Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  تحت سؤال بردن هویت ملی با تذکرۀ الکترونیکی    نویسنده:  نبیل عزیزی

 
اسم: Hamed alwatand   محل سکونت: Stockton CA    تاریخ: 25.12.2014

قدرمنو د افغان جرمن انلاېن د خپرونې درنو چارواکو او قدرمنو هېوادوالو سلامونه او درناوۍ مې ومنۍ.
زما په آند زمونږ د ګران هېواد تاریخی دښمنان او د هغوۍ په کور دننه تالي څټو پدې ۳۵ کلن ناورین کې د هېڅ ډول ناندرئېو څخه ډه ډه نده کړې ، نو تر هغو چې ټول لوی افغان ملت د لستوڼي دا مکاره ماران ونه پېژني او په هر ډګر کې ورته ښاښ ماتوونکي ځوابونه ورنکړي دوئ به لا نورو داسې کړنو او اعمالو ته لمن ووهي چې ورځ تر بلې به خدای مکړه زمونږ ملي ېووالي او ګران هېواد ته نوي ګواښونه را مېنځ ته کړي . نو په همدې هيله دا دی خپل دا شعر تاسې ته ډالۍ کوم او هېله مند یم چې ستاسې د خوښې او پاملرنې وړ وګرځي . په درنښت

نوم د افغان نه مني

نن چې افغان او مسلمان نه مني
صبا بيا دوی افغانستان نه مني
دوی دي پردي دا بې هویته خلک
څوک چې پاک نوم نن د افغان نه مني
دا پردي پاله اجنبي دي واړه
چې اوس زما نوم او نشان نه مني
زما په شورا او په جرګو کې څه کړي
چې زما هویت دا لوچکان نه مني
د پلار نیکه مذهب هویت ای خلکو
دا په ریښتیا چې حرامیان نه مني
د دغه وخت مغل چنګېز او د افشارو بچي
نن ننګ ،غېرت توره قلم د خوشحال خان نه مني
دغه بې درده دا بې درکه په ډالرو روږدي
داسې چارواکي هېڅ ملت څوک په جهان نه مني
څوک چې مې کور کې کوره کي جوړوې
حامده دوی څوک په هېڅ شان نه مني

محمد حامد الوتاند د ۲۰۱۳ کال د دسمبر ۲۳مه


اسم: آذین    محل سکونت: واشنگتن دی سی    تاریخ: 25.12.2014

خطاب به همۀ آنهایی که این روزها احساسات و مسایل پوچ قومی را دامن می زنند.
«هر شکل از آزادی، همچون رابطۀ یک عضو با سایر اعضای یک پیکر، شرط وجودی دیگر اشکال آزادی است. هر بار که بخشی از آزادی ضربه می خورد، این خود آزادی است که ضربه خورده است.
هر بار که شکلی از آزادی طرد می شود، این خودآزادی است که طرد شده است.
آزادی، آزادی است چه در بیان مرکب چاپ خانه ها، جه در اعماق وجدان ها و چه در یک مجمع سیاسی و ... »
هموطن،
در این روزها در وطن ما آدمک های کلیشه ای و مجسمه های کوکی نقش تأریخی خود را در این تیاتر نگبت بار مردگان، بار دیگر به نمایش گذاشته اند.
تنی چند از دو زیستان، شخصیت های دوپاره، وجدان های پریشان و انسان های از خود بیگانه، خرد باخته، دوگو و دو رو، در کسوت روشنفکران بر طبل تهی تبلیغات ضد انسانی و ضد دیموکراتیک و قوم و سمت پرستانه و تجزیه طلبانۀ خود، بیشتر از هر زمان دیگر به کوبیدن آغاز کرده اند.
با نمایش این مضحکه رسوا باز هم به فرمان قدرت مند زمان و گردونۀ شتاب مند تأریخ، مشت بدخواهان بیش از پیش باز خواهد شد و حقایق مکنون در پردۀ ریا و دد اندیشی بر همگان و بخصوص بر انسان آزاد افغانستان آشکارا و هویدا خواهد گردید.
ژاژ خواهی های پاسداران استبداد و عربده های دوره و چماق داران، هرگز نمی تواند موج از خود رفته و سیال حقیقت را در لجن اتهام، توهین و افتراء از چشمان حقیقت بین داور زمان به دور نگهدارد.
علف هرزۀ اتهام و توطئه از لجن زار اندیشۀ اجیران بیگانه، هر روز بیشتر سر می زند.
آدم کشان حرفوی، در ادامۀ یک زندگی ننگ بار و کامروایی در خون و به بهای تباهی همه چیز دیگران، با علم کردن مسایل پوچ قومی ـ سمتی شان در کنار کارزار گستردۀ آدم کشی و آدم ربایی موجی از حملات تبلیغاتی وسیع را علیه نیروهای جانبدار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، در افغانستان تدارک دیده اند.
ورق پاره های ضد انسانی، بی مایه و بی محتوا و پر از جعل و تخریب و اتهام را علیه ساکنان شرافتمند افغانستان و علیه همدیگر به نشر می رسانند.
انسان های درستکار و آزاد افغان به اهداف مکنون در نوشته ها و هم چنین به هویت گوینده ها و نگارنده های آن آشنایی کامل دارند. نوشته ها و سخنرانی های بی محتوای آنها که در آن سیمای حقیقی آنها با لگد زدن ها و چنگ و دندان گرفتن ها به خوبی به نمایش گذاشته شده است، بنام ملت کبیر افغانستان و انسان های آزاد افغان توهین بزرگی است، به انسان های درستکار و صادق افغان که تمام امید شانرا به رهایی انسان افغان و به فردای بدون دلهره و اضطراب در کشور ما بسته اند.
انسان های آزاد افغان مصمم اند، با متانت و شکیبایی تلاش کنند، تا بلکه به مجریان خط ترور و شیفتۀ استبداد به نحوی از انحا، تفهیم کنند که اگر افغانستان وطن مشترک ما در حلقۀ زنجیر یک جریان ضد دیموکراتیک و گذشته ستا در بند بماند، علما و عملاً علت وجودی و رسالت ملی و میهنی خود را از دست داده است.
برای افغان های آزاد به عنوان پیکرۀ زنده و توانمند عهده دار شدن پیشخوانی اجیران و نو به دولت رسیدگان، به هیچ بهایی ممکن و میسر نیست که بدان تن در داد.
دست افشانی در آستان دشمنان مردم افغانستان و جبین ساییدن بر زمین نفرت بار بیگانه و اعتراف بی پروا بر این خیانت های تأریخی، ناگزیر، جدایی آنهایی را که با مردم و یاران و میهن میثاق خون بسته اند از مشتی درمانده و وا مانده قوم پرست و تجزیه طلب باعث می گردد.
چون افراد اجیر و خود فروخته اند، باید از موضع زور و قدرت به عنوان خائنین ملی با ایشان برخورد شود و مورد تعقیب قانون قرار گیرند. این حکم بی برگشت افغان های آزاد است که بی هراس از مرگ و توطئه و تهمت و افتراء، با همه توش و توان از افغانستان کهنسال دفاع کنند.
افغان های آزاد این وطن با مانفیست، آیین نامه، و دستورالعمل رفتار آنها در جهان استبدادی آنها که روابط بیشتر بر پایۀ اضطرار است تا اختیار، آشنا هستند.
حرف ها و نوشته های شان، فستیوالی از ناسزاگویی است. مظهری است از چسپیدن کودکانه و متعصبانه به معیار های فرسوده، من درآوردی، از کار بازمانده، مسخ شده و گذشته ستا.
جهان فکری و سیمای معنوی سنگ مغزان کوته فکر در سراسر آن تجلی تأریخی خود را، در مبارزه با آنچه سیال و پر تحرک و آینده گرا است، به وجهه نکویی باز می یابد.
به بزرگان تأریخی ما، به شاه امان الله توهین و بد و بیراهه روا می دارند. این تکرار مکررات و این همه ستایش از خون و کین و نفرت به جز آئینۀ تمام نمای اندیشه بیمار آنها توجیه دیگری نمی تواند داشته باشد.
اجیران قوم و سمت پرست و تجزیه طلب باهمه توش و توان بر باد گره می زنند و در هاون آب می کوبند تا قناری اندیشه را در زیر چکمه های خونین همسایه ها پیش از فرا رسیدن بهاران نیست و نابود کنند.
حرف ها و کارهای شان چیزی نیست به جز از منشور اعتقادی عده ای علیل و ناتوان و بیمار فکری، که با تکیه بر امکانات فراهم شده از جانب بیگانه ها بر انسان های آزاد شمشیر می کشند و هر منتقدی را که خواستار مسلح کردن فکری و آرمانی طبقات محروم جامعه برای دفاع از حیثیت و هستی شان است با دره تکفیر در هم می کوبند.
راستی زمانیکه آدم به ژرفای نابخردی و تاریک فکری تجزیه طلبان پی می برد، نخستین سؤالی که می تواند از خودش بپرسد این خواهد بود که افرادی از این قبیل زمانیکه بر اریکۀ قدرت لم بدهند به جز از خون و خون ریزی به تقدیس کدام اصول انسان سالاری تن در خواهند داد؟
این ها بیمار هستند، اندیشه های شان سترون و نازاست، برداشت کلیشۀ، سطحی و عقب مانده و خجالتی از مسایل جاری کشور دارند.
این حرف ها به هیچ وجه به عنوان دادن پاسخ به گروه های سمت و قوم پرست بیمار تلقی شده نمی تواند.
در هر حالت این ها و رهبرک های شان دیر یا زود ضربت گران سیلی تأریخ را بر گونه های زرد و مسلول خو د احساس خواهند کرد.
خداوند نگهبان کهن میهن ما باد.


اسم: غبار آرین   محل سکونت: ناحیه 11, کابل    تاریخ: 24.12.2014

من افغان هستم و این حق من است که در تذکره تابعیت من کلمه افغان جا داشته باشد, زیرا 40 سال قبل در کتاب صنف اول خواندم که: "هر کس از افغانستان است, افغان است".

موفقیت همه شما آرزوی ماست


اسم: داکتر سید عبدالله کاظم   محل سکونت: کلیفورنیا امریکا    تاریخ: 24.12.2014

مسائل حقوقی و قانونی را نباید به میدان سیاست بازی کشانید

با نزدیک شدن انتخابات شورای ملی و شورا های ولسوالی ها در سال آینده و پس از تجارب تلخ دورۀ گذشتۀ انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی اکنون موضوع صدور تذکره های الکترونیکی بیشتر از هر وقت دیگر یک ضرورت مبرم محسوب می شود.
شورای ملی بتاریخ 9 قوس سال جاری بعد از بحث های طولانی مصوبه قانون "ثبت و احوال نفوس" را به مقام ریاست جمهوری ارائه کرد که از طرف رئیس جمهور توشیح گردید. برخی از نهاد های
جامعه مدنی و احزاب سیاسی و تعدادی از مردم خواهان ذکر کلمه "افغان" منحیث هویت افغان ها در تذکره شدند و
رئیس جمهور به اساس این شکایت ها موضوع را غرض ارزیابی به ستره محکمه رویت داد. از آن به بعد بحث های
جدی در رسانه ها به طرفداری و به مخالفت با اینکارصورت گرفت که سلسلۀ این مباحثات تاهنوزهم ادامه دارد.
دراین ارتباط باید گفت با آنکه موضوع درج کلمه "افغان" در متن تذکرۀ الکترونیکی اساساً یک بحث حقوقی و قانونی
است، اما طرفین "موافق و مخالف" آنرا به یک بحث سیاسی مبتذل تبدیل کرده و مثل توپ فوتبال آنرا به میدان بازی
سیاسی کشانیده و هرطرف میکوشد این توپ را بخواست سیاسی خود به گول برساند. آنها در این بازی یکدیگر را با
کلمات بسیار زشت و مستهجن )که ازذکرآن خود داری می کنم( یاد کرده و حتی اتهام "خیانت" را یک بردیگر می بندند......

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 23.12.2014

به ارتباط تذکرۀ تابعیت خاطرۀ دارم که آن را بدون کم و کاست بشکل واقعی تا جایی که حافظه ام یاری میدهد با هموطنان در میان می گذارم:
در زمان حکومت خلائق و پراچم در دفتر ملل متحد کابل مصروفیت داشتم و از طرف دفتر مأمورین هدایت داده شد که به اساس دستور حکومت تذکرۀ نو را بگیریم. به ناحیۀ مربوطه رفته و در یک مکتب ابتدایی تذکره توزیع می گردید. برای رسیدگی بر احوال و اجرای کار در قطاری ایستادم تا بالآخره نوبت به من رسید. جوانی صدا زد که رفیق عینکی بیا پیش رفتم و بعد از ادای سلام به من اجازۀ نشستن به چوکی مقابل خود داد. گفت تذکرۀ داوود خائن را آوردی، گفتم تذکرۀ سابقه نزدم است و بعداً نوبت خانه پری فورمه رسید، اسم ولد و غیره از من سؤال کرد که ملیت ات چیست؟ بعد از مکث مختصر گفتم افغان، جواب داد که نی ملیت ات را بگو، گفتم منظور از قومیت است ، گفت خیر ملیت، فکر می کنم که موضوعات انقلاب و فیصله های آن توجه نداری. گفتم ملیت من افغان است از پدر و مادر افغان به دنیا آمده ام و من ملیت دیگری ندارم.
با بسیار قهر و عصبانیت گفت که می دانی که با همین ماشیندار که پهلویم است سوراخ سوراخت می کنم و به امر انقلاب ملیت ات را روشن بساز. مرد مسنی که در میز پهلو قرار داشت و به مردم تذکره می داد پیش آمد و پا در میانی کرده به جوان حزبی به ملایمت گفت حوصله داشته باشید و رو به من نموده گفت برادر امر امر است، حالا خانه برو و خوب فکر کن اگر تذکره می خواهی ملیت ات را نوشته کن که تاجک استی، هزاره، ازبک، پشتون و......
از وساطت این مرد اظهار امتنان نموده بدون سوراخ سوراخ شدن سوی دفتر آمدم.
شرح حال را به قادر جان برادر هراتی ام که مدیر مأمورین بود نمودم. گفت خوب شد که نجات یافتی و جنجالی گیر نیامدی. بلا به بس تذکرۀ قدیمی ات صحیح است یک چاره می کنم.
و اما در مورد مشخصات تذکرۀ تابعیت برقی و لو که در بالای این کارت هویت مهر و نشان جمهوری اسلامی افغانستان و بیرق آن باشد من بهتر میدانم که جایی برای تذکر ملیت افغان باشد.
نه قانون و نه حقوق در این مورد ممانعتی ایجاد می نماید و این موضوع نه احساساتی است ونه سر وکاری به سیاست دارد.
همه داد و فریاد ملت سازی می زنند ذکر کلمۀ « ملیت افغان» قدمی مثبت برای تعقیب این هدف است بروی تذکرۀ تابعیت یک افغان.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 22.12.2014

قابل توجه افغان های وطن پرست، و عاشق افغانستان و ملت افغان،

روز شنبه آینده 27 دسامبر است سی و پنجمین سالگرد شومی است که اتحاد (باصطلاح) جماهیر اشتراکیۀ شوروی با قشون سرخ تا دندان مسلح خود که شهرت بی رحمی آن زبانزد جهان بود به کشور افغانستان حمله نموده و این کشور را در ظرف 24 ساعت از زمین و هوا بمبارد و اشغال نمود.
ببرک کارمل افغان کمونیست ویرانگر، برده و غلام حلقه بگوش و سوگند خوردۀ لینن و مارکس را بالای تانک های شوروی و آتش هاوان و راکت به افغانستان آورده و به حیث رئیس شورای انفلاقی؟؟ و رهبر افغانستان بر گردۀ مردم نشاند.
واقعات ناگوار و خون ریزی های متواترِ بعد از آنرا تا امروز ما و شما زندگی کرده ایم و شاهد بوده ایم.
از همه نویسندگان و شعرای قلم بدست افغان آرزو می رود مقالات، اشعار، نوشته ها، گزارشات، خاطره ها، فوتو ها و هر چه می توانند الی روز جمعه 26 سپتامبر به پورتال افغان جرمن آنلاین بفرستند تا با کمک و توجه کارکنان عزیز این پورتال وزین نشر شده و ثبت تأریخ گردد و درسی به آیندگان باشد.
با سپاس و تشکر فراوان

تذکر:
این خواهش و تمنای شخصی من است


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 22.12.2014

هموطنان محترم، اشتراک کنندگان کلکین نظریابی پورتال افغان جرمن آنلاین - سلامها و احترامات مرا بپذیرید.
من از چندهفته به اینطرف تکلیف نمونیا دارم و با داشتن تب این سطور را می نویسم - اشتباهات تایپی و انشایی مرا ببخشید.
از جانب دیگر چوکات ضییق این کلکین با چشمان کم بین من سازش ندارد - لهذا در چند مورد بسیار مختصر تماس می گیرم:
1) "نامۀ سرگشادۀ" جناب آقای محمداسماعیل اکبر - با پیشنهاد آن موافقم، اما نه نویسندۀ محترم را شناختم و نه "دفتر مطالعات سیاسی راه آینده" را که این پیشنهاد از آنجا منتشر شده است. از جناب اقای ولی احمد نوری تقاضا می شود هر دو را معرفی کنند. باعرض احترام - هاشمیان

2) با مقالۀ جناب آقای جلیل غنی" دفاع از زبان های افغانستان دفاع از هویت ملی است" کاملاٌ موافقم و تشکر می کنم که مراهم در جملۀ مخالفین بدعت تقلید از ایران قلمداد کرده اند - اما به نظر من در حال حاضر، تا زمان تقرر وزیر جدید اطلاعات و فرهنگ، شکایات ما بجایی نمی رسد- معلوم شود که وزیر جدید از قماش اشخاصی مانند مخدوم رهین است یا کسیکه به نوامیس ملی کشور خود حرمت می گذارد - در آنوقت باشناخت افکار و جهان بینی وزیر جدید باید یک عریضۀ دسته جمعی به خدمتش تقدیم کنیم - با عرض احترام - هاشمیان

3) خوش شدم آقای ولی احمد نوری مقالۀ "خراسان گری" داکتر اسپنتا را خوانده و جوابی مستند برایش نوشته است. اگر من از تکلیف فعلی سالم برایم به تعقیب آقای نوری بخدمت شان می رسم. همان طوریکه آقای نوری نوشته، (خراسان) یک منطقۀ وسیع جفرافیایی در آسیای میانه بوده و هیچگاه به حیث یک دولت عرض اندام نکرده است - در اصطلاح جغرافیه بعوض (خراسان) می توان (آسیای میانه) را نام برد. جهان بینی و انشاء پردازی داکتر صاحب اسپنتا و سفارش شان به (خراسانی بودن) تا قبل از نشر این مقالۀ شان معلوم نبود.
علاوتاٌ تقلید آقای داکتر اسپنتا از کلمات فارسی ایران از قبیل (شهروند، گفتمان، فرایند، جستار، پسین، رویکرد و غیره) که آقای نوری تشخیص نموده، این دو شیوه که در شخصیت آقای داکتر اسپنتا عجین بوده ولی بعد از 13 سال عریان شده است، به نظر من آقای داکتر اسپنتا را حد اقل از مدرک معاش بسیار وافر دالری که در مدت 13 سال از خزانۀ ملت فقیر دریافت نموده، مقروض می سازد و این سؤال را به میان می آورد که آیا در سایر موارد به حیث وزیر امنیت ملی حکومت افغانستان در 13 سال گذشته از "ایران مآبی" و "ایران پرستی" گار گرفته است؟

من صحبت و شناخت نزدیک با جناب داکتر اسپنتا نداشته ام، اینقدر می دانم که او از باشندگان ولایت باستان هرات است و در کشور آلمان تحصیل کرده و شایعاتی نیز پیرامون افکار سیاسی و جهان بینی او نشر شده است. باری حدود هشت سال قبل هموطنی از من تقاضا کرد تا در مورد نام و تخلص آقای داکتر صاحب چیزی بنویسم و من در یکی از مجلات آئینه افغانستان چیز هایی ازین قبیل نوشته بودم:
داد فر: متشکل از دو کلمه است (داد) و (فر) - داد در زبان دری به چند معنی استعمال شده: عدل و انصاف، فریاد و فغان -اما در فارسی ایران به چند معنی دیگر از قبیل (سن و سال) و(بهره و نصیب) هم استعمال شده است.
(فر) در هر دو زبان دری و فارسی به معنی (شکوه)، (برازندگی)، (شوکت)، (رفعت) استعمال شده، مثلاً شاعر نامدار افغان جناب آقای عبدالصمد وهابزاده(فریار) تخلص می کنند که یک تخلص با معنی است، یعنی(خواستار یا خوشدار شکوه و شوکت) - اما از تخلص (دادفر) در زبان دری فقط یک معنی ضمنی و ضعیف، یعنی (بهره مند از عدل) یا (بهره مند از فریاد و فغان) بدست می آید.
در مورد کلمۀ (اسپنتا) نوشته بودم که ریشۀ این کلمه (اسپند یا اسفند)همان دانه های سیاه از یک گیاه است که در عنعنات منطقۀ ما مقدس شمرده شده و آنرا به منظور دفع خطرات و بلایا بالای آتش ریزند: "اسپند بلا بند" - در آوستا(اسپندارمذ) نام مقدسیست درکیش زردشتی - اسپندار، سپندار، اسپنتا = بلا گردان، به حیث یکی از نام های زردشت نیز شناخته شده است. به عبارت دیگر تخلص آقای داکتر اسپنتا یک تخلص زردشتی است که در بین آتش پرستان مقیم ایران عمومیت دارد.
فعلا به همین قدر اکتفا می کنم و انشاء الله در آینده مفصل خواهم نوشت. با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 18.12.2014

کلمۀ (افغان) باید در تذکرۀ تابیعت افغانها درج شود جلوگیری ازآن میتواند خیانت محسوب شود

سپاسگزارم از دوست گرانقدرم جناب نبیل عزیزی که این مطلب مهم و حیاتی ملت سرفراز افغانستان را که معضله ای است ملی و منسوب به شرافت و حیثیت ملی و افغانی ما، در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر و سپاس از کارکنان این پورتال عزیز که این را در دریچۀ نظر خواهی گذاشتند.
امید وارم همه فرزندان افغانستان از هر قوم و تباری که باشند، دختر و پسر، زن و مرد و پیر و جوان، هندو و مسلمان در این مورد نظر بدهند و دولت جمهوری افغانستان را رهنمایی کنند.

غواړو مونږ افغانستان دا دی کور د هر افغان

ایکاش رئیس جمهور افغانستان جناب "اشرف غنی" به اساس مادۀ چهارم قانون اساسی از صلاحیت های روشن و صریحی که قانون اساسی کشور به ایشان تفویض نموده است یعنی حفاظت، احترام و حراست از قانون اساسی «وثیقۀ ملی» مردم افغانستان، توسط فرمان جدی امر می فرمودند که کلمۀ (افغان) منحیث ملیت مردم افغانستان حتماً در تذکره های جدید الکترونیکی تابیعت افراد درج گردد. حال که این موضوع به ستره محکمه رویت داده شده است امیدوارم اعضای محترم ستره محکمۀ افغانستان وجدان خود را حاضر دیده، با در نظر داشت اینکه قانون اساسی را کافۀ ملت افغانستان تصویب نموده اند، در صدور فیصلۀ ملی و شرافتمندانه غفلت نکرده هوشیارانه تصمیم بگیرند و این بیت را فراموش نکنند:

چراغ عقل را گرما به مغز خود بر افروزیم
نـبـایـد کـرد کاری بر خـلاف رأی این ملت

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: دبی، امارات متحده عربی    تاریخ: 16.12.2014

داکتر فهیم توخی


کلمه "افغان" در متون کهن!
شايد نخستين‌بارى كه ذكرى از كلمه «افغان» در آثار مكتوب آمده، عنوان «اسوهگانه» در زبان سانسكريت باشد كه در داستان حماسى مهابهاراته به‌صورت «اسواگا» به كار رفته است. معادل دری اين لغت «سواركار» است.
برخی دیگر از محققین ریشه های آنرا در زبان‌هاى سانسكريت و اوستا می‌دانند:
«در اوسـتا او - جـن (Ava-jan) و همچنـين اپ - جـن (Apa-jan) و در سـانسـكـريت او - هـن(Ava-han) و اپ - هـن (Apa-han) به‌معـنی كشـتن و زدن و افكنـدن و برانداختـن و دفـاع كـردن اسـت. اسـم فاعـلى اين ريشــه واژه‌هـا بـايــد در اوســتا اوغـنــه (Avaghna) و اوغـانــه (Avaghâna) اپـغـنـه (Apaghna) و اپغانه (Apaghâna) و در سانسكريت اوگهنه (Avaghna) و اوگهانه (Avaghâna) و اپگهنه (Apaghna) و اپگهانه (Apaghâna) باشد و به معنى افگننده و دفاع كننده و جنگنده وغيره است.


پ.ن.
کتاب شعر های حماسی مهابهاراته ۵ الی ۶ قرن قبل از میلاد سروده شده است!
اوستا مجموعه کهن‌ترین نوشتار و سروده‌های پارس قدیم است!

( گرفته شده از صفحه فیسوک داکتر فهیم توخی)
وقتیکی شاعران زبان دری صد ها سال قبل از اصطلاح افغان به معنی فغان، بانگ و ناله یاد آوری میکند. در شهنامه فردوسی بشکل آوگان از آن یاد آوری میشود، در کتاب های قدیمی اوستا، سانسکریت و مها بهارت به معنی سوارکار نجیب، و یا افگننده یا آورد می شوند. روی کدام سند پشتون و افغان را نام های مترادف اند.
خاموش باد زبان لعنتی تفرقه افگنان... زنده باد افغانستان و سربلند باد افغان های با افتخار...

تشکر


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان    محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 16.12.2014

هموطن محترم آقای نصیرامانی
جناب استاد سیدمسعود را میشناسم، اما هرقدر سعی گردم لینکهای معرفی کرده گی شما بازنشندند تا مقالۀ شانرا بخوانم- بهرحال ازنوشتۀ شما برمی آید که استاد سیدمسعود نیز مانند سایر افغانهای وطندوست بنام افغان وافغانیت مینازد وطرفدار حفظ کلمۀ (افغان) در تذکرۀ تابعیت میباشد.

بی انصافی خواهدبود اگریادآورنشوم که مبتکر ومدافع کلمۀ (افغان) و (افغانستان) آقای ولی احمدنوری میباشد که حدود ده سال قبل بمقابل جریدۀ وطنفروش (امید) قدعلم کرد وبمقابل یک کلمۀ ساختگی ایران ""افغانستانی"" که جریدۀ امید به تقلید از ایرانیها و ایرانپرست ها سعی میکردآنرارایج سازد، اما آقای نوری برای مدت دوسال بمقابل (امید) وایران پرستها مبارزۀ قلمی کرد وسایر ملیگرایان افغان درعقب آقای نوری ایستادند تا اینکه وطنفروشان (امید) شرمنده وناکام شدند.
حالاکه کلمۀ (افغان) باردیگر بارتباط تذکرۀ جدید مطرح قرارگرفته، با احترام کامل بنظرسایر هموطنان، میخواهم نام من درجملۀ آن افغانها ثبت شود که طرفدار نان نامی (افغان) و درج نام (افغان) در تذکرۀ جدید میباشند. با عرض احترام - 16 دسامبر 2014


اسم: نصیر امانی   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 15.12.2014

سخنان ناب، عالی و ملی استاد سید مسعود استاد پوهنتون کابل را به کمک لینک آتی بشنوید:

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/yusufi_band_chaar_nafari.pdf

من نیز افتخار می کنم که شما استاد گرانقدر و فرزند رسالت مند کشور، افغان هستید. پیام رسا و هدف مند شما نهایت با ارزش و سمت دهنده به جوان کشور و مشت محکمی است به دهن ناخلفی که به نسبت قومیت ، هویت ملی خود را به دستور بیگانه انکار می نماید.
چرا میبالم که افغانم

اســـــتاد ســــید مســـعود از جمله گـنـجـیـنـه هــای فکری افغانســـــــتان؛ و یک شخصیت پر افتخار کشور ما؛ که مایه افتخار همه افغان ها میباشد، به جای که زاده شده و رشد کرده، عشــــق می ورزد و می بالد که افغان است.
کلیک کنید و احساسات نابش نسبت به هویـــت و عشق به#میهنــــش را ببینید و بشنوید.
شما نیز فرصــــت دارید بگویید چـــــرا افتـخــار می‌کنید که افغان اید؟ نظریات تان را توسط کمره و یا موبایل ثبـت کرده و به نشانی ما:

http://www.proudafghans.com/en/upload-your-video

بفرستید و یا در یوتیوب آپلود نموده لینک آنرا برای ما ارسال نماید. تا ما آنرا به سایر برادران و خواهران تان شریک سازیم و سبب تشویق آنان در بازسازی و غنامندی افغانستان عزیزما شویم.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: دبی، امارات متحده عربی    تاریخ: 15.12.2014

افغان درکتیبه های دری و فارسی قدیم!
‫‬
شهنامه فردوسی!
کلمه افغان معادل کلماتی: اوگان،اپگان،اپیگان در متون و کتیبه های پارس دوره قدیم، از جمله در کتیبه های پارسی و دری قدیم، مثل کتیبه های ساسانی و در داستانهای حماسی، از جمله شهنامه فردوسی، عالیترین شهکارد ادبی و حماسی زبان دری در کشور، معانی و مفاهیمی چون: شخص و مردم آزادمنش، آزادیخواه، شجاع، رسگار، راستکار را میرساند. چنانکه صفات ذاتی هر فرد و شخصیتی بوده، تذکار یافته که با همان کلمه افغان منطبق است. بتأئید گفته های فوق، حماسه سرایان زبان دری، از جمله فردوسی(در شهنامه اش) ضمن ذکر داستان تاریخی، از نخستین دولتمردان‌ ‌أریائی ها، فریدون را بلقب و صفت اوگان یاد کرده است، که منطبق به کلمه افغان و منظور از مردان، نامور، شجاع و صفدر مقام یافته بود. بدین نهج:
سپهدار چون قارون اوگان سپه کش شیروی و چون اوگان
جای دیگر در زمینه داستان فریدون، در رابطه بذکر کلمه افغان با تغییر حرف چنین آمده است:
همه گرد ایوان دو رویه سیاه بزرین عمود و بزرین کلاه سپه دار چون قارون کاوگان به پیش سپاه اندرون اوگان ( از صفحه فیسبوک دکتر فهیم توخی).
صد فيصد واقعيت است، هيچ پشتون از قوم خود بنام افغان ياد نميكند، این نام است که از جانب دیگران برای پشتون گذاشته شده است و تا حال مورد قبول پشتون ها قرار نگرفته است..
اپکان و اوگان با گسترش دين مبين اسلام و حاكميت أعراب در منطقه و افغانستان به اوغان و بعد به افغان تحول كرد، چون در الفباي عربي حرف گ و جود ندارد و بيشتر به عِوَض آن از حرف غ استفاده ميكنند.
پشتون های بيرون از حدود جغرافيايي فعلی افغانستان اگرچه از تنه افغانستان جدا شده اند ولی هيچگاهي خود را افغان نميگويد. لعنت خدا بر تفرقه افگنان.
نشنلیتی یا ملیت در تقریبا تمام تذکره های کشور های جهان وجود دارد. ولی چون دستان کار میکنند که ازین مسئله برای ایجاد تشنج بین اقوام استفاده کنند و جوانان را که معلومات کافی در مورد تاریخ ندارد با پیچکاری موضوعات غیر حقیقی حساس میسازند، بناً با تائید از نظر شاغلی داکتر صاحب سید عبدالله کاظم اینکه در عنوان تذکره ها "د افغانستان د تابعیت تذکره و تذکره تابعیت افغانستان" نوشته شده است و ماده چهارم قانون اساسی هم اینکه باشنده گان افغانستان را افغان میخواند صراحت دارد... اگر میبود میبود بهتر بود ولی اگر نباشد مشکلی ندارد. مگر نباید فراموش کرد که با این تحمل ّپذیری سلسله ایجاد تفرقه و مشکلات بین اقوام افغانستان از جانب دشمنان قسم خورده افغانستان خاتمه نخواهد یافت...
تشکر


اسم: س.ع کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 15.12.2014

تذکره بذات خود مؤید "ملیت" است یعنی سندیست که منسوبیت یک شخص را به کشور و ملت مربوطه نشان میدهد. آیا گاهی دیده شده است که در یک قباله که درج دفتر و به مهر قاضی رسیده و مراحل آن اکمال یافته باشد، بازهم اصرار بر آن شود که باید در متن نیز نوشته شود که این سند "قباله" است، در حالیکه بر بالای آن به وضاحت نوشته شده" قباله". اینجاست که بحث از "منطق" به "احساسات" میرود و موافقان و مخالفان انگیزه های دیگر را درنظر میگیرند که کار خود شان است و نمیتوان در برابر آنها استدلال کرد و ناگزیر باید سکوت اختیار نمود. حرف آخر


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.12.2014

میخواهم برای شما یک قصۀ دردناک زندگی ام را بگویم که با این موضوع ارتباط میگیرد.
در سال 1981 بعد از ختم تحصیلات شش ساله ام در بلغاریا و برگشت به وطن در پوهنون کابل به حیث نامزد پوهنیار مقرر شدم. در زمستان همان سال و یا یک سال بعد از آن یعنی 1982 به صفت نظارت کننده در امتحانات کانکور سهم گرفتم. معمولاً در ابتدا یک فورمه با یک آی دی نمبر برای شاگردان توزیع میگردد که هویت عمومی خود را در آن باید بنویسند. چند دقیقه بعد از توزیع این فورمه استادان متوجه شدند که در بین شاگردان یک نارامی و همهمه پیدا شد. معلومدار ما خواستار علت شدیم. آنها گفتند که در اینجا در مورد تعلق ملیتی از ما سوال شده است. ما افغان هستیم و نمیخواهیم که چیزی دیگری بنویسیم. در این وقت معلوم شده که در صنف های دیگر نیز این موضوع پیش شده بود. بعداً برای ما گفته شد که رئیس سازمان حزبی، سازمان جوانان و مشاور روسی به صنف خواهد آمد و موضوع را واضح خواهد نمود. آنها به نوبت در صنف ها میگشتند. تا که نوبت صنف ما رسید. آنها توصیح دادند که این موضوع تنها به خاطر احصائیه گیری است و کدام مفهوم دیگر ندارد. البته باید گفت که اکثریت مطلق استادان هم مخالف آن بودند. بعضی از شاگردان گفتند که ما دورگه هستیم و ما نمیخواهیم خود را به یک و یا دیگر قوم (ملیت) متعلق بسازیم . ما افغان هستیم و لهذا از نوشتن آن ا باء میورزیم. خلاصه شاگردان تهدید گردیدتد که اگر "ملیت" خود را ننویسند، در آنصورت پارچۀ امتحان شان ارزیابی نخواهد گردید. بعد از آن سال این کار دیگر به یک امر معمول تبدیل گردید. و هر کسی که با آن مخالفت مینمود تاپۀ ملیت گرا و قوم پرست بر پیشانی اش کوبیده میشد، صرف نظر از اینکه به کدام قوم تعلق داشت. این تصمیمی بود که آتش دیگری را بر کورۀ آتش افزود. همان وقت هم همه میگفتیم که این کار عاقبت مرگبار برای کشور و مردم ما خواهد داشت. نتایج آنرا از سالهاست که میبینم و میسوزیم.
امروز ویدیوی را دیدم که افغانها از افغانیت خود انکار میکردند و نطاق جنرال طاقت چنان "قِت قِتک داد" که باز هم دشنام بدهد و بحث عقلانی را به گفتگویی احساساتی سراسری بکشاند.


اسم: Eng.Najibullah Dawary   محل سکونت: Toronto - Cananda     تاریخ: 14.12.2014

انجنیر نجیب الله داوری.

راه حل مسئلۀ ملیت در تذکره های الکترونیکی.

این این مسئله آنقدر بغرنج نیست که بعضی ها تصور می کنند. من افسوس می کنم بحال اعضای پارلمان و بقیه محافل و مراجع قانون گذار کشور که با نافهمی تمام با سرنوشت کشور بازی، و مسئله ای به این سادگی را نمی توانند حل کنند.

پارلمانی ها خوب بلد اند، که غرض جلوگیری از ورود شخصیت های ملی به کابینه تحت بهانه دو تابیعته خط و نشان بکشند، تا راه برای ورود مفت خور های تنظیمی و جواسیس ایران و پاکستان در پارلمان بیشتر و بیشتر باز شود و همزمان برای منافع شخصی خود شان چون مزایای بی حد و حصر عمری از کیسه ملت، مصوبه های این چنانی و آنچنانی تصویب کنند. ولی از حل بسیاری از مسایل ملی از جمله حل نوشتن ملیت در تذکره عاجز اند.
البته که گناه شان نیست، زیرا بیشتر ۹۰ فیصد پارلمانی ها را اشخاص بیسواد، نیمه باسوادِ قوماندانان تظیمی و زورمندان تشکیل می دهد.
اما موضوع و مسئلۀ تابعیت در تذکره را چطور باید حل کرد.
مردمی که در کشور محبوب ما افغانستان زندگی می کنند، متشکل می شود از اقوام ذیل:ـ
پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، قزل باش، نورستانی، هندو باور، سیکهـ، قرغز، قزاق، ایغور، ایماق، نورستانی، پشه یی، بلوچ، عرب، مسیحی، یهود و غیره و غیره ... که همزمان همه و همه افغان نامیده می شوند.
حالا اگر منطقی بیاندیشم - نمی شود که قومیت هر هموطن را، که همان قومیت رگ و ریشۀ وی را می سازد - به باد فراموشی گرفت. و از طرفی هم هرگز و هرگز نمی توانیم روی درج ملیت پر افتخار {افغان} روی تذکره ها خط بطلان کشید.
پس راه حل چه است که همزمان هر دو عنصر عمدۀ فوق الذکر در تذکره الکترونیکی، ذکر شود.
راه حل اینست که در ستون مشخصات تذکره ها یک مشخه دیگر هم اضافه گردد. بدین ترتیب:-
اسم
ولد
پدر کلان
محل تولد
تاریخ تولد
ملیت
قوم
یعنی همزمان با اینکه ملیت افغان برای عموم اتباع کشور در تذکره ها تحریر می گردد.با اضافه نمودن عنصر قوم در تحت عنصر ملیت، نام قوم تذکره گیرنده نیز ذکر شود، ‌چون پشتون، تاجیک، هزاره و یا...
و قوم هم قوم مربوط تذکره گیرنده. هر چه باشد؟

در این شکی نیست که تمام اتباع افغانستان در بیرون از کشور افغان شمرده می شوند، بناءً‌ اگر قرار باشد برای کسی پاسپورت از روی تذکره داده شود باید ملیت شخص مذکور در تذکره داده شده باشد. روی این اساس در حالیکه قومیت هر هموطن در تذکره محفوظ و ثابت می باشد، ولی درج ملیت افغان در تذکره جهت اخذ پاسپورت، و اجرای مسایل دیگر در سفارت خانه های کشور های خارج مقیم افغانستان، امر بسیار ضروری بشمار می رود. زیرا محافل رسمی کشور های خارج فقط و فقط اتباع کشور افغانستان را به نام افغان به رسمیت می شناسند.
نه پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره، ترکمن، هندو، بلوچ وغیره وغیره.

ــــــــــــــــــــــ------ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاپی اول را نادیده بگرءید
این کاپی درست است.


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 14.12.2014

من نمیخواهم در رابطه با ذکر کلمه "افغان" در تذکره الکترونیک بیشتر صحبت کنم، چون نمیخواهم با احساسات بعضی هابرخورد نمایم، ولی اینقدر میگویم که هدف از توزیع تذکره چه بصورت عنعنوی و (چه بصورت مدرن یعنی الکترونیکی) تثبیت هویت یک شخص است که تبعۀ افغانستان بوده و برطبق قانون از تمام مزایای قانونی کشور متبوعه مستفید میباشد.
تذکره برای تثبیت هویت شخص بیرون از کشور مدار اعتبار نیست، بلکه برای بیرون کشور تنها و تنها پاسپورت رسمی مدار اعتبار میباشد که هویت آن شخص را به حیث تبعه کشور تثبیت میکند. لذا تذکر کلمه "افغان" در پاسپورت میتواند یک دلیل برای تثبیت ملیت شخص که مربوط کدام ملت است، محسوب شود. اما در داخل کشور این ضرورت احساس نمیشود، زیرا با داشتن یک تذکره معتبر که در آن تذکر رفته است:"جمهوری اسلامی افغانستان، وزارت داخله، تذکره تابعیت" برای تثبیت هویت شخص که تبعه افغانستان و لذا افغان است، کفایت میکند. این بود نظر من و اما آنچه خسروان لازم دانند، اختیار بدست خود شان است


اسم: نجیب منلی   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 14.12.2014

هر څه پر خپل ځای

«زه افغان یم، افغان زما هویت دی!»

په پردو، تودو بحثونو کې بې وخته ځان ورګډول، جنګ په بیه اخیستل دي. دغه پورته جمله د فیسبوکي هېواد د یو شمېر اتباعو له پاره د ورځې شعار دی. زه یې پر دې څه نه وایم چې پر حقه دی او که پر ناحقه. هر څوک، خپل یې فکر. که چا ته دا ښه ښکاري چې په دغه شعار هم ځان تباه کړي او هم نور، زه به ورته څه ووایم؟ نور لګیا دې د نورو، دې ته ورته، شعارونو په سر ځان پورې شل کیلو چاودېدونکي توکي تړي او د والیبال د لوبې په میدان کې پرې بې ګونا ماشومان وژني.
«دون کیښوتې دې لامانچه» ......


متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: Aref Abassi   محل سکونت: California    تاریخ: 12.12.2014

به نظر من در تذکره یا ورق هویت دو اصل عمده در نظر گرفته شود. اول هویت ملی که کلمۀ افغان آنرا افاده می کند. دوم هویت شخصی که نام و نام خانوادگی ( تخلص ) ممثل آن است. در صورت ذکر هویت ملی ( افغان ) هویت دادن به یک شخص بر بنیاد قومیت خود موجد مشکل و مفشوش ساختن است. مثلاٌ تاجک کجا و یا پشتون کدام مملکت.
ذکر کلمۀ اففان ممثل هویت واقعی یک افغان است.


اسم: طارق ارسلائی   محل سکونت: ایالت ویرجینیا - امرکا    تاریخ: 12.12.2014

با عرض حرمت جناب داکتر صاحب کاظم به عرض برسانم که همیش از نوشته ها و نظریات عالی جناب تان استفاده نموده و لذت برده ام.
اما در قسمت حذف کلمهُ افغان از روی تذکره متأسفانه بنا بر دلایل ذیل با شما موافق نیستم:

۱- چنانی که جناب خود شما نیز اشاره نموده اید کلمهُ افغان بخشی (نه تمام) از هویت ملی ما می باشد، بناءً حذف کلمهُ افغان خود به خود به معنی از دست دادن بخشی از هویت ملی ما می باشد.
مطمئن هستم که جناب شما نیز نمی خواهید در این ایامی که شیرازه های هویت ملی ما از هر جانب در حال فرو ریختن است، محکم ترین (و شاید هم آخرین) سنگر هویت ملی خود را نیز از دست بدهیم.
۲- آنهایی که مخالف ذکر کلمهُ افغان بر روی تذکره تابعت هستند (البته نه شخص شما) در مجموع همان افرادی هستند که نه از لحاظ حقوقی (آنچنانی که شما اشاره نموده اید) بلکه با اصل کلمه و حتی به افرادی که این کلمه بالای شان اطلاق می شود، عناد، خصومت و دشمنی دارند و چنانی که دیده می شود بعضی ها موضوع حقوقی را صرف به حیث روپوش در این مورد استفاده می کنند (البته بازهم به استثنی شخص جناب شما و عدهُ قلیلی از اهل خبره.) بناءً دعوای این افراد از اساس بر پنیاد غلط استوار است که امید ستره محکمۀ افغانستان به این نکته متوجه باشد.

۳- نکته سوم را گلایتاً حضور جناب شما و دیگر بزرگان به عرض می رسانم و آن اینکه:
من خودم تازه نیمی از قرن را پشت سر گذاشته و از دوره های طلائی رفاه و آرامی خاطرات اندکی در ذهن دارم؛
اما کاش در آن ایامی که شورای واقعاً ملی داشتیم و اعضای آن درد وطن را در سینه داشتند،
و هم کاش آنزمانی که همسایه های ما تا این سرحد گستاخ و پر روی نگردیده بودند،
و باز هم ایکاش آنزمانی که خود تا این حد از پا نیفتاده بودیم؛ همین مشکل بودن و نبودن کلمهُ افغان بر روی تذکره حل می گردید. شما بزرگان خود همین کلمه را برروی همان تذکره ها جا دادید (و در وقت آن اعتراضی هم نکردید) و ما هم به آن انس گرفتیم و حال که کشتی وطن در حال غرق شدن است و هویت ملی ما در حال نابودی، از ما می خواهید که از آن بگذریم؟


اسم: احمد جان منو   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 11.12.2014

افغان، افغاستان او افعانستانی

ګرانو د قدر وړ لوستونکوو په سلامونو او درناوي مو نازووم او هرکلی مو کووم!
نن سبا زمونږ په ګران هیواد کی د (افغان، افغاستان او افعانستانی) د ناندریو بازار تود دی. زه د څو سوالونو او د هغو یو ځوابونه لیکم، تاسی هم که د سوالونو او ځوابونو د څرنګوالي په خاطر، کوم د درستوالی د پاره څه لرئ لطفآ راسره شریک يي کړئ.

1 - ته څوک يې. زه (افغان) يم. شما کی هستید. من (افغان) هستم.
2 - تاسی دکوم ځای يې. (زه» «مونږ» دافغانستان یم «یو». تو «شما» از کجا «هستی»، «هستید» من «ما» از افغانستان هستم «هستیم».

یا به داسی وایو چی:
زه ا فغانستانی یم. من افغانستانی هستم.
په ورځنیو خبرو او اترو کی مونږ په پښتو او دری ژبوکی پورتنئ جملې په کار وړو . اوس نو زه نه پوهیږم چی، ستونزه په کوم شي او یا په کوم ټکي کی ده.
- په لومړۍ غونډله کی د سوال په وړاندی ځواب، په دواړو خویندو ژبو (پښتو) ا و (دری) کی ـ (زه افغان یم) او (من افغان هستم) په دواړوژبو کی د (افغان) کلمه یو شانته لیکل کیږي او تلفظ یې هم یو دی.
- په دوهمه پښتنه کی هم د سوال په ځواب کی د (افغانستان) نوم په دواړو خویندو ژبو کی په یوشانته ټکو لیکل کیږي او تلفظ یې هم په دواړو ژبو کی یو شانته دی.
همدارنګه مونږ په دواړو ژبو دری او پښتو کی د ویاړنې لپاره په نسبتي حالت کی په خپلو تخلصونو یا وړو نومونو کی د «نی» او «ني» کلیمې چی دنسبت کلیمې دي په کار وړو لکه: زه افغانستانی یم، من افغانستاني هستم. یا: زه لوګری یم، من لوګري هستم. يا: زه کابلی یم، من کابلي هستم.
زما ښاغلو ژب پوهانو، ادب پوهانو، ژب څیړونکو او د ټولو لوستونکو څخه دا هیله ده چی په پورتنئ توضیح کی، که نادرسته وې لارښوونې ته مو اړتیا لرم. که نه نو، دا جنجالي موضوع به زنومږ دهیواد اوسیدونکو ته به ډیره د درد سر مسله وې لکه دا او س چی جریان لري. درنو لوستونکو دری او پښتو دواړه خویندي ژبې دي او زمونږ د ویاړلي هیواد ملي او رسمي ژبې. کله کله مجترم ژب پوهان یوه کلیمه په بله ژه کی وګوري چی د دویو د ژبو د کلیمو سره یو څه ډیر لږ شباهت هم ورسره ولري ،بیا نو قلم ورپسی راواخلي او هغه دخپلې ژبی پوری نښلوې او پری ویاړي . دا د تشابه او نږدیوالي کلیمی لا څه کوی چی د یوشانته والي افعال يي په خپل کور افغانستان کی شته دی هډو ورته دچا پام نه دی شوی. دوستانو ددری، پشتو او پشه يې او ښايې نورو زمونږ دهیواد په ملي او نورو ژبو کی دننګیالو د کهول په بڼ او شریک کور افغانستان کی چی، دژبو نندارتون لري دافعالو پای یې یو شانته یا به پوره ورته وی لکه: په ترتیب سره په پشتو، دری او پشه يي ژبو کی دافعالو پای ته ستاسو پام ور اړووم. - زه ډوډۍ خورم، من نان میخورم، آ اوو اییم.
وګورئ: په پښتو او دری کی (خورم، میخورم) کټ مټ یو شانته دي نو برتری د کومې ژبې ده. زه خو برتري پکی کښی نه وینم او تر پایه پوری ټول دلومړي حالت افعال د «م» د توري لرونکي دي او په همدی د«م» په توري ختمیږي چی دا شراکت په دری واړو ژبو (پښتو، فارسی او پشه يې) کی د فعلونو پای د «م» په توري دی.
په دی اړوند به زه دومره ووایم چی دهیواد د لویو او وړو سره باید د پوهاوي کارونه وشي او دا ورته په ګوته شي چی زمونږ ګران هیواد د ژبو دګلونو بڼ دی یو و بل ته ښکلا ور بخښي او ددغي خدايي ښکلا او خوش بویونو څخه ښايی خوند واخلو او په مینه او ورور ولئ کی سره خپل هیواد د سولې او ترقې په لور وخوځوو. متحد او یو لاس شو لکه ورونه د برابر حق خاوندان شو او د هیواد د ټولو شتو څخه یوشان برخه من شو د پوهی او ادب مخګښان شو، په هرڅه او هر کارکی نړیوالو ته یوه ښه بیلګه او مثال شو او په پای کی نا اهله سیاستوال د اهلو څخه جلا او ويي پیژنو او کړیدلو او زوریدلو هیواد والو په چوپړ کی شو. په درنښت.





اسم: س.ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 11.12.2014

آنچه را میخواهیم در تبصرۀ قبلی خود علاوه دارم، اینست که: اگر فکر شود که ذکر کلمه "افغان" بیانگر "هویت ملی"است و درغیرآن "هویت ملی زیر سؤال میرود"، باید تصریح کرد که "افغان" کلمۀ حقوقی است که مفهوم آن با سؤال "ملیتNationality" مطرح میشود یعنی منسوبیت به یک "ملت" را افاده میکند، مثلاً اگر پرسیده شود "ملیت" شما چیست، جواب آن بدون مکث "افغان" است، اگر از هرتبعه ایران ، پاکستانی، جرمنی، و امثالهم درباره ملیت شان پرسیده شود، میگویند: ایرانی، پاکستانی، جرمن و ...
"هویت ملی" یک مفهوم بسیار وسیع است که تاریخ، عنعنات، ساختمان اجتماعی اعم از ترکیب اقوام، زبانها و مذاهب و فرهنگ کشور را در مجموع دربر میگیرد.
متأسفانه اطلاق کلمه "ملیت" به اقوام افغانستان که محصول تهاجم فرهنگی کمونیستی در دوران خلق و پرچم بود، یک اصطلاح سیاسی بوده که به هدف جدا ساختن اقوام کشور بکار رفته است. بحث بر اصطلاحات معمول آنوقت مثلاً "ملیت هزاره، ملیت پشتون و یا ملیت تاجک و ازبیک و غیره شامل مفهوم "ملیت" یعنی "منسوبیت بیک ملت" نمیگردد، بلکه آنها باید شامل اقوام افغانستان شوند و هر قوم میتواند به شاخه ها و قبایل مختلف تقسیم گردد که موضوع بحث "اتنیستی" بوده و مجموع همه اقوامیکه در کشور در حدود ارضی مشخص آن زندگی دارند و از یک "سلطه یا حاکمیت ملی" برخوردار اند، زیر نام "ملت" تعریف میگردند. امید میکنم این موضوع حساس و مهم را با این مختصر توضیح کرده باشم.


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 10.12.2014

تا جائیکه از نمونه کارت "تذکره الکترونیکی" بر می آید در دو گوشه کارت به پشتو و دری این موضوع درج گردیده که " جمهورت اسلامی افغانستان، وزارت داخله، تذکرۀ تابعیت".ذکر کلمه "افغانستان" و "تابعیت" خود بخود واضح می سازد که دارنده این تذکره "تبعه افغانستان" و بناً "افغان" است.
بر طبق قانون اساسی مادۀ چهارم بند دوم:
«ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادی که تابعیت افغانستان را دارا باشند»
و بند چهارم آن می افزاید که:
« بر هر فردی از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق می شود».
بند بعدی:
«هیچ فردی از افراد ملت از تابعیت افغانستان محروم نمی گردد».
به این اساس گمان می کنم که درج کلمه "افغان" در متن کارت لزوم ندارد و نباید همچو مسائل را با احساسات وطنی و نظیر آن مورد اعتراض قرار داد. امید است ستره محکمه به رویت همین مواد قانون اساسی حکم کند.


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل     تاریخ: 10.12.2014


در شروع دورۀ کرزی در ضمن کوشش ها مزبوحانه دیگر، گروه افغان ستیز برای از بین بردن اسم پشتنی تجارتی بانک هم کوشش کردند، ولی نظر به هر دلیلی که بود درین پلان شوم شان موفق نشدند، صرف تجارتی آن حذف و پشتنی آن باقی ماند... با حاکم شدن ادارۀ جدید در افغانستان با استدلال این که پولیس یک اصطلاح بین المللی است، اصطلاح مروج آن زمان یعنی څارندوی را بسیار به آسانی حذف نمودند و پولیس را جاګزین آن ساختند... چندی بعد موضوع ګالری ملی سر زبان ها شد که یک تعداد در کوشش این هستند که به استدلال اینکه ګالری یک اصطلاح خارجی است باید به نګارستان تبدیل شود... این دو استدلال یعنی تغییر اصطلاح څارندوی به پولیس، و تغییر ګالری به نګارستان باهم در تناقض قرار دارد... یعنی اګر قرار باشد اصطلاحات بین المللی حفظ ګردد، باید ګالری هم حفظ ګردد، و اګر قرار بوده باشد که اصطلاحات ملی تقویه ګردد باز ضرورت به تغییر نام څارندوی به پولیس نبود... به همین ترتیب بعداٌ این افغان ستیزان با استفاه از پاکی دل های افغانهای که ملی می اندیشیدند، توانستند بدون اینکه هیچ نوع سر و صدایی ایجاد شود، اصطلاح بسیار جامع و قبول شده یی حربی پوهنتون را حذف و اکادمی ملی نظامی را جاگزین آن کردند... به همین ترتیب تا امروز کوشش دارند تا اصطلاح پوهنتون را حذف و دانشگاه را جاگزین آن نمایند ولی تا امروز موفق نشده اند...
میخواهم یک بحث جداگانه یی داشته باشم و دوباره به اصل موضوع بر میګردم.
تهاجم فرهنګی ایران خطر کمتر از تهاجم آی اس آی بوسیله طالبان بر افغانستان ندارد. این تهاجم به مراتب خطرناک تر از تهاجم مذهب گرایی تاریک طالبانی برای افغانستان است... این تهاجم بسیار بشکل ګسترده صورت ګرفته و تمام نقاط اساسی زبان، فرهنګ، ارزشهای تاریخی، هویت و اعتبار افغانستان را هدف قرار داده است و پیشرفت های قابل ملاحظه یی هم داشته است. این تهاجم فرهنګی ایرانی در بخش حمله به زبان ها محدود به زبان پشتو نبوده بلکه زبان اصیل و شرین دری را هم مورد تهاجم وحشیانه قرار داده است و عمال آنها بی شرمانه زبان پدر و اجداد شان را یعنی ( دری) را زیر پا ها کرده و زبان و لهجه غیر استندرد ایرانی و اصطلاحات مصنوعی خودساخته یی ایرانی ها را جاگزین اصطلاحات اصیل دری میکنند که باید هرچه زودتر جلو آن گرفته شود.
آیا میدان هوایی یک اصطلاح پشتو است که امروز حذف میشود و بجای فرودګاه که معنی ناقص یعنی صرف فرود آمدن معنی میدهد که میشود آن را "پروازگاه" هم ساخت ولی میدان هوایی یک نام جامع برای آن میباشد.
آیا ما روی چه منطق بجای " یک سلسله" اصطلاح انگلیسی " یک سری" را استعمال میکنیم؟
ایا روی کدام استدلال ما بجای "مشکل و جنجال" اصطلاح که ریشۀ انگلیسی دارد یعنی" چلنج با تغییر چالش" را بکار می بریم؟
آیا روی کدام منطق به عوض " شهری" اصطلاح " شهروند" را بکار می بریم؟
آیا روی چه منطقی اصطلاح " خیابان" را بجای " کوچه" استفاده میکنیم؟
آیا روی چی منطقی بجای اصطلاح " تر" اصطلاح ایرانی " خیس" را استفاده میکنیم؟
روی چه استدلال اصطلاح " فرونده" را به عوص اصطلاح با ریشه یی ترکی " دوسیه" استفاده میکنیم؟
روی چه منطقی بجای " شفاخانه" اصطلاح بی معنی " بیمارستان" را بکار میبریم؟
روی چه ضرورت بجای " دواخانه" " داروخانه" را بکار ببریم؟
ایا چه ضرورت احساس کردیم که برای اشیای بیجان به عوض" خوش داشتن" اصطلاح " دوست داشتن" را بکار ببریم؟
آیا ضرور است که باید بجای اصطلاح" موتر" اصطلاح " ماشین" را بکار ببریم؟
به همین ترتیب هزاران اصطلاح ویروسی تازه وارد در زبان شرین دری ما...
از نگاه تلفظ زبان فارسی ایرانی غیر استندرد بوده و خیلی مضحک می نماید. ما در افغانستان لهجه هزارگی را میتوانیم به لهجه یی ایرانی در یک کته گوری غیر استندرد زبان دری بیاوریم.
آیا ضرور است بجای اینکه بگویم " میدانم" بگوئیم میدونم" یا بجای " قربان" " غربان" یا بجای " حقوق" حغوغ" بگوئیم و بجای " قدیر" " غدیر" و بجای "غار" " قار" را بکار ببریم؟
آیا ضرور است به عوض " آنها" " اونها" را بکار ببریم؟ یا بجای " چشمان" " چشمون" را بکار ببریم و به همین ترتیب هزاران پرزی دیگر معیوب را جاگزین پرزجات استندرد ماشین زبان دری خود کنیم.
زبان دری مربوط کدام قوم وقبیله یی خاص افغانستان نیست، پشتون، تاجک، هزاره، ازبک، نوستانی و ایماق این زبان را از خود میداند وهیچکس حق مختص ساختن این امتیاز به گروه قومی را ندارد. من منحیث یک پشتون زبان دری را از خود میدانم و کسی را اجازه نمیدهم تا بالای زبانی دری ام معامله کند...
دوباره بر میگردم به اصل موضوع، یعنی برنامه یی افغان ستیزی یک تعداد از کثیف ترین انسانها در افغانستان. بعد از حذف اصطلاح قبول شده یی سارندوی و عوض کردن آن به پولیس، کوشش فراوان صورت ګرفت تا حس عدم تحمل اصطلاح پشتو نام پښتنی تجارتی بانک را تغییر دهند و یا این بانک را صرف به ګناه اینکه نامش پښتو است لغو نمایند ولی ناکام شدند. به سر کار آمدن آقای اشرف غنی باز هم این ویروس فعال تر شده اند و کوشش ها برای تخریب هرچه بیشتر ارزش های ملی ما آغاز یافته است. امروز وقتیکه از پلان مدغم شدند "بانک ملی افغان" و " پشتنی بانک" و انتخاب یک نام جدید جز برنامه های شوم این گروه است، درین برنامه با یک تیر دو هدف را نشانه قرار داده اند، یعنی یک اصطلاح افغان در " بانک ملی افغان" اولین بانک افغانستان و اصطلاح پشتنی را در"پشتنی بانک" مورد هدف قرار داده است ولی باید جلو این فاجعه گرفته شود، اینها مانند ویروس و موریانه عمل میکند و طالبان روبنا های افغانستان را این گروه زیربنا های کلتوری و تاریخی افغانستان افغانستان را تخریب میکنند...
ما از اشرف غنی این توقع را نداریم که در حضورش این افراد شوم و تفرقه افگن باز هم یک ضربه جبران ناپذیر بر ملت افغان وارد کند که برگشت ناپذیر خواهد...

تشکر



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved