم عالی را در اروپا و اضلاع متحده و برخی هم درترکیه و شوروی یافتند بنابر اهلیت و ذکاوت خود، دوکتورای خود را در رشته اقتصاد از کشور آلمان بدست آورده ودر عودت بوطن، مقام منیع معنوی استادی را در پوهنحی اقتصادحاصل نمودند.
باری من که سعادت وظیفه را در محیط پوهنتون « نه دانشگاه» داشتم از یکی از فارغ التحصیلان فاکولته اقتصاد پرسیدم که ورزیده ترین استادت در فاکولته کی بود؟
در جواب گفت داکتر سید عبدالله کاظم،« زهی سعادت »
ولی برای نخستین بار با مضامین و نظریات داکتر صاحب کاظم از از طریق نشرات مجله انقلابی آیینه افغانستان به مدریت استاد هاشمیان که اینجانب در مدت سی سال چپراسی آن مجله بودم، آشنایی حاصل نمودم، مدت چند سال هم از صحبت ها و نظریات استادانه شان از طریق پروگرام کاملا ملی محترم عارف عباسی، اکتساب فیض مینمودم، قابل یاد آوری است که داکتر صاحب کاظم ستاره درخشان پروگرام های شاغلی عباسی بود و هم وطنان از طریق تلویزیون مستقیما با چهره فزیکی و مایه معنوی داکتر صاحب کاظم اشنایی حاصل نمودند و طبعا همکاری قلمی شان با این ویب سایت ضرورت به توضیح ندارد، آفتاب آمد دلیل آفتاب.
با توضیح مختصر فوق الذکر، باید به وضاحت عرض کنم که مواردی هست که من با نظریات جناب شان موافقت نداشته و در زمینه در طول سالین متمادی چه از طریق مکاتبات خصوصی و یا چه هم از طریق مجله ایینه عرایضی حضور شان داشته ام.
بالاتر از فضیلت علمی داکتر صاحب کاظم که به عقیده این کم سواد، مانند دانشمند عالی مقام دیگر ما داکتر صاحب هاشمیان، منحصر بر تحریر تعدد کتب نیست ، زیرا بزرگترین دانشمند معاصر اسلامی در جهان حضرت علامه جمال الدین افغان که قدرت مناظره را با بزرگترین فیلسوف معاصرش « ارنست رنان » داشت کتب متعددی از خود به یادگار نگذاشته است، به نظر من زیور اخلاقی نوشته های داکتر صاحب کاظم است، که مراعات و حفظ تقدس این زیور بخصوص در مسایل مربوط به گذشته و حال کشور ما و با در نظر داشت سیکالوژی و حساسیت های نویسندگان و روند کنگاش ها و مناظرات و مباحث در زمینه، تقریبا از ناممکنات شمرده میشود.
طوریکه به عرض رسانیدم که انحصار علم به تحریر تعدد کتب ، بدون زیور فضیلت اخلاقی، منافقت ، دو روییی، استخدام علم در مبادله امتیازات و بهره برداری های سیاسی و در نتیجه اهانت به تقس علم و دانش است ، پر مغز فرموده اند که :
نسازد علم بی اخلاق فخر مرد را ظاهر
اگرچه ظاهرا درس هم دهد صد فخر رازی راهم
داکتر صاحب کاظم در مهیج ترین مباحث و کنگاش ها، مانند دیگران به خود اجازه نداده که جذبات بی لزوم و احساسات کذایی عنان فضیلت معنوی و منطق محاجه و استدلال عالمانه را از ایشان برباید.
داکتر صاحب کاظم برخلاف یک عده سبکسران به خود هرگزاجازه نداده است که مخالفین عقاید خود را متهم به مریضی روانی ، فقدان شخصیت، شک در صحت و سلامت دیگران مبتنی به ابراز نظریات شان در مسایل ذیعلاقه نماید
داکتر صاحب کاظم زیر نقاب ننگین اسماء متعدد و شرم آور مستعار که صرف وسیله مستهجن و غیر شرافتمندانه برای هتک حرمت و تذلیل دیگران و ذریعه اطفاء شهوت عقده های حقارت، ذلت، کوچکی و زبونی شان است ، هرگز تن به این زبونی نداده واز این شیوه محیلاه علیه دیگران کار نکرفته است.
برخلاف، یک عده چیزفهمان که از زیور اخلاق عدم هتک حرمت بدیگران و احترام به مقام انسانی شان بی بهره اند با تبختر فرعونی از تمام معیار های شرافتمندانه که داکتر صاحب کاظم در نوشته های خود بنیاد گذاشته اند عدول و تخطی نموده کاری و جوهری ندارند جز هتک حرمت دیگران.
آدمیت احترام ادمی
با خبر شو از مقام ادمی
شاهد هستم که یکی از این علمای بی عمل، یک شخص بی آلایش و نهایت وطن دوست و پاکدامن را به ارتباط و ظیفه پاک صرافی مورد صعنه و سرزنش قرار داد، ارشاد اسلامی است که : الکاسب و حبیبالله.
هستند کسانی که درطول سی سال اقامت شان در اروپا حتا یکساعت زحمت کار و کسب روزی پاک و حلال را به خود نداده و مانند گدایان حرفوی از خوان سوسیال میمکند و بر ان مفتخر اند.
خوشا به حالت داکتر صاحب کاظم.
با عرض حرمت
محمدداؤد مومند
نوت : من مصاب به درد طاقت فرسای گردن هستم، از تمام اشتباها ت ، محتمل در نوشته خود معذرت میخواهم.تشکر


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.10.2016

څومره ویاړمن او عظیم ښکاري...!
د افغان جرمن انلاین د مشهور افغاني نشراتي مرکز درانه مدیریت د فخر ځای ده، چې په پخپل د «آرشیف آثار علمی و تحقیقی» په کړکی کې د محترم استاذ کاظم صاحب له خواء کتاب (رویداد لویه جرگه ۱۳۰۳) د پي دې اف په بڼه خپلو هیواد والو ته تقدیم کړ. د کتاب مضمون به افغانان نن او سبا په غور سره لولي. عظمت او اهمیت د دې کتاب په دې کې دئ، چې ښکاره کوي، چې د نن څخه ۹۷ کاله پخواء زمونږ یو دله افغانان چې سروالي معظم ټولواک اعلیحضرت غازي امیر امان الله خان کوله، عملاً د مبارزې ډګر ته راغلي ول او هدف یې دغه د ګران افغانستان د ملي بربادي مخنیوی وه او نه بل څه...!!
اوس دغه تاریخي ارزښتناک رپوټ د کتاب په شکل تیار شو او لکه څنګه، چې درانه استاذ کاظم ماته وویل، پخپله استاد د چاپ مصارف د اماني ویاړمنې درګاه ته د یوې نذرانې په دود په غاړه اخلي، ماشاء الله...!
مونږ به نه وو، لیکن یقین لرم، چې دا کتاب به د افغانانو تر منځ مخ په مخ کیږي او لازم عبرت او درس به ورڅخه اخلي، څوک پوهیږي، که یوه ورځ د ۱۳۰۷ ل کال د لويې جرګې لیکلی صورتحال هم کوم افغان پیدا او نشر ته یې ورکړي.

په درنشت سره


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 12.10.2016

محترم داکتر سید عبدالله کاظم و محترم داکتر محمد صادق ارغندیوال!
از حسن نظر شما نسبت به مقاله بنده در ارتباط با مصاحبه ضمیر کابل اوف یکدنیا ممنون، همچنان تشکر مضاعف از داکتر صاحب کاظم بخاطر روشن ساختن نکات مبهم مقاله بنده و تبصره بجا و به مورد شان بزبان گویا ومشرح.
محترم داکترصاحب ارغندیوال!
بدون هرگونه تردید در شرایط خاص کنونی وطندوستان و وطن خواهان در هرگوشه دنیا بخاطر آرامی، سربلندی و شگوفایی افغانستان عزیز و نجات میهن محبوب از باطلاق و مشکلات کنونی تلاش های شانرا کرده، میکنند وخواهند کرد. اگر بیشتر دست شان به جایی نمیرسد، حد اقل پیشنهادات مشخص شانرا از طریق رسانه که امروزه با در نظر داشت ساینس و تکنالوژی دسترسی به آن درهمه جا بسیار سهل وساده است، به گوش دولتمردان افغانستان میرسانند. اینکه جبر تاریخ ما را گاه گاهی اسیر رهبر نما های تنبل، ماخولیا و حرف ناشنو چون حامد کرزی نمود، حرفیست جدا. اما امید میرود که رهبران کنونی افغانستان به حرفها و پیشنهادات معقول هموطنان که در میان دها سایت انترنتی افغانی، بیشتر از طریق امواج انترنت پورتال افغان- جرمن روی صحفات کامپیوتر ها میرود، گوش فرا داده تا باشد، مردم ما از چنگال اهریمن نجات و دشمن ما روی سیاه تاریخ گردد.
باز هم تشکراز توجه شما، و همچنان یاد آوری میکنم که:
1- بخش دوم مقاله محترم کوچی مسایر تحت عنوان« حامد کرزی در پی چیست» مثل بخش اول مقاله شان جالب وخواندنی است.
2- طنز کوتاه و زیبای محترم احسان الله آرین زی که حقیقتِ غیر قابل انکارِ گوشه یی از زنده گی واقعی جنگ سالاران و دزدان سابق سر گردنه؛ و حاجی وکیل صاحب ها، حاجی وزیر صاحب ها، حاجی رئیس صاحب ها وحاجی معاون های فعلی است، واقعاً که بدل چنگ میزند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 12.10.2016

فرق بین دانشمند، نطاق،و واغظ چیست؟
دانشمند به کسی ګفته میشود که لااقل چی در مسایل اجتماعی، اقتصادی، ساینسی، تاریخی و کلتوری ریسرج علمی تحقیقی نموده از kنتایج تحقیقات خود رسالات ومقالات تحقیقی و کتابهای باارزش نوشته و به جامعه تقدیم و از خود به نسل اینده به یادګار مانده باشد، تا نسل اینده از ان نوشته ها ورسالات و کتب پربها بخاطر دریافت به ریشه حقیقت استفاده کرده بتواند،
شاید یک شخص بسیار کم سواد نطاق خوب باشد ولی نطاقی خوب معنی دانشمندی را ندارد، من چند تا دوستان شخصی دارم و یا داشتم که انها بهترین سخن وران بودند ولی خطاب کردن کلیمه دانشمند به یک سخن ور خوب ګناه عظیم و نابخشودنی است.
مولوی بیجلیګر پیشاوری، عبدالرسول سیاف، مولوی بسم الله واغظین بسیار نامور دینی هستند، اینها نطاقان بسیار خوب هستند ولی اطلاق کردن کلیمه دانشمند به انها کفر محض است.

بتاسی از این استدلال فوق. شاید مرحوم محمد هاشم میوندوال یک نطاق و یا یک واغظ خوب بوده باشد ولی خطاب کردن و یا اطلاق نمودن کلیمه دانشمند به وی جفا است به کلیمه دانش و دانشمند.
تا جایکه من معلومات شخصی دارم، از مرحوم محمد هاشم میوندوال هیچ یک اثر علمی، یاکدام کتاب تحقیقی به یادګار نمانده، بغیر از یک رساله سی و چند صفحه بنام ( ابی لهب و یا تمبت العافلونه ، همینطور یک چیزی بود ) که این اثر و نوشته وی به هیچ صورت دلالت به دانشمندی ان مرحوم کرده نمی تواند.

خط مشی حکومتی وی در دوران صدارت وی که اصلآ ان خط مشی وی از اصول و مرام حزب وی سر چشمه ګرفته بود و حضور ظاهرشاه شاه وقت بخاطر ان اصول و خط مشی حزبی وی پارچه مشروطیت امتحان سالانه را بدست وی داد، و وی را خانه نشین ساخت. ان خط مش حزبی و حکومتی وی محصول نظر چند تا اعضای حزب وی است نه از شخص میوندوال،فلهذا خطاب نمودن کلیمه دانشمند، به یک نطاق خوب و یا یک واغظ کار ثواب نیست بلکه ګناه غظیم است به دانش و علمیت.
انشاالله من در اینده نزدیک یک نوشته در دست دارم تا چهره خوبتر و بهتر ان مرحوم را به خوانندګان تقدیم نمایم.
من از برادران محترم هریک جناب احسان لمر و اقای ولی اریا معذرت میخواهم، من نمی خواستم در باره مرحوم میوندوال چیزی بنویسم ولی از دست دوست مرحوم میوندوال جناب داود سلام ملکیار است که بنده را به این کار وادار ساخت و میسازد


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 12.10.2016

گران ورور صالح محمد خان، سترگو دي جار شم۰
په درناوي


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 12.10.2016

مومند صاحب سلامونه
تاسو د پوهنتون د کلمې په هکله ښه ويلي. ټول اصيل افغانان, يو ځل بيا تکراروم چې اصيل افغانان هيڅکله هم پردی واک او ښکيلاک نه مني که هغه په هر شکل وي. يو اصيل افغان ښه پوهيږي چې دا د دانشگاه او دانشکده او آستان او همداسې نورې کلمې د ايران نه د ايران د غلامانو لخوا دلته رواج سوي دي چې زه هم يو د هغو سرسختو متعصبينو څخه يم چې د خپل افغاني هويت په لار کې متعصب يم. خو د ايران ګوډاګي بيا بل څه وايي. زه وايم که يو څوک راولاړ سي او يوه دري کلمه پيدا کړي چې د پوهنتون معنی افاده کړي نو په دواړو سترګو خو که د ايران کلمه واردوي نو موږ ته د منلو نده.
زه افغان يم او په افغاني جامه او افغاني هويت کې ښه ښکارم. د فاکولتې پوښتنه سوې چې دا خو هم خارجي کلمه ده نو.ولې يې کاروو, نو اول خو داسې ده چې فاکولته ايراني ژبه نده او نه هم د دې کلمې رايج کيدل د يو پليد نيت په ترڅ کې نده ېامنځ ته شوې بلکه بې له کوم تعصب يا کوم بل پليد نيت دلته رايج سوې ده او بله کلمه ورته سته چې پوهنځۍ ورته ويل کيږي.
زه پښتون يم خو ښونځۍ ته مکتب وايم او که څه هم دا يوه عربي کلمه ده خو دلته همدا کلمه زما د کلتور او فرهنګ په لارښود کې يوه مروجه او منل سوې کلمه ده او زما بدخشانی ورور هم پرې پوهږي او هم زما هلمندی ورور, همداسې قاغوش چې ما دوه کاله عسکري په دوره کې شپې پکې سبا کړي هغه يوه ترکي کلمه ده خو چې زما خلک پرې پوهيږي نو زه ولې هڅه وکړم چې ايران ته د نوکرۍ په خاطر يوه نوې کلمه ورته اختيار کړم.
بيا وايم چې که هر يو زما وطنوال يوه دري کلمه پوهنتون ته پيدا کړي نو زه يې منم خو دا دانشگاه راته پدې خاطر د منلو وړ نده چې دا د ايران لخوا يوه تپل سوې کلمه ده چې ايران يو.شوم نيت لري.
تاسو ټول پوهيږئ چې طلوع تيلويزيون حتی هڅه کوي چې ايرانی ګړدود (لهجه) دلته رواج کړي او ايران ته مزدوري وکړي.
که داسې نوي نو دا زموږ دري ژبې خلک خو هيڅکله هم داسې ندي ويلي چې دا علمي مرکز ته ولې پوهنتون ويل سوی نو بيا ولې ټول ځانونه مشقت کې واچوو او.هره ورځ يوه نوې کلمه د ايران د سفارت نه واخيستل سي او زما په ولس کې رواج سي.
ټول هغه کسان چې غواړي د پردو کلتور او فرهنګ دلته رواج کړي هغه مزدور او ګوډاګی بلل کيږي او اصيلو افغانانو ته هيڅکله هم د منلو وړ نوي.


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 12.10.2016

محترم آقای روستایی سلام
تشکر از جواب دندان شکن خدمت عباسی که خویش را عقل عالم میداند.
همچو افراد مانند عباسی همیشه به خویش اجازه میدهند که در مورد هر موضوع صفحه سیاه نمایند و دیگران را مانع میشوند.
قلم تان رسا باد.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 12.10.2016

مقالۀ "تاراج تاریخ" بصورت قطعی بقلم مرحوم پوهاند حبیبی نوشته شده بود !!!
هفتۀ گذشته من همین مطلب را درایمیلی بعنوان محترم دادو ملکیار نوشته بودم و از اوخواهش کرده بودم که ار آقای (خلج) تقاضا کند که آیا کدام صفحۀ ای آز آن مقاله را بقلم مرحوم میوند وال دارد یا خیر؟ آن ایمیل من نطربمشکلات تخنیکی حذف شد- سپس محترم داودملکیار تلفونی مقصد ایمل مرا پرسید وبرایش توضیح کردم که چون آقای (خلج) را نمی شناسم، اما مقاله اش راخواندم که ادعا کرده که (تاراج تاریخ) بقلم میوندوال نوشته شده بود.
آقای داودملکیار خودش نیز آن مقاله را ازقلم مرحوم پوهاند حبیبی میداسن و وعده کره که پیام مرا به آقای خلج مخابره خواهدکرد.
من 45 سال قبل آن مقاله را درمساوات خوانده بودم، بنام حبیبی و با تصویرحبیبی - وبعداز آن نیز پیرامون همان مقاله همرای مرحوم پوهاندحبیبی که قبلا استاد ما بودند وبعدا دریک پوهنجی تدریس میکردیم ، صحبتها صورت گرفته بود. درآم مقال کلمات و تکیه کلام های خاصی وجودداردکه مخصو.ص ذهن وقلم مرحوم پوهاند حبیبی میباشند.
مرحوم محمدهاشم میوند وال نیز یک نویسندۀبرجسته ونامدار بود، ولی سبک نگارش آن مرحوم با سبک نگارش پوهاند حبیبی متفاوت وقابل تشخیص بود.ادعای آقای خلج که (تاراج تاریخ) بقلم میوند وال نوشته شده، به شخصیت و مقام نویسندگی میوندوال صدمه میرساند- مرحوم میوندوال درمسایل سیاسی شاید مقاله ای بهتر از جبیبی نوشته میتوانست، اما در مسایل تاریخی؛ خصوصا تاریخ مشترک ایران وافغانستان، ساحۀ اختصاص و تدریس پوهاند حبیبی بود. خلاصه اینکه این آ قای (خلج) که یکتن ازهوخواهان مرحوم میوند وال است، نباید کاری بکند که نام وحیثیت آنمرحوم را صدمه برساند - (مقالۀ (تاراج تاریخ) ازدماغ و قلم مرجوم پوهاند حبیبی تراوش کرده است -اما درهمانوقت پوهاند حبیبی هم یک عضو حزب مساوات بود وجای شک نیست که این مقاله را قبل از نشر آن مرحوم میوندوال نیزخوانده است، چونکه او درآنوقت صدراعظم حکومت بود ونشراین مقاله به ارتباط تجلیل رضاه شاه ازافتخارات تاریخی ایران صورت گرفته بود که درحقیقت جواب افغانستان بود به جشن ابتذال در ایران. باعرض احترام- سیدخلیل الله هاشمیان -11 اکتوبر 2016

ناگفته نماند که ازمحترم آقای داود ملکیار درصحبت تلفونی تقاضا کردم که پیام مرا به آقای (خلج) برساند. -هاشمیان


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.10.2016

مهربان او مشفق ورور غوربندی صاحب.
ستاسی د انتهایی لطف، نوازش او تشویقی پیرزوینه څخه د زړه له کومی مننه کوم، هڅک څشتن دی ماته ستاسی د پیلی امیل د معنوی مرغلرو، لیاقت او اهلیت را په برخه کاندی.
د مرحوم، مغفور، جنت مکان، خلد آشیان امان الله خان حیدری صاحب د وژنی د ماهیت د څر ګندولو به ارتباط، زما نیت هغه څه نه کوم چی د هغی نه منفی برداشت تر لاسه شو، خو زه فکر کوم چی ممکن د ځینو کلماتو او جملاتو به انتخاب کی ما په غیر شعوری توګه تیروتنه کړی وی او به هغی کی د پړی سره مخامخ شوم.نو ما خبله شعوری و ظیفه وبلله چی دیوه همداسی ، درک واحساس او شعور به رنا که د حیدری صاحب د کورنی نه معذرت وغواړم.
وایی یوه ملا چی ما غوندی په ذهنی لحاظ لږ څه معذور وه به خپله دعا کی وویل چی : خدایه کفر ته بری ورکړی او اسلام ته شکست، مقتدی چی د ملا صاحب به ذهنی کمزورۍ پوره پوه وه فورا د شانه ږغ کړ چی خدایه د ملا صاحب زړه ته وګوره.
لوی خدای دی زموږ، سییاتو ته د کرم په سترګه وګوری، آمین.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.10.2016

برادر ارجمند و محترم عبدالله خان از مانتری.
نخست اجازه میخواهم که همانند تذکر استاد داکتر هاشمیان صاحب در مورد تشخیص و شناخت شخصیت جناب شما، این جانب نیز دچار مشکل درک هویت جناب شما شدم، به این مفهوم که من دوست محترمی دارم« با وجود تباین سلایق در مورد گذشته کشور» که تخلص شان نوابی است ولی معمولا بدون تذکر تخلص شان مینویسند که: عبدالله از کلیفورنیا.
پیشنهاد من به حضور جناب شما این است که اگر لازم و صلاح بدانید با توضیح لازم در زمینه ما را از شک و تردید در زمینه وارهانیده منت گذارید، تا این دو نام شکل پوهنتون و دانشگاه را اختیار نکند.
برادر محترم! به ارتباط استعمال تعصب در برابر اصطلاحات ایران، شاید یک عده از هم وطنان ما از ترس و جبن مهر و تاپه خوردن اتهام تعصب در زمینه خپ خود را بگیرند ولی من به صراحت عام و تام و ذکر کلام اشهدالله اعتراف میکنم که من در قسمت اصالت کلتوری و زبانی ایران شدید ترین تعصب را دارم و خواهم داشت.
کشور کلان و پرنفوس و پولدار ایران بر مقتضای طبیعتش بزرگترین و قویترین دشمن تاریخی افغانستان است. دشمن خبیث دیگر پاکستان است که باور دارم یک روز تجزیه شدنی است و سلاح ذروی شان بر خلاه عقیده یک عده، ضامن بقای پاکستان نخواهد بود.
ناسیونالست های نامسلمان ایران در برابر تاریخ و خاک افغانستان آراء و نظریات شوونستی و فاشیستی دارند و خاک و تاریخ افغانستان را با تحکم تمام خاک و تاریخ ایران میدانند.
این مشکل در برابر ترویج اصطلاحات السنه دیگر وجود ندارد.
اگر جناب شما با بزرگواری فطری تان مرا در زمینه کوتاه نظر و متعصب و حتا فاشیست هم بگویید از ان ترس و باکی نداشته و بلکه به ان مباهات و افتخار خواهم نمود.
جناب شما هر عبدالله خانی که هستید خدا نگهدار تان.
زه خوشحال کمزوری نه چی به ډار کړم
په شکاره ناری وهم چی خوله یی راکړه


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.10.2016

ملی شخصیت او گران ورور مومند صاحب!
تاسو د حیدری درنې کورنۍ څخه د بښنی په غوښتلو سره دا ثابته کړه چې، تاسو د لوی زغم په درلودلو سره د یوه نوي درس یو نوی باب پرانیست او دا باب مقابل لوری ته په درناوی سره د ټولو د پاره یو درس دی.
موږ ټول یئ باید له تاسو نه زده کړو، په عمر مو برکت شه، د همدی ښیگڼی په برکت مو خدای ټول دردونه درنه لرې کړي.
استاد عبدالروف بینوا ډیر ښه ویلي دي:
«انسانان ژوندي په مینه
څو يې مینه، هومره وینه
چې یي زړونه شی بی مینې
تویوي یو د بل وینه»
په درنښت
رحمن غوربندی


اسم: عبدالله   محل سکونت: مانتری کلفورنیا    تاریخ: 11.10.2016

جناب آقای مومند با عرض احترام وادب ! از انتقاد شما در مورد استفاده از کلمۀ دانشگاه بعوض پوهنتون دانسته شدم. انتقاد شما روی اسم دانشگاه از روی تعصب بوده نه از اسم معمول پوهنتون ، چه فرق میکند پوهنتون یا دانشگاه ؟ بعوض اسم فاکولته که اسم لاتین است چه مینویسید؟ با رعایت احترام شما من از پوهنتون کابل فراغ شده ام ودر نوشته های خود کوشش میکنم از اصالت زبان دری کار بگیرم که کار گرفته ام، با اصطلاحات ملی و وطنی خود حساسیت ندارم اما اینکه جناب محترم در مقابل بعضی کلمات حساسیت نشان میدهید خدا کند از روی تعصب نباشد. برای آگاهی شما بنویسم که در زبان دری ما وشما بسیار کلمات انگلیسی، ترکی مروج و معمول است آیا در مقابل استفاده ازآن کلمات باید حساسیت نشان بدهیم؟ نباید با حرف ناهموار خود کسی را متهم به ایران پرستی نمائید. واقعاً کوتا نظری شما را نشان میدهد. من أفغان و دوستدار زبان اصیل دری استم. با عرض احترم مجدد. عبدالله


اسم: معصوم هوتک   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 11.10.2016

"تاراج تاریخ" مقاله د مرحوم حبیبي په قلم په مساوات جریده کي خپره سوې وه. ما هورې هم لوستلې وه. ښاغلي محمد ولي ځلمي پخپل کتاب ( کندهار ) کي اقتباسونه ځني کړي دي او د حبیبي ئې بللې ده. ما چي په ۱۹۹۳ ع کال کي د یوه متعصب ایراني امیر شالچي په جواب کي ( یگانگی که بوی بیگانگی میدهد) مقاله ولیکله ، هورې مي هم ددغي مقالې څخه مقایسوي جدول رااقتباس کړی دئ.

زما دغه مقاله په آئینه افغانستان مجله کي خپره سوې ده. په دغه مقاله کي ما د نوموړي جدول دقیقه حواله ځکه نه وه ورکړې چي د مساوات جریده راسره نه وه او صرف لیکلي مي دي چي ( په افغاني نشراتو) کي چاپ سوی وو. زما په گومان شازمان وریځ ستانیزي چي د نجیب د ریاست جمهورۍ په وخت د( پلوشه) په نامه آزاده جریده چلوله، هورې ئې هم دغه مقاله دوهم وار خپره کړې ده. ما ته شاه زمان وریځ ستانیزي په هغه وخت کي چي په کابل کي وم ویلي ول چي دغه مقاله دوهم وار بیا خپروي. خو دقیق نه یم خبر چي خپره ئې کړه که یا؟ ځکه زه بیا له کابله راووتلم. مقصد دا چي تاراج تاریخ د حبیبي په قلم لیکل سوې ده، د لیکني سبک او سټایل ئې د حبیبي دئ .

یووخت ښاغلي فاروق اعظم هم راته کښلي ول چي میوندوال په دغه نامه مقاله یا کتاب کښلی وو. ما هغه ته هم ولیکل چي دا مقاله د حبیبي وه او څرنگه چي په مساوات جریده کي چاپ سوې وه ، خلکو د میوندوال بللې ده. که زما حافظې غلطي نه وي کړې، په مساوات جریده کي دغه مقاله په اول مخ کي چاپ سوه او د حبیبي نوم ئې پر سر نه وو نوشته سوی او د مقالې په پای کي د حبیبي د نامه د سر توري لیکل سوي وه. خلکو دا مقاله بې نومه تصور کړې وه او بې نومه مقالې خو یا دمسئول مدیر وي یا د امتیاز د خاوند. نو د میوندوال له نامه سره به د مقالې د تړلو یو علت ښایي همدغه وي.

زه پر خپله حافظه اوس ډېر باور نه لرم خو په ذهن کي مي دغه راز یوه پیکه عکاسي سته. خو د تاراج تاریخ لیکونکی په مطلق ډول حبیبي وو او په دې کي مي یقین دئ چي حافظې مي غلطي نه ده کړې. که د مساوات جریده پیدا سي، ممکن دا ټول مشکل په حل سي. دوکتور اسدالله شعور د مساوات جریدې بشپړ کلکسیون لري او یووخت ئې په ټورنټو کي په نمایش هم ایښی وو. زما روابط ورسره لږ دي، که له هغه څخه مرسته وغوښتل سي، دغه ټول مشکل به حل سي. مقصد د ا چي تاراج تاریخ د حبیبي لیکنه ده. په دې کي هیڅ شک نسته او زمابشپړ یقین دئ.ـ

په درنښت / هوتک

امتنان:
از محقق دانشمند جناب معصوم هوتک تشکر میکنم که مطلب فوق را درپاسخ سوال من نوشتند وفرستادند وچون معلوماتش برای علاقمندان تاریخ خالی از مفاد نیست آنرا به دریچه نظریات فرستادم تا خیرش عام ترگردد.(سیستانی)



اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.10.2016

غ حضرت خان نام من جلال است، نه آنچہ تو نوشتی! ادب خوب چیز است۰
از شما کہ وظیفہ ای تحریف را بہ عھدہ گفتہ اید، ھیچ گلہ نیست، مگر نمیدانم وظیفہ ای مسئولین محترم دریچہ یا پورتال چیست؟ از آنھا احترامانہ خواھشمندم تا این نام تحریف شدہ را کہ جناب غ حضرت در نظر اخیر خود بخاطر مخاطب قرار دادن اینجانب نوشته و شاید در اصل متعلق به اسلاف خودشان باشد، حذف نمایند۰
گستاخی وقتی صورت میگیرد، که پای منطق کوتاہ شود۰
اصل مطلب بازھم، که الحمدلله من هر آنچه نوشته ام، مستند و ان شاالله به عقل و منطق برابر است۰ اين كه جناب خودت كم آوردي مشکل خودت است! متیقن باش که كسيكه قصد خاك زدن به چشم مردم داشتہ باشد، ان شاالله ھیچوقت نمیتواند کسیرا کہ ھدف وی رساندن حقایق بہ مردم باشد شکست بدھد، چون جویای حقیقت، حق میخواھد و اگر اشتباھی داشت قبول مینماید۰ اما پروپاگند چی باید دروغ بگوید تا حقایق را وارونہ جلوہ دھد و برای فرار از قبولی شکست خود، از دروغی بہ دروغ دیگری پناہ، اما الحمد لله همه ميدانند كه پای دروغ لنگ است و دروغگو حافظہ ندارد۰ توكل علي الله.
من برايت فكتها را با تاريخ و نام مياندازم ولي عاليجناب به حاشيه روي هاي خارج موضوع و طومارھای بی ارتباط و بازھم مملو از افواھات دیگر پناہ میبری۰ خود را فريب ميدهي يا خوانندگان بسیار گرامی را کور مغز فکر کردہ ای!؟!
نمیدانم نوشتہ ای مرا خواندی یا چشم پت و وارخطا مقصد یک چیزی نوشتی؟
تو بازہم ادعا کردی کہ دانشمند مذکور فتوای بادرنگ و رومی صادر کردہ ولی در امور مہمتر کہ نام بردی چیزی نگفتہ بنا دیگر دوستش نداری؟ آیا ھمان برنامہ ای شریعت و حیات تاریخ ۰۵/۰۵/۳۰۱۳ شیخ قرضاوی را کہ در یوتیوپ و آرشیف الجزیرہ است و منحیث مشت نمونہ خروار برایت مثال آوردم، یکبار دیدی؟!
میگی عربی نمیدانی، مگر معنی بارنگ و بادنجان رومی را فھمیدی؟! اگر اقلا این ادعایت درست باشد، لینک انرا بنویس۰
باوجويكه نوشته هاي من و تو از ٣-٤ اكتوبر تصادفا يا قصدا حذف شده، ان شاالله يك مرور به نوشته ها كفايت ميكند، تاحق را از باطل تفكيك نمود. من كه طريق استدال و صداقت گفتار ترا میبینم، هرنوع لاف و پتاقی کہ بزنی معذور ھستی۰ اگر قبول زحمت فرمودہ کدام کاپی دعوی جدیدت را تقدیم کنی، تا ما ھم از ان مستفید شویم۰
ھیچکس بعد از پیغمبر صلی الله عليه و سلم معصوم نيست و ھیچ بندہ ای کامل نیست، مگر تلویزیونھای کلمه و وصال حق و نور ( اهل سنت ايران ) و وصال حق الحمدلله توسط دانشمنداني اداره ميشود، كه شما را چی کہ کلان کلان آخوندھا ازجملہ قزوینی غیر ازینکہ خود را مضمون ( کومیدی ) بسازند و بعدا فرار نمایند، چارہ ندارند۰ اگر حکومت آخوندی واقعا سلاح برندہ ای مثل داشتہ باشد ( کہ الحمدلله نيستيد ) چرا وقتا فوقتا مجبور بہ قبولی مصارف گزاف میلیون دالری برای سبوتاژ نمودن برنامه ها و نشرات دکتور عبدالرحیم ملازادہ ( فعلا گردانندہ ای تلویزیون وصال فارسی ) كه تنھا یک یکنفر با افشاگری ھای خود، ماشا الله مثل کلنگ بيخ حكومت صفوي را بركنده است، شود؟٠ ( بايد ضمنا متذكر شوم، كه درين حالت تجاوز و غارت فزيكي و معنوي ايران در مملكت عزيز ما افغانستان، تقويه اي چنین برادران وظیفه ای دینی را گذاشته، بلكه وجيبه اي ملي هر افغان وطندوست میباشد )۰
غ حضرت خان با ادب!
الحمدلله جواب ساير ادعاهايي نادرستی ايكه در طومار قبلي تان و يا اوقات دیگر نوشته ايد، نزدم موجود است، اما كسيرا كه قناعت و عقل را در باطله داني نيانداخته باشد، ان شاالله همينقدر كفايت ميكند.
بازھم برایتان توصیه مينمايم، كه به هر علتيكه درين موقف قرار گرفته ايد، نوشته ھای قبلي بنده را يكبار ديگر با اعصاب آرام و با حاضر ديدن ذات اقدس الله سبحانه و تعالی مطالعه فرماييد۰ ان شاالله، اگر اخلاص برای قبولی حقیقت و ترس الله در دلتان باشد، حتما فكرتان تغير خواهد كرد٠ والسلام علی من اتبع الھدی


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 11.10.2016

بحضور هیئت اجرائیه افغان جرمن آنلاین احتراماً عرض میکنم که:وقتی یک تبصره و یا ابراز نظر در ستون نظر سنجی ها به نشر رسید، برداشتن آن بجای آنکه مشکل را کم سازد، برعکس به سوء تفاهم و شک و شبهه ها می افزاید و مفهوم "عذر بدتر از گناه" را افاده میکند. اگر همچو اقدام قبل از نشر صورت گیرد، بسیار بهتر خواهد بود تا حذف آن بعد از نشر.
طور مثال همین حالا اعتذار نامه مختصر جناب مومند صاحب را خواندم، ولی ندانستم که ایشان چه نوشته بودند که پشیمان شدند و به معذرت خواهی از فامیل محترم شهید حیدری صاحب پرداختند. یقین دارم که این سؤال نزد بسیاری ها پیدا میشود که شاید بعضی ها آنرا با تصورات خود بیشتر از آنچه گفته شده، شاخ و برگ دهند و در زمینه کنجکاو شوند، چنانکه چند لحظه قبل یکی از دوستان تیلفون کرد و از من راجع به موضوع طالب معلومات شد و من هم نسبت عدم آگاهی از موضوع جوابی برایش نداشتم.


اسم: غلام حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.10.2016

اقایی ج.لال از آلمان!
باور بکُن با این منطقِ که تو داری ......
من به جان این عبدالرحیم بلا زاده ات آتش انداخته و از عدم جواب دادن عاجزش کرده ام، تو چه باشی؟ کاشکی این کلمات انشالا و ماشالا و الهدولیلا را بزبان نه می آوردی.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 10.10.2016

ابراز معذرت
بدینمنوال مراتب اعتذار خود را مبنی بر نوشته خود که در مورد دسیسه کشته شدن مرحوم امان الله خان حیدری بود و ممکن مطالبی از ان برای فامیل نجیب و محترم حیدری قابل پذیرش نبوده باشد از ایشان معذرت میخواهم.
نجابت و شرافت این فامیل همواره مورد احترام من بوده و خواهد بود.
از سوء تفاهم در زمینه مجددا معذرت میخواهم.
مومند


اسم: داکتر محمد صادق ارغندیوال   محل سکونت: هرات - افغانستان    تاریخ: 10.10.2016

سلام به هموطنان نهایت گرامی وعزیز.
تحلیل های منطقی، بجا و با مورد محترم داکتر سید عبدالله کاظم ومحترم نجیب داوری را در پورتال افغان- جرمن به ارتباط اظهارات دپلومات روس ضمیر کابلوف روی مسایل اطراف افغانستان- کمک روسها به طالبان و دوستی بیشرمانه روسها با پاکستان مطالعه نمودم. واقعاً که ارزیابی وتحلیل هر دو هموطن درخور قدردانی وستایش است. هر چند شخصاً باور دارم که محترم غوث جانباز درحصه ترجمه مقالات مذکور ورسانیدن آن به سمع کابلوف و بقیه دست اندر کاران روس کوتاهی نخواهد کرد، ولی شک دارم که ارباب قدرت در کابل مقالات فوق را مطالعه و به حرفها واندرزهای این دو هموطن ملیگرا عملاً دست به اجراات بزنند.
شخصاً نیز میخواستم که به ارتباط سخنان کابلوف نوشته یی را به برشته تحریر در آورم. اما نسبت مصروفیت کاری مؤفق به نوشتن آن نشدم، مگر وقتی نوشته های جناب داوری ومحترم کاظم را مطالعه نمودم، درست همان حرفها وکلمات را دریافتم که خودم میخواستم- بنویسم. با مطالعه مقالات کاظم وداوری سخنان یکی از استادانم در پوهنځی طب کابل( پوهاند داکتر سید الف شاه غضفر استاد بیوشیمی که در رشته روان شناسی نیز تبحر داشت) یادم آمد که میگفت: بعضی از انسانها با اینکه از همدیگر دور زنده گی میکنند وشناختی باهم ندارند ولی در زمان مساوی ،افکار مساوی در سطح جملات مساوی دارند.
به همه حال، شخصاً با استفاده از وقت کمی که دارم، روزانه همیشه سایت های انترنتی افغانها را ورق میزنم، طی این مدت دریافته ام پورتال وزین افغان- جرمن در میان تعداد کثیری از سایت های انترنتی- افغانی توانسته است، تحلیل گران ونویسنده گان ملی گرا و وطندوست را بدورش جمع سازد. شخصیت های چون سیستانی، داکتر کاظم، انجنیر داوری، عارف عباسی، غوث جانباز و تعداد دیگر؛ جا دارد که دولت افغانستان برهبری اشرف غنی از دانش و فهم چنین هموطنان وطندوست در مسیرحل مشکلات فعلی افغانستان استفاده مؤثر نماید. ولی متأسفانه که نه در زمان کرزی و نه هم حالا از دانش چنین هموطنان استفاده شد و نه هم حالا استفاده میشود؛ بلکه در عوض ازشخصیت های بعنوان مشاور وکارشناس در ارگ ریاست جمهوری و قصر سپیدار دعوت میگردد، که نه دانش مشاوریت دارند ونه هم احساسات ملی. یکی از چنین افراد را شخصاً چند سال قبل در همین صحفه ضمن یک مباحثه با دلایل منطقی وغیر قابل رد از میدان بدر نمودم. سپاس
http://www.afghan-german.com/tahLiLha/Edit_Comments_1.aspx?3761


اسم: نصیبه اکرم حیدری   محل سکونت: استرالیا    تاریخ: 10.10.2016

سلام و احترام بنده خدمت هیآت مدیره افغان جرمن آنلاین تقدیم است.

نوشته بی سروپایی از جناب مهمند را در سایت خواندم که قلم ایشان حالا در دائره حیثیت اشخاص در گردش است.
بلی! در حقیقت نوشته هر شخص تصویر گویای از احساس وی است و سخنان هر کس متناسب و همرنگ افکار آن شخصیت، و عفت قلم از سه مرحله تفکر، تعبیر و تحریر بهره مند میگردد و هم اینکه صداقت و اخلاص از پاکدامنی نویسنده نمایندگی میکند.

من اینرا جز لایتجزای وظایف هیات مدیره میدانم تا نوشته ها را قبل از نشر باید ارزیابی نماید، تا نویسندگان حقیقتگرا و فضیلتخواه و واقعبین را از گزند قلمی که جز صدای باطل از آن برنمی خیزد، در امان نگهداشت.

تقاضای من از هیات مدیره این خواهد بود که اگر از نشر محتوای مریض نوشته های این دسته خودداری ننمایند، درگیری قانونی این سایت با خانواده ها را راه حل خواهم خواند.

با تقدیم احترامات فایقه
نصیبه اکرم حیدری


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 10.10.2016

ګران او منلی ورور غوربندی صاحب
پرون ما یوه لیکنه د « اتهام دو قتل، یکی سیاسی و دیګری جنایی» تر عنوان لاندی چی لمړۍ برخه یی د مرحوم امالله خان حیدری د مړینی ددسیسی به ارتباط وه در واستوله او د لیږلو متصل طبق معمول اطمینان راکړ سو چی تر کتنی وروسته به نشر سی.
زه د غاړی د مهری په درد مبتلا یم او ډاکتر د تایب کولو څخه منع کړی یم، ولی ماته محاله بریشی چی د هیواد او ولس په ارتباط د هیواد والو په دیالوګ کی بی غمه او بی تفاوته پاتی سم. که احینا زما لیکنه تاسی ته نه وی رسیدلی هغه بیا له سره ولیکم او ستاسی حضور ته به یی تقدیم کړم.
په درناوی
د واقعی وطن پالونکو چوبړی مومند.


اسم: صلاح الدین شولګری   محل سکونت: شهر مزارشریف    تاریخ: 10.10.2016

اقای مومند.
من برایتان نویشتم که شما یک ادم بدون معلومات و دانش هستید یک کسیکه از یک مسله ملی دفاع میکند باید در ان مسله معلومات پوره و کافی داشته باشد چون شما از علل و عوامل سفربری معلومات ندارید پس ادعا شما در باره دا پشتونستان یک ادعا محض دروع است من برایت نویشتم وقتیکه از یک موضوع دفاع میکنید باید در ان موضوع معلومات کافی داشته باشید،
حیف من که من بشما نمره تلیفون خود را بدهم بخاطریکه خودت یک شخص بسیار کم معلومات هستید دانش و بینش مربوط به مطالعه است تا چی وقت شاغلی هاشمیان شما را رهنمایی کند من نمی خواهم به افراد کم دانش و کم معلومات طرف شوم. شما یک ادم متعصب هستید که این تعصب تان بمعنی کم دانشی شما است


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.10.2016

از هیأت مدیرۀ افغان جرمن به خاطر آرشیف ساختن رسالۀ «خشونت علیه زنان» در کتابخانۀ پورتال وزین افغان جرمن اظهار سپاس و امتنان می نمایم. این رساله که کار مشترک گروپی از زنان متعهد کشور های مختلف در ماربورگ آلمان میباشد و بنده نیز افتخار اشتراک در آن را داشتم، شامل تعریف خشونت و انواع آن، تدابیر و اقدامات علیه خشونت و آدرس مؤسسات کمک کننده میباشد. اصل رساله به زبان آلمانی میباشد و ترجمۀ آن توسط این جانب صورت گرفته است.
در این رساله کوشش به عمل آمده است تا این بحث دور از دیدگاه تبلیغاتی آن در روشنی واقعیتها و متکی به موازین علمی و حقوقی مورد بررسی قرار گیرد. از لحاظ اقدامات علیه خشونت متأسفانه خصوصیت منطقوی دارد، ولی با آنهم برای باشندگان آلمان رهنمون کننده است، زیرا بسیاری از مؤسسات کمک کننده صبغۀ کشور شمول را دارا میباشند.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 09.10.2016

از قدردانی هیئت مدیره افغان جرمن آنلاین که از نشر سه کتاب در آن پورتال وزین یاد کرده اند، کمال امتنان دارم و اما باید عرض کنم که این زمینه را شما محترمان مساعد ساخته اید و تلاشهای شباروزی هریک از گردانندگان محترم این سایت موجب تشویق ما گردیده تا هرچه بیشتر در غنای آن بکوشیم و خود را سهیم در این کار فرهنگی سازیم. جای مسرت است که هرروز آثار با ارزش در ساحات مختلف بوسیلۀ قلم بدستان افغان در این پورتال به نشر میرسد و افغان جرمن آنلاین را به حیث یک سایت معتبر و با ارزش مبدل ساخته است.
با استفاده از فرصت میخواهم به این نکته اشاره کنم که من مؤلف کتاب "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه 1303" نیستم، بلکه مرحوم مولوی برهان الدین خان کشککی آنرا به قید قلم آورده و 9 دهه قبل در عصر پربار امانی چاپ و اما به دلایلی نایاب شده بود و ما خواستیم آنرا دوباره بدست نشر بسپاریم.
به آرزوی موفقیت های بیشتر افغان جرمن آنلاین در نشر همچو آثار


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 09.10.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
پوره پنځه څلويښت کاله مخکي د کابل پوهنتون په کتابتون کي د اسلامي مفکر، داسلامي امت د ويده کاروان د موذن ، د کورني استبداد او غربي ښکيلاک په وړاندي د اتل ، او دقرن د مجدد اروحښاد سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه نړيواله غونده وه . يعني په ديرلس سوه پنځه پنځوس لمريز کال کي ، چي افغاني او غيرافغاني پوهانو پکښي ګدون درلود ، او هرکس د اروحښاد سيد جمال الدين رحمة الله عليه د ژوند لاري په بيلو بيلو برخو باندي رڼا اچول . ما هم د يوه سيلاني زده کړي په توګه د سامع په توګه برخه اخيسته. او د شرق داتل او اسلامي مفکر سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه په وياړ مي دا وياړنه وليکل او بيا په کندهار مجله کي خپره سوه . دلته يي زما د چاپ سوو شعرونو له ټولګي ( څڅيدلي ويني ) څخه اقتباس کوم. څو د سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه نوم ، ياد ، فکر ، مبارزه ، او ياد تل ژوندې او ابدي وي.
وياړنه
د افغان اتله زويه
د ختيز ايوادو فخره
ددې ارتي لويي وچي
د شين هسک په لمن ځله
د هر تون د پرګنو مله
د سړو او تودو وروره
د ټيکني دنيا زوږه
د قهري توپان لاښوده
د غورځنګ ستره سمبوله
د سکوت د نړۍ سپوڼه
د ښکيلاک مخ ته سنګره
د تيارو کلکه دښمنه
اي د پوهي بل مشعله
د فلک له ناکردو نه
د نيکونو له کور ليښه
د صفدر د ابلو کره
د کونړ په اوبو لويه
د خاشو د خوني زويه
د مټ خاورو بازيګره
سر را پورته کړه له قبره
د سرو پاڼو دايم وياړه
کابل ، انصاري واټ ، 6 حوت ، 1355


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.10.2016

به مرکز مطالعات سیاسی ـ حقوقی افغانستان، بعد از مطالعه مضمون اخیر تان تحت عنوان «۱۵ سال ویرانی از ۷ اکتوبر تا امروز»،احترامانه عرض میدارم:

ـ با در نظر داشت سوابق فریبکاری و دسیسه سازی سرمایه داران امریکا کاملاً از باور و امکان بعید نیست که این واقعه ضربه زدن برج های نیویارک در سپتمبر ۲۰۰۱ عمل خود دولت وقت ایالات متحده باشد، چنانچه این نوع تحلیل ها بعد از سال ۲۰۰۳م توسط محقیقین در نشرات جهانی درج شد.
ـ بعد ازین واقعه در حالیکه هیچ تبعه افغانی در این عمل تخریبی شرکت نداشت، دولت امریکا توسط عملیه عسکری به کشور ما حمله کرد، و حکومت طالب را قهراً نابود کرد.
من با طرف حقوقی این حمله وارد نیستم و جرات تبصره را هم نمیکنم، امید اهل خبره و مسلکی در زمینه مداخله نمایند.
ـ از ذکر شما در باره به محاکمه کشاندن مسولین دولتی ایالات متحده عرض شود، که من چند ماه قبل در محل کار رسمی ام با دیگر مامورین هالندی بحث هجوم مهاجرین به اروپا را داشتم که در همین موقع آمر عمومی ما که شخص عادی نیست و باید نباشد وارد شد و شریک بحث شد. من خطاب به آمر گفتم که این شخصیت های دولتی که جنگ در سوریه، عراق و افغانستان را امر دادند، باید به محکمه بیایند! آمر کُل با تبسم دیپلوماتیک گفت: آقای نوری، ایشان خوب محفوظ هستند و آوردن ایشان به محکمه عدالت نا ممکن است. گفتم ما همه انسان هستیم؟ او گفت، ایشان پول زیاد دارند و توسط همین پول و سر مایه خویش محفوظ از بازخواست هستند.

شما از خروج قوای ناتو یعنی تامین حاکمیت ملی ما نوشته اید، این درست و اساس کار است، اهل خبره افغانستان به نظر من باید همیشه تدبیر را در نظر داشته باشند. به فکر من تدبیر این است که قوای ناتو قبل از خروج مکمل زمینه ایجاد یک حکومت موقت را برای دو سال ترتیب دهند، ترکیب این حکومت متشکل از ۲۵ نفر اهل خوشنام و تا حال بدون سهم دولتی درین ۱۵ سال باید ساخته شود، کار این حکومت و فیصله ها طبق اکثریت آراء صورت بگیرد. این حکومت موقت با طالب مسلح اوربند را تامین کند، در طی دو سال بعد از قطع جنگ و تامین امنیت تام ترتیبات یک لویه جرگه حقیقی گرفته شود و نمایندگان اصلی مردم فیصله کنند که چه نوع حکومت و دولت میخواهند و با موجودیت قواء ناتو چه میکنند.

ـ در اخیر مقاله تان شما طی شش ماده صرف از عدم مصونیت قضائی آقای حکمتیار ذکر کرده اید، لیکن از ذکر دیگر مجرمین ملي در سر از دارو دسته ربانی مسعود که به جهر خویش را پیروان سیاه ترین چهره تاریخ معاصر کشور ما حبیب الله دزد بچه سقاو مسول بربادی دولت پر عظمت امانی، معرفی میدارند و اخیراً همین باند نهایت مسول نزد ملت افغانستان چند بیل خاک را در یک صندوق چوبی انداخته و بنام استخوان های حبیب الله کلکانی آنرا برای ایجاد نفاق ملی بالای تپه شهر آراء کابل دفن نمودند. نشود که اشتباه سقوی بودن را سایر افغانها بالای شما بکنند. و یا شاید فراموش تان شده باشد.
په درنشت سره


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 09.10.2016

غ حضرت خان من نه شوق مزاحمت به كسي دارم و نه علاقمند تا و بالا گفتن با کسی ھستم و از چیزی کہ سخت نفرت دارم و ان نزد الله جل جلاله هم ناپسند است، عبارت از قیل و قال یا بگو مگو است۰ این جناب شما است کہ ھر باری بندہ را چی کہ حتی بعضی بزرگانرا بعضا با خوشزبانی و زمانیکہ فرصت را مناسب ببینید با الفاظ نامناسب مخاطب قرار دادہ بہ مباحثہ میکشانید، در حالیکہ جانب دیگر اصلا علاقمند جر و بحث با شما نمیباشد۰ از موضوع کہ دور نشویم، شما چیزھایی نوشتید، بہ جوابتان پرداختم ( جالب اینست کہ سرآغاز این تبادل نظرھای اخیر از ۳ اکتوبر تا ۴ یا ۵ اکتوبر کہ حاوی جوابات مقنع بہ شما [ در صورتیکہ بخواھید ] و اصلاح اداعات نادرست شما بود، با بسیار مطالب جالب دیگر از صفحہ از نظر سنجی مفقود شدند؟؟؟ قدرالله ماشاء فعل۰ )۰
از جوابیہ جناب عالی یقین من قویتر شد کہ شما با کمال تاسف، در اموریکہ ذکرشد، یعنی ھرآنجائیکہ منافع جمھوری رافضی آخوندی ایران کہ در عین حال بصورت مستقیم و مھلک با ضرر وطن عزیز ما افغانستان مظلوم و اکثریت مطلق ساکنان آن گرہ خوردہ است، اصلا خواھان شنیدن، دریافت و اظھار حقیقت نبودہ و نیستید۰
برای ثبوت موضوع ضرور نيست كه مثل خودتان ديگرانرا پشت نخود سیاہ روان کنم، بلکہ نوشتہ ھای متنوع خودتان در آرشیف نویسندگان و ھمین دریچہ حتی زیر نامھائ مستعار ( کہ اقلا سہ- چھار آنرا خودتان چند روز پیش ھمینجا اقرار کردید۰ ) ان شآالله موجود است. جاييكه دلتان بخواهد، حقايق را خوب ميدانيد و بيان ميكنيد، كه در جايش بنده آنرا تائید نمودہ و عالی خواندہ ام۰ اما در جائیکہ نمیخواھید ( میدانید کہ نمیخواھید یا نمیدانید کہ نمیدانید؟ در جایش ) باز ھم با کمال تاسف کہ یار حقیقت باشید، چون از عملتان واقف میباشید، کوشش مینمایید زھر یک پیام باطل را در بین عسل سخنان شیرین بخورد مردمان بدھید۰ مثلا در ھمین نوشتہ ای قبلا کہ متاسفانہ سھوا یا قصدا؟ حذف شد در مقابل چند سوال و احتمال و توصیه اي بنده كه در پاراگراف دوم از طرف اخیر درج بود، و بخاطر اینکہ نوشتہ ای قبلی بندہ نوشتہ پیش ازان شما رااز نگاہ محتوی و معنی اصلاح نمود، برای اینکہ کم نیایید، در مقابل آن در یک طوماری بہ چندین طرف چنگ انداختید، تا از یک طرف یاد خوانندہ ( بہ زعم شما بیخبر ) برود، کہ گپ اصلی در کجا بود!!! و از طرف دیگر مثل شاگردیکہ از جواب یک سطری درست عاجز بودہ بہ یک صفحہ حاشیہ پرانی پناہ میبرند بہ امید اینکہ یکی نہ یکی شاید بہ موضوع ارتباط داشتہ باشد و یک یا نیم نمرہ ای ازان حاصل شود۰ و بخاطریکہ از ناچاری بی اطلاعی شما را با وجود ادعا و ژستھای جنابتان مبنی بر واقف بودن از موضوع بہ رختان کشیدم، خواستید انتقامتانرا از بندہ با ذکر اینکہ چون یک ملا صاحب ( کہ من نام فوق را در گوگل و یوتیوپ انداختم و نیافتم ؟ و غیرازان ھم تا حال این نامرا نشنیدہ ام ) چھل سال نام یک گروہ را گرفتہ بود؟؟؟، بنا این نام یعنی وھابی نامیدن پیروان امام احمد بن حنبل رحمه الله يكي از چھار امام مشھور اھل سنت و الجماعة و مذهب رسمي حکومت عربستان سعودی، کار روافض نیست۰ یعنی چی؟ اول اینکہ اگر قبول کنیم کہ این جناب وجود خارجی داشتہ باشند و توسط خلقیھا شھید شدہ باشد، جنت نصیبش، معلوم نیست کہ سویہ ای دانش آنجناب چی بودہ و در کجا درس خواندہ۰ دوم اینکہ از عمر حکومت صفوی کہ تحت وحشت و دھشت شمشیر و آتش مردم سنی ایرانرا بہ تشیع صفوی سوق داد و از ھمان زمان عامل فتنہ ھای بزرگ در منطقہ و جہان بودہ و است، چندین صدسال میگذرد، دوم اینکہ حکومت خلقیھا و سرکار آمدن خمینی دجال کہ تمام ھمرزمان سنی خود را و حتی دانشمندان حقپسند شیعہ را ھمانند، جوانان افغان و کرد امروزی بہ چوبہ ھائ دار و جوقہ ھائ تیرباران فرستاد، تقریبا ھم عمر بودہ آنوقت ھنوز مچ منافقتھا و تقیہ ھای آخوندان چنین باز نشدہ بود، ( حتی کہ ابیات " نه شرقي نه غربي - جمهوري اسلامي" از ايران در بين شاگردان مکاتب ابتدائی حوزہ ای جنوبغرب، رواج یافته بود. ) متيقن باش كه اگر واقعا چنین شخصی وجود داشتہ و تا امروز زندہ میبود مانند دیگر دعوتگران افغان از شیندند گرفتہ تا کابل و قندھار و ھرات و ننگرھار و مزار و غیرہ در یکی از کانالھای دعوت بسوی راه سنت مطهر پیغمبر صلی الله عليه و سلم و افشاء کننده فتنه ها و دروغهاي شاخدار جمهوري اخوندي رافضي از قبيل " وصال حق، وصال فارسي دكنور عبدالرحيم ملازاده، نور ( اهل سنت )، كلمه و امثالهم "، مصروف تنوير مردم ايران و افغانستان و تاجكستان میبودند۰ شبکہ ھائیکہ توسط اهل سنت مظلوم ايران اجراء شدہ و مورد استقبال گرم مردم این منطقہ و سایر نقاط قرار گرفتہ اند، در حالیکہ شما الحمدلله از جمله اي محدود در محدود كساني قرار داريد، به هرعلتيكه باشد، كه اين شبكه ها را مروج تروريزم، داعشيزم و غيره و غيره و به اصطلاح استخبارات جمهوري اخوندي " وھابیزم مینامید"۰ از ھمه كه بگذریم، از کجا فھمیدہ شد كه شما دكتور محمد يوسف قرضاوي حفظه الله را با ظلم اشكار مفتي ناتو خوانديد. قراریکہ دیدہ شد فراموش نکردہ باشید، کہ دو سال قبل در ماہ رمضان، زمانیکہ یک جاھل مغرض کہ نمیدانم از نوع مُرَکَب یا غیر مرکب آن بودہ، با استفادہ از اسنادیکہ حتی دانشمندان ھوشیار شیعہ آنرا افتراء و بدون اعتبار گفتہ اند و سایر مراجعیکہ ہمہ اش بہ ہمان یک مرجع افتراء یعنی جمھوری اخوندی و اذناب ان ختم میشدند، ھرآنچہ مسلمان و مدرسه و پوھنتون و دانشمند و مفسر و دعوتگر اھل سنت را از ھند و پاکستان و افغانستان و مصر و سعودی را کہ جامعة الازهر ( كه شما از روي چی بنامم خود را در نوشتہ ای قبل سنگ ترحم بہ آنرا در یک حالت معکوس بہ سینہ زدید ) و مدرسه اي ديوبند هم شامل اند و منجمله شيخ يوسف قرضاوي حفظه الله را همه وهابي و باالنتيجه تروريست معرفي نموده بود، شما كه در جايش خودرا بسيار مسلمان هوشيار و بيدار و با انصاف معرفي ميداريد، چرا یک کلمہ در رد آن ننوشتید، بلکہ در مقابل جوابھای مدلل اینجانب درین دریچہ و بخش مقالات ( کہ نظر بہ پالیسی سوال بر انگیز پورتال افشاگریھای بندہ در قسمت منابع اصلی فتنہ و خونریزی در منطقہ منجملہ داعش، قسمتہای عمدہ و مستند آن نشر نشد ) شما از جملہ ای دیگر سخنان بی بنیاد شیخ قرضاوی را مفتی ناتو نامیدید، نھایتا نوشتہ ھای مرا ھمہ مبتذل خواندہ و وعدہ نمودید، کہ دیگر آنرا نمیخوانید کہ این وعدہ ھم ثابت نماند۰۰۰
شما میدانید کہ این دانشمند یک پروگرام بنام شریعت و حیات دارد، مگر تا اینقدر نمیفھمید کہ در قضایای امت چقدر مواقف عادلانہ و روشنگرانہ داشتہ است، اگر بہ الله سبحانه و تعالي واقعا ايمان داريد، ايا از وي نميترسيد كه ميگوئید فتوای بارنگ و بادنجان رومی را صادر میکند، اما برخلاف خونریزی بیگناھان چیزی نگفتہ۰ اولا اینکہ ایا واقعا چنین فتواھا را بگوشتان شنیدہ اید؟ اگر شنیدہ و دیدہ! اید لطفا بہ ما ھم نشان بدھید۰این تبلیغات بچگانہ و مزخرف دستگاہ استخبارات و اطلاعات جمھوری آخوندی است کہ در زمانش خود را ریشخند ھمه ساختند و تاريخ انهم گذشتہ است۰۰۰ شما یکبار برنامه اي "شريعت و حيات" تاريخ ٠٥/٠٥/٢٠١٣ شیخ قرضاوی را در مذمت تکفیریھا و قتل بیگناھان چی گفتہ است۰۰۰
نمیدانم شما اینھمہ جوانھای افغانرا کہ آخوندان دجال بہ انواع چال و نیرنگ بہ کشتارگاھھای سوریہ برای کشتن سوریھا در حالی میفرستد، کہ خودشان تَرَقَس کشتہ شدہ میروند، نمیبینید؟؟؟ آیا این تروریزم دولتی نیست؟ افغانستان و ایران و لبنان و یمن را در جایش بگذار۰ شما در چشم مردم میخواھید خاک پاشید، یا در چشمان خود؟؟؟
ان شاالله تا كدام فرصت مناسب دیگر۰ الحمدلله گفتنیھا و جوابھای فراوان دیگر موجود، مگر وقتم را بسیار به ناحق ضايع ساختيد٠
خاطرہ ہا و معلومات شخصی در جايش، مگر یک نکتہ کوچک را متذکر میشوم کہ شیخ آصف محسنی ھم خود را قندھاری مینامد، در حالیکہ نمایندہ ای چالاک ایران است و در مقابل جنرال عبدالرزاق قومندان امنیه اي فعلي قندهار و يكي از افتخارات حكومت فعلی ھم یک قندھاری است، مگر ببینید كه نر غوندي چی میگوید!
از مرور نوشته هم صرفنظر ميكنم، اگر الفاظ غلط تایپ شدہ باشند، مسئولیت آن بدوش شما۰
شب خوش، توكل ما علي الله٠


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 10.09.2016

وطندار مدعی بنام صلاح الدین شولگری از مزار شریف.
بعد از سلام مسنونه.
چنان تداعی میگردد که اسم جناب شما ساخته و پرداخته شبحی است که در تولید و ترویج بزدلانه نام های مستعار به مقام استادی رسیده و وقتا فوقتا جبونانه در تاریکی، با انداختن سنگ های هتک حرمت و کم زدن دیگران درین ویب سایت به جبران عقده های حقارت و زبونی وکوچکی جبلی و ذاتی خود میپردازد.
اگر جناب شما مرا در انتباه خود، نادرست تلقی میفرمایید، لطفا مردانه وار نمره تیلفون مزار شریف خود را درین ویب سایت برایم بگذارید تا در موارد ذیعلاقه و اوضاع مزارشریف با هم صحبت تیلفونی داشته باشیم.
چون مطالب ضد و نقیض شما، معجونی است از تضاد های منطقی و اصلا قابل تبصره نیست، من صرف به تذکر یک مورد آن اکتفا نموده و بقیه را به صحبت تیلفونی با شما ملتوی میسازم، شما نوشته اید :
« ... من فکر میکردم که شما راستی یک آدم رسیده در مسایل سیاسی مملکت هستید.....»
ولی در اخیر نوشته خود چنین در افشانی فرموده اید:
« .. به نظرم بهتر است سیاست را رها کنید و یک کار دیگری را شروع کنید و یا کمی مطالعه کنید ..»
اگر به اساس نظر شما من از حد اقل مطالعه بی بهره هستم، پس روی کدام منطق هم زمان ، در مسایل سیاسی مملکت، مطابق ادعای خود تان یک آدم رسیده وبا معلومات ، جلوه میکردم؟
آیا ممکن است یک آدم در عین وقت یک شخص بی مطالعه و در عین حال آدم رسیده در مسایل مملکتی باشد؟
خدا وند بداد تان برسد.
خدا حافظ


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.10.2016

یک خبر خوش به دوستداران تحقیق و خوانندگان ارجمند افغان جرمن آنلاین !
امروز مورخ 09/10/2016 سه کتاب نفیس و با ارزش در بخش آثار علمی و تحقیقی پورتال، مؤفقانه آرشیف گردید. این سه اثر گرانبها به سه دسته گلها مانند اند که هر محقق ارزشمند بدون اینکه زحمت چیدن یک یک گلها را از باغ کتابها و انترنت متقبل شوند میتوانند ازین سه کتاب علمی وتحقیقی سه شخصیت علمی، قلمی بهره مند گردند.
مؤلفین گرامی این سه اثر هریک جناب "داکتر سید عبدالله کاظم" که تحت عنوان " رویداد لویه جرگه دارالسلطنه 1303 " به اهتمام آقایون (" ایاز نوری آزادی" و "زهیر بلخی" )، تدوین شده است. همچنان کتاب ِتحت عنوانِ " برضد هرنوع خشونت علیه زنان " از "جناب خانم شیما غفوری" و کتاب " معنون به " واقعیتها در بارۀ سید جمال الدین افغان " از "جناب احسان لمر" که هریک در موضوعات جداگانه تحقیقات وسیع و ارزشمندی را سامان داده اند ، تدوین شده اند.
این سه اثر گرانها در کنار اینکه ممد کار محققین گرامی قرار میگرند در ذات خود آثاری اند معلوماتی وسیع، در سه بخش مختلفه. این سه اثر با خصوصیات ارزشمند شان سبب غنای این پورتال شده که از مؤلفین گرامی و مهتممین عزیز آنها اظهار امتنان داریم .
با حرمت گزاری : هیأت مدیرۀ افغان جرمن آنلاین


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 09.10.2016

بتوجه محترم مومندصاحب محمدداودخان
یک ایمیل من که سه روز قبل نشرشده بود وبعداز چند ساعت دراثر نقیصۀ تخنیکی حذف کردیده، به محترم مومندصاحب تعلق داشت که مطلبی را از کتاب خاطرات جواهر لعل نهرو مطرح ساخته بودند- اگزحافظۀ خرابم اشتباه نکرده باشد، نهرو گفته بود که "تاریخ افغانستان جزء تاریخ هندوستان است"ومومندصاحب اززبان استاد خودمرحوم پوهاند فضل ربی پژواک روایت کردند که مدنیت هندوستان راافغانها ساخته، زیرا شیرشاه سوری و سلالۀ او دوفرن درهندوستان حکومت کردند.
من درایمیل قبلی خود از جناب مومند صاحب تشکر کرده بودم که مسایل جالب تاریخی را وقتا فوقتا مطرح میسازندو اضافه کرده بودم که ما افغانها هم میتوانتم ادعا کنیم که : "تاریخ هندوستان جزء تاریخ افغانستان است..." زیرامدنیت هندوستان را سوریان و لودیان افغان تبار ساختند و "لودیانه" هنوزهم نام یک شهر مشهور درهندوستان است .
روایتی هم از زبان مرحوم داکتر انس خان نوشته بودم که دریک مجلس شبانه وغیررسمی که من هم با خانم وخسرم درآنجا بودیم یکیتن از جوانان خانوادۀ اعتمادی که با یک تیم باسنانشناسی هندی کارمیکرد، از مرحوم انس خان پرسید: "وزیرصاحب ، شما چرا به فلان باسناشناس هندی اجاره نمیدهید که در بگرامی، شیوکی و لوگر درحضور نمایندگان موریم گابل حفریات کند؟" مرحوم انس خان چیزهایی ازین قبیل گفت : " آغاجان، در همین شهرها درهرجا که بیل بزنید، یک بُت می برآید. درافغانستان دین اسلام مسلط است و ملاصاحبان نمیخواهنند این بت ها را ببینند، حکومت این حفریات را اجازه نمیدهد..."
ازجانب دیگر مردم هندوستان بعد ازتاسیس پاکستان که مانند خنجری در قلب افغان وهندی خلیده، بمردم افغانستان بیشتر علاقمند شده اند، زیرا درماقبل اسلام، افغانستان اقامتگاه تابستانی هندوها بود وهندوها هنوزهم افغانستان را ازلحاظ عنعنات مذهبی خود، یک خاک مقدس میشمارند. این طرزدید نظرشخص خودم میباشد. با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان

یک سوال : درین کلکین نظریابی ، ما با نام دوهموطن محترم بنام(عبدالله)یکی محترم (عبدالله از کلفورنیا) که همه ایشانرا بحیث (محترم عبدالله نوابی) مقیم شمال کلفورنیا میشناسند- عبدالله دوم از (مانتری) که آنهم درکلفورنیای شمالی است_ ایا این دوعبدالله
شخص یا دو شخص متمایز میباشند، من نمیدانم وخواهشمندم
بمنظور رفع غلط فهمی یک تخلص یا علامت فارقۀ دیگری درنامها اضافه شود- با احتارم - هاشمیان




اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 09.10.2016

کران اومحترم ورور نومیرصاحب
ستاسو د لطف او معلوماتو حخه ممنه اوتشکرکوم. له هغه وخت نه چی ستاسی پلرنی نسب او د ملی شخصیت او خدایی خدمتگار ستا پلارمرحوم مغفئور جنرال صاحب هویت راته شکاره شویده ، زما حرمت او احترام چی پخوا ستاسی علمیت او وطنپالنی ته وه، دوه چند شوی ده. مونز افغانان ستا سی په مجاهد پلار ویارو .
زما په پرونی ایمیل کی یوازی "1254 هجری" لیکل سوی وو، او رما مقصدهم هجری قمری وه؛ نه هجری شمسی.
د "تقویم تطبیقی" معلومات، هغومره چی ستاسی په ایمیل کی وه، هغه می یادداشت کری- زما دروند اجترامات ومنی. سیدخلیل الله هاشمیان - 9 اکتوبر 2016
بخنه غوارم چی پختو حروف نلرم .


اسم: صلاح الدین شولکری   محل سکونت: شهر مزارشریف    تاریخ: 09.10.2016

مومند صاحب محترم
من فکر میکردم شما راستی یک ادم رسیده در مسایل سیاسی مملکت هستید ولی از جواب بی مورد تان که من از شما چی سوال کرده بودم و شما بما تعریف ابوالکلام و خوشخال ختک را نوشته کردید در این چند سال که من مضامین و نظریات را در این ویبسایت میخوانم تصور میکردم که شما راستی یکی از مدافعین سرسخت حل قضیه دا پشتونستان زمونژ هستید و در این باره زیاد معلومات دارید چون شما از یکطرف دوست خان غفارخان میباشید و از طرف یا جانب دیګر وارد در قضیه دا پشتونستان هستید. ولی بعد از انتقاد شما بالای مسله یا موضوع سفربری که از طرف داود اعلان شد شما بطور ریشخندی بالای این اعلان تبصره نمودید در خالایکه شما خود در قضیه دا پشتونسان به اندازه یک جو معلومات ندارید. اګر شما راستی طرفدار حل راستین این مشکل میبودید باید از اصول سردار داود پشتبانی میکردید چرا که در تمام ذعمای ګذاشته هیچ کس به اندازه وی طرفدار دا پشتونستان نبود. ولی وقتیکه خلیل الله هاشمیان بالای موضوع سفربری مقاله نویشت بعد از ان شما به عدم معلومات و بی اندیشی خود اعتراف نمودید
شاغلی مومند وقتیکه شما از یک موضوع مهم و اساسی دا پشتونستان نمی دانید چطور خود را در افغان جرمن سایت خود را اوقی مسله دا پشتونستان وانمود میسازید تا جایکه من در این ود سال نطریات شما را در این سایت میخوانم در نتجه اخیری به این نتیجه شدم یا رسیدم که شما کدام درد شخصی از سردار داود دارید شما یک انسان فاقد معلومات و یک تنګ نظر ادم هستید
بنظرم بهتر است سیاست را رها کنید و یک کار دیکر را شروع و یا کمی مطالعه کنید.
من از شما چی پرسیده بودم و شما چی جواب خارج موضوع دادید
من نمی خواهم بشما زیاد مشاجره کنم خدا شما را هدایت نیکی کند.
اګر کپ من را میشنوید شما باید اول مطالعه کنید اوقی ګیری را یکطرف بمانید شما نه خدای خدمتګار استید نه از مسله دا پشتونستان خبر دارید. و سلام


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.10.2016

از مرکز مطالعات استراتیژیک ومنطقوی به سبب معلومات مفصل و مؤجز شان در مورد نتایج کنفرانس بروکسل اظهار سپاس و شکران می نمایم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.10.2016

بنام خداوند بزرگ و گروä کوچک!

اینکه گروگ کی بود مخفی باقی باید ماند زیرا انسان ها ارزش انرا ندارند که بدانند .

اما از بحث افغان های بزرگ و در حقیقت کوچک در این فورم به این نتیجه رسیداه ام که:

حقیقت به دو قسم است. حقیقت نادانان و دانایان.

اما حقیقت خودش باید یکی باشد و ما انرا تقسیم نموده ایم. تاریخ بشر گویای ان است و در اینده هم این چنین خواهد بود.

اینه آخر به صیقل گشت گم
بسکه رفتم خانه را سیلاب برد


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 08.10.2016

محترم عبدالله خان از مانتری
در نوت شما عنوانی جناب عباسی، کلمه دانشگاه نظرم را جلب کرد.
ما در کشور خود مؤسسه تعلیمنی بنام دانشگاه نداشتیم، چنان به نظر میرسد که جناب شما در ایران تحصیل کرده باشید، و بصورت لا شعوری به عوض اسم معمول ملی و وطنی، پوهنتون کلمه دانشگاه را بکار برده باشید، و یا هم اینکه جناب شما از زمره ذواتی هستید که با اصطلاحات ملی و وطنی خود حساسیت دارید.
هزار خم نکند مست می پرستان را
چنانکه اسم دانشگاه ایران پرستان را
فرد اول از استاد پزواک است


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورني    تاریخ: 08.10.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير محترم معزر مشر، وياړلې ‌‌‌‌‌‌ډاکټرصاحب هاشميان صاحب . سلامونه او نيکي هيلي درته وړاندي کوم. د الله جل جلاله څخه اوږد ژوند د صحت سره درته غواړم . اما بعد :
1- 1254 نيټه د سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه هجري شمسي نيټه نه ده ، بلکه دا هجري قمري نيټه ده ، چي د 1838 ميلادي نيټې سره مطابقت کوي . يعني سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه په 1254 هجري / قمري = 1838 ميلادي کال د کنړ په اسعد اباد کي د سيد صفدر رحمة الله عليه په کاله زيږيدلی دی .
2- که چيري 1254 هجري / شمسي د سيد جمال الدين افغاني رحمة الله عليه د زيږيدو نيټه فرض سي ، چي د امکان څخه بعيد ده ، بيا نو ذکر سوې هجري/شمسي نيټه د 1875 ميلادي نيټې سره مطابقت کوي . چي په هيڅ صورت سره امکان نلري ، او دا نيټه دافغان او انګليس دوهمي جګړې نژدې نيټه ده .
3- هجري شمسي نيټه څرنګه ميلادي نيټې ته اړه وو ؟ هجري شمسي نيټه جمع شپږ سوه يوويشت ، مساوي کيږي په ميلادي نيټه يعني :
621 + 1395 = 2016
4- هجري / قمري نيټه څرنګه و ميلادي نيټې ته اړول کيږي ؟ دې لره هم د رياضي فرمول سته ، ولي نن ورځ انټرنيټ هرڅه اسانه کړي دي . چي اسانه لار يي داده : how to convert islamic calendar to Gregorian calendar فوراً خپله فورمولا تر لاسه کوې او په څو ثانيوکي خپل مطلب حاصلوې ، چي نه کاغذ او نه قلم او نه جمع ، ضرب او تقسيم ته اړتيا سته.
5- د 1838 ميلادي کال د جولای په 24 ايرانيانو هرات محاصره کړ، او د نوموړي کال د سپتمبر په اتمه افغانانو ايرانيانو ته داسي ماته ورکړه ، چي تر اوسه يي هم ماغزه په قرار نه دي.
‌‌‌‌معزز هاشميان صاحب خدای دي وکړي چي بيځايه نه يم ږغيدلۍ . په ‌‌‌‌‌‌ډير ‌‌‌‌‌‌ډير احترام سره


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 08.10.2016

به توجۀ جناب محترم آقای احسان لمر !
بتاریح 6 اکتوبر پیامی بشما فرستادم که نشرشده بود، اما متاقبا حذف گردید. درمدت چند ساعتی که آن پیام درین کلکین نشرشده بود، شاید جناب شما آنرا نخوانده باشید- لهذا تکرار میکنم :
ازمقالات مفید ومستند شما دربارۀ افکار وآثار سیدجمال الدین افغانی تقدیروتشکرکرده بودم و آنراتکرار میکنم. مقالات شما مراتشویق کرد تامنحیث یکتن از بقایای خاندان سیدجمال الدین افغانی روایات و معلوماتیکه تا کنون بدسترس مردم قرارنگرفته، آنرا دریک مقاله منتشرسازم. معلوماتیکه درین مورد ضرورت دارم ودرایمیل قبلی فهرست شده بود، اینک تکرارفهرست میشود تاجناب شما لطفا این معلومات را از طریق این کلکین یا ایمیل من، انتقال دهید :
1) سیدجمال الدین تاریخ تولد خودرا سنته 1254 هجری نوشته ودرمقالۀ شما 1838 میلادی میباشد - آیا مطابقت این دو سنه دقیق است ؟
2) سنه 1255 هجری با کدام سنه میلادی مطابقت دارد ؟
3)فتح هرات توسط امیردوست محمدخان بکدام سال صورت گرفت - سنۀ هجری و میلادی ؟
4) تقویم های تطبیقی یک معلومات بسیار مفید است که من ندارم -این معلومات را چطور وازکجا بدست میتوان آورد ؟
5) فرق زمانی از لحاظ تعداد سال بین سنوات هجری، شمسی و میلادی ازچه قراراست ؟
به انتظار معلومات فوق از جناب شما - با عرض تشکرات - سیدخلیل الله هاشمیان - 8 اکتوبر 2016ذ


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 08.10.2016

محترم هاشم میوندوال بازیچه دست آقای مرستیال !

مااگر از شخصی داود خان پشتیبانی میکنیم فقط از خاطر کار های بزرگی که برای عمران کشور در دوره ده ساله صدارت و 5 سال جمهوریت انجام داده و شب روز برای رفاه مردم خود کار میکرد مورد علاقه ماست .

صدراعظم های دیگر کدام کار موثری انجام ندادند یا استعداد آنرا نداشتندکه مورد علاقه مردم قرار گیرد یا شاید پادشاه برای شان صلاحیت نداده باشد. صرف طرفداران شان از کار های بسبار ساده ، شهکار میسازند و همچنان مینویسند که "شهید میوندوال از قشر پایین جامعه برخواست و متکی بر استعداد خدا دادخویش ، در جامعه و نظامی که صعود به مقامات بزرگ دولتی در مجموع متکی به روابط سردار و سرداری و محمدزی بودن و بارک زی بودن بود، خود را به چنان مقام و منزلت معنوی رساند"و آقای میوندوال همان داود خان ونعیم خان که وی را به مقام وزارت رساند با ضدیت به آنها شد و شاه را چه نبود که نه گفت در باره آب هیرمند که ( برنج دیره دون نبود فروختی .....تا این شاه است واین قصر ها ، حال مردم زار است... ) ، موسی شفیق آب فروش ، همرای استاد پژواک فقط که پدر کشی داشته یاشد .

طوریکه آقای مرستیال علاقه مندی به چوکی وزارت دفاع را داشت و چند روزی به آن کرسی تکیه کرده بود حتمآ آقای میوندوال را تشویق به همکاری به کودتا کرده و آقای میوند وال هم که در دوره صدارت کدام کاری موثر انجام نداده بود مریض و ناتوان بود میخواست ازین فرصت استفاده نماید.
اگر حکومت میخواست وی را نابود کند به طریقه های دیگر به آسانی آنرا عملی کرده میتوانست که ما در تاریخ کشور شاهد آن بودیم. با احترام


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 08.10.2016

اقای جلال از المان! برای آخرین بار سلام، چون دیګر نمیخواهم مزاحم یکدیګر و مزاحم خوانندګان عزیز شویم.
شاید تو یوسف قرضاوی را بیشتر از من می شناسی ولی من بیشتر از تو به وی علاقه و محبت داشتم . ګوش کُن داستان را:
کم و زیاد بیست سال پیش منطقۀ که مجموعۀ مسکونی ما در آن واقع بود دارای پنج شش کانال های محلی و ملی و چهار کانال خارجی بود.این چهار کانال خارجی عبارت بود از سی ان ان، بی بی سی وُرد، دیسکاوری و اِم بی سی.اولاد ها در زمان معین به برنامه های اطفال نګاه میکردند و من و مادرش به دیسکاوری و اِم بی سی.
کانال ام بی سی یک کانال عربی زبان بود که مالک و صاحبش یک شهزادۀ سعودی بنام طلال بن عبدالعزیز میبوده ( البته امروز بیش از پنج شش کانال زیر همین یک نام فعال اند ) ، طلال آخرین فرزند ملک عبدالعزیز آل سعود هست ، مادرش یک ګُرجی تبار که منحیث یک کنیز در خدمت عبدالعزیز قرار داشت و یګانه فرزند مادرش بود، شاید همین ګُرجی بودن مادرش باعث شده که طلال از مناصب رسمی بدور نګهداشته شده ولی فعالیت اقتصادی بسیار بزرګ براه انداخته که امروز یکی از ثروتمندترین شهزادګان سعودی و منطقه میباشد که البته کانال تلویزیونی اش در خدمت اهداف کشور سعودی بود و است.
این کانال مورد علاقۀ ما نیز بود و من اکثراً برنامه های فرهنګی و ورزشی بخصوص موزیک عربی را تماشا میکردم ګرچه قبل از داشتن این کانال نیز کست های از اُم کلثوم و عبدالحلیم حفیظ را ګوش میکردم ولی با ام بی سی بیشتر مجذوب موزیک عربی شدم. در پهلوی این در ماهای رمضان بطور زنده مراسم افطار حرمِ مکی و همچنین مراسم نماز تراویح نیز پخش میګردید که مورد پسند من و زنم بود بخصوص آخرین رکعت وِتر و دعای قنوت آن که اکثراً به امامت عبد الرحمن السدیس انجام میګرفت و بلاخص نماز تراویح شب بیست و هفتم ماه رمضان بسیار هیجان انګیز و دلکش بود و زنم را بیشتر میخکوب کرده بود و همزمان با دعا خواندن السدیس، وی نیز دستهای خویشرا برسمِ دعا بالا ګرفته و با چشمان اشک آلود آمین آمین میګفت.
دو سه سالِ ګذشت که یک کانال دیګر بر کانال های تلویون ما اضافه شد بنام الجزیره.ګفته میشد که کشور قطر نیز با ګسترش حوزۀ منافع خود و همچنین تشدید رقابت خود با کشور سعودی این کانال را براه انداخت که البته در مدت کم از بسیاری جهات بخصوص پوششِ اخبار زنده از نقاط مهم دنیا از کانال ام بی سی سبقت و پیشی ګرفت.بعضی از برنامه های این کانال نیز مورد علاقۀ بنده قرار ګرفت. ګرچه عربی زیاد بلد نبودم و نیستم ولی میکوشیدم که خویشرا به مفاهیم کلمات بفهمانم.این کانال در هفت شبِ هفته، هفت برنامۀ مختلف سیاسی و مذهبی و تاریخی و کلتوری و هنری و غیره داشت که من اکثراً سه تا ازین برنامه ها را مشاهده میکردم یکی برنامۀ مذهبی بنام زندګی و شریعت دیګری بنام نګاه های مخالف و یکی هم برنامۀ تاریخی - سیاسی که مهمان این برنامه خبرنګار شهیر مصری بنام حسنین هیکل بود. بیشتر از همه برنامۀ مذهبی را که شب های یکشنبه اجرا میشد با علاقه مشاهده میکردم، مهمان ثابت این برنامه یک شیخ بود بنام یوسف قرضاوی، ایشان یک شخص بسیار مؤقر و آرام و مؤدب و مسلط بر مسائل مذهبی بود و به سؤالات شنوندګان هم با متانت خاصِ جواب میداد. البته آنزمان زیاد درګیر مسائل سیاسی نبود و شاید اجازۀ صحبت کردن سیاسی هم نداشت ګرچه من از لهجه اش می فهمیدم که ایشان مصری است ولی علتِ اقامتِ همیشګی اش در کشور قطر را نمیدانستم تا اینکه از یک دوستم که درین مسائل وارد بود پرسیدم و ایشان در زمینه توضیح مفصل داد.
خوب، اقای قرضاوی اینجا تشریف داشته باشد من بر میګردم .
آنروزیکه طالب شهر قندهار را به چنګ آورد من سخت ګریستم و زنم همواره تسلی میداد که زیاد احساس نا راحتی نکنم، رګ رګ وجود من فریاد از استیلای یک سیاهی بر سرزمین ابائی ام میداد و همواره با خود و دوستان نزدیکم میګفتم که طالب خود جوش نی بلکه فرستاده شده تا اسلام عزیز را بدنام و کشور عزیزم را بی نام کند، بهر حال بجز تماشای جریان چارۀ دیګری نداشتم.طالب بعداً مؤفق! به تصرف هرات و دیګر مناطق و بالآخره کابل جان و سایر مناطق منجمله بامیان ګردید. این موجودات موذی اعلان نمود که میخواهند مجسمۀ زنده ولی بی روح بامیان را منهدم کند. مردم فرهنګ دوست وطن و جهان متمدن نګران ! این موضوع شدند و شروع نمود به فعالیت و تحرک مبنی بر بازداشتن و اجتناب از ارتکاب این جرم که مثمر واقع نشد البته تا امروز هم هیچ کسی ثبوت کرده نمیتواند که تلاش قدرت های بزرک درین مورد جدی بوده. بهر حال درین راستا آخرین تلاش از طرف اقای یوسف قرضاوی ( که معلوم نیست از کدام مرجع فرستاده شده بود ) صورت ګرفت. قرضاوی با سفر جدی به کابل و قندهار و دیدار با رهبر طالبان ( که من امروز هم منکر وجود خارجی این رهبر میباشم ) و سایر رهبران دیدار نمود به اُمید اینکه طالب از تخریب مجسمه صرف نظر کند ولی این تلاش ها نتیجۀ نداد و قرضاوی به قطر بازګشت.
آنزمان هنوز ظاهراً در مناطقی که امروز آتش برپا است، آرامش حاکم بود بشمول کشور ما که البته حالتِ آنروز کشور ما به آرامش قبل از طوفان تشبیه بود.
بعد از حوادث تاریخ اول اپریل ( اهل ظرافت میدانند) بوجی های باروتیکه در منطقۀ وسیع ما نزدیک جرقه های تصمیمِ ستراتژیک از قبل ګذاشته و تعبیه شده بودند، ناګهان آتش ګرفت.آین زبانه های وحشی و بی رحم آتشین آهسته آهسته از افغانستان و عراق به سایر مناطق سرایت نمود تا نوبت رسید به عملی کردنِ پلان های عمیقتر و مرموز تر. بلآخره روزی رسید که خنجر تحجر و تکفیر و بی رحمی به دست افراد منجمد و خشک با چند تا دالر سعودی ګذاشته شد. جوی خون جاری شد و جاری است. غزۀ عزیز آتش ګرفت و هزاران انسان بیګناه تلف ګردید.اینطرف، طالبیکه حاکمیت را از دست داده بود به کشتن و انتحاری و سنګسار و اختتاف و بمب ګذاری روی آورد، هزاران انسان بیګناه کشته و معیوب و متضرر ګردید. در سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان و مصر و تونس و جاهای دیګر ابرهای سیاهِ نفرت و کینه و کشتن حاکم ګردید، امّا قرضاوی بنا به مصلحت و یا از روی ترس دست به دست مُفتی های وهابی داده و فقط فتوا صادر میکرد که مثلاً زن حق خریدن بادرنګ و خیار ندارد، این چه، از پشتِ جبهه دلار ها و پیام های تشویق آمیز و تحریک آمیز را به قاتلین حرفوی و بمب ګذار های ماهر و انتحاری های مغز شوئنده تزریق کرده و میکند.در میدان فرهنګی نیز مُلاهای وهابی و مغرور و متکبر سعودی به زور دالرهای باد آوردۀ نفتی خود میخواهند مقام و منزلت رفیعِ الازهر شریف را خدشه دار و سبک و بجای آن مراکز ګمراه کنندۀ فکری خویشرا جایګزین کنند ولی اقای قرضاوی که یک وقت خودش از ورزیده ترین اساتید این مرکز علمی - مذهبی یعنی الازهر بود در برابر اقدامات ناجوانمردانۀ سعودی ها سکوت مطلق پیشه نموده و فقط چسپیده به مسائل بسیار غیر مهم و پیش پا افتاده، شاید علت سکوت قرضاوی در برابر مظلومیت الازهر، دشمنی با جنرال السیسی باشد ولی اینرا باید بداند که الازهر نه مال السیسی است و نه حتی از مصری ها بلکه این میراث هزار سالۀ مشترک تمام منطقه میباشد.
اقای جلال!
یک شخص و یک جریان فکری و حزبی تا زمانِ مورد اعتنا و اعتبار پیروان آن قابل قبول است که آن شخص یا مکتب از خطِ تعیین شده انحراف نکند که در غیر آن پیروان و خوشبین ها و اعضای آن جریان حق اعتراض و انتقاد و حتی جدائی را برای خود محفوظ نګهداشته میتواند. حال من و امثال من که فقط بخاطر پیوند عقیدتی به السدیس و قرضاوی و سایر ملاهای وهابی احترام میګذاشتیم ازین ببعد هیچ تعهد به ادامۀ این حرمت به هیچ کسٍ نه سپرده ایم نه اینکه هیچ حرمتِ به آنها نباید قائل شد بلکه با آنها باید منحیث تأمین کنندۀ فکری و مالی تروریزم بخصوص تروریزم داعشی و تکفیری و سلفی و طالبی، مبارزۀ فکری نمود، آنها ( مُلا های وهابی )دشمنان بشریت و فطرت انسانی و ایادی تلبیس اند.
غیرت و شهامت را باید از مارکسیستهای اروپائی یاد ګرفت. زمانیکه مارکسیست های مسکو پسندِ اروپا در ماها و سالهای اول تجاوز شوروی، ظلم و جنایت اردوی سُرخ را دید و شنید، بیش از نیمی ازین مارکسیستها از ارمان! مارکسیستی بخصوص مارکسیزم مسکوی دست کشید. و نیمی دیګر آهسته آهسته در بطنِ حوادثِ تازه حل ګردید که البته امروز فقط حنجرۀ مارکسیستهای زرد یک کمی داغ است آنهم در بیرون از ګهوارۀ اصلی و بومی آن.
جلال خان!
اینکه میګی اصطلاح وهابیت ساخته و پرداختۀ رافضی ها است، بیانګر این اینست که یا معلومات عمومی ات کم است یا اینکه خودت نمیخواهی بفهمی.
در شهر ما یک مُلا زندګی میکرد، متمدن ترین و روشنفکر ترین و مردمی ترین روحانی شهر ما بود. یګانه روحانی بود که موتر شخصی داشت و خودش رانندګی میکرد و یګانه روحانی بود که دو تا پسرش تا صنف دوازدهم درس خواند. یک شخص بسیار فصیح اللهجه و بلیغ اللهجه بود، بسیار زیبا و مردمی صحبت میکرد. از خود مسجد جامع بزرګ داشت که جمعه ها و ایام رمضان به وعظ می پرداخت. چهل سال پیش در خطبه های نماز ضمن دعا با صدای رسا میګفت که خدایا دست پلید کمونستها و وهابیها و سایر بد خواهان را از این سرزمین پاک کوتاه بدار.البته صدا هایش در یوتیوب موجود است اګر خواسته باشید میتوانی بیابی، فقط کلیک کُن عبدالرب فیاض.
جالب است بدانی برادر این روحانی یکی از خلقی ترین و مقتدر ترین خلقی های ولایت ما بود ( البته بعد از والی) این خلقی نیز همچو برادرش از فصاحت و بلاغت لسانی قوی برخوردار بود، برادر دیګرش نیز یکی از تئوریسن های حزب بود که البته با انتقاد تُندیکه بخاطر حضور امین در حزب داشت، در روز های اول انقلاب توسط امین در زندان کشته شد.
این روحانی عزیز در یکی از خطبه های آتشین، دشمنی عمیق خویشرا با تسلط حزب و انقلاب! اعلان نمود که البته بعد از چند ساعت ګرفتار و تا امروز از سرنوشتش هیچ کسی هیچګونه اطلاع ندارد.
وقت خود و تو را دیګر نه میګیرم. من شمارۀ تلفون خود را نزد افغان جرمن میګذارم میتوانی از آنجا از طریق ایمیل دریافت کنی. جور باشی.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 07.10.2016

مشل تخنیکی بود یا سبوتاز ؟؟؟
درتاریخ افغان -جرمن آنلاین این بار اول است که یکتداد مقالات ونظریات خذف میشوند ، بعقیدۀ من کدام سبوتاژی در بین بوده باشد -من دیروز سه پیام فرستادم، دوتا که نشرشدهداز نشر از بین رفته - یکی بعنوان محترم آقای داودملکیار ، نشر نا شده از بین رفته است، من بمسایل تخنیکی نمی فهمم، اما این موضوع باید بطور جدی تحقیق شود. دوباره نوشتن پیامها ازلحاظ قدرت حافظه نا ممکن است.
تقاضای من اینست که همان مشکل تخنیکی طوری رفع شوید که نوشته های حذف شده دوباره آنلاین گردد -هرمقاله و هر پیام یک امانت است که به پورتال سپرده میشود واین امانت باید محفوظ باشد - با رض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 7 اکتوبر 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.10.2016

باز هم سخنی چند پیرامون شخصیت شهید میوندوال.
شبحی در لفافه نام مستعار، که درین صنعت بدعت مذموم، مقام استادی دارد، بدون درک و فهم انگیزه این جانب در تجلیل یک عالم با عمل و یک متفکر ملی ما، یعنی شهید راه حقیقت و منهاج مبارزه حق بر باطل، مرحوم میوندوال به نهج مخالفان، آنانیکه از قشر پایین جامعه و نه بر منوال انانیکه از اغوش بطن اریستوکراسی، رهبرران مادر زاد خلق شده اند، سخت ناراض و مظطرب گردیده چنین نگاشته است:
« ..درین دو سال آقای مومند در باره کار بزرگ دیگر میوندوال چندین بار درین دریچه به نشر رسانیدند که در باره رد ملاقات میوندوال با صدراعظم اتحاد شوروی پودگورنی بوده است که سخت توجه اقای مومند را بخود جلب کرده و ان را افتخار بزرگ میداند، امیدوار هستیم که کدام کار موثر شان در آینده نزدیک هویدا گرددکه ما هم بر، ایشان افتخار کنیم.»
نخست نویسنده سطور فوق که گویا در شعاع تحجر فکری افتخار را در مورد شخصیت های جامعه ما منحصر به موالید ماشینی، مراحم آغوش ارستو کراسی میداند، نه سنجیده است که بزرگداشت من از شخصیت میوندوال روی یک ارزش کاملا معنوی استوار بوده نه روابط و تعلقات ذاتی و انفسی.
میوندوال برخلاف سروران مادر زاد جامعه ما که عروج ماشینی شان به اهرام قدرت زاده روابط و علایق و منافع مشترک فامیلی شان بود، با استعداد کم نظیر علم و دانش و معرفت و نبوغ جبلی خود و با درک سالم طبقات حاکمه کشور مانند ستاره تابناکی که از ورای ابر های پریشان و فضای مغبر، متلا لوء گردد در افق سیایت کشور درخشیدن گرفت و نور معرفت دانش و فضیلت و عرفان وی در آسمان وطن مایه رشک سروران تنگ نظر و خود پرستان مادر زاد گردید.
اای رفیق سطحی نگر! مگر همچو فضیلت یک فرزند فرزانه کشورت چرا در شعور مسحور سرور پرستی تو بی ارزش و بی مقدار است؟
چند سال قبل فوتوی عزیز کرزی کاکای حامد کرزی، بدستم رسید که اعتماد نامه خود را بحیث سفیر افغانستان به پوتین رهبر روسیه نه شوروی سابق، پیش میکرد، درین فوتو سفیر بی مقدار و فاقد هر نوع وقار فردی، با زبونی یک کرکتر غلام، چنان سر خود را به مقابل پوتین خم میکند که گویا میخواهد، دستان کثیف پوتین را ببوسد، من در زیر ان فوتو به قلم خود نوشتم:
یعنی این خوی غلامی ز سگان خوار تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
ابراز غرور فردی و ملی میوندوال، و گرفتن انتقام از کوچک نظری صدراعظم قدرت بزرگ جهانی اتحاد شوروی ، با رد نمودن خواهش ملاقات با پودگورنی و رویه مماثل، افتخاری است که تنها عناصر بی خبر و بی احساس و فاقد شعور ملی نسبت ّبه آن بی تفاوت و لا شریک مانده میتوانند و بس.
میوندوال برخلاف سروران و نیک بختان مادر زاد، که عمری را مانند کرم عنکبوت در لفاف ابریشم و حریر غنوده بودند، از دامان مردم خود برخواست ودر اغوش مردم خود پرورش یافت و در خدمت مردم قرار داشت ،میوندوال برخلاف یک عده هم قطاران خود که در مقام های رفیع، فارغ از محنت و محرومیت مردم در تعیش و تلذذ، امرار حیات نمودند، با عزت و پرهیز گاری و تقوای یک مسلمان راستین بسر برد که نمیتوان از ان چشم پوشید، میوندوال در دوره کار خود پروگرام « خلکو ته ورځم » را سر لوحه کار خود قرار داد.
میوندوال به حیث فرزند مردم خود و به حیث یک مفکر عالی مقام ملی، محصول دانش و تجارب و آنچه از مردم و جامعه خود اموخته بود با در نظرداشت مقتضیات عصر و زمان به عنوان تعمیل رسالت یک داهی و رهبر عالی مقام با علم و دانش، اصول پنجگانه دیمکراسی مترقی را که ضامن تعالی و سعادت مردم زحمت کش و محروم کشور ما بود به جامعه خود پیشکش نمود، این اصول که تا آن زمان در نوع خود بی نظیر بود ، ماهیتا جواب گوی تمام نیاز مندی های جامعه و کشور ما بود که با تطبیق ان، یک فردای فروزان و مشعشع و یک حیات مرفه و پر افتخار مبتنی بر اصول برادری و برابری و مساوات وآزادی وهمدلی ووحدت همگانی متصور و موجه ملاحظه میگردید.
این آمال بزرگ ملی و این ارزوهای طلایی تمام اقشار و طبقات مردم افغانستان ، با دست های مریی و نا مریی داخلی و بین المللی با خاک یکسان گردید و شهادت وحشیانه میوندوال، ثابت میسازد که او قربانی عشق به سر بلندی برای وطن و مردم خود گردید.
افتخار به شخصیت و تفکر میوندوال، افتخار به علم و دانش، افتخار به فضیلت و عرفان، افتخار به تفکر ملی و ملیت گرایی، افتخار به وطن دوستی و ملت پروری، افتخار به عزت و آبرو وقار ملی، افتخار به علو نفس و غرور ملی، ا فتخار به اراده و طبیعت آزاد منش ملت افغان و افتخار به عدالت و کرامت انسانی است.
خوشحال بابای کبیر در مورد زعیم واقعی یک جامعه چنین میفرماید:
چی دستار تړی هزار دی
د دستار سړی په شار دی
روح و روانت شاد ای میوندوال بزرگ.
با عرض حرمت


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 07.10.2016

همکاران عزیز ، بنابر یک مشکل تخنیکی، یک تعداد مقالات ونظریات از میان رفته اند، لطفاً دوباره بفرستید تا آنلاین گردد.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 07.10.2016

آقای قیس کبیر ! عرض احترام و ادب دارم. و احترامانه به عرض می رسانم که یک تعداد زیاد مقالات مهم بعد از 3 اکتوبر و همچنان نظریات مهم از دریچه نظر خواهی حذف شده اند ، شاید کدام مشکل تخنیکی رونما شده باشد. موضوع به بررسی شما نیاز دارد.


اسم: عبدالله   محل سکونت: مانتری    تاریخ: 07.10.2016

جناب محترم آقای عباسی امید وارم که صحت عالیجناب خوب باشد و تشوشات روحی و جسمانی شما رفع شده باشد. مکثی بر نوشتۀ محترم آقای احسان لمر را که اثر تراوشهای فکری شما بود خواندم، شاید آقای لمر نظر شانرا بنویسند. بنده محض در قسمت اخیر نوشته تان متذکر میشوم که درتحلیل مسائل تاریخی و نظر تان بر آثاراز نویسنده گان علمانه باشد نه اینکه از روی تعصب و غرض. ریفرنس قصۀ جوانیکه که در سطح بسیار پایان دانش قرار داشت در باره یک مورخ شهیر افغانستان نظری داده که شاید استاد او هم که فارغ دانشگاۀ تاریخ بوده باشد ازنظر دادن به تاریخ غبارعاجز بود، شما چطور توانستین همچو یک نظررا غیر منطقی و بیمفهوم را شامل نوشته تان بسازید؟ این تذکر و نظر جوانک لتمۀ یست در استدلال وبیان شما دانشمند محترم ....نه پایان آوردن ارزش تاریخ غبار.... بجز از مورخین هم عصرش که میتوانند مکثی نمایند نه شما و جوانکی که شما گفتار او را ریفرنس داده اید صائب است.
"جوانی متعلم صنف دوازدهم مکتب نادریه که در زمان جمهوریت محمد داوود خان شامل حزب دموکراتیک خلق شده بود، روزی گفت سازمان به من دستور داده که تأریخ غبار را بخوانم، پس اینهم نظری است. آیا مرحوم غباردر اوائل از بنیان گزاران و مؤسسین حزب د. خ. ا. نبود و بعداً اختلافاتی در بین ظهور کرد.اگر بر معلومات تان تجدید نظر کنید، غبار مدت ها قبل از محمودی از زندان آزاد شد."


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.10.2016

باز هم با عرض سلام و ادب.
اقایان سید وحید اغا و عین الدین راستګو.
راست بګویم، من اګر بدانم که یک خر به خطاب خر ناراحت و آزرده خاطر مشود از خر خواندنِ خر پرهیز خواهم نمود چه برسد به اینکه یک هموطن عزیزم را خر خطاب کنم.
بګذریم از اینکه اقای سید وحید اغا و اقای عین الدین دو برادر دوقلو هستند که یکش متولد کابل و دیګرش متولد امریکا میباشد و ازین هم بګذریم که سواد و ادبیات به کار بردۀ شان نیز دوقلو میباشد.عرض کنم که کلمۀ " مرکب " دو مفهوم دارد.
اول: اسم مفعول است، ریشه اش رکاب میباشد یعنی سوار شدن، این وسیلۀ رکاب یا سوار شدن میتواند اسب باشد، شتر باشد، بایسکل باشد، موتر باشد، یا مثلاً غیبت نباشد " خر " باشد.
اینکه میګویند جهل مرکب یعنی از مرکبِ خود ( حرف زدۀ خود یا فکر و عقیدۀ خود ) پائین نه شدن.
دووم: ترکیب، یعنی یکجا شدن چند عنصر باهم ( چه مؤقت چه دائمی )، اسم صفتش میشود مرکب. اینکه میګویند جهل مرکب یعنی تجاهل عارف. یعنی ترکیب دانستن و ندانستن بطور آګاهانه.
اګر حرف های بنده درست باشند پس لطفاً بګوئید که پای بیچاره " خر " چرا ناحق به میدان کشیده شد؟
عرض دیګرم اینکه دوستان عزیز لطفاً در بحث های جدی از نام مستعار استفاده نکنند، مګر از یکدیګر ترس و واهمه داریم که از نام مستعار کار میګیریم.من خودم سه چهار دفعه از نام مستعار کار ګرفته ام ولی یخنِ کسی را پاره نکرده ام بلکه به یک موضوع عمومی یا اخلاقی پرداخته ام.
یکی از این دوقلوها ( سید وحید اغا )می فرماید که من تنګ نظر هستم و شاید یکی از وارثان کمونست ها یا اخوانی های سابق هستم و می فرماید که میوند وال فرشته نبود که حس کودتاه و اتباط خارجی در وی وجود نداشت.
در جواب ایشان باید عرض کنم که بلی من اخوانی نبودم ولی امروز اخوانی هستم اخوانی ایکه خواهان و آرزومند برچیدنِ لکۀ ننګِ ظلم و استعمار از دامن پاک بشریت میباشد.
همچنین عرض شود که از نګاه منطق صوری هر کسی که نظر دیګران را نه می پسندد، تنګ نظر محسوب میشود، در مورد فرشته خواندن میوندوال باید عرض کنم:
شما در طول حیات پر برکت تان چند تا آدم های سیاسی و بزرګ دیده اید یا شناخته اید که فرشته باشد و یا فاقد حس کودتاه و عاری از داشتن ارتباطات خارجی باشد.
اُمید وارم در مواجه با بچۀ نود و نه ساله احساس پیروزی نکرده باشید.تشکر


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.10.2016

خدمت محترمان عین الدین راستگو و سید وحید آغا، عرض کنم که من با پرسش های شما ازین أقا که بنام غلام حضرت داخل این پورتال میشود، کاملاً موافق هستم. این آقا را من یک شخص مخرب، کلانکار و نهایت از خود راضی، با نظر چپ و راست رقم می بینم، بلی صاحب، نه در سلام دادن خود و نه در ابراز ادب خویش صادق نبوده، با سوء استفاده از مهربانی مدیریت محترم این پورتال نهایت مشهور و پُر بیننده کار خود را میکند. حالا گ‏م میشود، و به سوالات شمایان جواب نمیدهد، باز چند وقت بعد پیدا میشود و یا از سایت آقای نوری چیزی مینویسد. به نظر من هم عجیب با جرات آدم ! که یک منقد مرحوم میوندوال را آسان کله خر خطاب میکند!! من به مدیریت محترم این نشریه وزین صرف پیشنهاد مینمایم که همچو نوشته ها را مجال نشر ندهد.

په درنشت سره


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.10.2016

دوره مدعیان « دیمکراسی و اقعی و معقول » را نباید با دوره استبداد دوره نادر خان ناجی کشور از یوغ بربر های سقوی، صدراعظم آهنین هاشم خان که به گفته شاغلی بارز مانند بولدوزری راه حکومت داری را به دیمکراسی نیم بند دوره شاه محمود خان غازی و صدارت سردار صاحب داؤد خان و دهه دیمکراسی، هموار ساخت وهم چنان به دوره وحشت و بربریت رژیم مزدوران کرملن و جهادی و طالبی مقایسه نمود.
جنایت کشتار شخصیت های ملی در سایه و شعاع عدالت و انصاف و رستاخیز « دیمکراسی واقعی و معقول »، متصل دوره دهه دیمکراسی و با در نظرداشت شرایط زمانی و شعار آیین « دیمکراسی واقعی و معقول »از نظر کیفیت، به مراتب زشت تر و کثیف تر از کشتار های پادشاه آهنین و مستبد محمد نادر خان و صدراعظم آهنین و مستبد سردار صاحب هاشم خان در ارگ و صدارت است.
اصلا در پرنسیپ، استقرار حکومات مزدوران کرملین و رژیم های مخلوق تهران و اسلام آباد، ننگ تاریخ کشور است چه رسد به کشتار های چنگیزی شان.
مقایسه جنایات چنگیزی آن رژیم ها متکی برشیوه های ستالینی و سر بریدیدن های اخوانی، با، دوره « شعار و آیین دیمکراسی و اقعی و معقول» در حقیقت مقایسه سردار صاحب داؤد خان با ببرک کارمل، حفیظ اله امین، سیاف، گلبدین حکمتیار، عبد العلی مزاری، احمد شاه مسعود، ملا خالص ذولقرنین و دیگران است.
که البته سردار صاحب داؤد به تناسب ایشان حیثیت فرشته را داشت.


اسم: سید وحید آغا   محل سکونت: کابل    تاریخ: 03.10.2016

آقای غلام حضرت،
میگویند کاسه ای چینی که صدا میکند خود صفت خویش ادا میکند. شما با حمله به مخالفان نظر خود و آن ها را جاهل و خر خواندن نشان میدهید که شما خود تنگ نظر هستید و شاید از وارثان کمونیست ها یا اخوانی های سابق هستید. تنگ نظرانی که همه چیز برای شان سیاه و سفید است و در منطق آن ها یا عضو حزب هستی یا دشمن انقلاب - یا عضو حزب هستی یا کافر.آیا میوندوال چنان فرشته پاک بود که هیچ امکان کودتا و ارتباطات خارجی در وی وجود نداشت ؟


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 03.10.2016

هموطن عزیز وگرامی محترم کوچی مسایر، بخش اول مقاله پرمحتوی تانرا «تحت عنوان حامد کرزی در پی چیست؟» مطالعه نمودم آنچه تحریر نموده ائید، کاملاً دقیق و مستند است، همین چند دقیقه قبل بعد از پخش خبر سقوط شهر کندز بدست شورشیان ،یکی از شخصیتهای اهل دانش و فرهنگ- مطلب ذیل را درصفحه فیس بوک اش آنلاین ساخته بود.

«درجواب سوال که چرا بار دوم قندز بدست طالب ها می افتد ، ګفته میشود که علت اصلی نداشتن " انګیزه " عسا کروپولیس ملی است . وقتی ریس جمهورکرزی که ۱۴سال درین کشورحکومت کرد اعتراف کند که طالبان هم افغان استند و حق دارند که هر نقطه وطن را که خواسته باشند اشغال کڼند ، و ریس جمهور فعلی غنی استاد وشریک کرزی خاموشی اختیار کند، و مجاهدین بزرګوارما مثل عبدالله جان و عطا نور میلونر مشغول پلو خوری و لباس پوشی باشند، و هیچ احتجاج نکنند، حما قت مطلق است اگر از جوانان اردوی ملی و پولیس داشتن انگیزه را تمنا داشته باشیم.»

بدون هر گونه شک وتردید کرزی طی چهارده سال زمامداری اش خلاف منافع ملی مردم افغانسان چپ وراست حرف وقلم زد وحالا هم میخواهد باحرفهایش، استخبارت منطقه را خوش و افغانستان را کن لم یکن نیست و نابود کند. منتظر بخش دوم مقاله زیبای تان هستم. سر فراز باشید.


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.10.2016

محترم غلام حضرت،
اگر ادعای سلام و ادب شما صادقانه است ، کجای این کارشما که مخالفین نظریه خود را متهم به جاهل بودن و مرکب یعنی خر میکنید سلامت خواهانه و با ادبانه است؟


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.10.2016

با عرض سلام و ادب.
به عقیدۀ بنده هم نظر براردر عزیز ما جناب اقای م.د مومند در مورد شهید میوندوال درست و وطن دوستانه است و هم نظر استاد محترم سید ع.کاظم صاحب درست و منطقی است.قرار ګرفتن در مرکز قدرتِ سیاسی یک بازی است. در پشتو یک ضرب مثل داریم:
" په بازیو کی بنګړی ماتیږی " یعنی اینکه در بازی کردن دستبند های طلائی یا شیشه ای می شکنند . البته معلوم نیست که این ضرب مثل اختصاص دارد به اینکه بازی بین دو یا چند تا زن صورت ګرفته یا بین زن و مرد ( احتمالاً زن و شوهر یا عاشق و معشوق پنهانی ).
بهر حال مرحوم میوندوال به شمول چند تا اشخاص معدود مثل موسی شفیق و دیګران، الماسِ بودند در بازار جواهر فروشی های تاریخ و جامعۀ آنروز ما که ما متأسفانه قدر شانرا نه فهمیدیم و ګُم شان کردیم.این هم جای شکران است که همۀ اشخاص وطندوست ( وابسته به هر جریان فکری و معقول و قابل پذیرشِ که هستند ) به حقانیتِ روحیۀ مردم دوستانه و وطن دوستانه و ضد مارکسیزم بودنِ میوندوال معترف هستند. هر آن کسی که میوندوال را به اتهام واهی شرکت در کودتاه، شخصیت بی آلایش ایشان را انکار و یا آنرا نفی و می کوبند، جاهلِ مرکب بیش نیست.
امّا یک تحلیلِ ظاهراً کودکانه که البته هیچ ربطِ به مطلب فوق ندارد بلکه یک نظر مستقلانه میباشد که البته تجزیۀ این تحلیل کار بنده نیست:
"""""" در بعضی از مقاطع تاریخی، کشتن انسانها ظلم و تعدی و خیانت پنداشته و حتی شمرده میشود، ولی باید در پهلوی این ذهنیت این نکته را هم تثبیت نمود که در بعضی مقاطع تاریخی، نه کشتن و از بین نه بردن انسانهای مرموز و مزدور نیز یک خیانت و جفا شمرده خواهد شد. """"""""


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.10.2016

محترم برادر احمد نعیم مقیم امریکا!
شما در همین دریچه ۲ اکتوبر نوشته اید: «درسیکه شاه برای ملت افغان داد!!!»
بلی، دیگر این راز در پرتو و استناد اسناد و حقائق تاریخي مثل آفتاب روشن شده است، که حبیب الله دزد بچه سقاو و نادرخان مکار و پسر مکار اش محمد ظاهر دو روی یک سکه، هردو طرف گماشته های انگلیس بوده اند که علیه بربادی رژیم پر افتخار امانی توظیف شده بودندمگر توضیحات مرحوم غبار از فصل حصول استقلال امانی و دوام آن در جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ»، خط مبارزه مرحوم حبیبی، اینها قصه های ملا نصرالدین است!!
به این توصیح مختصر شما در باره شاه آخر آقایان ولی احمد نوری، احسان الله مایار، عارف عباسی، ملالی موسی نظام و سایر ظاهر شاه پرستان کدام جواب مقنع دارند...؟!.

په درنشت سره


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.10.2016

اگر هر قتل سیاسی را "لکۀ ننگ" در تاریخ کشور حساب کنیم، تعداد همچو لکه ها از حد بیرون میروند و هیچ دوره از آن مستثنی نمیگردد. اگر دور نرویم و فقط بتاریخ معاصر کشور آنهم در طول قرن 20 نظر اندازیم، در هر دوره شاهد قتل های سیاسی به اشکال و انواع مختلف بوده ایم. اگر دوره سقوی را دوره جهالت بنامیم که زندگی انسان در آن ارزشی نداشت، اما در دوره بعدی آن صدها انسان فرهیخته، دانشمند، وطندوست و با ایمان بدون دلیل و موجب محض با یک سوء ظن گویا که ضد رژیم تشخیص شده بودند، حتی در صحن ارگ شاهی و به امر شفاهی بطور فجیع به قتل رسیده اند و هزار های دیگر برای بیش از ده سال به حبس های شاقه بدون محاکمه در زندانهای مخوف و غیر انسانی زجر و شکنجه شده و تعدادی هم در زندان جان باخته اند. این حوادث را باید لکه ننگ در تاریخ کشور محسوب کرد که شرح آن در ده ها کتاب و اثر مستند ذکر گردیده و نمیتوان از آن کتمان کرد.
خوشبختانه این وضع با صدارت شاه محمود خان به بعد بطور نسبی تقلیل یافت و از شدت آن کاسته شد و بالترتیب در سالهای دهه دموکراسی به حداقل رسید و نیز در زمان جمهوری محمد داؤد خان به جز تعداد انگشت شمار و آنهم به دلائلی برطبق فیصله محکمه دیگر کسی بدون موجب محکوم بمرگ نشد که البته از بین چند نفر یکی هم شخصیت دانشمند و فاضل کشور شهید میوندوال بود که ناخواسته در دام تذویر چند کودتا چی افتاد و به آن بهانه توسط چند پرچمی بطور مرموز به شهادت رسید. روح او و چند شخصیت مثل او را خدای بزرگ شاد و جای شانرا در بهشت برین داشته باشد.
اما داستان کشتارهای چنگیز گونه از کودتای ثور به بعد آغاز شد و ادامه آن به شدت طی سالهای متمادی تا ختم رژیم خلقی ـ پرچمی و نیز به همان شکل تا سقوط طالبان ادامه یافت که لکه ننگ در تاریخ کشور محسوب میشود. اگر همچو قضایا را از نظر کثرت تعداد و شدت عمل مجریان امور از یکطرف و تناسب جرم و جزا از طرف دیگر در هر دوره مقایسه کنیم ، در آنصورت از دوره سقوی تا ختم صدارت محمد هاشم خان و نیز از شروع کودتای ثور تا ختم دوره طالبان هریک بذات خود دورهای استبداد خونین بشمار میروند. اما در دوره های وسط این شدت بطور نسبی رو به تقلیل بود و قابل مقایسه با آن دو دوره به هیج وجهه نمیباشند. بائید هریک دوره های فوق الذکر را از نظر تعداد و نحوه قتل ها، و نیز شدت شکنجه زندانی ها و شرایط آنرا با تعدا زندانی ها در هر دوره ،همچنان تبعید و تاراج مردم را باهم مقایسه کنیم، آنوقت خود معترف خواهیم شد که اطلاق کلمه "ننگ تاریخ"به کدام دوره ها بیشتر صدق میکند.


اسم: محمد داود ملكيار   محل سکونت: كليفرنيا    تاریخ: 03.10.2016

جناب محترم مومند صاحب!
خداوند شما و شخصيت هاي واقع بين مثل شما را كه در جامعهء افغاني به كمبود آن دچار استيم، در حفظ و امان خود داشته باشد.
قدر داني شما از شخصيت هاي ملي و برازندهء كشور ما، معرف شخصيت شريف، حق بين و با بصيرت خود شماست.
واقعا" شخصيت هاي مانند شهيد ميوندوال كه در سطح ملي و بين المللي، داراي وجاهت، وقار و اعتبار بودند و با شناخت عميق از جامعهء ما، مي توانستند در حالات بحراني، كشتي شكستهء ملت را به ساحل نجات برسانند، دريغا و حسرتا كه بدست اشخاص نادان، و بيگانه پرست، از بين برده شدند، و ملت مظلوم افغانستان هنوز هم تاوان آن ماجراجويي هاي جاه طلبانه را كه به پشتيباني جهان خواران حريص در كشور ما عملي گرديد، همه روزه با جان خود مي پردازند.
افسوس و صد افسوس.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.10.2016

اظهار معذرت
من اشتباها در مطالب مربوط به شهید میوندوال، خاطره خود را به زمان صدارت داود خان وانمود کرده بودم، که یک اشتباه قلمی است،
آن خاطره مصادف به دوره دهه دیکراسی بود
تشکر


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.10.2016

شهادت میوندوال یک لکه ننگین در تاریخ سیاسی کشور.
اکنون چهل و سه سال از شهادت مرحوم میوندال، فرز ند فرزانه مردم افغانستان وشمع فروزان علم و ادب و معرفت کشور ما میگذرد.
من در زمان صدارت محمد داؤد خان برای دیدن کاکای مرحوم خود که در حضرت امام زندگانی داشت رفته بودم، روزی در یکی از سرک های بازار، کنار دکاکین در حال قدم زدن بودم که دفعتا صدای گیرا و ملکوتی یی از امواج رادیو افغانستان مرا میخکوب کردو تا زمانیکه این صدای فرحت بخش و دل انگیز که با عواطفم مانند آهنگ سحر انگیز ارغنون بازی میکرد به پایان نرسیداز کنار آن دوکان درو نشدم.
آن روز، میلاد با سعادت حضرت سرور کاینات و فخر موجودات بود، و آن صدای آسمانی که در مورد عظمت و بزرگی شخصیت فرستاده ای خداوند، با فصاحت و بلاغت بی نظیر صحبت میکرد، صدای شهید میوندوال وزیر مطبوعات وقت بود.
من در طول زندگانی خود خطابه های دانشمندان جید و متبحر اسلامی، منجمله علامه سید اسمعیل بلخی را، به مناسبت احتفال فرخنده میلاد النبی شنیده ام، ولی ان تأثیر، عمق و ژرف و جاذبه و کشش محیرالعقول، صحبت حنجره طلایی میوندوال را، در هیچکدام شان نیافتم، فکر نه نکنم حتا به سویه جهانی به استثنا مرحوم داکتر عبدالرحیم احمد سوکارنو رهبر و سمبول استقلال اندونیزیا و دشمن بزرگ استعمار، شخص دومی را سراغ کرد کرد که از قوت و صلابت سخنوری مرحوم میوندوال بهره مند باشد.
فیلسوف معاصر مرحوم علامه سلجوقی ضمن معرفی میوندوال به سردار صاحب محمد نعیم خان به حق گفته بود: که میوندوال یک سید جمال الدین ثانی است.
کشورمادر دوره شاهی و تحت زعامت محمد ظاهر شاه، شخصیت های دانشمند و قابل افتخاری را به جامعه تقدیم کرد مانند استاد پژواک، داکتر یوسف خان، داکتر طبیبی،داکتر صمد حامد، شهید موسی شفیق وغیره که شخصیت های شان قابل فراموشی نیست، ولی در شخصیت میوندوال به حیث یک مفکر ژرف نگر و مبتکر ملی وجاهتی زعیمی را میبینیم که در وجود دیگران سراغ نمیشد، به تحقیق که شهید میوندوال بعد از علامه محمود طرزی، بزرگترین مفکر پاک دامن و ژرف نگر کشورما بود.
درین قسمت برای درک بهتر شخصیت، غرور ملی و شهامت بی نظیر سیاسی مرحوم میوندوال، لازم میدانم یک خاطره حیات سیاسی شان را بازگو نمایم.
حکومت اتحاد شوروی وقت برای رفع تیره گی روابط سیاسی میان هند و پاکستان، کانفرانسی در تاشکند به شمول مارشال ایوب خان رهبر نظامی پاکستان و مرحوم لعل بهادر شاستری صدر اعظم هنوستان ترتیب داد، در جریان کانفرانس، صدراعظم هندوستان سکته کرد و میتش را به هند انتقال دادند.
در مراسم تدفین شاستری زعمای یک تعداد کشور های جهان حضور به هم رسانیدند، مرحوم میوندال که در دهه دیمکراسی صدر اعظم کشور ما بود، درین مراسم شرکت نمود.
طبق معمول، شخصیت های سیاسی کشور های مختلف، با استفاده از فرصت، با یکدیگر ملاقات مینمایند، مرحوم میوندوال قبل از برگذاری مراسم از پودگورنی رهبر شوروی خواهش ملاقات نمود، رهبر احمق و مغرور شوروی در جواب گفت :اگر وقت داشتم با تو ملاقات خواهم نمود.
در جریان سخن رانی ها رهبران حاضر در مراسم هرکدام به نوبه خود کاغذی را از جیب خود میکشید و طوطی وار چیزی میگفت، ولی وقتی که نوبت به شهید میوندوال رسید، موصوف بدون کدام نوت و کاغذ به زبان انگلیسی با چنان قدرت و مهارت سخن گفت که تمام رهبران سیاسی حاضر در مراسم را مات و مبهوت ساخت.
رهبر اتحاد شوروی که مسحور لیاقت و فضیلت بی همتای میوند وال در ان مجلس شده بود فورا تقاضای ملاقات با میوندوال را نمود ولی مرحوم میوندوال با غرور سر شار از افغانیت و غنای علم و دانش خود به رهبر شوروی جواب مماثل داده گفت :« اگر وقت داشتم با تو ملاقات خواهم نمود .»
این افتخاری است که مردم و تاریخ سیاسی افغانستان فراموش نخواهد کرد، افتخار به وجود همچو فرزند برومند و آزاده کشور.


اسم: محمود   محل سکونت: کابل    تاریخ: 02.10.2016

هم وطن گرامی پیکار پامیر!

امید است، همیشه صحتمند باشید. هرگاه ممکن باشد، لطفاً منبع نشراتی مطلب ترجمه شده را، در همین دریچه بنویسید.

با احترام
محمود


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 02.10.2016

درسیکه شاه برای ملت افغان داد !!!

ظاهرشاه با حمله قوای ناتو در کشور ، به افغانستان رفته در ارگ با داماد با غیرت شان آنجا مسکین گزین شدند و با معاش دالری جیره ناتو به حیات پر شکوه خود ادامه داده و آنها بر فروش زمین و املاک شروع کردند تا آنکه هر دو جان بحق دادندو داعی اجل را لییک گفتند.

سوخته لاله زار من ....گل ها رفتند ار کنار من


اسم: مصطفی عمرزی   محل سکونت: کابل- افغانستان    تاریخ: 02.10.2016

با عرض حرمت و تقدیم احترام بی نهایت، خدمت فرهنگیان فرزانه و محترم، استاد سید خلیل الله هاشمیان و آقای بیکمراد!
جناب استادان! مقام شما و موضع شما در تبیین افغانستان شناسی و بلندی آن، در صعود درک ما، بسیار شناخته شده است، بنا بر این از طوالت سخن در آن جایگاهی می گذرم که بزرگان ما در ستایش شما، خوب گفته اند و همواره خواهند گفت. هرچند هنوز دچار توهم ام که آن چه از قلم من می رود، آیا در شان قلم است یا نه! اما باعث شکران می شود که می نگرم کسانی بر زحمات ناقابل من، مُهر تایید می زنند که تایید آنان، بدون شک، معیار ارزش کار فرهنگی در میان افغانان است. از لطف، محبت و احسان شما، بی نهایت مشکورم و از این که تامل شما در خط قرابت خانواده گی ما نیز رفت، بر مسرتم افزوده می شود و به افتخار به همه خواهم گفت: استاد فرزانه از سر لطف، قلم مرا نیز ملاحظه کرده است. برای تان طول عمر- با صحت، سلامتی و تداوم کاری می خواهم که اگر در این جمعه بازار ریا، در حد ضعف هویت، سقوط نکردیم، سال ها کار و تلاش شمایان بود تا بدانیم «افغانستان» و «افغان» ما، دو ارزش بسیار مقدس اند.
با عرض حرمت بیشتر
ارادتمند شما
مصطفی «عمرزی»


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 01.10.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه محترم سارنوال صاحب عبد الکریم رحیم و خوانندگان عزیز .
این که شما می فرمایید در دوره حزب دیموکراتیک منار نجات تخریب شده بنده در فرموده شما بخاطری عرض نمی توانم که بنیاد گر نیستم تا پا فشاری نمایم حرف خود را بالای دیگران بقبولانم ؟ ولی این قدر می دانم که چنان کار با اهیمت و بزرگ را که سبب تفاهم و نزدیکی بین اقوام و مناطق کشور شود را احزاب سیاسی نی خوش دارند که کنند و نی هم در پلان کاری آن ها می باشد ؟ چنان کار های بزرگ را شخصیت های سیاسی خیر اندیش و شخصیتی چون شهید محمد داوود می توانستند کنند ، که بخاطر منافع ملی از منافع شخصی و خانوادگی و قبیلوی خود گذشته بودند .
بنآ طبق وعده که به آغای داوری و خوانندگان عزیز داده بودم ، بنده ساعت 11 بجه شب 30 سپتمبر 2016 مطابق وقت ویرجینیا که ساعت شش شام محل بود و باش محترم اکادمیسن غلام دستگیر پنجشیری عضو بیروی سیاسی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان و وزیر فوائد عامه آن دولت بودند از ایشان در مورد تخریب منار نجات پرسیدم ؟ ایشان فرمودند ، بنده در مورد اطلاع ندارم صرف همین قدر می دانم در زمان جمهوریت ، هدایت تخریب منار مذکور داده شده بود و تخریب شده است .
مزیدآ بشما و همه خوانندگان می نگارم که هرکس کرده باشد کار درست را انجام داده است باعرض احترام


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 01.10.2016

محترم سعید - سلام واحترام تقدیم است.
محترم سعید، از اینکه شما یکی از راهیان شهید سردار محمد داوود خان میباشد، برایتان نهایت احترام قائل هستم. ولی برادری و رفاقت ما درجایش، بدون آزرده گی و با در نظرداشت احترام متقابل در این بحث، حرفهای خود را خواهیم نوشت.
محترم سعید، من هم آنچه که در جهت جنوبی پائین منار نجات تحریر یافته بود مطالعه نموده بودم که چنین نوشته شده بود « این منار بخاطر نجات وطن از شر دزدان بتاریخ ... بنا یافته است» بناً تحریر جمله مذکور به هیچ وجهه و خدای ناخواسته توهین و بدگویی به اقوام و بقیه مردم سمت های مختلف کشور اطلاق نمیشود. اگر اینطور باشد پس منار علم وجهل که درساحه دهمزنگ کابل در سال 1304 به افتخار شکست ملا عبدالله یا ملای لنگ پکتیاوال اعمار شد، باید توهین به مردم پکتیا باشد. ولی خیر ابداً؛ - نه منار نجات توهین به مردم شمالی و نه هم منار علم وجهل توهین به مردم جنوبی و پکتیا شمرده میشود، این منار ها فقط سمبول نجات کشور از شر جاهلان و دزدان بوده و میباشد.
باز هم علاوه میکنم که در هر گوشه وکنار کشور ما از نگاه فطرت افراد گوناگون وجود دارد. شخصیت های عالم، دانشمند، خیرخواه، خیر اندیش و ترقیخواه به پیمانه وسیع در شمال، جنوب، شرق وغرب کشورما زنده گی دارد، که متأسفانه آدم های دزد جانی، قاتل، عاق پدر و مادر و غیره آدم ها باخصوصیات منفی نیز در گوشه وکنار کشور ما پیدا میشود، حالا انتقاد از دزدان قندهاری، ننگرهاری و یا هم پروانی، به هیچ وجه و بهیچ صورت توهین به شخصیت ممتاز و خیراندیش ساحات مذکورنمیباشد.
ثانیاً مینویسید « تا جاییکه فرامین هشت گانه مرحوم نور محمد ترکی ملاحظه می شود از تخریب منار نجات تذکر نداده اند»
سعید صاحب، در رژیم کودتای هفت ثوری ها- کاری ناجایز زیادی صورت گرفت که برای هیچ کدام آنها کدام فرمانی صادر نشده بود، مگر برای قتل بیش از دوازده هزار نفرهموطن روشنگر من وتو در رژیم کودتا کدام فرمانی صادر شده بود که برای ویرانی منار نجات چنین فرمانی صادر میشد؟ وهمچنان....
باز هم مینویسید که « در روز های اول کودتای ثور دوست محترمم که یک صنف از بنده پیشتر از ح.پ فارغ شده اند ستر جنرال ارکان حرب محمد رفیع وزیر فوائد عامه بودند که بزود ترین فرصت از طرف ح. د . خ ا . به اتهام کودتا گرفتار و وزیر مابعد شان محترم اکادیمیسن پنجشیری هستند که نویسنده توانا بوده و از کسی ترس ندارد وزیر اطلاعات و کلتور محترم محمد حسن بارق شفیعی بود و شاروال کابل هم دوکتور سید شیر آقا حرکت که یکی از دانشمندان بزرگ کشور هستند این ها مگر قدرت نوشته ندارند که بنویسند که منار را ما تخریب کرده ایم ؟ »
در این مورد باید تذکردهم تخریب منار تاریخی خودش کار ناجایز، ناشایست و نابخردانه و حتی یک جنایت بود. حالا شما کدام جانی را دیده ائید که آمده باشد و داوطلبانه به جنایت اش اعتراف کرده باشد؟
دو سه سال قبل وقتی محکمه اسدالله سروری دایر شد، ده ها خانواده قربانی ها با مدارک، شواهد و اسناد زیادی علیه سروری شهادت دادند، ولی سروری از همه اش منکر شد، و جالبتر اینکه در جریان محکمه گفت( دستگاه اگسا کدام اسلحه جاریه در دست نداشت تا کسی را به قتل برساند)
حالا من کاملاً مطمئن نیستم که کسی از کته های رژیم کودتا حاضر شود و در دریچه نظریات پورتال افغان- جرمن اعتراف کند که منار تاریخی نجات را در هنگام حکمراویی شان ویران کرده اند. مگر کسی داوطلبانه بخاطر کمایی سیاه روی و خجالتی حاضر به اعتراف شده یا میشود؟
ثالثاً در مورد یک لینک را به ارتباط ویرانی منار نجات از سایت کابل ناتهـ گرفته ام ، تلویحاً اعتراض دارئید. عرض میکنم که سایت کابل ناتهـ برخلاف تعداد کثیری از سایت های انترنتی، درحصه مستند بودن نشرات اش بسیار دقیق است، هرچند شخصاً با ایشر داس روی یک سلسله مسایل شکررنجی دارم. ولی در حصه دقیق بودن و درست بودن نشرات کابل ناتهـ هیچ شک وشبه یی وجود ندارد. در پهلوی آن توجه داشته باشید که یک لینک دیگر را هم بعنوان شاهد حضور شما وغیره دوستان فرستاده ام.
رابعاً در نامه قبلی تان از حذف روز نجات ملی در دوران جمهوری یاد آوری نموده ائید. هر چند دریکی از کمنت های قبلی ام نوشته بودم- بازهم بخاطریکه شما مدلل شوئید به عرض تان میرسانم که روز 23 میزان در هنگام پادشاهی رژیم المتوکل بعنوان روز تولد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه جشن گرفته میشد، نه بعنوان روز نجات ملی. به همین خاطر بزکشی در چمن بگرامی صورت میگرفت که گاهی اعلیحضرت معظم همایونی وگاهی هم والاحضرتین در تجلیل از روز مذکور به تماشای بزکشی در خیمه های مخصوصی که درساحه چمن بگرامی بر پا میشد، حضور بهم میرسانیدند. دوستانیکه عمر و سن شان بیشتر از من میباشد، باید در زمینه معلومات مستند و ثقه داشته باشند. که در زمان ظاهر شاه روز 23 میزان را بنام سالروز تولد اعلیحضرت تجلیل میکردند یا روز نجات ملی. با احترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 01.10.2016

از جناب داکتر صاحب هاشمیان صاحب ابراز تشکر و امتنان نموده که با نشر مضمون پر معلومات خود در باره اعلان سفر بری، زجاج ایینه مغز پوسیده ما را صیقل زد و غبار وقایع تاریخی را از فکر ما زدود.
تجاوز مغلگی و تهاجم به سفارت پاکستان به یادم بود اما فراموش کرده بودم که این معضله به وساطت شاه ایران و شاه عرب صعودی راه حل پیدا کرد.
هم چنان مطالب پر مغز شان در دریچه تحت عنوان : اگر در خانه کس است یک سخن بس است، حیثیت نوشته سنگ هفت قلم را دارد که قابل زدودن نیست.
عمر دی ډیر شه استاده


اسم: صالح محمد    محل سکونت: کابل    تاریخ: 01.10.2016

اصيلو افغانانو ته سلام عليکم
سياف وايي چې د مجاهدينو په نامه هم افتخاري مډالونه جوړ سي. پدې مانا چې يو چاته چې هيواد ته يې يو علمي افتخاړ راوړی وي نو د سياف په مډال به ونازول شي يا د رباني يا د مجددي يا د احمد شاه او يا د عطا نور او يا هم د ډبل عبدالله.
زه د سياف نه دا پوښتنه کوم چې, اوس خو سپين ږيری سوی يې او د خلکو خبره د قبر په خوله کې ناست يې او بېرته هم نه ځوانيږې, تا ته د لوی رب نه شرم او حيا په سترګو کې نه دريږي او ته او خدای چې ته نه پوهيږې چې څومره خيانت دې له خپل ملت او خاورې سره کړی او څومره ځمکې دې چور کړي دي. آيا ته نه پوهيږې چې که بالفرض د تا په شان يو بيضمير پيدا سي او د تا يا د يو بل غل او په نامه مډال جوړ کړي نو آيا هغه چاته چې ورکول کيږي هغه خو طبعا يو د ضمير خاوند وي نو هغه به دا مډال ومني. خو نه يې مني.
زه د يو افغان په صفت درته وايم چې ای سيافه او ای د تا نور ملګري! چې د قرآن جامه واغوندئ خو ملت تاسو نه خوښوي, ملت د تاسو نه کرکه لري, نور ملت د تاسو په قال الله او قال رسول الله نه غوليږي او په دې پوهيږو چې قرآن او حديث شريف د خپلو ګټو په خاطر بيانوئ او خپله ورباندې ايمان نلرئ, ولې که تا ايمان درلودلای نو خيانت به دې نکوله. چې څومره وغږيږې همدومره ملت د تاسو نه کرکه کوي, چې څومره خپل ځانونه وستايئ په هماغه اندازه د خلکو په نظر بدرنګه کيږئ. نور تکليف مه کوه.


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: بریتانیا    تاریخ: 01.10.2016

ښاغلی داوري،
زما دری زامن دي او د کرکټر د لحاظه سره ډیر توپیر لري. د کشر زوی مې دعوی او مشاجره ډیره خوښه ده. یوه ورځ په موټر کې سواره وو او چیرته تللو. زما د مشر او کشری زوی سره مشاجره شوه. خُلق یې راتنګ کړ نو ورته مې وویل چې غلي شئ. کشری زوی مې په بشپړه خونسردۍ راته په انګریزی کې وویل: I have not won my argument yet.
د افغان جرمن ویبپاڼې یو شمیر لیکوالان او مبصرین هم همداسې دي. دوی مصصم دي چې خپله خبره په خلکو ومني. دا موضوع چې د نجات منار د خلقی – پرچمی کودتا په لومړیو ورځو کې وران شو ما د افغان جرمن ویبپاڼې د تبصرو په کړکۍ کې یاده کړه او عرض مې وکړ چې زه په شاه شهید کې را لوی شوی یم او په دې سیمه کې ډیر ښه بلد یم. زما د مکتب او پوهنتون او وروسته د ماموریت لار د نجات په منار تیریدله. د شاه شهید د خلکو تفریحګاه هم حضوري چمن او د نندارتونو سیمه وه. هلته به د ملګرو سره که هره ورځ نه وو نو ورځ تر منځه تللم. کله چې داود خان کودتا وکړه زه د پوهنتون په څلورم صنف کې وم او کله چې کمونسټانو کودتا وکړه زه په ده سبز کې څارنوال وم. مطلب مې دادی چې دا پېښې زما د رشد په وخت کې واقع شوی او هر څه مې یاد دي. برسیره پر دې زما د لوستلو سره هم ډیره مینه وه او ده، او خلک وایی چې مطالعه ماغزه هومره قوي کوی لکه څومره چې ورزش عضلات قوی کوي نو دا ویلی شم چې حافظه مې د بوډاتوب باوجود ډیره بده نه ده او د ماعزو ورزش مې اوس هم روان دی یعنی بی خریطې ډز نه کوم. په دې دلیل دې محترمینو ته عاجزانه عرض کوم چې زما او ستا په شهادت پورې نه خاندې او دا راسره ومني چې د نجات منار د کمونستانو د کودتا په لومړی څو ورځو کې وران شو نه د سرطان د ۲۶ د کودتا په سر کې.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم نجیب الله داوری .
دوستی شما با موسس جمهوریت قابل تحسین است ولی نباید احساسات بیش از حد شما واقعیت های آن روز کشور را تحت تاثیر قرار داده و حرف های همه را نادیده بگیرید ؟
قبلآ محترم قاسم باز نوشته بودند و آن کفایت می نمود ولی مجبوریت و احترام بسوال کنندگان و ارائه گذارش واقعیت ها ایجاب می کرد که بر علاوه فرموده آغای باز که نوشته بودند (( ایا شما میدانید که در ان منار چی نوشته شده بود؟ اګر نمی دانید چرا بدون اینکه از موضوع که خبردرست و معلومات کافی ندارید، معلومات غلط و عرض الود را به خوانندګان میدهید. شما نمی دانید که درغګو و دروغ ګفتن در کلتور افغانی و حتی جهانی، همچنان از نګاه اصول اسلامی، ملی و افغانی در بین افراد یک جامعه چی مقام و منزلت دارد. ایا واقعآ نمی دانید که مردم به شخص دروغګو بکدام نظر و دیدګاه مینګارد، اقای عباسی کاشکی میدانستی. چون نمی دانی از همین خاطر در دروغ ګفتن ثانی نداری ، چون واقعآ نمیدانی که در ان منار چی نوشته شده بود، بهمین خاطر امروز دفاع کور کرانه را از دروغهای این و ان میکنید،
جناب والاحضرت ع،َع.حالا من برایت میګویم. در ان منار نوشته شده بود که این منار بخاطر نجات وطن از دست دزدان بود. سوال من از شما اینست که ( ایا تمام افراد که به حبیب الله کلکانی در اعتشاش شامل بود ایا تمام انهایکه به کلکانی یکجا بود همه شان دزدان بود.؟ ایا از نګاه حقوق مدنی افراد یک جامعه، ما میتوانیم به تمام افراد شمالی یعنی کوهدامن زمین، شینواری، منګل، خوګیانی ، غزنیچی، وردګی و وووکه در اعتشاش حبیب الله کلکانی سهم داشتند دوز خطاب کنیم، البه نی. اینکه حبیب الله ، سیدحسن و چند تا نزدیکان کلکانی و شرکا شان که واقعآ در در دزدی شهرت بسزای در شمال کشور داشتند، هیچ وجدان و ضمیر زنده از ان انکار کرده نمی تواند. و در این هیچ شک و شبهه نیست. ولی حالا شما خود بګوید که این جمله که بخط درشت در ان منار نوشته شده بود ممثل وحدت ملی بود یا ضد وحدت ملی. من نمی دانم که از نظر و تفکر شما وحدت ملی چی را میګوید، چی قسم ما میتوانیم انرا در عمل بشکل درست و اصولی در جامعه خود پیاده نمایم. لطفآ کتاب را از روی پشتی قضاوت نکنید. بلکه ان منار نجات ؟ را از روی نوشته درشت که در ان منار حک شده بود قضاوت نماید، من نه کدام طرفدار بچه سقاو هستم نه کدام سمپتی به وی دارم بلکه من و فامیلم سرسخت ترین مخالفان وی هستیم، پدرم شخصآ در سرکوبی ان اعتشاش نقش برازنده داشت... )) . با وصف آن و با ملاحظه عرائض بنده شما سایت هایی را منتشر نموده ونمونه نوشته جناب ایشور داش را مدار اعتبار قرار داده و می دهید بنده از جناب شان می پرسم که مقاله خود مبنی بر تخریب منار نجات به استناد نظر کی و کدام منبع نوشته اند ؟ تا معلوم شود ؟ تا معلوم شود .تا جاییکه فرامین هشت گانه مرحوم نور محمد ترکی ملاحظه می شود از تخریب منار نجات تذکر نداده اند و در روز های اول کودتای ثور دوست محترمم که یک صنف از بنده پیشتر از ح.پ فارغ شده اند ستر جنرال ارکان حرب محمد رفیع وزیر فوائد عامه بودند که بزود ترین فرصت از طرف ح. د . خ ا . به اتهام کودتا گرفتار و وزیر مابعد شان محترم اکادیمیسن پنجشیری هستند که نویسنده توانا بوده و از کسی ترس ندارد وزیر اطلاعات و کلتور محترم محمد حسن بارق شفیعی بود و شاروال کابل هم دوکتور سید شیر آقا حرکت که یکی از دانشمندان بزرگ کشور هستند این ها مگر قدرت نوشته ندارند که بنویسند که منار را ما تخریب کرده ایم ؟
خوب بنده این موضوع را با وصفیکه بخودم معلوم است از ایشان می پرسم و مزید بر آن از آمر سیاسی وزارت فوائد عامه که افسر لائق و نویسنده توا نا هستند نیز معلومات می گیرم و مطمئن باشید که به اطلاع عامه میرسانم ، ولی یک حرف را فراموش نفرمایید وبگویید که بنده چه وقت و در کدام نوشته خود ادعای دوستی شخصی و همکاری نزدیک با موسس جمهوریت را گفته و نوشته ام ؟ نمی دانم به جواب این فرموده شما چه بنویسم ؟ چیزیکه است ایشان رهبر کودتا بودند و یک تعداد افراد اعضای کودتا به این تفاوت که اگر کودتا ناکام می شد ایشان در خانه تشریف داشته و چند وقت بعد با خسر بره خود آشتی کرده و مقام شان منحیث اعضای خانواده جلیل سلطنتی حفظ می شد ، ولی آن عده دیگر به سرنوشت سائر محبوسین سیاسی سلطنت گرفتار می شدند ... که تاریخ قضاوت نموده است .
شاید شما قبول فرموده نتوانید ولی یاداشت کنید که بنده صرف یکی از اعضای کودتا و از خورد ترین آن ها بودم و هستم .
شما فرا موش کرده اید که این رئیس جمهوریت بودند که با آن ها پول های کلان را کهمک کردند در حایکه بنده را نمی شناختند .
ولی آنها با ایشان چه معامله که کرده اند ؟ نویسندگان همه آن جریان را در قید تحریر آورده شکر که بنده نی دوستش بودم و نی هم خونش را ریختانده ام همان بودم هستم ، اگر شما بنده را سقوی می شمارید با کمال افتخار سقوی هستم .


اسم: عمرزی مصطفی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 30.09.2016

از ارسال تبصره های استادان هاشمیان صاحب و بیکمراد صاحب به من، ممنون شمایم و برای استااند گرامی، سلامتی، عافیت و طول عمر بیشتر می خواهم.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.09.2016

خدمت برادر ارجمند شاغلی محترم باز.
گرچه مطالب ذیل را دیروز به زبان ملی افغانی پشتو درین ویب سایت بدست نشر سپردم ولی نظر بدلالیلی که من نمیدانم، نشر نگردید.
من میدانم که شما یک انسان نمک حلال بوده و سردار صاحب مرحوم بدون شک حیثیت پدر معنوی شمارا داشت.
حمایت بدون چون و چرای شمااز سردار صاحب مرحوم، دلیل بر نجابت و شرافت و وفا داری شما که یکی از خصایص و خصایل برجسته پشتونولی است میکند و من بر شما مرحبا میگویم، مشکل من با مردم بی مسلکی است که در زمینه، نظریات اقتضایی ابراز داشته و با بی ایمانی کامل بعد از نوشیدن ودکای روسی رژیم داود خان را « رژیم منفور » اعلام داشته و روز دیگری مانند مداح قزل ارسلان مقام او را به آسمان میرساند، نه بدین شوری یی شور نه بدین بی نمکی.
یکی جوی و یکی بین و یکی باش.
لعنت خداوند بر عناصر بی مسلک و اوپورتونیست که بر مقتضای زمان سخن میگویند و هم به نعل میزنند و هم به میخ.
برادر ارجمند! من به شرافت پدر مرحوم تان که یک انسان نجیب، شریف و با دیانت بود سوگند یاد میکنم که من کوچکترین عقده شخصی در برابر سردار صاحب داود خان ندارم، دلیل و سند انکار نا پذیر در زمینه مکتوبی است که به قلم و امضاأ شخص سردار داود خان عنوانی من، ارسال گردیده و در صورتی که خواسته باشید لطفا آدرس خود را در دسترسم گذاشته تا کاپی مکتوب سردار صاحب را خدمت تان گسیل دارم.
برادر ارجمند خان جان! چون من به بزرگواری پدر مرحوم شما اعتقاد دارم بعضا با خود میگویم که کاش مرحوم باز محمد خان یک مقام مشاوریت بالاتر از صلاحیت حسن شرق و وزراء میداشت درین صورت شخصیت کم نظیر تاریخ معاصر مانند میوندوال و غیره رجال ملی نابود نمیشدند و لکه سیاهی بر دامان رژیم مولود کودتا باقی نمیماند، دگرجنرال غلام فاروق این شهامت را که از قتل این رجال ملی جلو گیری نماید نداشت.
برادر گل ! درد شما در مورد سردار صاحب قابل درک است، من که نه سردارم و نه محمد زی، ولی زمانیکه میشنوم نادر خان را انگلیس میگویند مثل اینکه کسی پدرم را انگلیس بگوید، و طبعا دلیل آن شخصی نیست بلکه روی یک وجدان کاملا ملی استوار است، یعنی اگر نادر خان نمیبود مردم ما تا امروز باید تحت سیطره سقوی های مدنیت سوز، باقی میماند، چرا مرد دیگری پیدا نشد و کشور را از ظلمت و ادبار دوره سقوی نجات نداد؟
برادر گل! من مجبورم به منظور قناعت شما رازی را افشا کنم و آن اینکه در زمان صدارت شهید میوندوال، مرحومی از فعالیت ضد حکومتی من به اندازه ناراض بود، که میخواست مرا به شدیدترین وجه تنبیه کند ولی محترم داکتر محمد حیدر لویناب شاغاسی که عضو حزب دیمکرات مترقی و بعدا در دروره جمهوریت داود خان، رییس پوهنتون گردید، مانع اینکار شد و محترم داکتر حیدر خان در دوره ریست پوهنتون، مرا از این راز باخبر ساخت، با در نظر داشت این مطلب، باید من امروز یکی از مخالفین سرسخت میوندوال میبودم، ولی بر عکس به حکم وجدان من از شخصیت وی به عنوان شهید ملت دفاع میکنم و او را یکی از بزرگ مردان تاریخ معاصر کشور میدانم.
برادر ارجمند! محتویات مضمون یک سال قبل من در موارد سه گانه : تخریب مینار نجات، تشخیص و ترمیم قبر بچه سقو و اعطاء پنجاه جریب زمین به بی بی سنگری میرمن بچه سقو، میتنی بر معلومات دانشمند محترم داکتر صاحب میر عبدالرحیم عزیز بود، که نام جناب شان را در آن مضمون تذکر نداده بودم، تا اینکه به ارتباط تغیر محل دفن استخوان های رمیم بچه سقو، این موضوع تازه شد و استاد داکتر صاحب هاشمیان اعلام داشتند که در موارد مذکور با داکتر محمد حسن شرق مذاکره خواهند نمود.
امروز پیام جناب دگروال صاحب خان آقا خان سعید را با قاطعیت تام، در مورد تخریب مینار نجات مطالعه فرموده باشید.
من به امر جناب شما در مورد جواب به هم وطنی از مزار شریف قبل از اینکه آن را درین ویب سایت مطالعه کنم، ترتیب اثر داده جوابی ارایه نموده ام ولی تا کنون با وصف انتظار جوابی از ایشان نشنیده ام.
در اخیر یکبار دیگر دیگر دعا و شعار داکتر صاحب هاشمیان را تکرار نموده که به انتظار یک نادر و نجات بخشای دیگر.
با عرض حرمت
برادر تان مومند محمد داود


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 30.09.2016


تمام مردم افغانستان میدانند که شهید داوود خان نه شخصیت زبون بود و نه هم ترسو. از هیچ کسی هم خوف وهراس داشت ونه هم کدام مجبوریت داشت که کار یا کارهای را بخاطر خوشی این وآن را در خفا اجرا نماید. تمام اجراات وی در راستای منافع مردم و جامعه از طریقه رسانه ها بازتاب داده میشد.
جناب آغای سعید: عجب حرفی میزنید « اکثریت مردم در مناطق مختلف کشور در ضدیت با معارف و ترقی شده و معلمین را تعذیب و مکاتب را تخریب و به طبقه نسوان ضدیت نشان داده بودند
دولت جمهوری خواست تا چنان لکه ننگ را از تاریخ کشور حذف و چنان مناریکه بیان گر چنان وضیعت در کشو بود و مناطق کشور و مردم آن را برضد هم قرار می داد را تخریب و این را به اثبات رساند که....»
مگر منار نجات بعنوان سمبول نجات کشور از تسلط یک تعداد افراد جاهل، سمبول افتخار بود یا لکه ننگ؟ شما منحیث یک شخصیت آگاه، با دانش و نویسنده خود قضاوت کنید، ضدیت با معارف ننگ است یا افتخار؟ و در مقابل نجات کشور از شر افراد جاهل افتخار است یا ننگ؟
شما که تا هنوز برای من معلوم نیست که تا چه اندازه به داوود خان نزدیک بودید یا نه؛ نباید از آن موقف اصلی یا خیالی تان حرفهای خود ساخته و پرداخته تانرا به آدرس و اجراات شهید داوود خان نسبت دهید.
منار نجات سمبول یا نشاندهنده نجات مردم افغانستان از شر یک تعداد افراد جاهل، ضد علم، ضد معارف، ضد تعلیم و تربیه اولاد وطن بود که تخریب منار مذکور بازگو کننده تصدیق از جهالت و برگشت به عقب میباشد. که داوود خان هرگز مرتکب چنین یک عمل نا بخردانه نشده است. و اصلاً هم ضرورتی نداشت تا بخاطر خوشحالی این وآن؛ سمبول نجات کشور از شر دزدان گردنه را ویران کند.
سه لینکی که مدتها قبل به ارتباط منار نجات از سوی هموطنان بیطرف و شاهد اوضاع افغانستان در انترنت آنلاین شده بود، برای دوستان جهت قضاوت فرستادم. بهتر است که دیگر پافشاری بیجا نشود. و دیگرهم تصورات وخیالات شخصی در راستای طرفداری از حبیب الله کلکانی به داوود خان نسبت داده نشود. والسلام.


اسم: عبدالله   محل سکونت: مانتری کلفورنیا    تاریخ: 30.09.2016

" آنکه حقیقت را نمیداند نادان است، اما آنکه حقیقت را میداند و انکار میکند تبهکار است "
آقای لمر واقعاً گفتار شما در مورد نوشتۀ آقای عباسی که در بارۀ شاد روان غبار خیلی بی انصافانه بوده و معلوم میشود که جناب شان روی عقده ها و تعصب محمد زائی بودنش کاغذ سیاه کرده و نشان میدهد که به اختلال فکری مواجه شده اند ونوشته شان نشان دهندۀ کوتائی و قاصر بودن فهم ومعلومات شان در مورد مرحوم غبار بوده.
آقای لمر اگر آقای عباسی از بصیرت و عقل سلیم برخوردار باشند و توضیحات مستند و مشرح شما را چندین بار مطالعه نمایند و از روی نوشته های نویسنده گان و پژوهشگران و محققین داخل و خارج کشور خود را خوب فهم بسازند ایجاب میکند که لب بخوشی بزنند و ازاتهام بستن به مرده و زنده دانشمندان و فرزندان صدیق وطن یاوه سرائی وانتقاد ننمایند و از تعصب و خورده گیری های دور از منطق که زیبنده یک شخص تحصیل کرده نیست خود داری نمایند.
بااحترام. عبدلله


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز :
جمهوری خواهان مردم ذبون نیستند و کار هایی خلاف نافع ملی را انجام نداده اند که از آن خوف داشته و شرمیده و به جرئت دفاع نتوانند ، مجبوریت هم ندارند که کار های نیک دیگران را بر خود چسپ زنند .
اعضای بلند پایه حزب دیموکراتیک خلق زنده بوده و عده شان شریک در دولت بعد جرگه بن بودند و هستند بفرمایند و بگویند که تخریب منار نجات کار آن هاست یا از تهداب گذاران جمهوریت ؟ بخاطریکه عده ای حتی به اثناد انکار نا پذیر چون حذف روز رخصتی بنام نجات هم بی باور هستند و به منار چسپیده اند ؟


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 30.09.2016

این هم اسناد و شواهد بیشتر به ارتباط تخریب منار نجات در روزهای بعد از کودتای سیاه، خونین وشرم آور 7 ثور 1357.
http://afghanistanefarda.blogfa.com/post-122.aspx

این یکی

http://www.farda.org/articles/i_dass/emamate_mardom.htm

این دو

http://www.ariaye.com/dari1/ejtemai/isherdas.html

این هم سه.
فکر میکنم که مسئله حل است.
اگر قبول ندارید، چند لینک دیگر هم منحیث شاهد در راه است.
والسلام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.09.2016

به ارتباط مقالۀ اقای لمر(بخش پانزدهم):

سردار غلام محمدطرزى، در پيامى که براى سيد جمال الدين افغان بدست ‏پسرخود محمود طرزى به استانبول فرستاده، قصيده يى نيز در وصف نسیم و ‏مدح سيد گفته بود که سخت دلانگيز و شيرينست، چند بيت آن را ميخوانيم : ‏

‏ در وصف سيد جمال الدين افغان ‏

نسيم صبح در گلشــــن وزيد از جانب صحرا ‏
عبير آميزو عنبربيز و روح انگيز وجان افزا ‏
طراوت بخش روى گل، پريشان سازبوى گل ‏
موافـــق همچـو خـوى گل ، بطبع مردم دانا ‏
ازو طبع چمـن تازه ، وزو بر روى گل غـازه
چوبوی لاله جان پرورچوعطرگل روان پرور
دمادم گلستان پـرور،ســراسر بوستان پـیرا
حبیب ویاور گلشن، رقـیـب و رهـبـر گلشـن
خطیب منبــر گلشن، حسیــب دفــتر صــحـرا
ازو طبع چمن تازه، و زو بر روی گال غـازه
‏ ازو درگلشن آوازه، وزو در بوستان غـوغا ‏
بطــفل غنچه او دایه، بچنگ لالـه او مایه
بفـرق زاغ او سایه، بدوش باغ او کــالا
بسورى رنگ وآب ازوى بسنبل پيچ وتاب ازوى ‏
شده سرمست خواب ازوى دوچشم نرگس شهلا ‏
بطرف باغ کوشیده،بگل چون رنگ جوشیده ‏
بقـــد شــاخ پوشیده زغـنچه دیبۀ دیبا
رخ چون گل عرق کرده جواهردر طبق کرده
قبای غنچه شـــق کرده چو جیب لالۀ صحرا
بشاخ سرو وتخت گل، نشسته قــمری وبلبـل
یکی در شیــون وغلـغل، یکی درناله و آوا
رخ گل دربهارستان بدانسان کرده کارستان
که مانی در نگارستان، زنـقش دلکش زیـبا
بجسم لالۀ نعمان،چنان از لطف بخشد جـان ‏
که برطـبع خرد منـدان کـلام نغـز موليـنا ‏

‏(گريزبمدح سيد) ‏
جمال الدين نام او، سخن فهم و سخن پـرور ‏
خردمند هنر گستر، فلک قـدر و ملک سيـما ‏
فلاطون ازغم رویش کند تب لرزه در کویش
اشارات دو ابرویش، شــفای بوعلی سیــنا
ترا طــرزی ثنا گوید،هزاران مرحبا گوید
بصدق دل دعا گويد چه در سّرا، چه در ضّرا ‏
توئى عالم توئى عامل توئى عارف توئى کامل ‏
توئى فاضـل توئى باذل توئى عاقل توئى دانا ‏
فصاحت را توسبحانى، بلاغت را تو حسانى ‏
عرب را شيره جانى ، عـجم را ديـدۀ بينا ‏
توئى کشف نکوکارى، توئى برهان ديندارى ‏
توئى فرهنگ هشيارى توئى قاموس استغنا ‏
توئی برسالکان رهبر، توئی برکاملان مهتـر
توئی برسروران سرور، توئی برخواجگان مولا‏
توشـــــمع بـزم ایقانی، دلیل راه ایمانی
تو اندر بحــر عـرفانی درخشان گــوهر والا
کدامین قطـره آبستی، که رشــک دُرِنابستی
نکوتر زآفتابـــستی،چــه باشد لوء لوء لا لا
نه ماه روم و شامستى که خورشيد تمامسـتى ‏
قبول خاص وعامستى ، بجا بلـقـا و جابــسا ‏
تونورستی جهان اخگر،توعودستی جهان مجمر
توجانستی جهان پیکرتوروح استی جهان اعضا
الا تا نوبهــــــارآیــد درخت گل بــه بــار آیـد
زخاک مرغـــــــزار آید، شمـیـم عنـــبر سارا
بهار خاطـــــرت خـــرم،مبــرا از خـزان غـم
چوبوی نافۀ مشکین،چوبوی غنچه روح افزا

‏(کليات طرزى ، از قسم قصايد صفحه ١٧ ) ‏


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 30.09.2016

خاطره ای ازسفرداودخان به پاکستان !
تسلیم دهی حکمتیار.........

محترم داکتر عبدالرحیم شیرزوی ( معین وزارت امور خارجه ) یک خاطره از آن سفر را چنین بیان میکند : وقتیکه داود خان و بوتو صدراعظم پاکستان در میدان هوائی اسلام آباد قدم میزدند درین وقت بوتو به داود خان گفت که کسانیکه به افغانستان حمله نموده من آنرا تربیه ، پول ، جای و اسلحه دادم که آنان استاد ربانی ، گلبدین حکمتیار، احمدشاه مسعود و قاضی وقاد .. پیش من هستند حالا دشمنان تان را برایتان میدهم که با خود ببرید . داود خان گفت اینها دشمنان من نی ، بلکه اولاد های من هستندکه در افغانستان ساحه برایشان تنگ شده افغانستان را ترک وبه خانه برادر خویش آمده اند. من ازین ها قهر ودق نیستم خوش میشوم که آنها برایشان شرایط مساعد شود به وطن شان بیایند ما به آنها ضرورت داریم . بااحترام


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 30.09.2016

به جرئت میتوانم ادعا کنم که منار نجات در وقت جمهوریت تخریب نشده است.
وبه کسی هم این اجازه داده نمیشود که با ادعای میان خالی داد بکشد که « در خانه اگر کس است یک حرف بس است».
ثانیاً بعضی ها میخواهند که از پرسیتژ و اتوریته شهید داوود خان در بالا بردن مقام دزد سر گردنه یا بچه سقو استفاده ابزاری کنند. داوود خان در وقت ریاست جمهوری اش آنقدر مصروف پروژه های اقتصادی و عام المنفعه، و پر کردن چقری ها و چقوری های دوران دموکراسی قلابی بود که اصلاٌ منار نجات و تخریب آن بخیال اش هم نمیرسید، و کسی هم جرئت نداشت تا به داوود خان چنین یک پییشنهاد خام کند که علیه نشانی دست و تصمیم گیری اعم بزرگوارش باشد.
همه میدانیم که بعد از کودتای سیاه و خونین 7 ثور 1357 کمباین وسیع تبلیغات علیه به اصطلاح خاندان اهل یحیی براه افتاد و تخریب منار نجات، ساخته دست شهید محمد نادر خان، نیز جزء همان کمباین خائینانه بود.
متأسفانه که در افغانستان سطح آگاهی مردم در جایی نرسیده است، و نرسیده بود که هر حادثه را ثبتِ یاد داشت های روزمره شان نمایند. ورنه حالا معیار ادعا های میان خالی و واقعیت ها بهتر و خوبتر بر ملا میشد.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.09.2016

با عرض سلام.
جناب اقای روستار تره کی در نوشتۀ اخیر خود باز هم کوشیده که در تاریکی شب از مزرعۀ بادرنګ و خیار، به زعم خود، خربوزه و تربوز شیرین چیده و به ما تعارف نمایند.
نه، تشکر اقای تره کی !
انصاف و دانش و تعقل و علم حتماً در پوهنتون نامدار سوربون کمائی نمیګردد بلکه در نشست و برخاست با پینه دوز و مسګر و آهنګر میسر و تازه میګردد.
بهتر است اقای تره کی بجای ګوش دادن و پذیرفتن بیانات ژورنالستان و آګاهانِ نا آګاه و مغرض فرانسوی و المانی ، شخصاً زحمت فرموده و سرِ به سرزمین ابائی خود زده و از مردم حتی مردمیکه در زیر سایۀ تسلط طالبان بسر میبرند بپرسند که آیا از حاکمیت طالب راضی هستند یا نه؟ اګر فقط بیست فیصد مردم جواب بلی به ایشان داد، آنوقت حق! دارد که توقعِ پذیرفتن ادعای خود مبنی بر مشروعیت و حقانیت طالب داشته باشد.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 29.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم حضرت از سویدن و خوانندگان عزیز .
محترما : به جرئت اعلان می شود که تخریب منار نجات به هدایت موسسین دولت جمهوری و به امر رئیس دولت جمهوری و در حاکمیت موسسین جمهوریت انجام شده است .
شاید سوال فرمایید چرا چنین کردند ؟ باید بعرض رسانید که این تنها مرحوم حبیب الله کلکانی و دوستان کلکانی و عده ای از شمالی والان نبودند که در برابر پلان های ترقی خواهانه مرحوم امان الله خان که آغاذ گر ترقی در کشور بود برخواسته و در تخریب مکاتب و ضدیت با نسوان و همه پلان های روی دست آن شاه جوان شده باشند .
بلکه اکثریت مردم در مناطق مختلف کشور در ضدیت با معارف و ترقی شده و معلمین را تعذیب و مکاتب را تخریب و به طبقه نسوان ضدیت نشان داده بودند .
دولت جمهوری خواست تا چنان لکه ننگ را از تاریخ کشور حذف و چنان مناریکه بیان گر چنان وضیعت در کشو بود و مناطق کشور و مردم آن را برضد هم قرار می داد را تخریب و این را به اثبات رساند که افغانستان مال مشترک همه مردم ساکن در آن بوده و به سعی و تلاش همه مردم و به اتحاد و با همی ماست که کشور خود را در راه ترقی و اعتلا سوق داده می توانیم ، نی در ضدیت یک منطقه علیه منطقه دیگر ویا یک لسان با لسان دیگر .
دولت جمهوری نمی خواست چنان لکه با چنان مناری در برابر چشمان مردم ظاهر و تاسف بار باشد و تصور شود که گویا بر ضد یک منطقه بطرف داری منطقه دیگر کشور احداث شده است .
با این پیام که در دولت جمهوری برابری همه اقوام و مناطق کشور میسر بوده و کشور مال مشترک همه ماست .
بد بختانه حالا همه و همه در فکر این اند تا وحدت ملی را خدشه دار نموده و کوشش در تقویت نیرو های رزمی مناطق خود می نمایند .
می توانند تلاش وفاق ملی دولت جمهوری را ضدیت ملی تلقی نموده و از تخریب چنان منار بی ماهیت بهره برداری نمایند .
اختیار بمردم چیز فهم کشور است که راه درست یعنی اتحاد و اخوت و هم وطنی با مسئولیت را می پذیرند ویا کار های نیک را بفال بد می گیرند ؟ باعرض احترام


اسم: قدرت اله   محل سکونت: لندن    تاریخ: 29.09.2016

به عرض سلام و احترامات
میبینم که این همه بحث راجع به منار نجات جریان دارد من هم می خواهم که در این باره کمی روشنی بی اندازم.
بنده در سال ۱۳۵۶شاگرد صنف دوم ابتدایه شاه شهید که (در مقابل تانک لوگر واقع بود) بودم و چون خانه ما هم در قلعچه بود به شهر و بازار خصوصاان سر چوک و همچنان کارته نو که خانه خاله ام انجا بود رفت و امد داشتیم. و میتوانم که به یقیین بگویم که این منار در زمان شهید محمد داودخان تخریب نگردیده است چون من این منار را بارها دیده و ان را به یاد دارم. ضرورت به تذکر نیست که اگر این منار در اول جمهوریت تخریب میگردید من قادر به دیدن ان نخواهد میبودم چون که سن وسال من در ان زمان بسیار کم بود


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.09.2016

با عرض سلام و ادب.
خوب شد که بحث منار و منار ها کمی فروکش نمود.
در ادبیات سیاسی نادر خانی و بعد از آن، " نجات " بر برچیدنِ ګلیمِ ارتجاعِ سقوی اطلاق میشد بناً به نظرم اِعمار منار نجات به افتخار شکست خوردن حبیب اللّه خان کلکانی صورت ګرفته. اینکه توسط چه کسانی و چرا این منار تخریب ګردید دو سؤال اساسی در ذهن آدم شکل می ګیرد. اول اینکه تاریخ ( فقط سی الی چهل سال ) ما دارای زاویه های اینچنین کور و تاریک میباشد که ما تا بحال مؤفق به تثبیت این حقیقت نشده ایم که بدانیم بانی و آمرِ تخریب این منار چه کسی بوده؟ دووم اینکه، دو احتمال بیش نیست، یا این منار بدست سردمداران هفت ثور تخریب شده یا بدست سردمداران ۲۶ سرطان.
در هر دو صورت باید طرفداران فکری این دو جریان ( حد اقل اخلاقاً ) جواب ګوی و توضیح دهندۀ این عمل باشند. البته به نظر قاصر بنده، علت و انګیزۀ این کار ( چه توسط هفت ثوری ها و چه توسط بیست و شش سرطانی ها صورت ګرفته باشد ) به معنی تائید کارنامۀ حبیب اللّه کلکانی نه بلکه با هدفِ کوبیدنِ شخصیت سیاسی نادر خان انجام یافته.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 29.09.2016

میدان هوایی کرزی ؟

حامد کرزی اخیراً در یک مصاحبه با بی‌بی سی گفته بود، "طالبان از کجا هستند؟ طالبان افغان هستند؟ اگر افغان هستند پس یک قوت افغان می آید و یک جایی را می‌ گیرد، ما هم افغان هستیم. پس در صورتی که ما یک جایی را می‌ گیریم ما چه حق داریم؟"

اظهارات آقای کرزی شدیدآ مورد انتقاد مردم قرار گرفت تا جائیکه گروپ های تشکیل شده که میخواهند نام میدان هوائی کابل که بنام کرزی نامگذاری شده بود تغیر دهند.

لذا بهتر است که میدان هوائی کابل بنام اعمار کننده ( میدان های هوایی ، کابل ، قندهار ، شیندند و.... ) محمد داود مسما، گردد. بااحترام


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورني    تاریخ: 29.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
د اميرحبيب الله خادم دين رسول الله چي په افغاني ټولنه او درست افغانستان کي د حبيب الله بچه سقاو په زوی سره عام او خاص شهرت لري . په دې ويبپاڼه او ددې ويبپاڼي په کړکۍ او هم دارنګه په نورو ويبپاڼو ‌‌‌‌‌‌ډير ولوستل . او داسي مو هم ولوستل چي د اعدام وروسته دهغه جسد جنوبيوالو جنوبي ته يووړ ، داهم ليکل سوي وه ، چي د اعدام وروسته دهغه او دهغه د يارانو جسدونه د مرنجان پر هسکه او دنګه تپه خاورو ته سپارل سوي وه ، ځينو دا هم وويل چي شهيد محمد دا‌ؤدخان ځينو کسانو ته دنده سپارلې وه چي دهغه د جسد د پيدا کولو په لټه کي سي ، څو دهغه شان سره سم ورباندي ګنبده تياره کړي ، پر دې خبره دا هم علاوه سوي وه ، شهيد داودخان د سقا‌ؤ د زوی ورثې ته پنځوس جريبه مځکه په مزارشريف کي ورکړې وه. او داسي نور او نور مو ولوستل . زه شحصاً په دي ټولو شک لرم . او هغه په دي چي :
اول : د حبيب الله ( بچه سقاو ) زيات و کم شپږ اتيا کلونه د مرګ سوي دي ، چي نه پرون او نه نن نه کوم تاريخپوه ، تاريخ څيړونکۍ ، تاريخ پلټونکۍ په دې باندي و توانيدی چي د هغه ( بچه سقا‌ؤ ) د پلار او نيکه نوم څنګه چي بايد وي پيدا او په تاريخ کي ثبت کړي . څوک يي د عبدالرحمن سقا‌ؤ زوی بولي ، څوک يي د امين الله سقا‌ؤ زوی ګڼي اوڅوک يي بيا د کريم الله سقا‌ؤ زوی بولي . حبيب الله يوو حبيب الله دی او پلرونه يي درې دي ، چي په دې حساب يي د نصاراو ( عيسو يانو ) دتثليثي عقيدې په څير يوه معما ځني جوړه کړې ده ، او يا په بله معنی معما ځني جوړه سوې ده . د حبيب الله ابن عبدالرحمن ، يا د حبيب الله ابن امين الله او يا د حبيب الله ابن کريم الله د پلار او نسب د پلټني په برخه کي خو هيچا هم يوه جمله او کلمه نه ده ليکلي . او دا هغه څه دي چي د محقيقينو څخه ژوره او ناپييلې څيړنه غواړي .
دوهم : د حبيب الله د سقا‌ؤ د زوی د اعدام وروسته په جنوبي او مرنجان تپه کي د هغه ( مرحوم حبيب الله بچه سقا‌ؤ ) د ښخيدو په اړه هم شک لرم او هغه په دې چي :
الف : د وزيرو ، مسودو ، تڼيو ، ځدرانو ، منګلو ، ځاځيو ، مرياڼيو اوسليمانخيلو قومونو کابل فتح
کړی . هغوی خپله وطني دنده سر ته ورسول . هيواد ته د شرارت څخه نجات ورکړ ، د حبيب الله مړي ته يي کوم ضرورت نه درلود چي په جنوبي يي ښخ کړي . زما مرحوم پلار غازي جرنيل يارمحمد خان وزيري چي د وزيرو ، مسودو او تڼيو د بهادرو او ميړنيو جنګياليو سر جنرال وو، هغه مرحوم په خپلو خاطراتو ( د خپلواکۍ او نجات تاريخ ) کي دې ټکي ته يوه وړه اشاره هم نه ده کړي . اونه يي موږ ته په دي برخه شفاهي يادونه کړې ده ، او فکر نه کوم چي جنوبيوال به د خپلو مشرانو څخه داسي داستان اوريدلی وي . بايد په جار ووايم چي د ژغورني د لښکرو غيرت او ميړاني دا هيڅکله نه منل چي خپله ميړانه د مړه پر بې روحه جسد باندي و ازمايي .
ب : حبيب الله د سقا‌ؤ زوی د مرنجان په تپه کي نه دی ښخ سوی او نه شهيد داودخان کوم کس ته دنده سپارلې وه ، چي د سقا‌ؤ د زوی مقبره پيداکړي . د شهيد اعليحضرت محمد نادرخان د کورنۍ ته معلومه وه چي د حبيب الله د سقاو د زوی جسد چيري دفن سوی دی . خصوصاً هاشم خان ، شاه محمودخان او شاه وليخان ښه خبر وه ، ضرورچي شهيد دا‌ؤدخان به د خپلو مشرانو اوريدلي وي ، چي حبيب الله د سقا‌ؤ زوی چيري دفن سوی دی.
ج : که چيري شهيد دا‌ؤدخان د مرحوم حبيب الله ابن عبدالرحمن سقا‌ؤ ، حبيب الله ابن امين الله سقا‌ؤ ، حبيب ابن کريم الله سقا‌ؤ ورثې تن په مزار ش يف کي پنځوس جريبه مځکه ورکړې وي . ضرور چي د ملکيت اسناد به يي د کورنيووزارت د املاک او اسکان په رياست او هم د مزاري شريف په مستوفيت کي خوندي وي . او د شهد محمد داودخان فرمان هم بايد و لټول سي . خلاصه داچي ، که چيري د حبيب الله ورثه موجوده وي ، ضرور چي موجوده به وي ، اولاً دي دا سپينه کي چي حبيب د چازوی وو ، او دوی د چا له نسب څخه دي . چي په دې سره به د تاريخ يوه کږه کرښه سمه سي . والسلام علی عبادي الله الصالحين


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجنینیا امریکا    تاریخ: 29.09.2016

اقای عباسی مینویسد :
- «مینار» هیچ نوع رابطه به وحدت ملی نداشته و تخریب آن در تحکیم وحدت ملی نقشی نداشت. حالا اگر گروه ماجرا جو بدستور بیگانگان پادشاهی حبیب الله را صبغۀ قومی می دهند دلائل آشکار است.»
جناب ع، ع !
ایا شما میدانید که در ان منار چی نوشته شده بود؟ اګر نمی دانید چرا بدون اینکه از موضوع که خبردرست و معلومات کافی ندارید، معلومات غلط و عرض الود را به خوانندګان میدهید. شما نمی دانید که درغګو و دروغ ګفتن در کلتور افغانی و حتی جهانی، همچنان از نګاه اصول اسلامی، ملی و افغانی در بین افراد یک جامعه چی مقام و منزلت دارد. ایا واقعآ نمی دانید که مردم به شخص دروغګو بکدام نظر و دیدګاه مینګارد، اقای عباسی کاشکی میدانستی. چون نمی دانی از همین خاطر در دروغ ګفتن ثانی نداری ، چون واقعآ نمیدانی که در ان منار چی نوشته شده بود، بهمین خاطر امروز دفاع کور کرانه را از دروغهای این و ان میکنید،
جناب والاحضرت ع،َع.حالا من برایت میګویم. در ان منار نوشته شده بود که این منار بخاطر نجات وطن از دست دزدان بود. سوال من از شما اینست که ( ایا تمام افراد که به حبیب الله کلکانی در اعتشاش شامل بود ایا تمام انهایکه به کلکانی یکجا بود همه شان دزدان بود.؟ ایا از نګاه حقوق مدنی افراد یک جامعه، ما میتوانیم به تمام افراد شمالی یعنی کوهدامن زمین، شینواری، منګل، خوګیانی ، غزنیچی، وردګی و وووکه در اعتشاش حبیب الله کلکانی سهم داشتند دوز خطاب کنیم، البه نی. اینکه حبیب الله ، سیدحسن و چند تا نزدیکان کلکانی و شرکا شان که واقعآ در در دزدی شهرت بسزای در شمال کشور داشتند، هیچ وجدان و ضمیر زنده از ان انکار کرده نمی تواند. و در این هیچ شک و شبهه نیست. ولی حالا شما خود بګوید که این جمله که بخط درشت در ان منار نوشته شده بود ممثل وحدت ملی بود یا ضد وحدت ملی. من نمی دانم که از نظر و تفکر شما وحدت ملی چی را میګوید، چی قسم ما میتوانیم انرا در عمل بشکل درست و اصولی در جامعه خود پیاده نمایم. لطفآ کتاب را از روی پشتی قضاوت نکنید. بلکه ان منار نجات ؟ را از روی نوشته درشت که در ان منار حک شده بود قضاوت نماید، من نه کدام طرفدار بچه سقاو هستم نه کدام سمپتی به وی دارم بلکه من و فامیلم سرسخت ترین مخالفان وی هستیم، پدرم شخصآ در سرکوبی ان اعتشاش نقش برازنده داشت.
اقای محمد داود مومند . باور نماید که هیچ وقت احساسات من در مورد حقایق جریحه دار نمیشود، بلکه شنیدن حقایق برایم زیاد خوش ایند است. البته بشرط که حقایق حقیقی باشد نه دروغهای شاخدار وغیر حقیقی، ولی برعکس احساسات من از دروغګویها، اتهامات عرض الود و عقدیی افراد که ګاهی از زبان این و ګاهی از زبان ان نقل قولهای بیجا و دروغین میکند جریحه دار میشود. محترما !. این شما بودید که برای بار اول موضوع چپه شدن منار بنام نجات؟ را در نوشته خود تحت عنوان ( انګیزه های کودتا ۲۶ سرطان و صحبتی با محمد قاسم باز). که ان نوشته تان عنوانی اینجانب در بخش تحلیلها به ادرس من نوشته شده بودید مطرح ساختید. همچنان شما در ان نوشته تان از موضوع ترمیم مقبره حبیب الله کلکانی و دادن پینجاه جریب زمین به خانم حبیب الله کلکانی متذکر ګردید ، شما در ان وقت در نوشته تان که به ادرس من نوشته بودید شما این شایعه را از زبان میر عبدالرحیم عزیز که دوست بسیار نزدیک و محترم من هم است ذکر نه نمودید، ولی حالا که واقعیتها تخریب ان منار به اساس ادعهای شهود عینی روز به روز روشنتر میشود شما پای اقای داکترمیرعبدالرحیم عزیز را در این مورد به میدان میکشانید.
جناب مومند صاحب. بهتر است بجا اینکه بالای موضوعات دروغین،از قبیل دادن زمین به خانم حبیب الله کلکانی، ویا ترمیم مقبره ان از طرف شهید محمد داوودخان بهتر است به دفع سوالات و نوشته صلاح الدین شولګری بپردازید. چرا که سوالات که اقای صلاح الدین از شما در باره نقش پشتونهای انطرف خط دیورند نموده جالب است لطفآ معلومات لازمه را ارایه نماید تا ما از نظریات تان مستفید شویم. چرا که این موضوع نتنها بمن حیاتی است بلکه به تمام پشتونها لر و بر دارای دلچسپی است. من راستی در این مورد انقدر معلومات کافی ندارم که بجواب ان بپردازم. چون شما از ما کرده در این مورد معلومات کافی و لازمی و همچنان شما یکی از دوستان نزدیک و همکار مرحوم فخر افغان بودید، میتوانید روشنی لازم بیاندازید، لطفآ از این موضوع سطحی نګذارید و به نویشتهای تان اذهان ما را تنویر نماید. موضوعاتیکه من اینطور ګفتم ، شما انطور ګفتید این موضوعات یکی از موضوعات پا افتاده است، اخیر کلام. اګر مرحوم محمد داوودخان ان منار را تخریب کرده باشد و یا مقبره حبیب الله کلکانی را ساخته باشد خداوند برایش جزا بدهد ولی همچنان کسانیکه بالای وی تهمت های ناروا دورغین میکند خداوند انها را در این دونیا و ان دونیا بشرماند و بقهر خود ګرفتار کند. اګر این دروغګویان من باشم یا شما مومند، یا عباسی و یا هاشمیان. امین یا رب العالمین


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 29.09.2016

"" اگر درخانه کس است، یک سخن بس است ! ""

درمورد مینار نجات و تخریب آن در دورۀ جمهوریت، جناب محترم دگروال خان آقا سعید که عضو بنیادی جمهوریت بود وهمه مسایل زیرچشم او تیر شده، بحیث یک عسکر شجاع و صادق حقیقت را نوشته که منار مذکور در دورۀ جمهوریت تخریب شده است. درین مورد هرادعای دیگر سفسطه میباشد وبهتر است این موضوع را خاتمه بخشید.
درمورد مرحوم سردارمحمدداودخان باید فهمید که او یک انسان بود، نه یک شخص مقدس یا بلا تشبیه پیغمبر! او هم حُب داشت و هم بغض -هم سهو و خطا داشت و هم تفکر سالم و صواب - کارهای خوب و کارهای خراب هردو را هم در دور، صدارت و هم در دورۀ جمهوریت خود انجام داده است -معیار قضاوتها از یک دوره تا دورۀ دیگر فرق میکند - به اساس معیار های امروزی (آنهم در امریکا وبه اساس دیموکراسی امریکا) نمیتوان افکار و کردار های اورا قضاوت کرد- سردار مذکور (وهم پسرعمش ظاهر شاه) بعداز اتمام یک کورس مستعجل یکساله فرقه مشر برآمدند، اما سایر اعضای آن کورس بلوکمشر بودند -مردم افغانستان سردار داود را هم لقب (لیونی سردار) داده و هم لقب ( رهبر)- او شخص بسیار وطندوست ویک زمامدار پاکنفس بود که هیج استفادۀ شخصی نکرده - یکی از گفته ای مستند او پیرامون وطندوستی اینسیت که " یا افغانستان را چیزی میسازم، ویا مثل تخم بزمینش میزنم" - در دورۀ صدارت او کارهای بسیار بنیادی درافغانستان صورت گرفت، اما دیکتاتوری و حکومت پولیسی مسلط بود وتمام تصمیمات را خودش میگرفت. یعنی که او یک انسان بود : هم خدمت کرده و هم اشتباهات زیاد- شناخت من ازینقراراست، دیگران رانیز مستحق شناخت شان میدانم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 28 سپتامبر 2016


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 28.09.2016


من هرگز نخواسته ام و نمی خواهم به جواب اشخاصی بپردازم که متأسفانه صفحات این سایت آئینه وار متجلی محدودیت فهم و دانش و عدم آگاهی شان به واقعیت های تأریخی افغانستان است. غلبۀ احساسات شخصیت پرستی، نه وطن پرستی، قضاوت های شان را عاری از پوشش منطق و استدلال عالمانه نموده وبرای مغشوش ساختن اذهان موضوعات نا مرتبط را وصله می زنند، و بار ها توصیفات ناسنجیده ونا عاقبت اندیشانه ای شان به ممدوح به عوض مفاد زیان بیشتر رسانیده تا اعتبار بخشیدن و عزت و حرمت، و که متل دوست نادان و دشمن دانا سر آب می آید.
وقتی به ارتباط موضوع داغ دوران سیاه و منحوس سقاوی مطالبی را تذکر دادم خود از قضاوت پرهیختم و با توضیح رویداد گفتم عوامل را نمی دانم. با متیقن بودن درتخریب ولی عدم یقین در زمان دقیق تخریب«میار نجات» در جمهوریت که شب اول بود و یا شب شانردهم اشتباه را در تبصرۀ دومی خود تصحیح نمودم.
1- «مینار نجات» آبدۀ بی ارزش نبود. علاوه بر تأریخ های نگاشته شده ای پیشین، در همین نزدیکی ها قلم بدستان، منورین، متفکرین ، مؤرخین و محققین به ارتباط خاک سپاری مجدد حبیب الله کلکانی و دارو دسته اش روی دو اصل عمده آثار بس ارزشمندی آفریدند. یکی جنایات وحشیانه ای این رهزنان جاهل علیه مردم افغانستان شامل هر قوم، و دیگری آسیب جبران ناپذیری که به امیدواری های قاطبۀ مردم برای اسقبال آیندۀ مسعود با در خشش نور معرفت و رهایی از ستم جهالت توسط این نه ماه حکمروایی این رهزنان.
2- اگر به تأریخ عقیده نیست، حتماً در هر سرایی پدر کلان محاسن سفید و یا مادرکلان پیچه سفیدی بوده که هریک بحیث تأریخ زنده موجود و تجارب ایشان از آن حالت معتبر ترین مآخذ است. در نتیجه ملت افغانستان جز نجات و رهایی از این ظلمتکدۀ وحشت و بربریت چه می خواستند؟
3- بیشتر مؤرخین دوران سقوی را توطئۀ انگلیس می دانند در این حالت با شامل بودن پای دشمن خارجی با سقوط این نظام زنجیر دسیسۀ اجنبی درهم شکست. که سزاوار اعمار مینار و جشن گرفتن روز نجات از لحاظ ملی و مداخلۀ اجنبی مردم افغانستان است. و این شرائط به چنین آبده ای ارزش بس بزرگ تأریخی می بخشد چه این مینار ممثل خواسته های ملیون افغان برای رهایی از اسارت بود.
4- «مینار» هیچ نوع رابطه به وحدت ملی نداشته و تخریب آن در تحکیم وحدت ملی نقشی نداشت. حالا اگر گروه ماجرا جو بدستور بیگانگان پادشاهی حبیب الله را صبغۀ قومی می دهند دلائل آشکار است ولی در مجموع قوم تاجک افغانستان کلکانی را ننگ، عار و شرم قوم خود دانسته در قیام ها و نهضت های مقاومت علیه این نظام فاسد و جنایتکار سهم برازنده داشتند.
5- این آخرین اظهار نظر من بالای این موضوع بوده البته درب این صفحه به روی دیگران باز است و هر القابی که به من اعطاء می فرمایند «نویشتن!» و «هتمت!» و هر گفته ای مرا که زیر سؤال می برند اختیار دارند، حقایق همان بود که بیان شد و مورد تائید دانشمند محترم داکتر هاشمیان بیطرفانه و بی غرضانه و توسط محترم خان آقا سعید با توجیهاتی قرار گرفت.
6- والسلام.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.09.2016

هم وطن صلاح الدین خان از مزار شریف.
من هرگز در مورد جناب خان عبداغفار خان که حضرت مولینا ابولکلام آزاد، یکی از بزرگترین دانشمندان علوم اسلامی و شخصیت نخبه سیاسی نیم قاره هندوستان، او را فخر آسیا خطاب داده بود، کلمه پیامبر را استعمال نکرده، بلکه خوشحال بابای کبیر را به عنوان پیامبر تفکر ملی « نه مذهبی » یاد کرده ام.
خوشحال بابای که مفکر بزرگ نیم قاره و شاگرد حضرت سید جمال الدین افغان علامه داکتر اقبال در مورد وی میفرماید:
آن حکیم ملت افغانیان
آن طبییب ملت درانیان
پاکستان گه مانند اسراییل زاده، اراده انگلیس است، مالک سرزمین های اشغالی ما نیست، و آن روز دور نیست که این مخلوط ملیت های مختلف و نا متجانس و مصنوعی از هم بپاشد و تجزیه گردد، چنانکه بنگله دیش از آن جدا و مجزا گردید.
اکنون سوال من خدمت شما این است که شما که مدت دوازده سال در کمپ های پشاور مهاجر بودید، در مورد تنظیم هاو امیران و قوماندان های مخلوق پاکستان و آی اس ای چه فکر میکنید؟
راجع به احمد شاه مسعود خمس الاسدی، بحران الدین ربانی و عطا محمد بی نور چه نظر دارید؟
منتظر جواب شما


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.09.2016

نخست از الطاف بی پایان استاد بزرگوار داکتر صاحب هاشمیان در مورد این چپراسی مجله ملی، اسلامی و انقلابی آیینه افغانستان ابراز امتنان نموده ضمنا از تصحیح شان در مورد شجره غبار، و فرهنگ که به سید علی ترمذی که از زمره اسلاف مادر کلان پدری ام به شمار میرود، تعلق نداشته، ممنونم، منظور من صرف اشتراک در سیادت این دو شخص با سید علی بود و بس.
ثانا خدمت برادر ارجمند خان صاحب به عرض برسانم، که طوریکه با وضاحت و صراحت آفتابی نوشته ام معلومات من متکی به فرمایشات دانشمند و شخصیت با پرنسیپ ملی داکتر صاحب میر عبدالرحیم عزیز که در شأن، شان دروغ و ریا وجود ندارد میباشد، یعنی آنچه به عرض رسانیده ام، زاده و پرداخته ذهن این برادر تان نمیباشد، ولی باز هم اگر احساسات تان جریحه دار شده باشد، ستاسی څخه بخښنه غواړم.
و اما شخصیکه بنام مستعار احمد نعیم و غیره وغیره در تاریکی سنگ می اندازد به زعم خود چنین در افشانی نموده اند:
« آن سفر بری نمایش قدرت و هم بستگی افغان ها در مقابل تجاوز بیگانگان بود که یک پارچه از نوامیس خود دفاع میکند، شاید برای آقای بارز سر بریده و محترم مومند صاحب فرق نداشته باشد»
این شبح محترم بگوید این که بود که در رژیم بی خدایان وابسته به کی جی بی عربده میکشید و میگفت :« رژیم منفور داؤدی ».
من با آواز ولی خان هم صدا هستم که: « لیا به یو کیږو، لیا به ورکیږو»
تا زنده ام شعار من احیای افغانستان تاریخی و پاکستان مرده باد است.
دخیبر دره خو لیار د تلو راتلو ده
په کابل او پیشور کی افغان یو دی
برای افراز اتهام متعفنت، به مستراح مراجعه کن.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 28.09.2016

نطریات مختلف در باره << منار نجات >>

عباسی صاحب : در شب اول تاسیس جمهوریت << منار نجات >> تخریب شد
آقای داوری : در وقت حکومت کمونیست ها << منار >> از بین برده شد.
محترم مومند آز قول پسر والی صاحب کابل : در دوران جمهوریت << منار >> منهدم شد.
داکتر صاحب ارغندیوال : در زمان رژیم خلق و پرچم شاهد ویران شدن << منار >> بودند.
این است شاهدان عینی که در 50 سال اخیر در باره یک منار که در آن منافع اشخاص ار نگاه شخصی ، قومی ، نژادی و مذهبی در آن مطرح نیست که دیدگاه مختلف دارند .

سوال درینجاست که آقای عباسی ، هزاران ساختمان ، عمارات ، سرک ، تونل ، پوهنتون ها ، مکاتب ، رادیو و تلویزیون که در وقت داود خان ساخته شده است آنرا نادیده گرفته در باره یک <<منار بی ارزَش >> که شهروندان خود کابل و منطقه در باره آن معلومات درست ندارند چرا مطرح میکند میخواهد داود خان و رژیم جمهوریت را تخریب نماید و عقده گشائی نماید ؟؟

آفای عباسی صاحب خودت زیادتر نادر خان را تخریب کردی و شخصیت خودت را و بس . با اخترام


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 28.09.2016

جناب محترم آغا صاحب- سید خلیل الله هاشمیان را سلام واحترام بی پایان تقدیم است.
عرضم بحضور دوستان اینست که من پیرو هیچ کسی نیستم و ضرورتی هم ندارم، تا خلاف واقعیت، تاریخ را تحریف کنم. اما هیچ وقت نمیتوانم از حقیقت یا آنچه که عملاً رخ داده و شاهد اش بودم، چشم پوشی کنم. مرحوم محمد ظاهر شاه و شهید داوود خان باهم پسران کاکا-و قدرتمندان عصر خود بودند و ما هم در هرصورت ملت. ولی ملت حق دارد در حصه آنهائیکه واقعاً برایشان خدمت کردند، وآنهائیکه فقط خوردند وخوابیدند- قضاوت عادلانه و منصفانه داشته باشد.
امروز هر آنچه ما در کشور خود داریم فقط از برکت عرق ریزی های متداوم و بی وققه شاه امان الله، شهید محمد نادر شاه و شهید سردار محمد داوود خان میباشد. هر آئینه که از خدمات صادقانه شاه امان الله یا شهید داوودخان در امر اعتلای ملت افغانستان چشم پوشی و باز علیه این دو راد مرد تاریخ معاصر افغانستان حرفهای نادرست برشته تحریر درآورد، بدان که آگاهانه خاک به چشم تاریخ و ملت زده است.
مسئله تخریب منار نجات همان است که نوشتم- وضرورتی هم ندارم که درحصه دروغ بگویم، در هنگام جمهوری شهید داوود خان من فقط 12 تا 17 عمر داشتم، صاحب کدام منصب ومقامی نبودم که حالا برای همان مقام ومنصب افسوس کنم، وتاریخ را جعل. ولی برای کسانی افسوس میکنم که بدون اسناد مستند، فقط با هوایی نوشتن در صدد جعل تاریخ اند.
حرف دیگر اینکه بعضی ها از عدم تجلیل روز نجات ملی درهنگام رژیم جمهوریت شکوه وشکایت دارند.
واقعیت اینست که روز 23 میزان در هنگام پادشاهی رژیم المتوکل بعنوان روز تولد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه جشن گرفته میشد، نه بعنوان روز نجات ملی. به همین خاطر بزکشی در چمن بگرامی صورت میگرفت که گاهی اعلیحضرت معظم همایونی وگاهی هم والا حضرتین درتجلیل روز مذکور وتماشای بزکشی در خیمه های مخصوصی که درساحه چمن بگرامی بر پا میشد، حضور بهم میرسانیدند. شما که عمر و سن تا بیشتر از من است باید در زمینه معلومات مستند و ثقه داشته باشید. که در زمان ظاهر شاه روز 23 میزان را بنام سالروز تولد اعلیحضرت تجلیل میکردند یا روز نجات ملی؟
با احترام فایقه و بی پایان
هموطن شما از شیوه کی


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 28.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
به ارتباط بر نظر محترم پروفیسور صاحب هاشمیان در کلکینچه .
محترما : شهید محمد داوود نظر به فرموده محترم انجنیر عبدالرزاق لنگریان در تشخیص مقبره امیر حبیب الله کلکانی هدایت فرموده بودند و هکذا امر ترتیب نقشه قبر مذکور را که نی بسیار بزرگ و نی هم بسیار کوچک باشد و به شان یک پاد شاه برابر باشد را به مرحوم شیر آغا مهندس مدیر عمومی تعمیرات اسبق وزارت فوائد عامه بحضور داشت عده ای از اعضای کابینه خود که همه روز با ایشان از منطقه جشن دیدن می نمودند ، در بالای محلیکه اجساد آن ها گذاشته و زیر خاک شده بود را هدایت داده بودند که نسبت استعفی آن نقشه را ملاحظه نتوانستند .
در مورد تخریب منار نجات که پوهاند صاحب فرموده اند ,,از مرحوم فائق و چند نفر کودتایی منطقه شمالی و کوهستان ... در آن هنگام از منطقه کوهستان بشمول عده ای بنده هم بودم که در چنین قضایا یکجا با مرحوم فائق می بودم با تاسف نی از اقدام آغای فائق به تخریب منار و نی هم از موجودیت شمالی وال و کوهستانی ها در تخریب منار مذکور آگاهی دارم چیزی را که می دانم آن این است که در آن هنگام هیچ یک از اعضای کمیته مرکزی در هیچ مورد بدون اجازه و استشاره رئیس دولت عملی را انجام داده نمی توانستند همه و همه با هم مفاهمه و نکات مهم را به حضور شان پیشنهاد می نمودند .
در تخریب منار نجات هدف رئیس دولت در آن هنگام ایجاد وحدت ملی بخاطر منافع ملی کشور بود و بس و این را خوب تشخیص فرموده بودند که تعمیر منار بنام نجات وقتی موثریت می داشته باشد که کشور از دست یک کشور خارجی نجات یافته باشد ؟ نی در جنگ های داخلی ... و به همین منظور امر تخریب منار مذکور را فرموده بودند که در آن هنگام از طرف موظفین اجرا شده است که تفصیلش را محترم عباسی فرموده اند .
در مورد اعطای زمین به ورثه مرحوم امیر حبیب الله کلکانی هم تصمیم مناسب بخاطری اتخاذ شده بود که دولت مکلفیت امنیت و کار یابی و تامین معیشیت به اتباع خود را داشته و دارد و شخص رئیس دولت چنین تصمیم را داشتند که به همه اتباع نیاز مند کشور خود درجه بندی مدد معاش را تامین نمایند و این را وظیفه دولت دانسته بودند که وقتیکه دولت تشخیص کند که فامیل هایی بمشکل نفقه گرفتارند باید آن رفع نماید که باید به چنین تصمیم خرد مندانه شان تحسین کرد و به آن افتخار نمود و باید اشاره ای به نوشته آغای محترم قاسم باز نمود که فرموده اند توزیع زمین بوزارت داخله مربوط نبود ؟ نمی دانم چه عرض نمایم ؟
بنده به جناب شان چند نفر از رئسای املاک و اسکان وزارت داخله را نام می برم اگر غلط باشد رد فرمایند
1 مرحوم امان الله منصوری بعد استعفی از ریاست عامل نساجی بصفت رئیس عمومی املاک و اسکان وزارت داخله مقرر و بعدآ معین آن وزارت شدند متعاقبآ غلام محی الدین خان زمریانی و به تعقیب مرحوم فتح محمد ختگر یکی از پاک نفس ترین شخصیت های کشور بصفت رئیس املاک و اسکان وزارت امورداخله تا آن زمانی وظیفه را به پیش بردند که دولت جمهوری بمیان آمد و سال بعد اداره اصلاحات اراضی را در چوکات وزارت مالیه ایجاد و بداخل تشکیل آن اداره چهار ریاست را گنجانیده بود که محترم دوکتور محمد کبیر مدیر عمومی بودجه وزارت مالیه یکی از رئسای آن اداره بودند که بعد ها وزیر مالیه و رئیس عمومی بانک مرکزی شدند و دوست نهایت مهربان با بنده بودند و هستند این که آغای ,, باز ،، توزیع زمین را مربوط بوزارت زراعت دانسته اند درست است که بعد از کودتای 7 ثور 1357 تشکیلات اصلاحات اراضی از تشکیل وزارت مالیه به تشکیل وزارت زراعت آورده شده و محترم دوکتور صالح محمد زیری بر علاوه کار قبلی خود در وزارت صحت عامه ریاست عمومی اداره مذکور را هم به پیش می بردند . با عرض احترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 28.09.2016

هموطن نهایت محترم اقای داکتر صاحب محمد صادق ارغندیوال .
من بخاطر دروغ های شاخدار دور از حقیقت یک انسان اقای عارف عباسی که من همیش برای وی بخاطر نام اصلی اش ع.ع نویشه میکنم نویشتم . که اګر فرض مثال این کار که اصلآ نشده ،این کار اصلآ در وقت نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین شده
نا اغوذ باالله اګر خبر باشم که این کار در دوران شهید والامقام مرحوم محمد داوودخان شده باشد. کر و کور شوم که من این هتمت را بالای مرحوم داووخان مثل افراد دیګر کنم، من صرف نویشتم که این منار یک منار بود که ضد وحدت ملی بود. نویشتم نجات از کی، حلاصی مردم از یک نماینده انګلیس به نماینده دیګر. این منار یک منار بی مفهوم بود، ګفتم (اګر ؟) در وقت سردار داود هم شده باشد کار خوب شده. تشکر از نوشته تان


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 28.09.2016

مداری کرزۍ که واقعآ افغان وی او افغانی خصوصیات لری نو باید ووائي چی د سلاح جمع کولو ګروپ چی د مرحوم جنرال عبدالولی ( چی دنوموړی سره محترم وزیری هم ملګرۍ وو ) له خوا په ۱۹۹۵ کال کښي مینځ ته راغۍ او دا ګروپ ولی په ۱۹۹۶ ابتدا کښی له مینځه یووړشو او ددی په عوض نوی څیری راپیدا شوې دا خائنانه اقدام څخه هدف څه وو ؟

څرنګه چی مداری کرزۍ او دوکتور زل خلیلزاد د اونیکال کمپنی کښي د مشاورینو په حیث مقرر شوی وو اودوی دواړو ددوهم ګروپ اقتصادی او سلاح ګانو مسؤلیت درلود او مداری کرزۍ اوس د اصل واقعیت په عوض مختلفو خواو ته تیږی اچوی او داصل تهدابی واقعیت برسیره کولو جرأت نلری !!!
صادقانه معلومات پدی باره کښي مداری کرزۍ اقلآ باید اوس ملت ته وړاندی کړی او که دا ونکړی نو واقعآ چی مداری کرزۍ د روانی مشکل سره مخامخ دی !!!


اسم: صلاح الدین شولکری   محل سکونت: شهر مزار شریف    تاریخ: 28.09.2016

مومند به یک موضوع بسیار مهم و خوبی اشاره کرده و ان از اعلان سفربری دوران سرادر داود و جنګ به کشور اسلامی پاکستان است.
داود اشتباه کرد بلند کردن نام چتی دا پشتونستان زمونږ. کدام پشتونستان زمونژ؟ پشتونستان خیالی، اکثره پشتونها پاکستان نمی خواهد خود را مستقل و ملحق به افغانستان سازد، داود چطور میتوانست انرا ازاد سازد. ما دیدیم که بغیر از خان عبدالغفار خان که وی هم جیره خور هند و افغانستان بود دیګر کدام پشتون انطرف خط سرحد میخواست خود را به افغانستان یکجا بسازد، ما به چشم خود در زمان جهاد مقدس اسلامی در پاکستان دیدیم که خان دو سره خان غفارخان از جهاد افغانستان در مقابل روس پشتبانی نکرد . نواسه های خان عبدالغفار خان تمام شان نوکران ای ایس ای پاکستان بودند، اجمل خټک که از افغانستان دوباره به پاکستان امد خود را در دامن ای ایس ای انداخت و تا روز مرکش یا در خدمت بینظیر بهتو بود یا در خدمت نوازشریف و یا هم زرداری . این است رهبران داعیه چتی و بی لزوم پشتونستان،جنرال ایوب خان پشتون بود، فاروق لغاری ریس جمهور سابق پاکستان پشتون بود.
مولانا فضل الرحمن و قاضی حسین احمد پشتون هستند، شیرپاوه و رستم شاه مومند پشتونها هستند، اسفندیار ولی و اجمل ختک و افرا سیاب رهبران پشتونها پیشاوری هستند. یکی از اینها طرفدار ان نبود که پشتونهای انطرف جز افغانستان شود
نیم قوم مومند و شینواری و افریدی اکثر شان در انطرف کار و روزګار دارد، ولی سردار داود در کابل نشته بود و نعره های بی مورد را می سرود که دا پشتونستان زمونږ . کدام کار نیک که خان غفار خان در باره افغانستان کرده باشد برایم بکوید بغیر از اینکه پول مفت هند و افغانستان را میکرفت و اولادهای شان ان پول خداداد را در هیرا مندی لاهور پاکستان و لندن خرچ میکردند
. مومند اغا. من هم در زمان جهاد دوازده سال در کمپ شمشتو پیشاور مهاجر بودم، اکثر این مفت خواران را میشناسم از اعمال کردار انها خوب خبر دارم شما هم در نوشته هایتان ، خان عبدالغفار خان را پیغمبر خطاب میکند که این کار تان توهین به پیغمبر اسلام است خان غفار خان یک ادم بیکاره چتی بود خون ما را خورد و هیچ کار کرده نتواست. شما هم یک پیرو اونها هستید


اسم: داکتر محمد صادق ارغندیوال   محل سکونت: هرات - افغانستان    تاریخ: 28.09.2016

سلام به و احترام به دوستان محترم.
هر چند نسبت مصروفیت کاری نمیتوانم مطالب سایت های خبری- تحلیلی را عند الموقع مرور کنم. ولی گاه گاهیکه وقت پیدا میشود، بیشتر از همه به سایت افغان- جرمن آنلاین سرمیزنم. در همین پنجره در نوشته عباسی صاحب خواندم که گویا منار نجات در وقت ریاست جمهوری داود خان تخریب شده است. هر چند در جایی دیگر جناب داوری آنرا به دوران بعد از کودتای 7 ثور نسبت میدهد. بعد (به گفته قاسم باز صاحب، جناب پیرخانه) سید خلیل الله هاشمیان نوشته اند که منار مذکور در دوران جمهوریت تخریب شده است.
عرض کنم که در همان وقت که سالهای آخر تحصیلات را در فاکولته طب کابل سپری میکردم، برای مدت کوتاه بعد از رخصتی تابستانی با چند تن از همصنفان در ماه میزان 1357 به کلینک صحی شیوه کی که تقریباً متیوان آنرا شفاخانه گفت کار های عملی طبابت یا ستاژ داشتم. درست مثل دیروز بخاطر دارم که در یک صبح سرد خزانی وقتی در بس کرایی از محل میگذشتم، دیدم که کارگران مصروف ویران کردن منار هستند.
بناً منار مذکور بعد از سقوط جمهوری اول صورت گرفته است. بزرگان نباید با جعل و تحریف تاریخ حیثیت خود و حقایق نوشته های شانرا در کل زیر سؤال برند.


اسم: سید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair     تاریخ: 28.09.2016

نظرات و تبصره های خوب، مفید و خواندنی
-----------------------------------------------------
کلکین نظریابی پورتال افغان - جرمن آنلاین آنقدر وسعت و پهنا اختیار کرده که خواندن و بهره گرفتن از همه نظرات و تبصره ها برای شخصیکه زیر بار کهولت قراردارد، مشکل شده میرود. بهر حال تا حدتوان میخوانم و می آموزم.
درجملۀ جوانان دانشمندی که درین اواخر مقالات متعدد وخواندنی شان در ویبسایتها منتشر شده، یکی هم آقای (مصطفی عمرزی) میباشد- دومقالۀ شان، یکی (رکود انتشارات افغانی) و دیگری پیرامون برچیدن بازار "افغانستانی" ، در هر دو مقاله دلسوزانه و ملیگرایانه موقف گرفته، امید است ما افغان ها از یکدیگر بیاموزیم و در راه راه خیر و فلاح یکجا و یکقدم شویم. جناب آقای بیکمراد تاش تحلیل، تبصره، استقبال و تشویق خوبی از مقالّۀ آقای عمرزی منتشر ساختند، خیر ببینند که به چنین مسایل مفید و سودمند توجه می کنند. قصه ای از پنجاه سال قبل بیادم آمد: مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی کتابی نوشته بودند که جایزۀ اول مطبوعات آنوقت را حایزگردیده و مدت هشت سال در تاق وزارت اطلاعات و کلتور منتظر چاپ مانده بود و درین مدت جایزۀ کتاب نیز به خاطر قلت بودجه به مولف کتاب پرداخته نشده بود. پوهاند حبیبی در یک سفر رسمی مسودۀ همان کتاب را با خود به ایران برده بود- ایرانی ها حق الامتیاز آن کتاب را به سه لک افغانی (شش برابر جایزۀ مطبوعاتی کابل) خریدند و در مدت چهار ماه بعد، آن کتاب را نشر کردند( عنوان کتاب یادم رفته اما یکی از کتابهای تحقیقی پوهاند حبیبی بود)- در اطاق مشترک استادان در پوهنڅی ادبیات نشسته بودیم که پوسته چی آمد و شش جلد آن کتاب را که تحفه گویا به پوهاند حبیبی از ایران ارسال شده بود، تسلیم کرد- استادان از دیدن آن کتاب و چاپ آن در ایران متحیر و هم متاثر شده، دهن کنایه و شکایات باز شد- مرحوم حبیبی با متانت همه راشنید و گفت : تالیف یک کتاب درنزد مولف آن مثل تولد یک طفل است که باید پرورش یابد- هشت سال کتاب من درتاق وزارت مطبوعات ماند، حتی جایزه هم به من نرسید - ایرانیها شش برابرقیمت کتاب رادادند واینک در ظرف چهار ماه هزار جلد چاپ کردند، وافزود : "مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد !" - بلی شکایت آقای عمرزی و تبصره وتائید آقای بیکمراد تاش هردو درست وبجا است که انتشارات و انطباعات در افغانستان روبه رکود است.

تبصره ها در بارۀ (تاریخ غبار) را خواندم. مرحوم استاد عزیز نعیم که لیسانس خود رااز یونیورسیتی لندن در رشتۀ تاریخ گرفته بود، و دوست گرامی و محترم من بودند، دو بار برایشان خواهش و سفارش کردم که در مدت بیکاری در لندن تاریخ واقعات افغانستان، خصوصا واقعات چشم دید خود را بنویسند،اما چونکه پای اشخاص فامیل شان در بین بود ننوشتند. مرحوم پوهاند حبیبی شخصیت محقق دیگری بود که باید تاریخ واقعات چشمدید خودرا مینوشتند، اما بخاطر ده سال فراربه پاکستان ونشراتیکه در آنجا کردند، ولی دوباره مجبورببازگشت بوطن شدند و معذرت خواستند و مرهون احسان پادشاه و محمد داؤد خان بودند، آنطور تاریخی ایکه واقعیت ها را در بر می داشت نوشته نمی توانستند و ننوشتند- پس باید مدیون احسان غبار و رشتیا باشیم که با در نظر داشت همه محدودیت ها و خطرات، آنچه ممکن بود نوشتند- که اکر همین دو اثر نمی بود هیچ تاریخ نمی داشتیم. اثر فرهنگ را نمی توان تاریخ خواند - فرهنگ یک تیوریسیسن کمونیزم بود و در دورۀ مهاجرت درامریکا اثری نوشت کاملا عندی و غرض آلود و مولود افکار و دیدگاه شخصی خود او. آنچه از قلم فرهنگ باقیمانده کثافاتیست به تاریخ واقعیت ها در افغانستان.

محترم مومند صاحب مرحومین میرغلام محمد غبار و میرمحمد صدیق فرهنگ را اشتباها اولادۀ پیر بابا سیدعلی ترمزی (رح) معرفی کرده اند- من ار نسب و شجرۀ مرحوم غبار معلومات کافی ندارم - اما از مرحوم سید قاسم رشتیا در کابل راجع به شجرۀ نسب شان پرسیده بودم وآن مرحوم همان مزار معروفی را که در چمن خواجه رواش ودر کنار سرک عمومی بی بی مهعرو و نا رسیده به قلعه جنگی سابق که زیارتگاه عام بود به حیث جد خود بمن معرفی کرده بودند(نام مبارک آن شخصیت را فراموش کرده ام اما خودم در آوان طفولیت وصباوت به آن زیارت رفته بودم - اطفال را برای شفایابی به آن مزار می بردند - محترم داکتر سیدعبدالله کاظم اولادۀ همین خاندان است و شجرۀ خاندان خود را داردد.

حضرت سیدعلی ترمذی (رح) در حدود 600 سال قبل توسط شاخنشاه مغول (اغلبا بابرپادشاه) ازترمذ بهندوستان آورده شد. تبصرۀ مومند صاحب درست است که مغولها که با قیام مداوم پشتونها مواجه بودند، اهل دربار به بابرپیشنهادکرده بود تایکتن از اولادۀ خاندان نبوت را باخودبیاورد - بابردختری( خواهر یا برادرزادۀ خود) را به او داد واورا باخود به هندوستان آورد - تزمذی بابا ( 26 مین نبیرۀ حضرت زین العابیدن بیمار (رح))اولین آولادۀ خاندان نبوت است که به هندوستان آمده است. نفوس مسلمان به اوارادت پیداکردند و زعیم پشتون یوسفزی دختر خودرا به او داد - مدتی نگذشته بود که زعیم مومند نیز دختری به او داد و پشتونها لقب (پیربابا) را به او دادند- اولادهای متولد از زوجۀ مغولی پیر بابا در شهرهای مختلف هندوستان به خلافت و زعامت رسیدند - اولادهای متولد از روجۀ پشتون یوسفری شش نسل در(صوات) به خلافت و زعامت قومی رسیدند که اول شان حضرت سید زمانشاه و آخز شان حضرت سید جبار شاه متوفی در سال 1956 بوده - از زوجۀ پشتون مومند پیربابا اولادۀ شان در پشت -کنر متوطن شده به سادات کنر معروف شدند که پشنتونها به آنها لقب (پاچا) رادادند - نفر اول شان سیدمصطفی (رح) و به سلسله سیدعبدالوهاب - سیدجمال - سید عباس - سید بهاءالدین - سیدهاشم - سیدمحمود میباشند - اینها را سادات کنر میخوانند وخاندان منا (سیدخلیل الله هاشمیان) اولادۀ مرحوم سیدهاشم پاچا میباشد - مرحوم سیدصفدر چاچا پدر سیدجمال الدین افغانی برادرزادۀ سیدهاشم پاچا بود و در یک قلعه زندگی میکردند- مرحوم پوهاند حبیبی در اثر معروف شان (نسب وزادگاه سید جمال لادین افغانی) درصفحات 36 -46 راجع به اولادۀ پیربابا وسادات کنر معلومات داده است. من به ارتباط مقالات آقایان بارز و لمر راجع به نسب وشجره سیدجمال اللدین افغانی نوشته ای زیر دست دارم که درمورد خاندان سادات کنر به تفصیل صحبت خواهد کرد. مقصد من از این مختصر این بود که مرحومین غبار و فرهنگ از خاندان واولدۀ سادات کنر و اولادۀ پیر بابای بنیر نمی باشند، بلکه هر کدام آنها شجرۀ مستقل خواهند داشت. با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان - 28 سپتاممبر 2016


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 28.09.2016

تغیر نام لیسه نجات به امانی !

چون 4 موضوع درباره <<منار>> آنقدر پیش پای افتاده است که که محترم آقای هاشمیان که عمری خود را در کشورسپری نموده و شخص آگاه بوده در موضوع << منار>> معلومات ندارند . منتظر شحصی کهنسالی 93 ساله هستند که عملیات را بخیر سپری نمایند واین موضوع تاریخی کشور (؟) روشنائی اندازند.

نادر خان اشتباهی بزرگ را <<عهدی که با حبیب اله کلکانی بسته بودو و آنرا نادیده گرفت >> مرتکب شد و همچنان غلام نبی خان چرخی را ظالمانه با قنداق تفنگ از بین برد لذا شاید داودخان برای فامیل حبیب اله کلکانی بعضی امتیازات بخاطری آن << اشتباه بزرگ >> داده باشد.

باید برای مداحیان سلطنت تذکر داد که موضوع پنجم را فراموش کرده بودندکه نام لیسه نجات بنام امان اله خان مسما گردید وهمچنان عکس امان اله خان در28 اسد (روزاسترداد استقلال ) درصفحات اول روزنامه ها و جراید در زمان جمهوریت مزین گردید و نام سازنده << منار >> نجات در صفحات اخیر.

چون مداحیان سلطنت بخاطری از تغیر لیسه نجات یاد آوری نمیکنند که میدانند عکس العمل ها شدیدتر شده میرود و زیاد تر <<بد بین >> پیدا میکنند.

درین اوضاع آشفته کشور یکی پشت << منار نجات >> را گرفته و دیگری << سوخته لاله زارم .. گل رفته از کنارم >> که در وصف شاه سروده شده است.

درباره << منار>> منتظر داکتر صاحب حسن شرق باشیم اما در باره <<سوخته لاله زارم >> به روز قیامت ، که استاد سرآهنگ فریاد زند چرا سرمه تهمت میبندید. با احترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 28.09.2016

بکمال اخترام خدمت داکتر صاحب پیر خانه هاشمیان اول سلام بعد از سلام، احترامآ مینګارم.
داکتر صاحب محترم.
اول. ـ من از چپه شدن منار بنام ( منار نجات ؟)هیچ نمی دانم که در وقت و زمان کی چپه شده یا نه شده. ولی انرا در زمان دوران متعلمی ام دیده بودم.
دوم. ـ موضوع قبر حبیب الله کلکانی وقتیکه اقای محترم محمد داود مومند صاحب در یکی از نوشتهای خود بطور کنایه و الزامیت من و مرحوم سردار محمد داوودخان برایم نوشته من هم نظر به استناد نوشته کتاب اقای خان اقا سعید استدلال کردم،
یکی افوهات است که هر کس بیدون ان که واقعه را دیده باشد به ګف این و ان استناد میکند. و بیدون اینکه از جریان خبر باشد حکم صادر میکند. این چطور قبر حبیب الله کلکانی بود که در وقت صدارت یا ریاست جمهوری مرحوم سردار محمد داوودخان جور و ترمیم شده و از ترمیم ان همچکس دیګر جز جناب اقای عباسی صاحب، و جناب مومند صاحب خبر دارد و دیګران هیچ؟. شما خود ایمانا و وجدانآ بګوید در ان وقت که حبیب الله کلکانی کشته شهید و هر چی که شد این اقای لنګریان که رتبه شان در دوران محمد داودخان تورن یا هر چی که بوده باشد در ان روز مرګ حبیب الله کلکانی جسد وی را دیده باشد چند ساله خواهد بوده باشد ؟ که وی قبر حبیب الله را به محمد داوودخان نشان داده باشد.و باز سردار محمد داوودخان امر اعمار مقبره شانرا داده باشد.
پاچا صاحب بزرګوار. دو سه هفته قبل کمیسیون خاک سپاری حبیب الله کلکانی استخوانهای انها را از دامنه تپه مرنجان که هیچ اثار قبر معلوم نمی شد کشید، در انجا نه مقبره بود نه قبر،اینکه دوستان پشت هر افوهات استناد کند مردم زیاد چیزها پشت یکدیګر میګوید. من از این میترسم که یک روز کسی پیدا خواهد شد که بګوید . یک بوت پا شهید سردار محمد داوودخان ده نمره بود و بوت با دیګرش بیست نمره. بیا دیګه پوره کو.
سوم. ـ راجع به دفن جسد حبیب الله کلکانی شما خود در مقاله تان که در باره جسد حبیب الله کلکانی نوشتید و انرا در کلکین نظر خواهی ګذاشتید شما خود متعرف شدید که جسد حبیب الله کلکانی را نایب سالار .....و .... به پکتیا برد. در اینجا شما از خواننده راه را ګم میکند که به کدام ګپ شما ادم باور و استناد کند؟. انتقال جسد حبیب الله به پکتیا و یا ترمیم مقبره وی توسط محمد داوودخان که انهم جایش معلوم نیست که در کجا ان مقبره ساخته شده در این مورد هر دو ګفتار تان به یکی دیګر در تضاد است،
اقای مومند به کدام اسناد و شواهد میګوید که سردار محمد داوودخان به ورثه حبیب الله کلکانی بیست یا پنجاه جریب زمین را در مزار شریف توسط وزیر داخله انوقت داده . ایا توزیع زمین کار وزارت داخله بود یا وزارت زراعت. من از روز که به خوب و بد فهمیدم هیچ کس نګفته که وزرات داخله به کسی زمین زراعتی را داده باشد. بهر صورت. این صرف یک افوها است و بس.
ګویند شنیدن کی بود مانند دیدن.
چهارم. ـ مرحوم محمد داوودخان انقدر احترام که به پدر خود داشت به همان اندازه به دو کاکا خود هر یک محمد نادر شاه و محمد هاشم خان داشت ، چطور شد که محمد داوودخان میخیزد و به افتخارات کاکا های محترم خود بی حرمتی نماید.
پنجم. ـ فرض مثال اګر این را هم قبول نمایم که ان منار در وقت مرحوم سردار محمد داوودخان یا هر کسی دیګر چپه شده. شما و وجدان ساداتی تان، ان نوشته که در ان منار بود ایا درست بود؟ وحدت ملی اینرا ګوید که شما پدر من را دشنام بدهید و من پدر شما را، وحدت ملی این را ګوید، که شما قوم من را توهین کنید و من قوم شما را،
من بشما و مومند صاحب عرض میدارم و میګویم . شما شرافتمندانه راست و بی ریا بجات خدا و رسول بګوید، که حبیب الله کلکانی و محمدنادرخان را کی بقدرت رساند، بنظر من هر دو شانرا انګلیس، در اینصورت وقتیکه هر دو شانرا یک اتمبیګ بقدرت رسانده ایا این منار نجات بخاطر ازادی و استقلال از دست انګلس ساخته شده و یا بخاطر دیګر مسایل تفرقه انداز، باور کامل دارم و میدانم که جواب شمایان ( نه )است، وقتیکه یک نوکر انګلیس از نوکر دیګر انګلیس قدرت را تصاحب کند. این را باید ما استقلال و یا نجات بګویم؟ نجات و استقلال از یک کشور دیګر که کشور دیګر را اشغال کرده باشد ګرفته میشود نه یک نوکر از نوکر دیګر. جنګ ها بین حبیب الله کلکانی و اعلیحضرت محمد نادر شاه جنګ داخلی بود که از یک مرکز واحد خارجی رهبری میشود و یا اګر واضح بګویم که ان جنګ، جنګ دو جیره خور انګلیس بودو پس . در اخیر کلام، هر که این منار را چپه کرده اګر ان شخص سردار محمد داوودخان باشد یا نورمحمد تره کی یا حفیظ الله امین و یا کدام شخص دیګر خانه شان اباد. ان منار بجای اینکه درد ما را دواد کند برعکس به درد های ما می افزود.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 28.09.2016

از توضیحات واقع بینانه ای جناب محترم داکتر سید خلیل الله هاشمیان بحیث یک نویسندۀ صاحب اعتبار که بر بسی موضوعات مهم روشنی انداختند کمال سپاس و امتنان دارم. آن چه من نوشتم بر مبنای گفته های نزدیک ترین و معتمد ترین همکار محمد داوود خان بود. گریبان گیری های استهزاء آمیز مستعار نویسان و رد واقعیت توسط هموطن محترم دیگری مرا نه آزرد چه من در ثقه بودن هر چهار موضوع ، پرسش محل دفن حبیب الله و امر ترمیم آن، تخریب مینار نجات، فسخ تجلیل جشن نجات و اعطای زمین به ورثۀ کلکانی مطمئن بودم.
به توصیۀ هاشمیان صاحب موافقم که دنبالۀ این داستان را باید ختم شمرد.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.09.2016

محترما !

ازینکه عباسی صاحب فرمودند که منار نجات در شب اول تاسیس جمهوریت تخریب گردید سوال برانگیز بود ؟

ما که دهه سال در دوره شاهی از چمن حضوری گذشتیم درباره آن معلومات نداریم و درآنزمان از برکت نظام شاهی (؟) تلویزیون نبود که منار مورد علاقه عباسی صاحب را میدیدیم که ما و مردم اشک خوشی میریختیم .

اگر قبر کلکانی به هدایت رئیس دولت اعمار شد جایش باید واضع میبود چرا راجع به آن درین 2-3 ماه ، در تلویزیون های داخلی که موضوع بچه سقا، داغ شده بود تبصره میشد و کمیته ، جسد خیالی اورا دوباره دفن نمی کردند؟؟

آیا شاه آنقدر مشغول شکار و عیاشی بود که درباره یک موضوع مهم کشور( سفر بری و جنگ بین دو کشور) آگاهی نداشت ؟

آن <<سفربری >> نمایش قدرت و همبستگی افغانها در مقابل تجاوز بیگانگان بود که یکپارچه از نوامیس خود دفاع میکنند شاید برای آقای مبارز ( سربریده ) و محترم مومند صاحب فرق نداشته باشد!!! از آن پاکستان درسی آموخت که از شر آن تا چندین سال پیش در امان بودیم. با عرض ارادت


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.09.2016

مکثی بر مضمون شاغلی بارز تحت عنوان : پاسخ به مدافعان.....
مقاله شاغلی بارز تحت عنوان فوق الذکر دومین مضمون شان است که درین اواخر مورد توجه این کمسواد قرار گرفت.
من شاغلی بارز را زیاد نمیشناسم، ولی حمایت جناب شان در مورد حامد کرزی به همان اندازه دور از انصاف به نظر میرسید که یک که یکعده هم وطنان ما، در قسمت سردار صاحب محمد داؤد خان از غلو کار میگیرند.
من چند سال قبل در رد مدعیات شان به ارتباط حامد کرزی، مضمونی به این ویب سایت فرستادم که مصادره گردیده و از نشر باز ماند.
به هر صورت قبل از همه باید تذکر بدهم که شاغلی بارز نباید سخن های خود را عنوانی برادرم، محترم باز درین ممضمون پیوست میکرد زیرا این کار با عنوان و مطالب مضمون هم آهنگی نداشته و کیفیت مطالب مورد بحث را کمرنگ مسیسازد.
به نظر من، برخلاف نظر یک هم وطن که مطالب مندرجه این مقاله را کاملا فاقد هر نوع تحقیق، محتوی و معلومات غیر مفید و موجب ضیاع وقت دانسته، برخلاف این مصضمون در خور مطالعه و تحقیق میباشد.
من اعلان سفربری و جنگ با پاکستان را در دوره حکومت داود خان در دوره شاهی بخاطر دارم ولی هرگز توجه نکرده ام که چگونه این معضله راه حل یافت و به پایان رسید که خوشبختانه شاغلی بارز طی این مقاله سود مند، قضیه را برای این کم سواد روشن است.
اکنون وظیفه صاحبان علم و دانش است که بدون احساس جبهه گیری و تداخل ملاحظات و انگیزه های شخصی، صرف روی معیار های پرنسیپ عدالت و انصاف موضوع را مورد بررسی قرار داده که این اعلان سفر بری در صورت وقوع جنگ که خوشبختانه با اراده شاه، متوقف گردید چقدر به مفاد و یا ضرر کشور تمام میشد، با وجودیکه از همچو جنگ بسیار بی موقع و احتمالی جلو گیری بعمل امد، دانشمندان محترم، نتایج اقتصادی و سیاسی و مسدود شدن راه ترانزیت، بین دو کشور را برای یک مدت طولانی برای وطن فقیر ما در ان زمان چگونه ارزیابی میفرمایند؟
درین قسمت من یک پاراگراف مضمون شاغلی بارز را نقل نموده از نویسندگان محترم این ویب سایت تقاضا مینمایم که آن را مورد تحقیق و نقد عالمانه قرار داده تا همه از مطالعه ان مستفید گردند:
تجارب تاریخی جهان ثابت ساخته است که در نظام های فرد محور چه زیر نام شهاهی مطلقه و چه زیر نام رییس جمهور همواره امکان در گیری جنگ های داخلی و خطر جنگ خارجی و بی ثباتی جامعه وجود دارد .وظیفه دولت مردان ایجاد جوامع ارمانی نیست بلکه هدایت و مدیریت جامعه در جریان تغییرات و تحولات دایمی به صورت منطقی و عملی است. و این دو در صورتی میسر است که دولت مردان میباید کار را،از شرایط عینی و واقعی موجود آغاز کنند و با تحلیل اوضاع داخلی و خارجی توسط متخصیصین، بهترین راه های واقع بینانه و عملی را گزینش کنند و به مرحله اجرا در اورند و البته این روش با کار مشترک و ازادی نقد و انتقاد ممکن است نا هر انچه رهبر گفت ...ختم
با عرض تشکر و امتنان از ابراز نظریات تان.
مومند


اسم: سید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 27.09.2016

!عمر دی دیر شه مومند صاحب
جناب محمدداودخان مومند یک شخصیت ملیگرا است که درمسایل ملی همیشه تُرد و یک دنده بوده، از کس نمیترسد، لهذا خدعه و دروغ نمیگوید - درمدت سی سالیکه همکار قلمی مجلۀ آئینه افغانستان بودند وشاید صد نوشته و مقالۀ شان نشرشده باشد، هیچگاه تغییرموقف نداده وهمیشه برپرنسیپهای ملیگرایی خود استواربوده و ازحقایق دفاع کرده است. جای مسرت است که چنین افغان دانشمندی را درجملۀ همکاران قلمی افغان -جرمن آنلاین داریم ، چونکه نوشته ها ویادداشت های او در هر مورد برمعلومات ما می افزاید ودراثرتجسس وکنجکاویهای اوبرقضایا ی وطنی و مسایل تاریخی روشنی می افتد.
معلوماتیکه محترم مومند صاحب درمورد بچۀ سقو دریادداشت اخیرخود نشرکرده اند، از یک مرجع قابل باور واطمینان یعنی از خانوادۀ مرحوم مغفور میرعبدالعزیزخان سابق رئیس ضبط احوالات و بعدا والی کابل بدست آمده که ایشان شخص مورد اعتماد شاه محمودخان و پادشاه ظاهر خان بوده ودردورۀ صدارت محمدداودخان هم مدتی والی کابل بودند. این معلومات ازینقراراست :
(1) " قبر بچۀ سقو توسط دادوخان تشخیص و ترمیم گردیده ." درین خبر دونکتۀ نو وجوددارد که قبلا برملا نشده بود: یکی "تشخیص قبر" و دیگر "ترمیم قبر" توسط مرحوم محمدداودخان - قبلا ما فقط اینقدر خبرداشتیم که محمدداودخان از موجودیت و محل قبر بچۀ سقو از کسانی پرس و پال کرده بود. با اساس این خبر، درجملۀ پیروان محمدداودخان باید کسانی وجود داشته باشند که میدانند این قبر درکجا بوده است. پس باید منتظرباشیم تا یک شخص با جرات و راستگو درجملۀ پیروان مرحوم محمدداودخان پیدا شود که حقایق را بمردم بگوید.
(2) " پنجاه جریب زمین بورثۀ بچۀ سقو از ملکیت دولت داده شد." درین خبر گفته نشده که توسط کی و درچه وقت زمین داده شده ؟ اما ازمراجع دیگر شنیده شده که در دورۀ جمهوریت مقدار بیست جریب زمین در مزار شریف داده شده بود ومن هم این خبر راازچند مرجع شنیده بودم. نکتۀ قابل تحقیق اینست که ورثۀ بچه سقو کی وچند نفر بود؟ قرارمسموع از بچ] سقو یک زن (بنام بی بی سنگری) و دو دختر مانده بود که بمزار شریف تبعید شده بودند- آیا زمین بهمان زن داده شده بود یا بشخص دیگری ؟ من افواه دیگری هم شنیده بودم که از بچۀ سقو یک پسر هم مانده بود واو هم بمزار شریف زندگی میکرد، باید درمورد موثوق بودن این خبر تحقیق صورت بگیرد. جنرال رشید دوستم حدود یکماه قبل بارتباط انتقال تابوت بچۀ سقو گفت که "بی بی سنگری درمزارشریف وفات کرد ومن والی آنولایت بودم و او را محترمانه بخاک سپردم..." رشید دوستم وهم والی کنونی مزارشریف خبردارند که ورثۀ بچۀ سقوکیست وچقدر زمین در مزار شریف برایشان داده شد بود. باید ازین دو مرجع درزمینه معلومات بدست آورد.
(3) "مینار نجات به امر سردار داودخان در دورۀ جمهوریت تخریب شد." منشاء این خبر بار اول محترم آقای محمدعارف عباسی میباشد- یقین دارم که اکثر پیروان سردارمحمد داودخان ازتخریب مینارنجات دردورۀ جمهوریت خبردارند، اما بپاس یکدنده گی از بیان حقیقت گریزمیکنند- تحقیقات من باساس شنیدگیها ازینقراراست که چند نفر از اعضای کودتای سرطان بشمول (فایق وزیرفوایدعامه (متوفی) وچند نفردیگر که هنورهم حیات دارند و از منطقۀ شمالی یاکوهستان میباشند) بعداز انجام موفقانۀ کودتا ازرهبرخود تقاضاکردند که مینارنجات را تخریب کند واو برای خشنودی آنها اینکار راکرد- واین ادعای محترم عباسی صاحب هم حقیقت دارد که محمد داودخان بداکتر نوین وزیر اطلاعات وکلتور امرداده بود تا تجلیل " روز نجات" را که سال یکبار صورت میگرفت از جنتری وتاریخ فسخ نماید واینکار هم صورت گرفته بود- این موضوع را هرکس میتواند از وزازت اطلاعات وفرهنگ کنونی هم استعلام کند. یکنفر هموطن ما که از شیوکی میباشد ومیگوید این مینار در دورۀ کمونستی تخریب شده، شاید این شخص از جملۀ پبروان سرسخت جمهوریت باشد که چنین دروغ را ساخته، ولی هیچگدام از پیروان جمهوریت ومحمد داودخان که حیات دارند، این حقیقت را انکار نکرده و انکار نمیتوانند، مگر سکوت را مرجح میدانند وبهتر است دنبال این موضوع بیشتر نگردیم.
4) در بارۀ تماس من با آقای داکتر محمدحسن شرق، بعداز تماس تلفونی باراول بخانۀ شان، خبرشدم که بشفاخانه بودند، بعد از دو هفته وتماس دوم بازهم موفق بدیدارو گفتار با ایشان نشدم وبهمین اکتفا میکنم.
5) محترم مومند صاحب نام پدرمعارف افغانستان، مرحوم مغفور داکتر صاحب علی احمدخان پوپل را ( علی محمد خان) نوشته اند مرحوم - (علی محمد خان ) نام وزیرخارجۀ معروف افغانستان بود که شخص پاکنفس بود- روح هردو وزیرمذکور شاد باد. با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - 27 سپتامبر 2016


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.09.2016

منلی او ښاغلی وطنوال عبدالکریم خان رحیم صاحب.
ښه چاری او ښی هیلی می ومنه.
ستاسی د مبارک نوم په لیدو باندی چی لږ څه نا اشنا راته ښکاره شو، لمړی اټکل دا وه چی ګوندی مستعار نوم دی، ځکه دلته یو ټپوس هم شته چی په ګڼو مستعارو نومونو، په تیاره کی کاڼی ولی، بی حیایی تر دی حده چی د مستعاو نومونو په څادر کی د ځان د عظمت او لویوالی، رمباړی او بغاری وهی، پداسی حال کی چی د یوه وګړی عظمت د هغه د خیټی او د معدی د قطر په اوږدوالی نه بلکه د لسان الغیب حضرت رحمن بابا په څیر چی فرمایی:
ایینی غوندی بی رویه بی ریا یم.
د وګړی په معنوی ښکلا پوری اړه لری.
ګرانه روکیه رحیم صاحب!
ما څو میاشتی د مخه یو مضمون تر دی عنوان لاندی چی « افغانستان یګانه کشوری است که رهبرانش زبان ملی خود را یاد نداشت » ولیکه چی په همدی ویب سایت کی زما د مضامینو په آرشیف کی پروت دی.
ستاسی خبره سمه ده چی د ملی اکثریتی افغانی پښتو ژبی د احیا، رشد،انکشاف، رسمی کولو او د دفتر او دیوان او د دولت د رسمی ژبی حیثیت ورکول، هماغه د امیر شیر علی خان دوره ده، چی کیدای شی ورته ددی ژبی د رنسانس ابتدایی یوه دوره وویل شی.
څرنګه چی امیر شیر علی خان د یوه کلک ملی و جدان او دروند ملی شعور او تفکر خاوند وه، د پښتو ژبه یی د دربار ژبه وګرځوله.
ددغه دروند ملی زعیم د و فات سره، ددی ژبی کلتوری نهضت د صعودی قوس په عوض نزولی مسیر ونیوه او بیا هیڅکله د امیر شیرعلی مان د دوری نضج او پوخوالی ته ونرسیده.
تاسی یو لوی ملی خدمت وکړ، او هغه دا چی: د هیواد د پخوانی پاد شاه محمد ظاهر شاه، هغه فرمان مو راپیدا کړ چی د افغانی ملی ژبی د تعیم دپاره صادر شوی او په هغی کی څرګنده شوی وه چی دا ژبه باید د معارف او د دولت ژبه وګرزی.
زه ددی فرمان د محتویاتو څخه تقریبا شپیته کاله دمخ خبر وم، ولی ما هیڅکله نه وه لوستی، دا چی تاسی په خپل کمال او لیاقت باندی دا مبارک فرمان میندلی او بدی ویب سایت کی مو نشر کړ تاسی ته مبارکباد وایم. دا فرمان د هغه تعهد محصول وه چی د هیواد د نجات داتل غازی محمد نادر خان او پښتو ژبی د بابا مفکر محمد ګل مومند تر مینځ پری موافقه شوی وه.
ستاسو دا ادعا چی د محمد نادر خان کورنی، ددی ژبی دپاره ډیر خدمت کړی دی منم، ځکه د محمد نادر خان نه نیولی تر سردار صاحب هاشم خان، غازی شاه محمود خان، سردار صاحب داؤد خان او د شهید موسی شفیقه پوری ټول بلا استثنا « د استبداد خبره به پریږدو » ټول ملی حکومتونه وه.
خو تأسف پدی کی دی چی زموږ د هیواد مشرانو د امیر شیر علی خان په څیر په خبله، دا ژبه نه وه زده، چنانکه یو ځل زموږ پادشاه په ایبکو کی د محمد ګل بابا د لیدو دباره د هغه کور ته ورغلی وه« بابا پدی محال مستعفی او متقاعد وه » نو پادشاه، بابا ته وویل : ( وزیر صاحب من پښتو میقهمم اما ګپ زده نمیتوانم ). بابا هم ورته ویلی وه : ( چی زه هم په فارسی پوهیږم خو خبر بری نشم کولای )
یو ځل بادشاه بکتیا ته، او سردار داؤد خان کندهار ته ولاړل، دی دواړو مشرانو د ځان سره د پشتو ژبی تر جمانان وړی وه.
که د ملت مشران د خپل ولس سره د هغوی په ملی ژبه، ترجمانانو ته ضرورت ولری، نو خدای د داسی ملت مرستی او مددګار شی.
ډیره مننه، کور ودان


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.09.2016

آقای بارز !

آیا شاه با تجربه 40 ساله ، چطور سلطتت شان به 3-4 ساعت سرنگون گردید ویک عسکر تا جنرال به پشتیبانیشان یک فیر نکرد؟

چطور تمام مقامات عالی رتبه رژیم سلطنتی برای تیریکی از تاسیس رژیم جمهوریت در مقابل خانه رئیس دولت صف بسته بودند؟

چرا مردم از رژیم نو استقبال کردند آیا از شاه نفرت پیدا کرده بودند؟
آیا در آخرین روز دوره جمهوریت امنیت در تمام کشور و اقتصاد مردم رو به بهبود نبود ؟
آیا نزدیکترین روابط ، بین افغانستان وپاکستان در چند سال اخیر جمهوریت نبود و یا از برکت شاه بود ؟
آیا شما درین چند سال درین باره ها مقالات زیاد نوشته شد نخواندید و یا میخواهید وقت خواننده های این پورتال را ضایع سازید ؟؟


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.09.2016

محترم جناب بارز صاحب سلام
نوشته شما را تحت عنوان "پاسخ به مدافعان سیاست های شاه امان الله و داؤد خان" خواندم و در جواب اینقدر عرض میکنم که : شما میدانید و افکار تان و طوریکه در تبصره قبلی خود تذکر دادم با آنکه در مواردی با نظر شما موافق نیستم، اما به آن حرمت می گذارم و لذا نمیخواهم با شما داخل مناظره شوم زیرا میدانم که نظریات شما بسمت باد میچرخد و این خصوصیت برایم از چند سال قبل هنگامیکه طی یک مقاله تناقض گوئی های شما را مستند از متن نوشته های شما ارائه کردم، برایم ثابت شد. امید است روزی باد به سمت حقایق نظریات شما را به جانب خود ببرد و دیگر حرفی ندارم جز تجدید احترام. با احترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 25.09.2016

سوالات مطروحه داکتر صاحب هاشمیان به حسن شرق.
اینجانب توضیح چگونگی سوالات متذکره استاد هاشمیان را به ارتباط بچه سقو در دوره جمهوریت سردار صاحب داؤد خان، بار اول از زبان داکتر صاحب میر عبدالرحیم عزیز در یافت داشتم.
داکتر صاحب میر عبدالرحیم عزیز، فرزند مرحوم میر عبدالعزیزوالی اسبق کابل و از اخلاف مجاهد معروف میر عبدالواحد کابلی است، که من چندین سال قبل مضمونی را در مورد شخصیت داکتر صاحب عزیز که شناخت پنجاه ساله با ایشان دارم در مجله ملی و انقلابی آیینه افغانستان که به مدیریت استاد بزرگوار داکتر صاحب هاشمیان نشر میشد، نوشتم.
چون پدر مرحوم شان هم با اعلیحضرت و هم با سردار صاحب داؤد خان روابط حسنه داشت، لذا داکتر صاحب عزیز با حسن شرق شناخت و معرفت کامل دارد، بنا، حدس من چنین است که معلومات شان علاوه بر وقوف و اطلاع شان به حیث یک دانشمند علوم سیاسی و اجتماعی و یک فرد، اهل مطالعه و تحقیق، متکی بر معلومات داکتر حسن شرق نیز خواهد بود. قابل تذکر است که داکتر عزیز بنابر بر فطرت نجیب شان و به حیث یک انسان با پرنسیپ، برخلاف یک عده دانشمندان بی عمل که گفتار و کردار شان مانند گل آفتاب پرست اقتضایی و فاقد اتکاء به پرنسیپ است، هرگز دروغ نمیگوید و شخصیت ضعیف چند چهره را ندارد، مرحبا.
قابل تذکر میدانم که این مهم نیست که من و داکتر صاحب عزیز، در همه موارد اتحاد یا اتفاق نظر داشته باشیم، بلکه مهم این است که نظر ما در مسایل مملکتی، از کنه ضمیر و وجدان نشأت نموده، اقتضایی و دروغ نباشد، به قول شاعر:
یکی جوی و یکی بین و یکی باش.
متکی به معلومات داکتر صاحب عزیز که من آن را یکی دو سال قبل نیز در یکی از مضامین خودانعکاس دادم، قبر بچه سقو به امر سردار صاحب داؤد خان نشخیص و ترمیم گردید, هم چنان به امر سردار صاحب داؤد خان، پنجاه جریب زمین از ملکیت دولت به ورثه بچه سقو مرحمت گردید و مینار نجات نیز به امر سردار صاحب موصوف تخریب گردید.
ناگفته نماند که نویسنده این سطور، انگیزه های روانی سردار داؤد خان را در مورد، ضمن یک مقاله، در همین ویب سایت بدست نشر سپرده بودم.
تقریبا نزدیک به یک ماه قبل، داکتر صاحب هاشمیان با یک فکر بکر شان بمنظور خاتمه دادن به هر نوع شک و شبه و تردید محتمل در زمینه ، شجاعانه اعلام فرمودند که در مورد سوالات مطروحه شان با داکتر حسن شرق مذاکره خواهند نمود که البته به نظر من ثبت واقعیت های تاریخی صرف نظر از ملاحظات سیاسی یک خدمت بزرگ به تاریخ کشور است.
آیا اینکه استاد هاشمیان در تعمیل این مأمول و نشر معلومات متذکره، با در نظر داشت فشار های بسیار محتمل ثقیل مخالف در زمینه، مؤفق خواهند شد یا نه؟ بستگی دارد به اراده و تصمیم نهایی استاد بزرگوار داکتر صاحب هاشمیان.
عمر دی ډیر شه هاشمیان صاحب.
ّپه درناوی


اسم: م. ایاز نوري آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 25.09.2016

محترم داود ملکیار!

من با موقف و عقده شما در مقابل فقید محمد داود خان را بلد هستم.
شما در تنقید خود بمن مورخ ۲۵ مینویسید یا میپرسید:
«در حالیکه همه میدانیم که در چهل سال سلطنت ظاهر شاه، در سی سال اول آن، قدرت و حکومت بدست محمد هاشم خان، شاه محمود خان و محمد داؤد خان بوده است و هر یک شان که جزء همین خانوادۀ حاکم بوده اند، قدرت آنرا داشتند که از امان االله خان یادی بعمل بیآورند، که چنین نکردند.»

شما آقای ملکیار با این نظر خویش دانسته یا ندانسته اعلیحضرت معظم همایونی ټولواک محمد ظاهر شاه را در مسوولیت دو چندان نزد مردم افغانستان می اندازید. من با شما قانونی بحث میکنم! لطفاً توجه نمائید که در یک دولت شاهی مطلقه پادشاه کُل اختیار است، نه صدراعظم!! مسوولیت تام مسائل بدوش شاه یا ټولواک است. شما مصاحبه اعلیحضرت ظاهرشاه را با مینه بکتاش را گوش کنید، مینه از شاه آخری میپرسد: (میگویند کاکای شما بسیار سخت گیری و ظلم میکرد؟ ظاهر خان با خونسردی گفت: بلی، چون کشور از یک انقلاب برآمده بود، همان طور ایجاب میکرد.) ازین جواب شاه معلوم میشود که ایشان از تمام اجراعات صدراعظم خویش واقف میشده و موافقت خویش را نشان میداده است.
از طرف دیگر به تحلیل من شاه قانوناً!! نفر نخست مملکت بود، مبلغ ۱۵ هزار افغانی از مالیه و زحمت ملت افغان و از وظیفه خویش معاش ماهانه اخذ میکرد، لیکن وقتیکه جای مسوولیت می آمد، وی پسکی میرفت و میگفت: به تحلیل شما ملکیار صاحب که «خدا نکند این کار را من نکرده ام، بروید فلانی کاکایم را از یخن اش بگیرید»، آیا این نوع تعامل در یک دولت شاهی مطلقه مسخره و ګناه نا بخشودنی برای ټولواک نیست؟
اگر شما به توضیح ۲۴ سپتمبر من خوب دقیق شوید، من پدر و پسر یعنی دو پادشاه کُل اختیار را ذکر کرده ام.البته اعضای خاندان در صف بعدی هستند که گفته میتوانند که من نفر اول و کُل اختیار کشور نبودم، برو جناب صاحب نزد شاه و از او پرسان کُن.

شما ملکیار صاحب در باره این ظلم دو شاه در طی ۴۴ سال زور گوئی و دروغ گويی خود در موضوع تجلیل جشن استقلال در حق شاه امان الله غازی موافق هستید و یا نه؟

په درنشت سره


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: بریتانیا    تاریخ: 25.09.2016

مومند صاحب،
په دی کې هیڅ شک نه شته چې بارکزو پاړسی ویله خو دا هم باید هیر نه کړو چې هم دې پاړسیوانو بارکزو پښتو دولتي ژبه کړه. پیل یې امیر ښیرعلی خان وکړ. عبدالرحمن خان په دی ژبه یو، دوه کتابونه خپاره کړل. خو پښتو او پښتنو ته غټ خدمت د محمد نادر شاه کورنۍ وکړ. پښتو ژبی، نه پښتانه، وزیران، جنرالان، لیکوالان د دې کورنۍ میراث دی. د پښتو په باره کې ستاسې توجه د محمد ظاهر شاه دې لاندې فرمان ته چې په ۱۳۱۵ کال کې په پاړسي لیکل شوی او صادر شوی را اړوم:
«ج ع ج اا نشان عم محترم سردار شاه ولی خان غازی وکیل صدراعظم،
مسلم است که مسالهء زبان در وحدت ملی و حفظ اداب و شعایر یک ملت اثرات متنابهی داشته و توجه به این مطلب از جملهء ضروریات حیاتیه یک مملکت به شمار میرود. چون در مملکت عزیز مان از طرفی زبان فارسی مورد احتیاج بوده و از جانب دیګر به علت اینکه قسمت بزرګ ملت ما به لسان لسان افغانی متکلم بوده مامورین علی الاکثر به علت ندانستن زبان پشتو دچار مشکل میشوند. لهذا برای رفع زیان این نقیصه و تسهیل معاملات رسمی و اداری اراده فرموده ایم همچنانکه فارسی در داخل افغانستان زبان تدریس و کتابت است در ترویج و احیای لسان [پشتو] هم سعی بعمل امده و از همه اولتر مامورین دولت این زبان را بیاموزد. شما به وزارت ها و نایب الحکومه ها امر بدهید که مامورین لشکری و کشوری مربوط خود را مکلف نمایند که در مدت سه سال لسان افغانی را اموخته و در محاوره و کتابت مورد استفاده قرار دهند.»
اوس نو که وزیرانو او نایب الحکومه ګانو خپله وظیفه په هر دلیل چې وه سرته نه وه رسولی نو دا باید د پادشاه «غفلت او بی اعتنایې» و نه بلل شي. بده لا دا چې حتی پښتو ژبو وزیرانو، نایب الحکومه ګانو او جنرالانو په خپله په دې ژبه کتابت نه کاوه.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 25.09.2016

معذرت
ما په خپله وروستۍ لیکنه کی چی د مړ قوم او ژوندی قوم نوم می ورکړی وه، د ولسی جرګی د مشر مرحوم داکټر محمد عمر خان وردک چی ما ورسره شناخت هم درلود، نوم اشتباها محمد خان وردک لیکلی وه،
ددی تذکر ضرور ګڼم چی ډاکتر علی محمد خان پوبل د هیواد یو ملی شخصیت او د نوی معارف پلار وه او زه ورته د یوه ډیر صادق او ډیر باشرفه، وزیر او وطنوال په سترګه ګورم چی د شاهی زمانی او د سردار داؤد خان د صدارت دوری یوه پیاوړی څیره وه.
ولی زموږ ملی اکثریتی ژبی په هغه مهال هم دربار ته لیار بیدا نکړه او نن خو د اصلا د سقاویانو او ستمیانو او د پشتنو د تاریخ د مادر زاده دشمنانو، د سیاسی اواقتصادی انحصار لاندی، دی ژبی ته د هندوانو د ژبی په سترګه هم نه لیدل کیږی، پدی برخه کی د محمدزو او بارکزو سردارانو غفلت او بی اعتنایی د عفوی وړ نده، تر دی چه نن د پشتو ژبی د حق مطرح کول د ځینو بی ضمیره، تش به نامه بارکزو او محمد زو لخوا تعصب ګڼل کیږی.
دبزم د انجمن شمع او درزم د ډګر قهرمان او زموږ د ملیت خواهۍ د ملی تفکر، قاید، داهی او رهنما خوشحال با با پدی اړه داسی فرمایی:
په بل غشی په توپک ویشتلی نه یم
که ویشتلی یم خو بیا په خپل ټوپک یم
خدای پاک دی زموږ هیواد، د بی ننګه، بی غیرته، بی شعوره، بی پښتونوالی، بی احساسه، بی درده، قام شرمه تش به نامه بشتنو نه خلاص کړی.
د داسی بی ضمیره، پښتنو، قلم مات، ژبه یی ګونګه، سترګی یی ړندی، زړه یی دریدلی او ماغزه یی دردیدلی غواړم.
ّ


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 25.09.2016

خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین بعد از سلام!
توجه شما را به نوشتۀ اخیر محترم ایاز نوری درین کلکینچه معطوف داشته و از جناب شان سوالی می نمایم.
آقای ایاز نوری به ارتباط روز های جشن و تجلیل از استقلال که به عوض 28 اسد، در اول سنبله برگذار میگردید و از امان الله خان یادی بعمل نمی آمد چنین می نگارند: "حال شما افغان های معزز به این جرأت و دیده درآیی و بی احترامی، احساس حسادت و نمک حرامی خاندان حاکم، به محصل استقلال و به مردم قهرمان و شرافتمند افغانستان را که گوسفندان تلقی میگردند، یک لحظه فکر کنید".
من در حالیکه نه شاه پرست بوده ام و نه استم، از جناب آیاز نوری احتراماً می پرسم که:
در حالیکه همه میدانیم که در چهل سال سلطنت ظاهر شاه، در سی سال اول آن، قدرت و حکومت بدست محمد هاشم خان، شاه محمود خان و محمد داؤد خان بوده است و هر یک شان که جزء همین خانوادۀ حاکم بوده اند، قدرت آنرا داشتند که از امان االله خان یادی بعمل بیآورند، که چنین نکردند.
بدین ترتیب آیا کلمات "دیده در آیی" و "نمک حرامی" را بدون آنکه متوجه شده باشید، به همۀ آنها حواله کرده اید و یا اینکه دیده و دانسته نوشته اید؟؟


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.09.2016

مړ قوم او ژوندی قوم
په قومی لحاظ یو ولس د خپل ژوند په بهیر کی داسی ممیزات، مشخصات او خصوصیات لری چی د هغی پر بنسټ یو ولس یا قوم په کلتوری، اقتصادی، ټولنیز او سیاسی برخو کی د پرمختګ او، پیاوړتیااو غښتلتیا په لوری په یوه صعودی مسیر کی په حرکت کی وی.
یو ولس په خپله ژبه چی د کلتور معرف ده، پر بنست ژوندی پیږندل کیږی، او که د یوه قوم پوهان، تعلیم لرونکی، سیاسی مشران او لیکوال د خپل ټبر، ژبی ته، بی اعتنا او بی تفاوته شول، دا حالت د یوه ولس دپاره د قیامت کبری علامه ده.
نو: ژوندی قوم هغه دی چی یو موټی او متحدوی، ژوندی قوم هغه دی چی به کلتوری، اقتصادی، سیاسی او ټولنیز لحاظ مظبوط وی، ژوندی قوم هغه دی چی د جوالیتوب او د خلکو په کورونو کی د نوکرۍ او مزدورۍ او به محقرو ګراچونونو کی د ژوند او ذلت نه ځان خلاص کړی، ژوندی قوم هغه دی چی وګړۍ یی د عصری علم او معرفت خاوندان شی، ژوندی قوم هغه دی چی د خبل دین او مذهب نه د قومی سر لوړۍ دپاره د قومیت او قومی تفکر په موازاتو کی کار واخلی او خپل قومی او ولسی اتفاق او اتحاد پری نور هم غښتلی کړی، ژوندی قوم هغه وی چی په مذهبی لحاظ پدی عقیده او باور وی چی دهغی دنیا آسایش، پدی دنیا کی د بیشرفت،ترقی او بریالیتوب پوری اړه لری، یعنی که د یوی ټولنی وګړی به دی دنیا کی ناکام او بدخت او بی وزله او ذلیل وی، په هغه دنیا کی به د جنت د حورو او غلمان مخ ونه وینی.
مړ ولس هغه دی چی د بورتنیو ټولو صفاتو نه بی برخی وی، مړ قوم هغه دی چی وګړی یی، د ددی دنیا ذلت، ناکامی، بدبختی، نه پرمختګ،اقتصادی، سیاسی او ټولینیزه، خنثا او مړ ژوند ته ، د هغی دنیا د سعادت او کامیابۍ او سرخروۍ په سترګه وګوری، مړ قوم هغه دی چی ژبه یی د دربار او رسمیاتو څخه وویستل شی او د « باد خر » په نامه مسمأ شی، مړ قوم هغه ده چی مؤرخین،پوهان،لیکوالان او د قلم خاوندای یی د خپلی اکثریتی ملی ژبی به برخه کی بی بروا او بی تفاوته پاتی شی او د اکثریتی ژبی اصطلاحت او لغات ورته د ایرانی اصطلاحاتو په انډول لکه پوهنتون، د دانشګاه به انډول، څپک او بی ارزشه ښکاره شی.
هغه تش په نامه بی پښتو، پښتون تباره، د ضعیف ملی کلتوری و جدان خاوندان چی، د پوهنتون کلمی ته، د دانشګاه پر ځای اصالت ورکولو پیشنهاد ته د « تعفن تعصب زیر لحاف » په سترګه ګوری د داسی وګړو کلتوری ضد ملی ماهیت او وجدان د هغه پښتون تباره بی ننګه وګړو لکه فردوس مومند، یاسینی، او د حاجی قدیر زوی او داسی نورو سره چی د سقو پرستانو او ستمیانو سره د شیطانی اتحاد او ملی خیانت، په اصطبل کی نشخوار وهی، سره کوم تفاوت نه لیدل کیږی او دا هم د یوه مړه ولس د علایمو څخه په ګوته کیدای شی، هغه ولس چی سیاسی مشران، زعیمان، صدراعظمان، او وزیران یی لکه د هیواد پخوانی پادشاه محمد ظاهر شاه او ملی مشر سردار صاحب محمد داړد خان، سردار نور احمد اعتمادی، د معارف وزیر علی احمد خان پوپل، د ولسی جرګی مشر داکتر محمد خان وردک او داسی بی شمیره ذوات چی د خپل ولس سره یی د مرکی دپاره ترجمان ته ضرورت درلود د یوه مړه قوم، د تدریجی مرګ نښی ګنل کیږی، هغه د ملی شعور او وجدان او ویاړ او افتخار او سر لوړۍ نه بی برخی، بښتون تباره بی بښتو لیکوال او مؤرخین چی د پشتنو د کلتوری او سیاسی غښتلتا لیواله خادمانو او بابا ګانو باندی د « منګو خان» نوم ږدی او په څپکه یی یادوی، دا هم د یوی ټولنی او ولس د وګړو په ذهنی کمزورۍ او ټیټانه دلالت کوی. فکر کوم دعلامه ډاکتر اقبال دا وینا زموږ د ولس په موجوده حال او احوال صادقه ده چی فرمایی:
بیا طرح دګر ملت بریزیم
که این ملت جهان را بار دوش است
مننه


اسم: م. ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.09.2016

چرا، و علت چه بود؟

دسته نادر شاه و ظاهرشاه لطف نموده در زمینه روشنی اندازند.
کلمه «دسته» را به خاطری ذکر کردم که اینها فقط چند نفر هستند، در حالیکه پدرش ۴ سال و پسرش ۴۰ سال در افغانستان حکومت راندند، باید که به لک ها طرفدار نویسنده میداشتند و ما منتقدین را با قلم حق به جانب خود چنان سیلی کاری میکردند که ما در غار موش پناه میبردیم.

به ارتباط نوشته ای محترم کاکر از هالند ۲۴ سپتمبر:

من نویسنده این سطور شش سال اخیر پادشاهی محمد ظاهر را از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ ش را خود حاضر در تجلیل استقلال امانی در پایتخت کابل بودم و در میزان ۱۳۵۱ ش پدر ګرامی ام کوچ ما را از پایتخت بار کرد.
درین شش سال متذکره جشن استقلال امانی را شاه محمد ظاهر بجای ۲۸ اسد که امر و هدایت بانی استقلال اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی بود، بتاریخ اول سنبله تجلیل میکرد، چرا، علت چه بود؟

در روز اول جشن بعضی قطعات نظامی و موسسات تعلیمی حربی در میدان چمن حضوری مستقر میشدند، پادشاه در یک موتر جیپ روسی از ارگ شاهی به محل تجمع تشریف می آورد، بعد از معاینه قطعات به لوژ میرفت. من بیاد ندارم که اعلیحضرت درین روز تاریخی حتی صرف از نام نامی محصل استقلال امان الله غازی حتی در یک نیم جمله ذکری کرده باشد. چرا علت چه بود؟

در همین ده روز تجلیل از استقلال من در هیچ جای منطقه جشن کدام فوتوی از محصل استقلال را ندیدم و هم بیاد ندارم که در جرائد دولتی کدام یاد آوری از غازی امان الله کرده شود، چرا، علت چه بود؟
در جناح شرقی متصل چمن در دامنه تپه مرنجان حضوری یک شعار بزرگ در گروپ های برق به رنگ آسمانی به لسان پشتو برای اغوای مردم پشتون افغانستان بعبارت (تل دې وي استقلال) نصب شده بود که از طرف شب مقبول و تاثیرناک جلوه میکرد، مگر حق نبود که ظاهر شاه یک عکس ای از محصل استقلال امان الله غازی را هم در کنار این شعار نصب میکرد، چرا نصب نمیکرد، علت چه بود؟

خلاصه درین شش سال در روز های جشن با دیدن گُنبد نادر شاه در بالای تپه بلند که توسط یک کندک عسکر اردو محافظه میشد،انتباح من منحیث یک افغان این بود که محصل استقلال ما پدر پادشاه ما غازی محمد نادرشاه است و بعد از قتل او اینک پسرش پادشاه ماست...؟!.

حال شما افغانهای معزز به این جرات و دیده درائی و بی احترامی، احساس حسادت و نمک حرامی خاندان حاکم به محصل استقلال و به مردم قهرمان و شرافتمند افغانستان را که گوسفندان تلقی میکردند، یک لحظه فکر کنید.
په درنشت سره


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 24.09.2016

قابل توجه محترم عباسی
جناب عباسی از مدتی به اینطرف پشت مینار نجات را گرفته و با معلومات "غلط" اینکه مینار در روز اول به قدرت رسیدن فقید داود خان ویران شد.
عباسی گرامی چرا در قسمت اینکه بعد از به قدرت رسیدن نادر خان و ظاهر خان نام امان الله خان از تاریخ برداشته شد خاموشی اختیار میکنند. درست به خاطر دارم که در شروع کتاب تاریخ چند عکس رنگه از نادر خان، ظاهر خان، شاه ولی خان "کابل گیرک و شهزاده ها بود.
اما از شخصی که استقلال کشور را بدست آورد یادی نشد. حتی هر محل یا مکتب که بنام امان الله خان بود تغییر داده شد. مانند لیسه امانی بنام لیسه نجات تغییر داده شد. و...و
حالا شما پشت یک مینار می گردید.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 24.09.2016

د افغانستان کبیر قاموس د افغان راتلوونکی نسل لپاره ددی قاموس ملی ټیم له خوایو تاریخی خدمت تر سره کړ په واقعیت کښی دا دکابل د اطلاعاتو کلتور او علومی اکادیمی دنده وه اما ددوی له خوا دی برخی ته توجه ونشوه او یا به ئي توان نه درلود اوهمدارنګه ځینی پښتو قاموسونه د اروپای ژبو لپاره هم د ملی افغانانو له خوا استفادو ته وړاندی شوی او داسی د ویاړ ډک فعالیتونو د مونږ ټولو افغانانو لپاره ستر افتخار دی او تاسی ټولو ته ددی مبارکی وړاندی کیږی !

دا ډیر د افسوس ځای دی چی ځینی افغانان د حسادت او تنګ نظری څخه کاراخلی او هر مثبت اقدام څخه د بزکشی لوبه جوړوی که چیری افغانان په خپلو مینځو کښی نظر و استعداد ته موقع ورکړۍ شی نو افغانان کولای شې نظر ددوی استعداد ته د افغانستان ملت ته په هره برخه کښی د ترقی او تمدن لپاره د افتخار څخه ډک خدمتونه وکړی او افغانان ددی استعداد لری که چیری شخصی حسادت او بی ځایه رقابت له خاطره پخپلو مینځو کښی کاڼی د استعداد خاوندانو په مقابل کښی ونه غورځول شی او موقع ورکړۍ شی !

د جهان په ډیرو ممالکو کښی افغانان د مها جرت ژوند کوی ډیرو ځوانانو پیغلی او هلکان ددوی استعداد په اساس مسلکس او سیاسی ځلا وکړه او ډیر افغانان شته چی سربیره د خارجی ممالکو استوګنی سره بیا هم فرسوده او عادت شوو خصلتونو څخه ځانونه نشی خلاصولۍ بلی د خارجیانو په مقابل کښی ددوی خصلت ۱۸۰ درجی مثبتی خواته تغیر مومی ام د افغانانو مقابل کښي داسی ندی او دا مثبت تغیرافغانان پخپلو مینځو کښی باید هم مروج کړی !!!!


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 23.09.2016

توضیحاتی خدمت محترم آقای عباسی،
شما مرا بر این گفته که نوشته ام (قضاوت غلط عباسی صاحب) محکوم کرده اید، باز هم به اشتباه؛ که گویا من قضاوت های شما را که در حقیقت نظر شما است غلط خوانده ام در حالیکه هدف من از این حکم، قضاوت شما نظر به طنز و ایمیل تان که برای من فرستاده بودید و در آن نوشته بودید که " ای بیچاره! تو کجا و قاموس کجا تو چون کودک در آستانۀ چنین کار بزرگ در حال چارغوک استی" بوده که شما مرا در عرصۀ ایجاد قاموس و به کرسی نشاندن پلان این پروژه طفلی در آوان چارغوک خوانده بودید و امروز شاهد هستید که این طفل چارغوکی با همکارانش کار یک خانواده را در حال انجام دادن است، کار یک پدر و یک مادر را، که میتوانست دولت افغانستان باشد.
راجع به ارتباط مسئلۀ محمد نادر خان و قاموس یکباری دیگر پاراگرف نوشتۀ قبلی خود را تکرار می کنم"
"گرچه مسئلۀ محمد نادر خان با قاموس ارتباط ندارد، ولی ما می توانیم ازین دو مسئلۀ مختلف، تا اندازۀ زیاد طریق قضاوت های افغانی را بیاموزیم... برای اکثریت مطلق افغانها ارتباطات شخصی، فامیلی و ... خیلی ارزش دارد، نسبت به برخورد علمی با قضایای پیچیده و مغلق. اینجانب نظر به این شناخت آگاهانه از ذهنیت افغانی هیچ نوع کدورت با ایشان و کسانی که از خاطر گل روی دیگران در جمع عام راجع به قاموس چُپ خود را گرفته اند ولی خصوصی آنرا یک کار سترگ مِلی می دانند، ندارم."
شما در یکی از بخش های نوشتۀ تان میفرمائید که: "تذکر اسم محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در این مورد، اگر انگیزۀ منافقت و دو اندازی در بین نباشد با تمام احترام..."
1- نظر به درخواست جناب ایاز نوری که اشاره بر نوشتۀ داکتر صاحب کاظم نموده بودند و از شما مقتضی شده بودند که پرگراف به پرگراف رد نمائید، اسم داکتر صاحب کاظم به میان آمد و من نظر به خوی خصلت منفی افغانی ناتوانی تان را درین عرصه بیان نمودم، که نه تنها قادر به رد آن استید، و نه قبولی آن. یگانه قدرت تان فقط به گفتۀ محترم ایاز نوری "غلی خود را آوردن" است. در هشت سال هم نمی توانید، جواب هشت اثری تحقیقی داکتر صاحب کاظم و یا آثار داکتر صاحب زمانی را بدهید. شما نطاق خوبی استید، نه محقق خوب.
2- اگر من منافقت میکردم و هدفم در همچو کار ها منافقت میبود درین مدت طولانی 18 سال وبسایتی را که دوبار انشعابات بزرگی در آن رخ داد (یکبار توسط اکستریمست های چپ که میخواستند عرصه را برای دیگران تنگ بسازند و بار دیگر هم از طرف گروپ شما اکستریمست های سلطنتی و یا مداحان شاه مخلوع که عرصه را برای عقاید خود تنگ دیدید) نمی توانستم به پیش ببرم که امروز شما با مقایسه به سایت های دیگر تراکم دید و باز دید این وبسایت را به اساس کَونتر نسب شدۀ آن به وضاحت همه روزه مشاهده می توانید. در ظرف سه ماه، ماشالله زیاد تر از یکنیم لک، در حالیکه ماشین حساب شما، بعد از یازده ماه، به عدد سی و پنج هزار نرسیده است...
جالب این است این هردو وبسایت منشعب شده امروز با هم دست همکاری داده و نوشته ها و مقالات و ظنز های شان (مانند طنز شما) با وجود مخالفت های شدید عقیدوی به صفحات یک دیگر به نشر میرسد که اگر این انگیزۀ منافقت را نمایندگی نمی کند پس چه میتوان آنرا نام نهاد؟


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کالیفورنیا امریکا     تاریخ: 23.09.2016

توضیحاتی خدمت محترمان آقایون قیس کبیر و ایاز نوری!...

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.09.2016

عباسی صاحب و منار !

ارینکه عباسی صاحب نوشتند که در شام اول روز جمهوریت منار نجات منهدم شد وبعدآ نوشتند هفته و ماه ، و اکنون نظر به نوشته محترم داوری که در آن دوره << منار >> تخریب نشده عباسی صاحب خواهد نوشت که اگر منار نیود <<پایه برق >> شاید بوده باشد. !
برای عباسی صاحب پیشنهاد میکنیم که مانند گروپ بخاک سپردن کلکانی یک انجمن را بنام << منار نجات سازان>> بوجود آورند و کار های خود را پیش ببرند و خدا کند روزی برسد که منار مورد علاقه شان دوباره اعمار گردد و آرزویشان برآورده شود و به تاریخ کشور، بالاخره یک نام نیکو از خود به یادگار گذاشته ، نسل امروز و آینده کشوربرایشان دعای خیر نمایند و خداوند گناهشان را اگر وجود داشته باشد (؟) بخشایش نماید. به آرزوی موفقیت شان


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.09.2016

نظر علامه حبیبی در مورد میر غلام محمد غبار.
استاد حبیبی در مورد غبار و کتابش چنین مینویسد:
غبار میتوانست در تاریخ و ادبیات، سیاست و اجتماعیات مباحث دلچسپی بنویسد، که کتاب افغانستان در مسیر تاریخ با وجود برخی لغزش های تاریخی و عددی و بعضا قصدی و ارادی، با قوت بیان و ظرافت ادبی و دلچسپ در خور مطالعه است.
غبار در تاریخ نویسی سبک خاصی داشت که وقایع تاریخی را همواره به نفع تصور خاص عندی و قالب خود استعمال میکرد، و بنابرین در تاریخ نگاری خود ناظر بی طرفی به نظر نمیرسد.ختم نظر حبیبی.
هم چنان دستگیر پنجشیری در کتاب خود بنام ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق، غبار را یکی از بنیان گذاران خوب حزب دیمکراتیک « خلق و پرچم-مومند » شمار نموده مینویسد که :
کمیته تدارک کنگره اول برای اولین بار در جمال مینه در منزلی که از طرف ببرک کارمل کرایه شده بود تشکیل و اعضاء کمیته اول عبارت انداز: میر غلام محمد غبار و پسرش حشمت خلیل غبار، نور محمد ترکی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی« قهرمان حرکت شیطانی ستمی و سقاوی- مومند » روهی و زهمأ. ختم روایت دستگیر پنجشیری.
اشتراک غبار در این مجالس ثابت میسازد که غبار از نظر ایدیالوژی و طرز تفکر سیاسی با نظریات ترکی، ببرک کارمل، طاهر بدخشی، دیتگیر پنجشیری، میر اکبر خیبر و حامیان خط مسکو در یک صف و سنگر الحاد قرار داشته است.
غبار در مورد دارایی خاندان سلطنتی به شمول سردار صاحب محمد داؤد خان مینویسد که:
این خاندان از معاش، جیره و ماکولات، پول و تحفه های تاجران وغیره صد ها ملیون دالر، پوند و فرانک در بان های امریک و اروپا ذخیره داشت.
معاش پادشاه سابق افغانستان در آن زمان، ماهیانه در حدود چهار صد دالر تخمین میگردید.
شاید متمول ترین شخص این خاندان صدراعظم آهنین سردار محمد هاشم خان بوده باشد، که بعد از وفات جناب شان تمام دارایی شان به دو برادر زاده سکه شان یعنی سردار داؤد خان و سردار صاحب نعیم خان تعلق پذیرفت که به اساس تخمین این جانب مجموع دارایی سردار صاحب داود خان در آن زمان از یک ملیون دالر تجاوز نمیکرد، و ما نباید قیم آن زمان را با قیم امروزی ملکیت ها در کشور مقایسه نماییم زیرا یکی از اقارب من که در دهه دیکراسی یک خانه گلی و غریبانه را به مبلغ پنج هزار دالر خریده بود دو سال قبل آن را به مبلغ گزاف چهار صد هزار دالر فروخت.
میر غلام محمد غبار او میر صدیق فرهنګ دواړه میران یعنی سیدان وه، سیدانو ته پشتانه د ستانه په سترګه ګوری او د باچا صاحب به درانه نوم یی یادوی ولی دا دواړه سیدان او میران د پښتنو او د بشتنو د مشرانو علیه خپل ضدیت د خبل نیکه سید علی ترمذی چی به پیر بابا معروف وه او د مغلی پادشاهانو خوری کیږی او د مغلی حکومت په طرفدارۍ د بښتنو او د روشانی نهضت به ضدیت کی قرار در لود، اخستی دی، چنانکه سید علی ترمذی، حضرت بیر روشان ته پیر تاریک وایه.
خدای دی موږ پښتنو ته زموږ د ستمی اوتاریخی دشمنانو په څیر څه عقل او سیاسی شعور را په به برخه کاندی.
ځانله بی بشتو، بګیل، بی شعوره او بی ننګه تش په نامه پشتون تباره وګړی لکه ملعون فردوس مومند او دسی نور به به خبل مشران د « منګو خان » په نامه په څپکه یادوی.
خوشحال بابا وایی:
ځینی څه لویی دعوا لرم په زړه کی
ولی څه کړم چی پښتون واړه بی ننګ دی


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 23.09.2016

دانشمند محترم پاچا صاحب بزرګوار و نهایت عالیقدر !
نوشته عالی و اموزنده تان تحت عنوان « پیرامون اصطلاحات فرهنگی و تکیه کلام هایی از قبیل " دغسی پعسی " .» را به بسیار علاقمندی خواندم، تشکر از این نوشته پر معلوماتی تان که ما شاګردان نو اموز بخصوص بنده را زیادتر درس اموزنده و اموختاندید، قلم تان همیشه توانا و رساباد، درود میفرستم به ان مادر که بشما شیر داده، احترام به ان پدر و شخصیت که شما را در اغوش پر محبت پدری نوازش نموده،
در اخیر کلام، به یک سلام شاهی یا ( شاهی سلام) که در زمان سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه شاه اسبق از طریق رادیو افغانستان در اخیر شب پحش میشد بګویم [ عمر دی ډیر شه پاچاه ] دستهای تانرا میبوسم، موفق و کامګار باشید.
قاسم باز
برادرزاده تان


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.09.2016

محترم عباسی
شما به صورت متواتر به این ویب سایت افغان جرمن آنلاین هم می نویسید و در عین حال به این ویب سایت و به گردانندگان آن تعرض میکنید، گذشته از حملات چند روز قبل به انجنیر قیس کبیر بازهم شما چنین نوشته اید:
3- آقای احمد نعیم ! در تحقیر و توهین و سبک دیدن دیگران ترا ملامت نمی بینم و متأسفانه این سایت فاقد یک گردانندگی سالم است که با حفظ و احترام آزادی بیان آداب و اصول اخلاقی نویسندگی را مطابق سیاست نشراتی خود نظارت کنند
چه مجبوریت دارید که در اینجا بنویسید؟
در امریکا وقتی بعضی گروپ ها به محتویات بعضی رسانه ها اعتراض کرده اند ، به آنها گفته شده است که چینل تلویزیون را تغیر بدهند . شما که یکی از سردمداران سایت نوری و خانم نظام هستید چرا دایماً در مسایل افغان جرمن آنلاین دخیل میشوید؟ مگر اینکه شما هم متوجه شده اید که سایت طرفداران ظاهرشاه بی کفایت ، و خلیلی ستایشگر پاکستان و ایران در نزد اکثریت افغان ها ارزشی به سزا ندارد!


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 23.09.2016

شاغلی مصطفی عمرزی مقاله دلسوزانه ای تحت عنوان « رکود انتشارات افغانی» نوشته اند که واقعا از دل و دماع یک جوان آگاه افغان تراوش کرده است. واقعا ما که می خواهیم با همسایگان رقابت و همچشمی کنیم ، کتابخوانی را باید تشویق نماییم. تیراژ کتاب ها را اگر از مسئول دانش کتابخانه شاغلی اسد الله دانش یا میوند کتابخانه حاجی صاحب عبد الرحمن نصیر بپرسید، هر کتاب از هزار نسخه تجاوز نمی کند، اما یک کتاب ده سال پیش هزار نسخه چاپ شده، تا کنون 500 نسخهء آن به فروش نرسیده است. بناء یک صاحب موسسه نشراتی چگونه می تواند در این بخش سرمایه گذاری کند. ما وقتی با همسایگان طماع خویش می توانیم رقابت کنیم که در مناسبت های مختلف به دوستان خود کتاب هدیه ببریم. در کابل خصوصا در ولایات سمت شما هر مامور ، مدیر ٍ صاحب منصب، معین و وزیر که مقرر می شود، چند رور مشغول هدیه گرفتن است که معمولا آن هدیه چپن است یا چکمن یا جیلک یا ذستار و لنگوته، اگر عوض یک چپن سه هزار افغانیگی به آن وزیر صاحب ، معین صاحب یا صاحب منصب صاحب اگر 10 عنوان کتاب هدیه برده شود ، این کلتور و فرهنگ همگانی می شود. در روز زن به همکاران نسوان خود در دفتر ها عووض انگشتر ، لاکت ، گلوبند و گل ، کتاب هدیه بدهید در سالگرد تولد ، برایش کتاب چاپ افغانستان و نوشته دشه توسط نویسندگان افغان را بدهید. واقعا جام شرم نسیت که ما ملتی که داد از استقلال خواهی و امان الله دوستی می زنیم کتاب « امان التواریخ» که به نام امان الله خان غازی مزین شده است ، تیراژ آن از طرف وطارت اطلاعات و فرهنگ ما 500 نسخه باشد و آن کتاب هم با وجود توزیع رایگان به پولداران قارون صفت ، هنوز نسخه هایی از آن 500 جلد، در بازار موجود باشد و منتظر خریدار!! شما از وزیران اطلاعات و فهنگ از د. رهین تا آقای خرم و شاعلی جهانی بپرسید که در 15 سال این وزارت پند عنوان کتاب گاپ کرده است من یقین دارم به هر سال 10 عنوان و در 15 سال 150 عنوان کتاب چاپ نکرده است، اگر بهتان است ا« دا گز او دا میدان» این وزارت فهرست کتاب هایی را که در 15 سال چاپ کرده است، به اطلاع ما و شما برساند!!
ایران و پاکستان هر کدام سالانه بیش از 7000 عنوان کتاب چاپ می کنند با تیراژ بالا، ما تا وقتی که از نگاه فرهنگی ، رقابت نکنیم، از راه دیگر نمی توانیم. یکی از راه های آن را جوان با ا احساس شاغلی عمر زی گفته است که یک میلیون دارایی را دولت به خرید کتاب از ناشران افغانی تخصیص بدهد، این پیشنهاد معقولی است، در تمام کشور ها برای خرید کتاب بودجه تخصیص می دهند ، حتی سفارتخانه های خود را وظیفه می دهند تا کتاب های چاپ شده در محل ماموریت شان را خردیاری کنند. کتابخانه کانگریس امریکا از آسمان نازل نشده است ، دولت به آن بودجه تخصیص داده است. در همین پورتال افغان جرمن آنلاین خوانده ام یا جای دیگری که افغانستان به کوشش د. فرهادی، مقالات محمود طرزی را در400 نسخه در سال 1355 چاپ کرد 200 نسخه آن را سفارت ایران در کابل خریداری نمود.
ادارات دولتی افغاستان حتی واحد های اداری دوم آن هم بخشی به نام « متفرقه» دارند، در وزارت خانه این رقم درشتی است ، اگر از همین بخش متفرقه ، هر اداره کتابهای انتشارات افغانی را خرداری کند و در ادارهء خویش در دفتر شخص اول کتاب خانه ای تشکیل دهد، که می تواند او را مواخذه کند ؟ حتی غنی و عبد الله هم او را نمی توانند به جرم خریداری کتاب بازجویی کنند!!
افغان هایی که در خارج هستند ، و قرار اطلاع در هر شهر مسجدی دارند ، مگر نمی شود در پهلوی بولانی ، و منتو و ارد کردن توت و کشمش افغانی و نقل خسته و گسته وطنی و....از دانش کتابخانه و میوند کتابخانه ، در هر سال 1000 عنوان کتاب راجع به موضوعات مختلف تقاضا کنند و به افغان ها به فروش برسانند. تا کی مردم خارج منتظر باشند که استاد هاشمیان یا استاد سیستانی و داکتر صاحب کاظم کتاب های خویش را که به پول شخصی چاپ کرده اند ، به ایشان مجانا هدیه بفرستند. در ایران همین اکنون نواشه علی اکبر دهخدا و نواسه د. ممحمد معین و خانوادهء زرینکوب و جلال آل احمد از پول حق الشتر کتاب های جد بزرگوار شان در هر چاپ سهم می برند، اما فرزندان علامه عبد الحی حبیبی یا کتاب های پدر علامه خود را از پول شخصی چاپ می کنند و به مردم هدیه می دهند طور رایگان و یا از یگان اهل خیر خواهش می کنند تا کتاب های آن دانشمند فرزانه را به چاپ برساند. این درد را به که بگوییم. باید روشنفکر افغان بجنبد و برای فرهنگ خود تبلیغ کند و اگر به خانهء خود هر شام چند کیلو میوه می برد در جمله یک کتابی چاپ افغانستان هم باشد که از بازار خریده است.
یک مثال عملی بگویم در سمینار575 سالگرد امیر علی شیر نوایی دوستان من چند عنوان کتاب مربوط امیر علی شیر را به چاپ رساندند ، افسوس می خورند ، که ده نفر هم پیدا نشده است که در برابر« محاکمة اللغتین» که به زبان ازبکی نوشته شده است، 80 افغانی بپردازد و یک نسخه بخرد. این است فرهنگ دوستی ما و باید طوری که آقای عمرزی نوشته است ، انتشارات ما به رکود مواجه شود!!


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 23.09.2016

محترم عباسی صاحب را سلام و احترام تقدیم است.

عباسی صاحب گرامی، در مورد تخریب منار نجات میگوید که ( در مورد مینار نجات و تخریب آن، اگر کدام عضو حزب دموکراتیک خلق داوطلبانه و یا از همکاران نظام جمهوری چون داکتر حسن شرق و یا غوث الدین خان فائق «انشاءالله که زنده استند» در این مورد معلومات ثقه ارائه فرمایند. ولی روایات قوی در مورد انهدام مینار در دوران حمهوریت اول وجود دارد)
عباسی صاحب محترم! بدون هرگونه تردید، تخریب منار نجات، تخریب یکی از آبدات تاریخی شمرده میشود که کاریست نادرست و مرادف به خیانت ملی. حالا کسی از اعضای حدخا حاضر خواهد شد که در پهلوی بسیاری اتهامات وخیانت های دیگر این یکی را هم بگردن بگیرد؟
ثانیاً منار مذکور در دوران جمهوری خاطره انگیز داوود خان اصلاً تخریب نشده بود که حسن شرق ویا غوث الدین فایق بیآیند در مورد معلومات ثقه ارائه بدارند؛ ولی باز هم اگر از حسن شرق در زمینه سؤالی شود، جناب شرق مجبور است که حقیقت را بگوید. و حقیقت هم همان است که منار مذکور الی اخیر جمهوری داوود خان کاملاً پا برجا واستوار بود
عباسی گرامی، من از ساکنان قریه شیوه کی بودم، میدانید راهیکه از شهر کابل به طرف شیوه کی و ولایت لوگر میرود باید از مسیر دروازه لاهوری، جناح شرقی بالاحصار و منار ویران شده مذکور بگذرد. واین مسیر هر روز راه رفت و آمد من بطرف شهر کابل بود. کاملاً بخاطر دارم که منار مذکور در یک صبح سرد ماه عقرب 1357 تخریب شد.از آنجائیکه ویرانی منار مذکور کار نادرست بود، بناً نه خبری از آن در رادیو نشر شد ونه هم چیزی در باره آن در روزنامه ها نوشته شد. بناً آنهائیکه اهل شهرنو، خیرخانه، کارته چهار، کارته پروان ودیگر حصص شهربودند و در مسیر منار مذکور رفت وآمد نداشتند، شاید چیزی در مورد ندانند، مگر حقیقت همان است که نوشتم.
اتهام بی مورد و میان خالی ویرانی منار مذکور به دوره با سعادت جمهوری داوود خان فقط تحریف تاریخ خواهد وبس .


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 23.09.2016

محترم عباسی صاحب را سلام و احترام تقدیم است.

عباسی صاحب گرامی، در مورد تخریب منار نجات میگوید که ( در مورد مینار نجات و تخریب آن، اگر کدام عضو حزب دموکراتیک خلق داوطلبانه و یا از همکاران نظام جمهوری چون داکتر حسن شرق و یا غوث الدین خان فائق «انشاءالله که زنده استند» در این مورد معلومات ثقه ارائه فرمایند. ولی روایات قوی در مورد انهدام مینار در دوران حمهوریت اول وجود دارد)
عباسی صاحب محترم! بدون هرگونه تردید، تخریب منار نجات، تخریب یکی از آبدات تاریخی شمرده میشود که کاریست نادرست و مرادف به خیانت ملی. حالا کسی از اعضای حدخا حاضر خواهد شد که در پهلوی بسیاری اتهامات وخیانت های دیگر این یکی را هم بگردن بگیرد؟
ثانیاً منار مذکور در دوران جمهوری خاطره انگیز داوود خان اصلاً تخریب نشده بود که حسن شرق ویا غوث الدین فایق بیآیند در مورد معلومات ثقه ارائه بدارند؛ ولی باز هم اگر از حسن شرق در زمینه سؤالی شود، جناب شرق مجبور است که حقیقت را بگوید. و حقیقت هم همان است که منار مذکور الی اخیر جمهوری داوود خان کاملاً پا برجا واستوار بود
عباسی گرامی، من از ساکنان قریه شیوه کی بودم، میدانید راهیکه از شهر کابل به طرف شیوه کی و ولایت لوگر میرود باید از مسیر دروازه لاهوری، جناح شرقی بالاحصار و منار ویران شده مذکور بگذرد. واین مسیر هر روز راه رفت و آمد من بطرف شهر کابل بود. کاملاً بخاطر دارم که منار مذکور در یک صبح سرد ماه عقرب 1357 تخریب شد.از آنجائیکه ویرانی منار مذکور کار نادرست بود، بناً نه خبری از آن در رادیو نشر شد ونه هم چیزی در باره آن در روزنامه ها نوشته شد. بناً آنهائیکه اهل شهرنو، خیرخانه، کارته چهار، کارته پروان ودیگر حصص شهربودند و در مسیر منار مذکور رفت وآمد نداشتند، شاید چیزی در مورد ندانند، مگر حقیقت همان است که نوشتم.
اتهام بی مورد و میان خالی ویرانی منار مذکور به دوره با سعادت جمهوری داوود خان فقط تحریف تاریخ خواهد وبس .


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.09.2016

نظریات استاد محمد عزیز نعیم در مورد کتب تاریخی میر غلام محمد غبار.
استاد محمد عزیز نعیم پسر سردار محمد نعیم خان و برادر زاده سردار محمد داؤد خان و دانشمند ترین عضو فامیل سلطنتی افغانستان بود، استادعزیز نعیم علاوه بر علم و فضیلت و دانش یک انسان فوق العاده مهذب ، شریف، متواضع، مهربان، خوش برخورد و عالی جناب بود، من افتخار شاگردی استاد را در پوهنخی حقوق و علوم سیاسی داشتم.
استاد عزیز نعیم در مورد دو جلد تاریخ غبار چنین مینویسد:
اگر تاریخ از نگاه ماهیت عبارت است از دریافت حقایق، نسبت به ماضی از روی اسناد و شواهد تاریخی که آنهم باید صحیح تصنیف و تفکیک شود، هردو جلد کتاب غبار فاقد آن میباشد.
اگر قسمت های دوره باستان و قرون وسطی را درین اثر، که به شیوه مارکسیزم لینیزم تعبیر گردیده، در قسمت تاریخ جدید افغانستان هیچیک مأخذ جدید به استثنأ یگان نقل قول ها، یا یگان ترجمه از مأخذ خارجی، بکار نرفته است.
منظور اینکه نه تنها حقایق در کتاب غبار از روی شواهد و منابع تاریخی بدست نیامده بلکه این حقایق مطابق به ذوق غبار تحریف گردیده و آنچه را نوشته حقیقت مطلق میداند، از روی این نوشته ها ثابت میگردد که غبار دارای استبداد رأی بوده است.
غبار در هیچ مناقشه تاریخی، عادلانه و منصفانه قضاوت ننموده و حوادث را به ذوق خود مجسم ساخته است.
اگر روند تاریخ نویسی بر پایه های تحلیل و تعلیل همه جانبه قرار داشته باشد، این دو کتاب غبار فاقد آن است.
قضاوت غبار، فاقد تفکر تاریخی است، یعنی ماضی را از روی زمان خود قضاوت نموده است، و واقعات را دو بعدی دیده است نه سه بعدی، و حوادث و واقعات را به شیوه مارکسیست و کمونستها تعبیر نموده و حتا در نوشته های خود از اصطلاحات قاموس چپ گرایان استفاده نمود است.
متأسفانه احساسات خود پرستی و حقیر شمردن دیگران از ورای دو جلد تاریخ غبار آشکار است.
مطالعه کتب غبار ثابت میسازد که او یک آدم پر عقده، حسود و از نظر احساسات و تفکر بی موازنه میباشد.
ختم تلخیص نظریات دانشمند صادق و بزرگوار استاد عزیز نعیم.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 23.09.2016

مطرح بحث چگونگی رسیدن محمدنادر شاه به سلطنت است، نه چگونگی رسیدن اعلیحضرت محمد ظاهرشاه به سلطنت، زیرا شهزاده محمد ظاهر پس از شهادت پدر برطبق ماده 5 قانون اساسی سال 1309 که جنین حکم میکند، به پادشاهی رسید:
«ماده 5 ـ بنابر تقدیر فداکاری و خدماتیکه اعلیحضرت غازی (محمد نادر شاه افغان) در راه استقلال و نجات وطن افغانستان و برانداختن بنیان ظلم و استبداد ابراز فرموده اند، ملت افغانستان عموماً ذات شاهانه شانرا پادشاه صحیح و لائق مملکت خود شناخته و با نهایت تقدیر و احترام تعهداً پذیرفته و می پذیرند و ذات همایونی درحین جلوس برتخت سلطنت مستقلۀ افغانیه بالمواجهه عموم وکلا و اشراف اهالی افغانستان تعهد نموده اند که مطابق اوامر مفتی بهای شرع شریف نبوی صلعم و مذهب مهذب حنفی و اصول اساسی مملکت اجرای اوامر حکومت شاهانه خود را فرموده محافظت و رعایۀ استقلال را مهمترین وظایف خود دانسته بملت و وطن صداقت نموده از تعمیل شرایط فوق مخالفت ننمایند، بناءً علیه ملت نجیبه افغانستان متعهد میشوند که سلطنت افغانستان بخاندان این پادشاه ترقی خواه مملکت بانتخاب اعلیحضرت پادشاهی و اهالی ملت افغانستان انتقال کند.
تبصره: خاندان عبارت است از اولاد ذکور کبیر و برادر.»
به این اساس جانشینی شهزاده محمد ظاهر بجای پدر مشکل قانون ینداشت، اما اگر متن این ماده در مورد چگونگی سلطنت محمدنادر شاه مورد بررسی قرار گیر، آنوقت سؤالهای زیاد مطرح میشود از جمله یکی اینکه: محمد نادرشاه بتاریخ 23 میزان 1308 حین مواصلت به کابل و سقوط رژیم کلکانی در یک مجلس خاص در سلام خانه با رأی تعداد معدود اشخاص قبول پادشاهی کرد، درحالیکه قانون اساسی طی لویه جرگه مورخ 18 سنبله 1309 که در قصر استور و تحت ریاست سردار محمدهاشم خان صدراعظم برحال کشور دائر گردیده بود، مطرح گردید که دراینصورت او یک سال قبل از آن خود را به حیث پادشاه کشور اعلان کرده بود. جای تعجب است که این قانون اساسی بتاریخ 8 عقرب 1310 توسط محمد نادر شاه توشیح و نافذ شد.
قابل ذکر است درهمین لویه بسا مسائل دیگر از جمله نامه شاه امان الله غازی نیز مطرح گردید که البته تفصیل آن در این مختصر نمیگنجد و بهتر خواهد بود در زمینه یک مقالۀ جداگانه نوشته شود.
از تحلیل دقیق متن ماده 5 فوق الذکر سؤدالهای مهم دیگر نیز در ذهن خطور میکند که باید به دقت به آن پرداخته شود.
"خود کوزه و خود کوزه گر و خود گِلِ کوزه....."
موضوع مهم دیگر در رابطه با پادشاهی محمد ظاهر شاه همانا آرزومندی محمدهاشم خان صدراعظم بود که میخواست خودش به این مقام برسد، ولی او حین شهادت برادر به صفحات شمال کشور رفته بود و سردار شاه محمود خان غازی عم سکۀ محمد ظاهر شاه از فرصت استفاده کرد و برادر زاده خود را به کرسی شاهی نشانید و محمد هاشم خان را در برابر یک عمل انجام شده قرار داد.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.09.2016

محترما !

باید متذکرشد اشخاصیکه در مقابل شخصیت وطنپرست و ترفی خواه کشور که شب و روز برای رفاه مردم و آبادی کشور کار میکرد و با تمام اعضای فامیلش به شهادت رسید بی احترامی میکنند آنهاقابل احترام نیستند به هر سن وسالی که باشند.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 23.09.2016

عرض سلام ها به حضور بزرگوار محترم ،استاد معظم داکتر صاحب هاشمیان (او دغو سلامونو سره ځولۍ ځولۍ ګلونه )تقدیم است.
دیده میشود که آنچه در خور یک ریش سفید عالم و با فهم و دانش نهفته باشد شما بزرگوار با موقف یک استاد واقعی شاگردان تان را چنانیکه یک مادر اولاد خویش را تا آخرین لحظه ها با تمام بزرگواری خود نوازش میکند، حضور شما هم که در واقعیت باید چنین باشد، با تقدیم نمودن معلومات مسلکی و علمی و هم معلومات آفاقی چشم دید ها و تاریخی را متواتر به شاگردان خویش منجمله مرا نوازش میدهید که واقعا از هر یک نوشتهء حضور شما پند می گیرم و لذت میبرم. به شما محترم از دربار الهی همیش صحت کامل و عمر طولانی استدعا مینمایم. قطعه شعر محترم عزیز اسکندری سروش را که در فیس بوک دیدم به دل من هم چنگ زد و مادر وطن ماو شمارا آنقدر مجسم در چند جملهء کوتاه پیش نظرم انداخت که از واخان تا هرات باستان و از میمنه و بلخ ام البلاد تا پشاور را به چشم دیدم،محبت ها و بی آلایشی مردم بی گنا و شریف افغانستان را که قربانی خود هایی های یک تعداد انسان های پست و خودخواه ار حدود سی و هشت سال شده اند در خود احساس نمودم، ( خوب و خر اب در مردم هر جامعه و گروه وجود دارد )، لذا قطعه شعر « نگو » یعنی حکم میکند که « مه وایه » را برداشته و بدون اجازهءصاحب و گوینده اش به سایت افغان جرمن آنلاین تقدیم به نشرش کردم، از جملهء انسان های با درد و احساس و فهم و دانش وطن ما آقای مسعود فارانی فورا سه عدد گلاب های مقبول سیاه و سرخ و سبز را نثار این قطعه شعر پر معنی و مقبول نموده و به حضور خوانندگان محترم در صندوق نشر اشعار این سایت تقدیم نمودند که از لطف او شان، فارانی صاحب هم ممنونم. با عرض احترامات، زمری کاسی


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.09.2016

بنگو خان ظاهر شاه را پادشاه ساخت !

محترم عباسی صاحب نوشتند :
"4- در مورد سوال شما که محمد نادرشاه و محمد ظاهر شاه توسط کدام انتخابات پادشاه شدند باید گفت:
5- قانون اساسی 1964 افغانستان که اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در آن بحیث پادشاه مملکت شامل بود توسط لویه جرگۀ عنعنوی افغانستان تصویب گردید."

آیا در 31 سال قبل از 1964 پادشاه چطور به سلطنت رسید? محترم عباسی صاحب !

گفته میشود وقتیکه نادر خان به قتل رسید وضع متشنج بود بنگوخان که حاظر باش نادر خان بود ظاهر شاه 19 ساله را به شانه کرده به چوکی نادرخان نشاند و گفت همین پادشاه است و پک چک چک .. تبریک تبریک .... و موصوف پادشاه افغانستان شد (1933).


اسم: احمد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 23.09.2016

سلام علیکم. خوب هستین؟ شکر
اینجا در مغرب زمین هر جنس و متاعِ محرک و غیر محرک از خود قیمت دارد و مُفت نیست بجز حرف زدن که یک کمی مفت تمام میشود. علم اخلاق حُکم میکند که با چیز مفت هم نمیشود راهِ اسراف و تذویر در پیش ګرفت.
من خودم با بعضی از دوستان در بسیاری زمینه ها اختلاف فکری زیاد دارم ولی بخاطر سِن بالای شان جرئت نمیکنم که با حرف تلخ و نا خوش آیند موجب رنجش خاطر شان ګردم. چند ماه پیش یکی از دوستانِ ریش سفید را از روی احساسات ( که البته تقصیر خودم هم نبود ) با ګپ های بی مورد آزرده خاطر نمودم که تا به امروز از این ناحیه کمی احساس نا آرامی می کنم.
به هر حال، فکر میکنم بهتر خواهد بود که اګر با بزرګتر از خود ( حد اقل از نظر سِن ) کمی مؤدبانه بحث صورت بګیرد.طعنه زدن های زننده و مثل های بی مزه آنهم در برابر یک ریش سفید موجب خواهد شد که بیست سی سال بعد ما هم قربانی بی حرمتی های کوچکترها از خود ما باشیم.


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 22.09.2016

محترم عارف عباسی!

زنده باشید که با نوشته و تحلیل های خود سبب میشوید که حقایق تاریخی اضافه تر بر ملاء شوند.
برای من که نه سقوی هستم و نه نادری و ظاهری ، این عنوان «انگلیسها و بقدرت رسانیدن امیر حبیب الله کلکانی بحیث یک دوره انتقالی، ۱۵ سپتمبر نوشته و تدوین شده توسط استاد سید عبدالله کاظم که خوشا به حال ایشان با چنین جمع بندی و احساس ملی ایشان!!» و الله تکان دهنده تمام شد، پس برای طرفداران حبیب الله و نادر خان چقدر تکان دهنده بوده میتواند؟ مسلماً که نهایت...!!
توجه شما را به هشت عنوان مندرج در مقاله تحلیلی استاد بار دیگر جلب میکنم.

۱) اغتشاش سقوی یک طرح پلان شده
۲) انگلیسها و رژیم سقوی
۳) سر نوشت امیر حبیب الله کلکانی
۴) نقش انگلیسها در عروج خانواده مصاحبان
۵) محمد نادر خان چگونه بقدرت رسید؟
۶) نقش انگلیسها در بر گشت محمد نادر خان به کشور
۷) استراتیژی انگلیسها در مورد نصب نادر خان به قدرت
۸) چگونگی اخذ بعیت برای سپه سالار محمد نادر خان

من درینجا از توضیحات مشرع استاد کاظم عنوان نمبر ۸ را در پرتو چشم دید مرحوم مغفور جنرال عبدالرزاق خان قوماندان قواء هوایی زمان ظاهر شاه را اکیداً کاپی می آورم:

«چگونگی اخذ بیعت برای سپه سالار محمد نادرخان: دگرجنرال عبدالرزاق خان سابق قوماندان عمومی قوای هوائی و مدافع هوائی در رژیم شاهی که در وقت بیعت به سپه سالار محمد نادر خان به حیث یک صاحب منصب مسلکی و تحصیل یافته در رشته هوائی در محفل بیعت در "سلام خانه" ارگ حضور داشت، در مورد اینکه چگونه محمد نادر بعد از اشغال «خان به پادشاهی رسید، چشم دید خود را در کتاب خاطرات خود چنین بیان میکند: ] سپه سالار محمد نادرخان [از چهلستون ـ حومه کابل ،] مارشال ً کابل توسط قوای شاه ولی خان [بعدا به کابل تشریف آوردند. بروز تشریف آوری شان یک عده مامورین اسبق ملکی و عسکری و یک تعداد سرشناسان و یک تعداد مردم جنوبی به سلام خانه [سالون بزرگ در داخل ارگ که در زمان امیر عبدالرحمن خان برای محافل بزرگ دربار اعمار شده بود و تا هنوزهم پابرجاست] گردهم آمدند و منتظر تشریف آوری وی شدند. بعد از چندی تخمین ساعت یازده بجه سپه سالار نادرخان با

دوبرادر شان مارشال شاه ولی خان و جنرال شاه محمود خان و همچنان محمد گل خان مومند و الله نواز خان سپه سالار داخل شدند و محمد نادرخان لباس ملکی به تن داشت و کرتی اش به طرز عسکری چهار جیبه و برجست و موزه به پا داشت، بر سر خود لنگی خاکی زده بود. مارشال شاه ولیخان و جنرال شاه محمود خان لباس های خاکی پوشیده بودند با چکمه های جاجی که بالای چکمه قطارها به کمر و شانه و لباس خاکی، چپلی، کلاه و لنگی به سر داشتند؛ محمد گل خان لباس وطنی و الله نواز خان لباس ملکی در برداشت. مردم چک چک کرده بعد از آن سپه سالار محمد نادر خان فرمودند که: "وظیفۀ من بود که آنهائی را که تاج و تخت افغانستان را غصب کرده بودند، از قدرت »براندازم و چنانچه انداختم. حالا وظیفۀ شما مردم است که پادشاه خود را انتخاب کنید." پس از این گفتار فیض محمد خان زکریا و غلام محمد خان وردک به وکالت «او در ادامه می نویسد: حاضرین گفت که: "همه ما، شما را به پادشاهی خود قبول کردیم."، سپه سالار نادر خان فرمود که : "شما فکر کنید امان الله خان هم موجود است و دیگر اشخاص هم موجود است. ممکن شخص دیگری را درنظر بگیرید"؛ بازهمین دو نفر به وکالت همه گفتند: "نه، ما شما را به پادشاهی خود قبول میکنیم."؛ دراین وقت سپه سالار کمی عقب رفته با برادر ها و هیئتی که همرایش بود، مثل محمد گل خان و الله نواز خان سرگوشی کردند و بعد از یک دو دقیقه سرگوشی پس آمدند و بمردم [حاضرین] گفتند: "درصورت اصرار شما من پادشاهی شما را قبول کردم." (عبدالرزاق، دگر جنرال: "افغانستان )32 ، صفحه 1384در جریان زندگی من"، کابل (پایان مقاله)»
بلی، عارف عباسی صاحب، ببینید و توچه کنید! بعد از سر گوشی و پس پسک واپس آمدند و نادر خان مکار و قرآن خور به حاضرین گفت: در صورت اصرار شما من پادشاهي را قبول کردم، واه واه... ناجی ملت با اسب سفیدش آمد؟؟؟
مصیبتی که از همان روز تا امروز ما مردم افغانستان تاوان اش را به خون جان خود داده میرویم.

بلی، آقای عباسی، من در دریچه از شما و آقای مایار و دیگر هواداران نادر خان ذکر کرده ام. آقای مایار تا الحال بنام « نادر افغان» در سایت نوری مقاله مینویسد و در صدد بلند بردن شخصیت کاذب نادر خان است.من تمام طرفداران نادر خان را به این بقول شما منازعه عمداً؟ دعوت میکنم.
شما مینویسید که موضوع مستلزم تحقیق بیشتر است، پس چه وقت؟ پس شما که یک شخص با سواد هستید، چرا تحقیق نمیکنید؟ شما شخصیت ملی و مبارز و تحلیل جناب غبار را قبول ندارید، پس از کی را قبول دارید؟
به اساس کدام سند غیر قابل انکار شما محقق غبار را گماشته علنی؟ روسها برایم نوشته میکنید، یا اینکه صرف نظر میدهید؟

په درنشت سره


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 22.09.2016

1- از تصحیح محترم خان آقا سعید در مورد مرحوم لطیف للندری که از دوستان خوب من هم بودند متشکرم. انشاءالله در متن تصرفی صورت نگرفته .
2- محترم نجیب داوری در مورد مینار نجات و تخریب آن، اگر کدام عضو حزب دموکراتیک خلق داوطلبانه و یا از همکاران نظام جمهوری چون داکتر حسن شرق و یا غوث الدین خان فائق «انشاءالله که زنده استند» در این مورد معلومات ثقه ارائه فرمایند. ولی روایات قوی در مورد انهدام مینار در دوران حمهوریت اول وجود دارد.
3- آقای احمد نعیم ! در تحقیر و توهین و سبک دیدن دیگران ترا ملامت نمی بینم و متأسفانه این سایت فاقد یک گردانندگی سالم است که با حفظ و احترام آزادی بیان آداب و اصول اخلاقی نویسندگی را مطابق سیاست نشراتی خود نظارت کنند.
4- در مورد سوال شما که محمد نادرشاه و محمد ظاهر شاه توسط کدام انتخابات پادشاه شدند باید گفت:
5- قانون اساسی 1964 افغانستان که اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در آن بحیث پادشاه مملکت شامل بود توسط لویه جرگۀ عنعنوی افغانستان تصویب گردید. لویه جرگه ای که از لویه جرگه های بعدی فرق فاحش داشت.
6- در مورد اعلیحصرت محمد نادر شاه غازی همانطوری که اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی، امیر حبیب الله خان و عبد الرحمن خان و بعداً سردار محمد داوود خان، تره کی، حفیظالله امین، ببرک و نجیب ، حضرت صبغت الله، ربانی ، ملا محمد عمر آخوند و حامد کرزی آخوند به رأی مستقیم اکثریت! به پادشاهی و ریاست جمهوری رسیدند.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 22.09.2016

دا ورځ د غولیدو لپاره د صلحی ورځ ټاکل شوی دی اما که په ځیر سره ددوهم جنګ څخه وروسته د دونیا حالت ولیده شی نو واضحآ اثباتیږی چی همدی ابتکارو ممالکو له خوا بالخصوص پخوانۍ شوروی او امریکا په اکثرو وروسته پاتی ممالکو کښی نا ارامی راوستی دی او دی ممالکو کښی هڅه شوی دی چی خپل تربیه شوی کسان د سوسیالستی او دیموکراتی شعارونو لاندی رویکار کړی !

دخپلو شومو درلودلو پروګرامونو لپاره د قومونو او مذهبونو تفریقو اچولو حتی د ملتونو پاکو احساساتی اسلامی مذهب څخه هم سوء استفاده کړی اوکوی اوهمدارنګه کوشش ئي کړۍ دی چی پدی ساحه کښی هم خپل غلامان تربیه کړی ددی ښه مثال هم د پخوانی شوروی او امریکا له خوا په افغانستان کښی پر ملت تجروبه شو ! د پخوانی شوروی زهرناکه پلانونه د ملت په لوړه قربانی خاتمه پیدا کړه اما امریکا د ډالرو سخاوت سره یو ځنځیری زهرناکه پلان رامینځ ته کړ یعنی مصنوعی تربیه شوی ملایان په مختلفو رنګونو سره اوموازی ئي د دیموکراسی شعار لاندی تربیه شوی کسان ئي په امریکا او غربی ممالکو اوهم ئي ملایان په پاکستان په ډالرو مرض باندی اخته کړل او همدارنګه ئي د پاکستان په کومک د بی اتفاقی تهداب کیښودل شو چی دا مضر او خرڅ شوی ګروپونه باید په خپلو مینځو کښی بی اتفاقه وساتل شی او پر دی موفق هم شوی دی !

ماته یو وخت امریکای دیپلومات وویل ً مستر غروال ګوره تاسی دافغانستان موضوع ډیره جدی نیولی دی او فکر کوی چی د مونږ سره د افغانستان غم راسره دی نه مونږ همیش د اوږدی مودی لپاره د امریکا ګټی اوخپل نفوذ په پروګرام کښی دی دا چی د تاسی په پاک نیت سره د افغانستان ملت خوشبختی لپاره هر خطر پر ځان منلۍ او دا مونږ ته هم څرګنده دی چی په تنهای سره دا کار نشی کولای او حتمآ حلقه لری او مونږ تر اوسه پوری موفق نشوو چی دا حلقه پیدا کړو نو لدی خاطره مونږ پر دی موفق شوو چی د تاسو پخوانی پادشاه کور څخه یو نفر پیدا کړو ! دا چی تاسی زه په کالونو پیژنم اودامریکا مخالف نه ئي او احترام درته لرم نو ځکه دا شخصی خبری دستا په حیصه کښی درسره شریکی شوی او واقعآ د ستا ناستومانه رفتار ته ډیر تعجب کوم چی دومره انرژی له کومه کوی ! ٍ !

ددی امریکای دیپلومات چی اوس هم فعال دی څو مختصری خبری ثابتوی چی په افغانستان کښی صلح او امنیت نسبی تر هغه وخته پوری نشی راتللۍ تر څو چی امریکا پروګرام نه وی تکمیل شوۍاو دا قاتلان او چورکوونکی کښی به هم د ملت پر اوږو سپاره وی نو د صلحی نړۍ ورځ یوازی شعار دی او ددی لمانځل یوه مصنوعی بڼه لری !!

دا هم باید وویل شی چی مونږ منور؟ افغانان همیش د چرګو لکۍ پشان هری خواته څرخنی کوو او په هره برخه کښی فلیسوفان یو او دا مرض هم موجود دی چی پخپلو مینځو کښی اعتبار نه سره لرو او تر لږ وخته پوری متقابل احترام په غوړو الفاظو او نوشتو په رقابتی شکل سره په مغلقو لغاتونو موجود اما د خود خواهی او خودپسندی له کبله ډیر ژر د کوڅی حرکتونو ته کار اخلوراګرزو اوماته څرګنده دی چی صادقانه اتفاق د ملت په خاطر تر لاسه کول ډیر مشکل لیده کیږی او دا ضعف د قاتلانو ، چورکوونکیو او اجنبی غلامانو قدرت ساتلو لپاره زمینه لا پسی زیاتوی او اوس بل خونخوار هم د امریکا په امر کابل ته راوستل کیږی او طالبان هم راتلوونکی دی او اکثره منورین چیغی وهی چی ددی قاتل راتګ کابل ته د صلحی امکانات زیاتوی او دوی نه درک کوی چی په کابل کښی بل ډول وحشیانه ډرامه رامینځ تهکیدونکی دی!

تر څو چی یو ملی حکومت د پاکو او استعداد لرونکیو له خوا را مینځ ته نشې دا زهرناکه ډرامه به دوام ولری ایا صادق ملی منورین دا زهرناکه ډرامی باید ترکومه وخته پوری وځغمی ؟ امید دی چی دداسی صادقو منورینو د صبر کاسه ژر ډکه او صادقانه د منورینو په سویه د ملت د تباهی خلاصون لپاره لاسونه سره یو او صلحه یزه فعالیتونو باندی په ګډه سره شروع وکړی اودا پوره ثابته ده چی ملت د ګوندونو څخه فوق العاد نفرت لری او همدا خرڅ شوی ګوندونه وو اودی چی ملت ئي د بدبختی سره مخامخ کړۍ دی !!!


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 22.09.2016

كشاندن حزب اسلامي به "صلح " آخرين چانس براي نجات ټيم اشرف غني .
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
طوري كه ديديم ټيم اشرف غني طي دوسال كه از دولت وحدت ملي ميگذرد ، هيچ وعدهء راكه
به ملت هنگام انتخابات سپرده بود دروجود شوراي نظار عملي كرده نتوانيست .
مزيد بر آن جنگها شدت گرفت ، ولسوالي ها يكي پي ديگر سقوط نمودند و ظهور داعش كه رويا خوانده ميشد به
به يك تهديد واقعي مبدل گرديد . به همين شكل چپاول معدنيات و كشت وقاچاق ترياك بيشتر از پيش رونق كرفت .
به تعداد مليشه ها ي مسلح افزوده شد . دزدي واختطاف مردم بحد اعلي ان رسيد .
انتحار وكشتار مردم بيگناه ناشي از انتحار چند برابر شده ، تا اينكه امنيت سراسر كشور با گذشت هر روز
خراب تر شده رفت .
حال ؛ وقتي اشرف غني ديد كه درتقسيم قدرت باشوراي نظار بخاطراحيايي وحدت ملي و انتخاب پاكستان
بخاطر رسيدن به صلح وامنيت مرتكب اشتباه شده ، كوشش مينمايد با تعويض پاكستان با هندوستان و فلج
ساختن حزب جمعيت - شوراي نظار توسط حزب اسلامي گلب الدين اين اشتباهش را جبران نمايد .
اشرف غني با تعويض پاكستان به هندوستان كه كاري سادهء نبود ، چه در سطح كشور و منطقه وچه در سطح
بين المللي خوب درخشيد وتوانيست اعتبار از دست رفته اش را يك كمي احيا نمايد .
حال مشكل شوراي نظار است كه اشرف غني ميخواهد با پيروي از اسلوب " پانه را توسط پانه بايد كشيد "
آنرا با كشاندن حكمتيار اين دشمن اشتي ناپذير شوراي نظار جبران نمايد . اما نميدانم كه اشرف غني
با اين معضل كه اگر حكمتيار بعد از سركوب احتمالي شوراي نظار بازهم خود وحزب خودرا منحيث يگانه
قدرت كشور اعلام ميدارد ، چه نوع معامله خواهد كرد . اين درست است كه اشرف غني اقاي حكمتيار را
بمثال عارز كه حضرت عيسي ( ع ) اورا از جمع مرده ها خيستاند وزنده ساخت ، حكمتيار را از جمع " مرده ها"
خيستاند ، ولي حكمتيار را تا جايكه مردم اورا ميشناسد همان عارز نيست كه مولايش را نيازارد .
با آن هم بايد گفت كه براي حكمتيار هم اين چانس آخري خواهد بود ، تا اشتباهاتي !؟ را كه در طول زندگي
مرتكب شده جبران نمايد .


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 22.09.2016

من بعضي اوقات , بعضي از نظريات و تحليل هاي دوستان ناراضي ولي از خود راضي را كه در سايت هاي الكترانيكي ميخوانم به اين نتيجه ميرسم و فكر ميكنم كه بعضي شان بلكل ديوانه شده.
از بارگاه ايزد متعال به هر كدام شان هر چي زودتر صحت كامل ميخواهم.
به اميد صحت و سلامتي اين دوستان ناراضي ولي از خود راضي.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 22.09.2016

شعر جذاب ومقبول کف عنوان آن "ـکو" است و جناب آقای زمری کاسی روان کرده است، نه تنها هر بیت این شعر بدل می نشیند، بلکه سه دانه گلاب (سبز - سرخ - سیاه) برکیفیت شعر افزوده است - از این انتخاب ادبی ، وطندوستانه ، موءید اتحاد واتفاق و منافی تعصب وشقاق خوشم آمد وحظ بردم - عید سعید اضحی را بمحترم زمری کاسی با تقدیم بوسه ها تبریک میگویم - با احترام - هاشمیان - 22 سپتامبر


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 22.09.2016

آیا حکومت دو اشترنگه، سه اشترنگه خواهد شد؟
با امضأ توفقنامه میان حکومت دو اشترنگه کابل« غنی- دبل عبدالله» و حزب اسلامی حکمتیار، که طبعا متضمن روشن شدن چراغ سبز از طرف اضلاع متحده نیز میباشد، مؤفقیت مهم سیاسی برای اشرف غنی به حساب میرود. غنی که با اکثریت آرأ، برنده انتخابت اعلام گردید با عکس العمل آشوبگرانه، تفتین، و آب خت کردن سقوی های عصر حاضر یعنی شورای نظار و اتحاد شیطانی شمال که ممکن پلان شده بوده باشد مواجه شد، وزیر خارجه اضلاع متحده فورا در مقام دفاع از مزدوران شورای نظار و انحاد شمال که از دوره به اصطلاح جهادی بر ایشان سرمایه گذاری هنگفت نموده بود بر امد و بر غنی فشار آورد که بر وعده و شعار انتخاباتی خود در زمینه رد تشکل هر نوع حکومت ترانسپورتی تجدید نظر نموده، و به تأسیس یک حکومت دو اشترنگه موافقت نماید.
یک عده قلم بدستان ما در همین ویب سایت به حمایت تصمیم حکومت اضلاع متحده در زمینه تشکل حکومت دو اشترنگه، شکر خدا را بجا آوردند که گویا کشور، از کودتا و جنگ داخلی دیگری نجات یافت.
من تا امروز به این عقیده هستم که این درام یک کار پلان شده قبلی با توافق مقامات اضلاع متحده بود و مزدوران شورای نظار به هیچصورت این توان و قدرت را نداشتند که از طریق کودتا یا اشوب، اقدام به برهم زدن نظام دیمکراسی صادراتی اضلاع متحده که بنیاد آن با آردن یک آدم چلر یعنی حامد کرزِی از طریق کانفرانس بن گذاشته شد، اعتبار و آبروی بادار خود یعنی اضلاع متحده، را نقش بر اب سازند.
اکنون ّبا توافقی که میان حزب اسلامی و دولت صورت پذیرفت کاملا روشن نیست کا آینده کشور آبستن چه حوادث و جبهه گیری های سیاسی در آینده خواهد بود.
اگر به روابط اغشته به خون دوره جهادی میان شورای زمرد فروشان و حزب اسلامی نگریسته شود، چون زخم این ضدیت های تاریخی، تا هنوز هم کاملا التیام نه پذیرفته و قسما خونچکان به نظر میرسد، امکان تشیید روابط مان حزب اسلامی و اشرف غنی بیشتر است، ولی از آنجای که به گفته مردم ما، سیاست پدر ومادر ندارد و این مقوله در مورد رهبر حزب اسلامی نیز صدق میکند، شاید، شاهد یک اعجوبه دیگرسیاسی نیز باشیم و ان اتحاد حزب اسلامی با شورای نظار است.
بقول علامه اقبال :
حکایت را به ملا باز گفتم
دعا فرمود یارب عاقبت خیر


اسم: خان زمان    محل سکونت: کانادا    تاریخ: 22.09.2016

منبع: فیسبوک
پاسخ پیونگ یانگ به کابل

با درود خدمت وزیر خارجهٔ افغانستان آقای صلاح‌ الدین ربانی!
دوست دارم جواب پیونگ یانگ را با یک ضرب‌المثل کوریایی (کوریای شمالی) آغاز کنم. ما در کشور خود یک ضرب‌المثل داریم که «روباه نقاب شیر را می ‌پوشد اما شیر نقاب روباه را نمی‌پوشد». ممکن این ضرب‌المثل در کشور شما معنایی نداشته باشد اما در کشور ما معنی بسیاری دارد.
جلالت‌مآب آقای ربانی! پیام شما به پیونگ یانگ رسید. من حرف خاصی ندارم برای شما بگویم جز چند اشارهٔ کوچک به کارها و مشکلات بسیار ساده در کشور عزیز تان افغانستان.
آقای ربانی همین دیروز یا پریروز بود که وزیر اقتصاد مملکت‌ تان ارقام فقر و بیکاری را ارایه کرد و گفت ما این ارقام را از روی تحقیقاتی که سازمان ملل انجام داده، گرفته‌ایم. من کاری به تعهد حکومت‌ مردان شما نسبت به جامعه و مردم افغانستان ندارم، اما اگر در کشور ما، وزارت اقتصاد ما ارقام فقر و بیکاری را به‌ صورت بسیار دقیقش تهیه نتواند، وزیر اقتصاد را اعدام می‌کنند. نه به این دلیل که وزیر اقتصاد در برابر حکومت مقاومت نمی ‌تواند، بلکه به این دلیل که از پس تهیهٔ احصایهٔ فقر و بیکاری بیرون نیامده.
آقای ربانی! در بیانیهٔ خویش گفته بودید که جمهوری اسلامی افغانستان طرفدار جهان بدون خشونت است. می‌خواهم این سخنت را قبول کنم، اما وقتی می ‌بینم نمی ‌توانی به تنهایی از خانه تا وزارت خارجه بیایی و همیشه برای آمدن و رفتنت یک لشکر مسلح را باخود می ‌گردانی، نمی‌توانم قبول کنم. از این‌ که نمی‌توانم سخنت را قبول کنم، شرمنده یا متأسف نیستم، چون آن‌که باید شرمنده یا متأسف باشد، ما نیستیم، کسانی دیگر است.
آقای ربانی! همین چند هفته قبل، همسایهٔ ‌تان مهاجرین شما را مثل داعش در قفس انداخت، ده‌ ها جرم را به آن‌ ها حواله کرد، بفرمائید شما از کجای کار شروع کردید؟ نمی‌دانم وقتی جمهوری اسلامی ایران مردمت را برای جنگ با داعش و عربستان در سوریه می‌ فرستد، شما چه‌ قدر در فکر جهان بدون خشونت‌ اید. حدس می‌زنم حق نداری در این مورد فکر کنی!
جلالت‌مآب وزیر صاحب خارجهٔ افغانستان! حتماً خبر داری که تمام دنیا ما را تحریم کرده، اما ما هنوز زنده‌ایم و خدا ریا نکند عنقریب به پیشرفه ‌ترین سلاح اتمی هم دست پیدا می‌کنیم. می‌شود بگوئید اگر بر فرض محال، امریکا و پاکستان شما را تحریم کنند، چه روزگاری ممکن بر کشور عزیزتان بیاید؟
آقای صلاح‌الدین خان! دولت شما توافق‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و قوانین بین‌المللی انرژی اتمی را موبه‌ مو رعایت و اجرا می‌کند. اما تمام گروه‌ های تروریستی منطقه در کشور شما مصروف ارایهٔ خدمات خونین‌اند و کمتر روزی را در افغانستان می‌ توان یافت که حداقل یک انتحار یا انفجار نشده باشد و در آن مردم کشته نشده باشند. با این‌حساب، من واقعاً نمی‌دانم منظور شما از جهان بدون خشونت چیست؟
آقای ربانی! پیشنهاد می‌ کنم به جای این‌ که برای جهان عاری از خشونت کار کنی، تلاش کن دماغ‌ه ای آسمان‌خراش غنی و عبدالله را یک کمی پائین کنی. آن‌ ها حتی در روز استقلال کشور تان بیرق مخالفت‌ های خویش را بالا گرفته بودند. فکر می ‌کنم پیش از آن ‌که سلاح اتمی کوریای شمالی شما را تهدید کند، شما خودتان علیه خودتان تهدید هستید.
جلالت‌مآب بزگوار! یکی از شاگردان صنف پنج ما که کارخانگی‌اش بررسی سایت وزارت خارجهٔ افغانستان بود، می‌ گوید که چند بخش در سایت وزارت امور خارجهٔ افغانستان، چهارده سال است که زیر کار است و هیچ معلوماتی در آن درج نیست. ما وقت نداریم، خودت چک کن ببین این شاگرد ما راست می ‌گوید یا نه؟؟. اگر راست نگفته بود، لطفاً اطلاع دهید که ما او را اعدام کنیم. ما دوست نداریم فرزندان کوریا دروغ‌گو بزرگ شوند.
وزیر صاحب گران‌قدر! می‌دانم به ریش ما می‌خندید که دموکراسی نداریم و خوشحال‌اید که صاحب دموکراسی شده‌ اید. امیدوارم این ریشخندی شما در انتخابات آینده، جلو گوسفند ها را بگیرد تا دموکراسی‌ تان یک کمی واقعی به نظر بیاید.
ببخشید که زیاد وقت ندارم. در پایان یک ضرب‌المثل دیگر از کشور عزیزتان افغانستان بگویم. در کشور شما ضرب‌المثل است که «کور خود و بینای مردم». ضرب‌المثل وزین و پرمعنایی است. آن را جدی بگیرید، میزان نگرانی‌ تان بابت سلاح اتمی ما کاهش پیدا می‌کند.
بااحترام
جیم وونگ‌وا، مامور بست سیزدهٔ وزارت امور خارجه‌ٔ کوریای شمالی!


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.09.2016

آقای عباسی و قصه شکارچی !


یک شکارچی لافوک گفت من در یک مرمی 40 گنجشک کشتم . کسی گفت امکان ندارد شکارچی گفت اگر 40 نبود 30 دانه بود ، برایش گفتند امکان ندارد شکارچی گفت 20 دانه ، 10 دانه یکدانه و بالاخره گفت به درخت زدم یک چیزی مانند << برگ >> افتاد.

نوشته های محترم عباسی صاحب هم به آن شکارچی میماند اول گفت شب اول تاسیس جمهوریت منار نجات ر از بین بردند حالی مینویسند که در هفته یا ماه آینده تخریب شد و اگر این بحث ادامه پیدا کند شاید موضوع << برگ >> شکارچی شود با عرض احترام


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.09.2016

نادر خان و ظاهرشاه بروی کدام دیموکراسی بروی کار آمدند ؟

ارینکه شخصی بنام بارز که همه روز خود را به لحاف دیموکراسی (؟) و نظام شاهی پوشانده و کسیکه از آن نظام استعفا ٍ نمود و دیگر به آن نظام ارتباط نداشت را مورد انتقاد قرار میدهد . آیا جواب داده میتواند که نادر خان و ظاهر شاه با کدام انتخابات آزاد روی کار آمدند ؟ آیا شاه تعهدی که برای ملت کرده بود روز بروز برای اعتلا و آبادی و ترقی کشور کار نماید کدام کاری انجام داد ؟ و کشور در دوره دیموکراسی در همه کار ها به رکود مواجه نبود ؟ آیا بخاطری یک خراشیدگی چشم ، برای تداوی به لندن همرای << مصاحبین >>و تفریح و خوشگذرانی به ساحل ایتالیا نرفت ؟ همین بود تعهدش با ملت ؟؟


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 21.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه نویسنده توانا محترم عباسی .
شما بتاریخ الیوم 21 سپتمبر 2016 در همین صفحه چنین نوشته اید ((محترم خان آقا سعید از قول یک تورن استحکام «عبداللطیف للندری» که به رضای حق پیوسته، چنین روایت نمود که شهید محمد داوود خان از او پرسید«قبرامیر شهید کجاست؟». للندری فکر کرد که منظور رهبر از«قبر امیر حبیبالله خان» است و جواب داد جلال آباد و محمد داوود خان گفت « حبیب الله کلکانی»..........)).
بخاطر تصحیح نوشته شما بعرض می رسانم که تورن استحکام عبد الطیف للندری نه بلکه جکتورن استحکام انجنیر عبدالرزاق لنگریان بعد ها دگروال و بعد رفع تقاعد رئیس ترانسپورت عمومی وزارت ترانسپورت .
اگر منظور جناب عالی قبر مرحوم امیر حبیب الله کلکانی بوده باشد آغای لنگریان که یکی از خوانین دشتک لنگر خان پنجشیر بود که برایم در ضمن قصه فرموده بودند که بنده آن را در کتاب ,, حقائقی را که فائق افشاء نکرد ،، به نشر سپاریده ام .
اگر منظور شان محترم عبدالطیف للندری باشد مرحوم للندری صنفی عزیز و دوست مهربانم بودند که اشعار شان در سایت افغانستان آزاد آزاد افغانستان به نشر می رسید لطفآ در تصحیح نوشته خویش اگر سهوآ نوشته باشید اقدام والی اگر روی کدام منظور خاص نوشته باشید شما مخیر هستید باعرض احترام


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 21.09.2016


درک پادشاه سابق 43 سال قبل و اندیشه مداحیان !

ازینکه بعضی ها میگویند که داود خان بخاطر قدرت ، کودتا کرد و نظام پوسیده شاهی را سرنگون کرد باید نوشت که اگرموضوع قدرت میبود ، و داود خان میخواست به صدارت خویش ادامه دهد آیا کدام قدرتی مانع آن میشد ؟

االیته وضع اسفناک کشور در دوره دیموکراسی که مردم جگرگوشه های خود رامیفروختند ، در بعضی نقاط کشور، هموطن ما علف میخوردند و اقتصاد کشور به قهقرا میرفت ، هر انسانی که قدری از انساینیت و وجدان میداشت باید درباره آن خود را مسوول میدانست و بخصوص شخصتیکه در دهه صدارت خویش عملآ نشان داد ک با پشتکار و وطندوستی میتوان تغیراتی در کشور و بهبود بر وضع مردم آورد.

کار هائیکه در دوره 5 ساله جمهوریت انجام شد و محترم آقای فروغ قسمتی آنرا بیان داشت مصداق این گفتار است .

پادشاه 43 سال پیش درک کرد که آن رژیم پوسیده شده و دیگر <<به درد خور نیست >> اما بگدارید آقای عباسی ، بارز و دیگران روز بروز چهره های اصلی خود را با مداعی گری مجازی ادامه دهند . با احترام


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 21.09.2016

محترم عباسی صاحب،
بعد از عرض سلام واحترام.
اگر منظور از ویران نمودن منار همان مناری باشد که بنام منار نجات مسمی و در قسمت جنوب غرب چمن حضوری بنا شده بود، عرض میگردد که منار مذکور در زمان جمهوری خاطره انگیز وبا سعادت شهید داوود خان کاملاً پا برجا بود؛ منار مذکور بعد از کودتای 7 ثور 1357 و در ماه عقرب همان سال تخریب گردید.
همچنان در ارتباط به نامه محترم بارز بجواب محترم قاسم باز- عرضی دارم که با وجود مصروفیت بیش از حد کاری فردا یا پس فردا در همین صحفه ارقام خواهد شد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 21.09.2016

آغای داکترع. واحد باشندۀ سدنی آسترالیا!


مسرورم که شما آرزوی دوجانبه را بحیث دعا ارائه کردید، و کمال امتنان که موضوع را مشخص ساختید.
غرض تسلسل مطلب باید کمی به عقب رفت، در همین سایت محترم خان آقا سعید از قول یک تورن استحکام «عبداللطیف للندری» که به رضای حق پیوسته، چنین روایت نمود که شهید محمد داوود خان از او پرسید«قبرامیر شهید کجاست؟». للندری فکر کرد که منظور رهبر از«قبر امیر حبیبالله خان» است و جواب داد جلال آباد و محمد داوود خان گفت « حبیب الله کلکانی»..........
حالا نقل قول از پدران, پدر کلان ها ، کاکا ها و ماما های متوفی بکلی متداول است.
من هم از شخص زنده که دوست دیرینه ای «داکتر حسن شرق» است و از زبان «شرق» به من گفت :
1- رئیس جمهور راجع به اعمار قبر حبیب الله کلکانی تذکری داد و حسن شرق عدم موافقت نشان داده او را دزد و جانی گفت. محمد داوود خان در جواب فرمود «بهر حال او یک پادشاه بود»
2- مینار در دوران جمهوریت توسط قوای کار درشب تخریب و جایش اسفالت گردید. ولی دوست من گفتۀ مرا در تلفون اصلاح کرد که زمان دقیق این انهدام معلوم نیست که شب اول یاهفتۀ اول بوده ولی خراب شد.
3- ورثۀ کلکانی به مقام ریاست جمهوری عارض و در خواست زمین کردند. رئیس جمهور به «حسن شرق» هدایت داد که به وزارت داخله امر صادر شود که به عارضین در ولایت بلخ زمین داده شود
4- روز تجلیل جشن نجات فسخ و از جنتری حزف گردید.
چون بحث حبیب الله کلکانی موضوع روز بود من هم این رویات را که از لحاظ تأریخی مهم بود تذکر دادم که ساخته و بافتۀ خودم نیست ، نام، آدرس و نمرۀ تلفون راوی نزدم محفوظ است.
و اما این گفتۀ شما«چه شرم آور است که جناب شما شهید محمد داود را به دریور موتر تکر خورده، محصول کودتای ثور، هواخواه کلکانی خطاب مینمائید و حتی از عرق شهادت وی هم یادآور شده و از توهین روگردان نمیشوید.»
این بخش یاوه سرایی مطلق بوده من هیچگاه محمد داوود شهید را دریور موتر تکر خورده(اصطلاح موتر رانان ) نگفته ام و محصول کودتای ثور.
داکتر صاحب حیدری روی خدا را ببینید کودتای ثور بعد از جمهوریت بوقوع پیوست، چگونه داوود محصول کودتای ثور بوده می تواند و کدام احمقی چنین می گوید. من در کدام قسمت نوشته ام داوود خان را هواه خواه کلکانی گفته ام ؟ شاید عاطفه،ترحم و دلسوزی بوده باشد. موضوع عرق شهادت را فهمیده نتوانستم.
محترم داکتر هاشمیان در صحبت تلفونی با من فرمودند که کار خوب کردی که گفته های داکتر شرق را نقل قول کردی من این موضوع را ضمن دیدار شخصی از وی پرسیده نتیجه را نشر می کنم.
من با دعای شما دست خود را بلند نموده با حفظ احترام متقابله آمین گفته انشاءالله این آخرین تبادل نظربین ما خواهد بود.


اسم: داكتر ع و حيدرى   محل سکونت: سدني     تاریخ: 21.09.2016

أغاى عباسي ،
دعا دارم اين اولين و اخرين مكالمه بنده با شما باشد و این نه بدین معنی که من با جناب شما کدام خصومت شخصی دارم، ولی بحث و اختلاف روی دو شخصیت تاریخ وطن میچرخد، شاه اسبق محمد ظاهر خان و شهید محمد داود خان.
چه شرم آور است که جناب شما شهید محمد داود را به دریور موتر تکر خورده، محصول کودتای ثور، هواخواه کلکانی خطاب مینمائید و حتی از عرق شهادت وی هم یادآور شده و از توهین روگردان نمیشوید. با آنکه در همین دریچه استاد محترمی به جناب شما خاطرنشان میسازد که این طرز نوشته ها جز آستین بالا زدن به ترور یک شخصیت ملی چیزی دیگری قلمداد شده نمیتواند.
شما مدعی هستید که مناره نجات بروز اول جمهوریت تخریب گردید، امیدوارم بدانم که این ادعای شما ازشیشۀ کدام مایکروسکوب و کدامین لابراتوارگمنام سرچشمه میگرد؟

یکبار دیگر در مورد نوشته شما در مورد کلکانی، برادر دیگری قلم به نصیحت شما برمیکشد و به شما گوشزد مینماید که: شخصیت شهید محمد داود خان بالاتراز سفسته گویی های شماست و شما با چنین بحث های بیجا صرف به شخصیت خود لطمه میزنید و سودی دیگری ازین شلاق های قلمی نمیتوانید برداشت. و هم اینکه شخصیت شهید محمد داود خان جایگاه اش را درصفحات زرین تاریخ وطن درج نموده وبه دربار حق پیوسته که ایمان پاک، خدمات و کاررواییهای ایشان را حضور شما و امثال شما با انگشتان و قلم های آلوده با غرض تان نمیتوانید پنهان نموده و غلاف دیگری ببجشائید.

معیار وقالب سنجش من ازدریای پاک ایمان و صدق سرچشمه میگرد و با تکیه به اسناد روی موضوعات شش ملیون دالر کنفرانس بن، چشم پبکان شاه با جنرالان اردوی شاهی، انارشی، قعطی و حالات فلاکتبار وطن در دهه دیموکراسی صحبت نمودم و درین صحبت ها به هر یک موضوع برای مزید معلومات خواننده ریفرنسی هم درج نمودم، که نه بغض و کینه ای درآن راه داشت و نه هم هیچگاهی به ماما، کاکا، پدر و مادر کسی تعنه و توهین نمودم و نه هم کسی را به عدم تربیت خانوادگی متهم نمودم و بالاتر از ان، از در کوچه بزرگ شدن کسی صحبت ننمودم، زیرا که کرامت انسانی و ارشادات قرآنی را پشت پا نزده باشم.


جالب اینست که از شما درین اواخر نوشته ای نمیتوان خواند، صرف از طریق دریچه تبصره ها مصروف تاخت و تاز و توهین به دیگران هستید و این بدین معنی است که خواب آرامی ندارید.
وسلام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 21.09.2016

قابل توجه جناب محترم داکتر عبداارحمن زمانی
درمقاله ایکه بقلم محترم استاد احراری زاجه بپدرکان شهید شما نوشته و سه روز قبل درین پورتال نشر شده است، دوموضوه هنوز در نزمن ازمجهولات است که آنها را بتوجه شما میرسانم.
قبل ازینکه به اصل موضوع بروم، میخواهم بشما اطمینان بدهم که درخانۀ مانام نامی پدرکان شما لوی خان میرزمانخان همیشه در بین پدر وکاکاهایم (مرحومین سیدعمر پاچا و سیدجلال پاچا پدر سیدامیرخان قواماندان امنیۀ معروف جلال آباد) مطرح میبود ومن در سنین 15 -16 سالگی بیسار قسه ها و داستنانها در بارۀ شهامت و مبارزات ملی لوی خان وضدیت همیشگی او با استعمار انگلیس و همکاران انگلیس شنیده ام. از آنجمله یکی این بود که اینها میگفتند وقتیکه اعلحضرت امان الله خان بقندهار رفت و لوی خان خبر شد، پسرخودرا میخواست نزد اعلحضرت بقندهار بفرساتد واطمینان بدهد که خودش لشکر کافی ار سمت مشرقی( کنر و آسمار) جمع آوری وبالای سقوی ها بکابل حمله میکند - وقتیکه لوی خان بمقصد مشوره ودریافت کمک ولسی به جانب سرکانی و آسمار روان شد، درهرجا که یک خان یا یک سید، میر یا ملای با رسوخ میبود، بخانۀ او میرفت وپلان خودرا که جمع آوری لشکر برای مبارزه و جنگ با سقو درکابل بود شرح میداد -کاکاهایم که مسنتر از پدرم بودند میگفتند درتمام راه عبور لویخان ایجنت های انگلیس از یکطرف و ایجنتهای والی علی احمدخان از طرف دیگر که اعلان پادشاهی در جلال آباد کرده بود حاضر بوده لوی خان را تعقیب میکردند وبیانات او وهم نتایج دیدار او را به ولیتعمتهای خود خبر میدادند - لهدا بقیدۀ آنها شهادت لویخان در (شین کروک) توسط ایجنتهای انگلیس صورت گرفته است، زیرا لویخان تنها با یکنفر مسخخدم (شاطر) خود به شین کروک رفته بود وقلعۀ (شین کروک) که بمرحوم حضرت شاه پاچای (تگی) تعلق داشت یک جای کاملا امن ومطمئن بود گه انگلیس در آنجا نفوذ وایجنت داشت واین قتل را بسهولت انجام داده توانست .اما به ارتباط این قتل دو سوال هعمیشه مطرح میشد:
یکی اینکه همان یکنفر شاطر لوی خان که در صحنه حاضربود، آیا از زبان او مشاهادت او وچگونگی قتل بورثۀ لویخان رسیده است یاخیر ؟ درین باره پدر وکاکاهایم چیزی نشنیده و نمیدانستند - اکنون از جناب داکتر صاحب زمانی میخواهم آنچه از زبان شاطر شنیده شده بمردم برسانند.
دوم اینکه میت وجسد شهید لوی خان از شین کروک بکجا و چطور و توسط کی انتقال یافت و بکجا دفن شد- درین مورد اگر پدر وکاکاهایم معلوئماتی داشتند من از زبان آنها یا چیزی نشنیده ام و یا اگر شنیده باشم بکلی فرا موش کرده ام و اکنون از داکترصاحب زمانی در زمینه معلومات میخواهم.
ازینکه مزاحم داکتر صاحب زمانی میشوم معذرت میخواهم، اما این دوموضوع بتاریخ منطقۀ کنر تعلق دارد که وطن مشترک ما و شما است . باعرض احتارم سیدخلیل االله هاشمیان - 21 سپتامبر 2016


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 21.09.2016

آغای داکتر واحد باشندۀ آسترالیا!

تبصرۀ مؤرخ 19 سپتمبر جناب عالی را در بخش نظر سنجی سایت افغان جرمن آنلاین خواندم که فرموده اید«از چندی به اینطرف اشخاصی چون آغای عباسی و آغای بارز در سایت افغان جرمن آنلاین تبصره های زهرآلودی به نشر میسپارند که در حقیقت هدف چنین نوشته ها چیزی بجز ترور شخصیت بزرگوار وطن، شهید محمد داود خان نمیتواند باشد. تبصره آغای عباسی در مورد کلکانیبدبخت و هم تبصره آغای نعیم بارز در مورد حلف وفاداری شهید محمد داود خان به شاه، چه بی مورد و چقدر دور از ادب و در نهایت تهی از منطق است.»
من از جانب خود می نگارم و از دانشمند محترم بارز صاحب وکالت نمی کنم.
جناب داکتر! این نوع تبصره ها را مردم عوام بی خریطه فیر کردن گویند، اگر زحمت را به خود روا می داشتید و بحیث یک دارندۀ درجۀ دکتورا نوشتۀ مشخص مرا به نقد علمی می گرفتید و در لای اندیشه های من ترور شخصیت «شهید محمد داوود خان» را ملاحظه می فرمودید و توسط تجزیۀ لابراتواری زهر آلود بودن آن را ثابت می ساختید در آن صورت برای من مجال آن میسر می شد که توضیحات لازم را خدمت به عرض برسانم، ولی شما در عین حال از نوشتۀ من بر «کلکانی بدبخت» هم تذکر داده اید که ارتباط آن را به اتهام اول تان نیافتم، نشود که کلکانی را هم ترور شخصیت کرده باشم. معلوم است در وقت نوشتن حواس شما پریشان بوده و تمرکز فکری را از دست داده باشید. حالا بفرمائید و بگوئید که نقص نوشته ام در مورد حبیب الله کلکانی در کجا بود؟ و چه بود؟ و این چه ربطی به ترور شخصیت محمد داوود خان داشت.
باید خاطر نشان ساخت که منافع علیای وطن معیار ارزشمند تحلیل هر دور تأریخی بوده رسالت یک قلم بدست فارغ از هرنوع اسارت ها و گرویدگی ها، کینه، کدورت همانا سعادت، خیر، رفاه و آسایش مردم کشور است که با حقوق حقه و غیر قابل انکار انسان چون آزادی های طبیعی و مدنی، تأمین عدالت اجتماعی و مصونیت از گزند هر نوع ستم ساختۀ دست انسان پیوند خورده. نظام های سیاسی آفرینندۀ حوادث و رویداد هایی است که چگونگی و پیامد های و عواقب زاده ای آن بر اساس این معیار ها مورد قضاوت قرار می گیرد. موجودیت بهترین و شائسته ترین افراد در مقام رهبری هر نظامی با عالی ترین نیات و آرزو ها که خلاف ارزش های پذیرفته شدۀ تمدن و اصل کرامت انسان عمل کند بر قضاوت سالم اهل خبره و بصیرت تأثیر نداشته و همچنان وجه تسمیۀ نظام با نام های پر شکوه در حالی که کردار و اعمال خلاف آن باشد علی الرغم وعده سپردن هایی که عملی نشود ذهنیت مردم آگاه را تغییر نمی دهد. مردم با ارادۀ خود، با رأی خود و توافق نظر خود در جمیع امور مملکت سهیم بوده و حاکمیت ملی بگونۀ راستین و دموکراتیک آن تمثیل شود و مردم باید همراه و هم سفر قافلۀ رهسپار بسوی سرمنزل ترقی، تعالی و پیشرفت باشند. تلاش برای تحمیل تحول از طریق اجبار و سلب حقوق اساسی مردم و عدم شناخت واقعیت های عینی جامعه و تقلب در تمثیل حق حاکمیت ملی خود مقاومت های خشن می آفریند که عواقب وخیم داشته جامعه را بسوی قهقراء می کشاند.
تحلیل رویداد های هر دورۀ خاص که منزه از عقده مندی ها و علایق و سلائق شخصی باشد و در آن عداوت و خصومتی راه نداشته باشد نباید ترور شخصیت شخصی تلقی گردد.
زندگی در کشور های دموکرات و برخوردار بودن ازموهبت آزادی های قانونی دیگر طلسم این را بگو و آن را مگو درهم شکسته هرکه حق مسلم ابراز نظر خود را دارد ولی حق تحمیل باور و عقیدۀ خود را بر دیگران ندارد و قضاوت این که نظر کدام شخص از منطق تهی است این خود یک حق دادن نابخردانه به خود است.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.09.2016

با عرض سلام و ادب.
بنده با استفاده از حق مسلمِ اظهار عقیده در مورد مردم و کشورم احترامانه به حضور جناب اقای بارز و جناب اقای باز عرض کنم که:
مواضع هر دوی این هموطن عزیزم نشئت ګرفته از احساس وطن دوستی و مردم دوستی میباشند ، کما اینکه انګیزه و نیت هر فرد روشنفکر چه در قالب فردی چه حزبی و ګروهی در عرصۀ مبارزات فکری و ذهنی و عملی شان ، همانا خدمت کردن به مردم و کشور خود میباشد، البته شیوۀ خدمتګذاری شان بعضاً متفاوت از یکدیګر میباشد.اګر ما از هر مبارز سیاسی و فکری ( از پنجاه سال باینطرف تا به امروز، استخدام شده در تشکیلات قدرت دولتی، در هر سطح که باشد ) بپرسیم که نیت و انګیزۀ شان از حضور در کانون و تشکیلات قدرت چیست، حتماً خواهد ګفت که خدمت کردن به جامعه. هیچ کس صلاحیت و قدرت نفی و رد نمودنِ ادعای این اقایان محترم را نخواهد داشت و ضمناً رد نمودن و نادیده ګرفتن این ادعا هیچ سود برای هیچ کس نیز نخواهد داشت، بناً بهتر است که همۀ ما در مورد این امر ( درست بودنِ ادعای نیتِ خالصانۀ وطن دوستی) اتفاق نظر داشته باشیم ، البته شیرینی و حلاوت این امر یک کمی زود ګذر بنظر میرسد و نوبت میرسد به تلخی این واقعیت که فرشتۀ نیت و انګیزۀ سالم تسلیم میشود به دیو و بلای " شیوۀ بدِ " خدمت ګذاری. اینجاست که پله های ترازوی نیات و اعمال و نتایج، تا و بالا و سرګردان و ګمراه میشود. بنا بر این برای خدمت ګذاری فقط داشتن نیتِ پاک کفایت نمیکند بلکه شیوه و متود و روش خدمت ګذاری نیز بسیار مهم و حتی مکّمِل روحیۀ خدمتګذاری میباشد.
از زمان تیمورشاه خان ابدالی تا به امروز، همه شاهان و رئیسان و آمران و مدیران و مامورین شاید دارای نیات پاکِ خدمت ګذاری بودند( حتی بشمول کودتاچیان هفت ثور ) ، امّا شیوۀ غلط حکومت داری آنها باعث سرازیر شدنِ سیلاب های سهمګینِ و سنګین سیاسی و اجتماعی پر پیکرِ وجودی ما ګردید.
من ضمن احترام به عقاید دوست عزیز بارز صاحب از ایشان می پرسم که حرمتِ چهل سال دوران آرامش بر جا، حرمتِ ده سال دوران رشد و بلوغ! دیموکراسی بر جا، حرمتِ اُمید واری به نتیجۀ این دموکراسی بر جا، آیا ایشان و یا هر روشنفکرِ دیګر میتواند با استفاده از فورمول هندسۀ ذهنی - فرضی برای ما توضیح بدهد که اګر داؤد خان کودتاه را انجام نمیداد، با توجه به موجودیت احزاب قوی و فعّال و اکثراً چپی، چه سرنوشتِ در انتظار ما بود؟ آیا پتانسیل و امکانات و سنګینی افکار لبرالیستی و دموکراتیک به اندازۀ بود که ما را از ګزند حوادث منفی احتمالی ( که بعداً متأسفانه احتمالی تبدیل شد به حتمی ) مصئون بدارند؟
یک انجنیر فکری لطفاً برای ما این هندسه را ترسیم بفرماید که در صورت ادامۀ سلطنت ظاهر شاه، امروز ما در کدام نقطۀ از بیابانِ حوادث قرار میداشتیم؟
البته این فقط یک سؤال ذهنی است، نه تلاش برای توجیه حقانیت یا عدم حقانیت ۲۶ سرطان.
باید عرض کنم که جواب هر چه باشد، باشد، امّا این نکتۀ موشګفانه را باید مدِ نظر داشت که:
" هر آنچه ما یعنی فرد فرد افغان از یکصد سال باینطرف در مورد کشور خود و خوش بختی کشور خود بطور مثبت و خالصانه می اندیشیدیم و می اندیشیم و خواهیم اندیشید، بسیار بسیار فاصله دارد با آنچه دیګران ( قدرت های بزرګ) در بارۀ ما و خاک ما و مؤقعیت ما و ثروت ما می اندیشیدند و می اندیشند و خواهند اندیشید " .
البته با برادر عزیز ما باز صاحب در آینده بانډارٍ صمیمی خواهم داشت.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.09.2016

استاد گرانقدر جناب داکتر صاحب کاظم.
بعد از عرض مراتب سلام و احترام. از توضیحات مجدد تان در زمینه عدم باور من به بر ادعای نویسنده کتاب آتش در افغانتستان، مجددا مشکورم.
عدم باور من بر ادعای مؤرخ کتاب افغانستان شامل دو قسمت است:
قسمت اول و اصلی: عدم ارایه سند در مورد ادعای مؤرخ که همچو ملاقاتی میان شاه و نادر خان صورت پذیرفته است .
قسمت دوم: عدم باور و شک و تردید من به کنه منطق و نحوه این ملاقات که مؤرخ، آن را با تحکم و ابرام بدون تردید بیان داشته است.
جناب تان به منظور تنویر این ارادتنمند، استنباطات تان را پیرامون نحوه همچو ملاقات که وقوع آن با طرزی که مؤرخ ادعا دارد و از نظر من قابل اعتبار و استناد نیست، در نوشته قبلی جناب تان توضیح داده بودید، که باز هم در قسمت منظور دعوت کننده یعنی شاه به منظور بازگشت نادر خان به کشور و عدم پذیرفتن دعوت، از طرف دعوت شونده یعنی نادر خان کاملا در سطح حدس و گمان و قیاس قرار دارد که ما به هیچصورت با یقین کامل ادعا کرده نمیتوانیم که منظور اصلی دعوت و رد دعوت از طرف جانبین چه بوده است و به استناد فرموده تان که « خدای بزرگ بر ضمایر آگاه است » و به استناد ارشاد اسلامی که خداوند عالم الغیب است، خداوند از ضمایر غازی امان الله و نادر خان، در زمینه آگاه است و بس.
به هر صورت دلیل اولی واساسی من در قسمت عدم قبول و باور بر ادعای مؤرخ، مبنی بر وقوع همچو ملاقات و چگونگی و محل وقوع آن و ذکر نام و عنوان راوی یا اتکا به محتویات کدام نشریه یا اتکا به گفته یک واققه نگار و غیره است که در زمینه هیچگونه توضیحی ارایه نشده و این سهل انگاری مؤرخ،در زمینه همچو ملاقات، ادعای مؤرخ را مخصوصا با همچو تحکم بی بنیاد، کاملا بی اعتبارو منتفی میسازد ولو که مؤرخ مذکور مانند غبار و یا داکتر حسن کاکر و دیگران از مقام بزرگ و عتبار چشمگیر در تاریخ نویسی بر خور دار بوده باشند.بنابر دلایل فوق چون وقوع همچو ملاقات در ذات خود بنابر بر فقدان استناد بر مدرک، بر پایه جوبین احتمال و ادعای محض مؤرخ قرار دارد لذا قسمت دوم مسأله که همانا چگونگی ملاقات به تفبصیلی که مؤرخ مدعی آن است و تأویل و تفسیر آن آن نظر به سلیقه و فکر و برداشت اشخاص تفاوت میکند خود به خود بی اعتبار گردیده و تا زمانیکه دلایل و مدارک ثبوت این این ملاقات تثبیت نگردد ابراز نظر ها و تعاطی سلایق و طرز دید در زمینه مطلب ثانوی،یعنی اهداف اصلی این ملاقات و تلاش استباط، آن از نظر شاه و نادر خان، مثمر، ثمری نخواهد بود.
ملتجی ام جناب تان طوریکه تذکر داده بودید با دست یابی به متن انگریزی کتاب، که ممکن با ترجمه محترم کهسار، که جناب شان را بار ها در منزل پوهاند صاحب فضل ربی پژواک ملاقات نموده بودم، متفاوت بوده باشد، مدرک مؤرخ را در مورد ادعایش مبنی بر وقوع همچو ملاقات بدست آورید.
با عرض معذرت وارادت
محمد داؤد مومند


اسم: ع واحد   محل سکونت: سدني    تاریخ: 20.09.2016

محترم ورور دوكتور غروال صاحب،
پاك الله (ج) ده تاسو ژوندي او كاميابه لرى. اوس مونز تولو ته اتحاد ،صدق او علم په كار دي. خداي ده هميشه أباد او سر بلنده لره(أمين) وسلام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 20.09.2016

محترم دوکتور حیدری دی مطمئن اوسی چی سالانه د شپږو ملیونو ډالرو معامله واقعیت دی او شهزاده میرویس ددی نه عملی کیدو برخه کښی شکایت هم کړۍ دی او ویلی دی چی امریکا د مونږ سره په خپلی وعدی کښی صادق پاته نشو اما دا ئي هیر کړی دی چی دده مرحوم پلار د ۱۹۷۹ کال کښی کړو وعدو وفاداری په عوض ئي ځان په شپږو ملیونو ډالرو باندی خرڅ کړ! څه موده وړاندی محترم مایار شکایت هم وکړ چی تاسی د روم سره نږدی اړیکی درلودل اودا مناسب ندی چی د پخوانی پادشاه په باره کښی منفی لیکنی وکړی اما ما ورته واضح کړل چی دوی دما سره تماس نیولۍ وو او وروسته له اوږدو بحثونو څخه ګډ کار په ۱۹۷۹ کښي شروع شو اما په اخیر کښي ئي د ملت سره جفا وکړه !!

دا ماته څرګنده ده چی د ما ډګری خصلت څخه چپلوسان ، کمونستان ، ستمیان ، شعلیان ، تنظیمونه ، طالبان او حتی خپلوان نفرت لری اما بیا هم ما تر اوسه پوری خپل دریز ته تغیر ندی ورکړی او اینده کښی به هم همداسی وی !

خپلوان ځکه نفرت لری چی د ما تره اودده اولادونه د خاد غړۍ وو او یو ئي وروسته چکوسلواکیا کښی د محصلینو مشر او د جاسوسی وظيفی ته وفادار وو او بل ورور ئي څو کاله پخوا د ایران په کومک په کابل کښ ساختمانی مؤسسه جوړه کړه او دی نفر پخوا هیڅ نه درلودل او دا معلومات ماته په ۲۰۰۳ کښي جنګ سالارانو په مجلس کښی د طعنی په شکل راکړ او زیاته ئي کړه چی پر ایران تنقید نیسی ولی د ستا خپل یاده نکوی چی د ایران څخه کومک اخلی نو زه واقعآ دتعجب سره مخامخ شوم !

وروسته می چی پلټنه وکړه نو همدا د خاد تربیه شوو یو ورور د مقتدر اخوند لور سره واده کړۍ اوددی لاری دا بل ورور ئي په کابل کښي دایران له خوا اقتصادی حمایه او اوس ایران ته جاسوسی کوی او دی شخص پخوا هیڅ نه درلودل اوتاسی کولای شۍ چی د نورمحمد غروال ( Normohammad Gharwal ) لاندی زیاتره معلومات تر لاسه کړی او اودا فجایع ما په کابل کښی فورآ افشا کړه!

کله چی د ملت نام اخستل کیږی نو بیا د خپل او دوست د خیانت ملګرتیا کول او یا پټ ساتل لوی خیانت دی او داسی مردود اعمال باید څرګند شی غیر له هغی د ملت چیغی وهل بی مفهومه او د ملت سره جفا دی !!!

او همدارنګه چاپلوسان هم دملت تباهی کښي مستقیمآ سهیم دی او دا باید وویل شی چی هر خارجی دولت د افانستان استقلال ، تمامیت ته خطرسبب کیږی او مملکت کښي د خپلو تربیو شوو اشخاصو په وسیله د ملت پر اوږو سپاروی لکه د پخوانی اتحادی شوروی او اوس امریکا او انګلیس نو افغان با غروره ملت دا ډول غلامی ته هیڅ وخت نه پخوا تسلیم شویدی اونه به وروسته تسلیم شی !!!


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 20.09.2016

دوست عزیز و گرامی جناب مومند صاحب با شما موافقم که تاریخ مثل علوم مثبته (سائنس) دارای قانونمندی و ماهیت مسلم نمیباشد همانطوریکه سیاست یک علم زنده و دارای تحرک محسوب میگردد، و جای خود را پس از انقضای مدت به تاریخ سیاسی می سپارد، در حقیقت بررسی تاریخی رویداد های سیاسی را نیز دچار نشیب و فراز های مختلف می سازد. اینجاست که وظیفۀ محقق و مؤرخ تبارز میکند که در جستجوی اسناد و شواهد برآید و در جائیکه سند مشخص در دست نیابد، آنگاه موضوع را مثل یک معمای مصور با گذاشتن پارچه های متعدد یک رویداد از آن تصویری را ارائه دارد. شاید این تصویر با واقعیت قضیه کاملاً همسان نباشد، ولی میتواند اقلاً ادامه بحث و نظریات دیگران را به موضوع جلب کند تا دراثر آن امکان نزدیکی به واقعیت رویداد میسر شود.
اینکه جناب شما در مورد پیشنهاد شاه امان الله غازی به محمدنادر خان مبنی به برگشت شان به کشور و نیز در مورد جواب و شرایط پیشنهادی محمد نادرخان برطبق روایت خانم ریه استوارت ابراز شکاکیت کرده اید و پرسیده اید که چطور شاه از نادرخان میخواهد به وطن برگشت کند و نیز کدام عقل سلیم قبول میکند که نادرخان برگشت خود را مشروط به شرایط ثقیل و غیرعملی سازد، من ضمن توضیح مختصر دلیل احتمالی این موضوع را در مقاله قبلی بعرض رسانیدم، به این عبارت:
اینکه شاه از نادرخان در خواست برگشت کرده باشد، به دلیلی خواهد بود که شاه حتماً از تماسهای محمدنادر خان و برادرانش با انگلیسها که از سال 1925 آغاز شده و کماکان ادامه داشت، قبلاً مطلع بوده و با این دعوت میخواسته تا محمدنادر خان را بداخل کشور فرا خواند و در آنجا فعالیت های او را زیر نظر داشته باشد و اما اینکه چرا محمدنادر خان این درخواست شاه را به شرایطی ثقیل و غیرعملی موکول کرد، بازهم برمیگردد به این نکته که نادرخان خواست به نحوی پیش پای شاه شرایطی را قرار دهد که شاه ناگزیر از قبول آن امتناع ورزد و نادرخان نیز از رفتن به افغانستان بدینوسیله خود را کنار بکشد، چون او عزم دیگر داشت و از بحرانی که درافغانستان حین غیابت شاه در حال وقوع بود و احتمال سقوط سلطنت را میدانست و خود را به حیث یک کاندید قدرت با حمایت انگلیس محسوب میکرد، منتظرفرصت برای آینده بود و نمیخواست تا روشن شدن اوضاع به افغانستان برگردد.
بنابر دلیل و توضیح فوق میتوان قبول کرد که احتمالاً این در خواست و آن جواب به روی هدف خاص صورت گرفته باشد یعنی منطقاً نمیتوان آنرا به حیث"جنون و خیال ومحال" دانست. با ارادت


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.09.2016

آیا میتوان تاریخ نویسی را مانند علوم مثبته عاری از خطا و اشتباه دانست ؟
تاریخ بحیث یک شق از مباحث تحقیق مربوط به حوادث و واقعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه یا جوامع، تا هنوز مانند علم سیاست و حقوق اساسی وغیره علوم اجتماعی، با در نظر داشت مؤثریت شرایط، ظروف و احوال سیاسی و اقتصادی مسلط بر جامعه ای که یک مؤرخ در آن زندگانی دارد و مؤثریت انکار ناپذیر ان شرایط بر ذهن و فکر و نحوه قضاوت مؤرخ، به نظر من به حیث یک شاخه علوم اجتماعی، شناخته نمیشود، البته متکی به صحبتی که با دانشمند محیط، جناب عبدالعلی نور احراری صاحب در زمینه بعمل آوردم، تاریخ علم حدیث از این امر مثنثنا بوده ، منظور نگارنده این سطور همانا تاریخ سیاسی یک جامعه میباشد.
مرحوم میر غلام محمد غبار که یکی از نخبه ترین و روشن فکر ترین مؤرخین کشور است، به تأسی از ادعای مؤرخ و محقق بی مثال کشور علامه حبیبی و هم چنان دانشمند محترم استاد محمد عزیز نعیم، و یک عده دیگر مانند آقای سیستانی، صداقت گفتار و ادعاهای مرحوم غبار در مواردی، تحت ملاحظات و انگیزه های بخصوص ذوق و سلیقه سیاسی و اجتماعی او قرار گرفته و قابل استناد نمیباشد.
محترم داکتر حسن کاکر یگانه مؤرخی است که در رشته تاریخ دارای تحصیلات عالی و اکادمیک بوده، از پوهنتون آکسفورد انگلستان به اخذ درجه دوکتورا نایل شده و به یقین به حیث یک مؤرخ مسلکی و داشتن اقامت طولانی در کشور برتانیه ، نظر به هر مؤرخ دیگر کشور، از بهترین شرایط دسترسی به منابع تاریخی در حهان بر خور دار بوده است، ولی طوریکه ملاحظه گردید، نظریاتش به ارتباط دوره امانی و علل سقوط آن رژیم که بیش از صد سال از آن نمیگذرد با عکس العمل های شدید قلم بدستان این ویب سایت به استثنأ « داکتر صاحب سید عبدالله کاظم » مواجه گردید. و تحقیقات تاریخی موصوف را نه تنها مورد سوال بلکه استهزا و تمسخر قرار دادند.
پس به اطمینان میتوان گفت که هیچ مؤرخ در ترسیم واقعات و حوادث تاریخی از سهو و اشتباه و خطای عمدی یا غیر عمدی مبرا شده نمیتواند.
هم چنان قابل یاد آوری است که اگر یک مؤرخ با در نظر داشت شرایط سیاسی یک کشور، برخلاف حکم ضمیر و وجدان خود، در یک موضوع تاریخی پانگ و پله ترازو را دیده، به جعل، نظر پردازی نموده وحکم صادر میکند، آن مؤرخ در زمره مؤرخین منافق و دروغگو حساب شده و نباید به گفتارش اعتماد کرد.
روی دلایل و امثله فوق الذکر، یک مؤرخ مسلکی و با وجدان بلا استثنأ باید مدعیات خود را روی اسناد و مدارک و رویات معتبر و ثقه استوار ساخته و در موردیکه مدرک واضح، روشن و قابل قبول وجود نداشته باشد از ادعای وقوع یک رویداد تاریخی جدا و اکیدا خود داری نماید.
تاریخ یک ودیعتی است به نسل های آینده و لذا بزرگترین و مهمترین رسالت یک مؤرخ و واقعه نگار دقت مسلکی در امر تاریخ نویسی و واقعه نگاری است است .
من یکبار دیگر بدین ذریعه مراتب شکران و امتنان خود را خدمت داکتر صاحب کاظم که برخلاف انتظار من، طی مقاله ای مستقلی خواستند این ارادتمند و شاگرد معنوی خود را به ارتباط ادعای ریه ستارت مؤلف کتاب آتش در افغانستان تنویر نمایند ابراز و میدارم.
من با استاد محترم کاملا همنوا هستم که نویسنده کتاب آتش در افغانستان با منابع و مأخذ دست اول اروپا دسترسی داشته و کتابش به حیث یک سند با اعتبار مورد استناد بسیاری از محققان قرار گرفنه و ریه ستارت شاید مذاکره میان امان الله خان و نادر خان را، از قول یکی از حاضرین درج کتاب خود نموده باشد.
مشکل من تنها و تنها در همین یک مورد نهفته است که مؤلف کتاب نه تنها از ذکر سند و ذکر نام راوی یا مخبر تذکر نمیدهد بلکه با تحکم از وقوع همچو مذاکره میان غازی امان الله و محمد نادر خان که منطقا باید محرمانه بوده، چنان با اعتماد سخن میگوید که گویا همچو مذاکره ای را که به نظر این جانب فاقد محتوای منطق سیاسی است، مؤرخ خودش بگوش خود شنیده باشد.
خود را یک بار دیگر مدیون بزرگواری داکتر صاحب کاظم میدانم که به این ارادتمند خود، اجازه میدهند که با طرز تلقی شان صرف در همین یک مورد مشخص عدم موافقت خود را خدمت شان ابراز دارم.
با عرض حرمت
محمد داؤد مومند


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 19.09.2016

دراین روزها باردیگر نوشته هایی از جناب محترم آقای بارز را دراین پورتال میخوانم و به تأسی از اینکه هرشخص حق دارد نظر خود را طوریکه دلش میخواهد، بیان کند، جناب بارز صاحب هم این حق را داشته و اگرچه با نظر شان دربسا موارد موافق نیستم، اما به آن حرمت می گذارم.
با مطالعات دقیقی که پیرامون تاریخ معاصر افغانستان از قرن 18 تا امروز داشته ام، به جرأت گفته میتوانم که در بین سلاله امیر دوست محمد خان درخشنده ترین ستارۀ که در آسمان تاریخ کشور بظهور پیوست، همانا شاه غازی امان الله خان بود که با گذشت هر روز درخشنگی آن بیشتر و بیشتر میگردد، ولو که مخالفان او اعم از حاکمان بعدی و نیز محافظه کاران مذهبی چه در آنوقت و چه بعداً در دوران جهاد سعی کردند تا روی درخشندگی آن دوره و شخص شاه را با ابر های سیاه بپوشانند.
در اولاده سردار یحیی خان و در مجموع خانواده سردار سلطان محمد خان طلائی بازهم به جرأت میتوان گفت که شهید محمد داؤد ستارۀ بود که در بین احفاد این خانواده درخشید و مدت بیش از 60 سال عمر خود را مستقیم و غیرمستقیم در خدمت وطن و مردم صادقانه با دیانت و پاکی زایدالوصف صرف کرد. تعجب میکنم که آقای بارز مدعی شده اند که: شهید محمد داؤداز شرایط عینی و ذهنی کشور و نیز اوضاع جهان آگاه نبود". نمیدانم شخصیکه بیش از نیم قرن را در مهمترین و حساس ترین مقام های کشور گذرانید و مدتی را در راس قدرت قرار داشت، چگونه میتوان قبول کرد که او از شرایط عینی و ذهنی و اوضاع جهان بی اطلاع بوده باشد؟ خدماتی را که داؤد خان در نیمه دوم قرن بیست در انکشاف اقتصادی و اجتماعی کشورانجام داد، غیر قابل انکار است. اینکه بعضی ها بشمول جناب بارز صاحب مسئولیت حوادث دردناک بعد از 1978 را بدوش شهید داؤد خان می اندازند، باید به خود آیند و به این سؤال جواب گویند که جریانات خلق و پرجم در کدام دوره سربلند کردند و چگونه طی دوره گویا "دیموکراسی" با راه اندازی مظاهرات و تشکلات حزبی بطور علنی به فعالیت آغاز کردند.
بهرحال تبصره مزید در اینجا زاید خواهد بود، ولی یقیناً نسل های بعدی شاهد آنروزها خواهند بود که قضاوت راستین تاریخ همانطوریکه نام شاه امان الله غازی را اگنون از زیر توده های جعل و اتهام بیرون کشید، بار دیگر دست بکار خواهد شد و نام شهید محمد داؤد خان را نیز بیشتر از امروز زنده خواهد کرد و کسانیرا که باهرنوع سازشکاریها در ردیف قهرمانان قرار گرفته اند، از غربال دقیق قضاوت تاریخ عبور خواهد داد.


اسم: داکتر واحد حیدری   محل سکونت: استرالیا    تاریخ: 19.09.2016

از چندی به اینطرف اشخاصی چون آغای عباسی و آغای بارز در سایت افغان جرمن آنلاین تبصره های زهرآلودی به نشر میسپارند که در حقیقت هدف چنین نوشته ها چیزی بجز ترور شخصیت بزرگوار وطن، شهید محمد داود خان نمیتواند باشد. تبصره آغای عباسی در مورد کلکانیبدبخت و هم تبصره آغای نعیم بارز در مورد حلف وفاداری شهید محمد داود خان به شاه، چه بی مورد و چقدر دور از ادب و در نهایت تهی از منطق است.
شهید محمد داود خان در اولین بیانیه خویش از خدمات تاریخی دو ابر مرد تاریخ افغانستان شهید محمد نادر خان غازی و امان اله خان غازی به وضاحت قدر دانی نموده که فرمودۀ ایشان در حقیقت خط بطلانی ایست به تهمتی که درمورد بسته اند.
در مورد بجا آوردن حلف وفاداری این قائد ملی به شاه، باید گفت که کدامین عقل سلیم و کدامین شیوه منطقی میتواند این گفتار را پذیرا شود که یک شخص بعد از استعفی بآن وفادار بماند. درین بحث به کتاب "افغانستان مدرن" نوشته محترم امین ثیقل به صفحه 143 مراجعه میکنیم که ریفرنس در خور ارزش و خوبی در مورد افغانستان بشمار میرود. پروفیسور صيقل در مورد مینویسد که محمد داود بخاطر بقای سلطنت و ثبات خواهان اصلاحات اساسی در نظام گردید و استعفای خود را بعد از موافقه با شاه با تغیرات مهم پیش نمود و در عوض انتظاری هم داشت که:{ معهذا داود از شاه توقع داشت تا به قول جوانمردانه بین هم حرمت گذارد}in return, nonetheless, Daoud expected the King to honour their gentleman's agreement" . بآنهم شهید محمد داود سه نامه جداگانه به شاه نوشت و ده سال دیگر دست بدامن صبر زد، ولی وقتی دید که دستهای بیگانه برای تباهی وطن در کار اند، از خود و خانواده اش سدی ساخت در برابر این سیلاب نامردانه.
در آخرین تحلیل میتوان به وضاحت مشاهده نمود که شاه در قدم اول به قول خویش وفادار نماند و در قدم دوم به امانت سپرده شدۀ بعد از شهادت پدر، آن زعیم ملی کشور (شهید نادر خان) نیز خیانت نمود. مثال زنده سوم شاه در دهه هشتاد، هنگام دوره جهاد افغانستان سفرش برای فاتحه ای به کشور سویس بود که در ختم مراسم فاتحه دو دختر شهید محمد داود (مرحومه بى بى تورپیکی غازی و بی بی درخانی نور) را که به رسم احترام و سلام در مقابل مامای خویش می ایستند و شاه از ایشان روی میگرداند و نمیخواهد که این دو خواهرزاده مظلوم خویش را نه تنها که نوازش نمیکند، بلکه به سلام ایشان جواب نمیدهد. این بود شاه، شخصیتی که نه خود را توانست بشناسد، نه مردم خود را و نه پرودگارش را. و در آخر اگر به موضوع شش میلیون دالری موافقه بن، که محترم داکتر غروال آنرا مدعی است بدقت بنگریم و به صحت آن اقرار کنیم، آخرین میخی خواهد بود در کفن این شاه متوكل به نفس.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 17.09.2016

اقتصاد دان و محقق جید، داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، ضمن مضمون تحقیقی خود تحت عنوان « انگلیس ها و به قدرت رسانیدن ...» پاراگرافی را از کتاب « آتش در افغانستان » چنین نقل قول نموده اند:
« هم چنان شاه امان الله هنگام سفر اروپا به تاریخ پنج جنوری به ناپل رفت و در آنجا از طرف نادر خان و برادرانش اسقبال گردید، شاه از نادر خان خواست تا به افغانستان برگردد، ولی نادر خان این پیشنهاد را موکول به شرط برطرفی محمد ولی خان، غلام نبی خان، محمود سامی، غلام صدیق خان و محمود طرزی نمود.» ختم .
به نظر نگارنده این سطور که آدم شکاکی استم، محتویات پاراگراف نویسنده کتاب آتش در افغانستان سوال بر انگیز بوده و من آن را برابر به عقل کوچک خود برابر نیافتم.
هیچ شخصی در جهان ولو در هر کار و شغلی که قرار داشته باشد عاری از احساس رقابت و هم چشمی و زور آزمایی نیست، این رقابت ها و پهلوانی های قلمی را حتا میان نویسندگان محترم این ویب سایت و ویب سایت های دیگر نیز میتوان به صرحت ملاحظه نمود، چه رسد به مسأله حکومت داری و سهم گرفتن اشخاص، در تلاش متداوم احراز قدرت به سوی، قرار دادن خود و حامیان خود در هرم قدرت، که تاریخ کشور ما در زمینه مبین این واقعیت تاریخی است که بسا این اختلافات و مجادله برای احراز قدرت اعظمی، به نفع مطامع استعماری کشور های بیگانه تمام شده است.
اعلحضرت محمد نادر خان به تناسب شاهان و زعمای عصر خود مانند ملک فاروق و رضا شاه کلان و غیره یکی از مدبر ترین و زیرک ترین شخصیت های سیاسی عصر خود بود. مرحوم محمد نوروز خان منشی دربار نادر خان و رییس شورای ملی دوره محمد ظاهر شاه که یک شخصیت بصیر و خبیر کشور ما بود، روزی در منزلش واقع گذرگاه، در جواب سوال برادر مرحومم در زمینه مقایسه محمد نادر خان و رضا شاه پدر، فرمودند که رضا شاه پدر از نظر فهم و کاردانی و تدبر ، اصلا با نادر خان قابل مقایسه نبود.
منظور از مقدمه فوق الذکر این است که در دوره شاه انقلابی غازی امان الله رقبای سیاسی محمد نادر خان با درک استعداد و لیاقت و کاردانی و احتمال رسیدن وی به هرم قدرت از وی رشک میبردند و در صدد این افتادند تا ذهنیت غازی امان الله را نسبت به وی مغشوش سازند که طبعا محمد ولی خان دروازی که به عقیده بعضی مؤرخین روابط نزدیک با بچه سقو داشت چنانکه محترم شهسوار سنگروال در مقاله چند روز پیش منتشره این ویب سایت نیز بر آن روشنی انداخته و از طرفی هم در فکر یک حکومت جمهوری و شاید هم تحت زعامت خودش بود و محمود سامی عراقی که به مقام وزارت حربیه رسید و غلام نبی خان که با نادرخان هم چشمی داشت، دست به هم داده و ذهنیت پادشاه غازی را نسبت به نادرمغشوش ساخته و پاد شاه را مجبور ساخت تا موصوف را از وطن دور سازد.
قابل تذکر است که یکی از پیشنهاد های مهمی که نادر خان به غازی امان الله نمود تشکل و تجهیز یک اردوی قوی بود و این مطلبی است که مصطفی کمال نیز ضمن ملاقات خود با پادشاه انقلابی ما مطرح کرده بود.
آیا محمد نادر خان سزاوار وزارت حربیه بود یا محمود سامی عراقی ؟
ادعای نویسنده کتاب اتش در افغانستان، مبنی بر تقاضای غازی امان الله از محمد نادر خان مبنی بر بازگشت شان بوطن نظر به دلایل ذیل میان تهی و افسانوی به نظر میرسد:
یک : نویسنده کتاب توضیح نداده که این ملاقات بصورت مشخص در کجا صورت پذیرفته ؟
آیا این ملاقات در کدام محضر اجتماع بزرگ به شمول نایندگان مطبوعات صورت پذیرفته یا در کدام مجلس خصوصی میان امان الله خان و نادر خان ؟
اگر این مجلس خصوصی بوده و نمایندگان مطبوعات در ان اشتراک نداشتند که منطقا باید چنین باشد، پس نویسنده کتاب از این صحبت محرمانه میان امان الله خان و نادر چطور اطلاع حاصل نمود؟
دو: طوریکه قبلا توضیح دادم، ذهنیت شاه در نتیجه مشوره های رقبای نادر خان، مشکوک و مغشوش شده و در نتیجه همین بی اعتمادی و احساس خطر از او، نادر خان را از وطن دور کرد، حالا تحت کدام شرایط و عوامل و انگیزه ها، انهم در حالیکه تمام رقبای نادر خان در داخل کشور به قوت و قدرت خود باقی و استوار بوده، و شاه را در حیطه کاملا هم فکری با خود داشتند، دفعتا ذهنیت شاه تغیر کرد و خواست نادر خان بوطن برگردد ؟
آیا شاه چه ضرورتی به همکاری نادر خان داشت و خواهان تفویض کدام پست مهم دولتی به وی بود؟
هم چنان کدام عوامل موجب تغیر ذهنیت شاه در مورد آرزوی همکاری از نادر خان گردید؟
آیا چطور ممکن بود که پل واصلی را میان نادر خان و رقبای تشنه به خونش ایجاد کرد؟ به قول معروف: این خیال است و محال است و جنون.
سه: آیا نادر خان با تمام فهم و دانش و زیرکی سیاسی خود به این اندازه احمق بود که یگانه شرط عودت خو را، طرد تمام رقبای مقتدر خود مانند ولی خان دروازی، غلام نبی خان،محمود سامی و مخصوصا محمود طرزی پدر ملکه ثریاو غیره را، از طرف امان الله خان نماید؟
این خیال است و محال است و جنون.
باید به صراحت کامل خاطر نشان سازم که تبصره فوق الذکر بر محتویات یک پاراگراف کتاب اتش در افغانستان، به هیچ شکلی از اشکال و به هیچ وجه من الوجوه، انتقاد بر تحقیق جناب داکتر صاحب کاظم نبوده، بر عکس خود را مدیون جناب شان میپندارم که با تحقیقی که بر آن زحمت فراوان کشیده اند، زمینه ابراز نبصره فوق الذکر را برایم مساعد ساخت.
با اظهار امتنان و شکران مجدد.


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 17.09.2016

محترم آقای قاسم باز سلام!

نوشتۀ تان یک دست نیست، به سبک نوشته کس دیگری استد، احتمالاً در توافق با شما از نام تان به حیث چادری استفاده کرده باشد در غیر آن من از نوشته های تان میدانم که شما آنقدر بی ادب نیستید که به کس تهمت بزنید.
زیرا بعد از پایان کار آقای کرزی من هیچگاه به او بد ورد نگفته و از کار هایش انتقاد نکرده ام. پس شما و یا کسانیکه به شما گفته اند اینجا و آنجا من از کرزی انتقاد کرده ام دروغ محض است.
اگر حافظه گذشته تان کاملاً از بین نرفته باشد، بیاد خواهید داشت، من درزمانیکه آقای کرزی به قدرت بود، در همین سایت افغان جرمن شدید ترین انتقادها را نسبت به بعضی کار های او در نوشته های خود نموده ام ، البته در دور اول ریاست جمهوری وی.
اما بعد از آن، واقع بینانه و با درک همه جانبه و قاطعانه تا این لحظه در دفاع از وی نوشته ام که همه در آرشیف نویسندگان سایت افغان جرمن موجود است. من به این باور هستم که آقای حامد کرزی یک شخصیت مهم ملی بوده همواره لبه ای تیز مبارزه آن علیه دولت های خارجی بوده و در برابر قدرت های مخالف خود در داخل در نهایت از حوصله و مدارا کار گرفته و بهمین نسبت یک چنان بن بستی که امروز در حکومت «وحدت ملی» بوجود آمده در زمان ریاست جمهوری او تبارز نکرده بود.
در باره اینکه من از ذکر قسم اسلامی و حلف وفاداری دروغین داوود خان در مقابل رژیم شاه یاد آور شده ام و شما آنرا به استهزا گرفته اید نمیدانم استهزا و تمسخر شما به چه مفهوم است؟ زیرا شخصی چون داوود خان که ادعای مسلمان بودن می نمود و بروی قران دست گذاشته و زبان به تعهد وفاداری گشوده بود و به حج هم رفته و مراسم حج را اجرا کرده از دید یک مسلمان نباید به خاطر کسب قدرت همه تعهد دینی و اخلاقی را زیر پا می گذاشت.
در مورد صاحب منصبان دیگری که علیه رژیم کودتای خلقی و پرچمی اگر قسم و تعهد شکسته اند، من از تک تک افراد شناخت مستقیم ندارم و از جانب دیگر صاحب صلاحیت قضاوت هم نیستم. باید دوسیه اعمال هر فرد از سوی مرجع با صلاحیت بررسی و به قضاوت گرفته شود.
در یک جمله شما نباید بعد از این نا دانسته و نا آگاهانه به کس تهمت بزنید، زیرا شرم آن بروی خود تان بر می گردد. این آخرین پیام من به شما است و بدانید که من وقت همچو گله گذاری ها را ندارم. پایان


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.09.2016

پیوسطه به گذشته، قسمت سوم و اخیر شعر خود را خدمت هم وطنان عزیز تقدیم میدارم، امیدوارم که نارسایی های تایپی مرا، که محصول گنده پیری و کمبود حوصله ام در قسمت تایپ نمودن است با بزرگواری معفو فرمایید. وجیزه مردم ماست که: عاقلا ن پی نقط نروند.
لویه خدایه لویه خدایه
وران وطن زموږ ودان کړی
شرق او غرب مو دشمنان دی
هم تباه دا وهابیان کړی
که ایران که پاکستان دی
تری نه خلاص افغانستان کړی
هندوستان مو دشمنی کا
بیا ژوندی لوی احمد خان کړی
پرچمی یا که خلقی دی
هم لعنت پر ستمیان کړی
فدرالیزم خیانت دی
سر به نیست فدرالیستان کړی
قصابان چاړه په لاس کی
خدایه ورک ټول امیران کړی
مغلواله ژوندۍ شوی
بیا پیدا لوی خوشحال خان کړی
بایزید روښان پیدا کړی
نور نو ختم سقاویان کړی
مشک عالم ملا بکار دی
په اسلام مو سم روان کړی
میوندوال لاړو شهید شو
را ژوندی سید افغان کړی
پښتونواله پاتی نشوه
را پیدا محمد ګل خان کړی
د میرویس تدبیر پکار دی
هر ناصر مو سیدال خان کړی
په کابل او پیښور کی
د افغان وحدت ودان کړی
دا حزبونه ټول تباه شه
بیا مو مشر ظاهر خان کړی
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پر موږ رڼا کړی
هره خوا توره تیاره ده
دا ماښام پر موږ سبا کړی
ختم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 16.09.2016

متصدی محترم این کلکین :بارسوم یک ستون مفصل نوشتم، اما خذف وغایب شد- لطفا این چند گلمه را در اخیر ستون حذف شده اضافه کنید - یک مطلب مهم وفرهنگی بود که نوشتم و خدا کند نزد شما رسیده باشد - اما اگر قسمت اول حذف شده باشد، این قسمت را نیز حذف شذه بپندارید -با ااحتارم هاشمیان
-------------------------------------------


و یک شخص تخصیکرده هم میتواند این نوع تکیه کلامها را برای افادۀ مطلب خود استعمال کند - با عرض احتارم سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.09.2016

پیوسطه به گذشته، شعری را که خدمت تان تقدیم میدارم دنباله نظمی است که چند روز قبل در همین دریچه به دست نشر سپرده شد و این شعر تقریبا سی سال قبل به ارتباط تجاوز عریان شوروی و تنظیم های منحط و مزدور مخلوق پاکستان و ایران و با درک ماهیت ضد ملی شان که متأسفانه تا امروز بعضی قلم بدستان در زمینه، مشکوک، مغشوش، خالی ذهن و بی خبر اند سروده شده بود.
هم وطنان اطلاع دارند که استاد پژواک را حکومت پاکستان از مرکز افغانستان شرقی مغصوبه یعنی پیشاور، با کمال بی حرمتی توسط پلیس اخراج و مجبور به عودت به اضلاع متحده نمود ولی برخلاف، سران مزدور جهادی مانند آخوند خالص ذولقرنین، گلبدین حکمت عار، سیاف وهابی و غیره از امتیازات شاهانه برخوردار بودند، تا جاییکه در اصطبل گاو های ملا نبی دبه ....و مفت خور، سیستم ایر کندشنر یا سیستم تهویه مدرن نصب شده بود، در حالیکه بسیاری از شخصیت های بسیار محترم ملی با فقر و مسکنت زندگانی داشته توان خریدن یک باد پکه عادی را نیز نداشتند که من خود شاهد وضع رقت بار یکی از این ذوات محترم بودم، البته داستان تراژیک ملیون ها طفل و کودک و پیر و برنا در کمپ های مهاجرین و صحاری سوزان مواسم گرمای آن خطه، مطلبی است که نباید از حافظه تاریخ زدوده شود.
درین قسمت به یک نکته دیگر باید اشاره نمود و آن اینکه سیاف ملعون وهابی در آن زمان در مخالفت شدید زعامت پادشاه سابق که بقول عبدالله خان نوابی محراق توجه جهانی قرار داشت، در حالیکه با ذلت تمام قلاده چاکری و جاسوسی پاد شاه عرب صعودی را به گردن داشت. پر واضح است که ترس ووحشت امیران بی مایه و مخصوصا هراس دولت پاکستان از زعامت مجدد شاه و از دست دادن فرصت طلایی نصب کردن یک حکومت مزدور امیران جهادی، عامل اساسی و محرک و انگیزه بنیادی همچو مخا لفت ها و تبلیغات سوء علیه شاه و منورین کشور بود.
این است داستان تراژیک آن روزگار به به زبان شعر. ناگفته نماند که مطلع این شعر از شاعر توانا، مرحوم اجمل ختک میباشد:
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پرموږ رڼا کړی
یزیدان دی کړه خوشحاله
د حسین په پکو وینو
بتخانی شولی روشانه
د کعبی په چراغونو
بت پرست بیا په مستۍ شول
په حریم د جوماتونو
افراطیان لوبی شروع کړی
په قران او حدیثونو
میناری شولی ویجاړی
د اسلام جګو برجونو
هره خوا توره تیاره ده
دا ماښام بر موږ سبا کړی
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پر موږ رڼا کړی
په بخدی کی محشر جوړ دی
د علی تربت نړیږی
به هری کی واویلا ده
چی د دین مانۍ رییږی
د محمود رړه په چاودو دی
چی خرقه بی حرمت کیږی
احمد شاه د اور لمبو کی
د افغان جڼډه بدلیږی
سنایی به خاورو پروت دی
چی غزنی کی بم وریږی
لوی خوشحال توری ته لاس کړ
پیر روشان را ولاړیږی
د رحمان لاسونه پورته
یتیمان زموږ ژړیږی
شوی ببیانی بی عزته
کربلا بیا تکراریږی
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پر موږ رڼا کړی
هره خوا توره تیاره ده
دا ماښم پر موږ سبا کړی
قسمت اخیر در اینده تقدیم خواهد شد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 15.09.2016

پارلمان های فرمایشی !

محترم مومند صاحب ممنون از ایراز نظریات موافق و مخالف تان در باره تیصره های کوچک بنده !

خوب است که ما امروز پارلمان و مطبوعات آزاد داریم که در پرتو آن ، مردم میتوانند به خوشی و آرامی زندگی نمایند (؟) و اشخاص دانشمند در پارلمان انتخاب شده اند!!!
بیاد پارلمان رژیم شاهی که آقای میوندوال صاحب ، توسط یک سماوارچی که از شهر غزنی خود را کاندید کرده بود شکست فاحش خورد.

مومند صاحب ! آیا در آنزمان حکومت در انتخابات مداخله میکرد یا واقعآ انتخابات آزاد و دیموکراتیک بود و شایسته سالاری ؟
به امید صحت و سلامتی تان .


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.09.2016

رژیم آخوندی ایران را که به حمایت غیر مستقیم کشور های غربی بوجود امد، نمیتوان رژیم پیرو دین سرور کاینات شمرد.
دوستی، برایم فوتوی یک پارک یا تفرجگاه ایرانی را،ا یمیل نمود که در آن مخالف تمام موازین انسانی و اسلامی و اخلاقی با، وقاحت و رذالت و بد اخلاقی تمام که شاید مثال آن در کشور های گیتی سراغ نگردد چنین نوشته است :
« از اوردن حیوانات ( سگ و افغانی ) به پارک اکیدا خود داری فرمایند »
محترمه میرمن نظام در ویب سایت شان این شعر سعدی که « بنی آدم اعضاد یکدیگر اند » را با در نظر داشت روش ضد انسانی رژیم فاسد ایران به ارتباط سلوک ضد بشری و ضد اسلامی شان علیه مهاجرین مظلوم و بیچاره افغانستان مورد سوال و مناقشه قرار داده اند که قابل تقدیر است .
اگر اضلاع متحده به نظر اولی خود که در نظر گرفتن یک پلان مارشال برای ابادانی افغانستان بود، استوار میماند و اجازه تشکل یک دولت ملی و دلسوز, را تحت زعامت شاه سابق و تمام شخصیت های مطرح ملی و تکنوکرات کشور میداد، شاید مردم ما در کشور خود به عزت زندگانی میداشتند و مجبور نمیبودند برای تدارک لقمه نانی، از طرف رژیم آخوندی به جبهات جنگ عراق و سوریه سوق گردند، و در جامعه ایران در قطار حیوانات تقرب ورزند.
لعنت به رژیم آخوندی ایران
مرده باد رزیم آخوندی و فاشیست ایران


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.09.2016

برادر گرانقدر عبدالله خان نوابی صاحب.
من در طول زندگانی خود همیشه یک حقیقت مسلم را در مورد مرحوم سردار صاحب داؤد خان ، مستشعر و معترف بوده و ان اینکه سردار صاحب محمد داؤد خان دارای یک غرور بزرگ ملی و فردی کم نظیر بوده است.
متاسفانه آیا ،اآیا ها و سوال های متعدد نزده گانه و ارایه امثله شما در مواردیکه از آن تذکر و توضیح داده اید از نظر پرنسیپ هاو تشخص و شناخت معیار های علمی علم سیاست و حقوق اساسی، نتیجه مطلوب و مطمح نظر شما را ارایه کرده نمیتواند.
امیدوارم جناب شما متکی به توضیح اساسات علوم اجتماعی و نورم های قبول شده حقوق اساسی در مورد خصوصیات یک رژیم دیمکراتیک ، با در نظر داشت تنوع شکلی رژیم های دیمکراتیک مانند پارلمانتیر، پریزدنشل و کانوانسیونل و غیره داخل بحث شده، بعدا خصوصیات و مشخصات سازمان دولتی رژیم مطلوبه خود را به آن نورم های قبول شده در مقام مقایسه قرار داده تا نتیجه مطلوب ومنطقی و قابل قبول از ان بدست اورده باشید.در غیر آن تلاش شما غیر مثمر و جز ضیاع وقت، منتج به نتیجه نخواهد بود .
به امید مرفقیت تان


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 14.09.2016

آیا داود خان دیکتاتور بود ؟

آیا کدام مقام عالی رژیم شاهی در آمدن رژیم جمهوریت از بین برده شد؟
آیا لوی درستیر نظام شاهی و وزیر داخله رژیم شاهی که به نظام شاهی وفادار بودند به مقامات عالی مقرر نشد ؟ ( غلام فاروق خان ، نعمت اله پژواک ، جلالر معین وزارت مالیه و......)
آیا کسی بنام پرچمی ، خلقی ، اخوانی ، شعله ای ، مساواتی و.... حبس شد ؟

آیا اگر چند جریده اجازه فعالیت داده نشد ، مدیر مسوول یک جریده وزیر اطلاعات نشد؟
ده ها نشرات دولتی به فعالیت آغاز نه کرد؟
آیا تلویریون ملی فعال نشد ؟
آیا صد ها نفر برای یادگیری فن تلویزیون به کشور های مختلف اعزام نشد ؟
آیا چهار ماه پیش از کودتای 7 ثور آقای عبدالحمید مبارز را بحیث رئیس مستقل مطبوعات و نشر جراید را آزاد نمی ساخت ؟

آیا اگر پارلمان (؟) منحل شد اکثری اشخاص فهمیده اش ، بحیث والی و در دیگرکار های مهم مقرر نشد ؟
آیا تصویب قانون اسای دولت جمهوری و انتخاب رئیس جمهور توسط لویه جرگه های <<مانند سابق >> انتخاب نشد؟
آیا کسانیکه ماده 24 را در قانون اساسی بی شرمانه اضافه کردند مجازات شد ؟
آیا برای اتباع کشور که بخارج برای کار ، تحصیل ، تجارت ، دیدار..... پاسپورت داده نشد ؟
آیا سرویس های مجهز برای اولین بار هفته دوبار از شهر نو کابل به اروپا برای مسافرت مردم فراهم نشد؟
آیا در تمام کشور امنیت و شگوفائی آقتصادی نبود ؟
آیا بهترین روابط دوستانه با کشورهای همسایه ، شرق وغرب نبود ؟
آ یا کدام رئیس جمهور دیکتاتور << جهان >> به شهر و ولایات بدون << بادی گارد >> رفته می تواند ؟
آیا کدام دیکناتور جایداد موروثی خود را به مردم توضیع کرده؟
آیا فرزندان کدام رئیس جمهور دیکتاتور << دنیا>> مانند مردم عادی زندگی میکردند ؟
آیا دخترکدام رئیس جمهور دیکتاتور << جهان >> ار بس های شهری و نان عادی محصلین استفاده میکرد؟
آیا جنرال سردار ولی ( داماد شاه ) اجازه پادشاه ( ظاهر خان ) را در لندن برای از سر بریدن دو برادر ( داود خان و نعیم خان ) نگرفت ؟ اما داودخان او را مورد عفو قرار نداد ؟

هموطنان گرامی شما قضاوت کنید دیکتاتور کیست ؟؟؟
با احترام


اسم: احمد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 14.09.2016

سلامونه.
د ګران او ښاغلی ورور رحمن غوربندی د خواخوږی او مینی ډکه توصیه چه د ښاغلی باز په هکله ئې وړاندی کړیده باید د ټولو ګرانو لوستونکو د پاملرنی او سرمشق وړ وګرځی.
د نوموړی توصئې په اساس باید د کوم بل وطنوال د لیکنی جواب نه په توهین آمیزه توګه بلکه په نرمه او منطقی توګه ورکړ شی.


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 14.09.2016

منلی قدرمن باز صاحب!
تاسو محترم ته خو پته شته چی موږ نن ورځ په یوه کوچنۍ نړۍ کی ژوند کوو نړيوالی اجتماعی شبکې د مطبوعاتو آزادۍ په خاطر هر څه لیکلی شی. نو تاسو يې مخه ډب کولای نشی
که چیری غواړی د هغه محترمینو په ځواب کی څه شی ولیکی نو بهتره به داوی چی نورو ته توهین او حقارت بس کړی په سړه سینه او زغم سره مستند د افغانی دود او دستور سره سم ولیکې. کله چی تاسو د يو پښتون په صفت (دغسی پغسی،)لیکی بیا نو د نورو خلکو څه ګیله ؟؟
که تاسو محترم د افغان جرمن آنلاین پورتال حقیقی او حقوقی ښه والی غواړی نو هیله ده چی خپل ځوابونه د مستند او د یو ښه پوه ځلمی په ټوګه وړاندی کړې چې محترم بازر هم ووایی ریښتیا چی دغه ځوان ملی مسائل په ډیره حقیقی توگه او په خوږه ژبه لیکلی دی.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 13.09.2016

امروز در یکی از سایتهای طرفدار دیموکراسی قلابی که نویسنده ان مقاله شخص بنام محمد نعیم بارز است چی درفشانی نموده می فرماید.« از میان اینهمه رهبران به اصطلاح جمهوری خواه که بهترینش همانا به اصطلاح مؤسس جمهوری در افغانستان
محمد داوود خان بود، دیدیم نخستین کاری که کرد، تعهد و قسم اسلامی و حلف وفاداری خود را در برابر رژیم شاه
زیر پا گذاشت و با کودتای 26 سرطان گلیم نظام شاهی مشروطه و دموکراسی نو بنیاد را برچید،».
واه وا به این استدلال و این ګونه تفکر علمانه؟
این جناب بزرګوار که خود را در بین جامعه افغانی چیز فهم میتراشد ګاه و بیګاه از کشور فرانسه در سایت های الکترونیکی دغسی پغسی، به سطح تفکر قرون وسطا مینویسد، ( محمد داوددخان نخستین کاری که کرد، تعهد و قسم اسلامی و حلف وفاداری خود را در برابر رژیم شاه زیر پا ګذاشت.)
باید به این جناب باسواد و مدح سرای اقای کرزی خاطر نشان ساخت، در ان زمانیکه مرحوم محمد داوودخان نظام سلطنتی را سرنګون ساخت وی نه مامور ملکی و نه عسکری دولت شاهی افغانستان نبود، وی ده سال قبل از وظیفه رسمی مستعفی شده بود. وی مثل خودت قسم خور نبود شما از روز اول حکومت اقای کرزی تا امدن اقای اشرف غنی احمدزی زیاد مدح و ثنا برای اقای کرزی کردید سرودید. ولی خوشبختانه اقای کرزی شما را خوبتر از ما میشناحت وی بهمین خاطر بان هم که برای وی زیاد چاپلوسی مدیحه سرایی نمودید شما را بخود نزدیک نساخت، بلی اقای محمد نعیم بارز صاحب ایا واقعآ اقای کرزی انطور شخصیت بود که شما برایش مدحه سرایی میکردید، اګر بود چرا شما امروز ۱۸۰ درجه تغیر جهت نمودید، بلی جناب عالی ما میدانیم که ان مدح سرای شما بخاطر چی بود.. امروز شما در هر مجلسیکه مینشنید بر ضد اقای کرزی دهن تانرا باز میکنید. امروز شما در مجالس خصوصی چی چیزهای نیست که نثار اقای کرزی نمیکند، این روش و اصول ناجوانمردانه تان بدتر تر از سوګند خوردن یک متقاعد ده ساله است، پس اګر موضوع سوګند باشد هر صاحب منصب و هر فرد که بر ضد حکومت و حاکمیت دیموکراتیک خلق سلاح را بر شانه ګرفته ګنهګار است، شما به این نوشته تان به تمام ان صاحب منصبان و مامورین دولتی که بر علیه نظام خلق بر پا استاده شده توهین بزرګ نمودید. شما باید از ملت ازاده افغان عفه بخواهید،
من به تمام معنی شمارا خوبتر و بهتر میشناسم، یار زنده صحبت باقی.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 13.09.2016

رستم شا مومند او فردوس مومند.
ګران، منلی او تکړه لیکوال مرادزی صاحب د رستم شا مومند چی د پنجابی واکدارانو مزدور او بړوا دی، د خپلی لیکنی په وسیله د هغه کرغیړن او ناولی سیاسی څیره څرګنده کړی ده.
د یوه وګړی شرافت او وطن پالنه، په قومیت او مذهب باندی نده ولاړه ، بلکه د هر وګړی د سیاسی شخصیت او ملی دریځ اصالت محک، د هغه وګړی په ملی تفکر باندی د ایمان لرلو او اعتقاد، ولاړه ده، دلته زما منظور مرادزی ته لکچر ورکول ندی او زه باور لرم چی مراد زی صاحب زما نه پدی خبرو بهتر پو هیږی خو زه دلته د خپل دردیلی زړه بړاس باسم.
د چارسدی او بابړی په قتل عام کی، که یو خواته عبدالقیوم خان د صوبه سرحد وزیر اعلی، رسمی موقف درلود ، بل خواته هم د پشتنو د تاریخ د ستر ملی مجاهد او قافله سالار مبارز، د ترنګزو حاجی صاحب ناخلف او انګریز مشربه زوی « باچاګل » د مسلم لیک د حزب د مشر به توګه د خدایی خدمت ګارانو د قتل عام فیصله لاس لیک کړه .
د افغانی ملیت خواهی د تفکر، سیاسی پیامبر ستر خوشحال بابا، ناخلفه او اجړا زوی، « بهرام » د خپل لو ی پلار په مقابل کی د مغلی استعماری دولت تر څنګه ودرید، دا بی شرافتی تر دی حده ورسیده چی د خاین بهرام ځوی یعنی د خوشحال بابا لمسی د خپل ستر نیکه او مغلو ته د هغه د تسلیمولو دباره، د خوشحال بابا پر ضد راپاسید .
د پښتنو تاریخ له داسی نا پښتونه غدارانو نه ډک دی.
« فردوس مومند » هم د رستم شا مومند په څیر په هیواد کی د افغانی مغلو « سقاویانو او ستمیانو » نماینده او تالی څټی دی.
...زرد برادر شغال.
په تیرو انتخاباتو کی د افغان ملت د ګوند پخوانی مشر، په ډیره ټیټانه د سقاو برستانو به صف کی ودرید
د بچه سقو سره هم ډیر بی ننګه، بی بښتو پشتانه د بچه سقو په حمایت کی ودریدل.
د محمد ګل بابا وینا ده : چی پښتانه ځانله په پشتو یا بشتونولۍ، پښتانه بلل کیدای شی.
د قلم نوکه دی لیا تیره، غواړم مرادزی صاحب.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.09.2016

ضمن عرض سلام و احترام و همچنین عرض تبریکات به مناسبت عید قربان به همۀ ګردانندګان زحمت کش و وطن دوست افغان جرمن و همچنین همۀ همکاران و خوانندګان اعم از پیشین و فعلی و آیندۀ این سایت، تقدیم میګردد.
هیچ جامعۀ بشری چه کوچک و چه بزرګ عاری از داشتن و تجلیل اعیادِ مذهبی یا فرهنګی یا ملی نمیباشد. همه اعیاد بر مبنای محبت و عشق استوار میباشند، در هیچ عید فرهنګی یا مذهبی تولیدِ نفرت و کینه و دشمنی صورت نمیګیرد و اګر هم عیدِ وجود داشته باشد که برګزاری آن با روحیۀ نفرت و کینه توأم باشد یعنی انګیزۀ نژاد پرستانه داشته باشد، معنی اش این خواهد بود که آن جامعه از تابش نور آفتابِ فطرت و کرامت ذات بشری محروم میباشند هر چند خود را ګرم و روشن احساس کند.
یکی از اعیادیکه در عُمقِ فرهنګ و باور های ما ریشۀ شیرین دارد همین عید قربان میباشد.ګرچه ظاهراً چنین القاء شده که درین روز یا روزها فقط ثروتمندان و پولداران مؤظف و مکلف به قزبانی کردن ګوسفند یا ګاؤ و صدقه کردن ګوشت آن به فقراء و نیاز مندان هستند ولی بنظر میرسد که پیام عید قزبان بسیار بسیار بلند تر و وسیع تر ازین حرفها میباشد، پیام رسای عید قزبان به فرد فرد یک جامعه این است که باید خود را آمادۀ قربانی کردن و ذبح کردنِ نفس سرکش خویش در پای وجود حقیقتِ برادری و برابری نمود، نفس سرکشیکه در رګهایش خون تعصبِ مذهبی و قومی و تباری و لسانی و سمتی جریان دارد.
عرض شود تا فرد فرد ما شهامتِ اینګونه قزبانی کردن ها را در خود ایجاد نکنیم نه منحیث یک ثروتمند با قربانی کردن ګاؤ و ګوسفند مسئولیت اصلی ما مرفوع و ساقط خواهد شد و نه هم منحیث خورندۀ این ګوشت قزبانی شده شُکم های ما سیر خواهند شد.
قزبانی کردن ګوسفند و ګاؤ و خوردن ګوشت آن فقط بخش بسیار کوچک و جزئی پیام عید قزبان میباشد، بخش بسیار مهم پیامِ عید قزبان یعنی درکِ دردِ برادرِ هموطن ( هر که باشد ). ما زمانی از کیفیتِ بالای اینګونه اعیاد حظ خواهیم بُرد که احساسات و روحیات ملی و برادرانۀ ما مثل ګوسفندِ قزبانی از هر نګاه سالم بشوند، در غیر آن فقط همواره دچار تبِ فریب دادن و فریب خوردن خواهیم بود.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 12.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
لوی اختردي مسلم امت او بالخصوص افغان ملت ته مبارک او نيکمرغه وي. درست افغان اولس ته دا اختريزه تحفه وړاندي کوم .
مناجات
لويه خدايه بختور په موږ اختر کړې
را بهر مو د نفاق له سمندر کړې
دواړ لاسه مو اوچت په استدعا دي
کور ، کهول څه مو نوم ورک د مرور کړې
څو لاسونه د ورورۍ يوو بل ته ورکړو
بختور اختر په موږ ته بختور کړې
فکر او هوش څه مو کينه او بغض و باسې
خيرن زړونه مو په نور را منور کړې
د ورورۍ مينه ، الفت راکې مينځو کي
اتحاد او اتفاق مو يو په زر کړې
د اولس د سوکالۍ فکر ، خيال راکړې
په دې لار کي برکت په ښځه ، نر کړې
چي دا وران ، ويجاړ کورګۍ سره سنبال کړو
ابادۍ ته د هيواد هر فرد ناظر کړې
ځانځانۍ ، خودپرستۍ نه مو وساته
په تقوای کي مو اوچت له قلندر کړې
د يتيم ، کوندي ارمان چي کړي تر سره
تاج و تخت په هغه کس ته بختور کړې
توپ و ټانک په خپل قدرت ايرې اوبه کړې
محوه نوم ته د کمزوري ، زورور کړې
چي سو سيال د سيالدارۍ په دې دنيا کي
د ګربت په څير عطا راته وزر کړې
ستا بې دره بل در نسته په ژړا يو
سترڅښتنه زما اولس باندي اختر کړې
فدامحمد نومير
متحده ايالات ، کلفورنيا 24 مې ،1993
دڅڅيدلو وينو د چاپي مجموعې څخه اقتباس ، د لوی استاد حبيب الله رفيع په سريزه


اسم: م. ایاز نوري ازادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.09.2016

درنو وطنوالو په هیواد کې د دننه او هر چیرې د دنیا، چې پراته یاست، تاسو هر یوه ته او د افغان جرمن د درانه او مشهور نشراتي مرکز شاغلي مدیر صاحب او ورسره زحمتکشو ملگرو ته بې د لوی اختر د حلول په مناسبت مبارکي وایم. د ژوندون اصلي مفهوم استقامت دئ. نن زمونږ ملت اختر نلري، لیکن زه هر افغان صبر او استقامت او روا مبارزې ته رابولم. ډیره مهمه ده، چې نن موجود وسله وال جنګ په هیواد کې ودرول شي، بیا به مونږ افغانان یو اختر ولرو. تاسو هر یو په لوی الله سپارم.

په مینه او درنشت


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.09.2016

ایام فرخنده و خجسته عید سعید اضحی را به همکاران عزیز پورتال وزین افغان جرمن آن لاین، دانشمندان، نویسندگان و خوانندگان گرامی این پور تال صمیمانه تبریک و تهنیت گفته صحتمندی و سعادت همه را بارگاه ایزد متعال استدعا دارم.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.09.2016

لویه خدایه لویه خدایه
دا تیری پر موږ رڼا کړی
هره خوا توره تیاره ده
دا ماښام پر موږ سبا کړی
ما تقریبا دیرش کاله دمخه دا لاندی شعر د جهادی دوری به ارتباط انشأ کړی وه، دد ی شعر لومړی فرد: « لویه خدایه لویه خدایه » د نامتو او بی څاری شاعر اجمل ختک دی.
دشمنان مو د هیواد دی
پنجابی که ایرانی دی
په دینار باندی خرڅیږی
چی غلام د وهابی دی
به خپل مینخ کی نه جوړیږی
که حضرت که مولوی دی
یو د بل وینی ته ناست دی
ګلبدین که ربانی دی
که خالص ذوالقرنین دی
یا سیاف ابن کلبی دی
که مسعود احمدشاه دی
یا جلال حقانی دی
د نفاق لمبی دی پورته
کشمکش سر چوکی دی
که غلام د آی اس ای دی
که بچی د کی جی بی دی
په ظاهره مسلمان دی
به باطن کی ستمی دی
باباګان ټول خاینان شول
بچه سقاو په کی اصلی دی
پښتانه تول فاشیستان دی
دا نظر ابوجهلی دی
به لهجه د ایران ګډ وی
تخلص یی افغانی دی
جرګه نده اوس جرګاه ده
دا تحلیل ایرانی دی
پوهنتون اوس دانشګاه شو
انقلاب کلتوری دی
تاریخونه مسخ کیږی
دا کوشش ټول شعوری دی
ده ګیله له عالما نو
که فرهنګ که خلیلی دی
ستا رحمت ته یو به تمه
مرحمت دی را عطا کړی
لویه لویه لویه خدایه
دا ماښام پر موږ رڼا کړی


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.09.2016

حلول ایام خجسته اي عيد سعيد اضحي را به تمام مسلمانان جهان منجمله عزيزان خواننده اي اين سطور تبریک گفته طاعات و عباداتشان مقبول و براي حاجيان كرام حج مبرور، سعي مشكور و بازگشت سالمشان به منازلشان از بارگاہ رب الجلیل خواھانم۰ والسلام


اسم: م. ایاز نوري ازادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.09.2016

مُحترم او ګران شخصیت قاسم باز صاحب، سلام او شه وختونه!

تشکر او مننه، چې تاسو زمونږ دېرې ته مو تشریف راوړ او موضوع کې مو مداخله وکړله او د دغه یو ډېر شکلي نظم شاعر مو درنو افغانانو ته معرفي کړ. محترم ډګروال صاحب رحیم خان جوهر بیسود وال!
دا، چې هغه جناب تاسو سره یو ځای د خلقي پرچمي واک ته رسیدلو له خواء بندي شوی وه، ثابتوي، چې دئ فقید محمد داود خان او دولت ته یې یو صادق وفادار افسر وه. دا، چې تاسو پس له زندان نه بیسود وال صاحب وزګار او د سرک په غاړه په عریضه نویسي بوخت لیدلای وه؟؟ شه دا نو ژوند کې راځي باز صاحب، شه ډګروال صاحب به کور او زامن لرل، باید د هغوی د معشیت لپاره هغه روزګار کړی وای. که ژوندی وي، زه هم تاسو غوندې ورته شه صحت غواړم.

مننه باز صاحب ستاسو د اشتراک څخه په موضوع کښې


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 11.09.2016

گران او محترم ورور. اياز نوري. ازادي ته ښی چاری
د دی شعر شاعر محترم ډګروال رحیم جوهر بیسودوال دی
ددی خوږ ژبی یوه بله ملی ترانه چی د جمهوریت په لومړنیو ورځو کی استاد مرحوم اولمیر په رادیو افغانستان که ویلی او ثبت کړی وه او د ترانی سر داسی شروع کیده
تل دی وی لویه خدایه دا نوی نظام
جمهوریت عدالت مساوات انتظام

محترم ډګروال رحیم جوهر چی په جمهوری نظام که د لوای راکت د قواو درستیزوال وه دخلق د کودتا په څلورمه ورځ بندی شو زه قاسم باز او محترم ډګروال صاحب رحیم جوهر څه موده د پلچرخی په زندان کی هم اطاقی و
ایاز جان باور وکړه کله چی زه د پلچرخی د زندان را خلاص شوم یوه ورځ د مالیی وزارت ته تلم ګورم چی ډګروال جوهر صاحب یو کوچنی بکس پر پیاده رو کښی ایښی دی او دی هغه خلکو ته چی سواد نه لری د لسو افغانیو په مقابل کی عریضه لیکی دده ټول عاید معاش و کله چی د پلچرخی د زندان نه خوشی شو بیا ظالمانو په کور کښیناو نور کوم مدرک د عاید یی نه درلود په عریضه نویسی شروع وکړه که ژوندی وی د الله پاک له درباره ورته ښه صحت خوشحاله ژوند غواړم
دی ته وایی پاکی او صداقت


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 11.09.2016

لطا صفحات ۱۸۳ تا ۱۸۴ کتاب آقای « آدمک » را مطالعه فرمایید که ثابت میسازد که حبیب الله خادم دین رسول الله با گرفتن ۷۵۰۰۰ پونډ انگلیسی نوکر انگلیس بود. و به کمک کی ها پادشاه شد. در همین صفحات مییابید که وی دزد، تجاوزگر، شاگرد سماوارچی و در یک دوره حبس ۱۱ ماهه را هم به نسبت دزدی و تجاوز کزرانده است، آدمک مینویسد. لینک صفحات ۱۸۲ تا ۱۸۴ را داخل مینمایم

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: زمری کاسی   محل سکونت: س    تاریخ: 11.09.2016

https://www.youtube.com/watch?v=CcbWLG-pe9c

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 11.09.2016

https://www.youtube.com/watch?v=bzigXjrKkBY

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: م.ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.09.2016

عزتمند مُحترم ورور فدا محمد خان نومیر صاحب، علیکم سلام و رحمته! تاسو ته هم پوره روغتیا او خوشالي غواړم. مننه کوم ستاسو د غبرګون څخه. بلی صاحبه د استاذ اولمیر په سندرو کې د «ګلستان» تخلص شته دئ، نو کیدای شي دا نظم د هغه مرحوم خپل وي. دا نظم لکه څنګه چې معلومیږي د فقید محمد داود خان د جمهوري په پیل کې لیکل او ویل شوی دئ. زه نه پوهیږم، چې شاغلی ملنګ جان به د جمهوري په کلونو کې ژوندی وه او کنه؟ په هر حال، دا نظم او ترکیب یې ماته ډېر تاثیرناک تمام شو، خصوصاً هغه بند کې، چې د فقید محمد داود خان نوم یې ذکر کړئ دئ.

ګرانه نومیر صاحب! د زړه له کومې آرزو لرم، چې یو وار مې له نژدې ته لیدلای وای او د هغه لوی شخصیت او افغان ملي قهرمان جنرال یار محمد خان وزیري صاحب مینه مې پر تا څه پوره شوې وای. زه کلک هوډ لرم، چې په یوه مناسب وخت کې د تاریخي کندهار د شاه جوی سیمې ته ورشم د ستاسو معزز والد صاحب قبر ته یو درنشت او دعا تقدیم کړم.
ما تر اوسه محترمان استاد هاشمیان صاحب، رحمن زماني صاحب، استاد سیستانی صاحب، مدیر صاحب قیس صاحب او استاد مسعود فارانی صاحب،زمری کاسي صاحب مې له نژدې لیدلي، ډېره آرزو لرم، چې تاسو، او ګران شخصیتونه لکه استاد کاظم صاحب، خالد صدیق چرخی صاحب، محمد داود مومند صاحب، هم که قسمت وه یو وار له نژدې نه ووینم. که تاسو په اروپا کوم ګذر کیده ماته اخبار وکړئ، یو دیدار به سره پلان کړو.

په افغاني مینه او درنشت سره
ایاز


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات - جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 10.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير محترم او عزيز وروره، اياز نوري صاحب . تر شمیر وتلي سلامونه او نيکې هيلې درته وړاندې کوم . اميد دی چي د پوره روغتيا جامې په تن ولرې. ددنيا او اخرت نيکۍ درته غواړم.
مرحوم د موسيقي وتلی استاد اولمير صاحب د مرحوم ملنګ جان شعرونه د موسيقي سره ويل ، خو پخپله هم شاعر وو ، کله کله يی خپل اشعار د موسيقي سره ويلي دي . شعري تخلص يي ګلستان وو. که يي ځينو سندرونو ته پام وکړې ، د سندري په پای کي خپل تخلص ( ګلستان ) ذکر کوي. څنګه چي په نوموړي شعر کي د شاعر نوم نه دی ذکر سوی ، دده ( ګلستان ) د شعرو د سبک په پرتله زه اغلب ګمان کوم ، چي دا شعر به هم د مرحوم استاد اولمير ( ګلستان ) وي. دا وو زما معلومات . څښتن تعالی دي وکړي چي واقعيت نژدې وي . اوکه مي تيروتنه کړې وي ، د الله جل جلاله او دهغه د بنده ګانو څخه بخښنه غواړم . په درنښت ستاسو ورور


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 10.09.2016

ښاغلی مطمئن ساب ته سلامونه!
ستاسی د وروستۍ لیکنی په هکله باید عرض شی چه:
هر مؤمن او زړه سواند افغان د قال او حال په ژبه هغه څه تائیدوی کوم چه تا لیکلی دی، خو:
تاسی ( چون تا خپله لیکلی دی، موږ ) چه حتماً د یو مشخص او ځانګړی ډلی ( قریب به یقین، طالب ) سره فکری او سمپاتیک او عملی تړاؤ لرۍ، دې پوښتنی ته مو تر نن پوری د ځواب ورکولو قدرت او جرئت ندی موندلی کومه چه:
کله چه زموږ په پاکه خاوره کی د مزدور طالب لخوا یوه نا ځوانمردانه حمله تر سره او پکی معصوم انسانان تلف شی، تاسی څو ورځی، چِغال لیدلی چرګانو غوندی ګونګی او پټه خوله او د خجالت او شرم په خوَلو کی لانده خیشته یاستی او د نوموړو پېښو ( چه حتماً د غندنی او کرکی وړ دی ) په هکله هیڅ تبصره نکوی، سؤال دادی که د طالب دا عمل یعنی د عامو خلګو وژل یو نیک عمل وی نو تاسی ولی د یو مسلمان! مجاهد! پتوګه دا عمل د ملت په حضور کی په ډاګه نه تائیدوی او د غزا ! ویاړ ولی نه کوی او که دا عمل یعنی د عامو خلګو وژل یو حرام او ناروا او دښمنانه عمل بولۍ نو ولی ئې په ډاګه او کلکه نه غندی؟
البته پدې کی شک نشته چه تاسی د افغانستان د تاریخی دښمنانو په منګلو کی راګیر یاستی او د مسلحانه جګړې د تمویل او ملاتړ تر څنګ، د روحی او زرګری جګړې چل ئې هم در ښودلی دی. تاسی او ستاسی فکری استادان بېله دې چه د روانی غمیزی او ناځوانه طالب ناځوان مردانه اعمالو په هکله ؤلس ته روښانه او رښتینی توضیحات ورکړۍ، پر ډېرو وړوکو او غیر مهمو او حتی ګمراه کوونکو ټکو ګوتی ایږدی.
فکر مکوی چه ؤلس بیده او مخدور دی، ددې هیواد وګړی وګړی تاسی او ستاسی د شیطان صفته بادارانو پلید افکار او پلید نیتونه پېژنی.


اسم: م. ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.09.2016

نن مې د پخوانیو موزیک CD په منځ کې د استاد مرحوم اول میر سی دی راواخیستله او دغه ملي ترانه، چې استاذ د فقید محمد داود خان د جمهوریت په راوستلو د افغاني موزیک سره ویلې وه، هغه شعر یې دله درنو افغانانو ته لیکم:

جوړ جمهوریت شو، خوشالي شوه کور په کور
تکلیف به نه وي نور
وطن به شي ودان

جمهوریت عجیب نعمت دئ
د خاوند فضل او مرحمت دئ
مظلوم خو خلاص شو د ظالم د چنگ او چور
تکلیف به نه وي نور
وطن به شي ودان

عمل د دولس بجو ویاړه
محمد داود وینا کوي، نامداره
په شپږ ویشتم د سرطان شو اعلان خپور
تکلیف به نه وي نور
وطن به شي ودان

لکه زه بنده، چې د هغو کلنو شاهد وم او هغه هر کلی د خلکو او ولس مې د محمد داود خان د جمهوري څخه په سترگو لیده، واقعاً ډېر اوچت وه.
که کوم محترم وطنوال دغه شاعر پېږني، چې دا نظم چا هغه وخت په دومره یو عالی ملي احساس ویلی وه، نوم یې څه وه؟

په درنشت سره


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.09.2016

سلامونه او نيکې هيلې.
د ګران ورور نظر محمد مطمئن هغه ليکنه مې ولوستله چې د احمد شاه مسعود پلويانو ته يې د نصيحت په توګه ليکلې ده.
ډېره ښه ليکنه ده, خو کاشکې په ټول شورای نظار کې داسې يو څوک وای او داسې يو انساني فکر ورسره وای نو بيا خو ستونزه حل وه. که تاسو سوچ وکړئ, شورای نظار د احمدشاه مسعود په فکر او تدبير جوړ سوی چې ټول پکې داسې خلک دي چې د سړيتوب تمه نسي ترې کيدای, يو انساني کړنه. او بله داچې احمدشاه مسعود سره که د آبادي فکر وای نو بيا خو د کې جې بي او د آی اس آی او د سی آی اې ګوډاکيتوب يې نه کوله او بيا به ده يو افغاني ملي ګوند به جوړ کړی وه چې ټول قومونه به پکې موجود وای.
دی د اولې ورځې نه چې د آی اس آی د غلامۍ پړی يې غاړې ته واچاوه, په دې نيت چې دی به تفرقه اچوي او د پردو په خوښه کار کوي چې په خپل کار کې وفادار ثابت شو.
دوی ته نصيحت کار نه ورکوي, دوی د دې ورځې د لمانځنې په نيت خپل وحشت او خپل زور و خلکو ته ورښيي, خپل کوډاګيتوب و خارجيانو ته په اثبات رسوي.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.09.2016

در انتظار ظهور یک نادر دیگر
خدمت استاد بزرگوار جناب داکتر صاحب هاشمیان
بعد از عرض مراتب ادب واحترام
مضمون پر محتوای تان را تحت عنوان « جسد بچه سقو در تپه مرنجان دفن نشده است.» با کمال اشتیاق مطالعه نمودم و حدس میزدم که جناب تان طوریکه ده روز قبل وعده فرموده بودید که در زمینه چگونگی قبر بچه سقو طوریکه محترم دگروال صاحب خان آقا سعید مدعی اند، با داکتر محمد حسن شرق مذاکره نموده و تنیجه آن را به استحظار هم وطنان خواهید رساند، نتیجه آن صحبت را درج مضمون فوق الذکر نموده باشید، متأسفانه برخلاف انتظار آن معلومات تاریخی را در مقاله فوق الذکر جناب تان ندیدم .
باور دارم معلومات داکتر حسن شرق در زمینه، نهایت دلچسپ بوده، لذا منتظر نتیجه مذاکره تان با داکتر حسن شرق خواهیم بود.
جمله اخیر مضمون تان که « در انتظار یک نادر دیگر » سخت به دلم چنگ زد که سپه سالار و قاید آهنین و رویین تنی مانند نادر خان پیدا شود و ملت و مملکت را از این بی عزتی نجات بدهد.
فیلسوف و شاعر انقلابی نیم قاره هندوستان وقت، علامه داکتر اقبال، حکیمانه پیش بینی کرده بود، که امروز جامه عملی آن را به چشم سر میبینیم.
حکیم سخنور و نکته سنج داکتر اقبال میفرماید :
آنچه بر نیروی مشرق قاهر است
عزم و حزم پهلوی و نادر است
به دعای عمر طولانی تر تان


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 09.09.2016

نقش تكراري عروسك ( Poppet and Puppet ) ها وبازي با ايشان !
شخصيت هاي ملي وكاذب :
//////////////////////////////////////////////////////////////////
عروسك ها وشخصيت هاي كاذب ساخته وتوليد ميشوند ، درحالكه شخصيت هاي ملي تبارز ميكنند .
ولي بايد فراموش نه كرد كه بعضاً عروسك ها را منحيث " شخصيت ها " ، ولي كاذب تبارز ميدهند .
مثال برجسته وزنده نماينده هاي اين سه كاتگوري در كشورما اينهاستند ؛
- امان الله خان غازي ، شخصيت ملي كه در بين توده ها تبارز كرد .
- بچه سقو واحمدشا مسعود عروسك هاي استند كه از طرف قدرت شر وفساد جهاني
ساخته وتو ليد شده اند .
- كرزي ، كه از شكل يك عروسك به " شخصيت " ولي كاذب در آورده شده .
شخصيت هاي كه در جهان سوم در بين توده ها تبارز كرده و ميكنند معمولا توسط عروسك هاودست نشانده هاي را كه
ميسازند يا از بين ميبرند مانند پاتريس لوممبا در كانگو و گاندي در هندوستان ويا
خلع صلاحيت ميكنند مانند غازي امان الله خان در افغانستان ودكتور مصدق در ايران ويا با شعله ور
ساختن جنگهاي تحميلي برنامه هاي ملي شان را بي اثر ميسازند مانند جمال عبدالناصر در مصر و هوشيمن در ويتنام .
عروسكها مانند احمدشا مسعود، حبيب الله مشهور به بچه سقو و دست نشانده (شخصيت كاذب ) مانند حامد كرزي
هيچ گاه از صحنه بازي تياترعروسك ها !؟ ( ولو موجوديت فزيكي نداشته باشند ) برداشته نميشوند ، بلكه
نقش ورول انهارا تغير ميدهند يعني اينكه از عروسكها در بازي هاي كه درصحنه تياتر بنام شان براه انداخته
ميشوند منحيث قهرمان هاي همين بازيها كار گرفته ميشود واز شخصيت هاي كاذب منحيث قوت
احتياط = ذخيره ( Reserve ) ، كه مثالهاي زندهء عروسك ها در كشورما كه رول ونقش شان بعد از
مرگ تغير كرده همان احمد شاه مسعود و حبيب الله مشهور به بچه سقو واز شخصيت كاذب - حامد كرزي ،
كه همچون گربه منتظر شكار موش است ، مي باشند.
١٩/٦/١٣٩٥ .
Von meinem iPad gesendet


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 09.09.2016

كمسله ( كم اصله ) پرزه دبيړۍ دسقوط دعلت ، معلول ګرځي .
/////////////////////////////////////////////////////////////
زموږ یو تعداد پښتانه چې د نظار دشورا کړني د تاجک د قوم له کړنو سره نښلوي
او ټول تاجک قوم ته د نظار دشورا په سترګه ګوري او د نظار دشورا د قهرمانانو
دڅيرو غوندي تصویرونه په خپل ټبرکي د سیال په توګه لټوي او یایې مطرح کوي ، بل شی نسي
کیدلاي ، ماسیوا له هغه چلنده چې داحساساتو پر بنا را منځته کیږي .
موږ باید ، که څه هم سفرمو له څه ناڅه تأخیر او ستونځي سره مخامخ کیږي ، هڅه وکړو
خپلي د سفر بیړۍ ته چې د وړ وړ توفانو په نتیجه کي یې عارضه پيداکړي ، د اصیلو
پرزو په لټه کي سو ، نه داچي له بیړي نه کار واخلو او د دیسي پرزو په نصبولو سره خپل
دا اوږد سفر له خطر سره مخامخ کړو .
موږ ته ټول هغه ، چې د پرمختګ دښمنان وه او یا دي مهمه نده چې په کوم قوم پوري تعلق لري
باید دیوه خره غوږونه وي او باید منطقاً یې وټکوو او پري یې نږدو چې زموږ د ملي وحدت خنډ شي .
٩/٩/٢٠١٦ .


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 08.09.2016

شخصیت محترم عبدالله صاحب از کلیفورنیا با ۱۶ شماره «چرا» های خود به قول استاد فارانی صاحب (بحر را در کوزه جا کرده اند). حقیقتاً اگر به این ۱۶ چرا ها به آدرس آمر صاحب؟ در پرتو وقایع تاریخی کشور ما پرداخته شود، یک کتاب قطور ازان بوجود می آید. البته چرا نمبر اول سال ۱۳۵۴ش بود که آمر صاحب و برهان الدین جنگانی و ګلبدین حکمتیار بی حکمت خلاف منافع ملی کشور خود علیه زعیم ملی افغانستان محمد داود خان به کشور پاکستان گریختند و نوکری سازمان مخوف استخبارات آن کشور را بر ضد مردم خود قبول کردند.

په درنشت


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.09.2016

برادر شريفم عبدالله خان سلام
به شما و آنانی که فهم و درک سياسی دارند, همه موضوعات را درک ميکنند که اين اولاد ناخلف اين خاک مانند گلبدين, سياف, ربانی, مجددی, پير گل, احمدشاه نامسعود, عبدالله و امثال شان که قاتلين اين ملت اند, همه باهم نوکر آی اس آی بودند و آنهای که هنوز هم حيات اند و تشنه خون ملت اند هنوز هم نوکر همان آی اس آی اند. همين جنگ امروز, سقوط ولسوالی ها و بعضا هم ولايات توسط همين عناصر ضد خاک و وطن صورت ميگيرد. افسوس درينجاست که هنوز هم هزاران نفر در عقب همين عناصر ضد خاک و وطن روان اند, نميدانم بنگ خورده اند و يا نشه اند.
اين احمد شاه نامسعود کدام کاری در راه نجات وطن و ملت نموده که قهرمان خوانده ميشود, به جز نوکری بيگانه. سياف امروز با قوماندان ناتو در خانه خودش ديدار ميکند و به وی مهمانی ميکند, کسی که خلقی ها و پرچمی های وطنفروش را مزدور روس ميناميد و اما خودش نيز با قوماندان اشغال کننده وطنش در يک کاسه نشسته و اما باز هم طرفدارانی دارد که به طرفداری از وی سر های شانرا ميشکنند.
اينها همه مداری های اند که حتی در قبر طرفداران قبلی خود را منتر ميکنند.
من در داخل وطن وظيفه دارم, گاهی در کابل ام و گاهی در ولايات ديگر من زيادتر از ديگران از وضع ناهنجار زندگی ملتم باخبرم که خداوند به داد اين ملت برسد.
من در يک روز زمستانی سال قبل با يکی از دوستانم در يکی از بانک های که مربوط دولت هند بود (بانک هندی) رفتم و وی به برادرش در هند پول ميفرستاد, بانک آنقدر ساده بود که يک بخاری ترکی دران گذاشته شده بود, من به دوستم گفتم که شايد مصرف زمستانی من از مصرف اين بانک زياد باشد. هند يک دولتيست دارای قدرت اتومی و کشوری که ميخواهد ميليون ها دالر به افغانستان کمک کند (من ميدانم که چه هدف دارد اما اينجا نميخواهم روی آن بحث کنم) و اما مامورين بانک همان کشور چنان زندگ ساده و چنان دفتر ساده داشتند که شما باور کنيد که مانند خانه يک افغان ساده مانند من. و اما عبدالله با داشتن مملکت جنگ زده, ملت يتيم و بد بخت و ملتی که زير خط فقر زندگی ميکند, مملکتی که سرک هايش همه پر از گدايگر و يتيم و بيوه زنان, مملکتی که همه روزه صد ها هموطنش کشته ميشود, و اما اين جناب صاحب مانند رئيس جمهور يک مملکت غني و حتی بالاتر از آن آرايش ميکند و دريشی اشرا از قيمتی ترين مغازه های دنيا خريداری ميکند در حالی که مريضان در شفاخانه ها از کمبود دوا جان ميدهند. عطامحمد که رفيق دزدی معادن وی است همچنان.
اين وطن امروز به يک ماتمکده ميماند, در مورد چه صحبت شود, اگر من درد يک ولايت را به شما بازگو شوم, شايد کتبی از آن جور شود. مردم از زندگی شان بيزار آمده اند. مرجعی نيست که شکايت کنی. اگر نزد يک معين وزارت بروی ساعت ها بايد انتظار کنی و اگر اين شخص از سوی عبدالله مقرر شده باشد, آنگاه نهايت احتياط بايد کرد که وی قهر نکند چون وی از جانب شخصيت ممتاز کشور تعيين شده است.
اينها قهرمانانند تا زمانی که خداوند يک زعيم ملی و وطندوست و ملت پرور را بالای اين ملت رنجديده مهربانی فرمايد و ملت خود قهرمانان واقعی خود را بشناسد و اين خاک را از لکه های پليد تعصب و بدبختی ها پاک کند.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 08.09.2016

برادر محترم و عزیز عبدالله خان
نوشته و سوالات مطروحه تان، عنوانی قهرمان جنایتکاران معاصر کشور، احمد شاه مسعود خمس الاسدی، بهترین و عالی ترین نوشته شماست، که تا امروز از قلم شما تراوش کرده است و من به شما تبریک میگویم.
در قسمت اینکه جناب تان دوره صدارت داؤد خان را دوره بینی خمیری در آن زمان قلمداد کرده اید موافقت نداشته و من آن را دوره طلایی حکومت داری سردار صاحب در طول زندگانی شان میشمارم.
در طول حکومات آن دوره از صدارت، صدراعظم آهنین سردار صاحب هاشم خان با وجودیکه آدم مستبد بود گرفته تا صدراعظم فکور و دانشمند کشور ما، موسی شفیق وطن ما از حاکیت ملی و حیثیت و وقار در جامعه جهانی برخودار بود که با سقوط دولت جمهوری داؤد خان، همچو حیثیت و اعتبار و وحدت ملی به کشور اعاده نشده است.
خداوند یار و مدد گار تان باشد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 08.09.2016

خطاب به آمر صاحب !
چرا به پاکستان رفتی و نوکری آی آس ای را قبول کردی ؟
چرا به دستور آی آس آی پایه های برق مردم را منهدم کردی ؟
چرا با شوروی ها قرار داد بستی و قوای نظامی اش به آسانی ار شمال عبور میکرد؟
چرا قهرمان پهلوانی ، احمد جان پنجشیری را با 54 یارانش به شهادت رساندی ؟
چرا با کمونست هائیکه که نفرت (؟) داشتی به قدرت رسیدی ؟
چرا پلان حکومت موقتی ملل متحد را قبول نکردی ؟
چرا دفاتیر دولتی را چور و چپاول و با دیگران 65000 کابلی را شهید ساختی ؟
چرا اردوی نظامی کشور را به دستور پاکستان نابود کردی ؟
چرا حمید گل رئیس آی آس ای را مشاور دولت اسلامی و مولانا فضل الرحمن بحیث مشاور خاص در ارگ جا دادی ؟
چرا بحیث وزیر دفاع از یک کیلومتری ارگ دفاع کرده نمی توانستی ؟ (چه رسد از تمامیت ارضی کشور)
چرا بیرق سیاه ، سرخ و سبز افغانستان را تغیر دادی ؟
چرا طالبان پاکستانی که به قندهار هجوم آوردند فرشته های صلح نامیدی ؟
چرا خواستی با طالیان پاکستانی حکومت ائتلافی بسازی ؟
چرا چند صد طالب پاکستانی به کابل حمله کرد با توپ ، تانک و طیاره فرار کردی ؟
چرا مردم شریف شمالی را تشویق به حمله به طالبان کردی و خودت همکاری نکردی ؟( و به آنها بسیار آسیب رسید )
چرا نتوانستی 40 نفر خوب را تربیه کنی که مردم بتو افتخار میکرد؟
امید وار هستم که طرفداران آمر صاحب اگر اشتباه نوشته شده باشد مارا تصحیح نماید . بااحترام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.09.2016

وایي یوې ښځې ته چا وویل چې ورور دې د کلي ملک سو، نو دا ښځه خوارکۍ په ژړا سوه او ویل يې، لکه سې کلي کې ټوله مړه دي چې د ده ورور ملک سوی.
اوس نو سړی حیران سي چې دې وطن کې نور نو هیڅ څوک پاته ندي چې غل کلکاني بیا اتل سو؟
الله پاک ډیر مهربان او عادل ذات دی، خلکو ته او دنیا والو ته یو ځل بیا جوته سوه چې کلکاني غل وه، حیثیت یې نه درلود او حیثیت به ونلري. غله هڅه کوله چې هغه وراسته هـډوکي (مالومه نده چې د چا هډوکي یې ټول کړي ول) تابوتونو کې کیږدي او یو ښه رنګ ورته ورکړي خو:
۱-اجازه د ده د جنازې او د خاورې نه را ایستل و بیرته خښول د ډبل عـبدالله لخوا ورکړل سوې وه چې ملی افغانانو ته د ده شخصیت او د ده چوکۍ مشروعیت نلري، دی که هر څومره چیغې وهي خو ملت ته مشروعیت نلري او نه اصیل افغانان ورته احترام قایل دي. نو دا اجازه خو اجازه نسوه.
۲-د ملي شخصیتونو لخوا هرکلی ندی سوی، نه په جنازه کې سم خلک موجود وه بلکه ټول د ده په شان کسان سره راټول سوي وه چې نیمایي یې غله ول، که غله نه وای نو سلاح او مهمات یې له کومه کړي ول او که دی رښتیا ملي شخصیت وه نو دوی بیا ولې ډاریدل. بلکه دوی پوهیدل چې که دا سلاح له ځانه سره وانخلي نو عام وګړي اول دا تابوت ته اجازه نه ورکوي چې حتی د دوی د کوڅو نه تیر سي ولې ټول ملت د ده نه نفرت لري.
۳-خبره جنګ او دعوې ته ورسیدله، د ده تابوت یې په ډیره بې عزتۍ کوڅو کې ایښې وه او ټول ولس خندل او ویل یې چې دا نو هم سو د ده شاندار چشن د بیرته خښولو.
لنډه دا چې د غلو او اوباشو خلکو لخوا د ده د تابوت انتقال یو وار بیا ملت ته ډیره واضحه کړه چې په رښتیا چې تاریخ ډیره ښه حافظه لري، که هر څومره هڅه وشي چې یو بد صفت د یو چا پټ سي خو بیا هم نه پټیږي بلکه نوره هم رابرسیره او افشا کیږي.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 08.09.2016

محترم مومند صاحب !

فکر میکنم که شما این جمله را نخواندید :
"تغیراتی که در افغانستان بوقوع پیوست متاسفانه میلیون ها افغان شهید، زخمی و یا پناهنده در کشور های پاکستان و ایران شده و به زندگی رقتباربسر میبرند. اما کسانیکه به امریکا ، اروپا و استرلیا مهاجر شدند خود را باید تا اندازه خوشبخت احساس نمایند زیرا از تسهیلات زیادی برخوردار هستند و بعضی ها چندان هم در قصه << وطن و وطندار>> هم نیستند ".
چند وقت پیش خانمی هم از کتاب داکتر صاحب کاظم جمله را میگرفت و تیصره میکرد در حالیکه جمله قبلی که به آن ارتباط داشت آنر نادیده میگرفت.

شما درست مینویسد که اگر دوره ده ساله صدراعظم داود خان نمیبود کشور به همان قرن 19 زندگی میکرد. لذاهمان دوره برای 40 سال سلطنت شاه << بینی خمیری >> شده است.

در دوره دیموکراسی که کشور روز بروز به بحران میرفت از همین خاطر با آمدن رژیم جمهوریت ، مردم از آن استفبال گرم نمودند و با عملی شدن پلان 7 ساله زندگی مردم بهبود پبدامیکرد و از آن مرگ تدریجی تا اندازه نجات میافتند.

مردم درک کرده بودند که سران تنظیم برای حکومت داری ساخته نشده اند به شاه رجوع کردند و شاه مخلوع با وجودیکه در محراق توجه جهانی بود چه کرد؟؟؟؟؟؟؟


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.09.2016

نظام شاهی یا مرگ تدریجی .
هم وطن عزیز و محترم عبدالله خان
از اینکه در نتیجه تجاوز شوروی، مانند نگارنده این سطور به جهان غرب فرار نمودید و بنابر فرموده جناب عالی، عمر تان به تناسب دوره شاهی از سی وهفت، اکنون در پناه شرایط اقتصادی و صحی کشور متوقف فیها در حدود شصت و پنج سال تخمین میگردد، برای تان عمر طولانی تر آرزومندم .
آن اخوی محترم مینگارند که: هم وطنانی که که در غرب زندگانی داشته وهمچو سهولت های زندگانی را در خواب هم نمیدند، در عروسی ها هزار ها دالر مصرف میکنند، هنوز هم از زندگانی شکایت دارند، باید برای شان خاطر نشان نمود که اگر نظام شاهی تا هنوز بر قرار میبود با وضع اقتصادی خراب و کمبود مراکز صحی، و عمر سی وهفت، ما و شما حالا زنده نمیبودیم .
از مطالب فوق الذکر شما چنین استنباط میگردد: شکر که تا هنوز زیر نظام شاهی، که آن را مرگ تدریجی توصیف کرده اید زندگانی نداشته و در جهان غرب زندگانی دارید، در غیر آن زنده نمیبودید.
این شکر گزاری شما بصورت غیر مستقیم، استقبال از شرایط سیاسی است که بعد از نظام شاهی بر کشور ما مستولی گردید تا در نتیجه آن یک عده مردم به شمول خود شما، تشریف فرمای غرب گردیدند.
سوال درین جاست که آیا شکر گزاری شما، مشمول حال ملیون ها هم وطنانی هم است که مانند شما، تعلیم یافته و خوش چانس نبودند ومجبور شدند که در شرایط جهنمی، در ایران و پاکستان « خاک های مغصوبه » به حیث مهاجر رندگانی نمایند؟
آیا به نظر شما زندگانی حدود هشت ملیون هم وطن ما، که درگرمای سوزان صحاری پاکستان و برودت تحت صفر در خاک ایران، با قبول اجباری شرایط غیر انسانی و بشری، مسکن گزین بودند، گواراتر وخوب تر از شرایط وطن مألوف خود شان در دوره شاهی بود؟
اگر زندگانی در آن نظام به اساس فرموده شما، مرگ تدریجی بود، پس چرا نود هشت فیصد مهاجرین مقیم کمپهای پشاور، در استصواب رأی که توسط شهید، داکتر بهاالدین مجروح صورت پذیرفت، و منجر به مرگ آن شخصیت بزرگ و کم نظیر ملی گردید، به استقرار همان نظام تحت زعامت پادشاه سابق رأی دادند، نه جمهوریت اسلامی سران به اصطلاح جهادی؟
هم چنان چرا نود هشت فیصد روشنفکران مقیم غرب به شمول حامیان سر سخت سردار صاحب داؤد خان، نزد شاه سابق شتافتند و به زعامت ایشان اظهار بیعت کردند. محترم باز صاحب در ملاقاتی که در روم به معیت محترم مایار به عمل میاورد، در یک جمله که در آرشیف این ویب سایت درج است ، احساسات خود را بعد از این ملاقات چنین ابراز میفرمایند: « واقعا که بابای ملت هستی .»
و یقینا که باز صاحب این سخنانرا، با شناخت عمیقی که از دوره زعامت پادشاه مرحوم داشتد ابراز نمودند، نه از روی ابن الوقتی و چاپلوسی، و یا مانند یک عده که نظر به شرایط خاص، هم به نعل میزنند و هم به میخ و نظر به خاصیت کرکتر سیاسی شان، مواقف کاملا اقتضایی اختیار مینمایند.
یکی جوی و یکی بین و یکی باش.
آیا این بدبینی شما به نظام شاهی آن زمان، و به اصطلاح شما، مرگ تدریجی، شامل حال حکومت سر دار صاحب داؤد خان، نیز نمیگردد که به به اراده، پادشاه وقت صدر اعظم گردید و مدت ده سال با صلاحیت بدون حد وحصر، مانند کاکای اصلی خود سردار صاحب هاشم خان که در عین حال وارث مایملک، شان نیز بود؟
به نظر این برادر کمسواد شما، طلایی ترین دوره حکومت سردار صاحب داؤد خان، با وجودیکه یک حکومت دیمکراتیک نبود، همان دوره صدارت شان، در چوکات نظام شاهی و تحت زعامت شاه بود.
با عرض حرمت
برادر تان مومند


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 07.09.2016

کمال امتنان از جناب محترم سیستانی که با خردمندی از نوشتۀ هموطن عزیزما سراج الدین رباطی برای اطلاع همه نقل قول نمودند. به گواهی تأریخ در نخستین فعالیت های وحشیانۀ حبیب الله کلکانی و دارو دستۀ جنایت پیشه اش مردم مظلوم و بی دفاع کوهدامن زمین ( شمالی وار) مورد تجاوزات گوناگون قرار گرفته مال، جان و ناموس شان در خطر بود.
در وادی پهناور کوهدامن نه تنها قوم تاجک بلکه اقوام دیگر افغان سکونت داشتند و دارند.
چون علم برداران حبیب الله خواسته های ننگین خودرا صبغۀ قومی و منطقوی می دهند چه خوب که دانا مرد با ضمیر روشن، اهل منطقه، و از تبار تاجک، قلم بر می دارد و احساسات شریفانۀ خود را به نام یک انسان، با شهامت و جرأت بر مبانی ایجابات اخلاقی و انسان دوستی تبارز می دهد، که خیلی ها قابل قدر و ستایش است، و این گم راهان را برحذر می سازد که این لکۀ سیاه، ننگین و شرم آور تأریخ را به دامان کوه ها و باشندگان آن بالاخص قو م تاجک وصله نزنید.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.09.2016

مقالۀ «بزرگداشت سقاوی:دقیقاًسیرقهقرائی»

از قلم سراج الدین رباطی ،نویسندۀ بزرگوار وفراخ نظر شمالی وارما ، یکی از مقالات عالی وکم نظیر است که در دلم چنگ زد وچون بیانگر واقعیت های عینی جامعۀ شریف تاجیک میباشد،خواستم نقل قولی کنم از آن وبگویم: در ماه های اخیر که گروهی سنگ دفاع حبیب الله کلکانی را برسینه میکوبیدندومیخواستنداو را به عنوان نماد «عیاری» وشجاعت تاجیکان به ستایش بگیرند، لطفاً یک بار این مقاله را بخوانند تادرک نمایند که نویسندگان وروشنفکران واقعی تاجیک چگونه به این مسئله نگاه میکنند. دریک جا از مقاله میخوانیم:

« حبیب الله کلکانی برای مردم شمالی کدام کار مفیدی انجام داد؟ تأریخ و چشم دید مردم شمالی از پیشآمد و رفتار حبیب الله وهمدستان او چه قصه های دارند، مردم شریف شمالی به هراس از اینکه دختران و پسران شان مورد تعرض و تجاوز قرار نگیرد، به آنها اجازه نمی دادند تا از منزل برون شوند، طرفداران وهمدستان حبیب الله همین که از وجود کدام دختر قشنگ اطلاع حاصل میکردند، به زودی خود را به آن منزل رسانده و تفنگ را به سینۀ پدر ومادر دختر می گذاشتند که یا دخترت را بده و یا با گلوله سینه ات را سوراخ خواهیم کرد، این ها از چورکردن زنان شوهر دار هم دریغ نه ورزیدند، یکی ازسپه سالار های او حرمسرا درست کرده بود که به بی سیرت نمودن دختران شمالی معروف بود به همین ترتیب به بچه های مردم تعرض ها میکردند که این رسم میان قوماندان های تنظیمی کوهدامن نشین تا حال برقرار مانده و به همین سبب گاه گاهی از کشتن و قتل رقبا و بچه های آنها هم دریغ نمی کنند.

آیا مردم با فرهنگ وعزتمند تاجیک و شمالی وار های ما حائز همین نوع اخلاق، آداب، فرهنگ و خصایل اجتماعی و دینی اند..؟؟که حبیب الله کلکانی و همدستان او در آن زمان، آنرابه نمایش گذاشتند؟ مگر چنین طرز تعارف و شناسایی، توهین به مردم شریف تاجیک و مردم شریف شمالی نیست؟ این آقایانی که امروز خود را نماینده و سخنگوی مردم تاجیک و مردم شمالی قلمداد می نمایند، این ها همه سردمداران غارتگران دارایی های دهقانان و مردم شمالی و دارایی های بیت المال اند .
... مردم تاجیک وشمالی وار های ما از این اشخاص منزجر اند و هراس دارند که چنین اشخاصی ممثل منافع آنها باشد، و از خجالت و شرم آب می شوند که فرهنگ سقاو شاهی فرهنگ مردم تاجیک معرفی و شناخته شود، این طوق لعنت فقط به گردن همین غارت گران قوامندان سالار و چپاول گران دارایی های مردم خوب زیب دارد.

جای آن دارد که دانشمندان راستین تاجیک هموطن ما با نگارش های اعتراضی خود این ننگ، اهانت و بی حرمتی را که به مردم تاجیک حواله می شود از مردم خود بزدایند و قهرمانان اصیل مردم زحمتکش شمالی و تاجیک رابه حرمت گزاری و بزرگداشت بگیرند.»

این مقاله بحیث یک مقالۀ خواندنی وآموزنده در جهت تقبیح اخلاق غارت ودزدی وچپاول می بایددر بخش برگزدیده های هفته گذاشته شود.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 06.09.2016

غين. حضرت خان خود ميداني و ان شاالله ديگران هم پی بردہ باشند، که هچه در موردت نوشته ام، ان شاالله موبه مو درست بوده است. با طرفداري هميشگی خودت یا مستقیم یا مادہ رندانه غير مستقيم از عبدالعلي مزاري خبيث باني رقص مرده و ميخ بسر كوبيدن و سينه هاي زنهاي كابل را بريدن و هزاران جنايت ديگر به اشاره مستقيم ايران همين حالا هم خودتان خود را معرفي كرديد. اگر از دعا بدت میاید، مشکل نیست۰ اگر ھدایت در نصیبتان نیست، الله تعالي دیگرانرا از شرتان نگھدارد، آمین۰ باآنکه الحمدلله اين دعا از ھمان ابتدا قبول شده، چون الله تعالي خودش طرفدار حق و حافظ دین خود است۰
به زعم خودت توهين به پیروان سنت مطھر پیغمبر صلی الله عليه وسلم با الفاظ وهابي و سلفي و غيره هم استفادہ از کلمات و جمله بنديهاي دستگاہ اطلاعات جمھوری رافضی است، كه اگر شما ھرچه كوشش كنيد، چون وظيفه گرفته ايد، الحمدلله نميتوانيد مرام اصلیتانرا مخفی نگھدارید۰
شاید خودتان فراموش کردہ باشید، مگر توھینھایی را که به كتب معتبر حديث شريف منجمله صحيح بخاري شریف نوشته كرده ايد، در همين صفحه اي نظرسنجي ان شاالله موجود است٠
تمام نقشھا را نمیتوانید موفقانه بازي نماييد، ان شاالله!٠


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 06.09.2016

درمورد تنظیمهای پشاوری هرافغان شناخت و نظرخود را دارد - البته اینها جهاد هم کردند، ولی جهاد شان جهاد فی سبیل الله نبود، بلکه اسلام و افغانستان هردو را به کلدار و دالر فروختند واین واقعیت بهمگان معلوم است.
من با نظر مومند صاحب موافقم که ملا خالص را نباید(صاحب) بگوئیم و سیاف زا که بزیر هرتار ریش او یک شیطان خفته است باید (استاد شیطان) بخوانیم. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 05.09.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
به ارتباط مضمون عالی و پر از محتوای دوکتور صاحب عثمان ترکی
در ماه فبروری سال 2016 میلادی بنابر دعوت کتاب خانه کانگرس ایالات متحده امریکا که بخاطر قدر دانی از زحمات محترم حاجی سید داوود یکی از ژورنالستان سر شناس و با وقار افغانستان بخاطر تهیه سی دی ها و فلم های از فعالیت های مجاهدین در برابر قشون اتحاد شوروی و دولت وقت و دیجیتالی شدن عده ای از کتاب ها و فلم های آن دوره را که بعد از دیجیتالی شدن به کتابخانه کانگرس می سپاریدند محفلی در آن کتابخانه دائر شده بود که در آن عده ای از دانشمندان افغان از واشنگتن دی سی و ویرجینیا دعوت شده بودند تا شاهد گشایش مراسم از نزدیک بوده و فعالیت های فرهنگی هم وطن خود محترم حاجی سید داوود را تماشا نمایند که واقعآ به همه کار فرهنگی شان قابل قدر و افتخار بود در این محفل بر علاوه از افغان ها عده ای از امریکاییانیکه در رابطه فعالیت و همکاری داشتند منجمله جناب پیتر تامسن سفیر و نماینده دولت امریکا برای مجاهدین نیز اشتراک داشتند .
و در محفل مذکور عده ای از ذوات محترم امریکایی با قدر شناسی از خدمات فرهنگی محترم حاجی صاحب سید داوود و از ارزش آثار یاد شده در بیانیه های خود تذکر داده و از ایشان قدر نمودند.
هم چنان نمایده کتاب خانه ایالات متحده در محفل در ضمن صحبت خود متذکر شدند که کاپی ای از این دیجیتال را به پوهنتون کابل و یک کاپی هم به دولت افغانستان خواهند سپرد تا از آن شایقین و علاقه مندان افغانی و و سائر علاقه مندان استفاده نمایند .
محفل با صرف عصریه به پایان رسیده و محترم حاجی سید داوود با نماینده کتاب خانه کانگرس ایالات متحده امریکا با همه مدعویین تشکر کنان خدا حافظی نمودند .
تشکر از تذکر محترم دوکتور ترکی و مقاله زیبای شان .


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 05.09.2016

نظام شاهی یا مرگ تدریجی !

در سابق تعداد انگشت شماری برای تحصیل بخارج اعزام میشد و یک تعداد از داکتران تحصیل کرده در امریکا و اروپا به بسیار مشکل میتوانستند که یک عمل جراحی را ازنزدیک مشاهده نمایند اما خوشبختانه امروز افغان ها در راس سرویس های عملیاتی اروپا و امریکا هستند.
تغیراتی که در افغانستان بوقوع پیوست متاسفانه میلیون ها افغان شهید، زخمی و یا پناهنده در کشور های پاکستان و ایران شده و به زندگی رقتباربسر میبرند. اما کسانیکه به امریکا ، اروپا و استرلیا مهاجر شدند خود را باید تا اندازه خوشبخت احساس نمایند زیرا از تسهیلات زیادی برخوردار هستند و بعضی ها چندان هم در قصه << وطن و وطندار>> هم نیستند و زندگی در اینجا را هم بخواب نمیدیدند و حالی برای یک عروسی اقارب هزار ها دالر مصرف میکنند به اروپا و داخل کشور میروند وباز هم اززندگی شکایت دارند . باید برایشان خاطر نشان شد اگر نظام شاهی میبود با وضع اقتصادی خراب و کمبود مراکز صحی که عمر زندگی اکثریت به 37 سال میرسید ما وشما ها حالی زنده نمیبودیم.بااحترام


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.09.2016

جناب جلال از المان. باز هم سلام.
چشم بنده باز هم به ګُل افشانی های شما روشن شد.تهمت و دروغ و افتراء.
یګانه علتیکه باطل بودن افکار سلفیزم و وهابیزم و طالبیزم شمرده میشود همین تهمت بستن و افتراء و دروغ میباشد.اګر غیر از این باشد پس به این سؤال ظاهراً سادۀ بنده جواب بدهید:
اقای عبدالعلی مزاری که یک افغان خوب یا بد بود و ضمناً بزرګ قوم شریف هزاره نیز بود و براستی یا به دروغ علیه اشغالګران شوروی جنګیده بود، نا جوانمردانه و ظالمانه بدست طالبان کشته میشود ولی شهنواز تنی که یک خلقی عقده ای بود و در راه تأمین منافع شیطانی کرملین خون هزاران افغان بیګناه را بر زمین ریخته، دوشادوش طالب درحالیکه دستارش سیاه تر از طالب و ریش اش دراز تر از طالب بود در صفوف طالبان دست به جنایت های دیګری زد ولی طالب به امر لندن نه اینکه وی را اعدام نکرد بلکه مورد نوازش بیشتر نیز قرار داد.
خواهش دیګرِ بنده از شما این میباشد که ازین به بعد وقت خود را با دعا کردن به دیګران ضایع نکن بلکه فقط برای خودت دعا کن.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات - جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 05.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
د احترام او وياړ لايق ، څيړونکې ، پلټونکې ، تاريخپوه ، اکا‌‌‌‌‌‌ډميسن استاد محمد اعظم خان سيستاني صاحب . سلامونه او احترامات درته وړاندي کوم ، ددنيا او اخرت سرلوړي او کاميابي درته غواړم.
د ښاغلي سرلوڅ مرادزي صاحب ليکنه مي په غور او دقت سره بيابيا ولوستل .محترم مرادزی صاحب د ښاغلي عبدالنافع همت صاحب د فيسبوک پاڼي څخه دهغه ( همت صاحب ) د ليکني ( سقاويان يوازي تاجيکان نه دي ) څخه اقتباس کوي . او د يوه پاخه او موثق سند په توګه يي وړاندي کوي ، چي ګواکي مرحوم محمد يونُس خالص رحمة الله عليه چي په خټه پښتون دی ، د تاجيک حبيب الله کلکاني ( سقا‌ؤ زوی ) پلوي او خواخوږۍ وو.
لومړۍ زه شخصاً مرحوم حبيب الله کلکانۍ د يوو کوتاه طريق ، لارنيونکي او لار وهونکي په صفت سره پيژنم .
دوهم هغه په افغانستان کي د يوو با ثباته د فرنګيانو د ښکيلاک څخه ازاد او مستقل دولت او حکومت په وړاندي بغاوت کړی وو.
دريم دهغه ( مرحوم حبيب الله. کلکاني ) نهه مياشتني اقتدار افغان ولس ته د سرپه کاسه کي اوبه ورکړې.
څلورم هغه د خپل اقتدار په لومړۍ ورځ د يوې متمدني ټولني پر ځای د بربري ټولني تاداب او اساس ايښودلو ته ليڅي را ونغښتلې. او داسي نور او نور.
پنځم تر هر کس او هري کورنۍ زه شخصاً او زما د کورنۍ نور غړي د مرحوم حبيب الله کلکاني او دهغه د نهه مياشتني کړو څخه نفرت لرو. حبيب الله کلکانۍ ، د پرون او نن ملګري يي محکموم. او هغه په دوه دليله :
الف . حبيب الله کلکانۍ او ملګري يي د متمدني ټولني او تمدن دښمنان وه.
دوهم . زما مرحوم پلار ( جرنيل يارمحمد خان وزيري ) پوره اوه مياشتي د مرحوم غازي پاچا امان الله خان په پلوي د ارګ تر مورچل پوري د حبيب الله کلکاني او د هغه د جرنيلانو او کرنيلانو په وړاندي و جنګيد، چي د پيښو او حقايقو اره ( سوچه ) اسناد او و ثايق يي الحمدلله زما سره موجود دي. د افغانستان په ملي ارشيف کي اميد دی چي اوس هم پراته وي. د لندن په کتابتون کي هم څه نا څه تلګرامونه موندل کيږي ، که چيري څيړونکي او پلټونکي ځانونو ته څه تکليف ورکړي.
هو : د اصلي موضوع څخه په دي ليري ولاړم ، چي مخکي له مخه شکوک او ګمانونه رفع کړم . څو څوک وه نه وايي چي ګواکي زه د پروني او نني سقاويانو خواخوږۍ يم. په الله جل جلاله ترينه برئت غواړم.
په اول کي مي وويل چي جناب مرادزي صاحب د عبدالنافع صاحب په فيسبوکي ليکنه بسنه کړې ده. مالره د محترم عبدالنافع همت صاحب ليکنه د منلو وړنه ښکاري . ځکه :
عبدالنافع همت صاحب وايي : (( .... يوو تظيم په شعوري ‌‌‌‌‌‌ډول دقومي تمايلاتو له مخي کلکانۍ اتل باله او دريو پښتنو رهبرانو د قبيلوي تمايلاتو او سياسي ماشومتوب له امله باطله لار غوره کړې وه ...)). د محترم عبدالنافع صاحب د ليکني سره زما مشکل دادی ، چي دی په څرګنده توکه نه وايې چي د تنظيمونو دې درو پښتنو مشرانو د کومو قبيلوي تمايلاتو لرويه باطله لاره غوره کړې وه. زه دهمت صاحب دليکني څخه درې ‌‌‌‌‌‌ډوله اخيستنه کوم. والله العالم چي کومه اختسنه به واقعيت ته نژدې وي.
لومړۍ : د تنظيمونوهغه درې پښتانه مشران چي محترم عبدالنافع همت صاحب يي
په دې تورنوي ، چي ګواکي دوی غلجي وه . او غلجي د حبيب الله کلکاني پلويان او دغازي امان الله خان دښمنان وه. د همت صاحب دا ادعا په سټه کي باطله ادعا ده . همت صاحب په لوی لاس د غلجي او دراني تر مينځ سره کرښه کاږي. او که خبره بيا دا وي څه سبب او علت وو چي د لوی کندهار اکثريت لوی لوی دراني قومندانان د غلجي جهادي مشرانو په تنظيمونو کي وه.
دوهم : ممکن دهمت صاحب منطق دا وي او يا په يوه داسي کتاب کي لوستلي او يا يي د خپلو مشرانو څخه اوريدلي وي ، چي غلجي قبايل په تاجيکو ورځي. نو که داسي وي ، بيا نو محترم همت صاحب حق په جانب دی ، چي ادعا وکړي . او په جار سره و وايي چي مرحوم مولوي محمد نبي او ګلبدين حکمتيار چي دواړه غلجي دي قبيلوي تمايلات يي د تاجيکو ټبر ته په نسبت ددرانو زيات دي. ځکه چي غلجي قبايل په تاجيکو ورځي. سياف او مولوي محمد يونُس خالص بايد ترينه وايستل سي. ځکه چي سياف سيد دی او شجره ليکونکي د مولوي خالص قبيله په غلجو کي نه شماري.
دريم : همت صاحب په خپله فيسبوکي پاڼه ليکي ( چي کله موږ کوچنيان وو زموږمشرانو به ويل ، چي فلانۍ کورنۍ سقوي ده ) . څومره به ښه وي چي همت صاحب سقوي کورنۍ په ګوته کړي.او د محقيقينو د تحقيق د پيل ټکی وګرځي.
په هر صورت تر کومه ځايه چي زه د مرحوم مولوي محمد يونُس خالص رحمة الله عليه د افکارو اونظرياتو څخه معلومات لرم ، هغه مرحوم هيڅکله هم يوه کوتا طريق او رهزن ( حبيب الله کلکاني ) ته نيک نه دي ويلي . او نه يي د هغه بغاوت ته ښه او شرعي عمل ويلی دی، نه چا ترينه پوښتنه کړې ده . او ده ( مولوي محمد يونُس خالص ) نه د ځانه څه ورباندي ويلي دي.
يادونه: زما ژبه زما د سر دښمن ته بد رد نسي ويلای. هو: بدو او ناروا کارونو ته يي بد او ناروا وايم ، ولي د شخصيت د تحقير او يا په پوچو او ناروا الفاظو يي د يادولو اجازه راته نسته.
والسلامُ علی عبادالله الصالحين. امين يارب العالمين


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 04.09.2016

ملا خالص را نباید « صاحب » گفت و به تکریم یاد کرد.
سخنانی درین دریچه در مورد آخوند خالص مرا به یاد مضمونی انداخت که مدت تقریبا بیست سال قبل مقارن مرگ ملا خالص در جواب نویسنده معروف، شهرت ننگیال در اخبار وزین دعوت نوشتم و شهرت ننگیال را در مورد مسکوت و لاجواب ساختم. شهرت ننگیال در آن زمان بی خردانه در مرگ آخوند خالص چنین نوشت : « رهبر خالص د رزم او بزم یو بل خوشحال بابا له دنیا نه سترگی پټی کړی.»
خوشحال بابا به عقیده من پدر تفکر ملی، ملیت خواهی در افغانستان است . خوشحال بابا نه تنها مفکر بی بدیل ملی در تاریخ کشور بلکه یک قهرمان بزرگ راه مبارزه در راه آزادی و استقلال کشور افغانان است. این عظمت بزرگ تاریخی او را، در قطار بابا های کشور یعنی حضرت میرویس بابا و مؤسس افغانستان نوین ستر احمد شاه بابا قرار میدهد. مفکر بزرگ هندوستان وقت،و مبارز فکری جنبش آزادی خواهی آن نیمقاره یعنی علامه داکتر اقبال با درک عظمت خوشحال بابای کبیر ، در مورد وی مینویسد :
خوش سرود آن شاعر افغان شناس
آن که بیند باز گوید بی هراس
آن حکیم ملت افغانیان
آن طبیب ملت درانیان
آخوند خالص جاهل، زمانیکه قلاده چاکری،نوکری،بردگی و غلامی آی اس آی و حکومت پاکستان را در گردن داشت با کمال بی حیایی، و جهالت، ابو جهلی، تمام هم وطنان مقیم اروپا و امریکا را بیشرمانه « شغال » خطاب کرد که این اهانت بزرگ مشمول تمام مبازین ملی در جهان غرب میگردد به شمول نویسندگان ویب سایت افغان جرمن آن لاین، حالا اگر در وجود ما تلخه ملی وجود داشته ، چطور ممکن است .....قلاده بگردن آی اس آی ، که ما را شغال خطاب کرد، ما او را محترمانه « مولوی صاحب » خطاب کنیم.
آیا طرفداران آخوند خالص گفته میتواند که چرا استاد پزواک را حکومت خاین پاکستان در مدت کمی با بی حرمتی تام اخراج کرد ؟
آیا طرف داران آخوند خالص گفته میتوانند که چرا مبارزین و رجال ملی کشور مانند داکتر بهاالدین مجروح صاحب ، الفت صاحب، جنرال کتوازی صاحب، چنزی صاحب، داکتر صاحب لودین، ولی خان کروخیل صاحب، داکتر صاحب حکیم شگیوال ، معلم صاحب ذاکر،وکیل صاحب وزیر محمد جدران و ده ها انسان وطن دوست دیگر به اشاره ای اس ای شهید شدند ولی کسانیکه مانند ملا خالص، قلاده نوکری حکومت پاکستان را به گردن داشتند، شاهانه زندگی میکردند و بینی یک از این غلامان فاقد وجدان ملی در طول مدت اقامت شان زیر چتر حمایت بیدریغ پاکستان خون نشد.
دست های کثیف ملا خالص به خون جوانانی که از اردوی داکتر نجیب فرار و به نتظیم به اصطلاح جهادی خالص تسلیم شدند، سرخ است.
تنظیم ملا خالص شداد در نیمه شب در ننگرهار جوانان مذکوررا مانند گوسفند قربانی گردن بریدند و یک صحنه کربلا ی دیگری رابنام اسلامیت تکرار نمودند.
این جنایت تنظیم فاسد ملا خالص به حکومت داکتر نجیب فرصت داد که به اردوی آنوقت هشدار بدهد که همچو اشتباه را در اینده تکرار نکنند.
من حدود سی سال قبل ضمن یک هجویه از تمام امیران ساخت پاکستان، در مورد ملا خالص وحشی چنین نوشته بودم:
خالص مهتر ددان دی
منکر له حقوق زنان دی
چارده سال یی نکاح کړی
خو، دی پیر او ناتوان دی
خدای دی مرګ ورته ملمه کړی
بار دوش د هر افغان دی
کنیزان به شی آزاده
آزادی حق د انسان دی
در شعر فوق اشاره به وصلت ظالمانه ملا خالص است که در سن نود سالګی با یک دخترک مظلوم که حیثیت نواسه اش را داشت ازدواج کرد.
زمانه به یی ګلونه په سر نه ږدی
هغه سر چی سزاوار وی د پیزار


اسم: ن . سروری    محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 04.09.2016

با ابراز امتنان از احساس فرهنگ پروری گردانندگان محترم این صفحه ، اگر به پالیسی نشراتی شما همسویی داشت لطفاً آنرا به دست نشر بسپارید .
بسیار اتفاق می افتد که نطاقان و گویندگان عزیز ما در داخل و خارج کشور از ورای رسانه های صوتی و تصویری متأسفانه در استفاده از تلفظ نام های تاریخی ، جغرافیایی ، اصطلاحات ، آلات موسیقی ، لغات و حتا نام های قریه ها و ولسوالی های کشور ، از دقت لازم کار نمی گیرند . رسانه ها در شرایطی که جهان ما به قول « مارشال مک لوهان » به دهکدهٔ کوچکی مبدل شده و صدا ها به زودی و به هر جا رخنه می نمایند ، میزان فهم و فرهنگ ما را ، آیینه داری می نمایند . به گونهٔ مثال متعهد را متحد خواندن جای نأمل دارد و دهها مثال دیگر که اهل نظر به آن صحه خواهند گذاشت . راه حل بسیار ساده ولی اهمیت آن بسیار چشمگیر می باشد . با استمداد از صلاحیت های هیأت تحریریه ، مصحح ها و یا سایر افراد مسلکی و یا رجوع به فرهنگ لغات ، باید قبل از قرائت یک نوشته یا دیکلمهٔ شعر آنرا به صورت درست تلفظ نمایند . متأسفانه یک نوع آشفتگی در عالم موسیقی و هنر و محتوای رسانه ها در جریان است که ابهت و مقام بلند دانش ادبی ما را لطمه می زند .
امیدوارم ارباب قلم و اندیشه در نوشته های آموزندهٔ شان موضوع را جدی پنداشته و آنرا با درایت و درک حساسیت مسلک گویندگی ، در پی علاج باشند تا نطاقان عزیز ما سرعت را بر دقت ترجیح ندهند و فکر کنند که در مقابل قضاوت تمام چشم ها و گوش های جهان ، قرار دارند . با درود و حرمت !


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.09.2016

محترم وروره نومیر صاحب سلامونه!‏

ستاسو دتوجه او یادونی څخه مننه . رښتیا چی مولو ی صاحب خالص دکابل د ورانیدو په جگړو کی برخه نه درلوده، ‏خو د سرلوڅ مرادزی په مقاله کی د یوبل افغان په حواله چی دمجاهدینو سره لوی سوی دی،او خپل د لیدلو حال د ‏څلورو تنظیمی راهبرانو (ربانی، گلبدین، مولوی خالص او سیاف) په هکله د یوې لنډه مقالې په بڼّه لیکلی دی او ‏شاغلی مرادزی هم هغه په خپله مقاله کی رانقل کړی دی، څرګندیږی چی خالص صاحب هم د نورو رهبرانو په شان د ‏حبیب الله کلکانی مشهور په سقو د زوی څخه توصیفونه کړی اوهغه یی یومتقی مسلمان او مجاهد کبیر په نامه ستایلی ‏دی. نو پوهیږم چی ستاسی نظر پدی هکله څرنګه وی؟‏

ستاسو څخه بیا مننه چی زه دې متوجه کړلم، چی آرینزی صاحب د اقصتاد په رشته تحصیل کړی، پس له دی، دوی به انجنیر ‏خطاب نکړم. ‏


اسم: کاظم   محل سکونت: کالیفورنا    تاریخ: 04.09.2016

این اشتباه تایپی: تاریخ که بر بالای صفحه مقدماتی پورتال مشاهده میشود: بجای 1395 سهواً 1495 نوشته شده است (12 سنبله 1495) که ایجاب اصلاح فوری را میکند.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايلات ، جنوبي کلفورني    تاریخ: 04.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډيرمحترم اکا‌‌‌‌‌‌ډميسن ، استاد محمد اعظم خان سيستاني صاحب . سلامونه او نيکي هيلي درته وړاندي کوم ، ګوندی چي قبول او منظور يي ولرې. وروسته د سلام او نيکو هيلو ستاسو په ليکنه کي مي لاندنۍ تيروتني تر سترګو سوې .
اول : احسان الله ارينزۍ انجنير نه دی . هغه د کابل پوهنتون د اقتصاد پوهنځۍ فارغ التحصيل دی . تاسو په خپله ليکنه کي انجنيراحسان الله ليکلۍ وو.
دوهم : مرحوم مولوي محمد يونس خالص رحمة الله عليه هيڅکله هم د جهاد په ټولو اوږدو کي په خپل مينځو جګړو برخه نه ده اخيستې ، او بيا په ځانګړي توګه د کابل د ورانۍ په جنګونو کي. هو : د خلق - پرچم او د بهرني تيري ( روسانو ) په وړاندي د يوو مسلمان افغان ميړني په جنګيدلۍ دی ، او د ورستني تيري په وړاندې ېې د جهاد د فرضيت فتوا ورکړې ده . او د ځينو کسانو په فکر، عقيده او کړنلاره شايد دا د مرحوم مولوي محمد يونس خالص رحمة الله عليه ستره ګناه وي.
په درنښت . يار زنده صبت باقي


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 03.09.2016

صحت عا جل برای دانشمند بزرگ کشور !

انجنیرعبدالکریم عطائی یکی از دانشمندان بزرگ معاصر افغانستان ***** در دوره جمهوریت بحیث وزیر مخابرات ایفای وظیفه مینمود و برای چندین سال مقالات ارزشمند سیاسی و علمی در سایت افغان جرمن آن لاین مینوشتند درین روز ها مریضی عاید حال شان گردیده، امید وار هستم که هر په زودتر شفای عاجل نصیب شان شده و ما را از نوشته های علمی خود بهره مند سازد.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.09.2016

مشوق غازی امان الله،در قسمت فراگیری زبان ملی، خان عبدالغفار خان بود.
مختصر باید عرض کرد، که بعد از وفات مؤسس افغانستان نوین، لوی احمد شاه بابا، زمانیکه دوره سلطنت به تیمور شاه میرسد، دوره انحطاط زبان ملی اکثریتی افغانی پشتو، شروع میشود. زعامت های حکومت های سلاله ابدالی صرف نظر از شعب مختف آن، به مرض ارستو کراسی ثقافتی مبتلا شده و به صورت شعوری یا لا شعوری مرتکب خیانت کلتوری در زمینه فروگذاشت توجه به زبان ملی و اجدادی خود شده اند.
این فتور و انحطاط زبان اکثریتی، تا دوره پادشاه وطن پرست و ترقی خواه یعنی اعلحضرت شیر علی خان دوام میکند، درین دوره درخشان، به همکاری قاضی عبالقادر خان، مشاور اعلی امیر شیرعلی خان، اقدامات مؤثر و قابل قدری در قسمت تعمیم و انکشاف این زبان صورت پذیرفت.
بعد از دوره امیر شیرعلی خان مرض ارستوکراسی ثقافتی مجدا بر دربار مستولی میگردد.
ناگفته نماند که در طول حکومت های باز ماندگان لوی احمد شاه بابا، میرزاهای دربار، از ایران استخدام میگردید.
بعد از قاضی عبدالقادر خان، شخصیت بزرگ و مفکر دیگری که به اهمیت زبان اکثریتی افغانی پشتو، مستشعر بود همانا حضرت علامه محمد طرزی، معلم ، استاد و رهنمای تفکر ملی، غازی امان الله بود. علاممه محمود طرزی در سراج الخبار مینویسد : « باید انکشاف زبان افغانی را نظر به تمام زبان های دیگر به شمول زبان فارسی اقدم شمرد.»
در محضر فخر افغان خان عبدالغفار خان از جناب شان شنیدم: زمانینکه بار اول امان الله خان را در کابل ملاقات کردم، امان الله خان به زبان پشتو تکلم کرده نمیتوانست، من به او توصیه و سفارش نمودم که وی باید به حیث پادشاه افغانستان باید زبان ملی پشتو را یاد بگیرد، فخر افغان گفت زمانیکه بار اخیر او را در راه عزیمت به ایتالیه ملاقات نمودم موصوف با من به زبان پشتو صحبت نمود.
اینکه غازی امان الله در مرحله اول به زبان آبایی خود اشنایی نداشت، بخاطری بود که این زبان مانند ادوار گذشته از دربار، رانده شده بود.
در دوره قهرمان نجات کشور محمد نادر خان و پسرش محمد ظاهر خان، شخصی که رول قاضی عبدالقادر خان مشاور اعلی امیر صاحب شیرعلی خان را بازی کرد، همانا زعیم بزرگ پشتون تباران کشور، محمد گل مومند بود که در کوبیدن بغاوت سقوی های مدنیت سوز در کنار محمد نادر خان قرار گرفت، نادر خان بعد از کوبیدن اغتشاش خانمان سوز بچه سقو از محمد گل خان مومند پرسید که خواهان چه خلعتی از وی میباشد؟
مفکر محمد گل مومند در جواب گفت : من به جز، از انکشافف تعمیم و رسمی ساختن زبان پشتو به حیث، زبان اکثریت مردم افغانستان، خواهان کدام خلعت دیگری نیستم.
به قول مؤرخ قدرت لله حداد، زمانیکه مفکر محمد گل مومند در قندهار رییس تنظیمیه بود، به مرحوم علامه حبیبی که مدیر اخبار طلوع افغان بود گفت : « حبیبی دا اخبار دی زما سره خبری نکوی »
علامه حبیبی منظور مفکر محمد گل مومند را درک نموده واز ان روز به بعد نشرات آن را به زبان پشتو، آغاز نمود.
مفکر محمد گل مومند به منظور قدردانی از این خدمت ملی مرحوم حبیبی، با پرداخت مبلغ سی وپنج هزار افغانی نقده ( که در آن زمان پول هنگفتی بود) و چند جریب زمین، موصوف را مفتخر نمود. در تاریخ معاصر کشور، بزرگترین خار چشم ستمی ها و سقو پرستان،همانا محمد گل مومند است. متاسفانه یک عده پشتون تباران بگیل و فاقد شعور و وجدان ملی نیز، در زمینه، در اصطبل سقو پرستان نشخوار میزنند.
نویسنده و پادشاه تغزل، استاد حمزه شینواری میفرماید :
وایی اغیار چی د دزخ ژبه ده
زه به جنت ته د پښتو سره ځم


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 03.09.2016

از(فیس بوک) شهید داود نان

شهید سردار محمد داود خان:
"ما خدمات فراموش ناشدنی اعلیحضرت غازی امان‌ الله‌ خان و اعلیحضرت غازی محمد نادر شاه شهید و آن مردان بزرگ را که در صف اعلای مجادله با بیگانه‌گان قرار داشتند و قربانی‌ های فرزندان این سرزمین را که با رشادت فطری و آزادی‌خواهی در راه آزادی جان سپردند، به‌ نظر تقدیر و احترام نگریسته به ارواح تمام شهدای معرکۀ استقلال درود فراوان می‌ فرستیم."
ماخذ: بیانیه خطاب بمردم افغانستان ۶ سنبله ۱۳۵۲


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 03.09.2016

غلام حضرت خان ازینكه در جواب جوابيه اي ناوقت شبي در مقابل اظهارات شخصي ديگری ( والله اعلم كه خود شما ھمان شخص نباشید) صبح وقت اظھار نظر کردید، تشكر. جوابتان همان است، كه قبلا مطالعه كرديد. اگر تئوری شما را قبول کنیم، اینرا ھم منکر شدہ نمیتوانیم کہ زمین، آسمان، سیاست و میدیای حکومتی کشور تا جاییکہ برایشان میسر است، ھم در دست ھمان انگلیس است۰بناً اگر قرار باشد از دو چوکرہ ای انگلیس یکی را انتخاب نمود، ھمانی بھتر است، نواقصی فراوانیرا کہ بہ تفصیل ذکرش شد، نداشتہ باشد۰ اینکہ طالبان توسط کیھا و بہ چی منظوری ایجاد شدند، چی اشتباھات مھمی کردند، کیھا با کدام اھدافی و تا کدام وقت ھمراہ و ھمکار آنھا شدند، زیاد پوشیدہ نیست۰ منتهي امنيت و ضابطه ايكه در وقتشان بود و قاطعيتكه در برابر مجرميني مثل عبدالعلی مزاری بانی رقص مردہ ویا ان قومندانھای فاحشه در قندهار نشان دادندنشان دادند، جواهر و رموز اوردن امنيت و بيرون ساختن شر و فسادي است، كه حكومت فعلي در ان قهرمان جهاني شده است٠
شما وقتي منصفانه بنويسيد، بسيار خوب مينويسيد، اما متاسفانه از زمانيكه درين سايت ظهور كرده ایش، ھر زمانیکہ منافع ایران کہ با منافع انگلیس گرہ خوردہ بشکلی در خطر شوند ویا کدام پروژہ ای برای اھل سنت در نظر گرفتہ شود، از اولین و بعضا یگانہ کسی میباشید، کہ قرار قراین واضح حتی زیر چند نام مستعار، بہ تقلاھای ناکام بر ضد آن میپردازید۰ الله سبحانه و تعالي هدايت نصيبتان نمايد.
والسلام


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.09.2016

برادر عزیزم جلال از جرمنی. بعد از عرض سلام.
نوشتۀ مؤرخ ۳۰اګست سال جاری شما، عکس العمل منطقی اقای غمی شینواری در پی داشت.
هر کس آزاد میباشد که مکتب فکری خود را انتخاب و راهرو آن باشد ولی در صورت مشخص شدن و اثبات بطلان آن باید جوابګوی منطق و حقیقت و افکار سالم جامعه نیز بود.
شما منحیث یک افغان حق دارید که این یا آن جریان فکری را تائید کنید ولی نه به قیمت زیر پا ګذاشتنِ حقایق بدیهی. اقای غمی شنواری نیز نباید با این لهجۀ تُند که به مسائل شخصی شما پرداخته، اینچنین برخورد مینمود.بهر حال مشکل ما افغانها اینست که اسیر آفت افراط و تفریط هستیم.
من چند سال پیش با همسرم برنامۀ مذهبی ابوبکر ( که نام اصلی اش یادم رفته ) که آنزمان ساکن کشور ناروی بود و از طریق تلویزیون عمر خطاب پخشِ برنامه داشت، نګاه میکردیم ، البته نه بخاطر آموختنِ مسائل مذهبی بلکه بخاطر تفریح و شنیدن سخنان شنوندګان این برنامه و عکس العمل مداری ګونۀ ابوبکر. بعد از چرندیات ګفتن وی برایش زنګ زدم و راجع به کارنامۀ طالب مالب یک سؤال ګیچ کننده مطرح کردم، ایشان چون جواب معقول نداشت، ګفت که هر کسیکه از حسنات طالب منکر باشد و آنها را بد می ګویند دلش بقفد. چون زنها از " شرّ آ " یعنی بد دعا ګفتن نفرت و ترس دارند بخصوص که در حقِ شوهرش باشد، زن بنده نیز با شنیدن شرّآی ابوبکر از عصبانیت زیاد بر خود پیچید و بمن ګفت دیګر حق نداری که به هر کس و ناکس زنګ بزنی و من دیګر تحمل شرّا و بددعا کردن مردم ندارم که البته به عنوان یک عکس العمل، یک شرّای جانانه را نثار اقای ابوبکر نمود ( البته غیابی ) این اقای ابوبکر از کشور ناروی اخراج و نمیدانم کجا زندګی میکند. دو تا رفقا در کنار یک جوی کلان و عمیق و با جریان تُند با هم قصه کرده قدم میزدند که یکی ازین ها پایش لغزید و به جوی افتاد، چون شِنا یاد نداشت دست و پا میزد و جریان آب جوی را همراهی میکرد، رفیقش نیز چون شِنا بلد نبود از ترس نمیتوانست اقدام به نجات رفیق خود کند و در کنار جوی ، موازی با رفیقش دست خود را به رفیق در حال بُردن و غرق شدن به رسم سلام تکان میداد و همواره برایش میګفت " هر جا باشی رفیقم هستی ". ابوبکر هر جا باشد رفیقم هست.
اقای جلال!
ایجاد و تحمیل طالب یک پروژۀ کاملاً انګلیسی بود که (کشور پاکستان نیز مجبور به سهم ګرفتن و پیش بردن این پروژه ګردید و این اجبار پاکستان هنوز هم ادامه دارد ) نظر به ضرورت ایجابات زمان در کشور ما پیاده شد ، دیګر این پروژه برګشت ناپذیر می نمایاد و اګر هم باز ګردد نه به خاطر تحقق اهدافیکه مورد نظر اشخاص پاک دِل و مخلص همچو شما و امثال تان بلکه بخاطر تحقق اهداف تلبیسانه تر از دفعۀ قبل.
من در صورت فرصت پیدا کردن، درین زمینه بیشتر خواهم نوشت که شاید استاد فکری شما شهامت خواندن آن نوشته را داشته باشد ولی قدرت جواب ګوئی و نفی آنرا هر ګز نخواهد داشت ، استادیکه در مقالۀ ۲۵-۷-۲۰۱۶خود مخالفان طرز تفکر خود را " نویسندګان کمیشن کار " خوانده.
بهر حال من فقط میخواهم بخاطر اقناع شما یک واقعۀ تاریخی! که در حضور خودم! !!! به وقوع پیوسته و تا یک جائی هم ارتباط به سناریوی تلخ طالبیزم دارد، بیان کنم:
در سال ۱۹۹۶ در ماه جون! پسر ماستر ملا نصرالدین بنام ملا ضربَ الدین در رشتۀ اقتصاد شامل پوهنتون اکسفورد انګلیس ګردید، سه چهار سال بعد با یک دختر پاکستانی بنام آتش بیګم آشنا شد ، این دختر نیز در همین پوهنتون در رشتۀ طب مشغول تحصیل بود پدر این دختر اسمش آفتاب خان پان خور بود، یک تاجر متعصب و مغرور. اقای ضرب الدین و دوشیزه آتش بیګم عاشق یکدیګر شدند و میخواستند عروسی کند. ضرب الدین از پدر خود خواهش نمود که بخاطر خواستګاری بخانۀ آفتاب خان تشریف ببرد و با ایشان صحبت کند.ماستر ملا نصرالدین بخانۀ اقای پاڼ خور تشریف بُرد و راجع به خواستۀ پسرش با پان خور صحبت نمود ولی پان خور متعصب ګفت که نه، هیچ امکان ندارد، دختر من فردا و پس فردا یک داکتر ورزیده میباشد و پسر تو یک مامورک سادۀ بانک. ملا نصرالدین در جوابش ګفت که پسر من یک محصل معمولی نیست بلکه بسیار لایق و ورزیده میباشد که نامش همین اکنون پیش از پایان تحصیلات، در ده ها جلد کتاب ثبت میباشد، پدر عروس که این حرف پدر داماد را شنید کمی ذوق زده شد و پرسید که میتوانم آن کتابها را ببینم یا ادرس و محل و مرجع اش را داشته باشم، نصرالدین خان در جوابش ګفت که بلی چرا نه، منتهی فکر میکنم بهتر این باشد بعد از مراسم عقد نکاح و یا شب عروسی این کتابها را مشاهده کنی زیرا هم هیجانش بیشتر است و هم بر خوشی های ما خواهد افزود.پان خور صاحب هم قبول نمود و با ازدواج دختر و پسر موافقه نمود. شب عروسی بعد از مراسم نکاح، ملا نصرالدین بجای چند تا کتاب، دو صد و چهل و سه جلد کتالوګ تلفون شهر لندن را در جلوی اقای پان خور ګذاشت و هر کتاب را باز و نام و شهرت و ادرس ضرب الدین که در کتالوګ ثبت بود، به پدر عروس نشان داد و ضمناً برایش ګفت که کور شوم اګر به زندګی ام دروغ ګفته باشم، اینک طبق وعده کتابهائیکه برایت ګفته بودم که نام پسرم در آن ثبت میباشد اینها اند، البته یک میلون جلد ازین کتابهای حاوی نام من و پسرم در شهر لندن موجود میباشند ولی من بخاطر اینکه تو از خوشحالی و ذوق زیاد سکته نکنی، فقط به آوردن و نشان دادن این چند تا کتاب ( کتالوګ ) اکتفاء نمودم.یار زنده و صحبت باقی.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 02.09.2016

جناب فؤاد ارسلا!
اګر فقط یک نفر از خوانندګان عزیز این پورتال نوشتۀ اخیر کوتاهِ بنده را غیر منطقی تشخیص بدهد، من قلم ام را می شکنم.
من کسی نیستم که تو فکر میکنی، و من کسی نیستم که خریدار افتخار فروشی های ماستر های باشم که به یک انګلوساکسون بوسۀ ناز و غلامی میدهد و به انګلوساکسون دیګر ناسزا می ګوید.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 02.09.2016

جناب اقای ع.عباسی! سلام عرض میکنم.
در جواب فرمایشات جناب عالی عرض کنم که لشکر کشی شاهان هوتکی و دیګران به یک سرزمین و بررسی تأریخی آن از طرف مؤرخین مثلاً ایرانی یک مسئله است و خطاب افاغنه یک مسئلۀ دیګر.
درست است که امروز ما یا ایرانی ها، افغان را افغان ها و تُرک را تُرک ها و کُرد را کُردها یا کُردان مینامیم ولی عربها تُرک ها را تُرکین یا ترکیین! نه مینامند بلکه ترکها را اتراک و کُردان یا کُردها را اَکراد مینامند ، که البته به نظر ما غیر عربها، کمی عجیب بنظر میرسد ولی مکانیزم زبان عربی را عربها خود شان بهتر درک میکنند.
در خاتمه عرض کنم که بنده به هیچ صورت تأکید بر صحیح بودن ادعای( افاغنه= افغانها) ندارم. ممکن اشتباه کرده باشم ، البته با توجه به فورمول تُرک ها = اتراک تا اندازۀ میتوان ادعایم را توجیه نمود.تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: goleta    تاریخ: 02.09.2016


در ابراز نظریات و نشر آن، هواه خواه این و آن مطرح نیست، و تذکر ترس و بیم هم بی مورد مطلق است، در چنین تبصره ها تمرکز و توجه به اصل مطلب با ارزش تر است از این که پای موضوعات نا مرتبط و بی لزومی در آن کشانده شود، مگر این که عقده مندی خاصی بر احساس غالب آید. حتی در مورد اعلیحضرت غازی امان الله خان سندی وجود ندارد که اعلیحضرت شان بیانیه ای به زبان ملی پشتوایراد نموده و پشتو زبان درباری بوده باشد. منظور از مراعات اصول در تسلسل بخشیدن مطلب است.
تائید این که هردو زبان، دری و پشتو السنۀ ملی ما است سخن بجا. ذی سعادت که هر افغانی هردو را بداند و به آن مکالمه کرده بنویسد.
اگر رسم نا مطلوب اتهام بخشیدن را کنار گذاشته با دلیل و برهان بنویسیم در حقیقت مفهوم آزادی بیان را با تمام ایجابات آن در نموده ایم. اگر به هر مطلبی بر افروخته شده برافروخته و نا راحت شویم ضرری است که صحت جسمانی و روانی خود می رسانیم


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 02.09.2016

شینواری صاحب از مقدمات غیر ضروری که بگذریم، گفتنی من همانست که قبلا اشارتاً و مشت نمونه ای خروار، برای اهل اشارت ذکر کرده ام، که انشاالله کافی خواهد بود.

اینکه چی گمانی در مورد بنده داشته باشید، در مجموع به هیچ درد فعلی جامعه ای ما نخواهد خورد۰ و یا اینکه کی در کدام مملکت باید زندگی کند، مربوط به خودش میباشد، اما اگر دولتهای وارداتی اقلاً از فرار بودگیھا توسط فراهم نمودن زمینه ای کار مساعد و زندگی آبرومندانه، جلوگیری میکردند، ع و غ که بار تمام ملامتی ھا را بدوش پاکستان میاندازد، در حالیکه پاکستان ھم مثل خودش نوکر بوده اما نوکر چالاک و دیوانه ای در کار خود ھوشیار، در جایش ھم داکتر عبدالله و ھم غنی برایش امتیازات میدھند، مثلا موافقه ای آنها بر ساختن تاسیسات بر سر خط دیورند، که یک قدم به طرف رسمی سازی خط تحمیلی دیورند میباشد، در حالیکه ملا محمد عمر رحمه الله با وجودیكه باید بسیار نفر نزدیک پاکستان میبود، از به رسمیت شناختن آن واضحاً اباء ورزیده بود. جنبش دوستم گلمجمع که خود را دشمن پاکستان نشان میدهد، حتی در زمان قدرت طالبان در اسلام آباد دفتر داشت و از پاکستان معاش میگرفت.

اگر هدف تان از بمگذاری در قرآن شریف قتل والی لوگر بوده باشد، همان وقت قرار شواهد اهل نظر ، این کار، کار اداره امنیت کابل بوده است، و تا جائیکه بخاطر دارم طالبان ازین کار انکار نمودند.

نمیدانم که مسئله ای بی ارتباط۰۰۰ کردن بر نمکدان را روی کدام ملحوظ ذکر نمودید؟ به هرحال بنده كه فعلا الحمدلله از سوسیال نمیخورم، بعد ازین را ھم توکل به ذات پاک خیرالرازقین، بلکه بازهم الحمدلله از درآمد حلال خود مالیه ای کافی هم میپردازم۰ اگر کسی از سوسیال بخورد، انشاالله بمراتب بھتر از بسیار درآمد ھای است، که به شكل بیشرمانه در مملکت مسلمان ما جاری است۰

ھمین مالیه ھای کافر و مسلمان از ھمین مملکت و سایر ممالک کافر دیگر است، که بشکل کمکھا به حکومت ناکاره ای رشوتخوران، دزدان، مختلسان و آدمکشان سرازیر میشوند، که بیشتر از نود فیصد آن از بالا جای شروع و بعداً در وزارتخانه ھا و دفاتر و از آن پس توسط آمر موسسه و آمر شعبه زیر زده شده، ندرتاً اگر توسط کدام با وجدانی از گَو غدود برای مستحقین برسد. ورنه عقل انسان قبول نمیکند، که در مملکتی میلیاردها دالر سرازیر شود، یک انجنیر عادی شاروالی صاحب قصرھا باشد، یک قاضی متوسط دارای میلیونها دالر باشد ( در حالیکه تا چند سال قبل برای صد دالر چھل ملاق میزدند )، اما اطفال مهاجرین و عودت کنندگان را در چھارراھی قمبر یخ بزند و یا مردم از بیچارگی اطفال خود را بفروشند، چون ھیچ صاحب وجدان و غیرتی که نمیفهمد، پولهای دزدی و اختلاس را چی رقم خرج کند، به این فکر نشده است، که از ۰،۱ فیصد عایدات خود؟ یا دولت!؟ با مواد بسیار ساده مثل بلاکھایی کانکریتی برای آنها مساکن ساده ولی یک سرپناه خوب، تھیه نماید.

از آدمکش، جاسوس و مروج فحشا و منکران رسمی و غیر رسمی که کسی توقع ھم ندارد، که از پولهای دین فروشی و ناموس فروشی به غریب و غربه کمک نماید. یک طبقه مصروف شرابنوشی، زناکاری و بچه رقصاندن و سایر فسق و فجور اند، اما اطفال بسیاری دیگر مواد خوراکی خود را در زباله دانی ھا میپالند یا مصروف کار ھایی شاقه اند، در حالیکه باید مصرف تعلیم باشند. یکتعداد محدود یتیمخانه ھایی ھم که ساخته شده اند، از ابتکارات شخصی و موسساتی اند که اکثرا توسط اعانه ای افغانها و غیر افغانهای مقیم خارج تمویل میشوند.

در همان پاراگرافی که در اخیر از بنده نقل فرموده اید، یک جایی اشتباھاً توسط اینجانب شم نوشته شده، مگر هدف " شرم" بوده است، که انشاالله واضح است۰

اضافه ازین وقت تانرا ضایع نمیسازم، اگر وقت داشتید نوشته ای قبلی بنده را یکبار دیگر بخوانید، شاید فایده کند.

په درناوی۰


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 02.09.2016

محترم غلام حضرت
با انتخاب موضوع و استدلال هفتاد سالگی خود خواسته و نخواسته عقیده و شخصیت خود را به نمایش گذاشته اید. هیچ ضرورت ندارم برای اشخاصی به منطق شما ثابت بسازم ، اما خدمت آن هائی که موضوعات را خارج از عقده های شخصی خود میبینید عرض شود، که برای من واقعاً جالب بود که دیدم امان الله خان غازی به پشتو صحبت کرده و متل گفته است. به عقیده ای من این کدام کمال خاص نیست و تمام اقوام و زبان های افغانستان با هم برادر و برابر هستند. اما دلیل من بر این اساس استوار بود که به اساس معلومات من ظاهر خان و داود خان وغیره به پشتو صحبت نمیکردند و بدون معلومات موثق فکر میکردم امان الله خان هم به همان گونه بوده است. اینکه ذکر نام ظاهرشاه باعث اذیت خاطر بعضی از سرسپرده های ظاهرشاه میشود نه برای من مهم است نه برای آن ارزش قایل هستم و نه ترس و بیم دارم.


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 02.09.2016

با تصدیق نوشته نعیم جان آقای نوری آهنگ احمد ظاهر "ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی‬‎" را فکر میکند که که برای ظاهر شاه سروده بود.
از طرف دیگر آهنگ استاد "سوخته لاله زار" اگر در وصف شاه نامیده شود هم توهین به بیدل و استاد است.
برخلاف خلیلی استاد مدح سرا نبود.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 02.09.2016

جناب محترم غلام حضرت!

تشکر از دلچسپی و معلومات شما

در چندین کتاب تأریخ ایران کلمۀ «افاغنه» به ارتباط لشکر کشی های شاهان هوتکی به قلمرو های اصلی افغان ها بطرف غرب به نام هحوم وحشی ها و بربریهای افاغنه یاد گردیده. در مطبوعات ممالک عربی زبان افغان را افاغنه نمی کویند. سعی نمودم تا بیابم که«افاغانه» از نقطۀ نظرصرف و نحو در عربی اسم جمع صحیح افغان است، چیزی دستگیرم نشد. جمع دو افغان باید «افغانان» باشد و اسم جمع افغان یایدافغانیون باشد . شاید کدام مؤرخ عربی افاغنه گفته باشد ولی حمع بی قاعده است و قرار معلوم خود ساخته. مرحوم کشککی شاید آن را بحیث یک کلمۀ رائح عاریتی از عربی استعمال نموده باشند نه یک اسم حمع صحیح عربی. .
بهر حال ذکر این کلمه در بین مؤرخین و نویسندگان افغان بنابر همین حساسیت رائح نیست و برای حمع الف و ها را بکار می برند. دراین صورت اسم جمع ازبک باید ازابکه باشد.
بهر حال پیچیدن بدون معلومات در این موضوع درست نیست که امیدواریم هموطن مسلط بر صرف و نحو عربی در زمینه روشنی بیندازند.
در خاتمه اگر پادشاهی بیش ازحد بصورت افراطی و اغراق آمیزتوصیف و تعریف می کردد اعتراضی نیست ولی نباید پادشاه دیگر را بی جهت و بی موردمورد تحقیر و توهین قرار داد مخصوصاً که نویسنده در حامعه بحیث یک متخصص تحقیقاتی مورد احترام باشد. مقایسه بحث های بحث طولانی و همه جانبه در بر دارد.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سو    تاریخ: 02.09.2016

با عرض سلام و ادب.
جناب اقای عارف عباسی در مورد استعمالِ اصطلاح " افاغنه " خُرده ګرفته.
به نظر ناقص بنده، " افاغنه " شکلِ جمعٍ " افغان " میباشد که بار اول از سوی اعراب بکار ګرفته شده و بعداً داخل ادبیات سیاسی فارس ها شدند که البته تصور نمیشود این کلمه ( افاغنه ) حاوی و حاملِ کدام پیام تحقیر آمیز باشد.
امّا خدمت جناب اقای فؤاد ارسلا عرض شود که:
ایشان تبصرۀ کوتاهِ جالبی بر مجموعۀ محتویات نشست جرګه ای امان اللّه خان، ارائه فرموده، در بند ۴ فرمایشات خود نوشته که :
" برخلاف ظاهر شاه که به پشتو که یکی از زبان های ملی افغانستان بود واست، سلام علیک کرده نمیتوانست، امان اللّه خان غازی متل [ ضرب مثل] پشتو به یاد داشت " .
عرض شود که این متل ګفتن امان اللّه خان هنر و استعداد ایشان را نمایندګی میکند، امّا سؤال اینجاست که اقای فؤاد چرا فقط ظاهر شاه را ( که با مبالغۀ غلو آمیز ادعا میکند که حتی سلام علیک را به پشتو یاد نداشت، در حالیکه یګانه اصطلاح مشترک بین تمام اقوام و تبار ها همین سلام علیک میبوده ) درین مورد یعنی عدم توانائی تکلم به پشتو، به باد انتقاد ګرفته، آیا دیګران منجمله داؤد خان قادر به تکلم پشتو بود ؟
البته بنده درین مورد زیاد حساس نیستم ولی اینقدر باید بګویم که وجود خدمت ګذاران فاقد تعصبِ مثبت، به این حُکام انګیزۀ عدم تحرک و جنبیدن در یاد ګیری زبان پشتو بخشیده بود، ورنه این عظام دلش میخواست که به زبان پشتو صحبت کنند، درست مثل اینکه یک ارباب هفتاد و دو ساله دارای یک کنیزکِ هفده ساله میباشد ولی به علت از کار افتادنِ ژنراتور ( مؤلد برق ) از لذت بردن وجودِ کنیزک محروم باشد.
با اینهم اینها بهتر از نابغۀ شرق! بودند، نابغه ایکه با وجود تسلط بر زبان شیرین دری، با نواختنِ موسیقی پنهانی نفرت و تعصبِ کور، همواره به زبان شیرین پشتو صحبت میکرد.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 02.09.2016

یک توضیح:
در متن کتاب"رویداد لویه جرگه..." کلمه "افاغنه" ازطرف اعلیحضرت عازی بکار برده نشده، بلکه این اصطلاح را مرحوم کشککی به جهت توضیح و تفسیر ضرب المثل متذکره که اعلیحضرت به زبان پشتو بیان داشتند، استفاده کرده است. اینکه مرحوم کشککی با وجود دانش عمیق در زبان پشتو، چرا اصطلاح "افاغنه" را بکار گرفته، شاید در آن وقت این اصطلاح تحت تأثیر حسیات منفی ایرانی ها مثل امروز قرار نداشته است. اگر به اصل متن در قسمت نزدهم مراجعه شود، به سهولت میتوان توضیح مرحوم کشککی را در رابطه با معنی "ساجق" و طرز استحصال و استفاده آن بین افغانها(افاغنه) مشاهده کرد.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 02.09.2016

مدیر بی مضمون !

سوخته لاله زار... گل رفت از کنار من !

درین روز ها که در کشور ما هر طرف جنگ وخونریزی است ، آقای ولی نوری مدیر مسول (AA) کشف بزرگ نموده ودرسایت خود مینویسد که استاد سر آهدگ این آهنگ ( سوخته ........)را در وقت جمهوری برای شاه سابق سروده است .
چند هفته قیل آهنگی از احمد ظاهر را که ار جدائی و فراق معشوقه ناله سر داده بود، آنرا هم ارتباظ به شاه سابق داده است در حالیکه تقریبآ تمام خواننده ها با آمدن رژیم جمهوریت در وصفش آهنگ سرودند و احمدظاهر خواننده حنجره طلائی هم سه آهنگ ( پشتو ، فارسی و دیگری در وصف رئیس جمهور) سرود.
نظر به مقکوره نوری صاحب ، شاعران و خوانندگان در اشعار و آهنگ های شان در 44 سال دوره نادرخان و ظاهرشاه که از فراق و جدائی معشوقه شعر و آهنگ سرودند حتمآ دز در وصف حییب کلکانی بوده است .
فکر میشود که مدیر صاحب بسیار <<بی مضمون >> مانده دیگر هیچ چیزی درین دنیای آشفته توجه شان جلب نکرد و تهمت بپای سرآهنگ بیچاره بست .


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 02.09.2016

این هم شد تشیع جنازه یک رهبر و خادم ؟ دین رسوال الله !
اول خصوصیات یک رهبر ملی چیست ؟
ایا رهبر این ګونه میباشد که کمیسون خاکسپاری شان نتواند در جای معینه که برای دفن شان تعین شده دفن کند . ایا این ګونه خاکسپاری خنده آور نیست، ایا این ګونه خاکسپاری شرمنده ساختن رهبر شان نیست ؟ هیچ معلوم نیست که جسد مرده های بچه سقاو در کدام ولایت افغانستان زیر خاک ګردیده.ایا مسخره نیست که کمیسون تدفین نتواند جسد رهبر خود را در تپه معینه که از طرف طرفداران شان معین شده یعنی تپه شهرآراء دفن کرده نه تواند ، ولی طرفدارن و دوستان شان استخوانهای جسد رهبر خود را که انهم معلوم نیست در نیم شب در تپه شهرارا مثل دزد دفن کردند.)) او خدا بالای این ملت چی بدبختی را نازل ساختی که دزد و قهرمانش معلوم نیست، صادق و خائین اش مفهوم خود را از دست داد.
وطن فروش و وطنپرست اش در یک پله ترازو تول میشود.
در یک مملکت که دزد ان قهرمان شود باید از ان ملت مرده و ان مملکت باید دست شست .در افغانستان معمول بود که دزدان حرفوی را در تاریکی نیم شب دفن مینمودند.
اګر خوانندګان عزیز به یاد داشته باشد دو نیم سال قبل در زمان حکومت و دولت داری اقای حامد کرزی شخصی بنام حبیب الله استالیفی که در روز روشن در شهر کابل تجاوز به ناموس مردم،اختطاف، دزدی، سرقت مینمود توسط سه محکمه ثلاثه به اعدام محکوم و اعدام ګردید، ان دوزد وحشی هم از طرف یک عده افراد جاهل و طرفداران حبیب الله کلکانی ( بچه سقاو ) قوم برست قهرمان خطاب شد،
افسسسسسو سسسسسسسسسسسسس به حال این مملکت بی صاحب .



اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 02.09.2016

تذکر دوستانه و محترمانه خدمت هموطن عزیزم جناب احمد فواد ارسلا!

کلمۀ «افاغنه» محصول اندیشه های عدوانه و متخاصمانۀ مؤرخین ایرانی است که به یک قوم افغان اطلاق می کردند که همیشه با وحشت و بربریت مترادف بوده.
چون متل متذکره توسط شاه امان الله غازی به پشتو بود و مناسب تر بود که شما می فرمودید ما «پشتون ها» و یا ما«پشتو زبان ها» به عوض کار برد کلمۀ «افاغنه» که در آن اهانت پیچیده است.


اسم: محمد خبیر وهابزاده   محل سکونت: بن    تاریخ: 01.09.2016

<<اعتراض قانونی بالای جناب ملک الشعراء اسیر >> از استاد بزگوار و به دین و میهن مین داکتر سید خلیل الله هاشمیان تاریخی ۲۰۱۶۰۸۰۳۱
جناب محترم هاشمیان صاحب ، اسلا م علیگم..!
گله نامه شما را نسبت نشر نکردند و یا نشد ن اشعار روان و پر درد وپر محتوای ملک الشعرا اسیر صاحب را مطالعه نمودم که در خطوط اخر ان شما را دوعا کردم و شکر بر ان کردم که بزرگوارن ، مانند شما به همه گانی شدن اثار خبره گان تاکید وانرا به مثل سرمایه ملی حق ، ما ل ، ملکیت تمام جامعه دانسته و از جناب اسیر صاب اظهار خواهش نموده اید که اشعار خود را به تمام مراجع که فعا لیت در امور افغانی دارند بفرستند و در ان از پورتار وزین افغان جرمن انلاین که بنده هم متواتر انرا مطالعه میکنم به نشر بفرستند تا هم خوانندگان پورتال افغان جرمن انلاین که از اغاز کار خود تا امروز مصدر خدمات بی نظیر به جامعه افغانی و غیر افغانی شده اند مستقیما از ان هم مستفید باشند. این نظر نیک شما را بنده صد فیصد تائید نموده و با ا لنوبه از دوست و برادر بزگوار و عزیز اسیر صاحب هم خواهشمندم که پیشنهاد ها شمیان صاحب را به جبین خندان همیشکی خود پذ یرفته بنده را که یکی از هواداران اشعار شان از سالهای متمادی هستم هم ممنون سازند . اینکه از یک منبع نشراتی دو منبع نشراتی ساخته شد ه، در قدم اول کاری نیک است اما به شرط انکه جریان ان به ترتیب که بر پا شد نمیبودو از ضدیت مبرا میبود و برخورد به بزر گی دانش که ادعا میشود برابر میبود. بنده از جریان اطلاع ندارم و نه هم علاقه به اگاهی از ان . اما اگر جدایی به تفاهم میبود سبب خرسندی بیشتر اهل خبره میشد ،چون در ازدیاد نشر مظامین علمی ،ادبی ، تاریخی ، سیاسی اقتصادی و ا مثالهم هر قدر زیاد باشد با ز هم کم است .
با احترام



اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 01.09.2016

دو شخصیت گرانقدر ما استاد هاشمیان صاحب و احمد فواد ارسلا صاحب!

استاد معزز اینک با نوشتن مقاله مستقل تحت عنوان (باز شناخت غازی اعلیحضرت امان الله خان) در باره «رویداد لویه جرگه امانی ۱۳۰۳ ش» نوشته و تقدیم مردم افغانستان کردند و محقق ارجمند ارسلا صاحب این بار دوم است که بالای محتویات این روی داد نهایت ارزشمند با اقتباس پاراگراف های معینه و تقدیم مکرر آن و تبصره های دقیق خویش در دریچه نظر خواهی این پورتال مشهور و خوشبخت اقدام کردند.
ازین معلوم میشود که این برادرن با وقار ما به دقت و علاقمندی خاص و یک احساس عالی وطن دوستی نشرات بخش وار لویه جرگه را تعقیب کرده و میکنند. من یک بار دیگر به این اصل متیقن شدم که حقیقت آخر و آخر جای خویش را میگیرد. هنوز که راپور این واقعه عظیم دور پُر از افتخار دولت امانی به آخر نرسیده اما چیزیکه ازین حالا مثل آفتاب روشن میتابد، شخصیت والا مقام، بانی استقلال کشور تاریخی ما افغانستان مثل یک افغان خدا پرست، مسلمان منور، یک تحلیل گر دقیق و حاضر جواب با جرات توام با احساس مملو از اخلاص این پادشاه آزاد و مستقل برای خدمت به مردم اش میباشد.

روح دې ښاد اوسه مشر غازي، ستا مخلصو زامنو کلک هوډ او تعهد کړی دئ، چې ستا نامي نوم او اصلي څیره به د افغانستان ملت ته له سره ورپیږني.

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.09.2016

سلام
نمی دانم به خاطر چی مصاحیه آغای محمد حسن خان فرایی مشهور به شرق با آغای پرو فسور راستایی به نشر رسیده حتماٌ به خاطر محتویات پخته و خام آنٌ، اما بعد از دقیقه 34 ام مصاحبه واقعیت خون ریزی و بد بختی افغانستان اشکار می گردد.

قبل از نوشته بعدی ام، تاریخ و حتی سیر انکشاف طبعیت به اساس وقایع قبلی تشریح شده می تواند می پردازم به قسمت از مصاحبه!

حسن فرایی یعنی شرق:
"داود خان گفته باشد و یا نوشته باشد که" مردم ما را نمی خواهد. این طرز حکومت ... پاد شاه می نوسید که طرف دار این هستم اما.... اشخاص پیدا شود.... طرف دار... هستم....
داود خان" تا روزیکه موقع داده نشود.....امکان ندارد... "
پادشاه جواب نمی دهد."

داود خان استفاه می دهد 1341.
ادامه: عبدلولی می گفت:
"نوبت من است،
داود خان مخالف نظریه سردار عبدلولی بود . به عقیده فرایی مشهور به شرق" راست می گفت".
ولی می گفت: " تا روزیکه داود خان صدراعظم باشد" من گویا نوگر ش هستم.

پادشاه هم نظر ولی و حتی نعیم خان برادر داود خان به همین نظر بودند به اساس گفتار شرق فرایی.

داود خان مخالفت با این نظر کرد و گور همه را کندو خدا بیامرزد این اشتباه جهان سوز را.

لطفاٌ قبل از قلاویز شدن با من مصاحبه را دقیقاٌ بشنوید. در غیر آن اگر اجازه پروتال باشد بغیر ان با من به مشکل مواجعه می شوید ولو هر کی باشید زیرا واقعیت سیاه و سفید را انکار می نمایید.

بیدل عروج جاه خطرگاه لغزش است
فهمیده بایدت بلب بام پا گذاشت


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: متحده ايالات ، جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 01.09.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
دبشريت لارښود د انبياءُ سردار خاتم النبين رسول الله صلی الله عليه السلام فرمايي : (( څوک چي په قومي عصبت ومري هغه زموږ څخه نه دی )). معنی داچي هرهغه کس چي د قومي ، منطقوي ، ژبني .... او نژادي تعصب ، کينې ، بغض او عناد په درلودلو سره ومري . هغه کس داسلامي امت د جملې وتلۍ دی .
قران راته فرمایی چي دا قبيلې ، توکومونه ، طايفې ، نژادونه او رنګونه ددې لپاره دي ، چي انسانان يوو له بل سره ور باندي و پيژني ، او بهترين د انسانا هغه څوک دي ، چي تقوادار او پرهيزګاروي ، يعني هر عمل ، ګفتار او کردار يې د قران او نبوي سنت سره برابر وي . ترکمن ، ازبک ، پښتون ، تاجک ، هزار او بلوڅ يوو پر بل باندي برتري نلري ، د هغوی بربرتري يوو پربل باندي په تقوای او پرهيزګاري سره ده . تر متعصب تاجک او پښتون ، متقي ازبک او بلوڅ د الله جل حلاله په دربار کي ستر او د ستايلو مقام لري . بلال حبشۍ د الله په نزد تر ابولهب قريشي اوچت مقام او لوړه درجه لري . دحضرت بلال رضي الله عنه ځای او مقام جنت دی ، د ابولهب قريشي لعنت الله عليه ابدي ځای دوزخ دی.
نن مي په خبرونو کي وليدل او ولوستل چي د قومي تعصب په مردار ‌‌‌‌‌‌ډند کي لاهو کسانو او د قومي او منطقوي پر ياغي نيلي باندي سپرو او د مړو په خاوره سوو استخوانو باندي سوداګرانو ، د مرحوم حبيب الله ( د سقاو ) او نورو شپاړس کسانو خاوري سوي استخوانونه په تابتونو کي ځای پرځای کړي وه ، چي د شهراراه په تپه يي په ځانګړو مراسمو سره يوو ځل بيا خاور ته و سپاري. چي د يوو بل قومي متعصب ( عبدالرشيد دوستم ) د پلويانو لخوا ورباندي ‌‌‌‌‌‌ډزي وسوې. او د خاوري سوو استخوخوانو پر سر باندي د ژوندو ويني و بهيدلې دي. دې ته وايي د مړو بې احترامي او د ژوندو سره ظلم او جفاه.
څومره به ښه او اسلامي وای ، چي د حبيب الله متعصبو پلويانو ( بيلونر عطامحمد نور، صالح محمد او نورو سياسي تجارانو ) چيري چي حبيب الله کلکانۍ ( دسقاو ) او ملګري يي ښخ وه ، په هم هغه ځای کي يې ورته د تيرو ګناهونو او تيروتنو د مغفرت دعا کړې وای. د ټوپک او ماشيندار د ګوليو پر ځای يې د کابل په ښار کي هغوی د ماښام په ‌‌‌‌‌‌ډو‌‌‌‌‌‌ډۍ پوري حيران دي ماړه کړي وای. او د حبيب الله د ګناهونو د بخښني لپاره يې د هغوی دعاګاني اخيستي وای.
داسي معلوميږي چي دا قومي ، منطقوي او لساني متصب سوداګران نه د مرحوم حبيب الله د خاوري سوو استخوانونو او نه د شريف او غيرتمن تاجک قوم په غم کي دي. دوی يواځي او يواځي سياسي تجاران دي. دوی د تاجک ټبر خدمتګاران نه دوی دجهاني خونخوار ښکيلاک حلقه په غوږ زرخريده غلامان دي ، او يواځي د خپل بادار ‌‌‌‌‌‌ډهل ته ناڅي. دوی ته تاجک ارزښت او قيمت نلري. ددوی قوم ، قبيله ، ژبه ، سېمه ، نژاد ، ټبر، دين او مذهب ‌‌‌‌‌‌ډالر، روبل ، فرانک او مارک دی. دوی ته بايد دزرو بنده ګان وويل سي، دوی داسلامي امت څخه وتلي دي ، د سمامري په دين او مذهب دي. استغفرالله دا زه نه وايم داد خاتم النبين محمد رسول الله او د قران حکم دی.
که تاجک ، که مزاره او که پکتين دي
واړه يوو دي ، واړه وړونه د يوو دين دي
څوک چي دې کي درځ نفاق اچول غواړي
د اسلام له جرګې وتي ملحدين دي
هو : دوی د قومونو په مينځ کي د نفاق زړي پاشي . کله چي يوو شيطاني پلان او نقشه يي کار ونکړي ، د پرګنو د په دام راښکيلولو لپاره بل دام اونقشه رامخکي کړي. پرګنې پوهيوي چي ددوی تر شا څوک دي ، او هغوی څه غواړي. هغوی غواړي چي ددې څو استخدام سوو په زريعه دا واحد قومونه سره وويشي ، يوو دبل د سر او مال دښمن يي وګرځوي. ښکيلا ک او دهغوی زرخريده غلامان پوهيږي ، که افغان ميړني ورور قومونه سره متحد وي . هيڅ زبرځواک ورباندي حکومت نسي کولاي ، تاريخ يي د ميړاني او شجاعت په کارنامو باندي شاهد او ګواه دی.
وما علينا علی البلاغ المبين


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 01.09.2016

با سپاس از استاد کاظم و همکارانش

در قسمت نزدهم رویداد لویه جرگه 1303 یک قسمتی از مباحثات غازی امان الله خان جلب توجه میکند. آن قسمت مباحث در پائین نقل شده است اما قبل از آن چند مشاهده از این قسمت بحث خدمت خوانندگان افان جرمن آنلاین تقدیم میگردد به این تفصیل:
1. مباحثه آزاد وواقعی نه نمایشی بین شاه و نمایندگان ملت صورت میگرفت.
2. موضوعات حساس که در همان زمان احساس میشد مورد بحث بود.
3. به همان شکلی که انگلیس و نوکران آن و ایجنت های آن مسئله دین و مذهب را مورد سوء استفاده قرار میدادند و دادند، شاه امان الله غازی هم با درایت متوجه آن بود.
4. برخلاف ظاهر شاه که به پشتو که یکی از زبان های ملی افغانستان بود و است ، سلام علیک کرده نمیتوانست، امان الله خان غازی متل پشتو به یاد داشت.


""حضرت سید صاحب ! ما امتان جد امجدت که به تعظیم و تکریم شمایان میکوشیم، محض از اینجهت
است که شما در تائید دین مبین و اعلای کلمة الله مساعیات جمیلۀ خود ها را به انتهای فعالیت و جدیت
بخرچ داده و خار چشم دشمنان و سد آهنین بر روی اعدای دین و شریعت سیدالانس والجان باشید،
هنگامیکه شما از جهاد و پیروی حقیقی دین محمدی پهلو تهی کنید، پس ما چرا بشما عقیدت بپرورانیم
}در این جا ذات همایونی این مثل را فرمودند : ما چې لا لا بللې چه ټاټکی په گته و کاږې .}مفهومش
اینکه: "ترا که من لالا میگفتم، از اینجهت بود که برای من ساجق را با انگشت خود از درخت
برآوری". ساجق را که افاغنه آنرا "تاتکی" و "زاولی" مینامند، یکرقم خمیر است که لزوجت دارد و
از شیرۀ درخت انجیر و بیخ بوتۀ "شغال کنده" و دیگر درختهای شیره دار بعمل می آید و آنرا عموما بنوک ناخن و چاقو از درخت جدا کرده و زنان و برخی از مردان او را برای صفائی دندان و ازالۀ
بدبوئی دهان و فراهم آوردن نگهت می خایند... این مثل را افاغنه هنگامی استعمال میکنند که
شخصی را بنابر صفت و کمال محبوب می انگارند و وی آن عادت خود را بگذارد. )برهان الدین
کشککی({
در صورتیکه شما بجهاد و اعلای کلمة الله و حب وطن و تحفظ ناموس خود و علاقمندی نداشته باشید،
ما شما را چرا محبوب خود خواهیم پنداشت. }در اینموقع مخصوصا نفری قندهاری و اهالی سمت
مشرقی که بنزاکت این مثل فهمیدند ، فی البدیهه بعرض رساندند : موږ لا لا نه یله کوو. }مقصدش
اینکه ما لالا و آقای خود را ابداً تنها نخواهیم گذاشت. ب.د.{""


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 01.09.2016

عکس العمل وطنداران ازبک و ترکمن
همین اکنون با خبری،اقتباس شده از سایت تاند اطلاع یافتم، که هم وطنان ازبک و ترکمن که خود را در میراث فرهنگی دوره بابری در کشورسهیم میدانند، با تصمیم رهبران ستمی کشور، که میخواهند استخوان های بچه سقو را در منطقه تاریخی شهرآرای کابل، منتقل و مدفون سازند، عکس العمل شدید نشان داده و شعار داده اند:« که نگذارید تپه شهر آرا ، این مکان ، تاریخی با نعش گندیده حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقو آلوده گردد. »
هدف و منظور حلقه های ستمی، از این مانور سیاسی شان، که تشدید فشار بر حکومت دو اشترنگه اشرف غنی, به نفع دبل عبدالله و تحکیم و تظاهر قدرت مافیایی زمرد فروشان نظار و اتحاد شیطانی شمال در میان ارکان سه گانه دولت و در عین حال عکس العملی است در برابر تصمیم حکومت غنی مبنی بر مراسم بزرگداشت رسمی و شاندار خاکسپاری سردار صاحب محمد داؤد خان بحیث یک زعیم پشتون تبار کشور، نه تنها موجب شامخ گشتن مقام بچه سقو در جامعه، نمیگردد بلکه موجب بروز نفرت مزید به ارتباط، دوره نه ماهه غصب قدرت این باغی علیه دولت ملی غازی امان الله در جامعه گردیده و موجب بروز عکس العمل بیش از پیش مردم حق بین افغانستان در قبال همچو بازی های شوم سیاسی دشمنان سوگند خورده خاک و ملت خواهد گشت .
هم وطنان ازبک و ترکمن حق دارند کا از میراث فرهنگی خود دفاع نموده و برضد این تصمیم شوم حلقه های ضد ملی ستمی قیام نمایند.
پیشنهاد من به رهبران ستمی این است که عظام رمیم بچه سقو را در پنجشیر، کنار بچه سقو ثانی احمد شاه مسعود خمس لااسدی به خاک بسپارند، تا هردو هم جنس بد کنش در کنار هم باشند.
خوشحال با بای کبیر میفرماید:
پرورش یی که په شهد او په شکر کړی
د خرما تر خوند به نه رسیږی بیری
بیری یکنوع میوه خود روی کوهستانی صفحات شرق کشور ماست که در اضلاع متحده نیز به همین نام یاد میشود . منظور اینکه از بچه سقو، داؤد خان ساخته نمیشود.
با عرض حرمت
مومند


اسم: A. Halim Hakimi   محل سکونت: USA    تاریخ: 01.09.2016

دوستان عزیز، چندی می شود که با فامیل در شهر زیبای فنکوفر و حوالی آن در کانادا با موتر کمپنگ در سفر استم و" یک بِرک از دنیای مجازی گرفته ام. خصوصاً بعد از آنلاین شدن قاموس ضرورت آنرا به خوبی احساس می کنم. امروز تصادفی در یک مال برابر شدیم که مجهز با اامکانات انترنتی بود، از موقع استفاده کرده، سری به وبسایت های افغانی زدم، تا شاید کسی کدام تبصرة مثبت و یا منفی راجع ه قاموس کرده باشد، ولی متأسفانه چیزی نیافتم. بدین نتیجه رسیدم که دوستان از خوشی چیزی ننوشتنن و دیگران به اصطلاح افغانی تِیر خود را آورده اند‌، که به هر دو گروپ صحت و سلامتی را خواهانم."

I would like to grant Eng. Qais Kabir's above quoted desire for comments related to his just published online " قاموس " and a few reason not received well broadly :

1. The two major languages of Afghanistan are also spoken in other neighboring countries and drawing solid line to deviate/disconnect one from the other based on political boundaries is an impossible task. Have you ever thought why Brits created " English " language and still carry the same name in Britton, Australia, Canada and superpower America while oceans of distance between them
?

2. From Herat to Nangarhaar, from Ghazni to Badakhshan, from Qandahar to Miamana and from Kabul to Pektika the language is simply called Farsi/Parlso and to me that is people mandate. Someday a large number of Pak-Punjabis' may learn Pashto and then if they decide to change the name of our beautiful " Pashtu " to " Panjabashtu " . Is that acceptable to you? It is extremely rude to tell others what to call their mother language.

3. None of the major Afghan ethnic groups such as Hazaras, Pashtun, Tajiks and Uzbecks have any difficulty with the name of Farsi/Dari language. Seems to me only a few so called " Persianized Pashtuns " playing that drum of division which is against the unity of Afghanistan as a nation. Drawing language fault line is dangerous and harmful.

I hope the above comments put you at ease Mr. Qais Kabir.


اسم: ع واحد   محل سکونت: سدني استراليا     تاریخ: 01.09.2016

محترم كاسى صاحب،
از كلمات پر از لطف تان در باره پدرم ممنون استم. از طريق جرمن ان لين مى توانيد أيمل بنده را حاصل كنيد. خداوند عمر طولاني و صحت كامل حاصل تان كند. وسلام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 01.09.2016

دوست عزیز و گرامی ام آقای حیدری سلام و احتراماتم را لطفا پپذیرید، از مهربانی شما ممنونم، به شما و دوستان دیگر وعده میدهم که نشرش خواهم کرد.
مرا به فکر محترم، مرحوم آقای امان الله خان حیدری انداختید که ایشان را منحیث برادر بزرگم میشناختم و به ایشان احترام داشتم، چه ایشان یکی از انسانهای بزرگ افغانستان بودند که به جز خدمت شریفانه به وطن و مردم چیزی دیگری در نظر نداشتند. ایشان دوست و برادر، برادر بزرگم علی احمد مرحوم بودند و راه و روش شان ، راه و روش اعلیحضرت امان ا لله خان و داوود خان شهید و همگام و دوست مرحوم غلام حیدر خان عدالت و همکار ایشان بودند که در نوشته ای که نشر خواهم کرد از خدمات شان در دایز نگی، نام قبلی مرکز هز ار ه جات، یاد آوری کرده ام. ولی توطیه گران خاین به مردم و وطن او را در اثر یک توطیه برای شکستاندن حلقهء شهید داوود خان، غیر مستقیم با پسر نوجوانش به قتل رسانیدند. هرچند این قتل در اثر یک حادثّهء ترافیکی واقع گردید اما قتل را چنین تنظیم کرده بودند. شهید داوود خان و مرحوم عدالت از جریان اصلی اطلاع گرفته بودندو نظر به گفتار مرحوم عدالت که ما همکار بودیم یاد آور شده بودند که روزی موضوعات قتل های مرموز را که در آن قتل پدر من هم داخل است افشاء خواهند نمود، ولی خودش هم هرچند به اثر حملهء قلبی و اثرات ناشی از آن فوت کردند که همه آرزو ها را به گور بردند. خلاصه اینکه خدمتگاران واقعی به مردم و وطن در افغانستان در تمام دوره ها به شکلی مرموزی به قتل رسیده اند. این سازمان قاتل و جنایت کار مرموز را من هم خوب میشناسم که در خدمت بیرون قرار دارد. آگر شما ، محترم به شهید امان الله خان حیدری تعلقلات دارید، بیشترخوشبخت شدم که با شما ازین طریق در ارتباط می آیم.احترام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 01.09.2016

سلامونه او نيکې هيلې
پرون کابل کې د عامې روغتيا د څلورلارې نه لاره بنده وه, د کلکاني غل او قطاع الطريق ملګري لاره بنده کړې وه او د هغه خاورې سوي هډوکي يې په ډېره بيشرمي له قبره را ايستل چې خپل باداران خوشال کړي او که نه دوی ښه پوهيږي چې هغه يو غل وو. دا عمل يو بدعت دی چې اسلام کې په قطعي توګه ممنوع ده, يانې دا يو داسې مردود عمل دی چې اسلام يې نه مني. دا روحي او وجداني مريضان چې د تعصب په مرض اخته دي نو په يو بل غير اسلامي عمل هم مبتلا سول چې هغه د مړي د وراسته هډوکي راايستل دی.
اوس دوستم ورته ويلي چې دلته يې مه خښوی او موږ په هيڅ صورت دا اجازه نه درکوو.
دغه سپکاوی نو دوی ته بايد د مرګ په اندازه وي, خو چې دوی ضمير نلري نو هر سپکاوی ورته بې اهميته ښکاري. اوس يې نو ګرد کابل کې ګرځوي چې چيرته يې بيرته خښ کړي. غل په قبر کې هم سرګردان وو او د الله په عذاب اخته وو او اوس دلته هم نور په عذاب ککړ وي.
که دولت, دولت وای نو آيا دا کار ته اجازه ورکوله? خو چې نااهله ناست دياو دا دی د افغانستان په ټول ملت ملنډې وهل کيږي.


اسم: ع واحد حيدرى   محل سکونت: سدني     تاریخ: 01.09.2016

محترم كاسى صاحب،
اميدوارم مضمون تان را نشر كنيد. چون اين وظيفه همه ما است و هم رسالت است تان نسل هاى اينده از حقايق باخبر شوند٠ امروز متاسفانه چند عده محدودى از أفغان ها چه در افغانستان وچه در بيرون از افغانستان مى خواهند حقايق را به مطلب خود و دور از حقيقت به مردم قبول كنند٠ خداوند (ج) شما را به بركت اين ايام مبارك از ديوار شكسته و ضرر نگاه كند. وسلام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 01.09.2016

دوستان عزیز، چندی می شود که با فامیل در شهر زیبای فنکوفر و حوالی آن در کانادا با موتر کمپنگ در سفر استم و یک بِرک از دنیای مجازی گرفته ام. خصوصاً بعد از آنلاین شدن قاموس ضرورت آنرا به خوبی احساس می کنم. امروز تصادفی در یک مال برابر شدیم که مجهز با اامکانات انترنتی بود، از موقع استفاده کرده، سری به وبسایت های افغانی زدم، تا شاید کسی کدام تبصرة مثبت و یا منفی راجع ه قاموس کرده باشد، ولی متأسفانه چیزی نیافتم. بدین نتیجه رسیدم که دوستان از خوشی چیزی ننوشتنن و دیگران به اصطلاح افغانی تِیر خود را آورده اند‌، که به هر دو گروپ صحت و سلامتی را خواهانم.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 01.09.2016

گرانقدر محترم آقای احمد، سلام و احترام، لطف شما که به یاد اینجانب افتاده اید، ممنون شما، راستش که خندیدم و بیایید که یکجا بخندیم و میگویند: بتهء بد را بلا نمیزند و هم خط قالین برود و من نه! مدتی قبل در یکی دو نوشته در هین صفحه از دورهء خشک سالی افغانستان در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ یاد آوری شده است. چون من امر پروگرام های گندم مقابل کار درین سالها بودم و لذا مصروف نوشتن وسیع این جریان بودم و هستم ، ولی نمیدانم که نشرش کنم یا نه، راستیش اینست که انتقاد نشود که از کار های خویش تعریف میکنم و از طرف دیگر هر چندی که جز بسیار کوچک تاریخی ولی واقیت های است که مردم باید بدانند و همه آن مستند است که اسنادش در وزارت خارجهء آلمان، جاپان، روسیه، فرانسه و امریکا موجود است چه این ممالک یعنی امریکا ۵۰۰ هزار تن گندم، جرمنی ۵۰ هزار تن، تا جاپان گمانم پنج هزار تن کمک کرده بودند، که در ضمن نوشتهء طولانی ام درج شده است، این ممالک کمک دهنده راپور های موثق را میخواستندو نزد ایشان موجود است. گپ درینجاست که قاضی صاحبان زیاد اند، یا احکامی صادر خواهند نمود و یا انتقاد گران هم دست به قلم میکشند، لذا تکرارا نمیدانم که نشرش کنم یا نه. راستش اینست که نمیخواهم که با ًقاضی صاحبان و انتقادگران قوش به قوش گردم و اگر سخن سختی بشنوم من تند خواهم شد، ولی نمیخواهم سر جنگ را آغاز کنم، که خدا نخواسته کسی احساس توهین کند و از جنگ نفرت دارم و از زبانبازی بیشتر. فعلا درین معضله گرفتارم. لطفی که از من، یاد کرده اید ممنون شما برادر عزیزم.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 31.08.2016

با عرض سلام.
این ویدیوی سال جاری که شهر زیبای کابل را نشان میدهد بسیار لذت بخش و هیجان انګیز میباشد، که البته بنده فقط منطقۀ باغ بالا را شناختم و محلات و مناطق دیګر را نتوانستم تشخیص بدهم.
عرض دیګرم اینکه، به نظر بنده بهتر بود بجای لغتِ بی مزۀ سرک، لغت و اصطلاح زیبا تر و آشنا تر ( جاده ) بکار ګرفته میشد.


اسم: احمد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 31.08.2016

از مدت چند هفته به اینطرف حضورِ یکی از علاقه مندان خوش سیما و خوش نویس این سایت خوش سلیقه( جناب اقای زمری کاسی ) به چشم نمیخورد که اُمید وارم خیریت باشد. اګر ایشان به سفر وطن تشریف بُرده باشد، تنفس هوای لطیفِ وطن نوش جانش و اګر با مشکل دیګر مواجه باشند، دعا می کنیم که هر چه زودتر از مشکل احتمالی رهائی یابند.
بهر حال هر جا تشریف داشته باشند صحتمند و مؤفق باشند.


اسم: غمی شنوار   محل سکونت: کابل    تاریخ: 31.08.2016

جناب محترم جلال از جرمنی،
من جواب نظر شما محترم را به دری می نویسم زیرا دیدم که جناب محترم از الفبای پشتوی کمپیوتر تان استفاده نمی کنید!؟
محترم جلال صاحب!
شما این هیچ مدان را با سرش اصل به بی غیرتان چسپانده اید. این کلمهٔ«بیغیرت» یک معنی بسیار عظیم منفی را حمل می کند ولی من به علم، دانش، و تجربهٔ شما احترام دارم هیچ وقت شما را به این لقب یاد نمی کنم.
چون جناب شما از جرمنی نوشته اید، من میتوانم چنین حدس بزنم:
۱ شما از کمک های اجتماعی یا(سوسیال) زندگی می کنید که دسترنج یا مالیهٔ همان به گفتهٔ شما کافران است که شما نمک میخورید و در نمکدان می ......؟؟ دختر و بچهٔ شما در مکاتب مفت و مجانی درس می خوانند (یک محکمهٔ همین کافرها در این اواخر آببازی جبری دختران خورد سال مسلمانان را منع کرده) ولی همفکران شما به حکم ای، اس، آی پاکستان مکاتب و مدرسه های ما را همرای قران شریف آتش می زنند پس شما حق دارید دیگران را بیغیرت بنامید.!؟ باور دارم در آینده فرزندان تان اولاد های ما را بی غیرت، نادان و کودن بنامند.
۲ یا شما داکتر طب استید دختران نمیه برهنهٔ آلمانی را به با صد ناز و نزاکت تداوی!؟ درحالیکه همفکران تان چون اعضای بدن خود را در جنگ ؟؟ از دست داده اند دیگر بدرد استخبارات پاکستان نمیخورند وسیلهٔ مرگ شان را آماده می کنند. بهتر است شما به حکم وجدان به کشور همنظر تان رفته مصدر خدمتی به آنها شوید.
۳ یا شما حقوقدان استید مثل مولوی متوکل، وحید مژده، مطمئن، عبدالسلام ضعیف و سایر همفکران تان رفته مبارزهٔ مدنی کنید.
۴ ویا هر مسلک دیگر،.مه هم می پرسم که: « (نقل قول از نوشتهٔ محترم جلال)مگر مونژ چی بعضا زان د انگریزی استعمار د پرضد د غازیانو عاشقان شایوو، مگر دننی استعمار د چاکری او بوتپاکی نہ اصلا د شم احساس ھیر کری یو۰ کہ زموژ پلورونہ ژوندی وای، مونژ باندی تف نالت بہ کری وای۰ نہ پو ھیژو چی زموژ بچی، پہ کوم نوم او مخ زموژ یادونہ وکری؟» اگر پدران ما زنده می بود حتمی می گفت این اسلامی را که طالبان حامی آن اند آخرش به ترکستان است.
جناب محترم جلال صاحب!
شما در مورد گریهٔ کرزی نوشتید.ولی همین کرزی چندین بار از طالبان نخواست که بیاید مذاکره کنیم جنگ راه حل نیست.چرا طالبان طوری امتحانی هم که شده بود کسی را برای مذاکره نفرستاد؟
جناب شما آنهای را که از ایران می آیند جاسوس می نامید شاید هم شما راست بگوید ولی آنهای را که در پاکستان مسلح میشوند به امر استخبارت آن کشور برای آدم کشی و ویرانی به وطن ما فرستاده میشوند غازی، مجاهد، فرشته ها نجات وغیره می نامید. حق دارید ما را بی غیرت و غیره بنامید.
در اخیر میخواهم عرض کنم که شما و همفکران تان در افغانستان به ضد آزادی بیان استید ولی در غرب با استفاده از امکانات همین مردم دیگران را بیغیرت، بی ناموس، بی وجدان، بی عزت خطاب می کنید حق با شماست؟؟؟؟
بااحترام


اسم: سید حامد فارانی   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 31.08.2016

سلام به تهیه کنندگان ( قاموس کبیر افغانستان عزیز ما)

تبریکات و بهترین خسته نباشید به شما فرهیختگان ادب و هنر افغانستان در غربت آفرین بر شما که دور از وطن؟ از فرهنگ و از رسم و عنعنات خود تجلیل میکنید و من هم بحیث یک بیننده و خواننده سایت شما تبریک و تهنیت میگویم و بخصوص به کاکایم استاد سید مسعود فارانی تبریک می گویم. این کار در این مقطع تاریخ افغانستان که حمله فرهنگی بیگانگان بخصوص کسانی که نمیخواهند فرهنگ اصیل اسلامی و افغانی در کشور نباشد این یک جواب دندان شکن می باشد بنظر بنده .
سید حامد فارانی

درود برهمه شما دست اندرکاران قاموس کبیر افغانستان


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.08.2016

شینوار صاحب له كابل نه، تاسی او ستاسو ھمفکران منی كه نه مني, طالبان متحجر وو كه ظالم، خو داسي بيغيرت، بي اراده او بيعزت نه وو لكه نني ع و غ وارداتي اداره پہ شان۰ بیا نو د خلک مال او ناموس خو ندی خو وو۰ تاسی ولی د انصاف سترگی پتوی او تول ملامتی پہ یو طرف اچوی؟ حال دا چی ستاسو ددوستانو او حامیانو د عاموژنی له کبله سو زلہ خو خپله کرزی پہ ژرا شوی وو۰
یو زل چی غریب غوشتل لگ خپل آواز اوچت کی، دوی آوازہ وکر چی کرزی پہ دماغی ناروغي مبتلا او بعضی اوقات د مخدرہ موادو نہ بم استفادہ کوی۰ دھزارہ خوار قوم چی ددوی مشران د ایران او دھغہ بادار پہ تشویق ددوی دوینی پسر معاملہ کوی، ددی با وجود چی دوي د اشغالگران اکثر پایدوان جوروی او د شلمی پیری د وحشت او بربریت سمبول یعنی خبیث مزاری مجسمہ پہ کابل کی اوس ھم موجود دی، سو زلہ ھمدا طالبان وو چی دوی داعش د قاتلینو او قطاع الطریقانو لہ لاسہ چی د پہ واضح توگہ د افغانستان، پاکستان او ممکن حتی دایران د استخباراتو او ددوی د مشترک بادار جور شوی معجون دی، خلاص کری دی۰

پاتی شو داعدام حکم د یو افغان پہ سر چی دھغہ جرم ثابت شوی ھم ندی، پہ خپل ملک د خپل ذلیل وطنوالو پہ لاس، دکاپرو پردیو پہ امر۰ آیا ستاسو غیرت، ایمان او وجدان چیری پت شوی دی؟؟؟ د ترکیی جمھور رئیس اعلان کری دی کہ چیری پارلمان اجازہ ورکری، د قاتلو کودتاچیانو پہ سر بہ د اعدام حکم بہ تنفیذوی۰ غربیان عاجلا عکس العمل وشود ( پہ منافقت )، چی کہ چیری ترکیہ د اعدام ظالمانہ حکم تنفیذ کی، اروپا بہ ھغہ سرہ خپل دیر علایق بہ قطع کی. مگر مونژ چی بعضا زان د انگریزی استعمار د پرضد د غازیانو عاشقان شایوو، مگر دننی استعمار د چاکری او بوتپاکی نہ اصلا د شم احساس ھیر کری یو۰ کہ زموژ پلورونہ ژوندی وای، مونژ باندی تف نالت بہ کری وای۰ نہ پو ھیژو چی زموژ بچی، پہ کوم نوم او مخ زموژ یادونہ وکری؟

په درناوي


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.08.2016

وبسایت محترم افغان جرمن آنلاین .

قابل توجه عالیقدر محترم محمد داؤد مومند و خوانندگان عزیزالقدر .

محترما:
اجازه بفرمایید مراتب تشکر خود را از قدردانی و این که معروضه بنده را به دیده قدر نگریسته اید را تقدیم داشته ، موفقیت های شما دانشور کشور را در عرصه زندگی پر از بار تان استدعا نمایم .


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 30.08.2016


وقتی تبصرۀ انتقادی دانشمند محترم داکتر صاحب هاشمیان را در بخش نظر سنجی سایت در مورد اقتباس سایت آریانا افغانستان از مطالبی که توسط استاد محترم نگارگر صاحب در فیسبوک نشر شده بود خواندم خیلی متعجب شدم، چون خوب می دانستم که سایت آریانا افغانستان مرتکب گناه، خطاء، جرم، جنایت و عمل خلاف قانون نشده، زیرا فیسبوک، تویتر و انستاگرام با سنین متفاوت تولد در خانوادۀ وسائل اطلاعات جمعی پیوسته اند، نوشتن در آنها مثل نگارش در روزنامه، مجله، جریده و سایت های انترنتی است.

هر کس حق دارد بدون کسب اجازۀ قبلی از مطالب منتشرۀ آن اقتباس و یا از بعضی بخش های آن نقل قول نماید. موضوعات نشر شده در این وسائل نو پیدا ملکیت شخصی نبوده برای استفادۀ همگانی است و در صورت اقتباس یا نقل قول مطلبی باید منبع و مأخذ که کدام است(فیسبوک، تویتر و یا انستاگرام) و نام نویسندۀ اصلی تذکر رود.

با کمال مسرت خواندم که جناب داکتر صاحب هاشمیان تغییر مفکوره داده به ریاست اجرائیۀ سایت محترم افغان جرمن آنلاین پیشنهاد کردند که چند مضمون بی نهایت عالی، سودمند و آموزندۀ جناب استاد نگارگر را از فیسبوک اقتباس نمایند، کاری که آریانا افغانستان آنلاین قبلاً کرده بود و استاد نگارگر به آن مخالفت نداشتند. هاشمیان صاحب پیشنهاد نمودند که در آینده از مطالب علمی و آموزنده این منابع بحیث مأخذ مورد استفاده قرار گیرد و همکاری مسؤولیت این انتخاب را به عهده بگیرد.

هموطن محترم ما آقای نعمت الله سروری درست و دقیق می فرمایند که چون در فیسبوک مدیریت با نظارت جدی و مسؤولانه چون سایت وزین افغان جرمن آنلاین برای مطابقت نوشته ها به اصول و موازین نشراتی آن برای جلوگیری از استعمال کلمات رکیک، هتک حرمت تحقیر توهین وجود ندارد بعضی مطالب فیسبوک از چوکات آداب، اخلاق و اصول نویسندگی حتی فرهنگ محترم افغانی خارج بوده روی منازعات قومی، منطقوی، مذهبی و زبانی بد و بیراهی رد و بدل می شود.

در این جا منظور از انتخاب سالم است توسط شخص مسؤول مطابق نظر هاشمیان صاحب که صورت گیرد.

جناب محترم داکتر هاشمیان بحیث یک عالم مجرب و مسن غنیمت بزرگ بوده به آرزومندی جان جوری شان تا که صحت شان اجازه می دهد از نوشته های علمی و تخصصی شان فیض ببریم
لطف و شفقت همیشگی جناب داکتر صاحب و روابط خانوادگی و همکاری دیرین به من جرأت می دهد که با معذرت به عرض برسانم که موضوع «ناصر مستجاب» کهنه، بی کیفیت، مضحک و مبتذل شده و بیشتر پیچیدن به آن از عالم و دانشمندی چون داکتر هاشمیان توقع نمی رود.

اگر گویم که من «ناصر مستجاب» استم و آدرس و نمرۀ تیلفون خود را بنویسم، کی و بکدام صلاحیت حق محاکمه و مؤاخذۀ مرا دارد و به کدام جرم و جنایت. اگر مستعار نویسی جرم قابل محاکمه است در همین سایت یک نویسنده به چندین نام مستعار می نویسد که همه می دانند او کی است.

مستعار نویسی قدامت تأریخی دارد و دلائل زیادی برای استفاده از آن به نام Pen name رائج بود ولی اگر نویسنده ای خوب ها را زیر نام اصلی و بد ها را با نام مستعار می نویسد سوء استفاده از نام مستعار است.

دانشمند محترم جلیل غنی هروی بخش خاصی در کتاب خود «ارکان ژورنالیزم» در مورد مستعار نویسی دارند.


اسم: عبداله   محل سکونت: California    تاریخ: 30.08.2016

صدراعظم که بعد از استعفاء ، در دل مردم جا داشت !

داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، خاطرۀ قدردانی از سردار محمد داؤد خان را توسط زنان میرمنو ټولنه (مؤسسه نسوان) بعد از استعفایش از مقام صدارت عظمی در حوت ۱۳۴۱ با این عبارت بیان می کند:

"میرمنو ټولنه به پاس خدماتی که سردار محمد داؤد خان در رفع حجاب و نهضت زنان کشور انجام داده بود، طی یک گردهمائی بی نظیر در محوطه آن مؤسسه از وی استقبال شایان کرد که در آن تعداد زیاد زنان کابل تجمع کرده و ورود سردار محمد داؤد خان را به آن مؤسسه با حمایل گل و احساسات فوق العاده گرامی داشتند. به یقین گفته می توانم که همچو محفل پرهیجان در تأریخ کشور تا آن وقت در اجتماع زنان دیده نشده بود.

در ختم محفل یک جلد کلام الله مجید با ذکر این شعار که: "خدا و قرآن پشت و پناهت باشد!" به پاس خدمات او برایش تقدیم گردید.

وقتی محفل به پایان رسید و سردار محمد داؤد خان از قدردانی زنان ابراز امتنان کرد، غریو اندوهناک زنان با اشک و گریان چنان در فضا طنین افگند که گویی محشری برپا شده بود. عدۀ کثیر زنان اطراف او را تنگ حلقه زدند و نمی گذاشتند محل را ترک کند.

بهر حال او به مشکل مؤفق به خروج از آنجا گردید و اما جای خود را در قلوب هزاران زن افغان برای همیش باز گذاشت.

دومین کارنامۀ با اهمیت سردار محمد داؤد خان، در حق زنان اجازۀ تحصیلات عالی دختران با پسران در پوهنتون کابل بود. در سال ۱۳۴۰ ( هـ ش )۱۹۶۱م( برای اولین بار دروازۀ پوهنتون به روی دختران فارغ شده از لیسه های نسوان شهر کابل بطور مشترک با پسران باز گردید.

در پوهنتون نیز سریعاً با افزایش سریع تعداد محصلان پوهنتون، فیصدی دختران از مرکز و ولایات افزایش یافت که تعداد محصلان در سال ۱۳۵۴ هـ ش به ۱۷۶۰ نفر بالغ شد."

افتخار است به رهبری کشوریکه در قدرت نباشند و محفل قدردانی از خدماتش دائر گردد خوشا بحالش ، با افتخار زندگی کرد و با افتخار به شهادت رسید.

با احترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.08.2016

دگروال صاحب محترم، سعید
گل گفتید ودر سفتید، من با نظر اتحاد،اتفاق، همنوایی،همفکری،بردباری،تحمل, شکیبایی، گذشت،همدلی، و دراز کردن دست، وداد، دوستی، برادری و برابری را میان مردم ما شرط بنیادی و عامل اصلی عزت و سربلندی ملی میدانم.
متأسفم که این خصلت پسندیده در مرحله نخست میان روشن فکران و ملیگرایان ما وجود ندارد، مثال روشن مدعای من احساس بد بینی و عداوت و دشمنی میان نویسندگان دو ویب سایت افغان جرمن و آریانا افغانستان است .
اگر روشنفکران و چیز فهمان ما، سرمشق هم دلی و هم نوایی با همدیگر نگردند، عوام الناس ما از ایشان چه درسی خواهند آموخت؟
چو کفر از کعبه برخیزد کجا ماند مسلمانی.
نظر نیک تان را بدیده قدر نگریسته، خداوند ما را توفیق تطبیق آن را اعطأ فرمایاد.
با عرض حرمت و تشکر


اسم: غمی شینوار   محل سکونت: کابل    تاریخ: 30.08.2016

ټول درنو لوستونکو ته سلام او احترام،

نن سه شنبه د اګست 30 مه می په افغان جرمن آنلاین کی د محترم نظر محمد مطمئن په قلم یوه لیکنه ولوستله

زه د افغان جرمن آنلاین مطبوعاتی پالیسی خوښوم ځکه د هر نظر خاوند ته د نشر اجازه ورکوی له هغي جملی نه ښاغلی نظر محمد مطمئن ته چی طالب پلوی دی.

دغه لیکنه کی ډیر تاریخی مسائیل سپړل شوي دی. ښاغلی مطمئن صاحب د نورو هغه لږ ظلمونه چی طالبانو سره شوی یادوی، خو د خپل طالبانو ظلمونه بیا داسی حساب کوی چی گوندی هغوی ډیر مظلوم دی.یا په نشت حساب دي.

ښاغلی مطمئن په دی ښه پوهیږی چی طالبان د پاکستان د استخباراتو مریان دي دوی ته وطن او حُب الوطن د یو توت په اندازه ارزښت نلری. طالبان حتی قران مجید ته هم احترام نلری دوي په پاک قران کی د لوگر والی د وژلو د پاره بمب کیښود او قران ئی شهید کړل.
طالبانو زموږ پیاوړی قوم هزاره گان چي د دولت سره ئی هیڅ ډول اړیکی نوی د موترو څخه ښکته او د هغوی نه ئی څو تنه ووژل.

طالبان د دولت سره په جنگ کی د خلکو د کورونو څخه د انسانی سپر په شان ګټه پورته کوی چې، کیدای شی د ډیرو انسانانو ژوند په خطر کی واچوی.

زه د هغو ملی لیکوالو څخه هیله لرم چی د ښاغلی مطمئن صاحب ځواب په مناسبولیکنو کی برابر کړی او د افغان جرمن آنلاین څخه هم هیله لرم چی داسی خپرونی تل نشر کړی

په درناوی


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.08.2016

وبسایت محترم افغان جرمن آنلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز و دانشمند محترم مومند صاحب .
محترما :
اولاً عرض نمایم که بنده مجاهد نبوده و در صف و در تایید شان قرار نداشتم ، ولی چنانچه شما و همه می دانند مجاهدین دو رخ داشتند ؟ و دارند یکی رخ دیروز شان که در قدرت نبودند و از طرف همه روشنفکران و مردم ما حمایت شده و توسط رادیوهای جهان در 24 ساعت صد و هشت ساعت به نفع شان تبلیغات صورت می گرفت و آن ها را به آن قدرتی تبدیل نمودند که در آخرین تحلیل حامیان تبلیغاتی خود را هم نپذیرفتند و از همین جاست که مخاصمت جانبین آغاز و الی امروز ادامه دارد ؟

عرض بنده در آن خلاصه می شد که حالت کشور ما از بحرانی که داشت به بحران به مراتب خطرناک تر در حال پیش رفت است ؟ تقاضای زمان و وضع جاری کشور ایجاب آن را می نماید تا همه مردم ما از همه اختلافات و سلیقه های سیاسی خود به خاطر اتحاد و با همی مردم ؟ متحد شویم ، اتحاد ما سبب حفظ کشور و تمامیت ارضی و استقلال ملی آن شده و به ما وظیفه می سپارد که اگر مدتی از عقاید سیاسی کنار رفته و هموطن خود را که به هر لسان متکلّم است را هموطن و شریک کشور خود دانسته و بدانیم ، چه بهتر از این خواهد بود که روشن فکر ما آغاز گر چنین طرز تفکر باشند اگر واقعاً می خواهند صلح در کشور آمده و اتحاد و باهمی بین مردمان کشور ما فراهم شود همین عرائضم بود و است از نظریات عالمانه شما که بر روابط کشور ما با کشور پاکستان روشنی انداختید سپاس گذارم.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 30.08.2016

با سپاس از استاد کاظم و همکاران

یک قسمت از بیانیه شاه امان الله غازی را که در رویداد لویه جرگه 1303 قسمت هفدهم اظهار کرده بود در اینجا نقل میکنم که نشاندهنده درایت شاه امان الله غازی از توطئه های انگلیس بوده است. وی میدانسته است که انگلیس در صدد از بین بردن وی و زیر نفوذ قرار دادن دوباره افغانستان است و این کار را از طریق دسیسه و توطئه انجام خواهد داد:

<<ملت عزیزم ! دشمنان ما وشما بخوبی میدانند و می فهمند و تجربه های سابقه و اوراق مجلی تاریخیه بدانها یادهانی میکند که ملت افغانرا ما به زور سر نیزه و قوای نظامی خود مرعوب کرده نمیتوانیم. از این رو منبعد از این، کوشش و سعی که داشته باشند از رهگذر سیاست و دسیسه و نفاق افگنی و شقاق آفرینی و تولید مشکلات و موانعات برای ترقیات حکومت و ملت و سلطنت ما کار میگیرند. لهذا لازم آمد که برای اندفاع این مشکلات و ارتفاع این موانع قوای بسیار منتظم و مکمل و ماهر به فنون حاضرۀ حرب برای هر وقت هر زمان حاضر و ماده داشته باشیم. دشمن بر ملاء نمیتواند که با ما و شما مقابل شود، هر چه که بخواهد بر علیه ما زیر جال سیاست پرده های مخادعت ]خدعه[ ردنی است. پس باید ما هم برای سد باب سیاست و دفع خیانت شان سر نیزه های بسیار درخشان شجاعت و شمشیر های بیشمار جسارت بنیان حماست را حاضر و آماده داشته باشیم>>


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.08.2016

ګران ورور صالح محمد خانه!
سلامونه او ښې هیلې مې ومنۍ.
ستاسو د وطن د مینې ډک احساساتو په اِصالت کې شک نشته. خو:
ما هیڅ څیز دومره نه ځوروی لکه د اکثرو پښتنو ورونو جاهلانه او متعصب روحیات.
د روهی د سایټ اکثره لیکونکی او کامنټ لیکونکی هغه خلک دی چه د تاریخ هر ډُول ته نڅادلی دی او اوس هم نڅیږی.زه د وزیر خارجه دوست یا دښمن نه یم خو دومره پوهیږم چه د دیپلوماتیکو قواعدو په اساس، د دوو هیوادونو بیرغونه هغه وخت په ټاکلی ځای کی ایښوول کیږی چه یو میلمه یا کوربه هیئت په سیال او همطراز کچه وی.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 30.08.2016

سلامونه او نيکې هيلې
روهي ويب پاڼه وايي چې د افغانستان د باندينيو چارو د وزير صلاح الدين رباني ضمير څنګه منله چې د ايران.... سره وګوري حال دا چې د افغانستان بيرغ موجود نه وه. زه وايم که له ده سره ضمير وای نو خو دا چوکۍ به يې نه منله ولې چې دی د دې کار اهليت نلري او هسې چټي دا چوکۍ يې اشغال کړې ده. دوی چې ضمير درلودلی وای دا خپل وطن به يې نه خرابوله.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.08.2016

تو کار زمین را نیکو ساختی كه به آسمانھا نیز پرداختی
کسیکه خود را شايسته اي تنقيد بر دانشمندان قديم و جديد دانسته حتي قانون الهي را باعث عقب ماني جوامع و مانع رشد علم و معرفت ميداند ( كه نميدانم تعریف خود ایشان از علم و عالم و تعالي وترقي چی خواھد باشد و کدام مملکتی را میتوان سراغ نمود کہ کاملا از دین و قانون و چوکات خالی بودہ باشد )، گذشته ازينكه در ٥-٦ صفحه اي كه مينويسد، بايد زیادتر جملاتش يكي دیگر را نفی نکردہ و یا زیر سوال نبردہ، تحلیل ھایش سرسری و عاطفی نبودہ، بجای تمسخر به طرز لباس كسانيكه شايد نسبت به خودشان چی از نگاہ دستاورد و چی از نگاہ شخصیت و کرکتر بمراتب باشند، بہ بررسی اعمال و نتایج اعمال آنھا بپردازند، اقلا در روایت رویدادھایی مشھور تاریخی و دینی کہ یک شاگرد صنف ھفت و ھشت مکتب ما کہ درسھایی خود را درست خواندہ باشد واقف ازان میباشد، باید غلطھی ھای فاحش و غیر قابل توجیہ ننمایند۰ در حقیقت میشود بالای ھر جملہ و پاراگراف چنین نوشتہ ھایی چیزی نوشت و نادرستی بسیار آنرا برخ نویسندہ محترمی ازین قبیل کشید، اما در صورتیکہ خود نوشتہ ضعف خود را ھم از نگاہ معنی، ھم از نگاہ شکل و ھم از نگاہ پیام از فرسنگھا دور نشان بدھد، ان شاالله خطري ازان براي مسموم ساختن نسلھای تازہ ( كه شايد بدون آنھم روي آنرا نبینند )متصور نخواھد بود، ضرورتی احساس نمیشود، تا آنرا جدی پنداشت و بیشترازین روی آن سرمایہ وقت را ضایع ساخت۰ مگر توصیہ بہ ہر منتقدی است، کہ قبل از انتقاد و صدور فتوا، خود را از موضوع قابل نظر چنان کہ است واقف سازد، نہ چنانکہ وی فکر میکند یا میخواھد۰ جویندہ ای با اخلاص و انصاف را خود خالق عزیز و حکیم یابندہ خواھد ساخت۰ با احترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.08.2016

بدنباله عرایضم خدمت دگروال صاحب سعید
نصب حکومت تنظیم های جهادی مخلوق پاکستان و ایران، در کشور، نه تنها ممثل و مبین آزادی و استقلال کشور نبود، بلکه تا امروز مایه ننگ و بی عزتی برای ملت افغان شمرده شده مخصوصا که افتخار بزرگ و عظیم جهاد و مبازه علیه تجاوز شوروی و نام گرامی شهداء این راه پر افتخار، با نصب همچو حکومت مزدور و دست نشانده و مجری مطامع استعماری شان، کاملأ کمرنگ، گردید.
محترم دگروال صاحب! یکی دو مطلب که از نگاه من در نوشته تان جالب به نظر میرسد.جناب شما نگاشته اید:
« ..چیزی که داود خان با درک حساسیت موضوع خواسته بود آن را طوری خاموش نگه دارد که میان علمای دینی و علمای روشن فکر روی معضله سلطنت تجدد طلب امان الله خان و علمای دینی که بر ضد آن بودند از نظر ملی تعادل بر قرار شود، طوری سنجیده بودند که تا حدودی قناعت جانبین را فراهم میتوانست و توانسته بود. در حالیکه دانشمندان دوباره میخواهند سر از نو آن را ایجاد و به تفرقه ای که اصلا نباید رویکار میشد دوباره رو می آورند.
...اینک تا همین اکنون علمای دینی ما ضدیت خود را علیه امان الله خان کاهش نداده اند و دلیلش نوشتار بیش از حد طبقه روشن فکر در تأیید کار نامه های امان الله خان است که علمای دینی را تحریک مینمایند.»
دگروال صاحب محترم ! من بمنظور جلوگیری از طوالت کلام از تبصره و اظهار نظر بر نوشته فوق الذکر شما خود داری نموده تحلیل و ارزیابی آن را به ذوات محترم دیگر محول میسازم. ولی من یک انتباه مثبت در مورد تعادل افکار و پرهیز از افراط و تفریط از نوشته فوق الذکر شما برداشت نموده و از ان برای اظهار نظر خود یک کلیه میسازم.
متأسفانه بزرگترین مشکل روشن فکران و مخصوصا ملیگرایان همین افتراق سلیقوی در طرز تفکر و اظهار نظر شان است. این اختلاف سلیقوی میان ملیگرایان، اختلاف تنظیم های جهادی هفت گانه و هشت گانه را بخاطر انسان می آورد.
از یک چراغ کعبه و بتخانه روشن است
در حیرتم که دشمنی کفر و دین کجاست
بد تر از همه اینکه یک تعداد ملیگرایان دانشمند و چیز فهم ما، اظهار نظر مخالف ویا مناطقه را در یک موضوع، اهانت بس بزرگ و عفو ناپذیر به خود تلقی نموده و با مؤهن ترین شکل به شماتت و اهانت جانب مقابل میپردازند و شاید احساس تبختر و غرور هم کنند.
حمایت و توصیف ازیک شخصیت ایدیالی به شکل غلو آمیز و انتقاد نا پزیزی شان در مورد شخصیت مورد نظر و در عین حال طرد و هرزه قلمداد کردن شخصیت های دیگر جامعه ما، یکی از همان قماش اختلافاتی است که میان شیعه و سنی موجود است ، ولی ظاهرأ مانند ملای بی عمل، نویسندگان و روشن فکران ما،آن را نفی میکنند ولی خود به شکلی از اشکال آن را در ابراز نظریات و باب مناطقه مورد تقلید و اقتباس قرار میدهند.
یکی از حامیان سردار صاحب داود خان در همین دریچه با سبکسری و تحکم ادعا نمود که میوندوال جاسوس پاکستان بود، این ادعا به همان اندازه شنیع و وقیحانه است که کسی بگوید: سردار صاحب داود خان جاسوس شوروی بود.
خوشبختانه میان جامعه ما دانشمندانی هم مانند داکتر صاحب سید عبدالله کاظم وجود دارد که در طول سالیان متمادی به استثنا یکی دو مورد، هیچگاه دهن به اهانت دیگران نکشوده و از قلم آبدارش ، زهر کینه، عداوت ، انتقام شخصی، اراجیف بی مسؤلیت، فخر فروشی، خود ستایی و خود پسندی تراوش نکرده است. در حالیکه داکتر سید عبدالله کاظم از مؤیدین سردار صاحب داود خان است ولی او هرگز به اهانت مرحوم میوندال و پادشاه سابق افغانستان نپرداخته، نه تنها ایشان را با سبکسری بیکاره و بی عرضه خطاب نکرده است بلکه دایم از ایشان به حیث یک عالم با عمل به نیکویی و حرمت یاد کرده است.
من ملاحطه میکنم که نویسندگان و دانشمندان ما، در اوقات مختلف از علم و دانش داکتر صاحب سید عبدالله کاظم به نیکی یاد آوری مینمایند، اگر این ذوات محترم به ادعای خود ایمان دارند چرا در قسمت ابراز نظر از اخلاق و برخورد علمی، جناب داکتر صاحب پیروی نمیکنند ؟
دگروال صاحب محترم! تکلیف کرونیک گردنم بمن اجازه نمیدهد که بر خلاف تمایلم به دوام این مبحث شیرین، بپردازم.
خدا نگهدار تان، با عرض حرمت
مومند


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.08.2016

تداوم عرایضم خدمت دگروال صاحب سعید

دگروال صاحب محترم! درین جای هیچ نوع شک و تردید نیست که ملت افغان با قیام اسلامی و ملی خود، که آن را باید ترکیبی از جهاد اسلامی و مبارزه ملی علیه تجاوز عریان اتحاد شوروی وقت دانست، با قربانی بیش از یک ملیون نفر، افتخار بزرگ معنوی تاریخی بدست آورده و این حقیقت را که ملت افغان یک ملت تسخیر ناپذیر است، به جهان ثابت ساخت، چنانکه زعمای وقت شوروی، جنگ مردم افغانستان را علیه خود، زخم خونین توصیف کرد.

اما با کمال تأسف نتایج این قربانی عظیم، به استثنا افتخار بزرگ معنوی، در ساحات اقتصادی، کلتوری و سیاسی به جز تباهی کامل کشور و اسارت پاکستان مثمر ثمری نگردید.
تنظیم های وابسته و مخلوق پاکستان و ایران به مجرد رسیدن به کابل، در اتحاد کامل با جناح های خلق و پرچم، ایادی و مزدوران کرملن قرار گرفت، جناحهای که قدرت های جهادی، دعوای جهاد را علیه شان داشتند.

بیلیون ها افغانی چاپ شده در شوروی، به حکومت به اصطلاح مجاهدین به کشور سرازیر شد و حکومت خائن بحران الدین ربانی و احمد شاه مسعود، غرامات جنگی، حق مسلم ملت افغان و قربانیان راه مبارزه و جهاد را، به بهانه اینکه دولت روس، مسؤول جنایات تجاوز شوروی، به افغانستان نیست، به حکومت پوتین بخشید ، در حالیکه حکومت آلمان تا امروز بابت جنایات دوره نازی، ملیون ها دالر را به کشور اسراییل میپردازد، کشوری که در آن زمان اصلا موجودیت خارجی نداشت.
آیا این را میتوان آزادی ملت افغان دانست ؟

به اصطلاح مردم ما، خلیفه برخاست و سگ بجایش نشست.
اینکه شوروی متلاشی گردید و کشور های جدیدی از بطن آن تولد یافت ، مفادش برای کشور و مردم ما چه بود؟

گوشت جهاد برحق کشور ما را، اضلاع متحده، پاکستان، ایران، عرب صعودی، اسراییل و دیگران خوردند و تنها استخوانش، نصیب ملت افغان گردید که تا امروز در حلقومش بند مانده است.
پاکستان از برکت جهاد افغانستان، صاحب نیروی ذروی گردید، پاکستان از برکت جهاد افغانستان مورد توجه بزرگ جامعه جهانی بخصوص اضلاع متحده امریکا و عرب صعودی قرار گرفت و صلاحیت عام و تام سرنوشت ملت و مردم افغانستان به دولت پاکستان سپرده شد.
دگروال صاحب محترم! میدانید چرا شخصیت بزرگ ملی و سیاسی افغانستان یعنی استاد عبدالرحمن پژواک را، حکومت جنرال ضیأ در ظرف مدت کوتاهی با بی حرمتی فراوان از کشور کشید ؟

استاد پژواک در اخبار افغان مجاهد که به مدیریت مبارز دلاور و ملی محمد حسن ولسمل انتشار میافت، اعلام داشت که ملت افغان از نظر حقوقی و سیاسی عدیم الا اهلیت نیست و حکومت پاکستان حق ندارد در مجامع جهانی از مردم افغانستان نمایندگی نماید. در نتیجه همین اعتراض وطنخواهانه، پژواک را فورا به زور پلیس اخراج و محمد حسن ولسمل را به زندان فرستادند.
بزرگ ترین ترس حکومت پاکستان و رهبران جهادی، از موجودیت پادشاه سابق افغانستان محمد ظاهر شاه بود که از وجاهت بزرگ ملی و بین المللی برخوردار بود.

چرا حکومت پاکستان از شخصیت های مانند پادشاه سابق افغانستان، استاد پژواک و غیره شخصیت های مطرح ملی ما هراس داشت ؟

دلیل آن روشن است زیرا پاکستان تشکل یک دولت آزاد ،مستقل و ملی را در افغانستان تحمل کرده نمیتوانست، پاکستان خواهان یک حکومت دست نشانده در کشور ما بود وبا نصب کردن حکومت مزدور مجاهدین به آرزوی شوم دیرین خود رسید.

بقیه در صحبت آینده
با عرض حرمت


اسم: نعمت الله سروری    محل سکونت: شهر هرات افغانستان    تاریخ: 29.08.2016

سلام و درود به گردانندگان و نویسندگان ارجمند این صفحهٔ وزین !

باور دارم که نشرات پورتال انگیزه ها و ظرفیت های لازم و اثر گذاری در گسترهٔ ذهنیت سازی ، اطلاع رسانی و روشنگری را در اختیار دارد. اگر این نگرانی و درد دل برابر به پالیسی نشراتی شما بود لطفاً آنرا تکثیر و به عبارت دیگر به نحوی در ترویج آن، همیاری رسانده ممنون فرمایید .

من از فضای مجازی به ویژه بخش فیسبوک آن بسیار نگران هستم . اشتراک کنندگان آن به خصوص صاحبان قلم و اندیشه و قشر با سواد ما آگاهانه و یا غیر آن پیوسته به اختلافات قومی، زبانی، نژادی و سایر تبارز تحریک آمیز، دامن می زنند که به طور طبیعی به هیچ کس نیست. فضای که باید به پیوند و اتصال ایده ها و اندیشه منجر گردد با تأسف که بعضاً به حرف های رکیک و مواضع خصمانه و توهین آمیز حتا به یک قوم و نژاد ، بر می خورد و شما بهتر می دانید در شرایط جاری که کشور سخت درگیر جنگ و بحران است، جای برای این گونه دیدگاه های غیر ضروری باقی نمی ماند . من یکی دوبار در فیسبوک هم نوشتم و به نظر می رسد که مشکل کلانتر از آنست که به سادگی از عهده بر آمد.

لطفاً یک فکری نمائید. از هر چینل ممکن و آنچه شما لازم می دانید اقدام مؤثری به عمل آورید تا این فضای ملتهب و خشونت بار، فروکش نماید و عزیزان هموطن ما فرهنگ استفاده از این پدیدۀ جدید را، به حسن صورت انجام دهند . اندیشه های تان شگوفا و قلم های تان توانا باد .

ما از برای وصل کردن آمدیم
نه از برای فصل کردن آمدیم !

با درود و خرمت .


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 29.08.2016

رویداد لویه جرگه 1303 هجری شمسی که توسط دانشمند بزرگوار افغانستان داکتر صاحب کاظم دوباره نویسی می شود، فعالیت درخشانی است برای آگاهی دادن به نسلی که از دسترسی به همچو اسناد مفید ، به دور مانده است.

پیشنهاد عاجزانهء من این است که این کتاب بعد از تکمیل شدن به صورت کتاب واحد به شکل پی دی ایف در پورتال افغان جرمن آنلاین جهت استفاده نسل جستجوگر ما گذاشته شود؛ اما قبل از آن باید آنانی که این سلسله نوشته ها را مطالعه می نمایند، اگر به غلطی های تایپی رو به رو می شوند یا گمان می کنند داکتر صاحب کاظم در خواندن آن اشتباه نموده است ، آن را تصحیح کرده به آدرس انجنیر صاحب قیس کبیر بفرستند یا پورتال یک آدرس ایمیل را معرفی دارد تا تصحیح آن اشتباهات تایپی جهت اصلاح، نه جهت اظهار کمال و فضل فروشی بلکه ( خپ و چپ ) فرستاده شود. زیرا بارها دیده شده است که گاهی تصحیح یک اشتباه جنجال جانب مقابل را به وجود می آورد و بر دماغ ما افغان ها خوش نمی خورد و به اصطلاح اگر ما را به زور به جنت ببرند قبول نمی کنیم تا رضایت مان فراهم نشود !!. به همین خاطر چه بهتر است که یک آدرس ایمیل، موجود باشد تا این اصلاحات و تصحیح برای اصلاح به آنجا فرستاده شود و انتقادگر و انتقاد شونده هر دو حق شان محفوظ باشد. مسألهء دیگر معرفی همین ذواتی است که از ایشان در سراسر گزارش رویداد لویه جرگه به گونهء مختصر نام برده شده است و اگر در آخر کتاب تا حد امکان معرفی شوند . مثل مولوی ابراهیم کاموی، مولوی بشیر ، وکیل قندهار، وکیل بدخشان ، وکیل ترکستان، مولوی عبدالحی، ملای چکنور و امثال شان که نام های شان تکرار شده است و نسل نو ایشان را نمی شناسد.

در اینجا به گونهء مثال یک اشتباه تایپی را یادآور می شوم و یقین دارم کمتر کسی متوجه آن شده است و آن کلمهء « منغبض» در ص 2 بخش چهاردهم رویداد لویه جرگه می باشد که اصل آن به یقین کامل « منغص» است که در چاپ سنگی یا حروف چینی غلط خوانده شده است بناءً این غلطی دوام پیدا کرده است. « منغص» کلمه عربی است و معنای آن : ناخوش ، ناگوار ، غیر مطلوب و تیره می باشد و اگر جمله ای که این کلمهء اشتباهی «منغبض »آمده است ما آن را به « منغص» تبدیل کنیم، افادهء آن درست تر می شود. آنچه نوشتم یک پیشنهاد سازنده بود نه چیز دیگری!


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 29.08.2016

پیشنهادی بمقام محترم ریاست وتیم کاری پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین
دوستانیکه مرامیشناسند، خبردارندکه ازکامپیوترخودفقط برای خواندن مقالات درپورتالها ونوشتن مقالات خودم کارمیگیرم، ومتاسفانه به چنلهای مفید (فیس بوک) و(انستیگرام) و (تویت) دسترش وتماس نداشته ام، درحالیکه در(فیس بوک) مطالب مفید و آموزنده نشرمیشوند که باید بدسترس خوانندگان این پورتال قرارگیرند.
هدف من ازتقدیم این پیشنهاد دونکته است: یکی اینکه متصدیان محترم این پورتال مکلف میباشند، علاوه برمقالاتیکه بطورمستقیم برایشان میرسد، معلومات و مقالات مفید وآموزنده را بهرجائیکه نشر شوند، باید آنهارا کاپی کرده بدسترس خوانندگان این پورتال قراردهند- نکتۀ دوم اینست که درفیس بوک چناب محترم استاد محمداسحاق نگارگر، مقالات علمی و اجتماعی آموزنده ومفید بقلم ایشان نشرمیشوند وهرپورتال که خواسته باشد آن مقالات را میتواند عینا نقل ومنتشرسازد. پیشنهاد من اینست که متصیدیان محترم پورتال خودما نیزمقالات مهم وآموزنده را ازفیس بوکها نقل وبمنظور مزید معلومات خوانندگان خودمنتشر سازند .
سه مقالۀ ذیل جناب استاد محمداسحاق نگارگر را در هفتۀ گذشته خواندم، این مقالات جنبۀ آفاقی داشته وهرکدام آنرا آموزنده وبسیار مفید یافتم وتقاضا میکنم این مقالات از فیس بوک شان عینا نقل ودرین پورتال نشر شوند تامورد مطالعه وتبصرۀ هموطنان محترم قرارگرفته بتوانند:

1) ((ریفورمهای که رنان میتوانند قاطعانه برایش مبارزه نمایند، واز دیدیگاه اسلام هیچ مانعی برای آن وجود ندارد)) تاریخ نشر 14 آگست - این مقاله یک ریسرچ است پیرامون حقوق زن دراسلام وخصوصا درکشورهای منطقۀ ما ومن باراول ازین طریق با مبارزات علامه اقبال لاهوری برای تامین حقوق زن آشنا شدم.
2) (( اژدهای خودی - نوشتۀ استاد بهاء الدین مجروح زنده یاد)) -تاریخ نشر 22 آگست -تحت عنوان فرعی "سرزمین آزادگان تشنۀ خون اژدهاست" نشرشده - یک مقثالۀ فلسقفی واجتماعی مملو از پند واندرز است.
3) ((درپرتو دانش و تجربه باید حکم صادر کرد))- تاریخ نشر 25 آکست -، یک مقالۀ تربیتی، اخلاقی و آموزنده است.

کارمتصدیان محترم پورتال ما تنها با نشر مقالات فوق تمام نمیشود، بلکه بایدشخصی موظف شود تامقالات مفید وآموزنده را همیشه از (فیس بوک) استاد نگار گر وفیس بوکهای دیگر دنقل ومنتشر سازد- با تقدیم احترامات - سیدخلیل الله هاشمیان - 28 آگست 2016


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.08.2016

هموطن عزیز دگروال صاحب سعید
بعد از عرض مراتب سلام و احترام
نوشته اخیر شما، حاوی مطالب دلچسپی بود، که با برخی از آن موافق وبا قبول قسمتی از آن مشکلاتی دارم.
واقعیت روشن و آفتابی است که گروه های هفت گانه جهادی مقیم خاک های مغصوبه ما توسط پاکستان، در بردگی بدون چون و چرای رژیم نظامی و استبلشمت پنجاب قرار داشتند.
رژیم پاکستان هرگز فراموش نخواهند کرد که دولت ملی افغانستان در جامعه جهانی بر ضد شمولیت پاکستان به حیث یک کشور آزاد، رای داد. هم چنان حکومت پاکستان اعلان سفر بری و آمادگی برای جنگ از طرف حکومت سردار صاحب محمد داؤد خان را در دوره شاهی فراموش نخواهند کرد.
هم چنان سیاست عدم انسلاک و پرستیژ افغانستان در جامعه جهانی، خار چشم پاکستان بود.
به همین دلیل بود که گروپ شورای نظار و اتحاد جمعیت، ستم، پرچم که بنام اتحاد شمال نیز یاد میشود در اولین فرصت طبق نیات استبلشمنت پاکستان، که خواهان استقرار یک رژیم ضعیف، ضد ملی و دست نشانده در افغانستان بود، اردوی ملی افغانستان را، که پاکستان آن را خطر بزرگ برای منافع ملی خود میدانست از بیخ و ریشه تخریب کردند، چنانکه نواز شریف صدراعظم پاکستان در پارلمان آن کشور به افتخار گفت که من اردوی قوی افغانستان را مضمحل نمودم، پاکستان بیشتر از این از من چه میخواهد؟

دگروال صاحب محترم ! مگر میتوان این را آزادی گفت یا اسارت حکومت پنجاب؟

در مرحله دوم نیز مگر طلبه را ظاهرا تحت نام لشکر، پادشاه سابق کشور، محمد ظاهر شاه گسیل نکردند ؟

دگروال صاحب عزیز و محترم ! مگر این دوره را نیز میتوان دوره آزادی مردم افغانستان دانست ،
شاعری گفته است :

چی نشه د اسبتداد لری په سر کی
ماته یو دی که مغل دی که افغان
چی زما د کور ازغی ته کاږه ګوری
ویمه اور شوی د هغه په ګلستان

نجیب گفته بود که غلامی شوروی را قبول کردم، اما غلامی پاکستان را قبول ندارم. چنانکه نجیب در مدخل شهر جلال آباد به قوای مجاهدین که از طرف ملیشیای پاکستان و مشاوران نظامی پاکستان حمایت و هدایت میگردید، شکست فاحش و شرم آوری داد، به همین دلیل بود که طالبان به اساس هدایت آی اس آی به مجرد رسیدن به کابل نجیب را به قتل رساندند.

نجیب معلومات و اطلاعات مهمی را با کشتنش به گور برد. نجیب باید در چوکات یک دولت ملی محاکمه گردیده و به جزای اعمالش میرسید، نه آی اس آی پاکستان .

بردگی پاکستان و بردگی روس، ماهیتاً کدام تفاوتی ندارد.
به نظر این کم سواد، کشور ما با انقراض حکومت سردار صاحب داؤد خان تا امروز صاحب استقلال واقعی و صاحب حاکمیت ملی نشده است.

محترم فروغ صاحب در یکی از پروگرام های تلویزیونی محترم عباسی، به صراحت این مسأله را تأیید کرد.

بقیه در آینده
با عرض حرمت


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.08.2016

دوست وهمکار عزیز خود آقای نوری آزادی سلام!
من در بارۀ برهان الدین کشککی مدیر روزنامۀ حبیب الاسلام عهد حبیب الله کلکانی، معلومات زیادی ندارم و آنچه از زبان دیگران شنیده ام، اینست که در آن روزنامه غازی امان الله خان و نادرشاه را که در جنوبی برضد حبیب الله کلکانی مشغول جمع آوری لشکر قومی بود، سخنان زشت واتهامات زیادی بسته بود ونوشته بود،واینکه با وجود آنهمه زشتگوئی ها چگونه از دست نادرخان، بعد از سقوط سقوی ، جان بسلامت برد، به هنر و زرنگی زبان وقلم او مربوط میشود. بهتر خواهد بود تا استاد هاشمیان که شخصیت آگاه در مسایل آنروزگار میباشند و در حقیقت گوئی از قلم ایشان شکی وجود ندارد، در مورد برهان الدین کشکی پدر صباح الدین کشککی و سرگذشت او در عهد نادرشاه معلومات خود را ارائه کنند.البته این به معنای این نیست که کسی دیگری در مورد سوال شما نوشته کرده نمیتواند.
با احترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 28.08.2016

به سایت محترم افغان جرمن آنلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز و محترم مومند صاحب .
محترما: از حقائق نباید انکار کنیم با وصف که بنده در صف جهاد نبودم و نیستم همین احزاب جهادی بودند که بخاطر آزادی کشور از چنگال حزب کمونست اتحاد شوروی رزمیده و کشته ها داده اند و همه روشنفکران کشور چه در داخل و چه هم در خارج از ایشان دفاع نموده و سنگر های قلم شان را بدوش کشیده اند .
این که چقدر تلفات را کشور متحمل شده است ارقام واقعی آن بعد ختم جنگ های تحمیلی برآورد خواهد شد ؟
ولی چیزی که بعد از سال ها که شهید محمد داوود با درک حساسیت موضوع خواسته بود آن را طوری خاموش نگهدارد که در بین طرفین علمای دینی و عالمان روشن فکر که بین هم روی معضلهء سلطنت تجدد طلب امان الله خان و علمای که بر ضد آن بودند ، از نظر ملی تعادل بر قرار شود را طوری سنجیده بودند که تا حدودی قناعت جانبین را فراهم می توانست و توانسته بود .
در حالیکه ، دانشمندان ما دوباره خواستند و می خواهند سر از نو آن را ایجاد و به تفرقه ایکه اصلاً نباید روی کار می شد شوند و دوباره رو می آورند ؟ بطور مثال تا همین اکنون علمای دینی ما ضدیت خود در برابر شاه ترقی خواه امان الله خان را کاهش نداده اند دلیلش چیست و چرا ؟ به عقیده بنده دلیلش نوشتار بیش از حد طبقه روشن فکر در تائید کار نامه های شاه مذکور و علمای دینی را تقریبأ تحریک نمودن در حالیکه تاریخ کشور یکایک آن را شمرده است و حاجت به بیان مجدد آن نبود و نیست ؟ این را همه می دانیم که نی شاه مذکر زنده می شود که دوباره قدرت سیاسی کشور را بدست گیرد ؟ و نی مرحوم حبیب الله کلکانی که مانع حضور مجدد ایشان شود؟ این روشنفکران هستند که به عوض درک وضع جاری کشور که یومیه صد ها ، هموطن ما تحت هر عنوان و از هر لسان و از هر منطقه کشور ما، جان های شیرین خود را از دست داده و می دهند ولی شخصیت های با اعتبار ما به گذشته چسپیده اند و از امروز کشور ما بی خبرند که چه می شود و سر نوشت مردم و کشور ما چه خواهد شد ؟


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 28.08.2016

از شخصیت ملیگرا، نویسندۀ توانا و مورخ نامدار افغانستان، جناب استاد سیسشتانی سپاسگزارم که یک نوشتۀ ناچیز مرا بطورواقعبینانه متجلی ساخته اند. صفحات همین پورتال شاهد است که درگذشته ها نیر بارتباط رجال و وقایع گذشته، منجمله پیرامون عین شخص وعین رویداد، ازقلم من مطالب مشابه نشرشده است. دلیل آن اینست که اگر ازجملۀ 89 سال زندگی من، 19 سال آنرا طفولیت و صباوت بشمارید، در 70 سال متباقی آن ، باوجودیکه آثار متعدد استادخلیلی را خوانده وبالای دیوان اشعار اودوبار (باذکر برازندگیها، ابتکارات و لغزشهایش) نقدادبی نوشته ام، اما صرفنظرازبیانات ومراودات او با دولت ایران، آنهم بنام سفیر وتنخواه خور ونمایندۀ بیرق ملت افغان، تا امروز یک دلیل وسند قانع کننده به دسترس من قرار نگرفته ، که درحالیکه استادخلیلی درپشاور واسلام اباد هیچ احتیاج ومجبوریتی برای مداحی و دروغگویی نداشته، چرا محض ارضاء ضیاالحق وخوجه ئین ربانی، شرافت خود وعفت قلم را فروخته، وایکاش تنها به مداحی اکتفا میکرد، اما دروغهای شاخدارگفته ونوشته، ودانشمندی که قبلا پیرامون تاریخ وآثار غزنه وهرات ودورۀ تیموریان درهرات شاهکارها آفریده، اینبار درپشاور بتاریخ وافتخارات وطن خود شاشیده است. اگرکسی ازهواخواهان خلیلی برای تبرئۀ او سندی ارائه بتواند که باواقعیت تاریخ سازگارباشد، من هم حاضرم ازین قلم پاک برای پاکسازی استادخلیلی کاربگیرم. فاعتبروا یا اولوالابصار- سیدخلیل الله هاشمیان - 28 آکست 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 28.08.2016

هموطنان محترم خوانندگان پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین :
درتبصرۀ مختصرمن، مورخ 26 آکست، تحت عنوان "ناصرمستجباب از بغل (AA) باز پیداشد"،
امروز متوجه شدم که در پاراگراف دوم، سطر پنجم، نام مبارک "خداوند" (ج) بطوراشتباهی و بی مناسبت نوشته شده، اکر من این اشتباه را کرده باشم، ار خداوند عروجل معذرت میخواهم - آن کلمۀ مبارک درآنجا هیچ ضرورت ومناسبت ندارد - آنرا اشتباه غیرشعوری تلقی فرمائید.
ازتبصره وسفارش آقای محترم غلام حضرت متشکرم وبرایشان اطمیان میدهم که وقت وفرصت بازکردن ویبسایت ( AA) را ندارم، اما چه کنم که "عکه های خوشخبر" از طریق (ایمیل) مرامطلع میگردانند. بااحتارم- هاشمیان


اسم: م. ایاز نوری آزاادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 28.08.2016

استادان معزز هاشمیان صاحب، سیستانی صاحب، کاظم صاحب خو سخت مصروف نشر راپور لویه جرگه ۱۳۰۳ش ... بعد از عرض سلام و احترام!
افغانهای محترم ما نشر راپور های لویه جرگه ۱۳۰۳ ش را تعقیب مینمایند که درینجا ذهن مرا به تهیه کننده این گزارش نهایت ارزشمند مرحوم برهان الدین (کشککی) جلب کرد.
من از استادان عالیقدر ما از ورثه و اعضاء فامیل کشککی صاحب و سایر افغانهای عزیز آزرو میکنم که در باره این شخصیت تاریخی کشککی صاحب معلومات احتمالاً سوانح و فوتو ها آن مرحوم را بما تقدیم کنند که هموطنان بیشتر به این چهره زمان پُر عظمت دولت امانی معرفت حاصل کنند.

با احترام


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.08.2016

شیاطین ثلاثه
در دوره جمهوریت سردار داؤد خان، سه نفر از زمره خاینان ملی که من، ایشان را شیاطین ثلاثه خطاب میکنم یعنی احمد شاه مسعود خمس الاسدی، ارشدالشیاطین بحران الدین ربانی و کلب الدین حکمتیار( بی حکمت ) به دشمن عنعنوی کشور ما یعنی پنجابستان « پاکستان » فرار کردند .
خطاب اصطلاح شیاطین ثلاثه، بار اول از طرف مردم برای سه نفر از فرصت طلبان و مداری های سیاسی ان خطه مینونظیر اعطأ گردید، که هرسه نفر مذکور اکنون به دیار عدم پیوسته اند.
امروز مضمونی را بقلم نویسنده پرکار، حق گوی و روشن ضمیر یعنی مرادزی صاحب، تحت عنوان « سقاویان یوازی تاجکان ندی » مطالعه نمودم.
مرادزی صاحب مطلب جالبی را از فیس بک ( شیر حسن حسن ) نقل قول نموده که من صرف یک قسمت آن را با خامه شکسته خود به زبان رسمی دولتی یعنی دری ترجمه نموده ذیلا به عرض میرسانم :
« اگر ذواتی کتب درسی تنظیم آن زمان حکمتیار را در اختیار داشته باشند، مضمون تاریخ و نوشته های دیگر، آن را مطالعه نمایند.
این ذوات ملاحظه خواهند نمود، که بچه سقو در آن به حیث یک مجاهد، متقی و پاچای مدبر معرفی شده است و غازی امان الله خان، نه تنها از زاویه اسلام بلکه از ساحه، آدمیت نیز خارج ساخته شده است. تنظیم های چهار گانه ( حکمت یار،خالص،سیاف، و ربانی )
بچه سقو را مجاهد بزرگ میدانست. حکمتیار کشتن پشتون ها و مسخ کردن تاریخ ملی شان را جهاد تلقی میکرد. ختم ترجمه»
در تواریخ ماضیه مرقوم است که ایاز محصول عطسه سلطان یمین الدوله بود، من میگویم که کلب الدین حکمت *** تفاله عطسه ضیاالحق پنجابی است.
در اصطلاح عوام همچو عناصر فاقد وجدان ملی و محروم از هویت ملی،را مردم ما چهار پدره نامند. وی از زمان تحصیل به حلقه جهانی اخوانیت تعلق داشته، مربیان و پدران زیادی داشت.
یکی از حامیان کلب الدین حکمت ***، معمر القذافی نیز بود، چنانکه در دوره ریاست جمهوری ، معمر القذافی، به سویه اخطار به سردار صاحب داؤد خان در قسمت اشتراک و تقسیم تنظیم کلب الدین، در قدرت دولتی هشدار داده بود.
بخاطر دارم که حدود سی سال قبل کلب الدین در یک مصاحبه گفته بود:
« زه پشتون نه بلکه یو مسلمان یم »
نزدیک ترین شخص به آی اس آی و ضیاالحق، حکمت عار بود، سالیان قبل معاون وزارت امور خارجه اضلاع متحده که یک زن بود و اسمش را فراموش کرده ام، به صراحت گفت که گلب الدین مخلوق ماست. یک تعداد زیاد شخصیت های مبارز ملی ما در قسمت خاک های مغصوبه از طرف حکمت عار و اشاره دستگاه جهنمی آ اس آی به شهادت رسیدند، از آن جمله اسماء مبارک ذیل به خاطرم است : شهید عزیزالرحمن الفت، شهید داکتر بهاء الدین مجروح، شهید جنرال صاحب کتوازی، شهید چنزی صاحب، شهید داکتر لودین ( عضو حزب افغان ملت ) شهید ولی خان کړوخیل، معلم ذاکر( عضو حزب افغان ملت ) داکتر شگیوال ( عضو حزب افغان ملت ) وکیل وزیر محمد از مخورین قومی ووکیل ولسی جرگه دورهء دههء آزادی خواهانه دیمکراسی واقعی.
شهید داکتر بهاالدین مجروح، پسر شخصیت معروف علمی و سیاسی کشور سید شمس الدین مجروح، یکی از ستارگان بزرگ علم و ادب کشور ما بود( برای معلومات بیشتر مراجعه شود به آرشیف نوشته های داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ).
شهید داکتر مجروح از طریق دفتر خود به یک استصواب رأی نمونه وی ( طوریکه در کشور های غربی رایج است ) میان پناه گزینان کمپ های مهاجرین پرداخت واز مردم سوال کرد : که آیا شما خواهان زعامت اعلحضرت محمد ظاهر شاه هستید و یا رهبران مجاهدین ؟
در نتیجه معلوم گردید که نودونه فیصد مردم طرفدار زعامت مجدد ظاهر خان و صرف یک یا دو فیصد به رهبران جهادی رأی داده بودند.
دلیل شهید ساختن داکتر صاحب مجروح همین بود و بس که بدست گلب الدین شداد و آی اس ای پنجابستان به قتل رسید.
هم وطنی گران قدری از روی خوش باوری مطلق، و احساسات اسلامی، اراجیف کلب الدین حکمت عار،این دشمن درجه یک تفکر ملی، نهضت مشروطه خواهی و سمبل پر افتخار آن غازی امان الله و هم چنان شخصیت های پر افتخار تاریخ معاصر یعنی محمد نادر خان، قهرمان نجات کشور، محد ظاهر خان و سردار صاحب محد داؤد خان که نام کشور ما را در جامعه جهانی به حیث یک کشور آزاد و مستقل و با پیروی از سیاست عدم انسلاک، سربلند نگه داشته بودند و یک حس قوی برادری و اخوت و اتحاد و همدلی و هم زیستی ملی میان مردم ما موجود و امینت سر و مال و ناموس مردم تضمین شده بود، را در نوشته خود چنین انعکاس میدهد:
« ....میگویند که گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در کتاب خاطرات خود در مورد مهر و تعهد خود محمد نادر شاه که در کتاب قرآن شریف نوشته و در کتابخانه حزب اسلامی در شمشتو قرار دارد .......»
جای تأسف خواهد بود که روشن فکران ما در مسایل ملی و مملکتی و تاریخی به اباطیل و اکاذیب دشمنان قسم خورده وطن و ملت مانند گلب الدین و امثال و اقران ان گوش بدهند و آن را وسیله اتمام حجت خود قرار دهند.
ملت ما صرف و تنها در پرتو تفکر ملی، وجدان معشری ملی،ایمان به تاریخ ملی، ارجحیت منافع : سیاسی،اقتصادی و کلتوری ملی ووحدت ملی میتوانند در جامعه جهانی موقفی را احراز کنند که شایسته یک کشور و ملت ازاد و مستقل است، نه اتکاء به اراجیف و ایدیالوژی های ضد ملی دشمنان وطن، مانند حکمت یار و امثال او.
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش بدست خویش بنوشت
با عرض حرمت
مومند ٌ


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.08.2016

جناب عبدالقدوس خان !

ازینکه در آرشیف نظر سنجی ها تشریف برده بودید و چیزی در آن مورد دستیاب تان نشد متاسفم. زیراکه در مورد آرشیف نظر سنجی چیزی ننوشته بودم . شما در مضامین و مقالات آقای عباسی ، آن بی حرمتی ها به اشخاص ملی و وطنپرست را پیدا کرده میتوانید باز هم دل شان <<یخ >> نکرد و بعد از تفرقه انداری، سایت دیگری بنام AA را نظر به نوشتهء محترم هاشمیان صاحب روی کارکردند وهرچیزیکه دل تنگشان بود صفحات را سیاه کردند.
ممنون شما ! که از آرشیف نظرسنجی ، نوشته آقای عباسی صاحب را که در مورد انجنیر صاجب قیس کبیر نوشته بودند توجه تان جلب کرد و آقای کبیر چندین سال آقای عباسی را یاری رساند تا مقالات شان ، از طریق این پورتال نشر شود و بالاخره پاداش خود را حاصل نمود. از رهنمائی تان سپاسگذار


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.08.2016

نویسندۀ محترم ع.ا.عزیزی،

نوشتۀ شما را که چنین عنوان کرده اید ‏"موفقیت برای اشخاص كم ظرفیت مقدمه گستاخی است"‏ خوانده و خیلی لذت بردم.

معذرت میخواهم که با خواندن این مضمون شما به توصیفات و ستایش شما بطوری غلّو آمیز نپرداختم قسمی که بعضی از هموطنان ما در اینجا این کار را میکنند و بعداً با کوچکترین اختلاف نظر با نویسنده، مردۀ پدرش را از گور میکشند.

به جناب احمد نعیم:

من در آرشیف نظرسنجی سال 2016 نظرات داده شدۀ جناب عباسی را مشتاقانه تعقیب نمودم. جمعاً 26 نظر یافتم که در آنها به عقل قاصر من کدام توهین و اهانت پیدا کرده نتوانستم. فقط در یک مورد « راه اندازی قاموس » ، آقایی عباسی به انجنیر کبیر اندکی سخت تر نوشته اند به تناسب به نوشته های ادیبانۀ ایشان به نظر من. اگر امکان پذیر باشد لطفاً تاریخ نوشتۀ که شما آنرا تحقیرآمیز میابید در این جا مرحمت فرموده تا بتوانیم به آن رجوع کنیم.

در مورد نوشتۀ جناب استاد هاشمیان مؤرخۀ 26.08.2016 در بخش نظرسنجی عرض من به اراکین وبسایت:

در این نوشته در مورد نظر دهی قواعدی که در بالای صفحۀ نظرسنجی نوشته شده است در بسیاری موارد زیرپا گذاشته شده است. من میخواهم بدانم که شما چیزی که خود مینویسید به آن باور دارید یا نه؟ اگر باور دارید پس چرا مراعات و آنرا تطبیق نمی کنید ولو هر کس باشد. در نوشته بالایی چنین آمده است:
---------------------
پورتال افغان جرمن آنلاین ضمن انکشاف مزید این امکان را در اختیار می گذارد تا در قسمت مضامین خاص و تنقیدی تبادل افکار صورت گرفته بتواند. درین فرصت اکیدآً به توجه رسانیده می شود که: مطالب مندرج اظهار نظر نباید حاوی عبارات غیرقانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، مسایل جنسی، تبعیض طلبی و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی ، عفت قلم و عفت کلام باشد، ور نه به هیچ و جه به نشر رسیده نمی تواند.
---------------------

میخواهم در خاتمه قصۀ کوتاهی را از مدت که من در کابل بودم به شما شریک سازم امید میکنم که خدای ناکرده به خود نگیرید:

روزی جناب داکتر صائب xxxx(اسم را اختصار کردم، چون نمیدانم جناب ایشان فعلاً در کجا هستند) نزد من برای رفع یک مشکل تخنیکی به دفتر تشریف آورده بودند. ایشان یکی از داکتر های مجرب در رشتۀ کمیایی غذایی هستند و تحصیل کردۀ کشور آلمان. از خلال صحبت و دیدن یکتعداد عکس های پروژۀ که زیر هدایت ایشان تحت کار بود دریافتم که وی واقعاً یکی از داکتر های بخش ساینس کشور آلمان است که دانشش به مثابۀ یک داکتر آلمانی در این رشته میباشد. در طول صحبت روی مشکلات مافیایی بر سر این پروژه یکباره ایشان به من گفتند که کرزی بسیار یک آدم احمقی است. من بلافاصله پرسیدم چرا؟
ایشان به جواب من فرمودند که کرزی در ملاقات های ما بر سر این پروژه همه چیز را آ و بلی میگوید مگر فردای آن موضوع هیچ یادش نیست.

با چشمک زدن و ابرو زدن های خنده آور و با حرف های از قبیل همه چیز درست میشه، آ باز خواهد کردیم، ما شیر استیم و آمریکا موش، دیدیم که عاقبت کار به کجا رسید، اگرچه بازهم از ناتوانی به همان کفن کش قدیم شکر میکنیم.

والسلام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.08.2016

بعد از عرض سلام به آقای بارز صاحب!

به فرموده آغای مومند محتویات مضمون تان عالی و زیاد قابل بحث است. بنده به صورت کوتاه تا جای که حوصله به شکل عالی ان اجازه دهد به اجازه شما در ارتباط نوشته زیر تان چند تذکری میدهم:

1-"عملیات تروریستی و هراس افگنی به هیچ وجه حاصلی جز یاس و سرخوردگی در بر نخواهد داشت که تمام بدبختی و عقب ماندگی های جهان اسلام و کشورخود را خلص کرده و به پای استعمار غرب نوشت"

کاملاٌ معقول، اما خطرناکتر از هراس افگنان انانی اند که مسولیت های رهبری و تربیه درست اجتماعی جوامع بشری را ادا کرده نمی توانند و باعث تولید دهشت افگنان می کردند. چی شرقی چه غربی.

2-"همانطوری که سالها قبل تا کنون به آزادی و ترقی دست نیافته ایم، اگر در طول قرن ها به موانع واقعی عقب مانی خود پی نبرده
ایم و راه رسیدن به آگاهی، آزادی و ترقی را در نیافته ایم"

راه رسیدن به آزادی و ترقی همانا اقتصاد قوی و تربیه اجتماعی سالم توسط یک رهبری مدبر میباشد که تا کنون از نگاه های مختلف جامعه ما و تا اندازهء تعداد زیاد کشور های اسلامی فاقد ان هستند که بدین ترتیب دست تعرض دیگران را باز می دارند.

اقتصاد قوی نباید تکنالوجی قوی باشد، می تواند از طریق زراعت سالم و مدیریت درست ان هم بدست امد.

3-" پس ناگذیریم در این عصر سرعت حرکت تکنالوژی یک مقدار مسئولانه و با دقت تحقیق کرده تا دریابیم که مشخصا چه چیز باعث رشد و ترقی جهان غرب شده"

عمددتاٌ تولیدات ماشینی و تجارت جهانی شان. ضمناٌ اتحاد شان بعد از جنگهای خانمان سوز در داخل خود اروپا در قرن های گذشته.

4-"و چه عامل باز دارنده سبب عقب ماندگی جوامع اسلامی گردیده است"

جوامع اسلامی عقب مانده نیست بلکه عوامل سیاسی داخلی و خارجی نفس کشیدن را از نزد شان گرفته است. یعنی رشد یک جامعه رهبری سالم کار دارد زمانیکه این رهبری قادر به تشخیص درست رشد جامعه شده نتواند سقوط و دست درازی های در پی خواهد داشت. در نهایت همه آن حماقت و نادانی است، ور نه رهبری هوشیار هم آزادی و هم رشد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه را باعث شده می تواند. طفل از نادانی دست به اتش می زند.

5-" که گفته میشود تمدن اسلامی پس از آن همه کشور
گشائی و عظمت نظامی و ثروت بی حساب از طریق باج و خراج نتوانسته در رقابت با تمدن غربی گام های
سریعتر بردارد ویا لااقل همگام با آن حرکت نماید؟"

غرب هم اسلحه بهتر ساخت و هم تجارت اموال ساخته شده اش وی را دارا تر ساخت، ضمناٌ گام های سریعتر یعنی عجله کار شیطان است.

ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من
بهشتی رنگ میریزد ز پرواز غبار من


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.08.2016

آقای عباسی مینویسد :
"توهین، تحقیر و بی حرمتی به دیگران خود مظهر ضعف اخلاق، نادانی و تربیۀ ناسالم محیط خانوادگی است."
نوشته های توهین ، تحقیر و بی حرمتی شمارا برای شخصیت ملی ، وطنپرست و نویسنده بزرگ ، محترم سیستانی و دیگران را فراموش نکردیم . اگر شما یاد تان رفته یکبار یه صفحات گذشته این سایت مراجعه نمائید .


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 27.08.2016

برادر محترم و گرامی القدرم جناب مومند صاحب!

تبصرۀ نیک مملو از لطف، شفقت و حسن نظر شما نه تنها باعث خشنودی ام گردید بلکه چنین طرز دید محبت آمیز شما برایم مایۀ مباهات بوده قدر دانی بی غرضانۀ شما شخصیت ملی گرا از چند سال خدمتم از طریق برنامه های تلویزیونی برایم افتخار آفرین است.

دین خود می شمارم که ادای پاس نموده مراتب شکران و امتنان خود را خدمت به عرض برسانم.

نوشتۀ شما درس بی نهایت مهم و آموزنده را در خود پیچانده که بطور عموم اخلاق برخورد اجتماعی را تعریف و سلوک والای آدمیت را تشریح می نماید. حرمت به دیگران در واقعیت محترم جلوه دادن خود در جامعه است.

آن که قلم بر میدارد و در صفحۀ نشریۀ عام می نگارد، طبعاً برای خود نمی آفریند، بلکه آن را در معرض قضاوت دیگران قرار می دهد، و خود آگاهانه درب ابراز نظر را می گشاید، و به حق مسلم دیگران سر تعظیم فرود آورده همان طوری که از تعریف و توصیف مسرور و خوشنود می گردد نقد سالم و نظریات مخالف را نباید اهانت شمرده اندوهگین و بر افروخته شود، برخلاف باید ممنون گردد که اثرش خواننده یافته، مورد توجه قرار گرفته و بحث آفرین شده. موضوعات اجتماعی و لو که بر بنیاد اسناد و مآخذ معتبر پدید آمده باشد نظر به شرائط زمان و دستیابی به منابع فزونتر احتمالاً از کمی و کاستی فارغ نبوده خلا ها و نواقصی در برخواهد داشت، ملاحظات و نظریات دیگران بر مسائلی که نادیده گرفته شده روشنی بیشتر انداخته بحث را جامع و کامل می گرداند.

بهر حال با پیروی از ارزش گهربار آزادی بیان نوشتن و نقد و ابراز نظر مخالف را در عصر و زمان امروز و دنیای متمدن ایجابات اصولی و اخلاقی است. تعرضات بی مورد تحقیر و توهین را نباید در شیوۀ نگارش خردمندان و قلم بدستان پیرو مکتب اخلاق و تهذیب راه باشد. توهین، تحقیر و بی حرمتی به دیگران خود مظهر ضعف اخلاق، نادانی و تربیۀ ناسالم محیط خانوادگی است. ورنه نظریات و عقاید را می توان به شیوه های مرغوب و مناسب تبارز داد. خشونت و تعرضات بر شخصیت دیگران بر قوت بحث و زیبایی آن نمی افزاید بلکه دلیل و برهان و استدلال منطقی به کمال و جمال نگارش رونق می بخشد.


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.08.2016

محترم شاغلی محمد نعیم بارز
مضمون اخیر شما را تحت عنوان « سید جمال الدین افغان و عامل عمده عقب مانی جوامع اسلامی » را خیلی مفید و آموزنده یافتم.
به نظر اینجانب مضمون فوق الذکر تان، بهترین مقاله است که شما تا امروز بدست نشر سپرده اید، البته این برداشت من است، باشد، دیگران چه نظر میدهند؟
چون مطالب و محتویات این مضمون، به سرنوشت و مستقبل جامعه ما به حیث عضو جامعه اسلامی، ارتباط مستقیم دارد، امید وارم شخصیت های صاحب نظر و ذیصلاح در تداوم این بحث فلسفی سهم گرفته تا به دریافت یک فورمول مشترک، همه جانبه و قابل قبول نایل آیند.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.08.2016

استاد والا مقام جناب محترم استاد صاحب هاشمیان! سلام و احترام تقدیم میکنم.
بخاطر نجات از وسوسه ها و تشویش های شما از ناحیۀ موجودِ بنام " ناصر مستجاب " یک پیشنهاد دارم که اګر قبول کنید به نفع شما خواهد بود. پیشنهاد از این قرار است که بهتر است به پورتال AA مراجعه نکنید تا از دیدن نام مستجاب در امان باشید ، البته اګر منظور تان از AA همانا سایت افغانستان آزاد - ازاد افغانستان باشد.فکر میکنم همین دو سه تا سایت ملی و معقول ( منجمله افغان جرمن ) برای رفعِ عطش فرهنګی و ملی ما کافی میباشند. با احترام.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.08.2016

محترم آقای مومند مینویسند :

"به عقیده این کمسواد، ما باید، سوته اهانت و تکفیر سیاسی را تنها و تنها به فرق دشمنان قسم خورده ملک و ملت، مانند شوران مفسد زمرد فروشان نظار، اتحاد شیطانی شمال ، مزدوران رژیم بی خدای خلقی و پرچمی و جهادی های مخلوق ایران و پنجابستان حواله نماییم نه کسانیکه مرتکب کوچکترین خیانت به وطن و خاک خود نگردیده اند و با رژیم های وابسته، ظالم و بی خدا همکاری وهم آهنگی نداشته اند."
شما و آقای عباسی و چند نفری دیگری بودید که در ین چند سال در مقابل شخصیت بزرگ افغانستان که تاریخ کشور نظیر آنرا ندارد و نخواهد پیدا کرد چه بود که ننوشتید لذا حیثیت خود را خودتان پایمال کردید. با نوشته های دانشمندان بزرگ چون داکتر عبداله کاظم و محترم آقای سیستانی و محترم فروغ با پشتیبانی از کارکرد های آن شهید چند وقتی آرام بودید اما درین روز ها باز میخواهید به نظر خود آن شخصیت بزرگ را << نیش >> بزنید بچه سقاء، نادان کجا ، منار نجات کجا و شهید داودخان کجا !
<<سرتان را به گریبان یکبار بیندازید >> بعد قضاوت کنید.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 26.08.2016

ناصر مستجاب، از بغل "AA" باز پیدا شد.

خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین بخاطر دارند که یک شخص زن صفت بنام مستعار(ناصرمستجاب)از کشور بلغاریه در یک وبسایت کمونیستی مقالات مینوشت و در یک مقاله حدود پنج ماه قبل به رضا و رغبت خود حاضر شد برای ثبوت هویت خود در حضور هیات منصفه در جرمنی حاضر شود- ما ازین تعهد او استقبال کردیم و وعده دادیم که مصارف سفریه و اقامت او را در کشور آلمان میپردازیم و بعد از آن با نشر سه اعلان یاد دهانی در کلکین نظر یابی در انتظار ایفای عهد و آمدن او به جرمنی بودیم –البته میدانستیم که او یک شخص دروغگو و بی پرنسیپ است، ولی وعده و نوشتۀ رسمی او را نمیشد نادیده بگیریم، بنابران با تکرار اعلانات در انتظار ماندیم و بهمین وسیله اکتفا ورزیدیم.

همین ***،ناصر مستجاب، بتاریخ 29 جولای بنام مستعار دیگری (نظام الدین روشن) در وبسایت خود مقاله ای نوشت، از آنجائیکه او یک تایپست کم سواد و از جملۀ کسانیست که اشعار شخص وطنفروشی مانند خلیلی را بمثابۀ حدیث تقدیس میکند، ویبسایت او مملو از اشعار شاعرانیست که خود شاعر خبر ندارد، اما هر روز یک شعر از دیوانش نشر میشود، همانطورکه استاد نگارگر خبر ندارد و ناصر مستجاب هر روز یک مقاله از(فیس بوک) او کاپی و نشر میکند، ایکاش در خلال کاپی کردن از دیوانها و فیس بوکها، اندکی از اخلاق و سلوک و مشرب شاعران و دانشمندان افغان تقلید کند، اما خداوند این شخص گاهی بیک نام مستعار از وبسایت خودش که توسط مسعود خلیلی تمویل میشود، و گاهی بنام مستعار دیگر از وبسایت "شعله" سر میکشد، و در حالیکه دانشمند محترم آقای جلیل غنی هروی در اثر اختصاصی خود بنام (ارکان ژورنالیزم) در باب "مستعار نویسی" و بد اخلاقی ناشی از آن و دون صفتان عاری از شرافت و اخلاق اجتماعی و خانواده گی که توان مقابله رویاروی را نداشته و ا ز شرافت قلم بزیر چادری استفاده میکنند، یک بخش علمی و سودمند نشر کرده، اما ****، اینک بار دیگر از وبسایت "AA" بنام(ناصرمستجاب) سر کشیده، اکنون این شخص چادر پوش را همه میشناسند و هدف ما از نشر این مختصر معرفی (ناصر مستجاب) بود که خودش مجبور شد خودش را به مردم بشناساند.

سید خلیل الله هاشمیان - مورخ 25 آکست 2016


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.08.2016

خدمت هموطن عزیز احمد نعیم و چیزنویسان تلخ نویس
شیخ شیراز حدود هفتصد سال قبل خردمندانه توصیه نمود:
آدمیت احترام آدمی +++ با خبر شو از مقام آدمی
یکی از صحابه کرام، از پیامبر اسلام سؤال نمود که صفات یک انسان خوب و برگزیده چیست؟
پیامبر اسلام در جواب فرمود :« انسان خوب کسی است که از زبان و دست وی به شخص دیگری آسیبی نرسیده باشد.»
نص فرقانی مشعر است که : « معبودان ادیان و مذاهب دیگران را اهانت نکنید تا پیروان ادیان دیگر، معبود شما را مورد اهانت قرار ندهند.»
شیخ شیراز در جامعه عنعنوی و عقب افتاده آن زمان به درک حقیقتی دست یافته بود که امروز ما بعد از هفتصد سال، با وجود انکشاف محیرالعقول علوم و تکنالوژی و وسایل ارتباط جمعی، از درک آن عاجزیم و از تذلیل، هتک حرمت، تصغیر، بستن افترا و غیره به دیگران، احساس تلذذ، تسکین روحی و غرور میکنیم.

به عقیده این کمسواد، ما باید، سوته اهانت و تکفیر سیاسی را تنها و تنها به فرق دشمنان قسم خورده ملک و ملت، مانند شوران مفسد زمرد فروشان نظار، اتحاد شیطانی شمال ، مزدوران رژیم بی خدای خلقی و پرچمی و جهادی های مخلوق ایران و پنجابستان حواله نماییم نه کسانیکه مرتکب کوچکترین خیانت به وطن و خاک خود نگردیده اند و با رژیم های وابسته، ظالم و بی خدا همکاری وهم آهنگی نداشته اند.
من ادعای شما را در مورد یک ریش سفید وطن دوست و محترم شاغلی عباسی خیلی ظالمانه و افترا آمیز یافتم . شما نوشته اید :
« آقای عباسی با این دروغ شاخدار زیادتر چهره واقعی خود را افشا میکند و بس.»

حالا اگر من از جناب شما بپرسم کا شما چند سال است شاغلی عباسی را میشناسید؟ چقدر از سوابق تعلیمی و دوره مأموریت شان در افغانستان اطلاع دارید؟ آیا چقدر از تمایلات عقیدوی شان در مورد جریان های سیاسی دهه دیمکراسی مستشعر هستید ؟ چقدر از ارتباطات شان با اراکین بزرگ دولت در ادوار مختلف اطلاع دارید؟

شاید جواب شما به صفر تقرب کند.

من شاغلی عباسی را بار اول چند سال قبل از طریق پروگرام تلویزیونی شان شناختم.
پروگرام تلویزیونی شاغلی عباسی یکی از بهترین پروگرام های تلویزیونی بود که من تا امروز دیده ام، نشرات این پروگرام کاملاً روی اصول ملیگرایی و وطن دوستی و دفاع از منافع علیای کشور و مردم افغانستان استوار بود. یکی از همکاران دایمی و گرانقدر این پروگرام جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم بود، داکتر صاحب کاظم بیشتر از هر دانشمند دیگری از طرف شاغلی عباسی به این پروگرام دعوت میگردید و مهمان این پروگرام میبودند و هموطنان از صحبت های عالمانه و فاضلانه شان اکتساب فیض مینمودند. چنانکه این روابط و علایق ثقافتی و هم فکری و مبارزه مشترک میان شاغلی عباسی و شاغلی کاظم به روابط برادری انکشاف یافت.

هموطن گرامی باور دارم جناب شما یک شخص تعلیم یافته و مربوط به خانواده محترم و با ادبی هستید و ممکن سالیان متمادی نیز در محیط متمدن جهان غرب زندگانی داشته باشید، به نظر من عوامل مؤثر محیط زیست و آشنایی با افکار بزرگان مانند سعدی باید رهنمای خوبی برای شما در طرز دید و آنچه میگوئید بوده باشد.

خداوند به همه ما توفیق گفتار نیک و پندار نیک را اعطأ فرمایند.
با عرض حرمت


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: -کلیفورنیا    تاریخ: 26.08.2016

جناب محترم احمد نعیم!
چندین سال همکاری با سایت افغان جرمن آنلاین زمینۀ معرفت با سبک نوشته ها و نویسندگان آن را برای همه دقیق نگران میسر ساخته، اگر هر نام مستعاری بکار رود از طرز کلام و خرام بیان، نویسندۀ اصلی در پس پردۀ نازک مستعار نویسی شناخته می شود.

• من آن چه در مورد مینار «نجات» و تجلیل از روز «نجات» نوشتم شرح واقعه یعنی معلول بود و عجز خویش در بیان علل ابراز نمودم.

• مینار نجات تنها آبدۀ دل خواه من نبوده به نام خانواده، آباء و اجدادم اعمار نگردیده، بلکه ممثل خواست ، آرزو و فریاد های ملیون ها فرد این مملکت به شمول زن، مرد، طفل، آگاه، دانا و مردم عوام وطن برای رهایی از این حکمروایی ظلمت آفرین، بی نهایت جنایت پیشه و ضد آدمیت بود. کتب تأریخ و آثار نخبگان تنها در همین سایت مؤید داستان های مستند کارنامه های وحشتناک این دارۀ مخوف دزدان و همکاران شان است.

• هر آبده، یادگار و میناری اهداف بس سترگ ملی را تمثیل می کند. مینار با شکوه، جلال و عظمت استقلال افتخارات این وطن را به نحوی و مینار نجات آرزو های عمیق مظلومین و محکومین وطن و مینار علم و جهل مبارزۀ معرفت را علیه جهالت و ظلمت تبارز می دهد و هریک مقام و جایگاه خاص خود را دارد. این که اگر مینار استقلال بود چه حاجت به آبدات دیگر، این استدلال بر بنیاد منطق بسیار ضعیف استوار است .

• شما در مورد حذف تجلیل از روز نجات از جنتری دوران جمهوریت و سکوت مطلق آن نظام پیرامون نه ماه وحشت و بربریت سقاوی ها تماس نگرفته تبصره نکردید.
با تقدیم این عرائض من ادامۀ بحث را با شما بی لزوم دانسته و قضاوت ها را با کمال احترام به هموطنان می گذاریم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.08.2016

استاد محترم آقای بارز بعد از سلام!

مضمون تان تحت عنوان"سید جمال الدین افغان و عامل عمده ای عقب مانی جوامع اسلامی!" از مطالعه ام گذشت.

بسیار یک سیر و سیاحت فکری خوب برایم داد و کیف کردم. در بعضی نقاط آن می شود تبصره کرد اما در یک نقطه آن می خواهم طرز فکر خود را ارایه کنم و آن اینکه نوشته آمده است:

"از پیش قراوال فرهنگ اسلامی ما مثل البیرونی و عمر خیام با وجود نبوغی که در علم نجوم و ریاضیات داشتند مگر آن توانائی را نداشته اند که از چار چوب جهان بینی اسطوره ای بطلیموس گامی فراتر نهند و نظام زمین محور را کنار گذارند و نظریۀ خورشید را که قبلاً آریستا خوس اهل ساموس آتن ارائه کرده بود احیا کنند ولی کوپر نیک، گالیله و غیره این شجات فکری را داشتند که تا پای جان نظام زمین محوری را مردود بدانند."

سر و به اصطلاح آخر کهکشان معلوم نیست که دانست محور اصلی کهکشان چی شده می تواند. به نظر من چون این معلوم نیست پس می شود از نگاه منطق هر نقطه خیالی محور شود. چه زمین، چه افتاب و چه یکی از ستاره گان که شب های تاریک بل بل می کنند و یا انانیکه که بل بل شا ن اصلاٌ در زمین نمی رسد.

کهکشان منجمله زمین و ما در بین آن مشل یک زنجیر همه با هم وصل است و ارتباطات دارند. همه یک واحد است.

انسان ها چه در غرب و چه در شرق به فرموده مولانا هنوز در خم یک کوچه هستند چه رسد که هفت شهر فهم دینی، سیاسی، فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و طبعی را پیموده بتوانند و یا باشند.

علت هرج و مرج هم در جهان همین است.

پیش پای سایه تشویش بلند و پست نیست
گر جبین رهبر شود هموار باید تاختن


اسم: مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.08.2016

قدر دانه روکیه صالح محمد خانه
په عمر او ملی هیلو دی فیوض او برکات الهی شامل اوسه.
دا چی ددی سپین ږیری ورور خبری درباندی ښی لګیدلی او د هغی ستاینه دی کړی ده د زړه له کومی در څخه مننه کوم.
د غښتلتیا او پیاوړتیا هیله دی زما په زړه کی ده .
په درناوی


اسم: sherhasan hasan   محل سکونت: Afghanistan    تاریخ: 26.08.2016

‏انتخاب اعظم سیستانی از فیسبوک شیرحسن حسن

سقاويان يوازي تاجيکان نه دي
موږ ډېر کوچنيان و چي په کندهار کي به مشرانو ويل چي فلانۍ کورنۍ د سقاوي بغاوت په وخت کي د سقاو ملګري وه او ځيني يې په دې لاره کي مړه سول، خو کله چي د جمعيت تنظيم جوړ سو سقاويان د پښتنو په ټولو سيمو کي پيدا سول.

له روسانو سره د جهاد پر مهال د حبيب الله کلکاني په اړه يوه منظمه تيوري جوړه سوه او کلکانی له کوم مدرک او ماخذ پرته اتل وبلل سو. که له چا سره د هغه وخت د حکمتيار صاحب د تنظیم درسي کتابونه وي، نو د تاريخ مضمون او نوري ليکني دي يې وګوري. هلته کلکانی يو ستر مجاهد، متقي او خورا مدبر پاچا معرفي سوی او غازي امان الله خان له اسلامه خو څه چي بيخي له سړيتوبه ايستل سوی دی. دا چي وروسته د نظار شور ا حکمتيار صاحب دوی ته د ناسور ټپ سوه يو تصادف و، که نه نو څلورو جهادي تنظيمونو ( حکمتيار، خالص، سياف، رباني) کلکاني يو ستر مجاهد او د خپل وخت ضرورت باله، خو جمعيت هغه وخت هم قومي اجنډا درلوده او آن تاريخ ته يې هم له همدې زاويې کتل، خو حکمتيار دوی د پښتنو وژل او د هغوی تاريخ مسخه کول جهاد باله چي دا د هغه وخت يوه سياسي بې لاري وه.

په هر صورت خبره يوه ده. يوه تنظيم په شعوري ډول د قومي تمايلاتو له مخي کلکاني اتل باله او دريو پښتنو رهبرانو د قبيلوي تمايلاتو او سياسي ماشومتوب له امله باطله لاره غوره کړې وه.
زما مطلب دا دی چي د تاریخ مسخه کول او د تاريخ په باطلدانۍ کي پراته منفور او استفراق سوي کرکټرونه د اتلانو په نوم معرفي کول او واقعي ملي اتلان سپکول جهادي پديده ده.

"د عبدالنافع همت له پاڼې څخه"


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.08.2016

محترم آقای عباسی !
اولآ: نمیدام شما چه علاقه و خاطره ازین <<منار>> دارید که درین روز های جشن استقلال برای کوبیدن نظام جمهوری از آن میخواهید استفاده نمائید؟

ثانیآ: چه ضرورت بود که در روز دوم نظام جمهوریت <<منار>> مورد علاقه تان تخریب شود ؟
ثلاثآ : چرا <<منار>>از طرف شب تخریب شد ( نظر به نوشته شما )و بروز نشد؟

رابعآ : چرا در روز جشن استقلال منار نجات باید در عکس های آن زمان باشد؟ ( در صورتیکه ما منار استقلال در مقابل وزارت دفاع به نزدیکی ارگ داشتیم .)
امید است که این نوشته باعث آزردگی خاظر تان نگردد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 26.08.2016


با عرض سپاس و امتنان خدمت دانشمند محترم داکتر صاحب هاشمیان بخاطر کلمات پر از لطف و مشفقانۀ شان.
با ابراز امتنان از تبصره های نیک محترم آقای ایاز نوری، محترم ویس مومند و محترم انجنیر قیس کبیر.
خدمت هموطنان محترم آقای رحیم( گرچه عنوانی داکتر صاحب هاشمیان نوشته اند) واحمد نعیم ازامریکا به عرض می رسانم که مینار نجات، از قول منبع معتبر، در جمهوریت اول افغانستان تخریب شد. اگر در این مورد مطمئن نمی بودم و یقین نمی داشتم جرأت نمی کردم که در این وسیلۀ جمعی بنویسم و به فرمودۀ محترم احمد نعیم چنین دروغ شاخدار بگویم. صحبت محترم هاشمیان صاحب با آقای داکتر حسن شرق روی این موضوعات روشنی بیشتر خواهد انداخت.
در دوران جمهوریت، استقلال افغانستان با شکوه و جلال خاص در منطقۀ همیشگی تجلیل گردید. یقین کامل دارم که در نشرات آن زمان عکس های مراسم جشن وجود دارد، اگر اثری از مینار نجات وجود داشت ادعای من درست نیست.
به امر مقام ریاست جمهوری به وزارت اطلاعات و کلتور وقت، روز جشن نجات ( 7 میزان ) از جنتری رسمی حزف گردید.
بالاخص از هموطن محترم احمد نعیم دوستانه تقاضا دارم که در تبادل نظریات بیشتر به دلائل، تعقل و آداب و اخلاق نویسندگی اتکاء فرمایند تا به اهانت و بی حرمتی طرف مقابل. رد نمودن یک ادعا صرف با گفتن «غلط است» قابل قبول نمی افتد مگر این که سند قوی در رد آن موجود باشد.
مینار نجات در شب تخریب شد و اسفالت کردن محل آن که ساحۀ محدودی را احتوا کرده بود کار مشکل نبود.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 26.08.2016

با عرض سلام و ادب.
مثلیکه ما خوانندګان در بحث های داغِ امان الله خان بن حبیب اللّه خان و حبیب اللّه خان بن امین اللّه خان تسلیم سلیقه ها و طرز افکار یکدیګر نمیشویم، شاید حق با ما باشد، امّا :
ما ادعا داریم (البته ادعای بیجا نیست ) که دولت وقتِ انګلیس در سرنګونی شاه امان اللّه خان عزیز، مستقیماً دست داشت. مسئله ایکه ما سخت در برابرش غافل هستیم اینست که ما فراموش کردیم که از سال نزده نزدۀ میلادی تا به امروز نظام اجتماعی و سیاسی و فرهنګی و اخلاقی و روحی ما ده ها مرتبه برخلافِ میل و ارادۀ ما از مدار اصولی و طبیعی خود خارج شده و جبراً ( بخاطر مؤقعیت حساس جغرافیائی کشور عزیز ما ) در مدار اقمار دیګر قرار داده شده است و با توجه به تغییرات عمیقِ همه جانبه که در ما ایجاد شده، فکر میکنیم که دولت انګلیس و سایر استعمارګران نیز دچار تغییرات عمیقِ( حد اقل در قبال ما ) شده اند که این یک اشتباه محض میباشد.
دولتیکه شاهِ مترقی را از ما ګرفت ( که البته ارتکابِ اشتباهات فاحش این شاه نیز محصول فتنۀ انګلیس بود ) این قدر قدرت میداشته که همین امروز هم جلوِ ګادی هستی بیرونی و درونی ما و اسپِ افکار ما را بشکل مرئی و غیر مرئی در دست داشته باشد.
نمیدانم، آیا این لقمۀ تلخِ حقیقت ګوئی ( که مبنی بر واقعیت ها میباشد ) برای هموطنان عزیزم قابل هضم میباشد که :
همین امروز در ارګ ریاست جمهوری ما فرمان انګلیس ساری و جاری میباشد،
همین امروز در ارګ ما و سایر عرصه های جنګ سرد و ګرمِ اقتصادی و سیاسی و فرهنګی بین دو تا برادر ( که یکی سه صد و سه ساله و دیګری سه هزار و سه صد و سه ساله میباشد، یکی ساکنِ این طرفِ اتلانتیک و دیګری ساکن آنطرفِ اتلانتیک میباشد، یکی ثروتمند ولی بی کله و دیګری تقریباً غریب ولی با کله و با نفوذ ، یکی فقط از طریق جی پی اس و سټلایټ کوچه و قریه و شهر و ولایت و کشور ما را نظاره کرده و میکند ولی این دیګری از دو صد و دو سال باینطرف در کوچه ها و قریه ها و شهر ها و خلاصه وجب وجب سرزمین ما، با خر و قاطر و شتر و موتر و بایسکل و رکشا و ... یک سیرِ علمی! دقیق انجام داده و سِرّ ما از سیر تا پیاز بلد میباشد ).
ادعای مداخلۀ! پاکستان و ایران و روسیه و چین و.... یک تئاترِ مضحک بیش نیست، آنچه که به وقوع می پیوندد و آنچه که از دهه ها باینطرف در خاک ما به وقوع پیوسته محصول دعوای این دو برادر میباشد و این دعوا بالآخره راه پیدا نمود به درون ارګ.
کسی با تحلیل بنده موافق باشد یا مخالف ( به ګفتۀ قندهاری ها، تر دې می جار ) مهم نیست، مهم اینست که بیائیم از اُنس خویش با تاریخ یکصد سال ګذشته کمی بکاهیم و دزدی کلکانی را زیاد جدی نګیریم زیرا در صالون های محکمه و در زندانهای خود فعلاً جائی برای سپری شدن محکومیت اینګونه دزدها نداریم و بیائیم اګر راستی هم عاشق شاه امان اللّه و ارمان ایشان هستیم، دنبال شناسائی و ګرفتاری و یا حد اقل شناساندن و معرفی دزدانِ باشیم که با پلان ګذاری های مخرب و پنهانی خود توسط مُهره های پنهان و معلوم خود بر ریش ما می خندند و بر هستی ما می تازند و بر این باور ملی اتفاق نظر داشته باشیم که ارګ نشینان ما نیز در ګرو پنجه های اختلاف( این دو تا برادر ) بسر میبردند.
نباید اجازه داد که با قضاوت های عجولانه و غیر سالم خود یک ارګ نشین را بر دیګری ترجیح و یا یکی را در برابر دیګر تبرئه کنیم.باور بفرمائید بازی موجود بسیار بسیار مرموز تر و پیچیده تر و عمیقتر ازین میباشد که ما فکرش را میکنیم.
بیائید که به حُکم تعقل و توکل، دزد و کارنامۀ دزدِ نود ساله را فعلاً فراموش و در مقابل دزدهای زندۀ ایکه تلاش دستبرد به خزانۀ ارزشمند فکری و فرهنګی و اجتماعی و اقتصادی ما دارند، مبارزه نمائیم. آیا آنهائیکه دست به کودتا های خونین و توطئه ها و وطن فروشی ها و مشوش کردن افکار و احساسات پاک هموطنان ما زدند، دزد نبودند؟؟؟؟؟ و ګماشته ګان این دو تا برادر نبودند؟ آیا خود مارکسیزم که دامن ما از آن آتش ګرفت ساخته و پرداختۀ یکی ازین برادران ( انګلیس )نبود؟
آیا این غیر عاقلانه نخواهد بود که تحمل مشاهدۀ عکس دزد پادشاهی را نداشته باشیم ولی تحمل مشاهدۀ عکس دلال های حرفه ای استخاره های لندنی را داشته باشیم ( همانګونه که دوست عزیز ما اقای مومند نیز به آن اشارۀ مختصر نموده ) مګر این دزد فرهنګی و عقیدتی نیست؟
با کمال ګوستأخی و بی ادبی عرض کنم که:
هر یک از علاقه مندانِ صاحبان عکسهای موجود در محلِ بزرګداشت سالروز استقلال، محکوم به یک عالم جواب ګوئی سؤال های منطقی و بعضاً لا جواب خواهند شد ، پس بهتر اینست که با بعضی از واقعیت ها ( ولو تلخ ) کنار بیائیم.


اسم: احمد نعیم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.08.2016

جعلیاتی دیگر از محترم عباسی !
آقای عباسی در باره منار نجات مینویسند :
"در شب دوم کودتای 26 سرطان به امر مقام ریاست جمهوری این مینار منهدم شده و محلش اسفالت گردید." این هم یکی دیگر از دروغ های شاخدار است .
منار نجات تا آخرین روز جمهوریت پابرجا بود شما خود تصور کنید که یک نظام نو به وجود میاید که کار اولش بعد از یک روز تخریب منار نجات است آنهم به دستور رئیس جمهور و جالبتر آن که ، دفعتاً جایش اسفالت میشود .

آقای عباسی با این دروغ های شاخدار زیاد تر چهره واقعی خود را افشاء میکنید و بس.


اسم: ویس مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.08.2016

خدمت دانشمند محترم داکتر صاحب کاظم
داکتر صاحب کاظم در رشته علم اقتصاد صاحب درجه علمی دوکتورا میباشند، ولی به نظر نگارنده این سطور جنابشان در رشته علم تحقیق نیز، مستحق دوکتورای افتخاری هستند.
مبتنی بر همین صلاحیت مسلکی و حوصله در خور ستایش شان رشته تحقیق، به خود اجازه میدهم تا دو سوالی خدمت شان معروض و امیدوارم با ارایه معلومات سودمند شان، این جانب و کذا هم وطنانی را که در زمینه به اصطلاح، خالی ذهن استند، تنویر فرموده منت گذارند.
سوال اول : مقارن به قدرت رسیدن بچه سقو باغی و مدنیت سوز، چند کشور آزاد و مستقل در جهان وجود داشت؟
سوال دوم: از زمره کشور های آزاد آنوقت جهان، چند کشور، حکومت نامشورع بچه سقو را به رسمیت شناختند؟
زیرا از نگاه حقوق بین الدول عمومی، شناخت یا عدم شناخت یک حکومت نو به قدرت رسیده و ایجاد روابط دیپلوماتیک از جانب کشور ها و موسسات سیاسی بین المللی، مشروعیت و یا عدم مشروعیت همچو حکومتی را تثبیت مینماید.
به ارتباط موضوع از محترم داکتر صاحب هاشمیان نیز تشکر مینماییم که به تأسی مطالب مطروحه محترم عباسی صاحب در موارد تخریب مینار نجات که سمبل قهرمانی مردم افغانستان در برابر حکومت باغی و نامشروع سقوی های مدنیت سوز شمرده میشد و کذا اعطاء پنجاه جریب در سمت شمال به بازماندگان بچه سقو و تدارک و اعمار گور بچه سقو در دوره جمهوریت سردار صاحب محمد داؤد خان، داکتر صاحب هاشمیان از داکتر حسن شرق طالب معلومات گردیده و نتیجه مذاکره خود را از طریق همین ویب سایت با هم وطنان شریک خواهند ساخت.
آنچه جناب محترم دگروال صاحب سعید در زمینه اعمار قبر بچه سقو در آن فرصت به حیث یک شخص مسلمان و یک عضو، کودتای بیست و شش سرطان نگاشته اند باید مقرون به به حقیقت باشد ولی انچه این جانب با برداشت و تلقی اراده سردار صاحب داؤد خان که گویا سردار صاحب مرحوم بنابر بزرگ داشت شخصیت والای اسلامی بچه سقو به اینکار مبادرت ورزیده اند، با دگروال صاحب سعید، موافقت نداشته و این جانب ملاحظاتی در زمینه دارم که در صورت لزوم بعد از پخش نتیجه مذاکرات استاد هاشمیان با حسن شرق، به عرض خواهم رسانید.
اما تخریب مینار نجات را در ان دوره، محترم باز صاحب به حیث یک شخص بسیار نزدیک به سردار صاحب، بخصوص که پدر بزرگوار شان از نزدیک ترین مصاحبان امین و با وفای آن مرحوم بود، سال گذشته در همین ویب سایت تصدیق فرموده اند.
امیدوارم حسن شرق به حکم وجدان در موارد فوق به استاد هاشمیان از ابراز حقایق مضایقه ننمایند.
قابل یاد اوری است که مردم مظلوم کابل در آن زمان که از مظالم و بی ناموسی های جرنیلان و کرنیلان خود مختار و درندگان ناموس اسلامیت و انسانیت سقوی به جان رسیده بودند، دو بیتی ذیل را عنوانی بچه سقو ساخته بودند :
شمالک میزند در برگ گندم
پدر لعنت بخیز از تخت مردم
با تشکر مجدد از داکتر صاحب کاظم


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: بریتانیا    تاریخ: 25.08.2016

خدمت آقای هاشمیان،
اینجانب در شاه شهید کابل بزرگ شده ام و منطقهء را که منار نجات در آن قرار داشت خوب بلد هستم. مدتها از راه دروازّهء لاهوری به مسجدی در جوی دمگاه، عقب کوچهء آهنگری و خرادی، که یکی از اقاربم در آنجا امام بود برای درس خواندن نزدش در رخصتی های زمستانی میرفتم. خدا او را غریق رحمت سازد در لیسهء حبیبیه معلم بود. از همین راه برای چار سال به لیسهء حبیبیه در پل باغ عمومی میرفتم و می آمدم. و تغیرات عمرانی یا تخریبی در آن ناحیه را خود دیده ام. منار نجات تا به پایان جمهوریت موجود بود و بعد از کودتای هفت ثور از جانب خلقی- پرچمی ها تخریب شد نه پیش از آن. این یکی از اولین شاهکار های (!!!) این دار و دستهء خائن بود. علاوتاً هیچ دلیلی وجود ندارد که منار نجات در زمان رئیس جمهور محمد داود تخریب شده باشد زیرا وی به شخص اعلیحضرت محمد نادرشاه احترام زیاد داشت.


اسم: Nur Mohammed Saed   محل سکونت: Germany    تاریخ: 25.08.2016

شهیدپوهاند وفی الله سمیعی و شهید محمد موسی شفیق دو تن از شخصیت های علمی و خدمتگاران صدیق وطن ما بودند که تنها بجرم وطنپرستی در سال  ۱۳۵۷ از طرف باند جنایتکار امین - ترکی به شهادت رسید،چندی قبل در یکی از ویب سایت ها که لینک آن نیز تقدیم میگردد ادعا شده که پورتال افغان جرمن اکنون به پایگاه گروهی تبدیل گردیده که بعد از کودتای منحوس ثور باعث قتل صد ها تن از محصلان استادادان  پوهنتون و سایرشخصیت های علمی و فرهنگی وطن گردیده ویب سایت متذکره بطور مشخص از دو نفر بنامهای *** و *** یادآوری می نماید که درسال ۱۳۵۷ محصل پوهنخی ادبیات بوده و در قتل صد ها محصل و استاد پوهنتون مظنون می باشند
تقاضایم ازپورتال محترم افغان جرمن اینست که موضوع را بررسی و اگر براستی این دو نفر واقعأ در قتل صد ها نفر محصل و استاذ در آنزمان دست داشته باشد اجازه نه دهد پورتال به مخفیگاه قاتلان جنایتکار تبدیل گردد، در این رابطه شاید جناب دوکتورهاشمیان که در آن وقت سمت استادی را در آن فاکولته داشتند بتواند  تا اندازه در مورد صحت و سقم این ادعا معلومات ارائه نمایند.


نوت: برای جلوگیری از اتهامات بی اساس اسامی حذف گردیده اند.
اداره.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.08.2016

با سلام های مجدد،

برای معلومات بیشتر ویدیو ای را در ذیل از زندگی و به قدرت رسیدن حبیب الله کلکانی به شما لینک میدهم که در صورت امکان به دقت ببینید و بشنوید. خواهشمندم این ویدیو را به طور انتقادی نگاه کرده نقاط که مورد قبول باشند قبول فرموده، حرف های اضافی آنرا ناشنیده گرفته و به گفته های که قابل غور باشند دقت کنید.

معلومات کوتاه در مورد میدیای مدرن:

فراموش نباید کرد که میدیای امروزی (print media, radio, TV) جائی خود را آرام آرام به میدیای الکترونیکی و دیجیتال (digital media: internet and more..) خالی میکند. امروز جهان اینترنت درب های زیادی را برای دریافت حقایق و کسب معلومات باز کرده است که تعداد کثیری انسانها به این معلومات رجوع و در باره قضاوت خود را میکنند.

کشورهای زیادی با حاکمیت غیر مردمی از جمله ایران، عربستان سعودی، چین و غیره از میتودیک کلاسیک همیشگی سانسور کار گرفته، میخواهند به گفتۀ خود شان که این میدیای جدید، نظم جامعۀ شان را به هم نزند، بدین معنی که چیزی که دولت های حاکم شان به مردم خود دیکته میکنند آنرا به مردم خود بیاموزانند. بطور مثال در کشور چین نمیتوانید از سایت گوگل استفاده کنید بنابرین گوگل مجبورأ یک ورژن چینائی به چینایی ها پروگرام کرد، که این ورژن در هنگام پالیدن معلومات، چیز های که دولت به آن موافق نیست بیرون ندهد. در کشور های عربی این انکشاف نادیده گرفته شده بود، هنگامی که نظام های فرسودۀ شان نزدیک به سقوط بود قدرت میدیای مدرن را درک کردند.

کشور های پیشرفته یا به گفتۀ دیپلوم انجنیر نسرین معروفی «امپریالیزم جهانخوار» فعلاً از دو میتودیک استفاده میکنند چون سطح دانش در جامعۀ های شان بلند است، میتود های کلاسیک سانسور را نمیتوانند بر مردم خود تحمیل کنند، بنابرین تا حالا از فریبکاری در پخش معلومات در انترنت (manipulation) و نظارت یا (surveillance) کار می گیرند.

1. هدف از فریبکاری یا manipulation: به وجود آوردن صدها وبسایت که از یک منبع کنترول میشود به منظور تغییر افکار عامه در مواردی که دولت ها در آن اهداف بخصوصی را تعقیب مینمایند. همچنان فعالیت این دستگاه ها در سوسیال میدیا مانند فیسبوک، پالتاک، اسکایپ، تویتر و غیره با صدها اسامی مختلف وارد شدن در بحث و گفت و گو با دیگران به عین منظور یعنی تغییر افکار عامه. در این راستا کشور روسیه بسیار فعال میباشد مثلا در تخاصم با اوکراین و انضمام جزیرۀ کریم.


2. نظارت یا (surveillance): نظر به اظهارات آقایی Edward Snowden در قسمت نظارت کشور انگلیس و امریکا بسیار پیش قدم میباشند. به گفتۀ وی انگلیس ها کاپی تمام پاکت های الکترونیکی را که در انترنت از اروپا به سمت جهان در حرکت اند، یکبار برای خود هم ثبت و ارزیابی میکند. امریکایی ها همچنان با تأسیس (NSA=National Security Agency) به میلیارد ها تیرابایت (TB) مراودۀ الکترونیکی مردم جهان را ثبت و بررسی میکنند.

این معلومات کوتاه را خدمت ارائه کردم، با اینکه به شکر خداوند تعداد زیادی از هموطنان ما از آن آگاهی دارند، بازهم صلاح دیدم تا تأکید بران باشد که در برخورد با معلومات در انترنت محتاطانه عمل گردد، مخصوصاً باید توجه شود که فیسبوک، تویتر، یوتوب و وبسایت های گمنام هیچ وقت منبع اخذ معلومات قابل اعتبار نبوده مگر بازهم استفاده شده میتوانند، زیرا مصرف کننده در نتیجه گیری خود از موضوع کاملاً آزاد است. ویدیو ای که دیدن آنرا من به شما پیشنهاد میکنم روی همین نظر استوار است.

والسلام

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: صالح محمد   محل سکونت: د ستر سنايي ټاټوبی    تاریخ: 25.08.2016

ګرانو وطنوالو ته سلامونه
ګران مومند صاحب نه ډېره مننه, کور مو ودان. د باضميرو او پاک نفسو او اصيلو شخصيتونو ليکنې انسان يقينا تزکيه کوي او حد اقل که په ناپاکو او وطنپلورونکو باندې حتی که تاثير هم نکوی چې دوی خپل اصالت بېرته ترلاسه کړي او ګوډاګيتوب پريدي, خو د ستاينې وړ وي.
الله مو کاميابه لره.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 25.08.2016

محترم قدرت اله، بلکل با شما موافق استم، اما در مواقع خاص باید یک سیاستمدار، دانشمند و ... مستقیماً و بدون پرده پوشی، موقیعت ویا طرز فکری خود را واضحاً به ملت خود بگوید تا اولاً ملت را از سرگمی نجات دهد و ثانیاً از سوءتفاهمات جلوگیری شود...
محترم عباسی صاحب، تشکر از نظر نیک تان... بگیرم اگر در آن زمان رئیس جمهور هم همین گپ را گفته باشد، شما امروز چی فکر می کنید؟ خصوصاً که بعد از کودتای ثور، رهبران بیشمار عرض اندام نمودن که سر شان به تنه شان نمی ارزید. آیا برای همه اینها مقبرۀ جور شود و استخوان هایشان توسط یک مراسم خاص دولتی در آنجا دفن شوند؟


اسم: قدرت اله   محل سکونت: لندن    تاریخ: 25.08.2016

دافغان جرمن انلاین کارکونکو او مینه والو ته سلامونه او نیکی هیلی
زما ډیر وخت کیږی چه دافغان جرمن انلاین مینه وال یم او هرکله چه وخت پیدا کړم دی سایت ته راځم او دخپلی خوښی مطالب مطالعه کوم.اکثران دلته ډیری ښایسته او ګته ور مضامین پیدا کیږی چه هم د مطالعه او هم په دی مساپری کی د وطن مینه په ماتیږی. اما یو څه وخت کیږی چه زمونږ د قدرمنو او محترمو لیکوالانو په مینځ کی مشکلات او اختلافات پیدا شوی دی. البته دی پوهانو په مینخ کی اختلافات یو طبیعی خبره ده او دی یوی موضوع دحل لاره جر و بحث همیشه ګټه ور وی. ولی هغه څه چه زمونږ د تشویش سبب ګرځیدلی دی هغه د دی بحثونه تګ لاره ده چه ډیر وخت دوستانه شکل نلری.اوکله نا کله خو زمونږ ځینی لیکوالان چه په کومه لیکنه انتقاد لری دومره بی انصافه شی چه لیکنه تحریف کړی او یاډیر وخت له لیکنی غلط استنباط وکړی اوبیا په لیکوال نیوکه کوی چه تاسو ولی داسی لیکلی دی.چه یو ښه مثال یی دی نګارګر صاحب اخرینی لیکنه ده چه دلته ډیر پحث په شوی دی او په نګارګر صاحب دا تهمت لږیدلی دی چه دی سقاو زوی په ګټه یی لیکنه کړی ده. ما د نګارګر صاحب هغه لیکنه څو ځلی ولوستله. چه زما په نظر په ډیر وضاحت یی لیکلی دی چه حبیب اله کلکانی یو جاهل سړی وو.یا زړه ور غل وو چه دا کوم مثبت صفت نه ده.اوس ځینو لیکوالانو دا محترم راټنګ کړی دی چه تاسو دی سقاو زوی توصیف کړی دی چه زما په نظر دا منصفانه خبره نه ده.زما مطلب دا دی چه مونږ ځینی د ګوتو په شمار مشران او لیکوالان لکه نګارګر صاحب یا ډاکترصاحب هاشمیان لرو.نو کا چیری د نظر اختلاف هم موجود وی نو انتقاد باید ډیر مودبانه او محترمانه وی. اوس دی نګارګر صاحب یوه وینا زمونږ لپاره دی ډیرو لیکوالانو دی ټول عمر لیکنو څخه هم ډیر ارزښت لری نګارګرصاحب په زرګونو مینه وال لری چه صرف د دوی د وینا لپاره سلکونه مایله سفر کوی چه هغه واوری.نو مونږ باید د خپلو مشرانو او پوهانو احترام او قدر ولرو او کا انتقاد هم وی خو کنایه او بی احترامی باید نه وی.


اسم: ویس مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 25.08.2016

اهانت به تاریخ مشعشع و مملو از افتخار کشور.
دوست صاحبدلی، فوتوی مراسمی را که گویا بمناسبت تجلیل روز استرداد استقلال برگزار شده بود، توسط ایمیل برایم گسیل داشتند. درین فوتو، در محلیکه صاحب منصبان ارشد عسکری از یکطرف در حال استاده و مدعوین در حال نشسته دیده میشوند، روی دیوار یک عمارت بزرگ از راست به چپ فوتو های کلان بچه سقو مدنیت سوز، محمد نادرشاه قهرمان بزرگ نجات کشور،محمد ظاهر شاه،
دیمکرات ترین و مترقی ترین پادشاه منطقه « به تناسب شاهان و زعمأ » آن دوره، سردار صاحب محمد داؤد خان که غرور ملی و فردی وی، کم نظیر بود، چنانکه برخلاف صدام حسین لافوک و قذافی باتوک ، مردانه مقاومت کرد و به نوکران اجیر، کی جی بی و کرملین تسلیم نشد، و فوتوی آخری طوریکه قابل ملاحظه است ، فوتوی شاه شاشجاع ثالث یعنی صبغت الله چلوس است که او نیز در قافله نواز شریف ملعون مانند ببرک کارغل بی خدا، به کابل آمده و بر اریکه حکومت کابل نصب گردید .
قرار دادن فوتوی یک آدم وحشی مدنیت سوز مانند بچه سقو که به یاری و یاوری جواسیس انگریز و خاینان بزرگ داخلی، دولت امانی که ممثل ارزو های نهضت کم نظیر مشروطه خواهی بود در کنارفوتو های سه رجل بزرگ تاریخ معاصر « نادر خان، ظاهر خان،داؤد خان » نه تنها اهانت به تاریخ کشور بلکه اهانت به ترقی، تمدن، معارف، کلتور و در نهایت انسانیت است.
قابل یاد آوری است که آن دسته ملاهای دوره امانی که در اصطبل استعمار انگریز، نشخوار میزدند، در زمره پیشنهاد های شان یک ماده را چنین گنجانیده بودند که تمام سفارت خانه های غربی به استثنا سفارت « انگلیس » مسدود گردند.( داکتر سنزل، عکس العمل های مذهبی..).
من با نظر محترم عباسی صاحب و محترم باز صاحب موافقم که هدف شورای خاین زمرد فروشان نظار و اتحاد شیطانی شمال و در مجموع سرطان خبیثه منکران تاریخ و ستمی های مفسد، فضای سیاسی کشور را مغبررومغشوش ساختن است تا زمینه برای بر آورده شدن آرزو ها و نیات پلید شان تعبیه گردد.
جای تأسف است که روشن فکران ما بعد از دستور مقامات رسمی امریکا « به اصطلاح میانجگری وزیر خارجه اضلاع متحده » در بوجود آوردن حکومت دو اشترنگه در مضامین ومقالات خود در مطبوعات، به شمول این ویب سایت استقبال نموده و آن را به فال نیک گرفتند.
باید گفت که مسولیت درجه اول متوجه خود اشرف غنی است که به وعده های اکید خود به مردم در زمینه حکومت سهامی استوار نماند و نتیجه ان مرض مزمن زبونی و بیچارگی سیاسی کنونی است که درمان ندارد.
بهتر بود اشرف غنی مانند سردار صاحب داؤد خان از خود شهامت نشان میداد و به امر کشور بیگانه تسلیم نمیشد . میگذاشت جنایتکاران ستمی کودتا میکردند تا طشت رسوایی دیمکراسی اضلاع متحده بار دیگر به جهان رسوا میگردید. ولی به باور من، این کاری بود که حکومت اضلاع متحده اجازه تعمیل آن را داده نمیتوانست.
خوشحال بابای کبیر میفرماید :
په جهان د ننګیالی وی دا دوه کاره
یا به وخوری ککرۍ یا به کامران شی
په درناوی


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 25.08.2016

به تائید نوشتۀ جناب آقای محمدعارف عباسی،
جای مسرت است که جناب عباسی، این ملیگرای افغان به سقویها آنچه لازمۀ گفتن بود، وگففتارشان پند واندرز وخیرخواهی و رهنمایی به سقویان سبکسربود که خدا کند دربین آنها یک "اوقی" خیرخواه پیدا شود تا ازبدنامی و شرمساری بیشترمردم منطقۀ خود جلوگیری نماید.

منارنجات را درکنج چمن حضوری دیده بودم، اما از تخریب آن به روز دوم تاسیس جمهوریت تا امروز خبرنداشتم -هکذا درمورد تمایل مرحوم محمدداودخان برای پیداکردن قبر بچۀ سقو و مسایل دیگری که جناب عباسی صاحب اشاره کرده اند_ درنظردارم درهمین هفته با محترم داکترحسن شرق صحبتی داشته باشم که علت تخریب منارنجات و مسایل مربوط به بچۀ سقو را از او پرسان و معلومات میکنم و نتیجه را انشاء الله در هفتۀ آینده به خوانندگان این پورتال میرسانم .

با عرض سلام بجناب هیواددوست صاحب، خوش شدم بعداز بسیار سالها از شهید پوهاند وفی الله سمیعی یادکردند- آن مرحوم دوست من بود و واقعا یک شخصیت ملی و وطندوست و خدمتگار راستین مردم وکشور افغانستان بود - شهادت آن مرحوم در ارگ صورت نگرفته، بلکه تقریبا یک هفته بعدازکودتا، نورمحمد پنجوایی،وزیرداخلۀ رزیم خلقی، مرحومین محمدموسی شفیق و پوهاندذ وفی الله سمیعی را به پولیگون پل پرخی برده، امراعدام آنها را که از طرف تره کی- امین امضاء شده بودبرای شان قرائت کرد ودرهمانجا هردو را بشهادت رساند -
اززبان کندکمشرخلیل معروف به "سگ" که عمل اعدام را انجام داده بود، بعد ها شنیده شده که میگفت :نورپنجوایی به پوهاندسمیعی گفته بود: " شما میخواستید ما را معدوم سازید، اما اینک ما شما را معدوم میسازیم..." و به مرحوم موسی شفیق گفته بود که :" حق آبۀ مردم افغانستان را به ایران فروختی، جزایت اعدام است..."
به روح هردو شهید درود میفرستم - با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: بریتانیا    تاریخ: 24.08.2016

اقای محمد عثمان تره کی در نوشته‌ء

اخیر خویش تحت عنوان «موضع جانبدارانه‌ء امریکا در جنګ بین الاقوامی افغانستان» در پاراګراف ما قبل اخیر مقاله نتیجه ګیری وطندوستانه و عالمانهء باین شرح کرده اند: اګر افغانان با درک اینکه به حکم اجبار یا اختیار محکوم به زندګی مشترک اند و هر الترناتیف دیګری غیر از زیست باهمی عمق فاجعه را بیشتر میسازد به مصیبت فعلی نګاه کنند، ما به مهار کردن انګیزه های شیطانی برادرکشی نزدیک میشویم و صلح قابل دسترسی میشود.

اما مشکل با اقایون شورای نظار است که در ۱۴ سال ګذشته به معاونت و رضای امریکا انحصار قدرت را در نتیجهء موافقات بن بدست دارند. این ګروه نه تنها اینکه به اکثریت بودن قوم پښتون معتقد نیست بلکه به اصل ګروپ بزرګ اتنیکی هم وقعی نمیګذارند. و تا زمانیکه اینها به رفتار و نظر فعلی خود با لجاجت اصرار ورزند، مشکل «جنګ بین الاقوامی» ادامه خواهد یافت. اما منفعت اقوام مختلف افغانستان دراینست که به توصیهء این استاد حقوق و علوم سیاسی ارج ګزاشته قبول نمایند که «به حکم اجبار یا اختیار محکوم زندګی مشترک اند» و باید با اقوام دیګر افغانستان بر مبنای انصاف و عدالت زندګی نمایند. و بجای جعل تاریخ، واقعیت ها را متقبل شوند. انچه که در بن بوقوع پیوست بر علیه عدالت و منافع علیا افغانستان بود بناء قابل ادامه نیست.


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.08.2016

شخصیت وطنپرست وزیر عدلیه دولت جمهوری افغانستان !
(سایت کابل)
د شهيد وفي الله سميعي ژوند ته يوه لنډه كتنه:

پوهاند وفي الله سميعي د گران هيواد افغانستان واقعي بچي وو او ددي ټا ټوبي د بچو په تر بيه او روزنه کي لويه برخه اخيستي ده. پوهاند شهيد وفي الله سميعي د سميع الله خان اخندزاده زوي او دمولوي ميرگل خان اخندزاده لمسې ، د ننگرهار د شاهيکوټ د اخندزاده گانو په کلي زيږيدلي دي. ده په ١٥ کلنئ کي خپل پلار له لاسه ورکړي و. پوهاند شهيد سميعي د خپل ذکاوت او د خپلي مور په زيار او هڅوسره وکولاي شول چه د شرعياتو د پوهنځي څخه په اعلي درجه فارغ او د پوهنځي په کدر کي د استاد په حيث پا ته شي. ده د کابل پوهنتون د استاد په حيث دکابل پوهنتون څخه،د مصر الازهر پوهنتون ته سکالرشپ واخيست او د شپږ کالو په ترڅ کي يي دهغه پوهنتون څخه د دوه ماستري ديپلومويوه په فقه اوبله په، تقنين کي په اخيستلو موفق، اوبر يالي بيرته وطن ته راستون شو. او د کابل پوهنتون په کدر کي د استاد په حيث په کار پيل وکړ. پوهاند شهيد سميعي،عالم،فاضل، او مهربان شخصيت وو. د ده شاگردان هميشه دده څخه خوښ او راضي وو. پوهاند شهيد سميعي د خپل تدريس په وخت کي په خپل ځان او درس حاکم و. د تدريس تر څنگه ، د افغانستان د اساسي قانون دجوړولود کميټي يو مهم غړې هم و، د خپل لياقت په اثر د شرعياتو د پوهنځي د استادانو په وسيله د پوهنځي د رييس په حيث انتخاب او ديوه ځوان رييس په حيث يي د پوهنځي کارونه پر مخ وړل. تر څو چه دډاکټر جاويد د رياست په وخت کي پوهاند شهيد سميعي د کابل پوهنتون دمحصلانو د مرستيال په حيث په کار وگمارل شوو. پوهاند سميعي يو بي تبعيضه او بي تعصبه استاد و. په پښتو، دري او عربي ژبو يي فصيح صحبت کاوه. د داود خان دجمهوريت په وخت کي د داود خان او سردار نعيم خان په سفرونو کي ددوي سره عربي هيوادونو ته ددوي د تر جمان په حيث ددوي سره ملگري و.کله چه دنعيم خان سره يو ځاي بيرته وطن ته راستون شو د پوهني د وزارت ددويم مرستيال په حيث مقرر او دري کاله يي دا وظيفه په ايماندارې سره سرته ورسوله.شهيد سميعي د ډيرو مصروفيتونو سره سره يي بيا هم د خپلو ملگرو پوښتنه کوله، دده ډير نژدي ملگري شهيد موسي شفيق، لوي څارنوال شهيد هدايت صاحب، استاد سلام عظيمي اوسنې قاضي القضات او د کابل پوهنتون ځيني استادان وو چه ټوکي او ټکالي به يي سره کولي. دا خا طري لا تر اوسه زما سره پا ته دي. زه به هم کله کله د شهيد سميعي کورته دده ليدلو ته ورتلم . او ټوکي ټکالي به مو سره کولي.

د شهيد سميعي مور به هميشه ده ته د قاضي خطاب کا وه. نو يوه ورځ پوهاند شهيد سميعي خپلي مور ته په ټوکو کي وويل چه، تر څو به ما ته د قاضي خطاب کوي؟ ما خو اوس ډيري ترفيع گاني کړي دي. استاد وم، رييس شوم ، د پوهنتون مرستيال شوم، او اوس د پوهني د وزارت مرستيال يم، نو مور يي ورته وويل چه زويه خداي دي وزير کړه. نو شهيد سميعي په ځواب کي ورته وويل چه موري عمر دې زما لنډ کړ. دا دعا به دي نه کوله! مور يي ورته وويل چه خداي دي اوږد عمر درکړي. پوهاند شهيد سميعي يو صادق، پاک نفسه او وطن دوسته افغان وو. د خپل صداقت او لياقت په اثر د ولسمشر داود خان په وروستۍ کابينه کي د عدلي دوزير په حيث وټا کل شو. دې پرکار، صادق او وفادار وزير وو. د همدي صداقت او ايماندارۍ په وسيله ولسمشر داود خان ته هم ډير نژدي وو. پوهاند شهيد سميعي د عدلي دوزارت تر وخته پوري په ميرويس ميدان (کوټه سنگي) کي په کرايي کور کي اوسيده . کله چه وزير شو نو دده د حفاظت لپاره يي په مکرويانو کي کور ورکړ. پوهاند شهيد سميعي به هميشه د سردار داود خان د وطن دوستۍ په هکله خبري اتري کولي. زه به کله کله دشپي له خوا دده د ليدلو لپاره کور ته ورتللم او خبري اتري به مو کولي. ما به کله کله څه نه ويل، يا به مي ارام دده خبرو ته غوږ نيوه، نو دده به زړه تنگ شو ويل به چه زه د کور دننه وزير نه يم، دلته سميعي يم. دده ټوکي او ټکالي ډيري خوښييدي. د پوهاند شهيد سميعي د وزارت نه دري څلور مياشتي وروسته زه د لوړو تحصيلاتو لپاره د بيروت امريکا پوهنتون چه په لبنان کي دي ولاړم. او پوهاند شهيد سميعي د سردار داود خان سره يو ځاي دکمونستانو په کودتا کي په شهادت ورسيد. ما بيا ونه ليده او دا ارمان مي په زړه پا ته شو. نو دده د خدمتونو يادول ډير ضروري و ، دده روح دې خو شاله وي.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 24.08.2016

آقای محترم عباسی صاحب !

شما و همفکران تان درین چند سال آنقدر اشخاص ملی و وطنپرست را تخریب کردید که دشمنان شان نکردند. شما آنقدر تحریف و تمجید از اشخاصی کردید ک شایسته آن نبود .
لذ اگر حالا چند نفر را خائین و وطنفروش از یک جنایتکار ینام حبیب کلکانی پشتیبانی میکند شما و همنظران تان دیگران را هم موقع بدهید که از اشخاص جاهل خود پشتیبانی نمایند. بااحترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 24.08.2016

نگارگر صاحب تشکر از جواب تان، من هم با تذکر اینکه با هم دوست می مانیم، با جمع بندی تبادلات نظر های ما، به این بحث خاتمه می دهم.
1: شما در اکثریت نوشته های تان ، بلند بردن سوئیه فکری هموطنان را در نظر دارید که خداوند اجر آنرا برایتان بدهد...
2: شما نوشته اید که قاموس را به رخ تان نکشم... چرا من اینکار کردم؟ شما شعری را برای قوی ساختن در رخم کشیده بودید:
برو قوی شو اگر راحتِ جهان خواهی++ که در نظامِ طبیعت ضعیف پامالست.
بلی محترم نگارگر صاحب، برای قوی ساختن یک ملت، باید قوت های خود را با آنها تقسیم کرد، اما شما با امتناع ورزیدن در کار قاموس، مرام شعر را برآورده نساختید....
3: شما در یک مقالۀ تان، مداحی مرحوم خلیلی را برای رهبر نظامی پاکستان و نوشتن وصفنامۀ وی را در بارۀ حبیب الله کلکانی توجیه و محترمی سیتانی و زمانی را کم زده بودید که من آنرا منصفانه نیافتم و چیزکی نوشتم.
:4 لنگر نوشته ها و نظریات تان راجع به حبیب الله کلکانی وشجاعت وی و... جهت کسانی به خود گرفت که ودعوای مقبره را به وی می کنند...
5: شما مرا به ضعیف بودن متهم کردید و اظهار کردید که دیگران در امور من مداخله می کنند... من هم به صراحت برای تان می گویم که من هم هیچوقت تحت أثیر کسی نبوده و مستقلانه عمل میکنم. این نوری صاحب و میرمن نظام اند که برآمدن خود را از افغان جرمن آنلاین و افتتاح وبسایت جدید ، توسط آن برائت می دهند. من عادت ندارم که کسی کار هایم تعریف و توصیف کند، اما اتهام شما مرا خیلی زخمی ساخت که مجبور به آن جوابیه شدم.
در اخیر از داکتر صاحب غروال تشکر می کنم


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.08.2016

موقف محترم عباسی صاحب مورخ ۲۴ اگست در باره اعمار یک مقبره برای حبیب الله دزد نسبت به موقف اسحق نگار گر خیلی وطن خواهانه و متکی به حقایق تاریخی میباشد. من درینجا پاراگراف ذیل را از نوشته ای شان اکیداً می آورم:
«
گیرم قبر کهنۀ حبیب الله پیدا شد و تودۀ خاک او در بالای کوه خواجه صفاه دفن گردید و مقبرۀ با شکوهی اعمار و شبانه ده ها روشنی انداز بر قبرش نور افگنی کرد، آیا این مراسم و ترتیبات برای بچۀ سقاء شهرت اعتبار و نام و نشانی غیر از آن چه بود می بخشد؟
نمی دانم مرض منطقه پرستی تا این حد در تار و پود این نخبگان کوهدامنی رخنه کرده باشد که نام نامی هزاران راد مرد و قهرمان کوهدامن زمین را با این خواست ننگین لکه دار ساخته به عوض اعمار آبدۀ با شکوه و جلال به نام مبارزین جنگ های استقلال افغانستان علیه انگلیس و شوروی، از نا کسی کس ساخته و چنین تقاضا را بعمل آورده زخم های خشکیده ملیون افغان را تازه ساخته و یک دور سیاه و شوم تأریخ را در خاطره ها زنده می سازند.»

واقعاً اگر دارو دسته ربانی مسعود این کار غیر ملی را بالای ولسمشر غنی اجراء بکنند، آن اعمال سر زده خائینانه ملی حبیب الله دزد را چطور مسطور کرده میتوانند؟

در باره همکاری محمد ولی خان دروازی با بچه سقاو ولا من سرم گیچ میشود که ولی خان اگر راستی این نیت سوء در باره امان الله خان غازی داشته است، این آخر برای چه بوده است؟

در باره موقف محمد داودخان راجع به اعمار مقبره برای بچه سقاو دزد در مباحثه ایشان با محمد حسن شرق اگر این حقیقت داشته باشد، من به حال محمد داود خان هم افسوس میکنم که چه طور در حق یک خائین ملي دلسوزی ابراز کرده بود...؟! در حالیکه پدر مرحوم من نگارنده دو دوره با محمد داود خان کار کرده بود، پدرم میگفت،گرچه داود خان منسوب به این خاندان سفاک و ظالم بود لیکن این داود خان یک شخص با غرور افغانی، ترقی خواء و تحول طلب، پاک نفس، چرسی و شرابی و زنکه باز نبود ورنه اینهمه برایش میسر بود.

به هر حال، حالا برای ریئس جمهور اشرف غنی یک آزمایش بزرگ در پیش آمده است و من نظر محترم قاسم باز را تائید میکنم که باند جمعیت میخواهند این لکه بزرگ بد نامی اعمار مقبره حبیب الله دزد را به گردن غنی صاحب پرتاب کنند و در وقت قدرت ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶م این کار را چرا نکردند.

خداوند یار این ملت مظلوم شود، آمین


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 24.08.2016

فرستنده: وطندوست
اگر صلاح دیدید، لطفاّ نشر کنید.

تحلیل متفاوت وحید «عمر» از امان الله خان
در مورد ۲۸ اسد و شاه امان الله
من همین یک روز را در تمام سال به نام شاه امان الله تجلیل میکنم و از دل و آگاهانه تجلیل میکنم. دلیل؟
دلیل اینکه شاه امان الله ۹۰ سال پیش تمام قدرت و اقتداری را که از اجداد خود به میراث گرفته بود به قمار زد. در میان یک ملت نادان و نادار ایستاد٬ چشم در چشم شان دوخت و چیز هایی را گفت و کرد که یک تعداد ما بعد از صد سال هنوز هم گفته نمی توانیم. امان الله تحجر را به چلنج کشید. امان الله جهالت را به چلنج کشید. امان الله ملای منحرف را در سرزمین ملا ها به چلنج کشید. امان الله خرافات و تعویذ نویسی را به چلنج کشید. امان الله استفاده ابزاری از نام دین را به چلنج کشید. امان الله اسارت زن را به چلنج کشید. امان الله غیابت زن را به چلنج کشید. امان الله جنگ قوم و قبیله را به چلنج کشید. امان الله تابوی مکتب و شفاخانه و بانک و مالیه را به چلنج کشید. امان الله برده گی را به چلنج کشید. امان الله فرق میان شهروندان مسلمان و هندوی افغانستان را به چلنج کشید. امان الله خشونت را به چلنج کشید... امان الله هر آنچه در این جامعه بد و زشت بود همه را به چلنج کشید.
امان الله در مقابل یک لشکر جهل ایستاد و تا آخر ایستاد.
بی تدبیر ایستاد؟ بی وقت ایستاد؟ بی برنامه ایستاد؟ عجولانه ایستاد؟ تندروانه ایستاد؟... فرق نمی کند٬ مهم این است که ایستاد و تا آخرین روز ایستاد و یک قدم پس نرفت. نه مصلحت کرد. نه سازش کرد. نه معامله کرد.
اگر مرا صد سال به عقب ببرید و با همین خانواده ام در افغانستان سال ۱۹۱۶ قرار بدهید. من دوست دارم در افغانستانی که شاه امان الله می خواست زنده گی کنم. نه از حبیب الله سلف امان الله٬ نه از حبیب الله خلف امان الله و نه از نادرشاه خلف حبیب الله چیزی دیده ام که ارزش های خود را با آن ربط بدهم.
من به خاطری که ارزش هایم با ارزش هایی که شاه امان الله به آن ها معتقد بود نزدیک است٬ او را دوست دارم. این روز را تا زنده استم به نام شاه امان الله تجلیل می کنم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 24.08.2016

بعد از انکه اولین دولت جمهوری توسط کودتا ۷ ثور ۱۳۵۷ دیموکراتهای سرخ سرنګون و سرسخت ترین مخالفین خاندان محمد نادر خان محمد زایی به قدرت رسیدند، نه نور محمد تره کی نی حفیظ الله امین نی ببرک کارمل و نی داکتر نجیب الله، نام حبیب الله کلکانی را بزبان نیاورد.
همچنان زمانیکه مجاهدین؟ بخصوص برهان الدین ربانی ریس جمهور ، احمد شاه مسعود وزیر دفاع و کل اختیار دولت ربانی، که در ان وقت اقای عبدالله عبدالله بحیث وزیر خارجه ایفای وظیفه می نمود،چرا این اقایون که در ان وقت و زمان بانهم که تمام قدرت سیاسی و نظامی دولتی در دست داشتند چرا در حصه دفن دوباره استخوانهای حبیب الله کلکانی توجو نکردند، چرا اینها امروز ناله و فریاد دفن مجدد حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو را به راه انداخته چرا در ان وقت که اینها کل اختیار هوا و زمین افغانستان بودند این کار را نکردند که امروز میکند. اینها چرا در طول چهارده سال حکومت اقای حامد کرزی حتی یک بار هم این موضوع را مطرح نکردند . اصلآ اینها میخواهد که به این ګونه فشارها غنی بیچاره را زیادتر بیچاره تر سازد. اګر من بجای داکتر اشرف غنی باشم به انها واضح و روشن میګویم که چرا شما این کار را در زمان قدرت خود نکردید. که حالا میکنید،
اینها به این ګونه نیرنګ ها میخواهد داکتر اشرف غنی را در بین مردم خود ډیس کریدت بسازد. و در انتخابات اینده میدان به انها شغالی شود. فاعتبرو یااولاابصار


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 24.08.2016

آیا هرگز تصور آن میرفت که روزی در افغانستان، در قرن 21 با پهناوری علم و دانش و شعلور بودن مشعل حقوق بشر و بسط و توسعۀ نظام های سیاسی مردم سالاری و درهم شکستن غل و زنجیر استبداد، از دزدان و رهزنان، جانیان و قاتلان قهرمان سازند و بر مرده های شان مقابری لاجوردین گنبد اعمار و از آن زیارت گاه سازند. شرائطی پدیدار آمد که این تصورات غیر قابل باور به حقیقت تلخ تبدیل شد و قهرمان سازی از دزدان و خود فروختگان، دون، همتان و سوداگران عزت، شرافت و کرامت میهن به فرهنگی متداول رائج گردید، برای دزد دارائی عامه و قاتل ده ها هزار افغان بیگناه، معامله گران مزور قدرت طلب، تپه ها و بلندی ها انتخاب شد و مقابر اعمار و هر کدام سید الشهدا و رحمت الله علیه نامیده شد.

در این میان جمعیتی از دامان کوه ها صدا بر آوردند که اگر دزدی، سفاکی، وحشت و بربریت و خون ریختن را صفات قهرمانی باشد، ما کسی داریم که دست همه دزدان را از پشت سر بسته و در این فن راه بس درازی پیموده تجاربش از هنر خس دزدی شروع و از سرقت کوزۀ گلی، آفتاب لگن و لحاف قورمه ای بیوه زنان آغاز تا ره یافتن به رموز دزدی از قلاع دارندگان، دیگر سرقت مال و منال مردم حرص بی حصرش را قانع نساخته، اراذل، اوباش، جنایت پیشگان و مفسدین بدتر از خود را دور خود جمع نموده دارۀ ساخت دهشتناک و بی باک، ولی در پیش برد این شغل حرام محتاج حمایت مقام قدرتی بود که با باج دهی، رشوه و تحایف از وکیل سلطنت ( محمد ولی خان دروازی) فرمان امان جان گرفت.

کارش رونق گرفت و شهرتش بالا رفت ذکر نامش در قرب و جوار کوهدامن زمین لرزه بر اندام ها انداخت و ارعاب ایجاد نموده خواب راحت مردم را به کابوس هولناکی تبدیل نمود.

شرائط چنین تغییر نمود و عوامل داخلی و خارجی چنان دست به دست هم داد (طول و تفصیلش از حوصلۀ این بحث مختصر خارج است) که سلطنت پر افتخار و خدمتگار واقعی مردم را به انقراض کشانده و رهبر، پیشوا، پدر معنوی، شیفته و عاشق وطن را با دل شکسته تارک وطن ساخت، نارضایتی های مردم و ادارۀ نا سالم و موجودیت خائنین فرصت طلب و قدرت پرست بعضی همکاران مورد اعتماد شاه، ورشکستگی روحیات اردو زمینۀ یورش این دزد را با گروه ایله حاری کوهدامنی به سرکردگی جانیان بیگانۀ دساتیر قرآن و شریعت غراء محمدی تکیه زدن بر اریکۀ قدرت را فراهم نمود، و دزدی جاهل و بی سواد خون آشام وحشی خصلت خود را امیرالمؤمنین و خادم دین اسلام خواند.

از آغاز تا انجام این حکمروایی دد منشان به جز سیاهی، بد بختی، خون ریزی، بی ناموسی، ویرانی و خاموش کردن چراغ معرفت ارمغان دیگری نداشته ظلم و ستمی بر مردم روا داشت که تأریخ نظیرش ندیده بود. امواج خروشان قیام های خود جوش مردمی از هر گوشۀ کشور سرازیر شد و با قبول قربانی ها برای پایان بخشیدن این دور ملعون مبارزه نمودند.

تعجب می کنم که یک عده ای انگشت شمار فرزندان کوهدامن زمین و جمعیتی مبتلا به غدۀ سرطانی لاعلاج ستمیت و تجزیه طلبی افغانستان برای یاد و بود از این دور ننگین عار آدمیت تلاش های مذبوحانه نموده از سرکردۀ جانی این دارۀ دزدان سفّاک و غرق در جهالت به نام قهرمان یاد نموده خاک سپاری مجدد او را با عزت و اکرام در بلندی می خواهند.

گیرم قبر کهنۀ حبیب الله پیدا شد و تودۀ خاک او در بالای کوه خواجه صفاه دفن گردید و مقبرۀ با شکوهی اعمار و شبانه ده ها روشنی انداز بر قبرش نور افگنی کرد، آیا این مراسم و ترتیبات برای بچۀ سقاء شهرت اعتبار و نام و نشانی غیر از آن چه بود می بخشد؟
نمی دانم مرض منطقه پرستی تا این حد در تار و پود این نخبگان کوهدامنی رخنه کرده باشد که نام نامی هزاران راد مرد و قهرمان کوهدامن زمین را با این خواست ننگین لکه دار ساخته به عوض اعمار آبدۀ با شکوه و جلال به نام مبارزین جنگ های استقلال افغانستان علیه انگلیس و شوروی، از نا کسی کس ساخته و چنین تقاضا را بعمل آورده زخم های خشکیده ملیون افغان را تازه ساخته و یک دور سیاه و شوم تأریخ را در خاطره ها زنده می سازند.

به ارتباط تبادل نظریات پیرامون این بحث موضوعات آتی را به عرض می رسانم:
اول- بعد از سقوط حکومت سقاوی میناری به نام «مینار نجات» در گوشۀ جنوب غرب چمن حضوری اعمار گردید، گذشته از این که کی ها ناجی افغانستان از این دور فلاکت بار بودند در واقعیت این مینار مظهر خواسته های قاطبۀ ملت افغان بوده، انسان و حجر و شجر افغانستان خواهان رهایی از این حالت وحشیانه و ظالمانه بودند. این مینار ممثل این آرزومندی مردم بود. در شب دوم کودتای 26 سرطان به امر مقام ریاست جمهوری این مینار منهدم شده و محلش اسفالت گردید.
دوم- در تقویم رسمی افغانستان روزی به نام نجات درج و برای تجلیل آن پیروزی رخصتی عمومی نافذ بود که در دوران جمهوریت قدغن گردید. انگیزۀ واقعی این تصامیم مکتوم ماند.
سوم- در طول 5 سال جمهوریت به هیچ نحوی از دوران وحشتناک ، تاریک، ظالمانه و جنایت پیشۀ سقاوی در نشرات دولتی تذکری نه رفت.
چهارم - محترم داکتر هاشمیان به ارتباط بعضی روایات که در آن شخص شهید محمد داوود خان شامل بود، داکتر حسن شرق «یارغار» را مأخذ معتبر دانسته درستی و نا درستی آن را به وی محول کردند.

به این ارتباط من دو روایتی دارم که از دوست نزدیک و همکار دوران مدیریت قلم مخصوص داکتر شرق شنیده ام و آن را با امانت داری و صداقت به تفصیل ذیل تقدیم می نمایم:

ا- وارثین حبیب الله کلکانی طی عریضۀ به شخص رئیس جمهور تقاضای زمین را کردند. رئیس جمهور به داکتر شرق هدایت داد تا به وزارت داخله امر داده شود که برای شان در صفحات شمال در زمرۀ ناقلین زمین داده شود.
2- به گفتۀ داکتر شرق، روزی رئیس جمهور راجع به قبر حبیب الله کلکانی پرسید که اگر به شکلی مقبره ای اعمار شود. داکتر شرق گفت او دزد و جنایت کاری بیش نبود، رئیس جمهور فرمود بهر حال او یک پادشاه بود.


اسم: م.ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 23.08.2016

در سایت آریانا افغانستان آقای نوری آقای حمید انوری از آقای احسان الله مایار پرسیده اند که شما در نوشته ای تان از تجلیل روز استقلال در زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در اول ماه سنبله ذکر کرده اید، حال آنکه روز اصلی خو ۲۸ اسد است. آقای مایار در زمینه تیر خویش را آورده و در ضمن شخصیت ګرامی استاد عبدالله کاظم را برادر خطاب کرده و جواب این سوال را از استاد کاظم التماس نموده است. این در حالیکه شما آقای مایار، و والد تان در میان دارو دسته ظاهر شاه، چه در زمان ټولواکي شان و چه در تبعید از معتمد ترین و نزدیکترین کسان به ظاهرشاه بوده اید، پس چطور میشود که شما ازین موضوع و علت تغییر روز اصلی استقلال که محصل و بانی آن اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی تعیین نموده بود، بیخبر بوده و حالا مسؤولیت جواب آنرا به استاد کاظم حواله میکنید...؟!.

په درناوي


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.08.2016

بسم الله الرحمان الرحیم سلام!

نماز عبادت در برابر عظمت خداوند(ج) و استدعای کمک از آن قادر یکتا است نه برای وی. خداوند به نماز ما احتیاج ندارد.

صنعت پیری مرا نقاش حسرت! (حیرت) خانه کرد
چون صدف صد رنگ خون خوردم ز دندان ریختن


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 23.08.2016

تجلیل از جشن جمهوریت و 28 اسد روز استرداد استقلال کشور !

در دوره نظام شاهی جشن استقلال درماه سنبله (؟) برای 5 روز تجلیل میگردید اما در دوره 5 ساله جمهوریت ، روز استرداد استقلال افغانستان بروز 28 اسد برگذار گردید و برای اولین بار عکس شاه امان الله بروی صفحات اول روزنامه ها و جراید چاپ شد و عکس نادر خان که قبلآ در صفحات اول کلان نشر میگردید در صفحات آخر نشر میشد و نام مکتب نجات بنام امانی مسما گردید.

باید متذکر شد که آن جشن های پر شکوه در یک هفته در 26 سرطان با تاسیس نظام جمهوریت دایر میگردید که ورزشکاران و هنرمندان کشور های مختلف دعوت میشد جشن های سپورتی و کنسرت ها هنرمندان داخلی و خارجی تا 3-4 صبح ادامه میداشت که مردم کشور آن روز ها و شب ها را به خوشی و شادمانی تجلیل میکردند که در تاریخ کشور نظیر نداشت و نسل ها هم شاهد آن نخواهد بود.
با احترام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 23.08.2016

سلام فراوان محترم دیپلوم انجنیر کبیر صاحب،
در جریان چند روز بعضی کومنت ها و مضامین را در بارۀ دزد و رهزن حبیب الله کلکانی را خواندم و شورای نظار (خراسانی ها) پروگرام دارند که قبری این دزد را پیدا و تحت مراسم شاهانه دفن کنند و بعضی اشخاص این دزد و جاهل را به الفاظ ماهرانه ستایش میکنند و حتی این دزد را شجاع خطاب میکند که به دست خالی یک پادشاهی با قدرت را سرنگون کرد. اما اینها فراموش کرده اند که این دزد به کمک اقتصاد و سلاح های انگلیس به تخت نشانده شد مانند که ملا عمر به کمک اقتصاد و سلاح ها از جانب امریکا و انگلیس آورده شد إ

چون از سال ۲۰۰۱ تا امروز دزد ها و فروخته شده ها در افغانستان حکمرانی میکنند پس تعجب نیست که این خائنین هم مسلکانی خود را با عزت ؟؟؟ دوباره به گور داخل کنند. ملت به اینها اندک ترین اهمیت ندارد و اینها میخواهد به این وسیله به رهنمایی اجنبی تاریخی پر افتخاری ملت افغانستان را لکه دار کند. امروز به زور امریکا، انگلیس و همسایه های مضر دوران این خائنین است و هر چی که بخواهد انجام میدهند اما افسوس به اشخاصیکه افتخارات علم ، تاریخدان و شاعر را دارند و تا حال فراموش کرده اند که توسط این خائنین ملت در آتشی بی رحمانه می سوزد و جوانان از مجبوریت افغانستان را به قیمت جان ایشان ترک میکنند و شعار را هم خواندم که زندگی در افغانستان بسیار خوب اما جوانانیکه به معاشهای ډالری آموختگی دارند آنها افغانستان را ترک میکنند این است تبلیغ منافقت و دو رویۀ عالمان و جهان دیدۀ اما اینها جمله بندی را طوری ترتیب میکنند که آن را نظر به ضرورت تغییر داده بتوانند . این نوع منورین ارتجاعی و متعصب هستند که هم در زمانی کمونستها، تنظیم ها، طالبها و برای حلقۀ فعلی تبلیغ های ماهرانه در راه انداخته بودند و هنوز دوام دارد. اما من به این ایمان کامل دارم که افغانها راه نجات خود را پیدا خواهند کرد و در آينده به هیچ نوعی تخریبکاری و نفاق اندازی تحت عنوان لسان، مذهب و اقلیت موقع پیدا نخواهد شد و چانس طلائي بعد از تپ و تلاشی زیاد پیری مردی پادشاه سابق به خاطر ډالر ها زیری پای کرد و به دروغی دائم به چشم های نمناک گپ های وحدت ملی، صلح و امنیت میزد و این جنایت دروغی اش نا بخشودنی است إ

این اشخاصی پله بین دایم از اقلیت چیغ میزدند الان همۀ این خائنین به کمک اجنبی ملیاردر شدند اما اقوام ایشان از گرسنگی می میرند. کسیکه در شریکی قتل رهبری خود ( احمدشاه مسعود ) دریغ نکند پس از اینوع مکروبها توقع داشتن انسانی در مقابل ملت یک خیال است. قتل احمد شاه مسعود توسط کمرۀ عربها نشده بلکه توسط راکتها. درین باره حتی ویدیوها موجود هستند إإإإ


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 23.08.2016

جناب محترم قیس کبیر؛
تا وقتی ما با حوصله مندی نوشته های همدیگر را نمیخوانیم این گونه سؤ تفاهم ها به میان می آید. یک چیز را برای تان اطمینان میدهم که من برای خودم به صورتِ مستقل فکر می کنم و بنابراین زیر تأثیر کس نمی روم. من نه تنها در دنیای علوم طبیعی و تکنالوژی بلکه در بسیار چیزهای دیگر هم از شما ضعیف تر استم. من هرچند روز بعد در صفحهٔ فیس بُکِ خود یگان چیز می نویسم و جناب نوری صاحب با لطف و مهربانی آن را اقتباس می فرمایند و این دروازه بر روی شما هم بسته نیست.

من به داکترصاحب زمانی؛ سیستانی صاحب و داکتر صاحب کاکړ هرسه احترام و دوستی دارم و دلیلی وجود ندارد که آنان را تحقیر کنم ولی گفته ام که جناب زمانی صاحب تاریخ دان آماتور است که در شرایطِ خاص به تاریخ رو آورده است. پس بهتر است مقصود را این طور آغاز کنم که شجاعت و ضدِ آن جبن هر دو صفاتِ انسان است یعنی انسان های شجاع داریم و انسان های جبون نیز داریم و دُزد هم انسان است و بنابراین می تواند از این دو صفتِ انسانی سهم داشته باشد. بنابراین دزد هم می تواند شجاع یا جبون باشد و من بازمی گویم که حبیب الله جبون نبود که اگر می بود داعیهٔ بدان بزرگی نمیداشت که سلطنتی را واژگون کند.

شما از من خواسته بودید که در تدوین قاموس با شما همکاری کنم و بالطبع من اختیار رد و قبول آنرا داشتم و وقتی که گفته ام مریض استم و نمی توانم برای اینکه آن کار ایجاب تحقیق و تتبع می کرد که من وقتِ آنرا نداشتم و یا حوصلهٔ آنرا نداشتم. اکنون که شما به این افتخار رسیده اید مبارکِ تان باد ولی آنرا به روی دیگران نکشید. اما آیا شما به احراری صاحب این را هم گفته بودید که دو موردِ نا مساوی یعنی روایت در حدیث و روایت در تاریخ را مقایسه کرده اید بدون اینکه در نظر بگیرید که حدیث تنها یک منبع دارد و آن پیامبر اکرم است و تاریخ هزاران منبع اما من تلاشِ شم ارا در طرحِ قاموس کبیر قدر می کنم ولی از سهم نگرفتن درآن پشیمان نیستم.

به هر صورت تا ما یک ملت ضعیف استیم دیگران در امورِ ما مداخله می کنند و حتی خود را حق هم میدهند که مداخله بکنند. و اما مسلماً شما نمی توانید چنین استدلال کنید که چون با ما همکاری نکرده ای بنابراین حقِ نوشتن در جای دیگر را هم نداری وانگهی شما هر قدر میخواهید حبیب الله کلکانی را ترسو بخوانید ولی این حق را از من هم سلب مکنید که با شما همسان فکر نکنم. من درکجا گفته ام که مراسم به خاک سپاری او یک حادثهٔ ملی است. من چندین بار تکرار کرده ام که استنباط خود را مبنای نتیجه گیری نسازید که ممکن در استنباطِ خود اشتباه کرده باشید و اینک آن موضوع را تکرار می کنم.

من داکتر رحمان زمانی را تاریخدان آماتور خوانده ام ولی او دوستِ شخصیی من است و من بر دسترخوان او نان خورده ام و نه تنها او را که همه اهل خانه اش را می شناسم و به یکایکِ شان هم احترام دارم. هر کس که به حساب شوق و جست و جوی خود به تحقیقِ تاریخ می پردازد من او را اماتور میدانم چنانکه جناب حشمت را نیز تاریخ دان آماتور خوانده ام ولی این کم زدن آن هر دو نیست. مگر من در موردِ ضعف ملت و قوتِ آنانی که در امورِ ش مداخله می کنند از شعر صائب استمداد نکرده ام اگر زیر تأثیر کس رفته باشم آن کس صائب باید باشد. و اما اگر من زیر تأثیر می رفتم زیر تأثیر شما و دیگران نیز باید می رفتم وبا ناتوانی برای تان وعده می کردم که حتماً همکاری می کنم. من که خود به ضعف خود نه تنها در تکنالوژی بلکه در همان ادبیات و صوفی گری هم اعتراف دارم دیگران کدام ضعف مرا زود به رویم می کشند. بگذار برای تان صمیمانه بگویم که هنوز آنچه نمیدانم به مراتب بیشتر است از آنچه میدانم.

اُمیدوارم این بحث را دیگر خاتمه یافته تلقی کنید و به همین اکتفا کنید که ما باهم اختلافِ نظر داریم ولی با وجود این اختلافِ نظر به همدیگر احترام داریم.
والله اعلم بالصواب.
نگارگر


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.08.2016

محترم قیس کبیر
به نظر میرسد که ویب سایت ظاهرشاهی نوری که تمو یل شده توسط هواداران خلیلی میباشد با فریب و اقتباس قصد مقابله با این ویب سایت وزین ملی افغان جرمن آنلاین دارد که خنده آور است. خلیلی منشی و سکرتر مخصوص حبیب الله کلکانی بود و اکثریت این فرمان های ضد تعلیم و تربیه و ترقی و برگشت افغانستان به جهالت و نوکری انگلیس که از جانب حبیب الله کلکانی صادر شده بود توسط خلیلی نوشته شده بود و حبیب الله کلکانی بیسواد بر آن نشان انگشت زده بود. خلیلی تخمه پلان شده پاکستانی –انگلیس را با نوشتن کتاب عیاری از خراسان در پاکستان کشت که امروز دشمنان وحدت ملی افغانستان از آن درو میکنند و دولت ضعیف را به شکنندگی کامل میکشاند. خلیلی ضیا الحق پاکستانی، این اخوانی دشمن درج اول افغانستان را با شعر و نوشته صفت ها کرد و از او معاش و مقام و شوکت میگرفت. این همان خلیلی است که در اسناد رسمی پادشاه ایران را شهنشاه افغانستان نامیده بود. ویب سایت نوری ظاهر شاهی توسط هواداران یک چنین شخصی مثل خلیلی تمویل میشود با پورتال وزین افغان جرمن آنلاین قابل مقایسه نیست.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 23.08.2016

جناب محترم آقای نگارگر، شما در اخیر جوابیه تان می نویسید:
مداخلهٔ دیگران در امور شما طبیعی است زیرا که ضعیف استید... معلوم می شود که شما سخت تحت تأثیر تبلیغات نوری صاحب و ملالی نظام قرار گرفته اید. این درست است که من در صوفی گری و ادیبات زبان دری نسبت به شما نه تنها ضعیف بلکه هیچ قابل مقایسه نمی باشم، همان طوریکه که شما در دنیایی علوم طبیعی و تکنولوجی اطلاعاتی با من خود را مقایسه کرده نمی توانید ولی هیچ وقت اینرا ضعف شما تلقی نکرده و به رخ تان نکشیده ام، تا شما را کم بزنم.
اینکه دیگران مرا در نوشته هایم در مورد تکنولوجی اطلاعاتی کمک می کنند، جای شک نیست، چون اول مقالات مشکل تخنیکی باید در یک زبان فصیح نوشته شود و دوم اینکه در مدت تقریباٌ 30 سال زندگی در غرب، اندوخته های مکتبی خود را هم فراموش کرده بودم که حتماً فرزندان شما هم این مشکل را دارند.
اینجانب ار خلا ها و کمبودی های و قوت های خود خوب آگاه است. یکی از قوت های اینجانب تهیه و ترتیب قاموس کبیر افغانستان است برای قوی ساختن اعتماد به نفس ملت ما (برو قوی شو اگر راحتِ جهان خواهی++ که در نظامِ طبیعت ضعیف پامالست)، که وظیفه حکومت افغانستان بود و ما یک چند مهاجر داو طلبانه آنرا در مرحلۀ مقدماتی در آوردیم و برای بهتر شدن در یک دورۀ امتحانی قرار دادیم تا افغان های با دانش مثل شما در آن حصه بگیرند و آنرا برای ملت خود بهتر و بهتر سازند که شما به دلیل مریضی و نداشتن وقت کافی از آن امتناع ورزیدید، اما مقالات تان در سایت جدید تقریباً روزمره نشر می شود... شاید تذکر من راجع به کتاب امام بخاری باشد که شما این طور فکر می کنید. جناب تان باید عرض کنم که محترم ښاغلی عبدالعلی نور احراری کسی که این کتاب را در ظرف ده سال از عربی به دری ترجمه کرده اند، از طریق سکایب برایم توضیحات داده بودند.
علوم طبیعی خصوصاً فزیک به انسان قدرت فکر کردن منطقی و تضاد گویی را می دهد. به طور مثال شما بر حق می نویسید که: "یک مشکلِ تاریخ نویسانِ ما همیشه این بوده است که به غیر از زبانِ خود زبان های خارجی را نمیدانسته اند و بنابراین از منابع بین المللی و اینکه دیگران در بارهٔ شان چه میگویند غافل مانده اند و تاریخِ خود را به طور مجرد می نویسند. داکتر صاحب زمانی علی رغم اینکه یک تاریخ نویس آماتور است دلیل موفقیتش همین است که انگلیسی میداند و می تواند که اسناد بین المللی را نیز ببیند"
ولی در مقالۀ تان می نگارید:
"یکی که در گذشته طبیب بود وقتی به دیاری رفت که طبابتِ او بازار نداشت برای اینکه خلای روز های بیکاری را با مشغولیتی پُر کرده باشد کتاب های تاریخ را ورق گردانی کرد و چند مقاله نوشت و نتیجه اش همین شد که علاقه اش به تاریخ جدی تر شد و دیگران هم او را یک تأریخ نویسِ برجسته تحویل گرفتند. "

نمی دانم به کدام دلیل به جای تشویق داکتر صاحب زمانی، شما شخصیت و زحمات وی را تحقیر می کنید که این انتظار از شما نمی رفت...
پوهاند کاکر در ویدیو ثبت شده، کتاب داکتر صاحب زمانی را نه تنها یک نوشته تأریخی خواند بلکه همچنان ادبی... ولی در مقالات خود برعکس آن را تذکر داد. حالا شما به کدام سند وی باور می کنید؟...

این مردم افغانستان نیست که دعوای مقبره سازی حبیب الله کلکانی را کنند بلکه یک تعداد خراسانیان اند که تحت تأثیرعیاری از خراسان می خواهند به زور اینکار بکنند و متأسفانه نوشته های شما آنها را با جرئت تر می سازد.

برای من حبیب الله کلکانی معیار نیست و نمی خواهم صفات منفی و مثبت "دزد ترسو و دزد شجاع" در نام اش علاوه کنم. شاید خود وی هم نمی دانست که مورد استفادۀ انگلیس قرار دارد، جای افسوس و صد افسوس قوم پرستانی مانند رسول رهین، لعلزاد و... اند که الهام از عیاری از خراسان می گیرند.
مقبره ساختن به حبیب الله کلکانی یک برف کوج را آغاز می کند و باعث آن می شود که از حامیان نور محمد تره کی گرفته تا ملا عمر دعوای مقبره خواهند کرد.

در مورد اشتباهات غازی امان الله خان با شما موفق استم ولی این اشتباهات را دلیل اعیار ساختن حبیب الله کلکانی ندانسته و مرحوم خلیلی را تبرئه نمی کنم. درینجا از خصلت آلمانی کار می گیرم نه انگلیسی، یعنی در قاموس، مانند سلیمان لایق و شاه شجاع و ... از هر دو بُعد معرفی شده و می شوند، بُعد ادبی و بُعد سیاسی، تا حق به حقدار برسد. البته که شما هم به حیث یکی از نخبگان معرفی می شوید...


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.08.2016

با سلام وعرض ادب،

برادر عزیز کاکړ معذرتم را قبول فرمائید که سؤال شما را لاجواب گذاشتم، اگرچه شما به تاریخ ۲۱.۸.۱۲۰۶ نوشته اید مگر از انبار نوشته های که اینجا سیل آسا سرازیر میشوند نوشتۀ شما از نزد من سهوی خطا خورده بود که خوشبختانه دیدم.

در مورد سؤال شما عرض کنم که چون من توبه کرده ام معلومات هوایی و بدون اساس ارائه بدارم میخواهم اولتر از همه یک چند ورقی در کتاب استاد خلیلی عنوانی عیاری از خراسان بخوانم و بیبینم که او چی نوشته است، بعدأ اگر به کدام نتیجۀ رسیدم به جواب شما انشاالله میپردازم. یک پرابلم در این قسمت مانند اکثر برادران و خواهران افغان خود دارم و آن این است که از خواندن سه ورق دو روز سردرد میشوم.

برادر عزیز قاسمی من این مقایسۀ انجنیر صاحب معروفی را هیچ ندیده بودم و بسیار تعجب میکنم که چرا یک سایت به تخریب سایت دیگر میپردازد با وجودیکه هر دو به کلمۀ افغان و نام افغانستان عشق میورزند.

نقاط که انجنیر صاحب معروفی در مورد وبسایت خود ردیف کرده اند الله و عالم که درست باشند. این نوع بزرگ بینی و ستایش از خود و دیگران را به زور و جبر در دولۀ کثافات داخل نمودن در علم روانشناسی نشانگر یک حسادت سوزندۀ درونی میباشد.

من نمیخواهم انجنیر صائب معروفی را نا امید بسازم که خدای ناکرده امور وبسایت خود را در تعلیق در نه آورند. مگر نقاط که ایشان در مورد این وبسایت ردیف کرده اند مطلقأ نادرست و دور از انصاف هست. قسمی که من میبینم در اینجا عدۀ کثیری از هموطنان سرشناس و چیز فهم در فضای صمیمیت و برادری در بحث و گفتوگو مشغول میباشند، مقالات متعددی با نیروی کاری بیحد برای دیگیتالیزه وقایع امروزی و گذشتۀ کشور ما بطور مثال "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه 1303 " به همکاری داکتر کاظم، ایاز نوری، داکتر زمانی و دو دوست جناب ایاز نوری از آسترلیا نشر و به دسترس ما قرار میگیرد. در آرشیف هر نویسنده به صدها اثر و نوشته درج و بلافاصله قابل دریافت میباشد. در آرشیف نظرسنجی قسمی که من ریسرج کردم نظرات تا سال ۲۰۰۷ قابل تعقیب میباشند. شاید روزی بزرگانی که در این وبسایت نوشتند رفته باشند، لیکن هرآنچه در اینجا نوشتند و ثبت کردند پا برجاست. در بخش اخبار هر روز به همت همکاران این وبسایت در یک نگاه وقایع و اخبار روزانۀ کشور برای ما انتخاب و تقدیم میشود. به تازگی ها یک قاموس هم روی دست گرفته شده اگرچه هنوز تکامل نیافته مگر حد اقل که تولد شده است این هم یک قدم مهم به سوی رهایی از تهاجم فرهنگی ایران شمرده میشود که نباید فراموش کرد. حتی از من بیچارۀ مسکین طالب همکاری شدند که نزدیک بود خود را سه هفته گم بیندازم.

بازهم به همان حرف خود رجوع میکنم که گفته بودم در اینترنت گپ مفت و مسؤولیت مساوی به صفر است. فقط درد آور اینست که بعضی از هموطنان ما بیخلته فیر کرده فکر میکنند در راه تخدير افکار ما می کوشند.

در خاتمه امید میکنم که گفتار های من باعث رنجش خاطر کسی نشده و از قوت و همت کاری کسی نکاسته باشد، چون من هدف هر دو طرف را مشترک میبینم و آن صلاح کشور ماست و بس. با این بیت شما را بخدا میسپارم:

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشهء بشــکسته را پـــیوند کردن مـشــکل است
کــــوه را بـــا آن بـــزرگی مـیتـوان همـوار کرد
حـرف ناهـموار را هـموار کـردن مشـکل است

والسلام.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.08.2016

با عرض سلام.
با اینکه مرحوم اکرم عثمان در کشور سویدن زندګی میکرد ولی من فقط نامش را شنیده بودم و از افکار و عقایدش چیزِ نمیدانستم ، همین یکی دو روز پیش از دوست خود در باره اش سؤال نمودم، دوستم ګفت که از نظر افکار سیاسی و موقف رسمی اش معلومات زیاد ندارد ولی در عرصۀ فرهنګی یک شخص با استعداد بود.بهر حال نوشتۀ جالب جناب اقای قاسم قاسمی که از قول یک کسی، مقایسۀ دو سایت را نقل نموده، مرا کنجکاوانه به این امر واداشت بدانم که " لطیف للندری" کی و چکاره بود. اګر اقای قاسم قاسمی و یا عزیز دیګر درین مورد معلومات داشته باشد و با ما شریک سازد، ممنون خواهم شد.


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 22.08.2016

برادر محترم عبدالقدوس، از خانم صاحب انقلابی که گفتی، پس از شوهر انقلابی هم بگو... آقای خود صفت و کلان بین وبسایت خود را با افغان جرمن آنلاین مقایسۀ می کند...

در حالی که پورتال آزادگان:-
- مبارزه در راه آزادی را علم ساخته، بر حصول استقلال و حاکميت ملی تأکيد می ورزد و خط روشن و سالم فکری را تبليغ می کند
- بر پرورش افکار سالم و بيداری وطنداران و ھمۀ خوانندگان ارجمند ديگر، تأکيد دارد
-درستکاری و کارھای اصولی و آموزنده را نشان می دھد
- و از بھر مثال به يادبود درگذشت ھمکار وارسته و آزاده و وطنخواھی به نام "لطيف للندری" می افتد،

وبسايت منحط و مبتذل و استعمارزده ای به نام "افغان جرمن آنلاين" چه می کند؟؟؟
پورتال "افغان جرمن آنلاين":
- در راه تخدير افکار خوانندگان می کوشد
- بر انقياد و سرسپردگی از استعمار پای می فشارد
-خوانندگان را به کارھای بيھوده و لھو و لعب "فيسبُکی" و مناقشات پوچی به شيوۀ "خاله گکانی"، مصروف می سازد
- خيانت و غدّاری و انحراف و غلطکاری و ... را می آموزاند
-و از بھر مثال از "به جھنم رفتن" پرچمی مفلوکی به نام "اکرم عثمان" حسرت و افسوس می خورد!!!

پورتال آزادگان و سمبول آزادگی مگر به کارھای اصولی و
مثبت و انقلابی خود ادامه می دھد....

افسوس صدھا افسوس بر حال تان


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.08.2016

با سلام های مجدد،

به نمایندگی از همه، مراتب تشکرات و تمنیات خود را خدمت هریک از علاقمندان این بحث تقدیم میدارم. تشکری بخصوص از جناب استاد نگارگر، صوفی وارسته که قلم رنجه فرمودند و با روشنی های که به دورۀ امانی انداختند ذهن ما را آگاه و علاقۀ ما را برای ریسرج این دوره بیشتر نمودند.

در شروع کتاب «عیاری از خراسان» آمده است که پدر حبیب الله در جنگها با انگلیس به جنگجویان افغان آب میرساند و نوشته است، آه چی یک پیشۀ که به آن افتخار باید کرد. پس باید بدانیم که پدرش از سقوء های عادی نبوده که معذرت میخواهم خانۀ بوبوی ما آب می آورد یا شاید استاد خلیلی در این مورد غلّو کرده باشد و قیل را فیل جور کرده باشد. به هر صورت این باید ریسرج شود.

چنانکه جناب نگارگر نوشته اند ما باید هیجانی، احساساتی و انقلابی در برسی تاریخ خود عمل نکنیم. حالا با ماست که گوش را کر و چشم را پت نه انداخته و در برسی تاریخ کشور خود واقعبین و هوشیارانه عمل کنیم.

در همین رابطه میخواهم گوشزد خانم نسرین معروفی را که در یکی از صفحات اینترنت اقبال نشر یافته مثال کنم که نمانگر بعضی از افرادی جامعۀ ما میباشد که یک رجب خود را از عقاید و طرز دید مروج ۵۰ سال پیش به جلو سوق نمیدهند، با وجود آنکه تاریخ ۴۰ سال اخیر کشور ما ثبوت کافی برای دگراندیشی و تجدید افکار را نشان داده و لزومی میداند.

دیپلوم انجنیر نسرین معروفی مینویسند:

«... در چنين شرايط حساس وظيفۀ ھمه انسانھای آزديخواه و ضد امپرياليسم و ارتجاع است تا مبارزۀ ضد استعماری و ارتجاعی را جزء انصراف ناپذير پيشبرد اھداف والایی مبارزاتی خود نمايند. طوری که ما می دانيم ھيچ گاھی جھان ستم ديدگان با موجوديت و اقتدار امپرياليسم جھانی و ارتجاع ھا به آرامی نخواھد رسيد، مگر اين که خلقھا با اتحاد و ھمبستگی، قاطعانه عليه آن دست به مبارزۀ پیگیر بزنند پس هدف و وظیفهٔ ماست، تا با اعتماد به نیروی خلقھا، همه در مسیر سرنگونی نظام بی رحم و استثمارگر و ضد انسانی حاکم مبارزه نمائيم، تا زندگانی ما بی ھدف، مرگ تلخ و جانکاه... نباشد. »

وقتی من این سطور را میخوانم با تأثر در آن یک کاندیداتی را میبینم که یک کلمه از تاریخ کشور خود نیاموخته با وجودی آنکه دیپلوم یک پوهنتون جرمنی را حاصل، به یکی یا دو زبان خارجی مسلط و یک چند سالی را هم در یکی از پیشرفته ترین کشور های جهان در شهر برلین کشور آلمان زیزسته است. متأسفانه حتی از فروریختن کشور های اروپای شرقی که نوع حاکمیت و شعارهای شان سطور بالایی بود، باخبر نیست . حالا شما بگوئید از بی سودان خود چی انتظار داشته باشیم.

والسلام


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 22.08.2016

وقتی از آدم در بارهٔ بدیهیات بپرسند کار اندک مشکل و آدم ناگزیر می شود به توضیح واضح بپردازد. جناب اُستاد هاشمیان از من پُرسیده اند که آیا درنُه ماه حکومتِ حبیب الله مردم نماز را برای خدا میخواندند یا به گفتهٔ ایشان برای بچهٔ سقو.

اُستادِ عزیز نماز را در هر حالت مردم برای خدا و به خاطرِ خدا میخوانند ولی در خطبهٔ نماز جمعه نام امیر یا سلطان وقت را ذکر می کنند. حالا اگر اکثر علمای مسلمان امیر را لادین ولا شریعت بدانند درخطبهٔ نماز جمعه از ذکرِ نام سلطان خود داری می کنند و در زیر تسلط کافر نام از سلطان وقت نمی برند، بنابراین در خطبه ها از امیر حبیب الله خادم دین رسول الله یاد کرده اند او کسی است که نامِ خود را بر تاریخ کشور تحمیل کرده است. طرز به حکومت رسیدن در شرق همیشه مبتنی بر زور بوده است. مگر دقیقی نمی گوید:

به دو چیز گیرند مر مملکت را++ یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته ++ دگر آهنِ آب داده یمانی++

و این هر دو همان زر و زور است که او هم به وسیلهٔ آن به قدرت رسیده است. قانونیت در انتقالِ قدرت وجود نداشت و بنابراین او هم به حکم همان منطقِ زور حق است به قدرت رسیده است و به فرمان همان زور در خطبه های نماز جمعه از او یاد کرده اند و خَلَد اللهُ ملکه خوانده اند. والله اعلم بالصواب.

نگارگر


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 22.08.2016

جناب محترم صالح محمد ازغزنی؛ حالا که برخی ها عقل را طلاق گفته اند ودودسته به نقل چسپیده اند من هم ازحافظ نقل می کنم که گفت:
چه دلاور است دُزدی که به کف چراغ دارد.
حافظ هم صفتِ دلاور یا شجاع را برای دُزد داده است.
خدمتِ ایازنوری هم عرض می شود که من پیش ازدیگران درنگارشِ خودزیر عنوانِ جنگ زندگان برنعش های مُردگان به مقصودِ شان پاسُخ داده ام آنرا درآریانا افغانستان آنلاین بخوانند. نگارگر


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holand    تاریخ: 22.08.2016

افغانهای محترم!

من از موضع ملت مظلوم افغانستان اعمار مقبره با شکوه برای حبیب الله دزد را یک عمل ضد ملی و توهین بزرگ به قهرمانان واقعی تمام افغانستان میشمارم.
به همین سان من اعمار یک مقبره با شکوه را برای سرکرده گان شورش ۱۳۰۴ش خوست تحت سر کردگی ملا عبدالله مشهور به «کوډ ملا» را هم اگر کدام باند خوستیها بخواهند، اعمار نمایند، رد و عمل ضد خواست ملت افغانستان میشمارم.
در دوران شورش خوست اعلیحضرت امیر امان الله غازی چندین بار به ملای لنگ و ملا رشید هیئت فرستاد و پیام داد که «من هم یک پادشاه مسلمان هستم، شما نزد من به کابل بیائید و از طریق مذاکره یکدیگر راضی و مسائل را حل میکنیم، شما برای چه با من و حکومت من جنگ میکنید؟» اما این دو تازی استعمار انگلیس هر بار دعوت شاه نیکدل و خیر خواه را رد میکردند، بلاخره شرماندن خداوند تعالی طوری بود که انگلیس شیطان درین موقع شخصی بنام عبدالکریم خان را از هند برتانوی به منطقه خوست ما پرتاب نمود، و آن بد بخت دعوی پادشاهی افغانستان را نمود!! درینجا یک جاهل ترین فرد از مردم خوست هم فهمید که این همه دست دشمن انگلیس علیه امان الله خان غازی است. مردم هر دو این سقویان ای منطقه خوست را گرفتار و به دولت اماني دست بسته تسلیم کردند و به سزاء اعمال ضد ملی خود رسیدند.
حال سوال اینست که اعمار مقبره برای حبیب الله دزد از طرف یک باند مُجرم تخت سرکردگی عبدالله عبدالله برای چه صورت میگیرد؟ عبدالله از سال ۱۹۹۲م ال ۱۹۹۶ مصروف قتال مردم بی ګناه بوده است، وی و امثال آن نماینده مردم تاجک افغانستان نبوده و شده نمیتوانند.
نطر اقای نگار ګر در باره چیست؟

په درناوي


اسم: صالح محمد   محل سکونت: غزنی    تاریخ: 22.08.2016

حقیقتاُ اگر بصیرت باطنی انسانرا پرده تعصب و یا جهل بپوشاند آنگاه نمیتوان راه را از بیراهه تفکیک کرد. حقیقت را هنگامی میتوان بدست آورد که گوش های باطنی مارا باز سازیم که گوش مادی و چشم مادی مارا ببندیم تا حقیقت را دریابیم و الا این امر ناممکن است. طوری که باز هم حضرت مولوی میفرماید:

نشنود آن نغمه ها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس

آفت بس بزرگی که دامنگیر این ملت شده که خداوند این ملت را نجات بخشد، همان تعصب است ورنه امور زندگی سازو سامان خواهد گرفت،‌ اگر چنین نباشد، پس چگونه یک استاد با فهم و با درک برمیخیزد و پیشه دزدی را به دو کتگوری یا به دو صنف تقسیم میکند، دزد شجاع و دزد ترسو(طوری که جناب قیس کبر نیز چنین تذکر دادند). آیا دزد میتواند شجاع باشد؟ آیا کشتن انسان، قطاع الطریقی، تجاوز به ناموس مردم با زور و جبر و امثال این اعمال عبارت از شجاعت است؟ افسوس به حال انسان که حق را از ناحق نتواند تفکیک کند.

هیچ مؤرخی و هیچ عالمی منکر نیست که شاه امان الله خان سهو و خطایی نداشت، و حتی بعضی از اشتباهات وی سبب شد تا سخنان مزدور انگلیس را بالای مردم کارگر سازد و اما اینکه مردم از طرف مزدور انگلیس تحریک شد و به پا خاست و بر ضد نظام دست به تفنگ بردند،‌ هیچگاهی قابل توجیه نیست و در همه حال مردود است.

اینکه امان الله خان بالای مردم کلاه شپو را بپوشاند، یا پطلون را رواج ساخت و یا هم در مورد حجاب قوانینی نافذ کرد در حالی که مردم افغانستان آنرا نمیپذیرفت و حتی امروز هم حاضر نیست که رسم و رواج بیگانه را قبول کنند. خوب اشتباهاتی را هر کس میتواند مرتکب شود و اما زمانی که کسی دیگری برخیزد و با یاری جستن از انگلیس و با ساختن دسایس به واسطه انگلیس بر ضد منافع ملی اقدام کند و همه هستی مادی و معنوی را زیر پا کند، عملی را مرتکب شده است نابخشودنی که خیانت ملی محسوب میشود. در غیر آن نه ترکی و نه کارمل و نه هم امین و نه هم ربانی و احمدشاه مسعود و مزاری و سیاف و گلب الدین و همراهانشان یکی هم ملامت نیستند و همه مردمان خوب بوده اند العیاذ بالله.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 22.08.2016

هموطنان محترم ! بسیار نوشته ها را درین کلکین خواندم و به این نتیجه رسیدم که :
1. به تائید پیشنهاد سیستانی صاحب، یک منار "جهل" درخیرخانه ساخته شود وتصاویربچه سقو که اکثر باتفنگ وصدهاکارتوس دیده شده، همه در تۀ آن مناز آویخته شود. (البته یک پیشنهاد است

2. جناب استاد نگارگر صاحب لقب "لا شریعت" را برای بچۀ صقو نمی پذیرند- دلیل شان اینست که همه مردمی که درآن دوره نماز خوانده اند، نمازهای شان ساقط میشود ! باید پرسید که آن مردم در آنوقت نماز ها را به امر خالق و برای ارضاء خالق خود خوانده بودند یا برای بچۀ سقو ؟؟؟ اینکه اطلاق "لا شریعت" به بچۀ سقو می سیلد یا خیر، یک رویداد را از زبان مرحوم پدرم که در یک مجلس در ارگ حاضر بود، روایت میکنم : " یک عده متهمین در حدود 40 نفر(هزاره ها، لوگریها، و دکانداران بازار سراجی و بوت دوزی) دست بسته حاضر بودند و درباریان بچۀ سقو از هر کدام چیزهایی میپرسیدند وبا شلاق به روی آنها میزدند که درین اثنا ملا آذان داد، بچۀ سقو و اراکین دربار، بشمول مهمانان وعارضین و یکعده سپاهیان تفنگدار، بپا خاسته به نماز ایستادند - درختم نماز بچۀ سقو به چوکی خود برگشته، حاضرین را مخاطب قرارداده گفت: واده نماز بگوشم گفته شد که ای یاغیها کشته شوه..." و آن متهمین را بردند..." - پدرم میگفت : در آنروز یکعده خوانین خوگیانی بکابل آمده، مراهم با خود گرفته نزد بچۀ سقو رفته بودند و مورد نفقد و بخشش قرارگرفتند. -البته این یک روایت بود، مانند روایت محترم دگروال خان آقا سعید، و من با نگارگر صاحب کاملا موافقم که روایت بدون سند قابل اعتبار نیست - از آنجائیکه واقعات مربوط به بچۀ سقو اکثر روایتی میباشند، به استثنی یکعده که کتبی است و در جملۀ اسناد مکتوب ، یکی هم دلایل بچۀ سقو مبنی بر تکفیر غازی امان الله خان و سلطنت و تطبیق شریعت در دورۀ سلطنت او میباشد، در حالیکه بیانات و اعتقادات اعلحضرت غازی به دین و شریعت اسلام در لویه جرگه در 11 قسمت نشر شده، آیا کشتار هزارها بیگناه به امر بچۀ سقو، "لا شریعت" بودن او را ثابت نمیکند ؟؟؟

3. اگر از زبان مرحوم داودخان کسی چیزی در بارۀ بچه سقو و محل دفن او شنیده باشد، حتما داکتر حسن شرق خواهد بود، زیرا داکتر شرق به اصطلاح " یارغار" داودخان بود (اصطلح "یارغار" در اسلام به حضرت ابوبکر صدیق داده شده)- لهذا از جناب داکتر حسن شرق باید پرسید که گاهی در بارۀ بچه سقو از زبان رهبر خود چیزی شنیده است یا خیر؟ اینقدر معلوم است که داودخان در اواخر دورۀ صدارت خود از "سلطنت" متنفّر و بیزار شده بود که پیشنهادات او برای تغییر نظام بیانگر این واقعیت است. اما تقاضای داودخان برای تغییر نظام از راه قانونی معنی تلاش برای دریافت قبر بچۀ سقو را نمیدهد، زیرا اگر او قبر بچۀ سقو را در دورۀ صدارت یا در دورۀ جمهوریت خود می یافت، سیاست در هر دو وقت ایجاب نمیکرد که از آن تجلیل میکرد !؟ علاوتأ مرحوم دادوخان میدانست که اجساد بجه سقو و همکارانش در تپۀ مرانجان یا در کابل دفن نشده- کسانیکه میدانند این اجساد بکجا دفن شده، نایب سالار زلمی خان و نایب سالار کور (نامش یادم رفته اما خانه اش در یکی از خانه های ضبطی درکوچۀ عاشقان عارفان بود وحدود 300 متر فاصله با تجارتخانۀ عبدالحمید درجوار سنگتراشی داشت)- من در دورۀ طفولیت و صباوت بارها شنیده بودم که میگفتند مرحوم نادرخان چند بار گفته بود که :" سقوی ها را من نکشتم، بلکه تفنگداران جنوبی کشت و جسد آنها را هم با خود بردند و به جنوبی دفن کردند..."

4. از بچۀ سقو و کردار دورۀ سلطنت او چیزی قابل افتخار باقی نمانده که از عکس یا نام او تجلیل شود- ضدیت و تقاضا از چوکی طلبان شواری نظار درینجاست که چرا 350 سال پشتون حکومت کرد و چرا تاجک و هزاره نکند !؟ باور کنید، اگر اعلحضرت غازی امان الله خان را با همه از خود گذری هایش مستثنی قراردهیم، دیگر هیچ پادشاه پشتون قابل حرمت شناخته نمیشود - و وحشت دورۀ تره کی و امین ( این دو پشتون وطنفروش)، کمتر از دورۀ بچۀ سقو نبوده - تاجک و هزاره هر دو استحقاق و لیاقت زعامت را دارند، بیائید دعا کنیم یک تاجک یا یک هزارۀ افغان پیدا شود که بحیث یک افغان زعامت و قیادت کند (نه بحیث شهزادۀ تقلیدی ودریشی پوش مثل عبدالله که حتی در دورۀ انتخابات از نام پدر پنجشیری خود انکار کرد و پدر اندر پشتون خود را با تذکرۀ جعلی قلمداد نمود) پنجشیری اصیل و نجیب شرافت ذاتی دارد، پدر خود را پشتون معرفی نمیکند. آیا در بین پنجشیری های با استعداد بدیلی برای عبدالله رسوا و دو پدره پیدا نمیشود که اگر این بدیل را پیشکش کنند، همه مشکلات حل خواهد شد- مردم افغانستان، منکر استحقاق زعامت تاجک یا هزاره نمیباشند – خدا کند بهتر هایی ازعطا نور و محقق و خلیلی بیابند که نام افغانیت و اسلامیت را رسوا ساخته اند. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 22.08.2016

جناب محترم آقای قیسِ کبیر؛
من نمیدانم که جناب عالی درعلم حدیث چه اندازه معلومات دارید. همین بحث و فحص در چگونگی راویان است که امام بخاری را واداشته است که از شش صد هزار حدیث فقط شش هزار را بردارد و بقیه را دور بریزد. راویان حدیث برای خود شرایطی دارند که راویان تاریخ ندارند. در حدیث سلسلهٔ راویان به ترتیب باید تا رسول کریم برسد. هیچ راوی حتی در همه عمر نباید دروغ گفته باشد. راوی فراموشکار نباید باشد. خلاصه آن دقتی که در اصالت حدیث رفته است در روایت رویدادهای دیگرِ تاریخی ممکن نیست.

اگر از یک تاریخدان بپرسید او به جناب عالی میگوید که در تاریخ تنها عبارات مکتوب که اصالتش ثابت شده بتواند و آشیای باقی مانده از گذشته ها سند تلقی می شود وبس. مسلمانان آن علاقه را که به احادیث رسول کریم گرفتند در روایت رویداد های دیگر تاریخی نگرفته اند و انگهی شما که تلاش دارید ثابت کنید که حبیب الله کلکانی مردی شجاع نبوده و اصولاً لفظ شجاعت را برای او قابل استعمال نمیدانید در واقع به اعلیحضرت امان الله خان نیز اهانت می کنید و می گویید که او میدان را به دزدی ترسو رها نموده و پا به فرار نهاده است. دزدِ ترسو خس دزد میباشد که حبیب الله نبود. والی پروان را در ولایتش دستگیر می کند و از او میخواهد که به امان الله خان به دروغ بگوید که حبیب الله را دستگیرکرده است. مگر اردوی انگلیس آمد و سلطنت را از امان الله خان گرفت و برای حبیب الله داد. چرا عامل خارجی را در سقوط امان الله خان مطلق می سازید ولی از عوامل داخلی سقوطِ او بی پروا می گذرید؟ چرا محمود طرزی از وزارتِ خارجهٔ او استعفا داد؟ چرا مناسباتِ او با نادرخان خراب شد و حال آنکه در رسیدنِ او به سلطنت نادرخان و محمود طرزی هر دو تلاش کرده بودند؟ مگر این حقیقت نیست که امان الله خان مردم را مجبور می ساخت که کُلای شپو بپوشند؟ مگر مخالفینش به دلیل همین کُلاه شپو او را لاتی نمی گفتند. امان الله خان نفهمیده بود که مخالفانش در میان مردم تبلیغ می کردند که چون کلاه شپو لبه دارد وبا آن نماز خوانده نمی شود او شما را به پوشیدن شپو مجبور می کند تا نماز خوانده نتوانید.

امان الله خان آن طور که می اشکنازی می گوید مردم قندهار با او تا غزنی آمدند ولی امان الله خان که تا غزنی برای جنگ آمده بود ناگهان اراده اش سست شد و شباشب ازغزنی عقب نشست و بالاخره افغانستان را ترک گفت. من هیچ شک ندارم که امان الله مردی وطندوست و ترقیخواه بود ولی بسیار جوان و احساساتی. او را استالین بود که پادشاه انقلابی خواند و امان الله خان موقعیت استراتیزیک کشورِ خود را در میان دو ابر قدرتِ آن روزگار نادیده گرفت وکفهٔ سیاست خارجی را به نفع روس ها سنگین تر ساخت ولی اختیار اردوی خود را به دست محمود سامی که عراقی بود و از عراق به افغانستان آمده بود داد و اردوی او تا بدانجا ضعیف شده بود که در برابرِ حبیب الله و یارانش مقاومت کرده نتوانست. انگلیس ناگزیر باید بر ضد امان الله خان داخل اقدام می شد زیرا که تاریخ افغانستان نوعی برخورد بین افراط و تفریط بوده است اما همان طور که امیر عبدالرحمان خان گفته بود انگلیس شیر است می آید می درَد و می رود اما روس فیل است می آید زانو میخواباند و دیگر نمی رود.

آیا گاهی از خود پُرسیده اید که چرا امیر عبدالرحمان خان از ترکستان روسی داخلِ افغانستان شد و روس ها برایش کمک کردند ولی او برخلاف خواستِ روسها با نمایندهٔ انگلیس گریفن واردِ مذاکره شد و سیاستِ خارجیی خود را به انگلیس سپرد؟

یک مشکلِ تاریخ نویسانِ ما همیشه این بوده است که به غیر از زبانِ خود زبان های خارجی را نمیدانسته اند و بنابراین از منابع بین المللی و اینکه دیگران در بارهٔ شان چه میگویند غافل مانده اند و تاریخِ خود را به طور مجرد می نویسند. داکتر صاحب زمانی علی رغم اینکه یک تاریخ نویس آماتور است دلیل موفقیتش همین است که انگلیسی میداند و می تواند که اسناد بین المللی را نیز ببیند. ما می گویم که انگلیس در افغانستان مداخله کرده است چنانکه امروز امریکا می کند ولی هرگز دنبالِ این حقیقت را نگرفته ایم که چرا و به چه دلیل. در جهانی که قدرت های رقیب و متخاصم وجود داشته باشند مجبور استند که در امور کشور های دیگر مداخله کنند. مگر روسها کم در افغانستان مداخله کرده اند تاریخ آقابیکف را باز کند و ببینید که روس ها تا چه حددر افغانستان فعّال بوده اند. هنر نادرشاه وپسرش ظاهر شاه همین بود که توانستند چهل و چهار سال کشور را در میان دو ابر قدرت روس و انگلیس بیطرف نگاه دارند و کفهٔ سیاست خارجی را به نفع یک طرف گران نسازند.

و اما درمورد تأثیرعیاری از خراسان نیز شما گرفتار مبالغه شده اید. ده درصدِ کتاب خوان افغانستان آن کتاب را نخوانده اند. او حملاتِ برق آسای حبیب الله را بر شهرِ کابل نوعی اقدامات عیارگونه خوانده است و به او لقب عیار داده است. بهترین نمونهٔ عیار سمک عیار بوده است و می بینیم که از ثروتمندان می دزدد و برای غریبان میدهد. شما کتاب حبیب السیر خواندمیر را بازکنید. او در بارهٔ یعقوب و برادرش عمرو لیث از زبان اسماعیل سامانی می نویسد:ٌ امیر اسماعیل حاجبی جهت استمالت نزدِ عمرو فرستاد و پیغام داد که ان شاء الله تعالی تو را پیش خلیفه ارسال خواهم داشت و سعی خواهم نمود که اثرِ غضب امیرالمومنین به تو نرسد. ... عمرو جواب داد که هرچند میدانم که مرا از سَخط معتضد نجات ممکن نیست اما آنچه غایتِ مردیست امیر اسماعیل به جای می آوَرَد و کاغذی درهم پیچیده از بازوی خود گشاده به حاجب گفت که این نسخهٔ گنج های من و برادرِ من است به نظرِ اسماعیل رسان و از برای من التماس نمای که این اموال را در مصالح لشکرِ خود صرف کند.... اسماعیل بانگ بر حاجب می زند و می گوید این نسخه را به او ده و بگوی ٌکه تو و برادرت را گنج از کجا باشد زیرا که شما درودگر بچگانید و دوسه روزی که دولت شما را مساعدت نمود دست به ظلم و تعدی برآورده اموالِ رعایا و عجزه را به غیرِ حق تصرف کردید و حالا تو میخواهی که آن مظالم را که انوخته ای در گردنِ من کنی و حال آنکه من همچنان کسی نیستم که به طمع مزخرفات دنیویه مظالم ترا برگردن گیرم.ٌ نتیجه اینکه یعقوب و برادرش هر دو معروف به عیار بوده اند ولی می بینیم که بین دزد و عیار کدام دیوارِ چین وجود ندارد و هر دزد که مال دیگران را به زور می بَرَد وبا دوستان خود تقسیم میکند عیار است و خلیلی نیز حبیب الله را به همین دلیل عیار خوانده است؛ حالا ممکن است این نظرِ او اشتباه باشد ولی به هر صورت حقِ اظهارش را دارد. بدین شیوه که شما عمل می کنید مردم مجبور میشوند که نظرِ خود را از شما پنهان کنند ولی من این ترس را ندارم و نظرِ خود را می گویم و به غُم غُم دیگران چنادن اهمیت نمیدهم و بنابراین پوست کنده می گویم که عامل داخلی سقوط امان الله خان بی تجربگیی خودش و نادانیی مستولی بر ملتش بوده است و انگلیس برای حفاظتِ هند در افغانستان استقرار میخواست و نادرخان می توانست که این استقرار را تأمین کند.

من این حقیقت را پنهان نمی کنم که نادرخان دوراندیش ترین پادشاه افغانستان بود که پایه های یک اردوی قوی را گذاشت؛ فاکولتهٔ طب را تأسیس کرد و چنانکه هم لعل به دست آید وهم یار نرنجد افغانستان را گام به گام به سوی پیشرفت رهبری کرد. آنان که انقلابی فکر میکنند چون استالین امان الله خان را پادشاه انقلابی لقب داده بود به هیجان می آیند ولی من او را متمایل به ماجراجویی می بینم حالا ممکن است یک انگیزه اش از برگشت به قندهار ازغزنی این نیز باشد که نمیخواست مردم بیهوده کُشته شوند اما در این صورت بهتر نبود که از همان قندهار راه خود را می گرفت ومی رفت؟

برای من امروز اتحاد این مردم از هم پاشیده و بدل شدنِ شان به یک ملت بسیار مهم تراست از جنگ بر نعشِ مردگان. مردم وقتی به سواد و دانش رسیدند خود می توانند بین مفاخر و مفاجرِ تاریخی فرق بگذارند. من هر چیز را که میخواستم گفتم. مداخلهٔ دیگران در امور شما طبیعی است زیرا که ضعیف استید.

صائب بیجا نگفته است که:
برو قوی شو اگر راحتِ جهان خواهی++ که در نظامِ طبیعت ضعیف پامالست.

والله اعلم بالصواب.۲۲
آگست ۲۰۱۶ نگارگر
برمنگهم


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 22.08.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه محترم ایاز نوری آزادی .
خوانندگان محترم همه و همه تشخیص متعصب را چه دیروز و چه امروز و چه فردا قضاوت کرده و آن را می شناسند ؟ خوب شد که با هم شناختیم خوشم که شخصیت چون شما و امثال شما با بنده اعتماد ندارند ؛ بنده با تفکر قومی به آستین کسی داخل نشده بودم و داخل نمی شوم ولی از ادای شهادت حقیقت هم حراس نداشته و ندارم ، هیچ شخص و هیچ یک از افراد هیچ یک لسان ها با پشتون ها و اینکه ایشان دوصد و پنجا سال حکومت نموده اند تنگ نظری نداشتند و ندارند این شما انسان های متعصب بودید و هستید که با همه مردم از هر زاویه در در مخالفت قرار گرفته و مردم را مجبور به اختلاف با پشتون ها بخاطر منافع سیاسی خود ساختید ولی بنده از آن انسان ها نیستم ؟ که پشتون را از تاجک و تاجک را از پشتون در کشور خود حساب نمایم ؟ شما را و امثال شما را نی بلکه همه پشتون ها قوم با عزت کشور ما بودند و هستند و خواهند بود تاجکان و سائر اقوام کشور فریب کسانیکه فریب خورده اند را نخورده ونمی خورند ؟ در برادری و هم وطنی با پشتون ها متزلزل نبوده و نمی شوند .
به محترم انجنیر صاحب قیس کبیر باید خاطر نشان نمایم که حبیب ا لله کلکانی را که هرچه می خوانید کار شماست ولی منکر آن نشوید که از منطقه شمالی بیشتردیگر مناطق ضد امان ا لله خان شوریده بودند ؟ اگر این ر تعصب می پندارید شما مخیرید ؟ ولی هاین را بدانید که هر انسان که فوت می نماید مطابق تمام ادیان بشری حق تدفین و قبر را دارند اگر تعصب نیست چرا در برابر آن مرحوم شما و امثال شما آشفته شده اید ، بعد از حبیب ا لله کلکانی دولتیکه روی کار شد آن را مردم کشور آورده بودند ویا انگلیسها ، شما بفرمایید و توضیح دهید ؟ کتاب عیار ی از خراسان یکی از شهکار های تاریخی کشور ماست که هر بحث و هرفصل باید آن را مطالعه نمود و بار بار مطالعه نمود و دوستان شما که آن را خوش ندارید بگذار که از آن مطالعه نداشته باشید ؟ انجنیر صاحب قدرت مطلقه یک کشور از ملت و مردم ان است از هر قوم که شائستگی اداره کشور را پیدا نمایند در راس آن قرار خواهد گرفت و به انتخابات کشور و توجه مردم به دیموکراسی متعلق است اگر در انتخابات از هر قوم شخصیت های دانشور آن قوم ، برنده انتخابات شوند وشما و دوستان شما از آمدن قدرت بدست تاجکان مشوش هستید ؟ تاجکان قوم وهشی نیستند که بر ضد هم وطنان خود شده و آن ها را برنجانند و نی هم تعصب دارند که پیشه پدر هر شخص را در بد نمی پسرش با شغل پدرش استعمال نمایند ؟ ویا در فکر انهدام قبر شخصیتی شوند ؟


اسم: قدرت اله   محل سکونت: لندن    تاریخ: 22.08.2016

دافغان جرمن انلاین مدیریت او مینه والو ته سلامونه
په ډیر احترام سره غواړم د محترم قیس کبیر توجه چه په خپل لاندینی پیام کښی یی جبار هزاره لیکلی دي دی ته راواړوم چه جباره هزاره نه وو. جبار هزاره کش نوم لری چه اصلاان دری ژبی وو او هزاره ګان یی وژل او کله چه جبار هزاره کش ونیول شو او اعدام شو خور یی په حلوا کښی زهر ګډول او په هزاره ګانو یی تقسیموله چه د خپل ورور بدل واخلی.


اسم: فاروق   محل سکونت: اطریش    تاریخ: 22.08.2016

سلام،
تعریف کلمۀ دزد در نبشتۀ ښاغلی نوری بسیار خوشم آمد. با اندکی تغیرات برای رفع خستگی اشتراکنندگان جر و بحث بسیار جالب و آموزنده دوباره به شما تقدیم میدارم:

دزد یک شخص یا انسانیست که محصول کار یا هستی مشروع مادی یا معنوی یک انسان دیگر را به زور و یا در حالت بیخبری مالک، از وی تصاحب میکند. دزد یک انسان خطرناک، بُزدل و زبون، بی حیثیت، رزالت کار، ضرر رسان، ظالم، غاصب، فاقد شرافت، فاقد احساس انسانی، مفت خور، طفیلی و شخص فاقد وجدان است. شجاعت دزد همانند شجاعت موش میباشد هنگامی که قروت را مییدزدد.

فاروق


اسم: م. ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 21.08.2016

افغانهای محترم!
اگر در باره تحلیل و توضیح ۲۱ اگست مدیر صاحب قیس کبیر بنویسم که درین کوتاه (بحر را در کوزه جا داده اند)، آیا چاپلوسی کرده ام؟ دارنده تعصب قومی را در نیم جمله مقبول و منطقی تعریف نموده اند. توجه کنید به جمله اول نوشته ایشان!

آقای استاد نگار ګر به طور اکید در نوشته ای ۲۱ اگست خویش حبیب الله دزد بچه سقاو را یک دزد دلاور و با جرات بما معرفی میدارد و برای دزدان دو کتگوری شجاع وترسو را مینویسد. استاد را نمیتوان به شخص بیخبر از ماضی افغانستان و شخص بی تحلیل به حساب آورد. من عرض میدارم که دزدان کدام کتگوری ندارند، دزد در هر حال یک شخص یا انسانیست که محصول کار یا هستی مشروع مادی یا معنوی یک انسان دیگر را آنهم با زور و یا هم در حالت بیخبری مالک از وی تصاحب میشود. پس دزد یک انسان خطرناک، بُزدل و زبون،بی حیثیت، رزالت کار، ضرر رسان، ظالم، غاصب، فاقد شرافت، فاقد احساس انسانی، مفت خور و طفیلی و شخص فاقد وجدان است. پس شجاعت این شخص یا انسان در کجای او واقع است؟
حبیب الله کلکانی هم خودش از پیشه دزدی خویش منکر نبوده است. با رول که در بر انداختن دولت اماني منحیث یک تازی استعمار انګلیس در مقابل ملت افغانستان اداء نموده است، چون درین عمل خود صدمه بس بزرگ را به تمام ملت افغانستان رسانده است، پس او و دارودسته اش نورم های یک خائین ملی را پوره میکند. پس امروز هر باشنده افغانستان که از وی دفاع میکند خود در خیانت ملی اشتراک میکند.
من به دگروال صاحب خان آقا خان منحیث یک کودتاچی محمد داود خان یک ارادت داشتم و حالا با نوشته ای ۲۱ اګست او او را یک شخص دارنده تعصب قومی و نه ملی میبینم، او در خود احساس کمتری میکند و آن ارادت من از وی سلب شد.
افغانهای محترم! میبینید این طور اشخاص با فکر محصور قومی در آستین محمد داود خان درآمده بودند. در ظاهر بسیار وفادار و در باطن میگفتند:
«این داود خو پشتون است! ای پشتونا سری ما ۲۵۰ سال حکومت کده آلی نوبت ماست که ۲۵۰ سال بالا ایشان اوکومت کونیم...؟!»

په درناوي


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 21.08.2016

تعصب قومی یعنی، خوب دیگر اقوام را بد گفتن و خراب خود را، خوب گفتن، است. به نظر من، خان آقای سعید حتماً انسان خوبی است، ولی در نسبت تعصب قومی پایشان می لنگد... ما به ده ها آدم های خوب از کوهدامن و شمالی داریم که می توان مقبره شان را آباد نمود، چرا از کسی را که به کمک انگلیس باعث بدبختی افغانستان شد؟ درین صورت باید برای ملا عمر که چندین سال بر افغانستان حکومت کرد، هم باید مقبره بسازیم.
شجاعت و شجاع بودن یک صفت مثبت است و نمی توان آنرا این طور تعریف کرد:«هرکس درعملِ خود بیباک و بی ترس عمل کند شجاعت دارد.» جبار هزاره که در عهد ظاهرشاه بیش از پنجاه نفر را بعد از تجاوز بی باکانه به قتل رسانده بود تا آنکه پولیس به دستگیری او موفق شد واز طرف محکمه محکوم باعدام شد. آیا می توان وی را شجاع نامید؟
امروز نتیجه کتاب عیاری از خراسان را می بینیم. این کتاب تعدادی مردم شمالی را گمراه کرده است تا جای که یکی از جنگ سالاران جمعیت اسلامی از کوهدامن بنام داود خان کلکانی دولت را اخطار و دو هفته مهلت داده که مراسم خاک سپاری حبیب الله کلکه کانی را مثل سردار داودخان شهید با مراسم شاندار دوباره به خاک بسپارد، اگر تأثیرات مخرب همین کتاب خلیلی بر باشندگان کوهدامن نیست، پس کدام تبلیغات پاکستان یا روسیه وایران وغرب است؟
امروز که این مردم قدرت نسبی دارند، می توانند، حکومت افغانستان را اخطار دهند و اگر فردا قدرت مطلق داشته باشند، نه تنها مقبره قهرمان خود را آباد می کنند بلکه مقبره نادر شاه، توام با آن از تمام فامیلش را با توپ می پرانند... این را مدحان خلیلی مانند محترمین ولی احمد نوری، مایار صاحب و دیگران به یاد داشته باشند. اشتباه بزرگی بود که قبر خلیلی در جوار سید افغان قرار گرفت.

اگر نگارگرصاحب کمی توجه کند تمام احادیث شریف که در کتاب معتبر صحیح بخاری جمع آوری شده ، مجموعه روایاتی است که از زبان فلانی ابن فلانی ابن فلانی و ابن فلان از قول پیغمبر روایت شده است، چطور است که در آنجا شما به روایت ها باور دارید ولی در اینجا به روایت کسی مانند داکتر زمانی که بااسناد معتبر دوره امانی را بازنگری کرده و هم زمان خو دتان است و نام ونشان او معلوم، به دیده شک می نگرید؟
در اخیر از استاد هاشمیان به خاطر نوشته شان راجع به خلیلی که شاید ناصر مستجاب از بلغاریا جواب شان را بدهد، تشکر می کنم.
در پایان ازنظر آقای کاکراز هالند حمایت کرده و از نظر با منطق شان تشکر میکنم.
با احترام



اسم: ویس مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.08.2016

دانشمند جید جناب دگروال صاحب خان آقا خان سعید
بعد از عرض سلام عسکری و احترام و ادب
اگر محتویات نوشته من شما را متأذی، متأثر و بر آشفته ساخته و به اصطلاح روز، خوش تان را به ملال خاطر مبدل ساخته باشم به حیث یک هموطن از جناب تان معذرت میخواهم.
در نوشته این کم سواد و طالب العلم، مطلبی وجود ندارد که خدا نا خواسته دال بر هتک حرمت آن بزرگوار باشد، هدف من یک دیالوگ ملی و وطنی است. اگر در نوشته هایم به ارتباط مسایل ملی و وطنی، من انگیزه های ارتباطات و یا انگیزه های مبنی بر عقده های شخصی و ملاحظات انفسی را، راه بدهم و تعمدا حق را باطل و باطل را حق بگویم لعنت خداوندی شامل حال من باشد.
به ارتباط مناطقه ما و شما، قصۀ تخییلی به خاطرم رسید که پنجاه سال قبل در یک مجلس از یکی هموطنان خود شنیده بودم بدین قرار:
یکی از ملا های عرب غرض مناظره با ملای افغانستان به کشور ما آمده بود. شاروال کابل از این مناظره در حالیکه هزاران نفر غرض استماع مناظره آمده بودند، نظارت میکرد.
وقتیکه هر دو ملا یعنی ملای عرب و ملای افغانستان در جاهای مخصوص مقابل همدیگر قرار گرفتند ملای عرب یک انگشت خود را به طرف ملای افغانستان دراز نموده نشان داد . ملای افغانستان در جواب دو انگشت خود را به طرف ملای عرب دراز نموده نشان داد.
ملای عرب فورأ نزد ملای افغانستان آمده دست های او را بوسیده و گفت که من شکست خوردم .
شاروال که خیلی متعجب شده بود به صورت جداگانه از ملای عرب علت شکستش را پرسید.
ملای عرب گفت که نشان دادن یک انگشت به ملای شما به این معنی بود که ( خدا یکیست) اما، ملای شما دو انگشت خود را به من نشان داد و به من تفهیم کرد که (پیغمبر او نیز برحق ) است و بدین ترتیب من شکست خوردم.
بعدأ شاروال از ملای افغانستان در زمینه سوال نمود.
ملای افغانستان گفت که ملای عرب یک انگشت خود را بمن نشان داد بدین معنی که با این انگشت (چشمت) را کور میکنم، من هم در جواب با نشان دادن دو انگشت به سویش، به او حالی ساختم که (هر دو) چشمت را کور میکنم .
جناب دگروال صاحب اکنون من هم مانند ملای عرب در برابر ادله و براهین و منطق قوی شما شکست خود را قبول نموده بعد از دادن سلامی عسکری به جناب شما از محترم سیستانی، محترم داکتر کاظم، محترم داکتر هاشمیان، محترم ارسلا و غیره ذوات ذیصلاحیت، التجا مینمایم در مورد نوشته تاریخی هژدۀ ماه اگست شما ابراز نظر نموده تنویر فرمایند.
شما را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
با عرض حرمت


اسم: م. ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 21.08.2016

ګران او معزز استاد سیستاني صاحب، سلام!

تاسو په شه مناسبه موقع د خپلې دغه وروستی لیکنې «زنده باد جهالت؟ مرده باد علم!» په واسطه اوسني افغان ولسمشر صاحب محمد اشرف غني ته دغه ملي پیغام په ملي دلائیلو سره وړاندې کړ. قلم مو بریال اوسه...!
هغه اطلاعات، چې زه لرم د افغان جرمن سایت روزمره څو وارې د ارګ او ولسمشر ویاندویان چک کوي او جمهور ریئس ته لازم معلومات ورکوي.
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
شاغلي محترم ولسمشر محمد اشرف غني ته!

زه محترم افغان ولسمشر ته دا عرض کوم، دا چې یو شمیر ملي نفاق اچووونکي د عبدالله عبدالله په مشرتوب غواړي، چې د یوه ملي مُجرم او ملي خائین حبیب الله په تاریخي اسنادو کې ذکر شوی په (بچه سقا)، په درواغو هډوکي انتقال او د شانداره مراسمو په ترڅ کی په هغه باندې بیا مقبره د کابل په ښار کې جوړه کړي، ضرور فرمان د دې کار خو باید تاسو منحیث د لومړي مشر د هیواد لاسلیک کړئ! نوتاسو دا تاریخي ملي مسوولیت په غاړه مه اخلی. دا مقبره د بچه سقا به په راتلونکې کې یو د نفاق او فساد ځای جوړ شي حق او باطل به ورباندې لفظي مشاجرې کوي او دغه محل کې به د افغانانو تر منځ حتی قتلونه واقع کیږي. نو زه او زما سره هم نظره افغانان دغه ملي ګناه پر ستاسو نه لوروو. نوره ستاسو اختیار او مسوولیت دئ. دا ستاسو لپاره یو ملي آزمایش دئ.

په درناوي


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 21.08.2016

سلام خدمت برادرانم
گرچه محترم داکتر صاحب کاظم توضيحاتی در مورد ارائه داشتند و اما بار دیگر جناب خان آقا سعید پافشاری دارند که گویا حبیب الله کلکانی شخصیتی بوده است چون سردار محمد داود خان بالای قبرش مقبره ساخته است.
من از جناب شان با همه احترام به ریش سفید شان که دارم میپرسم که آیا عقیده و فکر سردار محمد داود خان را میتوان محکی قرار داد در جهت شناخت شخصیت کلکانی.
دوم اینکه آیا داود خان پیامبر بود که گفته ويرا بدون دلیل منطقی قبول کنیم؟
آيا برای شما همينقدر کافی نيست که شخصيت ويرا پيرامون عملکرد وی در مقابل کسی که تشنۀ وطن و ملت بود، مطالعه کرد که مملکت را صد ها سال به عقب راند.
آيا من شخصيت های امروزه و ساخت ملا ها و متعصبين را مانند احمدشاه مسعودريال، سياف، گلب الدين، ربانی، مزاری، مجددی، عبدالله بپذيرم چرا که ملا ها و يک عده از مزدوران شان آنها را قهرمانان مينامند.
برادر گرامی ام، عقيدۀ شما و يا کسانی که به خاطر مزدوری ایران و پاکستان از پستی ها کوه ها ميسازند، عقيده من و همه افغانانی که ضمير انسانی دارند نميتواند منحرف سازد.
اينکه عکس های احمدشاه مسعود در و ديوار کابل را اهانت کرده است، و از وی شير پنجشير ساخته اند نزد من ارزشی ندارد و نه هم من دزد کلکان را قهرمان خواهم ناميد.
کسی که نوکر انگلیس بوده و در مدت نه ماه، نود سال مملکت را به عقب راند.
وقت خود را ضایع نکنيد، بار ديگر ميگويم که ضمير پاک را نميتوانيد قناعت دهيد، چون ضمير پاک پليدی را نمیپذیرد.
به امید روزی که همه وطنفروشان و آنانی که در پهلوی وطنفروشان قرار گرفته باشند به اشد مجازات محکوم شوند.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 21.08.2016

خوانندگان عزیز این موضوع را در سایت محترم افغان جرمن انلاین ارسال نموده بودم متاسفانه نشر نفرموده بودند خواستم از این طرق به اطلاع عامه برسانم
بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه به اصطلاح محترم ویس مومند .
آغای مومند شما بنده را یکی از صاحب منصبان چپی و جزبی دوکتور شرق در کودتای 26 سرطان 1352 وانمود نموده اید ، بلی افتخار بکودتای مذکور داشته و دوکتور شرق بعد از شهید محمد داوود دومین شخص در آن کودتا بودند که واضحست اینکه بنده را که جزب نموده بود ؟ بسوابقم درج و رفقای ما همه می دانند ؟ و اینکه شما بنده را چپی قلمداد نموده اید بنده از آن جمله صاحب منصبان نیستم که در راه ناسنجیده بروم و از آن انکار کنم ؟

هم چنان بخاطر یقین شما در مورد نظر انجنیر حکمنیار در باره مرحوم امیر صاحب حبیب ا الله کلکانی می توانید به صفحه سایت آریانا افغانستان رفته و قسمت هفتم در مورد حکمتیار را مطالعه و خود یقین خواهید کرد که ایشان در مورد آن امیر کشور چه نظر داده اند ؟
آغای مومند حقیقت نوشتن اهانت بتاریخ است که شما چنین نوشته اید (( هم چنان در مورد امیر حبیب الله و تایید آن منحیث یگانه شخصیت اسلامی که در رأس دولت قرار داشتند، محترم گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز در کتاب خاطرات خود که در گزارش یکی از طرفدارانش در صفحه فیسبک خوانده بودم که ایشان، تعهد و مهر محمد نادر شاه را مثال آورده بود که در قرآن عظیم الشان ثبت و در کتاب خانه حزب اسلامی در شمشتو قرار دارد. حالا بنده به این عقیده هستم که شهید محمد داؤد منحیث یک عیار و یک مسلمان قوی و متعهد به دین اسلام از امضاء و مهر کاکای خود خبر بود، اسلامیت و ایمان شان برای شان حکم نموده بود تا قبر چنان شخصیت مسلمان ولی بیسوادکشور که نه ماه در افغانستان سلطنت نموده بودند را با همه مسولیت ها پیدا و هدایت اعمار مقبره آن را فرمایند.»
یا بار خدایا مگر این ارشادات محترم دگروال صاحب اهانت بتاریخ کشور نیست ؟ )) بلی مومند صاحب شهید محمد داوود چنان شخصیت نبودند که ریا کار و دروغگو باشند از نگاه دین اسلام زمام دار نباید بدروغ متوصل شود و مردم را فریب دهد سردار موصوف چنان نموده بودند که در تاریخ زندگی شان قابل فخر است و اگر اشتباه ننموده باشم همین شما بودید که به اسم محمد داوود مومند در مقاله خود در ضدیت با شهید محمد داوود تذکر داده بودید که در همین سایت نشر شده بود ؟ اگر چنان نبود ؟ چرا شما در برابر آن شخصیت برازند تاریخ مرحوم محمد داوود چنان موضع گیری خصمانه را نمودید ؟

این که شما امیر حبیب ا لله کلکانی را شخصیت اسلامی نمی دانید کار شماست ؟ آیا جواب دارید بنویسید ، ایشان نبودند که بخاطر آزادی بخارا در جنگ آزادی آن کشور از چنگ روسها اشتراک داشتند ویا شما همه آن علمای کشور راکه نام آن را خادم دین رسول ا لله گذاشتند را رد می نمایید ؟ بار ا الله بشما و افکار تان که در مقاله قبلی خود شما که امان ا لله را پیام بر خوانده بودید ؟ فراموش شما شده است اگر فراموش شما شده باشد آن مقاله در آرشیف همین سایت است ؟
و به این نوشته شما که ملی گرایان کشور امان ا لله خان را ... (( بچه سقو دولت غازی امان الله را متهم به لادینی نمود و به مساعدت دشمنان نوامیس ملی و جواسیس انگلیس، آن دولت ملی،اسلامی و آن شاهی را که هزار سال بعد نیز ملی گرایان کشور به وجودش افتخار خواهند نمود سقوط داد. توصیف فوق الذکر دگروال صاحب در مورد بچه سقو که از نظر حقوق جزا یک مجرم متکرر و از نگاه شریعت اسلامی، یک باغی تمام عیار بود، بصورت غیر مستقیم صحه گذاشتن به ادعای جنایتکران مدنیت سوز سقوی نیست که دولت امانی را متهم به لادینی میساخت ؟

درین جا توجه شما را به یک پاراگراف نوشته محترم سیستانی تحت عنوان « ضدیت علامه حبیبی با سلطنت آل یحی » جلب مینمایم : « ....وقتیکه قندهار از طرف سقویان اشغال و مولوی عبدالواسع، شخصیت عالی و راست گوی و ضد انگلیسی را در جمله زندانیان بکابل بردند،حبیب الله کلکانی از مولوی عبدالواسع پرسید که چرا علیه من فتوا صادر کردی و مردم را از اطاعت من منع نمودی ؟ ...)) .
نویسنده ها هر چه بنویسند کار آن هاست اگر از روی تعصب نباشد تاریخ و مردم آن را می پذیرند ولی اگر از روی تعصب باشد نی بدرد تاریخ می خورد و نی هم مردم آن را می پذیرند ؟ بنده از شما و آن عده اشخاصیکه خود را نویسنده و دانشمند می شمارند سوال دارم که پدر حبیب ا لله نام پسر خود را حبیب ا لله گذاشته بود یا سقو که شما یکسره و همه اورا بچه سقو می نامید ؟ این اهانت نویسندگان به یک خدمت نیست ؟ سقو بودن یک کسب و پیدا نمودن نفقه حلال بفامیل خود است ؟ چه فرق دارد سقو یا در هر یک کار نیک دیگر مشغولیت داشت ؟ کار کردن عار است که باید به اولاد آن طعنه داده که پدرت چه بود و چی کار می کرد ؟ به این نوشته شما که (( شما با همچو ادعاهای بی بنیاد خود برای موجه ساختن اشتباه سردار صاحب موصوف که در نظر یک تعداد هوا خواهانش سمبل ملیگرایان کشور نیز هم است در مورد تعمیر آبده ای بر قبر آن جنایتکار مدنیت سوز تاریخ و تخریب مینار نجات کشور نه تنها او را برأت ذمه نساخته بلکه مقام داؤد خان را با نوکر بچه سقو یعنی خلیلی، سقو پرست همسان میسازید. مگر مرحوم میوندال که خود مفسر قرآن و مسلمان بزرگ و راستین بود به شمول یک عده کثیر شخصیت های ملکی و نظامی که به اتهام کودتا سر به نیست شدند مسلمان نبودند که به شیوه سقوی ها،مانند مولوی عبالواسع اعدام گردیدند .مگر از نظر سردار صاحب داؤد خان بچه سقو باغی و جنایت کار مسلمان بود و شهید میوندوال نا مسلمان ؟...)) خدا نکند که بنده میوندوال و همکارانش را نا مسلمان بدانم ایشان مسلمان بودند و شهادت اسلامیت شان را می نمایم و کلمه کفر از زبان آن ها شنیده نشده ولی مطابق به قوانین کشور در حضور محکمه با صلاحیت با داشتن مدعی العموم ها حکم محکمه بالای شان تطبیق شده است و در آن از بسیار احتیاط کار گرفته بودند اگر بنده بعوض ورثه آن مرحومان می بودم در این شرائط به بسیار افتخار ادعا می نمودم که بلی کودتا می کردند ولی نمی دانم چرا وبه چه دلیل آن ها از کودتای مرحوم خان محمد خان و میوندوال انکار می نمایند ؟
در این فرموده شما ((گر اعمال جنایتکارانه سردسته رهزنان و داره ماران و مجرم متکرر یعنی بچه سقو را شجاعت قلمداد نمود، پس اعمال و شجاعت افغانی و اسلامی غازی اکبر خان ، مولوی عبدلواسع و سید اکبر خان شهید پسر غازی ببرک خان را چطور میتوان توصیف نمود ؟
همین اکنون از کابل اطلاع یافتم که گروپ اوباشان سقو پرست به اشرف غنی اخطار داده است که نعش یا استخوان های بچه سقو باید در ظرف ده روز در تپه مرنجان دفن گردد. تعداد زیادی از این اجیران اجنبی و ستمی های فاقد وجدان ملی خواهان تخریب مقبره قهرمان نجات افغانستان محمد نادر خان نیز میباشند... ))
هر یک از مردم کشور و همه اقوام کشور حق دارند کسانی را که دوست دارند هر عنوان که می دهند بدهند بنده هم چنان که به همه بزرگان کشورم احترام قایلم به مرحوم وزیر محمد اکبر خان و دیگران نیز قائل می باشم شما شک نداشته باشید ولی از هر قوم دیگر هم که بخود حق می دهند قهرمان داشته و به آن احترام داشته باشند احترام دارم .
این که دوکتور سید عبدا لله کاظم نوشته بنده را سخن هوایی خوانده اند نمی دانم چه بنویسم ؟ ولی از محلیکه اجساد آن ها دفن شده و استخوان های شان پیدا شد و در جای دیگر دفن گردید معلوم خواهد شد که حرف بنده واقعیست و یا هوایی و نا سنجیده ؟ بگذار این حرف را تاریخ قضاوت نماید ؟
یک نکته را که قابل یاد آوری می دانم آن اینست که در برابر امان ا لله خان نه تنها که مردم شمالی بل اکثریت مردم کشور از سمت مشرق الی قندهار و هرات و شمال و پکتیا و غزایی های بین قندهار و غزنی و همه و همه شوریده بودند که در اکثریت تواریخ کشور از آن تذکر رفته ه چنانچه کتاب خاطرات مرحوم امیر الدین خان شنسب که بخاطر دفاع از امان ا لله خان با عده ای از محصلین افغان در جرمنی بکندهار موصلت ورزیده بودند نیز قابل دقت است .
مزید بر آن صحبت مرحوم علامه حبیبی در رادیوی بی بی سی و اینکه چند نفر از شمالی والان به ولایت رسیده و زمام امور آن ولایت را که از ولایات مهم و مهد سلطنت محمد زایی ها بود را بدست گرفته بودند قابل توجه است ؟ که امان ا لله خان حتی در ولایت پدری خود هم طرفدارانی چندان نداشته بود این که کار انگلیس بود یا عدم سواد کافی مردم سوالیست که باید بی طرفانه به آن پرداخت شود ؟ نی از زاویه تعصب و تنگ نظری ؟ و آغای حبیبی در آن صحبت خود فرموده بودند که وظیفه داران حکومت حبیب ا لله کلکانی در قندهار بنده که را در مطبوعات کار می کردم بنام اخبار چی صدا زده و پرسیدند چرا شما سوال نکردید ؟ با تعجب سوال نمودم (( در مورد دولت انگلیس و روس چه بنویسم ؟ )) گفتند در مورد دولت روس و انگلیس چیزی نگویید ،، علامه صاحب با خنده اشاره نمود که سیاست دولت ما تا اکنون در برابر روس و انگلیس همین است که بود )) .
شما که حقوق دان و مورخ هستید می توانید از بی بی سی تقاضای پخش دوباره مصاحبه مرحوم علامه حببی را نمایید .
محترم نگار گر صاحب هم توجه فرمایند که بنده شنیدگی خود را نوشته بودم و بنیاد گر نیستم که به حرف خود پا فشاری نمایم ولی مرور زمان حرفم را با بخاک سپاری اجساد آن مرحومین که خلاف تعهد شاه کشور کشته شده اند را به اثبات خواهد رساند ؟ باعرض احترام


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.08.2016

هرچند مطالعۀ نوشته های داکتر صاحب عبدالله کاظم را بنابر اهمیتی که دارند هیچ وقت از امروز به فردا نینداخته ام، ولی نوشته های اخیر شان را نظر به مصروفیت های زیادی که داشتم متأسفانه نتوانستم تعقیب کنم. امروز فرصتی پیدا شد و قسمت اول ـ مقدمه ـ و قسمت دوم "رویداد لویه جرگه..." را مطالعه کردم. در این دو قسمت دو مطلب نظر مرا جلب نمود که توجه بدان لازمی خواهد بود. یکی سال تدویر لویه جرگه ای که طی آن احمدشاه بابا به صفت زعیم کشور انتخاب شدند به جای 1947، 1974 نوشته شده است و دیگری در صفحۀ 5 قسمت دوم، معنی "استصواب" تصویب نوشته شده است که شاید درست نباشد.

کتاب اثری است بسیار ارزشمند، بنابراین لازم است قبل از تدوین آن به گونۀ نهائی مروری بر آن صورت بگیرد.


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 21.08.2016

خدمت جناب ویس مومند محترمانه به عرض می رسانم که هرکس درعملِ خود بیباک و بی ترس عمل کند شجاعت دارد. یعنی دُزدان را هم میتوان به دو کتگوری دزدان شجاع و دزدانِ ترسو تقسیم کرد. امان از مطلق نگری افغانها که از دشمنِ خود هرگونه صفات خوب را نفی می کنند. من در نگارش خود گفته ام که من این را یک روایت میدانم و قبول ندارم. اصولاً در تاریخ روایت نمی تواند سند باشد. من با آنچه در عیاری از خراسان آمده است مخالفم ولی به دلیلِ نگارشِ آن کتاب نویسنده اش را خاین نمیدانم. چنانکه من با جلد دوم کتابِ مرحوم غبار هم موافق نبودم ولی غبار را به دلیل نگارشِ آن خاین نخوانده ام و نمیخوانم.

فکر می کنم آنان که نگارشی را نقد می کنند نباید آنرا با استنباطِ خود نقد کنند. من حتی روایتِ مستند راهم سند تاریخی نمیدانم و چون پُرسیده اید میگویم همه آن اشخاص را که برشمرده اید شجاع میدانم که شجاعتِ آنان شجاعتِ کلکانی را رد نمی کند. واما نمیدانم جناب اُستاد کاظم چرا روایتِ جناب مومند را پذیرفته و نوشتهٔ مرا نخوانده اند که با تأکید گفته ام من البته این را قبول ندارم و آنرا فقط یک روایت میدانم و اما با صفاتی که جنابِ اُستاد هاشمیان نیز به حبیب الله کلکانی داده اند موافق نیستم و او را لادین و لاشرع نمیدانم زیرا که در قلمرو های زیر تصرفش نُه ماه به نام پادشاه مسلمان به نامش خطبه خوانده اند و اگر او لادین و لاشرع باشد آن نمازهای جمعه همه باطل بوده است و بسیاری های دیگر را نیز لادین و لاشرع میسازد. با احساسات سخن گفتن از من ساخته نیست و از داکتر صاحب کاظم هیچ انتظار نداشتم که بدون خواندنِ دقیقِ یک متن داوری بفرمایند. اختیارِ شان که این گلهٔ مرا می پذیرند یا نه ولی دانشمند استند و من به مراتبِ دانشِ شان احترام دارم و هیچ وقت از ایشان انتظار نداشتم که در موردِ اشخاص استنباط خود یا دیگری را اساسِ قضاوت قرار بدهند. برآن متنی که شما بحث دارید نویسندهٔ کتابی که من از آن نقلِ قول کرده ام یعنی جناب دوکتور اجرالدین حشمت خود گفته اند که این روایت اگر راست باشد تضادی را که در خانوادهٔ سلطنتی افغانستان به وجود آمده بود نشان میدهد و اگر چنین نبود داودخان هنگام ریاست جمهوری خود می توانست برای حبیب الله کلکانی مزار درست کند که نکرده است. این افسانهٔ یک زاغ چل زاغ کم کم حوصلهٔ مرا سر می بَرَد و مرا ناگزیر می سازد که سکوت کنم.

نگارگر


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 21.08.2016

آقای عبدالقدوس خان سلام بر شما
از مدت یکی دو هفته به اینطرف با نام مبارک شما در دریچه نطری خواهی آشنا شدم.
چنانچه از انتقادات و نظرات شما معلوم میشود باید شخص باشید که همه نوشته ها، نظرات و تاریخ را مطالعه کرده باشید.
در قسمت خلیلی که یک شعار مدح سرا و دربار بود، شما و هم نظران شما وی را برائت میدهد که گویا از روی مجبوریت این و آن کار را نمود. اگر اینطور باشد خلق و پرچم هم در اثر فشار روس این همه خیانت را نمود. پس آنها هم گناه ندارند.
جناب شما می نویسد اینکه: آیا میتوان بعضی از اعمال اشخاص چیره دستی مانند استاد خلیلی و امثال آنها که نظر به مجبوریت هائی که از آنها سر زده است، نادیده بگیریم و آنها را فقط در ترازوی شعر و نثری که سروده و نوشته اند میزان نمائیم و بگوییم دیگرش به ما ربطی ندارد؟ چی مقیاسی در این مورد موجود است؟
سوال: به غیر از شعر و نثر چیره دستی خلیلی در کجا است؟


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 21.08.2016

از جناب محترم آقای ویس مومند تشکر که بر یک موضوع مهم انگشت انتقاد گذاشته اند و در این روایت غیر مستند که گویا شهید محمد داؤد باری از یک صاحب منصب راجع به قبر حبیب الله کلکانی طالب معلومات شده است به این زعم که در پیدا کردن قبر او اقدامی نماید. این روایت را متأسفانه استاد نگارگر در مقاله خود از قول دگروال خان آقا سعید تذکر داده و موصوف آنرا از زبان دگروال عبدالرزاق لنگریان نقل قول کرده است. تا جائیکه میدانم محترم استاد نگارگر شخصی نیست که به گفته و نقل قول هر شخص به سادگی باور کند تا چهار اطراف آنرا خوب نسنجد. نمیدانم این بار چطور ایشان به یک سخن هوائی باور کرده و آنرا وسیلۀ برای مستدل ساختن ادعای خود بکار برده است؟
از این معلوم میشود که شاید استاد خواسته است به نحوی این روایت را که شباهت زیاد به نوشته های فیسبوکی ها دارد، به گونه ای به حیث دلیل برائت استاد خلیلی مرحوم در مورد نوشتن کتاب "عیاری از خراسان" توجیه کند.
به نظرم قبل از ذکر بعضی نقل قول های مهم لازم است بسیار دقت صورت گیرد و تحلیل شخصی بعمل آید که طور مثال در همین موضوع مشخص آیا کرکتر داؤد خان طوری بود که دنبال قبر کلکانی باشد؟ آیا داؤد خان از این موضوع چه میخواست حاصل کند و هدفش چه بود؟ آیا داؤد خان از ماجرا های آنوقت سقوی و بخصوص خود کلکانی اطلاع نداشت؟
بهرحال باور کردن به روایات غیر مستند بدون تدقیق شخصی و قناعت دادن خود از صحت و سقم آن، مخصوصاً بوسیله اشخاص مجرب و دانشمند مثل استاد محترم نگارگر سؤالهای زیاد را در ذهن خواننده ایجاد میکند که به حیثیت راوی صدمه میرساند و واقعیت گوئی ایشان را زیر سؤال می برد.
نکته دیگری که قابل تبصره میدانم، همانا اشاره استاد نگارگر به طبیبی است که از فرط بیکاری به تاریخ نویسی روی آورده است. ایشان از هر کس دیگر بهتر میدانند که بسیاری از مؤرخان نامدار کشور ما فاقد تحصیلات بالاتر از بکلوریا بوده اند، ولی در اثر مطالعه و تحقیق و مراجعه به منابع و مآخذ فراوان علاقمند بررسی های تاریخی کشور شده و آثار پربار را در زمینه تألیف کرده اند که امروز کتابهای شان به حیث یک مرجع تاریخی اعتبار پیدا کرده است. حتی خود جناب استاد نگارگر در ابتدا از نظر مسلکی در امور عرفانی و دینی صاحب تحصیل عالی نبوده و اما در اثر مطالعات پیهم و عمیق اکنون در این ساحه صاحب نظر شناخته شده و به گفته های ایشان ارجگذاری میگردد، چنانکه استاد چهار بار در انجمن سالمندان افغان در کالیفورنیا تشریف آورده و ضمن بیانات دلچسپ خود توجه حضار را به خود معطوف داشتند. داکتر عبدالرحمن زمانی با آنکه یک طبیب است، ولی در ساحه تاریخ معاصر افغانستان یکی از شخصیت های با اعتبار جامعه افغانی بوده و آثارش مستند به اسنادی است که کمتر مؤرخ قبلاً از آن استفاده کرده اند. من خودم به حیث یک محقق مسائل تاریخی به نوشته های مستند داکتر زمانی بسیار ارج میگذارم و زحمات او را می ستایم و کتاب اخیر شانرا "بازنگری دوره امانی..." یکی از مهمترین آثار در این مورد میدانم.


اسم: ویس مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.08.2016

بزرگداشت بچه سقو از طرف سردار صاحب داؤد خان
بتاریخ هژده ماه جاری عیسوی در دریچه نظر خواهی این ویب سایت وزین به ارتباط تذکر استاد نگارگر، در مورد مطلبی در کتاب خاطرات خان آقا سعید،محترم دگروال، خان آقا سعید که قرار معلوم به حیث یک صاحب منصب دارای تمایلات مترقی و چپ گرایانه از طرف محترم داکترحسن شرق به کودتای سردار صاحب جذب شده بود، جریان مذکور راچنین توضیح میدهند: « ....هم چنان در مورد امیر حبیب الله و تایید آن منحیث یگانه شخصیت اسلامی که در رأس دولت قرار داشتند، محترم گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز در کتاب خاطرات خود که در گزارش یکی از طرفدارانش در صفحه فیسبک خوانده بودم که ایشان، تعهد و مهر محمد نادر شاه را مثال آورده بود که در قرآن عظیم الشان ثبت و در کتاب خانه حزب اسلامی در شمشتو قرار دارد. حالا بنده به این عقیده هستم که شهید محمد داؤد منحیث یک عیار و یک مسلمان قوی و متعهد به دین اسلام از امضاء و مهر کاکای خود خبر بود، اسلامیت و ایمان شان برای شان حکم نموده بود تا قبر چنان شخصیت مسلمان ولی بیسوادکشور که نه ماه در افغانستان سلطنت نموده بودند را با همه مسولیت ها پیدا و هدایت اعمار مقبره آن را فرمایند.»
یا بار خدایا مگر این ارشادات محترم دگروال صاحب اهانت بتاریخ کشور نیست ؟
آیا بچه سقو متکی به ادعای دگروال صاحب واقعا یگانه شخصیت اسلامی بود که در رأس دولت قرار داشتند ؟
بچه سقو دولت غازی امان الله را متهم به لادینی نمود و به مساعدت دشمنان نوامیس ملی و جواسیس انگلیس، آن دولت ملی،اسلامی و آن شاهی را که هزار سال بعد نیز ملی گرایان کشور به وجودش افتخار خواهند نمود سقوط داد. توصیف فوق الذکر دگروال صاحب در مورد بچه سقو که از نظر حقوق جزا یک مجرم متکرر و از نگاه شریعت اسلامی، یک باغی تمام عیار بود، بصورت غیر مستقیم صحه گذاشتن به ادعای جنایتکران مدنیت سوز سقوی نیست که دولت امانی را متهم به لادینی میساخت ؟
درین جا توجه شما را به یک پاراگراف نوشته محترم سیستانی تحت عنوان « ضدیت علامه حبیبی با سلطنت آل یحی » جلب مینمایم : « ....وقتیکه قندهار از طرف سقویان اشغال و مولوی عبدالواسع، شخصیت عالی و راست گوی و ضد انگلیسی را در جمله زندانیان بکابل بردند،حبیب الله کلکانی از مولوی عبدالواسع پرسید که چرا علیه من فتوا صادر کردی و مردم را از اطاعت من منع نمودی ؟
مولوی صاحب در جواب گفت : اکنون هم از نظر من تو متقلب و غاصب و قطاع الطریق استی و باید قطع ید گردی . به امر بچه سقو مولوی عبدالواسع را به دهن توپ بسته شهید ساختند .»
هم چنان محترم داکتر هاشمیان که از زمره سادات جلیل القدر دودمان علامه سید جمال الدین و از اولاده پیغمبر اسلام است در نوشته اخیرش تحت عنوان ( نوشته اخیر محترم استاد نگارگر ) در مورد بچه سقو صفات ذیل را به او منسوب میسازد : « فاسد، گمراه، بی دین و لا شریعت ، آدم کش غول،حیوان و غیره.»
محترم دگروال صاحب ! شما با همچو ادعاهای بی بنیاد خود برای موجه ساختن اشتباه سردار صاحب موصوف که در نظر یک تعداد هوا خواهانش سمبل ملیگرایان کشور نیز هم است در مورد تعمیر آبده ای بر قبر آن جنایتکار مدنیت سوز تاریخ و تخریب مینار نجات کشور نه تنها او را برأت ذمه نساخته بلکه مقام داؤد خان را با نوکر بچه سقو یعنی خلیلی، سقو پرست همسان میسازید. مگر مرحوم میوندال که خود مفسر قرآن و مسلمان بزرگ و راستین بود به شمول یک عده کثیر شخصیت های ملکی و نظامی که به اتهام کودتا سر به نیست شدند مسلمان نبودند که به شیوه سقوی ها،مانند مولوی عبالواسع اعدام گردیدند .مگر از نظر سردار صاحب داؤد خان بچه سقو باغی و جنایت کار مسلمان بود و شهید میوندوال نا مسلمان ؟
عرضی هم خدمت استاد نگارگر
اگر اعمال جنایتکارانه سردسته رهزنان و داره ماران و مجرم متکرر یعنی بچه سقو را شجاعت قلمداد نمود، پس اعمال و شجاعت افغانی و اسلامی غازی اکبر خان ، مولوی عبدلواسع و سید اکبر خان شهید پسر غازی ببرک خان را چطور میتوان توصیف نمود ؟
همین اکنون از کابل اطلاع یافتم که گروپ اوباشان سقو پرست به اشرف غنی اخطار داده است که نعش یا استخوان های بچه سقو باید در ظرف ده روز در تپه مرنجان دفن گردد. تعداد زیادی از این اجیران اجنبی و ستمی های فاقد وجدان ملی خواهان تخریب مقبره قهرمان نجات افغانستان محمد نادر خان نیز میباشند.
با عرض حرمت


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.08.2016

با سلام های مجدد،

از جر و بحث استادان هر یک، جناب استاد نگارگر، جناب استاد هاشمیان، جناب استاد فارانی و سائرهموطنانی که در این صفحۀ نظردهی سهم گرفتند، هنوز هم به اصل موضوع پی نبردیم که شیوه های اصیل تاریخ نگاری چیست؟ چی کسانی صلاحیت نوشتن تأریخ ما را دارند و بالاخره برای دریافت حقایق به گفتار و نوشتار چی کسانی باید اعتماد کرد؟

آیا میتوان بعضی از اعمال اشخاص چیره دستی مانند استاد خلیلی و امثال آنها که نظر به مجبوریت هائی که از آنها سر زده است، نادیده بگیریم و آنها را فقط در ترازوی شعر و نثری که سروده و نوشته اند میزان نمائیم و بگوییم دیگرش به ما ربطی ندارد؟ چی مقیاسی در این مورد موجود است؟

سؤال مهم دیگر این است که شخصیت ها را در یک جامعه کی ها میسازند؟ و اگر بخواهیم از دیگران بیاموزیم، آیا میتوانیم از جوامع دیگر درین مورد الهام بگیریم که آنها برای شناخت یک فرد به حیث یک شخص برازندۀ جامعۀ خود چه معیار ها دارند ؟

به نظر من در جامعه های کمتر انکشاف یافته و تنگدست مانند کشور فقیر ما افغانستان با اضافه تر از ۹۲ فیصد بیسواد معیار تعیین شخصیت بسیار سؤال برانگیز است. معمولأ چهره های که در یک جامعه مطرح میگردند اکثرأ از بخش های هنر، نویسندگی، مطبوعات، ژورنالیسم، از مراکز علمی و تخنیکی و بالاخره پولیتیک عرض اندام میکنند که متأسفانه ما افغان ها در همۀ این بخش ها به ندرت انسان های را سراغ داریم که می توانستند و یا بتوانند برای رفاه جامعه ما عمل کنند که در نتیجه موقف فعلی کشور ما گواه آن است.

بزرگترین مشکل ما در این است که عیب را در معلول دانسته و از علت چشم پوشیده وهمیشه دیگران را ملامت میکنیم، بدون اینکه اعتراف کنیم که خود هم مقصر هستیم. اگر از دورۀ امانی انتقاد صورت میگیرد با وجود آنکه یک دورۀ طلائی بوده با پلان های مدرن آن زمان با یک شاه مترقی و وطنخواه، مگر یکتعداد کارکرد ها با روحیۀ مردم ما هنوز سازگار نبود. مردم را به زور به دریشی پوشیدن وادارکردن، چادری خانم ها را با چنگک پس کردن و آنرا نهضت نسوان نامیدن مشت نمونهٔ خروار،عواملی بودند که چون از واقعیت های جامعۀ ما در آن زمان بسیار به دور بود زمینه را برای واژگونی رژیم و افتادن قدرت به دست بی سودان میسر ساخت. همچنان باید فراموش نکرد که به آسانی کشور را رها کردن به دست مشتی از قطاع الطریق به دلیل آنکه "من نخواستم مردمم درگیر جنگ گردند و تلف شوند". جداً سوال بر انگیز بوده که باید بدون حب و بغض شخصی در پرتو دیموکراسی و آزادی بیان در فضای دوستانه ئی طرح شده و دانسته شوند.

یک تعداد اراذل پطلون پوش که حتی به درستی جامعۀ خود را نمی شناختند و منبع معلومات محدود شان هم اکثرأ کتاب های مارکسیستی و کمونیستی حزب تودۀ ایران بود با جمعی از نوجوانک ها که اغلبأ روز های ۵ شنبه در پارک شهرنو با تی شرت هائی با عکس چیگووارا، با علاقمندی خاص حتی با شور نخود فروش هم جر و بحث سیاسی و خدایی را آغاز میکردند. درین مورد باری از جناب وزیر صاحب انجیر کریم عطائی پرسیدم: "چرا گذاشتید این اوباش ها جامعه ما را این چنین دگرگون سازند که تا امروز دیگر امیدی در افق دیده نمیشود. شما که همه را بعد از کشته شدن میر اکبر خیبر گرفته بودید؟

ایشان فرمودند که متعاقب تظاهرات ما برای اولین بار متوجۀ عمق مسئله شده و سردار شهید محمد داود خان از دگرگونی اوضاع سیاسی در افغانستان بی حد مضطرب بودند به همین دلیل ایشان نمی خواستند بدون محاکمه و نبودن اسناد و شواهد کافی کاری صورت پذیرد که حکومتش در آینده یک حاکمیت قاتل قلمداد گردد. حالا سؤال اینست که اگر سردار شهید اینکار را میکرد تاریخ نگاران ما امروز چی مینوشتند؟

همان طوریکه در جامعۀ ما سیاست بوقلمونی حکمفرماست به همین منوال این انجمن کوچک اینترنتی هم با نقطه نظرات متفاوت استادان معزز هریک جنابان استاد نگارگر، استاد فارانی، استاد سیستانی، استاد هاشمیان، استاد زمانی، استاد حسن کاکړ، استاد ولی احمد نوری و سائر صاحبنظران ذیدخل مبتلا به تلون مزاج ویک تلاطم امواج فکری میباشد. مگر این حالت به هیچ صورت موجب دلسردی ما از موضوع نشده است. چنانکه بعضی هموطنان در این جا با افسردگی خاطر مینویسند: "برو بابا شما ده چی فکر هستین، افغانستان ده چی حالت و شما اینجه شیشته گپ زده راهی استین". ولی من میگویم: " خوب تو که چیزی نگفتی و چیزی ننوشتی افغانستان را به دست تو میدهیم که تو چی خواهی کرد".

به نظر من هر قدری که بنویسیم، البته با دلیل و برهان، بدون حب و بغض و بدون تعرض به شخصیت یکدیگر، و هر قدری که در موضوعات موشگافی کنیم هنوز هم برای درک نارسایی ها و نا کار آیی ها و معضلاتی که جامعهٔ ما با آن دست به گریبان است کافی نخواهد بود تا بدانیم که انسان های هوشمند، ذکی، فداکار و پرکار جامعۀ ما چرا در همه عرصه های زندگی ناکام مطلق استند.

با این شعر علامه طرزی که گفته بود:

در غربــــت اگــــر مـــرگ بگیرد بـدن من
آیا کــــی کـــند قـــبر و کـــی دوزد کفن من
تابــوت مـــرا بــر سری کــوهــی بــگذارید
تــا بـــاد وزد بـــر ســـر آن از وطـــن مــن

شما را به خدا میسپارم
والسلام

نوت: برای شنیدن کامل این اثر پیشتاز شعر و ادب معاصر افغانستان، علامه محمود طرزی به لینک ذیل مراجعه نمائید.


متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 20.08.2016

مبارکی او بیا هم مبارکی!
زه د ټولو نه د مخه د افغانستان د خپلواکي د اوه نوی یمی کلیزی مبارکی ټولو افغانانو ته د دنیا په هره برخه چی ژوند کوی وړاندی کوم او هله من یم چی زمونږ ښکلی وطن او ګران وطنوال، ټولو هغو ارمانونو ته ورسیږی چی ستر غازی شاه امان الله خان ورته په عملی توګه کارکاوه.
د دی تر څنګ می د قدرمنی او زحت کښی خور صالحه جان واهب واصل په مدیریت د «قاموس کبیر افغانسان » د تکمیل او انلاین کیدو خبر هم د درني خور په ښکلی قلم او خوږو جملو کی همدا نن په همدی درانه پورتال کی ولوست. که د زړه خبره وکړم نو په دی خبر باندی د وطن د سیاسی آزادی د ګټلو په اندازه خوښ شوی یم. دا له دی کبله چی زه په دی باور یم چی په دی کار سره زمونږ ولس په مجموع کی او زمونږ خوږه دری ژبه او د دری ژبی ادبیات خپل دروند هویت او آزادی تر لاسه کوی او ماته دا آزادی چی فرهنګی آزادی ده په هیڅ وجهه د سیاسی آزادۍ نه کمه نه ښکاری نو له همدی کبله لومړی درني خور صالحه جانی واهب ته او ور پسی د دی ستری پروژی ټولو درنو ګډون کونکو دوستانو ته مبارکۍ وړاندی کوم او دوی ټول د فرهنګ د آزادي دلاری قهرمانان بولم. ټولو ته دی بیا بیا دا ستر بری مبارک وی. د دی درنو وطنوالو د نورو لویو بریالیتوبونو په هیله.
انجنیر کلیوال.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 19.08.2016

نظر کوتاهی به دوران غازی امان اله خان و شهید داود خان !

هر دو شخصیت ، اشخاص وطنپرست و ترقیخواه بودند.
امان اله خان استقلال کشور را را بدست آورد.
داود خان موسس رژیم جمهوریت وحامی استقلال در کشور بود.

امان اله خان بایک خونریزی (قتل پدرش )به روی کار آمد.
داود خان با یک کودتای سفید بدون خونریزی بروی کار آمد.

امان اله خان بعد از یک دوره نسبتآ آرام به کار آغاز کرد.
داودخان بعد از یک دوره انارشی و اقتصاد خراب به کار آغاز کرد.

در زمان امان اله خان رادیو و خط آهن (2 کیلومتر) به شکل ابتدایی آن شروع به فعالیت نمود.

درزمان داود خان پروژه بزرگ تلویزیون شروع به فعالیت نموده و سروی خط راه آهن از غرب به شرق تکمیل و احداث آن شروع شد.

در زمان امان اله خان پروژه ها خورد بند وانهار احداث شد.
در زمان داود خان دههاپروژه های بزرگ بند وانهار ساخته شد. سروی یعصی ها تکمیل و کار های یعضی شان آغاز گردیده بودکه از آنجمله یکی هم بند سلما بود.

امان اله خان به نهضت نسوان و آزادی آنهااز قید حجاب علاقه داشت اما موفق نشد.
داود خان طبقه نسوان کشور رااز قید چادری آزاد و دروازه های مکتب و پوهنتون و دفاتیر را بروی آنهاباز نمود.

قوانین زیاد در هر دو دوره برای بهبود زندکی مردم نافذ شد.

امان اله خان سفر های زیادی به اروپا و کشور های دیگر داشت ،دستآورد های آن زیادتر سیاسی بود.
داود خان سفر های به کشورهای عربی و ایران نموده و کمک های بسیار بزرگ اقتصادی را حاصل نمود.

امان اله خان با پشتکار وعلاقه مندی بکار برای مصروفیت های شخصی خودوقت میگذاشت.
داود خان هم با پشتکار ، علاقمندی به کار داشت مصروفیت های شخصی وی دیدن پروژه ها و عبادت بود.

امان اله خان قصر های زیاد را اعمار نمود
داود خان عمارات دولتی توجه زیادتر داشت.

زندگی امان اله خان شاهانه اما از داود خان ساده بوده وهر دوفرزندان خوب تربیه کرده بودند.

از امان اله خان زمین و باغ برای فرزندانشان باقی ماند
از داود خان چیزیکه ازکاکا به ارث برده بود به اختیار مردم قرار داد.

امان ال خان به تقویه اردو علاقه مند نبود
داود خان برای تقویه و تجهیز اردو خدمات زیاد نمود.

امان اله خان با تقلید از کشور های اروپایی طرز کالا پوشیدن را بر مردم تحمیل نمودکه نتبجه خوب نداشت . دروقت داود خان مردم خود کوشش میکردند تغیراتی به طرز لباس پوشیدن خود بیاودند.

در کابینه امان اله خان ،اشخاصی طرفدار روسها بوده ودر آخرین روز ها با عساکر روسی به کمک امان اله خان به مزار شریف آمدند.

داود خان با شناخت هواداران روسی ، آنهااز کابینه سبکدوش کرد.

در اخیر دوره 10 ساله امان اله خان ،کشور به اغتشاش و اقتصاد خراب روبرو بود.
در روز های اخیر دوره 5 ساله جمهوریت به تمام کشور امنیت و اقتصاد ،بهتر بود.

امان اله خان با اغتشاش مردم کشور راترک کرد.
داود خان به کودتاچیان تسلیم نشده و به شهادت رسید.

هردو به قلب وطندوستان جای خود را دارند.

روح شان شاد باد !


اسم: سیدحسین حسینی    محل سکونت: کابل    تاریخ: 19.08.2016

باسلام خدمت همه همکاران افغان جرمن آنلاین و بخصوص به استاد نگارگر و هاشمیان

تاریخ آئینه بدی ها و زشتی ها، تاریخ آئینه خوبی ها و بدی هاست، تاریخ یک بستر است که انسان وطن و انسان خائن را برای آیندگان نشان می دهد. تاریخ سرگذشت آدم های است که کسی خوب کرده و کسی که بد کره برای آیندگان نشان می دهد. ما این وظیفه را داریم که خوب را از بد تشخیص بدهیم. حالا آمدیم سر استاد خلیلی که آدم خائنی بود و یا خائن نبود. اعمال انسان بهترین گواه خیانت اوست در شاعری استاد خلیلی شک نیست که شاعری است که نتنها در افغانستان بلکه در حوزه خراسان زمین نام و شنان دارد. اما آمدیم سر اینکه چه خیانت های انجام داده است یا بگویم که بلی در عرصه وطن و سرزمین خیانت کرده و صاحبان قدرت را بر مردم ترجیح داده، این واقعیت امر است و کسی آن را نمیتواند پنهان کند چون تاریخ آئینه واقعیت هاست پس این واقعیت را باید پذیرفت.
با احترام
سید حسین حسینی


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 19.08.2016

من برای جناب اُستاد هاشمیان بسیار احترام دارم (هرچند نسبت به هیچ انسانِ دیگرهم احساسِ بی احترامی ندارم.)ونمیخواهم با ایشان طرف قرار بگیرم.تبصرهٔ شان را خواندم وصمیمانه خدمتِ شان عرض می کنم که درآن نگارش قصد انتقاد برکسی یا دفاع ازکسی را نداشته ام.صحبتِ من عمومی است که به شمولِ خودم هرانسان جایز الخطا است واین یک قانون عمومی است.درنگارشِ من جنابِ اُستاد به دو عبارت توجه نفرموده اند
۱) ٌخلیلی مانندِ من مردی گمنام وفاقدِ شهرت نبودکه درپاکستان به ستر واخفاء بپردازد.او ضیاء الحق را درارتباط با جهادِ افغانستان مدح می کند که ضرورتِ آن روزگار بود.ٌ
۲) ٌاگرآن دوستِ تاریخ نویسِ ماکه برای اُرگانِ ایدیولوژیک یک نظام حاکم مقالهٔ بابِ طبع اربابِ اقتدارنوشته بودویا بهتراست بگویم مجبور بود که بنویسد عین همین مجبوریت رادرموردِ دیگران نیز بپذیزد وبداند که هرکس درمقابلِ وسوسهٔ قدرت نمیتواند مقاومت کند به همین دلیل خوب است که تاریخ نویس زمام اندیشه را به دست احساسات ندهد.ٌ
نگارشِ من فقط مثال است درموردِ این که همه دربرابرِ وسوسهٔ قدرت همسان نمی باشند ومن خوب میدانم که خلیلی ازسفارتِ خود درعراق پول نیندوخته بود وبنابراین منتظرِ همان مستمری یکی ازتنظیم ها بود که ازطریقِ شورای ثقافتی مرحوم صباح الدین کُشککی برایش داده میشد باقی می ماندواومانندِ من مردی گمنام نبود واینک اگر لاف تلقی نشود برآن می افزایم که من انگلیسی را به همین منظور آموخته بودم تا دستم به سوی کسی درازنباشد که خوشبختاته امروز هم فقرِ من ازثروت همه کس بی نیاز است.پس من صرف مثال داده ام که اگر الف مجبور بود (ب) نیز همان مجبوریت را داشت واگر(الف) به حکم مجبوریتِ خود تسلیم وسوسهٔ قدرت شده بود(ب) نیزهمان مجبوریت هارا داشت.ومیدانیم که درمثال مناقشه نیست. خلیلی شاعری است که برگهای خزانی اش به عنوان رباعیاتِ فلسفی به زبان های عربی وانگلیسی ترجمه شده است واگر افغان ها این افتخارِ اورا دوراندازند به حکم اینکه شاعری مداح بوذه است درحقیقت زیانی به خلیلی که ازجهان رفته است رسانده نمی توانند بلکه به فرهنگِ ادبیی خود زیان می رسانند. خلیلی خوب یا بد مانند همهٔ ما است که خوبی ها وبدی های خودرا داریم به ابدیت پیوسته است وبر اکثرِ ما حق اُستادی داردومن اگر حق اُستادی اورا رعایت نکنم فردا دیگری به همچو بهانه ها حقِ اُستادی جناب عالی را نیز رعایت نمی کند.چرا ما دراین مورد به فلسفهٔ حافظ تمکین نمی کنیم که:
من اگر نیکم اگر باد توبرو خودرا باش++ هرکسی آن درَوَد عاقبتِ کار که کشت.
من نمیدانم ازاین باد کردنِ خاکِ مُردگان چه سود برای حال وآیندهٔ خود می بریم. حرفِ آخرِ من باز این است که هدفِ تاریخ وتاریخ نویس این نیست که زندگان را برنعش های مُردگان به جنگ بیندازد. باعرضِ حرمت واحترام. نگارگر


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 19.08.2016

د افغانستان ازادی او استقلال د ملت د قربانی په زور د انګلیس څخه تر لاسه شو ی دی او لږ څه وروسته د مرحوم غازی امان الله خان بی لدی څخه چی د ملت عنعنوی او مذهبی شرائط مراعات کړی په احساساتی شکل سره ئي د اروپا رسم او رواج عملی کولو ته په افغانستان کښي ملا وتړله چی ددی احساساتی اقدام په وسیله په افغانستان کښي د نهو میاشتو توره دوره د انګلیس په شیطانت او مرسته را مینځ ته شوه او انګلیس د فریبانه هوشیاری څخه کار واخیست او وروسته ئي یو حکومت روی کار کړ چی هم ددوی مطیع وی او هم ملت ته د منلو وړ وی إ شهید نادر شاه اودده وروڼو ډیر ملی شخصیتونه له مینځه یووړل او د ملت قومونه ئي د یو او بل مقابل کښي سره دوښمنان کړل او هر ولایت کښي با نفوذه اشخاص له مینځه یووړل او یا تبعید شول او همدارنګه د مکتبونو په برخه کښي پاملرنه نه وه موجوده اما امنیت او صلحه په سراسر افغانستان کښی په تدریجی شکل سره محکم شول او د مرحوم ظاهرشاه د لسو کالونو وروستیو کښی په تدریجی شکل سره په افغانستان کښی معارف ته زیاتره پاملرنه وشوه او امید وو چی افغانستان اهسته اهسته په هره برخه کښي مخ پر وړاندی ولاړ شی اما یو بل احساساتی او متکبر خود خواه شهید داود خان د کمونستانو په مرسته کودتا وکړه او دا کودتا ئي د سپینی کودتا نام باندی تبلیغ شوه اما اکثره منورین نه غواړی چی د لوی جرګی غړیو غبرګون په یاد ولری چی ویل ئي
مونږ دتاسو د کورنۍ د هر غړی رهبری منو حتی چی ددی کورنی سپۍ هم وی نو منورین باید دداسی عکس العمل څخه پوه وای چی ولی کمونستانو د شهید داود خان تر رهبری لاندی کودتا ته ملا تړلی وه او دا سپینه کودتا د افغانستان ملت لپاره په وینو بدله شوه إ
زه پوهیږم چی پر ډیرو وطنوالو به دا یادی نقطی خوښی نشی لکه چی څه وخت وړاندی یو تن ماته د منافقت نصیحت باندی شروع کړی وه اووروسته نور دلیل ئي نه درلود نو نوشته کړی ئي وو چی دا دما عادت شوۍ دی او د عبدالله څخه ترس لرم او واضحآ د عبدالله پر ضد موضوع ګیری نشم کولای دا کسان له یوی خوا ګډه حلقه دی او له بلی خوا د لسانو او مذهبونو تضادونه ژوندی ساتی او غواړی چی منورین پردې زهرناکو مرضونو دوامداره اخته او لګیا وساتی إإإ
ولو چی تکراری خبری دی اما بیائي هم تکرارووم تر څو دامریکا او پاکستان روزل شوی غلامان او همدارنګه ددوی باداران پوه شی چی ملی منورین به همیش د تاسو تهدابی فجایع ګانی له یاده ونه باسی او که دا فجایع ګانی هیری شې نو دا به دا معنی ولرې چی د تاسو رهبری ته تسلیمې وشوه یعنی امریکا او انګلیس غلامی ومنل شوه نه هیڅکله نه إإإ

افغانی کمونستانو ځانونه خرڅ کړل او ملت تباهی ته ئي تهداب کیښود ، هر څوک چی د ملت سره جفا وکړی هغوی د ملت په قربانی له مینځه ځی لکه چی خرڅ شوی کمونستان دانګلیس په شان له مینځه یووړل شول إ

امریکا د هغه وخت اتحادی شوروی وحشتناکه خیانت څخه عبرت وانخیست او د ا فغان غیور ملت ملی احساساتو څخه ئي سوء استفاده وکړه یعنی د خپلو زهرناکو اغراضو تر لاسه کولو لپاره د ډالرو په زور او د پاکستان حکومت په کومک د پشاور ساختګی مذهبی ګروپونه او د عربی شیخانو د بن لادین تر مشرۍ ترورریستی حلقی ئي رامینځ ته کړی او په عینی وخت کښي ئي د افغان مها جرینو تنکی ماشومان د شومو هدفو لپاره د پاکستان تر کنترول د قرأن کریم شعار لاندی مدرسو ته جبری داخل کړۍ شول إ
ایران زهرناکه رژیم هم د افغانستان شعیه ګان ئي شعوری د څوګروپونو تر شعار لاندی وروزل إ
په واقعیت کښی د غیور ملت پر وینو پخوانۍ اتحاد شوروی نه یوازی د افغانستان څخه تیښتی ته مجور کړۍ شو بلکه ددی خیالی سیستم له مینځه وړلو سبب هم شو او نور ممالک ئي د روسيی غلامی څخه خلاص کړل او شرقی برلین دوباره د المان سره یو ځای شو اما د افغانستان ملت د امریکا او انګلیس دوه مخه او منافق سیاست او د امریکا له خوا تربیه شوودیموکراتانو او پاکستان کښی روزل شوو قاتلانو او خرڅ شوو کمونستانو او د ایران د رضایت په خاطرپه ایران کښی تربیه شوو شعیه ګروپونو سره د وحدت ملی شعار لاندی یو مزدور حکومت په ۲۰۰۱ کال په بن کښی د ملت پر اوږو سپاره کړل او دا مزدوران په مختلفو مردودو چالاکیو سره نه یوازی په ډالرو ملیونران کړل شوه بلکه ددی په هڅه کښي دی چی څه ډول دا منفوره حلقه پر ملت حاکمه وساتل شی ، امریکا نه یوازی قاتلان او غلامان ئي بلکه اکثره ځوانان ئي په ډالرو بد اوموزه کړل إ د افغانستان استقلال او تمامیت په سوالیه کښي دی او پاکستان هدف لری چی څه ډول منحوس خط رسمیات پیدا کړی او پدی برخه کښي امریکا او انګلیس ورسره همکار دی او غیر له هغی پاکستان جرأت نشو کولای چی نور شری ګروپونه افغانستان خاوری ته داخل کړۍ شي او پاکستان مسلسل د افغانستان خاوری توغندی راخوشی کړی او د افغانستان خاوری ته په مختلفو ساحو کښي داخل شی إ د محقیقینو څخه ډیره توقع وه چی د افغانستان بحران د ۱۹۷۸ کال څخه تر اوسه پوری وڅیړی اما دا جرأت تر اوسه پوری ونه لیدل شو په هر حال د افغانستان ملت ځان ته د نجات لاره پیداکولای شي إإإ

اوس هلی ځلې روانی دی چی د امریکا او پاکستان په هدایت بل قاتل هم د کابل قاتلانو سره یو ځای شی او وروسته به معلومه شی چی په کابل کښی به ګډوډی نوره هم زیاته شی او افغانستان کښي بحران لاپسی زیات شی اودا امریکا او پاکستان هم غواړی إ

د امریکا جمهور ریاست ته کاندید ښاغلی ترمپ واضحآ اظهار وکړ چی دا ټولی تروریستی ډلی د امریکا سی ای اي په کومک مینځ ته راغلی دی دا دا معنی لری چی افغانستان ، عراق ، لیبیا او سوریه پلانیز د بی سباطی سره مخامخ کړی دی لکه چی ویل کیږی اوبه خړی کړه ماهی پکښی ونیسه إإ
طالبان تربیه شوۍ ګروپ وو او دی اما ددوی تعداد دومره نه وو او ندی او داسی هم ندی چی د کاوبای فیلم پشان په ډزو وویشتل شی او بیا دوباره راژوندی شي په واقعیت کښي ملت ددی قاتلانو ، چپاولګرو او اجنبی غلامانو څخه ناراضه دی او جبری د طالبانو قطارونو ته ځی په حقیقت کښی اکثریت سره د ناراضی په خاطر ئي سلاح ګانو ته لاسونه اچولی دی او ټول منورین باید پدی پوه وی چی ملت د شوروی غلامی قبوله نکړه نو د امریکا غلامی به هم قبوله نکړی إإإإ


اسم: شهلا نوابیار   محل سکونت: زوتفن هالند    تاریخ: 19.08.2016

ای برادران محترم در سایت افغان جرمن آنلاین!
وقتی در صفحۀ تبصره های شما نوشته های تان را می خوانیم، هم به ما تاثر دست میدهد، هم غم و اندوه و هم حیرت میکنیم که این برادران ما همه یک سره صداقت را برادر خوانده اند، نه راستگو، «راستگو» است، نه قدوس خان «قدوس» است و نه دیگران هم حتی با اسمای خود شان، آنچه مدعی اند، نیستند و تشریف ندارند، این برادران چنان در سر و کلۀ یکی دیگر می کوبند مثلی که داعش و طالب را دستگیر کرده باشند در این اوضاع و احوال که دو مردکۀ خود خواه و مانند ما و شما وطندوست! برای قدرت به فرق افغانستان و مردمش می زنند ما نیز در فرق و روی یکی دیگر می زنیم خود خواهی های ما به ما هدایت میدهد که خود را فامیل نوابغ اعلام کنیم وبه خود حق می دهیم به انسان های نهایت شریف اهانت نموده وبر زندگی و کار آنها قضاوت کنیم در حالیکه خود سر به گریبان نه کرده و مکثی نه فرموده ایم که ما از نگاه دانش ودر جۀ تحصیل پاکی نفس وغیره وغیره چقدر حق داشته باشیم در بارۀ دیگران قضاوت کنیم من در این تبصره ها و بحث های جیگرخون کننده فقط یک انسان را که صاف و صادق و بی آلایش است می بینم و او محترم نگارگر است که همه او را احترام دارند و مستحق این احترام هم هستند ولی حتی همین شخص خیرخواه را هم آرام و بی داغ نه گذاشته و به او اشخاصی می تازد که هزار کیف و کیفیت دارد و سر را به گریبان نمی کند
برادران عزیز خفه نه شوید خود تان میدانید و کار تان مقصد به مردم دروغ تحویل نه دهید.
ومن الله توفیق
ش ایوبیار


اسم: محمد ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.08.2016

د ګران او تاریخي کابل دآریانا د تلویزیوني خپرونې یو بر لاسی نطاق او منلی مرکه کوونکی، ګران لیکوال محمد خوشحال آصفی صاحب، سلام علیکم او پخیر اووسې.
ستاسو جناب وطنپاله لیکنې، چې ستاسو د یوه ملي احساس او پاکو هیلو نه مو استاذیتوب کوي، زه لولم. نن سهار مې هم له شه تصادف نه مخکښې له دې چې د دندې پر لور ولاړ شم، ستاسو ژوندی سهارنی خپرونه مې د استقلال د ۹۷ کلیزې په مناسبت ولیده. د دې لويې ملي او ویاړمنی معرکې په مناسبت ستاسو د دغه نوې لیکنې نه مو «د ویاړونو او سر لوړي ورځ» دغه لومړی پاراګراف مکرراً را اخلم، چې ستاسو د ملي او اماني احساس یوه ښکلې بیلګه یې بولم:

« نن د ویاړونو ورځ ده، نن د افغان ولس د سرلوړۍ ورځ ده، نن د افغانانو د غرور ورځ ده، نن د افغان ولس حماسه جوړوونکې ورځ ده، نن هغه ورځ ده چې په کې د انګریزي استعمار پوزه په خاورو ککړه شوه، نن هغه ورځ ده چې اتلانو مو د ښکیلاګر ښکرونه ورمات کړل، نن د غازي امان خان د سپیڅلې کارنامې د یادولو ورځ ده، نن د غازى امان الله خان د جاه و جلال ورځ ده، نن د افغانستان د کمال او جمال ورځ ده، نن د زمري اته ویشتمه ده، نن د افغانستان د خپلواکۍ ورځ ده.»

قلم مو نور بریال غواړم.
په افغاني مینه او درنشت سره


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.08.2016

با عرض سلام و احترام.
ما در ولایت خود (که الآن هم شاید معمول باشد ) در فصل زمستان یک چیزِ مانند میز که صندلی نامیده میشد، برای ګرما استفاده میکردیم که در مناطق دیګر شاید کُرسی نامیده میشود. این صندلی مربع شکل دارای ارتفاع هشتاد تا نود سانتی متر و مساحت آن تقریباً دو متر مربع میبوده، در یک کُنج یا وسط اطاق نشیمن یک غار مربع شکل ( به نام نغَرَی) به اندازۀ ده و نیم تا بیست و نیم سانتی متر و به عمق یک وجب ( البته وجب پنجۀ دستِ یک باسکتبالر ) قرار داشت. یک لِحاف پخته ای به اندازۀ چهار متر مربع را روی این صندلی می ګذاشت و اعضای خانواده پاهای خویشرا زیر لحاف دراز و نزدیک غار که مملو از آتش ذغالی و خاکستر بود ، قرار میدادند ، البته این بستګی به انسانیتِ سرما داشت، اګر سرما شدید بود لحاف را تا ګردن خود می کشیدیم و اګر سرمای معمولی میبود لحاف را تا ناف می کشیدیم. پیرامون غار( نغری ) آفتابه مافتابه و ګډوه مډوۀ آب و یا چاینک و همچنین دیګِ حاوی شوروا یا قورمه یا دال یا هر چه که بوده نیز در درون غارک یا کنارۀ آن قرار داشت.از بوق بند ها یا همان بستر خواب منحیث مُتکا استفاده میشد.
عجب صفای داشت آن نغری و آن صندلی.
اجازه فرمائید این نغری و این لحاف را به مقیاس بزرګتر( به مقیاس وطن عزیزم ) تشریح کنم.
ما بیست میلون خواهر و برادر( هموطن عزیز ) زیر یک لحاف پاهای خویشرا دراز کرده بودیم، هر حالیکه داشتیم، خوش و راضی بودیم ( که البته مستحق این بودیم که حال ما باید بهتر ازین میبود و از زندګی شرافتمندترِ برخوردار میبودیم ) روز و شب میګذشت، تا اینکه چهار پنج تا اعضای این خانوادۀ بزرګ، از روی نادانی یا جهالت یا مأموریت با تکان دادنِ جاهلانۀ پاهای خود موجب واژګون شدن و غلطیدنِ آفتابۀ پُر از آب بر روی آتش و خاکستر داغ شدند، تبخیر آب و حرارت آفتابه موجب سوختګی بسیاری از صندلی نشین ګردید، درین میان یک عده جهال به نیت خاموشی این حرارت سوزنده، بجای یک تدبیر عاقلانه، دیګ شوروا و قورمه را نیز در نغری آتشین واژګون نمود که این عملیۀ نا جوانمردانه و احمقانه منجر به کشته شدن صد ها هزار خواهر و برادر و دود ګرفتګی فضای درونی و بیرونیِ لحاف و همچنین منجر به تخریب دیوال های اُطاق زیبای نشیمن ګردید ، متأسفانه تا امروز هم آنهائیکه با این عمل خود، خواهر و برادر خویشرا دچار مصدومیت نموده، حاضر به اعتراف و معذرت خواهی نیستند.
بهر حال، سخن به درازا کشید، میخواهم عرض کنم:
برای بنده و هر شخص دلسوز بسیار تأسف آور و حتی رنج آور است که هموطنان خُبره و با وقار و فرهنګ دوست و فرهیختۀ ما فقط بخاطر اختلاف نظرِ کوچک آنهم روی یک موضوع بسیار کوچک، یک دیګر را نفی میکنند، واقعاً رنج آور میباشد،
من با خواندن دو تا نوشتۀ متفاوت که در آن بر قلب و هستی یکدیګر تعرض صورت ګردیده بسیار نا آرام شدم ، نمیدانم چه بګویم،
بنظر میرسد که امروز باید هم بخاطر راست ګفتن تاوان پرداخت و قربانی داد و هم بخاطر کذب ګفتن باید تاوان پرداخت،
همین هشتاد و یک سال پیش، راست ګفتن و راستکاری یک وجیبه بود ولی امروز دروغ نګفتن و بد نکردن یک فضیلت محسوب میشود، مثلیکه این حالت، تأثیرِ تبدیل شدن صندلی به بُخاری ګازی باشد.
من به قلم و شخصیت جناب اقای مسعود فارانی فوق العاده احترام قائلم و همچنین به شخص آرام صفت جناب اقای نګارګر نیز احترام قائلم ولی هر ګز توقع نداشتم و ندارم که این دو قلم بجای پُرشدن از جوهر آبی و آسمانی، از مواد محترقه پُر و بسوی یکدیکر منحیث بُمب دودزا مورد استفاده قرار بګیرند.
اګر قرار بر این باشد که ما معتقد به آزادی بیان و اندیشه باشیم پس عکس العمل تُند ما در برابر یک نوشته و ګفتار، توجیه ناپذیر میباشد، البته حساسیت مسئله درین است که ما هنوز مؤفق به ترسیم و تثبیت مرز منافع ملی و افکار ملی نشده ایم.
مرحوم خلیلی یک شخص بود و یک فرد، تائید و عدم تائید ایشان هیچ ربطِ به مرز افکار و اندیشه ها و احساسات ملی ندارد، ایشان کسی بود که فقط بخشِ از جغرافیای فرهنګی و سلیقه ای و سمتی به آن وابسته میباشد.
من با استاد خلیلی بجز افغان بودن دیګر هیچ وجه مشترک ندارم، ولی منحیث یک انسان و منحیث یک افغان این حق را بخود میدهم که عرض کنم:
تحمیل نمودن خلیلی بر سلیقۀ عموم مردم و خصوصاً هستۀ حساس ملی هم بی انصافی است و کوبیدن خلیلی فقط بخاطر سرودن چند قطعه شعر ( به زعم مخالفینش مریز دار ) نیز بی انصافی است.
عرض کنم، این احساسات ملی ما زمانِ خالصانه و عاشقانه میبود که ما شاهد رویداد های بسیار پیچیده و بعضاً مخرب اجتماعی نمیبودیم ، یعنی تاریخ و جغرافیای ما عاری از هرګونه اشتباه میبود، آنګاه میتوانستیم ادعا کنیم ( آنهم ادعای دسته جمعی ) که فلان تفکر و فلان حرکت و فلان نوشته و فلان نظر ضد ملی است، آنګاه هیچ مشکل در بسیج نمودن و توجیه فتواهای ما نمیداشتیم ولی امروز ما با یک مشکل و مانع بزرګ اخلاقی و روحی و حتی عینی روبرو هستیم که توجیه ما را در مورد تحسین یا تقبیح عملکرد فلان و فلان شخص با مشکل مواجه میسازد،
یک مثال زنده عرض کنم،
مثلاً، مردم قندهار و مردم پکتیا از سه و چند سال بدینسو ادعا داشته که علیه هفت ثور و شش جدی جانانه مبارزه میکرده، ولی امروز در پارلمان غیر صالحِ ما بعضی از نمایندګان منتخبِ پکتیا و کندهار همان خلقی ها و پرچمی ګُنده میباشند، پس نتیجه یعنی لاف زدن ها،
مثلاً امروز بعضی ها سنګ عشق امان اللّه خان را بر سینه میکوبد در حالیکه تا دیروز همین اشخاص سوار بر تانک روسی و سینه های مردم را به عشقِ شوروی، سوراخ می کردند، آیا این خود فریبی و عوام فریبی نیست؟
امروز بعضی ها حبیبولا کلکانی را به جرم برمه کردنِ چند تا زن بارګزائی، بی ناموس میخواند ولی در برابر خرانِ همچو تره کی و امین و ببرک و نجیب ګاؤ که ناموس وطن را با دریای از خونِ مردم شریف، دو دستی به مسکو تقدیم نمود، سر تعظیم و تکریم فرو آورده و در صدد برائت آنها میباشند، ( اګر مرحوم فیض محمد هزاره دوباره زنده میشد و حالات دهۀ اواخر پنجاه را مشاهده میکرد از کوچک بودن تواریخ خود احساس کم آوردن میکرد و دوباره آرزوی همان بالینِ خِشتی مینمود ). نمیشود با اینګونه فرهنګ، فرهنګ سازی نمود،
یا باید حقیقت مطلق پیشه نمود یا باید دروغِ حلال و مصلحتی را،
امروز به نظر میرسد که ما مجبور و محکوم به اِعمال دروغ حلال و مصلحتی یا همان سازش ملی میباشیم، ما امروز مجبور هستیم که بخاطر ګُلِ روی تاجک، کلکانی را قبول کنیم ( حد اقل در جغرافیای فکری آنها )و بخاطر ګُل روی پشتون پکتیا و کندهار و هلمند و اروزګان و مشرقی، خلقی های بی حیای پارلمان نشین را تحمل کنیم ( حد اقل در جغرافیای فکری آنها )، بخاطر ګُل روی قوم ازبک، سرکردګان ګلیم جم را تحمل کنیم ( حد اقل در جغرافیای فکری آنها ) و بخاطر ګُل روی هزاره، رهبران سیاسی و فرهنګی آنها را تحمل کنیم ( حد اقل در جغرافیای فکری آنها ) ، و در پهلوی این بکوشیم که آهسته آهسته و به شیوۀ علمی و انسانی اول تخمِ ایجاد اعتماد ملی و روحیۀ برادری بپاشیم و بعداً با آبیاری عالمانه توأم با حوصله و اخلاق ملی ضمن سرپرستی و حفظ این تخم در برابر آفات احتمالی، به حاصل آن اُمیدوار بود. ما زمانِ اُمید وار به جامعۀ سالمِ فکری میتوانیم باشیم که کلکانی را تاجک منصفانه نقد کند و دوستم را برادران ازبک منصفانه نقد کند و رهبران هزاره را برادران هزاره منصفانه نقد کند و کرزی و غنی و .....که را برادران پشتون ما منصفانه نقد کند و این کار شدنی است به شرطیکه به یکدیګر ثابت کنیم که با وجود کاستی و کمی، یکدیګر را همچو برادر دوست میداریم.
در آخر عرضم متذکر میشوم که نثار کردنِ طعنه های بچه ګانه و احمقانه علیه یکدیګر ما را بیش از پیش از هم دور میکنند، اینکه یک شخص از منجلاب مزخرفِ مارکسیزم به چشمۀ زلال روحانیت و معنویت پناه ببرد، باید باعث خوشحالی ما شود.
من با نام " تاریخ " زیاد اُنس ندارم و اګر هم قرار بر این باشد که داشته باشم " تاریخ " تولدم را هرګز دوست نخواهم داشت بلکه " تاریخ " ازدواجم را مورد اعتناء قرار خواهم داد بناً خیلی هیجان آمیز خواهد بود اګر در سُفره و دسترخوان ملی با برادر پشتون و تاجک و هزاره و ازبک خود بجای صحبت کردن تاریخ، از شکل معکوس آن یعنی خیرات صحبت کنم زیرا " تاریخ " یک شرّ است و "خیرات " یک خوشبختی.
با کمال معذرت.ګوستأخی معاف در حضور استادان عزیز.همین.


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.08.2016

بهترین مراتب تبریکات و تمنیات نیک خویش را به مناسبت کار بسیار مهم فرهنگی و ملی "قاموس کبیر افغانستان" به دست اندرکاران که یکسال تمام با همه مشکلات و سنگ اندازی ها، این پروژه ملی را تهیه و ترتیب نموده اند از صمیم قلب عرض میکنم.
خواهش بنده از آن دوستانی که ذره بین ها را آماده نموده اند تا اشتباهات را به رخ دیگران کشند، بهتر خواهد بود که جهت مکمل و پربار ساختن این پروژه ملی و فرهنگی همکاری نمایند. اقلا" در عمل مبارزه خویش را بر ضد تهاجم فرهنگی اجنی ها نشان دهند، به جای آنکه به خاطر چند اشتباه صد ها صفحه را سیاه نمایند که این عمل شان صرف آب ریختن به آسیاب دشمن است.
لـذا هـمان گونه كه هنگام تهاجم نظامى خود را آماده دفاع و فداكارى کردیم , در جبهه فـرهـنـگى هم بايد با تمام امكانات به دفاع و دفع فرهنگ دشمن بپردازيم ,وگرنه سنگرها را يكى بـعد از ديگرى از دست خواهيم داد و زمانى به خود مى آييم كه كار از كار گذشته است

با عرض حرمت



اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 18.08.2016

بسایت محترم وبا اعتبار افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز .
محترما
امروز مضمون صوفی وارسته جناب محترم استاد نگار گر را که بجواب محترم مسعود فارانی نوشته بودند مطالعه و در یک قسمت مضمون شان از بنده نام برده و کتاب نوشته شده بقلم بنده را مثال داده بودند ، لازم دانستم از استاد نگار گر تشکر عرض و مجددآ بنویسم که بنده در سال 1344 به صفت بریدمن در یونت تهیه تحت اداره جکتورن عبد الرزاق لنگریان کار می نمودم که بعد ها ایشان رئیس عمومی ترانسپورت در وزارت ترانسپورت شدند و اکنون بحق پیوسته.

ایشان هدایت شهید سردار محمد داوود خان صدراعظم وقت افغانستان را قصه نمودند که آن مرحوم در پیدا نمودن قبر امیر حبیب الله کلکانی فرموده بودند این که چرا و چطور هدایت داده بودند ؟

قوماندانم از اسلامیت و افغانیت سردار موصوف تمجید کرده و اجرآت خود را فرموده بودند که بنده بدون کم و کاست بعد سال ها آن را درج کتاب نموده وبه خوانندگان عالیقدر تقدیم نموده بودم ، که در این اواخر محترم محمد داوود مومند بر ضد شهید مرحوم موسس جمهوریت در کشور دلائلی مبنی بر این که چرا آن سردار والا مقام چنان امر را صادر فرموده بودند را تذکر داده که از طریق این سایت همه مطالعه کنندگان آن را مطالعه نموده اند.

هم چنان در مورد امیر حبیب الله کلکانی و تایید آن منحیث یگانه شخصیت اسلامی که در راس دولت افغانستان قرار داشتند ، محترم گلب الدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز در کتاب خاطرات خود که در گذارش یکی از طرفدارانش در صفحه فیس بک خوانده بودم که ایشان ، تعهد و مهر محمد نادرشا پاد شا اسبق افغانستان را مثال آورده که در قرآن عظیم الشان ثبت و در کتاب خانه حزب اسلامی در شمشتو قرار دارد ؟ حالا بنده به این عقیده هستم که شهید محمد داوود منحیث یک عیار و یک مسلمان قوی و متعهد به دین مقدس اسلام از امضا و مهر کاکای خود خبر بوده ، اسلامیت و ایمان شان برای شان حکم نموده بود تا قبر چنان شخصیت مسلمان ولی بی سواد کشور را که نه ماه در افغانستان سلطنت نموده بودند را با همه مسئولیت پیدا و هدایت اعمار مقبره آن را فرمایند
خوشا بحال گذشتگان با عزت کشور ما
بااحترام


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.08.2016

نگارگر صاحب
با اصطلاح افغانی ما جانت جور. وضاحت شما را استقبال کرده تشکر مینمایم و با شما هیچ نوع دشمنی و بی احترامی را منظور ندارم.


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 18.08.2016

محترمانه برای جناب عین الدین راستگو خاطرنشان می کنم که من امروزهم به جناب سیستانی احترام دارم ولی انتقاد از سیستانی به معنای ردِ کامل او نیست چنانکه تأییدِ سیستانی نیز تأیید او به طورِ کامل نیست. من امروزهم دربسا چیزها اورا می پذیرم و البته مواردِ اختلاف نظر در میان ما نیز است که من آنرا دشمنی با سیستانی نمیدانم. جنابِ سیستانی کتابی دربارهٔ محمود طرزی نوشته و از من خواسته بودند برکتابِ شان تبصره کنم که کرده ام و من هنوز او را یکی از تاریخ دانان برجستهٔ کشور میدانم. من برجلدِ دوم تاریخ مرحوم غبار نیز تبصره کرده مواردِ اختلافِ آنرا با جلد اول نشان داده ام ولی احترامِ من به آن مرحوم پا برجای است و باز هم پا برجا خواهد بود.انتقاد از یک موردِ کار شخص دشمنی با آن شخص نیست.

جناب نوری آنچه را ازفیس بُکِ من می پسندند برمیدارند چنانکه دیگران نیز این کار را می کنند ولی معنای به دلِ خود را نمیدانم. من همان طور که عرض کرده ام تا امروز یک سطر هم به فرمایشِ دیگران ننوشته ام و در آینده هم قصد ندارم چیزی به فرمایشِ کسی بنویسم.

ذهنِ افغان به نوعی تحجر عادت دارد. من عضو هیچ گونه سازمانِ سیاسی نبوده ام ولی برای برخی اخبارهای منتقدِ دولت وازجمله شعلهٔ جاوید مقاله نوشته ام اما درشرایطی که بوریای دکتاتوری پرولتاریا درحال پیچیدن است نه من به آن تعلق دارم و نه جناب فارانی ولی من به عنوان مثال تحکم او را تبارزی از مستی آن دکتاتوری دانسته ام و شاید جناب راستگو بداند که درمثال مناقشتی نیست. به هر صورت من از توجه شان سپاسگزارم و به ایشان اطمینان میدهم که من با هیچ کس سرِ جدل ندارم ولی درآنچه با دیگری موافقه دارم آن موافقه راابراز می کنم والبته مواردِ اختلاف را نیز بدون احساسِ دُشمنی وکینه نسبت به اشخاص ابراز میدارم.

امیدوارم این مختصر سببِ قناعتِ خاطر تان شَوَد که من انگشت گذاری شمارا برنگارش خود نیز نموداری ازکینه ودشمنی نمیدانم زیرا که شما را نمی شناسم وبنابراین با شما دشمنی وکینه توزی ندارم.با عرضِ حرمت.نگارگر


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.08.2016

آقای عبدالقدوس
در بسیار موارد پائین جناب شما به اصطلاح عامه افغانستان اوقی گری و کلانکاری کرده اید و اما در بین آن صد فیصد مواضع دفاع از خلیلی، حمله و انتقاد به نویسندگان و ابتکارات این پورتال وزین را در عین لین و خط محترمان مهاجرت کرده از این پورتال بکار میبرید. اگر شما این نوع خاص همنوائی ظاهری با این پورتال و انتقاد و کلانکاری بیجا در طرفداری از مثلاٍ قاموس کبیر افغانستان در آنجا میکردید نه حق نشر میداشتید و نه موقع کلانکاری. اگر این پورتال انتقادات و موضعکیری اینجانب را به صورت مثال :" غیرقانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، وغیره " بیابند نشر نه خواهند کرد، اضافه از آن شما آزاد هستید به نوع ملایم و نهفته و پوشیده و در خدمت یک جمع نظرتان را بنویسید و من هم نظرم را مستقیماً و آشکار با رعایت موازین فوق مینویسم. قضاوت در دست خوانندگان غیرجانبدار است نه قضاوت جانبدارانه شما ویا دوستان و همکاران لینی شما.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.08.2016

برادرعزیزعین الدین راستگو،
هر وقت یک شر و شوری بر پا میشود خودت برای شهادت پیدا میشی. برای من بسیار جالب است.

والسلام


اسم: جلال   محل سکونت: جرمني    تاریخ: 18.08.2016

برادر عزيز عبدالقدوس خان از المان سلام عليكم، خوب و منصفانه نوشتيد. بركت به كلامتان. شعريرا كه از مرحوم استاد خليلي نقل نموديد بسيار زيبا و مهيج است. الله بزرگ این الفاظ زیبا و وزین را در قسمت ما صادق داشته باشد. با تقديم احترام به شما و ساير دوستان، والسلام


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.08.2016

در ارتباط با محترم نگارگر
1. محترم نگارگر افشا میکنند که تبصره ها و یادداشت های شان را نوری به دل خود از فیسبوک وی کاپی میکند و به عنوان نوشته فرستاده شده به ویب سایت خود نشر میکند.
2. با همان اعلان بالا خودش را اجازه میدهد که ادعا کند که نوشته وی فرمایشی نیست.
3. یاد آوری دیکتاتوری پرولتاریا توسط نگارگری که به سنگ و چوب معلوم است خودش از سردمداران جناح فوق در افغانستان بوده است خنده دار است.
4. چرا نگارگر صاحب در مورد مضمون بلند بالای خودش در صفت از سیستانی که امروز بالایش انتقاد دارد خاموش است.
5. فارانی شاید نوشته باشد اما واضح باید گفت که نگارگر چه حق دارد که بخاطر شهرت کاذب بیدل شناسی این حق را دارد که جعل تاریخ کاکر را معاف کند و فتنه خلیلی را در خدمت به پاکستان و ایجاد نهضت دوباره دشمنی و نفاق ملی ببخشد؟


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.08.2016


برادر عزیز صالح محمد از قندهار،

دیره مننه از نقطه نظرا ت تان، همه گفته های شما را تائید و صفر انتقاد دارم. تشکر از اینکه خوب نوشتید و به معلومات ما افزودید.

او خدای په امان


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 18.08.2016

با تائید سخنان آقای صالح محمد این چند سطر را به آن اضافه می کنم:
بلی، فرق بین یک شاعراوپورتونیست (ارتجاعی و پله بین)و یک شاعر وفادار مردمی در همین است، که آن یکی برای امرار معاش و پُرکردن شکمش برای دیکتاتور ها مداحی می کند و دزدان را عیار توصیف می کند، تا به زندگی ذلت بارش ادامه دهد، و آن دیگری همه مشقت های زندگی را می پذیرد، اما وجدانش را به هیچ قیمت نمی فروشد و تحت هر شرایط به مردمش وفادار می ماند. اگر این طور نمی بود، دنیا فاقد از انسان های شریف می بود.

همین پیام را چند روز قبل به ادارۀ "پورتال آریانا افغانستان آنلاین" در رابطه با مقالۀ آقای نگارگر فرستادم، که همۀ شانرا چنان عصبانی ساخت، تو گوئی به خانۀ خدا سنگ پرتاب کرده باشم. جناب نگارگر حتی(اگر نام و آدرس اصلیم را می دانست)تهدید به اقامۀ دعوا علیه من در محکمۀ بین المللی هاگ کرد و از این نوع طمطراق های دیگر........ولی احمد نوری به کمک رفیقش شتافت و مانند یک .... بوی کَش رد پای مرا به زعم خودش تا رژیم خلقی/ پرچمی وطن فروش و نوکران روس کشید....و پیام های آیندۀ مرا ممنوع قرار دادند. زهی ادعای دیموکراسی و آزادی بیان که همه در صدر سایت های شان می نویسند.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 18.08.2016

برادر گرامی ام عبد القدوس خان سلام
شما نوشته اید که گویا استاد خلیلی روی مجبوریت ها و جبر وقت و زمان در مدح قاتل مردم افغانستان پرداخته بودند ورنه وی شخص وطندوست بوده است.
پس زمانی که از طریق سفیر ایران به شاه ایران نامه ای را نوشته بود و از طریق همین پورتال محبوب ملت افغان به نشر سپرده شد، درانجا نیز جبر روزگار ویرا واداشته بود که از وی طالب کمک شود تا ایران لشکر کشد و وی در پهلوی همان لشکر ایستاده شود؟ اگر چنین باشد پس نه ترکی و نه هم کارمل ملامت اند و نه هم سیاف و ربانی و احمد شاه مسعود و گلب الدین و امثال شان.
چنین نیست که شما فرموده اید، مرد آزاده و آزاد اندیش و مردم دوست و مردی که دارای همت عالی افغانی باشد مانند استاد بزرگوار پژواک، وی استوار و پابرجا مانند کوه در برابر مظالم اجتماعی میایستد و شخصیت خود و ملتش را حفظ میکند. مردی که مرد باشد و واقعا دارای صفات عالی مردانگی باشد، مرگ را زندگی جاودان و افتخار آفرین برای خود و ملتش تلقی کرده و هیچگاهی زبونی نمیپذیرد.
هر کسی که زبونی پذیر باشد از وی توقع مردانگی را نداشته باشید، هر کس که حلقه مزدوری بیگانه را به گردنش آویخت، دریابید که وی شخصیت ندارد و دیگر وی نه به درد خودش میخورد و نه هم به درد ملتش.
کارمل نیز از روی مجبوریتی که داشت از روس تقاضای کمک کرد، وی از ترس اینکه ملتش ویرا و حزبش را مردود پنداشته اند خود را در بغل روس انداخت و به واسطه روس ملتش را بکوبید و میلیون ها افغان هموطنش را نابود کرد، وی نیز مانند خلیلی گاه گاهی از وطن و هموطن صحبت میکرد.
آنکه دارای روحیه و ذهنیت مزدور صفتی و روحیه جبن و زبونی باشد، هیچگاهی نمیتواند در جایگاه انسانهای حقیقی قراز گیرد.
شما چه فکر میکنید در مورد استاد پژواک و جنرال صاحب کتوازی که در پشاور توسط آی اس آی پاکستان به شهادت رسید. آیا استاد پژواک بارها توسط آی اس آی پاکستان مورد فشار قرار نگرفته، به واسطه حزب خلق و پرچم تحت فشار قرار نداشت و همچنان جنرال صاحب کتوازی زمانی که سر تسلیم به آی اس آی پاکستان فرو نیاورد، وی را به شهادت رسانیدند.
باز هم تکرا میکنم که، اگر چنین باشد که انسان در وقت فشار زورمندان از مرگ بترسد و به صفت هر کس و ناکس مانند ضیا الباطل بپردازد، این که مردی نشد، مردی به معنای ایستادگی و در غیر آن اگر گپ چنین باشد که ما شخصیت ها را از روی چهره مرد بدانیم و یا از روی شعار شان پس شما نامردی را در جهان نخواهید یافت.
من محکی را بدست تان میدهم که مرد و نامرد را با آن بشناسید، و آن اینست که اگر کسی در برابر ظلم ایستادگی نکرد و آنرا پذیرفت و به بیگانه سر تعظیم فرو آورد و از مرگ هراسید، این مرد نیست و ویرا از لیست مردانی دارای صفات عالی مردی بکشید.
و الا سران مجاهدین و سران خلقی ها و پرچمی ها و طالب ها همه مردانی اند که از روی مجبوریتی که داشته اند ملت شانرا به قتل رسانیده اند.


اسم: محمد ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 17.08.2016

استاد محترم کاظم صاحب و البته سایر افغانهای محترم!

جای شکران است که کار تایپ و نشر قسمت وار راپور لویه جرگه ۱۳۰۳ از طریق این منبع نهایت مشهور افغاني به خوبی به پیش میرود. من متن زیرین را از قسمت پنجم کتاب لویه جرگه درینجا نقل کردم.


«تا اینکه ذات جهانبانی پوره بساعت ۸ رونق افزای این محفل گردیده از طرف عموم حضار چنانچه لازم است رسم تکریم بجا آورده شد. درینجا معمول است باطراف و جوانب ذات شاهانه از طرف منصبدار شاهی در اطراف تخت عالی بخت و جوانب آن بارگاه عده از رساله شاهی بطور پهره دار و محافظ مقرر شده بود، از همه پیشتر چیزیکه جلب توجه اعلیحضرت را نمود همانا همین نفری عسکریکه بچهار اطراف تخت ایستاده بودند، بود،علی الفور او شانرا از بارگاه حکم خارج شدن را فرمودند. (درین مسله یک نزاکتیست که توضیح آن برای قارئین لزومی ندارد) بعد از وقفه دو دقیقه ذات جهانبانی بر پا ایستاده نطق ذیل را ایراد نمودند:»

سوال من اینست که سبب یا علت چه بود، وقتیکه اعلیحضرت همایونی امیر امان الله خان غازی به مجلس لویه جرگه داخل شدند، آن عساکر و یا محافظین مسلح را که به اطراف تخت شاه ایستاده شدند، امر خروج از مجلس دادند؟ اگر در زمیته توضیح مفصل داده شود، ممنون میشوم.

په درنشت سره


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.08.2016

یکبار دیگر با سلام های گرم خدمت اهل قلم،

اولتر از همه، تشکرات صمیمانۀ خود را از جوابیۀ استاد واهب عرض میکنم که لطف کردند و به معلومات من افزودند. از درک و درایت من سخن گفتید، چون دوست دیگری هم، محترم شاه محمد در همین صفحه من را یک شخص پر مطالعه ابلاغ نموده اند کوتاه بر بخود بالیدم و متعاقبأ به حال خود گریستم. زیرا اکثرأ معلومات من از طریق تلویزیون و اینترنت اخذ و کسب شده که میتوان آنرا معلومات تلویزیونی و اینترنتی نامید. من هم مانند ۹۰ فیصد از برادران و خواهران افغانم با صد افسوس علاقمند مطالعه کمتر بوده و اندوختهٔ کسب معلومات خویش را هوایی و از طرق ذکر شده می پندارم.

با پیشنهاد همکاری در پروژهٔ قاموس بسیار لطف کردید. من راجع به پیشنهاد شما فکر میکنم چون تا حالا در فکر انتقاد و پیشنهاد بودم میترسم حالتم به اجرات و عملیات مبدل نگردد.

برادر عزیز عبدالله از کالیفرنیا:

از بیان خاطرۀ شما درست ملتفت نشدم که مقصد چی هست. یعنی شما میخواهید به ما اذهان نماید که مرحوم داکتر اکرم عثمان از هواداران آمدن قشون سرخ در افغانستان بودند؟ اگر اینطور باشد خیلی متأثر کننده هست زیرا من وظیفۀ اشخاص فرهنگی را در هدایت افراد جامعه اش به راهی میبینم که خواست مردمش در آن مطرح باشد. وقتی کسانی بر سر اقتدار میرسند که در ۹ ماه اول حاکمیت خویش، دیکتاتوری پلوروتاریا را که خود درست درک ننموده بودند بالایی هموطنان خود تطبیق میکردند و لیست ۱۵ هزار نفر به قتل رسانیده شده البته بدون محاکمه را بیشرمانه بیرون میدهند، در این حالت هیچ فرهنگی با وجدان نمیتواند این همه را نادیده بگیرد و هنوز هم هورا بگوید. همانگونه که قهار عاصی با دشکه از بالایی کوه بر سر مردم کابل فیر میکند و سلیمان لایق که هنوز هم در وصف داکتر نجیب شعر میسراید، این نوع فرهنگیان نمیتوانند هیچگاهی رهنما واقعی فرهنگ و ادب مردم افغانستان گردند با آنکه اشعار نابی سروده باشند.

برادر عزیر غزنوی غلزی:

بعد از اینکه شما اسم از استاد نگارگر بردید متوجه شدم که طرف کیست. مطلب که شما لینک داده اید از سال ۲۰۰۲ میباشد. ۱۴ سال بعد دید استاد نگارگر یک اندازه فرق نموده، ایشان امروز چنین مینویسند:
---------------------
وقتی در باره اشخاصِ تاریخی می نویسیم نباید از یاد ببریم که این اشخاص زنده بوده اند و تا انسان زنده است گرفتار
حالات متفاوت است. اگر آن دوستِ تاریخ نویس ما که برای اُرگانِ ایدیولوژیک یک نظام حاکم مقاله باب طبعِ اربابِ
اقتدار نوشته بود و یا بهتر است بگویم مجبور بود که بنویسد عین همین مجبوریت را در موردِ دیگران نیز بپذیرد و
بداند که هر کس نمی تواند در مقابلِ وسوسه قدرت مقاومت کند؛ به همین دلیل خوب است که تاریخ نویس زمام اندیشه
به دست احساسات ندهد.
---------------------

وقتی شما همین دو سه جمله را بخوانید باید درک کنید که عزم نویسنده مخربانه نبوده و معقول بنظر میرسد. برای شما توصیه میکنم که نوشتۀ قلم و قمه را دو باره خوانده و توجه نمایید که با چی لحن اهانت آمیز به نویسندۀ سطور بالا برخورد میشود.

به نظر من شما یک مشوق خوب نیستید، زیرا با سرتمبگی مروج افغانی کوشش میکنید جانبدارانه قضاوت کنید که این یکی از علل بارز پسماندگی و دربدری جامعۀ ما میباشد. اگر میخواهید دوست و مشوق خوب باشید کوشش کنید نکات ضعف و بهتر شدن را به دوست، ارادتمند و نویسندۀ مورد پسند خود توصیه کنید. با ردیف کردن صفات، شما از شخصیت شخص مطلوب خود فقط میکاهید. من حتا در اینترنت کسانی را سراغ دارم که خود را خودشان تشویق میکنند، یعنی به یک اسم مینویسند و به اسم دیگر خود را تحسین میکنند. رجوع کنید به ۳۷ سال پیش که بعضی ها به نورمحمد تره کی میگفتند: رهبر کبیر خلق افغانستان و نابغهٔ شرق و یا ببرک کارمل رهبر فرزانهٔ مردم افغانستان.
نتیجه را دیدید که چی شد.

چون از استاد خلیلی چیزی نگفتم یاد آور میشوم که وی هم از جبر روزگار به این و آن شعر گفت و گذاشت گرد زمانه برویش بنشیند مگر همانا که استاد نگارگر فرمودند چرا چیزی که به خود می پسندید به دیگران نمی پسندید.

برای ما مردم عوام افغان این سطوری که استاد خلیلی سروده است شاید کافی باشد که سالهای دیگر از نسل به نسل با خود حمل اش کنیم:

زنجیرشکن، فاتح و رزمنده تویی تو
سـازندۀ تأریخ برازنــده تویی تو
صد مدح و ثنا را همه زیبنده تویی تو
جاوید بزی شـاد که پاینده تویی تو
ای چشم جهان مانده به پیکار تو حیران
سردار همه قـوم جهان، ملت افغان

والسلام


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.08.2016

خدمت بزرگ ملی افغان جرمن آنلاین را در آماده سازی و اینک شروع کار رسمی قاموس کبیر ملی افغانستان به محترم انجنیر قیس کبیر، استاد صالحه وهاب واصل ، استاد فارانی، استاد هاشمیان، استاد شیما غفوری ، استاد نعیم اسد و صدها همکار دیگر که با تلاش های تایپی، و تخنیکی و مادی و معنوی تیم رهبری قاموس کبیر ملی افغانستان را حمایت کرده اند تبریک عرض میدارم. این افتخار بزرگ در نتیجه کوشش شما برای نسل ها و نسل راهنما ، سرمشق ، مدافع زبان و کلچر افغانی ویادگارباقی خواهد ماند. خوانندگان محترمی که اصالت و دوام تاریخ و کلچر افغاتنستان برای شان مهم است در تبلیغ و تکثیر این قاموس کبیر افغانستان در بین افغان ها و خارجی ها کمر همت ببندند و آنرا از طریق زبان به زبان و نشریات و فیس بوک و تویتر وغیره تبلیغ و تشهیر نمایند.


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 17.08.2016

برادر گرامی و محترم عبدالقدوس سلام و حرمت میرسانم
تبصرۀ تان را در ارتباط با مژدۀ هشتم قاموس خواندم تشکر از اینکه صرف وقت نموده به خود زحمت مطالعۀ مژده را متقبل شده اید. نکته چینی های تان قابل قدر است و مطمئناً نظر تان در قسمت اینکه قاموس بدون اشتباه و غلطی باشد دقیق است و ما همه با شما موافقیم و کوشش نهایت ما از روز اول تا الحال همین است و همیشه خواهد بود.
قسمی که در مژدۀ هشتم هم تذکرداده شده است ما همه انسان ها هستیم و هیچ انسان کامل نیست، من نمی خواهم با نوشتن این جمله خودم را برائت دهم، اما در یک مقالۀ شش صفحه یی فقط دو اشتباه یکی «مارا» که غلطی خوانده نمی شود اما بهتر است که نویسنده متوجه آن باشد و دیگر «نوشانه» که یک غلطی تایپی و یا املائی شمرده می شود، لهذا فقط یک غلطی از نظر من آنقدر زیاد نیست. اما از شما تشکر که ما را متوجه ساختید.
در قسمت جمع و مفرد و ترکیب جمله قابل یاددهانیست که شاید شما جمله را طوری که شاید و باید متوجه نشده اید که من به نمایندگی از یک تیم نوشته ام یعنی سلام تیم است که من به دوستان میرسانم. ازین سبب اگر همین بخش دقیق مطالعه میشد متوجه این سخن می شدید.
در قسمت آب ریجان: بخش خوراکه و نوشابه مختص گردیده است به طرز تهیه و پختن و درست کردن خوراکه و نوشابه، نه تشریجات کشت و کار و نشونمای خوراکه باب و نوشابه ها. این چنین مسایل مربوط بخش زراعت است نه بخش خوراکه و نوشابه. بلی اگر میخواهید غذای را بپزید میتوانید ازین نسخه ها و تشریحات و طرز پختن آن استفاده ببرید. چیزی که شما نوشته اید شاید طریقی است که شما آب ریجان را درست می کنید اما چیزی که درین بخش تنظیم شده طریقی است که همین خانم از آن استفاده میکند و میخواهد با دیگران شریک سازد.
در اخیر علاوه بر تشکر مجدد از شما برادر گرامی میخواهم باز هم به نمایندگی از تیم کاری قاموس از شما خواهش کنم که لطفاً با این درک و درایت تان منحیث یک شخص مسؤول و دراک با تیم قاموس بپیوندید و درین عرصه ما را یاری رسانید. زیرا این سرمایۀ ملی تنها مال یک نفر و یا یک گروپ نبوده، بلکه مال همه ملت افغانستان است و هر فرد افغان در غناء و بهبود آن مسؤولیت دارد.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.08.2016

با سلام های مجدد،
مژدهٔ هشتم پروژهٔ قاموس را با علاقمندی تمام خواندم و مثل هر کس دیګر بی صبرانه انتظار استفاده از این قاموس را میکشم.

میخواهم یک اصل مهم قاموس نگاری را در مورد این بدعت با شما تیم کاری و باقی هموطنان در میان بگزارم و آن اینکه باید حتی الامکان کوشش شود از همین ابتدا میزان اشتباهات تایپی، متنی، املائی، انشائی و امثالهم حد اقل بوده ساده و کوتاه نگاه داشته شده و از تفرعات بیجا جلوگیری شود. زیرا یک قاموس مرجع رجوع برای رفع اشتباهات میباشد. اگر استفاده کننده یک چند باری با تعدای کثیری از اشتباهات در قاموس مواجه گردد از استفادهْ قاموس نا امید شده و همان است که در آینده از استفادهْ آن حذر میکند.

بطور مثال در همین مژدهٔ هشتم یک تعداد اشتباهات را که من به آنها برخوردم با شما در میان میگذارم تا باشد به منظور بهبودی بیشتر محصول یک اشارت کوچکی در این راستا صورت گرفته باشد. خدا کند این اشارت کلانکاری تلقی نشده و به حیث یک انتقاد سازنده تأثیر گزار باشد.

در اول نبشتهٔ مژدهٔ هشتم چنین آمده:
سلام ها و احترامات فایقۀ مارا خدمت همه هموطنان مهربان و گرانقدرم تقدیم نموده...
1. اشتباه انشائی: مارا »»»» ما را (فاصله فراموش شده)
اشتباه در ساختار جمله: احترامات فایقۀ ما را(جمع)...خدمت همه هموطنان مهربان و گرانقدرم(مفرد)... ( درست میبود اگر میگفتید: گرانقدر ما (جمع)
2. اشتباه تایپی : خوراکه و نوشانه.
خواستم لغت نوشانه را در گوگل پیدا کنم چون متردد بودم که این لغت اشباه تایپ شده یا خیر.
3. اشتباه متنی: آب ریحان
شرح: آب لیمو یا شربت بسیار لذیذ است....(تشریحات بی لزوم و گیچ کننده). شرح بسیط آن بایست میبود: شربت ریحان تهیه شده از تخم گل ریحان با عرق گلاب و بوره.

اگرچه این اشتباهات بسیار کوچک و غیرمهم جلوه میکنند، لیکن برای پرسیژ قاموس نگاران یک نکتۀ قابل غور بوده که من آن را به حیث یک انتقاد سازنده خدمت شما پیشکش نمودم.

والسلام.



اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA -کلفورنیا    تاریخ: 17.08.2016

به محترمه استاد صالحه جان واصل (و همکار شان محترم انجنیر قیس کبیر) تبریکات صمیمانه توام با بوسه های برادرانه بمناسبت مساعی خستگی ناپذیر وزحمات دومدارشان که ازغنای محتوی و فعالیتهای ثمربخش (قاموس کبیر افغانستان) پیهم مژده های طمانیت بخش بخوانندگان این پورتال میرسانند، تقدیم میکنم و از هشتمین فعالیت این دستگاه فعال بعنوان "معرفی اصالت افغانستان" بامسرت استقابل می نمایم. اما در مورد عنوان نشرشده، یعنی "هشتمین وآخرین مزدۀ کار پروزۀ قاموس کبیر افغانستن"، نظروپیشنهادی دارم که ذیلا بعرض میرسد:
کلمۀ "اصالت" محدودیت نمی پذیرد وخاتمه پذیر نیست ، "اصالت" دیرپا ودومدار میباشد، لهذا خدانکند که این "آخرین مژده" باشد، غنا ومحتوی این پروژه لایتناهی و قابل انتقال به نسلهای آینده میباشد، لهذا پیشنهاد من اینست که کلمۀ "اخرین" حذف شود، چونکه منتظربخشهای بیشتر میباشیم.
همین هشت بخشی را که شما با حروف لاتین معرفی کرده اید، هربخش آن اجزاء مختلفی پیداخواهد کرد واینک پنح بخش جدیدی معرفی میکنم وامیدوارم دانشمندان افغان درمورد هریک آن معلومات مفید و آموزنده در قاموس ارائه نمایند :
بخش اقلیم افغانستان
بخش مذاهب افغانستان
بخش منابع آبی (دریاهای) افغانستان
برف یا نعمت خداداد برای افغانستان
بخش معادن افغانستان
اهل خبره بخشهای دیگری نیز پیشهاد خواهند کرد.
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 16 آگست 2016


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 17.08.2016

خاطره از داکترصاحب اکرم عثمان !

داکتر صاحب اکرم عثمان روزی به جای کار ما که در سرک وزارت خارجه موقیعت داشت آمده و گفتند که امروز در وزارت خارجه جلسه بزرگی بخاطری آشتی ملی دائرشده بودو اشخاص حزبی و غیر حزبی از طرف داکتر نجیب دعوت شده بودند نوبت خطابه به داکتر نعمت اله پژواک رسید او در بیانیه خود گفت که آمدن قوای شوروی در افغانستان اشتباه بود.بعد چندلحظه در صالون سکوت حکمفرما شد و نجیب گفت گپ هائیکه دشمنان ما میگویند حالی دوستان هم آنرا بیان میکند.
داکتر صاحب عثمان گفت برای ماهم بسیار تعجب اور بود که برای اولین مرتبه در یک محفل رسمی دولتی از آمدن قشون سرخ انتقاد میشد.
خاطره های دیگری هم از جناب شان است که با استفاده ار فرصت برایتان تقدیم خواهد شد با احترام


اسم: غزنوی غلزی   محل سکونت: فیرفکس ویرجنیا امریکا    تاریخ: 17.08.2016

خواننده های محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین
مثل همیشه مقاله های پر محتوی و جالب و آموزنده محترم فارانی صاحب را بنام قلمداری که تبدیل به قمه دار شد را با علاقه مطالعه کردم و از این که بر استاد محترم و دانای تاریخ افغانستان استاد سیستانی حملاتی شده بوده است تعجب کردم و حیران شدم که چرا به این استاد ملی و با دانش حمله شده است. دفاع محترم فارانی بی اندازه مناسب و حتی دندان شکن است. و می خواهم با نقل قول از یک استاد محترم دیگر ؛ استاد نگارگر این نوشته را ختم کنم. استاد نگار گر در یک مقاله در مورد استاد سیستانی در همین پورتال وزین چنین نوشته بودند:
"در این اواخر تاریخ نویس پر کار و سخت کوش کشور ، جناب "سیستانی" که از روی استحقاق برجای بزرگانی مانند مرحوم کهزاد ، مرحوم غبار و مرحوم حبیبی تکیه زده است. .... من سال ها است که جناب سیستانی را میشناسم و کرچه با او تماس مستقیم نداشته ام ، اما نتیجه تحقیقات او را از نظر گذرانده ام و تا امروز چیزی از وی نخواهنده ام که سندش را پیش روی خواننده نگذاشته باشد."

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: شاه محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.08.2016

سلام برادر جان عزیز عبدالقدوس جان از آلمان !
نوشته شما واضح نشان میدهد که شخص بسیار با مطالعه هستید . آفرین به شما! ــ تنها اشتباه که دارید اینست که مثل شوهر شرین گل پرسوز اول امضا میکنید و باز میخوانید بهتر است اول بخوانید وباز امضاء کنید. بیادر جان من که نوشته او را خواندم از این مضمون درست فهمیده می شود که طرف کیست. زیرا دو قسمت طولانی از نقل قول شخص طرف بسیار واضح در آن نقل شده است. شما که نسبت بمن بهتر میدانید که در نوشته یا باید نام طرف باشد یا هم نقل قول طرف . افسوس که شما آنرا نخوانده اید یا اینکه خوانده اید وخود را به کوچه حسن چپ می زنید و با تجاهل می پرسید که طرف کی است؟. مؤفق باشید.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 16.08.2016

با سلام های مجدد،
تشکر از آقایی داکتر کاظم ، در مضمون جدید عکس اعلیحضرت را بسیار عالی ترتیب داده اید. دلایل شما را همچنان جهت ضرورت تایپ کردن مضمون لویه جرگه درک کردم. تشکر.

تبصرۀ کوتاه در مورد مضمون قلم و قمه:

از این مضمون درست فهمیده نشد طرف کیست چون هیچ اسمی از وی ذکر نشد. از میان سطور چنین استنباط کردم که نویسنده با طرف خویش در اختلاف نظر قرار دارد در رابطه به دورۀ امانی. چون خود را در تیم آزادیخواهان و وطنپرستان ترقی خواه میبیند خلاصه هرچه در دهنش راست آمده نثار مخاطبش کرده و بس.
به نظر من این قبیل نوشته های احساساتی و مملو از توهین و اهانت وقتش گذشته، حالا زمان آنست که با دلیل و برهان، با نقد و ذکر مأخذ با توانایی و شکیبایی منظور خود را به خواننده باید رساند. در غیر آن زحمت نویسندۀ مضمون مطمئنأ به حدر رفته.

والسلام


اسم: شرف الدین عجمی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 16.08.2016

درود وسلام به کارکنان افغان جرمن آنلاین
مقالۀ نهایت ادبی و ممتاز جناب استاد مسعود فارانی را که نشر نموده اند ستایش می کنم البته در اکثر موارد آنچه نوشته اند نظرات خود شان را بیان میکند و ممکن دیگران طور دیگری تفکر کنند و این یک واقعیت است.
مسئلۀ که من در آن یک تذکر دارم این است که بسیار منصفانه و حقیقت بینانه نه خواهد بود اگر ما جناب عالیقدر مورخ بزرگ کشور عبدالرحمن زمانی را در کنار محترم محمد اعظم سیستانی قرار دهیم و این دو شخصیت را در یک معیار و ارزشیابی ملی و مردمی میزان نمائیم، که چنین رؤشی ما را در یک بی عدالتی قرار خواهد داد من در این دوشخصیت موقعیت برابر وطنی و ملی را نمی بینم یکی در صدر قدرت بوده و دیگری با همان قدرت سر کوب گردیده است مگر چگونه یکی تأریخ همان قدرت را با مسامحه و نرمش پیوند گرانه بنویسد ودیگری از ظلم و مزدور صفتی و ضد مردمییت آن قدرت نوشته کند، باز هم خود می دانید
با احترامات مزید
شرف الدین عجمی


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 15.08.2016

با عرض سلام و احترام.
بنده منحیث یک عضو بسیار کوچک خانوادۀ افغان حق این جسارت را بخود میدهم که:
بجز جرګه های دائر شدۀ ( کاملاً صاف و بی غش ) مردم مخلص و بی الایش که منجر به انتخاب میرویس نیکه و احمد شاه بابا ګردید، دیګر به حقانیت و صداقت و اصالتِ هیچ لویه! جرګه ! کوچکترین اعتقاد ندارم ( البته جرګۀ امان اللّه خانی نیز تا حدودِ از مشروعیت برخوردار بود ) و امّا خدمت اقای یار محمد تره کی عرض شود:
اګر در یک کشور ، پارلمان صالح و کارآګاه وجود داشته باشد هیچ نیاز به داشتن لویه جرګه احساس نمیشود، زیرا اعضای لویه جرګه معمولاً اشخاص غیر متخصص و حتی بیسواد و وابسته به تأمین و تعهد منافع دستګاه های حاکمه میبوده بخصوص در صد سال اخیر.
بناً لویه جرګه و اُمید بستن به نتایج مثبت آن ضیاعِ داشته های مادی و معنوی میباشد.
نکتۀ دیګر در ارتباط نظر اقای تره کی این است که:
ایشان مینویسد که دشنام دادن به رهبران و مسئولین بلند پایۀ خلقی و پرچمی مُد روز بود و میباشد، ایشان مثلیکه با کتالوګِ مُد خیلی علاقه دارد، و مثلیکه در برګرداندن اوراقِ این کتالوګ دچار اشتباه شده و دو ورق را بجای یک ورق بر ګشتانده و از خواندن و مشاهدۀ صفحه ایکه در آن، عکس ها و تشریح آن مُدها درج بوده، بی بهره شده، مُدهای روزیکه در آن به برادر و خواهر هموطن خویش خطاب اخوان الشیاطین و اشرار و نوکر امپریالیزم و زنده باد انتر ناسیونالیزم ( آنهم از نوع شوروی ) زیب نمائی میکرد.
پیشنهاد میشود که یک کمی دهان خویش را باز و بالا ګرفته تا چند قطره بارانِ انصاف و عدالت و قضاوت درست در کامِ ما فرو بروند.بلی.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا ایالات متحده امریکا    تاریخ: 15.08.2016

افغان محترم اقای یار محمد تره کی !
اولآ بخدمت شما برادر باید عرض شود، تا سال ۲۰۰۲ ما نه در قانون اساسی و نه در دیګر قوانین متمم ان به لویه جرګه ها هیچ نوعه تعریف مشخص و قوانین مشخص رسمی که دلالت به قانونی بودن و یاغیر قانونی بودن نماید نداشتیم، ولی یک چیزی داشتیم که ان عبارت بود ازاینکه. اعضای که به لویه جرګه ها دعوت میشدند باید افغانان وطن پرست، و وطن دوست، می بودند نه نوکران اجنبی، شاملین ان جرګه ها باید محورین، اشخاص نیک نام دارای سابقه خوب، وطن دوستی و مهم تر از همه باید وطن پرست می بود نه نوکران بیګانه ګان ، لویه جرګه هایکه، در زمان حکم روایی حزب دیموکراتیک خلق؟ دایر ګردیدند فاقد این رسالت ملی بودند.
هموطن کرامی .
اینکه اقای استاد داکتر سید عبدالله کاظم در مورد غیر قانونی بودن لویه جرګه های سالهای ۱۹۸۰ یعنی دوران حاکمیت حزب دیموکراتیک ؟ اظهارات داشته قابل درک و فهم است، ان جرګه های که در دوران حزب نام نهاد دیموکرتیک دایر شده به هیچ وجهه ما نمی توانیم که به انها کلیمه یا نام لویه جرګه ها بیګیریم و یا خطاب کنیم. بخاطریکه در دوران حاکمیت حزب دیموکرایتک خلق؟ ۹۰ فیصد ملت افغان برضد حاکمیت حزب دیموکراتیک؟ مسلخانه و علنی قیام نمود بود، نه تنها حکومت ان وقت قانونیت و مشروعیت ملی نداشت چی رسد به قانونی بودن ان لویه جرګه های دولت دست نشانده روسی.
لویه جرګه های زمان نادر خان، ظاهرخان و داودخان بخاطر قانونی و مشروع بود که بر ضد ان دولت ها قیامهای تودی وجود نداشت، لویه جرګه زمان محمد داودخان اولین لویه جرګه بود که توسط انتخابات اعضای ان لویه جرګه در مرکز و ولایت افغانستان از طرف مردم انتخاب شدند.
هموطن محترم اقای تره کی، در دو لویه جرګه زمان اقای کرزی دوبار برادرم از طریق ارآ مردم چی به سطح ولسوالی و چی به سطح ولایت به لویه جرګه منتخب شد و عضویت ان لویه جرګه ها رر کسب نمود، در لویه جرګه های زمان حکم روایی اقای کرزی هم اعضای برجسته حزب نام نهاد خلق ؟ از قبیل عبدالحق علومی، جبار قهرمان؟ سید محمد ګلاب زوی و دها تن دیګر ان حزب عضویت و اشتراک داشتند، اګر ان لویه جرګه های زمان کرزی غیر قانونی میبود چرا اعضای حزب نام نهاد خلق ؟ در ان اشتراک کردند، خدا کند حل مطلب شده باشد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 14.08.2016

امتنان از محترم آقای دانشمند عبدالعزیز فروغ سر پرست وزارت پلان دولت جمهوری افغانستان !

طوریکه گفته شد در دوران ده ساله دیموکراسی در تمام ساحات همه کار ها روبزوال میرفت در ین نوشته آقای فروغ درباره اعمار بند بخش آباد هم بخوبی مشاهده میشود.
"درپلان پنجسالۀ سوم سروی مفصل وادی فراه رود پيشبينی گرديدو توقع می رفت که با مصرف ٥٤مليون افغانی از بودجۀ دولت ، تحقيقات مفصل توپوگرافی وجيولوژی وديزاين سيستم آبياری و مطالعات اقتصادی و تخنيکی پروژه تکميل گردد. اما متاسفانه بعلت کمبود منابع مالی وکاھش کمکھای خارجی و تغيير درسياست ھای اقتصادی
دولت، بمنظورتکميل مطالعات پروژۀ مذکوراقدامات اساسی صورت نگرفت."
و در نوشته دیده میشود که در 5 سال جمهوریت چقدر کار های زیاد صورت گرفته است ما برای آقای فروغ طول عمر با صحتمندی میخواهیم و امید وار هستیم که از پروژه های بزرگ دیگر دوره طلائی جمهوریت را از طریق این پورتال وزین نشر نمایند که مردم آگاهی پیدا نمایند. بااحترام


اسم: Sayeسیدذخلیل الله هاشمیان    محل سکونت: CAکلفونریا    تاریخ: 14.08.2016

قابل توجه اعضای تیم کاری افغان -جرمن آنلاین
پروژۀ "قاموس نگهت - هاشمیان" بعداز یکسال کار در قالب چهار ردیف و حدود 3000 کلمه تکمیل شده و یک مقمدمۀ مسلکی هم بقسم مسوده با آن نوشتم و این مقدمۀ تایپ شده را در 11 صفحه به محترم انجنیر قیس کبیر ارسال و تقاضا کردم که مقمدمۀ مذکور تا وصول نظریات اعضای تیم کاری( 9 نفر) نشر نشود - زیرا من منتظر نظریات 9 نفربودم که فقط از یکنفر رسیده بود- اما امروز دیدم که آن مقدمه بدون اجازۀ قبلی من نشر شده و در نشر آن نقایص تخنیکی وجود دارد، ازینقرار:
1) پروزۀ "قاموس نگهت -هاشمیان" به زیرنام ""مژذۀ هفتم : کار پروژۀ قاموس کبیر افغانستان و بدون دکر نام مولف آن که هاشمیان میباشد، نشر شده است.
2) البته محترمه استاد صالحه جان متن تایپ شدۀ مرا به سلیقۀ مقبول خود بسیارخوب ترتیب و تزئین کرده که از ایشان منتشکرم، اما در ابتدا و انتهای این پروزۀ باید نام من نشرمیشد، زیرا مسئول نگارش این موضوع مسلکی هاشمیان میباشد.
3) اکنون که من از نظریات دوستان دانشمند خود محروم شده ام و مسودۀ مذکور نشر شده است- امیداست دوستان محترم مرا معذوردارند وببخشند، زیرا من درنظرداشتم بعدازوصول نظریات و پیشنهادات شان ، متن نهایی پروژه را برای نشر تقدیم کنم.
4) از ادارۀ محترم پورتال خواهشمندم عنوان این پروژه را قرارذیل تغییر داده ، دوباره نشرکنند:
داکتر سید خلیل الله هاشمیان 11 اکست 2016

مقدمه ای در چگونگی ایجاد "قامس نگهت -هاشمیان"
5) در اخیر پروژه نیر نام هاشمیان نشرشود.

6) محترمه استاد صالحه جان نام خود را بحیث ویرایشگر مقاله و هم در جائیکه خودشان مطلبی درمتن مقاله افزوده است، نام خود را نشرکنند. دلیل این تقاضا اینست که میدانم در بارۀ این پروژه نوشته های انتقادی خواهد رسید که هاشمیان باید آنها را جواب بگوید - لهذا نام هاشمیان باید در اول وآخر مقاله نشر شود.
7) با وجودیکه این مقاله بدون اجازۀ من بیوقت نشر شده، هنور هم منتظرنظریات دانشمندان افغان میباشم تا از نظریات ومشورهای شان درمتن نهایی استفاده شود. -
8) متن نهایی مقدمۀ "قاموس نگهت - هاشمیان" تا یکهفتۀ دیگر تکمیل خواهد شد.
9) این پروژه در تمام موارد بنام "قاموس نگهت - هاشمیان" یاد خواهد شد وبحیث یک نمونه از قاموس نگاری علمی در پروژۀ وسیع (قاموس کبیر افغانسنان) شامل خواهد شد. با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان . 14 آگست 2016


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 13.08.2016

برادر محترم جناب عبدالقدوس پس از تقدیم سلام و احترام
دلیل اینکه کتاب "رویدادهای لویه جرگه 1303" را با قبول زحمت فراوان به همکاری دو دوست گرامی تایپ و باز نشر میداریم و به "سکن" کردن آن که کار آسان بود اکتفا نکردیم، اینست که کتاب مذکور بقسم دست نویس به قلم آمده و به همان شکل بطور "سنگی" تقریباً 90 سال قبل طبع شده و برای خواننده امروز و نسل فردا خواندن یک اثر دست نویس مشکل است. بخصوص که این کتاب دارای ارزش تاریخی بوده و باید مورد مطالعه جوانان قرار گیرد. گذشته از آن سبک نوشته آن مربوط یک قرن قبل بوده و در آن کلمات عربی زیاد بکار رفته که درک معنی آن برای یک خواننده جوان ساده نیست. لذا کوشش شده که در پهلوی لغات کمتر مانوس معنی آن در بین براکت نوشته شود تا نسل جوان به مفهوم آن پی ببرد.
علاوتاً تعدادی از صفحات کتاب درآنوقت کمرنگ تر چاپ شده اند که در صورت سکن کردن ممکن است خواننده دچار مشکل شود.
برای مطابقت اصل با نقل میتوان اصل کتاب را نیز آنلاین کرد تا کسانیکه خواسته باشند، در زمینه تحقیق نمایند، به سهولت به آن دسترسی داشته باشند.
راجع به عکس اعلیحضرت که در ذیل آن نام شخصی نوشته شده است، چون این عکس را از صفحه فیسبوک گرفته ام و ناشر نام خود را درج نموده، انتقاد شما بجا است. کوشش میکنم این عکس را بدون ذکر نام تعویض کنم. ازتوجه شما به این کتاب و ابراز نظر شما سپاسگذارم .


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.08.2016

دانشمند محترم داکترصاحب کاظم عرض سلام!

پیشنهاد انجنیر صاحب داوری منحیث یکی از ارادتمندان آن مرحوم یک نظر فرهنگ دوستانه است که شاید خانوادۀ آن مرحوم به این کار راضی نباشد، ثانیاً دولت افغانستان دراین شب وروز آنقدر در جنجالهای درونی خود گرفتار است که فرصت سرخاریدن ندارد تا چه رسد به خواندن این پیشنهاد.

هنوز که حتی خبرمرگ آن دانشمند مرحوم از سوی حکومت کابل با تاسف وتسلیت همراه نشده است، ضرورتی دیده نمیشود تا شما بر سرمحل دفن آن در جوارآرامگاه سید جمال الدین افغان، دلتنگ ونگران شوید. من بشما اطمینان میدهم که دولت افغانستان وقت فکرکردن به چنین پیشنهادی را ندارد.وچنین خواسته ای هرگز جامه عمل نخواهد پوشید. اگردولت به اینگونه پیشنهادات گوش میداد، می باید به پیشنهاد شما مبنی برحذف و انتقال نعش خلیلی از کنار آن سید علامه اقدام میکرد که نکرد.

خانوادۀ داکتر اکرم عثمان اگر به چنین چیزی رضا هم بدهند، ایشان در شهدای صالحین کابل از خود هدیره[حظیره] ای پدری دارند که ازهرجای دیگر برای خانوادۀ شان مناسب تر میباشد، توقع ما از شما منیحث یک شخصیت آگاه فرهنگی کشور این بود که ازچنین نظر خیرخواهانه نمی بایدابراز دلتنگی وناخوشنودی میکردید.

من وآقای قیس کبیر قبل از آنلاین کردن پیشنهاد اقای داوری آن را تایید واز نام پورتال از ان حمایت کردیم وشحص من در تائید آن نظر گناه واشتباهی نمی بینم.
وسلام


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 13.08.2016

سلام،

بدینوسیله مراتب تشکرات خود را خدمت دست اندرکاران کتاب "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه "1303 تقدیم میکنم.

با احترام مزید به همه فعلان این اپتکار عرض میدارم اینکه: بهتر آن بود که این کتاب تنها سکن شود و به قسم اصلی آن به دسترس علاقمندان پیشکش گردد. دلیل اینکه این کتاب چرا تایپ و بعدأ به نشر سپرده شود برای من درست روشن نبوده زیرا این کار صرف انرژی با نیروی کاری بی حد را ایجاب میکند. با در نظرداشت اشباهت که با خود در هنگام تایپ همراه دارد.

نوت: در عکس اعلیحضرت در قسمت پائین چنین نوشتۀ دیده میشود: "یاد تو کابل شیم رحیمی" که حتمأ باید حذف گردد.

والسلام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 13.08.2016

تبصره محترم کوچی مساپر را دراین دریچه پیرامون خاطرات داکتر حسن شرق خواندم، فقط خواستم درباره یکی دو موضوع چند کلمه بعرض برسانم:
1 ـ نوشته اند:"هرکس حق دارد خاطرات خود را بنویسد"، واضح است ، بخصوص خاطرات کسانیکه در مسائل مهم مملکتی کارنامه هایی داشته اند، ضروری است و میتواند یک منبع مفید تحقیق برای محققان تاریخ باشد. اما استفاده از کتاب خاطرات اشخاص مستلزم دقت بسیار است، زیرا خاطره نگارها میکوشند تا جریانات را بیشتر به حقانیت اعمال خود متمرکز سازند و به نحوی استدلال کنند که برای اجراآت خود در امور محوله نه تنها برائت ، حتی امتیاز دهند، به این زعم که "هیچکس نمی گوید که دوغ من ترش است".مخصوصاً وقتی یک شخص در امور مهمه طرف واقع شده باشد، تلاش بر آن خواهد کرد تا "برف بام خود را به حویلی همسایه بندازد".
بعضاً دیده شده که اعترافات یک خاطره نگار بجای آنکه به نفعش تمام شود، بعدهای همچو اعترافات برایش ضرر و اثر منفی بار آورده و خودش در حقیقت علیه خود شهادت داده است، چنانکه خاطرات مرحوم سیدقاسم رشتیا در بعضی موارد که میخواسته صلاحیت و قدرت خود را در امور محوله تبارز دهد، برعکس اعترافات او امروز علیه خودش بکار برده میشود. در خاطرات داکتر صاحب شرق نیز همو موارد بسیار زیاد وجود دارد که دریک موقع مساعد بر آن تبصره خواهم کرد.
2 ـ فرموده اند که کودتا یک عمل غیرقانونی است. مسلماً در هیچ قانون و در هیچ کشور این نیامده است که یک تعداداشخاص قانوناً حق دارند علیه رژیم کودتا کنند. بنا برهمین دلیل است که یک تعدادناراض از اجراآت رژیم ازطریق توسل به قوای نظامی در داخل نظام میکوشند نظام را سرنگون سازند و مجبور میشونداین عمل غیرقانونی را انجام دهند و بوسیلۀ آن قدرت را در دست گیرند. اگر آنها دراینکار موفق میشوند، واضح است که برحقانیت اقدام خود می بالند وخود را ناجی ملک و وطن می شمارند و اما اگر کودتا ناکام شود، همه آنها بوسیله رژیم به نام خاین ملی و امثالهم محکوم به زندان و یا اعدام میشوند. چیزیکه در این تحول کودتائی مهم است، پی آمدهای آنست که دیر یا زود در صحنه عمل آشکار میگردد و اگر برطبق حال مردم بود و آرامش و ثبات را بار آورد، اینکار میتواند به نظام کودتائی "مشروعیت بعدی" ببخشد و در غیر آن قیام مردم علیه نظام کودتائی دلیل فقدان مشروعیت نظام کودتائی محسوب میگردد.
درقرون گذشته لشکر کشی های دو جانب مدعی قدرت موجب انتقال قدرت از یک دست بدست دیگر میگردید، ولی از نیمه دوم قرن بیستم کودتا ها از داخل نظام جای جنگ های روبرو را گرفته است و این شیوه در بسا کشور ها عملی گردیده و هنوزهم معمول است.
به یقیین کودتا هایی که منتج به قیام مردم شوند، با عمر کم و یا زیاد آن همیشه در تداوم کشت و خون و زندان ازیکطرف و تشدید مقاومت روزافزون مردم در برابر آن از طرف دیگر همراه میباشد و وطن را ویران و مردم را به انواع مصیبت ها می کشاند.
دراین ارتباط ناگفته نباید گذاشت که در بسا کودتا ها دست ها قوی بیرونی به اشکال مختلف (مستقیم و غیرمستقیم) ذیدخل میباشند که اینکار موجب شدت عمل از جانب رژیم کودتائی و مقاومت مردم در بربر آن میگردد، بخصوص که گروپ های مقاومت نیز از حمایت بیرونی برخوردار باشند. دراینحال جنگ و مصیبت بسیار طولانی میگردد.


اسم: واحد حيدرى    محل سکونت: سدني     تاریخ: 13.08.2016

وحدت ملى كليدى است كه اگر به دست اريم استقلال از دست رفته ما را أنشالله دوباره حاصل مى كند. استقلالى كه به خون و قرباني هاى زياد حاصل شده بود و از دست چند بى كفايتى پلو خور و عياش زير نام هاى عوام فريبانه چون مترقى ، ديموكرتيك و ديموكرسى و در أصل خوش گزرانى، فقر علف خورى و بد بختي چيزى ديگري حاصل نداشت از دست رفت.
محترم داكتر صاحب كاظم يك بار ديگر با نشر تاريخ لويه جرگه خدمتي مهمي را انجام داده كه قابل تقدير است. اين كه چه گونه پدران ما توانستند بأ اتحاد و اتفاق بدون تبيض وامتياز در مقابل دشمن يك صف مقاومت را تشكيل كند راز است كه معلومات ان در تاريخ لويه جرگه است وخصوصا لويه جرگه كه بواسط ان احمد خان ابدالى (يگانه باباًى ملت )انتخاب شد.
كتابى ديگري در عين موضوع به قلمى استاد محترم حبيب الله رفع نوشته شده كه أنشالله به نشر خواهد رسيد.
بايد متذكر شد كه استقلال حاصل شدن زحمات و قرباني هاى زياد را به كار دارد كه به چاى خوردن، صابون زدن سرك ها و چشم پتكان حاصل نمى شود.


واحد حيدرى سدني


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.08.2016

نویسنده و شخصیت محترم نبیل عزیزی بعد از سلام!

واضح است که شما روی یک احساس پاک وطن خواهی این ده ماده خواست های حکومت سقاوی را درینجا نگاشته اید.
میخواهم بنویسم که این ده خواست که هر کدام آن معنی و محتواء کوچک را در بر نه دارند، نه توسط یک شاه مطلق بی سواد و بیفکر که معنی «بسم الله الرحمن الرحیم» حتی نمیدانست، نوشته شده، بلکی این ماده ها سلسلتاً شروع از لندن- هند برتانوی و بلاخره توسط مستر همفریز سفیر انګلیس مقیم کابل دران وقت ترتیب و تنظیم میشدند و توسط این نوکر شان این دشمن خدا و تمام ملت افغانستان «حبیب الله خادم دین انګیسها» طوطی وار به دولت امانی ابلاغ میشد. افغانها ازین ماضی خویش با تعمق عمیق عبرت بگیرند.

په درنشت سره


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.08.2016

١: ملكه ثريا را طلاق بدهد.
٢:فاميل طرزي را از افغانستان خارج سازد به استثناي محمود طرزي كه ما نامبرده را زنداني مي سازيم، و بعدآ بخاطر كارنامه هاي غير اسلامي اش وي را إعدام مي كنيم.
٣:تمام مكاتب و مدارس دخترانه تعطيل شوند.
٤: دختران افغان را از تركيه باز پس بخواند و تمام محصلين از كشور هاي خارج به افغانستان بيايند.
٥: به استثناي نمايندگى حكومت بريتانيا باقي همه نمايندگي هاي سياسي خارجي مسدود شوند.
٦: قانون جديد و نظام نامه لغو گردد.
٧: ماليه لغو گردد.
٨: قانون پوشيدن لباس مروج وقت فسخ گردد و تمام زن ها بورقه بپوشند.
٩: حجاب اسلامي و شرعي بالاي زن ها تطبيق گردد.
١٠: به تمام ( ملا ها شيخ ها آخند ها) و روحانيون در چهارچوب دولت اسلامي مناصب مناسب و معاش دولتي تعين گردد.
منابع: افغانستان در مسير تاريخ ( مير غلام محمد غبار )، ص ٨١٣-٨١٢
فشرده تاريخ افغانستان ( دكتور محمد فاروق انضاري )، ص ١٦٥


اسم: داکتر محمد صادق ارغندیوال   محل سکونت: هرات - افغانستان    تاریخ: 12.08.2016

تشکر از پورتال افغان جرمن بخاطر آنلاین ساختن نوشته اینجانب تحت عنوان «حضور نظامی غیر قانونی پاکستان در حریم هوایی افغانستان» که باید آنرا (تجاوز صریح و نقص آشکار حاکمیت ملی افغانستان توسط پاکستان) عنوان میدادم.
به همین ارتباط ژورنالست آگاه، ایدال، ملی گرا و سابقه دار کشور محترم عنایت شریف در برنامه این هفته رویداد یا برنامه شماره 146 از دقیقه 8 تا دقیقه 12 با دلایل محکم و غیر قابل رد چلوصاف این تجاوز آشکار از آب کشیده وتشت رسوایی آنرا بیشتر برملا ساخته است که دوستان را به شنیدن برنامه مذکور در لینک ذیل فرا میخوانم.
https://www.youtube.com/watch?v=AeC_FryJGW0&feature=youtu.be

همزمان با این از پورتال محترم افغان - جرمن صمیمانه تقاضا دارم تا همین دقایق برنامه 146 رویداد را از طریق خویش نیز آنلاین سازند.
همچنان از تمام نویسنده گان وطن دوست تمنا دارم تا با قلم های روان شان اغراض خائینانه پاکستان در قبال میهن محبوب ما را، بیشتر به میدان کشیده تا روی پاکی های غدار سیاه و سیاه تر شود.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 12.08.2016

اصطلاح "اعلیحضرت" از زبان عربی که ترجمه کلمه انگلیسی
His Majesty ویا His Royal Highness
به زبان دری و نیز فارسی معمول گشته و لقبی است مخصوص برای شاهان کشور های مستقل. این لقب نه تنها در وقت سلطنت، بلکه بعد از آن نیز برای شاهان اختصاص می یابد و در حقیقت ادای احترام به شاهان مستقل گذشته است که یک بار با این لقب نامیده شده اند. گفته میشود که القاب درجه بعد از آن "والاحضرت" است که بازهم طور معمول اروپا به شخصیت های منسوب به خانواده سلطنتی اختصاص دارد. دربعضی کشورهای شاهی استفاده از این القاب در قانون آن کشورها درج گردیده است.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 12.08.2016

با عرض سلام و احترام.
من راجع به اصطلاحات مروجِ زبانی یک سؤال کوچک دارم که اګر هموطنان دانشمند و زبان شناس درین مورد توضیح مختصر بفرمایند مدیون شان خواهم بود.
وَیس به معنی فقیر و درویش میباشد، نام میرویس خان همان وَیس میبوده ، البته این احتمال نیز وجود دارد که نام ایشان اُویس بوده باشد ( منسوب به اویس قَرَنی) که با اضافه شدنِ کلمۀ میر حرفِ " اُ " آن حذف شده باشد و یا قبل از اضافه شدن کلمۀ میر، به علت استعمال زیاد " اُ " از زبانها افتاده و به ویس تبدیل شده باشد، بهر حال، میر به معنی مشر یا رئیس یا سرپرست میباشد.فکر میشود که میرویس خان بخاطر روحیۀ متواضعانه و خضوعانۀ خود حاضر نشد خود را با لقب شاه مزین! کند ازین خاطر به لقبِ مناسب و زیبای میر بسنده کرد در غیر آن امروز باید تاریخ نګاران ایشان را نیز اعلیضرت مینامیدند، مثل احمد شاه بابای ابدالی ( رح) .
سؤال بنده اینست:
البته قبل از طرح کردن سؤال عرض کنم که دوستان مخلص ، بر من نه بخشند اګر از طرح کردن این امر ، انګیزۀ سوءِ داشته باشم البته من هم آنهائی را نخواهم بخشید که به عدم سوء نیت بنده شک و تردید دارند.
" اعلیحضرت " یک کلمۀ مرکب میباشد که از " اعلی " و " حضرت " تشکیل شده، سؤال بنده اینست که مفهوم و کاربرد این کلمه " اعلیحضرت " چه باید بوده باشد، آیا این لقب، اهدائی است یا انتخابی و تحمیلی و آیا فقط مختص شاهان میباشد یا برای سایر بزرګان و مشران نیز قابل استفاده میباشد ، آیا این لقب فقط در وقت حیات اعتبار دارد یا بعد از فوتِ ملقب نیز معتبر میباشد؟ اصلاً میخواهم بدانم که اعلیحضرت یعنی چه؟ تشکر


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 12.08.2016

سقوط رژیم جمهوریت !

در دهه دیموکراسی همانطوریکه در همه ساحات شیرازه کار ها گسیخته شده بود بورس های تحصیلی افسران به شوروی هم بدون کدام ارزیابی درست به بعضی اشخاص داده میشد.شوروی هم از آن شرایط <<گدودی >>استفاده اعظمی نموده وبسیاری از آن افسران ( خائین )را به کا جی بی جذب نمودندتا از آن در آینده استفاده نمایند.

همانطور در همین ده دیموکراسی ، بعضی پسران جنرال های شاهی به حزب پرچم شامل شدند و آنها آزادانه دیگران را به حزب پرچم دعوت میکرد . مثال آن ببرک کارمل است که پدرش جنرال نظام شاهی بود پسرش (کارمل ) ضابط امرپدرش (فیض محمد ) و دیگران را شامل حزب ساخت . هم چنان گروپ های دیگری به سرکردگی قادر تشکیل شده بود تا بر ضد نظام شاهی اقدامی نمایند.

طبعآ وقتیکه داود خان کمک زیاد از غرب ، عرب و ایران حاصل کرد برای شوروی خوشآیند نبود و از همان مهره های خود برای سقوط رژیمیکه همه روزه برای بهبود وضع مردم کوشش میکرد و آرامی را آورده بود استفاده کرد. بااحترام


اسم: کوچی مساپر    محل سکونت: افغانستان     تاریخ: 11.08.2016

تذکر محتصر به محترم احمدشاه راستا

محترم احمدشاه راستا هموطن عزیز !

ممنونم که شما دوباره زحمت کشیدید و تکرارأ برخی ازمتون کتب داکتر صاحب محمدحسن شرق را دوباره به رشته تحریر آورده اید.

هموطن عزیز اگر شما نوشتۀ قبلی اینجانب را دقیقآ خوانده باشید که یک هفته قبل درافغان- جرمن بنشر رسیده است. من کتب مذکور را خوانده ام وهدف از آن نوشتۀ قبلی ام این نبود ونیست که افسانهای تکرار بدون اسناد آن کتب را دوباره بخوانیم.

مطمین باشید که من با نوشتها و شخص داکترصاحب شرق از نزدیک آشنایی کامل دارم.

بخث ما بالای جوانب خوبی و بدی شخصیتهای اشخاص نیست که کی شخص خوب کی شخص بد است، بلکه بحث در شیوۀ عملکردها، علل وعوامل حوادث است، بحث درصحت وسقم اسناد آن است که در آن کتب افسانه وار نوشته شده است .

اگر شما ویا سایرهمنظران عزیز شما واقعأ آرزو دارید که به رد نوشتهایم قبلی ام در ذفاع از نوشتهای کتب داکتر صاحب محمدحسن شرق مینویسند حق شماست، مگرلطفأ اسناد رد مطابق سوالات مربوطه آنرا در چوکات یک بحث علمی ارایه کنید. بهتر خواهند شد تا مطالب تکراری آن کتب ننویسید آن کتب که مدتها قبل بنشر رسیده است و درکتابخانها موجوداست و ضرورت به نوشتن تکرار آن نیست . اگرجناب شما آن کتب را بدقت خوانده باشید، برخی اعظم آن کتب افسانه وار روی مسایل عمده ملی و بین الملی افغانستان بدون ارایه سند نوشته شده است. بخشی از نوشتها متکی برگفتارهای اشخاص مرده بدون سند تحریر یافته است که کاملآ نادرست. افشای اسناد واقعی تحولات سیاسی وسیرحوادث بعدی آنها تناقض و عدم سقم آنرا درعمل ثابت ساخته اند.

آنچه که شما راجع به «خاطرات» داکتر شرق فرموده اید درست است، جناب شان حق داشتتد که خاطرات خویش را بحیت یک سیاست مدار سابقدار کشور بنویسند، مگر نه به بهانۀ «خاطرات» شخصی بحیث قاضی در مورد مسایل مهم کشور بدون سند حکم قضای صادرنمایند. شما میداند که اینهم یکی از بدبختی بزرگ افغانها بخصوص نویسندگان دانشمند کشوراند که براساس عقده های سیاسی مسایل ملی را نتیجگیری منمایند.

لطغآ در چنین اوضاع و احوال بغرنج کشور بحثهای علمی تحولات اجتماعی و مسایل حیات سیاسی کشور را به شعارهای توجهی ایدیولوژیک و جانبدارانه بدون سند با گفتن کلمات چون « کمونیست»، « جهادی» ویا گرفتن اسمای اشخاصیکه مرده خلاصه نسازید. این کاربذات خود گمراهی محض است. هرگاه کودتا 26 سرطان 1352 به وقوع نمی پیوست بقیین تحولات اجتماعی و سیاسی سیر قانومند رشد طبیعی خود را درهمان چوکات نظام نظام شاهی می پیمود ومنتج به انقلاب اجتماعی قانومند میگردید. در صورت رشد قانونمند تحولات اجتماعی-سیاسی یک ملت ( افغانستان) مانند امروز برباد نمی شد.

اسناد و شواهد کافی در طی بیش از چهل سال بوضاحت نشان میدهد که آوردن نظام «جمهوریت» توسط کودتا 26 سرطان 1352 مانند یک تلاش غیرقانونمند بحیث یک سرپوش برای حفظ منافع نظام شاهی بوده درعمل مبدا و سرآغاز بدبختتهای کشور محسوب میکردد. اگر دلایل علمی دارید لطفآ بفرمایید دا کز دا میدان بحث را درچوکات قانونمندی علمی تحولات اجتماعی-سیاسی ادامه دهید.

علل داخلی کودتایهای بعدی نیزهمانند آتش فشانها پسلرزهای و درعین زمان تداوم همان کودتای 26 سرطان است، بلکه با شدت جنگ سرد میان ابرقدرتها جهانی اثرأت عوامل خارجی تنها اشکال کودتاها را تغیرداده است, مگر تأثیرات خارجی ماهیت کودتاها رابا نیروهای داخلی رابط آن تغیرنداده اند. اصولأ ماهیتأ کودتاها اعم از قیام هفتم ثور افسران اردو در سال 1357، ششم جدی سال 1358 همزمان و همرا با تجاوز شورویها بود، کودتای وزیر دفاع درشانزدهم حوت سال 1368، آغاز بغاوت شمال در بهار سال 1370 و سرانجام کودتای لیل 21 بر 22 حمل سال 1371 برضد حکومت داکتر نجیب اله که منتج به ورود تنظیمها «جهادی» از ایران وپاکستان درهشتم ثور سال 1371 گردید وجوهات مشترک کودتای دارند. کودتاها صرف نظرازتعلقات ایدیولوژیک و وابستگی ریشۀ خارجی شان ماهیت سیاسی مشابه دارند وهمه شان کودتا است.

بحث تفاوتهای شکلی تحولات کودتای بشمول ظهورطالبان درسال 1995 و سقوط آنان در نوامبر سال 2001 موضوعات وسیع جداگانه است که از حوصله این یاداشت مختصر بیرون است.

حقیقت امر اینست که کودتا یک عمل سیاسی جرمی است به هرعنوان و رسم صورت گرفته باشد وکودتاچی هرکسی که باشد مجرم سیاسی است. عواطف شخصی من و تو و دیکران نمی توانند حقیقت آنرا عوض کند.

موفق باشید

با احترام

کوچی مساپر


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 11.08.2016

در مورد نوشته اخیر حسن شرق ، شخصیت مشهور دوران جمهوری شهید داود خان، نظریات مختلفی وجود دارد و از جمله محترم احمد شاه راستا در مقاله اخیر خود در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین برداشت خود را در مورد علل سقوط دولت جمهوری از این نظریات ارائه شده اخیر حسن شرق چنین خلاصه کرده اند:
1. اتکاو اعتماد بیش از حد رهبرجمهوری به شاه پرستان.
2. توطیه های پیهم شخص محمد ظاهرشاه، برای بازگشت دو باره به رژیم شاهی.
3. توهم و انشعاب جمهوری خواهان دراثرعدم اعتماد سردارمحمد داوود به كودتاچیان به ویژه )خودش(
4. نارضایتی اطرافیان رییس دولت.
5. پیوستن برخی ازافراد وفادار به محمد داوود به احزاب خلق و پرچم ازروی ناگزیری ویأس.
6. توطیه های ساواک و رژیم شاهی ایران پاکستان و کشورهای اسلامی.

آیا خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین نظریات فوق حسن شرق را در مورد علل سقوط دولت جمهوری قبول دارند؟


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 11.08.2016

تشکر از دوستان عزیز و گرامی که از آغاز کار کتاب "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه 1303" صمیمانه استقبال کرده اند، بخصوص تشکر از جناب استاد سیستانی عزیز که با چشم تیزبین خود یک اشتباه مهم را در تاریخ جشن ولیعهدی عبدالله جان پسر خوردسال امیرشیر علی خان متوجه شده اند. خودم نیز متعجب شدم که چگونه این اشتباه رخ داده است و اما وقتی به دست نویس یادداشت های خود مراجعه کردم، دیدم که سنه 1873 م (1252ش)در آن نوشته شده و اما درحاشیه کاغذ نمیدانم به چه ارتباط سنه 1841 را یادداشت کرده بودم. معلوم میشود که حین تایپ کردن این غلطی صورت گرفته است که باید فوری اصلاح شود. بدینوسیله از استاد تکشر میکنم.
خدمت برادر عزیزم جناب ارسلا صاحب عرض کنم که متن اصلی کتاب به هیچ وجه تغییر نمی خورد و اما تنها معنی بعضی کلمات که برای خوانندگان امروز نامأنوس معلوم شود، کوشش میدارم معانی آنرا در بین براکت بنویسم، طور مثال "در تسطیر نمی گنجد" [در سطر یا جمله] نمیگنجد و از این قبیل کلمات عربی در متن زیاد است، درغیر آن امانتداری در متن یک رکن اصلی این وظیفه است و حتی بعضاً آیات مبارکه در متن وجود دارد که میکوشم آنرا تا حد توان مطابق به اصل درج دارم و یا آن متن را سکن کرده به عین شکل در کتاب بگنجانم. از این ناحیه مطمئن باشید.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.08.2016

خدمت برادر ګرانقدر احمد فواد ارسلا صاحب، بعد از سلام!

عرض شود که شما به یک موضوع حساس تماس گرفته اید. ګرچه شیوه نشر این کتاب عزیز القدر تام صلاحیت استاد صاحب کاظم میباشد. من منحیث یک کاتب تیپ و تحریر این پروژه با تمام توجه، هر لغات و کلمه را و همچنان جمله بندی آن زمان را همان طوریکه دران وقت نوشته شده است تحت تیپ آوردم و تقدیم استاد نمودم. من عاجز را عقیده برین است که گزارش به همان طوریکه در همان زمان تحریر شده، نشر شود. خصوصاً من هنگام تیپ، به بیانیه ها و بعضاً جوابات و مباحثه و استدلال محصل استقلال خیلی دقیق میشدم که اعلیحضرت غازي چه نوع لهجه و چه طرز صحبت را داشته اند.البته اضافه درین نقطه خود استاد اگر ضرور دانند، توضیح خواهند فرمود.

با احترام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: هرات    تاریخ: 10.08.2016

ګرانو هيوادوالو او په وطن مينو افغانانو ته سلام.
څوک به پوښتنه وکي چې زه خپل آدرس کله يو ځای او کله بل ځای ليکم, علت يې دا دی چې زما وظيفه همداسې ګرځنده ده, د هيواد هر ولايت ته زه سفرونه لرم, ځينو ولايتونو کې لږ وخت ځينو کې ډېر وخت پاته کيږم, پرون بادغيس ولايت کې وم.
خوشحال صاحب آصفي ښه ليکنه يې کړې چې حکومتي خلک تل غندنې کوي او دا د دوی عادت ګرځيدلی, خو څه وکي نور, داسې خو کيدای نسي چې د سردار محمد داود خان زړه په دوی کې ولټوو او يا د ستر وزير محمد اکبر خان ماغزه په دوی کې ولټوو.
ټپوس د باز زړه هيڅکله نشي پيدا کولای, ټپوس تل نورو ته سترګې نيولي وي او بس.
بله خبره دا چې تاسو چې ملت نور د دوی په خبرو نه غيليږي, خو داسې نده. زه هرات کې يم, يو دوکان کې ولاړ وم چې دوه کسان د ټوکې په ډول يوه و بل ته وايي چې (خو تو به اشرف غنی رای بدادی و اينه قيمتي يه يعنی قيمتی است, مه بر تو بگفتم که بری داکتر عبدالله رای ........) د دغه وطنوال د خبرو نه زه داسې پوه شوم، چې که ډبل عبدالله رئيس د جمهور وای نو دا وطن به سمسور وای, دا د خلکو ذهنيت. نو تاسو څنګه دا خبره کوی چې ګوندې خلک ويښ سوي.
مات ويده پاته سوی او که ملت ټول ويښ ملت وای د دغو خلکو په خبرو نه غوليدل. همدا اوس که عبدالله يا عطا نور ځانونه کانديد کړي, قسم په خدای چې په زرګونو خلک همدا خلکو ته به رای ورکړي.

الله دې دا ملت ويښ کړي.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.08.2016

آغاز نشر رویداد لویه جرگه دارالسلطنه ۱۳۰۳ را به استاد محترم داکتر صاحب کاظم، همکارانش نوری صاحب آزادی و محترم نازک میر زهیر و پورتال وزین افغان جرمن آنلاین تبریک عرض میکنم. اشاره داکتر صاحب کاظم در مورد اینکه: " این سند تاریخی بعد از سقوط رژیم امانی چه در دوره سقوی و چه بعد از آن احتمالاً به طور عمدی جمع آوری و تدریجاً از بین برده شد." اشاره به قوت های در افغانستان و در سطح منطقه است که در آن زمان مخالف نهضت ملی امانی بودند و در از بین بردن آن و آثار آن کوشش های موفقانه کردند و بدبختانه هنوز هم میکنند. اما یک جنبه دیگر این دشمنی با سربلند کردن نهضت های ملی در افغانستان امروزی ( تاکید میکنم یک جنبه ) به نظر شخصی من در کوشش به از بین بردن اصلیت زبان دری است و اکثریت عظیم از دشمنان امروزی نهضت امانی همه به زبان فارسی ایرانی مینویسند و حتی در تلویزیون ها صحبت میکنند. برای دشمنان سیاسی افغانستان در ایران و حتی پاکستان حبیب الله کلکانی هیچ معنی ندارد بجز یک ابزار استفاده سیاسی. امیدوارم که نشر دوباره این سند تاریخی با همان لغات و اصطلاحات دری معمول همان روز برای ما درس دیگری هم باشد که دری اصیل در آن زمان چگونه نوشته میشد و امروز به چه شکلی تغیر داده شده است.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 10.08.2016

به استاد داکتر صاحب کاظم وخوانندگان ارجمند درود!

اینک باردیګر داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم مثل سالهای قبل (به تقریب نود وهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان) ‏کتاب پرمحتوای "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه ۱۳۰۳ "را بخوانندګان پورتال افغان جرمن آنلاین با یک مقدمه جامع ‏تقدیم کرده است که من از خواندن آن خیلی لذت بردم وبجای رسیدم که تاکید میکنند :

«این کتاب را بخوانید و قضاوت کنید ‏که چگونه کشور با موجودیت یک تعداد عناصر محافظه کار ازمسیر حرکت ارتقائی[خود] باز ماند و با سقوط آن دورۀ ‏پربار و تاریخی، کشور برای سالهای طولانی بجای‎ ‎تحرک و پیشرفت، به عقب و رکود برگشتانده شد. امروز اغلب ‏دردها و مصیبت های کشور ما هنوز که‏‎ ‎هنوز است، از همان ریشه[تضاد میان محافظه کاری وترقی خواهی] آب ‏میخورند. کشمکش ها بین چپ افراطی رژیم خلقی و پرچمی از یک‎ ‎طرف و راست افراطی رژیم های تنظیمی و ‏طالبانی و امروز نفوذ داعشی ها از طرف دیگر راه‏‎ ‎وسط را که راه اصلی اسلام واقعی است، از ما ربوده و کشور را ‏به جهنم سوزان جنگ، قتل و قتال،‎ ‎فساد و بی ثباتی کشانده است.‏

میگویند که سخن از گذشته چه میگوئی، به آینده بنگر! اما نگاهی به گذشته برای چشمان پر بصیرت‎ ‎میتواند ما را به ‏اشتباهاتی ملتفت سازد که از تکرار آن باید اجتناب کرد. محتوای این کتاب یکی از این‎ ‎نوع پندنامه های تاریخی است که ‏باید از آن بیاموزیم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و از زعیمی که‏‎ ‎همه دار و ندار خود را و حتی مقام سلطنت خود ‏را در راه اعتلا و پیشرفت کشور، برای تأمین عدالت،‎ ‎حفظ وحدت ملی، بیزاری از جنگ و کشتار برادر توسط برادر و ‏بالاخره رفاه مردم قربان کرد، قدردانی‎ ‎کنیم و راه او را پیش گیریم.»‏

درحالی که قلم داکتر صاحب کاظم را در راه روشن کردن حقایق نهفتۀ تاریخ کشور تواناتر آرزو میکنم،دریک نکته که گفته میشود:(جرگه بزرگ برای تائید ولیعهدی سردار عبدالله خان پسر خوردسال امیرشیرعلی خان در سال1281 ق مطابق ‏‏1244 ش ( 1841 م) به اشتراک بیش ازهزار نفر در تپه مرنجان شهرکابل) دچارشک شدم، زیرا که دراین تاریخ ‏‏(1841) که سال قیام مردم کابل علیه قشون انگلیس درکابل است،امیر شیرعلیخان هنوزبسن بلوغ وازدواج نرسیده بود ‏وبا پدرش امیردوست محمدخان دردست انگلیسها درهند محبوس بسرمی برد،منابع دیگر ازجمله کتاب پادشاهان متاخر افغانستان، که معاصر امیر شیرعلیخان است،این لویه جرگه را به سال ‏‏1873 میلادی معادل 1290هق ثبت کرده است، چون شاگردان وجوانان قول استاد را سند غیر قابل انکار گفته در ‏نوشته ها وصحبت های خود از آن یاد خواهند نمود، هرگاه برای اصلاح این تاریخ تجدید نظر شود به نظرم بهتر خواهد بود.‏
وسلام


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.08.2016

افغانهای محترم!

اینک به تقریب از ۹۷ مین سالگرد حصول استقلال سیاسی افغانستان محبوب ما، بدستان و قلم وطنخواه برادر ما شخصیت ګرامی استاد سید عبدالله کاظم، مقدمه تحت عنوان «رویداد لویه جرگه دارالسلطنه ۱۳۰۳ش» از طریق این رسانه مشهور افغانی به ملت افغانستان تقدیم کرده شد.
چون بنده توفیق و افتخار اشتراک در تیپ دوباره این راپور نهایت ارزشمند و جالب را دارم، عرض میدارم که محتواء و صورت دوام این مجلس تحت رهبری و زعامت آن شهریار عزیز ما اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی، آنقدر جالب و خواندنی است که من در هنګام تیب آن یه رویا ها عمیق میرفتم، بالخصوص جوابات آنی و شفاهي ذات همایونی در مقابل سوالات وکلاء لویه جرگه، قدرت استدلال آنی و حوصله مندی و توجه و محبت قلبی ایشان در مقابل مردم و وطن ایشان برایم نهایت تاثیرناک تمام شدند.
من موجودیت استاد کاظم عزیز را در جامعه روشنفکری افغانی ما با این زحمات ملی شان، یک رحمت خداوند تعالی به حساب می آورم.

با تقدیم ارادت


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 09.08.2016

قدردانی داود خان از استاد پژواک

یاد داشت ار کتاب افغان مهاجر نوشته عبدالرحمن پژواک !
"سردار{داود خان} مرحوم گفت من خبر دارم که تو{پژواک} یگانه مامور دولت هستی که در کابل خانه نداری ، خانه داشتن از لوازم زندگی است باید یک خانه داشته باشی و من ار مدتی است به این فکر بوده ام که خانه خوب شخصآ {برایت} نقشه کنم و آنرا برای تو تعمیر کنم و از جانب حکومت در مقابل خدمات بر جسته تو بسپارم و تکلیف تو همین قدر است که آنجا رفته و درآن زندگی کنی . من خود را در اختیار سکوت مطلق یافتم و بعد از لحظه گفتم از التفات ومهربانی والاحضرت کمال امتنان دارم اما شاید من یگانه مامور دولت باشم که خانه ندارد اما یگانه افغان بیخانه نیستم و هم نمیتوانم پابند دارائی باشم . سردار فرمود یعنی قبول نمیکنی ؟
گفتم : آنرا رسیده میدانم و ممنون هستم .
از چوکی برخاست و به آنطرف میز کار او که من نشسته بودم آمد من نیز از جا بر خاستم . گفت : فهمیدم و حرف را همینجا میگذاریم .
ناگهان مرا در آغوش گرفت و گفت : خدا مثال تو را زیاد کند . " و ادامه میدهد " ناگهان فرحت و آرامشی حس کردم که نظیر آن احساس و جمعیت خاطر را به خاطر ندارم." با احترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.08.2016

صفتنامۀ "عیاری از خراسان" و مداحان خلیل الله خلیلی دلیل جرئت بر آن است که تعدادی مربوط به سمت شمال می خواهند تا مقبرۀ را برای حبیب الله کلکانی در تپۀ مرنجان در پهلوی آرمگاه نادر شاه و ظاهر شاه اعمار نمایند...
محترم نگارگر صاحب، اول جای تأسف است که شما اسم حبیب الله کلکانی را در قطار زمامدارن افغانستان مانند امیرعبدالرحمان خان؛ امیرحبیب الله، اعلیحضرت امان الله، نادرشاه؛ ظاهرشاه و محمد داوود خان به حیث یک شخصیت تاریخی نام برده اید، دوم، شما شما کوشش کرده اید تا خلیل الله خلیلی را نظر به شرایط آن زمان برائت دهید که چرا در وصف زمامدار آنوقت پاکستان نوشت و چرا نظر به فرمایش ربانی صفتنامۀ "عیاری از خراسان" را تحریر نمود ولی آقای سیستانی را که درگیر با جلاد حفیظ الله امین بود، غیر مستقیم سرزنش می کنید...
سوم اینکه داکتر زمانی با اسناد قوی دخالت انگلیس را در سرنگونی غازی امان الله خان ثابت نمود و جبهۀ چهارم جنگ انگلیس و افغان را به افغان معرفی کرد و کتاب و مقالات نوشت که خواندن آنها برای هر افغان ضروری می باشد، اما متأسفانه از وی به نیکویی یادآور نشده اید و در آخر از چیزی که از دست تان پوره بود، یعنی کمک در لغتنامۀ دری، که اشد ضروت ملت افغانستان است، هم خودداری نمودید...
با احترام


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 08.08.2016

با خواندن تحقیق محقق ګرامی ما «مقایسه شهید داو د خان مقاوم و با غیرت با ظاهرشاه بی جرائت و نا توان» احمد فواد ارسلا، عرض میکنم که من با یک رای آزاد خود پادشاه آخري ظاهرشاه و اولین رئیس جمهور محمد داود خان را از نظر شخصیت و کرکتر دو افغان بسیار متضاد تشخیص میدارم.
درین تحقیق، مهم و جالب برایم اینست که دولت امریکا در تبانی به نوکر انګلیس «دولت پاکستان» چرا از صدراعظم داود خان خوش شان نمی آمده است و چرا از کرکتر آزادمنش و تحول طلب داود خان سراسیمه بوده اند؟ و از طرف ټولواک ظاهرشاه بیغم بودند؟
من میګویم که اگر بجای ظاهر شاه محمد داود خان پُر تحرک مدت ۴۰!! سال پادشاه افغانستان ما میبودند، به ارزیابی من که ما به این مصیبت و بربادی تا امروز دچار نمی شدیم.

په درنشت سره


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 08.08.2016

در نفرت از ستایش ضیاءالحق پاکستانی توسط استاد خلیل الله خلیلی.
مهرو ولی زاد.

خلیلی ؛ ستودی چنان دشمنم
که از شعر تو سوخت جان و تنم
اگر دست یابم به آثاری از تو
بدان جمله را من در آتش زنم
مهرو بدیهه ۲۱ جون ۲۰۱۶

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: Dr.Jahan   محل سکونت: washington U.S    تاریخ: 06.08.2016

Mr. Kochai
I really admire your honesty as well as your great knowledge in terms of such a dishonest and disloyal Afghan who stabbed his own Boss in the back, who helped him the most and promoted him from nobody to somebody . faith is the best wealth of heaven, be aware of wrath of God


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 06.08.2016

محترم دوکتور محمد ایمل صاحب ، دما لنډه لیکنه د محترم فواد ارسلا صاحب خواست کښی ما په اخیر کښی ذکر کړی دی چی وروسته پدی موضوع کښی نور زیات څه نه لیکم او په همدی تصمیم ولاړ یم هغه بل افغان چی دقبرس مجلسونو کښی د خون خوار ګلبدین خاص نمائينده په شراکت چی په مفصل ډول نوشته شوۍ دی دا دهغه تصمیم وو او زه د تاسو محترم خواست په باره کښی د مفصلی نوشتی په ډیر احترام سره معذورت درڅخه غواړم إ په درناوی غروال


اسم: احسان لمر    محل سکونت: المان    تاریخ: 06.08.2016

خواهر نهایت فرزانه و نستوه خانم قمر کرزی! اجازه دهید عمق ترین سلامها و احترامات خویش را بحضور تقدیم نمایم، از الطاف بی پایان و جملات پرمحبت تان یک جهان ممنون و مشکورم. چنانچه شما خواهر بزگوار مطلع می باشید مکتب سید بزگوار چراغ روشن راه آزادی خواهان و شیفته گان ترقی و سعادت ملت ها گردید. روشنفکران هند، مصر، ترکیه، سوریه، الجزائر،تونس، مراکش، ایران بشمول افغانستان در آن برهه از تاریخ از آن مستفید شدند، و آنرا رهنمای خویش قرار دادند، چنانکه جمال عبدالناصر فقید در سفرش به افغانستان گفته بودند که انقلاب مصر از برکت افکار سید افغان وآزادی خواهی اعلیحضرت امان الله خان بود. ولی بد بختانه رهروان این مکتب در کشور ما با نهایت بربریت سرکوب شدند. درین زمان که در زادگاه سید ( افغانستان) جهل و جهل پرستی توفان میکند و عملدار جهل و بربریت و معارف ستیزان بزرگ ( خادم دین رسول الله) ( خادم اسلام) می شوند خواستم شمعی بیافروزم، اینکه این سطور مورد توجه آن عالی جناب واقع شده است از توجه تان نهایت سپاسگذارم. با تجدید احترامات فایقه . احسان لمر


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 06.08.2016

شکر زیاد محقیقین موجود هستند و لازم می بینم که این موضوع را با انها شریک شود و انها از راهای خودایشان بتوانند که این مو ضوع راتعقیب و نتیجه گیری کنند إ

ما به اساسی فعالیت های خائنانة رژیم پاکستان و خاموشی امریکا ( گاهی گاهی تنها کومنت های دیپلوماسی را پخش میکنند اما عملاآ تا امروز کدام پروگرامی عملی دیده نمی شود ) اختیار کرده پس دوستها درین تپ و تلاش شدند که علت این جسارت خائننانة رژیم پاکستان که چرا روز به روز تبارز کرده ؟

رژیم پاکستان موضوع دیورند را جدی گرفته و میخواهد که این موضوع به مفاد انها حل شود وبرای حل این موضوع هم شرائط را مساعد میبیند و هم در حکومت ساختگی وحدت ملی برای صرف نظر کردن ادعای بر حق ملت افغانستان خط دیورند ساختگی طرفداری خود ساخته که درین خیانت عبدالله عبدالله , پدرام , عطا نور , قانونی و برادر احمد شاه مسعود احمد ولی مسعود, و رهبران مصنوعی هزاره شامل هستند و گلبدین قاتل که نمایندگان ایشان در کابل هستند و پاکستان مساعی است که خودی گلبدین نیز به کابل انتقال شود و قاتل سیاف بر بړ های مصنوعی را گاهی گاهی از خود نشان میدهند اما در واقعیت در دست اي ایس ای میباشد و ضمن ډالرها این هم علت است که به امریکا خودرا نزدیک ساخته چرا امریکا هم شدیدآ طرفدار سرحدات فعلی بین افغانستان و پاکستان است إ

متفکراقای دوکتور اشرف از یک طرف شخصی عصبانی و از دیگر طرف خودرا در بغل کشیها برعکس بسیار لوده نشان میدهد و الان از نزد اش راه گم شده پس به این مرد حساب کردن موضوع بر حق خط دیورند شده نمی تواند و این وظیفة ایمانی و وجدانی وظیفة منورین صادق و ملی افغانها است که این موضوع را تحقیق کنند اگر این واقعیت تصدیق شود بعدآ فعالیت عملی صورت خواهد گرفت إ
این باید تذکر دهم که من منابع این معلومات را مانند سابق هیچ وقت ذکر نخواهم کرد - امریکایها دایم تپ و تلاش میکردند که حلقه را بشناسد حتی مرحوم جنرال عبدالولی اما قادر نشدند و این اشخاص در واقعیت همه فعالیت ها رانجام داده ومیدهند و من تا حال وظیفة ناجیز را انجام داده ام و این مفکوره مو جود است که افغانها وقت میخواهند تا برای وقت دوامدار با هم صادقانه کار کرده بتوانند و تا حال این ساحه محدود است و باید برای نجات ملت این نقطه را جدی گرفته شود إ

مرحوم پادشاه سابق با وجودی ترسندوکی اش واقعآ عادل و شخصی شکسته بود و ارزو هم داشت که در وقت اخیر ملت را در صلح و امنیت ببیند اما مرحوم جنرال عبدالولی با کو مک خانم اش و چند چاپلوسها این مردی پیر را بی اب و مسخره ساخت إ
یک روز مجلس بود و تصادفی و یا پروگرامی زل خلیلزاد پیدا شد و خودرا مغرورانه مانند بادار جای گرفت و بعد از چند دقیقه شروع کرد که شما به افغانستان رفته می توانی اما این اجازه نداری که خودرا در لوی جرگه تمایل خودرا نشان دهی که شما اماده هستید که وظیفة رئيس جمهور را بدوش بگیرید إ همه خاموش بودند یک خانم با همت بالا شد و گفت که شما ۴۰ سال پادشاه بودید و این سگ می اید به شما میگوید که این کار اجازه دارید واین نی إ
یک چاپلوس بنام صدیق ( بعدآ در وقت جاسوس خلیلزاد زلمۍ رسول در وزارت خارجه رئيس تشریافات شد و بعدآ در یک مملکت سفیر شد ) گفت که ببخشید که این زن کمی نا راحتی دماغی دارد إ به این چاپلوس گفته شد که در واقعیت ما مشکلی دماغی داریم این موضوعی افغانستان است و یک امریکای می اید دیکتیت میکند در اخیر مجلس گدود شد إ

همچنان این پیر مرد با ضعف وجود اش از بی اتفاقی فامیل اش بسیار مائوس بود و دختر اش بلقیس حریص پول بود و پدر خودراتوسط مرحوم جنرال عبدالولی سودا کرد یعنی از طرف امریکا شش ملیون ډالر مصرف قبول شده بود اما در اخیر برایشان نظر به وعده داده نشد و شهزاده میرویس اینرا بطور شکایت هم مطبوعاتی اظهار کرد إ

افغانها وقتی موفق میشود که از شخص پرستی دست بکشند و حق را حق بگویند و ناحق ر ناحق إ

ما وشما متل داریم : دوست به دی وژړاوی او دوښمن به دی دایم په خنداکښ وساتی
ختم

د شاغلی ایاز نوری ازادې د ډیری ټینگار په خاطر : دما اول نوم کریم دی بی له خان اویا عبدل و محمد تر مخه او یا جان اخیر کښی إإ


اسم: داكتر محمد ايمل    محل سکونت: سدني    تاریخ: 06.08.2016

قدرمن غروال صاحب د تبصرو به جدول كى مى ستاسو اخري تبصره ولوستله خو داسى فكر كوم چه تاسې د ظاهر شاه او دروم د ډلې د فعالينو له جملې نه ياست .
زما هيله ستاسو نه داده لكه مايار صاحب جى د قبرس د دلى جريانات ېې په مفصل دول د افغان جرمن ان لاين له طريقه نشر كړل، كه تاسى هم لطف وكرۍ د روم ددلې فعاليتونه د مضمون به شكل نشر كړۍ، دا به د قدر وړ كار وي .
يوه خبره اضافه غواړم چې وليكم: خليلزاد صرف د افغانستان ولس د غميزې يو دلال وو او ددغه بى غيرت انسان وظيفه د جادريو لابي توب به وايت هوس كى وه تر هغه چى قرعه د ذُل خليلزاد او مداري كرزي وختله او د افغانستان مسايل مستقيما دوي ته حواله شول، په هرصورت هیله ده چه خبل إيماني مسووليت په نظر كى نيولو سره هغه معلومات چى د روم د ډلې خاصتا د ظاهر خان ، سردار ولي او د افغانستان د غميزه په مورد كې درته معلوم دي، بې له سانسوره نشر ته وسپارۍ .
مننه


اسم: حبیب احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.08.2016

امروز که المپیک در کشور برازیل افتتاح گردید بیاددارم که در دوره جمهوریت در نظر بود که مسابقات ورزشی آسیائی در سال 1982 به کابل برگذار میشد در دوره دهه دیموکراسی همانطوریکه روز بروز در همه ادارات وضع خراب شده میرفت در ریاست المپیک هم شخصی بی کفایتی بنام فاروق سراج رئیس المپیک بود و ستدیوم ورزشی را یبک طییله خانه مبدل کرده بود و آن رئیس بی کفایت دوره شاهی ورزش کشور را بسبار صدمه زد یگانه کارش رفتن او به ارگ شاهی و برای ظاهرشاه خواندن های هندی میخواند و خود را مسخره میساخت و شاه هم لذت میبرد . خوشبختانه با آمدن رژیم جمهوریت تمام تعمیر آن ویران و دوباره ساخته شد و زمینه آن مهیا شد طرف شب مسابقات دایر گردد. وحالی در بعضی سایت با اغراق از توصیف شاه و آن دوره یاد میکنند که بسیار خجالت آوراست و چطور که این ها با این نوشته های خود خجالت نمی کشند؟؟


اسم: زلمی کرزی   محل سکونت: میونشن    تاریخ: 06.08.2016

خبر وفات استاد فرزانه و دانشمند محترم غلام جیلانی عارض، سخت تأثر و اندوه را در حلقه ای فامیل، دوستان، استادان پوهنتون ،محصلان و آموزگاران ببار آورد. ازآنجاییکه همه روزی این جهان پر ماجرا و فانی را ترک می کنیم وبه ابدیت می پیوندیم ، بپذیریم که که استاد محترم عارض با سجایای عالی، شایستگی وخاطرات نیک بیادگار مانده وخود به جاویدانگی پیوست.
از خداوند بزرگ روح بزرگوار و روان بی آلایش اش را شاد، بستر آرامش اش را بهشت برین تمنا داریم، به بازماندگان و فامیل های محترم شان صبر جمیل از بارگاه ایزدی استتدعا می نماییم.
با حترام
یلدا قمر و زلمی کرزی


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 05.08.2016

تشکر از دو شخصیت محترم جناب انجنیر قیس کبیر و محترم جناب نوری آزادی ، پس از سلام و احترام، خدمت عرض میدارم اینکه:
1 ـ اگر در محتوای مقاله به دقت بنگرید، وقتی شهزاده محمدظاهر به سلطنت رسید، به اعتراف خودش از هیچ نگاه واجد شرایطی نبود که بتواند خودش رهبری کشور را به عهده داشته باشد که آنرا به وضاحت در صفحه 3 مقاله بیان کرده ام. لذا او به اعتراف خودش که با مینه بکتاش ضمن مصاحبه بیان کرده است، 30 سال اول را زیر تأثیر کاکاها و کاکا زاده خود فقط بطور سمبولیک سلطنت کرد. و ده سال دموکراسی به او این حقیقت را فهماند که باید آخرین پادشاه کشور باشد و میدانست که نظام سلطنتی ادامه یافته نمیتواند.
2 ـ در مورد اینکه پادشاه سابق در دوران مهاجرت کامیاب، مشروط و یا ناکام بود، سؤالیست که بحث بیشتر را ایجاب میکند و آنرا میتوان در سه مرحله بررسی کرد:
ـ مرحله انزوای سیاسی پس از کودتای داؤد خان شهید تا تهاجم قوای شوروی،
ـ مرحله صدور پیام ها ، اعلامیه ها و بعضی مصاحبه ها که تا خروج قوای شوروی از افغانستان دوام کرد،
ـ مرحله آخراز ارائه پلان سه فقره ای تا برگشت به افغانستان.
در هر سه مرحله خصوصیاتی وجود دارد که باید بیشتر روی آن مکث شود، اما بطور کل گفته میتوانم که توقعات مردم از شاه سابق زیاد بود و اما شاه سابق به دلیل ضعف در تصمیمن گیری، خالی بودن اطرافش از شخصیت های مؤثر، اختلاف نظر ها در داخل فامیل، فقدان وسایل و امکانات جهت پیشبرد یک مبارزه مؤثر سیاسی و عملی، کهولت رو به تزاید سن و سال، و از همه مهمتر شرایط مغلق قضیه افغانستا در ساحه منطقوی و بین المللی بخصوص اینکه حامیان جهاد (کشورهای غربی و امریکا) و ایران، پاکستان و حتی عربستان سعودی از طی دل خواهان برگشت شاه سابق در راس قدرت در افغانستان نبودند و فقط مواقعی که میخواستند از وجود او بهره برداری سیاسی کنند، به او مراجعه و یا رهبریت او را به شکلی مطرح می ساختند و به حیث وسیله فشار از او استفاده میکردند. خود شاه سابق هم این بازی سیاسی را میدانست و همچنان فقدان توانائی خودش بر حل قضیه و داشتن نقش فعال برای او واضح بود. لذا او هم با موقف "کجدار و مریز" در موضوع شامل بازی سیاسی بود و میدانست که هرکس که به او مراجعه میکند، فقط میخواهد از نام او استفاده کند.
دراین حال گمان میکنم که نظر به دلایل فوق ایشان اساساً بطور جدی وارد میدان امتحان نشده بودند که قضاوت درباره کامیابی، مشروطی و یا ناکامی شان صورت گیرد. گفته میتوانم که ایشان بطور "سامع" در صنف حضور داشتند، اما در امتحان عملاً اشتراک نکردند، زیرا توان آنرا نداشتند ، نه از نظر شهامت و قاطعیت تصمیم و نه از نظر مساعدت شرایط واقعی. امید است این مختصر کافی باشد، بازهم یار زنده و صحبت باقی.


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.08.2016

محترم لیکوال حمزه یاسر، سلام!

ستاسو لیکنه د «د کلکاني په نوم هر ویاړ به د هغه سپکاوی وي» ما ولوستله. تاسو خپل نهایت وطن پال احساس او خلوص مشر غازي امیر امان الله خان رح ته پخپله لیکنه کې په نمایش ایښودلی دئ. دغه عنوان ستاسو د لیکنی لوی مفهوم لري او معلومیږي، چې پس له ژور تفکر نه مو دا عنوان ټاکلی وي. رشتیا هم هغه کسان چې نن صرف د تفرقی او شخصي او قامی مردود منفي احساس پر بنسټ د حبیب الله مشهور په بچه سقا نه یو ملي اتل او شریفه بی ګناه څېره جوړوي، که لوی خالق همداء اوس کلکاني راژوندی کړي او هغه د شمالي د کلکانو په سیمه کې د قیر سړک پر سر هغه لوحه «لیسه حبیب الله کلکاني خادم رسول الله» ته وګوري نو به ډېر خواشینی شي، چې ما خو د خپل واک پر وخت د معارف او مکتب ور تړلای وه او دا لوحه چا دلته او دا لیسه ولی زما په نوم جوړه شوې ده...؟!.

ستاسو په فهم او قلم مو نور توفیق...!

په درنشت سره


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 05.08.2016

استاد معظم داکتر صاحب کاظم، درین شش بار که محمد ظاهر شاه به حیث شخصیت مطرح در محراق توجه قرار گرفت، در چند بار آن مؤفق بود و در چند بار آن ناکام و مشروط؟
کسانی که بسیار خوشبینانه آن دوره را دوره ای آرامی و امنیت نسبت به امروز می نامند، فراموش می کنند که در آن زمان دنیا آرامتر بود. جنگ جهانی اروپا و امریکا را به خود مصروف کرده بود و... امروز امنیت و آرامی در هیچ جای وجود ندارد. ما حالا در یک جهان دیگر زندگی می کنیم. نوشته های شما برعکس مداحان خیلی واقعبینانه اند که به همه قابل سفارش می باشند. خداوند شما را در پناه خود داشته باشد...


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.08.2016

از بخش خبری سایت افغان جرمن:

تلاش نیروی اطفاییه برای خاموش سازی آتش‌ سوزی در مارکیت اباسین ناکام بوده است. در همین حال، گفته می‌ شود شماری از زخمیان در داخل این مارکیت گیر مانده ‌اند. به گفته‌ی شاهدان رویداد، یک تن از گیرماندگان، برای فرار از آتش‌ سوزی، خود را از طبقه‌ی پنجم، به روی «ترپال» گرفته شده به پایین انداخته، اما به دلیل پاره‌ شدن ترپال به زمین خورده و جان باخته است.

بسیار زیاد رذالت.

اطفاییۀ نابکار و تنبل کابل، من یک چند بار این ها را در کابل دیده ام همه چیز که سوخت باز اینها اوپاشی میکنند. ترپال شان هم سوراخ دارد. از خداوند آرزو میکنم چاینکی و پلو های مفت که اینها میخورند دل و جگر شان را بسوزاند.

تشکر از بخش خبری برای پخش این خبر.
والسلام


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.08.2016

خدمت استاد و محقق محترم کاظم صاحب، بعد از عرض سلام!

من و سایرین از صف مردم افغانستان در سطح سوال کنندگان و تبصره کنندگان درینجا ظاهر میشویم،این شما و شمایان استادان و محققین محترم عصر ما هستید که توقع توضیح مشرع تر مسائل را ملت نهایت برباد شده از شمایان دارد.
در ضمن در باره اعلیحضرت شاه سابق عرض کنم که ایشان خو کم هم نی «۴۰» سال کُل اختیار کشور ما بودند. بسیار تصادفی و صرف بنام اینکه یگانه پسر نادر خان قتل شده بود، به سن یک پسر بیخبر از مسلک مشکل سیاست در تخت شاهی تکیه زد و این در حالیکه ما مردم افغانستان شخصیت عظیم دیگر اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی را نقد و زنده هنوز در خارج داشتیم.البته درینجا رول انګلیس مکار را در همان مقطه زمانی نمیتوانم از نظر دور بدارم. با در نظر داشت وضع نهایت رقتبار گشنه بودن و بی سوادی اکثریت مطلق مردم در دهه چهل که چشم دید خودم است، برایم مهم و جالب است که این شاه توسط خود عضو فامیل یعنی پسر کاکا و یازنه ایشان محمد داود خان از مقام شاهی دور کرده شد. در خارج هم کسانی را به دور خود جمع نکرد که واقعاً بمردم دلسوز و صادق بوده باشند و بالاخره شاه آخری مصدر هیچ خدمت به مردم افغان ، ازین دنیا کوچ کرد.
توفیق مزید به قلم تان استاد

په درنشت سره


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 05.08.2016

در مقاله "نگاهی به نقش اعلیحضرت پادشاه سابق طی 29 سال هجرت درحل معضله کشور" که چند روز قبل در این پورتال وزین اقبال نشر یافت و درآن از شش مرحله که شاه سابق به حیث یک شخصیت مؤثر در حل معضله کشوردر محراق توجه قرار گرفت، مختصر ذکری به میان آمد. درحالیکه این موضوع اصلاً ایجاب نوشتن یک کتاب را میکند و خوشبختانه برای هریک از مراحل شش گانه متذکره مقاله مواد و اسناد زیاد در دست دارم که اگر فرصت یاری کرد، آنرا به حیث یک کتاب تقدیم علاقمندان خواهم نمود. مثلاً همین حالا در مورد سفر سردار عبدالولی به پاکستان سخنانی در این دریجه مطرح شده است و یا در باره شورا کویته و امثالهم. باید عرض کنم که این موضوعات جز تاریخ معاصر کشور میباشند که باید بطور مستند و بدون آنکه قضاوتهای انفسی در آن شامل باشند، مورد بررسی قرار گیرند. خوشحال هستم که امروز به این موضوعات یک تعداد عطف توجه کرده اند و این ابراز نظر ها یک محقق را مجبور می سازد تا برای روشن ساختن قضایا دست به تحقیق بیشتر ببرد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 05.08.2016

شاه ایکه همیشه به ملت می اندیشید !!!

بعضی ها فکرمیکردند که با خراشیدگی که در چشم شاه فقید در اثر بازی والیبال در کاریز میر صورت گرفت و با قافله برای تداوی به لندن رفته وبعد از آن هم برای استراحت و خوشگذرانی به ایتالیا رفتند مورد انتقاد شان بود اما حالا دانسته شد که شاه فقید در استراحتگاه و خوشگذرانی هم به فکر ملت بوده و به رژیم جمهوریت فکر میکرد که کشور را از آن بدبختی (دوره دیموکراسی ) که دامنگیرکشور شده بود نجات دهد.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 04.08.2016

محترم فواد ارسلا صاحب ، ما دی منورینو مقالی او شعرونه د کمونستانو وخت کښی اوریدلی او هم وروسته دا سی مقالی او شعرونه ټولی د افراطی صفتونو بڼه د خرڅ شوو او قاتلانو لپاره صورت میندلو او هم اوس جریان لری بلی ملی مقالی لیکوونکې او شاعران به هیڅ وخت خائينو لپاره مذبوحانه لپاره استعمال نکړی إ چون خبری دافغانستان بربادی په باره کښی دی نو ما ددی ډول مذبوحانه مقالو او شعرونو وینکیو ته اشاره ده دا چی په افغانستان کښي د ۲۷ کالونو څخه زیات تباهی جریان لری نو یو منور ته دا ډول حرکتونه پوره څرګند وی او د ما یاداوری کښی صادق او پاک لیکوالان شعوری د ګډوډی جوړولو لپاره راګډنکړۍ شي إ بلی باید نظر وړاندی شی او دیو او بل معلومات زیاتوالې د کومک سبب شی اما نه دا چی حقیقتونه تر پښو لاندی شی او ځینی منورین د هری موضوع څخه د بزکشی لوبه جوړوی إ

څو لنډو جملو کښي دتاسو خواست ته : پخوا د مرحوم جنرال عبدالولی ( چی دا کس یواځینۍ نفر وو چی د مرحوم پاشاه څنګ کښي وو ) تګ پاکستان ته په کالونو کار وشو تر څو یوه لاره د حل پیداشی او خرڅ شوی مصنوعی ملایان ( دلته صادق ملایان ندی شامل چی بیا بل اړخ ورنکړی ) د کمونستانو رژیم ړنګیدو څخه وروسته دوی د اي ایس ای په کومک په قدرت رانشی اما راوستل شول او امریکا د تماشاچې شکل سره ددی قاتلو او خرڅ شوو ملایانو عام قتل او او دکابل ښارتخریب ته کتل نو ددی دوامداره تما شا په حیث د افغان  نوره نه ځغمل کیده نو مفکوره را مینځ ته شوه او پخوانی پادشاه باندی فشارواچول شو چی اوس باید عملی صحنی ته داخل شی کله چی نو موړی موافقه وکړه نو سمدستی په اروپا کښي د ممالکو مشرانو سره مستقیمآ تماسونه پیل کړه شوه او وروسته له ډیرو تماسونو ټینګار پری وشو چی باید امریکا هم پدی پروګرام کښي شامل شي ولو چی امریکا کومکونو د ملت په وینو افغانستان استقلال او تمامیت نجات دوره کښی د ملت سره جفا کړی دی یعنی یوازی د مصنوعی ملایانو حزبونه جوړ کړه شوه او په زرهاوو ددینی مدرسی د مها جرینو تنکیو اولادونو لپاره د اي ایس ای په کومک د زل خلیلزاد پوسیله جوړی شوی او هیڅ انتقاد او راتلوونکی خطرات رامینځته کیدو ته غوږ ونه کاڼه کړل إ اروپایانو وویل چی مونږ څه ډول کومک درسره کولای شو نو دا پروګرام ورته پيشنهاد چی مونږ ددی توان لرو چی سلاح ګانی دافغانانو له خوا ددی قاتلانو څخه راټولی شې او امریکاباید د سلاح او مادی کومک ژمنه وکړی او تاسی وروسته له مو فقیته په سراسر افغانستان د ابادی پروژی پیل کړۍ دوی وویل چی دا وړاندي شوۍ پروګرام عملی شکل پیدا کوۍ شې ؟ ورته وویل شول چی غیر له هغی داسی پروګرام وړاندیز تاسی ته نه کیده نو دوی وویل چی پدی باره کښی به امریکا سره هم تماس ونیول شی او که هوکی وشوه نو باید د تاس پخوانۍ پادشاه د سپین ږیرې په حیث موقتی رهبری وکړی ځکه د مونږ معلوماتونو په اساس هغه اوس هم په ملت کښي محبوبیت لری نو ورته وویل شول چی دا دهغه پيشنهاد دی إ

وروسته له دوو میا شتو هوکی وشوه او روم ته وویل شول چی احمد شاه مسعود ډیر زېرک ، چالاکه او منافق دی بیا هم ددی ټولو قاتلانو څخه احمدشاه مسعود باید پدی پروګرام کښی شامل کړۍ شی له یوی خوا تر کنترول لاندی وی او له بلی خوا به اهسته اهسته خنثی کړۍ شې دا وو چی ما د احمد شاه مسعود احمدولی مسعود ( په لندن کښی سفیر وو ) سره تماس ونیووو چی زه غواړم د احمدشاه مسعود سره لیدنه ضروری لیدنه وکړم هغه راته وویل چی لږ وخت راکړه ۰

وروسته چی تماس ونیول شو نو راته وئي وویل چی د ما ورور احمد ضیا به ټول صلاحیت سره لندن ته د ملاقات لپاره راشی نو څو ورځی وروسته زه هم لندن ته ورغلم دلیدو په وخت وروسته له موضوع څخه احمد ضیا وویل چی دا زوړ څه کوې ته راته مخ ته شه او پنځوس پنځوس فیصده یعنی تاجکو او پښتنو حکومت به جوړ کړو ما ورته وویل چی تاسی د افغانستان جهاد کړۍ دی که دفیصدیو لپاره ؟ بل ډیر ملی خیانت دی چی ملت په کامل وحدت سره وجنګیدل او تاسو د حکمرانی لپاره په زرهاوو خلک په کابل کښی ووژل او کابل مو په کنډواله بدل کړ بیا هم د فیصدیو خبری کوی او زه د حکومت جغور نلرم او حکومت کښی هم هیڅ برخه وانخلم تاسی هر ځای په چور لګیا یاستۍ حکمتداری د ملت په مقابل مسؤلیت پس ددی مفکوری لرلو سره د مونږ او تاسی خبری هیری او جګ شوم نو فورآ یي وویل چی دا ټوقه وه زه خبر یم چی تاسی ډیر حساس یاستۍ ، با الاخیره موافقه سره وشوه او جون میاشت کښی مرحوم جنرال عبدالولې پاکستان خواته وخوځیده او پخوا پاکستان حکومت نومړی ته د پاکستان داخلیدو اجازه نه ورکوله اما د امریکا زور وو او دده سره وزیری صاحب هم ملتیا وکړه او مونږ سره په تماس کښی وو إ

د سلاح جمع کولو لپاره یو کوچنۍ ګروپ د ملا برجان پر مشرۍ جوړ شو او جنرال د طالبانو نام پری کیښود او پو ښتنه ورڅخه وشوه چی ولی د طالبانو نام هغه ځواب راکړ چی د تنظیمونوملایانو ددین درس ورکړی إ وروسته له کمی مودی زل خلیلزاد هم مسلسل سفرونه پاکستان ته شروع کړل ددی اطلاع په اساس مرحوم جنرال ته تلیفون وشو اما هغه په کور کښی نه وو بیا مرحوم پخوانی پادشاه سره تماس ونیول شو هغه وویل چی خاطرجمع اوسه کنترول په لاس کښی دی نوره زیاتی خبری د مصطفی سره وکړه إ شپږ میاشتی پروګرام ډیر فوق العاده روان او حتمآ حساسو افغانانو به د سلاح ټولولو اقدام
اوازی په جریان د شپږو میاشتو کښي تر غوږو شوی وی إ

وروسته له شپږو میاشتو د خلیلزاذ له خوا د ای ایس ای په کومک ړوند ملا محمد عمر نام سره دده ګروپ سره را پیدا شو او مرحوم پادشاه په بی بی سی کښی خبری کړی وی چی دی طالبانو د افغانستان استقلال او تمامیت تضمین کړ ما دده خبری ندی اوریدلی اما د اطریش سیاستمدارله خوا دفتر ته تلیفون راغۍ چی د تاسو له خوا انتخاب شوی طالبان د ځانو لپاره د قدرت اعلان وکړ تاو دتاسو پخوانۍ پادشاه خپله کړی مصاحبه په څټ واخلی نو ددی خبری په اوریدو سره مستقیمآ د پخوانی پادشاه سره تماس و نیول شو او سوال ورڅخه وشو چی ملا عمر څوک دی ؟ نوموړۍ خو پدی ګروپ کښی نه وو هغه محترم چی دۍ یو ښایسته ځوان دی او په یوه سترګه ړوند دی نو پوښتنه ورڅخه وشوه چی تاسی یي پیژنۍ ؟ نو بیا یي وویل چی مصطفی سره نو وغږیږه او ما تلیفون قطع کړ او پوه شوم چی دی خلکو بیا ملی خیانت وکړ إإ
او دی وخت زل خلیلزاد او مداری کرزای په اونیکال کمپنی د مشاورینو تر نام ثبت شوی وو دا معلومات یو امریکایي راکړ امریکایانو کښی اکثریت ډیر ښه خلک شته دا ټولی فجایع د جارج بوش اودده ملګرو او خلیلزاد له خوا رامینځ ته شوی دی إإ
او وروسته خبر شوم چی ملا بور په سوروبی د شا له خوا وژل شوی او نور هم له مینځه ولاړ وو إ

که څوک خفه کیږی هم دا باید واضح وویل شی چی اکثره منورین د ملت چیغې وهی اما همدی ملکی منورینو او ملایانو افغانستان ددی بدبختی سره مخامخ کړۍ دی او د ملت په مقابل کښی صداقت نشته او امید دی چی د ما لنډ معلوما ت نه د بزکشی لوبه جوړه نشی إ زه د امریکایانو سره د شله ګی تر نام شهرت لرم إ

ما دا څوجملی د معلومات په شکل درته نوشته کړی ډیری غلطی به ولری امید دی بښنه د لوونکیو څخه غواړم إ

غیر له هغی زه په کتاب لیکلو ( په جرمنی ژبی ) باندی د ۱۹۷۹ څخه تر ۲۰۰۱ پوری لګیا یم إ

ختم او نور بیا پدی برخه کښی نه


اسم: یلدا قمرکرزی   محل سکونت: میونشن    تاریخ: 04.08.2016

دانشمند محترم آقای احسان لمر را سلام و درود میفرستم !
اخیراً مقالات پر محتوی وگرانبهای شما« بنیاد گذاران مشروطیت و دموکراسی در افغانستان » به سایت افغان جرمن تزهین بخشیده، مطالعه آن مانند چراغ، روشنی میفزاید و میدرخشد، بخصوص بخش نظریات وشخصیت فیلسوف بزرگ اسلام افتخار شرق و نابغه بیبدیل،سید جمال الدین افغانی را که در راه تعلیم و تربیت چه رهنمایی ها نموده و به تأکید وتأیید تعلیم وتربیه برآمده وبرای ترقی وتعالی ،آزادی سیاسی ، رفاه جامعه بودن تعصب بیرق علم را بر فراز آن جامعه افراشته خوانده و رهایی جامعه را از چنگ استعمار، فقر، بیسوادی،جهالت و تعصب فقط دانش، خرد، بیداری ، تعلیم و تربیت فنون عصری تایید کرده چه بسا مثالهای خوبی داده که انسان را از تاریکی ، ظلمت وتیره گی رهایی میبخشد ، این همه نوشته ها بقلم توانا وادبیات عالی شمازیبایی خاص یافته، امید که هموطنان ما به نیاز تعلیم تعلم پی برده ونگزارند که جهالت و عقب گراییهای تباه کننده بیش ازین دامنگیر جامعه فقیر، ناتوان و مریض ما شود . تشکر از زحمات شما به تهیه این چنین نوشته ای پر فیض ، مؤفق باشید.
با ارادت
یلدا قمر کرزی


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 04.08.2016

محترم داکتر صاحب غروال!
د افغان منورینو مقالی او شعرونه پخوا هم په صداقت وو او اوس هم په صداقت دي. تاسو دا حق نلرۍ چه تول منورین متهم کړۍ. دا حق لرۍ چه خپل نظریات وراندې کړۍ، او دا هم واقعیت دئ چه ځنې کسان د وطن او خلک دعوی په کاذبانه توګه کړي دي او اوس یی هم کوي، مګر دا چه تول منورین وغندل شی صحیح نه ده. تول نری د تاریخ نه زده کوی او تاسو د غازی امان الله خان ، شهید داود خان او ظاهر شاه په هکله بحثونو روحی آرامش او مشغولتیا لیبل ورکوۍ. لطفا مهربانی وکړۍ او د ۱۹۹۵ کال کی پاکستان ته د سردار ولی سفر په هکله چه څه حقیقی معلومات لری افغان جرمن آنلاین لوستونکو ته وړاندې کړۍ، مونږ غواړو چه د تاریخي څیرنې په روحیه د تاسې دا خدمت قدر وکړو.
په درناوی


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 04.08.2016

کله چی یوه بحرانی موضوع څیړل کیږی نو بایدې هر اړخیځ وڅیړل شي یعنی د تپل شوو حکومتونو د پنځلسو کالونو چی د کمونستانو ، ستمیانو ، شغلیانو ، افغان ملت ، تربیه شوو تنظیمونو او تربیه شوو دیموکراتانو څخه د بن مردود کنفرانس په وسیله تشکیل شوۍ او ددوی تر مینځ په یو او بل شکل راڅرخیدونکۍ دی إ دا واقعیت دی چی نه یوازی کنا رابونه بلکه د مملکت ولایتونو کښي د شاهی دوران کښی جزء ترینه پاملرنه نه وه شوی او قومونه په جنګ سره اچول کیده بالخصوص د پښتنو په منطقو کښي او هزارګانو او شمالی ته ددوښمن په سترګه لیدل کیده او هره وظیفه دوی نه شوۍ اخیستلۍ او په وخت سره عقدی ورته پیداشوی اوددی عقدو څخه دهزارګانو او شمالی سوداګرو ددی غریبو او بدبختو هزارګانو او شمالی ولسونو څخه سوء استفادی وشوی او هم جریان لری إ زه په ۲۰۱۲ کښی د یو مجلس لپاره شمالی ته تللۍ ووم او وروسته له مجلسه د قتل اقدام راته وشو زه زخمی شوم او بی هوشی کښی دوستانو په شمالی کښی د ایتالیا له خوا حمایه کوونکی شفا خانی ته یووړۍ شوم کله چی په هوش راغلم ګورم چی دری ځوانان دما چپرکت خوا کښی ولاړ وو او وروسته یي خواهش وکړ چی نوره ځوانان هم علاقه لری تاسی سره خبری وکړی که دخبرو توان لری ځکه د تاسی په حیصه کښ یي لږ څه اوریدلی دی هغوی راغلل وروسته له ډیرو خبرو هغوی په جرأت سره وویل چی فهیم ، قانونی ، عطا محمد نور ، عبالله او مسعودیان او ددوی په شان نور نه یوازی قاتلان او چورکوونکی دی بلکه وطن فروشان او په شمالی کښی یي د مافیا حلقه جوړه کړی او غریب او بدبخت شمالی ولس یي ګروګان نیولۍ دی او زه مطمئن یم چی همدا حالت په هزارګانو او اوزبکانو کښي هم جریان لری إ په ۱۹۷۹ کال کښي دا ټول نواقص روم کښي مرحوم پخوانی پادشاه ته وویل شول اما موقع راته برابره نشوه چی شمالی، هزاره ګانو او اوزبکو ټیکه دارانو ته هم ووایم ځکه ما ددوستانو په فشار باید کابل ژر ترک کړۍ واې إ د مونږ منورین سربیره پر ملی چیغو او شعرونو ملت ته نه پخوا صادق وو او نه اوس او همدا سبب دی چی د افغانستان بحران ورځ تر بلی خرابیږی اومونږ یوازی د روحی ارامی او مشغولیت لپاره د شهید محمد داود او غازی امان الله خان کښي ځانونه مشغول ساتلی دی او دا پوره واضح دی چی دوی دواړه ملی شخصیتونه وو اما غازی امان الله خان خلاف د خپل ملت مذهب ، کلتور او عنعنی غوښتل چی رادیکال اروپای شرائط روی کار کړی اوپر دی یي کاملآ سترګی پټی کړی چی ملت یي ۹۰٪ بی سواده دی او همدی ۹۰٪ دده تر رهبری لاندی په خپلو وینو انګریز د افغانستان څخه وشړلو او انګریز هم یو اروپای مملکت وو او جنګیدلی قهرمان ولس اروپا ته د خصومت په سترکو لیدل ( دا د هغه وخت مشرانو خبری دی نه دما ) او نتیجه هم وروسته څرګنده شوه او شهید محمد داود کودتا د کمونستانو په کومک شویدی او که دده پلویان هر ډول دلایل وړاندی کړی او کوشش وکړی چی دا خنثی کړی اما دا ناشونی دی لکه چی ځینی کسان د مرحوم عبدالولی تګ پاکستان په ۱۹۹۵ کال کښی د ادبیاتو په چوکات کښي په بدل شکل سره نوشته کوی زه په موضوع کښی دخیل ووم اودمرحوم پخوانی پادشاه سکرتر وزیری هنوز ژوندۍ ( خدای پاک دی نور سلامت ژوندنور هم په نصیب کړی ) دی او افغان ته خو باید دا جرأت ولری چی واقعیت ورته روشانه کړی إ

دوکتور اشرف غنی تهدابی خطا ګانی وکړی او هنوز پری لګیا هغه ویل چی چاپلوسان به څنګ ته پری نږدم او شاوخوایي چاپلوسانو نیولی هغه ته یي دجهان متفکر دوم لقب کشف کړ او خلک ورته زیاتر متوجه شول نوموړی همیش په ډیر جزابیت سره ویل چی هیڅ وخت به دمعامله ګیری څخه کار وانخلی او ولیده شوه چی ډیره تخریبی معامله یي وکړه او ویل یي چی هر معلم ته ته په شپږو میاشتو د کور زمینه برابره کړی او دا هواي وعده دنورو په شان د باد شکل پیدا کړ د مملکت کنترول څه د هغه وخت شوروی او څه اوس د امریکا له خوا هیڅ توپیر نلری او توپير یي یوازی دادی چی شوروی خپل غلامان په ودکاګانو ګرم ساتلی وو او امریکا په ډالرو إإإإ


اسم: شاه محمد   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 03.08.2016

سخنان مصطفی جان ظاهر را شنیدیم در حد بی مایه و مملو از سبگ گویی ها بود که بجای بلند بردن ظاهر شاه آن مظلوم را به زمین زدند. یعنی اصل سخنان او را اگر خلاصه کنیم چنین خواهد بود که " ظاهر شاه زور آدم بود وزور زور کارها کرد، و مصطفی جان هم زور زور سخنان گفتند و ما بیچاره ها هم زور زور سخنان شنیدیم.
کسیکه میخواهد ظاهرشاه را و کار هایش را ارزیابی کند باید درین روند اوضاع جهانی را مدنظر داشته باشد، قدرت خاندانی را مدنظر بگیرد وباز به ابتکارات شخص ظاهر شاه بپردازد آنهم با در نظر داشت اقتضای اوضاع زمانی که در سراسر جهان آرامش کلی پابر جابود یعنی اینکه در تمام جهان آسمان صاف بود پس صاف بودن امنیت آنزمانی افغانستان نمی تواند به ظاهرشاه ارتباط داشته باشد، که در سخنان این شهزاده جان جز زور زور حرفهای واهی چیزی دیگری را که منحیث یک شهزاده زاده توقع داشتیم نشنیدیم. در حالیکه با سواد ترین شخص این خاندان عیاش و بی مایه همین مصطفی جان است که شاید درزندگی اش یک کتاب را تا اخیر نخوانده باشد و شورای نظار استفاده اش می کند. زمین های که در دوران شاه امان الله خان زیر کار بود همه را به خاندان خود تخصیص داد و تا لحظه مرگ در دوران کرزی 600 ملیون دالر از زمینهای بیت المال را ظاهرشاه و فرزندانش بفروش رساند و پول اش را حیف ومیل کردند.
نکته دیگر اینکه گلاب برویتان "کنارآب" های کابل که از هرطرف زبان بویناک و دهن کثیف شانرا بطرف همشهریان گرامی کابل و مهمانان کابل نشان میداد وبوی گند آن سراسر کابل را اذیت میکرد، تنها خرکاران بیچاره بودند که صبح وقت برای جمع کردن کود انسانی می آمدند وبرای زمین های رزاعتی آنرا گاه گاهی تخلیه میکردند. اگر آن خرکاران مظلوم نمی بود شاید همشهریان کابل باید در کود خودشان غرق میشدند. این شاه در چهل سال سلطنت برای رفع این نقیصۀ کوچک چه کرد؟ کار های بزرگ را اصلا ً از او کسی توقع نداشت. بلی مصطفی جان که ظاهر شاه شخص حلیم بود اگر نمی بود اورا به سرنوشت نادر همسان میکردند حلم او از ترس او بود . اگر آدم ترسندوک نمی بود میتواست به کشور برگردد و مثل ارغان ترکی سطنت اش را از داود خان دوباره بگیرد. چون خودش میدانست که کسی به او علاقه واحترام نداشت بنا ً کودتا را غنیمت دانسته خود را خب گرفت.


اسم: . احسان لمر   محل سکونت: المان     تاریخ: 03.08.2016

استاد سترگ و بزرگوار جناب دکتور صاحب، با عرض سلام، احترامات و دست بوسی ها از الطاف و محبت آن بزرگوار نهایت ممنون و مشکورم. از برکت شما بزرگواران همه استادان معارف و پوهنتونها آنوقت کشور بود که ما می توانیم سطوری روی کاغذ بیاوریم ، البته من که شاگرد دبستان تاریخ کشور ما هستم و به رهنمائی های شما اشد ضرورت دارم. این سلسله بر بخشی از تاریخ کشور ارتباط می گیرد که در آن سوال زبان و نژاد و منطقه و مذهب و دین مطرح نبود و همه واقعاً برادر وار برای سعادت مردم و ترقی و اعتلای وطن می اندیشیدند، برای نسل امروزی که دشمن و صاحب غرضها که تا نهایت تخم کینه و عداوت ودشمنی می کارند و نفرت پراگنی می نمایند به نظر قاصر من شاید این چند سطر روشنی باشد در مسیر راه آینده ها. سپاس بی پایان از الطاف تان. احسان لمر


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 03.08.2016

مژده به خواهران و برادران از ما ناراضي ولي از خود راضي.
محمد داوودخان در اوردن نظام بدبخت جمهوريت عجله كرد. اگر نه شش ماه بعد حضور اعيحضرت بابا ملت نظامي جمهوري را مياورد. وقتيكه اعليحضرت جمهوري را كه اعلان ميكرد چون خودش نمي خواست كه ديگر شاه و يا ريس جمهور باشد. همان نفريكه ريس جمهور ميشد كي ميبود. ؟. ولي حالا يك عده كثير از افغانهاي بيرون مرزي ميگويد كه ان شخص شايد ع ج ع ،،،،،،، ع ع مي باشد.
راستيكه بابا ملت اعليحضرت محمد ظاهر شاه فقيد چي يك شخصيت دور انديش بود. روح شان شاد.


اسم: وردک   محل سکونت: هالند    تاریخ: 03.08.2016

تبریکات خویش را از نشر ویدیو نواسه ظاهر شاه به مناسبت سال درگذشت ظاهر شاه تقدیم میکنم.
دوستان فراموش کردن که همین نواسه وی عضو شورای نظار بود و برای عبدالله عبدالله تبلیغات میکرد.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 02.08.2016

از چند هفته بدینسو سلسه مقاله پرمحتوای "بنیادگذاران مشروطیت و دموکراسی در افغانستان" را بقلم توانای دوست عزیز جناب احسان لمر در این پورتال وزین میخوانم ، بخصوص از نظریات فیلسوف بزرگ اسلام سیدجمال الدین افغانی که دراین سلسله مطالب بسیار گهربار از ایشان نقل قول شده است، فیض برده ام. بدینوسیله از زحمات جناب لمر در ادامه این سلسله قدردانی نموده موفقیت های مزید شانرا خواهانم و مطالعه آنرا برای دوستان توصیه میدارم.


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 02.08.2016

آقای محترم قیس کبیر !

ازینکه نوشتید "اشتباه بزرگ داوود خان همکاری وی در اوائل با پرچمیان و تبدیل سیستم شاهی به جمهوریت بود" طوریکه معلوم شد فقط فیض محمد وزیر داخله عضو مخفی حزبی پرچم بود که بعدآ اشکار گردید و جیلانی باختری هم یک عضو نا شناخته و مقام بلندی دروزارت زراعت رژیم شاهی داشت . درباره دیگران حدس و گمان است .
اگر داود خان با حزب پرچم کدام ارتباطی میداشت باید همرای رهیران پرچم به یک توافق میرسید در حالیکه رهبران پرچم در وقت نظام شاهی از امتیازات زیاد برخوردار بودند ( کارمل ، اناهیتا ، نورمحمد نور وامین و... وکیل های پارلمان بودند)
اما با امدن رژیم جمهوری آنها تمام امتیازات خود را از دست دادند و مانند اشخاص عادی زندگی میکردند.
طوریکه مصطفی ظاهر نواسه ظاهر شاه در یک مصا حبه گفتند شاه هم به رژیم جمهوری علاقه مند شده بود زیرا دانسته بود با رژیم شاهی وضع کشور روز بروز به وخامت میرفت . با احترام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 02.08.2016

شاغلیو قدرت الله او ایاز نوری ازادی ته : د تاسو احساساتو څخه ښکاره کیږی چی د ما په لیکنی کښی افاده سمه ندی شوی او ضروری یي وینم چی لږ رڼا پدی موضوع باندی واچوم ، کله چی ۱۹۷۹ کښی کابل ته ورسیدم نو وروسته له دوستانو لیدنی څخه راته وویل شول چی زه باید حتمآ وزیری داخله فقیر محمد فقیر او د حفیظ الله دفتر رئيس نیکیار سره وګورم او ځان ته معلومات حاصل کړم او دوی دواړه ما د پخوا څخه ډیر نږدی پيژندل باید په صداقت سره ووایم چی دواړو فوق العاده رفتار راسره وکړ او د ویانا څخه لیږل شوو راپورونو په برخه کښی راته وویل شول او فقیر محمد فقیر خپل شخصی تلیفون نمبر د ضرورت لپاره راکړ او نیکیار په روښانه ېې راته وویل چی حفیظ الله امین ډېر درباندې په غصه دی او بهتره دا چې کابل ترک کړې د ننګرهار پوهنتون ته ولاړ شه او پدی برخه کښی زه درسره مرسته کیږم او لیدنه خو بایدهیڅکله د امین صاحب سره ونکړی ځکه ته هم ډګری خبری کوی او بیا مرسته نشې درسره کیدای او اضافه یي کړه چی د مونږ خوستوالو ځانونه ورک کړی دی ټول ارګ ورڅخه ډک دی او غروری رفتارونه ئي اختار کړی دی إ

ننګرهار ته ولاړم هلته د خوګیاڼیو سره بهترین رفتار حتی زه یي د مرګ څخه وساتلم اما د لغمان محصلینو د لکچر په اطا قونو کښي د لکچر ممانعت لپاره د کمونستی حزب پر پړی شروع کولی او ټینګار ئي کاوه چی استاده باید خپل نظر مونږ ته څرګند کړی چی تاسی څوک یاستۍ ؟
دا چی زلمۍ ( زل ) خلیلزاد په افتخار سره د لغمان معرفی کوی او هیڅ یو منور لغماني نه یوازی چی تنقید نه پری کوی بلکه پردی خائين باندی حتی افتخارکوی إ

زه د تاسو څخه ممنون یم چی زه مو خپل احساساتو ته متوجه کړم زه د غیرتی خوستوالو ، غیرتی لغمانیانو او د تاسو دوو څخه بښنه غواړم إإإ
د پخوانی پادشاه په حیصه کښي : واقعآ چی پخپلو وعدو یي وفا ونکړه او ځان یي ډالرو ته تسلیم کړ دا هغه ته مستقیمآ هم ویل شوی دی
سربیره پر ټولو نواقصو بیا هم پخوانی پادشاه په ملت کښي محبوبیت درلود او هغه په ۱۹۷۹ کښی په هیجانی الفاظو وعده وکړه چی زه نه غواړم د پادشاه په حیث افغانستان ته ولاړ شم بلکه د یو سپین ګیری په حیث او د مسلکی اشخاصو لپاره باید زمینه برابره شی او ملت باید د تنظیمونو منګلو ته ونه لویږی او شوروی په افغانستان کښی پاتی کیدای نشی ځکه زه خپل با غروره ملت پیژنم إ دده محبوبیت په ملت کښی امریکا او غربی نړۍ ته پوره څرګند وه ځکه دده پر تګ باندی افغانستان ته هر نوع هلی ځلی کیدی دا چی د پخوانی پادشاه سکرتر زلمۍ رسول د خلیلزاد جاسوس او د پخوانیپادشاه ټول ملحوظات خلیلزاد ته رسیدل او د خلیلزاد لپاره اسانه لوبه وه چی پخوانۍ پادشاه تر فشار لاندی روالی او یوازی د لو ځکی پشان کار ورڅخه واخلی او دی کار باندی کامیاب هم شو إ

واقعآ چی غازی امان الله خان او محمد داود ملی شخصیتونه وو لکه چی محترم دیپلوم انجنیرکبیر مختصره اشاره هم کړی دی یعنی دشهید داود خان کودتا په باره کښي او غازی امان الله غټه اشتباه دا وه ( دا دده ځوی شهزاده احسان الله او دده لورته هم ویل شوی دی ) چی داروپا اقامت څخه وروسته بیلدی څخه چی دافغانستان جامعی په نظر کښی ونیسې ډیر رادیکال د اروپا شرائطو عملی کولو باندی لاس پوری کړ او دوښمن ته ددسیسو موقع برابره کړۍ شوه او موفقیت یي تر لاسه شو إإ
پادشاه ګل وفادار ماته کاملآ لکه جلالراو حسن شرق معلوم وو چی دوی خاص نفر د اتحادی شوروی دی ځکه زه هم په تعجب کښی شوم چی ماته نجات راکړی او زه بیا هم ورڅخه ممنون یم إ
زه بیا د خوستوالو او لغمانیانو اکثریت غیرتی ولسونو او د تاسو مسافرو څخه معذورت غواړم إ ختم


اسم: صالح محمد    محل سکونت: کابل    تاریخ: 02.08.2016

هیوادوالو ته سلامونه
حضرت مولانای روم رح فرمایي:
از خـدا جویــیم تــــوفـــــــیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
ادب او اخلاق دي چې انسان ته ارزښت وربښي او کنه، د انسان مادي وجود هیڅ ډول ارزښت هم نلري، ادب د معنویت ښکلا ده او همدغه ښکلا کولای سي چې انسان د نورو مخلوقاتو نه لوړ کړي او د انسانیت معراج ته یې ورسوي.
که تاسو د کلام الله شریف لومړني مبارکو آیاتو ته پام وکړئ نو تاسو وینئ چې ټول قرآني آیات آخلاقیاتو باندې بحث کوي نه احکامو باندې، پدې مانا چې تر ټولو د مخه لومړی باید انسان و انساني دایرې ته داخل سي او وروسته بیا په احکامو عمل وکړي او یا په بله مانا، تر څو چې انسان په اخلاقو ښایسته شوی نوي او د معنویت په ښکلا ښایسته شوی نوي، دی نشي کولای چې د قرآن د احکامو د پاکې چینې نه اوبه وڅښي.
یوه ورځ یو چا راته وویل چې، دا د سعدي او حافظ او یا د نورو شعرونه خو هم اوس په درد نه لګیږي ولې چې اوس د تکنالوژي دور ده او خلک وخت نلري چې خپل وخت بیځایه په دې شیانو مصرف کړي؟؟؟؟؟؟
ټولنیز نظام هغه وخت خپل نظم له لاسه ورکوي چې د ټولنې وګړي فقط او فقط مادیاتو ته مخه کړي، تل پدې سوچ کې وي چې په څه ډول زیاته پیسه ترلاسه کړم او څنګه هوسا ژوند ولرم، نن تر یو حده همدا حالت ټولنو کې حکم کوي. دا ډیره خوشینوونکې ده چې د سعدي رح یا د خوشحال بابا رح، یا د جامي رح یا د مولانا رح کلام په ټولنه کې خپل ارزښت له لاسه ورکړي، زما هدف دا ده چې وګړي دومره مادیاتو کې ډوب سي چې پدې پوه نسي چې سعدي رح ده ته څه ویلي، خوشحال بابا یا رحمن بابا یا مولانا رح څوک وه او ټولنې ته یې څه پیغام ده، همداسې یو حالت ته د معنویت مرګ وایي.
زدکړه، زدکړه ده او اسلام او نور هر دین او مذهب چې دنیا کې وجود لري د زدکړې سره مخالفت نلري او نه هم قید لري چې دا زدکړه چیرته باید وسي.
ما یو چاته وویل چې کله موږ وایو پلانکی مجاهد وه او پلانکی خلقی وه یا پرچمی وه، اصلي فرق او توپیر څه ده، آیا هغه کوم ارزښتونه دي چې مجاهد ته ورکړل سوي دي او هغه مجاهد سوی او اوس هم مجاهد دی او سبا به هم مجاهد وي او همداسې د خلقیتوب او پرچمیتوب کوم ارزښتونه دي؟
ده راته وویل، خلقیان وطن خرڅ کړي ول او مجاهدین بیرته آزاد کړل، مجاهدین مسلمانان دي او خلقیان ټول کافران او ملحدین............
نو ما ورته وویل چې ورورکه، که همدا د تا تعریف وي نو بیا خو مجاهدین، مجاهدین نه بلکه هغوی هم خلقیان ول او خلقیان دي..................خو چې څومره مې وویل د ده قناعت نسو ترلاسه.
زموږ همدا ستونزه ده، که یو محصل پخواني شوري نه فارغ سوی وي نو هغه کافر دئ خو که امریکې نه فارغ وي هغه بیا مسلمان دئ.
زما د ټولو وروڼو څخه هیله ده چې، شخصی عقدې یوې خواته پریږدئ او مهرباني وکړئ هغه څه باندې بحث وکړئ چې په درد وخوري او دوهمه مساله دا ده چې د دې خاورې ټول وکړي ټول یو دي او ټول انساني او افغاني ارزښتونه لري، ټول وګړي درانه خلک دي او په هره ټوټه د خاوره کې ډیر پیاوړي او ښاغلي خلک ژوند کوي. زما د پنځم ټولګي استاد چې پښتو درس یې راکول ستانه ګل خان چې د لغمان ولایت وه او نوم مې تر اوسه ندی هیر کړی الله دې وبښي، استاد اقبال خان چې د ریاضي درس یې راکول او ډیر یې وهلو او الله دې د هرې لښتې په بدل ورته جتونه نصیب کړي، استاده عادله چې نهم صنف کې هم موږ ته پښتو درس راکول او هغه د لغمان ولایت وه او الله دې وبښي ولې هغه وخت کې سپین سرې وه نو ګومان نکوم چې حیات وي. استاد ګل پاچا الفت هم د هماغه سیمې یو پیاوړی او نامتو شخصیت دی، استاد پسرلی. که همداسې پسې ولاړ سو او پلټنه وکړو نو دلته د شخصیتونو نومونه حتی نسو ځایولای.
خوست ته تقریبا څلور میاشتې د مخه تللی وم، ماسره یو کس موټر کې ناست وه نو ما ده نه پوښتنه وکړه چې حاجي صاحب خوست ښار کې هوټلونه سته چې سړی شپه پکې وکړي، ده راته ویل خوست ښار کې چې څومره هوټلونه دي نو دوبۍ کې هم نسته، نو ما ویل دا خو نو ماشاالله ډیر ښایسته ښار دی، ده ویل هو......... کله چې خوست ته ورسیدلو، ده راته ویل راځه چې زه دې لږ رهنمایي وکړم ولې چې ته بلد نه یې او په تکلیف نسي، نو ده سره بل موټر کې کیناستلم، که ګورم دی د ښار نه وځي نو ما ورته ویل حاجي صاحب ښار خو همدغه ده نو خو هوټلونه هم ښار کې وي، ده راته وخندل او وې ویل چې ولې زه درته پښتون نه ښکارم؟ دا ماته شرم ده چې ته زما کور ته میلمه راغلی یې او زه دې هوټل کې کوز کړم، زه کوټه لرم او کوټه مې د میلمه د پاره جوړه کړې ده نه د دې په خاطر چې زه ورته وګورم..............
موږ په خپل وطن کې ډیر پیاوړي کسان لرو، زموږ هره ټوټه خاوره کې ویاړونه دي او هغو ته باید احترام ولرو.
لنډه دا چې زدکړه ښه ده او زدکړه باید د معنویت د اوچتولو د پاره وي او که زه یو پیاوړی شاعر واوسم خو اخلاق مې له خبرو سره سمون ونلري، زما په ګومان دا هسې د وخت ضیاع ده.
خدای دې موږ ټولو ته د نیکو اخلاقو او نیکو صفاتو د ترلاسه کولو توفیق را په برخه کړي.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 02.08.2016

محمد ظاهر شاه انسان خوب و عادل بود، اما به مقایسه با غازی امان الله خان و محمد داوود خان زمامدار خوبی نبود. نظر به راحت طلبی حتی نتوانست بازماندگانی تربیه کند که امروز به درد مملکت می خوردند... اشتباه بزرگ داوود خان همکاری وی در اوائل با پرچمیان و تبدیل سیستم شاهی به جمهوریت بود، که سبب ای همه بدبختی ها شد. وی می توانست به حیث پادشاه جدید در افغانستان به خدمات خود ادامه بدهد... افغان جرمن آنلاین به مناسبت نهمین سال وفات محمد ظاهر شاه هر مقالۀ را نشر کرده و می کند در صورتیکه جدید باشد و نه اینکه از آرشیف ها مقالات را نشر کند بدون آنکه نویسنده آن آگاه باشد. به طور مثال نوشتۀ انجینر معروفی راجع به چند بُعدی بودن محمد ظاهر شاه را حتماٌ بدون اجازۀ وی نشر شد و حتماٌ نظر به درخواست معروفی دوباره دور انداخته شد، زیرا در آرشیف معروفی اثری از آن مقاله دیده نمی شود. میرمن ملالی نظام در نظر سنجی چی تعریفات از آن مقاله که نکرد، انجینر معروفی حتی یک تشکر هم نکرد. معلوم میشود که انجینر معروفی یا عقیده اش راجع به شاه سابقه تغییر کرده و یا از ترس همکاران انقلابی اش مقاله را که حتی در وبسایت خودش نشر نتوانست، از وبسایت مخصوص دور کرد....
محترمه میرمن نظام، بسیار خوش استم که شما مرا معاف کردید، چون من هم شما را مدت ها می شود که در بخش سیاسی و روابط انسانی معاف کرده ام، اما به فعالیت های تان در بخش حقوق زن و اطفال احترام دارم. ایکاش که در دیگر بخش ها خود را دخیل نمی ساختید....


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 02.08.2016

با عرض سلام خدمت دوستان محترم!
بهتر است به جاى شخصى ساختن هر مسئله ای، به محتوى پیامھا دقت شود۰ اگر نظری مقعول و قابل غور باشد، با توھین نمودن و زیر فشار قراردادن صاحب آن، غیر معقول و غیرقابل اھمیت نمیشود۰ اگر مشکلی مطرح شود باید مدبرانه و با سنگینی در جستجوی راہ حل آن کوشش شود و اگر انتقاد معقولی باشد، اصلاح نقیصه، جواب منطقى و عالمانه اى ان ميباشد، نه ضياع وقت خود و ديگران با مطرح ساختن مسایل بی اھمیت و غیر مرتبط۰ اگر جرگه ھا یا شوراھا که حكم الله متعال هم ميباشند، واقعا يكى از مميزات جامعه اى باوقار افغانى بوده اند، بايد اين مميزه را همچنان حفظ نمود و از دست نداد۰ علاوتا من فكر نمينمايم که تمام خوانندگان محترم، شدیدا علاقمند به داشتن معلومات دقیق و مفصل در بارہ ای سوانح ھر وطندار گرانقدر خود باشند... اگر کسی لازم میبیند یا علاقمند باشد که در مورد خود معلومات بيشتر اراءه نمايد، آزاد است. منتهی این تصمیم شخصی و داوطلبانه بودہ، جبر و طعنه يا پیغوری درکار نیست۰ همين اظهار نظر نمودن ها ان شالله كفايت مينمايند، كه به دانش و طرز تفكر نويسنده پی برد ولو كه تحت كدام نام مستعار باشد، بشرطيكه شله گی و بی احترامی مطرح نبودہ و فراموش نشود كه در بين بيست و چند و یا سی و چند میلیون افغان، شايد نظريات بسيار بهتر و مهمتر دیگری نیز وجود داشته باشند.
با احترام


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 02.08.2016

شاغلي غروال ته!
عرض کوم، چې تاسو بیا هم خپل دغه نوم ولی نه لیکی او خپله دوکتورا حتماً هر وار ذکر کوی؟
زه لاندی ځوابونه تاسو جناب ته او درنو افغانانو ته لیکم:

۱- زه د دې سایت مدیر نه یم، لیکن ما صرف خپل نظر ستاسو د بیوګرافي د لیکلو په هکله درته مخکی کړ.
۲ـ تاسو لیکی د خوستوالو لوستو کسانو نه کرکه لری! زه عرض کوم، چې مسوولیت د ګبر او اسلام په قانون کې فردي ده، دا چې تاسو جناب په یوه ډانګ ټول منور خوستوال وهی، دا ستاسو بی عدالتی او بی منطقي د یوه دوکتورا لروونکي پحیث تاسو ښکاره کوی. زه نه وایم چې د پکتیا ټول ستاسو ځاځي بد دي، البته هلته د افرادو او اشخاصو په کچه ډېر بیغیرته او بد خلک شته.
۳ـ تاسو جناب په بی منطقه توګه زما پر تحصیل په پخواني شوروي کې نیوکه کړې، عرض کوم:
دا د ۱۳۵۸ ل کال د اسد میاشت وه او زه د حربی مکتب د ۱۲ صنف طلاب وم. دوه ډوله بورسونه د شوروی لپاره ابلاغ شول. لومړی بورس د هغه طلابو لپاره وه، چې د ثور کودتا نه پخواء د خلق د ګوند غړي یا خوشبین کسان ول، او بل دوهم بورس د ۵۲ کسانو لپاره وه چې نمرې یې شې وي او د تخنیک او قومانداني په رشته کې انتخاب ول. زه لیکونکی په دغه دوهم ګروپ کې د تخنیک او انجنیری په رشته کې شوروي ته ولیږل شولم. د تګ نه مخکي مونږ ته یې بوه اونی رخصت راکړ، زه خپل فامیل ته ولاړم، خپل عالیقدر پلار ته مې موضوع عرض کړله، هغه راته وویل، ځه بچیه خپل انسانیت او افغانیت دې وساته، خپله زده کړه وکړه او بیرته خدمت ته خپل هیواد ته راشه. زه ولاړم پخپل زیار مې تحصیل بشپړ او روسی یا بهرنی خانمی سره مې واده ونکړ او خپل افغانیت مې وساته.
زه په خدايی مسولیت تاسو جناب ته وایم چې ما د ثور د کودتا پخواء حتی د نور محمد تره کی او یا ببرک کارمل نوم هم نه پیږنده او تاسو جناب آسان ماته د یوه خونخور خلقی خطاب کوی.
۵ـ تاسو د ملي مُجرم پخواني پاچا کلک پلوي واست، دا ستاسو خپل انتخاب او مسوولیت ده لیکن رشتیا هم چې زما او ستا لاری بالکل بیلې دي.
زما شه په یاد دي، ۱۳۴۹ل کال د اسد میاشت وه، زما مغفور پلار برحال د اردو افسر د دیوان حرب مرستیال رئیس وه، زما تره هم د خوست نه کابل ته ورته راغلی وه. زما پلار ورته وویل: «ته دغه د خلکو فقر او بی سوادی وګوره، دغه پاچا په دغه تقریباً ۴۰ کالو کې کوم محسوس خدمت افغانستان ته وکړ؟ زه د دې بیکاره او ظالم پاچا او د دغه حاکم نادري کور نه د نفرت او انزجار په رسم خپل تقاعد اخلم»، دا پداسی حال کې چې زما د پلار قانونی سن تقاعد ته لا نه وه رسیدلای. دا اقدام زما د پلار په شاهي اردو کې یو نادر او ویژه تصمیم وه او تاسو جناب هغه وخت د اعلیحضرت په ثنا او صفت لګیا واست.
ستاسو معظم ولینعمت ظاهرشاه د ۲۰۰۲ز کال د اپریل په میاشت کې کله چې د هغه امنیت د ناټو قواوو په هیواد کې ورته نیولای وه د کابل په هوايي ډګر کې کوز شو، کارملي پرچمي رشید خان دوستم ته یې غیږ ورکړله او بیا ارک ته ننوت د خپل غدار او درواغجن پلار نادر خان عکس یې پخپل دفتر کې جګ وزړاوه، ځمکي او جایدادونه یې خرڅ کړل، پیسی بهر بانکونو ته انتقال کړلې، د خپل پلار مقبره یې د میلیونونو افغانیو په مصرف بیا د مرمر له تیږو نه جوړه کړله او یو بی صلاحیته او ملت ته بی خیره او نور هم پسی مُجرم له دې نړی پسی ولاړ.
بناً زما او تاسو لاری باید بیلې وي.

په درنشت سره


اسم: قدرت اله   محل سکونت: لندن    تاریخ: 02.08.2016

لاندی می دی دوکتور غروال لیکنه ولوسته. باور وکړی په خپلو سترګو می باور نشو چه یو څوک دوکتورا ولری او دی یو یا دوو والایتونو یعنی خوست او لغمان په باره کی په دومره *** توهین وکړی دی لا ډیر تعجب خبره خو دا دی چه افغان جرمن څنګه دا *** نشر کړی دی. مونږ خو فکر کولو چه دا خو یو ملی سایت دی ولی داسی معلومیږی چه له تاسو هم کابل پریس یعنی دی بی اتفاقی سایت جوړیږی.
اما دوکتور غروال ته دومره لیکم چه دی فزیک دوکتورا به لری اماله دی څخه*** ته ډیره اړتیا لری. ځکه چه هیڅوک چه ډیرکم عقل او شعور هم ولری نو خپلو افغانانو ته داسی توهین نه کوی.


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 01.08.2016

سپاس از زحمت داکتر کاظم ، به نظر اینجانب نواسه ظاهرشاه که سال ها هم پیمان شورای نظار و فرهنگ و رهین بوده است برای کدام بازی نو آماده نشر کدام جعلکاری به نام ظاهر شاه شده است که شاید هم این جعلکاری نوشته شده توسط فرهنگ و رهین باشد. چرا در مورد فروش زمین های ملت افغانستان توسط خاندان شاهی چیزی نگفت؟ اگر ظاهرشاه بنا به این تعبیر اختراع شده بازی جدید قصد قرار دادن گزینه ها در مقابل ملت افغانستان داشت ، چرا بر مبنای قانون اساسی خودش عمل نکرد؟ چرا قانون احزاب را توشیح نکرد؟


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 01.08.2016

محترم غلام حضرت ته سلام ، بلی شهید حاجی صاحب جنت خان غروال یو پاک مسلمان , هوشیار، وطن دوست او ځیږ افغان وو إإإ

او وروسته دده شهادت ( د خون خوار ګلبدین له خوا ) څخه د ما پلار چی د شهید حاجی صاحب غروال تره زوی کیده د خون خوار ګلبدین له خوا په پاکستان کښي دده شخصی زندان ته پدی تور واچاول شو چی نومړۍ د پادشاه تبلیغ لپاره پیسی پر خلکو ویشی اما د المان ، فرانسی ، اطریش او پاکستان کښی ددوستانو په کومک ددی قاتل زندان څخه مو راویست او ددی خون خوار شخصی زندانو څخه هیڅوک ژوندی ندی پاتی شوی إ

دشهید حاجی صاحب غروال زامن په امریکا کښی دی إ د ما پلار چی د منطقی مشر او د شهید غروال سره تر اخیره پوری لکه وروڼه او صمیمی ملګری وو او د ما واده لپاره د کابل څخه ویانا ته راغۍ او د پاریس څخه ددوکتور اشرف غنی تره هم راغلۍ وو إ

ما تحصیلی رشته فزیک او ریاضی او تخصص می په اتوم فزیک کښی کړی دی، وروسته له تحصیله د ویانا تخنیکې یونیورستی اسیستانت او د روم په شلګی مجبورا په ۱۹۷۹ کښی کابل ته باید داطریشی کډی سره ولاړ وۍ او دما تګ باندی شهید حاجی صاحب غروال او پلار می ډیر ناراضه وو او راته ویل یي چی دوی مفت خواره دی د تا سره به په وعد ونه دریږی او دا مسلسل د مرحومینو دوکتور علی احمد پوپل ، دوکتور عبدالصمد حامد و توریالی اعتمادی له خوا هم راته ویل کیده چی مرحوم جنرال عبدالولی زهرناکه انسان دی اما داچی ملت د خرڅ شوو حزبونو څخه نفرت درلود او پاکستان او ایران کښی تربیه تنظیمونو باید ممانعت شوۍ وای چی قدرت تر لاسه کړی او پخونۍ پادشاه سربیره پر ډیرو نوقیصو بیا ډیر محبوبیت درلود او ارزو یي وه که زمینه ورته پیداشی یو واحد ملت ته صلح راشی او امنیت برقرارشی او ددی زمینی پیداکیدو لپاره په ۱۹۷۹ کښی فعالیت شروع شو اما ددی تر څنګ نورو ملی شخصیتونو هم فعالیتونو باندی لاسونه پوری کړی وو إ

کله چی کابل ته ورسیدم نو یوه هفته وروسته راته وویل شول چی حفیظ الله امین ته د ستا په باره کښی د ویانا څخه راپورونه راغلی دی چی نوموړۍ په ویانا کښی زمونږ سخت مخالف وو او همدارنګه یو پرچمې فیض محمد سره همیش په تماس کښی وو مونږ دده تګ ته په تعجب کښی یو نو د یو دوست په کومک د جلال اباد پوهنتون باید ولاړ وۍ إ

په ۱۹۸۰ کښی یو ماښام ناوخت محترم پادشاهګل وفادار کورته راغۍ او وئي ویل چی جریان ددو هفتو دتا زندانی کیدوته پروګرام نیول شوۍ دې زه دده دی کومک څخه ډیر ډیر میون یم إ

کله چی دوباره د پاکستان له لاری اطریش ته راغلم نو کار می د اطریش په ریاکتور کښی شروع او لږه وروسته د ما تیزیس پروفیسور په ویانا کښی د بین المللې اتومی انرژی ایجنسی د عمومی امر معاون شو او زه یي هم ځان سره هلته بوتلم إ

ډیره مننه دتاسو لطف او محبت څخه إ


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 01.08.2016

شاغلی ایاز نوری ازادی ته :

ډیر زیات وخت کیږی چی د افغان جرمن سره په تماس کښی یم او د شروع څخه تر اوسه پوری د افغان جرمن ویب سایت مدیریت د ما څخه د ما بیوګرافی هیله ندی کړی که کړی یي وای ما به په دواړو سترګو خپله بیوګرافی ورته وړاندی کړی وای او زه تعجب کوم چی تاسی د افغان جرمن ویب سایت په نمایندګی بی ځایه غوښتنه کوۍ ولو چی دا ډول خواست د تاسو په صلاحیت کښی ندی إ

زه د منورو خوستوالو ( څه ملکی یا عسکری ) څخه کرکه لرم ځکه ددوی غورپش او حکمرانی می د حفیظ الله امین په دوره کښی لیدلی او ارګ اکثرآ دی همدی خلکو څخه ډک وو او چالاکی او تیزی کښی د لغمانیانو څخه کم ندی او هر وخت د خپلو خصلتونو لرلو سره ډیر ژر ځینو اعتباری کسانو حلقی ته ځانونه غورځوی دا چی تاسی د هغه وخت اتحادی شوروی یو جمهوریت یعنی اوکرائين کښی د همدی خون خواره او غلام کمونستی ګوند په زور تحصیل ته لیږل شوی یاستۍ نو همدا پورتنی علتونه دی چی واضحآ می درته لیکلی وو چی د مونږ لاری سره جدا دی لکه چی ویل کیږی ازمایل شوو ته دوباره د ازمایلو موقع ورکول ملی ګناه ده إ تاسی کولای شۍ چی د ما نام لاندی ّّ دوکتور غروال د ویانا نه ّّ د افغان جرمن مدیریت څخه په تپوس کښی شۍ او د ما فعالیت او دوستانو په برخه کښی معلومات ورکول یو منور خوستی او یا لغمانی ته نه پخوا لازم لیده کیده او نه به وروسته لازم ولیده شی إ

مداری کرزی ته په ارګ کښی په حیث دیو افغان ورته وویل شول داچی اجنبی اعیار شوو حزبونو او تنظیمونو نه یوازی ملت دتباهی سره مخامخ کړۍ بلکه دی خرڅ شوو حزبونو او تنظیمونو د افغانستان فعلی او راتلوونکی نسل ته خیانت وکړ ځکه ملت اوس دداسی خرڅ شوو حزبونو او تنظیمونو څخه نفرت کوی او بی له ملی حزبونو دیموکراتی هم نشی راتلۍ إ

شاه محمد په باره کښی لږ څه حدس شته او ددوکتور اشرف غنی خپلوانو څخه یو دی اما افغانی جرآت باید ولری چی نوشته پخپل نام وکړی د تاسو لپاره موقع شته چی د نو موړی دفاع ته لا پسی پښی محکم کړۍ إ



اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.08.2016

پسله سلامونو.
تر هغه ځایه چه یاد ته راځی د پښتنی تجارتی بانک عمومی رئیس جنت خان غروال نومیدی ( البته ډېر کلونه مخکی، د غوائی د غوبل نه هم مخکی) .
د اورېدو نه، نوموړی شخص یو ډېر هوښیار او فهمیده او په عین حال کی یو زیږ او وطن پالونکی پښتون هم ؤ.
احتمال لری چه ښاغلی دوکتور غروال د همهغه مرحوم جنت خان غروال ځوی وی او شاید تخصص ئې هم خپل پلار غوندی د اقتصاد په برخه کی تر لاسه کړی وی.په هر حال، ښاغلی دوکتور غروال د لیکنو او احساساتو له مخی یو مردم دوست او پاک شخص ښکاری.


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 31.07.2016

شاغلی غروال صاحب!
تاسو په شاغلی شاه محمد د مستعار نوم نیوکه کړې ده، په داسی حال کې چې تاسو جناب هم د دیوال د شاه نه دې کړکی کې لیکنې کوئ؟ «دوکتور غروال د ویانا نه؟» دا خو مکمل او واضح معرفت نشي کیدلای.
د دې ډېر مشهور پورتال مدیر صاحب شاهد ده، یو وخت هغه جناب له مانه زما د سوانح او عکس خواهش وکړ، په هم هغه مازیګر مې خپلی سوانح بدون د کومی وقفی ترتیب او مدیر صاحب ته مې ورولیږلې او هغه د ویب سایت په آرشیف کې ثبت کړلې. په دې وروستیو کې ما خپل مرحوم پلار هم د همدې درانه پورتال له طریقه خپلو خلکو بدبین او خوشبین ته معرفی کړ. زه ولی وډار شم، یو څوک چې ماته د ضرر رسولو کلک تصمیم ونیسي، هغه په هر ترتیب خپل کار بیا کوي.
زما عرض تاسو جناب ته دا ده، چې تاسو ځان یو فعال سیاسی شخصیت معرفی کوی، نو بیا خپل مکمل نوم او سوانح او عکس مو د پورتال مدیر صاحب ته راولیږی،د چا زوی، چیرته او په کومه رشته کې مو دوکتورا تر لاسه کړې، کومه مسلکی او سیاسی سابقه لرئ، اوس د کوم سیاسی حرکت رهبري کوی، تاسو لیکلی، پخواني ولسمشر حامد کرزي ته مو وویل، چی استعفاء وکړه! شاغلی کرزی تاسو چیرته او کله مو دا خبره د کوم افغان شخصیت په توګه هغه ته وکړه، مهربانی وکړی.
په همدی کړکی کې تاسو ماته ولیکل، زمونږ او تاسو لارې بیلې دي، لیکن زه غواړم پوی شم، چې ستاسو جناب مشخصه لار کومه ده؟

په درنشت سره


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 31.07.2016

شاغلئ شاه محمد ؟ د علیمردان باغ ؟ اول داچی تا سی ددی جرآت نلرۍ چی خپل لیک په اصلی نام باندی وکړی دا هم ددی ښکارندوی دی چی تاسی د چور کوونکیو سره په یو قطار کښی یاستۍ او په کراره د ډالرو مستی په زور اول دناجائيز نصیحت کولو څخه کار اخلی اوکه دا مردود اقدام تاثیر ونکړی نو بیا نوشته کوی چی کاشکی کابل ته راغلۍ وای چی درته ښودلی می وای - بلی زه کابل ته درځم او دا به وگورو چی ددی جرأت به موجود وی چی هلته په مستعار شکل سره دا ظالمانه اقدام په وسلوالو واچول شی که پر ځان ؟؟ ځکه دا خیانت اوس په کابل کښی رواج شوئ دئ إ

بلی د ما په باره کښی د تاسو بادارانو او خلیلزاد څخه پوښتنه وکړۍ او بیا به درته څرگنده شی چی تاسی تر کومه اندازه د چرندیاتو څخه کار اخلۍ او کوڅیي سویي کښی یاستۍ إ دا پنځلس کاله کیږی چی د نړۍ اخبارونه ، رادیوګانی او تلویزیونود ی راوستل شوې حکومت په چور او فساد باندی لګیا دی تاسی بیا ددی جرآت ځان ته ورکوۍ چی نه دا ادعاګانی د ما عادت شوی دی او تاسی مکروب غوښتل چی باید ددی اجنبی مزدورانو تنقید څخه لاس واخلم دی ته بی حیایي او سپین سترګی ویل کیږی دا کاو بایي او مافیایي اجازه به هیڅ وخت در نکړئ شی چی په حق تنقید کوونکی کسان په رنګا رنګو طعنو او اخطارو وډارول شی إإ

بلی که چیری ددی تربیه شو دیموکرا تاتو استاد زل خلیلزاد په ۱۹۹۵ کال کښی د سلاح ټولولو پروگرا م شپږ میاشتی وروسته یعنی ۱۹۹۶ کښی سبوتاج نه وای کړئ او ړوند ملا او گروپ ئي د پاکستان په مرسته نه وای را پیداکړئ بیا به لیدل شوی وای چی افغانستان به څومره پر مخ تللئ وای إ ددی ټولو هلو ځلو څخه د غربی نړۍ سیاستمداران پوره خبر وو او امریکا هم دمونږ شرائطو لاندی موافقه کړی وه او دی موضوع صدق لپاره احمد ضیا مسعود ته رجوع وکړه إإ اما افسوس چی دی راپیدا شوو مصنوعی طالبانو ته اونیکال مادی او اسلحوی کومکونه د زل خلیلزاد او مداری کرزای په مرسته صورت وموند او طالبان یي پر قدرت راوستل إ پاکستان , سعودی عربستان او امیراتو د امریکا په هو کړه په رسمیت وپیژندل شول دا ممالک داسی دی لکه دسی ای اي له خوا تربیه شوی دیموکراتان یعن کاملآ مطیع إ بن لادین چی د سی ای اي فوق العاده همکار وو هغه هم افغانستان ته په عجیب شکل سره داخل شو او وروسته ۲۰۰۱ په یوولسم د سپتامبر کښی پلانیزه بیگناه خلک په قتل ورسیدل او خپل اخیری شوم پلان ته شرائط برابر کړه شوه ا دا قاتلان يئ پر ډالروپړسولی او اموخته کړی د تربیه شوو دیموکراتانو تر رهبری لاندی د ملت پر اوږدو سپاره کړل او تر اوسه پوری دملت پر تباهی لگیا دی او د اجنبیو خدمت لکه د پخوا پشان د کابل کمونستان اتحاد شوروی ته لگیا وو او اوس داکمونستان د ډالرو غلامان شوی دی إ

څوک چی په تلویزون کښی علنی اظهار وکړی چی پر ما اول امریکه او بیا افغانستان گران دی نو داسی کسانو سره نه پخوا د ملت درد وو او اوس یي عملآ دا ثابته کړی دی إ

که واقعآ افغان وی او افغانی خصلت ولری نو دا کوڅایي طعنی او غیر مستقیم اخطارونه نه په مستعار نامه لیکلای بلکه په اصلی نوم باندی إ زه نابغه نه یم بلکه ملت ته په صدق سره ددوستانو سره لگیا او دا به دوام ولری د ما دوکتورا نه دی روسیی او نه دی امریکا دوکتورا ده چی د کی جی بی او یا سی ای اي تر پاملرنی لاندی راته اعطا شوی وی او باالخصوص د ما په رشته کښی إ

ملت دتبا هی سره پدی پنځلسو کالونو کښی مخامخ دی او هره افغانه او افغان پدی خرڅ شووحلقو نه یوازی تنقید کوی بلکه په هڅه کشې دی چی د افغانستان استقلال او تمامیت کاملآ له مینځه ولاړنشی او تاسی د فسادانو مشر مداری کرزای او معاملگر اشرف غنی او نورو قاتلانو دفاع کښی ماته او یا نوروته لگیا یۍ افسوس د تاسو بی شرمانه دریز باندی إإ


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 31.07.2016

افغان جرمن آن لاین در برگزیده ها مضمونی دارد با سرنامهء:
فاجعۀ درد ناکی که..........
سی و هشت سال است که سرزمین افغانستان در ماتم و عزاداریست که دست های بیگانه بر مردم افغانستان تحمیل نموده است.
« رابرت بییر » عسکر گماشته شده ای امریکا علیه ترور در سال ۲۰۰۲ در کتاب خویش ( من چیزی را نمیبینم ) که قسما سانسور شده مینویسد که: « در اواخر فبروری ۱۹۹۵ در شمال عراق آقای احمد چلابی، رهبر یک گروپی در بیرون، با دو نمایندهء استخباراتی ایران دیدن میکند و از ایشان در کشتن سدام حسین را به خواهش امریکا کمک میطلبد...)، این واضح و روشن است که تمام ممالک جهان در جستجوی بهره برداری یی خویش در تمام ممالک فعالند. همین رابرت بییر در جای دیگری مینویسد به این معنی که تجربه نشان داده است که در ممالک دیگر باید پست ترین ووطن فروش ترین و جانی ترین افراد جامعه سراغ گردند و از طریق چنین افراد به هدف نایل آیند.
در وطن ما تا حال کوشش گردیده که از نفاق ازبک، تاجک و پشتون استفاده گردد، چون آنجا موفق نگردیدند، حالا که مردم شریف هزاره در مجموع پشتیبان افغانستان است و خود را افغان و برادر تمام اقوام افغانستان میشمارد، توجه دشمن را جلب و برای سرکوبی ایشان، ایشان را در خون کشانید. تا دامن تفرقه بین مردم افغانستان وسیعتر گردد.
جای شکی نیست که دست ایران و پاکستان درین فاجعه شریک است ولی برای کي؟ این خون، خون تنها برادران و خواهران هزارهء ما نه بلکه خون فرد فرد افغان ریختانده شده و ما تمام افغان ها درغم و ماتم شریکیم. اینجا خون کی زیر سوال نباید آید، این خون اولاد وطن همهء ما افغانستان است که ریخته است و یک بار دیگر تمام افغانستان را در ماتم شاند. ایران و پاکستان و دیگر ممالک همجوار و کوچک باید بداند که نوبت آنها هم آمدنی است!
نظر به تشریحات «باب ودوارد» در کتبش اگر کسی برداشت درستی بکند و صدها کتب از افراد دیگر در جهان بعد از جنگ عمومی دووم نشر شده، توام با کتاب « رابرت بییر» نشان میدهد که توطیه ها و دسایس برای رسیدن به امیال خویش، چه فرد است، گروهی، جامعهء یا مملکتی مهندسی میکنند ولی هیچ یک توطیه بیرونی بدون دست و یا بعد داخلی نمیتواند اجرا گردد.
متاسفانه در افغانستان در پهلوی قهرمانان بی همتای خویش، همیش وطن فروشانی داشتیم که فاقد وجدان وشرف بوده اند و در ریختاندن خون برادر و خواهر هموطن خویش با غیرهمدست گردیده اند.
وظیفهء فرد فرد شریف وطن ما اینست که در مرحلهء اول خایینین و جنایت کاران داخلی را گردن زد تا دست بیگانگان اگر پاکستان است یا ایران و غیره که حتما است کوتاه گردد.
بلی خایینین ملی را به کمک فردفرد شریف وطن باید یافت وگردن زد.
درخت از خود مینالد و نه از تبر!
فاجعهء دهمزنگ را تاریخ فراموش نمیکند و هر افغان در عزا داری شهیدان بی گناه شریک است و مرک بر توطیه گران بی شرم داخلی که بالای خون بی گناهان تجارت سیاسی می نمایند.


اسم: شاه محمد   محل سکونت: باغ علیمردان کابل    تاریخ: 31.07.2016

جناب غروال باید بدانند که خصلت های را که متوجه نشده به آن عادت کرده اند انتقاد یگانه دوای است که انسان را براه راست می آورد. ما ازروی اخلاص ایشان را انتقاد کردیم که جناب ایشان مسایل را بسیار سطحی می بینند. هرچه دقت کردیم بیشتر سخنان اوشان شبیه باد است نه مسایل اساسی اجتماعی.
اما دیدیم که ایشان هرگز حاضر به اصلاح خود نیستند وهنوز هم بخطای ایشان پافشاری دارند. کاش در افغانستان می بودند وبجای نصیحت کردن کرزی و اعضای کابینه، اگر به چشم سر افتراق اشخاص را عمیق میدیدند و در کنار اوضاع مردم را نظر اندازی میکردند وبعد از آن بر آن تبصره می نمودند.
دوم اینکه در جواب چنین انتقاد بجا بازهم دسته گل های تاتزه ای را بنابه خصلت به آب داده اند که به عادت تبدیل شداند واز آن مفتخرند. این چنین سخنان باد مانند، متاشفانه دکترای شانرا مستقیم زیر سوال میبرد که شاید این دکترا در قسمت گزافه گویی های شخصی خود شان بدست آمده باشد. که در آن صورت قابل ارزش نیست. در غیر آن به نوشته های این داکتر صاحب دقت کنید که خودرا مرکز تمام قضایا دانسته تا حدی که او کرزی را نصیحت کرده واشرف غنی را گوشمالی داده و شکست شوروی ازنظرات پر بار خود شان بوقوع پیوسته و غیره .
حضرت اوبا ما وخانم مرکل وملکه انگلستان و پارلمان اروپا و دیگر رهبران جهانی از وجود چنین نابغه بی بدیل شرق متاسفانه تا هنوز خبر ندارند. اگر خبر میبودند ونصایح باد مانند وی را گوش می کردند جهان گل وگزار می شد افسوس صد افسوس که ایشان تا کنون ناشناخته باقی مانده اند.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 31.07.2016

سلام به افغانهای واقعی.
ما روی موضوعاتی بحث ميکنيم که شايد به درد ما نخورد. هر کس ديد و بينش مختلفی دارد چون ساحه ديد هر کس ازهمديگر فرق دارد و همچنان عمق ديدگاه ها نيز فرق ميکند فقط مانند ديد مادی ما. من يک چيز را زشت ميبينم در حالی که همان چيز را شايد کسی ديگری بپسندد. من خوش ندارم که بسيار مفشن بپوشم و نهايت کوشش کنم که خود را آراسته سازم و اما ديگری دوست دارد که هر روز کالاهای اتو کرده به تن داشته باشد.
به هر حال, امروز اگر روی مسائلی بحث صورت گيرد که به درد بخور باشد, خوب خواهد بود.
شما يقين کنيد که همين امروز اگر حکومت طالبی ظهور کند, شما يقين کنيد که شايد هفتاد در صد مردم از خوشحالی خيرات کنند, امروز اگر حکومت امينی خون آشام ظهور کند باز هم مردم از خوشحالی خيرات ها خواهند کرد, امروز اگر نجيب ظهور کند مردم در پيشروی ارگ شبها و رړز ها خوشحالی خواهند کرد. من از حکومت سردار داود خان ننوشتم چون اگر سردار داود خان ظهور کند, آنگاه ملت از دست خوشحالی سکته خواهند کرد.
امروز فساد, دزدی, نااهلی, بيشرمی و بي عفتی, بی کارگری و هزاران مصيبت چنان دور اين ملت بدبخت را گرفته که حد آنرا روی کاغذ نميتوان نوشت.
من يک گوشه اشرا برايتان مينويسم:
اگر ديوار خانه ات در اثر يک حادثه چپه شود و تو بخواهی آنرا دوباره آباد کنی, پوليس همان حوزه مربوطه از زندگی بيزارت خواهد کرد, تو بايد رشوه بپردازی و الا حيلی ات بدون ديوار باقی خواهد ماند.
کوچکترن مشکلی را اگر نزد يکی از دواير دولتی راجع سازی, آنگاه با وظيفه ات خداحافظی بايد کرد چون در يکی دو روز مشکل حل نميشود و ماه ها بايد بين دواير راهپيمايي کنی.
خلاصه, مشکل گاو شيری است برای دواير دولتی و دعا کنيد که خداوند کار کسی را به هيچ يکی از ادارات دولتی بند نسازد.
يقين کنيد که ملت نهايت به تنگ آمده. شما يقين کنيد که من کسی هستم فارغ پوهنتون و دارای تجربه کاری بيشتر از بيست سال, شما يقين کنيد که من حتی خوشحالم که اگر نظام طالبی با همان شکلش که من آنرا ميدانم ظهور کند من دو رکعت نماز شکرانه ادا خواهم کرد. من ميدانم که حرفهايم برای بسياری از برادران و خواهران قابل قبول نيست و شايد مرا نکوهش کنند و اما اگر شما يکبار اين حکوت را و اجرائات انرا و شکل حکومت داری را ببينيد من معتقدم که بامن مخالفت نخواهيد کرد. درينجا کسی که دزد است دست بالا دارد, کسی که نهايت پ...ت است نهايت بالا است.
من يقين دارم که شروع از حسن شرق الی کسانی ديگر, اگر خطايی را مرتکب شده اند, خداوند آنها را خواهد آمرزيد چون نيت خير داشتند, من به يقين ميگويم که همه آنها نيات نيکی داشتند, آنها تعالی وطن را و تعالی ملت را مانند جان شان دوست داشتند, آنها زمانی به روس يا به هر ملک ديگر اگر دست دراز ميکردند تا چيزی بدست آرند, نيت نيک داشتند, آنها در هر کاری که ميکردند خير و فلاح ملت و مملکت نيت شان بود.
من تا حال شاهد نديده ام که آنها يک پارچه از خاک را فروخته باشند. سهو و خطا از هر انسان پيش ميآيد.
و اما:
چوکی نشينان امروزه, شروع از يک قوماندان پوسته الی وزير دفاع همه غرق در فساد, نااهليت در امور کاری به حديست که نميتوان درمورد آن بحث کرد.
داکتر که قشريست نجات دهنده, هم به همين مصيبت دچار.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 31.07.2016

با عرض سلام.
فکر نه می کنم ما افغانهای عزیز مقیم خارج دشمنی شخصی با یکدیګر داشته باشیم امّا:
دوستداران محترمِ داؤد خان باید به تأسی از روحیۀ آن مرحوم، اقای حسن شرق را نیز به سفارت فراموشستان بفرستد تا از شرِِّّّ بحث های جنجال برانګیز پیرامون چګونګی شخصیت و عملکرد این مُهرۀ سوخته ( شرق) خلاصی یابند.امروز وجود حسن شرق به درد جامعه و تاریخ ما نه میخورد و عنقریب حتی خود به درد خودش نیز نخواهد خورد.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 31.07.2016

در تبصره یک ونیم ماه قبل نوشته بودم :

اختلافات داود خان با حسن شرق !
طوریکه دیده میشود داکتر حسن شرق ،علاقه نداشت که داود خان ازکمک های کشور های ایران و ممالک عربی استفاده نماید . در صورتیکه تطبیق پلان هفت ساله ایجاب میکرد تا از آن کمک ها و قرضه ها استفاده شود . بند سلما ار کمک 55 ملیون دالری عریستان سعودی کارش آغاز شد. کار پروژه خط راه آهن از کمک 2 ملیارد دالری ایران ، که تقریبآ 2 ملیون دالر آنرا برای سروی های مقدماتی به دسترس دولت قرار داده بود با همکاری کمپنی فرانسوی ، کار های مقدماتی آن انجام شده بود و هزار کارگر در آن پروژه مصروف کار بودند. اختلافات هم در امور کاری یک چیزی عادی میباشد . با احترام


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.07.2016

به مطالعه کمیته نشرات پورتال افعان جرمن آنلاین
نخست جهان سپاس از زحمات محترمه خانم صالحه واهب واصل در ارتباط نشر کتاب داکتر حسن شرق که در شانزده قسمت نشر گردید.
خواهش از کمیته نشرات، چون آخرین قسمت کتاب داکتر حسن شرق نشر گردید، تا درصورت امکان در دریچه نظرخواهی یک بخش جداگانه برای تبادل نظر باز نمایند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 30.07.2016

برادر محترم و بزرګوار اقای خان اقا سعید !
من هیچ نه ګفتیم که داکتر صاحب شرق از جاپان وضع سیاسی انوقت افغانستان را خراب میساخت، من همین قدر ګفتم که در کابینه دوران جمهوریت بین وزیران ان وقت رقابت های سلیقوی وجود داشت که از ان جمله یکی هم داکتر صاحب محمد حسن شرق بود اکتر صاحب شرق،این موضوع را با الفاظ بسیار روشن واضح نموده هیچ حاجت به تبصره ندارد. تمام انسانها خالی از اشتباه نیست ، چی من باشم چی شما برادر محترم.
امید است حل مطلب شده باشد.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.07.2016

جناب محترم خان صاحب قاسم باز
از دوستی پدر خود جناب خان صاحب با دوکتور شرق تفصیل شما قابل تشخیص است .
باید عرض نمود که در سال 1355 که دوکتور شرق رونده جاپان شدند در کشور آرامش عام و تام حکم فرما بود ، و در آن زمان نی یوتوب وجود داشت و نی هم تیلفون های دستی و نی هم انتر نت که آن ها از آن طریق و از جاپان وضع کشور را خراب می نمودند ؟ گیرم اگر چنان قدرت داشتند سوال است ؟ چرا دولت چنین شخصیت را از پیش خود دور کرد که به سقوط مواجه شود ؟


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 30.07.2016

در ابتدای سال ۱۹۷۹ شهید فیض محمد از سفارت افغانستان در اندونیزیا به وینا پناه گزین شد چون با هم از سابق می شنا ختیم به گفتة او ادرس و نمبر تلیفونی شمارا به بسیار مشکل بدست اوردم و باید یکدیگر را حتمی ببینیم إ

بعد از چند وقت پرسیدم که شما پرچمی هستید و در کودتای شهید داود خان اشتراک داشتید ایا این کودتا تحت رهبری شهید داود خان توسط کمونستها صورت گرفته او خندید و گفت که من اطلاعی کامل دارم که شما مخالف کمونستها هستید واین در وین بمن گفته شده و شما دران وقت به کابل بمن مکتوب روان کردید که خویش شما شهید جنت خان غروال به هر قیمتی که باشد از زندان رها شود و این با دیگران بی گناه هستند اما من به شمااز طریق خویش تان پیغام فرستادم که این کار از دستم پوره نیست زیرا این اقدام مستقیمآ به امر شهید دواود خان صورت گرفته و شما دلخور شدید ازین سبب بهتر است در بین خود، مانند دوستان سابقه روابط داشته باشیم إ باز هم در جریان اقامت اش از نزد اش پرسانها داشتم و پرسان کردم که چی نوع به پرچم جزب شدید او گفت که پدر کارمل در پکتیا بود ومن زیر دست اش وظیفه داشتم و کارمل انجا می امد و این بود که من به پرچم جزب شدم إ
پرسیدم که به کودتا شما را کی دعوت کرد ؟ او گفت توسط حسن شرق چون ان شخص به روسها بسیار نزدیک است و شهید داود خان نیز به سوسیلیزم تمایل دارد واین هم سبب بود که انها با هم بسیار نزدیک بودند و حسن شرق به کارمل دائيم صمیمانه روابط داشت و هم دارد إ پرسیده شد که ایا شهید داود خان از روابط حسن شرق با ان وقت اتحادی شوروی
اطلاع دارد ؟ او گفت که ازین اطلاع ندارم اما اینقدر میدانم که در وقت صدارت شهید داود خان در اعتماد بین رهبری اتحاد شوروی و شهید داود خان حسن شرق رول بازی کرده إ

اینگه بعدآ اقای حسن شرق برای نجات رژیم کمونستی به حیث بیطرف صدراعظم میشود و بعضی کمونستهای مخفی در کابینة اش داخل میشوند پس دیده میشود که این شخص از جلالر هم نزد رهبری شوروی زیاتر پیش بود إإإ
ازگفتار در کتاب اش نیز دیده میشود که در اواخیر شهید داود خان به خیانت حسن شرق فهمیده بود و به نظر من به اساس بعضی ملحوظات انرا از خود دور کرد إ الان افغانها بعد از فجایع مسلسل فهمیده که علتها و کیها در این تبا هی ملت رول بازی کرده إ اشخاصی ملی و جهان دیده و فهمیده هیچگاه برای قدرت گرفتن از کودتا استفاده نمی کنند و الان نتیجة این کودتا تا امروز این است که ملت از خون ریزی بیرون نمی برائيد و سرنوشت هنوز نا معلوم است إإإ


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.07.2016

بسایت وزین و با عتبار افغان جرمن انلاین .
قابل توجه محترم دوکتور صاحب کاظم و خوانندگان گران قدر .
کسانیکه در کودتا اشتراک می نمایند دراول هیچ با دیگری تفاوت نداشته و هیچ شخص آمر شخص دیگر شده نمی تواند ، بنده را دوکتور شرق جذب نفرموده و ایشان در مورد شما کدام دستور هم به بنده نداده اند که چرندیات بگویم و مجبوریت هم احساس نمی نمایم که از زبان مرحوم وزیر صاحب محمد کبیر خان به تایید شرق عرائض داشته باشم ولی چیزی را که عرض نموده ام واقعیت بوده و هیچ اختلاف سیاسی بین هیت کابینه و رهبر دولت وجود نداشت ، و هیچ یک از کودتایی ها نوکر روس و خلقی و پرچمی در اوایل نبودند کم مهری دولت عده ای از آن ها را که حب وطن نداشتند و نسبت کم تجربگی ، آینده وطن را درک نمی توانستند بدامان ح.د.خ.ا. انداخت ولی از غلطیدن آن ها بدامان آن حزب گردانندگان دولت هم عاری از اشتباه شده نمی توانند ، ولی بنده یکی از کودتاییان هستم نه قبل از کودتا و نی بعد هیچ یک از اعضای کودتا بکدام کشور خارجی ارتباط نداشتند و نی هم عضو احزاب چپی بودند ، اینکه بوده باشند خدا می داند ولی اعضای کودتا قبل از کودتا نسبت محرمیت موضوع ، هیچ یک از دیگر خود آگاه شده نمی توانستند که ، کی ، کی است و چه عقیده دارد؟ در مورد پوهنزی اقتصاد که شما فرمایش دارید بنده نمی خواهم دلیل بیاورم و نی هم دوکتور شرق به بنده وظیفه سپاریده اند تا گل خشک را بدیوار شما پرتاب نمایم صرف سر و صدا های را آن زمان شنیده بودم که پوهاند اشرفی بیان می نمودند .
موضوعات چهل سال قبل کار چهل سال قبل است فعلآ شما و شخصیت شما سرمایه کشور ما هستید ولی متیقن باشید که از کودتا و این که چرا کودتا شده بود و اعضای هیت رهبری آن در حدود امکان و صلاحیت خود دفاع نموده ام ومی نمایم ، خوش حالم که شما تحت رهبری مرحوم آغای فرهنگ فعالیت سیاسی نداشتید که خود معترف شده اید ، ولی آثار انتشار یافته ، ضدیت برادران موصوف و دوستان شان را با شهید محمد داوود و همکار نزدیک شان آغای شرق به اثبات رسانیده است بااحترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 30.07.2016

فاجعه که اقوام افغانستان را عزا دار ساخت، عنوان مقاله است که امروز از طرف اداره ویب سایت ملی افغان جرمن انلاین اقبال نشر یافت. به راستی بعد از خواندن این سر مقاله بخود بالیدم که شکر است تا بحال افغانهای درد دیده و وطن دوست داریم که از منافع ملی افغانستان مردانه وار دفاع میکند.
من بحیث یک سونی مذهب پیرو مذهب ابوخنیفه هیچ وقت بخود این اجازه را نمی دهم که به حضرت علی توهین و تحقیر کنم ولی لعنت به انان میفرستم که به حضرت عمر و حضرت عثمان (َع ) توهین میکند . نزد من هر چار یار کیبار سرور کاینات یاران ان پیغمبر است، مقام و منزلت هر کدام شان نزد من مساوی به مقام و منزلت دیګران است.
اګر دوستان محترم از عمق قضایا موضوع انتقال لین برق که اصلآ بمصارف کم از راه سالنګ تیر میشد اګاه باشد باید با جرات از منافع ملی خود دفاع نماید نه اینکه باش به نوشته چند الفاظ چرب و نرم و روغنی دل این و ان را خوش سازم، در انصورت اګر ما پشت خوشی این یا ان بګردیم باید دعوا میلیګرایی را یکطرفه بګذاریم، و متوجه منافع شخصی خود شویم،
تا جایکه بنده مقصر از این اجتماعات و مظاهرات اغوا کننده تحت نام برق بامیان خبر دارم، همیشه چی در میدیا داخلی و خارجی تعقیب مینایم اصلا هدف و سر ګره این تظاهرات در جای دیګری است، جنبش بنام روشنایی که باید به ان نام جنبش تاریکی داده شود به پول هنګفت کشوری اخوندی ایران تعذیه میشود، طرفدارن این حرکت نوکرمنش این حرکت را بخاطر منافعی ملی ایران براه انداخته است نه به خاطر منافع ملی افغانستان ،مسولین نوکرمنش این حرکت سر و صداهای بی جا و بی مفهوم را بلند نموده، که ګویا ما مدافع حقوق مردم بامیان هستیم ، از طرف دیګر یک عده افغانهای میلیګرا نیز تحت تاثر تبلیعات این افراد خود غرض قرار ګرفته بهمرای نوکران ایران سر می شوراند ، حرکت جنبش روشنای به دادن پنجصد افغان به هر فرد که از بامیان عرض اشتراک در این مظاهرات اشتراک میکرد توسط موترها به کابل انیتقال داده شده می پرداخته. خوب اګر این حرکت روشنایی واقعآ یک حرکت ملی و مدنی میبود چی ضرورت بود که مردم بلخصوص جوانان بیکار بامیان را در مقابل پنجصد افغانی و یک وقت نان خریداری نماید و بکابل بیاورد. این کشته شدګان بدبخت که دیګر کدام مصروفیت نداشت این پنجصد افغانی و یک دو وقت نان خود را غنیمت شمرده در مظاهرات روشنایی اشتراک کرده و مرګ خود را به پنجصد افغانی خریداری و قبول کرد. از این بدبختی دیګر چی باشد حتی در روز تدفیق این کشته شده ګان یک فرد رهبری این مظاهرات خاضر نشد تا به فامیل های این بی نوایان تسلیت ګویند، اینست جفای جفا کاران و نوکران اجنبی در حصه مردم شان، پس معلوم است و به جرات ګفته میتوانیم بګویم که این حرکت یک حرکت ملی نبوده بلکه این حرکت سازماندهی شده استخبارت ایران و سپاه پاسدارن ایران بود و است.
در ان مظاهره و در ان حرکت که پول خارجی های مصرف شود نزد من ان حرکت ، حرکت ملی و افغانی نیست بلکه به نزد من ان حرکت یک حرکت است که بخاطر منافع خاریجیها به راه انداخته شده، پس من بر ان کشته که بخاطر منافع بیګانه ګان بخصوص ایران و پاکستان و غیره و غیره در داخل افغانستان جان خود را فدا کند، هیچ وقت تاسف نمی کنم، اګر به کشته شدن نوکران ایران تاسف کنم باید به کشته شدن نوکران پاکستانی نیز تاسف کنم.که هر ګز نخواهم کرد. ولی به بی عقلی و بیچاره ګی شان تاسف میکنم


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2016

محترم جناب دگروال صاحب خان آقا سعید پس از سلام. چرندیات هم حدی دارد، شما میخواهید از دوست قدیم خود که بوسیلۀ او شامل کودتا شدید، به هرشکلی دفاع کنید ، اما آنچه عیان است ، چه حاجت به بیان دارد. خوب است پاس دوستی را ادا میکنید، اما وقتی کسی میخواهد به پاس دوستی شخصی روی حقایق پرده بیندازد، کار منصفانه نیست. هروقتی بر داکتر شرق انتقاد میشود، شما با دلایل بسیار شخصی به دفاع برمی خیزید، از جمله همین نقل قول از مرحوم وزیر صاحب کبیر خان است که هیچ سندی مبنی بر صدق این نقل قول وجود ندارد. بهرحال میگویند دروغ گو حافظه ندارد، داکتر شرق خودش در بسا موارد از بی اعتمادی رئیس جمهور در مورد خود به صراحت بیان کرده است و شما ناحق تلاش میکنید برای او به اصطلاح "بینی خمیری" بسازید. به همه معلوم است که من کسی هستم که در مورد بعضی از نظریات مرحومان رشتیا و فرهنگ به تفصیل انتقاد کرده ام. خوشبختانه من رهبر سیاسی به اثر ارتباطات شخصی نداشته و ندارم. رهبر سیاسی من فقط کسانی بوده اند که با صداقت تام خود را در خدمت مردم قرار داده اند و حتی جان خود را فدا کرده اند، ولی با آنهم انسان از سهو و خطا خالی نیست اگر آن رهبران سیاسی دچار اشتباهاتی شده باشند، وجداناً وقتی موضوع قضاوت آفاقی درمیان می آید، باید بر آن اشتباهات انگشت انتقاد گذاشت.
آنچه در مورد مشکلات من در پوهنحی اقتصاد اشاره کرده اید، نمیدانم شما یک صاحب منصب عسکری بودید چطور از چیزی آگاهی یافتید که حتی خود من از آن تاحال اطلاع نداشته ام و واقعیت ندارد. گمان میکنم آقای شرق برای اینکه انتقادات مرا در مورد خود که ریشه های واقعی دارد، به نحوی خنثی سازد، به شما دستور چنین اتهام را داده است. میگویند "گِل خشک به دیوار نمی چشپد"، من هیچ مشکلی مهم و بزرگ در آن پوهنحی نداشتم که اقای شرق به حیث معاون صدارت حکم تحقیق را بدهد، و یا سیدعبدالاله آنرا کنار ببرد. مگر آنکه من مشکلاتی با فعالیت های خلقی و پرچمی داشتم که رئیس پوهنتون وقت و بعد وزیر تحصیلات عالی پوهان محبی مرحوم از همان قماش اشخاص بود. اگر آقای شرق به همین سلسله میخواسته مرا زیر فشار قرار دهد، من از آن هیچ آگاهی ندارم.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 29.07.2016

شاغلی شاه محمد ؟ باشندة علیمردان کابل ؟ ، شما محترم از اشخاصیکه در حلقة ۲۰۰۱ و فعلآ رئيس ۵۰ ٪ با دوکتور غنی اشرف بمن طعنه داده ايد که من از ترس اینها اسم های ایشان را یاداور نمی شوم واز جانب شفیع عیار مغز شویي شده باشد و دوام میدهید در جامعة ما هر ان کسیکه مطالعة وسیع ندارد از جانب جاسوس معلوم الحال بنام شفیع عیار مغز شویي میشوند و درین روز ها رهبران جنبش روشنائي نیز مثلی پدرام ودارودستة اش برای تخریب شخصیت های ملی کمر بسته اند و چیز های بی ربط دیګر نیز یاد اوری شده اید۰

شاغلۍ شاه محمد من بسیار واضح نوشته ام که ان حلقهای قاتلانی فروخته شدة کمونستی ، تنظیم ها و دیموکراتان تربیه شدة سی ای اي در سال ۲۰۰۱ به رهبری مداری کرزی به شانة ملت سوار شدند و تا امروز دولتداری در بین این حلقه ها دوران دارد و جناب دوکتور غنی در حلقة دیموکرات ان وقت شامل است اما من باز هم توسط صفت ها و ناز را از طرف مرحوم قبله ګاهی دوکتور غنی بسیار شنیده بودم بدین لحاظ امیدواری داشتم که در بین این حلقات ضدی ملی به اساس علم اش و تجارب تلخ افغانستان از تاریخ ۱۹۷۸ تا دورة شروع ریاست جمهوری استعداد متفکری دوم جهان ابتکارات ملی خواهد کرد اما برعکس یعنی در جریان انتخابات وعده های مبالغوې هر یک در مدت شش ماهه عملی کردن را اعلان کرد إ

وقتیکه یک بد اخلاق و بی کرکتر همراهی رفقای قاتلان دیګر اش شروع به غال مغال کرد و این واضح بود که این بد اخلاق بدون اجازة بیرونی به این سویه چرت و پرت نمی توانست واین هم بی هدف نبود زیرا امریکا می خواهد که توسط خلیلزاد وحدت این حلقه های فروخته شده در سال ۲۰۰۱ ایجاد شده را نګاه کنند زیرا از یکطرف اینها برای رسیدن اهداف بادار ایشان و دوم اینها را به دالر ها انقدر پنداندند تا که در بین اینها حس رقابت فتنة زنده بماند و ازین بی اتفاقی این غلامان هم بادار مستفید میشود و هم روسیه ، چین و پاکستان و ایران بصورت خاص بهره برداری میکند إ

این چی نوع متفکر است که به امر جان کیری به یک ناکاره مقام ریاست جمهوری را ۵۰ ٪ را تقسیم میکند و رأی ملت را زېر پا میکند و نام هم به این تقسیم زهرناک حکومت وحدت ملی را ګذاشت ، این چه نوع متفکر است که به مداری کرزی به پول ملت قصر آباد میکند و دار و دسته اش معاشات ، بادیګارد ها دارند و این چه نوع متفکر است که میدان هوای کابل را به نام کرزی مسما میکند و این چه نوع متفکر است که منار عبدالوکیل را بنام شهیدان چوک تبدیل میکند! اینها و جوانان دیګر از طرف ایران تغزیه میشوند و در کابل تحت سایة قاتلین خلیلی و محقق پروګرام های ضدی ملی تعقیب میشوند و همینطور پاکستان رول خودرا توسط تنظیم های تربیه شده بصورت موفقیت پیش می برد إ
من بیرون ازافغانستان هستم اما اطلاع من از محترم متفکر زیاد تر است درین باره خاطر جمع باشید !!

وقتیکه کمونستها به زوال نزدیک میشدند به نفاق قومی، لسانی و مذهبی دامن زدن شروع کردند و این حالت سری این حلقه های تربیه شده نیز آمده!!!

ملت افغانستان ملت واحد است و این منورین خود فروش ملت را به این مرض سرطان مبتلاء کرده !!!!!

باید یادآور شوم که در سال ۲۰۰۳ به کرزای ګفتم که شما استعداد حکمتداری ندارید لطفآ استعفی کنید، درین مجلس جناب ارسلا امین ( معاون اش ) هم موجود بود و در سال ۲۰۱۲ در کابل جنګسالاران در یک قصری جنګسلار که به پول چور آۀباد شده جمع شده بودند و ګفتند که ما همراهی شما هستیم به ما فورمول نشان دهید! من به ایشان ګفتم که شما همراهی هرکس هستید مانند عساکر ، شمایان در بین ملت به نام قاتلان و چورکنندگان شهرت دارید پس وقتی شما به پایان رسیده و ملت را به زندګی آرام بمانید این بود که به همان روز اقدام کشتن من را کردند اما خدا موفق نکردند من به روز ترس تولد نشده ام و این به دوستهای من کاملآ معلوم است و یاداوری شما درین مورد بیهوده است.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 29.07.2016

بسایت محترم وبا اعتبار افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان محترم و محترم احمد فواد ارسلا .
تا جاییکه بنده معلومات دارم دوکتور شرق بعد شهادت رئیس جمهور و ختم ماموریتش بوطن بر گشته ، که تفصیلش و این که چرا ماموریت را قبول فرمودند ؟ در کتاب هایش درج است اینکه چرا عهده دار صدارت شدند ؟ شاید و به یقین به این مفکوره رسیده باشند که اگر از قتل یک نفر هم ذریعه قدرت دولتی جلوگیری شود بهتر است .
و ایشان توانستند از توطیه شمال و جنوب و فروش طلای ذخیره بانک و ده های دیگر را جلو گیری نمایند اگر مردم بدانند یا نی خداوند از ذره اعمال همه ما و شما باخبر است
و این را ترجیح داده باشند تا راحت بکشور های غربی واستراحت را کنار گذاشت و داخل کار شد آن هم بصفت صدراعظم و شما می دانید که از اشخاص سیل بین صدراعظم یک کشور بهتر و بیشتر خدمت به نفع آرامش و سعادت مردم می تواند .
نا گفته نباید گذاشت که اگر ایشان طرف پسند ح. د. خ. ا. می بود چرا بر ضد شان موضع گیری نمودند ؟ خود موضع گیری های آن حزب تا همین دم نمایان گر ضدیت شان با موصوف بخاطر برنامه هاییست که در عهد جمهوریت با رهبر سیاسی خود داشتند باعرض ادب


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 29.07.2016

بسایت محترم و با اعتبار افغان جرمن انلاین .
قابل توجه خوانندگان گرانقدر و جناب دوکتور سید عید الله کاظم .
تشکر از سوال دوکتور صاحب کاظم، اسم وزیر صاحب انجنیر محمد کبیر خان وزیر اسبق فوائد عامه و سفیر دولت شاهی افغانستان در روم است .
و نوشته بودم ,, چرا و بکدام اساس رابطه دوکتور شرق با رئیس صاحب دولت خراب شده است ،، و هرگاه ضرورت شد اختلافات سیاسی شما را که منبعش اختلاف مرحوم فرهنگ پسر کاکا و رهبر سیاسی شما با شهید محمد داوود و دوکتور شرق را و در دوره جمهوری تلاش شما در ضدیت با رئیس چوهزی اقتصاد وقت پوهنتون کابل و آقای دوکتور شرق از موضوع که هدایت بازرسی از شما را داده بود و بوساطت مرحوم سید عبدالا له از آن گذشته بودند رانیز تحریر خواهم کرد ؟ باعرض احترام


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 29.07.2016

محترم استاد کاظم و خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین

در صفحات 9 و 10 اولین قسمت کتاب اخیر محترم حسن شرق نشر شده در ویب سایت وزین افغان جرمن آنلاین که قسما درآرشیف نویسندگان تحت نام استاد میرمن صالحه واصل بدست آورده شده میتواند ، حسن شرق چنین نوشته است:

"از همین تعبیر بی مفهوم و پیش پا افتاده، در رسانه های غربی تحت عنوان شهزادۀ سرخ در افغانستان، از کاه کوه
می ساختند و محمد داود شخصیت خداپرست و مسلمان را به جرم آتش زدن سگرت امریکایی با گوگرد روسی به
حیث شهزادۀ سرخ در دنیای غرب، به دروغ، حامی کمونیزم می گفتند و به اصطلاح خود شان تکفیرش می کردند
تکفیری که مرا هم به حیث هم پیمانش با رنگ سرخ چنان در هم پیچاند که تا هنوز هم عناصر بی عرضه تفالۀ
افواهات دیروزی را در باره ام بدون داشتن اشتها )فهم و درک سیاسی( نشخوار می کنند."
آیا ما تاریخ و سابقه و سیاست و شخصیت حسن شرق را بنا بر توصیه خودش در همین کتاب چنین برداشت کنیم که بر اساس بدگوئی بی اساس غربی ها و عناصر مرتجع شهید داود خان به ناحق بدنام شد و حسن شرق هم در همان آتش میسوزد بخاطری که وی هم پیمان شهید داود خان بود ، یا اینکه سابقه و تاریخ بعد از شهید داود خان شهید در مورد حسن شرق چیزی دیگری حکم میکند؟
آیا عقل سلیم این فرضیه را قبول خواهد کرد که فرضاً داود خان شهید در خارج میبود و برای نجات وطن قبول میکرد که با همکاری با اتحاد شوروی صدراعظمی را منحیث " به اصطلاح " بیطرف قبول میکرد؟


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کابل    تاریخ: 29.07.2016

سلام به هموطنان واقعی ام, آنانی که اين خاک را از جان خود دوست دارند.
اشرف غنی رئيس جمهور اگرچه صلاحيت آنرا ندارد که نام چهار راهی يا يکی از آبدات تاريخی را تغيير دهد و اما به فکر من (اگر غلط باشم مرا عفو کنيد چون هيچ نظری را نميتوان مطلق شمرد) اگر به طور مثال نام شفاخانه سردار محمد داود خان را بنام سيد جمال الدين افغان تغيير دهد شايد ملت نجيبم آنرا بپذيرد جون نجابت سيد بزرگوار به همه معلوم است و يا نام منطقه وزير محمد اکبر خان را به نام مير بچه و نام ميربچه کوت را به نام زيبای وزير محمد اکبرخان وات و امثالهم. و اما در تغيير نام چهارراهی که بنام يکی از قهرمانان دلير وطن نام نهاده شده باشد, کسی که سينه اشرا به خاطر بدست آوردن وقار و حيثيت ملت و خاکش سپر نموده باشد, و آنرا با نام کسانی که اصلا مخالف مصالح ملی برخاسته و به نفع بيگانگان گلو پاره ميکنند, تغيير نام داد, اينچنين تغيير نامرا هيچکس نميپذپرد.
من درد برادران هزاره امرا که کشته شده اند درک ميکنم, من به صفت يک مسلمان معتقد به همه فرامين قرآني هيچگاهی جنايت را توجيه نکرده و نخواهم کرد, چون جنايت جنايت است, قتل نفس را خداوند متعال به مثابه قتل بشريت ذکر کرده است ولو اين نفس يهودی باشد, بلی يهودی که بيگناه باشد و اما قتل يهودی که تعرض کرده است, واضح است که قتلش گناهی ندارد و حتی کاريست نيکو و عمليست نعايت گرامی در نزد خداوند متعال.
هدف من اينست که کسانی که کشته شده اند, قتل ايشان افتخاری نيافريده است و همچنان کشته شدن ايشان طوری نيست که آنها در راه پيشرفت و اعتلای مصالح ملی تلاش کرده اند بلکه برعکس آن, اشخاصی بوده اند ماجراجو و در مخالفت با ارزشهای ملت و مملکت و بزرگان شان ايشانرا مانند آله ای به خاطر به سر رسيدن آرمان های شوم باداران شان آنها را استعمال مينمود.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2016

نخست این متن را مطالعه کنید، بعد ببنید که آیا نزد شما هم این سؤال مطرح میشود یا نه؟ دوست گرامی جناب خان آقا سعید می نویسند که :
«پرسیدم وزیر صاحب چرا و بر کدام اساس رابطه دوکتور شرق با رئیس دولت خراب شده است ؟ در جوابم وزیر صاحب برایم گفتند : خان آقا بنده هم متعجب بودم و روزی بمنزل رئیس صاحب دولت رفته از ایشان پرسیدم رئیس صاحب دوکتور را به سفارت روان کردید ؟ فرمود ... جان از بس خلقم را تنگ کردند و از راپور های بسیار و از مراجع مختلف درد سر برایم خلق نموده بودند ، از دوکتور خواستم تا بکدام سفارت بروند ؟ و ایشان رونده جاچاپان شدند که کمی گوش هایم آرام شود .»
معلوم نیست این محترم وزیر صاحب کی بودند، زیرا در نقل قول باید نام شخص ذکر گردد. بهرحال آیا شهید محمد داؤد خان فقط به دلیل فشار دیگران داکتر شرق را از معانیت صدارت برکنار کرد و او را به سفارت فرستاد یا به عبارت دیگر از صحنه فعال سیاسی بیرون کرد؟
کسانیکه با خصلت داؤد خان آشنا هستند، هیچگاهی فشار دیگران بر تصمیم او اثر نداشته است، تاوقتیکه خودش به حقیقت موضوع قانع نشده باشد، بخصوص درباره نزدیکترین دوستان خود، مثل داکتر شرق. در ده سال صدارت او اکثر ورزا از روز اول تا آخر در مقام خود باقی ماندند و کمتر تحول در اعضای کابینه به میان آمد. مردم به این عقیده بودند که وقتی داؤد خان بریک شخص اعتماد کرد، تا اعتمادش از او بنا به دلیلی از بین نرود، او حرف هیچکس را در باره معتمد خود قبول نمیکند. این برداشت مردم از داؤد خان بسیار واقعی بوده است و اما مردم بازهم میگفتند که خدا کسی را نزد داؤد خان به اصطلاح "خام" نسازد واگر هرکس باشد، دیگر داؤد خان او را در کنار خود جا نمیدهد.
اکنون در مورد داکتر شرق نیز همین موضوع صدق میکند و دلیل برکناری او با تمام سوابق دوستی و نزدیکی او با داؤد خان داشت، بسیار عمیقتر از آنست که دراثر فشار بعضی ها صورت گرفته باشد.
اینکه چه دلیل در اینکار نقش داشته است، تلاش داکتر شرق به حمایت جناح چپ به حیث جانشین داؤد خان و نیز عواملی دیگر که داکتر شرق مخالف روابط حسنه با دو همسایه ایران و پاکستان بود و این مخالفت هم ریشه عمیق داشت که رابطه شرق را با جناح چپ یعنی پرچم و حمایت از دیدگاه شوروی بیان میکند. دراین حال تضاد فکری بین داؤد خان و داکتر شرق به وجود آمد که دلیل عمده ایجاد فاصله بین آنها گردید. البته گوش چکانی رقبا نیز در این مورد بی تأثیر نبوده است.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.07.2016

باتشکر فراوان ازمحترمه استاد صالحه واهب واصل که مقالۀ محترم داکتر تنویر را به ارتباط منار عبدالوکیل خان در چهارراهی ده مزنگ نشرکردند.
اینم انتقاد کاملا بجا ودرست است که داکتر اشرف غنی صلاحیت تغییر نام آبدات تاریخی را ندارد -منار عبدالوکیل خان درچارراهی دهمزنگ بپاس رشادت و شهادت یک نایب سالار افغان ساخته شده ویگانه اثریست از فداکاری مردم شریف نورستان درکابل - نامگذاری آبدات قرارقانون بوزارت اطلاعات وفرهنگ تعلق داشته وبه همکاری شهروالی هر شهر صورت میگیرد -اشرف غنی درمقابل تمرد جوانان جنبش روشنایی که ازطریق مکتب فکری سلطان علی کشتمند از لندن توسط جوان بچه های پرچمی رهبری میشود، عوض آنکه از جرات کار بگیرد، و ماهیت این جنبش را بمردم افشا کند، به دادن رشوت متوسل شده است. رشوت دوم اورا منتظرباشید که شاید پروژۀ برق 500 کیلواته را از مسیربامیان تقییردهد- یعنی لین برقی که بیک ملت تعلق دارد، آنرا فدای خودخواهی یک قوم بسازد.
چهارراهی دهمزنگ بنام نایب سالارعبدالوکیل خان نورستانی مسمی شده و آن را یک پادشاه افغانستان نامگذاری کرده، اشرف غنی که حکومت دوسرۀ اورا جان کیری ساخته، صلاحیت تغییر نام این چهارراهی تاریخی راندارد- ملت افغان باید از افتخارات تاریخی خود دفاع کند- با عرض احترام - سیدخلیل الله هتاشمیان - 29 جولای 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA- کلفورنیا    تاریخ: 29.07.2016

قابل توجه محترمان کاکر صاحب و وردک صاحب
درهمین کلکین نظریابی محترم کاکر صاحب از آلمان بتناریخ 26/7/2016 نوشتند که :
"" کسانیکه درجندین سایت شعارهای انقلابی مانند مرگ براشغالگران و... نوشته میکنند، ولی در دیگرسایت یک مرتبه سلطنت طلب میشود. هدف از جناب مدبر معروفی است...""
سپس جناب وردک صاحب از آلمان بتاریخ 26/7/2016 نوشتند:
""کاکر صاحب، گل گفتی، راستی مسلک خوب چیز است که بدبختانه ...فاقد آنست.""
من وقتی این تبصره هارا خواندم مقالۀ جناب آقای معروفی را درویبسایت آریانا خواندم و تبصرۀ شانرا پیرامون "تمرکز" و "متمرکز" یادداشت کردم -امروز باردیگر میخواستم مقالۀ جناب معروفی را بخاطر یک تبصرۀ دیگر شانن به ارتبااط صرف درزبان عربی بخوانم، اما آن مقاله از سایت آریانا برداشته شده است. آنگاه بیکدوست خود درجرمنی که خبردارم مقالات جناب معروفی را کاپی میگیرد مراجعه کردم وعلت حذف آن مقاله را پرسیدم. اوگفت درآن مقاله آقای معروفی دربارۀ پدرمرحوم خود که یک مامور خورد رتبه به زیردست سرمنشی کهگدای بود، بسیار مبالغه کرده بود، هکذا مرحوم سرمنشی کهگدای را از قوم هزارۀ بامیان معرفی کرده بود که مورد انتقاد قرارگرفته، بنا برین آن مقاله را ز سایت آریانا حذف کردند.
دوست محترمم ازجرمنی علاوه کرد که آقای معروفی آن مقاله را بنابر اصرارمکرر آقای ولی نوری نوشته بود، ولی بعدازنشرآن، انتقاداتی بالای مدعیات آن مقاله به سایت آریانا فرستاده شد که آقای ولی نوری جرات نشرآن انتقادات را نداشت ، بنابرآن اصل مقاله را ازبین برداشتند.
ازلحاظ اهمیت تاریخی، این اولین مقاله بود که از قلم یک چپگرای معروف در وصف اعلحضرت پادشاه سابق نوشته شده بود وخوب میبود که آنهم درسایت آریانا باقی می ماند. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان 29 جولای 2016


اسم: زلمی کرزی   محل سکونت: میونشن/ آلمان    تاریخ: 28.07.2016

لومړی خپل د زړه له کومی احترامات او نیکۍ هیلی محترم او عالیقدر استاد داکتر م. عثمان تره کۍ ته وړاندي کوم.ما همدا نن په افغان جرمن آنلاین کی د (پشتون کشی عامل جیوپولیتیک دارد!)
ترسرلیک لاندی ستاسو مقاله په غور ولوستله، په رښتیا ډیره په زړه پوری او ډیر منطقی تحلیل وو، ستاسوعلمیت پوهه او قلم دستایني وړ بولم.
امریکایی لیکوال او څیړونکی بروس ریچاردسن پخپله رساله کی لیکلی دی، کله چی شوروی سور لښکر پر افغانستان ویرغل ددوی مهم هدف هم دپښتنو وژل او تارو مار کول وو لومړی یی دپښتنې ولایتونو د کرهڼی مځکي او باغونه بمباری کړه.
دلاسوندونوڅخه جوته کیږی چی امریکا په (جیوپولیتیک ) سیمه کی خورا اوږد مهاله پروګرام او هدفونه لري. خو د روسانو د سور لښکر د تاړاک او یرغل په وخت کی هم افغانستان امریکایانو ته پوځي او سیاسی اهمیت درلود، په تیره بیا د رروسانو د ماتی وروسته زیات اقتصادي ارزښت وموند په تیرو کلنوکی د امریکا ستر شخصیتونه لکه: دیک چینی او برژنسکی دپطرولو د کمپنیو د سلاکارانو په توګه وټاکل سول.په عین وخت کی امریکا د پطرولو د مؤسسو په حرکت سره یو لړ کارونه ترسره کړل ځو د منځنی آسیا په هیوادونو کی د پښی ځای پیدا کړي. دسولي،ټیکاو او بشری مرستو تر سیوری لاندی یی شعارونه ورکړه، څو د امریکا نفتی ماشین وڅرخیږی.
په۱۹۹۶ کال امریکا پوځی تړون د ازبکستان سره لاس لیک کړ. سمدستی قرغیزستان اوقزاقستان هم ورسره یوځای سول. حتی امریکایانو د ازبکستان پوځیانو ته نظامی روزنه پیل کره. امریکایی جیولوجیسټانو د دی پراخی سیمی د پطرولواو غازو راپورونه و نفتی کمپنیوته ورکړل خو افغانستان د کسپین د سمندرګی او منځنۍ اسیا سره ګاونډیتوب لري، کسپین هیوادونه د پطرولو او غازو سند شمیړل کیږی. د کسپین سیمه د آذربایجان څخه نیولی، ترقزاقستان، اوترکمنستان او بیا د خزر د سمندرګی تر کڅو پوری رسیږی.
دغه ستره دانرژی ذیرمه و یوی لنډی لار ته اړتیا لري چی هغه افغانستان دی، څو د نړۍ صنعتی بازارونه یی په لګښت ورسوي.
خو اساسی خبره داده چه امریکایی پوځونه او ناټو ۱۵ کاله کیږی د هیواد او سیمی د امنیت په نامه راغلی وو او یا کوم بل هدف لپاره.الیزابت کوتیا شویکی د امریکایی کومکونومرستندوی وویل: موږ د وچکالی او یا د ښځود حقوقو او دریځ لپاره افغانستان ته نه یو راغلی،
موږ د(۱۱) سپتمبر او اسامه بن لادن له کبله راغلي یوو.
نرۍ ولیدل چی۱۵لس کاله کیږی چی پښتانه وژل کیږی او د دوی پر سیمو باندی په لروبر کی بیرحمانه بمباری کیږی. پښتانه باید ارومرو د شفرون او یونیکال د نفتی کمپنیو د ګټو لپاره قربانی سی دا دی د بشر حقوق. د امریکا په ملیاردو دالرو په لګښت نه مقاومت له مینځه ولاړ او نه طالبان او نه په هیواد کی امنیت راغی. دا عجیبه توطیه او ستره لوبه ده چی د نړۍ ځواکونه د پښتنو د وژلواو پو پنا کولو لپاره راغلې دي، وایی چی (بی اتفاقی واچوه او حکومت وکړه ).د قومی او ژبنی اوربلوي او لږکی یی د ناز پر اوږو ناست دي، بادامی نقلونه او چاکلیتونه په خولو کی ورکوي.
ستاسو سرلوړی او بریالیتوب د لوی خدای څخه غواړم.
په درنښت
زلمی کرزی


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 28.07.2016

بسایت وزین و با اعتبار افغان جرمن انلاین
قابل توجه علاق مندان بتاریخ کشور .
عده ای به این باور شده اند که گویا اختلاف شدید و عمیق باساس عقیده سیاسی بین شهید محمد داوود رهبر کودتای 26 سرطان 1352 و معاون شان دوکتور شرق سبب شده باشد که ایشان بسفارت توظیف و از کنار رهبر کودتا دور شده باشند ویا به اساس رابطه با پرچمی ها در حالیکه نظریات دوکتور شرق و پرچمی ها از هم فرسنگ ها فاصله داشته که دانشمند عالیقدر کشور محترم سیستانی که خود مورخ چیره دست کشور هستند به یک زیبایی خاص و همه جانبه در مقاله تحقیقی خود تذکر داده اند ، که عده از مطالعه آن مستفید شده و بر زیبایی آن انگشت بزبان نهاده باشند ؟ با وصف آن ، بنده می خواهم شنیدگی و چشم دید خود را در موضوع عرض نمایم ، یکی از دوستان نزدیک به رئیس جمهور شهید که دوست زمان طفولیت شان بوده و روابط خانوادگی داشتند و عضو کابینه صدارت شان بوده و ده ها و زیاده تر از نامه شهید محمد داوود را بقلم خود شان به آدرس وزیر صاحب موصوف ملاحظه نموده ام که مبین دوستی صمیمی شان است . ایشان از رابطه بنده با رئیس دولت اطلاع داشته و به آن اساس بر بنده مهربان بودند ، از ایشان پرسیدم وزیر صاحب چرا و بر کدام اساس رابطه دوکتور شرق با رئیس دولت خراب شده است ؟ در جوابم وزیر صاحب برایم گفتند : خان آقا بنده هم متعجب بودم و روزی بمنزل رئیس صاحب دولت رفته از ایشان پرسیدم رئیس صاحب دوکتور را به سفارت روان کردید ؟ فرمود ... جان از بس خلقم را تنگ کردند و از راپور های بسیار و از مراجع مختلف درد سر برایم خلق نموده بودند ، از دوکتور خواستم تا بکدام سفارت بروند ؟ و ایشان رونده جاچاپان شدند که کمی گوش هایم آرام شود .
ولی وزیر صاحب موصوف ادامه داده فرمودند چنان دوستی بین محمد داوود و دوکتور شرق بر قرار است که حتی گفته می توانم با سردار محمد نعیم خان برابر چه که حتی بیشتر از ان است .
این بود شنیدگی ام که با دوستان شریک ساختم و کسانیکه مشوش بر اختلاف ایشان هستند مطمئن باشند که چنان نبود که ایشان می پندارند باعرض احترام


اسم: شاه محمد   محل سکونت: باغ علیمردان کابل     تاریخ: 28.07.2016

جناب غروال بدون شک شخص ملی و وطندوست هستند. اما در استدلال 28/07/2016 خود بسیار کوتاه نظرانه چیز های می فرمایند که گویی از جانب شفیع عیار مغز شویی شده باشد. در جامعه ما هر آنکسی که مطالعات وسیع ندارند از جانب جاسوس معلوم الحال بنام شفیع عیار مغز شویی میشوند. درین روز ها رهبران جنبش روشنایی نیز مثل پدرام ودارودسته اش برای تخریب شخصیت های ملی کمر بسته اند تا شخصیت های ملی که منحیث یک غنیمت بزرګ در چوکات دولت افغانسان حضور دارند آڼها را نیزمذمت نمایند.
جناب غروال نا خود آگاه بسیار کودکانه در همین مسیر قرار گرفته صحبت دارند. چنانچه میگویند که نباید سخنان جان کیری را دکتور اشرف غنی می شنید سخنان بسیار خنده دار و کودکانه است. در حالیکه خودش در ویانا تشریف دارد و ازآن فاصله میخواد احساس آتش افغانستان را داشته باشد مګر بسیار ترسیده غیر مستقیم اظهار نظر میکند ولی می ترسد که از دار ودسته عبدالله مستقیم نام ببرد. جناب غروال یکبار از خواب غفلت پیدار شوید وقضایارا با چشم خود ببینید و نگذارید که اندیشه های عوام فریبانه در شما نفوذ کنند.
دولت افغانستان دولت امریکایی است. شخصیت های که درین دولت تشریف دارند همه جهادی اند. جهادی ها را ببینید که خارج از حیطه دولت مثل سیاف که پایه امریکایی اش از طرف امریکا چنان محکم است که هر آن دارایی وزمینهای مردم را خود سرانه مصادره میکند محاکم در اختیارش قرار دارد و مثل شتر در هر مجلس بړ بړ بړ دارند.
خلاصه درین دولت مزدور یګانه شخصیتی که خود فروخته نیست ُ وصادق است وتمام تحقیر ها و توهین ها را بجان خریده تا کاری ولو کوچک به نفع وطن وجامعه اش انجام دهد. اشرف غنی است که شما این خود ګذری اورا غیر مستقیم بی غیرتی می دانیدُ. بگفته شاعرببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا. جناب جلالت ماب اشرف غنی است که درین ګیرودار معاملات که صد فیصد برخلاف اعتلاء وترقی افغانستان در جریان است دکتور اشرف غنی همت کرده اند و نه تنها که صد فیصد ضد افغانستان نبوده بلکه ده الی پانزده فیصد به نفع افغانستان یک تنه کار میکند. بقول اقبال کجادانند حال ما سبک ساران ساحل ها. کار های اشرف غنی درچنین حالت و اوضاع که شما برسی سطحی کردید کار در سرحد قهرمانی است که چهره اشرف غنی را در تاریخ کشور با این همه فسادی که امریکا ودیګر کشورهای دشمن افغانستان ایجاد کرده ولی بازهم این قهرمان تاریخ نګذاشته است تا شیرازه ای کشور از هم بپاشد ومزید بر آن کارهای مثبت او را با دقت ارزیابی کنید که در زیر ریش دشمنان افغانستان هنوز هم کارهای را اساس میګذارد که اګر در آینده دزدان قطاع وطریق ها رابرسر قدرت بیاورند اساسات گذاشته شده اشرف غنی دست دزدی آنها را در آینده محدود خواهد کرد. در جاده ای هموار دویدن هنرش چیست مردانه دویدن هنرش در خم وپیچ است.
ازینکه شما هم درین قیامت سرا ندانسته جانب پدرام احمد بهزاد داوود ناجی واراذل دیګر را تقویه میکنید مبارک تان باد. ګرچه اگراین تقویه از سر درد هم باشد به شما نمی زیبد که تا این سرحد تنزل کنید. بدانید هر سطر که می نویسید باید به دقت ومسئولانه باشد. امروز احساسات واهی نمیتواند افغانستان را بسازد.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 28.07.2016

هر افغان ملی چی زن و چی مرد که ٪۵۰ به عوض دوکتور غنی میبود این معاملة نابرکار ٪۵۰ جان کیری را هیچگاه قبول نمی کرد و توسط این اقدام نادرست رأی ملت نه تنها پایمال شده بلکه اینوع انتخابات واضحآ نشان داد که تشکیل حکومت در واقعیت از بیرون صورت می گیرد مانند که جناب کرزی در سال ۲۰۰۱ به حیث رئيس جمهور آورده شد اینها همه گروپهای تربیه شده هستند. فساد از ابتداء با این گروپها پلان شده بود، تا که این گروپها باشند فساد نیز دوام خواهد کرد!

در افغانستان چاپلوسی و غلامی سبب شده که از یک شخص متفکر دوم جهان میسازد.اما شکر استعداد داشتن متفکر دوم جهان
خودی اش در کابینة کرزی بعدآ در پوهنتون کابل و در جریان انتخابات ( توجه به وعده های دروغی و بعدآ اقدام برعکس اش بعد از انتخابات) بسیار اعلی تمثیل کرد! استقلال و تمامیت افغانستان آن وقت اتحادشوروی توسط غلامان ایشان به خون ملت بدست اورده شد و امریکا و ناتو نتوانستند که به منافقت قلب های ملت را توسط غلامان ډالری ایشان بدست بیاورند این صحنة خون الود دوام پیدا خواهد کرد تا که منورین پله بین با اینها می دوند إ

توسط امریکا سال ۲۰۰۱ تهداب حکومت قومی، لسانی و مذهبی مانده شده و این خیانت ملی اکنون توسط این حلقه های فروخته شده زیاد تر تقویه میابد چون اینها مانند کمونستها مصدر این تفریقه هستند و یک شخص ملی حتی برای مدت کوتاه هم با اینوع عناصر فروخته شده توان همکاری را نخواهد داشت إإ افسوس به حال این متفکر دوم جهان إإإإإ


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 28.07.2016

عزیزرویش یکی از رهبران جنبش روشنائی در این ویدیو می گوید:
"برق حرف ما نیست. فرق است. برای بامیان حتی 20 میگاولت برق کفایت می کند و... چرا حکومت شبکۀ ملی برق را وصل نمی کند و...." .
حالا از آقای عزیز رویش باید سوال شود:
زمانیکه حکومت حاضراست به بامیان و همچنان به ولایات دیگراز دو مسیر مختلف برق برساند، در کجای این کار حکومت آن "فرق" که ایشان ادعا دارند، نهفته ست؟
آیاآقای رویش تحت "شبکۀ ملی برق" این را می داند، که ولایات دیگراز مسیر سالنگ نباید برق حاصل کنند؟
یا همه باید بدون برق بمانند، و بدون "فرق" ؟ منطق این ادعای رویش در کجاست؟
آیا این بهانه گیری فقط برای برآورده ساختن مرام های شوم همسایۀ غربی ما نیست، که برق افغانستان باید فقط وابسطه به آنها باشد؟
آیا این زور آزمائی رهبران روشنائی با حکومت نیست، که در آن جان صد ها جوان خوشباور ما را قربانی می کنند؟
آیا "جنبش روشنائی" برق می خواهد، یا محروم ساختن دیگران از برق؟
و ده ها آیای دیگر....

لطفاّ این ویدیو را از مصافۀ ( 10:20 دقیقه الی 10:55دقیقۀ ) آن مشاهده کنید (بقیه همه شعار است). اعتراف عزیز رویش در لابلای سخنانش خیلی جالب است.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: حبیب احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.07.2016

محترم قدوس خان !
نظر به نوشته خود شما ، در کشوریکه مردمش مکتب و سرک قبول نداشتند دیموکراسی چه مفهوم داشت؟
بنظر شما باید کشور در همان حالت رقتبار میماند، بخاطریکه چند نفر تحول را قبول نداشتند و برای شاه هم یک بهانه خوب بود؟

رهبری یک حکومت سالم است که توسط تلویزیون مردم را به وطنپرستی ، صمیمیت ، برادری وسواد آموزی تشویق میکند و در بسیاری موارد آگاهی میدهد.

نظریات وزیر صاحب ( در باره مجسمه خر) انعکاس دهندده بیکاره گی مقامات مسوول همان دوره دیموکراسی است که معلوم میشود شما دانشمند محترم هم آنرا تائید نموده و خواستید آن پیام بزرگ (؟) را با اطلاع دیگران برسانید. امیداست که در آینده از نظریات عالی تان باز هم ما را مستفید سازید واین دریچه را زینت بخشید.


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: المان    تاریخ: 28.07.2016

با عرض سلام مجدد مخصوصأ خدمت حبیب خان احمدی از آمریکاه،

در مورد با سواد ساختن حکایت ای را بیان میکنم که فکاهی نپندارید:

روزی نزد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه گروپی به نمایندگی از باشندگان یک قرییه حضور دریافتند و ضرورت های منطقۀ خود را بیان داشند. پادشاه برای مشاورت با مشاورش برای یک چند دقیقه به اطاق دیگر تشریف برده و روی موضوعات مطرح شده صحبت کردند. مشاور پادشاه در اخیر به پادشاه یک تذکر کوتاه داده که لطفأ به سران قرییه بگویید که اگر در محل ایشان یک مکتب اعمار گردد بد نخواهد بود. پادشاه چنین گفتند که بسیار خوب مگر مکتب نمیگویم بلکه سرک میگویم. وقتیکه دوباره داخل اطاق گردیدند بعد از توضیحات در مورد خواست های آنان در اخیر فرمودند که ما پلان یک سرک را هم برای محل شما داریم. بلافاصله یکی از سران این قرییه در جواب گفت:
نخیر نی ما سرک ضرورت نداریم چرا وقتی که سرک آمد باز مکتب هم می آید.

این بود حقیقت جامعۀ ما در آن زمان که اگر کمی با سرعت پیش میرفتیم عاقبت وخیم میگردید.
صحبت داشتن یک تلویزون هم بجاست مگر افراد جامعۀ ما در سال 1996 تلویزون را به دار آویختند، حالا فکر کنید که 50 سال پیش چی خواهد میکردند. اکنون که تلویزون های آزاد داریم هر روز به ما واژه های چرخبال، موشک و شیلیک را میآموزانند بنابرین از روشنی اذعان هر کس به گونۀ خود برداشتی دارد.

حقیقت این است که بعد از تحولات 2001 و با وجود مدرنیته وارداتی که به اصول و طرز فکر جامعۀ ما به هیچ صورت سازگار نبود ونیست وضعیت جامعۀ ما بهتر نگردید و امروز 240 هزار جوان در همین کشور آلمان که ما زیست داریم پناهنده شدند. فراموش نکنید که در افغانستان ملیارد ها دالر سرازیر شد. وضعیت امنیت کشور ما را میتوانید در وبسایت وزارت خارجۀ آلمان مطالعه فرمایید که به المانی های که عزم سفر به افغانستان دارند چی توصیه میگردد.

راه حل منطقی از چانس طلائی که ما بعد از 2001 داشتیم این بود که کمک های جهانی را همه اخذ کرده و در دافغانستان بانک قلف و کلید میکردیم و اولتر از همه سیستیم دولتداری خود را عیار میساختیم که پول ها در بین دزد ها توضیع نمیگردید. آنگاه میدیدیم که داکتر عبدالله از پیراهن و تنبان چگونه به نکتائی 800 دالری میرسید. شبکۀ موبایل روشن آغاخان و افغان بیسیم انجنیر صائب بیات که در دوبی سه هزار دالر در جیبش نبود همه باید از طرف دولت تآسیس شده و از دولت میبود. تلویزون های آزاد مانند طلوع، آریانا، تیلویزون 1 هیچ ضرورتش نمیرفت اگر هم میبود باید 70 فیصد از دولت میبود. و اگر جدی بگویم در 5 سال اول وسیلۀ نقلیه هنوز هم باید خر میبود. در این مورد هم یک گفتنی جالب به یادم آمد: میگویند تقریبأ 40 سال پیش وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان به شهر پاریس آمده بود یکتعداد بچه ها او را یکروز از سفارت برای گشت و گزار و نشان دادن شهر پاریس با خود گرفتند. در شهر پاریس در بسیاری از مکان ها مجسمه های از اشخاص نامور دیده میشود، یکی از بچه ها به وزیر صائب گفت که وزیر صاحب چی میشود که ما هم در افغانستان به یاد آوری از اشخاص سرشناختۀ تاریخ خود همچو مجسمه های بسازیم. وزیر صاحب حیرت زده به او نگاه کرد و گفت: بچیم در کشور ما فعلأ این کار ممکن نیست و اگر بسازیم باید مجسمۀ خر را بسازیم، چون هیچکس به اندازۀ خر در افغانستان خدمت نکرده است.

تا صحبت های دیگر
والسلام


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.07.2016

استاد محترم هاشمیان صاحب
چند سوال در مورد برداشت شما از محترم حسن شرق
1. اگر وی شخص کاملاً اعتباری شهید داود خان میبود چرا هیچ در موضوع تماس شهید داود خان با امریکا در مورد کودتا یک سال قبل از کودتای 1352 بکلی بیخبر گذاشته شده بود؟
2. اگر وی شخص کاملاً اعتباری شهید داود خان میبود چرا در امتداد بیرون کشیده شدن دیگر چپی ها از افغانستان بیرون فرستاده شد؟
3. در کدام کتاب یا مقاله لست اشخاصی را که ذکر کرده اید دیده شده و اسم حسن شرق دیده نشده است؟
4. آیا شما هم این منطق مغالطه ترکیبی حسن شرق را قبول دارید که وی در قسمت اول این کتاب اخیر نوشته است که ادعا کرده است که غربی ها به استناد تحلیلی خبرنگار امریکائی سگرت و گوگرد امریکائی شهید داود خان وی را شهزاده سرخ نامیدند و حسن شرق (با چشم سفیدی به نظر من) در همان سطور ادعا میکند که وی هم بخاطر بدنامی داود خان به چپی بودن ، در همان آتش سوخته است؟


اسم: حبیب احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.07.2016

<<با حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود >>

درین هفته درسایت مداحان شاه همه روز تمجید وستایش از دوره دیموکراسی <<بابای ملت (؟) >> و <<رحلت >> آن است . آنقدر اغراق کردند که ار شاه فقید فکاهی ساختند مانند که از <<قهرمان ملی مسعود(؟) >> <<داکتر نجیب شهید (؟) >> در سایت های دیگر همه ساله میسازند.

از شاه فقید در باره دیموکراسی شاندارش و کارروائی هایش صفحات را سیاه میکنند شاه اگر به دیموکراسی واقعآ علاقه میداشت باید حداقل 70 فیصد مردم را با سواد میساخت وتلویریون که یک چیزی عادی برای روشن نمودن اذهان عامه بود برای فعال شدنش اقدامی در زمینه صورت میگرفت و اگر شاه فقید دوباره زنده شود برین مداحان نفرین خواهد فرستاد چون خود شاه فقید اعتراف کرده بود << نه با سلطنت علاقه داشت ونه به سیاست>> .


اسم: عبدالقدوس    محل سکونت: المان    تاریخ: 27.07.2016

برادر عزیز حبیب احمدی، خودت به علاقمندی زیاد فکاهی میگی. اگر آدم به زندگی رقتبارت نظر کند حتمأ یک دست آورد موجود نیست. از یک سوراخ در اینترنت سر بدر کردی و به ریش بابه ریشخند میزنی. حیف اینجاست که چرندیات که به گمان اغلب خودت به نشر میسپاری خنده آور هم فکر میکنی. افسوس این است که نافهمیده یا آگاهانه حیثیت این سایت را بر زمین میزنی و اولییای امور سایت را خواب برده.
خدا کند که نزد برادران خلقی و پرچمی ما که آب دست روس میخوردند درس ادب نگرفته باشی چون فکاهی هایت از همان قماش است. آنهایکه عکس پادشاه مملکت را بعد از ظهرها بر گردن سگ در مظاهره های خود تا پارک زرنگار حمل میکردند و فردای آن با خیال راحت در پوهنتون کابل مشغول فراگرفتن دروس خود بودند. یگانه دلهره شان این بود که شب ها در لیلیۀ پوهنتون ازطرف افراد گلبدین به قتل نرسند و از دولت برای حمایت شان طالب کمک میگردیدند که در می یافتند.
چون گپ مفت و مسئوولیت در اینترنت مساوی به صفر است حتمأ هر روز یک کمپوز دیگر خواهی کرد.
والسلام


اسم: Zalmai Karzai   محل سکونت: Mnchen    تاریخ: 27.07.2016

استاد دانشمند وگرامی محترم داکتر سیدخلیل الله هاشمیان !
درود ها وسلام ها تقدیم تان باد.
محترما: بجواب سؤال شما باید توضیح دهم، جوان شانزده ساله افغان را که که پولیس گرفتار کرده، قرار اعتراف خود جوان افغان یکی از رفقای بسیار نزدیک دوره مکتب وهمبازی کودکی علی داؤد بوده است، او <جوان افغان > از تصمیم ترور وحمله ای داؤد آگاه بود ونیز از مریضی روانی ودیپریشن داؤد خبر داشت .
امروز این موضوع را اخبار بلد(Bild) هم به نشر رسانیده بود.
نام و نام فامیل جوان افغان افشاء نشده تحقیقات پولیس جریان دارد و پولیس اظهار کرد: که چرا جوان افغان ازتصمیم علی داؤد
به دولت اطلاع نداده و آنرا مخفی گذاشته تا این فاجعه به بار آمد.
با ارادت
زلمی کرزی


اسم: حبیب احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.07.2016

دوره طلائی و قناعت بخش سلطنت !

غلام فاروق سراج ( سردار آغا) رئیس المپیک دوره شاهی که در راس تیم فتیال کشور بخارج رفته بودبعد از عودت نتیجه مسایقات را <<بسیار قناعت بخش >>خواند ه گفت 5 مسابقه داشتیم 3 مسابقه را آنها بردند و دو مسابقه را ما باختیم.

در دوره 40 ساله شاه فقید ، 30 سال کار در دست کاکا و بچه های کاکا بود شاه صلاحیت نداشت ودر ده سال که صلاحیت پیدا کرد خود شاه کدام کاری نکرد لذا دوره شان قناعت بخش و طلائی بود !!!


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA کلفورنیا    تاریخ: 27.07.2016

ازتصحیح دانشمند محترم جناب داکتر صاحب کاظم که واقعۀ کورساختن مرحوم وزیرفتح خان توسط شاه محمود سدوزایی صورت گرفته؛ نه توسط شاه زمان سدوزایی؛ تشکرات خودرا تقدیم میکنم - این کورساختن ها که بعدا بالای شخص اعلحضرت شاه زمان نیز تطبیق گردید، چه وقت شروع شده، ایا تنها درافغانستتان رایج بوده و درکدام دوره متوقف شده و در کشورهای دیگر نیز رایج بوده یا خیر؟ امیدوارم درین باره مورخ محترم ما استاد سیستانی یا هرنویسندۀ دیگری که معلومات داشته باشد، یک مقاله بنویسد -

به ارتباط تبصرۀ محترم داکتر صاحب کاظم که "اگر ازحمایت شما از داکترحسن شرق بگدرم وشرح آنرا بیک موقع دیگر واگذار شوم..." اجازه میخواهم بعرض برسانم که من داکتر حسن شرق راخوب نمیشناسم وبا او حدود سه سال قبل باراول درلاس انجلس آشنا شده ام و آنچه دربارۀ او نوشته ام متکی برمعلوماتیست که از دوکتاب طبع شدۀ او و سلسلۀ مقالات او ودیگران که درین اواخر در پورتال افغان -جرمن منتشر شده استخراج شده است . دیگر اینکه من از اوحمایت نکرده ام، بلکه کرونولوچی زندگی او را افشا ساخته ام که به اساس همان معلومات نمیتوان اورا پرچمی یا کمونست خواند، درحالیکه نفرت وضدیت او با رژیم شاهی وهم اعتماد دولت شوروی بالای او کاملا مبرهن است.

بعدازسقوط اخرین حکومت کمونستی شوروی بزعامت(گورباچف)، یک لست ونام افغانها ازجانب مقامات امریکایی نشر شد که بحیث جاسوسان وهمکاران (کا.ج.بی) درافغانستان معرفی شده بودند، ودرآن لست نامهای مرحومین عبدالرزاق خان ضیایی سابق معین وزارت خارجه وبعدا سفیر درچکوسلواکیا و طبیب شخصی پادشاه سابق داکتر نجم شامل بود، اما نام حسن شرق درآن لست نبود.
بهرحال، مناسبات نردیک وهمکاریهای دوستانه بین من وجناب داکتر صاحب کاظم، وهم شناخت متقابل بین ما، بسیار پیشتر و بیشتر و بهتر از شناخت من با داکتر حسن شرق بوده- من بوطن دوستی ودلسوزی و روا داری داکتر صاحب کاظم به افغانستان و ملت افغان ایمان وقناعت دارم - قدرت تحلیل وتحقیق شانرا می ستایم و به آن تن داده ام ، وبه عقاید وجهانبینی شان احترام دارم، اما در برخی موارد مربوط بواقعات افغانستان نظرهای متفاوت داشته ایم که ناشی از مشاهدات متنفاوت ما بوده است .بنابرآن بسیارممنون میشوم ودرانتظار بسرمیبرم که داکتر صاحب کاظم اشتباهات مرا درمورد شناختم از داکتر حسن شرق بررسی کنند وبا اغتنام فرصت بنویسند تا صفحۀ جدیدی ازاشتباهات من و شناخت داکتر حسن شرق برای مردم افغانستان میسر گردد.

من درمقالۀ قبلی خود نتیجه گیری کرده ام که مبتکراصلی و عامل مرکزی کودتای 26 سرطان همین غریب بچه داکتر حسن شرق بوده است وبسیارخوش میشوم هموطنان محترمم این نتیجه گیری و عقیدۀ مرا ناقص وبی بنیاد ثابت بسازند-
باید خاطرنشان سازم که نه جمهوریت خواه بودم، نه درآن رزیم وحکومت سهم داتشم، نه از اشخاص کلیدی شامل در آن رزیم تعریف وحمایت کرده ام، ونه ازاعمال وپالیسی هایشان درمدت پنجسال توصیف کرده ام، بلکه درچند مورد، یکی قانون اساسی، دیگری (حزب انقلاب ملی)انتقاد کرده ام - وشیوۀ کودتا را که پادشاه بخانه نبود و ارگ را از یک زن گرفتند، مغایر باعنعنات افغانی پنداشته ام -
با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - سه شنبه 26 جولای 2016


اسم: صالح محمد    محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.07.2016

با ضمیرو افغانانو ته سلام
کابل کې، خسر کورکې وم چې ویل راځه چې ډاکټر صاحب (ډاکټر صاحب امین زما کاکا خسر دی) کور ته ولاړ سو هغه لکه سې کومې فاتحې ته ځي .نو هلته ولاړو او د هغه ځای نه ګل خانې خواته ولاړو چېرته چې زما د کاکا خسر یو ملګری وه چې هزاره دي د هغه زوی شهید سوی وه کوم چې روزانه یې کوله او ډیر غریب خلک وه. د فاتحې وروسته چې نور خلک هم ناست وه، خسر مې ورته مخ واړاوه او پوښتنه یې وکړه چې، حاجي صاحب پښنه دې وي ولې چې زه پوهیږم اولاد ډیر خوږ وي او د انسان زړه کې ډیر درد وي نو دا زوی دې چې روزانې والا وه بیا یې څه کول چې دغو سیاسي حرکتونو کې ګډون کول؟ ده په ځواب کې وویل چې (حاجی صاحب بچې مه نه سیاسی بود و نی مه سیاسیستم، مه خودم بچی خوده زیاد گفتم که بچیم دمی تو کارا خوده شامل نکو خو بچیم گفت که آغا جان روزانه چندان پیدا نمیشه و ده ای مظاهره روز پنجصد روپه میته و اگه خیمه زدن و مظاهره دوام کنه باز خو ده یک هفته زیاد پیسه میشه). ده زیاته کړه چې (حاجی صاحب، به خدا که زیات مردم “هدف یې اکثریت دی” از خاطر پیسه ده می مظاهره شرکت داشتن، زیاتتر همسایای ما استند که زخمی و شهید شدن، شما باور کنین که سر کل قوما تجارت شروس، ای سیاست مدارای ما و اگه اوغان اس و اگه تاجیک اس کلش سر ما مردم غریب تجارت میکنن).
ډیرې خبرې وکړې، تاسو یقین وکړئ چې زما ذهن کې حتی دا ډول سیاسي تجارت نه ګرځیده چې د پیسو په مقابل کې خلک میدان ته بوځه او داسې وښیه چې دا ټول خلک یوه سیاسي مفکوره لري. اوس که دولت دولت وي نو دا مشران قسم په خدای چې باید اعدام کړي. دا ننني سیاسون دومره بیشرمه دي چې د خلکو په ژوند سیاسي لوبه کوي او هغه هم کاشکې د وطن د پاره وي بلکه د پردیو د ګوډاګیتوب په خاطر.
لعنت د خدای وي په هر هغه چا چې دا کړیدلي ملت باندې لوبه کوي.


اسم: سیدخلیل الله هتاشمیان    محل سکونت: CAکلفورنیا    تاریخ: 27.07.2016

ازدوست محترم وگرمی آقای زلمی کرزی با اظهار تشکر از معلومات شان، درمورد یک خبردیگر نیز منتظرمعلومات شما میباشیم:
میدیای جرمنی خبری پخش کرده که پولیس جرمنی یک پسر 16 سالۀ افغان را به ارتباط حملۀ تروریستی شهر میونیخ دستگیر کرده است .
آیا این خبر حقیقت داردر یا خیر ؟ اگر حقیقت دارد، آیا ممکن است در بارۀ همان پسر 16 سالۀ افغان یکمقدار معلومات بدست آورده و درین کلکین منتشر سازید- با احتارم - هاشمیان 26 جولای 2016


اسم: زلمی کرزی   محل سکونت: میونشن    تاریخ: 27.07.2016

استاد گرامی وعالیقدر داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان!
مسرورم که بعد از مدتی مدیدی از حضور شما شنیدم، شکر که صحت یاب شدید.
محترما، گزارشات حوادث بمبگزاری وانتحاری هفته خونین آلمان بخصوص شهر زیبا ومصؤن میونشن به اطلاع جناب شما رسانیده میشود.
متأسفانه در یک هفته چهار بار جنوب آلمان شاهد خونریزی، کشتار و ترور قرارگرفت که هر بار توسط اشخاص مختلف با هویت های مختلف بوده چنانچه فرد اولی حمله کننده بنام محمد ریاض که افغان معرفی شد، درداخل ترن (ریل) در راه ورسبورک با چاقو و تبربه مسافرین حمله کرد وسبب زخمی شدن چندین تن شده و وضع چند فردی تا حال قابل اندیشه است وخود این فرد توسط
فیرتفنگچه پولیس بقتل رسید اما بعدأ توسط پولیس با بدست آوردن اسناد وشواهد که نشان دهنده هویت او شد اعلان کرد که فرد مذکور پاکستانی است چنانچه وزیر داخله ایالت میونشن شخصأ از تلویزیون آلمان هویت این تروریست را پاکستانی اعلان کرد.
انفجار دهنده دیگربنام علی داؤد ایرانی است که داخل فروشگاه اولمپیا سنتر میشود وبا شلیک تفنگچه ۹نفر را قتل میکند و۳۵ نفررا زخمی میسازد وبعداً بزندگی خود خاتمه میدهد.
دوترور کننده دیگر از سوریه اند .روز یکشنبه ۲۴ جولای محمد دلیل ۲۷ ساله در اثر حمله تروریستی در فستیوال موزیک ۱۵ نفرزخمی شدند وخودش هم کشته شد .
فرد دیگری بنام محمد حلیف در یک رستورانت با کارد بالای مردم حمله کرده ۵ نفر را زخمی کرد ویک خانم حامله هم شامل زخمیان است .
این بود معلومات مختصر
با ارادت زلمی کرزی


اسم: حبیب احمدی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 26.07.2016

عذربدتر از گناه !

از المتوکلاله ظاهر شاه در ایتالیا پرسیند که چرا ماده 24 فانون اساسی که محمد داود خان ار تمام فعالیت ها منع شده بود را امضا، کردیداین یک اشتباه بزرگ شما نبود زیرا تمام کار های عمده در ده سال صدارت وی در زمان شما انجام شده بود.
المتوکلاله فرمودند بلی راست میگوئی من زیاد نشه بودم <<ولی جان دامادم >> سرم امضا ، کرد .


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 26.07.2016

د محترم دوکتور لمر له لوری ًً پنجاه سال ًً تر عنوان لاندی اخستل شوۍ کتاب ډیر زړه پورې دی اودی کتاب کښي لیدل کیږی چی د افغانستان تدریجی پر مخ تګ د ملت د راتلوونکی ښه ژوند لپاره تهداب دمسلکی کسانو له خوا ایښودل شوۍ وو اما دی کودتا چیانو ( سور مشربه او خالصو سرو خرڅ شوو ) او شیطانو او تربیه شوو مجاهدینو مشرانو ( تربیه شوی په پاکستان د امریکا په مرسته او ایران کښی ) ، تربیه شوو طالبانو ( د امر یکا او پاکستان له خوا ) او تربیه شویو دیموکراتانو ( د امریکا او ناتو ممالکو له خوا ) دافغانستان ملت تباهی سبب شوۍ دی او د افغانستان استقلال او تمامیت کاملآ په سوالیه کښي دی او د ملت اینده نامعلومه ده إإإ

بلی مرحوم پخوانۍ پادشاه له خواسربیره دامیدونو تهداب په څنګ کښی ډیری خطاګانی هم شوی دی ددی خطاګانو اصلی علت هم دا وو چی شاوخوا ئي چاپلوسانو او دست بوسانو نیولی وه او غلطی مشاوری ئي ورکولی او ددوی په کورنۍ کښي ئي د نفاق اور بل کړۍ وو او همدا سبب دی چی د پخوانی مرحوم پادشاه نه ځوی او نه المسي حاضر شول چی دده تر څنګ ودریږی إ
د مرحوم پخوانی پادشاه ټول کنترول د منافق مرحوم جنرال او شرالطان بی بی بلقیس په لاسونو کښی وو او دوی ددی سبب هم شول چی مرحوم پخوانۍ پادشاه په ۱۹۷۹ کال فیصله شوی وعدی دملت نجات او دملی وحدت ارمانونه په ۲۰۰۱ کښی په ډالرو بدلی کړی إإإ لکه چی وائي خداي پاک مو اخیره خاتمه خرابه نکړی او افسوس چی د پخوانی مرحوم پادشاه
باندی همداسی وشوه او ځان ئي د لوځکی په شان د ډالرو په زور په مجلسونو کښي استعمال کړاو د ملت تباهی ته کاملآ بی پروا وو اود غولیدو لپاره د قاتلانو غلو او چورکوونکیو له خوا د بابا لقب ورکړشو او نه دی ملت له خوا إإإإإ

دا ګیله ئي ۲۰۰۳ کښی وکړه چی ولی ده ته بابا لقب نه استعمال کوم ما ددی مصنوعی لقب علتونه په ښه توګه ورته په ګوته کړل او دا بابا لقب یو تقلبی شکل لری او هر څوک چی دا لقب دده نوم سره استعمالوی داد ملت سره خیانت دی إإإإ


اسم: وردک   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.07.2016

کاکر صاحب گل گفتی
راستی مسلک خوب چیز است، که بدبختانه معروفی فاقد آن است. من هم متوجه چندین نوشته به خاطر درگذشت ظاهر شاه در سایت سلطنت طلبان شدم. باوجود آنکه در افغانستان روزانه صدا افغان کشته میشوند به خصوص واقعه دهمزنگ. ولی یک مقاله هم در این ارتباط در سایت شان
دیده نمی شود، ولی از یک هفته به اینطرف نوشته های پی در پی به مناسبت شاهی که به جز از فقر، بدبختی و بیسوادی را به میراث گذاشت تجلیل میشود.


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: المان    تاریخ: 26.07.2016

از ترس انقلابی مشهور کانادا نشین (آقای موسوی) کاکر صاحب...


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 26.07.2016

از اینکه در بعضی از سایت به مناسبت نهمین سال وفات پادشاه اسبق افغانستان ظاهر شاه تجلیل به عمل می آید مربوط میشود به طرز دید ایشان از آن دوره که تا امروز ثمر آنرا مشاهده میکنیم.
قابل غور اینکه کسانیکه در جبین سایت خویش شعارهای انقلابی مانند
** مرگ بر اشغالگران !!! ** نابود باد امپریالیزم و ارتجاع !!! ** پیروز باد مبارزات آزادیخواهانه و ترقیخواهانه مردم ما !!!
نوشته میکند، ولی در دیگر سایت یک مرتبه سلطنت طلب میشود . هدف از جناب مدیر معروفی است.
چرا ایشان در سایت خویش همچو مطلب را بیرون نمی دهد؟


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 26.07.2016

محترم استاد هاشمیان صاحب پس از سلام فراوان
در متن نوشته "شاه زمان" یکجا آمده است که: "وزیر فتح خان شخص ناقرار و خاین بود" ، ولو که این جمله اکنون حذف گردیده است، ولی باید گفت که این توجیه آنعده کسانی است که در آنوقت جز هواداران شاه زمان بودند، اما وقتی ما امروز تاریخ می نویسیم، باید قضاوت آفاقی باشد، نه آنکه آنرا از یک زاویه خاص بررسی کنیم. وزیر فتح خان یکی از شخصیت های بسیار نامور تاریخ قرن 19 افغانستان است، نه تنها در عرصه اداره و سیاست، بلکه در ساحه نظامی نیز. خبط بزرگ او حمایت از شاه محمود بود که به ارتباط قرابت و نیز به دلیل یک اتهام مبنی بر یک توطئه علیه شاه زمان که تعدادی در قندهار دستگیر و درجمله سردار پاینده خان نیز شامل بود، در ملای عام به دار آویخته شد، وزیر فتح خان از شاه زمان عقده گرفت و از شاه محمود خواهر زاده خود حمایت کرد. شاه محمود که شخص بی اداره، عیاش و فاقد اهلیت شاهی بود فقط توانست به کمک فتح خان دوبار به سلطنت برسد و اما قدرت اداره همه در دست وزیر فتح خان بود، تاحدی که روابط کامران پسر شاه محمود حکمران هرات از روی حسادت با فتح خان برهم خورد و به یک دسیسه در هرات وزیر را کور کرد و بعداً پدر را علیه او تحریک نمود تا آنکه وزیر نابینا را در غزنی بطور فجیع پدر و پسر به قتل رسانیدند و آنهم به دلیل اینکه در غیابت شاه محمود که مردم کابل از او ناراض بودند، دوست محمد خان را به امارت قبول کردند. شاه محمود فکر کرد که امارت دوست محمد خان به تحریک وزیر فتح خان بوده است. سیاستاساساً بازی های هرگونه دارد، ولی در مورد وارد کردن اتهام "خیانت" باید به همچو اشخاص باید دقت کرد. بهتر است کلمه "خاین" در مورد او خذف شود.
داکتر صاحب هاشمیان اگر از حمایت شما از داکتر حسن شرق بگذرم وشرح آنرا بیک موقع دیگر واگذار شوم، دراینجا باید به یک تصحیح توجه شما را جلب کنم که شاه زمان سردار پاینده خان پدر وزیر فتح خان در جمله دیگران اعدام کرد ، نه آنکه وزیر فتح خان را کور کند. وزیر فتح خان توسط کامران پسر شاه محمود در هرات کور شد و بعد وقتی پدر و پسر در غزنی متوجه شدند که امیردوست محمد خان تخت کابل را شغال کرده است، وزیر موصوف را با وجود خدمات بزرگ او به شاه محمود توته توته کردند و در غزنی مدفون ساختند. امید ازاین گستاخی معذورم دارید با ارادت


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 26.07.2016

اقای معراج از کابل. خدا پاک میداند که ایا شما واقعآ از کابل مینویسید یا از کدام جای دیګر بهر صورت
یک پشه در ګوش فیل نشست بعد از یک وقت میخواست از ګوش فیل پرواز کند، پشه به فیل ګفت فیل جان می بخشی که شما را مانده و نارام ساختم فیل در جواب شان ګفت که بروبچیم همانطور که به امدنت نه فهمیدم به همان قسم به رفتن نخواهم فهمید.
اقای معراج درباری
ویبسایت افغان جرمن انلاین انقدر یک ویبسات ملی است که روزانه به هزارها خواننده داردو از هر روز، روز دیګر به علاقمندان شان افزوده میشود، اینکه شما و مثل شما یک تعداد افراد دریاری که قدرت شنیدن حقایق را ندارید بهتر است مثل یک تعداد دیګر شان که قرار را به فرار ترجیع دادند، شما هم میتوانید مثل دوستان دیګر تان به پشت نخود سیاه بروید.
از نوشته تان بوضاحت فهمیده میشود که شما واقعآ یک درباری بی خرد هستید، شما اګاهانه به این ګونه نوشته های خود میخواهید مقام و منزلت دربار را زیادتر پایان بیاورید، شما در نوشته بی محتوا خود ما سه نفر هریک اقای عبدالله، اقای زمری کاسی و بنده که واقعآ شفتګان شهید داوودخان هستیم ما را مورد انتقاد قرار داده اید، که این خود نمایندګی و سمپتی شما به دربار میکند.
هم وطن ! ای کاش شما از کدام نوشته ما انتقاد سالم میکردید، و به دلایل مقنی ان نوشتهای ما را رد میکردید نه اینکه ، کی موتر چند دالری دارد و کی ۳۵۰۰۰ کرایه میګیرد، برادرم در سایت شما خلیلی ها دوستان شخصی ما وجود دارد که انها از تمام کیف و کان زندګی خوب و بد من خبر دارد. باور نماید که بعد از شهادت پدرم و برادرانم دو هزار مرتبه زیادتر از داریکه پیش از هفت ثور از طرف پدر بما به میراث مانده بود به فضل الهی زیادتر پیدا کردیم، این پول نه ظاهر شاه نی محمد داوودخان نی نورمحمد تره کی نی ګلبدین و مسعود نی ملا و چړی نی کرزی و احمدزی داده شکر به زور بازو خود بدست خود و زیار و زحمت برادران و برادرزادها خود پیدا کردیم چشم حسودها کور.
خوب می دانم که بعد از خواندن این نوشته خواب شب بالایت حرام شد.افسوس به این ګونه درباریان بهر صورت ، سایت افغان جرمن انلاین سیایت ملیګرایان است نه از درباریان و خلیلیان و سقویان. لطفآ هر جایکه تخم می اندازی در همان جا قط قط هم کن. چرا که اشخاصی مثل شما تاب، توان و قدرت خواندن مقالات سایت افغان جرمن انلاین،را ندارید.افسوس و صد افسوس به چند تا درباری که به قسم شعوری میخواهد شاه فقید را زیادتر در اذهان مردم کم بیاورد.
اګر واقعآ مرد افغان هستی لطفآ ادرس کابل ات را برایم بدهید تا فردا یک یا دو برادرزاده خودرابفرستم تا انها از نزدیک شما را به اسناد که در ان اسم تان باشد ملاحظه نماید نموده و مطیقین شود که شما واقعآ معراج کابل هستید یا کدام شخص دیګر.
میترسم که شما یک ناصر مستجاب دیګر نباشید.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 26.07.2016

چشمان من 89 ساله شده وهمین یکماه قبل ازعملیات (کتره رک) برآمده، کسانیکه براشتباهات املایی من انتقادمیکنند و مرا بیسواد میخوانند کاملا حق بجانب میباشند-سعی من برای با سواد شدن هم درین وقت فایده ندارد- لهذا با قبول لقب بیسوادی درین کلکین اشتراک میورزم.
وقتی من تبصرۀ جناب محترم داکتر صاحب کاظم را در بارۀ ایزاد بیلزوم لفب (خان) درنام اعلحضرت شاه زمان خواندم ، در دقت بینی شان مرحبا گفتم -آنگاه بعد ازخواندن آن مضمون متوجه شدم که ازطرف متصدیان پورتال افغان -جرمن تایپ وویرایش نشده، بلکه ازکدام کتاب طبع شده عینا اقتباس شده است - نکتۀ انتقاد اینست که آن لقب نامناسب بایست حذف یا اصلاح میشدد، ولی هنوزهم درجملۀ مضامین نشرشده وجوددارد- ازلحاظ تخنیکی فکر میکنم اصلاح آن عیب مستلزم برداشتن تمام آن مضمون از آرشیف پورتال میباشد، ولی اکنون که آقای غلام حضرت بالای عین مضمون یک تبصره نوشته، شاید حذف آن مضمون ممکن نباشد...
راجع به تبصرۀ محترم غلام حضرت خان نیز متعجب شدم، زیرا اویک نویسندۀ با استعداد ااست، ولی در همین مورد بنظرمن کافی دقت نکرده است - درست نفهمیدم که نویسندۀ آن مضمون کدام مورخ پشتون بوده وآیا یک مورخ باصلاحیت بوده یا شوقی ؟ اگر یکمورخ واقعبین وباصلاحیت میبود ، درپهلوی نام شاه زمان کلمۀ(خان) را اضافه نمیکرد ! بهرحال درین مضمون میخوانیم که نویسندۀ مذکور فقط ازیک قسمت وقایع دورۀ سلطنت اعلحضرت شاه زمان صحبت کرده وتنها یک قسمت اشتباهات او را بارتباط صلۀ رحم و بخشیدن برادرش شاه محمود و نا دیده گرفتن تهدید ازجانب کشورفارس ، خاطرنشان ساخته، واز اشتباه بزرگ دیگرش که کشتار فجیع وزیرفتح خان بود وهمین کارناصواب اعلحضرت مذکور موجب کوری وسقوط سلطنت اوگردید، ذکری نکرده است -نویسندۀ مذکور ملاحظات ومشاهدات نویسندگان انگلیس را ازوضع ابترپادشاه مذکورهنگامیکه نابینا ومشرف بمرگ درپشاور بود، اقتباس کرده است-- مورخ دیگر افغان، محترم استاد سیستانی، درکتابیکه پیرامون شخصیت و خدمات وزیر فتح خانٍ طبع کرده واقعیت های تاریخی را درمورد کارنامه های وزیرفتح خان و اشتباه بزرگ اعلحضرت شاه زمان درقتل وزیرفتح خان وتباهی خاندان وقدرت شان بیان داشته که این واقعه جزۀ تاریخ افغانستان مربوط به دورۀ سدوزائی وعلت اساسی ظهورمجدد برادران بارکزایی و نیرسقوط سلالۀ سدوزایی میباشد - من ندانستم که نویسندۀ با استعدادما آقای غلام حضرت چرا درطرز قضاوت دو نویسنده که یکی واقعه نگار ودیگری مورخ میباشد، وهرکدام قسمتی از وقایع دروۀ سلطنت شاه زمان را بیان کرده، انگشت اننتقاد گذاشته است ؟؟؟ تعجب بیشتر من ازین بابت است که محترم آقای غلام حضرت خان از پشتونهای ولایت قندهار وآشنا با واقعات سلالۀ سدوزایی میباشد- بنابران با احترام به جهانبینی وطرزقضاوت آقای غلام حضرت، از ایشان توقع دارم عیب ونقصی که در بین اثر استاد سیستانتی راجع به وزیر فتح خان ومضمون منتشره بزبان پشتو در بارۀ شاه زمان را متوجه شده اند، برایما هم توضیح وتشریح کنند- شاید از تحلیل آقای غلام حضرت چیزهای تازه بیاموزیم -ناگفته نماند که من مقالات مرحوم پوهاند حبیبی را پیرامون وقایع دروۀ شاه زمان خوانده ام وقضاوت آن مرحوم را نه تنها من بلکه همه شاگردانش بهترین و اصیل ترین قضاوت میشمارند. با عرض احتارم - سید خلیل الله هاشمیان - 25 جولای 2016


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 25.07.2016

د هزاره شربف قوم باید هوښیار و اوسی!
دا ستره غمیزه چی تیره اونۍ د کابل په ښار کی رامنځ ته شوه او زمونږ په سلګونو بی ګناه وطنوال یی په شهادت ورسول او ورسره سمی یی نه یواځی د هغوی کورنۍ او د هزاره قوم د ویر په ټغر کښیناوه بلکی ټول افغان ولس یی د سختی خواشینۍ سره مخامخ کړ. په دی باید ټول و پوهیږو چی نه دا لومړی غم دی او نه به هم وروستئ وی. د افغان ملت د بر بادۍ د پاره دا نړیواله پروژه د ډیرو کلونو را په دی خوا د کورنیو او داخلی افغان دښمنه کړیو او ډلو په نیغه همکارۍ دوام لری او هر څومره چی د دی ملت خلک د دی تورو وطنی څیرو نه په نا پوهۍ سره ملاتړ کوی په هماغه اندازه به دا ډول ناوړی پيښي لا پسی زیاتیږی. د افغان ټول قومونه خصوصاً هزاره افغان قوم باید په دی و پوهیږی چی خپل مشران په مجموع کی او د روشنا یی د غورځنګ موجوده لاښوده ډله د دوی د آبادی او د ژوندانه د ښه والی په هکله نه فکر کړی او نه به یی وکړی. هغوی په ښکاره د ایران د اخوندانو سره د بیوزلو هغو هزاره ځوانانو په سر د سوریی جګړی ته د لیږلو معامله کوی چی په ایران کی میشت دی، هغوی د افغانستان په دننه کی د نورو قومونو سره د هزاره قوم دفاصلی د پیداکولو له لاری غواړی چی هزاره قوم د تل د پاره د خپلی غلامۍ لاندی وساتی او په دی توګه د ایران د اخوندانو نه د افغان ملت د حالاتو د بی ثباته کولو له درکه حقوق او شاباش تر لاسه کړی. د هزاره قوم منورین باید دا موضوع په سمه توګه حلاجی کړی چی د دی معضلی د حل د پاره د دی قوم زمامداران چی همدا اوس په لوړو دولتی مقاماتو کی تشریف لری څومره د ذیصلاح او مسؤلو مقاماتو سره په تماس کی شویدی او څومره یی د (رد) او یا (هو) ځوابونه تر لاسه کړیدی؟ او دی ته څومره اړتیا وه چی د هزاره قوم مظلوم خلک د بامیان، میدان وردک او نورو سیمو نه هم د مظاهری په نوم وژلو ته را وبلل شی؟ او اوس باید هزاره منورین دا خبره و څیړی چی په دی درد منه پیښه کی د دوی د مشرانو او د دی غورځنګ د ليډرانو د کورنیو څوتنو ته زیان رسیدلی او که دوی ددی پيښي نه خبر نه وی نو بیا ولی دا ناوړه حمله په دوی باندی واقع نه شوه او داچی دی مشرانو ته د مظاهری د کولو خطرات هم د امنیتی ارګانونو له لوری په ګوته شوی ول نو بیا ولی دوی دی خبر تیاو ته پاملرنه ونه کړه؟ دا ټولی هغه پوښتنی دی چی باید د هزاره هوښیار او منورین ځوانان یی په کلکه تر څیړنی لاندی ونیسی او اجازه ور نکړی چی دا د پردیو نو کر مشران نور د دی زحمت کش قوم ځوان نسل د خپلو غرضونو د پاره ښکار کړی.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 25.07.2016

ګرانقدر محترم معراج جان از کابل با عرض سلام و احترام، شما باور کنید با قول مردانه ام به شما، طنزی که شما درین صفحه نوشته اید، من خندیدم و فهمیدم که مسلک تان قضا است، یعنی قاضی هستید ولی یک قاضی ظالم مانند سعدالله خان قاضی محکمهء نظامی دورهء شاهی. اول اینکه تمام احکامی که برمن صادر نموده اید با معذرت که هیچ یک آن درست نیست. از همه ظالمانه تر که بر موتر لندروورم تهمتی کرده اید این طور نیست اګر حالا میبود قهر میشد که کمش زده اید. موتر یک ملیونی را پنجصد هزار ګفتن کار درستی نیست.
شوخی یک طرف ولی آقای محترم شما در ارزیابی وصدور احکام تان راستی که عدالت را مد نظر نګرفته اید.
با عرض احترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.07.2016

دوستان محترم، هر نشریه از خود دارای روش نشراتی و پروفایل می باشد. بعضی ها مداحی محمد ظاهر شاه را می نماید، بعضی ها از حبیب الله کلکانی را، بعضی ها قومگرا اند و بعضی ها ملی گرا و ...
به نظر من مداحی محمد ظاهر شاه هزار بار بهتر است از مداحی به حبیب الله کلکانی در صورتیکه از صدق دل باشد و نه آنکه در عین زمان چشم پوشی شود از عیار ساختن کلکانی توسط خلیل الله خلیلی...
افغان جرمن آنلاین یک وبسایت ملی است که متعقد بر آن است که
هیچ کس مکمل نیست و همه با خوبی ها و خرابی هایشان طول و ترازو شوند ....


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 25.07.2016

برادر نهایت محترم اقای فواد ارسلا !
زیاد نمی خواهم بالای حادثه چوک دهمزنګ بنام حرکت روشنایی همرای شما برادر عالیقدر مناقشه کنم بخاطریکه شما واقعآ یک افغان بادرک و وطن دوست ما هستید، من به نظر شما برادر احترام کامل دارم و پشنهادات تانرا به دیده قبول دارم.
من به جای اینکه بالای نظر خود پافشاری نمایم و چیزی بنویسم بهتر دانستم تا به نوشته برادر محترم اقای ( وطن دوست ) از اروپا که امروز در دریچه نظر سنجی انتشار یافت اکتفا کنم.
به امید موفقیت های بی شمار شما برادر محترم.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 25.07.2016

هموطنان محترم، باردوم نیز چیزی واقع شد و نوشته ام نیمکله انلاین گردید - اینک پاراگراف اخیر را رامینویسم:
خبربسیار جالب که از کابل درین باب بمن مخابره شده اینست که جوانان هزاره اکنون تقاضا دارند که در بدل خوبنهیای جهار صد کشته و زخمی شان، حکومت کابل تعهد بسپارد که لین برق این پروژه از راه بامیان انتقال یابد و لین برق و سوج برق این پروژه باید دربامیان باشد. فاعتبروا یا اولوالابصار - با عرض احتارم - سیدخلیل الله - 24 جولای 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 25.07.2016

بمناسبت واقعۀ المناک دردهمزنگ کابل که حدود 90 شهید و زاید از دوصد زخمی بجا گذاشته، تاثرات عمیق خود را توام با تسلیت به عزاداران و دعای شفایابی زخمی ها، بهریک از خانوادهۀ مصیبت رسیدۀ افغان میرسانم -
و از یک عده جوانانیکه آقای رحمانی تحصیلکردۀ لندن در راس آنها قراردارد، میپرسم که آیا این روشنایی و برق که شما خودرذا تضمین کنندۀ آن قراراداده اید، به به کشتار وخون این تعداد بیگناهان می ارزید ؟؟؟
اطلاعایتکه پیرامون سابقۀ این موضوع و تصمیم بمظاهرات اخیر توسط تلفون و ایمیل از کایبل بمن رسیده، ازینقراراست :
جنبش روشنایی درآنقسمت شهرکابل که درامتداد کوتۀ سنگی قراردارد ومحل سکونت هموطنان هزارۀ ما میباشد، تحت زعامت آقای کریم خلیلی سابق معاون دوم حامدکرزی تاسیس شد-ادعا وتقاضای این جنبش این بودکه پروزۀ برق (....؟) که بمصرف وکمک دول دوست از راه سالنگ به میدان و وردک انتقال می یابد، جنبش روشنایی تقاضاکردکه این لین برق عوض سالنگ از راه بامیان انتقال یابد- درین مورد چندماه قبل یک مظاهرۀ بسیار وسیع درکایل صورت گرفت وقطعنامه ای بحکومت تسلیم داده شد- زعامت مظاهرۀ اول را آقای کریم خلیلی به عهده داشت.
حکومت کابل بعدازمشوره و مذاکره با کمپنی خارجی وکشوریکه این پروژه را تمویل میکند، به جنبش روشنایی اطلاع داد کهتمویل کنندگان پروژۀ مذکور تمدید لین برق را از راه بامیان بسیار پرمصرف میدانند وآنرا قبول ندارند، لهذا لین برق از راه سالنگ انتقال خواهد یافت - آما حکومت متعهد است که یک پروژۀ برق 250 کیلوواته ازبودچۀ خود برای بامیان تاسیس وتمدید کند- بودچۀ این پروزۀ بصورت فوری تخصیص یافت و تکمیل این پروژه درمدت شش ماه وعده داده شد - زعمای هزاره و وکلای شان درپارلمان این تعهددولت را قبول کردند وجنبش درحال سکون درآمد.
اما قرارمسموع دولت ایران میخواسته که این لین برق حتما از راه بامیان انتقال یابد تا سوچ برق درتحت کنترول ایران باشد، همانسا که یکتعداد جو.انان تحصیلکر] هزاره واز آنجمله آقای رحمانی را که سخنگو وسخن پرداز خوبست، تحریک کرد تاتصمیم حکومت کابل را نپذیرفته و برای انتقال لین برق مذکوراز راه بامیان دوباره مظاهره کنند. این عده جوانان تقاضای مظاره] راکردند ومقامات دولت کابل برای شان گفت که ضرورت ومنطق برای تجدید مظاهره وجودندارد، مشکل قبلا حل شده وپروژۀ تمدید لین برق به بامیان شروع بکار کرده است. جوانان تحریک شدۀ هزاره گفتند : نخیر، ما وعده و تصمیم دولت را قبول نداریم، مظاهر کردن حق قانونی ما است وما مظاهره میکنیم-

اطلاعاتیکه بمن از کابل مخابره شده ازینقراراست که هم وزارت داخله و هم گارنیزیون کابل و هم مقامات پولیس کابل بجوانا ن هزاره گفتند که این وقت وزمان برای مظاهره مساعد نیست، خطرات غیر قابل پیشبینی دربین است، بهتر است مظاهره را برای کدام وقت دیگر به تعویق اندازید. زعمای قبلی هزاره بشمول وکلای بامیان با تقاضاهای جوانان موافقت نکرده و از اشتراک در مظاهره معذرت خواسته، تصمیم قبلی دولت را قناعت بخش خواندند- اما جوانان تحریک شده گفتند مظاهره حق ما است، مظاهره میکنیم زیرا ما میخواهیم "سوچ" این لین برق در بامیان باشد...
همان بود که مظاهرۀ بزرک صورت گرفت که تا چهارراهی دهمزنگ رسید - درینجا انتحاری های داعش قبلا ترتیببات گرفته بودند وخود را منفجر کردند که درنتیجۀ آن تاکنون 90 نفرشهید وزاید از 200 نفر درشفاخانه ها تحت تداوی قراردارند. جوانان مظاهره چی که خودرا " جنبش روشنایی" میخوانند، بگفتتۀ مردم کابل اینها "برق و روشنایی" نمیخواستند، بلکه "لین برق و سوچ برق" میخواستند واین قربانی بزرگ را برای لین برق وسوچ برق متحمل شدند-
اخباررسیده ازکابل مشعر است که یکعده اهل خبره حکومت را ملامت میدانند که اجازۀ این مظاهره باید داده نمیشد وازوقوع مظاهره ازطرف حکومت جلوگیری میشد -اما حکومت 50% از جوانان هزاره میترسید که اگر اجازۀ مظاهره داده نشود، به نقض از قانون اساسی و آزادی بیان متهم خواهد شد.
خبربسیار جالب که از کابل درین باب بمن مخابره شده اینست که جوانان هزاره اکنون تقاضا دارند که در بدل خونبهای جهار صد کشته و زخمی شان، حکومت کابل تعهد بسپارد که لین برق این پروژه از راه بامیان انتقال یابد و لین برق و سوج برق این پروژه باید دربامیان باشد. فاعتبروا یا اولوالابصار - با عرض احترام - سیدخلیل الله - 24 جولای 2016
نکتۀ جالب دیکر تقا
.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 25.07.2016

قابل توجه فامیل محترم افغان( شاغلی زلمی کرزی) مقیم شهر میونشن (میونیخ)
به ارتباط واقعۀ تروریستی که هفتۀ گذشته درشهر زیبای میونشن رخ داده و9 نفرکشته شدند- مقامات پاکستانی و ایرانی درتبلیغات خود افغانها را بحیث قاتل و تروریست تبلیغ ومعرفی میکنند و اینک از دیروز باینطرف خبر دستگیر شدن یک بچۀ 16 سالۀ افغان درهمین ارتباط نشر شده است - ما افغانهای مهاجر ازحقایق و چگونگه ای عمل تروریستی حبرندارم -
ازمحترمان آقای زلمی کرزی و محترمه میرمن یلدا قمر کرزی که مقیم شهر میونیخ میباشند، خواهشمندم لطفا ما افغانها را درجریان واقعیت های مربوط به این حادثه قراردهید- به انتظار معلومات شما - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 24 جولای 2016


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 25.07.2016

با ابراز تأثر به حادثۀ دهمزنگ و تسلیت برای بازماندگان این حادثه، یک سوال از احمد بهزاد،جعفر مهدوی،عارف رحمانی،ریحانه آزاد،عزیز رویش،داوود ناجی و ذوالفقارامید، رهبران این تظاهرات دارم:
اگر هدف این تظاهرات رساندن برق به بامیان بود، حکومت بعد از تظاهرات اول "روشنائی"،گفتوگو ها و جلسات باشما قراداد رساندن 220 میگاوات برق رااز قندوز به بامیان امضأ کرد، بوجۀ مصرف آنرا تصویب واعلام کرد که کار این پروزه تا 6 ماه آینده تمام خواهد شد. یعنی بامیان تا 6 ماه آینده صاحب برق می شود، که یک تعدادازاعضای رهبری هزاره این توافق را پذیرفتند.
امااگرهدف این تظاهرات هامحروم ساختن دیگران از برق از مسیر سالنگ است، یا مطرح ساختن خود تان به حیث رهبران جدید قوم هزاره، پس کجاست آن عدالت و برابری که شماازآن داد میزنید؟
تذکر: اگر دولت به وعدۀ که به شما ها داده است، پابند نمی بود، در آن صورت می توانستید بعد از 6 ماه این تظاهرات را به راه می انداختید. شاید بدون این قربانی بزرگِ که از مردم ساده دل و خوشباور ما گرفتید.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 25.07.2016

با عرض سلام و با عرض معذرت از اینکه تقریباً هر روز مزاحم خوانندګان ګرامی میګردم.
من از ترس خندۀ قهر آمیز هموطنان عزیزم ( علیه خودم) جرئت نه میکنم که بګویم " تاریخ بر ما می خندد و ما بر تاریخ " ، خوب، حال دیګر این حرف از دهنم پرید.
سه ماه و سه روز پیش اقای سیستانی متنِ پشتوی کتاب نوشته شدۀ خویشرا (رول وزیر فتح خان و خانواده اش در دولت سدوزائی) جهت معرفی درسایت افغان جرمن به نمایش ګذاشت. درین کتاب سعی شده که وزیر فتح خان منحیث یک قهرمان ملی معرفی شود، من منحیث خوانندۀ این کتاب هرګز بخود این اجازه را نخواهم داد که محتویات و انګیزۀ نګارش این کتاب را زیر سؤال ببرم زیرا معتقدم که اګر محتویات این کتاب ( یا هر کتاب تاریخی دیګر) قرین به حقیقت باشد، ثواب مسفید بودنش به نویسندۀ آن میرسد و اګر محتویات آن خلاف حقایق باشد نیز ګناهش به ګردنِ خود نویسنده میباشد.
من یا ما در مورد این وزیر صاحب قبلاً با بسیار اختصار شنیده و یا خوانده بودیم ولی اقای سیستانی به شکل بسیار مفصل در مورد ایشان معلومات ارائه نموده است که در صورت صحتِ محتوای آن، قابل تقدیر میباشد. امّا سؤال بسیار ګیچ کننده:
لطفاً دقت فرمائید:
بتاریخ ۲۳جولای سال جاری یعنی پریروز از طرف یک ارسال کننده بنام " افغان جرمن" یک مضمون بسیار جالب و تاریخی زیر عنوان " شاه زمان " به نشر سپرده شده.
محتوای این نوشتۀ احتمالاً مؤثق ( که البته نام نویسنده اش ذکر نشده و فقط نام ارسال کنندۀ آن ذکر شده) با محتوای نوشتۀ اقای سیستانی ( راجع به شخصیت وزیر صاحب فتح خان) از زمین تا آسمانِِ بیست و یکم تفاوت موجود است.
اقای سیستانی، وزیر جان را منحیث یک شخصیت برجستۀ سیاسی و ملی و نظامی و مردمی و اهل صالح معرفی نموده ولی نوشتۀ " شاه زمان " این وزیر فتح خان را یک خائن ملی معرفی نموده است.
آیا ما منحیث خوانندګان اینګونه آثار تاریخی حق نداریم که حد اقل فقط در همین یک موضوع ( ثابت شدن خوب یا بد بودنِِ این وزیر جنجالی) از حقایق با خبر شویم؟
آیا ما حق نداریم که بدانیم که فرمایشات " شاه زمان " درست است یا فرمایشات اقای سیستانی؟ البته درست بودن هر دو نوشته توأم با تناقض خواهد بود که به هیچ وجه قابل قبول نیست.


اسم: معراج   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.07.2016

جناب مدیر مسئول سایت
درد دلم را میگویم ، به گوش هوش بشنو و کسی هم زحمت جواب دادن را به خود ندهد ، چون رفتم که رفتم ... و اگر مردی نشر کن!
بنده مدتی میشود با سایت شما آشنائی پیدا کرده بودم و آنهم به کمک دوستی که گفته بود و توصیه کرده بود که در بین ما افغان ها بالاخره ملیگرایانی پیدا شده اند که غیر از همدلی و صلح و سلم و افغانیت و اسلامیت وهمچنان اتفاق و اتحادو همبستگی در مقابل همسایگان بی مروت شرقی و غربی هدفی ندارند . آمدم و دیدم و شنیدم و خواندم و باور کردم، با افتخار. ولی ایهات که مدتی است دیده میشود این سایت محبوب ما چهار نعل به قهقرا میتازد. کلانکاران سخیفی که حتی نوشتن را به درستی نمیتوانند کفش تاریخ دان و حقوق دان و سیاست مدار را به پا کرده و از جانب شان به افتخارات ما و بزرگان ما و تاریخ و فرهنگ ما تحقیر و توهین صورت میگیرد.
شخصی بنام آرینزی به ذعم خود گویا ظنزی نوشته، مگر نشنیده که گفته اند " خنده، خنده ، به ریش بابه هم خنده؟" آرین زی تو در حقیقت به ریش پدرت خندیدی.
شخص دیگری بنام عبدالله کشتار بیرحمانه و شنیع اضافه از هشتاد نفر را دیروز را با مرگ صرف یک نفر سیل بین که بچهٔ خیاطی در دهمزنگ بود و برای تماشای مضاهره چیان بی شعور به درخت بالا شده بود و متأسفانه در اثر فیر هوائی عساکر دولتی جان خود را از دست داد مقایسه میکند؟ راستی جدی میگی آغای عبدالله ؟
آغای دیگری بنام زمری کاسی که نظر به اقرار خودش در همین سایت در همان زمان موتر ۵۰۰هزاری لند روور میدواند:، حالا شکوه و شکیت دارد؟ آغای خواهر زادهٔ عدالت ! شما که نه کِر کِر خی کی کِرکِر؟
آغای دیگری بنام قاسم باز امروز خودش بلبل وار ادعای عایدات ۳۵۰۰۰ دالری در ماهی را از کابل دارد و بد ګوئی میکند؟ من مأمورین سابقه و عالیرتبه ئی صادقی را از آن زمان ها به یاد دارم که با زندگی نه چندان مرفه میساختند ولی پسر ناظر داوود خان امروز با آن عایدات سر سام آور " گف" هم میزند؟
بدون شک این ها وامثال شان در زمان شاه فقید با وجود تحصیلات مفت و رایگان وحتی جیب خرچی و سفرخرچ از سیستان تا کابل از بی استعدادی ناکام مطلق و به همان پیشهٔ دلاکی سگان هنوز هم ادامه میدهند.
منسوخ شد مرووت و معدوم شد وفا //// زین هردو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا //// شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
حکیم سنائی
شرم بر شما ای دروغ گویان بی مرووت و نمک ناشناس، شرم! شما بزرگترین خیانت را در تآریخ افغانستان مرتکب میگردید چون آگاهانه و دستوری آنرا مسخ مینمائید که گناهی است بس نابخشودنی و جفائی است در حق آیندگان و دسته ئی است برای تبر همسایگان!!!
این تغییر فاحش در نشرات افغان جرمن آنلاین مرا و یقیناً صد ها دوست دار این سایت را به کلی مایوس ساخته ومبرهن است که علت آن هجوم گروهی خاصی با مقاصد شوم و خاصی است و متصدیان یا به آنها در یک آخور نشخوار میکنند که از دید مردم عادی در خفا است و یا آنقدر ساده لوح اند که نمیدانند چی مار های در آستین جا داده اند. به دوستان بیافزائید نه اینکه سبب رنجش تعداد کسیری شوید که مجبور به ترک این سایت شوند که در حال جریان است. و به همین منوال من هم با حالت بس مأیوسانه دیار شمارا با دار و دستهٔ تان ترک مینمایم.
ولی صرف با یک خواهش که اګر لطف نموده و آدرس آن سایت دیګر را بمن ارزانی نماید ممنوتان میګردم . چون همه از آن سایت دیګر "ګف" میزنند، کنجکاو استم.


اسم: Nabil Azizi   محل سکونت: Germany    تاریخ: 24.07.2016

چرا پشتون وتاجک به هزاره خون دادند؟
نوشته یی رقت انگیز وشریفانه، از قلم جناب انجنیر صدیق «قیام»؛ خون پشتون وتاجک در شرائین هزاره

دیروز رفتم به شفاخانه ای که برای زخمی ها خون اهدا کنم. به چرت رفتم که آیا خون من که شاید خون پشتون یا تاجیک یا میکس آن باشد و سنی هم هستم . آیا خون من برای هزاره ها که شاید شیعه باشند، به درد می خورد ؟
در قطار داوطلبان اهدای خون دیدم که چه جوانمردانه از هر قوم در صف منتظر اند. این را میدانم که در خون به اصطلاح هیچ قومی کدام زرۀ خاصی نیست که دیده شود ( یا نشان داده شود) پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره، نورستانی، پشه ای , ایماق، سنی، شعیه، هندو و غیره.
پس ای تفرقه اندازان سود جو و قدرت پرست، از وجدان و منطق تان (اگر داشته باشید) استفاده کنید. خون ما همه یک رنگ دارد؛ مادر وطن ما یکی است؛ از جوانان و مردم سادۀ ما سوه استفاده نکنید و از جاسوسی ها برای بیگانگان دور شوید.
پول جاسوسی ها کثیف ترو نکبت بار تر است از در آمد کتلست هاست.
جاودان می ماند افغانستان یک پارچه و متحد و روی های شما سیاه خواهد شد .
به امید عدالت اجتماعی , برابری و برادری
سلاح تفرقه را زنگ زده و کهنه شده است.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.07.2016

محترم قاسم باز
سخنان شما درست است و من یا شما در مورد مظاهره تحریک شده و اشخاص محرک آن هم نظر هستم. اما این نوع ابراز نظر در موقعی که خون صد ها هموطن ما از اثر حمله تروریست های پاکستانی خشک نشده است و بدون تذکر تأسف و فاتحه و تسلیت در مورد شهادت هموطنان افغان ما دور از انصاف و نادرست است و در حقیقت در دست دشمنان افغانستنان وسیله داده میشود که این نوع تذکرات بدون ذکر تیلیت و تأسف را برای مقاصد ضد افغانستان استفاده نمایند.

با احترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 24.07.2016

اين مظاهرات صرف به خاطر آنست كه دولت اخوندهای ايرانی آرزو دارد و می خواهد، به خاطر قوه فشار بالای حكومت مركزی كابل سويچ اين برق را بدست داشته باشد تا هميشه حكومت مركزی تابع خواسته های آنها باشد. در كشوری به نام ايران سُني ها در روز روشن در مساجد خود سنُی ها نماز جماعت را خوانده و اداء كرده نمی تواند. يك نفر از سُنی های ايران وزير، والی، قوماندان كدام فرقه نظامی و یا پوليس شده نمی تواند و يا هم وجود ندارد ولی ما أتم بخش ها چوکی دولتی چی که حتی برای شان به سویه رهبران ملی هم قایل شدیم و به سًويه معاون رئيس جمهور برايش داديم. آنها در اين معاونيت هم راضی نيستند. اين ضعف مردم ناعقبت انديش است. نه از آخوند های ايرانی.
دوستان و خوانندګان ګرامی، بیاید منصفانه بدون تعصب قضاوت نمایم. بند برق نغلو و سروبی مربوط ولسوالی سروبی کابل است، ولی مردمان ولسوالی سروبی از نعمت برق برخوردار نیستند، در مرکز بامیان از صد هزار مردم زیاد زندگی نمی کند حالا که تعداد مردم که در ولسوالی سروبی و مربوطات ان زندگی می کند از هشتاد هزار مردم تجاوز می کند، این مظاهرات به نام روشنایی واقعآ به خاطر حقوق مردم ولایت بامیان نبوده بلکه در این مظاهرات دست های کشور اجنبی ها واضح و روشن است، چرا این مظاهرات در خود بامیان صورت نمی گیرد، چرا رهبران این مظاهرات آقای بهزاد هراتی و لطیف پدرام است، برادر های محترم اصلآ به نظر من زیر کاسه نیم کاسه است، امیدواریم هیئت کمسیون بررسی این فاجعه عاملین اصلی و سرکرده های این ګردهمای را به اشد مجازات محکوم نماید، به امید عدالت


اسم: محمد معصوم هوتک   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 24.07.2016

به کارکنان محترم افغان جرمن آنلاین
بعد از سلام
ویدیوی که بنام شهر زیبای کابل در سایت گذاشته شده است، پنج دقیقه اول آن شهر قندهار است، نه شهر کابل. بعد از دقیقه پنجم مناظر شهر کابل شروع میشود.ویدیوی متذکره را من قبلا دیده بودم و حتی موقعیت های دوکانها و بازارها را نیز میدانم. این یادآوری را صرف بخاطر رفع اشتباه بیان نمودم. خداوند یار و مددگار شما باد.


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.07.2016

درین روز ها دریکی از سایت ها تمام مضامینش در مدح سرائی شاه سابق است وبس.
شخصی بنام آقای بارز بعد از توصیف زیاد از شاه فقید مینویسد " ایشان {ظاهر شاه} نوشته ای را که قبلآ سوی جفا پیشگان ترتیب شده بود خواندند که در آن همه صلاحیت دولت داری به حامد کرزی واگذار شده بود و آقای کرزی در مقابل لقب بابای ملت را برای شان قایل شد، آنهم چه بابای بی صلاحیت که حتی فرزندان ناخلفش به لحاظ سنت ریش سفیدی به پیش وازش از جا بر نخواستند" اگر این نوشته درست باشد شرم آور است کسی ورق را مانند طفلی به دست شاه بدهد و او آنرا بخواند و مینویسد فرزندان نا خلفش به وی بی احترامی کردند.

وقتیکه شاه از سلطنت خلع شد مردم ناخلف (؟)افغانستان از وی پشتیبانی نه کرد و کسی از رفتنش اشکی نریخت وباز هم به وی بی احترامی کردند.بگذارید روح شاه فقید آرام باشد شاه پرستان مداح !


اسم: صالحه واهب واصل    محل سکونت: هالند    تاریخ: 24.07.2016

داکتر صاحب گرامی بعد از تقدیم سلام و حرمت خدمت شما ، امید دارم صحت و سلامت باشید. عالمی سپاس از محبت و باریک بینی تان. من صد در صد با شما موافقم درین که اگر معلوماتی در بارۀ کسی (هر کسی که باشد) از طریق قاموس کبیر افغانستان بیرون داده میشود باید مطلقاً آفاقی باشد و از هیچ نگاه جهت گیری نشده باشد. و مسائل، شخصی قضاوت نشود. شکر خداست که شخصیت های دانشمند و آگاهی چون شما، آریا صاحب و بعضی های دیگر را داریم که همچو نکات بسیار خورد و ریزه در ظاهر و بسیار بزرگ در باطن را متوجه میشوید و ما را از آن آگاه میسازید. من در قسمت معلوماتی که از کانال قاموس بیرون داده میشود، همیشه با آقای کبیر هم گفته ام، بر این عقیده هستم که علاوه بر کمیت باید از کیفیت بسیار بالا بر خوردار بوده، مؤثق باشد زیرا معلوماتی که فعلاً در انتر نت موجود است چون منبع در اکثر عرصه ها به دست ارگان های مغرض است، باید در اهتمام آن بسیار محتاط بود و هر معلوماتی که بدست می آوریم، باید یک بار مکملاً و بسیار دقیق خوانده شود و با کسی که درین رشته تجربه و تخصص دارد مشوره شده از زیر نظر شان گذرانده شده، بعد به نشر برسد. کونتتی را در سراسر انتر نت داریم اما کوالیتی جان هدف ما است. از شما صمیمانه تشکر نموده خواهش بسیار خاضعانه ام همین خواهد بود که لطفاً با آنکه میدانم وقت کافی ندارید، اگر وقت برای تان دست میدهد همچو موضوعات را از نظر گذشتانده ما را در بهبود کار های قاموس راهنمائی کنید.


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.07.2016

زنده کردن خاطرات کشتار پولیس ظاهر شاهی !

در یک مظاهره مسالمت آمیز 80 هموطن ما به شهادت رسید وزیاده از 200 نفر زخمی شدند . روح شان شاد باد !
این کشتار انسان های بی گناه ، خاطرات کشتار پلیس ظاهر شاهی را در دوره دیمکراسی زنده میسازد که در سوم عقرب به امر سردارولی داماد ظاهر شاه ، هموطنان ما را به شهادت رساندند.
ما شاهد بدبختی های زیادتر از دیمکراسی های بی موقع در کشور خود خواهیم بود.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 24.07.2016

ګرانو هيوادوالو ته سلامونه
مطمئن صاحب!
تاسو نه د تاسو د د قرآني ښايسته نظر او څرګندونې چې رب متعال فرمايي : يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ, ډېره زياته مننه. يقينا که مشرانو سره چې دا کابو څلورو لسيزو ته اوږديږي چې د افغانانو وينې بهيږي, سوچ او د ملت فکر وای نو دا ستونزه به اوس حل وای.
بله ستونزه د خلکو بيسوادي او ناپوهي ده چې تل په تشو او درواغو خبرو غوليږي او سياسي پوهه خو بيخي ورسره سته نه, د دين عالمان هم که دلته دي او که پاکستان کې دي تل د اتحاد پر ځای د نفاق مسئلې بيانوي.
دا ملت الله پوه کړي او زه خو د ځمکې پر سر داسې يو بانفوذ مصلح نه وينم چې خلک اتحاد او اتفاق ته راوبولي.
په دې تمه چې بيا هم لکه ستر سيد رح يو څوک پيدا سي او دا ستونزه حل کړي.
د واحد ملت او سرلوړي افغانستان په هيله.


اسم: نظرمحمد مطمئن   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.07.2016

د اهل تشیع او هزاره د وژلو وار

د بې ګناه انسانانو وژل که د هرچا لخوا په هرځای کې وي، موږ یې د پخوا په ډول یوځل بیا په کلکه غندنه کوو.
‍‍‍‍‍‍‍‍په دهمزنګ کې په بې وسلې لاریون کوونکو،‌چې د نارینه وو سربیره پکې ښځې او ماشومان هم وو،‌حمله او د هغوی وژل او د مذاهبو او قومونو ترمنځ تفرقه اچول په سختو ټکو غندو.
داچې د لاریون کوونکو د سیاسي کړیو هر هدف وو،‌له هغه سره په دی موضوع کې تړاو ورکول او بیا په ټولیز ډول پرې برید کول، په هیڅ ډول نشي مواجه کیدای.
داچې په تیرو ۱۵ کلونو کې تر ډیره پښتون د هزاره او تاجک ورور د بهرنیو پوځیانو او بهرنیو کړیو لخوا تر برید لاندي وو،‌همدا ډول زموږ ځینې تاجک وروڼه هم په دي اور کې وسوځیدل، نن دادی بالاخره ددغه اور لمن هزاره وروڼو ته هم ورسیدله.
تر څو چې بهرني پوځیان او بهرنۍ لاسوهنې په هیواد کې شتون ولري، موږ به یو په بل پسې وژل کیږو،‌هغوی ته پښتون، هزاره او تاجک برتري نه لري، یواځي د محدود وخت لپاره له یادو قومونو څخه د خپلو ګټو لپاره په بېلابېلو نیرنګونو کار اخلي.
بهرنۍ کړۍ غواړي په هیواد کې هر هغه څوک چې ددوی ګټو ته لږ هم زیان ورڅخه رسیږي په نښه یې کړي. په دهمزنګ کې له برید څخه ممکن دوه موخې به وي، یو داچې د ایران لپاره سور څراغ وي چې په دغسي مسایلو کې چې د امریکا د خوښې خلاف وي،‌له پوره احتیاط څخه کار واخلي، بله موخه به داوي چې یوه بله نوي ډله په کابل او د افغانستان په سېمو کې قوې معرفي شي.
په تیرو ۱۵ کلونو کې موږ د داسي برید شاهدان نه یو، ‌چې د لاریون کوونکو په منځ کې دي په دي ډول برید شوی وي، کله چې د ښځو، ماشومانو او بې وسلو خلکو په منځ کې برید کیږي،‌عواقب نه سنجول کیږي،‌ ویره په کار ده چې کورنۍ، قومي، مذهبي او ژبنیو جګړو او تعصباتو ته په لوی لاس په کور دننه او دباندي لمن وهل کیږي.
زه په ‍ټولو قومونو ږغ کوم چې د هیواد د خوندي ساتلو لپاره یو بل ته لاس ورکړي، همدا ډول په اهل تسنن او اهل تشیع ږغ کوم چې د بهرنیانو شومو اهدافو ته متوجه وي، تر څو د مذهبي جګړو څخه مخنیوی شوی وي.
هغوی چې لا هم د مجاهد کارډ کاروي او د مجاهد په نوم په هیواد کې له دولت او ځینو وختونو کې له ښکیلو جهتونو څخه امتیازات ترلاسه کوي،‌هغوی دي پوه شي چې د دوی د ورکولو او له منځه وړلو پلان هم په لاره اچول شوی.
که افغانان په خپلو کې سره جوړ نه شي، د جګړې پرځای سوله غوره نه کړي، یو بل ته انعطاف ونه کړي، همدا ډول به په بېلابېلو وختونو کې د هر قوم او مذهب خلک په نښه کیږي او څوک به يې پوښتنه ځکه نشي کولای چې پړه به یې طالب، دولت او بهرنیان په غاړه نه اخلي.
الله ج دي افغان ولس له بدبختیو او د امریکا لخوا له تپل شوو جګړو څخه خلاص کړي،‌په دي‌هیله چې زموږ پښتون، تاجک، ‌هزاره، ‌ازبک او د نورو قومونو رښتوني‌استازي د بهرنیو کړیو شومو اهدافو او موخو ته متوجه شي او د افغانانو د یووالي او سولې له پاره کار وکړي.
د ملي شورا، ازادو او خپلواکو ټولنو،‌د ولس رښتوني استازو او ځوانانو څځه امید دی چې په لاریون کوونکو د برید جدي څیړنه او پلټنه له دولت او ښکیلو لورو څځه وغواړي.
ځکه د اسلامي ګوندونو په تګلارو کې داسي ګوند چې له یوې مخې تش لاس سړي، ښځي او ماشومان په نښه کړي، او د هغوی د وژلو پریکړه وکړي، موږ یې مثال په اسلامي نړۍ کې نه دی لیدلی.
زه بیا هم هیله کوم چې زما هزاره او تاجک ورور د پښتون او پښتون مې د دوی ترڅنګ ودریږي،‌همدغه ډول پيښې ددي‌پرځای چې موږ سره لیري کړي، کوشش وکړو چې سره نږدې شو.
یو بل تورن نه کړو،‌یو بل ته ترهګر او تروریسټ ونه وایو،‌ د یو او بل مرګ ته خوشاله نشو، د بهرنیانو له منګلو ځانونه خلاص، له عناد، کیني، بغض ،‌حسد او غچ اخیستلو څخه مخ واړوو،‌که داکار وکړو،‌نو موږ ټول یو افغان او یو ملت یو، بیا به د دغسي بدو پېښو او د نورو د ګټو قرباني نه یو.


اسم: سید عـبدالله کاظم   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 24.07.2016

محترمه خانم واهب پس از تقدیم سلام
با قدردانی از زحمات پیگیر شما در پیشبرد کار قاموس، امروز نمونه یکی از عناوین قاموس «شاه زمان خان» را خواندم. خواستم یک موضوع بسیار مهم را در زمینه عرض کنم، چون هنوز سر وقت است که باید اصلاح شود: لقب "خان" درقدیم ازطرف امراء و شاهان به بزرگان یک قوم، قبیله و یا یک محل داده می شد و در بعضی مواقع لقب "خان خانان" نیز به حیث یک مقام مردمی بالاتر از خان به اشخاص داده شده است. اما استعمال این لقب برای پادشاهان مورد ندارد، کسانیکه به حیث امیر خطاب شده اند، درتاریخ پسوند خان را به نام خود قبول کرده اند، چنانچه وقتی امیر شیرعلیخان در باره خود صحبت میکرد ، خود را "امیر شیرعلی خان" می گفت. اما در مورد شاهان و شهزادگان این کلمه در زبان عامیانه ترویج یافته است. درتاریخ کسانیکه خود را "شاه " خوانده اند و یا مقام سلطنت خود را شاهی نامیده اند، آنها هیچگاه لقب "خان" را در پسوند نام خود اضافه نکرده اند. تا زمانیکه احمد شاه بابا به سلطنت نرسیده بود، نامش "احمد خان بود" بود، اما بعد از سلطنت بجای خان پسوند به "شاه" تبدیل شد. همین طور تیمورشاه و به همین ترتیب همه سلاله سدوزائی خود را ملقب به شاه ساخته اند و قبل از سلطنت "شهزاده" خطاب می شدند.

شاه زمان یکی از شاهان بادرایت افغان بود که توانست تاحد زیاد حدود جغرافیائی احمد شاهی را حفظ کند و هیچگاه او بنام زمان خان یاد نشده، بلکه همیشه "شاه زمان" و رسماً در دربار اعلیحضرت به احمد شاه بابا و تیمورشاه و زمان شاه یا "شاه زمان" خطاب شده است. در تاریخ قرن 19 کشور نام "نواب محمد زمان خان" به حیث یکی از مجاهدین بزرگ و حتی برای مدت کوتاه در جریان قیام بزرگ کابل در سال 1842م او نیز ازطرف مردم شناخته شد که از شاه شجاع بیزار بودند، به امارت پذیرفته شد و اما لقب خود را مثل سابق حفظ کرد و همه او را "نواب صاحب" و با ذکر نامش "زمان خان" یاد میکردند، چون شخص دیگری از همان خانواده بنام "نواب عبدالجبار خان" نیز در عین وقت شخصیت قابل احترام بود.
لقب "خان" پس از آنکه امیر امان الله خان امارت را به سلطنت تبدیل کرد، لقب او نیز رسماً به اعلیحضرت تغییر نمود، ولی چون در زبان عام به همان لقب "امیر" شهرت یافته بود، این شیوه در مورد او ادامه یافت. وقتی محمد نادرخان به سلطنت رسید، فوری لقب "شاه" در پسوند نامش علاوه شد و "محمد نادرشاه" شد. همین طور محمدظاهر یا "شهزاده محمد ظاهر" پس از رسیدن به سلطنت به "محمد ظاهرشاه" ملقب گردید و برطبق معمول همه جا کلمه "اعلیحضرت" که مخصوص شاهان است، در آغاز نامش علاوه شد.
با این شرح امید است عنوان "شاه زمان خان" را به "شاه زمان" یا "زمان شاه" تبدیل کنید


اسم: بشير احمد کريمي   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.07.2016

سلام
بعضی از برادران با نفرت از طالبان ميگويند که گويا بالای برادران هزاره ما ظلم شده است و اما من به اين باورم که اين ظلم را طالبان يا گروه داعش نه بلکه بزرگان هزاره کرده اند. اين بزرگان اند که به خاطر مزدوری بيگانگان هموطن خود را از بين ميبرند. و اما ناگفته نبايد گذاشت که همين حرکت هزارگان مخربتر از اين انفجار است و من يقين دارم که اگر کار بزرگتر از مظاهره برای برادران هزاره ما مساعد شود, دريغ نخواهند کرد.
آيا اين حرکت برادران هزاره ما خود يک ماجراجويی نيست که با وجود همه بحث ها و گفتگو ها از جانب دولت باز هم دست به مظاهره ميزنند. قتل اين همه به دوش خليلی و محقق و پدرام است.


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.07.2016

شاغلی ورور صالح محمد خان د کندهار څخه!

زه ستاسو د تبصرې سره د کابل د نن خونړی واقعې سره ټول موافق یم.
زمونږ هزاره افغانان شریف او وطن پال خلک دي، لیکن نن دوی د خپلو هغه کسانو له خواء چې ځانونه هغوی ته مشران او رهبران معرفي کوي، غلط استعمال شول. شه برق غواړی، درسته ده دا ستاسو حق ده چې برق په بامیانو کې ولری او دولت درسره د سالنګ له لارې دا خواهش ستاسو ومانه. له بلی خواء د هیواد روانه جنګي وضع داسی ده چې زما په نظر باید حتی د کابل ښار کې لس او شل نفره هم چیرته په کوم میدان کې سره ټول نشي، غیر له سخته مجبوریته او بیا د سلهاوو مظاهرچیانو شمیر لا ته وګوره...!
ځکه یو څوک چې له خپله سره او ژوند نه تیرېږي، هغه هر څه کولای شي لوی مصیبت جوړولای شي او مخنیوی د داسې پېښو حتی نا ممکن دئ.
مثلاً: محصل عبد الخالق خان له خپل ژوند نه تیر شو، هغه مکار او مغرور نادر شاه یې په هغه تام مصئون ارګ کې داسی راچپه کړ، چې د واخ ویلو مجال یې هم ورنکړ.
په درناوي


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.07.2016

پسله سلامونو.
به تائید سطر آخر فرمایشات جناب اقای زمری کاسی ( تأکید میکنم سطر آخر) عرض میکنم:
بر اثر وزش بادهای چهل سالۀ موسمی و تُند و دوامدار و همه جانبه و بعضاً تباه کُن، بالون های افکار و اذهان و عقاید و احساسات ما نیز تسلیم امواج وحشت ناک این باد ها شده و در عالمِ سرګردانی غالباً برخلاف میل و ارادۀ ما این طرف و آنطرف بدون اینکه ارتفاعِ لازم را حفظ کرده باشد به سرګردانی خود همچنان ادامه میدهد و جالب اینجاست که هر سواری این بالون ادعا میکند که بر فراز نقطۀ مورد نظر خودش بسر میبرد ( که شاید چنین هم باشد) . بهر حال ما متأسفانه امروز نه ثروت مادی داریم و نه هم سرمایۀ معنوی قابل افتخار برای ما ګذاشته شده ولی یک چیزیکه ادعای داشتنش واقعی به نظر میرسد اینست که هر کدام ما خوا نا خواه دارای اخلاق و وجدان درونی میباشیم.منحیث کوچک ترین و نا فهم ترین و غریب ترین عضو خانوادۀ افغانی با کمال خضوع توصیه می کنم که بیائیم در زیر سایۀ مرغوب درختِ اخلاق این امر را قبول کنیم که رهبران سیاسی ۱۹۱۹ تا ۱۹۷۸ هر چه که بود از رهبر نمایان ۱۹۷۸ تا به امروز از بسیاری جهات بهتر بودند، ګذشته ازین، دوست داران ظاهر خان و داؤد اکثراً اشخاص با وقار و با شخصیت و مُسن هستند، اخلاق حُکم می کند که اګر یک هموطنِ پیر و سالخوردۀ ما با یکی ازین دو شخص علاقه مند باشد، نباید با توهینِِ عریان به یکی ازین دو شخص، باعث رنجش خاطر علاقه مند آن شخص ګردید.البته در چهار شنبه بازارِ بحث های اجتماعی، یک فروشنده حق دارد تا دلش میخواهد با صدای بلند اجناس فروشی خود را تحسین و تعریف و توصیف کند ولی این حق را بخود ندهد که بجای تحسین اجناس خود، اجناس فروشندۀ همسایۀ خود را تقبیح و تخریب کنند که ادامۀ این امر منجر به عدم ایجاد اطمنان متقابل و حتی منجر به عدم توانائی مشترک در خدمت مردم و وطن و حتی ضخیم تر شدن کتلۀ کینه و نفرت متقابل خواهد شد.نکتۀ مهم این است که هیچ کس حتی ( تاریخ! ) یخن ما را به ګناهِ اینکه چرا فلان شخص تاریخی را تحسین یا تقبیح نموده ایم، پاره نخواهد کرد ولی احتمالِ این خطر بسیار زیاد است که بخاطر رنجشِ خاطرِِ یک هموطنِ پیر و مُسن، مورد مؤاخذۀ اخلاقی قرار بګیریم.بهر حال بهتر است ګذشتګان را با ګذشتۀ خود شان واګذاریم به خود شان، اګر برای ما خوبی ها به میراث ګذاشته اند از آن خوبی ها حد اکثر استفاده ببریم و اګر برای ما بدی ها به میراث ګذاشته اند در صددِ اصلاحِ آن بدی ها شویم.
رسالتِ روشنفکرانۀ ما امروز باید بسیار بسیار سنګین تر و قابل احساس تر ازین حرف ها باشد.
خون بی ګناهانیکه امروز در جاده های کابل بر زمین ریخته شد نه تنها مایۀ غم و اندوه عمیق ما باشد بلکه قطره قطرۀ این خون مظلومانه باید قوۀ محرکۀ باشد برای انسجام فکری و تلاش برای پیدا کردنِ راهِ نجات ازین بد بختی های ملی.
آرزو می کنیم هر آن کسیکه دست به کشتار بی ګناهان می زند، صد مرتبه به این شیوۀ نا جوانمردانه و ظالمانه کشته و زنده شود.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: HOLLAND    تاریخ: 23.07.2016

محترم جمیل اندرابیان صاحب د کابل جان څخه!
پخیر راشې...!
شما روی یک احساس عمیق از موضع مردم مظلوم افغانستان، وضعیت نهایت اسفبار و ګرسنګی مردم ما را با ذکر خاطره تان از صحنه فروختن اولاد مردم چخچران و چخانسور را در پل باغ عمومی شهر کابل در فاصله ۲۰۰ متری مقر ټولواک ظاهر خان نوشته اید. اینجانب بیاد دارم، سال ۱۳۵۰ش بود و آخبار اولاد فروختن از ولایت کشور به پایتخت کابل مواصلت میکرد، ازان جمله در خانه ما پدر مرحوم ام با برادر ارشد ما تبصره میکردند که مردم در مندوی شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب روزانه اولاد های خود را می آورند و از نبودن خوراک برای ایشان، آنها را در بدل چند پول میفروشند،وافعاً چقدر تکان دهنده است که یک پدر یا مادر با اولاد از دست فقر برای آخرین بار در حالت زنده وداع میکند...! این اخبار در همان وقت برای من و دیگران شوک آور بودند، که در کشور صلح و امنیت تامین است و این کشور با مساحت بزرګ و فقط نفوس ۱۵ میلیون؟ چرا مردم ما و خود ما اینقدر با کمبود خوراک مواجه هستیم. در همان وضعیت بسیار محروم و مشکل ټولواک محمد ظاهر و خاندان حاکم با بی رحمی و بی تفاوتی مشغول خوش ګذرانی در داخل و خارج ګشور بودند...؟!، امید است دانشمند ګرامی و صاحب نظر زمری کاسی صاحب مشرع تر در زمینه علل اینقدر ګرسنګی و فقیر ماندن کشور زراعتی و حاصلخیز ما از چشم دید ها و تحلیل خود برای نسل امروز بنویسند.

په درنشت سره


اسم: سید وحید آغا   محل سکونت: کابل    تاریخ: 23.07.2016

عرض خدمت و احترام به خوانندگان افغان جرمن آنلاین
امروز که در کابل خون ده ها کشته و صد ها زخمی حمله آخر پاکستانی ها خشک نشده است به پاکستان نفرین میکنم و از بارگاه ایزد متعال آرزومندم که جزای پاکستانی ها و نوکران آن ها را در دنیا و آخرت بدهد. این جوان ها شهید هستند نه طالبان و ملاعمر و ملا منصور که آغای تره کی آنها را شهید اعلام کرده است. هزاره و پشتون و تاجک و ازبک و غیره همه افغان هستند همه خون داده اند و قربانی میدهند و پاکستانی ها و ایرانی ها در بین افغان ها نفاق می اندازند و سفسطه پخش مینمایند. این انتقام گرفتن پاکستانی ها است از شکست ننکین شان در تورخم که عساکر افغان مردانه جنگیدند.
امروز دنیا گدود شده است ظاهرشاه بی عرضه عیاش بی کفایت که زور دیموکراسی و دیکتاتوری را نداشت ، و در زمان قربانی دادن ملت افغان در ایتالیا لم داده و عیش میکرد خوب جلوه داده میشود و رهبر ملی افغانستان شهید داود خان به اندازه لازم قدر نمیشود، شاه امان الله غازی قدر نمیشود و نادر غدار قدر میشود. در همین ویب سایت حسن شرق وابسته شوروی قدر میشود و او هرچه برای تبرئه خود مینویسد قبول میشود.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 23.07.2016

خوشحال صاحب نه مننه چې د ټوټاپ د پروژې خنډرامنځ ته کوونکو ته يې ښه ليکنه کړې.
اصلا دا نه يواځې د خوشال صاحب نظر ده بلکه ټول ملت همدا نظر لري چې هلکه ته اوس بريښنا غواړې او که بل څه, که بريښنا دې هدف وي خو هغه ده درسره ومنله سوه چې باميان خلکو ته به بريښنا ورکړ سي, خو خبره بريښنا نه بلکه د باداران غوښتنو ته چې آخوندان دي ځواب ورکول دی. ايران د خپلو مزدورانو له طريقه لکه خليلي, محقق, پدرام او يو څو نور متعصب او بې هويتو کسانو لخوا د ايران پلانونه عملي کوي.
د دوی عمل قسم په خدای چې د نفاق پرته بل کوم شی نه رامنځ ته کوي, همدا اوس تاسو يقين وکړئ چې ټول افغان ملت هزاره نجيبو خلکو ته په يو بل نظر ګوري. ما د هزاره و نجيبو خلکو کور کې شپې کړي, قسم خورم چې لکه عيني ورور ماته يې عزت راکړی, خو همدغه متعصب مشران دا زموږ وروڼه غواړي چې بيل کړي. همدا نن دا حالت آيا خلکو ته د زغم وړ ده چې بيچاره غريب خلک پکې ووژل سول او جناب صاحبان يې همدا اوس مست او نشه ناست دي او بادارانو سره نور پلانونو باندې خبرې کوي چې نور څه وکړي چې ملتونه سره متنفر سي.
افغان ملت په ټوليزه توګه د سياسي درک او سياسي شعور او پوهې نه ليرې ساتل سوي دي او نه پوهيږي چې دا مشر چې ورته خبره کوي آيا د دوی په ګټه يې کوي او که نور اهداف لري او همدا ده چې قربانۍ ورکوي خو نتيجه يې منفي.
الله دې دا متعصب مشران په خپله سزا ورکړي.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 23.07.2016

محترمین آقای عبدالله از کالیفورنیا و آقای جمیل اندرابیان به شما احترام و ممنون شما که موضوعاتی را انګشت ګذاشته اید که من بر اساس نوشته های شما محترمین تشریحاتی دارم در مورد سالهای خشک سالی، و قبل از آن و تا حدی بعد از آن که در همین چند روز آینده نشر مینمایم، با داشتن اسناد در دست و شواهد زنده، تا مردم بدانند که دورهء به نام دیموکراسی قسما و یا کلا دورهء کریپتوکراسی بود. من به حیث مسءول بروګرامهای کندم مقابل کار، چه نبود که ندیده باشم و تا اګر مردم وجدانی فکر کنند خواهند فهمید که شهید داوود خان قدم به قدم پلان های اعلیحضرت امان اللله خان را تعقیب مینمودند و اندوهشان سرفرازی وطن و آرامی مردم بود و چیزی دیګری در سر نداشتند. محمد ظاهر شاه اصلا کار را یاد نداشت، وی به حیث یک سیمبول یا نمونه روی تخت شاهی در سن کم ګذاشته( بلی ګذاشته) شد، هاشم خان صدر اعظم تباه کننده و از جملهءقاتلین درجه یک مردم افغانستان و کسی که مرحوم ظاهر شاه را در کاریز میر درس داده بود که مانند فیل مرغانش مردم را ګرسنه نګه دارد،ناګفته نماند که کاسه لیسان و دور دسترخوان محمد ظاهرشاه و عبدالولی ( سردار ولی مشهور به هتلر و یک انسان خودخواه )این خاندان را برباد داد که امروز هرکدام بر سر جملهء ایشان میزنند که نمیتوانیم بګوییم که عادلانه است.از طرف دیګر کسانی که این مسایل را متواتر دامن میزنند یا مستقیما و یا نا فهمیده آلهء دست سازمان بین المللی اند که باید تفرقه را بین افغانها ایجاد نمایند. با عرض احترامات


اسم: جمیل اندرابیان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 23.07.2016

بنام پروردگار تمام زمین و آسمان ها و شاهد همه رخداد های که در صحن حیات مخلوقاتش رخ داده است.
برادران و خواهران مسلمان و هموطن سلام و دعا !
در این سن هفتاد سالگی با صداقت احساساتم را برایتان میگویم و اشک هایم را از چشمانم کنار می کشم. امروز تعداد محترمان روز مرگ مرحوم ظاهر شاه را تجلیل می کنند من یک خاطره و چشم دیدم را ازدورۀ سلطنت آن مرحوم به خاطر می آورم و چشمانم را پر از اشک می یابم: به گمانم ماه اسد و یا اوایل ماه سنبلۀ سال 1348 هجری شمسی بود خشک سالی بود تموس بود بی نانی و فقر سلطنت میکرد کابل مثل تابۀ بولانی هوسانۀ خاصه خوران قصر نشین داغ بود در همان ماه و در همان سال تعدادی از هموطن من و تو از چخچران از چخانسور و نه میدانم از کدام کنج و کنار وطن ما کودکان و طفلکان خود را در نزدیک پل باغ عمومی کابل در جادۀ میوند برای فروش آورده بودند جیگر گوشه های شان را برای زنده ماندن آنها و زنده ماندن خودشان به فروش گذاشته بودند که دیدن آن خون از چشم انسان جاری می ساخت هیچ کسی به جز خداوند ج در چرت مرگ و زندگی آن طفلکان معصوم نبود و مثل آن که هیچ حکومت وهیچ موسسه ای وجود نه داشت که غم زنده ماندن آنها را بخورد من از دورۀ سلطنت مرحوم محمد ظاهر شاه همین را به خاطر دارم الله پاک هر آئینه سخت حسابگیر است . حق تعالی حافظ شما و اولاد هایتان


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 23.07.2016

من شخص ناصر مستجاب را نمی شناسم، همچنین نمی دانم که این فرد چه نوع گناه عظیم را مرتکب شده است، که آقای هاشمیان برای دریافت هویت او یک هزار دالر جائزه گذاشته است. اما چیزی که به نظر من درست نیست، نکات ذیل است:
1. استفاده از کلمۀ "قاچاقبر انسان". این لغت را اروپائی ها اختراع کردند، تا جلَو ورود پناهندگان را از کشور های جنگزده به اروپا بگیرند. جنگ های که عامل عمدۀ آن همین کشور های اروپائی و امریکاست و از تداوم آن همین ها سود میبرند. اشخاص که به پناهندگان در بدل پول کمک می کنند، تا از جنگ خود و فرزندان شان را نجات بدهند و در یک کشور امن پناهگاهی برای خود بیابند، به نظر من نباید مُجرم یا قاچاقبر نامیده شوند. اینکه درین کار اشخاص نیز وجود دارد که از پناهندگان سوء استفاده مادی می کنند و بسیاری آنها را به کام مرگ می دهند، قابل انکار نیست و این طور اشخاص باید پیگیرد قانونی شوند. اما اکثر پناهندگان توسط همین به اصطلاح "قاچاقبران انسان" از مرگ حتمی در کشور های جنگزدۀ شان نجات یافته اند، به طور مثال اعضای خانوادۀ خودم.
2. طوری که آقای هاشمیان این " فضیه" را دنبال می کند، مرا به یاد مِتود های دستگاه جاسوسی خاد آن زمان می اندازد، که با هر قیمت مخالفان دولت دست نشانده روس ها را تعقیب و بلاخره سر به نیست میکرد.
3. از آقای هاشمیان خواهش می کنم که به حیث یک استاد پوهنتون کمی متوجه املا و انشای خود باشند، زیرا خوانندگان جوان ما از همین استادان می آموزند و غلطی های آنها را نیزکاپی می کنند.
4. در ضمن باید یاد آور شوم، که استفاده از نام مستعار (به هر علتِ که باشد) نه جُرم است نه خلاف اصول نویسندگی. بسأ نویسندگان معروف دنیا در طول عمر شان از نام مستعار استفاده کرده اند و حتی بعد از مرگ هویت اصلی آنها شناخته نشده است ( به طور مثال هویت واقعی شکسپیَر هنوز هم قابل بحث است).


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 23.07.2016

محترم لیوال صاحب ! مننه چی بخث ته مو خاتمه ورکړه، زه یی هم ختموم. داچی تاسو د هیواد منتخب جمهور ریئس ته چی ټوله دنیا ورته د نړۍ د دوهم مفکر په سترګه ګوری او تاسو یی لیونی بولی او همدارنګه د هیواد خواریکښو انسانانو لکه پنچر مینان، چاپ اندازان، حمالان او نورو اهل کسبه و ته دومره په درنه سترکه ګوری نو نور د تاسو سره د بحث کولو ته اړتیا نه لیدله کیږی. خو وروستۍ خبره می داده چی همدا بی ځایه غرور او ځانته د نورو په نسبت په هرڅه قایلیدل د پښتنو د بربادی او تباهۍ یو لوی عامل ګرځیدلی دی. نور دی د تل د پاره په مخه ښه . کلیوال


اسم: دیوال   محل سکونت: د دیوال شاته    تاریخ: 23.07.2016

پسله سلامونو!
د ښاغلی لیوال صاحب د پاملرنی وړ!
رشتیا هم هر هغه پینه دوز یا یا ګاډۍ وان چه د سیاست! په نړۍ کی ږغیږی دوه علتونه لری، یا داچه بیکاره دی او وخت لری یا داچه جاهل! دی.خو زما پوښتنه د سیاسی حقوقو او سیاسی پوهی د ډاکټرانو او پروفیسرانو څخه داده چه هغوی په کوم اخلاقی او علمی جرئت ځانته دا اجازه ورکوی چه انګریزی مزدورانو ( ملاعمر و ملا منصور و ملا متوکل و وملا ضعیف و ملا نحیف و ملا کثیف و ملا.... ) ته د مشروعیت بخښنی مرموز تلاښ تر سره کړی؟
تاسو چی د کلیوال په ځای ځان(لیوال) ته خطاب کوی او بیا وروسته هغه تصیح کوی؟؟؟
یوه بیځایه خو مهمه هیله له تاسو لرم هغه دا چې، منم کلیوال صاحب شاعر دی باید خپل شعرونه ووائی او د سیاست نه لاس په سر شی خو تاسو هم لطفاً خپله طالبانو ته ووائی چی بیرته خپل مدرسو ته ستانه شی ځکه جنگ د طالبانو کار نه دي
په خورا درنښت
بیکار لیوال


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 22.07.2016

ختم مهلت ناصرمستجاب مقیم کشور بلغاریا
خوانندگان محترم این ستون بخاطردارند که دراعلانی بتاریخ 26 جون دو هفته به آقای ناصرمستجاب مهلت داده بودم تا به اساس وعدۀ قبلی خودش، هویت وموجودیت خودرا ثابت بسازد اینکه امرور 21 جولایی تقریبا سه هفته سپری شده و لی سرودرک ناصرمستجاب معلوم نیست - درعین زمان واقعۀ دیگری هم رخ داده که شما را درآن باب درجریان قرارمیدهم:
هموطنان محترم بخاطرخواهندداشت که بتاریخ 8 جون خبری درمیدیا نشرشدکه "پولیس بلغاریا 22 نفر پناه جوی افغان را دستگیر کرد..." ومن از ناصرمستجاب مقیم بلغاریا تقاضاکردم دربارۀ این پناه جویان وعلت توقیف شان از طریق انترنت معلومات بدهد، که نداد.
متعاقبا محترم محمدایازنوری آزادی متن کامل آن خبررا بزبان پشتو بدست آورده و درین کلکین نشرکرد که ترجمۀ آن ازینقراراست :
" پولیس بلغاریا بتاریخ 6 جولای 22 نفرپناه جوی افغان و 4 نفرقاچاقبر انسانی را دستگیرنمود - یک موتردرشاهراه...برای تلاضی متوقف ساخته شد و9 نفرافغان در آن وجودداشت - درموتر دیگر دریک مینی بس که مشتبه واقع شد وتلاشی گردید، 13 نفرافغان دستگیرشد. پولیس بلغاریا گفت که درین دوموتر حدود 15 یا 16 جوان بچۀ نابالغ هم وجودداشت - پولیس بلغاریا گفت که در یک موتر دیگر که از دوموتر پناه جویان پیشتر درحرکت بود، 4 نفر قاچاقبر انسانی رانیزدستگیر کرده است."

ارآنجائیکه کشور بلغاریا نزدیک ترکیه قراردارد، من از دونفردوستان افغان درترکیه تقاضاکردم در زمینه ملومات بدهند. معلوماتیکه قبل از کودتای ترکیه بمن رسیده قرارذیل است :
آن چهارنفرقاچاقبر انسانی که درموتر جلوی و سومی دستگیرشدند، آدم ربایان حرفه ای بودند- یکنفر اینها درتحقیقات اول خود گفته که جوان بچه های تابالغ را نزدکاکای خود درصوفیه (پایتخت بلغاریا) میبرده است. ازجانب دیگر پلیس بلغاریا گفته که کاکای این قاچاقبربعد ازدستگیری این چهارنفر، از کشور بلغاریا فرارکرده است...این معلومات قبل از کودتای ترکیه بمن رسیدد، بعدازکودتا دیگر خبری بمن نرسیده است.
اینکه کا کای آن قاچاقبر انسانی، بعداز گرفتارشدن برادرزاده اش ازبلغاریا فرارکرده، همین ناصر مستجاب است یا شخص دیگری است که ناصرمستجاب اورامی شناسد، معلومات ثقه درین باره ندارم - اما آنچه ثقه ومعلوم است اینست که ناصر مستجاب درکشور بلغاریا وجود ندارد- هرشخص یا ویبسایتی که آدرس صحیح ناصرمستجاب را بمن برساند مبلغ یکهزار دالر جایزه دریافت خواهدکرد. باعرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: بیکار لیوال   محل سکونت: له همدې ځمکې     تاریخ: 22.07.2016

منلی قدرمن لیوال صاحب،
ستاسو محترم اوامر او هدایات می چې ښاغلی کلیوال صاحب ته کړی ولوستل.
لومړی څه خواشیني شوم خو بیا چی می تاسو تصحیح ولوسته بیا پوه شوم چې.....
تاسو چی د کلیوال په ځای ځان(لیوال) ته خطاب کوی او بیا وروسته هغه تصیح کوی؟؟؟
یوه بیځایه خو مهمه هیله له تاسو لرم هغه دا چې، منم کلیوال صاحب شاعر دی باید خپل شعرونه ووائی او د سیاست نه لاس په سر شی خو تاسو هم لطفاً خپله طالبانو ته ووائی چی بیرته خپل مدرسو ته ستانه شی ځکه جنگ د طالبانو کار نه دي
په خورا درنښت
بیکار لیوال


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.07.2016

يوه ضروري تصحیح :
د لیوال مخاطب کلیوال دي نه لیوال . د مهرباني له مخې تیروتنه تصحیح وکړې . مننه


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 22.07.2016

دوستان وهمکاران محترم
مقالات محترمان پوهاند صاحب روستار تره کی - شاعر شیرین بیان شاغلی سلطانجان کلیوال- استاد سیستانی وهم مبادلۀ تبصره های مختلف درستون نظریابی را مرور کرده ام-باجنابب استادتره کی ومبارزات و قربانیهای ایشان درراه وطن از قدیم در ساحۀ پوهنتون آشنا بودم- بنظرمن هدف اصلی مقالۀ اخیرشان جلوگیری از "وژنی" است- هیچکس انکار نمیتواند که "پشتون کشی" از اشغال شوروی تا ایندم دوام دارد- البته خلیقیها ویرچمیها هم بنوع دیگر پشتون کشی میکردند.
این "پشتون وژنی" که هوشدار وپیام اصلی مقالۀ استادتره کی است، نه تنها زئو پولتیک، بلکه زئو ستراتیژیک - ژئواستعمار - ژئو استثمار- ژئو شورای نظار - ژئو گلم جم - ژئوپاکستان ونیز ژئوملا بازی میباشد -جنگ ملانماهای مقیم شین دندهرات که به تحریک وتشویق ایران دوام دارد - ایران میخواهد این سد محکم دفاعی هرات رااز بین بردارد تا تسخیر هرات برایش آسانتر باشد. علاوتا بنظرمن مهمترین وخطرناک ترین وجۀ "پشتون وژنی" جهالت خود طالبان میباشد.
ازمحترم لیوال صاحب گرفته تا کلیوال صاحب، سیستانی صاحب و کاظم صاحب ودیگران هرکدام شان وطندوست، افغان دوست و پشتون دوست میباشد وهرکدام مستحق نظرش میباشد که این نظرات درمجموع ازچگونگی وضع افغانستان نمایندگی میکند- من هم بحیث یک افغان مستحق نظرخود میباشم، زیرا این پشتون کشی بنظرمن "افغانستان کشی" است وطالبانی که به زیرچتر وحمایت پاکستان وبرای اهداف پاکستان بخاک آبایی خودحمله میکنند و میکشند، اینها نیز "افغانستان کش" میباشند.
توقع من از دانشمندان افغان اینست که برای جلوگیری از دوام "پشتون کشی" و "افغانستان کشی" مجدانه مبارزه کنند. با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان - 21 جولای 2016


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.07.2016

ښاغلي کلیوال او د ده انترنتي همفکرانو ته خطاب :
تاسو باید پدې واقعیت باندې ځان پوه کړې چه د افغانستان د پنخه دیرش کلنه ناورین چه پاي يې مالومه نده اصلي پړه د هغو سیاستوالو په غاړه ده چه د شوق ، الزام ( بهرني لمسونه ) ، ماجراغوښتنې د لاملونو په بنست سیاست ته مخه کړې او د قضایاوو سره مسلکي چلند نه درلودل. د کمونستانو په دوره د سیاست قومانده زیاتره د طب د داکترانو ( نجیب ، اناهیتا ، اسماعیل دانش ، زیري ... ) لاس ته ولویده . د مجاهدینو او طالبانو په وخت ملایان د سیاست په دګر کې فعال مایشآ و . نن د سیاست اصلي لوبغالې پنچر منان ، چاپ اندازان ، حمالان او کراچي وانان دي ( د دوي د دندو د درناوي په یادونه ) . دغه خلک د سیاست نه د بزنس وسیله جوړه کړی او د هیواد په کورنیو چارو کې د بهرنی ژورې لاسوهنې لامل ګرځیدلې ده : د دغه ګدودي په ګته اخیستنې سره جان کیري دې نتیجې ته ورسیده چه د افغانستان برخه لیک یوه لیوني ته وسپاري. خو د سولې او جګړې نوښت او د افغانستان بهرني سیاست چارې ځان سره وساتي : په واقعیت کې د اشغال په وضعیت لویدیزې مسلکي سیاستوالو په هغو افغانانو باندې چه د سیاست په مسلکي توب باور نلري واکمني چلوي.
زه دلته اوسني بحث ته د پاي تکې کیږدم او هیله لرم چه محترم کلیوال خپل شعرونه چالان وساتي او د سیاست قبضه مسلکي کسانو ته خوشې کړي.
مطلب په بیړه لیکل شوې . د احتمالي طباعتي تیروتنو په معذرت.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.07.2016

برای سلامتی وشفای عاجل داکترصاحب هاشمیان دعامینمایم وازاینکه با وجود داشتن مشکل صحی بازهم بخود زحمت نوشتن میدهند و برمقالات همکاران این پورتال تبصره های مفید میکنندابراز تشکر مینمایم.
یک اشتباه که درمقالۀ شاه توجه مرا بخود جلب کرد، نام زادگاه داکتر صاحب حسن شرق انار دره میباشد که بالا بلوک ذکر شده است، اناردره(درۀ انار) بخاطر پیداوار زیادتر انار به این نام یاد میشود.ساکنان آنجا درحالی که به زبان دری نزدیک به لهجۀ هراتی صحبت میکنند،.خود را از پشتونهای یوسفزائی میشمارند.انار دره در شمال غرب فراه موقعیت دارد مگر ولسوالی بالابلوک در سمت شرق شهر فراه موقعیت دارد .

دیشب سعی کردم این موضوع را تلیفونی خدمت استاد عرض نمایم ولی موفق نشدم. چون مقالۀ شان مهم وبا سیاق خوبی نوشته شده است وطبعاً دیگر هموطنان ما نیز آن را میخوانند واز آن اسفتاده میکنند پس بهترخواهد بود که بجای بالا بلوک، نام انار دره گذاشته شود.
با احترام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 22.07.2016

قابل توجه خوانندگان محترم پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین
با عرض شکران و امتنان به محترمه استاد صالحه واهب واصل که مقالۀ مرا بعنوان (استقبال از تاسیس جمهوریت) نشرکرده است، درحالیکه من آنرا ایستاده پانوشته بودم وسطور و پاراگرافها درچند جا بی موازنه شده بوند، این نواقص را خودشان رفع کرده اند.
بهر حال دو اشتباه تایپی هنوز درمتن وجوددارد که امیدوارم آنرا نیز ترمیم و تصحیح کنند:
(1) در صفحۀ 2 پاراگراف اول، اصطلاح "هرکله و هرخیال" به"هرکله و بِر خیال" ترمیم شود
(2) درسطر اخیر پاراگراف دوم صفحۀ دوم (اس -آی- ای) به (سی -آی -ای -CIA) تصحیح شود. با تشکرات مجدد - هاشمیان 21 جولای


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.07.2016

نعیم بارز در یکی از سایت ها مینویسد :
"ما به هر دلیلی اگر قبول کنیم که داود خان یک فرد قانونمدار و طرفدار امنیت و آرامش بوده و به حیث یک فرد مسلمان با گذاشتن دست بروی قران از وفاداری به شاه و تعهد به حفظ نظام، آیا این حق را داشته که اقدام به کودتا نماید، "

آقای بارز ! داود خان کدام کاری نداشت صدراعظم نبود هنوز هم در خواب خرگوش هستید ؟ چرا نمی نویسید خیانت را اردو ، تمام مامورین عالی رتبه شاهی که سوگند خورده بودند مرتکب شده است . و یکنفر حاظر نشد از شاه دیموکرات پشتیبانی کند و عکس العملی نشان دهد.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 22.07.2016

محترم لیوال صاحب سلامونه او نیکی هیلی می ومنی. محترما! لکه څنګه چی تاسو مانه پیژنی زه هم دا تکلیف لرم. زه د لیوال په نامه دوه تنه چی یو یی د ننګرهار ولایت د جلال آباد په ښار کی د سپین غر د سینما مالک و او منلی شخص و او بل یی د غفور لیوال په نوم د پښتو ژبی ښه شاعر او ستاسو د ادعا خلاف په سیاسی چارو کی ( خصوصاً د منطقی په سیاسی چارو کی) پراخه معلومات لری، که څه هم مخامخ لیدنه می ورسره نه ده شوی خو هم یی شاعرانه خیالاتو ته او هم یی سیاسی تفکرته درناوی لرم پیژنم. داچی تاسو محترم د دی محترم لیوال صاحبانو سره څه تعلق لری او کنه ځکه نه پوهیږم چی تاسو یواځی تخلص لیکئ او نوم مو ورسره نشته. په هر صورت لیوال صاحب ! تاسو لیکی چی سیاست د هر چا کار نه دی او د سیاست زده کړه په مسلکی مرکزونو کی کیږی، داسمه خبره ده زه یی منم خو په دی باور هم یم چی د ټولنیزو حالاتو تحلیل او څیړنه د هر ډول میخانیکی زده کړو څخه د ټولنی عینی واعقیتونو او سترګو لیدلو حالاتو ته ډیره اړتیا لری. داچی تاسو لیکئ چی د شاعر د سیاستوالئ سره مخالف یاست دا ستاسو خپل اختیار دی، کولی شی چی مخالف و اوسۍ، خو زه ورسره مخالف نه یم او دا ځکه: خوشال خان خټک د پښټو ژبی تر بل هرچا لوی شاعر دی خو د ژوندانه ډیره لویه برخه یی په سیاست کی تیره کړیده، احمد شاه بابا صاحب دیوان شاعردی خو د خپلی زمانی ستر سیاست پوه هم و، الفت صاحب، خادم صاحب، بینوا صاحب، موسی شفیق صاحب، سلیمان لایق صاحب، اجمل خټک صاحب، باری جهانی صاحب او په لسګونو نور، زمونږ د شعری دنیا د لومړی کرښی منلی او ښاغلی شاعران دی خو دی ټولو د سیاست په میدان کی هم تر ډیرو مسلکی سیاستوالو نه وړاندی توب تر لاسه کړیدی. زه ځان هیڅکله نه د شعری احساس له مخی او نه د سیاسی شعور له مخی د دوی سر پرتله کوم، خو کومی پیښی چی روانی دی او کومی دسیسی چی د افغان قومونو تر منځ د بیلتون او فاصلو جوړولو د پاره په کار اچول شویدی هم محسوسوم او دا راته ګناه بریښی چی د دی خطرونو نه نور وطنوال بی خبره پاتی شی. که بیا هم تاسو او ستاسو په څیر نور سیاست پوهان اجازه نه راکوی چی د نورو سره خپل نظر شریک کړم بیا مجبوریم ستاسو د توصیی سره سم به د شعرونو په لیکلو هغه هم یواځی د عشقی شعرونو په لیکلو سره ځان مصروف وساتم ځکه چی ستاسو په توصیه کی داټکی هم زکر شویدی چی حتی سیاسی شعر به هم نه لیکم. بس چی خوښه مو نه وی، نه به یی لیکم.
په دیر درنښت. انجنیر کلیوال


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.07.2016


دوره ده ساله دبمکراسی شاندار !!!

اگر دوره 40 ساله ظاهر شاه را مد نظربگریم بغیر ازده سالیکه صدراعظم شهید داود خان بود کار های بنیادی صورت گرفت کدام کاری قابل توجه صورت نه گرفت و بخصوص در دوره ده دیمکراسی که هیچ کاری صورت نگرفت به قول سید قاسم رشتیا (وزیر مالیه ، همکاره دولت ، رشوتخور و زهر دهنده صدراعظم هاشم خان میوندوال و برادر صدیق فرهنگ دستیار ببرک کارمل ) در کتابی خود نوشته است که صدراعظم های دوره دیموکراسی پیش من می آمدند ومیگفنند که ما نمیدانیم اگز شما برای ما کابینه بسازید ومن کاغذ وقلم را گرفته ، کابینه را میساختم بعدآن شب شاه مرا میخواست که من نمیدانم کابینه را صدراعظم ساخته چه نظر داری ؟میدیدیم که همان کاغذونوشته خودم است که برای صدراعظم نوشته بودم . ابن بود دوره دیموکراسی شاندار!!!


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.07.2016

محترم کلیوال !
ستاسې ادب او تواضع زه متحسس کړم او جرئت ېې راته راکړ چه په موضوع باندې لږ رنا واچوم . تاسو په یوه حیاتي مطلب باندې ګوته ونیوله چه ځای لري سړي ورباندې زیات لنګر واچوي . هغه دا چه د شاعر په خبره « هر سړي پیدا دئ خپل کار لره که نه... » . نن په ۲۱ پیړي کې موږ د تخصص په پیچلې چاپیریال کې ژوند کوو. پدې حساب د طبابت یو داکتر باید د ترکاني په چارو کې لاس پورې نکړي. یو اقتصاد پوه ، یو مورخ په حقوقي او سیاسي مسائلو کې لاسوهنه ونکړي . سیاست علم دي چه په کې لاسرسي په پوهنتونونو کې د کلونو کلونو تحصیل نه وروسته میسر کیداي شي . که غیر مسلکي سړي چه د سیاست په نازکیو باندې آشنایي نلري په اصطلاح سیاست وکړي ژر د دشمنانو د استخدام شکار ګرخي او احتمال لري چه د خپل معتقداتو په خلاف استعمال شي. هغه څه چه د یو شاعر سترګې ته د حقیقت په بنه څرګندیږي اغوا کونکې « سُراب » دی چه د واقعي حقیقتونو چه یو سیاستوال ورسره آشنايي لري توپیر لري. زه د بیان د آزادي سره مخالف نه یم . خو که یو شاعر د خپل مسلک په خلاف د سیاست په پراخه دنیا کې د چکر وهلو تمه ولري ، له هغه سره په کلکه مخالف یم. دغه مخالفت ان تآسف او حیرانتیا کچې ته رسیږي کله چه شاعر په سیاسي چارو کې د کره کتنې په مسند کینول کیږي ...


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 21.07.2016

زندگی بهتر شاه از توجه آقای پروفیسور سیرت !

ظاهرشاه که بعد از سقوط نظام شاهی در ایتالیا زندگی میکردو نور احمد اعتمادی سفیر در آنجابودو در ماه های اول ارتباط نزدیک با شاه و داود خان داشت . داود خان برایش یک مقدار پول روان میکرد اما بعد از چند وقتی داکتر عبدالستار سیرت که در عربستان سعودی زندگی میکرد وی با نفودی که در مقامات سلطنتی داشت توانست برای شاه و زیاده از 50 نفر عضو فامیل اش معاشات ماهانه اخذ بدارد و بعد از آن ، شاه وفامیلش در وضع اقتصادی بهتری زندگی میکردند.
متاسفانه شاه نتوانست که داکتر صاحب سیرت را کسییکه در روز های بد کمکش کرد با خود از ایتالیا به کابل ببرد و از مشوره های سالم او استفاده نماید. بااحترام


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 21.07.2016

محترم لیوال صاحب! ستاسو له نصحت او نیکی مشوری نه چی ماته مو کړیده ډیره مننه. په رښتیا هم سیاست د هر چا کار نه دی، ځکه په سیاست کی حقیقت او رښتیا د چل او درواغو په نسبت ډیر کم ځای لری او همدا وجه ده کله چی کوم سیاست وال د حقیقتونو سره مخامخ شی نو حوصله یی ختمه شی او بیا له زور او تهدیده نیولی تر هر ډول ناروا عمل پوری د خپل هدف د لاس ته راوړڼئ د پاره پر مخ ځی او زه تاسو ته په رښتیا وایم چی زه د دی کار د پاره هیڅ نه یم برابر. خو تاسو ته یو عرض لرم او هغه داچی له مانه ، زما د فکر او خیال آزادی مه اخلی، اقلاً د دی اجازه راکړی چی د ورځنیو پیښو په هکله د یوه انسان او له پيښو څخه د متضرر شخص په توګه خپل نظر د نورو سره شریک کړم. اوکه دا اجازه هم نه راکوی نو بیا مجبوریم سکوت به کوم او خپل نظر به د چاسره نه شریکوم. په ډیر ادب. کلیوال


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.07.2016

محترم کلیوال تاسو لیکې :
« زه هم په دی باوریم چی د پښتنو د وژنی، بربادۍ او تباهۍ د پاره ستره نړیواله دسیسه له ډیر پخوا نه روانه ده، خو د دی ترڅنګ دا هم ډیره واضح او څرګنده ده چی د دی دسیسی عملی کیدل د نورو افغان قومونو د بربادۍ او تباهۍ اسباب هم برابر کړی او برابره ویی ».
تاسو دغه واقعیت باید ومنې چه د یرغلګرو په وړاندې د پښتنو مقاومت تل دفاعي بنه درلوده . دفاع د هغه تعرضي جبهې په تقابل چه په کې قومي لږکیو ( نه غواړم چه فورمول ته عمومیت وبښم ) د یرغلګرو قوتونو له خوآه د پیاده نظام په حیث کارول کیدل.له دینه معلومیږي چه د ځینو قومي لږکیو تباهي د هغوې د خیانت نتیجه ده. پړه باید په پښتنو باندې وانجوو.
سمه ده ! زه په فزیکي بنه تاسې نه پیږنم . خو د همدغه تبادل نظر د لارې ستاسو فکر سره آشنا شوې یم . اوسني بحث موږ ته دا زمینه برابره کړه چه په افغان - جرمن سایت کې د تاسو همفکرو کسانو سره آشنا شو . ځاي لري چه له دې کبله د تاسې نه مننه وکړو .


اسم: داكتر محمد ايمل    محل سکونت: سدني    تاریخ: 21.07.2016

د افغان جرمن قدرمنو لوستنكو سلامونه مه ومني
د شاغلي داكتر صاحب روستا تره كي مضمون د هغوي علمي او اكادميك تحليل د افغانستان د روانى كشالى به مورد كى دي او فوق العاده د قدر ور دي ما خبله دير زيات خوش شوي او تر ديره بريده ورسره موافق يم .

دا چې نن د ولسواكي شعار ډير لوړ دئ خو په عمل كى شرقيان منجمله افغانان د هغه خلاف عمل كوي ، ولسواكي يعني أزادي د بيان ليكلو ، لوستلو ... بناً داكتر صاحب روستا تره كي خبل علمي تحقيق كړئ، مستنده ليكنه ېې كرئ، دا چې د ځینیو به مشام بده اغيزه ېې كرې، هغه ددوي خبل كار دئ. كليوال صاحب بايد خبله مفكوره په علمي شكل د ريفرنسو سره ليكلي دی نه دا جى د داكتر تره كي هره جمله به خبل فكر حلاجي كري وي او د كابل د دوه سري حكومت او بر دوي مربوطو حلقاتو تكراري كلماتو به سبين كاغذ تور كري وي .
جناب داكتر صاحب عبد الله كاظم بشتانه تنها د خبل موقعيت به لحاظ ندي سركوب شوي به لاندى دلايلو :
له روسانو به شروع كرو د شوروي يرغل د افغانستان د شمال نه شروع شو خو ثقل يي به جنوب كى وا د شمال ورونو قومونو لكه تاجكانو ، اذبكو او هزاره توكم جى لمري د يرغل سره مواجه شول ولى مقاومت ونكر خبل بروتكولونه يي امضا كرل ، قومي غوندونه يي جور كرل روسانو ته يي اجازه وركره جى خبله معامله د بشتنو سره معلوم كري كى جيرى د موقعيت خبره وي نو بايد تاجكان ، اذبكان او هزاره كان د روسانو د وحشت سره مخ شوي وي .
دا يو تاريخي واقعيت دي جى بشتنو د افغانانو د ننك ، ناموس ، دين ، وطن او كلتور دفاع كري او كوي يي تر نن بورى خو هغه متل دي توره د لا لا وهي مري د عبدالله وهي به وطن د بشتنو سته وختله مزى بنجشيريانو او هزاره كانو وكرى بدى جى مربي لري مربا خوري خو انشاالله قيمت به يي وركا .
جناب داكتر صاحب عبد الله كاظم استعمار هميشه د هغه قومونو سره به تقابل كى وي جى دوي ته سر د تسليم نه كوزى وي لكه بشتانه ، عربان او كردان او هغه جى حاضر صاحب ، جي صاحب او غربون ته لكه ايرانيان او هندوان بيا ورباند خاصه بيرزو لري لكه د شمال دله .
هيله ده جى دوستان خفه نشي به ولسواكي نظر ازاد دي ما هم خبل شل سنته در حواله كرل .
به درنشت


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.07.2016

با عرض سلام.
مطلب ارسالی اخیر محترمه صالحه جان وهاب که همیشه زیبا می نویسد ( و برکت بر انګشتانش، چه در عقب کمپیوتر و چه در عقب ماشین خیاطی و چه در کنار طبخ) بسیار جالب و آموزنده میباشد.
" اندی جان " باید بداند که بشریت زمانِ به نجات و خوشبختی خود مطمئن خواهد شد که به سرنوشت میمونِ ایشان پناه ببرد، یعنی هویت را فراموش و در ماهیت انسانی خود بجوشد و بغرد.بهر حال ایشان خوشبخت ترین انسان روی زمین بشمار می آید.هر جا باشد مؤفق و سربلند باشد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 20.07.2016

به اطلاع آقای اعظم سیستانی رسانیده می شود که هیچ کسی سر از آستین من بدر نیاورده، درچنین مباحث مهم و بیان حقایق چرا هراس از ذکر نام اصلی باشد. من با نوشتۀ نشر شده زیر نام مهتاب الدین سرو کاری نداشته ام ولی محتویات آن توافق نظر مرا حاصل نموده. وقتی هم فکری خود را در نظریات مقنع و مدلل هموطنان محترم چون جناب کلیوال صاحب، محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم و محترم رحمن صاحب می یابم ضرورتی به اضافه گویی نبوده و قناعت حاصل می گردد.
هیچ کسی را نیت دشمنی با یک سایت نیست و مخصوصاً که کم و بیش ده سال عمر خود را برای ارتقاء، اعتبار و حیثیت آن خدمت کرده باشد تا هنوز سایت افغان جرمن آنلاین نزد شان عزیز است و هراس آن دارند که مبادا نابخردان خود خواه، منم گو ودکتاتور مشرب و نبود یک مدیریت مسؤول جدی و سالم زمینۀ بی اعتباری و فروپاشی این سایت را فراهم سازد.
از این که ذکر نام من و تهمت بستن بر من برای سیستانی مسرت بخش است من نمی خواهم این خوشنودی را از ایشان بگیرم، ولی من به نام مهتاب الدین ننوشته ام،چرا در بیان واقعیت های غیر قابل انکار از ذکر نام اصلی خود بهراسم.
با تمام احترام و اکرام به دانش و وطن دوستی جناب محترم داکتر صاحب عثمان روستار تره کی، اختلاف نظر من با ایشان طی چندین مصاحبۀ تلویزیونی در مورد طرز دید شان در معرفی طالبان بحیث نهضت مقاومت ملی بود، دلائل بی نهایت قوی و مستدل وجود دارد که این جریان نه صبغۀ ملی دارد و نه دینی، فاقد مش مشخص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده، صلح نا پذیر و عدم اعتقاد به مذاکره اند، جنگ نا فرجام را یگانه وسیلۀ تأمین اهداف خود(پاکستان) می دانند، این جریان ضربات بس سنگین بر پیکر ملی افغانستان از لحاظ کشتار و ویرانی و ایجاد موانع برای اعمار مجدد وارد نموده و بیشترین این صدمات را قوم پشتون متحمل گردیده و قوای ائتلاف با اتکاء به استخبارات جعلی ائتلاف نام نهاد شمال و در واقعیت شورای نظار که انگیزۀ اصلی خصومت با پشتون و انتقام جویی بود پشتون ها را زیر ضربات شدید هوایی و زمینی قرار دادند و پشتون تلفات بزرگ حانی و خسارات مالی را متحمل گردید. قوم پشتون در میان دو آسیاب سنگ ظلم و ستم قرار گرفت. جنگ های شدید و سنگین بین طالب و قوای ائتلاف در مناطق پشتون نشین واقع شده که علاوه بر کشتار هزاران بیگناه غیر جنگنده ده ها هزار تارک مأوی خود شدند.
به هیچ صورت بر اساس گواهی تأریخ نمی توان از سهم گیری اقوام برادربحیث «ملت افغان» در برابر تجاوزات بیگانگان بر این وطن چشم پوشید ولی در عین زمان از پیش قراولی و سینه سپر سازی پشتون از زمان درهم شکستن ااستعمار صفویان و وقایع ما بعد سهم فعال و برازنده قربانی های بی شمار پشتون را نمی توان انکار کرده نادیده گرفت. طبعاً تزئید فشار و درهم کوبی متجاوزین ناشی از مقاومت و مبارزۀ یک قوم است صرف نظر از موقعیت جغرافیایی شان. تلفات سنگین پشتون و ویرانی های مناطق زیست شان ناشی از تبارز مقاومت شدید بوده ورنه در تجاوز شوروی خط مقدم شمال و غرب افغانستان بود.
از دانشمند فرهیخته و آگاهی چون داکتر روستار تره کی با موجودیت همه اسناد و شواهد، نیات، خواسته ها و طرح های ستراتجیک پاکستان توقع نمی رود که طالبان را جبهۀ مقاومت ملی بشناسند که در واقعیت امریک وسیله، حربه و دستاویز نظامی و سیاسی پاکستان برای ایجاد یک دولت تحت نفوذش در افغانستان بوده و طالبان فرمان بردار و دستور گیر پاکستان اند، کم ترین صداقت در آوردن صلح در سیاست های پاکستان پیدا نیست و این حقیقتی است که با گذشت هر روز به سطح بین المللی آشکار می گردد. طالب بازیچۀ امیال و خواسته های پاکستان است تا یک نهضت مقاومت ملی.
طالب دین را پوشش تمام دهشت افگنی های خود قرار داده همانطوری که داعش و القاعده می کند.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 20.07.2016

محترم لیوال صاحب! تاسو ته د سلام رسولو نه وروسته عرض دی چی: زه هم په دی باوریم چی د پښتنو د وژنی، بربادۍ او تباهۍ د پاره ستره نړیواله دسیسه له ډیر پخوا نه روانه ده، خو د دی ترڅنګ دا هم ډیره واضح او څرګنده ده چی د دی دسیسی عملی کیدل د نورو افغان قومونو د بربادۍ او تباهۍ اسباب هم برابر کړی او برابره ویی.د دی تر څنګ په دی باورهم یم چی د دی بهرنۍ تخریبی پروژی د تطبیق په برخه کی د بل هرچا نه ، پښتون پخپله ډیره ونډه اخستی او لا یی هم اخلی. داچی تاسو یی څه ډول تعبیروی ستاسو په خپل تحلیل پوری اړه لری او لکه څنګه چی تاسو د خپل نظر په وړاندی کولو کی آزاد یاستئ زه هم دا آزادی لرم چي خپل نظر وړاندی کړم، داچی تاسو ته د بل چا مبلغ ښکارم او بی له دی چی ما وپیژنی، زما په هکله قضاوت کوی داهم ستاسو خپله ستونزه ګڼم. خوښ اوسی.


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.07.2016

د استاد تره کي په مضمون باندې د محترم کلیوال تبصره په دغو تکو باندې ولاړ دي :
ــ د بهرنیانو په وړاندې د مقاومت نفي او په ترڅ کې ېې د لسهاوو زره افغانانو وژني پړه په یاغیانو باندې اچول.
ــ جګړه او مقاومت درول او بهرنیانو ته تسلیمیدل . دیته انتظار ایستل چه هغوي ګوانتانامو ته مو بیايي یا د تسلیمیدو پاداش ور په برخه کوي.
ــ طالبان په لویه برخه د پښتون قوم نه ندي جوړ شوې او جګړه پښتون وژنې موخه نه تقیبوي.یرغلګر د یاغیانو سره مخ دي چه دیموکراسې ( ! ؟ ) نه مني.
ــ د طالبانو د جګړې لیکو د چچنیانو ، ازبکانو عربانو نه جوړ دي.
ــ اسلامي ګوند چه د افغانستان اساسي قانون ، نظام او اشغال منلې یرغلګرو ته ندې تسلیم شوې. بلکې سولې ته لاره خلاصه کړې ده.
ــ د طالبانو په لیکو کې د دیورند د هغې خوآ پښتانه ګدون نه لري او جهاد او جګړه یوازې هغه پشتون دلو ټپلو ته محدود کیږي چه د افغانستان د ننه میښته دې.یانی « ولسي مقاومت » د دیورند مصنوعي کرښه ندي له منځه وړې.
د محترم کلیوال په لیکنه کې د واقعیتونو نه لرې ګن شمیر مطلبونه د تبصرې وړ دي چه اوسمهال ورباندې غږیداي نشو. خو کلیوال صاحب ته دوو تکو په ګوته کوو :
یو دا چه ستاسې لیکنه کوت موت هغه انحرافي استخباراتی تبلیغات څرګندوي چه په شپارلسو کلونو کې مو ورسره ښه آشنا یو.
دوهم دا چه تاسې پدې بریالي شوې یاستې چه ځینو د انترنتي سایتونو د سیاست آماتوران او شوقیان چه بهرنیان ورته د سیاست نرخ تاکي ، ځان سره ګد کړې .
تاسو ته مشوره مې دا ده چه ښه عاشقانه ( نه سیاسي ) شعرونه ووایه خو د سیاست نه ځان لرې وساته چه زښته پیچلتیا لري . یانې که سړي حرفوې چلند ورسره نکړي سخته تاواني کیږې.


اسم: لیوال   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.07.2016

در بخشی از شبکه های اجتماعی و مدیای مربوط افغانستان استخبارات خارجی به شدت نفوذ کرده است. نویسندګان زیادې از روی شوق و یا تعهد از هر امکانې برای انحراف توجه افغان ها از مسئول اصلي فاجعه که تجاوز خارجی است به سوي مطالب فرعې اغوا کننده ، استفاده میکنند. نوشته سلطان جان کلیوال درست در جهت تبلیغاتی قرار دارد که ازان طریق قوت های خارجي خواسته است ، طی یک و نیم دهه در میان افغان ها اغتشاش ذهني بوجود بیاورد . به ادعای لین دیورند خط بطلان بکشند و قتل عام پښتون ها را در لفافه کشتن سائر افغان ها بپوشانند.
طرح موضوع به مثابه چوکات مناقشه و اینکه طراح در موضع مخالف واقعیت های مضمون قرار میګیرد ، نشانه تبعیت شعوری از مشی متجاوزین خارجي و مخالفت با انکشاف یک جریان ملی است.این خواست استخبارات خارجی است.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.07.2016

همکاران محترم افغان جرمن آنلاین باید متوجه باشند که این بارناصر مستجاب، سراز آستین عارف عباسی بنام مهتاب الدین کشیده است ومیخواهد بحث وابرازنظر پیرامون مقاله استاد روستار تره کی را با بادکردن کاه بیدانه از مسیر اصلی منحرف سازد.
نباید به دشمنان این پورتال موقع داد تابا نام های جدید وآدرس های مجهول علیه همکاران صادق این پورتال زهرپاشی نمایند.


اسم: مهتاب الدین سیام   محل سکونت: هسپانیه مادرید    تاریخ: 19.07.2016

اینجانب نظرات قلمبدستان محترم را در بارۀ نوشتۀ دکتور عثمان روستاتره کی مطالعه نمودم، با تأئید نظرات جنابان کلیوال صاحب و رحمن صاحب چند نکتۀ مهم را لازم به خاطر نشان ساختن می دانم:
این مبرهن است که نگاه دکتور صاحب تره کی سخت خشونت بار و بعضاً غیر قابل قبول می باشد، ولی برای اثبات این نقیضه، شهادت شخص ثالث بالخیر و بیطرف است که مورد قبول قرار گرفته می تواند، شخصی که در معاملات گذشتۀ شخص زیر قضاوت نقش داشته باشد ، قضاوتش باطل خواهد بود.
اشخاصی نظیر جناب سیستانی که در پُست بلندی در دوران حاکمیت پرچم و خلق در کرسی عالیرتبه مصروف خدمت بودند، در همان دوران، دوکتور تره کی سال ها زندان خشونت بار آن را متحمل گردیده بود که نتیجۀ تطبیق آن خشونت به شکل فعلی اش در تفکر دوکتور تره کی قابل ملاحظه است. بناً جناب سیستانی نمی توانند در قضیۀ دوکتور تره کی ثالث بالخیر باشند حال اگر اینگونه شخص و یا اشخاصی با تحریک دیگران علیه نظر دوکتور تره کی اقدام می کنند، این کار ایشان در واقعیت تأئید همان سال ها به زندان کشیدن بر ناحق دوکتور تره کی است، جناب سیستانی در مسئلۀ تره کی بیطرف نمی باشند، اگر نقطه نظر شان پذیرفته شود، دور از انصاف خواهد بود


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 19.07.2016

ما د شاغلي استاد تره کي لیکنه ولوستله.
استاد تره کي د افغاني مشهورو شخصیتونو په منځ کې د طالبانو د تحریک په سر سخت پلوي او مدافع پحیث شهرت لري. دئ د طالبانو اوسني جنګ او جګړې ته ملي مقاومت وائی! حال دا، چې زما په نظر د طالبانو جنګ ملي مقاومت نه ده، ځکه د دوی دغه جنګي عملیاتو ولس ته لوی ملي تاوان رسولی دئ. د دوی اعمال ډېر ظالمانه او افراطي هم دي. که ټول ولس د هغوی ملاتړی وای، بیا دا یو ملي مقاومت وه او ناټو پخپل ټول قوت او اوسني د دریمې سقاوي حکومت ورته ځان نشو ټینګولای. ملي مقاومتونه زمونږ په تاریخ کې ملا مشک عالم، اکبر خان، ایوب خان او امان الله خان رهبري کړل او ابدي ویاړ او بری هم د ولس په مټو د هغوی په برخه شو.
زه دا منم چې نن د ناټو د یرغل نه پس مونږ ملي حاکمیت نلرو، لیکن دې راغلي ځانګړي وضعیت ته تدبیر او پوره معقولانه فکر پکار ده، نه داچې فقط جګړه او جګړه...!!
اما نن د افغانستان د پشتنو په مظلومتوب په باب زه موافق یم او دا مسله د پشتنو په هستوګنځي یا جغافیائي موقعیت پورې اړه لري او هم د ناټو د غړو هیوادو د بد نیت او لرې اهدافو د تامین لپاره او هم دا، چې په ناټو په جنګي عملیاتو کې د انګلیس هیواد مهم رول لري، ځکه انګلیس د خپلو دریو ماتو عقده لا هم د افغان او په لومړي قدم کې د افغانستان د پشتون قام سره لري.
د افغانستان پشتون قام حقیقتاً د تاریخ په بهیر کې د وطن دوستي ویاړمن امتحان ورکړی دې... اما په همدې قام کې خاین، هیواد فروش او وجدان فروش خلک موجود وه او موجود دي. بناً که نن د افغانستان پشتون قام ضربه خوري، نور میشته قامونه هم آرامي او سوکالي نشي لیدلای. زه غمجن کېږم، چې د خپل ګران هیواد قامونه یادوم، زه ارام او خوشالیږم، چې د افغانستان «ملت» یاد کړم. نن د افغانستان ټول قامونه یعنی د افغانستان ټول ملت په مجموع کې ډېر په تکلیف او مصیبت کې لویدلای دئ. جنګ او د شیطاني جګړه او نباهي په ټول هیواد کې روانه ده.
بعضی محترمو افغانانو، چې خپلو لیکنو کې دا تشویش کړی، چې پشتون قام به بالکل تباه شي، زه وایم دا امکان نلري چې یو قوت یو قام او نسل په ټول کې محو کړي، البته د افغانستان غمیزه د حل لار لري، لیکن دلته بهرنی لاس او د بهرنیو مداخله مهم رول لري.
مثلاً: افغان مشهور شخصیت او اقتصاد پوه استاد مسعود تیر کال کابل کې په یوه تی في خپرونه کې په جرات سره وویل: «تاریخ آمدن صلح بر اینا [خارجی ها] معلوم است»...!!

په درنشت سره


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 19.07.2016

در ارتباط با بعضی سؤالهای وارده، میخواهم به چند نکته اشاره کنم:
1 ـ موقعیت ژیو پولیتک منطقه برای "بازی بزرگ اول" نه تنها طی قرن 19 متمرکز به مناطق پشتون نشین افغانستان در دو طرف خط دیورند بود، بلکه در جریان "بازی بزرگ دوم" در منطقه نیز ادامه یافته و تا اکنون به نحوی به پیش میرود، ولو که بازیگران آن در قالب قدرتهای منطقوی و فراتر از آن ظهور کرده اند. لذا تا زماینکه این بازی این ادامه دارد، اقوام پشتون به حیث "جبهه مقدم" بازی متحمل فشار میگردند.
2 ـ موضوع فشار قوای شوروی بر پنجشیر بیشتر بر مبنای دو هدف استوار بود: یکی به حیث مرکز فعالیت های نظامی علیه رژیم کابل و دیگر باز نگهداشتن راه شمال (سالنگ) که حیثیت مجرای تنفس را برای شوروی داشت. لذا ماهیت فشار بر پنجشیر با ماهیت فشار متداوم بر مناطق پشتون نشین کشور در امتداد خط بسیار متفاوت بوده است، چنانکه امروز پنجشیر پس از رفع دو خصوصیت فوق ذکر درحالت آرامش قرار دارد، درحالیکه مناطق پشتون نشین با موقعیت حساس همیشگی خود زیر فشار قرار دارد.
3 ـ جای شک نیست که پاکستان نیز اکنون بیکی از بازیگران منطقوی مهم در "بازی بزرگ دوم" مبدل شده است، همان نقش انگلیس سابقه را بعهده دارد و میخواهد با وارد کردن فشار های نظامی مناطق قبایلی را که اکنون داری آزادی عمل در امور داخلی میباشند، بنام مبارزه علیه تروریزم تضعیف نموده و به آنرا کاملاً مدغم در حاکمیت خود سازد و ضمناًبه همان وسیله به کمک های مالی و نظامی امریکا دسترسی پیدا کند.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 19.07.2016

دا لاندنی لینک د محترم فاروق اعظم د محترم دوکتور روستار تره کی مضمون سره مستقیمآ رابطه لری إ

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 19.07.2016

د افغان جرمن د درانه پورتال ټولو چلونکو او لوستونکو دوستانو ته د سلامونو او نیکو هیلو تر رسولو وروسته. لومړی د ټولو درنو لوستونکو نه له دی کبله مننه کوم چی زما لیکنی ته یی د لوستلو دپاره خپل با ارزښته وخت ورکړی اویا به یی وروسته ورکړی، اوبیا له دی کبله ورنه منندوی یم چی زما لیکنه یی د دقدرمن استاد جناب تره کی صاحب د لیکنی په وړاندی یو تخریبی او ګستا خانه عمل نه ، بلکی یوه توضیحی لیکنه بللی ده.
په خاصه توګه دروند پوه او د وطن باصلاحیته اکادمیک شخصیت جناب داکټر صاحب کاظم ته په ځانګړی توګه کور ودانی وایم چی د پښتون میشته سیمی په ژیو پولیتیکی برخه یی رڼا اچولی او تر څنګ یی زما لیکنه بی ځایه اوتی بوتی نه دی بللی.
همدارنګه د ښاغلی جلال صاحب د پوښتنی په هکله چی ماته یی بیرته مخی ته ایښی ده باید عرض کړم چی: زما په نظر ټول هغه اشخاص که په هر ډول موقف کی وی، چی د وطن د بربادۍ پرځای د هغه د آبادۍ او ښیرازی سره مینه ولری، د وطن ټول انسانان ورته بی له کرکی او تعصب نه ګران وی، او د خپل خدای ج نه وروسته په هغوی باور او تکیه ولری، د خپل وطن د خلکو تر منځ د جلا والی او بیلوالی پرځای د هغوی د یووالی اونژدی کیدو په لاره کی په هره وسیله چی کولی شی زیار وګالی او کار وکړی، نو زه یی د ( ملی شعور ) او ( سالم وجدان ) لرونکی بولم. داچی اوس تا سو په روانو حالاتو کی څوک په دی کتګورۍ کی حسابوی او څوک ورنه خارجوی ستاسو په خپل تحلیل او قضاوت پوری اړه لری. روغتیا او خوښی دی په برخه وروره. کلیوال


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 19.07.2016

سپاس از سلطان جان کلیوال، شاعر ونویسندۀ وتحلیلگر توانای کشور!‏

نقد بسیارعالی و بیریا وبی پرده وتحلیلگرانۀ جناب کلیوال صاحب را برمقالۀ داکترروستاره تره کی خواندم، انصافاً ‏باید گفت که اگر ازمیان تمام خوانندگان مقاله روستار تره کی ، فقط یک نفربه معنا ومفهوم ومحتوای اصلی وکلی مقاله ‏پی برده باشد، آن نفرتا این لحظه بجز کلیوال صاحب ، کسی دیگری نیست!‏

نقد وتحلیل کلیوال صاحب، برمقالۀ دکتور روستار تره کی، بسیار مهم وبسیار روشنگرانه و وطن دوستانه است وبرای ‏ما ثابت میسازد که او نه تنها در شعر وشاعری قوی وتوانا اند، بلکه در فهم ودرک و همچنان نقد وتحلیل مسایل سیاسی ‏واجتماعی ، ما شاء الله درمیان صاحب نظران و قلبدستان هموطن در خارج ازکشور، دارای شم قوی وتوانمندی ‏ستودنی میباشند.
گرچه آقای ببرک خدران هم ادعا کرده بودند که ایشان دوبار مقالۀ آقای روستار تره کی را خوانده وبه معمنا ومقصد ‏نویسندۀ مقاله بدرستی فهمیده اند، ولی از نوشته شان در نظرسنجی معلوم گردید که او ازگلایۀ من کمی احساساتی شده ‏بود، و آنطورکه اقای کلیوال مقالۀ روستار تره کی را خوانده و دانسته وهضم کرده بودند،آقای ببرک ځدران آ نرا ‏بدرستی درک نکرده بودند واګر درک میکردند می باید بجای عصبیت برمن [ که روی سخنم با نویسندگان صاحب قلم ‏پشتون بود تا در مورد مقالۀ آقای تره کی بی تفاوت نمانند ودرک وبرداشت خود را برای سایر خوانندگان توضیح دهند، ‏یا اقلاً آنرا تائید یا تردید ویا تکمیل کنند]،نکات قابل مکث وقابل بحث را مورد تحلیل قرار میدادند تا خواننده میدانست ‏که ایشان از مقاله چه چیزی دانسته اند؟

اما خوشبختانه که این نتظار دیر نپائید و آقای کلیوال با نوشتن یک مقالۀ انتقادی وتحلیلی، بربخش ها ونکات متعدد مقالۀ ‏داکتر تره کی، روشنایی انداختند و ذهن ما را نسبت به برداشتها واستنتاج های نویسنده اصلی (استاد روستار تره کی) ‏روشن تر ساختند. من ازاینکه آقای کلیوال، به گلایۀ من با روش عالمانه ،پاسخ گفته و اصل مقاله را مورد ارزیبای قرار ‏داده اند و ونقاط ضعف وقابل تردید ویا اصلاح واکمال آنرا مورد نقد ومداقۀ عالمانه قرار داده اند، اظهار خوشنودی ‏نموده ، برای شان آرزوی سربلندی وپیروزی مینمایم.‏

واما در مورد این که گفته میشود : چون اقوام پشتون در یک منطقۀ ژئو پولیتیک قرار دارند، و در مقدمۀ یورش های ‏اشغالگران دول استعماری قرار داشته اند، بنابرین هریک از اقوام دیگرکشور اگر دراین منطقه می زیستند با عین ‏مصایبی که پشتونها در چهاردهه اخیر با آن روبرو اند، آنها نیز روبرو میشدند، سوال من اینست که چرا قشون سرخ که ‏در 27 دسمبر1979 از شمال وشمال غرب به کشور سرازیر گردید ،بازهم مناطق پشتون نشین جنوب کشوربشمول ‏پنجشیر(تا قرار داد سری با آمرصاحب در1982) درتمام مدت اشغال پیوسته هدف بمباران اشغالگران ودولت مورد ‏حمایت شان قرار داشت ؟ ‏

بعد ازحادثۀ 11 سپتمبر2001 در زمان حملۀ ناتو تحت رهبری امریکا، در مدت 15 سال بازهم بطور مشخص درتمام ‏ولایات پشتون نشین، محلات زیست ومحفل غم وشادی پشتونها(عروسی و مرده داری) از شیندند در غرب کشور تا ‏کنر ولغمان ونورستان درشرق کشور مورد بمباردمان نیروهای خارجی قرارگرفته است؟ این درحالی است که رژیم کابل هم با تمام ‏توان رزمی خود نیروهای خارجی را در سرکوبی و نابودی پشتونهای جنوب وشمال به نام طالب وشورشگر ومخالفین ‏دولت کمک کرده است .‏
موازی با این سیاست دول قدرتمند درافغانستان، در آنسوی خط دیورند، دولت پاکستان نیز در کشتن پشتونها صرفه ‏نکرده ونمیکند و همواره به بهانۀ پاکسازی منطقه از وجود تروریستها، مناطق قبایلی پشتون نشین را بمباران و ویران ‏میکند، این موارد را چگونه باید توجیه کرد ؟
‏ آیا هدف، سرکوب پشتونها تا آخرین فرد سرشناس وکله شخ است وتسلیم شدن مطلق آنها به پاکستان ( به نمایندگی از ‏انگلیس) می باشد، یا سرکوبی برای آماده ساختن شان جهت تجزیۀ کشوراست؟ با آنکه آقای کلیوال صاحب چهارعلت را جهت سرکوبی پشتونها ذکرده اند، ولی اگر به آنچه در ذهن من میگذرد ومن آنرا یاد کردم کسی کمی روشنی اندازد خوش خواهم شد.


اسم: محمد خبیر وهابزاده   محل سکونت: بن     تاریخ: 19.07.2016

سلام ها و احترامات خو د را خدمت دانشمند توانا و استاد دلسوز کشورداکتر صاحب هاشمیان تقدیم نموده ارزومندم روزی برسد که در وطن یک گوش شنوا به نصایح و ارشادات همچو شما بزگواران افغان پیدا شود . از لطف و محبت شما در حصه بنده ا ظهار امتنان و به ارزوی یک راه حل مقبول و مطلوب برای وطن عزیز ما وشما افغنستان ، به شما خیر وعافیت در تمام امورازدرگاه ایزد متعال تمنا میکنم . سر فراز و اباد باشید. پیغام شما را به برادرم وهابزاده صاحب رساندم که باالنوبه ایشان سلام واحترم بی پایان خود را به شما دانشمند توانا ووطن دوست میفرستند.
همچنان بی مورد نه خواهد بود که به استفاده از فرصت از منسوبین محترم افغان جرمن انلان که از روز تاسیس تا امروز امکانات نشر اخبار و مقالات را به هموطنان بید ون کم و کاست به حوصله مندی و جبین باز مهیا نموده اند اظهار قدردانی نموده به امید موفقیت های مزید شان ،‌ خداوند ج یار و مددگار شان باشد.
با کمال احترام
محمد خبیر وهابزاده بن/ جرمنی


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 19.07.2016

در مقاله ای اخیر محترم کلیوال از طرف اخیر در پاراکراف دوم آنها این چملات به چشم میخورند:
«‌ د استاد په مقاله کی د دی جملی په مهوم ونه پوهیدم او مطلب می تر وانه خستلی شو، استاد لیکی:
») افغانی هویت( ټول هغه کسان په غیږ کی نیسی چی د ملی شعور او سالم وجدان نه برخه من وی«
زه ځکه د دی جملی په مفهوم ونه پوهیدم چی دلته د )ملی شعور( او )سالم وجدان( تعریف نشته. آیا هغه کسان چی موجودی وسله والی ډلی د ملی مقاومت په عنوان نه بلکی د تروریستی شبکو د استخدام شوی پرسونل په عنوان پیژنی د ملی شعور او سالم وجدان خاوندان دی او که د معکوس ذهنیت لرونکی کسان؟ »
سوال من ارجناب کلیوال صاحب با درنظرداشت آنچه درین ۱۵ سال اخیر در مراکز و اطراف ولایات سراسر کشور صورت گرفته و میگیرد ( ان شاالله لازم به نامگرفتن مفصل نباید باشد. )، البته با درنظر داشت فکتها و مراعات عدالت نه به اساس احساسات و چشمپوشی از حقایق، جواب صادقانه ای خودشان به سوال مطرح شده توسط جناب ایشان چی است؟


اسم: رحمن   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 19.07.2016

نن می د افغان جرمن آنلاین په پورتال کی د ښاغلی کلیوال صاحب لیکنه ولوستله. په دغې مقالې کې د روان او خوږ متن تر څنگ، په ډیر درناوی او عزت سره د ښاغلی تره کی صاحب مقالې ته یوه کره کتنه شوی ده.
په لیکنه کی د قامی او ژبنیو مسایلو پر ځای، ملی ګټوته پام لرنه را گرځول شوی ده چې په اوسني مهال کی ډیره ضروری بریښی.
هغه وسلوال چی له دولت سره په جنګ دي، د هغوي جګړې ته ښاغلی تره کی، ملی مقاومت وايي؟؟
کله چی زه متعلم او محصل وم هغه څه چې ما د ملی مقاومت په هکله لوستی دي، د محترم تره کی صاحب د مقاومت ډلی سره هیڅ سر نه لگوی.
دغه مقاومت د مذهبی اړخ تر سیوری لاندی، د پردیو اجیر شوي جنگیالي دي. که په دقت سره پاملرنه وشی هغوي پښتنوته د بل هر چانه زیات ضرر رسولی دی. ما ځکه تر مذهبی سیوری لاندی ولیکل چی هغوی صرف ادعا کوی چی مسلمانی غواړی، خو ډیر عملونه ئی د دین خلاف دي.
زه وژنه په هیڅ بڼه نه تائیدوم، خو د دوي د اوصولو زرینه او لومړۍ کرښه وژل دي. دوی خپل هدف ته د رسیدو له پاره قران شریف هم تر پښو لاندی ږدي. تر ټولو ښه بیلګه يی د لوگر د والی (ارسلا جمال) وژلو ته په قران شریف کی د بمب ایښودل دي.
نور نو قضاوت درنو لوستونکو ته پریږدو.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 18.07.2016

همین حالا مقاله محترم جناب سلطان جان کلیوال را خواندم، نه یکبار بلکه دوبار، نکاتی که ایشان در این نوشته مطرح کرده اند، واقعیت های غیرقابل انکار جامعه افغانی ما است که دیگران میخواهند به آن رنگ و بوی دیگر دهند. با تائید نظر ایشان اینقدر علاوه میکنم که موقعیت جغرافیائی که اقوام پشتون در امتداد آن سکونت دارند و این موقعیت در طول تاریخ و بخصوص از وقتیکه سرزمین هند مورد توجه جهان گشایان قرار گرفت و بازی بزرگ در اواخر قرن 18 در منطقه آغاز شد، خواهی نخواهی به منطقه حساس ژیو پولتیک مبدل گردید که تا امروز به همین شکل قرار دارد. تصادم و برخورد های نظامی همه در اطراف همین منطقه صورت گرفت و هنوزهم درحال وقوع است. استفاده از سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" نیز موجب برخوردهای داخلی قومی شد. همین وضع موجب شد تا مسکونین این منطقه که پشتونها استند، کمتر از نعمت آرامش و بنا برآن از فیض پیشرفت در ساحات مختلف به شمول معارف برخوردار شوند. پس مشکل در قومیت نیست، بلکه در ماهیت وموقعیت ژیوپولتیک منطقه است. هرگاه در همین ساحه قومی یا اقوام دیگری زیست میکردند، با عین سرنوشت گرفتار می شدند و عین جفا در حق شان صورت میگرفت. همانطوریکه عساکر جبهه مقدم در هر جنگ با خطرات و تلفات زیادتر مواجه اند، پشتونها نیز چون طبیعتاً در جبهه مقدم قرار گرفته اند، بیشتر از دیگران در طول تاریخ دو قرن اخیر به مشکلات مواجه شده اند. از جناب کلیوال صاحب ممنونم که مطالبی بسیار ارزشمند را در مقاله خود گنجانیده اند و امید است به سؤال های مطروحه شان عطف توجه گردد و جواب گفته شود.


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 18.07.2016

5 سال جمهوریت، دوره طلائی اقعانستان !

طوریکه تبصره تلویزیون ملی افغانستان قبلآ نشر شد دوره 5 ساله جمهوریت را دوره طلائی کشور نامید ودرهمین پورتال مصاحبه محترم فروغ سرپرست وزارت پلان در باره پلان هفت ساله دولت جمهودی نشر شد و با عملی شدن نهایی آن وضع زندگی مردم بهبود میافت و آن رکورد اقتصادی که در دوره دهه دیمکراسی که کشور به بحران میرفت وطن را ازآن بدبختی نجات میداد.

باتاسیس نظام جمهوریت ، هنرمندان و شاعران بزرگ مانندی استاد برشنا، استاد عبدالروف بینوا ، استاد نینواز ، استاد زلاند ، احمد ظاهر و.......با اشعار ، کمپوز ها و آهنگ ها و ساختن سرود ملی پشتیبانی و حمایت خود رااز نظام ابراز کردند. بیاید آهنگ آز احمد ظاهر خواننده حنجره طلائی کشور بشنویم میارک مبارک جمهوریت ما مبارک ...
اینجارا کلیک نمائید
https://youtu.be/IvtutHusFtk


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.07.2016

ارجمنده وروره قدرت الله خانه، سلام!

پخیر راشې. هو، ستاسو کور د د کابل قلعچې سیمه کې زمونږ د کور شاته واقع وه. ستاسو محترم والد ډګروال صاحب خرم دل خان خوستی زما د پلار ګران ملګری وه. ستاسو مشر ورور محترم نصرالله خان زما په یاد دئ. لیکن ستا نوم مې ذهن کې نشته، ته به هغه وخت ډطر کوچنی وې. ستاسو محترم پلار بیا د مریضي له کبله وفات شو، الله پاک دې اجر ورکړي او خلص سوانح د جناب د شاهي دولت د اردو په مجله کې چاپ شوې وې، هغه مجله زمونږ کور کې وه. زما پلار په ۱۳۵۱ل کال کې د ډېری بدې اقتصادی وضع له کبله هغه خپل کور خرڅ کړ او مونږ له کابل نه د بلخ ولایت ته کوچ وکړ. که ما سره تماس کوې، اخپل ایمل تاسو ته لیکم:

mayaz33@hetnet.nl

په مینه درته شه وختونه


اسم: قدرت اله   محل سکونت: لندن    تاریخ: 18.07.2016

سلامونه او احترامات د افغان جرمن ټولو مینه والو ته وړاندی کوم ما په افغان جرمن انلاین کی نن دی محمد ایاز نوری خاطرې ولوستل چه ما ته ډیر په زړه پورې وو. یواځې یوه پوښتنه ما ته پیدا شوه چه شاغلی محمد ایاز نوری دی کابل په قلعچه کی اوسیدو او پلار یی هم صاجب منصب وو. او اصلا هم د خوست دی.نو بیا ښایی چه مونږ سره ګاوڼدیان وو. ځکه چه زه هم د خوست یم پلار می ډګروال خرمدل خان وو. او کور می هم په قلعچه کی وو. البته زما عمر په هغه وخت کی ډیر کم وو.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 17.07.2016

مقالۀ آقای (محمدخبیروهاب زاده) تحت عنوان "شکر که امریکا ماند" را لطفا بخوانید - محتوی این مقاله درتضاد با عنوان آن قراردارد !

آقای محمدخبیر وهاب زاده را شاید ندیده باشم ، ولی از روی تخلص ونگارش شناختم که یا پسر ویا برادر شاعرونویسندۀ نامدار جناب (وهاب زاده فریار) میباشد- موضوع اشغال افغانستانرا بسیار خوب، جالب و واقبینانه نوشته است - سفیر آنوقت افغانستان رزیم کمونستی پرچم درجرمنی را نیز شناختم که (سادات) تخلص میکند و از مدتیست که خود را مسلمان جلوه داده و مقالات انقلابی می نویسد - شاید اکنون درامریکا پناهنده باشد -
پیشنهاد آقای محمدخبیر وهابزاده را که اشغال معنویات افغانهارا مضمحل ساخته وباید پایان یابد، تائید میکنم وراه حل پیشنهادی شان نیزقابل تائید اکثریت روشنفکران افغانستان قراردارد که باید یک لویه جرگۀ ملی (نه ساختگی) دایر شودتا سرنوشت ملت وکشور را تعیین کنند.
بدبختانه اکنون وضع طوریست که درنتیجۀ اثرات سوء حکومت 50 فیصد، شورای ملی افغانستان برای انتخابات آینده شورا تصمیم گرفته نمیتواند. این حکومت 50 فیصد که حکومت مردم نبوده؛ بلکه حکومت امریکا میباشد، برای دوام خود از ناتو وامریکا حمایت میگیرد نه از مردم افغانستان. آقای وهاب زاده درست تشخیص کرده که ملت ضعیف و مضمحل شده و توان قیام راندارد، اما این ملت مسلمان است وبخالق لایزال وخالق کاینات ایمان دارد و احتمال دارد که ایمان افغانها بیدار شود و از راه ایمان یک تصمیم بگیرند-
از آقای محمدخبیر وهاب زاده تقاضا میکنم احترامات مرا به دوست محترمم جناب استاد (فریار) برسانند. با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - 18 جولای 2016


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.07.2016

تبصره تلویزیون ملی در باره رژیم جمهوریت !

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: لایق جان خوستی   محل سکونت: قاهره    تاریخ: 17.07.2016

السلام علیکم.
د افغان جرمن آنلاین مسئولینو ته!
لطفا زما د لیکنی عنوان په « بختانی» سره اصلاح وکړی ، ځکه تاسو (بحتانی) لیکلی یاست . کیدای شی زما تیروتنه وی!!


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.07.2016

تاسیس اولین جمهوریت در افغانستان !
26 سرطان 1352 (17 جولای 1978 )

به روز 26 سرطان مردم شهر کابل با انداختن گل برروی تانک ها و راهپیمائی از رو بروی مکتب امانی ، خانه رئیس دولت و خانه سردارولی که (با توپ خورده بود )با چهره های شاد و تبریکی از رژیم نو، از کودتای سفید استقبال کردند.
جنرال ها و مقامات عالی رتبه رژیم شاهی برای تبریکی نظام در مقابل خانه رئیس دولت صف بسته و هرکس زودتر میخواست طرفدای خودرا ازنظام جمهوریت ابراز دارندو پادشاه مخلوع هم پشتیبانی خود را از رژیم اعلان داشت.
دوره دهه دیموکراسی که زیادتر از 90 فیصد مردم بی سوادبا سطح آگاهی پائین ، وضع اقتصادی مردم خراب بود. با آزادی های دیموکراسی جذب و جلب جوانان به گروه های چپ وراست توسط نوکران اجنبی فعال گردید و چپی ها از آن استفاده زیاد تر نموده و حتی جنرال زاده های رژیم شاهی به آن گروه پیوستند. با این بی بندی بار ها در ده سال ،5 صدراعظم تبدیل شد همه روز مظاهرات ، بسته شدن پوهنتون ها و مکاتب ، بی علاقه گی مامورین در وزارت خانه ها در کار و استفاده جوئی وکلای پارلمان برای منافع شخصی ، روز بروز اقتصاد کشور به بحران میرفت و در بعضی ولایات مردم جگر گوشه های خود را فروخته و در بعضی ولسوالی ها مردم علف میخوردند .کسانیکه پایه های این دیموکراسی را گذاشنند مانند داکترصمد حامد دیگر علاقه به آن دیموکراسی نداشته خواهان حالت اضطراری در کشور گردید و مارشال شاه ولیخان چند مقام عالی رتبه نظامی را به پغمان دعوت کرده و برای پسرش سردار ولی کمپاین میکرد که وضع کشور خراب است و شخص فهمیده و دانسته (؟)مانند سردارولی باید قدرت را بگیرد و شما از او حمایت نماید. سردار ولی با وجود یکه همه کاره دولت بود میخواست نفر اول کشور شود و کوشش میکرد که روابط بین شاه و داود خان را زیادتر تیره سازدو متاسفانه شاه با آخرین روز حیات زیر تاثیر او بودوهمین ها ،زمینه های بدبختی را فراهم کرد.
با آمدن رژیم جمهوریت و نام داود خان برای مردم کشور آشنا بود زیرا وی در ده سال صدارت خویش کار های زیادی را انجام داده بود .افغانستان قبلآ ده کیلو متر سرک پخته نداشت مردم در قرن 19 زندگی میکرد . در آن دهه ایجاد سرک ها ، شاهراه های بزرگ ، اعمار بند های برق ، فابریکه ها و اعمار پوهنتون های کابل و پولیتخنیک و ساختن میدان های های کابل ، قندهار و شیند ند هرات و اعمار ساختمان های دولتی و با پیاده کردن دو پلان اقتصادی وضع کشور را تغیر داد . با تاسیس نظام جمهوریت فعالیت درتمام عرصه های زندگی صورت گرفت ریفورم در معارف ارتقای ریاست پوهنتون به وزارت تحصیلات عالی (با اضافه شده پوهنزی ها )، ایجاد وزارت آب و برق برای محار کردن آب ها برای منافع زارعین وازدیاد تولید برق ، اصلاحات اراضی ، ساختن قوانینی مدنی و جزا ، بکار انداختن بسهای مرسدس بنر ، بس های برقی و بس های مدرن که مردم میتوانستن به اروپا سفر نمایند خریداری طباره بوینگ دی سی 10 که در منطقه کشور های دیگر نداشتند سروی خط آهن از غرب به شرق، ایجاد تلویزیون و جذب هزار محصل در فاکولته انجنیری برای پروژه های بزرگ . خلاصه با عملی شدن پلان هفت ساله تغیرات بزرگی در زندگی مردم پدید می آمدو یکی از آن پروژه ها اعمار بند سلماست که بعد ار 40 سال کارش تا اندازه انجام شد روایط با کشور های همسایه پاکستان و ایران بسیار خوب و نزدیک شد پاکستا ن و افغانستان سر موضوغ پشتونستان بیک تفاهم نزدیک شده بودند و ایران هم با کمک های ملیارد دالری با کشور های عربی و غربی در اعمارکشورما سهم گرفتند.
بیادداریم روز های جشن جمهوریت را که با رژه نظامی در چمن حضوری با رسم و وگذشت معارف و پوهنتون در ستد یوم ورزشی ( که تعمیرآن نو آباد شده بود ) با مسابقات سپورتی برای یک هفته ادامه میداشت واز طرف صیح مسابقات پهلوانی و والیبا ل و بعد ار ظهر مسابقات هاکی و فتبال تا ناوقت های شام با تیم های کشور های مختلف ادامه میداشت. در یکی از روز ها ، مسابقه دیدنی فتبال اقغانستان و پاکستان در ستدیوم ورزشی بود که رئیس دولت هم حضور داشت که مسابقه بنفع کشور خااتمه یافت و بعدآ رئیس دولت با پای پیاده به طرف کلوپ وزارت دفاع رفنتد که با استقبال گرم هزاران مردم قرار گرفت. در شب های جشن جمهوریت که شهر کابل با چراغ های رنگارگ در منطقه چمن حضوری و دیگر چارراهی پایتخت مزین میشد ودر کمپ های وزارت های مختلف خواننده ها هنر نمائی میکردند ازکمپ های مختلف آواز های احمد ظاهر استاد سرآهنگ ، رحیم یخش و استاد هماهنگ و دیگران بگوش میرسید. در یکی از شب ها بعد ار ختم مسابقه فتبال (ده شب ) ساعتی یازده شب کنسرتی گوگوش خواننده مشهور ایرانی شروع شد که تاساعت 3 بامداد ادامه داشت و سرویس های ملی بس مردم را به خانه هایشا ن میرساند. مردم آنروز ها را به شادی سپری مینمودند به آرزوی سال های خوب زندگیشان بودند که کودتای 7 ثور که توسط گروپی از خائینن وطن بوقع پیوست و همه آن آرمانها بخاک مبدل گردید.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 16.07.2016

بخاطر یاد بود از تحول ۲۶ سرطان ۱۳۵۲

به ياد دارم در زمان جمهوريت شهيد محمد داؤد خان به وزارت اطلاعات و كلتور هدايت داده شده كه حاوی مطلب ذیل بود. « نطاقان پشتو زبان راديو افغانستان اخبار پشتو را باید به لهجه ننگرهاري و اخبار دري راديو افغانستان را به لهجه اصيل كابلي بخوانند.
افسوس امروز يك عده افراد ناعاقبت انديش و نوكران بيگانه كه در رسانه های صوتی مصروف کار و فعالیت می باشند، اګاهانه یا نا اګاهانه این ګونه افراد که از یک طرف خود را طرفداران و مدافعين زبان چي پشتو و چي دري ( فارسي ) وانمود مینمایند، نمی دانم که انها بطور شعوري یا غیر شعوری ميخواهند لغات نو زبانهاي فارسی ايراني، فارسی تاجكي روسي و پشتوی پيشاوري را که لغات نا اشنا و ناموزون اند که در مکالمات روزمره هيچ ضرورت احساس نمي شود جانيشين لغات عام فهم زبان پشتو و دري اصيل كابلي مي نمايند.
اي هموطن ناعاقبت اندیش ؟ شما هر كه هستيد، لطفاً ديگر به شرف و عزت و نواميس ملي بازي نكنيد. انانيكه ميخواهند كلمات و اصطلاحات بيگانگان را داخل زبان خود سازند به شهادت تاريخ، اينها به اين كار بي باكانه، زبان و هويت ملي خود را ذلیل و ازبين ميبرند.
امید وارم در مورد این هدایت مقام ریاست جمهوری زمان شهید محمد داؤد خان اقای انجینر کریم عطایی که در ان وقت رئیس عمومی رادیو افغانستان بود روشنی بیاندازد.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.07.2016

در قدم اول شکر الله سبحانه و تعالى را بجا مياورم كه براى بار ديگر تلاش مذبوحانه اى دشمنان عدالت، انسانيت و ترقى ممالك اسلامى را در تركيه اى عزيز به خاك برابر ساخته جگر شیاطین داخلی و بین المللی انھا را که در اكناف مختلف جهان منتظر جشن گرفتن بودند، خون ساخت۰ الله بزرگ متعال این ارمانشانرا به گورھایی تاریک ھمچو افکارشان با ایشان ھمراہ سازد، آمین۰
در قسمت مقاله اى هفته اى قبل استاد محترم جناب روستا تركى بزبان شيواى پشتو در مورد پشتون کشی و عوامل ژیوپولیتک که با دلايل واضح و تحليل علمى و منطقى مطرح شد، بايد گفت که قرار كه اشاره اى خود استاد، این قوم بخاطری تحت ضربات قوتھای بین المللی و داخلی چی توسط پنجابیان مجبورستان و گروپ داعش ( که بدون شك ساخت استخبارات پاکستان، افغانستان و قرار قراین موثق ایران تحت قیادت بادار مشترکشان میباشد ) و در افغانستان چی توسط ملیشه هاى بي دين گلم جم و چی توسط گروھھایی که يكوقت خود را ديندار ميگفتند ( اما سرازیر شدن بوجیھای دالر یا که نيت و ايمانشانرا از يادشان برد و يا كه نيات شوم و نهفته اى شانرا اشكار ساخت) به خاطریست که اينها داراى چندین صفاتی اند که به هيچ وجه قابل قبول به يك قوت متجاوز و سركوب كننده نميباشد. از جمله مطرح شدن انها عملا منحيث يك فكتور ثبات منطقوى بشكل يك اكثريت مطلق و قوى مذهبى و تجمع قوتھایی دینی ھم مذھب از سایر اقوام در اطراف آنہا۰ يك حقيقت ناخوش ايند اينست كه در خت از تبر نمينالد، بلكه از دسته اى انست كه اينمه تيشه هايى محكم بر ريشه هايش ميخورد. مگر کاری را که الله مالك الملك سبحانه و تعالى كند، هيچکسی مانع ان شدہ نمیتواند۰چیزی كه وى اراده نمايد، همان شدنيست، اما در جريان يك تعداد را عزيز و سر بلند ميسازد و تعدادى را ذليل و بدنام...
اينكه طالبان در زمانش اشتباهات فروان خود را داشتند ( و خدا كند كه از غلطیها و خامي هاى خود اموخته باشند )، جاى شك نيست. اما امدن كفن كشان جديد كه نه به مردم زن ماندند و نه دختر و نه بچه، حالى را بر سر مردم اوردند، كه مردم از چندین سال بدینطرف بخاطر حل و فصل مشكلاتشان به قاضي ها و مراجع انها مراجعه مينمايند نه به قاضي ها و افراد امنيتى دزد و رشوت خور حكومتى!!!
موضوع مطرح شده در مضمون فوق الذكر را بايد كه اهل نظر و صلاحيت تمام افغانستان بسيار جدى گرفته، در پی جستجوی راھھای عملی و منطقی بیرونرفت از معضلات دست و دامنگیر این خطه باشند. قرار مقوله اى هوشيار هم از يك مسءله ملتفت ميشود و بيهوش هم، مگر ھوشیار قبل از وقت اما بیھوش بعد از وقت۰
در ضمینه اگر گفتهء يكى از ريشسفيدان دانشمند انطرف خط تحميلى ديورند را مطرح سازم، ان شاالله بيجا نخواهد بود. در سالهای اول تشریف اوری قوتھای جھانی در منطقه در يكی از روزھایی که به ديدن اقارب به پشاور سفری داشتم، یکی از پروفیسور ھای فعلا متقاعد علوم سیاسی پوھنتون پشاور را که از قبل ميشناختم، روزى در مسير راه ديدم. ايشان يك جمله ای سادہ اما بسیار پرمفھوم فرمودند، كه غير آن و عين آن تا امروز تجربه شده ميروند ولی بجز تاييد این نکته مھم، چیزی دیگری بچشم نخوردہ است:
تاحال در تاريخ چنین واقع نشدہ که قوتهای تمام جھان یک مملکت اسلامی را محاصرہ نمودہ در صدد بلعیدن آن شدہ باشند۰ در مقابل آن ھیچ چارہ ای نیست، بجز رجوع به الله. والسلام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 16.07.2016

چند روز قبل نوشتۀ هفت صفحه ای از قلم محترمه ملالی نظام که برضد من نوشته بودند، خواندم که روی چند نکته میچرخید.
اینک به نکات اهم آن برای آخرین بار تماس میگرم.

1 : در نوشته قبلی ام از ایشان به عنوان خانم انقلابی یاد کرده بودم . ایشان این تعبیر مرا بر اساس چه نمیدانم، خوشش شان نیامد و حتی بر آشفته نیز شدند. در حالیکه انقلابی بودن به مفهموم اصلی آن یعنی در کاری چنان عمل کردن که تغیرات منقلبه را بمیان آوردن است. ایشان تا زمانیکه با پورتال افغان جرمن آنلاین تشریف داشتند همه چیز برایشان خوب بود و زمانیکه اسمای ماما هایشان در مقالات بعضی نویسندگان تذکر یافت، اول به بهانه های مختلف خواستن جلو آنرا توسط متصدیان بگیرند، چون نتیجه نداد، توظیف به خدمات دیگر و به وبسایت دیگر شدند، آن وبسایت را لقب مِلی دادند و ما را غیرمِلی و اولین ضدیت شانرا به شکل انقلابی علیه ما اعمال نمودند. این بود انقلابی که آنها انجام دادند.

2: نکاتی را در نوشته شان متوجه شدم که بیشتر آن تکرار سخنان دوست دیرینه شان جناب عباسی میباشد.

3: چیزیکه بیشتر سبب عصبانیت ایشان شده است کلمه است که من نوشتم بزودی در مورد پول دهان شانرا را مسدود میکنیم. این جمله را در سطح بسیار پاین و کسر شأن دانسته عصبانی شده اند. حالا اگر انصاف برایشان باقیمانده باشد که به جای مسدود شدن دهان می نویشتم که ریسمان بگردن تان انداخته به هرطرف شما را میکشاند بنظرم بسیار ناصحیح وناسالم و دور از عفت کلام وبا تربیه انسانی سازگار نبود. ازینرو چون این موضع پولی پنج بار تکرار وهیچ پایان نداشت بنده مجبور استم با پرداخت پول دهان خواستگر را بسته کنم. که این کلمه جز واقعیت موضوع هیچگونه توهین در آن به سویۀه ریسمان بگردن جمله خودشان نیست.

4: بدون شک مبلغ 4 صد ایرو به حساب استاد صالحه واصل فرستاده بودن که برای مدرن سازی افغان جرمن آنلاین در نظر بود. از آنجایکه اولیت موضوع مهمتر از مدرن سازی پورتال به میان آمد که براه اناختن "قاموس کبیر افغانستان" بود، لازم دیدیم تا در قدم اول برای این پروژه که اول واقعاً یک ضرورت جامعۀ افغانی می باشد و دوم مصارف زمانی و مالی زیاد تر را در کار داشت، مجبور به این کار مهم شدیم. این درست است که پول برای مدرن سازی افغان جرمن آنلاین جمع آوری شد، اما وقتی که حرف از به وجود آوردن یک قاموس آمد و دوستان همه ضرورت عینی آنرا پیشکش کردند، تصمیم بر آن شد تا با همین پول جمع شده (در حدود 3000 دالر)، هر دو پروژه تدوین شود، اول قاموس و بعد از آن مدرن سازی...
کار قاموس را از هر نگاه به این اندازه وسیع فکر نمی کردم. حالا برایم معلوم شد که من با تیم کاری ام، وظیفۀ یک مملکت را انجام می دهیم...(که ای کش ای کار را نمی کردم) و آن هم با این پول ناچیز. ان شاء الله میرمن واهب به زودی راپور و حساب پولی را خواهد داد.

5 : وقتی ازین قصه دوستان باخبر شدند گفتند که خانم ملالی نظام خانم با ثبات و با شخصیت چرا در این حد تغیر موضیع داده ومتوجه نمی شود که مطالب ارزشمند شان تا کنون در آرشیف این پورتال با احترام واکرام هنوز هم دیده میشوند آیا این آرشیف بودن 15 ساله ایجاب نمی کند که سالانه اگر پنجاه ایروبرای حفظ آنها محاسبه کنند در پانزده سال چند ایرو میشود؟ و پول آنرا کی به عهده گرفته است؟ ازینجاست که ایشان از انصاف فاصله گرفته اند.

6 : برای ترور شخصیت از نام "کبیر رنجبر" یاد آوری کرده بودند. گرچه خود ایشان مرا بهتر می شناسند که با "کبیر رنجبر" که اسم او کبیر وتخلص او رنجبر است هیچگونه ارتباط و نزدیکی ندارم .اما این خانم با سقوط فکری اش مثل همقلمانش غرض ترور شخصیت نام اورا با تلخص من در آمیخته وافسانه دوستانش را برای اذیت و آزار من به کار گرفته است. درین زمینه میتوانند حقایق را از پسر خاله ام محترم حمید انوری که برادر خوانده ایشان اند، جویای حقیقت شوند و دیگر خودرا به چنین ترور شخصیت دیگران دلخوش نکنند.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: المان    تاریخ: 16.07.2016

محترم غلام محمد دستگیر،
افغانستان مثل اکثر کشور های دنیا، دارای اقوام مختلفه می باشد که تحت نام ( افغان) در تمام جهان منحیث ملت واحد شهرت دارد و در بین جهانیان به هویت افغان شناخته شده است. دلیل نشر نشدن مقالۀ تان ضدید با آن است که از طرف اکثریت مطلق افغان ها رد می شود و در آینده امیدواریم که پیگرد قانونی شود...
در آینده آرزومندیم، مقالات تحقیقی و ملی از شما داشته باشیم.
تیم کاری افغان جرمن آنلاین


اسم: داکتر غلام محمد دستگیر   محل سکونت: برومفیلد, کولورادو, امریکا    تاریخ: 16.07.2016

دیروز 14 جولای مقالۀ تحت عنوان "جوابی برای هرکی افغان را مترادف پشتون میداند تیشه به پای خود میزند" که نوشتۀ برادر عزیز انجنیر صاحب فضل احمد افغان است.
این مضمون از رطریق آدرس ایمیل شما فرستاده شده است. امید افتخار نشر بخشوده شود. صحتمند و مسرور باشید


اسم: س . ببرک زی څدراڼ    محل سکونت: جرمني     تاریخ: 15.07.2016

د دروند منلي مشر ښاغلی استاد ډاکتر صیب عثمان تره کي لیکنه (پښتون وژنه ژیوپولتیک لامل لري) په اړه، ډاکټر صیب تره کي ته الله پاک یوه ځانګړي ستره پوهه او عالي استعداد ورکړي دی. استاد تره کي د پښتنو خونړۍ ستونزه یا د پښتون وژنې ژیوپولتیک لاملونه د یو ستر نړیوال تجربه لرونکي ډیپلو مات په څیر،د سیمي او د افغانستان د یو سیاسي، حقوقي او منطقي شننونکي په څیر لیکلي ده. ده په خپله علمي، سیاسي لیکنه کې د پښتنو افغانانو د ستونزو او یا د پښتنو وژنو لاملونو منځ زړي تشرح کړي دی.تره کي صیب د لر او بر پښتون افغان د زړه خبره په نړیوالو ابعادو کې او د نړۍ په استعماري شومو پلانونو، توطوتیو او معادلو کې تشرح کړي ده. د تره کي صیب په لیکنه کې هیڅ یوه داسي جمله نشته او هیڅ یوه بې ځایه بې ارتباطه کلمه نشته، چې هغي ته ګوټه ونیول شي.د تره کي صیب د لیکني ماهیت او ځانګړنه په دې کې ده،چې هر پښتون په ژور فکر کې ډوبوي. د تره کي صیب لیکنه داسي ده، لکه چې ده زما فکر په فرانسه کي له لیري نه لوستلي وي او ده زما فکر د یوي علمي لیکني په څیر لیکلي وي. کله چې د ده فکر د ما د فکر په شان وي، البته که تره کي صیب ما ته دا ویاړ هم را په برخه کړي، چې زما فکر د تره کي صیب د فکر په شان دی. بیا نو ز ه د خپل فکر په اړه نور څه نشم لیکي او نه ویلي شم. زه او بل هر پښتون افغان پوهیږي، چې د پښتنو د بل نوي نسل په کوپریو کې د پښتنو د ستر پاڅون مفکوره بیا زیږیدلي ده. که د پښتنو تاریخ ته وکتل شي، کله چې پښتانه د ظالم او ناروا، مایوسیت، ګډویوبي اتفاقیو سره مخامخ شوي دي. د وطن او دین خبره مطرح شوي ده، د یو ستر صبر او زغم څخه ورسته بیا پاڅیدلي دي. په دې نوي پاڅون کي به بیا د پرون او نن تیروتني انشاالله چي تکراي نشي. ورستي بیلګه يې د طالبانو غورځنګ ده، کله چې دوی په لومړۍ کال کې راپورته شول،چا ورته د سولې کفترې ویلي، چا ورته د خدای پوځ ویلي، چا ور ته د ظاهرشاه لښکر ویلي او چا ور ته د نوویموکلنو د مجاهدینو د خپلمنځیو جګړو دعوا صافکان ویلي وو. د طالبانو دسیاسي ناپوهي له وجهې دغه حرکت منحرفه شو.اوبیله شکه چې د پښتنو وژنو ته لاره نوره هواره شوه. پښتانه افغانان څوځلي پاڅیدلي او ځو ځلي لویدلي دي. پښتانه په دې برخه کې اوس یوه ډیره ښه تجربه لري .
الله په موږکي داسي یو افغان وزیږوه، په شان د احمد خان یا میرویس خان وزیږوه، چې ننګ د وطن وکړي داسي ځوان وزیږوه یا خو خوشحال خان یا باچا خان وزیږوه.....یا داسي یو پاچا لکه امان وزیږوه ......
د قدرمند مشر ښاغلي سیستاني پوښتني په اړه ، دی لیکي.
سوال من از صاحب نظران پشتون این است که آیا این مقاله را خوانده اند وچیزی از آن فهمیده اند یا خیر؟ اگرخوانده وفهمیده باشند، ایجاب میکرد ومیکند تا احساس خود را در تایید یا تردید محتوای آن ابراز مینمودند، اما ‏در یک چنین موضوع بزرگ ملی که در آن برسرنوشت آینده کشور بحث رانده شده است، بی تفاوت ماندن ‏وخموشی اختیارکردن ، دور از شآن آنانی است که ادعای پشنولی و زعامت قومی ویا ملی را دارند.
سیستاني صیب په واک یه، لږ فکر کاوه دا څه لیکي!
تاسو ټولو پښتنو روڼ اندو ته ستر پیغور ورکړي دی او آن تر سپکاوي سرحده پوي رسیدلي یاست. هیله ده، چې د یو پوه افغان په څیر خپلي خبرې ته بیا فکر وکړې اوبیر ته یي اصلاح کړي.
لومړي: تره کي صیب داسي نه دي لیکلي په لیکنه باندې تبصره وکړي. که ده داسي لیکلي وای ،یواځي د افغان جرمن ویبپاڼه کې چې اټکل په ورځ کې د شلو زرو څخه ډیر لوستونکي لري. د لیکلو لپاره ځای ورته ګرانیدو.
دویم : د تره کي صیب د لیکني په محتوا کې داسي څه نه نشته او نه دي لیکلي، چې هغې ته ګوټه ونیول شي.کله کله چې یو میړني پوهه سړی پیدا شي او ریښتیا ووایي، خلک سکوت اختیار کوي. ما دتر ه کي صیب لیکنه په لومړیو ساعتونو کې د افغان جرمن په درنه ملي ویبپانه کې ولوستله. زه پري سم دم وپوهیدم او زه یې غلي کړم او په فکرونو کې ډوب کړم. زه فکر کوم چې پښتنو روڼ اندو بې تفاوتي نه ده اختیار کړي. داسي لیکني د پښتنو د زیږیدلي پاڅوني مفکوري ته حرکت او ځواک وربښي او پښتون ځان ته متوجي کوي او ویښه وي . زما په فکر د دې لیکني پیغام په دې کې دی،هغه کسان چې پښتانه نه دي، دوی باید په دې برخه کې خپل بشردوستانه غبرګون وښيي. پښتانه مجبوره دي چې ځانانونه له ورکدو او ژول کیدو وژغوري او په خپل ولسي پاڅون او یووالي باندې لا ګړندي کار وکړي.
دریم . خدای دي زما غاړه نه بندوي زه د تره کې صیب لیکني، له څه باندې شلو کالو راهیسي په اخبارونو کې په ډیرې میني سره لولم.او زما په اند، د تره کې صیب حقوقي سیاسي ستراتیژیکي لیکنو ته د نن ورځې هیڅ افغان نه رسیږي. کله چې تره کې صیب په غوڼدو او علمي سیمیناورنو کې ګډون کوي، زه خامخا ځان ورسوم. په سالون کې د کیناستو ځاي نه وي کله چې تره کي صیب خبري کوي. خلک په خاص سکوت کې ډوبوي .دی پوهیږي چې د خلکو ستونزه په څه کې ده او دی په هغه باندې خبري کوي.او خلک په ځیر سره ورته په غوږناست وي .
زما په اند، پښتنو روڼ اندو ته د ستاسو دا ډول پیغور نبښوونکي دی، زه د ستاسو لیکني هم لولم، تاسو څو ځلي پښتنو ته په دې ډول پیغورونه ورکړي دي.
افغان دری ژبي زما په دې خوښ دي، چې دوی په نره او جرئت سره په دری ژبه لیکني کوي او خپل انسانیت افغانیت، اسلامیت او ملیتوب په زغرده په دری ژبه کې افغانانوته بیانوي. او ما هم دغه جرئت او هنر له دوی څخه زده کړی دی. له همدې امله د افغان جرمن ویبپاڼه مي ډیره خوښیږي. واه به جان کسي کې عقلش تیرک میزنه، خو د پښتنو پوهاوي ته په خپله پښتو ژبه کې لږ تکلیف نه ورکوي او لیکني نه ورته کوي.
زه په دې باور یم، لکه چې ټول پښتانه روڼ اند په دری ژبه پوهیږي، همداسي روڼ اندي افغان دری ژبي په پښتوژبه پوهیږي. په داسي علمي لیکنو باندې خامخا هرڅوک پوهیږي. که څوک وغواړي، دی ځان ته لږ څه تکلیف ورکولي هم شي، هغه هم پري پوهیدلي شي.
تاسو بیا لیکي :
اما چون به زبان پشتو نوشته شده است، با دریغ وتاسف باید عرض نمایم که ممکن تعداد زیادی از ‏پشتوزنانان ودری زبانان آنرا نخوانده باشند،واگرخوانده هم باشند اماتا کنون (درظرف 24 ساعتی که از نشر آن گذشته است) ، از ‏سوی هیچ صاحب نظری از خوانندگان چی پشتون وچی دری زبان، تبصره ای در مورد آن صورت نگرفته ‏است؟
من یقین دارم که اگراین مقاله ‏از سوی یک دانشمند تاجیک نوشته میشد، تا کنون ده ها تبصره وتائیدیه در بارۀ آن ابراز میشد،ولی چون متن ‏بزبان پشتو نوشته شده، از دری زبانان جای گلایه نیست، ولی از پشتو زنابان چیز فهم وصاحب نظرجای گیله ‏است.توجه وتبصره برچنین مقالاتی ، ارج گزاری به نویسنده آن ونیز به وطن وایندۀ وطن نیزاست
زه حیران او هک پک یم،چې تاسو د دری ژبو وروڼو او پښتنو ترمنځ دومره ستر توپیر وینۍ. د تاسو دې ډول فکرونو په اړوند زه نور څه نشم لیکلي....................
ځیني پښتون ضد قوتونه به د تره کې صیب لیکني (پښتون وژنه ژیوپولتیک لامل لري) خوشاله کړي وي، چې ښه شو، پښتون په داسي ډول نا انډوله جګړو کې وژل کیږي. زما داخبره یواځې هغوکسانو ته متوجی ده، چې داسي فکر کوي. دوی دې په دې هم وپوهیږئ، چې نن پښتانه د تحمیلي جګړو په وجه د جګړو په ډګرونو کې بې دفاع ولاړ دي او وژل کیږي. پښتانه پوهیږي چې ولې وژل کیږي، لکه چې ستر افغانپوه ډاکټر صب تره کې ورته پام شوي دی. پښتون ضد قوتونه دې نه خوشحال لیږي، دوی هم د دې جګړو په جانبي عواملو کې وژل کیږي.
وطن بر دشمن ات ګفتم، کې با اتش بازي مکن بازی،چو اتش سوختن دارد مکن بازی که میسوزی، نمی دانی دشمن که مشت واحد است افغان .....
وسلام ببرک زی ځدراڼ


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.07.2016

تکراراز دست آورد های دوره دهه دیموکراسی !

تیزاب پاشی بروی زنان در شهر کابل یکبار دیگر خاطرات دوره دیموکراسی را زنده میسازد که با وجود بدبختی های دیگر در آن دوره ،آن مصیبت از خیرات دیمکراسی نصیب ملت گردیده بود . درین هفته باز هم ،اسید پاشی بروی سه خواهردر امن ترین نقطه شهر رخ داد و هراس و وحشت را خلق کرده است . مردم بکبار دیگر انزجار خود را ابراز کردند و امیدوار هستیم که آخرین فاجعه باشد.


اسم: وطندوست   محل سکونت: اروپا    تاریخ: 15.07.2016

آقای محترم داکتر عثمان تره کی سلام عرض می کنم.
آیا امکان دارد که مقالۀ مهم و پُرمحتوای تانرا(پشتون وژنه....) یک بار دیگر به زبان دری نیز نشر کنید، تا خوانندگان بیشتر از این مطلب مهم مستفید شوند؟
یک جهان از زحمات شما تشکر!
وطندوست


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 14.07.2016

با عرض سلام.
جناب اقای سیستانی ضمن تبصره بر نوشتۀ استاد بزرګوار روستار تره تره کی، از هموطنان خود ګیله نموده که چرا در مورد نوشتۀ جاندار تره کی صاحب خاموشی اختیار نموده اند.
درین شکی نیست که هر افغان چیز فهم و منصف ، به شخصیت متین ودانش زرینِ استاد تره کی معترف میباشد امّا ګپ اینجاست که استاد محترم ( تره کی صاحب) در عالمِ جاذبه و دافعۀ افکار و عقاید خود بین واقعیت ګرائی و ارمان ګرائی ګیر کرده اند.بدین معنی که از یک سو مرام و ارمانش ( که واقعاً ارمان معقول و حق طلبانه میباشد) اقتضاء میکند که اکثریت بزرګ سرزمینش ( پشتون) از زندګی شرافتمندانۀ برخوردار باشد واز سوی دیګر از جواب دادنِ این سؤال عاجز اند که اګر یګانه سنګر مقاومت از پشتون تشکیل شده و اشغالګران ( که نمیدانم عضو برجستۀ ناتو یعنی انګلیس به عقیدۀ ایشان نیز اشغالګر محسوب میشود یا نه) نیز همواره به کوبیدن قوم پشتون پرداخته، پس این جبهۀ مقاومت! چرا بیشتر در کوچه و مسجد و راه های بزرګ و محل های عام المنفعه و مین ګذاری های کور و بی هدف و خلاصه کشتن انسانهای بی ګناه ( که اکثر قربانی این بازی کثیف خود پشتون میباشد) فعال است؟
هر افغان با درد و با احساس با تفکرات اشخاص پاک همچو جناب اقای تره کی سهیم میباشد ولی قضاوت و بررسی دقیق و عادلانۀ مشکلات امروزی مردم ما نیاز به جرئت اخلاقی بیشترِ دارد.


اسم: rashid    محل سکونت: canada     تاریخ: 14.07.2016

داستاد تره کي دمقالې په اړه یوه لنډه څرګندونه
د استاد روستارد مقالې په اړه زه د پیاوړي مورخ درانه سیستاني صاحب وړاندیز دقدروړبولم ،په رښتیاهم داستاد مقاله له هغې پراخې توطیی څخه پرده پورته کوي چې دخونړۍ امریکااودهغې دجهنمی دستګاه سی آی اې له خوا له نژدي دریو لسیزورا په دیخوا ترلاس لاندي نیول شوې ډه ، یوازې یوه ټکې ته باید متوجه وو او هغه داچې ، دپښتون وژنې یوازي یولامل ژیوپولولیتک دی ، په دغه اړه لوی لوی خطرونه همدا اوس په شعوري توګه د پښتنوګاونډیانواو یا په بله اصطلاح مسلمانو وروڼو راپورته کړي دي، چې عربی شیخان او شیعه ایران دواړه په یوه ډول په دغه ډګر کې له لاسپوڅې پاکستان سره یوځای هغه لارښونه کوي . داستاد روستار د توضیحاتوپه تایید کله چې ایران او یو شمیرعربی سوداګري مرکزونو ته پرافغانستان باندې د امریکې له یرغل سره سم دامریکایې اقتصاد پوهانو دانظرورسید چې ګواکې افغانستان به ډیر زر د مرکزی او جنوبی اسیا ترمنځ پر یوه بله دبي (اماراتو) باندې بدل شي، دغې خبرې دلویدیزې آسیا زیاتو هیوادوته پرهغه مهال په ناخبرې سره په همدغه تبلیغاتي مرحله کې لوی ټکان ورکړ همداوه چې له ۲۰۱۱ کال څخه را پدیخوا په افغانستان کې جګړه یوخل بیا د ۹۰ یمې لسیزې په شان توده شوه چې لړۍ تراوسه هم لا روانه ده ، کرزي دخپل تسلط په دوران کې همدغه مشکل درک کړ ځکه یې هلته او دلته په نارو سورو باندې پیل وکړ ترڅو چی خبره تر ډاکترغني پورې ورسیده ، دغنی دوکتورین هم هغه څه وو لکه استاد روستار هغو ته د ن ن ا په څیره کې اشاره کړی اوده هم په کراتو کراتو داخبره کړې چې ګواکي دی به مرکزې آسیا له جنوبی او لویدیزه به آسیا به له مرکزې او جنوبی آسیا سره د افغانستان له لارې له اقتصادي پلوه تړي داکتر غنی عملآ اوس دهمدغه پلان دتطبیق په برخه کې لاس په کارشوي دی چې څرګند لامل یې په لراوبرکې دپښتون وژنې اوږده لړۍ بللای شو ، داچې دې داکارشعوري اوکه غیرشعوري کوي په دې باب موږ ترلاسه هم دده هوښیارۍ او یا تیروتنه په ګونګه خړه کې دي .
استاد روستار دخپلې لیکنې پایله (نتیجه ) په زړه پورې را غوڼده کړې ده ، دده وړاندیزونه دیوملي حقانیت او واقعیت څرګندونه کوي ، او دا په ډاګه کوي چې دافغانستان او سیمې خیر د افغانستان دخلکواو اوسیدونکوپه تفاهم کې دی ،امریکې افغانستان د قربانۍ د پسه په مقام اومنرلت کې درولی دي ، دوی که له یوې خوا له چین او روسیې سره دسیالۍ په سیمه کې ځان نیولی دی ، خو له بلې خوا مو باید پام وي چې دوی دایران او پاکستان په وړاندې هم ځانګړې موخې اواهداف له افغانستاڅخه په پام کې لري ، داخبره به ډیره بیځایه نه وې لکه چې د امریکا د ولس مشرۍ لپاره دلیونی کاندید ترومپ د می میاشتی په یوه وینا په ډاګه شوه چې ویی ویل « زموږ دحضور لپاره افغانستان له امله هم مهم دی چې موږ باید دپاکستان اتومي هلې ځلې له افغانستان څخه تر خپل کنترول لاندې ونیسو ...) ...
په هرډول افغانستان اوس دیوې لویې توطیې په منګولو کې لویدلی دی ، زموږ د وطن یوشمیرتش په نامه مشران او لاسپوڅې واکمنانو اوس په لوی لاس دا توطیه د افغانستان دخلکو غاړې ته وراچولې ده اوفکرکوي چې دا به د دوی د خوش خدمتیو او جاسوسیو په ترڅ کې دعمل تر سرمزله رسیږي ، نه ، زموږ د ملت قربانیو عملآ وښوده چې داملت یو واحد او آزاد ملت دي ، یوڅوپردې پالې یې که اوس پراوږو دنورویرغلګرو پوځیانو په زور تپل شوې ناست دي ، دوی باید ددغه ملت ددې لویې قربانۍ چې د دوی د ناپوهې له امله پردوې تپل شوې دپایلی اوبري په ترڅ کې خپلې تورې او بدنامې پایلی او برخلیک ته سترګې په لاره وي .
او وروستی داچې : استاد تره کي تل خپل غږ دافغانیت په ننګه پورته کړی ، دهغه هردم او قدم ددغه ملت له مظلوم برخلیک سره مل دی ، موږ ټول پرې ویاړو او دده له هر دم او قدم سره ملتیا کوو ، ځکه دي دخپل قلم په زور او دخپل مسلک دقانونیت له مخې موږ په دې باوري کوي چې موږ تراوسه هم ددې توان لرو چي د ژوند ، آزادۍ او افغاني یووالی لپاره مبارزه کې ستړې نه شو ، دي موږ پردې هم باوري کوي چې زموږ په وطن کې لاهم د ننګیالي خوشال غږ اوچت دي اولا هم زموږ ترغوږو پورې را رسیږي چې :
ساقی بیا زما دښاره خبرواخله
لا یوڅو په کوڅو پاتې پرهیزګار شته
درناوی
پروفیسور رشید دنهرو پوهنتون استاد


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 14.07.2016

با احترامات و قدر دانی به سیستانی صاحب بزرګوار که توجه همه رابه خواندن مضمون محترم روستا ترکی داکتر علوم سیاسی جلب میفرمایید. من همان لحظاتی که مضمون شان نشر ګردید خواندم و یکی دو ازدوستانم را متوجه خواندن این مضمون نمودم. بلی قسما یک سلسله موضوعات را که در فیصله های آنزمان صورت ګرفت آقای برژنسکی کلید عمدهء آن بود که در سال ۲۰۰۲ آقای خواجه بشیر احمد انصاری در کتاب خویش « افغانستان در آتش نفت » نوشته اند و یکی از فیصله ها در ۱۲ ماده این بود که: « کسانی که مخالف منافع شان باشند، کشته یا به انزوا کشانیده شوند. » این مادهء هشتم بسیار پر معنی است. از دانشمند داکتر روستا ترکی تشکر و افتخار به جرئت شان مینمایم. و یک بار دیګر این مسایل را که غرب چطور تعصب را دامن زد در لینک ذیل که در یکی از اخبار سویس نشر ګردیده بود همه چیز روشن ګردید.
در سال ۱۹۹۰ که امیدوار فیصلهء ملل متحد بودم که پیشنهاد داکتر نجیب یعنی آشتی ملی قبول کردیده بود و از طرف وکیل، وزیر خارجه اش و دولت سویس « من شاهدم » در اثر کودتایش در سال ۹۲ آشتی ملی به جنګ و خونریزی انجامید،من در کابل موسسهء خیریهء صلح و صحت را با پول شخصی ام تا سال ۱۹۹۲ اساس ګذاشتم و در کابل جانم بودم، چند روز اول را ۱۹۹۰ در هوتل کانتیننتال به سر میبردم. مجلسی در کانتیننتال به نام کلتور کوشان صورت ګرفت که از سویس شخصی به نام داکتر کلتور کوشان آقای شتاهل هم حصه باید میګرفت. صبح یک روز پیش در صالون نهار شخصی توجه مرا جلب نمود و او هم به من نظر میکرد. شناختمش، نزدش رفته و پرسیدم که آقای شتاهل هستید.چون نامم را ګرفتم مرا به یاد آورد. این آقا با بوخرر دزد کتب افغانستان، در سال ۱۹۸۰ به نام دوستان افغانستان نزد من « دشمنان افغانستان » سازمانی را تشکیل نموده بودند که از من بار ها دعوت نموده بودندکه عضو شان ګردم. یک تعداد افغان ها را که...... با خود یک جا نموده و در یکی از مجالس شان و آنهم به خواهش خانواده ذکریا حصه ګرفتم که بعد از صرف نان شب میخواستم با بوخرر خدا حافظی کنم، کمی مصروف بود و به من ګفت: صبر کن به برادران "ګشنه ات" در پاکستان پول میشمارم، به او ګفتم که : ګلولهء کلشینکوف روسی شرافتمندانه ترست به برادران کرسنه ام در مقابل پول تو با این وضعیت. دیده بودم که با چند افغان دیګر هم وضع بدی کرده بود. مطلب اینجاست که آغای شتاهل را که در کابل دیدم، ازینجا او را میشناختم. در لحظات سخنرانی ما از هوتل دیده شد که انفجار قوی در مندوی کابل که بعدا ګفتند صورت ګرفت و من به شتاهل ګفتم که این مواد منفجره از غرب فرستاده میشود، لا جواب ماند و زود ګفت که چون به زیوریخ برګشتی با هم میبینیم و صحبت می کنیم. این آقا داکتر علوم کلتوری نه بلکه جنرال است و در فاکولتهء عسکری زیوریخ جنګ های چریکی را تدریس میکند. چون من شناختمش، نیم ساعت بعد قراریکه آقای مرحوم یونس سرخابی که هم دعوت مجلس شده بود، ګفت که وی از کابل ګریخته است و بعد از صحبت با خودت، چرا؟ نمیدانم. شتاهل را در فکولتهء انجنیری که بلد بودم در زیوریخ بعدا ملاقات نمودم.سخنانش عمده و به من درس بزرګی داد: در اولین مرحلهء صحبت کاغذی را از بکس خویش کشید و با قلم روی آن خط کشید امریکا میخواهد که اګر پشتون ها آدم نمیشوند افغانستان را سه توته نماید، این اش ایران، این اش پاکستان و ای اش هم تاجکستان میشود..با جدیت به او ګفتم که این آرزو ها را هرکسی در سر میپروراند با خود به ګور خواهد برد. این بحث را فورا قطع نمود و ګفت از خودت یک سوال دارم، ګفتم بفرمایید و ګفت : از یک پنجشیری پرسیدم که مردم میګویند که پشتون ها دو روی دارند، وی ګفت که نه آنها سه روی دارند، شما میدانید که چرا پنجشیری ها چنین فکر میکنند؟ به او ګفتم که این سخنان را از دهن کدام پنجشیری من نشنیده ام و این اولین باریست که در اصل از زبان شما می شنوم. این بود آخر بحث. من قبلا هم دانسته بودم و در اینجا در سال ۱۹۹۰ به من ثابت کردید که غرب تفرقه بین مردم ما می اندازند، در چندین مجلسی که این موضوعات را یاد آوری کردم، افغانهای ما کمتر شنیدند و زیاد تر بر علیه من پرو پاګند ها پخش کردند تا حتی سویس که دوستان امریکایی ام خبرند و مرا خبردار ساختند، بعد از آنکه یک سیمینار دوساعته بر اساس ګفتهء خودشان استثنایی و بی سابقه در فاکولتهء طب زیوریخ روی تحقیقات سی و شش ساله ام در سال ۱۹۹۹ دادم دست به قتلم زدند. به هر صورت بر می ګردم به تحقیقات داکتر صاحب ترکی که بر اساس واقعاتی نوشته اند که یک ګروپ به خصوص امریکا و اروپا بلان ها را طرح ریزی کرده بودند. من از محترم داکتر روستا ترکی صاحب خواهشمندم که خودشان این مضمون پر ارزش را به دری هم بنویسند و باز هم نشر شود و قابل افتخار است. این هنوز سر کلاوه به اصطلاح است که در مورد این وطن نازنین ما افغانستان به خود حیران واقعات مستند نوشته می شود. به امید آینده و حقایق. http://www.tagesanzeiger.ch/ausland/amerika/Wie-der-Westen-den-Islamismus-vorantrieb-/story/31430801 به آلمانی است و واقعیت: چطور غرب تعصب اسلامی را دامن زد.


اسم: ع ، ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 14.07.2016

ما دمحترم ‌‌‌‌‌‌ډاکترصاحب م. عثمان تره کي تاریخي لیکنه د < پشتون وژنه ژيو پولتیک لامل لري >
ترعنوان لاندي په ‌‌‌‌‌‌ډير دقت سره دوه واره ولوستله او دي نتیجي ته ورسیدم چې دالیکنه واقعاً هم د محترم سیستاني صاحب د مشوري په تائيد دپام وړ ده او موږ کولاي شو له دي لیکني ‌‌‌‌‌‌ډير هغه څه ترلاسه کړو چې تر اوسه مو یا سر نه وه پرخلاس شوی او یامو دپام وړ نه دی بللي.

زما په اند ددي تاريخي اومهمي لیکني خورا د ارزښت وړ هغه دزړه رازاو نیاز دی چې لیکوال
یې غواړي له خپلو ټولو هغه چاسره چې په افغانستان کي میشت دي شریک کړي او غواړي دا سي
یو بي پري پيغام وطنوالو ته ورسوې چي، موږ ټول د یوي داسي توطئي قرباني یو چې دهغې بنیاد
او اساس ورور وژنه او نفاق جوړوي او دانګلیس له هغه فارمول نه سرچینه اخلي چي ویلي یې دي
" تفرقه بي انداز وحكومت كن ". بايد ووايم چي زموږ د ټولو افغانستان میشتو پرګنو ستره
نیمګړتیا او نقیصه داده چې خوش باوره یو او همیشه مو په خپلو ‌‌‌‌‌‌ډيريو " مشرانو " پسي بي له دي چي دهغوي دکړنو په ماهیت ځان پوه کړو ، صرف اقتداء کړي او په دي بهانه مو ځان ته برائت ورکړي ، خو له بده مرغه ‌‌‌‌‌‌ډير وار داسي شوي چې دداسي " مشرانو " له خوا لاس تړلي یا دجهالت کندي ته غورځول شوي یو او یایې دخپل سلطنت او اقتدار په خاطر له یو بل سره لکه اوس په جنګ اچولي یو او کله کله خو لا داسي هم شوي چې ژوندي یې د کارمل، رباني او کرزي په شان
خرڅ کړي یو. ژوندی مثال یې: له امریکا سره دکرزي له خوا دستراتیژيک قرارداد په پټه او بي له مشوري امضاکول او ‌‌‌‌‌‌ډير وخت ددي قرار داد د محتویاتو پټول دي.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 14.07.2016

«پښتون وژنه ژیوپولتیک لامل لري»‏
‏(پشتون کشی دلیل ژئوپولتیک دارد)‏

مقاله فوق الذکر از قلم دانشمند علوم سیاسی داکتر روستار تره کی ، یکی از قوی ترین وپرمحتوا ترین ‏مقالاتی است که دراین هفته درتاریخ 13 جولای 2016 در دو رسانۀ جمعی افغانی یکی در پورتال افغان ‏جرمن آنلاین، ودیگری سایت آفغان سباوون به نشر رسیده است . این مقاله که حاوی تحلیل سیاسی وکارشناسانه می ‏باشد،لایق آنست تا بحیث یک مقاله تحلیلی وقابل بحث وتوجه در بخش برگزیده های رسانه های مذکور گذاشته شود، ‏اما چون به زبان پشتو نوشته شده است، با دریغ وتاسف باید عرض نمایم که ممکن تعداد زیادی از ‏پشتوزنانان ودری زبانان آنرا نخوانده باشند،واگرخوانده هم باشند اماتا کنون (درظرف 24 ساعتی که از نشر آن گذشته است) ، از ‏سوی هیچ صاحب نظری از خوانندگان چی پشتون وچی دری زبان، تبصره ای در مورد آن صورت نگرفته ‏است؟

سوال من از صاحب نظران پشتون این است که آیا این مقاله را خوانده اند وچیزی از آن فهمیده اند یا خیر؟ اگرخوانده وفهمیده باشند، ایجاب میکرد ومیکند تا احساس خود را در تایید یا تردید محتوای آن ابراز مینمودند، اما ‏در یک چنین موضوع بزرگ ملی که در آن برسرنوشت آینده کشور بحث رانده شده است، بی تفاوت ماندن ‏وخموشی اختیارکردن ، دور از شآن آنانی است که ادعای پشنولی و زعامت قومی ویا ملی را دارند.

این مقاله ‏در نهایت مردم وطن را دعوت به تفکرجمعی وچاره سنجی ملی برای نجات کشور از تجزیه وتباهی میکند ‏وصواب نیست که آنرا سرسری بخوانیم وهیچگون نظری در مورد آن ندهیم، من یقین دارم که اگراین مقاله ‏از سوی یک دانشمند تاجیک نوشته میشد، تا کنون ده ها تبصره وتائیدیه در بارۀ آن ابراز میشد،ولی چون متن ‏بزبان پشتو نوشته شده، از دری زبانان جای گلایه نیست، ولی از پشتو زنابان چیز فهم وصاحب نظرجای گیله ‏است.توجه وتبصره برچنین مقالاتی ، ارج گزاری به نویسنده آن ونیز به وطن وایندۀ وطن نیزاست .از ‏نظرمن این مقاله باید در بخش برگزیده های هفته گذاشته شود ودرعین حال برای آنکه فیض آن عام تر شود ‏بهتر خواهد تا خود نویسنده عین مقاله را به زبان دری نیز بنگارند و دوباره نشر کنند تا دری زبابان نیز به پیام ‏اصلی نویسنده بیشتر اشنا گردند.‏
با اظهار سپاس از نویسنده گرامی داکتر روستار تره کی .‏


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 14.07.2016

محترم عباسی صاحب
1. جناب شما موضوع را شخصی ساخته اید. هر چه کوشش دارید هنوز هم از هر کنار هر دو توضیح شما واژه های مانند " نفرت، کدورت و بدبینی، شاهد ناحق ، مرید مخلص، تبارز عقده، تباز احساسات نا مرتبط شخصی، برادران هزاره، ووقی ، " سر بلند میکند.
2. جناب شما مدعی هستید که به دیگران نمی تازید اما با جملاتی نظیر :" عین الدین راستگو؟، مطالب را شخصی ساخته ، یک جا چون قاضی عادل می درخشد و جای دیگر چون شاهد ناحق اجرتی دهن درب ولایت پدیدار می گردد" نظرات محترم خود را تبارز میدهید.
3. بدور از این مسائل شخصی و با در نظرداشت ادعای خود شما بحث باید منطقی و مستند باشد. اگر مضمون اصلی محترم ایاز نوری کدام تحقیق تاریخی مستقل میبود شما حق داشتید بنویسید که چرا پای سردار ولی و ظاهر شاه مظلوم کشانده شده است. اما در صورتی که بحث از روایت دیپلومات از زبان سردار ولی آغاز شده است منطق حکم میکند که روایت کننده مورد بحث قرار بگیرد.
4. با در نظرداشت بحث بند 6 توضیحات اخیر شما در همین دریچه، آیا محترمانی نبوده اند که بالای اعتبار روایت موضوعات از سفارت امریکا حملات شدید نموده و ارزش آن را زیر سوال برده بودند. اگر سفارت امریکا مورد سوال قرار میگیرد روایت دیپلمات از سردار ولی چرا مورد سوال قرار نگیرد؟


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 14.07.2016

غلام حضرت خان او ټولو بادرکو او با احساسو افغانانو ته سلامونه او نیکې هیلې.
کله چې انساني احساسات او عواطف په جوش راسي نو د لیکوال ګوتې نور د عقل د پیروۍ نه ووځي، ګواکې په نڅا سي او هغه څه لیکي چې د نورو احساسات هم په جوش سي او حتی کله داسې کیږي چې په غیر ارادي توګه د سترګو نه اوښکې تویې شي.
هغه څه چې زما ښایسته او خوږ ورور غلام حضرت خان و ستر سید ته لیکلي په رښتیا چې همداسې یو لیک و هغه ستر انسان ته ولیکل شي کوم چې د هغه ستر انسان د شان سره ښایي.
حقیقتا که هغه ستر انسان نن حیات وای نو د دې فتنو د لیدلو توان به یې نه وه، دا چې نن د ده په مورنۍ وطن کې تیریږي.
زه به خپل خوږ ورور ته د ستر سید یوه ښایسته مقوله ورډالۍ کړم. کله چې زه د کوټې په ښار کې د هجرت په وخت د افغانانو په یوه لیسه کې معلم وم نو هڅه مې کوله چې د ریاضی تر څنګ د سترو شخصیتونو مقولې او شعرونه و شاګردانو ته ولیکم تر څو د دوی احساسات د وطن په لور راوپاروم چې دوی وطن او خاورې ته وفادار پاته سي، اوس چې څیني یې دلته او هلته وینم نو ډیر خوشالیږم چې دوس سره احساس او مینه وینم، او دوی هم زما نه خوښ دي او الله دې دوی تل خوشاله لري او وطن او ملت ته وفادار ولري.
دوی د ستر سید همدا مقوله په یو لوی ټوکر باندې په خطاط لیکلې وه او د نورو شخصیتونو شعر یا مقولې سره او په صنفونو کې زړولي وه.
ستر سید فرمایي ( دین په مطلقه توګه د اجتماعیه هیئت د انتظام یواځینۍ سلسله ده، او د دین پرته د تمدن بنسټ هیڅکله هم ثبات نسي موندلی).
په دري ژبه یې هم ولیکم( دین مطلقا سلسله انتظام هیئت اجتماعیه است و بدون دین هرگز اساس تمدن محکم نخواهد شد).
الله پاک دې افغانانو ته د ملت پالنې او د اتحاد او اتفاق توفیق ورپه برخه کړي او الله دې زموږ دا ماته بیړۍ و د امن ساحل ته ورسوي او الله دې دا کرکه او نفاق زما د ښایسته خاورې نه اوچت کړي او ان اکرمکم عندالله اتقکم په مفهوم دا ملت پوه کړې ای ربه!


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 14.07.2016

جناب محترم عین الدین راستگو؟

گرچه به هر اتهامی پاسخ گفتن و درب بگو مگوی دنباله دار را کشودن مطالب را شخصی ساخته در این احوال و شرائط هیچ نوع سودی در بر ندارد. خوانندگان محترم سایت ها ولو که ننویسند اشخاص با فهم، دانش، حکاک، و دراک بوده ودر مورد آن چه من نوشتم و آن چه شما تعبییر و تفسیر می فرمائید قضاوت خردمندانه دارند.

1- وقتی نفرت، کدورت و بدبینی بر احساس نویسنده غالب آمد اصل رسالت ، کرامت و شرافت قلم بدستی و روشن گری پامال شده اظهار نظر صرف برای اقناع خودی بوده و برای شخص نویسنده لذت فزا است. اگر در بیان واقعیت ها عواطف و علائق شامل شد واندیشۀ این که مبادا یار قدیم برنجد خود عدول از اصول است و از اعتبار نویسنده میکاهد که در یک جا چون قاضی عادل می درخشد و جای دیگر چون شاهد ناحق اجرتی دهن درب ولایت پدیدار می گردد.
2- قلم امانت مقدس است و نباید توسط آن نیات سوء شخصی را تمثیل داد.

3- باید مؤرخین مستند نویس، راستگو ها ، اهمیت ثقه بودن یک مطلب تأریخی را از همه بهتر و فزون تر درک نمایند که آیا این واقعاً اعتبار تأریخی دارد؟. این که کی لافوک و پاتوک است و چه کرده به اصل مطلب قطعاً ارتباط نداشته و برای کوبیدن وی دستاویز منطقی نبوده و گریز از اصل بحث و پرده پوشی پیر دَین از یک مرید مخلص است.

4- من هرگز به خود حق قهر شدن بالای کسی را نمی دهم و در اظهار نظرم آثار قهر و غضب پیدا نیست به جز بیان واقعیت.

5- من نه معافیت خانوادگی دارم و نه خصلت دکتاتور مآبی حزبی.

6- اگر به نوشته های قبلی این سایت مراجعه شود در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور یک سناتور امریکایی مؤظف عرضۀ دکتورین آیزنهاور به ممالکی به شمول افغانستان شد که مورد خطر احتمالی تجاوز شوروی قرار داشتند که برای شان تضمین حمایت امریکا درصورت تحاوز شوروی داده شود. شب قبل از ملاقات با زعمای افغانی در سفارت دپلومات های امریکایی بشمول پولادا قاصد را از دادن چنین تضمینی به افغانستان بر حذر داشتند و آن را در جو نفوذ سیاسی شوروی محسوب نموده و گفتند ما برای حمایت ایران تضمین پر مصرفی داده ایم.

7- مداخلۀ امریکا در نهضت مقاومت آزادی افغانستان دلائل خاص سیاسی خود را داشت ولی بازهم سالاری و پیشوایی و مدیریت را به پاکستان تملیک نمود و پاکستان ،نه تنظیم های جهادی، در کنفرانس ژنیو با دولت دست نشاندۀ شوروی به اذن و اردۀ امریکا دور میز مذاکره نشست.

8- از سال 1992 تا 2001 پس پا زدن افغانستان توسط امریکا خود نشانۀ مطلب آشنایی موقوته بوده نه شناخت افغانستان بحیث یک هم پیمان ستراتجیک و واگذاری همه ابتکارات عمل به پاکستان.

9- حالا هزار و یک دلیل مستند سیاسی وجود دارد که این فرضیه را که« امریکا گویا در خیال احیای امپاراتوری احمدشاه درانی در بدل شمول افغانستان در پیمان های سیاسی/نظامی بغداد/سنتو بود»
رد می نماید که هرگز چنین موضوعی واقعیت نداشته . این که عبدالولی چه گفته مطلق
اعتبار یک سند تأریخی را ندارد.

10- خبرگان آن چه می دانند و می توانند در این جهان خود ارادیت قلم در مورد عبدالولی بنویسند، حتی کتاب، صادقانه مرا نیت و ارادۀ جانب داری و دفاع ازعبدالولی نیست، در قبول و عدم آن مختارید، ولی من در بیان واقعیت هراسی ندارم تا زمانی که افغانستان برایم مطرح است.


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 12.07.2016

گرچه محترم عباسی قهر و غضب شان را متوجه دیگران ساخته اند، و از تبصره بر سردار ولی لافوک بنا بر ملحوظات خودشان خودداری کرده اند . چون دیگران را متهم به عدم دقت و متهم به نتیجه گیری بی منطق کرده اند ومتهم به ووقی گری کرده ند و متهم به این کرده اند که نباید بدون مشوره دانایان مثل ایشان کسی چیزی بنویسن دو ادعا کرده اند که دیگران عقده دارند و ایشان برخورد منطقی و علمی دارند . از محترم عباسی عالم با منطق سوال میشود
که از نظر علم سیاست و تاریخ و دیپلماسی و در سایه این اصول علمی دیپلماسی که در سیاست هیچ دوست و هیچ دشمن دائمی نمیباشد:
1- این ادعای خوشان را چگونه ثابت میسازند که :
"در سیاست امریکا از بدو خلق پاکستان تا امروز در حال که زمین و آسمان افغانستان برای سیزده سال در اختیارش بود نشانۀ از چنین اندیشۀ به جز حمایت و کنار پاکستان ایستادن پیدا نیست . رد تقاضای افغانستان برای کمک نظامی از طرف امریکا بخاطر مصونیت پاکستان بود"
2- شما فرموده اید که هیچ کس حق محاکمه کسی را ندارد که چرا چنین نوشتی ، چرا جناب محترم همه ای محترمین دیگر را با نوشته خو دتان به نادانی وبی منطقی ووقی گری متهم ساخته اید، آیا این تناقض نیست ، یا اینکه شما معافیت خاندانی دارید و دیگران ندارند؟


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.07.2016

به خدمت همه دوستان که در باره مقاله اخیر من در باره آن دیپلو مات افغان از قول سردار جنرال عبدالولی تبصره خویش را نوشتند، عرض میدارم که شخصیت مذکور فعلاٍ هم در فیسبوک فعال است، چه بهتر که خود در زمینه بیشتر بنویسند. آقای مایار در نظر خود از کلمه عدم «دشمنی» با من ذکر کرده اند که به نظر بنده یک ذکر غیر ضروری است. من که این موضوع را به شکل وسیعتر به پورتال از نظر شهرت درج اول آوردم، هر افغان حق دارد در موضوع تبصره خود را بنویسد. در کلتور ما خوستی ها دشمن من کسی است که سلاح بدست عقب من در جستجو باشد. که اینکار بین من و آقای مایار وجود ندارد.
با استاد محترم هاشمیان صاحب موافق هستم و تشکر میکنم که مرا بیک کمبودی ام متوجه ساختند که مینوشتم، اګر این روایت این دیپلومات صحت داشته باشد.

په درنشت سره


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 10.07.2016

اگر توضیحات جناب محترم انجنیر احسان الله مایار به دقت مورد مطالعه قرار گیرد ایشان وقوع رویداد های مورد بحث را به ارتباط سنوات و اشخاص ذیدخل هردو جانب آن دوران خاص( تأسیس پاکستان 1947) توضیح نموده و نتیجه گیری منطقی و مستند نموده اند. اصلاً در این حکایت جان مطلب مهم است نه این که عبدالولی کی بوده و چه کرده بلکه ارائۀ این مطلب و محتوای آن دراصل بی اساس وغلط است. در سیاست امریکا از بدو خلق پاکستان تا امروز در حال که زمین و آسمان افغانستان برای سیزده سال در اختیارش بود نشانۀ از چنین اندیشۀ به جز حمایت و کنار پاکستان ایستادن پیدا نیست . رد تقاضای افغانستان برای کمک نظامی از طرف امریکا بخاطر مصونیت پاکستان بود. اگر چنین طرحی نزد امریکا وجود می داشت محققین اسناد نا محرم به آن دسترسی پیدا می کردند.
بدون توجه به ماهیت چنین بحثی کشانیدن پای این و آن و تبارز عقده هایی که با تحلیل علمی تفاوت دارد نا صواب است.
هیچ کس حق محاکمۀ دیگری ندارد که چرا چنین نوشتی و فکر نکردی و ضرورت به وکیل مدافع نیست ولی آموزنده است که قبل ازاقتباس ازهر مأخذی که باشد تسلسل تأریخی یک موضوع و ابعاد مختلف سیاسی آن در نظر گرفته شده مورد دقت لازم قرار گیرد، اگر خود نمی داند مشوره با دانایان عیبی نیست .
پای عبدالولی را کشاندن و محمد ظاهر شاه را بی عرضه و تنبل گفتن سبیل برخورد علمی به این موضوعات مهم نبوده بلکه فرصت طلبی برای تباز احساسات نا مرتبط شخصی بوده و به بیراهه کشاندن یک موضوع مهم و بحث پذیر است.
از محترمانی که بحیث، به گفتۀ برادران هزاره، ووقی در بحث شامل می شوند توقع می رود که به شاگردان همه جوانب سیاسی روابط امریکا و پاکستان و واقعیت و درستی احیای امپراتوری درانی را توسط امریکا به ارتباط شمول افغانستان در پکت بغداد«سنتو» عالمانه و واقع بینانه تدریس نمایند.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 10.07.2016

من هم نظریات هر سه محترمین را قبول کرده، فقط اضافه می نمایم که اگر همچو چیزی اتفاق هم می افتاد، ظاهر شاه جرئت اقدام آنرا هم نداشت. وی فقط اشخاص مانند خلیل الله خلیلی، روان فرهادی و ... در دور و بر خود خوش داشت که حتی نتوانست یک فرزند و یا نواسه ای را تقدیم جامعه کند که امروز به درد افغانستان می خورد...


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 10.07.2016

به ارتباط تبصره های محترمان انجنیر احسان الله مایار - احمد فواد ارسلا و ایاز خان نوری آزادی:

همین معلوماتی را که جناب نوری آزادی صاحب از فیس بوک نقل و اقتباس کرده، پند روزقبل یک افغان محترم دیگر هم که آنرا خوانده بود، درین باره تلفونی با من صحبت کرده و می پرسید که آیا بیانات این دیپلومات جوان افغان در روم صحت دارد یا خیر؟
من برایش چنین جواب دادم :
1) بعد از تأسیس حکومت کرزی در کابل، کسانیکه به حیث دیپلومات در سفارت های افغانستان مقرر شده بودند، آدمهای قابل اعتبار نبودند!
2) این نقل قول از زبان جنرال عبدلولی صورت گرفته، این سردار جنرال یک آدم باتوک بود، چنتنچه امنیت افغانستان را به زیر کلاه خود می پنداشت، اما از بستر خوابش خودرا تسلیم کرد - اکر او کمترین غرور شخصی و مسلکی میداشت، می بایست خود را با تفنگچه اش عوض تسلم شدن، انتحار میکرد- همه بدبختیهای سلطنت ظاهر شاه و نفاق خاندانی و حتی سقوط سلطنت او ناشی از اعمال مغرورانه و خودخواهی های جنرال عبدلولی رخ داده است-
3) معلومات تاریخی را که محترم انجنیر مایار در دو سه مورد ذکر کرده کاملاً درست است، معلوم میشودآن دیپلومات جوان افغان حافظۀ خوب یا درک و معلومات درست از تاریخ وقوع حوادث نداشتنه است.
4) محترم نوری آزادی در تبصره و نتیجه گیری خود از بیانات ناقص دیپلومات جوان، مقصر شناخته نمی شود، چونکه او بیانات دیپلومات جوان را عیناً اقتباس و بالای آن تبصره نموده است. البته بایست اینمقدر اضافه میکرد که " اگراین بیانات واقعیت داشته باشد..." با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 09.07.2016

محترم احسان مایار
از خواندن متن پشتو ایاز نوری صاحب اینجانب چنین برداشت کرده ام:
1. ایاز نوری صاحب با این ادعا در یک صفحه فیسبوک برخورده است.
2. نوری صاحب در سطر 11 نوشته خود که همه به رنگ سیاه است نوشته اند که قضاوت بدست خوانندگان مثل شما و من است.
3. نویسنده نوشته که همه به رنگ آبی نوشته شده است ادعای خود را بر گفتار سردار ولی بنا کرده است. سردار ولی همان شخصی بود که لاف زده بود تا کلاه وی است افغانستان اداره میشود و آب از آب تکان نخواهد خورد. سردار ولی همان کسی بود که با وعده و وعید ها راه آمدن خودش و خانواده اش را به افغانستان باز کرد و تا توانست مال ملت افغانستان را فروخت و همه را تشویق به فروش کرد.
4. این سردار ولی است که این ادعای مفت را کرده است که امریکا و انگلیس خواستار اعاده پادشاهی احمدشاه بابا بود. و این یک ادعای مفت و هوائی است که تمام اسناد و مدارک آن را رد میکند.


اسم: احسان الله مایار    محل سکونت: ویرجینیاُ امریکا    تاریخ: 09.07.2016

کار گردانان محترم افغان جرمن آنلاین !
لطفاً عرض بنده را بدون تأمل به دشمنی بین آقای ایاز نوری و بنده توجیه ننمائید. با آقای نوری شناختی ندارم و تمایلی ندارم تا با جنابش پرخاشی داشته باشم.
انگیزهٔ واقعی این چند سطر بر مبنای علاقه و دوستی ایکه با افغان جرمن آنلاین دارم استوار است. خوش ندارم که در لابلای نوشته های ایکه در این سایت نشر می شود مطالبی از نظرم بگذرد که بنابر گفته عام از مطالعهٔ آن «انسان شاخ بکشد».
این جنابیکه در سال 2002 نظر به گفتهٔ خودش در ایتالیا «دیپلومات» بوده معلوم است که در راه سیاست و تاریخ حتی در تاریکی شب هم قدم نگذاشته است.
اگر وی حوصلهٔ مطالعه را داشته باشد بهتر است قبل از اظهار و شمردن معایب اشخاص از جمله ده ها اثر یکی هم کتابی را زیر عنوان «در نیمهٔ شب آزادی رسید» اثر لارد مونت بیتن، آخرین وایسرای هند را مطالعه کند تا بداند که انگیزهٔ تجزیه هندوستان بر مبنای چی استوار بوده است.
خوانندگان محترم ! این دیپلومات می گوید: « بعد از ختم جنگ جهانی دوم (1945م) امریکا و انگلیس فیصله می کند که با پادشاه افغانستان مذاکره کنند تا به پکت سنتو (1955-1979م) با انگلیس، عراق، پاکستان، ایران، ترکیه داخل شود و در پاداش آن امپراطوری احمدشاه بابا احیاء شده و افغانستان جدید به وجود می آید.
این دیپلومات ادعا می کند که نماینده انگلیس به افغانستان می آید و به پادشاه افغانستان این پیشنهاد احیای مجدد امپراطوری افغانستان را می کند، لیک پادشاه بنابر گفتهٔ آقای ایاز نوری ارزش این پیشنهاد بزرگ را درک نمی کند و یا عمدا پادشاه می خواست در برابر ملت مظلوم جفا و ظلم کند.
با این پیشنهاد انگلیس گفتنی های این دیپلومات تکمیل نشده و می گوید که رئیس جمهور امریکا ایزنهاور به کابل آمد و این پیشنهاد را به پادشاه کرد، لیک بازهم پادشاه نپذیرفت. جای تعجب است که ایزنهاور(ٰرئیس جمهور امریکا از سال 1953- 1961م) با تجزیه هند و پاکستان و داخل شدن افغانستان در پکت بغداد چی کار دارد؟ اگر قرار بود که یک رئیس جمهور امریکا با این پیشنهاد به کابل بیآید بایست ترومن (رئیس جمهور 1945ـ 1953م) بوده باشد نه ایزنهاور.
در آخر این دیپلومات ورزیده به گفتهٔ جنرال عبدالولی می گوید که : سردار داود خان، مارشال شاه ولی خان و داکتر ظاهر با این پیشنهاد موافق بودند.
شهید سردار داود خان که حیات وی بالای حل قضیهٔ پشتونستان استوار بود و در آن وقت (قبل از 1947م) مرد پر قدرت در افغانستان مرحوم سردار محمد هاشم بود نه پادشاه افغانستان چطور امکان دارد مانع تصمیم پادشاه شده نتواند.
معلوم است که این دیپلومات اماتور اصلاً از ساختمان نظام آن زمان افغانستان و منطقه اطلاعی ندارد و به خود اجازه می دهد چنین هرزه گوئی هارا روی کاغذ آورد و آنرا جزء تاریخ افغانستان حساب دهد.
در اخیر باید سوال کرد که داکتر ظاهر را با این موضوع خانواده شاهی افغانستان چی سر وکار داشت. داکتر ظاهر در آن زمان (قبل از 1947م) یا اینکه مشغول تحصیل در شق طبابت در امریکا بوده و یا اینکه تازه به کابل آمده باشد و در سیاست کاری نداشت. با عرض حرمت


اسم: محمد ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 08.07.2016

ګران او معظم استاذ هاشمیان صاحب!
ستاسو توضیح او خواهش مو د بلغاریا په هیواد د انساني قاچاق په باره کې چې د افغان یو شمیر مهاجرینو بیچاره ګانو سره دا سلوک شوی د خواشینی وړ خبر ده. ما دلته په لاندې د دې مهم خبر پشتو متن درج کړ، ستاسو د نظر په تائید دا چې افغان لیکوال شاغلی «ناصر خان مستجاب» هم د بلغاریا په هیواد کې ژوند کوي، ورنه تمه او خواهش کوو، چې د دغه خبر په باب موثق معلومات درنو افغانانو ته تقدیم او خپل وطني رسالت ادا کړي.

په درنشت
ایاز

دبلغاریا پولیسو ۲۲ افغان پناه غوښتونکي ونیول

منبع : تاند تاریخ: 7/8/2016


دبلغاریا پولیسو دچهارشنبې په سهار /جولای ۶/ ۲۲ افغان پناه غوښتونکي او ۴ انساني قاچاقبر ونیول. بلغاري رسنۍ وايي چې ددغه هیواد پولیسو لومړی دپلوفدیف سیمې ته نژدې د(ترکیا موټروې) په نوم په لویه لار کې یو موټر دتلاشۍ لپاره ودرواوه. ۹ افغانان پکې وموندل شول، وروسته په بل موټر کې ۱۳ نور افغانان په یوه میني بس کې ونیول شول.
پولیس وايي چې په موټرو کې دپېژندل شویو افغانانو په منځ کې د ۱۵ او ۱۶ کلونو ماشومان هم شته. دوی وايي چې ددغو پناه غوښتونکو دقاچاق په تور یې ۴ تنه نیولي چې دپناه غوښتونکو ترموټرو مخکې په یوه جلا موټر کې روان ول.

ددرو موټرو چلوونکي او په موټرو کې له افغانانو پرته نور سپاره کسان له ۷۲ ساعته توقیف وروسته خوشي شول. دپلوفدیف دسیمې څارونوال ۴ تنه له غیرقانوني کډوالو سره په مرستې تورن کړي.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 08.07.2016

قابل توجه آقای ناصر مستجاب در کشور بلغاریا !

در اخبار افغانستان (خبرونه) که پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به تاریخ 8 جولای نشر کرده، یک خبر به زبان پشتو در بارۀ قاچاق گری اطفال نوجوان توسط افغانها در کشور بلغاریا نشر شده که در یک قسمت آن چنین گزارش شده است :
" پولیس میگوید که در بین موتر های دستگیر شده در جملۀ افغانهای شناخته شده، اطفال 15-16 ساله نیز شامل اند. پولیس میگوید که به ارتباط قاچاق کردن این اطفال پناه جو، چهار نفر افغان (مقیم بلغاریا) به همکاری غیر قانونی با پناه جویان (موجود در موتر ها) متهم می باشند..."
در ترجمۀ فوق دو قسمت کلماتیکه در بین قوسین افاده شده در متن خبر وجود نداشته، اما قرینۀ آن از لحاظ معانی وجود دارد.
از یک هموطن محترم پشتو زبان خواهشمندم متن کامل این خبر را ترجمه و نشر کند تا افغانهای مهاجر در اروپا از اهمیت این موضوغ مستحضر شوند.
از آنجائیکه آقای ناصر مستجاب قبلاً در مقالات خود سکونت خودرا در کشور بلغاریا معرفی کرده، امیدوواریم این حادثه در شهر اقامت شان واقع نشده و به خودش و اعضای خانواده اش درین گیر و گرفت صدمه ای نرسیده باشد - اما از آنجائیکه به حیث یک افغان سرشناس در کشور بلغاریا سکوند دارد، افغانهای مهاجر در اروپا و امریکا از آقای ناصر مستجاب توقع دارند در بارۀ چگونگی این واقعه و سرنوشت اطفال قاچاق شده و قاچاقبران آنها که همه افغان معرفی شده اند، معلومات مفصل از طریق میدیا به افغانها مخابره کند.
مکلفیت وطنداری و بشری ما افغانها مقرر میدارند تا به همه بازداشت شدگان افغان در کشور بلغاریا و خصوصاً به اطفال قاچاق شده کمک و مساعدت کنیم و درین مورد همه چشم براه راپور و معلومات آقای ناصر مستجاب می باشیم - امیدوارم افغانهای ساکن در اروپا و امریکا درین قضیه بی تفاوت باقی نمانند. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان -
9 جولای 2016


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: کلفورنيا    تاریخ: 08.07.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط

مناجات

دا وړوکۍ شعر ما په 1993 ميلادي کال د مې په 24 نيټه داختر په مناسبت ليکلئ وو. اوس يې زما د چاپ شویو اشعارو له مجموعې ( څڅيدلي ويني ) څخه اقتباس او د افغان جرمن انلاېن لوستونکو سره یې شريکوم.

لويه خدايه بختور په موږ اختر کړې
را بهر مو د نفاق له سمندر کړې
دواړه لاسه مو اوچت په استدعا دي
کور ، کهول څه مو نوم ورک د مرور کړې
څو لاسونه د ورورۍ يوو بل ته ورکړو
بختور اختر په موږ ته بختور کړې
فکر او هوش نه مو کينه او بغض وباسې
خيرن زړونه مو په نور را منور کړې
د ورورۍ مينه ، الفت راکې مينځو کي
اتحاد او اتفاق مو يوو په زر کړې
د ولس د سوکالۍ فکر، خيال راکړې
په دې لار کي برکت په ښځه ، نر کړې
چي دا وران ، ويجاړ کورګۍ سره سنبال کړو
ابادي ته د هيواد هر فرد ناظر کړې
ځانځاني ، خودپرستي نه مو وساته
په تقوای کي مو اوچت له قلندر کړې
د يتيم ، کوندي ارمان چي کړي تر سره
تاج و تخت په هغه کس ته بختور کړې
توپ و ټانک په خپل قدرت ايرې اوبه کړې
محوه نوم ته د کمزوري ، زورور کړې
چي سو سيال د سيالدارۍ په دې دنيا کي
د ګربت په څير عطأ راته وزر کړې
ستا بې دره بل در نسته په ژړا يو
ستر څښتنه زما ولس باندي اختر کړې


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: ویرجنیا - امریکا    تاریخ: 07.07.2016

محترم انجنیر صاحب قیس کبیر

ماشین حساب کردن دیدار کننده ها مهم نیست. سوال در اینجاست که این خانم و دیگر دوستان شان که مشهور به حملات بی پایان و احساساتی و انقلابی بر شورای نظار بودند، بعد از اینکه مسعود خلیلی این ویب سایت را برای شان با پول زمرد و لاجور های شورای نظار درست کرد ، چند حمله به شورای نظار کرده و خواهند کرد؟ حساب و کونتر آن امتحان و معیار صداقت شان به افغانستان خوااهد بود!


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 07.07.2016

خانمی محترمی در ضمن اینکه از جناب فرید فهیم تشکر کرده اند که سیستم Counter را روشن ساخته اند . ازین حرف ناگهان پرواز میکند و با بازی کلمات آنهم از وطن یاد کردنها و خود را غمخور وطن دانستن، خواسته اند طور وانمود کنند که افغان جرمن آنلاین به نصب Counter دلخوش کرده است در حالیکه توضیح و فرمایشات جناب فرید را درک کرده نتوانسته اند که ایشان در نصب تمام Counter ها مربوط این پورتال و سایت خانم انقلابی لطف مساوی فرموده اند. در حالیکه این دلخوشی را در چنین اوضاع که توصیف میکنند خود شان اول نصب کرده بودند که اکنون Counter به لطف موصوف در افغان جرمن آنلاین نیز نصب شده است. این Counter ها را اگر مقایسه کنیم می بینیم که در سایت خانم انقلابی از مدت هفت ماه و در پورتال افغان جرمن آنلاین از تاریخ 25 ماه جون یعنی این نوزاد فقط 13 روزه است که براه افتاده است. در نه روز نشان میدهد که کی مقدم تر بوده و کی بزودی سبقت خواهد کرد. بدبختانه به این نکته رسیدن برایشان سخت بوده که ناگهان بی جهت به دنبال چند پولیکه خواب و زندگی شانرا برهم زده و در اکثر نامه های ایشان از آن یاد کرده اند و با وجودیکه که حقایق را برایشان خاطر نشان کرده ایم. ولی کجاست گوش که این چنین انقلابی ها به حقیقت گویی شنوایی داشته باشند. برای اینکه ازین پس خواب راحت کرده و شب ها به خاطر چند پول ناچیز بیدار خوابی نکشند بزودی با ارسال پول دهان شانرا مسدود خواهیم کرد. نکته که به این خانم با سواد عرض شود اینست که نباید (صحه گزاری) را چنین بنویسند زیرا سواد جناب ایشان با سواد سایت ایشان زیر سوال میرود. گزاری به معنی اداء کردن است و گذاری که از گذاشتن می آید درست تر است. (صحه گزاری) با حرف ذال به این شکل (صحه گذاری) با سوادانه میباشد. زیرا ادای صحه جور نمی آید بلکه صحه گذاردن معنی درست میدهد. وسلام


اسم: محمد ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 07.07.2016

درنو دوستانو، افغانانو، السلام علیکم!

بدین وسیله ازین مقر نهایت مشهور و موثر ما افغانها حلول عید سعید فطر را به هر یک شما تقدیم میدارم.
از نظر رواني بسیار خوش میشوم که به نمایندګی از افغان های پیشګام و فرهنګی ما از ګرانقدر های وطن عزیز مثل استاد هاشمیان، استاد سیستانی، احمد فواد ارسلا، استاد کاظم، زمانی صاحب، زمری کاسی صاحب، قیس کبیر، مسعود فارانی استاد نام بګیرم. خداوند تعالی هر افغان را که از صدق قلب برای خیر افغانستان ما قلم را حرکت میدهد اجر عظیم عنایت فرماید.
از مشر عزیزالقدر پروفیسور هاشمیان صاحب منحیث عزیز خداوند ذکر میکنم که درین ماه به خصوص عبادات منحیث یک خدا پرست به ترجمه و نشر قران مجید درین شبکه مهم اقدام نمودند.
به امید آرامی مردم شریف کشور ما

په درنشت سره


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 07.07.2016

دافغان جرمن انلاین د ویب پاڼي د پام وړ
د اختر په ویاړ د مبارکي په اړه ددي ویبپاڼي د مبارکي لیک پاڼه یوازي په یوه ژبه لیکل شوي، زما په اند، ملی انډول په پام کښي نه دي نیول شوي، دا به لویه تیروتنه وي، که داسي ورته انډول له پامه وغورزل شي.
درنښت


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 06.07.2016

دوستان و همکاران بسیار گرامی و عزیز بعد از سلام
ایام شریف عید را از صمیم قلب برای هریک و اعضای محترم فامیل تبریک گفته روز های خوش و با نشاط برای همه شما خواهانم. ازاینکه دراین دو هفته نسبت مصروفیت ها نتوانستم دَین همیشگی خود را با ارسال چند سطر بی سروپا در پورتال انجام دهم و این غیابت موجب نگرانی چند دوست عزیز گردید، بدینوسیله از صحت خود اطمینان داده و انشاءالله عنقریب به رفع غیابت خواهم پرداخت. بارادت


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.07.2016

اختر مو مبارک شه

عید سعید فطر را خدمت خواننده های این ویب سایت وزین افغان جرمن آنلاین در هر جای دنیا و خاصتاً استاد بزرگوار هاشمیان صاحب ، محترم استاد کاظم، داکتر صاحب زمانی ،استاد صالحه وهاب واصل، استاد شیما غفوری،استاد سیستانی، استاد فارانی ،پوهاند رشید، پوهاند داکتر نعیم اسد، انجنیر صاحب قیس کبیر ، زمری خان کاسی، قاسم خان باز، ایاز خان آزادی ، همکاران قاموس کبیر افغانستان و همه ای نویسندگان وفادار به افغان جرمن آتلاین تبریک عرض میدارم

احمد فواد ارسلا


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 06.07.2016

آعلامیه: هر باری که بنده زمری کاسی نوشته ای به صفحات افغان جرمن آن لاین برای نشر میفرستم، مسءولیت عام و تام آن در کلمات و ترکیب جملات از نظر حقوقی به دوش خودم میباشد.
احترام
زمری کاسی


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 06.07.2016

ازینکه شخصیت بزرګوار و استاد معظم همه، استاد داکتر صاحب هاشمیان هر باری درین صفحات افغان جرمن آن لاین مینویسند بر من عید میشود و امروز با دیدن تبریکه ای ایشان دو عید را احساس میکنم، از دربار الله و تعالی آ برای ایشان و خانواده ای با عزت ایشان صحت کامل و خوشبختی ها را تمنا مینمایم و همچنان عید مبارک به ایشان. عید اصلی ما آنروزی خواهد بود که در وطن عزیز و جان به جانی ما اعلامیه ای صلح و سلم دایمی پخش ګردد، که به زادګاه خویش برګردیم و اشک های خوشی خود را در آنجا بریزانیم و با برادران و خواهران هموطن و مسلمان خویش بګرییم، تا اګر شود که همه غم ها را بتوانیم بشوییم. و من ازین اروپای توطیه ګر و نفاق انداز « منافق » زود تر به وطنم برګردم.ډر انتظار عید سووم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 06.07.2016

د افغان جرمن انلاین د ملی ویبسایت محترمو مسولینو او د ددی وزین ویبسایت عالیقدره لوستونکو ته، تر هر څه د مخه د نیکمرغه کمکی اختر مبارکی د زړه له کومی وړاندی کوم، د لوی خدای له درباره هیله کوم چی زمونږ د ګران او پلارنی هیواد وګړی دغه مبارکی ورځی د صلحی وروری او امنیت په فضا کښی په خوشحالی او صمیمیت سره تیری کړی.
همدارنګه ددی مبارکه ورځی تبریکی خپلو ناراضی ورونو او خویندو ته د زړه له کومی مبارک باد وایم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 06.07.2016

تبریکات عید سعید فطر را به کافۀ ملت شریسف و مسلمان افغان در داخل افغانستان و هم در خارح افغانستان - به استثنی ناصر مستجاب که مکلفیت و هویت خود را بحیث یک مرد افغان و مسلمان تا کنون ثابت نتوانسته - با تقدیم بوسه ها و آرزوهای نیک و دعای ادامۀ صحت خوب و طول عمر و سعادت دارین برای هرکدام ، تقدیم میدارم -
به دوستان محترم خود اعضای محترم تیم کاری افغان جرمن آنلاین ، و بهر یک شان، خدمات صادقانۀ شانرا برای حفظ و دوام این حدمت بزرگ اسلامی وافغانی و علمی و مدنی تقدیر نموده ، عید خوش برای هریک و اعضای خانواده هایشان آرزو مینمایم - خصوصا تشکرات و امتنان عمیق خود را به محترمه استاد صالحه واهب واصل بخاطر توجه شان به ویرایش و چاپ هشت قسمت سوره های مبارک سپاره سی ام تقدیم داشته واز برکت این کار پرخیر، سعادت دارین را برایشان مسئلت میکنم

به قلم بدستان نامدار افغان که ستاره های درخشان و همکاران دایمی این پورتال میباشند، هریک عالیجنابان داکتر سید عبدالله کاظم - داکتر عبدالرحمن زمانی - شاغلی محترم ایاز نوری آزدای -استاد سیستانی - استاد مسعود فارانی - محترمه استاد شیما غفوری - آقای احمد فواد ارسلا - زمری کاسی -پوهاند صاحب رشید ودیگران تبریکات عید را توام با تمنیات نیک ودعای صحت و سلامت و سعادت شان تقدیم میدارم
پاینده باد افغانستان و ملت شریف افغان - جاودان باد اهتزار بیرق اسلام در افغانستان
با تقدیم بوسه ها و احتارمات - سید خلیل الله هاشمیان - 5 جولای 2016


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 05.07.2016

محترم ایاز نوری ازادی ته سلام ، بلی دتاسو فرموده چی داحساساتو څخه باید کار وانخیستۍ شی او دروس ، غربی نړۍ او امریکا سره بایدحسنه او دوستانه روابط دافغانستان ملت ګټو لپاره وساتل شی او بی لدی ممکنه نده ځکه مونږ دی ممالکو دوستی او ښو اړیکو ته ضرورت لرو إ بلی د تاسو فر موده هغه وخت د منلو وړ دی که په افغانستان کښی ملی حکومت موجود وای داسی ملی حکومت نه د هغه وخت اتحادی شوروی حاکمیت کښی وجود درلود او نه وروسته له اتحادی شوروی څخه.

په ۲۰۰۱ کال په المان کښی امریکا په انتخاب سره منتخبه او تربیه شوی ګروپونه ئي سره راټول کړل شول او مداری کرزای ئي درئيس جمهور په توګه سره دکابینی وټاکل بیا هم اکثره ملت خوشبینه وو اما لنډوخت کښی څرګنده شوه چی له یوی خوا د ملت دښه ژوند برابرتیا لپاره ډالرونه او ایرو دی خائينینو او خارجیانو جیبو ته ولاړی او ملت ورځ په ورځ دزیاتره غربت سره مخامخ او په عوض ددی کورکورانه بمباردمانونو جریانشروع شول إ

بلی دتاسو محترم د روښانتیا لپاره المان او اطریش مثال راوړم : ددوهم جنګ په جریان کښی د المان او اطریش ملی شخصیتونو د هتلر پر ضد مبارزه کوله او د امریکا او حتی اتحادی شوروی له خوا حمایه کیدل اما د ځانو او ملت خرڅون ته ئي موقع برابره نکړه په المان او اطریش کښی ملی شخصیتونه موجود وو هغوی په هیڅ وجه نه دی امریکا ، انګلیس ، فرانسی او نه دی هغه وخت اتحادی شوروی دیکتی قبولی کړی او د ملت انتخاباتو له لاری ملی حکومتونه مینځ ته راغلل حتی امریکا ئي دی ته تشویق کړۍ شوه چی دواړو ممالکو ته د دوباره ابادولو او پخپلو پښو دریدو لپاره د مارشال پلان قبول کړی داچی په دواړو ممالکو کښی ملی حکومتونه وو نو د مارشال پلان هر امریکائي څنت د ملت لپاره استعمال شو او ملتونو په تام وحدت سره ددی حکومتونو ملاتړ وکړ او اطریش څخه دا څلور ممالک ووتل او اطریش کامل استقلال تر لاسه کړ او المان باید د امریکا ، انګلیس ، فرانسی عسکری قواوی پخپله خاوره کښی تر واضحو شرائطو لاندی قبولی کړی وای نن ورځ امریکا او غربی نړۍ ددولتونو او ملتونو تر مینځ فوق العاده دوستانه روابط لری اوددی ممالکو یعنی المان او اطریش پر مخ تګ دهغه وخت مارشال پلان برکت دی چی د ملی شخصیتونو له خوا د ملتونو د ښه ژوند شروع لپاره استعمال شو إإإ

امریکا او انګلیس حکومتونو د افغانستان ملت په مقابل کښی ظالمانه ، بی رحمانه او خائين رفتار کړۍ دی او اوس هم دوام لری او امید وو چی دوکتور محمد اشرف غنی هم د امریکا او هم د انګلیس نظر د ملت لپاره مثبتی خواته تشویق کړی اما نوموړی ځان جان کیری امر ته تسلیم کړ او د لوچک بی کرکټره شخص سره دملت رایوو باندی خائينه معامله وکړه دا تنظیمونه په منافقتونو او خرڅیدو کښی خورا زیاتی تجربی لری او دوکتور غنی ئي نه یوازی بی وزله کړۍ دې بلکه د لیونی لقب ئي ورکړۍ دی إ

لپاره ددی چی وضع نوره هم خرابه نشی نو ماته د محترم میر عنایت اشفته پیشنهاد ډیر معقول ښکاره شو او منورین باید ملی رول عملآ ولوبوی إ دا چی تاسی محترم د خپل معتمد او مخلص ګروپ په نمایندګې مختلفو افادو څخه کار واخیست پس لاری مو متأسفانه کاملآ سره جدا دی او ختم إإإ


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 04.07.2016

با اظهار سپاس از استاد بزرگوار هاشميان که در تنوير افکار افغانان هميشه سعی نموده اند و اينکه به معرفی داکتر صاحب قيوم کوچی پرداخته اند, باز هم جهان سپاس.
آيا ممکن است در معرفی اشخاص توانا و پاک طينت و وطندوست, داکتر صاحب غنی را همکار باشيد, من نه تنها از شما دعوت ميکنم بلکه همه کسانی که مانند شما هم با افغانهای توانا بلديت داريد و هم در بين افغانهای پاک نفس و ملت پرور نفوذ داريد.
من چون در داخل مملکت زندگی ميکنم و جريانات را از نزديک با چشم خود ميبينم, باور کنيد که داکتر اشرف غنی واقعا ميخواهد کار کند و اينکه چقدر و تا چه حد مؤفق است, به شما معلوم است که وی در کدام شرايط و با داشتن چه اشخاصی در دورو برش کار ميکند. وی در ادارات دولتی تا حد ممکن تغيراتی را وارد ساخته و در بعضی ادارات در تغير مديريت همان اداره به شکل مثبت کار صورت گرفته.
واضح است که با مقايسه با وعده هايش چيزی نکرده و اما اگر چوکات دولتی را دقيقا مطالعه نماييم, خواهيم دانست که چه چيز و چه کسانی سبب بطی شدن و يا رکود کار و فعاليت شده است.
بعضی ها انتقاد ميکنند که وی حتی در منفکی و يا تقرری مدير و رئيس دخالت ميکند در صورت که وزير به آن عمل کند, و اما اگر وزير اهل وزارت مپبود, وی نيز ميداند که همان وزير بايد همان کار را انجام ميداد که نداده, پس مجبور است که وی خود اقدام کند.
ثانيا اينکه, وی توانست دنيا را متقاعد سازد که پاکستان آشيانۀ تروريستان است و اين پاکستان است او تروريست ميسازد, و اينک حتی کانگرس امريکا نيز امروز در مورد پاکستان غور ميکند, کاری که کرزی نتوانست. وی طالب را تا روز آخر برادر خطاب کرد و همان برادر از کشتن افغانهای بيگناه دست نبرداشت.
با اظهار سپاس


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.07.2016

محترم غروال صاحب!

زه تل منور افغانان اعتدال او تدبیر ته رابولم.
دغه موجود دولتونه متحده ایالات، انګلیس، جرمني، فرانسه، روس، ایټالیا دوی زمونږ د نن عصر د بازار متاع ده. دوی که مونږ خوښېږي او کنه، دوی راسره موجود دي او باید معامله ورسره وکړو. د خپلو ملي منافعو لپاره باید هیڅ وخت تدبیر په ګرمو احساساتو بدل نکړو. د ګران افغانستان په باب د قدرتمندو هیوادو پلانونه وسیع او دا مهمه نقطه کې د هغوی موجودیت د راتلونکو اقتصادي ګټو لپاره یې دئ.
زه په دې پوهیږم، چې د نجیب د سقوط نه پس ۴ کاله تنظیمي جهادی جګړو ته مجال ورکول او د بیا د هغه اړ او دوړ د ختم لپاره د طالب په نوم پروژه کې د امریکا لاس موجود وه.
د افغان منورو محقیقنو له خواء په خارج کې د قدر وړ کار شوی دئ، لیکن ما عرض وکړ، چې اضافه د دوی هم زور نه رسیږي.
البته بیا هم مونږ افغانان او افغان ملت باید مایوسه نه اووسو او د په تدبیر د خپلو ملي ګټو لپاره سره مخکې ولاړ شو.

په درناوي


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 03.07.2016

شاغلۍ محترم ایاز نوری ازادی ته سلام ، دتاسو متعهدو او مخلصو افغانانو څخه ډیره مننه - دتاسو محترم کرښو څخه داسی ښکاری چی امریکا د پاکستان په مرسته د طالبانو په روزلو او بیا په قدرت راوستلو کښی اندکترین رول نه درلود دا واقعآ تعجب اور دی چی متعهدو مخلصو افغانانو د خرڅ شوو طالبانو د پیدایښت تاریخچې څخه او همدارنګه د خائين زل خلیلزاد د تنظیمونو او بیا د طالبانو حرکت مبتکرڅخه بی خبره پاتی شوی دی ولو چی پدی برخه کښی بی بی سی او وایس اف امریکا هغه وخت مسلسل دی خرڅ شوو ته تبلیغات کول اودا هم ښکاره وه چی د طالبانو سره د کومو کسانو له لاری او کومو کمپنیو کومکونه کیدل إإ عربستان ، امیرات او پاکستان به بی له امریکا اجازی د طالبانو حکومت په رسمیت نه وای پیژندلۍاو همدارنګه باید روښانه وای چی کوم افغانان خرڅ شوو طالبانو لپاره پر تبلیغ لګیا وو او اوس او هم پخوا اکثره په مصنوعی حکومتونو کښی مقامونه درلودل او هم ئي لری او اوس هم یو بل پدی مقام اخستلو مفتخر کیږی إ

لکه چی وائي ملت د خدای زور دی - همدی ملت په زیاتو قربانیو دجهان ظا لم رژیم اتحاد شوروی نه یوازی د افغانستان څخه تیښتی ته مجبور کړ بلکه دا ډوګما سیستم تهدابی ویجاړ کړ شو - امریکا د زل خلیلزاد په وسیله تنظیمونه پر ډالرو مشغول ساتل لکه دا پنځلس کاله ددی حال په کابل کښی دی او ملت قربانی ورکړه او ۲۰۰۱ کښی همدی خائين زل خلیلزاد خرڅ شوی تنظیمونه ، خرڅ شوی کمونستان ، شغلیان ، ستمیان ، افغان ملتیان او سی ای اي له خوا خاص تربیه شوی دیموکراتان د ملت پر اوږو سپاره کړل او تر نن ورځ پوری دا حکومتونه ددوی له خوا صورت مومی او انتخابات یوازی ډراميی شکل لری إإإإ
لکه چی د اتحادی شوروی غلامی څخه نفرت وو او وشړل شول همداسی د امریکا او انګلیس منافقانه دوستی څخه نفرت دی لکه څنګه چی افغانانو همیش د خپل تام استقلال ، ازادی لپاره ازموینې ورکړی دی او اتلان ئي ملت ته په ګوته شوی دی همداسی به راتلوونکی وخت کښی هم صورت ومومی إإإإ ملت همیش زور دی او ناتو ، امریکا او انګلیس د ملت زور له کبله خپلو تکتیکونو ته تغیر ورکړ او اوس همدا خائين زل خلیلزاد هم چیغی وهی چی پاکستان د افغانستان په مقابل صادق ندی او دوه مخه سیاست د افغانستان په مقابل کښی کوی اما دا نه وائي چی دا جرأت څوک ورکوی او ولی؟؟؟

زه ډیر خوشبینه ووم چی په خارج کښی تاریخ دانان او د اتلانو ستایوونکی موجود دی ددوی په ذریعه د امریکا او انګلیس فریب کاره پالیسی به صادقو افغانانو ته د اوازونو پورته کولو لپاره روښانه کړی اما بیا هم افغان ملت غرق کیدای نشی او د هیچا غلامی به قبوله نکړی دا د افغانستان تاریخ ثابته کړی دی إإإإ


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.07.2016

گران محقق سنگروال صاحب
تاسو چه ویلی یاست بی عیبه لیکنه نه پیدا کیژی، آیا دتاسو لیکنه در کاکر صاحب ستاینه ده که نقد؟ که نقد دی نو د دوی عیب هم ولیکی. یو کتاب یا مقاله هرومرو یو مقصد لری ، او تاریخ لیکنه د یو جهت په گته لیکل کیژی. آیا تاسو د کاکر صاحب دا نظر چه انگریزانو د غازی امان الله خان د نسکور کیدلو مقصد نه درلود تائیدوی؟


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.07.2016

استاد بزرگوار جناب پروفیسور رشید استاد پوهنتون نهرو سلام !
از توجۀ خاص جناب عالی شما به نوشته من (لودی ها و ترویج زبان دری در قارۀ هند ) بسیار مسرور شدم. زیرا این مقال را چندی قبل آراسته بودم واینکه از جانب عالمی مثل شما که بدون شک با این گوشه از تاریخ خوبتر وبهتر آشناهستید و کار بنده را تأید نمودید سبب افتخارم شد. زیرا زمینه آنرا با دید وسیع تان در هند مادر بچشم سر دیده اید که لودی ها قبل از مغل ها تمدن بزرگی را برای سرزمین هند به ارمغان آوردند. بقول جناب شما « ازامیرخسرو و بیدل تا غالب و اقبال شاعران برخاسته درهند دری گو بودند نه فارسی گو» به تائید قول شما مقالۀ دارم که شعرای دری گوی هند را مشخص معرفی خواهم کرد. اینک مشت نمونه خروار را درین عریضه خدمت علاقمندان این فصل تقدیم می کنم ، اگر زندگی مرا مجال داد مقالۀ مفصل شاعرانی را که در جامعه هند از برکت بزرگی غزنویان ، غوریان ، وخلجی ها ولودی ها وبخصوص سلطان سکندر لودی زبان پارتی دری را وسعت بخشیده اند به خدمت جامعه دری زبان تقدیم خواهم کرد:
شعاعران دری گوی هند از دوران غزنویان تا پایان دوره لودی ها :
ابوالفرج رونی لاهوری آغاز شهرت او از هنگام ورودش به دربار سلطان ابراهیم بن مسعود غزنوی بود، و در زمان پسرش سلطان مسعود غزنوی ادامه یافت. شاعر نامدار انوری ابیوردی متأثر از سبک ابوالفرج رونی لاهوری میباشد.
عبدالله روزبه النکتی: شاعر بومی هندوستان که وی در روزگار سلطان مسعود غزنوی در لاهور زندگی می‌کرد
مسعود سعد سلمان لاهوری ــ زادگاهش لاهوراست (به تصدیق بدیع‌الزمان فروزانفر)
علی بن حامد کوفی سال 555 قمری در کوفه متولد ولی بنام شاعرسندی معروف بود .
عثمان مروندی که از کوفه به سند رفته وشهرت سندی داشت
ملک تاج الدین دهلوی متخلص به «ریزه» در سدهٔ هفتم هجری
مولانا شهاب الدین بن جمال الدین بدایونی متخلص به «مهمره» از بدایون هند است
خواجه عبید الدین هندی آخرین شاعر بزرگ دری زبان هندوستان پیش از امیرخسرو دهلوی
ابوالحسن بن سیف الدین محمود( امیر خسرو دهلوی)
امیر نجم الدین معرف به (خواجه حسن دهلوی)
جام جونه : علاءالدین مشهور به جام جونة بن بابنیه شاعریکه دومین فرمانروای جامیان سند شد و دوبار سلطنت کرد
شیخ حماد بن جمالی بن رشیدالدین شاعر، عارف و فاضل معروف عهد سمه‌ها که در "سند" هند به دنیا آمد
حامد بن فضل‌اللّه جمالی دِهلَوی از شعرای هند
شیخ عیسی برهانپوری شاعر هندی، برهانپور = برهانپور شهری است در ایالت مادیا پرادش کشور هندوستان که در کنار ساحل شمالی رود تاپتی ونزدیک به شهر بمبئی واقع است.
جام نظام الدین مشهور بجام ننده شاعر هندوستانی
و...و... این بود مشت نمونۀ خروار که فقط از شاعرانی یاد شد که تا اخیر دورۀ لودی ها حضور داشتند وبعد از آن در دوره مغل ها تا امروز شاعرانی فراوانی سبب تقویه زبان پارتی دری شده اند که از برکت افغانها عمومیت داده شده بود .
جناب پرفیسور صاحب بزرگوار ازینکه با بزرگواری، در کنار تأئیده مبارک شما نکات از قلم مانده و اشتباهات تایپ شده ام را که با توجه دقیق شما نشانی شده بودند آنها را اصلاح و نقل قولی از کلام مبارک شما را نیز زینت بخش این مقال ساختم . از توجه و اهتمام جناب شما به این نوشته اظهار تشکر و امتنان دارم . همیشه سرفراز باشید . ارادتمند مسعود فارانی


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 02.07.2016

شاغلی محترم غروال صاحب، زه او نور متعهد او مخلص افغانان ستاسو نیک احساسات درک کوم، یا درک کوو. په ضمن کې زه وایم، چې ننی د ناتو جنګي سازمان هم لکه د پرون د وارسا پکت په «زور» زمونږ هیواد ته سره د خپلو له پخواء پلان شویو حکومتي تشکیلاتو راغلي دي. د افغان منورین سخت د هیواد دې حالت ته ځورېږي، لیکن د اصلي علت سره یې زور نه رسېږي. د افغانانو ګډ مجلس جوړیدل خو غوره کار ده . دا کوششونه پخواء هم وشول، لیکن نتیجه یې د زور غږوونکي ناتو په مقابل کې بی اثره وه او ده. له بلی خواء دغه وسله وال مقاومت په افغانستان کې هم متعاسفانه یو ملي مقاومت نه ده. طالبانو صرف د زور او د وسلې استعمالولو خواء نیولې ده او ۶ کاله، چې افغان حکومت یې هم په لاس کې وه، دوی واضحه وښودله چې په سیاست او دیپلوماسي نه پوهیږي.
افغان منورین دا کولای شي چې د تصمیم اصلي آدرس «سپینی ماڼی» ته د خپلو لاسلیکونو سره په دسته جمعی ډول خپل اعتراض د جنګ درولو په هکله ورولیږي، هغه هم که امریکايي دولت که اهمیت ورکړي او که نتیجه ورکړي. ډېره مهمه او اساسي ده چې لومړی دغه افغان تباه کوونکی جنګ په هیواد کې ودرول شي.


په درنشت


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 02.07.2016

پاک ضميرو افغانانو ته سلام او احترام او لعنت د خدای وي پر وطنپلورونکو او د آی اس آی پر ګوډاګيو.
زما عسکر کافر دی چې د خپل وطن ساتنه کوي خو پنجاپی چې د امرکې غلامي کوي او د يو ستر تروريستي هيواد (امريکا) په اشاره مسلمانان وژني هغه ته زما طالبګی مسلمان وايي او د هغه په ډول څرخيږي.
زه د طالب دې بېشعورۍ ته حيران يم چې ښه ويني چې دا پنحاپی په ده لوبې کوي, په پروني مجاهد څه لوبې وکړې, د يوې تحميلي جګړې په ترڅ افغانستان کوم حالت ته ورسېد او پنجاپک کوم ځای ته ورسېد خو لا زما طالبګی نسو پوه.
ډبل عبدالله هم د دې خونړي پيښې غندنه کوي حال دا چې دی خپله د هماغه ادارې پرونی جاسوس دی, تر پرونه پورې دی په خپله په همدغو ورته پيښو کې د پنجاپک غلامي يې کوله سره د سياف او رباني او سياف خو نن بيا نيکټايي يې وتړله او ډيموکراټ سوی ده, دی خيال کوي چې د ده په ظاهري شکل خلک خطا وځي.
د ميدان وردګو د پوليسو د قومانداني د قوماندان په موټر کې د طالب قوماندان موندل کيږي خو دی جناب صاحب تر اوسه برحاله قوماندان دی, ډبل عبدالله بيا حمله غندي.
ټول پلانونه د ننه دولتي ادارو کې جوړيږي, ځانمرګي بريد کوونکي د وکيل صاحب په کور کې شپې کوي, دا نو دولت سو. که د ننه دولت کې پلان کوونکي موجود نوي, داسې پيښې نشي تر سره کيدلای.
کيمياوي ترکيب هغه وخت بدليږي چې کيمياوي عناصرو کې بدلون راسي او کنه داسې امکان نلري چې موږ د ګوګړو د تيزاب د مرکباتو نه د داسې يو طبي ترکيب غوښتنه وکړو چې د انسان د درملنې سبب سي.
موږ هماغه عناصر د دولت په چوکاټ کې لرو, کوم چې د همدغه آی اس آی په لمسون هيواد يۍ په بشپړه توګه له منځه يوړ او نن هم د هماغه ادارې سره پټې اړيکې هم لري او همدغه عناصر دي چې لکه د ګوګړو تيزاب دولت يې د ننه خوړين کړی ده او موږ دا ده د خپلو وطنوالو په وير کې ناست يو, کوم چې خوښتل دا نظام پياوړی کړي.
زه خو عقيده لرم چې تر هغه وخته دا د آی اس آی پخواني روزل سوي ګوډاګي د واک په سر کې وي, د نظم توقع او غوښتنه هسې چټي د خپل ځان تير ايستنه ده او بس. موږ د زهرو نه د شفا غوښتنه کوو, آيا زهرو سره هم د بشريت په تاريخ کې څوک رغپدلی ده.
دوستم چې د رياست جمهوري مرستيال وي, قسم په خدای چې ملت ته سپکاوی ده. عطا هلته بلخ کې ځان نه شهنشاۍ لري.
الله پاک دې پخپله په دې ملت رحم وکړي.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 02.07.2016

دمحترم میرعنایت الله اشفته پیشنهادډیر د قدر وړ دی چی دصلحی او امنیت راوستو لپاره او د افغانستان د استقلال او تمامیت برقراری او د اجنبی ممالکوغلامی څخه د خلاصون لپاره ټولو منورینو ایمانی او وجدانی وظیفه ده چی په صدق سره خپل اوازونه په سراسر جهان کښی راپورته کړی او ددی اقدام لپاره د افغانانو له خوا ګډ مجلس ته ضرورت دی إإإ

ډیر افسوس دی چی د منورینو تر مینځ د قوم او لسان بازی او ددی تر څنګ خودخواهی , خود پسندی , قدرت طلبی او شخصیت پرستی مرضونه شتون لری او تر څو چی منورین افغانان ځانونه ددی نیمګړتیاو څخه خلاص نکړی دا تریخ حالت به د افغان باغیوره ملت د تباهی سبب وګرزې إإإإ

بیسواده دا ډول مردود مرضونه نلری او دوی همیش پخپلو قربانیو دافغانستان استقلال او تمامیت تر لاسه کړۍ اما منورینو سیاسی اجنبیو باندی تر رنګارنګو حیله ګیریو شعارونوسره دوباره خرڅ کړۍ دې إإ همدا بس دی او صادق منورین باید په جرأت سره خپل اوازونه راپورته کړی إإإإ 


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 01.07.2016

محترم استاد ظریف امین یار! سلامونه او نیکی هیل می ومنئ. تاسو د داکتر صاحب اشرف غنی په هکله د ژباړلی مقالی تاریخ د ۲۰۱۶ کال د جولای ۴ لیکلی دی او نن د ۲۰۱۶ کال د جولای لومړۍ نیټه ده. ممکن دا مقاله د جون په ۴ نیټه نشر شوی وی. که مو غوښتئ وی نوی نظر پری وکړی. په درنښت . کلیوال


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 01.07.2016

لطفاٍ در ترجمه بسیار خوب استاد ظریف یار یک اصلاح نمائید. کلیر لاکهارت یک خانم است که با اشرف غنی همکار و شریک کمپنی و سابقه کار طولانی دارد. در ترجمه نوشته شده است آقای لاکهارت.

http://jackson.yale.edu/lockhart-0


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 01.07.2016

برادر و هموطن ګرامی، غ.حضرت خان با احترامات عرض میکنم که لطفا به شعر سلطان جان کلیوال را در صفحه ای نشر اشعار نظر اندازید که همین حالا هم موجود است و در موردش تبصره های هم شده و یک شعر ناب است که از دل هر کدام ما و شما آواز بلند کرده است. آنچه ۷ و ۸ ثور بر ما تحمیل کرده، دیګر خلاصی نداریم و آنهای که کارت های سبز و سرخ را در جیب داشتند باید جواب بګویند. لطفا شعر کلیوال صاحب را مطالعه فرمایید. داد و فریاد همه ای ما را از شعرش خواهید شنید.


اسم: داكتر محمد ايمل   محل سکونت: سدني    تاریخ: 01.07.2016

دافغان جرمن قدرمنو لوستنكو راځي چی په ګډه دکابل او فاریاب شهیدانو ته د مغفرت دعا وکړو الله ج د مړو ته جنت فردوس زخمیانو ته شفا عاجل او غم لړلیو کورنیو ته د الله ج له صبر ورکړي.

قدرمنو افغانانو راځي د يوه لحظه لپاره د افغانانو په غميزه د تعصب ، کرکی ، نفرت ، سمت پالنی ، قوم پالنی ، ګوند پالنی او شخصیت پالنی پرته فکر وکړو تر څو اصلي او واقعي د شمن چی سخت مکار دي و پیژنو او خپل فکر او قلم ددغه مکار دښمن په رسوا کولو په هدف استعمال کړو ، هغه متل دي غوا توره پي يي سپینې زما له انده اصلي او اولي دښمنان امريکایان او انګریزان دي بیا دا واړه کړبوړي اویا هم طفیلیان لکه پنجابیان او ایرانیان چی د اصلي بادارانو په اشاره زموږ په کور کی اوربل کړي او په کور دننه د شمال منحوسه ډله چی دطلبانو د سکه بل مخ دي دغه اور ته پکه وهي .
طالب د امریکا او د امریکا د اجیرۍ شمال دلی له مظالمو د خپل ننګ او ناموس دساتلو په موخه نجس پنجاب ته پناه وړي هغه متل دي چی مجبور شی نو هندو ته به هم ماما وایۍ په طالب همدغه قصه شوي فامیلونه او سرمایه د پنجابي ټګمارانو په لاس کی دي هر رقم چی امریکا پنجاب ته امر کا په همغه شکل یی په طالب عملي کوي او که عملي نکړه بیا یی سرنوشت د ملا عبیدالله ، ملا بردار او یاسر غوندی وي دا صرف یو څو مثالونه وو هسی خو په زرونو طالبان د پنجاب اجیران دي او د کور دننه د شمال غله چارواکي په نشه د قدرت داسی مست دي چی باداران یی امر وکا له خپل ناموس هم ورتیر دي چی جنګ خلاص شي صلحه تامین شي بیا به د پچو غل بسم الله محمدي د شمال منیاک او مالیخولیا کلاه دوز عطا خطا سره محاسبه کیږي دوستم چی دا څلویښت کاله د اغیار په امر افغانان وژني او بی ناموسه کړي او دا لړي تر دی دمه روانه ده ايا دوستم په صلحه خوشحاله دي ? ځواب یی معلوم دي چه نه نو چاره څه ده نه مواصلي دښمن ته زور رسي او نه هم فریقی ډلی له افغان وژنی میړیږي زما په فکر ټول ړون انديو کسان باید د بین الافغاني صلحی لپارهکمپاین وکړي او د افغانانو د مزیدو وینو تویدو مخه ونیسو او د افغانانو د انساني حقوقو غوښتنه وکړو .
په افغاني مینه د افغانستان مینه والو ته


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.07.2016

با عرض سلام.
من بسیار تعجب میکنم که اکثر اوقات خوانندګان عزیز ما در بعضی موضوعات غیر مهم تبصره می کنند ولی در برابر بعضی رویدادهای بسیار غمګین و دلخراش، سکوت اختیار میکنند. همین صبحِ پنجشنبه ده ها تن از نیروی جوان و تازه فارغ التحصیل شدۀ پولیس که حتماً مصدر خدمت برای جامعۀ ما می شدند، از سوی اجیران بیګانه ( طالب) به طرز وحشیانه و ظالمانه شهید شدند، کجا اند آنانیکه بنام ضیاعِ حقوقِِ پشتون ګلو پاره میکند ولی در برابر این جنایت ضد انسانی و ضد افغانی و ضد اسلامی خاموش اند؟
به نظر میرسد که باداران بزرګِ این تروریستهای جانی، نیز بر میدیای عمومی ما اِعمال نفوذ می کند و نه میګذارند انسان های دلسوز خشم خود را در قبال این مزدوران وحشی ابراز کند.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنى    تاریخ: 30.06.2016

الحمدلله كه ادامه اى ترجمه اى جزء سى ام كلام الله مجيد را در صفحه اى مقالات ميبينيم، اما بايد متذكر شوم كه ازطرف اداره محترم بعد از سوره الطارق، ختم جزء سى ام نوشته است، كه اين اشتباه اداره اى محترم ميباشد، كه بايد اصلاح شود. سوره اى اخير قران شريف سورهء " الناس ( شماره ١١٤ ) ميباشد در حاليكه سوره اى " الطارق ( شماره ٨٦ ) است، يعنى در بين ٢٧ سوره اى ديگر باقی ماندہ که از جمله پنج سورہ یعنی از سورہ ای " الاعلی ( ۸۷ ) الی سورہ ای شریف " الشمس ( ۹۱ ) " بصورت ترجمه شده براى نشر در قسمت پنجم این سلسله ديروز در خدمت اداره اى دو روز قبل در خدمت اداره اى محترم قرار گرفته است. با تشكر فراوان از جناب پروفیسور هاشميان بخاطر اين اقدام فوق العاده نيكشان كه بيشك براى خود و جناب پروفیسور صاحب سيرت كه مترجم ان ميباشند، باب صدقه اى جاريه را باز نمودند جزاهم الله خيرا.


اسم: رشید   محل سکونت: سیار    تاریخ: 30.06.2016

مقالۀ جناب فارانی صاحب را که اندرباب لودی ها و سرپرستی از زبان دری پارتی بوده با دقیق مطالعه نمودم و واقعآ نوشته است درخورستایش وتمجید بیکران . روزی گاری پژواک فرموده بود : " وقتی من هندوستان رفتم ازآنجابه تماشای کشورم نشستم ، بدون شک چهرۀ برهنۀ کشورم را ازآنجا تماشاکردم " مرحوم پژواک وهرافغان که افغانستان وفرهنگ پُر بار این خطه در هندوستان مطالعه می کند وبعدآ روبه نتیجه گری میاورد درک می کند که افغانها هرآنچه را ایجاد کرده ورشد داده درسرزمین هندوستان بوده که بدون شک تاریخ وفرهنگ مشترک این دوکشورودوملت قصه گوی تمام آنها است . شما دوست عزیز ودانشمند فرهیخته در زمینه به نکتۀ جالبی اشاره نموده اید که آن عبارت از دری دوستی و دری یا فارسی پروری سلاطین افغان درهند بوده است. جالب ترازهمه اینکه اگرکنون نیز از افغانان هندوستان بپرسید که شما چه نشانۀ ازافغانیت خود راحفظ داشته اید درجواب خواهد گفت که ما دری را خوانده می توانیم و یا یکی از اعضای خانوادۀ ما با کلاسیکان دری آشنایی دارد...
فارانی عزیز چون مقاله تان دربخش ارجگذاری سلاطین افغان نهایت مهم و رهنمود دهنده بوده است بخصوص برای شاگردان و محقیقین جوان هندوستان که بدون شک زبان فارسی دری را درهندوستان میراث افغانی میدانند ولهجه ای که اکنون دربارۀ ان تحقیق وتدریس می کنند آنرا دری می نامند وبه این باور اند که ازامیرخسرو و بیدل تا غالب و اقبال شاعران برخاسته درهند دری گو بودند نه فارسی گو. می خواهم این نکات را باشما بخاطر رفع اشتباه شریک سازم :
درباره نامها: نامها شهرها اگردرست گردد مانند : بدایون که شهروزادگاه مورخ منتخب التواریخ بدایونی می باشد. رنتهمبورقلعه مستحکمی که خوشال وپسرش اشرف خان هجری درآنجا زندانی بودند. همچنان نام وزیرمعروف سکندر لودی میان بهوه بوده که به کارهای مانندگارش درتمام بخش های ازعلوم شما اشاره نموده اید. دربارۀ مزارات شاهان لودی باید یاد آورشد که عکس های که درمقاله شما دیده می شود اینها عکس های اند که مربوط به ابدات دوره لودی بوده که در لودی گاردن دهلی اکنون نیز با قامت استوار دیده می شود عکس مزار سکندرلودی درست است : مزار اعلحضرت بهلول لودی درمنطقۀ چراغ دهلی متصل مزارحضرت محمود چراغ دهلی دومین مرشد طریقه چشتیه بعدازنظام الدین اولیا می باشد که ازموقعیت این عکس درفاصله قرار دارد . و مزار ابراهیم لودی در شمال دهلی درشهرمشهور پانی پت بوده درمحل که آنجا جام شهادت نوشید. ودرهمانجا بخاک سپرده شد. و درآخر در دربارهای لودی مطابق اثرمعروف این دوره واقعات مشتاقی تمام محافل ومجالس وفیصله های درباری بزبان پشتو صورت میگرفت وبعدآ تمام آن بزبان دری که زبان رسمی کتابت وپخش بودثبت می گردید.چهارده حکمران ولایتی سکندر لودی به تمام اقوام افغان ساکن درهند ارتباط داشت که همه بازبان پشتو صحت میکردند وبا زبان فارسی آشنا بودند. بهلول لودی شاعر زبان پشتو بودولی از سکندر لودی شعری ونوشته ای بزبان پشتو در دسترس نداریم سکندر بخاطر ترویج زبان دری تلاش های نهایت زیادی کرده است و اولین شاه هندوستان بود که زبان دری را داخل حلقات غیرمسلمانان نیز نمود وهندوان را تشویق کردند زبان فارسی را بیاموزند تا بتوانند در اداره وی صاحب مقام ومنصبی گردند.سکندر لودی در شعردری خود گلرخ تخلص می کرد ونمونه آنرا خدمت شما ارسال خواهم کرد. ازایشان شعری در زبان پشتو تاکنون دردست ندارریم ونه تخلص گلرخ را بکاربرده است.
فارانی صاحب عزیز این چند نکته بخاطرارجگذاری به مقالۀ ارج ناک تان عرض شد.طوریکه شما اطلاع داریددانشمندان هند تاکنون ازسیرنوشته ها وکارهای ادبی افغانستان اطلاعی ندارند ونمی دانند که دربخشهای ادبی و ایجادی کی کی است.وهرچه میدانند مربوط به ایران بوده است . امیدوارم این سلسله را بخاطرمعرفی میراث دری پارتی ادامه دهید.
با ارادت بیکران
پروفیسور رشید استاد پوهنتون نهرو


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.06.2016

بعد از عرض سلام.
به قول مُلا صاحبان ماه رمضان ماهِ مغفرت و ګشایش درهای بهشت بر روی مؤمنین میباشد امّا امروز تیکه داران بې ریشۀ ریش ( طالبان، این پیروان راه شیطان) ده ها تن از هموطنان عزیز ما را نا جوانمردانه به شهادت رساندند و مجازات جهنم را بر خود و حامیان خود واجب نمود. این شهدای عزیز که منحیث نیروی پولیس جوان و تازه فارغ شده نیت و انګیزۀ جز خدمت به مردم خود نداشتند مورد خشم و غضب دشمنان انسانیت و افغانیت و اسلامیت یعنی طالب این جرثومه های فساد قرار ګرفت و خانواده های آن شهدای عزیز و ملت ستمدیدۀ افغان را بر ګلیم غم نشاند.نفرین ابدی باد بر این دشمنان بی رحم و شرم باد بر حامیان مالی و فکری آنها.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنى    تاریخ: 30.06.2016

دوستان محترم باید فریب اجنتان مسلکی یا عقیدوی حکومت آخوندی را نخورند, كه بعضا خود را در بین صاحبنظران با چاپلوسی و شیرینزبانی، یکبار راست و صد بار دروغ و گفتن و یا با مخاطب قرار دادن بعضی از بزرگان آنہا خود را مہم جلوہ دادن به چشم مردم میزنند تا در قت ضرورت سخنشان مهم معلوم شود، نخورند٠
کسانیکه به راست يا دروغ خود را وابسته به يك قوم معرفی میدارند، ولی در عمل ھمیشه بر ضد خود آنہا، مملكت آنھا، دین و عقیدہ ای آنھا و به نفع دشمنان معلوم الحال داخلی و خارجی شان مصروف زهرپاشی و جنگ اندازی باشند، ان شاالله ھیچوقت چھرہ ای بوقلمون خود را که در اوقات خطر به منافع ولینعمتشان، نامھایشان ھم چندین تا میشود، مخفی کردہ نمیتوانند۰ بار کج به منزل نمیرسد، ان الله وتعالی!


اسم: داكتر محمد ايمل   محل سکونت: سدني    تاریخ: 30.06.2016

قدرمن غ حضرت صاحب كى جيرى د ٢٠٠١ نه تر نن بورى جى كوم جنايت د مظلوم اكثريت يعنى بشتنو خلاف شوي نو د دغه عام وزنو او كرول جى د شمال د امريكايي ايتلاف لخوا شوي او روان دي مقاومت او مقابله ددغه مظالمو به وراندى يو طبعي عكس العمل دي دا مهمه نده جى سر او لكي به لاهور كى وي يا لندن كى بدى جى د شمال د منحوس ايتلاف سر لكي هم به واشنكتن ، مسكو ، دهلي ، تهران ، اسلام اباد او ٤٠ ملكو كى دي بنا دا مقاومت به هر شكل جى وي بعضى مشكلات لري خو د حقوقي بلوه يو عيني واقعيت دي لاندى متن ولولي بيا قضاوت #ضرور_یی_شیرکړۍ له ژوندون او شمشاد او بازی رسنیو سره له فاریاب نه لسګونو عامو پښتانو اړیکی نیولی وایی چی دوستمی ملیشو یی په سر مال عزت باندی لوبی کوی ځمکی یی نیسی او هجرت ته یی اړ کوی د ژوندون تلویزون یو خبریال اویل چی په اړیکو کی یی ډیری چغی او فریادونه کول خو رسنی یی غږ نه پورته کوی دا خو معلومه دا چی د پښتانو د وژنی دسیسی او پروژی ښی چټکی راوانی دی نو هغه بی وژدانه بی غیرته په واک سپارو پښتانو ته دا وایو چی خپلو خلکو ته مه شا کوۍ نن هغه وژنی مونګ ورته ګورو صبا به مونګ وژنی هغه به راته ګوری نو راځۍ چی د یو بل تر شا ودریګو



اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.06.2016

جناب اقای استاد ګرامی روستار تره کی! سلام علیکم.
بنده چون از ویزۀ شنګِن برخوردار میباشم بناً هروقت و هر جا که دلم بخواهد سوار طیارۀ قلم میشوم و به سفر میپردازم که البته تاوان و مشکل احتمالی این سفر های بعضاً سر درد زا راخودم متقبل میباشم.
در اینکه جناب عالی یک شخص فرهیخته و آګاه و وطن دوست و مردم دوست و مؤمن میباشید، هیچ جائی شک وجود ندارد، استادی و فرهیختګی تان زمانِ شګوفاتر خواهد شد که به فریاد کوچکتر از خودتان نیز توجه مبذول فرمائید.
من به انګزیزۀ کاملاً ملی و افغانی، چند روز پیش از برګزاری انتخابات ریاست جمهوری به هموطنان عزیز خود در یکی از سایت ها توصیۀ برادرانه نمودم که بخاطر جلوګیری از حضور شرم آور دوستم در مؤقعیت حساس سیاسی، به غنی جان رأی ندهند زیرا در صورت پیروزی غنی جان و در صورت حذف احتمالی فزیکی وی، دوستم به عنوان رئیس جمهور ( هرچند مؤقت) اعلام موجودیت خواهد نمود که این خود یک افتضاح اخلاقی و روحی بشمار خواهد آمد ( البته خدا و وجدانم شاهد اند که من به دوستم منحیث یک ازبک نه می نګرم و نه می ګرستم بلکه فقط به عنوان یک افغان جنایتګار نګاه میکردم و می کنم) بهر حال این توصیۀ فقیرانۀ بنده از سوی هم تباران شما مورد استهزاء و توهین قرار ګرفت ، اینکه امروز و همین لحظه باز هم برادران پشتون ما بخاطر روی ګُل غنی خان، حضور دوستم را صادقانه تحمل می کند یا نه، من نمیدانم.
نکاتی که باعث تعجب بنده شده این میباشند که شما و بعضی همفکران تان فقط به جنایتکار بودنِ دوستم معترفید، ګویا اینکه دچار قطحی! جنایتکاران بوده ایم.شما معتقدید که پشتون های منطقۀ شمال قربانی تصفیۀ قومی ګردیده و می ګردند در حالیکه طبق اذعان و بیان دوستان و رفقایم که از پشتون های آن منطقه میباشند و خویشاوندان و نزیکان شان هنوز هم در آنجا بسر می برند ، پشتون های منطقه بیشتر بدست مزدوران طالب مورد اذیت و ازار قرار ګرفته و می ګیرند تا قوم های دیګر.
نکتۀ دیګریکه شما همواره بر آن تأکید داشته اید اینست که " مقاومت " در خدمت این سرزمین قرار دارد، ولی واقعیت های موجود خلاف این ادعا میباشند، اولاً تا بحال هیچ کسی تعریف " مقاومت "را ارائه نداده و ثانیاً دلائل و اسناد انکار ناپذیر وجود دارند که نشان میدهد دُم این " مقاومت! !!!!! " در لاهور و لندن ګِره خورده.
پس مشکل ما به رسمیت شناختن و یا نشناختنِ " مقاومت! " نیست بلکه مشکل ما عدمِ شناخت و بلدیت با شِنا در دریای زلالِ اقوام و تبار های ګوناګون کشور عزیز ما میباشد . تشکر


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 29.06.2016

صالح محمد خان، برادر عزیزم و هم وطن نازنینم از لطف و بزرګواری شما و حسن نظر شما بزرګوار در مورد منی ګدای خاک و وطن مان سپاس ګزارم، هیچ یک دوست با فهم و شریفم از دوستی با من پشیمان نشده است. کاش پنج فیصد مردم ما، فهم و دانش و فراست و پاکی شما را دارا میبودند، که صفات عالی شما را نشر شعر فیلسوف بس بزرګ شرق زمین مولانای رومی بلخی ثابت میسازد، اجازه بدهید که چند مصرع اخیر شعرش را که شخصیت شما به مفهوم آن رسیده اید، اینجا درین صفحه که بسیار درس دهنده است درج نمایم، تشکرات مرا با بزرګی تان بپذیرید، با احترامات.
از همه برادرن عزیز آرزومندم روی این چند مصرع شعر مولانای بزرګ غور نمایند
همه خانه ها که آمد درِ آن به سوی دريا
چو فزود موج دريا همه خانه ها، درآمد
همه خانه ها يکی شد، دو مبين به آب بنگر
که جدا نيند, اگرچه، که جدا جدا درآمد
همه کوزه ها بياريد همه خن بها بشوييد
که رسيد آب حيوان و چنين سقا درآمد


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 29.06.2016

بازهم مراتب امتنان و سپاس خود را از استاد محترم جناب روستار ترکى بخاطر تحليل جامع و رك وراستشان در مورد جنايات جنگى و تصفيه هايى قومىء كه فعلا درسمت شمال توسط گماشتگان مدعیان کاذب حقوق بشر و تحت نظر و ھمکاری مستقیمشان مثل معلم عطای نو کیسه ( در بدل فروش دين، وطن و ناموس ) و مخصوصا دوستم گلم جم به امتداد جرايم قبلی اش، ابراز میدارم۰۰۰ این پشک ھفتدم را نمیدانم الله بزرگ بکدام روز نگھداشته است، وگرنه چندین بار باید سرش زیر بالش میشد۰ یکبار كه مثل مرغ پرکندہ در میدان ماندہ و کلیگی از گردش گریخته بودند، اما اينكه اجلش نرسيده بود، بج شد. بازهم الله منتقم موقع ميبخشد، مگر فراموش نمی نماید۰۰۰
هستند هنوز هم كسانيكه ارمان زمان نجيب را ميخورند، مگر باید بدانند که بزرگترین خیانت نجیب تحت فرمان روس همين بزرگ سازی دوستم بودہ است که نھایتا سر خودش را ھم خورد٠ و فعلا اگر دوستان جدید تلیفون و تلویزیون و صدھا رقاصه را در حالی به ارمغان اوردند كه در قسمت زيربنای مملکت و عدالت اجتماعی کمترین توجه صورت گرفته است، بزرگترین خیانتشان به خاک و مردم افغانستان عبارت از بر اریکه ای قدرت نشاندن دزدان و قاتلان زیر دار گریختگی، جھادفروشان، و احیای مجدد جانیان شناخته شدہ ای جنگی از قبیل دوستم، حزب وحدت مزاری و امثالھم میباشد ( اگرچه غير از چنین چھرہ ھایی شناخته شده، ديگر چی کسی به همچو ذلتھایی قابل تن دادن میبودند؟ ) بازھم توکل علی الله سبحانه و تعالی


اسم: عبدالوارث احمدی   محل سکونت: استرالیای غربی    تاریخ: 29.06.2016

جناب فارانی,
ازلطف تان تشکر وخداوند به شما اجر خیر دهد که وسیلهء معرفی کار پر ارج جناب زهیر بلخی شدید مخصوصا درشرایط حاد فعلی که نسل ما از کج فهمی وبد فهمی دین رنج میبرد ومعرفی آثار ناب از علما وعرفای ربانی وسیلهء است برای رفع این کج فهمی ها.
توفیقات مزید تانرا از بارگاه بی نیاز تمنا دارم.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 29.06.2016

سعيد صاحب, کاسی صاحب, غلام حضرت خان و جلال خان سلام و احترام خدمت شما و همه افغان های اصيل و دارای ضمير روشن مانند شما.
من چون به زيبايی افکار زيبای شما چيزی ندارم که نثار کنم, فقط خواستم ابياتی چند او ديوان بزگ شمس تبريز حضرت مولوی رومی بلخی را خدمت تان قسم تحفه ارسال کنم.
به ميان دل خيال مه دلگشا در آمد
چو نه راه بودو نی در عجب از کجا درآمد
بت و بت پرست و مؤمن همه در سجود رفتند
چو بدان جمال و خوبی بت خوش لقا درآمد
دل آهنم چو آتشچه خوشست در منارش
نه که آينه شود خوش چو درو صفا درآمد
به چه نوع شکر گويم که شکرستان شکرم
ز در جفا برون شد ز در وفا درآمد
همه جور ها وفا شد همه تيرگی صفا شد
صفت بشر فنا شد صفت خدا درآمد
همه نقشها برون شد همه بحر آب گون شد
همه کبريا برون شد همه کبريا درآمد
همه خانها که آمد در آن به سوی دريا
چو فزود موج دريا همه خانه درآمد
همه خانها يکی شد دو مبين به آب بنگر
که جدا نيند, اگرچه که جدا جدا درآمد
همه کوزه ها بياريد همه خنبها بشوييد
که رسيد آب حيوان و چنين سقا درآمد


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 29.06.2016

قدرمن استاد جناب سیستانی صاحب او د افغانی ټولنې په هکله د پراخو معلوماتو لرونکی دوست محترم کاسی صاحب! د احتراماتو تر رسولو وروسته، ستاسو د ډیری لوړی پیرزوینی او لورینی څخه چی زما د نیمګړی شعر په هکله مو کړیده، یوه نړۍ مننه کوم. هیله من چی د خپلی رنځیدلې ټولني د کړاوونو په پیژندنه کی تردی هم لازیات بری تاسو محترمو پوهانو ته در په برخه او ټولو هغو لوړو انساني هیلو ته چی په خاص ډول زمونږ ټولنه او په مجموع کی ورته ټول بشریت اړتیا لری ورسیږۍ. ستاسو تشویق مونږ دی ته هڅوی چی د خپلې پوهی او توان په اندازه د خپل وطن او وطنوالو د پاره هڅه او هاند وکړو. بیا هم ډیر مننه او کور مو ودان.په ډیر درنښت. کلیوال


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 28.06.2016

استاد مبارز پروفسور هاشمیان صاحب، با صحت و کامګار بوده باشید!

به تعقیب چند چلنج و چند اعلان جناب شما برای ثبوت شخصیت و وجود جسمی آقای ناصر مستجاب اینک خواست مورخ ۲۸ جون تانرا بار دیګر در مقابل این هموطن محترم ما قرار دادید. همچنان دو خواست از یک برادر ګرامی ما قاسم جان قاسمی هم برای ناصر مستجاب در همین دریچه پورتال مشهور به نشر رسید. من هم حاضر هستم منحیث یک عضو هیئت تفتیش و نظاره همراه شما استاد پرکار به مصرف خود به کشور بلغاریا شرفیاب حضور مستجاب صاحب شویم.

جناب شما دو هفته دیګر را هم معیاد انتظار برای احوال دادن ناصر صاحب اختصاص داده اید، امید است ایشان در زمینه دل به دریا داده موافقه نمایند.

پیروز باشید.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.06.2016

شعرسلطان جان کلیوال، واقعاً شعری است در سطح عالی وکم نظیر، شاید بلندتر وپرمزه تراز اشعار بسی ازشاعران معاصر ادبیات پشتو. من در ندای این شاعرگرامی، فریاد یک ملت مظلوم که دهه هاست برسر آن آتش بمب وراکت وتوپ وطیاره دشمن اعم از خودی وبیگانه می بارد، می بینم. این فریاد، فریاد مشترک همه مردمان درد رسیده وغارت شده وگروگان گرفته شده افغان است که از سوی چندتا سرکردگان تنظیمی وجنگ سالاران مافیا پیشه و غارتگران کمک های بین المللی ومنابع ملی زیر زمین وروی زمین با حمایت نیروهای خارجی ودر راس امریکا برشانه های این ملت سوار ساخته شده اند،تصویری که در پایان این شعر توجه را بخود جلب میکند، عظمت وبزرگی این شعر را تا یک شهکار بلند برده است. برقلم وفکر شاعر این شعر زیبا ورسا، وتنظیم گرنشر آن برکت آرزو میکنم!


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنى    تاریخ: 28.06.2016

باكمال معذرت در نظر قبلي، جايي " اخلاق عالي و قابل سرمشق " ميخواستم بنويسم كه " عالي " ان از قلم مانده. " ارزو " هم اشتباها " ارزي " نوشته است٠ والسلام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 28.06.2016

یک خواهش از عموم: با عرض سلام به همه بزرګان، نویسندګان و علمای محترم،این صفحه که فعلا در این مینویسم، از طرف بعضی ها به نام « دریچه » یاد میشود. دریچه معنی تصغیری را افاده میکند، چون از یک طرف اکثریت تام معززین ګرام اند که نظریات بسیار عالی و وزین و پر معنی را درین صفحه کوتاه مینویسند، بنا برین کلمه ای تصغیری دریچه نباید استعمال ګردد، و از طرف دیګر در السنه ای اروپایی و انګلیسی این را با معنی دری « صفحه » میګویند، لذا خوهشمندم که فهمیده شود که این جاه دریچه نیست بلکه یک صفحه ای نظریات است و باید صفحه ای نظریات ګفته و نوشته ګردد. آګر ګستاخی کرده باشم، معذرتم را بپذیرید.


اسم: حبیب الرحمن حکمتیار   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 28.06.2016

د مذاکراتو په اړه تر دی دمه نه حزب اسلامی کومه رسمی اعلامیه ورکړی او نه د حزب کوم رسمی ویاند، همداسی د حکومت او سولی شورا له لوری هم په دی اړه څه نه دی ویل شوی.
د حزب اسلامی افغانستان او افغان حکومت تر منځ مذاکرات لا په جریان کی دی او وروستی پایلی ته نه دی رسیدلی.
د مذاکراتو پروسه دوام لری ، د دواړو خواوو ترمنځ په اکثرو مادو توافق شوی یوازی په یوه ماده کی مهم اختلافی نظر شته چی د دواړو لورو تر منځ پری خبری روانی دی ،حزب اسلامی ته ډاډ ورکړل شوی چی ډیر ژر به یی حل رواووځی،حزب اسلامی په دی اړه خپل پیشنهاد هم ورکړی.
حبیب الرحمن حکمتیار


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 28.06.2016

با عرض احترام به تمام نویسندګان این صفحات انترنتی افغان جرمن آن لاین نه از طریق سوال بلکه با چیغ بلند صدا می زنم که شعر محترم سلطان جان کلیوال را لطفا بخوانید و لو پښتو میتوانید و یا نمیتوانید پوره بدانید ، اطمینان میدهم که از حتی آ یک یک کلمه اش لذت خواهید برد ، شعریست بی همتا، فارانی صاحب محترم در موردش مفصل نوشته اند،
او په تاسو پشتنو هم چیغې وهمه چه د کلیوال صاحب شعر بیا او بیا بې ووایست چه دېر خوندور او معناوو نه ډک شعر دی.
درنښت


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 28.06.2016

جناب محترم فارانی صاحب! د سلامونو او نیکو هیلو تر رسولو وروسته، تاسو درانه او د انسانيت او افغانيت دټولو نښو نښانو پیژندونکی لیکوال او شاعرته بیا،بیا احترامات رسوم. داچي ستاسو په څیر یو با صلاحیته شعر پیژندونکئ زما مات ګوډ شعر ته دومره په درنه سترګه ګورئ، زه یی له تاسو محترم نه د مننې کولو د پاره کلمات نه لرم. خو دومره وایم:که زما شعر و کولي شی چی زما د وطن او ددی ځمکې د هر انسان د انساني احساس یوه ډیره وړه برخه هم د سمښت د پاره را بیداره کړی، زه به ځان خپل مطلب ته رسیدلی و ګڼم. له تاسو ستر ادب پوهاند نه ډیره ډیره مننه کوم او خپل اخترامات تاسو قدرمن لیکوال ته وړاندی کوم. په درنښت. کلیوال


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 28.06.2016

با پیامیکہ از نظر اخیر استاد محترم صالح محمد خان عزیز استنباط میشود، کاملا موافقم، اما در قسمت محتوی، نکاتی ذکر شدہ اند، کہ مرا بیشتر از نظر قبلئ شان متحیر ساختند، کہ چگونہ جوابی خدمتشان عرض شود، کہ مطابق شاءن این اخلاق و قابل سرمشق باشد۰ سکوت را بخاطری صلاح نمیبینم، کہ اشتباہ موافق بودن اینجانب با آنہمہ توصیف و تمجیدیکہ از جانب ایشان صورت گرفتہ است، بہ میان نیاید۰ بہرحال با قدردانی از حسن نظر این برادر بزرگ و ارجمند کہ خودشان مسلکا استاد اند، فکر نکنم کہ اقلا اینجانب لایق اینہمہ توصیف و نوازش را داشتہ باشم۰ مگر در آرزیی کہ ایشان اظھار داشتہ اند، خود را تماما شریک میدانم۰
با استفادہ از فرصت میخواھم اظھار نمایم کہ نوشتہ اخیر جناب غلام حضرت خانرا کہ جمعہء قبل درین دریچہ نشر، ھم از نگاہ محتوی و ھم از نگاہ سبک نگارش دارای یک کیفیت عالی یافتم۰ ایکاش استعدادھا ھمیشہ در مسیر تعمیر و توصل بہ نتیجہ ای منطقی، نہ برعکس آن و ھمچنان آموزش از اشتباھات گذشتہ و عدم تکرار آنھا، نہ کہ پافشاری و کوشش مداوم بر توجیہ ھر حق و ناحق آن در حالیکہ دزدان چراغ بہ دست، زیر لباسی ملت را ھم در حال ربودن ھستند، بہ کار گماشتہ شوند۰
با احترام


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.06.2016

کلیوال صاحب شاعر توانا وبزرگوار سلام !
" ستړې چیغي " شعر قوی وسطح بلند از سروده های شما مرا بر آن داشت تا این چند جمله کوتاه را منحیث ذره در برابرخورشید شعر شما ادای احترام کرده باشم. شعر در سطح بسیار بلند و به معنی واقعی در سطح شعرای بزرگ جهانی سروده شده است . این مؤفقیت را به جناب شما صمیمانه تبریک عرض میکنم. توانایی شعری شما افتخار آفرین و قابل ستایش می باشد.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 28.06.2016

از متصدیان محترم افغان جرمن آن لاین تمنا مینمایم که نوشته ای محترم صالح محمد خان را که به تاریخ ۲۶.۰۶.۲۰۱۶ به برادر ګرامی همه،جلال خان نوشته اند،از اینجا کاپی نموده و در زمره ای برګزیده ها نشر نمایند. هر چند نوشته ای ایشان کوتاه است ولی بی حد پر محتوی و آموزنده میباشد که امید است باالآخره آنانی متوجه ګردند که شمشیر دو سره در دست دارند و روی موضوعات بیهوده در ستیز میشوند که به جز نفرت « میشود قصدی باشد »، و عداوت چیزی دیګری حاصل ندارد، برای چنین کسانی درس خوبی است.اګر کسی ازین نوشته ای زیبای محترم صالح محمد خان درس نمی ګیرند، مجبورم بګویم که : نرود میخ آهنین در سنګ


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.06.2016

از ذوات گرامی هریک جناب زمری کاسی صاحب، نویسنده وشعر شناس ، خانم فرهیخته استاد صالحه واهب واصل، نویسنده،شاعر شیرین کلام و شاعر مطرح و جناب ایاز نوری آزاد صاحب، نویسنده و دانشمند، که با بزرگی وقت گرانهای شان را صرف نوشته من نموده و مزید برآن با کلمات بسیار بلند که بنده سزاوار آن نمی باشم مرا سر فراز ساخته اند یک جهان ممنونیت و شکران دارم.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.06.2016

بزرگوار فرهیخته جناب عبدالوارث احمدی صاحب سلام!
تشکر از لطف و مهربانی تان، من مطلب را به فرمودۀ شما اصلاح کردم وازنیت خیر شما سپاسگزارم .
موضوع را که شما اشاره نموده اید بسیار بجاست اما از جایکه این نکته کاملا ً حاشیه وی در موضوع بود سبب کم توجه ای من شده بود مرا معذور بدارید.
ناگفته نماند که این اشتباه از آنجا نشأت کرده بود که بنابه معلومات بنده از آثار شیخ بهایی که با آن آشنایی زیاد دارم در آثار او چنین بیتی دیده نشده است.
گرچه شیخ بهایی مولانا بزرگ را معنوی می خواند و به این معنوی بودن مولانا معترف است. مگر مطلبی چنین " هست قران در زبان پهلوی" بیشتر در اشعار علامه اقبال لاهوری دیده میشود نه در اشعار شیخ بهایی، بطور مثال :
در "تمهید اسرار خودی" اقبال بزرگ نیز چنین دیده شده است
روی خود بنمود پیر حق سرشت *** کو به حرف پهلوی قران نوشت (کلیات اقبال ، ص8)
عدۀ دیگر این بیت را به اقبال لاهوری منسوب دانسته اند
مثنوی مولوی معنوی *** هست قران در زبان پهلوی
اما شهرت این ابیات زیاد منسوب به شیخ بهایی می باشد.
ازینرو به چشم دقیق بین تان برکات بیشتر آرزومندم ازینکه مرا به خطایم متوجه ساختید. اظهار امتنان دارم.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 28.06.2016

اعلان .......اعلان ....... اعلان
قابل توجه آقای ناصر مستجاب درکشور بلغاریه !!!
اعلان قبلی من بتاریخ 13 جون درین پورتال وزین نشر شده بود واز آقای ناصرمستجاب تقاضا شده بود که اگر با آمدن به شهر فرانکفورت مشکلی دربین باشد یا موافق نباشند، شهر دیگری را در اروپا انتخاب ومعرفی کنند تا خودم و هیات ژوری در آنجا بدیدار شان برسیم.
اما اینک 16 روز از اعلان قبلی گذشته و جواب دریافت نکرده ام - مجبور شدم موضوع را یاددهانی کرده ضمنا بمنظور تامین سهولت به آقای ناصر مستجاب ، پیشنهاد جدیدی هم تقدیم میشود ک
آقای ناصر مستجاب شاید مشکلاتی داشته باشد که نمیتواند از محل سکونت خود(کشور بلغاریا) بکشور دیگری برود- لهذا برای رفع مشکل شان حاضرم مصارف سفریۀ خود وهیات ژوری را بپردازم و همۀ ما در شهر و حتی بخانه و منزل آقای ناصر مستجاب درکشور بلغاریه حاضرشویم که اگر ملاقات درمنزل شان ممکن نباشد، در یک هوتل درشهر اقامت شان مصارف اقامت را من میپردازم، بشرطیکه آقای ناصر مستجاب آدرس خودرا که بکدام شهر در بلغاریه سکوند دارند بدسترس من قراردهند-
برای بدست آوردن آدرس آقای ناصر مستجاب در کشور بلغاریه تا دو هفتۀ دیگر نیز انتظار میکشم - سید خلیل الله هاشمیان 29 حون 2016


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 27.06.2016

سلام و حرمت خدمت همه دوستان، خاصتاً خدمت شاعر و نویسندۀ بسیار توانا و دراک جامعۀ افغانی جناب فارانی صاحب گرامی و ازین طریق خدمت جناب زهیر صاحب بلخی مبتکر عالی اندیش معاصر افغان تقدیم میدارم. صحت و سلامت همه را از بارگاهش آرزو دارم.
تقریظ محترم مسعود فارانی را بر کتاب ترجمۀ پشتوی مثنوی معنوی خواندم، نخست چشمم را در مطالعه، قبول و باورِ افتادن همچو اتفاقی ناتوان دیدم، اما؛ بعد از ادامۀ مطالعۀ تقریظ الی انجام آن واقعاً به هموطن مبتکر و توانای ما که جامۀ عمل پوشاندن نظرات مثل «ترجمۀ مثنوی معنوی به پشتو» را که دور از واقعیت و ناممکن به نظر میرسید عملاً به اثبات رسانیده اند، بالیدم و افتخار کردم. آرزو میکنم روزی مطالعه ای این اثر پر بها مارا هم نصیب گردد. طوری که میدانیم مثنوی معنوی بحر بیکران معانیست، که درک آن برای هر خواننده ای کتاب سهل و ساده نمی باشد. و بدون تردید تقریظ یک اثر هم نمیتواند مطول و حاوی حاشیه روی ها غیر ضروری باشد، اما؛ می بینم که جناب فارانی صاحب با فصاحت و بلاغت خاص و بادرک بالای که دارند، این عالم معانی را به صورت مختصر طوری تنظیم و نوشته اند، که گویا بحر بیکرانی را با ظرافت خاصی بر کوزه ای داخل ساخته باشند و تمام محتوای مثنوی معنوی را بصورت کوتاه و قاطع در دو سه پراگراف بیان نموده اند. درک و بیان محتوای مثنوی معنوی هوشی میخواهد تیز، درکی میخواهد بالا و زبانی میخواهد فصیح که این تقریظ این اوصاف سه گانه را در خود احتواء کرده است. مطمئن ام که کتاب جناب زهیر صاحب بلخی در زبان ملی پشتو در تاریخ ادب و فرهنگ افغانستان یک اثر ماندگار و پر بهای خواهد بود، که نسل های آیندۀ ما را گنجینه و سرمایه ای بسیار خوب ادبی گردد. تمنا میکنم نسل تازه جوان ما قادر به این باشند که ازین سرمایه های ادبی و فرهنگی خویش با مسؤولیت و ایستادگی در برابر تهاجمات فرهنگی و ادبی بیگانگان حفاظت و نگهداری کرده بتوانند. برای این دو قلمبدست توانا محترم فارانی صاحب و جناب زهیر بلخی پیروزی ها و موفقیت های مزید آرزو میکنم.
با تقدیم ادب
صالحه واهب واصل


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 27.06.2016

بسایت محترم و وزین افغان جرمن انلاین .
قابل توجه خوانندگان عزیز :
دانشمند محترم صالح محمد چه زیبا نوشته و چه عالی نظر دارند موفق و کامیاب با این نظر عالی خود باشند


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.06.2016

ګران او دروند مسافر صالح محمد ورور ته سلام او ښې هیلی وړاندی کوم.
ستاسی صالح افکار او صالح روحیات د عامی او افغانی صلحِ په هکله د قدر او ستاینی وړ دی.
هیله مند یم د خپل ملی ارمان د تحقق په لیاره کی بریالی شی. مننه


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 26.06.2016

برادر گرامی ام جلال خان سلام
اگر از بنده آزرده باشيد, مرا قبل از اينکه خداوند متعال در مورد شما مرا سزاوار آتش دوزخ سازد, عفو کنيد. رسول عليه السلام ميفرمايد که (من علمنی حرفا فهو مولای), بر بنياد اين حديث شريف, شما و نويسندگان محترم مانند, سيستانی صاحب, غلام حضرت, داکتر صاحب هاشميان, داکتر صاحب زمانی, محترم قيس کبير, محترمه صالحه واهب, محترم داکتر صاحب کاظم, محترم مسعود فارانی و داکتر صاحب عبدالمنان همه را من استادان معنوی خود خطاب کرده ام چون من, نه حرف بلکه حروف و جملات زيبا را از ايشان آموخته ام و به خود جرات نميدهم که بالای شما و يا يکی از اساتيد بزرگوار انتقاد نمايم, بلکه هدف من فقط اينست که, هر کسی که دارای قلم توانا است و به هر کسی که خداوند اين استعداد را اېزانی داشته است, من نهايت دوست دارم که اگر همين انسانهای توانا يک سطر هم مينويسند, همان سطر بايد مملو از تراوشات ارزشمند فکری شان جهت رهنمايی افغانان باشد. ذهنيت من همواره مرا به دوست داشتن و احترام گذاشتن افغانهای اصيل مانند شما رهنمايی ميکند, و من دوست دارم که افغانان اصيل هميشه بالای اريکه معنويت والای قرار داشته باشند و هر آنچه مينويسند فقط رهنمايی باشد به افغانان, چون افغانان امروز در تنگنای نهايت تاريک قرار گرفته اند و نياز شديد به آب گوارای معنوی دارند که از چشمه سار ارزشمند معنوی اساديد مانند شما سرازير ميشود.
با ابراز سپاس و احترام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 26.06.2016

خوانندگان گرامی سلام !
تقریظ محترم و گرانقدر مسعود فارانی در صفحهء انترنتی افغان جرمن آنلاین توجه مرا به آن جلب نمود. متوجه شدم که عالیقدر محترم زهیر بلخی مثنوی معنوی ، این شهکار ادبیات دری را به لسان پښتو ترجمه نموده اند که عنقریب کتاب آن نشر خواهد شد. این خدمت محترم زهیر بلخی در ذات خویش هم یک شهکاریست جزء تاریخ ادبیات پښتو که افتخار دیګر جامعهء افغانستان است.
جناب محترم مسعود فارانی درین مورد تقریظی نوشته اند درعالیترین سطح که به راستی قلم و فهمم یاری نمیدهد تا بتوانم از آن تعریف نمایم، این تقریظ فارانی صاحب را چندین بار خواندم، واقعا که این هم در نوع خویش مرتبت خاص دارد.
از نوشتن چنین تقریظی که توجه مرا به خدمت بی شائبهء محترم زهیر بلخی جلب نمودند از فارانی صاحب تشکر مینمایم. زیرا نویدی است که در کنار مشکلات زیاد ، امیدواری های نیز دیده می شود که سبب افتخار جامعه ما میگردد.
زمری کاسی


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 26.06.2016

مرحوم محترم توریالۍ اعتمادی یک شخصیت صادق , شکسته و در دوستی وفاداری خاصی داشت إ من به مرحوم محترم توریالۍ اعتمادی صاحب از سال ۱۹۷۰ اشنای داشتم و خاطرات نیک راازنزداش دارم و از فوت ایشان ا مروز اطلاع گرفتم ‍‍‍‍‍‍, خدای بزرگوار ان محترم ملی و مهربان مغفرت کند و به همه اعضای فامیل و دوستان اش از خدای قادر تسلی تمنا میکنم وخدای بی زوال نصیب جنت این شخصیت بزرگ کند امین إإإإ


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 26.06.2016

برادر خوشدل و محترم جناب صالح محمد خان گرانقدر بعد از سلام و تقدیم احترام، اگر وقفہ ھایی طولانی در مطالعہ شما از مقالات و تبصرہ ھای پورتال در جریان دو سہ سال اخیر را علت عدم التفاط شما از بعض باریکیہا ( كه باکمال تاسف یکی دو جائ دیگر ھم از شخصیت مسلمان، مخلص بہ وطن، مردم و دارای تجربہ ای عمری و اجتماعی ای مثل شما مشاھدہ شدہ است ) نبودہ باشد، من نتوانستم کدام توجیہ منطقئ دیگر را دریافت بدارم۰؟! بہ ھرحال موضوع مطرح شدہ توسط شما درین مقطع، بیشتر از ھمان اشارہ ای کہ در ھمان لحظہ صورت گرفتہ بود، ارزشی ندارد کہ بعد از چند روز، درین ماہ مبارک رمضان و با این ھمہ احساسات دوبارہ از زیر خاک کشیدہ شده و بہ آن پرداس دادہ شود۰امیدوارم کہ ديگر روی این موضوع کہ کمی کار خود را ہم کرد، باذن اللہ سبحانہ و تعالی، وقت گرانبہای خود را ضایع نکنیم۰۰۰
از موضوع ضمنی کہ بگذریم، باید بہ ادارہ محترم پورتال متذکر شوم کہ دیروز صبح وقت، ایمیل استاد محترم دکتورھاشمیانرا کہ در آن با قبول زحمات، سورہ ھای ششم، ھفتم، ھشتم و نھم جزاء مبارک سی ام را ہمراہ با ترجمہ ای دری آنہا تایپ نمودہ بودند، دریافت نمودم۰ کہ بعد از تبدیل رسم الخط فارسی آیات شریف بہ عربی و اصلاح یکی دو حرف در مجموع، آنرا دوبار بہ دو شکل ہم بہ ادارہ ای پورتال و ہم بہ جناب ہاشمیان صاحب ارسال نمودم و از طرف ادارہ ای محترم پورتال اطمینان و دعای خیر نسبت دریافت آن توسط ایشانرا دریافت ھم نمودم۰ اما تعجب میکنم کہ چطور تاحال در بخش مقالات نشر نشدہ است۰
والسلام علیکم و رحمة الله و بركاته


اسم: یلدا قمرکزی   محل سکونت: میونشن آلمان    تاریخ: 26.06.2016

خوانندگان گرانقدر این پورتال معظم سلام
به فکر قاصر من، نویسندگان هرچه مینویسند، اگر به آنها خوب دقت شود هریک دارای پیامی به خوانندگان ومردم ‏خود می باشند.این پیام ها یا انسان را شاد و به آینده امیدوار میکند و یا خواننده را نسبت به و طن وآینده دلسرد وحتی ‏بدبین میسازد.‏
مقالات برخی از نویسندگان این پورتال مثل افتاب ، همه جا را روشن ونورانی میسازد ودلهای ما را از خوشی ‏وخوشحالی گرم میکند. همانگونه که آفتاب را نمیتوانیم با دو انگشت پنهان نمود، حقیقت را نیز نمیتوان تا آخر از چشم ‏مردم پنهان کرد، بالاخره روزی پرده های دروغ وجعلکاری را تاریخ پس میزند وچهرۀ واقعی حقیقت را همگی می ‏بینند.‏

داکتر صاحب زمانی ، شجاعت بخرچ دادند و با نوشتن چند مقالۀ مستند وتحقیقی برکتاب پوهاند صاحب کاکر،ما را به ‏حقایق زیادی آشنا کردند وهرکدام ما خوانندگان به درجات متفاوت از آن نوشته ها آموختیم ولی اثر بخشی مقاله داکتر زمانی ‏بربعضی از اشخاص چنان عمیق بوده که قلم برداشتند و در حمایت آن مقاله ، رساله ای نوشتند که معلومات ما را بیشترغنا بخشید. منظورمن نوشته اخیر استاد سیستانی در همین پورتال است که تا کنون ما آنرا ‏خوانده ایم واز دیدگاه شان نسبت به استقلال ومحصل آن شاه امان االله غازی مرحوم وهمچنان موضعگیری پوهاند کاکر آگاه ‏شدیم.‏

استاد سیستانی در یک قسمت ازمقالۀ خود مینویسد :«سرانجام در تحت رهبرى و زعامت وطن پرستانه اعليحضرت ‏شاه امان ﷲ غازى ، استقلال سياسى افغانستان حاصل شد و افغانستان دوباره حيثيت و آبروى از دست رفته خود را باز ‏يافت و در صف ملل آزاد جهان قرار گرفت (٢٨ اسد ١٢٩٨ش مطابق ١٨ اگست ١٩١٩م). »‏

براستی از همین روز به بعد افغانستان وارد یک دورۀ جدیدی از تاریخ خود گردید، دروزاه های تعلیم وتربیت به روی همه مردم بازگردید وبه زنان کشور که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند حق تحصیل درمکاتب دولتی داده شد و اقلیت های مذهبی در تمام ساحات زندگی از لحاظ حقوقی با دیگران برابر گردیدند وهرکس ممصوئنیت شغلی وکاری وحیاتی یافت. این هاهمه از برکت استقلال وقوانین به مردم میسر گردید.مردم ما برای اولین بار مزۀ آزادی وبرابری حقوقی را در زندگی خود چشیدند وازاین جهت به شاه امان الله غازی که این همه حقوق را به مردم ارزانی کرده بود، علاقمندی وعشق پیدا کردند.

استاد سیستانی درجای دیگری بدرستی نوشته اند که:« نام امان الله با نام استقلال کشورعجین شده است و تا استقلال پا برجا ‏باشد، نام او نیز پابر جا خواهد بود. وهیچکسی نمیتواند ذره یی از محبوبیت آن شخصیت ملی را از قلب و ذهن مردم ‏حق شناس افغان کم کند.»‏

دراینجا من بحیث یک خواننده میخواهم از موقف ملی و وطن پرستانۀ آقای داکتر صاحب زمانی وآقای استاد سیستانی ‏حمایت خود را اعلان کنم. زیرا که هردو نویسندۀ محقق از استرداد استقلال وطن که مهمترین ارزش ملی ماست دفاع ‏کرده ومیکنند وهرکدام ما وظیفه داریم تا مثل آنها ازاین میراث پرارزش پدران خود دفاع کنیم ونگذاریم که هرکس بنام ‏استاد ومورخ وغیره این میراث بزرگ ومشترک ما را بیمقدار وبی ارزش جلوه دهد ودل دشمنان تاریخ ما را خوش ‏بسازد.من چنین نوشته های راکه ارزش های مشترک وملی ما را مورد حمله قرار بدهد وکوچک بسازد ، از سوی ‏هرکسی که باشد تقبیح میکنم.‏


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 26.06.2016

با عرض سلام.
یکی از جملات نوشته ام اشتباهاً معکوس افاده شده، صورت درست و صحیح اش اینست:
" نباید " اهمیت " پارلمان را قربانی " ارزش " موزیم نمود. تشکر


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 25.06.2016

به همه افغانان وطندوست سلام و احترام.
چيزی که برای بنده ميتواند در مسائل وطندوستی افراد يک جامعه اساس پنداشته شود, همانا دفاع آنها از ارزش های مادی و معنوی جامعه اش ميباشد و آنهم نه به خاطر بدست آوردن چوکی و مقام و الا در داخل افغانستان وکلای پارلمان ما همه وطنپرست خواهد بود در حالی که انگشت شمارند.
برادر بزگوار و محترمم غلام حضرت را خداوند صحتياب سازد, در مورد مؤرخين محترم ما نهايت جالب نوشته اند. خداوند ما را توفيق عنايت فرمايد.
جنگ و نابسامانی ها آنقدر روح و روان ما افغانان را متاثر ساخته که حتی پذيرش يک حرف را هم نداريم. خداوند به حال ما رحم کند.
غلام حضرت خان در همين دريچه به يکی از برادران ما پيشنهاد کرده که اگر الفبای دری يا پشتو را به کار گيرند خوب خواهد بود, اين شکايت نيست و نه هم ايشان خورده گيری نموده اند بلکه پيشنهاد نهايت صميمانه و اما برادر ما در مقابل از ايشان رنجيده به نظر ميرسد. من هردو برادر را دوست دارم و کاش ايشان در افغانستان ميبودند و من ميتوانستم ايشان را به خانۀ فقيرانه ام دعوت مينمودم.
نهايت دشوار است که امروز ما افغانان دوستانه بانديشيم, چون جنگ و کشتار به نحوی بالای زندگی ما اثرگذار بوده و طبعا همۀ ما متاثريم, و به فرمودۀ حضرت سعدی بايد متاثر بود:
تو کز محنت ديگران بيغمی نشايد که نامت نهند آدمی
با احترام به فرموده برادر ما غلام حضرت, اگر دانشمندان ما سعی کنند چنانکه سعی کرده اند و خداوند به ايشان اجر عظيم عنايت فرمايد که همواره ما را رهنما بوده اند و در تنوير جامعه افغانی درين شرايط دشوار زندگی تلاش به خرچ داده اند و با وجود کبر سن, درد و رنج وجود شانرا کنار گذاشته اند تا باشد جامعۀ افغانی را از فروپاشی معنوی نجات بخشند در حالی که از نگاه مادی همه را شکستند, آتش زدند و به فروش رساندند. و اما قسمی که برادر ما غلام حضرت نوشته اند, تاختن بالای يکديگر ضياع وقت خواهد بود.
امروز جامعه افغانی ما و جوانان ما به کمک معنوی بزرگان نيازمند اند, اگر از يک فارغ التحصيل صنف دوازدهم بپرسی که ميربچه که بود, من متيقن هستم که لا جواب خواهد ماند. اگر از يک فارغ التحصيل پوهنتون های تجارتی پرسيده شود که انتيگرال به چه درد ميخورد, متيقن هستم که لاجواب ميماند.
امروز جامعه ما به کمک بزرگان نهايت احتياج دارد, موجوديت پوهنتون های تجارتی خطرناکتر از نبودن آنهاست. پس اگر رسانه ها نيز از اختلافات ذات البينی صحبت کند, پس ما بايد چشم براه مرگ معنوی بايد بود.
خدا کند مرا عفو کنيد.


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 25.06.2016

اصیلو افغنانو ته سلام او احترام وړاندې کوم
کابو دیرش کاله د مخه کله چې یوه ښونځي کې مې ریاضی تدریس کاوه، یوه ورځ کله چې مې د معادلې د مجهولاتو جذرونه تر لاسه کړل نو غوښتل مې چې معادله امتحان کړم ولې شاګردان باید پوه سي چې دا ترلاسه شوي جذرونه سم دي او که ناسم خو چې څومره هڅه کوم نو معادله خپل تعادل نه ترلاسه کوي، سره له دې چې زه پدې پوهیدم چې همدغه د معادلې جذرونه دي پدې چې ما دا شیان ډیر تدریس کړي ول نو د امتحان پرته هم پدې پوهیدم چې جذرونه سم دي که ناسم. خیر له ډیر ځنډ وروسته پوه سوم چې ما د جذرونو ځایونه غلط کړي.
ځیني وروڼه چې نغواړم نوم یې دلته یاد کړم، کله ناکله په یو چا پورې نیوکه کوي چې که ته ځانته مسلکي وایې نو ولې دې هغه بله ورځ هغه غلطي وکړه او ولې دې هغه کار چې ته ورته خپل مسلک وایې نو پکې پاته راغلی وې.
انسان هر وخت سهو او خطا کولای سي، حتی متخصصین د یوه مسلک هم ډیر وختونه غلطیانې کوي، جراحي د زړه چې د یو ډیر ماهر متخصص لخوا ترسره کیږي نو هم کله کله مریض همالته تر جراحي عملیات لاندې سا ورکړي او مړ سي، موږ نسو ویلای چې متخصص ناقابل وه بلکه د دنیا په ټولو امورو کې د رب متعال لاس هم سته، که رب ونه غواړي چې موږ دا خپله ډوډۍ چې دسترخوان باندې تیاره پرته وي، ونه خورو نو نشو خوړای. انسان په ټولو چارو کې د ضعف خاوند دی او یواځې رب یو کامل او عظیم الشان ذات دی، نو نیوکه د کار په نه کیدلو ښه عمل ندی.
الله دې ټولو ته د عدل او انصاف د تامینولو توفیق ورپه برخه کړي.


اسم: همایون غرزی   محل سکونت: ویرجینیاُ امریکا    تاریخ: 24.06.2016

کارگردانان محترم افغان جرمن آنلاین!
مدتی قبل در یکی از نوشته ها با اقتباس از اثر آقای فیض محمد کاتب که رویدادهای تاریخی وقت را در تذکرة الانقلاب ثبت نموده یک اشتباه غیر عمدی رخنه نموده که بین خوانندگان یک نوع سر درگمی خلق نموده است. در آن مقال صحبت از سپه سالار عبدالوکیل در میان است که منحیث قوماندان حبیب الله کلکانی بالای مخالفین وی، مردم وردگ و هزاره، تاخت و تاز نموده است.
نام بردن از اسم سپه سالارعبدالوکیل چنان توجیه گردید که گویا سپه سالار عبدالوکیل مترادف با نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی بوده که باعث تعجب همه گردیده بود.
مرحوم نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی بنیان گزار خانوادهٔ ما در عصر امیر حبیب الله خان در دربار کابل بوده و بعداً در دوران اعلیحضرت امان الله خان خدمات شایسته در تحکیم نظام مترقی پادشاه روشنفکر افغان نموده که در تاریخ میهن ما ثبت گردیده است. بنده افتخار دارم که نواسهٔ نائب سالار عبدالوکیل خان بوده ازاینرو طبیعی است که در صورت سر وصدا بلند شدن در مورد شان بی تفاوت مانده نمی توانم.
باید با صراحت کامل اذعان نمود که در رویداد های تاریخی یک کشور هر شخص و یا گروهیکه در آن سهم دارد، با وجودیکه مربوط ومنصوب به یک خانواده باشد، لیک کارگردانی وی مربوط به همان ملت و مملکت بوده و خوب وبد آن به آنها تعلق می گیرد. روی همین اصل عدهٔ ای از نویسندگان چیره دست که نسبت به ظهور چنین اشتباه بزرگ با وسوسه دچار شده بودند در صدد تحقیق در مورد بر آمده که خوشبختانه دانشمند محترم داکتر عبدالرحمن زمانی با ارائهٔ اسناد معتبر اشتباه وارده را تصحیح و به اثبات رسانیدند که شخص یاد شدهٔ توسط مرحوم فیض محمد کاتب در تذکرة الانقلاب عبدالوکیلی بوده از پغمان نه از شهید نائب سالار عبدالوکیل از نورستان که نسبت به خدمات برازندهٔ شان منار بزرگ یادگار در سه راهی دهمزنگ بناء گردیده است.
از مدتیست که با نوشته های جناب داکتر عبدالرحمن زمانی آشنائی پیدا نموده ام و یکی از ارزش هائیکه در نوشته های شان قید است مستند بودن موضوع و اتکای آن به اسناد است. ما می بینیم که در نوشتهٔ اخیر شان به دو فرمانیکه تا امروز در کدام جای دیگری دیده و خوانده نشده بالای آن استناد نموده و به خوانندگان عرضه می نماید که در آن اثبات قول خودرا به وضاحت کامل تاکید و بدون اگر ومگر خواننده را به روشنی حقیقت و واقعیت رهنمائی می کند. خوشبختانه مقال محترم داکتر زمانی یک روز بعد از نشر آن در آفغان جرمن آنلاین توسط جناب داکتر سید عبدالله کاظم نیز تائید گردیده است که با نشر لست اشخاص هیچ گونه شک و تردیدی در مورد چگونگی اشخاص موضوع بحث باقی نمانده است.
چون این موضوع خاص از دید بنده حل و فصل گردیده و ایجاب فحص و بحث بیشتر را نمی نماید، لذا از بزرگان قلم در خواست می نمایم تا به این موضوع نقطهٔ عطف گذاشته و نگزارند تا بیشتر مستوجب بیرون بر آمدن اختلافات شخصی شده و باعث کدورت خاطر ها گردد.
بنده این فرصت را غنیمت شمرده می خواهم از محترمان و عزیز انیکه در روشن ساختن موضوع زحمات تحقیق را متقبل شده اند صمیمانه تشکر نمایم . با عرض حرمت


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.06.2016

ګران محترم استاد مسعود فاراني صاحب!

در مقاله تفصیلی و مهم شما تحت عنوان «به رسمیت شناختن خط دیورند آنهم یکطرفه کار ملا نطر الدین است»، جناب شما تشویش وطنخواهانه خویش را در زمینه ای تضدیق رسمی این سرحد ظالمانه از طرف دولت فعلی افغان را به رشته ای قلم آورده اید. در زمینه عرض کنم که من فکر نمیکنم، حکومت فعلی تحت رهبری محمد اشرف غنی این مسوولیت نهایت بزرګ ملی را به دوش بګیرد. در حالیکه در کشور ما جنګ مسلحانه جریان دارد، امکان دعوت یک لویه جرګه واقعاً تمثیل کننده ای خواست مردم ما میسر نیست، چی رسد به دایر کردن یک همه پرسی عمومی از افغانهای هردو!! طرف سرحد به زور کشیده شده توسط بیګانه های غاصب ګر در سال ۱۹۹۳م...!؟.

په درناوي


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.06.2016

به برادران ارجمند وګرامی افغان جرمن عرض سلام و ادب دارم.
من از بستر بیماری در شفاخانه ساعت چهار صبح در حالیکه بسیار خسته ولی بیکار بودم و هستم یک نوشتۀ غیر بیمار ګونه و غیر خسته کننده جهت نشر به پنجرۀ نظر سنجی ارسال نمودم، متأسفانه پیش ازتکمیل نوشته ، انګشتانم مثل یک رباب چی عجول و غیر ماهر بر محل کلمۀ " send" اصابت نمود و نوشتۀ نامکمل و پنجر به پنجرۀ نظر سنجی تشریف بُرد که من مجدداً آن نوشته را تکمیل و ارسال نمودم ولی قراریکه مشاهده میشود نوشتۀ نامکمل و ناقص بجای نوشتۀ مکمل، نشر شده که اُمیدوارم نوشتۀ مکمل ارسالی بنده را ( اګر دریافت نموده باشید) به نشر بسپارید. بسیار بسیار و باز هم بسیار ممنونم.


اسم: عبدالوارث احمدی   محل سکونت: استرالیای غربی     تاریخ: 24.06.2016

جناب مسعود فارانی درتقریظ شان بر کتاب ترجمهء پشتوی مثنوی معنوی به همت زهیر بلخی از شیخ بهایی شعری را نقل کرده اند که مثنوی را قران به زبان پهلوی خوانده اند و شیخ بهایی را بنیان گذاز فرقهء بهاییت قلمداد کرده اند که فقط اشترک اسمی داشته و شیخ بهایی که اسم اصلی شان بهاءالدین محمد عالمی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان مشهور عهد شاه عباس صفوی است. وی درسال 953 هجری قمری در بعلبک متولد شده ودر 13 سالگی همراه پدرش به ایران مهاجرت کرد. از وی تاءلیفاتی به زبان هایی عربی وفارسی به چا مانده که شمار آن به رقم 88 میرسد.ارآثار او میتوان به کشکول- دیوان غزلیات-نان وحلوا و شیر وشکر نام برد.
وی در سال 1030 هچری قمری در اصفهان دار فانی را وداع گفت و جنازهء اورا به مشهد انتقال دادند ودر مسجد گوهر شاد دفن کردند.
اما پایه گذار دین بهایی میرزا حسین نوری معروف به بهاءالله که درسال 1817 یا 1195 هجری شمسی تولد شده ودر سال 1892 فوت کرده ازاهالی منطقهء نور مازندران بود ودرتهران متولد شده. وی هم عصر ناصرالدین شاه قاجار است در حالیکه شیخ بهایی در عهد شاه عباس صفوی میزیست.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.06.2016

با عرض سلام.
درین اواخیر بحث های داغ تاریخی بین سه تا دانشمند علم تاریخ ( اقایان سیستانی، کاکر و زمانی ) توجۀ علاقه مندان به مسائل تاریخی را سخت به خود جلب نموده است.
اینکه استدلالات و تشریحات و توجیهات کدام یک ازین اشخاص دانشمند قرین به حقیقت میباشند، از درک آدم کم سواد همچو بنده ، بدور است، امّا آنچه که موجب رنجشِ خاطر بنده و شاید بسیاری از خوانندګان عزیز و منصف و وطن دوست شده اینست که کاش این دانشمندان محترم بدون اینکه بر شخصیت یکدیګر بتازند و مسائل شخصی و خانوادګی یکدیګر را افشاء نمایند، به روش علمی و بدور از بیان احساساتی، نوشته های یکدیګر را به شکل عالمانه و منصفانه نقد می کردند که هم در شأن علمی شان بود و هم جلو ګیری از سوء استفاده ها و چک چک زدن های بعضی افراد که ( که استعداد انفجار عقده های شخصی و غیر ملی در خود پرورانده است ) صورت می ګرفت.
منِ فقیر به این عقیده هستم که انکار یا اعتراف به حقانیتِ مسائل تاریخی صد سال اخیر یک مقوله است و بنیان ګذاری اصول زندګی سیاسی و اجتماعی نوین یک مقولۀ دیګر.
شاید مشکل بنده در نحو افادۀ منظورم باشد، من می خواهم عرض کنم که " موزیم" یک شهر از ارزش والای برخوردار میباشد ولی به اندازۀ مثلاً وجود " پارلمان " از اهمیت والای برخوردار نمیباشد، کما اینکه ارزش یک کیلو زعفران بسیار بسیار بلند میباشد تا ارزش یک کیلو ګندم و آرد، ولی اهمیت یک کیلو آرد بیشتر از اهمیت زعفران میباشد، ګندم و آرد باعث ادامۀ زندګانی میباشد ولی زعفران با وچود ارزش خود باعث زنده ماندن و نماندن نمیباشد البته در جهش اقتصاد رول مهم میتواند داشته باشد ، بناً به رول " اهمیت " و " ارزش " و کاربرد کاملاً متفاوت یکدیګر آن باید معترف بود.
اینکه ما امروز نباید خود را وابسته به نیازِ رول " تاریخ " یا همانا موزیم نمائیم، و ارزش موزیم را قربانی اهمیت پارلمان و حکومت صالح تلقی کنیم، دلائل منطقی دارم که هیچ پوهاند و پوهاند نما قادر به نادیده ګرفتن آن نخواهد بود:
من یک کس چهل ساله یا پنجاه ساله میباشم ، پدرم مفتی و خطیب شهر ، منشی عومی کمیتۀ مرکزی یک حزب چپ یا راست ، قوماندان فرقۀ هفدۀ هرات، وزیر خارجه، آب زردک فروش و لبلبو فروش و یا هر کارۀ که بود، بود، من با مراجعۀ مکرر به رقاص خانه های شهر خود روزی عاشق یک زن رقاصه شدم و با هم به توافق رسیدیم که این این از رقاصی وداع کند و ازدواج کنیم، بعد از عروسی صاحب چهار تا اولاد شدیم، هر دوی ما در چګونګی تعلیم و تربیۀ اولاد ها مساعی به خرج دادیم و آنها را بر خط رئیل زندګی آبرومندانه هدایت نمودیم، اګر یک روزی اولاد های ما از تاریخ و سابقۀ من و مادرش سؤالها را نزد ما مطرح کنند ( چون فرد هم مثل یک جامعه از تاریخِِ چند بُعدی برخوردار میباشد) ، من و مادرش با کمال احترام و شوق و ذوق ،ګذشتۀ خویش را به آنها تشریح خواهیم نمود، اینکه تشریح من و مادرش در چګونګی انتخاب مسیر زندګی اولاد های ما چه رولِ بازی خواهد نمود، جوابش بسیار روشن و ساده میباشد( ه ی چ).
یک مثال بسیار عینی و غیر قابل انکار دیګر :
در جهان ( در بین مردم با سواد و حتی کم سواد) آدم های بسیار معدودِ یافت خواهند شد که با این اسامی آشنا نباشد و حتی بسیاری شان در ارتباط باحوزه های کاری و فکری خود به این اسامی احترام قائل نباشند، این اسامی عبارت اند از:
سقراط، فیثاغورث، افلاطون، ارسطو، سکندر، اکادمی، جمهوریت، قانون، دموکراسی، المپیک، ابداع نامها و اصطلاح های محرکِ علم فزیک، تشریح فلسفۀ متافزیک و......
این اسامی فوق تمام شان فقط مربوط یک کشور میباشند یعنی یونان یونان یونان و یونان از نظر وسعت جغرافیائی، کوچک تر از کشور عزیز ما.
ارزش یک برګ دست نوشته های فلاسفه اش و ارزش یک مجسمۀ بینی بُریده و ګوش پریدۀ سکندر یا الکساندر از اعتبار بسیار بالائی فرهنګی و علمی برخوردار میباشد ، امّا یک نګاهی بیندازیم به وارثین این سرمایه بزرګ علمی و فرهنګی یعنی یونانی های قرن بیست و یکم و دهۀ دووم یعنی امروز جمعه ساعت دو و نیم ظهر:
فاسد ترین کشور روی زمین ( فساد اداری) ، به اعتبار اینکه یک کشور اروپائی آنهم مشمول حوزۀ یورو.
اګر کمک های آلمان و سایر اقتصاد های قوی اروپا نمیبود امروز یونان نه اینکه از هر نظر از پا در می آمد بلکه مردمش روزها و هفته ها از رفتن به تشناب بی نیاز می شدند، با وجود دریافت کمک های زیاد امروز به فقر آبرومندانه رو آورده و حاضر است جزیره های کوچک و دور افتادۀ خود را در معرض فروش قرار بدهد.سؤال اینجاست که آیا مقولۀ افتخار ورزی به ګذشته های تاریخی مردم یونان با مقولۀ ایجاد یک حکومت صالح، دو تا مقولۀ جداګانه نیست؟
اماّ برمیګردم به اصل موضوع.
من منحیث یک هموطن و منحیث یک خوانندۀ نوشته های این سه تا دانشمند ګرامی و منحیث یک شاګرد شاګرد شاګرد شاګرد کنجکاؤ این سه تا مؤرخ (که باید در یک مسیر در حرکت میبودند حد اقل در مسائل بزرګ ملی ، که متأسفانه نیستند) فقط سه تا سؤال خورد و ریزه ازین سه تا دانشمند دارم، که اُمیدوارم آنرا قابل جواب دادن بدانند:
از جناب اقای داکتر کاکر احترامانه می پرسم که در صورت صحتِ ادعای عدم دست داشتنِ دولت امپریالیستی انګلیس در ناکام ماندنِ ادامۀ حکومت امانی، آیا ایجاد خط ظالمانۀ دیورند ( که ضررش کمتر از سقوط دولت امانی نبود و نیست ) نیز محصول عملکرد حلقه های ارتجاع داخلی بوده؟
از جناب اقای اکادیمیسن سیستانی احترامانه می پرسم که اګر سقوط دولت امانی و آوردن نادر خان محصول برنامه ریزی انګلیس تلقی ګردد پس آیا به این نتیجه نباید رسید که به مجرد سقوط دولت امانی از نادر خان تا داؤد خان، بر این سرزمین باید سیطرۀ انګلیس حکمفرما میبود؟ و رول و سیطرۀ پنهانی شوروی نادیده ګرفته باید شود یا می ګردید؟
از جناب اقای داکتر زمانی احترامانه می پرسم که:
بعضی اوقات مشاهده و چشم دید ظاهراً نا چیز یک رویدادِ نظامی توسط یک چوپان و یک ساربان در ګوشۀ از دشت پهناور و یا دامنۀ یک کوه، میتواند در چګونګی توضیح سیاسی- نظامی، شک و تردید بسیار بزرګ تولید کند و حتی شکلِ تشریح و تلقی آن رویداد را با دګرګونی مواجه بسازد.
مرحوم ابراهیم عطائی نیز یک تاریخ نګار اماتور و مختصر ولی وطن دوست و مردم بود و دلش به حال این مردم می سوخت، ایشان ګرچه از نظر تاریخ نګاری در سطح و سویۀ شما سه تا عزیزان نبود ولی بعضی حقایق را بدور از انګیزه های منفی بر زبان آورده است که سخت مورد توجه و اعتناء میباشد. ایشان در جائی می نویسد:
در تاریخ سیاسی افغانستان هیچ زن فتنه انګیزِِ به اندازۀ مادر بارګزائی امان اللّه خان از نفوذ بی حد و حصر برخوردار نبود، همین نفوذ زیاد باعث ګردید که تشکیلات اداری-دولتی شاهِ جوان با یک دنیا مشکلات مرئی و غیر مرئی مواجه شوند. آیا شما در نوشته های تاریخ انګارانۀ تان با این موضوع و شدت تأثیر آن تماس ګرفته اید و آنرا یکی از ده ها علل ناکامی پیش برد برنامه های مردمی شاهِ جوان ( که بعضی از برنامه وافعاً احمقانه بود) دانسته اید؟
سخن آخر اینکه درست است که امان اللّه خان بخشِ جدائی ناپذیر و افتخار آمیز تاریخ کشور ما محسوب میشود ولی نباید اجازه داد که اشخاص مغرض و مریض همچو لطیف پدرام با چوب مرموز و نژاد پرستانه ، آن شخصیت تاریخی را بکوبد و باعث جریحه دار شدن دوستان آن شخصیت ګردد و در ضمن به آن عده اشخاص که پیوند فکری عمیقِ با مسکو داشت و در اوایل انقلاب شکست ناپذیر ! ثور امان اللّه خان را از زاویۀ دیګرِ یعنی زاویۀ تأمین و حفظ منافع مسکو، می نګرست و تحسین و تائید میکرد، اعتناء نمود. امان اللّه خان یک شخص ملی بود و باید از روی انګیزۀ کاملاً ملی توأم با انصاف ( که هم تحسینش باید منصفانه و غیر مغرضانه باشد و هم نقدش منصفانه و غیر مغرضانه باشد) به آن نګاه نمود نه از روی انګیزه ها و نیات غیر ملی و ضد ملی. بهر حال آنچه که مهم میباشد اینست که شخصیت های خوب تاریخی در موزیم و صفحات کتاب تاریخی و آرامګاه ها زینت بخش و ثمر بخش! میباشند نه در محیط ایجاد بدنۀ زندۀ حکومت داری صالح که مردم خواهانش میباشند.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.06.2016

مقالۀ اخیر داکترصاحب زمانی در رابطه به نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی وتفاوتش با سپهسالار سقوی ‏عبدالوکیل خان[پغمانی] برای هرکسی که با تاریخ وطن علاقمندی دارد، یکی از مقالات خوب وخواندنی وبه یاد ماندنی ‏است.

آنانی که در دریچۀ نظرخواهی این پورتال هم به میخ میکوبند وهم به نعل، باید متوجه باشند که این روشنگری ‏تاریخی از جانب خود شان یا ممدوح شان(داکترکاکر) به میدان کشیده نشده است.بلکه از جانب کسی کشف وجواب داده ‏شده است که داکتر کاکر وی را نه داکتر طب ونه محقق تاریخ می شمارد،آیا شما با این توصیف وتعریف خود ار داکتر ‏زمانی، خاطر آن یگانه داکتر تاریخ را(که بنام بزرگترین جعلکارتاریخ معرفی شده است) از ‏خود نمی رنجانید؟ طبعاً که ازین تعرف وتمجید تان، قبل از هرکسی دیگر باید داکتر کاکر بخود بیاید وبگوید که چرا ‏او این نکته را قبل از دیگران توضیح نداده است؟

‏ بنده آنجایی که حمایت مردم وردک را از شاه امان الله، بنابر کتاب ملافیض محمدهزاره مطرح ساخته ام، فقط تذکرات ‏فیض محمدکاتب را از روی کتابش اقتباس کرده ام ،واز خود کدام تبصره ای برمتن کتاب نکرده ام واگر تبصره ‏میداشتم، همان جنرال عبدالوکیل خانی را مورد نکوهش وسرزنش قرار میدادم که در رأس قوتهای سقوی با مردم ‏وردک به جنگ رفته بود، وفرقی نمیکرد که این عبدالوکیل از پغمان باشد یا از لغمان ونورستان، زیرا تبصرۀ من به ‏آدرسی عبدالوکیل خانی می بود که از بچۀ سقو حمایت کرده وبا طرفداران شاه امان الله می جنگیده است.

از آقای قاسم باز نیز تشکر میکنم که گپ دل ما را پوست کنده وبدون ابهام به آدرس اشخاص دو پهلو ابراز کرده است: ( قط قط اینجا میکنی و تخم در جای دیګر می اندازی.)


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 23.06.2016

با تقدیم سلامہا و احترامات خدمت استادان محترم جناب دکتورھاشمیان و جناب محترم کاظم و تشکر مجدد از حسن نظر و اعتبارشان بر بندہ، خدمتشان عرض میدارم کہ بندہ با پیشنھادشان مبنی بر ھمکاری در قسمت نشر کلام اللہ مجید موافق بودہ، جناب ھاشمیان میتوانند کہ e-mail بنده را از اداره اى پورتال دریافت نمایند٠ بدینویسلہ بہ ادارہ محترم " پورتال افغان - جرمن انلاین " ھم موافقت خود را بہ بدسترس قرار دادن e-mail ايجانب به محترم " دكتور سيد خليل الله هاشميان " ابراز میدارم۰
جناب غ۰ حضرت بعد از وعلیکم السلام، وقتی میفھمید کہ آیفون الفبای دری و پشتو را بصورت اوریجینال ندارد و شما ھم خط مرا کہ قرار ضرب المثل خود ما افغانھا حرف قرآن نیست، خواندہ توانستید، کوشش نکنید درینجا ھم موضوعات غیر مرتبط را بہ نفع ھمسایگان مغرض شرق و غرب کشور مطرح سازید۰
والسلام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 23.06.2016

یک متل یا ضرب المثل است که میګوید.
( قط قط اینجا میکنی و تخم در جای دیګر می اندازی.)
خوب منتقد والا مقام ع،ج،ع محترم ع،ع
باور نماید در مورد نایب سالار عبدالوکیل خان و سپهسالار عبدالوکیل خان به هزارها افغان دانشمند و چیز فهم ما بشمول این کمینه، حقیر و فقیر حتی بسیاری نمی دانستند، من هم تا ان لحظه که مقاله اقای داکتر زمانی نشر نشده بود نمی دانستم که نایب سالار و سپهسالار شان کدام است ولی بعد از انتشار مقاله اقای زمانی فهمیده شد که یک عبدالوکیل خان دیګر سقوی هم نیز وجود دارد.
به باور کامل و به جرات ګفته میتوانم که شما افحم مفحم هم تا نشر مقاله اقای زمانی نمی دانستید، اګر میدانستید چرا در ان وقت و زمان که استاد بزرګوار کتاب کاتب هزاره بنام ( تذکرت الانقلاب ) را بخش به بخش معرفی میکرد شما متوجه این مسله نشدید، ولی حالا که اقای زمانی در باره روشنی کامل انداخت، شما هم مثل رستم داستان شمشیر را از غلاف بی جای کشیدید.
محترم ع،ع !
اګر من بجای ورثه نایب سالار عبدالوکیل خان نورستانی باشم باید میلیون بار از اقایان هریک استاد معظم سیستانی ، قاسم باز و زمانی. تشکری خواهیم نمود بخاطریکه اینها ذهنیت میلیونها افغان را که در مورد سپهسالار عبدالوکیل خان سقاوی و نایب سالار عبدالوکیل خان نورستانی موجود بود انرا از ابهام کشیدند.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 23.06.2016

بسم االله الرحمن الرحيم ط
محترم تاريخ څيړونکی سيستاني صاحب . سلامونه او نيکي هيلي درته وړاندي کوه، هيله چي وه يي منی.
امابعد : ستاسو د ليکني لومړۍ او دوهمه برخه مي ولوستل. داسي بريښي چي ستاسو او د ‌‌‌‌‌‌ډاکټر کاکړ پرتاريخي پيښو او واقعياتو باندي ښه توده قلمي جګړه روانه ده . تر دې چي د دردندو ښکنځلوڅخه هم پکښي دريغ او سپما نه ده سوي. داهم بايد ووايم چي د کاکړ صاحب ليکني مي نه دي لوستي او دا راته پته نسته چي د کوم ويبپاڼي پاڼي به يي ورباندي توري کړي وي ، او هم ستاسو په برخه کي به يي څه ويلي وي. دا ستاسو دوو او درو تاريخپوهانوخپلمينځې شخړه ده ، زموږ لوستونکو سره يي کار نسته . راغلو د پښتون او نه پښتون ، ددراني او غلجي خبري ته چي دادی ددوهم ځل لپاره يي تاسو محترم په خپلو ليکونو کي مطرح کوی او خدای خبر چي څو ځله به مو نور مطرح کړي وي ، مالره يي پته نسته. ددراني او غلجي مسايل نه پرون مطرح وه او نه نن مطرح دي ، اونه کوم ارزښت لري. هو: که پرون مطرح او نن مطرح دي ، داد يوو څو خداناترسو لخوا وه او دي. د غازي امان الله خان په وړاندي هم غلجي ، هم دراني ، هم پښتون او تاجک قيام کړی وو. د هغه غازي د بيا راستنيدو لپاره بيا هم غلجي ، دراني ، تاجک ، پښتون او هزاره لاس يوو کړ. پښتون د پښتون ، غلجی دغلجي ، درانی ددراني په وړاندي و جنګيدی. چي تاريخ ورباندي شاهد دی. اوسترګي ترينه پټول د ړندو او نادانو کسانو کار دی. په هرصورت هيله مي ددوړو اړخونوڅخه داده ،چي په شخصي شخړو کي قومي او قبيلوي مسايل مطرح نکړي. او يوه ورځ نه يوه ورځ به ستاسوهغه ليکني چي د قومي او قبيلوي عصبيت وروست بوی ترينه پورته کيږي د قضاوت په تله کي وليکل سي . روغ او ژوندي ووسی . او پام دي زما لاندني شعرته چي دخپلي شعرټولګي ( څڅيدلي ويني ) ، د سترمحقيق او برلاسي اديب استاد الحاج حبيب الله رفيع په سريزه په 1388 لمريز کال چاپ سوی دی راګرځوم.
دمرګ خوب
خبرنه يم چي همه واړه ړانده دي
مرګ وهلي ټول د مرګ په خوب ويده دي
سترګي نه لري غوږونه کاڼه سوي
څه خبر چي نن سبا په ورکيده دي
داغيارو فوځ يي ور، ديوال نيولی
له هر لوري ، هر پلو په ټکيده دي
ديده نه لغړي ، چي څه تپري ماحول کپ
سبانه ګوري ، د نن په سنجيده دي
په ژوندون يي جنازه پر اوږو ګرځي
ددمرګ په خوب ويده په ښخيده دي
ويښ يي هم د ځانځانۍ په نشو مست دی
دابدال ، غلجي ، زي ، خيل په ږغيده دي
متحده ايالات ، کلفورنيا، لوس انجليس، 21 جنوري 1993


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 23.06.2016

من امروز درپورتال خواندم و ملتفت شدم که مبارز نامدار و یار دیرین من جناب محترم محمد داود مومند، درپیامهای خود از نام مستعار (عبدالله شکااک) استفاده میکرده است. جناب دادو مومند در شناخت من، یک مبارز و ملیگرای نامدار بوده و در موقف های سیاسی و خط سیر فکری خود همیشه استوار و "یک دنده" مانده و بوده است. اما هیچ انسان از اشتباه و قصور مبرا نیست - داسان رشوت داخل تشناب را او خودش نساخته، بلکه ار شخص دیگری روایت کرده است - اشتباه او در آن روایت این بوده که بایست بالای منطق روایت غور میکرد - بهرحال، جناب داود مومند، درصف ملیگران در کلفورنیا، یک ستارۀ درخشان است، و او غیر ازخدا، ازبنده گان او ترس ندارد که مدعیات خود را بنام مستعار بنویسد، چنانکه در پیام امروزش در کلکین نظریابی، همۀ آن مطالب و نامها و الفاب اشخاصی را که قبلا از چهل سال باینطرف بنام (داود مومند) مینوشت، اینک باردیگرهم نوشته است - من به شخصیت و دوستی و یک " دنده گی" این ملیگرای مبارز افتخار میکنم و دوام همکاری شانرا درپورتال افغان - جرمن آنلاین تقاضا میکنم. عمر دی دیر شه داود مومند - سید خلیل الله هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 23.06.2016

هموطن محترم جناب آقای جلال
از لطف و توجه و همکاری تان چهان سپاس - مشاهدات جناب شما را با متن تایپ شده خود مقایسه و تطبیق "چک" کردم -
در سورۀ عبس آیات 40 و 43 درست است ، عینا مطابق متن استاد سیرت کاپی شده اند.
درسورۀ تکویر آیات -6 -- 15-16 -- 21-22 کلملا درست ومطابق متن استاد سیرت تایپ شده اند، پس و پیش نشده اند.
در سورۀ انفطار : ایات 1 -2 -- 11-12 -- و 17 کاملا درست بوده پس وپیش تایپ نشده اند.
این امکان موجود است که در ایمیل کردن مقاله توسط من به متصدیان پورتال و
آنلاین کردن همان مقاله در پورتال توسط یک متصدی، نظم تایپ شدۀ آیات و تراجم آنها گد ود شذه باشد - لهذا از یک متصدی محترم خواهش کردم آن مقاله ( سوره های 3- 4- 5) را تجدید پاپ کنند.
اما در آیت 7 ،املاء کلمۀ (فعد لک) و در آیت 19 املاء (والامر یومئذ لله) اشتباه شده بود، آنرا تصحیح کردم - از تصحیح شما متشکرم -

کاپی کردن عین ایات وتراجم آنها از یک قران چاپی دیگر که شما پیشنهاد کرده اید، کار آسان است، اما قرانی که من دارم ترجمۀ ایرانی دارد که در آن تصرفات صورت گرفته و ترجمۀ استاد سیرت غیر از همین سپارۀ سی ام ، در دیگر قران ها میسر نیست - لهذا بهمین شکل ادامه میدهم و بعدازین توجه بیشتر میکنم و دوسه بار میخوانم که املاء کلمات عری اشتباه نشده باشد. به انتظار دوان همکاری شما-

یک راه دیگر بخاطرم رسید و آن اینکه : اگر جناب شما ایمیل تانرا بمن برسانید، بعدازین متن تایپ شدۀ خود را قبل ز آنکه برای چاپ به پورتال ارسال کنم، آنرا بشما ایمیل میکنم که بعد ازتصحیح اشتباهات و رعایت املاء کلمات عربی، خودتان آنرا به پورتال برای نشر روان کنید - اگر با این پیشنهاد موافق باشید، لطفا ایمیل تانرا بمن برسانید - با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.06.2016

جناب اقای جلال از المان! سلام علیکم.
ازینکه اشتباهات تایپی استاد ګرامی هاشمیان صاحب را اصلاح نموده اید جای تقدیر و تحسین دارد.
عرض دیګرم اینکه، درست است که در رسم خط عربی و فارسی و دری و کُردی و اُردو و تاجکی و ..... از حروف مشترک کار ګرفته میشود ولی شکلِ نوشتاری هر یک ازین زبانها از هندسۀ مربوط خودش برخوردار میباشد ، مثلاً نمیشود فرهنګ نوشتاری عربی ( مثلاً عربی مصری) را در دری یا فارسی نویسی بکار ګرفت زیرا هر منطقه ، فرهنګ نوشتاری مخصوص خودش میداشته است بناً خواهش بنده از شما اینست که لطفاً در کمپیوتر یا آیفون یا آیپد تان پروګرام الفبای فارسی یا پشتو ( که تهیه و درست کردنش بسیار ساده میباشد) تعبیه نمائید تا خوانندګان عزیز از مشاهدۀ نوشته های تان بیشتر لذت ببرند.
به نظر میرسد که شما اکنون از حروف زبان اُردوی پاکستان کار می ګیرید که کمی نا مناسب می نمایاد. تشکر


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 22.06.2016

برادر محترم جناب آقای جلال پس از سلام و احترام
طوریکه از نوشته های شما در این ستون معلوم میشود، الحمد لله به نوشتن دقیق آیات مبارکه قرآن مجید دسترسی کامل دارید، چه میشود که برای کسب برکات در این ماه مبارک دست همکاری به استاد هاشمیان دراز کنید که عزم کرده استد جزء سی ام کلام الله مجید ـ ترجمه جناب استاد سیرت را به سلسله در این پورتال وزین به نشر برساند. از آنجائیکه ایشان از نظر تخنیکی و دانش کمپیوتری دچار مشکل میباشند و نیز باز نویسی دقیق آیات و سوره های مبارکه کار آسان نیست، از شما محترم خواهش میکنم تا یکبار با استاد هاشمیان به تماس شده و در زمینه با ایشان مفاهمه نمائید تا مشکل را به همکاری باهمی حل کرده و به اصظلاح هم "لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد" با ارادت شماره تیلفون استاد هاشمیان9096258051


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 22.06.2016

«چگونگی رابطۀ نائب ساالار عبدالوکيل خان نورستانی با حبيب الله کلکانی»

با ابراز امتنان، تحسین و تقدیر از تحقیقات سودمند جناب محترم
داکتر عبدالرحمن زمانی در مورد این موضوع مهم تأریخیی، که بحیث یک محقق و مؤرخ مسؤول و واقع بین دین خود ادا و سوء تفاهمات را با ارائۀ اسناد معتبر رفع نمودند.
چندی قبل هموطنی( خودش می داند که کی است) در همین سایت بر بنیاد عقده های شخصی ، پیروی از خط سیاسی عقیدتی و حس انتقام جویی علیه اعلیحضرت محمد نادرشاه بد و بیراهی نوشته و مرحوم نائب سالار عبدالوکیل خان را خائن و گماشتۀ انگلیس خوانده و اعمار مینار یادگار را در دهمزنگ از طرف اعلیحضرت محمد نادر شاه به نام عبدالوکیل خان مورد انتقاد و تمسخر قرار داد.
گمان نمی رود که این نویسنده عبدالوکیل خان نورستانی را با سپه سالار سقاوی عبدالوکیل خروتی اشتباه کرده باشد.
حالا در روشنی توضیحات داکتر زمانی اگر اخلاقی باشد نویسنده باید از خانوادۀ آن خدمتگار صدیق وطن و خوانندگان این سایت معذرت بخواهد، . اگر به صحت ادعای خود باز هم اصرار می ورزد دلائل و اسناد خود را ارائه کند.
این درس آموزنده ای است که نباید درب تعقل بست و قلم برداشت و به شخصیت های واقعاً محترم و بزرگ ملی( نه سیاستمداران گنهکار سابقه )هتک حرمت نمود.


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 22.06.2016

با تقدیم سلامہا و احترامات مجدد خدمت محترم داکتر صاحب ہاشمیان، از ایشان تشکر مینمایم کہ امانت بس عظیمی را بر بندہ اعتبار نمودہ اند ( لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ )٠٠٠ از الله بزرگ سبحانہ و تعالی مدد و توفیق میخواہیم۰
قبل ازینکہ بہ اصلاح اشتباہات تایپی یا بہتر بگوییم درینبار بیشتر " کمپیوتری "، بہ توکل اللہ سبحانہ و تعالی بپردازم، پیشنہاد بسیار سادہ و در عین حال ان شااللہ مطمئنی را خدمت استاد عرض میدارم و آن اینکہ بہترین طریقہ درینحالت ہمان روش معمول ( copy & paste ) میباشد۰ یعنی استاد محترم میتوانند سورہ ای مورد نظر را اولا در یکی از سایتہایی معروف و قابل اعتبار کہ ان شااللہ کم نیستند، باز نمودہ آنرا کاملا کاپی نمودہ در صفحہ ای کہ میخواہند تحریر صورت گیرد، پیست نمایند۰درینصورت ان شااللہ برعلاوہ ای دقیق بودن، وقت و انرژی بسیار صرفہ شدہ و امکان این میسر میگردد کہ تحت ہر آیت شریف مورد نظر، ترجمہ ای آنرا با فراغت و دقت بیشتر نوشت۰ در غیر این صورت ہمان قسمیکہ پروفیسور صاحب سیرت توصیہ فرمودہ اند، در عدم نوشتن الفاظ عربی قرآن شریف کہ طئ بیشتر از ۱۴۰۰ از تحریف محفوظ ماندہ و تا قیامت ہم ان شااللہ قرار وعدہ ای خود اللہ سبحانہ و تعالی محفوظ خواہد ماند، ثواب بیشتر و خطر گناہ تغییر الفاظ کلام اللہ المجمید کمتر متصور است۰۰۰ چون ثواب اعمال بہ نیت متعلق است، ان شااللہ ہمینکہ جناب ہاشمیان صاحب کمر ہمت بستہ نمودہ و نیت قبول اینہمہ زحمات را نمودہ اند، بہ ثوابہای بیکران نایل خواہند شد، اگر چہ بنابر معاذیر یا مصلحتہایی عمل مذکور انجام نپذیرد۰ ثواب مراعات امانت در قرآن شریف کہ یک فریضہ است ہم بران اضافہ خواہد شد۰ ما ہم برایشان مگوییم کہ جزاک اللہ خیرآ۰
در سورہ ہای شریفیکہ امروز نشر شدہ اند، الحمداللہ حروف غلط تایپ شدہ زیاد نیستند، غیر از یک جای ترجمہ، ولی تاثیر فقدان حروف عربی بوضاحت مشہود است کہ نمیتوان آنرا نادیدہ گرفت۰ بہرحال اینبار در چندین آیت شریف، اول و آخر آیت و یا دو آیت پیہم و ہمچنان ترجمہ ہایی آنہاجاہایشان عوض و یا مخلوط شدہ اند۰ بندہ بہ نکات ذیل متوجہ شدہ ام کہ باید اصلاح شوند:
در سورہ عبس: در آیات ۴۰ ( و ) ۴۲ شروع آیت در آخر آمدہ اند۰
اصل: وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ  ﴿٤٠﴾؅۰۰۰۰ أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ  ﴿٤٢﴾؅
در سورہ ای تکویر: آیات ۶ قبل از ۵، ۱۶ قبل از ۱۵ و ۲۲ قبل از ۲۱ آمدہ اند۰
اصل: وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ  ﴿٥﴾؅ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ  ﴿٦﴾؅ ۰۰۰
فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ  ﴿١٥﴾؅ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ  ﴿١٦﴾۰۰۰۰۰
مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ  ﴿٢١﴾؅ وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ  ﴿٢٢﴾؅
در ترجمہ ای آیت ۱۷ درست آن " از چہ چیز " است کہ " چہ چیز " نوشتہ است۰

در سورہ ای انفطار: آیات ۲ قبل از ۱ و ۱۲ قبل از ۱۱، نصف اول آیت ۶ در آخر آمدہ، در آیت ۷ " فعدلك " در اخير آیت باید بیاید، و در آیت ۱۹ " والامر يومءذ لله " بايد در اخير آیت بیاید کہ در اول آن نوشتہ شدہ است۰
اصل تمام سورة الانفطار:
إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ ﴿١﴾ وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ ﴿٢﴾ وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ﴿٣﴾ وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ﴿٤﴾ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ﴿٥﴾ يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾ كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾ إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿١٣﴾ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿١٤﴾ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿١٥﴾ وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿١٦﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٧﴾ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٨﴾ يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّـهِ ﴿١٩﴾

اينهم آدرس صفحہ اییکہ سورہ ای مبارک فوق را ازآن الان کاپی نمودم:
http://www.e-quran.com/s82.html

والسلام علیکم و رحمة الله و بركاته



اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 22.06.2016

ټولو حقبینو او اصیلو افغانانو ته سلام او احترام وړاندې کوم.
د ډاکټر صاحب هاشمیان لیکنې خو هر افغان زما په شمول یو وار نه چې په وار وار ګوري او لولي یې. د ډاکټر صاحب حسن شرق په هکله څه لیکلي نو زه هم غواړم څه ولیکم.
موږ واصل آباد کې اوسیدلو او د شهید سردار محمد داوود خان د ریاست شپې او ورځې وې، ملا بزرګ کې زموږ د خدای بـښلي پلار یو ملګری اوسیده چې معلم صاحب خواجه محمد خان نومیده او حربي پوهنتون کې استاد وه، یوه ورځ سهار وختي د ده زوی موږ کور ته راغی او د یو ټغر غوښتنه یې وکړه ولې د معلم صاحب د زوی واده وه، نو زموږ مورکۍ ټغر یې ورته ورکړ او دی ولاړ، که ګورم کابو نیم ساعت وروسته دروازه وټکیدله، زه ورووتلم چې ګورم یو پولیس د معلم صاحب زوی یې کلک نیولی او ماته یې وویل ورسه پلار ته دې غږ وکه او زه ورغلم په منډه او پلار ته مې غږ وکړ، خدای بښلی پلار مې راغی او د قضیې پوښتنه یې وکړه، نو دا پولیس وویل چې، کاکا دا ټغر رښتیا تاسو و دغه هلک ته ورکړی؟ پلار مې د هو ځواب ورکړ چې دوی کره واده ده او دا ټغر د دوی په کاریږي، نو بیا یې بیرته پریښود.
دا وه یوه ډیره وړه کسیه د سردار داوود خان د مدیریت، چې یو عسکر یې دومره احساس درلود، نو آیا دا امکان لري چې ډاکټر صاحب حسن شرق رشوت اخیستی وي؟ د ډاکټر صاحب هاشمیان خبره چې کیدای سي داسې یو کار سوی وي چې زما عقل خو یې بالکل نه مني، خو زه نغواړم چې کله یو څوک د یو معنوي ارزښت خاوند وي نو بیا موږ راولاړ سو او سپکې سپورې پسې ووایو، هغه خلک د ټولو سهو او خطایاو سره سره دير ښه خلک وه، په وطن مین خلک، با غیرته او باعزته خلک وه او د خپلو مشرانو په پل باندې پل ایښودونکي خلک وه. رشوت، بې عفتي او بې عزتي خو د مجاهدینو صاخبانو په وخت کې رواج سو او همدا مجاهدین صاحبان وه چې ټوله مملکت له هستي سره په خپلو پنجاپي بادارانو باندې وپلورل او هیواد یې داسې یو کړکیچ خواته روان کړ چې اوس ناشونی ده چې جوړ سي.
سردار داود خان هغه څوک وه چې د ده په موجودیت کې پاکستانی پنجاپی به د افغانستان نوم یې بې اودسه نسوای اخیستلای او نه هم ایران، خو اوس وګوره چې هیواد څومره کمزوری سوی ده چې د هماغه پروني پنجاپی د غلطو پلانونو مخه نسي نیولی.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 22.06.2016

برادرمحترم جناب جلال صاحب
تشکرات و امتنان مرا بخاطر توجه ای که پیرامون املاء کلمات عربی نموده اید، بپذیرید.چهار اشتباه مذکور درسپارۀ دوم اصلاح شد - انتظار بازخوانی شما را درسوره های 3-4-5 دارم.
من درکامپیوتر خوب بلد نیستم و یار و یاور هم ندارم - آنجه محترم داکتر صاحب کاظم پیشنهاد کردند، از دست من پوره نیست، یعنی آن عملیات کامپیوتری را یا د ندارم .اینکار را بحیث یک ثواب در آخرت بهمین شکل که چاپ شده، ادامه میدهم وخوشحالم برادرمسلمانی مانند شما اغلاط و اشتباهات را تصحیح میکنند.
بشما بهتر معلوم است که رسم الخط قرانی با املای کلمات دری/فارسی فرق دارد- آنچه امکان دارد اجرا میکنم - کم ما و کرم شما. به انتظار دوام همکاری و تصحیحات شما -با عرض احتارم - هاشمیان


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 21.06.2016

در کامنت قبلی میخواستم محترم دکتور کاظم بنویسم کہ صرف دکتور نوشتہ شدہ است۰ مگر کسیکہ نوشتہ ایشانرا درین مورد خواندہ باشد، ان شااللہ خواہد فہمید، کہ منظور کی بودہ است۰
باعرض معذرت, والسلام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.06.2016

رشوه ستانی معاون رییس جمهور امریکاو عرایضی خدمت بزرگان کرام این ویب سایت بزرگ.
یکی از شخصیت های نامدار حزب جمهوری خواه بنام سپایرو اگنیو از طرف ریچارد نکسن بحیث معاون خود انتخاب گردید،اگنیو قبلا گورنر ایالت مریلند بود، ولی موصوف در دوره دوم ریاست جمهوری نکسن، به اتهام صد هزار دالر رشوت و اختلاس مجبور به استعفاء
گردید. قابل باور کردن نیست که معاون ریاست جمهوری، معظم ترین کشور جهان که چانس ریاست جمهوری امریکا را نیز در آینده داشت صرف در برابر پول نهایت ناچیز درین کشور، تمام پرنسیپ های های حزبی و قوانین کشور را زیر پا سازد.
از زبان راد مرگ بزرگ آسیایی، جناب خان عبدالغفار خان در یکی از خطابه هایش در مورد مذمت آز و حرص دنیا شنیده بودم که صحابه حضرت سرور کاینات و فخر موجودات (ص) در تصرف و تقسیم غنایم جهادی، مانند حیوانات با هم می جنگیدند .
قابل تصور نیست که یک تعداد صحابه کرام، مانند رهبران و قوماندانان جهادی هفت گانه و هشت گانه وطن خود ما، به یغمای مال امت و ملت و بیت المال پرداخته باشند.
درین قسمت ضمن تشکر از اخطاریه، هیأت عالیمقام این پورتال بزرگ، و به اذن و اجازه حضرات حشمت ماب شان، با کمال ادب و خضوع و فروتنی، عرایض ذیل را خدمت شان به عرض رسانیده، و با سمع آن، این کم سواد را مفتخر سازند:
یک. اداره معظم در اخطاریه به صراحت تذکر داده اند « این پورتال با رعایت اصل ازادی و بیان ، نظریات خوانندگان و نویسنگان را در صورتی که به حیثیت شخص معینی توهین نشده باشد به نشر میرساند..اما درین یکی دو روز اخیر از طرف شما بر یکی از رجال سیاسی سابقه دار کشور داکتر حسن شرق....»
به اساس تو ضیح صریح فوق الذکر اداره محترم، صلاحیت نشر یک مطلب کاملا بدست اداره این پورتال است، نه نویسنده ، اگر مطلب ارسالی من مخالف پالیسی این پورتال بزرگ بود ان راباید تعدیل ، اصلاح و یا کاملا سانسور و حفظ میکردند چنانکه در گذشته بار ها این کار را کرده اند، مثال زنده در زمینه، اصلاح ضروری و مفید اداره را به ارتباط یک مطلب ارسالی خود یاد آوری مینمایم .
در تبصره مؤرخ چارده ماه جاری خود در مورد قدردانی از شخصیت داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، به ارتباط این پورتال، از روی نادانی شاغلی ولی نوری را مؤسس این پورتال معرفی کرده بودم که اداره این ویب سایت معلومات غلط و نادرست مرا چنین و طور ذیل اصلاح و تعدیل فرمودند: (مؤسسین آن شاغلی قیس کبیر ، شاغلی فهیم فرید با همکاری شاغلی ولی نوری و شاغلی کریم عطایی اند.)
با تشکر از توضیح و اصلاح معلومات نادرست من توسط اداره این پورتال که من به غلط فکر میکردم که مؤسس این پورتال شاغلی ولی نوری است و جناب قیس کبیر و دیگران همکار ایشان اند ،سؤالی بزرگی که بعد از تعدیل و توضیح اداره محترم این پورتال نزدم پیدا شد که چرا چند مضمون من، منجمله مضمون من در دفاع از استاد هاشمیان و هم چنان مضمونی دیگری در رد نظریات شاغلی بارز که حامد کرزی را از افغان های مقیم کشور های غربی معقولتر قلمداد کرده بودند از طرف شخص شاغلی ولی نوری که به اساس معلومات و توضیح فوق الذکر اداره محترم تنها همکار این ویب سایت بود نه مؤسس آن، سانسور وبه اصطلاح مردم ما کوته قلفی گردیده، با وجود تلاش ها و ابراز داد خواهی من، محترم قیس کبیر و محترم فهیم فرید، به حیث مؤسسین این پورتال بدادم نرسید و مطالب مذکور هرگز اجازه نشر نیافت، چنانکه جناب استاد فارانی صاحب و اعظم سیستانی از آن وقوف کامل داشتند.این جانب به عنوان احتجاج مدت تقریب دو سال از همکاری ناچیز قلمی خود با این پورتال ابأ ورزیدم و سر انجام بعد از مدت یکی دو سال به خواهش شاغلی نوری که توسط یکی از دوستانم بمن ابلاغ شد، مجددا به همکاری قلمی خود آغاز نمودم که تا امروز تنها و تنها با همین پورتال بزرگ ادامه دارد .
دو. این جانب در تبصره منتشره هشتم ماه جاری بر مقاله محترم فرزاد در مورد گلبدین و خلیل زاد تحت نام مستعار خود عبدالله شکاک، ذوات بزرگ جهادی و سیاسی کشور را با مؤهن ترین الفاظ در قاموس لغات ، اهانت کردم که اداره محترم این ویب سایت نه تنها آن را که مغایر پالیسی « توهین به حیثیت شخص معیین » بود بدست نشر سپرد، بلکه هرگز صدای اخطار،اعتراض و یا حد اقل رهنمایی وتوصیه شان، در زمینه بلند نشد . مگر پالیسی نشراتی به ارتباط پرنسیپ فوق الذکر، بدون هر گونه تبعیض برای همگان یکسان است و یا نظر به خوشبینی، و نظر به علایق و سلایق کارکنان اداره و مبتنی بر فشار ، نفوذ، و ارتباط ،محتمل بعضی ذوات مانند داکتر دی حسن شرق قابل اغماض است ؟
آیا دوری داکتر حسن شرق از تفکر ناسیونالیزم، خالق و رشد دهنده حیات سیاسی اش یعنی سردار صاحب محمد داؤد خان و سازش و همکاری او به سویه صدراعظم رژیم بی خدایان حزب خاین کراتیک پرچم و خلق که از طریق کودتای جنایتکارانه شان به سقوط، رژیم و شهادت تمام اعضأ فامیل مرحومی مبادرت ورزید، هزار بار عمل خاینانه تر ولو به هر نام و عنوان و دلیلی که باشد، نظر به بی وفایی محمد نادر خان سقو شکن، با غازی امان الله نیست ؟
باید خاطر نشان ساخت که طرح سؤال اسم اصلی و یا مستعار در موارد نشر مطالب خلاف پرنسیپ نشراتی، اصلا قابل بحث نیست، محال است آنچه که خلاف پرنسیپ نشراتی است ، با اسم مستعار ممنوع و با اسم اصلی مشروع باشد، پرنسیپ در همه حال و احوال پرنسیپ است و استثنأ نمی پذیرد.
اکنون به منظور اتمام حجت ، اسم یک عده ذوات بزرگ و مطرح سیاسی و جهادی تاریخ معاصر کشور را که در سطور بالا از تذکار نام ایشان وعده دادم و در زمینه هرگز مورد ملامتی و اخطار تخلف از اصول نشراتی ،از طرف اداره این پورتال قرار نگرفتم ذیلا و به عین شکلی که آن را تحریر داشته بودم ، تقدیم میگردد :
بچه سقو ثانی ،فاتح افشار احمد شاه مسعود ، ارشدالشیاطین بحران الدین ، ملعون سیاف، ملعون مزاری ، ملعون محقق ،ملعون کریم خلیلی ،ملعون عطامحمد نور، چنگیز ثانی دوستم .
من به داکتر حسن شرق صدراعظم صاحب رژیم به اصطلاح زاده انقلاب بر گشت ناپذیر کودتای ثور،هرگز کلمات ملعون و ارشدالشیاطین و مماثلی ، استعمال نکرده ام ولی ملاحظه میگردد که مسأله علایق و سلایق بالاتر و مهمتر از پرنسیپ نشراتی است ، این را عوام ا لناس کشور ما، یک بام و دو هوا نامند .
اینکه اداره این پورتال بزرگ ، به حیث حافظ و نگهبان صد در صد قابل اعتماد هویت و اسم مستعار یک نویسنده خلاف موازین قبول شده امانت داری، و شاید هم روی ارتباطات و یا فشار گروپ وابسته به داکترحسن شرق، به دنیا افشاءواعلام میدارد که عبدالله شکاک یک نام مستعار است ، باید در قاموس ناموس امانت داری نشراتی، عنوان دیگری برای آن سراغ کرد، متأسفانه همچو بی انصافی و بی عدالتی و موقف گیری، این همکار کم سواد ولی صادق این ویب سایت را متحسس میسازد که گویا توازن بیطرفی و عدم انسلاک میزان نشراتی این پورتال وزین و قابل اعتماد من ، در حال بی موازنه شدن است.
در قسمت اخیر با یک دعای شهید ملت، لوی میوندوال، به عرایض خود خاتمه داده امیدوارم این بحث به همین جاخاتمه یابد.
خداوندا تنها ترا می پرستیم و تنها از ذات تو طلب معاونت میکنیم، خداوندا، ما را به راه نیکی هدایت کن، راه آنانیکه بر آن ها انعام فرموده یی، نه راه آنانیکه مورد غضب تو واقع شده اند و نه راه انانیکه گمرهانند.
با عرض حرمت، خدا حافظ
محمد داؤد مومند یا عبدالله شکاک « اسم مستعار »


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنى    تاریخ: 21.06.2016

خدمت مسءولين محترم پورتال عرض شود کہ در قسمت نشر قرآن مجید و ترجمہ ای آن مسئولیت اجتماعی شدہ اگر یک فرد اشتباہ کرد، بايد ديگری بہ مجرد ملتفت شدن به اصلاح آن بپردازد، البتہ وظیفة چون واجب میباشد۰ در قسمت این اقدام خیر محترم ہاشمیان صاحب، محترم دکتور کاملا یک پیشنہاد عملی، مطمئن و بی دردسر را مطرح کردند، کہ امید عملی گردد، چون امروز ہم برعلاوہ ای تغییر رسم الخط، بازہم چہار اشتباہ تایپی را بندہ متوجہ شدم کہ باید اصلاح ہم شوند۰ قرار ذیل:
۲۹۔ " اخرج " ( ارج ) نوشته شده كه حرف خ از قلم مانده. اصل: ( وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا  ﴿٢٩﴾ )
٤١- " و " در اول آيت شريف اضافى نوشته شده و بايد حذف شود. ( فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ  ﴿٤١﴾ )
٤٢- " ساعة " ساعته نوشته كه كاملا مفهوم ديگر دارد و باید درست نوشتہ شود۰ ( يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا  ﴿٤٢﴾ )
٤٦- در " إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا "، " او " اءوً " نوشته شده است. اگر ہمزہ را کمپیوتر بالای الف نوشتہ نتواند، با یک الف زبر ( فتحه ) و واو ساکن ہمانچیز خواندہ میشود۰ علاوتا درینجا دوزبر یا تنوین بالای " و " اضافی و غلط بودہ معنی آیت شريف را تغيير میدہد، کہ باید اصلاح شود۰ والسلام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 20.06.2016

دانشمند گرامی جناب استاد هاشمیان پس از سلام و دعای صحت و عافیت شما!
از ابتکار شما در مورد نشر سپاره اخیر (سی یم) قران مجید که بوسیلۀ استاد بزرگوار جناب پروفیسور عبدالستار سیرت صورت گرفته و دراین اواخر به زیور چاپ آراسته گردیده است، قدردانی میدارم. از خدای بزرگ اجر عظیم و پاداش نیک برای استاد سیرت و نیز برای شما خواهانم که با وجود تکلیف صحی آنرا دراین ماه پربرکت در این پورتال وزین برای کسب فیض و برکات هر بار یک قسمت آنرا به نشر می سپارید.
خدمت باید عرض کنم که دوباره نویسی آیات مبارکه و نیز باریکی عبارات ترجمه بدون اشتباهات تایپی کار ساده نیست، لذا پیشنهاد میکنم که از یکی از جوانان وارد در امور کمپیوتری طلب کمک کنید تا هر قسمت را نخست بوسیلۀ "سکن" از روی اصل کتاب کاپی گرفته و بعد آنرا به تواتر روزمره به نشر بسپارید تا در صورت امکان طی روزهای باقیمانده ماه مبارک همه سپاره تمام شود. بهتر است نخست سوره های مبارکه باقیمانده را به پانزده قسمت برای نشر تقسیم نموده و هر قسمت را بطور مجزا سکن کرده و هر روز آن قسمت را نشر بفرمائید. اینکار هم برای شما سهولت بار می آورد و هم از اشتباهات تایپی جلوگیری میکند.
یقیین دارم جوانان با ایمان و مخلص به دین که در جوار شما استند و یا کمی دورتر از شما زندگی دارند، دراین خیر جاری سهم گرفته و خود را داخل ثواب می سازند. امید است یک یادو جوان وارد در کار با شما هرچه زودتر به تماس شوند. خداوند به شما و استاد سیرت خیر دهاد!


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 20.06.2016

با تشكر از استاد هاشميان بخاطر ابتكار نيكشان مبني بر نشر ترجمه اي جز اخير كلام الله مجيد، از مسئولین محترم پورتال خواہشمندم تا اشتباہ تایپی را کہ در ترجمہ آیت اول سورہ ای النباء رخ دادہ است مرفوع دارند۰ در کلمہ ای اخیر آیت مذکور بجای " پ "، " ت" نوشتہ شدہ است۰ یعنی ترجمہ ای درست کلمہ ای "یتساءلون" : " میپرسند " میباشد، نہ " میترسند "۰ با احترام


اسم: محمدآجان مرزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.06.2016

استاد گرانقدر داکتر صاحب نعیم اسد،
میخواهم بدین وسیله از کلمات مهرانگیز و تشویقی تان در مورد نوشته ام در باررهٔ تاثیرات اقتصادی Brexit و اشاره نمودن به یکی از اثرات مهم ترس ازین گام احتمالی بریتانیه بالای اقتصاد مالی آلمان از شما از صمیم قلب تشکر نمایم. تشویق و حوصله افزائی دانشمندان همچو شما را افتخار بزرگ دانسته و به بنده انرژی کار هر چه بیشتر را درین راستا میدهد.استاد عللیقدر، شاد و سرفراز باشید.


اسم: احسان الله مایار    محل سکونت: ویرجینیاُ امریکا    تاریخ: 20.06.2016

دانشمند محترم داکتر عبدالرحمن زمانی!
نوشتهٔ ثابت شده با دلیل و برهان تان زیر عنوان «چگونگی رابطه نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی با حبیب الله کلکانی» نمادیست از جستجوی حقیقت و واقعیت و در نهایت اثبات موضوع به اصل.
مرحوم فیض محمد کاتب، منحیث ناظر و حاضر در محل، با نشر تذکرةالانقلاب بالای زوایای مختلف رویداد های گذشتهٔ افغانستان روشنی انداخته و بایست محتوی نوشتهٔ وی بصورت کل مورد نقد قرار گرفته نه اینکه طبق دل خواه دست چین شده به خوانندگان عرضه شود.
قابل توجه است که جناب شما با نوشته های تان موفقانه سعی می ورزید تا حقایق و واقعیت ها را با ارائهٔ اسناد معتبر بنیاد گزاری نموده و اشتباهات را اصلاح و در مجری اصلی آن تعبیه کنید که اینک بار دیگر برای اثبات قول با نوشتن مقال تان در مورد تشخیص مرحوم نائب سالارعبدالوکیل خان نورستانی به دوست عزیز تان و به کسانیکه به حقیقت جوئی عقیده دارند خدمت بزرگی انجام داده اید - به قلم ودانش برکت. با احترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 19.06.2016

بسایت محترم و وزین افغان جرمن انلاین .
نشر ,, با رعایت اصل آزادی بیان ،، قابل توجه آقای شکاک .
اقدام معقول سایت محترم است که به تاسی آن منبعد جلوگیری از نوشتار عوام فریبانه عده ای را تحت نام مستعار که در واقعیت همه مطالعه کنندگان مضامینش ، ایشان را شناخته و می شناسند و می دانند که اتهامات شان همه بی بنیاد و عاری از حقیقت اند
در تجویز این اصل و روش معقول شما برای جلوگیری از مستعار نویسی موفقیت های مزید سایت محترم را خواسته و به مستعار نویس می نویسم .
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش
من از طرز خرامت می شناسم


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.06.2016

قابل توجه آقای عبدالله شکاک از امریکا

پورتال افغان جرمن با رعایت اصل آزادی بیان، نظریات خوانندگان ونویسندگان را درصورتی که به حیثیت شخص ‏‏معینی توهین نشده باشد، به نشر میرساند، اما دراین یکی دو روز اخیراز طرف شما بریکی از رجال سیاسی سابقه ‏‏دارکشور جناب داکتر صاحب حسن شرق اتهام های وارد شده که با اصل بخش های نشر شده کتاب شان در این پورتال هیچ ‏ارتباطی ندارد، چون شما از ‏آدرس نام مستعار برشخصی که نام و نشانش معلوم است ، اتهام وارد کرده اید، پورتال افغان ‏جرمن آنلاین از شما ‏وهمه خوانندگان خود احتراماً تقاضا می کند تا نظریات وتبصره های خود را به ارتباط مقالات نشر شده ‏در سال 2016 در پورتال ‏متمرکز سازید و از مسایل شخصی واتهام زدن ها کاملاً بپرهیزید و اگر خواسته باشید چنین ‏موضوعی را مورد بحث ‏وجدل بگذارید، بهتر است تا لطفاً با نام وآدرس اصلی خود داخل مذاکره شوید، درغیر آن از نشر ‏نظریات خارج مقالات دراین ‏پورتال معذرت ما را قبول فرمائید . ‏
با احترام


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.06.2016

محترم رشید صاحب
زه د محترم مؤرخ استاد داکتر زمانی صاحب نه محترمانه هیله کوم چی ستاسی پوښتنی ته ځواب ووایی.


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.06.2016

در این اواخر موضوع خروج انگلستان (Brexit) از اتحادیه اروپائی سرِ زبان ها می باشد .این موضوع در انگلستان باعث اختلافات شدید بین طرفداران و مخالفین خروج انگلستان شده است که حتی سه روز قبل باعث قتل خانم کوکس نماینده حزب کارگر در پارلمان که از مخالفین خروج انگلستان بود، از طرف یک راست گرا معتصب گردید. یکی از اثرات اقتصادی این موضوع هجوم سرمایگذاران به اسناد قرضه آلمان در بازار های مالی شده و حتی ربح اسناد قرضه را منفی ساخت. یعنی به عوض اینکه سرمایگذاران از اسناد قرضه آلمانی ربح حصول نمایند، باید خود ربح بپردازند.
به ارتباط نتایج خروج انگلستان مقاله ئی مبسوط ومؤجزی توسط داکتر مرجان مرزی تحت عنوان« د اروپائی ټولنی د بریتانیی دوتلو اقتصاد پایلی» نوشته شده که در پورتال وزین افغان جرمن آن لاین به تاریخ 16.06.2016 به نشر رسیده است. این مقاله دلایل و نتایج اقتصادی و سیاسی مخالفین و طرفداران Brexit را طور خلاصه و پرمحتوی بیان میدارد که می توان از مطالعه آن معلومات جالبی حاصل نمود. موفقیت مزید آقای داکتر مرزی را در قسمت تحریرموضوعات اقتصادی ومالی روز از بارگاه ایزدی خواهانم.


اسم: محمد خبیر وهابزاده   محل سکونت: بن     تاریخ: 19.06.2016

نن ما په افغان جرمن انلاین کی یو نوی ښه او په ځای اپتکار ولید چه په هغه کی محترم انارګل اریوبزی د داکتر رحمت ربی ځیرکیار د ژوند په اړه له ماشومتوب نه تر اوسه پوری دده شخصی او سیاسی ژوند په هکله ، د ما له نظره په دیر صداقت لوستنکوته معلومات ورکړی. دا ډیر شه کار ده چه افغانان په خپله خپل پوهان او ملی شخصیتونه د دوی په شتون کی خپل خلک ته ور معرفی کی، هغه څه چه په تیرو څه نا څه پنځه دیرش کلونو کی یا کم شوی او یا په تفصیل خپور شوی ندی او یا د بهرنیان له خوا دا صلاحیت ورڅخه غضب شوی اود ناکسو په وسیله دوی باندی ناروا معلومات تحمیل شوی. د مونز کران هیواد یوه دیره لویه ستونزه دا ده چه په تیرو لسونو کلونو کی افغان ولس ته خارجی مغرض، بشری فابریکی ورته مشران او پوهان د نابغو تر کرښه پوری ور معرفی کړی او داسی جعلی معلوماتونه ورکړی چه پوهان او با خبره منابعو ورته حیران پاتی دی. او افغان ولس یی وار په وار په خطا ویستلی. یو جامعه که هم دیر شه مظبوته عالمان ولری خو که دوی په ملی احساس ، ملی غرور او ملی ارزښونه باندی سمبال ژوند نه وی کړی ، هیڅ وخت به ور څخه ملی شخصیت جوړ نه شی او نه به وطن ته د خدمت وړ وکرځی . د ملی شخصیتونه ژوند باید دیر روښانه او د ژوند په اکثره مراحلو کی دوی باید د ملی ارزښونو په پام لرنه عمل کړی وی . زه خپله داکتر ځیرکیار سره نه اړیکی لرم او نه دوی سره معرفت ، خو دومره پی خبر یم چه په خپل ژوند کی په وطن کی او له هغه نه بهر لکه ډیر نورو با عزتو افغانانو غوندی په جلا جلا وختونوکی ، د غلامی او اسارت خواستون یی په دیره میړانه نه دی منلی. په درناوی


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 18.06.2016

‍داکتر صاحب محترم هاشمیان !
از نظر واقبینانه تان که امروز در دریچه نظر سنجی اقبال نشر یافت زیاد خشنود شدم، بخاطریکه شما حقیقت را ګفتید. اګر داکتر صاحب حسن شرق رشوت میګرفت هر قلم رشوت وی به صدها هزار دالر باید بالع میبود، بخاطریکه وی میتوانست در زمان مدیریت قلم مخصوص صدارت که اکثر قراداد های خارجی و داخلی از طریق وی اجرا میشد، ثانیآ وقتیکه وی معاون صدارت و دست راست مرحوم داوودخان بود در هر قرار داد میتوانست به میلیونها دالر رشوت بګیرد. زمانیکه شهید داوودخان از صدارت مستعفی میشود بعد از سردار محمد نعیم خان اولین کارمند ملکی دولتی که از وظیفه خود بطرفداری مرحوم داوودخان استعفا نمود ان شخص داکتر محمد حسن شرق بود. تا جایکه این حقیر و فقیر میدانند، جنرال عبدالولی و دار و دسته شان حتی معاینه خانه شخصی وی را بستند، در ان زمان داکتر محمد حسن شرق هیچ عاید نداشت مرحوم داوودخان از جیب خود بخاطر امرار حیات شبانه روزی داکتر صاحب حسن شرق هشت هزار افغانی از جیب خود برایش میپرداخت. تا اینکه بعد از یک دو سال داکتر شرق خانه شخصی بود وباش خود را بخاطر امرار حیات خود و فامیل خود به خارجیها کرایه داد، این کرایه دادندن معنی ان را ندارد که خدای ناخواسته وی به ان مردم ارتباط تنګاتنګ داشت، امروز من هم در کابل یک مقدار جایداد خود را به امریکایهای به کرایه ۳۶۰۰۰ هزار دالر ماهانه کرایه دادیم این کرایه ما به امریکا معنی انرا ندارد که خدای ناخواسته من هم بکدام سازمان استخبارتی ارتباط داشته باشم.بهر صورت.
در وطن دوستی داکتر محمد حسن شرق هیچ کس نباید شک داشته باشد، اینکه چی چیزهای باعٍ مخالفت وی به شهید داوودخان شد موضوع علیحده است ، بګذارید نوشته داکتر صاحب شرق خلاص شود، باز قضاوت نمایم.


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 18.06.2016

عملی شدن یکی دیگر از پروژه های هفت ساله محمد داود خان !
بعد ار افتتاح بند سلما ، بند برق نهر گاوکش در ولایت کندز به بهره برداری سپرده شد.
منبع : طلوع نیوز تاریخ: 6/18/2016

وزارت زراعت، آبیاری و مالداری به روز شنبه از بازگشایی و بهره برداری بند برق نهر گاوکش در ولسوالی خان آباد ولایت کندز خبر داد.
این وزارت در یک خبرنامه گفت این بند به هزینۀ یک ملیون یورو از کمک مالی اتحادیه اروپا در در این ولایت ساخته شده است.
این بند به طول ۳۵ کیلومتر ظرفیت آبیاری ۱۸ هزار و ۶۰۰ هکتار زمین را دارا بوده و ۱۰ میگاوات برق نیز تولید میکند.
بند نهر گاو کش بخشی از پروژههای بزرگ زمان حاکمیت سردار محمد داود خان برای ولایت کندز بود که کار آن همانند شمار زیادی از پروژه های دیگر نا تمام باقی مانده بود. بااحترام


اسم: رشید   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 18.06.2016

دمحترم شکاک صاحب په مقاله کې مې ولوستل چې عصمت الله خان دمیرزمان خان زوی و ؟ ما خو په زیاترو آرشیفی موادو کې لوستي وو چي عصمت الله خان د میرزمان خان ورور دی ، ښه به وې چې دا موضوع لږ روښانه شې ، که د سیال صاحب په کتاب کې هم راغلې وي . ځکه انګریزان هغه د میرزمان خان ورورمعرفي کوي اوکه انګریزانو دا غلطي کړې وي ، وړ ده چې اصلاح شي .
په درناوي
پروفیسور رشید


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 18.06.2016

نظرمحترمه پلوشه راستکار خوشم و آنرا تائیذ میکنم که محترم شاغلی مطمئن نویسندۀ خوب است واگرچه درمقاله اش "فانتزی" وجود دارد، هدف غربت، فقر و بیکاری در افغانستان را بطور موثر ترسیم کرده است -من با مخترمه پلوشه راستکار همفکرم که از بدبختی های افغانستان است که اینطور یک جوان با استعداد ودارای دل رحم بحال مردم فقیر، چطور قبول کرده که ابتدا درعضویت یک حزب بیرحم وبعدا درموقف مدافغ و حامی طالبان قرارگیرد- ایکاش روزی از کشتارهای بیرحمانۀ طالبان نیز مقاله ای بنویسد، ولو بر"فانتزی" استوار باشد - البته من کشتار بدون شناخت و کورکورانۀ جوانان پشتون را که از هوا توسط طیاره و از زمین از فاصله های دور توسط فیر توپ بنام "تروریست - ترهگر" کشته میشوند، نیز جدا تقبیح میکنم.
راجع بداکتر حسن شرق هم درمقالات خود او وهم درین کلکین نظریابی چیز های جالب نوشته و خوانده میشود. نکتۀ قابل توجه بنظرمن اینست که این غریب بچه از قریۀ بالابلوک فراه بحیث طلبه در مکتب نعلبندی حیوانات بکابل می آید، هم داکتر طب میشود وهم زعیم نامدار مملکت را به تخریب سلطنت وخاندان خودش برای کودتا تشویق میکند -درست است که مرحوم سردارمحمدداودخان یک زعیم شناخته شده بود که اگر او در راس کودتا نمیبود، مردم با چنان هلهله کودتا ورزیم جمهوریت را استقبال نمیکردند - اما اگر داکتر حسن شرق درپهلوی سردارداود نمیبود، (1) کودتا صورت گرفته نمیتوانست و (2) کودتا با چنین موفقیت که بینی یکنفر از رعیت ملکی افغانستان خون نشده بود، انجام یافته نمیتوانست ! لهذا برای کسانیکه فکرمیکنند رزیم جمهوری با تمام خلاهایش بهتر از رزیم شخصی شاهی بود، باید از داکتر حسن شرق، با وجود خلاها و اتهاماتیکه بر او وارد شده ومیشود، محض بخاطریکه رژیم جمهوریت را بقیمت سر وخون خود تاسیس توانسته، تقدیرکنند. نباید نادیده گرفت که مرحوم سردارداودخان داکتر حسن شرق را با تمام معنی و با تمام ارتباطاتش مبیشناخت، وهمه و هریک از کودتاچیان را داکتر حسن شرق به سردارمعرفی کرده بود وسردار همین کودتا را با همان اشخاص قبول کرده بود، چنانچه داکتر حسن شرق را بخاطر خدمات فوق العاده اش در موفقیت کودتا بحیث شخص دوم رژیم خودمقررکرده بود. اینکه بعدا سردار درمورد رفقای خود تجدید نظرکرده، و اینکه بارتباط استحکام جمهوریت یک کارمعقول یا یک اشتباه کرده، سخن وبحث علیحده ا ست.

یکی از بیحرمتی ها که می بینم در حق او صورت میگیرد اینست که می بینم اورا بنام "حسن شرق" میخوانند- درحالیکه او ازپوهنحی طب پوهنتون کابل دپلوم "داکتر طب" را حاصل کرده است - اگرچه من داکتر حسن شرق را درکابل از نزدیک نمیشناختم، اما قرارمسموع درمعاینه خانۀ داکتر سهیل همرای اوکارمیکرد هم مدتی داکتر شرکت نساجی بود- یعنی دپلوم داکتری او از طرف دولت افغانستان پذیرفته شده و هرکس که اورا مخاطب قرارمیدهد، هرچیزیکه دلش میخواهد بگوید، اما باید لقب علمی اورارعایت کنند.

مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی در پوهنحی ادبیات مضمون منطق را تدریس میکردند و کتاب ضخیم اورا بعوان (منطق وضعی) همه شاگردانش بیادد دارند - ازجملۀ قصه ها یکی هم "رشوت سه هرار افغانی بداخل تشناب" با فصول کتاب (منطق وضعی) برابر نمی آید، زیرا:
تشنابیکه دردفتر صدارت بوده، مانند کنارابهای کوچه ها نبوده، بلکه کمود و دست شوی و دروازه و قلفک داشته است - وقتی شخصی بداخل چنین تشناب میشود، آنهم آمر همان دفتر، چونکه پطلون و زیرپطلونی خود را برای نشستن بالای کمود باید سست و پایان کند، لهذا حتما دروازه را از درون قلفک میکند- درچنین وضع، داخل کردن سه هزار افغتانی از ترق دروازه، و درحضور همه مامورین دفتر، با کتاب (منطق وضعی) مرحوم پوهاند مجددی جور نمی آید.
ازجانب دیکر اگر داکتر خسن شرق رشوت میگرفته - ومن نمیگویم که نگرفته، شاید گرفته باشد که من خبرندارم، لیکن برای او که قدرت و اعتماد صدراعظم بدست او بود، سه هزار افغانی پول بسیار ناچیز بوده، در شرایط آنوقت افغانستان، مردم برای اجرای کارهای خود ازیک لک و دو لک تیرمیشدند.
ازخواندن کلکین نظریابی بالای همۀ ما وشما دین است که "چون گپ مفت است "، این کلکین را پر سازیم - اینک من هم چند گپ مفت را دربین گذاشتم - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 18 جون 2016


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.06.2016

یک خاطره تاریخی ملاقات مرحوم سیال صاحب با غازی امان الله
میراجان خان سیال صاحب ، یکی از خوانین سر شناس سرحد آزاد ویک شخصیت سیاسی،علمی،ادبی،اجتماعی، سخنور و نطاق زبردست ، سیمای شناخته شده در، بره و کوزه پښتون خواه است ، سیال صاحب اصلا باشنده کوډاخیل مومند است که اکنون بنام تخلص سیال صاحب، یعنی سیالکوت یاد میشود.
سیال صاحب را تمام زعمای افغانستان از پادشاه مرحوم گرفته تا سردار محمد داؤد خان و غیره رجال دولتی، با تمام معنی میشناخت،
هم چنان زعمای بزرگ منطقه، مانند فخر افغان خان عبدالغفار خان، شهید عبدالصمد خان اڅکزی، جناب عبدالولی خان رهبر نیشنل عوامی گوند و دیگران با او از نزدیک معرفت داشت . سیال صاحب در جوانی در غزوات آزادی علیه انگریز اشتراک ورزیده که خاطرات اشتراک در غزوات شان را در کتابی تحت عنوان « د مومندو غزاگانی » بدست نشر سپرده اند، ناگفته نماند که سیال صاحب در ضمن فعالیت های آزادی خواهانه خود دست به نشر یک مجله در سرحد آزاد نیز پرداخت. خوشبختانه که در طول سالیان متمادی ده ها بار سعادت ملاقات های سیال صاحب برایم میسر ګردیده است.
درین قسمت یک خاطره سیال صاحب را از کتاب فوق الذکر شان با خامه شکسته خود به زبان رسمی دری که همیشه زبان دربار بوده است ، خدمت تان تقدیم میدارم :
در سال ۱۹۲۷ عیسوی ما تحت رهنمایی فقیر صاحب علینګار در منطقه سرحد آزادبه غزا رفتیم ، باید خاطر نشان ساخت که فقیر صاحب علینګار بحیث یک مجاهد بزرګ در تمام مناطق مومند به تبلیغ جهاد پرداخت و مردم را متقاعد و وادار ساخت که علیه فرنگی ها قیام نمایند، فقیر صاحب االهام جهاد خود را از مجاهد بسیار بزرگ صوات، جناب عبدلغفور صاحب به ارث برده بود . هم چنان انګیزه اصلی، جهادی که من از آن صحبت مینمایم تحریک بزرګ ازادی خواهی پشتون ها در پیشور بود.
چندی بعد از ختم جهاد فوق الذکر اعلحضرت غازی امان الله خان ، جرگه قومی مومند را به واسطه عصمت الله خان پسر میرزمان خان کونړی « پدر مؤرخ استاد زمانی. شکاک » به کابل دعوت نمود .غازی امان الله خان در باغ قصر دارالامان با جرگه ملاقات بعمل آوردو در مورد جهاد سؤالاتی بعمل آورد و ضمنا گلایه نمود که فقیر الینگار، و یا اشخاص دیگری که شما را به جهاد رهنمون میشد، من هم عزیز و برادر شما هستم، حد اقل در همچو موارد با من هم مشوره مینمودید .اعضاء جرگه وعده داد که این اشتباه در آینده تکرار نخواهد شد.
غازی پادشاه، اعضاء جرگه را برای چندین ماه در کابل مهمان نګاه داشت و در هوتل بهار پغمان دعوت های شاندار و مجللی به افتخار شان ترتیب داد که اعضاء جرگه را خرسند و مدیون شفقت خود ساختند.
غازی امان الله توصیه های زیادی به جرگه نمود که از آن جمله مطالب ذیل به خاطرم مانده است :
یک: شما باید بمنظور اتحاد قومی به تأسیس یک مرکز بپردازید و تا جای که من از جغرافیه محیط شما اطلاع دارم منطقه « بیدمنۍ»
از هر نگاه محل مناسبی برای این منظور خواهد بود.شما در آنجا به تأسیس یک مرکز بپردازید و افغانستان شما را به رسمیت شناخته و به شما از هیچ نوع معاونت دریغ نخواهد ورزید.
دو: زمانیکه شما به جنگ انگلیس میروید ، باید حکومت افغانستان از ان اطلاع داشته و با ما مشوره برادرانه صورت پذیرد زیرا این ذمه واری ، تعهد ووظیفه ماست که آزادی شما را تضمین نماءیم .
سه: شما فرزندان خود را به منظور تعلیم و تحصیل به کابل گسیل دارید، تا اولاد شما از مزایای علم و دانش بهره مند ګردند.چنانکه متکی بر توصیه غازی امان الله در زمینه، اولاد برخی از خوانین به کابل رفتند و غازی امان الله، آن هارا، کنار خانه خود در ارگ جا داد، که در آنجا فرزندان شهداء راه استقلال نیز زندگانی میکردند.
ختم


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 17.06.2016

حق پسند او عدالت خواه ورور جناب فدامحمد خان نومیر صاحب
زما نیکی هیلی او احترامات ومنۍ.
ستاسی فرمایش کاملا معقول دی، زه هغه ټولو تاریخی شخصیتونو ته چی تاسی یی نومونه ذکر کړی دی په یوه او یا بله بڼه احترام لرم.
البته لوی میرویس نیکه او ستر احمد شاه بابا ، د نوی افغانستان بنسټ ایښودونکی دی او دهغوی مقام ته زموږ په ملی تاریخ کی هیڅوک نه رسیږی.
زه ستاسی سره همنوا یم چی باید د پورتنیو شخصیتونو په ارتباط په خپل قضاوتونو کی د افراط او تفریط او حب او بغض په معیار قضاوت ونشی .
خدای دی هغوی ټول بلا استثنا مغفرت کاندی ، آمین .
ستاسی د نیک ، معقول او عادلانه نظر نه مننه کوم، خدای دی ستاسی معقولیت زموږ ټولو ته په برخه کاندی .
په درناوی


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 17.06.2016

امروز در سایت وزین افغان جرمن آنلاین مقالهٔ از محترم مطمئن را خواندم. اگرچه زبان مادری من پشتو نیست ولی قلم رسا و قوی جناب مطمئن را ستایش می کنم.
البته من ایشان را از لابلای نوشته های شان مصاحبه شان می شناسم که زمانی به حزب گلبدین و حالا به طالبان تعلق دارند. من به طرز دید شان کاری ندارم ولی به اشک های تمساح که برای گدا گران کابل ریختانده اند میخواهم از ایشان به پرسم، آیا همین غنی نبود که از طالبان خواست بیاید، جنگ!! را بس کنید از راه مذاکره مشکل وطن را حل کنیم؟ چرا جناب مطمئن به مؤکلین شان مشوره ندادند، که لا اقل برای امتحان هم که شده با دولت یک بار سر مذاکره را باز کنند.

چرا؟ وقتی سرتاج عزیز رئیس امنیت ملی پاکستان گفت: «رهبری گروه طالبان به همراه خانواده‌ های خود در کمال آرامی و مصؤنیت در پاکستان زندگی می‌کنند.» چیزی ننوشت.کسیکه در کشور بیگانه و دشمن لمیده باشد از آن چه توقع باید داشت؟؟
چرا طالبان زمانی که عساکر پاکستانی به داخل افغانستان ملحقات نظامی می سازند سکوت می کنند؟

پس جناب محترم مطمٔېن باید بدانند که این گدا ها محصول جنگ و خون ریزی استخبارات پاکستان توسط جنگجویان نیابتی خود طالبان اند.
یک مملکت زمانی میتواند به دستر خوان اتباع خود نان بیاورد که جنگ نباشد مالیه جمع آوری شده بتواند. کسی په پروژه های ملی صدمه نزند.حتی همین رشوت خوری محصول جنگ است زیرا دولت اول باید با یاغی و باغی مبارزه کند باز به ضد فساد اداری.

سرتاج عزیز: رهبری طالبان با خانواده‌ هایشان در پاکستان هستند

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عین الین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.06.2016

محترم انجنیر صاحب قیس کبیر
شما هیچ ضرورتی به جواب دادن به شخص دروازه ویب سایت تمویل شده توسط پول خلیلی را ندارید، معلوم هم نیست که آیا آغای عباسی در کدام حالت خاص خود این نوت را نوشته اند که شما با بزگواری آن را حق نشر داده اید ، نوشته ای که نشان عقده و تعرض است:
1. میگویند که مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار گوید. هر وقت ویب سایت تمویل شده مداح خلیلی که خود مداح پاکستان و ضیاالحق بود ، توانست همانند ویب سایت وزین افغان جرمن آنلاین این همه سال دوام کند و این همه نویسنده ملی و موضوعات ملی را نشر نماید، آنوقت حق دارند که این لاف های پوده را بزنند.
2. تعرض عباسی اشرافی بر شما و درجه علمی شما خنده آور است، شما که در یکی از پیشرفته ترین ممالک از نظر علم و انجنیری تعلیم مسلکی گرفته اید و در شق مسلکی خود در یکی از بزرگترین کمپنی های انجنیری عملا کار مینمائید نه با عباسی که باواسطه بازی های معمول اشرافی ها یک درجه در کابل گرفته و نه با ولی نوری که مکتب را خلاص نکرده است مقایسه شده نمیتوانید.
3. عالم واقعی و صادق همیشه در جستجوی علم است و از هر همکار و دانشمند در بهتر شدن کار خود طلب همکاری میکند، عباسی و نوری عقل کل حق اعتراض و طعنه بیجا بر شما را ندارند.
4. نوری و عباسی به حسن کاکر ، این تاریخدان نمای جعلکار ، که سراپای مقالاتش تعرض شخصی به استاد محترم داکتر صاحب زمانی است و بدون ارائه یک دلیل علمی موقع هر دشنام و جعل را به کاکر میدهند، اما حق نشر یک کلمه بر ضد ظاهرشاه بی عرضه آله دست و خلیلی مرتجع مداح پاکستان و ضیاالحق و رشتیا و صدیق فرهنگ و شورای نظار را نمیدهند ، آنهم زیر نام ساختگی پالیسی نشراتی.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 17.06.2016

جناب عباسی صاحب شما برای نوری صاحب یک غنیمت بزرگ هستید زیرا هر آن ناظرید که کی از نوری صاحب انتقاد میکند. اینرا میگویند بادی گارد صحیح . من از روی اخلاصمندی نوشتم که با چنین حسابدهی بی اساس لطفا ً سایت تانرا مسخره نکنید زیرا مسلکی ها این موضوع را میدانند ولی دیدم که این انتقاد سالم هم به مزاح شما برابر نبود وبه شما نیزبرخورد ازینرو انتقاد نابجای را از ما نمودید که به عوض بلند بردن نظر تان، خود را خود زیر سؤال برده اید. شما می نویسید که : «ــ چرا افغان جرمن آنلاین بخاطر نقص در سیستم کمپیوتر، نمی دانم سافت ویر بود و یا هارد ویر، برای چند روز پرچو بود و شما قادر به تشخیص مشکل نبودید.»
این سوال به آن میماند که یک داکتر طب اجازه ندارد که مریض شود. بنازم این منطق تان را...
نصیحت خوبی کردید که مساعی خود را صرف قاموس نمایم، اما سؤال درینجاست که شما به قاموس عقیده ندارید و آنرا به مسخرگی و طنز نویسی گرفته اید که نصیحت و عقیده تان را فاقد سرحد مشترک (انترفِس) می سازد...


اسم: قیس کبیر    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 17.06.2016

محترم سیدخلیل الله هاشمیان، به سؤال تان از مرمن واصل واهب:

چون برای چندمین بار محترم ولی احمد نوری به دلیل نداشتن شغل مسلکی، منحیث حساب دهندۀ وبسایت خود را مورد ارزیابی قرار می دهد و نتایج بالکل اشتباه آمیز را به گفتۀ ایرانی ها به خورد نویسنده های که از تکنالوجی اطلاعتی کوچکترین معلوماتی ندارند، در وبسایت خود معلومات ناقص می دهد، ازینرو ضرور دانستم ، تا درین مورد مسلکی روشنی بیاندازم.
جهان انترنت شامل سرویس های مختلف می باشد، یکی آن هم سرویس محبوب "وب" است که هستۀ اصلی وبسایت ها را تشکیل می دهد... وبسایت ها با تخنیک های مختلف، از ساده ترین تخنیک گرفته تا مغلقترین تخنیک دیزائن می شوند... در پهلوی صد ها مسائل دیگر، دو نوع سافویر حسابگر مورد استفاده قرار می گیرد. اولی آنرا "Counter" می نامند که "کود" آن خیلی ساده می باشد و می توان آنرا مجانی "دون لود" کرده و در یک وبسایت ادغام گردد. این نوع "Counter" ها برای صاحبان یک وبسایت، امکان آنرا می دهد، تا تعداد مهمانان وبسایت خود را در 24 ساعت و یا یک شبانه روز حساب کنند. هر روز "Counter" به کار خود ادامه می دهد و با مهمان روز جدید که می که همان مهمان روز گذشته است، عین برخورد را می کند، واورا مانند یک مهمان جدید، تکرار ثبت میکند... هیچ وقت نتیجۀ آخری به معنی آن نیست که به همان اندازه اشخاص مختلف، مهمان آن وبسایت بوده باشند... امکان دارد که دریک وبسایت صد نفر در یک شبانه روز مهمان داشته باشد که بعد از ده روز "Counter" مربوط عدد هزار را نشان می دهد....پس هیچوقت از هزارمین مهمان صحبت کرده نمی توانیم. زیرا همان صد نفر به تکرار داخل شده وهر داخل شدن آنها را "Counter" اتومات محاسبۀ دوباره میکند. بعضی اوقات هم این نوع "Counter" ها را برای فریب مهمانان به ترتیبی عیار می سازند که در یک شبانه روز، تکرار را اجازه دهد، یعنی اگر یک مهمان در یک روز، ده بار، داخل آن وبسایت شود، "Counter" متذکره آنرا ده بار حساب کرده و بر حساب علاوه می کند...
وبسایت های جدی برای خوانندگان خود از یک "Counter" استفاده نکرده بلکه سافتویر های کامپلکسی را در وبسرور ها جابجا می نمایند که احصایۀ های دقیق را از مشترین می دهند، مانند تعداد واقعی مهمانانرا در شبانه روز، هفته، ماه و سال با هر نوع گرافیک ها و در پهلوی آن، معلومات دیگر از قبیل تعداد مهمانان از کدام مملکت، از کدام براعظم داخل وبسایت شده اند، کدام بروزر را استفاده کرده اند و کدام قسمت های وبسایت دیدن کرده اند و چقدر وقت را داخل وبسایت بوده اند و ده ها معلومات دیگر...
متأسفانه که "Counter" وبسایت مربوط از قماش اولی می باشد که محترم نوری صاحب معلومات اشتباه آمیز را در مقالۀ خویش گنجانیده اند. وکسیکه با مسایل مسلکی آشنا است، میداند که این نوع حساب نشان دادن جز دلخوشی بی اساس دیگر معنی ندارد. اگر به شکل کدام وبسایت جدی چنین اشتباه کند شاید دریک روز ده چند شماره نوری صاحب را "Counter" نشان بدهد. ازینرو کسی به چنین کاری بی اساس دلخوش نمی کند


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 17.06.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډيرمحترم او راته عزيز شکاک صاحب اونورو ښاغلو. ترهرڅه لومړی د زړه له کومي سلامونه او نيکي هيلي در ته وړاندي کوم. او هرمحبوب هيوادوال ته ارامي ، سوکالي ، خوشحالي ، روغتيااوپه دواړو جهانو کي سرلوړي غواړم. اما بعد : پوهيږم چي هر انسان بيله بيله علاقه د څښتن تعالی د مخلوقاتو سره لري . يوو ګلباز د ګلانو سره مينه لري . چي ناسته او پاسته ورسره وسي بيله د ګلانو د ياد او ذکر څخه به بل څه ترينه نه واوريدل سي . داده مينه ، علاقه او ذوق دی . ولي بايد دا مينه ، علاقه او ذوق بايد هغه سرحد دی ( ګلباز ) وه نه رسوي چي د الله جل جلاله او دهغه ذات د مخلوق د ياد څخه يي وباسي. که داسي وسي بيا نو هغه بيچاره ګلباز په دنيا او اخرت کي تاوان کړي دی. راځو دي ټکي ته چي د محمود غزنوي ، ملي قائد حاجي ميرويس خان هوتکي ، شهنشاه احمدشابابا ، د خپلواکی محصل غازی امان الله خان ، اعلحضرت محمد ظاهرشاه ...او شهيد محمد داودخان مينه او محبت موږ هريوو هغه پولي ته ورسوي چي هرڅه رانه هير کړي . هغوي انسانان وه ، د پيغمبرانانو په شان الهي وحي نه ورته کيدله، هغوی ‌‌‌‌‌‌ډيرنيک کارونه هم کړي دي ، او ‌‌‌‌‌‌ډيري تيروتني هم ورڅخه سويدي . الله جل جلاله دي د نيکيو عوض او بدله ورکړي. دتيروتنو دي الله پاک ورلره مغفرت وکړي . زه وايم چي راځۍ هغوی لره د مغفرت دعا وکړو. نيکۍ يي يادي کړو، او د تيروتنو څخه يي تير سو. هغوی اوس په حق رسيدلي دي . د شاهي ، شهنشاهي او جمهوري مقام نه لري. نه مال لري او نه لښکر، نن هغوی موږ ته احتياج او محتاج دي. د امانيست او داوديست القاب او سياسي مکتبونه ورته جوړول اويا ځان ور باندي منصوبول نه کومه ګټه ورته رسوي او نه کوم تاوان . تاوان د هغو دی چي مړو دا رنګه القاب غوره کوي. ځکه چي دا هم د مړو په حق کي جفاه ده . السلام عليکم علی عبادلله صالحين


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 17.06.2016

هموطنان محترم
دیروز دوستی بمن تلفون کرد که آقای ناصر مستجاب به بیست هزارم خوانندۀ ویبسایت خود جایزه داده است .چونکه من بکارهای کامپوتری چندان بلد نیستم، پرسیدم که در ظرف پنجماه گذشته شاید هزار مفاله هم به ویبسایت آقای ناصر مستجاب نرسیده باشد، پس ادعای بیست هزار راچطور کرده است ؟ اوگفت این احصائیۀ بیست هزار به اساس تعداد وتورید مقالات نیست، بلکه هرکس که بالای یک مقاله در ویبسایت آقای ناصرمستجاب "کلیک" کند ، یا تلفون کند، یا در موردی استعلام کند، بحیث یک خواننده حساب میشود- بنابرآن بعقیدۀ او این بیست هزار خواننده "نی"، بلکه بایست "کلیک کننده" نامیده میشد - بازهم خوب نفهمیدم که فرق بین خواننده و کلیک کننده چیست ؟ یعنی آیا از یکهزار مقالۀ منتشره درویبسایت آقای ناصرمستجاب، هرکدام آنرا بیست نفرخوانده یا کلیک کرده است ؟ آن دوست محترم خودش نیز مانند من بمسایل کامپیوتر نابلد بود وجواب مرا داده نتوانست، لهذا از محترمه استاد واهب واصل میپرسم که فرق بین خواندن و کلیک کردن چیست؟ و حسا ب کلیک کردن چطور دریک ویبسایت گرفته میشود؟ با عرض احترام هاشمیان


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 17.06.2016

خاطره رشوه ستانی حسن شرق مرموز
حسن شرق که به یک فامیل شریف وبی بضاعت ولایت فراه مربوط بود در ایام جوانی بمنظور تحصیل بکابل آمد ، موصوف در دوره تعلیم در مکتب با شخصی بنام محمد عزیز واصل آشنا شد ، محمد عزیز واصل فرزند محمد اکبر خان واصل حاکم اعلی دوره شاهی بوده که اجداد و نیاکانش وظیفه دفتر و دیوان و میرزایی را در دربار شاهان افغانستان داشتند .
عزیز واصل یک شخص قد بلند ، خوش سیما ، جوانمرد ، سخی ، قوی هیکل واز زمره کاکه های وقت خود در کابل بود ، بعد از اینکه روابط دوستانه عزیز واصل با محمد حسن شرق بیشتر شد ، جوانمرد واصل او را مانند عضو خانواده در خانه خود جا داد، حسن شرق سالها در خانه عزیزواصل زندگانی نمود و این دوستی برادرانه تا زمانی دوام کرد که حسن شرق روزی خواهش ازدواج را با خواهر اندر عزیز واصل که در عین حال دختر مرحوم غلام نبی خان نایب سالار ناصری که خود نواسه سیدال خان ناصری یکی از قهرمانان دوره زعامت میرویس بابا و هوتکی های کندهار بزرگ بود،نمود.
عزیز جوانمرد و با غیرت تا همین لحظه خبر نداشت ، که برادر خوانده اش حسن شرق چشم خود را به خواهرش سرخ کرده است ، عزیز واصل مانند ببر زخمی چنان عصبانی شده بود که نزدیک بود گپ به چنان مرحله خطرناکی برسد که قلم از گفتن آن عاجز است ولی اعضاء
فامیل قرآن معظم را به عزیز واصل که بنابر مقتضای زمان و کرکتر مخصوصش که همانا کاکگی و عیاری بود، شؤن معنوی اش سخت جریحه دار شده بود ، پیشکش نمود و در نتیجه عزیز ،حسن شرق را که چشم به خواهرش دوخته بوداز خانه برون انداخت .
متأسفانه حسن بی پاس وبه اصطلاح انقلابی تا آخر حیات مرحوم عزیز واصل حاضر نشد تا از وی به حکم وجدان و شرافت افغانی معذرت بخواهد .
جوانمر عزیز واصل چند سال قبل در عمر بالاتر از نود سال د ر آسترالیا وفات نمود ، روانش شاد باد.
اکنون بر میگردیم به خاطره رشوه ستانی مدیر صاحب قلم مخصوص صدارت داکتر صاحب حسن شرق مترقی .
یکی از اقارب دور ما، محمد سرور خان نامداشت که در عین حال دوست و رفیق کاکای جوانمرگم بود.
محمد سرور خان آدم جسور، دلیر و بی پروا بود ، موصوف در عین حال خواهر زاده یکی از وزرای مقتدر دوره سردار محمد هاشم خان نیز بود، وی مشکلی نزد مدیر قلم مخصوص صدارت یعنی حسن شرق داشت ، در یکی از روزها کاکای مرحوم من نیز به همراهی سرور خان نزد مدیر قلم مخصوص رفته بود ، کاکایم قصه میکرد که در آن روز مشاجره لفظی بین حسن شرق و محمد سرور خان رخداد و سرور خان برایش گفت : به خاطر داری که برایت در تشناب سه هزار افغانی رشوت دادم ؟
شرق نزدیک بود که از خجالت نزد حاضرین سکته کند .
من با عرض مختصر فوق به قصه حسن شرق خاتمه داده ، اختیار به
به حامیان سردار صاحب که یک نیشنلست بزرگ بود ، است که از حسن شرق، گوساله سامری میسازند یا داؤد خان ثانی . من در زمینه کدام مدعای شخصی ندارم .
با عرض حرمت


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 17.06.2016

به تائید پیشنهاد محترم عبدالله شکاک مضمون (تاریخ دپلوماسی) را
با شما موافقم که جناب داکتر سعدالله غوثی یکتن از دانشمندان مغتنم افغانستان بوده ودر دورۀ جمهوریت بحیث مستشار در سفارت افغانستان در جاپان کارمیکرد -بعد از کودتای ثور، او درجاپان بحیث پناهندۀ سیاسی باقی ماند ودر یک پوهنتون جاپان سالها بحیث استاد حقوق تدریس میکرد. توقع من نیز به تائید پیشنهاد محترم عبدالله شکاک اینست که جناب داکتر غوثی مضمون (تاریخ دپلوماسی) را بصورت هفته وار درپورتال افغان -جرمن آنلاین برای افغانها تدریس کنند تا اافغانها از دانش شان درین رشتۀ مهم مستفیض گردند - با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان - 16 جون 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 17.06.2016

جهان سپاس از جناب استاد سیستانی
کتاب پر قیمتی بعنوان "حبیب الله کی بود ؟ عیاری از خراسان یا دزدی از کلکان ؟" که جناب استاد سیستانی بمن اهداء نموده اند، امروزدرپوسته برایم رسید- از دریافت این تحفۀ گرانبها عرض تشکر و امتنان میکنم.
استاد سیستانی افتخار بخشیده اند که یک مقالۀ مرا بعنوان "کنفراتس رسول رهین..." نیز دریصفحۀ 179 این اثر بی همتای خود شامل ساخته اند. به دعای طول عمر استاد سیستانی- سیدخلیل الله هاشمیان - 16 جون 2016


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 16.06.2016

محترم انجنیررشتۀ برق آقای قیس کبیر!

شما که در ساحۀ ITصاحب چنین معلومات وسیع و فراخ استید، چرا افغان جرمن آنلاین بخاطر نقص در سیستم کمپیوتر، نمی دانم سافت ویر بود و یا هارد ویر، برای چند روز پرچو بود و شما قادر به تشخیص مشکل نبودید.
بهتر است مساعی خودرا در اکمال وظیفۀ بسیار بزرگی که به شما سپرده شده و به نام شما یعنی قاموس کبیر افغانستان مسمی شده متمرکز ساخته برای ما کورس تدریس کمپیوتر باز نسازید.
اگر عاجز ماندید از پیران و بزرگان در جواب مثل همیشه استمداد طلبید.


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: تورنتو- کانادا    تاریخ: 16.06.2016

احتراماً بعرض میرسد.
اولاً تشکر از کارمندان پورتال افغان-جرمن آنلاین که مطلب(شهید داؤود خان وبندسلما) را در ستون مطالب برگزیده هفته قرار داده اند. ثانیاً عنوان مطلب مذکور را آنطوریکه آنلاین شده است { شهید دوود خان وبند سلما} نه نوشته بودم. بلکه نوشته بودم شهید داوود خان وبند سلما. به خاطرصحت وسقم آن به ایمل ایکه به پورتال افغان - جرمن فرستاده بودم مراجعه کردم. نتیجه اینکه مطلب مذکور را با املا درست فرستاده بودم.اینکه در هنگام فرستادن ایمل اگر کدام مشکل تخنیکی باعث تغیر املا در عنوان مطلب مذکور بعمل آمده باشد، حرفی ندارم. با آنهم کارمندان محترم پورتال باید آنرا به احترام از شخصیت بی همتای داوود خان اصلاح میکرند. حالا هم دیر نشده و از متصدی محترم صفحه برگزیده هفته خواهمشندم تا نام شهید داوود خان در عنوان مطلب مذکور اصلاح کند. با حرمت، داوری


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 16.06.2016

اختلافات داود خان با حسن شرق !
طوریکه دیده میشود داکتر حسن شرق ،علاقه نداشت که داود خان ازکمک های کشور های ایران و ممالک عربی استفاده نماید . در صورتیکه تطبیق پلان هفت ساله ایجاب میکرد تا از آن کمک ها و قرضه ها استفاده شود . بند سلما ار کمک 55 ملیون دالری عریستان سعودی کارش آغاز شد. کار پروژه خط راه آهن از کمک 2 ملیارد دالری ایران ، که تقریبآ 2 ملیون دالر آنرا برای سروی های مقدماتی به دسترس دولت قرار داده بود با همکاری کمپنی فرانسوی ، کار های مقدماتی آن انجام شده بود و هزار کارگر در آن پروژه مصروف کار بودند. در کودتای 7 ثور آقای شرق به جاپان بحیث سفیربودند وکدام رولی نداشتند. اختلافات هم در امور کاری یک چیزی عادی میباشد . خوب است منتظر بود که تمام قسمت نوشته ها تکمیل شود وبعدآ عرضیابی دقیق صورت گیرد. با احترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.06.2016

چون برای چندمین بار محترم ولی احمد نوری به دلیل نداشتن شغل مسلکی، منحیث حساب دهندۀ وبسایت خود را مورد ارزیابی قرار می دهد و نتایج بالکل اشتباه آمیز را به گفتۀ ایرانی ها به خورد نویسنده های که از تکنالوجی اطلاعتی کوچکترین معلوماتی ندارند، در وبسایت خود معلومات ناقص می دهد، ازینرو ضرور دانستم ، تا درین مورد مسلکی روشنی بیاندازم.
جهان انترنت شامل سرویس های مختلف می باشد، یکی آن هم سرویس محبوب "وب" است که هستۀ اصلی وبسایت ها را تشکیل می دهد... وبسایت ها با تخنیک های مختلف، از ساده ترین تخنیک گرفته تا مغلقترین تخنیک دیزائن می شوند... در پهلوی صد ها مسائل دیگر، دو نوع سافویر حسابگر مورد استفاده قرار می گیرد. اولی آنرا "Counter" می نامند که "کود" آن خیلی ساده می باشد و می توان آنرا مجانی "دون لود" کرده و در یک وبسایت ادغام گردد. این نوع "Counter" ها برای صاحبان یک وبسایت، امکان آنرا می دهد، تا تعداد مهمانان وبسایت خود را در 24 ساعت و یا یک شبانه روز حساب کنند. هر روز "Counter" به کار خود ادامه می دهد و با مهمان روز جدید که می که همان مهمان روز گذشته است، عین برخورد را می کند، واورا مانند یک مهمان جدید، تکرار ثبت میکند... هیچ وقت نتیجۀ آخری به معنی آن نیست که به همان اندازه اشخاص مختلف، مهمان آن وبسایت بوده باشند... امکان دارد که دریک وبسایت صد نفر در یک شبانه روز مهمان داشته باشد که بعد از ده روز "Counter" مربوط عدد هزار را نشان می دهد....پس هیچوقت از هزارمین مهمان صحبت کرده نمی توانیم. زیرا همان صد نفر به تکرار داخل شده وهر داخل شدن آنها را "Counter" اتومات محاسبۀ دوباره میکند. بعضی اوقات هم این نوع "Counter" ها را برای فریب مهمانان به ترتیبی عیار می سازند که در یک شبانه روز، تکرار را اجازه دهد، یعنی اگر یک مهمان در یک روز، ده بار، داخل آن وبسایت شود، "Counter" متذکره آنرا ده بار حساب کرده و بر حساب علاوه می کند...
وبسایت های جدی برای خوانندگان خود از یک "Counter" استفاده نکرده بلکه سافتویر های کامپلکسی را در وبسرور ها جابجا می نمایند که احصایۀ های دقیق را از مشترین می دهند، مانند تعداد واقعی مهمانانرا در شبانه روز، هفته، ماه و سال با هر نوع گرافیک ها و در پهلوی آن، معلومات دیگر از قبیل تعداد مهمانان از کدام مملکت، از کدام براعظم داخل وبسایت شده اند، کدام بروزر را استفاده کرده اند و کدام قسمت های وبسایت دیدن کرده اند و چقدر وقت را داخل وبسایت بوده اند و ده ها معلومات دیگر...
متأسفانه که "Counter" وبسایت مربوط از قماش اولی می باشد که محترم نوری صاحب معلومات اشتباه آمیز را در مقالۀ خویش گنجانیده اند. وکسیکه با مسایل مسلکی آشنا است، میداند که این نوع حساب نشان دادن جز دلخوشی بی اساس دیگر معنی ندارد. اگر به شکل کدام وبسایت جدی چنین اشتباه کند شاید دریک روز ده چند شماره نوری صاحب را "Counter" نشان بدهد. ازینرو کسی به چنین کاری بی اساس دلخوش نمی کند


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 16.06.2016

دافغان جرمن انلاین گران ویب سایب ته .
شاغلی شکاک په ننی مضمون دیوبرخه کی داسی لیکلی ,, ځینی محترم ذوات چی ځان د سردار صاحب داؤد خان کلک حامیان هم بولی سبکسرانه د حسن شرق په دفاع کی دریدلی دی او اراجیف یی سره امیل کړی دی ،، زه دغه جناب ته دومره وایم چه واقعیت تاییدول او حقیقت پسندی دتا په نزد سبکسرانه شکاری ؟ خلک تا په برخه کی قضاوت کولای شی چه سه فکر لری ؟ او سوک سبکسر ؟ زه د26 سرطان د کودتا شاهد یم او د هغه نه دفاع کولای یم ؟ او اوس هم دفاع کوم او کولی شم ؟ شاغلی دوکتور شرق د هغه دوره دوهم شخصیت دی کاشکه تا شهید محمد داوود ته سپارش کلی وای چه هغه مقرر نو کولای ؟


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا     تاریخ: 16.06.2016


آقای محترم ولی نوری در یکی از سایت ها نوشته میکنند:

اشتباه در دوره 5 ساله جمهوریت آن بود که جلالر و نعمت اله پژواک را به کابینه آوردتد باید متذکر شد آقای جلالر در دوره دهه دیموکراسی معین وزارت تجارت و آقای پژواک وزیر داخله آن دوره بودند.


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.06.2016

ګران، منلی او محترم ورورخانصاحب
ښی هیلی او احترامات می ومنه
ستاسی د لنډی تبصری څخه مننه کوم، تاسی ته څرګنده ده چی زه نه داؤدیست یم او نه د مرحومی وکیل مدافع، ولی د مرحومی فردی او ملی غرور بی څاری بولم، او د حسن شرق غوندی خلکو ، ادعا ګانی چی ګوندی دی او دده ملګری د نړیوال شهرت او محبوبیت خاوندان وه او سردار صاحب ددی مانع وګځید چی دوی په داخلی یا په نړیواله سویه د خپل محبوبیت نه دفاع وکړی، داسی متعفنو افرازاتو ته په امریکه کی ګاربج وایی .
کمه ورځ به وی چی پدی ویب سایت کی د په اصطلاح آل یحیی په کورنۍ باندی د وطن سره د خیانت مذهبی ډوله تکفیرونه او احکام صادر نشی.د آل یحیی کورنۍ وروسته لدی نه چی ستر ملی قهرمان غازی امان له وطنه ووت ، د سقوی چنګیزی مدنیت سوزه ، انسانیت سوزه ، ضد ملی او ضد اسلامی تباه کوونکی اغتشاش ته په میړانه خاتمه ورکړه او د امیر عبدالرحمن خان په څیر یی هیواد د تباهۍ او بر بادۍ حخه یو ځل بیاوژغوره . دا هماغه مدنیت سوزه اغتشاش او فتنه وه چی د مشروطه خواهانود تاریخی نهضت او قربانیو ثمره چی د غازی امان الله په وسیله تمثیل کیده او دی د خپلو مترقی او انقلابی ریفرمونو او اصلاحاتو چی ماهیتا یی انقلابی محتوی درلوده ، د خاورو سره برابره او د صفر سره ضرب کړه .
زه په ډاګه وایم تر هغی چی د آل یحیی کورنۍ غړو د محمد نادر خان نه نیولی ، تر داؤد خان تر شهادته پوری حکومت درلود ، افغانستان د یوه ملی حاکمیت نه برخورداره وه او زموږ هیواد او ملت په نړیواله سویه د یوه عالی حیثیت نه برخه درلوده .
ما څو ځله ددی پورتال په دریچه کی لوستی چی ځینی محترم ذوات چی ځان د سردار صاحب داؤد خان کلک حامیان هم بولی سبکسرانه د حسن شرق په دفاع کی دریدلی دی او اراجیف یی سره امیل کړی دی .
مګر دوی د فیضو وزیر داخله خاینانه عمل، چی ببرک ملعون ته یی پناه یوړه نه وینی ؟ مګر همدا حسن شرق نه چی د داؤد د قاتلانو او کی جی بی د مزدورانو په حکومت کی صدر اعظم شو ؟
داؤد خان سره د سوسیالیستی افکارو ، په څرګنده یو لوی نیشنلست وه ، که حسن شرق واقعا د داؤد خان د نیشنلستی افکارو سره په ایمان دارۍ او صداقت سره ملګری وه نو بیا دی څنګه حاضر شو چی دکی جی بی د مزدورانو او د داؤد خان د ًقاتلانو په غلام ، ضد ملی دولت کی همکاری وکړی . یا به نیشلست یی او یا به کی جی بی وی .
داکتر نجیب د پخوانی پادشاه نه هیله وکړه چی د هغه په ملګرتیا دی د هیواد زعامت ته غاړه کیږدی ، پخوانی پادشاه ورته وویل چی ستا رژیم مشروعیت نلری ،ولی د حسن شرق دپاره د مشروعیت خبره اصلا مطرح نه وه .
خان صاحب ګل! زړه می درد کوی چی هیخوک حاضر نشو چی د حسن شرق په ډنډوره چیانو او شعار پردازانو اعتراض وکړی او ووایی چی ولۍ مذبوحانه هڅه کوۍ چی لمر په دوه ګوتو پټ کړۍ.
ګرانه وروره ځینی وخت داسی تلقی راته پیدا شی چی خلک لکه سیند به یوه مسیر کی روان دی او زه لکه سیاسی لیونی د سیند په مخالف جهت کی حرکت کول غواړم .
که زما خبری ستاسی په مبارک مزاج برابری نه وی نو زموږ د ولس په عامیانه اصطلاح مال بد به ریش خاوند .
خدای دی به خبل امان کی وساته
ستاسی ورور شکاک


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 15.06.2016

واقیعت های بند سلما !

طوریکه دانشمدد محترم آقای فروغ در مورد تاریخچه بند سلما نوشته ای پرمحتوی نموده اند و دیده میشود که سروی مقدماتی بند ، در دوره صدارت داود خان شروع شد و در دهه دیمکوکراسی هیچ کاری صورت نگرفت تا بالاخره در دوره جمهوریت از کمک عربستان صعودی کار آن آغاز و 25 فیصد کارش با مشوره متخصصین هندی توسط انجنیران افغانی به پیش رفت که کودتای ثور صورت گرفت .
امید است محترم آقای قروغ در باره پروژه های دیگری از پلان 7 ساله دوره داود خان ، مردم را آگاه سازند. طول عمر و صحتمندی برایشان آرزو میکنم.با احترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 15.06.2016

هموطن عزيز القدر محترم شكاك صاحب.
باور نمايد كه در نوشته تان كه امروز در دريچه نظر سنجي انتشار يافت براي مايان ديگر جاي نماند كه كم يا زياد بنويسم. تا جايكه برايم معلوم است. با جرات و صدا بلند و حجره بلالي گفته ميتوانم بگويم ان اينكه. ( تا زمانيكه دوستان شهيد داوودخان از أصول و پرنسيپ ان مرحوم عدول نميكردند هيچ وقت مورد عناد ان مرحوم واقع نميشدند. )
داودخان يك شخص با پرنسيپ بود.


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.06.2016

باز هم مکثی در مورد نوشته های داکتر حسن شرق
خداوند خانه داکتر صاحب سید عبدالله کاظم را آباد داشته باشد که بعضا نظریات شان در مورد مسایل وطنی و ملی ،حیثیت چتر تحفظی را بما میدهد، تا در پناه آن ، با طیب خاطر ابراز نظر نموده و از طعن و لعن سبکسران و سبک پردازان ، قسما در امان باشیم .
چندی قبل داکتر صاحب کاظم در یکی از مضامین منتشره شان ، حسن شرق را یک شخص « مرموز » توصیف کرده بودند .
به عقیده این جانب شخص مرموز به شخصی اطلاق میگردد که به مشکل میتوان به افکار و نیات و اهداف باطنی وی پی برد، شخص مرموز هم به نعل میزند و هم به میخ . هیچوقت نمیتوان به صداقت و خلوص نیت شخص مرموز، اعتماد کرد . مرموز ترین عناصر در یک جامعه، جواسیس اند .
نوشته های شرق در مورد سردار صاحب دارد خان کج دار و مریز است وی با مهارت و مذبوحانه میکوشد و تلاش دارد تا در ضمن انتقاد های متعفن خود در مورد سردار صاحب ، خود را به حیث مترقی ترین ، انقلابی ترین و ومومن و مؤتمن به تعهدات قبل از کودتاو محور اصلی کودتای سرطان و ممد بزرگ سردار صاحب معرفی نماید ، غافل از اینکه اگر از برکت و خیرات سر ، سردار صاحب نمیبود ، اصلا حسن شرقی با این نام و نشان موجودیتی نمیداشت و شاید مقام بهتر و بالاتری از بیطاری و امثالهم در ولایت فراه ویا یک گوشه دیگر کشوراحراز نمیکرد.
باید خاطر نشان ساخت که این جانب هرگز نظر نداده و مدعی نشده ام که حسن شرق مرموز در کوتای ثور بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم اشتراک داشته و یا نه، ولی از ذواتی محترمی شنیده شد که حسن شرق در زمان کودتا در جاپان بود و بدین تصوراشتراک احتمالی شرق را در پلان وعملیه کودتا، قاطعانه منتفی و غیر مقدور ، قلمداد میکنند .
ذوات محترمی که به این تصور اند شاید فراموش کرده باشند که ابن لادن عرب ، از داخل مغاره های کوه های سرحدی ،پلان حمله بر برج های تجاری شهر نیویارک را که یکی از ایالات، مقتدر ترین کشور جهان یعنی اضلاع متحده است ، ترتیب وآن را توسط پیروان خود در آنجا عملی ساخت .
ثانیا مگر همین حسن شرق مرموز نبود که در رژیم بی خدایان مزدور کی .جی .بی که رژیم سردار صاحب داؤد خان را منقرض ساخت به حیث صدر اعظم ایفاوظیفه نمود ؟
من چند روز قبل پاراگراف ذیل شرق مرموز را در دریچه مورد تبصره موجز قرار دادم : « .. از جانب دیگر ، تشویشی را که در همان روز های اول جمهوری مبنی بر تعویض داؤد خان با یکی از هم رزمانش در رییس دولت ایجاد کرده بودند ، باعث شد تا داؤد خان نخواهد ، یارانش در سطح جهانی چه، که حتا در خانه خود هم شهرت و محبوبیت خویش را حفظ کند »
من این بار درجواب این اتهام بزرگ شرق مرموز ، همینقدر میگویم که: لعنت الله علی الکاذبین .
امروز مطلبی دیگری از یاد داشت های حسن شرق مرموز که درین پورتال بدست نشر رسید خدمت قاریین گرام به عرض میرسانم ،شرق مرموز مینویسد : « ...ازآن رو که فیض محمد وزیرداخله ( که به قول حسن شرق ، بعد از رنجش از رهبر به حزب پرچم پیوست. شکاک ) مرا در جریان صحبت خویش با رییس دولت یعنی رهبر قرارداد واقعا سر گیچه شده بودم ، زیرا آنچه صورت گرفته بود خارج از اهدافی بود که قبل از موفقیت کودتا با رییس دولت توافق نظر اشتیم ...»
طوریکه به صراحت ملاحظه میگردد ، حسن شرق مرموز سردار صاحب داؤد خان راصریحا به تخطی و تخلف وعدول از توافق هاو اهداف قبلی متهم میسازد.
من در مورد دوستان حقیقی و سر فدای سردار صاحب به ایقان و اعتماد کامل گفته میتوانم که تنها و تنها دو شخصیت از دل و جان دوستدار ووفدار به سردار صاحب بودند : یکی ، مصاحب خاص شان باز محمد خان و دومی سید عبدالاله که در لیسه حبیبیه هم صنفی من بود و من با تمام معنی به ارادتش به سردار صاحب وثوق کلی داشتم و موصوف در حقیقت حیثیت فرزند سردار صاحب را داشت ، شخص دیگر مرحوم امان الله خان حیدری بود که در دوران انتخابات دهه دیمکراسی شوری، به گمان غالب به دسیسه سردار ولی ، و ظاهرا توسط اکسیدنت موتر با پسر جوانش کشته شد. الغیب و عندالله .
متأسفانه آنچه مرا متأثر و متحیر میسازد این است که اگر به فرض محال ، همین اتهامات و اراجیف توسط یک شخص دیگر غیر از حسن شرق مرموز ویا کدام کودتاچی بزرگ بیست وشش سرطان ابراز گردد ، زمین و آسمان به هم خواهد خورد و شمشیر هاو تلوار هااز نیام هاو غلاف هابیرون خواهد آمدوغوغای بزرگ و عظیمی درین پورتال وزین بر پا خواهد شد ولی زمانیکه این گفتار ناروا از طرف حسن شرق مرموز ، این عنصر چند سیما ابراز گردد، گوش ها ناشنوا و زبان ها نا گویا وقلم هانازایا و چشم ها نابینا میگردد .
نم نم باران کجاست ؟ باد بهاران کجاست ؟ قلقل مستان کجاست ؟ غرغر شیران کجاست ؟ قوت ایمان کجاست ؟ عظمت ایقان کجاست ؟ صید پلنگان کجاست ؟ دید عقابان کجاست ؟ عظمت افغان کجاست ؟ندای وجدان کجاست ؟غیرت یاران کجاست ؟
در قسمت اخیر تمنا دارم اغلاط املایی و تایپی ام رانادیده بپندارید.با عرض حرمت


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 15.06.2016

برادر محترم جناب آقای نجیب سخی بعد از سلام
مقاله شما را تحت عنوان "موسیقی کسب بی سرمایه" منتشرۀ این پورتال خواندم و چون بعضی نکات آن در ارتباط با مقاله اینجانب "نگاهی به کتاب: سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان از 1242 تا 1370 خورشیدی" ، تألیف هنرمند سرشناس کشور جناب آقای استادعبدالوهاب مددی، مطالبی تحریر فرموده بودید، خواستم بدینوسیله مختصر عرایض خود را بحضور شما تقدیم دارم:
1 ـ من از موسیقی فاقد بهره ای مسلکی بوده و اما فقط یک شنونده خوب هستم، لذا صلاحیت ابراز نظر مسلکی را در زمینه به هیچ وجه ندارم. آنچه را در مقالۀ خود نوشته ام، فقط معرفی این کتاب با محتویات آن بود که بطور فشرده تقدیم خوانندگان عزیز گردید که البته بعد از نشر مقاله سه هموطن از من سراغ آن کتاب را گرفتند و پرسیدند چگونه آنرا بدست آورده میتوانند که این موضوع بیانگر علاقمندی بعضی ها برای مطالعه کتاب مذکور میباشد.
2 ـ بسیار زبیا نوشته اید که : «هرکتابی که نوشته میشود، در حقیقت چراغی روشن میگردد؛ تا اینجا که این کتاب روشنی میداد، من آنرا تائید و تحسین نمودم، اما آنجا که روشنی نمیدهد، باید یاد آور شود و این دشمنی و مخالفت با هیچکس نیست».
دراینجا شما کاری خوبی کردید که نظر خود را قبلاً طی یک نوشته دیگر خود ابراز داشته اید و آقای مددی هم به جواب شما گفتند که ایشان «فیثاغورس» نیستند. من ازاین سابقه شما و آقای مددی اطلاع نداشته و اگر هم میداشتم، به من مربوط نمی شد.
3 ـ اگر به عنوان کتاب استاد مددی توجه شود، موضوع بحث آن سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان است، آنهم در قید تاریخ مشخص تقریباً 130 سال، نه شرح و بسط عمیق خصوصیات هر آلۀ موسیقی و یا راگها و بسیار چیزهای دیگر مسلکی که اینجانب در آن وارد نیستم، ولی به حیث یک خواننده کتاب اینقدر میدانم که در قالب «سرگذشت....» مؤلف کتاب خدمت قابل قدر را انجام داده است.
4 ـ به نظرم اکنون نوبت جناب شما است که با فهم عالی خود در این موضوع قلم بردارید و آنچه در کتاب «روشنی» نیافته است، شما آنرا روشن سازید. امید میکنم شما بتوانید دراین ساحه خدمتی انجام دهید و کمبود ها ی کتاب را تکمیل کنید.
5 ـ راستش را بپرسید، هدف اصلی من از معرفی آن کتاب بیشتر به ارتباط "قاموس کبیر افغانستان" بود که اگر ممکن باشد شخصی قسمت موضوعات مربوط به موسیقی را بدوش بگیرد تا قدمی دیگر در اکمال این قاموس ملی برداشته شود.
تشکر از لطف شما و پایان بحث در زمینه.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 14.06.2016

در ارتباط با موضوع مولاناجلال الدین بلخی:
با آنکه مولانا امروز به جهان تعلق دارد، اما معمول آنست وقتی فردی در یک سرزمینی بدنیا می آید، وطن اصلی اش همان محل تولدش است. مولانا در بلخ ، جائیکه امروز جزء افغانستان است، چشم بدنیا گشوده و مدتی در آن دیار زیسته و بعد با پدرش به جا های دیگر رفته و در نهایت در قونیه (مربوط ترکیه امروز) اقامت گزیده و در آنجا چشم از جهان پوشیده و مدفنش در آنجا است. امروز برطبق قوانین بسا کشورها، طفلی که در یک کشور بدنیا می آید، از همان لحظه بصورت قانونی تابعیت آن کشور را پیدا میکند و جزء تبعه (در ادبیات جدید "شهروند" گفته میشود)آن کشور محسوب شده و از حقوق آن مستفید میگردد. لذا برطبق این تعامل مولانا از بلخ و بلخ در افغانستان است، پس مولانا افغان است. گذشته از آن شعر مولانا بارز ترین نمونه ادبیات دری است و این حقیقت را عده ای از مولانا شناسان ایرانی اعتراف کرده اند. اینکه امروز ایرانی ها درهر موضوع پای خود را شریک می سازند، متأسفانه اینکار به یکی از عادات خود پسندانه شان تبدیل شده است و فکر میکنند که هرچه با زبان فارسی ارتباط پیدا کند، باید ریشه آنرا به ایران منسوب سازند، درحالیکه زبان با تفاوتهای بسیار وافر در لهجه ها بین سه کشور مشترک است،بنابر آن نباید همه موضوعات را که با زبان فارسی و گستره ای وسیع آن ربط میگیرد، به ایران امروز نسبت داد. افغانستان و تاجیکستان هرکدام در میراث های فرهنگی جای خود را دارند که باید از دستبرد دیگران محفوظ باشند.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 14.06.2016

با عرض احترام و تشکرات به شما هم وطن ګرانقدرم شکاک صایب، ازینکه شخصیت شما صاحب نظر دقیقید به من قابل احترام و افتخار می باشید. افغانستان با ارزشهای بلندش مادر وطن همه ای ماست و فعلا تا نوشته های بعدی اکتفا میکنم به یک قسمت مقوله ای مشهور جان اف کندی: '' ... از خود بپرسیم که به وطن خویش چه خدمتی را انجام داده ایم ''. نظر پر ارزش شما محترم در بارهء مضمون من در مورد بلخ یا ام البلاد اصلا بر اساس مقاله ای پر معنی جناب سلیم باختری که واقعا یک نوشته ایست که از قلم یک شخصیت نهایت با ارزش و با احساس عالی ملی صورت ګرفته است و خواندنش برای همه افغانها فرض میباشد، ترتیب ګردید. و اجازه بدهید که اینجا هم یک بار دیګر از محترم جناب سلیم باختری هم تشکر نمایم.
یار زنده و صحبت باقی.
په تاسو ویاړم ، دې لیک سره ځولۍ ځولۍ ګلونه در استوم.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: CA    تاریخ: 14.06.2016

یاد دهانی :
ازمحترمه استاد واهب واصل خواهشمندم تاریخ مقالۀ (مرحبا بقلم استاد واهب واصل...) مرا که 26 اپریل چاپ شده تصحیح کنند، زیرا آن مقاله بتاریخ 11 جون ارسال شده بود.

آن مقاله را با چشم معیوب نوشته بودم وبعضی مطالب فراموش شده، یکی اینکه بعد از فرارمن ازکابل در جرمنی بودم که شنیدم همکاران مبارز ومحترمم پوهاند حسن کاکر وپوهاند روستار تره کی که بمقابل اشغال شوروی و بضد رژیم پرچم مبارزه میکردند، بعد ازتحقیقات و شکنجه های زیاد درزندان پل چرخی محبوس شده اند که درحدود پنجسال در زندان ماندند - این دو استاد هست و بود خود را در راه مبارزه بوطن از دست دادند.
هکذا آن محصل اردنی را که شنبامه را توزیع میکرد بشهادت رسانده بودند.

در آن مقاله از عالیجنابان و محترمان استاد اسحق نگارگر - استاد حسن کاکر - استاد روستار تره کی - استاد سید عددالله کاظم وعده دیگر نام برده شده- اگر ازحافظة ضعیف من در تذکارمطالب کم و کاستی رخ داده باشد، خواهمشندم آنرا توضیح واصلاح نمایند.
از آنجائیکه موضوع تاسیس و سقوط تحریک ( نهضت وحدت ملی افغانستان) بطور مختصر درنگارش آمده، اگر محترم داکتر صاحب کاظم لازم دانند یک نقل اساسنامۀ (نهضت) را برای مطالعۀ خوانندگان این پورتال نشر خواهند کرد با عرض احتارم -هاشمیان 14 جون 2016


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.06.2016

سخنی چند در مورد دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم
گرچه بعد از نوشته های فاضلانه استادان سخن و کلام، استاد استادان ، داکتر صاحب هاشمیان و محترمه استاد واصل ، در مورد شخصیت علمی و سیاسی داکتر صاحب کاظم به حیث متخصص اقتصاد و محقق با حوصله و کنجکاو و در مجموع نویسنده بسیار ورزیده ، مطلبی باقی نمی ماند که بر آن افزود ، ولی باور دارم جناب شان روی بزرگواری اجازه خواهند داد که در کنار در های کمیاب و تراوش های پر بهاء اساتیذ فوق الذکر ، این ارادتمند کم سواد شان نیز ، در زمینه، عرض ارادت و محتملا تظاهر جسارت نماید .
در سال اول کودتای سردار صاحب محمد داؤد خان بود که روزی بر سبیل تصادف از یکی ازشاگردان پوهنځۍ اقتصاد ، سوال نمودم که به نظر خودت ورزیده ترین استاد در دوره تدریس تان کی خواهد بود ؟ جوان مذکور که به همان سال از فاکولته اقتصاد فارغ شده بود ، در جوابم گفت که :داکتر سید عبدالله کاظم . من داکتر صاحب کاظم را که ریس فاکولته اقتصاد بود دو سه بار از نزدیک دیده بودم .
این جانب داکتر صاحب کاظم را برای آخرین باردر کشور، زمانی دیدم که با دگرگونی رژیم امین میرغضب از دروازه باستیل پل چرخی که در دوره ریاست جمهوری سردار صاحب محمد داؤد خان آباد شده بود ، در حالیکه از دروازه زندان خارج میشد ، چپنی بر دوش داشت و طفل کوچکش را در آغوش گرفته بود . من و خانمم در انتظار خلاصی و رهایی شهید زمریالی ناصری استاد فاکولته ادبیات بودیم ، بی خبر از اینکه آن انسان شریف و بی گناه را قبلا سر به نیست کرده بودند .
داکتر صاحب کاظم در ان زمان نه تنها برای نجات خود ،زن و فرزندش وجدان ملی خود را از طریق سازش و همکاری با دولت بی خدایان آلوده نساخت ، بلکه به مبارزه مخفی علیه رژیم نیز پرداخت . پادشاه بزم و رزم ، خوشحال بابای کبیر میفرماید :
په جهان د ننگیالی وی دا دوه کاره
یا به وخوری ککری یا به کامران شی
بعد از فرار از وطن ،این جانب با قدرت و استعداد قلمی داکتر صاحب کاظم، نخست از طریق مجله ملی و انقلابی آیینه تحت سر پرستی استاد هاشمیان صاحب آشنا شدم که همکاری شان با مجله مذکور مدت ده یا پانزده سال دوامکرد و بعدا نظر به دلایلی از همکاری قلمی خود با مجله مذکوراباء ورزیدند . اما مضامین بی شمار داکتر صاحب کاظم از طریق این ویب سایت وزین که مؤسسین آن شاغلی قیس کبیر، شاغلی فهیم فرید با همکاری شاغلی ولی نوری و شاغلی کریم اعطائی اند ، بدسترس همگان قرار گرفت .
به نظر این جانب داکتر کاظم یک شخصیت دور اندیش ، میانه رو ، محافظه کار و محطاط است بدین مفهوم که در ارایه نظریاتش معمولاازافراط و تفریط فاصله میگیرند و در تحلیل و تحقیق مسایل بیشتر به غور و تعمق منهمک میشوند تا به شعار های احساساتی .
در برابر اعتراضات علیه خود کمتر عصبانی میشوند ولی استثناآتی در زمینه قابل ملاحظه است . من تا امروز ندیده ام که داکتر صاحب کاظم برخلاف دیگران حتا یک بار شاغلی ولی نوری را به ارتباط دوره کاری اش دراین ویب سایت ، مورد شماتت و سرزنش قرار داده باشد .
نظریات داکتر صاحب کاظم به ارتباط دوره شاهی ، قانون اساسی دهه دیمکراسی و شخص اعلحضرت محمد ظاهر شاه و هم چنان سردار صاحب محمد داؤد خان ، مانند یک عده دیگر ، که در زمینه ثبات فکری ندارند و با وزیدن باد ، تغییر حهت میدهند ، اقنضایی نبوده و بر عکس دیگران نه تنها هیچگاه از شاه سابق بد گویی نکرده اند ، بلکه در دوره هجرت خطاب بزرگ « ناجی » را نیز به ایشان دادند .
من برای داکتر صاحب کاظم دعای طول عمر نموده ، امیدوارم روزی زمینه خدمت در داخل کشور برای شان میسر شود .
با عرض حرمت
شکاک


اسم: سید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 13.06.2016

اعلان...........اعلان ..........اعلان

تجدید وعده برای دومین باربه آقای ناصر مستجاب

از خوانندگان محترم این پورتال وزین معذرت میخواهم که بخاطر تکلیف چشمان معیوب خود، جواب مورخ 5 جون آقای ناصر مستجاب را زودتر نوشته نتوانسته ام. موصوف در جواب خودکه در وبسایت همکارانش نشر شده است، از کلمۀ "احضار" خوشش نیامده واحضار را به زعم خود چنین تعبیر کرده که گویا"کدام جرم و جنایتی راارتکاب ورزیده و یا قرضدار کسی باشد..." – اگر چه احضار بمعنی فراخواندن و حاضر شدن به منظور دیدار، بحث و غیره نیز تعبیر شده میتواند، و منظور من از ذکر کلمۀاحضار، تشریف آوری شان به یک شهر دراروپا، به اساس پیشمهاد خودشان، به منظور ثبوت و تثبیت هویتش به حیث (ناصر مستجاب) بوده است.
اینکه من شهر فرانکفورت رابرای دیدارآقای ناصر مستجاب پیشنهاد کردم، بخاطریست که فرانکفورت برای همگان، بشمول هیأت ژوری، مساعدتر خواهد بود- امااگر آقای ناصر مستجاب شهر دیگری، مثلاً پاریس، لندن یا ماسکو، را برای آمدن خود پیشنهاد میکند، بازهم من به تعهد سابق خود استوارم که مصارف سفر شانرا، به شمول تکت دو طرفۀ طیاره و سه شب اقامت در یک هوتل، خواهم پرداخت .
پیشنهادآمدن به یک شهر به منظور ثبوت و تثبیت هویت خود، پیشنهادخود آقای ناصر مستجاب است که قبلاً نشر شده وافغانها آنرا خوانده اند. بنابرآن اینک وعدۀ خودرا برای پرداخت مصارف سفریۀآقای ناصر مستجاب تکرار میکنم و درانتظار جواب شان میباشم که بکدام تاریخ و کدام شهر تشریف می آورندتا بعدازآن موضوع به اطلاع هیأت ژوری و سایر علاقمندان رسانده شود. با عرض احترام.


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 13.06.2016

بجواب نامۀ رسیده !.........@abdulrkh

برادر نهایت گرامی وبزرگوار جناب عبدال صاحب سلام!
از حسن نظر و قدر دانی بی آلایش تان ممنون و سپاسگزارم . زندگی همیشه بمراد تان باشد.
برادر ارجمند و فرهیخته عرض کنم که اشخاص مثل شما اگرچه درجامعه نادر وانگشت شمار اند اما میتوانند چرخ فرهنگ را روبه پیش بچرخانند ومثل گردونه بگردانند وبرای جامعه سرمشق عالی باشند، نه آنانیکه در مقابل خوب وبد بی تفاوت بوده با توطئه سکوت از کنار قضایای نیک وبد میگذرند.
فرهیختگی ودرایت شما توأم با مسئولیت پذیری شما در برابر قضایا، نشانگر احساس بلند انسانی که مملو از صفا وصداقت است برای مخاطب آموزنده است.
اینکه ازنوشته ناتوان من قدر دانی بعمل آورده اید اظهار امتنان وشکران دارم . من بزرگی شما را فراموش کرده نمیتوانم . فقط با این بیت احساس خود را نسبت به بزرگی شما بیان میکنم.
چــشم بـــینا بنگــرد زیــبا تمام راز را
می شناسد بال مرغ و شهپر شهباز را ـــ ارادتمند تان مسعود فارانی


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 13.06.2016

عرضی خدمت داکتر صاحب سعدالله غوثی
نخست بطور مقدماتی و به منظور شناسایی داکتر صاحب سعدالله خان غوثی به نسل جوان کشورکه شاید با نام گرامی داکتر صاحب غوثی آشنایی لازم نداشته باشند بطور بسیار موجز و مختصر به عرض میرسانم که داکتر صاحب غوثی یکی از شخصیت های دانشمند کشور ویکی از مامرین سابقه دار وزارت خارجه کشور ماست . موصوف در دوران مأموریت خود در وزارت خارجه ، به شکل رضاکار وظیفه تدریس تاریخ دیپلوماسی را نیز در پوهنځۍ حقوق و علوم سیاسی به عهده داشت ، داکتر صاحب غوثی بعد از تجاوز شوروی به کشور ما ، به صفت مهاجر در ایالت ویرجنیا مسکن گزین شدند . به نظر ایجانب داکتر صاحب غوثی لیاقت وزارت خارجه را در کشور دارند ولی متأسفانه که حکومت دو اشترنگه کابل که در حقیقت به پنجشیرستان تبدیل شده روی ملاحظات سیاسی ، بچه ارشدالشیاطین بحرانالدین را که جوان ستمی ،خشره و بیسواد است به روی کرسی ای نشانده اند که روزی شخصیت مدبر و پر وزن کشور یعنی سردار نعیم خان به آن تکیه زده بودند.شاعری ، در سفته اند و حکیمانه گفته اند :
زمانه د رذیلانو په طرف شوه
ځکه ښکته ، پایه، پورته د شرف شوه
چون داکتر صاحب یکی از شخصیت های خبره و مسلکی و دانشمند کشور ماست ، خاموش ماندن شان در مسایل ملی به حیث اینکه مردم افغامستان و مام وطن بر ایشان حقی دارند، یک گناه ملی تلقی میگردد . داکتر صاحب غوثی به حیث یک مامور سابقه دار وزارت خارجه کشور و تاریخ زنده ، شاید از بسیاری مسایل مملکتی اصلاعات ومعلوماتی داشته باشند که دیگران از آن اصلا آگهی ندارند .
امیدوارم داکتر صاحب از تاپه های عناصر سبکسر و سبک اندیش و سبک سیرت نهراسیده و به حکم وجدان و ارشاد ایمان ، از ابراز حقایق نهراسند وواقعیت دوره حیات خود را آنطوری که هست ، به سمع هم وطنان خود رسانیده و در ایفا این وضیفه ملی و تاریخی خود، بیش از این از تسامح کار نگیرند.
با عرض مراتب احترام
شکاک


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.06.2016

هموطن محترم و با احساس ملی سلیم باختری را عرض سلام باد!

مقاله شما تحت عنوان «مزار شریف در ګرو مثلث شیطانی» را مطالعه نمودم. من با فامیل ما قبل از کودتا عفت ثور ۱۳۵۷ش در ولایت پر عظمت بلخ سالها زندګی کرده ایم. با آثار باستانی و نهایت پر ارزش ولسوالی بلخ از نزدیک معرفت و آشنایی دارم. این مطالبی را که شما در راپوری درخور نهایت توجه خویش پیرامون وضعیت آثار باستانی ولسوالی بلخ شریف نوشته اید، من عین مطالب و مداخله حسودانه و مکارانه دولت های ترکیه و ایران را در بر خورد ایشان به مسجد خواجه پارسا و مقبره رابعه بلخی و چند سنک تاریخی پیرامون از یکی از اقارب خود که در شهر مزار شریف سکونت دارد هم شنیدم.
چه خوب ګفته اند: (پشک ها خاص به رضای خدا، موش ها را نمیخورند)... دولت فعلی افغانستان و خصوصاً وزیر اطلاعات و کلتور باید مقاله راپوری شما را به روی یک مسوولیت ملی بخوانند و متوچه جدی مداخله های نا جایز دو کشور ترکیه و ایران باشند که بنام کومک و باز سازی اما پشت پرده با همکاری بعضی باند های نوکر کرده بخود ارزشهای بزرګ فرهنګی ما را به یغما تصاحب نمایند.

درینجا از مقاله اخیر شخصیت معزز زمری کاسی صاحب «بلخ بامی و احتمام... ۱۱ جون» درین پورتال تقدیم هموطنان کردند، اظهار تمجید میکنم.

با احترام


اسم: نامه رسیده   محل سکونت: xxx    تاریخ: 12.06.2016

فارانى صاحب سلام گرم بنده را پذيرا شويد.بنده مقاله پر محتوا و با ارزش شما را تحت عنوان ( هرم هاى جهادى،چرا ضد منافع ملى عمل مينكنند؟ )به دقت مطالعه نمودم،كه براى نسل جوان و وطن پرستان بسيار پر اهميت و ارزنده ميباشد،اگر مردم مظلوم وگروگان گرفته شده ما توسط (تيكه داران دين وديگرخائنين به وطن)وسياسيون وطندوست از بازى هاى پشت پرده استعمار اقلاً آگاهى نسبى پيدا نمايند، دگر مجال براى آنها باقى نخواهدماند كه بالاى مردم و وطن عزيز مان حكمرانى نمايند. اى كاش ١٠ فيصد قلم بدستان ما همين قسم مقالات پر ارزش وروشنگر اذهان عامه ومخصوصاً جوانان با درك ما، را نشر وتبلغ نمايند. تا شود كه وطن عزيز و گرامى ما و ملت رنجدديده ما از شر دشمنان داخلى و خارجى نجات پيدا كند.تشكر فراوان از شما دلسوز وطن ومردم دوست از زحماتيكه براى روشن كردن اذهان مردم توسط قلم به دوش ميكشيد.صحت وسلامتى جناب شما را از خداوند متعال هميشه وقت خواهانم.با احترام


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنى    تاریخ: 12.06.2016

الحمداللہ کہ امروز یک خبر خوش مبنی بر جلوگیری ثبت ناحق مثنوی معنوی مولانا جلال محمد بلخی بہ حیث میراث مشترک ایران و ترکیہ در یونسکو را کہ دومین خبر خوش درین روزہای اخیر بعد از افتتاح بند سلما میباشد، شنیدم۰ ثم الحمداللہ کہ درین شہر چور و این ایام خوبردگی اللہ متعال برومندانی را توفیق نصیب کرد تا در جلو گیری ازین سرقت فرہنگی، تاریخی و ادبی کمر ہمت ببندد و شکر کہ موفقیت نصیبشان شد۰ بارک اللہ فیھم۰ اگر ترکیہ بہ شکلی از اشکال خود را سہیم در افتخارات مولانا بداند بسیار جای تعجب نخواہد باشد، چراکہ موالانا درانجا زندگی کردہ و ہمانجا دفن است، باوجودیکہ یک ترکی کہ دری را کامل نداند، نہ شعر مولانا را خواندہ میتواند، نہ معنی اشرا میفہمد و اگر ترجمہ اشرا مطالعہ نماید برایش بہ آسانی نخواہد توانست کہ بہ کہنہ پیام شعر وی برسد۰ این در جایش نمیدانم کہ حکومت آخوندی کہ از یکطرف دشمنی صحابہ رضی اللہ علیہم اجمعین سیاست رسمی آن است چطور شد کہ دعوی مالکیت اثری را دارد کہ تمجید از ابوبکر و عمر رضی اللہ عنہم و تقبیح دشمنان آنہا را نمیتوان پنہان و توجیہ کرد۰ از طرف دیگر این رژیم بیشرم کہ واقعا سرطان خبیث منطقہ و جہان شدہ است، شرم ندارد کہ فرزندان امروزی مرز و بوم افغانستان فعلی را حتی آنہاییکہ در خود ایران تولد شدہ اند، اما پدر و یا پدرکلان آنہا بنا بر مشکلات درانجا مہاجر شدہ اند، افغانی پدر سوختہ گفتہ از بسیاری حقوق " ابتدايى ! " يك مهاجر منجمله تحصيل محروم نگداشتہ اما مستمر در پی از خود دانستن از دنیا رفتگان مشهور افغان میباشد!؟؟ این گویند یک بام و دو هوا٠


اسم: سید حامد فارانی    محل سکونت: کابل افغانستان     تاریخ: 12.06.2016

خانم صالحه واهب واصل
با سلام دوباره بر شما، مقالۀ دیگر تان را تحت عنوان ( وقفه یکماهه برای تزکیه نفس ) امروز خواندم. در این روز ها ماه مبارک رمضان است واقعاً برای نسل جوان بسیار آموزنده و درک راستین از ماه مبارک رمضان را تشریح کردید که درک اسلام همین است.دین اسلام، دین برابری دین عدالت دین شفقت است البته دست های هم است که اسلام دین ، جنگ ، دین ضد زن و ... را بد برای دیگران معرفی میکند اما شما چهره اسلام را دراین مقاله بسیار واضع ورسا معرفی کردید بادرود برشما
سید حامد فارانی


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.06.2016

فرزانه جناب ٬ کاسی صاحب
یکی دو پاراگراف نوشته بسیار قیمتدار شما را به ارتباط تحفظ میراث بزرگ ثقافتی و کلتوری کشور بمنظور جلب توجه بیشتر هم وطنان ، مجددا درین جا نقل میکنم . جناب شما نوشته اید :
( یکی از افرادی که من او را میشناسم سویسی است و « وبوخرر » نام دارد که صدها کتب قدیمه را حتی به کمک وزیر خارجه دوران داکتر نجیب به سویس آورده بود و کتابخانه را بنام « افگانیکا بیبلیو تیکا » تنظیم نموده بود که این نام جز ، یک نام فریبنده چیزی دیگری بیش نبود .
در سال دوهزار ویک به دوستان امریکایی خود در یکصد و بیست صفحه بسی مسایل را و ضمنا دزردی کتب قدیمی را از افغانستان واضح نوشتم .
دو هفته بعد رییس جمهور امریکا از پرده تلوزیون « سی ان ان » حکم صادر کرد که همه آثار قدیم افغانستان را هرکسی بیرون کرده باشد باید مسترد نماید . « بوخرر » کتب را مسترد نمود که تلویزیون سویس آن را نشر نمود )
فرز انه وطندار کاسی صاحب !
وجیزه معروف وطنی ماست که میگوید صد تک زرگر ، یک تک آهنگر.
نوشته یکصد و بیست صفحه یی شما در قسمت آثار مسروقه وطن ما که به توجه مقتدر ترین شخصیت سیاسی جهان ، یعنی رهبر دولت ایالات متحده به ارتباط استرداد گنجینه ثقافتی کشور ما یعنی صدها کتب رسانیده شد ٬ خدمت بزرگ کم مثال کلتوری است که اهمیت و ارزش و نتیجه عملی ان بیشتر از نوشتن هزار کتاب است .
پیاوړی ورور کاسی صاحب ! غټی خبری او آسمان او غر ها ویل او د فرعون چمونه او پر څو لیکنو ٬ تفرعن آسان کار دی ٬ خو ځه پرتاسی زر واره مرحبااو حبذا وایم چی به خپل ابتکاری هڅه مو د وطن ثقافتی میراث ژغورلی دی او ستاسی په خپل همت او پشتکار د وطن او ملت حق مو نړۍ ته په حیدری چغه ٬ بیرته هیواد او ولس ته سپارلی دی . خدایی فیوض او برکات دی تل ستاسی د لیاری او ملی زیار مل وی . ما اوریدلی دی چی بینظیر بوټو هم زموږ د هیواد باستانی آثار په کوم چم تر لاسه کړی دی . مرده باد بنجابستان یعنی پاکستان .
په درناوی
شکاک


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 12.06.2016

نوشتۀ جناب اقای رحمت اللّه روان در مورد " از ثبت مثنوی معنوی به نفع ایران جلو ګیری بعمل آمد " قابل توجه میباشد ، امّا این نکته نیز قابل توجه میباشد که انسانهای آسمانی قبل ازینکه مربوط به جغرافیای خاص باشند، مربوط به ثروت معنوی بشریت معنوی میباشند. این مهم نیست که آنها متولد کدام قریه و شهر و کشور میباشند بلکه مهم اینست که چګونه از فیض آنها باید مستفیض و مستفید ګردید.
تقریباً ده سال پیش یک برنامۀ فرهنګی تلویزیونی را نګاه می کردم، این برنامه در مورد جایګاه معنوی مولانا در بین مردم منطقۀ وسیع مولانا شناس، تهیه شده بود. در خلال برنامه مصاحبۀ یک زن میانسال تُرک زبان نمایش داده شد، این زن در قفسۀ کتاب های خود در پهلوی قرآن مجید یک جلد مثنوی معنوی مولانا را نیز ګذاشته بود و می ګفت که با مولانا خیلی علاقه دارد، خبرنګار یا بهتر ګفته شود تهیه کنندۀ برنامه از زن موصوف پرسید که آیا زبان فارسی میداند و مثنوی معنوی را می خواند، زن در جواب ګفت که نه اصلاً زبان فارسی نمیداند ولی به کتاب مثنوی منحیث یک کتاب معنوی می نګرد و آنرا عزیز می شمارد، کما اینکه بسیاری مسلمانهای غیر عرب، زبان عربی و تلاوت قرآن نمیداند ولی به قرآن عشق می ورزد.
ګذشته از صحبت های معقول این خانم محترم تُرک و ګذشته ازینکه شاید این خبر " ثبت مثنوی معنوی به عنوان یک اثر کاملاً افغانی یا بلخی " موجب خوشحالی چند میلون افغان ګردد، زیر سایۀ این ترس و واهمه نیز نباید به سادګی و غیر محتاطانه ګذشت که مسئلۀ مالکیت مثنوی و یا شخص مولانا، پیش و بیش ازینکه منجر به اتحاد و اشتراک معنویات مردم این منطقه ګردد ، به علت توطيه های فرهنګی، موجب افتراق فرهنګی مردم منطقۀ وسیع ما ګردد.
نوازشیکه امروز و دیروز نصیب مولانا و آثارش در ایران و ترکیه و تاجکستان و ازبکستان و حتی هند و سایر نقاط دور و نزدیک ګردیده، مردم عزیز کشور ما به علت فقر فرهنګی از آن محروم بودند. احترامانه عرض کنم که فقط این کفایت نه می کند که دل خود را به افغان بودن مثنوی و افغان خواندن مولانا خوش نمود بلکه در پهلوی این از ابراز احساسات منفی بافانه نیز باید اجتناب شود تا احساسات پاک آن زن تُرک و میلون ها افراد همچو ایشان، جریحه دار نشوند.


اسم: ایاز نوری آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.06.2016

د تاریخ معظم څېړندوی سیستانی صاحب، سلام او عرض د ادب!

به مناسبت از چاپ برآمدن دو کتاب تاریخی شما «حبیب الله مشهور به بچه سقاو و کتاب جایګاه محمد داود خان در تاریخ معاصر افغانستان» صمیمانه به شما این توفیق بزرګ فرهنګی را تبریک میګوییم.
طبق تفاهم قبلی برادر من به چاپخانه دانش در کابل رفته بود، هردو کتاب را طبق هدایات قبلی شما به همان اندازه معینه از نفر محترم مسوول اخذ کرده، از هردو کتاب به همان مقدار به شخصیت عالیقدر حبیب الله (رفیع) رسانده شد. رفیع صاحب از طریق برادرم به شخص شما تبریک و تشکرات خود را میرساند. همچنان آن جلد های معین شده توسط برادرم و بچه کاکایم به کتابخانه عامه ولایت خوست و به کتابخانه پوهنتون خوست تقدیم کرده شد. قرار راپور برادرم هر دو کتاب اول در بین اعضاء فامیل و اقارب نزدیک من با علاقمندی برای مطالعه دست بدست میشود.

خوشا به حال تان استاد، با اجراء این خدمات مقبول و ارزشمند فرهنګی تان

په درنشت سره


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 10.06.2016

نه بدان شوری شور و نه بدین بی نمکی.
شعر بیدل را خواندم که از طرف ناصر مستجاب به نمایندگی بیدل به دو دانشمند بی بدیل جهانی ، اشتباه نکنید جهانی فقط کره زمین نیست بلکه تمام کائینات میباشد تقدیم شده بود .
الحق که بجا بود بجا بود !!! کاش چند گوسفند دیگر را نیز مثل بیدل بچاره پیش پای این دو نویسنده یکه تاز که از انصاف وقلم فرسنگها بعید می باشند قربانی میکردند. بخاطریکه انصاف آنها به نرخ مفاد فامیلی و شخصی محاسبه میشود ولی باچه رویی هنوز هم از حقانیت صحبت دارند !!!
تنیجه می گیریم که آنها شدت و سرعت عجیبی را براه انداخته اند که عاقبت آنها را وخیم می بینم. اگر آهنگ آهسته برو را به این دو نویسندۀ بزرگ تمدن بشری بجای شعر بیدل بخوانند تا ازین سرعت دوستی و دشمنی قدیمی در امان بمانند بسیار به نفع آنها خواهد بود . این بود نظر ودعای خیر بنده به این خانم وآقای فر ریخته وپر ریخته که سبب بیداری شان گردد. امان از دست کسانیکه تا سرحد کوچه بازار مثل مرغهای جنگی یکی دیگر خود را پرت وپوست میکنند و گاهی همدیگر را با اشعار بزرگان تسکین درد می دهند و همدیگر شانرا نوازش می کنند.


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 10.06.2016

محترم خانم پلوشه راستکار و عبدالبصیر عارض سلام!

از نوشتن چند کلمه در باره فیلم های تحت عنوان (بند برق سلما) مقصد من این بوده که فیلم ها میرساند که نیات محمد ظاهرشاه و محمد داود خان در جهت بهبود بخشیدن به وضع زندگی مردم و ترقی کشور نسبتاً همگون بوده است.
اما کسانیکه راجع به این دو شخصیت و دوران حاکمیت شان چیزی می نویسند نباید بر اساس سلیقه شخصی یکی را کاملاً شخصیت، فهیم وطن پرست و معصوم دیده و دوران زعامت آن را طلائی معرفی کرده و دیگری را بالعکس بی خبر از همه چیز و بی تفاوت به حال مردم و کشور وانمود سازد.
به این شیوه تاریخ نویسی و داوری کردن در مورد کشور و دولت مردان درست نخواهد بود، بهتر این خواهد بود تا مسایل تاریخی بر مبنای تحقیقات تخصصی و علمی بررسی گردیده در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اطلاع رسانی همه جانبه صورت گیرد، فقط پس از آن بر اساس شناخت دقیق جامعه و با در نظر داشت اوضاع وشرایط منطقه و جهان است که می توان راجع به چگونگی تحولات خوب و بد تاریخی کشور غیر جانب دارانه ابراز نظر کرد.
اگر بر وفق روش تخصصی تحقیقی اطلاع رسانی به عمل نیاید، نه تنها مردم را در وضع سردرگمی قرار داده به جای رساندن خیر و کمک تخم کینه و اختلاف را در جامعه خواهند پاشید.
مدعیان آگاه از علم تاریخ در عصر حاضر نخست باید بر پایه تحقیقات علمی نشان دهند که مثلاً کشور افغانستان در دوران حاکمیت ظاهر شاه درچه وضعیت اقتصادی و اجتماعی بوده، سطح گاهی آن به تناسب دیگر افراد جامعه در چه حدی بوده؟ دولت مردان دیگر دارای چه خصوصیات اخلاقی و آگاهی های عصر خود بوده اند و دیدگاه سیاسی دولت های منطقه و جهان در باب کشور چه نوع بوده متخاصم یا مسالمت آمیز ؟ آنگاه شاید بتوان به درستی داوری کرد و گفت بنابر این دلایل داخلی و خارجی آنچه کار های که ممکن بوده به صورت خوب صورت گرفته و یا بالعکس واقع بینانه باید نشان داد که در اثر ندانم کاری ها، غفلت و عدم صداقت دولت مردان کشور به بیراهه و بحران سوق داده شده است.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 09.06.2016

امروز برای بار اول در سایت سلطنت طلبان،همچنان برادران ناراضی خود ولی از خود راضی سر زدم. دیدم که یکی از دوستان، خود راضی ولی از ما ناراضی اقای عارف خان عباسی، این جلالتماب عالی مقام و ولاحضرت باز چی درفشانیهای نموده بود، نمی دانم یا من دیوانه شدم یا ان جناب عالی، جناب خود راضی اقای عباسی در مقاله خود که در سایت سلطنت طلبان اقبال نشر یافته بود متذکر ګردیده که . کودتا هفت ثور زاده کودتا ۲۶ سرطان بود. خوب دوست سابقه دار سایت افغان جرمن انلاین، برادر ناراضی و از خود راضی جناب افحم مفحم اقای عباسی صاحب، فرض کنیم این فرموده شما صد در صد درست باشد، در این ګونه تصورات و دیدګاه ها یک مقوله نیز وجود دارد که میګوید . قانون مناسبات اجتماعی بخصوص در علم سیاست حکم میکند و میګوید، در قانون مناسبات اجتماعی هیچ چیز دګم نیست( هر پدیده یا هر حادثه از خود علت و معلولی دارد) یا به عباره دیګر ( عمل ماضی دیروز نتیجه حال یا امروز و مستقبل یعنی اینده است، پس نظر به درفشانی و فرموده شما ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ هم باید زاده دوران مزحرف نام نهاد به اصطلاح ډیموکراسی ؟ دوره بی قانون، دوره غیر پابند به اصول، خود سر و بی باکانه، یک نفره، باید باشد. باور کامل دارم اګر در ان ده سال دوره اقای فرهنګیان بی کاره، و کاکاهای کلتوری ما کمکی کار مفید به جامعه مشد و حکومت دیموکراسی قلابی به قال و قیل و داد مردم میرسید هیچ وقت حادثه ۲۶ سرطان به وقوع نمی پیوست، ۲۶ سرطان زاده برکت کاکاهای معظم کلتوری شما و فرهنګیان استاد صفت سفارت شورویها بودند که از کی جی بی دوستور میګرفتند.افسوس میکنم چی وقت عقل در سر تان خواهد امد، امروز به دغسی پغسی شما نه مقام و منزلت شاه بی بدیل غازی امان الله خان و نه از شهید والامقام محمد داود پایان میاید، شما در اصل مقام ؟ خود را زیادتر پایان میاورید.
سترګو می جار شی
یار زنده صحبت باقی


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 09.06.2016

جناب محترم بارز صاحب!
من با شما صد فیصد موافق استم که هردوی آن زعیمان اشخاص ملی و وطندوستی بوده اند.
ولی جای تأسف این است که افراد دانا و چیز فهم ما یا به اصطلاح نُخبهگان وطن ما باشمشیر دوسر به جان هم افتاده اند و سِیرو پودنهٔ یک دیگر را نمایان ساختند. آیا از این جنگ قلمی به آن دو شخصیت کدام مفادی رسید؟ به آن مقالاتی که رد وبدل شد میتوانست بالای درد ها، مصیبت های هموطنان ما انگشت می گذاشتن، دلیل ګم شدن آن پول ها و کمک ها ی خارجی که در وطن ما گم شد روشنگری صورت میگرفت وخلاصه بسیار مطالب ملی و میهنی نوشته میشد.


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.06.2016

به شخصیت نهایت مصروف و زحمتکش مااستاد صالحه واصل صاحب!
شما منحیث یک عضو ارزشمند هییت رهبری این پورتال، اینک خیر های خوش را در رابطه به پیشرفت کار عملی در مسیر تدوین «قاموس کبیر دری» در دو بخش به هموطنان تقدیم کردید که موجب مسرت است. در عین این مصروفیت بزرګ از جناب شما مقالات جالب و خواندنی در باره سالګرد آواز خان بی جوره نهایت محبوب احمد ظاهر ای نامراد و جوانیمرګ، معلومات مقبول در باره بوکسر محمد علی کلی به مناسبت وفات او شان و معلومات خوب در باره ماه متبرک رمضان را ما مطالعه کردیم. به شما نویسنده و شاعر موفق صحت خوب و موفقیت های جدید را آرزو میکنیم.

پا عرض حرمت


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 09.06.2016

دانشمند جید داکتر صاحب سید عبدالله کاظم
جناب شما میداند که در مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری اضلاع متحده شخصی بنام برنی سیندر که هم سن و سال شما میباشد ،کاندیدای احراز پر مسؤلیت ترین و مشکل ترین وظیفه در جهان یعنی مقام ریاست جمهوری کشور اضلاع متحده امریکا میباشد .
زمانیکه فوتوی منتشره مبارک شما را درین ویب سایت با شاغلی برنی سیندر مقایسه میکنم ، ماشاالله شما ده سال جوانتر و با انرژی تر از او معلوم میشوید ، چشم بد دور .
ثانیا خدمت تان معروض میدارم که فعالیت های ثقافتی و تحقیقی و معلوماتی جناب شما یک خدمت بزرگ معنوی است که از حسن ، عظمت و حلاوت آن نمیتوان انکار کرد ولی به عقیده این کم سواد در شروط ، ظروف، شرایط و احوال زار مردم ،هردم شهید و نا امید که روزنه ها و ابواب و مجاری تنفس اجتماعی و سیاسی بنابر فقدان شخصیت های مسلکی و با درایت و دلسوز و مهربان و فقدان و یا کمبود ذواتی مانند جناب شما که خود خواهی ها و جاه طلبی ها و ارجحیت منافع شخصی و ذاتی را در برابر منافع ملی مردم افغانستان زیر پا بگذارند کلا و کاملا مسدود و عامل اساسی درد ها و آلام در پیکر رنجور و ضعیف و نحیف و درمانده و حیران و نتوان جامعه ماست .
اگر موجودیت جناب شما و شخصیت های باکفایت و اهلیت و تقوا ،همانند شما ، در جامعه ، توفیق سعادت التیام زخمی از زخم های بیشمار و عدیده جامعه رنجور ما را حاصل نمایند محتوی سر فرازی وکامگاری و بختیاری دنیوی و اخرویست .
من امیدوارم که شخصیت های روشن ضمیر در رأس دولت ، خلاء عدم موجودیت جناب شما را حد اقل در سطح کابینه و یا مشاوریت ارشد ذیصلاحیت در چوکات دولت ملتفت شده و به رفع تقصیر و کوتاهی فکر شان در زمینه بپردازند .
از هزاران کعبه یک دل بهتر است
چون خدا یاری کند در کارها
بردمد از خار ها گلزار ها


اسم: عبدالبصیرعارض   محل سکونت: کابل    تاریخ: 09.06.2016

جناب محترم محمد نعیم بارز!
فیلم گیری بند سلما را در نبشتۀ کوتاه و معنادار تان خوب نقطۀ بحث قرارداده اید، دو سوال پیش می آید اول اینکه آیا ظاهر خان خوب کار کرده بود و یا داوود خان و یا هردوی شان. و دوم کدام یک آنها در آن بند کدام بیل و کلند زده اند و یا کدام قران و تنگه خرج نموده اند بند سلما کمک خارجی بود و خارجی ها آنرا به ملت افغان و نه برای ظاهر خان و داوود خان امداد نموده بودند مگر از برکت طرز حکومت خراب همین ها بود که این بند بیچاره بعد از چند دهه بلاخره جان خود را به چت کرد و افتتاح شد و شما محترم این بند را وسیلۀ پشتیبانی از آن دو قرارداده اید انصاف هم خوب چیز است


اسم: فردوس   محل سکونت: Balkh    تاریخ: 08.06.2016

اختلاف ناظمی با دکتر نجیب و داستان قصیدهء میهنی ناظمی

گويا جناب ناظمی ناگهان در فرجام کار با دولت نجيب الله اختلاف پيدا کرد و پس از سال ها لميدن به صندلی وزارت و رياست ، کشور را به عزم جرمنی ، ترک کرد ، از کشور جرمنی چکامه ای در وصف وطن به افغانستان فرستاد و از ياران و ولينعمتان کهن ، بد گويی کرد . اين قصيده که بخشی از زبان آن بحدی ارکائيک است که زبان شاعران دوره نخست غزنوی را بياد ميدهد ، در چند جا چاپ شده و عکس العمل های را در محيط شهری بار آورده است و حتا منجر به جوابيه های توسط سخنوران طنز پرداز کابل شده که از تطويل کلام صرف نظر ميکنم و به ذکر چند بيت قصيده جناب ناظمی و واکنش های مطبوعاتی ميپردازم البته با کمال اختصار سخن :

وطنا کشته افتاده به هامون وطنا
از چه آغشته به خون گشت ترا جان و تنا

قصه رنج و عذاب تو به هر برزن و کوی
ذکر نام تو به هر محفل و هر انجمنا

ياد تو خنجر بران ، تن من مرغ اسير
دل من مرغ مسمن ، غم تو با بزنا !

از چه ويرانه سرا گشت ترا شهر و دهت
از چه اطلال و د من شد همه باغ و چمنا

پشته ها بينی از کشته همه مالامال
کشته ها بينی افتاده همه بی کفنا !

من ز غرناطه همی تا به لب قلزم هند
وزختن تا به بخارا و خليج عد نا :

نشنيدم که رود اينهمه بيداد به خلق
يا به ملکی رسد اين گونه عذاب و محنا

آن گزند يت که از لشکر سقلاب ۱ رسيد
کس نخوانده است به تاريخ نوين و کهنا

چه توان کرد به اين خيل منافق يارب
لفظ قرآن به لب و زندقه اندر يخنا!

پانويس : ۱ـ گويا منظور اتحاد شوروی است!

شعر شاعر محترم وقتی به کابل رسيد ، بر هر خواننده و شنونده ای اين سوالات و ابهامات را ايجاد کرد: ۱ ـ چرا شاعر محترم وقتی از وزارت ، برکنار شد، در فکر وطن افتاد؟ ۲ ـ شاعر محترم مگر همه روزه در راديو افغانستان با مشاوران روسی ، خلوت و مشورت نمی فرمود ؟ چرا اکنون ، شوروی را پس از چندين سال اشغال کشورش ، بد ميگويد ؟ ۳ ـ آيا « و طن » برای بعضی آدم ها ، فقط چوکی و مقام و « وزارت » است و دگر هيچ !

از ميان جوابيه های انتقادی منظوم ، خواندنی و تاريخی که به جواب محترم ناظمی از خامه شاعران مختلف در نشريات کابل چاپ شد ، گويا در، اخبار هفته ، انيس و پلوشه بود ، من جريده پلوشه را امروز از کتابخانه عامه پيدا کردم ، فقط به نقل همين منظومه ، اکتفا ميکنم : پلوشه تاريخ ۲۰ وژی (سنبله)۱۳۷۰ را در خود دارد و به مديريت شا ه زمان وريح ستانيزی ، ژورناليست معروف منتشر می شده است :

وطن يا وزارت ؟

ای وزارت زده ،ای شاعرک پر فتنا
ای گرفته سر الفت به فرنگی چمنا !

يادم افتاد ازان بنز طلايی که ترا
ميرسانيد بهر کوی و بر و انجمنا

وطنت بود وزارت ، چمنت ، مکرويان
گر وزارت نبود ، خاک به فرق وطنا !

عجبست اينکه به ياران قديمت گويی
«لفظ قرآن به لب و زند قه اندر يخنا !»

تو نبودی که نماينده آنان بودی
لويه جرگه چو نمودند به آخر زمنا ؟ ۲

تو نبودی که به اين خيل منافق ، هردم
سجده ميکردی به بيتابی و شوق شمنا !

تو تيوريسن فرهنگ و زبان و آهنگ
حزب ودولت ، همه همراه تو چون پيرهنا !

وقت دلتنگی ات « اين خيل منافق» دادند :
يک گذ ر نامه خدمت به تو، نازکبد نا

تا روی جرمنی و شعر بگويی به وطن
شوی يک شاعر برجسته خلقی سخنا

روزگاری که بدل گشت ، رژيم فعلی
قهرمان گونه بيايی چو يکی کوهکنا

باز تشريف وزارت به تو تقديم کنند
بزنی خنده به ريش من و ما و وطنا!


پانويس :

۲ ــ گويا منظور لويه جرگه نمايشی است که قانون اساسی داکتر نجيب را تصويب کرد و رياست جمهوری ويرا صحه گذاشت !


اسم: اسدالله   محل سکونت: kabul    تاریخ: 08.06.2016

با نظر نویسنده گرامی در مورد این سالگرد های مضحک موافقت دارم.اما جناب پایدار از افشای نام آنان خودداری فرموده اند:

از سرسپردگان حزب دموکراتیک خلق، یکی جناب استاد ناظمی ،رئیس سابق رادیوافغانستان در زمان ببرک کارمل و وزیر اطلاعات و فرهنگ در دوره داکتر نجیب است. ایشان گویا در حال حاضرمقیم کشور آلمان میباشد و سرپرست « خانۀ مولانا جلال الدین بلخی» در شهر فرانکفورت. گویا چند نفر از اهالی هرات، برای جناب ناظمی،اخیراً جشن تولد برپا ساخته اند و چند آدم بیکار و بیعار هم به آدرس این احتفال« پیام» روان کرده اند!

اما مدتی قبل یک نویسندۀ ژرفنگر چشمدید خود را از یک احتفال در «خانه مولانا» چنین بیان کرده که روشنگر واقعیات پشت پرده است. مضمون این نویسنده به اسم « م. زرنگار» در چندین رسانه و در زمره آن سایت های گران افغانستان و آریایی، منتشر شده. این مطلب عیناً ازانترنت اقتباس میشود:

++++ـ

قسمت اول ))
نویسنده : م . م . زرنگار
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می رسند آن کار دیگر می کنند

همانطوریکه برای من قبول کردنش مشکل بود، یقین کامل دارم که برای اکثریت خوانندگان این متن، قبول کردن موضوع سخت مشکل و حتی نا ممکن خواهد بود. اما وظیفه ام می دانم که باید حقایق را بگویم.

سخن از استاد ادب لطیف ناظمی است، کسی که از چهار سال به این سو، خانه ی مولانا را در شهر فرانکفورت رهبری می کند، کسی که سالها استاد دانشگاه ادبیات بوده و سالهای متمادی در رادیو افغانستان مشغولیتهای مختلف داشته و یک عمر در نهادها و انجمن ها و برنامه های اد بی و هنری مورد احترام اهالی فرهنگ بوده است. البته در این اواخر چیزهای خوب و خرابی در رادیوی دویچه وله هم می نویسد.

لطیف ناظمی بعد از واصف باختری، رهنورد زریاب و اکرم عثمان یکی از اشخاص سرشناس در عرصه ادبیات کشور ماست. من از سالها به این سو با نام وی آشنایی دارم. وقتی در اواخر سال 2011 در یکی از شهر های حومه ی فرانکفورت مسکن گزین شدم، شنیدم که لطیف ناظمی در فرانکفورت زندگی می کند و حلقه ی کوچکِ را به نام خانه مولانا رهبری می کند. از دوستی که در جلسات خانه مولانا شرکت می کرد، خواهش کردم تا مرا نیز باری در آنجا با خودش ببرد زیرا علاقمند ادبیاتم و دیدار استاد نیز برایم جالب بود.

روزی آن دوست برایم خبر داد که به تاریخ 21 ماه دسمبر 2011 خانه مولانا شب یلدا را تجلیل می کند اگر علاقمند باشم می توانم شرکت کنم. با خوشحالی پذیرفتم و چون برنامه ساعت شش شب آغاز می یافت، پانزده دقیقه به شش مانده بود که در محل برگزاری حاضر بودم و بی صبرانه انتظار دیدار ناظمی را داشتم. دیدم که محفل، مانند بسیاری از محافل فرهنگی افغانها آغاز شدنی نیست. از دوستم علت را جویا شدم، گفت که استاد ناظمی هنوز تشریف نیاورده اند. نه تلیفون خانه و نه هم تلیفون موبایلش را می گیرد.

تقریباً ساعت هشت شام شده بود و از لطیف ناظمی، رهبر خانه مولانا و سخنران اصلی آن شب خبری نبود. اعضای خانه مولانا پایین و بالا می دویدند و از هر نوع امکانات دست داشته برای تماس با ناظمی استفاده می کردند اما موفق نمی شدند. هنوز نمی دانم که چرا آنهمه انسانهای بالغ محفل را آغاز نکردند؟! اینهم بیشتر از اینکه نشاندهنده ی احترام باشد، بی باوری به خود را نشان می دهد، اما این بحث دیگری است.

بالآخره ساعت هشت شب دروازه ی سالون باز شد و لطیف ناظمی به همراهی خانمش، واحد واحدی و آقای مصلح سلجوقی وارد محفل شدند. واحدی و سلجوقی از شهر هامبورگ تشریف آورده بودند. وقتی این جماعت داخل سالون شدند، نخست فکر کردم که بر اثر بیشتر از دو ساعت انتظار، من درست نمی توانم ببینم اما به زودی این شک رفع گردید چون نه تنها من بل همه حاضرین سالون متوجه شدند که لطیف ناظمی به اندازه یی مست است که به مشکل می تواند سر پا بایستد و راه برود. اگر هم ناظمی را نمی شناختی، امکان نداشت بوی ودکا را که ازدهان و لباسهایش فضای دور و بر را پر کرده بود، با چیز دیگری اشتباه بگیری.

او را که سخنران اصلی محفل بود، در مقابل حضار بر جایش نشاندند. گویا هیچ حرفی اتفاق نیافتاده باشد و گویا همه مردم با علاقمندی بیشتر از دو ساعت را انتظار کشیده باشند تا سخنرانی ستاره ی درخشانِ آسمان "ادب" کشور شان را با گوش جان بشنوند و بیاموزند. لطیف ناظمی به سخنرانی آغاز کرد.

ای وای! فکر می کردی جوان شانزده ساله یی که تازه عاشق شده است، آرزو دارد که در این شب یلدا با معشوقش در بستری افتاده باشد و کمبودهای جنسی خود را برآورده بسازد. آدم خجالت می کشید که پیر مردی قریب هفتاد سال عمر دارای القاب "دکتور و استاد ادبیات" چقدر مضحک و مزخرف حرف می زند و چنان مست است که زبانش در ادای بسیاری از کلمات کلالت می کند.

حمیرا نگهت دستگیر زاده، نادیه قانع، حسین ریاض، کاوه شفق، عزیز آریانفر (دیر تر آمد چون کار میکرد)، خاطره آریانفر، شفیق لمر و تعداد دیگری که من همه را نمی شناختم در این محفل حضور داشتند. صنم عنبرین گردانندگی محفل را به عهده داشت. بعد از اینکه صحبتهای بی سر و تهِ ناظمی بالآخره تمام شد و همه حاضرین بیش از حد خسته شده بودند، نوبت رسید به شعر خوانی.

از حمیرا نگهت چون از راه دور آمده بود و مهمان عزیز محفل بود، خواهش شد که بخش شعر خوانی را با قرائت اشعارش آغاز کند. خانم نگهت هنوز آغاز نکرده بود که صدای صحبت و خنده های مریض گونه ی ناظمی با آقایی که در پهلویش نشسته بود، توجه حاضرین را به خود جلب کرد. این عمل ناشایست و نازیبنده ناظمی در تمام وقتی که حمیرا نگهت اشعارش را قرائت می کرد، جریان داشت. گویی در اتاقی تنها یا با کسی نشسته است و ریشخندی می کند. خودش می گفت و خودش می خندید. از میان حاضرین کسی خم به ابرو نیاورد. مردم از احترام سکوت کردند و ناظمی حتی خیالش هم نبود که تا چه حد خود را با آن رفتارش کوچک و زبون میکرد. باید از حمیرا نگهت پرسید که چگونه توانست در آن حال اشعارش را قرائت کند.

وقتی که کاوه شفق را برای شعر خوانی به جلو خواستند، ناظمی تلو تلو خوران، خودش را از میز ها و دیوار محکم گرفت که نیافتد و بسوی تشناب رفت. بعد که از شفق پرسیدم، گفت: "خوب شد چون حد اقل توانستم شعرم را به خاطر آرام بخوانم. وای به حال حمیرا جان بیچاره که چه باید کشیده باشد." گفتم: چرا برایش نگفتید که سکوت کند؟ قبل از اینکه کاوه شفق جواب بدهد، شخص دیگری که در پهلویش ایستاده بود، گفت: "برادر، اگر او سکوت می کرد، آن دو سه لیتر ودکا در خونش سکوت نمی کرد."


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 08.06.2016

دیدن چند بخش فیلم های زیر عنوان (بند برق سلما)

واقعاً بسیار دلچسپ و یاد آور خاطرات خوشایند گذشته کشور است، در عین حال تاریخ زند ای شصت – هفتاد سال اخیر افغانستان بوده که به تصویر کشیده شده است. مهمتر از همه اینست که به گفت و گو های مورد اختلاف بعضی ها مبنی بر نیات محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان پاسخ مستند ارائه میدهد و به خوبی می رساند که به رغم داشتن بعضی اشتباهات سیاسی، هر دو زعیم در راه بهبود بخشیدن به زندگی مردم و اعتلای کشور چقدر سعی و تلاش صادقانه و مفرط به خرچ داده اند.
البته در زمینه اینکه اشتباه مهم ظاهر شاه چه بوده که نتوانسته از کود تای 26 سرطان 1352 داؤد خان جلو گیری نماید و یا داؤد خان چرا دست به کودتا زده و چرا نتوانسته به هدف خویش برسد، باید گفت این مسئله مبحث مفصلی است که پرداختن به آن در اینجا نمی گنجد. ولی در اینجا باید گفت کسانیکه ا ین همه فیلم ها را جمع آوری، تنظیم و در «وبسایت افغان جرمن آنلاین» گذاشته اند قابل ستایش اند . امید که باز هم از این کار ها بکنند. تشکر


اسم: محبوب کاتب   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 08.06.2016

آغای محترم محمد عارف عباسی مقاله شانرا بنام (کودتایی که کودتا زائید) خواندم که مقصد شان آنست که کودتا سرطان داؤد خان باعث شد که کودتای ثور به وجود آید. تا جائیکه من شاهد بودم کودتای خلقی ها و پرچمی ها در دوره سلطنت ممکن بود واقع شود. هدف سردار داؤد جلوگیری از همین کودتای خلقی و پرچمی بود و خواست برای کشور یک چانس دیگر را به وجود آورد، اما زورش نرسید و باید گفت که با پنجال خرس بازی کردن کار آسان نبود. داؤد خان تلاش و سعی بندگی خود را برای نجات کشور کرد تا از پنجال خرس قطبی کشور را نجات دهد، اما زورش نرسید، مرگ را با خانواده خود قبول کرد و اما خود را تسلیم دشمن نکرد. او حاظر نبود با کمونیست ها کنار آید و مرگ را بهتر از زندگی برای خود دانست. به خیالم که آغای عباسی یا در سالهای اخیر سلطنت در کشور نبودند و یا اینکه اوضاع را فراموش کرده اند. هرروز مظاهره و هر روز بینظمی و کمونیست بچه های خلق و پرچم از همان وقت در دستگاه حکومت خانه کرده بود و این خطر را اعلیحضرت محمد ظاهر شاه خوب میدانست و اما کاری برای جلوگیری از آن کرده نتوانست. بهرحال خواستم به حیث یک شاهد عینی نظر خود را بنویسم خدای بزرگ خودش میداند.


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 08.06.2016

شاغلی حضرته!

ما په ټول افغانستان کې تاته ستا د شخصیت شه مناسبه توضیح ولیکله، لیکن هر ملحوظ چې وه ، هلته نشر نه شوله.
زه تا عالم الغیب صاحب ته وایم، چې تاته لږ خپل حیثیت او شخصیت ارزش لرلای تا به زما په آدرس دغه نیمه بی بنیاده او له حسادته ډکه جمله نه لیکلای. آیا ته دا شعور او تحلیل لرې، چې ته څه لیکې؟
جناب صراف صاحب! ستا دغه ادعا دغه معنی لري، چې زه ایاز دغه نن دلته راپیدا شوی یم او ګودې ماتې لیکنی کوم او د زما دغه لیکنه هم استاد سیستانی ولیکله او ما بیا ورته امضاء وکړله او خپل نوم مې د مقالې پر سر ورته نصب کړ؟ ولا چې، ډېر افسوس او افسوس ستا په حال کوم، ستا په دغه مریض شخصیت...!!
زه به پخپله آزاده رایه ستا شخصیت د استاد سیستانی د بوټ سره برابر نکړم. ته لیکې، زما هدف ستا توهین نه وه! جنابه، نو ستا هدف نور کوم دئ؟ آیا ته یو نارمل کس یاست؟ زه بیا تاته وایم، چې ته هغه قدرت نلرې، چې ما توهین کړې، استاد سیستانی لا پر خپل دروند ځای دې آرام ناست وي. زه حاضر یم زر وارې تا سره دا بحث ته دوام ورکړم. زما د لیکنی د محتوا، پر غله بچه سقاو او د نادر خان او خلیلی په باره کې راګرځي، ته پخپله یو سقاوي او نادر پلږه کس یاست.
اوس درته همدومره


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 06.08.2016

امروز مضمون دیگری را تحت عنوان « آقای خلیل زاد ، مردم و تاریخ شما و گلبدین تانرا نمی بخشد » به قلم محترم فرزاد مطالعه نمودم .
البته در مورد پالیسی های تباه کن حکومات و در رأس جمهوری خواهان از ریگن گرفته تا بوش جایتکار در مورد افغانستان که خلیل زاد جمهوری خواه نماینده و مجری آن پالیسی ها بود هر چه گفته شود باز هم کم است و شاغلی فرهاد بوجه احسن درد دل خود را در مضمون فوق الذکر ابراز کرده است . ولی این جانب عنوان و یکی دو پاراگاف مضمون فوق الذکر را بی موازنه و سوال بر انگیز یافتم .
عنوان مضمون مشعر است که مردم و تاریخ کشور ما تنها خلیل زاد و گلبدین را فراموش نخواهند کرد در حالیکه مردم افغانستان تمام جنایت کاران پرچم و خلق و احزاب و رهبران و قوماندانان جنایت کار و مدنیت سوز هفت گانه به شمول طلبه مخلوق آی اس آی و سی ای ای وهم چنان احزاب جنایت کار و جنایت شعار به اصطلاح جهادی ساخت زعامت فاشیستی دولت ایران را تا قاف قیامت فراموش نخواهند کرد.
مگر آقای فرزاد گفته میتوانند که بچه سقو ثانی فاتح افشار احمد شاه مسعود ، ارشدالشیاطین بحران الدین ، ملعون سیاف ، ملعون مزاری ، ملعون محقق ، ملعون خلیلی ،ملعون عطاء، چنگیز ثانی دوستم و امثال و اقران شان چه فضیلتی بر گلبدین داشتند و یا دارند؟
اگر این دشمنان ملت و خاک و انسانیت هیچگونه فضیلتی از نظر انسانی بر گلبدین نداشتند و ندارند ، فرو گذاشت از تذکر نام و احزاب شان از طرف محترم فرزاد ، ترازوی عدالت و حکم شان تنها در مورد گلبدین بی موازنه دیده میشود .مزید بر آن اگر موجودیت برخی از این دشمنان قسم خورده و مدنیت سوز موجودیت کشور را به مخاطره تهدید نمبکند که ( از نظر من طبعا تهدید میکند ) آیا تنهاورود گلبدین پشتون نمای پشتون تبار آن را دفعتا به مخاطره انداخته است ؟
شاغلی فرزاداز زبان شخصی بنام آرتور کینت در یکی از مجله های کانادا چنین توضیح میدهد :( آرتور کینت در توضیح پیشنه برخورد های قوم گرایانه خلیل زاد مینوسد وقتی طی سال های نزده هشتاد خلیل زاد در خدمت اداره ریگن قرار داشت ، از عناصری در مقاومت ضد روسی پشتیبانی میکرد که به ملیت پشتون خودش وابسته بودند ..)
متأسفانه نقل قول تفتین آمیز و خلاف حقیقت همچو عناصر از طرف شاغلی فرزاد مرا به حیث یک آدم شکاک به خلوص و بی شایبه بودن نیت و مرام شخص فرزاد مشکوک میسازد .
خلیل زاد به حیث یک امریکایی سر سپرده تنها به منافع ملی دو کشور و دو ملیت در جهان اعتقاد دارد و بس یعنی اضلاع متحده امریکا و اسراییل .
برای خلیل زاد پشتون و نا پشتون مطرح نبود و نیست ، برای موصوف مهم این بود که کی در تطبیق پلان های استعماری مطروحه امریکا در افغانستان گوی سبقت از دیگران میبرد ؟
گلبدین خودش حدود بیست و پنج سال قبل به افتخار گفت : که من پشتون نیستم بلکه من یک مسلمانم .
در نتیجه به صراحت میتوان گفت که تلاش بسیار زیرکانه شاغلی فرزاد که اصل قومیت پشتون را به فعالیت های سیاسی خلیل زاد و گلبدین پیوند دهد ، تلاش خصمانه و ضد ملی است و یا حد اقل این برداشت من از محتوای مضمون و سلیقه نوشته شان است .


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 08.06.2016

ښاغلی م.ایاز نوری صاحب!پسله سلامونو.
کاشکی مو دا خپل د زړه درد همهلته په " ټول افغانستان سایټ" کی بیان کړی وای نه دلته په افغان جرمن کی. هر فرهنګی مارکیټ ځانته وزن او موقعیت لری، ما ستاسی سره هلته ډغری ووهلې نه دلته، په هر حال لومړی به ستاسی د خفګان له امله بخښنه در نه وغواړم او بیا به عرض درته وکړم چه ما د خپلی تجربې په اساس دا یقین تر لاسه کړ چه دا لیکنه د ښاغلی سیستانی په ګوتو تر سره شوېده ( چه البته اوس هم په همهغه عقیده یم) بیسواده یم خو دومره نه چه و نه کولای شم د خپلو آشنا هیوادوالو ادبیات او لیکنی تشخیص کړای شم. مسئله دا نه ده چه ما غوښتل خدای مکړه تاسی توهین کړم او یا هغه څوک چه مثلاً د یو روسی ټانک د وزن او دروندوالی په اندازه ئې کتابونه لیکلی دی بلکه مسئله دا وه چه غوښتل می په فرهنګی مارکیټونو کی د غیر قانونی دلالی معامله په سوک ووهم. هیله مند یم دې کشالې! ته نور لمن ونه وهل شی.په احترام.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 08.06.2016

سه معروضه خدمت سه محترم

اول ـ از محترمه استاد صالحه واهب واصل با ابراز قدردانی از زحمات پیهم شان در پیشبرد امور "قاموس کبیر افغانستان" و بخصوص اینکه دوستان قاموس را همیشه در جریان پیشرفت کار ها می گذارند و قوت قلب می بخشند، صمیمانه سپاسگذارم و از خدای بزرگ برای همه اعضای کاری و مسلکی این پروژه بزرگ موفقیت های مزید خواهانم و ضمناً از لطف شان که از این کمترین طی یک مقالۀ خود یاد کرده اند، تشکر میکنم.

دوم ـ خوشحالم که استاد سیستانی محترم به خیر از سفر چند روزه برگشتند و از اینکه دو کتاب اخیر شان به چاپ رسیده و برتعداد آثار پرمحتوای شان افزوده شده است، تبریک و تهنیت گفته و آرزو مند صحت، سلامتی و موفقیت های بیشتر شان در این راه میباشم. همچنان بنابر توصیه استاد کتابها از محل نشر به آدرسم مواصلت کرده و با تشکر فراوان بدینوسیله از وصول آن اطمینان میدهم و ضمناً بار دیگر از اهدای کتاب پرمحتوای شان "جایگاه داؤد خان در تاریخ نوین افغانستان" به این کمترین سپاسگذارم.

سوم ـ از محترم جناب آقای عبدالله شکاک که پیرامون مقاله اخیرم در این ستون تبصره نیک فرموده اند ، ممنونم و خدمت شان عرض میدارم که اکنون سن و سال تقاضا میکند که بیشتر خود را مصروف امور تحقیقی و نوشتن بعضی مقالات بسازم تا اینکه در میدان عملی سیاست وارد شوم. فعالیت سیاسی را از چند سال بدینسو ترک کرده ام و در خزان عمر میخواهم رابطه خود را بیشتر باقلم و زبان نگهدارم که همیشه پناهگاه ذهنی و بیانگر فکری من بوده است. خدمت عرض کنم که دوست عزیز و گرامی من جناب داکتر صاحب همایون قیومی یکی از دانشمندان افغان است که او و امثال او را مایه تحقق امید های آینده افغانستان میدانم و خوشحالم که موصوف در یک وظیفۀ لایق شأن خود در خدمت وطن قرار دارد. به آرزوی موفقیت های مزید شان.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.06.2016

عرض تبریک به خانم پرکار واندیشور، صالحه جان واهب، مدیر مسؤول پروژه قاموس کبیر افغانستان!‏

مژدگانی های پیهم شما در موردپیشرفت کار قاموس کبیرافغانستان ونیز خبر انتقال سالم آن در سرور جدید واعلام تاریخ بهره برداری از آن در تاریخ معینۀ سال روان، ‏خبرهای مسرت باری است برای دوستداران و علاقمندان پورتال ملیگرای افغان جرمن آنلاین. ‏

من نه تنها به خاطر تلاش خستگی ناپذیر تان در راه شکوفایی فرهنگ ملی، بلکه به خاطر گرامیداشت و تقدیر تان از یک ‏استاد و یک خدمتگار معارف افغانستان یعنی داکتر سید عبدالله کاظم، نویسنده و محقق عالیقدر کشور در یک موقع مناسب ‏از شما خرسندم و آنرا می ستایم واین خرسندی ام وقتی دو چندان میگردد که می بینم با همه مصروفیت های زندگی، و ‏رهبری کار قاموس، هم خود مینویسید وهم با تنظیم و تقدیم بخش های از کتاب کودتای پنجم و .... خاطر علاقمندان تاریخ ‏کشور را نیز شادمان میسازید، زیرا با نشر هر بخش از این کتاب ، بسا نکات تازه برملا میگردد، که من یکی از ‏بسیاری آن حوادث با این دقت و تفصیل آگاهی نداشتم و برایم جالب و جالب تر شده میرود.‏

بدون تردید وجود شما خانم گرامی و با استعداد خیالات خام و پیش بینی های مغرضانۀ آنانی را که خود را ناف زمین ‏و ستون آسمان تصور مینمودند و فکر میکردند که با رفتن شان ازاین پورتال، بزودی دروازۀ این رسانه بر روی خوانندگان بسته ‏خواهد شد، باطل ثابت کرد و ما می بینیم که این پورتال با نشر موثق ترین حقایق تاریخی و سیاسی وادبی در مقایسه با پنج ‏ماه سال پار، خیلی پربار تر و پر محتواتر در خدمت هموطنان درخشیده است. واین درخشش بدون شبهه نتیجه تلاش ‏شما و همکاران صادق قلمی و تخنیکی تان بوده است.‏
موفقیت بیشتر تان را آرزو میکنم.‏


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.06.2016

امروز مضمونی تحت عنوان « تا چه وقت دیگران لقمه را در دهان ما کنند » به قلم محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم از نظرم گذشت . داکتر صاحب کاظم در یک قسمتی از تبصره خود چنین مینویسند : « ... پرسیده میشودکه آیا میان افغان های تحصیل کرده فقط یک دانشمند بود که اشرف غنی به حیث مشاور ارشد خود ایشان را گذاشتند ؟
همان طوری که امروز آقای داکتر همایون قیومی در امور مسلکی به ریاست جمهوری مشوره مفید وبا ارزش میدهد ، اگر همینطور حکومت بالای دیگر دانشمندان و متخصصین افغان های مقیم خارج اعتماد کند ، نه از نظر دوستی و شناخت های شخصی ، بلکه فراتر از این معیار ها فقط به حیث یک افغان مسلکی در ساحات تخصصی از آن دعوت گردد و برای شان موقع خدمت داده شود ...»
پیشنهاد و مشوره داکتر صاحب کاظم باید به خط طلایی نوشته شده و مورد حمایت تمام هم وطنان وطندوست قرار گیرد .
من بخاطر دارم که داکتر صاحب کاظم پیشنهاد های پسیار معقول خودرا در دوره بچه خوانده جورج بوش و حکومت انتصابی اداره بوش یعنی حامد کرزی و وایسرای وقت خلیل زاد امریکایی که پلان های او برای افغانستان جز تباهی چیز دیگری بار نیاورد ، در مطبوعات بدست نشر سپرد ، ولی ممکن بود که یک حکومت ضد ملی و ضد مردمی و دست نشانده حکومت اضلاع متحده به پیش نهاد های دلسوزانه داکتر صاحب کاظم گوش بدهد ؟
باید خاطر نشان ساخت که داکتر صاحب همایون قیومی دانشمند غنیمتی است ، آوازه و انتباه چنان بود که وی هرگز مقام ریاست یک پوهنتون را در اضلاع متحده با چوکی مشاوریت ریاست جمهوری در کابل معاوضه نخواهد کرد ولی این انتباه غلط ثابت شد و شاغلی قیومی مشاور بسیار بسیار مقتدر اداره اشرف غنی است ، این تلقی و انتباه هم دور از واقعیت پنداشته نمیشود که مقامات امریکایی او را وادار به قبول این وظیفه ساخته است . اشرف غنی و شاغلی قیومی در دوره تحصیل شان در پوهنتون بیروت هم صنفی بودند و این اعتماد بزرگ اشرف غنی بالای شاغلی قیومی بیشتر جنبه شخصی دارد تا لیاقت تخصصی .
قابل یاد آوری است که آوازه های سر چوک کابل بگوش میرسد که یک عده اشخاص چاپلوس و بسیار زرنگ در پوست شاغلی قیومی جای گرفته اند و زور کسی به شمول محترم داکتر کوچی کاکای اشرف غنی به این اشخاص نمیرسد یعنی به عبارت دیگر قوت و قدرت شاغلی قیومی بالاتر از قوت کاکای اشرف غنی است . چنین پنداشته میشود که رول و مقام شاغلی قیومی ، شباهت به رول و مقام خلیل زاد در دوره حامد کزری دارد ، شاغلی قیومی از حمایت حکومت اضلاع متحده نیز بی بهره شمرده نمیشود .
به نظر من یکی از مناصب ترین شخصیت های خارج کشور شخص داکتر صاحب سید عبدالله کاظم است که باید تقررش از طرف حکومت اشرف غنی در نظر گرفته شود .
متأسفانه من در مسایل ملی و اتخاذ تصامیم ملی به حکومت دو اشترنگه غنی و دبل عبدالله چندان نه ، بلکه هیچ اعتقاد ندارم ، لذا پیشنهاد های داکتر گاظم و پیشنهاد من مبنی بر تقرر داکتر صاحب کاظم جای را نخواهد گرفت .
خدا آن ملتی را سروری
که تقدیرش بدست خویش بنوشت


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 07.06.2016

افراطی خوب گفتن و افراطی بد گفتن خصلت مریض های روانی است زیرا این چنین آدم ها اعتدال را مراعات کرده نمی توانند.
مراعات کردن اعتدال با انصاف، در تمام امور، معرف شخصیت انسانهای بزرگ اندیش وصحتمند است و برخلاف آن، دید اشخاص روانی است که برای ارضای عقده های شان پرنسیب های اخلاقی را زیر پا میگذارند و گویی آنها غرض هتک حرمت دیگران، زاده شده اند. این چنین اشخاص غیر از هتک حرمت کردن دیگران، کاری را در زندگی انجام نداده اند. بطور مثال شخص را می شناسم که زمانی در نوشته های غیر مستعارش مورخ و نویسندۀ پـُرکار کشور را محترمانه یاد میکرد که سندش در نزد ما موجود است . اما وقتی ریگی زیر دنداش آمد از اعتدال و انصاف خارج شده نوشته های گذشته را فراموش کرده، خلاف پرنسیپ های اخلاقی به هتک حرمت کردن خصلتا ً دست زده است. یا شخصی معلوم الحال را می شناسم که زیر نام مستعار خانمی را تا سرحد کوچه و بازار بی پت و بی عزت کرد که افسانۀ محافل شده بود، همگان از آن افسانه اطلاع دارند. هم اکنون همین دو نفر، یک صد و هشتاد درجه تغییر کرده همد یگر را برخلاف اعتدال وانصاف نوازش میدهند. این سخن میرساند که طرفین کاملا ً هم وزن بوده اند. فقط ناظرین بی غرض بودند که با اینقدر رنگ عوض کردن های آنها دچار اشتباه شده بودند. و از آن رنج می بردند.
خدا را شکر که در تمام بدی های آنها یک نکته زیبا را پیدا کردم که برای بندۀ سرمشق خوب شد. تا در مردم شناسی باید بیشتر دقت کرد. به امید روزیکه مسایل ملی و انسانی جای حسادت ها ی بچه گانه را بگیرد.


اسم: ایاز نوري آزادي   محل سکونت: Holland    تاریخ: 07.06.2016

محترم غلام حضرت!

تاسو جناب د ټول افغانستان په ملي ویب پاڼه کې زما د «علت حملات قلمی اخیر به یک استاد تاریخ، ۳۰ می» د تبطرو په برخه کې داسی لیکلي دي:

(غ. حضرت)
« دا لیکنه خپله د سیستاني صاحب په ګوتو تر سره شویده. بلی»

زه درته وایم، چې تا کولای شوای خپله دغه بی بنیاده دعوا دې زما د لیکنې په استناد په خپلو منطقي دلایلو ثبوت کړې، لیکن تا په نیمه جمله کې خپله دغه ادعا خلکو ته مخته کړې ده. تا باید حد اقل خپل هغه حیثیت او ځانته درنشت دې په نظر کې نیولای وای!
او که ته علم غیب لرې...!! بیا نو ته ما او د پورتال نورو محترمو لوستونکو ته ولیکه، چې دغه ناصر مستجاب څوک ده؟ دغه کابلی والا د هند څخه، دا څوک ده؟ دا نرګس سایه څوک ده؟ دغه بهرام ابهر څوک ده؟
زه ستا د دغه د حسد څخه ډکه جمله په لیکلو باندی خوشحال یم، چې دغه ستا ماهیت او اصلي شخصیت نورو افغانانو ته افشاء شي. ته چې غواړې استاد سیستانی او یا ما بد نام کړې، دا ستا له لاسه پوره نه دي. استاد سیستاني ستا د قد او وزن په اندازه کتابونه لیکلي دي. افغان ولس د سیستانی صاحب درنشت کوي، مثال زه یم.

پای


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 07.06.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه جناب محترم شکاک صاحب :
احترامآ بعرض می رسانم که نکات تشریحی در مورد شک و شکاکی در نوشته بنده وجود داشته ، نی تعرض به تخلص جناب عالی ، خدا نکند که بنده در انتخاب تخلص شما مرتکب تعرض شده باشم . چون شک نموده اید معذرت می خواهم
در مورد این که فرموده اید احد من الناس کودتا نمی توانست ... باید حضور شان عرض کرد که باید بواقعیت ها رجوع کرد و دید که حتی کسانیکه فرزند چوپان خود را در سوانح خود گفته بودند توانستند بشکلی از اشکال قدرت سیاسی کشور را بدست آورند که همه ما و شما و مردم کشور ما در کشور وجود داشتند ؟ و نمی توان منکر آن شد ؟
اشخاص بزرگ کشور را خود شما فرموده اید که ,, از نظر پرنسیب به عمل کودتا اعتقاد نداشتند ... ،، فرموده شما در مورد ایشان و سائر دانشمندان کشور کفایت می نماید ؟ عرض نموده بودم که همه تغیرات و انقلابات در کشور های جهان را کسانی انجام داده اند که از طبقات پایین جامعه خود بوده و دارای اندیشه های ترقی کشور خود شده بودند .
از توجه شما تشکر مکررآ بعرض می رسانم که دوکتور صاحب شرق در وقت کودتای 7 ثور 1357 در کشور نبودند ؟ ولی به هیچ وجه نی ضد رهبر خود بودند و نی هم هستند باعرض احترام


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 07.06.2016

بند کجکی :
بند کجکی دردوران صدارت داودخان کارش آغاز شد. در دوره جمهوریت درسال 1975 دو توربین آن فعال گردید برای مردم هلمند و قندهار برق داده شد. امروزقرار داد نصب توربین های جدید با کشور ترکیه به امضا رسید.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 07.06.2016

با احترامات به همه،
نه تنها دیروز با امروز ارتباط دارد بلکه هزاران سال و خصوصا از زمان خدا های تخیلی یونان و داستان ها و استوره های قدیم با امروز ارتباط جدی دارد، تنها با خواندن کتاب و تخیل شخصی نه بلکه با فهم و درایت عمیق مطالعات ارتباتاطات را میتوان درک کرد، یک نمونه را لطفا در لینک دیل از نظر کذشتاندن بی جا نخواهد بود

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 07.06.2016

برادر محترم و گرامی جناب غ. حضرت پس از سلام و عرض ادب،
مقاله اخیر شما را تحت عنوان "نگاه جسورانه به رخسار زندانۀ ترس" خواندم، برایم مثل دیگر نوشته های شما دلچسپ بود و بخصوص که با همان شیوه خاص خود می نویسید، بیشتر دل پذیر میشود. تنها در پراگراف اخیر خواستم تبصره کوتاه کنم.

شما نوشته اید: «نباید به این ساز گوش خراش مؤرخین تاریخ زده توجه کنیم که می گویند ماضی با امروز و فردا رابطه دارد، اگر این فورمول غلط را القاء کنیم، باید به سؤالهای بسیار مهیب و لاجواب، جواب دهیم که نمیتوانیم. امروز و فردا را باید مطابق واقعیت های امروزی ساخت، نه دیروز و پریروز».

محترما! خودم به این نظر هستم که بین دیروز، امروز و فردا یک رابطه نا گسستنی وجود دارد، چنانکه شخصیت امروز یک فرد محصول تربیه دیروز او است و همین وضع بر زندگی فردای او نیز تأثیر می اندازد. در رویداد های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی و روانی جاری جامعه نمیتوان رابطه دیروز را نادیده گرفت، زیرا دیروز ریشه های اساسی امروز را تشکیل میدهد. میگویند گذشته چراغ راه امروز و فردا است.

بهرحال اگر منظور شما از "مؤرخین تاریخ زده" اشاره بیک شخص خاص باشد، باید متوجه بود که در برابر حساسیتی که با آن شخص موجود است، کوشش نباید کرد که حکم عام صادر شود.

اگر میخواهید هیچ کسی مانع شما نمیشود که تمام نوشته های خود را به مسائل امروز و فردا اختصاص دهید، ولی این حق را نیز به کسانی دهید که میخواهند در باره گذشته بنویسند. اگر اینطور باشد، باید همه مؤرخین باید به تقاعد سوق داده شوند و رشته تاریخ از پوهنتون ها باید حذف شود. امید است با این مختصر موضوع روشن شده باشد. بااحترام


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.06.2016

هم وطن گرامی ومحترم خان آقا خان سعید
لطفا به نکات و عرایض ذیل توجه فرمایید :
یک : جناب شما در فرمایشات اول تان به کلمه شکاک و مفاهیم آن متعرض شده اید که یک تعرض کاملا شخصی است . تعرض شخصی به تمام تعابیر و اشکال کلمه شکاک از طرف شماکار نادرست و نا زیباست . شما به حیث یک شخص محتملا تحصیل یافته باید برین امر وقوف کلی داشته باشید . به طور مثال اسم شما که ترکیبی از خان و آقا است و جناب تان تخلص سعید را برای خود انتخاب کرده و اگر من انتخاب تخلص تان را ، مورد سوال قرار بدهم که محترما در اسم ترکیبی تان کلمات خان و آقا کم بود که تخلص سعید را نیز به آن افزوده اید ؟
آیا همچو سوال زننده و ناموزون نخواهد بود ؟
یقینا طرح همچو سوال نه تنها زشت و زننده است بلکه دال بر نادانی من خواهد کردو من هرگز همچو گستاخی و بی ادبی را در حق شما روا دار نمی باشم بلکه باید بگویم که نام تان مقبول و تخلص تان زیباست ، مبارک تان باشد . ناگفته نماند که اگر شخصی در مسایل سیاسی و اجتاعی شکاک نیست و هر گپ و سخن و ادعا را کور کورانه قبول کند باید آدم به اصطلاح گپ رو و ساده لوح باشد .
دو : باز هم به صراحت و ابرام میگویم اگر زعامت سردار صاحب داؤد خان در میان نمی بود احد من الناس توان کودتا را در مرحله اول نداشت چه خاصه که گپ رسد به صاحب منصبان خورد و کوچک که حتا به سویه یک کوچه و پس کوچه شهر ، در میان مردم شهرت و محبوبیت نداشتند چه رسد به غلوی شهرت و محبوبیت ملی و جهانی .1
سه : جناب شما به شخصیت های که نه به ادعای من بلکه به حکم تاریخ در دور و زمان خوداز شهرت وو جاهت ملی و جهانی برخوردار بودند ،ایشان را ظالمانه مورد اهانت قرار داده و اشخاص بی جرئت وبی ایمان تلقی فرموده اید که بیشتر به حکم تکفیر ارباب مذهب میماند تا به ادعای یک شخص محتملا تحصیل یافته مانند شما ، نا گفته نماند که یک عده از رجال کشور از نظر پرنسیپ به عمل کودتا اعتقاد نداشتند ، عدم اعتقاد به عمل کودتا با به جبن از ارتکاب و یا هم نوایی و هم فکری به آن از زمین تا آسمان فاصله دارد و شما به حیث یک آدم با سواد در زمینه باید مستشعر بوده و توقع من از جناب شما این است که شما باید بهتر از این ،از تاریخ کشور و شخصیت های مطرح کشور در وقت و زمانش باخبر باشید .
چهار : نقل قول از ادعای نادرست حسن شرق در مورد سردار صاحب هم در مقال قبلی من و هم نوشته خودش درین پورتال موجود است و آن نقل قول کدام پاراگرافی از روح القوانین نیست که ضرورت به تفسیر دلخواه و تلقی ذهنی جناب شما را داشته باشد .
آنچه عیان است چه حاجت به بیان !
با عرض حرمت برادرانه


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 07.06.2016

آ

آیا اینها خائین بودند آقای عباسی ؟؟؟

آقای عباسی مینویسد که در رژیم جمهوریت داود خان اشخاص وطنپرست را از خود دور کرد آیا نعیم خان ،عبدالرحمن پژواک ، محترم انجنیرعطائی وزیر مخابرات ، انجنیر جمعه محمد محمدی وزیر آب وبرق ، آقای مجید کبیر سراج وزیرتعلیم و تربیه ، انجنیر تواب آصفی وزیر معادن و صنایع ، پوهاند وفی اله سمیعی وزیر عدلیه ، اقای خرم وزیر پلان ، داکتر نوین وزیر مطبوعات ، آقای فروغ معین و سرپرست وزارت پلان ، داکتر عمر وزیر صحت عامه ، داکتر عبدالمجید وزیر دولت ، ابراهیم عظیمی ، یاسین عظیمی ، انجنیر فرید اسحق ، داکتر فتاح صدیق ، نصرت اله ملکیاروصد ها افغان وطنپرست دیگرکه درمقامات دولتی شب وروز برای بهبود وضع مردم شب و روز کارمیکردند خائین بودند؟؟

یکی از پروژه های آن دوره یعد از چهل سال کارش انجام شد برای مردم نور روشنایی و برای هزاران زارعین ، زمین شان آب پیدا میکند و مردم یا سپاس آر آن شخصیت قدردانی میکند اما برای عباسی و دیگر دشمننان مردم افغانستان روز سوگواری است . بااحترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 06.06.2016

بسایت محترم افغان جرمن :
قابل توجه محترم عبدالله شکاک .
آغای شکاک چون شما شکاک بوده و به موضوع و مطلب شک می نمایید نباید جواب شما را می داد ولی باز چون شما علیه یک تعداد جوانان تحصیل یافته و سرسپرده و عاشق جهوری شدن افغانستان تاخت و تاز کرده و بی ارزش شمرده اید ؟ باید بشما و امثال شما خاطر نشان نمود که در تمام کشور های جهان همین نسل بودند که تغیرات و انقلابات عظیمی را به کشور ها و مردم خود بوجود آورده اند چون رهبر بزرگوار ما محمد داوود او که عاشق و علاقه مند برادری و برابری و از بین بردن هر نوع تبعیض در افغانستان بود او در جستجوی کسانی بود که با او هم عقیده در این راه باشند متاسفانه آنانیکه به نظر شما وریر و سفیر صدراعظم و دبیر بودند در بین این ها احدی را پیدا نتوانست که در تغیر نظام جرئت و ایمان آن را داشته باشند که با وی هم نوا شوند بنآ به جستجوی اشخاصی افتاد که به جمهوری شدن افغانستان عقیده و ایمان داشته باشند بنآ در جستجوی کسانی در طبقات پایانی اردو افتادند که بتوانند جرئت و ایمان آن را داشته باشند تا به اتکاه خداوند بزرگ بتوانند سنگ تهداب اولین جمهوری افغانستان را بگذارند ، چنانچه او در بیانیه خطاب بمردم جمهوری شدن افغانستان را به این عنوان بمردم تبریک گفت که من از جانب خود برفقای خود که اولین سنگ تهداب جمهوریت در افغانستان را گذاشته اند بشما تبریک می گویم بدون شبهه که در بین ما نی شکی وجود داشت و نی هم شکاکی ، ازینکه شما در مورد دوکتور صاحب شرق نوشته اید که در کتاب خود نوشته است که نه خود دفاع می نمود و نی به رفقای خود اجازه می داد که دفاع نمایند ؟ این مفهوم را ندارد که از نگاه شکاکی به او تبصره کرد بلکه محمد داوود نمی خواست و نه برفقای خود اجازه می داد تا خدمات خود را که تاسیس جمهوریت بود برخ مردم کشیده و تبارز شخصیت نمایند بلکه همه ما در تحت رهبری او به این عقیده بوده و هستیم که ما از جمهوریت دفاع نماییم نه از خود بنآ محمد داوود نه خود می خواست و نه هم به یگران اجازه می داد که خدمات خود را برخ مردم بکشند


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 06.06.2016

قهرمانان شناخته شده !

همانظوریکه درسطح جهان قهرمانانی شنتخته شده مانند محمدعلی در بوکس ، کریم عبدالجبار در باسکتبال ، بروسلی در (جودو و کاراته) و درفتبال پله را داشتیم .در دهه 70 در کشور خود نظر به آمارگیری روزنامه انیس و به همکاری هوتل انترکانتینینتال در فتبال سعداله احمذری ، والیبال، عبدالقدیر، باسکتبال اسمعیل حسینی ، پهلوانی محمد ابراهیم در پینگ پانگ توفیق اعظمی , سلیم حکمتی و در دختران وژمکی نوابی ( والیبال و باسکتبال) چهره های درخشان ورزش در کشور بودند.


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 06.06.2016

جناب محترم حامد فارانی سلام بر شما
از حسن نظر و لطف تان در قسمت نوشته این جانب در ارتباط با مرحوم محمد علی کلی سپاس گزارم. ازینکه نوشته توجه تان را جلب نموده و مورد علاقه تان قرار گرفته خوشحالم. محمد علی کلی یک قهرمان امریکائی نه بل یک قهرمان جهانی و الگوی بسیار خوب برای جوانان علاقه مند به بوکس بود همچنان یک الگوی همت و مقاومت. امید است نسل جوان ما و هر جوان دیگری که در ممالک خاصتاً جهان سه زاده شده و زندگی میکنند همچو اشخاص را برای غالب شدن بر ناممکنات و ناتوانی ها پیشوا و رهنمای خویش قرار داده به اعتماد به نفس شان بیافزایند و به اوج موفقیت دست دراز کنند.
با تشکرات مجدد


اسم: عبدالله    محل سکونت: بلجیم     تاریخ: 06.06.2016

آقای نوری که خودش مصارف راه را برای دیدار تقاضا و تمنا کرده وسوال کرده بود وقتی برادر ما هاشمیان به بسیار بزرگی ومتانت در حضور همۀ خوانندگان این مصرف را مردانه بگردن گرفته بود پس چرا مستجاب به قول کاکر صاحب قـُر یعنی قـُـُـُری چقـُر گفت. برادر ماکه گاهی بصورت مستجاب وبلغاریایی وگاهی بصورت ولی نوری پاریسی سر ازین این سایت وآن سایت بیرون میکشد از ترس چرا بگیل شده میدان را خالی میگذارد و بهانه های مقبول طفلانه را پیش کش میکند که چنان وچنین در حالیکه این پیشنهاد خود این برادر چند چهره بود. وقتی با فکر کوتاه آن متوجه نشده بود که اگر کسی حاضر شود این پیشنهاد را مردانه لبیک بگوید آنگاه چه باید کرد را فکر نکرده بود. کاش بجای آن کلانکاری متوجه این کوتاه نظری میشد.


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 06.06.2016

نی نی نوری صاحب، این طور مفت خلاصی ندارید. یگانه چانس تان برای ثابت نمودن هویت ناصر مستجاب به پیشنهاد خود تان و قبولی آن توسط استاد هاشمیان، تشریف آوری به فرانکفورت است و یا مردانه وار قبول نماید که ناصر مستجاب، هیچ کسی دیگر نمی باشد، به غیر از ولی احمد نوری....


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.06.2016

در مورد کتاب داکتر حسن شرق تحت عنوان کودتای پنجم .... سرخ یا سیاه نوشتۀ داکتر حسن شرق، که به همت محترمه خانم صالحه واهب واصل در چندین قسمت به نشر می رسد، پشنهاد اینکه: بعد از نشر آخرین قسمت کتاب یک دریچه جدید در بخش نظر سنجی باز گردد تا امکانات و زمینه تبادل نظر در مورد برای صاحب نظران مساعد گردد.
لذا از دوستان که در مورد گفتنی ها دارند، خواهش میشود تا نشر آخرین قسمت کتاب حوصله مندی نمایند.


اسم: عبدالله شکاک   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 05.06.2016

مطالبی که حسن شرق تحت عنوان کودتای پنجم گرد آورده و درین ویب سایت موقع نشر یافته است نهایت سوال بر انگیز بوده ، امیدوارم بعد از نشر مکمل آن ، محترم داکتر صاحب کاظم و دیگر صاحب نظران آن را مورد تحقیق و ارزیابی قرار بدهند .
داکتر حسن شرق در یک پاراگراف قسمت ششم رساله شان در مورد سردار صاحب داؤد خان مینویسند : « از جانب دیگر ، تشویشی را که در همان روز های اول جمهوری ( تعویض وی با یکی از هم رزمانش ) در وی ایجاد کرده بودند باعث شده بود تا نخواهد یارانش در ساحه جهانی چه ، که حتا در خانه خود هم شهرت و محبوبیت خویش را حفظ کنند . از آن رو نه خود از اتهامات بی بنیاد به یارانش ( کمونست های پیرو شوروی ) دفاع میکرد و نه به آنان اجازه میداد تا از خود دفاع نمایند .»
در پاراگراف فوق شاغلی شرق ، سردار صاحب داؤد خان را آدم ترسو ، جبون ، گپ رو و بی وفا و نامرد توصیف کرده است .
اگر سردار از کودتا علیه نظام عنعنوی شاهی در افغانستان ترس نداشت پس چطور ممکن است وی از تعویض خود به توسط یکی از هم رزمان خشره اش در هراس باشد ؟
آیا اشخاصی مانند عبد الملک خان ، پژواک یا میوندوال در زمره کوتاچیان اشتراک داشت که هم از شهرت ملی و هم شهرت جهانی برموردار بودند ؟
این سردار صاحب بود که به حیث صدراعظم مقتدر و مؤفق دوره شاهی و عضو با نفوذ خاندان سلطنتی و صاحب شهرت جهانی از کودتا چیان خشره به شمول حسن شرق رستم داستان ساخت . به قول فردوسی :
منت ساختم رستم داستان
وگر نه یلی بودی در سیستان
بعد از کودتا یکی از طرفداران شاه بنام خدایداد خان وکیل خاک ریز به منظور تبریک خدمت سردار رسیده و به سردار گفت : « شکر چی ته یی » یعنی شکر که یک شخص مانند حسن شرق و امثال و اقرانش کودتا نکرده است .
این کدام یار بود که از شهرت جهانی بر خور دار بوده باشد و میخواست به سویه جهانی از خود دفاع کند و سردار اجازه حق این دفاع مشروع مبنی بر شهرت و محبوبیت جهانی را به او نداد ؟
این کودتا چیان را اگر فیض محمد بود یا قدیر ظابط یا حیدر رسولی، به سویه ملی چه که حتی به سویه کابل هم، کسی ایشان را به رسمیت نمی شناخت چه رسد به سویه ملی ؟
گپ ها و ادعاهای شاغلی شرق در مورد این هم رزمان به اغراق گویی های مداحان دربار منند خلیلی سقو پرست و مسعود پرست میماند و بس .


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.06.2016

با عرض سلام.
اُمیدوارم با تولید برق بند سلما مردم ولایت شریف هرات از نعمت حداقلی روشنائی برق برخوردار شوند و در ضمن تمنا دارم که اُمید مردم خوب ما ( در هر زمینه) به آیندۀ درخشان، تحقق یابد و همچنین اُمیدوارم که برق بند سلما به سرنوشت بند کجکی مبتلاء نګردد و اُمید وارم که دیګر شاهد اقدامات مخربِِ ګماشته ګان لندن و پنجاب در تخریب پروژه های عام المنفعه نباشیم.
ښاغلی نظر محمد مطمئن ته!
کله چه ته او ستا فکری انډیوالان د لندنی مُلا ( فضل الرحمن) سره د کابل په انترکانتننتل هوټل کی په توطئو بوخت واست، ولی مو همدا د نن ورځی ملغلری تر مبارکی خولې نه راوتلې ؟


اسم: حامد فارانی    محل سکونت: کابل     تاریخ: 05.06.2016

خانم محترم صالحه واهب واصل
باسلام برشما ! من شما را نمی شناسم اما مقالات شما را در افغان جرمن انلاین میخواهم درود برشما مقاله اخیر تان هم که در مورد محمد علی کلی قهرمان بوکس جهان و جهان اسلام هم است ( کی نیست که او را در جهان جهان اسلام نشناست) واقعاً مقاله جامع و بسیار آموزنده برای نسل های آینده با قلم توانا تان معرفی کردید بنظر من آغاز علی کلی های جدید برای جوانان همه جهان و مخصوصاً جوانان افغانستان عزیز که نباید امید شان را از دست بدهند و مثل کلی با مشکلات مبارزه کنند و برای خود و برای جامعه خود قهرمانان شوند و نامی مثلی کلی در جهان پیدا کنندالبته نظر من است
علی کلی سمبول مبارزه شجاعت و شهامت در عرصه ورزش بود

بازهم درود بر شما


حامد فارانی


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.06.2016

دیروز واقعاً برای مردم افغان و هند روز تاریخی بود، افتتاح بند سلما در هرات ما...!
از برکت روز شنبه من مراسم مربوط را از پرده ای تی فی تعقیب کردم. من اول ریس جمهور محمد اشرف غنی را ذیلاً تمجید مینمایم:

۱- بیانیه ریس با یک محتواء عالی ترتیب شده بود و حق اداء تشکر و امتنان از مردم شریف و زحمتکش هندوستان که با پول مالیه ایشان این پروژه ارزشمند و پر منفعت برای فرد فرد افغان آماده و تقدیم شد، به شکل شایسته ای پیشکش شد.
۲- ریس حمهور با آواز و ستایل و اکت و پوز مقبول بیانیه را به حضور صدراعظم و نماینده نیم میلیارد مردم هند، قرائت کردند که زیاد خوشم آمد.
۳- ریس جمهور در جمیع قهرمانان بر حق ملی ما، مدال افتخاری اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی «قهرمان آبادی و ترقی افغانستان» را انتخاب کرده بود و به سینه یک دوست حقیقی مردم افغانستان صدراعظم نیراندا مودی نصب نمودند. من و به اطمینان اکثریت مردم کشور این تصمیم نفر اول کشور ما را تمجید و یک اقدام مقبول ارزیابی میکنم.
۴- ریس جمهور مثل شخصیت ذیصلاح و اول مملکت نخواسته بود، یک جنګ سالار سقاوی تحمیل شده بالا ایشان عبدالله عبدالله را با خود دراین مراسم مهم بنام مسقره ای «ریس اجرائیه؟؟» در پهلوی خود داشته باشد.

از بیانیه نهایت مقبول صدراعظم هندوستان که بدون کاغذ و شفاهی دیده میشد، که ګفت: «این پروژه مهم اقتصادی تحفه ای فرد فرد مردم هندوستان به مردم افغانستان است...»
صدراعظم هند نام های تمام ولسوالی های ولایت هرات را با تلفظ مقبول ایشان که از آب بند سلما فایده میګیرند، بدون کاغذ یاد کرد. در کل سیمای این نماینده منتخب مردم هند یک صداقت و صمیمیت قلبی به ملت افغان دیده میشد.

په درناوي


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 05.06.2016

چشم سفیدی هم اندازه دارد
چند روز قبل نظر به درخواست شخص مجازی بنام ناصر مستجاب، اینکه اگر آقای هاشمیان و دیگر دوستان مصرف راه ایشان را بی پرتازد ، وی جهت ثابت نمودن وجود فزیکی خویش حاضر است از نزدیک با دوستان آشنا شود . حتی مصرف چلو و پلو وی را هم دیگر دوستان بدوش گرفتن. ولی امروز در سایت دیگری ناصر جان مستجاب خود را به کوچه حسن چپ زده.
وی در نوشته خویش تحت عنوان
کارستان "هاشمیان" در "افغان جرمن - آنلاین" می نویسد:
آقای"ھاشميان"از احضار مستجاب سخن می زند؛ مثل اين که "مستجاب " کدام جنايتی و جرمی را ارتکاب ورزیده یا قرضدار کسی باشد .

واقعا" چشم سفیدی اندازه دارد. از یک طرف جناب در نوشته قبلی خویش میگوید که اگر هاشمیان مصرف راه وی قبول کند حاضر است در هر جا که خواسته باشد حاضر میشود، حالا که همه آماده است ایشان "قر" میگوید


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 05.06.2016

با افتتاح بند سلما و تأکید صدراعظم هند براینکه هند افغانستان را تنها نمی گذارد، در فیسبوک در جوار عکس صدراعظم هند با داکتر غنی حین افتتاح بند، عکس اشک آلود نواز شریف نیز به نمایش گذاشته شده و در ذیل آن تصریح گردیده است که: «یکی بما نور می بخشد و اما دیگری تاریکی». در عین زمان در همه جا در شهر هرات و کابل و دیگر جاها مردم به صدهاعکس بنیادگذار این بند شهید محمد داؤد را نیز بلند کرده و یاد او را گرامی داشته و در فیسبوک نیز ده ها عکس شهید داؤد خان رادرج نموده اند، اما همانطوریکه چشمان نواز شریف با دیدن مودی و در حسادت با هند از فرط اندوه اشکبار معلوم میشوند، در یک سایت مخالف داؤد خان نیز یکی دو نفر با دیدن عکس های داؤد خان و قدردانی مردم از او ناراحت شده و اشک حسادت و اندوه از قلم شان باریده و بار دیگر در حق آن شهید زبان به مذمت باز کرده اند. از خدای بزرگ التجا اینست که به لطف خود قلب پرکینه آنها را از این عقده مندیها پاک و در راه حق و حقیقت هدایت فرماید.


اسم: قاسم قاسمی    محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 05.06.2016

آقای ولی احمد نوری که در عکس العمل و جواب دادن نمبر اول است، اما در مقابل پیشنهاد داکتر صاحب هاشمیان برای روشن ساختن هویت واقعی ناصر مستجاب با تمام آرگاه و بارگاه شاه پرستان (عباسی، مایار، ملالی نظام) و دو شعله نما ها (نگارگر و حمید انوری) و یک نویسنه سرگردان (هاشم سدید) چنان از گوش کر کار گرفته که گوی آقای ولی احمد نوری همان ناصر مستجاب می باشد.... یک چلنج به آقای ناصر مستجاب: اگر پیشنهاد آقای هاشمیان را قبول کردید، پس همه هموطنان قبول می نمایند که وبسایت آریانا افغانستان با تمام آرگاه و بارگاه اش توسط پسر خلیل الله خلیلی کمک مالی نمی شود، ورنه گپ یک جعل گو قابل اعتبار نیست. نظر شما هموطنان چی است؟


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 05.06.2016

محترم عباسی صاحب !
دوبار درین کلکین چیز هایی به جواب تبصرۀ قبلی شما نوشتم، نیمکله ماند و حذف کردید -قصورازمن است که در کامپیوتر چیزی واقع میشود که آنرا کنترول نمی توانم - اینبار در یک مقاله مینویسم - با احترام هاشمیان


اسم: صفی الله صاحبزاده   محل سکونت: کوپنهاگن دنمارک    تاریخ: 04.06.2016

هر چند از مدت زیادی تصمیم بر آن داشتم تا از نوشتن و اظهار تبصره خودداری نماییم،
اما نوشته اخیر شخصتی بنام فضل احمد افغان را در سایت خواندم.
من از مدت ها به ایطرف متوجه نوشته های این شخص که پیشاوند انجنیر را هم بر نام خود علاوه میکنند اشنایی دارم، اکثراً عکس های شان با مایک در دست در بعضی صفحات انترنیتی نشر می شود.
از نوشته های شان مشخص نیست که به کدام دار و دسته متعلق و مربوط استند اما علایم از خود راضی بودن در تحریر شان فراوان دیده می شود.
در نوشته اخیرشان نوشته اند که افغانستان توسط پاکستانی جز پاکستانی می شود زیرا حکمتیار چنین و چنان است.
ایشان مفت و رایگان فتوا و قومانده می دهد که مردم افغان قیام نموده توطئه را خنثی نمایند تا امریکا و بقایایی مارگرت تاچر در دسیسه ناکام شوند، مگر در اخیر بی توجه دوباره بسیار بی ها و ارزان می نویسند که هفت کشور تشکیل شده به فکر خود شان عضو سازمان ناتو شوند؟؟؟؟؟

اینرا بی عقلی بدانیم و یا خود بزرگ بینی؟


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 04.06.2016

افتتاخ بند سلما، سیلی محکم به خائنین وطن و سایت های طرفدار شان!

بند سلما ک کار مقدماتی سروی آن در سال 1339در دوره صدارت محمد داؤد خان آغار یافت و در دوره دهه دیموکراسی مسخره، هیچ کاری صورت نه گرفت تا اینکه در دوره 5 سال جمهوریت کارش شروع شد و 25 فیصد پیش رفت .

متأسفانه کارش در دوره حزب خلق و پرچم و تنظم های بی کفایت به تعویق افتاد و اامروز با افتتاح آن کسانیکه بر خلاف رژیم جمهوریت تبصره میکردند روز سرافگندگی و برای مردم کشور روز شادی و خوشی بود .

همچنان در ین سایت توسط یکی از نویسندگان پروژه های بزرگ بند و انهار که در دوره جمهوریت مد نظر گرفته شده بود و راجع به بند سلما مقاله پر محتوای به چاپ رسید.

ا ما بعضی از سایت های که غش به دل داشتند هیج نوع نوشته و تبصرۀ دربارۀ این پروژه بزرگ مردمی نداشتند به جز یاوه گوئی و نفاق اندازی.

روح شهید داؤد خان شاد و کسانیکه در کشور بر اریکه قدرت بودند و هیچ کاری انجام ندادند با حامیانشان شرمنده باد !


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 04.06.2016

دیوانه های زنجیری سایت لچکان کوچه عاشقان و عرفان باز بیدار شده اند.
جالب است در هنگام که جار و جنجال بلند میشود یکبار سگهای مانند پغمانی بیدار میشوند.
در غیر آن کدام اثر جالب و مفید بنام پغمانی در این سایت به چشم نمی خورد، چون وجود ظاهری ندارد صرف هنگام لچکی یکی از متصدیان این سایت نقاب به رخ میکشد و بنام های پغمانی، امینی و غیره عرض اندام می نمایند.
برای اثبات موضوع من سری به آرشیف نویسندگان این سایت زدم تا از نوشته های عالمانه استاد پغمانی مستفید گردم بدبختانه مطالب که بنام پغمانی نشر گردیده به جز از لچکی و گپ های بازاری کدام مطلب مفید قابل دسترسی نیست.
استاد بزرگ شان بنام سدید دو چهره دارد. یکبار مانند یک فیلسوف عرض اندام می نماید و باری مانند یک .... خود تان میدانید.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 04.06.2016

استادان هر یک، معظم اقای کاظم و سیستانی صاحب !
یک مقوله است که میګوید.
[ بعضی ادم ها مثل ابر می مانند، وقتی نا پدید میشوند، روزمان درخشان تر می شود.]
یکی دانشمند علوم اجتماعی چی مقبول فرموده.
نامرد ترین زبون ترین بی وجدان ترین افراد انان اند که رازهای روزهای زمان دوستی را در زمان دشمنی افشاء می کند،
استادان محترم، شمایان نباید از افراد دروغګو، حسود که اعمال و کردارشان به مثل افتاب به تمام ما و شما معلوم است ګیلایه کنید.
افسوس افسوس به اینګونه افراد بی مسؤولیت، که دیروز از من بیچاره بشمایان شکایت میکرد. تا شما به دادشان برسید، ولی وقتیکه از شما نا امید ګردید ۱۸۰ درجه تغیر جهت دادند و حالا به بګو مګوهای دروغین و کاذب خود میخواهد بخود بینی خمیری بسازد. ولی انها غافل از اینست و فکر میکند که دیګران انها را خوب نمی شناسد.جواب ادبی من به ان جلالتماب والاحضرت اینست.

به هر رنګی که خواهی جامه میپوشی
من از طرز خرامت می شناسم



همچنان کارلوس فونتس میګوید،
[ ګاهی اشتباه ما در زندګی این است که به بعضی اشخاص جایګاهی را می بخشیم که هر ګز لیاقت ان را ندار.]
َّ


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 04.06.2016

همین حالا نوشته محترم آقای عباسی را تحت عنوان "صدور برئت نامه های غیر مجاز" منتشره سایت "آریانا افغانستان آنلاین" خواندم که پر از رجز خوانی بود و به سبک خانم "نرگس سایه" نوشته شده بود. تاحال هیچیک از مدعیان سوابق استاد سیستانی به این سؤال جواب نگفته اند که آیا آنها محترم سیستانی صاحب را تازه شناخته اند و یا اینکه از یازده سال قبل ایشانرا می شناختند؟ آقای عباسی مدتها قبل از من با ایشان به تماس بوده و همیشه در سکایپ با هم و دیگران یکجا بسیار دوستانه تعاطی افکار داشتند. آنوقت سیستانی صاحب مرد صاحب قلم و دانشمند ووو بودند، چه شد که امروز نه تنها آقای عباسی، بلکه چند نفر دیگر از همان گروپ نیز دست به قلم برده و به زعم خود شان راجع به سوابق آقای سیستانی به افشا گری می پردازند. آیا همه شما آنقدر بی معلومات بودید که طی ده سال در زمینه هیچ نمی دانستید؟ اگر میدانستید، چرا آنوقت با او بگونه ای تملق آمیز سلوک کردید و امروز چرا برعکس بر او می تازید؟ دلیل آن فقط عقده های شخصی است و بس.
اقای عباسی من از مدتی به این نظر آمده ام که شما را باید در نوشته های تان معذور دارم و هرگز به جواب شما نپردازم، چون ضیاع وقت است. هرچه از دل تنگ تان می نویسد، اختیار دارید، ولی از من جوابی نخواهید یافت، جز خاموشی!


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.06.2016

بند سلما بالاخره بعد از 40 سال افتتاح شد.

بند سلما که در زمان محمد داودخان کارش آغاز شده بود برای مردم شریف هرات نور وروشنائی و و برای دهاقین ، زمین های حاصل خیز را مژده میدهد کارش آغاز یافت..
باید از خدمات انجنیرجمعه محمد محمدی وزیر آب وبرق ، انجنیر فرید اسخق معین ، محترم خرم وزیر پلان و آقای عبدالعریزفروغ معین که برای پلانگداری و اعمار آن کوشش کرده اند قدر دانی نمود.

درباره بند سلما !

محترم آقای فروغ ( سرپرست وزارت پلان در دوره جمهوریت ) گفتند که آقای خرم ( وزیر پلان ) مرا که در آنوفت رئیس پلان بودم ، برایم گفت که ما را رئیس دولت به دفترش خواسته است ..در آنجا داود خان گفتند باید بند سلما کارش آغاز شود و ما گفتیم که آن پروژه مصارف گزاف دارد که ما نمیتوانیم از عده آن درین شرایط برایم . سوال کرد چقدر مصارف ؟ ما گفتیم در حدود 60 میلیون دالر.
هفته دیگر برای ما اطلاع دادند که داود خان با مقامات عربستان سعودی بتماس شده و آنها این کمک را میکنند ومعین وزارت آب و برق انجنیر فرید اسحق آنجا رفته و قرار داد را امضا کرد و بعدآ کمپنی هندی را استخدام کردند .که کارش سال 1975 آغاز یافت.
در آنزمان به آن 60 میلیون دالر کاری های زیادی دیگری بر علاوه بند انجا م میگرفت کی از آن جمله سرک ها بود امااکنون با مصارف 300 میلیون دالر صرف بند ساخته شد.


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 03.06.2016

دیروز از قلم برادر ما سید هاشم سدید مقالۀ تحت عنوان "واقعیت ها را باید از زبان بینوایان بیدار ضمیر شنید" درین پورتال خواندم متوجه شدم که در تمام هنر ها هنرمند مقید به سبک خاص خودش میباشد. اما جناب سدید تمام قید ها را پرانده اند و مثل بروسلی در هنر کاراته میتواند هرجا دست و پا اندازد و هرچیزرا میتواند بنویسد. او مثل کاراته باز معروف بروسلی توانایی دارد تا در هر عرصه حاضر بوده حضور داشته باشد. سبک اورا چهل مستوفی با چهل هزار من کاغذ مشخص کرده نمیتواند. زیرا یکبار در آسمانهاست وباردیگر در زمین. گاهی بحر میشود وگاهی جوی. اینست نویسندگی نه که هرکس مینویسد. اگر سایت ها در دست من می بود بجز آثار بلند و پائن سدید دیگر هیچ چیز نشر نمی کردم زیرا آثار ضد و نقیض وی ضرورت داشتن آثار دیگران را مرفوع میکند و موضوعات دیگر را مدفوع. خدا برکت بدهد خانم نرکس سایه را که موضوع را دقیق درک کرده بودند و مطلب خود برای اصلاح به این نابغۀ بی بدیل شرق و غرب غرض اصلاح روانه کرده بودند. زیرا مطالب راکه این یگانه نابغه شرق ویرایش میدهد در تمام جهان به اندازه او نویسندۀ را نمی یابید که به این اندازه کبرا و صغرا ، ذره وخورشید، سیاهی و سفیدی باشد. شکر که با این مضمون خود بازهم دوباره به دروازۀ سایت شما رسید ورنه این استعداد بزرگ، خدا ناخواسته رائل می شد
بقول شاعر : الا کل شی ٔ ماخلااﷲ باطل *** و کل نعیم لامحالة زائل


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.06.2016

استاد و محقق محترم کاظم صاحب و جناب محترم قاسم باز صاحب!

شما با نشر دادن مقاله اخیر تان تحت عنوان «به مناسبت ۱۰۴ مین سالګرد اعلیحضرت امان الله شاه غازی»، نه تنها روح آن شخصیت عظیم تاریخ معاصر افغانستان عزیز و تاریخی ما را خشنود تر نمودید، بلکه در ضمن یک تهداب تشویقی را برای مردم افغانستان بناء کردید که بعد ازین هر سال روز دهم جوزا یا اول جون روز تولد مشر غازی را حد اقل با یک نوشته ای مختصر تجلیل نمایند.
استاد محترم! من هفته قبل برادر خود را وظیفه دادم و وی به محل طاق ظفر پغمان رفته بود و عکاسی تازه از محل پر عظمت را نموده و من به زودی این عکس ها را در بخش مقالات خدمت تقدیم خواهم کرد، صرف عجالتاً عرض کنم که توضیحات شما طی مقاله قبلی تان همه درست بوده است.

در همین جا از احساسات مقبول و نیک محترم قاسم باز صاحب راجع به یاد بود روز تولد مشر غازی اظهار خوشی و تمجید میکنم.

په درنشت سره


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 03.06.2016

امروز دوستی بمن اطلاع داد که سیدهاشم سدید بدوام بد اخلاقی های همیشگی اش بازهم درمورد من از فحاشی کار گرفته و آنرا در وبسایت گمنام شعله ای ها نشر کرده است - من نوشتۀ سدید را خواندم و به این فیصله رسیدم که سدید در یک محیط فامیلی ناسالم و اخلاق کوچگی بجل بازها کلان شده، لهذا بدون فحاشی توضیحی بجواب او مینویسم :
وقتی مقاله ای در وبسایت افغان -جرمن آنلاین به دو نام (نرگس سایه) و (سدید) نشرشد و در حالیکه نویسنده ای بنام (نرگس سایه) و مقاله ای از قلم او را هیچکس ندیده است، اما متن و محتوی مقاله با سبک نگارش (سدید) شباهت دارد، من قیاس کردم که سیدید نام مستعار دیگری بنام (نرگس سایه) برای خود اختیار کرده، لهذا از ضرب المثل (تیر شدن از زیر کمان رستم) کار گرفتم -اکنون که سدید (نرگس ستایه) را به حیث شاگرد خود معرفی کرده واعتراف نموده که متن مقاله را خودش دستکاری و ویرایش نموده است، پس قیاس سابق من که مقاله بقلم سدید نوشته شده به واقعیت پیوسته است. این واقعیت در توضیحات سدید که (نرگس سایه) در جرمنی متولد شده، زبان دری را نخوانده و در خواندن و نوشتن این زبان مشکلات دارد که سدید با او کمک میکند، بیانگر این واقعیت است که متن مقالۀ مذکور بقلم سدید نوشته شده، سدید آنرا به نرگس سایه قرائت کرده و موافقۀ او را گرفته و آنرا بنام او نشر کرده است. اکنون که هویت خانم (نرگس سایه) به حیث شاگرد سدید ثابت شده، دعوت قبلی من از نرگس سایه که برای تثبیت هویت خود در فراتکفورت حاضر شود، نیز از اعتبار ساقط شده است. اما دعوت من از(ناصر مستجاب) در ماه جولای به اعتنبار خود باقی مانده و در انتظار جواب شان میباشم تا تکت طیاره را در ماه جون ریزر کنم -

با احترام - سید خلیل الله هاشمیان


اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.06.2016

جناب آقای عباسی
از اینکه شما از آقای سدید به نیکوی یاد میکنید مربوط به خود شما است.
نقل قول از نوشته شما " سایت آریانا افغانستان آنلاین افتخار همکاری نویسندۀ طرازی چون محترم سید هاشم سدید را دارد، و هر مضمون شان که با اصول نشراتی سایت مطابقت داشته باشد قابل نشر است. با ابراز نهایت مسرت از داشتن سدید صاحب بحیث همکار, سایت آریانا افغانستان درب نقد و تبصره را باز نگه می دارد و شخصیت دانایی چون سید هاشم سدید از خواندن نظر متفاوت هموطن خود بر افروخته نشده به کسی هتک حرمت نمی کند."
برعکس نوشته شما که گویا جناب به کسی هتک حرمت نمیکند مراجعه نمائید
اقلا" به دو نوشته نه چندان دور ایشان در سایت ایشان تحت عناوین

(05.31) سید هاشم سدید
خری که با پوشیدن پوست شیر خود را شیر می انگارد.

**(05.30) سید هاشم سدید
قابل توجه "هاشمیان ..." و ادارۀ پورتال "افغان جرمن - آنلاین"
به نظر شما همچو عناوین هتک حرمت نیست؟


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 02.06.2016

جناب محترم قیس کبیر!


چون این جانب را مخاطب قرار داده اید، ممنونم که بعد از اباء ورزیدن از نشر مضمونم در مقالات و نوشتۀ مختصرم در نظر سنجی و ندانستن دلیل آن، به عرائض من خدمت داکتر صاحب هاشمیان اجازۀ نشر دادید.
محترم سید هاشم سدید که از سالیان درازی با ایشان معرفت قلمی دارم واقعاً با سبک خاص و نهایت جذاب که منحصر به ایشان است ، نویسندۀ
بی نظیری اند. سایت آریانا افغانستان آنلاین افتخار همکاری نویسندۀ طرازی چون محترم سید هاشم سدید را دارد، و هر مضمون شان که با اصول نشراتی سایت مطابقت داشته باشد قابل نشر است. با ابراز نهایت مسرت از داشتن سدید صاحب بحیث همکار, سایت آریانا افغانستان درب نقد و تبصره را باز نگه می دارد و شخصیت دانایی چون سید هاشم سدید از خواندن نظر متفاوت هموطن خود بر افروخته نشده به کسی هتک حرمت نمی کند.
باید شما را تصحیح کنم، که سایت آریانا افغانستان متعلق به همه افغان ها بوده همکاری شخصیت دانشمندی چون شما موجب مسرت خواهد بود. این سایت مال شخصی چند نفر و در انحصار کسی قرار ندارد.
عاقلان همه دانند که هدف شما از نشر این مضمون چند سال قبل محترم سدید صاحب و نشر دوبارۀ آن بدون اجازۀ ایشان چیست؟
اگر محترم سید هاشم سدیذ آرزو داشته باشند، آریانا افعانستان آنلاین عین مضمون را نشر می کند.
به پاسخ سؤال مشخص شما، بحیث معتقد محکم اصل خجستۀ آزادی بیان نظر سدید صاحب را محترم شمرده ملاحظات خود را قبلاً ابراز نموده ام.
ما تحت هیج نوع شرائط حاضر به بگو مگو های بیهوده نبوده و از دسیسه و توطئه گریزانیم.


اسم: عبدالله    محل سکونت: بلجیم     تاریخ: 02.06.2016

دوستان مهربان سلام!
پشتونها می گویند که: د دروغو منزل لنډ دی . یا فارسی زبانها میگویند که : دروغ بزودی بر ملا میشود.
چشم هاشمیان صاحب را صدقه شوم که چه مردانه برای آشنایی با جناب مستجاب در فرانکفورت دعوت را پیشنهاد کرده بودند چون برای من نیز موضوع شناسایی مستجاب با حجاب دلچسپ بود خود را آماده کرده ام بخیر فرانکفورت بیایم که بدیدار مستجاب صاحب چشمانم نیز روشن شود. اما از بخت بد که مستجاب صاحب نیز مثل برادر سکۀ شان سلیم سلامت و خواهر ناسکه شان نرگس جان سایه، سکوت کرد ، خداکند این سکوت دلیل مهم نداشته باشد زیرا مصرف مالی را داکترصاحب هاشمیان بعهده گرفته اند. پس ما هنوز انتظار شما هستیم ناجوانی نکنید مستجاب صاحب زیرا مثل من شاید بیتشر از ده هزار افغان خودرا درچنین موضوع دلچسپ به فرانکفورت برسانند تا با شما دیدار بعمل آورده شما را صمیمانه در آغوش گیرند. اگر شما اینقدر امکانات را نادیده بگیرید تما م علاقمندان تانرا که تشریف می آورند بغل خالی نکنید به گمانم ، برادر سکه شما جوان سلیم سلامت وخواهر نا سکه شما نرکس جان سایه نیز متآثر خواهند شد. بیاید همین جوانمردی را در زندگی نماید تا این همه غرور افغانها بعد از سالها سکوت، جهانیان بی خبر را بیدار کنند. یا الله


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 02.06.2016

عباسی صاحب، نظر تان راجع به مظمون همکار تان آقای هاشم سدید:

"واقعیت ها را باید از زبان بینوایان بیدار ضمیر شنید" چی است؟

آیا در وبسایت تان نشر می شود؟

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 02.06.2016

تبریک و مبارک باد, سال روز تولدت ای رهبر باوقار، شاه علم پرور افغان غازی امان الله خان!
امروز اول جون مصادف است با ۱۲۴ مین سالروز تولد سر سپهسالار ازادی افغانستان غازی شاه امان الله خان – شخصیتی که نامش نماد کوشش برای ورود افغانستان به جهان معاصر است.
من این روز خجسته تولد شاه بی بدیل و سر عالی قوماندان استقلال و ازادی را به تمام وطن پرستان واقعی و ازادمنش افغانستان از صمیم قلب تبریک ګفته. روح تان شاد، جنت نعیم جایت باد.
تاکه جهان است نامت جاویدان است.
قاسم باز


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 01.06.2016

چنان تصور می گردد که جناب داکترصاحب سید خلیل الله هاشمیان مدت چهل سال سلطنت را در افغانستان تشریف نداشته جایی دگری می زیستند . جای تعجب است که شخص دانشمندی به سویۀ داکتر هاشمیان بدون زحمت دادن مطالعۀ سیستم پلان گذاری در افغانستان گفتار دوست صراف خود را مصداق قول خود قرار می دهند.
این که داکتر هاشمیان با نادر خان و خانواده اش عداوت و خصومت دارند مردم دلائل آن را می دانند و من به آن کاری ندارم.
نه تنها فابریکۀ بایسکل سازی وجود داشت بلکه به ملیون ها افغانی توسط تجار ملی در صنایع مختلفه سرمایه گذاری گردیده تولیدات آن در بازار عرضه می گردید. غرض افزایش بر معلومات داکتر صاحب هاشمیان نمره تلفون دانشمند محترم مغز متفکر اقتصادی کشور جناب عبد العزیز فروغ را امشب برای شان ایمیل می نمایم که در بخش صنایع خفیف در دوران پلان های پنجساله از طرف سکتور خصوصی به چه پیمانه سرمایه گذاری شده.
نباید عقده های شخصی به حدی بر قضاوت مرد محترم ومو سفیدی استاد فاکولتۀ ادبیات، مدیر مسؤول یک مجلۀ پر تیراژ چنین غلبه کند که سپید را سیاه و سیاه را سپید گویند.
طرح و تطبیق پروژه ها به پیشنهاد وزارت های مربوطه توسط وزارت پلان ترتیب و برای منظوری و تصویب به مجلس وزراء ارسال می شد و این مسؤولیت حکومت و صدراعظم بود. در مورد هر پروژه نظر پادشاه گرفته نمی شد.
گفتۀ دوست صراف شما حقیقت ندارد، اگر با ابراز مخالفت با ظاهر شاه خود را در قطار مترقیون قرار می دهید باید زحمت تحقیق و مطالعه را به خود داده، نباید از حقایق چشم پوشیده و معلومات نا درست به مردم بدهید.


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 01.06.2016

اختلافات داود خان و داکتر حسن شرق !

داود خان خواست که ارتباطات نزدیک با ایران ، پاکستان ، کشور های غربی داشته باشد که آقای شرق برآن علاقه نداشت وهمین اختلافات باعث شد که آقای شرق به سفارت جاپان مقررشود.

افغانستان توانست کمک های زیادی از آن کشورها ، برای پروژه های بزرگ بدست آورد و روابظ بسیار حسنه با ایران و پاکستان بوجود آمد و امریکا از داود خان دعوت کرد که به امریکا بیایند که قرار بود که بعد ازکنفرانس وزرای کشور های غیر منسلک در افغانستان ، آنجا سفر نماید.

طوریکه دیده شد که آقای حسن شرق دوستانی هم در حزب پرچم داشت که زمینه سفارت ، وزارت و صدارت آنرا درآن رژیم فراهم کردند که آن دوستی ها هم به اختلافات دامن زده باشد. با احترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا    تاریخ: 01.06.2016

بسایت محترم و با اعتبار افغان جرمن انلاین
قابل توجه جناب محترم غ حضرت از سویدن
واقعیت های آن زمان و معلومات بنده با حدث گمان های شما و دوکتور صاحب کاظم و عده ای دیگر از هم وطنان ما از هم فرق دارند ، همان طوریکه اقتصاد تابع زمان شده نمی تواند ، سیاست دولت ها هم باید در همان تاریخیکه حاکمیت دارند به قضاوت گرفته شود ، قضاوت بعد سی و نه سال و تبادل عده ای کار را بجایی نمی رساند ، بهتر است حوصله داشته و کتاب خاطرات محترم دوکتور صاحب شرق را مطالعه ، سوالاتیکه داشتید و دارند از حضور شان بپرسید ؟ باعرض احترام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 01.06.2016

مقاله ای که بنام دو نویسنده نشر شده ومن ندانستم کدام یک ازین دو (آقای سیدهاشم سدید یا استاد محمداعظم سیستانی) نویسندۀ آن میبا شد ؟؟؟ ازمتصدیان محترم پورتال خواهشمندم به سوال من جواب بدهند .
مقاله ای تحت عنوان (واقعیت ها راباید از زبان بینوایان بیدار ضمیر شنید) واقعیت های دورۀ چهل سالۀ سلطنت ظاهرشاه را با مهارت تشریح کرده است، همۀ این وقایع، یعنی بیعلاقه گیها ، بیکفایتی ها، بمه چی گفتنن ها و عیاشی های مرحوم ظاهر شاه، در دورۀ حیات من و زیرچشم من گذشته و با این استدلال و استنتاج نویسدۀ محترم کاملا موافقم که ظاهرشاه نمیخواست مردم بیدار شوند، زیرا بیداری مردم را برای خود درد سر می پنداشت و اینهم درست است که ظاهر شاه هرگز بفکر ملت سازی نبود، بلکه دولت را به اساس تقسیمات قومی وقبایلی اداره میکرد وطرفدار انکشاف بسیار بطی و تدریجی بود -مثالهتایی
که نویسندۀ محترم ازرکود و بی پرداختی ظاهر شاه ارائه کرده، هرکدان آن یک واقعیت است نه خودش سرمایه گذاری کرد و نه سرمایه گذاری را تشویق نمودتا برای تولید تار، سورن، جرنگانه ، گدی های پلاستیکی و دیگر سامان بازی اطفال یک فابریکه بسازد-
لاله لکی، صراف سرای "شازده" باری بمن گفت که من و دوهندوی دیگرپلان و پروژۀ تاسیس یک فابریکۀ کوچک بایسکل سازی را بحکومت تقدیم کردیم، زیرااز یکطرف چوکات فلزی بایسکل های کهنه و قدیمی درسرایهای کهنه فروشی وجود داشت که به ورن وقیمت آهن و ارزان فروخته میشد، ما میتوانستیم هم ازآن چوکاتها کاربگیریم وهم چوکاتها و سامان آلات جدید تولید کنیم - بما گفته شدکه حضور اعلحضرت ازازدیاد ترافیک بایسکل درجا ده ها تشویش دارند که تلفات ترافیکی ببیشتر خواهند شد ...
پادشاه معاش و امتیازات کافی و چرب برای خود واعضای خانواده خود میگرفت، اما نه خودش در ساحۀ صنعت سرمایه گذاری کرد ونه کاکاهای خود را که هرکدام یک ملیونر بود تشویق نمود- از قول یک تحویلدار نقدی روایت میکنند که معاش ماهوار و امتیازی مرحوم مارشال شاه ولیخان را بخانه اش برده بود تا امضا او را بگیرد -درجدول امضاها چشم مارشال مرحوم به ستون سرجمع معاشات خاندان شاهی افتاد که یک رزقم بسیار بلند بود- مارشال مرحوم تعجب کرده بود که کدام عضو دیگر این خاندان معاش بیشتر از او دریافت میکند ، لهذا از تحویلدار پرسیده بود که " این شخص کیست که معاش او بیشتر از معاش من میباشد؟" تحویدار با عرض دستبوسی گفته بود که این ستون سرجمع معاشات است، نه ستون مربوط بشخص شما - اینهم روایت شده که از معاش ماهوار خود که حدود یک لک افغانی بود، فقط مبلغ 10 فغانی به تحویلدار بخشش میکرد.
خلاصه اینکه مرحوم ظاهر شاه اگرچه خودش کسی را نکشت وحتی فرمان اعدام کسانی را که شرع و قانون محکوم به اعدام کرده بود، امضاء نمیکرد، بجر دوسه نفر جنایتکار، زیرا تشویش داشت که اگراعدام کند، شاید خودش و اولادهایش بسرنوشت پدرش مواجه شوند- اما کاکایش محمدهاشم خان درمدت 17 سال دیکتاتوری خود، چونکه میدانست ظاهر شاه حکم اعدام را امضا نمیکند، هاشم خان خودش به امرخودهزاران بیگناه را در زندانها توسط پیچکاری، ،شلاق و قمچین ، وفاقگی در"کوته قلفی" کشته است و ظاهر شاه ازین کشتارها خبرداشته ولی جلوگیری نکرده است، که دست او نیز بطور غیرمستقیم درین جنایات شامل میباشد.

نکتۀ آخراینکه همه جایداد های شخصی و موروثی اعلحضرت مرحوم امان الله خان را که مرحوم نادرخان بطورغیرقانونی و مستبدانه غصب و ضبط کرده بود، درزمان سلطنت ظاهر شاه مایملک غازی امان الله خان به اعضای خاندان یحیی خیل تقسیم گردید - ظاهرشاه به تقاضاهای مکرر غازی امان الله که مقداری از جایداد موروثی وشخصی او برایش مسترد شود، ترتیب اثرنداد، و ازین بابت لقب "پادشاه عادل" به مرحوم ظاهرخان نمی چسپد -
خلاها ونا بخشودنی های دورۀ سلطنت مرحوم ظاهر خان زیاد است، ولی من بهمین چند مورد اکتفا میورزم و با تائید همه مدعیات نویسندۀ مقالۀ فوق الذکر، اینراهم علاوه میکنم که مرحوم ظاهرشاه بعد از ترک روم و عودت بوطن، نمیبایست مادیت گرایی را پیشه میکرد - شهزاده نادر که در یک رستورانت درکانادا جلترنگ مینوازد، و آن دیگر که درامریکا زوز یک بوتل ویسکی مینوشد، وجنرال عبدالولی که درافغانستان و برای افغانستان هیچ خدمت قابل ذکری انجانم نداده، بلکه بدبختیی های این خاندان و سقوط سلطنت نتیجۀ نابخردی وبیکفایتی اوست، اینها استحقاق و صلاحیت فروش خاک افغانستان را نداشتند - فاعبروا یا اولی الابصار - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - اول جون 2016 -
اشتباهات را ببخشید چونکه هنوز هم یک چشمه مینویسم


اسم: ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 01.06.2016

حقیقت، حقیقت است...!
دیروز ۳۱ می ریس جمهور کشور محمد اشرف غنی به منطقه دارالامان کابل رفته و شروع ترمیم قصر تاریخی و با عظمت امانی را افتتاح کردند.
زمانیکه ګماشته ای استعمار انګلیس حبیب الله دزد مشهور به بچه سقاو مقام پادشاهی افغانستان را غضب نمود، نام این قصر و منطقه شهر جدید پایتخت را «دارالحبیب» ګذاشت. با سقوط این بلای بوی ناک وقتیکه ګماشته ای دوم استعمار انګلیس جنرال نادر خان عهد شکن دروغ ګوی قران خور مقام پادشاهي را تحت قوماندانی غازی جنرال یار محمد خان وزیری به قیمت خون پاک آن مجاهدین سر باز تحت شعار ( این مقام و تاج پادشاهی را به مستحق اش اعلیحضرت امان الله خان غازی واپس تقدیم میکنیم)، را به فریب غضب نمود، نام این قصر شهر را «دارالفنون» امر نمود. اما این نوکران انګلیس اینقدر شعور و تحلیل نداشتند که حقیقت آخر جای خود را میګیرد.
امروز تمام مردم افغانستان و ریس جمهور فعلی کار دو باره سازی این قصر با عظمت را بنام نامی امان الله غازی (دارالامان ـ جای امان، محل امان، اقامتګاه امان الله غازی) یاد کرده و شورع کار را افتتاح نمودند.

یاد جای تو غازی امان چقدر ګرامی و با عظمت است.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.06.2016

بعد از عرض سلام.
باور بفرمائید بجز کنجکاوی جدی هیچ انګیزۀ سوء ندارم.
من و شاید بسیاری از خوانندګان عزیز مؤفق به رمز ګشائی این مسئله نبوده باشند که:
همین دو سه روز پیش نوشتۀ خانم نرګس سایه ( که نام سدید نیز در پهلویش قرار داشت) اول در سایت آریانا و بعداً در افغان جرمن نشر ګردید.نوشتۀ موصوف خطاب به جناب اقای استاد سید ع.کاظم و منظور نوشته اقای سیستانی بود ، که استاد ګرامی سید ع.کاظم نیز به جواب آن پرداخت.
دیروز نوشتۀ سدید ( که انصافاً بدور از حقیقت نیست) توسط اقای سیستانی "ارسالی اعظم سیستانی " به نشر سپرده شد. البته نوشتۀ موصوف چند ماه پیش از طرف یک مخالف فکری اقای سدید نیز اقبال نشر یافته بود، انګیزۀ ارسال کننده، کوبیدن شخص سدید بود ، بدین معنی که ګویا سدید خان افغان جرمن را ترک نمود و رفت به سایت اریانا و اریانا هم ایشان را با وجود افکار ناسازګار با سلطنت ( که این مقاله سندش است) با آغوش باز پذیرائی نمود، البته این دعواها مربوط به این عزیزان میباشند، من فقط بیان یک خاطره را در ارتباط با این مقاله بازګو نمودم، من اعتراف می کنم که حافظۀ بنده زیاد سالم نیست، ممکن درین مورد اشتباه کرده باشم که معذرت می خواهم. بهر حال حس کنجکاوی بنده هنوز هم سرګردان است بداند که انګیزۀ نشر مجدد این مقاله توسط اقای سیستانی چه باید بوده باشد، آیا اقای سدید از ایشان خواسته که این مقاله را به نشر بسپارد یا اینکه نشر مجدد این مقاله سلیقه و انتخاب خود اقای سیستانی میبوده . بهر حال این شاید یک مسئلۀ مهم نباشد ولی حس کنجکاوی من بد تحریک شده . بنظر میرسد یک حرکتِ ماهرانه و شطرنج ګونه از سوی طرفین یا یکی از طرفین صورت ګرفته باشد.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 31.05.2016

جناب اقای خان اقا سعید! بعد از عرض سلام.
اجازه بدهید در ارتباط با اظهارات اخیر جناب عالی دو سه نکته را به عرض تان برسانم.
نکتۀ اول: در پشتو یک ضرب مثل است که " دوه وړونه دریم ئې حساب" یعنی برادری در جای خودش و حساب در جای خودش ، بګذریم ازینکه امروز در عصر اتوم یعنی عصر عجله بسر می بریم، قبل ازینکه میدان برادری را طی کنیم خواهان حساب و کتاب میګردیم.اګر از روی برادری و اندیوالی باشد منِ فقیر دست هر آن کسیکه شما بفرمائید، می بوسم ولی اګر حساب و کتاب در میان باشد، تلاش تان در برائت دادنِ دوست مورد نظر تان، بی انصافی در برابر واقعیت های تاریخی می باشد، اګر حرف این شاګرد کوچک تان قبول ندارید پس به این سؤال بنده جواب بفرمائید:
اګر حسن شرق راستی هم مورد اعتماد داؤد خان بود و اګر داؤد خان راستی هم مورد عشق و توجه و علاقۀ حسن جان بود پس چرا این جذابیتِِ ( کاذب) شان در نیمۀ راه نا تمام ګذاشته شد و حسن روانۀ زندانِ آبرومندانۀ جاپان ګردید و همچنین چرا حسن خان در سوګ یار نازنین خود یک قطره خون نه ریخت، این چه، که بعد از مدتِ کوتاهی بطور آشکار و پنهان در دامانِ دشمنان و قاتلین داؤد خان غلطید و باز هم می خواست نقشه های بادار مرغوبِ خود ( مسکو) را به اجراء در آورد، بناً مرموز نامیدنِ حسن شرک یا حسن شرّ توسط اشخاص چیز فهم همچو جناب استاد بزرګوار سید ع.کاظم، روی یک حقیقت استوار میباشد.
نکتۀ دووم و بسیار مستند و علمی! اینست:
روزی ماستر ملا نصرالدین بعد از انجام کارهای روزمرۀ خود ( حمّالی) در حضور همکاران خود خرِ خود را بر پیشانی پوسید و از آن تشکر نمود ، همکارانش با تعجب علت این کار را از ماستر خان پرسید، ایشان در جواب شان با خونسردی تمام جواب داد که درست است این یک خر میباشد ولی من انسانیت و خوش اخلاقی خودم را اظهار نمودم اینکه او قدر این انسانیت مرا میداند یا نه، مربوط من نیست. تشکر.
اجازۀ بکار ګیری عنصرِ قیاس به کسی داده نمیشود.


اسم: ظاهری   محل سکونت: هرات    تاریخ: 31.05.2016

خاطرهء دردناک از پروژهء سلما !!!
به یاد دارم زمانیکه در سن نیمه جوانے بودم، امورات پروژهء بندسلما در سطح ابتدایی خود پیش میرفت، انجنیران وکارگران عاشق به میهن به شوروشوق در عمران عملے شدن پروژه دوشادوش همدیگر مشغول به کار بودند، آمریت پروژه را شخص مسلکے، دلسوزوپاک سرشت به اسم انجنیرعادل غروال مرحوم به عهده داشت که مانند برادربزرگ و یاهم پدر دلسوز در بین پرسونل مقام و جایگاه خودرا داشت .
دشمن یعنے اشرار به اشارهء ایران با دریافت اهمیت پروژه دست به تحرکات شدند، روزها و شبها پرسونل پروژه تحت تحدید قرارداشتند اما کار توقف ننمود و کماکان پیش میرفت .
سرانجام اجیران بیگانه که درراءس آن تورن اسماعیل جاسوس معلوم الحال ایران قرار داشت شبانگاه هنگامیکه کارگران و انجنیران خسته در کلبهء ویرانهء خود بخواب بودند اسیرساخته شد دروازه ها وکلکینهاے آن محل مسدود ساخته شد و از سقف اتاق با ریختاندن تیل جمله ۵۰ کارگر و انجنیررا به خاکستر مبدل ساخت و یاد آن شهدا تاامروز با خاکستروجود ایشان زیرخاک مدفون گشت و پروژه به سقوط مواجه گشت و تورن اسماعیل داغ ننگین را بر پیشانے خود زد.
امروز که پروژه بندسلما برخلاف توقعات دشمنان داخلےوخارجے در حال تکمیل است و عکسهاوشعارهاے که به مناسبت افتتاح بندسلما نصب شده است عکس قاتل کارگران و انجنیران دیروز بند سلما یعنے جاسوس ایران تورن اسماعیل به چشم میخورد که خیلے درد آور است. دولت، قانون و انصاف در روز پرافتخارافتتاح بندسلما جهت خوشے ارواح آن فرزندان این وطن که بخاطر اعمار بندسلما سوختندوخاکستر گشتند باید این ملحد جانے را به دار میکشیدند اما ....
لیکن عدالت الهے نیز موجود اند.
‫#‏شاهدان‬ حادثه مردم محل


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 31.05.2016

شادمانی مردم هرات !
پروژه بند سلما ک کارش درزمان ریاست جمهوری داود خان شروع شده بود، کار ساختن بند آن تکمیل گردیده . امروزیکی توربین های آن فعال گردید و قسمتی ازولایت هرات نورانی گردید.
یا وجود تسلط احزاب افراطی در کشور و مقامات وزارت آب وبرق، مردم شریف هرات عکس های داود خان را در چارراهی های شهر نصب کرده با خوشی و شادمانی در توصیف آن شخصیت که هزار ها پروژه را برای رفاه مردم در نظر داشت استقبال کرده و اتحاف دعا کردند.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 31.05.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه جناب محترم دوکتور صاحب کاظم و خوانندگان عزیز :
محترما
روابط بنده با دوکتور صاحب شرق مربوط به تشکیلات کودتای 26 سرطان 1352 ست و موقعیت شان نزدم خلل نا پذیر و صداقت شان با جمهوریت و رهبر پر از افتخارش هویداست ، تا جاییکه بنده معلومات دقیق دارم هیچ نوع اختلاف بین جانبین به آن سطحه که در فکر تخریب هم شوند وجود نداشت و ندارد و شخصآ دوکتور شرق هستند که آرزو های آن شهید را که نتوانسته بودند بمردم کشور برسانند ، به امانت داری آن را منحیث دوست صمیمی شان رسانیده و می رسانند .
هم چنان بنده نوشته یی از مرحوم استاد عزیز نعیم را بقلم خود شان خوانده ام ، که در آن از دوستی کاکای خود با دوکتور شرق صراحت داده بودند .
بنده در رعایت روابط دوستانه دوکتور شرق با شهید محمد داوود اندکترین شبهه نداشته و ندارم و این را هم می دانم که مخالفین دولت جمهوری بودند که توانستند ، با ارائه راپور هایی غیر واقعی ضربه سیاسی خود را بر دولت جمهوری وارد و شخصیت های خوب سیاسی و نظامی آن را از بدنه دولت دور کرده و مهره های وابسته بخود را جابجا نمودند .
هر نظام شخصیت های سیاسی خود را داشته و دارد و توسط آن ها می تواند پلان های خود را تطبیق نماید ولی مخالفین نظام جمهوریت کار مهم و اساسی خود را که تجرید نظام از دوستان واقعی اش بود را به انجام رسانیده و دوستان شان در تبلیغ و ضدیت خود گام های آن ها فراموش ننموده و نمی نمایند باعرض احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 31.05.2016

دوستان ارجمند هریک داکترصاحب کاظم وداکتر صاحب هاشمیان واقای محمدایاز نوری وانجنیر قیس کبیر درود وسلام میرسانم!

ضمن تقدیم امتنان وتشکرات قلبی خدمت هرکدام تانُ بخاطر دفاع از حق وحقیقت که شما در نوشته های خود بدان اشاره کرده اید، به اطلاع شما عزیزان میرسانم که برای مدت یک هفته به سفرمیروم وکمیوترهم ندارم .از غیابت من پریشان نشوید اگر حیات باقی بود،درتاریخ 8 یا9 دوباره برمیگردم وباز به سلام شما ومطالعه مقالات تان دل و دماغ خود را روشن خواهم نمود.
بامید دیدار وتماس های مجدد


اسم: عبدالله   محل سکونت: بلجیم    تاریخ: 31.05.2016

کی دعای تو مستجاب شود
که به یک روی در دو محرابی ــ سعدی
بقول سعدی اگر بایک روی در دو محراب برای فریب مردم سر تزویر وریاء نداری همین دعوت جناب هاشمیان را بپذیر و واقعا ً ثابت کن که شخص جواب گرفته ومسجاب هستی درغیر آن ثابت خواهد شد که از بی حجاب شدن هراس داری ، بیا مردانه این دعوت را پذیر آنگاه سیا روی و سفید روی بر ملا خواهد شد که کی سیاه روی است و کی سفید روی . پذیرفتن دعوت جناب هاشمیان صاحب از جانب مستجاب صاحب به این سبب عالی خواهد شد که به قول لسان الغیب حافظ ثابت خواهد شد که تا سيه روي شود هر که در او غش باشد. به این مناسبت شعر حافظ را با لذت تا اخیر مرور می کنیم
نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد
اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفي ما که ز ورد سحري مست شدي
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر که در او غش باشد
خط ساقي گر از اين گونه زند نقش بر آب
اي بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاکش باشد
غم دنيي دني چند خوري باده بخور
حيف باشد دل دانا که مشوش باشد
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقي مه وش باشد


اسم: محمد ایاز نوری آزادی   محل سکونت: Holland    تاریخ: 31.05.2016

استاد نهایت محترم ګرامی هاشمیان صاحب، صحت خوب و وقت به کام تان باد!

نوشته ای ۳۱ می تانرا خواندم. از تشویق تان منحیث یک شخصیت با احساس ملی ازین قاصر ابراز تشکر قلبی مینمایم. من متقابلاً شما را یک سنګر تسخیر نا پذیر مبارزان ملی خطاب میکنم.
جناب استاد!
شما ذر باره اضافه یک کلمه دیګر با نام من مهربانی کرده اید، در حضور خداوند متعال به شما میګویم که از مدت یک ماه همین مفکوره در ذهن من رفت و آمد داشت که من منبعد با نام خود بعد از کلمه «نوری» یک کلمه دیګر را هم اضافه کنم، اینک از جناب شما این موضوع را طور تحریری شنیدم.
بدین ترتیب از طریق این پورتال خیلی مشهور در جامعه افغانی من خدمت هموطنان محترم خود میرسانم که بعد ازین من در نام خود کلمه مقدس و نهایت خوش آیند (آزادی) را هم اضافه مینمایم.

بعد ازین هر مطلب که بنام «محمد ایاز نوری آزادی» به نشر می آید، این شخص من (محمد ایاز نوری) می باشم.

با عرض احترام و ارادت


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 31.05.2016

راپورتاژ محترمه استاد صالحه واصل تحت عنوان (مزدۀ نهفته درپروژۀ قاموس کبیر) را خواندم واز مساعی جمیلۀ استاد صالحه واصل و انجنیر قیس کبیر تقدیر نموده، نظرخود را درکلکین دیگر نوشته ام -درینجا یک پیشنهاد تقدیم میکنم که ( پروژۀ قاموس کبیر) را در آینده ( پروژۀ قاموس کبیر افغان) بخوانید- پیشرفت های این پروژه درین مدت کوتاه چشمگیر بوده وتوسعۀ متداوم آن موجب مسرت وطندوستان میباشد.

مقالۀ واقع بینانۀ برادرمحترم شاغلی محمدایاز نوری را که (علت حملات به آدرس یک استاد تاریخ) را عالمانه و واقعبینانه تحلیل و تشریح نموده اند، خواندم و از روش تدقیق و تحلیل بیطرفانۀ شان تقدیر میکنم- شاغلی ایاز نوری منحیث یک ملیگرای قابل ستایش و با موقف گیری های واقعبینانه و وطن دوستانه، صفحات پورتال وزین افغان - جرمن را درخشان کرده ، دوام این همکاری شان را فال نیک میگیرم.
برای دوستان و همکاران دیکری که به مقالات محترم ایاز نوری تماس گرفته وتبصره میکنند، احتراما خاطرنشان میسازم که اکثر اوقات عوض نام کامل شان (ایاز نوری) تنها (نوری)می نویسند و اینکار اشتباه تولید میکند - برای رفع این مشکل بنظرمن دو راه وجود دارد:
یکی اینکه هموطنان محترم نام کامل شانرا (ایاز نوری) بنویسند
دیگراینکه محترم ایاز نوری صاحب در تخلص خود کلمۀ (خوستی) را هم اضافه کنند، یعنی (نوری خوستی) بنویسند تا با کسانیکه نور ندارند، اما (نوری) تخلص میکنند، اشتباه و مغالطه نشوند- با عرض احترام - هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 31.05.2016

راپورتاژ محترمه استاد صالحه واصل تحت عنوان (مزدۀ نهفته درپروژۀ قاموس کبیر) را خواندم واز مساعی جمیلۀ استاد صالحه واصل و انجنیر قیس کبیر تقدیر نموده، نظرخود را درکلکین دیگر نوشته ام -درینجا یک پیشنهاد تقدیم میکنم که ( پروژۀ قاموس کبیر) را در آینده ( پروژۀ قاموس کبیر افغان) بخوانید- پیشرفت های این پروژه درین مدت کوتاه چشمگیر بوده وتوسعۀ متداوم آن موجب مسرت وطندوستان میباشد.

مقالۀ واقع بینانۀ برادرمحترم شاغلی محمدایاز نوری را که (علت حملات به آدرس یک استاد تاریخ) را عالمانه و واقعبینانه تحلیل و تشریح نموده اند، خواندم و از روش تدقیق و تحلیل بیطرفانۀ شان تقدیر میکنم- شاغلی ایاز نوری منحیث یک ملیگرای قابل ستایش و با موقف گیری های واقعبینانه و وطن دوستانه، صفحات پورتال وزین افغان - جرمن را درخشان کرده ، دوام این همکاری شان را فال نیک میگیرم.
برای دوستان و همکاران دیکری که به مقالات محترم ایاز نوری تماس گرفته وتبصره میکنند، احتراما خاطرنشان میسازم که اکثر اوقات عوض نام کامل شان (ایاز نوری) تنها (نوری)می نویسند و اینکار اشتباه تولید میکند - برای رفع این مشکل بنظرمن دو راه وجود دارد:
یکی اینکه هموطنان محترم نام کامل شانرا (ایاز نوری) بنویسند
دیگراینکه محترم ایاز نوری صاحب در تخلص خود کلمۀ (خوستی) را هم اضافه کنند، یعنی (نوری خوستی) بنویسند تا با کسانیکه نور ندارند، اما (نوری) تخلص میکنند، اشتباه و مغالطه نشوند- با عرض احترام - هاشمیان


اسم: سیدعبداللله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 31.05.2016

محترم جناب خان اقا سعید: مرموز بودن داکتر حسن شرق نه تنها نزد من، بلکه به اساس کارکردهای شان نزد اکثر مردم به حیث یک شخصیت مرموز شناخته شده است. اینکه شما با روابط شخصی خود خوشبین او هستید، مربوط خود شما است. من او را به صراحت می گویم که یک شخص خائن به ولی نعمتش می شمارم که در زیر کاسه اش نیم کاسه ها زیاد وجود داشت. همین داؤد خان شهید بود که او را از «سگ بانی» به مقام معاونیت صدارت رسانید، ولی او چه کرد.... خود میدانید که آفتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد.


اسم: حسیب   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.05.2016

آوردن کوت بند برای چادری بدوش بنده.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 30.05.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان عزیز .
مرموز خواندن محترم دوکتور محمد حسن شرق از جانب سید عبدالله کاظم استاد اسبق پوهنتون کابل شباهت دارد با نظر مرحوم سید قاسم رشتیا وزیر اسبق اطلاعات و کلتور کابینه مرحوم دوکتور محمد یوسف

بلی باید روستا زادگان دانشور کشور مرموز و وابسته به دستگاه های استخباراتی کشور های خارجی شمرده شوند ؟


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 30.05.2016

کمره و فلمبرداری اش در صورت تشریف آوری آقای ناصر مستجاب بدوش اینجانب...


اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.05.2016

پلو و کباب در صورت تشریف آوری آقای مستجاب بدوش بنده.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 30.05.2016

محترم کابلی والا !
یو محلی شعر دی چی وایی .
ناسته یم د تا سره
زړه می په کندو کی دی
زار د ویرانی ځنی زه شمه
کله چی یو شخص په یوه موضوع کی څو نظرونه و لولی حتمآ داسی نیمګرتیاوی او اشتباهات پکښی پیدا کیږی .
وروره یو د کار فشار. بل د ګرمی فشار بل د پیری فشار دا ټول چی سره یو ځای شی نو په دی صورت کی هارد ډیسک ( مغز ) هم خپل کار پریږدی، قلعه مرادبیک ، خواجه مسافر شی.تشکر ستاسی نه چی دی بحث ته مو خاتمه ورکړه.
په اخیر کښی بس شکر به کو چی ژوندی یو.


اسم: کابلی والا    محل سکونت: هند    تاریخ: 30.05.2016

ګران بازصاحب کوم بحث چی تا زما په اړه د پښتو یاګانو په باره کې طرح کړي ، ما په دغه باره کې په والله بالله که یوه ذره هم څه لیکلي وي . تاسي یوځل زما لیکنه ولولئ . زه ستا په لیکنه د ویلو لپاره نه څه لرم اونه غواړم څه پرې ووایم . دا زما مسلک نه دی. یوځل خپله لیکنه ولولې اوهغه څه چی تاسې وایاست ما هغه ګردسره نه دي ویلی . زه درسره یوه خوله یم چی نور زه په دغه باره کې نه څه لیکم اونه یي وایم.
خدای دمل شه
کابلی والا


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.05.2016

آقای ناصر مستجاب ، چرا خپ ات را گرفتی؟ ازین کرده پیشنهاد خوبتر شده نمی تواند... 3 روز در فرانکفورت و ثابت نمودن هویت افغانی ات... با مردان که به نام زن می نویسند، توقع ندارم، ام شما آقای مستجاب یک مرد استید ...


استاد هاشمیان می نویسد:

دعوت از ناصرمستجاب و استعجاب از تغییر جنسیت شخص دیگری :
نام و هویت مستعار (ناصر مستجاب) را اکثریت خوانندگان ویبسایتها به(آقای ولی نوری) متعلق دانسته اند- اما چند روز قبل مقاله ای بقلم (ناصر مستجاب) مدعی شده که ولی نوری نبوده، بلکه به شخص دیگری با درک "هزار نکتۀ باریکتراز مو" متعلق میباشد- این شخص نکته دان پیشنهاد کرده که اگر مصارف سفریۀ او پرداخته شود، حاضر است برای تثبیت هویت خود بنام (ناصر مستجاب) بهرجا که احضار شود، حاضرگردد.
با تشکرازین پیشنهاد شان، اینک بدینوسیله آقای ناصرمستجاب را دعوت میکنم دریک روز معین در ماه جولای سال جاری درشهر فرانکفورت -جرمنی حاضر شوند و من حاضرم مصارف سفریۀ دوطرفۀ شانرا با اجرت یک هوتل متوسط در شهر فرانکفورت برای مدت سه شب بپردازم، بشرطیکه :
اسناد رسمی نام وهویت (ناصر مستجاب)خود را از یک مرجع رسمی در افغانستان و نیز از یک مرجع رسمی درکشوری که اکنون زندگی میکند(اروپا، امریکا، کانادا، آسترالیا) با خود داشته باشد ویک هیات بیطرف و حقبین متشکل از چهار نفر افغان(دونفر ازجانب او و دونفر ازجانب من) اصالت این اسناد را دریک مجلس در شهر فرانکفورت تصدیق کند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 30.05.2016

ښاغلی محترم کابلی والا صاحب !
د ستاسی په اولینه لیلکنه کښی چی تاسی زه خپلی تایپی غلطی ته متوجه کړم ما هم د زړه له کومی په ډیر ادب له تاسی نه مننه وکړه، خشحاله یم چی تاسی زما هغه خاطرات په ډیر غور او دقت سره لوستلی دی،
ښاغلیه محترم، لکه څرنګه چی تاسی وویل چی اول زه استاد یم او دوهم دا چی تاسی ادعا کړی چی زه د قاسم باز دوست یم او زیاته ناسته پاسته مو سره کړی ده. باور و کړی هر څومره چی زه د ځان سره فکر کوم نشم کولای چی تاسی پر ځای راولم، خوشحالیږم که لږ خان راو پیژنی ، او ددی ابهامی او مبهم حالت څخه ځان راوباسی، محترمه! تاسی بزرګوار خدای ناخواسته داسی کوم بد کار نه دی کړی چی سړی یی دیلو پخاطر په مستعار نوم ولیکی، تاسو زه خپلی تایپی غلطی ته متوجه کړی یم ، ما هم په خپله ځوابیه لیکنه کی ستاسی نه په زرهاو دفعه تشکری او مننه کړی ده.
محترما! دا چی هر یو ښاغلو محترم ایاز نوری صاحب او محترم زمری کاسی صاحب په دی مورد کی چی تاسی د دی کوچنی تايپی غلطی څخه دومره غټه او لویه موضوع جوړه کړه فکر کوم چی اصلآ زما دا خاطرات ستاسو خوښ شوی نه دی ، دا ستاسو مدنی حق دی،
محترمه. زه اته دیرش ( ۳۸ ) کاله کیړی چی د وطن څخه لری پاتی شوی یم، دا چی کله نا کله پس د څو کالو وطن او یا د جهاد په دوران کی پیښور ته د لنډی مودی لپاره هغه هم د فامیل د لیدو پخاطر تللی یم باور و کړی نتنها ما بلکه زما غوندی په زرهاو افغانانو د کابل دبعضو مربوطه منطقو نومونه هیر کړی دی، دا نه کومه علمی غلطی ده نه کومه سیاسی بلکه یوه تایپی اشتباه چی زه هم نه پوهیږم چی ولی په هاغه وخت کی چی ما خپل خاطرات لیکل دا د خواجه مسافر کلیمی زما په ذهن کی تراوش وکی.ما تاسی محترم ته ولیکل چی زه د خواجه مسافر په منطقه کښی باغ لرم، زه دخواجه مسافر او قلعه مرادبیک فرق په ډیر ښه ډول سره کولای شم،
محترم کابلی والا، پښتو کی متل لرو چی وایی ( داسی ممیزک نشته چی بیخ کی خلی لک نشته )، مونږ ټول تایپی غلطیانی، ذهنی فراموشیانی، تراوشات لرو،ټول انسانان اشتباهات کوی. تاسی اوس لطفآ خپلی اشتباه ته متوجه شی چی تاسی څه وایی.
محترمه . تر هاغه ځایه چی ما د پښتو په ګرامر کی لوستلی دی او د پښتو په ګرامر کښی داسی وایی ( ي ) په پښتو کی په پنځه ډوله ده، دا لومړی ځل دی چی ما د ستاسی له خوا چی تاسی لیکلی چی پښتو (ی) په څلور ډوله ده، نه پوهیرم دا نوی پښتو ګرامر د ستاسی دی او که کوم بل چا نوی اختراع کړی دی ما هیڅکه د چا نه نه دی اوریدلی چی ویلی وی پښتو (ی) په څلور ډوله ده دا ماته نوی احتراع ده.
محترم او ښاغلیه، په ډیر احترام ستاسی نه خواهش کوم چی دی موضوع ته خاتمه ورکی. زه او زما محترم همفکران زما سره همفکر دی ، زه فکر کوم چی اصلآ ستاسی شاید زما خاطرات خوښ شوی نه وی. په دی کار او په دی خاطر تاسی غواړی چی زما لیکنه تر سوال لاندی راولی . ګرانه او محترم ناپیژندل شویه دوسته ، تاسی چه هر څوک چی یی الله مو راته خوشحاله لره. هیله کوم چی نور زما د دوستانو او همفکرانو مزاحم نشی.
په ډیر ادب او احترام
قاسم باز


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 29.05.2016

همین اکنون در دریچه ویدویئ مدیریت مبتکر و پرکار پورتال افغان جرمن انلاین مصاحبه آقای زلمی خلیل زاد سفیر اسبق ایالات متحده در افغانستان به نمایش ګذاشته است.

ما با کلمات اساس، تهداب، بنیاد، آغاز، شروع آشنائی داریم.
در کمی بعد از آغاز مصاحبه مچري پروګرام از سفیر صاحب اسبق میپرسد که در کفرانس بن [دسمبر ۲۰۰۱م] از جمله ۲۹ وزارت برای دولت موقت ۱۶ آن برای ائتلاف شمال،[ترکیبې از مریدان حبیب الله دزد بچه سقاو در وجود جمعیت ربانی شوراء نظار، جنګ آوران هزاره و ملیشه دوستم] ، ۹ وزارت برای قوم پشتون، ۲ وزارت برای اقلیت ها...!!

هموطنان محترم! هر کس از موقف خود به نحوې دفاع مینماید، لیکن حقیقت این است که اختیار داران این کنفرانس برباد کننده برای مردم بی ګناه افغانستان، اګر مخلصانه میخواستند، میتوانستند، همان پلان سازمان ملل تحت رهبری ینین سیوان را که در سال ۱۹۹۲م توسط پرچمی های وطن فروش و دسیسه کار سبوتاژ ګردید، درین کنفرانس مردم افغانستان را کومک میکردند که تهداب محکم و مطمیئن یک دولت را مرکب از اشخاص بی غرض و شرافتمند مستقل و ملی را بګذارند، که نکردند. نتیجه این عمل نهایت معیوب شان وضعیت فعلي غمناک کشور ماست.

په درنشت


اسم: کابلي والا   محل سکونت: هند    تاریخ: 29.05.2016

ګران کاسي صاحب ته سلامونه او درناوي ،
لیکنه مود قدروړده ، زما هدف یوازې قاسم ته یادونه وه، که رښتیاووایم دغه لیکنه هم چی ما په مستعارنامه خپره کړه،په دي خاطرچې قاسم خان زما نږدي دوست دی ،له کلونو کلونو موږ ناسته پاسته لرو. خو په لیکنه کې یې ستونزه وه داچي وړه که لویه ،زما کاردیوه استاد په توګه همداو چی یوڅوک یوڅه رانه زده کړي ، نوري صاحب په کې راګډشو،له هغه سره هم ما دخپل زړه درد شریک کړ ، دادی دخدای پرحکم لکه چې تاسوهم مل رااوتړله، خو زه نه غواړم ډیرڅه دلته ولیکم ځکه کیدای شی له ما مشرواست ،نه غواړم په داسې یوه عادي خبره دچا زړه له ځانه بد کړم . هغه پښتو لنډۍ ده چي وایی :
چی سود و زیان دې په کې نه وي غمازه ولي بد دوي دخلکو زړونه
په هرډول غواړم له تاسې سره پرهغه څه چی ته شرمیدلی یې دهم هغه شرم په اړه ستا په لیکنه کې هم یوڅه ددغو شرمیدو درپه ګوته کړم خو زه پرشرمیږم نه اونه داسې نومونه (اصطلاح ) ورته کارولی شم . داچی نه موانشاالله انشا ته پاتې کیږي او نه املا املا ته، لږترلږه اړتیا لرئ چې زما دلومړي (د پوهنځي په کچه ) یوسمستر زه تاسې پښتو دروښیم بیاهم ټینګارکوم چې که ترما کشروئ ، ځکه ته باید پوه شئ چی « هرسورږیږي ملا شاه ګل نه دی» اونه هرڅوک د پښتو ژبې لیکوال او پښتو پوه ... اوکه نه زما پریوه تیروتنه که شرمیدلی وئ ، زه بښنه غواړم خپلو دغو ټکو ته موباید پام : (داچه ـ داچې ) ( داسې یو اصطلاح ـ داسې یوه اصطلاح یا نومونه ) ( وجود نلري ـ نشته ) (چه اول ـ چې لومړی ) (مراعات وکړۍ ـ مراعات کړئ یا په پام کې ونیسئ ) ( کم له کمه ـ لږ تر لږه )
د افسوس خبره ده چی تاسې تراوسه د علمي منطق نومونه یا اصطلاح نه ده لوستی ... (لږ هڅه پسې وکړئ خامخا یي لوستلای شئ )
بله داچی که که تاسې په دي نه پوهیږئ چې (کوچه چقرک ) چیرې دی نو داهم نه شئ لیکلای چی ووایاست په وردګوکې دی .... )
او وروستۍ خبره هغه څه چی تاسودرانه ورور د ارسطو دفلسفې په اړه لیکلی دي هغه زموږ په واک کې هم راکړئ )
نورڅه نه لیکم چی خدامه کړې ، زموږ مشرڅوک به وئ ، چی بیا دمشرئ له امله درته شرمنده نه یم. زه عصبي څوک هم نه یم ، ساده پښتون استاد یم اوڅه چی وایم دغلطۍ په وړاندې یې وایم.ځکه نو له نوروهم دغه هیله لرم . له نوري صاحب چې ماموضوع جدي ونیوله پوهیږم چي هغه ترما کشردی ،پښتانه په دغه برخه کې د مشرد سختي خبرې دزغم تیږه تل مني. زه په دي باوریم چی هیڅوک پوره نه دی ځکه ستاسې هم باید دمولانا دغې خبرې ته په ډیرې بښنې سره پام وي چې وایي :
درطلب زن دایمآ تو هر دو دست کی طلب در راه نیکو رهبر است
دفارسی ژبو په وینا
ستا هیچمدان ورور کابلی والا هند
داوس لپاره موپه خدای سپارم



اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 29.05.2016

من تعجب مىكنم كه بعضى كسانيكه خودرا مسلمان ميدانند و شايد نماز هم بخوانند اما از همنوايى و همرديفى با كسانيكه به حضرت سرور كاينات معلم بشريت و رحمة للعالمين محمد مصطفى صلى الله عليه و سلم و دين مطهر و نجاتبخشى كه جناب ايشان پیامبر آن بودہ اند از هيچ نوع سوُ ادب و اظہار انزجار و افتراُ دریغ ننمودہ و بہ این اعمال شنیع خود افتخار ہم مینمایند ( چون فکر میکنند بازہم بہ آخر دنیا رسیدہ اند ) هيچ نوع احساس گناہ و شرمندگی را بخود راہ نمیدہند۰ اینکہ در مواردی میخواہند از کیسہ ای خلیفہ ببخشند بر جای خودش، مگر اگر بہ پدر و مادر خودشان کسی چنین الفاظی را استعمال کند، شاید تا آخر عمر از دشمنی و تخریب جانب مقابل دست برنداشتہ و اگر صاحب پول و ظرفيت باشند، شايد پای حریف را بہ محاکم ہم کشیدہ بتوانند۰ افسوس صد افسوس۰ اگر ایمانشان بہ آخرت و محاسبہ صادقانہ باشد، آیا نمیدانند کہ از وقت، انرجی و دانشیکہ مواہب الہی اند پرسیدہ خواہند کہ در راہ دفاع از شخصیت مبارک پیغمبرشان استفادہ نمودہ اند یا در راہ دفاع از دشمنان بد طینت ایشان؟؟! تعجب نیست کہ نہ در دوستیہا و اُتلافات برکت ماندہ و نہ در گفتار و اعمال۰
برای ایشان یک حدیث شریف آنجناب صلی اللہ علیہ و سلم را خاطرنشان میسازم کہ از بہترین اعمال نزد اللہ سبحانہ و تعالی، دوستی بخاطر اللہ و دشمنی بہ خاطر اللہ سبحانہ و تعالی میباشد۰
اینکہ دروازہ ای توبہ بہ دربار اللہ تعالی تا پیش از رسیدن نفس تا گلو باز میباشد، ہم در جایش ثابت است، اما توبہ را بہ خصوص توبہ ای صادقانہ را خواص و علایمی است کہ از مخلوق پوشیدہ نیستند۰ اللهم اجعل خير اعمالنا خواتيمها و اجعل خير ايامنا يوم لقاُک، آمین۰


اسم: زمری کاسی    محل سکونت: سویس     تاریخ: 29.05.2016

کابلی والا صاحبه تاسو ته سلامونه، په همدې کړکی مې ستاسو په دوو ليکنو مې سترګې ولګیدې چه دېر په غوسه په دروند ورور ایاز خان نوري باندې مو بريد کړئ دئ. وروسته د ګران قاسم خان باز او د نوري صاحب ليکنو او سوال او ځواب ته ولاړم، اول دا چه دا کوم علمي بحث نه وو او يواځې تاسو د کابل په شمالي سیمه کښې د یوې سیمې د سم والي سوال مو د شاغلي قاسم باز نه کړی وه چه چیرې دئ. زما هم دا اوس هیر شوي دي چه په کابل کې « کوچهء چقرک » چیرې وو، نو دا خو علمي بحث د یوې تاریخي موضوع په باب نشو!!.ا
دویم دا چه تاسې خپل لیک کې د « علمي منطق » اصطلاح لیکلې ده. ورور جانه، په هیڅ یوه ژبې کې داسې یو اصطلاح یعنې « ترمینولوژی » وجود نلري او دا دلته یوه بیخي بې معني اصطلاح ده چه نه پوهیږم چا در زده کړې ده؟
تاسو نه مې هیله دا ده چه اول: د لوی فیلسوف ارسطو فلسفه ووایاست، خو په ويلو نه کیږي، د ده په فلسفه ځان پوه کړۍ، او ورپسې د هیګل فلسفه ووایۍ چه پوه شۍ، تر هغه چه د علم او منطق معني تاسو ته معلومه شي چه څه شئ دي. د دغه فلسفې او منطق په معني پوهیدل تاسو کم له کمه دوه تر درې کلونه بایدې ور باندې فکر وکړی تر هغه چه پوه شې.
دریم دا چه پښتو ليکنې کې هیله کوم چه د ګرامر مراعات وکړۍ ، « ی » په پښتو کې څلور ډوله دي. رښتیا دا چه زه وشرمیدم چه که غیر له پښتنو، ستاسې لیک څوک ووایي، نو څه به ووایي.
مګر دومره، یقین لرم چه بی سواده کس نه یې خو په عصبانیت دې لیکنه کړې ده چه په لیک کې خطا وتلئ یې. دلته هم باید ووایم چه عصبانیت بد مرض دئ، چه سړئ فقط ځان سپکوي.
چه خپه کیږې یا نه ، موږ او تاسې ته لازمه نه ده چه پښتانه وشرموو.
درناویو سره
زمرئ کاسي


اسم: Admin   محل سکونت: Germany    تاریخ: 29.05.2016

می گویند : هر تراژیدی در ذات خود یک کمیدی است و هر کمیدی در ذات خود یک تراژیدی.
متنی بنام نرگس سایه که هم اکنون به ارسالی سید هاشم سدید در سایت مشخص نشر شده است اول به ( افغان جرمن آنلاین ) مواصلت کرد بود چون موضوع شخصی شده بود لزومدید برین شد که تا موضوع را نشر نکنیم . زیرا تعدادی زیر نام های مستعار یعنی از جای نامعلوم بر اشخاصیکه که آدرس مشخص دارد سنگ پرانی می کنند . بهر حال این نظر بی صاحب را زیر نام مشکوک با نثر مشخص شناخته شده برای خواندگان مثل یک کمیدی بود.
تراژیدی بخاطریکه بانشر موضوع مشخص در سایت مشخص، این تراژیدی را بار آورد که کسی زیر نام مستعارخانم نرگس سایه پنهان شده بود که بدبختانه آشکار شدن آن پنهان کاری در ذات خود برای نویسنده، ترازیدی را به ارمغان آورد. که برای دیگران یک کمیدی بود. افغان جرمن آنلان با تأسف این ترازیدی را به نویسندۀ آن تسلی داده صبر جمیل برایشان آرزو می نماید . امید این اشتباه غم آخرشان باشد. زیرا در گذشته نیز این چنین تراژیدی دامنگیر شان شده بود. یقین دارم که خاطره آن تراژیدی هنوز از خاطر مبارک شان برطرف نشده است.
به امید روزیکه اندیشه ها بجای حل عقده ها در راه ترقی وطن کارا باشند.
لطفا ً به این لینک مراجع کنید .

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.05.2016

برای جلب توجه دو نام مستعار : ناصر مستجاب و نرگس سایه
دعوت از ناصرمستجاب و استعجاب از تغییر جنسیت شخص دیگری :
نام و هویت مستعار (ناصر مستجاب) را اکثریت خوانندگان ویبسایتها به(آقای ولی نوری) متعلق دانسته اند- اما چند روز قبل مقاله ای بقلم (ناصر مستجاب) مدعی شده که ولی نوری نبوده، بلکه به شخص دیگری با درک "هزار نکتۀ باریکتراز مو" متعلق میباشد- این شخص نکته دان پیشنهاد کرده که اگر مصارف سفریۀ او پرداخته شود، حاضر است برای تثبیت هویت خود بنام (ناصر مستجاب) بهرجا که احضار شود، حاضرگردد.
با تشکرازین پیشنهاد شان، اینک بدینوسیله آقای ناصرمستجاب را دعوت میکنم دریک روز معین در ماه جولای سال جاری درشهر فرانکفورت -جرمنی حاضر شوند و من حاضرم مصارف سفریۀ دوطرفۀ شانرا با اجرت یک هوتل متوسط در شهر فرانکفورت برای مدت سه شب بپردازم، بشرطیکه :
اسناد رسمی نام وهویت (ناصر مستجاب)خود را از یک مرجع رسمی در افغانستان و نیز از یک مرجع رسمی درکشوری که اکنون زندگی میکند(اروپا، امریکا، کانادا، آسترالیا) با خود داشته باشد ویک هیات بیطرف و حقبین متشکل از چهار نفر افغان(دونفر ازجانب او و دونفر ازجانب من) اصالت این اسناد را دریک مجلس در شهر فرانکفورت تصدیق کند.

هکذا اگر خانمی بنام(نرگس سایه) وجود داشته باشد وبا اسناد هویت خود بهمین نام (نرگس سایه) در یک تاریخ معین در ماه جولای سال جاری درشهر فرانکفورت -جرمنی حاضر شود، و اصالت نام وهویت و جنسیت او باساس اسناد رسمی توسط یک هیات ژوری چهار نفره (دونفر از جانب نرگس و دونفر از جانب من)تصدیق شود، علاوه برمصارف سفریه واقامت در هوتل، مبلغ یکهزار یورو نقد نیز به او خواهم پرداخت - تعیین وقت (روز ملاقات) و محل ملاقات به موافقت جانبین تثبیت خواهد شد.
درغیر آن به نویسدذه ای که تا دیروز خود را مرد و مذکر معرفی میکرد، و حالا شاید از زیر کمان رستم تیر شده و به مؤنثی بنام (نرگس سایه) تغییرکرده وتبدیل شده است، باید خاطر نشان ساخت که بلی ! در تغییرجنسیت از مذکر به مونث، یعنی در تحول "زن شدن" نیز "هزار نکتۀ باریک تر از مو" نهفته ایست - با عرض احترام -
سید خلیل الله هاشمیان - 30 ماه می 2016


اسم: Mohammad Aymal   محل سکونت: Sydney    تاریخ: 29.05.2016

د انلاين قدرمنو مشرانو دغه مضمون درسره شريكه وم د جابهار بندر او د ايران غوشتنه د اشرف غني نه د هلمند د ابو به مورد كى د شاربلو او تحليل كولو به منظور
زما له انده غني صاحب بايد إيراني اخوندانو ته به واضيحو الفاظو كى ويلي وي جى دا معامله د شفيق صاحب به صدارت كى حل شوي او به همدى معامله كمونيستانو شهيد كر .

د چاه بهار بندر د خوږو زهرو جام - حقمل

كه مسكو تل دا هڅه كړې چي د مركزي آسيا هېوادونه، ذخائر او ماركيټونه ئې د روسيې له گورت ونه وځي، تهران هم تل دا هڅه كړې چي مركزي آسيا د افغانستان له لاري له نړۍ سره وصل نشي، او دغو ماركيټونو ته د رسېدو لار له ايران تېره شي، نه له افغانستان، دواړہ په هغه صورت كي دې هدف ته رسېدى شي چي په افغانستان كي جگړہ او بې امني وي، مركزي حكومت كمزورى او د امنيت له تأمين عاجز وي، د همدې لپاره دغو دواړو هېوادو په افغانستان كي د جنگ پر دوام پانگوني كوي، د شمالي ټلوالي رامنځته كول، د جگړي لپاره ئې چمتو كول او پيسې او وسلې وركول ئې په همدې موخه وو، د جنگ او بې امنيو پر دوام د ايران د پراخي پانگوني يوه موخه همدا وه او ده. ايران د همدې لپاره د چاه بهار بند جوړ كړ، او دا هغه مهال چي په پاكستان كي د گوادر بندر د پرانيستي نېټه نږدې شوې وه او چين دا پرېكړہ كړې وه چي دلته پراخه پانگونه وكړي او يو ستر بين المللي بندر ترې جوړ كړي.

دا دئ ايران بالآخره وتوانېدو د خپلو هڅو لومړنۍ نتيجه ترلاسه كړي، هند د سيمي ستر او شتمن هېواد دې ته چمتو شو چي د چاه بهار بندر كي پراخه پانگونه وكړي، او په دې توگه هند له پاكستان سره د رقابت له كبله هغه كار وكړ چي نه يوازي د پاكستان په ضرر دئ بلكه افغانستان ته نه جبرانېدونكى زيان رسوي، هند د چاه بهار بندر كي د پانگوني له امله ايران ته دا فرصت په لاس وركړ چي د مركزي آسيا هېوادونه له دې بندر استفادې ته چمتو كړي او په دې توگه به د افغانستان له لاري د تېرېدو ضرورت د تل لپاره منتفي گڼي. دا ځكه چي ايران همدا اوس هم د ريل پټلۍ او هم د پاخه سړك له لاري تركمنستان او د تركمنستان له لاري د مركزي آسيا له نورو هېواد سره وصل شوى او افغانستان نه ريل پټلۍ لري او نه معياري پاخه سړكونه او نه ډاډمن امنيت، دلته لا جنگ دئ او بې امني، هغه جنگ او بې امني چي ايران لوى لاس په كي لري او پراخه پانگونه پرې كوي.

د ايراني استخباراتو له لوري استخدام شوي ليكوال او تش په نامه كار پوهان هم گمارل شوي چي د دې پروژې لپاره پراخ تبليغات وكړي، ايران پلو مزدوري رسنۍ په سر كي ئې د طلوع شبكه چي نوي سلنه كاركوونكي ئې ايران پلو شيعه دي چاه بهار داسي انځوروي چي گواكي افغانستان ته به ئې پراخي گټي ورسېږي، د كابل حكومتي كړۍ هم د دې پروژې په دفاع كي ځكه دروغ او رښتيا سره گډوي او غولوونكې دفاعيه ترې جوړوي چي په اصطلاح د خان نوكران دي نه د بانجان، مأموريت ئې دا دئ چي د حكومت له هري سمي او ناسمي پرېكړي دفاع وكړي.

ځيني ئې وايي: چاه بهار تر گوادر او كراچۍ افغانستان ته نږدې دئ او گواكي په دې سره به د انتقالاتو كرايه او مصارف راكم شي!! دا په داسي حال كي چي واقعيت كاملاً د دې خلاف دئ، چاه بهار د پاكستان تر درې واړو بندرونو (كراچۍ، گوادر او واگه) له افغانستان لري پروت دئ، تفصيل ئې داسي دئ:

كابل - اسلام آباد 360 كيلومتر

اسلام - آباد كراچي 1100 كيلومتر

اسلام آباد - واگه 290 كيلومتر

كندهار- كراچي 740 كيلومتر

كندهار - گوادر 760 كيلومتر

كندهار - زابل 450 كيلومتر

زابل - چاه بهار 650 كيلومتر

كابل - كندهار 500 كيلومتر

په دې توگه

كابل - واگه : 360+ 290= 650 كيلومتر

كابل - كراچي: 360+ 1100= 1460 كيلومتر

كندهار - چاه بهار: 1100 كيلومتر

كندهار- گوادر: 760 كيلومتر

كابل - چاه بهار: 500+ 450+ 650= 1600 كيلومتر

يعني كابل - واگه تر ټولو لنډہ لار، بيا كندهار- گوادر لنډہ لار، ورپسې كابل كراچي او تر ټولو اوږده لار كابل - چاه بهار ده.

كه كابل د افغانستان تجارتي مركز ونيسو نو؛ د كابل او كراچۍ تر منځ فاصله د طور خم له لاري 1460 كيلومتر او د كندهار او چمن له لاري 500+ 740=1240 كيلومتر، او له كابل تر گوادر د كندهار له لاري 500+760= 1260 كيلومتر خو تر چاه بهار پوري 500+ 1030=1580 كيلومتره ده.

او كه كندهار د تجارتى مركز په توگه په پام كي ونيسو نو: د كندهار او كراچۍ تر منځ واټن 740 كيلومتر او تر گوادر 760 كيلومتر دئ خو تر چاه بهار 1100يعني يو نيم او دوه برابره زيات.

د گمارل شوو مبلغينو د دروغجنو او غولوونكو تبليغاتو يوه بېلگه ستاسو مخي ته ږدم چي ليكي: د چابهار بندر د کراچۍ له بندر څخه شاوخوا 700KM لنډہ لاره ده!!!، چې په دې سره به په هر کانتینر کې له 500$ څخه تر 1000$ د ترانسپورت لګښت کم او ارزانه شي. دا داسي ښكرور درواغ دي چي يوازي ډېر بدسترگى انسان ئې د ويلو جسارت كولى شي!! كه 700 كيلومتره راكم كړو نو چهار بايد د افغانستان دننه يا د ايران پولي ته نږدې وي نه د ايران په جنوب كي!!

همدا مبلغ ليكي: د چابهار بندر د ګوادر له بندر څخه 70KM فاصله لري!! حال دا چي د كراچۍ او گوادر تر منځ واټن شاوخوا 180 كيلومتره دئ.

دا هم بايد په پام كي ولرو چي د چاه بهار لاري په غوره كولو سره موږ له يوې خوا د مېوو او نورو زراعتي محصولاتو لپاره د پاكستان ماركيټ له لاسه وركوو او له بلي خوا هند ته د لندو مېوو په لېږد كي له ستونزو سره مخامخ كېږو، د چاه بهار لار په هيڅ توگه د افغانستان د ټولو ولاياتو د لندو مېوو د لېږد لپاره د استفادې وړ نه ده، ښايي يوازي د فراه، نيمروز او احتمالاً د كندهار او هرات ځيني مېوې چي ژر نه خرابېږي ولېږلى شو. نه د شمال خټكي او انگور لېږلى شو او نه د لوگر، ننگرهار او لغمان زراعتي محصولات، ايران په خپلو ماركيټونو كي زموږ د مېوو او نورو زراعتي توكويو پلور ته اجازه نه وركوي، موږ د مېوو او زراعتي محصولاتو لپاره په دې سيمي كي يوازي د پاكستان او هند بازارونه لرو، كه د غلطو سياستونو له كبله دا ماركيټونه له لاسه وركړو نو بديل ماركيټونه ئې اوس او لږ تر لږہ په لنډ مستقبل كي نشو موندلى. افغانستان كولى شي له ټاپي پروژې چي هند او پاكستان ته حياتي ارزښت او اهميت لري؛ په استفادې سره پاكستان دې ته اړ كړي چي تر هند پوري د تجارتي توكيو د لېږد په ارتباط لازم تسهيلات برابر كړي، همداراز هند دې ته تيار كړو چي د مركزي آسيا ماركيټونو ته د رسېدو لپاره له افغانستان پرته نوري لاري ونه لټوي.

په لاندى نقشه كي د كابل او كندهار فاصله تر واگه، كراچۍ، گوادر او چاه بهار پوري مقايسه كولى شي.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.05.2016

از نیات و احساسات نیک دوستان محترم و گرامی عزت مندان آقایان زمری کاسی -محمدقاسم باز - محمد داود مومند - محمد ایاز نوری - داکتر صاحب غروال و احوالپرسی تلفونی محترم داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی افتخار بخشیدند، چشمان همۀ تان و سایر دوستان را میبوسم -عملیات چشم چپم سه روز قبل صورت گرفته که هنوز بسته است، اکنون یک چشمه مینویسم و ازشما محترمان به فحوای رباعی ذیل تمنا میدارم که :
ز چشمت چشم آن دارم که از چـشمـم نـیـنـدازد
به چشمانت که چشمانم به چشمان تو می نازد
زکات چشم چشمی کن بسوی چشمـم از شفـقـت
که چشمم را بچز چشمت دگر چشمی نمی شایـد
اما بعد :

مقالۀ محترم استاد سیستانی را به ارتباط "شهادت مرحوم پوهاند حبیبی..." پیرامون شخصیت عالی وخدمات دلسوزانۀ اعلحضرت مرحوم امان الله خان که آنرا به 10 مورد مشخص ساخته وهرمورد آن مسلما یک صفحۀ پر افتخار تاریخ افغانستان را تشکیل میدهد، خواندم ، ونیز قسمت سوم توضیحات داکتر صاحب زمانی را مرور کردم، و بهردو دانشمند افغان مرحبا میگویم که واقعیت های مربوط به دورۀ سلطنت و خدمات اعلحضرت پادشاه نامدار وپرافتخار افغانستان را برجسته ساخته اند- پدرمن در سن 75 سالگی وفات کرده و او که تا آخرین روز های حیات خودش را "خدمتگار صادق امان الله خان" میخواند و ازین بابت در دورۀ سلطنت نادرخان وهاشم خان رنچ زندان کشیده و محنت های بیشمار دیگر دیده، از زبان پدرم صفات خیلی زیاد آن پادشاه ترقیخواه را شنیده ام - از آنجمله یکی اینکه پدرم حاکم کلان قلات ودرغرنی درجملۀ خدمتگاران اعلحضرت حاضر بود، میگفت وقتی اعلحضرت بیت " جنگ تو صلح و صلح توجنگ است" را خواندند وازجشمان شان اشک جاری شد، مه همه با او اشک میریختیم -این پادشاه بخاطرجلوگیری از کشت وخون رعیت خود، وطن را ترک و خود را فراری ساخت - برای محترمان سیستانی صاحب و زمانی صاحب که واقعیت های تاریخ را برجسته میسازند، در هردو دنیا اجر عظیم مسئلت مینمایم.
دیشب یک صحبت محترم پوهاند محمدطاهر هاشمی، استاد پوهنحی حقوق را در تلویزیون طلوع شنیدم که پیرامون مناسبات بین افغانستان و ایران بسوال نطاق طلوع میپرداخت - سوال دربارۀ یک گروه مهاجرین افغان بود که درجنک سوریه کشته شده و درخاک ایران دفن شده بودند - داکترهاشمی این عمل ایران که مهاجرین افغان را بجنگ سوریه سوق میدهد، از نظر حقوق بین الدول یک بدعت ، یک فاجعه ویک خیانت خوانده ، سپس بموارد دیگر از آنجمله ادعای ایران که افغانستان را "فلات ایران" خوانده و در سایر موارد افغانستان را یک آستان ایران میشمارد، روشنی و توضیحات نهایت عالمانه و ملیگرایانه ایراد نمود که من از شنیدن بیانات واقع بینانه این دوست گرامی خود بسیار حظ بردم وبموجودیت او درجملۀ ملیگرایان افغان احساس افتخار میکنم - پوهاند داکتر طاهر هاشمی در دورۀ کمونشستی نیز در مبارزات زیرزمینی استادان پوهنتون شامل بود و درحلقه ایکه بشمول پوهاند حس کاکر و اینجانب زیر رهنمایی پوهاند داکتر روستار تره کی مبارزه میکردیم ، دلیرانه و فداکارانه مبارزه میکرد. قرارمسموع حکومت وحدت ملی چند بار به داکتر هاشمی پیشکشهایی کرده ، ولی او با این حکومت (شتر-گاو- پلنگ) نپیوسته، بلکه فقط به تدریس درپوهنحی حقوق اکتفا نموده است -صحت خوب وطول عمر بری این استاد مبارز مسئلت مینمایم . با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان - 30 می 2016


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 28.05.2016

به استاد بزګوار داکتر صاحب هاشمیان سلام و احترامات تقدیم میدارم.
اګر دعای من مستجاب ګردد من هم به تعقیب از محترمینکه صحتمندی استاد عالیقدر، این تحفهء فهم و خرد را آرزو کرده اند، از دربار الآهی آرزومند صحتمندی زود ایشان میباشم. میدانم که استاد بزرګوار همهء ما با دماغ سالم و قوی یی خویش میتوانند زود از این مشکل صحی بیرون آیند، چه قوه دماغ سالم و قوی هر انسان بهترین دوا و داکتر وجود است.
به امید خواندن نوشته های تاریخی و علمی و تحقیقاتی ایشان در صحنهء اخباری که همه اش واقعا برای همه آموزنده است میباشم.
صحت کامل ایشان آرزوی همهء ما وشماست.


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 28.05.2016

قابل توجه خوانندگان ارجمند!

تا جای که من مقالات ونوشته های اقای سیستانی را دراین پورتال دیده ام، او در افشای اعمال بزرگان ورهبران حزب دموکراتیک خلق مقالات مهمی نوشته ااست.ازقبیل :
1- مقالۀ (نظامهای ایدلولوژیک درافغانستان همواره تراژیک وخونبار بوده است) در شماره 208 آرشیف مقالات شان،
2-داستان دو جنایت از جنایات قشون سرخ درافغانستان،تحت شماره 476 آرشیف مقالات آقای سیستانی ثبت است.
3-کتاب (مقدمه یی برکودتای 7 ثور وفجایع 8 ثور) در شمارۀ 456 آرشیف مقالات نویسنده درج است.
4- کتاب (جایگاه داودخان درتاریخ نوین افغانستان) ثبت شمارۀ 533 آرشیف مقالات نویسنده است.

دراین آثار مؤلف دلایل کافی وبسیار قانع کننده ای را ارائه میکند که نشان میدهد آقای سیستانی از نقطه نظر ایدیالوژیک هیچ ارتباطی با حزب مذکور نداشته است وگفتن اینکه وی معاون ببرک کارمل بوده ، قابل قبول شده نمیتواند.زیرا در کتاب مقدمه کودتای ثور از ببرک کارمل به حیث شاه شجاع ثانی نام برده شده است.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 28.05.2016

خدمت پیر خانه داکتر صاحب عالیقدر محترم هاشمیان صاحب!
دعا میکنم که عملیات تان بخیر و خوبی و با موفقیت انجام یابد. ثانیا تشکر میکنیم از تبصره پر مفهوم تان راجع به مداخلات کشور متعصب و عظمت طلب اخوندی ایران، شما واقعآ به یک موضوع بسیار حیاتی ، ملی و اساسی کشور خود ما افغانستان، مداخلات ایران در کشور عزیز ما افغانستان است اشاره نمودید.
استاد محترم. ای کاش بزرګان ما متوجه این مکاریهای کشورهای همسایه ما که هر کدام شان منافعی بخصوص خود در افغانستان دارد درست درک نماید، بزرګان ما نباید به چند کلیمه یا جمله های ظاهرآ شرین ولی در عمل دروغین و فریبکارانه قربانی و شکار اجنبیها شود. دولت اخوندی ایران در این روزها که بند سلما که در زمان شهید محمد داوودخان بالای دریا هری رود ساخته شده و عنقریب افتتاح میګردد. انها بنام بندر چاه بهار میخواهد که از دولت و حکومت افغانستان باز به قسم جزیه امتیازات بیګیرد. بهمین خاطر است که دولت متعصب اخوندی ایران موضوع مهار کردن ابهای افغانستان را مطرح میسازد، محترم داکتر اشرف غنی و حکومت افغانستان باید این موضوع مهم ملی و حیاتی را در شورا ملی مطرح نماید، ملت افغان نباید در این مورد صرف به ګفته های داکتر صاحب غنی اکتفا نماید که میګوید « مسله اب یک معضله بین المللی است » چون اخوندهای ایرانی فولادهای اب دیده هستند ، مترسیم که زیر کاسه باز نمی کاسه نباشد. بنظرم در قدم اول باید موضوع مهار أبها تعریف و واضح ګردد به این معنی که ، « اول قوانين بين المللي تنظيم اب و مهار كردن أبها تعريف شود كه چي حكم ميكند.
نشود كه اخوندهای متعصب و عظمت طلب ايران توسط اين قانون از سابق كرده دعوا زيادتر نمايد.»
با عرض ادب
قاسم باز


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.05.2016

بابای مبارزان ملی واستاد بزرگوار هاشمیان صاحب
از محبت فراوان شما سپاس گزارم ، جناب شما علاوه از حق درس وطنپرستی و ایمان به مبارزه در راه و منهاج حق و حقیقت پرستی به این جانب که مشعل فروزان و تابناک حیاتم خواهد بود ، به حیث عمو زاده مادر کلان بزرگوار پدری ام ، بی بی سید ، که به دودمان سادات جلیل قدر کنر و خانواده سید با فضل فضیلت شعار ، فخر زمین نابغه ای روزگار حضرت سید جمال الدین افغان تعلق داشت ، حق عم بزرگوار را نیز بر من دارید .
من در طول زندگانی خود به کمتر کسی مانند استاد عالی مرتبتم پوهاند فضل ربی پژواک احترام استادی ،بل پدری قایل بوده ام ، من پوهاند صاحب پژواک را مانند پدر دوست داشتم و یک دلیل عمده ارادت من به جناب شما از همان آوان ، ارادتی بود که از جناب شما در برابر پوهاند صاحب پژواک میدیدم .
پژواک بزرگ به حیث اولین رءیس انتخابی پوهنتون ، با یک رأی در برابر انصاری استاد پوهنځی ادبیات ، در شورای عالی استادن پوهنتون کابل برنده شد و فکر میکنم آن رأی به جناب شما یا ضیامحمد فدایی تعلق داشت که من به حساب کامپاین برای پژواک صاحب نزد برادر بزرگ شان مرحوم فدامحمد خان فدایی رفته بودم ومرحومی با شناختی که از شخصیت استاد پژواک داشت صد در صد در تضین رأی برادرش ضیا احمد فدایی بمن اطمینان کامل داد .
به منظور معلومات نسل جوان علاوه میگردد که پوهاند پژواک نه تنها اولین رءیس انتخابی پوهنتون بلکه اولین رءیس انتخابی اتحادیه استادان پوهنتون نیز بود .
من از جناب شما سپاسگزارم که جریان مظاهرات دوره حکومت سردار نور احمد اعتمادی را که پادشاه اسبق او را به گل روی سردار صاحب داؤد خان به تدویر کابینه توظیف نمود ،برای معلومات نسل جدید درج این ویب سایت بزرگ نمودید .
ولی با وثوق کلی و اطمینان کامل به عرض رسانیده میتوانم که استاد پژواک ببرک ملعون را نیز به وصف فوق الذکر ،متصف ساخته بود و جواب ببرک ملعون بی خدا همان بود که تاریخ ماتریالستی در مورد او قضاوت خواهد کرد . اعضاء ، حامیان ، طرفداران و کسانیکه پوز مجامله و تملق و غلامی و بندگی و ذلت و خواری و کوچکی و چاکر ننشی را بر آستان این فراعنه بی خدا میمالیدند نیز به برگشت ناپذری انقلاب فاسد به اصطلاح برگشت نا پذیر ثور « گو » اعتقاد داشتند ، ورنه ذلت مجامله و چاکر منشی رژیم بی خدا را بر خود هموار نمی ساختند.
یعنی این خوی غلامی ز سگان خوار تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
استاد بزرگوار ، یک مطلب نهایی در مورد شخصیت شما که یک حقیقت آفتابی است ،این که جناب شما در طول تقریبا پنجاه سال از پرنسیپ تان عدول نکردید و مانند اشخاصی که کاملا اقتضایی موقف میگیرند و به دهل زمان میرقصند ، متانت خود را مانند صخره سنگ رخنه نا پذیر حفظ کرده اید .
استاد بزرگوار همه ما مطابق ارشاد خدایی و حکم طبیعت ذایقه مرگ را چشیدنی هستیم ولی یک دعای خود را یک بار دیگر در حق شما تکرار میکنم که خداوند به شما عمر بدهد که ایجاد یک دولت ملی را در افغانستان مشاهده نموده و میت شما در دامان وطن مألوف به خاک سپرده شود .
به حکم کن فیکون همه چیز در ید خداوندی قرار دارد .
با عرض مراتب احترام


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.05.2016

شخصیت مبارز و استاد ګرامی هاشمیان صاحب!

از خداوند حکیم و قیوم تمنا داریم که عملیات شما بخیر و موافقانه اجراء شود، و واپس به دیار روشنګري آمده، ما و نسل جوان افغان را از خاطرات و چشم دید های ارزشمند ګذشته مستفید سازید، چنانچه توضیح اخیر تان ۲۷ می منحیث حاضر و ناظر مظاهره محصلین پوهنتون کابل و برخورد وزیر داخله و حکومت وخت دارای اهمیت تاریخی میباشند.

با احترام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 27.05.2016

جناب محترم دوکتور هاشمیان صاحب سلام , تشکر از شما به خاطری اصلاح اسم فامیلی این عقده ناک و پله بین سرابی و با معلومات مفصل در بارة این شخص إ امیدوارم که عملیات شما به موفقیت و رضایت شما صورت گیرد إإإ 


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 27.05.2016

خوش شدم صدای دوست محترم وگرامی محمدداود مومند را بعد مدتی شنیدم - تمیدانم این صدا از کابل برآمده یا مع الخیر بکلفورنیا برگشته اند ؟
درمورد لقب (شاه شجاع ثانی) مشاهدات خود را ذیلا تقدیم میکنم:
محترم مومند صاحب میدانند که هاشمیان مانند خودشان درجملۀ ارادتمندان مرحوم پوهاند فضل ربی پژواک قرارداشت - علاوه بران، در گروپ سیاسی که مرحوم پوهاند پژواک زعامت و ریاست آنرا بعهده داشت، هاشمیان نیز درجملۀ یکتعداد استادان دیگر پوهنتون شامل بود -علاوتا من با مرحوم فضل ربی پزواک مناسبات و رفت وآمد خانگی و فامیلی هم داشتم -
باساس مشاهدات عینی من، فقره یا نام (شاه شجاع ثانی) بار اول بقسم یک کنایۀ سیاسی در صحن پوهنتون کابل ار زبان مرحوم پوهاند پژواک که در آنوقت رئیس پوشنتون کابل بودند، برامده است - قصه ازینقراراست که مظاهرات محصلان پوهنتون چند روز دوام کرد وحکومت اعتمادی بیحوصله شد و داکتر عمر وردک وزیرداخله به قوای ژاندارم امر کرد که مظاهره چیان را تعقیب ومتشتت سازد - یکعده محصلین به صنفها و دهلیزهای منزل اول ، جائیکه پوهنیحی های ادبیات و تعلیم وترببه قرارداشتندد وهم بمنرل دوم جاگیکه پوهنحی های شرعیات، حقوق و اقتصاد قرارداشتند، پنهان شدند- اما پولیسهای اسپ یوار ژارندارم به تعقیب مظالهره چیان بدهلیرها و صنوف منزل اول داخل شدند - من حود شاهد این صحنه بودم، چونکه عده ای ازدختران وبچه ها به تشباب کلان دهلیز اول پنهان شدند و دروازۀ تشتاب را از درورن بستند - اسپ سوارن چند نفرمحصل را دردهلیز کلان قمچین زدند وبعد از آنکه سه نفر استاد، بشمول من، بحیث ناظر ایستاده بودند ، چونکه محصلین همه پنهان شده واسپها به دهلیزهای تنگ داخل شده نمیتوانستندف پولیسهای اسپ سوار از دهلیز کلان برون رفتند.
اسادان پوهنحی ادبیات دراطاق مشترک پوهاند پنجشیری ومن که کلانتر بود جمع شدند- درینوقت تیلفونچی پوهنتون (خلیفه قربان) که اطاق و دستکاه تلفون او در منزل اول، دو اطاق پایانتر از اطاق ما قرارداشت، به اطاق ما آمده گفت که وزیرداخله از او درتلفون آمر تولی زاندارم را میخواست، و او بوزیر گفته که آمر را نمی شناسد؛ اما دوسه نفراسپ سوار دردهلیز است - وزیر داخله امر کرده که یکی آنها را به تیلفون بمن رخ کنید- خلیفه قربان پیغام وزیر داخله را بیک زاندارم رسانده و او از اسپ خو پایان شده به اقاق تلفون آمد. خلیفه قربان گفت : " من بگوش خود شنیدم که وزیر داخله به این ژاندارم امر داد که "پدر لعنت ها را تعقیب کنید وبزنید..." بعداز تقریبا 10 دقیقه ژاندارم ها از صحن پوهنتون به دوجناح، یکی سرک دهمزنک، ودیگری از طریق سرک پوهنحی زراعت بطرف کارتۀ سخی نا پدید شدند. محصلان تعقیب شده ولت خورده به اطاق رئیس پوهنتون برای دادخواهی رفتند - رئیس پوهنتون مرحوم پوهاند پژواک مجمع عمومی استادان پوهنتون را احضار کرد وهمه استادان از همه پوهنحی ها در آن مجمع حاضزشدند - رئیس پوهنتون ابتدا مشاهدات چند نفر محصلان را شنید وبعداز آن اراستادان حاضر تقاضا کرد که هرکدام چشمدید و مشاهادت خود را بیان کند- استادان پوهنحی های ادبیات و تعلیم وتربیه در منزل اول کسانی بودند که ماجرا را بیشتر دیده بودند - هریک مشاهدات حود را بیان کرد - من که سه نفر پولیس اسپ سوار را بچشم خود دردهلیز کلان دیده بودم و پنهان شدن دختران و بچه ها را درتشناب هیمن منزل نیز دیده بودم، مشاهدات خود را بیان کردم - هکذاراپور ومشاهدات خلبفه قربان تیلفونچی را که درحضور شش نفر استاد بیان کرده بود، بیان کردم -همان یک جمله درپیام خلیفه قربان ک] "پدرلعنت هارا تعقیب کنید وبزنید" مجمع استنادان را متشنج وطغیانی ساخت - استادان تقاضا کردند که برحریم پوهنتون تجاوز وحمله صورت گرفته و پوهنتون باید بمقابل حکومت به ستره محکمه اقامۀ دعوا کند. فور فیصله شد که از هر پوهنحی یک یا دونفر نماینده انتخاب شود - یک کمیسیون 17 نفری ازاستادان سایر پوهنحی ها ازطرف مجمع مومی انتخاب شد ودرین کمیبیون تعداد استادان پوهنحی ادبیات که ماجرارا بچشم خود دیده وشهادت داده بودند بیشتر بود: (استاد علی محمد زهما - استاد رحیم الهام - استاد نسیم نگهت - استاد حبیب الله تزی - هاشمیان)- مجمع عمومی هاشمیان را بحیث منشی این کمیسیون انتخاب نمود. دو روز بعد (کمیسون منتخب استادان پوهنتون) عریضه و دعوای خود را به شخص زئیس ولسی جرکه (مرحوم داکتر عبدالظاهرخان) و شخص رئیس ستره محکمه (مرحوم پوهاندد بعدالحکیم ضیایی تقدیم نمود -
حکومت وکابینه مرحوم پوهاند پژواک را ملامت قراردادن که چرا با محصلان واستادان همنوایی نشان داده، چرا مجمع عمومی استادان را دایر کرده، وچرا کمیسیون منتخب را موقع داده که به شورای ملی و ستره محکمه بمقابل حکومت اقامه دعوی کند - و از او تقاضا کردند که فورا کمیسیون منتخب را منحل سازد- اما مجالس کمیسیون هر روز بشمول رئیس پوهنتون دایر میگردید وتعداد بیشتر استادان، بشمول مرحوم استاد نعیم عزیز، داماد پادشاه و برادرزادۀ مرحوم دادوخان بحیث همکار و موید این کمیسیون اشتراک میورزیدند وراه ها و طریقه های قانونی برای ادامۀ دعوی ارائه میکردند- تقاضای کمیسیون این بود که هرکسیکه امرتعقیب و لت و کوب محصلان را توسط پولیس ژاندارم صادر کرده باید محاکمه شود و حکومت ار مداخله وتعرض قوای ژآندارم برحریم پوهنتون معذرت بخواهد.
مرحوم استاد پزواک اتهامات حکومت را رد کرده و تشکیل این کمیسیون را ناشی از ارادۀ مجمع عمومی استادان پوهنتون دانسته وبا تقبیح شدید از حملۀ ژاندارم بدهلیزهای پوهنحی ها ازحکومت تقاضا نمود تا مسئولین این واقعه محاکمه شوند. تنش و تشنج بین حکومت و پوهاند پژواک شدت اختیار کرد و یک روز او در صحن پوهنتون در حضور جمع غفیری از محصلان واستادان که من هم حاضر بودم، بعد از توضیح واقعۀ حمله برحریم پوهنتون ضمن خطابۀ غرایی گفت : میخواهند در بین من واستادان پوهنتون درز و نفرت ایجاد کنند و میخواهند از من یک شاه شجاع ثانی بسارند، اما من مانند هریک از استادان پوهنتون یک استاد استم ودعوای استادان پوهنتون را حق مسلم شان دانسته، درمقابل ازحکومت تقاضا میکنم تا این قضیه را سیاسی نساخته، بلکه ازمجرای حقوق و قانوین با دعوی استادان پوهنتون رسیده گی کند - دراخیر بیانات خود مرحوم پوهاند پژرواک تکرار کرد : کسانیکه تصور میکنند از من یک شاه شجاع ثانی بسازند، مرا درست نشناخته اند -اما من عوض آنکه با همکاران خود و استادان پوهنتون که چشم وچراغ این مملکت میباشند، طرف واقع شوم درپهلوی آنها ایستاده ام زیر اینها مرا بحیث رئیس خود انتخاب کرده اند و اینک بخاطر حمایت از دعوا ی معقول آنها از وظیفۀ ریاست پوهنتون استعفی میکنم...
دعوای کمیسیون با حکومت که رئیس آن پوهاند علی محمد زهما ازجانب اعضای کمیسیون انتخاب شده بود ومن تا آخر منشی این کمیسیون بودم، مدت سه ماه دوام کرد و دوسیه این دعوی تاریخی با تمام نوشته ها و بیانات و تصامیم اتخاذ شذه بقلم من وامضای اعضای کمنیسیون درنزد من موجود است که اگر عمر دوام کند آنرا بشکل یک رساله چاپ خواهم کرد- درجریان این سه ماه دوبار امر توقیف (زهما - الهام- هاشمیان) صادر شده بود، زیرا ما سه نفر درعقب دروازه های شورا و ستره محکمه ساعتها ایستاده میبودیم، اما قرار مسموع شخص پادشاه از توقیف ما ممانعت کرده بود واین مطلب را جگرن باقی خان، یاور شهزاده نادر به من وپوهاند زهما گفته است.
اصطلاح (شاه شجاع ثانی) بعد از بیانیه تاریخی مرحوم پوهاند پژواک، از طرف مردم بحیث یک لقب خاینانه به ببرک کارمل انتقال کرده است. این بود مشاهدات من که برای اطلاع عامه تقدیم میشود- با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - 26 ماه می 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 27.05.2016

خوش شدم صدای دوست محترم وگرامی محمدداود مومند را بعد مدتی شنیدم - تمیدانم این صدا از کابل برآمده یا مع الخیر بکلفورنیا برگشته اند ؟
درمورد لقب (شاه شجاع ثانی) مشاهدات خود را ذیلا تقدیم میکنم:
محترم مومند صاحب میدانند که هاشمیان مانند خودشان درجملۀ ارادتمندان مرحوم پوهاند فضل ربی پژواک قرارداشت - علاوه بران، در گروپ سیاسی که مرحوم پوهاند پژواک زعامت و ریاست آنرا بعهده داشت، هاشمیان نیز درجملۀ یکتعداد استادان دیگر پوهنتون شامل بود -علاوتا من با مرحوم فضل ربی پزواک مناسبات و رفت وآمد خانگی و فامیلی هم داشتم -
باساس مشاهدات عینی من، فقره یا نام (شاه شجاع ثانی) بار اول بقسم یک کنایۀ سیاسی در صحن پوهنتون کابل ار زبان مرحوم پوهاند پژواک که در آنوقت رئیس پوشنتون کابل بودند، برامده است - قصه ازینقراراست که مظاهرات محصلان پوهنتون چند روز دوام کرد وحکومت اعتمادی بیحوصله شد و داکتر عمر وردک وزیرداخله به قوای ژاندارم امر کرد که مظاهره چیان را تعقیب ومتشتت سازد - یکعده محصلین به صنفها و دهلیزهای منزل اول ، جائیکه پوهنیحی های ادبیات و تعلیم وترببه قرارداشتندد وهم بمنرل دوم جاگیکه پوهنحی های شرعیات، حقوق و اقتصاد قرارداشتند، پنهان شدند- اما پولیسهای اسپ یوار ژارندارم به تعقیب مظالهره چیان بدهلیرها و صنوف منزل اول داخل شدند - من حود شاهد این صحنه بودم، چونکه عده ای ازدختران وبچه ها به تشباب کلان دهلیز اول پنهان شدند و دروازۀ تشتاب را از درورن بستند - اسپ سوارن چند نفرمحصل را دردهلیز کلان قمچین زدند وبعد از آنکه سه نفر استاد، بشمول من، بحیث ناظر ایستاده بودند ، چونکه محصلین همه پنهان شده واسپها به دهلیزهای تنگ داخل شده نمیتوانستندف پولیسهای اسپ سوار از دهلیز کلان برون رفتند.
اسادان پوهنحی ادبیات دراطاق مشترک پوهاند پنجشیری ومن که کلانتر بود جمع شدند- درینوقت تیلفونچی پوهنتون (خلیفه قربان) که اطاق و دستکاه تلفون او در منزل اول، دو اطاق پایانتر از اطاق ما قرارداشت، به اطاق ما آمده گفت که وزیرداخله از او درتلفون آمر تولی زاندارم را میخواست، و او بوزیر گفته که آمر را نمی شناسد؛ اما دوسه نفراسپ سوار دردهلیز است - وزیر داخله امر کرده که یکی آنها را به تیلفون بمن رخ کنید- خلیفه قربان پیغام وزیر داخله را بیک زاندارم رسانده و او از اسپ خو پایان شده به اقاق تلفون آمد. خلیفه قربان گفت : " من بگوش خود شنیدم که وزیر داخله به این ژاندارم امر داد که "پدر لعنت ها را تعقیب کنید وبزنید..." بعداز تقریبا 10 دقیقه ژاندارم ها از صحن پوهنتون به دوجناح، یکی سرک دهمزنک، ودیگری از طریق سرک پوهنحی زراعت بطرف کارتۀ سخی نا پدید شدند. محصلان تعقیب شده ولت خورده به اطاق رئیس پوهنتون برای دادخواهی رفتند - رئیس پوهنتون مرحوم پوهاند پژواک مجمع عمومی استادان پوهنتون را احضار کرد وهمه استادان از همه پوهنحی ها در آن مجمع حاضزشدند - رئیس پوهنتون ابتدا مشاهدات چند نفر محصلان را شنید وبعداز آن اراستادان حاضر تقاضا کرد که هرکدام چشمدید و مشاهادت خود را بیان کند- استادان پوهنحی های ادبیات و تعلیم وتربیه در منزل اول کسانی بودند که ماجرا را بیشتر دیده بودند - هریک مشاهدات حود را بیان کرد - من که سه نفر پولیس اسپ سوار را بچشم خود دردهلیز کلان دیده بودم و پنهان شدن دختران و بچه ها را درتشناب هیمن منزل نیز دیده بودم، مشاهدات خود را بیان کردم - هکذاراپور ومشاهدات خلبفه قربان تیلفونچی را که درحضور شش نفر استاد بیان کرده بود، بیان کردم -همان یک جمله درپیام خلیفه قربان ک] "پدرلعنت هارا تعقیب کنید وبزنید" مجمع استنادان را متشنج وطغیانی ساخت - استادان تقاضا کردند که برحریم پوهنتون تجاوز وحمله صورت گرفته و پوهنتون باید بمقابل حکومت به ستره محکمه اقامۀ دعوا کند. فور فیصله شد که از هر پوهنحی یک یا دونفر نماینده انتخاب شود - یک کمیسیون 17 نفری ازاستادان سایر پوهنحی ها ازطرف مجمع مومی انتخاب شد ودرین کمیبیون تعداد استادان پوهنحی ادبیات که ماجرارا بچشم خود دیده وشهادت داده بودند بیشتر بود: (استاد علی محمد زهما - استاد رحیم الهام - استاد نسیم نگهت - استاد حبیب الله تزی - هاشمیان)- مجمع عمومی هاشمیان را بحیث منشی این کمیسیون انتخاب نمود. دو روز بعد (کمیسون منتخب استادان پوهنتون) عریضه و دعوای خود را به شخص زئیس ولسی جرکه (مرحوم داکتر عبدالظاهرخان) و شخص رئیس ستره محکمه (مرحوم پوهاندد بعدالحکیم ضیایی تقدیم نمود -
حکومت وکابینه مرحوم پوهاند پژواک را ملامت قراردادن که چرا با محصلان واستادان همنوایی نشان داده، چرا مجمع عمومی استادان را دایر کرده، وچرا کمیسیون منتخب را موقع داده که به شورای ملی و ستره محکمه بمقابل حکومت اقامه دعوی کند - و از او تقاضا کردند که فورا کمیسیون منتخب را منحل سازد- اما مجالس کمیسیون هر روز بشمول رئیس پوهنتون دایر میگردید وتعداد بیشتر استادان، بشمول مرحوم استاد نعیم عزیز، داماد پادشاه و برادرزادۀ مرحوم دادوخان بحیث همکار و موید این کمیسیون اشتراک میورزیدند وراه ها و طریقه های قانونی برای ادامۀ دعوی ارائه میکردند- تقاضای کمیسیون این بود که هرکسیکه امرتعقیب و لت و کوب محصلان را توسط پولیس ژاندارم صادر کرده باید محاکمه شود و حکومت ار مداخله وتعرض قوای ژآندارم برحریم پوهنتون معذرت بخواهد.
مرحوم استاد پزواک اتهامات حکومت را رد کرده و تشکیل این کمیسیون را ناشی از ارادۀ مجمع عمومی استادان پوهنتون دانسته وبا تقبیح شدید از حملۀ ژاندارم بدهلیزهای پوهنحی ها ازحکومت تقاضا نمود تا مسئولین این واقعه محاکمه شوند. تنش و تشنج بین حکومت و پوهاند پژواک شدت اختیار کرد و یک روز او در صحن پوهنتون در حضور جمع غفیری از محصلان واستادان که من هم حاضر بودم، بعد از توضیح واقعۀ حمله برحریم پوهنتون ضمن خطابۀ غرایی گفت : میخواهند در بین من واستادان پوهنتون درز و نفرت ایجاد کنند و میخواهند از من یک شاه شجاع ثانی بسارند، اما من مانند هریک از استادان پوهنتون یک استاد استم ودعوای استادان پوهنتون را حق مسلم شان دانسته، درمقابل ازحکومت تقاضا میکنم تا این قضیه را سیاسی نساخته، بلکه ازمجرای حقوق و قانوین با دعوی استادان پوهنتون رسیده گی کند - دراخیر بیانات خود مرحوم پوهاند پژرواک تکرار کرد : کسانیکه تصور میکنند از من یک شاه شجاع ثانی بسازند، مرا درست نشناخته اند -اما من عوض آنکه با همکاران خود و استادان پوهنتون که چشم وچراغ این مملکت میباشند، طرف واقع شوم درپهلوی آنها ایستاده ام زیر اینها مرا بحیث رئیس خود انتخاب کرده اند و اینک بخاطر حمایت از دعوا ی معقول آنها از وظیفۀ ریاست پوهنتون استعفی میکنم...
دعوای کمیسیون با حکومت که رئیس آن پوهاند علی محمد زهما ازجانب اعضای کمیسیون انتخاب شده بود ومن تا آخر منشی این کمیسیون بودم، مدت سه ماه دوام کرد و دوسیه این دعوی تاریخی با تمام نوشته ها و بیانات و تصامیم اتخاذ شذه بقلم من وامضای اعضای کمنیسیون درنزد من موجود است که اگر عمر دوام کند آنرا بشکل یک رساله چاپ خواهم کرد- درجریان این سه ماه دوبار امر توقیف (زهما - الهام- هاشمیان) صادر شده بود، زیرا ما سه نفر درعقب دروازه های شورا و ستره محکمه ساعتها ایستاده میبودیم، اما قرار مسموع شخص پادشاه از توقیف ما ممانعت کرده بود واین مطلب را جگرن باقی خان، یاور شهزاده نادر به من وپوهاند زهما گفته است.
اصطلاح (شاه شجاع ثانی) بعد از بیانیه تاریخی مرحوم پوهاند پژواک، از طرف مردم بحیث یک لقب خاینانه به ببرک کارمل انتقال کرده است. این بود مشاهدات من که برای اطلاع عامه تقدیم میشود- با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - 26 ماه می 2016


اسم: سیدخلیل االه هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 27.05.2016

قابل توجه دانشمندان محترم وخوانندگان این کلکین !
من فردا 27 می یک عملیات درپیش رو دارم و شاید چند روزی با شما عزیران نباشم .

توجه شما محترمان را بمقالۀ جناب داکتر سیدعبدالله کگاظم، تحت عنوان (فعالیت های آستان قدس رضوی) معطوف میسازم که آنرا به ارتباط نفوذ و مداخلات روز افزون ایران بخوانید و بالای دو نکتۀ مهم جستجو و تدقییق فرمائید:

) درپاسپوت ملا منصور دیده شده که از تاریخ اواخر ماه مارج تا 21 اپیریل ، یعنی در حدود دوماه، درایران بوده و همان روزیکه از ایران بخاک پاکستان عودت نموده کشته شده است - شاید استخبارات امریکا از موجودیت او در ایران خبر داشته است ؟! - بهرحال، باید حادثات انفجارات وکشتارها درافغانستان در مدت این دوماه تدقیق شود، زیرا مقامالت افغان همه انفجارات و کشتار ها را به پاکستان نسبت میدهند، اما موجودیت ملا منصور درایران درین مدت برای هواخوری نبوده، شاید بعضی انفنجارات از جانب ایران رخ داده باشد که بطور ناخود آگاه بپاکستان مرتبط دانسته شده است - ایرانیها افغانستان را هنوز هم بنام (آستان خراسان) جزء خاک خود میدانند !

2) در دیدار داکتر اشرف غنی با خامنه ای در ایران، خامنه ای موضوع آبهای هیرمند و هریرود را بمیان آورده است - داکتر غنی باید میگفت که موضوغ آب هیرمند قبلا فیصله شده و آب هریرود اصلا به ایران تعاق و ارتباط ندارد - اما داکتر غنی شاید بخاطر ملاحظات تشریفاتی گفته است که در ین مورد یک کمیسیون تعیین میکند، که نباید چنین میگفتت، زیرا موضوغ آب هیرمند قبلا با قناعت پارلمانهای دو مملکت فیصله شده و افغانستان نیمتواند بیشتر از مقدار معین و فیصله شده، آب بیشتر به ایران بدهد . آیا ایران که تیل وافر دارد ، تیل خود را مفت به افغانستان میدهد که افغانستان آب بیشتر را مفت ورایگان به ایران بدهد ؟؟؟
تقاضای خامنه ای از دریای هریرود یک تقاضای نو است که دانشمندان افغان باید معنی این تقاضای جدید را بملت افغان تشریح کنند - از لحاظ سیاسی میتوان توجیه کرد که بمقابل نسهیلات بندر بحری (چاه بهار) ایران امتیاز جدیدی و آب بیشتر از دریای هریرود میخواهد - اما تسهیلات بندر جاه بهار مفت و رایگان نبوده، ایران ازین مدرک ملیاردها دالر مفاد ومنفعت بدست می آورد ، ولی اینک علاوه از منفعت ها از مدرک بندر چاه بهار، میخواهد آب مفت ورایگان بیشتر از هریرود دریافت کند. - با عرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان
.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.05.2016

ارجمند رحیم جان بیدار از سویدن
لطفا آدرس ایمیل و نمره تیلفون تان را برایم در دریچه بنویسید تا مستقیما در مورد کارل مارکس تخیلی مومند شما ، با شما تماس حاصل نمایم .
در مورد آنانیکه در دوره ببرک ملعون و بی خدا وحزب خاین کراتیک و جنایت کارش ، که ببرک هم مانند کارل مارکس یهودی از خود پیروانی داشته و دارد و رهبر خلاق پیرورانش بود از در سازش و مجامله پیش آمده وبه شعار های انقلابی و به اصطلاح دوران ساز کودتای منحوس ثور نشخوار میزدند اکنون همینقدر بسنده است که بگویم :
در جوانی توبه کردن شیوه ای پیغمبریست
ورنه در گنده پیری هر گبری مسلمان میسشود


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 27.05.2016

به ارتباط تبصرۀ محترم داکتر صاخب غروال
1) تخلص داکتر (سَر آبی) را مردم (سُرابی) یا (سورابی) میخوانند - اما او از قریۀ (سَر آب) ولایت (بامیان یا دایکندی) است و تخلص او باید (سَر آبی) خوانده شود، یعنسی مسکون یا متعلق به قریۀ (سر آب).
2) داکتر سَرآبی مدتی معاون علمی پوهنتون بود و درین موقف با او صحبت هایی داتشه ام، اما در آنزمان یک شخص ملیکرا بود، چنانچه او میدانست که من درگروب ملیگرایانی شامل میباشم که ریاست آن به مرخوم پوهاند فضل ربی پژواک تعلق داشت، لهذا هروفت درمسایل سیاسی صحبت میکردیم، از مرحوم پوهاند پژواک توصیف میکرد -محترم داکتر سیدعبدالله کاظم هم تائید کرده اند که داکتر سرآبی در ابتدا یک شخص ملیگرا بود، اما متاسفاته در دورۀ کمونستی پرچمیها او را قاپیدند و چپگرا ساختند، چنانچه خودش و خانمش در رزیم های ببرک و نحیب ازبرجسته گان رزیم مزدوربشمار میرفتند ورزیم مزدور برای داکتر سرآبی امتیازات زیاد ، بشمول چوکیهای بلند، دادند و از او برای جلب برادران هزاره، خصوصا زنهای هزاره، درحزب پرچم کار میگرفتتند -من درمسایل دینداری هیچگاه با داکتر سرآبی صحبت نکرده ام، اما هیچکس نماز خواندن او را ندیده است - البته او پیرو مذهب تشیع بود و اینکه تعداد زیاد هزاره ها را به حزب و رژیم پرچم شامل ساخته است، به اساس اعتقادات اسلامی خداوند متعال (ج) از او بازخواست خواهد کرد - خانمش عضو رسمی پرچم بود و تاهنوز میباشد، اما مثل یکتعداد پرچمیهای دیگر با شورای نظار مخلوط شده است. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.05.2016

با عرض سلام.
فرمایشات اخیر جناب اقای استاد ما سید ع.کاظم بجز چند سطور آخر بسیار منطقی و مبتنی بر واقعیت ها میباشد امّا با اجازۀ ایشان یکی دو نکته را متذکر می شوم.
ما بعد از فعّال شدن شاخ های ګاؤ ثور تا اعدام ګاؤ ، پنج نوع " زده ګی ها " می شناسیم.
اول: تره کی زده (عاشق و شِفتۀ تره کی)
دوم: امین زده ( عاشق و شِفتۀ امین)
سووم: کارمل زده ( عاشق و شِفتۀ کارمل)
چهار:: نجیب زده ( عاشق و شِفتۀ نجیب)
پنجم: انقلاب زده ( عاشق و شِفتۀ انقلاب)
با اینکه زده ګان یک و دو و سه و چهار از یکدیګر نفرت داشتند ولی بخاطر حفظ جان خود و اشتراک ایدیولوژی مارکسیستی ، از روی اجبار یکدیګر را تحمل کرده بودند.امّا مورد پنجم ( انقلاب زده) نه تنها مشمول ګروه های موصوف بودند بلکه به تشخیص و توصیۀ مسکو بعضی از اشخاص غیر حزبی و ملی نیز طوعاً یا کرهاً به صف ګروهِ انقلاب زده کشانده شدند ، ( به زعم خود بخاطر بطی ساختنِ سرعتِ سقوط انقلاب) .چون انسان یک مخلوق پیچیدۀ می باشد در بعضی و حتی بسیاری مواقع بطور غیر پیش بینی شده اسیر هوا و هوس خویش میګردد بناً بسیاری از چهره های به اصطلاح ملی و خوش نام بعد ازینکه به حلقۀ رقصِ خوش خدمتی به وطن! پیوستند ( بخصوص در دوران کارمل و نجیب ) چون کام شان با مزۀ قدرت ( ولو نسبی) شیرین شد و از جاه و جلال و امتیاز برخوردار شدند متأسفانه بیشتر از خود انقلابیون ثور شِفته و عاشق انقلاب شدند هر چند با ادبیات متفاوت ، و هنوز در حسرت آن روزګار بسر میبرند و حتی رنج شان بخاطر اعدام انقلاب، بیشتر از خود خلقی و پرچمی میباشد، جالب اینجاست که اعدام انقلاب باعث اطفای اتش عقده های خلقی در برابر پرچمی و بالعکس ګردید.
نکتۀ دیګر ، مقولۀ " ترس " میباشد. درین شکی نیست که بسیاری از اشخاص ملی و صالح از ترس جان خود وادار به همکاری با رژیم خلقی ګردید امّا پذیرفتن این حقیقت نیز بسیار مهم می باشد که استیلای ترس از خود مشخصه و مشخصات دارد، اګر یک شخص زیر استیلای ترس به عمل کرد خلاف میل و عقیدۀ خود ګماشته و مجبور شود هیچ مسئولیت و ملامتِ بر ګردن اش سنګینی نخواهد کرد بشرطیکه اولاً استیلای ترس حقیقی باشد و ثانیاً بعد از رفع فضای ترس، به تقبیح و سرزنش و نکوهش آن فضا و به وجود آورده ګان آن فضای ترس پرداخته شود و در مورد اعمال زشت آنها بګوید و بنویسد در غیر آن ترسیدنش یک بهانۀ دروغین بیش نخواهد بود. هستند بعضی از اشخاص فربه قلم ایکه مثلاً حکومت نُه ماهۀ یک بیسواد و دزد را تحمل کرده نمیتواند و در باره اش قلم فرسائی می کند ولی ایدیولوژی مسکو و مزدورانش را که کشور ما ( ناموس ما را) به حراج ګذاشتند و اګر همین نیروی مردمی مقاومت نمیبود امروز کشور ما جزء از اتحاد جماهیر شوروی محسوب شده بود.آنهائیکه همیشه بر طبل کشفیات! جدید تاریخی می کوبد و با ریا و تظاهر خود را مؤرخ ملی می پندارد، لطفاً فقط یک سطر از نوشته های خود را به ما نشان بدهد که در مذمت و نکوهش و استهزاء کارمل و رفقای فکری اش بوده باشد.البته شرح ماجرا ها فرق می کند تا ابراز حُب و بغض در برابر ماجراجوها، ورنه شرح ماجرا ها از سوی صالح زیری و کشتمند و عظیمی و حسن شرق و هر شکست خوردۀ دیګرِ نیز صورت ګرفته ، آنچه مهم است قرار دادنِ حُب و بغض در جایګاه اصلی اش میباشد.


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 27.05.2016

بعد از تقدیم سلام!
من نیز مانند دیگر دوستان، معنی کلمۀ "پهپاد" را نفهمیدم، ولی یک دوست محترم که در سال های اخیر در افغانستان کار کرده و با اصطلاحات تازه وارد نظامی آشنایی داشت، برایم چنین توضیح کرد که این نام از مخفف چند کلمه ساخته شده و ایرانی ها به عوض "درون" از آن استفاده میکنند، یعنی:(پرندۀ هدایت پذیر از دور).
به این ترتیب دیده می شود که ایرانی ها با تقلید از شیوۀ مروج در غرب، از مخفف چند کلمه، یک نام جدید میسازند، که قبلاً این شیوه در زبان پارسی/دری مروج نبوده است.


اسم: رحیم بیدار    محل سکونت: سویدن    تاریخ: 26.05.2016

جناب محترم محمد داؤد مومند، از "محل سکونت: متحده ایالات تاریخ: 26.05.2016

شما در دریچۀ "نظرسنجی"، "افغان جرمن آنلاین"، در یک مطلب طولانی، در جایی از "کارل مارکس"، بنام "کارل مارکس یهودی" نام برده اید. اگر هدف تان از کارل مارکس فیلسوف و هم چنان نویسنده آثار انتقادی از "سرمایه" باشد، پس تعداد بی شماری هم در جهان به نظرات اوهنوز هم، علاقمند اند. در عین زمان از "هیگل" بدون منسوبیت او بکدام "نژاد" و "مذهب"، نام برده اید. حال سوالی مطرح شده می تواند، که اگر کارل مارکس "مومند" می بود، شما نظرات او را قبول می نمودید؟

والسلام

بیدار


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 26.05.2016

تبلیغ قلمی اخلاصانه به یک رژیم فروخته شده خیانت ملی است و انهایکی درین رژیم خودرا به مقامها رساندند و بعدآ تلاش داشتند که توسط اوردن دلایل خودی ایشان اعمال پله بینی خودرا خنثی کنند این هم به چشم سفیدی یک انسان دلالت میکند۰

ان وقت در داخل کابل اشخاصی ملی در پوهنځی ها و از مکاتب دختران و جوانان فعالیتهای مخفی داشتند و در اخیر اینها به بسیار متانت به خیابانها بیرون امدند و زیاد دختران و جوانان شهید شدندإ بلی ان وقت بسیار مردم در افغانستان در وظائف مختلفه مشغول بودند اما به وضاحت دیده می شد که کیها در خدمت ان رژیم فروخته شده به بسیار علاقمندی و اخلاص مشغول کار هستند و کیها از مجبوریت إ اقای دوکتور سورابی یک شخصی دورویه و پله بین بود و دایم فریاد اقلیت داشت اما ان شخص مانند دیگران در رژیم شاهی , شهید داودی , در رژیم کمونستی و تنظیمی رول پله بینی خودرا بازی کرده و هنوز هم دوام داردإ

اگر افغانهای صادق در موضوعات ملی صادقانه عمل کنند ان وقت اعتماد بینی منورین روز به روز تبارز خواهد کرد و ملت افغانستان امیدواری ایندة درخشان اش نصیب خواهد شدإإإ 


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.05.2016

از طرف کی لقب شاه شجاع دوم به ببرک داده شد ؟
مضمون اخیر دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم تحت عنوان « نظری به موقف دشوار کسانیکه روی اجبار به وطن ماندند» که در قسمتی ازمضمون شان نگاشته شده که : « مردم از همان روزهای اول برای کارمل لقب شاه شجاع دوم را دادند ..» مرا بدان داشت که در زمینه توضیحی به عرض برسانم که افتخار اعطاء این لقب به ببرک ملعون بار اول و به صراحت تام از جانب کدام شخصیت متهور ملی و سیاسی تاریخ معاصر کشور صورت گرفته است ؟
این راد مرد بزرگ و نادر تاریخ معاصر کشور همانا پوهاند فضل ربی پژواک بود که تقوای سیاسی و شهامت اخلاقی و علو نفس و احساس و تفکر خلل نا پذیر ملی وی در جامعه آنوقت ما ،کم نظیر و اظهر من الشمس بود .
استاد پژواک ایی لقب را بصورت علانیه به ببرک ملعون اعطاء و دیگران مانند من و امثالهم آن راتنها در قلب خود زمزمه میکردند .
زمانیکه لقب اعطاء شده شاه شجاع ثانی از طرف آن شخصیت بزرگ ملی بگوش ببرک ملعون رسید ، ببرک ملعون در جواب پژواک گفت که تاریخ در مورد وی یعنی ببرک قضاوت خواهد .
ببرک ملعون که ترانه مبازه طبقاتی را شنیده بود و تاریخ در نظر او محصول همان مبارزه و ماتریالیزم تاریخی و دیالکتیک مارکس یهودی و هیگل بود نمیدانست که تاریخ در مورد این ملعون قضاوت خشن تر از قضاوت استاد پژواک خواهد نمود .
به اساس روایات تاریخی شاه شجاع در قلب خود از انگلیس ها نفرت داشت و ممد مجاهدین راه آزادی در قیام شان علیه انگلیس بود ، شاید اعظم سیستانی در مورد معلومات مسلکی داشته باشد .
ناگفته نماند که در پهلوی شیر میدان مبارزه پوهاند فضل ربی پژواک ، یک عده عناصر ملی و جان نثار بصورت مخفیانه به مبارزه قهرمانانه خود دوام دادند و فریضه و وجیبه ملی خود را بدون ترس و با قبول قربانی سر و مال و اولاد انجام دادند ، از زمره این اشخاص یکی هم بزرکترین شخصیت دودمان کرزی یعنی مرحوم حبیبالله خان کرزی بود ، موصوف شب نامه های به زبان وطنی و انگلیسی مینوشت و آن شب نامه ها توسط اعضاء اناث فامیل منجمله صبیه های مرحوم سید عباس خان حاکم اعلی اسبق غزنی در نقاط مختلف شهر و مخصوصا سفارت خانه های خارجی پخش مینمود تا صدای مردم محکوم کشور به گوش جهانیان برسد .
به قرار روایت استاد بزرگوار داکتر صاحب هاشمیان ، خود شان و داکتر کاکر ، تحت رهبری داکتر صاحب روستار تره کی نیز به فعالیت زیر زمینی علیه قوای متجاوز پرداختند ، شاید اشخاصی دیگری نیز درین حلقه شامل بوده باشد که من از آن بی خبرم ، امیدوارم استاد تره کی صاحب و استاد هاشمیان صاحب در زمینه توضیحات مزید ارایه نمایند .
باید گفت که یک عده ذوات دیگر از راه تملق پیش امدند و به خوش خدمتی رژیم منحوس بی خدا پرداختند ، طور مثال مرحوم سید قاسم رشتیا از ترس حکم تاریخ ، تخلص مستعار انتخاب کرد و در نشرات دولتی تحت نام « سیدال کابلی » سلسله مقالاتی را تحت عنوان « نادر چگونه به قدرت رسید » بدست نشر سپرد چنانکه مرحوم عباسی وزیر اسبق اطلاعات و کلتور به میر عبدالقیوم پسر ارشد مرحوم میر عبدالعزیز والی اسبق کابل ( مادر رشتیا و فرهنگ عمه میر عبدالعزیز میشد ) انزجار خود را مبنی بر نامردی رشتیا به موصوف ابراز داشته بود .
رژیم مزدور دیکراتیک خلق از روز اول احراز قدرت به بد گویی نادر خان سقو شکن پرداختند و در نشرا ت خود از او بنام نادر غدار مکرر یاد میکردند ، روی همین دلیل سید قاسم رشتیا در بد گویی نادر خان سقو شکن ، بهترین خدمت را به رژیم بی خدا بعمل آورد غافل از اینکه گزیدن نام مستعاراو ، او را از چشم تاریخ پنهان کرده نمیتواند .
لعنت الله علی الکاذبین .
اغلاط املایی و انشایی مرا معفو فرمایید .
با عرض حرمت


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 26.05.2016

خوانندګان محترم!
در این روزها چند بار در دریچه نظر سنجی نوشتم. میدانم که از نوشته من خسته شد اید، به بزرګواری تان این بنده حقیر و فقیر را ببخشید، کوشش میکنم که برای چند روز به اصطلاح ایرانیان ( خفه ) شوم، ولی ګاهی انسان مجبور میشود که در مسایل ملی ابراز نظر کند.
امروز مقاله بسیار اموزنده و پر محتوا جناب استاد واجب الااحترم اقای داکتر صاحب سید عبدالله کاظم « نظری به موقف کسانیکه روی اجبار به وطن ماندند!» که در این پورتال نشر ګردید به بسیار علاقه که حالی از دلچسپی نبود خواندم، واقعآ تخلیل استاد بزرګوار اقای کاظم خیلی عالمانه و اموزنده بود.
ما نباید تمام ان افرادیکه بخاطر بعضی مشکلات ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چند روزی در زمان اقتدار حزب دیموکراتیک خلق کار کرده انها را یکسره تاپه این و ان بزنیم،نزد ملت افغان ان افراد مسول است که جرم و جنایت را مرتکب شده اند، نه تمام اناینکه در ان وقت در دولت کار کرده، اګر قضاوت ما ایطور که هر کسیکه در ان وقت همرای حکومت خلقی و پرچمی کار کرده کمونست و یا مسول است، پس به صدها هزار هموطن ما که در ان وقت کار کرده مجرم و ګنهګار است، که در اینګونه قضاوت سطحی و غیر منطقی من هم شامل میشوم، من هم یک روز بتاریخ ۹ ثور ۱۳۵۷ در تحت اداره حکومت خلقی در وزارت عدلیه حاضری مامورین دولتی را امضا نمودیم، که بعد از یک ساعت انها من و اقای هدایت معاون لوی څارنوال را یکجا در قوماندانی قوای مرکز قصر تاج بیک زندانی و بعد به مقر وزارت دفاع انوقت که پیش روی ارګ بود انتقال داد من هم شاید ګنهګار حساب شوم.
در اخیر بازهم افتحار میکنم و میبالم به قلم توانا استاد محترم داکتر صاحب کاظم.


اسم: کابلی والا   محل سکونت: هند    تاریخ: 26.05.2016

ښاغلي ایازنوري صاحب ،
بیاهم درته وایم چې دیوه متمدن انسان په توګه باید اعتراف وکړئ چی دنورو په معاملو کې دخل کول یوه اخلاقی کمزوری ده ، خو زه باورلرم چی ته هغه نه لرې ، ته باید ځانته حق ورنه کړې چي دیوه عاقل بالغ او په خبره پوه متمدن انسان په عوض ځان دمچ وزرکړې. زما عقل دومره کارکوي چی که په هندکې هم یم چی دیوه مهذب انسان حق او ځانګړني هم پیژنم او هم درناوی ورته لرم ، ته هم باید لومړی دغه ځانګړني وپیژنی او بیایی باید تر نورو دمخه په ځان کې ووینې . نه چي خدای مه کړې کومه ورځ څوک درته وانه وایی چې ستاسره بحث کول اویا تا په خبره پوهول دخوشال بابا په وینا : « دخره خسي کول دي لاس ګنده ګریوان پاره »
درناوی
ورور دکابلی والا هند


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.05.2016

جناب محترم استاد بزرگوار نگارگر صاحب،
دانشمند گرامی جناب محترم وهاج صاحب،
عزتمند عزیز جناب ارسلا صاحب،
سلام ها و احترامات اینجانب را قبول کنید. بنده نظر شما را در این قسمت خواندم، باور کنید بسیار زیاد خوش شدم که این بزرگان، دانشمندان و عزیزان متوجه استند، کار های ناقص ما را انتقاد می کنند تا ما کار های خود را بدرستی انجام دهیم، این باعث سربلندی و افتخار ماست.
در این مورد خاص من این خبر را از بی بی سی بنا بر اهمیت خبری آن گرفتم چون در منزل نبودم از موبائیل خود استفاده کردم. چون تیلفون موبائیل من قدیمی است و حروف دری یا پښتو را نداشت بناءً انرا اصلاح کرده نتوانستم از این جهت از شما بزرگان و خوانندگان گرانقدر افغان جرمن آنلاین معذرت میخواهم، کوشش خواهم کرد که دیگر همچو اشتباه رُخ ندهد.
یک بار دیگر از بزرگان خود تشکر می کنم که ما را به راه راست هدایت فرمودند.
عمر تان دراز زندگی بر وفق مراد
ارادتمند شما
رحمن غوربندی


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 25.05.2016

ګران او محترم ورور ایاز نوری حاحب !
ستا په کلک هوډ او متینی ارادی ویاړم
محترمه
ما په خپله جوابیه لیکنه کی چی د کابلی والا د سوال په مورد کی لیکی وه او په هغی کی می د خپل باغ تذکر ورکړی و صرف په دی خاطر چی اقای کابلی واالا په دی مطمین شی چی دا د قاسم باز تیپی اشتباه و ځکه چی زه شاید د سلهاو ځلی څخه زیات خپل باغ ته چی په خواجه مسافر چهلتن پغمان کی و او دی تللی یم حتی څو کاله مخکشی زما یو دوست اقای انجینیر صاحب احسان الله مایار هم زما سره دو ځلی زمونږ هاغه بڼ ته د شوروا خوړلو لپاره زما سره یو خای تللی و. زه د خپل عمر په دی موده کی شاید ډیر زیات سالنګ، میله ارغوان پروان
سرای خواجه کلکان قرباغ کاریزمیر ته تللی وم او شکر په دی شه پوهیږم چی خواجه مسافر چیری موقعیت لری او قلعه مرادبیک چیری ,
محترم ورور ایاز صاحب، ستانه د یوه ورور په صفت خواهش تمنا کوم چی لطفا د شاغلی کابلی واالا دا اخیرینه لیکنه بی ځوابه پریږدی . داسی فکر وکړه ، دی شاغلی چی هر څه لیکلی مآته یی لیکلی نه تاته، لطفاء په خپلی بزرګواری زما دا د وروری خواهش قبول کړه ستا په دوستی او ملګرتیا ویاړو.

کابلی واالا


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 25.05.2016

کابلی والا صاحب، لږ دا شوله دې سړه خوره...د هند ګرمیو دې دماغ در خراب کړئ، که رشتیا په هند کې اوسېږې!! لومړی خو زه ستاسو جناب دغه نوم ته حیران شوم، دا نوم ما په عمر کې پخپل ګران افغانستان کۍ د یوه شخص لپاره نه دئ اوریدلای، دومره د ځان پټول، دا په کوم مفهوم؟؟
زه او نور لوستونکي پوهېږي، چې ته له محتواء نه فرعې ته غلی ځې. ته جناب د شاغلي باز صاحب د خاطرو په باب او د مرحوم محمد داود خان د شخصیت او کارنامو په هکله کوم نظر لرې؟ ته خو په دې باره کې هیڅ نه لیکې او د منطقې د نوم په غم کې ورک یاست...!!.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 25.05.2016

زنده باد استاد نگار گر و استاد سراج وهاج


اسم: نگارگر   محل سکونت: برمنگهم    تاریخ: 25.05.2016

دوستان ارجمند؛ درخبرِمربوط به کُشته شدنِ ملااخترمحمد منصورخواندم که نوشته اید
او توسطِ (پهپاد) های امریکا کُشته شُد. من معنای (پهپاد) را نفهمیدم. وقتی شما لغتِ نو میسازید یا لغتِ ساخته شدهٔ دیگران را می پذیرید لطفاً معنای آن را پیش رویش درقوس برای ما کم سوادان بنویسید.آخرخودمی بینید که ایرانیان لغت می سازند ودربسا حالات لغتِ بی اصل ونسب می سازند وافغانها هم خریدارِ مشتاقِ این لغت ها استند.بیچاره من وجناب سراج وهّاج که به دنبالِ قافله مانده ایم سرِمان خلاص نمی شود. من بسیارعلاقه دارم بدانم که این ( پهپاد) چه معنی دارد وچه گونه ساخته شده است وازشما چه گونه جوازِکاربُرد گرفته است. اگرdrone را به خاطر انگلیسی بودنش تحریم کرده اید طیارهٔ بی پیلوت ویا هواپیمای بی خَلَبان (هرچند من لفظِ خلبان را نیز به جای پیلوت نمی پذیرم) چه عیب داشت که پهپاد رابرگزیده اید؟ لطفاً به من بگویید که این کلمه را چه کس وچه گونه ساخته است وبه چه دلیل ازفارسی زبانان میخواهد که آنرا به عنوان یک کلمهٔ فصیح بپذیرند؟ با عرضِ حُرمت نگارگر


اسم: کابلی والا   محل سکونت: هند    تاریخ: 25.05.2016

ایازخان نوري صاحب هیله من یم چې په علمی مسایلوباندې تجارت بندکړئ ، هرڅه چي وایاست له خپلې کڅوړي یی بخشش کوئ ، ښاغلي باز غلطي کړې وه ، که تاسو ځان دهغه وکیل جوړوئ، دغه خراباتونه چی تاسې له تاریخي مسایلو سره پیل کړي ،داپه کوم علمی منطق سره دمنلو وړکیدای شي خواجه مسافرچیرې دی او شمالي چیرې ؟ زما مطلب یوه علمی لارښوونه وه ، ومو کړه ، تاسې د خوش خدمنۍ حق نه لرئ ، له علمی مسایلو سره ټوکې کول همداسې وي چې باید هرکس اوناکس پرهغه څه چي نه به یی مسلک وی اونه به دخپلې خبرې دکولو په حل او چل پوهیږي ځان به مطرح کوي . هیله ده خپله خبره مو بیرته واخلۍ . او دخپلی بي ځایه غیرعلمی مداخلي معذرت وغواړئ ...
کابلی والا هند


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 25.05.2016

با عرض سلام.
بیان " هیچ جنګ مقدس نیست و فقط صلح مقدس است" که از سوی یک روحانی روشنفکر و ضد تروریستهای سوریه ( که همۀ شان مزدوران استعمار اند)بسیار جالب و آموزنده میباشد. در ترجمۀ دری آن یکی دوتا اشتباه املائی بچشم می خورد.
اول: در صفحۀ دوم، سطر یازدهم بجای کلمۀ درست " اهرام " ، " احرام" نوشته شده.
در همین صفحۀ دو در سطر بیست و سه بجای کلمۀ درست " حوا " ، " هوا " نوشته شده. تشکر


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 24.05.2016

بند سلما !
محترم آقای فروغ ( سرپرست وزارت پلان در دوره جمهوریت ) گفتند که آقای خرم ( وزیر پلان ) مرا که در آنوفت رئیس پلان بودم ، برایم گفت که ما را رئیس دولت به دفترش خواسته است ..در آنجا داود خان گفتند باید بند سلما کارش آغاز شود و ما گفتیم که آن پروژه مصارف گزاف دارد که ما نمیتوانیم از عده آن درین شرایط برایم . سوال کرد چقدر مصارف ؟ ما گفتیم در حدود 60 میلیون دالر.
هفته دیگر برای ما اطلاع دادند که داود خان با مقامات عربستان سعودی بتماس شده و آنها این کمک را میکنند ومعین وزارت آب و برق انجنیر فرید اسحق آنجا رفته و قرار داد را امضا کرد و بعدآ کمپنی هندی را استخدام کردند .که کارش سال 1976 آغاز یافت.
در آنزمان به آن 60 میلیون دالر کاری های زیادی دیگری بر علاوه بند انجا م میگرفت کی از آن جمله سرک ها بود امااکنون با مصارف 300 میلیون دالر صرف بند ساخته میشود. بااحترام


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.05.2016

محترم ورور مې جناب قاسم باز صاحب، سلام!

ډېر تشکر کوم ستاسو د وروستي ځوابیه ایمل نه مو زما په آدرس، جوړ، روغ او آرام اووسې.
ستاسو دغه قلبي ارادت مو د اعلیحضرت غازي امان الله خان په هکله زه ستایم. ستاسو فرمایشات او نظریات د مشر غازي په حق کښې ټول منطقي دي، د ښو کارونو د اجراء لپاره د مخصوص وخت ټاکل ولې او یعنی څه؟ د وطن د وګړو د هوسایي لپاره ولی مونږ د زمان مقیید وګرځو. البته دا خو د هغه عظیم انسان د مخالفینو قضاوتونه دي، د هغو نه ګیله پکار نه ده.
په تاریخي بهیر کې د دوو سیاسي شحصیتونو مقایسه، مشابهتونه او پرتله شته. مثلاً زه وایم:

نه اعلیحضرت غازي امان الله د افغانستان ملت له منځه وړی...!
نه د افغانستان لومړنی جمهور ریس محمد داود خان د افغانستان ملت له منځه وړی، بلکې دواړه وطن پال شخصیتونه د شاه له خواء په نامردی او کورنی او بهرنی توطئې په ذریعه په تبر ووهل شول او د افغان مظلوم ولس څخه اخستل شوي دي.

محترم باز صاحب! زه ستا درد درک کوم، زما په معلوماتو ستاسو عالیقدر پلار او مشر ورور مو د ثور د کودتاچیانو له خواء وژل او شهیدان شوي دي، نو که دغه ظلم کودتاچیانو ما سره یعنی زما پلار او مشر ورور یې راته په وینو لړلي وای... د داسی صحنې زغمل آسان نه دي. په هر حال
زه همدغه خپل وروستی پاراګراف د خپلې لیکنې هغه بل محترم وطنوال ته، چې خان په غلط نوم «کابلی والا د هند څخه؟؟» رامعرفي کوي، هم تقدیم کوم، او ورته وایم، چې د یوې منطقې سم او نا سم نوم دومره مهم نه ده، تاته باید د مرحوم داود خان په باب هغه د داستان او پېښې مفهوم او عبرت مطرح او مهم وي.)

باز صاحب آرام اووسې.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 24.05.2016

هموطن محترم كابلي والا.
هزارها بار از شما ممنون ام كه متوجه اشتباه تايپي من شديد. نمي دانم بكدام زبان از شما سپاسگذاري و تشكري كنم.
هموطن محترم. ما در خواجه مسافر چهلتن پغمان به اندازه هفتاد جريب زمين باغ سيب. بادام زردالو و الوبالو داريم. أصلاً مطلبم ( قلعه مرادبيگ ) بود. نه خواجه مسافر چهلتن پغمان.
من از بزرگوران سايت تمنا التجأ ميكنم هر چي زودتر اين اشتباه تيپي بنده را إصلاح نمايد. لطفاً خواجه مسافر را به ( قلعه مرادبيگ ) تصحيح نمايد.


اسم: کابلی واالا   محل سکونت: هند    تاریخ: 24.05.2016

آقای قاسم خان باز لطفآ خواجه مسافر را توضیح دهید که درکدام موقعیت راه شمالی واقع است؟ من سالها با این راه رفت وآمد داشته ایم این نام را نه شنیده ام . ویا این که اشتباه رخ داده است ؟
کابلی والا هند


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 24.05.2016

ډیر محترم او قدرمن ورور ایاز نوری صاحب!
ستاسی د محبت امیزی لیکنی نه یو جهان ممنون یم، الله پاک دی راته همیشه خوشحال، صحتمند.پرغروره لره،
محترمه. لکه څرنګه چی شهید داوودخان د لوی غازی, مجاهد او د افغانستان داستقلال لوی او سر سپهسالار او ګټونکی غازی امان الله خان د مکتب سر سپرده شاګرد او پیرو و.
تر هاغه وخته چی نفس می په تن کښی وی زه به ددی دواړه ملی اتلانو په عالی کارنامو به د تل او همیش لپاره افتخار کوم،
محترم ورور ایاز نوری صاحب.
زه د بعضی بی موسلیته افغانانو ددی نظر کلک مخالف یم چی وایی« امان الله په ډیره عجله اصلاحی پروګرامونه شروع کړل» اصلآ زما په اند دا پرګرامونه باید چا شروع کړی وایی، تر څه وخته به نور منتظر پاتی کیدو. لوی شخصیتونه لوی کارونه کوی. په افغانستان کښی د نوی عصر د کاروان سره یوځای کیدل،د افغانی جامعی نیم نفوس ته ازادی او د هغوی شریکول د هیواد په ورځنیو چارو کی هغوی ته ګډون ورکول، تنها د یوه باتدبیره ملی زعیم لکه غازی امان الله خان کار و.لکه ځنګه چی غازی امان الله خان افغان ملت د ازادی د نعمت څخه برحمن کړو ، د دی لوی شخصیت څخه داتمه کیدله چی دده دوهم قدم بایداصلاحی پروګرامونه وی.دا چی دا اصلاحی پروګرامو د چا له خوا د چا پواسط شنډ شول په دی کی د ستر امان ګناه نه بلکه زمونږ د یو تعداد نا عقبت اندیشه افغانانو ګناه وه، او ده... په هر صورت
محترم ایاز نوری صاحب. بیا هم ستاسی دافغانی مینی او شفقت نه یوه نړی مننه.ستاسی وړاندیز ته لبیک وایم.
الله دی راته سرلوړی لره.


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 23.05.2016

جناب محترم قاسم باز صاحب!

ستاسو په قلم مو د مرحوم محمد داود خان په باره کې دوه خاطرې ولوستلې. دا خاطرې ستاسو پوره په زړه پورې وې، دا دوه لیکنه ستاسو، ځکه تاریخي لوړ ارزش لري، چې هغه ستاسو او ستاسو د محترمې کورنی د غړو د سترګو لید یا په بل عبارت د لومړي لاس اسناد ګڼل کیږي. که یو افغان د لومړني افغان جمهور ریس په باب خپل یو «نظر» لیکي، لیکن تاسو خپل د سترګو لید لیکی، چې دا موضوع پخپل ځای خپل ځانګړی ارزش لري.
هغه څه، چې ستاسو په دې دوو لیکنو ښه ځلېږي، هغه د محمد داود خان تقوی، معقول جدي خوی او کرکټر، زړه ورتیا او ډېر د وطن دوستی احساس او ډېره د زړه له کومې علاقه د هغه مهم شخصیت د افغانستان د ترقي لپاره وه. نو که وخت او او امکانات درته میسر کیږي، دغه لړی ته مو د درنی کورنی په همکاری مو دوام ورکړئ.

په مینه او درنشت


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 22.05.2016

هیچ هدف توهین و تحقیر به هیچ افغان عزیز خود ندارم ، ولی اګر کس از چوکات ادب پاهای خود را فراتر دراز کند باز شخص مجبور میشود که بخاطر دفاع از خود ذهنیت مریض این ګونه افراد که صرف وظیفه جنګ اندازی در این پورتال دیګر وظیفه ندارد. این ګونه افراد معرض و هدف دار به مطرح کردن سوالهای بی مورد که قبلآ به ان جوابهای دندان شکن داده شده باشد باز جواب دادن بنظرم بیدون ضایع کردن وقت خوانندګان چیزی بیش نیست.
کسیکه در پاکستان به دست بوسی نوکران ای ایس ای پاکستان یک وقت افتخار میکرد ولی وقتیکه بخارج میرسد به بد ګوی انها میپردازد. دیروز دست و پای شانرا میبوسید ولی امروز از انها بنامهای این و ان ګونه شکوه میکند. و چی چیزهای نیست که نثار جانشان نمی کند این را ګویند حق شناسی یک عده افراد مبارز و وطندوست ،وقیکه من این ګونه اظهارات این ګونه افراد را بخوانم و یا بشنوم بخدا باور نماید که سانچق، ګر کامه و سرخرود ولایت ننګرهار که در چوب نیشکر تاو دادګی میباشد در دست بعضی افراد عوض ایس کریم ان سانچق اب می شود.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.05.2016

برادرما غلام حضرت از سویدن
باید بداند که تاریخ نگاری ، دکان صرافی وکمیشن کاری نیست. قرارمعلوم،هنوز شما از مدرک پنهان کاری وعدم پرداخت مالیات کمیشن کاری وصرافی خود در دفاتر مالی سویدن دوسیه دارید،اول لطفاًدوسیه سودخوری های خود را تصفیه کنید، بعد به مسایل قضاوت در تاریخ بپردازید. به نظر میرسد که شما اکنون دکان کمیشن کاری در مسایل تاریخ را بازکرده اید؟ خدامیداند که در بدل هرسطر این انتقاد از نوشتۀ من،چند صدیورو از ولی احمدنوری کمیشن گرفته باشید ،ولی احمدولی نوری پول زیاد دارد وشما نباید قضاوتهای فکاهی مانند خود را خیلی ارزان بفروشید.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.05.2016

سلامونه
د صالح فطرت ( اندړ) لیکنه هم نوم غوندی ئې د تناقض څخه ډکه یوه لیکنه ده، له یوې لخوا د نن ورځی ټوله بد بختی د خلقی رژیم د عمل نتیجه بولی او له بلی خوا د سیستانی غوندی تناقض ګویه مؤرخ ! خبره تائیدوی چه ګواکی خلقی رژیم تر اوسنی حالت ښه ؤ. سالم قضاوت، د ملالی جویا غوندی ناقص او احمقانه جرئت تر سیوری لاندی نه سره کیږی بلکه د سالم وجدان او ایمان تر سیوری لاندی تر سره کیدای شی.


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 20.05.2016

محترم دوکتور سید عبدالله کاظم سلامونه , مضمون شما در بارة زورگویا و شلغم محترم دوکتور اشرف غنی از جانب شما بسیار خوب ارزیابی شده إ امروز افغانستان به شکل مودرن حالت ان وقت بچة سقاو را گرفته و این کمال امریکا و انگلیس است که همه قاتلان , دوذدان یعنی حلقه های مختلف تربیه شده در پاکستان , ایران ودر اتحاد شوروی ان وقت با تربیه شدة مودرن یک حکومت مصنوعی را ایجاد کرده و ملت را توسط اینها گرویگان گرفته اما سوال این است که به این انارشی مودرن بچة سقاو امریکا و انگلیس کۍ خاتمه خواهد داد ؟؟؟؟ زیرا ملت در حالت زندانی قرار دارد إإإإإ


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 19.05.2016

برادر محترم امان الله عمرسلام،
نظر شما را درین صفحه مطالعه نمودم. نظر شما قسما درست است، کسانی که درین جا چیزی می نویسند اکثرا در بیرون کشورند و شرایط هم طوری آمده یا بهتر بګویم که بر ما تحمیل ګردیده که به جز چیزی نوشتن دیګر به هیچ یک به شمول شخص شما اجازه داده نشده که در مسایل و اموروطن خویش چیزی کرده بتوانیم. درست است که این زمان دیګر است و ما همه از شرایط واقعی و امور داخلی وطن خویش هیچ چیزی در واقعیتش نمیدانیم. بلی نا جایز است که یک تعداد اشخاص بی سویه در امور غیر مسلکی خویش، مداخلات بیجاه مینمایند که نه به مسلک کسی و نه به بزرګی و علمیت کسی احترام میګزارند و ضرور است که جواب خود را بشنوند.

در مسایل ګذشته و لقب دادن به بعضی شخصیت ها و واقعیات کار های اشخاص برجسته در ګذشته، حکایت کردن برای نسل جوان ضرورت مطلق است، لطفا ببینید، تاریخ و واقعیت نویسی ها برای چیست و در تمام جهان، در هر مملکت جهان موزیم ها وجود دارد که پیهم دروازه های آنها به روی مردم جهان باز است تا همه از افتخارات ګذشتهء ایشان دیدن نمایند، عکس ها، مجسمه ها و رسم اشخاص بزرګ با تاریخچهء شخصیت و فعالیت های شان روی دیوار های موزیم های شان آویخته شده که از افتخارات سابقهء آن جوامع حکایت مینماید. لازم است که یاد آور ګردم که خصوصا نسل جوان ضرورت به همین دارند که بدانند که از جایی آمده اند یا در جایی زیست مینمایند که آنجا قهرمان ها ی داشته که فکر ایشان متوجه مردم وطن وقلب ایشان برای وطن و مردم میطید « غلط مشهور : تپیدن است » یا کسانی هم وجود داشته که خاین به مردم و وطن بوده باعث قتل و قتال و جنایات در جامعهء خویش شده اند، در بعضی جوامع زیادتر و جایی کمتر.

مګر، راستی جای تاسف است، با شما همنواستم قراریکه شما را درک کردم، که یک تعداد درین موضوعات تشنج ها را باعث میګردند، ولی این از دو سه علتی دور نیست: ۱. سیستم جهانی در تلاش است که در جوامع مورد نظرش تشنج ها و زد و کند وجود داشته باشد و باعث آن هم شده اند، تا بهتر و سهل تر به هدف خویش نایل آید. درین راه از کسانی ......استفاده مینمایند. ۲. قاتلین و جنایت کاران ۱۹۷۸ به این طرف غیر مستقیم برای منحرف ساختن افکار مردم موضوعات را طور بسیار ماهرانه در افکار مردم مستقیما و یا غیر مستقیم از طرق مختلف زرق مینمایند تا خود شان فراموش مردم ګردند. ۳. از نادانی و بی سویه ګی خود و بعضی ها باید هم یاد آور ګردم. من آرزو ندارم بحثی به راه اندازم ولی حقایق را ګفتن و به مردم فهماندن واقعیت ها وظیفهء شریفانهء هر فرد است، یقین دارم و امید وارم توانسته باشم موضوع را کوتاه تشریح نمایم. با عرض احترام به همه


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 18.05.2016

وبسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه خوانندگان عزیز .
محترما :
صبح امروز وقتیکه مرور وبسایت ها داشتم در سایت محترم آزاد افغانستان چشمم به نوشته محرم ولی احمد نوری خورد که بر علیه آغای سیستانی مقاله مفصل نوشته اند که تفصیل زیاد دارد به یقین آغای سیستانی آن را مطالعه و بی جواب نخواهد ماند ؟ و بنده در آن مورد معلومات دقیق و مطالعه وسیع ندارم . چیزیکه بنده را وادار ساخت تا آغای نوری را متوجه ساخته و حضور خوانندگان ارجمند بعرض رسانم ، این بخش مقاله جناب شان است که نوشته اند .
( بلی آن سلطنت ,, خدمت گار خاک و ملت افغان را ،، که در طول چهل سال سلطنت هیچ یک از کشور های حریص همسایه قدمی در خاک افغان ما گذاشته نتوانست و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور امنیت سرتاسری بر قرار بود و مردم شریف افغانستان آزاد و غیر وابسته در آن سر زمین با وحدت والای ملی و هم وطنی ، در نهایت صلح و سلم زندگی می کردند . هزار بار بر آن جمهوریت 26 سرطان و 7 ثور شما و بعد از آن تا مروز ، جمهوریت های دست آورد شما که رهبران کشور ما توسط بیگانگان اداره می کردند ، ترجیح می دهم و قابل قدر و احترام می شمارم ... ) بلی این بود نظر جناب نوری که در قدر شناسی و احترام شان بسلطنت باید آفرین گفت ، ولی فراموش شان شده است که نظام جمهوریت 26 سرطان 1352تحت رهبری شهید محمد داوود ، از جمله پیشتازان جنبش عدم انسلاک بود که همه از آن اطلاع داشته و در روز های آخر جمهوریت بود که جلسه وزرای خارجه کشور های عدم انسلاک در کابل دائر می گردید که با تاسف کودتای ننگین 7 ثور و شهادت رئیس جمهور و از بین رفتن جمهوریت مانع آن شد ، هم چنان استفی نامه شاه کشور و حامی آغای نوری که در آن استعفی صریحآ از حمایت مردم کشور حضور شان متذکر شده و مستعفی شده بودند را فراموش فرموده و هرچه که دلش خواسته نوشته اند ؟ آیا نوشته شان که توحین به جمهوریت است ، توحین به ملت نجیب افغانستان نیست که روا دیده اند ؟ آیا فرموده می توانند که در عهد جمهوریت تحت رهبری شهید محمد داوود در سرتاسر کشور امنیت عام و تام نبود که ایشان مدعی امنیت صرف در دوره شاهی شده اند ؟ نمی خواهم که جناب نوری صاحب را از خود برنجانم ولی مثلیکه فراموش شان شده است که همین حضور شاه مستعفی کشور بودند که دولت موجود جمهوری اسلامی را بنیان گذاری کرده و لقب بابای شان را گرفتند و جنازه شان را همین ها با شانه های خود بجوار قبر نادر شا انتقال دادند که اکنون آغای نوری می فرماید ,, و بعد از آن تا امروز ، جمهوریت های دست آورد شما که رهبران کشور ما توسط بیگانگان اداره می کردند ... ،، اما نوری صاحب نفرمود که جمهوریت 26 سرطان را که رهبری می کرد و کی بادارش بود ؟ باعرض احترام


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.05.2016

به همه سلام
افغان جرمن انلاین و مقالاتی که درج این سایت می گردد،تقریبآ همه در حاکمیت ظاهر و شهید دواد خان می چرخد، هرچند می توان در ګذشته چیزهای مفید اموخت، و لیکن نسل جوان نیاز به تحرک جدید دارند.
از اینکه اکثریت قلم بدستان در این سایت کهن سال بوده اند و هر یک از اینها از تاریخ دور حرف می زنند، که به حال کنونی وطن ما مفید تمام نمی شود.
در این سایت یک دیګر را القاب بخشیدن و ملی و مترقی ګفتن مروج و عادت شده.و لیکن نتیجه کار... تحقیر یک دیګر.
از سوی دیګر موی سفیدان ما ګاهی یک دیګر را دشننام می دهند، که می توان در دریچه نظرخواهی انرا دید، و ګاهی توسط مقالات ګویا اکادمیک شان یک دیګر را تحقیر می نمایند، نسل جوان چه متوان از اینها اموخت؟ بیاید شما مردمان با تجربه راه بیرون از مشکلات را در خور مردم تان بدهید، نی اینکه نفرت و انزجار از یک دیګر.به عرض معذرت


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 18.05.2016

برق 500 کیلو ولت ، بامیان یا سالنگ ؟؟

باید متذکر شد ولت که بنام فشار برق یاد میشود و دیگر وات است که که توان و قدرت برق است .
در افغانستان، برق برای استفاده مردم 220 ولت در امریکا 110 ولت است .
برای انتقال برق در فاصله های زیاد از ولتاژ بلند استفاده میسشود که ضایعات انرژی یرق کم شود.
استفاده از برق برای یک شهر ایجاب ترانسفارمرها را میکند که آنرا به ولتاژ 220 ولت یا 110 ولت تبدیل نماید لذا تبدیل از ولتاژ های بلند مانند 500 هزار کیلو ولت به 220 ولت ایجاب ترانسفارمر های بزرگ را میکند باید از نگاه اقتصادی سنجیده شود .
حالا اگر با ولتاژ بلند، برق به یک قسمت میرسد و در آنجا قدرت استفاده کم است از نگاه اقتصادی درست نیست که از آن استفاده شود باید از شبکه های نزدیک با ولتاژ کم که ایجاب ترانسفارمر های کو چک را میکند وارزانتر میشود استفاده گردد.
همچنان انتقال به فاصله زیادتر با وجود مصارف دیگر در خود انتقال لین ضایغات انرژی صورت میگیرد باید مد نطر گرفته شود.
در شرایط کنونی که در بامیان استفاده یرق چند هزار میگاوات ضرورت نیست باید از منبع دیکر با ولتاژ کم یا پروژه برق که در پلان 7 ساله جمهوریت ، ساختن بند در خود بامیان که ارزانتر برای دولت و مردم است و سروی آن انجام شده بودکار آغاز شود. با احترام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 13.05.2016

فساد اداری یک پدیده ای جهانی است و ریشه های عمیق دارد که هرگاه بطور دقیق بررسی گردد، ریشه های قوی آن از کشورهایی آب میخورند که در صدر لست شفافیت جهانی قرار دارند. مافیای مواد مخدر امروز حاکم بر حلقه های فساد در جهان است که حتی در مقامات عالیه کشورها نفوذ کرده و تعدادی را با خود همکار و شریک در معاملات بزرگ ساخته اند. اشرف غنی رئیس جمهور کشور جواب خوبی برای کسانی داد که دست انتقاد بسوی فساد در افغانستان دراز میکنند. به این مثال بارها اشاره کرده ام که وقتی به روی یک جمعیت گرسنه یک بوفی رنگین از غذا های متنوع و لذیذ باز شود، همه هجوم می برند و در نهایت چنان بی نظمی رخ میدهد که نه تنها غذا چور و حیف میگردد، بلکه محل غذا بیک زباله دانی مبدل میشود. سرازیر شدن پولهای بی حساب دریک کشوری که نظم خرج و دخل درآن وجود ندارد، خواهی نخواهی به فساد می انجامد و هریک مثل همان گرسنگان بسوی آن یورش می برند و هرکی دست دراز و قوت بیشتر داشت، بیشتر میتواند به این چپاول دست یابد. واضح است که دراین حال برای همچو کشور، لقب "پرفساد ترین کشور" یک خطاب بجا خواهد بود. دراینکار نباید نقش اساسی و مهم توزیع کنندگان کمک ها را نادیده گرفت، زیرا آنها اولین کسانی اند که قسمتی از کمک ها را تحت الجیب می کنند و به همین ترتیب سلسله تحت الجیب ها ادامه می یابد، طوریکه قرارداد یک پروژه به ده ها دست می چرخد و درهر دست لاشخوری از هیچ، سهمیه ای خود را میگیرد و در نهایت برای پروژه از گاو غدودی باقی می ماند. در اعطای همچو قرار دادها مراجع کمک کننده یا دونر نقش مهم دارد و اگر خودش به پاکی عمل کند، پروژه تا آخر به همان منوال پیش میرود. اما افسوس که چنین نیست و باید گفت که: "هم آسیاب کُند است و هم گندم نم دارد".


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 13.05.2016

محترم بیکمراد تاش احترام به شما که نظر تانرا در دفاع از رئیس جمهور افغانستان ، از مردم وطن مشترک ما در نوشتهء تان درین دریچه نظریات ابراز نموده اید. شما را قابل احترام میدانم و من هم از تمام برادران و خوهران وطن مشترک ما و شما خواهشمندم که اصول اخلاق و اصول بین المللی را رعایت نمایند. همه باید فکر نماییم که کار ساده نیست که وطن ما به زودی بتواند با هیچ خویش تمام مشکلات را مطابق خواست هر فرد حل و فصل نماید. همچنان به کرزی صاحب آفرین میګویم که چطور توانستند بعد از ۲۳ سال جنګ و برادر کشی و مخالفت های تولید شده از بیرون با آن هم نسبی هفت ګروپ و هشت ګروپ را تحت چتری نګه دارد که آهسته آهسته افغانستان به سوی صلح برود. این همه کار ساده نبوده و نیست. و نباید توقعات زیاد برود که جامعه از امروز به فردا با دست خالی یعنی بدون تولید خود به حالت دیګر داخل شود. توطیه ګران بین المللی خواهی نخواهی در کوشش اند که معضلهء افغانستان به درازا کشانیده شود. فقط حوصله و دراءیت فرد فرد در کار است تا جامعهء ما شکل دیګری را به خود بګیرد. به همکاری فرد فرد ، چه در بیرون و چه در داخل برای آبادی وطن ضرورت است. آلمان بعد از جنګ یک مثال خوب است، اګر کسی تاریخ دو باره آبادی آلمان را دقیق بداند، از خود ګذری ها میتواند وطن را آباد نماید و بس.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 13.05.2016

حرکت نابخردانه ای شماری از کسانی که ادعای افغان بودن را می کنند ، در برابر سخنرانی دکتور محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان، در لندن ، توهین بزرگ به نام نامی وطن و همه ساکنان سرزمین ماست. و واقعا مثلی که اقای امین نوشته است « سقوط افغانیت» است . هر کسی که از هوای افغانستان نفس کشیده و شیر پاک مادر را خورده باشد ، رئیس جمهور کشور خویش را در بیرون کشور در نزد خارجی ها با سوء استفاده از فضای ایجاد شده، توهین نمی کند و ناسزا نمی گوید. رئیس جمهوری که رفته است تا از نام نامی افغانستان دفاع کند و بگوید که در فساد افغانستان ، خارجی ها دست دارند. چرا برخی از پروژه ملی انتقال برق استفاده ابزاری می کنند. این عبارت طنز گونه که در لابلای خویش مفاهیم ناگفته دیگر را هم احتوا می کند ، از منطق عالی برخوردار است . « برق می خواهید یا پایه آن را !!» پایه را چه می کنید!! به هر ترتیب خدا کند این آخرین بار باشد که فرزندان افغانستان در خارج کشور به زعمای کشور خویش توهین روا می دارند. آفرین بر دکتور اشرف عنی که این بی تربیتی را با تبسم و اخلاق عالی پاسخ گفت.


اسم: م. ایاز نوريl   محل سکونت: Holland    تاریخ: 13.05.2016

محترم لیکوال نقیب الله تره خیل صاحب، سلام!

ستاسو وروستی عالي لیکنه د «د هیواد اسلامي سیاسیون دوزخیان دي،۱۲ د می» مې په غور سره ولوستله. لکه تاسو، چې لیکی:

«اسلامي سیاسیون عجیبه خلک دي اسلام منی لېکن د اسلام احکام نه منی، د حدیث په حکم دوي د رسول لله ص له امت نه وتلی کسان دی»
دقیق همداسی ده. زه ستاسو دا مقاله د افغانستان د خلکو یو عبرتناک درس بولم او ښایی چې هر افغان یې په پوره دقت سره ولولي.

په فکر او قلم مو برکت،


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 12.05.2016

بعد از عرض سلام!
من هم به ادامۀ سوال محترم غ. حضرت، میخواهم سوالی را مطرح نمایم که جواب آن باید توسط جناب داکتر حسن شرق داده شود.
از قول یک دیپلومات ورزیده و صادق که در سفارت جاپان با داکتر شرق همکار بود شنیده ام که:
یکی دو روز بعد از کودتای ثور، وقتی خبر کشته شدن داؤد خان و اعضای خانوادۀ مظلومش به همه جا رسید، در سفارت جاپان، سفیر (حسن شرق) و اعضای سفارت در وقت طعام چاشت همه دور میز نشسته بودند. یکی از اعضای سفارت با تأثر پرسید که کشته شدن داؤد خان توسط کودتاچیان قابل قابل درک است، اما اعضای خانوادۀ او چه گناهی داشتند؟
در حالیکه همه خاموش و بی جواب نشسته بودند، داکتر حسن شرق شروع به صحبت کرده گفت: برادر ها! برای تان یک فکاهی میگویم: "میگویند یک آدم از خربوزه بسیار بدش میآمد، اما وقتی خربوزه برایش میسر میشد، خربوزه را با خسته هایش میخورد. آشنایی از او پرسید که قرار معلوم خربوزه را بسیار دوست دارید؟ جواب داد که بر عکس بسیار بدم میآید، و به همین دلیل با خسته هایش یکجا میخورم تا تخمش در دنیا باقی نماند".
آیا این فکاهی توهین آمیز، در آن روز های غم انگیز، آنهم توسط یک دست پروردۀ داؤد خان، جفای بزرگ و تأسف آور نبود؟؟


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 12.05.2016

با عرض سلام.
بنده از نوشتۀ اقای انجنیر سلطان جان ( ای کاش ایشان در نوشته های خود القاب شیرین را نثار جنایتکاران خلق و پرچم بخصوص ناجیب ګاؤ نمیکرد) چنین استنباط نمودم که ګویا هر خواننده میتواند که سؤال خود را نزد حسن شرق مطرح سازد. اګر ګرمای این تنور واقعاً خیراتی است، پس من هم از حسن شرق یک سؤال دارم.ایشان لطفاً تشریح کند که متولد کجا و اسم پدرش چه و وابستګی تباری و قومی اش چه میباشد؟


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 12.05.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير او ‌‌‌‌‌‌ډير عزيز ملکيار صاحب . سلامونه او نيکي هيلي مي قبول ولره.
اولاً : ‌‌‌‌‌‌زياته بخښنه غواړم چي ستاسو محترم تخلص مي په دوه لامه ليکلی وو.
ثانياً : څښتن تعالی دي په دنيا او اخرت باندي سرلوړی ولره . چي د بنده وړانديز دي ومانه.باور اويقين ولره چي ددنيا په دې څو شېبو او ګانټو ژوند کي مي اولاً د خپل کړيدلي او درديدلي اولس اوبيا دټول بشريت د خيراوصلاح څخه بل ارمان نسته. او هيله مي ده چي ستاسو محترم او نوروښاغلو په سپيڅلي قلم هغه څه وليکل سي ، چي ددنيا او اخرت پکښي اجر او پاداش نغښتی وي. او د انساني ټولني صالح انسانان درته افرين ووايي ، او بدخواهان مو په نيک قدام باندي کښيږدي. دپښتو ژبي صوفي شاعر ملنګ عبدالرحمن بابا څه ښه وايي:
ښه ده ښه ده دادنيا
چي توښه ده دعقبا
په دنياکي بدي نسته
که بدي نه وي له تا
الله جل جلاله دي مل اوملګری ووسه.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 12.05.2016

انجنیر کلیوال
د محترم داکتر صاحب محمد حسن شرق نه یوڅو توضیحی پوښتنی!
لومړی خو د محترمی لیکوالې او څیړونکی خور محترمی صالحه واهب نه ډیره مننه چی د محترم داکتر صاحب شرق د افکارو او اعمالو سره د هغه د خپلو لیکنو له لاری خپل هیواد وال او خصوصأ ځوان نسل، د یوه ډیر مهم او په ټولنیزو بدلونونو کی د دخیل شخصیت په توګه اشناکوی. درنې خور صالحه واهب واصل د محترم شرق صاحب د «کودتا پنجم سیاه و سرخ» د لیکنی په پیل کی لیکی چی قلم را واخلې او هره پوښتنه چی لری یاداشت یی کړی او محترم شرق صاحب ته یی د ځواب د پاره مخی ته کیدی. همدی خبری ماته هم جرئت راکړ چی د محترق شرق صاحب نه یوڅو توضیحی پوښتنی ولرم.
محترم داکتر صاحب شرق! د سلام او احترام نه وروسته، تاسو ته د ښي روغتیا او اوږد عمر دعا کوم.
محترم اکادمیسن سیستانی صاحب د محترم ډاکټر هاشمیان صاحب له قوله لیکی « در مجلسی که داکتر صاحب حسن شرق نیز حاضر بود پیرامون شخصیت مرحوم محمد داود خان از او سوالاتی میشد، موصوف میګفت که در افغانستان شخص پاک نفس تر و دلسوز تر از محمد داودخان به ملت و خاک خود، شخص دیګری را سراغ ندارد». تاسو محترم هم په خپله دی لیکنه کی د مرحوم محمد داودخان سره د خپلی ریښتونی ملګرتیا په هکله او یو پربل باندی د پوره باور لرلو په هکله ډیرڅه لیکلی دی، چی د ښې دوستۍ ښه نمونه بلله کیدلې شي. همدارنګه تاسو محترم په دی لیکنه کی دا هم بیخی په ښه توګه څرګنده کړی چی تر اوسه شکر ستاسو حافظه په ښه توګه کارکوی او تقریبأ د نیم قرن پخوانۍ خبري مو هم لا په یاد کی پاتی دی، زه هیله لرم چی د ډاکټر صاحب نجیب الله د زمامدارۍ په وخت کی چی تاسو محترم د صدراعظم په توګه وظیفه در لوده هم خپلي خبری درته په یادوی، په همدی هیله له تاسو نه پوښتنه لرم او هغه داچی: د داکتر نجیب الله د ملی مصالحی د پرګرام یوه برخه داوه چی که و کولای شی ځنی یادی کورنۍ او پیژندل شوی اشخاص د امتیاز ورکولو له لاری د ملی روغی جوړی د پروسي سره یوځای کړی. تاسو محترم ته یی هم دا وظیفه در کړی وه چی په دی برخه کی کار وکړی. په هغه وخت کی زمونږه د انتخاباتی حوزی نه محترمه دوکتور کبرا مظهری ( د پښتو ژبی پیاوړی لیکواله او شاعره ده او تر اسه شکر ژوندی او په کانادا کی اوسیږی) په پارلمان کی د وکیلی په توګه انتخاب شویوه او تاسو محترم په کوم مجلس کی د هغی نه غوښتی ول چی که د مرحوم ماما زرغون شاه د کورنۍ نه څوک وی ماته یی راوله چی زه ورسره څه خبری لرم. هغی درته ویلی ول چی زه نه پوهیږم چی د مرحوم ماما د کورنۍ نه به دلته بل څوک وی که نه خو یو زوم یی دلته دی ، که مو غوښتی وی نو د هغه سره به وګورم؟ تاسو ورته ویلی ول چی بیخی سمه ده ویی ګوره او زما پیغام ورته ورسوه. ډاکټره کبرا مظهری زما دفتر ته چی د وخت د کانو او صنایعو د وزارت د کانو او جیالوجی په ریاست کی می کار کاوه راغله او ستاسو فرموده یی راته تشریح او توضیح کړه، هغه وخت په کابل کی د مرحوم ماما یو معیوب زوی او یو د هغه اوښي او د کاکا زوی چی مشر سړی و او سوداګری کوله اوسیدل. ما د هغوی سره خبره شریکه کړه او بلاخره د وکیلی ډاکټرې کبرا مظهری سره د صدارت مقام ته درغلو. تاسو محترم د ملی روغی جوړی په هکله اوږدی او ګټوری خبری وکړی او په آخر کی مو هیله څرګنده کړه چی که و کولای شی د مرحوم ماما کورنۍ چی له مونږ پرته نور ټول په پیښور کی میشته وو، وطن ته راولی نو هم به مو ټول ضبط شوی جایداد د تیرټول عاید سره بیرته درکړل شی او هم به په دولت کی عالی مقامونه. په همدی وخت کی د مرحوم ماما زوی له تاسو و پوښتل چی « صدر اعظم صاحب! ولی مو زمونږ جایداد ضبط کړی و او ولی مو په تیرو پنځلس شپاړسو کلونو کی مونږ بی ازوقی او بی نفقی پریښودو چی اوس یی بیرته راکوی ؟» تاسو محترم له یوه ساړه اوسیلی له ویستلو وروسته وفرما یل :
« بچیم!همهء این کارها به شخص داود و تصمیم شخصی اوتعلق داشت هيچکس دیګر درین مورد قصوری ندارد». زه هیله لرم چی تاسو ته به دا خپله وینا درپه یاد وی . اوس زما پوښتنه داده چی که تاسو په رښتیا هم د شهید سردار محمد داود خان دومره اخلاص من یاست لکه څومره چی اوس په خپلو اثارو کی لیکې، هغه وخت کوم مجبوریت و چی تاسو د هغه د نامه سره نه د (مرحوم) نه د ( شهید ) نه د (ښاغلی یا محترم) او حتی د هغه د مکمل نوم اخستنی یعنی (سردار محمد داودخان) څخه هم ویرولی؟ او ولی مو هغه وخت داخبره ونه کړه چی دي اشخاصو د ماما په شمول کودتا کوله نو ځکه داسی ورسره وشول چی اوس لیکی چی فلانی اوفلانی د میوندوال په مشرۍ غوښتل چی زمونږ جمهوری نظام نسکور کړی؟ بله پوښنته داده چی د کودتا کونکو هغه اسناد چی د هغی له مخی د کودتا کولو پلان څرګند شی او د کودتا کونکو نومونه تری معلوم شی چیرته دی او بی له جبری اعترافاتو نه نور کوم اسناد تاسو ته په لاس درغلی چی د هغی له مخی په کودتا تورن کسان په رښتیا هم کود تا چیان و بلل شی؟؟؟ محترم ډاکټر صاحب شرق بیا هم هیله من یم چی دا پوښتنی ځانته بی احترامی ونه ګڼی صرف د دی د پاره می داپوښتنی و کړی چی د یوه مطرح او دهیواد په وروستیو ټولو جریاناتو کی د یوه د خیل شخص په توګه درونو لوستونکو ته د سردار محمد داود خان په مقابل کی د خپل دی ضدو نقیض دریځ د نیولو په هکله که لازم یی ګڼی معلومات وړاندی کړی او هم د میوندوال د کودتا د حقانیت په هکله که چیری داسی مؤثق اسناد موجودوی چی وطنوال ومنلی شی ارایه شی ډیر به ښه وی. په درنښت انجنیر کلیوال


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 11.05.2016

هموطن گرامی نومیر صاحب!
اولتر از همه باید از حسن سلوک و گلایۀ مؤدبانه و دلسوزانۀ شما تشکر نمایم. با شما صد در صد موافق استم که در اوضاع خانمانسوز کنونی، باید به موضوعات و پیشنهادات غیر ضروری و غیر عملی نپردازیم و در عوض، باید همه با هم در صدد چاره جویی های عاجل برای وضع ناگوار کشور و مردم بیچارۀ وطن باشیم، و بحث در موضوعات فرعی را به آینده های دور موکول نمائیم.
یقین داشته باشید که قصد من هم در نوشتۀ اولی، یک طرز دید برای آینده های دور بود و هیچگونه قصدی دیگری، جزء حسن نیت در بین نبود. ولی بآنهم مطابق گفتۀ شما، فعلاً موقع مناسب برای این بحث ها نمی باشد. باز هم تشکر از ابراز نظر دوستانۀ شما. د.ملکیار


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 11.05.2016

پیرامون مقالۀ جناب استاد روستار ترکی
من طرفدار قتل بشر نبوده ونیستم : قتل انسان( طفل، زن و مرد) توسط طالبان ، توسط بمباردمان و عساکر امریکا،، توسط عساکر وسپاهیان افغان و توسط طیارات بی پیلوت امریکا را تقبیح نموده، ضد حقوق بشرمیدانم -
مقالۀ جناب استاد روستار ترکی که درین پورتال نشرذ شده، موضوع اعدام ششنفر توسط حکومت کابل را همه جانبه بررسی وتقبیح نموده -این مقاله را بخوانید - بنظرمن اعدام اسیران جنگ راه حل نیست وانتقام را درفرهنگی تشدید میکند که قبلا نیز وجود داشته است.
چند بیت از ناصرحسرو قبادیانی بلخی بیادم آمد:
عیسی به رهـی دیـد یکی کشته فـتـاده +++ حیران شد وبگرفت به دندان سر انگشت
کفتا که کی راکشتی تا کشته شدی باز ؟+++ تا باز کی او را بکشد آنکه ترا کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس +++ تا کس نکند رنجه به در کوفـتـنـت مُـشـت


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: حنوبي کلفورنيا    تاریخ: 11.05.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير ښاغلی وطنوال داود مللکيار صاحب.
په پښتو کي متل دی ( دتوري ټپ جوړيږي ، ولي د ژبي ټپ نه جوړيږي ).
ستاسو سره په دې ټکي کي همفکره او هم نظره يم چي هيڅ فرد ددې اجازه نلري ، چي د چا خاندان ، قوم او قبيلې ته په سپکه وګوري او يا يي په ټيټ او سپک نوم سره ونوموي.
ولي ستاسو محترم څخه ګيلايه داده ، چي په داسي حساس وخت اوشرايطو کي چي دافغانستان مظلوم ولس د وينو په درياب کي لامبو وهي ، او هره شېبه او ګانټه يي دلاهو کيدو امکان سته. او مکار همسايګان او ليري هيوادونه يي د ورکيدو په اميد ورځي شماري . پس په داسي حساسو او توپاني حالاتو او شرايطو کي دافغانستان د نوم کرځولو پشنهاد که عمدي وي او که غيري عمدي افغان ولس ته څه په لاس ورکوي . بيله دې چي په ټپونو يې مالګي و پاشل سي.
هو: هغو چي کابل او د هيواد نور ښارونه اوکلي د باروتو په اور وسوځول ، نه ته ښه ورباندي وايي اونه زه او نور. ولي زه اوته اونور چي د ژبي ګذارونه کوو، ددې زخمونو جوړښت ، د توپ او ټانک تر ګوليو مشکل دی. ‌‌‌‌‌‌طبيبان کولي سي چي د توري او مرمۍ ټپ تداوي کړي ، ولي د ژبي پرهار مرهم نلري. ‌‌‌‌‌‌ډير څه سته چي وليکم ولي په پورته ليکنه بسنه کوم. الله دي مل او ملګری ووسه.


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.05.2016

اینرا از چشم دید هایم درآن وقت ما که در ارګ کابل محمد داود خان را بحیث ریس جمهور داشتیم، مینویسم:
تابستان ۱۳۵۶ش بود، برادر ارشدم محصل پوهنځی انجنیری و برادر دوم ام محصل صنف اول پوهنځی وترنری پوهنتون کابل و من متعلم صنف دهم مکتب حربیه واقع پل سوخته بودم. روز پنجشنبه طبق معمول از مکتب رخصت شدیم. آنوقت برادر ارشد ما در ګولایی پل سرخ کراته چار اطاق کرایی مجرد داشت و نهاری به تحصیل دوام میداد. من به عزم پل سرخ نزد برادرم به سرویس ملی بس بالا شدم، چوکی ها پر بود و من ملبس به دریشی طلابی در پهلو اخذ موقع کردم. دفعتاً از چوکی کنارام یک هموطن ما به سن پخته و اندام چار شانه از مردم با وقار هزاره افغان ما از جای ایشان بلند شد، دست راست خود را بالای شانه من ګذاشت و با یک محبت و احترام قلبی ګفت: ظابط صاحب، در جای مه بشي! ګفتم تشکر مهربانی میکنی، من تا پل سرخ میروم، من نمی نشینم، شما آرام در چوکی خویش باشید، او اسرار میکرد و ګپ ما به غالمغال نزدیک شد، او میګفت، امکان ندارد که اینجا نشینی. من در آن چوکی نشستم و بعد از دو ایستګاه من جای خود را به یک مرد محسن تقدیم کردم، با رسیدن به مقصد از بس پاین شدم و به آن برادر شرافتمند ما به اشاره دست محبت خویش را باز ابراز کردم.
نزد برادرم رفتم، او مصروف مطالعه کتاب های بزرک مسلک اش بود و در ضمن خوش و خندان و سر حال، از حال و احوال یکدیګر پرسیدیم. وقت عصر بود، هوای نهایت ګوارای آن وقت کابل جان ام، ای هی.... دروازه اطاق زده شد، رفتم، برادری دوم من با یک هم صنفی اش عبدالباقی جان وارد اطاق شدند. با برادر کلان و من مصافحه کرده لیکن خلاف معمول این پنجشنبه آنقدر خوش و احساساتی بودند، مثل که هر دو ایشان با دو دختر مقبول نامزد شده باشند. برادرم و هم صنفی اش یک جای بالای بردارم صداء کردند: او انجنیر، به خدا ما داود خان را دیدیم!! برادرم با کرکتر آرام اش به ایشان ګفت: خوب شما خو بنشینید، شما چه میکویید... یعنی شما ریس جمهور داود خان را دیدید؟ باقی جان صدا کرد، بلی ما ریس جمهور داود خان را همین نیم ساعت پیش دیدیم. برادرم ګفت: شمایان سر پیاز، ته پیاز، شمایان چه کاره که داود خان با شما دیده است؟ باقی جان ګفت، تو خو ګوش کو، ګپه به پیاز نرسان...!!
من و هارون از لیلیه پوهنتون برآمدیم و به پولیتخنیک رفتیم. بعد از بازګشت وقتیکه به وسط سرک استقامت قرغه رسیدیم، دقیق داود خان سری جلو و بچه اش پهلویش نشسته، طرف قرغه کش دادند. برادرم صدا کرد، بلی صد فیصد داود خان بود.
همان روز من به سیما و روحیات این دو محصل پوهنتون کابل متوجه بودم و میدیدم که باقی و هارون چقدر از دیدن ریس جمهور خویش قلباً خوش بودند و زیر تاثیر رفته بودند...!؟.

خوب، منظور ازین قصه این است، که ما تحت زعامت مرحوم محمد داود خان در کشور خویش امنیت عام و تام داشتیم، ما یک نظم اجتماعی داشتیم، از خرکار تا وزیر هر کس جای خود را شناخته و مطابق ګلیم خود پای خویش را دراز میکرد، ما یک حیثیت و اعتبار جهانی داشتیم. امور مملکت منسجم بود و مسایل اقتصادی که اساس زندګی است تحت غمخواری و کنترول مستقیم این مشر وطن دوست و افغان مغرور به طور احسن په پیش میرفت. بالاخره مردم افغانستان امید وار بودند. در یک قریه دور دست از پایتخت مردم با سواد و بی سواد، زن و مرد پیر جوان محمد داود خان را میشناختند و هم به او احترام داشتند و هم از نام ایشان هیبت داشتند، که هردو فکتور برای اداره یک مملکت بسیار مهم است. رهبری نهایت مهم که توسط یک توطئه توسط چند نفر صاحب منصب ساده لوح با یک حرکت بیفکرانه عسکری در ۷ ثور ۱۳۵۷ش از ملت افغانستان ګرفته شد.

من هم مثل استاد محترم سیستانی صاحب از نشرات زمری کاسی صاحب، استاد هاشمیان صاحب، محترمه صالحه جان واهب اظهار رضایت و خوشی میکنم، که خاطرات مربوط دوره و شخصیت داود خان فقید به موافقین و مخالفین تقدیم میکنند.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.05.2016

اظهار سپاس از داکترهاشمیان و خانم صالحه واهب!

استادداکترهاشمیان در نوشته اخیرخود، از قول داکترحسن شرق سخنان وجملاتی را نقل وبه اطلاع دیگران رسانده، که از نظر من مروارید های تاریخ به حساب می آیند. آن جملات را یک باردیگر دراینجا تکرار میکنم:
(درمجلسی که محترم داکتر حسن شرق نیزحاضربود پیرامون شخصیت مرحوم محمدداودخان از او سوالاتی میشدٍ، موصوف میگفت که درافغانستان شخص پاکنفس تر و دلسوز تر از محمدداودخان به ملت وخاک خود، شخص دیگری را سراغ ندارد - داکتر حسن شرق میگفت : درمدت ده سالی که بحیث مدیر قلم مخصوی محمدداودخان و بعدا دردورۀ جمهوریت بحیث معاون او همکارش بودم، محمدداودخان تنخواه مقام صدارت را که ماهوار هفت هزار افغانی بود نگرفته، بلکه از طریق مدیریت محاتسبۀ صدارت آنرا بخزانۀ دولت مسترد کرده است - هکذا در دورۀ جمهوریت، معاش این مقام را نگرفته است. داکتر حسن شرق علاوه کرد که محمدداودخان املاک موروثی خود را دز شهر آرا وچهلتن و هم درجلال آباد، همه را به زارعین بی بضاعت بخشش داده است . روحش شاد باد - هاشمیان )

به همین خاطر بایداز استادداکترهاشمیان در انتقال این اطلاعات افتخار آمیز،در بارۀ یک خدمتگار وطن، سپاسگزاری نمود. من اگر یک ماه قبل این سخنان را در بارۀ داودخان میشنیدم،حتماً آنها رانقل میکردم و درکتاب (جایگاه داودخان درتاریخ نوین افغانستان" میگنجاندم وپیشکش مردم افغانستان مینمودم. اما حیف که کلمۀ (سردار) وابراز نظر در مورد آن دیر تر مطرح گردید.

خوشبختانه خانم استاد صالحه واهب نیز دراین اواخر، کتابی از داکتر حسن شرق را بنام کودتاه پنجم سیاه وسرخ بدست نشر گذاشته اند وآنطور که ازمتن قسمت دوم آن برمی اید، نکات ومطالبی در آن نظر را بخود جلب میکند که کاملاً برایم تازه ونو است ومن آنرا با دلچسپی دنبال میکنم. وازاین لحاظ از صالحه جان تشکر کرده وتوقع برده میشود تا خواننده را خیلی منتظرنگذارد وهر روز یک قسمت آن را آماده وبه نشر برساند.

داکترصاحب شرق، یکی از رجل سیاسی شناخته شده کشوراست که در مسایل سیاسی وطن،دوستان ودشمنان کافی دارند،ولی از آنجایی که یکی ازنزدیکترین همکاران ودستیاران داودخان در هردو دورۀ اقتدار او بوده است، اسرار زیادی را در مورد حکومتداری آن مرحوم ونیز اشخص مطلع از نزاکت های درحال وقوع در داخل خانواده سلطنت در رابطه به نقش سردار ولی در کشمکش ها ومخالفت ها با محمدداودخان میباشندوهمچنان او از ماهیت ولیاقت وصداقت یا خیانت هریک از وزراء دورۀ صدارت وجمهوریت داودخان ونیز اهلیت صدراعظمان بعد از داودخان مطلع است وامیدوارم در مورد هریکی ازاین رجال وشخصیت های سیاسی نیز دراین کتابش مطالبی را خوانده بتوانیم وآگاهی ما در مورد هریکی بیشتر از آن گردد که تا کنون داشتیم.

نمیدانم این سخن دلچسپ را درکجا از قول داکتر حسن شرق خوانده ام که نوشته بود: روزی که برای خداحافظی نزد داودخان رفتم ،داودخان بمن گفت: داکترجان فکر نکن که من با فرستادن شما بحیث سفیردرجاپان،ترا از خود دور کرده ام، نه اینطورنیست، بلکه برای این ترا از افغانستان دور میکنم تا اگر بنابر حادثه ای من ازمیان بروم، تو زنده بمانی وبعد از من نیات وآرزوهای مرا برای خیر وطن وصلاح ملت افغانستان، به دیگران برسانی، شرق علاوه کرده بودکه از شنیدن این سخنان داودخان، اشک درچشمانم حلقه زد وبعد باهم خداحافظی کردیم.
از آنروز به بعد هروقت که من نوشته های داکتر شرق را میخوانم، متوجه میشوم که او ازنام وکارنامه هاونیات وطن پرستانه داودخان با حرمت زیاد یاد میکند واین حرمت گزاری را مثل یک دین هیچکاه در نوشته ها وصحبت هایش از یاد نمی بردواین کار نیک ودرستی است که اعتماد خواننده را به نوشته هایش بیشتر میسازد.

این شیوه حق شناسی وحقگوئی را میتوان در خانواده واولادۀ مرحوم بازمحمدمنگل نیز در حد اعلی آن دید. آقای قاسم باز همواره مثل یک مدافع دلیروسرباز وظیفه شناس از نام وشخصیت داودخان در مقابل دشمنان وبدخوهان آن مرحوم با شهامت ودلیری دفاع کرده ومیکند.

با احترام


اسم: جلال   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 10.05.2016

منحیث یک افغان و یک انسانی کہ وقایع عصر خود را بہ چشم میبینم، مراتب امتنان و سپاسگذاری خود را از جناب محترم روستار ترکی بخاطر مقالات پر محتوی و تحلیلات مدلل و جراءتمندانه اى ايشان کہ امروزہ بہ در نایاب مبدل شدہ، ابراز نموده، سلامتى و سربلندى دارين را براى ايشان و دوستان و متعلقين ايشان از بارگاہ رب العزت خواہانم۰

چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان در آیند آنجا دلــــیر


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 10.05.2016

در نوشتهء تاریخ ۱۰.۰۵.۲۰۱۶ من که اظهار امتنان از استاد معظم هاشمیان صاحب نموده ام یک سهو در تایپ نمودن پیش شده: در جمله ای اخیر، کلمه ای پیش از اخیر بالاترین است که سهوا بالبترین نشر شده است، معذرتم را لطفا بپزیرید.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.05.2016

سلام به همه،

کاش کسانی که بعد از اعدام شش نفر جانی در افغانستان از سقوط و ضعف اخلاق سیاسی صحبت می کنند، در یکی دو دهه ای که گذشت حداقل از صد ها حملۀ انتحاری که طی آن ها به هزار ها انسان بی گناه و غیر نظامی از پینه دوز و حمال گرفته تا تبنگ فروش و معلم و محصل و متعلم مکاتب، زن، مرد، طفل، پیر و جوان به خاک و خون کشیده شده اند، یکبار حرفی به زبان می آوردند.
خوب بود اگر تعریف تروریست و تروریسم مشخص می شد، اما نبود تعریف مشخص از تروریست و تروریسم، فکر نکنم که سبب شود ما نتوانیم یک عمل نادرست ـ دزدی و قتل و آدم ربائی و انتحار و... ـ را شناسائی یا تقبیح و محکوم کنیم؛ یا عاملان چنین اعمال غیر انسانی ـ غیر قانونی ـ غیر اخلاقی را بازداشت نموده یا به دادگاه بکشانیم و یا محکوم به جزائی بنمائیم.
تعریف ها معمولاً در جهان ما مطابق خواست کسانی صورت می گیرد که افکار جهان را می سازند. در تعریف های مفاهیم سیاسی ـ حقوقی، خصوصاً در تعریف های مفاهیمی که مربوط به حقوق بین الدول می گردد، ملاحظاتی موجوداست، یا حرف هائی به نفع این یا آن مرجع و کشور زده می شود،اما نفس یا سرشت یک عمل و خوب و بد بودن آن را، مانند قتل یک انسان بی گناه، تجاوز به زنی مظلومی، زور گفتن به یک انسان کم زور و...، با هیچ تعریفی نمی توان توجیه نمود.
از نظر مردم عوام نفس کشتن انسان های بی گناه جرمیست غیر قابل بخشش. و کسانی که به چنین جنایاتی دست می زنند، به هر نامی که باشد، مجرم و قاتل و لایق جزاء هستند.
هیچ انسانی حق ندارد دست به قتل و کشتار انسان های بی گناه بزند. نه امریکائی و نه طالب.
بمباردمان های امریکائیان که منجر به قتل مردم بی گناه ما می شود، هم جنایت است و هم تخطی از قوانین جنگی و بین المللی، اما این جنایات به هیچ وجه دلیل نمی شود که طالب در کوچه و بازار، در میان مردمی که هیچ تقصیری در قبال حملات امریکائی ها به شهرها و دهات کشور ندارند، مردمی که خود متأثر از این حملات و زورگوئی ها و بی قانونی های امریکائیان هستند و کجروئی های حکومت و ضجه و فریاد شان به آسمان ها بلند شده است، دست به حملات غیر مسؤولانه ای انتحاری که سبب قتل صد ها طفل و زن و مرد و پیر و جوان می شود، بزند.
جنگ طالب اول جنگ استقلال طلبانه نیست. وابستگی طالب به کشور های خارجی از نظر هیچ انسانی ملی و باوجدان پوشیده نیست. طالب برای اجرای مقاصد ملی، آزادی و استقلال سیاسی کامل کشور، نمی جنگد. جنگ طالب تنها برای برآورده ساختن مقاصد سیاسی ـ اقتصادی پاکستان و مقاصد ارتجاعی عربستان سعودی است. بنابراین از نظر من کسانی که از طالب دفاع می کنند، هیچ فرقی با کسانی که از حضور نیرو های امریکائی و متحدین شان در افغانستان حمایت می کنند، ندارند. دوم اگر طالب با امریکائیان و متحدین شان و با دولت دست نشاندۀ آن ها دشمنی دارد، چرا جنگ و حملات خود را تنها متوجه همین ها نمی کند؟ آیا قتل و کشتار مردم برای ایجاد ترس و نگرانی و خوف و در نتیجه به زانو درآوردن دولت دست نشانده و بیرون کردن امریکائیان عمل درستی است؟ من چنین عملی را در هیچ جای دنیا، خواه در الجزایر بوده باشد یا در ویتنام و...، قابل تأئید نمی دانم. در کجای این کار قوت اخلاق سیاسی سراغ می گردد که ما در صدد یافتن قوت اخلاق سیاسی در کار دولت هستیم؟
لازم به یادآوری است که منظور من در این جا دفاع از دولت نیست! دولت فعلی مانند دوران کرزی با تأسف پر است از مطالب و اعمالی که شدیداً قابل نقد و تقبیح می باشند. در این جا بحث بر سر مقولۀاخلاق است که دوستان ما می خواهند آن را برای دفاع از یک عمل سیاسی ـ عقیدتی غیراخلاقی حربه قرار دهند!
طالب وقتی به عنوان نیروی ملی پذیرفته می شود و حرکت وی به حیث مقاومت ملی پنداشته خواهد شد که:
اول ـ برای آرمان های استقلال طلبانه و دموکراتیک، بدون این که آلت دست دشمنان جانی مردم افغانستان قرار بگیرد و در پی برآورده ساختن اهداف خانه برانداز آن ها در کشور ما باشد، دست به مقاومت بزند.
کاربرد کلمۀ مقاومت زمانی مورد پیدا می کند که نیرو های مخالف دولت خود به جا، یا به جا های دیگر ارتباط نداشته باشد و مجری سیاست های خراب کارانۀ دیگران قرار نگیرد.
دوم با دشمن خود کار داشته باشد، نه با مردم بی گناه و ملکی! در کشتار (حملۀ انتحاری) شهر جلال آباد و شاه شهید کابل، به گونۀ مثال، چند نفر از امریکائیان و متحدین شان کشته شدند؟؟ همه کشته شده گان و مجروحین هموطنان ملکی و بی گناه ما بودند. بسیاری از کسانی که فعلاً در زندان ها قرار دارند، از جملۀ انتحاری های هستند که در انتحار های خونین در گوشه گوشۀ کشور ما سبب قتل و مجروح شدن هزار ها انسان بی گناه شده اند. این ها جنایت کار هستند، نه اسیر جنگی!
نفس این گونه اعمال جنایت پنداشته می شوند و قابل جزاء هستند. پیچیدن بر سر نام و تعریف شیوۀ کشتار طالب به عقیدۀ من تلاشی است برای گمراه ساختن مردم. ا
صل سخن و اعتراض بر سر این است که در اثر حملات انتحاری طالب ـ جنایت آشکار ـ جان صد ها و هزار ها هموطن بی گناه ما تلف شده و تلف می شود. این کار در نفس خود هم جرم است و هم قابل نکوهش و جزاء؛ هرچند تعریف این کار هم روشن است:
به کارگیری ترس و وحشت به عنوان شیوۀ عمل برای دست یافتن به هدفی که معمولاً دلائل عقیدتی یا سیاسی دارد.
آیا اعمال طالب ـ جنگ و ترور و مخالفت با امریکا و دولت ـ می تواند بدون دلائل سیاسی و اعتقادی باشد؟
من هم شدیداً مخالف کشتار اسرای جنگی هستم. در جنگ ها، نظامیان چه در جریان جنگ و چه بعد از جنگ و در دورانی که صلح بر قرار می شود، حق ندارند افراد غیر نظامی، بی گناه و ارتشیانی را که اسیر می گیرند، به قتل برسانند.
نظامیان حق دارند تنها با کسانی که مانند خود شان نظامی هستند و با سلاح در برابر شان به مقصد جنگ صف بسته اند و به قصد کشتن خود شان و تسخیر ملک آن ها آمده اند، برای دفاع از جان خود به بپردازند و کشتن آن ها دست بزنند یا آن ها را اسیر بگیرند. ولی حق آن را ندارند که به کشتن کسانی که سلاح شان را به زمین می گذارند یا تسلیم می شوند، مبادرت کنند. تااین جا حق داریم، اگر چنین امری رخ بدهد، این کار را غیراخلاقی بخوانیم.این کار باید به عنوان یک جرم پنداشته شود، ولی کسانی را که خارج از میدان جنگ برای ترس و خوف میان مردم ـ مخصوصاًاز طریق حملات انتحاری ـ دست به قتل مردم می زنند، و به دست نیرو های امنیتی میفتند اسیر خواندن کاری است نادرست!
چنین انسان های باید به شدید ترین وجه که همان اعدام است، اگر چه من مخالف جزای اعدام هستم، مجازات گردند. سازش با طالب به عنوان یک حرکت قرون وسطائی و مخالف آزادی و دموکراسی به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.
من مخالف حضور هر بیگانه ای که قصد اشغال افغانستان را داشته باشد در افغانستان هستم، اما وقتی خواهی نخواهی مسألۀ انتخاب میان امریکا و طالب در میان باشد، صد بار ترجیح می دهم که امریکا در افغانستان حضور داشته باشد تا طالب پیروی اندیشه های قرون تاریک قرون وسطی ـ قرن اول و دوم قرون وسطی را تاریک ترین قرون این دوران می گویند ـ و چاکر پاکستان و عرب، مخصوصاً حضور پاکستان و اعراب در کشور ما!


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 10.05.2016

از استاد معظم و بزرګوار داکتر صاحب هاشمیان اظهار ممنونیت بی پاین مینمایم که در مورد لقب به این دو برادر شهید محمد داوود و محمد نعیم نظر خود را ابراز نمودند و روشن مرا از حالت تردد به یقین کشانیدند و معقولیت نظر شان را دانستم که شخصیت این دو برادر شهید با لقب و بدون لقب در جایی قرار دارد که بدون لقب هم بالبترین است.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 09.05.2016

ازتوصیحات مختصر محترم زمری کاسی پیرامون پرداخت محصول گمرکی توسط مرحوم محمدنعیم خان ونوشتۀ مرحوم محمدتعیم خان بوزارت مالیه که خودرا عضو خاندان شاهی و مستحق امتیازات ندانسته ، بار اول این موضوع باین شکل منتشرشده وبنظرمن بسیلر مهم و آموزنده میباشد. توضیحات محترم استاد سیستانی راچع بلقب سردار و تکملۀ محترم داکتر سید عبدالله کاةم، بالای این موضوع روشنی کامل انداخته، ازین روایات باید به این نتیجه برسیم که بعد ازین مرحومین محمدداودخان و محمد نعیم خان را بلقب (سردار) مخاطب نسازیم.
درمجلسی که محترم داکتر حسن شرق نیزحاضربود پیرامون شخصیت مرحوم محمدداودخان از او سوالاتی میشدٍ، موسوف میگفت که درافغانستان شخص پاکنفس تر و دلسوز تر از محمدداودخان به ملت وخاک خود، شخص دیگری را سراغ ندارد - داکتر حسن شرق میگفت : درمدت ده سالی که بحیث مدیر قلم مخصوی محمدداودخان و بعدا دردورۀ جمهوریت بحیث معاون او همکارش بودم، محمدداودخان تنخواه مقام صدارت را که ماهوار هفت هزار افغانی بود نگرفته، بلکه از طریق مدیریت محاتسبۀ صدارت آنرا بخزانۀ دولت مسترد کرده است - هکذا در دورۀ جمهوریت، معاش این مقام را نگرفته است. داکتر حسن شرق علاوه کرد که محمدداودخان املاک موروثی خود را دز شهر آرا وچهلتن و هم درجلال آباد، همه را به زارعین بی بضاعت بخشش داده است . روحش شاد باد - هاشمیان


اسم: abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 09.05.2016

حسن کاکر دو چهره !

محترم حسن کاکر که چند سال پیش محفلی در شمال کالیفرنیا داشتیم گفته یود داود خان کسی بود که کشور افغانستان را از قرن 19 به قرن 20 شامل ساخت یعنی کشور در قرن 20 آنقدر پس مانده بود که کشوری یه قرن 19 شباهت داشت و ده ها مدح سرایی از شخصیت داود خان ،که تیپ های آن نزدم موجود است اکنون به سایت دیگری که از ظاهرشاه طرفداری میکنند از داود خان انتفاد میکند. واز دوران رشد و ترفی دوره ده ساله دیمکوکراسی (؟) یاد مپکرده و تنها از ازدیاد توریست یاد آوری نموده است و دیگرچیزی نداشت که بنویسند.

اگر خدمات ده ساله داود خان در دوره ظاهر شاه چدا نمایم دیده میشود هیچ کاری درین دوره 30 ساله دیگرانجام نشده فقط رشد احزاب چپ و راست بودو استفاده جویی مقامات عالی رتبه و وضع افتصادی خراب .

موصوف در نوشته های خود نقل قول از 2-3 نفری کرده است که خجالت آور است که برای کاکر نام تاریخ نویس را بگذاریم. با احترام


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 08.05.2016

به تایید نوشته های اقایان هر یک محترم زمری کاسی و اقای محترم ایاز نوری، یک سلسله مشکل عمده که در دوران جمهوریت محمد داوودخان در پنج سال جمهوریتش وجود داشت ان عبارت بود ازعدم دسترسی مردم به معلومات و کارنامه های عمرانی دوره جمهوریت ، وزارت اطلاعات و کلتور بلخصوص رادیو افغانستان مسایل ملی و حاد مملکت را صرف یکبار ان هم بشکل یک خبر برای یکبار نشر مینمود، مثلآ اعترافات کودتاجیان، موضوع دارالمجانین قلعه زمانخان،و غیره و غیره . مهم تر از همه سفر اخیری ان شهید به کشور شوروی، وقتیکه محمدداوودخان در سفر اخیرین خود به اتحاد جماهیر شوروی انوقت که بد بختانه در ان سفر و مذاکرات که بین شهید داوودخان رهبر افغان و فرعون زمان انوقت لیونید برژنیف رهبر شوروی صورت ګرفت از محتویات و مشکلات ان سفر ان مرحوم بیدون چند نفر محدود اعضای ان سفر و چند تا دوستانشان دیګران از جریانات ان سفر واقف نګردیدند، این که چرااین موضوع ملی و حیاتی از مردم پت و پنهان نګاه داشته شد سوال برانګیز است ، که باید نمی شد.
مرحوم داوودخان در چند سال خانه نشینی چند تا دوست نزدیک و جانه جانی و بازوهای شانه خود مانند غلام حیدر خان عدالت،سابق وزیر زراعت و مغفور مرحوم حیدری صاحب ریس عمومی ترافیک را از دست داد، مرګ انها تصادفی نبود بلکه به هر شکل که بود بمرګ غیر طبی از پهلوی مرحوم داوودخان جدا ساختند، باور کامل دارم اګر انها زنده میبودند حاجت به یکتعداد دیګر افراد مثل احمد و محمود ضرورت پیدا نمی شد،بهر صورت
حالا خداوند کریم و رحیم بالای این ملت بیچاره و ګروګان رحم خود را کند، روح غازی امان الله خان قهرمان و مرحوم شهید داوودخان را شاد داشته باشد.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 08.05.2016

از محترمین ګرام استادان و دانشمندان معظم سیستانی صاحب و داکتر صاحب کاظم نهایت ممنون که در مورد القاب روشنی کاملی و هر یک به شکلی کوشش نموده اند که موضوع را روشن نمایند و اطمینان دارم که ازین معلومات شان اکثرا برادران افغان ما مثل من بهر مند ګردیده باشند.
واقعا این هم جز ارزش های اند که در هر جامعه در زندګی اجتماعی و بالای زندګانی اجتماعی از نظر روانی تاثیرات خود را دارد به شرط آنکه افراد جامه ارزش های جامعهء خویش را بدانند. بدبختانه ما مردم چنان در تاریکی نګه داشته شده بودیم که از بسی واقعیت های زندګی خویش در مجموع بیخبر بودیم، که هنوز هم در جامعهء ما چنین است.
چه، وسیع دست ها و توطیه ها در کار بودند که اینطور باید میشد. کسانی را که در جهل مرکب توانسته بودند نګه دارند، چند کتابی به دست شان دادند که با عشق و فریفتګی به آن دل سپردند و جامه ایکه نو شروع به رشد نموده بود به خاک و خون کشیدند که تا حال از ۱۹۷۸ به بعد جریان دارد.
در سال ۱۹۷۳ بعد از اعلان جمهوریت قانون اساسی جدیدی روی کار آمد که به دسترس همه نرسید. بسیار دلم میشد که از آن چیزی بدانم ولی یک ماه قبل اعلان جمهوریت مرا مسموم ساخته بودند و در حال فلج مطلق به سر میبردم « داکتر کمال سید ودو داکتران امریکایی معالجینم بودند »، فقط برادر بزګوار مرحومم استاد بشیر اتل کاسی و محترم عبدالمالک جوهر صدیق« رییس محاکم مختلف » به من در مورد بعضی از ماده های قانون اساسی جدید معلومات میدادند. ما از روز اول متوجه بودیم که اعضای خلق و پرچم و خصوصا پرچمی ها که خلقی های خود را هم احمق و دهاتی و عقب مانده میپنداشتند آنقدر وسیع در کار بودند که هر نوع کتابی را به شمول کتب قانون اساسی از روی بازار بر میداشتند تا نشود مردم به واقعیت ها پی ببرند، از ګفتار یکی از دوستان شخصی ام « از زمان صنف هفت مکتب همسایه ای داشتم که با هم دوست های نزدیکی بودیم که بعد ها سر سخت ترین پرچمی ګردید، ولی مناسبات ما که آزاد به خانه های یکدیګر با همه احترامات رفت و آمد داشتیم باقا ماند » و رفقایش درک کرده بودم که اینها هر نوع کتاب را به جز از چیزیکه خود شان میخواستند، از بازار میبرداشتند که، این پالیسی حزب شان بود، نمی توانستم بر علیه آن کاری بکنم و حتی نمیتوانستم که زبان باز نمایم چه یکبار در یک مشاجره روی مسایل جامعه وایدیلوژی یی از اروپا صادر شدهء مارکسیزم لینینیزم ازین همسایه و دوست خویش چنان سیلی محکمی به رویم خوردم که بزرګترین درسی به من بود که اګر عکس العملی با آنکه هر کاری کرده میتوانستم ولی سکوت را لازم دیدم. بسیار سالها بعد یکی از هم کیشانش که هر دوی شان هنوز زنده و ارتباطات تلفونی عادی هم داریم، به من ګفت که واقعا اګر عکس العملی از خود نشان میدادی حتی اعضای خانواده ات را زنده نمیګذاشتند.
بعد ها که نظر به خواهش جدی دوستانم داخل حزب انقلاب ملی ګردیدم که پشیمان نیستم، من کوشیدم زود ګروپی تنظیم نمایم که نمیخواستیم کورکورانه درین حزب بوده و فقط هدایات را عملی نماییم، کوشیدم در اولین مرحله کتب قانون اساسی، محکمه و جزا، معارف و غیره را مطالعه نماییم که مدت سه هفته نتوانستیم به یکی ازین کتب دسترسی بیابیم. تا اینکه کودتای رژیم دیکتاتوری و جنایت کار خلق و پرچم و خصوصا پرچم، دسیسه ګران واقعی، دامن ګیر جامعه ګردید و هدف درینجاست که تمام ارزش های جامعه را به باد فنا دادند.
ازینکه شما بزرګواران سیستانی صاحب و داکتر صاحب کاظم اسنادی در دست دارید که میتوانید با حوصله مندی ما را تا حدی از تاریکی ها بیرون میکشید برای من قابل افتخار است.
نا ګفته نماند ، از این که در موارد زیاد وطن خویش در تاریکی مانده ایم دلالت به نادانی هیچ کسی نمینماید بلکه چیزی در دست هیچ کسی نمی ګذاشتند تا مردم روشن ګردد.
با ظهار امتنان دو باره.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.05.2016

استاد بزرګوار و ګرامی جناب محترم سید خ.هاشمیان صاحب!
بعد از عرض سلام و دست بوسی.
نوشتۀ زیبا و آموزندۀ تان( تاریخ زبان دری ) مورد توجۀ بنده و شاید بسیاری از خوانندګان عزیز قرار ګرفت، اینکه درین سن و سال ازین حافظه و حوصلۀ سرشار برخوردارید، تحسین برانګیز میباشد.
شما در پراګراف آخر نوشتۀ تان ګوش مالی های تقریباً تُند نثار این شاګرد و مرید فقیر تان نموده اید که با توجه به این اصل " که هرچه از دوست برسد روا و ګوارا میباشد" قابل تحمل میباشد.
استاد بزرګوار!
ګرچه زبان دری یا فارسی نه زبان مادری ام نه پدری ام و نه خُسََری ام میباشد ولی منحیث یک افغان با این زبان مثل زبان مادری ام عشق می ورزم البته عشق ورزی یک مقوله است و شناخت و یا عدم شناخت عمیق و همه جانبه یک مقولۀ دیګر ، بناً جسارت بنده در ورود این بحثهای نازک و تا حدودِ تخصصی بر من بخشیده شود، البته اجازه بدهید که عرض کنم که در بازار یوسف فروشی هم میلونرها تشریف داشتند و هم فروشندۀ دو نیم کیلو پشم شُُتر ، و هر خریدارِ یوسف در حال و هوای قدرت اقتصادی خود بود. من معتقدم که زبان هم مثل خودِ بشر مخلوق خداوندی و از ذخایر و مخازن خلقت حکمت آمیز خداوندی نشئت ګرفته یعنی اینکه زبان یا زبان ها را نیز خداوند خلق نموده منتهی به انسان قدرت کشف آن عطا فرموده و همانګونه که انسان دارای کمال و جمال میباشد زبانش نیز از کرامت و فضیلت برخوردار میباشد ولی همانګونه که انسان مجاز نیست که در قبال یکدیګر به تعصب و برتری جوئی و نژاد پرستی و سایر اوصاف نکوهیده مبادرت کند، زبان و سایر ارزش های معنوی نیز که بخش جدا ناپذیر انسانیت محسوس میګردد اجازۀ دخول درین دعواهای غیر مجاز را ندارد.
من در تبصرۀ کوتاهم عرض نموده بودم که اسکلیت ( رسم خط) فارسی نیز از کلسیم زبان عربی تشکیل شده و از شما استاد ګرامی خواسته بودم که تصویر رسم خط فارسی یا دری را پیش از استیلای عرب، برای ما ترسیم فرمائید ولی شما مثلیکه فراموش نموده بودید که به این خواستۀ بنده جواب ارائه فرمائید و در عوض، به توضیح یک مثال اغراق آمیز بنده ( اګر در یک جملۀ ده کلمه ای، هشت کلمۀ آن عربی .......... ) پرداخته بودید.بهر حال بنده هنوز هم به همکاری مهربانانه و در عین حال جابرانۀ زبان عربی با دری معتقدم و در بارۀ نمونۀ شعر سفیدِ عاری از لغات عربی، چنین عرض میدارم:
یک آشپز ورزیده و با تجربه و خوش سلیقه و خوش ذائقه و سلیم القلب ( مثل مرحوم محمود طرزی و امثالشان) می توانست یا میتواند برای مهمانهای خود فقط یک الی دو مرتبه بدون استعمال مصالح جات رایج و معمول ( و ظاهراً خارجی) یک غذای خوش طبع و خوش طعم تهیه کند، شاید تهیۀ این غذا برای آشپز محترم بسیار غیر ساده و زمان ګیر و برای تناول کنندګان برای اولین و آخرین بار جالب و خوش مزه باشد ولی ادامۀ این عملیه برای هر سُفره و هر سلیقه بخصوص سُفره های ادبی و علمی و فلسفی و طبی و حتی اداری و حقوقی ناممکن خواهد بود، حال مرحوم طرزی بزرګ این هنر ستودنی را از روی یک انګیزۀ بی آلایش و پاک و صرف بخاطر ازمایش سلیقۀ خود انجام داده که قابل تحسین نیز می باشد، ولی اګر یک سرائندۀ شعر سفید! ( خودِ شعر سفید یا شعر آزاد یک نوع توهین به اندام و چهرۀ نورانی شعر موزون بحساب می آید و تلاش برای قرار دادنِ شعر سفید در پهلوی شعر موزون که ساختمانش مثل نانو تکنولوژی به یک هجاء و یک سیلاب کمتر یا بیشتر نا موزون میګردد، به این میماند که مثلاً کوبیدن طبل را موسیقی بدانیم) از روی تعصب کورکورانه و ضدیت با زبان عربی دست به تهیۀ این غذا بزند یعنی جملات محض و خالص دری را سرِ هم قرار بدهد، جای تردید و شک میباشد.انګیزه و نیت مرحوم طرزی و امثال شان تفاوت فاحش دارد با نیت و انګیزۀ سرائندۀ شعر سفید و زرد و سیاه و نارنجی.
عرض اخرم اینکه اجازه فرمائید که اعتراف کنم که بنده حتی لیاقت شاګرد بودن شخصیت دانشمند همچو جناب عالی و هر دانشمند هموطن عزیزم را در خود نه می بینم ولی این اجازه را هم بدهید که ادعا کنم که این استعداد را دارم که به خود و دیګران بقبولانم که دو سه سطرٍ زیر به مراتب با صلابت تر و زیباتر تر و قابل فهم تر و مؤنس تر میباشند تا پانزده کیلو کاغذِ سیاه شده به شعر سفیدِ دری ناب و خالص.
این سطور زیبا و خوش اندام که صیغۀ تفعیل عربی ( هر چند به تعبیر شما تابع دستور زبان دری میباشد) سخاوتمندانه ګُل افشانی می کند، ازینقرار است:
" همه مفاهیم بشری، حیاتی،ضروری و علمی را در نفس خود تبارز داده میتواند.
اګر قبلاً در مبحثی ګفته باشم که نبودن ( نبود) کلمات عربی ساحۀ مفاهمه و مخابره در زبان دری را مشکل میسازد - اکنون با عرض معذرت اشتباه خود را تصحیح میکنم."
این سه سطور فوق بر ګرفته از آخرین سطور نوشتۀ جناب عالی میباشند، البته محتوای این سه سطور مورد بحث بنده نیست بلکه فقط خواستم از نظر زیبا شناسی آنرا مقایسه کنم با یک مطلب سه سطری دری محض و خالص و فاقد کلمات عربی.
با کمال احترام. همیشه مؤفق و سربلند باشید.
اُمید وارم در یک فرصت مناسب در بارۀ رسم خط دری یا فارسی ( در دورۀ پیش از ترویج عربی) از تشریح استادانۀ خویش ما را مستفد فرمائید.تشکر


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 06.05.2016

تصحیح یک اشتباه :
ارمتصدیان محترم این پورتال تشکر میکنم که یک مقالۀ طویل مرا نشرکردند

درمتـنـی که من تایپ کرده بودم، پاورقی ها درزیرهرصفحه قرارداشت، اما آن نظم برهم خورده وپاورقی ها درمتن آمده که امیداست بلای من قهر نشوید - بحث مسایل نحوی یک بحث خشک و خسته کن است که امیدوارم موجب خستکی شما نشود.

یک تصحیح ضروری:
در صفحۀ 9، سطر 17 : (افغانها زبان دری رانمی فهمند) به (افغانها زبان عربی را نمی فهمند) تصحیح شود - با عرض تشکر واحتارم -هاشمیان


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 05.05.2016

از دو هموطن نازنین و محترم خود هریک جناب محترم (خان اقا سعید ) و جناب محترم اقای ( زمری کاسی ) که در نوشتهای مستند و باارزش خود از خاطرات پدر مرحوم و شهیدم ( باز محمدخان منګل )یاداور ګردیده، من به نوبه خود از لطف ، مهربانی و شفقت این بزرګواران خود یک جهان ممنون و سپاس ګذارم.
راستی تا این دم نمیدانستم که القاب سرداری یک درجه نظامی عسکری است، فکر میکردم که این القاب صرف به اعضای خاندان محمدزایی استعمال میشود. تشکر از معلومات بسیار مفید و باارزش شما بزرګواران هر یک ، جناب سیستانی صاحب، جناب خان اقا سعید و جناب اقای زمری کاسی صاحب را خداوند مهربان همیشه در جمع دوستان و دشمنان سربلند داشته باشد.
با عرض ادب و احترام
قاسم باز


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا    تاریخ: 05.05.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه محترم سیستانی صاحب و خوانندگان عالیقدر .
بملاحظه نامه دانشمند محترم سیستانی بعرض می رسانم که در دوره سلطنت به عده ای از جنرالان اردو منجمله دگر جنرال ارکان حرب سید حسن خان لویدرستیز اسبق و سفیر دولت شاهی در انقره، ستر جنرال خان محمد خان وزیر دفاع سلطنت بعد از ختم اختشاش بخاطر آزادی نسوان از قید چادری در قندهار ، دگرجنرال ارکان حرب محمد سعید قوماندان قول اردوی قندهار و سفیر دولت جمهوری افغانستان در انقره و بغداد ، دگرجنرال هوایی عبدالرزاق خان خان سابق قوماندان قوای هوایی کشور ، تورن جنرال خان محمد مشهور به مرستیال .
القاب سردار عالی منظور شده بود که مکافات نقدی و موازی چندین جریب زمین زراعتی را در بر داشت ، این امتیاز سردار عالی برعلاوه رتبه ای بود که بنابر ترفیعات نوبتی باساس استحقاق مستحق می شدند ، هم چنان به عده ای از وزرای کابیته صدارت شهید محمد داوود منجمله دپلوم انجنیر محمد کبیر خان وزیر فوائد عامه و سفیر سلطنت در روم و دوکتور محمد یوسف خان صدراعظم سلطنت و مرحوم علی احمد خان پوپل وزیر معارف نیز امتیاز سردار عالی اعطا شده بود . باعرض احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.05.2016

لقب سرداری ومعنی آن

ازقلم دوست دانشمندم جناب زمری کاسی امروز مقالتی در مورد لقب سرداری محمدداود خان و محمدنعیم خان خواندم ‏که برایم دلچسپ بود. من نیز تا همین سالهای اخیرفکر میکردم، که کلمۀ سردار مختص به خاندان سلطنتی و طایفۀ محمدزائی ‏است وکسی دیگری حق استفاده از این لقب را ندارد، درحالی که چنین نیست. بعد ازمطالعۀ کتاب سراج التواریخ ،از قلم فیض ‏محمدهزاره، وبدنبال آن پس از ترجمه ونشر کتاب الفنستون (بیان سلطنت کابل) بزبان پشتو در سال 1361، به این نکته متوجه ‏شدم، که کلمۀ سردار، یک اصطلاح نظامی معادل جنرال انگلیسی است که در ایران عهد صفوی به سران بزرگ نظامی تفویض ‏میشد و نادرشاه افشار، به برخی از سران نظامی ولشکری افغانی نیزتفویض کرده بود. احمدشاه درانی به تقلید از نادرافشار ‏وبقیه شاهان سدوزائی ومحمدزائی تا عهد امیر عبدالرحمن خان در افغانستان این لقب را بجای کلمۀ جنرال، به برخی سران ‏نظامی ویا سران ملکی همراه با امتیازات مادی تفویض کرده بودند وفکرمیکنم که درعهد امیر حبیب الله خان ودورۀ امانی به ‏جای لقب سرداری که یک رتبۀ نظامی بود ،کلمۀ سپه سالار و نایب سالار بعداز کرنیل وجرنیل(کلنل وجنرال)بیشتر رایج شد. در ‏عهد صدارت داودخان برای اردوی افغانستان القاب جدید نظامی با درجات متفاوت از بریدمن تا برید جنرالی و ستر جنرالی بزبان ‏پشتو وضع ومعمول گردید و دیگر به کسی برتبه یا لقب سرداری نامیده نشد. چند مورد مهم از قول الفنستون در زیر آورده ‏میشود:‏

الفنستون مورخ ودپلومات انگلیس درکتاب خود به نکتۀ جالبی اشاره کرده میگوید:«سران شاخۀ قوم درانی ‏سردار(ژنرال) خوانده می شوند، درحالی که رئیس شاخه های دیگراقوام را (خان) می نامند. لقب سرداری متعلق به ‏ارتش [اردوی] شاهانه است ولقب خانی، یک منصب موروثی است. بنابر گزارش الفنستون« هرشاخه قبیله درانی را ‏یک "سردار"(جنرال) اداره میکند که به وسیله شاه ازیک خانواده بزرگ انتخاب میشود. بخشهای کوچکتر قومی را ‏‏"خانان" اداره میکنند. خان را سردار از خانواده معتبر بخش انتخاب میکند. ملکان ومشران( رئیسان) بخش های ‏کوچکتر را غالباً مردم از خانوادهای سرشناس برمیگزینند وسردار،آنان را تائید میکند، اما آنان هم بیشتر توسط سردار ‏با رعایت رضای مردم انتخاب میگردند.» (بیان سلطنت کابل-افغانان،ترجمۀ فکرت، ص ٣٦٣) ‏

فیض محمدکاتب هزاره ،مولف سراج التواریخ،در مورد حاجی جمالخان بارکزائی، جد اعلی خاندان برسراقتدار ‏محمدزائی درافغانستان متذکرشده که:حاجی جمالخان، یکی از چهارده تن سرداران درانی است که نزد نادرشاه« پایه ‏برتری ورتبه سرداری داشتند و اول کسی که احمدشاه را به پادشاهی برداشته و اطاعت وبیعت کرد، او(حاجی جمالخان) ‏بود، ودیگران به پیروی او که نظر به اکثرت قوم ومکنت از همه برتری داشت، پذیرای سلطنت احمدشاه شدند واحمدشاه ‏به پاس این احسان او را خطاب"سرداری" داد و چون به طواف بیت الله مشرف گشت، معروف به حاجی جمال شد و ‏به اسم"سرداری" یاد نشد.» (سراج التواریخ، طبع کابل، ج۲، ص ۱۹۶)‏

تا همین اکنون درکشورما اکثراً تصورمیکنند که کلمه سردار لقب قبیلۀ محمدزائی است. وبه همین دلیل وقتی با ‏شخصی از این طایفه روبرو میشوند بلافاصله در مورد ایشان کلمه( سردار) را نیزبکار می برند وطرف با شنیدن کلمه ‏سردار درخود احساس بزرگواری نسبت به دیگران میکند. حال آنکه بنابر تذکر الفنستون کلمۀ سردار یک لقب نظامی ‏ولشکری بوده است و به معنی "جنرال" در مورد رجال منصوب به سپاه ولشکرشاهانه کار برد داشته است ونه در ‏مورد کل یک طایفه.‏
‏ تکرارمیکنم که در دولت سدوزائی افغانستان این رتبه های نظامی به تقلید از دولت نادرشاه افشار به برخی رجال افغانی که در ‏تقویت لشکر احمدشاه ابدالی نقش موثر داشتند، داده شد. واز آن تاریخ ببعد این لقب در برخی از خاندانها بخصوص ‏طایفۀ محمدزائی افغانستان بطور مورثی باقی مانده است، مگربسیاری از مردم ما در فهم استعمال آن فاقد درک درست ‏این لقب اند.‏

‏ لقب سرداری وجنرالی در دوره های حکومت های محمدزائی به برخی ازرجال غیر درانی مثلاً: بلوچها ( ‏مانندخاندان سردار محمدعلم خان سنجرانی بلوچ در نیمروز) وبرخی از رجال وسران قوم هزاره (مانند سردار ‏شیرعلیخان هزاره در عهدامیرشیرعلیخان ) ودرعهد امیر عبدالرحمن خان نیز به برخی از خوانین هزاره داده شده بود، ‏مگربا استعمال آن کسی تصور محمدزائی بودن را برآنها نکرده ونمیکند ودر عین حال این لقب برکل طایفۀ شان نیز ‏اطلاق نمیگردد. ختم


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.05.2016

«تلاش بیجا برای تعویض نام افغانستان»
عنوان مقاله جدیدی است از یک افغان شرافتمند و عاشق ملت رشید افغانستان، استاد محمد اعظم سیستانی، مورخ ۲ می ۲۰۱۶ که من این محقق ارجمند را با ضم استادان والا شان سید عبدالله کاظم و سید خلیل الله هاشمیان صاحب (عزیزان خداوند تعالی) خطاب میکنم، که درین حالات نهایت ناګوار افغانستان تاریخی ما و درین سن و سال بالا که بطور طبعی جسم انسان به ضعیفی و کسالت میرود، لیکن ایشان قلم بدست و بنام وطن و مردم خود مینویسند.
استاد سیستانی در آغاز ذکر از سرور ملی توشیح شده در زمان جمهوری محمد داود خان فقید را در هردو زبان رسمی پشتو و دری نموده است.
څو چې دا ځمکه او آسمان وي...!!

بلی، ۵ سال اولین جمهوری افغانستان که ما یک رهبر سیاسی مثل داود خان را در ارګ داشتیم. من که حاضر صحنه بودم، به چشم سر میدیدم که این دو برادر سکه داود و نعیم شب و روز از صدق دل در تلاش بودند که برای انکشاف «اقتصادی» کشور کار موثر را انجام دهند. اولین امتیاز بزرګ این دو برادر تامین کردن امنیت و قانون در مساحت ۶۵۵ هزار کیلو متر مربع خاک کشور ما بود، دولت پاکستان این حرام زاده استعمار انګلیس را ینابر تدبیر و تجربه بزرګ سیاسی خویش در قطی انداخته بودند.
امادرینجا بر میګردم به اصل موضوع که یک هموطن ما بنام آقای داود ملکیار چندی قبل طی یک مقاله ایشان یشنهاد کرده و یا هم آرزو دارند که در آینده نام نامی و مشهور و مقبول افغانستان تغیر داده شود. بلی، یک چیزی که در جوهر یک انسان موجود باشد، اګر هر قدر آنرا پت کند، آخر از اجراء اعمال وی بر ملا میشود. شما آقای ملکیار با یک ظرافت اصلاً از موضع نهایت ضد ملی سیاه دلان شورای نظار، لطیف پدرام، فاضل سنګچارکی و حمایه ګران ایرانی شان برخاسته و این آرزوی غیر وطن دوستانه تان را ابراز و تحریر داشته اید، که با خواست تقریباً تمام باشنده های کشور ما در تضاد است.
از طرف جای رضایت و شکران است که نوشته ای مریض و این پیشنهاد غیر عملی و غیر قابل قبول شما برای مردم افغانستان، سبب شد که استاد توانا سیستانی صاحب قلم بر دارد و یک نوشته ای تفصیلی و مدلل و عالمانه را در به میان آمدن و انتخاب نام بزرګ افغانستان را برای روشنګری بیشتر مردم ما به نشر بدهند. من درینجا آن پاراګراف آخري استاد را تائیداً باز می آورم که مینویسند:

«آقای داود ملکيار،بدانيد وآگاه باشيد که پشتونھا در پھلوی ساير افغانھايی که خود را در سرنوشت اين کشور شريک ميدانند، از کشور خود، و از نام و تاريخ آن دفاع خواھند نمود و ھر وقتی که قوم و تبار ديگری براين کشورغلبه يافت و آنرا با قھر و تھاجم قبضه کرد و ديگران را مطيع و فرمانبردار خود ساخت، ميتواند ھر نامی که دلشان بخواھد بر قلمرو تحت سلطه خويش بگذارند . البته افغانھا به اين دھن کجيھای بچگانه از جا نمی تا آن روزگا جنبند و مثل کوه بر جايگاه خويش استوار و پايدار ميمانند و پرازيت پراکنی گروه شما نيز جايی را نخواھد گرفت.
زدل کشيم صدا ھای زنده باد افغان / بروی گنبد نيلی است تا خرام ھـلال
دماغ فاسد خود را حسود صاف نما / که محوگشتن افغان، فسانه ايست محال
«شيون کابلی»

من در همین دریچه از نظریات شخصیت های محترم قاسم باز صاحب و زمری کاسی صاحب به ارتباط موضوع کاملاً اظهار رضایت میکنم.

په درناوي


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.05.2016

برادر محترم عبدالله صاحب از کلیفورنیا!

راجع به نوشته و یا انتقاد مورخ ۲۹ اپریل تان در باره تفریق وظیفوی دو برادر نورالحق علومی و عبدالحق علومی، شما صرف خطاب به «نوری» را ذکر کرده اید. و منظور شما ولی احمد نوری میباشد، عرض کنم، چون بازار متخلصین نوری ها هم در مطبوعات ګرم است، من دیروز از طرف یک هموطن ما مورد شتم قرار ګرفتم، که تو چرا در نوشته هایت دقت نمیکنی ؟ کفتم منظور آقای عبدالله من نیستم، به هر صورت، در آینده بهتر است هموطنان نام و تخلص هردو را برای یک شخص مورد نظر ذکر کنند تا سوء تفاهم رخ ندهد.

په درنشت سره


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 05.05.2016

پیام تسلیت به دو خانوادۀ عزار دار : سیماب و بارش
از طریق میدیا خبر شدم که آقایان امین سیماب و محب بارش جهان فانی را لبیک گفته اند انا لله و انا الیه راجعون
مرحوم امین سیماب در دپارتمانت زبان وادبیات انگلیسیی و مرحوم محب بارش در دپارتمنت زبان وادبیات دری شاگردان من بودند، هردو را از نزدیک و در مدت چند سال دورۀ تحصیل و بعداز آن میشناختم، مرحوم امین سیماب در قطار ملی گرایان به ضد کودتای کمونستی واشغال شوروی مبارزه میکرد و زجر زندان را هم کشیده بود، به هنگام مهاجرت واقامت در کشور سویس بامن در تماس بود و نشریۀ (آذرخش) را نشر می کرد، طبع شعری هم داشت، مقالات واشعار او در مجلۀ آئینه افغانستان نشر شده، افغان لایق و وطن دوست بود و در سن کمتر از 60 سالگی برحمت حق پیوست، خداوند جنت برین را نصیبش گرداند، به خانم و خانواده اش عرض تسلیت میرسانم.
آقای محب بارش یک شاگرد متوسط بود که بیشتر به امور حزبی مصروف می بود، و نه در اثر لیاقت، بلکه به خاطر پرچمی و حزبی بودن به حیث استاد در پوهنځی ادبیات مقرر گردید، وی هم طبع شعری داشت و اشعار انقلابی مینوشت، مقالات واشعار او در جراید دورۀ کمونستی نشر شده وفات او هم به سن و سال کمتر از 60 سالگی واقع شده، از خداوند متعال به آن مرحوم مخفرت و به خانواده اش صبر جمیل خواسته پیام تسلیت میرسانم.

سیدخلیل الله هاشمیان - 5 ماه می 2016


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 05.05.2016

هموطنان محترم، سلام و درود بر شما
چند روز است که مصروف نوشتن مقاله ای به منظور توضیح به تبصره ها و مدعیات محترمان خانم مریم دامع، نومیر صاحب، ملکیار صاحب و غلام حضرت صاحب بودم و فرصت خواندن تبصره ها و مقالات منتشره رانداشته ام، آن مقاله به خاطر رسیدگی به موضوعات مختلف طولانی شده و امروز برای نشر ارسال گردیده، امیدوارم با مطالعۀ آن برمن منت گذارند و از نظرات تان ولو منفی باشد مرا مستحضر گردانند.

با عرض احترام -هاشمیان


اسم: عبدالله   محل سکونت: بلجیم    تاریخ: 04.05.2016

قابل توجه هموطن محترم آقای سیستانی از سویدن
نوشته را که محترم رهنورد زریاب به کشف زحمات علامه طرزی بزرگ نایل شدند بنده نیز از آن اطلاع داشتم . و تشکر از شما که این مطلب را با دوستان دیگر نیزدر میان گذاشتید. جناب طرزی که خود با چند زبان آشنا بوده اند خواسته است تجربه ای کنند که بدون زبان ترکی وعربی و دیگر زبانها آیا میشود که از فارسی خالص استفاده کرد؟ ازینرو نوشته ای مدنظر را آزمایشی رقم زده اند. گرچه آن جملات بی روح و بی مزه به پل صراط می ماند که جز بند باز کسی دیگری باید روزها حوصله کند تا بتواند همین کمتر از نیم صفحه را رقم زند. گرچه این نوشته علامه طرزی با دو کلمۀ (سپاس وستایش) غیرزبان فارسی یعنی به زبان پهلوی شروع میشود که بنده به جزئیات آن نمی پردازم وبا چند وچون آن کاری ندارم، اما بی تردید، کاریست در خور ارزش و ستایش.
ناگفته نگذریم که قبل از جناب طرزی شخص دیگری که با هرسه زبان (عربی و فارسی و ترکی) آشنایی کامل داشت حکایتی را که بیشتر از پنج سطر درازتر نبود با لغات مشترک که در سه زبان بیک مفهوم مروج بوده طوری رقم کرده بود که اگر شخص ترکی زبان که با دو زبان دیگر مثل عربی وفارسی آشنایی نداشته باشد مگرمفهوم قصه را بسادگی درک میکرد هکذا شخص عرب که فارسی وترکی را نمیدانست، یا فارسی زبان که عربی وترکی را نمیدانست، بازهم قصه را یکسان درک میکردند. مشکل درین است که اگر واقعا ً این کار ساده می بود پس شما که شخص صاحب قلم می باشید خود یک صفحه فارسی دری را چرا رقم نکردید که از ناچاری سند صراط المستقیم را که طرزی رنج کارش را کشیده به میان بکشید. یعنی خواست جناب داکترصالح بی موجب و آسان نبود که به سادگی صورت میگرفت و سند شما بیشتر نظر آن گرامی را نا خواسته تصدیق کرده اید.
و در نوشتۀ قبلی پرسش را طرح کرده بودید که اگر هشتاد فیصد یک زبان غریبه را بدانیم پس به آن زبان غریبه میتوان صحبت کرد. این نظر بخاطر درست نیست که اگر زبان غریبه را با طرز استعمال حروف ربطیه ای زبان خود هم آهنگ کنیم بازهم صحبت به زبان غریبه را که به هشتاد فیصد لغات آن آشنایی داشته باشم ناسالم است. چنین پندار از کسانی برمی خیزد که بزبانهای خارجی آشنایی ندارد و زبان فهمی را فقط در محدویت لغات می شناسد. نه در قواعد ودستور و صرف ونحو زبانی آن زبان . امید است این بحث بمنظور روشنگری باشد نه تعصب . زیرا تداخل زبانهای دیگر در زبان اصلی لطافت و شیوایی زبانرا غنای بیشتر می بخشد.
در پایان فرصت را غنمیمت شمرده به جناب "خاکسار افغان" نویسندۀ مضمون عالی بنام « چرا سیاسیون به اصطلاح ... » بخاطر دید فوق العاده ملی ایشان و دید عمیق شان در تفکیک قضایا، سر احترام دارم چنین قلم ها همیشه پـر بار و پـر ثمر باد


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 04.05.2016

آقای خاکسار افغان بسیار زیبا نوشته است و بر درد اصلی انگشت نهاده است و آینده ای را که در انتظار ماست، ( از دست این ورژن دوم) مجسم ساخته است. انگشتان همچو شخص که خامه اش را چنان واقعی حرکت داده است قابل بوسیدن است. روشنفکران افغانستان و همه کسانی که دل شان به یاد مردم مظلوم ما می تپد، نگذارند وارثان اقتصادی مبارزات مردم افغانستان بر مقدرات شان برای همیش چیره گردند. وضع به وجود آمده همان تفاوت های طبقاتی ایست که از مبارزان افغان و از نسل جدید عزم جزم مبارزه پیگیر می خواهد. بایست حکوت دزدان را پایان داد، و ثروت های دزدی شده را که در هر کوی و برزن میهن وجودش محسوس است به مالکان اصلی اش برگرداند. و در نهاد های انتخابی نگذاشت تا ایشان بار دیگر بر مردم ما باداری کنند . استعاره های معلم فقیر بلخ ، تورن اردو ، زارع شرق کشور و کارگر تفحصات گاز ، طالب العلم مدرسه دینی ووضع کنونی شان بسیار زیبا بود ایکاش چند وزیر و صاحبان آرگاه و بارگاه دیگری که در آخر هر برج منتظر معاش ویلفر یا سوسیال می بودند و حالا در پغمان باغ ها و تفریحگاه ها و تفرجگاه ها ساخته اند ، آنها را نیز علاوه می کردید .گرچه اشاره به چند خانه و چند عراده موتر نیز گوشهء چشمی به آن خاینان به دارایی مردم کرده است. قلم تان تواناتر باد و مبارزه تان ادامه دار خاکسار افغان بزگوار ما!


اسم: یلدا قمرکرزی   محل سکونت: میونشن    تاریخ: 04.05.2016

استادگرامی ومعزز سیستانی صاحب !‏

ساعت ده بجه دیشب فرصت یافتم که کمپیوتر را باز کنم ونگاهی به اخبار و مقالات سایت افغان ‏جرمن بیندازنم. همین که مقاله والای شما را که با اسناد وشواهد درمورد نام پر افتخار افغان ، وافغانستان نوشته اید و ‏مانند همیشه سپر مدافع ذره ذره خاک وطن ونام نامی افغانستان بوده اید. از بس مستدل ومستند وسود بخش بود ‏، کار ، خستگی وتشویش مریض داری فراموشم شد وبا آسودگی خاطر عمیق آنرا مطالعه کردم .بوطن عزیز افغانستان ‏بمردم وطندوست وخوش قلب آن اندیشیدم ، استاد سیستانی بشما واحساس شما ،بقلب پر درد واین سن وسالی که باید ‏ازهر لحظه آن بخوبی استفاده شود، اندیشیدم و دیدم که شما در میدان نبرد با دشمنان خطۀ پاک وطن فقط با قلم ، منطق ‏، دانش واسناد تاریخ ایستاده اید ومیخواهید تا حقیقت را بمردم بیان کنید ، بشما افتخار میکنم وجای دارد که بنام شما مباهات کنم . بدون ریا گلویم را عقده گرفت و تأثر واشک ازچشمانم جاری شد برای آنهای که از عظمت تقدس ‏وطن آگاهی ندارند. برای سلامتی وطول عمرشما دعا میکنم.‏
با احترام
‎ ‎


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 04.05.2016

سیستانی صحب بزرګوار سلام، باید بګویم که نوشتهء تاریخ ۲-۵-۲۰۱۶ شما آنقدر خوش آیند و بالا صفت بود که هر لحظه و هر دقیقه تا حال بعد از خواندن آن احساس خوشی و افتخار به شخصیت افغانی شما مینمایم.
این آقای داوود ملکیار، نمیدانم که به اصطلاح مردم سر پیاز، مغز پیاز و یا بیخ پیاز اند که چنین پیشنهاد تغییر دادن نام افغانستان را درین مرحلهء حساس مینمایند.
آقای داوود ملکیار شما به فرد فرد افغان توهین نموده اید، به نام مادر وطن همه افغان ها دست درازی بیشرمانه نموده اید. من خانواده ای شما را از ۶۵ سال به این طرف خوب میشناسم. از ګل احمد ملکیار، دروغګوی تاریخ به بعد.
تنها از شخص شما میخواهم بپرسم که اګر خدا نخواسته کدام دوست شما پیشنهاد نماید که « داوود جان بیا تخلصت را ...،...،....،...یار بساز » شما چه عکس العملی خواهید نمود؟
مساله ای تغییر نام افغانستان کار و نظر فرد نیست، با تغییر نام باید بسی صفحات تاریخ در جهان تغییر بخورد . شما میخواهید برای آینده ګان نام سه صد ساله با تمام اولاد های قهرمان این سرزمین را که یا در داغ این وطن مرده اند و یا شهید شده اند، یکسره به خاک برابر کنید، مثلی که تازه در جایی ګمانم از زبان محترم محسنی ؟ در فیسبوک خواندم که « هرکی با نام افغانستان بازی میکند بیشرف است ».
شما آقای داوود ملکیار به ناموس و شرف فرد فرد افغان بازی نموده اید که باید از فرد فرد افغان معذرت بخواهید.
سیستانی زیبا نوشته و مفصل تشریحات داده اند.
من به هر کسی که میخواهد با نام وطن من و تمام افغانهای شریف بازی میکند برای خود وطن دیګری بپالند و به آنجا بروند! و ازین سرزمین ګم شوند. و بدانند که این آرزو را به ګور خود خواهند برد که در آرزوی تغییر نام وطن ما هستند.
اینها کسانی اند که جاهلانه و یا دانسته توطه ای بین المللی را پیش میبرند تا هر روز نفاق بیشتر در جامعه خلق ګردد و این یک خیانت ملی است که همدست توطه ګران جهانی به نفاق اندازی در بین مردم وطن ما و حتی تمام آسیا مشغولند.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.05.2016

جناب خاکسار افغان،(هرکه هستید)، الهی که خاک پای تان برسر تمام سیاسیون خطرناک،وجاسوسان وطن فروش ‏وگرسنه چشم چپاولگر سیری ناپذیر این کشور شود. احسنت وهزاران شاد باد برشما وبرقلم پربار و روان تان بادکه با ادبیات ‏فصیح ومالامال از حقایق ملموس و انکارناپذیر وتحلیل بس دلانگیزوکاملاً بیطرفانه ووطن پرستانه خویش، خاطر من خواننده را شاد ساختید. ‏
هموطنان عزیز لطفاً مقالۀ خاکسار افغان (چرا سیاسیون حرفوی و متکرربرای افغانستان خطرناک اند؟) را با دقت ‏بخوانید. من دراین نوشته جز حقیقت جاری در رگ رگ سیاسیون حرفوی کشور، حرفی ونقطه یی گزافه ندیدم ، اگر ‏شما پیدا کردید مرا هم آگاه کنید.‏
به شما انسان با با درک وبا درد وبا وجدان وطن سرتعظیم خم میکنم.‏


اسم: محمد ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.05.2016

درنو د افغانستان خلکو افغانانو!

د حق او حقیقت زور ته وګوری، یو وخت او یوه زمانه او کلونه کلونه ول، چې هیڅ افغان په ډاګه نشو کولای، چې زمونږ د ملت د قهرمان او د هیواد د سیاسي استقلال د محصل اعلیحضرت امیر امان الله خان لوی نوم واخلي، لیکن د وطن د مخلصو بچو په څو اړخیزه مجادلت او زیار، هغه تیره ورځ د می په لومړی نیټه د تاریخي بلخ د ولایت د مرکز مزار شریف ښار په یوه څلور لاري کې د مشر غازي په نوم یو څلی سره د هغه د ویاړمن عکس د خلکو له خواء جوړ او پرانستل کیږي. آفرین د وطن په رښتینو بچو...!
د خبر تفصیل لاندې کې ما د «افغان سباوون» www.afghansabawoon.com" له ملي او وطنپال ویب سایت نه راواخیست.
زه د افغان جرمن د محترم مدیریت څخه هیله کوم، دغه خبر او د انځور سره خپل مشهور پورتال ته رانقل او د مقالاتو په بخش کې د افغان سباوون نه اقتباس کړي.

د بلخ ادبي خوزښت مخکښانو ژوند ژوند


××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

ذبيح الله احساس

May 01, 2016 – 18:22



مزارشريف (پژواک، ۱۲غويى ۹۵): د بلخ ولايت په مرکز مزارشريف ښار کې د غازي امان الله خان څلی جوړ او پرانيستل شو.

دغه څلی د غازي امان الله خان پر واټ د بلخ ادبي خوځښت له خوا د وري په ۱۲مه، مازيګر مهال د يو لړ مراسمو په ترڅ کې د دولتي چارواکو او مدني ټولنو غړو په ګډون پرانيستل شو.mazar amanullah

ياد څلی، چې درې متره بر او څلور متره لوړوالى لري؛ د مزار- کابل پر لويه لاره فردوسي څلورلارې ته څېرمه، پر هغه واټ جوړ کړای شو، چې د غازي امان خان په نامه نومول شوی دى.

د بلخ ادبي خوځښت مرستيال غلام رسول ملکزي، پژواک خبري اژانس ته وويل، ياد څلی د بلخ ولايت مقام د اداري مجلس له تصويب وروسته د بلخ د ولايتي شورا د وکيل ذبيح الله کاکړ په مالي ملاتړ جوړ کړای شو.

نوموړي زياته کړه، ورته څلی جوړول ځوانان د تاريخ له ښو شخصيتونو سره اشنا کوي او د هغو چارو په اړه يې فکر کولو ته مجبوروي.

د بلخ د اطلاعاتو او فرهنګ رييس صالح محمد خليق، ياد څلی په مزارشريف ښار کې ګټوره فرهنګي هڅه وبلله.

نوموړي له بلخ ادبي خوځښت څخه مننه وکړه، چې د غازي امان الله خان څلي په جوړېدو يې د افغانستان د ازادۍ د ګټنې د رهبر ياد تازه کړ.

د بلخ د ولايتي شورا وکيل ذبيح الله کاکړ وويل، خوښ دی چې د ياد څلي د مالي ملاتړ لپاره ترې غوښتنه وشوه او وياړي چې په خپل ښار کې يې په ښه چاره باندې لګښت وکړ.

تېره ورځ د بلخ ولسوالۍ څلورلارې کې د وزير محمدګل خان مومند په نامه څلی د ګل رحمن همدرد په مالي لګښت جوړ او د يوې غونډې په ترڅ کې پرانيستل شو.

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.05.2016

به اطلاع هموطن محترم آقای عبدالله از بلجیم عرض میشود:‏

آقای رهنورد زرياب، در يکى از مقالات خود ياد آور مى شود که محمود طرزى اولين نويسنده ايست که در سراج ‏الاخبار افغانيه (شماره نخست ، سال چارم . سنبله ١٢٩٣ ش ) سرمقاله اى نوشت که در آن بدون نام و لقب امير حبيب ‏اﷲ خان ، ديگر تمام مقاله به فارسى ناب نوشته شده و حتى نام «سراج الاخبار افغانيه» را به «چراغ پيام هاى افغانى» ‏ترجمه کرده است. و اين نشانۀ قدرت نويسندگى و تسلط طرزی را در زبان فارسى درى نشان ميدهد. آن متن زيبا را ‏همانگونه که جناب رهنورد زرياب از مجموعه مقالات محمود طرزى اقتباس کرده با هم ميخوانيم : ‏

آغاز به نام ايزد بخشنده مهربان ‏
سپاس و ستايش بيرون از شمار، مرآفريدگارى را سزاست که خامه بى زبان را توانائى گويائى بخشيد. درود بر روان ‏پاک پيمبر برگزيده يى رواست که پيروان کيش خوب خود را، آموزش دانش بدميد. خاندان و ياران او را، دوستى و ‏افزونى به جاست ، که کار هاى پسنديده هرکدام شان رهبر بختيارى و نيکوئى مايان گرديد. سراج الملته والدين امير ‏حبيب اﷲ خان را خداوند زمين و آسمان تا سالهاى درازى بر اورنگ جهانبانى شان پايدار و آرام دارد تا گروه پرشکوه ‏افغان و خاک پاک افغانستان ، به سايه دانش پرورى ها و دادگستريهاى شان ، برترى و بختيارى هاى بى اندازه را ‏سزاوارگردد و مردمک ديده روى زمين و زمينيان شود. ‏
سپاس پرودگار بزرگ خود را ، به چه زبان به جا آورده خواهيم توانست که ما را توانائى داد تا سال سوم اين گرامى ‏‏«چراغ پيام هاى افغانى » را به انجام رسانيده به سال چهارميش آغاز نموديم. و اين نيست مگر به سايه دانش پيرايه ‏نکوئى خواه ِ فرخنده کسى همراهِ بزرگ ما. در اين سه سال، بسيار چيز ها گفتيم و نوشتيم. آرزوى يگانه نا توانانه ما، ‏همين بود و همين خواهد بود که در راه بيدارى و آگاهى برادران هم زمين و هم آئين خود، يک کوششى به جا آورده ‏باشيم. اميد است که يک کمکى برين آرزوى خود کامياب آمده باشيم. با اين هم، از ناتوانى و زبونى خامه شکسته گى ‏چغانه، در اين نامه يارى ترانه، همواره کوتهى ورزيده ايم و چنانچه شايد و بايد نه نوشته [یى] نگاشتيم و نه گفته [يى] ‏گفتيم. از درگاه ايزد داناى بيناى توانا، اميد وار آمرزش و از خوانندگان فرهنگ منش، آرزومند پوزش مى باشيم.( ‏رهنورد زرياب، محمودطرزى و فارسى ناب در افغانستان ، مجله فردا ، شماره ١٨ ، ص ٦) ‏


اسم: عبدالله    محل سکونت: بلجیم     تاریخ: 03.05.2016

در ذیل همین پنجره از قلم جناب محترم داکتر صاحب ابراهیم صالح میخوانیم که: ــ از محترم هاشمیان متخصص مجرب زبان وادبیات، و دوستان هم نظر شان عاجزانه تقاضا میکنم که اگر ممکن باشد به اندازه ای فقط یک صفحه ای معمول شده در سایت ها نوشته ای دری یا فارسی خالص را بنویسند. یا برای ما آدرس بدهند که در آن (به اصطلاح خودشان) کلمات "عاریتی" از عربی ودیگر زبانها را نداشته باشد و دری خالص باشد. تا بدیدار این یار سالها گمشده چشمان ما روشن شود و ما هم اشتباه پافشاری خود را دقیق بدانیم و با معذرت خواستن از سایت و خوانندگان سایت پی کار خود برویم.
ویا هرکسی دیگری که یک صفحه دری ناب میتواند بنویسد . بر مامنت بالاتر از محبت خواهند گذاشت.ـــ
بنده ( عبدالله ) نیز این تقاضا را از بزرگان ومتخصصین ادبیات وزبان شناسی آرزو دارم. زیرا بنابر تجربیات خود تا اکنون مؤفق نشده ام که بخش از زبان فارسی ــ دری را که در آن عربی کمتر از فیصدی بالا باشد دستیاب نمایم.
برویت اسناد دیده می شود که تاریخ این زبان گنگ ونامفهوم است، نام این زبان قابل مکث است ، ترکیب این زبان همچون زبان اردو قورمه یی است. زبان اردو که به منظور تفاهم عساکر امپراطوری مغل اعظم یا جلال الدین اکبر، بنابه ضرورت قورمه یی شده بود. خلاصه اگر از تعصبات نگذریم به حقایق نمی رسیم. از نوشته های داکتر صاحب صالح خیلی آموختم تشکر دارم .


اسم: قاسم باز   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.05.2016

استاد نهایت محترم اقای کاندید اکادمیسین سیستانی صاحب !

قلم تان همیشه رسا باد، امروز در سایت وزین افغان جرمن انلاین مقاله بسیار ارزشمند شما را تحت نام( تلاش بیجا برای تغویض نام افغانستان )که بجواب داود ملکیار نوشته شده بود به بسیار علاقه و دلچسپی خواندم،

استاد محترم، عشق به میهن، علاقه به مادر وطن احترام به نوامیس ملی کار هر کس و ناکس نیست، ما در طول هفتاد سال ګذاشته یک عده افراد خود فروخته، بی وجدان را داشتیم که یک وقت بنام افغان و افغانیت، اسلام و اسلامیت افتحار میکردند و از هر کسی بیشتر سنګ وطن دوستی و اسلام دوستی را به سینه میزدند، ولی وقتیکه خود شان بقدرت رسیدند کارهای را کردند که کلیمه افغانیت و اسلامیت امروزاز نام ان افراد ننګ میکند و می شرمند.
یک شاعر میګوید.
کاسه چینی که صدا میکند+++ خود صفت خویش ادا میکند

استاد نهایت محترم. یک عده افرادیکه در زمان امارت امیر عبدالرحمن خان هویت و نسب خود را بخاطر غلام بچګی دربار امیر اهنین امیر عبدالرحمان خان رها کردند، ګاهی خود را پشتون ګفتند و ګاهی تاجک قلم داد نمودند چی ګیلایه کنیم. بهر صورت.
ای کاش بالای تغویض نام و کلیمه افغان کسی صحبت میکرد که صلاحیت انرا میداشته، شخصیکه در یک هفته یک مقاله دو صفحی نوشته کرده نمیتواند ایاان شخص بکدام صلاحیت، علمی و کدام جرات این حق را بخود داده که بالای اینګونه مسایل و موضوعات مهم حیاتی و ملی تبصره نماید ابدآ نه!

اقای داود ملکیار نه محقق است نه تاریخ دان و نه صلاحیت این ګونه اظهارات را دارد. این شحص عقده یی اصلآ نمی دانند که چی مینویسد و چی میګوید و چی را میخواهد که بخورد مردم بدهد.وی یک شخص خیال پرداز است که در هیچ قالب جور نمی اید . همانطوریکه وی، محمد هاشم میوندوال را شرمنده دین و دنیا ساخت، حالا میخواهد بالای نام و کلیمه افغانستان ریشخند بزند و انرا توهین کند،واه واه به این فرزند صدیق افغان.

اګر ګروپهای سکتاریستی،و ستمی میتوانست این نام پر افتخار افغان را بکدام نام دیګر تغویض میتوانست، ( که نمی توانست. ) چرا انها این کار را در زمان حکومت روایی بچه سقاو و یا در دوران حکومتداری اقای ربانی که قدرت سیاسی افغانستان را نیز بدست داشتند، انها بتمام زر و زور که در دست داشتند نه توانستند این کار را بکند؟،اګر من از داود ملکیار بپرسم که ایا شما میتواند، وحدت دایمی قوم خود را( هزاره ) را به تاجکها افغانستان نګاه کنید، ایا شما جناب داود ملکیار میتوانید قوم خود را به اقوام دیګر مثل ازبک و ترکمن یکجا سازید، ابدآ نی. پس به جرات میتوانم اظهار نمایم، که نی اقای داود ملکیار و نی کلانهای شان میتواند که به این هدف خاینانه و غیر ملی نایل ګردد.

تجزیه و یا تغویض نام افغانستان به خراسان، اریانا خیال است جنون است و محال است.
ګویند. به هر شی بازی به ریش بابا هم بازی.


اسم: نجیب   محل سکونت: کابل    تاریخ: 02.05.2016

نوشتهء نویسنده دانا و باوجدان جناب فرزام صاحب ، در موردمرحوم بارش موردتایید من است. من از پرچمی های بسیار پرکار و متعهد به دساتیر حزبی بود. در سازمان اولیه فاکولتهء ادبیات ، برای جذب و جلب محصلان، اهتمام پیگیر داشت.د ر آرایش و تنظیم محافل به اصطلاح هنری و ادبی ، در راستای اهداف اشغالگران نیز مهارتی شگرف داشت. محب بارش ، شاعری را از « شعر سپید» آغاز کرد، هرگر توانایی ساختن و پرداختن شعر کلاسیک( شهر موزون و مقفی و تاریخمند) را نداشت. از دختران محصل در پوهنتون سوء استفاده میکرد!
از همکاران نزدیک عمر خطاب( رییس ناحیه سوم حزبی که پوهنتون کابل را نظارت میکرد) بود و خبرچینی سیستماتیک میکرد.
محب بارش با اعمال فشار با یک محصل پوهنحی ا دبیات( خانم خ. ت) ازدواج کرد.
بارش آنقدر « مقتدر و پشت به کوه» بود که همواره در پوهنتون می گفت:( سر رییس فاکولته و رییس دیپاتمنت دری، رای نمیزند!)
در دوره کرزی به جرم اختلاس و ارتشاء دوبار به زندان رفت، اگر با مجاهدین، رابطه و زد وبند نداشت، شاید حبس ابد نصیب او می شد یا سر به نیست میگردید!
از بسیاری افشاگریهای دیگر بنا به ملاحظات اخلاقی، صرف نظر میکنم.
نجیب از محصلان سابق فاکولتهء ژورنالیزم پوهنتون کابل


اسم: محمد ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 01.05.2016

دروند او عزتمند ورور مې، فدا محمد خان نومیر صاحب، علیکم سلام او تاته او د درنې کورنی هر ارجمند غړي ته سلامتیا او خوشالي غواړم.
ستاسو د ۳۰ آبریل ځوابیه مو زما په آدرس ما ولوستله.
ډېر تشکر،تاسو د معظم افغان شخصیت جنرال یار محمد خان وزیري زوی یاست، یعنی ستاسو په شرافتمند بدن کښی د هغه وطنپال انسان وینه چلیږي... واه واه...!!
ستاسو په دغه لنډه خو د مفهوم پر بنسټ وسیع لیکنه کښی مو زه ستاسو د حسن نظر پوروړی یم او احساس د مسوولیت کوم. زه ستاسو دغه راسخه او د صداقت څخه ډکې خدائي عقیده ته سر د تعظیم ټیټوم، زه بشپړ باور لرم، چې ستاسو ظاهر او باطن د هغه لوی ملي افغان په څېر سره یو دي.
اوس دلته ستاسو په وطن دوستو ګوتو ترتیب شوی کتاب، ستاسو د مغفور پلار د ژوند او ملي کارنامو تحریري انځور «د افغانستان د خپلواکی او نجات تاریخ» زما مخته واقع دئ او زه ستاسو د پلار هغه عکس ته په ځیر سره ګورم، چې تاسو د کتاب لومړي پوښ ته غوره کړی دئ. هغه مبارز افغان، چې د څیرې نه یې شرافت، صداقت، افغانستان پالنه، آزادي پالنه، وفا، نارینوتوب او میړانه او افغان انسان ته خدمت په کښی له ورایه معلومیږي. او دغه غوره صفات جنرال صاحب هم د افغان او انګریز په دریمه محاربه کښي او هم د سقاوي بلا د ختمولو پر وخت خپل مشر غازي، اعلیحضرت امیر امان الله خان ته په عمل کښی ثابت کړي ول.
اما ستاسو له خواء دغه اوسنی کتاب د یوه افغان جنرال د لومړي لاس خاطرې یعنی د سترګو لیدلای حال، دا پخپل ذات کښی لوی تاریخي ارزښت ځکه لري، چې دلته د حاکم نادري خاندان له خواء لویه ملي غداري تر سره شوې وه او دا کتاب دغې ملي جفاء او ملي ظلم ته یو روښانه او منصفانه حکم ورصادروي، او هغه د سقاوي حکومت د راپرزولو نه پس زمونږ د تاریخي افغانستان د استقلال د باني اعلیحضرت امان الله خان بیرته رادعوت کول هیواد ته او د شاهي مقام ورته سپارل دي.
عزتمنده نومیر صاحب! ماته د یوه افغان په حیث دغه خصوصاً پس د ۱۹۹۵ز کال نه راپدې خواء، چې یو امکان د نفس ایستلو او تاریخي تحقیق په لاس راغی، ما به دغه منطق ځان او نورو افغانانو سره څیړه، چې کوم وخت چي د سقاو حکومت ختم کړای شو، نو نادر خان او وروڼو یې، چې د مشر غازي امان الله خان عسکر او سپاهیان پاتې شوي ول، ولی یې د بادشاهي مقام بیرته هغه ته تسلیم نکړ؟ لیکن زه به داسی قطعیي نتیجې ته نه رسیدم. لیکن وروستی مجادله مې د پخواني پاچا محمد ظاهر د یوه پلوي سره چې احسان الله مابار نومیږي، د ۲۰۱۵ز کال په پیل واقع شوله. تاسو ورور که وخت لری، د پورتال په آرشیف کې د شاغلي مایار په نوم کښی ۱۹۳ نمبر مقاله یې اجمالي وګورئ. دغه جناب زه لیکونکی خاص په دې مسله، چې ما د مشر غازي امان الله خان بیرته رابلل خپل هیواد ته مطرح کړي ول، زه یې بی خرده او په مسایلو یو کم عقله کس ښودلای یم. اوس ستاسو د دورند پلار جنرال یار محمد خان په خاطراتو کې دا موضوع په واضحه توګه د کتاب په ۳۳۳ مخ کښې د «محمد نادر خان ته د هغه د عهد شکنی یادونه» د افغانستان ملت ته تشریح او تقدیم شوې ده.
ګرانه وروره!
یو ځل بیا زه تاته د دغه مهم ملي خدمت په هکله مبارکي وایم. بی له تردید څخه، چې تا د دغه کتاب په چاپ او نشر سره د مشر غازی اعلیحضرت امان الله خان رح او خپل میړني پلار او نورو وطن ته صدیقو مشرانو او کشرانو ارواح ګانې نورې هم راضي کړي دي. که ژوند وه زه به د کتاب په ټوله محتواء یوه تفصیلي لیکنه کوم. زه هم پر تا فخر کوم.

في امان الله


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 30.04.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير‌‌‌‌‌‌ډير عزيز په دين ، هيواد، ولس او ملي اتلانو مين نوري صاحب .
السلام عليکم ورحمة الله وبرکاته .
دسترڅښتن څخه غواړم چي د بشپړي روغتيا کالي د کورنی د نورو قدرمندو غړو او دوستانو سره په تن ولري. در باندي وياړم چي زموږ افغاني ټولنه ستاسو په څير اسلامي او ملي شخصيتونه لري. الله جل جلاله دي زموږ ټولنه درښتينو اسلامي او افغاني شخصيتونوڅخه خالي و نلري.
رښتيا هم کله چي صادق اسلامي او ملي شخصيتونه د چاڅخه څه واوري او يا ولولي ، او بيا پرهغه باندي څه ووايي او يا وليکي ، ترهرڅه مخکي ځانته حقايق معلوموي ، اسناد ، وثايق او شواهد پلټي ، چي دهغه په رڼا کي ورباندي باور کوي. ځکه د تاريخي پيښو او حقايقو د څيړلو او تحقيق يواځنۍ لاره هم داده . چي سوچه اسناداو وثايق وکتل سي . د رجالو په برخه کي پلټنه وسي. بيا جر و جرح شروع سي. تر هغه وروسته پريکړه او فيصله صادره سي . چي اسناد او وثايق اصل او سوچه دي . فرد او يا افراد د پيښي په بيانولو کي رښتني ده او که نه.
محترم نوري صاحب زه شخصاً په تاسو باندي وياړم چي ځانته د تاريخي حقايقو د معلومولو لپاره دي دومره هڅه اوتلاښ وکړ. چي د هيواد د خپلواکی او د وطن د نجات د يوو خدمتګار او افغان ولس د وياړ د خپلواکی د محصل پاچا غازي امان الله خان د يوو وفادار، غازي جرنيل يارمحمدخان وزيري د کتاب د پيدا کولو په لټه کي سواست .
په هر صورت ستاسو محترم د پوښتني په اړه بايد ووايم. هوزه د مرحوم غازي جرنيل يارمحمد خان وزيري زوي يم . د سترمحقق ، تاريخپوه او وتلي اديب الحاج استاد حبيب الله دسر په خبرو کي او هم د غازي جرنيل يارمحمدخان وزيري د زامنو په نوملړ کي زما نوم ليدل کيږي. په ‌‌‌‌‌‌ډير احترام


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.04.2016

با عرض سلام.
امروز درین سایت شیرین نوشتۀ شیرین! اقای م.ظریف امین یار را زیر عنوان " اسرار عدم مؤفقیت مجاهدین" توجه ام را بخود نمود. ګر چه نوشتۀ مذکور در قالب ادبیات راست ګونه و راست ګویانه خودنمائی می کند ولی نویسندۀ آن ماهرانه کوشیده که به خونریز ترین و سفاک ترین و مکار ترین و در عین حال وفادارترین مزدور تاریخ سیاسی افغنستان ( ح.امین) یک چهرۀ کارتونیک دیګر و حتی کارِزماتیک ببخشد. این اقای نویسنده مثلیکه در محاسبۀ بازارِِ سهامِ دروغ فروشی دچار اشتباه فاحشٍ شده و میخواسته حافظۀ تاریخی مردم را به شکل توهین آمیزِ ازمایش کند. این اقا متوجه نیست که هنوز و یا ( ابداً) زود است که مردم و تاریخ ما فراموش کنند که این رهبر سفاک و مکار بعد از خلعِ حلقِ نابغۀ! شرق ( اصلاً شمال) به صراحت به مردم نجیب ما اعلام نمود که وطن پرستی مترادف است با مسکو دوستی!
حال درین چهارشنبه بازار مکارانه چګونه یک افغان خوش قلب و خوش فکر و خوش اندیش بپذیرد که " امین " یک شخص استقلال اندیش و ضد تسلط شوروی بود.
در مورد ادعای نویسنده مبنی توطئۀ ائتلاف بین پرچم و شورای نظار باید عرض شود؛
مګر این حکمتیارِ راکتبار و راکتیار نبود که در صدد اندیوالی مصلحتی با پلید ترین خلقی ( شهنواز تنی) بر آمد ولی دیګ آش شان قبل از پخته شدن با باریدن تُند ژاله مواجه و از حرارت و ګرما باز ماند.
استاد بودن هرګز به معنی بازګشائی یک آرایشګاهِ فریبنده نخواهد بود بلکه هنر و فضیلت استاد بودن در ارائۀ حقایق به شاګردانش میباشد ( ولو آن حقایق تلخ باشند).


اسم: م. ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 29.04.2016

شاغلی محترم شخصیت فدا محمد نومیر صاحب، سلام او درنشت!

د یوه افغان په وطن دوستو احساساتو، چې ګران هیواد ته یې سفر وکړ، زما په خواهش یې ماته دغه درې تاریخي کتابونه له ځانه سره راوړل:

۱ـ «د افغانستان د خپلواکی او نجات تاریخ»، د پیاوړي مجاهد، بریالي غازي او نامتو مبارز جرنیل یار محمد خان وزیري په خاطراتو کې،

۲ـ «تذکر الانقلاب» د ملا فیض محمد کاتب هزاره کتاب د غله حبیب الله سقاو زوی د نهو میاشتو په هکله د سترکو لیدلای حال،

۳ـ «اور په افغانستان کې» د لیکوالې ریه تالي ستیوارت د لوی غازي اعلیحضرت امان الله خان په باب لیکل شوی دئ،

محترم نومیر صاحب!
ما د مرحوم جنرال یار محمد خان کتاب ته یوه اجمالي کتنه وکړه، د کتاب په ۳۵۴ مخ کې دا عنوان « د مرحوم یارمحمد وزیري جرنیل اولادونه» مې ولید، هلته د نهو زامنو په شمار کې شپږم نوم فدا محمد نومیر راغلی دئ، ایا تاسو د ملي مبارز جنرال صاحب وزیري زوی یاست؟

په افغاني مینه او درنشت سره




اسم: داکتر ابراهیم صالح   محل سکونت: عربستان سعودی ریاض     تاریخ: 29.04.2016

سلام وعلیکم تا جایکه مطالب را دنبال کرده توانستم جوابات ذیل را تقدیم میکنم.
در مورد کلمه ای "اساسات" توضیح و تفسیر مقصد مرا طلبگارید. از آنجایکه زبان را جامعه و مردم میسازد و تا جامعه قبوالدار نشود ودر محاوره قبول نکند ، دانشگاه ها و پروفیسور های زبانی نمی توانند کاری کنند. انجمن های مختلفه ای فرهنگی ایرانی از صد سال واند به اینطرف با ایجاد کلمات برگرفته شده از پهلوی ، سانسکرت ، گلکی، کُردی، زندی مازندرانی ودیگر زبانها با زور پول نفت وقدرت دولتی برضد زبان عربی در ظاهر ودر باطن برضد اسلام قیام کردند وصدها تاریخ را در زمینه جعل کردند، مگر کاری ناصواب وخام آنها بی نتیجه ماند. نه نامهای عربی از جامعه بر داشته شد ونه هم اصطلاحات فراوان عربی، تنها در سطح چند نویسندۀ مغرض چند کلمه ای را آنهم در نوشتار چپاندند.
متخصصین در تمام امور چیزی را خلق نمی کنند بلکه چیز به میان آمده را با موشگافی شناسی میکنند. و با این شناسایی و موشگافی ها به نفس ویا ذات شی، نایل به تخصص می شوند. زیرا این مردم است که اول رسم الخط عربی را پذیرفته اند وثانیا ً لغات بقول شما عاریتی عربی را بازهم در نفس وذات اش قبول کرده اند و گردان مصادر عربی را بر اساسات عربی دنبال میکنند که درین خصوص زبان پشتو به اندازه زبان فارسی در مضیقه وقید عربی قرار ندارد زیرا زبان پشتو کلمات عربی را بر مصالح زبان پشتو عیار کرده است. (اما فراموش نکنیم که بازهم تحت تاثیر زبان عربی میباشد). بنظر شما که فقط دستور زبان فارسی را اساسات آن میدانید و تمام فکت های عینی را نادیده میگیرید برای من جای تعجب است. زیرا اساسات دستور زبان با اساسات ساختمانی زبان که منظور بنده میباشد باهم فرق دارند. زیرا اساسات دستوری که مجموع قواعدی بدست آمده از زبان است و مملو از استثناات میباشد. چیزی دیگری است و اساسات ساختمانی یا استخوان بندی اصلی یک زبان چیزی دیگر. فکر میکنم لازم به توضیح بیشتر نباشد!

برادر محترم ما هاشمیان بر نظر برادر ما محترم سیستانی دوباره تماس گرفته اند و طالب جواب شده اند. در جواب عرض شود که : نظر آن برادر این نقص کلان را دارا است که فرق بین علم را که اساس آن علم ریاضی میباشد ، با مسایل انسانی یا امور انسانی که عده ای آنرا "علوم انسانی" می نامند خلط میکند (کلمۀ علوم در مسایل انسانی فریبنده ونادرست است و از آن مفهوم جز آگاهی چیزی دیگری نصیب آدم نمی شود چون بر ریاضیات تکیه ندارد ) سوالی به این شکل: "مثلا کاری را که یک متخصص مغز، یاجراح قلب انجام داده میتواند، نمیتوان از یک انجنیر ساختمان و یا انجنیر کمپیوتر وحتی از یک متخصص فیزیک اتومی انتظار داشت." این بیان آنقدر فریبنده است که گویی کسی چنین حرف نادرست را زده است؟؟؟ اول از او پرسیده شود که کی گفته که بلی انتظارش را داریم؟ این امر ساده را کی نمیداند؟ و دوم ای کاش این متخصصین را در بخش "علوم انسانی" مثال می آوردند تا مخاطب درک میکرد که او در بحث وارد است وسخن خارج از بحث نزده اند. متخصص زبان شناسی ، ادبیات شناسی ، تاریخ شناسی ، شعرشناسی، استتیک، عرفان ، شرعیات والهیات وغیره وغیره با متخصصین مثل جراح ، متخصص مغز ، مهندس ساختمان و کمپیوتر ، فزیک و ریاضی فرق فاحش دارند. همانطوریکه دودانه درخت زیبا با دودانه سنگ مرمر زیبا مقایسه نمی شود. یا به گفته ای عامیانه کراچی وان با طیاره وان قابل مقایسه نمی باشد پس چنین سوال خارج از بحث را چه باید نامید؟؟؟؟،
کسیکه تخصص علمی متکی بر ریاضی و تخصص غیر علمی مسایل انسانی یا اجتماعی را باهم دریک خریطه می اندازد واز آن سوال استخراج میکند کجای این سوال درست است؟ ، اگر منظور ایشان فقط نام "متخصص" باشد نه نوعیت تخصص علمی وغیر علمی ، این چنین سوال کردن آیا خارج از بحث نیست؟.
یا محترم هاشمیان میفرمایند که: "زبان عربی [قطعا ] بالای زبان دری "کثرت" [ندارد ]-کلمات [عاریتی] (دخیل) عربی در زبان دری [بیشتر از 25 فیصد نمیباشد.]" درین جمله ای فاخر یک متخصص مجرب زبان شناسی می بینیم که استعمال کلمات مانند "قطعا ً " [ندارد ]- [عاریتی] ــ [بیشتر از 25 فیصد نمیباشد. ]" همه نادرست اند. زیرا او به جز حکم سندی را بدست نمی دهد.
دوم کلمات عربی را محتاطانه کلمات "عاریتی" خطاب میکند . مزید برآن می فرماید که [بیشتر از 25 فیصد نمیباشد. ]" این اظهارات در محاسبه جور نمی آید.
برادر ما "فدامحمد نومير" بسیار عالمانه مثل برادر محترم غ حضرت دقیق وارد در بحث می باشند و محاسبات ایشان نسبت به محاسبات محترم هاشمیان متخصص زبانشناسی دقیق تر دیده میشود.
به جواب محترم هاشمیان عرض می دارم که احکام فوق شما فقط در محدوده ای ادعا و حکم ظاهر شده است متأسفانه دلیل و سندی را نشان نداده اید که احکام صادره شما، به چه سندی متکی میباشد. ازینرو با معذرت این جملات بی سند را اگرهوایی نگویند. پس چه باید بگویند ؟

برای اینکه بحث را کوتاه کرده باشیم از محترم هاشمیان متخصص مجرب زبان وادبیات، و دوستان هم نظر شان عاجزانه تقاضا میکنم که اگر ممکن باشد به اندازه ای فقط یک صفحه ای معمول شده در سایت ها نوشته ای دری یا فارسی خالص را بنویسند. یا برای ما آدرس بدهند که در آن (به اصطلاح خودشان) کلمات "عاریتی" از عربی ودیگر زبانها را نداشته باشد و دری خالص باشد. تا بدیدار این یار سالها گمشده چشمان ما روشن شود و ما هم اشتباه پافشاری خود را دقیق بدانیم و با معذرت خواستن از سایت و خوانندگان سایت پی کار خود برویم.
ویا هرکسی دیگری که یک صفحه دری ناب میتواند بنویسد . بر مامنت بالاتر از محبت خواهند گذاشت. وسلام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.04.2016

یادداشت :
به تقاضا های محترمان خانم مریم دامع از هالیند -جناب محترم نومیر صاحب از کلفورنیا و مدعیات محترم علام حضرت خان از سویدن با اغتنام فرصت دریک مقاله پرداخته خواهد شد، زیرا کلکین نظریابی گنجایش مطالب طویل را ندارد - با احتارم- هاشمیان - 29 اپرل


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.04.2016

باعرض تشکر ازمتصدیان محترم پورتال که عرایض نامکمل مرا نشرکردند ، اینک تکملۀ عرایض قبلی خودرا بخدمت داکتر صاحب صالح تقدیم مینکم :

(3) اینکه شما تصور نموده اید که کلمات عربی دخیل درزبان دری "تابع اساسات زبانی خودش در زبان عربی میباشد"، درست نیست - بازهم درجملۀ فوق شما کلمۀ "اساسات" رادستور زبان تلقی نموده وبعرض میرسانم که زبانهای دری و پشتو کلمات عربی را بصورت مجرد عاریت گرفته و آنها را تابع دستور خود ساخته وکلمات عربی را از لحاظ متابعت دستوری به اساس نظم ودستور زبان خود بطور مجرد استعمال میکند، مثلا:
-- زلمی یک کارگر معتمد است . (معتمد)
-- پرویز کتاب خود را سوختانده است . (کتاب)
-- شاه گل به شوهر خود احترام دارد . (احتارم)
-- سوسن یک شاگرد هوشیار و ذکی میبلشد. (ذکلی)
اکنون شما چهارجملۀ فوق را که در هریک یک کلمۀ عربی وجود دارد، بزبان عربی ترجمه کنید تا ملتفت شوید که (1) زبان عربی نظم و دستور متفاوت از زبان دری دارد، و (2) کلمات عربی دخیل در زبان دری تابع نظم ودستور زبان دری قرارگرفته، نه اینکه قرارتصور ناقص شما "تابع اساسات زبان خودش" قرارگرفته باشد !
جناب داکتر صاحب صالح ! من نه دشمن عربی استم و نه عاشق زبان دری - بحیث محصل پوهنحی ادبیات وبعدا استاد زبان وادبیات دری، مکلف بودم تاریخچه پیدایش زبان دری و نظم ساختمانی ودستور آنرا بیاموزم، چونکه مکلف بودم 10 سال متواتر دستور زبان دری را درصنوف اول تدریس کنم -بعد ازتحصیل در رشتۀ زبانشناسی، مضمون زبانشناسی را برای مدت دوسال درچند دپارتمنت تدریس میکردم و درسال 1980 از وطن محبوب مجبوربه فرارشدم. آنچه تدریس میکردم ویا آنچه اکنون بشما عرض میکنم، از خود نساخته ام ، بلکه از کتابها آموخته ام. من ب شخص شما شناخت و کینه ندارم، بلکه شما را برادرهموطن خود ویک طبیب حاذق دررشتۀ تخصص تان میشمارم - ولی تصورات شما پیرامون زوش و ساختمان زبان زادۀ مفکورۀ خودتان بوده با آنچه من صلاحیت قضاوت آنرا دارم، مطابقت ندارد و مثل آنست که من نظریات خود را رابجع بساختمنان چشم و امراض چشم بشما دیکته کنم- لهذا بعد ازین در مسایل زبان وزبانشناسی با جناب شما نمی پیچم - و البته شما اختیار دارید نظریات تانرا منطقی، معقول وعلمی بپندارید. با عرض احتارم سیدخلیل الله هاشمیان - 29 اچریل


اسم: abdullah   محل سکونت: CA    تاریخ: 29.04.2016

توجه محترم آقای نوری !

محترم آقای نوری در باره کودتای 7 ثور چند سال پیش در افغان جرمن آن لاین و اکنون در در سایت دیگری آن مضمون را گذاشته اند و نوشته اند که نورالحق علومی در ریاست کشف ارگ به روز کودتای 7 ثور، وظیفه انجام میداد برای ازدیاد معلومات شان باید نوشت که نورالحق علومی در کورس آ استاد بود برادر کلان شان عبدالحق علومی که با یکی از اقارب نزدیک خانم مرحوم ظاهر شاه ازدواج نموده بود آمر کشف ارگ بود.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 28.04.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډير محترم مشر هاشميان صاحب . لومړۍ د سترڅښتن څخه درته بشپړه روغتيا غواړم.
دافغان جرمن انلايّن په کړکۍ کي مي ستاسو ښاغلي ليکنه ولوستل . او په لومړني پارګراف کي مي دا ويي ( لغاتونه ) نښاني کړه . هيله ده چي ديوو ژبپوه ( زبانشناس ) لرويه راته وواياست چي دا لاندني وايي ( لغاتونه ) د دري ژبي دي ، که د عربي او يا ددواړه ژبو او يا يوې ژبي دبلي ژبي څخه اخيستلي دي ؟
صحبت ، تذکر ، مطلقيت ، لاجواب ، قسمت ، جمله ، فوق ، قدر ، فکر، معنی ، موفق ، سرقت ، قتل ، زنا ، رحم ، عدالت ، نکاح ، صلح ، رقص ، مرحبا ، انتقاد، مطلب ، جنبه ، فقره.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.04.2016

سلام!
چون نوشتهء قبلی بنده نسبت حجم آن در این صفحه نشر شده نتوانست، فلهذا کوشش می کنم مطالب آنرا به صورت فشرده به عرض تان برسانم:

قبلاٌ باید تذکر بدهم که من هر گز نمی خواستم در مورد "اطلاعات" خود در موضوع جنیتک چیزی تحریر بدارم اما دیدم که این آغای هاشمیان صاحب چقدر دقیق در مسلهء نژاد دلایل خوبی و درستی می آورد با وجودیکه مغز جنیتک را نمی داند. وظیفه وجدانی خود دانستم این انسان را در این سن تقویه علمی کرده باشم از چیزیکه خودم آموخته ام و برداشت دارم. ما تا به کی هر چیزی که بنام تیوری اروپایان و امریکایان طرح کنند و غلط هم باشد قبولش کنیم.

به هر صورت میایم بالای اصل مطلبم.
1-"چیزیکه منظور اصلی من است نباید از تحصیلات خود تکبر داشته باشیم بنظر قاصر بنده تکبر چراغ سرخ جهالت است نه چراغ علمیت ودانش."
شما با اطفال سر و کار ندارید که نصحیت را شروع کرده اید، واقعاٌ به فرموده خودتان فکر تان قاصر و نا رسا است.

2-" در لحظات اخیر امروزمتوجه شدم که محترم "غ ، حضرت" اصل موضوع را دقیق برسی کرده اند. و بحث را که دیگران میخواهند به گژراهه بکشانند، ایشان جلو آنها را گرفته دوباره بر مسیر درست قرار داده اند."
کس جلوی ما را گرفته نمی تواند و کس هم بحث را به "گژراهه" نبرده شما گژ فکر می کنید. هاشمیان را می گویید زیر دلیل من فرار می کند بعداٌ خودت زیر دلیل دیگران، این هم شد استقرار فکری.

3-"برتراند راسل فیلسوف معاصرانگلیسی، منطق‌ دان، ریاضی دان، مورخ، جامعه ‌شناس قرن بیستم میگوید که " سطح تحصیلات افراد، مطلقا ً هیچ ارتباطی با میزان شعور شان ندارد."

"شعور" را فرهنگی که نزد من است لغت عربی معرفی کرده و معنی آن را "فهم و ادراک"، "دریافتن و دانستن" معرفی کرده یعنی هر گاه یک انسان شعور نداشته باشد تحصیل هم کرده نمی تواند یعنی هر دو با هم ارتباط مستقیم دارند یعنی شعور و سطح تحصیلات افراد با هم ارتباط مستقیم دارند. من این حرف آقای برتراند راسل را قبول ندارم ممکن وی چیزی دیگری گفته باشد و شما غلط فهمیده باشید.علوم از فکر به وجود آمده و این فکر است که همین علوم را در فکر خود ثبت می کند و بنام عالم ان علم یاد می شود.

4-" بطور مثال ژا ن ژاک رسو سوئیسی، فرانسوی الاصل است که اندیشه هایش سدهٔ هجدهم روشنگری اروپا را سرعت بیشتر بخشید. موصوف به هیچ عنوانی تحصیل کلیشه ای نکرده و مکتب را ندیده بود،"
مبارزات سیاسی و تحصیل علوم دو چیز متفاوت است این را همه می دانند.

در ارتباط محترم سیستانی صاحب بعد از اینکه وی را به ضم خودتان چطور و چکار می کنید می نوسید:
5 -" ودر جای دیگر چون موضوع را خوب حلاجی کرده نمیتواند با یک گام بلند از موضوع می پَرد واتهام وارد میکند که":

خودت که علاجی کردی روده های فکرت را کشیدی.

6-"ازبنده پرسیده شد داکتر چه هستم؟ بنده با داشتن تخصص در رشته ای چشم ، داکتر چشم میباشم."

لطفاٌ چشم مغز تان را یک عملیات کنید که روشن شود. من هم داکتری افتخاری ادبیات را برایت تبریک می گویم.
7-"همانطوریکه من در علم تکنالوجی کر وکور وبیسواد مطلق میباشم". شکر، اگر کل و کور نمی بودید قبر ما را در این علوم هم می کندید.
8- "خوشبختانه سخن بسیار و متأسفانه زمان بسیارکم است."
هزار بار شکر که وقت نداشتید اگر این چنین سخنان را برای ما به فروش می رسانید.
9-"در مورد زبان و نژاد آریایی در بحث های بعدی صحبت خواهیم کرد."
به لیاز خدا دیگر بحث با خودت بس است توبه توبه توبه بد کردیم که همرای خودت با این منطقت بحث کردیم.

10-"با احترام"
به اصطلاح لچ ما کردی باز احترام هم می کنی لالا جان.


بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 28.04.2016

مضمون محترمه دوکتور زهره اکرم که چادری از ما نبود واقعآ بسیار دلچسپ و به بسیار علاقه مطالعه کردم إ این ملا های فروخته شدة ان وقت و درین زمان مانع پیشرفتی افغانستان گردیده و هنوز این فجایع دوام دارد و زنها توسط این ملا های ساختگی و فروخته شده که زنها عقل ناقص دارند و اینها باید مانند غلام توسط چادری خودرا در جامعه نشان دهند إ این افتخار است که محترمه دوکتور زهره اکرم این موضوعی خائينانة ملا های فروخته شدة ان وقت را تاریخی مطالعه و به نشر سپرده إإ قابل افتخار خواهد بود اگر این مضمون از طرف افغان جرمن ان لاین برای تبصره موقع  دهد إإإ

زنها نسبت به مردها از هر جانب هوشیارتر ، فعالتر و زحمتکش هستند اما چانس داده نمیشوند و تنها برای نمونه در کابل چند زنی محدود رادر دولت داخل کرده اما شرائط کار ایشان را بکلی محدود نګاه کرده ووزارت زنان تنها برای فریب تشکیل شده إ تا که در افغانستان مرد سالاری پایان نیابد افغانستان پیشرفت کرده نمی تواند و این یک فکت است إإإإ


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.04.2016

خواهر بسیار گرامی خانم دامع، سلام و روز خوش!
در برابر حرف شما در مورد متغیر بودن خویش چندان تردید ندارم. منتها یک چیز را نباید فراموش کنیم که، البته به قول فروید، "آدمیزاد غرقاب عظیمی است". و در روانشناسی "آدم بهنجار و عادی یافت نمی شود."
انسان، همان گونه که در یکی از مقاله های اخبرم نوشته ام، هر لحظه تحت تأثیر ده ها رویداد و تفکر و پدیدار قرار دارد و باز به قول این بنیاد گذار نظریه های روانکاوی "هر لحظه می تواند کاری بکند."
در خصوص نکتۀ دوم؛ من هیچگاه نوشته یا سؤال کسی را بی جواب نگذاشته ام، مگر این که سؤال طوری باشد که پرداختن به آن وقت را تلف کند. اگر مظور شما نپرداختن به یکی ـ دو سؤال در این اواخر باشد، باید با کمال احترام خدمت تان عرض شود که از چندی بدینسو با پروگرام فارسی "سوار" شده در کامپیوترم مشکل دارم. برای مدت کوتاهی این مشکل رفع شد ولی مشکل دیگری بروز کرد. دلیل نپرداختن به سؤال دوستان هم همین عارضه بوده است. حال که می بینم، خرابی کامپیوتر هم غنیمتی است، زیرا می توانم کمی از شر و شور دنیای مجازی دور باشم و به تفریح و گردش و مطالعه و... بپردازم.
به سؤال سوم شما تماس نمی گیرم، چون به ذوات دیگری راجع شده اند.
در زندگی موفق، شاد و خرم، همچنان صحتمند باشید


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 28.04.2016

یدداشت مهم به کارکنان محترم افغان -جرمن آنلاین

صحبت من با جناب داکتر صاحب محمد ابراهیم صالح تمام نشده بود که نوشته ام خود بخود انلاین شد، و یا شاید انلاین نشده باشد که نمیدانم - بعد از نشر آن متباقی آنرا تکمیل خواهم کرد.
به محترمان خانم مریم دامع از هالیند و آقای غلام حضرت از سویدن وعده میدهم که پیرامون تقاضا ها ومدعیات شان عرایض خود را تقدیم خواهم کرد - با احتارم هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 28.04.2016

صحبتی با برادرهموطن آقای دکتور محمدابراهیم صالح
محترما، شما گله کرده اید که "تذکربنده درین بود که امور انسانی رامطلقیت ندهید که بذبختانه این پیشنهاد لاجواب ماند." مهمترین قسمت جملۀ فوق :"امور انسانی" است، باور کنید هرقدر فکرکردم "امورانسانی" را چه وچطور معنی کنم، موفق نشدم : امورانسانی از سرقت گرفته تا قتل و زنا و رحم وعدالت و جنگ و نکاح و صلح و رقص و سرائیدن و نان خوردن و تشناب رفتن و نوشتن وخواندن و خواب کردن و مرحبا گفتن و انتقاد کردن را در برمیگیرد - مطلب شما ازکدام جنبۀ امورانسالنی بود که بایست جواب گفته میشد ؟ اگر این فقرۀ "امور انسانی" را توضیح کنید، بفرمایش شما جواب داده خواهد شد.
درجای دیگر جناب شما از شعورواستعداد صحبت فرموده اید - من منکر شعور واستعدار نبوده ونیستم وهیچگاه درین ساحه نظرمنفی نداشته ام - نوشته ها و آثار من بهمه معلوم است. درمسایل مربوط به وطن مشترک ما افغانستان نظرات وپیشنهادات مختلف بوده که مثلا :تجزیه شود - نام آن تغییر داده شود - به ایران یا پاکستان ادغام گردد، وامثال آن- افغانها هرکدام حق دارند هرطوری خواسته باشنتد اظهالرنظرکنند که بلا مانع در ویبسایتها نشر شده است - من هم بحیث یک اسنان متولد درخاک و پرورده ازنعمات افغانستان حق دارم نظرخودرا درهرمورد بیان کنم- ولی اگر کسی درموارد مربوط به ساحۀ تحصیل وتخصص من نظرناقص ارائه کند، به توضیح و اصلاح آن میپردازم، ولو شخص مقابل نزدیک ترین دوست من باشد و این توقع را از هرافغان دیگر هم دارم- این روش درحلقۀ دوستان ما یک موقف قبول شده است، چنانچه دیدید که محترم استاد فارانی در یک مورد بالای محترم استاد سیستانی، ومحترم استاد سیستانی بالای محترم انجنیر قیس کبیر و هاشمیان هم بالای محترم انجیر قیس کبیرانتقاد کردیم -ما دربین خود انتقادات نهفته هم داریم، چنانچه چندماه قبل استاد فارانی در یک مورد بالای من انتقاد داشتند که من آنرا پذیرفتم و روش خودرا تغییردادم.
اینکه شما یک مقولۀ شوخی مزاج "من شاخ کشیدم" مرا تحقیر وتوهین تلقی کرده اید، اختیار دارید، اما درنزداهل ادب این مقوله درعین زمان معنی "استعجاب" را دارد - ولی درنوشتۀ خودتان "حواله های هوایی دیگران" زا داخل دایرۀ ادب میدانید یا خارج از آن ؟

خوش شدم شما در یک رشتۀ مهم علم طب تخصصی داردی، ایکاش نزدیک میبویدید که برای علاج چشمان کهنه و ضعیف خود ازشما کمک میخواستم -چشم راست من دوماه قبل عملیات شده که چندان تیجه نداده است -منتظر عملیات چشم چپم در اواخر ماه آینهد میباشم. از نوشتن درکلکین ضییق نظزیابی رنج میبرم، چونکه حروف را واضح خوانده نمیتوانم، لهذا مطلبی را که شاید بروی کاغذ به نیم ساعت بنویسم، درکلکین به دوساعت مینویسم.

جای مسرت است که جناب شما علاوه براختصاص در طبابت درتئولوژی (علم دین) وهم درعلم کلام دسترس دارید - من در دوران تحصیل در پوهنحی ادبیات مضمونی بنام (علم کلام) خوانده بودم وبخاطر دارم که اصل مهم آنرا منطق تشکیل میداد، اما حیرانم که درمدعیات و انتقادات شما اساس منطقی آنرا درک نمیتوانم- بطورمثال، به ارتباط موضوع (نزاد آریایی) من نوشته بودم که : "علم جنتیک تئوریهای متزلزل وغیرقاطع ارائه نموده که جناب آقای الله محمدخان دارندۀ دپلوم ماستری درعلم جنتیک از یک دانشگاه جرمنی به آن اشاره کرده اند." کجای این جمله ازنگاه علم کلام ناقص و فاقد منطق است که شما میفرمائید :"با تذکردادن سند تحصیلی موصوف میخواهد بیان غیر منطقی او را جون بمفادنظرخود می بیند آنرا منحیث سند وبرهان پیش میکند." کجاست منطق استدلال شما که نوشته معقول وبی عیب یک افغان ساینتست و ادیب بیدل شناس را " بیان غیر منطقی" تلقی نموده اید ؟؟؟ محترم الله محمدخان باراول ساحۀ اختصاص خودرا درموردی که لازم بود و بتاریخ فرهنگ ما تعلق داشت برملاساختند، وما افتخارداریم خبرشدیم که دربین خود یک عالم علم جنتیک داریم، که در غیر آن همه، بشمول من، قبلا تصورمیکردند محترم الله محمدخان ادبیات یا فلسفه خوانده باشند. این یک مثال است ازفقدان منطق در انتقاد شما !

درنوشته محترم استاد سیستانی که مدعی شده بودند:"مثلا کاری را که یک متخصص مغز، یاجراح قلب انجام داده میتواند، نمیتوان از یک انجنیر ساختمان و یا انجنیر کمپیوتر وحتی از یک متخصص فیزیک اتومی انتظار داشت." کجای این نوشته ناقس یا بی منطق یا فاقد دلیل است که شما در اخیر آن نوشتید که :"اینهم شد دلیل؟"، وانگهی شما که خودتان یک داکتر طبیب میباشید، ایا میتوانید نقشه ودیزاین یک عمارت چهار منزله را ترتیب کیند یاچگونگی منظومۀ شمسی را از نگاه علم فیزیک تشریح کنید. واین مثال دوم است از فقدان منطق درانتقاد شما !

انتقاد من بالای یک قسمت نوشتۀ دانشمند محترم انجنیر قیس کبیر که تصور نموده بود :"زبان عربی اساس زبان دری/فارسی راتشکیل میدهند" و " 80 فیصد خودزبان فارسی عربی است و 5 فیصد آن فارسی است" یک انتقاد وارد وعلمی بود، نه شخصی و حقارت آمیز، که اگر من بحیث یک شخص مسئول- استاد رشته زبانشناسی در چند پوهنتون - آنرا مطرح نمیکردم؛،خود را گناهگار میدانستم! هستند کسانی که مرا بیسواد و غیرذیصلاح در رشتۀ اختصاصی من میدانندکه موقف شانرا حق مسلم شان میدانم- اما در دنیایی که ما زندگی میکنیم همین یک توته کاغذ که آنرا(دپلوم) میخوانند، مدار اعتبار قراردارد. اما جناب شما که با موازین علم زبانشناسی بلدیت ندارید، تصور نادرست انجنیر کبیر را "سخن کاملا دقیق" خوانده اید که حق مسلم شما است، اما اجازه بدهید که به اساس دو نوشته شما درین پورتال، نظرخودرا پیرامون جهانبینی شما به ارتبااط علم زبانشاسی ، بعرض برسانم که چون در یک کشور عربی متوطن میباشید، آنقدر تحت تاثیر این زبان قرارگرفته اید که به تصورات میان تهی و غیرعلمی مواجه شده اید - درین ادعا کدام انتقاد بالای زبان عربی نیست، زیرا یک زبان بسیار غنی ومتکامل ودرنزدما مسلمانان زبانیست که خالق ما الله تعالی (ج) آنرا "زبان قصیح" خوانده و قران خود را به این زبان آفریده است - انتقاد بالای طرز تلقی خودشما است - بطورمثال شما فرموده اید (1) کثرت غالب زبان عربی بالای دری/فارسی" - (2) 80 فیصد زبان دری/فارسی تحت اساسات زبان عربی قرر دارد" -(3) "کلمات عربی تابع اساسات زبانی خودش در زبان عربی قراردارد" - هرسه ادعای فوق شما به ارتباط موازین علم زبانشناسی و شناخت ماهیت و اصول ساختمانی و دستور زبانها ، ناقص وغیر علمی ونمودار بیخبری شما از علم زبانشناسی است که نمیتوان شما را ملامت شمرد، زیرا شما محترم طبیب حاذق ومتخصص امراض چشم میباشید که اگر من ادعا کنم که ضعف چشمانم ناشی از پندیده گی یک دندانم میباشد، شما باید آنرا رد کنید، ومن عین همین کار راکرده ام :
(1) زبان عربی قطعا بالای زبان دری "کثرت" ندارد -کلمات عاریتی (دخیل) عربی در زبان دری بیشتر از 25 فیصد نمیباشد.
(2) زبان دری/فارسی قطعا تحت تاثیر اساسات زبان عربی کار نمیکند، بلکه یک زبان مستقل است و برای خود نظم و دستور مستقل و مجزا از ربان عربی دارد -کلمۀ عربی "اساسات" در نوشته شما قابل توضیح وتفسیرمیباشد که ایا مقصد شما از "اساسات"
اصول ساختمانی و دستنور زبان است یا چیز دیگر؟ من آنرا دستورزبان تلقی نموده ام.
(3)


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.04.2016

جناب نهایت محترم نویسندهء افغان جرمن آنلاین!

بعد از عرض سلام به شما لطفاٌ من را رهنمایی نمایید که چطور انرا به شما مثل مقاله ارسال دارم.

تشکر از شما محترمین که در روشنی افکار ما همکاری می کنید و از چراغ همیشه روشن تان بالای ما که این صفحه است دریغ نمی کنید.

با عرض احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.04.2016

قسمیکه معلوم است من هم شامل بحث ساخته شده ام فلهذا بحث می کنم

قابل توجه برادر محترم الله محمد خان !
نظر ارسالی شما چون چندین صفحه را در بر می گیرفت و این پنجره گنجایش چندین صفحه را ندارد بنا ً از شما صمیمانه خواهش می شود که اگر مایل باشید در زمینه مقالۀ راترتیب کنید تا در بخش تحلیل ها بحیث مقالۀ مستقل بنشر برسد . افغان جرمن آنلاین


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.04.2016

بعد از عرض سلام!

" (از محترم هاشمیان) موضوع شاخ کشیدن اگر توهین طرف مقابل نباشد پس چه معنی دارد؟ "

بعداٌ عین شخصیت در مورد بنده می نویسد:

"اجناب آقای [فلانی] خان (دارندۀ دپلوم ماستری در علم جنتیک از یک دانشکاه جرمنی) ؟؟؟؟ با تذکر دادن سند تحصیلی موصوف میخواهد بیان غیر منطقی اورا چون به مفاد نظر خود می بیند آنرا منحیث سند وبرهان ودلیل پیش کش کند"

در بالا می گویید توهین خوب نیست بعداٌ خودش عین عمل را انجام می دهد.

ای خدا چی قسم مردم هسیتم که خود ما در پای خود تیشه می زنیم و افتخار هم می کنیم. بیان غیر منطقی با بیان منطقی باید رد کرد.

من گفته ام که خود علمای علم جنیتیک اقرار به ندانستن دارند نمی دانم کجای این غیر منطقی است و فلانی گفتنش را نگاه کنید که چقدر توهین امیز است.

باز این انسان نام برتراند راسل را هم به زبان می گیرد.

زیاد نوشته اما ارزش آن اگر هر کدام جمله اش زیر و زبر شود ارزش اصلی اش معلوم می شود.

عاقلان را جمله اول که نوشته ام پس است بفهمند این برادر در کجا قدم می زند و به کدام تکلیف مواجه است که دیگران را به تکلیف می سازد.

لغزشی خورده ز پا تا سر ما
خنده دارد خط بی مسطر ما


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.04.2016

جناب محترم انجنیر صاحب قیس کبیر!

بعد از عرض سلام کوشش می کنم به صورت مختصر قرار ذیل به جواب خواهش تان بپردازم:

1- شما و دیگران می توانند به صورت جامع در انتر نت راجع به
"د.ن.ا-تکنالوجی" معلومات کسب نمایید.

2- "د.ن.ا-تکنالوجی" قسمیکه از نامش معلوم است توسط تخنیک های به خصوصی که در علم بیوشیمی، بیو فزیک و کیمیا انکشاف داده شده به ساختمان اولیگو نیوکلیتید ها می پردازد.

3- نیوکلیتید پایه های اولیه ساختمان
RNA و DNA
میباشد و خودش از یک گروپ مالیکول های دیگر بنام شکر، فوسفات و باز ها ساخته شده، که یک تعداد زیاد این نیوکلیتید ها در حجرات بدن زنده جان ها برای زندگی مهمترین وظایف تنظیم تعاملات را اداره می کنند طور مثال تبادله و تولید انرزی.

4- نقطه سوم به شکل بسیار ساده و اساسی آن توضع شده که بعداٌ در تجارت توسط تخنالوجی های پیشرفته همین RNA وDNA به شکل مصنوعی با هم پیوند داده می شوند که بنام اولیگو نیوکلیتید یاد می شوند و انرا "د.ن.ا-تکنالوجی" می گویند که بعداٌ در بازار ها دوا به فروش می رسد تا صحت را خوب و یا هم خراب کند.

5- حالا شما بروید در داخل DNA که از اتم های مختلف مثل اکسیجن، هایدروجن، فوسفات، کاربن باز های آن که بنام های گوانین، سیتوزین، تومین و ادینین یاد می شود، ساخته شده و خود این اتم ها توسط نظریه مدار و یا اوربیتال پیوند کیمیاوی هستند نژاد شناسی را به راه بیاندازید.

6- در صورتیکه اساسات اساسی علم کیمیا تیوری ها باشد، نمی توان بالای خرابه خرابه دیگر را آباد کرد.

نگارا من از آزمایش به آیم
مرا باش تا پیش از این آزمایی


اسم: داکتر ابراهیم صالح   محل سکونت: عربستان سعودی ریاض    تاریخ: 27.04.2016

اسلام وعلیکم
به جواب دوستان شامل در بحث!
در هیچ جای نوشته ام نیافتم که نوشته باشم تحصیل بد است ویا مراکز تحصیلی را رد کرده باشم ویا عنوان تحصیلی را زیر سوال برده باشم. چنین دلایل نا موجه، خارج از موضوع را به میان کشیدن به جز گریز از بحث معنی دگر ندارد. اما، چون این موضوع را بمیان کشیدند، عرض کنم که عنوان تحصیلی همه گان عزیز و محترم است. در کنار نام، عنوانی راکه شخص از راه رنج تحصیل بدست آورده است بی تردید باید ضمیمه باشد، بهتر است. من نگفتم که ضمیمه نباشد، اگر می گفتم نباشد ، پس چرا خودم عنوان تحصیلی ام را در کنار نامم تذکر داده ام؟
چیزیکه منظور اصلی من است نباید از تحصیلات خود تکبر داشته باشیم بنظر قاصر بنده تکبر چراغ سرخ جهالت است نه چراغ علمیت ودانش. تذکر بنده درین بود که امور انسانی را مطلقیت ندهید. که بدبختانه این پیشهناد لا جواب ماند.
در لحظات اخیر امروزمتوجه شدم که محترم "غ ، حضرت" اصل موضوع را دقیق برسی کرده اند. و بحث را که دیگران میخواهند به گژراهه بکشانند، ایشان جلو آنها را گرفته دوباره بر مسیر درست قرار داده اند. استدلال منطقی ایشان نسبت به حواله های هوایی دیگران سنگینی خاص دارد. تشکر از دید روشن آقای غ، حضرت.

برتراند راسل فیلسوف معاصرانگلیسی، منطق‌ دان، ریاضی دان، مورخ، جامعه ‌شناس قرن بیستم میگوید که " سطح تحصیلات افراد، مطلقا ً هیچ ارتباطی با میزان شعور شان ندارد." این سخن میرساند که تحصیل کرده گان با اینکه گرامی هستند مگر همه ای شان در تشخیص قضایا یکسان خبیر نمی باشند.
تاریخ گواه است که بزرگ مردان زیادی با مطالعات وسیع خصوصی شان ، ارجمند تر وبرتر نسبت به تحصیل کرده ها بودند زیرا قضایا را دقیقتر از دیگران برسی کرده اند. بطور مثال ژا ن ژاک رسو سوئیسی، فرانسوی الاصل است که اندیشه هایش سدهٔ هجدهم روشنگری اروپا را سرعت بیشتر بخشید. موصوف به هیچ عنوانی تحصیل کلیشه ای نکرده و مکتب را ندیده بود، یا در ادبیات ماکسیم گورکی و یا اکثربزرگان قدیمه، به خاطر قلت کتاب ومراگز تحصیلی امکان تحصیل را نداشتند. ولی با تمام کمبود ها از جمله علامه های جهان میباشند. بطور مثال ابن سینا که پوهنحی طبی را ندیده است وهیچ پوهنحی موسیقی و سانس را بسر نرسانده و ندیده است، مگر در ین علوم مانند بحر بزرگ دوام حیات دارد. این بزرگی به پیمانه ای است که در تمام طبابت جهانی بلااستثنا یافته های او در پوهنتون های طبی جهانی حتی با اصطلاحات طبی عربی او تکرار و تدریس میشوند. و ....و...
پس سخن "راسل" که میفرماید: سطح تحصیلات ارتباطی با میزان شعور ندارد. بر حق است.
زندگی در اصل ترکیبیست از مجموع هنر ها و فنون ، کسیکه درایت شناخت قضایا را نتواند اگر به تعداد موهای سر پی ایچ دی هم داشته باشد چه بدرد می خورد ؟ مانند پروفیسور رسول رهین و امثال آن.
برادر ما سیستانی با گریز از اصل موضوع مینویسد که : "مثلاً کاری را که یک متخصص مغز،یا جراح قلب انجام داده میتواند، ‏نمیتوان از یک انجنیر ساختمان ویا انجنیرکمپیوتر، وحتی از یک متخصص فیزیک اتومی انتظار داشت." اینهم شد دلیل ؟؟؟؟چنین استدلال عامیانه اصلا ً جایش درین بحث نیست وبازاین استلال ناموجه عامیانه در سطح نیست. که به آن جواب نگاشت. و کی گفته که چنین است؟؟؟؟ یعنی ایشان بگفته ایرانی ها از موضوع پرت هستند. دلایل خود شان واضح نشان میدهد که توانایی تحلیل عمیق از قضایا را ندارد. ودر جای دیگر چون موضوع را خوب حلاجی کرده نمیتواند با یک گام بلند از موضوع می پَرد واتهام وارد میکند که : "درهرحال، من متوجه هستم که این بگو ومگوها، توجه ما را از اصل موضوع اقای داودملکیار که خواهان تغییر نام افغانستان است، دور کرده میرود وپاسخ آقای ملکیار فراموش خاطرها میشود" اگراز محترم سیستانی پرسیده شود که بحث محترم ملکیار به چه مناسبت چون سمارق سبز شد. جواب را کتمان خواهند کرد . زیرا بحث موصوف با تمام کاستی هایش ناشی از بحث چند روز قبل محترم سیستانی می باشد که باغرور خاص در جواب محترم داود مومند از دانشگاه واین آن ابراز نظر کردند. پس می بینیم که ملکیار خواسته تا نظر محترم سیستانی را مُهر تائید بگذارد ولی از آنجایکه او نیز عمق قضایا را تشخیص داده نمی تواند، از روی اخلاصمندی به بسیار سادگی وعامیانه پیشنهادی را ارائه میکند که هیچ تحصیلکرده ای غیرمغرض، چنین پیشنهاد مفتضح در مغزش خطور نمیکند.

ازبنده پرسیده شد داکتر چه هستم؟ بنده با داشتن تخصص در رشته ای چشم ، داکتر چشم میباشم. اما موازی با تحصیل طبابت، در رشته " دین‌ شناسی تطبیقی و کلام " آموزه های تحصیلی نیزدارم، ازینرو خواهشمندم اجازه ای نظر دهی را در همچو موارد از جانب بر تران مفتشین عقاید داشته باشم! نه اینکه با مطلقیت امر نماید " چونکه باعلوم ادبیات وبشر شناسی وزبانشناسی ارتباط مسلکی ندارند -همانطوریکه من در علم تکنالوجی کر وکور وبیسواد مطلق میباشم " (از محترم هاشمیان) بی دلیل در رد گفته های مخاطبین با مقوله ای "تخصص و غیر تخصص" غیر مستقیم، دیگران را کر وکور و بی سواد مطلق نه پندارند و حق نظردهی را از جوانان سلب نه کنند.
داکتر هاشمیان که بی شک زبان شناس هستند و بنده نیز به زبان معمول دری خود ما در جواب استدلال موصوف: "هردو اعدای فوق غیرمستند وغیرعلمی و ئا وارد میباشند. " (از محترم هاشمیان): نوشتم این دلیل شان به چه اساس ؟ اساس دَرَک ندارد و عصبانیت بجای دلیل خود نمایی می کند. موضوع روشن است که عصبانبت خود نمایی میکند. نه کسی دیگر ونه چیز دیگر. خدا شما را بیشتر انصاف دهد، کیّ ودر کجا شما را ( خود نما ) یاد کرده ام؟
اگر بخواهیم کلمات صریح و واضح را تعبیر دگرگونه بدهیم در آنصورت ضرورت به بحث ومنطق نمی ماند.

در جای دیگر موصوف میفرماید که: " من مقالاتی از 80 سال قبل درثبوت موجودیت نژاد آریا بقلم بشرشناسان و زبانشناسان معروف آروپایی دارم که مرحوم استاد احمدعلی کهزاد آنها را بزبان دری ترجمه کرده و با اغتنام فرصت درین باره روشنی خواهم انداخت،" (از محترم هاشمیان) با معذرت ، آیا این جمله جواب منطقی به موضوع مورد بحث می تواند باشد؟

در جای دیگر می گوید : " اما درجواب وعکس العمیل آقای انجنیر قیس کبیر به تبصرۀ [فلانی]، چیزهایی خواندم که شاخ کشیدم، " (از محترم هاشمیان) موضوع شاخ کشیدن اگر توهین طرف مقابل نباشد پس چه معنی دارد؟ یعنی منطق طرف را بی سند وبرهان بزمین میزند یعنی تحقیر ومسخره می کند. به همه بهتر معلوم است که در زبان معمول برای کم زدن طرف ازهمین مقوله "شاخ کشیدن" کار میگیرفتند.
یا در نوشته اخیر شان به دست آویزی دلخوشانه متوسل می شوند به این مضمون:
جناب آقای [فلانی] خان (دارندۀ دپلوم ماستری در علم جنتیک از یک دانشکاه جرمنی) ؟؟؟؟ با تذکر دادن سند تحصیلی موصوف میخواهد بیان غیر منطقی اورا چون به مفاد نظر خود می بیند آنرا منحیث سند وبرهان ودلیل پیش کش کند
این بود تمام دلایل محکم آن دونوشته از قلم محترم هاشمیان که مرور شد.
خوشبختانه سخن بسیار و متأسفانه زمان بسیارکم است.
در مورد زبان و نژاد آریایی در بحث های بعدی صحبت خواهیم کرد.
با احترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 27.04.2016

قبل از همه باید شکر گزار باشم که بزرگان مثل هاشمیان صاحب ، سیستانی صاحب و صالح صاحب را در کنار داریم که میتوانیم برویت علمیت این بزرگان جر وبحث های سازنده را براه اندازیم .

بنده اساسات یک زبان را اول در رسم خط زبان، دوم در غنای لغوی همان زبان، سوم در قواعد استعمال لغوی زبان و تلفظ لغوی زبان (یعنی استفاده از اعراب که نه تنها برای خواننده مفید است بلکه برای شناخت کرکتر و صدای لغات در تکنالوژی های مُدرن مانند "نوشتار به گفتار" و ترجمۀ گوگل بر اساس سوند ویا آواز میباشد) می بینم.

متاسفانه زبان فارسی به این چهار مشکل اساسی دچار است. همین قلت و تنگ دستی زبان فارسی است که ناچار از لغات عربی در فیصدی زیاد استفاده میکنند که حدود زیادی درصد زبان را قواعد لغوی عربی میسازد. گرچه تلاشهای های زیادی از طرف دانشمندان و نهاد های فرهنگی ایرانی صورت گرفت تا زبان را مستقل ساخته به پای خود ایستاده کنند و از زیر بار عربی جدا کرده مستقل سازند و گرچه خواستند از زبانها ی مردۀ کهنه قدیمی مثل سانسکرت، پهلوی ، ودیگران سود ببرند که بدبختانه راه حل به بنبست کشید.
من تصادفی خواستم نوشتۀ نیم صفحه یی فارسی محترم سیستانی صاحب را به کمک دوستان شناسایی کنم و متوجه شدم که در همان نوشته 80 در صد عربی بود 15 در صد "کردی" پهلوی ، سانسکرت، عبری و غیره بود و چیزیکه باقی ماند به شمول حروف ربط ، فیصدی کم را در بر می گیرفت.
اساس فیصدی را که در عمل رنگ آمیزی کردم به این معنی نبود که تمام زبان را در بر بگیرد. به همین جهت بود که برای افهام بهتر تکست را در مقاله خود کمی تغییر دادم... استاد هاشمیان 25 فیصد یا زیاد وکم برویت تجربه و تحصیلات خود از لغات عربی شامل زبان دری /فارس صحبت میکنند، که این هم مطلق نیست، برای مطلق ساختن ما به یک سافتویر ضرورت داریم که بتواند یک کتاب دیجیتال شده و یا یک مضمون را دقیق برسی کند و بشکل گرافیک، یافته ها را مشخص بیرون دهد که چند فیصد آن مربوط زبان فارسی شده ومتباقی به زبانهای دیگر تعلق دارد. ازینرو به بسیار سادگی جا رو جنجال را پایان داده بین چند اثر حد وسط را منحیث نمونه بصورت مطلق بشناسیم.

رد مفکورۀ آریایی هیچگونه مفاد برای یهودان ندارد بلکه برعکس آن به نفع شان است چون توسط این تئوری خط فاصل بین آریایی ها و اعراب برجسته می گردد، زیرا به وسیلۀ فارس ها می خواهند تمدن اعراب و ترک ها را کمرنگ سازند. در صورت تأئید آریایی، آرزوی فارس ایرانی (پان ایرانیزم) را قبول کرده ایم. قسمی که استاد هاشمیان نوشته اند، مورد قبول من هم است که هرکس نظر به جهان بینی خودش، مختار قبول و رد تئوری آریایی می باشد. رد و قبول آن به مِلی بودن و مِلی نبودن اشخاص مربوط نمی شود، تنها این خطر متصور است که دلایل تأئیدی دوستان، ما را نیز ندانسته به ابزار خدمت فارسها (پان ایرانست ها، به گوگل مراجع نمائید) قرار دهد.
در اخیر از محترم الله محمد خواهشمندم، لطف نموده، توسط یک مقالۀ جامع در مورد "د.ن.ا-تکنالوجی" ما را مستفید سازند...


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.04.2016

همین اکنون مدیریت محترم پورتال افغان جرمن انلاین روی یک احساس مقبول وطن دوستی، در صفحه اول در دریچه ویدو ها فوتوی محصل استقلال اعلیحضرت مغفور امان الله خان غازی کشور ما را با پخش یک آواز نهایت مختصر شان در سفر اروپائی در کشور فرانسه ۱۹۲۸م را به نمایش ګذاشته است. من همین بخش از آواز اعلیحضرت غازی را سال پار برای بار اول در صفحه فیس بوک محترم صالح محمد «صالح» نطاق رادیو آزادی شنیدم، بعداً از وی تحریری پرسیدم که این ضبط آواز را از کجا و کدام منبع اخذ کرده است، لیکن جوابی دریافت نکردم.
در زمینه عین سوال را به مدیریت محترم پورتال راجع میکنم. در ضمن پیشنهاد مینمایم که اګر به اصطلاح از دست مدیریت محترم پوره باشد، برای تثبیت اصلی بودن این آواز شاه غازی با وزارت خارجه و یا هم فرهنګ (من تشکیلات کشور فرانسه را دقیق بلد نیستم که این موضوع مربوط کی میشود)، فرانسه در تماس شده، این آواز بانی استقلال ما را با بک کیفیت خوب و بشکل مکمل آڼ بدست آورده، نشر نمایند، زیرا من فکر نمیکنم که این بیانیه امان الله شاه مغفور اینقدر کوتاه باشد. بی تردید این اقدام مدیریت محترم، یک خدمت مهم ملی به مردم ما و روشن ساختن بیشتر یک صفحه زرین و پر افتخار افغانستان تاریخی ما خواهد بود.

په درنشت سره


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.04.2016

با عرض سلام و احترام
ازینکه این کوچک در برابر استاد بزرګوار محترم هاشمیان صاحب و سایر دانشمندان محترم ګوستأخی نموده و درین بحث اخیر اشتراک خود سرانه می کنم، معذرت میخواهم.
علوم انسانی برخلاف علوم طبیعی دارای قواعد تابت و مطلق نمیباشند و میتوانند ګاهاً در زیر شرایط خاص، دچار تغییر و تحول ګردند و علت این امر شاید این بوده باشد که علوم انسانی بخصوص علم زبان شناسی دارای چندین ابعاد میباشند، بنا برین به فکر نارسای بنده ، در یک بُعد این مسئله فرمودۀ جناب اقای هاشمیان درست میباشد، در بُعد دیګرش فرمودۀ برادر عزیز ما انجنیر صاحب قیس جان صحیح میباشد و در بُعد دیګرش فرمودۀ اقای سیستانی درست میباشد. هیچکس منکر این اصل نیست که زبانها در طول تاریخ و یا حتی همین امروز از یکدیګر تأثیر ( با کمیت و کیفیت زیاد یا کم) می پذیرند.
اینکه زبان دری یا فارسی پیش از آمدن اعراب یا عربی دارای چه شاکلۀ بود ( از نظر نوشتاری) من نمیدانم ( که امیدواریم استاد بزرګوار هاشمیان صاحب یکروزی بزرګواری نموده و مختصراً در مورد شکلِ حروفِ بکار ګرفته شدۀ فارسی، در پیش از تسلط عرب، توضیح بفرمایند) ولی اینقدر میدانم و میدانیم که اسکلیت نوشتاری زبان های پشتو و دری و اردو و کُردی و ازبکی از کلسیم عربیت تشکیل شده، هر چند پوست و جلد و موی و رنګ و هیکل و چشمان و قواره و ..... با هم فرق دارد ولی اسکلیت همانا اسکلیت عربیست و اینکه این عربی چقدر در رګ و خون این زبانها نفوذ نموده یک بحث دیګریست.
به نظر بنده این مهم نیست فهمیده شود که چند در صد زبان عربی در زبان دری رسوخ نموده بلکه مهم اینست که پذیرفته شود که چقدر زبان دری با دامن و آغوش زبان عربی خو ګرفته و از لغات عربی در حدِ فهم و درک خود استفاده می برند. به فرمودۀ جناب استاد هاشمیان چون زبان عربی یک زبان اشتقاقی میباشد، خواهی نخواهی این خصیصه اش بر زبان دری نیز تا اندازۀ تأثیر ګذاشته و ضمناً اګر صیغه های فعل زبان عربی از زبان دری یا فارسی ګرفته شود آنګاه این زبان مثل یک کودک که از آغوش سرپرست کودکستان خود جدا شود، بدون تفریح و خوش ګذرانی و ساعت تیری و حتی مشاهدۀ چیزهای نو و جدید خواهد ماند، البته درست است که میتوان اسم های بیشماری ناب دری را ابداع و بجای اسم های بعضاً عربی برګزید ولی افعال عربی را ( که کاربرد بسیار وسیع و حتی علمی دارد) نمیتوان از زبان دری یا فارسی جدا نمود، البته استعمال لغات عربی الزاماً بدین معنی نیست که مثلاً زبان دری همسان و هم شکل زبان عربی ګردد چه بسا اګر در جملۀ ده کلمه ای هشت کلمۀ آن عربی باشد و فقط دو کلمۀ آن بشکل قید یا حرف ربط باشد، برای یک عرب نا مفهوم می نماید. زبان سویدنی بیشتر از هشتاد در صد از لغات انګلیسی و المانی تشکیل شده ولی شاکله و تلفظ آن مانع یکتا بودنِ و یکتا خواندن آن شده، من بسیاری از افراد مُسنِ را دیده ام که انګلیسی یا المانی اصلاً نمیداند که البته یک آلمانی یا یک انګریز نیز زبان سویدنی را نمیداند، البته در کمتر از نیم قرن باینطرف یادګیری زبان انګلیسی در مکاتب سویدن تقریباً اجباری و یکی از مضامین درسی بشمار میرود.
قصور بنده را به بزرګی خود تان بر من ببخشائید.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 27.04.2016

به اربتبط مقالۀ داکتر لوری
مدت تحصیل من درپوهنتون دولتی اندیانا-امریکا هفت سال بطول انجامید - دلیل آن این بود که علم زبانشناسی 13 شعبه دارد و ددپلوم (پی.اچ.دی = دکتورای فلسفه) درین علم مثبته داده نمیشود تا در هریک از 13 رشیۀ این علم یک سمستر (چهارونیم ماه) تحصیل صورت نگیرد. در هرسمستر درهرمضمون حد اقل سه کتاب (1000 صفخه) خوانده و امتحان داده میشد.
محتویات مقالۀ داکتر لوری به رشتۀ (زبانشناسی تاریخی) تعلق دارد وبا مطالب ونامهای مندرج درین مقاله قبلا آشنا شده بودم - اما زبانشناسی که علم ساینتفیک (مثبته) است وباساس شواهد و مشاهدات عینی قضاوت میکند ، مدعیات اشخاصی مانند داکتر لوری وهمفکران او را پیرموان عدم واقعیت (زبانهای هندو اروپایی) رد کرده است، زیرا درفامیل زبانهای هند واروپایی کلمات هم معنی وهم ریشه وجود دارد، مثلا( پدر، مادر، برادر، مومه، مامه، پاپا، پادری، مادری، گاو، اسپ، او(آب)، قروت، وغیره یعنی کلمات مربوط به زندگانی بدوی وابتدایی که گفته میشود قوم آریایی قبل از مهاجرت ها درزبان قدیمی وبدوی خود داشتند - اکنون این کلمات بیانگر زنده گی بدوی درهمه زبانهای فامیل هند واروپایی (روسی - فرانسوی -جرمنی - انگلیسی -هسپانوی -ایتالوی - زبانهای سلاوی - دری - پشتو - وهمه زبانهای هندی وسانسکرت) وجود دارند - دردیکشنریهای انگلیسی کلمۀ /CURD/ = قروت درج است، و این واقعیت ها ساختگی نبوده، بیانگر ونمودار یک مادر زبان قدیمی میباشد که زبانهای موجوده از آن منشعب شده و درمحیط های مختلف زبانهای مختلف را انکشاف داده اند .
یک دختر ایرانی که پدرش عضو سفارت ایران درکابل بود ، درصنف چارم دپارتمانت انگلیسی پوهنحی ادبیات رسالۀ تحصیلی (مونوگراف) خود را زیرنظر من بزبان انگلیسی مینوست - او را رهمایی کردم تا مونوگراف خودرا جنبۀ تحقیقی بدهد وبالای کلمات همریشه (COGNATE WORDS) درزبانهای فامیل هند واروپایی تحقیق کند - این محصله بعد ارششماه کارکه یکبارهم برای دسشرسی بیک عده آثار به تهران رفت، درحدود 130 کلمۀ همریشه درزبانهای هند واروپایی یافته بود که بسه کتگوری تقسیم میشد : کلماتیکه درطی هزاران سال عین معنی و تلفظ را درهمه زبانهای این فامیل حفظ کرده اند - کلماتیکه دراثر پروسۀ "قلب" (مقللوب شدن یک یا چند صوت) اندک تغییرتلفظ داده ولی معنی را حفظ کرده اند - کلماتیکه دراثرمخلوط شدن با زبانهای بومی وغیر آریایی (خصوصا درنیم قارۀ هند) به تغییرتلفظ مواجه شده، اما معنی راحفظ کرده اند. این مونوگراف را پوهنتون تهران نیز تصدیق وتائید کرده و یک نسخۀ آن طبق تعامل به کتابخانۀ پوهنتون کابل سپرده شده بود.

مقصد از ذکر این مطلب اینست که واقعیت مربوط به موجودیت فامیل زبانهای (هند و اروپایی) به اساس مشاهدات عینی ثابت شده است - اما ادعای موجودیت قوم ونژاد آریایی درمنطقۀ ببن النهرین یک تئوری است که اساس ساینتفیک ندارد، بشرشناسان، زبانشناسان وباستان شناسان باساس کاوشها وتحقیقات خود این تئوری را خلق کرده اند- اما بعد از تاسیس دولت اسرائیل و طرزالعمل نازیها در دهۀ 40 بضد نزاد یهود، یهودیها از دهۀ 70 باینطرف بضد واقعیت و موجودیت قوم ونژاد اریایی برخاسته اند- این موقف یهودیها واقعیت مربوط بموجودیت فامیل زبانهای (هند واروپایی) را متاثر ساخته نمیتواند، زیرا درین مورد شواهد عینی وجود دارد. با احتارم سیدخلیل الله هاشمیان - 26 اپریل 2016


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 26.04.2016

کابل باختر/ 7/ ثور
وزارت اطلاعات و فرهنگ کار ساختمان مقبره شهید محمد داوود خان، اولین رئیس جمهوری افغانستان را رسماً آغازکرد.
هفتم ثورکه به سی و هشتمین سالگرد شهادت شادروان محمد داوود خان مصادف است امروز درتالار مرکز بین المللی مطبوعات گرمیداشت به عمل آمده و در آن درباره آغاز کار مقبره وی نیز بحث گردید.
دراین مراسم عبدالباری جهانی وزیراطلاعات وفرهنگ ، پوهنمل غلام نبی فراهی وزیر دولت درامورپارلمانی ، محمد گلاب منگل وزیر امورسرحدات و قبایل ، سید سعادت منصور نادری وزیر امورشهرسازی ومسکن ، فیض محمد عثمانی وزیر حج و اوقاف و وزرای مشاور ریاست جمهوری ، اعضای خانواده شهید محمد داوود خان ، نمایندگان شورای قندهار، متنفذین سیاسی و اجتماعی اشتراک داشتند ، درباره شخصیت و اقدام به ساختمان مقبره محمد داوود خان بحث صورت گرفت.
درپیام محمد اشرف غنی رئیس جمهوری که توسط پوهنمل غلام نبی فراهی وزیر دولت درامور پارلمان خوانده شد، خدمات شهید محمد داوود خان ستایش گردیده و اقدام امروز درباره او قضاوت عادلانه تاریخ شمرده شد.
عبدالباری جهانی وزیر اطلاعات وفرهنگ ، به شهید محمد داوود خان افتخار و رهبر صدیق کشور خطاب کرد . درباره ساختمان مقبره شادروان از توجه رئیس جمهور ابراز امتنان کرده توجه حکومت را درباره شخصیت های حقدار معطوف خواند.
درباره مصارف ساختمان مقبره شهید محمد داوود خان وزیر اطلاعات وفرهنگ گفت: در دهم حوت سال گذشته بزرگان ولایت قندهار و ولایت های همجوار آن درحضور رئیس جمهور دریک جلسه بزرگ پیشنهاد ساختمان مقبره روان شاد را ارائه کردند . محمد اشرف غنی رئیس جمهوری به خاطر ساختمان مقبره مرحومی بیست هزار دالر از حساب شخصی خود و چهارصد هزار دالر از خزانه دولتی تعهد کمک کرد.
یکی از مطالب این مراسم گذاشتن سنگ تهداب مقبره شهید محمد داوود خان و آغاز کار آن بود.
به نمایندگی از خانواده شهید محمد داوود، محمد نادر نعیم از حکومت به نماینده از مردم و خانواده خود ابراز امتنان کرد . نعیم در صحبت خود گفت ، درسی و هشت سال گذشته این برای اولین بار است از سالگشت شهادت شهید محمد داوود خان گرامیداشت بعمل می آید. به این اساس من از وزیر وزارت اطلاعات وفرهنگ ورئیس جمهور از عمق قلب ابراز سپاس می کنم و در ساختمان مقبره هم از حکومت ، وزیر وزارت اطلاعات وفرهنگ ، وزیر دولت درامور پارلمانی، نهادها و شورا های قومی سپاس گزاری میکنم .
دربخش دوم مراسم برفراز تپه تاج بیک که بنام شهید محد داوود خان نامگذاری شده ، سنگ تهداب ساختمان مقبره مرحومی گذاشته شد.
با قرائت دعا و غرس نهال کار ساختمانی مقبره آغازگردید.


اسم: Mariam Damee   محل سکونت: Holland    تاریخ: 26.04.2016

lمریم دامع ، ایندهوفن، هالند

آقای محترم قیس کبیر سلام به شما و همکاران شما
شما در نوشته آخر تان ترکیب دری/فارسی را بکار برده اید. بعد از شما داکتر صاحب سیدخلیل الله هاشمیان در کلکینچه مخصوص نظر ها همین ترکیب را بکار برده است. من برای اولین دفعه این ترکیب را در چند نوشته آقای سدید دیده ام. نخواستم علت این ترکیب را از آقای سدید پرسان کنم چون آقای سدید خوی متغیر دارند. اگر خوشخوی بودند و دلشان شد جواب آدم را میدهد و اگر بدخوی بودند و دلشان نشد سوال را بی جواب میمانند. اگر شما یا داکترصاحب هاشمیان سبب و ضرورت آن را بیان کنید خوش میشوم.



اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 26.04.2016

سلام به دو همکارخوبم داکترصاحب هاشمیان وانجنیرصاحب قیس کبیر!‏

از استاد هاشمیان واقای کبیر بخاطر تائید انتقادم درقسمت رعایت روش املاء وانشاء زبان دری هنگام انلاین کردن ‏مقالات، سپاسگزارم. ادعای ترکیب 80 درصدی زبان عربی و15 در صد ترکی وپهلوی درزبان دری /فارسی، برای ‏من وشاید برای هرخواننده ایکه با زبان وادبیات دری اشنائی داشته باشد، عجیب وغریب به نظر می اید. خداوند ‏داکترصاحب هاشمیان را سالهای زیادی زنده داشته باشد که با وجود تکالیف صحی، بنابر وظیفۀ مسلکی وافغانی خویش ‏تفاوت دستوری وساختمان زبان عربی با فارسی دری را از روی اساسات دانش زبانشناسی ارائه کردند که برای من ‏دلچسپ وپذیرفتنی است.‏

‏ من در ارائۀ نکات قابل توضیح داکتر صاحب هاشمیان، نه کدام عصبیتی مشاهده کردم ونه کدام خود ستائی . ‏البته از روزیکه من با ایشان در خارج از وطن آشنائی پیدا کرده ام، با نام داکتر هاشمیان یا داکترسید خلیل الله هاشمیان ‏یاد میشده اند وتا اکنون هم با همین نام والقاب علمی یاد میشوند واین حق اوست واگر کسی دریکی از رشته های علوم ‏انسانی یا علوم طبیعی، مثلاً: تاریخ، باستان شناسی، زبانشاسی ، فلسفه،حقوق، اقتصاد ،زراعت ، طبابت ودیگرعلوم تحصیل وسند داکتری ویا فوق داکتری بدست آورده باشد چرا درجه تحصیلش با نام شخص یکجا ‏یاد نگردد. اگر درجه تحصیل در اعتبارنویسنده واعتبار مقاله وکتاب،یا انجنیری موثرنباشد، اصلاً وجود این رشته های تحصیل ‏ودرجات آنها درپوهنتونها ونهادهای اکادمیک دنیا ، برای چه بوجود آمده اند؟ معلومدارکسانی که درجه تحیصیل بالاتری ‏دارند، از دانش تخصصی تری برخوردار اند.مثلاً کاری را که یک متخصص مغز،یا جراح قلب انجام داده میتواند، ‏نمیتوان از یک انجنیر ساختمان ویا انجنیرکمپیوتر، وحتی از یک متخصص فیزیک اتومی انتظار داشت. بنابرین نباید درجه تحصیل ‏وتخصص اشخاص را که از سوی مراکز علمی تائید و برسمیت شناخته شده اند، با سؤالات ناوارد وعالم نمایانه با هدف ‏تخریب درجۀ تحصیل طرف مقابل ،خود را مطرح و برتر وتخصصی تر نشان داد.‏

‏ چه خوش کسی بیاید وچه خوش کسی نیاید، استاد هاشمیان برمبنای اسناد تحصیلی خود یک داکتر در رشتۀ زبانشناسی ‏از پوهنتونهای معتبر امریکاست. پوهنتون کابل وی را به حیث استاد زبانشاسی قبول کرده وسالهای متمادی این رشته را ‏در پوهنتون کابل تدریس کرده است. ویکی از مقالات علمی ایشان که با معیارهای زبانشناسی نوشته شده ودر همین ‏پورتال در سه قسمت به نشر رسیده است،‎) ‎رساله ای در سخن شناسی ) نام دارد. این مقاله در جواب یاوه سرائی ‏شخصی بنام داکتر پرویز کابلی نوشته شده است وبراستی که استادانه وتخصصی نوشته شده است.‏

آنهایی که به این عقیده هستند که 80 در صد زبان دری/فارسی ، عربی است، پس باید در خواندن وصحبت کردن عربی ‏هیچ مشکلی نداشته باشند، زیرا اکثرافغانهای مسن که دراروپا یا امریکا از چهاردهه به اینسو زندگی میکنند، بیشتر از ‏‏80 در صد با زبان کشورهای میزبان خود آشنائی ندارند، ولی بخوبی به این زبانها مکالمه میتوانند وگاهی دست به ‏ترجمه هم میزنند، ولی چرا دری زبانهای افغان که به قول شما 80 فیصد زبان شان عربی است، دوجمله عربی صحبت ‏کرده نمیتوانند و یا وقتی با عربی روبرو میشوند، چرا با زبان کشورمیزبان یا انگلیسی صحبت میکنند؟ اگر براستی 80 ‏درصد زبان دری را عربی تشکیل داده باشد، باید هیچ مشکلی در افهام وتفهیم این زبان با برادران عرب نداشته باشیم ‏درحالی که چنین نیست . بدلیل اینکه 80 در صد زبان دری ، عربی نیست وکلماتی که این زبان بنابردلایل دینی از ‏عربی وام گرفته است، از لحاظ دستوری طوری ترکیب می یابند وبکار برده می شوند که هیچ عربی از آن جملات (اگر ‏زنابن دری را نیاموخته باشد)، چیزی نمیداند.‏

سوال دیگری پیدا میشود که اگرواقعاً 80 درصد زبان دری ،عربی است، پس چه ضرورتی به نوشتن قاموس ‏کبیرافغانستان دیده میشود؟ هرقاموس عربی را که بازکینیم، می باید مشکل دری زبان را حل کند واگر حل نمیکند، پس ‏ادعای فوق تان درست نیست، برآن تجدید نظر کنید!‏
همانگونه که استاد داکترصاحب هاشمیان مدعی اند، با پنج فیصد کلمات، یک زبان ساخته نمیشود.پس وقتی زبانی ‏نداشته باشید، دفاع از زبان بی شیمه وبیستون فقرات،چندان موجه نخواهد بود! همینطورنیست؟!‏

درهرحال، من متوجه هستم که این بگو ومگوها، توجه ما را از اصل موضوع اقای داودملکیار که خواهان تغییر نام افغانستان است، دور کرده میرود وپاسخ آقای ملکیار فراموش خاطرها میشودودراخیر،من این قول داکترصاحب هاشمیان را که در مقالۀ اخیرخود(10 اپریل 2016)نوشته اند: «هموطنان، اصالت‎ ‎زبانهای‎ ‎ملی‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎حفظ‎ ‎کنند)، تائید میکنم. ‏


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.04.2016

جناب پوهاند داکتر هاشمیان صاحب!

صد آفرین تان که دم بنده را هم گرفتید، و صد آفرین تان که در این سن و سال روی و چشم سفید قاغذ را این طور زیبا سیاه می کنید.

امروز روزی شده که اظهار معلومات و نظر خود نمایی پنداشته می شود.

عجب دنیایی با عرض سلام.

زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من
چون آبله در پای من افتاد سر من


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.04.2016

غروال صاحب بیشک که آدم شناس هستید!

با عرض سلام

بنیاد این خرابه به آبی نمی رسد
تا کی کسی عرق کند و گل بر آورد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.04.2016

بعد از عرض سلام برای همه!

امید است جمله زیر در ارتباط نوشته بنده نباشد، در غیر آن به خود اجازه می دهم یک ذکری در زمینه داشته باشم:

"یک تعداد اشخاص به جای مطالعات وسیع و همه جانبه سعی دارند با کشیدن اسناد تحصیلی خود طرف مقابل را مسکوت سازند."

بنده چون در ارتباط موضوع علم جنیتیک اظهار نظر نموده ام، فلهذا ذکری هم از سند داکتر ی ام دادم که عالمی از این علم را ار پروفسوران و غیره منابع اموخته ام و میدانم که چی می گویم.

منظور اینکه هدفم سکوت از طرف مقابل نبوده بلکه معلومات خود را در زمینه به خواننده گان اظهار کرده ام و انرا خواستم که هوایی نباشد بلکه مستند.

تکرار می کنم که هر گاه نوشته متوجه بنده در مورد خاص خود بوده باشد، در غیر آن من کدام بحث ندارم و اگر هم کس خواسته باشد در مورد جنیتیک با من بحث کند حاضرم.

باقی را هاشمیان صاحب با برادر ما از عربستان سعودی صاف کند که ما بدانیم واقعیت در کجا است.

قصر فردوس بپاداش جهان می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 26.04.2016

قابل توجه محترم داکتر صاحب ابراهیم صالح
(1) من اسناد تحصیلی خود را برخ کسی نکشیده ام ومانند خودشما فقط لقب داکتر رااستعمال کرده ام، زیرا هموطنان افغان مرا با سوابیق تحصیلی وتدریسی ام میشناسند - ودرحالیکه من ازبابت اسناد تحصیلی خودنمایی نکرده ام و بااسم جناب شما بار اول آشنا میشوم ونمیدانم درکدام رشته تحصیل کرده اید- اما اینقدر خاطرنشان میسازم که من در امنریکا در 18 مجلس امریکایی، بشمول پوهنتونها، سخنرانی کرده ام و در هرمجلس از من تقاضا شده که قبل از شروع خطابه ام، سوابق تحصیلی خود را معرفی کنم، و این یک رسم قبول شده درمحافل اکادمیک میباشد.
(2) محترم انجنیر قیس کبیر یک دانشمند متصف به وسعت نظر میباشد، نظرخود را باجرات وصادقانه بیان میدارد، و تبصره ها وانتقادات بالای نظرات خودرا عالمانه می پذیرد، بدون آنکه رنجشی درمیان آید - ثبوت این مدعا (یک) درنشرمقالۀ آقای آریانفر( ترجمۀ تحقیقات بشرشناس روسی) که درتضاد با نظرانجنیر کبیر قرارداشت - (دو) قببول اشتباه واظهار معذرت بمقابل انتقاد استاد سیستانی به ارتباط(اعلامیه انجمن نگارش نو)- (سه) نشرمقالۀ آقای داودملکیار درین پورتال، درحالیکه آقای ولی احمد نوری آن مقاله را درپورتال خود نشر نکرده، زیرا دربارۀ نام نامی (افغان و افغانستان) دو سال کامل با گردانندگان نشریۀ (امنید) مبارزه کرده و هم پیرامون مداخلات ایران و تفاوت معانی درکلمات فارسی و دری یک کتاب نوشته است، که بخاطرعدم نشر مقالۀ ملکیار درپورتال آریانا باید از آقای نوری تشکر نمود و (خانه ات آباد) گفت- اما انجنیر قیس کبیر باخصلت دیموکراتیک و وسعت نظری که دارد مقالۀ آقای ملکیار را درپورتال خود نشرکرد و هم مطابق به جهانبینی خود بالای آن تبصره ای نوشت. ما از داشتن انجنیر قیس کبیر درجملۀ همکاران این پورتال افتخار داریم واین شیوۀ عالمانۀ اورا تقدیر میکنیم.
(3) درنوشتۀ دیروزی من درین کلکین از علوم بشرشناسی و زبانشناسی بارتباط علم جنتیک چند بار تذکر رفته که اگر شما این تذکرات را خودنمایی اسناد تحصیلی پنداشته باشید، پس معلوم میشود با یک جهانبینی بسیار تنگ و ضییق مبتلا میباشید .
(3) علم جنتیک در قرن بیستم بیشترانکشاف کرده، اما دربارۀ موجودیت بشر با چهار رنگ جلد وپوست (سفید - سیاه - زرد -سرخ) از چهار صد سال باینطرف کتابها صحبت کرده، ولی در بارۀ فروعات این چهار رنگ تاکنون یک نظر ثابت ارائه نتوانسته، که مثلا عربها و ترکها( که به دو فامیل زبان مختلف از زبانهای هند واروئپایی تعلق دارند) سفید پوست میباشند یا خیر؟ و در بارۀ اینکه قوم ونژاد آریایی واقعیت و وجود ندارد که انجنیر قیس کبیر بالای این نظریه ایستاده گی دارد، علم جنتیک ئوریهای متزلزل وغیر قاطع ارائه کرده که جناب آقای الله محمدخان (دارندۀ دپلوم ماستری در علم جنتیک از یک دانشکاه جرمنی) به آن اشاره کرده اند - دنیا به اساس تحقیقات علوم بشرشناسی و زبانشناسی موجودیت قوم ونژاد (آریایی) را قبول کرده وهم مردمان بومی مسکون در منطقۀ آسیای مرکزی بشمول افغانستان را (آریایی) خوانده اند - پس چه افتخاری نصیب ما میشود که ما خود را (آریایی) نخوانیم؟؟؟ علوم مثبته از قبیل بشرشناسی، زبانشناسی وباستان شناسی قوم ونژاد آریا را بانی تمدن و هم انتقثال دهندۀ تمدن بشر خوانده وشناخته اند، پس ما چرا این واقعیت و این افتخار را ازدست بدهیم ودرپهلوی یهدودی ها که از نازیها ضرر دیدند، ایستاده شویم؟؟؟ یهودیها این ادعا رانیزمنتشر ساخته اند که قوم افغان به قبیلۀ دهم یهود تعلق داشته و عبرانی میباشند- آیا جنتیک این ادعا را ثابت کرده میتواند؟ علم جنیتیک تا حال موفق شده با شناخت جین ها و اتم ها چهار رنگ جلد را تشخیص بدهد وپیشتر از آن قدمی نبرداشته است ! اما علوم بشرشناسی و زبانشناسی برای شناخت بشر با ارائۀ ثبوت قابل قبول، قدم های بیشتر برداشته است. درین باره انجنیر قیس کبیر باساس جهانبینی علمی خودش (که علم فیزیک تحصیل کرده) مستحق نظر خودش و من باساس جهان بینی علمی خودم(که علوم بشری تحصیل کرده ام) مستحثق نظرخودم میباشم، .من هیچگاه نظرخو را بردیگران تحمیل نکرده ام که آقای داکتر صالح باید ازین تهمت خود معذرت بخواهد - درموردی اظهار نظرکردن معنی تحمیل نظر را ندارد !
(4) انتقاد من بالای دومورد ازمدعیات محترم انجنیر قیس کبیر وارد وباساس موازین علم زبانشناسی ثابت است :
(یک) "زبان عربی اساس زبان دری/فارسی را تشکیل میدهد." :
زبان عربی بفامیل زبانهای سمتیک(سامی) تعلق داشته، اصول سختمانی و دستور این زبان کاملا متفاوت با زبان دری-فارسی میباشد- زبان عربی یک زبان اشتقاقی است، یعنی از هز کلمه کلمات دیگری مشتق میگردد، مثلا ازکلمۀ کتاب (مشتقات کاتب -مکتب - مکاتب - مکاتیب - کتب وغیره) بدست می آید -اگر همین خصلت این زبان نمیبود، قران مجید شاید درپنج جلد یا بیشتر گنجانیده میشد- زبان دری/ فارسی بفامیل زبانهای (هند واروپایی) تعلق داشته و یک زبان (وندی) میباشد، یعنی با ایزاد پیشوند وپسوند به ریشۀ فعل، کلمات ومعانی جدید پدید می آیند - اصول ساختمانی و دستور زبان دری/فارسی شباهت به اصول زبانهای ارزوپایی دارد -اساس زبان دری/فارسی را دستور واصول ساختمانی این زبان تشکیل میدهد، نه زبان عربی- از زبان عربی که بحیث زبان دین قبول شده بود، یک تعداد کلمات عاریت گرفته شده که البته مفایم معانی را درزبان دری/فارسی غنا بخشیده است، اما استعمال کلمات عاریت شده(دخیل) عربی مطابق بدستور زبان دری/فارسی صورت میگیرد، یعنی کلمات عربی تابع نظم دستور زبان دری/فارسی قرارگرفته است - بنابران زبان عربی اساس زبان دری/فارسی نمیباشد.
(دو) تعداد کلمات دخیل عربی در زبان دری/فارسی درحدود 25 فیصد میباشد نه 80 فیصد. اگرچه این محاسبه تا حال صورت نگرفته، اما من به اساس تجربۀ خودم که در زبان دری/فارسی تحصیل و تدریس کرده ام، به 25 فیصد کلمات دخیل عربی قناعت دارم (سه) هیچ زبان با داشتن 5 فیصد کلمات خودش و 95 فیصد کلمات اجنبی زنده وپایدار مانده نمیتواند. زیان دزی/فارسی بمقابل تسلط دینی زبان عربی حدود 1100 سل قبل قیام کرد وخود را مستقل ساخت -البته آنجه از عربی کرفته بود آنرا حفظ کرد وآنجه خودش داشت، انرا تبازز داد، مثلا: ازجملۀ پنج بنای اسلام، دو بنای آنرا(صلات، رمضان) که خودش قبل از اسلام داشت ( تماز؛ روزه) حفظ کرد، چنانکه ملت افغان تا امروز(نماز ، روزه) میگویند، نه (صلات، رمضان)- و آنچه نداشت، عربی آنرا پذیرفت ودخیل ساخت. این توضیحات نباید خودنمایی پنداشته شود، بلکه بخاطر رد دو ادعای فوق باید ازائه میشد. من بارها گفته ام که هیچکس، بشمول خودم، (متکامل) نیست - ما پیوسته از یکیدیگر می آموزیم واصول دانش و آموزش مستلزم همین داد وگرفت میباشد. باعرض احتارم - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: داکتر ابراهیم صالح   محل سکونت: عربستان سعودی ریاض    تاریخ: 25.04.2016

اسلام علیکم
یک تعداد اشخاص به جای مطالعات وسیع و همه جانبه سعی دارند با کشیدن اسناد تحصیلی خود طرف مقابل را مسکوت سازند. که این شیوه، عملِ غیرعلمی و اکادمیک، مانند دوران تفتیش عقاید کلیسا در اروپا میباشد. این افراد به جای دلیل و برهان ، غرق در متن های یاد گرفته شده ای کلیشه ای دوران تحصیلی اند که تحت نظر استادان کلیشه ای در محدوه ای تحصیل باقی مانده اند. چنین افراد جرئت ندارند که مطالب آموخته شده ای شانرا برای یک بار هم که شده باشد، زیر سؤال ببرند و با این کار شان خودرا از کلیشه ها ی قبلی دوران جوانی رهایی بخشند. حُسن غور و تحقیق دوباره درین است که صحت و سُقم نظر سابقه را در زمان پختگی باید آدم پذیرا شود.
امور انسانی که مشهور به علوم انسانی شده است به اثر تغییر زمان و مکان ، تمدن و تکامل محیطی بشری بدون شک ثابت باقی نمی مانند، ازینرو بخاطر ثابت نبودن نمیتواند علم باشد. اگر انسان به این نکته آگاه شود، میتواند تمام داشته ها و اندوخته هایش را نو سازی کند و بجلو رود. خرافه پرستان به همین خاطر عقب می مانند که نوسازی ندارند. کسانیکه به دانش استادان اجتماعی انسانی در دوران تحصیل مطلقیت میدهند، نادرست است زیرا مطلقیت در علوم انسانی عمل غیرعلمی و اکامیک میباشد. اگر شاگردان مطلقیت را در مواد درسی مطالب تهیه شده استادان شک نکنند آن شاگرد میخانیکی بار آمده ، قادر نمی شود تا خود را از کلیشه های آموخته، رهایی بخشد و در تمیز قضایا موفق باشد.
ببینید که محترم دکتور هاشمیان بر اساس کدام فرمول ریاضی میتواند امور انسانی را تعین تکلیف کند؟ .
در استادان دوران فاکولته با تمام دانستگی شان نسبت به شاگردان، کی تضمین میکند که منابعی ثابته را چگونه مطلق شناسایی کرده اند که با قطع نظر از سلیقه و ذوق اوشان مواد درسی را تهیه و دکته میکردند و ما به مطلقیت آن دلخوش باشیم؟ این افراد طوری صحبت میکنند که گویی حقیقت مطلق را بدست دارند مثل اسقف ها در قرون اوسطی. اینچنین طرز تفکر بازهم اکادمیک نیست. چراکه علوم اصلی با مسایل انسانی (به اصطلاح علم انسانی) زمین تا آسمان فرق دارند.
علوم متنوع انسانی در مجموع به نوعی مباحث مربوط به تربیت انسان ها استند. اگر جداگانه رشته هایی را که زیر مجموعه ای از علوم انسانی معروف شده اند یا مرتبط به آن میباشند(مانند حقوق، جامعه شناسی، روان شناسی، ادبیات و... )، در نظر بگیریم همگی را عواملی مرتبط با شکل گیری صحیح ساختار جامعه و تکامل همه جانبه ی آن می بینیم. که البته تحت تاثیر زمان و مکان تمدن و تکامل چهره عوض میکنند. بسیاری فرضیه ها با پا در میانی علم اصلی یا رد میشوند ویا تأئید میگردند.
درینجا نظر محترم قیس کبیر را به خاطری تائید میکنم که با دید اکادمیک و اصولی علمی، متن منتخبه ای شانرا از لحاظ کثرت غالب زبان عربی بر زبان دری/ فارسی ، از رسم الخط گرفته تا کلمات عربی که کلمات عربی تابع اساسات زبانی خودش درزبان دری / فارسی نیز میباشد (به جز از استثناات) ، روشن میسازد که 80 فیصده زبان دری/ فارسی تحت اساسات زبان عربی قرار دارد، این سخن کاملا ً دقیق است. محترم کبیر بر اساس علم، فرمولیک تشریح میکند وبعد از استخراج آزمایش علمیک تنیجه را به خواننده پیش کش می نمائید. موصوف با دید دقیق اکادمیک که در نیم صفحه منتخبۀ دری / فارسی به دنبال یافتن خصوصیات دری/فارسی رفته و یافته هایش را که اکثر غیر دری/فارسی بود دریافته است ، صادقانه به خدمت علاقمندان زبان می گذارد. واز افسانه گویی های اضافی پرهیز میکند.
تُند نویسی محترم هاشمیان ممکن دلیل دیگر داشته باشد. زیرا دلایل شان هم وزن تحصیلات شان نیست.
چراکه نوشته ای برحق آقای کبیر عاری از تمام غرور و تکبر بوده بر اساس آزمایش عملی که نشان داده است استدلال منطقی و پذیرفتنی است. مگر فرموده ای هاشمیان که حواله به گذشته و تحصیلات واستادان شده هیچ روشنگری را در زمینه نشان نمی دهد وموجه ترین دلیل او چنین است : «هردو اعدای فوق غیرمستند وغیرعلمی و ئا وارد میباشند.» این دلیل شان به چه اساس ؟ اساس دَرَک ندارد و عصبانیت بجای دلیل خود نمایی می کند. وسلام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 25.04.2016

دوکتور زلمۍ ( زل ) خلیلزاد در مصاحبة صدای امریکا اظهار کرده که افغانستان و پاکستان با وجودی یازدة سپتامبر باز هم با هم نزدیک نشدند و ادعای امریکا که در عراق پروگرام ذروی ودیگر موادی کیمیاوی وجود دارند اینوع ادعا اشتباهی بزرگ بود و این جناب شیطان و فتنه باز در موردی سوریه با شاغلۍ اوباما موافقت ندارد إ

این شیطان و خائين ًً زل ًً بود که در پاکستان در تولیدی طالبها با کومک ای ایس ای در تهداب گزاشتن رول بازی کرده و این ًً زل ًًمردود بود که در پاکستان با امرین ای ایس ای در شرائطی صمیمانه همکاری داشت و حیات ایندة کودکان افغانی را توسط مدرسه های قرأن تباه کرده و این اقای ًً زل ُُ مردود بود که پروگرام طرح شدة جمع کردن سلاحها از قاتلین تنظیمها در سال ۱۹۹۵ طرح شده بود و ان را توسط گروپ تربیه شده اش ( تحت رهبری ملا جاهل محمدعمر ) در پاکستان اقای ًً زل ًً و ای ایس ای تخریب کرد و این خائين ًً زل ُُ مردود بود که یک گروپ خائينین در امریکا , اروپا و تنظیمهای لعنتی را درسال ۲۰۰۱ در المان بن به شانه های ملت افغانستان سوار کردند و ملیاردها ډالر و ایرو در جیبهای این خائين و گروپ خائينین بن اش رفتند و این خائين ًً زل ًً بود که به تفریقة اندازی لسان و مذهب دامن زد و خائينین و قاتلان بن را برای این خیانت تشویق کردند و این خائين ملی و جهانی بود و است که ملت افغانستان تا امروز گروگان این خائينین است و با وجودی ملیاردها ډالر و ایرو ملت افغانستان به غربت مبتلا است إ

این خائين بین المللی ان وقت کاملآ مطمئن بود که در عراق پوگرام ذروی وجود ندارد چون حلقة مذهبی بوش پروگرام دارد که باید انتظام جهان جدید ایجاد شود و حاکمیت ان در دست انها تحت شعار امریکا باشد این خیال شما خائين و گروپ مزهبی شما خواهد ماند و این یک توطیة علنی است که ملت ها را تحت شعارهای اوردن دیموکراتی , پیشرفت شرائط زندگی و حقوق زنان مستعمره می سازید و الان درین ممالک انارشی وجود دارد و شما خائين هم جهاد ملی افغانستان را تخریب کردید و هم امریکا را در اسیا بدنام ساختید وهنوز هم از خیزگهای خیائینانه ات دست دور نمی کنید افسوس به این شخصی کثیف که در افغانستان تولد شده إإإإإ


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.04.2016

استاد محترم آغای هاشمیان صاحب!

بعد از عرض سلام از اینکه باز آمدید خوش آمدید.

به تایید نوشته ذیل تان من هم یک نقطه را اضافه می کنم:

" در یک قسمت تبصرۀ فوق آقای قیس کبیر به یافته های علم جنتیک وپافشاری یهودیها اشاره شده که گویا قوم آرین اصالت وواقعیت نداشته است - من این تئوری را از بیخ وبنیاد رد میکنم وکامل غلط می پندارم- درست است که علم جنیتیک تا حال توانسته فقط چهار نژاد را باساس رنگ جلد( سفید- سیاه - زرد - سرخ) تشخیص نماید- اما پیرامون ساتختان فروعات واجزای هریک از این نزاد ها یک قدم پیش نرفته،"

بنده در سال های 80 و 90 قرن گذشته رشته جنیتک را در یکی از پوهنتون های آلمان خوانده ام و سند ماستری انرا هم دارم.

تماماٌ کتاب های درسی و تخصصی رشته جنتیک را چه به المانی و چه به انگلیسی که مطالعه می کردم پر از جملات ذیل بود:

ما حدس می زنیم، تصور می کنیم، امکان دارد، فکر می کنیم که این طور و یا انطور باشد.

به نظر من غیر این، این علما دیگر راه هم نداشتند چرا که جن ها از مالیکول ها ساخته شده و مالیکول ها از اتم ها و اتم ها هم از ذرات کوچکتر و غیره.

ما خواص اتم ها را می دانیم اما اینکه واقعاٌ چصور هستند به اصطلاح قد فلک قد داده نمی تواند.

همان قصه کک حافظ صاحب است که چون حقیقت را ندیدیم راه افسانه را انتخاب کردیم.


بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع

بر کشد اینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع

فکر حافظ صاحب دو تعبیر دارد.

یکی آن این است که هر کس که از خواب بیدار می شود جهان را از عینک خود می بیند.

تنها همین فکر حافظ صاحب در این شعرش استاد تان بیدل صاحب را یک جهان مست می کند.

بصورت (بیدلم) اما به معنی
بود چون اشک سر تا پای ما دل


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 25.04.2016

دوستان محترم، خوانندگان ارجمند پورتال وزین افغان -جرمن آنلاین، اسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته - خوشحالم که بار دیگر با شما هموطنان گرامی درمسایل مربوط بکشور وفرهنگ مشترک ما همصحبت میشوم.
من از تاریخ 13 تا 21 اپریل به سفربودم و از دنیا بیخبر- دربازگشت بخانه آنقدر ایمیل رسیده بود که دو روز کامل را خواندن و حذف کرن آنها دربرگرفت - دو روز دیگرمصروف خواندن نظریات درکلکین نظریابی و مقالات وارده درین پورتال شدم- عصارۀ مشاهدات خود را بطور بسیار خلص ذیلا باشما محترمان شریک میسازم -البته در هریک از موارد ذیل بعدا با اغتنام فرصت بطور مفصل اظهار نظر خواهم کرد:
(1) پیشنها محترم محمد داود مومند راجع به اعطای لقب استادی به محترمه میرمن قمرگل ، هنرمند وسرایندۀ ترصدای زبان پشتو، را تائید میکنم وامیدوارم اکنون که آقای مومند بکابل میباشند، این پیشنهاد را به شاغلی باری جهانی برسانند.
(2) ازتوضیحات بسیار جامع و آموزندۀ جناب استاد سیستانی از تاریخ 13 اپریل راجع به سنگ هفت قلم ودیگ مسی درهرات جهان سپاس و تشکرات خود را تقدیم میکنم - دوسه بار سعی کردم نوشته استاد سیستانی را از کلکین نظریابی کاپی بگیرم، اما موفق نشدم - ازمحترمه استاد صالحه واصل خواهشمندم یک کاپی این نوشته را بمن ایمیل نمایند.
(3) مقالۀ آقای داودملکیار و تبصرۀ آقای انجنیر قیس کبیر بالای آن مقاله راخواندم -عجالتا آن قسمت این تبصره راتائید میکنم که انجنیرکبیر میفرمایند: "چور وچپاول در مملکت بنظرمن آنقدر موضوع مهم و با ارزش نیست، بلکه گرفتن آگاهی معنوی مردم یک مملکت و شستن مغز یک ملت باکلمات چرب ونرم وتلفظ مهربانانه و سوق دادن آنها بیک جهت دیگر بمفاد خود، هزاران مرتبه خیانت بزرکتر وجفای نا ستودنی تر از آن است..." جناب آقای داودملکیار که از نویسنده گان خوب جامعۀ مهاجر افغان درامریکا میباشد، با نشردوپیشنهاد ضدمصالح ومنافع علیای ملت افغان، بار اول مکنونات قلبی خود را ظاهر ساختند که به اصالت ایرانی خود بیشتر متکی وپایند میباشند - بلی، یک واقعیت تاریخ است که احمد شاه بابای درانی قوم سنی مذهب (بیات) را ، که خانوادۀ محترم ملکیار از بازمانده گان این قوم میباشد، ازایران به غزنی منتقل ساخت وبه آنها زمین ومنصب و قدرت بخشید تاشاهراه ستراتیژیک غزنی را درجملۀ مخافظین دیگر، بشمول پشتونهای آندیار ازقبیل خانوادۀ(آزاد خان)، برای فتوحات او بجانب هندوستان محفوظ نگه دارند -اما اینک یک عضو این خانواده همان نیکی و بخشش بزرگ احمد شاه کبیررا که بانی نام نامی (افغالنستان) میباشد، نادیده گرفته، حذف نام (افغانستان) را پیشنهاد میکند!!! تفو برتو ای چرخ گردون تفو! ساختمان بشری ملت افغان متشکل از اقوام مختلف میباشد که سادات عرب نژاد (بشمول اینجانب) یکی از آنهاست - اما هیچ قومی، بجر چند تا ایرانی مشربها، تاحال ندامت خود را از نام (افغانستان) تبارز نداده است- و این درحالیست که ازخانوادۀ محترم ملکیار با وجود اصالت ایرانی آنها. اشخاص نامدار وخدمتگار مانند مرحومین برگد عبدالاحمدخان، جنرال عبدالاحد خان ملکیار و سفیرعبدالله خان ملکیار وچند جنرال دیگر، بشمول پدر آقای دادوملکیار، بری افغانستان خدمات صادقانه انجام داده وخودها را به هویت افغانی و نام افغانستان مفتخر ومتعهد شمرده اند. بهرحال، ما بالای جنبه های غیر علمی و غیر عملی و احساساتی پیشنهاد آقای داودملکیار با اغتنام فرصت تبصره هایی خواهیم داشت.
(4) در یک قسمت تبصرۀ فوق آقای قیس کبیر به یافته های علم جنتیک وپافشاری یهودیها اشاره شده که گویا قوم آرین اصالت وواقعیت نداشته است - من این تئوری را از بیخ وبنیاد رد میکنم وکامل غلط می پندارم- درست است که علم جنیتیک تا حال توانسته فقط چهار نژاد را باساس رنگ جلد( سفید- سیاه - زرد - سرخ) تشخیص نماید- اما پیرامون ساتختان فروعات واجزای هریک از این نزاد ها یک قدم پیش نرفته، بلکه از علوم بشرشناسی و زبانشناسی استفاده کرده است -علم زبانشناسی یک شعبه علم بشر شناسی است وشواهد مثبته از طریق کاوشهای این دوعلم درمنطقۀ آسیای مرکزی راجع بموجویت قوم ونژاد (اریایی) در منطقۀ آسیای مرکزی تثبیت ونشر شده است - من مقالاتی از 80 سال قبل درثبوت موجودیت نژاد آریا بقلم بشرشناسان و زبانشناسان معروف آروپایی دارم که مرحوم استاد احمدعلی کهزاد آنها را بزبان دری ترجمه کرده و با اغتنام فرصت درین باره روشنی خواهم انداخت، چونکه این موضوع به مسلک وتخصص من ارتباط دارد - قابل تذکر میداند که یکعده جرمن های ضد هتلر ونازی به تشویق وتحریک یهودیها کامپین ضد (آریایی بودن) را براه انداخته اند واز آنجائیکه قوم ودولت یهود دردستگاه تکنالوجی دسترس و نفوذ کافی دارند، این هیاهوی ضد(آریاییی) را براه انداخته اند. مقالۀ آقای آریانفر که تحقیقات یک بشرشناس روسی را ترجمه کرده و من آنرا درجملۀ مقالات نشرشدۀ این پورتال سرتاپاخواندم، از نقاظ نظزعلوم بشرشناسی وزبانشناسی یک تحقیق خوب است راجع بموجودیت قوم ونژاد آریا در منطقۀ ما.
(5) تبصرۀ وانتقاد وارد استاد سیتسنانی را براعلامیۀ (انجمن نگارش نو) که املای جدیدی برای کلمات دخیل عربی پیشنهادکرده، خواندم وآنرا تائید میکنم - اما درجواب وعکس العمیل آقای انجنیر قیس کبیر به تبصرۀ استاد سیستانی، چیزهایی خواندم که شاخ کشیدم، ازآنجمله دوجملۀ ذیل :
"" زبان عربی چون اساس زبان دری/فارسی راتشکیل میدهد..."" و
"" 80 فیصد خود زبان فارسی عربی است ... و 5 فیصد آن فارسی ...""
هردو اعدای فوق غیرمستند وغیرعلمی و ئا وارد میباشند - اما محترم انجنیر قیس کبیر را که یک داشمند در رشتۀ فیزیک و تکنالوجی میباشند ملامت نمی شمارم، چونکه باعلوم ادبیات وبشر شناسی وزبانشناسی ارتباط مسلکی ندارند -همانطوریکه من در علم تکنالوجی کر وکور وبیسواد مطلق میباشم . یار زنده و صحبت باقی - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 24 اپریل2016


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 24.04.2016


به جواب محترم سیستانی صاحب

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سید عـبدالله کاظم   محل سکونت: اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 24.04.2016


پاسخ به یک سؤال پیرامون روابط عربستان سعودی و ایالات متحده امریکا

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 24.04.2016

رادیو آزادی یکشنبه ۲۴ اپریل:

آقای آشنای قدیم و غمخوار صداقتمند مردم افغانستان؟، سفیر انګلیس مقیم کابل میګوید:

«په افغانستان کې د بریټانیې سفیر وايي، له حکومته د افغانانو د مایوسي په اړه پوهیږي خو پرمختګ دومره ژر هم راتلونکی نه دی.

سفیر ډومینیک جرمي له ازادي راډيو سره په ځانګړي مرکه کې وویل چې لاهم ((ډېر)) مزل پاتې دی چې افغانستان سوکالۍ ته ورسیږي خو بریټانیا ژمنه کړې چې له افغانانو او افغان حکومت سره به اوږدمهالې مرستې کوي.

ښاغلي جرمي همدا راز وویل چې هېواد یې په افغانستان کې د سولې د راتلو لپاره هڅې کړي او که افغان حکومت وغواړي ان د سولې په مستقیمو خبرو کې هم برخه اخلي.»

درین اظهارات، سفیر انګلیس خود را نهایت بیطرف در تراژیدی جاری در کشور ما معرفی میدارد و از موجودیت مستقیم نظامی و استخباراتی دولت مربوط اش کنار میرود. من در اظهارات فوق سفیر انګلیس در کابل کلمه ډېر یعنی بسیار را باز در قوس قید کردم. یعنی سفیر میګوید که شما مردم افغانستان درین زودیها انتظار قطع جنګ و استقرار صلح و نفس راحت را نداشته باشید. او راست میګوید، برای سفیر انګلیس روز و تاریخ آمدن صلح در کشور ما معلوم است...؟!. یعنی نماینده دولت انګستان در کشور ما میګوید، فعلاً جنګ و کشتار ملت افغان باید ادامه پیدا کند، وقتیکه ما و سایر شرکای امپریالیستی ما خواستیم، آن وقت جنګ قطع میشود و صلح و رفاه در افغانستان حاکم میشود.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.04.2016

بعد از عرض سلام.
توضیح اقای سیستانی در مورد چشم سفیدی در قبال تنوین لغات عربی کاملاً درست میباشد، اما ګیله مندی ایشان از افغان جرمن غیر موجه بنظر میرسد، زیرا اعلامیۀ انجمن نګرش نو یک نوشتۀ اجتماعی و مردمی میباشد که مسئولیت محتوای انشائی آن بدوش نویسندګان آن میباشد نه افغان جرمن. اګر بکار ګیری لغات خلاف دستور و ګرامر زبان دری در یک نوشتۀ فرهنګی و زبانی بچشم بخورد آنګاه میتوان در مورد آن جدال نمود.
عرض دیګرم در تائید فرمایش اقای سیستانی ( مراعات تنوین ) اینست که شیوۀ افراط و تفریط در تمام شئون زندګی فرهنګی و اجتماعی متأسفانه رخنه نموده.انکار از زیبائی تنوین و متهم کردنِ تنوین به بیګانه بودن، بر زیبائی نوشتنِ ما نه تنها نه می افزاید بلکه آنرا نا زیبا خواهد نمود. از افراطیون و انتحاری های عرب می ترسیدیم ! و می ترسیم! اآیا باید اکنون از تنوین شان هم بترسیم؟ نه
" اً " معصوم تر و خوش اخلاق تر بنظر میرسد تا " ان " .
تشکر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.04.2016

برای من تعجب انگیز بود، آیا برای شما نیست؟

افغان جرمن آنلاین تا همین دیروز یکی ازمدافعین زبان دری واز جمله منتقدینی بشمارمیرود که در برابر روش املائی ‏و انشایی زبان فارسی رایج درایران از خود عکس العمل نشان میداد وحتی بکاربردن برخی کلمات ولغات کهن وسوچۀ ‏فارسی دری را ، ایرانی گفته به مذمت آن می پرداخت، نمیدانم چه شد که رۀ صد ساله را به یکر روزپیمود وبا دیدن ‏اعلامیه انجمن نگرش نو، 180 درجه بسوی روش املائی ایرانی ها لغزیده است. ‏
دراین اطلاعیه که از سوی «انجمن نگرش نو» در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده است کلمات وجملات ذیل ‏بملاحظه میرسد:‏
‏«... در‎ ‎ادامه ی‎ ‎سلسله(سطراول)، خصوصن اتحادیه اروپا(سطراول خواستها)، خصوصن‎ ‎افغان‎ ‎ها(سطردوم ‏خواستها)، از‎ ‎کشورهای‎ ‎اروپایی‎ ‎جدن‎ ‎در‎ ‎خواست‎ ‎می‎ ‎کنیم(سطرسوم خواستها)، و دیگرکلمات از قبیل-‏‎ ‎راهکار(برنامۀ ‏عمل یا ستراتیژی).»‏

زبان شناس ایرانی داکتر سعيد نفيسي‎ ‎، زیرعنوان « غلط های‎ ‎مشهور املایی و دستوری زبان فارسی» مقالت سودمندی ‏نوشته ودرآغاز مینویسد که : «کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی است برای واژه های عربی جایز ‏است، مانند: اتفاقاً، تصادفاً، اجباراً، ولی واژه های ناگزیر و ناچار و مانند آن ها که فارسی[دری] است هرگز تنوین بر ‏نمی دارد و نباید آن ها را چون این به کار برد:گزارشاً به عرض می رسانم ( به جای بدین وسیله گزارش می کنم که )،
‏ ناچاراً رفتم ( به جای به ناچار، یا ناگزیر رفتم).‏
نویسنده علاوه میکند که «اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه های لاتین نیز به کار می ‏گیرند و مثلن[مثلاً ،س] می گویند: تلفوناً به او خبر دادم، یعنی به وسیله ی تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم.‏تلگرافاً به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.‏
در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین به صورت ا در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن ‏را به صورت ن می نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن»(رک: سایت سارا شعر،سایت زبان فارسی،سایت هفت ‏قدم تا تو وغیره)‏

آقای داکترسعیدی نگفته است که به چه دلیلی در سالهای اخیر، تنوین را از روی کلمات عربی پس کرده اند، آیا این به ‏معنای فارسی جلوه دادن کلمه های عربی است. همانگونه که نباید کلمۀ فارسی را با تنوین نوشت، همان سان ،نباید ‏کلمات عربی را با تعویض کردن (ن) بجای ( اً ) ، فارسی جلوه داد. این کار بر ریشه و اصل کلمه صدمه وارد میکند و ‏کلمه را نازیبا و مسخ شده جلوه میدهد،مانند:[مثلن، جدن، خصوصن ، فعلن ، دفعتن، جبرن، و... و...] بنابرین هرکسی ‏که چنین مقالاتی را آنلاین میکند، لطفاً متوجه اصالت املائی کلمات زبان دری نیز باشند.‏
‏ با احترام


اسم: محمد نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 23.04.2016


محترم آقای کریم خرم با عرض احترام!

نوشتۀ شما را تحت عنوان «هوشمندی ما را از این ورطه نجات میدهد» به دقت خواندم، همه استدلال تان درست ولی آنچه مهم است و شما در زمان ریاست دفتر رئیس جمهور کرزی و یا حالا که مسئولیت دولتی ندارید. چرا در نیافته اید که هدف نهایی امریکا از ادامه جنگ در افغانستان چیست؟ اگر دریافته اید چرا به صراحت با مردم در میان نمی گذارید. به نظر من آنهمه هوشیاری را که شما از مردم انتظار دارید، مردم یا نخبگان صادق و دل سوز افغانستان، هوشیاری لازم را دارنداما مشکل جنگ صرف با هوشیاری مردم قابل حل نیست بلکه شناخت دقیق از سیاست های ابر قدرت های جهانی مطرح است. تا برای رفع آن مشکل مردم سعی و مبارزه آگاهانه خود را روی آن متمرکز نمایند. را ستی این سوال نزد من مطرح است که چرا امریکا برای کشتن گروه های تروریستی از دولت افغانستان حمایت می کند و هم از حامیان تروریزم. یعنی دولت پاکستان. اگر شما در این مورد شناخت دقیق دارید لطفاً من و دیگران را در جریان گذارید. تشکر


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 22.04.2016

ګران محترم استاذ سیستانی صاحب!

مقاله تحقیقی و وزین شما مورخ ۱۲ اپریل تانرا تحت عنوان «آئینه چون بنمود عیب تو راست ...» مطالعه نمودم. اینکه شما نګاشته اید، که از طرف پیرویان حبیب الله دزد بچه سقاو حتی مورد فحش قرار میګیرید، با در نظر داشت خصوصیات و عمل کرد این ګروه در حق ملت افغانستان، کدام جای تعجب نیست و با افشاء شدن خصوصاً اسناد موثق و چشم دید مرحوم فیض محمد کاتب هزاره دیګر برای این قماش ګمراه راه جُز یاوه ګويي باقی نمیماند.
طوریکه در بیست ماده بچه سقاو و دار و دسته ای خاین و جنایتکار اش به اساس قانون و منطق اسلامی و انسانی از یخن ایشان کش کرده و به محکمه ملت انتقال داده اید، من درین جا توجه افغان های واقعبین و دارنده وجدان سالم را به ماده بیستم جناب شما جلب مینمایم:
«آنهائی که امروز سنګ طرفداری از نادرشاه و ظاهرشاه را به سینه میکوبند، باید متوجه باشند که نمیتوانند [در عین زمان] هم دوست نادر خان و ظاهرشاه و هم هوا درا حبیب الله پسر سقو باشند! به کلام دیګر، کسی که در تمجید از حبیب الله کلکانی [به حواله اسناد موثق تاریخی،دشمن ملت افغانستان خلیل الله خلیلی] کتاب نوشته و او را «شاه دیندار» و «باناموس» و «عیار از خراسان» نامیده است، در واقع هتک حرمت و استهزاء در حق نسوان خاندان نادر خان راتائید کرده است. هوا داری از چنین کسی، تائید غیر مستقیم از تجاوزات و بی ناموسی های پسر سقو در حق فامیل نادر خان و ظاهرشاه است و می باید متوجه موضع ګیری احساساتي و غیر سالم خود با ظاهرشاه باشند.»

بلی، امان میخواهم از چنین ګیر آمدن در چنین انتقاد در پرتو اسناد تاریخی...!
کسی ازین اشخاص که در ماده ۲۰ استاد سیستانی تا حال چپ خود را زده، آقای احسان لله مایار میباشد. که دریک زمان هم عاشق نادر خان و ظاهرشاه است و هم عاشق و دوست خلیل الله ای خلیلی...!!

اګر امروز و همین ساعت خالقم روح مرا قبض کند، ارمانی به دنیا ندارم، همین قدر حقایق تاریخی را دیدم، شنیدم و حتی الوسع با قلم قاصر خود دران اشتراک کردم.

په درنشت سره


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: المان    تاریخ: 22.04.2016

جنگ سوریه؛ افغان‌هایی که از ایران به جنگ سوریه فرستاده می‌شوند

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.04.2016

جناب اقای استاد بزرګوار سید عبداللّه کاظم! بعد از عرض سلام.
در جائی خواندم که نمایندګان کانګرس امریکا در تلاشند تا یک مسودۀ جنجالی را جهت تصویب به کانګرس ارائه نماید. مسوده حاوی این نکته میباشد که در صورت ثبوت بعضی اسناد مبنی بر دست داشتن دولتموردان سعودی در تمویل مالی تروریستان القاعده ( مجریان! فتنۀ یازدۀ سپتمبر) ، قضات بلند پایۀ امریکا صلاحیت خواهند داشت که دولت سعودی را رسماً به این جرم متهم نماید. در مقابل، دولت سعودی تهدید نموده که در صورت تصویب این مسوده، تمام اوراق بهادار خود را که در کشور امریکا موجود اند، به فروش خواهند رساند.
سؤال بنده از جناب عالی منحیث یک استاد ورزیدۀ اقتصاد اینست:
این اوراق بهادار آیا یک سرمایه ګذاری علیحدۀ است یا نه اینکه همان پول حاصله از فروش نفت بر امریکا میباشد.و آیا این اوراق بهادار مشمول حالتِ خیز و اُفت ارزش نیز میباشند یعنی در بازار بورس قرار دارد یا فقط به شکل سپُرده های بانکی نزد یک ادارۀ مالی معتبر قرار دارد؟ در صورت فروختنِ این اوراق چه اتفاقِ اقتصادی ( خوب یا بد) برای طرفین خواهد افتاد؟
البته یک سؤال دیګرِ سیاسی اقتصادی نیز به میان می آید، آن اینکه در صورت تصویب شدن این مسوده و متهم شدن دولت سعودی به جرم پشتیبانی مالی تروریستها، آیا سعودی ها قادر خواهند بود که این پول ( که مقدارش هفتصد و پنجاه میلیارد دالر تخمین زده میشود) از کشور امریکا خارج کند؟
از لطف جواب تان قبلاً و قلباً ممنونم.


اسم: غزنوی غلزی   محل سکونت: فیرفکس - ویرجنیا- امریکا    تاریخ: 20.04.2016

محترم داود ملکیار
نکاتی کوتاه در مورد مضمون ضد نام افغانستان شما عرض میگردد:
1. در آن روزی که در چشم و دل هر افغان در هر جای دنیا در عکس العمل به قتل و کشتار پاکستان در کابل خون ها سرازیر بود این مضمون ضد نام افغانستان شما بی موقع بود.
2. در حقیقت همین روز خونبار در افغانستان و درک از توطئه های دشمنان افغانستان ( ایران و پاکستان) باید برای شما کافی میبود که اوضاع افغانستان آنقدر خراب و حساس است که این طرح نادرست و بی موقع خود را عرضه نمیکردید.
3. در این هفته های که نویسندگان این پورتال وزین ملی مقالات متعددی در مورد نژاد آریائی و و فاشیزم ایرانی ی ها نوشته اند مقاله شما نشان میدهد که شما در دنیای دیگر ی تشریف دارید.
4. با آنکه همه میدانند که شما و دوستان محترم تان در یک نشریه دیگر کوچ کرده اید این که چرا در اینجا و بعد از اینکه در اینجا بحث در مورد فاشیزم هتلر و ایرانی ها شده است شما این نوع مینویسید سوال بر انگیز است ؟
5. اگر استادان محترم که شما تیلفونی با آن صحبت میکنید اظهار میدارند که دری و فارسی خواهر و برادر هستند از آنها بپرسید که والدین این زبان در کجا بود تا دزدی و پلان ایرانی ها به شما معلوم شود.
6. اگر شما نظریه دارید که از زبان پیشرفته فارسی ایرانی قرض بگیریم و قبول کنیم، شما یا کدام استاد و مرجعی مقرر هستند که تا امر بفرمایند این حد کافی است ، مثلاً دانشگاه و دادگاه را قبول داریم و این دیگرش را نداریم. چند صد ، چند هزار معیار است؟
7. از گفته های شما بر می آید که کتاب نوشتن و قاموس نویسی دری بی فایده است چون قاموس و کتاب پیشرفته ایرانی موجود است ، آیا شما به افغان جرمن آنلاین ، استاد هاشمیان و انجنیر قیس کبیر و دیگران مشوره میدهید که وقت خود را در ساختن قاموس کبیر افغانستان بیهوده مصرف نکنند؟
8. آیا به نظر شما لطیف پدرام، و سید مخدوم رهین بیهوده مورد انتقاد قرار گرفته اند؟
9. آیا استاد نگارگر و استاد باختری با هم همنظر هستند و با شما موافق نامگذاری جدید برای افغانستان هستند؟
10. شما که یک شخص فهمیده هستید، وقتی حالت زار و ضعیف و شکسته افغانستان را میبینید که هر همسایه بد نیت با صد نوکر در حال تجاوز و تخریب آن است، آیا همین وقت مناسب است برای این بحث شما؟
11. مسئله امباق نیست مسئله دفاع در مقابل تهاجم است: اگر نخوانده اید مضمون استاد هاشمیان را در همین پورتال بخوانید: ایرانی ها ما را مجبور ساخته اند:


متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 20.04.2016

محترم دیپلوم انجنیر کبیر موضوع اریائي محترم ملکیار بسیار فوق العاده و مستند تشریح کرده و این شعاری فتنه ناکی رژیم هتلری بوده و ملت خون الودی افغانستان باید به این چرندیات مرض نفاق انگیز نه فعلآ و نه بعدآ مبتلا شود و این خیانت ملی خواهد بود اگر توسط اینوع شعارها به خراسانیها ایرانی زمینه مساعد گردد که ملت غیور افغانستان را در اتش خونباری به شکلی دیگری بی افتد و زمینه برای توته کردن افغانستان ایجاد شود ! هر فردی وطن پرست وظیفة ایمانی ووجدانی دارد که سعی کند که چطور ملت غیور و خون الود افغانستان از شرائط فعلی انارشی بیرون اورده شود ونه به تندوری اتشی نوع دیگر انداخته شودإإإإ من بسیار به علاقه مضامین محترم ملکیار مطالعه میکردم اما این مضمون اریائي هتلری را بنده به پاک نفسی اش مشکوک ساخت إ


اسم: Noorulhaq Husseini    محل سکونت: usa    تاریخ: 19.04.2016

Dear sofia Omar salam,
Hope all is well, Thank you so much for your beautiful article in regards
to late Mr. Bruce G. Richardson, he often talked about you and your help with his articles and translation. Bruce was my teacher, older brother and
a very dear and best friend for more than Three decades, we travel to Pakistan and Afghanistan so many time ignoring the obvious danger,
in short Bruce was one of a kind, l've never met anyone like him!!!
Bruce and I, and our families stayed in close contact ever since we met
in peshawar some Thirty years ago, my last trip to visit Bruce was recently
after his unfortunate automobile accident, I was there for a week and very
much injoyed his company, he was not in good health and shared some of his last wishes with me, one of them was, since he can no longer travel to
Afghanistan, that his ashes be thrown in the mountains of Afghanistan, the mountains he loved and traveled to so many time in search for truth!!!
I may have few of his last photos before his departure from this world which I'll share couple with you, I'm deeply saden by his passage and miss him so much...
at the end a very small correction, Bruce passed away on April 6th., 2016 at 7:20 pm. in his home in Charlestown Rhode Island, Bruce is survived
by his wife Shirly and Two daughters Nancy and Leslie.
R.I.P
Sayed Noorulhaq Husseini
Atlanta, Georgia


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.04.2016

خدا حافظی مؤقت
زه د یوی نیمی میاشت د مسافرت تکل لرم ، که د مسافرت په ترڅ کی ماته دقلمی همکارۍ او د وطنوالو د نیکو او مثبتو نظریاتو د لوستلو امکانات میسر شی ، زهی سعادت ، که دا مقدوره نه وه ، د ژوند په صورت کی ، د عودت نه وروسته به بیا خپلو وطنی ، غورو ته دوام ورکوو .
د خپلواک ، سر لوړی ، آزاد ، مستقل ، یو موټی افغانستان او د دروند تاریخی ټولنی او ملت د غښتلتوب په هیله .
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
آمین ، یا رب العالمین والعاقبت للمتقین ، باالرحمتک یا الحمر راحمین .
د خدای پامان او عفو تقصیرات .
د واقعی نیشنلستانو او ملت خواهانو چوپړی
محمد داؤد مومند


اسم: نصيبه أكرم حيدري   محل سکونت: آسترالیا    تاریخ: 18.04.2016

سلام و احترامات خدمت خوانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاين تقديم ميداريم.
توسط برادر محترم قاسم جان باز آگاهي يافتم كه لينك إرسالي من برأي شنيدن بيانيه لويه جرگه شهيد بزرگوار محمد دَاود خان نسبت معاذير تخنيكي مورد استفاده نيست، لذا همراه با پيشكش معذرت خدمت همه لينك ديگر آنرا محترم باز با آدرس ذير در اختيار من گذاشتند با شما شريك ميكنم.
به اميد سلامت شما
نصيبه أكرم حيدري

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 18.04.2016

محترم( فرید داستان ) مسول و موسس کابل پیج KABUL PAGE در مورد کلیمه بفرستیت و جواب مرحوم محمد داوودخان به راپورتر ریس جمهور امریکا چی زیبا مینویسد.
************************************************************
چرا داود خان لغت بفرستیت یعنی کشور حایل و یا سپر را قاطعاً رد میکند ؟
چون انگلیس از این لغت برای اینکه شکست خود را در افغانستان قبول نکند کار گرفت.
گویا تشکیل سرزمین افغانستان بنابر توافقنامهٔ میان شوروی و انگلیس میباشد ، در حالیکه داود خان وجود افغانستان را ثمر تلاش ، مبارزه و پیکار مردم افغانستان در مقابل انگلیس میداند.
پذیرفتن افغانستان منحیث کشور حایل و یا سپر پایمال نمودن زحمات مجاهدین ضد استعمار انگلیس و دشنام به ارواح پاک شهداست.
او همچنان می اندیشد ،
که افغانستان تحت تاثیر چنین کلمات مزخرف نمیرود و با ارادهٔ قوی مشکلات را عبور میکند، کشورش هیچگاه ضعیف نبوده و هرگز نخواهد ماند.
۱۳۴۰ هجری شمسی
ـ فرید داستان


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.04.2016

بعد از عرض سلام!

از پورتال محترم یک جهان تشکر که در بحث ما از سیاست بی طرفی کار گرفته و نوشته ها را به نشر سپرد.

معذرت بنده غرض رفع تشنج و رفع تصور غلبه یک طرف با طرف دیگر بود که نسبت همزمان به نشر رسیدن از طرف دوست ما خوانده نشده بود که باعث نوشته آخر شان شده بود.

به هر صورت واقعاٌ قسمیکه به همه معلوم است مردم ما و ما هم در خارج از کشور به یک ترتیبی زیر رنج هستیم.

یکی با انواع مختلف رنج در داخل کشور پنجه نرم می کند و خمیر می شود و دیگر رنج دوری از وطن و ظلم این نامردان غرب.

سوال عمده و یا بهتر بگویم راه حل و بر آمد از این معظله چطور باید باشد که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

به نظر بنده تا زمانیکه غرب با یک نیروی تازه نفس افغانستان غرض یک راه حل منطقی به نفع خود و منطقه داخل نشود هر گاه خواهان راه حل دیگر با ظالم های افغانی باشند، راه حلی پیدا نخواهد شد.

به نظر من هم غرب به کمک فکری تازه و نو ضرورت دارد و هم افغانستان و منطقه.

غرب می خواهد جهان را به زور غضب کند که به همه ما معلوم است زور گویی مقاومت بار می آورد. مثل قانون فزیک در مسایل اجتماع و سیاست هم هر عمل از خود یک عکس العمل به بار می آورد.

هر گاه غرب می خواهد قسمیکه ادعا می کند برای صلح، حقوق بشر و دیموکراسی است، بیاید از افغان های اصیل که یک فرهنگ چندین هزار ساله اصیل دارند راه حل اساسی جهان را جستجو کنند.

غرب به زور افغان ها اولاد خود سیستم کمونیزم را شکست داد. کمونیزم را سیاست اقتصادی غلط سر مایه داری به وجود آورد.

اسلام را امروز به این شکلش هم همین غرب با سیاست غلط خود به وجود آورده. غرب از نظر فکری اخلاقی بسیار ضعیف است و کله های شان را الکل و بیر پوده ساخته.


مشو خاموش و خوش بنویس و بر خوان
دمادم لقمهء میخور ازین خوان

فرید الدین عطار نیشاپوری



اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.04.2016

خوانندګان عزیز و ارجمندم! سلام علیکم.
ازینکه درین هشتاد و سه ساعت اخیر همواره چشمان زیبای تان با مشاهدۀ نام نازیبا و خسته کُن این حقیر، تار و خیره شده اند، سخت معذرت می خواهم. منصفانه نخواهد بود اګر مسئول ادامۀ پختنِ این آش بی مزه، بنده پنداشته شوم ، البته بنده بخاطر دفاع از حیثیت قلمم مجبور به درګیری شدم. باز هم معذرت می خواهم.
امّا برادر عزیزم ا.م از المان! عرض سلام و ادب دارم.
مسئول شور شدن آشِ بحث من نبودم، بهر حال ګاهی انسان تعادل فکری خود را با شنیدن یک جملۀ تلخ ( هرچند نویسنده و متکلم آنرا تلخ نداند) از دست میدهد.
شما در نوشتۀ دیروز تان مردانه معذرت خواهی نموده بودید که قابل قدر میباشد، ولی بنده قبل از مشاهدۀ نوشتۀ شما، بُمبِ خوش صدای عُقده ام را منفجر کرده بودم، البته با خواندنِ نوشتۀ شما، سخت خجالت کشیدم. بهر حال من آدم بی شرفِ نیستم که معذرت خواهی یک هموطنم را نادیده بګیرم، البته آدم ترسوی هم نیستم که ادعا کنم که نه منظور نوشته ام شما نبودید. ای کاش شما هم مجبور نه می شدید که بخاطر توجیه اشتباه تان ( که مرا سخت آزرد) جادوګری را یک کسب و هنر خوب میدانستید.
رویت را می بوسم، اُمیدوارم یکدیګر را بخشیده باشیم و اُمید واریم جنګِ شمشیر هموطنان ما یکروزی تبدیل به جنګ قلم و جنګ قلم تبدیل به چنګ زدن به روحیۀ ملی و برادرانه شود.
عرض آخرم اینکه من بخاطرِ عقیده ایکه دارم شما را به اسم اصلی! تان خطاب نه میکنم ورنه خداوند مرا در جملۀ حیوان درنده محسوب فرمایند که اګر نیت تحقیر و توهین شما را داشته باشم. تشکر


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 17.04.2016

ښاغلی محترم ایاز نوری صاحب! سلامونه او ښې هیلی.
د افغان ؤلس هر یو وګړی د خپل وطن په درد خوږمن دی او ددې دردونو فریاد له هری خوا اوریدل کېږی. زموږ ملی ستونزه دوې برخی لری، یوه بهرنۍ او بله کورنۍ. کورنۍ ستونزه مو هم د بهرنۍ ستونزو د مؤجدینو د ارادې او ادارې سره مستقیمه اړیکه لری. موږ نن ورځ د ملی ناروغی د تشخیص ستونزه نلرو بلکه د هغې د علاج ترسره کولو د نه توان ستونزه لرو. مثلاً همدا نن په همدې افغان جرمن په پاڼه کی د دروند استاد ښاغلی م.ع.تره کی په ګوتو لیکلې شوې لیکنه تر سترګو شوه. نوموړې لیکنه ظاهراً ډېره هیجانی او حماسی او وطن پالونکې او احساس پاروونکې بریښی خو که په ځیر او دقت مطالعه ش، د اوسنی غمیزی د تحلیل په اړه ډېری پوښتنی را زیږوی، مثلاً ښاغلی تره کی لیکی چه په سل ګونو مکاتب د ماشومانو پر مخ تړلی دی او امنیتی حالات خړپړ دی، خو دا توضیح ئې نده ورکړې چه د مکاتبو د تړلو مسئول او عامِل څوک دی ، دا لا څه چه په مرموزه توګه ئې هڅه کړېده چه د اشغالګرانو په وړاندی وسله وال پاڅون د نجات فرشتې معرفی کړی او ددې فرشتو! پټ او غلی ملاتړکوونکی ( پنجاب او لندن) ئې د اشغال او تجاوز د تور لګونی څخه مبراء برېښولی دی.
په هر حال، ستاسی د غوښتنی په اساس موږ د خپلو سترګو او قلمونو څخه د خپل هیواد د غمیزی د خلاصون پخاطر ډیری اوښکی توی کړیدی او دې کار ته به نور هم ادامه ورکړو، وګورو چه څه پېښېږی. مننه


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 17.04.2016

سلام به همه
قابل توجه محترم عزیز اریانفر
بخش ای از نوشته شما:
شفابخش می شمردند. در ايران اين لقب تشريفاتی را نه تنھا پادشاھان خاندان ھخامنشی، بل ھمچنان زرتشت نيز داشت.
سوال من از جناب شما این است که یا زردشت از افغانستان کنوني بود و یا خیر؟
نبشته تان که در بالا ذکر است، چه معني دارد؟ ایا شما زردشت را به ایران قلمداد نه کرده اید؟
زردشت از افغانستان کنوني بود، لطف نموده توضع دهید.
حرمت



اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 17.04.2016

محترم غلام حضرت صاحب!
زه عرض درته وکړم، چې تاسو پخپله مزاحمت نه دئ کړئ، هر کله راشی او نظر مو ولیکی. زما تاکید اوس هم د هغه هیواد او خلکو د ژغورولو په مقصد دئ، چې البته زما او شاغلي الله محمد صاحب بحث د غربی مداخله ګرو ناتو په نه صداقت روان وه.
عرض وکړم، چې نن ستا د پلارنی وطن پر خلکو یو لوی ظلم روان ده. او ناتو په دې وضعیت کې له مسوولیته ځان نشي بري کولای.
راځه یوه شیبه د جلال آباد هغه روغتون ځان ته مجسم کړو، چې د هغه وروستی د سرخ رود د دوه لارې د انفجار زخمیان په کې پراته دي، آیا د هغوی به اوس کوم حال وي؟؟ آخر هغوی هم انسانان دي او له تیږې جوړ نه دي. اوس که ته وخت لرې او فکر دې کار ورته کوي، د اوسني جګړې د درولو په باب قلم وغزوه.
بل عرض مې دا ده، چې زه شاغلی الله محمد صاحب د یوه افغان په حیث پیږنم او کړکی کې فعال دئ. تاسو حق نلری د هغه نوم « الا مامد» ولیکی، او بل څوک هم خق نلري ستاسو په نوم په کوم بل ناسم ډول ولیکي! نوره مسوولیت فردي ده.

په درنشت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.04.2016

دوستان پورتال!

چون شما همه شاهد یک بحث هستید سلام.

"البته اشخاصٍ معدودِ نیز وجود دارند که نه می آموزند و نه می آموزانند بلکه به علتِ ابتلا به مرض مزمنِ غرور و تکبر و لجاجت و حسادت و تعصبِ پنهانی، ایجاد دردِِسر می کند و با پناه ګرفتن زیر ابیات بیدل، سواد نداشتۀ خود را به رُخ دیګران می کشد."

من نه تنها ابیات بیدل صاحب را بلکه از عارفان دیگر فرهنگ غنی خود را همیشه در ارتباط بحث با دوستان تحریر کرده ام.

ما از افکار عارفان خود هر گاه در موارد خاص زندگی چیزی بخوانیم و بیاموزم همیشه اموزنده می باشد.

در نوشته هر انسان یک چیز آموزنده وجود می داشته باشد به این مفهوم که حتی اگر نوشته خلاف اخلاق، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی باشد قسمیکه در بالای این صفحه نوشته شده، باز هم انسان اخلاق یک انسان را می اموزد.

من ضرورت ندارم که فهم خود را به روی دیگران بکشم، فهم و دانش برای دادن و گرفتن است، ضمناٌ ضرورت پناه گرفتن به زیر ابیات بیدل را هم ندارم. من بالاتر از ابیات بیدل صاحب را در جلوی خود برای مطالعه دارم.

انسان ها چه خوب چه بد و طبیعت خودش کتاب بزرگی برای مطالعه است.

اگر ضرورت کشیدن فهم خود به دیگران را می داشتم در این کلکینچه نمی نوشتم.

"بلکه به علتِ ابتلا به مرض مزمنِ غرور و تکبر و لجاجت و حسادت و تعصبِ پنهانی، ایجاد دردِِسر می کند".

به فضل خداوند که نه تنها با این اوصاف بزرگ نشده ام بلکه از همه آن هم نفرت دارم.

عجب دنیایی شده که عشق به علم و دانش و فرهنگ و عرفان و اظهار نمودن آن، مبتلا بودن به مرض مزمنِ غرور و تکبر و لجاجت و حسادت و تعصبِ پنهانی تلقی شده و برای خوانندگان ایجاد دردِ سر می کند.

یعنی صفحه باید خالی باشد تا از مطالعه دوستان بگذرد تا ایجاد درد سر نکند.

این سخن نیست که یاران فهمند
عبرت از (بیدل) ما سر زده است




اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 17.04.2016

چرا دزد کلکان مطرح شده است, علتش اينست که:
1-چون انتقال جسد شاه غازي را وطنپرستان واقعی و فرزندان اصيل اين مملکت جنګديده مطرح ساختند, همان بود که خون ناپاک و مطعفن تعصب در وجود ناپاک و قلوب تهی از شرافت وطنفروشان و دزدان به جوش آمد.
2-کسی که همان دزد کلکان را با صد ها نيرنګ شيطاني به کرسی قدرت رساندند و چرخ مدنيت را که ماشينش را شاه غازی تازه به حرکت درآورده بود, با نيروی جهل متوقف ساخت و دردش را تا امروز اين ملت را ميرنجاند, همان کس امروز اين حکومت را بنا نهاده که تا امروز نتوانست يک وزير دفاع داشته باشد.
3-دزدان و فرزندان همان دزد در چوکی قدرت تکيه زده اند, کدام شخص پاک و اصيل اين وطن در کرسی قدرت قرار دارد که مير بچه, وزير اکبر خان, شاه امان الله خان, ملالی بزرګ و تاريخ ساز ميوند را مطرح کند, آيا استاد پژواکی درين حکومت وجود دارد, نخير.
اين رنجيست که بايد کشيد, نه سيد جمال الدينی وجود دارد تا انقلابی برپا کند و نه هم ملالی ايست که خون را در قلوب جوانان به جوش آورد.
من که اين حالت امروز را ميبينم, شعری اقبال در سرم و ذهنم بار بار طنين مياندازد ګويا در پژواکيست در قله های بلند هندوکش:
از حيا بيګانه پيران کهن
نو جوانان چون زنان مشغول تن
در دل شان آرزو ها بي ثبات
مرده زايند از بطون امهات

به اميد روزی که افغان های واقعی در کرسی قدرت ديده شوند و آرزو های شاه غازی و سردار محمد داود غيور و وطنپرست را بر آورده سازند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 16.04.2016

خواهر محترم ، مبارز و دلیر خانم نصیبه جان اکرم حیدری.
قلم تان همیشه رسا باد.
خواهر محترم!
در ترتیب و تنظیم بیاینه صوتی شهید محمد داود خان که شمااز ګفتار ان شحصیت بزرګوار بیانیه شانرا در تحت قید قلم در اوردید ان لینک بیاینه صوتی ان مرحوم PLAY یا شنیده نمیشود میدانم کدام مشکل تخنیکی شاید موجود باشد. لطفآ این نقیصه را هر چی زودتر مرفوع سازید تا خوانندګان این پورتال بتواند انرا بصورت خوبتر و زنده بشنود.
با عرض ادب


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.04.2016

برادران عزیزم محترم حضرت صاحب، محترم کاسی صاحب و محترم نوری صاحب!

همین لحظه و اقعاٌ سلام های قلبی مرا قبول بفرمایید.

هر سه ما سر یک موضوع غیر مهم به فرموده حضرت صاحب به اصطلاح کله ونگ شده بودیم.

خداوند نوری صاحب را خیر بدهد که دخالت کرد تا اضافه از این انرژی فکری خود را بی جهت خراب نکنیم.

گر چه خودم هم ریش سفید شده ام اما باز هم از شما ریش سفیدان اگر باعث رنجش تان شده باشم معذرت می خواهم.

من واقعاٌ از نوشته ها و افکار هر سه تان همیشه مستفید شده ام و در آینده هم خواهم شد، پس چرا این فکر در من باقی ماند که شما از من خدای نا خواسته آزرده شده باشید.

در ارتباط نوشته همان نام مشهور باید عرض کنم که هر دو برادر ما درست می گویند که همان طور نوشته می شود، اما مثلاٌ اگر توجه کنید "نیویارک" و یا "نیو جرسی" هم حرف بعد از "ن" آن یعنی

"E"
در نوشته آمده به این معنی که من هم غلط نمی گویم در ارتباط نام همان آدم کش غیر مستقیم.
اسم

Paul Newman

هنر مند سینمایی امریکا هم به فارسی "نیومن" نوشته می شود.


در اخر هر سه ما را نوری صاحب دو باره برادر ساخت که من به نوبه خود از وی تشکری می کنم.

خاکیم با نسیم نفس گرد می کنیم
از سرمه کر صدا نشنیدی ز ما شنو


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 16.04.2016

جناب محترم ایاز نوری! سلام.
نوشتۀ کوتاه بنده در رابطه با تشریح نام " کری" چه ربط دارد به مباحثۀ شما و الا مامد ، مګر من در بحث شما یا نجات کشور ! مداخلۀ بیجا کردم که شما نوشتۀ مرا مزاحم ادامۀ بحث تان تلقی نمودید؟
نویسندګان و خوانندګان یک رسانۀ ملی سه ګروه اند، اول آنهائیکه می آموزند دوم آنهائیکه می آموزانند و سوم آنهائیکه هم می آموزند و هم می آموزانند، البته اشخاصٍ معدودِ نیز وجود دارند که نه می آموزند و نه می آموزانند بلکه به علتِ ابتلا به مرض مزمنِ غرور و تکبر و لجاجت و حسادت و تعصبِ پنهانی، ایجاد دردِِسر می کند و با پناه ګرفتن زیر ابیات بیدل، سواد نداشتۀ خود را به رُخ دیګران می کشد.
عرض کنم که من به مرګِ بد بمیرم که اګر با هیچ هموطنِ خوبم کوچکترین دشمنی و کینۀ شخصی ورزیده یا بورزم، هر وطنم را مثل برادر و خواهر خود دوست دارم .بلی.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 16.04.2016

محترم انجنیر صاحب قیس کبیر او د افغان ـ جرمن د درانه پورتال نورو درنو چلونکو او مسؤلینو ته د مینی نه او اخلاص سلامونه وړاندی کوم. تر سلام او احترام وروسته عرض دادی چی: زما په خیال د افغان ـ جرمن ویب پاڼه هره ورځ ګټور او په زړه پوری معلوماتی مطالب خپلو لوستونکو ته چی شمیر یی تر لسونو زرونو زیات دی وړاندی کوی او همدا د خپرو شوو مطالبو وزن دی چی د بلی هری ویب پاڼې په نسبت دا ویب پاڼه ډیر لوستونکی لری. که چیری تاسو د پاڼې محترم چلونکی د ځینو کلماتو د نشر کولو نه ډه ډه ونکړی او هر څوک چی هر څه ولیکی او تاسو یی هم بی له غور او دقت نه نشر کړی نو یقین ولری چی خپل هغه دریځ ته چی اوس یی په افغانی ټولنه کی لری، زیان رسوئ او ویب پاڼه مو د لوړ تیا په ځای د نزول خواته بیا یی. په همدی څو ورځو کی د « کری یا کیری او د غنی یا غِنی» د کلمو نشریدل چی هيڅ ډول ګټور مفهوم پکی نه تر ستر ګو کیږی اصلآ باید تاسو نشر ته نه وای سپارلی حال داچی لا هم ادامه لری، سړئ نه پوهیږی چی ولی او د څه د پاره؟؟ داسی هیڅ کومه کلمه نشته چی د هغی بڼه د حرکاتو یعنی (زور، زیر، پیښ او شد) په ورکولو تغیر ونه مومی، نو ایا اړتیا به وی چی مونږ خپل وخت د داسی بی معنی کلمو په لو ستلو او لیکلو تیر کړو؟ زما هیله د پورتال د درونو چلونکو نه داده چی هیڅ مطلب بی له کتلو نه نشر نه کړی او هر مطلب چی د هر لیکوال له خوا، (که لوی وی او که وړوکی) لیکل شوی وی، د مسؤلینو په توګه تر نظر تیر کړی او د پوره غورنه وروسته یی نشرته وسپاری. دا صرف یوه مشوره وه نور تاسو اختیار لری . په درنښت ږ کلیوال


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.04.2016

برادران عزیزم محترم حضرت صاحب، محترم کاسی صاحب و محترم نوری صاحب!

همین لحظه و اقعاٌ سلام های قلبی مرا قبول بفرمایید.

هر سه ما سر یک موضوع غیر مهم به فرموده حضرت صاحب به اصطلاح کله ونگ شده بودیم.

خداوند نوری صاحب را خیر بدهد که دخالت کرد تا اضافه از این انرژی فکری خود را بی جهت خراب نکنیم.

گر چه خودم هم ریش سفید شده ام اما باز هم از شما ریش سفیدان اگر باعث رنجش تان شده باشم معذرت می خواهم.

من واقعاٌ از نوشته ها و افکار هر سه تان همیشه مستفید شده ام و در آینده هم خواهم شد، پس چرا این فکر در من باقی ماند که شما از من خدای نا خواسته آزرده شده باشید.

در ارتباط نوشته همان نام مشهور باید عرض کنم که هر دو برادر ما درست می گویند که همان طور نوشته می شود، اما مثلاٌ اگر توجه کنید "نیویارک" و یا "نیو جرسی" هم حرف بعد از "ن" آن یعنی

"E"
در نوشته آمده به این معنی که من هم غلط نمی گویم در ارتباط نام همان آدم کش غیر مستقیم.

در اخر هر سه ما را نوری صاحب دو باره برادر ساخت که من به نوبه خود از وی تشکری می کنم.

خاکیم با نسیم نفس گرد می کنیم
از سرمه کر صدا نشنیدی ز ما شنو


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 16.04.2016

محترم غلام حضرت صاحب، سلام!

مباحثه من با جناب محترم الله محمد خان در باره مسایل خیلی مهم و در سر نوشت مردم ما و کشور ما صورت ګرفت. جناب شما موضوع درست یا نادرست نوشتن نام مبارک وزیر خارجه ایالات متحده را بمیان آوردید که به نظر من کدام مبرمیت خاص را در زمینه ندارد، شما در یاداشت ۱۴ اپریل تان نوشتید:

«اسم وزیر خارجۀ امریکه را باید کری نوشت، نه " کیری " زیرا اګر یک چوبکِ نازک را زیر غنی بګذاریم، میشود غِنی ، نتیجتاً میشود غِنی - کیری. که این یک منظرۀ ترسناک است. تشکر»
به نظر من بهتر بود و هست که فهم و انرژی فکری خود را در باره بیرون رفت و نجات مردم در عذاب افتیده ما بکار ببرید. هم چنان من جناب شما و جناب الله محمد صاحب را به نرمش و محبت افغانی دعوت میکنم. البته اختلاف نظریات یک مسله طبعی است.

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.04.2016

محترم آقای زمری کاسی سلام!

اما بعد از سلام با من که بحث می کنید تا قناعتم حاصل شود باید حوصله داشته باشید.

1-"من یقین دارم که فونیتیک کلمه ایست که شما اولین بار در زندګی تان از من برداشته اید".

یقین تان درست نیست، من بار ها با اموختن زبان های مختلف با این کلمه بر خورده ام و از مطالعه ام گذشته و حتی خوب به خاطر دارم که در مکتب در صنوف بالایی به صورت مفصل تدریس علم صوت را معلم دری ما داده است. کوتاه بگویم ما را غول فکر نکنید.

2- در تعریف کلمه "فونیتیک " هر قدر کوشش کردم چیزی را که شما می گویید نیافتم غیر از تعریف زیر:

Phonetics is the study of human speech sounds, which
includes (1) articulation or the study of how and where speech sounds are produced in the human speech organs; (2) the study of the characteristics of speech sounds including volume, amplitude, and frequency; and (3) the study of how speech sounds are perceived by the human ear and brain

3- درس های "پیس کورپ" و دروس دری را به لاتین نوشتن به اساس تعریف بالایی با هم ارتباط ندارد. من قبلاٌ برایتان نوشته ام که در باره نوشتن کلمه یک زبان به یک زبان دیگر تا کنون به کدام علمی من مواجه نشده ام.

4- من جملات کوتای تان را در هوا فهمیده بودم که چه مفهوم دارد از اینکه درازش کردید تا کنون نظرم را تغیر داده نتوانسته.

5- "اګر ازین نوشته ام چیزی برداشت درستی کنید خوب ورنه شما را هم الله و هم محمد مددګار باشد."

برداشت درست این است که قبول کنم چیزی که تا کنون قناعتم را حاصل نکرده است تا شما قانع شوید.

مددگاری الله (ج) و محمد (ص) همین است که "فونیتیک " که یکی از شعبات زبان می باشد خود را با خصوصیات صدا های همان زبان به اساس تعریف بالایی مشغول می سازد نه نوشتن حرف یک زبان به زبان دیگر.

(بیدل) اگر چه جهان نیست جای خنده لیک
نتوان به پیش مردم بیغم گریستن



اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 15.04.2016

محترم الله محمد خان سلام، من یقین دارم که فونیتیک کلمه ایست که شما اولین بار در زندګی تان از من برداشته اید. من نخواستم که فضل فروشی کنم ولی فونیتیک را مجبور بودم که بفهمم تا در شعبه ای دری پیس کورپ امتحان بدهم و یګانه کسی از جمله ای هشت نفر نمبر اعلی ګرفتم و اسیستانت پروفیسر داکتر پنس ګردیدم که باید با دانستن فونیتیک دروس دری را به لاتین می نوشتم. در عین زمان آقای رحیم الهام امر شعبه ای پښتودر همین دفتر همجوار من بودند. مطلبم از یاد آوری داکتر صاحب هاشمیان این بود که ایشان یګانه افغانی بودند که در مورد واقعا بعد پنجاه سال چون یاد کردم دانستند و مطالعه ای مسلکی داشتند. به هر کسی دیګری که یاد کرده بودم ، حیران مینګریستند که من از چه صحبت میکنم. ازینکه قبلا مطلب را نتوانسته بودم که به شما با جملات کوتاه بفهمانم معذرت می خواهم. اګر ازین نوشته ام چیزی برداشت درستی کنید خوب ورنه شما را هم الله و هم محمد مددګار باشد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.04.2016

پورتال محترم خواهشمندم نوشته زیر را که قبلاٌ هم فرستاده ام به نشر بسپارید و جانب داری نکنید.


محترم حضرت!

این خودت بودی که بالای یک کلمه یا نامی که نوشته بودم بحث را شروع کردی که گپ به جادوگر رسید.

اگر خودت مریضی نمی داشتی آن کلمه را اینطور تعبیر نمی کردی، امید است در علاج مریضی کج بردن کلمات دیگران در اینده توجه کنی.

جادوگر کدام کسب بد نیست و هر کس هم این هنر را ندارد.

محو دل شو تا توانی رستن از آفات دهر
موج بیوصل گهر نتواند از دریا گذشت

محترمین بعد از سلام!

عجب دنیایی، در ادبیات کاملاٌ ندانستن و بعد از 50 سال کتابی تحفه شده را توسط متخصصی فهمیدن که ارتباط به علم الاصوات دارد.

تا جاییکه من مطالعه کرده ام در تعریف علم الاصوات در هیچ جای ارتباط انرا با علم نوشتن نیافتم.

ضمناٌ این جا نوشتن یک کلمه زبان دیگر به یک زبان دیگر مطرح است و نه علم الاصوات در زبان معینه.


بهر طرف نگرم دود دل پر افشانست
کدام سوخته زین وادی خراب گذشت


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 15.04.2016

جناب الا مامد از آلمان:
ګرچه بنده عادت ندارم با یک هموطنم در موضوعات غیر مهم و غیر ملی در آویزم ولی خدمت شما عرض کنم که علاج بعضی امراض درونی انسان در حیطۀ قدرت اطباء نمیباشند و باید مریض خودش در بهبودی آن مرض بکوشد. آیا تو اینرا یک مریضی نمیدانی که بخاطر چګونګی تلفظِ یک لغت یا یک کلمه، هم خود را جادوګر خطاب کنی و هم دیګران را؟


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 15.04.2016

در ارتباط به چند نظر دوستان محتر م در مورد اسم « Kerry ». با معذرت که در ادبیات من کاملا چیزی نمیدانم ولی روزی یک اطریشی در کابل در سال ۱۹۶۹ کتابی را داد و توصیه کرد که این کتاب را بخوان. کتاب نام داشت: Phonetics . سال ګذشته ۲۰۱۵استاد معظم داکتر صاحب هاشمیان به من فهماندند که این را علم الاصوات میګویند در ادبیات تمام زبان ها باید آنرا دانست. نظر به آن اسم بالا چنین نوشته و آواز میدهد: /keri/ لذا اسم بالا بعد از « ر » و آنهم یک حرف « ی « نمیخواهد و باید البته « کری » با زیر « ک » مانند ک در حرف کتاب تلفظ ګردد. برای نوشت و خوان هم از طرف مراجع علمی بینالمللی اصول تعین کردیده است که همین علمالاصوات است. اینجا چون یک اصل تخنیکی است به من قابل قبول است.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.04.2016

سنگ هفت قلم باید به موزیم کابل منتقل گردد
حامیان بچه سقو مدنیت سوز و افغانستان سوز ، طرفداران بچه سقو ثانی یعنی فاتح افشار احمدشاه مسعود خمس الاسدی و بحران الدین شاگرد صدیق مکتب شیطانی ماکیاولی ، مبتلا به مریضی روحی فقدان زعامت و قیادت در تاریخ کشور بوده ، در تلاش اند واقعیت های عینی تاریخی را مقلوب نموده ، به زعم خود تاریخی بسازند که که تا ایشان را از رنج جانکاه عقده های حقارت کمتری و کهتری مبنی بر فقدان داشتن قهرمانانی ، در تاریخ کشور نجات دهند .
رساله عیار خراسان خلیلی به امر بادارش بحران الدین در مورد بچه سقو مدنیت سوز و فرضیه های خواب های خراسان و امثالهم از قماش همین نوع نشخوار زدن های است که در اصطبل بی هویتی و بی تاریخ بودن ومحرومیت زعامت اقلیت مفسد ستمی در تاریخ وطن ، جامه عمل میپوشد .
مردم کابل بعد از اینکه محمد نادر خان سقو شکن و یارانش ، به وحشت و دهشت بچه سقو افغانستان سوز و یاران و جرنیلان و کرنیلان خود مختارش خاتمه داد ، مردم کابل در آنوقت به سرودن چنین دو بیتی ها پرداختند :
شمالک میزند در برگ گندم
پدر لعنت بخیز از تخت مردم
شمالک میزند در برگ شالی
عجب ... . کرد مرد شمالی
افسانه پردازی و دروغ های شاخدار شورای نظاری ها و ادعای خنده آور فرهنگی بودن بچه سقو وحشی و مدنیت سوز به ارتباط سنگ هفت قلم نیز تحریف تاریخ و ساختن تاریخ شورای نظاری برای اقلیت های مفسد ستم شعار است .
در اوایل صدارت سردار داؤد خان پدر مرحومم از از تخار امروزه که آنوقت بنام تالقان یاد میشد به تیوره مرکز شاهنشاهیت غور تبدیل شد که بنام غور و غورات هم مسمأ بود ، در راه عزیمت به غور از طریق هرات روزی به منظور زیارت خواجه عبد االله انصاری به گازرگاه رفتیم ، پدر مرحومم از طرف میر صاحب گازرگاه که متولی مزار فیض آثار گازرگاه بود و شخصیت روحانی وی مورد ارادت و احترام تمام مردم هرات بود استقبال گردید .
میر صاحب ما را بمنظور اتحاف دعا بر مزار عارف عالی مرتبت پیر هرات حضرت خواجه عبدالله انصاری ( رح ) و سنگ هفت قلم رهنمایی نمود .
سنگ هفت قلم که از مرمر سیاه به شکل مستطیل ساخته شده در همان محوطه گازرگاه در داخل یک محل سر پوشیده اطاق مانند ، قرار داشت . چون از این حکایت تقریبا شصت و پنج سال میگذرد تمام جزءیات آن بخاطرم نیست و اکنون نظر به معلومات اعظم سیستانی روشن گردید که از سنگ هفت قلم به حیث سنگ مزار استفاده میشد.اینکه زعیم نامور و ترقی پسند کشور ما غازی امان امان الله سنگ هفت قلم را بحیث یک شاهکار هنری بی نظیر تاریخ کشور ما و یک صنعت کم نظیر ویا هم بی نظیر مدنیت جامعه بشری ، به موزیم هرات انتقال داد تجویز نهایت معقول و پسندیده بود .
نظر من این است که از این سنگ بحیث یک شاهکار هنری تاریخ کشور نباید به حیث سنگ مزاری در گازرگاه استفاده شود بلکه در یک فرصت مغتنم به موزیم ملی کابل که مرکز کشور ماست انتقال یابد . باید خاطر نشان ساخت همانگونه که انتقال احتمالی میت امان الله کبیر ، اهانتی برای ما باشندگان لوی ننگرهار نیست ، انتقال سنگ هفت قلم نیز نباید خدای ناخواسته اهانتی به حقوق ثقافتی مردم هنر پرور و خاک پاک هرات که این سنگ میراث فرهنگی آن خطه مینو نظیر میباشد تلقی گردد .
انتقال سنگ هفت قلم به کابل که حیثیت قلب افغانستان را دارد این فرصت را مساعد خواهد ساخت که از یکطف نگه داری و حفاظت آن با تمام معنی تضمین گردیده و علاوه از جلب توریزم ، خود مردم ما فرصت ان را بدست خواهد آورد که افتخار و شاهکار هنری اجداد و نیا کان خود را از نزدیک دیدار نمایند .
در اخیر با ابرام تمام به عرض میرسانم که درین پیشنهاد خود ، شرافتمندانه سوء نیتی در برابر مردم مدنیت پرور هرات نداشته و صرف یک آرمان ملی است .
با عرض حرمت
د واقعی وطن پرستانو چوپړی محمد داؤد مومند


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.04.2016

محترمین سلام!

اگر خوب توجه کنید کلمه انگلیسی

Kerry

محتوی پنچ حرف انگلیسی است یعنی وقتیکه بنده انرا به فارسی تبدیل کرده ام حتی از دو "ر" انگلیسی یکی انرا به دری نه نوشته ام.

هر گاه حرف
"K"
انگلیسی را به "ک" دری، حرف
"E"
را به "یه" دری برگردانیم و دو دانه
"RR"
را به دو دانه "رر" و یک دانه
"Y"
را به "ي" و هر پنچ انرا یکجایی به دری و یا فارسی دو باره بنویسیم باید نوشته شود "کیرری" و نه "کری".

هر گاه نام به "کری" نوشته شود پس حرف
"E"
چی شد و
"R"
دوم چی شد.

نام خدا جادوگران خوبی هستیم که با یک "ف" فیل را قیل می کنیم.

تنها نه ذره دقت اظهار داشته است
خورشید نیز آینه در کار داشته است



اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.04.2016

د اطلاعات او کلتور وزارت ته زما دوهم وړاندیز
محترم وزیر صاحب جهانی
تقریبا څلویښت کاله دمخه ، میرمن مهوش ته د اطلاعات او کلتور وزارت له خوا نه د استادۍ د لقب افتخار په برخه شو چی البته دا یو ښه او مستحسن کار وه .
دا چی د کومو معیارونو په نظر کی نیولو سره دا افتخار میرمن مهوش ته حاصل شو ، پدی نه یم خبر ولی د تأثر او تأسف خبره دا ده چی د پښتو ژبی د موسیقی ځلاندی او بی څاری څیری ، میرمن قمر ګل ته ته دا افتخار تر لاسه نشو .
ددی بی عدالتۍ دلیل زما به نظر ، په هیواد کی د ثقافتی اریستوکراسی ، مسلطه اغیزه او تبعیضی پالیسی وه چی د پښتو ژبو سندر غاړو په مقابل کی لیدل کیده او یوه پښتو ژبی سندر غاړی د استاد سرآهنګ او نورو په څیر دربار ته ته لیار ندرلوده او د خلعتونو او نقدی بخششونو نه بی بهره وه .
هغه زموږ د خلکو یوه وینا ده چی ( دختر همسایه خلموک است ) نو نو په مجموع کی ، د پښتو ژبی سندر غاړو همدا حالت وه . مرحوم استاد اولمیر چی په لره او بره پښتونخوا کی یی د پښتو موسیقی په برخه کی څاری ندرلودپه خپله یوه مصاحبه کی وویل چی زما د ژوند آرزو دا ده چی دومره پیسی پیدا کړم چی واده پری وکړم ، استاد اولمیر په خورا فقر او بیچارګۍ او بی وزلۍ ددی دنیا څخه ولاړ ، فکر نکوم چی د اطلاعات او کلتور وزارت د هغه په قبر به کومه یادګاری تیږه یا لوحه قدری هم نصب کړی وی ، که دا کار نه وی شوی هیله د اطلاعات او کلتور وزارت اوس ستاسی په مشرۍ ،د هغه وخت بی پروایی او سهل انګاری جبیره کاندۍ .
بیرته به راشم د میرمن قمرګلی د موسیقی د اهلیت او لیاقت به برخه کی چی هغه هر لحظه د استادۍ د لقب سزوار ده .
میرمن قمر ګل نه ځانله چی د استاد زاخیل میرمن کیده بلکه په کلونو ، استاد زاخیل د هغی استاد وه او میرمن قمر ګل د ملی ، محلی او کلیوالی موسیقی تول رموز او فنون د استاد زاخیل نه زده کړی وه .
میرمن قمرګل د افغانستان رادیو په آرشیف کی ۷۵۰ سندری لری چی د پښتو ژبی د موسیقی یوه ګنجینه بلل کیږی .
زما وړادیز تاسی ته د یوه میګرا عنصر په حیث دا دی چی میرمن قمر ګل ته چی شکر تر اوسه ژوندی ده او په کانادا کی زوند کوی د استادۍ د لقب تجویز تر لاسه کاندۍ . هیله ده زما آواز ستاسی تر غوږو در ورسیږی .
په درناوی
محمد داؤد مومند


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 14.04.2016

با عرض سلام.
ګر چه فحاشی و استعمال کلمات رکیک در آغوش و بستر قلم و کاغذ هیچ جائی ندارد با اینهم ګاهی اوقات با مشاهدۀ بعضی کلمات مشابه به کلمات رکیک، آدم بطور نا خود آګاه به ذخیرۀ لغات و کلمات رکیک، سوق داده میشود، ( البته فهمیدن با استعمالِ کلمات رکیک فرق دارد) .
با عرض معذرت؛
اسم وزیر خارجۀ امریکه را باید کری نوشت، نه " کیری " زیرا اګر یک چوبکِ نازک را زیر غنی بګذاریم، میشود غِنی ، نتیجتاً میشود غِنی - کیری. که این یک منظرۀ ترسناک است. تشکر


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.04.2016


برادر محترم آقای نوری صاحب!

بعد از عرض سلام سوال ذیل تان را طور ذیل جواب می گویم.

"حالا به این پیشګویی این هالندی چشم سبز باید او را صاحب کرامت ګفت، یا چطور...!!"

کرامت این نفر در معلوماتی که از تاریخ کشور خود و اروپا داشته می باشد.

اروپایان و از جمله هالندی ها که در قرون 15 می گوییم الی 19 در صنعت کشتی رانی بسیار پیشرفت کرده بودند از طریق آب توانستن با زور اسلحه و ارامزاده گی در تمام جهان مستمعراتی برای خود بگیرند مثلاٌ از ده ها دانهء هالندی ها یکی آن هم در جنوب شرق آسیای اندونیزیا در قرن 17 بود.

هسپانیوی ها امریکای لاتین را قتل عام کردند تقریباٌ تمام دارایی انها یعنی طلا را در هسپانیا آوردند. این منطقه یک فرهنگ بزرگ داشت.

امریکا مرکزی و یا امروزی همینطور، که مردمان بومی آن از بین برده شد و امریکا بنام امریکو ایتالیوی که یک کشتی ران و تاجر از فلورنس بود تا امروز یاد می شود که گویا یک کشاف بود.

Amerigo Vespucci ایتالیوی

امروز امریکایی ها با همکاری اروپایی ها دنیا را به شکل دیگر آن چور انداختن که به فرموده هاشمیان صاحب دیده شود این سگ جنگی به کجا می رسد.

به اساس معلومات بالایی هالندی چشم سبز باید گپ خود را زده باشد.

جز وحشت از متاع جهان بر نداشتیم
بر ما مبند تهمت باری که بسته نیست




اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 14.04.2016

محترم الله محمد صاحب، سلام من متقابلاً به شما تقدیم است.

شما در توضیح ۱۲ اپریل تان به اینجانب نوشته اید:

در مجلس حزبی سوسیال دیموکرات های جرمنی که شما هم حضور داشتید،از آقای زیګما پرسیدید:

" شما ضد و نقیض صحبت می کنید. از یک طرف عضوی هیت رییسهء رهبری حزب هستید که قدرت بدست تان است و از طرف دیگر می گویید که گویا در هیت رییسه حزب نمی دانیم که چطور با این وضع پیش برویم."

و او جُز خاموشی جوابی به شما نداشت. بلی، من با سوال و نظر شما همنواء هستم. یک کسیکه در مقام رهبری یک تشکل سیاسی قرار میګیرد، نباید بګوید که من یا ما نمیدانیم! آنهم در یک کشور از هر نګاه پیشرفته بنام مشهور جرمنی...

خوب، این چانس بوده که بعد از ختم جنګ دوم جهانی اروپای غربی سخت تکان خورد و از نظر اقتصاد این ممالک خود را استوار کردند و امروز در تبانی با سرمایه داران ایالات متحده استحقاق رهبری جهان را بخود اختصاص داده اند. اما از جانب دیګر در پهلوی نافهمی من به عدم صداقت این سیاسیون هم توجه شما را جلب میکنم.
خوب بیاد دارم، وسط سال ۲۰۰۳م بود، در کشور میزبان هالند در سیستم آب منزل من عوارض بوجود آمد و برای ترمیم آن یک ګروپ سه نفری به اصطلاح نل دوان ها تشریف آوردند. من آن روز تا ختم کار ایشان در خانه ماندم. بعد از خلاصی کار، ایشان به میز نان خوری سالون نشستند و بعضی کاغذ ها را باید برای امضاء بمن آماده میکردند. درین میان من پرسیدم اګر چیزی نوش میکنید، قهوه و شربت دارم؟ یکی از ایشان یک هالندی بومی چشم سبز و موی زرد با قد بلند پرسید که سر ګروپ وار معلوم میشد، با لبخند از من پرسید، بااین نوع سوالها در خانه دیګر ما بعد از ختم کار مواجه نمیشویم، میشه بګویی، تو از کدام مملکت هستی؟ ګفتم از افغانستان! همکار دیګرش به او ګفت: حالا کشور ما هم در چوکات ناتو به ارزګان افغانستان رفته و به باز سازی کشور ایشان شروع کرده اند. همین سر ګروپ ایشان یا یک لبخند تمسخر رو بمن و این همکار خود کرد و ګفت: «باز سازی افغانستان توسط توپ، تانګ و طیاره های جنګی؟ ګمان نکنم که این افغانستان به باز سازی برسد...»، همکار اش خاموشی اختیار کرد. سامان خود را جمع کرده همین سر ګروپ با ابراز تشکر از اظهار نوشیدنی از من، به ایشان روز خوش صداء کرد و پی کار خویش رفتند.
امروز که سال ۲۰۱۶م است، در کشور ما با موجودیت این سازمان مبارک و رحم دل حتی امنیت فزیکی برای مردم ما موجود نیست. تا باز سازی..، فقط خیال پلو....!!، حالا به این پیشګویی این هالندی چشم سبز باید او را صاحب کرامت ګفت، یا چطور...!!

وقت تان آرام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.04.2016

استاد والامقام جناب هاشمیان صاحب با عرض سلام وحرمت خدمت شما!

برای من نیز تعجب دست داد که چگونه از خانۀ هندو قرآن برآمد؟یعنی اینکه چگونه از یک زنگی مست، و بیسواد، یک عمل فرهنگی سرزده است که تاریخ از آن خبر ندارد؟!
اگر از سوی حبیب الله معروف به بچۀِ سقو ، در وازۀ کدام مکتبی بروی فرزندان این کشورباز میگردید، آنگاه میشد گفت که او شخص با فرهنگی بوده است، اما او کجا وفرهنگ کجا؟ او اصلاً نمیدانست که فرهنگ چیست؟ او در دوران زندگی خود چنانکه تاریخ گواهی میدهد،جز دزدی وقطاع الطریقی وآدمکشی وغارت مال ومنال مسافران، راه دیگری برای امرار زندگی یاد نداشت،پس نسبت دادن یک عمل فرهنگی به او تهمتی بیش نخواهد بود.
من پرنامه تلویزیونی آریانای بیات را ندیده ام ، اما در مورد سنگ هفت قلم هرات میتوان گفت که یکی از شهکارهای حکاکی ‏ جهان در افغانستان است.

سنگ هفت قلم یکی از آثار تاریخی و مهم ترین میراث هنری دوران تیموریان هرات است که اکنون در جوار مزار "خواجه ‏عبدالله انصاری" در هرات بر سر مقبرۀ "غریب میرزا" فرزند "سلطان حسین بایقرا" قرار دارد.

این اثر هنری که از شاهکارهای صنعت سنگ تراشی و حجاری در جهان محسوب می‌شود، به دست هنرمندان مشهور عهد‏تیموریان هرات چون "کمال الدین بهزاد" و "شمس الدین حکاک" خلق شده است.‏
حکاکی سنگ در سال 902 هق آغازشده ودر مدت هفت سال تمام شده است و اکنون درسمت شمال ‎مرقد خواجه عبدالله انصاری قرار دارد.‏

برخی بر این باورند که هنرمندان مشهوری چون "میرک نقاش" و "زین الدین معمار" نیز در خلق این شاهکار ‏هنری نقش داشته اند. ‏
گفته میشود که این سنگ به تقاضای سلطان حسین بایقرا ساخته شد . سلطان حسین قصد داشت تا آن را بعد از مرگش برسر مزارش بگذارند مگر ناگهان فرزند جوانش، غریب میرزا، فوت کردو این ‏سنگ بر سر مزار وی قرار گرفت وخوشبختانه که تا کنون از گزند روزگار به دور مانده است.

در مورد وجه تسمیۀ این سنگ گفته میشودکه استاد «شمس الدین سنگتراش» این سنگ را از کوه کند و آن را مسطح ساخت و بعد از ‏صیقل کردن وپالش آن را به شکل مستطیل در آورد و بعد گلبرگ‌ها و نقاشی‌های زیبا را بر روی سنگ حک کرد.
دلیل نام گذاری این سنگ به هفت قلم این است که این این سنگ در هفت مرحله ساخته شده است.اول این‏که سنگ از کوه جدا شده وبه شکل خاصی در آمده و دوم تراشکاری شده و سوم داخل سنگ حکاکی صورت گرفته و در ‏مراحل بعدی نقاشی و کتابت برآن صورت گرفته است.

‏"ولی شاه بهره" در کتاب خود(هرات نگین خراسان) همین نظر راآورده ونوشته است : این سنگ داری 7 سطح بوده که بر اهمیت هنری آن افزوده است. ‏«برخی محققین را عقیده بر آن است که مراحل کندن این سنگ از کوه و مسطح ساختن و بعدا صیقل دادن و آنگاه تنظیم ‏و ترتیب پلان کاری، تقسیم نمودن آن با اشکال هندسی، طرح گلبرگ‌ها و ترسیم نقوش، تراش دادن گلبرگ‌ها و در ‏نهایت حک خطوط اسلامی معنی کامل هفت قلم را به خوبی می‌رساند تا آنکه این عروس هفت قلم را بر حجله پر گل ‏تاریخشنشاندند.»
البته برخی از صاحب نظران و مورخان دلایل دیگری نیز بر نام گذاری این سنگ به هفت قلم ذکر کرده و نوشته اند: در ‏گذشته‌ها معمول بود عروسان را با 7 رنگ و 7 قلم آرایش نمایند، از این سبب سنگ هفت قلم به مثابه عروسی است که ‏با هفت قلم مشاطه‌گری شده است.

درعهد سلطنت ظاهرشاه، هیئت باستان شناسی از طرف یونسکو برای مطالعه دقیق این سنگ به افغانستان سفر کرد و بعد ازمشاهده وملاحظات دقیق آن را شاهکار هنری بی نظیری توصیف کرد.
در سال 1383 شمسی، ولی شاه بهره که رئیس اطلاعات و فرهنگ هرات بود، به سازمان فرهنگی ‏یونسکو پشنهاد کرد تا سنگ هفت قلم به عنوان هشتمین اعجوبه هنری جهان ثبت میراث فرهنگی جهان گردد.
در سال‌های اخیر به همت «بنیاد فرهنگی آغا خان» بناهای اطراف این سنگ توسعه یافته و کتابخانه و مرکز پژوهشی ‏هفت قلم در جوار سنگ هفت قلم تاسیس شده است.

محقق غنی نیک سیر،در مورد موزیم هرات نوشته میکند که:

‏ «موزیم هرات به سال 1302 خورشیدی و در آنزمانیکه شجاع الدوله در وقت پادشاهی شاه امان الله رییس تنظیمیه ‏هرات بود،بدستور مستقیم شخص شاه تاسیس گردید،که درین حالت از جانب خود حکومت اداره وحفاظت میشد.‏
‏ بعد ازانکه دولت امانی سقوط کرد،در دوران تسلط حبیب الله کلکانی،این موزیم خلاف توقع باز گردیده وبرعلاوهء ‏آثارزیادی که بیجا[دزدی ] شده بود،سنگ هفت قلم که از گازرگاه به این موزیم انتقال یافته بود،واپس به گازرگاه در جوار ‏مقبره خواجه عبدالله انصاری(رح)تعبیه گردید ودیگ مسی(هفت جوش)به مسجد جامع بزرگ هرات منتقل شد.‏
‏ باید گفت درین وقت موزیم هرات در محدوده تعمیر حکومتداری نایب الحکومه،یعنی سمت شمال چارباغ ودر خانه ‏زرنگار موقعیت داشت و خانه متذکره همراه چارباغ در سمت غرب مسجد جامع هرات واقع بود،که متاسفانه در ‏رخدادهای جاده کشی وتوسعه شهر کهنه در سالهای 1315-16 ناپدید شدند.‏»(موزیم هرات، از قلم محقق نیک سیر)
بنابر مطالب فوق الذکرآقای نیکسیر، سنگ هفت قلم از سوی پسر سقو به موزیم ملی هرات اهداء نشده است، بلکه فقط از موزیم هرات که محلی برای نگهداری آثار گرانقیمت ملی شمرده میشود،ورژیم امانی آنرا برای حفاظت هرچه بهتر ونیزقرار دادن آن در معرض دید مردم وجهانگردان ، قرار داده بود، پسرسقو،وهوادارانش که سایر اشیاء نفیس را به تاراج برده بودند، وسنگ هفت قلم ودیگ مسی را دزدیده نمیتوانستند،دوباره هردو را به محل اصلی آن انتقال دادند که معنی اهداء را ندارد.
این بود اندوخته های من در مورد سنگ هفت قلم وآثار وسوابق موزیم هرات، به حضور آن استاد گرانمایه .


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 13.04.2016

شعاری رهبری امریکا دایم این است ًً ما دیکتاتور ها را از بین میبریم و حقوق زنان را حفظ و برای ملت های داغ دیده تحت دکتاتوران شرائطی ابرومندانه تظمین میکنیم ًً این شعار ی کاوبای جارج بوش بود که بالای ملت در سال ۲۰۰۱ قاتلینی شناخته شده ( کمونستها فروخته شده , تنظیم های فروخته شده , شغلی ها و سیتم های فروخته شده , افغان ملت های فروخته شده و تربیه شدة سی ای اي با مرحوم پادشاه به حیث سمبولیک را تحت شعاری وحدت ملی به شانها سوار کردند إ و طالبان و القاعده که بنیاد اینها توسط سی ای اي به کومک پاکستان مانده شده اینها از طرف خارج و گروپ خائينین از داخل وهمچنین امریکا و ناتو بطوری عام به قتل ملت اغاز کردند إ ) امریکا سیاست چتل و دو رویه دارد اینها دایم اب را خودی ایشان خت میکنند و ماهی میگیرند و اتحاد شوروی سابقه شعارهای کاری گری و انترنالیستی داشت در واقعیت هردوی ایشان ممالکی مانند افغانستان را ارزو داشت که تحت تسلط خود بیاورد اما با خون ملت قهرمان اتحادی شوروی سابق به گریز مجبور شد و اتحاد شوروی را نیز نابود ساخت و امریکا و ناتو در پروگرام خود با وجودی ملیاردها دالر و ایرو تا امروز ناکام هستند و کوشش دارند که این حلقة قاتلین و خائنین را نظر به پروگرام خودی ایشان با قاتلین طالب و گلبدین یکجا کنند اما درین پروگرام کثیف موفقیت اش نصیب نیست إإإإ داعش و ای ایس برای شیطانی طولانی جدید پیدا شده پس ملت افغانستان در اتش این قاتلین ودوزدان و قاتلین داخل و قاتلین خارج دوامدار خواهد سوخت و پاکستان بدون هدایت باداران اش ضدی افغانستان اندکترین اقدام کرده نمی تواند و این نقطه از طرف تربیه شده خائين کرزای از سبب مایوسی ودل سوخت اش مراتب چیغ زده که طالبان و قاتل گلبدین تنها و تنها امریکا و پاکستان برای برقراری صلح وادار ساخته میتوانند اما اینها این کار را تا وقتی نخواهد کرد تا که سرنوشت داعش و ای ایس معلوم نشوند إإإ

عینی شعارهای فریبی را برای عراق , لیبیا و سوریه نیز استعمال شده و فعلآ درین ممالک قتل جریان دارد و انارشی مکمل مانندی در افغانستان ایجاد شده این است حس انسانی دولت امریکا و ناتوإإإ

دوستی افغانستان با امریکا و اروپا ضروری است اما نه که اشخاصی حکومت افغانستان انها تعین کنند و همچنین این حلقة مردود برای منافع ایندة خود به فریبهای مختلفه نگاه کنند إإإ افغانستان به یک حکومت ملی ضرورت دارد و اینوع حکومت توانا است که در افغانستان ارامی بیاید و ملت افغانستان برای زندگی ابرومندانه امیدواری پیداکند إإإإ


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 13.04.2016

جناب استاد سیستانی محتویات کتاب (تذکرةالانقلاب) مرحوم فیض محمد کاتب را بارتباط اخلاق و اطوار بچۀ سقو در 20 ماده تلخیص نموده، وچقدر عالی، مستند ووااقعبیتانه تلخیص نموده که من هریک از آن مواد را تائید وتصدیق میکنم - قرارمسموع یکعده از مصاحبین داکترعبدالله همراه با حمایت شورای نظار، ازداکتر عبدالله خواهش نموده اند که سیمیناری برای تجلیل ار شخصیت بچۀ سقو دایرکند، وتصاویر بسیار کلان بچۀ سقو را نیز تهیه وچاپ کرده اند که درپایان سیمینار به دیوارهای کابل نصب گردد -اینکه داکتر عبدالله این سیمینار را درکجا و توسط کی دایر میسازد، تاحال معلوم نیست.
تبلیغات راجع باوصاف بچۀ سقو دررسانه های پیرو شورای نظار شروع شده است. شب یکشنبه 11 اپریل در تلویزیون آریانا برنامه ای پیرامون آثار تاریخی در موزیم هرات نشرشد - درین موضوع دو نفرافغان، یکی آقای مسعودی سابق رئیس موزیم کابل و دومی یکنفر ازپیروان داکتر عبدالله وشورای نظار، هریک بنوبت درزمینه معلومات میدادند. نمایندۀ شورای نظار درنوبت خود تصویر بچۀ سقو را پخش نمود و گفت : کسانیکه این پادشاه افغانستان را بچۀ سقو می نامندباید بدانند که او یک مسلمان صادق و فرهنگ دوست بود، چنانچه سنگ مرمر مشهور به (هفت قلم) و دیگ بزرک مسی را بفرمان خود بمسجد جامع هرات اهدا کرده است ...
من بار اول می شنوم که این دواثرتاریخی بفرمان بچۀ سقو به هرات ارسال شده باشد. لهذا ازمورخ نامدار افغانستان، جناب استاد سیستانی خواهش میکنم درین موضوع روشنی اندازند که واقعا بچۀ سقو این دو اثر را به مسجد جامع هرات اهدا کرد است ؟ با عرض احترارم - سید خلیل الله هاشمیان - 12 اپریل 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.04.2016

وفات المناک و جانکاه ، دوست بزرگ مردم ما بروس ریچاردسن
واقعات و حوادث و انکشافات تاریخ معاصر کشور ، که آن را بنام دوره جهادی نیز مسماء ساخته اند ، پیوند نا گسستنی با نام بزرگ و خدمات فراموش نا شدنی بروس ریچاردسن دارد .
بروس ریچاردسن نه تنها یگ ژورنالست مسلکی و توانا ، نویسنده ورزیده ، محقق و مترجم نامور بود ، بلکه موصوف در عین حال یک انسان با تمام معنا ، نجیب و والاگهر ، شخصیت واقع بین ، حقیقت گوی ، حقیقت جوی و معتقد ّبه پرنسیپ انصاف و صداقت و تقوی در مسلک و کار خود بود .
او نمی خواست و در سرشتش نبود که متاع معنویت و اصالت تقدس ،پیشه و نصب العین انسانی و مسلکی خود را ، در برابر امتیازات مادی و شهرت معاوضه نماید . درین قسمت شعر لسان الغیب حضرت رحان بابا به خاطرم رسید که میفرماید :
رحمان هسی بی وقوف سوداگر ندی
چی د دین متاع به خرڅه په دینار کا
چهار سال قبل من سعادت یک صحبت تیلفونی را با جناب شان حاصل نمودم ، من به حکم وظیفه معنوی تلاش به عمل آوردم تا به حیث یک فرد افغان و متعلق به جامعه و وطن خود مراتب سپاس و امتنان خود را به ارتباط خدمات فرامش نا شدنی و حقی که موصوف بر ما دارد اظهار و ابراز نمایم ، احساس نمودم جناب ریچاردسن از ابراز مراتب اخلاص و ارادت من ، کمی نارام گردید و من بینمنوال بزگترین صفت فروتنی ، تواضع و بزگواری اخلاقی و انسانی را در وجود او یافتم ، من احساس نمودم که موصوف در جواب من میگوید که او صرف وظیفه مسلکی و وجدانی خود را انجام داده و بالاتر از آن مصدر کدام خدمت بزرگی نشده است . به قول شاعر :
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
بعد از تهاجم شوروی ، یک عده هم وطنان دانشمند و مسلکی ما در راه ایفا رسالت ملی و خدمت بوطن دست به فعالیت های مطبوعاتی زدند ، چنانکه مبارز شجاع ملی محمد حسن ولسمل به امر جنرال ضیأ ملعون نماینده « موساد » زندانی گردید ، مرحوم داکتر طبیبی ، مرحوم استاد محمد عزیز نعیم و ذوات محترم دیگر درین راه گام های بسیار نافع و قابل قدری برداشتند ، ولی یکی از ذوات محترم مذکور مؤفق نگردیدند ، نقش چشمگیر و متمایزی را که فقید بروس ریچاردسن بازی نمود ، ایفاء نماید .
باید اذعان نمود که یگانه استثنأ در زمینه شخصیت برومند استاد داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان است که بصورت خستگی نا پذیر و قربانی های مالی و فزیکی ، مدت سی سال از طریق مجله ملی ، انقلابی ، مترقی ، اسلامی و دایرت المعارفی آینه افغانستان به جامعه و کشور خود صادقانه و بدون ترس و توقع امتیاز و تفرعن خدمت انجام داد .
استاد هاشمیان در طول سی سال مانند بروس ریچاردسن ، هیچگاه ، اصل امانت داری ، تقوی و اعتقاد به پرنسیپ را با امتیازات ممکنه معاوضه ننمود .
پس من به جرءت گفته میتوانم که بروس ریچاردسن و استاد داکتر هاشمیان در حقیقت دو روی یک سکه هستند .
به امید روزی که این خدمتگار مو سپید و راستگوی و مبرا از تفرعن ، تأسیس یک دولت ملی و یک حکومت یک اشترنگه خپلواک را در وطن خود ببیند .
با عرض حرمت
محمد داؤد مومند


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.04.2016

محترم آغای نوری صاحب سلام!

از لطف و قدردانی تان که خودتان هم شامل این احساس و قدردانی هستید تشکر.

من سویه یکی از این انسانان سازمان آدمکشی ناتو را برای تان تعریف می کنم.

آغای زیگما کابریل زمانیکه دو باره به حیث صدراعظم ایالات نیدرزاکسن آلمان انتخاب نشد و در یک مجلس حزب سوسیال دیموکرات خود صحبت می کرد چنین گفت:

"هیچ کس نمی داند که چطور پیش برویم".

این زمانی بود که از انتخاب شرودر مدت هفت هشت ماه به حیث صدراعظم آلمان گذشته بود و چون نتوانسته بود وعده های انتخاباتی خود را، که یک بحث دیگر است پوره کند، عملی کند حزب شان در چندین ایالات آلمان قدرت را از دست داده بودند.

من هم تصادفاٌ در این مجلس که تقریباٌ همه آن اعضای حزب سوسیال دیموکرات های آلمان بود، بودم.

من دست خود را بلند کردم و ریس مجلس به من نوبت داد بعد از حرف نامبرده.

" شما ضد و نقیض صحبت می کنید. از یک طرف عضوی هیت رییسهء رهبری حزب هستید که قدرت بدست تان است و از طرف دیگر می گویید که گویا در هیت رییسه حزب نمی دانیم که چطور با این وضع پیش برویم."

به این معنی که در کوک پت طیاره به حیث پیلوت نشسته اید و نمی دانید طیاره را با مسافرین آن چطور بالا کنید.

طرفم نگاه کرد و صدایش نبر آمد و ریسس مجلس موضوع را طرف دیگر برد.

این شخص فعلاٌ رهبر حزب سوسیال دیموکرات های آلمان، معاون صدراعظم آلمان و وزیر اقتصاد است.

حالا شما تصور کنید که سویه این اروپایی ها که قدرت را در اروپا بدست دارند در کجا است که گپ زدن خود را نمی دانند اما به اصطلاح کریر کرده اند و خود را به جایی رسانیده اند.

بعداٌ اینها می روند افغانستان و با به اصطلاح رهبران افغانستان راجع به بهبود وضع افغانستان از مدت پانزده سال به این طرف حرف می زنند.

مشت نمونه خروار است
وای به این روز

(بیدل) غبار عالم اوهام زندگسیت
نگذشتهء ز هیچ اگر از خویش نگدری








اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 11.04.2016

برادرانم الله محمد صاحب و غروال صاحب!

احساس انسان دوستی و وطن خواهی شمایان را قدر میکنم.
من این صاحبان سرمایه را درین دنیا، بد ترین و مضر ترین طبقه انسانها معرفی میکنم. اینها روزانه بنام سیاستمدار، دیپلومات و زمادار کل چقدر دروغ میګویند و حیاء در شان ایشان موجود نیست، رحم از ضمیر شان کوچ کرده است. چقدر پول دوست و حریص دنیا و مادیات هستند و از معنویات صرف به ظاهر تظاهر میکنند.
در باره کشور عزیز ما افغانستان، مسله کاملاً واضح است، اینها در چوکات سازمان آدمکشی ناتو بتاریخ ۷ اکتوبر ۲۰۰۱م به وطن ما جمله نظامی کردند، منظور اصلی موقعیت مهم و بدرد بخور افغانستان برای تامین منافع اقتصادی ایشان در آینده و موجودیت معدنیات وافر ما میباشد. اګر با حمله نظامی و ساقط کردن حکومت طالبانی، این سرمایه داران کوچکترین احساس وجدانی را میداشتند، یک حکومت موقت را از اشخاص نهایت شرافتمند، عالم و با سابقه پاک مبراء از داره های تنظیم های جهادی و شاه آخری افغانستان را، برای یک آغاز حکومت داری معقول مجال میدادند. و مردم عذاب دیده افغانستان از دل وجان مسایل و تمام معامله های خصوصاً اقتصادی را مناصفه با ایشان قرارداد میکردند، یعنی تکنالوژی از شما، مواد خام از ما...!!
امروز مردم ما بعد از سپری شدن ۱۵ سال تمام یک زندګی قناعت بخش میداشتند. من نمیدانم، حاجت به اینقدر جاسوس تربیه کردن در بین افغانها و استعمال سلاح های مخوف بالای مردم بی دفاع ما برای چه؟ مسلط ساختن یک ترکیب خود فروش، جاسوس و بی رحم و دیوانه چوکی و مقام و پول، افغانستان دشمن در وجود دارو دسته شوراء نظاری و داره ظاهرشاه جمع کمونیست نما های بعد از کودتای ۷ ثور ۵۷... بسیار جای افسوس است که چه نوع انسانها درین جهان ما قدرت و زور دارند و هم حکم و حکومت میرانند.

افسوس


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 11.04.2016

د تهنیت او مبارکۍ پیغام
پدی توګه هیواد پالی او ملت پالی ، میرمن ملالۍ نظام او دوه نورو پتمنو خویندو ، میرمن روستا او پیغلی یوسفزۍ ته د نړیوالی مؤسسی لخوا د صلحی د تقدیر نامی د تر لاسه کولو په بریالیتوب د زړه له کومی مبارکی وایم او داسی مؤفقیت ته ، د افغانی ټولنی دپاره د افتخار په سترګه ګورم .
په درناوۍ


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.04.2016

محترم دوکتور صاحب غروال!

بعد از عرض سلام چی کنیم، هر وقت از این نوع اظهارات از 15 سال به این طرف می شنوم میدانم که اینها چقدر احمق هستند که به این سویه ملت افغانستان را احمق فکر می کنند.

والله اگر زندگی این ارزش این داشته باشد که اینها در عقب چند قران و یا هم ملیون دالر وحشی واره می روند.

ارزش زندگی در راستی و صداقت و عشق و محبت به هم نوع است نه بر عکس آن در جنگ و دروغ و فریب به اصطلاح چلوته بازی.

انسان که پاک باشد جهان به وی تعلق دارد.

فرموده شما درست است که ما به شکل بسیار جدیدء مستعمره مستعمره هستیم.

خدا واحد و شاهد است که اگر افغانستان را برایم مفت هم تحفه بدهند به این ذلت و پستی که یک انسان توسط انسان دیگر یعنی غ غ توسط کیری ریس جمهور غیر مستقیم امریکا معامله می شود، قبول کنم.

مرحوم احمد ظاهر شعر لاهوتی را چرا انتخاب کرده.

زندگی اخر سر آید بندگی در کار نیست
بنده گی گر شرط باشد زندگی در کار نیست.

با حقارت گر ببارد بر سرت باران در
آسمان را گو برو بارندگی در کار نیست


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.04.2016

محترم دوکتور صاحب غروال!

بعد از عرض سلام چی کنیم، هر وقت از این نوع اظهارات از 15 سال به این طرف می شنوم میدانم که اینها چقدر احمق هستند که به این سویه ملت افغانستان را احمق فکر می کنند.

والله اگر زندگی این ارزش این داشته باشد که اینها در عقب چند قران و یا هم ملیون دالر وحشی واره می روند.

ارزش زنگی در راستی و صداقت و عشق و محبت به هم نوع است نه بر عکس آن در جنگ و دروغ و فریب به اصطلاح چلوته بازی.

انسان که پاک باشد جهان به وی تعلق دارد.

فرموده شما درست است که ما به شکل بسیار جدیدء مستعمره مستعمره هستیم.

خدا واحد و شاهد است که اگر افغانستان را برایم مفت هم تحفه بدهند به این ذلت و پستی که یک انسان توسط انسان دیگر یعنی غ غ توسط کیری ریس جمهور غیر مستقیم امریکا معامله می شود، قبول کنم.

مرحوم احمد ظاهر شعر لاهوتی را چرا انتخاب کرده.

زندگی اخر سر آید بندگی در کار نیست
بنده گی گر شرط باشد زندگی در کار نیست.

با حقارت گر ببارد بر سرت باران در
آسمان را گو برو بارندگی در کار نیست





اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 11.04.2016

محترم الله محمد سلام ، شما محترم فرمان زبانی بادار این دولت ساختګی را به درک فوق العاده تشریح کرده اید و از شف شف استفاده نشده إ باید محقیقینی امروزه نیز چیزی اظهار میکرد اما تا هنوز چیزی درین باره اظهاری نظری تحقیقی دیده نمی شودإ چی ان وقت افغانستان توسط اتحادی شوروی مستعمره بود و الان توسط امریکا یعنی مستعمره مستعمره است تنها شرائط وتخنیک ایشان فرق میکنند إإإ


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.04.2016

در اخبار آمده"

1- "وزیر امور خارجه امریکا، دولت وحدت ملی را پنج ساله دانست و لویه جرگه را به عنوان مانعی برای ادامه عمر دولت وحدت ملی ندانست."

بادار کی گفته که 5 ساله نیست، هر چی که خودت بگویی درست است لویه جرگه اش کیست در کلای ما پر نزن. مه می فاموم که باد از 5 سال هم پلان تان چیست.

می گویند انسان به هر چیز عادت می کند و روان شناس های امریکا از این اصل خوب استفاده می برند و میدانند که مردم به چال و فریب ما عاد ت کرده اند.


در اخبار آمده:


2- "میشل میلبن سفیر اتحادیه اروپا در افغانستان، می گوید که فساد به یک بخش ناخوشایند از سیستم سیاسی افغانستان تبدیل شده است"

اما خوشبختانه سفیر اتحادیه اروپا یعنی مستمعرهء سیاسی و نظامی امریکا از بیداری حکومت خبر داده افزود:

" خوشبختانه، رئیس جمهور غنی از این مشکل باخبر است و می خواهد علیه این پدیده کار کند."

یا خدا این روز را سیل کن که یک اروپایی بی سواد می آید و چی می گوید.

جالب اینکه در دیدار وزیر امور خارجه افغانستان و امریکا یعنی فیل و پشه در ارتباط دو موضوع بالا یی یعنی 1 و 2 چنین آمده که:

" در مورد طرح نقشه راه برای تداوم همکاری های آینده میان دو کشور و همچنان دستآوردهای حکومت افغانستان در راستای مبارزه با فساد، تقویت دموکراسی و حکومتداری خوب، اصلاحات انتخاباتی، حقوق زنان و آزادی بیان گفتگو کردند."

مباش بی خبر از مغز استخوان قلم
غبار کوچه فکر است معنی رنگین



اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.04.2016

دغه پرون هم د افغانستان په تاریخ کښی ثبت شوله.

د آزادي راډیو په حواله:
پرون شنبه د اپریل د میاشتی ۹ ، ۲۰۱۶ ز کال، د امریکی د متحده ایالاتود بهرنیو چارو وزیر شاغلی جان کیري په یوه ناببره سفر هیواد افغانستان ته راغی. د ارګ ماڼی ته ولاړ او د ولسمشر محمد اشرف غنی سره یې ولیدل او بیا دواړه رپوټیز کنفرانس ته راوتل.

جان وویل:

«د امریکا د بهرنیو چارو وزیر جان کري د شنبې په ورځ کابل ته په خپل سفر کې د ملي یووالي له حکومته د امریکا د دوامداره ملاتړ ترڅنګ وویل چې د ولسمشر او اجراییه رییس ترمنځ سیاسي هوکړه لیک د پنځو کلونو لپاره دی.

پخوا تر دې افغان چارواکو ویل چې د ملي یووالي حکومت موافقه د دو کلونو لپاره ده او د دوو کلونو له پوره کیدو وروسته به لویه جرګه را غوښتل کیږي او اجرائیه ریاست به صدارت ته اړوي.

د ملي یووالي حکومت موافقه څه باندې یو نیم کال مخکې د ولسمشرۍ د دوو مخکښو کاندیدانو محمد اشرف غني او عبدالله عبدالله ترمنځ د جان کري په حضور کې لاسلیک شوه.»

د اوسني افغان دولت د سنا د مجلس ریس شاغلي فضل هادي مسلمیار نن مجلس ته داسی وویل:

"زه افسوس کووم او عار یې ګڼم چې د یوه بهرني هېواد د بهرنیو چارو وزیر راځي او موږ ته برخلیک ټاکي دا موږ ته د عیب خبره ده دا د افغانستان په کورنیو چارو کې ښکاره لاسوهنه ده، دا کار خپله جمهور رییس او اجراییه ریس هم کولای شول چې خلکو ته یې ډاډ ورکړی و."

درنو افغانانو:
اوس به یوه شیبه فکر وکړو چې، آیا زمونږ هیواد او دغه اوسنی د ملي وحدت؟ په نوم دولت خپلواک دئ او آیا مونږ د افغانستان ملت یو ملي حاکمیت لرو؟ چې، واضحاً چې، نه یې لرو.
د شاغلي کیري د خبرو پر بنسټ یو ځل بیا معلومه شوله، چې، زمونږ د هیواد د سیاسي برخلیک او پریکړو ځای د سرمايې د نړی د سروال د متحده ایالاتو دولت دئ. یعنی همداء د اوسني اساسي قانون پر ضد دولتي تشکیل به، نور درې کاله موجود وي او جګړه به دوام کوي...؟!.



اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.04.2016

استاد محترم کاظم صاحب بعد از سلام!

من توضیح شما را خواندم و بار دیکر به استاد رفیع صاحب فون کردم و کفتم: شما شاید مینار اهل معارف را بکویید. او بار دیکر تاکید کرد که نه مطلبم خود نمای طاق ظفر است. نه مینار اهل معارف. و به تکرار کفت، که: (هنکام ترمیم طاق بعضی توته های اصلی کتیبه استقلال را دران جا یافتند، واپس آنرا در همان محل کتیبه نصب کردند، که چندان خوانا نیست و نه بشکل سابق اصلی میباشد.) طبق آرزوی شما او کفت، که (در هیمن ظرف یک هفته به محل میروم و وضعیت فعلی را عکاسی کرده و میفرستم و متن اصلی کتیبه را مکرر کفتند که با خود حفظ دارم.)
تا دیدن عکس های جدید و فعلی

په درنشت سره


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 10.04.2016

برادر محترم جناب ایاز نوری صاحب سلام
از لطف شما ممنونم و اما آنچه جناب استاد رفیع فرموده، شاید درباره کتیبۀ میناره اهل معارف درست باشد که توته های از هم پاشیده ای آن کتیبه را تا جائیکه قابل دریافت بوده حین بازسازی دوباره بر لوح کتیبه جابجا کرده باشند، ولی طوریکه از عسکر های منتشره مقاله اینجانب به وضاحت معلوم میشود، هیچ اثری از کتیبه در بالای رواق طاق ظفر بعد از بازسازی دیده نمیشود. علاوتاً قسمتهای بالائی رواق مذکور در جنگها طوری صدمه دیده و ویران شده بود که گمان نمیرود پارچه های سنگ کتیبه در دسترسی بوده باشد، بخصوص که از تاریخ تخریب طاق ظفر تا بازسازی آن مدت بیش از یک دهه سپری شده بود. من شخصاً بعد از بازسازی طاق ظفر را ندیده ام، ولی اگر استاد رفیع لطف فرمایند، شخصاً آنجا تشریف برده و عکس آنرا به نشر برسانند، مایه تسکین ما تاحدی خواهد شد. لطفاً بار دیگر به عکس های اصلی و عکس های بعد از بازسازی در بالای رواق طاق ظفر نگاه کنید تا متیقن شوید که در همان محل اصلی هیچ چیزی که نشانه ای از کتبه باشد، به نظر نمیرسد.


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.04.2016

معظم استاذ او د تاریخ څیړندوی ډاکټر صاحب عبدالله کاظم!

اینک بار دیګر از قلم ملت دوست شما یک معرفی دیګر از صفحه پر عظمت تاریخ کشور ما تحت عنوان طاق ظفر نشانهٔ از یک افتخار بزرګ ملت قهرمان افغانستان را در پورتال مطالعه و مستفید شدیم. در توضیحات مقبول شما، اینکه چرا طاق ظفر مشخص درین مقام وادی دلکش پغمان ما تعمیر ګردیده و علت آن محل به دنیا آمدن اعلیحضرت امیر امان الله خان غازی رح میباشد، همراه با ذکر کتیبه آن با این عبارات وطن پرستانه برایم جدید و جالب است.و هم میناره یادګار اهل معارف در زادګاه شاه و کتیبه مربوط آن، دارای یک ارزش بزرګ تاریخی میباشد.
من درینجا متن پر عظمت کتیبه استقلال را بار دیګر از قلم شما نقل کردم.

متن کتیبه:

« به تقدیر مظفریت و تذکار جانبازیهای یگانه نخبه ء آمال افغانیان و قهرمان قوم پرست با وجدان
الغازی
الاعظم اعلیحضرت امان الله خان که از بدو جلوس خود جهت تحصیل حیات باشرف و امحای
زندگانی منفور ملت عزیز خود اعتصام آزادی مغضوبه و استرداد حقوق مشروعه جامعه افغان را

28
اسد
1298
استقلال
تامه
افغانستان را حصول نمود. این بنای مفخرت احتوا که شاهد بعث بعدالموت مان است، در صیفیه
پغمان مینو نشان بنام طاق ظفر بنیاد کرده شد و نیز اسمای سامی همان جوانان سرفروش که درطی
اثبات فداکاری و جدیت شهید راه استقلال و حریت گشته کارنامه های مقدس خود شان را سرمشق
حیات ما و اولاد آنها گذاشته اند، درحواشی این رواق ثبت گردید تا آئینهء صحنه خونین مجاهدین و
تاریخ سربازی های شهریار شجاعت قرین ما بوده برای آتیه اخلاف افغانستان محرک غلیان قومی و
تازیانه غیرت ملی باشد.»

اظهارات شما در باره ویرانی این دو یناء تاریخی در بعد از کودتای ثور ۵۷ الی جنګ های تنظیمی و اظهارات آن بیر مرد که در وادی پغمان با شما درد دل کرده است، برای هر افغان وطن دوست تاثر آور تمام میشود.
در باره کتیبه استقلال طوریکه شما آورده اید، امروز من صحبت تیلیفونی با شخصیت مبارز محقق حبیب الله رفیع مقیم کابل داشتم. جناب شان ګفتند که «من در زمان شاه به پغمان رفتم و متن کتیبه را بقلم خود در یک کاغذ یاداشت کردم که پیش ام حفظ است. اما ترمیم که در سال ۲۰۰۵م به طاق ظفر صورت ګرفت، توته های شکسته کتیبه را در همان محل متن سرش و پتره کردند که حالا با متن اصلی کتیبه همخوانی ندارد.»
به هر حال، اینک جای شکران است که افغان های با احساس پاک ملی مسایل را به میدان منحیث مواد خام میکشند، که بابد در آینده توسط یک دولت و حکومت واقعاً ملی به حل عادلانه آنها پرداخته شود.

قلم تان توانا باد


اسم: زمری کاسی    محل سکونت: زیوریخ ، سویس    تاریخ: 08.04.2016

دوستان نهایت محترم سلام
با تقدیم احترامات به همه علما و دانشمندان میخواهم چند سطر کوتاه در مورد چند نوشته و فرمایشات محترم فارانی صاحب در مورد پوهنتون و دانشګاه بنویسم: روزی که بعد از دادن امتحان در یونیورسیتی زیوریخ سویس خط ګرفتم که: اسناد تان بعد از غور قبول ګردیده و شما میتوانید( سال۱۹۶۴ م)تحصیل تانرا درین یونیورسیتی شروع نمایید.
خوشی عجیبی به من دست داد که شب تا دیر زمانی از خوشی خوابیده نمیتوانستم. دفعتا ً روی کلمه ای یونیورسیتی به فکر افتادم که این چه جایی است که به ارمانش بودم و زحمت زیاد هم کشیده بودم. نیم شب با اینکه با یک محصل دیګر هم اطاق بودم از خوشی زیاد تاب نیاوردم وچراغم را روشن کردم . دیګشنری یا لغت نامه انګلیسی راکه داشتم پی معنی این نهاد بزرگ ورق زدم و مفهوم دقیق آنرا دریافتم . اینجا بود که نفس کلمه بر اساس کلمۀ لاتینی خویش چه پهن آور است و فهمیدم که برایش تپیدن بیجا نبود ونیست.
به مقایسۀ وسعت کلمۀ « یونیورسیتی » اګر زبانهای مروجه خود ما را در نفس کلمه برسی کنیم بهترین کلمۀ که بار معنی «یونیورسیتی »، این نهاد بزرگ بشری را اداء کرده میتواند همانا کلمۀ جامع وسنګین پوهنتون است.
بقول مرحوم عباس اقبال ایرانی ، کلمۀ دانشګاه نمیتواند آن وسعت را دارا باشد. چراکه پساوند بسیار ادنا و کوچک در مفهوم « ګاه » که همردیف (ایستاد ګاه )،(خوابګاه)، (شکارګاه)، (بزن ګاه)، (کمین ګاه)ُ ُ (چراګاه ) ، (پرورشگاه ) و غیره میباشد، کلمه دانش را با مفهوم وسیعش بسیار کوچک ساخته است. ضدیت مرحوم عباس اقبال با پسوند «ګاه» بی مورد نبوده بلکه تبحر ایشان را در زبان تائید میکنم. وسلام


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 08.04.2016

اصيلو افغانانو ته سلام او لعنت د خدای دې وي په ټولو وطنپلورونکو لکه پدرام او شورای نظار دا د ايران او روس ګوډاګي.
ځيني استادان او ليکوالان په دري ليکنو کې راستا کاروي, ما پخوا د همدې کلمې په ځای "راه " ليدلې وه لکه "من در راه ترقی و شګوفايی وطن از هيچګونه تلاش دريغ نخواهم ", نو پوهيږم سم يم که ناسم, دا "راستا " هم ماته ايراني ښکاري.
جناب سيستاني صاحب
مومند صاحب سم وايي, که لږ شانته پام وکړئ نو تاسو ماسره به همغږی سی چې مومند صيب سم وايي. د دانشګاه د کلمې نه د نفاق بوی راواړيږي, اصيل افغان ترې نفرت لري. زه چې د چانه دا کلمه واورم يا ولولم نو دفعتا وتيم چې دی د ايران غلام دی.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 08.04.2016

با جملات ذیل از قلم جناب فرهیخته و دانشمند گرامی سیستانی صاحب که در جواب فرهیخته مرد و دانشمند جناب داؤد مومند نوشته اند که :
«برادرمحترم،باید بدانید که من مطلب مورد نظر در مورد نابغۀ مرحومه( زها حدید) را از یک سایت معتبر وشناخته شده ‏اقتابس کرده ام وشما باید متوجه می شدید که آن متن نوشتۀ کسی دیگراست، ودر عبارت آن نوشته کلمه یا لغتی بکار ‏نرفته که فهمش برای مردم ما مشکل باشد. من میدانم که وقتی یک مطلب از قلم کسی واز یک منبع دیگری اقتباس ‏میشود، وداخل قوس ناخنک میگردد، حق تغییردادن کلمات را را کس ندارد،مگر آنکه کلمه یی دارای معنی غامض ‏ومشکل باشد، آنگاه شما میتوانید در زیرصفحه،یا در کنار آن در داخل قوسین معنی آنرا بنویسید، اما حق ندارید، بجای ‏کلمات ولغات نویسنده ، کلمه ویا اصطلاح دیگری را بکار ببرید. هرکسی که چنین کاری میکند، مثل اینست که در ‏امانت دیگری دستبرد میزند.‏ »

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 08.04.2016

ښاغلی او منلی وطنوال ارسلا صاحب ښه چاری .
لمړی په محترمانه توګه ، ستاسی خدمت ته په عرض رسوم چی زموږ په ټولنه کی د یوه سیاسی شخصیت په ارتباط ، اتفاق یا اختلاف نظر ، پداسی حال او پدی شرط چی که موږ او زموږ د ټولنی وګړی په پرنسیپ کی د هیواد د حال او مستقبل د کلتوری ، سیاسی ، ټولنیز او اقتصادی ملی منافعو د ارجحیتونو په مبارک اصل معتقد وی ، کوم تعیین کوونکی اثر نلری .
زه پدی نظر یم چی د هیواد بخوانی پادشاه په نسبی توګه عادل او بی ضرره انسان وه ، مرحوم سردار داؤد خان د کلک او ستر ملی غرور خاوند ،او شهید میوند وال چی یو ملی مبتکر ، مفکر وه ، اوس زموږ په مینځ کی نشته ، لوی خدای دی هغوی ټول غریق رحمت کاندی . ددوی په مورد کی زیاته مناقشه نه ځانله چی بی ګټی ده ، بلکه زموږ د ځوان نسل دباره مغشوش کوونکی نتایج به د ځانه سره ولری.
محترم ارسلا صاحب ! ما یو کال د مخه د ملی وجدان د حکم په اساس ، پدی ویب سایت کی یوه مقاله د « این آدم نمک حرام داکتر روان فرهادی است » تر عنوان لاندی نشر ته وسپارله او دهغی مقالی په یوه پاراګراف کی می داسی وکښل :
روان فرهادی مانند هم کیشان خود ( رهینین ) ملعون در اصطبل ایران پرستی نشخوار میزند ، چند سال قبل روان فرهادی سفارش نمود که مردم ما باید اصطلاحات ایرانی را ، مانند دانشگاه ، دانشکده ، چالش ، واژه ، ویژه ، نخست وزیر ، شهروند ، فرود گاه ، داد گاه ، هوا پیما وغیره را در زبان دری رایج سازند ، ولی روان فرهادی به باداران ایرانی خود سفارش ننمود ، که ایرانیان نیز باید کلمات مقبول و زیبای کشور مارا مانند پوهنتون ، پوهنځۍ ، میرمن ،ښاغلی ، مشکلات ، عکس العمل ، شفاخانه ، ښاروالی وغیره را استعمال نمایند .
البته دا د ژب پوهنی د استادانو لکه استاد هاشمیان صاحب په علمی صلاحیت پوری تړلی خبره ده ، خو زما په قاصر فکر او اټکل د هیواد د فارسی ( دری ) ژبی تفاوت ، د ایران د فارسی سره په محاوره ، ویلو او لیکلو کی د لهجو څرګند تفاوت او زموږ هغه ځانګړی اصطلاحات دی چی په ایرانی فارسی کی نشته او همدا راز ایرانی متداول اصطلاحات لکه دانشګاه ، دانشکده ، واژه ، ویژه او داسی نور دی چی اصلا یی تردی اواخرو پوری زموږ به ثقافت کی لار ندرلوده .
افغانی وطندوست او ملیت خواه پوهانو د ( یونورستی ) دپاره په افغانستان کی د پوهنتون مبارکه او ښکلی کلمه یا نوم وټاکه چی د یوه افغان شمولی کلمی بڼه یی غوره کړه او د هیواد ټولو اقوامو وګړو په هیواد کی همدا ښکلی او مبارک نوم استعمالاوه .
ایرانیانو زموږ څخه وروسته ، د پوهنتون ډباره یوه ترکیبی کلمه د دانشګاه په نامه د خپل هیواد دپاره جوړه کړه . زموږ د هیواد لویو پوهانو او دانشمندانو لکه علامه طرزی ، علامه سلجوقی ، استاد پژواک ، استاد ابراهیم صفا ، علامه حبیبی ، علامه عبد الشکور رشاد ، میر حسین شاه خان ، محمد اسمعیل مبلغ ، علامه سید اسمعیل بلخی ، استاد کهزاد ، استاد غلام محمد غبار ، استاد غلا صفدر پنجشیری ، استاد الفت ، استاد خادم ، استاد پوهاند فضل ربی پژواک ، استاد داکتر سید خلیل هاشمیان ، استاد نګهت ، استاد الهام ، استاد روستار تره کی ، استاد قاسم فاضلی ، استاد عزیز نعیم ،استاد احسان تره کی او داسی نورو ملی علمی شخصیتونو او مفاخرو په یوه کتاب یا بوهنتونی لکچرونو کی به د ( دانشګاه ) ایرانی ، ساخت ایران و برای مردم ایران ، کلمه پیدا نکړۍ .
ستر ملی لار ښود اعلحضرت غازی امان الله لمړی سیاسی زعیم وه چی ویلی یی وه چی زموږ په ژبو کی باید ایرانی فارسی اصطلاحات نه ،کارول کیږی ، نو دغازی امان الله نه نیولی تر ایران پرستو ستمی خاینانو بوری یوه سیاسی شخصیت هم لکه ظاهر خان ، سردار داؤد خان ، داکتر یوسف خان ، میوند وال ، داکتر ظاهر خان ، عبد الهادی خان داوی او اعتمادی او داسی نورو ، د دانشګاه او نور ایرانی نا مانوس او نا میمون اصطلاحات استعمال نکړل .
د کابل پوهنتون نه به زرګونو محصلین د استاد سیستانی په شمول فارغ شوی دی او ددوی په شهادت نامو کی د پوهنتون مبارکه ملی کلمه لیکل شوی ده ، نه د دانشګاه ضد ثقافت افغانی نوم ، دا که د استاد سیستانی صاحب په دیپلوم کی د بوهنتون د مبارکی کلمی پر ځای ایرانی دانشګاه کلمه لیکل شوی وی ، یواځنی دلیل به یی دا وی چی د سیستانی صاحب شهادت نامه په ایران کی چاپ شوی وی .دا چی استاد سیستانی صاحب ته زما مؤدبانه ، مهذبانه او ناسیونالیستی ګیله ، زبانی او نژادی تعصب ښکاری ، دا نو د دوی ملی وجدان پوری اړه لری ولی تر هغه ځایه چی زموږ د او ملی اصطلاحاتو د اصالت د ارجحیت پوری اړه لری ، زه په دا رنګه تعصب په ډاګه افتخار کوم او غواړم د همداسی ملی تعصب سره ګور ته ولاړ شم .
استاد سیستانی صاحب فرمایی :
برادر محترم ، برای من ( فارسی ) و پشتو به مثابه دو چشم من عزیزاند ، هردو زبان من و زبان اکثریت مردم ماست .
ایجانب بمنظور ثبوت صحت و سقم استاد عالیقدر و والا تبار استاد سیستانی به آرشیف مضامین شان درین ویب سایت مراجعه کردم و با تعجب ملاحظه نمودم که در زمره ۵۴۴ مضمون شان به استثنا یک پیغام حتا یک مضمون و مقاله را هم به زبان ملی پښتو ،ندیدم و متأسفانه این ادعای استاد سیستانی که زبان پښتو هم چشم و هم زبان من است مانند ادعاهای حامد کرزی صد در صد عاری از حقیقت یافتم .
در قسمت اخیر از موقف ملیګرایانه ارسلا صاحب و ایاز خان نوری صاحب در قسمت دفاع از پرنسیب ارجحیت استعمال اصطلاحات ملی و مروج مردم ما بر اصطلاحات صادراتی دولت فاسد ایران که در صدد تاراج تاریخ و ثقافت ملی ماست ابراز امتنان مینمایم .
په افغانستان کی د یوه ضد ستمی ، ضد شورای نظار او ضد اتحد شیطانی شمال او ضد فرهنګ ایرانی دولت د تشکل په هیله .
په درناوی


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 07.04.2016

با تمام محبت و احترام درینجا به استاد سیستانی صاحب، داود مومند صاحب و ارسلا صاحب در مورد استعمال کلمات فارسی بجای دری از طرف نویسندګان افغاني، اینکه ما یک نوع حساسیت نشان میدهیم، محصول این جنګ و مداخله های کشور های بیګانه در امور داخلی کشور ما بالخصوص بعد از کودتای برباد کننده هفت ثور ۱۳۵۷ است. من میدانم وقتیکه یک نویسنده افغان حتی با یک احساس ملی هم کدام کلمه فارسی ایرانی را در تحریر و تقریر خویش می آورد، برای وطن دوست های کشور چهره های مزدور و افغان دشمن مثل لطیف پدرام، رسول رهین، فهیم کودامنی، مجیب رحیمی، ربانی و احمد شاه مسعود، محمد محقق، فاضل سنکچارکی و غیره مجسم میشود و جون مردم ما از دست درازی پنهان و آشکار دولت آخوندی ایران ضربات دردناک را دیده اند، دچار یک زجر روحی میشوند و نفرت خود را نشان میدهند.
به نظر من بسیار مقبول است که نویسندګان محترم ما که بنام وطن و ملت افغانستان مینویسند، از کلمات سوچه ری اسفاده کنند.بجای واکنش ما عکس العمل داریم، بجای خیابان، جاده داریم و غیره
با احترام


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.04.2016

محترم استاد سیستانی
من از طرفداران درجه اول تحقیق و نوشته و علمیت شما هستم و در وطندوستی شما هیچ شک ندارم. با آنکه با محترم داود مومند شدیداً ، تاکید میکنم شدیداً در مورد شهید داود خان مخالف هستم، در این موضوع مشخص من طرفدار موقف ایشان هستم. در این هیچ جای شک نیست که دانشگاه و دادگاه وغیره از کلمات اصیل دری افغانی الاصل نشأت کرده است اما در شرایط سیاسی سال های اخیر دانشگاه و دادگاه وغیره کلمات سیاسی شده اند. یک تعداد اجیران ایران، پاکستان ، و دیگر دشمنان افغانستان قصداً این مسئله را در افغانستان دامن زده و میزنند تا وحدت ملی و در شرایط حساس این روز ها موجودیت افغانستان را مورد سوال قرار داده و تضعیف و از بین ببرند. یک قدم دفاع از اصلیت افغانی زبان دری مقالات و کتب و بحث های فیس بوکی و تلویزیونی است که از نظر تاریخ و زبانشناسی و شعر وغیره دروغ ایرانی ها و دیگر منافقان جواب داده شود؛ مانند مقاله عالی اخیر استاد محترم هاشمیان "چرا همیشه دری مینویسید؟" که در همین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر شده است. قدم دیگر و مهمتر به نظر من استعمال لغات معمول و قبول شده افغانی ( با درنظر داشت حساسیت های سیاسی) توسط نویسنده ها، محققان و عالمان میباشد. اگر کوشش شود تا حد ممکن لغات معمول قبول شده افغانستان در مقالات نوشته شود، در رد توطئه ضد افغانستان و ضد زبان دری کوشش والائی صورت خواهد گرفت.
محترم مومند صاحب
با آنکه با شما در مورد شهید داود خان شدیداً مخالفت نظری دارم، از شعار مرده باد پاکستان با تمام قوا طرفداری میکنم. تا زمانی که این شعار توسط افغان ها در داخل و خارج افغانستان به شدت تکثیر نشود، تفسیر عالمانه استاد هاشمیان در مورد کامیابی پاکستان صدق خواهد کرد و پاکستان این سرطان منطقه و سرطان اسلام به نابودی افغانستان و اسلام ادامه خواهد د اد. مرگ بر پاکستان شعار به مرگ گرفتن به تب راضی شدن است که همه باید با شدت و حرارت در هر جا به صدای بلند فریاد کنیم.

با احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.04.2016

به پاسخ گلایۀ آقای مومند صاحب عرض میگردد:‏

برادر محترم،برای من زبان فارسی (دری)وپشتو به مثابۀ دو چشم من عزیز اند، هردو، زبان من وزبان اکثریت مردم ‏ماست، ولی وقتی من به فارسی مقاله مینویسم،سعی میکنم بهترین لغات وکلمات و ترکیات فارسی را بکار ببرم که در ‏ادبیات هزار ساله متون ادبی کشورما از سوی شاعران ونویسندگان وطنم بکار گرفته شده اند، ادبیاتی مثل: شهنامه ‏فردوسی، دیوان فرخی سیستانی،سنائی غزنوی،مناجات نامه پیرهرات خواجه عبدالله انصاری، تاریخ بهیقی، تاریخ ‏سیستان، وامثال اینها که با ذوق وسلیقۀ خودم همخوانی داشته باشد.‏

‏ من نمیخواهم خود را در لحاف متعفن تعصبات زبانی ونژادی بپیچانم.سخن خوب وکلام موزون وبا معنی از دهان وقلم ‏هرکسی که به زبان من سخن میزند،بیرون آید، از آن استقبال میکنم. کلمات دانشگاه، دانشجو ودانش آموز ودانشمندرا،که ازریشۀ ‏دانش،ترکیب یافته اند، درمقالاتم، بیدریغ وبدون احساس بیگانگی یا تعصب به کارمی برم، و دربیش از پنجاه سال دوران ‏نویسنده گی ام آنها را بکار برده ام، وبه اطلاع شما برسانم که اکثریت مقالاتم در دوران تحصیل وبعد از تحصیل ‏درکابل، قبل از نشراز نظر استاد حبیبی، یا استاد رشاد، یا استاد میرحسین شاه،یا استاد روهی ویا داکتراکرم عثمان ‏گذشته اند،وبعد در مجلۀ آریانا، یا مجلۀ خراسان،به نشرمیرسیدند،اما هیچکدام از آن دانشمندان که علاوه برزبان پشتو،بر ‏زبان وادبیات فارسی نیز مسلط بودند، چنین اعتراضی نسبت به نوشته های من ابراز نکرده اند.‏

برادرمحترم،باید بدانید که من مطلب مورد نظر در مورد نابغۀ مرحومه( زها حدید) را از یک سایت معتبر وشناخته شده ‏اقتابس کرده ام وشما باید متوجه می شدید که آن متن نوشتۀ کسی دیگراست، ودر عبارت آن نوشته کلمه یا لغتی بکار ‏نرفته که فهمش برای مردم ما مشکل باشد. من میدانم که وقتی یک مطلب از قلم کسی واز یک منبع دیگری اقتباس ‏میشود، وداخل قوس ناخنک میگردد، حق تغییردادن کلمات را را کس ندارد،مگر آنکه کلمه یی دارای معنی غامض ‏ومشکل باشد، آنگاه شما میتوانید در زیرصفحه،یا در کنار آن در داخل قوسین معنی آنرا بنویسید، اما حق ندارید، بجای ‏کلمات ولغات نویسنده ، کلمه ویا اصطلاح دیگری را بکار ببرید. هرکسی که چنین کاری میکند، مثل اینست که در ‏امانت دیگری دستبرد میزند.‏
در هرحال، باید به این سخن مولانای ارج گذاشت که میگوید:‏
سختگیری وتعصب خامی است ‏
‏ تا جنینی کار خون آشامی است


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.04.2016

د محترم استاد سیستانی نه ، ثقافتی ملی ګیله
ستاسی ښکلی لیکنه می د « به یاد زها حدید ، زنی که در معماری نابغه بود » ولوسته ، تاسی محترم ، د خپلی خوږی لیکنی په یوه باراګراف کی داسی فرمایلی دی :
« زها حدید در سال نزده پنجاه در عراق متولد شد . پس از تحصیل در رشته ریاضیات در ( دانشگاه ) امریکایی بیروت ....»
ستاسی د کتابونو ، مضامینو او مقالو محتویات د خپل ملی هویت ، ملی تاریخ او ملی مفاخرو نه د دفاع په سنګر کی او به همدی موازاتو کی ستاسی قلمی مبارزه د سقو پرستانو ، د نظار او حمعیت ، ستم ،پرچم او دشمال د ضد ملی جراثیمو او مکروبونو علیه ، اظهر من الشمس ده او زه پری احسنت وایم .
موږ په همدی موازاتو کی د ټولو ملی ګرا عناصرو ، مخصوصاستاسی په څیر وګړو نه په کلکه هیله لرو چی د خپلو ژبو او کلتور په سچه والی کی هم د هیواد د ٍثقافت د دشمنانو او د هغی په رأس کی دایران او ایران پرستانو سره ، په ثقافتی برخه کی هماغسی بر بنډه او ملیګریانه مبارزه وکړۍ چی په سیاسی او تاریخی ډګر او مواردو کی مو کړیده .
متأسفانه زه په څرګنده وینم چی د ژبی د سچه توب د اصالت په لیاره کی ستاسی هڅه ، نه ځانله چی په ټپه ولاړه ده ، بلکه د بی بی سی او طلوع د نشراتی منابعو د نطاقانو سره د ایرانی اصطلاحاتو په ترویج کی ممد واقع کیږی .
تاسی هم زما په څیر او تقریبا هم زمان د کابل د پوهنتون نه ، نه « دانشګاه » څخه فارغ شوی یاست ، په هغه مهال په ټول هیواد کی حتا ایران پرستو عناصرو لکه سید مخدوم رهین او نورو ستمیانو هم د پوهنتون دپاره د دانشګاه چی زمږ په ټولنه کی نهایت نا موزون او نا مقبول بریښی او مطلقا د ایرانی جامعی او فرهنګ پوری اړه لری نه استعمالوه. متأسفانه په هیواد کی د نظار شوری او جمعیت ،ستم پرچم، په اقتدار رسیدلو سره چی مخصوصا زموږ د اکثریتی ، ملی ، افغانی پښتو ژبی ، مادر زاد د شمنان وه او دی ، د پښتون او پښتو ستیزۍ د کاذب احساس لاندی هڅه وکړه چی د ایرانی کلماتو او اصطلاحاتو په تکثیر کی ضد ملی خاینانه رول ولوبوی ، او طبعا ایران هم پدی ارتباط ملیو نونه ډالر مصرف کړل او مصرفوی یی ، ایرانی جاسوس چنګیز پهلوان پدی لاره کی د بچه سقو ثانی احمد شاه مسعود خمس الاسدی د قدرت په دوره کی زموږ ملی کلتور او ثقافت ته ډیر خیانت وکړ او د ایران فرهنګی تفوق ته یی ډیر خدمت کړی دی .
دلته موږ ته دا سوال پیدا کیږی چی تاسی څنګه د یوه بی تعصبه پښتون تباره ملیګرا او وطن دوسته شخص په حیث د خپلو ملی او وطنی ، سچه او مبارکو اصطلاحاتو لکه « پوهنتون » پر ځای د دانشګاه نوم چی ستمیان او ایران پرستان د هغی به ترویج کی مأموریت لری ، اسعمالوۍ . ستاسی د غازی امان الله خان په مستطاب کتاب کی هم سر تر پایه د « دانشګاه » نوم استعمال شوی نه پوهنتون .
تیر کال محترم استاد سراج وهاج هم پدی برخه کی ، ستاسی نه څه ګیلی څرګندی کړی .
په هر صورت هیله ده زما ددی ګیلی نه چی صرف په ملی درد او فکر او ملی وجدان مبتنی ده ، خوا بدی نشۍ او منفی ، تلقی تری ترلاسه نکړۍ .
په ډیره درناوۍ


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.04.2016

استاد محترم هاشمیان صاحب!

سلام بنده را بپذیرید،امید صحت باشید.

قصهء سگبازی تان مرا خنده داد، مخصوصاٌ این جمله:" دیده شود که عواقب این سگبازی امریکا در منطقۀ ما بکجا می انجامد"

ای کاش امریکایی ها ما واره بودنه باز می بودند، بودنه مثل سگ خشن نیست عاجز است.

بار ما (بیدل) بدوش عاجزیست
سایه را افتادگیها می کشد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.04.2016

استاد محترم داکتر صاحب کاظم!

بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی تان از جواب قانع کننده تان بسیار تشکر.

چونکه مقاله توسط شما اقتباص شده بود و فکر کردم که خود نویسنده در این دریچه نمی نویسد که من دیده باشم به شما سوال را راجع ساختم.

به شما خوب معلوم است که طالبان چطور ظهور سیاسی و توسط کی ها تولد شد و به همین ترتیب القاعده به کدام علت وارد میدان شد و قبلاٌ در جنگ سرد از کجا تغذیه شد.

صدام که اسلحه کشتار جمعی نداشت و غرب اسرار به این داشت و وی را از بین برد و عراق را به این روز کشاند که داعش در این اواخر عرض اندام کرده هم ریشه هایش در غرب باید جستجو شود.

به همین ترتیب در سوریه و لبیا آرامی بود اما اینها از سابق خار چشم غرب بودند که از بین برده شدند و حالا اینکه داعش از کجا آمده و از طرف کی ها تقویه می شود و چه می خواهد سوال دیگر است.

چرا عاقل کند کاری که بار ارد پریشانی.

من فکر نمی کنم که این عاقل غرب از کارش پیشمان باشد، اینها در سابق بنام بلوک شرق که علت پیدایش آن باز هم خود شان بودند کار می زدند و بعد از اینکه بلوک شرق از بین رفت یک بهانه دیکر برای هرج مرج جهانی کار داشتند که درست شود.

آب را غط (غت) کردن و ماهی گرفتن

باز هم از توضیعات تان که من را در زمینه اموختاند یک جهان تشکر داکتر صاحب.

دوستان در گوشتهء چشم تغافل جا کنید
تا بعقبی سیر این دنیا و ما فیها کنید


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 06.04.2016

مقالۀ پوهاند صاحب رشید راخواندم وتائید میکنم که امریکائیها سگ را بسیاردوست دارند ودرچهل سالی که در امریکا بوده ام، این واقعیت را به اشکال مختلف آن دیده ام- امریکایی ها بطورعموم به سگ خوشبین میباشند که صفات خوب سگ، ازآنجمله وفاداری به صاحبش، این خوشبینی را بوجودآورده است -البته همه امریکایی ها سگ ندارند، اما آنهائیکه سگ را برای زندگی ونزدیکی بخود انتخاب میکنندد، همانطورمحافظت وپرورش میکنند که پوهاند صاحب توضیح کرده است.
امریکائیها بطورعموم دونوع سگ انتخاب میکنند: سگ برای عضویت در فاممیل که جنبۀ تفریحی وتفننی میداشته باشد، وسگ برای همراهی و همکاری درسیاست، وهرگاه سگی را برای این دومقصد انتخاب کنند، ازآن بخوبی و علاقمندی محافظت وسرپرستی میکنند.
بطورمثال، امریکا را انگلیس بعد از تاسیس پاکستان در اواخر دهۀ 50 با سیاسیات منطقۀ ما آغشته ساخت. درآنوقت امریکا از اتحادشوروی و نفوذ آن در منطقۀ بحر هند میترسید - پاکستانیها دره های خیبر و بولان را به جنرالان امریکایی نشان دادند و آنها یکت (سنتو) راتاسیس و پاکستان را بحیث خط دفاعی خود بمقابل شوروی انتیخاب کردند -از آن تاریخ که پاکستان بحیث "سگ سیاسی" امریکا انتخاب شده است، تا امروز هرقدر که این سگ دندان کنده، صاحبش آنرا با گذشت ومحبت نگهداری کرده است. امریکا سالانه دو ملیارد دالر بپاگستان میداد که ازهمین امداد طالبان افغان را پاکستانیها استخدام میکردند -همین طالبان صدها عسکر امریکایی را درافغانستان کشتند و هنوز هم میکشند، اما امریکا بخاطر گل روی سگ سیاسی خود مصرف دالر وقتل عسکرخودرا نادیده میگیرد و هنوزهم مرکز تقل سیاست و رواداری امریکا در منطقه برای پاکستان است -پاکستان طالبان را درخاک خود پناه داده، معاش واسلحه میدهد، گاهی ازطالبان در سرحدات هندوستان و اکثراوقات درسرحدات افغانستان کارمیگیرد وهدف پاکستان تجزیه وتصاحب افغانستان است، امریکاازین هدف واقف است،ولی چون پاکستان را بحیث "سگ خود" پذیرفته برای محافظت و اهداف شوم آن نه تنها کمک میکند بلکه قربانی میدهد. سگ پاکستانی که با بوی "دال" کلان شده، بصاحبش وفادار مانده نمیتواند وما منتظر آن روزی استیم که دندان این سگ بگلوی صاحبش خلیده باشد.
عبدالله عبدالله و عطامحمدنور هم درجملۀ سگان "احتیاطی" امریکا قبول شده اند تا دیده شود که عواقب این سگبازی امریکا در منطقۀ ما بکجا می انجامد. با عرض احترام -هاشمیان 5 اپریل 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 06.04.2016

معذرت
زه محترم غلام حضرت خان ته د خپل پیغام د لوستلو به ترڅ کی متوجه شوم چی د اغماض کلمه می په اغماظ لیکله ده .
د خپلی املایی غلطۍ او خپلی بی عقلۍ نه معذرت غواړم .
همدا راز د پاکستان مرده باد په مضمون کی می د سا کلمه په څا لیکلی ده ، عفو تقصیرات .
د آزاد ، مستقل ، خپلواک او سر لوړی هیواد په هیله


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 05.04.2016

برادر محترم الله محمد خان سلام و بعد از سلام
تفسیری را که پیرامون این جملۀ نویسنده مقاله 8 صبح به این عبارت: «اگر نظام دولت - ملت مشروعیت شرعی دارد و اشکالی ندارد، چرا الازهر، دیوبند و زیتونه، علیه گروههایی مثل داعش و القاعده صدا بلند نمیکنند. چرا مرام خلافتخواهی آنان را نکوهش نمیکنند» از من خواسته اید، بهتر بود که این خواهش را از نویسنده مقاله میکردید و اما آنچه من از مفهوم جمله فوق برداشت کرده ام، خدمت به عرض میرسانم:
از آنجائیکه نقطه عطف گروپهای سیاسی افراطی اسلامی موضوع "امت مسلمه" است، لذا آنها به مفهوم "ملت" به حیث یک کتله مردمی که در یک حدود مشخص سیاسی زندگی میکنند و دارای آرزو ها و امیال و همچنان مسئولیت های مشترک میباشند، معتقد نیستند و ایجاد سرحدات سیاسی را حدودی میدانند که "امت مسلمه" را به واحدهای مجزا تقسیم کرده است. با این ادعا که "اسلام سرحد نمی شناسد"، آنها تشکیل "خلافت اسلامی" را اساس فعالیت های خود قرار داده اند. طالبان، القاعده و بخصوص داعش (دولت اسلامی شام و عراق) از همین کتگوری جنبش ها میباشند. درحالیکه امروز مؤسسات اسلامی یا مقامات دینی که در هر کشور اسلامی صلاحیت صدور فتوا را دارند، موجودیت سرحدات سیاسی بین کشورهای اسلامی را مغایر به شریعت ندانسته و اگر الازهر است یا زیتونه و یا دیو بندی و دیگران هویت خود را در همان حدود مشخص کشور خود بیان میدارند یعنی الازهر مصر، دیونبدی هند و غیره. لذا آنها با موجودیت نظام جهانی "ملت ـ دولت" مخالفت نداشته و آنرا مغایر به اصول اسلامی نمیدانند. در مدل "ملت ـ دولت"در کشورهای اسلامی در جوار رعایت شرعیت، مردم حق دارند حکومت خود را انتخاب کنند و قوانین مدنی را برای تنظیم امور در داخل کشور ازطریق مراجع ذیصلاح از جمله پارلمان نافذ سازند. بنا برآن در مدل "ملت ـ دولت" هم موضوع مشخص بودن سرحد مطرح است و هم نقش مردم در ایجاد حاکمیت ملی و دفاع از منافع ملی. هرگاه این مدل مورد قبول مؤسسات عالی اسلامی است، پس باید آنها ابراز نظر نمایند که شعار مدعیان خلافت اسلامی علیه مدل "ملت ـ دولت" اساس اسلامی ندارد و نباید از این وسیله برای فعالیت های خود که با قتل و قتال و تخریب شهرها وآثار باستانی و غنیمت گرفتن زنان و غیره آغاز گردیده است، بنام اسلام بهره برداری نکنند. خاموشی آنها در زمینه اگر معنی محافظه کاری و یا "رضای" شانرا ندهد، اقلاً ترس و جبن آنها را نشان میدهد که از این حالت گروه های تروریستی طالبی، القاعده، داعش و عده ای از همچو گروه ها استفاده سوء به نام اسلام مینمایند و اما مؤسسات اسلامی خاموشانه با این جرایم بشری گروه های مذکور فقط نظاره گر میباشند.این بود تفسیر آن جمله به نظر اینجانب و اگر بیشتر توضیح میخواستید، لطفاً با نویسنده آن مقاله به تماس شوید با احترام


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 05.04.2016

ګران ورور صالح محمد صیبه سلامونه او ښې هيلې تاسوته کندهار جان ته استوم او تاسو نه ډېره شکریه چه زما ليکونو ته ، خو زیاد ندی او بیا هم تاسې ورسره مینه غوره کړې ده. دوستان چه تاسې د دوی نومونه یاد ګري دي خپل خیالات نه لیکي، زما د ټول عمر اندیښنه دا وه چه لیک د واقعاتو لیکنه دئ او هرو مرو دې ورته یو سند مخ کې کړی.لکه داکتر صاحب استاد ّهاشمیان چه د دوی ټول لیکونه علمی بڼست لری،او دېر معقول په ساده ژبه یې لیکی.
خدای مو وساته، درناویو سره ځولۍ ځولۍ ګلونه.
ستاسو ورور زمری کاسی، زما دلیکونو تایپی مشکلات دا دئ چه زه نیم فلج یم،


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 05.04.2016

د ځانګړی خوږ سبک خاوند ، لیکوال غلام حضرت خانه
ستاسی د توجه څخه چی زما مضمون مو په غور او مداقه سره لوستی دی او زه مو قسما تشویق کړی هم یم مننه کوم .
د زنده باد او مرده باد ، شعارونه ، تل د شعار په بڼه او څیر پاتیږی یا پاته کیږی او د ملا صاحبانو د دعاګانو په څیر چی خدایه اسلام ته بری ورکړی او کفارو ته شکست ، هیڅکله عملی جامه نه اغوندی .
خو زما د باکستان د مرده باد د شعار نه منظور ، په پاکستان کی د محکومو ولسونو تباهی او بربادی نده ، بلکه د همدی ملتونو او ولسونو آزادی ، خپلواکی ، استقلال او حریت دی .
په پاکستان کی پښتانه ، بلوڅان او سندیان دپاکستان د استبلشمنت او د بنجاب د سیاسی قدرت د غلامۍ د جغ لاندی ژوند کوی ، زه د پاکستان د تجزیی هیله لرم ، چی پدغه خاوره کی د نامتجانس تحمیل شوی استعماری نظام د ړنګیدو سره محکوم ملتونه او ملیتونه ، خپله ، خپلواکی تر لاسه کاندی .
ستر خوشحال بابا فرمایی :
چی د بل د حکم لاندی شی زندان شی
داملایی اغلاطو به برخه کی زه او زما کمپیتر دواړه مشکلات لرو ، د مثال په توګه زه اعراب لکه ضمه ، فتحه او کسره او ځینی نور توری نشم ټایپ کولای ، د بلی خوا زه به ټایپ کولو کی مبتدی او بی حوصلی یم او زما غوندی بوډا سړی دپاره ټایپ کول یو شاقه کار دی ، ولی به هر صورت ستاسی د حوصله افزایی او لدی څخه چی زما املایی ، انشایی او تایبستی اغلاطو ته د اغماظ به سترګه ګورۍ مننه کوم ، متأسفانه ځینی خلک به وړو کی ویښته لټوی ، داسی خلکو ته باید وویل شی چی :
ترک صورت ګوی و در معنی نګر
یو ځل بیا ستاسی د نیک احساس نه مننه کوم .
به درناوۍ او ادب


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.04.2016

به اطلاع جناب داکترصاحب کاظم وداکترصاحب هاشمیان رسانده میشودکه،

مقالۀ (چرا همیشه دری مینویسید؟) رامن بنابر تقاضای داکتر صاحب هاشمیان خواندم و آنلاین کرده ام، چون ویندوس کمپیوترم ازسال 2003 است وپرگروامهای فیسبوک وتویتر را ندارد، بنابرین مقالاتی دوستانی را که من آنلاین میکنم فاقد برنامه فیسبوک به شمول مقالات خودم میباشد، بنابرین هرگاه علاقمند انعکاس در فیسبوک باشند، مقالات خود را عنوانی من نفرستند،زیرا این مشکل را کمپیوترم دارد وازاین مشکل قیس جان مطلع هستند ومقالات منهم قابل رویت در فیسبوک نیستند.
بنابرین علایم فیسبوک وتویتر را من از قالب انلاین کردن مقالات خود حذف کرده ام. دوستان مسبوق باشند.
با حرمت مجدد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.04.2016

محترم داکتر صاحب کاظم!

بعد از عرض سلام مقالهء»! تروریستها میخواهند تمدن ما را بربایند « از نظرم گذشت.

اگر لطف نمایید این جمله نویسنده هشت صبح را برایم تفسیر نمایید که هر قدر تا و بالا کردمش مفهموم درست گرفته نتوانستم.

"اگر نظام دولت - ملت مشروعیت شرعی دارد و اشکالی ندارد، چرا الازهر، دیوبند و زیتونه، علیه گروههایی مثل داعش و القاعده صدا بلند نمیکنند. چرا مرام خلافتخواهی آنان را نکوهش نمیکنند.
برای این سوالها هیچ کسی پاسخ روشن ندارد."

باسخ روشن بنده این است که اکثر یت دانشمندان دینی و غیر دینی می دانند که تا40-45 سال قبل این گروهای نو پیدا اصلاٌ وجود نداشتند. جنگ سرد تولد شان را بعد از آمدن اتحاد شوروی قبل در افغانستان از نگاه های مختلف در زمانه های کوتاه مختلفه از طریق لولهء دالر غرب میسر ساخت.

کنون که شکل نسبتاٌ مغلق را به خود گرفته سران بسیاری از کشور ها انرا به نفع خود و استقرار حکومت های نا بکار خود سو استفاده می کنند، و به یک ترتبی خود شان هم یک قسمتی از این پرابلم جهانی برای حفظ بقای خود هستند.

حکومت ها با همکاران غربی آن که این طور باشد نمی شود از الازهر محترم و دیگران تقاضای مقابله را کرد.


زین ستون چند کز تسلیم دارد افتخار
معنی رازم جبینها بر زمین مالیده است


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 05.04.2016

ډیر محترم داکټر صاحب محمد ایمل خان له سدنی څخه
لمړی تر هرڅه دمخه معذرت غواړم چی زما مضمون ، په مشخصو مواردو کی ، داسی بربڼډ ایضاحات او تصریحات نه درلودل چی ستاسی د شک ، تردید او ابهام موجبات زایل کړی ، چی البته دا زما په کم سوادۍ یا بیسوادي دلالت کوی ، مال بد به ریش خاوند .
دلته په اجمالی توګه ، لاندی عرایض ستاسی خدمت تقدیموم :
لمړی : د اسرایلی اخبار مطالب ، د یوه دوست لخوا په همدی بڼه ،او محتویاتو ماته ایمیل شوی وه .
دوهم : ما په خپل مضمون کی په ممکنه صراحت سره لیکلی دی چی پاکستان د سیاسی ترکیب ،شکل او ماهیت له نظره هغه واقعی اسلامی هیواد ندی چی علامه اقبال او اسلامی مفکرینو یی د تشکل هیله او آرزو درلوده ، پاکستان په څرګنده ځان ، د انګریز د استعمار د تړونونو لکه دیورند ، د استعماری دوری د تسلط ، د حقوقی ، حقوقو او وجایبو وارث بولی ، پداسی حال کی چی د داکتر اقبال ټوله سیاسی مبارزه د انګریز د استعمار او فرنګیت پر ضد وه ، په اقبال باندی د پاکستانی دولتی مقاماتو افتخار ، پورتنی تاریخی واقعیت نشی مضمحل کولای . که رنجیت سنګ په مذهبی لحاظ سک نه وای ، پاکستان به پر هغه هم افتخار کولای .
دریم : ټولنیز او سیاسی مسایل ټول او بلا استثنأ په نسبی توګه سره مقایسه کیږی ، د ښه ، ښه تر او ښه ترین ، مفاهیمو ، معرفت او استدراک د مقایسوی اصولو په معیار لاس ته راځی ، ښکاره ده چی زموږ د هیواد شاهی نظام ، دنورو هیوادونو د سیاسی نظامونو په څیر د نیمګړتیاو څخه ، منطقا او علما نشی مبرا کیدای ، ولی زموږ شاهی نظام او پادشاه ، د نورو ټولو اسلامی هیوادونو ، د شاهی او په اصطلاح جمهوری رژیمونو اود هغوی د زعیمانو په تناسب د نسبی عدالت څخه برخورداره وه .
زه به ستاسی احسان پر ځان ومنم که تاسی لطف او مهربانی وکړۍ او د نړۍ پر مخ داسی اسلامی هیواد او زعیم را په ګوته کړۍ چی زموږ د شاهی نظام پر تناسب او پرتله ، مترقی او دیمکراتیک وګڼل شی .
څلورم : د متحده ایالاتو حکومت د جاپان په هیروشیما او ناګاساکی کی ذروی بمونه استعمال کړل ، ما د افغانستان مقایسه د شوروی دولت د اشغال او مابعده سیاسی تسلسل ، د ناتو تر اشغاله پوری د هیرو شیما سره وکړه ، ما دا هم په کامل وضاحت او صراحت سره ولیکل چی بچه سقو ثانی مسعود خمس السدی او ارشد المنافقین بحران الدین ربانی د افغانستان د ملت د یو نیم ملیونو شهیدانو او ملی مبارزینو ، خون بهأ د سیاسی معاملی ، حمایت او امتیازاتو به بدله کی پوتین ته ور وبخښله .
د شعر به ارتباط باید ستاسی خدمت ته عرض وکړم چی زما منظور په سیاسی ، اقتصادی ، ټولنیز او ثقافتی ساحاتو کی د ملت او مملکت تباهی او بربادی وه ، ځانله د کابل د تنظیمی او جهادی جنګونو او ضد اسلامی جنایاتو په نتیجه کی دی ډلو ، نه ځانله چی اویا زره انسانان په وحشی ترین شکل چی اسلامیت او انسانیت دهغی نه عار لری ووژل بلکه هغه بی ناموسۍ چی د میرمنو پر ضد وشوی د یوی مهذبی ټولنی په تاریخ کی مثال او انډول نلری ، دا جنایات زموږ په تاریخ کی یوه توره لکه ده ولی ددی جنایاتو مسؤلیت د ملت او ولس په غاړه ندی .
په درناوۍ او ادب


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 04.04.2016

امروز و دیروز سه مقاله دلچسپ نظرم را جلب کرد:
1 ــ مقاله پرمحتوای استاد هاشمیان تحت عنوان "چرا همیشه دری می نویسید؟" که مطالعه آنرا برای هرهموطن توصیه میدارم. میخواستم این مقاله را در فیسبوک برای علاقمندان بگذارم، ولی متأسفانه که لوگوی فیسبوک که معمولاً در پیشانی هر مقاله درج میباشد، دراین مقاله موجود نبود. فکر کردم که اینکار شاید عمدی بوده باشد که نویسنده نخواسته مقاله در فیسبوک نشر شود، بعداً دریافتم که لوگو فیسبوک و تیوتر سهواً حذف گردیده است.

2 ـ امروز مقالۀ محترم علی قشقائی (ایرانی!) زیر عنوان "تأملی درنام آریا و بررسی نژاد پرستی" که یک متن تحقیقی و مستند به مآخذ متعدد است،در پورتال به نشر رسیده که برایم جالب و بسا نکات آن نو بود، مخصوصاً موضوع زبانهای "هندو اروپائی" و نیز اینکه آیا "آریائی" یک نژاد است و بسا مطالب مهم دیگر. خواستم از جناب استاد هاشمیان به حیث یک زبانشناس مجرب افغان نظر شانرا در بارۀ این مقاله جویا شوم. اگر زحمت نباشد، لطف بفرمایند!

3 ـ مقالۀ با عنوان "نامۀ پنهانی با پاکت سرگشاده" از محترم جناب غلام حضرت که با شیوۀ خاص خود شان به مطالبی مهمی اشاره کرده و از اعضای پارلمان خواهش نموده تا تصویب کنند که از نصب عکس اشخاص (ولو رئیس جمهور) در دفاتر دولتی و نیمه دولتی دوری جسته شود. اگر روی تعامل جهانی آویزان کردن عکس رسمی رئیس جمهور آنهم به یک اندازه مشخص در دفاتر مقامهای بلند دولتی مجاز دانسته شود، ولی از موجودیت عکس هیچ یک دیگر به شمول رؤسای و شاهان گذشته و قهرمان های ملی ، قومی ، مذهبی و غیره که اکنون در روی میز شخصیت های رسمی گذاشته میشوند و یا به اندازه های خورد و بزرگ در دیوار های دفاتر نصب میگردند و حتی عکس های فامیلی را روی میز کار رسمی خود میگذارند، باید قانوناً جلوگیری گردد، زیرا دفاتر رسمی و نیمه رسمی مربوط ساحه عامه بوده و نباید مثل خانه شخصی و یا دفتر حصوصی یک شخص تلقی شود. بدینوسیله پیشنهاد محترم غلام حضرت را در زمینه یک نظر خوب و معقول دانسته، امیدوارم "ولسی جرگه" یا پارلمان به این پیشنهاد غور نماید.


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 04.04.2016

تبصرۀ زیبای جناب اکادمسین سیستانی صاحب را که بر کتاب جناب بشیر مومن، تحت عنوان (مبانی زیبا شناسی....) با نثر بسیار زیبا ، روان وسلیس تحریر یافته بود خواندم. این تبصره زیبا، همراه با انتخاب زیباترین عکسهای مناسب که در مورد زیبا شناسی ضمیمه کرده بودند به اثبات حدیث ایشان در هنر زیبا شناسی عینیت می بخشید.
بنده متوجه شدم که در کنار تاریخ نگاری عالی ، مُسلح با زیبا شناسی و زیبا بینی نیز میباشند.
به تائید گفته های جناب استاد سیستانی صاحت عرض شود که زیبا شناسی نوع از فلسفه است که از نظر زیبابین تاریخ "افلاطون" به ادراک وابسته است ادراک بلند که ساخته شده وترکیب یافته از شناخت های پدیده های بیرون از ادراک است که در دید زیبا بین، تجسم دیگر دارد. بطور نمونه از داستان معروف حضرت عیسی برای روشن شدن موضوع کار میگیرم. روزی حضرت عیسی با حواریونش در اورشلیم داغ وسوزان از راهی میگذشتند درکنار راه سگی را دیدند که مرده افتاده بود . یکی از حواریون گفت پوست این سگ بیچاره کاملا ً تکیده ، دیگرش گفت گوشت اش چگونه سیاه شده است ودیگری از بوی بد آن یاد کرد، مگر حضرت عیسای زیبا بین در همان مجموع نا زیبایی ها زیبایی را پیدا میکند که به دنبالش بود ، لب به سخن گشوده می گوید «مگر دندان زیبایش را ببینید که زیر نور خورشید چه زیبا برق میزند.» این داستان میرساند که جهان وافر از نازیبایی ها ست پس انسان آگاه در تمام این نازیبایی ها باید بدنبال زیبایی ها باشد. ورنه ظلمت وسیع وگسترده در اکثریت است ، ونور محدود ودر اقلیت ، به همین منوال چیز های خوب، نایاب و چیز های بد، فراوان اند. اینکه شعرا بگفته ماکسیم گورکی ازستارگان که در اصل بسیار وحشتناک و ماه نازیبا را با کمال هنر ادبی ایشان زیبا ساخته اند، نوع تغییر همان ادراک افلاطونی است. این بحث دامنه دراز دارد، برای کوتاهی کلام توجه تانرا به شعر ذیل از علامه اقبال لاهوری که مرتبط با زیبا شناسی است جلب میکنم .
محاورهٔ بین خدا و انسان
خدا
جهان را ز یک آب و گل آفریدم
تو ایران و تاتار و زنگ آفریدی
من از خاک پولاد ناب آفریدم
تو شمشیر و تیر و تفنگ آفریدی
تبر آفریدی نهال چمن را
قفس ساختی طایر نغمه زن را
انسان
تو شب آفریدی چراغ آفریدم
سفال آفریدی ایاغ آفریدم
بیابان و کهسار و راغ آفریدی
خیابان و گلزار و باغ آفریدم
من آنم که از سنگ آئینه سازم
من آنم که از زهر نوشینه سازم
تشکرمی کنم از جناب سیستانی صاحب که هم از کتاب مرغوب جناب مومن صاحب سخن گفته اند و آنرا بکسانی مثل من که هنوز دسترسی به آن کتاب نفیس ندارند معرفی کردند ونیز بخاطر نکاتی زیبایی که بر زیبا شناسی تماس گرفته اند. بقلم ایشان برکات فراوان آرزومندم ، سر فراز باشند.


اسم: لایق جان    محل سکونت: قاهره     تاریخ: 04.04.2016

ښاغلی ایاز نوري نړی مننه: الله دی راوله، هو زه په قاهره کښې اوسیږم او د عرب لیګ یا (جامعة الدول العربية) انسټیوټ کښې د مخطوط او یا قلمي نسخو په برخه کښې ماسټري کوم، او همدا راز MBA هم کوم، او ترڅنګ یې د قاهری راډیو پښتو څنګي سره هم کار کوم.
پدی ایمیلونو راسره اړیکه نیولی شی:
Laiq.jan@gmail.com,embafghancairo@yahoo.com


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.04.2016

جناب اقای مومند خان عزیز! عرض سلام و ادب دارم.
نوشتۀ آخر تان در مورد پاکستان و ابیات زیبای علامه اقبال قابل تحسین میباشد، هر چند بنده طرفدار شعار زنده باد و مرده باد نیستم، زیرا از نظر علمی هر دو تا حرف نا درست بنظر میرسد، مُرده باد، یعنی اینکه فلان شخص یا کشور مُرده، ولی باز هم مرا می زند، و یا مثلاً زنده باد فلان کس، چه بسا آن شخص پیش از تکمیل شعارم، بمیرد.
بهر حال احساس بدیکه ما افغانها در قبال کشور پاکستان داریم قابل درک باید باشد.
ما از سګ ګیله نداریم بلکه ما از ارباب سګ ګیله داریم که به جان ما این سګ درنده را حواله نموده.
عرض دیګرم اینکه این چندمین دفعه است که شما در آخر نوشتۀ تان یاد آور میشوید که " از اغلاط املائی و انشائی معذرت می خواهم" ، در حالیکه شما بسیار زیبا و بدون اغلاط املائی می نویسید.بعضی اغلاط تایپی و چاپی یک امر بسیار معمول میباشد.زنده و مؤفق باشید.


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 03.04.2016

محترم لیکوال لایق جان خوستی صاحب، سلام او هرکله راشې!

ستاسو په قلم لومړی لیکنه مې ۳۰ د مارچ د « د علامه محمود طرزي د ۱۵۰ تلین په یاد» په پورتال کې ولوستله. ستاسو لیکلي معلومات او د افغان سفارت مقیم د مصر فعالیت زمونږ د ملي ویاړ علامه محمود خان طرزي رح په هکله مهم او د قدر وړ دي.
تاسو پخپله اوس په مصر کې استوګنه لری؟
ستاسو د نورو فرهنګي خذمت او نورو بریاوو په هیله.

په درنشت


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 03.04.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
غواړم چي د کليوال صاحب د شعر په اړه خپله دا څلوريځه د و يبپاڼي د درندو لوستونکو سره شريکه کړم .
که تاجيک ، که هزاره او که پکتين دي
واړه يوو دي، واړه وړونه د يوو دين دي
هرچي دې کي درځ نفاق اچول غواړي
داسلام له جرګې وتي ملحدين دي


اسم: داكتر محمد ايمل    محل سکونت: سدني    تاریخ: 03.04.2016

قدرمن مومند صاحب سلامونه ومني
د پاکستان مرده باد مقاله کی مو په زړه پوری مطالب راتول کړي دي خو ريفرنسونه مکمل ندي د بیلګی په توګه تایمز اف اسرايل نه په حواله چی موساد او ای ایس اي دیرش کله د افغانستان په جګړه یو بل سرههمکاري کوله که لطف وکړي کومه تایمز اف اسرایل ګڼه او کوم کال او لیکوال يي څه نوميدا
ماشاالله تاسی چی د پاکستان سره دماشومتوب نه تر نن اختلاف لري ولی د اقبال لاهوري چی ظاهرا د پاکستان په نامه د مستقل مملکت مبتکر دي افکار تاءيد کوي زه پوه نشوم پاکستان مرده باد خو اقبال لاهوري بيا زنده باد ؟
دپاکستان د جوړيدو مبتکرین انګریزان وو خو دا مفکوره د مسلمانانو تر نمنځ بیا په اقبال لاهوري غوندی کسانو تبليغ کیدله دا يو واضیح حقيقت دي چی انګریزانو دوه ملکونه د دین په نامه جوړ کړل پاکستان په بر صغير کی چی د داسی هندوستان مخه ونیسي چی په هغو کی که مسلمانان اکثریت یا اکثریت ته نیژدی به وي او هم د خپل تاريخي دښمن افغانستان مخه بحر ته ډب کړي او بل هم اسرايل چی د شرقمیانی مسلمانان ورباندی وځپي نو چون د اسرایل او پاکستان باداريو دي نو همکاري به هم ضرور سره کوي
قدرمن مومند صاحب روسان خو هسی راروان وو او خپلو ګوډاګیانو ته يه هدایتونه ورکول چی په څه ډول ددوي راتګ ته زمینه برابره کړي خو متاسفانه شاهي کورني د مسلمانانو خاصتا د ځوانی طبقی ملي او اسلامي احساساتو ته نتنها توجه ونکړه بلکی داځوانان یی زندانیان کړل هغه منورینو چی په سیاست پوهیدل د روسانو د احتمالي مداخلی وړاند وینی کولی په مختلفو بهانو د روسي پلو کسانو لخوا ورته دسیسی اوتوطءی جوړی شوی څوک یی مړه کړل او بعضی تر هغه وخت زندانو کی وساتل چی بیا کمونیستان پخپل دوران کی اعدام کړل نو.مومند صاحب دا جهادي ليډران چا د پاکستان لمنی ته واچول ؟ هغوي خو اکثریت تنکي ځوانان وو اونظام ور سره د مور میری سلوک کولو پرچمیان خلقیان د خپلو الحادي او وطنفروشي افکارو سره سری سترګی ګرځیدل خو ځوان مسلمان د اسلامی عقیده په جرم زندان ته استول کیدا چی مجبوریت راشي د مرګ خطره وي مومند صاحب که تاسی ددغه جوانان مسلمان په عوض وي څه مو کول ايا زندان او مرګ ته مو امادګي نیوله او یا مو خپل سر بچ کولو دغه ځواب به په ایمانداري ورکوي ؟
کله چی روسان راغلل افغانانو د خپل دین ، ننګ او ناموس نه څه رقم دفاع کړي وي؟ ايا په هغه حساس وخت کی يي غربیانو عربانو او دالخور پاکستان ته یک نه او صد اسانه ویلي شوي ؟ دادري ملیون مهاجر پاکستان کی او دوه ملیون ایران کی دا درته دیر اسانه ښکاریدل دغه ستاسو په اصطلاح د پاکستان په لاس جوړ شوي ليډرانو خو دومره وکړل چی روس يي په ګوڼډو کړ کی چیری قضاوت کړو باید عادلانه قضاوت وکړو
دا هم د افغانستان د جهاد ددښمنانو تبليغ دي خاصتا د پاکستان چی داسی معلومه کړي چی دوی روس ته ماتی ورکړه او زموږ بعضی سطحي نګر لیکوالان او یا هم د ای اس اي قلمي نوکران دا حقایق غواړي سرچپه کي او یا هم کمونیستان داسی وښي چی دوي خو شکست ناپذیر وو دا پاکستان او غرب دوی ته شکست ورکړ خو دا ثبت د تاریخ دي یو کم نفوسه بی وزله خو په ازادي مین قوم ۱.۵ ملیونه شهیدان ورکړي پدی کی پاکستاني او غربي ندي مړ شوي افغانان مړه شوي صحيح ده امکانات او تسليحات د امریکا او متحیدینو يي وو خو وینی د افغانانو تویدلی مور د افغان بوره شوه کوینډی او یتیمان د افغانانو وو دادشوق جنګ نه وو دا سخت د مجبوریت او تپل شوي جنګ وا افغانانو پرته له مقاومته هیڅ چاره نلره يوه چاره وا بی غیرتي چه هغه د افغان په ضمیر کی نشته
مومند صاحب دا شعر د هم لطفا بیرته درواخله افغانانو د خپلو ارتینو یعنی ناموس د ساتنی لپاره ۱.۵ملیون شهیدان ورکړل دا ټول ملت د توهین شعر دي ستاسو غوندی کس نه دداسی شعر انتظار نه کیدا
په افغاني مینه هیله ده چی غلط تعبیر ورنه ونشی


اسم: سلطان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 03.04.2016

درنو دوستانو محترم روان صاحب او پیاوړی محقق کاسی صاحب! زه له تاسو دواړو دوستانو نه له دی کبله چی زما مات کوډ شعر مو ستایلې او خوښ شوی مو دی د زړه له کومې مننه کوم.رښتیا خبره خو داده چی زمونږ دافغانانو ( البته زما له نظره ) تر ټولو لویه نیمګړ تیا همدا ده چی سره یو او واحد نه یو او نه مو دا زیار ویستلې چی سره یو او متخد شو. که کوم داسی څوک راکی پیدا شوی چی د افغانانو د یووالی دپاره یی کومه هڅه کړی، نو نه یواځی داچی د هغه د هڅی سره یو ځای شوی نه یو ، زیار مو ویستلې چی هغه نا کامه کړو او ماته همدا تر ټولو لویه کمزوری ښکاری. په دی هیله چی هغه ورځ ژر راورسیږی چی مونږ افغانان شریک ملی قهرمان او شریک ملی خائین ولرو. په ډیر درنښت کلیوال


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 03.04.2016

د ډاکټر صيب کليوال نه ډيره زياته مننه. رښتيا چې همدغه احساس ته افغاني او ستر انساني احساس ويلای سو. که مشرانو سره همدا احساس وای نو په يقين چې نن دلته دا ذلت نوای, دا لوږه او تنده نه وه, دا وينه د پردو د ګټو په خاطر نه وه تويې سوې.
احساساتو او وطنپالنې نه مو مننه.
دلته نبايد کاسی صيب, ارسلا صيب, استاد سيستاني صيب, آغا صيب کاظم او مومند صيب نبايد هير سي, د دوی ليکنې خو زه خامخا لولم او حقيقتا چې د دوی ليکنې بايد و ټول وګړي ته ورسيږي تر څو د همدغو ليکنو د رڼا نه دا ملت ګټه واخلي او پر مخ ولاړ سي. الله دې دوی او د دوی په شان پاک افغانان ژوندي لري او دوی ته توفيق ورپه برخه کړي چې د افغانانو د ذهنونو په تنوير کې لا پياوړي ګامونه واخلي.
سرلوړي دې وي پاک او سپيڅلي افغانان هغه چې د ميرويس او احمد شاه او مير بچه او وزير اکبر خان او د سترې ملالې په ګامونو باندې پل ږدي.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 03.04.2016

شهر یک بخش مهم زبانها و فرهنگ افغانستان است وجای مسرت وشکران است که ما در هروقت وزمان شاعران برجسته و با احساس در زبانهای ملی خود داشته ایم. دومنظومه که در فهرست مندرجات این پورتال نشر شده، یکی (وصیت) از محترم سلطانجان کلیوال و ذیکری (فرهنگ جهالت) از محترم رسول پویان، هردو قابل وصف وستایش است- صحت خوب و عمر طویل براس شان استدعا میکنم - با عرض احترام - هاشمیان - سوم اپریل 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.04.2016

د جمهور رییس کاکا او سیاسی مشاور داکتر صاحب عبدالقیوم کوچی ته زما عرض .
محترم کوچی صاحب ! زه تاسی د دری دیرش کلونو په شا او خوا کی د نژدی نه پیژنم او ماته څرګنده شوی چی ته د ملی شعور او ملی وجدان خاوند یو شخصیت یی .
دا د خوښۍ ځای دی چی د تیرو کلونو په پرتله ، نن ورځ ستا ږغ او خبرو ته په حکومتی مقاماتو کی غوږ ایښودل کیږی ، او ستا نظر د یوه با صلاحیته شخص به توګه خپل ځای او وزن لری .
د همداسی خوشبینانه انګیزی د تأثیر لاندی خپل پیغام ستاسی خدمت هم وړاندی کوم او هیله لرم زما ږغ ستاسی غوږ ته در ورسیږی.
ددی تذکر بی ځایه نه بولم چی ما خپل پیغام د مخه هم داطلاعات او کلتور وزیر ښاغلی جهانی او د افغان ملت دګوند مشرانو ته ددی ویب سایت له لیاری رسولی دی .
زما هیله او عرض ستاسی خدمت ته دا دی چی تاسی د داکتر صاحب اشرف غنی نه هیله و کړۍ چی د معاصر افغانستان د لوی علمی ، سیاسی او ادبی شخصیت ، لوی علامه محمود طرزی میت ( رمیم عظام )د ترکیی د هیواد نه افغانستان ته منتقل او د کابل په پوهنتون کی د حضرت سید جمال الدین افغان ( رح ) د زیارت په حریم کی خاورو ته وسپاری .
دا یو لوی ملی خدمت دی او ددی مأمول تر سره کول د حکومت ملی او تاریخی وظیفه ده .
په درناوۍ
محمد داؤد مومند


اسم: صالح محمد   محل سکونت: کندهار    تاریخ: 03.04.2016

افغانانو ته سلامونه
د ستر طرزي په هکله د نيکو احساساتو نه په مننې سره زه غواړم خپل نظر داسې وليکم چې, که چيرې د بادرکو او با احساسو افغانانو په مټ دلته کابل کې او کندهار کې يو کتابتون جوړ سي او د ستر محمود طرزي کتابتون په نامه دې ونومول سي دا به ډير ښه وي. ولې زه د هغه ستر او ملتپال شخصيت ته نغواړم تکليف ورکړل سي. شرعا دا جاز نلري چې يو مسلمان ته تکليف ورکړل سي. موږ ګومان کوو چې هغه وراسته هډوکي به احساس نلري خو داسې نده, هغه زيات احساس لري په پرتله د ژوندو. کله چې د شعيب عليه السلام پر قوم عذاب نازل سو او هغوی ټوله له منځه ولاړ, نو کله چې شعيب عليه السلام د خپلو اصحابو سره يو ځای پر دوی تيريدل نو همدغه سوځيدلي اجسادو سره يې خبرې کولې او ويل چې ای خلکو, که تاسو د الله امر منلی وای نو نن به داسې ذلت سره نوای مخامخ سوي, اصحاب يې ورته وويل چې دوی خو مړه ده نو دا خبرو باندې کله پوهيږي خو ده مبارک وفرمايل چې دوی تر تاسو ډير ښه پوهيږي او ښه اوري. والله اعلم. خو دا انتقال د ميت شرعا څه جواز نلري او جمهور علما هم همدا رای لري. دا چې ولې سيد جمالدين افغني انتقال سوی نو هلته خو هم دولت اقدام کړی او له کوم مفتي او ديني عالم سره مشوره نده سوې.
سرلوړي دې وي ملتپال افغانان


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 02.04.2016

زه هم په خپل وار د حکیم جان روان سره منم چه سلطان جان کلیوال د هر یو او هرې یوې شریف و شریفې افغان د زړه لوی دردوونه یې په یو لنډ شعر کښی منظوم کړئ دئ چه زیاد د ستاینې وړ دئ.


اسم: حنیف رهیاب رحیمی   محل سکونت: کندهار     تاریخ: 02.04.2016

به مسئوولین محترم پورتال افغان جرمن آنلاین.
پس از عرض سلام خدمت هر یک شما، امروز سری به آرشیف نویسندگان زدم و آنچه باعث تحیر و تأثر من شد، نبود نام من در لیست بود.
خواستم بدانم که آیا قصداً نام مرا از لیست نویسندگان پورتال حذف نموده اید و یا پای سهو و اشتباهی در میان است.
از همکاری تان بخاطر این خواهشم از شما تشکر میکنم.


اسم: حکيم روان   محل سکونت: هالند    تاریخ: 02.04.2016

در مورد وصيت سلطان کليوال : کليوال شعری سروده است ، در باره وحړت ملی مردم شريف افغانستان . از نظر من اين شعر بايد به کرات و کرات در رسانه های رسالتمند کشور بطور مستمر و دوامدار به گوشهای فرد فرد افغانستان برسد . کشور ما نسبت به هر وقت ديگر و نسبت به هر امر ديگر به وحدت ملی مردمان ما ضرورت دارد . اين شعر سنگ را آب ميسازد ، اميدوار هستم قلب های سنگی آنانی را بحرکت ،ترحم و عطوفت بحال زار مردم مظلوم ما وادارد که نسبت جهالت و خودپسندی به دستور بيگانگان تيشه به ريشه خود ميزنند و تلاش دارند مردمان برادر و برابر مارا بجان هم باندازند .


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 31.03.2016

وبسایت روهی که همیش خبرهای جالبی را به نشر می رساند در خبر های تازه اش که پورتال ما و شما « افغان جرمن آنلاین» آن را به نشر سپرده است دو حادثه مهم را که به نقش زنان ارتباط می گیرد آورده است .یکی مثبت و دیگرش منفی اول از منفی شروع می کنم و ان اینکه : محترمه فوزیه کوفی نماینده بدخشان در پارلمان دو نفر تاجیکستانی را اختطاف یا « برمته» کرده است و خبر خوش اینکه کندک کماندوی زنان افغان تشکیل شد . در خبر آمده است که ایشان در مبارزه با دهشت افگنی یا «ترهگری» در سرحدات نیز مبارزه خواهند کرد. افغان جرمن آنلاین ، اول خبر منفی را آورده است و باز خبر مثبت را. شاید به شکلی می خواهد بگوید که همین کماندوها اولین تجربه را در سرحد تاجکستان به اجرا بیاورند و دو نفر تاجیکستانی را از نزد اختطافگر آن محترمه وکیله صاحبه نجات دهند!!


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.03.2016

استاد محترم هاشمیان صاحب!

بعد از عرض سلام و تبریکی سال نو، سلامتی تان را از بارگاه متعال خواهانم.

زنده باشید با این مضمون پر محتوا و جاندار تان.

این را می گویند عقل و فکر که در نو بهار در مقابل جهل شگوفه می کند.


تا در این گلزار چون شینم گذر داریم ما
بادهء در جام عیش از چشم تر داریم ما

شوق تان بیدل صاحب


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 30.03.2016

د افغان ملت د ګوند مشرانو ته زما پیغام
د افغان ملت ګوند د دیمکراسۍ په دهه کی د ملی شخصیت مرحوم غلام محمد خان فرهاد په مشرۍ ، په ټولو ابعادو کی د یوه ملی تفکر پر بنسټ مینځ ته راغی ،هیله ده افغانملت مشران او ګوند تر نن ورځی پوری په ملی تاریخ ، مقدساتو ، وجایبو او مسؤلیتونو مومن او مؤتمن پاتی شوی وی .
د بلی خوا اټکل کوم چی د افغان ملت ګوند زموږ د ټولنی په سیاسی ژوند کی د یوه مطرح ګوند په څیر د لازم ظرفیت او طاقت نه برخور داره وسی ، نو که زما برداشت سم او وضع په همدی منوال وی ، زه ستاسی نه هیله کوم چی د یوه فشار ګروپ او ظرفیت په توګه به موجوده حکومت فشار راولۍ چی د معاصر افغانستان د مترقی ناسیونالیزم د بنیان ایښودونکی ، لوی محمود طرزی میت د ترکیی د هیواد نه افغانستان ته منتقل او هغه د خپل ستر استاد حضرت سید جمال الدین د زیارت به مبارک حریم کی خاورو ته وسپاری .
دا نظر باید پر حکومت تحمیل شی چی د علامه طرزی رمیم عظام باید هرو مرو د حضرت سید جمال الدن د مزار په حریم کی ښخ شی نه په کوم بل ځای کی .
زما په فکر که د افغان ملت ګوند تر اوسه په ملی تاریخ او ملی پرنسیپونو اعتقاد لری ددی مبارک مأمول په تر سره کولو کی باید خبله ملی او تاریخی دنده تر سره کړی تر څو ملت ته دا ډاډ او اطمینان حاصل شی چی دا یو ملی ګوند دی .
د آزاد ، یو موټی ، خپلواک او سر لوړی افغانستان به هیله .
په درناوی
محمد داؤد مومند


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 29.03.2016

د بابای مبارزان ملی داکتر صاحب هاشمیان د ابرام او مماثلی تلقی ، او برداشت نه مننه .
ما دمارچ میاشتی په څلور ویشتم تاریخ ، دا طلاعات او کلتور وزیر استاد جهانی ته د هغه د ملی شعور او وجدان د درک پر بنسټ یو وړاندیز ، څرګند کړ پدی مفهوم چی دی د د لوی محمود طرزی هډوکی یا رمیم عظام د ترکیی د هیواد نه افغانستان ته منتقل او د حضرت سید جمال الدین افغان په څپیڅلی حریم کی خاورو ته وسپارل شی ، او که چیری د سیاسی ملاحظاتو پر بنست د استاد صاحب هاشمیان په تعریف د اشرف غنی دوه اشترنګه حکومت ددی ملی وظیفی او وجیبی صلاحیت ونلری نو بیادی ، دهغه د زیارت د ترمیم دپاره یو پوګرام په نظر کی ونیسی .
ددی پیشنهاد متصل ،استاد سیستانی پر وطنوالو داسی ږغ کړل :
« پیشنهاد آقای محمد داؤد مومند معقول ووطن دوستانه است ، میباید از طرف عناصر ملی و خبره ګان فرهنګ و ادب و سیاست حمایه ګردد .
دلته ددی خبری وضاحت موزون ښکاری ، چی لوی محمود طرزی په خپله د امیر حبیب الله د غیر ملی حکومت به چوکاټ کی ، چی په خارجی سیاست کی یی دانګریز حکومت د وصایت مقام او صلاحیت درلود ، د خپلو لویو ملی تمنیاتو او نصب العین دپاره عملی فعالیت شروع کړ چی نتیجه یی د امانی نهضت په هلو ځلو کی قوام وموند .
په هر صورت زما د پورتنی وړاندیز په ارتباط دا معقوله او قابل درک تشویش څرګند شو چی څرنګه د لوی طرزی صاحب د کورنۍ محترم غړی په غربی نړۍ کی ژوند کوی او کله ناکله د هغه په زیارت مشرف کیږی ، کیدای شی چی د لوی طرزی د میت انتقال افغانستان ته د موجوده سیاسی ګډوډیو په نظر کی نیولو سره ، د عرقی روابطو پر بنا د ویتو د حق نه کار واخلی او قانونی مشکلات را مینځ ته کړی .
که ځه هم دا تشویش زما دپاره قابل درک وه ، خو ما ددی دپاره چی ګوندی دا تشویش د کابل د بی واکه واکدارانو دپاره د ا بهانه تر لاسه نکړی چی رشتیا هم دا د طرزی صاحب د کورنۍد غړو یو قانونی حق دی او تر هڅه د مخه د هغه د کورنۍ غړی باید د نړی پرمخ د تفاهم او اجازه اخستلو دپاره راغونډ شی .
ما د همداسی ذهنیت د خنثا کولو به منظور لاندی لیکنه او و ضاحت ، حتمی او ضروری تشخیص کړ :
« شخصیت چند بعدی علامه محمود طرزی بحیث پدر مطبوعات کشور ، رهنما ، داهی و رهبر جلیل القدر تفکر نهضت مشروطه خواهی و رجل بزرگ سیاسی کشور و بحیث سرمایه بزرگ معنوی ملی مردم ووطن ، بیشتر به کشور و مردم و تاریخ افغانستان تعلق دارد تا به اعضأ فامیل خیلی محترم شان .»
فکر کوم زما پورتننۍ لیکنه د لږ څه سوء تفاهم موجب وسیله شوه چی زما د خواشینۍ موجب وګزید ، ځکه ما هیڅکله د نظریاتو د تصادم منظور ندرلود .
ځان خورا مسعود وینم چی استاد استادان او بابای مبازان ملی داکتر صاحب هاشمیان تقریبا په عین مضمون او محتوی سره زما د خبرو او مدعیاتو په ابرام کی ولیکل : « مرحوم علامه طرزی پدر ژورنالیزم افغانستان ، حامی مشوطیت و بنیان گذار نهضت روشنفکری ، فرزند افغانستان است ....بنابران قبر و میت او به ملت افغان تعلق دارد نه به بازماندگانش ، من طرفدار آنم که میت مبارک این شخصیت نامدار افغانستان به کابل انتقال و در جوار استادش سید جمال الدین افغان در یک بنای لایق شان به خاک سپرده شود .»
ّپه وروستۍ برخه کی د هاشمیان صاحب ، سیستانی صاحب ، نوری صاحب او کاسی صاحب نه د زړه له کومی مننه کوم .
په درناوی او ادب


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 28.03.2016

جناب محترم ارسلا صاحب. من با منتهای امانتداری نوشتم: خبری که در سایت روهی توسط افغان جرمن آنلاین ، به نشر رشیده است. شاید این خبر به همین صورت در برخی سایت های دیگر هم نشر شده باشد و طوری که شما می نویسید تشابه منهاج الدین و معراج الدین این شک را بار آورده باشد، من به حیث یک خواننده تصرفی که دیگران کرده اند، مسئولیت ندارم. و دیگر اینکه من برادران منهاج الدین ننوشته ام بلکه « خویشاوندان» گفته ام. با گذشتن حادثهء قتل گهیځ در ۴۴ سال قبل، به احتمال زیاد قبل از تولد آنانی به وقوع پیوسته باشد، که آن خبر را به نشر سپرده اند. اما من خویشاوندان نزدیک از آن طرف خط دیورند را در جراید آزاد دهه دموکراسی خوانده ام . احتمال دارد این خبر در جریدهء کاروان مرحوم صباح الدین کشکشکی آمده باشد و باز هم شاید کلکسیون کاروان در کتابخانه گانگریس بخش افغانستان موجود باشد. یقینا خبر روهی؛ خبر «افغان جرمن آنلاین» نیست و از همینرو این پورتال به خاطر مسئولیت منبع خبر خود را ذکر می کند. و راستش را بپرسید من گمان کردم که روهی این خبر را از روی سند سفارت امریکا ترجمه کرده است و در ضمیمه مطلب به انگلیسی من نتوانستم آن را بخوانم. به هر ترتیب من فقط معلومات خود را یادآور شدم. با تقدیم احترام


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.03.2016

محترم بیکمراد تاش
در مورد تبصره شما اینجانب هم منحیث یک خواننده دیگر پورتال وزین افغان جرمن آنلاین ، مثل شما چند تبصره مختصر عرض میدارم:
1. خبر روهی، وغیره نشریات خبر افغان جرمن آنلاین نیست و نباید با این نشریه مغشوش شود.
2. در سند سفارت امریکا نه منهاج الدین نوشته شده است و نه گهیځ. اگر روهی و شما و یا کسانی دیگر معراج الدین را که به بسیار روشنی در اصل سند نوشته شده است و چندین بار تکرار شده است منهاج الدین تعبیر مینمائید، اختیار دارید مگر در اصل سند چنین چیزی نوشته نشده است و گهیځ در هیچ قسمت سند دیده نمیشود.
3. منهاج الدین گهیځ برادر استاد محترم سعدالدین شپون بود، استاد شپون در مورد رساله ای در سال های 80 نوشته بودند.
4. من شخصاً با معلومات محدود خود موضوع بردران آنطرف خط دیورند در خانه مرحوم گهیځ را هیچ وقت در جائی ندیده ام.
5. در این مورد که افغان های سیاسی در دهه دیموکراسی نامنهاد در افغانستان با سفارت های شوروی چین امریکا و پاکستان و ایران و انگلیس در تماس بوده اند هیچ جای شک نیست. ممالک فوق در جریانات، کودتا ها و فعالیت های سیاسی به درجات مختلف دست داشته اند ، و یک تعداد افغان ها با کمک و همدستی آن ممالک در افغانستان فعالیت های کرده اند. اما بهتر است تا موضوعات از طریق مستند و غیرسیاسی مطالعه شود. یکی از مسائل مشکل افرین در تحقیق عینی و مستند همین نوع خبر ها است که یک سند مسند قرار داده شده، نام فرض شده تغیر داده شده و بعد دوسه موضوع دیگر بر آن افزوده شده .


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 28.03.2016

ډر مورد بیرق ممالک و تعین رنګها: با عرض سلام و احترامات به همه محترمین علما و نویسندګان سوالی دارم که از دهه ها به این طرف مرا مصروف نګه داشته و البته درین جا و آنجا و در اخیر از وایکیپیدیا معلوماتی ګرفته ام ولی هیچ یک قانع کننده نیست. امید وارم معلوماتی اراء ګردد. فکر میکنم که رنګ بیرق ها معنی عمیقی و از طرف سازمان مخفی جهانی تعین ګردیده است و بدون معنی هم نیست.؟؟؟؟؟؟ اولین بیرق ۵۵۰۰ سال به مصر و ۳۰۰۰ سال به چین ارتباط میګیرد. تخیل نمیخواهم بکنم، معلوماتی موءثقی اګر باشد مهربانی فرمایید.


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 28.03.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
‌‌‌‌‌‌ډيرمحترم بيکمرادتاش صاحب .
څومره به ښه وای چي د ژمن ويبپاڼه دي يوو ځل پرانيستلي وای او هلته دي د قاري حبيب صاحب په نوم ليکوال ليکنه ( دشهيد ګيځ پرشخصيت د روهي و يبپاڼي بريد ) لوستلي وای اوبيا دي خپل قضاوت او فيصله موږ هيوادوالو ته اورولي وای. وااسلام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 28.03.2016

دوست عزیز و دانشمندم جناب داکتر صاحب محمد نعیم اسد پس از سلام و احترام
از تبصره پرلطف شما در مورد مقاله "تاریخچه پولهای کاغذی در افغانستان" از این قلم بسیار ممنونم. من با آنچه شما در بارهTreasury Bill توضیح کرده اید، کاملاً موافقم، آنچه در افغانستان در آنوقت به نوتهای "خزانه" نام داده بودند، از مفهوم Treasury Billفرق دارد و دلیلی که این نوتها را در افغانستان بنام "نوتهای خزانه" یاد کرده اند، همانا این متن بود که در روی نوت نوشته شده بود: «خزانه ملی افغانستان وعده تادیه مبلغ [مندرج نوت] افغانی را بحامل سند هذا عندالمطالبه میدهد». چون در آنوقت بانک در کشور تأسیس نشده بود،لذا اعتبار نوتها را «خزانه ملی افغانستان» به اساس مقدار نقره هر واحد پول افغانی تضمین کرده بود. به این اساس نوتهای مذکور در تاریخ پول کاغذی افغانستان با نام "نوتهای خزانه" مسما گردید.
اطلاق اصطلاح "پول عوضی" براین نوع نوتها به نظرم بسیار دقیق نخواهد بود، چون نوتهای خزانه عیناً مثل پول رسمی دولت دارای عین وظیفه و شکل بوده در آنوقت قابل تبادله با نقره بود، تنها یک تفاوت داشت که ناشر آن یک بانک نبود که آنرا بنام "بانکنوت" یاد میکرد.
بهرحال شما متخصص در امور پولی و بانکداری می باشید و صلاحیت شما در این ساحه بیشتر از من است و با این تبصره خواستم فقط نظر خود را بیلان کنم. بار دیگر از محبت شما تشکر.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 28.03.2016

مطلبی در مورد نایب سالار عبد الرحیم خان ساپی یا صافی
استاد استادان ، داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان به استناد فرموده والد بزرگوار شان در مورد عبد الرحیم خان ساپی نگاشته اند که مرحومی یک شخص وطندوست و صادق بود و جناب استاد بزرگوار هاشمیان ، نظر واقع بینانه خود را که ازخصایل فطری و جبلی جناب شان است نیز به آن افزوده اند : که عبد الرحیم ساپی یک شخص مو سپید و موقر و محترم بود و از دوره درخشان کار شان در ولایت هرات یاد آوری نموده اند ، فرمایشات استاد حق بین و حق پرست به حیث یک سید جلیل القدر مرا به یاد این مقوله پر مغز انداخت که : « راز دان بزرگان بزرگان اند .»
من در حدود چهل و پنج سال قبل از زبان مؤرخ توانا استاد قدرت الله حداد شنیده بودم ، زمانیکه عبد الرحیم خان ساپی نایب الحکومه هرات بود ، شبانه قبور قدیمی مردم را در حاشیه سرحد با ایران به منظور توسعه خاک وطن ، در خاک ایران دفن مینمود .نماینده و قنسل ایران در آن وقت ، بنابر پالیسی ناسیونالستی عبد الرحیم خان در برابر ایران ، به حرکات تخریش آمیزی علیه ساپی پرداخت و سر انجام عبدالرحیم خان روی یک احساس و غرور ملی ملی به قنسل ایران امر نمود که در ظرف چند ساعت خاک پاک افغانستان ترک نماید .
چند سال بعد زمانیکه عبد الرحیم خان ساپی ، در کابینه سردار هاشم خان وزیر بود ، تصادفا همان قنسلی که شاغلی ساپی او را از هرات اخراج کرده بود ، بحیث سفیر ایران در افغانستان مقرر شد ، موصوف بعد از اعطاء ، اعتماد نامه به حکومت افغانستان ، زمانیکه سردار هاشم خان ، سفیر موصوف را به اعضأ کابینه خود معرفی مینمود ، وقتیکه نوبت به عبدالرحیم ساپی رسید ، شاغلی ساپی گفت که من این آقا را ظرف چند ساعت از خاک افغانستان خارج نموده بودم ، ولی اکنون که وی حامل پیام دوستی از طرف دولت ایران میباشد ، دست او را به سایقه دوستی میفشارم .
این گفتار شاغلی ساپی ،که مغایر تشریفات دیپلوماتیک بود ، سردار هاشم خان را در وضعیت دشواری قرار داد .
بنابر آنچه به عرض رسانیدم ، فکر میکنم شاغلی ساپی ، صاحب غرور بزرگ ملی بود و شخصیت موصوف اصلا با خلیلی و امثال و اقران او قابل مقایسه نمی باشد .
با عرض حرمت


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 27.03.2016

«رونمابی منار شهید فرخنده توسط حزب همبستکی افغانستان...!! ۱۸ مارچ ۲۰۱۶م»

د مظلومې زمونږ افغاني مبارزې خور فرخندی بي بي د تل پاتې یاد په منظور د هیواد د مبارز او وطنپال ګوند د شرافتنمدو غړو او ورسره نورو حق پالونکو افغانانو له خواء په کابل کې د هغې په شهید ځای کې ورته یو منار جوړ او پرانستل شو. په دې توګه د ګوند منشي درانه شخصیت سیلی جان غفار ته او ټولو هغو وطنوالو ته، چې په دې تاریخي اقدام کې یې ونډه لرلې ده، شاباس وایم.

د شهیدې فرخندې بی بي د لومړي تلین په یاد عزیزانو:

نظیفه جان فاراني صاحب، شیما جان غفوري صاحب، صالحه جان واهب واصل صاحب، آصف بهاند صاحب، زمری کاسي صاحب، بشیر مومن صاحب، سلطان جان کلیوال صاحب قلمونه راواخیستل او په خپلو غوره تحریراتو کې یې دغه لوی ظلم د اسلام د دین نه د دفاع په نوم؟ وغانده او مجریان او مدافعین د دغو جنایتکارانو ته یې خپله بر حقه کرکه وروښوده، په دغو درنو افغان لیکولانو باید فخر وکړو.
په هیواد افغانستان کې د عدالت او رشتینې محاسبې د تحقق د راتلو په انتظار...!!

په درنشت سره


اسم: بیکمراد تاش    محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 27.03.2016

افغان جرمن آنلاین خبر مهمی را از وبیسایت «روهی» در بخش «در لابلای نشرات» خویش به نشر رسانده است که از ارتباط جوانان مسلمان با سفارت امریکا در زمان پادشاهی محمد ظاهر شاه خبر می دهد. در خبر از تماس منهاج الدین ګهیځ و تقاضای همکاری او از سفارت امریکا ُ سخن رفته است . شاید برای خوانندگانی از نسل نو که منهاج الدین ګهیځ را نمی شناسند یادآور شد که او جریده هفته واری داشت به نام «گهیځ» در دهه دموکراسی در پهلوی جراید خلق، پرچم ، شعله جاوید ، مساوات ، افغان ملت، ترجمان، کاروان، مجلهء «برهان» از جامعه تشیع افغانستان، و چند نشریه دیگر در کابل به چاپ می رسید و به ولایات افغانستان هم توسط هواداران هرجریان می رسید و دست به دست می گشت. و به گمان غالب آقای منهاج الدین ګهیځ در سنبلهء 1351 در منزلش در گذرگاه کابل به قتل رسید . در آن زمان می گفتند که پرچمی ها او را با همکاری سفارت شوروی کشته اند. در همان زمان در جراید غیر دولتی به نشر رسید که در وقت قتل او از جمله دو تن خویشاوندانش که از آن طرف خط دیورند آمده بودند در منزل او بودند. و در همان وقت گفته می شد که چون نمایش فلم های هندی در پاکستان ممنوع است ایشان از پشتونستان به کابل آمده اند تا فلم های هندی را تماشا کنند. این مرحوم منهاج الدین گهیځ از ساکنان خان آباد قندز بود و گفته می شود که استاد سعد الدین شپون نطاق مشهور بخش پشتوی صدای امریکا برادر او می باشد. شاید در اسناد منتشره ای که از محرمیت بیرون شده باشد، سرنخ های دیگری را هم یافت.


اسم: محم نعیم اسد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.03.2016

دانشمند محترم وعالیقدر استاد سید عبدالله کاظم

مقاله شما در باره تاریخچۀ پول های کاغذی پر محتوا و مستند بوده و برای محققین جوان به یک منبع معلوماتی خیلی دلچسپ می باشد. من هم ازان مستفید شدم؛ زیرا در هنگام تألیف اثر مشترک ما (دکتور محمد انور شبان و این قلم «امکانات استفاده پولی از نظریات و سیاست پول و بانکداری در افغانستان و چاپ دوم سال 1396 پشاور)این معلومات دلچسپ رابه اختیار نداشتم. این اثر مفید شما یک مکمله اثر یاد شده می باشد که هنوز در بعضی پوهنتون های افغانستان به حیث مکمل درسی مورد استفاده قرار می گیرد. از اینرو به اجازه شما استفاده آنرا به استادان و محصلان افغانستان توصیه میکنم.

من با شما هم نظرم که «اسناد حواله» که در زمان سلطنت غازی امان الله به حیث سند حواله پولی بین دوایر و خزاین دولتی قرار داشت، وظیفه پول را انجام نداده به حیث یک وسیله حواله بین دوایر دولتی و خزاین دولتی در جریان بود. شما دلایل آنرا بصورت موجه در مقاله خویش بیان داشتید.

اسناد خزانه که در سال 1314 الی 1321 نظر به دلایل موجوده همان وقت به حیث جاگزین پول، وظیفه وسیله تبادله را انجام میداد، در آثار پول و بانکداری به نام پول عوضی و یا Surrogat تعریف می شود. صرف به غرض رفع سوء تفاهم به عرض می رسانم که اسناد خزانه به اصطلاح امروزی ( Treasury Bill ویا Schatzbrierf, Schatzwechsel) اسناد قرضه کوتاه مدت (بین یک الی شش ماه) دولتی اند و یک وسیله تمویل رفع سیالیت کوتاه مدت بودجه دولت می باشند. این اسناد از طرف کسه خزانه دولت به نشر رسیده و از طریق بانک مرکزی به بانک های معاملاتی عرضه می شود. این اسناد در پهلوی وظیفه تمویل کوتاه مدت دولت به نام اسناد بازار بولی (معاملات بین بانک ها) هم شناخته شده به حیث و سیله سیاست پولی بانک مرکزی غرض تعادل سیالیت بانک های معاملاتی بکار برده می شود. این اسناد در حال حاضر در افغانستان به نام Capital Note یاد شده مدت بسر رسید آن سه الی شش ماه بوده و از طرف د افغانستان بانک برای جذب سیالیت بانک ها مورد استفاده قرار می گیرند اما در صرافی های کابل مورد معامله قرار ندارند.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.03.2016

پسله سلام او احترام.
تېره ورځ په همدې سایټ کی د ښاغلی دروند استاد محترم ځیرکیار په ګوتو لیکلې شوې لیکنه د " بې تربیته زوی" د ناول په هکله چه یوه لنډه څېړنیزه تبصره غوندی ده، تر سترګو شوه.
لیکنه به نوره هم هغه وخت ښه خوندوره وای چه د ښاغلی ژړک انګېزه اونیت د نوموړی ناول!! د چاپ او خپرېدو او همدارنګه د ښاغلی حنیف خلیل د تنقید ( چه د نوموړی ناول په هکله ئې لیکلی یا څرګند کړیدی، هم د استاد ځیرکیار په لیکنه کی په اجمالی توګه نقل شوی وای. په هر حال زما سؤال ( چه البته نه غواړم د بل سره ئې شریک کړم!) دادی چه د نوموړی او یا هر ناول لیکونکی څنګه او په اصطلاح په کومو سترګو ادعا کولای شی چه د خپل لیکل شوی یا لیکلی ناول یوه مهمه برخه ( په کډه کی! ) ترې بېځایه شوې او ورکه شوی وی.
بل مهم ټکی چه ښاغلی استاد ځیرکیار اشاره ورته کړېده دادی چه د نوموړی ناول د لیکونکی د زېږېدو نېټه دقیقاً یا تقریباً د درو انقلابونو د زمان سره د قرن یا کال په تناسب او احتساب، سمون سره خوری.
که د ښاغلی استاد توجیه پدې ارتباط داوی چه ګواکی د درو واړو انقلابونو زامن بې تربیته لوی شوه ( چه یو له هغو څخه خپله " بې تربیته زوی" دی) نو دا به ډېره ښکلې توجیه وی، البته په یوه موضوع کی شک او تردید د هر چا حق دی.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 26.03.2016

د اسلامی نړی د لوی داهی حضرت علامه سید جمال الدین افغان یو مبارک ارشاد دی چی فرمایی :
« الفغانیون اتفقو ، علی ان لا یتفقو »
په پورتنۍ غوره مقوله کی که کومه املایی او انشایی نیمګړتیا وی ، دهغی د تصحیح سره ما تنویر کړۍ . ما علمنی حرفا فهوه مولایی .
د آزاد ، مستقل او سر لوړی افغانستان په هیله
په درناوی او احترام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 26.03.2016

پیرامون تقاضای مورخ 12 مارچ محترم شاغلی قاسم باز
محترم بازصاحب درجملۀ خدمتگاران و نویسنگان محترم افغان ازمن هم تقاضا کرده بود دربارۀ چگونگی قدرتمند شدن مرحومین نایب سالارعبدالوکیل خان - نایب سالار عدبالرحیم خان صافی - استاد خلیل الله خلیلی و موسی خان تاجر قندهاری در دورۀ سلطنت نادرخان، اظهار نظرکنم.
کامپویترمن برای مدت یکهفته سقوط کرده بود، برای اینکه تقاضای محترم باز صاخب را لاجواب نگذاشته باشم، اینک بعرض میرسانم:
من مورخ نیستم وازجملۀ جهارنفر فوق الذکر تنها بااستاد خلیلی درکابل آشناشده بودم- دربارۀ مرحوم نایب سالارعبدلوکیل خان و سوابق کارشان دردوران سلطنت امیرحبیب الله خان وامان الله خان وبچه سقوجندان معلومات ندارم وامیدوارم مورخین افغان پیرامون سوابق وخدامات این شخصیت افغان مارا تنویر نمایند. دربارۀ مرحوم نایب سالار عبدالرحیم خان صافی از پدرم شنیده بودم که شخص وطندوست وصادق بود-اما این نایب سالار که قبلا کرنیل بود بخاطر ارتباط خویشاوندی اش با مرحوم محمدحسین خان مستوفی الممالک که دردورۀ سلطنت اعلحضرت امان الله خان کشته شده بود وخلیلی هم که خواهر زاده اش بود، هردو در دورۀ امانی مغضوب دربار بودند، لهذا در دورۀ نادر خان همه مغضوبین دورۀ امانی مورد تفقد قرارگرفتند. درینجا یک ترکیب بند مرحوم شهید جنرال سیدحسن خان بیادم آمد که جا دارد درینجا مطرح قرارکیرد- این ترکیب بند طولانی است و من فقط یک بند آنرا گزارش میدهم (مرحوم سیدحسن خان کنری جد محترم سیدمسعود فارانی بود) :
د خانانو په خانی کښی +++ څوک پکښی خانان شول
د چا لاړی ارتینی پکشی +++ ښی سپینی سینی پکښی
( در دورۀ قدرتمند شدن خان ها +++ کسانی خان وقدرتمند شدند)
( ازکسان دیکر،ناموس شان ازدست شان رفت +++ ناموسهای دارادی پستانهای مقبول سفید)
درین بیت (خانان) بحیث سمبول قدرت و(خانی) بحیث سموبل دورۀ سلطنت بکار رفته .
حالا پیرالمون تطبیق معنی این بیت توجه فرمائید:
همینکه یک دزد و رهزن مانند بچه سقو بقدرت رسید (خان شد)، هزاران نفر را بنام (امانی) و هزاران نفر رابنام (لاتی ) وهزاران دیگر را بنام شیعه وهزاره کشت که گزارشات مرحوم فیض محمد کاتب را همه خوانده اند.
همینکه نادر خان بسلطنت رسید(بشمول 17 سال صدارت هاشم خان)، در دورۀ (خانی) این خاندان، هزاران نفر بنام (سقوی) وهزاران نفر بنام (امانی) کشته شدند - در دورۀ اشغال کمونستی یکنیم ملیون بنام مسلمان و ضد کمونزم کشته شدند - در دورۀ تنظمها که یکطرف گلبدین (خان) بود وطرف دیگر خوجه ئین و شیربمبیرک(خان) بودند حدود نیم ملیون افغان کشته شدند -همینطور دردورۀ (خانی) طالبان درولایات تحت تصرف آنها و دردروۀ (خانی) رشید دوستم و عطای نور درشما ل بیشتر ازصد هزار نفر کشتته شدند.

لهذا ما وشما به کشور وفرهنگی تعلق داریم که بعداز امان الله خان، هربار که یک (خان) ار بین رفته و(خان) دیگر بمیان آمده، کشتن و محبوس کردن یکتعداد، و (خان) شدن و قدرتمند شدن تعداد دیگر صورت گرفته است.
کرنیل عبدالرحیم خان صافی وخواهر زاده اش خلیل الله خلیلی ، چونکه مغضوب درابر امان الله خان بودند، بچۀ سقو هردو را معزز ومعتبر ساخت- اما عبدالرحیم خان صافی آدم ملیگرا بود و او نه تنها هرات را درآن دورۀ وحشت وبربریت از حرص وآز ایرانیها نجات داد، بلکه با مردم هرات گذارۀ خوب کرد ویگانه ولایتی که در دورۀ سقوی کمترین مصیبت دید، ولایت هرات بود وهم بمقابل حرض زمینگیری و مداخلات ایران بسیار مردانه ایستاده گی کرد. نادر خان هم اورا میشناخت وشخص بهتر از او درهمانوقت برای ولایت هرات سراغ نمیشد، لهذا سالیان متمادی بحیث نایب الحکومۀ هرات باقی ماند، بعدا بحیث وزیر فواید عامه شامل کابینه شد و بعدا بحیث معاون صدارت مقررگردید، اما (خان محمدهاشم خان) همینکه ریگ زیر دندانش آمد، این مرد موسپید موقر ومحترم را بدون محاکمه بزندان انداخت -اینکه ملک خان شکایت کرده که بقرار قانون اساسی یک وزیر بدون محاکمه محبوس شده نمیتواند، نمیدانم چطور فراموش کرده که معاون صدارت بدون محکمه محبوس شده و فقط سه ماه قبل ر وفاتش رها شده بود - اما پادشاه ظاهر خان برای عیادتش بشفاخانۀ علی آباد رفته بود.
خلیل الله خلیلی دردورۀ سقوی در مزارشریف وهرات کارهای خراب بشمول جرح وقتل کرده ، اما دردورۀ نادر خان وظاهر خان مورد تفقد قرر گرفت، چونکه پدرش مغضوب دورۀ امان الله خان بود- اما استاد خلیلی آدم هوشیار و هم خیلی با استعداد بود - او میدانست که ارکان خاندان نادری از علم ودانش بهرۀ کافی ندارند وهم قلم خوب ندارند- لهدا خلیلی به تتبعات تاریخی شروع کرد، چند اثر نوشت وهم چندحمد دروصف عدالت پادشاه نوشت، چون قلم خوب وزبان رسا داشت مورد توجه ارکان این خاندان قرارگرفت.
در بارۀ مرحوم محمد موسی خان قندهاری، من اورا ندیده ونمی شناسم -انما از زبان پدرم که در دورۀ امانی حاکم کلان قلات بود وبرای کارهای رسمی چند بار بقندهار رفته بود، در بارۀ شخصیت نیک موسی خان قندهاری توصیف شنیده ام - پدرم میگفت موسی خان یکتن ازاعزه ومنورین قندهار بود. اینکه در دورۀ سقوی بعداز خروج امان الله خان از وطن، مردم قندهار سلطنت بچۀ سقو را برسمیت شناختند؛ موسی خان اگرچه یک تاجر منور بود، اما نمیتوانست بمقابل بچه سقو بغاوت کند- اینکه سپه سالار سقو مبلغ یکنیم لک افغانی به او پیشکش کرده که امان الله خان را به شهادت برساند، گزارش مرحوم فیض محمد کاتب را قبول داریم، حقیقت است - اما آیا موسی خان یا هرشخص دیکری این پیشکس را رد میتوانست؟؟؟ لهذا پول را گرفت ونوش جانش، اما امان الله خان صحیح وسلامت از قندهار بیرون شد ونه تنها درقندهار بلکه درعرض راه بمقابل او تکلیفی رونما نگردید- مسی خان بحیث یا تاجرمنور میدانست که حکومت سقوی پایه دارنیست، لهذا خود را از کشتن خلاص کرد، پول را گرفت اما کاربدی انجام نداد.
دردورۀ نادرخان موسی خان قندهاری کدام چوکی وعزت رسمی نیافت، بلکه بحیث تاجر به تجارت خود دوام داد- اودر آنوقت درجملۀ چند نفر تاجر افغان بود که( در کراچی و بمبهی نماینده گی داشت و اولین تاجری بود که (industrialization) را درقندهار آورد ویک فابریکه تاسیس کرد وبقرار گفتۀ مرحوم پوهاند حبیبی که من از زبان خودش شنیده ام او تاجران قندهار را به بازارهای خارج آشنا میساخت وبه آنها کمک میکرد. دست خیر داشت و به مردم غریب همیشه کمک میکرد- سیاست دولت کابل این بود که با تاجران مناسبات خوب داشته باشد، لهذا با موسی خان هم مناسبات خوب داشتند ودرقندهار بخانۀ لو مهمان میشدند- بنظرمن این بود دلیل اینکه به موسی خان در دورۀ سلطنت خاندان نادری ضرری نرسید، بلکه او توانست یک شعبۀ فابریکۀ مربا سازی خود را درکابل افتتاح کند - پس باید قبول کرد که موسی خان تاجر زرنگ و هوشیاری بوده است. این بود نظر من بحیث نظر یک شخص "سیل بین" ؛ نه مورخ و محقق. باعرض احترام - هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 25.03.2016

مرحوم علامه محمود طرزی به ملت افغان تعلق دارد
مرحوم علامه محمود طرزی، پدر ژورنالیزم افغانستان، حامی مشروطیت و بنیان گذار نهضت روشنفکری در افغانستان فرزند افغانستان است و خدمات خود را برای ترقی وتعالی ملت افغان عرضه کرده بود، بنابران قبر و میت او بملت افغان تعلق دارد نه با بازملندگانش - من طرفدار آنم که میت مبارک این شخصیت نامدار افغانستان به کابل انتقال و در جوار استادش سید جمال الدین افغانی در یک بنای لایق شان به خاک سپرده شود- اما میدانم که شورای نظار طرفدار این انتقال نیست زیرا آنها میت خلیلی را درهمانجا دفن کردند که یک شخصیت ملی نبود - بهر حال، اگر ښاغلی جهانی بتواند مرقد مبارک طرزی را در ترکیه ترمیم کند، بازهم یک قدم نیک میباشد و از آن استقبال میکنم.
در بارۀ لقب (شهید) برای احمد شاه مسعود، این شخص در راه اشغال چوکی و قدرت و در حالیکه بزیر سایۀ روسیه و به کمک پول و اسلحۀ روسی جنگ میکرد کشته شد که به هیچوجه لایق لقب شهید نمی باشد. ملت افغان برای احمد شاه مسعود لقب های مختلف داده بودند، از قبیل (موش کابل)، (شیربمبیرک)، (بزقرتوک) ، (دروازه وان سالنگ)، (خدمتگار صادق شوروی) و غیره - چرا یکی از آن القاب استعمال نمبشود؟ کتاب جنرال گروموف را شورای نظار از افغانستان جمع وحریق کرد - اما ژورنالست امریکایی (بروس ریچاردسن) نسخۀ روسی آن کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد که ترجمۀ بعضی قسمت های آن در مجلۀ آئینه افغانستان نشر شده است. شخصیت و القاب این (شهید شورای نظار) را مردم باید از روی کتاب جنرال گرونوف قضاوت کنند که همکار و راز دار نزدیک احمد شاه مسعود در دورۀ اشغال شوروی بود.
با عرض احترام - هاشمیان


اسم: فدامحمد نومير   محل سکونت: جنوبي کلفورنيا    تاریخ: 25.03.2016

بسم الله الرحمن الرحيم ط
کله کله ځيني عاليقدر مشران د حاکم حکومت او ددي حکومت دلوړ رتبه غړو څخه ځيني ملي غوښتني کوي . او مالره دا انديښنه را پيداسي ، چي ملي غوښتني بايد د يوه ملي حکومت او دملي حکومت د لوړ رتبه غړو څخه وسي . څنګه چي دا اوسنۍ حکومت او ددي حکومت د جوړښت ټوله پرزې ملي نه دي . پس څرنګه چي حکومت او پرزې يي ملي نه دي ، دا به ‌‌‌‌‌‌ډير بي ځايه او د وخت ضياع وي چي ترينه د ملي کارونو د سر ته رسولو غوښتنه وسي . پريږدۍ چي په خواږه او ګران هيواد کي د خلکو د غوښتني ملي حکومت راسي ، او بيا ورځني د ملي کارونو د اجرا غوښتنه وکړو. انشأالله ورحمن


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 25.03.2016

ګرانقدر داوود مومند با عرض احترام به شما باید یاد آور ګردم زمانی که پیشنهاد شما را در مورد نقل مکان میت طرزی بزرګ خواندم بی حد و حصر به شخصیت شما احترام قایل ګردیدم و نزد خویش احساس وطن دوستی و احترام به ارزش های ملی شما را ستودم، اګر متوجه ګردیده باشید در نوشته ای قبلی ام یاد آور ګردیدم که « امید است سوء تفاهم رخ ندهد »، مطلبم این بود که اول پیشنهاد شما برازنده و قابل قبول مطلق است که جای بحث ندارد، و دوم اینکه ګوشه ای بسیار کوچک موضوع را یاد آوری نمودم به علت اینکه در وطن ما فعلا جار و جنجال هایی وجود دارد که همه مسایل عمده مانند این موضوع آیا مد نظر ګرفته میشود یا نه، سوال دیګریست. من به هیچ صورت مخالف پیشنهاد شما نبودم و نیستم و اګر باشم اهمیتی هم ندارد. من نمیخواهم موضوع به بحث و جار و جنجال بکشد ولی راستی که مشکلات همه جانبه را طوری که شما در یک مصرع شعر اقبال کوتاه نموده اید تایید است با تکمیل شعرش:

به کیش زنده‌دلان زندگی جفاطلبی است
سفر به کعبه نکردم که راه بی‌خطر است

ز خاک خویش به تعمیر آدمی برخیز
که فرصت تو به‌قدر تبسم شرر است


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 25.03.2016

شخصیت های ګرانمایه و قدردان، کاسی صاحب، مومند صاحب، سیستانی صاحب!

من احساسات وطن خواهی و ملی شمایان را کافی درک میکنم. من امروز یک مقاله در باره علامه طرزي این شخصیت عظیم و افتخار ملی افغانستان با عکس قبر ایشان در کشور ترکیه را به پورتال ارسال کردم.
مشکل اساسی امروز ما ساختار در هم برهم سیاسی مستقر در کشور ما بنام دولت اسلامی، وحدت ملی؟؟ است. بدین اساس ورثه محمود بیک مرحوم هم در زمینه انتقال میت علامه بی علاقه و غیر مطمین هستند.
امروز بسیار به نظر من مهم است که رسالتمندان کشور مثل شما واری افغانها حد اقل بتوانند، حقایق تاریخ معاصر افغانستان را که دران خصوصاً تحت رهبری انګلیس شیطان دست برد کافی صورت ګرفته است، به ملت خود بر ملا بسازند.
برادرانم! به این یقین داشته باشید که در کشور تاریخی ما افغانستان روز محاسبه آمدنی است، امروز اګر ما بتوانیم مواد خام را برای زعیم اینده ملی فراهم کنیم، کار بزرګ و ارزشمند را کرده ایم و من نهایت خوش هستم که این پروسه به شکل خوب خصوصاً از طریق این پورتال مشهور جریان دارد. یک روز در افغانستان قدرت سیاسی و دولتی بدست یک افغان شریف و با وقار سوچه افغانی می افتد و مردم افغانستان به وی مراجعه کرده و خواهند ګفت: اینه اسناد تاریخی و حالا بنابر مسوولیت تو منحیث نفر اول مملکت فقط اجراعات را آغاز کن.

په افغاني مینه او درنشت سره


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 25.03.2016

محترم و گرامی شاغلی زمری کاسی
احتراما خدمت شما به عرض برسانم که شخصیت چند بعدی علامه طرزی بحیث پدر مطبوعات کشور ، رهنما ، داهی و رهبر جلیل القدر تفکر نهضت مترقی مشروطه خواهی و رجل بزرگ سیاسی کشور و بحیث سرمایه بزرگ ملی مردم ووطن ، بیشتر به کشور و مردم و تاریخ فغانستان تعلق دارد تا به اعضأ فامیل خیلی محترم شان .
در قسمت مسافرت بکابل هیچ مشکلی وجود ندارد ، چنانکه دوستان و خویشاوندان من منظما به کابل میروند و میایند ، چند روز قبل یکی از دوستان من میت والده خود را به منظور تدفین به ولایت کنر برد.لذا اگر از زمره ذوات فامیل محترم و عالیقدر طرزی کسی بخواهد که به زیارت علامه طرزی بکابل بروند هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت ، ایشان علاوه از اینکه توفیق زیارت طرزی صاحب را حاصل خواهند ، به دیدار مادر وطن که زادگاه شان است و حق بالاتر از طرزی صاحب سر شان دارد ، نیز مفتخر خواهند شد .
ولی آنچه مرا شدیدا مایوس و متأثر ساخت این است که چرا بازمادگان فامیل طرزی صاحب بزرگ که در غرب زندگانی دارند در طول سالیان متمادی در قسمت مرمت زیارت آن بزرگ مرد والاگهر کاملا بی تفاوت مانده و کوچکترین توجهی ابراز نداشته اند .
اگر نسل موجوده کشور در قسمت انتقال عظام رمیم طرزی بزرگ اقدام نکنند ، یکی دو نسل آینده به شمول اعضأ این خانوده بزرگ ، کاملا فراموش خواهند نمود که اصلا زیارت طرزی صاحب در کجا قرار دارد ؟
به ارتباط تشویش عضو محترم فامیل طرزی صاحب در قسمت رفتن بکابل ، همین اکنون بیتی از داکتر اقبال به ذهنم خطور کرد که میفرماید :
سفر به کعبه نکردم که راه بی خطر است
شاغلی محترم کاسی از تشویش تان در زمینه متشکرم


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 24.03.2016

با عرض احترام به محترم و ګرامی داوود موند و محترم و عالیقدر سیستانی صاحب و ارجمند عزیزایاز نوری میخواهم، بدون آنکه سوء تفاهم رخ بدهد یک سوال در موضوع بردن میت طرزی بزرګ به افغانستان پیش میګردد که آیا مربوطین این خانواده که اکثر ایشان را میشناسم و در کالیفورنیا زندګی میکنند در مورد چه خواهند ګفت؟ امروز بایکی تلفونی صحبت کردم، وی فعلا لاجواب ماند ولی یاد آور شد که از طرزی ها بعضا به زیارتش میروندو وی از من پرسید که آیا کسی جرءت خواهد داشت به کابل هم برود؟ فکر میکنم این هم موضوع ساده ای نخواهد بود و مسایل قانونی پیش خواهد شد که امکان دارد از خانواده اش، ګمانم سوال خواهند نمود که اجازه میدهند یا خیر.؟؟؟؟؟؟؟؟ و با عرض مذرت


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.03.2016

پیشنهاد آقای محمدداودمومند معقول و وطندوستانه است، می باید از سوی عناصرملی وخبره گان فرهنگ وادب وسیاست حمایت گردد!

اگراقای جهانی امکانات انتقال عظام رمیم علامه محمودطرزی را از ترکیه به افغانستان فراهم کند، وآنرا در جوار استاداندیشه وافکارش سید جمال الدین افغانی دفن کند، بدون تردید تاکه ژورنالیزم ومطبوعات درافغانستان زنده باشد،نام باری جهانی وهرکس دیگری که اقدام به این کار کند، از سوی اهالی قلم با نیکی یاد خواهد شد.

نزدیک به دوسال ازمدت کاراقای جهانی گذشته ولی کدام کار قابل ذکری از وی در رسانه های جمعی به چشم نمیخورد، ولی اگراین پیشنهاد عملی شود، بدون تردید یگانه اقدام بجا وماندگاری خواهد بود که در تاریخ وزارتداری خود به خوبی یاد خواهد شد.

حقی را که محمودطرزی به عنوان پدر ژورنالیزم ومطبوعات افغانستان، برگردن وزارات اطلاعات وفرهنگ دارد، برگردن وزارات امورخارجۀ افغانستان نیز دارد، زیرا محمودطرزی، نخستین وزیرامورخارجه افغانستان بعد از حصول استقلال در رژیم امانی بود و او است که اساسات دپلوماسی را در آن وزارت تهداب گذاری نموده وبه زیردستان خودرهنمودهای درستی کرده است،ازاین جهت علامه طرزی، برگردن آن وزارت نیز حق بزرگی دارد، بشرطی که اولیای امور آن وزارت از تعصب کار نگیرد و دست همکاری و همنوائی با وزارت اطلاعات وفرهنگ بدهد، اما تا جائی که دیده میشود، وزیر وزارت خارجه در بند تارهای خام تباری وتنظیمی گرفتاراست که علاقه ای به اجرای محتوای این پیشنهاد وطن پرستانه ندارد.

به امید عملی شدن بخش اول پیشنهاد آقای مومند


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 24.03.2016

د اطلاعات او کلتور محترم وزیر جهانی ته یو عرض
محترم استاد جهانی صاحب
یو پتمن وطنوال محترم محمد ایاز خان نوری زما د معلوماتو او تنویر دپاره پدی ویب سایت کی ولیکل : « د علامه محمد بیک طرزی قبر د استانبول ښار د ابو ایوب په حضیره کی په واښو پوشلی او خوار او زار حالت کی دی » .
محترم استاد جهانی صاحب ! زه نه غواړم تاسی ته د پښتو د ادب د استاد او پوه شخصیت په حیث په افغانستان کی د لوی طرزی صاحب چی د هیواد د مطبوعاتو پلار ګڼل کیږی د څو بعدی شخصیت په مورد کی توضیحات درکړم ځکه چی دا به ستاسی د ادبی او علمی شخصیت خدای مکړه څپکاوی وی ، خو دپیشنهاد په اتباط زه مجبور یم خپل ملیګرایانه عرایض ستاسی خدمت ته وړاندی کړم :
لمړی : د حضرت علامه جمال الدین افغنان په څیر دی د لوی ملی مفکر علامه صاحب محمود طرزی هډوکی هم افغانستان ته منتقل او د حضرت سید جمال الدین افغان تر څنګ دی خاورو ته وسپارل شی .
دوهم : که دا کار په موجوده وخت کی د اشرف غنی د دوه اشترنګه حکومت دپاره د سیاسی دلایلو له امله محال وی ، نو حد اقل عجالتا په ترکیه کی د خپل کلتوری آتشه په همکارۍ د لوی طرزی صاحب د مزار په ترمیم کی خپله ملی دنده تر سره کړۍ .
موږ ستاسی د ملیګرایانه اقدام او ځواب منتظر یو ، که احیانا تاسی پخپله د ځواب راکولو وقت نلرۍ نو هیله ده خپل سکرتر مؤظف کړۍ چی ستاسی نظر او تصمیم موږ ته ابلاغ کړی .
په درناوۍ
محمد داؤد مومند


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 22.03.2016

اندر باب خطاب های استاد و شهید
یک عده از هم وطنان هشیار و محافظه کار ما در ارتباط استعمال خطاب های استاد و شهید در مورد بحران الدین « برهان الدین » و فاتح افشار احمد شاه مسعود ، میخواهند موقف بابه نانک را داشته باشند ، بدین مفهوم که : « مسلمانان به زمزم شوید و هندو بسوزاند » .
برهان الدین که من او را بحران الدین خطاب میکنم ، در دوره حیات سیاسی سیاه خود ثابت ساخت که وی لایق ترین و اصیل ترین شاگرد مکتب سیاسی منشی فلورانسی یعنی ماکیاولی است .
بحران الدین در رشته غامض منافقت سیاسی به چنان مقامی توصل جست که به حق میتوان او را « استاد المنافقین » خطاب کرد .
اگر ماکیاولی زنده میبود شاید بحران الدین را به حیث سمبل و مظهر کامل عیار نظری و عملی فلسفه سیاسی خود به جهان معرفی میکرد .
فاتح افشار احمد شاه مسعود نیز که با آمدن طلبه مانند موش ,غار میپالید دست کمی از مرشد و پیشوای خود یعنی استاد المنافقین بحران الدین نداشت .
احمد شاه مسعود که به اراده ذات اقدس ،به کیفر اعمال خود رسید ، یکی از بی پرنسیپ ترین تاکتسین های نظامی و سیمای کثیر الوجوه سیاسی در تاریخ مشرق زمین است که میتوان او را اعجوبه خیانت و جنایت بی مثال روزگار و شکنج قرون و اعصار دانست .
این اعجوبه خیانت و دناءت برای تأمین اهداف نظامی و مقاصد ملوث سیاسی خود حاضر بود ، در عین زمان با هر قدرت ذیعلاقه و ذیدخل از آی اس آی گرفته تا سی آی ای ، کی جی بی ، سازمان جاسوسی ایران و حتا سازمان جاسوسی اسراییل « موساد » همکاری نماید .
احمد شاه مسعود و گروه اوباشان و زمرد فروشان نظار ، قاتل چهار هزار هم وطنان مسکون افشار است و لذا من خطاب فاتح افشار را به او مناسب میدانم .
چند سال قبل من از دانشمند جید اسلامی استاد فضل غنی مجددی در باب خطاب ( شهید ) در مورد همچو عناصر طالب درک حقیقت شدم .
استاد مجددی صاحب فرمود : کسیکه خود قاتل مردم بی گناه است ، نمیتوان او را شهید نامید . با این وضاحت ، احمد شاه مسعود نه تنها شهید نیست بلکه شمر و یزید ، عصر و زمان خود است .
درین قسمت عصاره ای از جنایات و خیانت های دوره قدرت این دو خاین ملی نا مسلمان و دو گروه شیطانی جمعیت و نظار را که حترم ع عزیزی آن راتلخیص نموده بر سبیل اتمام حجت گفتار خود به عرض میرسانم :
سبوتاژ پلان پنج فقره ای صلح ملل متحد .
بخشیدن غرامات تجاوز شوروی به آن کشور
اضمحلال مجهز ترین قوای مسلح کشور و چپاول زیر بناهای آن ( اکادمی پلیس ، حربی ښونخی ، حربی پوهنتون ، پوهنتون هوایی و غیره ) که نواز شریف آن را از افتخارات و شاهکار های بزرگ خدمت خود به پاکستان شمرد .
سپردن اسناد محرم به استخبارات پاکستان .
دعوت ساز مان های استخباراتی و شریک و سهیم ساختن مدیران این سازمان ها در اداره دولت ، که ایجاد علنی شعبه استخبارات ایران در شهر کابل و مزار و دعوت از جنرال حمید گل بحیث مشاور بحران الدین .
اعزام هیأت به سودان و دعوت از ابن لادن .
توافق با حمله نظامی اضلاع متحده و قرار دادن اعضأ حزب جمعیت و نظار در ردیف مزدران کشور مذکور منحیث قوای مزدور زمینی .
چپاول معادن سنگ های قیمتی و آثار تاریخی و باستانی .
جنایت قتل عام ساکنین افشار و غیره .
با تذکار شمه ای از جنایات مدنیت سوز و ضد اسلامی و ضد بشری فوق الذکر باز هم میتوان همچو عناصر پلید را استاد و شهید خطاب کرد ؟
به نظر من تنها وجدان سالم ملی میتواند به این سؤال جواب وجدانی عرضه .
با عرض حرمت


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.03.2016

بهاریۀ استاد گرامی داکتر صاحب هاشمیان را در مورد نوروز با ولع و شوق از سر تا پا مطالعه کردم و از هر کلمه وسطر آن فیض ها بردم. ایشان آثار زیادی را تقدیم جامعه اش نموده است و با تاریخچۀ ادبی نوروز "کمر نسل امروز و فرادی ما را بسته نموده اند."
خداوند برای شان عمر طولانی و قدرت بیشتر تحریر و تقریر را اعطا نماید تا در حفظ گنجینه های ادبی این سرزمین از تاراج انواع افراطیت سهم بیشترین را ادا نمایند.


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 21.03.2016

عزتمنده مشره محمد داود مومند صاحب!

ستاسو د شکلي غبرګون نه زما د وروستی لیکنې په هکله، ستاسو د ملي احساس په باب او د علامه محمود طرزي علیه رحمه د زیارت په باب، ډېره مننه کوم.
زه همداء تیرکال یعنی د ۲۰۱۵ ز کال د می په میاشت کې د ترکیې هیواد ته په سفر ولاړم او درې ورځې د لوی غازي اعلیحضرت امان الله خان د لور والاحضرت ناجیه بي بي په درانه حضور کې حاضر وم او یوه ورځ د درنې بي بي سره یو ځای د هغه عظیم شخصیت محمود بیک طرزي زیارت ته ورغلم او ستاسو، جناب کاسي صاحب غوندې او نورو ټولو وطن دوستانو له طرفه مې ورته دعا او ارادت تقدیم کړ.
هو، مومند صاحب، د علامه صاحب محمود طرزي قبر د استانبول ښار د ابو ایوب په حذیره کې په واښو پوشلی او په خوار او زار حالت کې وه...؟!.ما د قبر عکاسی هم ورنه وکړله، زه به کوښښ وکړم، د یوې لیکنی په ترڅ دغه عکس هم د پورتال له طریقه نشر کړم.

قلم مو پیاوړی او ویاړمن غواړم.


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.03.2016

دانشمد گرامی و دلسوز مردم محترم سیستانی صاحب، از محبت شما در مورد مقالات سه زن منجمله مقالۀ اینجانب قدردانی و تشکر می نمایم. شما یکی از بزرگانی هستید که حمایت تان همیشه با ما زنان بوده است، از این جهت نیز سپاسگزاری امرا خدمت تان تقدیم می نمایم. آنچه مبرهن است ولی بازهم نیاز به تذکر دارد موجودیت ویبسایت های افغانی میباشد، که برای همۀ ما امکانات تبادل نظر و نوشتن را مهیا گردانیده است. ولی در عقب ویسایت ها نیز زنان و مردانی در کار شباروزی رضاکارانه مصروف خدمت هستند. جا دارد که در آغاز سال جدید از این فرهنگیان به خصوص از مسؤولین افغان - جرمن نیز صمیمانه ابراز امتنان نمایم.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.03.2016

پیاوړی وطنوال کاسی صاحب
ستاسی نه مننه کوم چی دلوی طرزی هغه څلوریزه چی په هغی کی د علامه صاحب د خپل ټاټوبی او هیواد سره ژوره مینه څرګندوی پدی کړکۍ کی خپره کړه .
د لوی طرزی صاحب دی څلوریزی ماته د بزم د انجمن شمع او د رزم د ډګر قهرمان ، ستر خوشحال بابا د یوه بیت او وصیت تداعی وکړه .
هغه مهال چی خوشحال بابا د مغلو د دولت لخوا د هندوستان د جیپور د رنتبور په زندان کی زندانی وه داسی فرمایلی وه :
پښتنی نجونه دی زلفی باد ته نیسی
چی شمال یی بوی راوړی تر رنتبوره
همدا راز بابا وصیت کړی وه چی : زما مړی د غره پداسی یوه لوړه ښخ کړي چی د مغلو د آسونو دوړی پری نه وی لویدلی .
په درناوۍ


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 21.03.2016

حلول سال نو را به همه دوستان و عزیزان هموطن در داخل و خارج کشور صمیمانه تبریک گفته، سال پرمیمنت درفضای صلح و برادری با خوشی و سعادت برای همه از دربار رب العزت خواهانم.
مقاله پر محتوای جناب استاد هاشمیان را درباره بهار و نوروز خواندم و از آن فیض بردم. فقط خواستم به دو سه اشتباه تایپی در آن اشاره کنم که اگر اصلاح آن ممکن باشد، برای همچو مقاله با ارزش بهتر خواهد بود، از اینقرار:
در صفحه اول آمده است :«سال شمسی حقیقی که 395 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 14 ثلانیه...»؛ به نظرم «395»روز باید به«365»روز، همچنان در شعر حافظ «نورزوز» به «نوروز» و نیز در صفحه دوم، پراگراف دوم «عسر» به «عصر» و «اطالعات» به «اطلاعات» اصلاح شود.
خداوند به قلم استاد برکت دهاد!


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.03.2016

آیا تجلیل از بهار بدعت است؟
بعد از عرض تبریکات صمیمانه خدمت استاد محترم و خوانندگان محترم سایت وزین افغان جرمن آنلاین عرض میدارم که چشمانم با دیدن ارمغان بی مثال و عالمانه استاد هاشمیان در مورد بهار و افغانستان و شعر دری افغانستان از خوشحالی پر از اشک شده است. کمال مطلب در این است که من در جریان نوشتن یک مقاله در مقابله با یک تذکر یک اخوانی-طالبی در یک لست ایمیل ها بودم که این ارمغان استاد دانشمند هاشمیان صاحب جوابی برازنده تر از همه تقدیم کرد و نیازی به ما شاگردان نیست.
دو روز قبل شخصی در یک لست ایمیل ها که اصلاً بنیانگذار آن استاد هاشمیان بوده اند و یک تعداد از دوستان برای استاد هاشمیان و دیگر دوستان سال نو و نوروز افغانستان را تبریک میگفتند ، یک اخوانی-طالب نوشته بود که تجلیل از نوروز و سال نو باستانی افغانستان یک بدعت است در مملکت اسلامی افغانستان و نوروز یک رسم زردشتی و ایرانی است. این اخوانی-طالبی تربیه شده پاکستان طرز نظر منفجر کننده گان بودای بامیان افغانستان را نشان میدهد، امید است که مقاله عالمانه استاد هاشمیان ذهنیت های فریب خورده بوسیله پاکستان و ایران و مسلمان نما های اخوانی-طالبی را هم روشن بسازد.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 21.03.2016

مومند صاحبه او نورو دوستانو ته سلامونه، ویل کیږی چه څو موده پخوا له مرګ نه لوی طرزی صاحب په تُرکې کې دا لاندی شعر یی لیکلئ وو:
در غربت اګر مرګ بګیرد نفس من**آیا کی کند قبرو کی دوزد کفن من
تابوت مرا بر سر کوهی بګذارید**تا باد وزد از وطن من به سر من

درناویو سره


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.03.2016

ګران ، قدردان او منلی ورور محمد ایاز خان نوری صاحب
زه د خپل نظر په ارتباط ، ستاسی د حمایت او ټینګ ملا تړ نه د زړه له کومی مننه کوم . زموږ د ولس یوه غوره وجیزه ده :چی د یوه لاسه پړک نه خیږی یا نه جګیږی ، مخصوصا په هیواد کی د سرکاری برده صفت او محافظه او مسامحه ګرو بی واکه واکدارانو ، دملی میایلو په اړه خنثا موقف او دریز د تأسف او ژور تأثر وړ خبره ده ، نو پداسی حالت کی دملی ګرایانو متحد ږغ او متحد دریځ ته د یوه تاریخی ضرورت په سترګه کتل کیږی .
ستاسی په لیکنه کی یوه خبره ، زما دپاره نوی وه او هغه دا چی دلوی علامه طرزی مزار په ترکیه کی دی ، پداسی حال کی چی ما اټکل کاوه چی دهغوی مزار په غزنی کی دی .
نوی کال دی لوی خدای زموږ د مظلوم او محکوم ولس دپاره د سعادت ، میمنت ، سر لوړۍ او غښتلتوب طلیعه وګرزوی .
مننه


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 20.03.2016

د افغان جرمن انلاین د ویب سایت ټولو محترمو لوستونکو ته ۱۳۹۵ لمریز هجری کال د زړه له کومی مبارکی وایم.
د لویه خدایه دا نوی کال د صلحی ارامی او ابادی کال ټولو وطنوالو ته غواړم.

لا می زخمونه د تیرکال پرهر پرهر پراته دی
وار می خطا دی نوی کال ته چه به څه چل کیږی،

============================================

نه سپرلی راغلو وطن ته نه ګلونو غوټی وکړی
نه چغار شته د طوطیانو د بلبل غزل ته ژاړم

دا زما یو شعر دی چی ما د ښاغلی عبدالباری جهانی په یوه شعر چی عنوان یی ( غزل ته ژاږم ) و. ما هم یو فرد پری و لیکو.


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: Hollland    تاریخ: 20.03.2016

نظر شخصیت ګرامی و مبارز محمد داود مومند ۱۸ مارچ درین دریجه در باره موقعیت نعش خلیل الله خلیلی کاملاً وارد، منطقی و عادلانه میباشد.
من باور نمیکنم که این خواست خود خلیلی بوده که وی را بعد از مرګ اش در جوار شخصیت ملی و جهانی علامه سید جمال الدین «افغانی» دو باره دفن کنند. این کار را هر کسی که کرده، در آینده جوابده به مردم افغانستان میباشد، از جانب دیګر مقایسه یا برابر کردن و حتی مشابهت دادن این مجرم نزد مردم افغانستان خلیلی، منحیث مرید و ارداتمند خاص حبیب الله دزد بچه سقاو به تمجید محترم مومند صاحب که این ارواح خبیثه را مکرراً «بلای مدنیت سوز» مینامد، به هیچ وجهه قابل توجیح نبوده و برای ملت آزاده افغانستان مردود است.
به تائید فرمایش و آرزوی مومند صاحب میت شخصیت آزادیخوا، و مبارز وطنحواء مرحوم علامه محمود خان طرزی باید از طرف ملت افغانستان از کشور ترکیه به وطن اش انتقال و در جوار استاد ایشان جمال افغاني دو باره به خاک سپرده شود.

به امید تحقق این اقدام ملی و عادلانه


اسم: نظیفه فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 20.03.2016

از خانم آگاه و پیشرو، استاد شیماجان غفوری تشکر میکنم که کم ما را با کرم زیاد شان قدر گذاشتند. خدمات وسیع ایشان در راه رهایی زنان اسیر مانده ، همیشه ازنظر انساندوست ها مرتبت بلند دارد. به خدمات انسانی شان برکات بیشتر آرزو مندم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.03.2016

خوانندهگان عزیز با عرض معذرت!

جمله ذیل درست است:"رومی ها هم قبل از شروع تاریخ میلاد و ابتدای تاریخ عیسویت..."

تشکر


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.03.2016

دیر دیر باد یگان مقالات و تبصره های زبر دست از نگاه بنده بنده را در کیف و طیف تاریخ غرق می کند.

بعد از احترام و سلام به دانشمند و متفکر محترم دوکتور روستار صاحب!

رومی ها هم در ختم و ابتدای تاریخ عیسویت در کشور های امروزی شمال افریقا و دیگر کشور ها مانند اردن، مصر، ترکیه و غیره پوست های مستعمراتی خود را که آثار جالب ساختمانی آن تا امروز هم قابل حیرت است، به جا گذاشته اند.

حضرت عیسی (ع) توسط دست نشاندهگان همین رومی ها اعدام شد.

فلهذا فرموده شما در مقاله "امریکا و ادعای مالکیت افغانستان
قبضه بر قباله افغانستان از راه جنگ" که نوشته اید کاملاٌ صدق می کند، یعنی:

"بهر حال! وقتی جنگ به خدمت مقاصد هژمونستی درمیاید، دیپلوماسی و حقوق در حاشیه قرار میگیرد. قوانین بین
المللی در چنگال خونین سیاست تار و مار میشود و زور گویی به جای دیپلوماسی استقامت حوادث را تعیین میکند."

و یا

"لشکر کشی به قصد تسلط بر یک ساحه ستراتژیک و ژیوپولتیک، استقرار یک حکومت مزدور بومی، مقابله با مقاومت، دامن زدن تفرقه های قومی و مذهبی در کشور معروض به تهاجم، رئوس این مشابهت ها است."

جز به گمنامی سراغ امن نتوان یافتن
ور نه از پرواز ما تا بال عنقا اتش است


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 19.03.2016

نوروز باستانی این جشن کهنسال و باستانی همه افغان ها و بخشی بزرگی از ملت های آسیایی و حلول سال نو 1395 شمسی به متصدیان و خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین مبارک باد!
خدا کند سال جدید، سال صلح ، همبستگی، دوستی و صمیمیت بیشتر میان افغان ها باشد و در سال نو افغان ها برای آبادی وطن شان تلاش زیادتر به خرج دهند و دین ملی شان را در برابر مام وطن ادا نمایند. آنانی که به نحوی از انحا از بیت المال و بیت الناس مردم سوء استفاده کرده اند ، به خود آیند و پول ملت را به خزانهء ملت واگذارند . امامان مساجد عوض اینکه به حرام گفتن نوروز فتوا دهند ، و این بهانهء خوشی را که یک سال بعد همراه با طبیعت بهاری می اید ؛ نباید از مردم بربایند، باید در خطبه های نماز جمعه فتوا دهند که هر کسی را می شناسند ، از مال مردم به خصوص در دوران جهاد دزدیده است ، بدون استثنا، در دعوت ها و مهمانی های شان اشتراک نورزند و مولوی صاحبان مردانگی کنند و خود شان در اول آن صفی قرار داشته باشند که طعام تهیه شده از طرف دزدان ملت را نخورند و بگویند نان شما تا آن زمانی حرام است که حق را به حقدار که همانا « ملت» است؛ تسلیم دارید.
نوروز و سال نو برای مردم رنج دیده و شکیبای افغان مبارک باد.


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.03.2016

من اعتراف می کنم که مقالۀ بانو نظیفه جان فارانی را فقط امروز مطالعه کردم. چون تا امروز مصروف امور در ارتباط با سالگرد شهید فرخنده بودم. این مقاله با زبان فصیح سرگذشت زنی را از اسکنریه به نام هیپاتیا بازگو می کند، زن عالم، دانشمند و قهرمان. با تاسف که هیچ گاهی در مورد وی چیزی نخوانده بودم و باید از نظیفه جان فارانی سپاسگزاری نمود که با این نبشۀ شان این الگوی حقیقت جو و حقیقت یاب زنانه را به معرفی گرفتند. اینکه کلیسا زنانی چون هیپاتیا را به خاطر فهم و تاثیرگزاری اجتماعی شان به جرم جادو گری در طول سالها از حیات مرحوم کرده است، حقیقت تلخی است که بر وجدان کلیسا برای ابد سنگینی خواهد نمود. آنهایی که در افغانستان علم و دانش دنیوی و انسانیت را با دین چنان در تضاد قرار میدهند که بر ضد آن به قتل می پردازند و مانع پیشرفت زنان کشور ما می گردند، جفای بزرگی را در مورد هر دو مرتکب می شوند. در حالیکه زندگی به هر دو ضرورت دارد. هر نوع خشونت در این مورد فقط ازدیاد قربانی های انسانی خواهد بود که جز تولید فضای مکدر به جای نخواهد رسید.


اسم: نظیفه فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 19.03.2016

اظهار امتنان از مورخ دانشمند جناب اکادمسین سیستانی صاحب .
استاد محترم از دید وسیع و وطندوستانه تان، من زیاد آموخته ام ، همیشه در مقالات وطندوستانه تان نکات ارزنده و آموزندۀ وجود دارند که بی غش وبی ریاء، برای بیداری جامعه رقم زده اید . همۀ آن ارزشها در مجموع برای هر هموطن دوستدار وطن سبب افتخار میباشد. شما بهتر میدانید که دانش و فضیلت آدمی اگر با صداقت یکجا باشد ، به چراغی می ماند که هیچ طوفانی حتی در امتداد قرون آنرا خاموش ساخته نمی تواند ، چنانچه ضربات کشنده کلیسا با تعداد از ریا کاران با وجودیکه جان خانم هیپاتیا ی بزرگ را گرفتند ولی چراغ دانش وفضیلت در خشان او بعد از 16 قرن هنوز هم مثل ستاره درخشانی به درخشش است . خدمات انسانی شما نیز در امتداد قرون بیشتر قوام و ارزش پیدا کرده مثل وطن دوستان حاضر ، سرمشق بیداری آینده گان جامعه نیز میگردد.
از حسن نظر و توجه خاص تان به مقالات دفاع از زنان مظلوم کشور احساس ممنونیت میکنم . میدانم که حقیقت از چشم حقیت شناسان بدور نیست . تشکر ازلطف شما


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.03.2016

نعش خلیلی را در کنار بادارش بخاک بسپارید
متأسفانه زمانیکه جسد خلیلی را از پشاور به کابل منتقل ساختند، آن را در حریم مطهر قافله سالار بزرگ اسلام یعنی نابغه ای روزگار حضرت سید جمال الدین افغان واقع پوهنتون کابل مدفون ساختند.
یگانه شخصیتی که سزاوار دفن درین جایگاه منیع است، عظام رمیم پدر ناسیونالیزم ، مطبوعات و نهضت عظیم مشروطه خواهی یعنی محمود بیک طرزی بزرگ است و بس .
چون خلیلی تا آخر مرگ، خود راغلام حلقه بگوش جاهل مدنیت سوز یعنی بچه سقو (سقاء) میدانست و شعارش بود که : « بگذار سقاء زاده باشم» بهتر است نعش موصوف را کنار قبر سرورش بچه سقو (سقاء) دفن نمایند . تا روح علامه صاحب از این ناحیه آرام باشد .


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 18.03.2016

شخصیت پرکار استاد کاظم صاحب!

شما با یک احساس عمیق وطن دوستی موضوع مربوط قصر تاریخی دارالامان تحت عنوان «قصر درالامان - یادګار بزرګ عصر تجدد ګرائی در کشور، پورتال افغان جرمن ان لاین در بخش تحلیل ها و پیام ها» را با ضمیمه کردن عکس های دلکش این یادګار بانی استقلال ملت افغانستان اعلیحضرت امان الله خان غازی در سه بخش منحیث اسناد ارزشمند تاریخی به ملت افغانستان تقدیم کردید. من یقین دارم که محتویات این سه مضمون شما آنقدر جدید و جالب است که ۹۸ فیصد مردم کشور آنرا بار اول میخوانند.در قسمت سوم نوشته ای وزین شما ذکر دو سند مهم "نظامنانه ابنیهٔ شهر دارالامان در ۳۸ ماده" و "نظامنامه عمران شهر دارالامان در ۴۷ ماده" برای من زیاد جالب به این واقع شد که در آن وقت کم سواد جامعه ما ترتیب این قوانین که همه همه شان موضوعات حقوقی میباشند، توسط کی ها ترتیب می شد؟

من درین جا به ارتباط این قصر و یادګار آن شهریار عزیز امان الله غازی یک خاطره را که نزدم است، خدمت مردم افغانستان مینویسم:

سال ۲۰۰۰ م بود و من نګارنده ګوش به رادیو صدای امریکا بخش دری بودم. نطاق بعد از ذکر نام آن شخصیت محترم افغان که من موفق نشدم نام ایشانرا یاداشت کنم، پرسید، خوب شما راجع به قصر بګویید. این شخصیت کهنسال چنین آغاز کرد:

« من در زمان تهداب ګذاری قصر عسکر امنیت ګارد شاهی بودم. صبح آنروز تولی ما را به محله فعلی درالامان برای تامین امنیت و تشریف آوری اعلیحضرت امان الله خان انتقال دادند. بعداً ساعت پس تر خود شاه امان الله توسط موتر به محل رسیدند و در جای معین رفتند. من در موقعیتی وظیفه دار بودم که به خوبی او را دیده و آواز ایشان را می شنیدم. امان الله خان هنګام شروع کار قصر دارالامان دست به جیب خویش برده و یک سکه طلا را کشیده و در تهداب انداخت و رو به حاضرین کرده ګفت: "هر وخت که یک خرکار افغانستان [منظور اعلیحضرت غازی طبقه فقیر و محروم کشورش بود، نګارنده] مثل مه واری از جیب خود سکه طلا را کشید، آن وقت ما میګوییم که افغانستان بیک جایی رسیده است"...».

از این ګفتار شاه امان الله هر افغان موافق و مخالف حتماً در این فکر میرود که این زعیم دولتی و حکومتی ما شخصیت بود که دماغ و احساس ایشان مرتب مشغول رفاه و آبادی کشور اش بود. یاد ایشان نهایت ګرامی و سرمشق است.

با احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.03.2016

سه مقاله خوب وخواندنی از قلم سه خانم با درایت ودانشور وسخنور وادیب ومدافع حقوق زنان،هریک خانم شیما غفوری،خانم صالحه وهاب واصل، وخانم نظیفه فارانی را در بخش برگزیده های پورتال افغان جرمن آنلاین امروز مطالعه نمودم، وبرنویسندگان آنها در دل آفرین گفتم. انصافاً هریک از بهترین وناب ترین مقالاتی اند که تا کنون در بارۀ فرخنده نوشته شده اند.
این مقالات به مناسبت سالروز زجرکشی فرخنده نوشته شده اند که سال گذشته در 19 مارچ 2015، توسط تعدادی ازمردان پرعقده ومریضان روانی کابل بنام دفاع از اسلام، در نزدیک مسجد شاه دوشمشیره ،در چندصدمتری ارگ ریاست جمهوری،نه در ظرف چند دقیقه بلکه در مدت سه ساعت در پیش چشم مردم سیل بین صورت گرفت.
هریکی ازاین مقالات با نثر زیبا و روان ،اما پرسوز وگداز وملالت آور وخجالت بار برای جامعه مردسالارما نوشته شده که آدم اگر خیلی سنگ دل نباشد، باید در پایان هریکی اشک ندامت وملامتی بریزد.
سخنان آموزنده ورهنمود دهندۀ هریک ازاین سه خانم نویسنده وبا عاطفه، درمقالات شان چون شلاق عبرت برسروپهلوی ملت مدهوش از بادۀ بنیادگرائی فرود می اید و به زنان هوشدار میدهد تا صدای شان را در برابر زن ستیزی وخشونت گرائی مردان جاهل وخود خواه ، رساتر بلند کنند تا بعد ازین فرخنده های دیگری قربانی هوی وهوس اسلام نمائی مردان بی باک وپخپل سر نشوند !
به امید برابری زنان با مردان درهمه ساحات زندگی درکشور!


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.03.2016

شاغلی محترم استاد سیستانی

د خپلو وروستۍ لیکونو په ارتباط چی د ملی نوا میسو څخه پلوی او دفاع ده ، ستاسی د تمجید ، تشویق او تشجیع نه مننه کوم .
د تاریخی لوی افغانستان د ملیت او وطنیت د ملی تفکر بابا آدم ستر خوشحال بابا خپل وروستی نسلونو ته ، پدی الفاظو کی د نارینتوب ، پښتونولۍ او افغانیت داسی درس ورکوی :
پس لدی نه دی دا عزم
د خوشحال د خاطر جزم
یا نیولی مخ مکی ته
یا مغلو سره رزم

خو بابا د مکی د ملنګۍ او عبادت پر ځای، مغلی استعباد او استعمار او مغلوالی یعنی د خپل عصر د سقاویانو او سقاویت سره ملی مبارزی ته ترجیح ورکړه او وصیت یی وکړ چی زما له مرګه وروسته زما مړی هلته ښخ کړۍ چی د مغلو « سقاویانو » د آسونو ګرد پری ونه لویږی .
مننه .


اسم: صادق صافی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.03.2016

دوستان گرامی پورتال سلام
از اینکه پورتال از ذکر القاب نویسندگان مانند داکتر، انجنیر، پروفیسور، استاد و و.... جلوگیری می نمائید که به نظر بنده کار خوب است. اما در قسمت خواهر منور خانم صالحه واهب واصل این مقرارت مدنظر گرفته نمی شود. امید که غلط فهمی نشود که گویا بنده با محترمه واصل کدام مشکلات دارم برعکس من با کارکرد های ایشان خیلی احترام دارم. صرف به خاطر اینکه با همه یک سان برخورد شود این تذکر.


اسم: سسیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 17.03.2016

عزیزان مدافعان راستین حق واستقلال کشور هریک جناب فارانی ،جناب محمدایازنوری وجناب محمدداودمومند، بخاطر تبصره های برحق وشجاعانه تان درمورد نوشته های اخیر آقای تاش خدمت شما درود وسپاس تقدیم میکنم.

آنچه را شما آقایان بزرگوار به ارتباط نوشتۀ تنک مایۀ بیک مراد تاش نوشته اید، مرا از نوشتن وتبصره برآن بی نیاز ساخت. شما هریک با دلایل قوی واستدالال منطقی خود به جواب آقای تاش پرداختید واهداف ونیات اصلی وی را از چنین نوشته ای برملا ساختید. احسنت برچنین موضعگیری عدالت پسندانه!

نظر قبلی آقای مومند در دریچۀ نظرسنجی مثل نوشته امروزی شان،چنان پرقوت وگیرا بود که من آنرا در یکی از مقالاتی که در بارۀ پسرسقو وخلیلی نوشته بودم به عنوان یک نظرمستقل وشاهد ادعای خود برگزیدم و برای چاپ درکتابی به کابل فرستادم. مقالۀ امروز شان نیز در توضیح جنبه های تخریبی وترمیمیمی عناصرمطرح درمقالۀ «وارثان اقتصادی جهاد» نیز با قوت وصلابت ومنطق محکمی ارائه شده است که هرجمله اش بردل چنگ میزند. و اگر من بجای گردانندۀ بخش برگزیده های مقالات هفته این پورتال می بودم بلا معطلی آن مقاله را از این بخش پس میکردم. اما بدبختانه که درک تیم کاری پورتال از یک موضوع همیشه یک سان نیست. ورنه همه میدانیم که نامهای که آقای تاش درمقاله اش ذکر کرده، همگی همان رهبران وقوماندانان جهادی اند که بجز چپاولگری وویرانگری وکشت وکشتار وتجاوز به مال وناموس مردم کابل وشهرهای دیگرکشور چیزی دیگر نکرده اند.آنهامی باید روزی بخاطر کشتار 70 هزار مردم کابل وویران کردن شهرها وآثار تاریخی افغانستان، درپای میز محاکمه های ملی ویا بین المللی ایستاده شودند وبرسند محکومیت خود امضاء بگذارند نه برچک امول ودارائی های غارت شده، زیرا این اموال جمع کمک های جامعه بین المللی ، مال ملت اند، نه اقتصاد جهادی،نامی که آقای تاش میخواهد به آن اقتصاد صبغۀ مشروعیت بدهد. احیاء مجدد قصرتاریخی دارالامان،که بدستور آی اس ای پاکستان توسط دو حزب متحارب (جمعیت اسلامی وحزب اسلامی) ویران گردید، نباید از مدرک پول های حرام ونامشروع قوماندانان ووارثان شان،اعمار گردد.ملت چنین کمکی را قبول نخواهدکرد وبهترمیدانند تا قصردارلامان همچنان ویرانه بماند ولی از پول چپاول وغارت مزدوران واجنتان (آی،اس،آی)اعمار نگردد.

من از همگی شما عزیزان که مردانه وصادقانه پای ثبات ومنطق در میان گذاشتید ونیات شوم اشخاص صاحب غرض را افشا وبرملا ساختید، اظهار قدردانی مینمایم وموفقیت وسرفرازی شما را آرزومندم.


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 16.03.2016

استاد سیستاني ته په تمجید کې...!

ستاسو په پیاوړي دماغ او قلم مو ستاسو مقاله «حمایت جانبازانه مردم هزاره از شاه امان الله، دهم۰ مارچ ۲۰۱۶»، چې تاسو په یوه لوی زیار ترتیب او لیکلې ده، په خاصه علاقمندی مو ولوستله.
نیکبخته او لویان دي، هغه افغان شخصیتونه، چې د حقیقت په لټه کې وي او بیا حقیقت په حقیقت سره خپلو هیواد والو او نړیوالو ته لیکي. لکه څنګه، چې تاسو په کافي غور سره د مقالې عنوان ته فکر کړئ دئ، حمایت جانبازانه...!!، رښتیا هم، چې په دې نړی کې د هر انسان لپاره د هغه ژوند د هر بل نعمت څخه ورته اوچت ارزش لري. اما موږ ستاسو د دې مهمې او په زړه پورې مقالې په لوستلو دوه موضوع ګانې درک کوو. له یوې خواء د غازي اعلیحضرت مرحوم امان الله خان عظمت او حقانیت او له بلې خواء زموږ د تاریخي هیواد د هزاره افغانانو عظمت، شرافت، هوشیاري، وطن پالنه او وفاکول هغه هم په پوره صداقت سره خپل یو خدمتګار زعیم ته د هغه په ورته مشکل وخت کې...؟!.
اما تاسو استاذ، چې د مقالې په پای کې مو يه یوه ژور وطنپال او اماني پاک احساس مو لیکی:

نتیجه

«برای یک رهبر سیاسی، چه شاه و چه امیر و چه رئیس جمهور، افتخار بزرګتر از این نیست که وقتی بر اثر توطئه و یا داسیس داخلی و خارجی از قدرت کنار زده شود، ولی مردم به دفاع از او برخیزند و برای اعاده قدرت یا سلطنتش بدون چشم داشت یک حبه و دینار هفت ماه تمام سر بدهند ولی سنګر ندهند. و کسی که چنین افتخاری را از جانب ملت اش نصیب ګردید، شاه امان الله غازی بود...!!».

ستاسو دغه درنه تاریخي لیکنه، چې تاسو یې په دغه جمله پای ته رسوی:

از این جاست که به مقام شامخ شاه امان الله غازی میتوان پی برد و مقام و منزلتش را ګرامی خواست.

زه یقین لرم، چې تاسو په دغه تاریخي او ځانګړې تاثیر اچوونکې لیکنی مو د هغه لوی غازي ارواح کافی خوشاله کړې ده. ښايي د ګران افغانستان هر افغان او په تیره بیا زمونږ شرافتمند او وطن دوسته هزاره افغانان دا لیکنه په غور سره ولولي او نتیجه ورنه اخلي.

په افغاني مینه او درنشت سره


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 16.03.2016

سؤال محترم جناب آقای محمد قاسم باز در مورد نزدیکی چند شخصیت که از ایشان نام برده اند، با رژیم سقوی از جمله نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی و نائب سالار عبدالرحیم خان صافی (که در دوره امیرحبیب الله کلکانی از کندک مشری یکدم به رتبه نائب سالاری ارتقا کرد) تا حال در نوشته های خود به جز ذکر نام ایشان، کدام مطلبی خاص ننوشته ام. این دو شخصیت هرکدام کارنامه های دارند که شرح آن ایجاب تحقیق و تدقیق مزید را می نماید. تنهادر مورد روابط سپه سالار محمد نادر خان با انگلیس ها چه قبل از سلطنت و چه بعد از آن مطالبی به رویت اسناد و با ذکر مآخذ معتبر داخلی و خارجی در چند مقاله خود بحث کرده و در زمینه وضاحت داده ام. اگر لازم دیده شد، در باره کارکردهای دو شخصیت محترم اول الذکر هم در یک موقع مساعد به استناد مآخذ با اعتبار صحبت خواهم کرد.


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 14.03.2016


به خدمت خوانندگان گرامی واظهار امتنان از جناب سیستانی صاحب!

مورخین بزرگ جوامع کثیرالاقوامی تاریخی، کسانی اند که نژاد پرستی ، تبعیض، تفوق طلبی و تنگ نظری را در جامعه برویت اسناد تضعیف کنند. تاریخ را طوری رقم زنند که مورد اعتبار جامعه آگاه باشد. زیرا یک مورخ بزرگ بر تر از هرچیز به انسانیت تکیه دارد. انسانیتی که سبب میشود تا اقوام مختلفه جامعه را در تحت عنوان ملت واحد دورهم گرد آورد. پس تمام هم وغم مورخ راستین در راستای اتحاد و اتفاق بوده از تنگ نظری های که سبب فترت وتخدیرجامعه میشود بر حذر باشند.
بنده مقالۀ از قلم توانای اکادمسین محمد اعظم سیستانی تحت عنوان " حمایت جانبازانۀ مردم هزاره از شاه امان الله " را دربخش برگزیده های افغان جرمن آنلاین خواندم وبقلم توانای ایشان از دل وجان احسنت گفتم . زیرا وسعت دید ایشان، بر مبنای جامعه شناسی وزمان شناسی، از بخش بزرگ جامعه گرامی افغانی یعنی هزاره ها و کاروایی های نیک ایشان در راه استقلال ، رفاه وترقی کشوربا قدر دانی و احترام بزرگ یاد آوری کرده اند آنهم در زمانیکه مغرضین علیه وحدت ملی و اتفاق اقوام فعال اند.
در اصل تاریخ نگاری منحیث حساس ترین و پـُر مسئولیت ترین بخش از فرهنگ جامعه و یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن است، ازینروست که مورخ ملی قطع نظر ازهر تنگنظری با درایت خاص هم در سجل کردن وقایع اهم تاریخی وهم در تفسیر و تعریف تاریخ با امانت داری قلم میزند. در غیر آن هر اثر تاریخی که ثبات جامعه را برهم زند و حوادث شنیع اختیاری گذشته را بجای نکوهش بی انصافانه صحه بگذارد نشانه آنست که چنین اشخاص قصد دیگری غیر از رفاه و تحول مثبت برای جامعه را دارا می باشند.
برین اساس زحمات انسان دوستانه وملی جناب اکادمیسین محمد اعظم سیستانی بسیار قابل ستایش و پیروی است. بقلم ایشان برکات مزید تمنی دارم.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.03.2016

نویسندۀ دقیق النظر جناب کاسی صاحب درود به شما!
از لطف و حوصله مندی تان در خواندن مقالۀ طولانی ام تشکر میکنم، و بعداجازه میخواهم تا بگویم: بگذار هموطنان هزارۀ ما بدانند که جانبازی و فداکاری و پایداری وطن پرستانۀ شان به خاطر دفاع از رژیم مترقی، مشروع و قانونی شاه امان الله، فراموش فرزندان قدر شناس افغانستان نخواهد گردید و کور شود چشمی که از جایگاه والای و نقش مؤثر برادران هزاره در استحکام و توانمندی افغانستان انکار کند.مردم هزاره چنانکه تاریخ شاهد است، همواره از حق وعدالت حمایت کرده اند و در این راه فرزندان صالحی به جامعه تقدیم داشته اند. در عهد امانی، یکی از این فرزندان صالح فیض محمدکاتب هزاره بود ودیگرش فتح محمدخان (فرقه مشر)بود. ودر عصر ما رمضان بشردوست است.
به امید سعادت همه مردم افغانستان


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 13.03.2016

هموطن حقیقتجوی وحقیقت گوی محترم قاسم باز شادمان باشید!

سوال تان با این جمله مقدماتی آغاز شده:( اقایان هریک نایب سالار عبدالوکیل خان، نایب سالار عبدالرحیم خان صافی، اقای خلیل الله خلیلی ، تاجر موسی خان قندهاری و امثالهم ) اینها طرفداران سرسخت حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو بودند. اینها در بر انداختن نظام مترقی امانی دست داشتند، که این موضوع مثل افتاب روشن است. پس سوال من در اینجاست ؟
وقتیکه شهید نادرخان بقدرت میرسد این افراد فوق الذکر افراد معتمد به دربار نادر خان میشود، به وکیل خان در چوک دهمزنګ منار ساخته میشود، عبدالرحیم خان صافی در کابینه نادرخان وزیر فواید عامه و معاون صدارت مقرر میګرد و اقای خلیلی منشی خاص دربار و وزیر اطلاعات و کلتور مقرر میشود. نمی دانم در این چی طلسم بود و یا چی نیم کاسه زیر کاسه بود.)
با توجه به مقالات مستندی که تا کنون از قلم داکتر صاحب کاظم وداکتر عبدالرحمن زمانی دراین پورتال به نشر رسیده واطلاعاتی که کاتب هزاره در کتاب تذکر الانقلاب خود در اخیتار میگذارد،جای شک باقی نمیگذارد که افراد مذکور بشمول نادرخان همگی به یک منبع وابستگی داشتند واز یک منبع دستور میگرفتند وآن منبع انگلیس بود.


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 12.03.2016

احترامات برای آقای مجید منگل !

موضوهاتیکه با شما طرح میشود برای ازدیاد معلومات است :

شما در موضوع پشتونستان با نظریات آقای پژواک موافق هستید با خیر؟

در مورد آنکه شما با تره کی همکاری میکردید به زور برچه قبول است . آیا دروقت کارمل بحیث شارژدافیر در مسکو ایفای وظیفه میکردید به خوشی خود شما بود یا خیر؟

به امید صحت و سلامتی تان !


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 12.03.2016

استاد معظم سیستانی صاحب به شما سلام تقدیم میدارم. امروز نوشته ای مقبول، پر ارزش و وسیع شما را تحت عنوان: حمایت جانبازانۀ مردم هزاره از شاه امان الله ‏ خواندم، واقعیت اینست که مردم هزاره در افغانستان یکی از پر افتخار ترین اقوام افغانستان است نه تنها اینکه مرا با این نوشته ای عالی تان خوشنود ساختید بلکه افتخار به شخصیت شما مینمایم که این موضوع افتخار آمیز را نشر نمودید. احترام به شما
زمری کاسی


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 12.03.2016

یک سوال از سه استادان والامقام هریک ، داکترصاحب معظم اقای کاظم ، استاد عالیقدر جناب سیستانی صاحب ، و پیرخانه محترم داکتر صاحب هاشمیان !
نظر به نوشته مورخ نامدار تاریخ افغانستان اقای کاتب هزاره که وی جریانات سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ درکتاب تذکرالا انقلاب خود حوادث ان دهه را بصورت عالی درج اوراق تاریخ نموده نتها برای من بلکه به تمام انانیکه میخواهند از رویدادهای خم و پیچ تاریخ افعانستان بیاموزند، اموزند است.
استادان محترم.
تاجایکه من از مطالعه مقالات اقای محترم سیستانی صاحب که به استناد نوشته از کتاب تذکر الا انقلاب کاتب هزاره نوشته، چنین برداشتم که ( اقایان هریک نایب سالار عبدالوکیل خان، نایب سالار عبدالرحیم خان صافی، اقای خلیل الله خلیلی ، تاجر موسی خان قندهاری و امثالم ) اینها طرفداران سرسخت حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو بودند. اینها در بر انداختن نظام مترقی امانی دست داشتند، که این موضوع مثل افتاب روشن است. پس سوال من در اینجاست ؟
وقتیکه شهید نادرخان بقدرت میرسد این افراد فوق الذکر افراد معتمد به دربار نادر خان میشود، به وکیل خان در چوک دهمزنګ منار ساخته میشود، عبدالرحیم خان صافی در کابینه نادرخان وزیر فواید عامه و معاون صدارت مقرر میګرد و اقای خلیلی منشی خاص دربار و وزیر اطلاعات و کلتور مقرر میشود. نمی دانم در این چی طلسم بود و یا چی نیم کاسه زیر کاسه بود.
لطفآ در این مورد این شاګرد کوچک و نو اموز تاریخ افغانستان را به نظریات عالمانه خود همکاری نماید. با عرض ادب


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.03.2016


شخصیت رسالتمند، نواسه آن وطن دوست به ارمان آبادي افغانستان به شهادت رسیده وزیر صاحب مالیه دولت امانی میر محمد هاشم خان، استاد سید عبدالله کاظم صاحب، بعد از عرض سلام و ارادت!

نوشته تحلیلی شما تحت عنوان «شرحی بر متن دو سند تاریخی در اولین روز های امارت حبیب الله کلکانی را بابد مردم افغانستان به دقت و یک احساس مسوولیت ملی بخوانند و تجزیه و تحلیل کنند.این جمع بندی مقبول شما تحت عناوین:

«- اعلان امارت
- تدویر مجلس بزرګ به مقصد مشروعیت سلطنت
- اعلامیه تاریخی پنجشنبه ۶ شعبان سنه قمری ۱۳۴۶
(طی ۱۹ ماده غیر اسلامی و پر از منافقت کافر معرفی کردن اعلیحضرت امان الله خان غازی را بمردم ساده افغانستان)
- عجز امیر در فهم متن اعلامیه و عکس العمل او
- فرمان پادشاهی
[ باز هم کوشش به کافر نشان دادن لوی غازي]

- نګاهی تحلیلی به دلایل مندرج اعلامیه تکفیر شاه امان الله غازی»

اما تحت این عنوان استاد کاظم منحیث یک محقق توانا طی هفت ماده، نهایت صادقانه و مستقلانه این دلایل امیر جدید و دارو دسته منافق اش را به دلایل منطقی در چوکات دین اسلام مردود شمرده است که درخور ستایش بزرګ است. مثلاً بمتن زیرین در شماره ۳ بعد از مرور مقدمه کوتاه که استاد نږشته است، مراجعه میکنیم:


«به دلایل مندرج اعلامیه جهت تکفیر شاه امان الله غازی:
با ذکر مطالب فوق بر میگردم به بررسی انتقادی اعلامیه که هدف آن بسیار واضح بود؛ هرگاه به متن
اعلامیه یا فتوای فوق به دقت نظر انداخته و به عبارات آن تعمق شود، میتوان به هدف
اصلی تسوید کنندگان آن پی برد که میخواستند با دلائلی حکم تکفیر شاه امان الله را صادر کنند

3-هیچ موردی که به اساس آن شرعا حکم تکفیر یک مسلمان را صادرکرد، برعلیه متهم یعنی شاه
امان الله دراعلامیه دیده نمیشود. آنچه برآن استناد شده از قبیل "اجابت نکردن مراسم شرعی"، "خسره
در امورات شرعی و سیاسی"، "دریدن پر
ده ناموس ما مسلمانان"، "رواج اسلامی"، "عملیات
ظاهردلالت بخرابی اعتقاد باطل کردن"، "بانی فتنه و فساد"، "تشبیهات فعلی و قولی اهل نصارا"،
"عداوت با علما"، " بدعیات مخالف مذهب مهذب حنفی" وغیره ، هیچیک این مسائل از نظر شرعی
موجب تکفیر یک مسلمان نمیشود.»

پس درینجا باید ما افغانها متوجه شویم که تعویض شدن شاه امان الله خان غازي با حبیب الله سقاو زاده و دزد پیشه خیانت ایست نا بخشودني که در حق کافه ملت افغانستان صورت ګرفته است.

جای شکر و مباهات است که درین مرحله تراژیدي ملي کشور ما باز هم آنقدر بی کس نیستیم، استاد کاظم، استاد سیستانی، استاد هاشمیان و سایر قلم بدستان شرافتند و آزاده را داریم که صرف بنام وطن و مردم ما صرف با حقایق سروکار دارند.

په درنشت سره


اسم: Najib- Dawary   محل سکونت: Canada    تاریخ: 12.03.2016

محترم صمدی صاحب!
عرضم به حضور شما اینست که دفاع از هویت ملی، ارزش های هویت ملی و هویت افغانی وظیفه فرد-فرد انسان های است که در جغرافیای بنام افغانستان تولد شده و از آب - هوا وخاک این مرز و بوم به رشد وبلوغ رسیده اند. آنهای که تحت تاثیر تبلیغات مخرب سازمانهای اطلاعاتی واستخباراتی کشور های بیگانه وهمسایه در حالت بی تکلیفی به سر میبرند، باید بخود بیآیند و بدانند که عزت، حرمت واحترام خود و اولاد شان فقط در همین کشور و تحت نام افغان حفظ خواهد بود وبس. من نمیخواهم که بحث به درازا کشیده شده واز وضعیت بلوچ های پاکستان؛ کرد ها، بلوچ ها وسنی های ایران در اینجا مثال بیآورم که منحیث اتباع و یا هم شهروندان درجه دو شناخته شده و پیهم تحقیر وتوهین میشوند. ولی الحمد الله که در افغانستان غریب همه ملیت ها و اقوام حقوق مساوی دارند. در ایران اسلامی یک سنی نمیتواند تا سطح مدیریت بالا برود ولی در افغانستان یک شیعه وهزاره برای مدت ده سال صدراعظم این کشور بود. وحالاهم نماینده گان تمام اقوام افغانستان درسطح رهبری دولت وحکومت حضور دارند.
یاد هانی میکنم که نوشته های من در دفاع از هویت ملی وافغانی حساسیت های زیادی را برانگیخته تا جایی که تعدادی با تلفون زدن به مدیران مسؤول تعدادی از سایت های انترنتی مانع نشرو آنلاین شدن نوشته های من در بعضی از سایت های انترنتی میشوند.

به ارتباط اینکه چرا تقریباً یکماه بعد از مقاله فارو به تبصره درباره مقاله مذکورپرداختم، باید بگویم که حق با شماست. زیرا بهتر بود که نوشته من در همان دو- سه روز اول که نوشته فارو آنلاین شد؛ فی البدیهه نشر میشد. اما عرض میکنم. بخاطر اینکه نوشته را مستند تر بسازم خواستم بدانم که در قوانین اساسی یا نظام نامه های قبل از سال ۱۳۴۳ چیزی در باره زبان های ملی افغانستان تحریر شده است یا خیر. که متأسفانه مؤفق نشدم؛ زیرا چنین مسایل در کتابخانه عامه کابل موجود باشد. ولی دوری از وطن مانع دسترسی به کتابخانه عامه کابل میشود.
ثانیاً خبر داشتم که محترم عبد الجلیل جمیلی دپلومات ورزیده افغانستان در زمانیکه درکانادا سفیر بودند توانستند با ارائه اسناد و دلایل منطقی به مقامات بلند پایه و ذیربط دولت فدرال کانادا زبانهای پشتوودری را شامل لست زبانهای بین المللی مراجع رسمی دولت فدرال کانادا نمایند. خواستم که در این باره محترم جمیلی صاحب توضیح بدهند. برایشان ایمل فرستادم. مدتی منتظر شدم - اما محترم جمیلی شاید نسبت مصروفیت که دارند،‌ نتوانستند به ایمل من جواب بدهند. بعداً موضوع را از همان دو خواهریکه در مقاله از ایشان نام بردم پرسیدم و بعد به اساس معلومات محترمه راحله دره وال موضوع را در مقاله شرح دادم. البته که برای این کار هم یک مقدار وقت ضرورت بود.
شاد وسربلند باشید.
با احترام


اسم: داکتر محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.03.2016

جناب محترم آقای بیکمراد تاش

پیام پر محتوای شما به وارثان اقتصادی جهاد خیلی معقول و بجا است. عین مفکوره دوسال قبل هنگام بازدیداز تعمیر پرشکوه ومجلل دار الامان به خاطرم گذشت که جرا مصارف این تعمیر را گروهای جنگی که مسؤول ویرانی آن شده اند به عهده نمی گیرند. وقتی که سران تنظیم ها خودرا وارث افغانستان میدانند، نباید صرف از دارائی هائی اسنفاده کنند بلکه مکلف انددر قدم اول خرابی هاو وضع فلاکت باری را که خود باعث آن شده اند، از بین بردارند


اسم: شفیق احمد صمدی   محل سکونت: لندن- انگلستان    تاریخ: 12.03.2016

مقاله یی تحت عنوان‌‌{نامه فارو،زبان دری و منافع ملی} نوشته جناب داوری نکات عمده و مهم نامه فارو را ( که چندی قبل در همین صفحه آنلاین شده و به مشکل ترجمانی پناهنده گان افغان پرداخته بود) به صورت واضح به بحث گرفته و جواب بسیار روشن به آنهایی پرداخته است که بجای دفاع از منافع ملی در پی دفاع از منافع دیگران اند. ضمن شاد باش گفتن به محترم داوری عرض میدارم که ایشان نامه خود را کمی دیر تر نوشته اند، زیرا نامه فارو تقریباً یکماه قبل در همین صفحه آنلاین شده بود.


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.03.2016

محترم غزنوی!
از توجه شما تشکر. ترجمه از متن "آلمانی"، "شپیگل آنلاین" صورت گرفته است. در اصطلاحات آلمانی چنین معنی یافته ام.

با احترام
یوسفی


اسم: غزنوی غلزی   محل سکونت: ویرجنیا- امریکا    تاریخ: 11.03.2016

محترم یوسفی
به نظر میرسد که ترجمه شما از اشپیگل با خبر صدای امریکا فرق دارد. شما لغت "شادی" را استفاده کرده اید ، در خبر صدای امریکا "شادی" دیده نمیشود :
"مملکت را به آسانی به دست نیاورده‌ایم که هر روباه و بچه و کره الاغی را بفرستیم آنجا. مجلس جای کره الاغ نیست."

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبدالمجید منګل    محل سکونت: اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 11.03.2016

برادر محترم آقای هیواددوست !
بعد از سلام ،شما همو طن با سوالات تازه تان بار دیګر مرا در موقعیتی قرار داده اید که انتظار آنرا نداشتم ولی ناګزیرم بار دیګر چیزی بنویسم زیرا با دو تبصره قبلی ام که درین (سایت ) نشر شد و به جواب سوالات شما با کمال احترام پرداختم فکر میکردم شاید شما قانع شده باشید معلوم می شود که شما یا نو شته های قبلی مرا دقیق نخوانده اید ویا اینکه قبل از خواندن دقیق جوابات ام سوالات تانرا بیرون نویس کرده اید زیرا برخلاف ادعای شما من هرګز در نوشته هایم درمورد مرحوم ((پژواک)) ((متضاد ))ننوشته ام . من در هیچ جای نوشته هایم در مورد ان شخصیت بزرګ و جاودان نګفته ام که (( وی در موضوع پشتونستان به خطا رفته بو د )) معلوم می شود شما یک مطلب دیګر نوشته قبلی ام را که (( تدوین و طرح پالیسی های دولت درمورد مسایل ملی و بین المللی مطابق قانون اساسی وظیفه حکومت و سیاسیون حکومت است نه دپلومات های آنکشور )) نیز درست نخوانده اید . جنت مکان (عبدالرحمن پژواک )بحیث یک دپلومات بر جسته ملی و بین المللی در دوران خدمت طولانی و پر افتخار خویش در مو سسه ملل متحد و مذاکرات جهانی در پهلوی دیګر مسایل عمده بین المللی نقش عمده و برجسته درقسمت دفاع و تدوین اصل (( حق خود ارادیت آزاد یا تعین سر نوشت مردم ))داشتند که این اصل البته در مقدمه منشور ملل متحد نیز درج است .
بدون شک تطبیق اصل ( حق خودارادیت ازاد مردم ) درمورد همه ملل و مردمان تحت سلطه استعماری بشمول مردمان (پشتون )و (بلوچ) آنطرف (خط استعماری دیورند )نیز صدق می نمود . مرحوم( پژواک )را هرګز نمی توان بخاطر دفاع موثر از (حق تعین سرنوشت ازاد مردم )در سطح بین المللی ، مورد انتقاد قرار داد بلکه این کار وی همیشه قابل افتخار باقی خواهد ماند . نظریات عالی مرحوم (پژواک)نقش بارزی درقسمت تدوین اصل (تعین سرنوشت آزاد مردم )و نیز اصولیکه در ( میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی )درج است داشته است .

با تقدیم این توضیح و معلومات جوابیه اضافی آرزو و دعای صمیمانه من اینست که ( شما در زندګی در قطار کسانی هرګز قرار نګیرید که ((فیصله کرده اند قانع نشوند )).(ختم )


اسم: ع . ا .عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 11.03.2016

عجيب دنيايي است !
مارشال فهيم يكي از مهره هاي اصلي شوراي نظاروحزب جمعيت بود .
حزب جمعيت كه شوراي نظار جز لايتجزاي اين حزب وارگان تصميم گيرنده ان بود ، خيانت هاي ملي غير قابل انكار ذيل را مرتكب شده است ؛
- سبوتاژ پلان پنج فقرهء صلح ملل متحد كه باعث قتل وكشتار ٧٠ هزار هموطن كابلي ما واز بين رفتن كلي شهر كابل ، شهري كه هست وبود ملت را درخود جا داده بود، شد .
- بخشيدن خسارات جنگ به دولت روسيه بدون فيصله ملت .
- ازبين بردن مجهز ترين قواي مسلح كشور و چپاول زيربناهاي ان ( حربي ښوونځۍ ، حربي پوهنتون ، پوهنتون هوايي ، اكادمي پوليس و.... )
- سپردن اسناد ملكيت واشد محرم كشوربه استخبارات كشورهاي پاكستان ، ايران و...
- دعوت سازمان هاي استخباراتي وشريك ساختن مديران اين سازمانها در اداره
دولت كه ايجاد علني شعبه استخبارات ايران در شهر مزار وكابل ودعوت از جنرال حميد گل مثالهاي انكار نا پذير وبرجستهء آن است .
- اعزام هيئت به سودان ودعوت از بن لادن .
- توافق با حمله نظامي امريكا بنابر خواست پوتين وقرار دادن اعضاي حزب جمعيت وشوراي نظار درخدمت امريكا منحيث قواي زميني .
- چپاول معادن سنگ هاي قيمتي و آثار تاريخي .
حال ؛
آيا ميتوان اشخاصي را كه چنين يك حزب را رهبري ميكردند ودر تمام تصاميم آن مستقيماً اشتراك ميورزيدند ، خدمت گار ملت خواند واز او منحيث قهرمان ياد آوري نمود ؟
آيا قهرمان خواندن وتجليل از ياد وبود چنين اشخاص كه مرتكب خيانت هاي مكرر ملي گرديده اند مايه شرم وننگ وخجالت نيست ؟


اسم: عبدالرب بدخشانی    محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.03.2016

روزگاری عجیبی است حزب جمعیت وشورای نظاری هایش در کوتاه مدت از جمله ملیاردرهای بزرگ جهانی شدند و افغانستان را در گروگان گرفته اند. بطور نمونه خاندان ربانی، مسعود ، فهیم وعبدالله که کمتر از دزدان احزاب دیگر نیستند حریص تراند. بخاطریکه افغانستان روز بروز غرق در خیانت این پولسازان شده و دشمنان وطن نیز روز بروز بر وطن چیره میشوند. درین گیرو دار تمساحی جوان و معلوم الحالی با نامهای عاریتی، کوشش میکند از احتیاط لازم کار بگیرد تا کسی او را نشناسد وجنایات و دزدی های خاندانی اش بر ملا نگردد. او مثل کبک وقتی سرش را زیر برف پنهان میکند می پندارد که کسی اورا نمی بیند. از مدتی بدینسو این تمساح جوان بخاطر بر ملاء شدن حقایق اشک تمساح میریزد و از جنایت کاران پشتیبانی میکند. این جناب فاضل دوست ، مراد تاش که در سیاهنامه های ربانی مثل جریده کاروان جهاد ، میثاق خون از بد نام ترین چهره های جهادی بود زیرا اگر دیگران ندانسته دست به جنایت میزدند مگر فاضل جان دوست ومراد تاش آگاهانه مثل سیاف و ربانی و مسعود دست در دزدی وچپاول داشت، بخصوص که هم اکنون از طرف پسر ربانی که در قحط الرجال وزیر خارجه شده است برای دوست ،تاش فاضل وظیفه داده است تا دربین رسانه های معتبر ملی طوری نفاق افگنی کند، که خیانت های حزب جمعیت و شورای نظار را مردم به فراموشی بسپارند. بدون شک این فاضل، دوست، مراد تاش آدم کم سوادی نیست. بخاطریکه مدتی را در عربستان سعودی (دشمن درجه یک افغانستان وحامی پاکستان) به اعتبار حزب جمعیت جهت تحصیلات به مکه شریفه رفته بود. موصوف ظاهرا ً در رشتهء تعلیم و تربیه وتدریس زبا ن عربی سند تحصیلی دارد اما در حقیقت بخش از استخبارات دولتی عربستان را دوره دیده است. یعنی با زبان عربی هم در دوران فاکولته شرعیات و هم در دوران تحصیل! در عربستان آشنایی دارد.
داستانی بیادم آمد از پدری که بفرزند نا اهلش میگفت « تو آدم نمیشی» گرچه پسرش از راه های نامشروع بلاخره به مقام پادشاهی مثل برهان الدین زبانی رسید، روزی با دبدبه و تفاخر دستور داد تا سربازان بروند و پدرش را به میدان که او با تمام خدم و حشم حضور دارد بیاورند. وقتی پدرش را با فضاحت آوردند، مفتخرانه با صدای نکره می گوید که: ای پدر بی انصاف ببین من پسرت هستم. همان کسی که می گفتی آدم نمی شوی. ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند. حال چه می گویی؟ مرد خرفت!

پدر تجربه کار نگاهی به روی فرزند به سلطنت رسیده خود می اندازد وبا خونسردی می گوید: من هنوز سر گپ ام ایستاده هستم فرزندم. من هرگز نگفتم تو پادشاه نمی شوی, بلکه من گفتم تو آدم نمیشی. واین وضع وحال ترا همه میبینند که تو پادشاه هستی ولی از آدمیت فرسنگها فاصله داری.
بدون شک جناب دوست ، مراد تاش فاضل، آدم باسواد است متاسفانه خیانت او را کور ساخته است که با موضوعات ملی کشور، فرسنگها فاصله دارد . او در رژیم دست نشاندۀ اسلامی ربانی در مقام های حساس مانند ، آتشه ء کلتوری در انقره و بعد مستشار در سفارت کبرا ی افغانستان دردهلی جدید تا سقوط طالبان وبعد به حیث جنرال قونسل در شهر بن سپس به حیث مدیر حقو ق و معاهدات وزارت امور خارجه تعیین شد، درآخر ریاست امور قونسلی وزارت امورخارجه ( وزارت سنگفروشی ووطنفروشی) را وظیفه داراست و در چنین پست ها بیشتر سروکارش با مشتریان زمرد و لاجورد بدخشان بود که از سوی جواهرفروشان جمعیت هر هفته بوسیلۀ طیارات مسافربری به آن کشور قاچاق میشد. این آقای متعدد الچهره ، در واقع به بانک خصوصی خاندان ربانی شهرت یافته است. زیراکه در زمان حیات ربانی پول فروش طیارات به قیمت ارزان به دو همسایه ایران وپاکستان از سوی برهان الدین ربانی ونیز عواید فروش پاسپورتها به حساب مخصوص ربانی بنام این شخص داخل میگردید وبه یکی ازبانکهای سویس فرستاده می شد. وی با چنین سوابقی که در اختلاس و چپاول سرمایه های ملی افغانستان از ربانی ودیگران کم نبود. ازینروباید با نام عاریتی بنویسد. تا هم خاک بچشم مردم زده باشد وهم لعل را بدست آورده باشد. در غیر آن اگر حساب او پاک باشد به جای نام عاریتی از نام اصلی چه باک است.


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا امریکا    تاریخ: 09.03.2016

محترم ارسلا صاحب گرامی ! با امتنان ازتذکر شما واشاره بر نظر دوست مر حومم داکتر فرید رشید- خودم سخنی برای نوشتن ندارم والبته با حفظ احترام متقابل شخصی بابرادر دانشمندم جناب دکتور سبدعبدالله کاظم - اشارهٔ اخرینم بجواب نوشتهءخود شان بوده وبس که نوشتند //
مرا بیاد تقسیم هند و پاکستان انداخت که شما خود را در یک طرف پله و مرحوم صمد غوث را در پله دیگر جا داده و از من پرسیده که بین شما کدام را انتخاب کنم. جواب من بسیار ساده است: من به شخصیت هردوی شما احترام دارم//

و تشکر میکنم ازینکه شما مستنداًوهم بااستدلال خود چنین نظری را ابراز نکرده اید . با سلام مجدد بهردوی شما. عبدالجلیل جمیلی


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 09.03.2016

محترم جمیلی صاحب
اگر کدام قصد سیاسی دیگری نداشته باشید با توضیحاتی که جناب داکتر صاحب کاظم نوشته اند و با مقالات متعدد دیگر شان در این مورد جواب مناسب داده شده است. طرز برخورد اکادیمیک محترم داکتر صاحب کاظم نه تنها در مورد مرحوم صمد غوث بلکه در موارد دیگر به یکسان بوده است. داکتر صاحب کاظم با تحلیل و نوشته علمی خود موقف بر حق شهید داود خان را منحیث یک رهبر خونسرد، آگاه ، مطلع از اصول دیپلماتیک و اما با پرنسیپ تائید کرده اند. صمد غوث برای کتاب فروختن و مارکیتنگ موضوع برژنف را شاخ و پنجه داد و زمینه سوء استفاده دشمنان شهید داود خان ، مثل عمال پاکستان و طرفداران ظاهر شاه، را فراهم کرد ( با اتهامات بی معنی داود دیکتاتور دیوانه ، عصبانی، وغیره) ، برخلاف داکتر صاحب کاظم حتی در توضیح این مسئله بدون استعمال جملات بالای که من استفاده کرده ام از روایت شما محترم و روایت محترم فرید رشید و تحلیل عینی موضوع شاخ و پنجه کتاب فروشی صمد غوث را عالمانه رد کرده اند:
این است قسمتی از نوشته محترم کاظم در مورد ختم آن جلسه:
" مرحوم داکتر فرید رشید مدیر عمومی اقتصادی وزارت خارجه و عضو هیئت شنیدم، او می گفت که به
تعقیب جوابیه داؤد خان فضا قدری تغییر کرد ولی کاسیگین با طرح یک سؤال خواست جویای نظر داؤد خان شود و
صحنه را تغییر دهد. داؤد خان نیز به آرامی و متانت به شکل دوستانه به جواب پرداخت و بعد از آن مجلس طور
معمول به پایان رسید. اما هنگام وداع بریژنف روی به داؤد خان کرد و گفت که شما تقاضای صحبت خصوصی با من
داشتید، من حاضرم. داؤد خان به آرامش جواب داد که اکنون ضرورتی به آن نیست."
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_daoud_brejenif.pdf


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا امریکا    تاریخ: 09.03.2016

جناب برادرارجمندم داکتر صاحب کاظم!
با اینکه میدانم که ما شا الله شما انسان خوشنویس و زرنگی استید ولی به گفتٔهٔ یگان وقت ستر جنرال عبدالرشید دوستم ! لطفاً بپای این عاجز چیزی نبندید زیرا کل داستان از کفتار و رفتار صادقانه و با تمکین و مدبرانهٔ ذاودخان شهید واکاذیب آغای صمد غوث سرچشمه میگیرد وگرنه من همان خاکم که هستم! باتشکر


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 09.03.2016

نوشته های متضاد !


آقای مجید منگل که قبلآ در ینجا مقاله نوشتند و از سیاست های گذشته در مورد خط دیورند و پشتونستان انتقادکرده که آقای پژواک هم شامل آن بود.

بعدآ در سایت دیگری مقاله در باره آقای پژواک نوشته واز ان بسیار توصیف و تمجید نموده ودر سطح بین المللی آنرا شخصی برجسته شمرده وآنرا مستحق کرسی سرمنشی ملل متحد دانست و حکومت آن وقت را انتقاد نموده که کاری موثری انچام نه دادند تا آقای پژواک به آن کرسی برسد.

آقای پژواک که در افغانستان تولد وسال های زیادی خود در کشور سپری نموده بود به گفته آقای منگل ، وی که در موضوع پشتونستان به خطا رفته بود، آیاوی بحیث سرمنشی ملل متحد در مسایل بزرگ بین المللی موضع درست میداشته باشد نمیدانم بااین دو نوشته متضاد کدام را قبول کرد؟؟ یا عرضیابی اولی شان غلط بود. با عرض حرمت


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 08.03.2016

برگزیده از مقالات محترم اعظم سیستانی !

داوؤدخان پيش آھنگ نھضت روی لوچی زنان افغان!

اگر درصد سال اخير، زنان افغان، نفسی براحت کشيده باشند، اين نفس راحت را فقط در دورۀ صدارت داودخان بعد از نھضت روی لوچی در(١٩۵٩) کشيده اند وپس از آن فرصت يافتند تا از حقوق شايسته مدنی وانسانى خود برخوردار شوند.
در اواخر ( ١٩٥٠) نخستين ھيئت زنان افغانستان در
کنفرانس زنان آسيايى که در سريلانکا برگزار ميشد اشتراک کردند. نه سال بعددر ١٩٥٩ يک زن افغان ھمراه ھيات نمايندگى افغانستان به سازمان ملل
متحد و يک زن نيز به سفارت خانه افغانستان در واشکنتن اعزام گرديد. دربھار ١٩٥٩) ١٣٣٨ ) حدود ده نفر از زنان خانواده ھاى عاليرتبه و برجسته افغانستان توسط حکومت انتخاب شدند تا به عنوان مھماندار و مسئول اطلاعات
در خطوط ھوايى آريانا کارکنند. چند ھفته بعد بگروھى ازدختران فارغ صنوف شش درفابريکه چينى سازى کار داده شد. سپس چھل نفردختر از اولياى خود اجازه گرفتند تا درفابريکات نساجى دوشادوش مردان کارکنند و اين اولين اقدام کمترين اعتراض را بر انگيخت. از ھمين زمان استخدام زنان در ادارات پست ومخابرات وبرخى موسسات ديگر آغازگرديد.
داکترسيدعبدالله کاظم، خاطرۀ قدرانی از سردار داودخان را توسط زنان ميرمنوتولنه( موسسه نسوان) بعد از استعفايش از مقام صدارت عظمی در حوت ١٣۴١با اين عبارت بيان ميکند:
"ميرمنوتولنه به پاس خدماتی که داودخان در رفع حجاب ونھضت زنان
کشورانجام داده بود، طی يک گرد ھمآئی بی نظير در محوطه آن موسسسه از
وی استقبال شايان کرد که در آن تعداد زنان کابل تجمع کرده وورود داودخان را
به آن موسسه با حمايل گل واحساسات فوق العاده گرامی داشتند.به يقين گفته
ميتوانم که ھمچومحفل پرھيجان درتاريخ کشور تاآن وقت دراجتماع زنان ديده نشده بود. درختم محفل يک جلد کلام الله مجيدبا ذکراين شعارکه : "خدا وقرآن پشت وپناھت باشد!" به پاس خدمات او برايش تقديم گرديد.
وقتی محفل به پايان رسيد وداودخان از قدرادانی زنان ابراز امتنان کرد،غريو اندوھناک زنان با اشک وگريان چنان در فضا طنين اندازافگند که گوئی محشر برپا شده بود. ۀعد کثيرزنان اطراف او را تنگ حلقه زدند ونمی گذاشتند محل را ترک کند.
عده ای اززنان ميرمنو تولنه بعد از نھضت روی لوچی
بھرحال او به مشکل موفق به خروج از آنجا گرديد واما جای خود رادرقلوب ھزاران زن افغان برای ھميش بازگذاشت .( زنان افغان زيرفشارعنعنه وتجدد، ص ٢٧٩)
دومين کارنامه با اھميت داودخان ،در حق زنان اجازه تحصيلات عالی دختران با پسران در پوھنتون کابل بود.درسال ١٣۴٠ ش(١٩۶١)برای اولين باردروازۀ پوھنتون به روی دختران فارغ شده از ليسه ھای نسوان شھرکابل بطور مشترک با پسران بازگرديد.
با افزايش سريع تعداد محصلان پوھنتون، فيصدی دختران از مرکز و ولايات در پًوھنتون نيز سريعا افزايش يافت که تعداد محصلات درسال ١٣۵۴ ش به ١٧۶٠ نفربالغ شد. (ھمانجا، ص٢٨٦ )
در دھه دموکراسی در تمام ولايات کشور مکاتب و ليسه ھاى دخترانه وجود داشت و به توسعه تعليم و تربيت اطفال کشور مشغول بودند.
بطور کل ده ھاھزار زن تعليم ديده و صدھا ھزار دختر درمرکز و ولايات کشوردر فضاى آزاد و دموکراتيک مصروف تعليم و تعلم بودند. در اين دوره زنان با سر برھنه از منــزل بــيرون رفته ميتوانستند ودر دفاتر دولتى با
مصئونيت کامل به کار مى پرداختند. و در انتـخـابـات شــوراھا شـرکت مى ورزيدند، درکابينه و پارلمان نمايندگان زنان عضويت داشتند، و دختران با
يونيفورم مناسب به تحصيل می پرداختند . در پوھنتون کابل ھزاران زن و دختر محصل در پوھنځی ھای طب ، حقوق ، ادبيات ، ژورناليزم ، تعليم و تربيه ، اقتصاد، علوم ، زراعت، دواسازى ، ھنرھاى زيبا وشرعيات و پولي تخنيک
شامل فراگيرى علوم در عرصه ھاى مختلف بودند.
در دورأ رژيم حزب دموکراتيک خلق نيز زن از مقام شايسته انسانى خود مثل زمان جمھوريت داود وقبل ازآن برخوردار بود و ميتوانست دوشادوش مرد به تحصيل بپردازد و دوشادوش مرد درکار و فعاليت ھاى اجتماعى و اقتصادى و
فرھنگى و سياسى سھم بگيرد و نقش خود را در پيشبرد امور مختلف زندگى به نحو موثر و تحسين برانگيزى ايفا نمايد.


اسم: محمدایاز نوری   محل سکونت: هالیند    تاریخ: 08.03.2016

د شاغلي بیکمراد تاش د پام وړ‎!‎
د پورتال په کړکی مې ستاسو د مارچ‏‎ ‎د دریمې نیټې یوه اوږده لیکنه ولوستله. تاسو جناب پخپله لیکنه کې ‏د ‏دوو د افغانستان د نژدې تاریخ بد نومو او مشهور بالفساد‏‎ ‎څېرو «غله حبیب الله سقاو زوی او سرمنشي ‏‏خلیل الله خلیلي نومونه په تکرار سره ذکر کړي دي، لیکن هغه څه، چې زما د حیرانتیا وړ وګرځېدل، ‏‏تاسو په دې تفصیلي لیکنه کې مو هیڅ یادونه د پخواني په افغان مظلوم ملت تپل شوي جمهور ریس ‏برهان‎ ‎‎الدین‎ ‎رباني (۱۹۹۲-۱۹۹۶ز) د هیواد پلورنې او خیانتونو او د احمد شاه مسعود د زمرد خرڅولو ‏او د ‏مسعود خلیلي د لاجورد پلورولو‏‎ ‎او بیا د دغو پیسو انتقال د رباني په مخصوص بانکي حساب کې، ‏کوم ‏وخت چې د هغه خوریې فضل الرحمن په هندوستان کې د افغان سفارت مستشار او‏‎ ‎وه‎ ‎ورپسې یې د ‏آلمان ‏په هیواد کې حساب ورته پرانستی وه، د افغانستان د اردو د عسکري الوتکو له درکه هغه پیسې، ‏چې په یوه ‏ایراني کس یې خرڅې کړلې، او د همدې فضل الرحمن نومي په حساب یې بانک ته اچولې، ‏هیڅ ذکر نه ‏دئ کړی...؟!. داسی نه‏‎ ‎وي، چې تاسو جناب هم‏‎ ‎د هغه وطن‎ ‎پلورونکي او د آی، اس آی د ‏جاسوس رباني ‏سره کوم خاص مناسبت ولری‎.‎
خبره د‏‎ ‎برهان الدین رباني د هیواد پلورنې نه راغله، آیا همداء کس نه وه، چې‎ ‎د پخواني د شوروي اتحاد ‏د ‏تېري قانوني تاوان‏‎ (‎د تپل شوې جګړې غرامات‏‎)‎، چې ویل کیږي، ۸۸ میلیارده امریکايي ډالر تخمین ‏یې ‏شوي، روسي دولت او پوتین ته د افغان په وینو ککړ ملت په غیاب او نه اجازه کې خاص د خپل ‏شخصي ‏او ناکاره ډلې د ګټو په خاطر ور بخشش کړل، آیا ستاسو بیکمراد صاحب په احساس‏‎ ‎او قضاوت ‏دا یوه ملي ‏خیانت نه ګڼی؟‎ ‎دا مسایل خو زمونږ او ستاسو د سترګو تر مخ تیر شوي، اوس تاسو د‏‎ ‎یوه‎ ‎معلوماتي ‏شخصیت په توګه دا څنګه ستاسو له نظره پټ پاتې شوي دي او تاسو پخپله لیکنه کې ورنه ذکر ‏نه دئ ‏کړی‎...!! ‎تاسو پخپله لیکنه کې راوړي، چې ببرک کارمل د پامیر دهلیز (کریدور) روسانو ته ‏خلاص ‏کړی وه او بیا د کارمل د‏‎ ‎خیانتونو د بوج د کمولو لپاره لیکی، چې هغه ځای سوړ او د ژوند ‏امکان هلته ‏نشته... ، لیکن تاسو هیروی، چې ببرک کارمل درست افغانستان د یو څو وخته ناروا اقتدار ‏لپاره روسانو ‏ته ورتقدیم کړی وه. روسان د کارمل په وخت کې د هیواد په کوم ځای کې شتون نه درلود، ‏چې بیا تاسو ‏ووایاست د پامیر یوه څنډه یې خوښه کړله او د خپلو راکټونو د نصبولو لپاره یې هغه د ‏کارمل نه تر لاسه ‏کړله. حقیقت دا ده، چې روسان‏‎ ‎د کارمل په وخت کې ټولواک د افغانستان ول، هر څه ‏یې چې زړه غوشتل، ‏د افغانستان د خلکو او خاورې په حق کې یې کول‏‎. ‎د کارمل نه، چې ځان یې ‏کمونیست او سووټیست ‏معرفي کاوه، ګیله نه کوو، لیکن ملا رباني جنګاني، چې ستاسو په نظر یې د وطن د ‏نجات او ژغورنې لپاره ‏د روسانو پر ضد اسلامي جهاد کاوه، ولی بیا‎ ‎په‎ ‎وروستي پړاو کې شاغلي پوتین ‏ته ګونډو شو او په ټیټ ‏سر یې د کارمل ټول تړونونه د روسانو سره تائید کړل او برسیره پر دې ملي ضد ‏تړونونو هغه د تحمیلي ‏جګړې تاوان، چې اصلاً د دې مظلوم ملت د وینو بدله وه، غلیم ته وبخښل، دا ‏واک‎ ‎او صلاحیت هغه ته چا ‏ورکړی وه، چې داسی یو ستر ملي خیانت ته لاس واچوي؟‏‎. ‎

‎ ‎رباني تر کومه، چې وس یې رسیده خپل بانکي حسابونه یې ډکول هغه پولي مرستې به، چې له خصوصاً ‏‏عربي ملکونو نه د افغان جهاد په نوم راتللې، هغه، ګلبدین حکمتیار او رسول سیاف به اړوند مجاهدین په ‏‏نیمه ګېډه په مورچلو کې ساتل او ډېری پیسې به یې ځانته ذخیره کولې‎. ‎رباني د لاجوردو او نور مرستو ‏‏نه دومره‎ ‎پیسې ځانته ټولې کړي، چې د اوو پښتو یې بس دي‏‎.‎

تاسو بیکمراد صاحب‏‎ ‎پخپله لیکنه کې د غازي امان الله د پیسو او طلاوو نه یادونه کوی، چې له ځان سره ‏‏یې له هیواده د وتو پر وخت وړې دي. امان الله خان د افغانستان یو پاچا وه، پلار او نیکه او مشر نیکه ‏یې ‏هم پر افغانستان بادشاهي کړې ده. معمولاً‎ ‎بادشاهان قیمتي شیان لري او دا یو روښانه موضوع ده، ‏چې ‏میراث اولاد ته رسېږي او اولاد حق لري له دغو شیانو خپله استفاده وکړي. امان الله خان هغه وخت ‏د ‏دولت خزانه‎ ‎تشه‎ ‎کړې نه وه. لوی غازي هم هغه وخت د پاچا نادر خان د تهمتونو په ځواب کې ورته ‏ویلي ‏وه، هغه پیسې چې هغه د هجرت‏‎ ‎پر وخت له ځانه سره وړې‎ ‎دي، ټول ټال څلور سوه زره ډالره ‏وې، چې د ‏کور ټولو ۴۰ تنو غړو ته یې صرف لس زره ډالره رسیدل او کله، چې د ایټالیا هیواد ته ‏ورسید، همدومره ‏مالي قدرت یې لاره، چې د روم په ښار کې یو د اوسیدو لپاره کور ځانته وپېري. د ‏مرحوم لوی غازي لور ‏اندیا (د افغانستان) په ۲۰۰۴ز کال د جرمني د کولن ښار په یوه افغاني غونډه کې‎ ‎وویل، د دویمې نړیوالې ‏جګړې په بهیر کې مونږ‎ ‎د‎ ‎خوراک ډوډی نلرله. پلار مې مجبور شو، چې ما او ‏زما بله کشره خور مې د ‏سویس هیواد یوې یتیم خونې ته د وړیا خوراک لپاره واستوي‏‎. ‎همداء اوس د ‏غازي امان الله زوی احسان ‏الله (دافغانستان) او خور یې اندیا په جینوا او روم کې په کرایي کورونو ‏کې اوسېږي‎.‎دا وې هغه پیسې، ‏چې امان الله خان له ځانه سره وړې وې، لیکن رباني،‏‎ ‎چې نه له پلاره ‏بادشاه وه او د مرحوم محمد داود ‏خان د جمهوري پر وخت، کله چې‎ ‎د پاکستان هیواد ته وتښتیده، یوه ‏شخصي روپی یې هم نه لرله، نن‏‎ ‎یې‎ ‎په ‏بهرنیو بانکونو کې دومره پیسې‎ ‎سره ټولې کړي دي، چې اوه ‏پښټه یې بس دي‏‎
.‎
برهان الدین رباني‏‎ ‎ته کله، چې په ۱۹۹۲ز کال کې د آی، اس آی په دستور‏‎ ‎د کابل په ارګ کې د جمهور ‏‏ریس په توګه نصب شو، د افغانستان یوه شه په عسکري تجهیزاتو سمبال اردو ورپاتی شوله، لیکن کله ‏چې ‏په ۱۹۹۶ ز کال د سپتمبر په میاشت کې د طالبانو‏‎ ‎د‎ ‎تحریک جنګیالیو دا مکار شخصیت سره د هغه ‏‏قوماندان احمد شاه‎ ‎مسعود له ارګ نه ټېښتې ته مجبور کړل، د دولت خزانه تشه او د‏‎ ‎افغانستان د اردو او ‏‏تجهیزاتو نه یې کوم د استفادې وړ څه‎ ‎او حتا کوم اثر هم‎ ‎پاتې نه وو. دغه ده یوه تاریخي پرتله، نور ‏‏قضاوت او حساب به د افغانستان ملت ته ورپرېږدو‎.‎

پای‎ ‎




اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 08.03.2016

آقای احراری تشکر از شما بخاطر شعرزیبا ومناسبت بجای آن!

شعر زیبای آقای نوراحراری که با احساس عمیق احترام به مقام والای زن از دلش برخاسته، بردلم چنگ زد، به این ابیات توجه کنیدکه میگوید:

نباشد مهر و الفت ، زیب و زینت گر نباشد زن
شود این زندگى شام سیاه و صبح دلگیرى
زمین نازد زمان نازد به تو هفت آسمان نازد
كشیدم از مقام شامخت با شعر تصویرى

ابیات بالا واقعاً بدرستی جایگاه زن را بحیث همسر ،مادر، دختر، ومظهر الفت،زیب وزینت وعشق ومحبت بیان میکند واگر زن نمی بود، زندگی مرد از شب سیاه هم سیاهتر می بود.
به این مناسبت من روز هشتم مارچ، روز همبستگی زنان را در سراسر جهان به همه زنان وبخصوص زنان رنجدیده ومحنت کشیده افغانستان تبریک میگویم وبرای اقای احراری خوشی ها وشادمانی ها بیکران در کنار خانوادۀ گرامی شان آرزومندم
با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.03.2016

محترم نوری صاحب از جواب مودبانه تان تشکر و بعد آن سلام!

به امید عافیت شما محترم به عرض برسانم که:

ما و شما بندگان خداوند (ج)هستیم و وی آرزوی رفتن بندگان خود را مانند پدر و مادر به فرزندان شان را به راه مستقیم یعنی درست و راه هدایت شده گان به خوبی و صلح و صفا دارد نه سیاست و دلغوشی.

شما می نویسید:"اګر ما هر چیز را به خداوند بګذاریم، پس هدف اصلی خلقت که همانا آزمایش است منتفی میشود."

ما که نماز می خوانیم در هر حرف ایات قران کریم به زبان عربی در عبادت ما تقاضای کمک از پروردگار را می کنیم. یعنی اگر هدایت وی شامل حال ما نشود کار ما خراب است، فلهذا بر عکس ما هدف اصلی خلقت را تایید می کنیم با توکل کردن به خداوند پاک.

خدایا از ما حرکت از خودت برکت.

در نهایت ایمان و عبادت سپردن همه چیز های ما در راه خداوند (ج) که راه راست است میباشد.

چو در خلوت سرای جان در آیی
حقیقت بنگری دید خدایی

به از خلوت مدان گر راز دانی
که در خلوت رسد سر معانی

نمود دوست در خلوت عیانست
که در خلوت یقین دیدار جانست

حقیقت چون در خلوت نشینی
یقین باید که جز یکی نبینی

بشرح احمد اینجا پاکدل باش
تو اند پاکبازی یاب نقاش

چنین بین شیخ دمدم میر از خود
دراین دنیا عبرت گیر از خود

عطار


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 06.03.2016

محترم ورور الله محمد صاحب، سلام او ستاسو عافیت غواړم.

من نوشته ۶ مارچ شمارا به آدرس من خواندم. تا جائیکه درک من اجازه میدهد، ما بندګان آفریدګار در عالم اسباب مامور و مورد آزمایش آن ذات حکیم قرار داریم. اګر ما هر چیز را به خداوند بګذاریم، پس هدف اصلی خلقت که همانا آزمایش است منتفی میشود.
من منحیث یک متولد و نبعه افغانستان میګویم که در حق یک شخصیت بزرګ و نمونه وطن دوستی تاریخ معاصر کشور ما بعد از وفات ایشان در دیار بیګانه از طرف خاندان حاکم نادری یک عمل ظالمانه و خلاف خواست شخص اعلیحضرت امان الله عازی اجراء ګردیده است. من با ظالم و ظلم همنوایي نمیکنم.
از طرف دیګر چون شاه امان الله یک شخصیت عظیم سیاسی است، پس این موضوع انتقال میت شان به کابل طبق وصیت او شان بیشتر یک مسله سیاسی است تا عاطفی...!!
ببینید، کایل تاریخی ما در هر حالت اش در فرجام پایتخت مملکت ماست، یک مرکز سیاسی و مرکز دولتی و حکومتی افغانستان، محل تجمع سفارت های کشور های دنیا بوده و خواهد یود. به اساس حق یک رای من اګر وصیت لوی غازی در زمینه وجود هم نمیداشت، شایسته است که مقبره با شکوه این شخصیت در پایتخت کشور من باشد. در حالیکه طبق اسناد تاریخی مسله مثل آفتاب روشن است که خاندان حاکم بنابر دشمنی سیاسی میت را به بهانه موجود بودن زیارت پدر لوی غازی به شهر جلال آباد به اصطلاح خپ و چپ توسط طیاره انتقال داده است.

یک غداری دیګر خاندان به تحلیل شخصی من:

ظلم دوم شاه محمد ظاهر و حکومت اش در این بود، وقتیکه میت امان الله غازی را به شهر جلال آباد نقل دادند، چرا برای وی یک جای مستقل را انتخاب نکردند؟ آیا در مرکز شهر برای همچو یک شخصیت حقدار بالای ملت افغانستان یک ده متر مربع زمین کمبودی میکرد؟ جواب واضح است، که خاندان برای اینکه محصل استقلال و شخصیت ایشان را کوچک و در آینده از انظار ملت تا حدې پنهان داشته باشد، ایشانرا در جوار قبر امیر شهید دفن نمودند.من خود را مثال میدهم، هنګامیکه برای بار اول جهت دعا و ارادت به زیارت لوی غازی با اعضاء فامیل رفتم، باور کنید من به قبر امیر شهید جبهه ګرفتم، فکر کردم این شاه مان الله است، لیکن بعد از اندکی تامل فهمیدم که نه این قبر به سنګ سیاه شاه امان الله است و بعداً موقغیت خود را تغیر دادم.
جناب الله محمد خان! راجع به نوشتن کلمه بیچاره از طرف آقای نګارګر عرض میکنم که من مالک قلبها نیستم که منظور و احساس درونی ایشان چه بوده است، اما این صفت در شان یک قهرمان آزادی و آبادی افغانستان ملقب به غازی از طرف تمام مردم افغانستان را من شایسته تشخیص نکردم.فکر کنم این نوشته طولانی شد.

په درنشت سره


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 06.03.2016

معظم استاذ سیستاني صاحب!

ستاسو په پیاوړي او وطن دوست قلم مو ستاسړ ړرړستی لیکنه د «نقش مردم وردګ و میدان در حمایت از شاه امان الله و مبارزات شان با حکومت شقاوی» مطالعه کړ. تاسو په یوه شه انداز کې د میدان و وردګو د خلکو په حق مبارزه د سقاوي غلو په مقابل کې، د هغوی سالم سیاسي درک او پوهه، چې باید د غازي امان الله غوندې ملي مشر نه د خپل ځان په قربانولو دفاع وکړو، د مرحوم عبدالکریم خان وردګ ژور د هیواد پالنې احساس او په عمل کې د هغه وفاداري او صداقت لوی غازي ته، ستاسو منطقي پرتله د مرحوم کاتب او مرحوم غبار د لیکنو نه د موضوع په اړوند، د سقاوي حکومت چل بازي او درواغ ویل د افغانستان او خصوصاً د کابل خلکو ته، البته دلته دا اعمال د انګلیسي جواسیسو تر څار او ستراتیژي لاندې پر مخ تلل، ټول د تقدیر وړ او لوستونکي ته یو انځور د وطن دوسني او بلی خواته د خیانت مخته ږدي.
لکه څنګه، چې تاسو په پیل کې لیکلي، زمونږ د افغانستان دا د وردګو د سیمې خلک یو ځانګړی استعداد لري. د لیسې د دور د نهم ټولګي نه تر دولسم ټولګي پورې زمونږ د صنف اول نمره محمد لاجورد نومیده او د وردکو د ولایت نه وه، د ده د سر مازغه اصلاً یوه د مقناطیسو یوه ټوټه وه، لاجورد به صرف یو وار د معلم صاحب تشریح ته غوږ نیوه، نور هغه د درس د بیا کتلو حاجت او پروا نه لرله او د آزموینې نمرې یې بیا ټولې لس راتللې.
لکه څنګه، چې تاسو لیکلي دي، ستاسو دا لیکنه ښایي په لومړي قدم کې د وردګو خلک او ځوانان یې په علاقې سره ولولي او پر خپلو هغو مشرانو، چې د وطن پالنې په لوی احساس یې د لوی غازي امان الله خان نه ملاتړ کاوه، ویاړ وکړي او نور د افغانستان خلک مناسب عبرت ورځینې واخلي.

په درنشت


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 06.03.2016

بزرگوار محترم جناب جمیلی صاحب سلام! نوشته پرلطف شما را همین حالا خواندم و تذکر شما در مورد "قران مجید" و "گرنگ" که به کدام آن توسل جسته شود، مرا بیاد تقسیم هند و پاکستان انداخت که شما خود را در یک طرف پله و مرحوم صمد غوث را در پله دیگر جا داده و از من پرسیده که بین شما کدام را انتخاب کنم. جواب من بسیار ساده است: من به شخصیت هردوی شما احترام دارم و بین ادعای های شما در مورد کلیات رویداد ها حین مذاکرات بین شهید محمد داؤد خان و برژنیف بسیار فرق فاحش نمی بینم، بلکه در این تفاوت در جزئیات و بسیار اندک است. من مقایسه دقیق متن شما و مرحوم صمد غوث را مقاله قبلی خود که سال قبل درهمین پورتال به نشر رسید، به گفته رفیق صادق ـ کومیدن معروف کشور «بینه به بینه» بیان کرده ام. بار دیگر از لطف شما ممنونم سرفراز باشید.


اسم: محمد نعیم اسد   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 06.03.2016

جناب دانشمند محترم، داکترمحمد جان مرزی سلام علیکم

مقاله پُر محتوا، مبسوط و علمی شما را در باره«امکانات صادراتی ساختن اقتصاد ملی افغانستان» با دلچسپی خاص مطالعه کردم. واقعاً شما انگیزه های ضروری را یاد دهانی نموده اید که متأسفانه در افغانستان از آن به ندرت استفاده می شود. یکی از مثال های برجسته آن انحلال بانک انکشاف صادراتی افغانستان بود، که به منظور انکشاف صادرات کشور و غرض تقویۀ مالی تصدی هائی که در سکتور صادرات مصروف تولید بود، در سال 1356 ( زمان اولین جمهوری افغانستان) تأسیس شد و دراوایل تأسیس جمهوری اسلامی افغانستان به نام این که بانک دولتی بود ( قسمت اعظم سرمایه اصلی آن از صندوق تقاعد مامورین افغانستان، وزارت کار و امور اجتماعتی افغانستان)، مانند سایر بانک های انکشافی ( بانک انکشاف زراعتی افغانستان ، بانک انکشاف صنعتی افغانستان و بانک رهنی و تعمیراتی) نا اندیشانه منحل گردید. سرمایه بانکشاف صادراتی به دپشتنی تجارتی بانک انتقال یافت. این مقاله مفید شما به من جرأت داد تا مقاله ای را که مُکمله آن می باشد وحاوی مطالبی در باره امکانات انکشاف تصدی های صنعتی افغانستان غرض افزایش محصولات ناخالص ملی و تعویض اموال وارداتی و نقش د افغانستان بانک می باشدو قبلاً آماده نشر بود، عنقریب به نشر بگذارم.

به آرزوی صحتمندی ومقالات مفید شما


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا امریکا    تاریخ: 06.03.2016

برادر بسیار محترمم آغاي باز !
باز هم با سلام برادرانه بشما و قدردانی از کلمات نیک تان - اعتراف مینمایم که با وجود آنکه ازنعمات و مزایای افغانیت باافتخار و اسلامیت ذی شأن همیشه مستفیض ومستفید بوده ام تا حال آن چنان خدمتی را که قابل ارج باشد بجا نیاورده و نتوانسته ام ولی با حضور خداوند تواناوبینا با سر بلندی که درحضر بوده ام ویا سفر - در وطن و یا بیرون از آن - با ترس خدای بزرگ-ازنام والا وافتخارآفرین وطن و اسلام مبارک سؤ استفاده نکرده و جرمی را مرتکب نشد ام که از آن شرمسار باشم. و اگر درصورت لزوم از حقایقی و مسایل حقهٔ مانند شما جوانان حق پسند و دانشمندان منور یاد آوریی کرده و یا دفاع کرده ام همه آن وجایب واوصافیست که دراعمال وکردار و رفتار وآثار قلمی هموطنان گرامی مثلاً شما برادر ارجمند خودم همیشه دیده ام و از خدواند بزرگ استدعا دارم که تا آن چند روزی بیشتر فرصت بقا و دوام حیات را برایم عنایت فرمایند که افغانستان عزیز ومردمان ماتم زده امروز خودرا اقلاً تا آن حدی خوش بخت و آرام و سربلند ببینم که تا همین دیروزها شامل حال همهٔ ما بوده وخودارادیت و خود سرنوشت سازی خودرا برهبری راد مردانهٔ شخصیتهای مانند قربانی راه وطن - شهید محمد داودخان شاهد بوده ایم. با سلام مجدد بشما عبدالجلیل جمیلی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.03.2016

محترم نوری صاحب سلام من را بپذیرید!

به نظر من خواست خداوند (ج) همین بود که مرحوم شاه امان الله در همان خاکی و یا جایی که دفن شده، دفن می شد.

وصیت وی بالا تر از خواست الله پاک وحکم سرنوشت نیست.

اگر بالای فلسفه جمله بالایی بپیچم شیشه های این کلگینچه خواهد لرزید اگر نشکست.

من تقریباٌ صد فیصد فکر میکنم که منظور "محترم اسحق خان" از "بیچاره" حالت فعلی مرحوم غازی امان الله میباشد.

چنین گفت پیری پسندیده هوش
خوش آید سخنهای پیران بگوش


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 05.03.2016

در اخبار روز آمده است که :

"افغانستان سالانه ۷۵ درصد آب هایش را بدون استفاده به کشور های همسایه میریزد"

در دوران 5 سال جمهوریت که در اوایل روابط ایران و افغانستان خوب نبود به اساس یک سیاست معفول روابط بهیود حاصل کرد و افغانستان توانست کار بند سلما را آغاز نماید باوجودیکه کشور ایران به آن علافه نداشت تا آب هایکه به طرف ایران سرازیر شود محار گردد.

همچنان مطالعه و کار های مقدماتی اعمار چندین بند ها واستفاده برای تولید انرژی برق روی دریا های دیگرروی دست گرفته شد. باید از پشتکاری انجنیران جمعه محمد محمدی و احمد فرید اسحق وزیر و معین آب و برق که در زمینه مساعی زیاد نمودند متذکر شد.

دولت آنوقت با در نظر داشت اهمیت آب های کشور، وزارت آب را میخواستندایجاد نمایند و برای تصویب به مجلس وزرا آماده شده بودکه کودتا 7 ثورصورت گرفت.

ایران که در آن زمان به ژاندارم منطقه مسما بود نه تنها عکس العمل منفی برای اعمار بند سلما نشان نداد بلکه کمک های ملیارد دالری برای اعمار خط آهن از غرب به به شرق افغانستان را وعده داد. یک ماه قبل از کودتای 7 ثور هیاتی از وزارت آب و وبرق به اتحاد شوروی سفر نموده و استفاده <مناصفه> از دریای آمورا با مقامات آن کشور خاطر نشان نمود که باعث تعجب آنها گردیده بود.

امید وار هستیم که از کار مقدماتی و سروی هایکه در دوران 5 سان جمهوریت شده استفاده گردد اما طوریکه دیده میشود وزیر موجوده از عده این و ظایف بر آمده نمیتواند حداقل برای حفاظت آن توجه شود. به آرزوی تکمیل شدن بند سلما بعد از 40 سال با نصب توربین برای تولید برق کارش تمام گردد. با احترام


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.03.2016

د آریانا د ویب سایت د نظریاتو کړکی ته ولاړم، د افغان لیکوال شاغلي اسحق نګارګر دغه لاندی لیکنه مې د هیواد د ملي اتل غازي اعلیحضرت امان الله خان (رح) د میت د انتقال په هکله پلازمینې کابل ته ولوستله او د «آن بیچاره!!» صفتی کلمه مې په قوس کې ونیوله.



((اسم: اسحاق نگارگر محل سکونت: برمنگهم برتانیه تاریخ: 23.02.2016

جناب عباسی صاحب،
یادم می آید در گذشته ها وقتی درحق کسی دعای بد می کردند می گفتند "خدا گور به گورت کنه!" واین گوربه گورشدن مثل این بود که مُردۀ درگورخوابیده همانندِ زنده ای که خانه ازخود نداشت ودرخانه های کرایی در بدر می گشت. ما افغانها به ضرر رسانی عادت کرده ایم ومُرده ها نیز ازآزارِ ما ایمن نیستند ومیخواهیم آنان را به اصطلاح گوربه گور کنیم ومن ازاین می ترسم که انتقال مُشتی خاکِ امان الله خان به کابل مقدمۀ گوربه گورساختن دیگرمُردگان گردد وشهر کابل دفنگاه قهرمانانِ گوناگون بشود. خوب است بگذاریم «آن بیچاره» درهمان جا که دفن شده است آرام بخوابد که گوربه گور کردنِ او نه بر اهمیتش می افزاید و نه ازاهمیتش کم می کند.))

لومړی زه شاغلي نګارګر ته وایم، چې زه هم د افغانستان د ټولنې له بطن نه راوتلی یم، صادقانه وایم، چې دغه متل(خدا ګور به ګورت کنه!) ما نه دئ اوریدلی. په هر صورت، دلته موضوع د افغانستان د یوه منل شوي قهرمان او ملي زعیم پر وصیت باندې تمرکز لري. کوم، چې تاسو ځان ورنه تیر کړئ دئ. دلته هدف ستاسو په طنز ورته لیکنه کښی ، چې په یوه متکبر کرکتر مو لیکلې ده، د غازي امان الله شاه د میت ګور په ګور کول، ضرر رسانی، باندی نه ده. تاسو کاږی « و من ازین میترسم که ... شهر کابل دفنګاه قهرمانان ګوناګون نشود»، دا ستاسو یو ضعیف تحلیل او دلیل دئ. زه وایم، هر افغان، که شاه او ګدا وي، چې وصیت یې کړی وي باید په درنشت ورته اجراء شي. اما دا، چې تاسو زمونږ د ملت یو قبول شوي اتل او غاژي ته د بیچاره صفت ورکوی، دا ستاسو ضرر رسول او د هغه لوی انسان دوست او وطن دوست انسان د ارواح اذیت کول او د افغانستان اتل ملت ته ستاسو یوه بی احترامي ده.

شاعلی نګارګر صاحب!
زه ستاسو د متکبر او له ځان څخه ډېر راځي کرکټر سره آشنا یم او تاسو نه د پورتنی لیکنی په باب مو زه باید کومه ګیله هم ونکړم.

یو څو کاله پخواء د یوې افغان کورنی د یوې فاتحې لپاره جرمني ته ولاړم، هلته څو کسان موجود وه، د ماشام وخت کوربه ټلویزیون ولګاوه، هلته د شاغلی ویس ناصری ویدیویي پروګرام د افغان لیکوال نګارګر سره روان وه. ما د اهل مجلس نه وپوښتل، دا شخصیت چې خبری کوي، تاسو یې پیږنی؟
یو تن وویل: هو دا نګارګر یو افغان لیکوال او سیاستوال ده، او اوس بیچاره د انګلیس په هیواد کې مهاجر پروت ده. دئ د افغانستان د ماویستي او شعلې جاوید د رهبری یو دو آتشه غړی وه، بیا پیریان پرې راغلل او یو دم مسلمان شو، او اوس ځان خلکو ته یو دو آتشه مسلمان او فیلیسوف ورپېږني.

شاعلی نګارګر: تاسو اوس زمونږ د تاریخي دښمن انګلیس تر حاکمیت په ټاټوبي کې ژوند کوی، زه وایم، تاسو د برتانیې د لومړي کچې دولتي مقاماتو ته مراجعه وکړی او ورته وویاست، چې افغان پخوانی پاچا امان الله خان ته زه یو بیچاره کس وایم!! هغوی به تاته ووایي، چې هغه ستا کار دئ، لیکن زمونږ په نزد امان الله حان بیچاره نه بلکې یو غالب افغان زعیم دئ، چې په زور او دیپلوماسي یې زمونږ نه خپل د هیواد او ملت آزادي تر لاسه کړله.

په هر حال، د تاسف ځای دئ، چې زمونږ په مسایلو پوه کسان د خپل یو ملي مشر د هیواد داستقلال محصل ته په ډطره بی مسوولیتي د بیجاره خطاب کوي.




اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 05.03.2016

جناب محترم آقای نیکمراد تاش!

با عرض سلام و احترام تبصره های معقول شما که بیشتر بر پایه های محکم استدلال منطقی استوار است نزد بنده در خور ستایش بوده، و همچنان توجه عمیق, باریک بینانه و ذره بینانۀ شما بر نوشته های دیگران و پیشنهادات اصلاحی شما ارزنده و قابل قدر است.
تبصرۀ مفصل شما در مورد نوشتۀ جناب محترم احسان الله مایار مورد دلچسپی ام قرار گرفت، شما در قضاوت بر اشخاص حد فاصل منطقی را مطرح نموده اید و با شما مؤافقم که اگر تحت سنگ های تأریخ را کاویدن گیریم حقایقی بر می آید که تا حال گفته نشده و یا نظر به ملاحظاتی مهر سکوت برآن نهاده شده.
اتکاء بدون قید و شرط و اعتبار بخشیدن بحیث سند معتبر تاریخی به خاطرات این و آن(مخصوصاً بیگانگان) و کسانی که خود مؤرخ نبوده ولی شاعرمهجور، عاشق و شیفتۀ وطن بوده، با مدنظر داشت غلبۀ خود خواهی ها، بزرگ جلوه نمایی ها، حسادت ها، عقده ها و احساسات و عواطف و افگار شدن ها که آمیخته با طبیعت و خصلت آدمی است نباید معیار قضاوت کلی قرار گیرد. مرحوم ملا فیض محمد کاتب هزاره در صفحۀ 65 کتاب « تذکرالانقلاب» از یک عده وزراء، معینان ، مدیران وزارات و ادارات دولتی امان الله خان« درک حصول شرف بیعت امیر حبیب الله خان کرده» بیان می دارد .
آقای نیکمراد تاش! شما در تبصرۀ خود فهرست مکملی ساخته از بسی اشخاص و کار های شان در همان دور خاص نام بردید، ولی در جای دیگر به اصطلاح عوام «تَنگ تان سست شده» بُعد مجهول معادله را بدون ذکر نام شخص ارائه کردید و می فرمائید که:
«حتی همان کسی که ما امروز بر او تهمت می زنیم که در پهلوی کارمل قرار گرفت او هم درتلاش بود تا به نحوی خود را ازآن قافله بیرون کند ، مگر برایش امکان میسر نشد مثلی که برای مرحوم پژواک در زمان کار مل زمینه مساعد شد »
1 – وقتی کلمۀ « تهمت» تذکار می یابد چنین معنی می دهد که شخص مورد نظر شما با کارمل همکاری نداشته و این «تهمت» است.
2 – باز می فرمائید که « او هم در تلاش بود تا به نحوی خودرا از آن قافله بیرون کشد» چنین انتباه می دهد که این شخص همراه قافله بود و قرار گرفتن او پهلوی ببرک کارمل تهمت نیست. فکر نمی کنید تناقض در بیان است؟.
3 - آیا برای ثبوت ادعای تان که او هم در تلاش رهانیدن خود از این قافله بوده باشد سندی در دست دارید؟ کدام سند تحریری برای تائید این قول شما به قلم خود این شخص موجود است؟
4 – نوشتۀ شما را می توان چنین تعبییر کرد که مرحوم پژواک هم با کارمل همکاری داشته و برایش زمینۀ خروج از وطن میسر شد و برای این شخص میسر نشد. در مورد همکاری پژواک با آن نظام نه خوانده ام و نه شنیده. در مورد روان فرهادی اسنادی موجود است. ولی نه به مقامات شامخ و ارشد.
5 – شما با مسؤولیت و اطمینان بر اساس کدام سند گفته می توانید که این پهلو قرار گرفتن اختیاری نبوده بلکه اجباری و تحمیلی بوده ؟
6 – در تبصرۀ خود با جرأت از هشت نفر متوفی نام گرفته از کار های کردگی شان تذکر دادید، دلیل ذکر نکردن نام این شخص چه بوده؟
7 – فکر نمی کنید که اگر نام این شخص را می گرفتید و دلائل قوی برای ثبوت ادعای تان ارائه می کردید خدمتی به این شخص بوده و دهن تهمت گران بسته می شد.
توضیحات مزید شما شاید پاسخگوی سؤالات من باشد.
با عرض حرمت.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 04.03.2016

محترم وطنوال جناب بیکمراد خان تاش
سلام ها و احترامات این کم سواد را پذیرا شوید .
مبتنی بر کلام و وجیزه پر مغز مردم ما که مشعر است : جایکه آب است نیاز به تیمم نیست ، به ارتباط تبصره جناب شما درین دریچه بر نوشته شاغلی مایار ، امیدوارم جناب استاد سیستانی به دفاع از نوشته های حق بینانه و مستند خود در مورد بچه سقو و سقو پرست بزرگ خلیل الله خان خلیلی و عیار خراسانش به قناعت اعتراضات جناب شما بپردازد ولی به اجازه استاد سیستانی و دانشمندان محترم صاحب نظر و جناب شما ، میخواهم برداشت و طرز دید خود را در زمینه تبصره فوق الذکر تان با جناب شما و ذوات محترم دیگر شریک سازم .
جناب شما مدعی هستید که رساله عیار خراسان استاد خلیلی افسانه و تخیل است ، نه سندی برای عیاری کسی و نه سندی برای خیانت ملی .
جناب شما س خلیل الله خلیلی دز زمان همکاری موصوف با داره مار و جنایت کار مدنیت سوز تاریخ کشور یعنی بچه سقو ۲۱ یا ۲۲ تخمین نموده که منطقا « باید دلالت به خامی فکرش نماید » و پیوست به آن از بزرگانی ! مانند حیات الله خان برادر امان الله خان و شاه محمود خان سپه سالار نام برده که مامورین حکومت بچه سقو بودند و از فیض محمد خان زکریا ، تذکر داده اید که در مراسم عروسی بچه سقو با میرمن بینظیر میرقصید که به معیار های امروز لکه ننگ دانسته میشود . جناب محترم تاش ! مگر بی ننگی فیض محمد خان بی کلتور و به نظر جناب شما بزرگ ! میتواند دلیلی باشد بر بی گناهی خلیلی جوان سقو پرست ؟ آیا منطقأ میتوان تقصیر و خیانت یک شخص را بخاطر تقصیر و خیانت یک شخص دیگر نا دیده گرفت و او را معفو نمود ؟
محترم جناب تاش ! این کم سواد گفتارشما را صد در صد تأید مینماید که که رساله عیا ر خراسان ، افسانه و تخیل است ، ولی متأسفانه در ذهن این نابغه علم و ادب یعنی استاد خلیلی این رساله طوریکه ما و شما فکر میکنیم ، افسانه و تخیل نه بلکه برهان قاطع و حکایات مستند و غیر قابل انکار تاریخ زندگانی بجه سقو است .
محترم تاش ! من با جناب شما صد در صد هم نوا وهم نظر هستم که رساله عیار خراسان ، سندی نیست برای عیاری کسی « بچه سقو انسانیت سوز »
ولی باید اذعان نمود ، خواه شما بخواهید و یا نه ، خلیلی این رساله را برای تفنن و ساعت تیری نه ، بلکه روی ایمان و اعتقاد تاریخی خود از آوان شباب و جوانی به سرور و سردار وولی نعمت خود یعنی بچه سقو تحریر نموده تا ثابت نماید که بچه سقو عیار خراسان بوده چنانکه خلیلی این نابغه علم و ادب ، درین رساله در مورد پیشوای بزرگ حیات سیاسی خود یعنی بچه سقو ملعون ، بالا تر میگوید و بیسوادی بچه سقو را با پیامبر بزرگ اسلام که قرآن از سینه او به مسلمانان جهان انتقال یافته مقایسه نموده که از نظر اعتقادات اسلامی مردود شناخته میشود .
در نتیجه میتوان گفت این رساله با وجود تحریر ادبی خوب ، محتویات گمراه کننده داشته و هدف از تحریر آن ، محرک و انگیزه کاملا سیاسی داشت ، نه ادبی . اینکه خلیلی به افتخار مینویسد :
سقاو زادگان بهتر از سفاک زادگان
بگذار سقاو زاده باشم نه سفاک زاده
مگر بچه سقو مدنیت سوز و یاران وحشی و دد منش او ، قاتل و جابر و سفاک نبود ند؟ مگر بچه سقو انسانیت سوز نهضت بزرگ مشروطه خواهی را به زعامت امان االله کبیر که قیامی بود علیه استبداد و سفاکیت از میان نبرد ؟
مگر خلیلی را محمد ظاهر شاه « که خلیلی او را سفاک زاده میداند » از مرگ نجات نداد و مصاحب خود نساخت و در کارته پروان برایش خانه لوکس کانکریتی اعمار نکرد؟
مگر این آدم بی پاس و نمک حرام و ابن الوقت از صبح تا شام در ارگ شاهی تشریف نداشت ؟
گویند :
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
قابل تذکر است که مردود بودن رساله مبتذل عیار خراسان به این مفهوم نیست که اشعار کم نظیر و کتب علمی و ادبی خلیلی را ارج نگذاشت .
من در مورد بی ننگی سردار فیض محمد خان زکریاکه زمینه وصلت بی نظیر جان را به عنوان یک رشوه سیاسی و تقرب به بچه سقو مساعد ساخت ، با شما همنوا هستم و موصوف را مانند مصتفی ظاهر ، از زمره سرداران بی کلتور و بی ننگ و بی غیرت میشناسم .
هم چنان باید تو ضیح نمود که سردار فیض محمد خان و امثال و اقران ایشان هیچوقت از نظر معنوی ،نه بزرگ بودند و نه بزرگی داشتند . ولی یک نکته را باید در نظر داشت که سرداران بی کلتور دربار بچه سقو ، این بی ننگی را برای نجات حیات و بر عنوان ابن الوقتی قبول کردند ولی بر عکس و هزاران افسوس که نابغه علم و ادب یعنی خلیلی که وی در زمان حکومت سفاک بچه سقو ، مستوفی مزار بود و مخالفین بچه سقو را به شهادت رساند ، از همان آوان جوانی تا آخرین رمق حیات خود به بادار و پیشوای حیات سیاسی خود ، جاهلانه وفا دار ماند و در نتیجه همچو جنون وفاداری ، خود را مجبور دید که رساله مبتذل عیار خراسان را به رشته تحریر آورد و بچه سقو را حتا با پیامبر اسلام مقایسه نماید .
قابل تصور نیست که نابغه علم و ادب مانند خلیلی به عنوان رشوه سیاسی در دوره جهادی وقت گران بهاء خود را با نوشتن عیار خراسان به مسخ تاریخ پرداخته تا خدمتی به باداران دوره به اصطلاح جهادی یعنی ارشد الشیاطین بحران الدین ( برهان الدین )
و ناپلیون جنگ سالاران کشور و رهبر شورای شیطانی زمرد فروشان پنجشیر یعنی احمد شاه مسعود بعمل آورده باشد .
ولی جای تأسف فراوان است که جناب شما به حیث یک آدم تعلیم یافته و با معلومات برای اتمام حجت و دفاع از یک شخصت بی پرنسیپ ، بی خاصیت و ابن الوقت سیاسی یعنی خلیلی ، پای شخصیت انقلابی و مترقی یعنی غلام محمد غبار و شخصیت بزرگ علمی و ادبی کشور یعنی استاد پزواک و بالاتر از همه امان الله کبیر را به میان کشیده که این خود مبین آفتابی طرز تفکر سیاسی و هم ذهنی شما را با خلیلی سقو پرست برملا میسازد .
از اغلاط املایی و تایپستی خود معذرت میخواهم


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 04.03.2016

دیپلمات مجرب حقیقتګو و باجرت اقای محترم و بزرګوار جمیلی صاحب!
چنانچه من در نوشته خود نوشته بودم که من از نوشته تان درست نتوانستم حل مطلب نمایم معذرت خود را بشما بزرګوار و دانشمند عرض نمودم
اقای جمیلی شما نتنها افتخار فامیل خود هستید بلکه افتخار ما و وزارت خارجه افغانستان نیز هستید
از بارګاه ایزد متعال میخواهم صدومین بهار زندګیت را با فامیل نجیب و شریف تان باخوشیهای هر چی بیشتر تجلیل نماید قلم تان رسا باد
تشکر از لطف و محبت بزرګورانه تان مخلص شما ( قاسم باز )


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.03.2016

استاد بزرگوار جناب داکتر صاحب هاشمیان سلام وعرض حرمت بشما!

از لطف ومهربانی همیشگی تان در حق خود سپاسگزارم، من میخواهم همین مقالۀ داکتر صاحب زیرکیار را در یک رسالهجداگانه چاپ نمایم، چون بعضی سوالات در ذهن من به حیث یک خواننده ایجاد شده بود، خواستم بحیث تبصره بر متن دری نکات تکمیلی بیفزایم تا حتی المقدور پاسخی در خور برای دیگرخوانندگان مقاله فراهم اید.

شما ادرس یا محل فروش کتاب جنرال وزیری را خواسته اید، من در قسمت اول کتاب طوری که خود داکتر زیرکیار نشان داده اند، چنین تذکر داده ام:(جرنیل یار محّمد خان وزیری، د افغانستان د خپلواکۍ او نجات تاریخ. خپروونکی: د افغانستان د کلتوري خدمتونو اداره. پـیښور، پښتونخوا. ‏چاپځی: ملت پریس، لاهور، ۱۳۷۹لمریز/۲۰۰۰زییز کال.)
امید است این تذکر بتواند پاسخی برای دیگر خوانندگان نیز شده بتواند. با عرض حرمت مجدد


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده امریکا    تاریخ: 04.03.2016

برادر محترم جناب بیکمراد تاش !
از مدتیست که با کمپیوترم مشکل دارم و طور دلخواه با من همکاری نمی کند. یکی از عوامل همین نقیصه نه رسیدن به خدمت شما است. شما بمنظور دفاع از ارزش های والای یک جامعه با درک سالمی که دارید با دانش عمیق خوب و بد را تفکیک نموده و به عنوان محترمان رسانیده اید.
من با دید شما بدون از کم و کاست موافقم. نشر یک اثر نمی تواند کمبود های شناخت و تفکر یک نویسنده را بی اثر گرداند و هر اقتباس از آن اشتباهات وی را منتقی گرداند.
از نوشتۀ شما بهره گرفتم نه اینکه نظر این حقیر را رد ننموده اید، بل مطالب را علمی و بدون نظر خصوصی به خوانندگان رسانده اید. وسعت مطالعات تان از نوشته ها روشن بوده که خود نمایندگی از یک غنای با ارزش صحبت می کند. در هر جائیکه زندگی می کنید یا متعلقین در پناه خداوند باشید و خوش بختی های خودرا در جامعه محبوب من به دست آورید. برادر تان احسان الله مایار


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 04.03.2016

شاید دنیا تغیر کرده است
اما اگر شهید داود خان زنده میبود ، من هیچ در نظر گرفته نمیتوانم که هر چند روز لوی درستیز پاکستان با دریشی عملیاتی، نه دریشی عسکری رسمی ، بی خبر و بی پلان حق آمدن و دیدن رئیس جمهور افغانستان را میداشت. و شرم آور تر از آن عکس اشرف غنی در کنار لوی درستیز پاکستان است.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 04.03.2016

ازجناب سیستانی صاحب باید همه خوانندگان این پورتال نه تنها تشکر بلکه تقدیر کنند که مقالۀ داکتر صاحب زیرکیار رایکبار بزبان دری ترجمه کردند و باردوم بالای مدعیات بسیار مهم مرحوم جنرال یارمحمدخان وزیری روشنی انداختند.درنردمن نیز سوالات موجود است، زیرا دربارۀ واقعات دورۀ سقوی از دومنبع(ازمرحوم پدرم و ارمرحومه مادرکلان مادری ام) بسیار چیزهاشنیده ام. مثلا پدرم میگفت که ارگ را الله نوازخان گرفت ومنتظر شاه ولیخان ماند تا او رسید، آنگاه خود را پس کشید وفتح کابل و ارگ بنام شاه ولیخان تمام شد. پدرم میگفت ا الله نوازخان نمیخواست نام او نامی شود، زیرا دربارۀ سوابق او درنزد روشنفکران افغان سولاتی موجود بود.
درنزدمن اسنادی موجود است که الله نواز خان برای گرفتن بیعت به قندهار آمده وازآنجا به پدرم که حاکم کلان قلات بوده مکتوبی تماس گرفته، اما بعدازگرفتن بیعت ازقندهار و قلات پدرم بکابل احضار شده است. پدرم ازهواخواهان امان الله خان بود وبمعیت پادشاه تا سرحد هم رفته بود، لهذا حکومت جدید طبعا بالای او اعتماد نداشت.
مکرراینکه ایا بیانات و مشاهدات جنرال یارمحمد خان وزیری درکدام کتاب نشر شده وآن کتاب چاپ شده و ازکجا میتوان آنرا دستیاب کرد با عرض احترام -هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 04.03.2016

عرض معذرت بخدمت جناب محترم عباسی صاحب
درکلکین نظریابی نظرانداختم ودیدم که تبصرۀ من بالای نظر جناب آقای عبدالجلیل جمیلی بوده که دربارۀ مناسبات با روسها مطالبی اظهارداشته بودند -نمیدانم نام عباسی صاحب را که هیچ در آن کلکین نبود ازکجابدماغ و قلم من شامل شده است ؟؟؟ معذرت مرابپذیرید- با تقدیم بوسه ها واحترامات مکرر- هاشمیان


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا امریکا    تاریخ: 04.03.2016

برادر محترمم آقای قاسم باز !
باور کنید چه در همان نوشتهٔ چند سطرم بمناسبت اقدام نیک جناب اشرف غنی در مورد اعمار مقبره ذی سشانی برای محمد داودخان شهیدیکه تمام عمرش رابه پاکی اسلامیت وصداقت افغانیت گذشتانده و بالآ خره جان واهل و بیت معصوم خودرا فدای حریت پسندی افغانستان عزیز واعلای کلمت الله نمودند- مگر به نیت بدی چیزی ننوشته ام ونه مخصوصاً در مورد شخص محترمی مثل شما- و گرچه برادر گرامی تان عبدالمجید باز را در همان ایام سابق از نزدیک میشناختم و پدر مرحوم شما را هم بخاطر دارم زیرا خودم از همان نسل قدیم بوده با لطف خدا وند ۸۷ سال دارم ولی با تصادف روزگار ما وشما با هم ندیده باشیم و اما تا حد توان اکثریت نوشته ها و نظریات تانرا مطالعه و تعقیب میکنم و کاش مردم و مخصوصاً نسل جوان ما واقعیت هارا خوب مطالعه و درست هضم کنند و روش خودرا در راهی که سربلندی افغانستان و اتحاد همگانی ما باشد پیش ببرند و اگر نقیصهٔ داریم باید آنرا در خود و محور خودی جستجو و اصلاح نمائیم .
شخصاً خودم با احترام بشما با حقیقت گوئی و استواری کلام تان - ایمان کامل دارم. با سلام مجدد بشما


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.03.2016

محترم بیکمراد تاش
با نوشتن یک صفحه در دفاع از خلیلی ستایشگر ضیاء الحق برباد سازنده افغانستان و خلیلی دعوتگر شاه ایران برای حمله به خاک افغانستان و ستایشگر حبیب الله بچه سقو دست نشانده انگلیس ، و معرفی نوشته محترم مایار ، شما خدمات ارزنده برای مایار صاحب و دوستانش انجام می دهید. تا جائی که ما دیده ایم در سایت ملی افغان جرمن آنلاین خواننده ای برای خواندن ستایش خلیلی و حبیب الله کلکانی و امثالهم وجود ندارد.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 03.03.2016

بعد از آنلاین شدن حرفم دراین دریچه یک بار دیگر مقالهء آقای مایار را به نیت مطالعه سرودهء استاد خلیلی در مدینه منوره دوباره خواندم و از آن شعر دارای معانی بلند حظ فراوان بردم و متوجه شدم که جناب مایار صاحب ، موضوع وطنفروشی کارمل و بخشش کریدیور واخان را در سیاق صحبت دومی اش در اسلام آباد با استاد خلیلی ، بعد از چاپ رسالهءعیاری از خراسان بیان کرده است ، بناء از آنچه صرف در مورد تاریخ 7 مارچ 1979 نوشتم ، معذرت می خواهم . اما باقی حرف ها از جمله اینکه عیار خراسان کدام کتاب تاریخی نیست که به آن استناد جست ، بلکه طبع شاعرانه استاد خلیلی آن را آفریده است و دیگر عدم استناد به نوشته های ایرانیان در مورد بزرگان سرزمین ماست که نقل قول ها از اسد الله علم ، به گوشه های آن اشاره می کند. باز هم از شاغلی مایار صاحب معذرت می خواهم.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 03.03.2016

احترام خاص من به جناب محترم داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان و خدمات بس ارزند و ماندگار شان در امور فرهنگی و اطلاعاتی در ایام مهاجرت، و با اطمینان و یقین کامل که پدیده های قلمی جناب شان طراوش افکار و احساسات وطن پرستی شان بوده خود می نویسند و به نام خود می نویسند. نه چون مستعار نویسان و دیگرانی که قادر به نوشتن یک سطر صحیح و سالم نبوده دست شان از آستین چپن دیگری بر می آید.
از محترم داکتر صاحب هاشمیان سؤال می نمایم که در نوشتۀ مؤرخ 3 مارچ 2016 در بخش نظر سنجی( پهلوی نام عبدالله نوابی) اشارۀ بر تبصرۀ اینجانب در مورد کمک های نظامی شوروی به افغانستان نموده اند در حالی که من در این مورد خاص در افغان جرمن آنلاین چیزی ننوشته ام. منظور شان از کدام اظهار نظر و نوشتۀ من است. اگر برای روشن شدن موضوع توضیح فرمایند ممنون می شوم.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 03.03.2016

آقای احسان الله مایار مقاله ای نوشته اند تحت عنوان « به یاد تو سخنور بی همتای ملت افغان» . در این شک نیست که استاد خلیلی یکی از بزرگترین سخنسرایان افغانستان است و من مقالاتی را علیه او نبشته شده است به هیچ وجه نمی پسندم ، ان هم در مورد کتابی که در تاریخ افغانستان هیچ چیزی را پس و پیش نمی کند ، کتابی است که افسانه و تخیل و برخی معلومات را در هم آمیخته؛ اما نثر زیبایی دارد که بایست آن را مطالعه کرد و در همین حد به آن نگریست نه سندی برای عیاری کسی و نه سندی برای خیانت ملی .

استاد خلیلی ده ها اثر دیگر دارد ، اگر این اثر منفی هم باشد نباید فضل او را به مثابه یک سخنور بزرگ افغانستان فراموش کرد . سلطنت غزنویان ، درویشان چرخان ، عقاب زرین، فیض قدس و ده ها اثر او رهنمایی است به نسل جدی افغانستان. من بیم دارم که این نوشته ها، جوانان ما را وا ندارد تا به خاطر یک عیار خراسان ،از آن همه گنجینه ها محروم گردیم. اگر او مامور حبیب الله کلکانی بود ، در حالی که شاید در آن دوران جوان 21 ساله یا 22 ساله می بود ، اما بزرگانی مثل حیات الله خان برادر امان الله خان سپهسالار شاه محمود خان برادر نادر خان از مامورین دریار حبیب الله کلکانی بود و حتی فبض محمد خان وزیر خارجه نادر خان در مراسم ازدواج کلکانی با با شاهدخت بی نظیر رقص و پایکوبی می کرد ، این حرف ها را اگرانلارج داده شود و تفصیل به مقایسه عصر کنونی ما ، لکه ننگ است ؛اما همه را باید در چهار چوب زمانی اش بسنجیم. مثلا غبار مامور امنیت بود، غلام نبی خان چرخی از روس ها دعوت کرد تا در سال 1308 ش شهر مزار شریف را بمبادر کنند . سید شریف کنری غلام نبی خان چرخی را به امر نادر خان با قنداق تفنگ کشت ! امان الله خان وقتی که کابل را ترک می کرد،سکه های طلایی را با خود برد و وقتی که عبد الهادی داوی وزیر تجارت اورا در حال شمارش آن سکه ها دید به طنز گفت : اعلیحضرتا بی حساب تسلیم شده ای بی حساب ببر!! یا اینکه مورخان محترم از زبان اسد الله علم وزیر دربار شاهنشاهی ایران حرف هایی را نقل قول کردند که گویا گزارش سفارت ایران از بغداد است و کرنش خلیلی را به شاه ایران نشان می دهد.

اگر قرار باشد به حرف های ایرانیان باور کنیم باید آنچه « فرخ » سفیر ایران در مورد رجال دولتی همعصر امان الله خان نوشته است، آن هارا نبیز بپذیریم اودر کتابش کرسی نشینان کابل ، فیض محمد کاتب را طوری معرفی می دارد که به سفارت ایرران جاسوسی میکند. بناء نویسندگان محترم افغان نباید هه حرفهای علم را بپذیرند و آن را صرف و فقط گزارشی از یک سفیر بدانند که به ولی نعمت خود شاه ایران به اصطلاح « پوف و پتاق» نموده و خود را مهم جلوه داده است . اگر در مورد استاد خلیلی حرف علم را می پذیریم باقی خاطراتش را نیز باید قبول کنیم . مثلا در خاطراتش ذکر می کند که اردشیر زاهدی سفیر ایران در واشنگتن گزارش می دهدکه سفیر افغانستان در واشنگتن اصرار دارد تا نظام داود خان از طرف ایران زودتر شناخته شود. یا علم به شاه ایران م پس از کودتا سرطان 1352 مشوره میدهد که باید پادشاه افغانستان را در دست گرفت شاه ایران می گوید « خیلی (پفیوز ) است» ایرانیان پفیوز را برای بی غیرت و مسئولیت نپذیر به کار می برند. یا در مورد شهید نور احمد اعتمادی می نویسد: مرد دورئی است . یا به شاه اطلاع می دهند که نعیم برادر داود خواسته است به اایران بیاید و در مورد بلوچستان و پختونستان عرایضی به شاه تقدیم کند . علم می نویسد : « شاه فرمودند: ( گه) خورده است!!!» از زبان ظاهر شاه در دوران تبعید نقل قول می کند که :

ایران به ترقیات بزرگ نایل آمده و کشور مهم منطقه شده است ، ماهم می خواستیم دنباله روی کنیم>» آیا این نقل قول هایی که اسدالله علم درخاطراتش ثبت کرده است ، پذیرفتنی است ؟؟ نه ! هرگز. بناء همین منطق را در مورد نقل قول از استاد خلیلی نیز باید پذیرفت. ما در افغانستان مثل « خلیلی » چند نفر داشتیم و یا داریم که او را نیز از جمع خود بیرون می کنیم و مهمر « خاین ملی» به او می زنیم و حرف انجنیر صاحب قیس کبیر هم زیاد به دل چنگ نمی زند که بگوید نفر جمعیت بود و در خدمت مسعود. جهاد وقتی که شروع شد ، هرکیس در گوشه ای خود را گرفت و مبارزه کرد یکی با جمعیت بود و نفر مسعود دیگر ی در حرب ودر پهلوی آقای حکمتیار ، یکی همراه پیر صاحب یا حضرت صاحب یا مولوی صاحب نبی . هرکس به نحوی به گمان خود ادای دین می کرد و حتی همان کسی که ما امروز بر او تهمت می زنیم که در پهلوی کارمل قرار گرفت او هم در تلاش بود تا به نحوی خود را زا آن قافله بیرون کند ، مگر برایش امکان میسر نشد مثلی که برای مرحوم پژواک در زمان کار مل زمینه مساعد شد تا به بهانه تداوی به هند برود ، مگر کسی دیگری در سطح پژواک بود که دولت مانعش شده نتواند یا مثل داکتر روان فرهادی که در زمان کارمل به بهانه حج به عربستان سعودی رفت و سپس به فرانسه ،. بناء چه بهتر برای یکدیگر در جستجوی عذر باشیم ورنه می توانیم دوسیه سید محمود فارانی را زنده کنیم که دلیل زندانی شدنش در زمان نور محمد تره کی چه بود؟!

این مقدمه از نزدم طولانی شد اصلا می خواستم در مورد مقاله جدید آقای مایار تبصره کنم و یقین دارم دوستی بیش از حد و احترام زیاد خلیلی صاحب ، مایار صاحب را واداشته است که استاد خلیلی را « بی همتا» بخواند که مبالغه شاعرانه است اگر « کم همتا» می گفت بهتر بود؛ اما به یقین این نوشته آقای مایار عکس العملی است در برابر نوشته های آناینی که استاد خلیلی را به نقد کشیده اند و برخی هم بر او حمله کرده اند که سزاوار افغان ها نیست تا بر مردگانی که توانایی دفاع از خود را ندارند ،اینقدر تاخته شود - خداوند همه بزرگان ما را ببخشد.- مایار صاحب از زبان استاد خلیلی در آن 36 سال قبل در سردی هوای هامبورک نقل قول می کند که : « وی اضافه کرد و گفت که :

امیر حبیب الله کلکانی وطنفروش نبود و مانند ببرک اعلام نکرد که افغانستان جزء جمهوریت های شوری آرزوی وی است و اینکه کوریدور پامیر و واخان را به روس ها بخشید تا پایگاه راکت خود را نصب کنند.» به گمان من این حرف های تبلیغاتی سالهای جنگ سرد بود و گمان نمیکنم که کارمل به این صراحت حرف زده باشد ویا پامیر به روس ها ببخشد ، تا راکت نصب کنند. پامیر با آن ارتفاع بلندش شاید برای زندگی مساعد نباشد ، چه جایی که پایگاه راکت قرار داده شود.

اما هدف من از این نقل قول بالاتر از این است و آن اینکه مایار صاحب در تحت تاثیر حرف های امروزی ،آن قول را به نام خلیلی مرحوم «جعل» کرده است . به این دلیل که استادخلیلی رباعیات خود را در 7 مارچ 1979 م ( 17 حوت 1357 هجری شمسی ) به فرزندان مایار صاحب هدیه کرده، نام خود را نوشته و تاریخ را هم ثبت کرده است 7 مارچ 1979 م و این رویداد دقیقا 9 ماه و 19 روز قبل از هجوم ارتش سرخ به افغانستان است و دوران حکومت نور محمد تره کی در کابل است و کارمل در 27 دسمبر 1979 م زمام امور را به دست می گیرد؛ بناء محال است که استاد خلیلی از زبان کارمل همچو حرفی را زده باشد و مایار صاحب با وجود ارائه سند ، در حرف خود گیر ماندند!! ورنه هرکس می داند که بعد از 36 سال حرف کسی با یاد کسی می ماند.؟؟!! مگر اینکه آن را ثبت کرده باشد.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 03.03.2016

به ارتباط کمک های روسیه به افغانستان
جای خوشبختی است که افغانهای مهاجر به سرنوشت وطن مالوف علاقمند بوده ودر زمینه اظهارنظرمیکنند- نظریات آقایان عباسی و عبدالله نوابی رادرموردکمکهای جدید روسیه به افغانستان -با یادآوری گذشتۀ خونباری که ما با اتحادشوروی داشته ایم و آقای عباسی در زمینه اشاره کرده اند، خواندم. باقبول این واقعیت که هرافغان مکلف است پیرامون سرنوشت وطن مالوف بی تفاوت نباشد، اجازه میخواهم نظرخودرا درزمینه بعرض برسانم.
حمله واشغال اتحادشوروی وخسارات جانی ومالی خیلی زیادکه به پیگر ضعیف وطن ماواردکرد، ازخاطرۀ هیچ افغان محو شده نمیتواند- معهذا ما تا ابددشمن روسیه باقی مانده نمیتوانیم، خصوصا که دولت جدید روسیه درسیاست خودبمقابل افغانستان از روش تلافی مافات کاربگیرد- پوتین دوماه قبل رسما اظهارکرد که حمله برافغانستان یک اشتباه بوده است - اگر چه اظهارات پوتین یک حرکت سیاسی بود و در قبال آن کمک نظامی(کله شینکوفها) ویک هیات اقتصادی بر ای سرمایه گذاری بکابل آمد، اما ازین حرکت باید استقبال شود، زیرا افغانستان درمنطقه ای قراردارد که در آینده باید با روسیه درصلح وتفاهم زندگی کند. آما آقای اشرف غنی در صحبت های خود با پوتین وسایر زعمای روسی باید به تکرارتذکر بدهد که روسیه از ملت افغان مدیون " یک عفو" است- ملت روسیه اگر میخواهد افغانستان را در آینده بحیث یک دوست در آغوش خود داشته باشد، باید ازملت افغان رسما "عفو ومعذرت" بخواهد- اگر اینکار صورت بگیرد، ملت افغان شهامت "بخشایش" را دارد و در آنصورت کمکهای زیاد، بشمول "امنیت" نصیب افغانستان خواهد شد.
چنین بنظرمیرسد که روسیه باچین به تفاهم رسیده تا درپروژۀ معدن آهن حاجیگک سرمایه گذاری کند- روسیه یگانه کشوری است که میتواند از پروژۀ آهن حاجیگک موفقانه، وبه نفع هردو کشور، بهره برداری کند- اگر این پروزه بکارافتد دروضع اقتصاد افغانستان یک تحول آنی پدید می اید و حکومت افغانستان باید بالای اینکار بیشتر توجه کند.من در بارۀ آغاز همکاریهای اقتصادی روسیه با افغانستان خوشبین استم- با عرض احترام هاشمیان - سوم مارچ 2016


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.03.2016

هموطن دانشمند جناب بیکمرادتاش!

از توجه ودقت نظرهمیشگی تان نسبت به نوشته های همکاران این پورتال،ومنجمله خودم متشکرم. راستی خوب شدکه مرا ملا نمودی ورنه من فکرمیکردم که تمام ماهای عیسوی 31 روز میباشند. از رهنمائی شما آموختم.باسپاس مچدد


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.03.2016

ابتکار دیگر آقای عباسی !

آقای عباسی که در دوره دیموکراسی شاندار (؟) نتوانست یک فیلم در ولایتی به نمایش بگذارد و در تلویزیون پیام افغان دست به ابتکار(؟) زد چند نفر داکتران را به میز گرد دعوت کرد و گفت ازین طریق به مردم افعانستان خدمت میکند و برنامه دوم نظر به تفاضای پول بیشتر برای پروگرام از داکتران، دیگر آن ابتکار به خاک برابر شدوپروگرام دوم نشر نشداینهم ابتکار دیگر عباسی صاحب که نوشتند:

"در مورد کتاب »ارمغان زندان« نوشتۀ شخص مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی و نشر آن توسط فرزند شان
نتیجۀ ابتکار و مساعی ما بود که همکار محترم داوود ملکیار در اثر تقاضای ما با محترم بهاء الملک تلفونی تماس
گرفته خواهش نشر این خاطرات را نمود که محترم بهاءالملک با کمال لطف مؤافقه نموده آن را به نشر گذاشتند."

عباسی صاحب نوشتند< درباره ابتکاروی> صدای کسی نبرآمد همه درافغان جرمن آن لاین سکوت کردندو بی جواب ماندند.

باید متذکر شدکه اولتر محترم آقای سیستانی نوشتند کاش همین خاطرات نشر نمی شدکه شخصیت وزیر صاحب مالیه پابرجا میماند .
همین جمله کفایت میکردو تبصره های دیگر هم درین باره نشر شد.به امید ابتکارات دیگر عباسی صاحب


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 03.03.2016

امروز تخفه دارم به یک عده دوستدارن اشعار از شاعر مداخ سرا دربار کابل و اسلام باد، اقای مرحوم خلیل الله خلیلی. که امروز در صفحه فیستبوک یکی از دوستان فیس بوکی خود انرا خواندم. توجه نماید به این شعر زیبا استاد محترم اقای خلیلی.

سقاو زادګان بهتر از سفاک زادګان
بګذار سقاو زاده باشم نه سفاک زاده.
مرحبا چی شعر عالی و جامع، استاد بزرګوار،


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 03.03.2016

خدمت اقای محترم جمیلی صاحب را سلامهای بی پایان تقدیم میدارم.
من به فهم ناچیزیکه دارم از نوشته تان که در ان اسم مخلص خود را ذکر نموده بودید حل مطلب کرده نتوانستم که مطلب شما چیست ؟ در قدم اول به بزرګی تان این کمینه را ببخشید. اګر کدام نوشته من شما را ناراخت کرده باشد،
من هر عمل نیک و بجا رهبر کشور خود چی ظاهرشاه باشد چی محمد داوودخان باشد، چی اقای حامد کرزی باشد چی اقای محترم جلالتماب اشرف غنی باشد به دیده قدر و ارج میګذارم، اقای کرزی هر چی که کرده ،کرده جوابګوی اعمال خود خودش است، ولی در حصه پیداکردن اجساد شهید داوودخان و بعد در مراسم شاندار خاک سپاری ان شهدا نقش عالی را که اجرا نموده برایم قابل ستایش است و خواهد بود، همچنان امروز که اقای اشرف غنی احمدزی فرمان اعمار مقبر شهید داوودخان را صادر نموده این عمل وی برایم مایه افتخار است، این افتخار نتنها برای من بلکه برای همه وطن پرستان مایه خرسندی است ، من شخصآ این عمل جناب اقای ریس جمهور غنی را به دیده قدر مینګرم بلکه میلیون و بیلیون بار برایش افرین و شادباش و کور ودانی میګویم. اینکه دولت کابل از کی سلاح میګیرد ،و از کی نی، بلایم در پس شان، این موضوع بمن هیچ ارتباط ندارد که شما در تبصره تان اسم بنده را ذکر نماید، نه من مامور دولت هستم نه کدام کاره.
بلی اقای جمیلی. محترم داکتراشرف غنی احمدزی دوست صمیمی بردارم عبدالمجید باز بود من به دوستی شان افتخار میکنم، حکم و فرمان وی در باره اعمار مقبره شهید داوودخان برایم ستایش است و خواهد بود.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 03.03.2016

آمدن رژیم جمهوریت و عکس العمل حکومت پاکستان وایران !

با آمدن رژیم جمهوریت برای کشور های پاکستان وایران خوش آیند نبود. شاه ایران میخواست حتی با قوه خاص سردارولی را از بند خلاص نمابد و شاه را دوباره به قدرت برساند.

وقتیکه پیشنهاد بوتوو شاه ایران را ظاهرشاه قبول نه کرد تا با یاری آنها دوباره به قدرت برسد. حکومت پاکستان گروپ خان محمد مرستیال را با رهبری آقای میوندوال برای کودتا منسجم ساخت . با وجودیکه شخص میوندوال رسیدن به قدرت را از طریق کودتا رد میکرد اما وقتیکه طرفداری اکثریت مردم را از کودتای 26 سرطان مشاهده کرد مفکوره اش تغیر خورد و خواست درکودتای آقای مرستیال نفش رهبری را بعده بگیرد چون در دوران صدارت سه ونیم ساله اش ناکام بود میخواست به نظر خودش یک کاری مثبت انجام دهد . وقتیکه آن پروژه پاکستان وایران ناکام ماند . مسعود، گلبدین و ربانی را برای اهداف خود استخدام نمودند به گفته برادرهای هزاره ما از آنها هم چیزی <بور> نشد.

رژیم ایران روابطش با رژیم جدید خوب شد و کوشش کرد روایط پاکستان و افغانستان را بهبودبخشد .

در سالهای آخر رژیم جمهوریت روابط بسیار حسنه میان افغانستان ،ایران و پاکستان برقرار شده بود کمک دو ملیارد دالر کشور ایران برای خط راه آهن و استقبال گرم بو تو و ضیاالخق رهبران پاکستان از داود خان بینظیر بود و متاسفانه با کودتای ننگین 7 ثور همه روابط تغیر کرد .


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 02.03.2016

امروز مقالۀ جالبی از جناب محترم عارف عباسی را تحت عنوان "نسل جوان نیروی مقتدر رهایی بخش ملی" خواندم که با ادبیات بلند و محتوای عالی پند و اندرز های را برای نسل جوان پیشنهاد کرده بودند، آنها چطور قادر خواهند شد تا مُلک خود را ازین مصیبت نجات دهند... هر پاراگراف نوشتۀ ایشان قابل تائید می باشد، ولی حالا اگر اعمال و کردار خودایشان را مورد قضاوت قرار دهیم، انسان دیگری را در وجود شان می یابیم. کسی که از روی ریشخندی در مقابل یک پروژۀ ملی قاموس یک تعداد افغان ها طنز می نویسد و از عقب خنجر می زند تا آن را سبوتاژ نماید که این خود دوگانگی را میرساند.
جناب مایار صاحب با وجودیکه مؤرخین مانند داکتر زمانی، داکتر کاظم، اکادمیسن سیستانی، داکتر زیرکیار و شیون کابلی با ارائه اسنادی دولت انگلیس و با خط مستندی نادر شاه برای برادرنش، ثابت ساختن که نادر شاه توسط انگلیس ها صاحب تاج و تخت شد، باز هم سلسلۀ مقالۀ " نادر افغان داستان فرزند مهاجر تا پادشاهی" را نشر می کند تا دید دیگری را برای "نادر شاه" کمائی نماید. سؤال درینجاست که حالا مردم باور به نوشتۀ مایار صاحب نمایند و یا به نوشته های مؤرخین با اسناد معتبر؟
همچنان جناب مایار صاحب ماه های قبل برایم از طریق سکایپ وعده کرده بودند که بخش "تشکیلات دولتی" قاموس را به عهده می گیرند، ولی قسمی که معلوم می شود، شاید توانائی اینکار را نه داشته باشند و یا اجازۀ آن را... حد اقل می توانستند دلیل وعده خلافی خود را برایم اظهار کنند...
محترم ولی احمد نوری در مقالۀ مربوط شخصیت والای سید بهاء الدین مجروح، در پهلوی شخصیت های دیگری مانند استاد عبدالرحمن پژواک، دگر جنرال عبدالحکیم کتوازی، گل پاچا الفت، و..، اسم استاد خلیل الله خلیلی را اضافه می کند، در حالیکه اولاً خلیل الله خلیلی از نگاه سیاسی در آن جمله از شخصیت ها قرار نداشت و ثانیاً خلیل الله خلیلی کسی بود که در خدمت جمعیت اسلامی و قومندان مسعود قرار داشت و به گفتۀ حمید انوری دهن جوال را با "اژدهای خودی" گرفته بود که تا به امروز اولاده اش صاحب آن آرگاه و بارگاه شدند.
از اخلاقیات جناب معروفی که بگذریم، به یاد روزی می افتم که مرحوم داکتر عبدالصمد حامد می گفت: «اگر ما کلان ها خوب می بودیم، افغانستان بدین حال نمی افتاد.»


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 02.03.2016

سلام به مسئولان پورتال و خوانندگان محترم و کاندید اکادمیسن شاغلی سیستانی.
نگاه نو استاد سیستانی بر مقالهء داکتر زیرکیار، جالب بود و خواندنی؛ به خصوص اینکه آرای مرحوم جنرال وزیری را با مورخان شاهد آن دوران مرحومان کاتب و غبار به مقایسه می گرفت. واقعیت امر این است که روایت یک رویداد وقتی تکمیل می گردد که چند گزارشگر ،مشاهدات خود را بیان نمایند. تاریخ جهاد استقلال هم با این روایات گوناگون ، دقیقتر و مستندتر می شود.نوشته های تحقیقی جدید مثل کتاب آقای فضل غنی مجددی که بر اساس اسناد خانوادگی حضرات شوربازار کتاب خود را نوشته است، نیز حققیت هایی را احتوا میکند و شهادت ظفر حسن هندی هم بر نقش بارز و قاطع سپهسالار محمد نادر خان در جهاد استقلال صحه می گذارد. باید از این زحمات جناب سیستانی تشکر کرد که هم مقاله شاغلی زیرکیار را ترجمه نمودند و هم با « نگاه نو» خویش آن را تکمیل کردند. فقط در پایان به خاطر اینکه این مقاله، یک مقاله تاریخی است می خواهم اضافه کنم که تاریخ پایان مقاله عوض 30 فبروری به اول مارچ تصحیح گردد. زیرا فبروری سه سال 28 روز و یک سال مثل سال روان میلادی 29 روز می آید و هرگز فبروری 30 روزه دیده نشده است !!.


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 02.03.2016

دوستان ارجمندعرضی دارم در موارد و زمینه های که محترمم آغای عبدالله نوابی وآغای محنرم قاسمبازتذکراتی داشته اند:
۱- اعمار مقیرهٔ جنت مکان شهید محمد داودخان موضوعی نیست و نباید میبود که امروز مطرح می شد واگر کرزی صاحب کاری نکرد که شایستهٔ شآن آن شهید قهرمان ملی بود - امروز هم امر نیک است وشایستهٔ تقدیر از جناب اشرف غنی !
اما مقبره سازی نبایدبمفهوم مقبره سازی دیروزهای مرحوم علامه سید جمال الدین افغان در محوطهٔ پوهنتون کابل باشد که اگردست خیر و سعی بی دریغ پوهاند مرحوم دکنور جاوید رئیس پوهنتون آن وقت نمی بود و آنرابا جمع پوهنتون حصار نمیکرد مرکز مخمورین چرس و تریاک شده بود وسراپا کثافت و سگهای یله گرد !!!! که همه شاهد آن بوده اند.
پس اعمار و زیبا نگهداری - حفظ و مراقبت جز لا ینفک آن باشد و مراقبنی باشد بدون ن وچرا و با مسئولیت وظیفوی!

اما درقسکمت خریداری سلاح و مهمات و یا هم مذاکراتی که ممین دیروز در کابل دوام داشت و نمایندهٔ خاص دولت روسی با خوش بینیها همکاری مهه جانبه و سرمایه گذاریهای اقتصادی در پروژه های افغانستان را پیش میکنند کاریست نیکوی مگر چه خوش بینی جناب وکیل صاحب شورای ملی باشد و دیگران - باز درآینده های دوراین ملت افغان بوده و است که اگر تنعمی از آن می بیند ولی از نتیجهٔ بی خیرش قمچین آنرا خورده هنوز هم با دربدری های جهانی خورده میرود نه وکیل صاحب و امثال شان .

به نظرم اگر حکومت ماواقعاً دردوفقر مردم پسر کشتٔه خودرا حس میکند واز حکومت وحدت ملی بنام بر آمده وحدت ملی راستین را تمثیل کرده و آینده ها را هم تضمین کردو قدم میگذارد این است عمل خیر- که این امضای موافقت نامه هاتی امنیتی نیست که جلو روز بد را بگیرد که ما در عمل دیدیم ک رمهٔ قراردادهای همکاریهای صادفانه وهمسایگی نیک و حسن همجواری و عدم تعرض سالیان-از عهد اعلیحضرت غازی امان الله خان ۱۹۲۱ تا قتل عام خود خاندان وصغیرو کبیر داود خانی به دوستی بریژنیف ارزشی قابل بودند بشمول تباهی افغان و افغانیت منتج شد و عاقبت هم بخیر!!

مجربین با دانش ما چرا میگفتند و ه-منوز میگوئیم که آزموده را آزمودن خطاست!ا - امریست حیاتی و بقای فردا !
باز هم عرضم این است ک اگر حکومت ما همهٔ مذاکرات با روس را نه زیر پرده و بلکه مردانه و روشن / اما با حفظ ملحوظات افغانی / با امریکا ئیها وغربیها قدم بقدم در میان ‌گذاشته - اولاً نا جوانمردیهای خود شانرا با مکلفیت های شان و توضیح موقف کلید افغانستان با ایشان در میان بگذارد که آنها بذ هنیت کامل موقف افغانستان رابا فرق فاحش موقف پاکستان - با آسایش خوذ شان - خوب درک کنند و متوجه باشند که موقف گیری شان چیست ؟

و اگر این بار با روس دست پیش کردند متوجه باشند که کارد روس همیشه برای بریدن تا آرنج نه بلکه تا شانه آماده است و پشت سر - پس ای بسا ابلیس آدم رد که هست نشود که بعد از ۳ و۴ دهٔه مارا لقمهٔ خام جنرال پوتین رئیس کی جی بی نکنند؟ - او در شوری روئید و در مارکسیزم لینننیزم رشد کرد و حزب واحدش تهدابیست برای شوروی شدن مجدد و هض مجدد کریموف و رحمان های بنام مسلمان .!

زیرا همین معظمین غربی کارهای شرم آور وپس کشکای متوانر خودرا از کریمیه تا سوریه نشان داده اند


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 01.03.2016

خریداری سلاح روسی !

تقدیم به آنانیکه انتقاد داشتندودارند که چرا صدراعظم داودخان سلاح از شوروی خریداری کرد و از امریکا حاصل نه کرد.

گزارش رادیو آزادی درین مورد( با وجود حضور نظامی امریکادر کشور):

"شماری از کارشناسان نظامی و اعضای کمیسیون امور دفاعی ولسی جرگه، نسبت به ادامه همکاری های نظامی میان روسیه و افغانستان ابراز خوشبینی می کنند.

در ادامه همکاری های نظامی میان کابل – مسکو، روسیه بار دیگر تعهد ادامه همکاری هایش در بخش های مختلف به خصوص در بخش نظامی با افغانستان را کرده است.

کارشناسان امور سیاسی و نظامی افغان روی اهمیت ادامه همکاری های نظامی روسیه با این کشور تأکید کرده می گویند که موثریت این همکاری ها بسته گی به تنظیم آن در یک چهار چوب منظم دارد.

فتح الله قیصاری یک عضو کمیسیون اموردفاعی ولسی جرگه، روز سه شنبه به رادیو آزادی گفت که در شرایط موجود افغانستان ناگزیر است تا برای تجهیز نیروهای امنیتی اش از روسیه کمک مطالبه کند.

آقای قیصاری از چگونگی کمک های امریکا با نیروهای امنیتی افغان انتقاد کرده گفت که همکاری های نظامی روسیه نسبت به ایالات متحده امریکا برای افغانستان موثر واقع شده می تواند.

وی افزود:

" امروز افغانستان مریض است از چهار طرف تروریستان لانه جور کردند، رئیس جمهور افغانستان امروز مجبور است تا دست اش را دراز کند تا یک مریضی اش را حل کند، سلاح های را که برای پولیس افغانستان داده اند از آن کرده بد ترین مدل تا حال در افغانستان نیست، پولیس همانطور ضعیف، اردوی ما مرمی های شان کمبودی می کند، سلاح های روسی امتحان شان را داده اند و در افغانستان کار می دهد."

این در حالیست که به روز دوشنبه رئیس جمهور محمد اشرف غنی هنگام دیدار با ضمیر کابلوف نماینده خاص روسیه برای افغانستان و پاکستان گفت که حکومت افغانستان به زودی زمینه عملی شدن توافقنامه های امنیتی با روسیه را فراهم خواهد ساخت.

بر اساس چهارچوب توافقنامه های امنیتی میان افغانستان و روسیه، هر دو کشور در بخش های نظامی با همدیگر همکاری خواهند کرد و انتظار می رود که بر اساس همین چهارچوب با روسیه برخی از توافقنامه ها در بخش نظامی نیز به امضا برسند." ختم


اسم: داکتر محمدآجان مرزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.03.2016

دوست نهایت گرامی و محترم الله محمد،
از نظر خوب و تشویقی تان در مورد نوشته ام خیلی ممنون.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ويرجينيا امريكا    تاریخ: 29.02.2016

سروران پورتال دوست داشتنی من افغان جرمن انلاین
به سلسله همکاریها محبت امیز شما از لطف همیشګی تان اظهار سپاس مینمایم
سروران محترم در نظر امروزی بنده که تا حال نشر نګردید میخواهم در جمله نام های اشخاصیکه در حصه اعمار مقبره مرحوم داوودخان اخلاص نشان داده لطفا اسم اقای حشمت کرزی معین سیاسی وزارت خارجه را نیز در نوشته من زیاد سازید ممنون میشوم باحترام فایقه
دوست دار شما
قاسم باز


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 29.02.2016

ښخ می که ملا خپلو جامو سره
خوند نه کړی کفن د پښتنو سره
زه په خپلو وینو لمبیدلی یم
ما مه لمبوی خلکو اوبو سره
لاړ شی فرشتو زما نه څه غواړی
چا کړی حساب د لیونو سره .

محترم عبدالله!
در زبان پشتو متل داریم که میګوید.
شه وکړه په دریاب کی یی واچوه.
واقعآ حق جای خود را میګیرد. داود خان یک رهبران مدبر و باپرنسیپ افغان است که برای همیش نام و کارنامه ها و برنامهای ملی ، اقتصادی، سیاسی، فرهنګی و عمرانی وی برای سالهای متمادی اینده زبان زد عام و حاص مردم افغانستان خواهد بود،روح این ابر مردم دلیر سرباز و افسر واقعی ، مدافع حقیقی حاکمیت ملی شاد باد. من به نمایندګی از تمام دوست دارن این شخصت سترګ و وطندوست ،از این اقدام بجا و ملی جناب عالیقدر جلالتماب محترم اشرف غنی ریس جمهور فغلی افغانستان ، جناب اقای عبدالباری جهانی شاعر ملی،توانا و حماسی و وزیر فعلی اطلاعات و کلتور، همچنان از جناب محترم ایوب جان رفیقی ریس دارالنشاه ریاست شورا صلح و جناب سردار نادر نعیم و تمام بزرګان اقوام بزرګ ولایت جنوب غرب قندهار ، هلمند و ارزګان و غیره کشور از صمیم قلب تشکری مینمایم. واقعآ ساختن مقبره شهید محمد داوودخان یک اقدام شایسته و ملی و بجااست. ملت افغان خدمات بزرګان خود را باید قدردانی نماید.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 29.02.2016

نقل شده از اخبار آزادی !

"رئیس جمهور غنی دستور ایجاد یک کمیسیون برای احداث مقبرهء محمد داود خان اولین رئیس جمهور افغانستان را داده و گفته است احترام به عزت سردار محمد داود را مسئولیت خود میداند.

عبدالباری جهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان به رادیو آزادی گفت، برای احداث این مقبره 400 هزار دالر از بودیجه دولت اختصاص یافته و رئیس جمهور غنی از سوی خود 20 هزار دالر میدهد:

" رئیس جمهور گفت 20 هزار دالر از جیب خود میدهد و 400 هزار دالر از بودیجه حکومت داده میشود. او گفت اگر پول کمی میکرد شما خود آنرا تهیه و نموده این مقبره را احداث کنید. "

آقای جهانی میگوید تقاضای احداث مقبرهء سردار محمد داود خان از سوی بزرگان قومی کندهار، ارزگان، فراه، زابل و شورای لوی کندهار صورت گرفته بود.

وی در صحبتی با رادیو آزادی گفت، نسل های آینده باید بدانند که چرا مقبره اولین رئیس جمهور افغانستان احداث میشود و به همین سبب راه اندازی یک سیمینار در این مورد ضرروی میباشد:

" من از رئیس جمهور خواستم که برای تشریح کارنامه های دوره 10 ساله صدارت داود خان و ریاست جمهوری 5 ساله وی یک سیمینار علمی دایر شود و تحقیقات صورت گیرد و مضامین به نسلهای آینده به شکل یک کتاب باقی بماند. رئیس جمهور غنی ازین مفکوره حمایت کرده ابراز آماده گی به هر نوع همکاری کرد. "

محمد داود خان اولین رئیس جمهور افغانستان بود که در هفتم ثور سال 1357 در جریان کودتاه به رهبری حزب خلق همراه با خانواده اش کشته شد. ولی قبر وی در سی سال معلوم نبود.

در سال 1387 اجساد سردار محمد داود خان، برادرش سردار محمد نعیم و 16 عضو دیگر خانواده وی در یک قبر دسته جمعی در نزدیکی پلچرخی کابل در نتیجه تحقیقات حکومتی یافت شد و در ماه حوت همان سال بر اساس فرمان رئیس جمهور پیشین حامد کرزی، در تپه تاجبیک به خاک سپرده شد.

دفتر مطبوعاتی ریاست جمهوری افغانستان دیروز در اعلامیه گفت، مقبرهء سردار محمد داود خان و اعضای خانواده اش در تپه تاجبیک احداث خواهند شد. وی برای مصارف مقبره سردار محمد داود و اعضای خانواده اش که در هفتم ثور کشته شده بودند خواهان، ایجاد یک صندوق وجهی هم شده است"


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 28.02.2016

از جناب پروفیسور عبد الخالق رشید استاد پوهنتون جواهر لعل نهرو باید تشکر کرد که همزمان با پیدا شدن نسخه سرقت شده در مشهد ایران، مقاله یک دهه قبل خود را در زمانی که آن نسخه به پاکستان رسیده بود و سارق ظالم صفحه اول و آخر آن نسخه خطی را که برای شناخت نسخ خطی بسیار با اهمیت است ؛ ازبین برده است.
در اینجا با دریغ باید یادآوری کرد که در افغانسان عزیز ما نسخه های خطی منحصر به فردی در کتابخانه های دولتی وجود دارد؛ اما همه خاک می خورند و کرم ها به آن راه پیدا می کنند ؛ ولی چاپ نمی شوند. هرگاه زین الاخبار گردیزی و طبقات ناصری منهاج السراج جوزجانی را علامه حبیبی تحقیق نمی کرد و به چاپ نمیرساند، آن هم به سرنوشت نسخهء هروی سردچار می شد. ای کاش کسانی که نسخ خطی در اختیار دارند ، اگر تحقیق آن مشکل باشد ؛ حد اقل چاپ عکسی از آن صورت بگیرد و یا اسکن شود مثلی که خانم وهاب چندی قبل یک نسخه خاطرات یک تن از بزرگان وطن را در ده قسمت در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر سپردند تا کتاب به اهل آن برسد و شاید کسی پیدا شود که به تحقیق بپردازد و متن انتقادی واکادمیک آن را به چاپ برساند.
شاید به عنوان یک کار خیر چاپ امان التواریخ در 7 جلد را یاد کرد که داکتر سید مخدوم رهین در این اواخر از طرف موسسه نشراتی بیهقی در 500 نسخه به چاپ رساند. سید مخدوم رهین در هر مجلد آن یک مقدمه نوشته و نسخهء اصلی آن را به خط نستعلیق به چاپ رسانده است که برای محققان وطن در پهلوی تاج التواریخ و سراج التواریخ ، یک منبع مهم به حساب می رود. آقای عبد الباری جهانی وزیر محترم اطلاعات و فرهنگ در این هفته اقدام نیکی انجام دادند و برای ادبیات کودک صندوق و نهادی را تاسیس کردند که در گذشته اطفال ما از این نوع ادبیات محروم بودند. البته در گذشته ها ی دور ما سراج الاطفال داشتیم و د کوچنیانو انیس و د کمکیانو انیس.اما در دهه های پسین کودکان ما از قصه و لطایف و طرایف و ظرایف محروم شدند. ای کاش جناب جهانی وزیر صاحب اطلاعات و فرهنگ در مورد نسخه های آرشیف ملی توجه کند و تا میسر شدن چاپ انتقادی واکادمیک آن، از هر نسخه حد اقل پنجصد پنجصد جلد به چاپ برساند ، تااهل تحقیق به آن دست یابتد و مهمتر اینکه از ضیاع و نابودی و سرقت مطمئن شویم.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.02.2016

محترم داکتر مرزی!

مضمون تان تحت عنوان "امکانات صادراتی شدن اقتصاد ملی افغانستان" از مطالعه ام گذشت . مضمون به نظر من در یک سطح بالا و خوب فهم نوشته شده و من را اموختاند.

چند نقطء کک که شما نوشته اید:

1- از نظر من مقامات حکومت افغانستان نباید به ملت وعده هاي را بدهند که جهت تحقق شان یااینکه شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود نیستند".

او بیادر روزی این نا مردان دروغ و فریب است.


2-" مقامات حکومتی باید بدانند که ملت حافظۀ قوی داشته و وعده های داده شده را زود فراموش نمیکند. تحقق
نیافتن وعده های داده شده از طرف حکومت باعث کاهش اعتماد مردم در برابر اش میگردد."

یک شخصی که غیر از دروغ و فریب چیزی دیگر ندارد که عرضه کند، سر حافظهء و کم شدن اعتماد ملت هم ری نمی زند. پشتبانی چند تفنگدار نسبت به توده های وسیع مردم برای این چنین حاکمان مهم تر است.


3-" مقامات حکومتی به خصوص رئیس جمهور کشور منحیث یک اقتصاد دان نباید به مردم وعده های احساساتی و تخیلی را بدهد"

ریس جمهور افغانستان در فاکولته ادبیات رشتهء یکی از زبان های ملی را خوانده نه اقتصاد را. خود را موفقانه به نام اقتصاد دان و مغز پوچ جهان جا زده.

بدل گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم
نفس تا خانهء آینه روشن کرد من رفتم


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.02.2016

آغای عزیزی!

با عرض سلام اگر موشها را گرفته نتوانست چی؟

نگو که می گیرد، موش هم جان دارد و جان هم شرین است.

نقش پایم ناتوانیهای من پوشیده نیست
بیشتر از سایه اجزایم بخاک افتاده است


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 28.02.2016

دانشمند محترم جناب استاد سیستانی صاحب
با عرض سلام و ارادت بعرض میرسانم:
جناب شما از مبارزۀ خاندان ما بمقابل استعمارانگلیس درقرنهای 18 و19 خبردارید- جدما مرحوم سیدهاشم پاچا(که تخلص من افتخار نام ایشان است) به شاه شجاع که توسط انگلیس به تخت کابل نشانده شده بود، بیعت نکرد وبا یک فرقه عسکر انگلیس در "پَشِت" جنگید که چگونگی تلفات وشکست انگلیس در تواریخ انگلیس و افغانستان درج میباشد - سیدهاشم پاچا کاکای مرحوم سیدصفدر، پدرسیدجمال الدین افغانی بود، و او آخرین حکمران مستقل کنر بود.
پسر سیدهاشم، سیدقاسم نام داشت- سیدقاسم دوپسر داشت، یکی سیدجعفر که پدرکلان من میباشد_ دیگری سیدمظفر که از او دوپسرمانده بود بنامهای سیدجلال و سیدعبدالرزاق که هردو پسران کاکای پدرم بودند.
سیدجلال پاچا مسنتر از پدرم بود و ما اورا کاکا میگفتیم و دردورۀ صدارت هاشم خان زجر بسیار دید و وفات کرد - پسرکلان سیدجلال پاچا لوامشر سیدامیرخان قومندان امنیه ولایات مشرقی بود - داودخان وقتی رئیس تنظیمیه مشرقی مقرر شد سید امیرخان را بخاطری بامرخود برطرف کردکه امرداودخان را برای گرفتاری و توقیف بعضی سران قبایل نپذیرفته بود، بلکه به داودخان گفته بود که "شما با روحیات وعنعنات اقوام مشرقی بلد نیستید وتوقیف اشخاص مذکور بدون کشت وخون میسر نمیباشد وموجب قیام وبلوای عمومی خواهد شد..." سیدامیرخان بکابل احضار ومدت 14 سال در زندان دهمزنگ توقیف بود ودراوایل صدارت شاه محمودخان رهاگردید. پسران سیدامیرخان اکنون درکابل وجلال اباد مامورین دولت میباشند ویک پسرش سیدعبدالرزاق نام دارد که هم نام کاکای پدرش میباشد.
قرارمسموع برادرکهتر سیدجلال پاچا که سید عبدالرزاق نام داشت، مدتی با پسرکاکای خود، کاکای مهترم سیدعمر پاچا، درمزارشریف میبود ودراواخر دورۀ سلطنت امان الله خان بکابل آمده بود- از زبان همین کاکایم سیدعمرپاچا که بسن 110 سالگی وفات یافت و با پسرش سیدحفیظ الله پاچا(معروف به پیرطریقت) در حظیرۀ شاه دوشمشمیره دفن میباشند، شنیده بودم که سیدعبدالرزاق پاچاآدم"شق و مجذوب" بود- اینراهم از زبان پدر وکاکای خود شنیده بودم که عموزادۀ شان سیدعبدالرزاق دراوایل سلطنت نادر خان درکابل ناپدید گشت.
من شخصا سیدعبدالرزاق پاچا را ندیده ا م، چونکه در زمان سقوی دوساله بودم - اینکه سیدعبدالرزاق مندرج درخاطرات مرحوم فیض محمدکاتب همین سیدعبدالرزاق عموزادۀ پدرمن میباشد یا نه، به یقین چیزی گفته نمیتوانم- اما ازموجودیت یک سیدعبدالرزاق در خاندان ما به تفصیل فوق خبردارم که به اثر تقاضای استاد سیستانی صاحب مرقوم گردید- با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 28 فروری 2016


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 27.02.2016

دوست دلسوز اقاي قاسم .
چينايي ها مثل دارند كه "مهم رنگ پشك نيست ،كه سياه باشد يا ابلق ، مهم اينست كه موشهارا بگيرد ."


اسم: قاسم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.02.2016

دوستان نویسنده سلام!

شما می توانید نظرات متفاوت داشته باشید، اما لطفاً در صورت تحریر واحد کلمات توجه نمائید. فاصله میان کلمات را هم در نظر داشته باشید!
در یک نوشتۀ محترم عزیزی از آلمان، بطور مثال کلمۀ "سرنويشت" دیده می شود. صورت صحیح آن بدون "ی"، "سرنوشت" است. هم چنان کلمۀ "توجوه" نه، بلکه "توجه" باید می بود.
با احترام
قاسم


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 27.02.2016

خبر بسیار خوش ایند که امروز از طریق ګردانندګان سایت افغان جرمن انلاین که عبارت از جهانی شدن یا ګوګل شدن زبانی مادری و پدری من یکی از زبانهای ملی افغانستان (پشتو) است برایم زیاد خوش ایند بود، افتحار به این ګونه جوانان زحمت کش، رشید و وطن دوست کشور که مصدر خدمت بوطن و هموطنان خود میګردد.
زحمات برادر محترم ما اقای( شاکر عزیزی )این جوان باحساس و وطن دوست قابل قدردانی و ستایش است. افتحار به این ګونه فرزندان میهن دوست،و جوانان با احساس،

ته د علم جامی واغونده افغانه
کنی توره ددوښمن ده او ستا سر دی
له هوا به دی دوښمن په غازو ولی
تا تړلی خپلی ملا پوری لا سپر دی


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 27.02.2016

محترم مرادزي صاحب .
در دور دوم انتخابات وقتي روشن فكران وطندوست ديدند كه اشرف غني با نمايندهء جنگسالاران - عبدالله مقابل است ، با يك صدا آ ستين هارا برزده از اشرف غني با اين اميد كه ملت را از شر وتسلط دوبارهء جنگسالاران نجات داده باشند ، حمايت نمودند . ما شاهديم كه اين حمايت چنان برازنده وسرنويشت ساز بود كه ميتوانيست سرنويشت ملت وجنگ را از طريق استحكام دموكراسي وخلع صلاحيت جنگسالاران تعين نمايد . ما ديديم كه در دوم انتخابات پروسه رائ هنوز ختم نه شده بود كه احساس شد تيم جنگ سالاران با شكست مواجه شده ، انتخابات را ميبازد ، و بنا براين ممكن جنگ تحميلي افغانستان فروكش نموده و صلح كه خواست اكثريت بوده قايم گردد . بنظر من اين همان چيزي بود كه اضلاع متحده امريكا نميخواست . همان بود كه امريكا با توجوه به اين نزاكت
دست به كار شده در توافق با اشرف غني وعبدالله بدون اينكه به رائ مردم اهميت قايل شده باشند دولت وحدت ملي را بوجود آ وردند .
با دور دادن پشت به رائ دهندگان كه اكثريت شان روشن فكران وطن دوست بودند ، اشرف غني ثابت ساخته ، نشان داد ، كه او يك شخص مستقل نيست تاتصميم مستقل بگيرد . بناً بايد به جرئت گفت واعتراف نمود كه با اميدهاوارزوهاي ما بازي صورت گرفت ، البته بازي كه بالاخره بازنده اش قبل از همه اشرف غني خواهد بود .


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 27.02.2016

اکادمیسن سیستانی صاحب او محترم مرادزی صاحب!
هیله ده چی زما هم واورئ
زه له دی امله چی د دوه وتلو او منلو پوهانو او د پاخه نظر د خاوندانو د وروستیو لیکنو په هکله ځانته د دی حق ورکوم چی څه و لیکم او یا خپل نظر څرګند کړم، له دواړو درنو پوهانو نه تر لیکلو د مخه ډیره ډیره بخښنه غواړم او هیله من یم چی یو هم رانه خوابدی نه شی. زه په دی باور یم چی رښتیا ویل تر هرڅه نه لوړ ارزښت لری او هر انسان دهغه ذاتي عظمت له مخی چی الله (ج) ورکړیدی مکلفیت لری چی رښتیا و وايي او حقیقت ته غاړه کیدی، ځکه رښتیا ویل او حقیقت ته غاړه ایښودل ، دانسان ناتوانی نه بلکه د هغه انسانی عظمت څرکندوی. رښتیا خبره خو داده چی افغانستان تر اوسه لا یو ملت نه دی جوړ شوی ځکه نه واحد ملی قهرمان لری او نه واحد او د ټولو قومونو له نظره ملی خاین لری، د یوه قوم قهرمان بل قوم ته بی له دی چی په حقیقت پوه شی خاین ښکاری ، که مثال وړاندی شی، نو اعلیحضرت غازی امان الله خان د افغانستان د آزادۍ ګټونکی او د ټول اقفانستان د پاره یو واقعی ملی اتل دی، مګر د لطیف پدرام او د هغه په څیر نور د امیر حبیبالله کلکانی د لاری او د کړو وړو ملګری بیا هغه په داسی الفاظو یادوی چی سړی یی د ځان سره په تکرارولو هم شرمیږی. همدارنګه یو شمیر کسانو ته احمدشاه مسعود، یوی ډلی ته عبدالرشید دوستم، بلی ته عبدالعلی مزاری، بلی ته ګلبدین حکمتیار، بلی ته کرځی، بلی ته اشرف غنی، بلی ته بل او بلی ته قهرمان بریښی ، دا له دی کبله چی زمونږ په هیواد کی نه د ملی قهرمان د پاره هسی یو تعریف چی د ټول ملت د پاره د قبول وړ وی وجود لری او نه د ملی خاین د پاره. په داسی یوه حالت کی که مرادزی صاحب د ډاکټر اشرف غنی کړه وړه سم وګڼی او هغه د هیواد د روانو حالاتو د قسمی کنټرول د پاره لازمی و بولی دا کومه بده او ناروا خبره نه بلکی د ځانګړو دلایلو له امله یو معقول دریځ دی، خو د دی تر څنګ دا هم یو حقیقت دی چی د کا‌ءيناتو په دی ستر جهان کی هیڅ شی مطلق نه دی او ټول شیان په نسبتی توګه تر څیړنی لاندی نیول کیږی نو که استاد سیستانی صاحب و وایی چی ګلااغا شیرزی یا زلمی رسول په موجوده وزیرانو او والیانو کی تر ډیرو نورو کسانو نه ښه کاری وړتیا لری، په هیڅ وجه ناسمه خبره نه ده. پاتی شوه د پښتون ټبر د غلجی او درانی خبره، دا دوه ورونه دی او دواړه په یوی لاری روان دی ، مخ ته ځی او د هدف په لوری د ژوندانه ګږلیچونه یو په بل پسی وهی ، په دی سخته او اغزنه لارکی د بی شمیره خطرونو سره مخامخ شوی او دراز راز دسیسو او توطؤ سره یی مقابله کړیده خو وینو چی تر اوسه یی هیڅ میدان نه دی بایللی، په دی سفر کی چی هر ورور مخ ته شوی بل ورپسی په ډیر اخلاص نه یواځی ګامونه پورته کړی بلکی مخکینی ورور یی د شاه له خوا د دښمن د ګذار نه هم ژغورلی، دوی دواړه د دی استعداد لری چی مخکی شی او په تدبیر سره پر مخ ولاړ شی، دوی به هیڅکله داسی یو کار ته زړه ښه نکړی چی هغه د دوی دښمنانو ته دا موقع په لاس ورکړی چی دوی د تاریخ د شرم سره مخامخ کاندی، کله به مشر مخکی وی او کشر به ورپسی روان وی او کله به کشر مخکی او مشر به ورپسی متین ګامونه او چتوی، مونږ هم ورپسی روان یو که چیری لار تری خطا کیدله نو بیا همدا سیستانیان او همدا مرادزایان دی چی د خبردار غږ به پری کوی او په هره وسیله چی وی سمی لاری ته به یی رابولی. پښتون د مشر ورور په توګه د ټولو افغان اقوامو په وړاندی د دی مسؤلیت لری چی، د ټولو نظرونه واوری ، غور پری وکړی او په پراخه سینه خپل مشرتوب ته د یوه ریښتونی مشر په توګه ځان ورسوی. د دی تر څنګ په افغانستان کی پښتون د دی صلاحیت هم لری چی ټول ورونه قومونه د پردیو له هر ډول تاثیراتو نه وژغوری او د خپل زعامت ريښتینولی په اثبات ورسوی. زه یقین لرم چی دا کار همداسی اشخاص لکه جناب سیستانی او جناب مرادزی صاحب کولای شی. زما وروستی عرض تاسو او ستاسو په څیر نورو درنو پوهانوته دادی چی خپل قیمتی وخت په دی تیر کړی چی د وطن د آبادۍ، سوکالۍٌ، او د راتلونکی نیکمرغۍ لاری کومی کومی دی او د کومو میتودونو په کار اچولو سره په دی بری میندلی شو چی روانو ناوړه حالاتو ته پای ټکی و مومو ؟؟؟
راځۍ چی یو بل ته لاس ورکړو ــ سیلاب د کرکی راروان دی مونږه وړینه.
په مینه . کلیوال




اسم: عبدا لمجید منګل    محل سکونت: ورجنیا - اضلاع متحده امر یکا     تاریخ: 26.02.2016

محترم اقای هیواد دوست !بعد از سلام اینک طور مختصر بجواب سوال شما که نقش وموقف من در دوران ماموریت طولانی ام دروزارت امورخارجه افغانستان درمورد مساله (دیورند )چه بود ؟می پردازم . جداتاکید می نمایم که هرګز در صدد ان نبوده و نیستم که این نقش وظیفوی وملی خودرا بالاتر و یا مهمتر از انجه (وجیبه ملی )من بود جلوه دهم . اطمینان دارم شما هموطن ګرامی ازین امر اګاه هستید که طرح وتدوین یک پالیسی درمورد مسایل ملی وبین المللی مطابق به قانون اساسی مسولیت ووظیفه حکومت وسیاسیون داخل حکومت است نه دپلومات های انکشور . با این توضیح مراحل زمانی زندګی مسلکی خویش را که بجواب سوال شما ناګزیرهستم به ان اشاره نمایم تذکر میدهم :
۱- در دوره صدارت (شهید محمد داود خان) که پالیسی حکومت بنام (پشتونستان ) بصورت داغ دنبال می ګردید من محصل پوهنځی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل بودم .
۲-درسال های اخیر سلطنت ظاهرشاه من موقتا برای مدت دوسال مامور وزارت خارجه افغانستان نه بلکه در نیویارک بحیث (مامورسیاسی )دفتر (شورای امنیت) دارالانشای ملل متحد )ایفای وظیه می نمودم که درچوکات وظایف محوله ام مسایل افغانستان بشمول مساله (دیورند )شامل نبود .
۳-درزمان ریاست جمهوری شهید داودخان درسال ۱۹۷۸ بحیث نماینده افغانستان دریک کنفرانس نهایت مهم و پیچیده حقوقی-سیاسی بین المللی ملل متحد بنام ( وراثت دولت ها در قسمت معاهدات )که در شهر (ویانا) مرکز (اطریش ) دایر شده بود اشتراک کردم . چون مذاکرات و بحث های کنفرانس درمورد معاهدات بین المللی بشمول (معاهدات استعماری )بود فرصت یافتم تا به نمایند ګی کشورم با بیان دلایل حقوقی ،تاریخی وسیاسی ماهیت استعماری و تحمیلی موافقتناهه؟ (دیورند را روشن ساخته وادعای نماینده پاکستان را که درجلسه حضور داشت مبنی بر احترام ورعایت معاهدات بین المللی که (سرحدات )امروزی بین کشور هارا تعین نموده است ونیز اینکه پاکستان بعد از ختم تسلط استعماری بر طانیه در (نیم قاره هند ) وارث وجانشین برطانیه در قسمت (حقوق ووجایب )ناشی از موافقتنامه؟ دیورند است با ذکر دلایل لازم درجریان جلسه رسمی کنفرانس رد نمودم . امیدوارم با این تو ضیحات سوال شما رابا حصول قناعت شما جواب داده باشم (ختم )


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 26.02.2016

یو ملی تاریخ دان باید له نورو منورینو څخه ښه تره پوه وی چی ولی د ۱۹۷۸ څخه تر اوسه پوری د افغانستان په جامعه کښی با الخصوص د منورینو تر مینځ سربیره د بی رحمانه قتلونو ، چور او چپاول او دکورونو او ځمکو غصب کول بیا هم صادقانه اتفاق نشی راتللۍ ؟؟؟ دا هم باید ملی تاریخ دانانو او ملی شخصیتونو ته باید واضحآ څرګنده وی چی ولی د افغانستان منورینو جامعه کښی د لسانو ، قومیت او مذهب تفریقه بازی ورځ په ورځ په زیاتیدو دی او ددی زهرناکه بی اتفاقیو څخه تر اوسه پوری څه ډول کسانو سوء استفادی کړی دی او هم دوام لری ؟؟؟

افغانستان څو ځله د تربیه شوو منورینو او روحانیونو او ملا یانوله خوا خرڅ کړ شو اما همدی بی سواده ملت ( پښتونو ، تاجکو ، هزارګانو، اوذبکانو ، نورستانیانو ، ترکمنانو ،پشیانو او نوره قومونو ) پخپلو وینو او قربانیو دوباره ازاد کړ اما همد ی با غروره ملت بیا د خرڅ شوو منورینو له خوا په رنګارنګو شکلونو وټکول شول او دا تر اوسه دوام لری إ

ملی تاریخ دانان او ملی منورین باید پوه وی چی د ۱۹۷۸ کال را پدی خوا دی خرڅ شوو منورینو ، روحانیونواو ملایانو له خوا دهمدی زهرناکه توطیو او تفریقو پوسیله اعتماد له مینځه وړل شوۍدی إ

مونږ یوازی لنډ تاریخ ( د ۱۹۷۸ څخه تر اوسه پوری ) ته نظر واچوو نو همدی خرڅ شوو کمونونستانو ، تنظیمونو ، طالبانو او مصنوعی دیموکراتانو په مختلفو شکلونو سره همدا با غروره ملت د تباهی سره مخامخ کړ او زیات ئي شهیدان کړی دی إ نن ورځ دا ټول خائينان سره متحد کړ شوی دی او د نفاق ژوندی ساتلو لپاره تظاهری اختلافونه ملت ته تمثیل کوی اما په واقعیت کښی داسی ندی إ

په قندهار کښی د دوکتور غنی مقابل کښی اخ و ډوب موضوع د دورانی ، سدوزی ، بارکزی او پوپلزی نه وه بلکه دوکتور غنی د انتخاباتو وخت کښی دروغی وعدی د قندهار مشرانو ته ورکړی وی او یو له دغو وعدو څخه وروسته پر ځای نشوه او نو موړې دی ځل بیا په غوړو دروغو وعدو چیغو باندی شروع وکړه او خلکو ددی په مقابل کښی عکس العمل وښود إ

ددی خرڅ شوو لپاره د مرحوم غازی امان الله خان قبر اندکترین اهمیت نلری پس ملی تاریخ دانان او ملی منورین د تیرو د اجنبیانو له خوا زهرناکه تفریقو ته په ډیر حساسیت سره متوجه او هر لفظ استعمال کښی په صدق سره منافقینو او خرڅ شوو ته د سوءاستفادی موقع ورنکړی او ددی کار لپاره دهر ملی تاریخدان او ملی منور ایمانی او وجدانی وظیفه دی إإإإ





اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.02.2016

خواهر نهایت مهربان و قلم به دست توانا استاد صالحه جان عزیز،
از خواندن عنوان مضمون تان به نام «آه نارسا» برای یک لمحه تعجب و تفکر کردم، زیرا این نام برایم آشنا بود. بعدآً متوجه شدم که شماآنرا مطالعه نموده و با شیوۀ استادانه به بررسی گرفته اید. من از همه اولتر ابراز سپاس می نمایم، از اینکه با وجود کار های بیشمار به خواندن مجموعۀ اشعارم پرداخته اید و علاوه بر آن در مورد این اندوختۀ پریشانی هایم قلم زده و آنرا ستوده اید. خوشحالم از اینکه زبان احساسم به قلب شاعرۀ شیرین کلام و آگاۀ کشورم چنگ زده است. شما خود بهتر می دانید که زنان شاعر نسل ما و نسل بعدی درد های بیکران مردم را در تار و پود وجود شان چنان گره زده اند، که در روح و روان خویش غمخانه ای را آباد نموده اند. گاهی با شعری، زمانی با نثری و یا با نقاشی و سایر امکانات نمای از این غمخانه را تمثیل می نمایند و با دیگران شریک می کنند. ولی هیچ اثری قادر به ترسیم آن غمخانه به صورت کل شده نمیتواند.
باز هم از لطف شماتشکر می نمایم. و برای خودت موفقیت های بیشتری را در اوقیانوس پر تلاطم زندگی آرزو می نمایم.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ویرجنیا- امریکا    تاریخ: 25.02.2016

برادر محترم هیواد دوست
در مورد مضمون محترم منگل در مورد خط ننگین دیورند من شخصاً هم موافقت خود را با یک نظریه ای شان و هم عدم همنظری خود را در موارد دیگر در آن مقاله به عرض ایشان و خوانندگان محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین رساندم. اما تعرض شما بر محترم منگل از نظر من بیجای است.
به نظر من اگر هرکسی که در یک زمانی در دوران حکومت کمونیستی و یا در تشکیلات احزاب جهادی کدام میز و چوکی داشته است محکوم گردد انصافانه نیست.
انصاف در این است که بین ظالم و مظلوم و مجبورفرق گذاشته شود.
انصاف در این است که بین ماموریت مجبوری و ماموریت حزبی و عقیدوی فرق گذاشته شود.
انصاف در این است که آن های که در کشتار و ظلم و شکنجه و نوکری برای هر باداری که بوده است همه محکوم شناخته شوند، و به نظر من فرق نمیکند که اگر آن ظالم در دوران ظاهرشاه ظلم کرده است ، یا در دوران داود خان ظلم کرده است ، یا در دوران خلق و پرچم ظلم کرده است ، یا در دوران مجاهدین ظلم کرده است ، یا در دوران طالبان ظلم کرده است ، یا دوران کرزی ظلم کرده است و یا در دوران غنی ظلم میکند.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 25.02.2016

استاد عالیقدر اقای سیستانی صاحب !
انانیکه الفبا وطن دوستی، عشق به میهن در مغز و قلب خود دارد میدانند که انتقاد های شما بالای عملکردهای اولیا امور کشور معنی خدای ناخواسته ( تفرقه قومی و سمتی ) را ندارد. شما و یا هر کسی دیګر حق دارد بالای کارهای رهبران سابقه و حالیه خود انتقادات بجا و با شواهد عینی دست داشته خود انتقادهای سالم نمایم، نباید انتقادات سالم شما به معنی مخالفت و یا ضدیت بنام دورانی و غلجی، تاجک و پشتون و یا سونی و شعیه ، تلقی ګردد.
اګر امروز یک فرد بالای کاروایهای ربانی و احمد شاه مسعود انتقاد میکند مطمینم که این انتقادهای انها معنی این را ندارد که شخصی منتقد بالای تمام هموطنان دری زبان تاجک تبار میکند همچنان اګر کسی بالای سیاف و یا ګلبدین انتقاد سالم مینماید نباید اینتقاد ان منتقد بنام انتقاد بالای تمام قوم پشتون اطلاق شود.
استاد محترم سیستانی صاحب. بګذار یک عده افرادیکه سابقه شان مثل افتاب روشن، و از ازمون روزګار ناکام مطلق بیرون امده،این ماجره جویان امتحان خود را داده، اینها یکبار این ملت بیچاره را بنام دهقان و فیودال، بعدآ بنام پشتون و تاجک تکه تکه پارچه پارچه ساختند. اینها بار دیګر میخواهد باز مردم این دیار بدبخت را، این بار بنام دورانی و غلجی زیادتر دربدر سازد. اینها باید بدانند که دیګر نام انها از سر تخته توسط تخته پاک بسیار درشت و زخیم سایده شده و از بین رفته،اینها دیګر نمی تواند ان نخسه های قبلی خود را باز استفاده نماید.
یک شاعر پشتو زبان میګوید.

څوک چی اور بلوی سوزی به پری خپله
دا فلک دی دا یی دود او دا یی کار.

همچنان امروز از خواندن مضمون بسیار پر محتوا، باارزش و مستند اقای احمد فواد ارسلا واقعآ لذت بردم. درودهای فروان به هر دو شما. موفق باشید


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.02.2016

محترم آقای منگل احترامات مرا بپذیرید.

شما بحیث یک دیپلومات ورزیده که در دوره جمهوریت هم دیپلومات وزارت خارجه بودید شما در باره پالیسی های غلط (به گفته شما) داود خان، نعیم خان و آقای پژواگ در مورد موضوع پشتونستان و خط دیورند در 17 سال دوره کاری تان چه عکس العمل نشان دادید؟


اسم: مجید منګل    محل سکونت: ورجنیا- اضلاع متحده امریکا     تاریخ: 24.02.2016

محترم آقای هیواد دوست !بعد از سلام مطالب اتی را در ارتباط به تبصره شما درین (سایت ) در مورد من ، بتوجه میرسانم :
در زندګی شخصی و مسلکی خویش بحیث یک افغان و یک دپلومات مسلکی (کریر )و بیطرف وزارت امور خارجه افغانستان برای مدت (۱۷) سال که قسمت عمده انرا افتخار نمایندګی از کشور عزیزم افغانستان رادرمذاکرات بین المللی ، کنفرانس های متعدد ملل متحد ، کشورهای اسلامی و اجتماعات بین المللی دول غیر منسلک واهثال ان سپری نموده افتخاراتی را نیز در سطح (دپلوماسی بین المللی )برای کشورم بدست اورده ام و بر هر ثانیه و دقیقه ان افتخار می کنم ، روزی انهم درین اوضاع و شرایط فلاکت بار کشور، با قضاوت (نادرست )یک هموطنم انهم نسبت معلومات ناکافی به سطح ( انترنت) مواجه شده ناګزیر به صحبت در مور د سابقه زندګی شخصی و مسلکی خویش ګردم .
هموطن ګرامی اقای هیواد دوست ! بشما اطمینان میدهم که :
۱- من خوشبختانه هرګز ودر هیچ زمانی ((مشاور ))انهم به ګفته شما ((مشاور قابل اعتماد )) (تره کی ) ویا سایر وطنفروشان خلق و پرچم نبوده ام بعبارت دیګر درزندګی شخصی و رسمی ام در هیچ حزب یا ګروه سیاسی عضویت نداشته ام . ازین ګذشته طوریکه همه ما بحیث افغان میدانیم (مشاورین) (باند خلق و پرچم) همه ( روسی بودند ونوکران افغان شان به مسایل ملی چون ( حل مساله دیورند )علاقه نداشتند .
۲- یګانه تصادف غیر منتظره و ناګواری که در زندګی رسمی و مسلکی ام در وزارت خارجه درکابل قبل ازانکه برسم احتجاج بر علیه شوروی وقت ورزیم دست نشانده ان اشکارا ترک وظیفه نموده مانند سایر هموطنانم با فامیل ام مهاجر شوم بحیث یک دپلومات سابقه دار بیطرف و غیر حزبی و شاید بخاطر سطح اشنایی ام با سه لسان پشتو ، دری و انګلیسی بعد از اینکه مکررازانجام این کار امتناع ورزیدم با تهدید اسلحه از دفتر ام در وزارت خارجه بیرون شده در اوضاع و شرایط مرګبار ان وقت متاسفانه(سه بار با ان (مردود تاریخ ملی )مجبوربه ترجمه در پیشروی کمره تلویزیون ګردیدم . با این توضیحات امیدوارم برای تصحیح قضاوت شما درمورد این هموطن تان کمک کرده باشم (ختم ).


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.02.2016

محترم آقای مجید منگل !

با این نظریات دز مورد خط دیودند ،ای کاش وقتیکه شما ترجمان تره کی و شخص مورد اعتماد رهبر خلاق و نابغه شرق بودید آن نظریات تان را به وی ابراز میکردید تا جامع عمل میپوشیدوطن گل وگلزار میشد.


اسم: عبدالمجید منګل    محل سکونت: ورجنیا -اضلاع متحده امریکا    تاریخ: 24.02.2016

برادر ګرامی احمد فواد ارسلا ! ازذکرکلمات پر محبت شما درمورد نوشته من راجع به(امکانات حقوقی وسیاسی حل مسال(دیورند)تشکر . وقتی من اظهارتعجب کردم که چطوررهبر ملی وبادرایتی مانند (شاه امان االله غازی )مساله عدم قبو لی (موافقتنامه دیورند ) را در مذاکرات (برسمیت شناختن استقلا ل افغانستان توسط دولت انګلیس ) در (راوالپندی ) مطرح ننمود از مشکلات متعدد (دولت امانی )اګاه بودم منضوراصلی من این بود طوریکه در مذاکرات دو جانبه و یا کنفرانس های بین المللی معمول است هیات افغانی می توانست درمورد مساله دیورند حفظ موقف یا (ریزرویشن )نماید (ختم )


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.02.2016

محترم قاسم باز واقعاٌ بنده را کمی دیگر هم با نوشته زیر خود به واقعیت های تاریخ معاصر افغانستان نزدیک تر ساخت که تا کنون انرا نمی دانستم:

" پدر امان الله خان شوهر همشیره نادرخان است،....مارشال شاولی خان و شاه محمود خان شوهران همشیره امان الله خان هستند، سردار عبدالولی و سلطان محمود غازی خواهر زاده های امان الله خان هستند."

به هر صورت هر گاه نوشته های داکتر حسن کاکر را که در ارتباط نوشته های آغای زمانی نوشته اند نمی خواندم، اعتمادم را به واقعیت های آن زمان ،با وجود زحمات زیاد آغای زمانی که قابل تقدیر است، متزلیل نمی ساخت.

خواننده مسکین زمانی قضاوت سالم پیدا می کند، که هر دو طرف را بخواند و یا بشنود. حتی احتمال این هم وجود دارد که در هر دو نوشته واقعیت ها و غیر آن وجود داشته باشد.

ما که در پرده ره نمیدانیم
نقش بیرون پرده میخوانیم

نظامی گنجوی



اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 23.02.2016

اقای عبدالرحمن زمانی چی مقبول نوشته کرده.
افسوس به این ګونه روشن ګری و اینګونه طرز دید.
اقای زمانی، در مراسم تدفین جنازه امان الله خان، اشتراک و یا عدم اشتراک سردار محمد داوودخان ، چی مفاد و یا نقصان به شخصیت امان الله میرساند، ایا به اشتراک داوودخان ، امان الله خان دیګر هم محبوب تر میشد و یا برعکس ان.؟
اقای زمانی .عزت و ذلت داد خدایی است، یک ذعیم ملی به چند نوشته من و شما یعنی محالف و موافق محبوب و غیر محبوب نمیګردد.
برادر محترم، هستند افرادیکه زیر سایه و نام یک فرد خوشنام خود را پنهان میکند، بخاطریکه خود را یک چیز وانمود سازد،که من هم من ام . امروز ما میدانیم که کی،توسط کی کشته شد، کی در زمان امیر شهید چی کرد، و بخاطر کدام جرم زندانی شد، و صدها چیز های دیګر؟
اقای محترم خوب شد که ان فوتو را شما هم داشتید.وانرا نشر نمودید، ولی به یک چیز ملتفت باشید که غازی امان الله خان ملکیت شخص و مورثی شما و فامیل شما نیست، پدر امان الله خان شوهر همشیره نادرخان است، به اصطلاح وطنی ما وشما،امان الله خان پسر اندر خواهر نادرخان است،
مارشال شاولی خان و شاه محمود خان شوهران همشیره امان الله خان هستند، سردار عبدالولی و سلطان محمود غازی خواهر زاده های امان الله خان هستند. به این صورت اینها به هزارم مراتبه از شما کرده به امان الله نزدیکتر اند.
اقای زمانی هیچ تصور نمیکردم که شما اینقدر یک شخص سطحی ګرا باشید، لطفآ به این نوشته تان توجه نماید. ای کاش انرا نمی خواندم.

« به آنهائيکه ميخواهند با نشر اکاذيبی چون شرکت سردار محمد داؤد خان در
مراسم جنازۀ آن شاه غازی برای رهبران شان کريدت بگيرند، بايد خاطرنشان ساخت که همانگونه که ديروز
بزرگان و رهبران شان با مسخ حقايق تاريخی، تحريف نگاری، تاريخ های فرمايشی و توطئه های
ترورشخصيت غازی امان الله خان نتوانستند واقعيت ها را مخفی نگهدارند، امروز نيز با ادعای پوچ و
بی اساس و جعل کاری منابع و اسناد نميتوانند به مسخ حقايق و قهرمان سازی ادامه دهند.»

اقای محترم عبدالرحمن زمانی.
اګر خداوند برایم حوصله و وقت داد بعد از تکمیل نوشته عالمانه تان من هم میخوام راجع به بغاوت و اعتشاش مردم صافی ولایت کنر از یاداشتهای پدرم مرحومم که در انوقت وی از طرف اولیا امور انوقت بحیث سر لشکر قوم خوګیانی بود و ان دو برادر متمرد به وی تسلیم شده. اعتشاش و بغاوت مسما بنام جنګ صافی کدام حرکت سازنده و هدفمند که دارای یک مفکوره ملی، علمی، اقتصادی باشد نبود، بلکه جهالت یک دو برادر بیسواد که توسط یک عده افراد خود عرضی بنام سقوی به راه انداخته شده بود، بهر صورت
من هم در باره جنګ صافی ګفتنی های دارم که انشاالله بعد از تکمیل نوشته تان بخدمت تان تقدیم خواهیم نمود.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.02.2016

دانشمند نکته دان وباریک بین جناب داکترصاحب کاظم،درود برشما!

قلم تان تواناتر باد که با تبصره هایی سودمند وبسیار مهم و آموزنده برای شاگردان واستادان تاریخ کشور،برکتاب خاطرات سیاسی یکی ازمشروطه خواهان میهن پرست آواره(شیون کابلی) ‏خاطرش را گرامی و روحش را شاد نمودید!‏

داکتر صاحب کاظم درمقالۀ اخیرشان ضمن تبصره برخاطرات سیاسی و تاریخی سردار محمد رحیم ضیائی (شیون کابلی) به نکات بسیارمهمی اشاره کرده، ‏از نامه نادرخان به برادرش شاه ولی خان درتاریخ 30 می 1919(26 شعبان 1337ق)که در شمارۀ مورخ 22 اکست 1952 مجلۀ «دجمهوریت ‏غږ» چاپ شده ُیاد میکند وازاینکه سردار رحیم ضیائی آنرا درخاطرات خود اقتباس کرده ونوشته است :« پیروزی نادرخان از برکت یاری و مساعدت ‏انگلیس ها (منظور تعاون مالی و روانی است) و برپایۀ پلان قبلاً طرح شده، بدست آمد" وسپس از قول متوند ادامه میدهد: "اگر خوانندگان ‏ما بدین سخن باور ندارند، در آن صورت نامۀ نادرخانرا بخوانند و متن نامه را به شرح آتی می آورد" ]قسمتی از متن نامه[ :‏

‏"من به موفقیت کامل دست یافته ام و شمایان با آرامش خاطر کار خود را بکنید. طبق اطلاعات که در دست است،عساکر انگلیس به ‏جنگ نمی پردازند و داوطلبانه از مواضع خود عقب نشینی مینمایند. وقت را از دست ندهید، از موقع استفاده کنید و بسوی وانه به پیشروی ‏بپردازید، هیچگونه مقاومتی علیه شما نخواهد بود، به من اطمینان قطعی داده شده است. به هوشیاری و زیرکی شما باور دارم. هیچکس نباید ‏از موضوع اطلاع یابد و بفهمد که شما بر آنجا و من درینکامیاب میشویم.»‏

‏[ متن مکمل این نامه با استفاده از کتاب "نادرخان و خاندان او" در مقالۀ از این قلم تحت عنوان "نقش انگلیس ها در عروج و ‏سقوط رژیم سقوی و پایه گذاری سلطنت محمد نادر شاه شهید"، قسمت سوم، صفحه 4 ،مورخ 10 جنوری 2016 ، منتشرۀ افغان جرمن ‏آنلاین درج گردیده است .]‏
داکتر صاحب کاظم در ادامه مینویسد:«رحیم ضیائی در صفحه 101 کتاب خود در بارۀ رژیم سقاوی در یک جملۀ کوتاه، مطلب بسیار مهمی ‏را بیان میکند و می نویسد:« زمانی که حبیب الله ]کلکانی[ در کابل به تخت نشست، بسیاری ها می فهمیدند که این یک چهرۀ تصادفی در ‏تاریخ کشور است که به کمک انگلیس ها مؤقتا به قدرت رسیده است و به زودی تعویض میشود.» ‏
ودر همانجا نکته دیگری جلب توجه میکند که قبل از همه باید داکترکاکر آن را بخواند وبداند که شورش ملای لنگ ،یک قیام مردمی نبود،بلکه ‏توطئۀ انگلیس برضد شاه مرتقی امان الله و رژیم تحول طلب مشروطیت بود.

داکتر کاظم بحوالۀ صفحات 89 و 90 کتاب خاطرات شیون کابلی، علت ‏برکناری سپهسالار نادرخان را از کار و اعزام او به سفارت فرانسه چنین بدست میدهد:« علت سبکدوشی نادرخان این بود: امیر امان الله ‏اسنادی بدست آورد که ارتباط مستقیم نادرخان و برادرانش را با سرکردگان شورش منگل با اشخاص مانند ملاعبدالله لنگ [مشهور به ملای ‏لنگ کاظم[، برادرش عبدالرشید ونیز یکی ازاقوام نادر خان یعنی عبدالکریم نواسه شیرعلی خان فرزند مدعی تخت و تاج افغانستان یعقوب ‏خان که در راولپندی هند می زیست، ثابت می ساخت. در حقیقت این عبدالکریم بود که انگلیسها او را نزد قبایل منگل فرستادند، برای اینکه ‏در جنوب کشور پایگاه مخالف با امیر امان الله را ایجاد کنند. در زمینه تعیین سرنوشت نادرخان، امیر امان الله نارضایتی سفارت شوروی را ‏مبنی بر ارتباط نادر خان با بسماچی ها نیز در نظر گرفت. امان الله خان نادر خان را به کابل احضارنمود [از قطغن و بدخشان کاظم] و برای ‏این که وی را دور ساخته باشد، درعوض محمود طرزی که [از سفارت فرانسه کاظم] به افغانستان آمده بود، در فرانسه سفیر ساخت».‏

نکات فوق برای من تازه و بسیار پراهمیت پنداشته میشود وبه همین خاطر یک باردیگر آنها را اقتباس نمودم. به امید موفیقیت بیشتر داکتر صاحب در کشف همکونکات مهم تاریخی که داکتران تاریخ ما از آن تاهنوز آگاهی ندارند.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 22.02.2016

محترم خان صاحب باز
زما ښی هیلی او احترامات ومنه
زه ستاسی د حسن نیت او عزیزولۍ او ورورګلوۍ د احساس د څرګندولو نه، د زړه له کومی مننه کوم.
باور لرم چی دا سپینی خبری به په ډیرو دماغونو ، ښی ونه لګیږی، خو زه د خپلو لمسیانو په وجود چی ماته د ژوند انرژی راکوی سوګند یادوم ، چی تر څو ژوندی یم د حق او حقیقت په ویلو کی د هیچا نه ډار نشم . ډاکتر اقبال فرمایی : سفر به کعبه نکردم که راه بی خطر است .
داچی مو محترم نادر جان نعیم ته د هغه اصلی ملی کمزورتیا ور به ګوتو کړی ، دهغه پخی وینا تداعی کوی چی « دوست به دی وژړوی او دشمن به دی وخندوی .»
د آزاد ،مستقل او سرلوړی افغانستان په هیله
دوطن پرستانو چوپړی
داؤد مومند


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 22.02.2016

حق ته به حق وایم ما د حق لاره نیولی ده
برخه د مظلومو ظالمانو تختولی ده.

محترم مشر محمد داود مومند صاحب !
افرین او صد شاباس په دی شکلی او علمی لیکنی کور مو ودان او بچی مو لوی.
ډیر محترم!
باور وکه تقریبآ دری کاله مخکښی کابل کی وم په هاغه وخت کی په کابل کی د جمهوری ریاست لپاره انتخاباتی مبارزه په ډیر درز روانه وه، زما یو شخصی ملګری او دوست ښاغلی سردار محمد نادر نعیم هم یو د جمهوری ریاست د کاندیدانو ځخه و هغه زما نه پوښتنه وکړه چی زما د کامیابی چانس ځومره فکر کوی ما ورته و ویل چی لوی صفر، پوهیدم چی هغه زما په دی جواب خواشنی کیژی ولی ما د یوه حقیقی دوست په صفت ورته حقیقت ووایه هغه زما نه پوښتنه وکړه چی علت یی څه دی ما ورته وویل چی ته تر اوسه د هاغه چا په ژبه خبری نشی کولای کوم چی تاته رایه درکوی، وختی چی ته د هغوی په ژبه نه پوهیږی هغوی د ستا په ژبه نه پوهیږی نو په داسی حالت کی به ځوک پرتا اعتبار او اعتماد وکی، ما هغه ته مشوره ورکږه چی ته اول د خپلو خلکو په ژبه لږ ځان بوه کړه، دوهم ځو کاله د پارلمان له لاری ځان خپلو خلکو کی معرفی کړه بیا خدای مهربان دی،
ګران مومند صاحب واقعآ ستا د دی شکلی لیکنی چی عنوان یی دی ( افغانستان یګانه کشوریکه، رهبران شان زبان ملی خود را نمی فهمد) له لوستلو می لذت یوړ، خوشخاله اوسی.

زما کور چی د ښار مشر لوټ کولو
زما خدای ورته ولاړ په ننداره و
چاته کریکی د کمک چی چا وهلی
هغه هم د ښار د مشر په پیره و


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 21.02.2016

خوانندگان گرانقدر پورتال افغان جرمن آنلاین،
خواهشمند است محل سکونت محترم مجید منگل را که سهواً«افغانستان» نوشته شده به«ورجنیا–اضلاع متحده امریکا» تصحیح نماید.
تشکر
تیم کاری افغان جرمن آنلاین


اسم: مجید منګل   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 21.02.2016

محترم ورور جناب داود مهمند صاحب ! لمری ستاسو د مهربانی نه ډ ک کلماتو ځخه د زره له کومی مننه کوم . ستاسو په اجازه د هغو سوالونو ځواب وراندی کوم چه له مانه مو کری دي : ۱- زما په عقیده په هند کی د بر طانوی استعمار د پای ته رسولو په مبارزه کی د ( مهاتما ګاندی ) او دهند د ( کانګرس) له ګوند سره د (خان عبدا لغفارخان )او دده د ( خدایی خدمتګارانو ) د ګوند دومره ډ یر نژدیوالی په اخر کی د پشتنو او بلوځو د مبارزی په نقصان تمام شو دا ځکه چه د ( خان عبدالغفار خان ) ددریځ او انتظار په خلاف کله چه (ګاندی) ته بله چاره پاتی نشوه مګر داچه د (مسلم لیګ ) د ګوند دمشر ( محمد علی جناح ) سره چه د دانګریز د استعماری دولت ټینګ ملاتر یی درلود د هند تجزیه او د (پاکستان ) په نوم دیوه نوی هیواد منځ ته راتلل ومنی په نتیجه کی ( د صوبه سرحد دپشتنو مشر) تش لاس پاته شو او د(خدایی خدمتګارانو ) د ګوند په صفونو کی هم هغه پخوانی نظم او د ر یځ پاته نشو . دا بی نظمی په صوبه سرحد کی د (۱۹۴۷ ) .د تش په نوم ( ریفراندم ) په وخت کی ځرګند ه شوه خکه دیرو (خدایی خدمتګارانو) د اسلام په نامه د (پاکستان) به طرفد اری رایه ورکره . زما په نظر شاید یو دلیل یی هم داوی چه د پشتنو نامتو او درو ند مشر د هند د خپلواکی د مشرانو لکه ګاندی جواهر لعل نهرو او داکتر عبدالکلام ازاد په شان عالی تحصیلات نه درلودل نو ځکه یی د ګاندی د عدم تشدد یا ( ساتیا ګراها ) د پالیسی د پیروی به دوران کی د انګریز د استعماری تسلط د ختمید و ځخه وروسته د پشتنو او بلو ځو د حقوقو په خاطر کو مه اوژد مهاله پالیسی یا (ستراتیژی ) نه درلوده . ۲- لکه چه ستاسو داول سوال په ځواب کی می ځرګند کرل زه ددی نژدی کیدو مخالف نه وم مګر دی کار د پشتنو او بلوځو د راتلونکی سرنوشت د ټاکلو په لاره کی ددی قومونو د مسلحانه مبارزی لاره بنده کری وه . په اخر کی زما په عقیده دهند د تجزیی وروسته ، د افغانستان د محافظه کار فامیلی حکومتونو د پشتنو او بلو ځو قومونو د کومی احتمالی مسلحانه مبارزی سره د ګدون لپاره توان او سیاسی جرات نه درلود . په درناوی

******
د افغان جرمن آنلاین قدرمنو لوستونکو،
په ډیر درنښت هیله کیږی، د ښاغلی محترم مجید منگل چی محل سکونت افغانسنان لیکل شوی په ورجنیا – اضلاع متحده امریکا تصیح کړی.
مننه


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.02.2016

با عرض سلام.
چند لحظه پیش در سایت زیبای ټول افغانستان نوشتۀ استاد بزرګوار سید هاشمیان صاحب را در مورد شخصیت نامدار مرحوم عبدالرحمن پژواک، خواندم. ګرچه نامِ این نامی آزاده را من شنیده بودم که نمایندۀ کشور ما در سازمان ملل متحد بود ، چون فکر میکردم که ایشان یک مامور معمولی دولتی میباشند، زیاد در موردش کنجکاؤ نبودم.با خواندن این نوشتۀ زیبای جناب هاشمیان صاحب، اشک شوق و حسرت از چشمانم جاری شد و با خود ګفتم درین سرزمینِ فلاکت زده چه کله های مملو از دانش و چه قلب های مملو از عشق، سر بیرون در آورده بودند که ما ( دستګاه های حاکمه) نه تنها قدر آنها را ندانستیم بلکه آنها را مورد بی اعتنائی قرار داده بودیم و از دامن خود دور نګهداشته بودیم و یا به اتهام کودتاه نابودش کردیم.
چه شخصیت جذّابِ داشت این مرحوم پژواک. خداوند رحمتش کند.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 21.02.2016

محترم حقوق پوه منګل صاحب
لمړی زما نیکی هیلی ومنه
ستاسی لیکنه د « امکانات حقوقی ....» خورا په زړه پوری او پدی اړوند چی د پنجشیر زمرد فروشانو شوری او د شمال ضد ملی شیطانی اتحاد غواړی پدی تاریخی ملی موضوع باندی سیاسی تجارت وکړی د خاص اهمیت لرولو او توجه وړ بریښی . څرنګه چی ولی خان ویلی وه: « لیا به یو کیږو ، لیا به ورکیږو » .
جناب منګل صاحب !زه پداسی حال کی چی د نکته سنج او افغانستان شناس ، داکتر صاحب هاشمیان ملاحظات او څرګندونی پدی ارتباط تأیدوم ، ستاسی د لیکنی په یوه پاراګراف باندی تأمل کوم او ستاسی محترم نه هیله لرم چی دا خپل کم سواده ورور په لاندی مواردو کی تنویر کاندۍ. تاسی محترم داسی لیکلی دی : « ... قابل یاد آوری است که خان عبد الغفار خان نیز نسبت داشتن روابط نزدیک با مهاتما ګاندی و پیروی ازفلسفه عدم تشدد ، نامبرده تمنیات سیاسی قبایل پښتون و بلوچ را برخلاف توقع ، در چنین موقع حساس تاریخی مطرح ننمود ، اینکار را میتوان یک عامل منفی عمده و قابل انتقاد در قسمت از دست رفتن یک فرصت دیګر تاریخی دانست . »
په پورتنني لیکنه کی زه په لاندی ټکو پوه نشوم :
لمړی : د ګاندی سره د نژدی روابط څخه ، شاید ستاسی اصلی منظور ، د هنودستان د نیم قاری نه ، د انګریزانو د تسلط د خاتمی د پاره د خدایی خدمتګارانو ، یو ځای کیدل د هندوستان د کانګرس د حزب سره وی چی د فخر افغان په زعامت تر سره شو .
ستاسی په نظر د انګریزی استعمار سره ، د مبارزی په لیار کی د فخر افغان او خدایی خدمتګارانو دا اقدام ، د پښتنو او بلوڅو د سیاسی تمنیاتو سره څه تضاد درلود ؟
دوهم : که ستاسی اعتراض د فخر افغان د عدم تشدد په فلسفه او د ګاندی سره عقیدوی مشارکت وی ، آیا پداسی حال کی چی ګانګرس او ټول هندوستان د ګاندی به مشرۍ ، دهمدی فلسفه په بنیاد ، د مبارزی به دګر کی ولاړ وه ، بدغه تاریخی مقطع کی د خدایی خدمت ګارانو دباره د تشدد او مسلحانه مبارزی امکانات څومره میسر وه ؟
آیا د تجزیه نه وروسته د افغانستان دولت حاضر وه چی د کوزی پښتونخوا د پښتنو سره په مسلحانه جنګ کی سهم ونیسی ؟
هیله ده ،دا کم سواده په بورتنیو مواردو کی تنویر کاندی
په درناوی


اسم: مجید منګل   محل سکونت: افغانستان     تاریخ: 20.02.2016

استاد دانشمند داکتر صاحب هاشمیان ! قبل ار انکه مطلب مختصری را در مورد نظریات ان برادر بزرګوار در مورد قسمت هایی از نوشته من راجع به امضای موافقتنامه ؟ ستعماری دیورند توسط امیر عبد الرحمن خان ، تقدیم نمایم ، خد مات ارزشمند قلمی شمارا د ر راه دفاع از (مو ضعګیری های ملی) در قبال جریات و تحولات غم انګیز سه دهه اخیر کشور قابل یاد اوری می دانم . ولی توضیح و عرایض من در مورد تبصره شما در( افغان-جرمن انلا ین ) : ۱- من شخصا از تفاوت (سیزده سال ) بین امضای موافقتنا مه ؟ ( دیورند ) (۱۸۹۳) توسط( امیر عبد الرحمن خان ) و جلوس نامبرده بر تخت کابل در سال ( ۱۸۸۰ ) اګاه بودم ولی با انهم امضای موافقتنامه ؟ دیورند را توسط ا میر بحیث یک (شرط قبلی دولت استعماری وقت برطانیه ) اګاهانه ذکر کردم بد لیل اینکه جنګ وجد ال های خونین قدرت طلبی که بین پسران و نواسه های ( امیر دوست محمد خان ) بر سر قدرت دران سال ها جریان داشت یقینا دولت انګلیس بحیث ( سیل بین ) انرا تماشا نمی کرد بلکه به اسا س سیاست مشهور خود ( تفرقه بینداز و حکومت کن ) دران دست داشت .
از جانب دیګر زمانیکه دولت انګلیس توسط نماینده عالیرتبه خویش ( لارد لایتن ) در زندګی تبعید در ( سمرقند ترکستان) با امیر تماس ګرفت و ویرا ازبین تمام برادران و کا کاها ی جاه طلب دیګر اش برای ( تخت کابل ) انتخاب نمود ګمان نکنم( تخت کابل ) را بدون شرط (بحیث تحفه) به امیر پیشکش نموده اهداف اینده استعماری سیاسی و ستراتیژیک خودرا درنیم قاره بشمول ( تعین سرحدات اینده بین دولت امیر و قلمرو هند بر طانوی ) که با ا مضای موافقتنامه ؟ دیورند بعدا عملی ګردید در نظر نداشته باشد . ازجانب دیګر بقرار ګفته خود شما که مخالفت ها بمقابل امیر در سراسر کشور زیاد وبا تهدید نظامی انګلیس نیز مواجه بود که اګر قبول نمیکرد مانند سایر امیران افغانستان تبعید ( هندوستان ) می ګردید بنظر من در جنین شرایط و اوضاع که رسیدن به تخت کابل برای امیر از همان اغاز قدامت داشت قبولی بدون تردید شرا یط انګلیس برایش کار دشواری نبود ، ۲- من ( شاه امان الله خان غازی ) را برای مطرح نکر د ن موضوع عدم قبولی موافقتنامه ؟ ( دیورند ) در( مذاکرات ( راوالپندی)( سال (۱۹۱۹ ) ملامت نکرده ام بلکه تنها اظهار تعجب کردم با ان درایت وصفات رهبریت ملی که او داشت انرا مطرح ننمود . (ختم )


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 20.02.2016

برادر محترم عبدالتواب جان وهاب، سلام!

در نوشته مورخ ۱۹ فبروری تان درین دریچه عنواني استاد سیستانی صاحب، ذکر خیرې از بنده قاصر کرده اید، خداوند یار تان باشد. البته من یاداشت های دست نویس کاکای مغفور شما عبدالحکیم خان وهاب را که به ابتکار و علاقمندی استاد صالحه جان واصل در هشت بحش درین پورتال به نشر داده شد، مرور کردم. همه این مطالب خصوصأ چشم دید یک نویسنده راجع به یک رخداد تاریخی برای هر خواننده اهمیت خاص دارد. مثلأ: در بخش هفتم صور ت حال پادشاه شده محمد ظاهر خان و شکل بعیت ګرفتن آن توسط شاه محمود خان مکار...!! طرف دیګر طوریکه من دقیق ګردیدم، کاکای مرحوم شما یک شخص نهایت حساس و دلسوز و وطن دوست بوده است که دران اوضاع فقیر مملکت ما که داشتن یک قلم و کاغذ هم سهل نبود، بخود تکلیف داده و این مسایل تاریخی را همراه با عکس های مهم با یک شوق قلبی دران نوشته و نصب کرده است.
از طرف دیګر در قسمت تایب کرده این یاداشت ها شما ذکر از معاذیری صحی تان کرده اید، خانم واصل صاحب در نوشته مورخ ۱۳ فبروی خود به آدرس اینجانب اظهار کومک در تایب کردن این اثر تاریخی را نموده اند. امید است با تفاهم هم این مواد بشکل یک کتاب آماده شده و روح آن شخصیت ګرامی بلا تردید خرسند تر خواهند شد. برای شما صحت خوب و وقت خوش تمنا میدارم.

په درنشت سره


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 20.02.2016

هموطن دانشمند محترم منگل صاحب
اجازه بدهید درجندموردمقالۀ شمامعلومات خود رااضافه کنم:
1) جلوس امیرعبدالرحمن خان درسال 1880 و امضای معاهدۀ دیورند در سال1893 بوده تفاوت زمانی این دوواقعه 13 سال است- یعنی این درست نیست که امیر قرارداددیورند را بخاطر تاج وتخت کابل امضاء کره باشد.
2) درین مدت امیرمذکور یک حکومت قوی مرکزی درافغانستان ساخته بود که درنتیجۀ کشتار هزاران نفر صورت گرفته، ومردم ناراض بودند. انگلیس ازین نارضایتی مردم استفاده کرده شرایط خودرا با تهدید نظامی پیش کرد که اگرامیر قراردادراامضا نکند یک فرقه مجهز انگلیس به پشاور درانتظار حمله بود- امیرمیدانست که اگر انگلیس حمله کند،حمایت مردم را باخودندارد یابدست مردم کشته میشود ویا مانند پادشاهان سابق فراری هندوستان خواهدشد.لهذا درتحت تهدید ونامردانه قراردادتحمیلی راامضا کرد ودربدل این قراردادتحمیلی تزئید معاش رانیزپذیرفت که یک لکۀ بدنامی برای اوماند.مقصد اینکه انگلیس این قرارداد رامیخواست وبزورخودگرفت که میگویند "زورقالب ندارد."
3) ملامت قراردادن امان الله خان که در سال 1919 قرارداد دیورند را باطل نتوانست،واقعبینانه نیست، زیرا بهترین وبیشترین لشکر او درجلال آباد شکست خورده بودو طیارات انگلیس کابل را بمباردمان میکرد - مردم کابل که بار اول طیاره وبم رادیده بودند برحکومت فشارآوردند، امان الله خان مجبور بودتنها با حصول استقلال قناعت کند، درغیرآن حکومت نوبنیاد افغانستان سقوط میکرد- یادداشتهای محترم داکتر سید عبدالله کاظم را باید دوباره خواندکه به ارتباط محاذ جنوبی تحت اثر سپه سالار محمدنادرخان، مسایل دیگری هم درجریان قرارداشت.
4) پاراگراف اخیر مقالۀ تان موردتائید من قراردارد- امریکا هنوزهم برای تقویت واستحکام پاکستان کارمیکند- گاو را برای پاکستان و غدودش را برای افغانستان میدهد - دلیل آن اینست که امریکابعد ازتاسیس پکت (سنتو) بمقابل اتحادشوروی، خط دفاعی خودرا بمقابل شوردی درپاکستان قرارداد- پاکستانهیا جنرالان امریکا را درخیبرو بولان بردند ونشان دادند وقناعت دادند که بهترین خط دفاعی بمقابل شوروی پاکستان است - از آنوقت تا تاامروز پاکستان خط دفاعی امریکا بمقابل شوروی وبعدا روسیه قراردارد- تازمانیکه این سیاست و ذهنیت امریکا تغییر نیابد، امریکا گوشت وشوربا را بپاکستان واستخوانها رابه افغانستان میدهد. همین اکنون وهنوزهم امریکا بطورخفیه وزیرکاسه سعی وتلاش داردتا افغانستان رامجبور بسازد که خط دیورندرابرسمیت بشناسد، درآنصورت امریکا از پاکستان وافغانستان یک واحد نظامی مشترک بمقابل روسیه میسازدو امکانات ادغام افغانستان با پاکستان نیز میسرمیگردد. امریکا همین سیاست خودرا بالای رهبران تاجک وهزاره قبولانده است وحکومت وحدت ملی نیز قسما به اساس همین سیاست رویکار آمده است. بنابران نظرشماراتائیدمیکنم که مذاکرات روی خط دیورند با پاکستان باید بیک فرصت دیگر موکول گردد. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 19 فروری 2016


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ویرجنیا-امریکا    تاریخ: 19.02.2016

محترم منگل صاحب،
مضمون شما و نظریه شما در مورد ننگین دیورند استادانه نوشته شده است و در مورد اینکه باید این موضوع در این وقت توسط یک دولت ضعیف و شکسته مذاکره نشود بکلی با شما هم عقیده هستم.
در مورد دولت امان الله خان غازی باید عرض شود که اسناد نشان میدهد که در آن موقع مشخص بدست آوردن استقلال کامل افغانستان برای غازی امان الله خان مهمترین هدف بود که آنرا بدست بیاورد . توقع زیاده تر از آن دولت ( با درنظرداشت امکانات و توانائی های موجود آن) یک اندازه دور از واقعیت به نظر میرسد.
از طرف دیگر منحیث یک حقوقدان و دیپلومات شما حتما مطلع هستید که تبلیغات یک قسمت بسیار مهم از فعالیت سیاسی و ستراتیژی عمومی در یک مورد مشخص است. امروز ایران با استفاده از تبلیغات و خاصتاً مطبوعات مرتبط بین المللی افکار عامه و حتی سیاستمداران امریکائی را بازی داده است و عربستان سعودی تحت اداره نسل جوان خاندان شاهی شدیداً از تبلیغات برای مقاصد ستراتیژیک استفاده میکند.
با احترام به شما ، به نظرمن پائین زدن سیاست دوران صدراعظمی شهید داؤد خان در حالی که دیپلمات های برجسته افغانستان مثل عبدالرحمان پژواک وغیره در آن شامل بود، در یک جمله دا پشتونستان زمونژ-دو مشکل عمده دارد:
1. ارزش استفاده از تبلیغات در سیاست ستراتیژیکی نادیده گرفته میشود.
2. لویه جرگه ملی افغانستان فیصله حمایت از حقوق پشتون و بلوچ کرده بود.
3. به دشمنان وحدت ملی افغانستان که سال ها است این ریخشند دا پشتونستان زمونز را بر ضد پشتون و پشتو در مجموع استفاده کرده ند یک وسیله قرار میدهید.


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 19.02.2016

محترم هیواد دوست

در انتقاد سنگ و چوبی که بر استاد هاشمیان وارد کرده اید ، لطفاً به مقالات استادان محترم در این سایت رجوع کنید و زحمت بکشید یکی دوتا را بخوانید.
استاد سیستانی از زبان ملا کاتب هزاره توضیح داده اند که مردم تا چه حد از شاه امان الله غازی حمایت و از بچه سقو و نادر غدار دلپخته بودند.
اسناد کاظم مستند و عالمانه توضیح کرده اند که چگونه دست انگلیس در شکست شاه امان الله نقش بازی کرد.

گناه مردم بیچاره سنگ و چوب چیست؟ وقتی من و شما در کابل بودیم و عساکر شوروی با نوکران خود داخل افغانستان شدند سنگ و چوب مخالف بود مگر از دست ما چه می آمد؟


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 19.02.2016

محترم عبدالمجید منګل ننۍ مضمون د ډیورند ساختګی خط په هکله ډیره په زړه پوری تحلیلی بڼه لری إ واقعیت خو دادی چی مرحوم عبدالغفار خان د پاکستان مینځ ته راتلو وخت کښی د پښتونستان مینځ ته راتګ غږ پورته کړ او نه په حیث دافغان د پښتنو لرو برخو یو ځای کیدو دافغانستان خاوری سره إ نوموړی باید هغه وخت د افغان په حیث ددی ساختګی خط له مینځه وړلو اواز پورته کړۍ وای اما دا کار ئي ونکړ إ دنوموړی پښتونستان اواز څخه دا معلومیده چی د برو او لرو پښتنو لپاره نوۍ بل دولت پښتونستان رامینځ ته شی او وروسته دا کرغیړنه ادعا د محمدزائي له خوا هم د فریب لپاره رسمیات پیداکړل یعنی محمدزاي خاندان نه غوښتل چی حتی د ډیورند کرښی نام یاد کړ شی پدی موضوع هم مفصلی او جدی خبری پر روم کښی هم صورت وموند او همدارنګه د پښتو ژبی فلج کیدو په برخه کښی یعنی دری او پښتو دواړه رسمی او ملی ژبی اما ددربار له خوا پښتو ژبه تر پښو لانوی شوه او یوازی د تمسخر لپاره ئي پښتو کورسونه جوړ کړل چی نتیجه ئي نه تنها منفی بلکه پښتو ژبه ئي مسخرو ته برابره کړه إ د ډیورند ساختګی خط له مینځه وړلو لپاره نه محمد زائي کورنۍ علاقه درلوده او نه اوس دا علاقه موجوده دی اونه امریکه او انګلیس ددی طرفدار دی إ
دبهر څخه را وستل کسان باید د بادارانو هدایتونو تابع اوسی إ افغانستان هغه وخت خپل حقوق د پاکستان څخه تر لاسه کولای شی او افغانستان په پښو دریدای شی کله چی د اقلیت ، ژبو ، مذهبونو او ملیتونو بی اتفاقیو څخه دا منورین د زړه له کومی او صدق سره لاسونه واخلی او همدارنګه د خرڅون غلامی پر ځانو ونه منی لکه چی تر اوسه جریان لری إ


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.02.2016

محترم منگل صاحب!

سلام های بنده تقدیم تان.

نوشته تان از نظرم گذشت، صاف و صفا تجزیه تاریخی و تحلیل منطقی شده.

نوشته زیاد به خاطری خوشم آمد که عین نظر شما را من چندی قبل در همین دریچه که مسلهء دیورند قابل حل است اما نه در شرایط موجود، تحریر کرده ام.

هر چیز از خود درایت کار دارد و مرد درایت.

نتوان طرف شدن بزبانهای مختلف
حق گوی لیک ترجمه اش ماسوا شنو

بیدل


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 19.02.2016

هموطن محترم هیواد دوست صاحب
نقل قوم من از زبان پدرم که "سنگ وچوب افغانستان امان الله خان را میخواست..." به زمانی تعلق داردکه 9 ماه از پادشاهی بچۀ سقو گذشته و سپه سالار محمدنادرخان برای پادشاه شدن بکابل رسیده و امان الله خان به ایتالیا رسیده بود.
پیشنهاد شما که امان الله خان بایست یک سلسله اقداماتی میکرد که موجب فراری او نمیشدبه زمانی تلق میگیرد که امان الله خان درکابل پادشاه بود- گویا این دوموضوع از لحاظ تاریخ مطابقت ندارند- با اخترام هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 19.02.2016

بخدمت داکترصاحب کاظم واستاد سیستانی صاحب
به ارتباط عنوان "استادعبدالرحمن پژواک" بعرض میرسانم که من درمقالۀ خود یک بیت پژواک را بخط جلی نوشتم وبه زیرآن نام پژواک را نوشته بودم وبنظرمن همان بیت باید عنوان مقاله میبود، زیرا از نظرعلم بدیع با محتویات مقاله که نام نامداران وقت را در برداشت، مطابقت میکرد- اما عنوان مذکورنادرست نشرشده وادارۀ محترم پورتال بعدا آن اشتباه راخودشان تصحیح کردند. اگرکسانی فکرکرده باشند که من بخاطرنام پژواک میخواستم مقالۀ خودرا خواندنی بسازم، این تصور درمخیلۀ من وجودنداشته است. آن مقاله که از مقالۀ اقای غلام حضرت الهام گرفته بود، یک مطلب تاریخی وقابل خواندن دربرداشت.
بفرمودآ استادسیستانی خاندان نادرخاندرحفظ مقام سلطنت اتفق خوب داشتند ومدت 40 سال سلطنت را نگاه توانستند- اما یک مسابقۀ قدرت برای احراز مقام صدارت بین اشخاص این خاندان جریان داشت که منجربسقوط سلطنت وخاندان شد- هدف مقالۀ من روشن ساختن همین نکته بود.
اشارۀ من یمقالۀ محترم غلام حضرت جنبۀ تشویقی داشت- وظیفۀ خودمیدانم از هرقلمی استعدادنویسندگی تبارزکند، آنراتشویق نمایم- این شخص را نمیشناسم اما شایذ از سن 60 بالاتر باشد و یک افغانستان شناس است ودر قطار لاطایلاتیکه در پورتالها نشرمیشود، مقالات اوهم برای من مطالب خواندنی دارد. باعرض احترام- هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 19.02.2016

دوستان محترم
دیشب سه پیام درین کلکین گذاشتم، اماهربارکه هرکدام تکمیل میشد،یک اعلان ظاهر میشد که میگفت ERROR : وامروز دیدم که هیچکدام آنها نشرنشده است- حالا به اختصار بعرض میرسانم:
بعداز آنکه داکتر صاحب کاظم وآقای ایازنوری ازدومرجع موثق انتقال میت مرحوم اعلحضرت امان الله خان راازقندهار مستقیما بجلال آباداطلاع دادند، به اشتباه حافظوی خود ملتفت شده ازهمه معذرت میخواهم.
هدف من تصحیح واقعات تاریخی بوده واست که وظیفۀ هرافغان میباشد. من خوش شدم :قای قاسم باز تصویر دست داشت خودرانشرکرد چونکه درعالم مهاجرت این یگانه تصویریست که وجود دارد، اما من درباب آن تصویر هنورهم سوالات دارم که بعدا مطرح میشوندو این سوالات بشخصیت و صداقت آقای قاسم باز هیچ ارتباط ندارد.
من هم درین جند روزبا بعضی دوستان تماسهایی داشتم وبطور موثق شنیدم که مراسم فاتحه داری اعلحضرت مرحوم درکابل درخانه سردارشاه ولیحان درجوارصدارت توسط محترمان ثمرالسراج وقمرالبنات گرفته میشد و همه اعضای فامیل سراج ونواده های امیر عبدالرحمن خان درهمان خانه جمع شده بودند واعلحضرت محدظاهر شاه نیر برای ابراز تسلیت واتحاف دعا همانجا رفته بودند.
یک واقعیت موثق و غیر قابل انکار اینست که مراسم دفن میت مرحوم امان الله خان درجلال آباد توسط مرحوم مارشال شاه ولیخان به نماینده گی از سلطنت گرفته شده وصدراعظم محمدداودخان درآن مراسم اشتراک تداشت، چونکه تشریفات ایجاب نمیکرد که دو والاحضرت در یک مراسم اشتراک کنند. پس این سوال پیدامیشود که این عکس که مرحوم محمدداودخان درمقابل تابوت دیده میشود درکجا گرفته شده است ؟ بنظرمن سه امکان وجود دارد:
1)اینکه سردارمحدداودخان بقندهار رفته و درآنجا به بازماندگان امان الله خان ابراز تسلیت کرده باشد، زیرا درین عکس زنها درچاری دیده میشوند، شاید زنهائیکه همراه تابوت آمده بودند درمیدان هوایی قندهار چادری بسرکرده اند. اما دراخبار همان وقت از رفتن صدراعظم داودخان بقندهار چیزی نشر نشده بود.
2)آیا مرحوم محمدداودخان قبل ازمراسم تدفین خود را بجلال آباد رسانده واین عکس درجلال آباد گرفته شده باشد، اما موجودیت زنها وقالین بزیرتابوت و اشخاصیکه درین تصویردیده میشوند، از صحنۀ قبرستان در جلال آبادنمایندکی نمیکند.
3) شایداین تابوت واین عکس بشخص ومحل دیگری تعلق داشته باشد، مثلا شایدتابوت والاحضرت شاه محمودخانباشد که ازخانه اش برداشته شده بود.
من به ارتباط تصویرنشر شده این سه سوال رابرای تدقیق وتفکر به هموطمان محترم میسپارم.ازمحترم قاسم باز تشکر میکنم که این تصویر راداشتند ونشرکردند ودر بارۀ سوالات مذکورهمکاری خودشانرا نیز توقع دارم تا یک صحنۀ تاریخ روشنتر گردد. باعرض احترام -هاشمیان


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 19.02.2016

خدمت خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین!
فکر میکنم، در نوشتۀ اخیر آقای سیستانی که در ضمیمۀ آن، توضیحات قلمی محترم آقای فروغ ارائه گردیده است، اشتباهات بزرگ در ارقام آن دیده میشود.
با وجود آنکه من انجنیر برق نمی باشم، ولی با اصطلاحات ریاضی کمی آشنایی دارم. در مورد ظرفیت های برق در افغانستان، در نوشته های آقای سیستانی و توضیحات جناب فروغ، در پهلوی کلمۀ "ملیون"، که معادل "میگا" در لاتین می باشد، "کیلووات" نیز افزوده شده است.
اگر 35 ملیون با کیلو که (1000) می باشد، یکجا گفته شود، معنی میدهد که 35 هزار ملیون یا (35 ملیارد وات ساعت).
به نظرم بزرگترین بند برق در امریکا و جهان، این ظرفیت را ندارد. لذا اگر گفته شود که 35 ملیون وات ساعت، یا 35 میگاوات، شاید درست تر باشد.
باز هم اگر من اشتباه کرده باشم، لطفاً تصحیح نمائید.


اسم: عبدالتواب وهاب   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 19.02.2016

با تقدیم سلام و احترامات گرم خدمت بزرگ مرد سیستانی صاحب!
اولتراز همه آرزوی صحتمندی تان را می نمایم و در ثانی تشکر میکنم از اینکه وقت تان را برای مرور این کتاب عموی مرحومم مصرف نموده اید. بلی من هم از خانم واصل واهب متشکرم که با اصرار نهایت مرا وادار ساختند که این کتاب را بالاخره برای شان در فورم اوراق جداگانه بفرستم و ایشان مهربانی کردند و همگی آن را تنظیم کردند به دست رس دوستان قرار دادند. از تبصرۀ تان دو حالت به من رخ داد اول حالت تأثر و دوم حالت خوشی:
تأثر بر اینکه آن چه دلیل بوده باشد که در ذهن شما از مردم محمد زائی این چنین تصویری داده بود که همۀ این قوم و تبار به جز عیاشی و مفت خوری کار دیگری نداشته اند؟ خوب شاید بعضی در بین شان با این عادات و صفت ها بوده باشند. اما همگی آنها چنین نبوده اند. البته میدانید این عقیده، عقیده و شایعات کوچه و بازار بود که شدیدآ خلاف حقیقت ها بودند و میباشند. متاسفانه با تبلیغات احزاب چپی و نافهمیده قضاوت های عوام این شایعات وجود داشت .. میخواهم به معلوماتی که در بارۀ هنر خطاطی و شعر و ادب این خانواده داده بودید باید اضافه کنم که آثار خطی و مکاتیب روزمره که از برادران قندهاری در خانه موجود بود این اشخاص شدیدآ با سواد، دانشمند و نویسنده های خوب با خط های زیبا بوده اند .این اثار متأسفانه در به بیرون آمدن از افغانستان گم و دُر شدند. از تبصرۀ بسیار پر لطف تان دانستم که شما با عزیزانی از فامیل های ما ها در سویدن هم در ارتباط هستید و در قسمت شعر و ادب و خطاطی که سرمایۀ ارثی این فامیل بشمار میرود بسیار خوب میدانسته اید. به هر حال خوشی ام ازین بود که شکر میکنم که حد اقل این کتاب دست نویس توانست که این عقیده شما را حد اقل به جهت مثبت در مورد این تبار بکشاند.
به هر صورت با تشکر مجدد از شما، همچنان اظهار سپاس می کنم از جناب محترم ایاز نوری صاحب که نظر نیک شان را در مورد این کتاب در نظر سنجی لطف کرده نوشته بودند و پیشنهاد نموده بودند که اگر شود که کسی این کتاب را به شکل دیجیتال باز نویسی کند. بلی من سعی و تلاش دارم که آرام آرام اگر صحت و سلامت با من دست یاری دهد همه را بازنویسی کرده به شکل یک کتاب در آورم و به چاپ برسانم.
تشکرات جداگانه خدمت داکتر صاحب کاظم هم تقدیم است با وجودیکه تیلفونی صحبت های درین باره داشتیم، خواستم سپاس کوتاهی این جا هم خدمت شان درج کنم.بازهم تشکرات و اظهار ادب و احترام مرا بپزیرید
عبدالتواب وهاب


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 18.02.2016

محترم داکتر صاحب هاشمیان !
من این عکس میت شاه بی بدیل سپهسالار استقلال غازی امان الله خان را چهار سال قبل در کابل بدست اورده بودم من این عکس را چند بار در صفحه فیس بوک خود فیست و نشر نمودم، باور نماید به صدها هموطن ما انها این عکس را شیر نمود که فکر میکنم حالا به هزارها افغان دیګر شاید انرا نشر و شیر نموده باشد.
استاد عالیقدر، به اندازه یک تار مو و یک نقط خلاف این عکس من چیزی نه نوشتم، از شما احترامآ التجا میکنم لطفآ به این نوشته ذیل که نوشته شما است توجو شما را معطوف میدارم ، بعد از ان قضاوت را بدست شما و خوانندګان این پورتال میدهیم که بین من و شما که بحق است و کی نی. و نوشته کی باید تصحیح شود، از شما و یا از من، کی از تصور خود ګف میزند و کی با اسناد و عکس زنده، بهر صورت لطفآ توجو نماید به نویشته تان ،شما میفرماید.
« به توجه محترم آقای محمدقاسم باز
من شما را برادرزاده خوانده ام و ازنیکی وخیرخواهی پدرمرحوم تان ادای دین واظهارتقدیروتشکرنموده ام.بشما اطمینان میدهم که هیچنوع کدورت وبدبینی بشماندارم، بلکه ازمساعی تان برای روشن ساختن واقعات دورۀجمهوریت مرحوم محمدداودخان تقدیرکرده ام.اما تاریخ افغانستان مال شخصی من و شما نیست.هرگاه به ارتباط مسایل تاریخی سندی نشرمیشود ودرست نمیباشد، وظیفۀ هرافغان است تا آنرا تصحیح کند.
شما یک تصویر نشرکردید و زیرآن نوشتید"مراسم تدفین اما ن لله خان درجلال آباد" و درتوضیحات تان تذکرداده بودیدکه"زعیم ملی محمدداودخان درمراسم تدفین درجلال آبادحاضربود"- درآن خبری که شما برای اطلاع عامه نشرکردید دواشتباه تاریخی وجودداشت: یکی اینکه آن عکس درکابل ودرخانۀ مارشال شاه ولیخان گرفته شده که میت را ازمیدان طیاره به همانجا انتقال داده بودند نه درجلال آباد- دیگر اینکه مرحوم محمدداودخان درمراسم تدفین میت درجلال آباد اشتراک نکرده بود، بلکه تنها مارشال شاه ولیخان به نماینده گی از سلطنت بجلال آباد رفته بود.این دو موضوع تعلق دارد وباید تصحیح میشد که اینکار وظیفۀ هر افغان است وشماعوض آنکه ازین دو تصحیح ازمن تشکر میکردید، آزرده شدید !

اشتباه شما قصدی وعمدی نبوده، بلکه تصویر تاریخی که نزدشما است، آنرانشرکردیدو تصورکردید آن صحنه درجلال آباداست.وظیفۀ
هرافغان است که اشتباهات تاریخی را تصحیح کند واینک من یک اشتباه دوست محترم خود داکتر صاحب کاظم رانیزتصحیح میکنم که درقسمت اخیرنوشته شان درهمین کلکین درج شده که:" واما این عکس درجلال آباد گرفته شده است." تصورمن اینست که داکترصاحب میخواستند بگویند "...درجلال آباد گرفته نشده است."»
حالا قضاوت بدست خود شما است که شما ګف شادخت هندیا دختر ان ابرمرد، و نوشته داکتر صاحب والامقام اقای کاظم صاحب و همچنان کتاب اقای فوفلزی را قبول میکنید یا نه؟. ایا به ګف خود باز هم پافشاری میکنید و یا نه میکنید کار شما است، محترما این تصویر را نه من رسامی کردم و نه من انرا ګرفتم و نه من انرا فوتوشاپ کردیم و نه من عکس مرحوم داوودخان را در این مراسم در این عکس چسپاندیم، این عکس در ارشیف ملی موجود است از کسیکه که من این عکس را از روی عکس وی توسط ای فون خودعکس برداری نموده بودم ان شخص کارمند اداری ارشیف ملی بود.
استاد نهایت محترم، انقدر که امیر حبیب الله خان یا به عباره دیګر امیر شهید که به فامیل ما لطف و کمک نموده، سردار محمد داودخان و غازی امان الله خان ننموده اګر در مسایل سیاسی مملکت ما که کی بدرد کی زیاد خورد در انصورت من باید در قدم اول از امیر شهید ( حبیب الله خان ) باید سر سختانه دفاع میکردم، ولی این کار ابدآ نخواهم کرد، نزد من موقف و منزلت غازی امان الله خان به میلیون و بیلیون مرتبه بلندتر از امیر حبیب الله خان که پدر غازی امان الله خان است، است. استاد محترم. یک موضوع را بخدمت شما عرض میکنم ان اینست که، انقدر که داوودخان در زمان ریاست جمهوری به اعلیحضرت غازی امان الله خان ارادت داشت بخدا باور نماید که من و نه شما به اندازه وی نخواهیم داشت، یکی از روزها در اواخیر سال ۱۹۸۹ در پیشاور من از سردار محمد عزیز نعیم سوال کردم که ایا شما برایم ګفته میتوانید بګوید که سردار صاحب [ داوودخان ] چی قسم اندیشه داشت، به شرفم قسم که وی برایم چنین ګفت ( وی « سردار عزیز نعیم » برایم ګفت ، هر وقتیکه هندوستان دهلی و یا انګلستان لندن میرفتم کاکایم اولین چیزی که برایم میګفت که عزیزم در کتابخانهای لندن و یا دهلی هر چی که در باره نهضت روشانی یعنی نهضت میا پیر روښان و غازی امان الله خان هر چی که پیدا میکنی برایم بیاورید. سردار عزیز نعیم برایم ګفت که کاکایم بسیار زیاد تحت تاثیر افکار نهضت روشانی بود، امروز اګر صادقانه و بیدون تعصب بیندیشیم ګفته میتوانیم که مرحوم سردار محمد داوودخان واقعآ پیرو نظریات ، افکار و پلانهای عمرانی دوران امانی بود،وی در زمان ریاست جمهوری خویش یکی دو نفر اعضای نزدیک فامیل غازی امان الله خان را بحیث وزیران کابینه مقرر نمود اینکه انها بعضی مغاذیر صحی داشتند و یا بهر ملحوظ که بود نتوانستند به وظایف شان ادامه دهد کارهای الهی بود، همچنان خانم سید عبدالاله معاون ریاست جمهوری زمان مرحوم داوودخان یکی از اعضای بسیار نزدیک فامیل غازی امان الله خان بود.
این بود عرایض برادر زاد شما، بشما.
با عرض احترام


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 17.02.2016

قابل توجۀ آقای سیستانی.
من که دونیم ساله بودم فکر می کردم که فقط فتواهای مختلف مُلا ها موجب کشکمش بین خود و بین پیروان خود می ګردیند ولی امروز که چند ساله شده ام، با کمال تأسف می بینم که صدور فتواهای ګوناګون نه تنها فقط مربوط مُلاها میباشند بلکه از هنرمند ګرفته تا سیاستمدار و از مؤرخ ګرفته تا فرهنګی و از داکتر طب ګرفته تا داکتر اقتصاد، همه و همه معتاد و درګیر و ګرویده به فتنۀ فتوا دادن میباشند، یعنی هر شخصِ دانشمند در حوزۀ دانش و تخصص خویش، رأی خود را مقدم بر دیګران می پندارند و اینرا نیز باید یاد آور ګردید که هر دانشمند و متخصص دارای یک نوع تعصب مثبت و منفی نیز باشد.
ما شنیده ایم که آقای سیستانی یک تاریخ دان یا به زبان ما یک تاریخ پوه میباشد، اینکه تفسیر و تعبیر یک واقعۀ تاریخی و یا شخص تاریخی از نظر ایشان، چه تفاوت های با تفسیر و تعبیر یک تاریخ دان دیګر ( در مورد عین موضوع) میداشته اند، همانا فتواهای ګوناګون را در ذهن آدم تداعی می کند.
من از ایشان سخت ګِلایه مندم، نه فقط ازین بابت که به کوچکتر از خودش افتراء بسته و وی ( غ.حضرت) را به انکار مرور مسائل تاریخی متهم ساخته بلکه ازین بابت که به دیدګاهای خود نیز بی احترامی نموده.
اولاً ( به عنوان یک افغانِ بدون هیچګونه ادعا) باید عرض کنم که ایشان ( سیستانی) همانګونه که از اظهاراتش معلوم میشود فقط بخاطرِ کِراهت داشتن از عنوان ( تاریخ) ، از خواندن آن نوشته خودداری نموده ( که من بعید میدانم)و آنرا ضیاع وقت دانسته ( البته ما تاریخ خوانان باید دارای حوصله و وقت زیادِ باشیم که به چرندیات مؤرخین محترم خود دقیقاً ګوش کنیم که آنها بفرمايند که مثلاً قُطرِ قوطی نصوار امیر دوست محمد خان دو نیم سانتی متر بود).
ثانیاً عرض کنم که غ.حضرت منکر تاریخ نمیباشد بلکه غ.حضرت می ګوید : خوب دقت شود " به ګفتۀ جناب سیستانی بنا برین دیګر آن رژیمها و آن رهبران و ان مردم ها رفتند که رفتند و دیګر برګشت شان امکان ندارد" .
رابعاً عرض شود که غ.حضرت قبول ندارد که آقای سیستانی نوشتۀ وی را نخوانده باشد بناً حدس میزند که تازیانه خوردنِ یکی ازین چهار تا رهزنان تاریخی ( رهبران کودتای ثور) بر مذاقش خوش نیامده باشد.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا    تاریخ: 17.02.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین
جناب حتر احمد فواد ارسلا محقق دانشور کشور .
تشکر از توضیح عالمانه شما بنده فرد معمولی و عضو عادی کودتای 26 سرطان بودم که به آن افتخار دارم ولی دگر جرال ارکان حرب غلام فاروق خان بر علاوه دوستی شخصی بنابر فرموده شما که با مرحوم محمد داوود داشتند ایشان در مدت ده سال دوره دیموکراسی لویدرستیز کشور بوده و به مثل بنده هزار ها افسر و صاحب منصبان را تربیه نموده اند که شهادت نامه های بنده مزین به امضای مرحوم شان است .
باعرض احترام و ادب


اسم: تره کی    محل سکونت: France    تاریخ: 17.02.2016

سلام و تمنیات نیک محترم ارسلا
از معلومات شما متشکرم. قصد من ، طرح موضوع برای زمینه سازی تبادل معلومات از مجاری مختلف بودتا اګر امکان پیدا کردن رد پای ګمشده بدست آید. اینکه باندی از یک تنظیم مجاهدین ، خاد را در قبضه ګرفت به همه معلوم است. سوال اینست که بالاخره کدام یک از ګروه چپ یا راست بر خاد مسلط شد و سرنوشت آرشیف چه شد ؟ . خدا حافظ . تره کی


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.02.2016

احترامات برای محترم هاشمیان صاحب !

شما نوشتید که " پدرم می گفت سنگ و چوب افغانستان در آنوقت امان اله خان را دو باره می خواست " کاش این سنگ وچوب قدرت آنرا میداشت تا مانع اغتشاش مردم بر ضد امان اله خان میشد تا از کشور فراری نه می شد!!!

امان اله خان متاسفانه توصیه های نادر خان را مد نظر نه گرفت تا یک اردو قوی میساخت وبعدآ دست به اصلاحات میزد،بعدآ پشیمانی چه سود؟ مشوره های غلط نبی خان چرخی و ولیخان دروازی رازیادتر شنید.

در مورد جنازه امان اله خان که شما پافشاری نموده و اصرار دارید که جنازه را به کابل به خانه شاولیخان آورده از چندین منبع غلط ثابت شده امید وارهستیم در باره حقایق تاریخی که فبلآ از زبان دیگران نقل قول میکردید تجدید نظر نموده با مشوره و منطق موضوعات ارائه شود.صحت و سلامتی تان آرزوی ماست. سرفراز باشید


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ویرجنیا-امریکا    تاریخ: 17.02.2016

محترم خان آقا سعید و محترم عبدالله خان
خوشبختانه من با شما هیچ مخالفتی در موضوع تقرر و نقش رئیس دولت ندارم و در مضمون هم من مدعی نشده ام که غیر از شهید داؤد خان کسانی دیگری هم در این تقرر نقش داشته اند.
در مورد این که جناب شما با شهید داؤد خان در مواردی مباحثه کرده اید و او را قناعت داده اید هم با شما اختلاف ندارم و این یک نمونه از صفات بارز وی است که تبلیغات سوء علیه وی که وی یک شخص سرتنبه و عصبانی است نفی میکند. گرچه باید این را قبول کرد که درجه رابطه شما با شهید داؤد خان و نزدیک و رفاقت وی با مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان و اهمیت موضوع بحث فرق زیاد داشته است. و این نقل قول شما با نقل قول در مورد مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان، هردو در ذات خود نقل قول است و خوانندگان و محققین خود میتوانند در مورد قضاوت و استدلال منطقی نمایند.
موضوع در اینست که در یک سیستم عسکری تازه ایجاد شده توسط یک کودتای عسکری که یک گروپ با منافع و مقاصد مختلف جمع آوری شده بودند ما نمیتوانیم جمع آوری مدارک و شواهد و گرفتن اقرار را تضمین حقوقی نمائیم. نه من ، نه شما، نه شهید داؤد خان و نه مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان میتوانستیم بگوئیم این محکمه و قضاوت کاملاً بر مبنای اصول بیطرفی قضائی صورت گرفته است.
این ادعای من به معنی نفی یک توطئه و کودتا نیست، و این ادعای من به معنی این نیست که کسانی با همکاری مستقیم یک دولت دشمن خارجی که پاکستان باشد قصد یک حرکت ضد دولت جمهوری افغانستان را نداشتند.
موضوع مورد بحث در این است که ما نمیتوانیم انکار کنیم که یک تعداد عناصر شامل در دولت و هم عمال کی جی بی شوروی که بعد از کودتا فرصت مناسب را به دست آورده بود از این کودتا برای منافع خود استفاده کرده اندو این مداخله در ترتیب جمع آوری شواهد، گرفتن اقرار و پیشنهادات محکمه تبارز یافته است.
من با شما در آرزوی محترم استاد هاشمیان شریک نیستم بخاطری که در مورد گذشته نمیشود آرزو کرد، در این مورد گفته محترم عبدالله زیاده تر در هر دو مورد شهید داؤد خان و هم در مورد قضیه کودتا صدق میکند که یا تخت است یا تابوت.


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویر جینیای امریکا    تاریخ: 17.02.2016

به سایت محترم افغان جرمن انلاین
قابل توجه خوانندگان گران قدر و دانشمند محترم جناب احمد فواد ارسلا .
قبل از عرض پاسخ : می نگارم خدا نکند که بنده با دانشمندی چون شما اختلاف پیدا نمایم ، اما عرائض خود را تقدیم می نمایم .
اختیار دارید و یا نه ، در آن زمان در تقرر مقامات نظامی و دولتی از هیچ شخص و هیچ حزب نیمه سیاسی داخل کشور واز هیچ مرجع خارجی مشوره و سفارش رول نداشت و هیچ یک از صاحب منصبان در کودتا در تعینات نقش نداشتند شخص رئیس دولت در تعینات نظامی نسبت شناخت که داشتند و در راس وزارت دفاع شخص خود شان قرار داشتند تصمیم اتخاذ می فرمودند البته گاهی امکان دارد که از شخص ویا اشخاصی در مورد طالب معلومات شده باشند و آن ها اشخاص مورد نظر خود را شخص خوب وبا دانش و کفایت معرفی نموده باشند ولی در تقرر دگرجنرال غلام فاروق خان لویدرستیز اسبق هیچ شخص رول نداشت بجز شخص رئیس دولت و ایشان بودند که اهلیت و لیاقت کاری دگرجنرال موصوف را منحیث همکار خود بصفت قوماندان مکتب حربیه می دانستند و واقعآ تصمیم مناسب اتخاذ فرموده بودند .
این که رئیس محکمه نظامی ویا شخص رئیس دولت در امور قضایای عدلی دکته به زیر دستان خود ویا زیر تاثیر زیر دستان خود رفته باشند را بنده منیحث مشمول در کودتای 26 سرطان 1352 قبول کرده نمی توانم و این را می دانم که هر تحلیل منطقی طبق قوانین مطروحه دولت که برئیس جمهور اراهه می شد ایشان به هیچ صورت ضد قانون قرار نمی گرفتند و دکته نمی کردند ؟
بنده در روابط مرحوم جنرال خان محمد خان مشهور به مرستیال با موسس جمهوریت اطلاع دارم و عده ی دیگر از صاحب منصبان متهم در کودتای مذکور نیز از جمله ارادت مندان شهید محمد داوود بودند مشکل اساسی نزد رئیس دولت تطبیق قانون بود ولو بالای پسرش هم می بود .
شاید شما و دیگران قبول نکنید و نتوانید به یقین نمی توانید ؟ پسرش انجنیر ویس مثل سایر فرزندان کشور بصفت سرباز در پروژه کندز کشم ، قوماندانی قوای کار وزارت فوائد عامه که آمر آن پروژه دگروال سلطان علی شتلی بود ، دوره پراکتیک سربازی خو را در خان آباد سپری می نمود ، در حالیکه پدرش رئیس جمهور بود ؟
هم چنان بنده فرد عادی بدون واسطه و یک شخص بیچاره دو بار در برابر امرشان دلایل عرض نموده ام چون دلیلم قناعت بخش بود از حرف خود گذشته و عرض بنده را صحه گذاشته اند .
مثال های زیادی وجود دارد ولی مشکل است که همه آن عرض شود .
یک چیز است که کودتا ها چنان خاصیت داشته و دارند که روی کمبودات آن دانشمندان تبصره ها نموده اند و می نمایند ولی نوشته پروفیسور هاشممیان بدلم چنگ زده است که ای کاش رئیس دولت می توانستند همه را مورد عفو قرار می دادند باعرض احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.02.2016

محترم آقای ارسلا !

داود خان کسی را برای تغیر دادن رژیم ،به نام خلقی و پرچمی نمی شناخت .

فقط گفته میشود که فیض محمد وزیر داخله که در کودتا سهم داشت عضو مخفی حزب خلق و پرچم بود که آنهم بعد از چند ماه سفیر مقرر شد. دیگر خوردضابطان نا شناخته مانند گلابزوی، تنی و سروری که در دوره دیموکراسی (؟) به اتحادشوروی فرستاده شده بودند چه وقت عضویت حزب حاصل کرده باشند کدام معلومات بدسترس نیست و کدام اشخاصی مهم هم نبودند.

گروپ های اخوانی افراطی و کسانیکه منافع خود رابا آمدن رژیم جدید ار دست دادن ، از بودن خلقی ها وپرچمی ها به اصطلاح عام << بهبو >> ساختند تا خیانت ها و نوکری آی اس آی بودن خویش را برای مردم قناعت پذیر سازند.

اگر اینها واقعآ قدرتی میداشتند بادور شدن آنها از پست های مهم باید در همان سال اول باید عکس العمل نشان میدادند .

در باره مداخلات کشور های خارجی به خصوص پاکستان و ایران با آمدن رژیم جمهوریت ،صدراعظم پاکستان بوتو به داود خان آنرا به وضاعت ابراز کرد که در تلاش سقوط رژیم شدند.

چون شاه سابق با آمدن دوباره توسط پاکستان ، ایران و دیگران موافقه نه کرد لذا گروپ آقای مرستیال با رهبری میوندوال (که تشنه قدرت بودن) بادیگران (با کشور پاکستان روابط داشتند) برای پاکستان آله دست خوب شده میتوانست .

اما هر کسیکه دست به کودتا میزند به گفته عوام با تخت است یا تابوت .

سوال اساسی آنست که در نوشته شما از نقش محترم غلام فاروق خان بحیث رئیس محاکم در مورد اعدام کسانیکه در کودتا سهم داشتندبرای خواننده مجهول ماند؟و نوشته من هم تا اندازه مواففت نشان ندادید.در باره حقیقت موضوع کودتااظهار کردیدباید منتظر ماند لذا نوشتم 50 سال گذشت ، 50 سال دیگر انتظار باید کشید ؟ باز هم تشکر ازنوشته شما ، امید وار هستم تا در موردزیادترروشنی بیاندازد تا از معلومات تان مستفید شویم با احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 17.02.2016

استاد دانشمند وپرکار وپرنویس جناب داکترصاحب هاشمیان هزاران سلام!‏

با در نظرداشت، تکالیف ومشکلات صحی ای که در چند سال اخیر دامنگیر شما شده است، من به حوصله مندی ‏وتوانائی شما در مطالعه مقالات متعدد این پورتال ودیگر ویب سایتهای افغانی،و اشتراک در بسیاری از مسایل ملی، به ‏شما آفرین واحسنت میگویم. واز خداوند برای شما صحت وتوانائی بیشتر ازاین را آرزو میکنم.‏

نوشته اخیرتان را که بنام مرحوم پژواک عنوان شده است ودر متن خبری از استاد پژواک نیست، زیرا متن بیانگر ‏خاطرات پدر مرحوم تان در بارۀ نادرخان وخانوادۀ سلطنتی است، خواندم واز آن فیض بردم. به نظرم بهترمی بود اگر مقاله «خاطراتی از پدرم ‏در بارۀ نادرشاه ومناسبات خانوادۀ سلطنتی» عنوان میداشت. به هرحال، شما در زیر بیت مرحوم پژواک آنچه خواسته ‏اید، بیان کرده اید ومعلومات همه جانبه ای ارائه داشته اید.‏

برعکس تصور بعضی ها که این خانواده بسیار با هم صمیمی ومتفق بوده اند،واز برکت اتفاق خود توانستند چهل سال ‏براین کشور سلطنت کنند،از محتوای نوشته تان معلوم میشود، که خانوادۀ سلطنتی ، چندان اتفاقی باهم نداشته اند و آنها ‏نیز در بین خود برسر قدرت یعنی کرسی صدارت مخالفتها ونقاضت هایی داشته اند وهمین مخالفتها وبرتری طلبی ها ‏بالاخره منجر به سقوط سلطنت درافغانستان گردید.‏

متاسفانه حوادث ورخدادهای سیاسی ونظامی همراه با مداخلات کشورهای نزدیک ودور در امورداخلی افغانستان ، ‏وضعیت امنیتی واجتماعی واقتصادی ما را چنان خراب واز بد بدتر ساخته است، که شاید بسیاری از مردم ما فکر کنند ‏که برای افغانستان همان رژیم خاندانی، بهترین رژیم بود ، اما زمان درحرکت است واین حرکت زمان ایجابات نو وتازه ‏تری را مینماید که رسیدن به آن با مشکلات نو همراه است. در آن زمانها ازمجاهد و طالب والقاعده وداعش، از عملیات ‏انتحاری وانفجارهای شخصی وازمافیای کشت وقاچاق مواد مخدردرکشور واز اختطاف کودکان وزنان وتجار به عنوان ‏منبع در آمد های پولی خبری نبود.البته که از تلیفون های موبایل وانترنت وانقلابات فیسبوکی وتویتی وتلگرامی هم ‏خبری نبود.بنابرین دیگر آن رژیمها وآن رهبران وان مردم ها رفتند که رفتند و دیگر برگشت شان امکان ندارد.‏

استاد از مقالۀ آقای غلام حضرت (تاریخ مارا میزند، بیائید که ما تاریخ را بزنیم) شما تعریف کرده اید، ولی من ندانستم ‏این مقاله چی پیامی به خواننده داشت؟ به نظرمن، عنوان مقاله میگوید: بیائید که از تاریخ بگذریم،تاریخ را فراموش ‏کنیم،از امروز خود آغازکنیم؟؟؟ مگرمیشود که ادعا کنیم ما همین امروز مثل سمارق از زمین برخاسته ایم واز گذشته ‏خود چیزی نمیدانیم. ونمیدانیم پدر ومادرما کیها بودند؟ بکدام زبان صحبت میکردند؟ چه میخوردند؟ چه می پوشیدند؟ ‏درچه خانه ای زندگی میکردند؟ ابزار کار وتولید شان چه بود؟ چه چیز های تولید میکردند؟ غذای خود را با چوب می ‏پوختند یا با برق؟ حیات خود را ار سردی وگرمی چگونه وقایه میکردند؟ خلاصه چون هرانسان وهرجامعه ای برای ‏خود تاریخی دارد،وباید آنرا بدانند تا فردای خود را بهتراز امروزکنند، بایستی از دیروز خود بدانند.امروز حلقۀ وصل ‏فردا با دیروز است.دیروز تاریخی برای امروزاست،فردای که هنوز نیامده است، فقط از روی امروز ودیروز میتوان ‏آنرا تصورکرد وحدس زد. لذا ، چون نویسنده یک عنوان بی معنا را انتخاب کرده بود، من خواندن آنراجز ضیاع وقت ‏چیزی بیش نمیدانم ‏
به دعای صحت کامل وعمر طولانی برای تان


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 17.02.2016

دو شخصیت نهایت محترم و مبارز استاذ هاشمیان صاحب و استاذ کاظم صاحب!

طوریکه در توضیحات شما دو جناب در باره آوردن جسد مغفور مرحوم قهرمان ملت افغان غازی امان الله خان به پایتخت کابل، دو نظر درین دریچه درج ګردید، من امروز صبح ۹ بجه وقت اروپا به دختر لوی غازی والاحضرت اندیا جان مقیم روم فون کردم و خواهش وضاحت در موضوع را نمودم، که آیا جسد اعلیحضرت غازی هنګام مواصلت شان به کشور به پایتخت کابل هم آورده شد یا نه؟ جناب ګفتند « مرده پدرم را در توقف اول به افغانستان به میدان هوایی شهر قندهار پایان کردند، بعدأ آنها [هدف خاندان حاکم] ترسیدند و امر کردند و جنازه را راسآ از قندهار به جلال آباد پایان کردند.»
این بود معلومات اینجانب از دختر شاه غازی بدست آمد. وضح صحی شاهدخت خوب نبود، با تاسف...

با احترام


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 17.02.2016

گمان میکنم در عنوان مقالۀ جناب استاد داکتر صاحب هاشمیان "مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک" ازطرف مصحح اشتباه صورت گرفته است، زیراعنوان با متن قطعاً مطابق ندارد. واضح است که بیت ذیل عنوان از استاد پژواک است که باید با حروف خورد در زیر بیت نوشته می شد، اما عنوان باید چیزی دیگر می بود. امید است این اشتباه تصحیح گردد.


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 17.02.2016

یک تصحیح مهم و فوری:
دیروز در همین ستون راجع به انتقال تابوت شاه امان الله غازی به جلال آباد این مطلب را نوشتم که تابوت: «به مجرد مواصلت به میدان هوائی کابل، راساً و بدون سر و صدا وتوقف در شهر کابل آنرا به جلال آباد انتقال دادند و حتی خبر مربوطه را پس از انتقال به نشر سپردند تا آنوقت مردم عوام از آن آگاهی نداشتند....»
وقتی متن فوق را دراین ستون نوشتم، دچار شک و تردید شدم و لذا کوشیدم تا مطلب فوق را بطور مستند ارائه دارم. بعد از جستجوی مآخذ ، بالاخره متنی را در کتاب "کابل باستان"، تألیف مرحوم عزیزالدین خان وکیلی فوفلزائی ـ جلد دوم ، صفحه 1234 یافتم که ضمن شرح دیگر مطالب در بارۀ شاه امان الله غازی، راجع به وفات و انتقال تابوت او چنین نوشته است:
« وفات او در "زرویخ" [سویس] روز شنبه 5 ثور سال 1339 شمسی و تاریخ نقل تابوت مرحومی در میدان هوائی قندهار روز جمعه 14 ثور سال مذکور و ساعت 4 عصر شنبه 17 ثور مطابق 11 ذیقعده الحرام سنه 1379 قمری بوسیلۀ طیاره به جلال آباد نقل و بخاک سپرده شد»
وکیلی فوفلزائی در ادامه می نویسد: «لوح مرقد پادشاه غازی بتاریخ 13 حمل سال 1349 شمسی [یعنی پس از ده سال ـ کاظم] بخط نگارندۀ این مقالت [فوفلزائی] تحریر گردید و در همان هفته سه لوح مرقد ـ غازی امان الله شاه، معین السلطنه سردار عنایت الله خان و ملکه ثریا شاه خانم ـ بقلم نگارنده این مقالت (وکیلی) در فابریکه حجاری کابل تحریر و توسط استاد جان محمد پیرزاده حک گردید و در برج ثور سال 1350 شمسی لوح مرقد امیر حبیب الله خان شهید نیز بدست من تحریر و توسط حجار مذکور حک و در همان ماه نصب و امور مهندسی هر چهار لوح مراقد از جانب عصمت الله عنایت سراج رئیس ساختمان شاروالی کابل (ابن سردار عنایت الله خان معین السلطنه) انجام یافت.»
با عرض معذرت، امید است دوستان علاقمند به موضوع اشتباه قبلی مرا تصحیح فرمایند.
به استناد نوشته فوق واضح میشود که تابوت شاه امان الله غازی از قندهار راساً بوسیله طیاره به جلال آباد انتقال یافت و در آنجا پس از سه روز به خاک سپرده شد، اما اینکه چرا لوح مزار او و برادش و ملکه تا ده سال دیگر ناتمام ماند، سؤالیست که جواب آنرا هرکس بزعم خود خواهد دانست. داکتر کاظم


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ویرجنیا- امریکا    تاریخ: 17.02.2016

محترم خان آقا سعید
احترامات عرض میدارم و تشکر از این که موضوع مورد علاقه شما قرار گرفته است. مطمئن هستم که در مورد احترام منسوبین اردو به شهید محمد داؤد خان و به مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان درست می فرمائید، و اما به نظر من موضوع محکمه و قضا و زیر تاثیر قرار دادن که شما مطرح کرده اید در اینجا موضوع اصلی نیست. موضوع در این است که هم کودتای شهید داؤد خا ن یک حرکت سیاسی بود، هم مجادله ملی وی برای کنترول مسیر جمهوری نوبنیاد یک حرکت سیاسی بود ، هم ضد کودتای مسما به کودتای میوندوال یک حرکت سیاسی بود ، و هم کوشش در استفاده سیاسی بردن از آن در جریان محکمه یک حرکت سیاسی بود.
حتی در پیشرفته ترین ممالک دنیا با وجود تضمین های زیادی در جدا نگداشتن و تفکیک سه قوه قضائی ، مقننه و اجرائیه هنوزهم به شدت موضوعات قضائی تحت فشار حرکات و فعالیت های سیاسی قرار میگیرد.
به صورت مثال دو سه روز پیش در امریکا یکی از جمله قضات ستره محکمه امریکا فوت کرد و شما حتماً می بینید که چه جنجال و فعالیت شدید سیاسی برای تعویض وی و مقرری یک قاضی دیگر به عوض وی در جریان است. گرچه یکسال از ریاست جمهوری باقی مانده است و به اساس قانون اساسی امریکا اوباما رئیس جمهور امریکا حق دارد که شخص دیکری را به عوض قاضی متوفا پیشنهاد کند ، اما جمهوری خواهان از یک سر با آن مخالفت میکنند و میگویند آنها نمی گذارند وی چنین کاری کند.
این یک مثال بسیار دور از واقعیت افغانستان آن روز است. حالا اگر شما بفرمائید که در افغانستان دو سه ماه بعد از برقراری نظام جمهوری ، در یک حکومت عسکری تازه تأسیس شده ، برای تعین مسیر آینده افغانستان هیچ کشمکش سیاسی بین شهید داؤد خان از یک طرف و صاحب منصبان چپی که یا با عقیده انقلابی مستقل خودشان و یا با رهنمائی مستقیم و غیر مستقیم شوروی و کی جی بی از طرف دیگر وجود نداشت که فکر نمیکنم شما آنرا مستند ثابت کنید.
اگر شما مدعی هستید که تمام صاحب منصبان شامل در کودتای شهید داؤد خان هر یک جوانان ملی بودند، هیچ کدام عضویت احزاب کمونیست نداشتند و رابطه و تماس با احزاب کمونیست نداشتند و احزاب کمونیست و شوروی ها از طرق مختلف سعی در مداخله و تغیر مسیر رژیم جمهوری شهید داؤد خان نداشتند ، در آن صورت ما و شما اختلاف نظر داریم.
محترم عبداله
با تشکر از شما ، عرض میگردد که به نظر من شهید داؤود خان یک رهبر ملی افغانستان بوده و است و هر قدر در مورد زمان صدارت و ریاست جمهوری وی با در نظر داشت اوضاع داخلی و خارجی تحقیق و مطا لعه شود زیاده تر از گذشته شخصیت و دوران وی روشنتر خواهد گردید. به نظر من جرئت ، شهامت و کمال مهارت سیاسی داؤد خان در همین آوردن جمهوری بود و وی توانست با استفاده از محبوبیت خود جوانان و گروپ های مختلف را مورد استفاده قرار بدهد که در آن جمله شما خود هم اعتراف میکنید که عناصر چپی هم شامل بوده است. موضوع مورد بحث بیداری و هوشیاری شهید داؤد خان در مورد نفوذ و نقش افراد چپی در این موضوع حساس کودتای موسوم به میوندوال است و اینکه کوشیده است تا دوست اعتباری خود دگرجنرال غلام فاروق خان را معتقد بسازد که در این موضوع حساس با وی همکاری بکند. اگر شما فکر میکنید که تحقیق و محکمه در همان مقطع مشخص تاریخ افغانستان و در همان اوایل جمهوری شهید داؤد خان هیچ مشکلی نداشت و هیچ بازی سیاسی گروپ های مختلف به شمول دست های دشمنان افغانستان در کار نبوده است ، بحث با شما تا 50 سال دیگر نتیجه نخواهد داد.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 17.02.2016

رحمن غوربندی از بخش سرویس خبر.
جناب محترم بیکمرادتاش،
من نظریات جناب شما، جناب محترم سیستانی صاحب، محترم داکتر صاحب کاظم، عزتمند محترم الله محمد خان و بعضی ذوات محترم را از طریق این سایت مطالعه می کنم.
متانت، آرامش، منطق عالی و اصل شراکت در نظر دیگران و طرز مباحثهٔ شما با دیگران قابل قدر است. تا جایکه نظریات محترم شما را تعقیب کرده ام سازنده بوده است.
طوری که جناب محترم شما میدانید و تجربه دارید. در هر ارگان نشراتی بنا بر ضرورت افراد و اشخاص تازه برای ادامهٔ کار ها آموزش می بینند بناءً پورتال افغان جرمن آنلاین هم از این قاعده مستثنی نیست.
این خبر مورد نظر شما را یکی از همکاران جدید ما آنلاین کرده بود. بعد از برسی معلوم شد که عنوان به خبر تعلق نداشت از این رو به نمایندگی از پورتال از شما و دیگر خوانندگان معذرت میخواهیم.
کوشش خواهیم کرد که همچو اشتباهی دیگر صورت نگیرد.
چون خوانندگان گرانقدر پورتال به مثابهٔ آئینه و رهنمای ماست، ما از انتقادات سالم شان می آموزیم.
با تشكر فراوان
بخش سرویس خبر


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 17.02.2016

به توجه محترم آقای محمدقاسم باز
من شما را برادرزاده خوانده ام و ازنیکی وخیرخواهی پدرمرحوم تان ادای دین واظهارتقدیروتشکرنموده ام.بشما اطمینان میدهم که هیچنوع کدورت وبدبینی بشماندارم، بلکه ازمساعی تان برای روشن ساختن واقعات دورۀجمهوریت مرحوم محمدداودخان تقدیرکرده ام.اما تاریخ افغانستان مال شخصی من و شما نیست.هرگاه به ارتباط مسایل تاریخی سندی نشرمیشود ودرست نمیباشد، وظیفۀ هرافغان است تا آنرا تصحیح کند.
شما یک تصویر نشرکردید و زیرآن نوشتید"مراسم تدفین اما ن لله خان درجلال آباد" و درتوضیحات تان تذکرداده بودیدکه"زعیم ملی محمدداودخان درمراسم تدفین درجلال آبادحاضربود"- درآن خبری که شما برای اطلاع عامه نشرکردید دواشتباه تاریخی وجودداشت: یکی اینکه آن عکس درکابل ودرخانۀ مارشال شاه ولیخان گرفته شده که میت را ازمیدان طیاره به همانجا انتقال داده بودند نه درجلال آباد- دیگر اینکه مرحوم محمدداودخان درمراسم تدفین میت درجلال آباد اشتراک نکرده بود، بلکه تنها مارشال شاه ولیخان به نماینده گی از سلطنت بجلال آباد رفته بود.این دو موضوع تعلق دارد وباید تصحیح میشد که اینکار وظیفۀ هر افغان است وشماعوض آنکه ازین دو تصحیح ازمن تشکر میکردید، آزرده شدید !

اشتباه شما قصدی وعمدی نبوده، بلکه تصویر تاریخی که نزدشما است، آنرانشرکردیدو تصورکردید آن صحنه درجلال آباداست.وظیفۀ
هرافغان است که اشتباهات تاریخی را تصحیح کند واینک من یک اشتباه دوست محترم خود داکتر صاحب کاظم رانیزتصحیح میکنم که درقسمت اخیرنوشته شان درهمین کلکین درج شده که:" واما این عکس درجلال آباد گرفته شده است." تصورمن اینست که داکترصاحب میخواستند بگویند "...درجلال آباد گرفته نشده است."
برای معلومات هموطنان محترم بعرض میرسانم که تابوت اعلحضرت مرحوم از میدان هوایی کابل بخانۀ مارشال شاه ولیخان درجوارصدارت آورده شد، زیرا یگانه خواهر سکۀ اعلحضرت مرحوم(ثمرالسراج زوجۀ شاه ولیخان) فاتحه داررسمی بود وهمه فرزندان ودختران امیر شهید درهمان خانه جمع شده بودند. اولین شخصیکه برای ابراز تسلیت واتحاف دعادرینجا آمد، اعلحضرت محمدظاهرشاه بودکه بیانیۀ غرایی دربارۀ شخصیت وخدمات اعلحضرت امان الله خان ایرادکرده بودند و عکس همین تابوت با همین قالین باتصویر اعلحضرت ظاهرشاه باراول درجراید نشر شد- مرحوم محمدداودخان صدراعظم با یکعده اعضای کابینۀ خودبعد ازپادشاه برای ابرازتسلیت آمد وبیاتیه ای ایراد کرد ودعا وفاتحه خواند واین عکس نیزدرجراید نشر شده است.شاه ولیخان که درین عکس دیده نمیشود، او همانروزبطرف جلال آباد حرکت کرده بود تاترتیبات تدفین را درآنجا بگیرد. علاوتا درین عکس درخانۀ مارشال درکابل زنها(خواهران مرحوم امان الله خان درچادری)دیده میشوند، ولی در مراسم تدفین درجلال اباد زنها وجودنداشت.
من با قبول مسئولیت می نویسم که درمراسم تدفین اعلحضرت امان الله خان درجلال آباد، محمدداودخان صدراعظم اشتراک نکرده بود، بلکه مارشال شاه ولیخان به نمایندگی از سلطنت اشتراک کرده بود ونقل قول محترم مومند صاحب درست است که مرحوم خان عبدالغفارخان نیز درمراسم تدفین درجلال آباد اشتراک کرده بودو تصویراین مراسم نیزدرجرایدنشر شده که مارشال وخان عبدالغفارخان درآن دیده میشوند.درتصویرصحنۀ تدفین درجلال آبادهمان قالین که درخانه مارشال درکابل بود، دیده نمیشود.
من دراظهار حقیقت و تصحیح اشتباهات تاریخی به خوشی یا خفه قان کسی وقعی نمیگذارم، حقایق باید گفته شوند- سعی میکنم با کسی درکابل تماس بگیرم که بتواند همان سه فوتو را ازجراید کاپی کرده بما بفرستد. با عرض احترام هاشمیان . 16 فروری


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 16.02.2016

محترم هاشمیان !
من ان عکس را صرف بخاطر معلومات شما و خوانندګان ګرامی بخدمت شما تقدیم نمودم، این موضوع بمن هیچ ارتباط ندارد که کی در تدفین ان سالار ازادی اشتراک کرد و یا نکرد.اینکه داودخان یک شخص ذعیم ملی است یا نیست نه به چند نوشته شما وی کاتب میشود و نه به چند نوشته من وی ذعیم شده میتواند ، این قضاوت یک کتله عظیم نفوس یک کشور است که بالای کارنامهای رهبران کشور خود حکم صادر میکند، شما چرا در هر موضوع پای مرا دخیل میسازید و باز به ارشادات ملکوتی تان به قسم امرانه بالایم تخت و تاز میکنید، شما در همین یک یکنیم ماه دوبار بالایم تخت تاز بیجا و ناحق نمودید ، ولی بعد از یک روز باز به اشتباه تان متوجه شدید و عفو میخواهید،
استاد محترم حوصله هم یک اندازه دارد. همین قدر که شما حق دارید در مسایل ملی ابراز نظر کنید به همان اندازه من هم حق دارم،
استاد محترم !انقدر که من در مسایل سیاسی پنج سال جمهوریت محمد داوودخان دخیل و خبر بودم شما به اندازه من پنج فیصد هم خبر نبودید،
اولآ شما در سالهای اول جمهوریت محمد داوودخان در خارج کشور بودید فکر میکنم که در یک سال یا یکنیم سال اخیر جمهوریت بکابل امده بودید، از بسیار موضوعات بشکل درست اطلاع ندارید صرف به ګف این و ان ګوش داده اید.
مرحوم داوودخان در دوران صدارت خود ګوشهای یک عده افرادی که بر ضد سلطنت امانی اعتشاش نموده بود ګوشهای شانرا تاو داد، نمیخواهم که اسمای انها را دوباره بشما ذکر کنم چرا که یک بار در همین دریچه اسمای شان را ذکر نمودم،
شما در طول بیست و بیست پنج سال در پشت پستی ایینه افغانستان عکسهای ظاهرشاه را متواتر چاپ مینمودید، شما بار اول لقب بابا ملت را به وی دادید. ولی نظر امروزه تان مثل نظر سابق تان نیست ؟
استاد هاشمیان !
من یک بار بشما نویشتم که بمن حیثیت کاکا و بزرګوار دارید، خواهش میکنم لطفآ این مقام تانرا حفظ نماید،
به امید صحت و سلامتی تان.


اسم: بیکمرادتاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 16.02.2016

طبق عادت بسا اوقات ، آخرین اخبار راعوض شنیدن به پورتال افغان جرمن آنلاین سر زده مطالعه می کنم. در خبر های امروز 16 فبروری عنوان زننده ای توجه ام را جلب کرد که از نسل کشی در بغلان خبر می داد و عنوان خبر چنین است « په بغلان کی نسل وژنه روانه ده» اما وقتی که دوبار خبر را خواندم ، از این نسل کشی در متن خبر چیزی ذکر نشده بود ، بلکه از فعالیت های اردوی ملی برای زمینه سازی ترمیم پایه های برق وارداتی و پنهان شدن اعضای شورای کویته خبر می داد به ضمیمهء اظهارات جنرال مراد علی مراد به رادیوی آزادی. آیا همچو عنوان به خبری که به فعالیت های اردوی ملی ارتباط دارد، مناسب است ؟!. کسانی که عادت دارند متن خبر ها را نمی خوانند و تنها به مطالعهء عنوان خبر اکتفا می ورزند ، گمان می برند که دریای خون در ولایت بغلان شروع شده است آن هم با عنوان نسل کشی که خداوند افغانستان عزیز ما را از آن نگه دارد.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 16.02.2016

ممنون از محترم فواد ارسلا که در در باره محترم دگرجنرال غلام فاروق خان نوشتند.

باید متذکر شد در دو سال گذشته در همین پورتال نوشته های ضدو نقیض در باره کودتای محترم میوندوال به نشر رسید کسانیکه منافع خودرا با آمدن رژیم جمهوریت از دست دادند چون در باره شخصیت شخص داودخان ،وطنپرستی و خدمات وی چشم پوشی کرده نمی توانستند لذا دست داشتن خلقی ها و پرچمی ها را زیادتردر همه کار ها تبلیغ کردند در حالیکه همه میدانند این خلقی ها و پرچمی ها کدام قدرتی نداشتند کسانیکه علاقمندی به آن احزاب هم داشتند از کارهای مهم به زودترین فرصت سبکدوش شدند .(به دلایل مختلف)
طرفداران آقای میونوال ، روسها وپرچمی ها را چون آنها بعدآبدنام شدند زیادتر قتل میوندوال و توطئه کودتا را به دوش آنها میاندازند تا ترحم مردم بخود جلب نمایندو زیادتر از دست داشتن صمد اظهر آمر تحقیق نام برده میشود که آنهم بعد از چند ماهی از کارش سبکدوش شد .

آنها چون رئیس محاکمات لوی درستیز نظام شاهی و یک شخص خوشنام بود از آن یادآوری نمیکردندکه آقای ارسلا هم آنرا رد نکرده و آنرا گذاشت برای 50 سال آینده که حقیقت پیدا شود؟

درباره دست داشتن روسها و پرچمی ها در باره توطئه کودتا که چندنفر اشخاص وطنپرست رامیخواستند از بین ببرند موافق نبوده چون تنها همین چند نفر محدود وطنپرست در تمام افغانستان بود که بابداز بین برده میشد ؟آنهم شخصی مریضی بنام آقای میوندوال که توان هیچکاری را نداشت و دیگران زیادتراشخاص سرشناس و شناخته شده نبودند.

در توطئه کسی به چند سال محدود حبس نمی شوند، چون توطئه است باید همه از بین برده شوند منطق همین را بیان میکندتاحقیقت موضوع افشا نشود.

در اخیر باید متذکر شدکه از نوشته های آقای ارسلا درباره رد کودتا از طرف محترم فاروق خان چیزی گفته نشده و آنرا قسمآتائید نموده است و فکر میکنم غلام فاروق خان لوی درستیز قبلآ رئیس محکمه سردار ولی هم تعین شده بود . با احترام


اسم: سیدعبداللله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 16.02.2016

راجع به فوتوی منتشره محترم آقای قاسم باز باید عرض کنم که تابوت شاه امان الله غازی را به مجرد مواصلت به میدان هوائی کابل ، راساً و بدون سر و صدا وتوقف در شهر کابل به جلال آباد انتقال دادند و حتی خبر مربوطه را پس از انتقال به نشر سپردند تا آنوقت مردم عوام از ان آگاهی نداشتند. عکس مذکور به فرموده استاد هاشمیان اولین عکسی است که بعد از مواصلت جنازه در روزنامه های انیس و اصلاح به نشر رسیده و اما این عکس در جلال آباد گرفته شده است.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.02.2016

انتقال جسد یا عظام مبارک امان الله کبیر
من مطالب منتشره و پیشنهادات بابای مبارزان ملی ، داکتر صاحب هاشمیان را به ارتباط میت غازی امان الله کبیر در دریچه نظر خواهی صد در صد تأید نموده ، خاطر نشان میسازم که در مراسم تدفین مؤقت میت غازی امان الله کبیر ، فخر افغان خان عبد الغفار خان ، شخصیت بزرگ قاره آسیا ، کسیکه حضرت ابوالکلام آزاد یکی از بزرگترین رهبران سیاسی و علمی نیم قاره هندوستان ، برایش خطاب فخر آسیا داده بود و بزگترین حامی زعامت و نهضت ترقی خواهانه ، انقلابی و ضد استعماری غازی امان الله بود ، چنانکه با شروع فتنه و شورش جنایت کاران انسانیت سوز سقوی ، در سراسر پشتون خوا ، بمنظور حمایت و تقویت رژیم غازی امان الله به جمع آوری چنده و اعانه پرداخت ، ولی قبل از رسیدن مساعدت مالی مذکور ، غازی امان الله از سرحد عبور نموده و ملاقاتی با فخر افغان بعمل آورد .
خان عبد الغفار خان آن اعانه را توسط یک هیأت به ریاست مولانا محمد اکبر خادم که یکی از اعضأ مهم نهضت خدایی خدمت گاران بود ، به دولت نادرخان سقو شکن ارسال نمود ، میخواست در مراسم تدفین در مورد شخصیت امان الله کبیر صحبت نماید ولی مارشال شاه ولی خان مانع صحبت فخر افغان در ان مراسم گردید .
علاوه از مسجد عیدگاه ، پارگ زرنگار که در قلب شهر کابل قرار دارد ، شاید محل مناسب دیگری باشد برای آرامگاه آن راد مرد کبیر .
با عرض حرمت


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 16.02.2016

محترم آقای محمدقاسم باز
عکسیکه شمانشرکرده اید، مراسم تدفین اعلحضرت امان الله خان درجلال آباد نیست .این عکس دراخبار اصلاح وانیس چاپ شده بود وشماآنرا کاپی کرده اید، خوبست که آنرادارید. این عکس که صدراعظم محمدداودخان وعلی محمدخان ویکتعداد پسران امیرشهیدودختران امیرشهید(درچادری) دیده میشوند، درخانۀ مارشال شاوولیخان درجوارصدارت گرفته شده که جسد اعلحضرت مرحوم برای یکی دوروز همانجا بود وازهمانجابطرف جلال آبادبرده شد. درمراسم جنازۀ اعلحضرا مرحوم امان الله خان درجلال آباد تنها مارسال شاه ولیخان بحیث نمایندۀ سلطنت حضور داشت ومحمدداودخان صدراعظم برای دفن میت درجلال آباد نرفته بود. عکس مارشال شاه ولیخان درمراسم تدفین درجلال اباد نیز درجراید نشر شده ودرکلکسیون اصلاح وانیس وجوددارد.پادشاه ظاهرخان نیز درهمینجا برای اتحاف دعا وابرازتسلیت بخانوادۀ امان الله خان به همینجا آمده بود وتصویر پادشاه درجوار تابوت ودربالای همین قالین نیز درجراید نشر شده بود.
من درپیشنهاد دیروز خودکه درین کلکین نشر شده، چیز بدی دربارۀسردارداودخان ننوشته بودم- فقط اینقدرنوشته بودم که جسداعلحضرت امان الله خان بکابل آورده شد، ولی حکومت وقت اجازۀ دفن میت را درکابل ندادکه یک عمل بزدلانۀ سیاسی بود، واین گفتۀ خودرا اینک دوباره تکرارمیکنم.
مرحوم سردارمحمدداودخان یک زعیم ملی افغانستان بودو کارنامه های دوران کاراو(خوب یا بد) بملت افغانستان تعلق داردوهرفرد افغان حق دارد درزمینه اظهارنظرکند- شخص شما ازهمه مسایل خبرندارید( مثلا همین عکس)ولازم نیست نا آگاهانه درهرمورداز اودفاع کنید- با احترام -هاشمیان


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا    تاریخ: 16.02.2016

بسایت محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه خوانندگان گران قدر و محقق محترم احمد فواد ارسلا .
مضمون امروز محترم ارسلا و مصاحبه شان با پسر مرحوم دگر جنرال غلام فاروق خان رهیس محکمه اختصای نظامی دوره جمهوریت تحت رهبری شهید محمد داوود را مطالعه و از معلومات شان مستفید شدم .
در ضمن لازم دانستم عرائض خود را حضور قارئین محترم تقدیم نمایم .
آن طوریکه دوستان حدث می زنند رویه آن زمان جنرالان اردو بین هم و سپاریدن وظائف چنان نبود که حالا تبصره می شود .
ایشان بل الخاصه شهید محمد داوود خیلی با دسپلین حرف های خود را گفته و هدایت می فرمودند.
همه آن بزرگان صمیمی و دسپلین پذیر وبا اطاعت بودند و وظائف آینده شان طوری به ایشان گوش زد می شد که هم صمیمانه و هم با یک دسپلین نظامی توام باشد .
بل الخاصه شخص شهید محمد داوود هدایات شان کج دار و مریز نبوده ، صریح و آشکار هدایت و اصدار حکم می فرمودند و بصراحت اجرای آن را مطالبه می کردند .
مرحوم دگر جنرال غلام فاروق لویدرستیز اسبق افغانستان و رئیس محکمه نظامی یکی از جنرالان ورزیده وبا سواد اردوی افغانستان بودند که شائستگی آن وظیفه را داشتند که در مورد صدراعظم اسبق کشور و عده ای از جنرالن و افسران متهم به کودتا حکم صادر نمایند .
دگر جنرال موصوف رئیس محاکمات اردو نی بلکه رئیس محکمه نظامی بخاطر اهلیت خود از طرف شهید محمد داوود توظیف شده بودند مشکل اساسی در قوانین نظامی آن دوره بود تا بحث کمونستان ؟
تا جاییکه بنده در آن زمان جریانات را دیده و اطلاع داشتم ، هیچ قدرتی از کودتاییان فکر و قدرت مقابله ویا تصور حرفی را در برابر هدایت موسس جمهوریت در فکر نپرورانیده و نداشتند و از کمونستانیکه در محکمه بحث می شود همه و همه از جمله شاگردان دگرجنرال غلام فاروق خان چه در حربی شونزی و یا هم در حربی پوهنتون بودند و تربیه نظامی آن ها مقابله با موصوف را اجازه نداده و شخص دگر جنرال موصوف هم چنان شخصیتی نبودند که همکارانش اوامر خلاف قانون خود را بالایش تعمیل نمایند و هیچ سندی در کمونست بودن اعضای محکمه نظامی در آن زمان وجود نداشت و ندارد که دولت از آن چشم پوشی نموده باشد .
آن چه که حکم شده برویت قوانین آن زمان بوده و ما باید بپذیریم که قوانین کشور ما در آن زمان کمبود های خود را داشت و جمهوریت هم نو پا و ادارات دولت همان اداراتی بود که از دستگاه دولت شاهی به میراث مانده بود و توسط همان قوانین در ادراه مردم کشور دولت های سابق استفاده نموده بودند ؟ اگر دانشمندان ما همه کمبودات قوانین آن زمان را نا دیده گرفته و به این نتیجه برسند که دگر جنرال غلام فاروق خان زیر تاثیر عده ای رفته باشد دور از انصاف است تا جاییکه بنده معلومات دارم مدعی العموم آن محکمه دگرمن سید عثمان اندیشه حقوق دان و فارغ التحصیل ترکیه بود که بعد ها برتبه جنرالی طبق نوبت خود ترفع و رئیس محکمه اردو مقرر شدند در اعضای آن محکمه آن چنان شخصی که با استفاده از آیدیالوزی سوسیالیستی و یا کمونستی خود بر ضد مخالفین سیاسی و عقیدوی خود ؟ بالای دگر جنرال غلام فاروق خان نظریات خود را تعمیل کرده باشند دور از حقیقت می نماید معمولآ کودتا ها را صاحب منصبان عاشق بوطن عملی می نمایند و دوحالت دارد ؟ کامیابی ، یا ناکامی : در حالت ناکامی مشکلات را تا جاییکه سلسله کودتا ها نشان داده است اعضای آن می بینند و بشکل فجیع در بسا از کشور ها بشمول کشور ما از بین می روند .
در صورت کامیابی کودتا ها : چنانچه کودتای 26 سرطان 1352 داشت پلان های ترقی خواهانه خود را مطابق نیاز جامعه و آرزوی خود به پیش می برند ؟ که نه کامیابی اش افتخار آینده را دارد .
چنانچه تا جاییکه دیده می شود اکثریت دانشمندان کشور از مدت ها به این طرف همه مسائل کشور را در این شرائط حاد سیاسی و نظامی وطن ما ، دور گذاشته و قضاوت خود را معطوف به این کرده اند که ,, کودتای 26 سرطان 1352 ،، چه کرده چه نکرده است و تاسف بار تر آن که آن کودتای ملی را که از طرف فرزندان کشور تحت رهبری شخصیت با وقار کشور که در تاریخ افغانستان دوره های کاری شان از زمان تاسیس کشور تا اکنون درخشان ترین دوره تاریخ کشور است انجام شده است را به شوروی ویا به کمونستانی نسبت می دهند که رهبری جمهوریت رهبران احزاب نام نهاد چپی و راستی را در دفاتر خود اجازه ورود نداده و تا اکنون هیچ یک از اعضای آن احزاب از اشتراک خود در آن کودتا تذکر ننموده اند قابل تعمق است ؟
باعرض احترام


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 15.02.2016

استاذ نهایت محترم و مبارز هاشمیان صاحب، عرض سلامتی به شما میکنم!

من توضیح امروز ۱۶ فبروری شما را در باره ترمیم مقبره غازی مرحوم امان الله شاه را خواندم، فرمایشات شما همه درست است. من اعتراف میکنم که در زمینه عجله کرده ام و موضوع یا پیشنهاد والی صاحب فعلی ننګرهار را در دریچه استقبال کردم، خدایم شاهد است که همین امروز صبح وقتیکه برای رفتن به نوکری تیاری میګرفتم، یک یاداشت مرحوم کبیر الله سراج را در کارتن یا آرشیف مسایل تاریخي بیدا کردم و اینک تحریری میخواهم در بخش مقالات به آدرس والی صاحب ننګرهار در واقع به سمع مردم شرافتمند و قدرشناس افغانستان عزیز ما برسانم. عرض کنم که خوشبختانه این یک موضوع نیست که اجراء شده باشد، حال شروع است و من با شما صد فیصد موافق هستم که اګر دولت افغانستان واقعأ در زمینه مصمم است، پس جسد غازي بزرګ باید به پایتخت کابل انتقال و زیارتګاه ایشان اعمار شود.

پا احترام و ارادت


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 15.02.2016

همین فعلأ در دریچه ویدویي پورتال مصاحبه شاغلی زلمی خلیل زاد را با کسری ناجی دیدم و شنیدم. با نام کسری ناجی از مدت طولانی از طریق رادیو بی بی سی آشنا هستم، منحیث یک خبرنګار ایراني شخصیت دراک وی خوشم می آید. در ضمن برایم سوال پیدا شد که آقای خلیل زاد منحیث یک افغان چرا و کدام علت وی را مجبور و یا وادار کرده که به جای لهجه دری کشور ما، کوشش میکند، با کسری به لهجه ایرانی صحبت کند؟؟
خبر نګار کار کشته، آنقدر دقیق سفیر اسبق را زیر نظر دارد که از ایشان میپرسد که با توضیخ مسله خطرناک تشدید جنګ در سوریه، وی خون سرد و بدون ابراز تشویش روانی، عادی میګوید که بلی وضع روبه وخامت میرود!!!!
جالب و عجیب است، میګویند سیاستمدار ها دل کلان دارند...!!


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ویرجنیا- امریکا    تاریخ: 15.02.2016

محترم استاد تره کی

در ارتباط با نوشته شما عرض میگردد. مرحوم جنرال محد یحیی نوروز که در اولین کابینه بعد از سقوط رژیم نجیب به حیث وزیر امنیت ملی معرفی شده بود و کاکا خسر اینجانب بودند در همان سال 1992 بعد از بازگشت از کابل برای همیشه برایم چنین گفتند:
بعد از اینکه کابل سقوط کرد و من به به حیث وزیر امینت ملی مقرر شدم وزارت امنیت ملی تحت تصرف افراد قومندان مسعود قرار گرفته بود. در آن وضعیت بی نظمی و هرج ومرج و شروع جنک های تنظیمی برای من امکان رفتن به وزارت میسر نشد و افراد قومندان مسعود و هیچ کس دیگر به من پیشنهاد و دعوت رفتن به وزارت امنیت ملی را نکردند. قومندان عبدالحق و قومندان امین وردک و یک تعداد دیگر قومندان ها نزد من آمدند و گفتند که اگر تو امر کنی ما وزارت امنیت ملی را برایت تسخیر خواهیم کرد. من از نظر آنها تشکر کردم و گفتم برادران من وزارتی را که به کشت و خون افغان ها بدست آورده شود نمیخواهم. آنها هم به نطر من احترام کردند نه آنها در کشت و خون داخلی افغانها سهم گرفتند و نه من و چند روز بعد من کابل را ترک کردم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 15.02.2016

چرا کتاب ( ارمغان زندان ) اقای عبدالرحیم عبدالرحمزی سابق وزیر مقتدر وزارت مالیه, زمان صدارت محمدداوودخان، بعد از، ده و یا پانزده سال به چاپ رسید ؟.
در زبان پشتو یک متل داریم که میګوید.
( زما نه زیږدی پر ما پوری خندیدی )
این متل فوق پشتو درباره وزیر صاحب خودمختار واقعآ صد در صد صدق میکند، بخاطرانیکه ، یک شخصیکه به اینقدر سرعت به موقف های بسیار بلند برسد حتمآ به همان سرعت که به قدرت رسیده نزول نیزمینماید. متل داریم که میګوید.
( مستی د میږی بچی زغملای شی ) همچنان در زبان پشتو متل دیګری داریم که میګوید ( خدایه لوی می کړی لویی را مکړی )
اقای وزیر صاحب وقتیکه از وظیفه استخبارتی ریاست ضبط احولات در کمترین وقت به یک سرعت سرسام اور به مقام وزارت رسید، اصلآ ، به این سرعت رسیدن وی به این مقامها بلند دولتی قابل سوال است.
سوال من در اینجا است ، چون خاطرات ارمغان زندان وی که در زمان حیات وی نوشته شده چرا در ان وقت که وی حیات داشت این خاطرات نشر نشد. علت واضح است، چون در ان وقت، محمد ظاهر شاه زنده بود همچنان در ان وقت مردم تصور میکردند که بعد از سقوط امارات طالبان چانس ظاهرشاه زیاد است، شاید وی و فامیل محترم شان لازم دانسته تا زمانیکه ظاهرشاه زنده باشد انها باید این خاطرات را نشر ننماید، من از انروزیکه مرحوم ملک خان عبدالرحیمزی از محبس دهمزنګ در دوران حزب دیموکراتیک رهایی یافت وی هیچګونه تماس مستقیم و یا غیر مستقیم نه به شاه سابق، نه به جنرال عبدالولی و نه به سلطان محمود غازی نداشت، که این عدم ارتباط بذات خود قابل سوال است؟.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 15.02.2016

قابل توجو داکتر صاحب محترم سید خلیلل الله هاشمیان !
مراسم تدفین جنازه شاه بی بدیل اعلیحضرت غازی امان الله خان در شهر جلال اباد توسط سردار محمد داوودخان،
قدر غازی امان الله خان را شهید سردار محمد داوودخان میدانست.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: خلیل الله قدیری   محل سکونت: بنُ آلمان    تاریخ: 15.02.2016

محترم فضل احمد افغان!
بلی آقای ٌپرتاب شدهٌ از طیاره اضلاع متحده توسط جارج دبل یو بوش جناب کرزی و دو شخص بعدی او ع و غ جفاهای بی پایان اند که شمایک عدهء مهم آنرا یادآور شده اید.
بمن همیشه سوال بر انگیز بوده و است که این اسم بی مسمای ٌوحدت ملی چی معنی دارد؟ کدام وحدت ملی؟ آیا به وحدت دو شخص یا در نهایت دو تیم ٌتشنه چوکیٌ وحدت ملی گفته شده میتواند؟
اسمیکه شما مانده اید یعنی افتراق ملی با مسما و موزون است.
با سلام بشما و گردانندکان افغان جرمن آنلاین.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 15.02.2016

پیرامون مقبرۀ اعلحضرت غازی امان الله خان
خبری درمیدیای کابل خواندم که داکتر اشرف غنی امرترمیم مقبرۀ اعلحضرت مرحوم غازی امان الله خان را صادر کرده و شاغلی امرالدین سالک معاون وزارت شهر سازی به این منظور وارد جلال آباد شده است.
استقبال دوست محترم محمدایاز نوری را که(پدرمرحومش وخودش) از اراداتمندان قدیمی اعلحضرت مرحوم غازی بودند ومیباشند نیز درین کلکین خواندم- اما دوست محترمم آقای ایاز نوری و سایر دوستان بشمول داکتر صاحب سید عبدالله کاضم و داکترعبدالرحمن زمانی وجناب محمد داودمومند وسایر مشترکین مجلۀ آئینه افغانستان در امریکا واروپا خبردارند که بار اول حدود 12سال قبل (سال اول یا دوم حکومت کرزی) این موضوع بار اول توسط مرحوم سردارکبیرا الله سراج (یکتن از برادرزاده های اعلحضرت غازی) در مجلۀآئینه افغانستان مطرح وپیشنهاد شد که میت آن مرحوم بایدازجلال آباد بکابل انتقال وبامراسم شانداری درتپۀ مرنجان دفن گردد- پیشنهاد انتقال میت و دفن آن درکابل را اول محترمین ایازنوری و داودمومندتائید کردند وسپس اکثروطندوستان افغان به تائید این مفکوره مقالات نوشتند، ولی درمورد محل دفن
موافقت نظرنبود، زیرااکثریت آراء تپۀ مرنجان را محل مناسب ندانستند - کسانی تپۀ بی بی مهرو وکسان دیگر پوهنتون کابل درجوار مرقد سیدجمال الدین افغانی و کسان دیگر چمن حضوری را پیشنهادکردند- من مجموع این آراء را بانامه ای بعنوان شخص حامد کرزی بکابل فرستادم- شنیدم که قسیم قهیم وبرادران احمدشاه مسعود مخالف انتقال میت اعلحضرت مرحوم بکابل بودند - لهذا اقذامی صورت نگرفت - اینرا هم شنیدم که درآنوقت کریم خریم که وزیراطلاعات وکلتور بود ازین مفکوره پشتیبانی کرده بود، ولی زورش به ولیتنعمتانش نرسیده بود- قرارمسموع این دوسیه درنزد کریم خرم بود وشاید اودرین موردچیزی بنویسد.
قرارمسموع هنوزهم بسیاری دانشمندان افغان درافغانستان طرفدار انتقال میت اعلحضرت غازی بکابل میباشندو داکتراشرف غنی درتحت فشار ذهنیت مردم امر ترمیم مقبره رادرجلال آباد داده است.
مقصد ازتحریراین یادداشت اینست که اقدام به ترمیم مقبرۀ اعلحضرت موصوف "ولو به طرزشاندار" که درخبرآمده، یک اقدام غافلگیرانه وسیاسی است - درحالیکه درین دورۀ 12سال میت یکعده خاینین ازبیرون افغانستان بکابل آورده شد، میت پادشاه افغانستان ومحصل استقلال افغانستان چرا به پایتخت کشورش، آنجا که او باشمشیرخوددرحضور سفیرانگلیس استقلال افغانستان را اعلام کرده بود، به همان محل انتقل نیابد؟؟؟ مسچد عیدگاه یک محل مناسب برای انتقال ودفن دایمی میت اعلحضرت غازی میباشد.
من این اقدام سیاسی داکتراشرف غنی را که زورش نمیرسد میت رادمزدبزرگ تاریخ افغانستان را به زادگاهش درکابل انتقال دهد، ودرعوض ترمیم مقبره رادرجلال آبادامرداده، یک اقدام بزدلانه وعاری ازشهامت پشتونولی میخوانم وجداً مخالف آن میباشم. معلوم است که داکترعبدالله وپیروان او به انتقال میت موافقت نکرده اند واین "ترمیم شاندار" موجب باقی ماندن دایمی مقبره درجلال آباد خواهدشد. سلطنت ظاهر شاه که درآنوقت سردارمحمدداودخان صدراعظم بود، اجازه ندادند میت اعلحضرت غازی بکابل دفن شود، واین هم یک اقدام بزدلانۀ سیاسی بود- میت اعلحضرت غازی را پسرش بطورامانت درجلال آبادمانده است واین نکته را من از زبان محترمه شاهدخت هندیه درموقع سفرش به لاس انجلس شنیدم.

از مردم شریف افغانستان درداخل وخارج توقع دارم بمقابل این بدعت سیاسی (ترمیم مقبره) قدعلم کنند وانتقال میت پادشاه بزرگ ونامدار افغانستان را ازجلال آباد بکابل تقاضاکنندتا ازین طریق یک روز تاریخی دیگر درتاریخ افغانستان خلق گردد. من این یادداشت مختصر رااینک درین کلکین نوشتم ومقالۀ دیکری به تعقیب آن می نویسم با عرض احتارم -سیدخلیل الله هاشمیان - مورخ 14فروری 2016


اسم: زلمی کرزی   محل سکونت: میونشن آلمان    تاریخ: 14.02.2016

گران او محترم ، فاضل استاد سیستانی صاحب ته تر هرڅه دمخه خپل د زړه له ‏کومی سلامونه او نیکی هیلی وړاندی کوم .‏

‏ د « جایګاه داودخان درتاریخ نوین افغانستان » کتاب می ولوست ،ډیر په زړه ‏پوری مطالب یی درلودل . تاسو تل شپه او ورځ په دغه هڅه اولټه کی یاست ‏چی دخپل هیواد تاریخی ویاړینی را ژوندی کړی. او بل دا چی ستاسو تول ‏تاریخی او علمی آثار دقدر اوستاینی وړبولم ، په تیره بیا د نوی او راتلونکی ‏نسلونو لپاره ډیر گتور دی . د افغان ضد لیکنو ته تا سو په هر کتاب او هره ‏مقاله کی یوازنی فرهنگی او علمی شخصیت یاست چی مستنداو منطقی جوابونه ‏ورکوی . او تول مستند دلایل ورته راوړی او د تاریخ تیاري مو ورته روښانه ‏کړی دی .‏
ستاسوپه دغه کتاب ډیر خوشحاله سوم چه دشهید داود خان په باره کی مو وکیښ ‏‏. پر قلم مو برکت شه . ستاسو دروغتیا او سلامتیا په هیله .‏

مړه هغه چی نه یی نوم نه یي نشان شته
تل تر تله په ښه نوم پایی ښاغلی

‏ په درنښت زلمی کرزی/میونشن


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند     تاریخ: 13.02.2016

از دیدۀ حق بین تو نقشیست هویدا
کز روی حسد دیدۀ کاذب شده پر نم

دانشمند گرامی، نویسندۀ پُرکار، تاریخ نویس بسیار توانا و حقگو جناب کاندید اکادمیسین سیستانی صاحب را سلام و حرمت میرسانم!
اولتر از همه نشر سی و نهمین کتاب نهایت پرمحتوا، جامع و واقع بینانۀ تان را تحت عنوان «جایگاه داؤد خان در تاریخ نوین افغانستان» خدمت تان تبریک و تهنیت عرض میکنم که جهت روشن سازی اذهان نسل جوان و همه آنانیکه مانند این جانب از بسیار واقعیت های سیاسی در کشور بیخبر است، یک منبع نهایت معتبری به شمار می رود. چیزی که همیشه در نوشته های تان قابل تقدیر است، استناد و شرح و بیان حقایق بدون هر نوع ترس و هراس و در یک محدودۀ ادبی و اخلاق نویسندگی است. که این طریق نوشتار شما را من از دید قاصر خود وجه مشترکی میدانم که با نوشته های جناب داکتر صاحب کاظم نویسنده و محقق بی نظیر افغان ملت دارد. جای بسی شکران است که داریم هنوز اشخاصی که این واقعیت ها را بدون هرنوع خصومت و عقدۀ شخصی، صَرف وقت نموده صِرف برای روشنگری و روشن سازی افکار کمتر فعال جامعه، بیرون داده حقیقت های که بعضاً به شکل عمدی در پس پرده قرار میگیرند هویدا می سازند. ئامروز با ـاسف اکثر نوشته های را که در وبسایت های مختلف مطالعه میکنیم یا تاخت و تاز یک نویسنده بر نویسندۀ دیگر است و یا شرح افواهات بی اساس و غیر قابل باور و یا هم اگر نوشتۀ باشد که تا اندازۀ آدم بتواند روی محتوای آن حساب کند، تکراری و کاپی از نوشته های دیگران است. که بد بختانه این کاپی ها زیاد تر اوقات با نظرات و برداشت های شخصی خود نویسندۀ دوم که اقتباس از نویسندۀ اولی نموده میباشد. که بعضاً حتی مسیر محتوا را با نظرات شان مکملاً به سوی دیگری سوق میدهند. که به نظر من سبب ضیاع وقت میگردد. به هر حال به قلم تان برکت میخواهم و توانایی تان را درین راه مبارزۀ نیک تاریخی هزاران چند بیشتر.
در ثانی اظهار امتنان میکنم از لطف و محبت تان در قسمت نشر کتاب دست نویس جناب مرحوم عبدالحکیم خان وهاب . من شرح باز نویسی آنرا که با جناب محترم عبدالتواب وهاب در تیلفون صحبت کردم در پیامی به خدمت محترم ایاز صاحب نوری در همین دریچه نوشته ام. ان شاء الله در صدد بیرون داد آن به شکل دیجیتال در قالب یک کتاب هستیم و به زود ترین فرصت در تهیۀ آن اقدام خواهیم کرد.


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.02.2016

با عرض سلام و حرمت خدمت شاعر فرهیخته و نویسندۀ توانا و دوست نهایت گرامی ام جناب فارانی صاحب، امید سلامتی را دارم.
نوشتۀ پر محتوای تان را معنون «چهرۀ سیاسی و ادبی خلیلی» که بسیار زیبا و رسا تنظیم و نوشته شده است خواندم. چیزی که در محتوای نوشتۀ تان با علاقه مندی توجه ام را به خود جلب کرده وادارم ساخت تا الی ختم نوشته همه را با تمرکز و دلچسپی تعقیب کنم، تحلیل و شناسایی یک نویسنده سیاسی و شاعر و تفاوت آن با اشخاص عام یک جامعه بود. بدون شک نوشتۀ تان مختص به یک شخصیت خاص و بُعد های چندگانۀ شخصیتی ایشان بود که با توانایی درک در بیان جزئیات، همه عاری از هر نوع تعرض و توهین شخصیتی بوده، حقایق را طوری جمع بندی نموده اید که هر دو چهرۀ جناب خلیلی را از روی واقعیت های مستند در نیکوئی و در اشتباه، در دید خوانندۀ مطلب تصویر میکند. من منحیث یک خوانندۀ مطلب همیشه توقع ام از نویسندگان محترم ما همین بوده ، است و همیشه خواهد بود که هرچه مینویسند باید بیطرفانه و مقید در محدودۀ ادب و حقیقت باشد. زیرا بهتان بستن و توهین و تحقیر به شخصیت کسی ولو که بد ترین شخص باشد، در حقیقت اخلاق ادبی و تنگ نظری نویسندۀ مطلب را نمایندگی میکند. زیرا هر شخصی دارای خواص و خصلت های نیک و بد میباشد و هیچ انسانی عاری از اشتباه نیست. هر عمل بد سزاوار نکوهش و هر عمل نیک سزاوار پاداش است. پس بِه همان است که ما اعمال کسان را مانند دید جامع شما فقط مطالعه نموده و فقط نظر و برداشت خود را در زمینه اظهار کنیم تا قضاوت. زیرا قضاوت کار ما نه بلکه کار اهل قضاوت است.
برای تان تبریک میگویم و توانایی قلم تان را بیشتر و بیشتر آرزو میکنم.


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.02.2016

دوست گرانقدر دانشمند و نویسندۀ توانای جامعۀ افغانی و همکار همیشگی این پورتال جناب ایاز صاحب نوری را سلام و حرمت میرسانم. نخست از همه تشکر میکنم از محبت تان در ارتباط با نشر دست نویس مرحوم عبدالحکیم خان وهاب، که یک گوشۀ از تاریخ حقیقی و چشم دید جامعۀ ما را بیان میکند. درین جای شک نیست که در نشر و بیرون داد آن بنده تقریباً بیشتر از شش ماه در جد و جهد بودم تا توانستم بالاخره جناب عبدالتواب وهاب را متیقن بسازم که نشر این اندوخته ها به جز اینکه برای تاریخ نویسان معاصر و توانای ما مثل محترم اکادمیسین سیستانی صاحب و جناب داکتر صاحب عبدالله کاظم، سهولت پیش کند چیز دیگری نخواهد بود همچنان کسانیکه درین باره کمتر میدانند. مؤخد بسیار خوب معلوماتی برای شان خواهد بود. اکنون هم این پیشنهاد نیک تان را که من هم قبلاً از خود محترم تواب وهاب این درخواست را نموده بودم، تا این نوشته ها را تایپ نموده و در قالب یک کتاب به دسترس مردم قرار دهند، مکرراً از طرف شما برای شان گفتم و ایشان هم وعده داده اند که در صورت که از ناحیۀ صحت مشکلات جزئی فعلی شان رفع شود به توکل خداوند (ج) آغاز به کار خواهند کرد و خود شان همه را تایپ خواهند کرد. البته ناگفته نماند که در صورت ضرورت درین زمینه اینجانب همچنان از هیچ نوع کمکی دریغ نخواهم کرد.

با تشکر مجد از توجه و علاقه مندی تان


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.02.2016

یو وطنپال او د خوشحالي ورکوونکی اقدام

د لاندې خبر په حواله...زمونږ خلک او وطن مو د جنګ په مصیبت کې ګرفتار، لیکن بیا هم دغه غیرتمند ملت له حرکته پاتی نه دئ او د خپلو معظمو مشرانو قدر کوي، مسلمآ په دغه تصمیم د مقامتو به د هغه لوی غازي ارواح خوشالیږي.

**********************************************************************************


دغازې امان الله خان زیارت په اساسي ډول بیارغول کېږي
منبع : تاند تاریخ: 2/12/2016

دهیواد دملي اتل او له انګرېزانو څخه دخپلواکۍ دترلاسه کوونکي غازي امان الله خان مقبره په اساسي ډول جوړېږي. په دې هدف ننګرهار ته دښارجوړونې دمرستیال وزیر په مشرۍ تللي پلاوي پرون /پنجشنبه/ دزیارت سروې پیل کړه.

دننګرهار دوالي ویندوی عطا الله خوږیاڼي وویل چې دننګرهار دوالي په وړاندیز او دولسمشر په ځانګړې لارښوونه داعلحضرت امان الله خان دزیارت دبیارغونې لپاره یو پلاوی ګومارل شوی دی. دښاغلي حوږیاڼي په وینا ددې پلاوي مشر دښارجوړونې مرستیال وزیر امرالدین سالک نن /پنجشنبه/ ننګرهار ته ورسېد او دموضوع په اړه یې دننګرهار له والي سلیم کندوزي سره خبرې وکړې.

په دې کتنه کې ښاغلي سالک وویل چې دولسمشر په لارښوونه یې دبېلابېلو ادارو له استازو سره په ګډه ننګرهار ته سفر کړی څو په لومړي پړاو کې دغازي امان الله خان دزیارت دجوړېدو تخنیکي سروې وکړي. بیا به دمزار ډیزاینونه جوړ شي. ده زیاته کړه، له سروې او د ډیزاین له تصویبه وروسته به دمزار لپاره بودجه ځانګړې او دمزار عملي کار پیل شي.

دننګرهار والي سلیم خان کندوزي ننګرهار ته دغازي امان الله خان دمزار دبیارغولو لپاره دپلاوي پر ورتګ خوښي ښکاره کړه، ویې ویل:« په اساسي ډول دهېواد دخپلواکۍ اتل غازي امان الله دمزار دجوړېدو په موخه مې جمهور رئیس، داطلاعاتو او کلتور وزارت او همدا راز دکابینې په غونډه کې وړاندیزونه ت کړي دي.»

ښاغلي کندوزي وویل چې په جلال آباد کې دسراج العمارت او امیرشهید دوه تاریخي بڼونه ځانګړی ارزښت لري. پلاوي له والي سره له خبرو وروسته دزیارت سروې پیل کړه. تمه ده چې دافغانستان دخپلواکۍ دسرلاري مزار ته به داسي ډیزاین جوړ شي چې ددغه زیارت د تاریخي ارزښتونو دساتنې په څنګ کې به دهیواد ددغه ملي اتل له شان سره مناسب وي.



برگشت به فهرست اخبار


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 12.02.2016

افغان لیکوال او شاعر مسعود فاراني صاحب، سلامتي او درود پر تاسو!

زه په خلوص د خپل زړه او مسوول وجدان مې تاسو ته د "استاذ" خطاب کوم.
ستاسو په وطنپال احساس او پیاوړو ګوتو لیکل شوې وروستی مقاله مو، چې « چهره سیاسی و ادبی خلیلی » تر عنوان لاندې د افغان جرمن د لوړ بخته پورتال له طریقه د افغانستان ملت ته تقدیم کړله، ما په غور او مینې سره ولوستله. ستاسو د دې درنې لیکنې د محتواء په نظر کې نیولو سره، زه وایم، چې دا یو داسې حقیقي، منطقي او تاریخي برهان دئ که د پیاوړي شاعر لیکن ځان پلورونکي او افغانستان پلورونکي او د یوه ناپاک وجدان خاوند خلیل الله خلیلي په دفاع کې په زرګونه افغان او بهرني لیکوالان قلمونه راواخلي، بیاهم زه باوري نه یم، چې د منطق او تاریخ په ډګر کې ستاسو دغه لیکنه باطله کړي.
بلې،ستاسو د فرمایش پر تائید دا یوه علمي او فلسفي قول دئ، چې ( د هرې پدیدې راپېږنونکی د هغې پدیدې کړه وړه دي ) یا ( معرف هر پدیده عمل کرد همان پدیده است). ستاسو بل فرمایش مو:

«پس فقط داشتن قلم نشانه روشنفکری و نویسندګی نیست. نشانه نویسندګی و روشنفکری آنست که انسان برای رفاء، ترقی و تعالی، اتحاد و اتفاق و رفع نیازمندی های جامعه توجه کرده و در تکاپو باشد تا بدون در نظرداشت منافع و تعلقات شخصی اش به منافع جمعی جامعه و مردم بیندیشد، خواهان آرامش و بهروزی مردم باشد. از افشاء و بیان حقیقت اګر چه به زیانش باشد، دریغ نورزد.»
دغه ده یو جامع او غوره تعریف د یوه ړوند اندي روشنفکر لپاره... اوس، چې واضح شوله، چې د یوه رشتني ړوند اند مقام دومره لوړ او شریف دئ، که افغان شاعر خلیل الله خلیلي یو د سالم تفکر او وجدان او د یوه په رښتیني معنی د ړوند اند په صفاتو سمبال وای، لکه څنګه، چې د هغه غوړه مالان هغه په درواغو پالي، هغه به د سقاوي ملي رزالت او خیانت د پیل پر وخت خپلو هیواد والو ته په لوړ غږ اعلان کړای وای، چې: "اې د افغانستان خلکو! تاسو خبر یاست، چې زما پلار د پاچا غازي امان الله خان له خواء د معینو دلایلو پر بناء اعدام شوی دئ، لیکن زه ځان ته یو خدای پرسته منور مسلمان او وطن پال افغان وایم، زه لکه خبیر افغان شه پوهیږم، چې دلته مسله پر دې نه ده، چې زمونږ پاچا کافر شوی دئ، بلکې دلته یو لوی شیطاني انګریزي پلان د پلي کیدو په حال کې دئ، که اماني مستقل دولت له منځه ځي، دا بیا به یوه ملي غمیزه وي، حتی زما پلار افغان پاچا په ناحقه اعدام کوی وي، لیکن دا زما وجدان نه مني، چې دا غازي پاچا د یوه نه لوستي، لوچک غله حبیب الله سره تبادله شي..." اما نن داسی تاریخي لیکلي سندونه د افغان منورو پلټونکو له خواء په سر کې یې دروند استاذ سیستاني صاحب په زیار راووتل، چې خلاف زما د پورتني نظر، شاعر خلیلي په ډېره خوشحالي او اخلاص د اماني ویاړمن دولت په نابودولو کې خپلې هر اړخیزې هلې ځلې وکړلې، په شعوري توګه یې د یوه غله او د افغانستان د ملت د دښمن سقاوي حبیب الله سره د ملي خیانت د جوال خوله ونیوله.

ننګ او نفرت دې وي پر هغه افغانانو، چې په خپله پوره پوهاوي د شاعر خلیل الله خلیلي، افغان ملي ضد څهره د هغه د نظمي برلاسي وشاته پټوي.

استاذ فاراني قلم مو نور ویاړمن او بریال غواړم.

په درنشت سره


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 12.02.2016

دوستان واستادان عزیز ودانشمند و روشنگران حقایق تاریخ وطن !‏
هریک داکترصاحب کاظم، داکتر صاحب خالق رشید،پوهندوی استاد آصف بهاند، استاد معصوم هوتک،خواهران دانشور ‏ونویسنده وادیب هریک نصیبه جان اکرم حیدری،یلداجان کززی ،آقایان قاسم باز وعبدالله نوابی وداکترعبدالواحد حیدری ‏،انجنیر داوری وغیره دوستانی که ذریعۀ ایمیل های شخصی، مرا بخاطر کارهای تحقیقی- تاریخی ام، با جملات وکلمات ‏مملو از صفا وصمیمیت وهمدلی قدردانی کرده اید، وقوت قلب بخشیده اید،از تک تک شما عزیزان سپاسگزارم و خود را ‏مدیون لطف واحسان وانسانیت شما میدانم واز خداوند آرزومیکنم که هرکدام تان در راه خدمت به مردم رنج دیده وبلا کشیده ‏افغانستان،از طریق قلم کتاب مقاله دین ملی خود را موفقانه ادا کنید. یقین دارم که هرگام وهراقدام مثبتی که برای خیر ‏وصلاح مردم وطن گذاشته شود، مردم قدر شناس افغانستان آنرا بدیدۀ قدر مینگرند وبا قلب پراز محبت از وطن داران صادق ‏خود استقبال خواهند کرد. و ما که جزتنویر اذهان مردم خود از راه برملاکردن حقایق تاریخی وفرهنگی هدف دیگری ‏نداریم،بدون تردید مورد لطف وشادباش شان قرارخواهیم گرفت. واین پاداش مناسبی خواهد بود که وجدان و روان ما را ‏آرامش می بخشد .(یاد داشت اقای داوری در پاورقی مقالۀ مربوطه آرده شد.)‏
با امید موفقیت وسرفرازی همه شما دوستان وآنهای که هنوزفرصت خواندن کتاب را نیافته اند / سیستانی


اسم: نجیب الله داوری   محل سکونت: کانادا     تاریخ: 12.02.2016

اصلاح اشتباه تایپی.
در نامه قبل پارگراف {همچنان در مصاحبه محترم فروغ صفحه ۵۳ برق تولیدی افغانستان را درسال ۱۳۳۵ مقدار ۳۵ ملیون کلیووات فی ساعت ذکر کرده اند، که این رقم به مقدار حدود ده هزار کلیو وات درسراسر افغانستان باید اصلاح شود. در وقت صدرات داوود خان فابریکه برق سروبی با ظرفیت ۲۲ هزار کیلوات، فابریکه برق درونته با ظرفیت ۶۶ هزار کیلو وات و فابریکه برق درونته با ظرفیت ۱۶ هزار کیلووات جمعاً ۱۰۴ هزار کیلووات یا ۱۰۴ میگاوات فی ساعت به تولید آغاز نمودند. در صورت امکان این بخش اصلاح شود. زیرا ۳۵ ملیون کیلووات و ۳۰۲ میلون کیلووات رقم های بسیار- بسیار بزرگ اند.}
ذیلاً اصلاح وخوانده شود.
(همچنان در مصاحبه محترم فروغ صفحه ۵۳ برق تولیدی افغانستان را درسال ۱۳۳۵ مقدار ۳۵ ملیون کیلووات فی ساعت ذکر شده است، که این رقم باید به مقدار حدود ده هزار کیلو وات فی ساعت درسراسر افغانستان اصلاح گردد. در وقت صدرات داوود خان فابریکه تولید برق سروبی با ظرفیت ۲۲ هزار کیلوات، فابریکه تولید برق ماهیپر با ظرفیت ۶۶ هزار کیلو وات و فابریکه تولید برق درونته با ظرفیت ۱۶ هزار کیلووات جمعاً ۱۰۴ هزار کیلووات یا ۱۰۴ میگاوات فی ساعت به تولید آغاز نمودند. در صورت امکان این بخش اصلاح شود. زیرا ۳۵ ملیون کیلووات و ۳۰۲ میلون کیلووات رقم های بسیار- بسیار بزرگ اند.) با پوزش
داوری


اسم: نجیب الله داوری    محل سکونت: کانادا    تاریخ: 12.02.2016

محترم استاد سیستانی.

بدون هر گونه تردید اثر جدید شما تحت عنوان( جایگاه داؤود خان در تاریخ نوین افغانستان) باز گو کننده حقایق انکار ناپذیر بخش های پیدا ونا پیدای تاریخ معاصر افغانستان بوده و ممد خوبی خواهد بود برای تاریخ نگاران و تاریخ نویسان داخلی وخارجی، آرزو میرود که کتاب مذکور بزبان های پشتو و انگلیسی نیز ترجمه و بدسترس قرار داده شود.
متأسفانه هنوز هم کسانی اند که تحت تلقین حرفهای عقده آمیز، غیر مستند، خود ساخت و من در آوردی کلمات نادرست به آدرس شهید داؤود خان مینویسند. فقط همین دو روز قبل یکی از گویندگان و مبصران بنامِ یک از رادیوی های معروف بین المللی چنین حرفها از زبان یکی دیگر از افراد بی خبر علیه مرحوم داؤود خان در صفحه فیس بوک اش آنلاین ساخته بود، که بدون وقفه به جواب اش پرداخته شد. بناً توقع میرود که اثر استاد سیستانی در کتابی با قطع وصحافت زیبا بزبان دری نشر شود. تا همه دانشمندان عرصه های گوناگون به واقعیت زنده گی این ابر مرد تاریخ افغانستان آگاه و از حرفهای بیجا در مورد وی دوری جویند.

تنها خواهش من استاد سیستانی اینست که:
طوریکه به همه معلوم است، داؤود خان مرحوم در دوره کوتاه ریاست جمهوری اش جهت رشد اجتماعی- اقتصادی افغانستان پلان های هفت ساله را رویدست گرفت که نخستین پلان هفت ساله در سال ۱۳۵۵ خورشیدی شروع و در سال ۱۳۶۲ افغانستان میبایست صاحب و مالک پروژه های متعدد زیربنایی، تولیدی واقتصادی میشد که متأسفانه با وقوع غایله و کودتای شرم آور ۷ ثور ۱۳۵۷ این کارها نا تمام ماند. شهید داکتر علی احمد خرم وزیر پلان وقت در چهارمین سالگرد جشن تاسیس جمهوریت( شب ۲۶/۲۷ سرطان ۱۳۵۶) طی یک ونیم ساعت سخنرانی که از امواج رادیو افغانستان پخش میشد؛ راپور تفصیلی پروژه های مذکور را که تعدادی ازآنها تحت ساختمان، و ساختمان تعداد دیگر که بزودی باید آغاز میشد،با نوعیت وچگونگی پروژه، عنوانی مردم افغانستان به خوانش گرفت؛ که بدون شک در روزنامه های جمهوریت وانیس درج میباشد. بهتر خواهد بود که استاد سیستانی راپور مذکور را در کتاب بگنجانند.
همچنان در مصاحبه محترم فروغ صفحه ۵۳ برق تولیدی افغانستان را درسال ۱۳۳۵ مقدار ۳۵ ملیون کلیووات فی ساعت ذکر کرده اند، که این رقم به مقدار حدود ده هزار کلیو وات درسراسر افغانستان باید اصلاح شود. در وقت صدرات داوود خان فابریکه برق سروبی با ظرفیت ۲۲ هزار کیلوات، فابریکه برق درونته با ظرفیت ۶۶ هزار کیلو وات و فابریکه برق درونته با ظرفیت ۱۶ هزار کیلووات جمعاً ۱۰۴ هزار کیلووات یا ۱۰۴ میگاوات فی ساعت به تولید آغاز نمودند. در صورت امکان این بخش اصلاح شود. زیرا ۳۵ ملیون کیلووات و ۳۰۲ میلون کیلووات رقم های بسیار- بسیار بزرگ اند.
کار ساختمان فابریکه برق نغلو به ظرفیت تولید یکصد هزار کیلووات یا یک صد میگاوات در عصر صدرات داؤود خان- سال ۱۳۳۹ آغاز و در سال ۱۳۴۶ افتتاح و به تولید آغاز کرد.


اسم: اصف بهاند   محل سکونت: ډنمارک    تاریخ: 12.02.2016

حقدار دانشمند کاندید اکادیمیسین استاد اعظم سیستاني ته د زړه له کومې، د ده د دوو وروستیو خپرو شوو آثارو مبارکي وایم، د ښې روغتیا او اوږده عمر هیله ور ته کوم، څو وکولای شي چې نور هم د افغانستان د فرهنګ او تاریخ ناسپړلې غوټې او تاریخي حقایق را وسپړي.
ټول لوستونکي په تیره نوی نسل د استاد سیستاني نویو مقالو او کتابونو ته سترګې په لاره دي.
پوهندوی آصف بهاند


اسم: ع رشید   محل سکونت: هند    تاریخ: 12.02.2016

به استاد ارجمند سیستانی صاحب ،
اثر جدید شانرا که درباره مرحوم داود خان، روابط وشرایط ان نوشته تبریک عرض میدارم واقعآ که تحقیق است استوار برحقایق وضرورت برای آکاهی عصرونسل ما .
توفیق رفیق تان باد
پروفیسور رشید هند


اسم: qamar yalda karzai   محل سکونت: München    تاریخ: 11.02.2016

استادفرهیخته ودانشمندپرتلاش ،محترم اکادمیسن محمداعظم
سیستانی سلام !
مطابق معمول مصروف مطالعه مقالات ونوشته ها در سایت افغان جرمن آنلاین بودم چشمم بعنوان پرمفهوم < جایگاهءداودخان درتاریخ نوین افغانستان > کتاب ۳۹در۲۳۶ص افتاد بدون معطلی به مطالعه آن پرداختم، هر پاره آن برایم تازه گی داشت و مرا هیجانی تر میساخت تا با شورو دلدادگی بیاد وطن بخوانم و بخوانم و باز هم بخوانم، توانستم در دو روز این کتاب پر محتوی را با یادداشت هاو مقالات ارزشمند این دانشمند خبیر تاریخ که با پشتکار و تلاش خستگی ناپذیر در طی سالهای مهاجرت ، فراق و دوری از وطن زیرکانه درپی دریافت وقایع ونکات فراموش شده، مجهول و یا کنگ نکهداشته شده در تاریخ افغانستان بوده و با نشر مقالات تحقیقی و ارزنده ، تألیف کتاب های پر محتوی وظیفه و دین خودرا بانهایت امانتداری بدون حب و تعصب تآثیر نفوذ دولتمندان و زورگویان ، با روح پرشور شهامت بینظیر و وطندوستانه صادقانه وراسخانه انجام داده اندکه سزاوار تمجید وتحسین اند.
این نستوه مرد تاریخ خدمت بزرگی رابرای جوانان امروزی و نسلهای آینده به یادگار گزاشته ان دتادر تایخ افغانستان قضاوت سالم ،درک و فهم عالی داشته دوره های مختلف ، رویداد های ناهنجار، تاریک و سیاه رااز تحرک بسوی تمدن ،علم و دانش آگاهی،انکشاف و ترقی متمایزشوندو بدانند دست بیگانگان در ویرانی مملکت م اچه ماهرانه بودو به چه نیرنگ مارااز کاروان تمدن به بیراهه کشانیدند.
من آثار و نوشته های پربها و میهن دوستانه استاد سیستانی را که بقلم شیواو ابراز واقعیت های انکارناپزیر ثبت تاریخ نموده اند مطالعه کرده فیض برده ام اما این بارکتاب « جایگاه دادؤد خان ..» اندیشه ، طرزتفکر ،بینش وارزش های اجتماعی ومدنی استاد سیستانی را بیادگار گزاشت.از ته ای دل امیدوارم قلم شان رسا و باعافیت باشند.


اسم: نصیبه اکرم حیدری   محل سکونت: سیدنی آسترالیا     تاریخ: 11.02.2016

دانشمند بزرگوار، محترم سیستانی!

گر دل و دست بحر وکان باشد دل و دست خدایگان باشد

برکت باد آن دست و دل توانمند شما را و سعادت باد نسل جوان افغان را که ره آورد شما از تاریکی ها نجات شان می بخشاید و چشمان شان در روشنی حقایق همره با تحلیل توانمند شما، تاریخ معاصر وطن را مرور خواهند نمود.
چه با سعادتم من که شاهد ثمرهً پخش بیانیه های شهید محمد داود خان، آن فرزند با شهامت میهن را در دوره حیات خودم برمیدارم. گمان نمیکردم این سعادت ، به این زودی از آن من باشد و من ثمر آنرا برای نسل های آینده وطن بخشوده بودم.
سر فرازما کردید و ما بنده ها برای سرفرازیهای تان از ته دل دعا میکنم. در پناه خداوندگار باشید.
نصیبه اکرم حیدری


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.02.2016

به مسئولین محترم و ګرامی پورتال نمکینِ افغان جرمن سلام های نمکین تقدیم میدارم.
من دو روز پیش یک نوشتۀ رقاصانه به ادرس مقالات، جهت پخش ارسال نمودم ولی به نظر میرسد که آنرا خلافِ سلیقۀ خویش و یا سلیقۀ خوانندګان عزیز تشخیص داده اید. من جسارت نخواهم کرد که ضمنِ ابرازِ ګلایه، علتِ عدم پخش آن را جویا شوم امّا این جسارت و ګوستأخی را حق خود میدانم که بګویم اګر در وطن دوستی و مردم دوستی من شک و تردیدِ وجود داشته باشد باید عرض کنم که وزنۀ وطن دوستی و مردم دوستی و فرهنګ دوستی خود را با وزنۀ تیمورشاه ابدالی معاوضه نخواهم کرد.
به هر حال می خواهم چند ماه با انګشتان خستۀ خود وداع نموده و مزاحم افغان جرمن و هیچ سایتِ دیګری نګردم. البته یک نوشتۀ عشقی، که حیف است از برادران و خواهران عزیزم دریغ شود، چند روز بعد از شهر مکه به افغان جرمن ارسال خواهم نمود.تشکر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.02.2016

ابتدا درود به استاد صالحه وهاب وسپس سلام وتحیات به آقای عبدالتواب وهاب، برادرزادۀ سرداردانش دوست ‏ودانشمند مرحوم عبدالحکیم خان وهاب فرزند برومند و جنرال عبدالوهاب خان امین المکاتیب عهدامیر شهید!‏

نام خانم ادیب وشاعر وهنرمند پرکار صالحه جان را از آن روی در اول ذکر کردم که اگر ایشان ، به کشف جناب ‏عبدالتواب وهاب ، هنرمند وکالیگراف موفق کشور در مهاجرت موفق نمی شدند ، ممکن بود ما ازکتابهای مرحوم ‏عبدالحکیم وهاب مطلع نمی شدیم ، کتابهای که تعداد آنها به 70 اثر قلمی رسیده ومجموع آن به 33577 صفحه میرسد.‏
اینمقدارکارعظیم و حجیم تا کنون ازتوان هیچ یکی از مورخان و نویسندگان افغانستان، بجز پوهاند حبیبی واکادمیسین ‏رشاد، سراغ داده نشده است.‏

وسپس باید مراتب تشکرات وامتنان خود را از جناب عبدالتواب وهاب ابراز کنم که لطف کرده اند و صفحات قلمی عم ‏خود را در اختیار خانم صالحه جان وهاب گذاشته اند تا پس از تنظیم آنها را درده بخش جداگانه در پورتال عزیز افغان ‏جرمن به نشر برسانند و خوانندگان وعلاقمندان را مستفید گرداند.‏

سومین شخصی که باید درحق او دعای خیر نمود، مرحوم عبدالحکیم وهاب می باشد که در پهلوی انجام وظایف دولتی ‏برای اعاشه واباتۀ زن وفرزندان خود، لحظه ای از ثبت وضبط وقایع وحوادثی که برخود او اوضاع روزگار وی موثر ‏بوده اند، غفلت نورزیده واز این یاد داشتها، کتابهای ضخیم تنظیم وتدوین کرده است که اولاً برای شناخت شجره نامۀ ‏خانوادگی خود مرحوم وثانیاً برای درک اوضاع واحوال جامعه آنروزی افغانستان خالی از دل چسپی نیست.‏

از روی این دست نویس ها، نه تنها به هنر خوش نویسی و تسلط او برنگارش خط نستعلیق پی می بریم، بلکه عشق وعلاقۀ او ‏در راه تنویر فرزندان این خانواده به امور دینی و فهم از پیام قرآن مجید به زبان فارسی نیز آشکار میشود.‏

تا قبل از دیدن وخواندن این دست نویسها، شخصاً فکرمیکردم، طایفۀ محمدزائی، عمدتاً مردمان خوشگذران واکثراً ‏عیاشی بوده اند که چانس با ایشان یاری نموده واز برکت سلطنت، همگی معاش های بلند مستمری میگرفته اند ‏ومیخورده ومینوشیدند ودر فکر چیزدیگری نبوده اند، اما نشرسرگذشت خاندان سردار عبدالوهاب خان امین المکاتیب ‏پسرسردارمیرا افضل خان[خسرامیرشیرعلیخان] فرزند سردار پردلخان، یکی از پنج برادر قندهاری(سردار کهندلخان، ‏سردارمهردلخان، سردار رحمدلخان، سردار شیردلخان، از مادر غلجائی) به ما نشان داد که اسلاف واخلاف این خاندان ‏مردمان بیکاره ومفت خواره ای نبوده اند.
تمام این برادران هم در میدان سیاست وکشور داری وهم درمیدان فرهنگ ‏وهنر وشعر وشاعری وادبیات، وتصوف وخطاطی و پخش افکار ضد استعمارانگلیسی وتقویت شعوراستقلال طلبی از ‏اقران خود خیلی جلو بوده اند.‏

سردار مهردلخان مشرقی شاعری بودهم پایۀ مولوی، سردار رحمدلخان پدرسردار غلام محمدخان طرزی وپدربزرگ ‏محمودطرزی،همگی در شعر وشاعری دستی قوی داشتند. سردار پردلخان نیز هم شاعر بود وهم مرد دلیر جنگی، ‏اوهمان کسی است که با یکی دو نفر حاضر باش خود، برای تنبه ایوبشاه از قندهار به کابل رفت و وقتی میخواست ‏وارد بالاحصارشود، پیره داران ایوبشان از ورودش ممانعت کردند، اما او با شمشیرصف پیره داران را شکافت و وارد ‏بالاحصار شد .ایوبشاه که چنین دید، به استقبال برآمد واو را به دربار رهنمائی کرد. حین گفتگو با ایوبشاه، ناگاه شهزاده ‏اسماعیل پسر ایوبشاه تفنگ خود را برسینۀ پردلخاننشانه گرفت ومیخواست فیرکند، ولی سردار پردلخان او را مهلت ‏به فیرکردن نداد و بادست خود تفنگ شهزاده را پس زد وخود او را کشت و پدرش را زندانی ساخت وپادشاهی را به ‏برادر خود سردار عظیم خان تسلیم کرد وخود به قندهار برگشت. ‏

به این حساب، این خاندان از کودکی با سیاست وکیاست وهنر خوش نویسی وشعر وشاعری وخط وکتابت وکتاب نویسی ‏بزرگ شده بودند وعبدالحکیم وهاب وعبدالتواب وهاب، از اجداد خود این کمال هنری را به ارث برده اند. من با خانواده ‏سردار عبدالرحمن ،پسرسردرعبدالوهاب خان، آشنائی دارم .توضیح اینکه سردارعبدالرحمن وهاب، والی فراه ، دختر ‏یکی از خوانین بارکزائی نیمروز بنام کرنیل محمدعمرخان را برای پسرخود سردار عبدالله جان تزویج کرد وفرزندانش ‏اکنون در سویدن زندگی میکنند. از جمله رحمت رحمانی .امیدوارم او این یاد داشتها را دیده وخوانده باشد، زیرا او تا ‏چندی پیش همواره از من در مورد بزرگان خانوادۀ خود معلومات میخواست، ومن معلومت اندک خود را به او شرح ‏میدادم.‏

در اخیر یک باردیگر روح مستوفی عبدالحکیم وهاب را شاد میخواهم وامیدوارم فرزندانش، آثار قلمی آن مرد وطن ‏دوست وپرکار را به نشر برسانند و یا اینکه آثار قلمی او را به درسترس آرشیف ملی افغانستان یا به قیمت یا به همت ‏بگذارند تا روزی توسط یکی از فرزندان افغان مثل آثار ملا فیض محمدکاتب اقبال نشر بیابد وذکر خیری ازاین مرد ‏فرهنگی نیز بشود. ختم سیستانی


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 11.02.2016

دوست عزیز، دانشمند فرهیخته، نویسندۀ پرکار و محقق واقع بین جناب کاندید اکادمیسین سیستانی با تقدیم سلام و احترام، امیدوارم باصحت و سلامت باشید!
از اینکه مقالۀ انتخابی من در بارۀ "مینار علم و جهل" مورد توجه و پسند شما قرار گرفت، خوشحالم. راستی وقتی من آن مقاله را خواندم، عین احساس شما برایم دست داد و تصمیم گرفتم آنرا به غرض مطالعه دوستان در این پورتال وزین اقتباس و به نشر بسپارم. وقتی از اینکار خلاص شدم و به صفحه تحلیل ها سر زدم، چشمم به عنوانی افتاد که به قلم شما نگارش یافته بود، با عنوان دلچسپ برایم یعنی "جایگاه داؤد خان در تاریخ نوین افغانستان" که مجموعۀ مقالات شما را درآن باره احتوا میکرد؛ فوری آنرا باز کردم، در صفحۀ بعد از عنوان متنی را دریافتم که پس از ذکر «خداوند جان و خرد»، لطف کرده و کتاب با ارزش خود را به این کمترین سرتا پا تقصیر اهداء فرموده بودید. نمیدانم از این مهربانی شما به کدام زبان ابراز امتنان و سپاس کنم.
گمان میکنم که احساس مشترک در قبال مسائل تاریخ معاصر کشور، ما را به آن واداشته است تا برای نسل جوان و آیندگان کشور که متأسفانه دراثر جنگها و مصیبت های وارده طی چند دهه از واقعیت های تاریخی وطن کمتر آگاهی دارند و یا اینکه آگاهی شان تحت الشعاع حوادث و قضاوتهای انفسی قرار گرفته و از مسیر اصلی بیرون کشیده شده اند، تاحد امکان متکی به اسناد و بطور مستدل حقایق را بیان و مسائل را روشن سازیم. تا جائیکه دیده میشود، عده ای از نویسندگان مسائل تاریخ معاصر کشور در آثار خود بسا موضوعات را به تقلید از چند نویسنده ای انگشت شمار گنجانیده اند، بدون آنکه خود در زمینه به تحقیق پرداخته باشند. وقتی به همچو متون مشابه و تقلیدی برمیخورم، ناگزیر دست به قلم می برم و آنچه به نظرم واقعیت جلوه میکند، آنرا به روی کاغذ می ریزم و تقدیم علاقمندان میدارم و آنگاه قضاوت را بدست ایشان می سپارم.
محترما! باید اعتراف کنم، با آنکه تاحال نسبت بُعد فاصله موفق به دیدار همدیگر نشده ایم، ولی قدم گذاری دراین راه مشترک یعنی روشن ساختن مسائل تاریخی کشور ما را فکراً چنان باهم پیوند داده است که گوئی هردو سالها شاگرد یک دبستان بوده ایم. به نظرم تلاش ممتد در جستجوی واقعیت ها که فارغ از هرنوع حب و بغض شخصی باشد، کلید اصلی راه یافتن به حقایق تاریخی است که باید با جرأت و بدون ترس و هراس از دیگران بیان شوند. بارها گفته ام که به سه شخصیت بزرگ تاریخ معاصر کشور یعنی امیر عبدالرحمن خان، شاه امان الله خان غازی و شهید محمد داؤد خان بیشتر از دیگران ارادت دارم و آنهم به دلیل خدمات ارزنده آنها که با قبول همه مشکلات و خطرات کوشیدند تا این کشور را به مسیر ترقی و تجدد بکشانند و اما افسوس و صد افسوس که دست آوردهای پربار شان بوسیلۀ دشمنان وطن نابود گردید که امروز همه شاهد آن هستیم.
برادر گرامی سیستانی صاحب! از اینکه در متن کتاب پرمحتوای خود ازنوشته های این کمترین در چندین جا یاد و نقل قول کرده اید، بر امتنانم بیشتر افزوده اید. خدای بزرگ بر قلم و دانش شما برکت دهد و با صحت و سلامت کامل، موفقیت های مزید نصیب شما کند تا از قلم شما تشنگان دانش بیشتر و بیشتر مستفیض شوند. با ارادت سیدعبدالله کاظم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 11.02.2016

پیرامون خاطرات مرحوم سردارعبدالحکیم خان وهاب .
من آن مرحوم رامیشناختم وچندبار باهم دیداروصحبت داشتیم. درقوم محمدزایی که اکثرباسوادبودند، اگرهمه مانند مرحوم سرداروهاب خاطرات خودرامینوشت، یک غنیمت تاریخ به وجودمی آمد.
این خاطرات باید بشکل یک کتاب درآید زیرا بسیار واقعات مربوط بتاریخ افغانسان در آن نهفته است - درقسمت دهم این خاطرات به چنداثر وتصاویر مهم وتاریخی متوجه شدم، زینقرار:
"کشف الحال یا تردیدات محمدنادرشاه به قلم امان الله خان، نقل از روزنامۀانیس در قید 28 صفحه، که باکتاب ترریدات شایعات باطلۀ شاه مخلوع وصل وضم گردیده است." این اثر باتحقیق اخیری که جناب پروفیسر داکترسیدعبدالله کاظم نشرکردندارتباط مستقیم دارد وشاید چیزهای نوی درآن دستیاب گردد.
دربخش تصاویرتاریخی، تصویر مسافرت سردارشیردلخان (لوی نایب) بکراجی در سال 1882 میلادی میباشد.دریکی ازدعوتها دراثنای همین مسافرت سردارشیردلخان لوی نایب، موضوع طعنۀ مهاراجای هندو و "دال خوردن سگ های افغانستان" مطرح شده بودکه رویدادآنرا قبلا درین کلکلین نوشته ام.

تصویر دیگر از سردارمحمدامین خان برادرسکۀ امیر شیرعلیخان است که درجنگ با برادرخودکشته شد- تصویر دیکرصحنه ای ازمسافرت امیرشیرعلیخان ر به پتیاله نشان میدهد- این تصاویر را قبلا درهیچ جایی ندیده بودم - سایرتصاویر این بخش باید انلارج شوند.
درخاطرات مرحوم سردارعبدالحکیم وهاب نام صدها افغان ذکرشده که هرکدام بقسمی درتاریخ افغانستان سهمی داشته اند- خداکنداین خاطرات قلمی روزی بزیرچاپ برود تانسل نوافغان از آن مستفیدگردد.
ازمحترمه استاد صالحه واصل وهاب باید تشکر کنیم که این خاطرات مفید را درپورتال وزین افغان -جرمن آنلاین ثبت کردند. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 11فروری 2016


اسم: قاسم باز   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 11.02.2016

به دو استاد عزیز القدر و دانشمند محقق و ریالیست، به دو نویسنده شهیر افغانستان، و به دو افغان حقیقت جو و حقیقت ګو و وطن پرست ، هریک اقایان کاندید اکادمیسین استاد اعظم سیستانی و استاد معظم داکتر سید عبدالله کاظم درودهای فراون تقدیم منمایم، امیدوارم همیشه به نوشته های عالمانه خود اذهان هموطنان بخصوص جوانان ما که سازندګان اینده کشور هستند تنویر نماید.
استادان ګرامی ، شما به نوشتهای پر بها و ریسرج های واقعبینانه تان نتنها که اذهان ما را تنویر مینماید باور کامل دارم که این زحمات تان سرمشق نسل اینده کشور ما خواهد ګردید، شماها به این نوشته های پر بهای خود ایند درخشان و تابناک نسل جوان و اینده ساز کشور خود را بشکل درست و سالم رهنمود می نماید، جایګاه شما در بین ان عده افرادیکه کشور بالایش مینازد جای بخصوص خود را کسب نمودید، نسل اینده کشور، مرد و زن، پیر و جوان از این زجمات شما قدردانی خواهد نمود، افتخار بشما فرزندان صدیق وطن.
ګاندی رهبر ازادی هند در پارلمان هند خطاب بمردم خود ګفت.
« Each one Teach one »
این ما هستیم که تاریخ را میسازیم نه اینکه تاریخ مارا بسازد.

میندی راوړی ډیر زامن ډیر اولادونه
خو یو دوه په کښی سکندر او افلاطون شی

ستاسی د نورو موفقیتونو په هیله
قاسم باز


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 10.02.2016

محترم آقای سیستانی صاحب سلام وا حترامات مرا بپذیرید!

کتاب اخیر تان در باره محمد داود خان قابل قدر است ازاین کتاب نسل نو و آینده میتوانند استفاده نموده و واقیعت هارا درک نمایند . امید است این کتاب هر چه زودتر چاپ گردیده و به دسترس هموطنان قرار گیرد.

عمر طولانی توام با صحت وسلامتی برایتان خواهانم تا بتوانیم زیادتر از نوشته های تان مستفید شویم . با احترام


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.02.2016

محترم ایاز نوری
جواب سوال شما در معرفی اول کتاب محترم بهلول در سایت افغان جرمن آنلاین در مقاله محترم داود ملکیار، در ستایش بلافاصله و پلان شده همفکران محترم داود ملکیار در همین دریچه و در مقالات پی در پی در توجیه نظریات شان ، و بلاخره در کوچ مشترک این همفکران به سایت دیگر نهفته است. به همان ترتیب که اصل کتاب پر از دست بازی های مختلف است، جواب پرسش شما هم تنظیم شده است.


اسم: بهاؤل ملک عبدالرحیم زی   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 10.02.2016

محترم جناب ښاغلی ایاز نوری،
د سلامونو سره خپلی نیکی هیلی وړاندی کوم.
وب سایتونه کوم سیاسی گونډ اویا ټولنی ندی چه،لیکوالان د یوی ژمڼی په اساس، یواځی یوی خاصی پاڼی ته خپل لیکنی ولیږی. د «استبداد او یا دیموکراسی» په بحث کښی، څرنگه چی د دواړو نظریاتو پلویان هیله درلود، ما د ارواښاد عبدالرحیم زی لیکنی«ارمغانِ زندان» دهیواد نه دباندی، یواځی افغان جرمن وب پا ڼی ته د نشر لپاره لیږلی. خو زه وینم چی اکثر لیکوالان خپلی لیکنی افغان جرمن، آریانا افغانستان او نورو وب پا ڼو ته لیږی. ستاسو دریز دهغوی په اړه څه ده؟
زما په آند د دواړو وب پانو مسؤلین هیوادپال او د خپل خاوری گټو ته ژمن کسان دی. دا چه پخوانی انډیوالانو تر منځ اوس توپیر پیدا شوی ده،دا د تأسف و ړ ده،ولی چی د هیواد په ننه کښی بد اغیزه به ولری .په دی ا ړه زه د ښاغلی قیس کبیر هسه ستایم چه خپل پخوانی همکارانو ته بیا هم د گډ کار بلنه ورکړ.
نورو ته په کار ده چی، د نفاق اور ته لمنه ونه وهی او د معزز استادهاشمیان د پخلاینی او پیرزوینی تگ لار د یو سپین ږیری مشر په توگه تعقیب کړي.
په درناوی،
بهاؤل ملک عبدالرحیم زی


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.02.2016

کمال مضمون توانای فارانی صاحب در این است که غیر از شاعران و نویسندگان ایران پرست، حامیان آنها را نیز افشا کرده است. مشکل عمده در این است که حامیان یک چنان شاعران و نویسندگان نقش بسیار خطرناک در مشروعیت این چنان ایران پرستان بازی میکنند. ولی نوری وروان فرهادی و قوی کوشان در توجیه خلیلی و کاظم کاظمی و امثال آن رول بزرگ بازی کرده و میکنند. امید است که پورتال وزین ملی افغان جرمن آنلاین در افشا و شکست کاظم کاظمی چنان یک رول بازی کنند که استاد هاشمیان با آئینه افغانستان در سال های 90 میلادی در افشا و شکست نجیب مایل هروی (آن دشمن افغانستان- نوکر ایران) بازی کرد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.02.2016

دانشمند ومحقق عالیقدر افغانستان جناب داکترصاحب کاظم ،سلام وعرض ادب بحضورتان !‏

همه مقالات علمی وتحقیقی شما بر دل می نشینند، اما مقالۀ انتخابی امروزشما زیرنام «منارعلم وجل، نماد مبازره علیه بینادگرائی» که توسط اقای ‏رها آرزو نوشته شده وبا عکس های مهم تاریخی از پابرجائی آن منار شکوهمند در نوآباد دهمزنگ مزین ‏گردیده است، یکجا با تصویرکریه ملای لنگ ومرشدش ونیز سهمگیری مردم شریف مسلمان وهندوی افغانستان برضد ‏جهل وجهال گماشته شده از سوی انگلیس دراغتشاش پکتیا ، که منتج بسرکوبی تمامی عناصر پلید ارتجاع وبنیادگرائی ‏گردید وهمچنان نطق اعلیحضرت غازی امان الله خان بمناسبت توضیح علت اعدام نوکران انگلیس در تپۀ مرنجان ‏وسپس برپا کردن مناریادگاری برای شهیدانی که خون خود را درراه حراست ازاستقلال کشور وزنده ماندن مشعل علم ‏در افغانستان ریختانده بودند،با کتنک های روزنامۀ حقیقت، بسیار دلچسپ میباشد.‏

‏ خداوند شما را خیر بدهد که با این کارتان، دل وطن دوستان را شادمان ساختید و درضمن به کسی جواب داده اید که با ‏وجود داشتن دکترای تاریخ ، معتقد است که اغتشاش ملای لنگ یک جنبش مردمی در برابر اصلاحات اجتماعی ‏وفرهنگی شاه امان الله بوده است. واقعاً که این داکتر حق ولی نعمت خود انگلیس را بدرستی می شناسد وتا زنده است از ‏خدمت به بادارش خجالت نمیکشد.ننگ باد برچنین انسانهای نوکرمنش!‏
سرفراز وجاوید باد انسانهای میهن دوستی چون داکتر کاظم وداکتر زمانی !‏


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.02.2016

گمنام شاعری گفته است:

چگونه سر بر آرم دربرابر دوست
که خدمتی که سزاواراوست نتوانم ؟

چهارتن تن ازقلمبدستان نامدار پشتون (اقایان محمدمعصوم هوتک ، داکترفاروق اعظم ،محترم قاسم باز ومحترم ایاز ‏نوری) بمناسبت نشر متن پشتوی کتاب وزیرفتح خان، ومقالات اخیرم، ضمن ایمیل های لطف آمیز و نیز نوشته های ‏جامع و آموزنده خود، مرا غرق محبت های دوستانه وعالمانه خویش نموده اند که اخلاقاً خود را مدیون آن همه ‏احساسات مخلصانۀ شان می دانم و لازم می بینم تا بدین وسیله مراتب تشکرات وامتنان قلبی خود را در برابر ایشان ‏ابراز کرده وبرای سلامتی وطول عمر شان دعا نمایم.‏
با عرض حرمت سیستانی


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.02.2016

محترم بهاول ملک عبدالرحیم زی صاحب، سلام!

ستاسو له خواء ستاسو د عالیقدر پلار مرحوم وزیر صاحب مالیه ملک خان کتاب «ارمغان زندان»، چې د افغان جرمن درانه سایت ته یې رالیږی، زه او مسلمأ نور افغانان یې مطالعه کوو او خپله نتیجه ورڅخه اخلو.

په ضمن کې تاسو شه پوهیږی، چې څه موده پخواء یو څو د ګوتو په شمیر کسان په سر کې یې ولی احمد نوری د اعتراض په رسم له افغان جرمن پورتال نه خارج شول، یعنی د هغوی اعتراض د پورتال په مدیر صاحب او ورسره موجوده ملګرو ټیم یې دا وه، چې ته او تاسو باید د نادرشاه او زوی یې ظاهرشاه په باب حتی روښانه حقایق هم نشر ته ورنکړئ او د افغانانو په سترګو کې د خاورو شیندلو ته باید دوام ورکړو...!!
بیا دوی د «آریانا افغانستان ان لاین» تر نامه لاندی ویب سایت خلاص کړ. په تعقیب یې تاسو جناب هم په لاندی متن هغوی ته د مبارکي پیغام په تحریري توګه ورولیږه:

بهاؤل ملک عبدالرحیمزی
۲۷/۱۱/۲۰۱۵
اظهار تبریک و تهنیت برای آغاز وبسایت نوین (آریانا افغانستان ان لاین) با تقدیم سلام و
تمنیات نیک،ایجاد و آغاز فعالیت رسانۀ (آریانا افغانستان) را به جناب ولی احمد نوری
"مدیر مسؤول آن و همکاران محترم وفادار و قلم به دست شان مبارک باد گفته و از بارگاه
ایزد متعال موفقیت مزید شانرا در پیشبرد این صفحۀ وزین تمنی می نمایم.
."
.
.
کشور و جامعه را به همان طوری که از اسلاف خود گرفته ایم، با داشتن استقلال اقتصادی،
سیاسی و فرهنگی آن ، باید به اخلاف خود بسپاریم ."
به تأسی ازین گفتۀ دولت مرد و مبارز سیاسی کشور عبدالملک عبدالرحیم زی" ، بدین
باور هستیم که رسانۀ (آریانا افغانستان انلاین) با نشر مضامین پر محتوی خدمات شایان را،
برای حفظ و پرورش زبان های اصیل افغانی، تاریخ، فرهنگ و ثقافت ملی انجام خواهد داد.
با فراهم نمودن امکانات ، جهت تبادل افکار و بحث روی موضوعات تاریخی، سیاسی و اجتماعی
میهن آبایی، قدم های نیک و ثابت را برای تنویر اذهان هموطنان عزیز و تحکیم وحدت ملی خواهید برداشت.
جهت رسیدن به این اهداف والا، خداوند یار و مددگار این وبسایت باشد.
با عرض حرمت
بهاؤل ملک عبدالرحیم زی
ریس بنیاد عبدالملک عبدالرحیم زی برای حاکمیت قانون و تعالیم دیموکراسی در افغانستان))


اوس ماته دا سوال پیدا شو، چې ستاسو د مرحوم پلار دا د کتاب برخې هغوی د نوری ویب سایت چاپ او نشر ته نه ورکوي؟ آیا تاسو ته دا پته نه وه، چې دا څو کسان د نادری کور له خواء ځانګړي توظیف شوي کسان دي، چې باید د پخواني شاهي خاندان صرف باید ثنا او صفت وکړي، هغه هم حتی که په درواغو وي...!! او ستاسو د پلار ټولې لیکنی د شاهي فامیل نه په شکایت او ولاړې دي...
په دې صورت کې زه باید په ویاړ سره ووایم، چې (افغان - جرمن ) پورتال دې زنده باد وي، چې ستاسو د محترم پلار لیکنی بی له کوم مزاحمت څخه نشر ته ورکوي.

په درنشت


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 08.02.2016

استاد محترم صالحه واهب واصل صاحب!

شما یاداشت های دست نویس مرحوم عبدالحکیم خان وهاب را در پورتال دارید نشر مینمایید، من این دست نویس آن شخصیت را مرور کردم، بسیار بهتر بود و هست که کدام افغان ما که وقت داشته باشد، خصوصأ یکی از وارثین این فامیل این یاداشت ها را تیپ میکرد و بعدأ بشکل یک کتاب مقبول و واضح برای افغانها تقدیم میشد. مطالب درج شده مهم و از نظر تاریخی ارزش و جای خود را دارند.

په درنشت سره


اسم: سید اسماعیل فاطمی    محل سکونت: کابل     تاریخ: 08.02.2016

جناب مسعود فارانی سلام
مقاله که درباره اقای خلیلی شاعر و نویسنده افغانستان نوشته کرده بودید تا جای با شما موافق هستم که کسان زیادی را به دولت آن زمان خوش خدمتی های کرد و تا حالا هم پسرش به شورای نظار همکاری می کند اما یک چیز مسلم است که شاعر توانا و نویسنده توانا بود و به حیث ملک شعرای افغانستان معروف است و همه ما در بخش شعری و نویسندگی توانایی اورا قبول داریم واما در بخش خائنیت با شما موافق هستم
بااحترام سید اسماعیل فاطمی


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا 7.2.2016    تاریخ: 07.02.2016

دوست عزیز استادگرامی هاشمیان!
از لطف تان در مورد این دوست تان یک جهان سپاس.در این زمان که سخن لطف و دوستی کمتر بازار دارد، چند کلمه مرغوب چه به عنوان استاد فرهیخته نگارگر باشد و یا بنده خواندن آن لذت خاص دارد.عمر تان دراز وباصحت وقلم تان رسا باد. با عرض حرمت مایار


اسم: رشید   محل سکونت: هند    تاریخ: 07.02.2016

استاد محترم پاچاصاحب هاشمیان سلام
ازرهنمایی و پشتیبانی بیکران تان جهان سپاس، شمااستاد ورهنمای ما بودید خداوند شمارا توانمندی بیشتر عطافرمایند تا ازشما رهنمودهای شما بهرۀ بیشتری داشته باشیم.
استاد عزیز، پروگرام تدریس زبان پشتو وبیدل شناسی درحال گسترش است دربخش پشتوعلاوه برشاگردان هندی که ازطریق کانکورخودشان جذب میگردند شاگردان با استعداد از ایران نیز باخود داریم. امیدواراستیم که درآینده نزدیک شاگردان از یورپ و امریکانیز داشته باشیم.
باصحت وعافیت باشید
رشید از پوهنتون جواهرلال نهرو شهر دهلی


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 07.02.2016

دو یادداشت مختصر :
خوشنودی و دعا از بایت صحتیابی محترم استاد محمداسحاق نگارگر. درجایی خواندم که محترم استاد نگارگر دو سه هفته قبل نسبت عارضۀ جدی تحت علاج قرارگرفته والحمدلله صحتیاب شده اند. من برای صحتیابی و تندرستی . طول عمر این دوست وهمکار سابق خود که یک خدمتگار صادق افغانستان و یک غنیمت بزرک فرهنگی میباشند دعامیکنم.

نصایح پدر دانشمند را که محترم انجنیر احسان الله مایار اقتباسا نشرکرده اند، هرکدام و همه اش پند ذیقیمت و باورکردنی و عمل کردنی هست، اما دوتای آن را مهمترو شکیباتر یافتم:
- به کسانی که در پشت سرت حرف میزنند، بی اعتنا باش، جای آنها همانجاست، دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باشد) !
- انسان به اخلاقش هست ، نه به مظهرش !
با جهان سپاس ازین تحفۀ نایاب جناب مایار صاحب، امید است آثار قلمی شان بدسترس همه قرارگیرد. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 6 فروری 2016


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.02.2016

از زحمات آقای ارسلا در ترجمۀ اسناد تاریخی تقدیر میکنم

آقای احمد فوادارسلا، یکی از تلگرام های سفارت امریکا را که درسپتمبر ‏‏1973 وضعیت افغانستان را ارزیابی کرده وبه وزارت خارجه امریکا ‏خبرداده بود،اخیراً ترجمه ونشرکرده است. ‏ دراین ارزیابی، در ماده 8 ‏آن داودخان منحیث یگانه رهبر واقعی واصلی وملی شناخته شده که مورد قبول وتائید همه اقشار مردم افغانستان قرار ‏داشته است. این بخش ازتلگرام میگوید:«8- باید متذکر شد که در حال حاضر داؤد یگانه شخص منحصر به فرد افغانستان ‏است که منحیث یک رهبر واقعی واصلی ملی افغانستان مورد قبول اردوی افغانستان ، اقوام ، اقشار تحصیلکرده ، ‏شاگردان ،محصلین و مردم عام میباشد ، صرف نظر از این که این اقشار ملت افغانستان چپی هستند و یا به عنعنات ملی ‏افغانستان معتقد هستند.‏
البته این قبولی به این معنی نیست که این هیچ امکان نخواهد داشت که کدام دگرمن جوان اردو اقدام به بدست ‏گرفتن قدرت نخواهد کرد، اما ما به این عقیده هستیم که این دو ماه گذشته تأثیر شدیدی براین صاحب منصبان جوان ‏گذاشته است و آنها دیده اند که بدست گرفتن قدرت بسیار آسانتر از اداره کردن دولت است.
ودر بندنهم آمده است:‏
‏9-گذشته از این ، داؤد بسیار هوشیارتر و دارای تجربه سیاسی و اداری زیاده تر است در مقایسه با این صاحب ‏منصبان همکار جوان خود. اگرطور مثال از نظر شرط زدن محاسبه کنیم به نظر ما چانس داؤد از 51 % بسیاربالاتر است ‏که آهسته آهسته قدرت شخصی خود را بر این رژیم مستحکم تر بسازد. و دوباره یک رژیم تیغ دار ، متمرکز بر داخل، ‏مستقل ، شدیداً ملی ،و نوع خاص افغانی را بوجود خواهد آورد که در سال های 1950 رهبری میکرد، البته اگر اتحاد ‏شوروی دست به سیاست مداخله فعال بیشتر نزند که از نظر ما بعید به نظر میرسد»(احمدفوادارسلا،گزارش تلگرام سپتمبر1973 سفارت ‏امریکا درمورد آیندۀ کودتای داودخان،افغان جرمن آنلاین)‏



اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 07.02.2016

برادر محترم جناب بیکمرادتاش پس از سلام
ازاینکه مقاله مرا به دقت خوانده و به یک اشتباه تایپی مهم متوجه شده و پیشنهاد اصلاح آنرا فرموده اید، از شما کمال امتنان و سپاس دارم. اسم آن محترمه معلمه صاحبه "امت الرسول" بوده که با ایزاد یک اشتباه "امنت الرسول" نوشته شده است. دلچسپ است که مرحومه سید بی بی واعظی که در سال 1315 در صنف اول مکتب شامل شده بود، در خاطرات مکتب خود می نویسد: «معلمۀ دینیات ما مرحومه امت الرسول بودند، چون بسیار با ستر و با حیا بودند و اسم اصلی خویش را هم محفوظ داشته بودند. در آن زمان همه چادری دولاق می پوشیدند، اما معلمه صاحبه موصوفه مضمون دینیات ما چادری ایرانی سیاه می پوشیدند و در داخل مکتب هم روی شان پوشیده می بود تا معلمان طبقۀ ذکور روی شانرا نبینند...» (برای شرح بیشتر که بسیاردلچسپ است، دیده شود:کتاب "قصاریخ ملالی ـ خاطرات اولین لیسه دختران افغانستان"، گرد آورنده : نسرین ابوبکر گروس، ورجینیا، 1998، صفحه51 تا 62)
قابل ذکر است که مکاتب نسوان بعد از غائله سقوی مسدود شد و بار دیگر در سال 1315 (1936) یعنی در سال سوم سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهرشاه بنام "مکتب قابلگی" در متصل شفاخانه مستورات که آنوقت هردو در جوار هم در محل "اندرابی" باز شد که بعد ها شفاخانه به محل موجود آن به همان نام "شفاخانه مستورات" در قلعه باقر خان (حاشیه جاده میوند)انتقال کرد و مکتب تا چند سال دیگر در همانجا باقی ماند که بعداً مسما به مکتب "ملالی" شد و سپس به اولین "لیسه" برای دختران ارتقا کرد. پس از مدت کوتاه مکتب "زرغونه" به حیث دومین مکتب (بعداً لیسه) در عمارت بوستان سرای عقب قبر امیر عبدالرحمن خان مقابل لیسه موجود استقلال شروع به فعالیت کرد.
خلاصه اینکه مرحومه امت الرسول نخست در زمان شاه امان الله و نیز بعداًدر سال 1315 بازهم به حیث معلمه دینیات ایفای وظیفه کرده است. روح این زنان پیشتاز قرین رحمت ایزدی بادا.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 06.02.2016

درک حقایق توسط بوتو اما طرفداران.....

محترم داکتر شیرزوی در یک مصاحبه اظهار کردکه بوتو صدراعظم پاکستان به داؤد خان گفت که دراوایل که شما به قدرت رسیدید نزد پادشاه ایران و دگر کشور های غربی رفته تا بر ضد شما اقدام نمایم (دست داشتن شوروی را در کودتا بهانه قرار داد)، من با نماینده شاه به پیش ظاهرشاه رفته و کمک برای دوباره به قدرت رساندن وی را پیشنهاد کردیم که وی موافقه نه کرد.

بعدآ به تربیه گروپ های مسعود و گلبدین کوشش کردواز آنها نتیجه دلخواه نه گرفت .

با لاخره بوتو در میدان هوائی اسلام آباد خود را به زانوی داؤد خان خم کرد از گفتار گذشته پشیمان، خطاب به مقامات عالی پاکستانی گفت این پدرم است هر چیزیکه در مورد پشتونستان میگوید مورد قبول من است و طبعآپدر تقاضای نه میکندکه پسرش پیش مردمش سر افگنده شود.

بوتو بالاخره با همه لجاجتی که داشت سر تعظیم را به پیش داؤد خان خم کرد اما هستند کسانی که بعد از 40 سال هنوز هم که شاید حقایق هنوز به درستی درک نه کرده اند همان سخنان اولی بوتو را تکرار میکنند . بااحترام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 06.02.2016

محترم داکتر صاحب حیدری واحد
جناب تان در مقاله تحت عنوان « افشای یک راز افغان ...» ضمن یک پاراگراف چنین تحریر داشته اید : « جالب اینکه چشمان هوا خواهان سلطنت کاملا منکر دورانی اند که مردم علف میخوردند و اطفال شیرین شان را در ایستگاهای شهری بفروش میرسانیدند و آن همه انسان های که از گرسنگی جان میدادند .»
داکتر صاحب محترم ! باید خاطر نشان ساخت که دوره سلطنت به دوره حکومات چهار گانه ذیل در کشور تقسیم میگردد : دوره حکومت سردار هاشم خان ، دوره حکومت سردار شاه محمود خان ، دوره حکومت سردار صاحب داؤد خان و دوره ده ساله دهه قانون اساسی که به ادوار حکومات سرداران یعنی اعضأ فامیل سلطنتی پایان بخشید .
این جانب ادوار بعد از دوره سردار هاشم خان را بخاطر داشته , از بارک بدخشان گرفته تا تیوره مرکز شاهنشاهیت غور ، هرات ،هزاره جات ، قندهار ، ننگرهار ، قطغن ، مزار و غیره مناطق کشور را دیده ودر بعضی از این مناطق زندگانی داشته ام .
البته به استثنأ قحط سالی چغچران که آفت بزرگ سماوی بود ، هرگز ندیده و نشنیده ام که در تمام ادوار حکومات چهارگانه یعنی هاشم خان ، شاه محمود خان ، سردار صاحب داؤد خان و دهه حکومات غیر خاندانی ، مردم در افغانستان علف بخورند و یا از گرسنگی بمیرند .
تیوره یکی از زمره فقیر ترین و دور افتاده ترین مناطق کشور بود و مامدت بیشتر از یکسال در تیوره زندگانی داشته ایم ، ما ندیدیم که کسی در آنجا علف بخورد ، از گرسنگی بمیرد و یا اطفال خود را بفروشد .تصادفا وکیل مردم تیوره در شوری فخرالدین خان نام داشت و مانند داکتر صاحب رمضان بشردوست نماینده واقعی مردم خود بود و این تنها مرحوم محمد نوروز خان ریس شورای وقت که یک شخص نهایت مدبر و مردم دار و با حوصله بود که انتقادت تند و عریان فخرالدن خان وکیل انقلابی مردم تیوره را تحمل میکرد .
داکتر صاحب محترم ! اینکه جناب شما میفرمایید که مردم ما در ایستگهای شهری اولاد خود را بفروش میرسانیدند یک ادعای عاری از حقیقت و غلو آمیز بوده لطفا در ادهای تان از واقعیت فاصله نگیرید.
با عرض حرمت


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 06.02.2016

ګران او قدرمن، محترم استاد کاندید اکاډمیسن محمد اعظم سیستانی صاحب!
پر ګوتو او قلم دی برکت شه.
ستاسی ددی عالی پر مفهومه کتاب چی د( وزیر فتح محمد خان )د کار نامو او بلخصوص د هاغه وخت د مهمو او تاریخی پیښو او واقعیاتو په باره کی یو دروند او باارزشه کتاب لیکلی دی، زه تاسی محترم ته کور ودانی وایم الله دی نور هم توفیق در کی چی خپلو و طنوالو ته داسی باارزشه کتابونه رسالی تقدیمی کړی.
ګران او محترم استاد.
باور وکړی چی د ستاسیو عالیقدر او د ډیر محترم او ښاغلی استاد داکتر صاحب سید عبدالله کاظم هر واقعبینانه لیکنه ، ریسرج او کتاب د یوه تعداد جاه طلبو او عقدی افغانانو پر سر لکه اسمانی تندر دی چی ددوی پر سر له مریخ څخه رالویږی او یا راپریوځی.
زه د ستاسو محترمو لیکنی ریسرجونه او کتابونه نتنها چی په ډیر شوق او علاقه لولم بلکه د زړه د کومی پری نازیګم او پری افتخار کوم،د لویه خدایه همیشه شکر ګذاری یم چی ستاسی په شان داسی محترم ریالیست لیکوالان لرو.زه ستاسی په صداقت، جرات او وطن پالنی ویاړم.
قدرمن استاد. تاسی نوم اعظم دی اعظم خلک اعظم فکرونه لری ، تاسی واقعآ د شیر احمدخان ځوی یی. د لویه خدایه در ته د اوږده او خوشخاله عمر دوعا کوم.
صحتمند، موفق، پرغرور او نجات ورکونکی اوسی.


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 06.02.2016

باز هم به مطالعه متصدیان افغانستان آزاد
آقای سدید فکر میکنم گنده بغل نوشتاری دارد. من چهار سطر نوشته کردم جناب سدید 6 صفحه را سیاه می نماید.
فکر میکردم که در میان شما دشنام نویسان اقلاً آقای سدید اخلاق و فرهنگ بحث را دارا می باشد، ولی بدبختانه کدام فرقی میان سدید و قوماندان پغمانی و بانداش دیده نمی شود.
خدا شما را اصلاح نماید.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 06.02.2016

« نخستین گام های تاریخی در تعلیم و تربیه زنان افغان» که به قلم توانای داکتر صاحب کاظم نگاشته شده است، معلومات سودمندی دارد که با این تفصیل و دقت و مستند، نخستین بار است که من مطالعه کرده ام و این نوشته مرجع مهمی برای همه کسانی است که بخواهند در مورد نهضت امانی و نهضت نسوان در کشور عزیز ما تحقیق کنند. در صفحهء سوم از طرف آخر سطر هشتم « امنته الرسول» والده شایق جمال آمده است که شاید اشتباه طباعتی باشد و من گمان دارم که آن «أمة الرسول» باشد( به فتح همزه) به معنای کنیز پیامبر که همچو نام ها در قرون گذشته رواج داشت و حتی زنی که نمی خواست نام اصلی اش را بگوید خود را « أمة الله» یعنی کنیز خدا معرفی می کرد. این کلمه با کلمه « أمت» ( به ضم همزه) اشتباه نشود.


اسم: عبدالتواب وهاب   محل سکونت: کالیفورنیا امریکا     تاریخ: 06.02.2016

از دوست عزیزم محترمه خانم صالحه واهب واصل تشکر میکنم .که مشکلات تخنیکی را در نشر قسمت های آخری کتاب دست نویس جناب متحرم عبوالحکیم وهاب برطرف نموده این قسمت هارا نشر کرید .بااظهار ممنونیت بنده به اهمیست نشر این کتاب اشاره نموده بازهم اظهار تشکر می نمایم .


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 05.02.2016

خاطره یک محصل فاکولته انجنیری در فیس بوک که بدون کدام وابستگی ، بسیار ساده چشمدید های خود را اظهار میکند.

"وقت داود خان بود. سال 1977 . دفعتأ داؤد خان متوجه شد که پنج سال بعد افغانستان به هزار نفر انجنیر انگلیسی زبان ضرورت دارد. تدارکات چیده شد و امتحان کانکور اخذ گردید و از سر تا سر افغانستان، فاکولته انجنیری هزار تا شاگرد برای سال تعلیمی 1977 پذیرفت. سال عجیبی بود. انهایی که در امتحان کانکور مؤفق نشده بودند هم میگفتند " بلی من به فاکلته انجنیری قبول شدیم ولی چون علاقمند نیستم نمیروم" بعضی ها هم میگفتند " مه به فاکولته انجنیری قبول شدیم ولی چون خوشم نمیایه، خوده ده فاکولته شرعیات تبدیل کردم." خلاصه که ما هم از جملهء همان هزار نفر بودیم. نمیدانم چطور این پوهنځی هزار شاگرد را در خود گنجانید، ولی به هر ترتیبی بود هیچکس بی صنف نماند. یک تعداد دروس هم در مکتب سابقهء تخنیک ثانوی که صنف های بیکار زیاد داشت تدریس میشد.
خلاصه که همه دست به کار شدند. امریکا برای هزار شاگرد، وسایل درسی از قبیل تخته برای رسم تخنیکی، و پرکار و دو سوزنه و خط کش انجنیری و سلاید رول و کتاب های رنگ برنگ و معلمین پیس کور وغیره و غیره فرستاد تا شاگردان از هیچ نگاهی کمی و کاستی نداشته باشند.
قبل از شروع دروس اساسی، برای ما کورس های آمادگی برای فاکولتهء انجنیری را که در ان انگلیسی و ریاضی قبل از کالج تدریس میگردید هم تدارک دیدند. همه شاگردان جدید درین کورس های زمستانی شامل شدیم. البته این کورس ها در صنوف پوهنځی حقوق تدریس میشد چون شاگردان خود پونځی حقوق در رخصتی های زمستانی تشریف داشتند.
ما گاهگاهی برای معلومات گرفتن راجع به تقسیم اوقات سال درسی و روز ثبت نام به تعمیر اصلی پوهنځی انجنیری می امدیم. چون زمستان سرد و یخبندان بود، بعد ازینکه از درس در کورس های امادگی انجنیری فارغ میشدیم، یکه راست طرف خانه روان میشدیم و کمترطرف فاکولتهء که بعدأ دران پنج سال زندگی خود را گذشتاندیم میرفتیم.
داخل تعمیر انجنیری در آن زمان دو دهلیز طولانی داشت که به شکل زاویهء قائمه با همدیگر وصل بودند. در یک طرف دهلیز اطاق های درسی بزرگ و لابراتوار های مجهز انجنیری و مهندسی قرار داشت و در جانب مقابل ان دفتر و دستگاه استادان و هیئت تدریسی و چند تا صنف های کوچکتر قرار داشت. در اخیر دهلیز دوم یک دهلیز کوتاه تر باز هم به شکل زاویهء قائمه با این دهلیز وصل شده بود که در قسمت اخیر این دهلیز سومی ادیتوریم نیمه کارهء پوهنځی انجنیری قرار داشت. ازین ادیتوریم خاطرات خوبی ندارم چون همیشه امتحانات ما را در روز های بعد از چاشت پنجشنبه که همه محصلین دیگر رخصت میبودند و در پوهنتون پشه پر نمیزد، در همین ادیتوریم می گرفتند. دهلیز های فاکولته انجنیری در سال اول خیلی بیرو بار بود. روز های امتحان حتئ در دهلیز ها هم برای شاگردان چوکی می گذاشتند چون در داخل صنف ها جای نمیبود. در روز های عادی، صنف ها از هشت صبح الی پنج عصر همیشه پر از شاگرد میبود.
سال اول با تمام مشکلاتی که داشتیم گذشت. دروس همه به زبان انگلیسی و معلمین هم اکثرأ یا امریکایی بودند و یا هم درامریکا درس خوانده بودند. در سال اول، تعداد زیادی از همصنفانم به شمول خودم در یک مضمون و دو مضمون ناکام ماندیم و مجبور شدیم برای پوره کردن قرضداری خود زمستان ها هم فاکولته برویم . این سال بخیر گذشت و از هزار نفر تنها دوصد و پنجاه نفر در غربال ماندیم و دیگران تکیدند. از آن دوصد پنجاه نفر هم صد نفر شان شامل پروگرام چهار سالهء انجنیری تخنیک عملی شدند و یکصد و پنجاه نفر ماندیم تا مطابق پلان پنج سالهء داؤد خان به ثمر برسیم و انجنیر شویم.

تازه از توفان سال اول گذشته بودیم و با طرز جدید درس خواندن عادت کرده بودیم و اهسته اهسته به طرف مؤفقیت به کمک استادان مدبر و رئیس با مسئولیت پوهاند – داکتر-انجنیر- زرجان بها روان بودیم.
شروع سال دوم به خوبی پیش میرفت. حالا سیستم درسی را هم کم کم بلد شده بودیم و با استادان خود هم خو گرفته بودیم. بچه ها با استادان جوان فاکولته انجنیری مانند استاد محمد جان خوشدل و استاد رازق و استاد نعیم حکیمی و استاد شکور و چند تای دیگر که نام شان یادم نیست در حویلی مکتب تخنیک ثانوی جال والیبال بسته بودند و عصرانه با پاهای لچ و پاچه های برزده والیبال تجارتی و غیر تجارتی میکردند. ما هم گاه گاهی به تماشا مینشستیم. روزگار خیلی خوب و بیخیالی بود.هر روز از کافیتریا تا چایخانه و دوکان برگر پزی عمه جان و دوکان های روبروی پوهنځی طب و دوکانک پیش روی کتابخانهء پوهنتون و دوکانک پیش روی فاکولتهء انجنیری را گز و پل میکردیم و هر جا با دوستی و یا همصنفی یی بر میخوردیم، می ایستادیم و میخندیدیم و گل می گفتیم و گل میشنفتیم. درس ها را هم اکثرأ به شکل گروپی یا در کتابخانهء پوهنتون و یا هم در کتابخانهء پوهنځی انجنیری میخواندیم. در همین گیر و دار درس خواندن و خوشی های جوانی بودیم که باز توفان تازهء آغاز شد. اینبار داؤد خان همراه با پلان پنج ساله اش یکجا به گور رفت و ما ماندیم و جنجال های روزمره که در پهلوی درس خواندن و آماده گی برای امتحانات و دروس عملی و غیره و غیره باید متوجه رفتار و گفتار خود هم میبودیم.
هفت هشت ماه اول بعد از کودتای هفت ثور بخیر گذشت. هنوز به شکل دستجمعی به تماشای فیلم های سینمایی و بعضأ در مرکز فرهنگی امریکا میرفتیم. هنوز به تماشای مسابقات بسکتبال و فوتبال که بین شاگردان پوهنځی های مختلف صورت میگرفت میرفتیم. هنوز ترس از کشته شدن و زندان رفتن نبود و هنوز کسی به فکر فرار از خانه و کاشانه نشده بود.
البته دران هفت هشت ماه اول فقط صدراعظم ها و وزیران و رئسای سابق را با بعضی ازاستادان فاکولته و بزرگسالانی که تجربهء کاری و تحصیلات عالی داشتنددانه دانه طرف پلچرخی میفرستادند و هنوز نوبت محصلین نرسیده بود. کم کم نارامی ها محسوس بود و هر هفته فرمان جدیدی صادر میشد و از آن با ساز و آواز و دنگ و دهل استقبال میشد. اینکه کی ها استقبال میکردند نمیدانم... ما شامل استقبال کننده گان نبودیم غیر از زمان های که امر بالمعروف و نهی عن المنکر میشد که باید در مراسم بزرگداشت از فرمان ها اشتراک کنیم ورنه.. استعداد ها هم شگوفان شده بود و مکاتب و فاکولته ها همه در پروگرام های تفریحی و انقلابی شرکت داشتند. البته چون در پوهنځی انجنیری استعداد های شگفته چون انجنیر احسان امان و انجنیر محبوب الله محبوب و چند تای دیگر زیاد بودند، پروگرام های هنری فاکولته انجنیری را جالب و دیدنی ساخته بودند که تکت اشتراک حتی برای ما که محصلین این پوهنځی بودیم هم به مشکل پیدا میشد.
بعد دیدیم که اوضاع تغییر کرد و آوازه ها به شکل پچ پچ به گوش ما رسید. شاگردان پوهنتون گروه گروه شدند و دوستان و حتی اعضای فامیل ها دشمن همدیگر شدندو اعتبار بین مردم روز به روز کمرنگ تر شد. حزب بر سر قدرت دو پارچه شده بود و برای بقای خود هر جوانی را که مخالفت میکرد و یا حرفی میزد که به طبع دل قدرتمداران نمیبود به دیار عدم میفرستاد. همصنفان و دوستان ما گروه گروه به نام های پرچمی، ماوئیست، اخوانی، و غیره و غیره از میان ما گم میشدند. بعضأ فکر میکردیم پاکستان رفته اند و بعضأ فکر میکردیم پلچرخی رفته اند.. البته انهایی را که نفرک دفتر حزبی از صنف بیرون میبرد ودیدار شان دوباره میسر نمیشد میدانستیم که کجا رفته اند و چرا دوباره نمی ایند.
این حالت تا زمانی که ما از پوهنځی انجنیری فارغ شدیم ادامه داشت، البته بعد از ششم جدی فقط از لست اینبار نام پرچمی کشیده شده بود....ما محصلین انجنیری خاموشانه چهار سال بعد از کودتای هفت ثور را گذشتاندیم. یک سمستر اعتصابات ما هم فائده نکرد. ولی مانند یک فامیل ویک همخون با هم ماندیم و همه تلخی ها را با محبت خالصانه با همدیگر قسمت کردیم. از یکصد و پنجاه نفری که در سال دوم فاکولته مانده بود، حتئ از نصف هم کمتر فارغ شدیم. باقیمانده ها یا کشته شدند و یا هم قبل از فراغت بار سفر بستند و زود تر از ما از وطن خارج شدند.
دل من برای همه جوانانی که کشته شدند میسوزد. این محصلین باید برای وطن خود آینده ساز میبودند. ولی نشد که نشد..... ".


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 04.02.2016

درنو شخصیتونو نجیب داوری صاحب او استاذ سیستانی صاحب!

من هم مقاله اخیر استاذ امین یار صاحب را خواندم، این جمله « آیا داود خان اعضاء حزب دیموکراتیک خلق را قتل عام نکرد؟»، فکر میکنم، منظور اسناذ سرچپه بوده باشد، در غیر آن این نظر شان حقیقت ندارد. مدیر صاحب پورتال و جناب رحماني صاحب مسوول تول سایت تول افغانستان میتوانند، ذریعه ایمل شخصی نویسنده به ایشان یاد آوری کنند.

په درنشت سره


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.02.2016

محترما !
ترجمه نوشته محترم فواد ارسلا قبلآ نا تکمیل (نطر به علتی ) به انجام رسیده بود لذا یکبار دیگر آنرا کاپی نمودم" یک تعداد منابع دیگر ادعا دارند که این کودتا توسط شوروی ها اجرا شده است. (در مورد این ادعا راپور جداگانه فرستاده خواهد شد.) در هر صورت ، صرف نظر از این که کدام یک از این مدعیات به واقعیت نزدیک است ما عقیده داریم که این ناممکن است که داؤد اجازه بدهد که به وسیله شوروی ها استعمال شود. البته داؤد کوشش خواهد کرد تا حدی که توان دارد و ممکن است از گاو شیری شوروی ها حد اکثر استفاده را برای افغانستان بدوشد و از تمام امکانات اقتصادی و حمایت سیاسی برای پیشبرد پالن و نقشه خودش استفاده خواهد کرد. ما این اظهارات داؤد را که وی واقعاً میخواهد موجودیت سیاسی و اقتصادی امریکا ، دیگر ممالک و
مؤسسات بین المللی در افغانستان باقی بماند ، را صادقانه میپنداریم و میدانیم که داؤد آرزو دارد تا با استفاده از این موجودیت غیر شوروی تعادل سیاسی را بر ضد نفوذ شوروی حفظ نموده و استقلال افغانستان را حفاظت نماید.
این مسئله بکلی وضاحت داده شده که وی توقع کمک های عظیم اقتصادی را از تمام منابع دارد، اما داؤد کمک ها را بر اساس شرایط خودش میخواهد نه بر اساس شرایط تحمیل شده توسط خارجی ها. اما ما شاهد این هم هستیم که خصومت با امریکا در جنبه های مختلف این دولت شدت یافته است و ما باید پیش بین این باشیم که درجه فشار از قدرت و مزاحمت بر ما توسط مقامات انفرادی در دولت و پولیس و دیگر مقامات ملکی در وزارت ها که قبلا دور بوده اند افزایش خواهد یافت.
8 باید متذکر شد که در حال حاظر داؤد یگانه شخص منحصر به فرد افغانستان است که منحیث یک رهبر واقعی و اصلی ملی افغانستان مورد قبول اردوی افغانستان ، اقوام ، اقشار تحصیلکرده ، شاگردان ،محصلین و مردم عام
میباشد ، صرف نظر از این که ین اقشار ملت افغانستان چپی هستند و یا به عنعنات ملی افغانستان معتقد هستند. "

نویسندگان محترم میتوانند ازهر سطر این پاراگراف مقالات زیادی را نوشته و به دسترس خوانندگان قرار دهد. با احترام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 04.02.2016

جناب انجنیر صاحب داوری درود برشما
از توجه بجا و بموقع تان به یک اشتباه تاریخی استاد امین یاراظهار قدرانی مینمایم، من نیز این مقاله را قبل از نشر درافغان جرمن آنلاین در سایت تول افغانستان مطالعه نموده بودم وفقط همین جمله که«آیا داود خان اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان را قتل عام نه کرد؟»توجه مرا بخود جلب کرد وبا خود گفتم کاش استاد امین یار فقط (را) از آخر جمله به اول جمله یعنی بعد از نام داودخان می آوردآنگاه جمله از لحاظ پیام خود مطابق یک حقیقت تاریخی بی نقض میشد.وبعد مصروفیت ها موضوع را فراموشم ساخت.

این رویداد مثل افتاب روشن است واز روز کودتای 7 ثور تا امروز در هزاران مقاله ورساله وگزارش های مستند ژورنالیستیکی وتاریخهاوخاطرات رجال وشخصیت های سیاسی افغانستان ، ثبت شده است که: حزب دموکراتیک خلق در صبح 8 ثور 1357 به دستور رهبران آن حزب، داودخان را با تمام اعضای خانوادۀ اش قتل عام کردند، نه داودخان اعضا ویا رهبران آن حزب را؟ اکنون با خود میگویم ای کاش داودخان چنین کاریرا میکرد وبا اعدام 7-8 سرکردۀ حزبی کشور را از تباهی های اینده نجات میداد، ولی داودخان نمیخواست که با اعدام رهبران حزب خلق وپرچم، خود را بدنام وآنها را درتاریخ بزرگ نماید، غافل ازاینکه نتیجۀ این دور اندیشی به ضررخود وخانواده وسرانجام به ضرر تمام مردم کشور وحتی تاریخ کشور تمام گردید.امیدوارم استاد امین یار به تصحیح این جمله خود مبادرت ورزد ومقاله بسیار خوب خود را از این نقص پاک نمایند.
با احترام


اسم: Dawary   محل سکونت: Canada    تاریخ: 04.02.2016

محترم محمد ظریف امین یار.
نوشته تان تحت عنوان{‌دشنام دادن به غرب محصول ذهنیت شکست خورده است} جالب و خواندنی است، نقطه بارز دیگر مقاله تان اینست که به زبان گویا تحریر و خواننده با علاقمندی بیشترآنرا تعقیب میکند. در این مقاله نکات در خور توجه را نگاشته و باریکی زیادی را به میدان آورده ائید. اما در یکجا نگاشته ائیدکه((آیا داود خان اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان را قتل عام نه کرد؟))
محترم امین یار صاحب، یاد تان باشد که تعداد زیادی از نویسندگان این سایت و تعداد سایت دیگر کسانی اند که در هنگام پادشاهی رژیم المتوکل، ریاست جمهوری شهید داوود خان و بقیه... حضور داشته خود تاریخ زنده میباشند.
داوود خان هیچ یک از اعضای حدخا را نه کشت ونه هم قتل عام کرد. درست یک هفته بعد از مارش وسخنرانی های که اعضای حدخا در مراسم تدفین و تشیع جنازه میر اکبر خیبر از مکرویان تا به شهدای صالحین براه انداخته بودند، تعدادی از اعضای بلند پایه حدخا شب ۵/۶ ثور ۱۳۵۷ باز داشت و خبر بازداشت شدن شان شب ۶ ثور از رادیو افغانستان پخش شد. که فردای آن کودتای خونین ثور براه افتاد. به گفته جنرال عمرخیل در کتاب شب های کابل، مدت بیست وچهار ساعتی اعضای بلند پایه حدخا‌ در توقیف بودند از طرف دولت وقت برای شان سه وقت نان مخصوص احواله شده بود، مثل اینکه ایشان به مهمانی آمده بودند. اما با آنهم تره کی تحت بهانه این وآن از خوردن نان مذکور امتناع ورزیده بود.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.02.2016

محترم فواد ارسلا ممنون از شما !

ترجمه هایکه از منابع وزارت خارجه امریکا که هر کدامش واقیعت های ازدوره 5 ساله جمهوریت را بیان میکند که خواندن آن برای مخالفین آن دوره و مقامات کشور های همسایه خوش آیند نیست ، قابل تقدیر است.

امید وار هستیم که ترجمه آن اسناد را بیشتر نشر نماید تا نظریات کشوری که آنهم با آمدن رژیم جمهوریت به کشور ما علاقه نداشت را دانسته ، ذهن تاریک بعضی را روشن سازد. "یک تعداد منابع دیگر ادعا دارند که این کودتا توسط شوروی ها اجرا شده است. )در مورد این
ادعا راپور جداگانه فرستاده خواهد شد.( در هر صورت ، صرف نظر از این که کدام یک از این مدعیات بهواقعیت نزدیک است ما عقیده داریم که این ناممکن است که داؤد اجازه بدهد که به وسیله شوروی ها استعمال شود. البته داؤد کوشش خواهد کرد تا حدی که توان دارد و ممکن است از گاو شیری شوروی ها حد اکثر استفادهرا برای افغانستان بدوشد و از تمام امکانات اقتصادی و حمایت سیاسی برای پیشبرد پلان و نقشه خودش استفادهخواهد کرد. ما این اظهارات داؤد را که وی واقعاً میخواهد موجودیت سیاسی و اقتصادی امریکا ، دیگر ممالک و مؤسسات بین المللی در افغانستان باقی بماند ، را صادقانه میپنداریم و میدانیم که داؤد آرزو دارد تا با استفاده از این موجودیت غیر شوروی تعادل سیاسی را بر ضد نفوذ شوروی حفظ نموده و استقلال افغانستان را حفاظت نماید." بااحترام این مسئله بکلی وضاحت داده شده که وی توقع کمک های عظیم اقتصادی را از تمام منابع دارد، اما داؤد کمک هارا بر اساس شرایط خودش میخواهد ته بر اساس شرایط تحمیل شده توسط خارجی ها. اما ما شاهد این هم هستیم که خصومت با امریکا در جنبه های مختلف این دولت شدت یافته است و ما باید پیش بین این باشیم که درجه فشار


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 03.02.2016

یک پوزش و یک سپاس . با پوزش از داکتر صاحب عبد الرحمن زمانی ، نویسندهء مستند نویس و خوانندگان گرامی که اسم داکتر صاحب زمانی، از حافظه پریشانم در وقت یادآوری از مورخان نامدار وطن فراموش شده بود و واقعا نوشته های ایشان هیچ پرسش را بی پاسخ نمی گذارد و دست خواننده را گرفته به آخرین سرچشمه حادثه ها می رساند و آنهم مستند. و سپاس از اقای عین الدین راستگو که تبصره ءایشان مرا از این فراموشی رهایی بخشید. برای داکتر صاحب عبد الرحمن زمانی سلامتی و عافیت وموفقیت های بیشتر در راه تحقیق استدعا دارم. قلم شان تواناتر باد!


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.02.2016

محترم داکتر حسن کاکر تا حال هیچ جوابی به تحقیق علمی داکتر زمانی نداده اند. چگونه میشود توقع کرد که ادعای محترم داود مومند را تصدیق نمایند؟
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/zamani_abr_marure-bar-ketab-dawrae-amani-kakar.pdf


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.02.2016

اعتذار
آقای داودمومند در قسمت دوم مقالۀ خویش از من نام برده وتقاضا نموده تا مقالۀ داکترصاحب زیرک یار را ترجمه کنم،چون من وقت این کارها را ندارم از ترجمه کردن مقالۀ مذکور معذرت میخواهم . مومند صاحب خودش به هردو زبان دری وپشتو مسلط میباشد، اگرمقاله دلچسپ وپیغام مهمی برای خوانندگان داشته باشد بهتر خواهد بود تا خودشان به ترجمه مقاله مورد نظر مبادرت ورزند.
با احترام


اسم: کاکر   محل سکونت: هالند    تاریخ: 03.02.2016

به مطاله سایت افغانستان آزاد
از مدت تقریباً یک سال میشود که سایت شما مصروف جنگ با جناب هاشمیان و پورتال افغان جرمن آنلاین است.
آیا دیگر مطالب مهم و آموزنده ندارید که تمام نیرو خویش را صرف دشنام و توهین می کنید.
اگر همین آقای هاشمیان نمی بود شما با کدام اندوخته سایت را سیاه می کردید.

با احترام


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.02.2016

میدانم که نشر این چنین نوشته ها برای شما مقدور نیست، با آن هم آن را غرض مطالعۀ تان ارسال می کنم، تا با بی منطقی هاشمیان و کسانی که به حمایت از وی بر می خیزند بیشتر آشنا شوید:


جناب سدید، اولاً خدمت تان عرض شود که دریچۀ نظرسنجی برای مقالات 5-6 ورقی در نظر گرفته نشده است. دوماٌ در مقالات شما آنقدر جملات توهین آمیز درج اند که نشر آن مخالف پالیسی نشراتی ما می باشد...سوماً روی همین دلیل هیچ وبسایت دیگر حتی وبسایت جدید محترم نوری صاحب آنرا نشر نمی کند.متأسفانه یگانه وبسایت که در اختیار تان است، همان دشنام نامۀ موسوی، معروفی و خانم معروفی می باشد...

پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 03.02.2016

دمحترم مطمئن د پګواش غونډی معلومات په باره کښی باید وویل شی چی دوکتور کوچۍ د خپل تره پشان په دروغګوی لګیا دی چی وايی : باید اسام الدین په عمومی مجلس کښی د ملا عمر فاتحی نیولو اقدام باید نه کاوه اما واقعآ دروغګوی اود امر تابع حافظه نلری یعنی همدی ښاغلی د ملا عمر دوره کښی دملا عمر طرفداری باندی هلی ځلی کولی او اوس ئی مخالفت کوی دا ډول دوه مخه کار هر با وجدانه انسان نشی کولای إإإ

د نوموړی وراره صفتونه باید دده کار او خدمت په اساس ملت وکړی اونه خپله اویا د خپل تره پوسیله داسی دروغګوی صفتونه صورت ومومی إ حقیقت خو دادی چی دده تره د عبدالله عبدالله سره د جمهوریت په چوکیو جان کیری ځای پر ځای کړل او د ملت انتخابات تر پښو لاندی شول افسوس پر داسی دنړۍ دوهم متفکر ؟؟؟ باندی إإإإ

څوک چی ظالم وی او د نورو ظالمانو سره معاملی د مرګونو کوی همدا قاتل او خائين او همدارنګه دا خائين طالبان د تاسو مشترکو بادارانو له خوا سیا سی صحنو ته ګډ کړه شوی دی ایا د بادار څخه د سیاف قتل اجازه اخستل شوی دی ؟؟؟


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 03.02.2016

شخص محترم مسئول گلگین نظریابی
درظرف شش دقیقۀ کذشته دوبار در ین کلکلین مطتالبی نوشتم باراول به شش سطررسیده بود کلکلین گل شد وباردوم به 9 سطر رسیده بود وکلکین گل شد- اینک کلکین را بشما میسپارم و آنجه میخواهم در مقاله ای خواهم نوشت - هاشمیان


اسم: Dawary   محل سکونت: Canada    تاریخ: 03.02.2016

مجریان محترم پورتال افغان- جرمن را سلام.
در بخش سوم مقاله بنده تحت عنوان( غرق در گرداب وافسون شایعات مغرض)، جمله‌{ ضعف سیاست مداران افغان دراظهار حقیقت و پررویی سیاست گران پاکی در وارد کردن اتهام.} عنوان این بخش میباشد. که شما جمله مذکور را بدون نقطه یا کامه با متن ادغام نموده ائید. امید لطف نموده نقیصه را مطابق به ایملی که در یافت نموده ائید، اصلاح کنید. از همکاری تان قبلاً سپاسگذارم. داوری


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 02.02.2016

هم وطن گرانقدر بیکمراد تاش
بعد ازعرض مراتب ادب واحترم
از توجه و حوصله مندی جناب تان که مقاله منتشره مرا به دقت لازم مطالعه فرموده اید ممنون و مشکورم .
من حدود پانزده سال قبل یکی از کتب پوهاند صاحب کاکر را مطالعه و مطالبی از یاد داشت نمودم ، متأسفانه نام کتاب و صفحات مذکور را در یاد داشت های خود قید نکرده ام ، در مورد مطالب استاد حداد و دیگران نیز وضع به همین منوال است .
اینکه مشوره های اصلاحات دوره امیر شیر علی خان توسط دانشمند فاضل و جید وقت ، قاضی عبد لقادر خان یوسفزی صورت پذیرفته نه
فخر زمین ، نابغه روزگار ، حضرت علامه سید جمال الدین افغان،این هم نظر پوهاند صاحب کاکر است ، نه این کم سواد .
پوهاند صاحب کاکر گرچه خیلی زهیر شده اند اما شکر در قید حیات هستند و اگر برای شان مقدور بود و لازم دانستند به تنویر همه به شمول نگارنده این سطور خواهند پردخت .
از اینکه کمی و کاستی مقاله مرا به شیوه مهذبانه و منصفانه طرح نموده و از اهانت این کم سواد خود داری نموده اظهار سپاس نموده و از جناب شما و تمام قارءین گرام معذرت خواسته و به نقل قول مردم خود : « مال بد به ریش خاوند » خویشتن را متسلی میسازم .
در اخیر یک بار دیگر از توجه بی شایبه شما اظهار شکران نموده ، ذات اقدس به حسنات شما بیفزاید .
با عرض و احترام مجدد
د واقعی وطن پرستانو چوپړی ، داؤد مومند


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 02.02.2016

محترم محبوب کاتب ته دوستانه سلام او دتاسو د ملی تشریحاتو څخه ډیره مننه او کور مو ودان اوسه إ

متأ سفانه په افغانستان کښي وطن فروشانو ، چاپلوسانو او منافقینو همیش د فوق العاده اعتماد خاوندان وو او اوس هم دا زهرناکه سرطان مرض دوام لرې حتی دی خطرناکه مرض اوس د ملت تباهی لپاره بین المللی رسمیات پیداکړی دی او کوشش کیږی چی دا ډول مردود کسان د ملت تباه کولو او غلامی لپاره حکمران واوسی إ کله چی د اجنبی له خوا څه هغه وخت دانګلیس له خوا ورپسی د پخوانۍ اتحادی شوروی او اوس لوبیدونکی امریکا او انګلیس خپل تربیه شوی غلامان د ملت پر اوږو سپاره کړی وی نو هم به دا ډول چاپلوسان او منافقین له مینځه ولاړ نشی بلکه د افغانستان روښانه او ویاړن تاریخ به د خرڅ شوو له خوا په افسانو باندی بدل کړی او با غروره ملت به غلامی ته تسلیم کړی إ ما ته د مرحوم رشتیا سوانح پوره معلومه لکه د مرحوم خلیلی دما هدف لدی لینک څخه داوو او دی چی منورینو ته دا لیکل شوی صحنی په کراتو تمثیل شی تر څو د کابل د ۲۰۰۱ کال راپدی خوا تپل شوو حکمرا نانو او ددوی چاپلوسانو او منافقینو ته په افغانی جرأت سره ددوی پر ضد د قلمونو جهاد شروع کړی او نړۍ ته وښودل شی چی افغانان غلامی نه قبلوی او په مساوی احترام سره دنړۍ دوستې تږی دی او په وینو لړلۍ ملت دغلامی ځنځیر څخه راوکاږل شې إإإ


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 02.02.2016

شاغلی او قدرمن محمد داود مومند صاحب! سلام و احترام برای تان تقدیم می دارم. مقاله شما را تحت عنوان « موقف بابای مبارزان ملی در مورد لسان ملی» را که تا کنون دو بخش آن به نشر رسیده است ، به دقت مطالعه و از آن استفاده می کنم. اسلوب نوشتهء شما هم بسیار واضح و عام فهم است . شاید این نوشته شما دنباله دار باشد، پیشنهاد عاجزانهء من این است وقتی که در نوشتهء خویش ، نقل قول می کنید مرجع آن را که کتاب است یا مقاله و سال نشر اگر اشاره بفرمایید، برای اهل تحقیق بیشتر مفید خواهد بود . مثلا شما از مرحوم قدرت الله حداد نقل قول کرده اید و مرجع آن را نشان نداده اید یا از مؤرخ و دانشمند بزرگ کشور داکتر صاحب کاکر نیز نقل قول کرده اید ؛ اما مرجع آن را نشان نداده اید ، خدا ناخواسته هدف من این نیست که آن آقایان چنین چیزی نگفته اند ؛ بلکه عده ای می خواهد به مراجع مستند دست یابد، اشاره به صفحه و سال نشر کتاب یا مقاله حتمی است ، مثلی که این روش را مورخ نامدار وطن کاندید اکادمیسن آقای سیستانی و داکتر صاحب کاظم و داکتر صاحب زیرکیار مراعات می نمایند. حرف مهم دیگر اینکه شما مقالهء خود را به این عبارت پایان داده اید : برخی کسانی که می گویند ، امیر شیر علی خان اصلاحات خویش را ا زروی پلانی عملی کرده که سید جمال الدین برایش تهیه کرده بود ، حقیقت ندارد.» این حرف شما یک حرف نو و یک بحث نو است و حد اقل تا دلایل قانع کننده از جانب شما در بخش بعدی نخوانم ، قناعت مرا فراهم نخواهم کرد . زیرا سال ها قبل ، شاید چهل و چند سال پیش در کتاب پشتوی صنف دهم ( د فارسی ویونکو مناطقو لپاره) خوانده ام و امتحان داده ام که سید جمال الدین افغان، پروگرام اصلاحی خویش را قبل از ترک افغانستان به امیر شیر علی خان تقدیم کرد که در جمله نشر اخبار یا جریده ، تقویت زبان ملی پشتو و تغییر رتبه های عسکری از ترکی به زبان پشتو که قبلا مینگ باشی و یوزباشی و غیره میگفتند ، تغییر بدهد و یک تعداد حرف های دیگر. اما من نمی دانم که این پیشنهاد سید جمال الدین افغان برای اولین بار در کدام کتاب آمده است ، ولی هرکسی که راجع به سید جمال ایدن افغان کتاب نوشته است ، به این موضوع پرداخته و از نقش سید جمال الدین افغان در اصلاحات زمان امیر شیر علی خان یاد کرده است و در زمان ریاست جمهوری مرحوم دادود خان یک سیمینار بین المللی به یا د سید جمال الدین افغان انعقاد یافته بود و از این پیشنهاد های اصلاحی سید جمال الدین هم یادآوری می شد که متاسفانه مراجع آن را به خاطری سپری شدن سال های زیاد ، به خاطر ندارم ؛ خدا کند شما در نوشته های آینده تان در این مورد روشنی بیفگنید ، تا خوانندگان نوشتهء شما استفاده بیشتر کنند. خدا کند این تقاضای من ، تقاضای بیجا و دور از چوکات ادب نباشد!


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 02.02.2016

هموطن کم پیدا محترم کاتب صاحب، سلام!

اظهارات شما مورخ ۱ فبروری در دریچه در ارتباط به پیشکش محترم داکتر غروال صاحب را در باره کتاب « نادر چګونه به قدرت رسید...» را خواندم و اینک شخصیت مبارز و ګرامی ما استاذ سیستانی صاحب هم نظر تاریخی و تاییدی شانرا در دریچه نوشتند.
در زمینه عرض شود که این کتاب نه به ګمان غالب، بلکې به یقین نوشته آقای سید قاسم رشتیا میباشد. از طرف دیګر فرمایش شما و استاد سیستانی صاحب رشتیا در جمله شخصیت های معتمد به ظاهرشاه باز هم نفر اول ارزیابی میشود. جای تعجب است که درین موقعیت رشتیا قلم را میګیرد و بر علیه پدر ولینعمت خود به شکل تحریری کتابی را مینویسد و وی را رسواء تاریخ میکند...؟! اما داشتن این هنر که با هر زمان و اوضاع خود را ساختن و بافتن و در قلب یک زعیم سیاسی در زمان قدرت اش عمیق جا ګرفتن در شان هر افغان نمی آید. مثلأ شما این سلسله خانواده مایار را بیبینید که با چه هنرمندی در هیچ رژیمی شاهی اینها بی امتیاز نماندند.
استاد سیستانی صاحب در یک مقاله خود از خیرګان کشور پرسید که کي به میوند وال زهر خورانده است؟ لیکن کسی به وضاحت موضوع حاضر نشد.
شما شاغلی کاتب در ختم نوشته تان شخصیت مرحوم غبار را با شخصیت رشتیا طور مقایسوی یاد آوری کرده اید، عرض شود که فرق فاحش در زمینه وجود دارد، غبار حقیقتأ که در برابر فامیل نادری مثل یک مینار سنګی تا آخر نفس زندګی خود درین دنیا مردانه وار ایستاد و مقاومت کرد. اما رشتیا و امثالهم...!!

امید بعد ازین از کم پیدا به زیاد پیدا تیدیل شوید.

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.02.2016

دوستان نهایت گرامی!

چند نکته در ارتباط موضوعی که چندی قبل در این دریچه رد و بدل شده بود:

1- عطار در مقدمه کتاب تذکرت الاولیا خودهمچنان علت نوشتن کتاب را چنین شرح می کند :

" ...و این کتاب را تذکرت الاولیا نام نهادم .....دیگر باعث آن بود که چون این سخنی بود که بهترین سخنها بود از چند وجه یکی آنکه دنیا را بر دل مرد سرد کند و دوم آنکه اخرت را با یاد مرد دهد و سوم آنکه دوستی حق در دل مرد پدید آید و چهارم..."

2- در ذکر ابراهیم بن ادهم رحمت الله علیه می گوید:
"آن سلطان دنیا و دین، آن سیمرغ قاف یقین، آن گنج عالم عزلت...متقی وقت بود....حال او آن بود که او پادشاه بلخ بود و عالمی زیر فرمان داشت و چهل شمشیر زرین و چهل گرز زرین در پیش و پس او می بردند. یک شب بر تخت خفته بود نیم شب سقف خانه بجنبید چنانکه کسی بر بام می رود آواز داد که کیست؟ گفت آشناست اشتری گم کرده ام برین بام طلب می کنم. گفت ای اهل چاهل اشتر بر بام می جویی؟ گفت ای غافل تو خدایرا در جامهء اطلس خفته بر تخت زرین می طلبی؟ از این سخن هیبتی به دل او آمدآتش در دلش افتاد تا روز نیارست خفت چون روز بر امد... و بر تخت نشست متفکر و متحیر و اندوگین."

خلاصه حوادث جالب دیگر را هم نویسنده "عطار" استادانه ترسیم نموده تا اینکه "ادهم" مانند "بودا" ترک دنیا می کند و به مقام بالایی یعنی از جمله اولیای خداوند (ج) می رسد. عطار به نظر من ابراهیم ادهم را بسیار دوست داشته چرا که در این کتاب خود مثال های زیاد از وی می آورد که یکی آن در وجه "رابعه" است.

3- عطار در ذکر رابعه رحمت الله علیها می نویسد:

"نقلست که ابراهیم ادهم رضی الله عنه چهارده سال تمام سلوک کرد تا به کعبه شد از آنکه در هر مصلا جایی دو رکعت می گزارد تا آخر بدانجا رسید خانه ندید گفت آه چه حادثه ای است؟ مگر چشم مرا خللی رسیده است؟ هاتفی آواز داد که چشم ترا هیچ خلل نیست اما کعبه به استقبال ضعیفه ای شده است که روی بدینجا دارد. ابراهیم را غیرت بشورید گفت آیا این کیست. بدوید رابعه را دید که می امد و کعبه با جای خویش شد. چون ابراهیم آن بدید گفت ای رابعه این چه شور است و کار و بارست که در جهان افکنده ای؟ گفت شور من در جهان نیفکنده ام. تو شور در جهان افکنده ای که چهارده سال درنگ کرده ای تا به خانه رسیده ای. گفت آری چهارده سال در نماز بادیه قطع کرده ام. گفت تو در نماز قطع کرده ای من در نیاز. رفت و حج بگزارد و زار بگریست......"

منظور اینکه "عطار" از قوهء رویای خود هم استفاده می کند تا کتاب را در نقط اساس جالب بنویسد که یکی آن استفاده از "هاتف" یا صدای غیب است که می آید و یا حرکت کعبه.

این هنر نویسنده گی را عطار در آن زمان در سراسر این کتاب بسار زیبا غرض تربیه دینی و اسلامی مردمان بکار برده.

عطار که شغل عطاری داشت در کتاب خسرو نامه خود می گوید:

طب از بهر تن هر ناتوان است
ولیکن شعر و حکمت قوت جان است







اسم: رشید   محل سکونت: هند    تاریخ: 01.02.2016

ګران او قدرمن محمدداود مومند صاحب او د پښتو ملي ژبې خواخوږو ته !
مومند صاحب ستاسې مقاله مې ولوسته ، او پاتې برخه به یې که خدای کول وروسته ولولو ، اوسني نړۍ نوره دهوایی باټواو بیولالو نړۍ نه ده ، دعمل نړۍ ده اودعملي زده کړې نړۍ ده. پوره پنځلس کاله وشول چې زه د هند په یوه خورا معترپوهنتون کې پښتو تدریسوم ، کله چي زه په ۱۹۹۵ کال کې له کابل پوهنتون څخه دلته راغلم ، پښتو دیوه اختیاري کورس بڼه درلوده ، وروسته وروسته مې د علمي او پوهنتون جینلونو له لارې په دری کلنه دیپلومه باندې واړوله ، یو سمستر وشو چې دلته پښتو په منظمه توګه په لیسانس کچه پیل شوه ، چې اوس په لومړي ټولګی ۲۰ تنه زده کونکي لري چي له دریوکالو وروسته به دوی ماستري پیل کوي ، بیا ایم فل ته اوورپسې پی اچ ډي ته ددغه پوهنتون له علمی کریکولم سره دوام ورکوي ، ښایی فکر وکړئ چې ددغه پروګرام پیل کیدل به هم دومره آسانه وي لکه چی په دغه جمله کې تعریف شو ، نه پورپنځلس کاله ددغه نیکمرغه پیل لپاره مبارزه وشوه، او دخدای په فضل تربري پورې له ډیرو افغاني خنډونو سره بریالۍ ورسیده. اوس خبره داده چی ددغه ملي ویاړ ساتلواو تشویقولو مسوولیت دچا دی ، تاسې ښه پوهیږي چې په هر هیواد کې باندنۍ ژبه دهغه ملت په مادی او معنوی مرسته پورې تړلي وي چی په هغه هیوادکې رسمي او ملي ژبه وي ، په کابل پوهنتون انګریزي زموږ له خوا نه تمویلیده او نه تشویقیده خو امریکایانو دهغې لپاره هرډول آسانتیاوي برابرولې محترم هاشمیان صاحب په دغه راز باندې ډیرښه پوهیږي ما دافغانستان دولت ته (فرهنګی مسوولینو، دفرهنګ پښتو ژبي شاعر وزیز ته ځولۍ وغوړوله چې داستادانو،کتابونو ، سفرونو او سیمنارونو په برخه کې مرسته وکړئ، ویی نه کړل او غوږونه کاڼه واچول ، اړینه ده چې په رخصتیو کې دغه زده کونکي کابل کندهار او یاهم جلال اباد پوهنتونو ته لکه چي د دری او فارسی ژبې محصلین ایران ته بیول کیږي واستول شي ، خوزه چا ته ددغو محصلینو د استوګنې ، ټکټونو او نورو آسانتیاوو لباره له دولته پرته خوله خلاصه کړم ، آیاداسې څوک شته چې پښتو ته دخدمت په نامه له ماسره خپل غږ یو کړي، چیري دی هغه ملي مسوول چی په دغه برخه کې یوعادي ګام اوچت کړي ، له کابله نیولو بیا ترلویدیزه پورې دومره یاران شته چي خولي یې په پښتو پښتوویلو پولۍ شوې خو دعمل ډګر جي راشي بیا ټس ... وايی ، اوس دلته عملآ د پښتو د ودې لپاره په هند کې یولاره پیل شوې ، څوک شته چې له ماسره یوشي او د افغانستان دولت ته ووايی چې ستا دغې ملي ژبې ته دغه خارجي هیواد په درنښت سره لاس په کار شوي ، تاسې په دغه برخه کې څه ونډه ترسره کولای شې ؟
ګران مومند صاحب په درنښت هیله کوم چې نوره مو په تیرو ګوړو خوله مه راخوږوه ، زموږ د پښتو شکره ډیره لوړه شوې یوې عملي تداوي ته اړتیا لري په دغه برخه کې که مرسته کولای شي اودولت دغه ملي مسوولیت ته وادارکولای شې دا ګز او دامیدان !
سرلوړی او بریالي اوسئ
پروفیسور عبدالخالق رشید ـ نهروپوهنتون نوی ډیلی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.02.2016

نویسندۀ حقیقت گوی وحقیقت پرست، جناب محبوب کاتب، سلام!‏

نوشتۀ شما دراین کلکینچه، روشنگر راز های سربه مهری است که بسیاری از افغانها تا هنوز از بیان آن طفره میروند ‏وجرئت وشهامت بیان آن را ندارند. خانم ملیحه ظفر،خانم فضل احمدظفر، در انجمن تاریخ افغانستان مدتی بحیث مدیر ‏مجلۀ افغانستان که به انگلیسی نشر میشد، اجرای وظیفه میکرد وخانم بسیار فهیمده ودراک ومسلط برزبان اگلیسی بود. ‏وی اکثرمقالات تاریخی وتحقیقی مجلۀ آریانا را از دری به انگلیسی ترجمه میکرد و درمجلۀ افغانستان به نشرمیرسانید.‏
او چندین مقالۀ مرا نیز از مجلۀ اریانا به انگلیسی ترجمه ودر مجلۀ افغانستان نشرکرده بود.تا ماه های اول رویکار آمدن ‏ببرک کارمل در انجمن تاریخ افغانستان کارمی کرد. پس از آنکه شوهرش فوت نمود، اواز ناحیۀ یگانه پسرش دچار ‏تشویش بود وبرای نجات پسراز عسکری مجبور به ترک وطن شد. هنگام ترک وطن دردپارتمنت تاریخ فقط با من ‏خداحافظی نمود وگفت وطن را به قصد امریکا ترک میگویم ومیدانم که تارسیدنم به امریکا ، به هیچکسی از این راز ‏نمیگوئی! گفتم خاطر جمع باش، تخمین یک ونیم ماه بعد نامه اش از امریکا عنوانی من رسید که من به امریکا رسیدم ‏وازاینکه پسرم دیگر از خطرجلب عسکری خلاص شد، راحت شدم، اما دلم دنبال وطن وهمکارانم میسوزد و بسیار دق ‏شده ام. آیا اگر دوباره بوطن بازگردم ،مرا اذیت ویا بندی نخواهند کرد؟ برایش جواب دادم که ازاینکه بخیر به منزل ‏مقصود رسیده ای،خوش شدم ولی من نمیدانم که در صورت بازگشت،حکومت با شما چی برخوردی خواهدکرد؟ از ‏همان فردای ارسال این جواب، من مورد تعقیب «خاد» قرارگرفتم ویک پسرک نوجوان خادی هر روز یاهردوسه روز ‏بعد به سراغ من در اکادمی علوم می آمد واز من می پرسید که از خانم ملیحه ظفر باز خط نگرفته ای و یا شما برایش ‏خط نفرستاده ای؟ میگفتم نه خیر! نه دیگر خطی از او گرفته ام ونه من خطی برایش فرستاده ام واگر میفرستادم شما ‏حتماً مطلع می شدید.اما آن خادیست تاسقوط رژیم نجیب الله مرا زیر تعقیب واذیت قرار داده بود!‏

در مورد سلسله نوشته های زیرعنوان :« نادرچگونه به قدرت رسید؟» در روزنامه انیس، درعهد تره کی ،اغلب تبصره ‏های خصوصی اهل قلم ومطبوعات براین بود که این نوشته ها از سیدقاسم رشتیا است. وخوب حق نان ونمک خاندان ‏ظاهرشاه را ادا کرده است.‏

بلی هموطن گرامی،آقای «رشتیا» که در تدوین قانون اساسی 1964 وتدویروادارۀ لویه جرگه قانون اساسی ، خود را ‏شخص دوم بعد از شاه میشمرد، ومورد توجه و مشورت ونوازش فوق العادۀ ظاهرشاه قرارداشت، ولی آنطور که ‏خودش سنجیده بود،تیرش به هدف نخورد و با استعفای داکتر محمدیوسف پس از گرفتن رأی اعتماد از شورا،و رویکار ‏آمدن محمدهاشم میوندوال، خود را ناکام و ورشکسته یافت،وبا یاران دیگر خود از کشور خارج گردید، دیگر از نظر ‏ظاهرشاه نیز به دور افتاد و منزوی شد. تا اینکه رژیم شاهی با اعلام جمهوریت از سوی داودخان، به زباله دان تاریخ ‏سپرده شد و رشتیا بازهم به امید جلب ترحم داودخان خود را به کابل رساند و در صف مبارک گویان امتیاز طلب ایستاد ‏تا مگر داودخان از گناهانش درگذرد وباگوشه چشمی نوازشش کند، اما با بی مهری از در داودخان رانده شد. ونوبت به ‏کوتاچیان ثوری رسید، این بار رشتیا، آخرین قطعه را از استین کشید وبا نشر سلسله مقالات :«نادرچگونه به قدرت ‏رسید؟»، به تره کی وامین وانمود کرد که از دست خاندان نادر(ظاهرشاه) دل پرخون دارد وبا کم لطفی های بیشماری ‏از سوی ظاهرشاه ودیگر سرداران روبه روشده است،اگر آنها موافق باشند، بعد از خواندن این مقالات اشارت بفرمایند ‏تا با سربدود و درخدمت ایشان باشد؟! اما تره کی وامین که بدون تردید رشتیا را خوب می شناختند، بعد ازگرفتن متن ‏مکمل سلسله مقالاتش در بارۀ نادر چگونه به قدرت رسید،اجازه دادند تا اول پاسپورت جمهوری دموکراتیک افغانستان ‏را بگیرد وبعد از کشورخارج گردد.‏

فکرمیکنم گذشت زمان(تاریخ)، محکی خوبی است که ماهیت و ذات شخصیتها را به مردم نشان میدهد تا از آن عبرت ‏بگیرند،وبیاموزند که نباید به انسانهای متملق و بی خاصیت و ابن الوقت اعتماد کرد و سرنوشت بخشی از جامعه را ‏بدست آنها سپرد. زیرا اشخاص ضعیف النفس وابن الوقت ،خصلتاً پای بند ارزش های خلاقی و اجتماعی نیستند و فردا ‏همینکه کسی دیگری روی کار آمد وبرایش مقامی ومنصبی تفویض کرد، درخدمتش قرارمی گیرند ومذمت شما را ‏میگویند وازخدا وخلق خدا هم شرم وحیا نمیکنند. از همین روی به چنین کسانی میگویند: آغا نان به نرخ روز میخورد! ‏


اسم: نثار احمد صمد   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 01.02.2016

ښاغلی نوی صاحب السلام علیکم
د لوی الله څخه خوښۍ او نیکمرغۍ درته غواړم.دا چی د دغه حقیر او فقیر بنده لیکنه مو خوښه سوه ډیر ممنون او مرهون یم . موږ او تاسی حتی الوسع خپل ایماني او وجداني مسؤلیت ادا کوو ، نور الله بهتر پوهیږی او د ګرانو لوستونکو رغنده قضاوت. یو ځل بیا منندوی یم ، دنیوي او اخروي بری درته غواړم ، والسلام
نثار احمد صمد


اسم: محبوب کاتب   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 01.02.2016

محترم داکتر غروال بغرض مطالعه علاقمندان تاریخ وطن لینک یک کتاب تحقیقی و مهم را که از دری به انگلیسی توسط خانم (ملیحه فضل ظفر) ترجمه گردیده تحت عنوان" چگونه نادر به پادشاهی رسید؟" در ستون نظر سنجی درج نموده اند. مترجم در آغاز محترم سیدقاسم رشتیا (مرحوم) را به حیث مؤلف کتاب معرفی کرده و اما از محل و سال چاپ کتاب هیچ ذکر نگردیده است. من محترم فضل احمد ظفر را از سالها قبل می شناختم، چون ایشان اصلاً از غزنی بوده و عمرش را درکابل گذشتانده و در زمان صدارت مرحوم نوراحمد اعتمادی به حیث رئیس اداری وزارت اطلاعات و کلتور مقرر شد و در همانجا با خانم ملیحه مخمور(صبیۀ مرحوم مخمورنویسنده و رئیس آژانس باختر) ازدواج نمود و از آن به بعد خانم ملیحه (مخمور) تخلص و نام شوهر خود را انتخاب کرد. موصوفه نیز در وزارت اطلاعات و کلتور دارای سابقۀ کاری بود و بخصوص که زبان انگلیسی را به سویه بلند میدانست.
آنچه میخواستم خدمت داکتر صاحب غروال و دیگر هموطنان علاقمند بعرض برسانم اینست که متن اصلی کتاب در اول مرحله به قسم مقاله های مسلسل در روزنامۀ "انیس" از شماره های 135 الی 176 از اواسط سال 1357 یعنی سه چهار ماه پس از کودتای 7 ثور آن سال به سلسله به نشر رسیده و نویسنده آنهم شخصی بنام "سیدال یوسفزی" که تا آنوقت هیچ سابقه نویسندگی نداشته است. درهمان وقت دربین مردم شایع بود که نویسنده اصلی آن محترم سیدقاسم رشتیا ـ مؤرخ ، نویسنده ، دیپلمات و حکومتدار شناخته شده عصر سلطنت میباشد. بعدها بنگاه انتشارات میوند ـ کتابخانه سبا در ماه میزان 1378 شمسی مجموعه مقالات منتشره انیس را به حیث یک کتاب تحت عنوان "تاریخ سکوت می شکند: نادر چگونه به پادشاهی رسید؟" ـ تألیف : "سیدال یوسفزی" در 83 صفحه به نشر سپرد که یک کاپی آنرا در آنوقت بدست آوردم. این کتاب بعداً در برج اسد 1381 بار دوم بوسیلۀ آن موسسه به چاپ رسید که حالا آنرا میتوان به سهولت از هر کتاب فروشی در کابل بدست آورد.
در یادداشت ناشر کتاب ذکر شده است: «ناگفته نباید گذاشت که نویسندۀ این متن ظاهراً "سیدال یوسفزی" بوده، اما از آنجائی که در مطبوعات آن زمان و سالهای ما بعد نیز کسی به این نام در عرصۀ مطبوعات کشور ظاهر نگردیده، ما نیز مانند دیگران حدس می زنیم که شاید این نام یک نام مستعار بوده باشد؛ زیرا در همان زمانی که این سلسله در انیس به نشر می رسید، شایعاتی مبنی بر مستعار بودن این نام و اینکه گویا اصل نویسندۀ آن آقای سید قاسم رشتیا ـ نویسنده افغانستان در قرن نزده ـ می باشند، موجود بوده، اما نمیتوان براین ادعا کلاً صحه گذاشت. مرکز نشراتی میوند ، سبا کتابخانه، 26 میزان 1378».
از آنجائیکه خانم ملیحه فضل ظفر صریحاً در آغاز ترجمه ذکر کرده که «نویسنده: سید قاسم رشتیا»، دیگر جای شک و تردید باقی نمی ماند که نویسنده اصلی مرحوم رشتیا بوده باشد. تاجائیکه متن دقیق این کتاب که بطور مستند وبا شیوۀ تاریخ نگاری امروزی نوشته شده، نشان میدهد که باید نویسنده اصلی آن شخصی مجرب و تاریخ نویس بوده باشد، اما جای تعجب من به حیث یک افغان به اصطلاح "وطنی" آنست که چگونه شخصی که در کتاب خاطرات خود اعتراف میکند که او نزدیکترین شخص با اعلیحضرت محمد ظاهرشاه بوده و از ایام جوانی تا هنگام سقوط سلطنت همیشه در آن چهل سال در مقام های بلند حکومت های مختلف آن دوره به حیث یک مامور عالیرتبه، از رئیس مستقل تا وزیر و سفیر چندین باراز یک مقام عالی به مقام عالی دیگر ایفای وظیفه کرده و تمام شهرت و حیثیت اداری، سیاسی و حتی شخصی او مرهون همین دوره و به اصطلاح "نمک پروردۀ" همین خانواده بوده است، دفعتاً پس از سقوط آن خانواده و رویکار آمدن حکومت کمونیستی دفعتاً با ساز آن رژیم همنوا میگردد و به نوشتن سلسله مقاله هایی می پردازد که با اعتقادات پیشینه او در خدمت آن خانواده در مغایرت است. شاید بعضی ها از اینکه موصوف در کتاب خود حقایق را منعکس ساخته است، ازآن تمجید کنند که به نظر من، تاجائیکه کم و بیش مطالعه دارم، از نظر محتوای کتاب مشکلی موجود نخواهد بود، اما از نظر شخصی نزد من یک سؤال است.
روح مرحوم غبار شاد، اگر در جلد دوم کتاب خود مطالبی نوشته در مورد محمد نادرخان و برادرانش؛ او این شیوه را برای همیشه در فکر و عمل خود طی سالها حفظ کرده و از هرنوع همکاری با سلطنت ابا ورزیده بود و اما اقای رشتیا....


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 01.02.2016

محترم افغان لیکوال نثاراحمد صمد صاحب، سلام!

ستاسو په قلم وروستی لیکنه مو د « د افغاني هندوانو تاریخپاڼه » تر عنوان لاندې پوره په زړه پورې او مطالب یې تر ډېره ماته نوي ول. تاسو په یو وطنپال او اماني احساس هغه ۱۴ د هندوانو غوشتنې او د لوی غازي اعلیحضرت امان الله خان له خواء د هغو ټولو خواهشاتو منظورول، مو په یوه شکلي انداز کې په مقاله کې راوړي دي، چې تاریخ شهادت ورکوي، چې یو وخت مونږ افغانانو یو الهي نعمت د پاچا اما ن الله خان په نوم لاره...!!. خو افغاني ملي خاینانو او د انګلیس استعمار په غداري سره رانه واخیست. زمونږ د هغې افغاني هندوې خور رادو جانې نکل هم خوراء په زړه پورې دئ.
قلم مو نور بریال غواړم

په افغاني مینه او درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.01.2016

جناب محترم سدید صاحب!

سلام های بنده را قبول بفرمایید.

حکایت "رابعه عدویه" در کتاب تذکرت الاولیا شیخ فریدالدین عطار نیشاپوری که با استفاده از نسخه نیکلسن استاد دانشگاه اکسفورد که در سا ل 1905 در انگلستان به چاپ رسیده، در انتشارات منوچهری در ایران چاپ شده.

این کتاب یکی از ارزنده ترین متون عرفانی میباشد، که در صفحه 68 این حکایت میباشد. من فکر می کنم که مقالات و کتاب های دیگر هم مرجع اش همین است.

به هر صورت هدف عطار از این حکایات به نظر من که افکار ش در مغزم ثبت است تعلیم و تربیه سالم دینی و اسلامی بوده است.

مولانا صاحب در مورد عطار می گوید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پس عطار و سنایی آمده ایم.

به این اساس نمی توان غیر از سمبولیک گفتار عطار را در این کتاب تعبیر کرد. نه خرافات.

شما می نویسید:" به نظر من نباید اعتبار مرجعی را که خیلی بالاتر از اعتبار انسان است، کم زد. یک و دوم مسأله توجه به اعتقادات سخیف و خرافات است، در دین و مذهب و باور های سست مردم.".

اگر توجه کنید در آن زمان مردم به سویه امروز تنگ بین نبودند که این نوع مشابعت ها را کم زدن فکر کنند، بلکه بالا زدن هر دو مقام را نشان میدهد. یعنی غیر ممکن بودن اینکه کعبه چطور در جایش نباشد که از او کرده بالاتر چیزی دیگری نیست، در نهایت کعبه هم برای عبادت انسان توسط انسان برای خدا (ج) بناه شده یعنی مقام انسان را بالا نشان میدهد.

شما تصور کنید که شاگردان عطار به این چیز اعتقاد کنند و انقدر روح خود را صیقل بدهند تا به همچو مقامی برسند پس این عارفان توانسته اند خدمتی بزرگی به عالم اسلام بنمایند که نموده هم اند.

واضح است که اعتقادات بدون خرافات بسیار مهم و لذت بخش هم است، اما مهم تر از همه تعلیم و تربیه جامعه است که اساس آن دولت است که مشکل ما همین جا است.

من لغت "کیان" را درست فهمیده نتوانستم که منظور تان از آن چیست؟ اما در هر صورت کتب حدیث که از صدر اسلام تا کنون آمده زیا د آن خرافات است، اما چگونگی بر خورد با این خرافات هنر است. شما که با پوهاند صاحب که آدم روشن هم است اینقدر مشکلات پیدا می کنید، مردم عادی را تصور کنید که چطور است در حالیکه دیگران که از همین خرافات نان می خورند روزی خود را در خطر می بینند.

من متیقن هستم که شما یک مسلمان خوب هستید، و هر کس به شما افترا می بندد از نگاه دین و انسانیت مرتکب گناه می شود.

گرچه شما به جواب آغای هوشمند صاحب پرداخته اید اما چند نکته را من هم باید تذکر بدهم اینکه: جریانات تاریخی را مانند آب و هوا نهایت مشکل است پیش بینی نمود، فلهذا اساس گذاشتن جمهوری اسلامی ایران توسط امام خمینی را پلان اسراییل توزیع دادن به نظر من غیر ممکن می نماید، به هر صورت من بر عکس نویسنده به مسلمان بودن امام خمینی کاملاٌ اعتماد دارم و رهبر یک کشور 60 ملیونی را به این سویه توهین کردن در حقیقت به 60 ملیون انسان توهین کردن است که کار یک انسان کوچه و بازار این طور می باشد نه کسیکه بخواهد از طریق این فوروم با مردم دری و یا فارسی زیان مباحثه بکند. راستگویی، هیواد دوستی و هوشمندی باید همه زیر یک سقف باشد.

دین مبین اسلام را هیچ کس از جامعه برداشته نمی تواند مگر اینکه خرافات انرا، یک جامعه بی دین و مذهب یعنی یک جامعه بی پدر و مادر و این غیر ممکن است.

استکبار جهانی با این اشتباه خود نه نتنها پایه های خود را سست می کند بلکه دین مبین اسلام را روز به روز قوی می سازد.

در قران آمده که ما بهترین سیاست مداران هستیم، اگر بخواهند ما را فریب بدهند.


تب و تاب اشک چکیده ام کی رسد به معنی راز من
ز شکست شیشهء دل مگر شنوی حدیث گداز من




اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 31.01.2016

دا ښکتنۍ لینک د معلومات لپاره د افغانستان تاریخ نوشته کوونکیو او پلټونکیو لپاره دلچسپه لیده کیږی إ



متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.01.2016

پوزش می خواهم جناب الله محمد خان که سخن از روی ناگزیری درست قبل از پایان نوشته قطع شد. آخرین سخن در مورد حکایت های مانند حکایت عطار از ابراهیم ادهم و رابعه عدویه این است که کیان کدام یک برای ما مهمتر است، کیان خدا یا کیان انسان، ولو انسانی باشد برگزیده و استثنائی؟ به فکر من کیان خدا باید مهمتر باشد تا کیان انسان. از همین رو هم است که من غالباً خواندن چنین داستان ها و خواندن کتاب هائی را که نویسندگان آن ها زیاد دقیق نیستند، با وسواس لازم توصیه می کنم.
آقای بیکمراد تاش کوشیده اند جهانی از مطلب را در چند سطر بگنجانند. این چنین نوشته ها می توانند، با همه اختصار، منبع و رهنمود خوب و سودمندی باشند برای تفکر سالم.
باز هم سلامتی و سعادت تان را تمنا دارم.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.01.2016

هموطن ارجمند، جناب آقای الله محمد خان، ضمن سلام عرض است که فرمودۀ شما مبنی بر اینکه گفته ها باید غیر مستند نباشد، به خصوص وقتی یک گفته شکل ادعا را به خود می گیرد، کاملاً بجا است. مناظره یا مشاجرۀ من با هاشمیان هم روی همین نکته است، منتها داستان ابراهیم ادهم در رابطه با مکه و رابعه عدویه آن قدر در کتاب ها و مقالات تکرار شده است که ضرورتی به آوردن منبع آن شاید لزومی نداشته باشد. قاعده امروز همین است که مطالبی را به کثرت نقل می شوند تنها با یک اشاره ذکر می کنند. و اما در مورد بلند بردن اعتبار انسان، به نظر من نباید اعتبار مرجعی را که خیلی بالاتر از اعتبار انسان است، کم زد. یک و دوم مسأله توجه به اعتقادات سخیف و خرافات است، در دین و مذهب و باور های سست مردم.
دین اسلام امروز باور عامه مردم ماست. این که شخصی به آن باور دارد دارد، یا ندارد، بحثی جداست. مهم این است که مردم ما بدان اعتقاد دارند. اما اگر این اعتقاد بدون خرافات باشد، آیا بهتر نیست. مقام خدائی بخشیدن به پیامبر که انسان است و در معرض خطا، به حکم انسان بودنش که من از سال ها قبل با آن مخالفت ورزیده ام، یکی از همین اعتقادات خرافی و غیر قرانی است. من در سال 2010، فکر می کنم، بحثی داشتم روی این مطلب.
از جانبی ـ موضوع عوض شده است ـ برای من، مانند هر انسانی دیگر مشکل است که به ذوق هر انسانی سخن بگوید. برای یکی دراز ترین و مشرح ترین نوشته گنگ و کوتاه است، و برای دیگری کوتاه ترین و پیچیده ترین نوشته دراز و حاوی سخن های بیهوده و اضافی.
چون باطری لَپ تاب رو به تمامی است با معذرت اجازه ختم صحبت را خواهانم.
زنده باشید.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 31.01.2016

د افغان جرمن د درانه پورتال قدرمنو لوستونکو ته سلامونه او احترامات رسوم.
قدرمنو لوستونکو ! زه په دی پوره باور لرم چی تاسو ټول په دی ډیر ښه پوهیږی چی د چا لیکنی په دی درانه پورتال کی د وطن او خلکو په ګټه دی او د چا لیکنی او نظر یات په داسی حال کی چی اوسنی حالات یی قطعأ نه ایجابوی د خلکو تر منځ د بی ګټی او بی هوده بحثونو په دوام سره هغه هم په ډیره غلطه او ناسمه توګه درزونه اچوی او فاصلی ایجادوی؟؟ ما لیکلی دی چی زه د کارمل د پلار وطنی ملی جبهی دکار په هکله چی څه وظایف یی سرته رسول نه پوهیږم، نه هغه وخت پوهیدم او نه اوس پوهیږم که څوک پوهیږی چی دی جبهی کوم وظایف سرته رسول ممکن هماغه کسان به وی چی ورسره همکاران وو او یا هم څیړونکی وو او دی.
بلی! ما تقریبأ هره میاشت کی مرحوم کوهاټ خان سره لیده کاته کړیدی، خو دالیده کاته هیڅکله د هغه د کار په ځای کی نه دی شوی، بلکی که د دی ښاغلی په ګډون چاته پته وی نو زمونږ او د مرحوم کوهاټ خان کورونه د کارته پروان په سیمه کی د آریوب سینما ته مخامخ د عمومی سړک په غاړه څنګ په څنګ پراته دی او د دواړو کورونو د منځ دیوال شریک دی، هغه مونږ ته دتره حیثیت درلود او کله به چی کور ته راغي نو زمونږ د ټولی کورنۍ احوال یی اخستی دی، او ماهم ور سره په همدی ځای کی لیدلی کتلې دې.
وکیل محمد اعظم د ډاکټر نجیب الله په وخت کی د ننګرهار والی و، نه د کارمل په وخت کی او د نجیب د واکمنۍ په وخت کی د پلار وطنی جبهی ځای د ملی مصالحی په نو م جوړی شوی اداری نیولی و. زه بیا هم وایم چی یو نظر ورکونکی ولی سترګی پټوی او نظر ورکوی، زما لیکنه دی د سرنه ولولی ، ما دا نه دی لیکلی چی ماما زرغون شاه د سرحدی لیوا قوماندان وو، ما لیکلی چی مرحوم کوهاټ خان د مشرقی ولایت په سر حدی قواو کی مسؤلیت درلود او د قوماندانۍ مقر یی هم په( ډکه) کی و.
زه بیا هم وایم چی د شهید ماما زرغون شاه د کورنۍ د غړی په حیث د بل هرچا نه د سردار عبدالولی سره، د هغه د اړیکو نه ښه خبر تیا لرم او په دی هکله د هیچا نه غوښتنه نه کوم چی د دوی د اړیکو په هکله دی یا څه و واېې او یا دی څه ولیکی، ځکه په دی هکله د بل چا معلوماتو ته اړتیا نه لرم.
زه د ګرانو لو ستونکو او د دی درانه پورتال د چلونکو نه دا غوښتنه لرم چی که رښتیا هم د یوه ښاغلی د قطعی حکم او ادعا له مخی (چی زما په نظر دا خپله ډیر پوچه او بی معنی ادعا ده) واېې چی ۹۹ فیصده د دی پورتال درانه لیکونکی او لوستونکی زما لیکنی، بی ګټی، بی اساسه او دلیکلو د معیار سره برابری نه ګڼي، که دا سمه وی او ما په خپلو لیکنو کی د قلم حرمت نه وی ساتلی( چی زه ورته په ډیر لوی ارزښت ځان قایل بولم) په ډیر درناوی هیله کوم چی د نموني په وړاندی کولو ما خپلي اشتباه او غلطۍ ته متوجه کاندی چی د تیر د پاره معذرت و غواړم او په راتلونکی کی له داسی تیر وتنو نه ځان وژغورم، او که دا ادعا د دی ښاغلی له لوری په داسی بڼه چی (سترګې پتي کړه او خوله وازه) ، شوی وی او لکه دیوه رنځور په توګه د نورو په شخصیت ، په کورڼۍ او حتي قوم هم تاخت و تازه ورته اسان ښکاری او د خپلی خیټي نه بی اساسه، غلطی او نا منظمی جملی جوړوی او پور تال ته ېې د نشر د پاره لیږی، کودتا ته دانقلا ب نوم ورکوی او څو تنه واړه ظابطان کودتا چیان، ورته انقلابیون ښکاری، نو بیا ېې پروا نه لرم هر څه اوتي بوتي چی وا ېې مخه یی ازاده ده. زه دې ښاغلې ته دومره وایم چی هر چا ته د خپلی بړستنی سره پښي غزول ډیر غوره کار دی، دنورو مسؤلیت په غاړه اخستل د هوښارۍ علامه نه بلکی د........ نښه ده. او کیدای شی چی هر بی مسؤلیته چلند ورته د ګټی په ځای تاوان ورسوي. بس همدومره.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2016

دوستان محترم توجه شما را به یک موضوع جلب می کنم و آن اینکه آغای سدید نوشته اند که:

"در جای خواندم که ابراهیم ادهم به سفر حج می رود. وقتی به کعبه می رسد کعبه را نمی بیند. شگفت زده می شود که کعبه کجا شد؟ هاتفی آواز می دهد: کعبه به استقبال رابعه عدویه رفته است."

ای کاش به خاطر آغای سدید می آمد که این را در کجا خوانده اند. من هم از این مثال ها طور مثال زمانی که کتاب تذکرت الاولیا شیخ فریدالدین عطار را مطالعه می کردم خوانده ام.
که یک مثال از همان کتاب در شر حال شقیق بلخی رحمت الله علیه و دیدارش با ابراهیم ادهم بود، که در همین دریچه نوشته ام.

به نظر من هدف اصلی از تذکر چنین قصه ها بلند بردن مقام اخلاقی و دینی این اشخاص بوده و میباشد که مثلاٌ در همین موضوع خاص بلند بردن مقام معنوی "رابعه عدویه" میباشد، یک نوع احترام به مقام یک انسان.

مشابع این مثال رفتن حضرت عیسی (ع) به اسمان و دو باره زنده شدن آن است، که عقل انسان به آن قد نمی دهد، در حالیکه از نگاه دید امروزی زمین خودش در آسمان است.

در غیر آن هر انسانی تصور این را کرده می تواند که یک خانه و یا خانه خدا یعنی کعبه چطور انتقال محل می دهد.

فلهذا شما در قسمت قصه رابعه عدویه مضطرب نشوید، اما متاسفانه دین مبین اسلام را از سر چشمه زیاد مغرضانه تعبیر و تفسیر نموده اند که باید بالای مفاهیم بزرگ اجتماعی ایات قران کریم چنین بحث های که شما و آغای بیکمراد می کنید و آغای حضرت هم علاقه نشان داده تا به فرموده شما روشنگری شده باشد.

خداوندی که او داند که چونست
که او از هر چه من دانم بیرون است

مسلمان هست بسیاری به گفتار
مسلمانی همی باید بکردار

شیخ عطار نیشاپوری


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2016

جناب آقای هوشمند،

بحث من با هاشمیان بحث دینی بود، آن هم بعد از تاخت و تاز هائی که هاشمیان نسبت به من نمود. قرآن می گوید که تا خود انسان ها خود شان را تغییر ندهند، کسی نمی تواند ایشان را کمک کند (نقل به مضمون).
اگر از این دید، خصوصاً شما که دعوی مسلمانی دارید، به درد های افغان ها نگاه کنیم، در قدم اول باید ما خود مسئول هر بدبختی خود شناخته شویم! ملتی که در عصر فضا و عصر اطلاعات و... هنوز دست به استخاره میزند، تعجبی ندارد، اگر خوار و زبون شود و دیگران بر شانه های شان سوار گردد. من سفسطه نمی گویم. درک آن چه من می گویم برای سه گروه از انسان ها مشکل است:
1ـ غرضمندان.
2ـ آنانی که هوش کم دارند.
3ـ دکانداران دین و سیاست و دستیاران شان.
و اما در مورد داستان زردشت:
شما اگر فکر می کنید که من زیر تأثیر افکار غرض آلود برخی ازایرانیان، و زیر تأثیر زردشتی ها رفته ام ـ از نوشتۀ شما همین طور برداشت می شود ـ یکبار نوشتۀ مرا که در مورد زردشت که در پنج یا شش بخش تهیه و نشر شده است، در پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان بخوانید. بدون تردید به بی اساس بودن حرف تان در این مورد در بارۀ من پی خواهید برد.
در تمام بخشش های این نوشته، غیر از بخش آخر آن، من کوشیده ام وجود حقیقی این شخص را از روی صد ها نوشته، تثبیت کنم، چون کسانی وجود حقیقی وی را منکر شده بودند، اما در بخش آخر به بررسی نظریاتش پرداخته آن ها را از دید یک انسانی صاحب هوش غیرقابل پذیرش خوانده ام.
شما فکر می کنید کسانی که زیر تأثیر ایرانیان یا زیر تأثیر زردشتیان رفته اند، بخصوص آنانی که با زردشتیان سر و کار دارند و برای شادی آن ها چیز می نویسند، به چنین کاری دست می زنند؟ یا آنانی که با کلیسا رابطه دارند یا با اسرائیل و...
چیزی خلاف مسیحیت یا یهودیت نوشته می کنند. نوشته های من حقایقی هستند که روی هر تهمت گری را سیاه می کند!
می دانید مشکل جامعۀ ما چیست؟ ما مشکل فرهنگی داریم ـ بزرگترین مشکل جوامع. مشکل فقدان هوش و مشکل تهمت بستن و مشکل تنبلی فکری و مشکل به یک اندیشه، حتی اگر راست هم نباشد چسپیدن، مشکل عدم مسئولیت در برابر شفافیت و حقیقت و وجدان و خدا، مشکل به خود نپرداختن و مشکل ارزش دادن به رابطه ها؛ مشکل وجود انسانانی همچون شما در میان مردم و مشکل صفحات اینترنتیی غیر متعد و غیرمسئول، مشکل صفحات اینترنیی که بیشتر به فکر "کلیک" شدن سایت های شان هستند؛ تا در فکر انسان، چه انسان های کشور خود شان باشد، چه سائر انسان های روی زمین و مشکل سبک گرفتن آنچه انسانیت بر دوش آن ها گذاشته است، مشکل خوار شمردن خدمت گزاران واقعی خاک خویش و وظیفۀ مقدس بیدار ساختن مردمی را که در منتهای بدبختی و بی خبری از جهان و از هستی به سر می برند و به همین دلیل فقیر، نادار، ناتوان، زبون و بدبخت هستند.
شما زنده باشید؛ به قول آقای اکرم عثمان! همین آخرین نوشتۀ من به شما خواهد بود، زیرا کسانی را که به فکر تغییر خود نباشند، مشکل است تغییر داد.
نوشتۀ قبلی شما را به درستی مطالعه نکرده بودم. به همین دلیل ناچار به نگارش این سطور شدم! آدم وسواسیی، مانند من همواره یک کار را دو بار می کند. بدبختی من هم همین است.
نظر شما در مورد بینش کوتاه من احتمالاً درست است. ولی من پیش وجدان خود شرمنده نیستم، زیرا با همین برداشت، شاید درست و شاید نادرست، آن گونه که شما نوشته ائید، احساس مسئولیت کرده وقتی را که می توانم برای گردش و تفریح و نشستن با دوستان سپری کنم، به نوشتن می گدرانم.
شما که عقل عالم هستید، چرا تا حال، با آن همه هوشمندی تان، چیزی نوشته نکرده و به بیدار ساختن مردم چیزی ننوشته ائید؟
از عمر افغان جرمن کم و بیش پانزده سال می گذرد، چرا نام شما تا امروز در این سایت ظاهر نشده است؟


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 30.01.2016

ما د محترم انجنیر فضل احمد افغان لیکل شوۍ مضمون ( ۲۰۱۶ - ۰۱ - ۲۹ ) ولوست ، که د افغانستان ملی منورین واقعآ د افغانستان ملت لپاره د صلحی ، امنیت او د ښه ژوند امکاناتو برابرولو مسؤلیت احساس لری او د واحد افغانستان او واحد ملت اهمیت ورسره وی اود افغانستان استقلال او تمامیت ورته ارزښت لری نو همدای وخت دی چې راپورته شی اوپه خارج کښی په اتفاق او صدق سره د کنفرانس جوړیدو ابتکار وکړی او جهان ته غږ پورته کړی او دافغانستان صلحی راوستلو کښی ملی رول ولوبوی إإإ


اسم: بیکمراد   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 30.01.2016

مثال هایی که اقای سدید از برخی خرافات یاد آور می شوند با دین هیچ رابطه ای ندارد مثل داستان رفتن کعبه نزد رابعه عدویه که با هیچ منطق انسانی پذیرفتی نیست خصوصا برای پیروان دینی که بارها قرآن برای شان گفته است : أفلا تعقلون؟. آفلاتعلمون؟ یا ایشان را « أولی الألباب» و « اولو الابصار» یا خداوندان خرد و دانایی و بینایی خوانده است. قرآن بر بشری بودن پیامبرش تاکید دارد و می فرماید :قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ. الکهف ، آیت 110 بگو برای همه که من بشری است چون شما و بر من وحی خداوندی می آید. و هم چنان می گوید : و لکم فی رسول الله أسوة حسنة» وبرای شما در فرستاده خدا سرمشق نیکو است یعنی او الگوی شما است . و زندگی پیامبر هم همین جنبه بشری او را بازتاب می دهد تا سرمشق و نمونه برای امت او باشد . از ترس مشرکان مجبور به هجرت می شود، ابوبکر را می گوید مرکوب سواری تهیه کند ، او را می گوید یک راه بلد را پیدا کند تا آن دو را به یثرب برساند . در جنگ احد دندانش شهید می شود. در جنگ خندق از گرسنگی بر شکم سنگ بسته می کند. از همینرو برخی روایات که در کتب معتبر هم آمده است قابل نقد است. مثلا وقتی که رویداد کربلا را مطالعه کنیم مبالغه هایی در آن به چشم می خورد از جمله اینکه حضرت امام حسین شب دهم محرم الحرام غسل شهادت می کند و آمادگی شهادت می گیرد در حالی که روایت های دیگر می گوید که یزیدیان آب را بر او بسته بودند و مانع آب شدند ؛ بناء چسان در حالی که 72 تن یارانش تشنه اند ، امام حسین علیه السلام غسل می کند. و باز در دشت کربلا کجاست جای غسل ؟!و میدان جنگ که لشکر ابن زیاد او را محاصره کرده است این فرصت را به او می دهد؟!. شاید نظر اقای سدید این باشد که این روایات را جزء دین ندانیم و متون دینی را از همچو مسایل بزداییم. زیرا أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها. بی سبب هیچ چیر امکان ندارد. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه آمدند مردم را از پیوند خرما منع کردند و همان سال نخلستان های مدینه منوره ، ثمر نداد و مردم عرض حال کردند ، پیامبر فرمود : أنتم أعلم بأمور دنیاکم. شما به کار های دنیایی تان بهتر می دانید. چه خوب است که علمای ما و اهل مطالعه و تخصص روایات دینی را غربال کنند و زواید آن را جدا کنند. ما هر قدر به صدر اسلام نزدیکتر رویم، کتاب های آن دوران از خزعبلات و شطحیات متاخران، پالوده تر است.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2016

جناب محترم ف. هوشمند و دانشمند آزاده محترم بیکمراد تاش لطفاً سلام های مرا بپذیرید.
هر دوی شما بلاتردید متوجه هستید که اینجانب قبل بر این، شاید سه یا چهار هفته قبل، طی مقاله ای خواستم به افسانۀ سرمگسک هاشمیان خاتمه ببخشم. بعد از آن، یک نوشته از هاشمیان نشر شد که به من هم، ضمن تاختن به آقای معروفی، تاخته شده بود. من چیزی ننوشتم، چون وعده سپرده بودم که دامن سلسلۀ بحث با هاشمیان را که از یک طرف هیچ اصولی مراعات نمی شود، کوتاه کنم. اما هاشمیان از تاختن هایش به من دست بر نداشت و اخیراً، به تاریخ 28.01.2016، باز هم با سخت ترین کلمات بر من خشم گرفت و مرا، با آنکه من آزاد ل. نیستم، آزاد ل. خواند (این سخن بدان معنی نیست که من خدای ناخواسته به آقای آزاد ل. بی حرمتی نموده باشم. هر کس با هر نظر نزد من محترم است).
من بار ها از هاشمیان خواسته ام که منحیث یک زبان شناس و استاد ادبیات به نوشته های ما دو نفر نظر کند و ببیند که آیا نوشته های ما دو نفر از نظر لفظ و معنی و شیوۀ نگارش و... با هم مطابقت دارد یا خیر. ولی مرغ هاشمیان در این زمینه هم یک لنگ دارد. مرا این کار او اذیت نمی کند، دغدغۀ من این است که واقعیت بر ملا شود، ولو نیم آن باشد ـ این که ما دو نفر یکی نیستیم و نیم بعدی آن این که آقای آزاد ل. همچنان ناشناخته باقی می ماند!
خوب، من هم قلم دارم و منطق و زبان و مغز و احساس؛ و در نتیجه نمی توانم در برابر هاشمیان و همه حرف های بی معنی اش سکوت کنم. باقی قصه را شما می دانید و با تکرار آن سبب ملالت نمی شوم.
در مورد پراگندگی در دریچه نظریات اگر افغان جرمن در قضایا بی طرفی اختیار کند و همه نوشته ها را بدون کم و کاست و سانسور نشر کند، من حاضرم این بحث را در بخش تحلیلات تنها برای کسانی که به چنین مسائل علاقه دارند، منحیث یک مسئولیت روشنگرانه، و اگر حوصلۀ خواندن آن را داشته باشند، پیش ببرم.
آنچه من در سه یا بیشتر بخش در یک روز نوشته ام، یکی از این نوشته ها هنوز نشر نشده است، بخودی خود، هر یک، یک مقاله است، اما چه باید کرد. کسانی که منصفانه بر قضایا نظر دارند و افغان جرمن را به درستی می شناسند، می دانند که در این کار من تقصیر ندارم.
من بار ها نوشته ام که روش کاری افغان جرمن به کار آن حاکمی می ماند که در قلمرو تحت نفوذش سنگ ها را می بست و سگ ها را آزاد می گذاشت ـ نوشته های هاشمیان را بدون سانسور نشر می کند و نوشته های مرا یا سانسور می کند و یا اصلاً به زباله دانی می اندازند. و هم نوشته هائی را که به تأئید نوشته های هاشمیان برسد نشر می کنند و نوشته های کسانی را، که مرا از نزدیک می شناسند و می دانند که نه من شعله ئی ام و نه با کلیسا سر و کاری دارم و...، هر چند دو بار برای شان فرستاده شود، نشر نمی کنند.
شما نوشتۀ آقای س. فدا را در دریچه نظریات پورتال آریانا افغانستان آنلاین شاید خوانده باشید. نوشته ای به نهایت مودبانه که غیر از واقعیت هیچ چیزی در آن نهفته نبود!
به هر حال زیاد در سر نمی دهم
آرزوی سلامتی هر دو بزرگوار را دارم. ً


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.01.2016

محترم آغای بیکمرادتاش!

سلام و احترام بنده هم تقدیم است.

از جواب منطقی تان تشکر که کمی خنده هم مرا داد.

سلام ها اصلاٌ سلام های اشعار مرحوم بیدل صاحب بود.

طواف کعبه دل آمد و رفت نفس است
اگر صد بار از اینجا رفته باشم باز می آیم

بهار آرزو در دل گل امید در دامن
بهر رنگی که می ایم چمن پرداز میایم


اسم: ف هوشمند   محل سکونت: بلژیک    تاریخ: 30.01.2016

دوستا محترم !
در نظر سنجی اخیر پراگندگی بوجود آمده است. اول اینکه نباید تومار چند صفحه یی که گنجایش آن در دریچه نظر سنجی نامناسب است ومزید برآن نظرات غیر موجه سدید که اصلا ً به سوالات جناب هاشمیان نپرداخته وبرعکس در مجموع تنفر دیرنه اش را از دین به نوع بیان کرده تا در تحریک گروه دین ستیزان پرداخته باشد. امروز همه میدانیم که بد نامی دینی از کجا آغاز شده وجریان حرکت به کدام مسیر میرود. حدود 80 سال قبل بنابه توطئه اسرایل این جریان از جانب زرتشتی ها ویهودی های قوم فارس در منطقه آغاز شد، که نمونه اش خمینی و دارودسته اش می باشد. خمینی وجریانش بطور قطع مسلمان نبودند ونیستند. دلایل فراوان در زمینه وجود دارند شرح مفصل آن جایش در دریچه نظر سنجی نمیباشد.
این جریان دراوایل "رضاشاه پسر" که جوان بسیار احمق وجاه طلبی بود تحت تاثیر زرتشتی ها ویهودی ها که رضا شاه را با هدیه از افتخارات دروغین مثل اسم "شاه" که برای او به "شاهنشاه" به ناحق عوض کردند اورا بیشتر تحت بار برده تحمیق کردند. با این حمار سازی شاه دیدند که زمینه اسلام ستیزی در جوانان چپی ایران وافغانستان نیز مساعد شده بود و تعدادجوانان چپی در فیصدی که یک فیصد از نفوس جامعه نمی شدند، مگر آنها گمان داشتند که نماینده تمام جامعه هستند. ازینرو وقتی زرتشتی ها ویهودی های فارس، زمینۀ رشد مکروب شانرا در احزاب چپی بهتر دریافتند این شیوه را بیشتر قمچین زدند وبه جولان در آوردند.
ما وشما تاریخ زندۀ این دوران هستیم که حاجت به بیان ندارد زیرا جریان آن از عراق که خمینی در تبعید بود شروع وبعد برای اینکه امریکا بدنام نشود خمینی را بوسیله فرانسه در ایران نصب کردند . جریان خمینی سرازیر شده در ایران اول کسانیراکه ندانسته بدور چپی ها جمع شده بودند برداشتند وسپس کسانی را که در راه ترقی واطلاع رسانی جامعه ایران فعال بودند ازبین بردند و در کشور ما ظهور جریان جهادی ها وهم جرایان طالبان که اظهر من الشمس است، بوسیله کی بدنیا آمد.
به اختصارعرض شود که نتیجۀ دجال خمینی ، دسته غیرانسانی وغیر مسلمان طالبی و به اصطلاح روشنفکران ی امثال سدید، که مثل ملیویان ها جوان احساساتی در فیسبوک، پاچه برزده اند که دین را از جامعه بردارند. یعنی جزء ابزار کار سرعت دادن آرزوهای استکبار جهانی، شده اند . بدبختی وارده امروزه در تمام سرزمین های اسلامی که به کوره داغ آتش جنک تبدیل شده اند ببینید که این آتش داغ از دامن غرب با وجودیکه فاصله دارد اما تمام انبار های اسلحه که بفروش نرفته وبازار نداشت هم اکنون در همین سرزمین های فقیر چنان بازار اسلحه فروشی داغ است که غربی ها پول سازی میکنند و کشور های فقیر اسلامی در بدل آن تمام دار وندارشان را ازدست میدهند. یعنی غربی ها ازیکطرف بازار اسلحه فروشی را گرم ساخته اند واز جانب دیگرنسل مسلمانان را ازبین میبرند که آرزوی سدید ها چنین است. بدبختانه نسل مثل سدید کوتاه بین، هرگز نفس عمق فاجعه را که با چه خدعۀ اعمال میشود درک نمی کنند ودر بست برای دین کوبی ، در خدمت برنامه های غربی ها یا دانسته یا ندانسته خدمتگزار شده اند. اینهمه بدبختی نتیجۀ کوتاه اندیشی اشخاص مثل سدید در ایران وافغانستان میباشد.
سدید تمام دلایلش میانبر بی اساس و جز تسکین عقده هایکه نویسندهای مجوسی ایران در مغزسدید ایجاد کرده ومثل طالب انتحاری اورا مغز شویی کرده اند، فکر میکند که راه درست را درپیش دارد. تمام دلایل ناموجه اش همه میانبر فاقد اساس ، به چیزهای اشاره می کند که هر ابجد خوانی نظر سخیف او را میداند که درلباس کلمات قلمبه سلمبه به خورد جامعه میدهد. سدید به اندازۀ درمانده در نوشته است که مطلب نیم صفحه یی را در هفت وهشت و ده صفحه بسط وتوسعه میدهد ولی بازهم گنگ ونارسا است. به امید روشنفکران واقعی که مسایل را همه جانبه ببینند وقضاوت کنند.
چراکه اوضاع بسیار حساس وشکننده است. بخاطریکه زمینه ها را غربی ها چنان ماهرانه آماده ساخته اند که بعضی اوقات جرقه کوچکی سبب آتش سوزی های بزرگ در جامعه میگردد.
بخصوص در رسانه جمعی ، با حساسیت موضوع میتوان موضوعات را دقیق دید و آنها را سبک وسنگین کرد. این مسئولیت همه ماست.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 30.01.2016

به برادر محترم آقای الله محمد خان سلام و احترام تقدیم می دارم و یاد آور می شوم : شما که می توانید بعد از سپری شدن سه قرن و چهار سال و دو و نیم ماه به حساب هجری قمری از وفات ابو المعانی میرزا عبدالقادر بیدل برلاسی، سلام اورا به آقای سدید وسیله شوید ، من هم می توانم « سلام از راستی » خود را به هموطن عزیز آقای عین الدین راستگو، تقدیم دارم.
در مورد بحثی که میان داکتر صاحب هاشمیان و آقای سدید در این دریچه جریان دارد، من نظر اقای غ . حضرت از سویدن را تایید می کنم، زیرا نتیجه دادن این بحث ها در این دریچه، دشوار است. بهتر است از طریق ایمیل به پرسشهای یکدیگر پاسخ دهند و اگر ایمیل مرا هم از متصدیان افغان جرمن آنلاین بگیرند ، من هم نقطه نظرات خویش را در بحث شان با ایشان در میان خواهم گذاشت. به خصوص که داکتر صاحب هاشمیان در مسایل عقاید و علم کلام معلومات شان اندک است. زیرا در همچو مباحث افغانستان ما در طول یک قرن اخیر ، افرادی به شمار هردو انگشتان دست هم بروز نکرده است. اگر همه نام های دانشمندان افغانستان را از نظر بگذرانید ، در همچو مسایل صرف علامه صلاح الدین سلجوقی ، شهید بهاء الدین مجروح، مولانا محمد سلیم طغراء و استاد عبد الله سمند غوریانی مرد میدان بودند که همه جز اخیر الذکر، جان به جان آفرین تسلیم کرده اند. در میان نویسندگان جدید نوشته های آقای سیدید و معشوق رحیمی تا اندازه ای در این مسیر گام بر می دارد. حتی دکتور عنایت الله ابلاغ که در کلام اسلامی دکتورا دارد و پوهاند غلام صفدر پنجشیری که شصت سال قبل در پوهنتون قاهره فلسفه می آموخت، در این مسایل ید طولا ندارند.
در کتاب های کلامی بحث وجود خدا و عدم وجود خدا مطرح بوده و آن به این معنی است که علمای پیشین ما این حق را از دیگران سلب نکرده اند و حتی اجازه داده بودند تا در نخستین « مؤمن به» (به فتح میم دوم) یعنی وجود خدا هم بحث صورت گیرد و دستور هم همین بود که « ادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن» بناء در همچو مباحث از تکفیر و تفسق بایست پرهیز کرد و من به یقین می دانم که آقای سدید و ( آزاد.ل) دو نفر جدگانه هستند و نوشته های آقای سدید از عمق وژرف نگری بالایی برخوردار است و مسایلی را مطرح می کند که در طول تاریخ ادیان مطرح شده است و آرزومندم آقای آزاد. ل و داکتر سها هنوز مطالعات و نوشته های شان را ادامه دهند و روزی فرا خواهد رسید ، بیشتر از ما حقانیت دین اسلام و پیام جاودانش قرآن را درک کنند. ای کاش همه ما مانند ایشان این چنین احساس مسؤولیت کنیم و به تحقیق بپردازیم و دین خود را استدلالی بپذیرم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 29.01.2016

تشکر از تصحیح اقای خان اقا سعید.
وکیل محمداعظم شنواری نیز در کودتا محمد هاشم خان میوندوال به ،ده و یا پانزده سال محبوس ګردیده بود.
ډګروال کوهاټ خان به حیث ریس جبهه ملی؟ پدر وطن اقای ببرک کارمل بود. که در عیابت وکیل اعظم شینواری بحیث کفیل ولایت ننګرهار کار میکرد. در ان وقت و زمان شمولیت در جبهه ملی؟پدر وطن و ریاست ولایتی جبهه ملی ؟ پدر وطن بدنامتر از پست ولایت بود،
یک شخص که خود را اګاه مسایل سیاسی انزمان بداند، و باز در هر ماه یکدفعه پیش ریس جبهه ملی؟ پدر وطن ننګرهار برود و نداند که وظیفه این ریاست و این شورا چیست؟ سوال برانګیز نیست ؟ اینګونه تشریحات عیر مسولانه قابل مکث است.
من از ذوات محترمی که در انوقت در مربوطات عسکری و نظامی وظیفه اجرا نموده و از مناسبات و دوستی و نزدیکی ماما زرغون شاه شینواری با جنرال سردار عبدالولی معلومات دارد لطفآ بنویسد،تا جایکه من میدانم در ان وقت سردار عبدالولی در مربوطات قوای مرکزی دو فرد یا دو صاحب منصب بسیار معتمد داشت که یکی ماما زرغونشاه شینواری و دیګری ډګروال رحمت الله خان صافی قوماندان غند کماندو بالاحصار بود.
من در نوشته خود ذکر نمودم که داوودخان در طول دوران ماموریت اش در ننګرهار نتنها به مردم شینوار شناخت داشت بلکی به تمام بزرګان ولایت ننګرهار، کنر ، لعمان شناحت داشت.
ماما زرغون شاه شینواری در وقت صدارت مرحوم داوودخان بحیث قوماندان عمومی سرحدی ولایت ننګرهار نبود بلکه یک تولی مشر لوا سرحدی بود.
بعد از نشر کست اعترافات کودتاچیان ګروپ شاغلی محمدهاشم میوندوال ماهیت یک عده کتاب نویسان ، مقاله نویسان به ۹۹ فیصد خوانندګان این پورتال واضح شده که هیچ حاجت به بیان ندارد، فرزندان خیشاوندان این افراد حق دارد که بخاطر اعمال ناشایسته که از طرف اعضای فامیل شان سر زده شده باید بحاطر تبریه وجدان نارام شان انرا به دلایل خود ساخته و غیر موجه شان رفع ګناهان اعضای فامیل خود و وجدان نارام شان نماید.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2016

هیچ چیز را نماندید سدید صاحب!

سلام های مرحوم بیدل صاحب و بنده را قبول بفرمایید.
من که خود را یک کله فکر می کردم حیران شما شدم.

قدردانی در بساط امتیاز دهر نیست
ور نه من در مکتب بیدانشی علامه ام









اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا     تاریخ: 29.01.2016

بسایت وزین و محترم افغان جرمن انلاین .
قابل توجه خوانندگان محترم و محترم انجنیر صاحب سلطان جان کلیوال .
در زمان ریاست جمهوری ببرک کارمل ، وکیل محمد اعظم خان شنواری شاید باساس شناختیکه با ببرک کارمل داشتند ، بحیث والی ولایت ننگرهار مقرر شدند ، ایشان محترم دگروال کوهات خان ،استاد اسبق پوهنزی طوپچی حربی پوهنتون را منحیث همکار خود در پست ریاست جرگه پدر وطن آن ولایت پیشنهاد و استاد کوهات خان وظیفه ریاست جرگه پدر وطن ولایت ننگرهار را به پیش می بردند نه ولایت ننگرهار را فرموده انجنیر صاحب کلیوال درست است باعرض احترام


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2016

چند نظر دیگر از چند بزرگوار جهان اندیشه و ادب:

حافظ:

من ز مسجد بـه خرابــات نــــه خود افتادم
اینم از روز ازل حاصل فرجام افتاد
**
برو ای زاهـــد و بر دردکشان خرده مگیر؟
که ندادند جز این تحفه به ما روز ازل

بیدل:

دوش جبر و اختیاری مبحث تحقیق داشــت
جزبه حیرت دم نزد بیدل چه سازد بنده بود

خیام:

می نوش ندانی ز کجـــا آمـــده ای
خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت

از جمله فیلسوفانی که به جبر اعتقاد دارد (نا گفته نباید گذاشت که طالبان، نیز از جمله اشعری ها هستند که به جبر معتقد می باشند، منها طالبان، اخلاق و دانش اشعریانی مانند فخر رازی را ندارد،) یکی فخر رازی است که در قلمرو حکمت و کلام احاطه و مهارت کامل دارد. این عالم اشعری مذهب در تفسیر کبیر نوشته می کند ـ بر بنیاد آیۀ "و لکن الله یفعل ما یرید."، سورۀ بقره آیۀ 253 ـ که: " خداوند هر کس را که خواهد، توفیق می‌دهد و هر کس را که بخواهد رها می‌سازد. هیچ اعتراضی بر او در کارش نیست." در تفسیر دیگر در همین مورد آمده است که: " و اگر خدا مى‏خواست با يكديگر جنگ نمى‏ كردند ولى خداوند آنچه را مى ‏خواهد انجام مى ‏دهد."
مفهوم هر دو تفسیر یکی است: بدون خواست و ارادۀ خداوند هیچ امری انجام نمی گیرد! می خواهم هاشمیان، اگر مخالف این اعتقاد است، دلائل خود را بیان کند و بر طبق آن دلائل هم فخر رازی را و هم نگارندۀ این سطر را تکفیر کند ـ هم شعرای را که در مسلمان بودن شان احدی را شک نیست!

یا آنچه در آیه 22 سوره حدید آمده است: " مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ." یعنی: "هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس شما به شما نمی رسد مگر آنکه قبل از آنکه که آن را ظاهر کنیم در کتابی ثبت شده و این بر خدا آسان است." یا این تفسیر که می گوید: " هيچ مصيبتى چه در (روى) زمين (از قبيل زلزله و قحطى و ناامنى) و چه در نفوس خودتان (نظير جراحت و مرض و مرگ) روى ندهد جز آنكه در كتابى((لوح محفوظ) پيش از آنكه آن را (زمين يا شما يا آن مصيبت را) خلق كنيم ثبت است، همانا اين (كار) بر خدا آسان است."

هیچ کدام از این آیات از کلۀ حافظ و مولوی و بیدل و خیام و نظامی و...، همچنین از کلۀ سدید بیرون نیامده است. آیاتی هستند موجود در قرآن.

یا آیۀ 21 سورۀ حجر: " وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ"، یعنی: "هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه های آن در نزد ما است و ما آن را جز به اندازه معین فرو نمی فرستیم."

یا آن بخشی از آیۀ 3 سورۀ طلاق که می گوید : "همانا خداوند برای هر چیزی (از اجزاء عالم هستی از نظر ماهیت و کمّ و کیف و آثار وجودی و مدت بقا ) اندازه ای قرار داده است."

گفته می شود که قاضی عضد الدین ایجی (یکی از متکلم اشعری) می‌ گوید:
"آنچه را که خدا می ‌داند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن کار برای بندگان محال است؛ زیرا در غیر این صورت، علم او واقع‌ نما نخواهد بود. پس آنچه را از اعمال بندگان که خداوند علم به تحقق آن دارد، برای آنان واجب و حتمی خواهد بود، و ترک آن محالاست؛ درغیر این صورت علم خدا به جهل تبدیل خواهد شد. بنابراین افعال انسان‌ها پیوسته میان دو حالت دور می ‌زند: 1. ممتنع و محال، 2. واجب و حتمی؛ و آنچه از دایرة امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیاری نخواهد بود. در نتیجه چیزی که دامن ‌گیر قایلان به "خلق اعمال" شده بود، دامن ‌گیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود؛ هرچند نه از جهت خلقت اعمال، بلکه از جهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب می‌بخشد."
و ده ها آیه از قرآن و نظر دیگر از اندیشمندان جهان اسلام. در حالیکه هاشمیان منکر این نظر است و با یک کلام می نویسد که "نخیر." هاشمیان به چه دلیلی آیاتی را که در بالا ذکر شد مورد اعتنأ قرار نمی دهد؟ یا اینست که می گوید: این آیات را سدید از کلۀ خود در آورده است؟
باز هم می پرسم که اگر مشیت خداوند در هر امری رفته است، پس پررسان و جویان و دوزخ و جنت از برای چیست؟ اعتراض من بر خدا نیست، همانگونه که فخر رازی می گوید: "هیچ اعتراضی در کار او نیست." اما این سؤال باید جواب گفته شود!
باز هم همان سؤالی را که در نوشتۀ قبلی مطرح نموده ام، مطرح می کنم که آیا در گفتار خداوند تناقضی وجود دارد، که ندارد، یا همه این اندیشه ها از مغر انسان ها تراوش نموده است، که مطابق نظر یکی از فیلسوفان مطرح حاضر جهان اسلام، چون انسان هستند، می توانند، اشتباه کرده باشند؟!
امیدوارم هاشمیان در این مورد، به مثابۀ یک مسلمان، جواب مفصل، علمی، در خور پذیرش خلق و خدا ارائه کند، نه با یک آره و نه مردم را پشت نخود سیاه بفرستد.
ادامه دارد


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.01.2016

اعتذار
درصفحه دوم مقالۀ (آیا بچۀ سقو با ناموس تر از ظاهرشاه بود؟) نام فامیلی آقای مایار در یکجا،اشتباًه تایپ شده بود، همینکه متوجه شدم آنرا اصلاح ومجدداً آنلاین نمودم. من از ناحیه این اشتباه تایپ از جناب شان معذرت میخواهم.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2016

کسی که باوجود ادعای مسلمانی هنوز نوشتن کلمۀ شهادت را یاد ندارد، نباید خود را در بحث های دینی ـ کلامی داخل سازد.
به تاریخ 20 همین ماه مقالۀ نوشته بودم و در آن نظریات کسانی را در مورد اینکه بدون مشیت الهی هیچ امری ممکن نیست اتفاق بیفتد انتقال داده بودم. این اشخاص همه به عنوان بزرگترین شخصیت های جهان اسلام شناخته می شوند. آیا این ها هم کافر هستند؟
این مقاله را به جواب سؤال اول هاشمیان در اینجا کاپی می کنم:

حقیقت چیست؟

حافظ را لسان الغیب می دانند. نظر به گفتۀ خودش قران را به چهارده روایت می دانسته، می خوانده و لقب حافظ را از آن رو انتخاب نموده بود که قرآن را از بر می دانست. مرقد مبارکش، چند ده متر دور تر از مزار سعدی، در یک باغ سر سبز و زیبا در شیراز، زیارتگهی هزارها انسانِ اهل دل، اهل شعر و ادب و اهل صفا، وعارف وسالک درسال است. به دیوان این شاعر بزرگ که خود را به حق سرآمد غزل سرایان دوران خود می دانسته و طعنه به زهره و ناهید می زده و آن ها را درمقامی که نوای غزل های حافظ بلند است، به سکوت دعوت می کند و کسی را که به نظمش خطا می گیرد، خالی از لطف نکته، فهم سخن و سر سخنوری می داند و دعوای برکشیدن نقاب از رخ اندیشه را دارد و خوبان کشمیر و ترکان سمرقند به گفته اش به شعر وی می نازند و می رقصند و... بار بار به این امر اشاره نموده است که در هر چه نافرمانی و سرکشی و عصیان و منکر در جهان است، مانند ثواب و احسان و طاعت و گردن نهادن به حکم خدا، خواست یا مشیت خود خداوند دخیل است. چنانچه به مناسبتی به زاهد خودبینی که مغرور پارسائی و بندگی، و ورع و تقوای خود است، می گوید:
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که نیست معصیت و زهـد بی مشیت او
یا:
چون حسن عاقبت نه برندی و زاهدیست
آن به که کار خود بعنایت رهـا کنیم
یا وقتی به مناسبت دیگری می گوید:
مراعشق سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضاى آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد
همچنان در مثنوی مولوی، که چیزی نیست غیر از تجربیات حسی و معنوی این عارف بزرگ از دین و دنیا، بارها به این سخن اشاره شده است که:
ما چون ناییم و نوا در ما ز توست
**
بـاد مـا و بود مـا از بـاد توست
**
زاری از ما نه تو زاری میکنی
**
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
**
ما کـمان و تیـر اندازش خداست
یا وقتی شاعر ناشناخته ای می گوید:
از آن روزی که عالم را نهادند
بهر کس هر چه لازم بود دادند
یا این رباعی که گفته می شود از حکیم عمرخیام نیشاپوری است:
زین پیش نشان بودنی ها بوده است
پیوسته قلم زنیک و بد ناسوده است
تقدیر ترا هـر آنچه بایست بداد
غم خوردن وکوشیدن مابیهوده است
و یا آنجا که نظامی کنجوی خدای را خطاب قرار داده می گوید:
سرشت مرا کافریدی ز خاک
سرشته تو کردی به پاک و ناپاک
اگر نیکم و گر بدم درسرشت
قضای تـو این نقش در من نبشت
به خوبی مستفاد است که انسان درهیچ کاری آزاد و مخیر نیست که به میل و خواست خود دست به انتخاب بزند و کاری بکند. در هر امری همان گونه که رضأ و اراده و خواست خدا رفته، بر وفق آنچه گفته شد، باید عمل کند و پا پیش گذارد.
شعرائی که سرآمد شعر و ادب و اندیشه در قلمروی زبان دری/فارسی پنداشته می شوند؛ تا جائی که هیچ نوشته ای ادبی ـ فلسفی درجهان ادب و شعر و دردنیای اندیشۀ اسلامی در کشورهای دری/ فارسی زبان نیست که با اندک چاشنیی از سخنان این اماجد و اعاظم آبرو و عزی نیافته باشد.
مثنوی را آن قدر قدر بخشیده اند، که قرآن فارسی نامیده اندش، زیرا تقریباً همه اشعارش بر مبنای آیات قرآنی بنا یافته است. ولی همین مثنوی با شکستن هر قید و بند و نظم و ترتیب و تربیت، اندرزِ گفتنِ هر آنچه را که می خواهی از دل تنگت بیرون بریزی، می دهد؛ خلاف همه آداب و قیود دینی ـ تفکر انسان محوری که به انسان، مسلمان یا غیرمسلمان، هر گونه حق آزادی و انتخاب می دهد؛ در دنیائی که حق آزادی دین و مذهب درعمل با محدودیت های سنگین و دور از باور مواجه است، تا آن حد که بخاطر برداشت و تلقیی غیر تلقی و برداشت مألوف و مطلوب دینی افراد متصلب و متعصب، با انواع گوناگونی از اذیت و آزار، حتی کشت و کشتار کودکان و زنان و سالخوردگان بی گناه رو به رو شد پیامبری در مقابل شبانی از دنیا بی خبر مورد موأخذه قرار می هد.
آره، این مولوی است که می گوید:
هیچ آدابی و تـرتـیـبی مجـوی
هرچه می خواهد دل تنگت بگوی
یا آنجا که یک عارف نام ناپیدا می گوید:
آتش بزنم بسوزم این مذهب و کیش
عشقت بنهم بـه جای مذهب در پیش
تاکی دارم عشق نهان در دل خویش
مقصود توئی توئی نه دین ونه کیش
یا آنچه "علی اکبریان تبریزی می گوید:
"آزادى و اختیار با وجود انسان آمیخته و سرشت آدمى با این حقیقت آفریده شده است. آزادى
و استقلال از بزرگترین نعمت هاى حق بر وجود انسان و عالی¬ ترین منبع براى رشد و كمال
و رسیدن به مقامات عالیه ظاهرى و باطنى است. "
حق چیست؟ و حقیقت کدام است؟ چرا و چطور ابوسعید ابوالخیر، وقتی می گوید: "آن به که به خود پاک شویم اول کار"، می کوشد خودِ خود را پاک بسازد، وقتی خدا سرشتش را ناپاک آفریده است؟ و اگر پاک آفریده شده است، چگونه و چرا می خواهد پاک را پاک می کند، یا دیگران را، اگر خدا نخواسته است؟
طالبان، مانند عبدالرحمن خان، پا جای پای صفویان می گذارند و روی یزید ها و شارلمانی ها و پیزارو ها و ایوان ها و چنگیز ها و هلاکو ها و سفاح ها را سپید می کنند. سایۀ نفرت بار ابر تیرۀ تعصبات کور، و شکنجه و قتل بنام ارتداد و اتهامِ کفر همۀ تاریخ اسلام را آنقدر مکدر و حزن انگیز ساخته است که سخنان آرام، دلنشین و انعطاف پذیر مردان مهربان و رئوف، مانند بیدل، ابوسعید ابوالخیر و جامی و جنید و حلاج و بسطامی، که گفته است "ازعبادت لذت نمی برد" (آن چه از منظر قرآن انسان برای آن خلق شده است) و سهروردی و همدانی و خرقانی و...، که تبلیغ تسامح و مدارا و رواداری و نرمی و بخشودن و درگذشتن می کنند، نیز، به آنانی که ادراک دیگری از دین دارند، از ترس قلدران شمشیر به دست، یارای آن را نمی دهد که نامی از آزادی و آزادگی و قدرت انتخاب راه و روش و یا آئین دیگری را بر زبان بیاورند.
خدا در تفکر غیرعرفانی و تفکری که به جبر مصطلح (مسلوب الاختیار بودن کامل انسان ـ مقابل جبرعرفانی) باور دارد، محور هر اندیشه ای است. شعاع این باور آن قدر تنگ است که جائی برای خوش بودن و آزاد بودن و اختیار داشتن چه، که برای نفس کشیدن هم باقی نمی گذارد.
حق از نظر آنانی که به جبر مصطلح باور دارند، و از نظر خشک اندیشان متصلب دینی همان است که آن ها می بینند و می گویند و باید همه بدان بدون هیچ گونه مخالفتی تمکین کنند و تسلیم باشند. فقهای طالبانی و طالب مانند، خلاف عرفای مانند ابوسعید و بسطامی و...، به این اعتقاد هستند که انسان تنها برای انجام تکلیف و اجرای وظیفه و اطاعت وعبادت آفریده شده است، بدون این که هیچ حقی به وی تفویض شده باشد، آنچه به انسان داده می شود، خواه در دنیا و خواه در آخرت، لطفی است که خداوند درحق انسان نموده است؛ لطفی بی پایانی که انسان در هر نفسی که فرو می برد و بر می آرد، باید ثنائی بگوید و شکرانی به عنوان احسانی از جانب خدا نسبت به خود به جا بیاورد. "دنیا مزرعه ای است برای آخرت" که تنها به اساس هدایت خدا و نظمی که او مقرر نموده باید کشت و برداشت شود. خشنودی خدا در اطاعتِ هدایت، و درحفظ بی کم و کاست نظمی است که خدا برپا داشته است؛ نه هیچ چیز دیگری! خدائی که به قول نظامی نقش هر انسانی را درعالم هستی، اگر نیک است و گر بد، نبشته است؛ و یارای (حق) آن را از انسان سلب کرده است که کاری به میل خود انجام دهد و چیزی به میل خود بگوید و بخورد و بنوشد و بکند و ببیند و بشنود و ببوید و...؛ حتی در سنگسار هم لطفی مستتر است که خدا در حق بندگان خود مبذول داشته است!
وقتی به برخی از آیات قران دقت شود، مانند آیت 56 سورۀ الذاریات، آنجا که گفته می شود: "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" (من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند)؛ دیده می شود که نظر امیرالمؤمنین های طالبانی و فقه های مانند آن ها نسبت به این سخنان که انسان دارای اختیار است و می تواند هر چیزی که خواسته است بگوید و بکند، دارای وزن بیشتری است.
گفته می شود که حرف "لا" در کلمۀ "لیعبدون" لام غرض است، یعنی فلسفۀ خلقت جن و انس این است که خداوند را عبادت کنند، یعنی غرض و هدف خدا فقط عبادت بوده است (از روی اختیار)! اما اگر نکنند، عقاب و عذاب سخت در انتظارش است؛ یعنی در نفس این اختیار، اجباری وجود دارد که از هر اجباری اجباری تر است!! راه است، ولی اجازۀ طی کردن آن نیست!!
سردرگمی دوم اینست که اگر خدا پیش از آن که انسان آفریده شد، تقدیر وی را، آن گونه که خیام می گوید، نوشته باشد و پاک را پاک و ناپاک را ناپاک سرشته و آفریده باشد؛ و اگر نیکیم در سرشت یا بد، قضای او این نقش ها را در ما معین کرده است، پس بیم دادن و ترساندن از آتش جهنم و عذاب ابدی و وجود جهنم از برای چه است؟ یا مژدۀ بهشت و حور و غلمان و قصر های زمردین و...
اگر نیک و بد انسان به مشیت الهی تقریر و تحریر و تعیین شده است، گناه انسان در آنچه می کند، چیست؟ چرا اعمال انسانِ بد، معصیت و نافرمانی پنداشته می شود وعذاب در قبال دارد، وقتی خود خدا آن را تعیین و مقرر کرده است؟ همین طور کار نیکی که از نیکان سر می زند، آیا برخاسته از میل و خواست و اختیار خود انسانان نیک است، یا در نتیجۀ لطف و کم لطفیی که خدا در حق این ها و آن ها نموده است. کدام سخن مولوی را باید شنفت؟ آن را می گوید به انسان بگو که آزاد هستی، هر چه دل تنگت می خواهد بگو، نه تربیتی بجو و نه ترتیبی، از هر قید و بندی رها هستی:
یا این را که:
ما کمان و تیر اندازش خداست
به حافظ میگوید بگو که چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. به خیام که: "بودنی ها همه از پیش بوده و غم خوردن ما برای تغییر آن ها بیهوده است"، و با این سخن آب سردی روی دست همه انسان ها بریزد که کوشش را کنار بگذارید، نه اختیاری است و نه سعی سودی دارد ـ اگر غم خوری و در فکر تغییر باشی یا نباشی. یا به بیدل که صوم و دیر و برهمن و رام و الله را یکی بداند؛ خلاف سورۀ اخلاص که مرز بین شرک و توحید، دین و بی دینی، و مسلمان و غیرمسلمان را تعیین می کند.
ابو سعید ابوالخیرمی گفت:
حال عالـم سر بـه سر پرسیـدم از فرزانـه ای
گفت یا خاکی است یا بادی است یا افسانه ای
چه چبز افسانه است. خلقت؟ خدا؟ پیامبر؟ قرآن؟ جهان؟ انسان؟ اطاعت و عبادت خدا؟ اسلام؟ مسلمانی؟ کدام یک، غیر از خاک و باد افسانه است؟
و بسطامی می گوید:
آن خواهم که نخواهم.
از چه، و چگونه می خواهد، آن چه را خدا نخواهد، بخواهد؛ و از چه، و چگونه نمی خواهد، آن چه را که خدا می خواهد، نخواهد؛ آن چه را که خدا زمانی که وی را سرشت در وی تعبیه کرد، نخواهد و نکند و نگوید و نبند و نشنود و...؟ و آن چه را که در زمان سرشتن وی مقرر کرد که بگوید و بکند و ببیند و...، نگوید و نکند و نبیند و...؟
همه اندیشمندان و عرفای مسلمان بسطامی را وصال العارفین و سلطان العارفین می خوانند؛ و مولوی را که بزرگ ترین دانشمندان و روشنفکران دینی و کسانی که امروز در کشورهای افغانستان و ایران و هند و پاکستان و تاجیکستان و ترکیه و مصر و... به عرفان اسلامی و خدا شناسی اشتغال دارند، یکی از بزرگترین عرفای جهان می نامند.
آیا دین همین است که این بزرگان معرفی می کنند، یا این کار این ارجمندان تلاشی است برای تثبیت آنچه نیست، یا هست، ولی با تفاوت هائی؟
اگر انسان آزاد است، پس خلقت، تنها برای عبادت را، چه گونه می توان توجیه کرد؟ پرنده را با بال خلق کن، ولی آزادی پرواز را از وی سلب کن. می توان این را آزادی خواند؟ اصلاً بال، وقتی پرنده حق پرواز را نداشته باشد، چه به دردش می خورد؟ عضوی اضافی و به درد نخوری که می توان آن را خطای خلقت خواند! و اگر خلقت تنها برای عبادت است، آزادی از کجا پدید می آید و "اکراه و اجباری در دین وجود ندارد" چه معنیی را احتوا می کند؟ و اگر اختیار در کار است، اطاعت و انقیاد چه معنائی دارد؛ و اگر اجبار بر پایۀ مشیت الهی است، آتش و عقوبت کردن و سؤال و جواب چه مفهومی را می رساند؟
حقیقت چیست؟ آیا خدا این همه حرف های ضد و نقیض را زده است، یا ما، هر آنچه را که در ذهن ما خطور کرده است، به نام خدا قلمداد نموده و قلمداد می کنیم؟
در ادامه از خود قرآن یک تعداد از آیات به عنوان نمونه ارائه می شود. و بعد از آن در موارد دیگر به ترتیب پرداخته خواهد شد.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.01.2016

محترم قیس کبیر!

بعد از عرض سلام:

شما نوشته می کنید: "... جناب سدید خوب می داند که من کی هستم و از کدام فامیل ..." این فرمودۀ شما ابداً درست نیست. شناخت من از شما به همان اندازه ای است که من از آقایان مسعود فارانی، سیستانی، نوری، معروفی، موسوی و بارز شناخت دارم ـ شاید یک مقدار بسیار ناچیز کمتر یا بیشتر. با همۀ این آقایان محترم، غیر از آقای معروفی و آقای موسوی، که اولی را فقط یکبار، از زمان آغاز همکاری با پورتال افغان جرمن آنلاین که ایشان جزئی از همکاران فعال تان بودند تا امروز، و دومی را دو بار از نزدیک دیده ام، من تنها و تنها تماس تیلفونی داشته ام، مانند تماس های تیلفونیی که با شما داشته ام.
در این تماس ها هیچگاهی من از محدودۀ سلام و علیک و احوال پرسی و صحبت روی برخی از نوشته ها فراتر نرفته ام. آیا من طی تماس هائی که هر از گاهی با شما داشته ام، گاهی از شما پرسیده ام که شما به کدام فامیل تعلق دارید؟ اسم پدرتان چه بوده و او چه کار می کرده است؟ به کدام قوم تعلق دارید؟ از کدام ولایت می آئید؟ چند ساله هستید؟ خانم شما به کدام فامیل و قوم تعلق دارند و چند اولاد دارید؟ چه وقت به آلمان آمده اید؟ چه و در کجا تحصیل کرده اید؟ اعتقادات شما چیست؟ به کدام مکتب سیاسی ـ اقتصادی خوش بین هستید؟ علاقمند به کدام دولتمرد و نظام بودید و هستید؟ و...
وقتی من، بر طبق عادت، به خود اجازه نداده ام که در مورد مسائل شخصی و خصوصی شما سؤال کنم، از دیگران هم هیچ گاهی در این خصوص سؤالی نکرده ام. از جمله کسانی که نام بردم، دو نفر شان؛ آقای فارانی و آقای سیستانی، هنوز هم با شما تماس دارند و آقای فارانی، تا جائیکه من می دانم، با شما بسیار نزدیک هم هستند. از این ها بپرسید که آیا در تماس هائی که گاه و بیگاه من با ایشان داشته ام در مورد مسائل شخصی یا خصوصی آن ها چیزی پرسیده ام؟
وقتی من از شما چیزی ندانم، چه چیزی باید در بارۀ شما بنویسم؟ وقتی خود شما، که مسئولیت اساسی و اصلی در دفاع از خود را داشتید و دارید، هیچ چیزی ننویسید، از دیگران نباید توقع داشته باشید که در دفاع از شما چیزی بنویسند؛ خصوصاً از کسانی که شما را به درستی نمی شناسند.
تعجب می کنم که شما چرا همین گله را از دوستان و نزدیکان و همکاران تان که شما را بهتر و بیشتر می شناسند، نمی کنید؟ آیا این ها به پاس دوستی و رفاقت و ملاحظات دیگر، از جمله حق شناسی نسبت به الطاف تان در خصوص آن ها، چیزی در دفاع از شما نوشته اند؟ من که چیزی ندیده ام!!
من هیچ گاهی بدون دلیل به دفاع از هیچ انسانی بر نخاسته ام. هاشمیان نوشته کرده بود که معروفی در زمان خلق و پرچم در اردو صاحب منصب بود و همراه با عساکر شوروی و افغانی در میدان های جنگ حضور داشته است. زمانی که آقای معروفی برای رد این اتهام اسنادی را ارائه می کند، من هم چون هاشمیان دروغ های شاخداری را به من هم نسبت داده بود، دروغ های مانند این که من شیعه هستم، شعله ئی هستم، کمونیست هستم، بی خدا هستم، عضوی از هیئت رهبری پورتال افغانستان آزاد ـ آزاد افغانستان هستم، آزاد ل. هستم، با کلیسا در تماس هستم و همکاری دارم و...، هرچند شیعه بودن یا...، هیچ کدام جرم نیست، نوشتم که چرا دروغ می گوئید و چرا اتهام می بندید؟
موضوع آقای معروفی را به این علت به میان آوردم که سندی غیرـ قابل انکار برای اثبات دروغ گوئی هاشمیان بود. هاشمیان در جواب نوشت: مردم می گویند، اما باز هم همان حرف های اولی شان را، به جای اینکه معذرت بخواهد، تکرار نمود. در این خصوص اسنادی از دو طرف وجود داشت؛ از طرف هاشمیان بهتان عریان و دروغ محض و چرندیات مکرر، از طرف مقابل سند غیر قابل انکار.
اگر من در این خصوص سکوت می کردم، حق داشتید مرا ملامت کنید، اما در مورد شما بر اساس کدام سند و کدام معلومات دست داشته من می توانستم چیزی بنویسم؟
در مورد آقای عزیزی، وقتی آقای پغمانی از آقای روستائی به عنوان شاهدی یاد کردند، من نوشتم که حرف آقای پغمانی می تواند درست باشد، زیرا اگر این حرف درست نمی بود، او هیچ وقت جرأت نمی کرد از آقای روستائی نام ببرد ـ از کسی که زنده است و می تواند، اگر ادعای آقای پغمانی درست نمی بود، حقیقت را بر ملا کند.


اسم: سمندر   محل سکونت: کابل    تاریخ: 29.01.2016

اشهد ان لا (ا الله )(الی) الله واشهد (و)ان محمدآ (رسول الله )- سیدخلیل الله هاشمیان - 29 جنوری 2016 (غلط مطلق و نه اشتباه)

درست: ( اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله‬‎
هیچگاه حکم مرتد و کافر بر دیگران صادر نکنید


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.01.2016

سدیدهمیشه در نوشته های خود از سفسطه کارمیگیرد! اینست جواب سه سوالی که مطرح کرده است :
1)" خواستگاه شر کجاست؟ آیا درست است که خداوند بدرا بد وخوب را خوب آفریده است؟"
نخیر، درست نیست، این سفسطه قابل نکوهش است. خداوند(ج) انسان راپاک ومنزه خلق کرده وبه او کتاب ورهبری اعطا کرده و خوبی وبدی در آن کتاب تشریح شده است. خوبی و بدی و شر درنهاد انسان نیست، بلکه ازمحیط زیست دراخلاق وکِردار انسان تبارز میکند. بطور مثال، سدید ملحد تولد نشده بود، بلکه الحاد را ازتماسهای اجتماعی آموخته است. اینکه سدید درنتیجۀ تماسهای اجتماعی آموخته تا اسلام را تقبیح کند، شر ازین چنین اعمال نشئت میکند که خداوند(ج) آنرا نکوهش کرده است.

2) "اگراین درست است، پس بنیاد وجود ووجوب جهنم و بهشت درچیست ؟"
خداومد(ج) بعد از خلقت انسان ، کتابی و پیغمبری هم بحیث رهنما بدسترس او قراردادو انسان را بطرف خوبی و نیکی رهنمون شد. برای کسانیکه تعلمیات این کتاب راتعقیب وتطبیق کنند پاداشی وعده داد که(بهشت) است و برای کسانیکه غفلت وسرکشی کنند جزایی وعده داد که(دوزخ) است. اینکه ملحدین به موجودیت خداوند(ج) و قدرت خلقت اوتعالی و روز محشر وعدالت اوتعالی عقیده ندارند وخلقت انسان را یک عملیۀ بیولوژیکی میدانند، درنظر آنها "بنیاد وجودو وجوب جهنم وبهشت" نیز واهی و غیرقابل قبول میباشد.با این نوع مردم نمیتوان از طریق استدلال ومنطق جور آمد، زیرا مومن خداوند را نادیده بموجودیت او ایمان آورده، اما ملحد ثبوت فزیکی خداوند را تقاضا میکند !

3) " اینکه دوزخ قبل ازآفرینش انسان آفریده شده یا بعد از آن؟" مسلمانان را عقیده برین است که دوزخ و بهشت هردو بعد از آفرینش انسان وبرای انسان خلق شده اند. قبل از آفریش انسان مخلوقی که دماغ و قدرت تفکر داشته باشند، وجودنداشته، لهذا جزا و پاداش هم وجود نداشته اند. مفکورۀ چزا و پاداش باید بعداز نزول کتاب ورهبر خلق شده باشد، چنانکه در کتب آسمانی آمده، خداوند(ج) از بدو خلقت بشر پیغمبرانی برای هر گروه از بین خودشان فرستاده وهرپیغمبر طبعا برای مردم خود آیین وپیامی آورده که تطبیق آن موجب پاداش (بهشت) وعدم تطبیق آن موجب جرا(دوزخ) شده است. بنابرا« بهشت و دوزخ هردو بعداز آفرینش انسان خلق شده اند.
سدید میگوید:"همیشه و در سرتاسر نوشته هایم به این نوع مسایل پرداخته ام." اینرادرست میگوید، درتمام نوشته های سدیدوهم فکرانش جهان فزیکی خالق نداشته، بلکه خودبخود درنتیجۀ تحولات فزیکی بوجود آمده است.

این بودجواب سه سوالیکه سدید مطرح کرده بود، اما سدید درتوضیحات خود بمسایل دیگری هم تماس گرفته که یکی آن نام مستعار (آزادل.) است.
نام مستعار (آزادل.) رااکثرافغانها(سدید) میشناسند- ثبوت عینی وجود ندارد، اما شواهدی موجوداست، ازینقرار:
(الف) همینکه مقالۀ معروفی در یک موضوع نشر میشود، متعاقبا مقالۀ (آزادل.) به تائید معروفی نشر میشود.
(ب) کسانیکه با معیار های "سبک شناسی" بلد میباشند، اعتقادات مشترک، مدعیات مشترک، کلمات وساختمانهای لفظی مشابه در مقالات شخص (سدید) و "آزادل.) را بوفرت مشاهده مستوانند. اگرازخوانندگان پورتال افغان - جرمن آنلاین سه نفر بحیث ریفری تعیین شوند، من حاضرم دومقالۀ (سدید) و دومقالۀ (آزادل.) را برای رزیابی آنها تقدیم کنم.
(ج) بلی به تکرارشنیدم که سدید در کلیسا به ضد اسلام صحبت کرده است، چون سدیدهویت(آزادل.) را افشا نمیتواند،
من هم هویت کسانیراکه از صحبت کلیسا خبردادند، افشا نمیتوانم.
اشهدان لا اله الا االله و اشهدان محمدا رسول ا الله -سیدخلیل الله هاشمیان 29 جنوری 2016


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.01.2016

جناب محترم سدید صاحب! بعد از عرض سلام.
جای بسیار تأسف میباشد ازینکه احترام و ارج نهادن به بزرګتر و دانا تر و بهتر از خود همانګړنه که شاید و باید، مورد اعتناء نګرفته و نه میګیرد ، اینکه علت این امر چیست من نمیدانم. بهر حال من دوست ندارم بجز بحث های اجتماعی و ملی به بحث ایدولوژیکی بپردازم امّا نوشتۀ قابل تأمل اخیر جناب عالی مرا وادار به عکس العمل یا به ګفتۀ شما واکنش نمود.
ما در جامعۀ امروزی انسانی دو نوع مبارز داریم، یکی روشنفکر و دیګری شبهِ روشنفکر.عملکرد روشنفکر اګر به خود یا جامعه نفعِ نرساند ضرر هم نه میرساند ولی شبهِ روشنفکر با عملکرد خود هم به خود ضرر میرساند هم به جامعه. البته باید متذکر ګردید که روشنفکری هم مثل سایر عناصر غیر مادی، از خود تاریخ دارد که در هر مرحلۀ تاریخی از خود چهرۀ بخصوصِ را تبارز داده. مثلاً چهل سال پیش در وطن ما روشنفکری یا همانا شبهِ روشنفکری مترادف بود با نفی معنویات و دین، و اکثر روشنفکران! به حقانیت مطلقِ مسکو و بیژین معتقد بودند، روشنائی فکری و عملی را تعقیب راهِ این دو تا می پنداشتند، و در بحث علمی! با عوام الناس به تمسخر و طعنه می ګفتند " اګر هفتاد سال پیش به یک کسی می ګفتی که روزی یک پارچۀ آهنین به پرواز درخواهد آمد، فوراً میګفت که چه میګی کافر شدی". این بود وضع روشنفکری آنروزهای ما.اګر همان روز یک کسی به این روشنفکر می ګفت که چهل سال بعد روس ها به اِعمارِ کلیسا و کنیسه و مسجد افتخار خواهند نمود و یا چهل سال بعد بزرګترین سرمایه دارانِ مشرق زمین در پایتخت چین متولد خواهند شد، این روشنفکر از فرط عصبانیت دراز می کشید و دشنام دادن هایش رکیک تر می شد.بهر حال چهرۀ روشنفکری بعد از شش جدی دګرګون ګردید، و امروز یک چهرۀ دیګری بخود ګرفته.خلاصه اینکه دیګر وقتِ افتخار ورزی کشفِ یک موضوع فلسفی ګذشته، اګر نزد یک کسی سؤال ذهنی و فلسفی خلق ګردد، مکلفیتِ پیدا کردنِ جوابش هم بر عهدۀ خودش می باشد.
آقای سدید! جامعۀ ما امروز دچار بحران فلسفی و ذهنی نیست بلکه دچار بحران اجتماعی و سیاسی میباشد، چشمۀ این بحران هم همانګونه که شما یا همفکران تان فکر می کنید، عقاید مذهبی یا غیر مذهبی نیست بلکه سرچشمۀ بحران ما ریشه در بیرون دارد.
اینکه ذهن شما امروز درګیر مسائل عقاید دینی میباشد مشکل خود تان است و اګر فکر می کنید که به کشفیاتِ تازۀ روشنفکرانه! مؤفق شده اید نیز اشتباه می کنید و به فرض اینکه همۀ ما این ذهنیت شما را قبول و به آن بګرویم آیا مشکل جامعۀ ما و یا بشریت حل میګردد؟
من حاضرم با شما درین زمینه بدور از حضور دیګران از طریق ایمیل بحث های داغِ داشته باشم و از شما نیز تعهد می کیرم که تا آنجا پیش برویم که تسلیم یکدیګر بګردیم نه اینکه بحث خود را نیمه تمام بګذاریم.تشکر


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 29.01.2016

...و واقیعت سومی در جامعۀ افغانی همان سکوت مصلحتی، نظر به دلایل مختلف مانند رفیق همسنگر، خویشاوندی و...، می باشد. به طور مثال جناب سدید خوب می داند که من کی هستم و از کدام فامیل، اما ایشان و به گفتۀ خود شان نویسنده آزاد؟ هیچ وقت جرئت آنرا ندارند که دروغ های آشکارای رفقای همکیش خود را در بارۀ من، رد و تکذیب نمایند...


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 29.01.2016

ازجناب بیکمراد تاش که اشتباه مرا درکلمۀ شهاده تصحیح نموده اند- اشتباه هم خیلی مهم است که من "الا " را (الی) نوشته ام- ولی خداوند متعال میداند که این اشتباه قصدی نبوده، ناشی از چشمان علیل میباشد، لهذا "الا" را باز تکرارمیکنم. بسیارخوش شدم و برمن منت گذاشتید که این اشتباه را تصحیح نمودید.
هکذا تصحیح بیکمرادصاحب رااز نام نامی (خوشحال ختک)که در دیوان جدید او (خوشال) نوشته شده لبیک و آفرین میگویم- خداکند وزارت اطلاعات وفرهنگ این نقیصه را اصلاح بتواند. بااحترام -هاشمیان


اسم: فرهاد عجم   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 29.01.2016

محترم آقای سدید!
ممنون از شما که به دو واقعیت تلخ و تلخ تر تماس گرفتید.
یکی همان افترا و تهمت، بدون احساس مسؤلیت و بدون سند و ثبوت.
و دیگری همان "فرهنگ منحط سکوت" که در جوامع تحت استبداد بسیار عمومیت دارد و همانطوریکه شما میدانید، یک علت آن، جبن و ترسی است که از سرکوب های متداوم نظامهای حاکم منشأ گرفته است و در جوامع اسلامی این فرهنگ منحط دو چندان می شود چون بر علاوۀ استبداد حاکم، استبداد رأی عوام و ترس از موهومات دینی نیز با آن آمیخته شده و جامعه را به قعر اختناق می کشاند.
بآنهم از نا امیدی کاری ساخته نیست. به گفتۀ ابراهام لنکن: "یک انسان، میتواند یک اکثریت را بسازد". استدلال ها و سوال هاست که مانند بیل و کلنگ، بر "قلعۀ تاریکی" اصابت میکند و در هر بار، خشتی را از آن قلعۀ کهنه بر میکند و تدریجاً رخنه و معبری را ایجاد خواهد کرد که منجر به سقوط آن گردد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.01.2016

آغای تاش سلام من را بپزیرد!

شما می نویسید:"صمیمانه و به راستی سلام و احترام تقدیم می دارم"

سلام غیر راستی چطور است؟

سدید صاحب همین طور است که نوشته کرده اید:

"یا یکی در برابر فرهنگ مبتذل و چرکین دروغ وانمی ایستد! دردآور تر اینکه؛ زمانی که یکی از این میان احساس مسئولیت می کند و واقعیت را می نویسد، آن را نشر نمی کنند!!"

غبار ماضی و مستقبل از حال تو می جوشد
در امروز است گم گر واشگافی دی و فردا را

بیدل صاحب


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 28.01.2016

کلمهء شهادت را باید چنین نوشت و خواند :
أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله. گواهی می دهم که جز الله ( خدا) معبود برحق دیگری نیست و محمد فرستادهء اوست.


اسم: سیدهاشم سدید   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.01.2016

ذکر چند نکته:
اول ـ در باب اصطراب باید بگویم که در دین قصه های است که مرا هم به نام یک انسان صاحب هوش و منطق مضطرب می سازد؛ به گونۀ مثال: خاستگاه شر کجاست؟ آیا درست است که خدای بد را بد و حوب را خوب آفریده است؟ اگر این درست است، پس بنیاد وجود و وجوب جهنم و بهشت چیست؟ یااینکه: آیا دوزخ قبل از اینکه انسان آفریده شود، آفریده شده بود، یا بعد از پیدایش انسان؟ و ده ها سؤال دیگر به ارتباط همین یک سؤال، و صد ها سؤال دیگر!
من می خواهم کسی پیدا شود و به این گونه سؤال ها جواب بگوید. من همیشه و در سرتاسر نوشته هایم به این گونه مسائل پرداخته ام.
هاشمیان باید بداند که هر انسانی تنها مسئول نوشته های خود است. هاشمیان که مدعی است من آزاد ل. هستم، باید این نکته را ثابت کند. در معاملات حقوقی مدعی مکلف به اثبات ادعای خود می باشد، نه متهم.
اگر هاشمیان ثابت کرد که من آزاد ل. هستم، من شرافتمندانه قول می دهم که به هر سؤال، از هر کسی که باشد، پاسخ بگویم.
من کسی نیستم، مانند هاشمیان، که سؤالی به من راجع شود، نظر به چیزی که من گفته باشم، و به جواب آن نپردازم. هاشمیان مرا شعله ئی خواند. گفتم ثابت کن. می گوید: می گویند!آیا این هم شد بحث مستدل؟!می گوید: معروفی در زمان خلق پرچم در افغانستان بود. می گویم: ثابت کن. می گوید مردم می گویند. و... آیا این چنین است بحث مستدل و مروج میان انسان هائیکه دارای اخلاق اکادمیک هستند؟!
می گوید سدید برای کلیسا کار می کند ـ در آخرین مقاله اش ـ و در نوشته ای که در دریچه درج شده است می گوید "تا امروز نه نصارا و یهودیت (یهود) و نه دستگاه پاپ اعظم در روم ... اصالت، آسمانی بودن و به حق بودن قرآن را مجید را با چنان الفاظ رد کرده..." خوب اگر من برای کلیسا کار می کنم و به این کار دست زده ام، پس منطقاً این کار باید کار کلیسا باشد. چطور ممکن است که من برای کلیسا کار کنم و خلاف خواست کلیسا به کاری دست بزنم؟! این است منطق !
بی منطق ترین خواهش اش این است که من آزاد ل. را به وی معرفی کنم.
من از وی شکایت ندارم. اگر شکایتی وجود داشته باشد، از فرهنگ منحط سکوت خواهد بود.
همه بحث های ما را با علاقمندی می خوانند، ولی یکی به نام یک انسان مسئول در برابر این فرهنگ فاسد و مطرود ایستاده نمی شود که آقا، وقتی ادعا می کنی که مطلبی چنین است، چرا آن را به اثبات نمی رسانی؟ یا یکی در برابر فرهنگ مبتذل و چرکین دروغ وانمی ایستد! دردآور تر اینکه؛ زمانی که یکی از این میان احساس مسئولیت می کند و واقعیت را می نویسد، آن را نشر نمی کنند!!
در جای خواندم که ابراهیم ادهم به سفر حج می رود. وقتی به کعبه می رسد کعبه را نمی بیند. شگفت زده می شود که کعبه کجا شد؟ هاتفی آواز می دهد: کعبه به استقبال رابعه عدویه رفته است.
مرا این گونه بحث ها و این گونه داستان ها مضطرب می سازد. مکه، خانۀ خدا، به استقبال انسانی می رود!! به من می گویند: این چرندیات را باور کن تا ترا مسلمان بخوانیم! اگر مسلمانی قبول این گونه یاوه هاست، من از چنین اسلامی می گذرم و آن را برای هاشمیان و کسانی که مانند هاشمیان فکر می کنند تبریک می گویم!
بحث من هم غالباً همین گونه مسائل است؛ به آخرین نوشتۀ من رجوع شود تا دیده شود که من با کدام زبان بحث می کنم؛


اسم: بییکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 28.01.2016

برادر نهایت محترم آقای عین الدین راستگو را صمیمانه و به راستی سلام و احترام تقدیم می دارم. اگر یک تعداد زیاد افغان ها همان وزات اطلاعات و کلتور قدیم را ترجیح دهند ؛ من هم به حیث یک افغان در پهلوی آنها قرار می گیرم و در پایین کردن لوحه فرهنگ و بالاکردن لوحه کلتور با ایشان همکاری خواهم کرد؛ اما ترس من از این است که افتخارات خود را به زعم اینکه تهاجم فرهنگی ایران است ، همه را دو دسته به ایران تقدیم داریم و بگوییم که این کلمه را که اجداد ما استعمال می کردند؛ چون شما ایرانی ها استعمال می کنید ، از شما باشد؛ نه از ما. با درنظرداشت اینکه افغانستان ما خاستگاه زبان فارسی است . در همین پورتال از نویسنده محترمی خوانده ام وقتی که ناصر خسرو در سفر هفت ساله اش از بلخ به تبریز رفت، قطران تبریزی که به فارسی شعر می گفت بعضی کلمات فارسی را به درستی یاد نداشت و ناصر خسرو برایش تصحیح می کرد ( نقل به معنی و از حافظه) الحمد لله من به حیث پیرو پیامبر بزرگ اسلام ، تعصب را کفر می دانم و به تخریب باور ندارم. اگر نوشته مرا یک بار دیگر مطالعه فرمایید ؛ در آن جز یک نظر اصلاحگرانه ، تخریب به نظر نمی خورد. می گذاشتید که می دیدیم وزارت اطلاعات و فرهنگ چه می گفت. امروز پنشجنبه و در کابل رخصتی است و در ولایات کار جریان دارد، حتما آقای هارون حکیمی نامه ای را در 27 جنوری در افغان جرمن آنلاین نشر شده بود، در همان روز چهارشنبه 27 جنوری (7جدی) به پاسخش پرداخت، شاید به نظر من نیز پاسخ می دادند. از شما سپاسگزاری می کنم که نظر مرا مطالعه فرمودید و نظر خویش را نیز ابراز داشتید. شما با خانوادهء محترم تان سعادتمند و خوشحال باشید.


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 28.01.2016

محترم بیکمراد تاش

یک تعداد موضعگیری ها جنبه سیاسی دارد تا لغوی. با در نظر داشت هجوم فرهنگی ایران و با در نظر داشت ضعف اقتصادی و سیاسی در افغانستان که قدرت عظیم مبارزه با تهاجم عظیم فرهنگی را هنوز ندارد و با در نظرداشت تغیر نام وزارت اطلاعات و کلتور در زمان سید مخدوم رهین و به قدرت رسیدن شورای نظار، یک تعداد زیاد افغان ها همان وزارت اطلاعات کلتور قدیم را ترجیح میدهند تا وزارت اطلاعات و فرهنگ تاثیر گرفته از ایران و نفاق اندازانه مثل موضوع پوهنتون و دانشگاه و محکمه و دادگاه. دانشگاه و دادگاه هم لغات چندین هزار ساله هستند اما موضوع سیاسی است. موضوع خوشحال و خوشال ارتباطی به این موضوع ندارد.امید است که مثال آوردن شما از دیوان خوشحال خان ختک از دیدگاه منافع ملی افغاستان باشد نه تخریب پشتون ها.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 28.01.2016

درنشرات ویبسایت (آزاد افغانستان)، دریک مقاله که تحت عنوان"دفاع ازاسلام است یااز شیخک های عرب" بقلم (آزدال.) بتاریخ سوم دسامبر 2015 نشر شده، مطلبی راخواندم که مرا بجیث یک مسلمان مضطرب ساخته است. این مطلب را ذیلاعینا نقل میکنم وبعدا سوالات خودرا ازنویسندۀ مقاله مطرح میسازم:
"" وقتی که اصلیت آسمانی بودن و به حق بودن کتاب (قران) زیر سوال برود واسلام از اساس وبنیاد رد شود، نوشته ای را بیرون دادن و مردم را به اساس آیات همان کتاب هدایت دادن، وروایت نمودن از فلان بن فلان عربی ، چه منفعت و سودی به حال مردم خواهد داشت ؟ ""
از آنجائیکه افغانها نام مستعار (آزادل.) را بحیث (آقای هاشم سدید) شناخته اند، زیرا همه مقالات الحادی و ضد اسلام بقلم او نوشته ودرویبسایت مذکور نشر میشود، سوال من از آقای سدید اینست که تاامروز نه نصارا و یهودیت ونه دستگاه پاپ اعظم در روم ونه کدام موسسۀ علمی واکادمیک دیگر "اصالت، آسمانی بودن و به حق بودن قران " مجیدرابا چنان الفاظ رد کرده (یعنی ردنکرده است !)
شما به اساس کدام سند ودستاویز، این ادعای باطل و پوچ و این دروغ شاخدار را بمقابل دین عالم اسلام نوشته ونشر کرده اید؟؟؟
اگر شما از نام مستعار تان انکار میورزید، پس رفیق ملحد تان (آزادل.) را به افغانهای مسلمان معرفی کنید تا عین سوال را به او محول سازیم .
اشهد ان لا ا الله الی الله واشهد وان محمدآ رسول الله - سیدخلیل الله هاشمیان - 29 جنوری 2016


اسم: بیکمراد تاش    محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 28.01.2016

مطالعهء پاسخ آقای هارون حکیمی سخنگوی وزارت اطلاعات و فرهنگ به نامهء آقای نجیب داوری در مورد داشته های فرهنگی افغانستان در آرشیف رادیو تلویزن ملی ، برای من ، امید بخش بود و خبر خوشی که جلالتمآب عبد الباری جهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ ، شخصا دستور داده است تا به مقالهء نشر شده در افغان جرمن آنلاین پرداخته شود ، این پاسخ نمونه ای است از احساس مسئولیت . ای کاش همه ارگان های دولتی ، چنین احساس مسئولیت کنند و پیشنهاد ها و نقد هایی که متوجه نهاد های تحت مسئولیت شان می گردد، با نگاشتن چند سطر ، به پاسخ آن بپردازند. خوانندگان این سایت در یک دهه گذشته شاهد اند که بارها انتقادهایی در دورهء تصدی آقایان دکتور سید مخدوم رهین و عبد الکریم خرم، نشر می گردید ؛ اما هیچ عکس العمل مثبت یا منفی از سوی ایشان صورت نمی گرفت. این کار آقای وزیر اطلاعات و فرهنگ ، قابل قدر است و بایست مسئولان دیگر نیز به ایشان تأسی بجویند و کار ایشان را تقلید کنند. از همین دریچه به آقای هارون حکیمی ضمن تشکر و سپاس ، این نکته را یادآور می شوم که در برخی راپورتاژهای تلویزیون ملی در ولایات شرقی و جنوبی کشور حینی که از واحد دومی وزارت اطلاعات وفرهنگ یادآوری می گردد، ریاست اطلاعات و کلتور گفته می شود ، شاید هنوز لوحه های قبلی آن ریاست ها تبدیل نشده باشد و یا کلمه «فرهنگ» را نسبت به «کلتور» بیگانه تر، می پندارند. «فرهنگ »کلمه کهن است و خوشحال خان ختک نیز آن را در دیوانش به کار برده است.
همچنان در این اواخر شاغلی عبد القیوم زاهد مشوانی دیوان شاعر بزرگ خوشحال خان ختک را در دانش کتابخانه ، به چاپ رسانده و متاسفانه آن شاعر بزرگ را« خوشال» نوشته است ؛ وزارت اطلاعات و فرهنگ نباید اجازه دهد تا نام رجال و مشاهیر وطن ؛ مخالف آنچه، آن شخصیت ها نام های خود را در اوراق زرین تاریخ تسجیل کرده اند، تغییر دهند. اگر این وضع ادامه یابد شاید به خاطر اسانی تلفظ خلیلی را کلیلی بنویسند و طرزی را ترزی و رحمان بابا را رامان بابا و مولوی قیام الدین کشاف را کیام الدین کشاپ. و سر انجام برای خوانندگان مشکل ایجاد کنند، مثلی چند روز قبل داکتر صاحب هاشمیان وقتی که ابراهیم ادهم را دیدند که ابراهیم عدم نوشته شده است ؛ در حیرت فرورفتند و خدا خیر دهاد آقای الله محمد را که به زودی آن را اصلاح کردند. اما دیوان خوشحال خان ختک که در 1174 صفحه متن آن به چاپ رسیده است و در هر صفحه ، حداوسط 3 بار خوشحال خان نامش را خوشحال نوشته است و آقای مشوانی آن را به « خوشال» تغییر داده است که به چند هزار تغییر و تصرف می رسد. در قانون احصائیه افغانستان شخص حق داشت یک بار اصلاح نام کند ، آن هم خودش و آن هم قبل از 18 سالگی ، اما آقای مشوانی بعد از بیش سه قرن ، نام شاعر بزرگ افغانستان و منطقه را بدون رضا و اجازهء او تغییر داده است و وزارت اطلاعات و فرهنگ منحیث حامی فرهنگ افغانستان باید در این مورد نیز متوجه باشد تا فردا نام های دیگران را هرکس طبق میل و تلفظ خود تغییر ندهد ، حتی نگذارد که املای پذیرفته شده در افغانستان تغییر یابد. در تلویزیون طلوع « بقراط» مشهور را بقرات می نویسند که جمع بقره به معنای ماده گاو ها است ؛ نه آن بقراط مشهور یونانی شاید هم سقراط را سقرات بنویسند که به معنای دوزخ ها می شود و بعید نیست که روز دیگر بیدل و بیتاب را «بی دل و بی تاب» بنویسند و این شخصیت های معروف را به شخصیت های مجهول تبدیل کنند. یا الله خیر !


اسم: فقیر فقیر   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 27.01.2016

سازمان شفافیت بین الملل، شاخص فساد سکتور عامهٔ کشورهای جهان را برای سال ۲۰۱۵ میلادی به تازگی منتشر ساخت. چنانکه انتظار می رفت، به اساس این شاخص، سرزمین خداداد افغانستان یکبار دیگر در صدر پرفساد ترین ممالک جهان قرار گرفته و سر فرازی بزرگی را برای اولیای پرباد و پر دماغ امور و مردم پابرهنه و شکم گرسنهٔ کشور کمائی کرد. در شمار ۱۶۸ کشوری که در گزارش شفافیت بین الملل شامل اند، افغانستان (ما شا الله) در درجهٔ یکصد و شصت و ششم قرار داشته و در کنار سومالی و کوریای شمالی فاسدترین کشور دنیا قلمداد شده است. این گزارش به علاوه متذکر می شود که از زمان انتخاباتِ (مملو از دزدی و تقلب) اخیر ریاست جمهوری و پیدایش معجوبهٔ «حکومت وحدت ملی» میزان فساد در سکتور عامهٔ افغانستان، یعنی در دستگاه حکومتی که در دست رهزنان رأی و اعتماد مردم افتاده است، رو به افزایش بوده است.
چون این خبر کوتاه، خود عالمی سخن گوید، از تکرار احسن در باب آن صرف نظر شده و با اتکأ بر این فرض نابجا که گویا «در خانه گر کس است، یک حرف بس است» محض به این حرف اکتفأ می شود که: این مؤفقیت عظیم نامیمون را باید به جلالتمآبانی (؟؟؟) که ارگ کابل و قصر مرمرین را با دزدی و فساد و تقلب غصب کرده اند، تبریک معروض کرد.

با احترام
العبدالاحقر
فقیر فقیر


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 27.01.2016


محترم فواد ارسلا از قول منابع وزارت خارجه امریکا مینویسد :

"داؤد اعلام کرده است که وی کمک و همکاری زیاده تر امریکا و دیگر ممالک خارجی را میخواهد و دیده
شود که آیا وی خواهد توانست استقلال خود را حفظ کند و یانه. در عین حال وی خواهد کوشید تا حد توان کمک های بیشترشوروی را بدست بیاورد، البته وی این کمک ها را مطابق به شرایط خود میخواهد. ما در این مورد قبول داریم که این موقف واقعی داؤد است "

این نوشته خود بیان میکند که داود خان میخواست کمک ،از کشور های مختلف برای ترقی و انکشاف کشور حاصل نماید و بخصوص نوشته شده است " این کمک ها را مطابق شرایط خود میخواهد"

هر افغانی وطنپرستی که این جملات را میخواند باید به رهبری و زعامت آن شخص افتخار نماید.

در اخیر پاراگراف نوشته شده است "ما در این مورد قبول داریم که این موقف واقعی داؤد است " وزارت خارجه امریکا هم موقف داود خان را تائید میکند این هم نشان میدهد که که وی در گفتار و کردار خود صادق بوده و پروژه های بزرگ راروی دست گرفت که محترم آقای فروغ سرپرست وزارت پلان درهمین پورتال آنرا بخوبی تشریح داده است . ادامه دارد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.01.2016

محترم راستگو صاحب!

من بیدل باز نیستم اگر هم باشم مفاهیم فکری وی را خوش دارم مثل همه فرهنگیان.

من از متصدیان این پورتال خواهشمندم تا غرض وقت تلف نکردن وقتم با هر کس برایم یک ایمیل بنویسند تا دیگر در این جا چیزی ننویسم. من تا آخرین لحظه از حقم دفاع خواهم کرد هر گاه کس به نا حق بالایم حمله کند.

چیزی که از آن نفرت دارم اوقی گری است. نوشته های من اوقی گری نی بلکه دفاع است. من پی نقطه نرفتم دیگران رفتن من هم تعقیبش کردم.

در این گلشن نه بویی دیدم و نی رنگ فهمیدم
چو شبنم حیرتی گل کردم و آینه خندیدم

بیدل باز


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 27.01.2016

اعتذار
لدی څخه چی د محترم استاد نګارګر ، محترم عیسی توخی او محترم یوسف کهزاد نمونه را ځخه زما د یو شمیر ملی شخصیتونو نومونو د لست څخه پاتی شوی وه معذرت غواړم .
ګوندی په راتلونکی کښ د نورو محترمو ذواتو څخه هم معذرت وغواړم .
په درناوی


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 27.01.2016

خدمت االله محمد محترم بیدل باز
لطفاً وقت ما خوانندگان این پورتال را به اوقی گری و کلانکاری خود مصرف نکنید. عبدالله یا هر نویسنده دیگر اگر غلط بگویند یا راست میگویند ارزش بالاتر از اوقی گری شما را دارد بخاطری که موضوعات قابل یحث را در میدان می اندازد. برای ما موضوعات مورد بحث ارزش بالاتر از اوقی گری دارد. عاقلان پی نقط نروند.
آیا این پورتال شما را بحیث اوقی نقط مقرر کرده اند؟

با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.01.2016

برادر محترم عبدالله جان!

بعد از عرض سلام خالصانه برایتان، خدا وند (ج) واحد و شاهد است که وقتی متوجه اشتباهء خود شدم در فکر شما افتادم که خدا کند گیرم نکنید.

در راه و رو که امروز می رفتم هر قدر فکر کردم که یک راه برای این هم پیدا کنم که خود را از گیر شما خلاص کنم اگر متوجه شدید، نشد.

فلهذا "بزریگی" را از طرف این فقیر نادان "بزرگی" قبول کنید که با تشکر از شما و معذرت از خواننده گان روز به روز در نوشتن دری قوی شده میرم، که امید است از شما ضعیف نشود.

به هر صورت فکرکنید یک گول زدید یک گول هم من می زنم. شما "اخیر تان" را "اخیر نان" نوشته اید، اما "اعلاء" "حضرت" را درست فکر کنید چونکه "اعلاء" حرف عربی میباشد و معنی آن "بلند" است، یعنی حضرت بلند مقام، "حضرت" هم لغت عربی است و معنی قرب و نزدیکی به درگاه خالق هستی و پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود.

هر دو چشم را در مقابل "مفصر ندانیست" تان که باید "مفسر ندانست" باشد بسته نموده و به حیث درست تیرش می کنم اما لطفاٌ احتیاط کنید که دیگر شاگردان خبر نشود. "فیلوسفانه" را هیچ نمره نمی دهم چونکه هر قسم که دل آدم شد می توان انرا نوشت. من انرا "فیلوسوفانه" می نویسم.

من فکر نمی کنم کدام کمکی به قاموس کرده بتوانم، غرض تقویه زبانم و استعدادم وقت انرا پیدا کرده می توانم. چرا سن که بالا رفت باید ورزش فکری کرد.

"قاموس" است نه "فاموس" که شما نوشته اید. "فاموس" را هم می توان به حیث اختراعات جدید از طرف شما به کمسیون "قاموس کبیر" پشنهاد کرد که اگر کدام واسطه قوی پیدا شد معنی انرا به حیث "لغت بی معنی" تیر کرد. اما فانوس به معنی چیزی را گویند که شمع و یا روشن یی را در آن بگذارند.

شما هم صحتمند، شاد و خرم باشید، به یاد ستاره ها "دوستان شب بخیر".

پهلو زدن پنبه بر اتش قیامت است
هر خشک مغز نیست حریف مساس ما

اعلیحضرت بیدل صاحب



اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 26.01.2016

در ترجمه محترم فواد ارسلا نکات بسیار مهم است که دانشمندان ما به آن توجه نمایند و باید هر یک آن تشریح گردداز آن جمله :

"گرچه یک تعداد زیادی ادعا میکنند که اتحاد شوروی در این کودتا نقش داشته است اما نقش شوروی در این کودتا تا هنوز اسرارآمیز به نظر میرسد."

نقش شوروی درین کودتا از جانب یک کشور بزرگ مانند امریکا رد شده و اضافه از (40) سال هم کدام اسنادی ،که نشان دهد که شوروی کدام نقشی در کودتا 26 سرطان داشته باشد در دسترس قرار نه گرفته با وجودیکه جنرالان روسی و کا جی بی کتاب های زیادی در باره افغانستان نوشته کردند.
این اسناد یک کشور بزرگ جهان که کودتای 26 سرطان هم بخاطری کشور های ایران و پاکستان برایشان جالب نبود و چون فکر میکردند سلطنت بزودی سقوط میکند و شخصی مانند صدراعظم سابق اقغانستان در راس آن است ( ازینکه در دست طرفداران شوروی ها سقوط نمابید و دست نشانده شوروی باشد.) تا اندازه هم خرسند بودن ، بخصوص ازین تحول قبلآ تا اندازه آگاهی داشتند.

این اسناد همچنان سیلی محکمی به روی دشمنان داود خان بودکه ادعای غرض آلود میکردند. ادامه دارد


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 26.01.2016

محترم اله محمد خان کاشف غلطی ها، احترامات بنده را بپذیرید !

" هنر بس بزریگی را در تاریخ کشور و جهان نموده ایم." این جمله فیلوسفانه تان را این مفصر ندانیست و بخصوص کلمه << بزریگی >> در دکشنری های مختلف جستجو کردم معنی آنرا پیدا کرده نتوانستم. حتمآ باز هم کدام نوآوری کردید؟

شما جمله اخیر نان را با این کلمه مزین ساخته اید <<اعلاحضرت معظم بیدل>> تا اکنون دانشمندان <<اعلیحضرت >> را اینطور نوشتند باز هم ابتکار؟؟

چرا همرای محترم آقای قیس کبیر در تکمیل پروژه ساختن فاموس دری همکاری نه مینماید؟ خدا کند مشغولیت های زیاد را بهانه قرار ندهید ! شاد باشید


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.01.2016

محترم آغای منگل صاحب!

بعد از عرض سلام و احترامات خاص بنده برای شما از خدا وند متعال آرزوی موفقیت در امور دپلوماتیک برایتان نموده خوشحال شدم که با جبین باز در اصلاح امور کشور می پردازید.

هر گاه ما و شما دست بدست هم بدهیم و ظرفیت های معنوی و غیر معنوی کشور را با هم متحد بسازیم هنر بس بزریگی را در تاریخ کشور و جهان نموده ایم. ما باید بتوانیم برای اولین بار از نوکری بیگانگان خود را آزاد و در خدمت بیگانگان که محتاج ما هستند شویم.

نمیدانم تا چی اندازه به حیث یک دپلومات سابقه دار افغان دسترسی به اعضای پارلمان امریکا دارید. زیرا من به صورت قطع مطمین هستم که مشکل اساسی افغانستان امریکا می باشد که همرای افغانانی همکاری سیاسی و غیره می کند که نه تنها برای افغانستان بلکه منطقه و خود امریکا مشکلات خلق و غیر از تشریفات بی فایده تا کنون چیزی به ملت و جامعه جهانی به ارمغان نیاورده و نخواهند هم آورد.

شما از یک وزن بردار که الی 70 کیلو وزن زورش می رسد که بالا کند نمی توانید تقاضای بلند کردن صد کیلو را کنید. مسلم که حریف امروز و فردا می کند که صد کیلو را می بردارم اما غیر از دروغ و فریب چیزی دیگر نیست.

وزن افغانستان نه تنها صد کیلو نیست بلکه دو صد کیلو و من مطمین هستم که افغانانء وجود دارد که می توانند با اتحاد هم به اصطلاح بسیار به خوبی این وزن بلند را بالا کنند که به نفع همه است.

آیا به نظر شما امریکا واقعاٌ خواهان آمدن صلح در افغانستان است؟ و اگر است چرا متوجه نمی شود در این 15 سال که همرای این بودنه بازان آمدن صلح غیر ممکن است؟

سر ذاغ بودنه گرفته نمی شود.

قاصد به پیش دلدار تا نام مدعا برد
مکتوب ما عرق کرد چندانکه نقش ما برد

زبر دست ترین مرد فرهنگی تاریخ بشر اعلاحضرت معظم بیدل صاحب



اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 26.01.2016

دربار تاریخی و فرهنګی (پورتال افغان جرمن) دایر شده از طرف برادر موفق ما قیس صاحب کبیر به خواست خداوند آنقدر ګرم است که در صورت نبودن وقت کافی رسیدګی به همه مطالب محال میشود.

* در یاداشت ترجمه شده از طرف شخصیت ګرامی و کنجکاو ما احمد فواد ارسلا مورخ ۲۴ جنوری تخت عنوان « تلګرام سال ۱۹۷۳ از سفارت امریکا در کابل تحلیل دو ماهه کودتای داود خان...»، در بند هشتم مقامات سیاسی مقیم سفارت امریکا در کابل به دولت شان چنین راپور میدهند:

« باید متذکر شد که در حال حاظر داؤد یگانه شخص منحصر به فرد افغانستان است که منحیث یک رهبر واقعی و اصلی ملی افغانستان مورد قبول اردوی افغانستان ، اقوام ، اقشار تحصیلکرده ، شاگردان ،محصلین و مردم عام میباشد ،صرف نظر از این که این اقشار ملت افغانستان
چپی هستند و یا به عنعنات ملی افغانستان معتقد هستند .
البته این قبولی به این معنی نیست که این هیچ امکان نخواهد داشت که کدام دگرمن
جوان اردو اقدام به بدست گرفتن قدرت نخواهد کرد ،اما ما به این عقیده هستیم که
این دو ماه گذشته تأثیر شدیدی براین صاحب منصبان جوان گذاشته است و آنها دیده اند که بدست گرفتن قدرت بسیار آسانتر از اداره کردن دولت است.»

من نګارنده که حاضر و ناظر صحنه بوده ام، این نظر دیپلومات های امریکايی را دقیقأ در باره محمد داود خان نفر اول دولتی آن زمان کشور محبوب ما را تائید میکنم. شخصیت و رهبری که در ان مقطه زمانی برای ما افغان ها بسیار مهم و موثر بود.
تشکر از ارسلا صاحب...

په درنشت سره


اسم: عبدالمجید منګل   محل سکونت: اضلاع متحده امریکا    تاریخ: 26.01.2016

ګردانندګان محترم پورتان وزین افغان جرمن آنلاین !
بعد از عرض سلام اګر ممکن با شد متن آتی را بجواب یک هموطن ګرامی در ستون تبصره ها یا نظر سنجی ها نشر خواهند فرمود .
برادر محترم و ګرامی الله محمد!
تشکر ازینکه مرا متوجه یک نکته نیک و درست در نوشته چاپ شده ام در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین ساختید. درست این بود می نوشتم «یک حکومت با کفایت ملی می توانست به اساس مواد (موافقتنامه امنیتی دوجانبه با امریکا) چنان کمک عاجل نظامی را برای دفع مداخلات نظامی پاکستان بر ولایت (کنر) تقا ضا نماید. پیشنهادات بعدی من برای بهبود وضع امنیتی کشور نیز در چوکات چنین مفهوم و ماهیت حکومت صورت ګرفته است»
عبدالمجید منګل - اضلاع متحده امریکا


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.01.2016

خواهشمندم این را نشر کنید که یک غلطی کشف کردم، که عبدالله جان نبیند

محترم عبدالله جان گل سلام!

امید است آهسته آهسته بتوانیم موفق به صلح شویم.

بلی من را باید پدر ادبیات دری بدانید چونکه توانسته ام شما را وادار بسازم که درست بنویسید. فرصت که به "ص" نوشته می شود کلمه عربی میباشد که در زبان دری شامل شده است. فلهذا زمانیکه من آن را نوشتم زبانم زیادتر به طرف "س یعنی سین" تمایل نشان داد انرا به "سین" نوشتم.

لاکن نیستم را چون هدف اصلی از اصلاح چتل نوشتن شما چه از نگاه لغات و چه از نگاه مفهوم بود، "نیستیم، نوشته ام که به فرموده شما از بزرگان ما هم این اشتباهات صورت می گیرد.

فضل خدا فعلاٌ پاک می نویسید. عوض اینکه از من خوش باشید، شما را بالای من قهر گرفته که امید است آهسته آهسته از قهر تان پاهین بیایید.

اصل موضوع مشاجره فعلی ما که خودت در یخن من چسپیدی مقاله ملکیار صاحب بود که در آن توهین امیز به من بر خورد نموده بودید، چونکه بالای آن یک تبصره مثبت نموده بودم.


خودت نه رند هستی و من نه زاهد بلکه دو دانه آوره و سرگردان از آشیانه خود هستیم که عوض محبت و دوستی در دیار بیگانه در جان همدیگر افتاده ایم. نه اینکه من در جان شما افتاده باشم بلکه شما را زور داده که من نوشته ملکیار صاحب را تمجید کرده ام. من نه ملکیار و نه خودت را می شناسم وفقط نوشته های تان را می شناسم. خوشم آمد می گویم نیامد هم می گویم و دلیل انرا هم ذکر می کنم.

اگر رندی خودت این باشد که زورت به قصاب نرسید در جان سبزی فروش می چسپی، افرین به این رندی.

" امید است دیگر کلمه های دری که تا الحال همه دانشمندان آنرا غلط نوشته میکنند << درست >> آنرا بنویسید مانند <<نسیتم>> که خدا نا کرده شما هم در کدام سایت دیگر <<فرار>> کنید و ما به اشتباه خود ادامه دهیم . سرفراز باشید"

منظور تان در جمله بالایی حتماٌ "همه دانشمندان آنرادرست نه غلط نوشته میکنند" است.

از وقتیکه با شما اشنا شده ام فرار خود را از این سایت غیر ممکن میدانم. زیرا هر دوی ما خواهان نوشتن یک کتاب هستیم برای خواننده گان عزیز و محترم.

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دیگران برتو نخواهند نوشت

اگر خودت رند هستی چرا گناه نوشته محترم ملکیار صاحب را بالای من انداخته و من را "ساده لوح" خطاب نموده اید. از همان جا بحث ما شروع شده و میا نجیگری آغای حضرت که فعلاٌ گم شده هم قسمیکه معلوم می شود فایده نکرده.

من اگر نیکم اگربد، توبرو خودراباش
هرکسی آن درود عاقبت کارکه کشت

من نه گفته ام که خودت خوب و بد هستی بلکه یک تبصره در این صفحه کشت کردم که حق مسلم من بود، و شما این ازادی فکری من را جرم دانسته به توهین من پرداخته اید که فعلاٌ انرا همرای تان یکجا درو می کنم.

اسان نمی رسد به تسلی جنون من
چون ناله رفته رفته به زنجیر می رسم

از محبت تان تشکر ، شما هم سر فراز باشید.


اسم: ولی نیستانی   محل سکونت: سیدنی    تاریخ: 25.01.2016

بدینوسیله از محترم داوری صاحب و سایر ذوات محترمی که به عرایض این حقیر در «از دوام جنگ الی ...» بزل عنایت فرموده اند، از صمیم قلب اظهار سپاس می نمایم.

با احترام

نیستانی


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 25.01.2016

اله محمد خان محترم !

شما خود را کم نزنید که مینویسید "من معلم زبان دری نسیتم" شما به نوشتن <<فرست >> که درست آن <<فرصت >>است شمااز اشتباه تان دفاع مینمائید و میگوید <<درست >> است باید پدر ادبیات دری شمارا در عصر حاضر نامید. امید است دیگر کلمه های دری که تا الحال همه دانشمندان آنرا غلط نوشته میکنند << درست >> آنرا بنویسید مانند <<نسیتم>> که خدا نا کرده شما هم در کدام سایت دیگر <<فرار>> کنید و ما به اشتباه خود ادامه دهیم . سرفراز باشید

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دیگران برتو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگربد، توبرو خودراباش
هرکسی آن درود عاقبت کارکه کشت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.01.2016

برادر محترم آغای عبدالله جان قند سلام من هم برای شما محترم تقدیم است.
من علاج تکلیف شما را کرده نمی توانم ببینیت چه نوشته اید:
" اما یگان اشخاص ،به گفته عوام مگس هر دوغ خود را میسازندو عوض شخص اصلی ، جواب ارائه میکند ، شاید مشکلات درک آن برای شان مشکل باشد".
"شاید مشکلات درک آن برای شان مشکل باشد".
به قران قسم که بزرگترین دانشمند جهان این جمله را تحلیل کرده نمی تواند که یک مفهوم از ان گرفته شود.
مشکلات درک شان برای شان مشکل باشد.

خطاازهرکه سرزدجبین من درعرق گشتم
نداردعالم رسوائی چون من خجلت آباد

بلی من کور خود بینای مردم هستم

دل خوش آغا


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 25.01.2016

اګر علاقه برای فهمیدن یک جزء بسیار خورد این جهان وجود دارد لطفا از خواندن این لینک خودداری نکنید.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: Najib Dawary   محل سکونت: Canada    تاریخ: 25.01.2016

محترم داکتر محمد ولی نیستانی!
مقاله پر مفهوم تان تحت عنوان{از دوام جنگ الی استعفأ یا سقوط} که بخشی از جریانات سی و هشت سال اخیر کشور را به تصویر کشیده است، بسیار واضح، پر مفهوم ونکات عمده لغزش های ارباب قدرت طی چهار دهه اخیر را ارائه میدارد.
من بار ها در نوشته هایم از بی وقت بودن و مصایبی که کودتای ۷ثور برمردم ما نازل ساخت یاد آوری نموده ام، اما جملاتی که شما در دو پاراگراف اول مقاله تان در مورد تحریر نموده ائید، از دید ادب دری خیلی ها نغز و زیبا میباشد. به اجازه تان گاه گاهی در آینده در صورت ضرورت این دو پاراگراف شما را به عاریت خواهم گرفت.
منتظر بخش های بعدی میباشم.


اسم: ولی نیستانی   محل سکونت: سیدنی    تاریخ: 25.01.2016

از صاحبدل توانا و وطندوست کم نظیر، خانم نصیبه اکرم حیدری، بخاطر معرفی و تکلمهٔ اشعار مرشد کبیر، مولانا جلال الدین بلخی، از صمیم قلب اظهار امتنان می کنم.

نیستانی


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 25.01.2016

سلام به اله محمد خان !

کور خود بینای مردم

محترما! شما که در باره چند نفطه کم شده تبصره بسیار انتقادی را به رشته تحریر در آوردید.

" من معلم زبان دری نسیتم که شما را تدریس کنم اما شما با اینطور نوشته تان باعث زحمت و تکلیف ممکن هزار ها خواننده شوید و حیثیت همین پورتال را هم به زمین می زنید. فکر می کنم همکاران این صفحه فرست اصلاح جملات شما را ندارند.

فقط در یک پراگرا ف چندین غلطی کردید <<نسیتم>> << فرست>> میگذریم از دیگر پراگراف ها و نوشته های تان ، که وقت خوانندگان گرفته نه شود .

خطاازهرکه سرزدجبین من درعرق گشتم
نداردعالم رسوائی چون من خجلت آبادی





اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 25.01.2016

با معذرت که ای سهو یا سهو هایی در نوشته ای من در پایین پیش شده است: در اخیر خط هفدهم سهوه است
اصلاح: هر چندی که پدرم توسط فاروق عثمان به قتل رسید و نابودش کردند، آیا من باید ظاهر شاه را مسءول بدانم؟/؟؟؟؟


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 24.01.2016

جناب محترم غ.حضرت صاحب، اولا نمیدانم چنین بحث ها دری زمان به وطن اصلی ماو مردم چه میدهد؟ محترم، من نادیده ای داوود خان نیستم. در قدم دوم در سال ۱۹۶۶ و بعداچند بار با وی دیدن نموده ام و البته با مامایم غلام حیدر عدالت که وزیر زراعت وقتش بودند.که اصلا اینها بانیان جمهوریت در افغانستان اند. از وی شناخت بی حد و حصر دارم و در دیدن ها در مورد مثایل اجتماعی و تغیرات سیاسی جهانی و احزاب و جمهوریت و غیره بحث های داشتیم و نظر به رهنمایی وی با مرحوم غلام حیدر عدالت به قطغن و مزار سفر های داشتیم که به شمول برادر ناشر اکثریت خوانین قطغن و مزار رادیدن نمودیم و ۷۵۰ هزار افغانی را درین را چه به نام تحفه و یا کمک داده ایم. متاسفانه بعد از زهر دادن به مرحوم عدالت مامایم و مرګش که دور داوود خان را اشخاص دیګری ګرفت من از ایشان خود را دور کردم، هرچندی که آقای رسولی که همچنان اسم شان غلام حیدر است و شوهر خالهای من بودند دوباره از دعوت به کودتا شد که من با دلایلی آنرا رد نمودم. با معذرت که نوشته ام طولانی شد، مطلب اینست که من محمد داوود صدر اعظم و ریس جمهور را شخصا و از دید عمیق با طرز تفکرش میشناختم. و نه اینکه از دور دسترخوانش باشم و یا مامور رسمی اش.شما لطفا به من هم اجازه بدهید که در مورد وطن مشترک ما و مردم که ما و شما جزء اصلی ایشانیم باید چیزی اندیشیده باشم، بلی من بعدا عضو حزب داوود خان هم بودم و در زمانش صریح و منطقی انتقادات هم نموده ام، حمید برنا، محترم عبدالمالک جوهر صدیقی و پسر رسولی شاهدانند. [ندی دیګری کشته شده اند که نمیتوانند شهادت بدهند، لذا از ایشان نام نمیبرم. آنیکه از داوود خان شکایت و بدګویی کند باید من باشم برای اینکه در دوره ای صدارتش سه سال تحت محکمه ای نظامی قرار داشتم و بدون ګناهی. بلی آنانی که شاه پرست بودند همه از داوود خان شکایت میکنند. هر چندی که پدرم قبل از آنکه منشی امان الله خان شوند زمانی معلم طاهر و ظاهر بودند که طاهر زمانی که برای تحصیل به فرانسه رفت در آنجا به طور مرموزی بمرد و در آنجا دفن ګردید. بعد ها محمد ظاهر پادشاه شد. هر چند فاروق عثمان مامای سکه ای صبغت الله مجددی که وزیر دوره اعلیحضرت ظاهر شاه بود به قتل رسید و نابودش کردند ولی باز هم من در مورد ا.ع. ظاهر خان سخن بدی ندارم [ه با ۱۷ سالګی و پادشاهی دو کاکایش هاشم خان و شاه ولی خان به وی به جز عیش چیزی دیګری یاد ندادندو یعنی او را هم مسءول ساختن کار درستی نیست. آیا شما میدانید که این جهان یک سیستمی دارد که همه امور به دست سیستم است و نه به دست افراد؟
محترم، چرندیات نوشتن کار ساده است به خاطر روزګذرانی و یا عقده های شخصی. من درین دریچه چند بار مراجعه نموده ام که چنین بحث هابه دردخور افغانستان و مردم نیست. شما یا هر کسی که باشد درین موارد وهم در مورد انجنیری ماشین آلات بحث کرده نمیتوانید. با معذرت باز هم عرض میکنم بر مرده ها و شهدا تهمت ها درست نیست چه خود نیستند که از خود دفاع نمایند و بدګویی ها نا مردانه است تا سند موثقی به دست نباشد و اګر هم باشد محکمه هم وجود دارد و نباید هر کس قاضی شد. اګر اینجا به نظر شما بی معنی نوشته ام معذرت مرا بپذیرید. یقین که سهو های املایی هم دارم و این را هم مینویسم که:
قد خمیده ای پیران نشان مرګ نیست****/ یک کمان صد تیر را در خاک پنهان می کند
احترماتم را بپذیرید و بحث خاتمه مییابد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.01.2016

محترم منگل صاحب بعد از عرض سلام و احترام!

شما می نویسید:" به نظر این قلم تنها به اساس و در چوکات مفاهیم مواد (موافقتنامه دو جانبه امنیتی بین افغانستان
و دولت امریکا)، افغانستان می تواند در موقع ضرورت رسما از دولت امریکا تقاضا نماید، برای د فع مداخلات و تجاوزات نظامی سرحدی دول همسایه باوی کمک لازم و عاجل نظامی نماید. طور مثال فیر هزاران راکت بر ولایت (کنر ) توسط نظامیان پاکستان که باعث تلفات جانی و مالی زیادی ګردید، ولی متاسفانه حکومت بی کفایت (سهامی) به اصطلاح (وحدت ملی) افغانستان هیچګونه اقدامی متکی بر مفاهیم و تفسیر مواد (موافقتنامه دوجانبه
امنیتی ) برای دفع چنین تجاوزات آشکارای پاکستان با حکومت امریکا مطرح کرده نتوانست ."

شما در صورتیکه در جمله نوشته بالایی تاسف می خورید و حکومت را بی کفایت می دانید، چطور تقاضای پاهینی را از عین بی کفایتان می کنید با در نظر داشت پرابلم های دیگر که روز به روز زیاد شده میرود.

"به نظرمن اتخاذ اقدامات آتی می تواند برای بهبود وضع سیاسی و امنیتی کشور مفید و موثر ثابت ګردد:

تعد یل قانون اساسی کشور در اولین فرصت آینده و علاوه کردن یک ماده (صریح) در آن تا مطابق به ماده مذکور به حیات سیاسی و نظا می زیان آور تنظیم های (ماورای جهاد) قانونا خاتمه داده شود. چنین اقدام قانونی بدون تردید به استفاده جویی های نا جایز این تنظیم ها از نام (جهاد بر حق مردم افغانستان) و (دین مبین اسلام) آنهم کاملا برای مقاصد شخصی حفظ و یا کسب مقام، شهرت و ثروت خاتمه داده، راه را برای تاسیس احزاب سیا سی فرا ګیر ملی و ثبا ت و امنیت کشور هموار خواهد نمود".

به نظر من شما از کسیکه در بند امیر آب بازی نمی تواند تقاضای آب بازی در بند قرغه را می کنید.

عشق ورزیدیم (بیدل) با خیالات هوس
این نفسها یکقلم از عالم تشکیک بود


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.01.2016

جناب محترم زمری کاسی! بعد از عرض سلام.
در ارتباط نوشتۀ کوتاهِ تان که دیروز در مورد داؤد خان نشر شد، بعرض برسانم که مسئله این نیست که چه کسی چه شخص سیاسی یا اجتماعی را تائید یا نا تائید می کند بلکه مسئله در چګونګی طرزِ بیان سلیقه میباشد. اګر یک کسی به عنوان طبیب یا تاجر اوصافِ سیب را تبلیغ می کند باید با روش و مِتود علمی و منطقی آنرا انجام بدهد در غیر آن سیبِ بیچاره و خوبی هایش دچار خواب آلودګی خواهندشد.من منحیث یک شخص بی طرف عرض کنم که مثلاً تحلیلِ عاری از بغض و حُبِ جناب آقای داکتر ع.کاظم در مورد داؤد خان، بسیار فرق دارد با تحلیل آقای عبداللّه خان.بناً طرزِ اثباتِ یک ادعا در مورد یک شخص یا شئ بسیار مهم می باشد.
با تشکر از شما پیر مردِ خیرخواه و مردم دوست.


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 24.01.2016

از ګردانندګان صفحه ای افغان جرمن خواهشمندم که یک سلسله نوشته های بیحد و حصر پر ارزش که میتوانم بګویم که ارزش ملی دارد لطفا از دریچه ای نظریات در عین زمان بیرون کشیده و در صفحه ای برګزیده همچنان داخل نمایند تا بیشتر مردم آنرا بخوانند.
درین جا مطلب روی نوشته ای استاد محترم هاشمیان صاحب است که در مورد زبان پشتو در دوایر افغانستان که جنبه ای تاریخی هم دارد و ارزش ملی دارد،است.
مطلبم نوشته ای تاریخ ۲۴.۱.۲۰۱۶ استاد ګرامی داکتر صاحب سید خلیلالله هاشمان است که درین دریچه ای نظریات درج است.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.01.2016

محترم هاشمیان صاحب بعد از عرض سلام!

لقب پوهاندی و داکتری را از پوهنتون کابل حتماٌ با زحمت زیاد کسب نموده اید.
لطفاٌ لقب پوهاندی و داکتری افتخاری راهم از طرف این بنده خدا با این همه زحمات تان در روشن شدن تاریکی های گذشته قبول بفرمایید.

گرچه زبان مادری بنده دری سچه می باشد، اما زبان پشتو را در مکتب خوانده ام. تقریباٌ به صورت کامل مضمون های خوانده شده در این زبان را می فهمم. معاورهء خوب ندارم اما به اصطلاح جل (جول) خود را از آب می کشم.

مطلب که می خواستم بگویم این است که این زبان زیبا را واقعاٌ من دوست دارم، برای من غیر قابل فهم است که چطور با یک زبان که یک پدیده طبعی می باشد این طور که می شنوم و شما معلومات ارایه نموده اید بر خورد می شود.

من اطلاح نداشتم که در دوایر افغانستان این وضعیت وجود دارد، در چی نیست که ما پنچر نیستیم.

در دبستان محبت طور دانش دیگر است
سجده میخوانم خط پیشانی انشا میکنم

حیرتم (بیدل) سفارشنامهء آینه است
میروم جایی که خود را او تماشا می کنم



اسم: زمری    محل سکونت: عاشقان-عارفان کابل    تاریخ: 24.01.2016


مژده مژده مژده
به اطلاع هموطنان رسانیده میشود اینکه: برای اولین بار در شهر برلین غرب آلمان یک وطندار ما بنام پروفیسر، داکتر, انجنیر معروفی دفاعیهء داکتری خویش را در مورد مواد غایطه روز گذشته به نشر رسانیده.
تبریک، تبریک، تبریک


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 24.01.2016

خوانندگان و کار کنان افغان جرمن آنلاین اگر سند دیپلوم معروفی، همکار جدید جناب ولی احمد نوری و مداح خلیل الله خلیلی را قبول ندارید لطفا ًبرای اثبات آن به مقالعۀ وی مراجعه کنید. اگر کلمات رکیک شده باشد غفو تقصیرات دارم.
وقتی می بینی که یک موجود که مواد غایطه از قلم و زبان او خارج میشود، واضح است که این موجود تبدیل به ذخیره مواد غایطه شده است که مواد غایطه ازهمه سوراخ های او در فوران است.اگر کسی انجنیری و تخصص معروفی را زیر سؤال میبرد لطفا ً به مقاله اخیر این محقق مواد غایطه مراجعه کنند، او که از سر غضب بجای نام خودش نام شخص محترمی را در مقاله اش با کلام آلوده میخواهد چتل بسازد بدون شک هر محقق از اشتباه عاری نیست، این اشتباه از سر هوشیاری میشود اما فراموش نکنید که معروفی این محقق مواد غایطه از دانایی!! زیاد به دانایی زاغ تبدیل شده است که توجه عمیق و رقیق اش به مواد غایطه میباشد.
این انجنیر غایطه شناس ثابت کرد که او اصلاً در مواد غایطه انجنیری دارد زیرا این محقق زاغفکر از هوشیاری زیاد به مواد غایطه علاقمند است که در خواب و بیداری درین ماده غرق شده و با ذایقه و قلم شب و روز در تلاش است تا مواد غایطه را چه در بستر خواب و چه در هنگام خوردن و چه در هنگام تغوط هر آن باید با مواد یاد شده باشد تا در تحقیق او اشتباه صورت نگیرد. او برای کسانیکه انجنیری او را قبول ندارند باید ثابت کند که در تغوط شناسی انجنیری دارند. از همه بیشتر گرداننگان افغان جرمن باید توجه کنند که این زاغ را دقیق بشناسند و انجنیری اش را زیر سؤال نبرند زیرا او ثابت میکند که انجنیر مواد غایطه است.
این تحقیق او ثمره غایط تلاش او در زندگی بخاطر این است که این مستر غایطه جز همین تحقیق دیگر هیچ چیزی ندارد واینکه پایش در لب گور شده تلاش دارد تا حداقل تحقیقی را بیرون بدهد که در زمره ای حداقل زاغ هوشیار حساب شود. کسانیکه انجنیری معروفی زاغ را قبول ندارند بروند ببیند که هوشیاری زاغی او در کجا گل کرده است. از خوانندگان گرامی معذرت میخواهم که در سطح دانایی زاغی انجنیر تغوط معروفی ناچار به این کلمات متوصل شدم تا برابر به زبان و اندیشه و همت و تفکر او این چند سطور را نوشته باشم، وقتی مطلب تازۀ تغوط او را بخوانید آنگاه به برحق بودن این نوشته آگاه خواهید شد. خداوند جاهلان را هدایت کند.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.01.2016

آغای عبدالله!

انتظار فرستادن احترامات از شما را نداشتم. با خوشی انرا پذیرفته و احترامات متقابل بنده هم تقدیم است.

شما درست می فرمایید که درین دریچه از نویسندگان بزرگ ما هم بعضی وقت اشتباه رخ میدهد اما نه به آن سویه که من در نوشته شما دیده ام. خوب شد که شما را متوجه ساختم که فضل خدا با خواندن بار اول تبصره آخیر تان مطلب سریع فهمیده شد و حتی هیچ غلطی دیده نشد. زمانیکه انسان یک مطلب را می خواند وقتی غلطی پیش چشم می آید انسان اخلال می شود و کیفیت موضوع چه که حتی اعصاب را خراب می کند.

از ریشه اگر حوصله داشتید ثابت کنید که "فرست" به "ص" یعنی "فرصت" نوشته می شود. مطلب من که معلم زبان دری نیستم همین بوده که من هم اشتباه می کنم اما نه به آن سویه که در نوشته های شما موجود است.

به هر صورت از نوشته اخیر تان لا اقل مطمین شدم که به زبان دری حاکمیت دارید و در امریکا فراموش تان نشده. خواهشمندم به احترام خواننده گان در آینده توجه در نوشتن درست الغات و جملات نمایید.

در این دریچه برای همه اختیار داده شده که بالای مضامین نشر شده تبصره کنند، یعنی هر کس هم شما اجازهء این را دارید که خود را مگس هر دوغ بسازید، اگر احساس گرسنگی نمودید و دوغ مذکور هم بوی مزه دار می داد زیرا مگس هم حق زندگی دارد.

شما می نویسید:"چون درین دریچه زیادتر تبصره ها، سوال و جواب میباشد و اشخاص با فهم آنرا میخواند برای شان مشکل نیست چون قبلآ از موضوعات آگاهی دارند"

من این دریچه را در نقاط مختلف جهان منجمله افغانستان باز نموده ام، فلهذا همه افغان ها و فارسی زبان ها به ان دسترسی دارند و همه در موضوعات با فهم نیستند و همین است که برایشان مشکل خلق شده و مطلب را درک نمی کنند. نویسنده گی کار اسان نیست. یک مطلب را باید عام فهم نوشت در غیر آن باید با چند نفر فهمیده ها خصوصی تبادله افکار نمود.

شما در ادامه می نویسید:" اما یگان اشخاص ،به گفته عوام مگس هر دوغ خود را میسازندو عوض شخص اصلی ، جواب ارائه میکند ، شاید مشکلات درک آن برای شان مشکل باشد".

من به صورت قطع عوض شخص اصلی به کدام سوالی جواب نداده ام، چون موضوع مقاله محترم ملکیار صاحب بود من فقط بالای مضمون شان تبصره کرده ام که از نگاه شما مرتکب گناه شده ام و در یخن من چنگوی شده اید. این است سویه ما و شما.

درک یک موضوع اگر برایم مشکل باشد، یا سوال می کنم که موضوع روشن شود یا خاموش می باشم اگر انقدر مهم نباشد که بدانم.

بعد شما مهربان شده می نویسید:

"خدا را شکر که مطالب را میخوانید و می فهمید و اگر مشکلی به اصل تبصره دارید نوشته کنید که من آنرا به دقت برایتان بنویسم."

این یعنی چه. وقتیکه فهمیدم مشکل حل است، خدا مرا از دقت نوشتن شما نجات بدهد.

"اما اگر کدام وفتی بخود جرئت دادم، مقاله نوشتم ، حتمآ با دقت خواهم نوشت."

جرئت که خودت داری امپراطور چاپان ندارد.

"امید وارهستم با این ادبیات و اشعار مقبول ، ستایشگر هر نوشته غلط دیگران نباشید که خدا نا کرده در جمع ساده لوحان قلمداد نه گردید"

ببینید باز هم نامردی می کنید و مرا دشنام ادبی می دهید. بسیار اخلاق خراب دارید.

شما مرتکب حتی جنایت می شوید که آزادی بیان مرا می خواهید سلب کنید و جلو ستایش یک چیزی که خوشم بیاید انرا بگیرید. غط و درست یک موضوع را من تشخیص می کنم نه اینکه شما تشخیص کردید و اگر من انرا تایید کردم مرتکب جرم می شوم و از طرف شما مجازات.

و بعد هم یک پایه بالاتر شده و می گویید اگر این کار را کردم در جمع " ساده لوحان" شمار می شوم. چقدر مقبول گفته اند عا فت نرسد گوشه تنهایی را. ما نخواستیم تنها باشیم و با چند هموطن خود تبادله افکار کنیم اما نتیجه را ببین.

قصه همان کلینر به خاطرم آمد که بار لاری در سر بلندی سالنگ افتاد و لاری با سرعت به بالا شدن شروع کرد. کلینر گفت خلیفه صبر که بار هفتید(افتاد) موتراوان گفت باره چی می کنی کش ببین.

در اخیر می نویسید:"

به امید یک تیصره مفید که همه خوانندگان این دریچه از آن فیض ببرند و وقت شان ضایع نه گردد."

امید است وقت خوانندگان ضایع نشده باشد.


از فلک ناله کام دل نمی اید بدست
شهد خواهی اتشی زن خانء زنبور را





اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 24.01.2016

هموطنان خبیر،دانشمند وبااحساس ، محترمان آقایان بیکمراد تاش و محمد ایاز نوری - سلام و درورد برشما و تشکر از تبصره های مفید وآموزنده تان پیرامون سرنوشت زبان ملی پشتو.
معذرت مرا بپذیرید که باجشمان ضعیف، در یک کلکین تنگ وضییق، یک موضوع مهم وسرنوشت سازرامطرح میسازم، که شاید به طول بیانجامد، اگراملای کلمات ناقص بود، معذوریت های مرا، بشمول کم سوادی،بپذیرید- درنوشتۀ قبلی بشقاب را "بشقال" نوشته بودم.
جناب بیکمرادصاحب ازسالهای "انکشاف وتعمیم زبان پشتو" وتجربۀ ناکام آن یادآورشده وموضوع جالبی رامطرح ساخته اند، که می ارزد اکنون یکبار دیگر، بمنظور دریافت یک راه حل، آنرا مورد بحث وتحلیل قراردهیم.
عرض میشود: این تصمیم، یعنی انکشاف زبان پشتو، در سالهای 40- 1950 رویکار آمد که مرحوم سردارمحمدنعیم خان تازه بحیث وزیرمعارف مقرر شده بودند واین سردارسویۀ صنف نهم داشت وازعلوم پیداگوژی و زبانشناسی بی بهره بود. از جانب دیگر درهمین وقت یکتعداد جوانان پشتون در ادارات دولتی مقرر بوده، اینها( مرحومین حبیبی، بینوا، رشتین،محمدگل مومند وامثالهم) خانوادۀ سلطنت راازموقف نژادی شان مستحضر ساخته وتسلط کامل زبان دری(که درآنوقت فارسی خوانده میشد)رادرافغانستان برای قوم پشتون خجالت آورخوانده متقاضی حقداری و مساوات شدند. وزیرمعارف بعد از مشوره با جوانان پشتون، یک هیات متشکل از دانشمندان وقت را مقررکرد تابرای تغییر وضع چاره بسنجند. هیات تجویز نمود که (1) برای مامورین دولت کورسهای پشتو دایر گردد وبرای فارغان این کورس هامعاش امتیازی ماهوار 30 افغانی پرداخته شود- برای تدویر کورسهای پشتو عجالتا درحدود 200 معلم پشتو ضرورت بود- درحدود 5 فیصد معلمین باسواد میسر شد که برای مقامات حساس، از قبیل ارگ ، صدارت و وزارتخانه هاتخصیص یافتند- معلم پشتوی وزارت خارجه که من نیر شاگرد آن کورس بودم، شخص با سواد بود، اما مکتب نخوانده بود. برای یکماه اول وزیران دولت هرکدام درکورس مربوط بوزارت خود حاضری دادند، درماه دوم نیز معین ها بکورس پشتو می آمدند، اما بعد از آن فقط مدیرهای دوایر ومتباقی مامورین بشمول کاتب هادرچوکی ها دیده میشدند- دروزارتخارجه که سردارزاده ها زیاد بود، آنها بعدازسه ماه بکورس نیامدند -در مدت سه ماه اول کتاب درسی نبود، معلم خودش مطالبی روی تخته مینوشت که توسط حاضرین کاپی میشد وهرکدام آنرا بجهر بلند میخواند- در ختم یکسال به شاملین کورس شهادت نامه داده شد.
(2) تصمیم دوم این بود که تدریس زبان پشتو در تمام مکاتب افغانستان آغاز وتطبیق شود- درین موردنیز پیرامون قلت معلم و معلمین کم سواد بسیار داستانها شنیده شد.
این دو تصمیم به ارتباط معیارهای علوم پیداگوژی، تدریس السنه و زبانشناسی معنی تطبیق جبری یا تعمیم (عمومیت دادن) زبان را توسط دولت داشت. تعمیم زبان یک عملیۀ سیاسی است ودرافغانستان هیچوقت موفق نبوده است : یونانی ها - عربها - مغول ها و انگلیسهاسعی کردند اماناکام ماندند -پلان سردارمحمدنعیم خان(اگرچه او به نیت خیر و رواداری اینکارراشروع کرده بود)نیز ناکام ماند، چونکه نه کورسهای پشتو نتیجه داد و نه تطبیق اجباری و تعمیم زبان درمکاتب - نه تنها مردم پشتو یادنگرفتند، بلکه بمقابل زبان پشتو یکنوع حساسیت ایجادگردیدکه حکومت مجبور شد تدریس پشتورا درمکاتب متوقف سازد.
برای انکشاف زبان رعایت چند نکته ضروری است : (1) ایجاد و اعطای حیثیت اجتماعی (پرستیژ اجتماعی) به زبان (2) معلمین لایق (3) طبع مواددرسی انسجام یافته(CO-ORDINAT3ED) که توسط متخصصین اهل فن ومسلک، با درنظرداشت سلسلۀ مراتب، تدوین شده باشد (4) طبع وتکثیر مواد ممد درسی ازقبیل جراید ومجلات ووسایل سمعی و بصری. حکومت افغانستان در آنوقت هیچکدام این وسایل را بدسترس خود نداشت.
اگر اعلحضرت پادشاه وعموهای وعموزاده ها واولادۀ خاندان سلطنتی زبان پشتو رایاد میگرفتند وبا پشتونعا بزبان خودشان صحبت میکردند، حیثیت اجتماعی زبان پشتو بلند میرفت ومردم بطور خوش برضاپشتورا یادمیگرفتند- معلم پشتو که اصول تدریس را بفهمد وجود نداشت - مواد درسی، کتابها و مطالب خواندنی بزبان پشتو وجودنداشت ومطلوب هم نبود چونکه زبان پرستیژاجتماعی نداشت - جرایدی سرکاری یک یا دوستون را بقسم نمایشی بزبان پشتنو نشرمیکردند- چندنفرمدیران اصلاح وانیس که پشتوزبان نبودند، مقالات و سرمقالات آنها را پشتو زبانها ترجمه میکردند- مکالمه و مکاتبه دردربار وهمه دوایر دولتی به زبان دری(فارسی) بود - زبان پشتو را درآنوقت "زبان افغانی" میخواندند- در صدارت یک مدیریت بنام (افغان نویسی) تاسیس شده بودکه مدیرآن مرحوخم عبدالله خان(افغان نویس) بود- وظیفۀ او این بود که عرایض بزبان پشتو را که از سایر ولایات میرسید، بزبان دری ترجمه کند واوامر صدارت رابزبان پشتو بعارضین ابلاغ نماید.
این بود تاریخجۀ تعمیم وتدریس زبان پشتو در افغانستان که جناب بیکمراد صاحب آنرا بطور جامع و خلس نوشته ومن خواستم سایر هموطنان محترم را ازین تاریخچۀ غم انگیز مطلع گردانم.
دلیل اینکه من در مقالۀ اولی خودپیشنهادکرده ام که بمنظور رفع شکایات پشتونهارئیس جمهور تصمیم بگیردتا حداقل درتمام دوایر افغانستان مکاتبه بزبان پشتو بقسم 50 % (یعنی 50 % دری و 50 % پشتو) تطبیق شود، یکی اینست که این حکومت یک حکومت 50 % است، وفلسفه ومنطق آن ظاهرا باساس 50 %، اما درحقیقت کاملا بطور یکجانبه چالان است، دودگراینکه اگرهمین تقسیم 50 % قبول وتطبیق شده بتواند، برای پشتونها یک فرصت غنیمت شمرده میشود.
پیشنهاد بیکمراد صاحب که پشتونها خودشان بزبان مادری خود بنویسند، معقول ومفید است- اما یک مشکل بوجود آمده، که درزبان پشتو نیر بدعت کلمات نوساخت رخته کرده، اکثردری زبانها دیکشنری پشتو-دری ندارندو از بعضی مقالات پشتواستفادۀ کلی و درست صورت نمیگیرد- بطور مثال محترم داکتر رحمت ربی زیرکیار، یک نویسندۀ نامدار پشتون است که درمقالات خود کلمات نوساخت بسیار استعمال میکنند- مقالۀ بسیار تحقیقی و مستند ومفید شان که یک گوشۀ بسیارمهم واقعات دورۀ سقوی را بار اول روشن ساخته وبرای تاریخ افغانستان بسیار مهم است - جناب محترم استاد سیستانی به اهمیت این مقاله ملتفت شده آنرا بزبان دری ترجمه کردند، که اگراین ترجمه صورت نمیگرفت، نام جنرال یارمحمد خان وزیری وتصمیمات وخدمات او برای اکثر دری زبانها، ناخوانده وناشنیده میماند.
بهرحال، زبان پشتو خواهرزبان سکۀ زبان دری و هردو متولد از مادراوستا بوده دریک محیط زنده گی و رشد کرده ویک زبان ملت افغان است که باید برای انکشاف آن(بمعنی علمی انکشاف) تصمیم گرفته شود- امیدوارم بلکه خواهش میکنم افغانها وخصوصا دری زبانها برای رفع پسمانده گی این زبان از طریق انتشار مقالات کمک و مساعدت نمایند. با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان - 24 جنوری 2016

یادداشت : من کلمات دارای همزۀ عربی رابدون همزه مینویسم، مثلا : املا (املای)، انشا - اعطا- مونث وامثالهم. هکذا تنوین را رعایت نمیکنم- مرحومین پوهاند الهام، پوهاند نگهت و من درپوهنتون بشاگردان نیزهمین سفارش را میکردیم و این روش تقریبادرمیدیا عمومیت یافته بود- این تصمیم وسیله ای بود برای سبک ساختن ثقلت و تسلط دایمی زبان عربی بالای زبان دری-
هکذا من کلماتی از قبیل ضییق، تبعییض، تغییر را با دو (ی) مینویسم واین املا رازاستادان خود یادگرفته بودم و آنها برای اینکار دلیل و منطق قوی و علمی داشتند. کسانیکه نوشتن همزه و تنوین را رعایت میکنند، خیر ببینند، دوام بدهند، من به سلیقۀ نگارش هموطنان محترم خود احترام دارم وبرای حفظ و دوام سلیقۀ نگارش خود دلایل علمی دارم که با اغتنام فرصت شاید درآنباره یک مقاله بنویسم.
اشخاصیکه ادبیات و زبانشناسی را درافغانستان نخوانده واز مجلات ونشرات ایرانی تقلید میکنند، عوض چرش وتقلید از ایران، بهتر است به متون علمی مراجعه کنند. با احترام -هاشمیان


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.01.2016

محترم ملکیار
من به شما وعده میکنم که در زمان مناسب گفته شما محترم را در همین پورتال که در مورد زمان ظاهرشاهی ، آن دوره بن بست و این که میوندوال شهید هم دل خوشی از رژیم مذکور نداشت و وی هم در مورد راه های دیگر خروج از آن بن بست به شمول کودتا فکر کرده بود. اگر هم آن قسمت نوشته یا آن نوشته از پورتال بیرون و تعویض شده باشد اصل نوشته در سیستم انترنت باقیمانده و خدمت تان تقدیم خواهم کرد.
اصل مسئله در این است که شما با نقل قول ها از یک تعداد اشخاص چپ و راست آنهم صرف به نفع تیوری خود، حاظر نیستید هیچ نوع امکان دیگر را مورد بحث و نظر قرار بدهید.
اگر شما با قهر نوشته اید که که این محترمان چرا مجبور باشند که زعامت عناصر مثل سید عبدالالله و قدیر نورستانی را قبول کنند و دم نزنند، آ یا این صرف یک حرف است؟ آنهم در حالتی که شما و همه میگویند که دیکتاتوری برقرار شده و کس حق دم زدن نداشت. خوب اگر دیکتاتوری است و بعضا محترمان قصد عکس العمل برضد این شرایط دارند چراا حتی امکان یک کودتا از نظر منطق بررسی شده نمیتواند ؟ یکی افراط و یکجانبه نگری است که این اشخاص مورد دفاع شما فرشته و بیگناه بوده و به هیچ صورت مورد بحث قرار نگیرند و یکی هم بحث منطقی در دنیای احتمالات است که بر اساس آن امکان کودتا وجود دارد. مسائل دیگری مثل این که کی رهبری میکرد؟ چه کسانی و این که احتمال سهم داشتن و نداشتن ممالک دیگر تا چه حد است. با دو تا نقل قول از چند پرچمی فساد انگیز این مسئله حل نمیشود و نخواهد شد. این هم قابل بحث است که این صرف یک توطئه شوروی ها بوده است، اما موضعگیری شدید شما موضعگیری عینی و بیطرفان در این بحث را از بین میبرد.
محترم ملکیار صاحب شما ماه ها است که اصل موضوعات را گذشاته و بر این و آن نشان مستعار گفتن و شهادت بزرگان تان را میدهید. لطفاً از خیالات واهی بگذرید و بر اصل موضوعات بحث کنید. من چنان خوب میدانم که که الله محمد کیست بیکمراد کیست وغیره و غیره اما برای من هیچ معنی ندارد ، اگر بحث کنم بر موضوعات شان دقت میکنم و نه شهادت بزرگان را ضرورت دارم و نه تائید شما را.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.01.2016

لطفآبه آن اضافه شود .
شما اله محمد خان نوشتید.

(من معلم زبان دری نسیتم) شاید مقصد تان <<نیستم>> باشد.

(همکاران این صفحه فرست اصلاح جملات شما را ندارند.) مقصد تان <<فرصت>> است دیگر وقت همه را نه گرفته مشت نمونه خروار


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.01.2016

آقای اله محمد خان احترامات مرا بپذیرید.

ممنون از اصلاحات تان !

چون درین دریچه زیادتر تبصره ها، سوال و جواب میباشد و اشخاص با فهم آنرا میخواند برای شان مشکل نیست چون قبلآ از موضوعات آگاهی دارنداما یگان اشخاص ،به گفته عوام مگس هر دوغ خود را میسازندو عوض شخص اصلی ، جواب ارائه میکند ، شاید مشکلات درک آن برای شان مشکل باشد .خدا را شکر که مطالب را میخوانید و می فهمید و اگر مشکلی به اصل تبصره دارید نوشته کنید که من آنرا به دقت برایتان بنویسم.

از آن اغلاطی که شما در موردش نوشته کردید درین دریچه از نویسندگان بزرگ ما هم بعضی وقت رخ میدهد ، و زیاد است.

اما اگر کدام وفتی بخود جرئت دادم، مقاله نوشتم ، حتمآ با دقت خواهم نوشت.

امید وارهستم با این ادبیات و اشعار مقبول ، ستایشگر هر نوشته غلط دیگران نباشید که خدا نا کرده در جمع ساده لوحان قلمداد نه گردید . به امید یک تیصره مفید که همه خوانندگان این دریچه از آن فیض ببرند و وقت شان ضایع نه گردد . بااحترام


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 23.01.2016

محترم استاذ د ( آیینه افغانستان ) د تاریخي مجلې مسوول مدیر پروفیسور هاشمیان صاحب، سلامتیا او درنشت تاسو ته!

ستاسو لیکنه« به تائید از تقاضا های مشروع د پشتو ټولنیز ولسیز ګوند » تر عنوان لاندې ۲۲ د جنوري ۲۰۱۶ ز افغان جرمن ان لاین، چې اصلأ یوه اعلامیه ده، او تاسو په کې د شاغلي نصیر خان ستوري د عریضې په ملاتړ مو نشر ته ورکړې ده او لیکلي مو دي:

«زبان پشتو در حالیکه در قانون اساسی افغانستان بحیث زبان رسمی و ملی افغانستان شناخته شده است، اما برخلاف قانون اساسی و اصول و نورم های دیموکراتیک جهانی، این زبان در ساحه های رسمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از جانب بعضی دولت مردان و دوایر دولتی در داخل و خارج کشور بطور شعوری در دوایر و دفاتر دولت و حکومت و هم در مجالس و محافل و و سیمینار ها و کنفرانس های رسمی و غیر رسمی از نظر انداخته شدهو قطعأ موجودیت ندارد.»

حقیقتأ، چې دا یوه ملي جفا او ظلم د ملي ژبې پشتو سره دئ، چې کارونه یې په رسمي ډګر کې په نشت حساب کیدلای شي.افغان حکومت ته ښايي په رسمي او لیکلي توګه ټولو رسمي دفترونو ته خبر ورکړي، چې خپل ورځني اجراعات سم نیمايي په پشتو ژبه هم اجراء او تر سره کړي.اوس ، چې د شاغلي ستوری عریضه او ستاسو اعلامیه د افغان دولت مخ ته ايښودل شوې ده، ښایي اړونده چارواکي دې نا انډولي ته په جدي ډول وګوري او عملي ګام واخلي.

تل او ژوندی دې وي د افغانستان د ولس ملي وحدت

په درناوي





اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.01.2016

ستایش از محترم عبدالله با عرض سلام!

شما می نویسید:" از موفف صدراعظم پرکار دوره شاهی".

1- "موفف" حتماً منظور شما "موقف" است. لطفاٌ وقتی بالایی شخصیتی مانند مرحوم داود خان حرف می زنید توجه هم داشته باشید از خود هم شخصیت نشان بدهید تا طرف قبول شده بتوانید.

2-" کهاردو ی افغانستان را با سلاح روسی (با توافق پارلمان)مجهز ساخت . قوای هوائی ، طیارات پیش رفته میک و هلیکوپتر های مجهز در اختیار داشت."

"کهاردوی" یعنی چی؟ حتماٌ منظور شما "که اردوی" میباشد

3-"مجهز ساخت . قوای هوائی ، طیارات پیش رفته میک و هلیکوپتر های مجهز در اختیار داشت." بعد از مجهز ساخت نقطه مانده شده که باید مانده نمی شد بلکه "،" یعنی کامه و این طور ادامه داده می شد :

"مجهز ساخت، که قوای هوائی آن طیارات پیش رفته میک و هلیکوپتر های مجهز در اختیار داشت".

بعد از کامه باید با حرف ربط "که" ادامه داده شود.

4-"در میز های گردتلویزیون های کشور، اکنون از تصمیم داود خان پشتیبانی میگردد."

بعد درست می آید که:" در میز های گردتلویزیون های کشور، اکنون از تصمیم داود خان پشتیبانی میگردد.( امزیکا علافه مندی برای کمک قوای به مسلح در آنزمان هم نشان نداد)"

"امزیکا" چیست؟ ایا منظور تان امریکا میباشد؟
"علافه مندی" یعنی؟ حتماٌ "علاقه مندی" یعنی "علاقمندی" هدف است.
"قوای به مسلح" چی معنی را افاده می کند، فکر می کنم درست آن " قوای مسلح" میباشد.

جمله اگر کاملاٌ درست نوشته شود باید اینطور باشد:

"در میز های گردتلویزیون های کشور، اکنون از تصمیم داود خان پشتیبانی میگردد( امریکا علاقمندی برای کمک قوای مسلح در آنزمان هم نشان نداد)"

اگر کاملاٌ منطقی نوشته شود که خواننده نا اگاه هم در خواندن بار اول مطلب را بفهمد باید این طور نوشته شود:

"در میز های گردتلویزیون های کشور، اکنون از تصمیم داود خان پشتیبانی میگردد( چونکه امریکا علاقمندی برای کمک قوای مسلح در آنزمان هم نشان نداد)".

با وجودیکه "هم" هم اضافی است. نوشته های آینده تان را اول نزد یک کس اصلاح نموده و بعد به نشر بسپارید تا حیثیت خود، خواننده و کسی را که از وی می خواهید دفاع کنید حفظ نموده باشید.

5-"امریکا با وجود مصرف ملیاردها دالر در بخش قوای مسلح نخواست یک قوای هوایی "که" مجهز و فعال داشته باشیم".

"که" غلط جایگزین شده باید بدون "که" نوشته شود.

6-"چون پاکستان به آن علافه مند نیست امریکا هم به گفته عوام ( روز گمی ) میکند."

"علافه مند" غلط است، درست آن "علاقمند" است
( روز گمی ) باید در قوس نباشد.

من معلم زبان دری نسیتم که شما را تدریس کنم اما شما با اینطور نوشته تان باعث زحمت و تکلیف ممکن هزار ها خواننده شوید و حیثیت همین پورتال را هم به زمین می زنید. فکر می کنم همکاران این صفحه فرست اصلاح جملات شما را ندارند.

جمله پاهین تان بسیار خوب نوشته شده. توجه کنید:

7-"داود خان فاکولته قوای هوایی را در تشکیلات حربی پوهنتون ایجاد کرد که همه ساله فارغان با شهامت آن از وجب وجب خاک کشور دفاع میکردند ، خار چشم کشور های همسایه و بخصوص پاکستان بود."

بعد از دفاع می کردند عوص کامه یعنی "،" باید "که" نوشته شود.

9-" امروز نه تنها، بخاطری پروژه های بزرگ بندو انهار در کشور،از دوره 5 ساله جمهوریت بخوبی یادآودی میشود بلکه از تشکیلات قوای هوای مسلح آن دوره هم ستایش میگردد"

در جمله بالایی فکر می کنم هیچ غلطی نیست اما توجه کنید به جمله آخر تان:"

"و ملت افغانستان به آن شخصیت پر کار دوره صدارت و جمهوریتش افتخار میکنند".

من هم خود را از جمله آن ملت می دانم و به داود خان احترام دارم اما افتخار نمی کنم.

در حدود 8 ماه قبل در یک صحبت تیلیفونی با یکی از اقارب که در قوای عسکری خدمت می کرد، آن شخص برایم گفت که اگر داود خان کودتا نمی کرد ملت به این حال و روز نمی رسید و به وی افتخار هم نمی کرد. و صمناٌ اضافه از نصف ملت افغانستان را جوانان تشکیل می دهد که در زمان صدارت و جمهوریت وی 50 الی 70 سال قبل اصلاٌ در این دنیا نبودن.

طرز نوشتن و اشتباهات تان به آغای هیواد دوست می ماند که احتمالاٌ با هم برادر باشید یعنی از یک جسم و جان.

هر که چون ابن یمین باشد در این ره مستقیم
در رهش انگشت ننهد هیچکس بر هیچ حرف







اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 23.01.2016

محرم مومند صاحب سلامونه او نیکی هیلی می ومنی! داچی د ډیرو قدمنو وطوالو نوم لړ مو خپور کړ ډیر ډیره مننه . زه بیا هم له ټولو لو ستو نکو نه هیله لرم چی دا نو لړ لاپسی غنی کاندی او له موجود د ملی یووالی له حکومت نه په کلکه ِغوښتنه وکړی چی دا ملی شخصیتونه د سولی په روانو خبرو کی ور ګډ کړی تر څو د یوه ملی تفاهم په نتیجه کی د ستونزی د حل د پاره لاره ومیندل شی. بیا هم له تاسو مننه. کلیوال


اسم: زمری کاسی   محل سکونت: سویس    تاریخ: 23.01.2016

ممنون محترم عبدالله از کالیفورنیاکه صدر اعظم و ریس جمهور را ستایش نموده اند. و این را هم به اجازه ای شان اضافه مینمایم که این صدراعظم و ریس جمهوریک انسان با وجدان شریف و پاک افغانستان بود. وی فکر میکرد که همه مردم شریف ، باک، با وجدان و وطن پرست اند . وی بر فرد فرد افغانستان اعتماد نمود از دریچه ای وجدان پاک خویش، او چه میدانست که جوانانی را که تربیه نموده خودش و خانواده اش و صد ها هزار افغان دیکر را میکشند و وطن را در مقابل یک بوطل ودکای روسی به بیګانګان می فروشند. آیا وی مسءول خیانت همه جنایت کاران افغانستان است؟ چه توطه های نبود که خود افغان هامتواتر به راه می انداختندو فقط برای استفاده های شخصی شان. بعضی ها را که حتیآ در این افغان جرمن هم مینویسند میشناسم یا یکدیګر را میشناسیم که می توانم خیانت های شانرا یک به یک شمار دهم. ولی چه فایده. جهان امروز جهان دیګریست و آنچه ګذشت بر نمی ګردد.
مرد خردمند هنر پیشه را***عمر دو بایست درین روزګار
تا به یکی تجربه حاصل کنی*** در دیګری تجربه بردی به کار
بلی وی یک سهوه کرده که به افغان ها اعتماد بخشید، کاش از بیرون کسی را می آورد و به او اعتماد میکرد، خودش اولاد نواسه اش کشته نمی شدند، از ماست که بر ماست.
چرا کسی با خاینین زنده و وطن فروشان و قاتلین هزاران نفر که زنده اندمحسبه نمیشود،یعنی باجنایت کاران ، قاتلین، وطن فروشان پرچم و خلق تمام بدبختی های افغانستان را اساس کذاشتند و مسءول اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و چه عجب است؟؟؟؟؟


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 23.01.2016


ستایش از صدراعظم ور ئیس جمهور !

از موفف صدراعظم پرکار دوره شاهی،کهاردو ی افغانستان را با سلاح روسی (با توافق پارلمان)مجهز ساخت . قوای هوائی ، طیارات پیش رفته میک و هلیکوپتر های مجهز در اختیار داشت. در میز های گردتلویزیون های کشور، اکنون از تصمیم داود خان پشتیبانی میگردد. ( امزیکا علافه مندی برای کمک قوای به مسلح در آنزمان هم نشان نداد)

امریکا با وجود مصرف ملیاردها دالر در بخش قوای مسلح نخواست یک قوای هوایی که مجهز و فعال داشته باشیم چون پاکستان به آن علافه مند نیست امریکا هم به گفته عوام ( روز گمی ) میکند.

داود خان فاکولته قوای هوایی را در تشکیلات حربی پوهنتون ایجاد کرد که همه ساله فارغان با شهامت آن از وجب وجب خاک کشور دفاع میکردند ، خار چشم کشور های همسایه و بخصوص پاکستان بود.

امروز نه تنها، بخاطری پروژه های بزرگ بندو انهار در کشور،از دوره 5 ساله جمهوریت بخوبی یادآودی میشود بلکه از تشکیلات قوای هوای مسلح آن دوره هم ستایش میگردد و ملت افغانستان به آن شخصیت پر کار دوره صدارت و جمهوریتش افتخار میکنند. با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.01.2016

جناب محترم هیواد دوست صاحب!

بعد از عرض سلام و احترام می خواهم به حیث خوانندهء مقالات و تبصره های این صفحهء انترنتی افغانان محترم شما را به چند نقطه متوجه بسازم.

"شما سوال های که به فکر خودتان درست می آید آنرا جواب میدهید در دیگر سوال ها که جواب ندارید خاموشی اختیار میکنید."

قسمیکه خود تان هم متوجه می شوید این جمله تان کاملاٌ منظور را می رساند و روان خوانده می شود.

اما بعد توجه کنید که چه می نویسید.

1-"ار سوال منطقی که فادر و همکارانش"

این "ار" چه است، "اگر" است؟ "فادر" چه است "قادر" است؟

هیچ فهمیده نمی شود که منظور شما چیست، خواننده باید نوشته شما را مثل یک بچه مکتب ابتدایی دو سه بار بخواند تا بداند چی را می خواهید بفهمانید.

2-"به پیش میوند وال رفته نا کودتا را رهبری نماید"

این "نا" چه است "تا" است؟

3-" اما موصوف کودتا را در آنوقت رد میکند ( کودتا کردن هم جرئت و شهامت میخواهد)"

جملهء بالا یی دو باره درست نوشته شده اما بعد:

4-"لذا چطور شما و دوستان دان تان " این "دوستان دان تان" چی است، منظور "دوستان تان" است


5-"که فقط شهبد داود خان مسوول سرنگونی دوره طلائی (؟)شاهی میدایستید و انتقاو میکردید"

"شهبد" چی است؟، منظور شهید است، دیگر "میدایستید" چی است؟ ایا "میدانستید" است. " انتقاو" چه است؟ فکر کنم "انتقاد" باشد.

6-"در حالیکه خودنان اکنون اعتراف میکنید مه دیکران به فکر کودتا بودند."

"خودنان" چی است؟ حتماٌ "خودتان" است، "مه" یعنی چی؟ و "دیکران" حتماٌ دیگران" است. انسان خجالت می کشد که با سودان ما اینطور باشد. این مملکت که روز خوش را نمی بیند دلیل دارد.

ایا شما خواننده را که این قدر به تکلیف مواجه می سازید ریشخند فکر می کنید یا خود را به در بی سوادی و حماقت می زنید.

باز کمی بهتر می شود.

7-"اگر داود خان کودنای سفید را نمیکرد شاید با یک کودتای بسیاز خونین رژیم شاهی سر نگون و قتل افسران نظامی و ماموران عالی رتبه را همراه میداشت، پدر شما ماما و کاکای دیگران هم مصون نمی ماند."

اما باز هم "بسیاز" چه معنی؟ میدهد حتماٌ "بسیار" است.

من به جرئت برایتان می گویم که نوشته های داود ملکیار صد چند قابل درک و فهم است نسبت به نوشته های شما. من این انسان را اصلاٌ نمی شناسم و علاقه هم ندارم وی را بشناسم اما به حیث خواننده به صورت مطلق اجازه دارم که انرا منطقی تشخیص بدهم و یا هم نی. من با این وضع که در نوشته های شما می بینم، به منطق شما و بر خورد تان و شخصیت تان اعتماد کرده نمی توانم.

باور کنید که از طرز نوشته شما معلوم می شودکه می خواهید مشکل خود را توسط ملکیار صاحب حل کنید.

در حالیکه هر گاه خواسته باشید درست نوشته کرده می توانید. لطفاٌ در همچو موضوع مهم هر گاه می خواهید بحث کنید و تبصره نوشته کنید به عجله نوشتن را بهانه نیاورید زیرا باید انسان یک 5 دقیقه وقت به اصلاح یک دو لغت به احترام خواننده خود بکند. در غیر آن تماماٌ دلیل و منطق نویسنده زیر سوال قرار می گیرد. با این طرز نوشتن و منطق شما شاید بتوانید یک تعداد بی سوادان را در پشاورمتقاعد بسازید.

8-"اگر داود خان کودنای سفید را نمیکرد"

"کودنای" چی معنی می دهد؟ واضع است که منظور "کودتا" است.


شما می نویسید.

9-"لطفآ یک جوابی ارائه کنید که کسانیکه از نوشته شما را تائید میکند یک << بینی خمیری )"

استفاده از "»" و باز از ")" یعنی چی معنی"


تا کنون یگانه کسی که در مورد نوشته های آغای محترم ملکیار اظهار نظر نموده من می باشم. من شخص ملکیار صاحب را از نوشته تائید نکرده ام بلکه نوشته وی را و دلیل وی راتائید کرده ام.

برا من موضوع نه تنها "بینی خمیری" شده بلکه "نان" مزه دار شده که حتی بینی ام از بوی آن مست می شود چونکه تشنه واقعیت مانند دیگران هستم که در این دنیا روز به روز توسط دزدان دزدی می شود.


10-"یک << بینی خمیری ) یه اصطلاخ عام برای آنها هم شود"

اول اینک "یه" یعنی چی؟ حتماٌ "به" است دوم اینکه "اصطلاخ" یعنی چی ایا منظور "اصطلاح" است.

11 -"ورنه در آیندها ز نوشته های شما پشتیبانی نخواهد کرد."

"ز" چیست خدایا این انسان چقدر بی سواد است اما خود را توبه نعوذ بالله مثل شما فکر می کند و از غرور می کفد.

"آیندها" حتماٌ "آینده ها" است.

در آینده از نوشته های بی ربط و کثیف شما پشتیبانی خواهم کرد.
شما اجازه ندارید که با شخصیت من این طور بر خورد کنید نامرد.

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم



اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.01.2016

جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان!

اولاٌ سلام های خاص بنده برایتان تقدیم است که در این سن و سال از معلومات های تان انسان مستفید می شود.

دوم اینکه با اظهار معذرت از همهء و تشکری از شما من ابراهیم "ادهم" را اشتباهٌ "عدم" نوشته ام.

سوم هم اینکه چون اشعار بیدل خوش تان می آید یکی انرا برایتان تحریر می دارم.

جهان نیست جز اعتبار من و تو
تو تحقیق دان گر من اوهام گیرم

درین انجمن مشرب غنچه دارم
زنم بر سنگ تا جام گیرم


اسم: هیواددوست   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.01.2016

آقای داود ملکیار !

شما سوال های که به فکر خودتان درست می آید آنرا جواب میدهید در دیگر سوال ها که جواب ندارید خاموشی اختیار میکنید .

ار سوال منطقی که فادر و همکارانش به پیش میوند وال رفته نا کودتا را رهبری نماید اما موصوف کودتا را در آنوقت رد میکند ( کودتا کردن هم جرئت و شهامت میخواهد) لذا چطور شما و دوستان دان تان که فقط شهبد داود خان مسوول سرنگونی دوره طلائی (؟)شاهی میدایستید و انتقاو میکردید در حالیکه خودنان اکنون اعتراف میکنید مه دیکران به فکر کودتا بودند.

اگر داود خان کودنای سفید را نمیکرد شاید با یک کودتای بسیاز خونین رژیم شاهی سر نگون و قتل افسران نظامی و ماموران عالی رتبه را همراه میداشت، پدر شما ماما و کاکای دیگران هم مصون نمی ماند.

لطفآ یک جوابی ارائه کنید که کسانیکه از نوشته شما را تائید میکند یک << بینی خمیری ) یه اصطلاخ عام برای آنها هم شود. ورنه در آیندها ز نوشته های شما پشتیبانی نخواهد کرد.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 23.01.2016

با وجود دقیق بودن و منطقی بودن و تایید نوشتهء شاغلی بصیر ستوری به نمایندگی از حزب « سوسیال دموکرات پشتون» که جناب داکتر صاحب هاشمیان آن را انعکاس دادند، در افغانستان از جملهء زبان های موجود تنها زبان فارسی در مکاتبات رسمی ، نشرات و کنفرانس ها، چانس بشتر دارد و بایست به همه زبان های مردم افغانستان، به خصوص به زبان اکثریت مردم یعنی زبان پشتو نیز توجه صورت گیرد؛ اما به نظر من همچو کار طبق اوامر رسمی و هدایت از بالا هرگز عملی نمی گردد و حتی بزرگان جرأت صدور این امر را به خاطر اینکه تاپه قوم گرایی را نخورند، ندارند و افغانستان این امر را در سال های « انکشاف و تعمیم زبان پشتو» یک بار تجربه کرده است ، پیشنهاد من این است ، چه بهتر که در قدم اول کسانی که زبان مادری شان پشتو است و اکثریت را در کشور تشکیل می دهند، مقالات، صحبت ها و لکچر های خود را به زبان پشتو بیان کنند و در ادارات هم به زبان پشتو بنویسند و حین مصاحبه به زبان پشتو صحبت کنند و هیچ نیازی نیست تا از ارگ و قصر سپیدار، در این باره مدد خواسته شود. چه بهتر که این کار در همین افغان جرمن آنلاین آغاز شود ، هرکس که زبانش پشتو است ، به پشتو بنگارد و بنویسد و به این ترتیب زبان اکثریت به زودی در رسمیات همگانی می شود و واقعا خواندن به زبان مادری لذت دیگر دارد و خواننده از آن استفاده بیشتر می کند. استاد خیلی که از پدر و مادر به قوم بزرگ صافی مربوط بود و پشتون ، متاسفانه جز یک مصرع « دا گز او دا میدان» در دیگر اشعارش چیزی به زبان پدری و مادری اش یعنی پشتو ننوشته است ، خداوند او را ببخشد و او اکنون در میان ما نیست و به رحمت حق پیوسته است ، آنانی که زنده اند بایست دَیني كه زبان مادری برایشان دارد، آن را ادا نمایند.


اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 23.01.2016

محترم آقای عین الدین راستگو!
همانطوریکه دیروز برای تان درین دریچه نوشتم، آنچه را شما از قول من نوشته اید، در هیچ جا و هیچ وقت از طرف من نوشته نشده است. لذا از شما به حیث یک آدم زیرک و با تجربه، انتظار میرود که اگر احیاناً گاهی مطلبی را از کسی شنیده و یا خوانده اید، ولی اشتباهاً آنرا از قول شخص دیگری نقل کرده اید، لطفاً بعد از آنکه متوجه اشتباه تان ساخته شدید، باید جوانمردانه اشتباه خود را بپذیرید، و با وعده به آینده، خواننده را دست کم نگیرید و دنبال نخود سیاه روان نکنید.
آقای راستگو! باوجود استعمال نام مستعار تان، اکثر نویسنده های باتجربۀ این پورتال، با احتمال قریب به یقین، شما را از روی نوشته ها و موقف های تان، شناخته می توانند، لذا لطفاً به خاطر موقف ومنزلت خود تان، از یک شاخه به شاخه دیگر نروید.
من این اشتباه تانرا مغالطۀ ذهنی پنداشتم، نه قصدی و عمدی، زیرا نخواستم صداقت تانرا زیر سوال ببرم. ولی وقتی می بینم که با وجود تجربه و زیرکی تان، رفته اید و چند سطری را از یک مقاله ام نقل کرده اید که به ادعای قبلی تان هیچ کمکی نمی تواند، و خواسته اید در خمیر موی بپالید و از من معنی "دم نزنند" را پرسیده اید. واقعاً برایم تعجب تعجب آور است.
هر افغان دری زبان، به خوبی معنی این دو کلمه را میداند. "دم زدن" به معنی "نفس کشیدن" و در اصطلاح عوام، وقتی گفته می شود که "دم زده نمی تواند" یعنی صدای خود را کشیده نمی تواند و یا صدای خود را خفه میکند، که معمولاً به شخصی تحت فشار اتلاق می شود.
متأسفانه آقای راستگو، بحیث یک شخص زیرک، آن دو کلمۀ عام فهم را که در یک جملۀ ساده گفته شده است که: "آیا شخصیت های ملی مانند ................باید جبراً زعامت عبدالاله یا قدیر نورستانی را قبول کنند و دم نزنند؟"، می خواهد موشگافی کند و معنی "دم زدن" را از "بلند کردن آواز" و "بلند کردن صدای اعتراض" فراتر ببرد و آنرا چیزی دیگری به میل خود تعبیر کند. میخواهم برای شان یاددهانی کنم که اگر به این کج بحثی ادامه بدهند، متوجه خواهند شد که به تعبیر ایشان، تمام آن ذواتی که من از آنان نام برده ام (پژواک، مجروح، پوپل، شفیق، میوندوال، حامد و صد ها تن شخصیت ملی دیگر)، باید در فکر سقوط نظام شاهی و یا رژیم داؤد خانی بوده باشند.
از آقای راستگو، احتراماً خواهانم، تا با احترام به خود، ازین گونه تغافل ها، خودداری نمایند، و امیدوارم در مورد نقل قول از من، از حاشیه روی صرف نظر، و با قبول اشتباه خود، بحث را پایان بخشند. ممنون تان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 23.01.2016

هموطن دانشمند محترم آقای الله محمد خان
جناب شما روایتی ازدیدارمرحومین شفیق بلخی وابراهیم عدم درمکه تسوید فرموده اید- من درتاریخ ادبیات شخصی را بنام "ابراهیم عدم" بخاطرندارم، اما (ابراهیم ادهم) را میشناسم. آیا "ابرهیم عدم" و (ابراهیم ادهم) دوشخصیت جداگانه اند یا درتخلص اشتباه صورت گرفته است ؟
در روایت مذکور نام "سگان بلخ" ذکر شده که دو خاطره را تداعی نمود:
1) دراستخوان سودۀ مجنون باوفا
نـام مبارک سگ لـیـلا نوشته اند

2) یک روایت تاریخی و مستند:
مرحوم سپه سالار شیردل خان ملفب به (لویناب) که صدراعظم اعلحضرت امیر شیرعلیخان بود، بعوض امیر بدعوت وایسرای هندوستان برای مذاکرات بدهلی رفته بود. درضیافت مجللی که وایسرا برای سپه سالار افغان ترتیب کرده بود، راجه ها وشهزاده گان معروف هندوستال و اراکین و جنرالان دولت انگلیس نیز دعوت شده بودند- بهنگام صرف غذاب شب که سپه سالار و وایسرادرپهلوی هم قرارداشتند، در آنطرف میز بمقابل سپه سالار لویناب یکتن از راجا های معروف هندی با قشقۀ هندویی و تاج بلند و مرصع نشسته بود.
انگلیسها وهندو ها هرکدام طبق تعامل آنجا دریک بشقال با قاشق و پنجه غذای خود را از غذاها وغوریهای مختلف گرفته مصروف خوردن شدند. اما برای سپه سالار لویناب و اشخاص معیتی او آفتابه ولگن آورده شد، آنها دستهای خود را شسته هریک غذای مطلوب خود را دریک بشقاب گرفته به رسم افغانی با دست مصروف خوردن شدند.
قرارمسموع وایسرای انگلیس که درجریان مذاکرات چند روزه ازموقف مستحکم سپه سالار لویناب دل خوش نداشت، از راجای هندی بطور خصوصی تقاضا کرده بود تا از سپه سالار افغان با رعایت نزاکتهای سیاسی یک "چُندُک" بگیرد.
سپه سالار لویناب در قاب خودمقداری برنج وقورمه با چند تکه گوشت (گوسفند) استخواندار گرفت وبهنگام صرف غذا گوشتهای استخواندار رابا دندان جدا کرده، استخوانهای بی گوشت را بالای قاب خود گذاشت. درین وقت راجای هندی که مترصد فرصت بود، سپه سالار لویناب را مخاطب قرار داده پرسید:
جناب سپه سالار! شما که گوشت ها را از استخوان پاک میخورید، در افغانستان به سگ هایتان چه میدهید ؟
سپه سالار لویناب بار دیگر مقدرای غذا گرفت وآنرا هم تمام کرد، آنگاه تقاضای دست شستن نمود. بعد از آنکه لویناب و همراهانش دست های خود را شسته و با دستمال خشک کردند، سپه سالار دستمال خود رابطرف راجا شور داده او را متوجه خود ساخت، وبرایش گفت:
راجاصاحب ! مادرافغانستان برای سگهای خوددال میخورانیم!
این رویداد در سراج التواریخ نیز درج شده است.

یادداشت: لقب (لوی نایب) رااعلحضرت امیر شیرعلیخان به سپه سالار شیر دل خان اعطا کرده بود که درتلفظ عامیانه به (لویناب) تغییر کرده است. سپه سالار شیردل خان پدرکلان علیا حضرت مادر اعلحضرت امان الله خان بودو این خاندان هنوز هم (لویناب) تخلص میکنند.
لقب (لوی نایب) در تلفظ عامیانه به (لویناب) تبدیل شده است -درافغانستان یکتعداد شهزاده گان وبرادارن امیر با لقب (نایب الحکومه)بولایات مختلف مقررمیشدند ولقب نایب الحکومه در دورۀ سلطنت ظاهر شاه به اثر پیشنهاد مرحوم داکتر عبدالقیوم خان وزیر داخله به (والی) تبدیل شده است.
همین لقب (نایب) و (نایب الحکومه) توسط سرداران افغان درهندوستان به(نواب) تبدیل شده است، مثلا: سردار محمد عظیم خان نواب کشمیر - سردار سلطان محمدخان نواب پشاور - سردار جبار خان نواب دیرۀ سمعیل خان وامثالهم- بعیارت دیگر (نواب) تلفظ دیگری است از (نایب) و(نایب) مخفف (نایب الحکومه) است که در قدیم آنرا (نایب پادشاه) میگفتندو لقب (نایب السلطنه) تا آخر سلطنت امیرحبیب الله خان دوام داشت. با عرض احترام- سید خلیل الله هاشمیان - 23 جنور 2016


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 23.01.2016

اعتذار
زه او زما کمپیوټر دواړه تايپستی ستونزی لرو، زه د کیبورد پر ځای د موس نه د ټایپ کولو لپاره کار اخلم چی یو شاقه او ستړی کوونکی کار دی .
ما د خپلی لیکنی « د یو شمیر ملی شخصیتونو ....» په ارتباط لاندی ستونزی په سترګه کړی .
لمړی : دمحترم آریوبی صاحب نوم دوه ځلی تکرار شوی دی .
دوهم : دمحترم مجاهد اعظم ارسلایی نوم مجاهد اعظم مجاهد لیکل شوی دی .
دریم: دمحترم شپون صاحب چی د استاد کل حیثیت لری او همدا راز د محترم سیرت نومونه را څخه هیر شوی دی ،هیله ده دا محترم ذوات ما معفو کاندی .
د « کی » یا « کښی » کلمه په کښ لیکل شوی ده .
که چیرته کوم تخنیکی مشکل نه وی د محترم غوربندی صاحب نه هیله کوم چی زما لیکنه اصلاح کاندی .
فکر کوم دا لاندی بیت زما د حافظی په ارتباط صدق کوی :
کس ندیدم که ز بی عقلی خود شکوه کند
همه ګویند که در حافظه نقصان دارم


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.01.2016

برادر محتر ملکیار صاحب

در یک از مباحث غیر از کودتای دوران داود خان شما نوشته بودید که میوندوال هم شاید در مورد تغیر نظام شاهی فکر میکرد. من این نوشته شما را پیدا کرده و خدمت شما تقدیم خواهم کرد. برای فعلاً این نوشته خود را از نظر بگذرانید:
آیا معقول و سزاوار بود، در مملکتی که احزاب سیاسی و شخصیت های برازندۀ سیاسی مانند »میوندوال، موسی شفیق، پژواک، داکتر یوسف، سید شمس الدین مجروح، فرهنگ، پوپل، صمد حامد« و ده ها و صد ها تن دیگر در خط راست، چپ و وسط که در دهۀ قانون اساسی عرض اندام کرده بودند، باید جبراً زعامت »سید عبداالهلل« یا »قدیر نورستانی« را قبول کنند و دم نزنند؟

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/daood_malikyar_aya_fard_va_barai_nezam1.pdf
-----
منظور شما از دم نزنند چیست؟


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 22.01.2016

استاذ محترم و زحمتکش کاظم صاحب، سلام و احترام تقدیم است!
نوشته اخیر شما تحت عنوان (میر هاشم خان در زندان سقوی و سرنوشت آخر او) را خواندیم، واقعأ که خیلی مهم، تاریخی و جالب میباشد.ګفتګوی مرحوم وزیر صاحب با این باند اوباش و سرکرده ایشان حبیب الله خیلی جالب است:

« مکالمه امیر حبیب الله کلکانی را با میرهاشم خان «
ریه ستیوارت
»
نویسنده کتاب
«
آتش در افغانستان
1914
ـ
1929
»
چنین بیان میدارد:
«
درحالیکه حاکم کوهستان را در درخت از یک پا آویزان کرده بودند، نوبت به
میرهاشم وزیرمالیه رسید. حبیب الله به او خطاب کرد:
ـ تو لاتی (کافر) بزرگ هست
ی!
او در پاسخ گفت:
ـ من لاتی نیستم، یک مسلمان حقیقی و سید هستم.
حبیب الله سؤال کرد:
ـ آیا تو همان نبودی که بودجه را ساختی؟
او در جواب گفت:
ـ بلی! بودجه یک سیستم قدیمی حساب است، درخانه، دوکان و درهمه جا بودجه دارند. بودجه یک
نام جدید است که به محاسبه داده ا
ند.
حبیب الله گفت:
ـ آیا این نام کفری نیست؟
وزیر مالیه گفت:
ـ نخیر.
بعد امیر گفت:
ـ برو با ما نان و نمک شو! وزیر دربار برای تان یک کاغذ را میدهد و شما باید به آن امضا کنید.
»
(
ریه ستیوارت ، کتاب : آتش در افغانستان، ترجمه یار محمد کوهسار کابلی، چاپ پشاور،
1380
ش، صفحه

ازین جوابات میر صاحب در مقابل یک شخص خطرناک هویداست که ایشان یک شخص با ایمان راسخ و فدایی امان الله خان غازی بوده است. اقدامات و اجراعات بعدی میر هاشم خان، خبر فرار امیر حبیب الله از ارک به شاه ولی خان و نقطه بسیار حساس و تعین کننده در سرنوشت او شان همانا ابراز عدم رضایت شان به پادشاه شدن سپه سالار نادر خان و آرزوی قلبی شان به دعوت کردن دوباره اعلیحضرت امان الله خان غازی میباشد که خاندان حاکم به هیچ صورت این طور شخصیت امانی را تحمل کرده نمیتوانستند، لذا بی تردید وزیر صاحب مالیه در حالت مظلومیت از طرف نادرشاه در تفاهم با برادرانش مسموم و کشته شده و به درجه رفیع شهادت نایل آمده است. روح شان شاد باد

په درنشت سره


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.01.2016

محترم کبیر صاحب بعد از عرض سلام!

تا جای که عقل من قد می دهد من در عقب دیوار این دریچه کدام ایرانی را دیده نمی توانم.

موضوع گذشته، حال و آینده موضوع عمیق فلسفی میباشد. جوهر اصلی هستی حرکت میباشد که باعث پیدایش زمان می شود. زمان در خود هستی و کهکشان مفهوم خود را از دست میدهد.

به هر صورت امیدوار هستم برادرم راستگو صاحب از من آزرده نشده باشد. بیایید چه این طرف چه آن طرف مسایل را منطقی و داخل چوکات آن بحث کنیم و توجه زیادتر برای نجات افغانان قهرمان که تاریخ معاصر جهان را رقم زده از دست دزدان ملی و بین المللی کار کنیم.

وگر بر رفیقان نباشی شفیق
بفرسنگ بگریزد از تو رفیق


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 22.01.2016

امروز یک مقالۀ انجینر معروفی را در بارۀ استاد خلیلی در وبسایت جدید از نظر گذشتاندم که میتوان آنرا یک تلاش مذبوحانه و یا منبع عایداتی؟؟؟ برای بلند بردن بُعد سیاسی و اجتماعی وی، از طریق بُعد ادبی استاد خلیلی دانست... همچنان معروفی صاحب طبق عادت همیشگی شان، کوشیده اند، پورتال افغان جرمن آنلاین را به دلیل اینکه بُعد سیاسی و اجتماعی استاد خلیلی را به افغانها افشاء نموده، تمویل و متحرک شدۀ جمهوری اسلامی ایران معرفی نماید...
باید از معروفی صاحب «عقل کل» پرسید: آیا یک وبسایت که به تمام معنی می کوشد تا یک قاموس افغانی را تقدیم جامعۀ افغانی نماید، چطور می تواند، بالقوه در خدمت "تهاجم فرهنگی ایران" قرار گرفته باشد؟ و آیا ایشان خود "کورِ خود، بینای مردم" نیستند که با جبهه گیری بی بنیاد به مبارزه با این قاموس که یکبار هنوز افتتاح نیافته، برخاسته اند، بالقوه در خدمت "تهاجم فرهنگی ایران" قرار گرفته است؟
در آخر مقاله انجینر صاحب معروفی فیلسوفانه می نویسند:
"ضرب المثلی داریم که "گذشته را صلوات و آینده را احتیاط"، یعنی گذشته ها را باید فراموش کرد و در قبال ... آینده محتاط بود. من با جزء اول این مثل موافق نیستم. ما هرگز و هرگز نمی توانیم گذشته را فراموش کنیم، خصوصاً گذشته های شیرین و تلخ را. گذشته پایه و مایۀ حال و آینده است. ما اصلاً در جهان "گذشته" زندگانی میکنیم و هرچه داریم مربوط به زمان گذشته است. زمان "حال" لحظه ای بیش نیست و هردم در کام زمان "گذشته" فرو میرود و جزءِ گذشته میشود . "آینده" هم چیزی ست، که دم نقد وجود ندارد. هر لحظه ای که از "آینده" می آید، "حال" می شود و به انبار "گذشته" تحویل میگردد. پس آنچه در دنیا وجود دارد، متعلق به زمان گذشته میباشد. "حال" سرحد باریک میان "گذشته" و "آینده" است. زمان حال باریکۀ بسیار کوچکی ست که وجودش فقط وقتی جلوه گر میشود که به حساب ریاضی لیمت و حدَّش را به صفر تقرب بدهیم. همان لحظۀ بسیار بسیار کوتاهی را که "حال" می پنداریم، فی الواقع در همان دَم به "گذشته" پیوسته است."

بلی انجینر صاحب، این فلسفه، فلسفه ای ممالک عقب مانده است که در گذشته زندگی می کنند، فکر می کنند و تنفس می کنند و... ولی شما به حیث یک انجینر (گرچه تا به حال کسی کدام نوشته ای منوط به تکنالوجی از قلم شما نه خوانده است) اینرا باید بدانید که در ممالک پیشرفته تعدادی زیاد مردم، خصوصاً کسانی که در دنیای علم و تکنالوجی مصروف کار اند، همه روز در آینده زندگی می کنند، فکر می کنند و تنفس می کنند و...
ورنه هیچوقت قادر نخواهند بود، تا اختراعات جدید نمایند. ان شاالله به زودی درین باره یک مقاله به نشر خواهم رسانید...


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.01.2016

جناب آغای غلام حضرت صد سلام!

تشکر از اینکه در موضوع دخالت مثبت نموده اید.

من از آغای محترم عبد الله معذرت می خواهم با قبول اینکه شما نوشته اید که:" منظور ایشان از بکار بردن کلمۀ " ساده لوح" یک اطلاق عمومی است، نه اینکه منظورش فقط شما بوده اید"

با وجودیکه فرق است بین "نه اینکه منظورش فقط شما بوده اید" و "نه اینکه منظورش شما بوده اید". یعنی باریکی موضوع در "فقط" است اما به هر صورت به احترام شما نباید خورد بینی کرد.

من در حقیقت ساده لوح هم هستم که در بحث های این پورتال حصه می گیرم در غیر آن این مشکل به من و طرف مقابل پیدا نخواهد شد. ساده لوحی هم مانند چیز های دیگر انواع مختلف دارد.

من ناراحت نیستم باید نبرد کنم و از شخصیت خود دفاع کنم در غیر ان پایمال این و ان می شود انسان.

من فقط به خاطر همین طراوتی که شما فرموده اید در این بحث ها در صورت ضرورت و علاقه حصه می گیرم. هر کس این اجازه را دارد اما استمال کلمات باید با دقت صورت بگیرد.

زبان عشق چه داند فقیه شهر این حرف
مگوی تا بحریفان همزبان نرسی

فکر کنم "جامی"


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.01.2016

محترم راستگو صاحب با عرض احترام متقابل و سلام!

1- من نوشته ام که:" در آن زمان سیاست را اینطور که امروز شناخته ام نمی دانستم" نه اینکه شما نوشته اید که:

"حالا که شما به گفته خودتان برخلاف جوانی سیاست را میشناسید":

اگر علاقمند باشید من برای تان تحریر خواهم کرد که از سیاست در جوانی چه برداشت داشتم در تصورات خود.

2- در مورد حسن (خ) نظر خود را نوشته ام. من این روایات را نیاورده ام. از نویسنده سوال کنید.

3- من تحمل استدلال منطقی را از هر کسی که باشد دارم و از آن لذت هم می برم.

4- بحث های شما ها در مورد مرحوم میوندوال برایم انقدر معلومات داد که حالا بهتر از گذشته جریانات آن زمان را حدس زده می توانم و یا بهتر بگویم درک کرده می توانم.

5- ما در یک کوچه با صدراعظم یوسف خان زندگی می کردیم و خوب به یادم است که از مکتب سید جمال الدین که رخصت شدم و خانه می امدم اطراف سرک گولایی پل سرخ را عساکر مسلح گرفته بود که اوان سه عقرب بود. بعداٌ شنیدم که شخصی بنام میوندوال صدر اعظم شده و بعد آن از آن خلاص شد و بالاخره شنیدم که کودتا می کرد و در خانه بزرگ ها تبصره اینرا که خود را با نکتایی چطور اعدام کرده، می کردند. باقی هیچ کدام علاقه و معلوماتی راجع به این شخص نداشتم تا اینکه در این دریچه این بحث آغاز شد و چشم و گوشم روشن شد.

حالا اگر شما می خواهید این چشم و گوش را تاریک کنید بفرمایید.

6-شما می نویسید:" لطفاً اشعار نقلی خود را برای خود نگهدارید و جواب منطقی بدهید".

6-1-من به شما این اجازه را نمی دهم برایم دستور بدهید که چه کنم و چه نکنم. این اشعار از من نیست بلکه جزی از کلتور بشریت می باشد و هر گاه این پورتال انرا خلاف فرهنگ و یا سیاست نشراتی خود بداند انرا به نشر نسپارد. من این اشعار نقلی را به ارتباط تبصره خود می نویسم.

6-2- امید است جواب بالایی منطقی باشد در غیر ان خداوند (ج) شما را کمک کند.

7- شما می نویسید:"در نظر داشته باشید که در جریان مباحث در همین پورتال خود محترم ملکیار نوشته اند که میوندوال قصد کودتا بر ضد رژیم شاهی را داشت. یعنی میوندوال یک آدم سیاسی زمان خود بود".

بر عکس شما باید در نظر داشته باشید که ملکیار صاحب مقاله را نوشته نه من لذا این را از ملکیار صاحب سوال کنید. عجب دنیایی خدایا.


8-شمامی نویسید که:" به انتظار جواب سیاسی و منطقی تان که به گفته خودتان حالا در سیاست استاد شده اید." در حالیکه من نوشته ام که: " در آن زمان سیاست را اینطور که امروز شناخته ام نمی دانستم".

واضع دیده می شود که من ننوشته ام که در سیاست استاد هستم بلکه سیاست را شناخته ام که یعنی چه. در سیاست زمانی استاد خواهم بود که قدرت سیاسی یک دولت بدستم باشد و انرا به اساس فلسفه افلاطون معقول رهبری کنم.

پاس ناموس دلم در پردهء شرم آب کرد
دانه یی دارم که نتوان پیش مرغان ریختن



اسم: محمد داؤد ملکیار   محل سکونت: کلیفرنیا    تاریخ: 22.01.2016

جناب عین الدین راستگو بعد از سلام!
اگر متوجه شده باید، من همواره کوشش کرده ام که به بحث های حاشیه وی و حملات شخصی جواب ندهم. اما امروز دیدم که شما از قول من ادعایی کرده اید که باید به آن تماس بگیرم.
من هرگز، نه درین پورتال و نه در کدام جای دیگر، نه نوشته ام که: "میوندوال قصد کودتا بر ضد رژیم شاهی را داشت".
طوریکه میدانید هیچ نوشته از آرشیف پورتال گم نمی شود، لذا با کمی زحمت آن نوشتۀ مرا پیدا کنید و ادعای خود را به ثبوت برسانید، تا مبادا، خدا ناخواسته، نام "راستگو" به "ناراستگو" تبدیل نشود.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.01.2016

جناب محترم ا.محمد خان از آلمان! بعد از عرض سلام و احترام.
ګر چه موضع ګیری های بعضاً غیر منصفانۀ آقای عبداللّه قابل قبول نمیباشند ولی ضمن احترام بشما و ایشان می خواهم عرض کنم که منظور ایشان از بکار بردن کلمۀ " ساده لوح" یک اطلاق عمومی است، نه اینکه منظورش فقط شما بوده اید.بناً بهتر است خود تانرا ناراحت نکنید و به دِل نګیرید.این بحث های اجتماعی و سیاسی تا زمانِ طراوتِ خود را همچنان حفظ خواهند نمود که ما زود عصبانی نشویم.تشکر


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.01.2016

محترم الله محمد

حالا که شما به گفته خودتان برخلاف جوانی سیاست را میشناسید، آیا صرف آوردن روایات از حسن شرق یک استدلال را منطقی میسازد؟

یا شما در مورد شهید میوندوال یک مفکوره دارید که نوشته محترم ملکیار آن مفکوره شما را تقویه کرده است ویا تحمل استدلال های دیگران را هم دارید ؟

لطفاً اشعار نقلی خود را برای خود نگهدارید و جواب منطقی بدهید و در نظر داشته باشید که در جریان مباحث در همین پورتال خود محترم ملکیار نوشته اند که میوندوال قصد کودتا بر ضد رژیم شاهی را داشت. یعنی میوندوال یک آدم سیاسی زمان خود بود
با احترام و به انتظار جواب سیاسی و منطقی تان که به گفته خودتان حالا در سیاست استاد شده اید.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.01.2016

آغای عبدالله از کالیفورنیا بعد از سلام مردانه وار!

شما می نویسید:" شاید بتوان چند ساده لوح را فریب داد اما نه حکم تاریخ را".

این نوشته شما بعد از تبصره من بالای مضمون آغای ملکیار نوشته شده. یعنی شما خلاف پرنسیب این دریچه به توهین بنده دست زده اید و آن هم بسیار نا مردانه. شما هیچ این اجازه را ندارید ولو هر انسان باشد ساده لوح به یک خواننده خطاب کنید.

من و یا هر خواننده دیگر باید چیزی را که شما با این اخلاق تان نوشته اید "حکم تار یخ" قبول کنیم در غیر آن "ساده لوح" هستیم.


تاریخ حکم ندارد که بازی داده شود. منطق تاریخ انسان ها است که رولی در آن بازی می کنند و دیگران انرا به اساس اساساتی چه به این جانب و چه به ان جانب تجزیه و تحلیل می کنند.

کسانیکه به مطالعه این تاریخ می پردازند و مخصوصاٌ اینکه نظر و تحلیل هر دو جانب را و فهم خود را با آن دخیل می کند یک نظر برایش پیدا می شود.

این نظر را ساده لوح گفتن در صلایت شما نیست، حد خود را بشناسید
اگر نوشته شما متوجه این بنده آزاد خدا باشد در غیر آن خاموش باشید هر کس که طرف تان بوده صدا بلند کند. باری من و خودت روبرو شده بودیم و جواب تان دادم و گم شدید.

خاموش باشید اگر من طرف تان نبوده باشم در غیر ان بنوسید که شما را مضمون این دریچه هر قدر هم دشنام بفرستید بسازم.

که یکی است و هیچ نیست جز او
وحده لا الله الا هو


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 21.01.2016

کودتای میوندوال و اعترافات ضدو نقیض !!

درین باره چندین سال است تبصره های موافق و مخالف جریان دارد.

لذا کسانیکه فکرمیکنند که آقای میوندال قبلآ بر ضد کودتا بود او چطور به این عمل دست میرند؟

باید گفت شرایط و اوضاع ، تغیرات به انسان ها می آورد. داود خان 2.5 سال پیش به فکر کودتا 26 سرطان شاید نبوده باشد.

واقیعت ها را ببینید همین دشمنان داود خان که همیشه ادعا میکردند که داودخان مردم تحریک میکرد و پول مصرف میکرد مقابل رژیم شاهی ، خود شان نا خود آگاه اعتراف میکنند از قول قادر"پیش از کودتای داؤد خان و سهم گیری ما در آن، در بین گروه سیاسی خود (سازمان انقالبی جوانان
اردو)، به این نتیجه رسیده بودیم که باید یک رهبر پیدا کنیم. رهبری که در سطح جهانی شناخته شده باشد و مسایل
داخلی افغانستان و مسایل بین الملل را بفهمد و نسبت به او اعتماد وجود داشته باشد. چون در آن زمان کسی نمی
توانست ما را به عنوان رهبر بپذیرد. سعی ما این بود که چنان آدمی پیدا کنیم. قرار بر این شد که من اول با
میوندوال دیدار کنم. " یعنی اینکه جوانان در اردو میخواستتد گلیم رژیم شاهی را بچینند و داود خان در آن دخالتی نداشت آنها سراغ میوندال رفتند.

این نوشته نشان میدهد تمام نوشته آنها که داود خان کودتا کرد اصلآ دیگران در فکر نبودرا بکلی رد میکند.

داود خان چه ضرورت داشت که این اشخاصیکه نه به درد کشور در گذشته و آینده میخوردبه خاطر سقوط رژیم که اکثریت مردم از آن پشتیبانی میکرد دست به توطئه زند.

اگر این توطئه میبودباید تمام متهمین کودتا اعدام میشدند. اینرا هر کسی میداند که اینها به حبس بودند و رهامیشدندازین دروغ بزرگ پرده برمیدارند.

چون شخصیت و طنپرستی داود خان ثابت شد ،اینها چون از خیانت ملی خود را نجات داده باشند باید بگویند ما کودتا نمیکردیم .اما اگر داود خان به کشورش خیانت میکرد حالی همه شان میگفتند بلی ما کودتا میکردیم که مردم خود را نجات بدهیم . ادعای ناجی و قهرمانی کشور را میکردند.

سوالی دیگری پیدا میشودچطور داود خان یک شخصیت پاک افغانستان ( غلام فاروق خان ) را ریئس محکمه آنان ساخت؟

میوندوال هم به گفته عوام بازار سرخ وسبز مرستیال ، که زیاد جنرال ها ازین طرح شان پشتیبانی میکند و بخصوص کشور پاکستان هم کمک میکند ذوق زده میشود و خودش هم کدام کاری جالب در در دوران 3.5 سال صدارتش انجام نداده ومتهم به وطنفروشی به ارتباط سی آی ای است شاید میخواست درر آخر عمر در تاریخ اقغانستان مانند دیگر رهبران ،شاه شجاع ، کارمل و دیگر زمام داران(؟) نام خود را ثبت نماید و در ضمن یگان کار های مثبت را هم انجام دهدبه آن طرح موافقه کرده باشد


نوشته شده یکی از دلایل ، چون از کودتا خانم میوندوال و دستیارش خبر نبود لذا آن کودتا نبود. باز در جای دیگره خود شان نوشته کرده بودند از کودتای 26 سرطان نعیم هان هم خبر نبودکه او نزدیکترین مشاور سیاسی و براردش بود .

لذا با نوشته از قول خانم، دستیار و به قولی چند پرچمی و خلقی که دست شان از کار گرفته شده بود راست و دروغ میگویند حقایق را کتمان نمیتوان کرد . شاید بتوان چند ساده لوح را فریب داد اما نه حکم تاریخ را . با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.01.2016

محترم ملکیار صاحب!

در عالم ناشناسی سلام عرض نموده از روشنی در قضیهء مربوطه بسیار زیاد مستفید شدم و منطق جریان را بسیار منطقی تحلیل نموده اید.

بنده که این جریانات از پیش رویم در اوان جوانی در کشورم گذشته و در آن زمان سیاست را اینطور که امروز شناخته ام نمی دانستم قریب به صد فیصد عقیده به این هستم که شما نوشته اید.

باور کنید که این حسن شرق را من در همان زمان جوانی یک انسان به اصطلاح پوک و چابلوس و بی مسلک حتی اگر دوستانش قهر هم شوند تشخیص داده بودم و در همین موضوع خود باقی خواهم ماند. این انسان ها به کدام روی باز می ایند و جرءت نوشتن خاطرات خود را می کنند که خدا می داند چقدر انرا به نفع خود کچ و بلیچ می کنند.

برای کیف کردن

شیخ فریدالدین عطار در کتاب تذکرت الاولیا خود در شر حال شقیق بلخی رحمت الله علیه می نویسد:

شقیق با ابراهیم عدم در مکه روبرو شد.

شقیق از ابراهیم عدم پرسید که:

"ای ابراهیم چون می کنی در کار معاش؟"
ابراهیم جواب داد که:

"اگر چیزی رسد شکر کنم، اکر نرسد صبر کنم".

شقیق گفت:

"سگان بلخ هم همین کنند که اگر چیزی رسد مراعات کنند و دم جنباند و اگر نباشد صبر کنند".

بعد از این جواب ابراهیم از شقیق پرسید:

" شما چگونه کنید؟"

شقیق گفت:

"اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم".

ابراهیم بر خاست و سر شقیق ببوسید.


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 20.01.2016

بیا هم زمونږ دوه حساس ارجنمدان استاذ سیستاني صاحب او احمد فواد ارسلا صاخب!!

د شاغلي ارسلا لیکنه «صفحاتی از کتاب استاد خلیل الله خلیلی و مشاهدات در باره حبیب الله بچه سقا» او د استاذ سیستاني ورباندی تبصره ۱۸ د جنوری د نظریاتو په کړکی کې...!!
استاذ په څومره یو دقیق او وطن پال پاک احساس لیکي:

«نکته جالب ولی سخت «پرت وپلا»( به اصطلاح ایرانیها)،که درخاطرات خلیلی توجه مرا بخودجلب کرد،وتوجه سایر خوانندگان را نیز جلب کرده خواهد بود، اینست که ‏،خلیلی برای دختر خود ماری از زبان حبیب الله میگوید:«...من از حبیب الله پرسیدم: که چی گپ است؟ حبیب ‏الله گفت:خدا از من خواسته که امان الله را سرنگون کنم.» (مقالۀ ارسلا- افغان جرمن)‏»

بلی، د اسلامي ارشاد مطابق پس له حضرت خاتم النبین نور چاته د پرورګار عالم له خواء وحی نه راځي، لیکن حبیب الله د انګلیس او منافقو ملا ډولو له خواء ملقب په خادم دین رسول الله؟؟) پر اماني دولت د یرغل په درشل کې عالم او شاعر خلیلی ته وایي: ( خدای له مانه غوشتي، چې امان الله خان راوپرزوم...؟!.) یعنی د سقاو زوی عل حبیب الله د ځان د خدای له خواء موظف شوی ګڼي او خلیلي هم ورته نه وايي، چې نه ته درواغ وايي، ته په دې خبره کولو کفر ته ولاړې، بلکې پر شاه یې ټپوي او ورته وايي، چې پر پاچا امان الله خان ورځه او زه درپسې یم.

امان غواړم د تاریخ د رسوايي نه...
استاذ سیستاني په دې غوره او نادر تحلیل مو آفرین وایم.

په درناوي


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 20.01.2016

محترم انجنیر کلیوال ته سلام او بیا یاداوری کوم چی دا حکومت د شاغلي جان کیری له خوا تپل شوۍ حکومت دی او نه دی ملی یووالی وحدت حکومت لکه په ۲۰۰۱ کال کښی دامریکا له خوا د یوشکا فیشر په کومک په بن المان کښی دافغانستان ملت اوږو باندی سپور کړۍ شوإ تاسو ته باید ښکاره وی چی د ۲۰۰۱ کال راپدی خوا قاتل کمونستان ، تنظیمونه ، طالبان او تربیه شوی دیموکراتانو دملت وینی وځبیښلی او دملت تر نامه لاندی ملیارده ډالرونه او ایرو چور او دملت ځمکی غصب شوی او اوس هم ددی تپل شوی حکومت حلقه ( د مداری کرزای ګروپ ) د ماهانه معاشونو خاوندان دی او باردیګاردونه لری إ دا پنځلس کالونو کښی همدا حلقه دی چی د امریکا او انګلیس له خوا دملت پر اوږو سپاره اوددوی مینځ کښی تیر حکومتونه او اوسنۍ حکومت دوران لری او حیله ګیری سره خپلو مینځنو کښی اوپوزیڅینونه جوړوی إ

طالبان او بن لادین او دا تنظیمونه د امریکا او انګلیس تولید دی سی ای اي او دانګلیس جاسوسی دستګاوی د پاکستان ای ایس ایس سره اوږه پر اوږه د طالبانو تولید کښی او تنظیمونو جوړښت کښی همدارنګه د عربو شیخانو د بن لادین تر رهبری لاندی پاکستان ته سره جمع کړل إ وروسته چی ددوی تر مینځ اختلاف راځی دا دامریکا او انګلیس دوامداره سیاست دی إإإ

افسوس چی اکثره منورین د خارج له خوا تپل شوی ملی وحدت حکومت شعارارزش ته قایل دی إ
څرنګه چی په افغانستان کښی د ۱۹۷۸ کال راپدی خوا حکومتونه د اجنبی ممالکو له خوا د خپلو هدفونو لپاره رویکار شوی دی او مصنوعی ملا دوکتور محمد اشرف غنی دروغجن او ډرامی دی تر څو چی دا خرڅ شوی رنګه حلقه موجوده وی د افغانستان ملت به ښاد نشی إإإإ


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.01.2016

اخوی ارجمند خان صاحب قاسم باز
پیام مملو و مالامال از صمیمیت ، اخلاص و مؤدت شما را دریافت داشتم.
من متقابلتا ، بدین منوال ید اخوت ، برادری ، و محبت خود را که از عمق و ژرفای قلبم سرچشمه میگیرد ، به صوب شما میکشایم و دست تان را بر سبیل ، مظهر دوستی و برادری میفشارم .
خویشتن را بختیار و کامگار احساس میکنم که سرانجام ایزد لایزال توفیق آن را عطأ نمود که با خامه شکسته و فکر پوسیده خویش ، سوءظن شما را در مورد صداقت گفتار و نیات وطن خواهانه بی آلایش و عاری از هرگونه شایبه ، تلوث و خبث باطنی خود ،که نزد شما موجود بود مرفوع سازم .
متأسفم که موجودیت همچو سوء ظن ها و عدم اعتماد به ارتباط نظریات و عقاید و تحلیل های روشنفکران کشور ما، حتا در مسایل ملی و بخصوص در صفوف ملیگرایان ، موجب افتراق و تنافربی پایان گردیده است.
مناقشه و مجادله و مباحثه و مناطقه قهر آمیز ، مربوط به مسایلی که اصلأ جزء تاریخ کشور گردیده نه تنها ، مثمر ثمری نیست بلکه یک اشتباه نا بخشودنی خواهد بود که ما را در طی طریق مسؤلیت ها و نیات وطن خواهانه و خدمت بمردم خویش و فکر دریافت طرق حل معضله های حال و مستقبل مردم خود نه تنها بطی بلکه منحرف خواهد ساخت .
باکمال تأثر و تأسف ملاحظه میکنیم که روشنفکران ما که چشم و چراغ یک یک جامعه تلقی میگردد ، حتا در سطح ملیگرایان روی مسایل ماهیتا ذاتی ، عندی و انفسی آنقدر از هم فاصله میگیرند که گویا مجادله میان حق و باطل ، میان صداقت و خیانت ، وطن دوستی ووطن فروشی باشد ، در حالیکه حقیقت چنین نیست ، واین همان چیزی است که عدو ، و خصم سوگند خورده وطن و ملت مانند اتحاد مفسد و شیطانی شمال و شورای جنایت شعار زمرد فروشان پنجشیر ، احزاب جهادی مخلوق اسلام اباد و تهران و دست های مرموز و مزدور حلقه های استعماری جهانی آرزومند و مشتاق آن است .
به هر صورت من درحالیکه تصمیم جناب ملکیار را که بعد از قسمت اخیر تحلیل شان ، توجه و انرژی خود را متوجه مسایل و معضله های مدنیت سوز موجوده ملی خواهند ساخت ، خیر مقدم گفته ، به نوبه خود از تمام قلم بدستان ملیگرا ، خاضعانه التجا مینمایم که از تحریر مطالب تخریش کننده و مخصوصا هتک حرمت و تذلیل همدگر بپرهیزند و توجه و انرژی بیشتر خود را در طریق دریافت طرقی که ضامن سلامت و سعادت جامعه ووطن ماباشد معطوف نمایند .
پروردگارا ، اگر به راه مستقیم روان نباشیم ، ما را به راه مستقیم هدایت فرما.
خداوندا اگ به راه مستقیم روان هستیم ما را در طی طریق معاونت فرما.
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پر موږ رڼا کړی
ستا له مینی مو آګاه کړی
ورورولی راکی بیدا کړی
په سینو کی مو چی زهر
دکینو او تربګنو دی
ورته علم پوهه راکړی
لویه خدایه لویه خدایه
دا تیاری پر موږ رنا کړی


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 20.01.2016

مشره وروره محترم استاد سیتانی صاحب
ممنون و متشکرم ، طوریکه از فضیلت و دانش شما توقع میرفت ، روی یک شکررنجی به ارتباط سردار داؤد خان ، کدام موقف غیر دوستانه تحت هر نام و عنوانی که باشد در برابر این جانب اختیار ننموده اید .
امیدوارم پیام دوستانه ، مهذبانه وواقع بینانه محترم قاسم باز ، ممد تفاهم بیشتر به ارتباط مسایل ملی کشور گردیده تا عناصر وطندوست ، نیرو و انرژی خود را در راه استخلاص مردم یرغمل گرفته شده و کشور نیمه محکوم از دسیایس قدرت های استعاری و نیرو های وابسته استعبادی شان ، متحدانه بسیج سازند.
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش بدست خویش بنوشت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.01.2016

محترم قاسم باز درنشت تاسو ته!

ستاسو مردانه لیکلو ماته دیر خوشال کره، له خدای پاکه تاسوته خوشالی غوالم. دغه ده افغانی ادب او کلتور.

بیا یی وار په دا دنیا نشته رحمانه
په هر چا باندی چی تیر شو وار د عمر


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 19.01.2016

محترم داود مومند
به موقف روشن و می شما احترام عرض میدارم و به اندازه شما دشمن پاکستان هستم. من هم مثل شما نه شاه پرست هستم و نه شهید داود خان پرست و نه شیهد میوندوال پرست. اختلاف ما و شما در انداره احترام به ظاهر شاه و و کار ظاهر شاه در مقایسه با داود خان است . محترم استاد سیستانی را از نوشته های عالمانه ای شان میشناسم و به ایشان مثل دیگر نویسندگان محترم این پورتال وزین ملی احترام دارم و افتخار میکنم اگر شما و یا هر کسی دیگر مر از همنظران این نویسنده ملی بدانند.
با احترام


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.01.2016

دانشمندان محترم سلام!

باید با هم مردانه بر خورد داشته باشیم، وضع این مملکت که به این روز است و رسیده بی دلیل نیست وقتیکه تنها در این دریچه کوچک اندازه منطق و معلومات اشخاص در ترازوی خواننده تا و بالا میرود.

فیض عزلت عالمی را در بغل می پرورد
مردمک در سایهء مژگان فلک پیما نشست

درد دل ما چون شرار قاغذآتش زده
داغ هم یک لحظه نتوانست بی پروا نشست


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 19.01.2016

لا لا بزرګوار و محترم من اقای محمد داود مومند صاحب ! از ویرجینیا به کلفورنیا سلام.
نمی دانم بعد از این شما را بنام لالا بزرګوار،و یا کاکا محترم چی حطاب کنم. واقعآ به این نوشته تان که در این دریچه نظر سنجی بتاریخ ۱/۱۸/۲۰۱۶ نشر ګردید بنده را به این وادار ساختید تا دو دسته بشما رسم تعظیم نمایم، ان هم بخاطریکه چیزی را که میخواستم شما انرا بی پرده اظهار داشتید،تصور من هم همین بود، که شما واقعآ نه شاه پرست بودید، نه میوندوال پرست. شما به هر خاطریکه که بود این حق ابدی ازلی و مسلم هر فرد جامعه انسانی است ، هر شخص که از شخص دیګر خوش اش نیاید بضد ان فرد به مخالفت شان استاده میشود، صرف به این تفاوت که ګاهی یک فرد یا بخاطر منافعی ملی و ګاهی بخاطر منافعی شخصی . من در این مورد هیچ تبصره نمیکنم. تقریبآ در این دو سه سال خوانندګان این پورتال تمام انهایکه در این پورتال و این دریچه نظر سنجی مینویسد خوب میشناسد، که کی بخاطر چی ؟ و کی بخاطر چی بضد یکدیګر قرار ګرفته، بین من و شما الحمدالله نه کدام مسله پولی نه کدام مسله پلوان شریکی وجود دارد که بین خود به ان بجنګیم بهر صورت
من بعد از این هر انچه که شما برضد این برادرکوچک و یا برادر زاده تان و هم چنان برضد مرحوم و مغفور شهید سردار محمد داووخان بنویسید من دیګر یک کلیمه و یک حرف را بر حلاف شما، نظر به خواهش محترم داکتر صاحب ولاتبار من اقای هاشمیان و همچنان نظر به نوشته واقعبینانه نو تان که امروز اقبال نشر در این دریچه نظر سنجی انتشار یافت نخواهم نویشت. اګر در طول این دو سه سال از نزدم ازرده خاطر ګردید به بزرګواری تان این برادر کوچک و یا این برادرزاده کوچک تان را به مهر و محبت بزرګی و کلانی خود ببخشید.من هیچ ګونه دوشمنی شخصی و فامیلی و نه کدام حصومت و یا بی احترامی به مقابل شما نداشتم و نه دارم و نه خواهیم داشت، شما بزرګوار من استید شما کلان من هستید، من در اخیر کلام خود از فاصله های دور یعنی از ویرجینیا بسیار دور تا به کلفورینیا دست برادر بزرګ ، و یا کاکا محترم خود اقای محمد داود مومند صاحب را میبوسم احترام و منزلت بزرګی و وطنداری تان همیشه نزدم محفوظ است و خواهد بود. چون من چند سال از شما کوچکتر هستم به همین خاطر اولین حق را بخود دادم تا از شما برادر بزرګ و کاکا محترم بکمال معذرت که در طول این دو سه سال شما در مورد بعضی مسایل سیاسی کشور از نزدم ازرده خاطر شده اید از شما برادر بزرکوار و کاکا محترم عفه تقصیرات میخواهم. دیګر وقت شما را نګرفته امید وارم به این نوشته ناچیزی برادر کوچک تانرا ببخشید.
به امید صحت و سلامتی برادر بزرګوار و کاکا محترم خود اقای محترم محمد داود مومند صاحب. وسلام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 19.01.2016

برادرمحترم آقای داود مومند،
من عین الدین راستگو نیستم اگرچه نوشته های ایشان شبیه نوشته های من استُ .من هم این همووطن خوش نویس وبا منطق را نمی شناسم


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 19.01.2016

وطنوال ارجمند عین الدین جان راستگو
باید بدانید که هر هم وطن حق دارد ، آراء و عقاید خود را به ارتباط مسایل ملی و جهانی بدون تشویش از سانسور و ترس از هتک حرمت و تخریب شخصیت ،از جانب معاندین و مخا لفین ابراز و اظهار نماید .
اگر کسی به مخالفت سردار داؤد و یا شاه مخلوع ویا برعکس به موافقت با ذوات فوق الذکر نظر بدهد نباید با شعار های غیر مسؤلانه به عنوان نماینده پاکستان ، دزد ، متقلب ،خاین ،مختلس دارایی های عامه وغیره قلمداد گردیده ودر موردش فحش نامه ها و طومار های ضد کرامت انسانی نوشته و ظاهرا زیر نام دیمکراسی و ماهیتاروی ملاحظات و تأثرات عندی به دست نشر سپرده شود.آیا وجدانی نبود که خودت حد اقل یک بار از راست گویی و راست پسندی و راست کنشی افغانی و اسلامی و انسانی کار گرفته به عوض انتفاد های دشمنانه بی حساب و بی شمار علیه من ، همچو نیات مشوب ،وتلوث ذهنی را تقبیح میکردی ؟
خوشبختانه من در عمر خود نه شاه پرست بودم و نه داؤد پرست .
من خود را امانیست میدانستم و امانیست میدانم ، البته تا اوایل دوره جمهوریت کودتایی از خوشبینان قدیمی سردار داؤد خان بودم و پسر مرحومی ویس داؤد رفیق من بود .
زمانیکه در لیسه حبیبیه سابقه بودم از طریق ویس با داؤد خان مکاتبه نمودم . مکتوب داؤد خان از گزند روزگار در امان مانده که شاید روزی با مساعدت تخنیکی یکی از دوستان بنابر مشکلاتی که من ، در مسایل کمپیوتری دارم ، بدست نشر بسپارم .
به صراحت میگویم من هرگز عضو حزب ملی و مترقی و مردمی حزب دیمکرات مترقی نبودم ، من شهید میوندوال را صرف یکبار از نزدیک در منزل فخر افغان خان عبدلغفار خان بابا ،در یکی از روز های عید ملاقات نمودم .
اکنون هم اتهام غیر مسؤلانه مشعر بر اینکه من به اصطلاح در حلقه شهید میوندوال قرار دارم به عنوان یک افترا و تلاش مذبوحانه شدیدارد میکنم.من در دوره حکومت میوندوال مضامین انتقادی خود را در یکی از جراید آزاد بدست نشر سپردم ، ولی اینکه مرحوم میوندوال و رجال ملکی و نظامی دیگر که سرمایه بزرگ معنوی مردم و کشور ما بود ، ظالمانه سر به نیست شدند یک عمل صریح ضد منافع ملی ، دوره رژیم کودتایی سردار تلقی و تقبیح نموده تکفیرهمچو اعمال فرعونی از جانب من و تمام حق پرستان ما را مبتنی بر اکاذیب ونیات مذموم و مشوب داؤد پرستان ، نماینده پاکستان و غیره ساخته نمیتواند .
کام یزید داده ای در کشتن حسین بنگر که را به قصد که دلشاد کرده ای من در دوره دهه دیمکراسی اولین کسی بودم که در پوهنخی حقوق وعلوم سیاسی ، علیه قانون مبتذل معارف و پوهنتونها قیام نمودم.
چنان به نظر میرسید که در آن دوره مبنی بر تضاد های درونی کابینه ، خواستند با انفاذ قانون غیر دیمکراتیک معارف و پوهنتون ها، پدر معارف نوین در کشور یعنی علی احمد خان پوپل را بد نام کنند .
هم چنان در دوره شاهی تحت عنوان « دیمکراسی پر طمطراق طبقات حاکمه در افغانستان » مضمون بسیار شدیدالحنی را در یکی از جراید آزاد بدست نشر سپردم و همین مضمون توجه تورن جنرال متقاعد و سابق والی ننگرهار شهید خان محمد خان را جلب و توسط مرحوم امالله حیدرزی مدیر قلم مخصوص اسبق ولایت ننگرهار بمن پیام فرستاد تا به ملاقات شان بروم . مرحومی را چند سال بعد بار دوم در کابل یک هفته قبل از گرفتاری شان ملاقات نمودم .این لطف خداوند بزرگ بود که به مصیبت سعدالله جان کمالی و دیگران که به دیدن مرستیال صاحب رفته بودند مبتلا نشدم .
امروز کسانیکه در بد گویی پادشاه مخلوع به شمول داؤد پرستان ، عظام رمیم اورا در آتش منافرت و غضب بعد از وقت میسوزانند بفرمایند و بگویند که در دوره دهه دیمکراسی که آزادی کامل مطبوعات و بیان و انتقاد تضمین شده بود چند مضمونی در مخالفت و معایب دیموکراسی وقت و اشتباهات شاه نوشته اند ؟
هموطن راستگو ! متأسفانه همچو یک تلقی وجود دارد که محترم استاد سیستانی به زبان تو با من صحبت میکند .
من باور نمیکنم محترم استاد سیستانی که من او را خطاب مبارز دو شمشیره داده ام به ارتباط قصه سردار داؤد ، خود را چنان کوچک و زبون احساس نماید که از طریق و زیر قبای خودت با من طرف واقع گردد .من با محترم استاد سیستانی به استثنأ قصه داؤد خان ، در مسایل ملی موقف مشترک دارم ،من بمنظور رفع همچو تلقیات و هم چنان دوستی و آشنایی با شما ، و ایجاد حسن تفاهم و کشودن باب دیالوگ برادرانه ، بحیث یک برادر افغان و مسلمانت میخواهم روابط مستقیم داشته باشم ، لذا بار دوم به حیث یک موسپید از تو تقاضا مینمایم که از طریق این ویب سایت ، آدرس ایمیل ، نمره تیلفون وآدرس منزلت را در امریکا برایم لطف نموده ، مدیون خود سازید .
با عرض تشکر و امتنان


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 19.01.2016

من نمی دانم چرا یک تعداد افراد که از یک طرف از شاه بی بدیل غازی امان الله خان تعریف و تمجید میکند ولی از طرف دیګر باز این افراد بعضی اوقات از دوشمنان ان غازی بی بدیل قهرمانان می تراشد، بطور مثال یک عده از این جنابان بخصوص یک نابغه و جامع الکمالات که در این پورتال همیشه مینویسد،و خود را عقل کل میداند، به بسیار دیده درایی در بضی نوشته های خود ان عده افراد که در زمان محمد نادرشاه بخاطر اعمال خاینانه شان مورد پرس و پال دولت ان وقت قرار ګرفته از انها قهرمانان مصنوعی ملی میسازد، مثلآ کسانیکه بضد غازی امان الله قیام نموده اقایان هریک اغظم خان شینواری و برادرش افضل خان، همچنان ملک قیس خان خوګیانی ننګرهار و زیرک خان جدران.موسی خان قندهاری، وغیره و غیره
دراینجا سوال پیدا میشود که اګر این افراد که در بالااسمای شان ذکر ګردید، به پسر سقاو همدست نمیشدند فجایع بعدی سال ۱۹۲۹ هیچوقت به وقوع نمی پیوندید، جای افسوس در اینجا است که تاحال یک عده افراد بنام روشنفکر چیز فهم از این افراد خایین فوق الذکر قهرمانان میتراشد، ایا قهرمان تراشی این افراد به معنی این نیست که اینها به این کار خود غازی امان الله خان را نفی نمیکند، حقیقت است و واقعیت است اګر در ان زمان این افراد که در بلا اسمایشان ذکر ګردید انها بر ضد غازی امان الله خان ، و بطرفداری بچه سقو با دوزان حرفوی سقوی همکاری کمک و همدست نمی شدند، فجایع سال ۱۹۲۹ هیچوقت به وقوع نمی پیوندید، ایا در ان وقت و زمان این افراد فوق الذکر نبودند که بر علیه غازی امان الله خان در شینوار، خوګیانی، جدران و قندهار اعتشاش را برپا نساختند؟، اینها بودند که بر علیه شاه امان الله خان بطرفداری بچه سقاو بر ضد پادشاه بی بدیل شورش نمودند ؟، وقتیکه نادرخان قدرت را تصاحب نمود وی بخاطر اعمال خاینانه، این افراد فوق الذکر را مجازات نمودند، ایا این کار نادرخان و هاشم خان صدراعظم در انوقت خلاف منافع ملی بود. جواب روشن است که نی . بدبختانه امروز افرادی در این سایت وجود دارد که سنګ دوستی ان پادشاه بی بدیل را به سینه میکوبد ولی بدبحتانه یا اګاهانه و یا غیر اګاهانه از این جواسیس پشتبانی میکند ، این را ګویند یک بام و دو هوا.امروز افراد در این سایت وجود دارد که از دوشمنان درجه یک غازی امان الله خان بخاطر محکومیت هاشم خان و داوودخان از دوشمنان پادشاه بی بدیل پشتبانی میکند و از انها قهرمانان ساختګی و مصنوعی میسازد، افسوس بحال این ملت، مظلوم و بیچاره. در این جا هیچ جای شک و شبهه نیست که از نادرخان هاشم خان و داودخان در ان زمان اشتباهات سر زده باشد ولی این هم راه انصاف نیست که بخاطر دوشمنی به نادرخان هاشم خان و داوودخان از این اشخاص فوق الذکر هریک محمداغظم خان و افضل خان شینواری، ملک قیس خوګیانی و زیړک خان جدران قهرمانان بتراشیم و از داوودخان ، هاشم خان و نادرخان ظالمان ملی ، لذا پس به جرات ګفته میتوانیم بګویم اګر نادرخان، هاشم خان و داودخان ظالمان بودند پس وزیر محمدګل خان بیدون چون و چرا در جمله ظالمان نیز شامل میګردد.
خود کرده را نی درد است نی دوا


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 18.01.2016

د «سپومۍ لور» د لیکوال په اړه، د جناب بهاند صاحب لیکنی دی ته و هڅولم چی د دی اثر د قدرمن لیکوال محترم مشر ورور ، دروند او پیاوړی استاد «نوزادی» صاحب د شخصیت په هکله یو څولنډی جملی ولیکم.نوزادی صاحب له پنڅه دیرشو کالو را په دی خوا پیژنم، څلور کاله یی د کابل د پولی تکنیک په انستیتوت کی شاګرد وم او لس کاله می د ده تر مستقیمی لار ښونی لاندی د کانو او جیالوجی د سروی په اداره کی دولتی وظیفه اجرا کړیده. نوزادی یواځی زما د پاره نه بلکی د ټولو هغو همکارانو د پاره چی د ده تر لاس لاندی کار کړی یو داسی شخصیت دی چی دهر یوه په زړه کی ځای لری،هغه داداسی یوه مهربان اوله مینی، اخلاص او پیرزوینی نه ډک زړه لری چی هیڅ ډول انسان ته پکی کرکه او نفرت نشته، هغه د هر ډول عقیدوی، قومی، ژبنی، سمتی او سیاسی تبعیض لرلو نه داسی پاک او خالی زړه لری لکه انسان چی نوی د دی دنیا راغلی وی، لنډه داچی هغه«استاد نوزادی» د دومره لوړو انسانی اخلاقو لرونکی شخصیت دی چی مثال یی زمونږ په ګډه وډه ټولنه ډیر کم شاید ومیندل شی. هفه پخوا شعر نه لیکه او یا یی هم کم لیکه، زه یی هر وحت شعر لیکلو ته نه یواځی هڅولم بلکی لازمه لار ښونه یی هم راته کوله. اوس چی ېې د ادب دنیا او د شعر نړۍ ته ګام را ایښی دی، زه په دی باوریم چی یو وخت به د ده نوم د ده د لوړی پوهی او عالی افکرو له برکته د پښتو ژبی د لوړو ادبی ستورو په ډله کی ور داخل شی. لکه څنګه چی هر شاګرد خپلو درونو استادانو ته دعاوی کوی، زه هم خپل دی درانه استادته د ښی روغتیا او پوره سلامتیا سره د اوږه عمر د پاره دعا کوم. د ده له مینی ډک زړه دی تل بی درده وی. آمین. نوزادی صاحب د یو ه مخلص شاګرد سلامونه ومنۍ. په ډیر ادب. کلیوال


اسم: قاسم قاسمی   محل سکونت: المان    تاریخ: 18.01.2016

به جواب برادر ما قیس کبیر!
برادرعزیز نوشته شما را خواندم آنچه که شما گله وگذاری کرده اید بجاست مگر توجه کنید که بعضی اوقات نتایج کار های سایت شما نیز مثل یک زخم سر باز میکند وریم چرک ازآن خارج میگردد. ببینید برادر عزیز که از چند سال به اینطرف چه کار های از جانب سایت شما سرزده است اینکه برای مسایل ملی زحمات زیاد کشیده اید و هنوز هم می کشید قابل احترام است و هیچ جای تردید ی در کار نیک سایت شما وجود ندارد خدا شما را ازین سبب برکت بدهد.
آنچه که در کنار آنها سب خرابی شده است نیزقابل توجه است. میگویند که اگر از نیکی گفتی عیب را نیز بگوی! یا سرچپه آن. تعدادی از خوانندگان محترم و شریف از کار های نیک تان تشکر دارند اما کار های نا بجای تانرا نیز در نظر دارند متوجه باشید.
در زمانیکه سایت شما از امریکا و شاه افغانستان فرشته های نجات برای وطن ساخته بود بیشتر مردم در ضدیت سایت شما این طرز کار شما را پسند نکردند. شاید بهانه بیاورید که آن وقت صلاحیت کامل نداشتید هرچه باشد طرز کار سایت شما را نشان میدهد که درین راه مظلوم مجید کلکانی را بی جهت حتی دزد خطاب کردید در حالیکه مجید و برادرش کسانی بودند که در راه وطن با صداقت تام جان دادند و برعکس خاندان ظاهر شاه که در آخرین روز های زندگی اش باز هم به کمک امریکا آمد و تمام زمین های بیت المال را که حق مردم بود وبنام شاه امان الله قباله شده بود از خود ساخت و بالاتر از 500 ملیون دالر آنرا فروختند و این پول هنگفت را برای حیف میل به جیب زدند و از افغانستان خارج ساختند. افغانستان که در معرض چور بود باز هم شاهزادگان بجای که جلو چور را بگیرند در چوربی شرمانه شرکت کردند و کار دزدی را انجام دادند که روی دزدان کوچک و ریزه را سفید ساختند.
در آغاز این دوره تعدادی از سایت شما دلخور شده خارج شدند و به ساختن سایت دیگر اقدام نمودند که برای مدح و ثنای دوستان همنظر پرداختند و طرفداران شاه را بباد ناسزا گرفتند، چهره بد امریکا را با گماشتگان شان کوبیدند این سایت بدون شک با همکاری و همیاری دوستان حزبی همنظر براه افتاد.
یعنی در اصل اخراج اشخاص ناراضی از سایت شما سبب بمیان آمدن سایت جدید گردید. وقتی شما ثابت ساختید که بچه سقو کی بود و خلیلی چرا او را شخص پاک، باشهامت، عیار و جوانمرد قلمداد کرد، بخاطریکه دهان جوال دزدی را با شورای نظار گرفته باشد واز طرف دیگر دزدی و چپاول را که شورای نظار و دیگر احزاب اسلامی براه انداخته بودند، برای هموطنان مثبت قلمداد میکرد. با این جبهه گیری تان دور از انتظار نبود که سایت دیگری به حمایت و پشتیبانی غیر مستقیم شورای نظار و خاندان خلیلی بمیان نیاید. شورای نظار و خاندان ملیونر خلیلی ها که در پول غرق هستند برای آنها ساختن یک سایت که دیگران در خفا پیش ببرند، مثل آب خوردن است. بهر حال اگر کدام قلمدار دیگری خواسته باشد سایتی بر ضد شما بسازد، مشکل نیست زیرا شورای نظار و خاندان خلیلی درین شرایط پول زیادی را در خدمت میگذارند. عفو تقصیرات که بیان حقیقت تلخ است.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.01.2016

دانشمند افغان آقای ارسلا، درمقالۀ مستندی که زیرعنوان:«صفحاتی از کتاب استاد خلیلی در ارتباط به مشاهدات ‏درمورد حبیب الله بچۀ سقو» نوشته اند، جمله زیبا وآموزنده ئی را از زبان دو استاد پوهنتون استرالیا در مورد حکایت وراویت جنگ ‏‎ ‎‏(‏War Narrative‏) چنین یاد داشت کرده اند‎:‎‏«کوشش برای برحق نشان دادن یک جنگ وکوشش برای بدست آوردن ‏حمایت وپشتی بانی با استفاده از یک قصه وحکایت متقاعد سازنده را حکایت یا روایت جنگ گویند.»‏

سپس آقای ارسلا با اشاره به مقالۀ اخیرم(تذکرالانقلاب، آئینۀ تمام نمای فجایع سقوی) از قلم فیض محمدکاتب هزاره که ‏رخدادهای سیاسی واجتماعی واخلاقی واسلامی دورۀ حبیب الله کلکانی را بطور روز مره ضبط نموده و به دنبال آن دو ‏مقاله ازسوی داکترصاحب کاظم ارائه گردید که، یکی درتائید محتویات تذکرالانقلاب فیض محمدکاتب و دومش مورد ‏‏«نقش انگلیس در رویکار آوردن واز بین بردن بچۀ سقو واستقرار نادرخان»، بود، میگوید:« دیده میشود که حکایت و ‏روایت تاریخی در مورد وقایع سال های متذکره موجود بوده و است:[به این معنا که گروهی از نویسندگان ومحققین ما ‏در دفاع از] استقلال افغانستان برضد استعمار انگلیس ، برای ترقی و پیشرفت مستقل کشور می جنگند. وگروهی ‏دیگراز نویسندگان ما بنابر ملحوظات قومی وتباری ، روی کار آمدن حبیب الله کلکانی را، با تمام فجایع ضد انسانی ‏وضد اسلامی وضد مدنی او ،یک حرکت ضد کفرمیدانند و براین عقیده اند که امان الله خان کافر شده بود وحبیب الله یک ‏مسلمان واقعی وخادم دین رسول لله بود؟

هواداران بچۀ سقو، غافل ازاین حقیقت اند که تاریخ ،چلوصاف انسانها را از اب می کشد وخوب وبد آنها را نمایان میکند وحقیقت را ‏نمایان میسازد. همانگونه که آفتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان نمود، حقیقت را نیز نمیتوان با دروغ وبهتان گوئی ‏پنهان کرد. کتاب کاتب هزاره، وکتاب «بازنگری دورۀ امانی و توطئه های انگلیس » ازداکتر صاحب زمانی ‏ومقالات مستند ومحققانۀ داکتر صاحب کاظم به ارتباط نقش انگلیس ها در عروج وسقوط حبیب الله کلکانی وروی کار ‏آمدن نادرخان ،واخیراً مقالت کم نظیرآقای داکتررحمت زیرکیار در پورتال افغان جرمن آنلین وسایر رسانه های جمعی ‏افغانی، هریک مثل افتاب درخشان بر گوشه های تاریک تاریخ افغانستان در دهه سوم قرن بیستم میدرخشند وهیچکس ‏توانائی بطلان آنها را ندارد. چونکه بقول مولانا: آفتاب آمد دلیل آفتاب !‏

نکته جالب ولی سخت «پرت وپلا»( به اصطلاح ایرانیها)،که درخاطرات خلیلی توجه مرا بخودجلب کرد،وتوجه سایر خوانندگان را نیز جلب کرده خواهد بود، اینست که ‏،خلیلی برای دختر خود ماری از زبان حبیب الله میگوید:«...من از حبیب الله پرسیدم: که چی گپ است؟ حبیب ‏الله گفت:خدا از من خواسته که امان الله را سرنگون کنم.» (مقالۀ ارسلا- افغان جرمن)‏

سوال اینست که آیا واقعاً خلیلی تا پنجاه سال بعد ازاولین ملاقات خود با حبیب الله کلکانی، هنوز هم متوجه نشده بود که ‏این سخن حبیب الله خدا نشناس «خدا از من خواسته که امان الله را سرنگون کنم »، از لحاظ اعتقادات ‏اسلامی کفرمحض است! ونباید از سوی یک مسلمان معتقد به خدا وپیغمبرش رسول اکرم(ص] تکرار شود، اما خلیلی با ‏فهم به روح مسئله ، میخواهد بازهم به نفع حبیب الله وبرضد امان الله خان [که مستوفی الممالک پدر خلیلی را اعدام کرده ‏بود] دروغ بگوید وبا روایت از زبان بچۀ سقاو، خواسته مقام او را در نزد خدا، از مقام پیغمبر اسلام نیز بالاتر نشان ‏بدهد!؟ ‏

مسلمانان میدانند که حضرت محمد پیغمبراسلام، بوسیله جبرئیل پیام خداوند را می گرفت وبعد به امتش میرسانید، اما ‏دراینجا، حبیب الله دزد، ورهزن وبگفتۀ خلیلی قاتل حاکم چاریکار وبقول کاتب هزاره، قبل از رسیدن به قدرت قاتل ‏‏400 نفرمسلمان دیگر ، بدون واسطه جبرئیل وسایرملایکه مستقمیماً با خدا در تماس است وکلام خدا را دریافته ‏وبرای سرنگونی امان الله خان کمر بسته است ؟؟؟

این چگونه وجدانی است که بعد ازپنجاه سال پس از حکومت سقوی، خلیلی به دختر خود دروغ میگوید ودخترش آن ‏دروغ رامثل یک حقیقت مسلم از راه چاپ خاطرات پدرش به گوش مردم ما میرساند وهیچ کسی هم به این کفرگوئی خلیلی اعتراض نمیکند؟!درمقالۀ اقای ارسلا، وبخصوص در نقل خاطرات خلیلی نکات دیگری هم برای بحث ‏ونقد است که آنها را به وقت دیگری موکول میکنم. ‏


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.01.2016

محترم مومند صاحب
اینجانب هیچ دشمنی و یا دوستی شخصی با جناب شما ندارم. موضوعات مطرح در این پورتال را خوانده و نظرات موافق و مخالف خود را عرض مینمایم و پروای شما و هیچ کس دیگر را ندارم که از نظریاتی که در داخل چوکات این پورتال عرض میدارم شاد میشوئید یا خفه. من نه فدائی و ستایشگر افراطی شهید میوندوال هستم و نه فدائی و ستایشگر افراطی شهید داود خان . هردو فرزند این ملک بودند و هر دو توسط شوروری کشته شدند. من عقیده دارم که تقبیح شدید داود خان یک مود است که منشأ اصلی آن پاکستان است و جهادی های اخوانی و فرصت طلبان چون خلیلی و صدیق فرهنگ و قوی کوشان حتی بعضی از خاطره نویسان به ظاهر بیطرف و متأثر از حلقه خلیلی و سید مخدوم رهین در پشاور که من شخصاً این موضوع را مشاهده کرده ام در سال های 80 در دشمنی با داود خان و ایجاد چهره زشت از داود خان دست داشته اند که تا امروز ادامه دارد. یک جنبه این تقبیح و زشت و بد نشان دادن شهید داود خان، بزرگ سازی ظاهرشاه ، بود که در دوران خود نه خود چیزی کرد و نه به صدراعظمان موقع داد و حتی بعداً با بابای ملت بازی به محترم داکتر یوسف خان، صمد حامد و دیگر چهره های ملی موقع نداد که یک انتخاب دیگر Alternative برای رهبری غیر از مجاهدین، ترقی و عرض وجود کند.
ضرورت به تماس با شما و هیچ کس دیگر ندارم بخاطری که هیچ موضوع خصوصی مطرح نیست که در این دریچه مطرح شده نه تواند. اگر خواهش شما کدام نوع تهدید است، هر چه از توان تان بر می آید بفرمائید دا گز و دا میدان!


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 18.01.2016

مؤرخ موشگاف و محقق توانا استاد داکتر عبدالرحمن زمانی ، به ارتباط قیام قوم صافی و جنگ نابرابر حکومت در برابر قوم مظلوم و محکوم صافی به قوماندانی سردار داؤد خان ، تحقیقی را آغاز کرده اند که تا امروز از قلم هیچ مؤرخ و محققی به نظر نرسیده
است .
استاد زمانی در یکی دو پاراگراف قسمت سیزده در مورد غرور فرعونی و سرداری داؤد خان چنین مینگارد :
الحاج محمد ارسلان زمانی که خود با خانواده اش برای مدت سیزده سال در زندان دهمزنگ بسر برده است از زبان ملک « الله خان » در زندان روایت میکند که در جلال آباد توسط شخص سردار داؤد خان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم . سردارداؤد خان در حالیکه موزه های عسکری پوشیده بود ، من را مورد ضربات لگد و مشت قرار داده و میخواست تا خانواده میرزمان خان و عبدالرحیم خان صافی را به حیث عاملین و مشوقین حمله بر تیم مامورین احصأیه در دره مزار و مفاومت مردم کنر قلمداد کنم . اما من با ترس از خداوند حقیقت را گفته جواب میدادم که خانواده غازی میر زمان خان درین موضوع هیچ دخیل نبوده و من و مردم کنر اصلا عبدالرحیم خان صافی را نمی شناسیم.
استاد زمانی در یک پاراگراف دیگر چنین ادامه میدهد :
غرور سردار داؤد خان ، پاش دادن نمک بر زخم های مردم و آنچه باعث قیام سرتاسری صافی های کنر شد .
سردار داؤد خان بعد از پیشروی اش با غرور خاصی که داشت امر نمود تا جشن استقلال را در منطقه « چوکی » که در دهانه دره دیوگل قرار داشت و بعد از دره پیچ بزرگترین دره محل بود و باش صافی ها بود تجلیل نمود .
از تحقیق دقیق استاد زمانی روشن میگردد که سردار داؤد خان به حیث شاگرد اصیل مکتب سیاسی سردار هاشم خان میخواست دسیسه ای علیه خانواده لوی خان میرزمان خان کنری که یکی از قهرمانان استقلال افغانستان و یکی از حامیان امان الله غازی بود و هم چنان نایب سالار عبدالرحیم صافی بسازد .
دوره رهایی فامیل میرزمان خان که مصادف به دوره صدارت سردار داؤد بود ، نظر به همان بدبینی سابقه سردار به دلیل وفاداری این خانواده به غازی امان الله ، به روش حکومت ستالینی به هرات فرار گردیدند . گفته اند خداوند منتقم حقیقی است .
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت کیرد ظالمان را در حصار


اسم: مهرپور   محل سکونت: خان آبادی    تاریخ: 18.01.2016

تاریخ نویسی به شیوه ای تازه و ابتکاری/ دریایی از معلومات در یک مقاله. کیست تا از خواندن این نبشته محظوظ نه شود. داکتر کاظم شایسته ای همه گونه شادباش و تقدیر است.


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 17.01.2016

افغان مشهور او منلی لیکوال پوهاند زیرکیار صاحب، سلام!
ستاسو په قلم ترتیب شوې لیکنه «خپلواکي او غلواکي» مې ولوستله. دا لیکنه مو، چې د منلي او ګران شخصیت استاذ سیستاني صاحب د وروستی ټکان ورکوونکې لیکنې (تذکر انقلاب) نه الهام اخلي او په ضمن کې مو دیوه اتل افغان کوماندان جنرال مرحوم یار محمد خان وزیري څهره په کې راپېږندلې، د افغان تاریخ د یوې مهمې پاڼې د روښانولو لپاره یو ارزښمند اقدام مو بولم.
د ۴۰دلمریزې په درشل کې، زما په یاد دي، چې زه به د خپل پلار سره د کابل راډیو ته غوږ وم، نو به د یوه سفر یا بلې دولني موضوع په باب به ویل کیدل:
« والاحضرت مارشال شاه ولی خان فاتح کابل...»، اوس ستاسو د مضمون نه دغه لاندې پاراګراف ته ځیر شو، د کابل فاتح باید هغه وخت د کابل راډیو نه داسی اعلان شوی وای: « ملی اتل جنرال یار محمد خان وزیری فاتح کابل...»، آخر دومره درواغ د حاکم خاندان له خواء؟؟


« د غلواکۍ )بچه سقاوۍ( په مهال، یار محمد خان وزیری د وزیرستان د خلکو ولسي جنرال و او دجګړې ټول نظم
د ده په لاس کې و. محمد نادرخان او وروڼه یې ده ته اړ وو، نه سرچپه!بچه سقاو د کابل په ارګ کې تر هرچا
وړاندې د جنرال یارمحمد خان وزیري په لارښودنه د وزیرستان د جنګیالیو له خوا محاصره شوی و. بیا شاه
ولیخان له چهلستون نه، او څلور ورځې وروسته جنرال محمد نادرخان له پکتیا نه راورسیدل. د خپلواکۍ له جګړې
وروسته یار محمد خان وزیرستان ته نشو ستـنیدلی. ا مان الله خان ورته د ده د خدمتونو په بدل کې ده او د ده نږدې
ملګرو ته په (شاه جوی )پخواني لوی کندهار کې زمکه ورکړه.»

قلم مو نور غښتلی غواړم
په افغاني مینه


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.01.2016

آقای مومند صاحب سلام واحترامات مرا بپذیرید!

اشخاسیکه از طرف محکمه که در راس آن شخصیت بزرگی افغانستان غلام فاروق خان لوی درستیز نظام شاهی قرار داشت به خیانت و وطنفروشی حکم آن صادر گردیده بود چطور یک شخصییت که در پاکی ، وطنپرستی و آبادی کشور که هیچ یک از دشمنانش هم آنرا رد کرده نمیتواند( که شما هم به آن حلفه ارتباط دارید) با آن خاینین ( به حکم محکمه) گفتگو نماید.
ابن بک توهین بزرگ به ملت افغانستان میبود.

شما اگر مطالب نشر شده این دو شخصیت بزرگ آقای کاظم وسیستانی را << درست >> خوانده باشید حقایق درباره شخصیت داود خان ترقیخوا و دوره دیموکراسی بی بندوبار را تشریح کردند.

دوستان شما که از آن دوره دیموکراسی تقلبی ،برای اغراض شخصی) مقابل آن دو نویسنده بزرگ دفاع کرده نتوانستند به گقته عوام دو پای داشتند دو پای دیگر قرض کرده به << سایت >> های دیگر فرار کردند. خدا را شکر، که شما اقلآ به نمایدگی شان وقتآ فوفتآ درین دریچه یگان تائید از نوشته های دیگران، افسانه های تلویریون ( شیر و روباه) تیصره می نمابدتااز صحتمندی تان مطلع باشیم . با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.01.2016

محترم آقای کلیوال صاحب !

درین اواخیر کتابی در باره 5 سال جمهوریت از چاپ برآمدکه دربار ه محترم فاروق خان لوی درستیز هم تذکری یافته بود لذا فامیلش برایم تیلفون کرد و موضوع رهبری وی را بعد از کارمل برایم اظهارکرد .

برای بنده هم نو بود اما دور از امکان نیست زیرا داکتر حسن شرق و خالقیار بحیث صدراعظم و چندین وزیران غیر حزبی را از روی مجبوریت آوردند .

وقتیکه شما نوشتید که این پست بی صلاحیت قبول کرده بود که مانند دیگران آسیب نه بیند. معلومدار موضوع ترس است کسی شجاعت داشته باشد آنرا رد میکند اما من از نزدیک باوی آشنایی داشتم آن شجاعت را داشت. با عرض احترام


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 17.01.2016

برادر گرانقدر و محترم عبدالله خان
بعد از عرض مراتب سلام و احترام
جناب شما در دریچه به ارتباط سخنان درشت ملک خان و حوصله مندی سردار داؤد خان ، پاراگرافی بدین مضمون بدست نشر سپرده اید :
« اگر نوشته های ملک خان واقعیت داشته باشد ، شما صبر و حوصله مندی داؤد خان را در برابر کسیکه در حبس است ، چه ناسزا به خودش و فامیلش در اضافه از بیست سال نثار میکند و از بین بردنش مثل یک پشه برایش بود ، آیا قابل ستایش نیست ؟
آیا کسانیکه داؤد خان را دیکتاتور میخواند اگر کمی وجدان داشته باشند با در نظرداشت این خاطرات باید در گفتار و نوشتار خود تجدید نظر نماید .»
برادر گل ! نخست خدمت تان باید به عرض برسانم که جناب شما با این تلقی خود از دیمکراسی وجدان تمام آن عده ذواتی را که بر مبنا اصول ، موازین ، دساتیر و مظاهر اندیشه دیمکراسی ، با روش حکومت داری غیر دیمکراتیک سردار صاحب داؤد خان موافقت نداشته مورد سؤال قرار میدهید .
ثانیا جناب شما طوریکه خودتان توضیح میدهید و بر صبر و حوصله مندی سردار صاحب داؤد خان منطق و ادعای خود را استوار میسازید ، میان تفریق مفاهیم دساتیر و اصول دیمکراسی و روش و اعمال عاطفی یک شخص در مغشوشیت کامل قرار دارید ، زیرا مفاهیم حوصله ، صبر ، دلسوزی ، بخشش ، گذشت وغیره ، همه مظاهر و مبین احساسات « عاطفی » یک شخص تلقی گردیده و هیچ ربطی به طرز تفکر سیاسی و اعتقاد به یک ایدیالوژی مشخص اعم از دیمکراسی و دیکتاتوری ندارد .
ذیلا مثال دلچسپی از صنعت و خلقت طبیعت خدمت تان به عرض میرسانم : چند روز قبل در یکی از چینل های تربیوی تلویزیونی ،
زندگانی و معاشره حیوانات را تماشا میکردم که دو شیر بسیار مقبول وبا عظمت با هم رفیق و همراه بودند ، که تصادفاً بعد از مدتی میان این دو شیر ، روی تقسیم قدرت و ساحه وسیعتر اقتدار ،
اختلاف پیدا شد و این اختلاف سر اقتدار ، منجر به جنگ خطرناک میان شان گردید ، سرانجام یکی از آن دو شیر غالب آمد و شیر مغلوب نقش بر زمین گشت و منتظر مرگ حتمی خود بود که درین لحظات حساس شیر غا لب بعد از چند ثانیه مکث ، از گذشت کار گرفت و از کشتن شیر مغلوب منصرف گشت . طبعأ شیر غالب ، مانند ما انسان ها چیزی از دیمکراسی نمی دانست ولی روی یک انگیزه درونی عاطفی از مرگ شیر مغلوب منصرف شد .
کاش سردار صاحب داؤد خان ، مانند شیر غالب از جوهر عاطفه خود کار میگرفت و از کشتن رجال ملی ، طوریکه استاد بزگوار و عالیقدر هاشمیان صاحب در دریچه نظر داده اند منصرف شده و با ایشان از نزدیک ملاقات نموده و از نیات و تمنیات شان خود را باخبر میساخت .
باور دارم جناب شما مستشعر خواهی بود که ستون فقرات دیمکراسی در یک جامعه ای وقعاً دیمکراتیک ، حاکمیت قانون است و یک زعیم و رهبر کشور نباید قدرت و صلاحیت بالاتر و والاتر از قانون داشته باشد .
متأسفانه سردار صاحب داؤد خان بحیث یک کودتاچی و عدم احترام و اعتقاد به حاکمیت قوانین دهه دیکراسی از طریق کودتا به غصب اقتدار پرداخت و غرور ناشی از غصب قدرت از طریق کودتا و زور ، وی را در برابر سلطه و حاکمیت قانون بی اعتنا و مظنون بار آورده بود ، چنانکه دانشمند و محقق جید داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ضمن یک تحقیق جالب خود چنین نظر میدهند :
« اگرچه گرمی و سردی روزگار و تجارب در دوران عزلت ، داؤد خان را یک شخص با تفاهم و معتدل ساخته بود ، اما شیوه « دیکتاتوری دلسوزانه » او را در راستای خدمت بوطن و مردم چندان تغییر نداده بود ، لذا حرف « رهبر » به مثابه قانون بدون چون و چرا واجب التعمیل پنداشته میشد ..»
هم چنان مضمون جناب انجنیر صاحب کلیوال که با مهارت خاص و انکار ناپذیر، تخطی های دوره حکومت سردار دارد خان را از مصرحات فقه اسلامی ، مناشیر جهانی ، مواد قانون اساسی نافذ وقت و قوانین فرعی آن به قوت یک حقوقدان مسلکی توضح نموده ممد و موید مدلل ، نظریات داکتر صاحب کاظم میباشد .
اگر جناب شما توضیحات این دو نویسنده را در زمینه قبول ندارید مرا به یاد یگ سخن معروف می اندازید که مشعر است :
« یک نی و صد آسان »
خداوند هادی ، یار و مددگار تان باشد .


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 16.01.2016

محترم عبدالله خان صاحب! تاسو ته د سلام رسولو نه وروسته : داچی روسانو غوښتل د کارمل نه وروسته مرحوم ډګرجنرال غلام فاروق خان واک ته ورسوی، ماته بیخی نوی خبره ده،خو د منلو راته ځکه نه ښکاری چی هغه خدای(ج) بخښلی نه خلقي و، نه پرچمي و او نه هم کمونست، بلکی یو سوچه مسلمان او وطنپال افغان و. په هرصورت،بله خبره چی ما هیحکله هغه ته د «ترسو» خطاب نه کړی او نه راسره داخیال شته او نه ؤ، ماصرف حدس وهلی دی، چی که هغه د دی دندی نه د ګوښه کیدو هڅه کړی وای شاید د نورو فامیلی دوستان د برخ لیک سره به مخا مخ شوی وای. ما ستاسو په څیر قطعی حکم هم نه دی کړی ، تاسو لیکلی دی چی«...ګفتار غلام فاروق خان برای فامیل های اعدام شده،همین که صلاحیت نداشت یک بهانه خوب ګریزازخرابی روابط فامیلی و دوستی بود وبس.» شاید ستاسو نطر سم وی؟
د محترم ډاکتر محمدصادق فطرت(ناشناس) په هکله زه هیڅ نه وایم او داچی په اخر کی مو لیکلی دی «بس است دروغ ګفتن» زه ورسره پوره پوره موافق یم. په درناوی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 16.01.2016

ګران دوست او دروند علمی شخصیت زیرکیارصاحب سلامونه او نیکی هیلی‏
ستاسی دنوی مقالی په مناسبت خپل توده درنښت او مننی مراتب در وړاندی کوم، زه وعده درکوم چی ‏ستا مقاله ډیر ژر په دری ژبه وژباړم او دافغان جرمن آنلاین له لیاری خپره سی، دا خو څومره عالی ‏کاروشو چی ما دفیض محمدهزاره دکتاب پرمحتویاتو باندی یوه اوږده مقاله ولیکل او پکی دځینو ‏قومونو نومونه واخیستل کوم چی دامان الله خان د بیرته پاچاکولو په خاطر دسقاویانو سره په جګړه او ‏مقاومت ودریدل او ډیری قربانیی ورکړی، او دغه مساله د دی سبب شو چی تاسی هم قلم راواخلی ‏او د کاتب هزاره هغه تش ځای ډک کړی ،کوم چی دی دسقویانو وروستنی پنځوس ورځنی واقعات نه ‏وتوانیدلی چی ویلیکی. دجنرال یارمحمدخان وزیری خاطرات د افغانستان د دغی دوری دحقایقو د ‏رابرڅیره کولو دپاره خورا ارزښت لری . پدی خاطر کله چی ما ستاسی مقاله ولوست، په پای کی ما ‏دځانه سره دا فیصله وکړه چی ستا مقاله په دری ژبه واړوم او خپریدوته یی چمتوکړم ترڅو ګټه یی ‏نورو ته هم ورسیږی او دری ژبی خلک هم په آسانی سره ځینی برخمن شی. خو نه پوهیږم چی ستا ‏عنوان په دری کی څرنګه واړوم؟ ځکه زما په اند یوازی ستاسی دمقالی عنوان(دخپلواکی او غلواکی جګړی) یو «شهکار» دی ،نورخو ته راپریږده!

زما دمقالی اصلی محوراوهدف د سقاوی د دوری دچور او چپاول ‏او نادودی او ناروا دکړونو په باره کی وو، نه داچی دنورو قومونو دپاڅون په باره کی .او ډیر شه کار ‏وسوه چی تاسی دغه برخه په خپل ملی ژغورنی مقاله کی په بشپړ ډول ګران هیوادوالو ته ‏وړاندی کړی او خپل ملی دین دی اداکړی دی. ‏

په یوځای کی زماڅخه یوه کلمه (سیارم) ټایپ شوی وه،خو په لوستلو کی ماهمیش دغه کلمه د ځان سره ‏‏«سپارم» لوستل، دادی تاسی دیوسوالیه سره د [سپارم؟] په ‏شکل ماته په ګوته کړی ده، غواړم ستاسی د علمی توجه څخه مننه وکړم،ځکه چی صحیح بڼه یی ‏همدغه[سپارم] دی چی زما څخه اشتباه تایپ شوی وو، دا نوتاسی زما دسترګو دضعیف والی ګناه وګنی!‏
‏ تل بریالی اوسی .په درنښت ‏
سیستانی۱۶/ ۱/ ۲۰۱۶‏


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 16.01.2016

محترما !
آقای فاروق خان لوی درستیز نظام شاهی که در رژیم جمهوریت بحیث رئیس محاکم تعین شده بود از وظیفه اش راضی بود. فامیلش میگوید که سردار ولی چندین بار از روم تیلفون کرده ازینکه از اعدام و رهایی اش کوشش نموده اظهار سپاس و قدررانی میکرد و خانمش تاالحال تماس تیلقونی را ادامه داده است .


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: المان    تاریخ: 16.01.2016

بتاریخ 15 جنوری 2016 مقالۀ معنون ( بحث عریان با آقای قیس کبیر.....) را از طریق ایمیل دوستانم که به قلم میرمن ملالی نظام تحریر یافته بود، دریافت کردم. وقتی آنرا باز کردم به خاطر دلایل ذیل از خواندن آن صرف نظر نمودم.
1: در اکثر شکایات میرمن ملالی نظام دیده میشود که ایشان تحت نام های مانند " تعهد به حفظ کرامت والای انسانی و عفت قلم" دیگران را متهم به این بی باکی ساخته و خواننده را از میسر اصلی خارج میکند، که از نظر روانشناسی نوع حفاظت از سؤالات موجه دیگران می باشد. زیرا سؤالات را که دیگران مطرح کرده اند بجای اینکه به آنها جواب مقنع و مستند ارائه کرده باشند، تحت عناوین یاد شده از موضوع فرار کرده و خواننده را در هوا میگذارد تا در آن چوکات خود را از موضوعات موجه کنار زده و از جواب دادن محفوظ نگه دارند.
2: ازینکه خواسته اند مرا نیز درگیر موضوعاتی بسازند که جز خلاء چیزی دیگری نیست، از خواندن صرفنظر نمودم تا جواب ایشانرا مثل خود شان سخت ندهم. زیرا این خانم گرامی ومحترم یکی از خانم های هستند که بیشتر در راه آزادی زنان از بند وزنجیر عنعنات وغیره خدمات ارزنده دارند و از جانب دیگر حضور گرامی خانم بودن ایشان مرا وادار میکند تا از ایشان با کرامت وعزت یاد آوری کنم. آنچه که میتوانم عرض کنم که با وجود مقالات متعد روشنگرانه ایشان، خلاء در تاریخ نگاری دارند زیرا تاریخنگاری آنهم برویت اسناد و شواهد هیچ کس را اجازه نمی دهد تا تاریخ را تحریف نمایند. ازینروست که ایکاش ایشان نباید در چنین زنبور خانه دست میزدند که به این روز بد دچار نمی شدند.
3: گر چه تا به حال خودم باور نمی کنم، مگر قرار مسموع شنیده میشود که سایتی جدیدی که تازه بکار آغاز کرده پشتوانه مالی دارد که از جانب سفیر مدام العمر افغانستان مسعود خلیلی و یارانش شورای نظار برای ستر و اخفا کردن چهره اصلی استاد خلیلی و تحریف کار های او و تخریب پروژۀ "قاموس" براه افتاده است. چنانچه یکی از قلمدارانیکه این وظیفه را به عهده گرفته است زمانی با شخص مسئوول این وبسایت در سطح کلام کوچه بازار بنابه عادت تحقیر و توهین داشت. اما اکنون دیده میشود که انقلابی دوآتشه بخاطر چه ؟ با وبسایت جدید به همکاری آغاز کرده است که این امر قابل مکث ساخته است. مکث به این خاطر که شخصیت خلیلی را در مقام شاعری تا جای بلند برده و خوش خدمتی غیر قابل وصف را براه انداخته است که هیچ ضرورتی آن احساس نمی شود.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 16.01.2016

محترم کلیوال صاحب !

روس ها بعداز کارمل چندین بار با غلام قاروق خان لوی رزستیر بتماس شده تا در راس حکومت قرار گیرد ( اظهارات فامیلش) اما او مریضی را بهانه کرده و آنرا رد کرد.

لذا قبلآ هم نوشتم اگر کسی بخواهد یک پست مهم را قبول نه کند مریضی بهترین بهانه است وهیچ قدرتی آنرا تحمیل کرده نمی تواند .

و اگر بخاطری قبول نه کردن پست مهمی در تاریخ جهان ، خونخوارترن پادشاه ورئیس جمهور حکم اعدام را یرای چنین شخصی (به هر ترتیبی ) صادر نه کرده زیرا پیشنهاد هم از روی علاقمندی است .

اگر شخصی آن پست مهم را بخاطری آنکه اذیت ، آزار نه بیند و یا به گفته شما اعدام نه شود ، در مفابل مردم خبانتی بزرگی مرتکب شده است.

فکر نه میکنم آنظور ترسو که شما فاروق خان را قلمدادکردید و خیانت ملی را مرتکب شده برای اشخاص چیز قهم قابل قبول نیست .

ناشناس هنر مند میکوید که وزیر اطلاعات (نوین ) مرا گفت رئیس جمهور میخواهد که شما را برای کنسرتی، به پاکستان بروید. من آنرا رد کردم، نوین گفت برایت وقت میگیرم خودت با وی گپ بزن ، دیگر روز با داود خان ملاقات داشتم وی آن خواهش را تکرار کرد و من باز رد کردم داود خان گفت من اتکایم سری شما جوانان بود ومتاسف هستم که آنرا ازشما میشنوم . ( اورا نه کسی بندی کرد نه تهدید) .اینکه ناشناس در رژیم خلق و پرچم آرمونیه زیر بغلش در خانه هر روسی و عضو کمیته مرکزی مداحی گری میکرد و چند وقتی رئیس رادیو و تلویزیون در زمان تره کی و امین شد بعد آتشه کلتوری در مسکو ، و طرفدار تجاوز اتحاد شوروی در افقانسان بود مورد بحث ما نیست.

این بود برخورد یک رئیس جمهور همرای کسیکه گپش را قبول نمی کند . بس اسب دروغ بستن !!


در وقت رژیم خلف و پرچم آرک.نیه زیر بغل


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.01.2016

راستگو صاحب محترم با عرض سلام!

وقتیکه می خواهید منطق طرف مقابل تان را قبول نکنید در موضوع خاص، لطفاٌ کوشش نکنید پای دیگران را دخیل بسازید.

توجه کنید که چه نوشته اید:" این نوع تخنیک های آنها مورد پسند تیم خودشان است که یکی از دیگر تعریف و ستایش میکنند و بس."

این نوشته شما خارج چوکات است چونکه این دریچه برای اظهار نظر دادن در مورد مضامین نشر شده می باشد، فلهذا من که نظر خود را و یا تمجید خود را از یک مضمون می کنم برای من این معنی را نمی دهد که داخل یک تیم شده باشم. من از تیم و تیم بازی و نفاق افگنی نفرت دارم که یک خاصیت خسیس و پست می باشد.

بنده یکی از همان اشخاصی هستیم که با مفکوره آزاد خود از نوشته های آغای مومند به حقایق از نگاه خود بهتر تر اشنایی پیدا کرده ام و انرا تمجید کردم. فلهذا اگر غلط نفهمیده باشم من را شما شامل تیم مومند کرده اید. من به شما این اجازه را نمی دهم که نظر آزادم را شما قید فکر خود نمایید.

چیزی که شما فکر کرده اید در مورد بنده صدق نمی کند.

من غیر از خدا (ج)و رسولش و خود هیچ انسان را نمی شناسم و از افترا دادن به خود بی نهایت بد می برم. باقی مانده شناخت هم به اساس احترام و اخلاق اجتماعی است.

چنین زنده گی کرده ام و چنین خواهم مرد، هر ساز از ترانهء خود میدهد خبر

پیش پای سایه تشویش بلند و پست نیست
گر جبین رهبر شود هموار باید تاختن


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 16.01.2016

ارجمند عین الدین راستگو
بمنظور درک و شناسایی بهتر شما و به منظور آشنایی با تصورات و تخییلات و احساسات وطن دوستانه جناب عالی و به منظور دیالوگ مستقیم وبه اصطلاح خود مانی ، از شما خواهش مینمایم که آدرس ایمیل و نمره تیلفون و آدرس منزل تان را از طریق دریچه این پورتال قابل اعتماد و اعتبار به زود ترین فرصت بدسترس این هم وطن تان قرارداده منت گذارید .
امیدوارم بعد از ایجاد روابط مستقیم از طریق ایمیل و تیلفون روزی به ملاقات رویاروی شما نیز موفق گردم .مخصوصا که در امزیکا هم زندگانی دارید ، شاید اصلا فاصله منازل هم بسیار دور نباشد.
تشکر


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 16.01.2016

ازترجمۀیک مقالۀ حقوقی بزبان پشتو بقلم محترم کلیوال صاحب که توسط جناب آقای غلام حضرت خان بشکل بسیارسلیس وعام فهم ودرعین زمان ادبی ترجمه شده، خوش شدم این مقاله ترجمه شده و خوش شدم آنراخواندم، ریرادرین مقاله حقایق غیر قابل انکار درج شده وهرخوانندۀ بیطرف رامجبور به تفکرمی نماید.
آنچه در دورۀ جمهوریت مرحوم محمدداودخان واقع شده، اکنون جزء تاریخ میباشند-استدلال از هردوطرف (برله وعلیه) واقعیت ها و ذهنیت هارا تغییر داده نمیتواند.من بحیث یک افغان بیطرف و با قضاوت آزاد، شخصا مرحوم سردار
محمدداودخان را دریک مورد ملامت میشمارم که سه تن از متهمین کودتا را که بطور شخصی و عمیق و همه جانبه میشناخت، بایست این سه نفر وهرکدام را جداگانه خودش در ارگ میخواست و میدید: مرحوم میوند وال سفیرصدراعظم دادوخان دراواشنگتن بودوخاطرۀ مسافرت صدراعظم بواشنگنن که در ویدیوها ثبت شده نشان میدهد که داودخان میوند وال را چقدر محترم ومورداعتماد خود میدانسته - میوند وال اگر میخواست کودتا کند در بیرون از افغانستان بسیار وبیشتر موثرمیبود، ولی اوبکابل آمد وبرای عرض تبریک به ارگ رفت - میوندوال تنها شخص خودش درجامعه، آنهم در نزد روشنفکران،موقف محترم داشت، اما شخص بیکس وکویی بود وجامعۀ سنتی افغان او را بحیث زعیم ملی نمی پذیرفت ومیوندوال خودش نیز به این نزاکت خوب ملتفت بود.

مادر وخواهر مرحوم جنرال خان محمد مرستیال بخانۀ محمد داودخان خدمت میکردند ومرحومه (ببوی) مادرمرستیال ندیمۀ خانم داودخان بود، وبه اساسس همین خدمتگذاری بود که وقتی خان محمدخان برتبۀ جگرن با تحصیلات نا تکمیل از ترکیه بکابل آمد، سردارداودخان بمصرف خود یک خانۀ کرایی در نخاس برایش گرفت وچندماه بعد او رادوباره برای تکمیل تحصیلاتش به ترکیه فرستاد وبعدزآن نیزهمین سردارداودخان ازخان محمدخان اولا یک مرستیال نامدار و بعدا رئیس تنظیمیه ملکی ونظامی ولایات مشرقی ساخت -

مرحوم جنرال عبدالرزاق خان قوماندان هوایی نیز ازهمکاران بلکه از دوستان نزدیک سردار داودخان بودو این مرحوم راکه من هم ازنردیک میشناختم، چونکه شبهای زیاد در بازی "برج" مصروف میبودیم، از توصیف گران وسرسپردگان محمد داودخان بود- یک جنرال تحصیل یافته، دنیا دیده وبسیار متمدن بود واخلاق کودتاگری در صفات ووجنات او قطعا دیده نمیشد-
چه میشدکه سردار این سه نفر راخودش میدید و با آنها
صحبت میکرد- که نه تنها چیزی از سردار کم وکاسته نمیشد، بلکه به عدالت و بزرگ منشی او می افزود- ولی کسانیکه میخواستند این حلقه را از بین بردارند، مانع تماس سردار با دوستان قدیمی او شدند- ازجانب دیگر همین سردارکه رئیس جمهور مملکت بود، پسرعم خود جنرال عبدالولی رابه
امر خود برائت داد واو را به روم فرستاد- این تناقضات
را اهل خبره نمیتوان نادیده گرفت.
بهرحال از محترم غلام حضرت خات تقدیر و تشکر میکنم که مقالۀ محترم کلیوال را ترجمه وبدسترس عامه قرارداد. با احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 16.01.2016

برادر عزیزم قاسم خان باز! سلام و احترام عرض می کنم.
کور و کَر شوم اګر با این نوشته ام بجز ابراز احساسات دوستانه و برادرانه نیت بدِ دیګری داشته باشم.
میدانم که به این اصول بدیهی معتقد می باشید که هموطنان همه باهم خواهر و برادرند و اینرا هم میدانید که اختلاف نظر بین اعضای یک خانواده یک امر عادی و معمولی می باشد، آنهائیکه با هم اختلاف نظر ندارند ،دشمنان وطن ما اند. بهر حال عرض شود که بنظر میرسد که رهبران صد سال اخیر ما نِزد طرفداران خود از نګاهِ سلیقه ای به هنر مندان میمانند، مثلاً فرض بفرمائید که هر فرد افغان ساز و آواز را دوست دارد ، اګر قرار بر این باشد که تمام افغانها فقط آن یکی دو تا بهترین آواز خوان و نوازنده را انتخاب و دیګران را نفی کنند پس یک منظرۀ نازیبائی را ایجاد نموده، تعدد سلیقه ها مفهوم خود را از دست خواهد داد.( البته آن عده از هنر مندان منظورم نیست که در عوض اشک شادی، اشک غم ما را جاری ساخته). بنا بر این هر هنر مند طرفداران خود را میداشته باشد، حتی دیده شده و دیده میشود آنعده از هنر مندانیکه که حنجره و تُبله اش نَم کشیده نیز از خود هوادارانِ دارند.پس نتیجه این شد که این حق مسلم هر کسِ میباشد که کدام هنر مند را دوست بدارد و کدام را نه. این نکته را هم باید در نظر داشت که یک هنر مند مورد علاقۀ خویشرا نمیتوان با چیغ زدن ها و ګُلو پاره کردن ها و نشان دادنِ ستودیو و آلات پیشرفتۀ موسیقی و شعر های بکار ګرفته شدۀ زیبا و یا شیوه های دیګر، به دیګران قبولاند.هر هنر مند از خود نکاتِ منفی و مثبتِ مخصوص خودش میداشته است.
اینکه داؤد خان مورد علاقۀ شماست، هیچ کس حق اعتراض به این انتخاب شما را ندارد ولی در مقابل، شما نیز حق اعتراض به عدم دوست داشتن داؤد خان نزد احمد و محمود، ندارید. نکتۀ مهم دیګر اینست که که اګر یک شخصِ داؤد خان را دوست دارد، این دوستی اش بخاطر رضا و خوشی من یا شما نیست بلکه از خود استدلال مستقلِ دارد و اګر داؤد خان را دوست ندارد نیز بخاطر دشمنی با من یا شما نه میباشد بلکه از خود استدلال مستقلِ دارد.
شما چند روز پیش نوشتۀ مبسوطی که حاوی نکاتِ بسیار توهین آمیز که بدور از شأن یک افغان و مسلمان میباشد ، درین پورتال نشر نمودید و روح داؤد خان را نیز نا آرام ساختید. اینکه به دو هموطن نازنین و خوب خود در حضور دیګران توهین های ناجائز را روا داشته اید، جای بسیار تأسف میباشد. من به شرف خودم و شرف خودت قسم می خورم که تا لحظۀ خواندن نوشتۀ شما خبر نداشتم که خواهر عزیزم ملالی جان دختر موسی خان قندهای می باشد. اینکه موسی خان را شما طبق نوشتۀ مرحوم کاتب هزاره چګونه ترسیم می کنید، بشما مربوط میباشد ولی به منِ فقیر هم اجازه بدهید که نکاتِ چند پیرامون مرحوم موسی خان، خدمت تان تقدیم کنم. قرار فرمودۀ بزرګتر های خانواده ام، موسی خان یکی از باسواد ترین و هوشیار ترین و مهمتر از همه حاتم طائی ترین تاجر در سطح تمام کشور ما بود. زمانیکه آلمانها با کمبود تهیۀ پشم جهت تولیدِ لباس ګرم برای عساکر خود، مواجه شدند، موسی خان با استعدادِ اقتصادی ایکه داشت تمام پشم های جنوب و شرق کشور را جمع آوری نموده و به آلمانها فروخت، فکر می کنم که انګلیس ( این شیطان مادرزاد)با آن افکارِ شیطانی ایکه همیشه بکار بسته، بخاطر دشمنی با آلمانی ها، شخصِ موسی خان را ترور شخصیت نموده و شائعه پخش نمود که این شائعه بګوش مرحوم کاتب هزاره نیز شاید رسیده باشد، ورنه در پاراګرافیکه جناب آقای سیستانی در مورد ایشان نقل قول نموده، فقط ذکر شده که حبیب اللّه جان بعضی افراد را در مقابل پرداخت هشتاد میلیارد دالر، برای کشتن امان اللّه جان ( که قربان تدبیرش ! ګردم) ګماشت، که از جملۀ آنها یکی همین موسی خان بود. درین نوشته توضیحِ بیشتر داده نشده که آیا موسی خان این پیشنهاد پولی را پذیرفته یا نه پذیرفته، آیا اقدام به کشتن کرده یا نکرده، آیا افشا شده یا نه، که این خودش یک اظهار مملو از شک و تردید میباشد. طبق فرمودۀ بزرګتر های من، موسی خان یګانه تاجرِ شهر ما بود که فقط یک زن داشت، یګانه تاجر بود که با تعلیم و تحصیل اولاد خود علاقه داشت، و یګانه تاجرِ بود که به خصلت پیغمبری آراسته بود، یعنی اینکه ګندم و آرد را کیلوی مثلاً دو افغانی می خرید و بالای نانوائی ها به قیمت یک افغانی می فروخت و باز از نانوائی ها نان پخته را مثلاً قرصِ یک افغانی می خرید و آنرا توسط افراد استخدام شده و معتمد و کارګر، در کراچی بزرګ انداخته و در بازار و کوچه بالای مساکین به نیم افغانی می فروخت و حتی شاید در صورت تشخیص رایګان میداد. همچنین یګانه تاجرِ بود که نیاز قندهاری ها را در رفع ګرمای تابستان درک و یک فابریکۀ بزرګ تولید یخ و شربت را احداث نمود. البته خودش بعداً به کابل تشریف برد و داماد کابلی ها شد، برادرانش که آنها نیز دارای شخصیت ممتازِ بودند، کارهای خیریۀ ایشان را بر عهده داشتند. عقل سلیم قبول نه میکند که یک شخص با سواد و روشن فکر و مردم دوست و فقیر دوست و خدا دوست و میلیونر و خوش نام و خوش کام و خوش ګام اینقدر احمق باشد که یک پاچای به این خوبی آن هم در حال فرار از وطن ، در مقابل چند کلدار، دست به این کار معصیت بار بزند.
قاسم عزیزم: تو یک هموطن و برادر من هستی، امّا ګاهی پیش می آید که یک برادر بر منطق برادر خود بخندد و خنده اش بعضاً به قهر تبدیل شود.اجازه بفرمائید که من هم چند لحظه بر استذلال تو مبنی بر مِتود تائید تان ازین شخص یا آن شخص، قهر ګونه بخندم، البته به خودت هم اجازه میدهم که حتی بر کُل موجودیت من بخندی.
شما همیشه می نویسید که در کابل به دیدار شاه سابق و کرزی و جنرال! ولی مشرف شده اید، و چنان ګفتی و چنان شنیدی، من فقط یک سؤال دارم که به ارائۀ جوابش سخت تأکید می کنم، تا جواب سؤال بنده را ارائه نکنید به داؤد دوستی تان متیقین نخواهم شد. سؤال اینست، لطفاً خوب توجه فرمائید:
شما که با شاه و دامادش روبرو شدید آیا ګپِ شاه سابق که ( من داؤد خان را هر ګز نخواهم بخشید) آیس کریمِ عشق شما نسبت به داؤد را در دست تان ذوب نه نمود؟
آیا ګپِ داؤ خان در روز اول کودتاه ( که ګلیم رژیم فاسد برچیده شد) شوروای ګرمِ شما را با دیدنِ حاکمِ رژیم ( فاسد) با سردی مواجه نساخت؟
آیا با دیدنِ جنرال ولی ګپِ پدر ولی ( مارشال شاه ولیخان) زانو های تعجب شما را نه لرزاند که در روز اول کودتاه بعد از خلعِ مقام با صدای بلند چیغ زد و ګفت ( به ولی و ظاهرجان ګفته بودم که بودنۀ آغا لاله بالآخره از قفس بیرون خواهد آمد) .
لطفاً احساس تان از آن لحظات که در فضای تجمُعِ سه تا اضداد، شکل ګرفت به ما توضیح فرمائید. منتظر این توضیح شما هستیم.تشکر


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 16.01.2016

احترامات به دوستان محترم هریک خان اقا سعید، الله محمد خان، محمد داود مومند و عبدالله خان!
قبل ازینکه به دوستان محترم که در مورد نویشته این جانب اظهار نظر نموده چیزی بنویسم میخواهم از جناب محترم غلام حضرت صاحب به خاطر زحمت فروان که در ترجمه مقاله من که به زبان پشتو تحریر شده بود، با مهارت خاص ترجمه، انرا به دری ترجمه نموده است اظهار امتنان نموده و برای شان صحت کامل و خوشی دایمی استدعا نمایم.
بعدأ به خدمت جناب خان اقا سعید صاحب عرض شود که: من نه ګفته ام که ماموریت پولیس پروان مینه اسناد ملکیت را مهرلاک نموده و منزل مرا قفل کرد، بلکه ګفته ام که اسناد ملکیت را هئیت مختلط وزارت مالیه، داخله و لوی څارنوالی به وزارت مالیه برد و در آن وزارت مهرلاک نمود و این کار را بخاطر انجام داد که برویت همین اسناد، ملکیت مامای شهیدم را تثبیت و بعدأ مصادره نمایند، که همین کار صورت ګرفت. بلی سعید صاحب این فیصله محکمه رژیم بود. در نظر تحریری شما دوست محترم یک جمله برایم خیلی تعجب اور به نظر آمد ، شما نویشته اید که:«بخاطریکه در دوره جمهوریت به احدی چنان خودسری را اجازه نمی دادند». محترم سعید صاحب اګر شما نویشته مارا خوانده باشید، روح نویشته و ارایه شدن ده ها ماده ئ قوانین ملی و بین المللی صرف بخاطر روشن شدن همین خود سری های واکداران رژیم بوده است، تا باشد مثل شما وطنداران چیز فهم تحلیل کنند که صلاحیت داران رژیم جدید جمهوری، درمقابل حریفان خود تا به کدام سرحد خود سر و خود کامه بودند؟ درمورد استرداد جایداد های ضبط شده ایام جمهوریت، در دوره زمامداری داکتر نجیب الله، چنین به نظر میرسد که معلومات شما محترم نا مکمل است، زیرا درهمین زمان بود که جایداد حاجی الله نظر خان، جایداد حاجی وکیل فقیر محمد خان، جایداد ډګروال ګل شاعلی خان، جایداد عبدالحنان خان دوباره به ورثه شان مسترد ګردید و به ما هم همین پیشنهاد را به شرطیکه به پروسه مصالحه ملی بپیوندیم ، توسط داکتر صاحب شرق (که تا اکنون در قید حیاط است و درامریکا زندګی میکند) ارایه شد که قبول ننمودیم. امید جوابات ارایه شده به سوالات شما، قناعت شما محترم را براورده ساخته باشد.
محترم الله محمد خان ! من هم از شما اظهار سپاس می نمایم که ترجمه نویشته مارا خواندید. صادقانه به شما می ګویم که در تعبیر و تفسیراشعار شاعران بزګ قدیمی زبان دری(فارسی) خودرا خیلی ها ناتوان میبینم.
بیاهم له تاسو نه مننه.
محترم مومند صاحب ! زه له تاسو نه هم ډیره مننه کوم چی زما د لیکنی په دری ترجمه کی مو د محترم غلام حضرت صاحب په مرسته پوره ونډه واخسته او د همدی ترجمی له برکته و ، چی دوستانو لطف وکړ او خپل نظرونه یی وړاندی کړل. زه د ټولو نظر ورکونکو دوستانو نه ( په هره بڼه چی وی ) مننه کوم.
دوست محترم عبدالله جان! شما کاملأ به جا می فرمائید که هر کسیکه هر مقام را اشغال نموده باشد،همان ګونه که از صلاحیت و امتیاز شان استفاده میکند، مسؤلیت آن مقام هم به دوش شان میباشد. اینکه مرحوم ډګر جنرال غلام فاروق خان چرا استعفا نکرد و چرا به بهانه مریضی از اجرای این وظیفه کناره ګیری نه کرد، علتش صرف خداوند متعال و شخص خودش میدانند، اما قسمیکه شما حدس زدید که شاید برای حفظ روابط دوستانه فامیلی چنین اظهار نموده باشد که درین مورد بی صلاحیت است. شما کاملآ حق دارید چنین تصور کنید، ولی من تا جایکه من حیث عضو یکی از فامیل شهدا ( اعدام شده ګان)، حدس میزنم اینست که: اګر مرحوم ډګرجنرال غلام فاروق خان از اجرای این وظیفه به هرګونه ممکنه شانه خالی میکرد شاید به سرنوشت همان دوستان فامیلی خود دچار میګردید؟؟؟؟ والله اعلم. په دی هیله چی د هرډول استبداد ريښی زمونږ له هیواد او ټولی بشری نړۍ څخه ورکی شی. په درنښت. کلیوال


اسم: عین الدین راستگو   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 15.01.2016

محترم داود مومند که از دلداری اخیر استاد هاشمیان جان گرفته و خودش را دوباره مدیر اداری تقدیر از میوندوال و میوندوال ستایان و تقبیح داود خان و داود خان ستایان مقرر کرده اند ، اگر واقعاً به استاد هاشمیان احترام دارند و به افغانستان احترام دارند چرا در پروژه قاموس کبیرافغانستان اشتراک نمیکنند؟
اگر تیم داود دشمن و میوندوال ستا یکی دو مقاله علمی تحلیلی مثل مقالات واقعاً علمی و تحقیقی داکتر زمانی ، استاد کاظم و یا استاد سیستانی بنویسند شاید نظریه های شان مورد تعمق و توجه خوانندگان قرار بگیرد. اما تا زمانی که در بحث های هوائی مصروف هستند که فلانی اینطور گفت و فلانی اینطور گفت برای میوندوال شهید دشمنی میکنند نه خدمت. این نوع تخنیک های آنها مورد پسند تیم خودشان است که یکی از دیگر تعریف و ستایش میکنند و بس.
اصل موضوع در این است که هم داود خان توسط شوروی ها و عمال آن ها شهید شد و هم میوندوال. و اگر خود را به زمین و رمان هم بزنید حقیقت ها و اسناد نشان میدهد که یک کودتا در حال وقوع بود و اینکه میوندوال در آن شریک بود یا نبود ، خبر بود یا نبود مورد بحث است.


اسم: همیاری زنان افغانستان‎   محل سکونت: هالند    تاریخ: 15.01.2016

قابل تو جه هموطنان عزیز و گرامی که عزم آمدن به اروپا را دارند.

به اطلاع تمامی دوستان و هموطنان محترم ما صمیمانه میرسانیم که موقع که شما از وطن خارج میشوید و وارد یکی از کشور های اروپایی می گردید. باید که مطابق به رسم و رواج این کشور ها تا حد امکان خود را عیار نمایید. زیرا رعایت اخلاق عادی شهروندی در اروپا ضامن معرفت اخلاق خوب و تربیه سالم هر انسان می باشد. طبق معلومات و اخباری که از روز های سال نو مسیحی از کشور آلمان در سراسر جهان منتشر گردید، گروهی از پناهندگان جدیدی که در کشور آلمان به این تازگی ها آمده بودند بر تعدادی از خانم و دختران آلمانی تجاوزنموده و آنها را مورد آزارو عزیت جنسی قرار داده اند که طبق آمار واصله در میان کسانیکه متهم در این قضیه هستند و توسط پولیس آلمان دستگیر گردیده اند به تعداد زیاد شان سوریه ای ها (همان هایی که در جهاد النکاح) عادت داشتند و اتباع کشور مراکش (Morocco) و دیگر کشور ها میباشند. سیاسون طراز اول کشور های غربی در آخرین واکنش شان در مورد مهاجرین جدید الورود از کشور های جنگ زده افغانستان و عراق و سوریه گفته اند تا اینها از نظر طرز برداشت زندگی باید تغییر بخورند و افکارشان در قسمت زندگی غربی اصلاح بگردد. این خود یک نوع توهین به اخلاق و تربیه مردم اسیا میباشد. اما در حقیقت اینها ملامت نبوده و از عملکرد یک عده نادان و وحشی این انگیزه برایشان مستولی گریده است تا چنین یک ابراز نظری نمایند. حال ما مهاجرین افغانستان باید از هر وقت کرده بیشتر باید متوجه اعمال و رفتار خود باشیم تا مورد اهانت و تنفر این جامعه قرار نگیریم. از تمام دوستان تقاضا مینمایم تا این مطلب را برای هر هموطن عزیز ما که میخواهند به اروپا بیانید برسانند تا میان ما و دیگران فرق باشد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.01.2016

برادر محترم عبدالله خان!

بعد از سلام به خودت و کالیفورنیای زیبای تان مرحوم داود خان یک شنگ جوانمردی داشت که غرق کننده بود و از عکسی که به ملک خان یادگار داده معلوم است که هر دو رفقای جوانی بوده اند.

جهان اینست و چونین است تا بود
و همچونین بود اینند یارا

رودکی ملک سخن




اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 15.01.2016

حوصله مندی صدراعظم و رئیس جمهور !


اگر نوشته های وزیر صاحب مالیه ملک خان واقیعت داشته باشد شما صبر و حوصله داود خان مقابل شخصییکه در حبس است چه نا سزا به خودش و فامیلش در اضاقه از 20 سال نثار میکند و از بین بردنش مثل یک << پشه>> برایش بود ،آیا قابل ستایش نیست ؟

آیا کسانیکه داود خان دیکتاتور میخواند اگر کمی وجدان داشته باشند با در نظرداشت این خاطرات ، باید در گفتار و نوشتار خود تجدید نظرنماید. این یک سیلی محکمی است به روی کسانیکه تبلیغات مستبد و دیکتاتودی برای رهیر پر کار تاریخ اقغانستان و پدر ترقی و انکشاف کشورمینماید .بااحترام




اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.01.2016

از کلیوال صاحب و مترجم مضمون شان یک جهان تشکر

بدل ببین که نه دیدن بود همه بچشم
بدست بیند قصاب لاغر از فربی

ناصر خسرو


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 15.01.2016

ابراز قدردانی
چند روز قبل از طریق این پورتال ، بعد از دستیابی اجازه جناب محترم کلیوال صاحب ، از جناب محترم غلام حضرت خان مسکونه کشور سویدن تقاضا نمودم که با قبول زحمت ، مضمون بسیار ارزشمند و مستطاب کلیوال صاحب را به لسان دری ترجمه نمایند .
نهایت مسرت دارم که گرانقدر غلام حضرت خان با قبول زحمت جزیل و فراوان ، مضمون کلیوال صاحب را معنون به « نگاهی به جنبه حقوقی مجازات متهمین کودتای میوند وال » با مهارت قلمی منحصر به خودش ، ترجمه و بدست نشر سپردند ، که ثمر آن را بلا وقفه با انعکاس نظر محترم خان آقا سعید دریافت نمودیم .
تسلط زایدالوصف غلام حضرت خان در هردو زبان بزرگ وطنی علی السویه و در عین حال از سلاست و حلاوت قابل قدری برخوردار است که او را درین هنرش بی رقیب نشان میدهد .
ندانستم چرا جناب شان از ذکر اسم خود بحیث مترجم خود داری نموده اند ، زیرا به عقیده من حق مترجم نیز باید در کنار نویسنده اصلی محفوظ باشد
بار دیگر این خدمت ثقافتی شان را که در واقعیت امر یک خدمت ملی است قابل ابراز مرحباو ستایش دانسته ، خامه شان را بیش از پیش بارور و پر ثمر میخواهم .


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 15.01.2016

احترامات به آقای کلیوال !

محترم نوشته میکنند "کاش آن وقت و در آنجا یک محکمۀ صالحه بخاطر تطبیق حق و عدالت و قضات فاضل وجود میداشت تا طبق قوانین شرعی و مدنی احکام را صادر میکرد.گر چه آنزمان مرحوم دگر جنرال غلام فاروق منحیث رئیس محکمۀ نظامی کار میکرد، اما ایشان ضمن ملاقات با من و طبق اظهارات متهمین آزاد شده، گفت که حق نداشت حتی با یک متهم از نزدیک ملاقات نماید بلکۀ وظیفۀ فاروق خان فقط این بود که در پهلوی چهار قاضی دیگر قرار بگیرد و فقط دوسیۀفیصلۀ از پیش تعین شده را امضاء کند."

غلام فاروق خان لوی درستیز دولت شاهی افغانستان که بحیث رئیس محاکم تعین شد تمام مسولیت تحقیقات که درست بود یا نادرست ، بدوش وی میباشد در صورتیکه صلاحیت نداشت باید این وظیفه را قبول نمیکرد یا استعغا میکرد .

میتوانست که مریضی را بهانه کرد و هیچ قدرتی مانع آن شده نمیتوانست که اورا مجبور به آن کار کند. وقتیکه یک مقام را شخصی قبول میکند از تمام امتیازات آن استفاده میکند لذا در مقابل مردم پاسخگو باید باشد .

آقای میوندوال هم سه ونیم سال صدراعظم بود وهیچ کاری نکردو بالاخره گفت که پادشاه برایش صلاحیت نداده بود.
باید او هم اگر واقعیت میگفت باید در ماه اول استعفا میکرد .

لذا کسانیکه یک مقام فبول میکند << بدون صلاحیت >> دو خیانت مرتکب میشوند اول از تمام امتیارات آن استفاده میکندو دیگر وظیفه خود را در مقابل مردم انجام نمیدهند.

در کشور ما چون روابط فامیلی و رفاقت ها نزدیک است گفتار غلام فاروق خان برای فامیل های اعدام شده ، همین که صلاحیت نداشت یک بهانه خوب گریز از خرابی روابط فامیلی و دوستی بود وبس. با احترام


اسم: خان آقا سعید   محل سکونت: ویرجینیای امریکا     تاریخ: 14.01.2016

جناب محترم انجنیر صاحب سلطان جان کلیوال .
مطالعه مضامین شما که با یک سویه عالی و برخورد اخلاقی آن را طرح می فرمایید ، خیلی خوش آیند می آید ، مگر در ضمن آن سوالاتی را هم ایجاب می کند که پاسخ بکار دارد .
هرگاه حضور شان لازم دانند و اجازه فرمایند عرض می گردد .
روی چه دلایلی ماموریت پولیس کارته پروان اموال شحصی دگروال ماما زرغون شا خان را از منزل شان به ماموریت برده واثناد شخصی شان را قفل و مهر ولاک کرده و منزل شان را قفل کرده باشند ؟ این کار را به حکم محکمه شده و یا سر بخود ؟ بخاطریکه در دوره جمهوریت به احدی چنان خود سری را اجاز نمی دادند ؟ این که شما از ملاقات محترم دوکتور صاحب شرق با ورثه دگروال صاحب زرغون شا خان بنابر همکاری وکیله صاحب متذکر شده اید ، به یقین ربطی به دوره کودتای 26 سرطان نداشته و دوکتور صاحب شرق در دوره کاری صدارت شان در زمان حکومت مصالحه ملی دوکتور نجیب الله به آن عده از ذوات محترم همکاری می فرمودند که اموال ویا جایداد شان را حزب دیموکراتیک خلق ضبط ومصادره نموده بودند .
هرگاه ممکن باشد توضیح و بنده و همه مطالعه کننده گان مضمون خود را خوشنود سازید . باعرض ادب


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 14.01.2016

محترم آقای رحمن !

اولآ اگر درست تبصره بنده را بخوانید مادر باره دوره 5 ساله جمهوریت تبادل نظر میکردیم نه در باره دوره خلق و پرچم ( خورد ظابط پرچمی خوب (؟) که رتبه جنرالی را کار میکرد.)

لطفآ نام این رفیق صمیمی تان ( شخصیت بزرگ اردو) که در بست تورنجنرالی کار میکرد آنرا معرفی نماید که مردم بشناسند و دیده شود در لست جنرال های آن دوره (5 سال جمهوریت) که نزدم موجود است است اسم موصوف است یا باز هم از گپ های به اصطلاح ( هوایی )است .

به نظر محترم شما کسی رتبه های عسکری را نداند افغان نیست به به چه تحلیلی ؟؟ وشما اکثریت مردم افغانستان توهین میکنید (زیرا درباره رتبه های عسکری هعلومات ندارند.)

جواب در باره جنرال های ورزیده نظام شاهی که در کودتا همه تسلیم و فردا به پشتیبانی از نظام جمهوریت صف بسته بودند جواب ارائه نکردید؟


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 14.01.2016


عرض تظلم و داد خواهی
جناب محترم غوربندی صاحب!
میخواهم بصورت فشرده، مطالبی را به ارتباط شروع مناقشه با شاغلی قاسم باز و به منظور پایان بخشیدن دایمی این جدال نامیمون با موصوف، خدمت شما و تمام مجریان این پورتال معظم وهم چنان استاد و مشر بزگوار جامعه ما داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان، بمنظور حکمیت و داوری عادلانه در زمینه به عرض رسانم.
چند ماه قبل من مضمونی تحت عنوان «انگیزه های کودتای بیست و شش سرطان» درین پورتال بدست نشر سپردم، درین نوشته کاملا مهذبانه ، من هژده بار قاسم باز را به نام محترم «خانصاحب» که در ثقافت پشتون تباران کشور یک خطاب پر اعزاز و اکرام است مخاطب قرار دادم. درین مضمون یک کلمه که دال بر هتک حرمت و بی ادبی علیه او باشد وجود ندارد ، باکمال تأسف قاسم باز درک استدراک این اعزاز ، احترام و اکرام را ندشت و موصوف به عوض یک دیالوگ دوستانه وپیروی از سلوک متقابل ، به هتاکی کامل عیار پرداخت و مرا به ارتباط تحقیق تاریخی من مریض روانی وغیره وغیره خطاب کرد.
این مضمون در آرشیف مضامین من موجود است ، امیدوارم آن را مطالعه فرموده و اگر شما یک کلمه درین مضمون سراغ نمودید که مغایر موازین اخلاق نویسنده گی باشد و من قاسم باز را توهین کرده باشم ، حاضرم درین پورتال از او معذرت بخواهم ، این چیلنج متوجه خود قاسم باز هم است که ثابت نماید در کدام مورد یا موارد مضمون فوق الذکر ، علیه شان از عفت کلام فاصله گرفته ام . متأسفانه قاسم باز با تحجر فکری و با پیروی از روش زورگویان دوره کودتای سرطان تصور میکنند که با توهین ، تذلیل ،تخویف و افترا میتواند مخالفین سیاسی سردار صاحب داؤد شاه خان منجمله داؤد مومند کله شخ را ترسانده و خاموش سازد .
این خیال است و محال است
اکنون بر میگردم به مدعیات قاسم باز علیه من .
ادعای اول : قاسم باز با ابرام و ایقان کامل مصر اند که من مدیر خدمات پوهنتون بودم .
ادعای دوم : قاسم باز با ابرام تمام مدعی است که غلام صدیق محبی مرا برطرف ساخته است .
ادعای سوم و افترای بزرگ : قاسم باز بمنظور ناپاک تخریب شخصیت بحیث یک تکتیک ناجوان مردانه مدعی است که من در دوره مأموریت خود دست به سرقت اموال دولتی زده و آن را در بازار سیاه فروخته ام .
ردادعای اول : برخلاف ادعای قاسم باز من هیچوقت مدیر خدمات نبوده ام.
رد ادعای دوم قاسم باز : من هرگز از طرف غلام صدیق محبی بر طرف نشده و همچو مکتوبی دال بر ، بر طرفی من در دفتر سوانح مدیریت مامورین پوهنتون مشعر بر ، برطرفی من وجود ندارد .اختلاف اساسی من با پوهاند محمد نعیم اشرفی معاون پوهنځی اقتصاد و مدیر عمومی اداری پوهنتون به نحوی شروع شد که امر برطرفی یکی از زیر دستان خود را که من از غلام صدیق محبی حاصل کرده بودم ، بعد از تکمیل تمام مراحل انفکاک در میز خود قفل نمود و مرا در وضع دشواری قرارداد زیرا حیثیت من و اداره مربوطه در میان بود، [ قابل یاد اوری است که اختلاف شخصی من با پوهاند اشرفی زمانی آغاز گردید که یک روز در دفترش در حالیکه پاچا سرباز قوماندان مشهور کابل به دیدن و ملاقات پوهاند اشرفی آمده بود ، امریه رسمی پوهاند اشرفی را در حضور همه پاره کردم که کار نادرستی بود] من بعد از مشوره و موافقه جناب حفیظ الله خان کرزی ، مدیر عمومی پلان و امر شهید ضامن علی غرجی معاون اداری پوهنتون که در عین حال دوست صمیمی من بود به حیث عضو مدریت پلان ،همکار جناب کرزی صاحب شدم ،دوره همکاری با جناب کرزی صاحب چنان مینمود که گویا در جنت قرار باشم .
رد ادعای سوم یعنی افترای قاسم باز : افترا از نظر حقوقی یک حالت مخففه جرم شناخته میشود که آن را جنحه گویند ، مفتری ازنگاه حقوقی حتی در اضلاع متحده امریکا از طریق وکیل ، تحت تعقیب قرار گرفته میتواند ولی من حکمیت و داوری مسأله را به وجدان پاک بزرگوارانی که در آغاز این مقال از ایشان نام بردم محول میسازم .من هم چنان از قاسم باز تقاضا مینمایم که به حیث مفتری کاپی اسناد و مدارکی را که به رویت آن حکم خیانت این جانب را با ابرام تمام درین پورتال صادر فرموده اند بدست نشر سپرده تا معلوم گردد که این یک اتهام و یک تاکتیک کودتایی تخریب شخصیت است و یا اینکه این یک واقعیت متکی بر اسناد و مدارک میباشد
خوش بود گر محک تجربه آید بمیان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
در قسمت اخیر از جناب محترم عباسی صاحب اظهار سپاس مینمایم که مجریان محترم این پورتال را مبنی بر نشر نوشته قاسم باز که مغایر پالیسی نشراتی این ویب سایت وزین بود ، متوجه اشتباه شان ساخت .
با عرض حرمت و احترام


اسم: رحمن   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 14.01.2016

محترم عبدالله صاحب،
خواهشمندم نوشته ها را دقیق بخوانید. شما یا افغان نیستید یا از رتب افغانستان خبر ندارید یا خوش استید که یک جواب ارایه کنید، جهت معلومت شما عرض شود که در افغانستان یکی رُتبه است یکی بست است.
مثلاً یک مامور رتبه ۷ نظر به لزوم دید مقامات میتواند در بست یک یا دو کار کند
۱ یوسف....که مامور رتبه ۷ تخنیکی رادیو بود در بست یک بحیث رئیس تخنیکی مقرر شد.
۲ خدا بیامرزاسحاق نگیال خورد ضابط پرچمی ولی خیلی شخص خوب بود در وسط های حکومت نجیب در رتبهٔ تورنجنرالی رئیس بخش نظامی حقیقت انقلاب ثور بود
۳ شخصی که شما از او نامبره اید شهنواز تنی جگتورن بود ولی در بست جنرال قومندان فرقهٔ ۸ قرغه بود
قومندان قول اردوی زمان خلقی ها یک جگتورن بود ولی در بست ستر جنرال قومندان قول اردوی مرکز مقرر شده بود.
پس دوست من برایم این جمله را ګفت:
(من حالا در «بست» تورنجرال رئیس استخبارات اردو استم.)

امید است مورد قناعت تان واقع شده باشد.
رحمن


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 13.01.2016

آقای رحمن احترامات مرا بپزیرید!

از رتبه تورنی تا تورنجنرالی بسیار زیاد فرق است و چندین مرحله دارد تورن، جگتورن ،جگرن ، دگرمن ، دگروال ، برید جنرال و بعدآ تورنجنرال. که هر مرحله 3-4و 5 ساله وفت میگیرد. اکز شخصی قهرمانی هم کرده باشد در آن دوره از دو رتبه زیاد نه گرقته چه رسد به جنرالی ؟

یا شما این رتبه ها را نمی دانید وبه گفته عوام (چت انداز گپ میزنید ). یک چیزی نوشته کنید که اقلآ به حقیقت نزدیک باشد.

نه گفتید آن جنرالان ورزیده شاهی چه شمشیر زدند؟


اسم: رحمن   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 13.01.2016

ښاغلی محترم عبدالله خان، خدمت تان سلام و احترام!
حالا می بینم کمی قهر تان فروکش کرده و صحبت خودمانی شده است.سردار داوود خان شخصیت ملی بود، ولی همان طوری که جناب شما فرمودید بنا بر معا‌‌ذیری و مجبوریت های افراد و اشخاص ضعیف النفسی در پهلوی شان جای گرفتن، از آن جمله یک دوست من که رتبهٔ تورنی داشت ما باهم خیلی مزاح هم میکردم وقتی دیدمش چیزی گفتم، به سویم دید وگفت میشه دیگر مزاح نکنی من حالا در بست تورنجرال رئیس استخبارات اردو استم.
پس می بینی که سردار صاحب خودش به دستان خود زمینهٔ تباهی خود را مهیا ساخت.
با در نظرداشت آنچه گفته آمد، این بندهٔ هیچمدان حرف هردو جانب را قبول می کنم. آن های که ادعا دارند میوندوال کودتا میکرد وهم آن های که می گویند کودتا نمی کرد هردو جانب راست و درست می فرمایند.
رحمن بابا وائی:

کر د ګلو کړه چې سیمه دې ګلزار شي +++ اغزي مه کره په خپو کې به دې خار شي

به امید آنکه نظریات مثبت و خوبی از شما داشته باشیم.
سربلند و سر فراز باشید
رحمن


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 13.01.2016

محترم آقای غوربندی ، تشکر از معلومات تان !

هر رهبرزژیم( بخصوص در کشورمای شرق) میخواهد در بخش امنبتی اشخاص مورد اعتماد خود را مقرر نماید .

باید متذکر شد که در شب کودتا قادر و تنی بندی شده بودنداما جطور رهاو صدهاافسر قوای هوایی شهید شدند و آنها از بند رها گردید سوال است؟

در مورد قدیر که پیش از کودتا رشوت میگرفت معلومات موثق در دست نیست اما در در دوره دیمکراسی رشوتخوری یک پدیده همگانی شده بود. شما در باره عمل کردش که بسیار وقت خویش به وزارت داخله سپری میکرد و امنیت سرتاسری در کشور حکمفرما بود بهتر است تبصره میکردید.

وقتیکه جلالر بهترین وزیر تجارت بود به آن تاپه کا جی بی را میزنند نمیدانم این اسناد را کی دیده ؟ گپ های راست ودروغ زیاد است باید از منطق هم کار گرفت .

در کودتای 26 سرطان آن جنرال های ورزیده (؟) یکنفرشان مقاومت نه کرد اما در کودتای ثور هزاران صاحب منصب وطنپرست به شهادت رسیدند و مفاومت کردلد.

پس دوست عزیز بیبنید اگر جنرال های ورزیده شاهی مقاوتی میکردند زیاده از دو میلیون انسان شهید نمی شد و مردم هم به علفخوری خود ادامه میداد . با عرض احترام


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 13.01.2016

خداوند متعال را شکرگذاریم که درین پورتال سه محقق برازنده، سه دانشمند خبیر وسه نویسندۀ توانا ( محترمان آقایان داکتر سید عبدالله کاظم ، اکادمیسین استادسیستانی وداکتر عبدالرحمن زمانی) را داریم که خوانندگان این پورتال را ازوقایع جاریه وهم از وقایع تاریخی مستحضر میسازند-
تحقیق مستند جناب داکتر صاحب کاظم در سه بخش پیرامون پلانهای سیاسی انگلیس برای رویکار آوردن خاندان محمدنادرخان بمنظورادارۀ غیر مستقیم افغانستان، اذهان عامه را بار اول در زمینه روشن ساخت وبه اصطلاح "این سرمگو را فاش نمود ویک گوشۀ بسیار مهم تاریخ افغانستان رابرویت اسناد برملانمود- ازین خدمت بزرگ داکتر صاحب کاظم نسلهای افغانستان منت دار خواهند بود.
مورخ نامداردیگر جناب سیستانی صاحب وحشت دورۀ سقوی را از چشم و قلم مورخ شهیر کشور مرحوم فیض محمد کاتب با نوک قلم ماهرانه تصویر نمودند - محقق دیگر کشور داکتر صاحب زمانی گوشۀ دیگر واقعات تاریخی کشور را که حکومت وقت میخواست از راه استبداد برمردم حکومت کند ، به رویت اسناد موثق در 12 بخش تصویر نموده ونشان میدهد که اقوام وخوانین کشور چطور مورد ظلم وکشتار قرارمیگرفتند.
خداوند متعال به این دانشمندان ما صحت خوب وعمرطولانی نصیب فرماید تا مردم افغانستان همیشه از تحقیقات شان مستفید گردند- با تقدیم تشکرات بهر یک ازدانشمندان محترم- با عرض احترام -هاشمیان


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 13.01.2016

از اشتباه خود در هردومورد وهم از وطندارمحترم خود آقای محمدقاسم بازمعذرت میخواهم که ویبسایت افغانستان آراد راافغان -جرمن آنلاین خوانده بودم- پیری وزهیری اینکار ها راداردُ ولی باید جرات معذرت خواستن را داشته باشیم -
آقای محمد داودمومند را هم درپوهنتون کابل می شناختم و هم در امریکا همکاری فکری وقلمی داشتیم - ولی پدرمرحوم شما را بسیار قبل از محترم مومند میشناختم ودرزمانیکه پدرم (در سلطنت امانی) حاکم خوگیانی بودپدرمرحوم شما را میشناخت - بنابران هردوی شما محترمان محمد داودمومند ومحمدقاسم باز دودوست و وطندارمحترم من میباشید، هدف من ایجاد تفاهم واتفاق وجلوگیری از نفاق ودشمنی بود-
واقعات تاریخ افغانستان دردنیا شباهت ومماثل ندارد- در نوشتۀ قبلی یک بند از ترکیب بند مرحوم سیدحسن پاچا(شیون) را به پشتو نوشته بودم -تاریخ شاهد است که وقتی بچه سقو آمد، بنام "لاتی" و "امانی" هزاران را کشت - بعداً که نادر خان آمد و برادرش هاشم خان بنام "سقوی" و "امانی" هزاران راکشت - هرکس که "خان" شد، در دورۀ "خانی" او "خان های جدید" رویکار آمدو کشتار دوام کرد- تنظیدر دورۀ وحشت جهادی ها درکابل صینۀ صدهازن بریده شد وبالای صدهای دیگر تجاوز صورت گرفت - تنظیمم های پشاوری هزاران راکشتند - کمونست ها ملیونها را کشتند - طالبان هزاران راکشتند - حالا هم روزانه صدنفر بنام طالب و تروریست کشته میشوند- اینست مختصر تاریخچۀ کشتار دروطن ما که خود را مسلمان میخوانیم.
امیدوارم هردو طرف همینقدر رابسنده بپندارند. با احترام -هاشمیان
هوښیار ته پند ورکه - که نه یی اخلی - نو ورته دشګو پنډ ورکه !


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 13.01.2016

محترم آقای عبدالله عرض سلام و ادب،
تشکر که در مورد وزیران به معلومات بنده افزودید.
حتماً کودتا را به خاطر آبادی و عمران افغانستان کردند پس لزوماً کسی که برای میهن کار می کند نباید توقع وزیر شدن را داشته باشد.
همان طوری که جناب محترم شما به معلومات این هیچمدان اضافه نمودید، من هم کمی معلومات دارم که خدمت شما عرض کنم.
۱ به آقای رسولی پرچمیان رشوت دادند که دگروال قادر را از مسلخ به ریاست ارکان قوائی هوایی تبدیل کرد.
۲ اینقدر بی خبر از دنیا بود که میرفت جبل السراج پاهای......آغا را چاپی میکرد چرس هم همرایش میزد.
قدیر نورستانی زمانی که افسر ترافیک بود در تنگی پلچرخی میرفت از دریوران لینی ننگرهار رشوت میگرفت.
غوث الدین فایق صاحب منصب ساختمانی ۴۰۰ بستر وقت زمانی که موتر های ۴۰۰ بسترجهت آوردن سامان آلات شفاخانه به بندر حیرتان میرفت سر سالنگ موتر ها را استاده میکرد و از آنها کرایه را برای خود جمع میکرد.
نظر محمد سکندر در نزدیکی های سرای شهزاده معاینه خانه داشت روزی یک زن فقیر برای معاینه به نزدش رفته بود چون فیس ۲۰ افغانی میشد و زن بیچاره صرف ده افغانی داشت. آقای سکندر نسخهٔ نوشته شده را گرفته نصف پاره کرد به آن زن داد.
این بی کفایتی و بی خبری وزیران بود که تانگ وطنجار ۱۲بجه وارد رادیو تلویزیون شد و شش نفر پولس را خلع سلاح کرد که خوشبختانه بینی کسی هم خون نشد، بعداً دو تانگ دیگر هم وارد احاطهٔ رادیو شد خیال محمد کتوازی که مامور رادیو بود هدایت رادیو و تلویزیون به دوش گرفت.
پس می بینی دوست عزیز که وزیران امنیتی بی کفایت سردار صاحب داود خان سر خود و زیاد تر از دو میلون انسان را برباد داد.
«امید است به معلومات تان افزوده شده باشد و این تبصره را خوب به حافظهٔ تان برسانید . موفق باشید بااحترام»


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 12.01.2016

وطنوال فریدون سلام زاده
اینک طبق خواهش شما ، مطالبی را به ارتباط سؤال جناب عالی متکی بر ادعاهای صدیق فرهنگ در مورد میوندوال خدمت تان معروض میدارم.
صدیق فرهنگ بالاتر از همه حتا در مورد هویت علامه سید جمال الدین افغان موقف مغرضانه و مشرکانه دارد، چنانکه سالیان بسیار قبل مبارز بزرگ ملی داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان که از دودمان والاتبار سادات کنر و حضرت علامه سید جمال الدین افغان است در تحقیق همه جانبه و ثبوت افغان بودن علامه صاحب که در مجله ملی و انقلابی آیینه افغانیتان به نشر رسید ، مدعیات صدیق فرهنگ را به ارتباط افغان بودن علامه صاحب مورد نکوهش قرار داده ،فرهنگ را گمراه و ملعون خطاب کرد . لذا نباید به اراجیف فرهنگ در مورد شهید ، لوی میوندوال وقعی گذاشت .
این جانب شخصیت های معروف وطن خود را از دوره شاه محمود خان غازی به اینطرف از طرز دید خود شناخته در زمینه نیازی به نظریات مؤرخین و محققین و هم چنان اسناد خارجی منجمله راپور های زهراگین مقامات امریکایی و نشرات کثیف و مغرضانه نشریه محلی رامپارتس که در دوره صدارت میوندوال انتشار یافت ندارم .
من در قسمت موقف ملیگرایی صدیق فرهنگ مشکوکم و هیچ گپ و ادعای او را مدار اعتبار قرار نمیدهم .
مردم و روشنفکران اصیل کشور ، شهید میوندوال را از نگاه اندیشه ، طرز تفکر ملی ، سطح علم و دانش و تقوای بزر گ سیاسی و کرکتر بی آلایش او میشناسند .
زمانیکه بیانیه ها و خطابه های موصوف ، چه در مجامع ملی وچه در محافل جهانی ، رساله های متعدد و سابقه درخشانش بمثابه مهر درخشان ، معرف طرز تفکر ملی و شخصیت منحصر به فرد و انکار نا پذیر میوندوال موجود باشد ، دیگر ضرورتی به به مدعیات غرض آلود و ناپاک عناصر مشکوک مانند صدیق فرهنگ و امثال هم باقی نمی ماند .
میوندوال به تحقیق یک انسان بزرگ ، مسلمان بزرگ و یک افغان بزرگ بود .
زمانیکه فیلسوف بزرگ معاصر علامه صلاح الدین سلجوقی میوندوال را به هاشم خان صدراعظم معرفی میکرد گفت : « این آدم یک سید جمال الدین ثانی است .
میوندوال بحیث یک زعیم ملی احاطه و تسلط بی مانندی که لازمه یک شخصیت ملی است به هردو لسان بزرگ وطنی داشته ودر پارلمان کشور با چنان فصاحت و بلاغت به هردو زبان بیانیه داد که تاریخ کشور مثال آن رابخاطر ندارد .بدبختانه شاه مخلوع و سردار صاحب داؤد شاه خان در زبان آبایی و اجدادی خود گنگ مادر زاد بودند و برای مفاهمه با مردم خود به ترجمان نیاز داشتند .زعیمی که به هردو زبان بزرگ وطنی خود تسلط نداشته باشد ،ملی بودن همچو رهبر مورد سؤال قرار میگیرد .
میوندوال یگانه زعیمی بود که ازخود دوکتورین سیاسی خاص داشت ، این مفکر بزرگ ملی تفکرات خود در اصول پنجگانه خود گنجانیده بود .
هویت و شخصیت میوندوال را باید به میزان علم و دانش و تفکر و اندیشه ملی و مترقی ووطن خواهانه و مردمی او جستجو نمود نه روی بناهای خام قومیت و ولایت و مسقط الراس .
برای درک بهتر تفکرات و اندیشه های ژرف میوندوال ، من به شما توصیه مینمایم که حد اقل یکی از اصول پنجگانه دکتورین میوندوال راکه عنوان آن « ملیت » است مطالعه نموده تا به درک عظمت و جلال فکری و ملی میوندوال توفیق حاصل نمایید .
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد ، قسمت یک روزه ای
با عرض حرمت


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 12.01.2016

آقای غوربندی صاحب احترامات برای تان تقدیم میدارم !

در مورد حیدررسولی ، قدیر نورستانی و غوث الدین فایق نوشته بودید. اولآ این ها در آوردن رژیم جمهوریت سهم فعال داشتند و در نتیجه ناکامی اینها از پیش اعدام را بخود فبول کرده بوذند و نمی شد آنها را بعد از موقفیت کودتا نادیده گرفت. در وقت نورستانی ،امنیت در افغانستان بیشتر ازهر وفت دیگر بود ، در وزارت دفاع با بودن جنرال عبدالعزیز و دیگر جنرال های ورزیده افغانستان از وجب ، وجب خاک خود به خوبی دفاع کرد و در وزارت فواید عامه با معینان و رئیس های ورزیده و وزیر پرکار کار ها بخوبی از گدشته پیش میرفت و آقای سکندر بعد ازچندماه برطرف و عوض آن داکتر عبداله عمر شخصیت ورزیده وزیر صحت عامه شد .

امید است به معلومات تان افزوده شده باشد و این تبصره را به نشر برسانید . موفق باشید بااحترام


اسم: قاسم باز    محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 12.01.2016

هموطن و هم رشته فلسفه، اقای رحمن غوربندی.
تشکر از تبصره تان، خدا نکند که شما بازند باشید، شما حق دارید که نوشتهای ما را سانسور و یا نشر نسازید، برادر ګلم، من نه در قبر عوث الدین فایق و نه در قبر کدام شخص دیګر باقیمانده عمر خود را میګذارانم، هر هموطن من حق مسلم دارد که بالای هر شخص از پاچا ګرفته تا یک عسکر انتقاد نماید البته انتقاد سالم و نه چرندیات، محبی نه برادرم من است نه کاکا من. من صرف بخاطر پاک نفسی وی بخاطر علم و دانش وی از وی پشتبانی نمودم و مینمایم. ظلم است که کسی بخاطر مسایل شخصی وی را بی سواد خطاب کند.فرض مثال اګر پوهاند ما، پروفیسور ما داکتر ما تمام شان بی سواد باشد پس کجا است سواد دار ما.
باز هم تشکر از تبصر تان امید وارم همیشه نوشتهای هر دو طرف را مدنظر ګرفته موفقیت تانرا میخواهم،


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 12.01.2016

محترم داکتر صاحب والامقام هاشمیان !
فکر میکنم که نوشته بنده را درست نه خوانده اید، و یا از نوشته دغسی پغسی من مطلب خوب ګرفته نتوانسته اید.
اقای داکتر صاحب .
۱.ـ من در نوشته ګیلایه خود نویشتم که بین شما وسایت ( ازاد افغانستان ) شکر رنجی رخ داده . نه سایت افغان جرمن انلاین
۲.ـمن نګفتم که پورتال افغان جرمن انلاین مقالات شما را نشر نکرده یا نمیکند، افغان جرمن انلاین همیشه مقالات تانرا نشر نموده و مینماید. من نوشته بودم که بعد از شکر رنجی که بین شما و اقای محترم معروفی ګرداننده سایت ( ازاد افغانستان ) رخ داد،( سایت ازاد افغانستان ) مقالات شما را نشر نمیکند، تا جایکه من میدانم اقای محترم معروفی چند بار از شما خواهش نموده که جواب مقالات شانبه انها بفرستید شما بهر ملحوظ که است همرای سایت ازاد افغانستان قطع رابط قلمی و دوستی شخصی نموده اید،
داکتر صاحب. بخدا باور کن اشخاصی در این پورتال و جود دارد که بمراتب از من و محمد داود مومند کرده به دیګران بسیار سحت و سخیف و خلاف موازین ژورنالستی مینویسد، تا وقتیکه برایم کسی سخت ننویسد همیچ وقت سخت نمی نویسم بهرصورت، امید وارم حل مطلب شده باشد و غلط فهمی که روح داده رفغ شده باشد، در نوشته خود که از شما بطور دوستانه ګیلایه نموده بودم مطلب من سایت ( افغان جرمن انلاین ) نبود،بلکه سایت ( ازاد افغانستان ) بود. خوب بعضی تکلیف های صحی این ګونه غلط فهمی ها را بوجود میاورد. باز هم اګر شما
نوشته من که در همین دریچه پنج نظر پایینتر از نظر شما نشر ګردیده دوباره بخوانید حل مطلب میګردد،
استاد بزرګوار . شما هر چی دوستی و رفقات شخصییکه به اقای مومند دارید کار خوبی است. از خداوند کریم و رحیم شکرګذارم که دو هموطن من باهم صمیمیت داشته باشد.
استاد بزرګوار. طوریکه شما خودتان متذکر ګردید که شما ان مقاله اقای محمد داود مومند را نخواند اید، مطمینم اګر میخواندید باور دارم که اول وی را کمکی ګوش تاوی میدادید بهرصورت.
در اخیر کلام تا جای که من از نوشته و تخلیل شما برداشت نمودم، شاید برداشت من غلط باشد، شما میفرماید.که در قضایه سیاسی پنجاه و یا شصت سال ګذاشته تمام ما مقصر هستیم، یک عده ماافغانان از نوکران انګلیس طرفداری و پشتبانی نمودیم و کسانی هم از نوکران روس طرفداری نموده فلهذا تمام ما و شما نوکران و غلامان روس و انګلیس بودیم ، همه ما مسولیت مساوی در بربادی افغانستان داریم. چنانچه یک تعداد ما نادرخان و ظاهرشاه نوکران انګلیس را پشتبانی نمودیم و تعداد دیګر، محمد داودخان تره کی، کارمل، ګلبدین، مسعود، ملا و طالب. افسوس بخال این ملت که در این شصت سال هیچ افغان بادار و متکی بخود پیدا نکرد، تمام شان غلامان بود، وسلام


اسم: رحمن غوربندی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.01.2016

جناب محترم قاسم باز صاحب!
من اعتراف می کنم که شما برنده و من بازنده شدم. چونکه نتوانستم جلو جنگ و تخریب غیر ضروری را در این سایت بگیرم.
شما درست فرمودید من همان طوری که مانع نشر نظر ونوشتهٔ شما بودم چندین نظر جناب محترم مهمند صاحب را هم مانع شدم. وهدف من تمام شدن این جنگ بیهوده که پایانی ندارد بودم.
بنده هم چهار صباحی در پوهنتون کابل تاریخ و فلسفه خوانده ام از همین سبب جز به تاریخ نگاران انگشت شماری باور زیاد به تاریخ ها وتاریخ نگاران ندارم زیرا هرکسی بیک شخصی، قومی، زبانی، مذهبی تعلق دارد ونوشته های شان در بر گیرندهٔ آن جهات میباشد.
برای اثبات حرفم نوشتهٔ جناب شما را مثال می آورم. شما ادعا دارید که جناب مهمند روغنیات موتر های وزارت تحصیلات عالی و مسلکی را فرخته بود ولی نوشتهٔ جناب محترم پوهاند هاشمیان تشریح کنندهٔ چیز دیگری است.
ما از احمد شاه بابا تا امروز تمام شاهان، امیران روسای جمهور را می با تمامی ابعاد خوب و بد آنها می شناسیم، حتی چهره های زشت بعضی از آنها طرفدارنی دارند.
اگر جناب محترم شما شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک، تویتر، سایت های انترنتی را از نظر بگذرانید حتی حبیب الله کلکانی، ببرک کارمل، شاشجاع، ملا محمدعمر به صد ها طرف دارانی دارند.
تا حال من درهیچ جای نخوانده ام که کسی نوشته باشد اولادهٔ شاشجاع، کارمل،.حبیب الله کلکانی، ملا عمر به خاطر پدران شان به آنها توهین شده باشد.
بناءً جنگ بیهودهٔ شما و جناب محترم مهمند صاحب در یک سایت ملی نه به نفع شماست نه به نفع محترم مهمند صاحب و نه به نفع پورتال افغان جرمن آنلاین است.
اگر نوشته های شما برای تکمیل مقالاتی که در این مورد نوشته میشود ممد واقع شود. حاوی کلمات سخیف و توهین آمیز نباشد، حاوی انگیزه های عقدهٔ و انتقام جویانه نباشد به صورت مستقیم شخص مخاطب شما باشد بسیار خوب است.هیچ نوع مانع نسراتی ندارد.
متأسفانه نوشته های شما معمولاً به مطلب مورد نظر ارتباط نمیګبرد، طوری است که مثلاً اگر گفته شود سردار صاحب داوود خان در کابینهٔ جمهوریت خود اشخاص بیکارهٔ مثل حیدرخان رسولی، قدیر خان نورستانی، نظر محمد خان سکندر، غوث الدین خان فایق را وزیر مقرر کرد، چون ناظر و دوست قابل اعتماد شان ارواح شاد باز محمد خان بود. پس می بینید که خدا بیامرز باز محمد خان هیچ ربطی به این وزیران ندارد.
در خاتمه میخواهم بگویم این آخرین نوشتهٔ من به شما خواهد بود اگر نوشتهٔ شما پیرامون این جنگ های تخریبی بیهوده بمن برسد و من کلمات ناشائیست را در آن ببینم از نشر آن جلو گری می کنم این تصمیم من در مورد نوشته های مهمند صاحب هم قابل اجرأ خواهد بود.
با عرض احترام
رحمن غوربندی عضو تیم کاری پورتال افغان جرمن آنلاین


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 12.01.2016

دوست عزیز و هموطن گرامی بیکمراد تاش از جوزجان!

مسرورم از اینکه تصحیح و توضیح موضوع مورد توجه شما در نوشتۀ اینجانب، به سوال شما جواب داده است. من هم بنوبۀ خود از کلتور عالی شما در نحوۀ طرح سؤال ممنون استم. با خانواده و دوستان تان مؤفق، سرفراز و صحتمند باشید.

با احترام
یوسفی


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 12.01.2016

تشکر فراوان از داکتر صاحب یوسفی که توجه فرمودند و توضیح دادند. اصلا سؤال من از آنجا برخاسته بود که ترمینولوژی هر دوره فرق می کند، مثلا اگر راجع به ستر جنرال دوستم ( معاون اول ریاست جمهوری) قبل از سال 1371 هجری شمسی حرف بزنیم، از ایشان به حیث رهبر جنبش ملی اسلامی افغاانستان نام نمی بریم و موضوع را عطف به ماسبق نمی کنیم شاید قومندان فرقه 53 بگوییم و یا سرکرده هء ملیشه های گلم جمع، که این مسایل بایست در مسایل تاریخی مدنظر گرفته شود؛ تا خلط مباحث صورت نگیرد. به یاد می آورم در در سال های 1992 م به بعد که در ولایات جوزجان و فاریاب و سمنگان بازار مسأله فدرالیزم گرم بود و کتابی دست به دست می گشت به نام « جهاد مردم بخارا» و ادعا می شد که جمشید خان شعله چاه آبی آن را در زندان داوود خان در سال 1353 نوشته است و دریک جای 1353 خورشیدی آمده بود که یک تن از استادان پوهنتون مزار بالای همین کلمه « خورشیدی» انگشت گذاشت و گفت ، در آن وقت ها ما شمسی می گفتیم ، شاید این کلمهء « خورشیدی» بعدا اضافه شده باشد. به همین ترتیب است که در اسناد سال های 1919 محمود طرزی را ناظر خارجیه می گویند، اگر وزیر خارجه نوشته شده باشد، صحت آن سند به بحث بیشتر نیاز دارد. به همین ارتباط واقعه ای که در سال 1979 در هرات و قندهار رخ داده بود و در نوشته شما قتل آن ها به اعضای تنظیم های پشاور نسبت داده شده بود ، در ذهن من این سوال خطور کرد که این ترمینالوژی به سال های بعد ارتباط می گیرد نه به سال 1979 م که جهاد خالصانهء مردم به اساس آگاهی در برابر دشمن متجاوز که اتحاد شوروی وی بودآغاز شده بود به مثل قیام های غازیان افغان درجنگ های اول و دوم و سوم افغان وانگلیس. از همینرو من پرسیدم که آن عبارت ترجمه است یا نوشتهء شما. به هر ترتیب از توجه شما و زحمت پاسخدهی بازهم تشکر می کنم و ای کاش هر نویسنده مثل شما اگر مشکلی حین مطالعه به خواننده رخ می دهد و توضیح طلب می گردد، چون شما قبول زحمت فرمایند و این خدمتی است برای اهل مطالعه. از لطف شما باز هم سپاسگزاری می کنم.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 12.01.2016

وصندار محترم آقای محمدقاسم باز
کلایه شما را خواندم- توجه شما را به توضیحات ذیل مبذول میدارم :
1) اینکه شما نوشته اید بین من و اعضای محترم این پورتال کدام شکررنجی رخ داده، واقعیت ندارد- اگر گلایه یا شگررنجی رخ بدهد که یک خصلت انسانی است، جرات آنرا داریم که آنرادرهمین پورتال مطرح کنیم و همه را از آن مستحضر سازیم.
2) شما نوشته اید که این پورتال مقالات مرا نشرنکرده- اینهم واقعیت ندارد- من درمدت سه هفته مریضی کدام تولید فکری نداشته ام، وتنها در کلکین نظریابی اشتراک ورزیده ام.
3) ما همه اعضای این پورتال متعهد استیم هرگونه سوء تفاهم را بکمک همه همکاران این پورتال رفع سازیم و هدف یادداشت دیروز من که تا هنوز هم در آنباره مغشوش میباشم، رفع همان سوء تفاهم بوده است .
4) بلی من مخالف نشر مقالۀ شما درین پورتال بودم و میباشم، بچند دلیل:
(یک) مقالۀ شماحدود وثغور ژورنالیزم رادریده است .
(دو) ازین بگو مگو ومناقشۀ شخصی که ششماه دوام کرده؛ نه تاریخ استفاده کرده و نه اخلاق و مدنیت .
(سه) هیچ پورتال خیرخواه نباید زمینۀ تشدید مناسبات دوطرف را فراهم سازد - البته حق دفاع برای هرنویسنده محفوظ است و من جواب قبلی آقای محمد داودمومند را ندیده ام ونمیدانم چرا بچنین عکس العملی مواجه شده است.
(چهار) من قبلا دوبار از هردوطرف تقاضا کردم این مناقشۀ شخصی راکه هیج سودی برای هردوطرف و هم برای افغانستان ندارد، خاتمه دهند ویکدیگر را همان چیزیکه استند بپذیرند. درحال حاضر ما افغانهای مهاجر دراروپا و امریکا دوپیسه ارزش واهمیت نداریم، ارزش و اهمیت ما در وطن ما بود، چون وطن نداریم هیچ چیزنداریم و به دوپیسه نمی ارزیم.
4) همه اسناد وشواهدتاریخی که درمقالۀ تخقیقی جناب محترم داکتر سیدعبدالله کاظم نشرشده، بیانگر این واقعیت است که انگلیس ازافغانها وافغانستان انتقام میگرفته ، اعلحضرت امان الله خان را مخلوع ومفرورساخته، بچه سقو رابحیث یک دورۀ انتقالی رویکارآورده ، سپس شخص وخاندان وفاداربخود، یعنی نادرخان وبرادرانش را حمایت کرده وبقدرت رسانده، چونکه بوسیلۀ این خاندان میخواسته منافع خودرا درافغانستان تامین وتضمین کند. هرخاندان که پایۀ ملی نداشته باشد، برای حفظ خود وقدرت خود به کشتار مخالفین خود می پردازدومحمدهاشم خان همین کار راکرد.
د خانانو په خانی کی - څوک پکښی خانان شو
د چا لاړی ارتینی پکښی - ښـی سپینی سینی پکښی
5) بعدازمحمدهاشم خان و شاه محمودخان، پسران کاکا همه متفق بودند وهمه بفکروتلاش نگهداشت سلطنت بودند- درمیان آنها بعداز بیست سال قدرت عسکری و صدارت ، محمدداودخان بملاحظۀ تحولات درکشور اتحادجماهیر شوروی و تماس و صحبت های دوستانه با حزب پرچم، درحالیکه مرحوم محمدداودخان مسلمان خوب وشخص بسیار وطندوست بود، به این تصمیم رسید تااین مملکت پسمانده را تکان بدهد وبجایی برساند. داودخان میخواست نظام شاهی بطور مسالمت آمیز تغییرکند- ازجانب دیگر شاه ولیخان میخواست درجملۀ برادرها حق او یک نوبت صدارت به پسرش عبدالولی انتقال یابد- پادشاه عبدالولی را شخص بی کفایت تشخیص داده وخوش بود اورا بحیث داماد نگهدارد- ازجانب دیگر پادشاه نمیخواست قدرت سلطنت رابزودی از دست بدهد ، ولی بالای مار زیر آستین خود تا آخر اعتمااد داشت که اغلاله اش سلطنت را سقوط نخواهد داد.
6) اغلاله در تحت تاثیر جوان بچه های هر رقم کودتاکردو بیخ خود وخاندان خود را کند - همانطور که انگلیس بیست سال پلان سنجید وکارکرد که خاندان یحیی خیل را رویکاربیاورد- اتحادشوروی نیزاز بیست سال به اینطرف پلان گزاری وترتیبات گرفته بود تاافغانستان را ابتدا بیک حزب طرفدارخود بسپارد وبعدا بحیث مستعمرۀ خود درآور وا- او افغانستان را بزعم خ.د دوست داشت و بزعم خود میخواستینکار صورت گرفت .
7) مرحوم محمدداودخان شخص دیکتاتورمنش وخودرای بود- او افغانستان را بزعم خود دوست داشت و بزعم خود میخواست اداره کند- دریک مجلس عسکری دراثنای نان چاشت در وزارت دفاع چیزهایی ازین قبیل گفته بود: "یا ازین افغانستان چیزی میسازم ویا مانند تخم بزمینش میزنم..." (از زبان مرحوم جنرال سید صالح خان سابق لوی درستیز)- عده ای به این نظراند که حتی در روز کودتای کمونستی اگر این دوبرادر اول وقت از ارگ برون میشدند وخودشان و وزیران شان هرکدام بطرفی میرفت، افغانستان نجات می یافت ، زیرا ارگ افغانستان نبود !
8) حالا در بین دو عموزاده که ازطریق استعمار انگلیس برافغانستان حاکم شده بودند ومدت 45 سال قدرت وحکومت چلاندند- یکی عیاش، تنبل و روز گذران ودیگر ی دیکتاتور وخودرای بود وملت افغان درنتیجۀ نا بکاریهای هردو، تلفات جانی و مالی زیادی را متحمل گردید، من نمیدانم که از جنگ و جدال بحمایت از یکی و در مخالفت ازدیگری ، چه فایده ای متصور است !؟
9) بیائید خاندان یحیی خیل را بااعمال شان بخدا بسپاریم وبرای آنها از دربار خالق بی نیاز عفو وبخشایش مسئلت نمائیم که غیرازآن هرچیز دیگری بیهوده و ضیاع وقت خواهد بود.
10) یک شهادت واقعبینانه : محمدداودمومند دردورۀ کارخود درمدیریت خدمات پوهنتون اختلاس و تقلب نکرده ، بلکه دراثرسخت گویی و مخالفت با شخص رئیس پوهنتون که بعدا وزیر تحصیلات عالی شد، برطرف شده است - که اگر اواختلاس میکرد دوسیه اش در دورۀ جمهوری به محاکمه سپرده میشد وجزامیدید - شخصیکه محاکمه و محکوم نشده، نمیتوان اورا متقلب خواند- محترم محمدداودمومند دوست بسیار صمیمی بلکه یکتن از پیروان مرحوم پوهاند فضل ربی پژواک بود ، درحالیکه پوهاند...وزیرتحصیلات عالی قبلا با پوهاند پژواک درمخالفت قرارداشت. اینکه آقای محمدداودمومند وزیرتحصیلات عالی را که از شوروی دکتورای فزیک بدست آورده،اگراورا یک شخص بیسواد خوانده باشد، اشتباه کرده است- پوهاند...شخص بیسوادنبود، اما بی مسلک بود- او درشوروی کمونست شده بود ودرکابینۀ داودخان بحیث ایجنت شوروی کارمیکرد - وقتی کودتای کمونستی رخ داد، پوهاند...هیچ صدمه ندید ، بلکه بحیث استاد ذیصلاح در پولیتخنیک وهم درپوهنحی انجنیری تدریس میکرد وبرایش یک موتر مستقل داده بودند. این بود مشاهدات شخص خودم که مئسئول آن میباشم. با عرض احترام هاشمیان

نوت : نام همین شخص ، پوهاند....، که اول رئیس پوهنتون و بعدا وزیر تحصیلات عالی شد، درحافظه ام نیامد، معدرت میخواهم.


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 12.01.2016

برادر ارجمند و محترم قیس کبیر. مسول سایت افغان جرمن انلاین.
برادرم، چاپلوسی در شان و شوکت من نیست که زیاد جار و قربان بګویم. اینقدر که سایت افغان جرمن انلاین در روشن نمودن مسایل حاد ملی نقش ملی را بازی نموده اګر مبالغه نکنم هیچ سایت انترنتی به اندازه سایت افغان جرمن انلاین ایفا نکرده، من موفقیت این سایت در روشن ساختن اذهان هموطنان بشما و تمام ګردانندګان بلخصوص به نویسنده ګان ریالست این سایت تبریک میګویم.
هموطن محترم!
امید وارم که این سایت وزین دست خوش علاقه شخصی این و ان نګردد، این سایت بخاطر روشن ساختن اذهان مردم که کی کیست و کی چی کرده بیدون تعصب و بیدون علایق شخصی ، فامیلی ، ګروپی ، سمتی ، مذهبی و قومی باید بیدون ترس و ګل روی من و ان حقایق را بخور خوانندګان بدهد، چنانچه تاریخ قضاوت بی رحمانه خود را میکند ما نباید بخاطر این و ان مسایل ملی را که کی خوش و کی ناخوش میګرد. شما باید حقایق تاریخی را بیدون دخالت ګل روی ان و این حقایق را واضح و بیدون دغدغه بی پرده منتشر سازید.
من عادت دارم که جان را بجان و مشت را به مشت جواب میدهم، تا وقتیکه از طرف دیګران مورد توهین قرار نګیرم هیچ وقت دیګران را توهین نمیکنم.
چندی قبل جناب داکتر صاحب هاشمیان از طریق ای میل شخصی از من خواهش نمود تا دیګر به اقای محمد داود مومند چیزی ننویسم من هم به احترام ان والامقام و کاکا بزرګوار خود عهد بستم تا دیګر به محمد داود مومند مشاجره قلمی نکنم ولی دیده شد که اقای مومند دوبار بعد از توصیه اقای داکتر صاحب پیرخانه من بالایم اتک شخصی نمود.شما مقاله اخیری وی که از این سایت بیدون شکایت من انرا از بخش تحلیل ها برداشتید و همچنان اتک دوم جواب محمد داود به محترم عبدالله از کلفورنیا باز بیدون موجب بالایم به کلیمات رکیک حمله ور ګردید، من دیګر راه و چاره دیګر نداشتم بیدون این که یک جواب دندان شکن برایش بدهم،بهرصورت
من از شما برادر محترم و ارجمند اقای قیس کبیر خواهش مینمایم تمنا دارم تا هر دو مقاله من و اقای محمد داود مومند را دوباره انلاین سازید تا خوانندګان محترم بدانند که حقیقت چیست،
اګر من موسی خان قندهاری را بشکل درست بعد از تاریخ اقای کاتب هزاره به خوانندګان معرفی نمودم ایا این معرفی من کدام جرم ، ګناه است یا خدمت به تاریخ و روشن ساختن مسایل مبهم و مهم وطن،
در این مورد بار دیګر از شما بحیث یک هموطن تان التجا مینایم تا دوباره مقاله اقای محمد داود مومند و هم مقاله من را انلاین سازید، لطفآ در این مورد پشت خوشی من و ان نګردید، شما مسولیت ملی بدوش ګرفتید باید در این راه بیدون خوشی و نا خوشی این و ان به پیش بروید.
قاسم باز


اسم: سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 11.01.2016

یک توضیح مختصر خدمت محترم آقای فریدون سلام زاده از جرمنی!
مرحومان سیدقاسم رشتیا و میر محمد صدیق فرهنگ را شما دوبار در نوشته خود دراین ستون به حیث کاکای اینجانب معرفی کرده اید که اساساًاین تذکر با متن تبصره شما هیچ ربط نمی گیرد، ولی جهت معلومات شما عرض میشود که ایشان پسران کاکای پدر مرحومم میباشند که از ناحیه روابط خانوادگی به همه بزرگان احترام دارم و اما ماورای این رابطه بخصوص در مسائل وطن هرکس نظر خود را دارد. امید است این تذکر مختصر برای روشن شدن ذهن شما کافی باشد.با احترام


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.01.2016

خوانندۀ عزیر و محترم بیکمراد تاش از جوزجان!

تصحیح مطابق سؤال شما در مقاله انجام یافت. اگر میل دارید، لطفا باردیگر نظر اندازید.

با احترام

یوسفی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.01.2016

استاد محترم داکتر صاحب روستار تره کی!

بعد از ادای احترام از تحلیل امید وار کننده تان در قبال صلح در کشور لذت بردم. می گویند کبابی را کباب بی کباب را بویش.

شما می نویسید:" به شرط آنکه ابعاد وسیع اختیار نکند و پیش زمینه مذاکره مستقیم میان امریکا و مقاومت مسلح شود."

این موضوع به رهبری مقاومت مربوط می شود که ایا می تواند زبر دستان سیاسی جهانی تازه نفس افغانستان را به نفع خود، منطقه و جهان وارد میدان بسازد تا حیثیت قرن ها فروخته شده افغانستان را دو باره در منطقه احیا و مصدر خدمتی جهانی در راه صلح گردد.

انکشاف اقتصاددی و رفاه مردم ما را خو چه می گویی. این است اسلام اصیل خدایی و محمدی.

امروز جهان به افغانستان احتیاج است نه بر عکس اگر ادم هوشیار پیدا شود و این اب روان را رهنما شود.

عالمی را بی زبانیهای من پوشیده است
شمع خاموش انجمنها در نفس دزدیده است

الماس سخن "ب"


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.01.2016

خوانندۀ عزیر و محترم بیکمراد تاش از جوزجان!

از توجه شما تشکر!

در نوشته بعد از ذکر "هرات"، نام و "قند هار" فراموش شده است. لطفاً شماره های "شپیگل" سال 1979م و منجمله شماره 34 را ورق بزنید. در گزارشت متعدد به تفصیل سخن گفته شده است. از حوادث هرات در ماه مارچ ذکر شده است. تنها در شماررۀ 34 از 30 نفر ذکر شده است. متباقی ترور ها در قندهار صورت گرفته بود. از طرف دیگر کلمۀ حدود، بدون قوس «گیمه"، به کار رفته است. در فرصت مناسب، متن اصلاح خواهد شد.

با احترام

یوسفی


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 11.01.2016

ګیلایه از داکتر صاحب والامقام خلیل الله هاشمیان،
قابل توجو اقای عارف عباسی!
استاد بزرګوار در صورتیکه یک نوشته در دیګر ویب سایتها نشر شود حق نشر در این ویب سایت افغان جرمن ندارد، اګر اینطور باشد باید هیچ نوشته شما در این ویب سایت ( افغان جرمن انلاین ) نشر نشود،اکثر نوشتهای شما هم در سایت ( سباوون، تول افغان، لر وبر ) وغیره نشر میشود. شما هم قبلا به سایت ازاد افغانستان مقالات تانرا ارسال مینودید. چون حالا یک نزاکت و شکر رنجی و سو تفاهم که بین شما و ګردانندګان ان سایت روح داده انها مضامین شما را نشر نمیکند. ولی در دیګر سایتها مثل همیش و متواتر مقالات تان اقبال نشر می یافد.
اقای عارف عباسی محترم?
در پشتو یک متل است که میګوید.
زه دی مړی ژاړم ته می خولی پوری خاندی،
ای فیلسوف شهیر، ای قهرمان دوره دیموکراسی و ای شیر بچه محمد زی، و ای فاتح الفتوح جناب ( عارف توانا صوفی خوش مشرب و قلندر دوران دیموکراسی اقای عارف عباسی محترم? )
یک نیم هفته قبل که اقای محمد داود مومند در همین پورتال افغان جرمن انلاین یک مقاله تحت عنوان.... نوشت و وی در ان به شخص بنده به الفاظ بسیار رکیک و دور از کرامت انسانی نثار اینجانب نمود، و ان کلمات دور از ادب که وی برایم نوشت ، ان مقاله بی محتوا وی از طرف اولیا این سایت بیدون شکایت بنده از بحش تحلیل ها حذف ګرددید ، ایا شما در ان وقت بخواب ابدی و یا خواب غفلت رفته بودید،
در ان مقاله اقای محمد داود مومند، به قوم محمدزی بلحصوص سردارها توهین نموده و نوشته بود که سردارهای بی مسلک و بی کلتور،
ایا شما جناب عالی حامع الکمات در جهان کدام کمونټی یا افراد را سراع دارید که بی فرهنګ بی کلتور باشد، انهم در قوم محمدزی بلحصوص سرداران که مطلب اقای مومند ( سردار محمد داودخان ، جنرال سردار عبدالولی و یا جنرال عارف خان ) بوده که هر کدام این افراد نمونه کلتور و مسلک استند،
اقای عباسی،راستی که نیمچه محمدزی هستی، تا جایکه من میدانم هم سردار داود ، هم جنرال عبدالولی و هم جنرال عارف خان اصیل محمزی بودند،ای کاش این پشنهاد که شماامروز به اقای قیس کبیر میکنید، چرا یک هفته قبل که در دریچه نظر سنجی نظر خود را مینویشید در ان وقت در مورد مقاله داود مومند نیز عین اعتراض مینمودید که نه نمودید. چرا در ان روز صدا اعتراض تان درباره مقاله شیح فانی محمد داود مومند نکردی ، بخاطر اینکه وی در صف شما رانده شدها استاده است، اهداف تان مشترک است، افسوس افسوس و صد افسوس بشما محمدزی ۱/۲٪ کسیکه غازی امان الله خان را ترور میکرد شما امروز به انها دست همکاری دراز نمودید.
ای عارف خودکش و بیګانه پرست.


اسم: سلیمان راسخ   محل سکونت: مانتر یال کانادا    تاریخ: 11.01.2016

خواهر معززم خانم واصل سلام و احترام تقدیم شما فرهیخته باد!
مقالۀ ارزندۀ تان را بنام «سهم ما در سال نو» خواندم و واقعاً کیف بردم و شکر کردم که اقلاً هنوز هم کسانی است که جرئت میکنند به مردم ما مژده بدهند. آن ها را راهنمائی نیک کنند، پند دهند و احساس نیکویی را در آنها زنده بسازند. در ضمن تبصره های قلمبدستان توانای پورتال را که شخصاً بسیار بالای شان حساب میکردم در وبسایت های بیرونی حسب تصادف مطالعه کردم و خیلی متأسف شدم. تأسفم از نوشتۀ این دوستان درین است که فکر میکنم آنها در عمر از شما بزرگتر باید باشند و از بزرگتر ها همیشه توقع میرود که کوچکان را در کار نیک تشویق و پشتیبانی کنند. اما بر عکس قضیه این بزرگان علاوه بر اینکه این نیکویی شما را نپسندیدند شما را مورد حمله منفی بافانه قرار دادند و انتقاد بی جا کردند. وای و بدا به حال این مملکت بیچاره و درمانده. اگر دانشمندان ما چنین افکار پوسیده و منجمد داشته باشند ما از جوانانی که در جنگ تولد و انتحاری تربیه و در مدرسه های عرب ها جز خشونت و قتل عام و زد و خورد چیزی دیگری یاد نگرفته اند چی گله کنیم. به گفته برادر ما بتخاکی صاحب سزای قروت آب گرم. اگر شما میخواهید دربین افغانان قهرمان باشید هیچ نوشته ای تان باید بدون فحش و ناسزا و عیب دیگران نباشد. پند و نصیحت را کنار بگذارید، اتفاق را فراموش کنید و سعی کنید نفاق و بد گویی را دامن زنید. آنوقت متوجه می شوید که هر مقالۀ تان با واه واه ها و چک چک ها استقبال میشود. فقط همین.

و من الله توفیق


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 11.01.2016

جناب داکتر محمد اکبر یوسفی در قسمت آخر یا بخش شانزدهم مقالهء مفید شان که بخش های زیاد آن بر اساس مجله معتبر «شپیگل» آلمانی نوشته شده است ، نوشته اند : " در همین روز ها، قریب دو ماه و چند روزی از قتل جمعی حدود 50 تبعه شوروی می گذشت که توسط افراد مربوط تنظیم های مقیم در پشاور ، تنها در شهر هرات صورت گرفته بود.» جناب داکتر صاحب یوسفی اگر تاریخ تقریبی این حادثه را ذکر کنند ، زیرا من از مطالعهء مقاله شان نتوانستم تاریخ این حادثه قتل 50 نفر اتباع شوروی را که توسط افراد تنظیم های پشاور ؛ اما در هرات کشته شده اند ، پبدا کنم. و سوال دوم این که این عبارات ترجمه از کدام مأخذ خارجی است و یا نظر و نوشتهء جناب داکتر صاحب یوسفی. اگر لطف کنند به این خوانندهء مقالات شان توضیح دهند ، خوشحال می شوم.


اسم: فريدون سلام زاده   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.01.2016

قابل توجه جنابان قاسم باز، داود مومند و ... با زهم کودتای ميوندوال

مير محمد صديق فرهنگ، برادار سيد قاسم رشتيا، مامای ميرمن ملای موسی و کاکای داکتر صاحب کاظم در کتاب خاطرات خود در باره محمد هاشم ميوندوال مطالبت زياد نوشته است. اما دو نکته ان پاسخ طلب است. شاغلی فرهنگ در صفحه 385 مینويسد که : "ميوندوال اشتباه بزرگی را مرتکب شده بود به اين معنی که دز هنگام برخورد با وکلای پشتوزبان خود را پشتون قلمداد کرده ... اما در ملاقات با وکلای سمت شمال با ايشان اظهار داشته بود که وی نسلا ازبک میباشد ..."
نکته دوم وی مدعی است که ميوندوال در سال ها پايانی نظام شاهی قصد کودتا داشت و گروهی را گرد آورده بود و با وی نيز مطرح کرده بود.
البته فرهنگ نه تنها در مورد قوم ميوندوال مینويسد بلکه مدعی است که ببرک کارمل، داکتر عبدالظاهر و ... تاجيک اند خود را پشتون گفتند. آيا کسی میداند حقيقت چيست؟
هويت واقعی قومی انها چيست؟


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 11.01.2016

دوستان وهمکاران محترم!
امروز دوشنبه 12 جنوری درین کلکین یک اعلان ازتاریخ 11 جنوریاز جانب محترم انجنیر قیس کبیر خواندم که آقای عباسی را مخاطب قرارداده ونوشته بودند که " ...مضمون محترم قاسم باز را حذف می نمایم ومطمئن استم که محترم قاسم باز ما را درک کرده میتواند..." تصمیم آقای انجنیر قیس کبیر راخیلی بجا ومطابق معیار های ژورنالیزم یافتم وبه او شاباش گقتم، زیرا مقالۀ آقای قاسم باز که درویبسایت های دیگر نشره شده بود، نباید درین پورتال نشرمیشد.

بهرحال، درکلکین دیگر بازهم اعلان دیگر ازتاریخ 11 جنوری از (افغان -جرمن آنلاین) نشرشده ودرین اعلان هم آقای عباسی مخاطب قرارگرفته و نوشته شده که "...ویبسایت های دیگرمانند افغانستان آزاد، دعوت باید درهای خود را ببندند چون مضمون آقای قاسم باز رانشرنموده اند..." ودرپایان این اعلان عنوانی بدین مضمون نشرشده است: "متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید وبخوانید..."
وقتی آن متن فرمایش شده راکلیک کردم متن کامل مقالۀ آقای باز- همان متن که نباید نشرمیشد - را باز یافتم.
من مغشوش شدم ومغشوش استم که چرا از مرکز پورتال ما در یک روز و درعین موضوع دو تصمیم متضاد نشر شده است !!!
امیدوارم در بارۀ این دوراهی مراتنویر کنید با عرض احترام -هاشمیان
قابل توجه محترمان انجنیر قیس کبیر ومحترم استاد صالحه وهاب واصل


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 11.01.2016

ژوند ژوند ژوند ، عمر دی ډیر شه الله محمد خانه
حافظه گهر بار ، ابیات آبدار ، وجایز قیمت دار و سخن های با وقار تان ، معرف ، معرفت ومبین حقیقت است .
د خرد او پوهی نهال دی تل باروره او پر ثمره اوسه .
خداوند یار و مدد گار تان


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 11.01.2016

قابل توجه اولیاء امور پورتال محترم افغان جرمن آنلاین!

از توجه شما در مورد پیشنهادم ممنونم.
برایم جداً مایۀ تعجب و تأسف است که پیشنهاد خیر خواهانه، مصلحانه و بی مدعای من که در آن از راه نشان دادن و بستن درب پورتال تذکری نرفته صرف یک نظر و پیشنهاد بوده است موجب برافروختگی و برآشفتگی شما گردیده.
1- من به ده سایت همکاری ندارم ولی نوشتن و همکاری به هر سایتی حق قانونی، مشروع و مجاز من است کسی این حق را از من گرفته نمی تواند.
2- علائق خاص من به افغان جرمن آنلاین به من حق ابراز نظر می دهد نه رهنمایی و دستور دادن من به سایت های دیگر که چه را نشر می کنند و چه را نه سروکار ندارم و لو که همکاری کنم.
3- معاذیر صحی سبب شد تا مدتی جیزی ننویسم و اگر احیاناً دیگر به افغان جرمن آنلاین ننویسم آیا شما حق نظر دادن را از من سلب میتوانید؟
4- تعداد کثیر از هموطنان مضمون نمی نویسند ولی هر روز در دریچۀ نظر سنجی نظر می دهند.
5- همکاران دائمی و مشهور شما مقالات خودرا در سایت های دیگر نشر کرده و نشر می کنند که مثال های زیادی وجود دارد، چرا و بر اساس کدام دلیل من مستثنی قرار گیرم؟
6- فکر نمی کنید صدور این فرمان شما خلاف همه ارزش های دموکراتیک و آزادی بیان است.
7- اگر هیأت تحریریۀ شما نظر دادن و یا همکاری مرا بنابر دلائل خاص مطلوب نمی دانند برایم واضح بنویسید و من به تصمیم و فیصلۀ شان احترام می گذارم.
مضمون مورد بحث را باید بخاطر عدول و تخلف از پالیسی نشراتی پورتال و بر حسب اصول حذف می کردید نه بخاطر شخصی


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.01.2016

سلام محترم عباسی صاحب، باز هم به احترام میرمن ملالی نظام و همکاری های دراز مدت ایشان با ما، مضمون محترم قاسم باز را حذف می نمایم و مطمن استم که محترم قاسم باز ما را درک کرده می توانند که نوشته های مغایر پالیسی نشراتی دیگر قابل نشر نخواهند بود.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.01.2016

محترم عارف عباسی صاحب، قرار فرمودۀ شما، پس باید ده ها وبسایت دیگر که شما با آنها همکاری قلمی دارید، مانند افغانستان آزاد، دعوت و ... باید در های خود را ببندند... چون مضمون آقای قسم باز را نشر نموده اند. شما محترمین که همکاری خود را با م قطع کردید، دیگر حق این را هم ندارید که راه را برای ما نشان دهید...
با احترام


/

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 11.01.2016

نمی دانم مدیریت مسؤولی، معیار ها، قضاوت سالم و اصول نشراتی در پورتال افغان جرمن آنلاین وجود دارد یا خیر؟ مضمون جناب محترم نویسنده و مؤرخ واقعه نگار جناب قاسم باز عنوانی محترم داوود مومند و محترمه خانم نظام نه تنها که با اخلاق و آداب نویسندگی در تضاد است و در هتک حرمت و اهانت افسار و پچاری از هم گسیخته بلکه کرامت انسانی را پامال نموده است.
من وکیل دعوی نیستم ولی همکاری چندین ساله ام با این نشریه مر وا میدارد که از بیان واقعیت نپرهیزم.
نشر بدون مراقبت و برسی چنین مضامین اعتبار پورتال را خدشه دار ساخته وبر ده ها مضمون با ارزش و پر محتوی که به زحمت زیادی تهیه می گردد سایۀ ناگواری می اندازد.
اگر آزادی به معنی لاقیدی به این سویه باشد باید پورتال دریچۀ دیگری به نام «دشنام نامه بگشاید».


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 10.01.2016

دوستان محترمl
امروزمقاله ای بنام من در پورتال افغان-جرمن آنلاین نشرشده که عنوان آن "شورای مشورتی سیاف؛ رسن دیگری به گردن ملت" میباشد.
نویسندۀ این مقاله هاشمیان نبوده بلکه (ع.م. ارادتمند پیرسرهندی)میباشد و قبلا همین مقاله با نام همین شخص درویبسایت های (تول افغانستان) و (دعوت) نیر نشرشده است.
این اشتباه طباعتی را قرارفوق تصحیح میکنم - نویسندۀ مقاله قراریکه از متن آن معلوم است یکتن ازمجاهدین سابق میباشد. با عرض احترام -هاشمیان


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.01.2016

جناب محترم مومند صاحب!

سلام های الماسی بنده تقدیم است. خدا خیر تان بدهد که من نادان را در مورد خاص دانا ساختید.

محترمه ملالی جان نظام سلام های بهاری بنده را در زمستان سرد قبول فرمایید. خدا کند آغای مایار به خواب زمستانی نرفته باشد و جواب سوال ذیل تان را بدهد که طرف علاقمندی بنده هم است:

" درین مورد از جناب تان محترمانه تقاضا می شود که آیا شماهم اثراتی از بهار دل انگیز و زیبایی های آنرا در آغاز زمستان استقبال نموده اید، یا اینکه صرف در چنین موردی نظر دیگری دارید؟"

جهان خار خشگست و دانش چو خرما
تو از خار بگریز و از بار میخور

ناصر خسرو

توانا بود هر که دانا بود
بدانش دل پیر برنا بود

فردوسی


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 10.01.2016

مقایسه کریستل با الماس
کریستل و الماس هردو منرال های معدنی هستند که بدست طبیعت ساخته شده است . کریستل ظاهرا ، جلاء و زیبایی الماس را دارد ولی از ارزش ، بها و کیفیت الماس که یکی از قیمتی ترین منرال های طبیعت بشمار میرود بی بهره است ، ممکن هزار کیلو گرام کریستل ، بها و ارزش یک گرام الماس اصیل را نداشته باشد .
مقایسه سردار صاحب داؤد شاه خان و احیانا شاه مخلوع « حتا در صورت اعلام نظام جمهوری » هرگز ایشان را درپایه و مرتبت ظرفیت معنوی امان الله کبیر قرار داده نمیتواند .
مقایسه سردار صاحب داؤد شاه خان قهرمان اولین کودتا در کشور با امان الله کبیر در حقیقت ، مقایسه کریستل با الماس است .
من نمی خواهم در ابعاد وسیع ، تضاد ها و یا احیانا در زمینه تشابه خاصیت سراب مانند ، داؤد شاه خان « مانند تشابه جلاء کریستل با الماس » سخن گویم . به مصداق کلام پر مغز: کل فن الرجال ، اینکار از عهده و صلاحیت مؤرخ مو شگاف و محقق محیط و توانا ، داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی نواسه لوی خان ، جنرال صاحب میر زمان خان که از زمره قهرمانان راه مبارزه استقلال و آزادی خواهی و از حامیان با ایمان امان الله کبیر بود ، شمرده شده از جنابشان خاضعانه التجا مینمایم تا با یک نوشته عالمانه و عاملانه خود در زمینه ، به مغشوشیت و توهم و تخیل ناشی ازعدم وثوق و شناخت لازمه پایان بدهند .
امامن درین جا صرف روی یک تضاد اساسی و بنیادی و تنها در یک بعد، از ابعاد متعدد ، مطلبی را خدمت دوست داران و شیفتگان واقعیت های تاریخی که احتمالا به سامعه منکران حقیقت یک کمی گرانی کند به عرض میرسانم .
مربی ، رهنما و پرورش دهنده ذهنی و فکری امان الله کبیر ، علامه محمود بیگ طرزی است که اورا به حق میتوان پدر ناسیونالیزم تاریخ معاصر افغانستان و از مفکرین و داهیان بزرگ نهضت مشروطه خواهی ، استقلال و آزادی خواهی و تنور فکری در افغانستان و حتا در منطقه خواند .
مادر بزرگوار امان الله کبیر بحیث یکی از زنان دانشمند وقت ، نیز در تربیه و تکوین شخصیت آن راد مرد کبیر ، سهم بزرگی داشت .
برخلاف و در قطب متضاد یگانه معلم ، مرشد ، رهنما و استاد سیاسی و سمبل فکری سردار صاحب داؤد شاه خان ، همانا سردارو صدراعظم کبیر مرحوم محمد هاشم خان است و بس . درس و میراث بزرگ سیاسی و فکری صدراعظم صاحب کبیر برای خلف الصدق آینده اش یعنی صدراعظم صاحب صغیر ، سردار داؤد شاه خان ، همانا چال و اندرز نبوغی گرسنه نگاه داشتن فیل مرغ هاست ، که مردم با خبر از تاریخ کشور همه از مطلع اند .
تخییل مقایسه داؤد شاه خان ، با امالله کبیر مرا بیاد رساله مبتذل « عیار خراسان » تألیف خلیل الله خان خلیلی انداخت که تقریبا سی سال قبل توسط ماما و دوست بزرگوارم سناتور صاحب غلام نبی خان چکنوری از پیشور برایم ارسال شده بود . چند ماه قبل محترم استاد سیستانی آرمان سی ساله مرا بر آورده ساخت و نقد جانانه ای بر آن نوشت .
خلیل الله خان که عاشق شخصیت بچه سقو مدنیت سوز بود ، بیسوادی بچه سقو جنایت کار را در رساله فوق الذکر به حضرت پیامبر اسلام مقایسه میکند ، در حالیکه قرآن کتاب یکهزار و پنجصد ملیون مسلمانان جهان از سینه سرور کاینات تراوش نموده است .
هر کس که آیینه ساخت سکندر نمیشود .


اسم: ناصر بتخاکی   محل سکونت: هنگری    تاریخ: 10.01.2016

محترمه خانم صالحه وهاب واصل!
دیده شد که عده ای از هموطنان وطن دوست ماو نیز تعدادی از وطنداران خارج نشین، نوشته های را که در آن خشونت و جنگ و جدل نباشد نمی پسندند بلکه حتی در برابر آن عکس العمل منفی هم تبارز میدهند، وقتی از امید و روشنایی و بهار و روئیدن و شسته شدن چروک فصل های نیمه روشن می نویسید، آنان حتی ناراحت می شوند،
برای ین وطنداران ما باید از ظلمت بنویسید از تاریکی از زندان، از قین و فانه، از دهمزنگ، از نامگیرک ها از گرسنگی از فقر ، از عقب ماندگی از ایزک بودن فصل ها از نه روئیدن، از مرگ، از خواب ابدی، از ذلت آدم ها،، از جنگ از فرو ریختن انسانیت، ازبی مروتی، از حقیر شمردن دیگران از افتادن همه، از استوار ماندن خود، این است سُکر دلپذیر این ها، حیف است شما چه اشتباه بزرگی کردید که برای امیدواربودن نوشتید،برای روشنایی برای بیداری، وای به حال نوشتۀ تان، سزای تان از این بدتر
باحترام بت خاکی


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 10.01.2016

شاغلی عبدالله صاحب، تاسو ته خپل درنشت رسوم.

بلی، این سفر دور و دراز محمد نعیم خان برادر محمد داود خان به لندن و ګفتګو یا صحبت خصوصی شان به شاه؟؟ معلوم نیست، امید یک روز این مسله هم از عمق به سطح بیاید.
بلی، ولی جان هنګامی که قوماندان قواء مرکز بود، زمانیکه از دفتر کار در فصر تاریخی تاجبیک بیرون میشد، می گفت: من چه، که کلای نظامی من بالای افغانستان حکومت میکند...؟!. اما در شب کودتای ۱۳۵۲ ش با یک فیر مرمی بدون اندک ترین مقاومت و نی صاحب ګفتن هردو دست خود را بالا ګرفته و تسلیم شد.
شما نوشته مورخ ۸ جنوری تان را به کلمات «دیموکراسی مسخره» ختم کرده اید، عرض کنم که اعلان دولت شاهی مشروطه توسط شاه ټولواک و بعدأ توشیح نکردن قانون فعالیت احزاب سیاسی، یعنی که احزاب در دیګ بخار باید بجوشند، تا که دیګ توسط دو کودتا انفلاق کند، کاملا با مفادات رژیم مشروطیت در تضاد بود. من این اقدام بسیار مهم شاه را آنقدر عمیق و یک خبط سیاسی ایشان تلقی میکنم، که به تحلیل من شاه با کنار ګذاشتن یا معطل کردن قانون احزاب سیاسی، وقوع دو کودتا ۱۳۵۲ و ۱۳۵۷ ش در حقیقت امضاء کرد.
په درنشت سره


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 09.01.2016

ګران استاذ او برلاسی تاریخي څېړندوی عبدالله کاظم صاحب، عرض د سلامتي او درنشت تاسو ته!

خوشا به حال تان که با این زحمتکشی متداوم با متانت و حوصله مندی تمام در راه روشنګری نوشته کرده میروید. نوشته اخیر تان عنوان «نقش انګلیسها در عروج و سقوط رژیم سقوی و پایه ګذاری سلطنت محمد نادرشاه» را مطالغه نمودم. فوتوی های داخل مقاله تان را نهایت مهم و جالب یافتم، و فوتوی اعلیحضرت غازي امان الله مرحوم را بعد از ادای نماز عید در مسجد عیدګاه کابل را برای اولین بار دیدم که خیلی با عظمت جلوه میکند.
در قسمت عکس آخری از طرف شما، شما در زیر صدراعظم «جرمنی» ذکر کرده اید. من فکر میکنم این جا سفر شاه غازی ما در کشور انګستان است!!.
جون حالا دیدم که بخش دوم نوشته تان هم به پورتال رسید، لذا تبصره خود را باره این مسله نهایت مهم تاریخی را در خاتمه موضوع از طرف جناب تان نوشته خواهم کرد.
به محبت افغانی


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.01.2016

بعد از عرض سلام و احترام.
بنده به احترام جناب آقای م.داؤد مومند و جناب آقای سلطان جان کلیوال، نوشتۀ اخیر ایشان ( انجنیرصاحب کلیوال) از زیان شیرین پشتو به زبان زیبای دری بر می ګردانم، هر چند مطمئن میباشم که تمامِ خوانندګان عزیز و ګرامی افغان جرمن از خواندن و تفهیمِ متنِ پشتوی این نوشته و هر نوشتۀ دیګر، بی بهره نه مانده اند. عرض کنم که جنبۀ علمی و حقوقی این نوشته سنګین تر از جنبۀ عاطفی و احساسی آن میباشد ازینرو خواندن آن خالی از فائده نخواهد بود.
تاوانِ سوټه خوردن بخاطر تعویق انداختن و تعلل در ظرف شوئی و جاروکشی و همچنین احتمال اینکه متنِ همان پشتو شاید بهتر از متنِ دری آن باشد، را باید خودم بپردازم!!!!!!.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 09.01.2016

از محترم فواد ارسلا ممنون !

کتاب های زیادی را مطالعه و با کوتاه، نتیجه که با حقایق توام است برای خوانندگان عرضه میدارید.

امید وارهستیم که با مطالعه اسناد سفارت خانه های مختلف در مورد اقغانستان به خصوص دوره ده ساله دیموکراسی (؟)و پنج ساله جمهوریت معلومات بیشتر ارائه نماید تا ضمیر تاریکدلان تا اندازه صیقل گردد موفق باشید.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 09.01.2016

محترمه پلوشه راستکار!

این اولین باریست که افتخار خواندن مطلبی را زیر نام مبارک شما حاصل نمودم. ولی سبک به نوشته های مجریان این پورتال شباهت دارد. بازار مستعار نویسی گرم است و شهامت ذکر نام اصلی ناپدید شده.
من ارتباط اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و محمد داوود خان را در تبصره ام نیافتم اما در صورت ایجاب موضوع مرتبط بدون هراس نوشته ام و باز خواهم نوشت. اگر شما پای مرا در این جا به موضوع نا مرتبط می کشانید تلاش بیهوده است.
من نه به زهرا کوهدامنی دشنام داده ام و نه به محترمه خانم نظام.
ممنونم که در پرنسیپ با من مؤافقت فرمودید.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 08.01.2016

محترمه خانم ملال نظام!

به گمان اغلب که تخیلات نفیس و زیبای محترمه استاد صالحه وهاب واصل به استقبال سال نو هجری شمسی که آغاز بهار و دمیدن روح تازه در دشت و دمن وچمن بوستان و گلستان است بناء یافته باشد.
طبعاً سال نو میلادی قعر زمستان بوده از گل و بلبل و طراوت و تازگی خبری نیست . پورتال افغان جرمن آنلاین این نوشتۀ عالی و برازندۀ ادبی را دوباره در اول حمل سال 1395 هجری شمسی مطابق 20 مارچ سال 2016 میلادی نشر کنند.


اسم: پلوشه راستکار   محل سکونت: هالند    تاریخ: 08.01.2016

جناب محترم عباسی صاحب عرض سلام،
تبصرهٔ جناب شما را خواندم در پرنسیپ شما راست می گوید. ولی عمل شما چیز دیگری است آن چه شما از تربیهٔ فامیلی صحبت کرده اید من خلاف آنرا در همین سایت در همین نظر خواهی چیزی که برای خانم محترمه زهراه کوهدامنی نوشته بودید به مراتب بد تر در جهت مقابل تربیهٔ فامیلی قرار داشت.
آنچه به نام مستعار به خانم فرهیخته ملالی نظام نوشته میکردید بد ترین شکلی از ادب فامیلی بود. برای اینکه آن همه دو و دشنام را توجه کرده باشید مسؤولیت آنرا بدوش گرفیتد.
وقتی من آن نوشته را خواندم میدانستم که جنگ آوران نیابتی ظاهر خان و داؤد خان حمله می کنند. این رد و بدل کردن وجانب مقابل را متهم کردن به شکنجه و متهم کردن به دوروغ ۸۰ فیصد این نظر خواهی را احتوا کرده است. از نظر من در رگ های ظاهر خان و داود خان همان خونی جریان داشت که انتقام، شکنجه، و کشتن آن هم به شکل بسیار فجیع آن، ترحم گذشت در شأن یکی آنها نبود.
بعضی از طرفداران شاه امنیت نسبی آن رمان را به رُخ دیگران می کشند در حالیکه در آن وقت از لیبیا تا عراق، ایران و پاکستان همچنان سر حدات شمالی ما مصؤن بود.
عباسی صاحب محترم، اگر پادشاه واقیعاً خدمتی به مردم میکرد، همان مردم به طرفداری شان استاده میشدند ولی دیدید که شورای نظار همان چالی را که زمانی پادشاه بالای آقای ناشر زده به او زدند.
میگویند روزی ناشر نزد پادشاه رفته بود و گفته بود که پادشاه صاحب مرا والی حکمران مقرر کنید که امر و نهی کنم خان چیست و پادشاه برایش گفته بود. در ملک چند پادشاه است یک چند صدراعظم است یک برو تو هم یک لوی خان باش.
شورای نظار هم به او لقب بابا را بخشید و پشت نخود سیاه روانش کرد. که حتی ۱۰۰ نفر هم به طرف داری شان مظاهرهٔ خالی هم نکردند.
سالگره پر زرق و برق شان تا حال در یوتیوب و فیسبوک است هم چنان از بابت گرسنگی علف خوردن مردم غور بدخشان و علف خوردن مردم چغچران که تا هنوز فراموش نشده است.
در مورد سگ کُش روایاتی زیادی موجود است زمانی که عبدالخالق بر نادرخان فیر کرد تمام بلی قربان گویان غار موش می پالیدن خجالت آور تر ازهمه که وزیر حربیه شاه محمود خان پیشتر از همه میگریخت همینکه همه متوجه شدند که عبدالخالق گرفتار شده نوکر صفتان صدا میکردند که این سگ را بکُشید. هم چنان رویت است که اسحاق دوست خالق از بس که شکنجه شده بود پوست های بدنش همه شاریده بود. وقتی شاه محمود خان از نامبره تحقیق میکرد او گفت مرا به نزد عبدالخالق ببرید من تمام آنهای را که در این قضیه شامل بودند معرفی می کنم. اسحاق را نیم جان در چهارپائی نزد عبدالخالق بردند. نامبرده به عبدالخالق گفت «ای رفیق نامرد وقتی تو قصد سگ کُشی را داشتی چرا ما را خبر نکردی؟ تا این دیگران را هم می کشتیم»


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 08.01.2016

خنجراز پشت به شاه !

احترامات به آقای نوری صاحب تقدیم نموده !

تبصرره تان هم قابل ستایش است و شاه چانس بزرگی خود را از دست داد.

ازینکه در آخیر شاه گفت که "داود مرا از پشت خنجر زد" باید نوشت . چند روز قبل از کودتا که شاه برای تداوی چشم به لندن رفته بود( از قول طبیب پادشاه) نعیم خان آنجا بدینش رفت و بایک دیدارخصوصی دور از نظر عبداولی با هم طعام خوردند اینکه چه گفتند درست معلوم نیست؟ اما آنرا هم باید درنظر گرفت که نعیم خان آن فاصله زیاد را طی نموده صرف بخاطری نان خوردن نبوده باشد و بخصوص که عبدالولی هم آنجا تشریف داشته واز هم متنفر بودند حتمی موضوع بسیار عمده بوده باشد.

همچنان گفته شد که در لندن عبدالولی اجازه جدا کردن سر از تن دو برادر را از پادشاه گرفته بود.و عازم کابل شد.

همچنان از قول داکتر حسن شرق گفته شده که به داود خان گفته شد که زمینه کودتا میسر است وداود خان میگوید که در غیاب پادشاه به این عمل دست نمی زند اما وی به داود خان روزی دیگر گفت که رفقا میگویند ما گرفتار میشویم اگر شما اقدام نه کنید دیگران اقدام خواهند کرد.

لذا کودتا انجام شد شاید نبودن شاه بخیرمردم بوده باشد که کسی تلف نشد و خودش هم آسیب ندید. با فیر دو مرمی در خانه ولی جان ، وی هم دست ها بالا وتسلیم شد. و گلیم رژیم شاهی و دیموکراسی مسخره چیده شد. با احترام


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 08.01.2016

برادر نهایت معزز، احسان الله مایار،
اولتر مراتب سلام و احترام تقدیم است، در ثانی منهم مثل شما از مضمون استقبالیۀ سال نو میلادی محترمه خانم صالحه وهاب واصل در وبسایت افغان جرمن آنلاین و توصیه های قیمت دار ایشان مستفید گردیدم و عرایضی هم منتشرۀ وبسایت ملی آریانا افغانستان آنلاین، خدمت شان داشتم که همانا در این موسم سال از تغییرات حلول بهار و زیبایی های دل انگیز طبیعت در حالیکه برودت و سرما و اثرات آن بر طبیعت، با آغاز فصل زمستان در نیم کرۀ شمالی پخش گردیده است، نوید داده اند. درین مورد از جناب تان محترمانه تقاضا می شود که آیا شماهم اثراتی از بهار دل انگیز و زیبایی های آنرا در آغاز زمستان استقبال نموده اید، یا اینکه صرف در چنین موردی نظر دیگری دارید؟
لطفاً بازهم علایق نیک این خواهر تانرا مثل همیشه پذیرا گردید.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 08.01.2016

قرمن مشر ورور جناب مومند صاحب! زما سلامونه او نیکی هیلي هم ومنئ. داچی زما لیکل شوی مطلب مو خوښ شوی کور مو ودان، که می په ځان کی دا توان لیدلی چی سمه دری لیکلی شم نو حتمأ می دا مطلب په دری ژبه هم لیکه، داچی تاسی یی لازم ګڼئ او محترم ورور غلام حضرت خان دی کارته خپل قمتی وخت ورکوی نه یواځی داچی د اجازی اړتیا نشته بلکی هم تاسو او هم محترم غلام حضرت صاحب ته ډیر ډیر کور ودانئ وایم. زه په دی باور یم چی همدا لیکني د دی سبب کیږی چی مونږ حقیقتونو ته ور رسوی او له شک او تر دید نه مو را وباسی.هرڅوک حق لری چی خپل نظر نورو ته وړاندی کړی ، خو هیڅوک دا حق نه لری چی څوک توهین او تحقیر کاندی. زه په دی هیله یم چی مونږ ټولو کی دحقیقت لیکلو ، حقیقت ویلو او د حقیقت اوردیلو توان پیداشی تر څو مو راتلونکی نسلونه راته د ناکارو او بیکارو په سترګه و نه ګوری. بیاهم له تاسو محترم مشر ورور مومند صاحب نه مننه. په درنښت.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 08.01.2016

خواهر بزرگوار و مهربانم یلدا جان قمر سلام و درود بر شما
ازینکه چکیدۀ این قلم مورد دلچسپی و علاقۀ تان قرار گرفته نهایت خرسندم. این آواز آواز صالحه نه بلکه آواز هر آن نفس زنده ای است که در افغانستان می جهد و و به نام افغان یاد می شود. این آواز تنها آواز یک زن نه بلکه آواز خموشانه ای هر فرد افغان است که با التماس از قلبش بیرون شده و به روی گونه هایش می لولد و ترس نابودی این فریاد را در گلویش خفه میسازد. این فریاد آن آرزوی خفته ای است که هزاران افغان با خودش به گور برده و اگر هنوز زنده است در قلبش دفن نموده است.
به امید روزی که مردم ما با شهامت خاص و بدون هر نوع هراس صدا بلند کنند و از خود و خون و کشور خود دفاع نمایند. با تشکر مجدد.

با حرمت


اسم: qamar yalda karzai   محل سکونت: München    تاریخ: 08.01.2016


خانم فریخته، شاعر تواناو بااحساس محترمه صالحه وهاب واصل !
شعر پراز احساس و بیان صریح از درد و سوز جانگداز زن و دختر معصوم و بیگناه هموطن مارا به آرزوی {کاش می شد....}عمیق مطالعه کردم چه بااحساس سروده شده،شاعر با روح زنده ، صراحت کلام حالت روانی و جسمانی زنان ودختران رنج دیده ومعصوم و محکوم زندگی را با
احساسات عمیق و بی آلایش بیان میکند تمنادارد و آرزو میکند اگر کسی حالت اندوهگین ودردمند ،این بینوایان دوره حجر راازروی اشک های ولبان خاموش ونگاهای صبورانه که هزاران سؤال رادرمردمک چشم دارندبخوانند وآنچه ازجهل وتعصب تظالم به کرامت انسانی شان روا داشته اند بدانند که متحمل چه رنج هاوشکنجه ها بوده اند در تصاویربی روح وچهره های غمگین این قشر ستم کشیده دیده میشود
که انسان تصور آنرا نمیتواند، این همه آه و فریاد های خاموشانه باهزاران آرزو سربه نیست میشوندکسی نیست که یارومددگارشان باشد و یاگوشه ای از درد و رنج شانرا مرهم گذارد.
با اظهارسپاس ازخواهر گرامی صالحه وهاب واصل شاعر خوش قریحه همیشه قلم توانا داشته باشید .
با احترام قمریلدا کرزی


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: هالند    تاریخ: 07.01.2016

محترم عبدالله صاحب از کلیفورنیا!
شما در دریچه مورخ ۷ جنوری تحت عنوان « تغیر نظام ... یا صد سالکی»، از شاه آخری افغانستان چنین آورده اید:


یکی از دوستان نزدیک شاه سابق برایم گفت که شاه از غیابت موقتی سردارولی استفاده کرده در روم برایم گفت " من میخواستم که رژیم شاهی سلسله آن با من ختم گردد از همین خاطر پسر هارا بحیث جاه نشین خود تربیه نه کردم ودیگر این نظام برای کشورم مفید نبوده و میخواستم توسط انتخابات ،مردم زعیم خودرا تعین نماید ،طبعآ اشتیاق آغالاله وولی جان (سردارولی) برای بدست آوردن آن کرسی زیاد بود و چانس موفقیت شوهر همشیره(داودخان) از داماد زیادتر بود اما با نبودن من در کشوراو( داود )مرا از پشت خنجر زد"

من با تایید نظریه شم، به شاه سابق میګویم که نی صاحب!! دروغ ګفته اید. شما ټولواک چهل ساله برای افغانستان بد بخت اګر در آوردن نظام جمهوریت متعهد میبودید، بعد از خانه نشینی محمد داود خان در شروع سال ۱۳۴۲ شمسی برای تان بهترین موقع بود که اعلان نظام جمهوری میکردید. شما در ان مقطه زماني یک شاه کل اختیار افغانستان بودید. دو کاکای جفا کار شما هاشم خان و شاه محمود خان به جهنم تشریف برده بودند و داود خان و نعیم خان هم هیچکاره بودند، شاه ولی خان هم یک شخص بیکاره و در ارګ لمیده بود. شما اګر نظام جمهوری را اعلان میکردید، به تحلیل من بسیار امکان داشت، منحیث یک مبتکر این نظام مترقی برای دور اول شما را مردم افغانستان منحیث ریس جمهور انتخاب میکردند. اما شما در همان دهه چهل قانون تشکیل احزاب سیاسی را امضاء نکردید، بعد از اعلان دولت شاهی مشروطه در ۱۳۴۳ ش صدراعظم غیر حاندانی را موظف به تشکیل کابینه میکردید و بعدا صدراعظم بیچاره را به دفتر کار خود خواسته و لست کابینه اش را از جیب خود می کشیدید و بالی او تحمیل میکردید.
بنأ من عرض میدارم که شاید شاه سابق این موضوع را در روم به آن دوست شان ګفته باشد، لیکن موضوع از صدق دل نبوده است.
تشکر از شما عبدالله صاحب از نشر اینطور مسایل.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 07.01.2016

بعضاً نوشته های پر زرق و برق و بیانات غراء و مهیج پوششی برای شخصیت کسی قرار می گیرد،چنان چه امروز جانیان و مفسدین منبر می روند و آیت و حدیث می گویند. ولی گاهی کار برد بعضی اصطلاحات که بوضاحت پامال نمودن عفت کلام بوده اهانت به رفته ای و باعث جریجه دار ساختن احساسات وارثین او می گردد، معرف شخصیت، اخلاق و تربیۀ خانوادگی نویسنده و گوینده است.
نوشته های شعار گونه و فاقد اتکاء به اسناد معتبر شاید زیبندۀ مظاهرات پارک زرنگار و پل باغ عمومی باشد ودر سیاست های حزبی بگنجد ولی اگر در چنین نشریه ای اهانت و هتک حرمت و استعمال کلمات کوچه و بازار اثر را شائستگی برگزیدگی ببخشد مایۀ نه تنها تعجب بلکه عمیقاً قابل تأسف است.
اثر ماندگار مؤرخ محترم فیض محمد کاتب هزاره در مورد دوران سقاوی فعلاً مورد بحث است که هم نویسنده هم مبصر و هم نظر دهندگان از جنایات و وحشت و بربریت آن دورۀ نه ماهه یاد نموده اورا رهزن، قطاع الطریق و جانی و خائن گفته اند و حتی چنین جنایت کار را کسی «سگ» خطاب نکرده.
اگر تحلیل سیاسی از شاخی به شاخی پریدن و موضوعات بی ارتباط را وصله زدن باشد پس این روش ابتکاری تحلیل سیاسی است.
استعمار انگلیس توطئه ها و دسایس آن بحث جدا است که نباید بصورت مجرد دیده شود و نقش پس پردۀ روس نادیده گرفته شود و انگیزه های قتل های سیاسی باید تحقیق گردد که ارواح شاد عبدالخالق بوده یا اجنت ک ج ب . اعمال مستوفی الممالک مطلقاً بحث جداگانه و شخصیت خلیل الله خلیلی موضوع دیگری. یک تحلیل گر خردمند مطابق موضوع تبصره می کند و مطلب را به عنوانی که بخشیده ختم می کند. البته برای پرداختن به مطالب دیگر باید مباحث جداگانه را دنبال کند. این نوع تحلیل را عوام غت مغتول می گویند چه تحلیل گر راه خود گم کرده با نثار کردن دشنام خاطر مضطرب خود آرام ساخته و عصبانیت خود را تسکین می دهد ولی در حق خوانندۀ مطلع ظلم نموده ذهن او را مغشوش می سازد.
باید میان آزادی کلام در خانه و یک نشریه فرق قائل شد.


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 07.01.2016

جناب انجنیر صاحب سلطان جان کلیوال
مضمون بسیار پر محتوی و تکان دهنده شما تحت عنوان « د میوندوال کودتا په تور ، نورو ته د سزا ورکولو اړخ ته یوه کتنه » مرا بیاد یک بیت لسان الغیب حضرت عبدالرحمن بابا انداخت که میفرماید :
چی منکر پری اعتراض کولای نشی
دا دی شعر دی رحمانه که اعجاز
فکر میکنم این بار اول است که قضیه کودتای نام نهاد شهید میوندوال و گروپی از شخصیت های بزرگ ملکی و نظامی را که به ایشان ، منسوب ساختند ، در بعدوسیع حقوقی آن از نگاه نورم های قبول شده منشور سازمان ملل متحد ، میثاق های جهانی و اعلامیه حقوق بشر و هم در پرتو قانون اساسی و قوانین فرعی ، نافذ آن زمان در کشور به نحو احسن و به عنوان مدارک انکار نا پذیر بدست نشر سپرده اید ، احسنت و حبذا .
متإسفانه یک عده کثیر هم وطنان دری زبان ما به لسان ملی اکثریتی افغانی پښتو بلدیت ندارند . درین جا قابل تذکر است که اگر شاه مخلوع و هم چنان داؤد شاه خان « قهرمان داعیه پښتونستان » وغیره سردار صاحبان به استثنأ شخصیت بزرگ ملی و علمی کشور داکتر صاحب حامد ، در زبان آبایی و اجدادی خود گنگ مادر زاد بودند ، از برادران هزاره و ازبک و ترکمن و تاجک چه گلایه .در حدود پنجاه سال قبل در میتنگی که به اشتراک فخر افغان خان عبدالغفار خان ، بر مزار فیض آثار شاعر بزرگ ملی مرحوم ملنگ جان دایر شده بود ، من به اشاره به سردار ولی وغیره سرداران بی مسلک و بی کلتور در یکی از ابیات خود چنین سروده بودم :
چی د پښتو پوری ملنډی وهی
داسی بی سره سرداران و سیزو
برای اینکه از موضوع بسیار دور نرویم من به اجازه جناب شما از یک وطنوال حق بین ووطندوست ، محترم غلام حضرت خان که به روی یک احساس قوی ملی به هردو لسان بزرگ وطنی تسلط و احاطه قابل و صفی دارند ، التجا مینمایم که در ترجمه دری و نشر مجدد مضمون شما درین پورتال مبادرت ورزند و منت گذارند .
جناب محترم کلیوال صاحب !
باور دارم جناب شما اطلاع دارید که زجر ، شکنجه ، تعذیب ، تحقیر و محبوس ساختن دسته جمعی ، اعضأ فامیل و دوستان عناصر متهم ، از دوره جمهوری سرطانی شروع نشده بلکه سردار داؤد شاه ، از زمان دوره به اصطلاح درخشان صدارت خود به حیث یک وسیله و تکتیک پلیسی از آن استفاده مینموده است .
بطور مثال بعد از اینکه فامیل لوی خان ، میرزمان خان که یکی از قهرمانان معارک استقلال و شخصیت بمراتب بالاتر ووالاتر از کودتاچی بزرگ داشت ، به گناه جرم وطنپر ستی و حمایت از نهضت بزرگ ترقی خواهانه و انقلابی ستاره شرق غازی امان الله ، سالیان متمادی زندانی و مصادف با دوره صدارت داؤد شاه ، بعد از دوره موعود از زندان رهایی یافت به عوض اینکه داؤد شاه وطندوست از ایشان شرافتمندانه معذرت میخواست و ایشانرا با اعزاز و حرمت لازمه به مسقط الرس شان یعنی کنر ها عودت میداد و مایملک مغصوبه شان را اعاده مینود ، برعکس ایشان را به شیوه استبداد ستالینی به هرات مفرور ساخت .
مثال دوم زندانی ساختن و جزای دسته جمعی خانواده حاجی حسن خان و حاجی یوسف خان سران بزرگ قوم مومند است که خورد و بزرگ ، کهن سالان و پیره زنان و اطفال و کودکان و خانم ها بطور دسته جمعی مورد غضب داؤد شاه قرار گرفت .
اگر این سران قوم مومند مجرم بودند باید مطابق احکام شریعت غرای محمدی ، شخص حسن خان و یوسف خان در یک محکه علنی محکمه شده و به کیفر اعمال اتهامی شان میرسید ، که اینکار هرگز صورت نگرفت و به روش دولت های فاشیستی تمام اعضاءخانواده ، ظالمانه مجازات گردید و اطفال و کودکان و زنان از حقوق تعلیم و تربیه شان محروم ساخته شد .
نیش عقرب نه از پی کین است
مقتضای طبیعتش همین است
دیده شود که منکران حقیقت در برابر محتویات عالمانه مضمون شما چه جواب منطقی ووجدانی ارایه کرده میتوانند ؟ من جناب شما را با تحریر این مضمون پر محتوی تبریک میگویم .


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 07.01.2016

تغیر نظام .. یا صد سالگی ؟

یکی از دوستان نزدیک شاه سابق برایم گفت که شاه از غیابت موقتی سردارولی استفاده کرده در روم برایم گفت " من میخواستم که رژیم شاهی سلسله آن با من ختم گردد از همین خاطر پسر هارا بحیث جاه نشین خود تربیه نه کردم ودیگر این نظام برای کشورم مفید نبوده و میخواستم توسط انتخابات ،مردم زعیم خودرا تعین نماید ،طبعآ اشتیاق آغالاله وولی جان (سردارولی) برای بدست آوردن آن کرسی زیاد بود و چانس موفقیت شوهر همشیره(داودخان) از داماد زیادتر بود اما با نبودن من در کشوراو( داود )مرا از پشت خنجر زد"


اما سوال اساسی درینجاست که شاه چه وقت میخواست این مفکوره خودرا عملی نماید آیا میخواست بعد ازینکه به صد سالگی برسد آنرا عملی نماید یا داود خان وفات میکرد ؟

شاه میتوانست حداقل درسال 1970 این تصمیم خودرا از طریق رادیو اعلان میکرد و به سال 1980 مردم را به انتخابات نظام جمهوری آماده میساحت .

شاه سابق با این اقدام خود میتوانست بصورت واقعی در دل مردم جایگاهی به خصوصی پیدامیکرد و نامش مانند امان اله خان غازی وشهید داود خان در ذهن نسل های آینده افغانستان جاویدان میماند. با احترام


اسم: صالحه   محل سکونت: هالند    تاریخ: 06.01.2016

عزیز گرانقدر جناب محترم مایار صاحب درود و حرمت نثار تان بادا!
از ذره نوازی تان در حق بنده متشکرم. خرسندم ازینکه نوشتۀ این قلم نا توان مورد علاقه و دلچسپی تان قرار گرفته. دید واقعبینانه و حسن نظر تان را در حق خود ارج گذاشته ابراز امتنان میکنم. چندی قبل با دوستی تیلفونی مشاعره ای داشتم (فی البدیهه) از آنجمله دو بیت آن را هنوز بیاد دارم که شاید خوش تان بیاید، خدمت تقدیم میکنم. با تشکر مجدد

مارا کجا مجال که در جمع فاضلان
گوئیم حرفی کز حد ما خیلی بر تر است
قفلی به لب زنیم و خموشانه بنگریم
کین جا مقام علم ز هر چیز کهتر است
واهب


اسم: صالحه   محل سکونت: هالند    تاریخ: 06.01.2016

دوست بزرگوار و گرانقدر جناب محترم ایاز نوری سلام و درود میرسانم، ضمناً صمیمانه ترین تبریکات و تمنیاتم را به مناسبت سال نو عیسوی خدمت شما و همه فامیل گرانقدر تان تقدیم میکنم.
ممنون و سپاس گذارم ازینکه برای مطالعۀ مطلب بنده صرف وقت نموده اید و خوشحالم که مورد پسند تان قرار گرفته. بدین وسیله خواستم توجه خوانندگان و علاقه مندان پورتال را تا حدی متوجه نکات مهم دیگری که علاوه بر سیاست در زندگی ما همه روزه رول بازی میکند، هم بسازم. از چهل سال به این طرف از شاه تا گدا، از زن تا مرد، از خُرد تا بزرگ از خود و بیگانه هر کسی را که میبینیم و می شنویم صحبت و بحث و مباحثۀ شان فقط و فقط سیاست است و بد بختانه به هیچ نتیجه ای هم نرسیده و هرگز هم نخواهد رسید. از بس همه مصروف سیاست اند باقی عرصه فرهنگی و اجتماعی و کلتوری و هنری و غیره به کلی فراموش شان شده است. روی این دلیل گاه گاهی بد نمی شود اگر مطالبی را هم به نشر برسانیم که انتباهی و آموزنده و هم تا اندازه ای دلچسپ باشد. با تشکر مجدد از محبت شما

با حرمت


اسم: ایاز نوری   محل سکونت: Holland    تاریخ: 06.01.2016

ګران محترم ډاکټر صاحب صفی الله صاحبزاده، سلام!

ستاسو په قلم مې ستاسو لیکنه د « تبصره و تذکر در مورد اظهارات اخیر مولوی صاحب صبور » تر عنوان لاندې د افغان جرمن او افغان سباوون په درنو سایتونو کې ولوستله.
زما په یاد دي، د ۲۰۰۸ ز کال په بهیر کې زما او ستاسو تر منځ د څو ایملونو تبادله وشوله. ما تاسو نه د افغانستان د صاحبزاده د صنف په باب پوشتلي وو او تاسو ماته یو مشرع معلومات په دې باب ولیکل. تاسو زما نه د غازي مرحوم امان الله خان په هکله یو شمیر پوشتنې لرلې، چې ما تاسو ته ځواب ولیکه. هم هغه وخت هم ما احساس کاوه، چې تاسو یو منور مسلمان او د اعلیحضرت امان الله خان په حق کې یو مخلص، آزاد او واقعبین شخصیت یاست. اوس زه دغه ستاسو د حاضری لیکنې ما نه یو څو ځایونه دلته په حسن د تکرار او تاکید راوړم، چې واقعأ ستاسو قضاوت د قدر وړ دئ.

تاسو جناب لکه یو منور واقعبین افغان لیکی:

با تأسف باید گفت اکثر ملا ها و مولوی صاحبان ما از دانش کافی علم بی بهره اند به اصطلاح نه بویی از کیمیا و
فیزیک برده اند و نه از تاریخ و جغرافیه.

این مهاجرت اجباری در پهلوی رنج های عذاب دهنده مهاجرت تاوان ونقصانات بزرګ شوم معنوی را در قبال
داشت، زیرا منطقۀ بنام پاکستان که در واقعیت تداوم همان استعمار بریطانیایی را داشت با این تفاوت که به عوض
نام های انگریزی چون الرد کرزن و الرد برنس تحت نامهای اسالمی چون علی جناح، لیاقت علی خان، اسکندر
مرزا، ژنرال یحی خان و غیره اداره می شد و همان وظایف سابق استعمار انگریز را چون وایسرا و پولیتیکل
ایجنت را مو به مو اعمال می کردند. طبیعی است که زمامداران حاکم بر پاکستان بریطانوی همان نگاه خصمانه
انگریزی را در قبال افغان ها دنبال نموده تمام مجاهدات ملت غیور افغان ضد انگریز را از عینک برطانیا نگاه
نموده و هر نهضت و اشخاص مجاهد و مبارز ضد انگلیس را در ذهنیت فرزندان مهاجر افغان تحریف و آنان را به
کفر و گمراهی متهم می نمود که از جمله نتایج شوم آن نظر منفی در برابر شاه امان هللا و تمجید از اغتشاشیون
تحریک شده انگریزی بود.
کتاب عیاری از خراسان)به جای افغانستان( محصول چنین گنده گی انگریزی بود.
ز نگاه شرعیت اسلام یک مسلمان اجازه بیشتر از چهار زن را ندارد در غیر آن زنا محسوب شده و جزای زنای
شخص متا هل سنگسار می باشد. حال از مولوی صاحب صبور پرسید فرق زنا با ترشیدن ریش از نظر شرعیت
چیست؟ در آن زمان آن همه مال صاحبان و مولوی صاحبان در کدام سوراخ پنهان بودند؟

اما و اما مولانا صاحب صبور عقلش نمی رسد که شاه امان الله که ریش تراشیده بود اولین امیر و یا شاه افغان بود
که در همان روز اول سلطنتش شمشیر از غلاف کشید و در مسجد عیدگاه در جمع عظیم هموطنان اعالم نمود که
شمشیر را تا زمانی در غلاف نخواهد گذاشت تا استقلال کشور را از استعمار انگلیس حاصل نه نماید.

ستاسو د لیکنې د مکمل تایید پر دوام عرض وکړم، چې زمونږ مذهبی لارښوونکي هم البته ټول نه، خو اکثریتو یې د ورځې په نرخ سیاست او خپله ګذاره سمبال کړې ده. یو څو کاله پخواء ما د یوه افغان لیکوال او دیني عالم شاعلي فضل غني (مجددي) سره، چې اوس په امریکا کې میشت دئ، د ټلیفوني خبرو په ترڅ کې وپوښتل، چې دغه زمونږ ملایان او له هغې جملې ستاسو د مجددي د کور بعضو غړو زمونږ د هیواد د استقلال د محصل شاه امان الله سره لویه ملي جفا او خیانتونه وکړل، همدغه کسان بیا د عیاش امیر حبیب الله سراج او د امیر عبدالرحمن خان د قدرت په وخت کې د موږک په غارونو ننوتي ول؟
شاغلي فضل غني ماته وویل: « علمای دیني در ان دو دوره فیصله کردند که با این دو پادشاه از احتیاط کار بګیرند...»، ما مودبانه لږ وخندل، خو مقابل طرف خاموش شو. په هر حال،
ستاسو قلم نور هم بریال غواړم.
په درناوي


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بنُ آلمان    تاریخ: 06.01.2016

دوست عزیز آقای خبیر جان وهابزاده سلام!
مقاله شما در مورد صلح با طالبان جالب است.
اما من به این عقیده میباشم که دولت فعلی وگذشته وطالبان اهداف غیر را میخواهند بالای مردم ما عملی کنند در حالیکه ارادهء افغانی را به باداران خود بابدست آوردن امتیازات ناجیز از آنها فروخته اند.
با عرض حرمت به گردانندگان افغان حرمن آنلاین


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 05.01.2016

استاد گرامی و فرهیخته صالحه جان وهاب!
نوشته پر محتوی تان را به استقبال سال نو از نظر گذشتاندم واقعا یکی از آن نوشته هائیست که خواننده را به تأمل به حال و احوال خود می کشاند.
می گویند که انسان تا لب گور می آموزد و حقیقت همین است، گفته ای است به جا.
بدون استثنی بایست هر شخص خودرا بیابد و ذهن خویش را کاوش کند که با کدام وضع در این جهان زودگذر با ماحول خود کنار می آید و از این دنیا کدام توشه ای را با خود می برد.
از روزیکه با نوشته ها و چکامه های زیبای شما آشنا شده ام احترامم به شخصیت نیکوی شما بیشتر شده است. شما یک انسان خوشبخت استین که در پهلوی داشتن طبع زیبا یک انسان متواضع استین و از فضل فروش حذر می کنید.
برکت به قلم تان. سال خوش با صحت و عافیت برای شما و متعلقین می خواهم.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 05.01.2016

محترم آقای باز!
تشکر وممنون از ویدیو های مجلس لندن را پخش نمودید . زحمات شما درین مورد قابل قدر بوده و خداوند پاداش آنرا نصیب تان نماید .

امید وارهستیم که کست های ثبت شده جریان تحقیقات کودتاچیان را یروی نوشته آورده تا بحیث اسناد تاریخی از آن استفاده گردد زیرا در آن بعضی حقایق انکار ناپزیر ثبت شده است . خداوند نگهدار تان به امید ارائه حقایق بیشتر .


اسم: ایاز نوري   محل سکونت: Holland    تاریخ: 05.01.2016

ګران محترم استاذ صالحه جان وهاب واصل، سلام و با تقدیم تبریکی سال جدید ۲۰۱۶!
من مدت ده رزو با سرما خوردګی شدید ګریپ سر دچار بودم، فعلا شکر است خوب هستم.

نوشته اخیر تان تحت عنوان « سهم ما در سال نو » را خواندیم، محتوا ای آنرا خیلی مقبول و آموزنده یافتیم. شما با قبول زحمت فراوان بعد از مقدمه فکر کنم تا ۴۰ وجیزه بسیار عبرتناک را هم ضمیمه مضمون تان کرده اید که هر کدام آن جای و معنی ارزشمندی را در زندګی روزمره ما انسانها را دارا میباشد. قسمیکه در یک جا آورده اید:
(( با حسرت زیستن عمل جاهلان است، با عمل زیستن توانایی دانایان ))
(( خود خواء مباش که انجامش تنهایی است ))
به تحلیل من حسود کسی است که میګوید، من که این توانایی را ندارم، بتو هم داشتن آنرا روادار نیستم...؟!. پس فکر کنیم که یک شخص حسود به کدام اندازه مقصر است.
استاذ ګرامی، من راجع به این مضمون شما با اقارب و چند فامیل در تماس شدم و به آنها مشوره دادم که یک نفر از اعضاء فامیل که نطاق خوبتر باشد، این نوشته شما را به تکرار در وقفه ها به آواز بلند در بین سایرین قرائت کرده برود، که خیلی آموزنده است.
قلم تان توانا تر باد


اسم: قاسم باز   محل سکونت: ویرجینیا امریکا    تاریخ: 05.01.2016

https://youtu.be/8CbGt70KxKQ

https://youtu.be/yMNu3nxDUIo

برادر محترم اقای عبدالله نوابی.
اینک بیانیه اقای داکتر محمد رحیم شیرزوی سابق سفیر کبیر افغانستان در پاکستان، زمان جمهوریت شهید سردار محمد داوودخان که در اولین مجلس یاد بود ان بزرګ مرد تاریخ افغانستان در شهر لندن انګلستان از طرف اقایان ښاغلو عبدالولی باز و محترم سید پاچا، و بهمکاری یک عده افغانان بادرد ترتیب یافته بود، در این مجلس اقای داکتر محمد رحیم شیرزوی در باره سفر رسمی مرحوم سردار محمد داوودخان روشنی کافی انداخته، اقای داکتر محمد رحیم شیرزوی سپرده فراریان افغان از طرف ذالفقار علی بوتو به مرحوم داوودخان معلومات ارایه نموده لطفآ هر دو لینک را کلیک نموده بیانیه اقای داکتر محمد رحیم شیرزوی را بشنوید.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 04.01.2016


دوست عزیز محترم سید حامد فارانی سلام و درود بر شما
بگذارید نخست از همه به نمایندگی از تیم کاری پورتال افغان جرمن آنلاین ورود و حضور شما گرامی را در جمع دوستان و علاقه مندان این پورتال صمیمانه خوش آمدید گفته، آرزو کنم مطالب و اندوخته های این پورتال بتواند توقعی را که شما ازیک وبسایت ملی و بی طرف در تصور دارید کفاف دهد. در ثانی ابراز امتنان میکنم از تبصرۀ زیبا و علاقه مندی تان به نوشتۀ این قلم. جای بسی مسرت است که جوانان ما در افغانستان با وجود وخیم ترین اوضاع سیاسی و اجتماعی فعلی، به فرهنگ و ادب خود علاقه می گیرند و از کمترین امکانات دست داشتۀ شان استفاده نموده، میخواهند از آن حد اعظم بهره را ببرند. نظر نیک تان در حق این قلم دلیل بسیار خوب پشتکار و جد و جهد بیشتر خواهد بود با تشکر مجدد از شما بیشترین موفقیت ها را در همه أمور زندگی برای تان استدعا میکنم.
نوت: آیا شما کدام قرابتی با دوست و همکار بسیار گرامی ما محترم «سید مسعود فارانی» دارید؟ حق مسلم شماست اگر نخواسته باشید که پاسخ دهید.
با حرمت


اسم: سید حامد فارانی    محل سکونت: کابل    تاریخ: 04.01.2016

خدمت محترمه صالحه وهاب واصل
سلام من یکی از خوانندگان جدید ویب سایت جرمن افغان آنلاین هستم و مقاله که شما خانم محترم در باره سال نو که تحت عنوان (سهم ما در سال نو ) نوشته کردید بسیار آموزند و جالب ومخصوصاً وجیزه های آن قابل استفاده برای جوانان کشور است که در زندگی روزمره جامعه فعلی ما که هر روز انتحار ،انفجار وکشتار را در رسانه ها می بیند می شنوند جای بسی خوش بختی است که کسانی پیدا می شود مثل شما خانم محترم با قلم توانا خود گوشه از فرهنگ غنی افغانستان عزیز ما را زنده میکنید . برای تان موفقیت و می خواهم
سید حامد فارانی


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 04.01.2016

برادر محترمم آغای نوابی! باز هم در مورد دوست گرامی ام جناب داکتر محمد رحیم شیرزوی - با تشکر از تذکر شما- من هم شمارا حق بجانب شمرده خواهشمندم نوشته مرا نا دیده گرفته و هر آنچه خودشان میفرمایند بدان عمل کنید - زیرا امور مملکت خویش خسروان دانند با سلام مجدد بشما


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: Montclair    تاریخ: 04.01.2016

برادرعزیزم آقای عبداله نوابی
خوش شدم که شما یک ویدیو از آقای داکتر شیرزی دارید -این ویدیو باید بسیار موضوعات را روشنتر سازد - آیا این امکان نزد شما موجود است که متن کامل همان ویدیو را بیرون نویس کنید ؟اینکار یقینا تکلیف ده بوده وقت زیاد در برمیگیرد، اما خدمات شما برای افغانستان وبرای روشن ساختن گوشه های تاریک وحساس همیشه صادقانه و ارزنده بوده است - از رساله ایکه بمن ارسال کرده اید یک جهان سپاس همینکه آنرا بخوانم نظرخود را تقدیم خواهم کرد- درحال حاضر فقط بمسایل جزئی وفوری پرداخته میتوانم-با عرض احتارم هاشمیان


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 04.01.2016

ابراز سپاس ، شکران و امتنان
بدین منوال بهترین مراتب شکران و امتنان بی پایان خود را خدمت سید با فضل فضیلت شعار و سر تاج مبارزان ملی و مجاهدان منهاج حق و عدالت ، داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان به عرض میرسانم .
استاد هاشمیان حدود سی سال قبل با اشاعه مجله مترقی ، انقلابی و معرف شؤون و ثقافت اسلامی با معلوات دایرت المعارفی ، در جهت و موازات دفاع از نوامیس ملی ، وواقعیت های ملی و جهانی مرتبط به حوادث ووقایع وطن و بخصوص تشهیر دشمنان و جایتکاران به اصطلاح جهادی و ایادی مخلوق کشورهای پاکستان و ایران و مطامع قدرت های استعماری ، مشعلی را بر افروخت که میتوان آن را دنباله تاریخی و منطقی ، جهاد و مبارزه حضرت علامه سید جمالدین افغان و شخصیت دیگر خاندان جلیل القدر سادات کنر یعنی سید حسن خان حسن ، که شخص داکتر صاحب هاشمیان افتخار انتساب همین دودمان را دارد ، دانست .
من ، نوازش و مرحمت و کوچک نوازی استاد بزرگوار را در مورد خود بمثابه اعطأ ، مدال لمر اعلی تلقی مینمایم .
خداوند بزرگ استاد بزرگوار را عمری عطأ نماید که شاهد تأسیس یک دولت ملی و مردمی در افغانستان یعنی قلب آسیا باشد .
له اوبو او خټو جوړه اشیا ده
د افغان ملت یی زړه او هم یی سا ده


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 03.01.2016

محترم داکتر صاحب هاشمیان !
شکر خداوند که صحت یافتید تا با نوشته خود چشم های ما راروشن ساختید. وجود شما یک غنیمت بزرگ در ین شرایط بوده از خداوند طول عمر ،توام با صحتمندی برایتان خواهانم .
امیدوارهستم همان طوریکه وعده داده بودید شما را از نزدیک دیده و از صحبت هایتان مستفید شویم .

خوشبختانه دوسال قبل مصاحبه داشتم با داکترصاحب محمدحیم شیرزوی که ویدیوی آن از طزیق تلویزیون های افغانی به نشر رسید و اکرامکان داشته باشد میتوانم که تمام مصاخبه را از طریق همین پورتال به نشر برسانیم .

اما خود شان اظهار کرده اند که در اوایل جمهوریت کارمند سفارت هندوستان بوده و بعدآ به سفارت پاکستان وظیفه گرفتند و آقای اعتمادی بحیث سفیر مقرر شدند. با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 03.01.2016

محترم آقای مومند سلام واحترامات برای تان تقدیم میدارم !

ما چون شما را بحیث یک شخصیت ملی میشناختم ودر موضوعات افغانستان شما را دعوت میکردم و زمینه بیانیه های شمارا مهیا میساختم اما در چند ماه اخیر بعضی حلقه های خاص شما را تشویق کرده و یه بیرائه رفتید که با شناخت که از شخصیت شما داشتم مورد تاثرم قرار گرفت .

لذا از شما توقع است که با نوشته های که در آن از محتوای مضمون تان میکاهد جلوگیری نمائید تا دروازه انتقاد و پاسخ که از طریقه همین پورتال میسر شده است ما استفاده اعظمی نمایم .

لذا نظر به توصیه شما ، یک رساله بجاپ رسیده که تعدادی از نویسندگان و شخصیت های جامعه افغانی برایم نوشتند که با خواندن آن ،دیدگاه شان نظر به آن دوره تغیر کرده است و تقاضا هم برای بدست آوردن این رساله بسیار زیاد است که امیدوارهستم با در نطرداشت تبصره های دوستان دوباره چاپ شود.اگر شما هم علاقه داشته باشید که درین باره معلومات حاصل نماید با امیل zalatv@ hotmail.com بتماس شوید تا رساله به دسترس تان قرار گیرد.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 03.01.2016

آقای داکتر محمدرحیم شیرزوی دراسلام آباد شارزذافربود ولی گمان نمیکنم در قبل برآن در دهلی شارژدافر بوده باشد ؟
نوشته ای که محترم عبدالله نوابی از قول محترم داکترمحمدرحیم شیرزوی بارتباط مسایل مهم مناسبات پاکستان و افغانستان نشرکرده، این نوشته نقل قول است نه نوشتۀ خود داکتر محمدرحیم شیرزوی- اما از آنجائیکه مسایل بسیارمهم در آن نوشته گنجانیده شده_ در حالیکه داکتر رحیم شیرزوی خودش هنوز حیات دارد، بایدبه او رسانده شود و از او تقاضا شود تا دربارۀ نکات مندرج در نوشتۀ اقای نوابی روشنی اندازد- یقین است آقای نوابی اختصار بیانات داکتر شیرزوی را یادداشت کرده ، اما تفصیل آن به درد تاریخ میخورد وخوش شدم موسفیدمحترم آقای جمیلی نیز درزمینه عین تقاضا را رانموده اند.

من به شخصیت شریف، ملیگرا، مبارز، وطنپرست وخدمتگارصادق افغانستان جناب شاغلی محترم محمد داودمومند عقیده واحترام دارم -این شخصیت مبارز درمدت 30 سال نشرات مجلۀ آئینه افغانستان یار ومددگارمن بوده- فامیل نجیب شان، پدر مرحوم وبرادرهای شان همه را بحیث اشخاص وطنپرست،مبارز وفداکار وخدمتگذار افغانستان میشناسم که درتمام سمت مشرقی باین صفات شناخته شده و شهرت دارند- بسیار متاسفم و رنج میکشم که
افغانها، افغانهای خاندانی و پشتون تبار، بخاطرافسانه های سرمنگسک بجان یکدیگر افتاده اندو ازین بابت همه مردم سمت مشرقی رنج میبرند- من ریش سفید خود وحقوقی که بحیث یکدوست بهردوجانب و چند جانب دارم، تقاضا میکنم با آغاز سال 2016 این دسترخوان غمگین برچیده شود- محترم مومند صاحب به ارزش یک خرمن طلا در آرشیف آئینه افغانستان نوشته ها و مبارزات مهین دوستی دارند و درمقابل دشمنان افغانستان ازقبیل انگلیس، امریکا،پاکستان وایران هماند یک شیر غران موقف داشته اند که بسندۀ خودشان و خاندان محترم شان میباشد. خداوند متعال وجودشریف محمدداودمومند را بحیث یک مجاهدکبیرازجملۀ مجاهدین راستین افغانستان کم نکند- باعرض احترامات بهمه دوستان - سیدخلیل اله هاشمیان - 4جنوری 2016


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 03.01.2016

احترامات مرا آقای جمیلی صاحب بپذیرید .

ممنون از شما که نام داکتر صاحب عبدالرحیم شیرزوی که داکتر محمد رحیم شیرزوی است اصلاح نمودید.

اما در مورد سوابق کارشان خودشان فرمودند که در شروع جمهوریت به سفارت هندوستان کار میکردند لذا نمی دانم نوشته شما درست است یا گفتار خودشان ؟

بهرصورت چون موضوع اصلی سفر داود خان به پاکستان بود لذا محور اصلی بدور آن موضوع میچرخد.

البته این یک رساله بصورت عاجل چاپ شده در نظر است تا کتاب 400 صفخهء که موادشان را دارم با همکاری شما دوستان چاپ خواهد شد و اشتباهات در آن تصحیح خواهد شددر انتظار همکاری هایتان


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 03.01.2016

برادر ارجمند و مهربان جناب عبدالله صاحب
مراتب احترام مرا پذیرا شوید.
یکی از دلایلی که انتقادات شما ، مرا آزرده نمیسازد این است که شما متکی به اصالت خانوادگی و تربیه سالم ، مانند قاسم باز و شبه شان راستگو نام ،این جانب را دزد و خاین و روغنیات فروش و .....وغیره .خطاب نمیکنید . گرچه نوشته مختصر شما مستلزم توضیحات مطولی از طرف اینجانب میباشد ، ولی نمی خواهم موجب تصدیع و ضیاع وقت طلایی و گران بها شما گردم .
توصیه برادرانه و دوستانه من بحضور شما این است که بعد از این آنطوری که جناب شما اشاره فرموده اید مقاله هاو اشعار طفلانه مرا که به نظر جناب شما قابل مطالعه نیست ، اصلا نادیده گرفته تا موجب ملال خاطر مبارک تان نگردد .
به امید مطالعه نوشته های علمی و تحقیقی تان که موجب فروغ چشم و فراغ خاطر همگان گردد.


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 03.01.2016

اولتر از همه میخوام موقع را مغتنم شمرده سال نو 2016 را برای تیم کاری،نویسندگان و همه خواننده گان عزیز پورتال وزین افغان جرمن که در زندگی روزمره از ت تقویم سال عیسوی استفاده مینمایند از صمیم قلب تبریک گفته برای همه عزیزیان در سال نو آرزوی خوشی و بهروزی مینمایم.
ثانیاً تذکر کوتاهی دارم در مورد بخشی از نوشته جناب مومند صیب که تحریر داشته اند (.. ولی در دوره به اصطلاح جهادی که چشم حلقه ها و رجال سیاسی جهان منجمد ریچارد نکن ریس جمهور سابق اضلاع متحده آمریکا به طرف زعامت روم بود)
شاید منظور جناب مومند رونالد ریگن باشد که بحیث چهلمین رییس‌جمهور جمهور آمریکا از سال 1981 الی 1989 خدمت نموده و درانزمان در اوضاع افغانستان نیز زیاد دخیل بوده،ریچارد نکسن را که ایشان نام گرفته اند از سال 1969 الی 1974 یعنی زمانیکه هنوز آتش جنگ و خونریزی در کشور ما مشتعل نشده بود بحیث رییس جمهور آمریکا خدمت مینمود.
یکبار دیگر برای همه عزیزان در سال نو 2016 آرزوی موفقیت و کامگاری مینمایم.
خالد / ویانا


اسم: عبدالجلیل جمیلی   محل سکونت: کلیفورنیا - امریکا    تاریخ: 03.01.2016

برادرمحترمم آغای عبدالله نوابی!

درمورد نشر مطلب مفید تان تحت عنوان ( دورهٔ طلائی پنجسالهٔ جمهوریت) که کار نیکی را انجام داده اید بشا تبریک میگویم
و ازینکه همهٔ ما هر کله وبل خیال هستیم بجای خود !
ولی خودم با خیر مقدم بکار نیک شما - البته نظر بسوابق ماموریت سالیان متمادی در یک وزارت و دوستی دیرینهٔ شخصی و زندگی نزدیک هشهری فعلی با دوست ارجندم جناب داکتر محمد رحیم شیرزوی که با هم بیشتر از ۶۰ سال دوستانه میشنا سیم و از سوابق کاری شان هم بسیار از نزدیک معلومات دارم. مراتب ذیل را در مورد اصلاح بعضی قسمت های نوشتهٔ تان - برادرانه بشما یاد آور میشوم که:

۱- اسم مکمل ایشان از پیشود عبدال نه! بلکه از پیشوند محمد شروع میشود. ( محمد رحیم شیرزوی )

۲- چون تحیصلات عالی داکتری حقوق دراند لهذا باز هم نام مکمل شان ( داکتر محمد رحیم شیرزوی است )

۳- لطفاً درقسمت ماموریتهای شان خوب توجه کنید:

درایام آغاز جمهوریت شهید محمد داودخان - شارژ ذافیر سفارت افغانستان در پاکستان بودند ولی قبل از غایٔله نوکران روس و روس غدار!! ایشان بحیث سفیر کبیر به چکسلواکی آن وقت ( به پراگ ) رفتند و جای شان را برتبهٔ سفیر کبیر شخصیت پاک شرست و شهید راه افغانستان ( مرحوم نوراحمد اعتمادی گرفتند) . که در شبیکه از تلویزیون کابل زندانی شدن غلام زاده های کریملن را شنیدند - در اولین وقت صبح خودرا بکابل - وزارت خارجه و ارگ -رساندند و قصه کوتاه که زندانی شدند و قربانی و فدای وطن !!

محترم دکتور محمد شیرزوی به امریکا پناهنده - رئیس دفتر اعلیضرت مرحوم محمد ظاهرشاه در روم - با ریاست جمهوری مؤقت کرزی خان معین سیاسی وزارت امور خارجه - سفیر کبیر در دهلی نو - سفیر کبیر در لندن - از دوسال به این سو بازهم مقیم امریکا - معلول و با مشکلات معالجوی دست و پنجه نرم میکنند که خداوند یار شان باشد

برادر گرامی ام آغای نوابی - این بود معلومات واقعیکه آنرا بشما عرضه کردم که برای مزید معلومات و ممکن اصلاح نوشتهٔ تان مفید باشد.
خداوند یار ومددگار تان.


اسم: غ.حضرت   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 03.01.2016

جناب آقای مسعود فارانی! بعد از عرض سلام و احترام.
نوشتۀ زیبای اخیر تان در رابطه با عملکرد انګلیس در قبال نهضت امانی، قابل توجه میباشد. اجازه بفرمائید که به تائید و تکمیل فرمایشات جناب عالی عرض کنم که انګلیسِ آنزمان با استخدام و تحریک نوکران خود، فقط امان جان را کافر ! خطاب کرد ولی انګلیسِ امروز ( وارثین نوینِ انګلیسِ دیروز و با عین ژِن) آدم هائی را در دامنِ و آستین ما رها نموده اند که حتی هر ریش تراشِ را هم کافر خطاب می کند.
برای یکهزار و دازدهمین مرتبه با ګلوی بغض آلود عرض کنم که امروز در سرزمین ما نمایش پلنګ و روباه در جریان است، عُمّال سایر کشور ها خشرۀ بیش نیستند، بازی فقط بین این دو تا ( امریکا و انګلیس) همه را مبهوت ساخته اند، آن یکی با زور پنجه و سرعت زیاد و با بکار بستنِ ده ها هنر دیګر، صاحب این لقمۀ چرب و تقریباً رایګانِ شده ولی این یکی ( روبا)) قدرت ربایشِ این لقمۀ چرب از دهنِ پلنګ! را در خود نه می بیند و تا آخرین رمقِ موجودیت خود حاضر هم نیست که پیروزی پلنګ به ادامۀ جویدن و بلعیدنِ را تماشا کند، از این خاطر حواس و اعصاب پلنګ را با ایجاد صدها موجِ تشنج زا مواجه ساخته، و به اُمید اینکه پلنګ بلآخره لقمه را رها و میدان را خالی کند، متوسل به شیوه های قرون وسطائی شده ( البته توسط مزدوران خویش) ، اینجاست که آدم عاقل و منصف باید به اِصالتِ! لبرال دموکراسی شک کند.


اسم: عبدلله امينی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 03.01.2016

شارلاتان مسعود خليلی
مسعود خليلی يکی از عمال شورای نظار در يک مصاحبۀ تلويزيونی گفت که "مجاھدين افغانستان را آزاد ساختند". اين سخن احمقانۀ مسعود خليلی چنين وانمود می سازد که افغانستان از زمان رھائی از قيد سوسيال امپرياليسم شوروی تااکنون ھم آزاد بوده و اين آزادی صرفاً مرھون مجاھدين می باشد. شخصيت مسعود خليلی من حيث مأمور دولت مستعمراتی افغانستان به ھر کس در افغانستان معلوم است و بحث زياد کار ندارد.
مسعود خليلی يکی از ياران احمد شاه مسعود بود که سر و کله اش در اکثر معاملات خصوصی - سياسی احمد شاه مسعود ديده می شد. خليلی در معاھدۀ جبل السراج که حکومت پرچمی را به شورای نظار تسليم نمودند، دست داشت.
بعد از تجاوز امپرياليسم امريکا به افغانستان و سرنگونی البان برای مدت طولانی به حيث سفير دولت مستعمراتی کابل در کشور ھای مختلف ايفای وظيفه نموده و فعلاً ھم سفير در اسپانيه است. خليلی شخص نھايت درجه دروغگو، مکار و شارلاتان است. او خوب رگ ضعيف دولت مستعمراتی را فھميده که تا حال به حيث سفير مادام العمر در گردش بوده است. خليلی در رشتۀ علوم سياسی در ھند درس خوانده و شايد بفھمد که فرق بين يک کشور آزاد و مستقل با کشور اشغال شده چه است. اما قدرت و پول چشمان پارۀ او را کور کرده است. اگر افغانستان آزاد گفته شود، پس فرق بين ھند و فغانستان از نگاه حقوق بين الدول چه خواھد بود؟
افغانستان از نوع مسعود خليلی ھزار ھا تن در خود دارد. ھمين نوع مردم اند که سرنوشت ملت بدبخت ما را رقم زده اند.


اسم: نسیم کابلی،ازسدنی   محل سکونت: آسترالیا    تاریخ: 02.01.2016

خوانندگان ارجمند هموطن شما هم شاید متوجه شده باشین که دنیا دنیای عجیب است.انسانها بخاطر رسیدن به هدف خاص مادی یا معنوی خود چه جور آمدهای نیست که میکنند. یک وقتی روسیه وچین وایران و روسیه بسیاربا هم دشمن بودند، ولی امروز هر سه مملکت مذکور بسیار زیاد باهم دوست شده ویکی از دیگری در همه حوزه های بین المللی حمایت میکند. در بین افغانها نیز بعضی از کمونستان چار آتشه با سلطنت خواهان بی دود وآتش دوست و رفیق شده است وپیغام ها و نوشته های عاشقانه برای یک دیگر خود مینویسند !! یادم میاید روزگاری که هیچ حزبی به اندازۀ شعله ای ها با سلطنت وسلطنت خوهان دشمن نبود واگر کسی نام ظاهر شاه را در جریده وارگان نشراتی حزب خود به خوبی یاد میکرد از طرف نویسندگان شعله ئی و جریده شعله جاوید بسیار مورد حمله و بدگوئی قرار میگرفت، اماامروز معنای دوستی ها و دشمنی ها از بیخ و ریشه باهم تغیر کرده ورفیقای شعله ئی ، سلطنت خواهان را به نام برادر و دوست دیرینه و ندیم قدیمه میخواند و در مدح یک دیگر شعر و توصیف نامه مینویسند، یک شعله ئی چهار آتشه بنام معروفی را در وصف شاه پرستان می نویسد که چگونه باهم معاشقه و معانقه دارند و در گوش همدیگر چه ها میگویند ومیخندند!!!؟؟؟

و یا روزگاری آقای هاشم سدید در وصف بابی ملت می نوشت... ولی امروز برای کوبیدن افغان جرمن گرد هم جمع می شوند...

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 02.01.2016

محترم آقای مومند !

ازینکه در زمان جهاد مردم علاقه مندی به بازگشت شاه به وطن بوده از آن وسیله برای وحدت ملی و یک شخصیت شناخته شده پادشاه دیموکرات بوده و از رهیران هفت گانه و8 گانه ساخته شده کشور های همسایه و دیگر کشور ها ،بسیارتفاوت و نقش ارزشمند میتوانست در دوران جهاد وبعد از ان داشته باشد هیچ کس چشم پوشی کرده نمیتواند . متاسفانه با داشتن مشاور ارشد مانند سردار ولی باز هم مانند دوره دیموکراسی نقش وی بی ارزش گردید.

دانشمندان میتوانند از خوبی و خرابی های هر دوره بادر نظرداشت اوضاع آن وقت تیصره نمایند ،اما شما نتوانستید آن پرنسیب هار ا مراعات نماید چیز های بسیار طفلانه راجع به یک دوره تاریخ کشور نوشتید و سوالات که از شما شده بود جواب ارائه نه کردید، چشم را بسته و کاغد را سیاه کردید که شخصیت شما را صدمه زد و حتی نوشته تان دیگر قابل خواندن نبودکه جواب ارائه گردد.

امیدوار هستم بکبار دیگر احساسات را کنار گذاشته و از واقیعت ها پشتیبانی نماید.

برای معلومات مزید تان رساله بنام 5 سال دوره جمهوریت به نشر رسیده با من یه تماس شوید تا آنرا به دسترس تان قرار دهم ، امااین رساله برای کسانی مطالعه آن مفید است که در جستجوی حقایق است وبس.

اگر شما فکر میکنید با خواندن حقایق ، افکار تان تغیر میکند برای تان توصیه میشود ورنه به خواندن آن وقت گران قدر تان را ضایعه نسازید با احترام


اسم: دوکتور غروال   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 02.01.2016

صاحب رستورانت لی جاردن حامد اکرم زن ایرانی دارد اینها یک قهوه خانه نیز پهلوی وزارت داخله دارند و اینها هم مانند دیگران یکی از رابطة پولی بین رژیم ایران و رژیم کابل میباشد و این امری دفتری مداری کرزای بود که الان وظیفة والی کابل بدوش دارد و از نفوذ قوی برخوردار است و در هر طرف روابط قوی را برقرار کرده در پاریس نیز رفقای صمیمی دارد إ چند روز قبل محترم سیستانی تاریخچة دوزدی بچة سقاو توسط کاتب به نشر سپرده دران ذکر شده که این دوزد توسط انگلیس به قدرت امده بود و توسط این دوزد با رفقایش به زودی در کابل به قتل , چپاول و فحش اغاز نمود و انگلیس توانست به اسانی راه را برای شهید نادر خان باز کند مانند که تنظیم های تربیه شده اورده شد و راهی موقت به طالبان بازشد وبعدآ اشخاصی تربیه شده را با همه جنایتکارای تنظیم ها , کمونستها , افغان ملت ها , شغلیی ها , ستمی ها و ماویستها تحت نام وحدت ملی را روی کار کردند و در جریان چهارده سال این بازی خائينانه دوام دارد إإ چون توسط معلوماتهای دستگاهی خارجی به اثبات رسیده که اکثر افغانهای منورین پله بین میباشند و اینها با هم متحد نیستند و اینوع شرائط برای نگاه کردن بحران افغانستان زیاتر زمینه را مساعد ساخته و بحران افغانستان روز به روز شدت پیدامیکند تا که برای اينده ٹوٹه کردن افغانستان به اسانی صورت گرفت بتواندإإإ

در کابل مانند دورة بچة سقاو جریان دارد اما به شکلی امروزه و از طرف پاکستان و ایران با حمایة انگلیس و امریکا بنام طالبان داعش در فعالیتی ظالمانه رویکار شده اگر افغانهای ملی از خواب غفلت و بی پروای بیدار نشود این افغانستان پر افتخار با ملت غرور اش در ائينده یک تاریخ تلخ خواهد ماندإإإإإإ


اسم: محمد داؤد مومند   محل سکونت: متحده ایالات    تاریخ: 02.01.2016

اهانت و افترا
این بار دوم است که ظرف دو ماه اخیر درین ویب سایت بزرگ از جانب شخصی بنام قاسم باز که پسر مرحوم مغفور بازمحمد خان ناظر وفا دار سردار داؤد شاه خان است مورد شنیع ترین شکل اهانت وهم چنان سخیف ترین وجه بهتان و افترا قرار میگیرم .
هتک حرمت از نگاه قانون قباحت و افترا از نظر حقوق حالت مخففه جرم است که آن را جنحه گویند .
کاربرد الفاظ زشت ، ناپسند ،مؤهن و رکیک را علیه این جانب به تربیه محیط رشد و پرورش هتاک حواله میدارم و افترای اینکه من در دوره مأموریت خود در پوهنتون کابل مرتکب سرقت و خیانت و فروش اموال دولتی شده ام یک ادعای عاری از واقعیت و افترای غیر شرافتمندانه و از نظر حقوقی جنحه تلقی نموده مانند استاد عبدالرحمن پژواک ، به ارشاد آسمانی متوصل میگردم که تقریبا چهل سال قبل در کنفرانس کشور های اسلامی منعقده اسلام آباد علیه ذولفقارعلی بوتو زعیم پاکستان بکار برده بود یعنی « لعنت ا لله علی الکاذبین » .
یکی از ذوات عالیقدر و محترمی که سعادت همکاری با ایشان را در پوهنتون کابل داشتم جناب حفیظ الله خان کرزی است که در ایالت ویر جنیا تشریف دارند .
جناب حفیظ الله خان کرزی ، یک شخصیت بسیار نجیب ،دانشمند ، صاحب پرنسیپ ، صاحب تقوای سیاسی و یکی از فرزندان اصیل و در عین حال بزرگ حقیقی و واقعی خاندان کرزی و سجاده نشین والد بزرگوار شان مرحوم معین صاحب خیرو جان میباشد .
بخاطر دارم غلام صدیق محبی که به استثناء رشته مسلکی اش فزیک که در ماسکو خوانده بود ،شخص کاملأ بیسواد بود در مجالس هییت های خارجی همیشه از جناب کرزی صاحب طلب استمداد مینمود که به جواب سؤالات اعضأ هییت بپردازد که جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم نیز از آن اطلاع دارند .
جناب کرزی صاحب بهترین گواه و شاهد دوره مأموریتم در پوهنتون کابل بوده که شناخت شان در مورد اهلیت و صداقت من ، غش افترای نیات هتاک و اکاذیب و اباطیل مفتری را نقش بر آب میسازد .
جناب داکتر محمد حیدر لوی ناب ،ریس اسبق پوهنتون شخص دیگری است که از سوابق کارم در پوهنتون کابل اطلاع کامل دارند و جناب شان بود که پیشنهاد تقرر مرا به مقام صدارت تقدیم نمود ولی از جانب داکتر محمد حسن شرق رد گردید ولی من به عنوان سرپرست به وظیفه محوله ادامه دادم .
بی ارتباط نیست که خاطر نشان سازم سید عبدالااله که بعدأ بمقام معاونیت ریس جمهوری رسید در ضمن ملاقات دو ساعته در مقر وزارت مالیه که نظر به تقاضای خود ش صورت پذیرفت از من خواهش نمود که دوستان خود را به او ، و او ، مرا به دوستان خود که همانا وزرای کابینه ، طور مثال قدیر نورستانی وغیره بود معرفی خواهند نمود ، قبول همچو پیشنهاد منطقأ متضمن اعتماد و اعطأ یک مقام دولتی بمن بود ، ولی من اآزو نداشتم خلاف میل باطنی و صرف بمنظور اخذ مقام دولتی شامل حلقه حزب بر سر اقدار گردم .
تقوای پندار سیاسی ، گفتار سیاسی و کردار سیاسی ، مشی و پرنسیپ زندگانی ام بوده و آن را هرگز به امتیازات کاذب و بی بنیاد سیاسی معاوضه نخواهم کرد .
خوره ښوروا د خپلو لیچو
غظنفر شه مه روباه
سردار پرستانی را میشناسم که از ازل تا امروز موید کودتای سرطانی هستند و از شاه مخلوع به نحوی از انحاء و به شکلی از اشکال مذمت مینمایند ولی در دوره به اصطلاح جهادی که چشم حلقه هاو رجال سیاسی حهان منجمله ریچارد نکسن رییس جمهور سابق اضلاع متحده به طرف زعامت روم بود ، این عناصر ابن الوقت و بی پرنسیپ به روم میدویدند تا به پابوسی شاه مفتخر گردندند
شاگرد حضرت علامه سید جمالالدین یعنی علامه داکتر اقبال مییفرماید :
ای بسا آدم که ابلیسی کند
ای بسا شیطان که ادریسی کند .


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 01.01.2016

ډیر محترم استاد سیستانی صاحب دروند پوه فارانی صاحب سلامونه او نیکی هیلی می ومنئ . تر احترام رسولو وروسته ، زه بقینأ په یوه تاریخی واقعیت بلکل نه پوهیږم او هغه داچی : ما ډیر بی شمیره داسی لیکنی لوستی دی چی د غازی امان الله خان د سلطنت روښانه دوره د انګریز د دسیسو په نتیجه کی له منځه ولاړه او یو ډاکو یی د حبیب الله کلکانی په نوم قدرت ته ورساوه او بیا می داسی لیکنی هم ډیری لوستلی دی چی محمد نادر خان د انګریز د پلان له مخی په افغانستان کی قدرت ته ورسیده او آمانی نهضت ته یی د پای ټکی کیښود . زما پوښتنه داده چی که د سقاو زوی حبیب الله کلکانی د انګریز د پلان له مخی د دی دپاره چی د افغانانو نه خپل انتقام واخلی قدرت ته رسیدلی وی نو بیایی ولی د نادر خان سره مرسته وکړه چی د افغانستان حکمران شی ؟ ایا دوی دواړه د انګریز لاس پو څی ول که واقعیت څه بل ډول دی ؟ که څیری مو وخت پیداکړ او په دی برخه کی مو څه رڼا واچوله ، په یقین سره به مو زما په څیر ډیر کسان په حقیقت پوهولی وی . په درناوی ، بری مو په برخه.


اسم: بیکمراد تاش   محل سکونت: جوزجان    تاریخ: 01.01.2016

با نثار درود بر همه پیامبران از سیدنا آدم تا خاتم پیامبران علیهم السلام، فرارسیدن سال نو عیسوی را به همه خوانندگان و دوستان و متصدیان افغان جرمن آنلاین صمیمانه مبارکباد می گویم. آرزومندم قلم به دستان کشور در فضای صمیمیت و دوستی افغانستانشمول، میان همه آحاد ملت با نوشته های روشنگرانه شان، پیوند بیشتر ایجاد کنند. و بر مشترکات مردم خویش ترکیز به عمل آورند و سالی باشد برای دوستی هاd بیشتر و دوری از فرهنگ نفرت وافترا و دروغ و اتهام بر یکدیگر و سال آرامش بیشتر در افغانستان عزیز ما.


اسم: سلطان جان کلیوال   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 01.01.2016

د افغان ـ جرمن د درانه پورتال قدرمنو چلونکو ، د دی پورتال ټولو قلمی همکارانو ، په هیواد کی د ننه او له هیواد نه بهر ټولو پتمنو افغانانو خویندو او ورونو ته د ۲۰۱۶ نوی میلادی کال مبارکی وایم. هیله من یم چی دا کال په ګران او غمیدلی وطن کی د پوره او کاملی سولی او ثبات د را تلو کال شی. همدارنګه هیله ده ، چی دا نوی کال د نړۍ د ټولو انسانانو په زړونو کی د کرکې پرځای مینه او انساني محبت ته ځای ورکړی ،او د نړی له ټولو مظلومانو نه د استبداد لاسونه لنډ او ماتو زړونو ته یی خوشالی راولی . آمین



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved