Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده، سال 2014    نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.01.2015

دانشمند محترم جناب احراری صاحب سلام

فرهنگ دهخدا، کلمۀ وطی را مصدر عربی دانسته بمعنی دخول کردن در زن وهمین جملۀ عربی نیز در آنجا آمده است.درست است که اهل تسنن دخول از پشت را حرام میدانند،اما متاسفانه بچه بازی وعمل لواط بیشتر درمیان اهل تسنن رواج دارد. درعین حال آيه ٢٢٣ سوره بقره به شرح زيرقابل توجه به نظرميرسد. آيه مذکور به مرد اجازه داده است ،براى ارضاى تمايلات جنسی خود، زنش را از طريق غيرعادى تصرف کند.(نسآؤُکم حرث لکم فاتوا حرثکم انّى شِئتُم ... ) يعنى (زنان شما کشت زارشماهستند، پس بهرنحوى که ميل داريد براى کشت درآنها فرودآئيد.)درفقه اسلامى درباره چگونگى فرودآمدن شوهر درکشت زارش اختلاف نظروجود دارد.
عده اى ازفقها عقيده دارندکه ـ انى ـ مذکور درآيه موردنظر، مفهوم زمانى داشته و بعبارت ديگرـ انى زمانى ـ بوده وهدفش آنست که شوهر در هرزمانى که اراده کند ميتواند باهمسرش مقاربت کند، ولى گروه ديگرى ازفقهامعتقداند که ـ انى ـ مذکور در آيه مورد نظر، افاده مکانى داشته و مقصودش آنست که شوهردر هرمکان وهر عضوى از بدن زن که اراده کند، اعم از قبل و يا دُبُر ميتواند مقاربت نمايد.( قرآن کريم وفرقان عظيم ، از انتشارات جاويدان ، تهران نيز درصفحه ٢٦ آيه مذکور رابا کلمات( ... پس درکشتزار خود هرجا که خواستيد فرود آئيد...) ترجمه کرده است. ولى البته عمل مذکور مکروه تلقى شده است. شيخ نصيرطوسى که ازافقه فقهاى اسلام بشمار ميرود، نيز عقيده مکانى بودن ـ انى ـ را موافقت کرده است.


اسم: زهره داود سلطانزوی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 01.01.2015

جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان،
از لطف، محبت و قدردانی شما از بنده جهان سپاس. برای من بسی جای افتخار است که اشخاص مثل شما و داکتر صاحب کاظم از خدمات بنده در پورتال وزین «افغان جرمن آنلاین» قدر دانی می کنید.
جناب داکتر صاحب، شما خود یک ژورنالیست، تحلیلگر و زبان شناس ماهری هستید با وجود مریضی و کهولت سن هنوز هم به قضایا واقعاً آگاه هستید و یادی از دوستان می کنید که نمایانگر شخصیت شما است. همان طوریکه شما فرمودید متأسفانه روی یک سلسله نزاکت ها نتوانستم در تلویزیون «آریانا افغانستان» صحبتی با شما داشته باشم ولی بحث جالب شما و بنده در مورد «خط دیورند» در تلویزیون از «لوس آنجلس تا کابل» سال های قبل مورد توجۀ عدۀ زیادی از بینندگان قرار گرفته بود، مصاحبه با شما همیش یک چلنج جالب بوده است. من هم برنامه «زهره شو» را بسیار دوست داشتم ولی متأسفانه دیگر توان مالی اش را نداشتم و کاری را که من انجام دادم در مقابل افغانستان و مردم مصیبت دیدۀ آن بسیار کوچک است ولی برایم یک قناعت روانی فوق العاده داد۰
اساساً همین اصولیکه باید برای حرف زدن خود پول بپردازیم درست نیست ولی مشکلات اقتصادی صاحبان تلویزیون ها این شرایط را بار آورده بناءً هر کی پول داشت و آرزوی برنامه داشت ساعتی را می خرد که در حقیقت برای حفظ ارزش های یک جامعه کار درست نیست ولی اگر پول ندهید آزادی بیان ندارید خصوصاً اگر برنامه ساز سیاسی باشید. در اینجا می خوا هم از تمام دوستانی که گاه گاهی این برنامه «زهره شو» را کمک مالی کرده اند اظهار سپاسگذاری کنم و همچنان آوازه های را گویا بنده افغانستان رفته ام تا کدام چوکی دولتی را بگیرم رد می کنم.
یقیناً آرزو دارم تا روزی قادر شوم صدایم را از داخل افغانستان بلند کنم و مایه افتخارم خواهد بود ولی فعلاً در همین «لوس آنجلس» هستم در اخیر یک بار دیگر از مهربانی تان یک دنیا ممنون۰


اسم: عبدالعلی نور احراری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 01.01.2015

دوست عزيزى از من خواست تا نظرم را در بارۀ نوشتۀ دانشمند محترم جناب سيستاني صاحب زير عنوان "اشاره اى به ارتباط كلمات (طوى)و(مهر)"كه به پاسخ استادم محترم جناب هاشميان صاحب نگاشته شده و در سايت وزين افغان جرمن آنلاين به نشر رسيده ابراز نظر نمايم.

از اينكه بنده در امر نشر مقاله در سايت ها بلديت چندانى ندارم، بدين وسيله شمارا زحمت مى دهم كه نظر مختصر مرا جهت انتقال به سايت مذكور وسيله شويد.

اينكه نوشته شده كه كلمه (طوى) عربى است و از مصدر (وطي)به معنى دخول كردن و جماع كردن با زن مى آيد. اشتباه است.
كلمۀ (طوى)اصلا عربى نيست. بلكه كلمه تركى است كه معنى جشن و مهمانى و ضيافت را مى دهد.
اينكه نوشته شده:
و الدخول الموجب للمهر هو الوطى قبلا او دبرا
يعنى دخول موجب مهر مى شود از پيش يا از پس معلوم نيست كه اين عبارت، كدام حديث است يا مقوله يا چيز ديگر از سوى ديگر عمل جنسى از نظر تسنن از راه عقب حرام است
اينكه نوشته شده:
(قرآن سوره نساء آيه ٢٤) مى فرمايد: الاستمتاع التلذة....
در آيۀ مذكور اين عبارت نيست شايد قول مفسر بوده باشد بلكه به اين عبارت است:
فما استمتعتم به منهن فأتوهن به أجورهن
يعنى: پس آنچه از ايشان كام گرفتيد مهر هاى شان را به ايشان بدهيد.

در اين مورد هم دو قول است:

١/كام گرفتن از زن بانكاح شرعي است،
٢/قول جمهور حكم اين آيه را به نكاح متعه يا مؤقت كه در اول اسلام روا بود و بعد حرام گرديد نسبت مى دهند.
مسائل ديگرى در باره روحيۀ اين نوشته است كه از آن مى گذريم.

و من الله التوفيق


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 31.12.2014

دانشمند والا مقام جناب سید خلیل الله هاشمیان!
سلام و ادب! شما با بزرگواری تان ما را واقعاً خجالت دادید، بنده بدینوسیله سال نو عیسوی را برای شما، فامیل ارجمند و به تمام هموطنان با درد و دارای احساس عالی وطندوستی تهنیت عرض میکنم، خداوند ج سال جدید را سال حل معجزه آسای تمام معضلات مملکت نازنین ما وسیله شود، و ملت نجیب افغان از این همه آفات و مصائب رهایی یابد.
استاد گرامی! من همه مقالات پورتال وزین افغان جرمن آنلایه را نمی توانم بخوانم ولی اگر کدام مقاله ای از شما را از دست بدهم یعنی نه توانم مطالعه کنم واقعاً به من ندامت دست میدهد و من این ندامت را متحل نمی شوم.
شما مثل همیشه سرافراز باشید وعمر دراز و سلامتی کامل لباس تن تان باشد
با احترامات فائقه
ف، هیرمند


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 31.12.2014

مقام ریاست اجرائیوی حکومت وحدت ملی، گرچه در قانون اساسی افغانستان راجع به آن تذکر نه رفته، وبه اساس فرمان مأوراء قانون ایجاد گردید و شخص معیین در عین فرمان در این مقام مقرر شد، یعنی این مقام انتصابی است و نه انتخابی و نظر به قانون مانند سائر مقرری ها باید از شورای ملی رأی اعتماد بگیرد، مگر این که رئیس جمهور طی فرمان دیگر، البته مغایر قانون، رئیس اجرائیه را از گرفتن رأی اعتماد پارلمان معاف نماید( اگر چنین صلاحیتی را داشته باشد). اگر دوسال بعد قانون اساسی را صرف به لحاظ خلقت پست صدر اعظم تعدیل کردند و با زهم صدراعظم توسط رئیس جمهور تعیین گردید در آن صورت صدراعظم مسؤول تشکیل کابینه بوده خود با اعضای کابینه اش برای گرفتن رأی اعتماد توسط رئیس جمهور باید به پارلمان معرفی گردد. معلوم شود که این تعدیل شامل چه مندرجاتی در این بخش خواهد بود.
احتمال دارد تعامل کنونی بحیث یک رسم قانونی در قانون اساسی افغانستان جا داده شود که کاندیدی با رأی بیشتر رئیس جمهور و کاندید دومی با آراء کمتر از رئیس جمهور بدون قید و شرط صدراعظم بوده مکلف به گرفتن رأی اعتماد از پارلمان نباشد. فهو المراد.
این ابهاماتی است که سر راه این وطن قرار دارد و فهمیده نمی شود که مغز متفکر افغان آن ها را روشن خواهد ساخت یا وزیر خارجۀ آیندۀ امریکا و یا امریکا این صلاحیت را به وزیر خارجۀ پاکستان اعطاء کند.
شاعر گفت الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 31.12.2014


اشاره ای به ارتباط کلمات «طوی» و «مهر»

استاد هاشمیان بزرگوار سلام

چنانکه قبلاً خدمت شما عرض کرده ام،کلمۀ طوی عربی است واز مصدر [ وَطْی ْ ]به معنی دخول کردن و جماع کردن بازن می آید:و الدخول الموجب للمهر هو الوطی قُبُلاً او دبراً.

بنابرین طویانه، پولی است که در بدل مقاربت جنسی از داماد گرفته میشوداما در اصطلاح عوام طوی به معنی عروسی وجشن ازدواج زن ومرد است.واما [مَهر]پولی است که در بدل لذت جنسی از زن، بنابر قرارداد ازدواج، به زن پرداخته میشود: "قال رسول الله صلعم أحق الشروط ان توفوا به ما استحللتم به الفروج." (شایسته ترین شرطی که حق بهره مند شدن از زن و فروج او را برای شما فراهم می سازد، مهر است.) (دایرة المعارف اسلامی، عنوان مهر.)
"بر مبنای حدیث نقل شده از بخاری، مهر شرط واجب شرعی شدن ازدواج است. هر ازدواجی بدون مهر باطل و فاقد اعتبار است." (مشکات المصابح، کتاب دوم در مورد مهر، حدیث شماره ۵۷، به نقل از ابوداوود و احمد.) پرداختن مهر اساس و تضمین برای حفظ و تحکیم حق مقاربت جنسی مرداست، از آنرو "هر آن کسی که دو مشت پر آرد و یا خرما بعنوان مهر به زنش بدهد (سهم استفاده از جسم) او (زن) را شرعأ پرداخته است." (همان منبع، حدیث ۵۸، بنقل از ترمذی.)
( قرآن سوره نسأء آیه ٢٤)میفرماید: الاستمتاع التلذة. والاجور المهور؛ وسمی المهر اُجر الأنه استمتاع ... و ذلک دلیل علی أنه فی مقابلة البضع (فرج المرأة، او جماعها) ؛ لأن ما یقابل المنفعة یسمی اُجرا. " از نظرمفسر سوره نساء آیه ٢٤(القرطبی)" لذت (بیان شده در این آیه) همان لذت جنسی است. و مزد آن هم مهر است. مهر مزد خوانده شده است به این دلیل که مزدی در بدل لذت جنسی است... و این مزد معاوضه ای است در بدل ارگان جنسی زن ( مقاربت جنسی)

بنابرآنچه گفته آمدیم، طویانه از مهر فرق دارد، تعیین مهر وپرداختن آن یک امر شرعی واسلامی است که بدون انجام آن نکاح صحیح دانسته نمیشود، اما طویانه یک عمل شرعی و واجبی نیست، یعنی نگرفتن وندادن طویانه سبب باطل شدن نکاح نمیگردد، وچون یک عمل خارج از احکام دینی وشرعی است، اولیای دختر، معمولاً طویانه را طورپیشکی از داماد میگیرندوتا مبلغ طویانه را از دامادنگیرد، زمینۀ عروسی ونکاح را فراهم نمیکند.دراین مورد روایات واسنادزیادی موجود است فعلاً به همینقدر بسنده شد.
با احترام


اسم: جهاني   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 31.12.2014

به استادان محترمم ډاکټر صاحب سید خلیل الله هاشمیان و دانشمند ګرانمایه ډاکټر صاحب سید عبدالله کاظم. اینکه از خدمت ناچیز فرهنګي بنده ستایش نموده اید، کلمات مناسب و درخور شان شما ندارم. برای بنده جای بسی افتخار است که مورد توجه استادان و دانشمندانی همچون شما قرار میګیرم. در زندګي شاعري و نویسندګي ام هدفی جز خدمت به فرهنګ مردم خود نداشته ام . اینکه طرف توجه شما هګردیده ام، به خود میبالم و اینرا افتخار بس بزرګ میدانم. از توجه و ستایش شما شکرګزارم و بحضور شما امتنان بې پایان میفرستم.
مخلص شما جهاني.
نام کتابیکه داکتر صاحب هاشمیان خواسته بود.

A Viceroy's India
Leaves from Lord Curzon's Note-book
By The
Marquess Curzon of Kedleston


اسم: رحمن   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 31.12.2014

دروند منلی مشر ښاغلی وهاج صاحب سلامونه،
افغان جرمن آنلاین پورتال ویاړی چی تاسو په شان عالم، پوه، او په ګران هیواد افغانستان مين لوستونکي لری.
تاسو یاستی چی په عالمانه بی پری سَمو انتقادونو سره موږ ته سمه لار راښېٔ.
افغان جرمن آنلاین پورتال د خپلو لوستونکو سالم انتقاد منې او همدا سبب دی چی دا پورتال یی په یوه خوځنده ویب پاڼه بدل کړی دی.
محترمه میرمن نسرین جان او زه، به ډیر کوښښ وکړو تر څو دغه لویه تیروتنه اصلاح کړو. لکه چی تاسو محترم خبر یاست افغان جرمن آنلاین په کوم هیواد، سیاسی ګوند یا کوم سازمان پوری اړه نلری ټول همکاران په دوطلبانه ډول دغه پورتال پرمخ بیایی نو زموږ مجبوریت هم دی چی په پردی هیواد کی د خپل کورنۍ د پاره د کور، کالی، ډوډۍ غم هم وخورو.چی د ۸ یا لس ساعت کار وروسته بیا دغه پورتال ته څه کار باید وشی، نو لدی کبله ګوندی ځینی غلطی گاني وشی چی هیله ده ګران لوستونکی په هغه سترګی پټی کړی.
زه د افغان جرمن آنلاین کاری تیم په استازی توب له تاسو قدرمن علمی، ملی شخصیت څخه مننه کوم
په ډیر درنښت
د پورتال غړی
رحمن


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 31.12.2014

برادردانشمند محترم جناب آقای هیرمند
سلامها وتمنیات نیک مرابمناسبت حلول سال نو بپذیرید- جای مسرت است که جناب شا با وجود مصروفیتهایی که دارید همه مقالات این پورتال رامیخوانید وعالمانه و سودمندانه بالای آنها تبصره میکنید - تبصره ومعلومات سودمند شما بالای جنبۀ حقوقی اصطلاحات (مهریه)،(جهزیه)،(ولور) و (طویانه) خیلی بجا وبموقع وبرای همه افغانها آموزنده بود- من شخصا جنبه های حقوقی و شرعی آنها را اینک آموختم.
درمورداصطلاح (طویانه) خاطره ای دارم که اینک فرصت مناسب برای بازگویی آن بارتباط تبصرۀ شما فراهم شده است. چندماه قبل درموردی بجناب استاد سیستانی در یک ایمیل خصوصی نوشتم و پرسیدم که چرا اصطلاح (طویانه) را با حرف (ط) مینویسند وچرا (تویانه) نمی نویسند؟ جناب استادسیستانی توضیحاتی ارائه کردند که من قبلاٌ نمیدانستم وتفصیل آن در خلال مریضی دومدارفراموشم شده، اما اینقدر بحافظه مانده که (طویانه) یک کلمۀ عربی است و با شریعت ارتباط دارد- خداکند استاد سیستانی این دریچه را بخوانند وآن معلومات را تکرارکنند. از آن تفصیلات متوجه شدم که کلمۀ (طوی) نیز با (طویانه) ارتباط دارد، درحالیکه من فکرمیکردم این کلمۀ (طوی=عروسی) را باید بزبان دری (توی) بنویسند.
بقسم یک مطلب حاشیوی گزارش میدهم که درمتون تایپ شده کلمات بااشتباهات تایپی چاپ میشوند، مثلا من درمطلبی به آقای باری جهانی در همین کلکلین کلمهۀ (مجامله) را نوشته بودم، اما امروز که خواندم آن کلمه (معامله) چاپ شده است- هگذا در مقاله ام بجواب مریم جان در یک مورد کلمۀ عربی (کلیه) را بکار برده بودم که معادل (قانون) بکار میرود، اما (کلیه) اشتباۀ (کلمه) چاپ شده است .
یادداشت : نمیدانم کلمۀ (اشتباه ان) در کامپیوتر چطور درست نوشته میشود، لطفاٌ کسی مرا یاد بدهد- با عرض احترام هاشمیان




اسم: مریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.12.2014

دانشمندان محترم آقای هاشمیان و آقای وهاج،
سلام و احترامات مرا بپذیرید. از همه اولتر صحت کامل برای تان آرزو میکنم. خداوند سایه دانشمندان وطنپرست و دلسوز مانند شما را از سر وطن عزیزم کم نکند و سالهای طولانی مارا از دانش شما مستفید سازد.
یک جهان سپاسگذارم که با وجود مریضی، به خود زحمت دادید و به سوالهایم اینقدر مفصل جواب نوشتید.
بار دیگراز دلسوزی و سخاوت تان ممنون و سپاسگذارم.
کوشش میکنم در آینده از مشوره ها و رهنمائی های تان در رابطه به درستنویسی در زبان عزیزم دری استفاده کنم.
این جنگ خانمانسوزیکه دشمنان وطنم علیه فرهنگ غنی کشورم به راه انداخته اند، مرا خیلی رنج میدهد و پریشان نسل جوان وطنم هستم، که چطور نا آگاهانه تیشه به ریشه درخت هویت خود میزنند.
از خداوند تقاضا میکنم که به دانشمندان اصیل و وطنپرست ما قدرت و سلامت دهد، تا درین جنگ نابرابر علیه دشمنان هویت فرهنگی ما مؤفق باشند و از فرهنگ غنی وطنم مانند همیشه پاسداری نمایند.
سال نو عیسوی را برای تان تبریک میگویم و یکبار دیگر امتنان خود را حضور تان تقدیم میکنم.
به آرزوی سلامتی تان!
مریم


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 30.12.2014

استاد عالیقدر، دانشمند بلند مرتبت، جناب هاشمیان گرامی!
تألیف تخصصی و علمی شما در رابطه به توضیحات به سوالات محترمه مریم جان واقعاً حائز عناصری است که شیره و جان بخشی از زبان نوشتاری و گفتاری لسان شیرین دری ما را با شیوۀ معلمانه و استادوار به ما تشریح میکند، من شخصاً از آن خیلی و خیلی آموختم، خداوند ثوابش را نصیب تان فرماید و صحت کامل وعمر دراز مقدم قدوم تان باشد.
این بندۀ ناچیز به حیث شاگرد حقوق توضیح مختصری در باب اصطلاحات «مهریه»، «جهیزیه» و طویانه دارم :
«مهر» یا «مهریه» که در زبان معمول ما آنرا «حق مهر» یاد میکنند یک حق قانونی و شرعی است که در مبحث هفتم «آثار ازدواج» قانون مدنی افغانستان طی هفده ماده (از 98-114) تشریح و توضیح شده است و حین عقد ازدواج رعایت و تطبیق آن شرعاً و قانوناً الزامی می باشد، مهریه حقی است از زوجه که بر اساس نکاح وازدواج صحیحه بر زوج واجب میگردد و از جملۀ چهار فرع آثار ازدواج، فرع دوم آن را تشکیل میدهد، که انواع، اندازه، نوع تعیین مقدار آن اسباب انفصال و ابطال وزمان پرداخت و سایر رویه های مربوط به مهریه در همان هفده مادۀ متذکره واضح گردیده است، این یک حق شرعی، قانونی و مشروع وغیر قابل انکار زوجه محسوب میگردد که در عقد نکاح صحیحۀ اسلامی از آن نمی توان چشم پوشی نمود.
ولی اصطلاحات «جهزیه»، «ول ور» و«طویانه» دارای معانی و مفاهیم مختلف دیگر اند که معادل معنی «مهریه» نمی باشند؛ «جهیز» یا «جهزیه» : « اموالی است که زن علی الرسم با خود به خانۀ شوهر می برد، جهیز ملک زوجه است واباحۀ انتفاع به شوهر میکند،...»(اصطلاح شماره5798 ترمینولوژی حقوق) یعنی شوهر مجاز کامل به منتفع شدن از جهیز زوجه اش می باشد.
قسمیکه مشهور است در نیم قارۀ هند چه هندوستان وچه در جمهوری اسلامی!! پاکستان این رسم به یک پیش شرط اساسی ازدواج مبدل شده است که در واقع فامیل زوجه قیمت مرد را به نام جهیز می پردازد
این رسم غیر شرعی در مزاوجت اسلامی اصلاً واساساً وجود نداشته ودر اصول ازدواج اسلامی کاملاً بیگانه است پس یک رسم ورواج ناپسند ونادرست است که امروزه همه مردمان منطقه علیه این رسم مجادله میکنند.
«ول ور» و «طویانه» عبارت از مبلغ و وجهی است که فامیل زوج قبل از ازدواج یا به صورت نقد وجنس به فامیل زوجه می پردازد و یا مصرف کردن و یا پرداخت آنرا ذمه می زند، که عرصۀ مخارج آنرا غالباًمصارف عروسی و تجلیل جشن ازدواج شامل می شود. ول ور و طویانه نیز از رسم و رواج های ناپسند و غلطی است که علی الرغم ثقلت آن بالای فامیل های دامادان ت تا حال تحمیل می شود.
با حرمت های بی پایان
ف، هیرمند


اسم: Ghaznawi Ghilzai   محل سکونت: USA    تاریخ: 30.12.2014

با در نظرداشت مقالات و نظریات متعدد در مورد تجاوز شوروی و نقش خلق و پرچم در از بین بردن دولت شهید داود خان و آوردن شوروی ها در افغانستان و فعالیت ها و تبصره بر فعالیت های اخیر آنهای که در تحولات 30 -40 سال اخیر نقش داشته اند یک سوال کلی در مورد نقش ها ،درجه مسئولیت ها ، قربانی ها و شهدا در ذهن خطور میکند. در این اوضاع مغشوش همان قصه مشهور که دزد بگیر هم میگوید دزد بگیر و دزد هم میگوید دزد بگیر صدق میکند. در این حالتی که بنا به نوشتۀ خواهر محترم ملالی موسی نظام سلیمان لایق و تنی هم با سر بلندی مصاحبه میکنند شخصی بنام عنایت کهسانی هروی استاد محترم سیستانی را محکوم میکند صرفاٌ بنام اینکه استاد محترم در افغانستان باقی ماند و کار علمی و تحقیقاتی کرد؛ که این بالاترین حد قضاوت غیر عادلانه است. سؤال از استادان محققان و تشکیلات مثل فارو در اینست که معیار قضاوت در چه است؟ فرق بین وطنجار، قادر و دیگر کودتاچیان وابسته به شوروی با جنرالان اردوی شهید داود خان چیست؟ فرق بین جنرال محمد علی وردک یا عیسی خان که در جریان ایفای وظیفه دفاع از وطن در همان وقت شروع کودتا شهید شدند با صاحب منصبان که با کودتا همکاری کردند چیست؟ جنرال ذکریا ابوی جنرال یحیی نوروز وغیره زندانی شدند و جنرال شاهپور احمدزی لوی درستیز حکومت خلقی و جنرال نورالحق علومی تا حال منحیث یک مقام عسکری در نظر گرفته میشود - فرق بین این دو گروپ چیست؟ و فرق این اشخاص که وظیفه و مسلک شان دفاع از خاک و جمهوری افغانستان بود با یک استاد و داکتر و معلم که مجبور به دوام وظیفه بودند چی میباشد؟ شاید اگر درجه مسئولیت و مسلک و وظیفه و کار اشخاص به صورت عینی مطالعه و تحقیق شود مغشوش شدن حقیقت ها کمتر شود.


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 30.12.2014

دانشمند عزیزم آقای باری جان جهانی
من همیشه در وبسایت (تول افغانستان) اشعار خودت و مقالات دو نویسندۀ پشتو را میخوانم، یکی از خودت ودیگری از عصمت قانع را- مقالات خودت همیشه جنبۀ اکادمیک دارد و آموزنده میباشند، اما عصمت قانع به تقلید از (گورکی) و (تاگور) از متن اجتماع روشنی می اندازد -این نویسندۀ با استعداد را نمیشناسم، از خودست خواهشمندم او را تشویق کنی تا بیشتر بنویسد.

امروز ترجمۀ خودت راپور (لارد کرزن) را خواندم، وهمینکه شروع کردم زایداز یکساعت دربر گرفت که آنرا تا اخر بخوانم. این راپور لارد کرزی که در یک نشریه در بمبمئی نشر شده بود و آنرا از طریق یک دپلومات هندی که برای آموختن زبانهای دری و پشتو بفاکولته می آمد دریافت نموده بودم و یک تبصره مختصر بالای بعضی جنبه های این راپور در دهۀ 60 میلادی در ژوندون نوشته بودم - دلیل آنکه ترجمه سلیس وعالی خودت را بیک نفس تا آخر خواندم، همانا آشنایی و علاقمندی سابق من با این راپور بود- حالا از خودت خواهش میکنم نام و مرجع کتابی که این راپور درآن چاپ شده برایم بفرستی تا آنرا در آرشیف خود داشته باشم.
کار و زحمات خودت چه از طریق اشعار نغز فلسفی، اجتماعی و انتقادی و چه ازطریق مقالات بیشمار و تراجم و نقد و معرفی آثار قدما، سهم بزرگیست برای غنی ساختن زبان ملی پشتو، زبانیکه درافغانستان اکنون با آن بقسم دختر اندر معامله میشود- چون تو در پوهنتون در یک صنفی شاگرد من بودی و گفته اند که "فخر شاگرد هنرمند به استاد رسد"، من نه بقسم مجامله، بلکه بحیث یک واقعیت میگویم که کار و زحمات تو به تنهایی برای زبان ملی پشتو برابر ده چند کاریست که وزارت فرهنگ وکلتور در13 سال گذشته انجام داده است - خداوند ترا صحت خوب وعمر دراز نصیب کند تا این خدمات سودمند خود را دوام داده بتوانی. برای موفقیت وشهرت و محبوبیت بیشتر تو عزیز دعا میکنم- من همیشه از آن جرات تو که در اتاق تنگ و تاریک بحضور من و صد نفر دیگر حاضر در آن مجلس در قندهار به ملا محمد عمر مجاهد گفتتی که ""زه غوارم سپینی سپینی خبری وکرم ..."" و بالای طرز معاملۀ خشنی که درمیدان هوایی قندهار با مسافران بشمول خودت شده بود، شدیدأ انتقاد کردی ، تا حال چند بار یاد کرده و نوشته ام واز بابت این جرات و ترد گویی ات بار دیگر میگویم که "فخر شاگردهنرمند به استاد رسد."

هکذا خودت نیز شاهد این واقعیت بودی که درجمعیت 12 نفری که ما داخل آن اطاق شدیم و من در آخر آن جمعیت قرار داشتم، همۀ آن 11 نفر مقدم بر من دستان ملا محمد عمر مجاهد رابوسیدند، زیرا در راه درازی که تا آنجا آمدیم محافظین مسلح پیوسته سفارش میکردند که "تاسو به د لوی ملا صاحب لاسونه به ونیسی" و همه میگفتند ""هو، و به یی نیسو""، اما من وقتی داخل شدم و ملا محمد عمر قد راست از چارپایی برخاست و دست خود را پیش کرد، من برایش گفتم" ملا صاحب ما اوریدلی چی ستا سترگه په جهاد کی شهید شویده، نو زه غواړم چی ستا سترگه پچی وکم" - آنگاه ملا عمر روی خود را پیش کرد و من چشم مصدوم او را بوسیدم. الحمدلله که تو بحیث یک شاهد آن واقعه هنوز حیات داری. یار زنده وصحبت باقی - روی عزیزت را میبوسم و سال نو خوش وباسعادت برایت میخواهم. سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالفورنیا    تاریخ: 30.12.2014

دانشمند گرامی و شاعر توانا جناب جهانی صاحب سلام
امروز قسمت اول ترجمه یادداشتهای لارد کرزن را که جناب شما ترجمه کرده اید، با صد شوق تمام خواندم. اگرچه قبلاً با متن انگلیسی آن آشنائی داشتم ولی به این زیبائی و روانی که شما آنرا ترجمه کرده اید، لذت خواندن آنرا بسیار فزونتر از اصل آن یافتم. دلیلش آنست که شما در زبان پشتو شیوۀ دارید که برای خوانندۀ غیر پشتو زبان احساسی را دست میدهد که گویا پشتو زبان است. من وقتی روش شما را با نوشته بعضی نویسندگان دیگر مقایسه میکنم، معترف میشوم که شما با این شیوه خود اصالت زبان پشتو را نه تنها حفظ، بلکه برای دیگران نیز می آموزید. امروز متأسفانه نویسندگانی در زبان دری و نیز در زبان پشتو تلاش دارند تا زبان را خالص سازند و اصطلاحات معمول را با کلمات نامأنوس مبدل کرده و حتی برخی کلمات را از مصدر اصلی آن بیرون کرده و در قالب صوتی گنجانیده و آنرا ازغنای ترکیبی و مشتقات آن خارج سازند که اینکار به غنای زبان صدمه میرساند. امید میکنم بعضی نویسندگان محترم در دری و پشتو شیوه های را رعایت کنند که هم مفاهمه را بین دو زبان سهل سازد و هم اصالت و غنای زبان را حفظ نماید. استاد هاشمیان در مقاله اخیر خود در زبان دری روشنی کافی انداخته است و توصیه های لازم را در زمینه ارائه کرده است. جناب شما در ادبیات پشتو هم شاعر و هم نویسنده سرشناس و دارای کفایت علمی و ادبی خاص میباشید، اگر توصیه های لازم را به نویسندگان جوان ادبیات پشتو پیشکش نمائید و جوانان را متوجه اضرار "اصطلاح سازی" های نامفهوم بسازید، خدمت بزرگی را انجام میدهید. در انتظار ادامه ترجمه فوق الذکر شما با ارادت و عرض ادب


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 29.12.2014

دانشمند محترم، محقق و اهل تخصص جناب داکتر صاحب هاشمیان در رابطه به سؤالات و نکات نظر خواهر ما مریم جان با تمام تکلیفی که دارند زحمت تهیۀ یک درس بسیار آموزنده و مفید را متقبل شده و ضمن مضمون مفصلی توضیحات مکتبی و عالمانۀ شان نه تنها به سؤالات مطرح شده جواب می گوید بلکه بالای باریکی های گفتن و نوشتن عاری از عیب و مطابق دستور زبان برای بسی بشمول خودم آموزنده است.
من که سر و کاری با نوشتن دارم بسی نواقص را با آموختن از این دروس مفید اصلاح می نمایم.
مطلبی را که بار ها نوشته ام و بازهم قابل تکرار می دانم ، یکی تهاجم اصطلاحات نو ساخت و نو پرداخت دستگاه های مخترع این اصطلاحات ( واژه ها) ایران است که چون شرینی های ساخت آن کشور به زر ورق های رنگین پیچانده شده به دهن گویندگان و نویسندگان افغان گذاشته می شود. به نظر من از لحاظ تأثیرات روانی و ترویج در جامعه نحوۀ استعمال لهجه های ایرانی در پخش اخبار و سائر پروگرام های تلویزیونی در دو تلویزیون مشهور و پر بینندۀ کابل ( طلوع و آریانا) مستلزم غور جدی است. بیننده فکر می کند که یک برنامۀ تلویزیونی ایرانی را می بیند.
سؤالی که خلق می گردد این است که مسؤولیت وزارتی به نام اطلاعات و فرهنگ در این رابطه چیست؟ آیا آزادی مطبوعات و رسانه ها مثل اقتصاد بازار آزاد اجازۀ هر خود سری و لجام گسیختگی را می دهد؟ و حکومت حق هیچ گونه نظارت و مراقبت را نداشته باشد.
در زمان هایی که تنها یک رادیو داشتیم، وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان برای قرائت اخبار دری و پشتو معیار های معین داشت و از نطاقان امتحانات لازم گرفته می شد. من در وزارت زراعت که مسؤول دفتر اطلاعات بودم جوانی را از فارغ التحصیان صنف دوازدهم ولایت هرات به نام غلام دستگیر فوشنجی بحیث راپورتر پروگرام های زراعتی رادیو استخدام نمودم که جوان با سویه بوده با جرأت و صاحب سلاست کلام بود، وقتی مصاحبات اورا با اهل فن زراعت و دهاقین به رادیو می فرستادم بخاطری که لهجۀ هراتی داشت مسترد می شد. موضوع را با وزیر زراعت وقت در میان گذاشته ایشان به وزیر اطلاعات وقت تماس گرفتند و توضیح نمودند که این راپورتر اخبار هشت بجۀ شب را نمی خواند و صرف مصاحبه می نماید وضع چنین قیود برای پروگرام های زراعتی بی لزوم است. بعداً اجازه حاصل شد و همچنان اکثر پخته کاران صفحات شمال برادران ازبک و ترکمن بودند که با ایشان به زبان های محلی خود شان مصاحبه می شد و در اوائل با موانع زیادی را برخورد نمودیم ولی با دلائل مقامات را قناعت داده اجازه گرفتیم.
وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوریت اسلامی افغانستان اگر حق وضع قیودات را در استعمال لهجه های ایرانی بالای شرکت کنندگان میز های مدور و نویسندگان رسانه ها به خود نمی دهد حد اقل معیار های معین را برای نطاقان اخبار دری و پشتوی تلویزیون ها وضع نموده و باید کورس ها را برای تدریس شان دائر بعد از فراغت و گرفتن تصدیق نامه برای شان اجازۀ نطاقی داده شود.
امیدوارم این موضوعات مورد توجه حکومت دو طبقه ای بدون کابینه قرار گیرد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.12.2014

دانشمندپرکار وپرتلاش داکترصاحب هاشمیان سلام وحلول سال نومیلادی برشما مبارک باد!

مقالۀتوضیحی شما به ارتباط سوالات خانم مریم جان، یک باردیگر صلاحیت ودرایت استادی شما را در عرصۀ زبان وادبیات دری به ما خوانندگان مسلم ساخت ونشان میدهد که شما واقعاً از بورس های تحصیلی که به شما داده شده است، بدرستی و بجا استفاده کرده اید ودر مسلک خود آدم صاحب نظر وبا صلاحیتی بار آمده اید که جای استادان فقید زبان وادبیات دری را اکنون تا حدزیادی پرساخته اید.با آنکه میدانیم دراین اواخر صحت تان خوب نیست و از مریضی مزمن رنج می کشید ، با آنهم به خود زحمت داده اید وبه چندین پرسش نسبتاً پیچیده خواهرما پاسخ های مناسب وقناعت بخش داده اید. من این پاسخ های دقیق وبا محتوای شما را خواندم و آزانها فیض بردم ومستفید شدم ونزد خود به حال شما دعا کردم واز خدا خواستم درد های شما را نصیب دشمنان امنیت وصلح افغانستان بکند.
امیدوارم افغانها قدر دانشمدی چون شمارا بدانند واز تراوشات قلمی تان حد اعلی استفاده را بنمایند.
به آرزوی صحتمندی وسلامتی کامل جسمی تان
سیستانی


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 29.12.2014

باعرض سلام و تشکر از معلومات دانشمند محترم جناب غروال صاحب، براستی هم که در این اواخر تعدادی از کشور ها منجمله روسیه و ایران در رابطه به اوضاع کشور ما بیشتر فعال شده اند.
گزارشهایی وجود دارد که ایران سعی دارد افراد وابسته به خود را در پست های کلیدی دولت جابجا نماید.
چند روز قبل آقای فاروقی یکی از افراد نزدیک به تیم تحول و تداوم بطور واضح ‌از مداخله کشور های خارجی در تصامیم مربوط به تعیین کابینۀ جدید سخن گفت، متأسفانه با سپری شدن سه ماه از آغاز کار دولت وحدت ملی نه تنها کدام بهبودی در وضع کشور به ملاحظه نمی رسد بلکه اوضاع روز به روز بدتر شده می رود.
اگر وضع چنین ادامه یابد به زوی آرزو های دیرینه مردم ما برای رویکار آمدن یک اداره سالم و پاسخگو در کشور همه به یأس و ناامیدی مبدل خواهد شد.

جناب غروال صاحب به موضوع مهم دیگری در مورد اینکه وطن پرستان کشور تنها به نوشتن مقالات در رسانه ها اکتفا نموده اشاره داشته که این نظر جناب شان کاملا قابل تأئید بوده، زیرا عناصر وابسته به اجانب که خواب های یک ایران بزرگ را در سر پرورانیده اند با بدست آوردن هر امتیاز به خواسته های نامشروع شان بیشتر افزوده، دیروز با پشت پا نمودن به ماده ۳۵ قانون اساسی در مورد حفظ اصطلاحات ملی با نام پوهنتون که از نیم قرن بدینسو در بین مردم ما رایج بوده علم مخالفت را برداشته، امروز با دور نمودن نام افغان از کارت هویت، مردم ما را از هویت ملی آن محروم نموده، و بدون شک اگر خواب غفلت ما همچنان ادامه داشته باشد به زودی نوبت مخالفت با نام افغانستان نیز فرا خواهد رسید.

والسلام


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 28.12.2014

Mohtaram Khaled Saheb salamona, I am informed that the traval and Hotel expences for the participated member in Vienna conference( on 14. December ) are paid not from Kabul but by Mr. Putin! Yes Mr. Putin started competition in all direction with USA and EU including Afghanistan! Thanks Madari Karzai we have unknown situation and fully disater in Afghanistan at the present time, he is very active now! Iran regime is deeply involved in Afghanistan matter too and the key source is for such activities the group of KHORASAN even by Vienna conference too! It is very pity that the most patriots reduced their activities with writting and do not care what is going else around Afghanistan and in Afghanistan! Mr. great Thinker? Dr. Ashraf Ghani is extremly weak he will not have the ability to have control over all happyness in Afghanistan and he surrounded from flaterer and intrigues guys!!!


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 28.12.2014

با عرض سلام و آرزوی سال پر میمنت ۲۰۱۵ برای تیم محترم افغان جرمن و همۀ هموطنان عزیز!

چنین به نظر می رسد که دولت وحدت ملی الوویت های ملی خویش را بکلی فراموش نموده است، اگر به مصاحبه های تلویزیونی با افراد مختلف که همه روزه از طریق تلویزیون ها پخش می گردد توجه شود در جاده های کابل از کارمند دولت گرفته تا دکاندار، جوالی، بقال و نداف همه به یک صدا از دولت مجدانه می خواهند تا معرفی اعضای کابینه و تأمین امنیت را در صدر وظایف روزمره خویش قرار دهد تا مثلاً مسمی نمودن میدان هوائی کابل به نام حامد کرزی، تعیین رئیس بورد عمومی کرکټ و یا تنظیم گردهمآئی های در اروپا و امریکا.

در مورد گردهمائی ویانا که نگارنده درآن اشتراک نداشته صرف ازطریق رسانه ها از آن اطلاع حاصل نمودم، اگر تکت رفت و آمد وغیره مصارف این همه اشتراک کننده ها ازداخل کشور ازبیت المال خالی ملت پرداخته شده باشد، این دیگر جفای بوده در حق آن معلمی که از سه ماه بدینسو بعلت نبود بودجه معاش بخور و نمیر خویش را نیز اخذ نموده است.

والسلام



اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 28.12.2014

تقاضای عاجزانه، از همشیرۀ گرامی نسرین جان و محترم رحمان جان عزیز !
بلی این تقاضای کوتاه ، صادقانه ، دلسوزانه و (درنظر بنده) بسیارمهم ، بخاطر حفظ اصالتِ یکی دیگراز دو زبان ملی ورسمی ما ( افغانان) است که درسلسلهٔ تهاجمات بیگانه و تقلید کورکورانهٔ ما (مقلدین ) ، قریب است زبانِ پشتوی ما نیز تدریجا ً به بیراهه برود.
بنده قبلا ًنیز به این تقلید برخی از پشتو زبانان ( از ایرانی ها ) اشاره کرده بود، ولی چون دیدم که این تقلید در پورتا ل افغان جرمن آنلاین نیز راه یافته است، خواستم توجه شما عزیزان را جلب کنم که درین روزها کلمهٔ « نشست » ساختِ موذیانهٔ فرهنگستان ایران، به پشتو ترجمه شده ( ناسته) و بجای کلماتِ « جرگه وجلسه» مورد استعمال و تکثیر قرارگرفته است که امیدوارم ، از روی لطف ( لا اقل در پورتال) مانع آن شوید.
با احترام وهاج.


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 27.12.2014

So called educated people under logo communists ( 1978 - 1992 ), Tanzims ( 1992 - 1996 ) and Talibans ( 1996 - 2001 ) are the cause for burning Afghanistan till now! Those mentioned educated people demonstrated their love to the country and nation through their merciless killing of innocent people and destroyed and destroying with enthusiasm the villages and Kabul city ( killied more than 65000 innocent people in Kabul ) fully and at the end of year 2001 the same educated killer, robber was united and put together with pseudo democrats on the power, huge finance support for the nation started but those so called educated people divided all those money among themselves! Those criminals are not willing to estblish peace and security in country! Those criminals used the logos RAFIQ,MALGAREI AND BROTHER , the leadership of Rafiq and Malgarei collapsed with huge blod of proud nation of Afghanistan and most of those are Hajis now and democrat, the chaste Tansims and Talibans demonstrated their brother style with huge brutalities between 1992 and 2001 very well, those educated parasites disgraced Islam fully!! All patriots are describing the actions of their killing and criminalities and nothings else! Such brother has to preach his brother, rafiq and malgarei to stop the killing, robbing and occupying the properties of innocent people and stop making intrigues of ethnics, religions and languages!  


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 27.12.2014

از جناب محترم دانشمند گرامی وهاج صاحب جهان سپاس و امتنان که خواهش بنده را پذیرفته با توضیحات مستند و عالمانه بر موضوعات مطروحه روشنی انداختند که واقعاً آموزنده است.


اسم: Qasem Qasemi   محل سکونت: Germany    تاریخ: 27.12.2014

Dear borthers, every one is critizning without to know how many people we have to help Afghanistan?

Afghanistan is not like Germany or another high developed country with a lot of educated people and with not bad last time......
This gets always forgotten from such oldis who means good but forget mostly the reall situation in AFG.


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 27.12.2014

Mohtaram Dost Mohammad Khakrezi, you are fully right in your statement, yes on 14 December 2014 was in Austria Vienna a communist conference with wide participation from Europe, Afghanistan and Russian including Embassador of so called government! Such national treacherous action was started by MADARI KARZAI and it continue even by 2nd world great thinker? Dr. Ashraf Ghani, it seem to me that his such title is showing slowly as pure flop!! Afghanistan is sinking systematically through communists, trained Mullahs, trained Talibans and trained pseudo democrats!! This coming? government can be not united national government, the power is still circulating among those mafias ( communists, Mullahs, Talibans and pseudo democrats)!!!

ترجمه:
داکتر غروال از ویانا اتریش

محترم دوست محمد خاکریزی،

شما در توضیح تان کاملاً حق به جانب استید. بلی، به تأریخ 14 دسمبر 2014م، در "ویانا"، اتریش یک کنفرانس کمونیست ها به اشتراک وسیع از اروپا، افغانستان و روسیه، به شمول سفیر به اصطلاح چنین یک عمل خیانت ملی که توسط کرزی مداری آغاز یافته است و حتی توسط دومین متفکر جهان؟، داکتر اشرف غنی، ادامه می یابد. چنین به نظر می رسد که چنین لقب و یا "تایتل"، آهسته یک رسوایی خالص و یا نمبر صفر را نشان می دهد. افغانستان به طور سیستماتیک به وسیلۀ کمونیست ها، ملا های تربیه شده و دیموکرات های تربیه شدۀ کاذب غرق می شود.
این امر نشان می دهد که حکومت ملی، متحد نخواهد شد، قدرت هنوز هم در بین "مافیا: (کمونیست ها، ملا ها، طالبان و دیموکرات های کاذب دوران می کند!!!
 


اسم: دوست محمد خاکریزی   محل سکونت: خاکریز قندهار    تاریخ: 27.12.2014

مراتب سپاس و تشکرات خود را از سایت ملی افغان جرمن به خاطر یاد و بود از فاجعه ورود ببرک کارغل خاک فروش با لشکر خون آشام شوروی و اشغال افغانستان در سال 1358 شمسی، تقدیم می دارم. و از همه نویسندگان محترمی که در این برنامۀ ملی و تاریخی سهم گرفته اند و افکار جوانان افغان را روشن ساخته اند و از فراموشی چنین فاجعه ای هوشدار داده اند یک آسمایی تشکر و امتنان باید داشت.
گله ام از آن عده کمونیست های فعال و قلم بدست افغان که با وجود دانستن این فاجعه و فاجعه کودتای 7 ثور نه تنها در این یاد و بود سهم نگرفتند بلکه بر عکس برای اشتراک در حکومت به اصطلاح وحدت ملی که در حقیقت وحدت سهامی است فعال شده اند و در همین چند روز قبل گردهم آیی بزرگی در یکی از کشور های اروپایی برای تأئید حکومت وحدت ملی که هنوز نه سرش معلوم است و نه دمش، دور هم جمع شدند و برای یافتن رد پایی در حکومت ببخشید در شرک سهامی آینده داشته باشند فعالیت کردند تا باز در افغانستان دارای پوست های مهم و پر درامد گردند. در این باره می توانید مقاله ملی و پر محتوای دختر با عزت افغان (میرمن ملالی موسی نظام) را که در پورتال افغان جرمن آنلاین نشر شده است به کمک لینک ذیل بخوانید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/moosa_m_nezam_6_jadi_1358_eshghal_afghanistan_tragedy_bozorg.pdf

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 26.12.2014

به احترام تقاضای جناب آقای عباسی، درحد توان می کوشم به سؤالات خواهر عزیز مریم جان، - کوتاه کوتاه - پاسخ دهم:

جوابِ سؤال اول:
طوریکه قبلا ًنوشته ام، پارسیان‌ (ایرانی های امروز)، پس از سقوطِ امپراتوری ساسانی، مجبور شدند دینِ اسلام و لسانِ «دری» را (بجای آیینِ زردشتی و زبان ِپارسیک پهلوی خودشان) بپذیرند.
بنابران : ازآن تاریخ به بعد، زبانِ مردم ِافغانستان، مردم ِ پارس (ایرانِ امروز) و تاجکستان، باحفظِ لهجه های مختلف، حداکثر: «دری» است... یعنی بگونه ای که شما خواهر عزیز تصور کرده اید، فرهنگ ها (یا کتاب های لغت) که به وسیلهٔ علمای برجستهٔ این کشورها تألیف گردیده، ترجمه نیست، بلکه اصلا ً به لسان دری آماده شده است.
اگر اندگ تفاوتی در فرهنگ های ایرانی دیده می شود، بدین علت است که ایرانی ها بسیاری از کلمات پهلوی یا کـُردی یا فرانسوی و غیره را که در جامعهٔ پارس معمول بوده است، در فرهنگ های خود افزوده اند...
ناراحتی چند سالِ اخیر ما(مردمِ افغانستان)، به علت تهاجمات ِفرهنگی نامناسب (حتی غیر اخلاقی) برخی از عناصر جاه طلبِ ایران است که باتلاش گستاخانه، (هر روزه) سعی می کنند اصطلاحاتِ مردم ایران (خاصةً مجعولات ِفرهنگستان) را به کمک یکعده از ما(بی خبران) یا توسط برخی از مزدورانِ خود، در افغانستان پخش کنند و رایج سازند... یعنی این عدهٔ نامسلمان و متمایل به آیینِ زردشتی ـ که به همین علت از عرب و عربستان و زبان عربی سخت نفرت دارند، مذبوحانه تلاش دارند که حتی هویتِ ملی مردمِ مسلمان افغانستان را مخدوش سازند.

جوابِ سؤالِ دوم:
زبانِ «دری»، مادر زبان پارسیک نیست، بلکه افغانستان ‌مهد زبان دری است، یعنی زبان شیرین، فصیح و بلیغ ِدری در مناطق بدخشان و تخار...تدریجا ً به وجود أمده، رشد کرده و به کمال رسیده است. با این تفصیل می توان گفت، لسانِ دری افغانستان، مادر زبان های دری منطقه است.

در عینِ حال، خواهر ما باید متیقن شود که بینِ کلماتِ «زبان - و- لسان» تفاوتی وجود ندارد، منتها «زبان»، لغتِ دری است و «لسان» باعینِ معنی، ریشهٔ عربی دارد. بنابران اگر زبان گفته شود یا لسان، فرق نمی کند، یعنی هر دو یکی است.

معنی زبان یا لسان یا کلام و یا تکلم به آلمانی «Sprache» و در لسان یا زبان ِانگلیسی «language» و در زبان فرانسوی «Langae» است و در زبان فرانسوی لانگ «Lange» به زبان گوشتی هم گویند... ولی گمان نمی کنم – بگونه یی که شما نوشته اید - کلمات ِ« Zunge» و یا «tongue » در معنیء زبان تفاوتی ایجاد کند. در نظر بنده، Zunge Sprache یک ترکیب ناقص و دور از منطق است.

لطفا ً توجه کنید که علاماتِ «زیر و زبر و پیش - یا ـ کسره و فتحه و ضمه» از خاصه های زبان عربی است (نه دری)... ولی بنده، اخیرا ً به این نتیجه رسید که ـ به منظور کمک به عزیزانی که شوقِ خواندن را دارند، ولی ممکن است در خواندنِ مضامین یا ادای صحیح کلمات، دچار مشکل یا «تردُد» شوند - باید در متون دری هم، گاه گاهی از همان علامات استفاده کرد... خوشبختانه این شیوهٔ نگارش، مورد توجه یکعده از عزیزان نیز قرار گرفت.

به خواهر بسیار عزیز (محترمه مریم جان) که دقت و عطفِ توجه شان به این گونه مسایل قابل قدر است، با عرضِ معذرت باید بنویسم: در مثال هایی که در بخشِ اخیر نوشتهٔ خود ذکر کرده است، اشتباهاتِ گرامری وجود دارد. توصیه برادرانهٔ من اینست که ایشان در درجهٔ اول باید به قواعد زبان رجوع کند.
طور مثال نوشته است: «این قلم نیز سهمی در این زمینه داشته است. [سهمِ]».
منظور شان این است که بجای کلمهٔ «سهمی»، باید نوشته میشد: «سهم‌ِ».
در حالی که جملهٔ «این قلم نیز سهمی در این زمینه داشته است» کاملا ً صحیح است. آن «یا» که در اخیر کلمهٔ «سهمی» آمده، بنام « یای نکره » یاد می شود(نقیضِ معرفه) ... یعنی سهمی داشته است اما مشخص نیست که چه سهمی؟
درین صورت: «دست بازی، آسیبی، حکومتی، سخنی... وغیره» همه درست، ولی برعکس، نوشتنِ آن به شکل «دست باز ِ- آسیبِ - حکومتِ ...» نادرست است.
در اخیر، انتقادِ خواهر ما در مورد کلماتِ «خانه ای من - رابطه ای تو... (بجای خانهٔ من - رابطهٔ تو) یا تبدیل کردن یا مسخ کردن کلماتِ «حتما ً- احیاناً» - به «حتمن - احیانن» کاملا ً بجاست. این گونه تغییر دادن ها باید کار یک عده از ایرانی ها یا برخی از افغانانِ عزیز ما باشد که نخواسته اند یا نمی خواهند قاعده و رسم الخط مردم ِنجیب افغانستان «یکدست» باقی بماند...
با عرض حرمت.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.12.2014

عشق با جنگل
**********

نویسنده: پوهندوی شیما غفوری
هموطن گرانقدر، خواهر عزیزم شیما جان غفوری!
این نوشتۀ زیبا و میهنی شما میتواند پیام انسانی نهفته در خویش را بهتر، سریعتر و عاطفیتر از هر شکل دیگر به خواننده انتقال بدهد. شما بزبان مادر وطن نوشته اید که از شکستن و غلتیدن شاخه های تنومند و سبز قامت فرزندانش از دهه ها بدینسو خیمۀ غم بر سر نموده است و چشمانش از دود تیرۀ آتش سوزی ها خیره و خونین گردیده است.
دشمنان وطن و هموطنان ما همواره در تلاش بوده اند تا با حیله های سیاسی همبستگی و اتحاد افغانان را صدمه بزنند. آنان تا حال نتوانسته اند به هدف شوم شان برسند و در توکل بخدا،توصیه و توجۀ بزرگان این سر زمین و تعقل جوانان بیدار و آگاه، در آینده نیز چنین باقی خواهد ماند.
عشق با جنگل، در قدم اول پیام است و هوشدار به آنانی که در اثر وسوسه های شیطانی دشمنان وطن ضعیف گردیده و غافل از عواقب اعمال شان، با آتش زدن اختلافات قومی مرتکب اشباهات جبران ناپذیر میگردند.
اقوام کشور ما یکی از مهمترین و عزیز ترین شاخص های تاریخی، کلتوری، عنعنوی و فرهنگی کشور ما بوده و در ترکیب رنگین ایشان زیبایی و شکوۀ سرزمین ما نهفته است. بر ماست تا ریشه های آنرا با نور چشم و با تپش های قلب خویش پاسداری نماییم.
هر نوع دشنام به اقوام را باید یک خیانت ملی تلقی نمود.
"تا جدا هستیم انگشتان افگاریم ما / مشت اگر گردیم از آن / دندان ها خواهد شکست" استاد پژواک
درود بر قلم زیبا و بر عاطفۀ میهنی شما که در این پارچۀ ادبی چشم دل هموطن را روشن میسازد.

با سلامهای میهنی
زرغونه عبیدی


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.12.2014

عشق با جنگل
**********

نویسنده: پوهندوی شیما غفوری
هموطن گرانقدر، خواهر عزیزم شیما جان غفوری!
این نوشتۀ زیبا و میهنی شما میتواند پیام انسانی نهفته در خویش را بهتر، سریعتر و عاطفیتر از هر شکل دیگر به خواننده انتقال بدهد. شما بزبان مادر وطن نوشته اید که از شکستن و غلتیدن شاخه های تنومند و سبز قامت فرزندانش از دهه ها بدینسو خیمۀ غم بر سر نموده است و چشمانش از دود تیرۀ آتش سوزی ها خیره و خونین گردیده است.
دشمنان وطن و هموطنان ما همواره در تلاش بوده اند تا با حیله های سیاسی همبستگی و اتحاد افغانان را صدمه بزنند. آنان تا حال نتوانسته اند به هدف شوم شان برسند و در توکل بخدا،توصیه و توجۀ بزرگان این سر زمین و تعقل جوانان بیدار و آگاه، در آینده نیز چنین باقی خواهد ماند.
عشق با جنگل، در قدم اول پیام است و هوشدار به آنانی که در اثر وسوسه های شیطانی دشمنان وطن ضعیف گردیده و غافل از عواقب اعمال شان، با آتش زدن اختلافات قومی مرتکب اشباهات جبران ناپذیر میگردند.
اقوام کشور ما یکی از مهمترین و عزیز ترین شاخص های تاریخی، کلتوری، عنعنوی و فرهنگی کشور ما بوده و در ترکیب رنگین ایشان زیبایی و شکوۀ سرزمین ما نهفته است. بر ماست تا ریشه های آنرا با نور چشم و با تپش های قلب خویش پاسداری نماییم.
هر نوع دشنام به اقوام را باید یک خیانت ملی تلقی نمود.
"تا جدا هستیم انگشتان افگاریم ما / مشت اگر گردیم از آن / دندان ها خواهد شکست" استاد پژواک
درود بر قلم زیبا و بر عاطفۀ میهنی شما که در این پارچۀ ادبی چشم دل هموطن را روشن میسازد.


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: هالند    تاریخ: 24.12.2014

افغان ګران شخصیت محمد داوود مهمند صاحب
عرض دې سلام او تقدیم د درنشت کوم. ستاسو لیکنو سره د جناب هاشمیان صاحب په مجلاتو او جال کې پوره آشنا یم. ستاسو وروستی لیکنه د بوتو د پناه اخسلو موضوع می د افغان - جرمن ،یب پاڼه کې ولوسته، ډېر عالي تحلیل مو کړی دئ. زه ستاسو په درد کې د مرحوم میوند وال صاحب شریک یم. زما هغه ماشام په یاد دئ، چې راډیو کابل د اته بجو خبري سرویس کې د میوند وال صاحب د مرګ خبر داسی خپور کړ: د نکتايي په واسطه..... یعنی نوموړي ځان د نکتايي په واسطه ځان غره غره کړ. ډطر بد تاثیر یې راباندې وکړ. زه د جمهور ریس داوود خانټولو مثبتو کارونو ته په درنشت ګورم لیکن د هاشم خان میوند وال صاحب په مرګ زه داوود خان نه بخشم. زما مرحوم پلار د افغان شاهي اردو پخوانی لیوامشر نورالله خان خوستي ، چې سردار داوود خان سره یې هم کار کړئ وه د شهید میوند وال سازمانی ملګری نه وه اما ملي اړیکي یې ورسره لرل. زما په یاد دي د میوند وال په وژلو زما پلار وویل: داوود خانه! آخر ولې آخر ولې؟ د داسی یو ځانګړي افغان وژل آخر داوود خانه ... دا ظلم ولی تا وکړ؟ ستاسو د فرمایش زه تایید کوم د حساب په ورځ به د شهید میوند وال لاس وي او د داوود خان ګریوان افسوس افسوس...یلی داوود خان یو مسلط جمهور ریس وه!!!
په وروستي یو راپور کې ما ولوستل، چې کله چې امنیتي مامورینو د میوند وال په وینو ککړ جسد یې د سهار په څلرو بجو شهدای صالحین ته ورساوه امر وشو، چې زنانه قبر پرې جوړ کړي، ینی تختخ سنګی دې مایلې پرې ودروي!! چې څوک یې بیا راتلوونکې کې د هغه لوی انسان قبر پیدا نه کړي. افسوس


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: هالند    تاریخ: 24.12.2014

استاذ نهایت ګرامی جناب هاشمیان صاحب!
بعد از عرض سلام و احترامات قلبی ام از مشکلات صحی تان که نګاشته اید متالم میشوم اما تقاضا عمر و قانون الهی است که ما بندګان را دخالت دران مقدور نیست. من صحت کامل و عمر ېولانی به شما مبارز ملی سنګر قلم دارن افغانستان عزیز اما مصیبت زده را از االله مهربان آرزو میدارم. در مقاله اخیر تان راجع به چال های حکومت پاکستان و پیشبینی چناب شما را منطقي مشاهده میکنم. از حکومت پاکستان این نوکریوال استعمار انګلیس در منطقه آرزوی خیر داشتن یک خیال است در هوا...
با احترامات افغانی


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 24.12.2014

به داکتر صاحب جناب سید خلیل الله هاشمیان!
از همه زحمات بی شائبه، علمی و عالمانۀ که با صلاحیت کامل مسلکی و بدون تعصب و تنگ نظری، برای حفاظت از اصالت زبان شیرین دری به عمل آورده و می آورید، کمال سپاس خود را به حضور شما پیشکش می کنم، خداوند ج شما را عمر دراز و دراز نصیب فرماید تا ما بازهم بیشتر از دانسته های علمی و معتبر شما یاد بگیریم.
بدین وسیله برای صحتیابی عاجل و کامل شما به بارگاه ایزد متعال دعا میکنم، از نعمت زندگی و صحت سرشار باشید.
با حرمت های خالصانه
ف،هیرمند


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 24.12.2014

اگر جناب محترم وهاج صاحب نکات نظر محترمه مریم جان را مورد غور قرار داده توضیحات لازم را ارائه فرمایند ممنون می شوم


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 24.12.2014

محترمه مریم جان !
توضیحات مطلوب شما به مسلک من ارتباط دارد، اما درحال حاضر در بستر مریضی قرار دارم - همینکه توانایی بیشتر میسرگردد بخدمت شما میرسم. مسایلیکه شما مطرح صاخته اید، توضیح انها برای همه دری زبانها مفید خواهد بود. با عرض احتارم -هاشمیان


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 22.12.2014

قابل توجه افغان های وطن پرست، و عاشق افغانستان و ملت افغان،

روز شنبه آینده 27 دسامبر است سی و پنجمین سالگرد شومی است که اتحاد (باصطلاح) جماهیر اشتراکیۀ شوروی با قشون سرخ تا دندان مسلح خود که شهرت بی رحمی آن زبانزد جهان بود به کشور افغانستان حمله نموده و این کشور را در ظرف 24 ساعت از زمین و هوا بمبارد و اشغال نمود.
ببرک کارمل افغان کمونیست ویرانگر، برده و غلام حلقه بگوش و سوگند خوردۀ لینن و مارکس را بالای تانک های شوروی و آتش هاوان و راکت به افغانستان آورده و به حیث رئیس شورای انفلاقی؟؟ و رهبر افغانستان بر گردۀ مردم نشاند.
واقعات ناگوار و خون ریزی های متواترِ بعد از آنرا تا امروز ما و شما زندگی کرده ایم و شاهد بوده ایم.
از همه نویسندگان و شعرای قلم بدست افغان آرزو می رود مقالات، اشعار، نوشته ها، گزارشات، خاطره ها، فوتو ها و هر چه می توانند الی روز جمعه 26 سپتامبر به پورتال افغان جرمن آنلاین بفرستند تا با کمک و توجه کارکنان عزیز این پورتال وزین نشر شده و ثبت تأریخ گردد و درسی به آیندگان باشد.
با سپاس و تشکر فراوان

تذکر:
این خواهش و تمنای شخصی من است


اسم: مریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.12.2014

سلام به همه دانشمندانِ که در باره لسان های ملی ما بخصوص لسان شیرین و اصیل فارسی/دری معلومات ارائه کرده اند/ میکنند و ذهن انسانهای وطندوست را با مقاله های علمی و تحقیقیِ شان مستفید ساخته اند/میسازند.

بنده نه زبانشناسم(معادل آن باید لسان شناس باشد)، نه عالم. مکتب را با فراغت از صنف دوازدهم قبل از هجوم قشون سرخ بر وطن به جان برابرم، تمام کرده ام. مضمون فارسی یکی ازمضامین دوستداشتنی دوران شاگردیم بود. از همین لحاظ مقاله های مربوط به لسان فارسی/دری را با کمال علاقهمندی میخوانم.
با کمال تواضع مقابل دانشمندانِ که درین پورتال مینویسند، توجه ایشان را آرزومندم، به سوالاتِ (یا بهتر بگویم) به موضوعات که ذهن مرا از مدت ها به خود مشغول ساخته است. اگر با چند سطر ِ ذهن مرا روشن سازند، خیلی ممنون میشوم.

- برای فهمیدن تمام کلمات و لغات نو وارد فارسی/ایرانی که بنده به آن آشنائی ندارم، همیشه به کتاب های لغات چاب ایران مانند (فرهنگ عمید، فرهنگ معین یا فرهنگ واژگان فارسی به فارسی در اینترنت) رجوع میکنم.
هر بار با کمال تعجب متوجه شده ام، که این دانشمندان، لغات فارسی/ایرانی را به فارسی/دری مروج در وطن عزیزم ترجمه کرده اند.
سوالیکه همواره در ذهنم خلق میشود، اینست، که چرا این دانشمندان ایرانی معنی هر لغت فارسی/ایرانی را به دری خود ما ترجمه کرده اند، در حالیکه در قدم اول مخاطب شان مردم ایران بوده است؟
سوال دوم ِ که در ذهنم خلق میشود: آیا لسان دری "مادر" و منشأ اصلی لسان فارسیست؟ زیرا در ترجمه کلمات از نگاه علمی باید ریشه آن کلمه را موشگافی کرد. اگر اینطور است، پس بر مردم اصیل وطن عزیزم لازم و ضروریست، که از لسان اصیل خود حراست کنند و فریب این گونه "نوآوری"ها یا به گفته بعضی ها "فارسی معیاری" را نخورند.

- بنده تحت کلمه "زبان" یک پارچه گوشتِ را میشناسم، که در داخل دهن جای دارد و توسط آن سخن گفته میشود یا صحبت میشود. در حالیکه آنچه را که به زبان میاوریم، سخن است.
سخن گفتن در کشور ها بصورت های مختلف بیان میشوند، که به آن لسان گویند. در لسان انگلیسی و آلمانی و فرانسوی نیز بین زبان و لسان تفاوت وجود دارد.
زبان لسان
Language tongue
Sprache Zunge
Langue Anche
سوال بنده اینست، چرا دانشمندان ما به عوض کلمه لسان همیشه از کلمه "زبان"استفاده میکنند، که در ایران مروج است؟ اگر کلمه " لسان" به خاطر عربی بودنش از مود رفته، پس معادل درست دری آن چیست؟

- من در مکتب آموختم که علاوه به حروف الفبأ، علامه های نیز وجود دارد که میتوان برای آسانی خواندن یک متن از آن استفاده کرد. قوانین گرامری آنرا نمیدانم. اما همینقدر آموختم که از علامه های ( زیر ِ زبر َ پیش ُ همزه ء شد ّ) میتوان در جاهای مناسب آن استفاده کرد (اما امر حتمی نبود).
درین اواخر حتی در نوشته های دانشمندان لسان میبینم که عوض ( علامه زیر ِ یا علامه ء ) از حروف (ی ای) استفاده میکنند. همچنان عوض علامه (شَد ّ) از حرف (ن) استفاده میشود. اینجا چند مثال:
مثال هایکه،عوض علامه( زیر ِ) از حرف (ی) استفاده مشود:
.....که این قلم نیز سهمی دراین زمینه داشته است. [سهمِ ِ]
برای ترویج اصطلاحات جعلی .... دست بازی به گردانندگان رسانه ها داده اند. [دستِ باز ِ]
.... چنان آسیبی وارد کرده.... [آسیب ِ]
آیا در افغانستان حکومتی وجود دارد [حکومتِ]
سخنی چند در مورد مقاله.......[سخنِ]
سهمی، دستبازی،آسیبی، حکومتی، سخنی مفهوم دیگری را افاده میکنند.
مثال هایکه درین اواخر عوض علامه همزه (ء) از حروف (ای) استفاده میشود:
خانه ای من [خانهء]
رابطه ای تو [رابطهء تو]
مثال برای علامه( الف و شَدّ) که عوض آن از حرف (ن) استفاده میشود:
حتمن (حتماّ )
احیانن [احیاناّ] و امثال آن......
مثال های متفرقه: من را [مرا]، زبان [لسان]، کتاب های ام [کتابهایم]دوران جوانی ام [جوانیم]، حتا [حتی]

سوال اینست، که آیا این نوع نوشتن نیز میراث مهاجرت های اجباری هموطنان ما در ایران است ، یا از نگاه املأ و انشای لسان دری درست است؟
یک جهان ممنون شما خواهم بود، اگر به موصوعات بالا بپردازید، یا لااقل به سوال هایم جواب دهید.
تشکر



اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 21.12.2014

د محترم ف هيرمند د ليکني په اړوند به يو متعصب ته چي تعصب ئې مسلک دی غوږ ونيسو چي څه وائ٠

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 20.12.2014

نمیدانم از لطف دوستان دانشمند و محترم به کدام زبان تشکر و ابراز سپاس کنم، بخصوص جناب استاد سیستانی و محترم فارانی صاحب عزیز که ذره نوازی کردند و باحسن نظر مطالبی نوشتند که این کمینه خود را شخصاً سزاوار آن نمی بینم. بهرحال از بزرگواری شان ممنونم و درعین زمان از محترم آقای کهسانی که لطف کردندو در باره توضیح مزید دادند، نیز تشکر و سپاس.

باید عرض کنم که پورتال وزین افغان جرمن آنلاین خوشبختانه بیک کانون بسیار وسیع تبادل افکار بین هموطنان تبدیل شده و روزانه هزارها خواننده دارد. دراین کانون هرکس حق دارد نظر خود را بیان کند و ازیکدیگر طالب معلومات مزید شود، ولی در این عملیه آنچه مهم است نحوه بیان مطالب است که گاهی از سطح معمول به گرمی بیش از حد میرود و ایجاد نگرانی میکند. بهرحال خوشحال هستم از اینکه دوستان دیگر براین گرمای نسبتاً سوزنده لفظی با بزرگواری خود آب سرد می ریزند و سوزندگی را خاموش می سازند. من از این بزرگواران کمال سپاس دارم. بعضی اوقات اگر غذا بسیار بی نمک و یا بسیار شور باشد، لذت ندارد و حد اعتدال لذت را بار می آورد. اگر بعضی دوستان مطالب خود را به اصطلاح بطور "شوله و پوله" بیان نکنند، موجب عکس العمل دیگران نخواهند شد.
خدمت محترم کهسانی صاحب باید عرض کنم که اگر خواسته باشند نام آن سرداری را بدانندکه با دو زبان سخن گفته بود، لطفاً به صفحه 280 کتاب عبدالشکور حکم بنام "از عیاری تا امارت..." مراجعه فرمایند. اینکه من نام ایشان را ذکر نمیکنم به این دلیل است که رویه او یک موضوع شخصی است و لازم نیست در خصلت شخصی زیاد پیچید، بلکه در مسائل عمومی از اشخاصی باید نام برد که فعالیت و عمل شان تأثیر جمعی دارد و با تغییر حال در یک قضیه اثر می گذارد. بار دیگر از دوستان محترم خود به شمول اقای کهسانی تشکر مینمایم با عرض ارادت.


اسم: نجلا ی هروی    محل سکونت: از بلجیم     تاریخ: 20.12.2014

قابل توجه: پورتال افغان جرمن آنلاین ضمن انکشاف مزید این امکان را در اختیار می گذارد تا در قسمت مضامین خاص و تنقیدی تبادل افکار صورت گرفته بتواند. درین فرصت اکیدآً به توجه رسانیده می شود که: مطالب مندرج اظهار نظر نباید حاوی عبارات غیرقانونی، تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، خلاف دین و مذهب، مسایل جنسی، تبعیض طلبی و یا بصورت کل خارج چوکات کرامت انسانی ، عفت قلم و عفت کلام باشد، ور نه به هیچ و جه به نشر رسیده نمی تواند.
آفرین به این تعهد پورتال که در بالای نظر سنجی درحال چرخش است ولی برخلاف آن در برخی از نوشته های مستعار نویسان این مشی نشراتی زیر پا شده است ، و همه الفاظ تخریش کننده، افترا آمیز، توهین آمیز، تهدید کننده، مخرب، مستهجن، بنشر رسیده است .


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.12.2014

محترم آقای سیستانی کاندید؟؟؟!

اگر این توجیهات برای شما آرامش روحی می بخشد حرفی ندارم و آنرا برای صحت تان مفید می دانم. به ملیون ها افغان فرار نکردند و یا نتوانستند ولی عضویت حرب دموکراتیک خلق را هم نپذیرفتند.
بسیار حاشیۀ نا مرتبط رفتید.


اسم: عبدالرحیم پرسشگر   محل سکونت: صوفیه    تاریخ: 20.12.2014

آقای عنایت کهسانی هروی!
از طرز بیان نوشتآ تان بر میاید که شما این دو محترمان یعنی آقای فارانی صاحب وآقای سیستانی را درست نه شناخته اید. ایشان از اعضای برجستۀ سایت وزین پورتال افغانستان جرمن آنلاین هستند و احدی جرئت انتقاد بر آنها را ندارد- این سایت به کام همین دو می چلد
هر چه این دو حکم کنند همان شود.اگر به کسی اهانت هم کنند واجب الاحترام و غیر مسؤل اند این دو هرکی را خواستند فحش می دهند واین کمال ادب ایشان است یکی شاعر و شاعر زاده ودیگری معاون اکادمیسین از چنان رژیمی نصیب شده که در تاریخ وطن شما نظیر!! ندارد بهتر است اگر گفتند شیر سیاه است بگویید درست فرمودید شولۀ تان با بخورید وپردۀ تان را بکنید این آزادی بیان است آقای عزیز و این شکل عمل شدن آن که توسط نخبگان!! وطن تو شاعر ومعاون اکادمسن آن که در برابر تو استعمال شده است. برو برادر پشت گپ نگرد که مفت خلاص شدی از غضب این دو زور آور مگر خدا خیر انسان های خوش باور چون تو وامثال ترا در این سایت پیش کند رحم خدا بر تو باد


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.12.2014

جناب دانشمند محترم داکتر صاحب کاظم !
توضیحات آتی را در مورد تبصرۀ شما در این بخش مفید می دانم:
1- در بیان حوادث مستند تأریخی نقش اشخاص، خانواده ها و حلقات صاحب نفوذ حائز اهمیت خاص بوده و نباید هیچ یک از این عوامل ذیدخل حاشیوی تلقی شود. این که این اشخاص چه خواص و عاداتی داشته اند و شب چیزی می گفتند و فردا سخن دیگر دلیل بر حاشیه بردن شان نیست. شما دانشمندان و محققین علاوه بر عامل اصلی توطئۀ انگلیس در سقوط سلطنت امان الله خان عوامل داخلی را مفصلاً و یکایک توضیح و تشریح نموده و شورش شنواری ها، خوگیانی ها نقش نقیب ، بعضی اعضای خانوادۀ مجددی و علی احمد خان لویناب و سران قبائل سرحدات آزاد و خیانت بعضی همکاران مورد اعتماد شاه و ضعف سیستم اداره و نا رضایتی قوای مسلح و غیره و غیره را تشریح نموده اید که ما آموختیم. متأسفانه دلائل شما مبنی بر حاشیه کشاندن بعضی سرداران ابن الوقت و نقش شان در دور سقاوی قناعت مرا حاصل نساخت، اگر مهم نبودند باید ذکری از آنها صورت نمی گرفت و اگر نقشی داشتند باید لست شان ترتیب می شد.
2- دلیلی که متون فرمان های بچه ای سقاء را بی ارزش خواندم این بود ولو که حکم تکفیر شاه را صادر می کرد اهمیت این فرمان در جا معه به استثنی خوشنودی و قناعت درباریون بی سواد حبیب الله کلکانی و یک عده خائن و ابن الوقت کدام اهمیت خاص در جامعه نداشت و این زمامداری صاحب هیچ نوع اعتباری در جامعه نبود. حکومتی بود که راه، روش و بنیاد و اساس آن بر جهالت، ظلم و استبداد و عقب گرایی مانده شده بود. کلمه ای امان الله لاتی و دشمن خدا و رسول ورد زبان شخص بچه ای سقاء بود و دوستان و همکاران شاه را دوست یک کافر خطاب می کرد . دلیل این که در فرمان فرمایشی خودش حکم تکفیر شاه را صادر نکرد فهمیده نه شد. من زحمت شما را بی ارزش نه گفته ام بلکه متون این فرامین را بی ارزش گفته ام.
3- من به برداشت شما مؤافق نیستم من هر مضمون دلچسپ و آموزنده را به دقت بطور مکمل می خوانم.



اسم: سیستانی   محل سکونت: سیستانی    تاریخ: 20.12.2014

آقای محترم جناب؟؟؟ کهسانی!

ماشاء الله چه کشف بزرگی نمودید که بالاخره دانستید: من همانم که درافغانستان با رژیمی همکاربودم که از سوی اتحادشوروی وقت حمایت وتمویل میشد،اما هموطن گرامی ریش سفیدم خیلی ناوقت به این کشف دست یافتید،زیرا من از 15 سال به اینطرف که با رسانه های جمعی وار جمله با رسانه های الکترونیکی سروکار پیدا کرده ام ،لقب کاندید اکادمیسین را در پیشروی نام خود گذاشته ام تا اگر کسی نوشته مرا میخواند بداند که من کیستم و درگذشته در افغانستان چکاره بوده ام، اگر من بودنم را درکشور ننگ وعار تلقی میکردم ، باید مثل دیگران تا هنوز درزیرچادری زندگی میکردم وبا نام های مستعار،ازنوشته های خوب این وآن چندک میگرفتم.

من درکشورم جرم وجنایتی مرتکب نشده ام که از اعمال خود سرافگنده باشم و بنابرین بودن وماندن درکشورم را به مراتب بهتر از ذلت اطاعت از دستورات آی اس آی پاکستان وهر سازمان جاسوسی دیگری میدانستم که بر مهاجرین افغان صادر میشده است و مهاجرین مجبور بودند از آن دساتیرخواه وناخواه پیروی نمایند.

ضمناً این طعنۀ شما به منی که بجای فرار از وطن، در کشورم باقی ماندم وهر لحظه خطر اصابت راکت های کوری را که بدستور استخبارات پاکستان توسط مجاهدین برکابل فیرمیشدند و هرلحظه خانه و زندگی ده ها انسان بیگناه افغان را میگرفتند، به این میماند که بگویم بعضی ازآنهایی که درافغانستان با موسسات خارجی همکاری داشتند،وبا روی کار آمدن کودتاچیان گذاشتند وفرار کردند وخود را در آغوش گرم ونرم حامیان غربی خود رساندند، خدای ناخواسته با سازمانهای استخبارتی آن کشورها از قبل سروسری داشته اند،واما آنهای که سروجان خود را توانسته اندسالم بدر ببرند ، نباید غرور آنها راگمراه کند که قهرمانان وطن بودند که با وزیدن باد کمونیزم دروطن ،وطن را یلا داده پا بفرار نهادند. البته که مثل آنهامیلیونها افغان دیگر هم بودند که هیچ رابطۀ ای با رژیم چپی نداشتند ولی وطن خود را رها نکردند وبا قبول همه خطرات راکت پراگنی بلاوقفۀ مجاهدین ، درآغوش وطن باقی ماندند وتا آنجا که برای شان ممکن بود،در خدمت وطن نیز قرار داشتند.البته همینها بودند که با سقوط رژیم کمونستی،آماج غارت وچپاول وتجاوز تنظیم های جهادی ساخت بیگانه قرارگرفتند ومتحمل 65 هزار کشته وتخریب وغارت تخمین70 در صد منازل شخصی درکابل شدند.

نمیدانم آنهای که شکست رژیم کمونستی کابل را مزد سخنرانیهای پرطمطراق خود یا قلم خود ازخارج تصور میکنند، آیا گاهی با وجدان خود خلوت کرده اند که در ویرانی کابل وکشتار مردمان بیدفاع آن، آنها نیز به نحوی نقش داشته ومسئول اند ؟


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.12.2014

آقایون محترم مسعود فارانی و اعظم سیستانی!

اولتر باید خدمت خوانندگان محترم پورتال و برای روشنی اذهان شما آقایان توضیح نمایم که عاری از هر نوع مدعایی و به دور از مداحی و تملق، صادقانه و خالصانه به جناب محترم داکنر صاحب سید عبدالله کاظم و شخصیت عالی، دانش، فهم و اخلاق و بردباری متواضعانۀ شان از اعماق قلبم احترام دارم و نیت من از این نوشتۀ مختصر بی حرمتی به ایشان نبوده به جناب ایشان چندی قبل مناظرات مؤدبانه و محترمانه داشته و با تؤافق هم بحث را پایان بخشیدیم:
1- من از داکتر صاحب خواستدار معلومات شدم که منظور از یاد نکردن نام سرداران خائن، مطلب آشنا و فرصت طلب چه بوده، آنانی که برای بدست آوردن امتیازات مادی و یا مقامی حیثیت، آبرو و عزت خانوادۀ خودرا زیر پا نمودند. در حالی که بسی بخاطر افغانستان و راه امان الله خان خودرا فدا ساختند. آیا وقت آن نرسیده که مردم این خائنین را بشناسند؟
2- آیا در مطرح ساختن این موضوع من مرتکب کدام جرم، خیانت، ویرانی وطن و یا جنایت شده ام که زمینۀ فراخ تقریری را برای مسعود فارانی مهیا ساخته و دور از حرمت نویسندگی وعفت کلام بدون هیچ دلیل مرا شغاد، خائن و کم ظرف خطاب نموده که برای توطئه خس پوشک می سازم، نام خدا چه یاوه سرایی هر کدام این اهانت ها خلاف موازین نویسندگی و اخلاق مسلکی بوده قانوناً موجب باز پرس است و در عین نشانۀ یک غضب جنون آمیز و لجام گسیخته است که شاید در مستی باده نوشته شده باشد. من در پرسیدن یک سؤال بسیار منطقی توطته ای را نمی یابم ولی فارانی کلمات را مثل گلولۀ ماشیندار بر قطار نموده بدون تأمل بی محل وبی مکان در تاریکی عقل فیر هوایی کرده و فضیلت مآبی خود را متظاهر ساخته .
3- آیا فارانی و کسانی دیگری حق بیان و اظهار نظر را از مردم با چنین چرندیات گرفته می توانند؟
4- اگر گویند شخصی با دارۀ دزدان خود شب ها خانه های مردم را سرقت میکرد و توسط پولیس دستگیر شد، همه می پرسند نام این سارق چه بود؟ و در نگرفتن نام سارق طبعاً معلومات ناقص است.
5- استعمال کلمه ای منحوس و منفور زیر چادری ورد زبان فارانی و همراهان او است. من هیچ مکلفیت ندارم که برایت بگویم که کی استم ولی مهم این است که چه می گویم . ولی استند مردمانی که سوابق، گذشته ها و شخصیت اصلی خود را زیر چادر سفسطه گویی و لغت پرانی می پوشانند.
6- پورتال ارکارۀ پهلوانی نیست که رستم و سهرابی در بین باشد حالا دنیای عقل و منطق و برهان و دلیل است.
7- در برابر توصیف چند روز قبل داکتر صاحب کاظم به ارتباط امیر عبدالرحمن خان که بعد از سالها عقل به سرت آمد که امیر عبد الرحمن خان کی بود و برای افغانستان چه کرد می توا نستی
امتنانیه ای بنویسی بدون این که تبصرۀ بنده را تحریف نموده آن را دستاویز قرارداده بی ارتباط و بی معنی قلم فرسایی کنی.
8- خوب شد که در کهولت به آذان صبح معتقد شدی.

آقای اعظم سیستانی ! برداشت ات از تبصرۀ من سراپا غلط است. من نیت دفاع از چند سردار خائن را نداشتم ولی می خواستم آنها را بشناسم. هموطنان محترم می توانند نوشته ای مرا بازهم مرور کنند و ملاحظه خواهند فرمود که صرف گفته ام چرا از این خائنین نام برده نشد. برایم سخت مایۀ تعجب است که می گوئید «ممکن است بعضی ها فکر کنند که بااین نوع کج بحثی شاید بتوانند جلو افشای بیشترحقایق را در مورد برخی از سرداران ابن الوقت وتاریخ زده بگیرند،مگرخوشبختانه تاریخ فریب نمیخورد ولحاظ وخاطرخواهی هیچ عنصر خاین وضد ترقی وضدتحولات اجتماعی را نمیکند ودیر یازود چهره شخصیت های ملی وترقی پسند .......»
در حالی که بر عکس من خواهان افشای این سرداران تأریخ زده و ابن الوقت بوده و خودم سردار نیستم، ولی به ذکر نام شان اصرار نمودم. در این مورد کج بحثی و تحریف شما بکلی عیان است .
با تمام احترامی که به علمیت و دانش خودت دارم نمی توانم در برابر هر گفته ای کاندید اکادمسین خاموشی اختیار نمایم و نظامی که گلوی مردم را می فشرد و صدا ها را خاموش می ساخت و خودت افتخار عضویت آنرا داشتی گذشت و هر که ولو هم سیال فهم خودت نباشد حق اظهار نظر دارد. بحیث یک مؤرخ آگاه و محقق خود میدانید که تأریخ وطن گواه شخصیت های وطن پرست و فداکار و هم خائن ضد منافع ملی بوده دربارۀ کارنامه های سرداران خدمتگار و ملی گرا خود مضامین تحقیقی مبسوط نوشته اید اما چهره ای هر خائنی چه سردار و یا غیر سردار باید آشکار شود.
من در تبصرۀ اخیر که مورد بحث خودت قرار گرفته از اعلیحضرت غازی امان الله خان مذمت نکرده بلکه فجایع دور سقاوی را بیان داشته ام.
من هم به نوبۀ خود شخصیت جناب داکتر صاحب کاظم را قابل احترام دانسته زحمات پیهم شان را در پدیده های تحقیقی شان از صمیم قلب تحسین و تقدیر نموده و این ارادت نه تصنعی است و نه بر بنیاد دو رنگی و دو رویی.
اگر نوشته ای مختصر اخیر من به ارتباط حکم تکفیر اعلیحضرت امان الله خان باعث رنجش خاطر داکتر صاحب شده باشد پوزش می خواهم. امیدوارم مفتنین و درز اندازان از این دسائس و توطئه ها دست بردارند و حقایق را عمداً به هر دلیلی که است تحریف نکرد به خواننده انتباه غلط ندهند که اصلاً این فتنه انگیزی قابل تقبیح است..


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.12.2014

به حیث یک هموطن تبریکات صمیمانه ام را خدمت داکتر صاحب خلیل عیان و فامیل محترم شان در عالم ناشناسی تقدیم مینمایم. این که ایشان در رشتۀ طبابت از خودبرازندگی خاصی نشان داده و در مدت معیین به عملیات های قلب و شش بیشتر از نورم به صورت موفقانۀ پرداخته است، باعث سرفرازی تمام افغانها میباشد. برای شان در این راه نیک موفقیت های بیشتر آرزو مینمایم.


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.12.2014

دانشمند بزرگوار جناب محترم استادسید عبدالله کاظم سلام!

نوشته های شما را که روشنگری واصالت برتر دارد همیشه با چشم جان میخوانم واز آنها می آموزم.

داکتر صاحب بزرگوارعرض شود که شما قلمدار نامی ونستوه کشور استیدکه در کنار ملت مظلوم با افتخار، حقایق را مینوسید ونمی گذارید چیزی از نظر مردم (این ملیون های خاموش کشور) پنهان بماند. چه زیبا و مستند رقم میزنید که سبب افتخارملی گرایان واقعی میگردد.
افغانستان دچار شغادان فراوان شده است که در تخریب افغانستان به نوعی وبنحوی فعال اند اما خوشبختانه این سرزمین از خود رستم های مثل شما نیز دارد که با قلم های نستوه خویش شغادان وخاینین وکمظرفان را که برای توطئه خس پوشک میکنند، با پیکان حقیقت بدرخت میدوزند. نوشته اخیر شما مثل نوشته های با ارزش دیگر تان درست در موقع به خدمت جامعه قرار گرفت که نیاز آن متصور بود واین نوشته شما بود که یکبار دیگرهمچون اذان صبح، سبب بیداری خواب بردگان شد. اینکه شخصی بنام مستعار از زیر چادری نصایح بسیار تهوع آور دارد عرض شود که ازبیان اش که بنام اصلی او باشد خودش هراس دارد و از جانب دیگر موجودیت چنین آدمک ها ست که انسان به بزرگی رستم ها سر احترام میگذارد. ورنه فرق بین شغاد ورستم را چگونه بایدفهمید .
هرکس بقدر همت خود خانه ساخته ---- بلبل بباغ و جغد به ویرانه ساخته

همت بلند تان را ستایش میکنم وبرکات جهان را برایتان خواهانم


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 19.12.2014

دانشمندبزرگوارجناب داکترصاحب عبدالله کاظم حرمت وسلام به حضورتان!

خداوند شما را برای افغانستان جنگ زده وبدبخت بسیارسالها درحفظ خود داشته باشد تا با نوشتن چنین مقالات علمی وتحقیقی وتاریخی مردم ما را بیش از آنچه میدانند آگاه سازید. ما از خواندن هرمقالۀ تان خیلی چیز های می آموزیم وبه دوستان خود نیز سفارش وتوصیه میکنیم که حتماً فلان مقاله را که از قلم مبارک شما بصورت مستدل ومستند تروایده است، بخوانند وبرای خود کاپی بگیرند.مقایسه دو متن از طومار تکفیرشاه امان الله غازی وتحلیل عالمانۀ تان با برجسته نمودن نکات مهم آن برای آنانی که بدنبال حقایق تاریخی میگردند، حکم اکسیر را دارد.آنانی که انتشار هردو متن را دریک مقالۀ تحقیقی ، بی فایده تصور میکنند، طرزدید و درک خودرا از یک موضوع تاریخی بیان میدارند، نه چیز دیگری،والا بفرمایند دراین خصوص چیزبهتری ویا مثل همین مقاله شما یک مقالۀ تحقیقی بنگارند تا انسان به توانائی وحوصله مندی شان در ارائه یک مسئله مهم تاریخی پی ببرد،بعضی مردم در عین حالی که به ظاهر اظهار خلوص نیت میکنند، ولی در باطن میخواهند با شما کج بحثی نمایند،مگر خوانندگان هوشیارمیدانند که چنین کج بحثی ها ذره ای از اهمیت نوشته های شما کم نمی نماید.

ممکن است بعضی ها فکر کنند که بااین نوع کج بحثی شاید بتوانند جلو افشای بیشترحقایق را در مورد برخی از سرداران ابن الوقت وتاریخ زده بگیرند،مگرخوشبختانه تاریخ فریب نمیخورد ولحاظ وخاطرخواهی هیچ عنصر خاین وضد ترقی وضدتحولات اجتماعی را نمیکند ودیر یازود چهره شخصیت های ملی وترقی پسند را از چهره های نوکرمنش وعقبگرا و ضد تحصیل زنان ودشمن تعالی مردم افغانستان برملا میسازد.شاه امان الله نه منسوب به فامیل وخاندان من است ونه از شما،ولی چون میخواست این وطن را از حالت خمود وجمود قرون وسطائی بیرون بکشد وآنرا در شاهراه ترقی وتعالی قرار بدهد ومردم را از نعمت تعلیم وتحصیل ودانش معاصر بهره مندسازد،ما به عنوان عناصر روشنفکر وترقی پسند او را تائید میکنیم . همچنان حبیب الله کله کانی نیز دشمن شخصی من وپدر وپدرکلانم نبوده ونه از شما، ولی ازاینکه بدستور دشمنان این وطن،یعنی انگلیس وتلاش نوکران معاش خورانگلیس ،یک رژیم ملی ومترقی را سرنگون کرد وبعد میخواست کسی را که صدچند وی مسلمان تر بود واز دین اسلام آگاهی کامل داشت ، در انظار مردم خوش باور افغانستان ،کافر وبی دین جلوه دهد، وبا شیادی فتوای تکفیر وی را صادرنمود،من وامثال من از وی متنفریم. واعمال او را درکشت وکشتار عناصر ملی مشروطه خواه و ممنوعیت تحصیل وکسب دانش معاصرومسدود کردن مکاتب دخترانه محکوم میکنیم ورژیم امانی را برآن رژیم دزدان پشت گردنه ترجیح میدهیم.

در تاریخ آمده است که در دوران حکومت بچۀ سقاو ، هیچ خانواده ای درکابل که صاحب زن ودختر جوان ومقبول بود، از خطردست درازی وتجاوز دزدان بچۀ سقاو مصئوون نبود. سید حسین وزیر حربیه بچۀ سقاو در مدت 9 ماه حکومت خود پنجاه دختر زیبای کابل را برای خود نکاح بسته بود، ودیگر دزدان کوهدامنی نیز کمتر از وی ، زن باره نبودند. گفته میشود که برخی از زنان سیدحسین بعد از سقوط بچۀ سقاو توسط سپهسالار محمدنادرخان ،هنوز باکره مانده بودند.زیراکه نوبت همخوابگی به آنها نرسیده بود. نمیدانم آیا چنین رژیمی قابل تقبیح وافشاءاست یا خیر؟ وایا کسانی که کمر چنین رژیمی را بسته اند و سرکرده دزدان را «خادم دین رسول الله» ویا«حبیب الله کبیر » نامیده باشند،قابل نکوهش اند یا خیر؟منکه قابل نکوهش وتقبیح میدانم ودلایلی هم برای این تقبیح دارم که اندکی را بیان کردم.


اسم: حفیظ الله خالد    محل سکونت: اتریش    تاریخ: 19.12.2014

دانشمند دلسوز وطن جناب مایار صیب!

اولترازهمه بشما عرض ادب و احترام دارم از حسن نظر و ذره نوازی شما، جهانی سپاس، نوشته های مستند و تاریخی شما و تعداد دیگری از قلم بدستان چیره دست پورتال را که بیانگر احساس عمیق وطندوستی نسبت به زادگاه مشترک ما بوده با علاقمندی تعقیب و همیشه از آن فیض میبرم،افتخار دارم از این که کنون زمینه شناخت بیشتر با شما میسر گردیده است.
از خداوند متعال برای شما شخصیت با درد وطن صحت کامل، طول عمر و حوصله بیشتر تمنا دارم.

با احترام

خالد


اسم: س.ع.کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 19.12.2014

محترم جناب کهسار هروی پس از سلام و احترام
ممنونم از اینکه نوشته مرابه دقت و حتی مو به مو خوانده و درباره در این ستون تبصره کرده اید، چون از حسن نظر شما مطمئن هستم، خواستم به توضیح یکی دو مطلب خدمت شما بپردازم، درغیر آن لزومی برای جواب دادن نمی دیدم، چون به فرموده خود شماخموشی بهتر از نوشتن بود.

بهرحال درباره ای ذکر نام اشخاص در متن مقاله باید خاطر نشان سازم که بطور عموم در گزارش یک رویداد در قدم اول اشخاصی مطرح میگردند که نظر به اهمیت و نقش شان در "متن" خبر قرار میگیرند، درحالیکه ازاشخاص دارای نقش کمتر در حشیه یاد میشوند. از آنجائیکه دوسه نفر از خانواده محترم حضرات مجددی در متن موضوع شامل بودند، ذکر آنها باید در متن می آمد، چنانکه در همه مآخذ از آنها مشخصاً نامبرده شده است، درغیر آن موضوع مستند نمیشد.

اما از کسانیکه چه سرداران و یا اشخاص دیگر فرصت طلب که یک روز یک حرف را زده اند و فردا به نرخ روز حرف دیگر را، آنها جزء اشخاص حاشیوی بوده لزومی به ذکر نام آنها بخصوص در یک مقاله کوتاه دیده نمیشود.
در مورد بیش از 43 نفر کسانیکه توسط اولین فرمان امیر حبیب الله کلکانی به وظایف مهمه ملکی و نظامی مقرر شدند، من در مقاله مأخذ مربوطه را بطور کامل با ذکر صفحه ارائه داشته ام. هرگاه جناب شما فرصت تحقیق و مطالعه مزید را در زمینه داشته باشید، میتوانید به مأخذ مذکور مراجعه نمائید.

اینکه متن فرمان و بعداً اعلامیه یکی با ادبیات عالی و دیگری به سطح عامیانه نوشته شده و این دو متن به نظر شما بسیار کم اهمیت جلوه کرده است، باید بگویم که جان مطلب در همین دو متن بوده زیرا در متن باادبیات خوب طراحان آن خواسته اند تا بدانوسیله حکم "تکفیر" شاه امان الله را مستدل سازند، درحالیکه در متن ساده امیر حبیب الله صراحتاً موضوع "تکفیر شاه" را از آن بیرون کرده و حتی گفته است که: "شاه شخص غازی و مجاهد و استقلال بخش بود و نمی زیبد وی را کافر گفت". اگر این موضوع در نظر شما مهم نیست، اما برای یک محقق تاریخ کشور بسیار اهمیت دارد.
من از نوشته جناب محترم داؤد موسی تقدیر کرده ام و آنرا یک نوشته دلچسپ و پر محتوا دانسته ام.
درپایان از شما یک خواهش دارم که از این به بعد هرجا مقاله یا نوشته مرا دیدید، آنرا نخوانید، زیرا از متن تبصره شما معلوم میشود که شیوه کار من مورد علاقه شما قرار ندارد، بناً زحمت مطالعه را برخود کم سازید و این بود سخن آخر من با شما. باعرض ادب


اسم: محمد خبير و هاب زاده   محل سکونت: بن    تاریخ: 18.12.2014

د راحيل شريف: ترهګر نه یوازې دپاکستان بلکې دانسانیت دښمنان دي ليک په ارتباط

انا لله و انا اليه راجعون
الله ج ټول هغه متعلمين (د مکتب شاګردان) استادان (معلمين) او نور بی ګناه خلک چه پښاور ښار کی د ظالمانو د ظلم له لاسه شهيدان شوی وبخښی او د دوی ټولو کورنی ته د خدای له درباره صبر او حوصله غواړم. او ټولو هغه نور کوونيو ته چه په تيرو کلونو کی خپل عزيزانی په لر او بر کی د يو او يا بل له لا سه شهيدان ښوی دی د خدای (ج ) له درباره اجر عظيم غواړم.

هد پاکستان فوج هغه فوج وه چه د پاکسات خلک به ورته فوج نه بلکه «ما شاالله» ويل ليکن اوس ورته د پاکستان خلک فوج ته «بد بخت الله »وايی. پاکستان فوج په تيرو کلونوکی داسی بڼسټی سهوی او خطاوی کړی چه د ده جبران فوج او پاکستان ته به ممکن ډير ګران تمام ښی. د پاکستان فوج په جمع کی دوه بنسټی خطاګانی وکړی :
اول: د پردی په اشاره د پاکستان د خلک په مخ کی ودريدل او هغوی ته يی په حق او نا حق مرک ژوبله او ډير سخت مالی زيان د پښتونخوا خلک ته ور نصيب کړ . چه دا کار د پښتنو هغه غير کتبی قرارد مات ګړ چه کلونه کلو نه د پاکستان د بقا او پرمختک ته ډير مهم وه. او هغه استعماری ، ميراثی سيا ست چه د پاکستان د يوالی له پاره جوړ شوی وه او د پاکستان د يوالی او بقا له پاره ډير مهم او مفيد وه ، ورمات کړ.
دوهم : د پاکستان د فوج د منفی سيا ست تکلاری د افغانستان او د افغانانو په مقابل هغه دوستيګانی چه د افغان او پاکستان د خلکو تر مينځ پيدا شوی وه په برباد ی مخامخ کړ، لکه يو افغان د بل افغان په مقابل درول د افغانستان په حريم د پرد و او استعماری حلقو په اشاره ، اښکاره بريد کول ، د افغانو کورونه کلی او ښارونه مستقيما د پاکستان د فوج په توپونو ورانول ، او افغان وګړی او د دوی بچيان وژل (تيرو کلونوکی ، کنر، جلااباد، پکتپا او نور) ، د پاکستان د فوج هغه خطاګانی دی ، چه نن د پاکستان يوالی او امن ته زيان رسوی.
اوس د پاکستان حکومت ، په ځانګړی دول د فوج په کار ده ، چه هڅه وکړی ، چه له بد بخت الله نه ځان بيرته په پاکستان کی ما شا الله ته واړوی او منطقه کی نور افغان ملت په کرار پريږدی او د فتنه ګرو استعمار خبری امرونه او پيشنهادونه د پيسو په بدل چه نه د افغانستان او نه د پاکستان په ګټه ده ومنی.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 18.12.2014

مضمون تحقیقی دانشمند محترم جناب داکتر سید عبد الله کاظم را مثل همیشه به دلچسپی و علاقمندی خاص خواندم. به نظر من وقت شوله خوردن و پرده نمودن تیر شده، اگرصاحب نظری قلم بر میدارد و برای اطلاع بیشتر هموطنان موضوعات مهم تأریخی را با تمام واقعیت های آن بیان می کند باید در این طریق هراسی به دل راه نداده و اصلاً با بیان حقایق این که کی می رنجد و به حیثیت کدام خانواده بر می خورد نه باید مطرح نظر باشد در غیر آن نه نوشتن و خموشی بهتر است.
اشخاص بازیگران درامۀ روزگار اند که ماجرا می آفریند و حوادثی خلق می کنند که در آن سیاهی، فلاکت و بدبختی های عالم بشریت مضمر است و یا حماسه می آفرینند ودر موارد مختلف داعیه های انسانی خدمات برازنده نموده نقش پای خودرا در تأریخ می گذارند. رسالت محققین حقیقت جو است ه که از هردو دسته نکوهش بدکاران و ستایش نیکویان یاد نمایند.
در این نوشته داکتر صاحب کاظم در دور سقاوی از یک تعداد سرداران یاد نموده بصورت مشخص سرداری که هم امان الله خان را امیر کبیر می گفت و هم بچۀ سقاء را اما از ذکر نام این سرداران خود داری نموده اند، نمی دانم به روی کدام ملحوظ. در برابر واقعیت ها ی تأریخی یک وطن نه سرداری مطرح است و نه چوپانی . اگر ملاحظاتی نزد داکتر صاحب کاظم موجود بود به ذکر اراکین دولت سابقه اکتفاء می نمودند و تذکری از سرداران نمی دادند و اگر چنین کرده بودند مسؤولیت قلم به دستی و راست گویی شان ایجاب می نمود که از این اشخاص نام می بردند، در حالی که در عین نوشته از دو نفر مجددی معصوم مجددی (ملقب به میاجان پدر حضرت صبغت الله مجددی) ومحمد صادق مجددی (گل اغا) تذکر داده اند.
متون فرمان چه به ادبیات عالی و یا به سطح عامیانه از چنین سرکرده و دار و دسته اش با تمام مشخصات آن دورآنقدر جالب توجه نیست.
اما تذکر مختصر محترم داوود موسی یک راست گویی قابل قدر بوده در وطن ما کمتر کسی حاضر می شود که حقیقتی را در مورد جد خود بگوید. در حالی که امروز مردم حتی بدون قرابت خانوادگی به نام منطقه از رهزن و جاسوس قهرمان می سازند، چه رسد به جد والای شان.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 17.12.2014

برادر گرامی فرهیخته جناب حفیظ الله خالد!
برکت ببینند کسانیکه چنین انسان با تربیت و مؤدب به جامعۀ انسانی تقدیم نموده اند.
از متوجه نمودن بنده در اشتباهم با این استدلال قوی تان یک عالم ممنون و سپاسگزارم. در منطق خوانده بودم که یکی از عوامل تشخیص اشتباهی در احساسات وجود دارد.
با احتمال قوی در نوشتن مقال گذشته احساسات وطن چنان در ذهن و فکرم غره شده باشد که مانع تحقیق و تدقیق بیشتر در مورد گردیده است.
بهر صورت این اشتباهم که منبعث به شناخت یک انسان مانند شما گردید، این کمبود را میتوان با پیشانی باز پذیرفت.
در عین حال بدین وسیله از خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین درخواست می کنم که اشتباه در نوشته ام را اغماض نموده بر ممنونیتم بیافزایند.
از همکاران پورتال ملی افغان جرمن انلاین در خواست می نمایم که بنده این نوشته را اصلاح نموده خدمت خواهم فرستاد تا آنرا تعوبض نمایند. با عرض حرمت مایار


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: اتریش    تاریخ: 17.12.2014

مقالۀ تحلیلی شخصیت دلسوز وطن جناب احسان الله مایار صاحب تحت عنوان (دریا های افغانستان، منابع حیاتی کشور) حاوی معلومات مفید تأریخی در مورد دریا های کشور ما بخصوص آمو دریا و دریای هلمند بوده که میتوان از آن به حیث یک مأخذ در تحقیقات مربوط به تاریخچۀ منابع آبی کشور استفاده صورت گیرد، چون نگارنده چندی قبل در مورد کشور تاجکستان گذارش تحقیقی را در پورتال وزین افغان جرمن به نشر رسانیده لذا می خواهم در رابطه به موضوع اشارۀ کوتاهی داشته باشم:
در بخشی از مقالۀ محترم مایار صاحب در مورد آمو دریا آمده است
( آغاز کار بند نورک در سال ۱۹۶۱م و بند راگون در سال۱۹۸۶ م صورت گرفته و به سرحد ناباوری تعجب می کنم که چطور امکان دارد بدون سر و صدا در زمان شاهی و جمهوریت شهید سردار محمد داود چنین پروژه های عظیم در مسیر دریای آمو صورت گرفته که کمتر کسی از آن اطلاع دارد و عکس العملی در محافل مسؤوول دیده و یا شنیده نشده است.)
خدمت عرض می شود که بند برق نورک و راگون یا راغون هر دو در مسیر دریای (وخش) یا سرخاب که از ناحیه "گیزلسو" در کشور قرغزستان سر چشمه گرفته بعد از داخل شدن در قلمرو تاجکستان مسافه بیش از ۷۰۰ کیلو متر را بطرف جنوب غرب طی و سر انجام یکجا با دریای پنج به آمو دریا می پیوندد، در مسیر این دریا ۵ بند برق بزرگ بشمول بند نورک و راگون در حال بهره برداری و یااعمار بود که ۹۰ فیصد مجموع انرژی برق تاجکستان را تولید می نماید، البته در این اواخر اعمار پروژه بند برق راگون بر دریای وخش با مخالفت شدید ازبکستان که بخش عمده کشتزار های پنبه آنکشور در جنوب بوسیله آب دریای وخش آبیاری می گردد مواجه گردیده است.

علت سکوت مقامات کشور ما در زمان شاهی و جمهوریت شهید داود خان نیز شاید همین باشد که دو پروژه مذکور نه در مسیر آمو دریا بلکه در مسیر دریای وخش در عمق قلمرو تاجکستان اعمار گردیده است، اگر ما بتوانیم از آبهای آمو دریا که استفاده از آب آن حق مسلم قانونی کشور ما بوده در آبیاری هزاران جریب زمین تشنه به آب ولایات شمال کشور خویش استفاده نمائیم باز هم کاری بزرگی خواهد بود.
موضوع دیگر اینکه ساحل دریای آمو سال به سال بداخل خاک کشور ما تغییر نموده در حالیکه ساحل آنطرف آمو دریا روز بروز استحکام یافته، بدون شک کشتزار های سبزی را در ساحل آمو که محترم مایار صاحب هنگام جوانی از آن یادآوری نموده اند اکنون در آنطرف آمو دریا قرار خواهد داشت، طی ۱۳ سال اخیر با وصف دها بار درخواست تحکیم سواحل دریای آمو از طرف باشندگان ولسوالی های ساحل آمو دولت هیچگونه اقدامی در جهت استحکام سواحل دریای آمو بعمل نیاورد، البته تنها این سرحدات شمالی کشور نیست که مورد بی غوری دولت قرار گرفته سرحدات شرقی جنوبی و غربی کشور ما نیز وضع بهتر از آن ندارند همین اکنون پاکستانی ها در منطقه سپین بولدک با حفر یکجانبه کانال در مسیر خط دیورند در غیاب مقامات افغان شب و روز مصروف ( پلوان دزدی ) خاک کشور ما بوده، مقامات ولایت سرحدی فراء طی چند سال اخیر از انتقال پوسته های سرحدی ایران بداخل قلمرو افغانستان گلو پاره نموده ولی کجاست آن گوش شنوا چشم بینا و ارادۀ (داود خانی) که به این همه دست درازی های بیشرمانه پاسخ بدهد.

والسلام


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.12.2014

بزرگوار محترم هاشمیان صاحب، از لطف نظر تان درمورد فریاد" سقوط انسانیت" از شما اظهار سپاس مینمایم. ما زنان باید در تعهد خود در مقابل زنان کشور استوار و وفادار تلاش نموده و زمینۀ تفکر در مورد زندگی زن افغان رابرای خوانندگان بیشتر آماده گردانیم. زیرا همین اندیشه است که موتور عمل میگردد.
با حرمت


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: دبی، امارات متحده عربی    تاریخ: 16.12.2014

تشکر از احساس پاک تان خواهرم شیما جان غفوری، من در تبصره ام وجود این وحشت و خرافات را هرگز رد نکرده ام، این قضیه بشکل مستند از طریق بی بی سی هم در یک گزارش بنشر رسید. این پدیدۀ شوم بدون شک در بعضی از مناطق شینوار وجود دارد ولی باز هم تأکید میکنم که اکثریت مردم شرافتمند شینوار هم این موضوع را صرف شینده اند که در بعضی مناطق دور دست شان این عمل فجیع صورت میگیرد. آنها هم مانند ما از طریق مطبوعات این گزارش را تماشا میکنند ولی خود شان تاحال شاهد همچو صحنه یی نبوده اند. باید وقتی این بحث صورت میگیرد "مردم شینوار" نه بلکه گفته شود که " در بعضی مناطق شینوار". من مطمئن هستم که شما کدام قصد و خصومت علیه یک قوم یا منطقه ندارید،هرکس که بجای شما میبود با دیدن این عکس شاید تکان میخورد. من خودم که بار اول این عکس را مشاهده کردم خیلی متاًثر شدم و به این مردم لعنت گفتم، این عکس بار اول در سال 2013 سراسر شبکه های اجتماعی را فرا گرفته بود و نوشته شده بود " پشتونها زن های شان را در بازار لیلام میکنند". در حالیکه هیچ منبع مستقل این عکس را تائید نکرده بود. بالاخره دانسته شد که این دخترک 9 ساله است که در 28 ثور 1390 در اثر بمباردمان هوایی ناتو در اطراف شهر تالقان تمام اعضای فامیلش را از دست داده است. و این مردمان هستند که برضد ناتو دست به مظاهرات خشونت آمیز زدند... بالاخره این موضوع فروکش کرد. این بار که من این عکس را در نوشتۀ انتقادی و اصلاحی شما دیدم برایم خوش آیند نبود و مرا واداشت تا تبصرۀ در مورد بکنم. باز هم معذرت من را بپذیرید.

در مورد نام افغان در کتیبه های تاریخی، من منبع نشر آن را در تبصره ذکر کرده ام. کسی بنام " داکتر فهیم توخی" این نوشتۀ کوتاه را بشکل قسمت اول بنشر سپرده بود و من اگرچه این چیزی تازه برایم نبود بازهم چون جالب بود درینجا گذاشتم. اینکه بار اول شما این پست را گذاشته اید، باز هم برای ما احساس تان قابل قدر است. من هم یک مقالۀ تحقیقی در مورد اسم افغان در همین پورتال افغان جرمن تحت عنوان " آریانا، خراسان و افغانستان" بنشر سپرده ام. مشکل این نیست که حقیقت گم شده باشد، مشکل این است که باید حقایق برای ما مردم رسانیده شود زیرا اکثر مردم ما از هیچ چیزی آگاهی ندارند و همیشه از احساسات شان دشمنان افغانستان بخاطر رسیدن به اهداف شوم شان استفاده میکند.

باز هم اگر باعث رنجش تان شدم باشم معذرت من را بپذیرید.
تشکر


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: دبی، امارات متحده عربی    تاریخ: 16.12.2014

نوشته دلچسپ معلوماتی و تحقیقی شاغلی محترم کاندید اکادمیسین محمد اعظم سیستانی تحت عنوان "لندیهای پشتو، مولود ذهن زنان پشتون" یک موضوع خیلی جالبی را تشریح کرده است. اینکه لندی ها زبان پشتو یک نوع از اشعار منحصر به فرد پشتونها است و بی نهایت تاثیر گذار و دلنشین است. اینکه در نوشتۀ شاغلی سیستانی صاحب با دلایل قوی ایجاد و مولود این نوع شعر را از تراوش ذهنی زنان و دختران پشتون ثابت میسازد، خوندن این شعر ها( لندیها) جالب تر و دلنشین تر میشود.
نمونه های از لندیهایی را که بشکل زیر نویش به دری ترجمه شده است اگر چه میشود معنی هدف شاعر را درک ولی جذابیت اصلی لندیها را صرف میتوان بشکل اصلی آن به زبان پشتو احساس کرد.
این نوع شعر باید به جهانیان معرفی شود که با جذابیت فوق العاده یی که دارد، از ذهن دختران و زنان زندانی و محروم ولی با همت افغانستان تراوش کرده است. بیشتر این لندیها از طرف معشوقه به عاشقش که یا در حالت هجران و دوری قرار داشته و یا هم چانس برای وصلت وجود ندارد، خوانده شده است. اگر این لندیها را سرسری نخوانیم و کوشش کنیم احساس آن دختران و زنان مظلوم و زندانی را که این شعر سرائیده است درک کنیم، خواندن هریک لندی از چشم انسان های با احساس اشک را جاری میسازد.
بخش دیگر این لندیها بازهم در عشق به وطن از طرف دختران و زنان افغان سرائده شده است که عاشقان شان را به دفاع از نوامیس ملی او وطن ترغیب میکند...

باز هم از شاغلی کاندید اکادمیسین سیستانی صاحب تشکر میکنم که این مسئله را که کمتر کسی تا حال متوجه آن شده بود، با دلایل قوی ثابت کرده است که زنان افغان با وجود که در زندان ها نگهداری شده ایند و لی در آنجا هم بیکار نه نشسته اند و دست به ایجا شرین ترین نوع از شعر پرداخته اند.
به امید روزیکه دختران و زنان با همت و پاک دمن افغان از حقوق انسانی و آزادی های اسلامی برخوردار باشند و شانه به شان با برادران شان در امور اجتماعی سهیم گردند.

تشکر


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان    محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 16.12.2014

از محترمه پوهندوی شیماغفوری باید ممنون باشیم که ما را به ""صقوط انسانیت"" متوجه ساخت. کلمات و احساسات عالیی که توسط محترمان آقایان رسول، بارکزی و سیستانی باستقبال این شعر تکان دهنده تبارز یافته، برایمن چیزی برای بیان احساساتم باقی نمانده است - همین دو روز قبل شعر ناب دیگری ازطبع خانم صالحه واصل وهاب نشرگردید، واین دوبانوی افغان میدان مبارزه برای احقاق حقوق زن را بحد کافی گرم ساخته اند- من از بارگاه عزوجل(ج) برای شان توفیق مزید مسئلت میکنم.
بارتباط تصویریکه از یکدختر جوان در بازار فروش زن نشر شده و گفته میشود که آن تصویر ازمنطقۀ شینوار افغانستان است ، اما اگر آن تصویر وعمارات ماحول آن و ترتیبات بازاربدقت دیده شود، این صحنه از منطقه ای در شینوار پاکستان خواهد بود، زیرا زن فروشی با چنین عریانی در شینوار افغانستان صورت گرفته نمیتواند. متاسفانه یک قسمت شینوار درتصرف پاکستان میباشد.
اما اگر این تصویر و این بازار زن فروشی درمنطقۀ شینوار افغانستان باشد، بنظرمن باید یک عریضۀ دسته حمعی بقسم احتجاح ازجانب افغانهای مهاجر بعنوان داکتر اشرف غنی ارسال شود. با عرض احترام - هاشمیان - 16 دسامبر 2014


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: کلفورنیا    تاریخ: 16.12.2014

برادردانشمند محترم آقای دوست محمدخان
یکجهان سپاس و امتنان از تصحیح شما- نام آقای هاتف مل (عتیق الله) است، نه (مصطفی) - بارتباط نامها، دماغ و حافظۀ من بعضی اوقات کارنمیدهد- از شما وپورتال افغان جرمن آنلاین و همه رسانه ها خواهشمندم این اشتباه مرا تصحیح فرمایند. با عرض احتارم - هاشمیان


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.12.2014

جناب محترم آقای رسول،
از نظر نیک شما در مورد سروده ام که فریاد زنان شنوار است، از شما بینهایت سپاسگزارم . شما در لابلا ی این شعر فریاد زنان کشور تانرا احساس نمودید. شما با این پشتیبانی در حقیقت به فریاد آن زنی که مورد فروش قرار میگیرد، ارج گذاشتید و به آن اهمیت قایل شدید.
شما به خوبی تذکر داده اید که گویا کار زشت در هر جای که باشد، زشت است. و این زشتی از هرکجایی که از طریق رسانه ها سربلند نماید، باید تقبیح گردد. تا نوبت دیگر آن برسد
شما به سلامت باشید
با حرمت


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.12.2014

برادر محترم آقای نجیب الله بارکزی،
ما هر کدام نمیتوانیم در تمام گوشه وکنار ر وطن، خود تحقیق نمائیم. ولی کسان دیگری که این کار را میکنند، هرگاه با منطق برابر باشد، آنرا باید بپذیریم. در این لینک (https://www.youtube.com/watch?v=mf0WzRD2u2A) چنیدن نفر به عنوان شاهد از فروش زنان در ساحات سرحدی به خصوص در شینوار سخن میگویند و زنانی که مورد خرید و فروش قرار میگیرند، از سرگذشت خود قصه میکنند. راپورتر این گزارش خانمی به نام"ملالی شینواری" است. آیا این حرفها را ناشنیده گرفت و به خاطر دل دوستان ننوشت و نگفت؟ به نظر من هرگاه یک روز پیشتر این سنت نا مأنوس افشاء گردد و برای ریشه کن ساختن آن همه باهم دست به دست بدهیم، بازهم مبارک است. تا کی به نام اینکه کسی بدنام نشود، بالای خلاهای اجتماعی صرف نظر از این که در محصول عوامل زیاد اند، سرپوش گذاشت. با گذشت هر ماه به صورت اوسط زندگی دوزن برباد میگردد، آیا بهتر نیست که بالای واقعیت های عینی جامعه صحبت شود و برای آن راۀ حلی دریاب گردد و یا حساسیت مردم را دراین مورد ایجاد نمود؟
اینکه این رواج در سایر ولایات نیز به اندازه های مختلف وجود دارد، جای شکی نیست. ولی این موضوع باعث نمیشود که فروش زن در جاهای دیگر ثقل جرم را در شنوار تقلیل ببخشد. ما نباید مکانها را مقایسه کنیم، بلکه بُعد این فاجعه را در زمان کنونی یعنی قرن بیست ویکم ارزیابی نمائیم.
از اینکه در مورد عکس، من شاید اشتباه نموده باشم، آنرا از صفحه دور نمودیم. زیرا هدف من خدای ناخواسته توهین نمودن و یا اهانت به یک قوم نیست. بلکه ا این عکس در ف.ب. به همین مناسبت نشر گردیده است.
به هرصورت به خاطر احترام به یک قوم نباید از گفتن واقعیت ها چشم پوشی نمود، زیرا نادیده گرفتن این نواقص در حقیقت جفا و بی توجهی در مورد همان قوم میباشد. زیرا انسانهای هر قوم کشور عزیز ما سزاوار آنند که با حیثیت یک انسان کامل زندگی نمایند و آنها در این راه باید از جانب مردم با سواد ، روشن اندیش و ملی گرا کمک شوند.
ناگفته نماند که به خاطر نظر تان در مورد " افغان درکتیبه های دری و فارسی قدیم!" بسیار تشکر. من این نوشته را در ف.ب. گذاشتم و این نوشته مشکل دوستان زیادی را در بحث ها حل نمود.
با حرمت


اسم: ا، رسول    محل سکونت: مونشن     تاریخ: 15.12.2014

خوانندگان گرامی ومحترم سلام !
شعر بسیار مقبول و پـر از احساس مادرانه یک مادر ملی گرا (خانم شیما غفوری) را درپورتال افغان جرمن آنلاین خواندم بدون شک این شعر بلند سرچشمه گرفته از احساس زلال وپاک خانم شیما غفوری.
در تعریف شاعر ونویسنده متعهد می خوانیم که: اثر شاعر یا نویسنده متعهد باید آیینۀ از انعکاس درد های جامعه اش باشد. که این تعریف درین شعر بکمالش متبلورشده است.
این واقعیت تلخ پشت انسان را بلرزه می آورد و سقوط انسانیت را در ذهن هرکس تداعی مینماید برای چاره جویی چنین درد بزرگ (بر دوشیزه گان و خواهران افغان) هرآدمی با درد و مسئولیت وادار میشود که درین زمینه چاره جویی کند.
این شعر که انعکاس ازیک واقعیت بسیار تلخ جامعه ما است نباید آنرا قومی ساخت بلکه انگیزۀ این عمل شنیع را تحقیق کرد. نشانه ها ثابت میکند که فقر استخوان سوز مسبب اصلی آن است که مردم حاضر میشوند جگر گوشه هایشانرا بفروش برسانند. فقر وبیکاری زمانی در چغچران نیز سبب شده بود که مردم فرزندانشان را بفروش رساندند. زیرا در آن زمان خشک سالی های پی در پی باعث شده بود تا زمین ها از کشت بمانند و دهاقین به کتلۀ بیکاران مبدل شده بودند که علوفه میخوردند.همین حالا در ولایت بلخ که لینک آنرا در ذیل خدمت تان تقدیم میکنم ببینید که فقر موجب چه کارها که نمیشود.
متاسفانه این عمل بار بار اتفاق افتاده که بلاخره از محیط شینوار به بیرون درز کرده است. (بقول عوام : تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها ) این ًواقعه دقیق ودرست است که قبولش از جانب خشکه بانکه های به اصطلاح با غیرت که در مخیله اش جور نمی آید، کارمشکل است. اما بدبختانه این حادثه حقیقت دارد و در اخبار تلوع نیوز رسمی نشر شده است که فعلاً در تمام محافل روی این عمل زشت صحبت ها و احادیث زیادی در حالت سیاله است .
اگر کسی بخواهد صحت وسقم این خبر درد ناک را با جزئیاتش بداند میتوانند به یوتوب در لینک های داده شده مراجعه کند. این حادثه متاسفانه از امروز ودیروز نیست بلکه فروش دختران نوباوه همیشه در مناطق مختلفه افغانستان بوده ولی بشکل برده و متاع در شینوار ولسوالی دولت آباد بلخ ، که توام با بچه بازی ها در گسترش است، تراوش از تفکر قوماندان سالاری وجنگ سالاری است که دار وندار عادی مردم را غصب کرده اند زمینداری به کشت تریاک استحاله کرده و دهاقین اصلی از زمین دور ساخته شده اند. که آنها برای نان صبح وشام شان محتاج اند. اینست ارمغان قوماندان سالاران که خود در انواع فساد ها از سیری غلط و واغلط میزنند ومردم بخاطر چار سیر گندم دختر11 ساله اش را برای یک پیرمرد می فروشد به این لینک های ذیل مراجعه کنید
https://www.youtube.com/watch?v=oKbYpJcIzCs
(ازدواج اجباری و زیر سن در ولسوالی دولت آباد بلخ)

https://www.youtube.com/watch?v=mf0WzRD2u2A
(غیرت افغانی برده داری و خرید فروش زنان و دختران در ولایت ننگرهار)

در مورد عکس نیز باید عرض شود که برای اهمیت این موضوع بسیار انتخاب عالی است. من دربخش «گوگلی» زیر همین عنوان « فروش دختران در شینوار » مراجعه کردم ازهمین عکسها بیشمار حاصل میشود.


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: دبی، امارات متحده عربی    تاریخ: 15.12.2014

خدمت خواهر گرامی شیما غفوری،
در مقاله اخیراً نشر شدۀ تان تحت عنوان "سقوط انسانیت" اگر چه فروش زنان در افغانستان به انواع مختلف در بین تمام اقوام وجود دارد، ازینکه شینوار سر زبانها شده است، من دلیلش را نمیدانم... مگر یک چیزی یعقینی است که اگر زمانی یک قبلۀ کوهی شینوار که هنوز شهرنشین نشده بودند و بشکل وحشی زندگی بسر میبردند، میگویند که این رواج در بین شان وجود داشته است ولی این موضوع به تمام شینوار صدق نمیکند کجا مانده که پشتونهای که علت اصلی عقب ماندگی شان همین تعصب بیش از حد شان در خصوص مسائل ناموسی است را بهتان بزنیم. در بین همان قبایل کوهی اگر این رواج بوده هم بشکل لیلام در بازار نبوده است بلکه یک طریقه ای از طلاق و نکاح بدون رضایت با کسی دیگر به مقابل پول بوده است. این دقیقاً همان رواجی است که عملا در سراسر افغانستان، در بین تمام اقوام وجود دارد یعنی دختران به مقابل پول بدون رضایت شان قبل از سن به کسی به نکاح داده میشود که خود یک زن فروشی است و در تمام افغانستان در بین تاجک، پشتون، ازبک و همه اقوام مروج است... که میتوانیم بگوئیم، راستی انسانیت سقوط کرده است...
بازهم خواهر گرامی از شما خواهش میکنم نوشته هایتان را احساساتی نشر نکنید، احساسات تان قابل قدر است ولی با نوشتۀ تان شما به حثیت یک قوم پرافتخار لطمه وارد نموده اید که قابل توجیه نیست...
از همه جالب تر و تأسف آور تر این است که شما عکس یک دختر معصوم نه ساله را که در بهار سال 2011 یعنی 18 مارج 2011 در ولایت تخار در اثر بمبارد نیروهای ناتو تمام اعضای خانواده اش را از دست میدهد و مردم محل بر ضد حمله ناتو در حالیکه این دختر را هم نمایش میدهند، دست به مظاهره میزنند، را در نوشتۀ تان بشکل ثبوت گنجانیده اید. دقیقا این همان عکس دخترک است که تمام فایملش را در حمله هوایی ازدست میدهد نه "لیلام دختر در شینوار..." آیا شما باور دارید که همچو یک صحنه ایی لیلام دختر در بین قبایل پشتون وجود داشته باشد و یا تحمل شود؟؟؟ لطفا سرتان به گریبان تان کنید...
از گرداننده گان محترم وبسیایت وزن افغان جرمن عاجزانه و لی جدی تقاضا میکنیم هرچه زودتر این نوشته ای بی اساس و تخریب کننده را دور کنند.

تشکر از لطف تان


یک سبک مغز، این عکس را بر روی فیسبوک گذاشته و نوشته فروش یک دختر 9 ساله در ننگرهار افغانستان و ادعا کرده مردانی که در اطراف جمع شده اند، دارند قیمت پیشنهاد می دهند.
در یکی دو روز گذشته، این عکس با همین شرح غیرواقعی، صدها بار به اشتراک گذاشته شده. کسی هم به خودش زحمت نداده اصل خبر را جستجو کند.
این دختر تمام بستگانش را در حمله ناتو از دست داده و اطرافیان به این طریق با او همدردی می کنند.
عکس مربوط به بهار دو سال پیش (18 مارچ 2011) در شهر تالقان در ولایت تخار است، نه شینواری ننگرهار.
برگرفته ازفیس بوک صفحه بتول محمدی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 15.12.2014

خواهر با احساس وآگاه شیما جان غفوری سلام برشما

شعرزیباوپراحساس شما که از اعماق قلب مادرانه ات برخاسته وبرصفحه انترنت نسته است وبرمردان افغان نهیب میزند تا ازاین عمل خود بشرمند، مرا چنان متاثرساخت که سوگند میخورم دیشب دوثلب شب را نخوابیدم ودرمیان خواب هر باری که از یک پهلو به پهلوی دیگر دور میخوردم، بازهم صحنۀ فروش یا لیلام دخترک مظلوم شینواری در ذهنم خطورمیکرد ورنجم میداد.در ذهنم خطورمیکرد که خدا میداند این دحترک به چند دست دیگر بفروش برسد تا اینکه سراز کدام کنچینی خانه یا رقاص خانۀ پاکستانی برآورد؟خریداران این دخترها تنها پاکستانی ها نیستند بلکه خود مردم محل نیز، خریدار این دخترها وزنهای شوهر دار هستند.براستی نمیدانم به خود چه خطاب کنیم؟آیا ماواقعاًانسان و مسلمانیم؟البته دراسلام برده داری وبرده فروشی منع نشده، ولی درهیچ کجای احکام اسلامی از فروش زن خود ویا تبادلۀ آن با یک زن دیگر وسرگرفتن ( پول اضافی از طرف مقابل بخاطرجوانی وزیبائی زن تبادله شده)، روایتی نیامده است.تبادلۀ زنان شوهردار وجداکردن کودک 9 ماهه یا یک ساله از پستان مادر در هیچ دین وآئینی ودر میان هیچ مردمی وهیچ نژادی رایج نیست. بجز درمیان بخشی ازمردم فقیروبدبخت افغانستان.

چرا برای محو این پدیدۀ شوم وغیر انسانی نه علمای ولایت ننگرهار ونه شورای علمای افغانستان ونه ستره محکمه کدام فتوایی صادر نمیکنند؟

چرا برای ترک این عمل ذلیل ودور از کرامت وشرافت انسانی از طرف دولت اقدامی جدی وقانونی صورت نمیگیرد؟

علت چیست؟

ما مدانیم که یکی از علل رواج این بدعت غیرانسانی، فقراست. فقراست که انسان را وادار به هر عمل غیر اخلاقی وغیر انسانی و فروش فرزند وجگرگوشه اش میکند. دراین منطقه از کشور، مردم از سالهای سال با فقر وبیکاری وتنگدستی روبرو اند وبعلت قلت زمین زراعتی وبیکاری مردم از تهیه نفقۀ خود وفرزندان خود عاجز اند وبنابرین تنها امکانی که دارند این است تا کودکان خود را به بازار برده بفروشند واز پول فروش فرزند خود چندصباحی زندگی نمایند. دولت باید برای این مردم کارپیدا کند وآنها را مشغول کسب و کارنماید. اکثریت مردم شینوار بی زمین وفقیراند ومقدار کمی زمین که هست آنهم در تصرف چندنفر زورآورمی باشد وبقیه مردم حتی اجازۀ عبور از میان اراضی زورمندان را ندارند.این مردم که بیکار وبی روزگار وبی در آمدآند یا باید دست به دزدی بزنند ویا خود را دراختیارمجریان عمل انتحاری قرار بدهندویا از طریق فروش یا تبادلۀ زن یادختر خود امرار معاش کنند.دولت باید به حال این مردم بدبخت فکری بکند والا ما تا سالهای سال شاهد این صحنه های دلخراش ورقت بار خواهیم بود.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 14.12.2014

داکتر صاحب محترم استاد هاشمیان!

السلام علیکم


من در خبر ها شنیدم که شخصی به نام عتیق الله عاطفمل، سرپرست وزارت خارجه شده است؛ نه مصطفی هاتف مل. خدا کند هر دو یک نفر باشند. و همان شاگرد شریف شما باشد و خدمتگزار مردم افغانستان.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.12.2014

ضرورت دوباره خوانی تاریخ افغانستان

برای درک وشناخت دقیق از شخصیت ونیات امیر عبدالرحمن خان،هیچ منبع وماخذدیگری ، بهتر از کتاب تاج التواریخ وجود ندارد. تاج التواریخ توسط امیری نوشته شده وبه یادگارمانده است که در مدت زمامداری اش، نه از کسی ترسی داشت تا دروغ بگوید ونه امیدی از کسی برای گرفتن صله وپاداش تا تاریخش را به میل صاحبان قدرت بنویسد. تاج التواریخ در دوجلد نگاشته شده که جلد اول آن بقلم خود امیر آهنین است وجلد دوم آن بدستورامیرتوسط منشی دربار او، سلطان محمد با نثر روان وشیواتری نوشته شده وبعد از ملاحظه وتائید امیر درج کتاب گردیده است. این اثراز لحاظ اعتبارروایات ودقت در شرح رخداد های نظامی وسیاسی وعلل شورش ها وسرکوب این شورشها ،بی نظیر است ومتنی ثقه تر از آن در این مرحله از تاریخ کشور، وجود ندارد.
مطالعۀ دقیق وعمیق این اثر، بدون تردید، میتواند دیدگاه خواننده را در مورد کارکردها واقدامات نظامی سیاسی امیر برای تشکیل حکومت مرکزی در افغانستان، تغییرمیدهد. من خود یکی از منتقدین سرسخت شیوۀ حکومتداری امیر بودم ولی بعد از خواندن تاج التواریخ،وشنیدن منطق امیر برای آوردن نظم وثبات وتأمین امنیت درکشور وتمرکز حکومت، نظرم تغییر کرد وامیر را در اقداماتش ذیحق دانستم و توصیه من به آنهایی که امیر عبدالرحمن خان را بخاطر روش ادارۀ استبدادی اش با شلاق ملامت میکوبند،اینست تا فقط یک بار تاج التواریخ را بخوانند ودلایل وعلل اقدامات امیر رادر برابر خوانین ورؤسای اقوام مرکز گریز وهمیشه درحال عصیان وطغیان بشنوند وبعد قضاوت کنند، یقین دارم که قضاوت شان بعد از مطالعۀ کتاب خاطرات امیر با قضاوت قبل از مطالعه کتاب فرق خواهدکرد.
موضع گیری آقای فارانی بعد از مطالعۀ تاج التواریخ یک موضع گیری معقول ووطن پرستانه است ومن هم مثل سایر افعانهای وطن دوست وصاحب نظر ازخواندن نوشتۀ کوتاه وپرمحتوای شان احساس خوشی نمودم. به امید توفیق مزید شان.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 10.12.2014

اندر تحریف تاریخ واقعی افغانستان عزیز همه وقت به دلایلی که منفعت عده ای در زمینه مضمر بوده است، دلایل و شواهد فراوانی موجود می باشد که از تغیر تاریخ عصر درخشان اعلیحضرت غازی امان الله خان که بگذریم، یکی هم همین غلط جلوه دادن شخصیت، کار روایی مستدل و مبارزۀ امیر عبدالرحمن خان، نظر به شرائط و در حد توان وی، با روسیۀ تزاری و مخصوصاً هند برتانوی، بوده است.
همان طور که محترم آقای مسعود فارانی فرموده اند، اینجانب هم با معلومات ناقص در مورد امیر مذکور، ویرا شاه شجاع دیگری و صرف یک آلۀ دست زمامداران هند برتانوی می شناختم، حتی تاریخ شکنان این منطقۀ جهان مهاجرت ما هم در ناچیز سازی دوران این امیر آهنین در اخبار پروپاگندی خود، وظیفتاً اشتهارات غیر واقعی را دامن میزدند. روزیکه کتاب خاطرات امیر بنام «تاج التواریخ» بدستم رسید و جریان حیات یک شهزاده را که از آوان جوانی به عوض عیش و تنعم دربار، مدت های طولانی عمرش در میدان های جنگ و خاموش ساختن دسائس و پیشروی های اجانب سپری گردیده بود، مطالعه نمودم، باور بفرمایید که از معلومات ناقص خویش در مورد کار روایی های یکی از شاهان افغانستان که در پهلوی فشار های واردۀ دو ابر قدرت استعماری توانسته بود که خاکش را مخصوصاً با تحمل مشقات فراوان از دسیسه های روز افزون بریتانیای جهان خوار حفاظت نماید، بکلی شرمنده گردیدم.
موجودیت این کتاب خاطرات، در حالیکه انواع دسیسه ها و پلان های استعماری ای که با لیاقت و کاردانی این شاه مدبر افغان خنثی میگردید را افشاء میسازد، در عین حال قسمت های مهم تاریخ منطقه را هم به صراحت بیان میدارد. بنا بران، منحیث یک منبع تحقیق آنعصر و دوره، از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد.
شکی نداریم که موجودیت افغانستان عزیز به شکل موجوده که به همت احمد شاه درانی مستقلانه قد اعلم نمود، باوجود مشکلات داخلی و خارجی بیشمار، با تدبیر و سعی بلیغ امیر عبدالرحمن خان، عاقلانه حفظ و مراقبت گردید. امروز با نشر منابع مهمی از جانب محققین دیگر نمیتوان در مورد آندوره هجویاتی ارائه نمود، در پهلوی نشر«تاج التواریخ»، کتب دیگری مثل«تاریخ روابط سیاسی افغانستان» اثر لودویگ آدامک و اثر ارزشمند مؤرخ و محقق افغان محترم اعظم سیستانی بنام «سیمای امیر آهنین، امیر عبدالرحمن خان در تاج التواریخ» که اخیراً منتشر گردیده است، روشنی بیشتری بر واقعیت ها و رویداد های آندوره می اندازد.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 10.12.2014

خواهر محترم ومبارز ملالی نظام
من به احساس و توانائی و نظریات شما احترام خالصانه دارم. صرفاً نظر خود را منحیث یک شاگرد مسائل افغانستان عرض کرده ام. برای شخص من مجادله بر علیه اهداف و عملیات خطرناک دشمنان تمامیت ارضی و موجودیت افغانستان مهمتر ازدعوی های بین الافغانی میباشد. از نظر من افشا کردن و خنثی کردن این توطئه های ایران و پاکستان کار عمده و ضروری و الویت است. دعوی های بین الافغانی که همین دشمنان منطقوی با بسیار جدیت دامن میزنند و این دعوی ها را چه بوسیله راکت و توپ و تفنگ و حمله های خودکش و چه با قلم های اجیر به شدت دامن میزنند. به نظر من اگر افغان ها بتوانند مثل دشمنان منطقوی به زبان های انگلیس جرمنی و فرانسوی مستند و علمی و معتبر بنویسند و اصلیت تاریخ جغارافیا زبان ها و ملت افغان را به دنیا معرفی نمایند میتوانند در طراحی و سمت دادن سیاست های بین المللی در منطقه تاثیر گذار شوند و نسل جوان خارج افغانستان که دری و پشتو نمیفهمند را با سلاح علمی مجهز و در دفاع تمامیت ارضی و موجودیت افغانستان فعال بسازند. همچنان اگر تعداد نوشته های علمی مستند و دور از دعوی و عصبانیت در مورد سیاست تاریخ جغارفیا مدنیت و زبان های افغانستان در منابع معتبرر مثل افغان جرمن آنلاین عرضه شود جوان های داخل افغانستان و عناصر واقعبین در داخل افغانستان ازهر قوم و زبان و مذهب واقعیت های افغانستان را درک کرده و از قوم پرستی و افراط مذهبی دور خواهند شد.


اسم: داکتر س. ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 09.12.2014

محترم جناب فارانی صاحب سلام!
از مطالعه مضمون مختصر اما پرمحتوای شما که اشاره به نوشته محترم داکتر صاحب عبدالخالق رشید در باره "بابا جان" خانم روحانی افغان در پونه نوشته و در ضمن ازامیر عبدالرحمن خان بطور یکجانبه یاد کرده بود، خوش شدم که الحمد لله اکنون ما کسانی داریم که واقعیت های تاریخ را با آفاقیت و دور از نگرش های تحریف شده بررسی میکنند. وقتی من نوشته محترم استاد رشید را خواندم، در این فکر شدم که باید تبصرۀ کوتاه در زمینه بنویسم. از جناب شما فارانی صاحب عزیز ممنون هستم که بسیار واقعبینانه و کوتاه آنچه را من میخواستم شما بیان کردید. از شما ممنونم خداوند به قلم تان برکت دهد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.12.2014

استدارک

درکتاب کندهاری ورونه، تالبف دانشمد افغان محمدمعصوم هوتک، در صفحه 72 آن شجره نسب سردار رحمدلخان آمده است ویکی از پسران وی سردار محمدعلم خان نام داشت که مردی عالم وصاحب آثار وسیاست مدارنیز بود. این شخص پسرانی بنامهای گل محمدخان، نظرمحمدخان، دادمحدخان، فتح محمدخان وسلطانعلی خان ومحمدانورخان داشت و در پاورقی همان صفحه در مورد سردارنظرمحمدخان از قول مرحوم علامه رشاد گفته شده است که وی یکصد سال عمرکردو در سال 1356 هجری قمری فوت نمود. بنابرین سال تولد این نظرمحمدخان به 1256 هجری قمری تصادف میکند که برابر است با 1840 میلادی، و به این حساب با سال تولد نظرمحمدخان پدر باباجان(خدیجه) مطابقت نمیکند، پس باید این نظرمحمد درخارج از خانوادۀ امیردوست محمدخان جستجوشود واحتمالاً شخصی از قندهار واز خانوادۀ دیگری باشد. البته یک سردار نظرمحمد دیگردرمیان نوادگان سردار مهردلخان دراین کتاب(ص 193) سراغ داده میشود وآن پسر سردار محمدحسن خان نواسۀ سردار مهردلخان،از سرداران قلعه میر آخورقندهار گفته شده است.پس نظرمحمدخان پدر باباجان باید خارج از خاندان امیردوست محمدخان جستجو شود.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 09.12.2014

در دو مورد ازمقاله «باباجان» ستاره ای از دیار مولانا ورحمن بابا در اسما دکن،توضیح میخواهم:

1- بدون شبهه، باباجان(خدیجه) زن عارفه وبا تقوای افغان،چون ستاره ای فروزان دراسمان معرفت هند، درخشیده است ودر دل مردمان قدر شناس هندوستان برای خود جای پیدا کرده است. ازتوجه آقای داکتر خالق رشید در معرفی وشناخت این ستارۀ افغان قدردانی کرده از وی سپاسگزاریم. رقم 132 سال عمر این خانم عارفه به نظرم عجیب معلوم میشود وبا یک حساب سرانگشتی دریافته میشود که خانم باباجان به هیچ روی بیش از 98 یا 97 سال زندگی نکرده است. زیرا به هیچ صورت او نمیتواند قبل از تولد پدرخود، جنرال نظرمحمدخان ، پیدا شده باشد.جنرال نظرمحمدخان ،با همراهی سیصد تن دیگر از همراهان سردار ایوبخان در 1881 از طریق ایران وعراق به هند انتقال یافته است وحین ورود در دفاتر مهاجرین حکومت هندبرتانوی ثبت و راجستر شده است. بنابر سندی که استاد خالق رشیدآنرا درمقاله خود نقل کرده است، پدر باباجان جنرال نظرمحمدخان هنگام ورود به هند 67 ساله بوده است.پس سال تولد وی باید 1814 بوده باشد و اگرسن نظرمحمد خان را برای ازدواج 18 سال محاسبه کنیم، می باید او در سال 1832 ازدواج کرده باشد واگر اولین فرزندش یک سال بعد همین باباجان(خدیجه) بوده باشد پس تولد خدیجه باید در سال 1833 یا 1834 صورت گرفته باشد، وچون تاریخ فوت باباجان 1931 قید گردیده است، بنابرین سنش هنگام فوت 98 سال میگردد،نه 132 سال. لازم است تا با یک تبصره مدت عمرش تصحیح وتثبیت گردد.

2- نکتۀ دومی اینست که جنرال نظرمحمد خان بارکزی، برادر زادۀ امیردوست محمدخان دانسته شده است. من درمیان برادران وبرادرزاده های امیردوست محمدخان،اولین باراست که با این نام آشنا میشوم، ونفهمیدم که این نظرمحمدخان پسرکدامیک از برادران امیردوست محمد است؟ این شخص درمیان اولادۀ برادران قندهاری دیده نمیشود،اگر باشد، اقای معصوم هوتک که کتاب کندهاری ورونه، را نوشته است، بهترمیدانند وتوضیح بدهند،ازاولادۀ برادران پشاوری هم نیست،از اولادۀ سرداران کابلی مثل وزیرفتح خان وسردارمحمدعظیم خان ونواب اسدالله خان ونواب عبدالصمد خان وسردار امیرمحمدخان هم نیست، پس از کدام یک از برادران است؟ از طرفی نظرمحمدخان مردی متقی وعارف ومعتقد به مسلک تصوف نقشبندی بوده ومی باید درمیان مردم قندهار وخاندان سرداران شخص شناخته شده بوده باشد، ودر هنگامه حملۀ انگلیسها بر قندهار در1839می باید شامل بوده باشد،اما چرا سراج التواریخ از وی نام نبرده ومعلوم نیست درهنگام اشغال قندهار او کجا بوده وچه میکرده است؟ بازچون ازجمله جنگاوران جنگ میوند واز هواداران سردار ایوب خان بوده است، می باید در تاریخ سلطانی،تالیف سلطان محمد بارکزائی، یکی از همراهان سردار ایوبخان ثبت شده باشد که به خاطرم نمی آیدکه ثبت شده باشد. امیدوارم آقای داکتر رشید ویا آقای معصوم هوتک دراین مورد اندکی بیشتر روشنی اندازند. ختم


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 05.12.2014

هموطن دانشمند، شاعرۀ توانا وخواهر عزیز، صالحه وهاب واصل،
لطف و مرحمت زیادی در حق این شاگرد و طالب العلم ابراز داشته اید که مرا شرمنده نموده است. نمیخواستم به درازای مطلب بین ما«زنان» افغان بپردازم، چون ما در هر گوشه ای از جهان که فعالیت داشته باشیم، در اقلیت هستیم و انگشت شمار. شنیده باشید که در همین پورتال اگرگاهی به تشویق تعریفی از همدیگر بپردازیم، به «خواهرخوانده بازی» متهم میگردیم. اگر برادران محترم ما در وصف هم قلم گیرند، جمع کثیری نام خدا به آنان می پیوندند. به همین علت مهربانی و لطف زیادۀ شما بی پاسخ ماند، ولی دو روز قبل جریانی به شکل قلم فرسایی دوستانه ای از طریق «سکیپ» با مطبوعاتی دانشمند آقای سراج وهاج که سالهاست با لطف سرشار شان به من لقب خواهری اعطاء نموده اند، رخ داد که جائز میدانم با شما خوانندگان محترم در میان گزارم:
- سلام، آقای وهاج، امید با فامیل خوش و سلامت باشید. آیا مضمون «آب» را مطالعه نموده اید، یا فکر میکنید که «فکر نان باش که خربوزه آب است»؟
- سلام خواهر عزیز !... توصیف های صالحه جان درمورد خودت، بجا و عین واقعیت بود.
- خوب شد که یک همدست بنام صالحه جان شاعرۀ توانا و حساس پیدا کردید که با شما یکجا در توصیف این هیییییییچ مدان همراهی نماید. ببینید که شعر کوتاه وی چند مضمون این قلم شکسته را یکدم می خرد.
- مضمونِ آب تان را هنوز نخوانده ام. خدا شما را هرگز « بی آب » نسازاد!
- مرحومه نادیه انجمن گفته:
زنم که نالۀ من خفته در گلوی منست **** زنم که شام سیه صبح آرزوی منست
- خانم صالحه وهاب میگوید:
زنم که قوت من خلقت بشر باشد **** فقــط ربم ز توانایی ام خبر باشد
- انصاف کنیم، آقای وهاج، ده مضمون من، نیم بیتی از شاعرۀ توانا، صالحه وهاب واصل، یعنی که:
یک زدن زرگر، صد زدن آهنگر.
- برای ما « سیل بین ها» شما - هردو بانوی ارجمند - قابل ستایش هستید
- آقای وهاج، خدا حافظ تان.
- خدا حافظ شما.
خواهر هموطن، شعر « توانایی یک زن» جهانی مفهوم و معنی را در خود مضمر دارد. بدون شک این نیمه بیت جامع و قوی را من از شما امانت گرفته و تا حد توانایی از آن در مبارزه برای حقوق پامال گشتۀ زن محروم افغان، بکار خواهم برد. در حالت زار و رقت بار کنونی طبقۀ اناث وطن، فقط همین انگیزه و قوۀ محرکه است که نصفی از نفوس فلج و فراموش گشتۀ اجتماع ویران افغانی را به پا ایستاده خواهد نمود...... آگاهی از حقوق زن افغان، قانونیت در شناخت این وجیبه به اساس متون تثبیت گشتۀ قانون و باورمندی به این حقیقت عریان که: قوت زن خلقت بشر باشد!
همیشه سرفراز و مؤفق باشید.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 05.12.2014

خواهر محترم- خوش نویس-آگاه و به گفته یکتعداد زیاد دوستان " مبارز" – ملالی جان!
امیدوارم مطلب نوشته شده توسط اینجانب را تاپه رفاقت با استاد محترم حامد نوید و دور از نظر انداختن مقاله شما خواهر محترم نزده باشید. من معتقد هستم که مقالات علمی مثل نوشته استاد نوید قابل قدر میباشند و خاصتا که با استفاده از منابع معتبر بین المللی نوشته شده میباشند. ( منابع معتبری که بغیر از تاریخ فرهنگ و ویکیپیدیا ( به گفته ویکیپیدیا سلطان محمود غزنوی- شهاب الدین غوری وغیره افغان نیستند. که این به نفع تاریخی میباشد که پاکستان و ایران وغیره دوست دارند و به نفع کسانی است که موجودیت مردم افغانستان را محدود و شروع از دوران احمید شاه بابا میکنند)
نوشته شما مثل همیشه بسیار عالی و خوب است و مثل همیشه حملات سیاسی بین الافغانی را دربر دارد. و دلیلی که اینجانب نخواستم از نوشته شما یاد نمایم در همین مسئله نهفته است. نظر به شرایط و طرز دید خود من ترجیح میدهم تا در یک چنین موقعیت عامه( افغان جرمن آنلاین وغیره) مقالات و موضعگیری های علمی و غیر سیاست بین الافغانی را بنویسم و یا در مورد آن نظر بدهم.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 05.12.2014

در استقبال مقاله استاد محترم حامد نوید استاد سابق پوهنتون کابل و نویسنده کتاب ها و مقالات متعدد علمی در مورد تاریخ و هنر افغانستان که با دید و تحلیل علمی و عینی مسئله آب های طبیعی افغانستان را از نظر موقعیت جغرافیائی و مشروعیت مرکزیت افغانستان در منطقه ووحدت ارضی افغانستان تحلیل و توضیح علمی کرده اند، دو قسمت از دو مقاله نشریات معتبر تایم و کرستچین تایمز مانیتر را در ذیل ترجمه و تقدیم خوانندگان میدارم تا واقعیت های عینی تخریبی ستراتیژیک همسایه های افغانستان و اهمیت آب های طبیعی افغانستان بیشتر تمثیل شود:
"و بلاخره تصمیم گرفته شد تا خان ولی را با توپ 82 ملی متری
بکشند. آنها وی را مجبور ساختند تا در یک فاصله 36 متری این توپ که از نوع توپ های قابل انتقال میباشد که در این مملکت جنگزده معمولا استفاده میگردد، به زمین زانو بزند. یکی از این جنگجو ها درپشت این سلاح موضع گرفت و فیر کرد. و صدای بلند توپ با نعره های تجلیلی الله اکبر امتداد یافت. ..... گناه خان ولی چه بود؟ خان ولی یکی از مهمترین منابع افغانستان یعنی آب را محافظت میکرد. خان ولی قومانده یک گروپ 60 نفری ملکی منطقه ای را بدست داشت که موظف بودند تا از بند مچغلو در ولایت شرقی پکتیا مدافعه نماید. این بند که در موقع بوقوع پیوستن این حمله بنا بر این نوع خطرات امنیتی تقریبا دوسال از هدف تکمیل پروژه عقب مانده بود. پروژه مذکور به هدف آبیاری 16000 هکتار زمین و تولید 800 کیلوات برق در حال ساخته شدن بود. دولت افغانستان وعده کرده بود که اگر خان ولی بتواند دو ماه از این بند موفقانه محافظت نماید وی و افراد تحت قومانده اش پول نقد و سلاح دریافت خواهند کرد. اما خان ولی 20فقط روز در اجرای این وظیفه دوام کرد."
Mashal, Mujib. "What Iran and Pakistan Want from the Afghans: Water | TIME.com." World What Iran and Pakistan Want from the Afghans Water Comments. December 2, 2012. Accessed December 2, 2014. http://world.time.com/2012/12/02/what-iran-and-pakistan-want-from-the-afghans-water/.


"فضل احمد ذاکری مدیر سرپرست وزارت آب و برق برای حوزه دریا های هریرود و ارغنداب گفت " ما پروژه های زیادی در افغانستان داریم و هر پروژه دشمنان خود را دارد، مگر بدبختانه پروژه بند سلما سه دشمن دارد. این ناممکن است که ما کار را متوقف بسازیم، ما ساختن این بند را تکمیل خواهیم کرد." به گفته ذاکری یکی از این دشمنان پاکستان است و اسلام آباد بخاطری میکوشد که این پروژه متوقف شود چون این بند بوسیله دشمن ستراتیژیک پاکستان ، یعنی هندوستان ساخته میشود. در ماه اپریل مقامات استخباراتی افغانستان اعلان کردند که یک توطئه طالبان برای منهدم ساختن بند سلما با استفاده از 1297 کیلوگرام مواد منفجره را خنثی ساختند. آنها مدعی شدند که استخبارات پاکستان در این پلان طالبان را همکاری میکردند. دو "دشمن" دیگر بند سلما ترکمنستان و ایران میباشند ، بخاطری که ساختن این بند جریان آب را به زمین ها و بند های آنها تاثیر خواهد کرد. مقامات افغان به صورت متواتر ایران را منبع حملات مرتبط به بند سلما اعلام کرده اند. به صورت مثال وقتی یک ولسوال که از طرفداران پروژه بند سلما بود در سال 2010 کشته شد مقامات پولیس افغانستان در دست داشتن ایران در این موضوع شک داشتند. بر اساس یک راپور از انستیتوت جنک و صلح قومندان قطعه پولیس که موظف به حفاظت از پروژه بند سلما بود ادعا کرده است که وی اسنادی بدست دارد که نشان میدهد ایران تمویل کننده یک قومندان طالبان بود که قومانده 200 طالبان را بدست داشت و " به ایران وعده کرده بود که وی موفق به متوقف ساختن پروژه بند سلما خواهد شد." به همین ترتیب وقتی 6 نفر از محافظین بند سلما در اثر انفجار یک بم جابحا شده در سرک کشته شدند؛ قومندان امنیه ولایتی بدون اینکه نام ایران را بگیرد گفت " این حمله بر اساس یک قصد سیاسی بوده است، این کار آن ممالکی است که نمیخواهند افغانستان ترقی نماید."
Peterson, Scott. "Why a Dam in Afghanistan Might Set Back Peace." The Christian Science Monitor. http://www.csmonitor.com/World/Asia-South-Central/2013/07/30/Why-a-dam-in-Afghanistan-might-set-back-peace


اسم: سیدخلیل الله هاشمیان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 02.12.2014

حذف برخی اشعارمرحوم پژواک از کتاب خاطراتش

کتاب خاطرات مرحوم استاد پژواک را آقای داکترفرهاد پژواک بمن ارسال کرده که از لطف او ممنونم - اما تا حال فرصت مطالعه و مقابلۀ آن میسرنشده، چونکه بکار های عاجلتری مصروف میباشم- اما بخش اشعار آنرا بعجله مرور کردم و شعریکه تحت عنوان (پیام) در صفحه 289 نشر شده ( این همان شعریست که قبلا آنرا درویبسایت افغان - جرمن آنلاین نشر کرده ام) - این شعر 12 بیت دارد، اما 9 بیت آن نشر شده و 3 بیت آن حذف گردیده است- آن سه بیت که ازین غزل حذف گردیده ازینقراراست :

ناز است نیاز من، کبر است نـماز مـن
نه قعده و نه سـجده، درفـرض مـدام من

هرجا که خرابات است، ازهستیم آیات است
برهـردر میخانـه، یک لـوحـه بـنـام من

گوساله پرستانند،این قوم وکلیمم من
ای وای که کس را نیست، گوشی بکلام من

هرکس که این سه بیت را ازین غزل عالی حذف کرده بغلط تصور نموده که موجودیت این سه بیت درین غزل به موقف و حیثیت اجتماعی مرحوم استاد پژواک صدمه میرساند - بنظرمن ، پیام پژواک به افغانها درحقیت درهمین سه بیت نهفته است - مرحوم پژواک چیزی را از مردم پنهان نمیداشت و این جرأت و شهامت را داشت که همه وجوه شخصیت بارز خودرا به مردم خود بنماید- در غیبت این سه بیت، آن پیام که در 9 بیت نشر شده، خشک وعاری از "پیام" است - با عرض احترام- سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 30.11.2014

با تشکر نهایت و سپاس از استاد گرامی شاعر توانا جناب محترم اسیر صاحب با قلم رسا و گوهر زاءِ شان که شعر این قلم را سزاوار تخمیس دانسته، بنده را مفتخر ساخته اند. خوشحالم از اینکه شعر توانایی این را داشته که بتواند در ذهن روشن بین تان سبب الهامی گردیده، هست چنین جوهری را سبب گردد. برای تان تبریک عرض میدارم.
اشعار زیبای تان را همیشه خوانده حظ میبرم و از حضور تان در جمع ما افتخار میکنم.
بهترین ها همیشه نصیب تان بوده جهان به کام تان باشد


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 30.11.2014

سپاس فراوان و امتنان بی پایان دارم از خواهر دانشمند، نویسندۀ زبده و بی هراس و هموطن دلسوز و با احساسم، خانم ملالی موسی نظام گرامی که با لطف نهایت شان از شعر «توانایی زن» که چکیدۀ این قلم است، تبصرۀ در قالب توصیف در باب شعر مذکور نوشته، و با ارجگزاری آن بر من منت گذاشته اند. بنده همیشه سعی کرده ام، درد های خفته در گلو و پیچیده در سینۀ زن افغان را در قالب شعر در آورده زبان آن بی زبانانی گردم که با داشتن زبان بی زبانند، با داشتن دست بی دست و با داشتن پا، بی پای. همانگونه که قلم توانایی خود شما دائماً بیانگر حالات و سخت ترین شرائط زندگی تحمیل شده بر زن سر زمین ماست. این سروده را به سببی «توانایی زن» نام نهادم که دیگر نمی خواهم زن افغان مظلوم و نا توان خطاب شود.
زنم که قدرت من خلقت بشر باشد ***** فقط ربم ز توانایی ام خبر باشد (واهِب)
به پشتیبانی شما خانم موسی نظام از حق زن افغان میبالم، به داشتن تان منحیث یک نویسندۀ توانا در افغان جرمن آنلاین و در کنار خواهران هموطن تان افتخار میکنم. همیشه سر فراز باشید.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 28.11.2014

اندر توصیف شعر ارزشمند« توانایی زن»:
شعری با مفهوم و زیبای شاعرۀ توانا و حساس، خانم صالحه وهاب واصل را تحت عنوان « توانایی زن» که بازگوی هزاران درد بیدرمان زن مظلوم و صد هزاران ناله و فریاد خاموش خواهران و مادران محنت کشیده را بیان میدارد، به ذات خود جهانی از ناله های در گلو خفتۀ نیمی از مردم افغانستان عزیز و بیچارگان دیگری هست که درین دنیای بیکران، نفس می کشند. این قطعۀ زیبا را هر قدر بخوانیم، با درد بیشتری در تار و پود مفهوم والای آن، عمیق تر می پیوندیم و حقیقت عریان رنج آنانی را که ما را زاده و پرورده اند، تلختر احساس می نماییم، به فرمودۀ شاعرۀ ناکام وطن نادیه انجمن:
زنم که نالۀ من خفته در گلوی منست *** زنم که شام سیه صبح آرزوی منست
امروز استادی دانا و شاعری توانا که دیرهاست با درد و سوادی وطن و غم بزرگ آن با احساسی عالی و شناخته شده، با خامه ای دردمند، در تکمیل پارچۀ زیبای«توانایی زن»، همگام و همراه خانم وهاب واصل گردیده اند. بلی، جناب نسیم اسیر، ملک الشعرای دانشمند هموطنان دور افتاده از وطن با تخمیسی زیبا در بیان بیشتر آلام آن قشر بینوای وطن و گیتی، قدم پیش گذاشته و به ارزشمندی قطعه شعر مذکور هزاران افزوده اند.
با تقدیم تهنیت و تقدیر فراوان به برادر بزرگوار و خواهر با احساس، امیدواریم که ایزد متعال برای چنین خدمت والای بشری و افغانی، اجر عظیمی نصیب شما گرداند. آمین.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.11.2014

مقالۀ آب دریاهای افغانستان،نقطۀ عطف همسایه ها،یکی از جالب ترین مقالات پورتال افغان جرمن آنلاین است.

این مقاله مسائل بسیاری را که هم شامل تاریخ وباستان شناسی است وهم شامل بحث حوزه های تمدنی افغانستان وکشورهای همسایه است،ونیز آب را به عنوان یک کالای استراتیژیک وقابل منازعه میان ملل همسایه بازتاب میدهد. ازاین لحاظ میتوان گفت که مقالۀ مذکور،هم یک مقالۀ تحقیقی - تاریخی است وهم یک مقالۀ تحلیلی - سیاسی ومی بایست آنرا با دقت خواند ونکات مهم آن را مدنظرداشت.
من دراین زمینه تا کنون مقالات دیگری از قلم اقای داکتر سید کاغذ ومحترم نجیب فهیم استاد پوهنتون کابل وبعضی نویسندگان دیگر در مورد آبهای افغانستان خوانده ام و خودم نیز همکاری ام را با پورتال افغان جرمن آنلاین با نوشتن مقالۀ (اهمیت آب ونقش آن درمنازعات ملل منطقه) آغازکرده ام که در آرشیف مقالاتم (مقالۀ 1)موجود است، ولی اعتراف میکنم که هیچ یک ازمقالات دیگربشمول مقالۀ خودم از پختگی در سطح این مقاله برخوردار نبوده اند. به این خاطر به نویسنده مقاله آقای حامدنوید تبریک میگویم.

همچنان دراین مقاله برای اولین بار متوجه شدم که درنخستین قرارداد بهره برداری از آب دریای آمو با جانب اتحادشوروی سابق، افغانستان حق استفاده مساویانه از اب های آمو را کسب کرده است،ولی بعدها در زمان استالین وبقیه قدرتمندان آن کشور ،افغانستان از این حق محروم یا ممانعت شده است.ویا اینکه توان استفاده لازم را از اب های رودخانه آمونداشته ایم وتا اکنون هم نداریم.

بحث استفاده از این ثروت طبیعی یعنی ابهای افغانستان از سوی همسایه های ما ،یکی از دقیق ترین وبا اهمیت ترین بحث هایی است که نویسنده به آن می پردازد وعلل عدم تکمیل بندهای سلما برهریرود وبند کمالخان برهیلمند وبندکنر وبندهای نغلو ودرونته وغیره را بررودخانه کابل برملا میکند. دولت افغانستان اگرمیخواهد مردم خود را از فقروگرسنگی وآواره گی نجات بدهد، می باید ازاین آبها به نفع زراعت وتوسعه کشاورزی استفاده کند واین مامول برآورده نخواهد شد مگراینکه به ساختن بندهای ابگردان برای توسعه زراعت وتولید انرژی یعنی برق برای تنویر روستاها وشهرها اقدام کند.آیا افغانستان چنین امکاناتی را خواهدداشت؟ اگرنداشته باشد تازمان فراهم شدن چنین امکاناتی طبیعی است که همسایه ها این ثروت خداداد و طبیعی ما را مفت ومجانی خواهند برد.ومردم ما بازهم دچار فقروگرسنگی وآوارگی بدنبال یک لب نان خواهند ماند.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 27.11.2014

به ارتباط اشتراک آقای رنگین دادفر سپنتا در کنفرانس امنیتی منعقده ای چین می خواستم بدانم که آیا جناب شان از حکومت افغانستان نمایندگی کرده اند و در کدام موقفی؟ چه از رسانه های داخلی در این مورد چیزی نشنیدم.


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 27.11.2014

محترم رنګين دادپر سپنتا ١٣ کاله دي په داسي يو دولت کي ددوهم شخص په صفت کار وکړ چي هغه دولت برعلاوهپردې چي په فساد، غصب، د مخدره موادو په قاچاق او په هره ساحه کي يې په بې کفايتي کي په جهان کي لمړی مقام خپل کړی وو ، او ته اوس را ويښ سوې د تروريزم او تروريست د خطر په باره کي چي مشترک دښمن دی نظر ور کوې ، بخښنه غواړم ما ستا ليکنه نه ده لوستلې فقط د سرخط څخه معلوميږي چي ته ځان هم په مظلومانو کي شمېرې٠
فکرکوم چي ته تروريست تنها هغه چاته وايې چي ځان مرګي بريدونه کوي اود بېګناه خلګو وژنه کوي حال داچي اقتصادي او مالي تروريستان په مراتبو خطرناک تره دي ،هغه مالي تروريست چي غربي کومکونه او مالي مرستي يې يا پخپله عیشونوش کړې او يا يې هم و منهوس ترينو کړيو ته زمينه مساعده کړه چي په مليارډو ډالره د افغان يتيم، کونډي او بېوسه څخه په چل او فرېب غلا کړل ٠ ستاسي د دولت فساد، اختلاس، چور او چپاوول هغه انتحاري حملې وې پردې بېوسه ملت چي په تدريجي شکل مو تر ځان مرګو ډېر وژلي دي او پاته دي نه وي چي تاسي د انتحاريانو نږدې حاميان او مدافعين ياست ،ايا لږ تروريستان مو په وار وار له زندانونو ازاد کړه ؟

که اشرف غني په رښتيا همدغه د کابل بانک فساد ته تر هغه اصله عمقه و څېړي ليري نه ده چي کرزی او ټوله ټيم يې بايد محکمې ته را کش کړل سي ٠ ته مهرباني وکړه په دغه ١٣ کاله ستا هغه عمده لاسته راوړنه موږ ته بيان کړه ، چيري د فساد مخ ته درېدلی يې چي مردانه وار دي مخالفت ښکاره کړی وي ، د کوم تروريست د ازادی په مقابل کي تا خپل مخالفت ښودلۍ دی ؟ د اقتدار په وروستيو شپو کي ستاسي خبري او د مو لانا فضل خبري سره يو شان وې هغه چي د تروريستانو پلاردی هم يې امريکا او غرب په افغانستان کي نه غوښتل او جهاد يې فرض ګاڼه او تاسي هم٠


اسم: قمر یلدا کرزی   محل سکونت: مونشن آلمان    تاریخ: 26.11.2014

من بحیث یک زن ویک مادر یکجهان تشکروامتنان ازاداره وتمام کارکنان پرکارسایت وزین افغان جرمن انلین مینمایم که ویدوی دفاع زنان شجاع وحماسه آفرین سرزمین پرافتخارما را که سرمشق همه زنان افغان شده میتواند دراختیار ما گذاشتند.

روزهای قبل اخبار افغانستان ماراسخت متأثر ساخت. دیشب وقتی اظهارات ریزه گل را شنیدم ،شجاعت واحساس این مادرقهرمان وعکس العمل شجاعانهٔ اومرا به هیجان آورد و او را با تمام وجودم درک کردم. اوفرزند جوانش را با دیدگان خود زخمی وآلوده بخون دیده ودردها ونفس های سرد او را بقلب وروح اش لمس کرده وعوض اینکه بیجان وبی رمق بزمین افتد سرا پا وجودش انرژی میگردد ومثل یک سرافسر جنگ با اراده وتوانایی خارق العاده دست بعمل ونبرد مؤفقانه میزند که قابل قدراست.بدون شک اینطور زنان ومادران ثبت تاریخ افغانستان میشوند.اینان قهرمانان واقعی اند که دستشان قابل بوسیدن است ،از استادمحترم سیستانی صاحب نیز تشکرمیکنم که همیشه از زنان دلیرو باوقار افغان به موقع وبسیار بخوبی تقدیر میکند.

اما افسوس بحال آقای فاروق وردک که سالهاست بحیث وزیر معارف کارمیکند ،اما دستان کثیف وآلوده بخون مولوی فضل الرحمان پاکستانی را بوسه میزند. مولانایی که ادامه جنگ وترور را درمملکت جنگزده وغریب ورنجدیده ماجایزو روا میداند. من منحیث یک زن افغان که افتخارتعلیم و تربیت اولاد وطن را بدوش داشته ام ازصحنه دست بوسی اقای وزیرسرپرست خجالت کشیدم وچشمانم را ازروی پرده تلویزیون پنهان کردم ، وبا تآثرگفتم هرکه نوکر(آی سی آی) پاکستان باشد و یا هراجنت دیگرسرانجام خورد وبی مقداروبی حیثیت وبی وقاراست .
دانش وعلم و وطنپرستی وایمانداری هرگزاجازه نمیدهد که از دشمنان وطن اطاعت کرد وبا آنها دوستی کرد.
به امید افتخارات جاودانه وطن عزیزافغانستان .
با احترام قمریلدا کرزی


اسم: داکترسیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 26.11.2014

نظارژیم شاهی مطلقه نیپال بعد از 1951 به تدریج دچار تغییر گردید،بخصوص دراثر ریفورم 1990 نظام شاهی مشروطه با مجودیت احزاب متعدد رویکار آمد. در سال 1996 با قیام مائویست ها برای ده سال جنگ داخلی ادامه پیدا کرد و در اواخر 2006 بین حکومت و مائویست ها متارکه بعمل آمد و متعاقباًبا تغییر قانون اساسی انتخابات سرتاسری در اپریل 2008 صورت گرفت و نظام شاهی مشروطه به جمهوری تبدیل شد و نیپال به "جمهوری دموکراتیک فدرال" مسما گردید. اولین رئیس جمهور در جولای 2008 بکار آغاز کرد.رئیس جمهور موجوده آن کشور "کوی رالا" نام دارد.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 25.11.2014

قابل یاد آوری می داند که آقای «رام باران یادف» از سال 2008 م به اینطرف ، رئیس جمهور نیپال است. صدای امریکا راست گفته است!!


اسم: حزب اسلامي   محل سکونت: خوشحال خان مینه    تاریخ: 25.11.2014

اعلامیه حزب اسلامی افغانستان در رابطه با حادثه المناک پکتیکا حزب اسلامی افغانستان حمله وحشیانه و جنایتکارانه دشمنان اسلام و مردم افغانستان را برعلیه جوانان رشید ولسوالی یحی خیل ولایت پکتیکا شدیدا محکوم میکند. این جنایت دردناک نشان دهنده آن است که دشمنان مردم افغانستان نه تنها از اسلام بهره یی ندارد بلکه به ارزش های انسانی نیز باور ندارند.
حزب اسلامی افغانستان باور دارد که دشمنان داخلی و خارجی افغانستان با اعمال خشونت و قتل هرگز نمیتوانند جلو اراده متین مر دم مسلمان افغانستان را در تحکیم صلح و ثبات بگیرند. ما از کافه مرد م افغانستان تقاضا بعمل می آورم تا دست بد ست هم داده برای تامین امنیت و صلح پا یدار د ر برابر حملات جنایتکاران موقف مشترک را بشکل متحدانه اتخاذ نمایند.
حزب اسلامی افغانستان از خداوند متعال برای همه شهدای این حادثه خونین جنت برین و برای مجروحین شفای عاجل و برای بازماندگان شان صبر جمیل استدعا میدارد و به همه هموطنان عزیز خویش اطمینان مید هد که از هیچ نوع مساعدت برای آسیب دیدگان این حادثه دریغ نخواهد ورزید.
دفتر سیاسی حزب اسلامی افغانستان
3 قوس 1393
کابل : دحزب اسلامي افغانستان مرکزي دفتر،خوشحال خان مینه


اسم: Ghaznawi Ghilzai   محل سکونت: Vurginia-USA    تاریخ: 24.11.2014

احترامات خدمت استاد هاشمیان عرض میدارم
این شاگرد همیشگی شما تمام توضیحات شما را قبول دارد. َعظمت شخصیت استاد پژواک بسیار بالاتر از چند لغت تصادفی که من عرض کردم میباشد. تبصره عالمانه استاد سیستانی و توضیحات استادانه شما عالی و تماماً برای اینجانب قابل قبول است. همچنانیکه قبلا توضیح داده ام من با لغات مذکور تصادفی برخورد کردم و آنهم با درنظرداشت اینکه من فکر میکردم محترم قوی کوشان در اهتمام خاطرات استاد خلیلی نظریات و مشی خودش و اخبار امید و همفکران شان را شاید گنجانده باشند و وقتی متوجه موارد بسیار محدود یک دو لغت شدم خواستم منحیث یک خدمت عرض نمایم. عرض اینجانب در این بود که شاید در تایپ و یا در جریان چاپ کسی اشتباه کرده باشد - حال که این لغات در متن موجود است من هیچ اعتراضی ندارم. بر اساس همان نظری که اصل زندگی و کار و عمل استاد پژواک قلم و فعالیت دیپلوماتیک و انسانی بوده است و تمثال وی باید برآن اساس یادگار بماند ( نه شمشیر و تفنگ) نوشتن یکی دو لغت که استعمال معمول و مروج زیادتر آن در ایران میباشد به هیچ صورت با صدها شعر و آثار ادبی و سیاسی دری استاد پژواک حتی مقایسه شده نمیتواند. برای من منحیث یک شاگرد شما- استاد سیستانی و منحیث یک معتقد به شخصیت ملی- علمی و ادبی بی مثال استاد پژواک ، بحث حقوق بشر و نقش وی در جادادن آن در قانون اساسی درجه اول اهمیت را دارد.


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 23.11.2014

استاد پژواک مرد قلم و دانش بود، مګر اینکه هاشمیان صاحب ګفته اند که از شمشیر نفرت داشت درست نیست، اینکه من استاد پژواک را از نزدیک معرفت داشتم در سالها اخر عمر خود با پکول و ریش انبو می زیست و عقیده داشت که مبارزه مسلحانه یګانه راه نجات افغانستان از شر پرچم، خلق و قواوي متجاوز روس است و این خود دلالت بدین می کند که وي علیه تجاوز شوروی وقت با شمشیر رزمیدن را ارزو داشت.
افغانها یاد ان ګرانقدر و دانشمند افغانستان را ګرامی می دارند و برای ابد در تاریخ به خط زرین باقی خواهد ماند.
امان الله عمر


اسم: داکترسید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.11.2014

جناب استاد سیستانی!

نقد بسیارعالی و همه جانبۀ شما را بالای خاطرات مرحوم استاد پژواک خواندم، تقریظی بهتر ازین نوشته شده نمیتواند. باور بفرمایند وقتی پشتی کتاب را درتقریظ شما دیدم، عین نظر شما وفارانی صاحب تداعی گردید. این تصویر قبلا در سال 1995 در پشتی رساله ای بعنوان "ناهید نامه" درکانادا نشر شده بود. اگر نقاش این تصویر آقای شتیواری باشد، من او را ندیده ام، البته اینقدر میدانم که شوهر داکتر پروین جان نواسۀ مرحوم پژواک میباشد، وبحیث یک عضو این فامیل، مرحوم استاد پژواک را خوب میشناخت. نمیدانم چطور درتصور او جاگرفته که مرحوم استاد پژواک یک گلادیتاتور هم بوده است ! ؟ تصویر پشتی کتاب نه تنها در ذهنیت افغانها از مرحوم پژواک یک مجاهد رقم تروریست را تمثیل میکند، بلکه درچشمان من شباهت تام به گلادیاتورهای روم دارد. و چیزیکه مرحوم پژواک از آن نفرت داشت : تیغ وخنجر وشمشیر وسپر بود !

درمورد متن کتاب خاطرات مرحوم پژواک سخن زیاد است . تبصره های جناب محترم غزنوی غلزی مطالبی دربردارد که مستلزم تبصره وتوضیحات میباشد، زیرا هر دوی شما از یک سلسله مسایل اگاهی ندارید، و من که درکتاب خاطرات مرحوم پژواک سهمی داشتم، این توضیحات را ضمن مقاله ای در یکی دو روز تقدیم میکتم.

با پیشنها جناب استاد سیستانی صاحب در بارۀ دایر ساختن یک سیمینار کاملا موافقم، خداوند متعال(ج) این نیت خیر ایشانرا موفق گرداند. اگرخواسته باشند نام مراهم به تائید پیشنهاد خود اضافه گرده میتوانند.
با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 22.11.2014

دوست گرانقدر محترم سیستانی صاحب!
با سلام مجدد و سپاس از کلام مهربان و تشویق کنندۀ تان به جانب من، طور واقعاً مختصر، میپردازم به دو موضوع که شما به آن اشاره نموده اید:
۱- در مورد پکول: نظر تانرا در انتخاب عکس با پکول با ذهنیت مثبت برداشت نموده و درست همانطور فهمیده ام که شما بیان نموده اید.
۲- در مورد مفهوم « نصب العین معین پژواک »، که من آنرا از جمع دیدگاه ها در مورد مقام و شخصیت استاد پژواک برگزیده بودم، باید صادقانه بگویم که دلیل انتخاب آن همانا فقط مختصر بودن آن از دیدگاۀ من در توضیح ایستادگی استاد پژواک به نظر مشخص و معین شان در باب آنچه است که شما اینک توانسته اید در جستجوی حل معمای این سه کلمه، به بهترین شکل بالای آن روشنی بیاندازید.
بعد از خواندن سوال و توضیحات شما، اینکه چگونه توانسته ام از این سه کلمه « نصب العین معین» در کنار نام استاد پژواک، اینهمه مثبت برداشت نمایم نتنها متکی بر آنست که دیده میشود انسانها جهت تبارز عاطفۀ شان چه خوب و چه بد، به انواع و اقسام مختلف کلمات در شکل دادن جملات شان متوسل میشوند واما هم تمایل من در برداشت مثبت از قدردانی تمام دوستان گرامی استاد پژواک میباشد.
شما سیستانی گرانقدر در بارۀ این کتاب با امانت داری چنان خوب نوشته اید که اگر من میدانستم که این کمتر از نیم سطر چنان باعث سوال و بخصوص قهر شما میگردد، به احترام شما از ذکر آن صرفنظر میکردم. خوشحالم از اینکه شما اینک در پاسداری امانت ها به بهترین شکل توانسته اید شاخص های مورد نظر تانرا بیان نمایید.
از اینجا سلام و تشکر خویش را خدمت محترم فارانی صاحب گرامی تقدیم نموده و از نظرشان " بهر حال گمان میکنم که زمان در شفافیت تشریح مسایل رسیده باشد " با کمال میل استقبال مینمایم.
اینک با انتخاب این سطر ارزشمند از نوشتۀ شما که گفته اید " اویکی از نیک نام ترین شخصیت های سیاسی، فرهنگی واجتماعی افغانستان است، که نظیرش را در عرصه های مختلف علوم اجتماعی تا کنون درکشورسراغ نداریم " به بحث خویش در این ارتباط پایان بخشیده، روان استاد پژواک را شاد، علاقمندی و امانت داری دوستداران صادق ایشان را جاویدان آرزومندم.
با عرض ادب




اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 21.11.2014

محترم جناب سیستانی صاحب سلام !
نوشته شما را در مورد روانشاد جناب پژواک بزرگ خواندم باور کنید که احترام مرا نسبت به شما بیشتر تر ساخت . فرمایشات شما در سطح بلند است که انسانهای در سطح خانم رزغونه آنرا بهتر درک کرده متوانند زیرا خانم فرهیخته داکتر زرغونه عبیدی میدانند که جناب پژواک منحصر به خانواده، قریه ، شهر، ولایت وقوم نیست بلکه روانشاد پژواک از جمله مفاخر ادبی و سیاسی سرتاسر افغانستان بوده است. همچنان وظایف دقیق شان در سازمان ملل سبب افتخارات آن سازمان جهانی در آن مقطع زمانی نیز میباشد.
در مورد سخنان جناب کاکر صاحب عرض شود که که بنده نیز عاجز از درک منظور پنهان آن هستم که ایشان ازین جمله چه میخواستند. زیرا جملات او مثل جملات هر آینه میفرماید است که برای فهم آن هزاران مفسر بیچاره از بطن خود چیز های استخراج میکنند که خلق الله از فهم آن (مثل بنده) عاجز بوده ودر سردر گمی قرار میگیرند. جمالات زرین کاکر صاحب مرا به چهل سال قبل برد. که در زمان مظاهرات ممتد پوهنتون کابل جوانان شرکت میکردند. روزی یکی از دوستان اظهار داشت که فلان نفر در فلان مظاهره چنان صحبت زرین و عالی کرد که پیمانه ندارد. ما خاضعانه از او پرسیدیم که او چه گفت ؟ در جواب گفت که چنان سخنان او بلند بود که بنده از آن هیچ چیز نفهمیدم .
یادش بخیر که بنده نیز ازین طرز تعریف بلا تشبه آیه گونه کاکر صاحب گرامی هیچ چیز نفهمیدم .
بهر حال گمان میکنم که زمان در شفافیت تشریح مسایل رسیده باشد ودیگر ضرورت به تعقید و پیچیدگی ملتوی ساختن اصل موضوع ندارد. ازینرو چرا ایشان روشنتر بیان نکردند که این ابر مرد معاصر، خدماتِ شایانی برای انسانیت انجام داده است و قابل ستاش و تکریم میباشد.
از جملات روشن اغماض کردن وبا جملات گنگ پیوستن، امیدوارم نوع طفره رفتن ازبیان صفات جناب پژواک تلقی نشود.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.11.2014

خواهرگرامی داکترزرغونه عبیدی سلام!

از حسن نظروتبصرۀ جامع تان نسبت به دیدگاه من درمورد کتاب خاطرات مرحوم پژواک بزرگ سپاس گزارم. شما تا کنون بیش از دوبار از نوشته های من قدر دانی کرده اید، ومن از درک بلند تان در عرصه مسایل اجتماعی وجامعه شناسی افغانی آگاهم، وحضور روز افزون شخصیت های چون شما انسان آگاه و روشنضمیر را برای جامعه افغانی مایۀ دلگرمی وامیدواری میدانم.
درمورد اینکه شما پژواک بزرگ را بیشترشخصیت میهنی میدانید تا یک شخصیت فامیلی ، منهم با شما هم عقیده ام ومیخواهم علاوه نمایم که پژواک بزرگ با کارنامه های فرهنگی ای پرارجی که از خود برجای گذاشته اند،دیگرتنها متعلق به خاندان شما ویا فرهاد وبرمک نیست ، بلکه او به ملت افغانستان تعلق دارد و به همین خاطراست که قدر او را برخود واجب میدانیم واجازه نمیدهیم هیچکس نسبت به شخصیت وجهان بینی اش بی حرمتی و یا خدای نکرده توهین روا دارد، ولوکه چنین هتک حرمتی از سوی منسوبین خاندانش هم صورت گرفته باشد، آنکس را متوجه خطایش خواهیم ساخت ومانع چنین روشی خواهیم گردید.

انتقاد من برتصویر روی جلد کتاب خاطرات مرحوم پژواک، با آن شکل وشمایل مسلح با تیر وکمان وشمشیرو خنجر،که با شخصیت وطرز تفکر آن بزرگمرد منافات دارد،به معنی اعتراض برپوشیدن پکول آن مرحوم نیست ، زیرا من در نوشته ام از تصویر زیبای مرحوم پژاوک با پکولش نیز توصیف کرده و ارزو نموده ام که ایکاش همین عکس بجای این پورتریت قرار داده میشد.

درپایان نوشتۀ تان، توجه مرا این جملات شما جلب نمودکه:« پوهاند دکتور محمد حسن کاکر در دو سطر شان یکی از مهمترین شاخص شخصیت عبدالرحمن پژواک را چنین توضیح داده اند:
"بزرگترين ميراث پژواک اين است که او داراي نصب العين معين بود و با وجود فراز و نشيب هاي روزگار بر افغان ها و افغانستان اين نصب العين او نه تنها بر جا ماند بل تا آخرين رمق و توان براي آن رزميد. در واقع چنين شخصيت ها انگشت شمار بوده اند".

خواهر عزیز،من دوبار این دوسطر داکتر کاکړ را خواندم، به سراولادم سوگند میخورم که من از آن چیزی نفهمیدم، اگر شما فهمیده باشید، برای من توصیح دهید که این دوسطر چه معنی دارد؟«نصب العین معین» یعنی چی؟ در فرهنگ دهخدا، «نصب العین»(مدنظر، ومنظور نظر)معنا شده است،از کاربرد این کلمه شما چه دانستید که ما از دانستن آن عاجزیم وشما آنرا با الفاظ اعجاب آمیز بحیث شاخص شخصیت مرحوم پژواک میدانید؟ درکجای این دوسطرچنین معنایی نهفته است؟ من دوسطر داکتر کاکړ را دوسطر بی معنا وبی مفهوم یعنی دوسطربازی باکلمات وبه اصطلاح پرزدن درکلاه ممدوح میدانم.

چرا آقای داکتر کاکړ نگفته که «نصب العین معین پژواک» (منظور نظر معین پژواک) چه چیزی بود؟ آیا دوام رژیم شاهی مطلقه بود؟ یا رژیم شاهی مشروطه؟ یا جمهوری؟ یا نظام اسلامی از نوع حکومت ربانی یا ملاعمر؟
به نظرمن نصب العین پژواک هیچکدام ازاینها نبود، بلکه برقراری یک نظام ملی که با ارادۀ آزاد مردم و براثر انتخابات مستقیم وسری مردمان کشور بمیان می آید، تحت زعامت یک شخص دادگر وعادل بود.پژواک خود در خاطرات خود میگوید:«خدا خودش میداند که بارها ازو خواسته ام،درکشورمن دادگری وداوری بیاورد، اگرنخستین کسیکه ازگفتار وکردار او باز پرسند من باشم.اگرعدالت مرا به دوزخ محکوم کند، بهشت منست.»(ص210) داکتر کاکړ چرا نمیکوید که پژواک یک شخصیت آزادیخواه، مردم دوست،عدالتخواه،وطرفدار یک رژیم مردم سالار فارغ از تبعیض نژادی ومذهبی وجنسیتی وظلم وستم بود، رژیمی که در آن عدالت اجتماعی وقانون حرف اول وآخر را بزند، بود.چرا داکتر کاکړ مثل داکترفرهاد صاف وپوست کنده نمیگویدکه: «پژواک پای بند سجع "یاحق" بود وبه آنچه از خود در دفاع از حق کرامت انسانی وآزادی مردم وملت خود توقع داشت، می پرداخت.»(رک: پیشگفتار کتاب) اینست مشخصۀ اصلی نصب العین پژواک بزرگ، ورنه دراشعارش نمی گفت که :
از آن دیارمرا یاد میدهد امروز
که مردمانش اسیرند ومملکت آزاد!!
ختم


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 21.11.2014

از نوشته های زبان شناس افغانستان عزیز و خدمتگزار آن داکتر صاحب هاشمیان، همیش استفاده می کنم. مدتی بود از ایشان چیزی نخوانده بودم و این مقالۀ مفید اخیر شان تحت عنوان «اخطار آقای فارانی بجا و قابل تائید است)را با اشتیاق تمام خواندم.

من باید بگویم...

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: فریبا نصرت   محل سکونت: هامبورگ آلمان    تاریخ: 21.11.2014

قابل توجه خواهرعزیز ما زهره جان داودسلطانزوی
سپاس نامه شما را خواندم، کاربسیارخوبی نمودید که از دانشمند بزرگ وطن قدردانی نمودید، اما به اجازه تان یکی دو سوال دارم که لطفاً برایم جواب بدهید.
من نفهمیدم وقتی که شما بصفت دخترشایسته سال 1972 برگزیده شدید، درجه تحصیل هم در انتخاب دختران کدام رولی داشت یا خیر؟شما در آن وقت دارای کدام درجه تحصیل بودید وآیا بعد از انتخاب شدن دختر شایسته به تحصیلات خود ادامه دادید یا به همان لقب دختر شایسه سال قانع شدید و دست از تحصل گرفتید؟

دوم نوشته ایدکه تا هنوز همان مقام دختر شایستۀ سال را حفظ کرده اید، اگر یک کمی توضیح بدهید که شما چگونه تا هنوز این مقام را حفظ کردید ؟ آیا درسالهای بعد که دختر شایسته سال انتخاب میشد، بازهم شماخود را کاندید میکردید و باز هم شما از میان صد دختر برنده می شدید واین عمل تا چند سال دیگر در افغانستان عملی وادامه داشت؟ آیا هنوز هم شما از میان دختران جوان افغان برندۀ زیبائی می شوید ؟ پس حماسه کوهستانی چی؟ وحیده صمدزی چی؟ شاید در تمام تأریخ افغانستان فقط یک بار موضوع دختر زیبا و شایسته سال مطرح شده و در آن یک بار هم قرعۀ فال بنام شما اصابت کرده و دیگر تا امروز در افغانستان مسابقۀ انتخاب دختر شایسته سال صورت نگرفته است؟ از سال 1872 تا حال 42 سال میگذرد واگر در آن زمان شما 18 ساله بوده باشید اکنون 60 ساله خواهید بود، چطور ممکن است که شما تا هنوز دختر شایستۀ باشید؟


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 21.11.2014

فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر

با عرض سلام و احترام خدمت شما محترم جناب سیستانی!

من تا حال افتخار آنرا داشته ام تا در بارهء دو اثر ارزشمند شخص شما ابراز سپاس نمایم. اینک شما لطف فرموده و مرا در ارتباط به نظر تان راجع به کتاب " فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر" در جریان گذاشته اید.

خواننده با رسیدن به پراگراف دوم نوشتۀ شما " در مورد بخش پکول و ارتباط آن با شاد روان استاد عبدالرحمن پژواک" شاید در آن واحد به سوال روبرو گردد که آیا نویسنده سیستانی با این نوشته میخواهد اهمیت شخص عبدالرحمان پژواک را به سوال مواجه کند و یا اینکه میخواهد او را ارج بگذارد؟
همچو سوالی شاید بتواند ذهن یک چند خوانندۀ بی حوصله را مغشوش بسازد که با بزرگی افکار بلند و دست آوردهای پژواک آشنا نباشد و یا اینکه رسالت قلم شما را در باب ارج گذاشتن بزرگان تاریخ کشور ما درک ننموده باشد. خوشبختانه یافتن جواب درست در نقد ارزشمند و پر اعتبار شما روشن کنندۀ چشم و افتخار هر خوانندۀ علاقمند به وطن شده میتواند.
در اینجا با ابراز امتنان قلبی از محترم جناب غزنوی غلزی و تأیید گفتار شان در نظر سنجی در بارۀ تاریخچۀ " پکول " میخواهم بگویم که منهم تصویر استاد پژواک را چون شما و ایشان، با پکول و اما بدون سلاح جنگی، بیشتر به تفکر قلم و اعمال پژواک هم آواز میدانم. سپاس من از محترم غلزی نیز بیان نکاتی را در بر داردکه ایشان در بارۀ قسمت های دیگر محتوای این کتاب برجسته ساخته اند.
بخش های انتخابی شما از کتاب که هر یک گوشه ای از بزرگی افکار و عقاید استاد پژواک را در موارد مختلف انعکاس میدهند. انتخاب عالی بوده و نماینگر تمایل قلبی شما میباشد در روبرو ساختن خواننده ها به اهمیت تاریخی حوادث و نوع برخورد پژواک با دولتمداران، سیاستمداران، دوستان و دشمنان وطن.

* توجۀ شادروان استاد عبدالرحمن پژواک در تمام قدمهای زندگی شان کمتر متوجه تعلقات فامیلی و اما بیشتر متوجه تعلقات ملی و وطنی بوده و اعضای فامیل در افکار ایشان بیشتر از وطن و هموطن مورد توجۀ قرار نگرفته اند.
شما محترم در مورد یک راد مرد وطن نوشته اید که در طول عمر شان در اعتقاد قوی به اعطای حقوق و آزادیهای فردی و سیاسی بمردم افغانستان مبارزه کرده اند و بدین علت هر چند بار به دردسرهایی مواجه گردیدند که چندین بار منجر به استعفا و دور نگهداشتن ایشان از وطن گردیده بود.شاید این نوشته یکی دلنوشته های شما باشد چه شما گفته اید که کتاب را الی ختم خواندن آن ار دست رها نکرده اید و به تعقیب آن به نوشتن این نقد پرداخته اید.

در کتاب " فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر" هر خواننده شاید برای خود بخش هائی از دست آوردهای تفکر و عمل شادروان پژواک را دریابند که بعد از درگذشت ایشان تا حال تکرار نگردیده است.
پوهاند دکتور محمد حسن کاکر در دو سطر شان یکی از مهمترین شاخص شخصیت عبدالرحمن پژواک را چنین توضیح داده اند:
"بزرگترين ميراث پژواک اين است که او داراي نصب العين معين بود و با وجود فراز و نشيب هاي روزگار بر افغان ها و افغانستان اين نصب العين او نه تنها بر جا ماند بل تا آخرين رمق و توان براي آن رزميد. در واقع چنين شخصيت ها انگشت شمار بوده اند".
از شما محترم جناب سیستانی و برداشت تان در بارۀ محتوای کتاب که نهایت صادقانه است و و طنپرستانه، ابراز سپاس و امتنان مینمایم.
با سلام های میهنی


اسم: Ghaznawi Ghilzai   محل سکونت: Virginia    تاریخ: 20.11.2014

استاد محترم سیستانی صاحب!
از لطف و بزرگواری شما تشکر. اصل قصه در این است که نشر پی دی اف کتاب خدمتگار بی مثال وطن - پژواک صاحب - تصادفاً در وقتی صورت گرفت که اینجانب کتاب یادداشتهای مرحوم خلیلی را بدست آورده و مطالعه میکردم. با در نظر داشت سابقه محترم قوی کوشان و اخبار امید در ایران نوازی ،من در انتظار لغات ایرانی- نظریات ایرانی و اخوانی پروری در کتاب مرحوم خلیلی بودم و قلم و کتابچه بدست کتاب را میخواندم و یک مقدار زیاد ماشین سواری و سیگار کشی مرحوم خلیلی را در کاغذ نوشته بودم و وقتی چند مثال محدود هواپیما و بیمارستان و ژنرال را در کتاب پژواک صاحب متوجه شدم خواستم که به اطلاع برسانم تا اصلاح گردد. وگرنه دوستان و آشنایان و مخصوصاً خانم محترمه بنده هیچ نمونه از صفات خوب مثل حوصله ، حافظه خوب و جزئیات نگری را در من سراغ ندارند.
با احترام
غزنوی غلزی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.11.2014

آقای غزنو غلزی سلام وحرمت به شما!

از توجه تان در مطالعۀ نوشتۀ ناقصم از شما تشکر میکنم .شما با دقت وحوصله مندی وحافظۀ قوی کتاب خاطرات مرحوم پژواک را مرور کرده ونکاتی را یاد آورشده اید که از هرلحاظ دارای اهمیت اند. من با تمام فرمایشات شما درتبصرۀ تان موافقم، اشارۀ من به کلاه پکول ، متوجه رسم یا تصویری است که در روی جلد کتاب منعکس شده است، ای کاش بجای این رسم همان عکس پکول پوشیدۀ مرحوم پژواک را میگذاشتند.براستی که این نوع کلاه مخصوص مردم چترال ونورستان وکنر وحصص شرقی کشورماست، ولی با حمله مجاهدین پکول پوش برکابل وغارت وچپاول وتجاوز برمال وهستی وناموس مردم دیگر کلاه پکول تقدس واهمیت وارزش دورۀ جهاد را از دست داد.

در نوشته ام ، نام غلام فاروق خان را بجای جنرال خان محمدخان اصلاح کردم ودونام دیگر یکی عبدالعزیز خاوری ودیگری حسن خان صافی را علاوه نمودم ومجدداً آنلاین کردم. از نظر من هنوزهم نکات دیگری در خاطرات مذکورموجود است که نتواننسته ام بدانها اشاره نمایم ، تبصرۀ شما نوشتۀ مرا تکمیل کرد. همانگونه که شما اشاره کرده اید،متاسفانه در متن خاطرات مذکور یک تعداد کلمات ولغات ایرانی وارد شده است که منهم فکر میکنم از قلم آن بزرگمرد فرو نچکیده باشد. شماکار بجایی کردید که موضوع رایادآوری نمودید تا نواسۀ شان اقای فرهاد متوجه شود که از چشم تیزبین ارادتمندان آن دانشمند ممتاز پنهان نمیماند.
من در صفحات آخر مقاله ام برای قدردانی بهتر وبیشتر مرحوم پژواک پیشنهادی نموده ام که ممکن است آنهای که دیرور مقاله ام را بازکرده اند، آنرا نخوانده باشند، دراینجا آنرا تکرار میکنم:

پیشنهاد میکنم تا برای شناخت ابعاد شخصیت سیاسی وادبی وفلسفی مرحوم پژواک ،ازطرف دولت سیمناری درسطح ملی که در آن دانشمندانی از کشور های منطقه وسازمان ملل دعوت شده باشند، تدویرگردد،وکتب وآثارش به کمک دانشمندان اکادمی علوم و پوهنتون کابل تدقیق واز سوی وزارت اطلاعات وفرهنگ واکادمی علوم افغانستان وبنیادپژواک چاپ شوند و در میزهای گرد تلویزیونی ابعاد شخصیت وی مورد بحث وارزیابی قرارگیرد، دراینصورت است که حق استاد پژواک از گردن دولت ادا خواهد شد!
ختم


اسم: غزنوی غلزی   محل سکونت: ویرجنیا- ااضلاع متحده امریکا    تاریخ: 20.11.2014

عبدالرحمان پژواک یک نمونه واقعی وطندوستی و خدمت به وطن
نویسنده : غزنوی غلزی

محترم استاد سیستانی مثل همیشه نقد قاطعانه و واضح درمورد کتاب خاطرات فرزند وطندوست و خدمتگار افغانستان عبدالرحمان پژواک "فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر" نوشته اند . عبدالرحمان پژواک یک افتخار افغانستان بوده و میباشد و در هر کار و مرحله زندگی اش سرمشق خدمت ووطندوستی برای همه ای نسل های افغانستان بوده است. انتقاد بجای استاد محترم سیستانی را در مورد رسامی جلد کتاب تائید میکنم مخصوصاً رسم شمشیر و تفنگ را نابجا میدانم. عبدالرحمان پژواک تمام عمر خود را با قلم و زبان در خدمت افغانستان گذراند و هیچ نوع ارتباط و همکاری و همنوائی با سلاح گرفتگان تربیه شده و هدایت شده از پاکستان و ایران نشان نداده بود لذا قرار دادن شمشیر وتفنگ در کنار تمثال وی مفکوره نادرست بوجود می آورد. در مورد کلاه پکول باید گفته شود که کلاه پکول یا کلاه چترالی درمناطق ننگرهار-نورستان –کنر- لغمان و نورستان افغانستان از صد ها سال قبل و شاید پیشتر استعمال شده و میشود و مود شدن پکول در پنجشیر وغیره یک مسئله نو بعد از سال های 70 هجری شمسی است ، یعنی بعد ازوقتی که پاکستان شروع به تربیه اخوانی ها نمود و آنها را برای تخریب افغانستان فرستاد. بنا برآن با آنکه برداشت استاد سیستانی را در مورد بدنام شدن کلاه پکول در جنگ های داخلی گروپ های مهاجم و تربیه شده پاکستان و ایران تائید میکنم , اینجانب کدام انتقاد در مورد رسم پکول پوشیده عبدالرحمان پژواک بر روی جلد کتاب ندارم. آین شمشیر و تفنگ است که رسم را نادرست میسازد:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی - هر عیبی که است در مسلمانی ماست
بعد از تائید نقد عالمانه استاد محترم سیستانی صاحب ، موارد ذیل را خدمت سیستانی صاحب و خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین تقدیم میدارم:
1. به نظر بنده برجسته ترین نقطه کتاب از نظر روشنی انداختن به تاریخ معاصر افغانستان نقش عبدالرحمان پژواک در پافشاری وی در داخل نمودن اساسات حقوق بشر در قانون اساسی و رای دادن افغانستان در ملل متحد به طرفداری از حقوق بشرمیباشد. آین مسئله از نظر ملی و بین المللی و تاریخی اهمیت دارد و نشاندهنده ای اینست که علما و رهبران افغانستان در گذشته در راه دیموکراسی و حقوق بشر فکر و عمل کرده بودند و در آینده نیز عمل خواهند کرد و پدیده زورگوئی و جهالت پدیده ای تحمیل شده بر افغانستان است.
2. عبدالرحمان پژواک یک برداشت بیطرفانه وواقعی از سردار شهید محمد داود خان عرضه میدارد . در قضیه ایوب خان- در قضیه پافشاری پژواک صاحب در اینکه مسئله حقوق بشر مطرح شود و حتی در مسئله پشتونستان- سردار داود خان شهید برخلاف آوازه های دشمنانش منطق بیطرفانه عبدالرحمان پژواک را شنید و امر به عمل نمودن آن کرد.
3. تحلیل عالمانه عبدالرحمان پژواک از اوضاع افغانستان و تجاوز روس و تحلیل پژواک صاحب از شخصیت های حفیظ الله امین و ببرک کارمل واقعا درس علمی و واقعبینانه میباشد.
4. عبدالرحمان پژواک صادقانه و دلیرانه تشریح میکند که چگونه بوسله عمال روس ها در خانه زندانی میشود- و می نویسد از خط نوشتن به ببرک کارمل ( که تحلیل عالمانه و شجاعانه در آن اوضاع است) و می نویسد از چالها و دروغ های پرچم ووزیر پرچمی که چگونه به بهانه ووعده اجازه نطق آزاد به عبدالرحمان پژواک درجبهه پدر وطن وی را متقاعد به شرکت در مجلس مذکور میکنند، و می نویسد که چگونه با حظور مشاور فارسی فهم روس نمیگذارند که وی نطق نماید ووی دلیرانه از محفل جبهه پدر وطن خارج میشود. این توضیحات صادقانه و دلیرانه وی موقف وطندوستانه ای وی را روشن میسازد و انتقادات نوکران پاکستان و ایران را جواب دندان شکن میدهد.
5. عبدالرحمان پژواک در مبارزه برضد تجاوز شوروی منحیث یک شخصیت ملی ووطندوست عمل کرد. و در این کتاب تمام مبارزات وی از فعالیت در ملل متحد تا صحبت با دولت پاکستان و همکاری و سهمگیری با مجاهدین ملی و مسلمان به تفصیل تشریح شده است. توضیحات عالمانه در مورد فعالیت های دیپلماتیک وی در ملل متحد( یک انسان به تنهائی وبا زور علمیت و غیرت) و مباحثه دیپلماتیک با پاکستان باید در صنف های دیپلماسی در پوهنتون تدریس شود.
6. برخلاف مداحی و ثناگوئی اغراق آلود استاد خلیلی در کتاب یاد داشت هایش از "مدافع اسلام" ضیاالحق و پاکستان ، همان پاکستانی که برای تضعیف و از بین بردن افغانسان و هند بوسیله انگلیس اختراع شده است ، عبد الرحمان پژواک شجاعانه از منافع افغانستان در مقابل پاکستانی ها دفاع کرد تا به حدی که در کتابش تشریح شده است که وی و برادرزاده هایش توسط پولیس پاکستان در پشاور در خانه ای شان محبوس شده بودند و افغانها با سنگ برایش پیغام میفرستادند.
7. در مقایسه با چور و چپاول تنظیم های تربیه شده و هدایت شده توسط پاکستان که هر وزیر و رئیس به ملیون ها دالر نقد و ذخیره دارند قصه های مشکلات اقتصادی این خدمتگار افغانستان خواندنی و عبرت دهنده است. همانطوری که سیستانی صاحب قصه های قبول نکردن تحفه زمین توسط اعلیحظرت ظاهرشاه را حکایت کرده اند، قصه های تنگدستی وی در موقع مریضی و خروج از افغانستان و پیشنهاد کمک نقدی مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان و کمک نقدی حسن خان صافی برای معالجه و خروج پژواک صاحب، و 2000 دالر کمک بانو سلجوقی به پژواک صاحب در وقت خروج از هندوستان نشان میدهد که یک خدمتگار صادق افغانستان آن زمان در چه حال بود و غارتگران امروزی چه میکنند.
8. در کتاب فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر یک تعداد لغات ایرانی هم راه یافته که من فکر نمیکنم نوشته شخص پژواک صاحب باشد: هواپیما- طیاره = صفحات 32و33و 72و73و78و89و112(صفحات به حساب پی دی اف نه به حساب کتاب چاپی)
سیگاریت- سگرت= صفحه 33
بیمارستان - شفاخانه= صفحه 42
ژنرال –جنرال = صفحه 55
نوه- نواسه= صفحه 64
دولار- دالر= صفحه 78 و 97
خدمت نظامی- خدمت عسکری = صفحه 80
مدرسه حبیبیه - مکتب حبیبیه= صفحه 120
مارش یکنواخت- اتن ملی = صفحه 148
9. استاد سیستانی از جنرال خان محمد خان نامبرده اند – مگر در کتاب فصلی از سرگذشت یک افغان مهاجر پژواک صاحب از مرحوم دگرجنرال غلام فاروق خان لوی درستیز دوران اعلیحضرت ظاهر خان یاد کرده اند.


اسم: Dr. Sal Sayedi    محل سکونت: UK    تاریخ: 19.11.2014

نوشتهء زن و قضا و اظهارات بخش از هموطنان کشور

هموطنان ګرامی خواهران و براردارن معزز و دانشمند
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
چندی مصروف شدم و از دقدر دانی های شما به موقع ادای احترام کرده نه توانستم.
بزرګوار هستید و رسالت مشتر ک است.
احتراما خویش را خدمت خواهر دانشمند وګرامی ملالی موسی نظام ، خواهر معزز ارجمند شیما غفوری، خانم دانشمند زرغونه عبیدی، دانشمند محترم داکتر کاظم ، دانشمند محترم احسان الله مایار و دیګر دوستان و قلم بدستان که اظهار نظر کرده اند سپاس و برای من رهنما و قوت قلب اند. فرصت ها اندک و وظایف مشترک زیاد است. برماست پیګیر در راه خیر ممد وهمکار شویم. کار هر یک از شما در عرصه های فرهنګی برای من جداً آموزنده است تشکر از شما همه روزه میاموزم. از تاخیر در ادای احترام به شما یک بار دیګر معذرت میخواهم. تشکر. سعیدی

دوکتورصلاح الدین » سعیدی – سعید افغانی» 10/11/2014


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 17.11.2014

من هم به نوبۀ خویش حمله ناجوانمردانه و بزدلانه به جان میرمن شکریه بارکزی فعال ترین مدافع حقوق زن را تقبیح نموده و از ارگان های امنیتی جداً تقاضا میکنم که در شناسایی، تعقیب، دستگیری و به عدالت کشانیدن طراحان این حمله از هیچ نوع سعی و تلاش دریغ نکنند.
مگر جای تأسف این است که تمام مطبوعات داخلی و خارجی از حمله بر میرمن شکریه بارکزی یاد آوری کردند، تمام سایت های اجتماعی از نجات شکریه بر بارکزی ازین حادثه اظهار خوشی میکنند. همه ارکان بلند پایه دولتی گله گله و ګروه ګروه به دیدن این خانم سیاستمدار میروند، همه گروه های نهاد های غیر دولتی، مدافعین حقوق بشر و حقوق زن هم گله گله به شفاخانه رفته و مراتب همدردی شان را به این فعال حقوق زن و سیاستمدار موفق کشور بجا میکند. حتی در فامیل ما چون تخلص فامیلی مشترک با شکریه جان داریم، ده ها تماس اشتباه برقرار میشود، هریک می پرسد" حادثه بخیر گذشت، صحت خانم شکریه خوب است؟" ما در جواب میگوئیم این تلیفون شکریه بارکزی نیست ولی تا جائیکه ما خبر داریم صحت اش خوب است و بالایش خیلی بیروبار هم است.

هیچکس یک بار اسمی از آن دخترک که در کنار جو با شکم گرسنه نشسته بود، به محض این انفجار بدن نازک و معصومش به پارچه های سوختۀ گوشت مبدل شد، نه زرهی بود که از وی محافظت کند و نه پدرش پولی دارد که مراسم تکفین و تدفین وی را بصورت درست انجام دهد. هیچکس به آن دخترک محصل معصوم و بیگناه که با دنیای از آرزو، و امید به طرف پوهنتون میرفت و این هیولا وی را غرق خون کرد و به کام مرگ فرو برد، یاد آوری و همدردی نکرد. هیچکس از آن کارگر شاروالی که صبح تا شام بخاطر یک لقمه نان خشک برای اولادش، کثافات را جمعاوری میکند، و سرک ها خاک آلود را جاروب میکند همدردی و همکاری نکرد. هیچکس از آن دریور تکسی یاد آوری نکردند که غرق در خون بود، تکسی اش تمام سرمایه اش بود و همه سر و مالش ضایع شد، نه به حکومت کاری داشت، و نه هم وقت بیکار برای سیاست بازی های دروغین داشت. هیچکس از مقامات دولتی سری به خانۀ ده ها تن از قربانیان و مجروحین این حادثه که در بین مرگ و زندگی بسر میبرند، نزد و هیچ همکاری و همدردی صورت نگرفت...
آیا این انصاف و عدالت است و یا نمایش؟؟؟


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 17.11.2014

جریان سوء قصد بر خانم شکریه بارکزی، زنگ خطری جدید،
امروز صبح خبر سوء قصد بر خانم شکریۀ بارکزی عضو ولسی جرگه رابا تفاوت وقت که از جریان ساعاتی گذشته بود، از سی ان ان شنیدم و با تشویش به سراغ مطبوعات افغانی رفتم که تفصیل آنرا دریابم. حادثه در سرک دار الامان با انفجار بم واقع گردیده و مانند اکثر این حوادث جانکاه و مرگبار موجبات قتل و جراحات بیگناهان و عابرین را هم مثل همیشه سبب گردیده بود. درین جای شکی نیست که طالبان چون چنین اعمال قبیح غیر انسانی و غیر اسلامی را در سر تا سر افغانستان مرتکب میگردند، حتماً گمان و خیال پلان آنرا سلاخی و جنایت آنان تلقی مینماید، مخصوصاً که آن گروه شرور حتی اعمال بد دیگران را هم گاهی افتخارمندانه ادعا می نمایند که بعد ها معلوم میگردد که قضیه از جای دیگری پلان گزاری گردیده است، مثلاَ مسئلۀ قتل برادر کرزی احمد ولی. در قضیۀ سوء قصد بر خانم شکریه بارکزی که طالبان آنرا بگردن نگرفته اند، تا اثبات منبع این عمل، اگر اثباتی صورت گیرد، سوالات دیگری و حدثیات نزدیک به یقین مختلفی هم به میان می آید. بلی، میرمن بارکزی با فهم و تحصیلات عالی و دسترسی به السنۀ گوناگون مانند دری، پشتو و انگلیسی که همه را چون لسان مادری تکلم مینمود و در مصاحبات خارجی و جلسات گوناگونی شرکت مینمود، در حقیقت یک شخصیت بین المللی و خبره در ولسی جرگۀ افغانستان تلقی میگردید. در سالهای طولانی وکالت وی از حقوق پامال گشتۀ همجنسان مظلوم منحیث نمایندۀ صاحب مسئولیت که بسیار در اقلیت قرار داشت، جانبداری و حمایه می نمود. جای هیچ شک و شبهۀ نیست که هر دو همسایۀ شرقی و غربی افغانستان که دهه هاست هر نوع آتشی را در افغانستان جنگ زدۀ ویران روشن نموده اند و نهضت، توانمندی و قانون مند شدن زنان افغان در مکتب و فلسفۀ عقب گرایی آنان هرگز قابل تحمل نمی تواند باشد، در چنین جریانی دخیل و سهیم باشند. پس بجا است که در کشف چنین دسائس به فکر جنایات آن همسایگان فریبکار وعمال داخلی سیاه کار مزد بگیر آنان هم افتید. درین باره تجربۀ ۱۳ سالۀ ما حکم میکند که در عصر حامد کرزی و شیوۀ مصلحت گرایی ضد قانون وی، چه قاتلین و جنایتکارانی نبود که از قید رها گردیده و دوباره برایشان مجال تخریب و قتل و قتال فراهم گردید، همان هایی که عکس های شان از «عقب» به مردم نشان داده میشد. حال با دولت جدید داکتر اشرف غنی، بعد از اعدام جانیان و متجاوزین حادثۀ رقتبار پغمان، امید واری هایی برای مردم نا امید افغان پیدا گردیده که مجرمین را باید محاکمه نموده و به سزای اعمال شان رسانید تا عدالت تأمین گردد.
خانم شکریه بارکزی خود باید درین راه دنبال قضیه را برای روشن شدن و طی مراحل قانونی آن هرچه زودتر گرفته و راه متفاوتی را در دستگاه عدلی و قضایی افغانستان رهنمون گردد.


اسم: قمرکرزی   محل سکونت: مونشن آلمان    تاریخ: 16.11.2014

دانشمند گرامی استاد سیستانی،
مقالۀ عالی و دلسوزانۀ تان را در دفاع از شکریه بارکزی، زن مبارز و شجاع افغان و عضو پارلمان افغانستان، مطالعه نمودم و به احساس نیک وترحم و دلسوزی ات که درمقابل هر انسان بخصوص زنان معصوم ومحکوم وطن دارید سراحترام و تعظیم فرود می آورم. من هم بخاطر حمله وحشیانه وغیر انسانی وغیر اسلامی امروز بجان شکریه بارکزی که باعث قتل چند انسان بیگناه شده وچندین تن زخمی شده اند عمیقترین تأثراتم را خدمت هموطنان عزیز و فامیلهای محترم آنها تقدیم میدارم واین عمل وحشیانه و نامردانه دشمن را جدأ تقبیح مینمایم و از مقامات مسؤول تقاضا میرود تا عاملان این عمل غیر اسلامی و غیر انسانی را بازداشت نموده وبه کیفر اعمال شان برسانند.
برای صحتمندی شکریه بارکزی این زن مبارز، پیشتاز و با دانش از بارگاه الهی التماس دارم .
با احترام یلدا قمر کرزی


اسم: الف جوانشیر   محل سکونت: کابل:افغانستان    تاریخ: 16.11.2014

خانم شکریه بارکزی، وکیل ولسی جرگه و مدافع سرسخت حقوق زنان ، امروز در یک تهاجم تروریستی، جراحت سطحی برداشت!

خانم شکریه بارکزی، یک بانوی تحصیل یافته، ومدافع دموکراسی و آزادی زنان است. وی با جرات و شهامتی خیره کننده، عقایدش را ابراز میدارد.

شکریه بارکزی ، بسیار مشتاق است؛ دولت وحدت ملی، قوام بگیرد و مشکلات معیشتی و امنیتی مردم برطرف شود.

خانم بارکزی، مادر پنج فرزند،ژورنالیست سابقه دار، البته گاه گاه، بالای شورای علماء کشوروطلبان،نیز انتقاداتی داشته است!

اما بسیاری از اهالی پایتخت، بعید میدانند، حملهء تروریستی اخیر، برا ین وکیل ولسی جرگه، کار طالبان باشد!

همینطور،یک اندازه دور از تعقل است که همسایهء شرقی ما درین موقعیت حساس، ارتکاب چنین عملی را تجویز و ترغیب کند!

مردم میگویند، احتمال دست داشتن همسایهء غربی افغانستان، در ترورنافرجام خانم بارکزی، وجود دارد!در ماه های اخیر، در جغرافیای همسایهء غربی ، برچهرهء زنانی که چادری و برقع نداشته اند یا بقول رسانه ها« کم حجاب» بوده اند، تیزاب ریخته شده است؛مطبوعات سرکاری کشور متذکره، به شدت در مورد« بی حجابی و کنسرت های موسیقی»در افغانستان، بصورت متداوم، حساسیت ، نشان داده اند؛ گویا حمله به خانم بارکزی، بخاطردفاع از حقوق زنان، توجه به هنر و دانش بوده است!


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: ویانا    تاریخ: 15.11.2014

داخوند درویزه او آزاده شاعري ؟ تر عنوان لاندی د پښتو ژبې د وتلي شاعر او لیکوال محترم عبدالباري جهاني صیب وروستې څیړنیز لیکنه د پښتو ژبې د یو پخوانی اثرمخزن الاسلام په باره کی ګټور معلومات وړاندې کړ، بی له شکه په پخوانیو ادبی اثارو کی هرعمدی او یاغیر عمدي لاسوهنه نه یوازی دا چی زموږ د کلاسیکو اثارو اصالت ته زیان رسئ بلکه دا کار زموږ ځوان نسل د پخوانیو ادبي آثارو درښتینۍ پیژنګلوي او معرفت نه محروموي او هغوي ګمراهئ خواته بیایي.
څو میاشتی مخکې هم د پښتو ژبی د پلار خوشحال خان خټک په شعرونوکی ځینئ لاسوهنئ شوئ وې چی هغه وخت هم د ټولونه مخکی جهاني صیب غږ پورته کړ او دا کار یی د خوشحال خان د شعرونو سره یو لوی جفااو خیانت وباله.

په ژوند کی کله کله داسې هم پیښیږي چی یو انسان د خپل ضمیر او وجدان په حکم او دخپلی ژبی ادب او فرهنګ ته د مسئولیت د احساس پخاطر د ملګرو پام هم نه ساتي او زما په آند جهاني صیب د همدغو انسانانو له جملې څخه دی.

زه محترم جهاني صیب ته په خپلو فرهنګي او ادبي هلوځلو کې د لا بریالیتوبونو هیله کوم،دویاړ ځای دی چی نن موږ داسی سترګه ور او پاخه لیکوال شاعران لرو چی هیڅ لیکنه او چاپ شوی اثر په لر او یا په بر کی د دوئ له پامه پټ نه پاتې کیږي.
په درنښت
خالد


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 14.11.2014

روز شنبه گذشته مورخ دهم نوامبر شاهد آخرین برنامۀ خانم زهره یوسف داؤد بودم که زیر نام "برنامه زهره" (زهره شو) از مدت هفت سال بدینسو هر روز شنبه برای یک ساعت از طریق تلویزیون جهانی آریانا افغانستان بطور زنده از جنوب کالیفورنیا پخش میگردید. ازاینکه این برنامه بنا برتصمیم گرداننده آن نظر به مشکلات متعددف بخصوص مشکلات مالی به پایان رسید، متأثر هستم زیرا برنامه برایم بسیار دلچسپ و دارای محتوای مفید و همه جانبه بود. باید اعتراف کنم که برنامه زهره واقعاً با شخصیت گرداننده آن پیوند خورده و به همین دلیل بیشتر مورد توجه علاقمندان قرار گرفته بود. تا جائیکه از خانم زهره شناخت دارم، او یک خانم با شهامت، با متانت، با دانش و عاشق وطن و مردم خود است و در برنامه سعی کرده تا با کمال ادب و احترام به دیگران موقع ابراز نظر دهد، ولو که با آن نظر شخصاً موافق نبوده است. او در طول اینمدت با یک تعداد زیاد از شخصیت های صاحب نظر واما با دیدگاه های متفاوت مصاحبه کرده و از آنها سؤالهای جدی و منطقی را مطرح نموده و بحث سازنده و مفید را به راه انداخته، طوریکه مطابق به شأن یک برنامه ساز موفق و ورزیده بوده است.

خانم زهره در برنامه خود نخست مطالب جدید و مهم روز را مورد بررسی دقیق قرار میداد که اینکارعمق و پهنای مطالعه دوامدار او را بیان میکند. من هیچگاه نشنیدم که او یک مقالۀ را از یک منبع دیگر گرفته و آنرا سرتا پا در برنامه قرائت کند، بلکه او می کوشید مطالب مورد نظر و برداشت های خود را از آن خلاصه کرده و با عبارات خود بیان کند که اینکار ساده نیست، بلکه برعلاوۀ فهم و درک عالی، زبان فصیح و افاده قوی را ایجاب میکند که خانم زهره به وجه احسن از عهده آن بدر می آمد.

قابل ذکر است که خانم زهره نه تنها در این چند سال در خارج کشور به فعالیت ژورنالیستی در تلویزیون آریانا افغانستان پرداخته، بلکه مدت دوسال در یک تلویزیون دیگردر پیشبرد یک برنامه اختصاصی بنام "از لاس انجلس تا کابل" نیز نقش فعال داشته است. او تجارب مسلکی خود را سالها قبل بعد از فراغت از پوهنتون کابل و همکاری با رادیو افغانستان وقت یعنی قبل از کودتای ثور آغاز کرده و همین تجارب اولی درگویندگی موجب موفقیت های بعدی ایشان در گردانندگی برنامه های بعدی گردیده است.
خانم زهره برعلاوه فعالیت های ژورنالیستی، به حیث عضو فعال "انجمن زنان افغان در جنوب کالیفورنیا" از بدو تأسیس آن تا امروز نقش بسیار فعال داشته و در امور نشراتی و نیز خدمات بشر دوستانه این انجمن مصدر خدمات شایان گردیده است.این انجمن که تقریباً 20 سال قبل به همت یک تعداد خانم های با احساس افغان نخست زیر نظر مرحومه مهریه رفیق مستمندی و اکنون به ریاست محترمه خانم کوکی انور فعالیت میکند، یکی از فعالترین انجمن های زنان افغان است که خدمات با ارزش بشر دوستانه آن چه از طریق اعمار یک باب مکتب در حواشی کابل و چه به شکل امداد نقدی و توزیع مواد مورد ضرورت به مستحقان در افغانستان از مدتها بدینسو ادامه دارد. این انجمن البته به اشتراک فعال خانم زهره و دیگران موفق شد تا کمک و اعانه را از جامعۀ مهاجر افغان بیرون ازکشوربا کمک تلویزیون "پیام افغان" جمع آوری نماید و از طریق یک شخصیت سرشناس و دلسوز افغان محترمه شاهدخت هندیه (دختر شاه امان الله غازی) آنرا به افغانستان در پروژه های مثل حفر چاه های عمیق در مناطق مسکونی و نیز تهیه لباس و مواد مورد ضرورت برای بعضی از مکاتب به مصرف برساند.

علاوتاً باید یادآور شد که خانم زهره با موقف مستقل خود در قضایای کشور غیر جانبدارانه عمل کرده وطی اینمدت با حفظ این موقف از حمایت اشخاص و گروپ های دارای اهداف مشخص بی بهره بود و بناً مصارف برنامه را که در هر ساعت مبلغ قابل توجه بود، ناگزیر باید از جیب خود بپردازد، درحالیکه یک عده دیگر از همچو مساعدت های مالی برخوردار بوده اند. خانم زهره این متانت را داشت که استقلال فکری خود را گرو کمک های هدفمندانه دیگران قرار ندهد که این خصوصیت یکی دیگر از مزایای برنامه آزاد او بود. به حیث یک بیننده و علاقمند برنامه و نیزبه احترام به شخصیت عالی خانم زهره یوسف داؤد قطع برنامه او را یک کمبود احساس میکنم و از خدای بزرگ برای شان در همه عرصه های زندگی موفقیت توأم با صحت، سعادت و خوشی خواهانم.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 13.11.2014

محقق و مؤرخ دانشمند، محترم اعظم سیستانی سلام و تهنیت بر شما، در حقیقت من از شما، محقق و نویسندۀ محترم داکتر صاحب عبدالله کاظم و محقق و مترجم محترم رحمت آریا و همه هموطنانی که ذریعۀ وسائل مختلفه در زمینۀ ارج گزاری بر نوشتۀ اینجانب در مورد طرزالعمل های خیرخواهانه و سوابق محترمه میرمن« رولا« بی بی گل» غنی که جزئی از حقایق ساده، مختصر و عریان حیات ایشان بوده است، ممنون و سپاسگزارم. باور داریم که حتی در مورد خانم منور و فعالی که بعد از دهه های طولانی انتظار، برای بر آورده شدن آرزو ها و پلان های بشر دوستانه ای برای بهبود احوال زار طبقۀ محروم و محنت کشیدۀ نسوان مملکت قد علم نموده است، چه دست های کثیفی از آستین ملت ستیزان و وابستگان به استخبارات ایران و پاکستان بیرون شده و کما فی السابق به تخریب جامعۀ افغانی در مجموع و عقب زنی قشر اناث همیشه محکوم ومظلوم افغانستان، مخصوصاً مشغول اند.
جای خوشی است که صفحات آموزندۀ افغان جرمن آنلاین توانسته است که چون آئینۀ جهان نما نه تنها در مورد رویداد های حال و گذشتۀ افغانستان عزیز، بلکه در زمینۀ شناسایی دوست و دشمن آن خطۀ پاک و سوابق شان، هموطنان را هدایت و راهنمایی می نماید. ناگفته نباید گذاشت که این پورتال برای حفظ ارزش های تاریخی، السنه و کلتور ملی افغانی هم چنان که سخت مورد تجاوز و ازهم پاشیدگی وابستگان به غیر قرار گرفته است، به کمک ملی گرایان و صاحبان صلاحیت و درایت، مبارزه و تلاش پیگیری را انجام می دهد. سالهاست که دانشمند و مطبوعاتی خبرۀ افغان آقای سراج وهاج با قلم و منطق توانای خویش به مبارزۀ پیگیر علیه گروه های وابسته به ایران و افشای تجاوزات فرهنگی، ادامه میدهند. یقین دارم زمان و عصر آن تخریبکاران که با وابستگی به جمهوری فاسد آخوندی در صدد تغیر و استحالۀ لسان دری اصیل و ارزشمند مردم افغانستان هستند، پایانی خواهد داشت طوریکه : سیاه روی شود هرکه دراو غش باشد.
در زمینۀ افشای حقایق عریان تاریخی، مضمون ارزشمند محقق محترم داکتر عبدالله کاظم در مورد چگونگی ترور دانشمند و استاد شهید پوهاند «سید بهاءالدین مجروح»، در حقیقت صفحات نهایت آموزنده ای از تاریخ دردناک و تقلبات گروپ های تشنۀ قدرت جهادی است که با منافقت و ممانعت از حضور دوبارۀ شخصیت ملی و مردمی افغانستان، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، باوجود آرزومندی اکثریت، با شتارت و تقلبات آشکارا، جلو گیری نموده و در پهلوی ترور وطن پرستان ملی منجمله شهید قوماندان «حکیم کتوازی»، جنگ ها دوام دار و خون و آتش را بر مردم مظلوم افغان برای دهه ها تحمیل نمودند.
بالاخره، محترم سیستانی صاحب بزرگوار، میخواستم بر اثر ارزشمند«زنان افغان در حماسه و تاریخ» بعد از نشر آن تبریک و ممنونیتی از جانب همجنسان و خود این طالب اعلم به عرض برسانم، ولی همانطور که در سکیپ اظهار نمودم، فرصت هایی هنوز موجود هستند که زنان پیشرو وخدمتگزار جامعۀ افغانی را در داخل و خارج افغانستان عزیز به جنابتان شناسایی نماید. قرار وعده بزودی چند تن از میرمن های خدمتگزار واقعی و شناسا را با فعالیت ها، کار نامه ها و عکس های شان تقدیم تان خواهم نمود.
باید به صراحت اظهار نماییم که در حلقه های مهاجرت، بیشترین تحقیق، مطالعات و ارج گزاری را در زمینۀ تاریخ و حقایق گوناگون حیات زنان افغان، دو محقق و دانشمند ما در مهاجرت، شما محترم اعظم سیستانی و محترم داکتر عبدالله کاظم انجام داده اید و درین زمینه، بدون شک ممنونیت و سپاس و دعای خیر هموطنان طبقۀ اناث مملکت خویش را کمایی نموده اید. امیدواریم درین راه به مؤفقیت های بیشتری نائل آمده و کامیاب گردید.

با تقدیم احترامات فائقه.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 12.11.2014

محترم داکتر صلاح الدین سعیدی، ممنون از روشنی اندازی آگاهانۀ تان در مورد اشتراک زنان در مسائل قضایی، در آستانۀ تصمیم عالی رئیس جمهور داکتر اشرف غنی برای انتخاب یکی از قضات زن افغان در سیستم قضایی ستره محکمۀ افغانستان. در حقیقت طلب انصاف از قضاوت زنان آگاه و رسیده در چنین دستگاه عدلی، در جهان نتایج قناعت بخشی را بار آورده است. با انتخاب داکتر اشرف غنی در صدر رهبری کشور و توجه خاص وی و خانم دانشمند او در حیات آیندۀ زنان کشور و قوتمندی آن کتلۀ ارزشمند ما، اعم از معارف، حفظ الصحه و طرفداری از اجرای عدالت در قضایای حقوقی پامال گشتۀ آن قشر ستم دیده و مظلوم اجتماع، امیدواری های روز افزون را باید انتظار داشت.
پسندیده است که در راه رفع تاریکی ها، مظالم و نقض حقوق زنان افغان، در پناه قانون و مساوات، ملیگرایان و آگاهان ما با هم متحداً مبارزۀ آگاهانه ای را در پیش گیرند، تا باشد که کاستی های دهه های سیاه پامال حقوق و مزایای نصفی از اجتماع افغانی که مادران، همسران، دختران و خواهران باشد، بیش از پیش جبران گردد. بلی هموطنان، زن از همه اولتر یک انسان است و قانوناً درای همه امتیازات و وجایبی می باشد که مردان نصیب گردیده اند.
با تقدیم احترامات،


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: افغانستان    تاریخ: 12.11.2014

جناب محترم داکتر صاحب صلاح الدین سعیدی،

مقالۀ شما در مورد زن و قضاء را در حالیکه در داخل وطن به سر میبرم، مطالعه نمودم. در اول نمیدانستم در این مقاله به کدام قضاوت خواهید رسید. خوشحالم از اینکه ضمن پیشکش نمودن نظریه های متفاوت فقهای مذاهب مختلف بالاخره به نظریۀ نهایی مبنی بر مجاز بودن تقرر زنان در کرسی قضاوت رسیده اید. با تأئید از گفتار شما میخواهم به آن عده از هموطنان که این مأمول را برای زنان مناسب نمیدانند، تذکر بدهم که وقتی عدۀ زیادی از قاضی های ما صرفاً مرد بودند ولی عادل نبودند، صادق نبودند، امین نبودند، پاک دست نبودند و با ترحم نبودند، این هموطنان چرا خاموش نشستند.
آیا یک قاضی با قلب رقیق و رحیم ولی پاک دست بهتر از یک قاضی رشوه ستان نیست؟
آیا یک قاضی با قلب رحیم ولی صادق بهتر از یک قاضی درغگو نمیباشد.
به نظر من مشکل فعلی مردم ما این است که ملت ما با قُضات سنگدلی که رحمی بر بیچارگی مردم ندارند، مواجه اند.
زهی سعادت ملت ما هرگاه قُضات در چتر ترس از خداوند یکتا، با توانمندی مسلکی، دست پاک، قدرت قضاوت منصفانه و با قلب رحیم نسبت به انسان در رأس امور قضایی قرار بگیرند.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.11.2014

در بارۀ مقالۀ زن و قضا
از محترم دوکتور صلاح الدین سعیدی
با سلام و عرض ادب خدمت شما گرانقدر جناب محترم سعیدی!
مقالۀ تانرا در ارتباط " زن و قضا " با علاقمندی و تمرکز کامل حواس ( که بخصوص در باب مسایل ارزشمند به آن رجوع مینمایم ) مطالعه نمودم و باور نمایید که الی ختم آن در چندین جا با وجود حضور دماغ سرد، توانست که تکانهای دلم را بیشتر و بیشتر گرداند، چون نمیدانستم برداشت اخیر شما در مورد چه خواهد بود؟.
آگاه از ارزش های دینی، عنعنوی، کلتوری و فرهنگی سرزمین ما و همچنان آگاه از تاریخ مذکر سرزمین ما، که در آن بندرت رادمردان در جستجوی راه حل برای تأمین عدالت اجتماعی در باب حق زن افغان، خود را در خطر تهاجم دیگر اندیشان قرار داده اند، با کمال خوشی ( که همراه با ترس و تشویش است ) میبینم که اینک آغاز بحث های جدید در ارتباط، در حالت شکل گیری است.
در نوشتهء شما دانشمند بخش ذیل را خیر مقدم گفته و آرزومندم که مبنی بر آن تحولات جاری در باب سوال " زن و قضا " بشکل مثبت مورد توجه و ارزیابی قرار گرفته بتواند. چه خوب که بخصوص در این مقطع زمانی شما برادران دانشمند، با سلاح قلم تان در راه روشنگری، ظلمت کوچه و پس کوچه های تاریخ را روشن ساخته و گلیم را از زیر پای آنانی بیرون بکشید که از سالیان طولانی بدینسو جامعهء ما را در ارتباط به حق انسانی و حق دینی زن افغان، بسکوت و سیاهی مواجه گردانیده اند
بخش انتخابی من از نوشتۀ شما:
" تعدادی از صحابي رسول خدا زنان را به مناصبی گماردند که می توان از این اعمال صحت قضاوت آنان را به » شفا « را نیز نتیجه گرفت؛ از جمله خلیفۀ دوم اسلام امیرالمؤمنین حضرت عمر)رض( زنی به نام ولایت امور بازار گمارد و این عمل خلیفه خود دلیل بر این است که می توان کارهای مهم مثل قضاوت را نیز به آنها سپرد و در ادامه نیز با استدلال در اینکه هیچ نصی )آیت و حدیثی( در باره عدم جواز قضاوت .) زنان وجود ندارد، قضاوت زنان را جائز می داند )ظاهري الاندلسي، بي تا، ج 3، ص 641
• ابن جریر طبری احکام صادره از طرف زنان را در حوزۀ قضاوت جائز دانسته و از نظر او قضاوت زنان هیچ مانع شرعی ندارد و در تعلیل جواز قضاوت زنان بیان می کند چون زنان می توانند فتوی بدهند،
) بنا بر این قضاوت کردن و صدور حکم توسط ایشان مانعی ندارد. )ابن رشد، 0206 ه، ج 4، ص 258
و فقهایی مثل ماوردی، ابن عربی، شربینی، وهبه زحیلی و ابن قدامه در کتب خود نظرات ابن جریر طبری حکی عن ابن جریر انه لایشترط الذکوریه لان المراه یجوز ان تکون مفتیه فیجوز ان « را بازگو کرده اند
.) ابن قدامه، بي تا، ج 00 ، ص 831 ( » تکون قاضیه
• ابن قاسم مالکی و خرقی حنبلی نیز در احصاي شروط قاضی ذکری از مرد بودن نکرده اند )ابو اسحاق
.) شیرازی، 0203 ه، ص 020 ، خرقي، بي تا، ج 00 ، صفحه 835
بحث قاضی بلند پایه و قاضی محاکم پایین درمورد نیز آنقدر با در نظر داشت کرکتر و خصوصیات انفرادی افراد
نیز میتواند منتفی گردد و در حال هر شخص جدی و مطرح نباشد. اما قاضی سطوح بلند که در مورد زندگی و مرگ انسان تصمیم می گیرد و زنان معمولاً انسان های رقیق القلب اند
.
در مورد از لحاظ انسانی سؤال مطرح باقی می ماند که:
 آیا چنین انتخاب برجا خواهد بود؟
درین صورت: در حالی که زن در تطبیق قانون جدی باشد و در تأمین عدالت رقت قلب برای وی
مطرح نباشد این شک را نیز در انتخاب زن به مقام بلند قضائی مرفوع خواهد کرد."
نظر من:
رقت قلب زنان باعث گردیده است که آنان تا حال دست به جنایت و خیانت در قبال وطن و هموطنان شان نزنند و شیرازۀ زندگی را در سخت ترین سالهای تاریخ سرزمین ما نگهدارند. آنان هزاران بار از پا انداخته شده اند و هزاران بار قامت شکستۀ شانرا بدون فریاد استوار بلند نموده اند. انتخاب زن نتنها در مقام بلند قضایی و اما در تمام ساختار ها، هرگاه متکی به توانایی اندیشه و دانش اش صورت بگیرد و نه تنها برای یک سر وصدای موقتی، در آنصورت آنرا جهت مبارک گردانیدن یک فصل جدید در باب عدالت باید خوش آمدید گفته و حمایت نمود.
هر اقدام بزرگ در ابتدا محال به نظر میرسد. بیایید تا از این فرصت نیک بهترین استفاده را نماییم.
در سپاسمندی از این مطلب در خدمت به روشنگری


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 12.11.2014

همکاران محترم افغان جرمن آنلاین !
در سطر اول مقال داکتر صلاح الدین سعیدی در رابطه با ساختار سه گانۀ تشکیلات یک دولت به صورت کل، در ترجمهء انگلیسی قوای اجرائیه اشتباه رخ داده است. لطفاً آنزا اصلاح نموده بر ممنونیت خوانندگان بیافزائید. با عرض حرمت ا.مایار


اسم: داکتر س.ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 12.11.2014

داشمند گرامی جناب صلاح الدین سعیدی!
مقالۀ پرمحتوا و عالمانۀ شما را تحت عنوان "زن و قضاء" به دقت خواندم و مسرورم از اینکه ما اکنون دانشمندانی داریم که اصول فقهی را با کمال جهان بینی و به استناد مآخذ معتبر و ارائه نظریات فقهای کرام ارائه میدارند و اذهان کسانی را که فقط با نظریات یک عده از فقها آشنائی دارند، مبنی بر تفاوت نظر ها روشن می سازند و درعین زمان این نظریات را در موقعی به نشر میرسانند که اقداماتی در مورد شمول یک خانم دارای صفات لازم در کدر قضاء مطرح است، بسیار مهم و در خور اهمیت است. از معلومات عالمانه شما در زمینه مستفید و مستفیض شدم و یقیین دارم که مثل من سائر هموطنان نیز. خداوند شمارا خیر دهد.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 11.11.2014

گرانقدر جناب سیستانی صاحب!

خواندن آثار شما و بخصوص آنچه که شما با دانش بلند و ضمیر روشن تان در دفاع از حقوق خواهران تان نگاشته اید، یکی از ارزشمند ترین شکل صرف زمان برای من بوده و خواهد بود.

در ارتباط به توانمند سازی زنان افغانستان، با شنیدن سخنرانی بنیادی رئیس جمهور محترم اشرف غنی، متوجه گردیدم که تفکر رئیس جمهور، با اهداف گروپ کاری کمپاین " تفکر، تحلیل و عمل "، با تفکر شما و عدۀ دیگر از برادران دانشمند ما که با همت قلم شان در طول این سالیان بشکل خستگی ناپذیر، در نوشته هایشان با دفاع از حقوق خواهران افغان شان، ما را صمیمانه پشتیبانی نموده اید، همآهنگی دارد.

از دیر زمان بدینسو است که زنان افغان خسته از قربانی بودن شان، در تلاش اند تا به جهانیان ثابت نمایند که ایشان استعداد، دانش، توانایی و آمادگی آنرا دارند تا نقش خویش را در همه ساحات جهت بهبود و رفاهء جامعه ادا نمایند. هموطنان ما و جهانیان نباید بیشتر از این زن افغان را از روی ترحم، بیچاره و مظلوم دانسته و اما باید آماده بر آن گردند تا ظرفیت ها، توانایی ها و آمادگی های وی را لبیک گفته، آنها را پشتیبانی نموده و چانس آنرا میسر بسازند تا اهداف شرافتمندانۀ خویش را در تثبیت ارزش انسانی و نقش مؤثر شان در آبادانی یک جامعۀ مرفه و مستقل عملی نمایند.

تذکرات حمایت گر و روشنگرانهء شما را در این پاسخ مهربان تایید نموده، نقش تشویق کنندهء شما برادر بزرگوار را در مورد نهایت ارزشمند میدانم.

سلام و احترام مرا در قبال خدمات تان برای خواهران افغان تان بپذیرید.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 11.11.2014

خواهر آگاه و بادرک زرغونه جان عبیدی سلام!

من نمیدانم در پاسخ این نامۀ عمیقاً قدرشناسانه تان چه بگویم؟ فقط تشکر میکنم از شما خواهر مهربان که زحمت خواندن کتاب سیمای زن افغان در حماسه و تاریخ را بر خود هموار ساختید و پیام مرا دریافتید.

مردان و فرزندان آگاه و حق شناس افغانستان می باید زنان ومادران و خواهران و همسران خود را حرمت گزارند و از حقوق شان بطور شایسته حمایت نمایند. این گونه حمایت و احترام و گرامیداشت، حس اعتماد به نفس زنها را تقویت میکند و آنها را به ارزش و اهمیت مقام خود شان در حیات خانواده، جامعه، و کشور شان واقف میسازد.

زنان و همچنان مردان باید بدانند که زن، پیامبران را در دامان پاک خود تربیت کرده است. زن، فلاسفه و نوابغ جهان را بدنیا آورده وبا شیر خود پرورش داده است. زن طبیبان حاذق، انجنیران لایق، سیاسمتداران برازنده، هنرمندان ورزیده، مخترعین و کاشفان جهان را که تمدن امروزی جهان محصول دست ودماغ وتفکر آنهاست، به جامعه بشری تقدیم کرده است.

اگر زن نمیبود، نسل انسان برروی کرۀ خاکی تسلسل نمی یافت و مرد، یکه وتنها میماند و چندی بعد نابود میشد. پس زن را که پدید آورندۀ تمام خوبیهاست، پیام آور عشق و دوستی و زیبائی است، باید حرمت گذاشت و آنرا مثل سایر انسانها مستحق زندگی ومستحق انتخاب و مستحق فراگرفتن علم ودانش و برابر با مرد دانست. نباید حقوق زن را کمتر از حقوق مرد دانست. نباید زن را بنام عاج زه، ضعیفه،سیاه سر وغیره نامها، تحقیر و توهین کرد. نباید زن را ملکیت مرد دانست و جای او را فقط در آشپزخانه و در رختخواب مرد مشخص کرد. نباید زن رااز سهمگیری در فعالیتهای سیاسی واجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تولیدی منع کرد. ترقی و تعالی و پیشرفت یک کشور بدون سهمگیری زنان، ناممکن است. می باید افکار زنگ زدۀ قرون وسطائی مرد سالاری را کنار گذاشت و به دنیای متمدن و پیشرفتۀ جهان چشم گشود و دید که زنان چگونه در بازار کار، و عرصه سیاست نقش آفرینی دارند. دلیل پیشرفت این کشور ها، احترام کردن زنان وسهمگیری زنان در عرصه های مختلف زندگی مثل مردان است. پس زنان افغان نیز میتوانند در ترقی وتعالی کشور نقش مفید خود را بدرستی ایفا نمایند، بشرطی که زمنیه تحصیل،کار و مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی واقتصادی و عمرانی مهیا گردد.
برای شما خواهر دانشور سلامتی و پیروزی آرزو میکنم.
برادرتان سیستانی


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 10.11.2014

دوستان سلام! متوجه گردیدم که هنوز متن کامل سخنرانی محمد اشرف غنی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در مراسم افتتاحیه برنامه توانمند سازی زنان افغانستان، در اینجا بنشر نرسیده است. امیدوارم بتوانم بزودی در مورد مطلبی بنویسم. تا آنزمان، اگر علاقمند باشید، میتوانید از آدرس ذیل این متن را در پورتال بنشر برسانید:

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.11.2014


سلام و سپاس بر رئیس جمهور اشرف غنی!

ایشان در سخنرانی شان بمناسبت مراسم آغاز برنامه مشترک افغانستان و امریکا برای توانمندسازی زنان افغانستان، یکی مهمترین، ارزشمندترین و بنیادی ترین اصل اندیشه را در مورد ارزش انسانی زن را بزبان آورده چنین گفتند:
زن را باید اول بحیث انسان ارج گذاشت و بعد در نقش های دیگرش بنام همسر، خواهر، دختر.

سخنان ایشان مرا بیاد آرزوهای نهفته درمقوله های ارزشمند به ارتباط فعالیت کمپاین " تفکر، تحلیل و عمل " میاندازد.

رئیس جمهور در این سخنرانی با ارایهء اصل نهفته در پلانهای شان، تهداب یک بنای تفکر جدید را وسیله گردیده اند.

از دیدگاهء من دومین اصل بنیادی در صحب ایشان چنین آمده است:

اگر یک پسر را تربیت نماییم، یک نسل را و اگر یک دختر را تربیت نماییم، پنج نسل را تربیت خواهیم نمود.

عزیزان این ویدیو را بشنوید. برای من لحظهء شنیدن این پیام، یکی از بهترین لحظات زندگی ام بعد از هجرت از وطن است. رئیس جمهور در مورد مشارکت سیاسی زنان و دیگر همه آن نقش هایی کاری زن صحبت مینماید که ما زنان از سالها بدینسو، آرزوی شنیدنش را داشتیم. سخنان ایشان با کف زدن ها اسقبال گردیده است و اما در جمع شنوندگان میتوان کسانی را باز یافت که کمتر از این حرفها شاد شده اند.

تشکر رئیس جمهور بسلامت باشید و موفق.

دوستان!
این ویدیو را که برادر و همکار ما عبیدی به کانون لینک نموده اند، بشنوید و دعا کنید که خداوند به رئیس جمهور و همکاران شان، هزاران هزار دست به همدستی، هزاران هزار دل برای همدلی و هزاران هزار نیت نیک برای انجام این اهداف بنیادی و انسانی عطا فرمایند.

درمقولهء حمید الله عبیدی برای کمپاین " تفکر، تحلیل و عمل " که بمناسبت تجلیل از 8 مارچ سال جاری آغاز گردیده بود چنین آمده است:

" زن را در قدم اول باید بحیث یک انسان شناخت و بعد بحیث مادر، خواهر، همسر و دختر "

دوستان روزتان نیک باد و اندیشه هایتان آفتابی


اسم: داکتر س. ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 08.11.2014

"زیر شمع همیشه تاریک است"
این مطلع عنوان یک شعر پرمحتوا است ازطبع شاعر توانای کشور مرحوم "مهر دل مشرقی" (متولد 1834 در کندهار ـ وفات 1893). او درکنار سیاست، درعرصه ادب یدطولا داشت و به زبانهای دری و پشتو اشعاری دارد و یک نسخه قلمی دیوانش در "آرشیف ملی" موجوداست. این شاعر می فرماید:
شنیدم یکی مرد با رأی و هوش
همی گفت در بزم با شمع، دوش
که ای روشن از نور تو، بزم ها
ترا در ته پاست، ظلمت چرا؟
چو شمع این سخن را ز دانا شنید
از این طعنه اش، نیش بر دل رسید
زبانی ز شعله برآورد و گفت
به معنی چنین گوهری را سفت
چو از نور من انجمن روشن است
چه غم، گر مرا در به ظلمت تن است!
خوشم هر نفس، گر مرا سر رَوَد،
که از شعله ام، بزم روشن شود
سراپا همی سوزم از بهر آن
که ظلمت شود محو، از دیگران.
واقعاً در این شعر کوتاه، معنی بس بزرگ نهفته است که درک آن چشم بینا و دل آگاه میخواهد. کسانیکه به خود و به مقام خود نمی اندیشند و خود را وقف روشنگری و تنویر اذهان دیگران میکنند، جایگاه رفیع برای آیندگان دارند تا آنها از فیض نور آن راه آینده را دریابند، نه اینکه به "کلفت" که ناشی از عدم تحرک و پیچیدن در انجماد فکری و عنعنوی سالها در راه گمی و سرگردانی غرق باشند. روح کسانیکه مثل شمع سوختند و راه دیگران را روشن کردند، شاد و نام شان همیشه جاودان بادا!


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.11.2014

دانشمند محترم داکتر صاحب کاظم!
خوشوقتم که به من افتخار دوستی تانرا بخشیدید. البته من درجۀ تحصیل شما را ندارم ولی در مورد وطنم با همان منابعی که شما دسترسی دارید من هم کم و بیش راه یافته ام . من هم در یک خانوادۀ با معرفت هرات پرورش یافته ام و بدون اسناد نمی نویسم. و توصیۀ شمارا پیروی کرده به مطالعاتم ادامه می دهم با نهایت احترا این بحث را همین جا خنم می دانیم و انشاءالله مطابق دانش محدودم مضمونی تحلیلی مفصل پیرامون دورۀ امانی شامل امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دسیسۀ قتل امیر جبیب الله خان، محبوس ساختن سردار نصر الله خان و مرگ تدریجی اش زیر شکنجه، دور ساختن سپه سالار محمد نادر خان از پهلوی شاه و فرار شاه از وطن خواهم نوشت.


اسم: محمد ایاز نوري   محل سکونت: هالند    تاریخ: 07.11.2014

ګران افغان شخصیت استاذ عبدالله کاظم صاحب!
عرض سلام و احترام نموده نوشته اخیر تان تحت عنوان ( عکس ها سخن میکویند) را به دقت و علاقمندی مطالعه نموده و با تصاویر ملکه مرحومه ثریا بالخصوص فوتو موتاژ شده ایشان توسط حکومت وقت انکلیس (چه در ان وقت مردم باغي شده منطقه شیینوار کدام فابریکه دیجیتال عکاسی نداشتند که فوتو ملکه معظمه را همچو ماهرانه مونتاژ کنند) آشنا شدیم. زحمت کشی، علاقه و احساس مسوولیت شما را در مسایل مهم تاریخي نهایت ارج میکذاریم.باور کامل دارم که نسل امروز و فردا افغان این فوتو را با دلچسپی خاص آرشیف خواهند نمود. همچنان مباحثه جناب شما را با ان هموطن افغان ما محترم هروی را هم خواندیم و جوابتی شما طوری به آن دوست را من کاملا منطقی ارزیابی مینمایم.
ما امني های مخلص از اشتباهات اعلیحضرت مرحوم مان الله خان غازی طرفه نمی رویم. شاه غازي مایک انسان بود و انسان در خلقت و حکمت الله متعال جایز الخطا بوده، در ضمن خوص نیت هر افغان به آزادي و استقلال افغانستان عزیز و تاریخی اساس میباشد. با محبت افغانی


اسم: داکتر س.ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 07.11.2014

دوست عزیز و گرامی جناب کهسار صاحب با سلام مجدد و تبصره اخیر!
جای شک نیست که شاه امان الله بعد از برگشت از سفر یک تعداد اقدامات عاجل و غیر ضروری را رویدست گرفت که در اینجا با شما موافقم، ولی انگیزه های سقوط آن دوره از مدتها قبل توسط انگلیس ها و دست اندرکاران داخلی شان طراحی شده بود و قدم به قدم به منصۀ اجرا گذاشته می شد. لذا رژیم از همان 1924 که شورش ملای لنگ در جنوبی آغاز شد تا سقوط سلطنت پیهم مواجه با این دسایس بود (رجوع شود به کتاب پرمحتوای داکتر زمانی که نخست به سلسله در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسید).
غیابت هشت ماهه شاه از وطن یک اشتباه دیگر بود که به مخالفان زمینه را مساعد ساخت، چنانکه قبل از برگشت شاه و اقدامات عجولانه او از قبیل پوشیدن دریشی و کلاه و غیره، آتش شورش را مخالفان در جنوبی و مشرقی بین اقوام شینواری و غیره شعله ور ساخته بودند.
بهرحال ما نباید آن دوره ای پربار را که پس از 80 سال اکنون کشور هنوزهم در خم و پیچ های اولی آن حرکت میکند، با لغزش های اندک مورد قضاوت منفی قرار دهیم و یکدم برآن دوره خط بطلان بکشیم و به اصطلاح در "خمیر مو" بپالیم و کُل را قربان جزء از اجزاء بسازیم.
این بود تبصره اخیر من؛امید است شما به مطالعات خود پیرامون همین موضوعات ادامه دهید با ارادت


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل     تاریخ: 07.11.2014

حدود بيشتر از يك ماه قبل مقاله من تحت عنوان " صد مورد از دستآورد سيزده ساله آقاي كرزي" نظر به دلائل نامعلوم در پورتال وزين افغان جرمن نشر نگرديد. من گله نكردم، اگرچه اين نوشته در بخش تبصره ها آنلاين شد و مورد استقبال و تائيد تعداد زيادي از نويسندگان وطندوست اين پورتال قرار گرفت و در مقالات مرتبط متعاقب شان از آن بخوبي هم ياد آوري نمودند...
ولي يك مقاله كه امروز توسط كسي بنام " إستاد صباح" بنشر رسيد و حقايق را در رابطه به ااختلاس، چور و چپاول و جنايات گسترده گروه مافيايي كرزي به تحرير در آورده شده بود، اگر چه همه موارد مستند نبودند ولي اكثرا حقايق و واقعيت هاي اداره مافيايي كرزي را انعكاس ميداد، از طريق پورتال افغان جرمن آنلاين شد و بعد چند لحظه يي از لست مقالات ناپديد شد... دليل آن را ندانستم.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.11.2014

دانشمند محترم و گرامی داکتر صاحب سید عبدالله کاظم!

با کمال صداقت خدمت شما و خوانندگان محترم این پورتال وزین، ضرورت به سوگند یاد کردن نیست، به عرض می رسانم که در قلب من به نام یک مسلمان هیچ نوع خصومت شخصی در برابر آن مرد وطن دوست و ترقی خواه نیست و عقده و دشمنی بر قلم من حاکمیت ندارد، و من چون آن عقب گرایان و جاهلان بر اصلاحات دور امانی نمی نگرم ومن بد بین وضد ترقی نیم . بعضی ها روش دوره های بعد از امانی را محافظه کاری میدانند و دیگران آن را آموختن از یک تجربه ای دردناک و تلخ پنداشته و اقدامات را بر سنجش، معقولیت و تدبیر می دانند. گرچه شورش ها از جنوب و شرق آغاز گردید ولی شورش و تمرد شمال باعث سرنگونی سلطنت گردیده قدرت به دست مردم شمال کابل به حمایت از بچه ای سقاء افتاد. منظور من از طغیان خشم مردم این بود که قدرت سقاوی و دار و دسته اش به مقایسۀ اکثریت مردم ناچیز بود و اگر مردم آزرده نمی بودند جلو این داره ای دزدان را می گرفتند و متأسفانه دربین همکاران شاه خائنین و گماشتگان اجنبی قرار داشت که حتی با بچه ای سقاء ارتباط داشتند. اگر شاه امان الله خان می خواست راه کمال آته ترک را تعقیب کند آته ترک اصلاحات خود را بطور دکتاتوری و با داشتن اردوی قوی و یاران وفادار در جامعه ای پیاده نمود که در همان زمان با شرائط وطن ما از هر جهت تفاوت داشت و ترکیه برای هضم آن اصلاحات بطور نسبی آماده بود. اکثر قوماندانان ترکان عثمانی و عساکر آن با دختران اروپایی ازدواج کردند، کمال آته ترک بر اریکه ای قدرتی تکیه زد که تخت بزرگترین امپراتوری دنیا بوده چیزی نمانده بود که همه اروپا را اشغال کنند. اما مردم ترکیه تا امروز اشتباهات بزرگ آته ترک را نا بخشودنی دانسته فراموش نکرده و آنرا جبران نا پذیر میدانند. تعقیب راه شوروی در شرائط افغانستان برای اصلاحات انقلابی بصورت قطع آماده نبود.
اگر شاه به عوض هفت ماه اقامت در اروپا این مدت را سفری به اطراف و اکناف مملکت می نمود و با رعیت خود می نشست و صحبت می کرد تصویر روشنی از اوضاع مردمش با شرائط اجتماعی و اقتصادی شان می داشت و اصلاحات خود را با آن احوال تطابق می داد. در زمامداری تنها احساسات عالی و نیات نیک کافی نیست.
به ترکاری فروش ده سبز، چهار دهی، بی بی مهرو امر شد که با داخل شدن در شهر کلاه شپو و پطلون بپوشند در حالی که نود و پینج سال بعد از آن دوران اعضای کابینه با پیراهن و تنبان به وزارت می روند. وضع نظامی افغانسات با تنقیص معاشات و لغو مأکولات بسیار ابتر بوده بر مردم مالیات غیر عادلانه وضع شده بود. بی مبالاتی و آزادی های بیش از حد در شب های جشن در پغمان، فساد اداری و رشوه ستانی ها و مصونیت اراکین دولت از هرنوع باز پرس و اقدامات عجولانه، نا سنجیده و بدون شناخت واقعی جامعه توأم با خیال پردازی و الهام گرفتن از تمدن غرب نه تنها بهترین امید های ملت و اقشار ترقی خواه را به خاک یک سان ساخته ملت را در اسارت قوی تر عناصرعقب گرای سود جو بنام آخند و پیر و پیشوا قرار داد بلکه نهضت ترقی و اصلاح طلبی را سالها به عقب انداخته و زمامداری های بعدی را مجبور بزعم شما به محافظه کاری نمود .
منظور زیر و رو کردن این موضوعات سرشک حسرت ریختن به حال ملتی است که چه دوره های درخشان آن چون خواب کم دوام محو شده چه مردان برازنده ای آن با اوج احساسات پاک قربانی اشتباهات و خود خواهی های خود شدند. نمی خواهم فعلاً در موضوع ترک وطن توسط شاه تماس بگیرم که ایجاب بحث مفصل را می نماید.
برای معلومات شما ،گرچه لازم نیست، باید بگویم که پدرم به یک اتهام ناحق توسط والی کابل در زمان صدارت محمد هاشم خان تیل داغ شده در دهمزنگ محبوس بود، دو کاکا و عمه ام خود را جلو موتر نادر شاه انداختند و عریضۀ شان را میر صاحب گادرگاه به پادشاه پیش کرد وقتی پادشاه از جریان آگاه شد به والی اخطار داد که اگر این شخص بمیرد ترا اعدام می کنم والی به دو داکتر روسی که محبوس بودند مراجعه و طالب کمک شد و پدرم بعد از سه ماه تداوی ، که هر روز بر سرش ده سطل آب سرد می ریختند و برایش آب نارنج می دادند شفا یاب شد و بعد چهار سال بندی گری آزاد شد.
من علایق خاصی به کدام دوره ندارم اما دانشمندی به من گفت بیان حقیقت بهترین عبادت است. من به روی عقده نمی نویسم و آنچه بر پدرم گذشت نمی خواهم بر قضاوت من اثری داشته باشد.
والسلام


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 07.11.2014

به ارتباط مضمون جامع و آموزندۀ داکتر صاحب هاشمیان در مورد قهرمان ملی می خواهم بدانم که کدام مؤرخین تنها احمد شاه بابای درانی، وزیر محمد ایوب خان و اعلیحضرت غازی امان الله خان را قهرمانان ملی خوانده اند، گرچه در قهرمان بودن هیچ یک شک و تردید و سؤالی وجود ندارد، اما نزد این مؤرخین معیار و مشخصات چه بوده؟ و میتوان با نظر آنها تمسک نمود؟ چرا از وریر محمد اکبر خان یاد نشده و دلیل آن نزد مؤرخین چه بوده؟. این وطن فرزندانی چون میر بچه خان ، میر مسجدی خان ، نائب امین الله خان ، غازی محمد زمان خان کنری و ملا مشک عالم و صد های دیگررا در دامان خود پرورده.
متأسفانه در حکومات سابقه نه در لویه جرگه ها و نه در شورای ملی به این اصل توجه نشده و مشخصاتی برای قهرمان ملی تعیین نگردیده و نباید تنها جنگ و دفاع از استقلال شاخص قهرمان ملی بودن می بود. کسانی در راه آبادی و نجات وطن از بحران و قهقراء خدمات فراموش ناشدنی و ماندگار نمود ه اند و یا فرزندان دیگر این وطن در رشته های مختلف برای مردم و آبادانی میهن مصدر خدمات ارزنده ای شده اند. مثلاً در زمان نهضت مقاومت مردم افغانستان علیه نظام کمونستی و تجاوز شوروی در عقب جبهه ما بعضی اطباء و فرهنگیان افغان را می شناسیم که با قبول عالم خطر و خود فراموشی خدمات بزرگ بشری نمودند که متأسفانه تحت الشعاع جنایات رهبران تنظیمی قرار گرفته نامی از آنها برده نشد. اصلاً فرهنگ قدر دانی و تقدیر از خدمات مردم نه در گذشته و نه در حال وجود داشته و مخصوصاً در دوران کرزی القاب و مناصب عالی به دزدان، رهزنان، آدمکشان و مافیای اقتصادی داده شده و وارثین این قماش با نهایت پر رویی به آنچه مستحق نبودند گرفتند و رسیدند هنوز هم قانع نبوده حق بابه دعوی دارند. در گذشته ها صرف بعضی شهر ها، جاده ها و چهار راهی ها را به نام بعضی از اشخاص مبارز مسمی نموده اند و حکومت کرزی نشانی را بنام وزیر اکبر خان و غازی امان الله خان ایجاد کرد ولی در شناخت گیرنده ای آن تعقلی نبود.
من با تبصره ای دانشمند محترم سیستانی صاحب مؤافقم که اعطای لقب قهرمان ملی به مسعود در لویه جرگه تصویب نشده بلکه در اثر فرمان کرزی با یک روز رخصتی عام صورت گرفته.


اسم: داکتر س.ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 06.11.2014

محترم جناب کهسار صاحب سلام
موجبه سقوط دوره امانی اگر تنها به این دلیل که ملکه نقاب را ازچهره دور کرد ، خلاصه کنیم یک اشتباه محض است.من علل سقوط آن دوره را طی یک مقاله دو سال قبل بطور مختصر توضیح داده ام که در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر رسید و اگر خواسته باشید، میتوانید در آرشیف نویسندگان زیر نام اینجانب از نظر بگذرانید. شما از "طغیان و خشم" مردم در برابر رژیم امانی صحبت کردید، این خشم تنها در یک قسمت آنهم شما خوب میدانید که در ولایات شرقی و جنوبی رونما گردید، نه در تمام کشور و این خود میرساند که این قیام زاده آن دست های بود که از خارج و داخل برای سرنگونی آن دوره دراز شده بودند. دین را وسیله قرار دادند و از آن بهره برداری سیاسی کردند. متأسفانه همین کار امروز هم ادامه دارد و کشور را به این سرنوشت مبتلا کرده است. من معترف هستم به اینکه امان الله خان در برنامه اصلاحات خود بخصوص بعد از سفر اروپا عجله کرد و حربه را بدست دیوهای مست داد تا یک تعداد را علیه او بشورانند. ولی این هم دور از انصاف خواهد بود که همه اقدامات آن دوره را فقط ضرب صفر کرد و به نظامهای محافظه کار بعدی کریدت داد. متأسفانه در باره دوره امانی هنوز هم قضاوت یک عده عین قضاوت کسانی است که در آن دوره برضد اصلاحات سخن می گفتند.


اسم: Dawary   محل سکونت: Toronto - Canada    تاریخ: 06.11.2014

نوشتۀ رزاق مأمون،

فرمانده امریکا، حامد کرزی را قلمداد می کند.
چوب زدن زاغ سیاه حامد کرزی شروع شده است.


کسی که با طالب نوازی یک جانبه می گفت بمباران هوایی جایز نیست و عملیات شبانه و خانه به خانه را پایان دهید؛ درب بازداشتگاه ها را باز بگذارید؛ اکنون کجاست تا جوابگوی کشتار هزاران جوان این وطن باشد که قربانی هوس های موهوم وی شدند.

جنرال چهارستارۀ امریکایی که فرماندهی عمومی قوت های خارجی در افغانستان را به عهده دارد، اطلاعاتی را فاش کرد که از روی آن، موضع گیری ها و سیاست های مرگبار کرزی- فهیم آشکار می شود. رژیم کرزی که خود درانبار فساد و بی عدالتی غلت میزد، تلاش داشت ساحۀ عملیاتی قوت های خارجی را محدود کرده و بار اصلی مبارزه با جنگ و ترور را به دوش اردوی ملی و پلیسی که با اسلحه و امکانات ابتدایی مجهز بودند؛ بیاندازد.
حامد کرزی و تیم کوچک ایشان موفق شدند، ظرف دو سال اخیر، تا اندازه ای به طالبان خون آشام مصئونیت ببخشد و درعوض، خون ریزی جوانان اردو و پلیس را همه روزه افزایش دهد. تأریخ به این خطای عمد چه عباراتی را خواهد نوشت؟
درحالی تیم خزندۀ حامد کرزی و فهیم در سامانۀ حکومت جدید درحال اسکان دوباره است؛ آشکار سازی زیان های چنین سیاست، اکنون در سرخط افشاگری های گام به گام فرماندهان امریکایی قرار گرفته است.
جنرال کمپبل به طرزی سرپوشیده و غیر مستقیم حامد کرزی را به عنوان مسبب افزایش رقم تلفات نیرو های افغانستان قلمداد می کند و می گوید که شمار تلفات سربازان افغان در سال 2013 به 4350 نظامی و در سال 2014 شمار تلفات 4634 نظامی که 6.5 فیصد افزایش را نشان میدهد.
در دو سال گذشته 8984 نظامی در کشور کشته شده که بیشتر از کل تلفات نظامیان امریکایی در جنگ عراق و افغانستان میشود.
حکومت افغانستان تنها ظرفیت درمان 50 در صد از زخمیان را در میدان های نبرد دارد که انتقال نیافتن به موقع زخمی شده گان از میدان نبرد دلیل افزایش تلفات انسانی خوانده شده است.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.11.2014

حضورنویسندۀ پرکار و دلیر افغان جناب داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان سلام واحترام !

مقالۀ جالب شما در مورد« تعرف وامتیازات قهرمان ملی» را خواندم، واقعاً اطلاعات لازم و کافی در مورد قهرمانان ملی کشورهای غربی دارد. ازاین مقاله دانسته میشود که قهرمانان ملی سایر کشورها بنابر درایت واز خود گذشتگی فوق العاده و تبارز بی نظیر در عرصه های معینی از علوم یا فنون حربی و یاهنری و سیاسی وحتی ورزش از طرف ملت نایل به این لقب افتخار آمیز شده اند، شما بدرستی در مقایسه با قهرمانان غربی، درمورد احمدشاه مسعود و کارنامه هایش در حق هموطنانش آنچه لازم به گفتن و نشان دادن بود، گفته اید و اما در یکجا اشاره کرده اید که لویه جرگۀ افغانستان در عهد حامد کرزی این لقب را به وی داده است ،اما من شنیده ام که لقب قهرمان ملی احمدشاه مسعود در یکی از این لویه جرگه ها(لویه جرگۀ اضطراری یا لویه جرگۀ تصویب قانون اساسی )پیشنهاد شده بود ولی بر اثر مخالفت و بگو مگوهای اعضای شامل لویه جرگه که بعضی هاادعاهای دیگری داشتند واشخاص دیگری را نیز پیشنهاد کرده بودند، بالاخره رد گردید، مگر پس از ختم لویه جرگه حامدکرزی از ترس قسیم فهیم که وزیر دفاع بود وکرزی سخت از او می ترسید، لقب قهرمان ملی را توسط فرمان علیحده مننظور کرد وبر روح وروان ملت بار نمود. از آن تاریخ ببعد لقب قهرمان ملی احمدشاه مسعود که از سوی هیچ مرجع قانونی تائید وتصویب نشده، مثل همان مرغ طلائی است که هر صبح برای هریک ازسران شورای نظار یک تخم طلائی میدهد، ولی برادران مسعود به یک تخم طلائی قناعت ندارند و میخواهند که تخم های طلائی سالانه (صدها هزار دالر) را یکدم از شکم ملت گرسنه و مظلوم افغانستان بکشند، زیرا که اگر این قهرمان ملی نمی بود، افغانستان را پاکستان قورت کرده بود، پس بقای افغانستان از خیرات سر قهرمان ملی است و ملت باید شکرانۀ این بقای خود را به برادران وی بپردازند.؟؟؟!!!


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.11.2014

دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم!
امیدوارم با دنبال نمودن این بحث از حوصله مندی شما سوء استفاده نکرده باشم، اطمینان دارم که حوصله مندی از صفات خوب معلمین و استادان است . با نشر عکس های ملکه و خاندان سلطنتی شما به اثبات رساندید که محقق با سند و منابع استید از یک طرف به عهد تان وفا کردید و از جانبی زحمت زیاد را متقبل شدید. با دیدن این عکس ها که برایم بیحد جالب بود چنین برداشت کردم که یک فامیل اروپایی بر افغانستان سلطنت دارد و فاصلۀ عمیق این طرز زندگی را با اکثریت مردم دریافتم چه لباس شان پت و پوشیذه بود ویا با برهنگی ها. تشکر که نادانی مرا به رخ من کشیده اید و به مطالعه و تحقیق بیشتر تشویقم کرده اید. فهمیده و یا نا فهم بحیث یک انسان و یک افغان حق ابراز نظر دارم.
در نوشته ای قبلی تان متذکر شده اید که«متأسفانه قدم ها به عقب گذاشته شد و اگر اقداماتیکه در آنوقت پیش گرفته شده بود، ادامه می یافت، به یقیین که تأثیرات آن نخست در اجتماع شهری توسعه می یافت و به تدریج از مرکز به دیگر شهر و در نهایت به دهات کشور راه خود را باز میکرد و تحول سرتاسری می شد و ما امروز چهره ای کاملاً متفاوت می داشتیم. اینکه چرا نشد، یک بحث دیگراست.»
چنین بیانی از دانشمندی چون شما تعجب آور است. در حقیقت این اقداماتی بود که شورش آفرید و باعث بر افروختن خشم مردم شد، واگر ادامه می یافت امروز پرخچه های افغانستان در هوا باد شده بود. شما توقع ادامۀ این اقدامات را از کی داشتید؟ از شورشیان دزد و رهزن، با اخلاق و فهم و دانش وشغل و پیشۀ این زمامداران نه ماهه که طبعاً باید قدم ها به عقب گذاشته می شد و توقع بیشتر از آن نمیرفت. عقب گرایی، سیاهی، تاریکی و جهالت شیوه ای اعمال این داره ای دزدان بود موجودیت سه چهار نفر با سواد در کنار شان نمایشی و بدون کدام نقش مؤثر بود.
اگر منظور تان از دورۀ بعد ار سقاوی است که قدم ها به عقب گذاشته شده و اقدامات امانی دنبال نشده دور از واقعیت است. بعد از غائلۀ سقاوی مشکل مهم و اساسی فرو نشاندن طغیان خشم مردم و کسب اعتماد نسبی ملت به دولت بود، اگر مردم رنجیده، آزرده و خشمگین نمی شدند آیا داره ای دزذانی می توانست که یک سلطنت را با همه ساز و برگ نظامی اش به سقوط مواجه نموده و سلطان آنرا مجبور به فرار بسازند. در دوره های بعدی قدم ها به عقب گذاشته نشد بلکه قدم های سنجیده شده با تأمل و تأنی برداشته شد برابر به توان مالی دولت در انکشاف معارف و مخصوصاً در بخش نسوان فعالیت هایی نمود. مکاتب نسوان به سویۀ لیسه در مراکز بسی ولایات تأسیس شد و مکاتب مسلکی نرس قابلگی بوجود آمد شاید این اقدامات بطی و ناکافی بوده باشد، درست است که راه امانی تعقیب نشد که خود دلائل خاص خودرا داشت و در جهت آزادی زن سنجیده و محتاطانه حرکت شد و نخواستند به اصطلاح به سیم لچ برق دست بزنند و محتاطانه و با دقت و شناخت واقعییت های عینی جامعه حرکت نمودند.
و ما همه شاهد شورش قندهار بسر کرد گی آخند ها و به آتش کشیدن سینمای قندهار در واکنش علیه اعلام « رو لچی» بودیم.
حناب شما و دیگر دانشمندان و اعضای اناثیۀ فامیل محترم از تحصیل یافته های معارف دوره های بعد جکومت سقاوی اند.
موضوع آزادی زن بر اساس روش امان الله خان در جامعه ای با خصوصیات افغانستان یک اشتباه بود. نمی توان از احساسات پاک و نیات عالی شاه امان الله خان چشم پوشید ولی ایشان می خواستند درخت نارنج و مالتۀ جلال آباد را در یکاولنگ زرع نمایند.
ما از شما دانشمندان محترم توقع تحلیل همه جانبه را داشته بدون علایق و عواطف شخصی به یک دوری و خصومت و عداوت با دور دیگری.


اسم: داکتر س. ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 05.11.2014

دوست عزیز و گرامی جناب کهسار هروی سلام
خوشحالم که اکنون دانستید که اولین مکتب نسوان واولین شفاخانه نسوان را ملکه ثریا تأسیس کرده است و در مورد تأسیس انجمن حمایت از حقوق زنان در مقاله خوداز دو مأخذ نام برده ام که اگر فرصت یافتید به آن نگاه مجدد اندازید. راجع به اینکه آیا اولین سنگ تهداب نهضت زنان در آنوقت گذاشته شد یا اولین سنگ در بربادی افغانستان، گمان میکنم که این سؤال را با مطالعه بیشتر و عاری از قضاوت قبلی میتوان بطور آفاقی جواب گفت. بهرحال آرزو میکنم معلومات بیشتر در مورد سوال فوق از جناب شما داشته باشم تا نه تنها من، بلکه سائر خوانندگان از آن مستفیض و مستفید شوند باارادت


اسم: یوسف   محل سکونت: هالند    تاریخ: 05.11.2014

سلام به همه به ارتباطی مقاله محترم داود مومند در مورد زنده یاد استاد مین به عرض برسانم که وزارت معارف دولت وقت فکر کنم اواخر سالهایی 1335 ویا بعدتر مکتبی را در منطقه ده بوری کابل به پاسی خدماتی بی پایانی استاد مین به نامی وی مسما ساخت بنامی مکتب صوفی اسلام مین که این مکتب در پهلوی مکتبی ابتداییه که این جانب دران سالها دوره ابتداییه ام راپشت سر می گذشتاندم واقع شده بود مکتب ما بنامی ابتداییه میرویس هوتکی بود پسان ها به لیسه ارتقا یافت پند سال پیش کابل رفته بودم هنوز هم در محل اسبق خود پابرجاست ممکن ابتداییه صوفی محمد اسلام نیز حالا به لیسه ارتقا نمده باشد این مطلب را غرض معلوماتی محترم مومند نوشتم موفق باشید


اسم: قمر یلدا کرزی   محل سکونت: مونشن/آلمان    تاریخ: 04.11.2014

استاد فریخته ودانشمند اکادمیسن سیستانی صاحب سلام

کتاب پر محتوی و باارزش شما زیر عنوان ( سیمای زن افغان در حماسه و تاریخ ) که اخیرأ درسایت وزین و پرخواننده ای افغان جرمن آنلاین نشر شده، مطالعه کردم.
از ارجگذاری و به دیدۀ قدر نگریستن از کار های خیلی کوچک و سادۀ خواهران تان که وجیبۀ هر یک ما میباشد که در خدمت وطن صادقانه سهیم باشیم، از صمیم قلب از شما که بدون تعصب و کوتاه نظری با شرایط زمان با طرز دید وسیع و جامع یاد آوری کردید، تشکر میکنم.این عمل شما باعث تشویق و ترغیب دیگران شده و هم به خواهران افتخار داده اید که مایۀ سرفرازی هر یکی مااست. شما بخاطر حقوق زنان، تعلیم و تربیه و زندگی آرام و مرفه با قلم توانای تان سالهاست که مبارزه کرده اید وصدای زنان و خواهران رابگوش مسؤولان رسانیده اید.
خداوند بشما صحت اعطاء کند.
بااحترام قمر یلدا کرزی


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 04.11.2014

دانشمند عالیقدر جناب داکتر صاحب کاظم!

از توضیحات شما معلومات تازه دستگیرم ش.. نمی دانستم که اولین مکتب نسوان، اولین شفاخانۀ نسوان را ملکه ثریا تأسیس نموده و در مورد سرپرستی انجمن حمایت از حقوق زنان کدام سندی وجود ندارد. بلی هم سفر شوهر به خارج بوده در این شکی نیست و بدون حجاب برآمد همه میدانند. زعایت ستر و حجاب شرعی باید تعریف شود و اگر عکسی از آن باقی مانده باشد.
این که اولین سنگ در تهداب نهضت زنان گذاشته شد و یااولین سنگ در تهداب بربادی افغانستان بحث مغصل جداگانه است. آیا این اقدامات بی محل ، عجولانه و شرائط وطن را نا شناخته عامل به عقب بردن نهضت زن نشد و آنرا تا امروز به عقب نینداخت. این هم خود مباحث تحلیلی جداگانه را می سازد.
از لطف و زحمت شما متشکرم.


اسم: داکتر س. ع. کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.11.2014

محترم جناب کهسانی صاحب پس از تقدیم سلام باید خدمت عرض کنم که عنوان مقالۀ اینجانب "ملکه ثریا ـ بنیان گذار نهضت زنان کشور" بوده و این خود میرساند که ملکه اولین سنگ را در تهداب نهضت زنان گذاشته که قبل از او هیچ زن دیگر به همچو اقدام یا اقدامات دست نیازیده بود. اولین مکتب نسوان، اولین شفاخانه نسوان، اولین انجمن حمایت از زنان، اولین ملکه ای که به خارج از کشور در معیت شاه سفر کرد و با ملکه ها و خانم های سرشناس جهان به صحبت پرداخت و اولین زنیکه با مطبوعات خارجی مصاحبه های زنده انجام داد و اولین زنیکه با رعایت ستر و حجاب شرعی در لویه جرگه اشتراک کرد،اولین زنی که بدون نقاب بطور رسمی در بین عوام ظاهر شد و بالاخره اولین زنیکه در مورد حقوق زنان چندین بار اجتماع زنان را دائر کرد و به سخنرانی با آنها پرداحت و نقش آنها را در اجتماع بیان نمود. آیا این همه خصوصیات او موجب نمیشود که ملکه ثریا را به حیث یک زن پیشتاز و بنیان گذار نهضت زنان کشور نامید؟ البته این کارها بدون حمایت شوهر و پدرش میسر نبود، ولی اگر او شهامت این اقدامات را نمی داشت، حمایت شاه مثل تبری بود بدون دسته که نمی توانست نهضت زن را براه اندازد.
اینکه بعد چه حوادث صورت گرفت و چگونه ارابه ها به عقب کشیده شدند و سالهای متمادی زن افغان در کنج خانه محصور ماند، سؤالهای دیگر است. متأسفانه قدم ها به عقب گذاشته شد و اگر اقداماتیکه در آنوقت پیش گرفته شده بود، ادامه می یافت، به یقیین که تأثیرات آن نخست در اجتماع شهری توسعه می یافت و به تدریج از مرکز به دیگر شهر و در نهایت به دهات کشور راه خود را باز میکرد و تحول سرتاسری می شد و ما امروز چهره ای کاملاً متفاوت می داشتیم. اینکه چرا نشد، یک بحث دیگراست.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 03.11.2014

جناب محترم داکتر صاحب قدیری!

از توجه شما کمال امتنان دارم . پیشنهاد شما معقول و درست است شمول ترکیه در چنین اتحادیۀ مبتنی به یک آرزومندی بسیار ارزنده و مفید خواهد بود و این کشور نقش سازندۀ را در آن خواهد داشت. به مرور زمان اتحادیه های همکاری های داوطلبانۀ اقتصادی منطقوی جاگزین سازمان ها و پکت های نظامی برای منافع قدرت های بزرگ می شود و هر عضو حاکمیت واقعی بر منابع خود داشته از یک موقف قوی تر با صاحبان سرمایه معامله می نمایند.
چنین اتحادیه برای مملکتی محاط به خشکه مثل افغانستان بسیار مفید بوده که تجارت آزاد با ممالک منطقه داشته، محکوم تعرفه های کمر شکن ترانزیتی نبوده، موانع سیاسی در واردات و صادرات با تؤافق همسایه های بندر دار ایجاد نگردد.
تشکر از نظر خوب تان


اسم: دکتور خلیل الله قدیری   محل سکونت: بُنِ، آلمان    تاریخ: 03.11.2014

مضمونِ جالب و دور نگرِ آقای محترم عارف عباسی در مورد سفر رئیس جمهورِ افغانستان شاغلی اشرف غنی در سایت وزین افغان جرمن آنلین به عنوان: " اولین سفر توأم با یک تدبیر عقلانی"
آرزومندیی مراهم برانگیخت.
اگر به نظر من ترکیه هم پهلوی ممالک یاد شدۀ شما عباسی صاحب محترم: هندوستان، پاکستان، ایران، افغانستان، ترکمنستان و اذبکستان زیاد شود از نظرِ سیاسی هم بهتر خواهد بود، زیرا ترکیه تا حال بیهوده کوشش میکند داخل بازار مشترک اقتصادی اروپا شود.اما از سوی اروپا مخصوصا" حکومتِ آلمان رد میشود.
با سلام زیاد به آقای عارف عباسی


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.11.2014

محترم جناب نوری صاحب خوشحالم که شما به مقاله علاقه گرفتید؛ انشأالله فرمایش شما در زودترین فرصت اجرا میگردد.


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 03.11.2014

ستایش از نوشتهٔ اخیر ملال جانِ نظام
واقعیت این است که منِ عاجز نیز دربارهٔ فهم ودانش وخواصِ قابل توصیفِ «میرمن رولا غنی»، چیزهایی شنیده ام وطبعا ًوظیفه داشتم چنین خانم هوشمند راکه هم بانوی اول کشورهستند وهم می توانند« نمونهٔ برجسته ومطلوبی» دراثرگزاری برشخصیتِ عدهٔ زیادی ازخواهران ما باشند...، به نوبهٔ خویش معرفی کنم، ولی چون مدتیست دراین پورتالِ وزین چیزی نه نوشته ام، تصورکردم ( یا ازشماچه پنهان) ترسیدم که مبادا بعضی از ناظرانِ خیالباف وپُرازکدورت، این توصیفِ وظیفوی وبی آلایش را« نوعی مجامله» پندارند، یاچنین تعبیراش کنند.
ولی چون مضمون جذاب، همه جانبه و پُراز احساسِ خواهرمنورما « محترمه ملالی نظام» را که درستایشِ مستند خانم رولا غنی نوشته بودند، خواندم، نه صرف راحت شدم که ایشان وظیفهٔ تخیلی مرا به وجه بهتر انجام داده اند، بلکه خواستم به این وسیله ازمتصدیان عزیز پورتال تقاضا کنم که این نوشتهٔ پُرکشش و تأثیر گزاررا نیزدربخشِ مقالاتِ انتخابی پورتال منتشرسازند.
ضمنا ً، باعرض ارادت به همه نویسندگانِ دایمی این سایتِ پُربیننده، می خواهم به طرفدارانِ« حفظِ زبان سچهٔ دری افغانستان عزیز ازگزند تهاجماتِ فرهنگی اجانب»، اعلان کنم که بخش دیگری ازاین گونه نوشته ها، عنقریب درهمین پورتال منتشرمی شود. انتقاداتِ دوستان ( نه دشمنان)را درین زمینه بخوشی پذیراهستم.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 03.11.2014

جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم با همه فهم و دانش و استعداد قابل وصف شان در تحلیل موضوعات سیاسی، اقتصادی و تأریخی چون ستارۀ در این پورتال می درخشند و ما از هر نوشتۀ شان کمال بهره را بر میداریم، نغز و عالی می نویسند و سبک خاص نوشتن خودرا با نهایت احترام و ادب دارند.
توضیحات شان در مورد نقش ملکه ثریا ،به باور من، با عنوان انتخابی مطابقت نداشته آنقدر برازنده نبود، یا این که باهمه درخشش انوار معرفت در دربار شاه زن باید زیر سایۀ نفوذ مرد می زیست، یعنی مرد سالاری تا حدودی در خانۀ پادشاه حکمفرمایی داشته و نقش اصلی ملکه ظاهر نگردیده، ورنه یک فرمان به امضای ملکه و مقالۀ در جریدۀ امان افغان را نمی توان ملکه را بحیث بنیان گذار نهضت زنان در افغانستان شمرد. مسلماً ملکه شاه را در تطبیق اصلاحات بنیادی اش یاری می نموده و این خود مبین نقش یک زن دانا است. تأسیس چند مکتب نسوان و فرستادن دختران خورد سال برای تحصیل به ترکیه جزء برنامه های عمومی دور امانی بوده.
استعمال کلمۀ نهضت زنان به معنی وسیع آن به مقایسۀ نهضت های فراگیر و سرتاسری به سویۀ شهر و قریه و محله اندکی بیشتر از احوال آن دوران وطن است. بنابر محدودیت شرائط و موانع سر راه اصلاحات امانی با نفوذ عنعنه پرستان روحانیون و آخند ها انکشاف معارف نه تنها برای دختران بلکه برای پسران در محیط کوچک شهر کابل باقی مانده حتی در شش فرسخی کابل توسعه نیافت همان ملا ها بودند و همان مساجد و همان مدارس.
اگر به معنی واقعی نهضت نظر بیندازیم آیا امروز نهضت زن بعد از گذشت نود و پینج سال وجود دارد، زن و لو که شکوه هم نکند و شرائط زندگی خود را زادۀ مقررات قبول شدۀ اجتماع بداند یک تحقیق و بررسی زندگی زن نشان می دهد که زنان در افغانستان در شرائط بیحد رقت بار زیست می نمایند و تا حال به زن در خصوصی ترین و شخصی ترین حالت بحیث یک انسان حق داده نشده روز مزدور است و شب لعبتی است برای ارضاء و اقناع خواسته های مرد، تا حال مرد درک نکرده که زن هم صاحب غریزه بوده و می خواهد از هم بستری بیشتر از مرد لذت ببرد ولی این حق طبیعی اش با خود خواهی جاهلانۀ مرد پامال می گردد و خواست مرد مقدمتر و مرعی الاجرا است.
زن همین امروز چون متاعی سودا می گردد و در انتخاب شوهر کسی نظر اورا نخواسته و اصلاً این حق را برایش نمی دهد گذشته از شنیدن کلمات رکیک تحقیر و توهین و گاه گاهی لت و کوب.
اگر نشستن چند زنی در پارلمان و کار کردن چند هزار زنی در دفاتر مظهر نهضت زنان باشد پس من معنی نهضت را نه فهمیده ام.
رولا غنی در یک مصاحبه به جواب سوال پرسنده که آیا شما می خواهید نقش ملکه ثریارا داشته باشید گفت خیر ملکه ثریا در امور سیاسی به پادشاه مشوره می داد ولی هدف من مداخله در امور سیاسی نبوده متوجه بهبود زندگی زنان است.
شاید میرمن رولا غنی معلومات ثقه تر داشته باشد و ملکه ثریا مشاور سیاسی شاه امان الله خان بوده باشد.
بر بنیاد توضیحات دانشمند محترم داکتر صاحب کاظم ملکه ثریا را می توان یک زن پیش قدم آزادی زن گفت.
با آوردن به اصطلاح « روی لچی» پادشاه و صدراعظم از همسران خود شروع کردند و نمی توان ملکه حمیرا و میرمن زینب داوود را بنیان گذار نهضت زنان گفت.
دیروز خبری را خواندم که محکمۀ ایران زنی را به جرم تماشای یک مسابقۀ والیبال به چند سال زندان محکوم نمود. در هندوستان تا حال رسم ستی رائج است و در عربستان زنان حق رانندگی ندارند و در پاکستان سالانه زنان بخاطر حفظ شرف به قتل میرسند در این حالات کجا است بنیان گذاران نهضت زن.
یقین دارم که داکتر صاحب محترم نظر بنده را گستاخی ندانسته زیر و رو کردن این مباحث مفید است.


اسم: محمد ایاز نوری   محل سکونت: هالند    تاریخ: 02.11.2014

محترم استاد داکتر صاحب عبدالله کاظم
بعد از عرض سلام و ارادت مقالۀ تأریخی و پر محتوای تان راجع به خدمات ملکۀ مرحومه ثریا، خانم اعلیحضرت امان الله خان غازی را در قسمت زنان افغان، من و فامیل خواندیم و مستفید شدیم.

در ضمن از شما خوهش داریم که اگر در یک یاداشت دیگر همان فوتو و یا فوتو های مونتاژ شدۀ ملکه ثریا را از طرف حکومت انګلیس نیز به نشر بسپارید خیلی خوب خواهد شد.

من در فیس بوک دیدم که هنوز هموطنان مخلص ما این فوتو های مونتاژ شده را منحیث عکس های اصلی ملکه ثریا تلقی می کنند همچنان اگر ممکن باشد فوتو هایی از شکل چادری و روپوش را هم به هموطنان گرامی ما نمایش دهید که موضوع مهمی در سقوط دادن رژیم امانی بوده است.

با تجدید احترام


اسم: نجیب الله   محل سکونت: کابل    تاریخ: 02.11.2014

«بصورت خلاصه پرنسیپ های ذیل در دین یهود با دین اسلام تباین دارد: پنج بار عبادت در روز از روی حرکت آفتاب، ستر سر زنان، ختنۀ مردان، گذاشتن ریش، روی به قبله آوردن هنگام عبادت، حساب ابجد، تقویم قمری، وجود رابطۀ مستقیم بین خداوند و انسان، عدم ضرورت به وجود زن در عبادتگاه ها، قربانی حیوانات اهلی، انحصار حق طلاق به مردان در حالیکه خود عمل طلاق مذموم شمرده شده است، پرنسیب حق الله و حق العبد، آمدن مهدی آخرالزمان، عقیده به قضاء و قدر، حق خدا و حق همسایه، مخالفت شدید با خودکشی، هم عقیدگی در مورد ربح، بردگی و تعدد زوجات، تحریم خوردن گوشت خوک و وجود بعضی قیود بر خوردن گوشت اسپ و بعضی حیوانات بحری، عمل ذبح و منع خوردن خون. سؤال اصلی درین جاست که ما کدام یکی ازین عقاید خود را نیز به علت تشابه آنها با عقائد و رسوم یهودی ترک گفته می توانیم؟

چنین تشابهات نه تنها در کلیات، بلکه در جزئیات عقائد دو دین نیز بوضاحت به نظر می خورد که یکی از آنها موضوع "الست بربکم" می باشد»
با عرض سلام و ادب خدمت محترم محمد داؤد موسی، در مطلب مفید و بسیار سودمند شان تحت عنوان یک تصمیم به خطا..... که بخشی از آن در بالا کاپی شد، بجای تشابه و مشابهت، اشتباهاً «تباین» نوشته شده که تفاوت، تمایز، فرق ضدیت ومتضاد بودن معنی میدهد.

امید این تذکر دوستانه ام موجب رنجش کسی نگردد. با احترام.


اسم: زهرا کوهدامنی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 31.10.2014

سلام برکارکنان افغان جرمن آنلاین و خوانندگان معزز آن،
مضمون (میرمن رولا«بی بی گل» اشرف غنی)از قلم توانای خانم محترم ملالی موسی نظام که با زحمت زیاد یک شخصیت دلسوز و مهربان را به معرفی گرفته بود، جای آنرا داشت که در برگزیده های این هفته می آمد تا رولا غنی به خوانندگان خوب تر معرفی می شد. و مردم افغانستان به سجایای نیک و ارزندهٔ این خانم فرهیخته آشنا می شدند. چی در ایام انتخابات رولا غنی مورد تبلیغات سوء مخالفان سیاسی اشرف غنی قرار گرفته بود که هر گونه اتهامات بی بنیاد را به او چسپانده بودند. خانم ملالی نظام با نوشتهٔ پُر محتوی و روشنگرایانهٔ خود به آن به قدر کافی روشنی انداختند.
اگر چه مناسبت من با پورتال افغان جرمن آنلاین از گذشته چندان خوب نیست ولی با آن هم خواهش و آرزو دارم این مضمون یک بار برای مدتی در برگزیده ها گذاشته شود.
با عرض احترامات فایقه
زهرا کوهدامنی


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 30.10.2014

بعضی از نویسندگان محترم و رسانه ها به ارتباط نیت و ارادۀ میرمن رولا غنی «بی بی گل» مبنی بر سهم گیری اش در خدمات اجتماعی و تغییر موقف زنان در محیط خانواده بطور محافظه کارانه، از ملکه ثریا بانوی اول افغانستان همسر اعلیحضرت غازی امان الله خان یاد می کنند.
معلومات محدود و ناقص من نقش ملکه ثریا را به حیث یک زن پیش قدم در نپوشیدن چادری دیده و به حیث همسر پادشاه بیشتر با هم سفر بودن با اعلیحضرت و اشتراک در محافل رسمی موقف تشریفاتی و سمبولیک داشته، من اسناد تأریخی را تا حال نخوانده ام که حاکی از فعالیت اجتماعی امور زنان و یا رهبری و سر پرستی کدام مؤسسۀ خیریه توسط ملکه ثریا بوده باشد. حتی متن کدام بیانیۀ ملکه در کدام محفل رسمی، به نظر من، وجود ندارد.
چون تا دم مرگ انسان باید بیاموزد، آرزومندم که مؤرخین و صاحبان نظر بر معلومات من بیفزایند و اگر اسنادی در زمینه، نه افسانه، وجود داشته باشد آن را به نشر برسانند ممنون خواهم شد.


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 28.10.2014

Madam Bibi Gul Ghani is a real lady, she has the quality and capability to unite the women for getting their right in Afghanistan and to come out from existed unfairness in Afghan society! Yes this goal can achieve if all educated women in country and in foreigen countries work together and the civilized men have to support and motivate those courageous women for getting their right!! It is time now to stop in country the unhuman behavior of men against women! Such excellent chance will never come again!!! Bibi Gul Ghani can rescue the women from existed oppression!  


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 28.10.2014

خانم پیشتاز ودلیر ملالی جان نظام درود برشما!
برکت برقلمت با این نوشتۀ همه جانبه وروشنگرانه، که حقایق زیادی را در مورد فعالیت های بشردوستانه خانم رولاغنی روشن مینماید.بدون تردید خانم رولا غنی در موفقیت های شوهر هم در عرصۀ تحصیلات عالی در گرفتن دکتورایش وهم دررسیدنش به مقامات بلند اداری حتی تا ریاست جمهوری برای ایفای نقش بزرگتری در تاریخ کشور،رول مؤثری داشته است. از یک خانم تحصیل کرده ودانشمند نمیتوان غیر ازین انتظار داشت. رولا غنی گذشته از آن که خود در کشور های مختلفی چون لبنان وفرانسه وامریکا تحصیل نموده وبا طرز زندگی وفرهنگ های مختلف جهان ومنجمله افغانستان آشنائی کامل دارد،این را بخوبی میداند که مصدر یک کار خیر شدن برای انسانهای محتاج از جمله اطفال سبب رضایت وجدان وضمیر انسان میگردد، وکمک به اطفال آشیانه فوندیشن یکی از این اسباب حصول رضایت وجدان آدمی است که توسط وی حمایت ومساعدت میگردد.

ای کاش خانم رئیس جمهور سابق هم باری دست خیر بسوی اطفال یتیم ونا امید گرسنه افغانستان دراز میکرد تا امروز از وی به نیکی یاد میشد.دلیل عدم موفقیت خانم زینب کرزی، عقب ماندگی فکری وذهنی شوهرش کرزی را نشان میدهد ورنه شاید آن خانم هم احساس کمک رساندن به دیگران را داشته است ولی اختیارش در دست کسی بود که با پنهان کردن خانمش در پشت دیوار های بلند ارگ، میخواست مثل جمعیت بیسوادان وطالبان کورمغزمتعصب جلوه کندتا مبادا متعصبان جاهل مثل شاه امان الله وی را از اریکۀ قدرت پوشالی خلع نکنند، درحالی که 150 هزار لشکر جهانی برای حفظ تاج وتختش با عصری ترین جنگ افزار ها در خدمتش بودند وتا خود آنها نمیخواستند هیچکس او را از تختش پائین کرده نمیتوانست.

برای خانم ملالی نظام که همیشه به مواقع فریاد خود را بلند ورساتر میکشد و بردهن دشمنان حقوق زنان مشت کوبیده است سرفرازی آرزو میکنم. این نوشته شان نیز از نوع همان مشت های دندان شکن است بردهن آنهایی که مشغول توطئه چینی علیه خانم رولااند وبه بهانه مختلفی میخواهند مانع کار وپیکار خانم رئیس جمهور به نفع خانمهای افغان گردند.


اسم: داکتر سید عبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 28.10.2014

خواهر گرامی و مبارز ملال موسی نظام سلام!
نوشته پرمحتوای شما را درباره خانم رولاغنی که مبتنی بر اسناد و شواهد بود، خواندم و مثل همیش از آن فیض بردم. خداوند به قلم و همت شما برکت دهد. این مقاله برای کسانیکه بدون آگاهی لازم بر موقف خانم غنی، این خانم مهربان و افغان دوست انگشت انتقاد می گذارند، باید درسی خوبی باشد که نیک را از بد تفریق کنند و با قضاوت ها انفسی و عندی خدمات با ارزش یک شخص را نقش بر آب نسازند. من از جریان فعالیت های بشر دوستانه و افغان دوستانه خانم رولا غنی از قبل آزطریق دخترم حلیمه کاظم که در طول سفر های متعدد خود به افغانستان داشت، آگاهی داشتم و بناءً نوشته شما را با تمام محتوای آن تائید میدارم و موفقیت های مزید خانم رئیس جمهور جدید را در همه عرصه های حیات اجتماعی طبقۀ محروم کشور یعنی زنان از بارگاه الهی تمنا دارم.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.10.2014

خدمت دست اندر کاران محترم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین!
با عرض ادب و احترام خاص از توضیحات جامع شما عالمی سپاس دارم. من هر روز به باز نمودن درب این نشریه معتاد بوده و از برکت آثار گرانبهای میهن دوستان و قلم داران دانشمند فیض بیکران برده ام. گرچه تعداد سایت های انترنتی زیاد است ولی اعتبار محکم اجتماعی این سایت باعث کشش حقیقت گویان و میهن پرستان بوذه البته این موقف و اعتبار به آسانی دستیاب نشده و محصول مساعی شما بوده که به صداقت و امانت داری این مسؤولیت را عهده دار بوده اید. من دوست صادق و صمیمی افغان جرمن آنلاین بوده و استم و روادار نیم که کسی حق توهین و تحقیر این نشریۀ مردمی را به خود بدهد و لو که مشهورترین برنامه ساز تلویزیون باشد، اما حق انتقاد، پیشنهاد و ابراز نظر را از کسی و یا رسانه ای سلب کرده نمی توانیم .
با زهم متشکرم که ملاحظات بنده را مورد توجه قرار داده توضیحات خوبی ارائه کردید. زنده و سربلند باد آنانی که در بیان حقیقت ترس نداشته و آنرا مسیر کار خود قرار می دهند. با شما مؤافقم که بعضاً خموشی بیشتر مصلحت است تا ضیاع وقت در جواب جفنگیات و گفتار مبتذل.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 24.10.2014

با عرض حرمت خدمت دوست گرامی و دلسوز ما جناب کهسانی هیروی!
تیم افغان جرمن انلاین از شما و احساس پاک تان در برابر وبسایت افغان جرمن آنلاین صمیمانه تشکر و سپاس گزاری میکند. طوری که شما خود با لطف نهایت تان به اساسی ترین پالیسی روش نشراتی این پورتال اشاره نموده اید (ملی گرایی و آزادی بیان یا رعایت اصول دیموکراسی در نشر مطالب، بدون هر نوع تبعیض)، همه خوانندگان معزز پورتال هم شاهد عینی این روش نشراتی ما هستند. همچنان شاهد تعیین حد پیشرفت شدت مصاحبات و مکالمات در مباحث مختلفه در بخش نظر سنجی و وضع قیودات شدید در استعمال کلمات رکیک و توهین آمیز به طرفین موضوع مورد بحث درین پورتال میباشند.
خوشبختانه پورتال افغان جرمن آنلاین در بین علاقمندانش در مقامی قرار دارد که رسیدن به آن کار هر دست کوتاه نیست. این کلبۀ ملی و وحدت از آوان ایجادش تا الحال همیشه سعی کرده است صدای خاموش ملت را بیرون کشد و فریاد ناشنیدۀ مردمش را به گوش های مسؤولین مربوط برساند. پورتال افغان جرمن آنلاین حقیقت زدا نه بلکه حقیقت زاست. چشم پورتال افغان جرمن آنلاین پرده دَر است و هیچ نوع ترسی از هیچ رسانۀ ندارد و هر گز هم نخواهد داشت.
وبسایتی که با سیل طوفانزایی خوانندگانش یعنی (بیشتر از 2000 IPآی پی ) در یک روز به پیش رفته با پایش ایستاد است و بیشتر از 134 همکار قلمی زبده، توانا و دانشمند در بخش های مختلف دارد، با یک تبصرۀ مغرضانه که از حسادت زیاد سرچشمه گرفته، نمی تواند با ضیاع وقتش که خیلی ها اهم و با ارزش است، خود را به تبصره روی آن مصروف سازد. پورتال افغان جرمن آنلاین هرگز نخواسته جفنگیات و اتهامات بی مورد همچو رسانه ها را که به جای تلویزیون بهتر است اسمش را رادیوی تصویری بگذاریم، افکار خوانندگانش را مغشوش سازد. و به پرت و پلا گفتن های آنها که هیچ دردی را دوا نکرده و نمی کند، جوابگو باشد.
در قسمت مستعار نویسی باید گفت که درین بخش هم ما پالیسی خاص خود را داریم و آن اینکه در پورتال افغان جرمن آنلاین هر کسی میتواند با هویت اصلی و مستعارش مقالاتش را در بخش های مختلف پورتال به نشر برساند، مگر که مقالاتش از حدودۀ پالیسی پورتال بدور باشد، درآنصورت مطالب چنین اشخاصی جای در پورتال نخواهد داشت. اما؛ اشخاصی که نظر به بعضی ملحوظات شخصی یا سیاسی، مذهبی و غیره آرزو داشته باشند که شامل بحث ها در نظر سنجی گردند، شرط اشتراک و این سهم گیری این است که شخص باید هویت اصلی خودش را به هیأت مدیرۀ افغان جرمن انلاین معرفی کند و دلیل مستعار نویسی اش را هم ابراز دارد تا در صورت انحراف از پالیسی ادارۀ پورتال، همکاران پورتال با ایشان به تماس شده بتواند.
شما در همین اواخر گواه بوده باشید که در بحث روی مقالۀ محترم نبیل عزیزی در بارۀ آقای مسکنیار، به مجردی که هیأت مدیره احساس کرد که که اوضاع از حلقۀ ادب بیرون میشود به ادامۀ بحث خاتمه بخشید. این بدین معنی است که متصدیان و هیأت مدیره، هر لحظه های کلبۀ مشترک شان را تحت کنترول دارند و هیچ قدرتی را اجازه به مداخله و نفاق اندازی بین شان نمی دهند.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.10.2014

برادر محترم آقای مایار صاحب!
متشکرم و امتنان دارم که به اهمیت موضوع توجه فرموده عرائض من مورد تأئید شما قرار گرفت. درین اواخر این نشریه در انحصار چند نویسندۀ محدود قرار گرفته و میدان زبان بازی ها شده، ریشه پالی ها و گور کاوی ها و اصالت جویی ها آمیخته با توضیحات مغلق و پیچیده ای کمپیوتری که برای بسیاری نه تنها قابل فهم نیست بلکه به اصطلاح سردل ما ریخته.
عالمی از توصیف و نثار حمد و ثنا از یک دیگر است. گفته ای همان هموطن به یادم آمد که آن را خاله گکانی و تو مرا آقا بگو و من تورا بی بی می گویم تعریف نموده بود.

متأسفانه در فرصتی که از حیثیت، اعتبار و وقار این نشریه دفاع معقول صورت گرفت جلو زبان درازی های ناجائز گرفته شود سکوت شرم آوری اختیار می گردد.

اهل قلم خود افغان جرمن آنلاین در برابر انتقاد موقف قهر آمیز گرفته به جای توضیحات عاملانه و منطقی اتهامات را به جانب مقابل حواله می نمایند.

اگر راستی افغان جرمن آنلاین اداره و مدیریتی دارد باید به این موضوعات توجه کند.
نظری به بخش نظر سنجی بیندازید فقط توصیف چهار نفر از همدیگر است البته بعد از مضمون انجنیر صاحب قیس کبیر باب و فصل دیگر توصیفات باز می گردد.

از حکایت بی نهایت مرتبط جناب عالی داکتر صاحب کاظم یک جهان سپاس.


اسم: داکترسیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 23.10.2014

در ارتباط با تبصره جناب کهسانی هروی جا دارد که به یک گزارش دلچسپ اشاره کنم: در زمان جهاد یکی از قوماندانهای محلی موفق شده بود تا یک چین تانک را از قوای حکومتی و یا روسها با مقداری مرمی به غنیمت بگیرد و آنرا در داخل قلعه خود نگهدارد و برادر زاده اش که وقتی تانکسیست بود، آنرا بکار اندازد. قوماندان تانک را در بدل پول گزاف برای یکی دو روز با پول گزاف به کسانی کرایه میداد که میخواستند حریف یا رقیب خود زیر فشار قرار دهند. مالک تانک از این مدرک پول زیاد بدست می آورد و اما کرایه گیرنده از آن برای غلبه بر رقیب خود که تنها اسلحه سبک در اختیار داشت، استفاده میکرد.
اکنون تلویزیونها برای صاحبان شان همان حیثیت تانک را برای قوماندان دارند و بعضی از برنامه سازان با پرداخت پول عین کاری را انجام میدهند که کرایه گیرنده تانک در مقابل رقیب و یا حریف خود از آن کار میگرفت. بهرحال نتیجه آنست که قدرت در دست کسانی است که بیشترین امکانات را در اختیار دارند و از آن به نفع خود استفاده میکنند، اینکه قدرت را چگونه بدست آورده اند، سؤال دیگر است.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 23.10.2014

دوستان عزیز " افغان جرمن آنلاین" !
نوشتۀ برادر محترم آقای عنایت کهسانی هروی نزد ینده بمعنی هوشداری وزنگ خطر توجیه گردید. متأسفانه از گستاخی چنین پروگرام تلویزیونی علیۀ یکی از همکاران قلمی ما اطلاعی نداشتم و تا امروز ندارم.
بنده نظر آقای کهسانی هروی را تأئید نموده و معتقدم که در برابر جامعۀ خود باصطلاح دهن پُرآب نیستیم که جواب یک گستاخ را داده نتوانیم. با عرض حرمت


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.10.2014

سپاسگزاری از دو نویسندۀ اندیشمند افغان جرمن آنلاین!

خانم فرهیخته صالحه واصل وانجنیر قیس کبیر، نتیجۀ کار مشترک خود را بصورت یک مقالۀ پر محتوا و علمی که از ضرورت و نیاز مردم افغانستان حکایت میکند، زیر عنوان «تفاوت زبان های همریشه در حیطۀ جغرافیایی خاص از دیدگاه تکنالوجی» روی صفحه تحلیلهای این پورتال قرار داده اند. خواندن این مقاله هر خوانندۀ با انصاف را وادار میکند تا از این کار شان حمایت نماید و بر آن مُهر تائید بگذارد. می باید مسؤولان حکومت افغانستان از این نظریات که به نفع منافع ملی و حفظ هویت فرهنگی کشور است، بصورت فوری و عینی استفاده نمایند و با در نظرداشت مشکلاتی که در آیندۀ قریب متوجه زبانهای ملی افغانستان میگردد، داخل اقدام گردند.این دو نویسندۀ دلسوز کشور با نگارش این مقاله و مقالات دیگر خود در این زمینه، مسؤولیت ملی وافغانی خود را در برابر ملت افغانستان اداء نموده اند و انسان با خواندن این مقاله میتواند میزان درک و حساسیت بالا و والای شان رااز موضوع احساس نماید، بنابرین بر خود لازم دانستم تااز کار مشترک و پرثمر این دو نویسندۀ گرامی تشکر و سپاسگزاری نمایم.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.10.2014

پرسش دوستانه از دست اندر کاران محترم افغان جرمن آنلاین دارم . شما نوشته های هموطنان را در موارد مختلف نشر می فرمائید و تا حال قیوداتی برای کار برد نام مستعار وضع نکرده اید، اگر نویسنده مطابق موازین نشراتی شما می نویسد و جانبی را انتقاد می نماید با ملاحظۀ آزادی کلام حق مسلم او است. شخصی که مورد انتقاد قرار گرفته حق قانونی اش است که برای دفاع از خود بنویسد و با دلائل منطقی با حفظ حرمت کلام و عفت سخن جواب بگوید و جواب باید شیوۀ توضیحات را داشته باشد نه دو و دشنام و استعمال زشت ترین و رکیک ترین کلمات . برنامه داشتن در تلویزیون به مفهوم آن نیست که من خود حق دارم که هر که را انتقاد کنم تحقیر کنم و نا سزا گویم ولی دیگران به هیچ صورت حق انتقاد را بر من ندارند و در حقیقت مقام تقدس و تبرک به خود بخشیدن است و نحوی دکتاتور مشربی بوده عدول از اصول دیموکراسی و احترام به آزادی کلام است.
من بینندۀ یک پروگرام تلویزیونی بودم که برنامه ساز یکی از قلمداران افغان جرمن آنلاین را مورد اهانت و هتک حرمت قرار داده دساتیری به افغان جرمن آنلاین صادر نمود.
منتظر یک عکس العمل عاملانه و مؤدبانه از طرف شما بودم که باید به برنامه ساز تفهیم می گردید که حد خود بشناسد و حق گنگ و لال ساختن مردم را ندارد و اگر خود انتقاد می نماید باید تحمل و اخلاق انتقاد پسندی داشته باشد.
بدبختانه پیشنهاد جناب نبیل عزیزی و اعلامیۀ شما خود علامت ترس شما بوده نتوانستید برای دفاع از اصول موقف با شهامتی بگیرید که بی حد مأیوس کننده است.


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان     تاریخ: 22.10.2014

اظهار امتنان از جناب ف، هیرمند
از دوست فرزانه، حقوق دان متجرب، قلمدار بلند پایه، جناب ف. هیرمند جهان امتنان دارم که به نوشتۀ سیاه مشق من توجه نموده اند. با سخنان دلنشین شان که مملو از صفا و صداقت بود مرا که مدیون بزرگواری هایشان بودم بیشتر غرق ممنونیت ساختند. قلمشان پربار و ملی گرایی شان مثل همیشه ثابت قدم باد. ارادتمند مسعود فارانی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.10.2014

قابل توجه آقای ع.ا.عزیزی صاحب !
هموطن دانشمند وصائب نظر بسیارگرامی درود و تحیات به خدمت شما
من نوشتۀ عالی وهمه جانبه وبسیارپرمحتوای تان را امروز صبح قبل از ناشتا خواندم، زیرا آنرا قیس کبیر یکی از مسئولان پورتال افغان جرمن آنلاین برایم فرستاده بودند. متاسفانه فایل ارسالی در ایمیلم بازوکاپی گرفته نمیشد، به هرحال من آنرا بازکردم ومطالعه نمودم، تقریبا چهل دقیقه وقت خود را وقف مطالعه مقالۀ تان نمودم ، خیلی خوشم آمد وبنابرین به آقای قیس کبیر چنین نوشتم:
قیس جان سلام: مقالۀ عزیزی صاحب را خواندم واقعاً مقالۀ عالی وفوق العاده است. باید برخی غلطی های املائی آنرا اصلاح کرد وبه نشر رساند. من متاسفانه از مقاله کاپی گرفته نمیتوانم والا اصلاح میکردم.
به رحمان جان بدهید تا آنرا هرچه زودتر اصلاح کند وآنلاین نمائید زیرا اگر مقاله اش چاپ نشود شاید آزرده شود ومن درک میکنم که این آدم چقدر درمسایل سیاسی ونهضت های سیاسی جهان وارد است باید وی را از دست ندهید»
من یقین دارم که نوشتۀ شما چاپ خواهد شد ولی چون هریک از کارکنان این پورتال غیر از کارنشرات دنبال کار وغریبی خود نیز می باشند، کمی وقت را در برمیگیرد تا یکی از همکاران آنرا ببیند وبرای گذاشتن در تحلیل ها آماده نماید. من هنوز امیدوارم که این مقاله آموزنده وعالی به نشر برسد. ختم


اسم: ع. ا. عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 22.10.2014

خدا حافظ افغان جرمن انلاين !
ازاينكه دراين اواخر، افغان جرمن انلاين چندين نويشته مرا به نشر نه رساند، واصلاً نه فهميدم علت چيست ، بناً با ان درحالكه متاسفم قطع رابطه ميكنم ، وازاينكه طي بيشتر از يكسال  بعضي نويشته هاي مرا به نشر سپرده ازصميم قلب ممنونم .
سرانجام خواهش من از جناب سيستاني صاحب و ديگر دوستان كه در  نويشته ام به خاطراظهار
نظر از انها نام برده ام و افغان جرمن انلاين انرا به نشر نه سپرد ، تا اگر زحمت نه شده سري به وبسايت ( تول افغانستان ) زده وبا نويشته ناچيزم ؟ " تحت عنوان " عجبه به درته وكړم" خودرا اشنا؟ سازند .
 مننه ؛ عزيزي


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 22.10.2014

کرزی برای اولین بار در 13 سال بعد از ختم حکومت مفسدش، سالگرد تولد اعلیحضرت بابای ملت محمد ظاهر شاه را تجلیل کرد. یکبار به حیله و نیرنگ و با چاپلوسی از وی برای به قدرت رسیدن استفاده کرد و حالا وی واولاد های ناخلف اش در خیمه لویه جرگه سالگرد تولد وی را برای اهداف شوم مافیای داخلی و استخبارات خارجی علیه حکومت جدید استفاده میکنند. بسیار جای تأسف است که فقط چند ماه قبل روز وفات اعلیحضرت بابای ملت صرف توسط یک تعداد نویسندگان وطندوست و با درک با نوشتن در بارۀ شخصیت والای اعلیحضرت بابا از طریق پورتال وزین افغان جرمن و بطور انفرادی از طریق بعضی از وبسایت ها تجلیل صورت گرفت، ولی در حالیکه از جانب دولت به رهبری کرزی و باند مافیایی و فاسدش حتی یک محفل محدود به سطح تالار برگذار نگردید و حتی یک اعلامیۀ رسمی هم بنشر نرسید. در حالیکه در مرگ ربانی و مسعود برای ده روز پایتخت بند میگردید، حال کرزی باند مافیایی کرزی در خیمۀ لویه جرگه صدمین سالگرد اعلیحضرت بابای ملت را طی یک گردهمایی بزرگ به اشتراک افراد مشهور باند فاسدش برگزار کرد. تجارت به نام دیموکراسی، تجارت بنام جهاد و اسلام و بالاخره تجارت بنام بزرگان تاریخ ما قابل قبول نیست.
امروز که برخلاف انتظار باند مافیایی کرزی حکومت وحدت ملی( ائتلافی) به رهبری شاغلی جلالتمآب اشرف غنی احمدزی به سرعت از محبوبیت در بین مردم برخوردار شد. آتش در بین تیم مافیایی کرزی افروخته شده است چون مردم بطور مقایسوی به دورۀ سیزده ساله ناکام کرزی لعنت می فرستد. اکنون باید تیم مافیایی دست به بعضی اقداماتی خصمانه بزند تا بتواند حیثت در حال زوال شان را تا اندازۀ اعاده کند...
آقای کرزی! درین 13 سال کجا بودی؟ میخواهی موضوع را درانی-غلجی بسازی؟ برای این پروژه کی برایت پول میدهد؟ محمود جان یا شاه ولی جان؟ و یا هم استخبارات ایران، پاکستان و روسیه؟........

تشکر


اسم: داکترسیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 22.10.2014

دوست گرامی جناب جمال خان عزیز
ازلطف شما در مورد خود تشکر میکنم ولی گلایه کوچک من ازشما فقط در مورد خلط کردن دو موضوع جدا باهم است که بهتر بودآنچه را در دل داشتید، دریک نوشته جداگانه بیان میکردید. بعضی ها که استاد بزرگوار صوفی صاحب مرحوم را نمی شناسند، از روای نوشته شما چنین برداشت خواهند کرد که من نیز میخواهم مثل دیگران از "کاه، کوه" بسازم. باور کنید آنچه من در وصف استاد مین نوشته ام برعکس از "کوه، کاهی" را بیان کرده ام. صوفی صاحب دانشمندی فقیری بود که تواضع و قناعت او را به اوج محبوبیت در وقتش رسانیده و به همین دلیل است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات او یک شاگردش به یاد او می افتد و با قلم کوتاه خود زرۀ از اوصاف او را بیان میکند. وقتی از ایشان راجع به پوشیدن لباس وطنی پرسیدیم، گفتند که این شیوه را به تقلید از شاه امان الله خان پیش گرفته است، درحالیکه او و خانواده اش در آنوقت از شاه غازی دل خوش نداشتند. از این میتوان به عمق قضاوت و آفاقیت صوفی صاحب پی برد. و اگر عیاری بوده باشد واقعی، به جرأت گفته میتوانم که یکی از آنها همین صوفی صاحب بوده است. شما و ما همه حق داریم براین همه قهرمان سازیها و عیار سازی های دور از انصاف و دادن القاب بی اساس انتقاد کنیم، ولی نه در حاشیۀ شخصیت هائیکه موضوعات شان هیچ باهم ارتباط ندارند.
برادر عزیز! من همیشه نوشته های شما میخوانم و به قلم و شهامت شما آفرین میگویم و موفقیت های مزید شما را با قلم توانای شما از خداوند بزرگ خواهانم با ارادت


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 22.10.2014

شاد روان، مرد روشن ضمیر مشعل درخشان معرفت صاحب زاهد و تقوا صوفی محمد اسلام مین !
شاگردی با پاس و حق شناسی دَین اخلاقی خود را در برابر استادش ادا نمود. استادی که شائستگی واقعی هر توصیفی را داشته وچون او مادر دهر کمتر فرزندی به به دنیا آورده .محترم والا مقام شخصیت عالی صوفی محمد اسلام خان «مین» مردی که راحت، خوشنودی و عظمت حودرا در قناعت دریافته بود و فقر را به مفهوم واقعی اش شناخته بود او میدانست فقیر مشربی طریقت پیوند با آدمیت است و آشنایی به رنج و محنت دیگران، مین از خود گسیخت و با عالمی معنی پیوست . وقار را در تواضع دید و سرافرازی را در مناعت یافت .
قلم من توان زیاد پردازی را بر نوشتۀ عالی، جامع و با منبع دوست محترم ام داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ندارد ولی نوشتۀ شان به یک بارگی چهرۀ این مشعل بردار معرفت را پیش چشم من مجسم ساخت و خاطرات نیک این شخصیت عالی را با خصائل بر گزیده اش برایم زنده ساخت . شخصیتی که گرم وسرد روز گار و رنج های طاقت فرسا آن از وی مرد خشن، بد بین و عقده مند نساخت و یک روزهم از آن مشقات یاد نکرد، معلمی که هرگز سلی بروی شاگردش احواله نکرد و با خود چوب درصنف نمی آورد، همین که قدمش داخل صنف می شد متانت وقار و چهرۀ معصومش همه را به خموشی وا میداشت تو گویی فرشته ای در صنف است.، ساعت مین صاحب بهترین و دلچسپ ترین ساعات درسی بود. شاگردان از معلمین بدخوی پشتوو عربی در هراس بوده برای شان مزاحمت خلق می کردند اما احترام به اصطلاح شقب ترین و سر شوخ ترین شگردان به مین صاحب بیش از حد بود. در مکاتب جنگجویانی بودند و داره ها، مدیر مکتب از دو شخصیت خواهش میکرد که آنها را نصیحت کند یکی مین صاحب و دیگری حضرت صبغت الله خان مجددی بود و بچه ها به نصایح شان گوش می کردند.
من هم شاگرد شوخ و معلم آزاری بودم ، اگر معلمی از من شاکی می بود من مین صاحب را واسطه می ساختم که عذر مرا از معلم رنجیده خاطر بخواهد.
عمر وسا ،هر جا باشی با صحت و آرام باشی، هم صنف و هم چوکی من بود، بی نهایت خوش قلب، مهربان و مؤدب بود ولی چون پدر را در آوان طفولیت از دست داده بود این انذوه عمیق از چهره اش پیدا بود، هر سه برادر رشاد وسا، عمر وسا و ببرک وسا از توجه خاص مملو از لطف و مهربانی کاکای محترم خود مین صاحب برخوردار بودند. مین صاحب به عمر می گفت که عارف آدم خوب و از خانوادۀ خوب است با او دوست باش اما در شوخی هایش شریک نشوی.
با بیان این خاطره صحبت را پایان می بخشم. با پدرم در مسجد جامع محل برای ادای نماز جمعه رفتیم خطیب در ضمن موعظه سخنانی گفت که به فهم محدود و قضاوت بچگانه ام برایم صائب نبود. روز دیگر در وقت تفریح نزد مین صاحب رفتم و عرض حال کردم، متأسفانه گفتار خطیب فراموشم شده. مین صاحب فرمودند که من در مورد این مبلغین جاهل و آیندۀ اسلام سخت تشویش دارم ، تو باید به نماز خواندن دوام بدهی و با مطالعه و آموزش از علمای خوب دین بر معلومات ات بیفزا و گفتار نادرست یک خطیب ترا از دینت دور نسازد. اما از این شیاطینی که در مکتب تبلیغ دهریت را می کنند دور باش( منظور شان گروه مبلغین پرچم بود).
با دنیای امتنان و سپاس از داکتر صاحب کاظم که این یاد و بود شان از یک شخصیت محترم در کنار دیگرآثار خوب علمی خود قرار دادند.
روح مین صاحب را شاد و بهترین محل اخروی را مکانش می خواهم.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 21.10.2014

دوست عالیقدر، هموطن ارجمند، آقای مسعود فارانی، آفرین بر قلم و بر استدلال و تحقیق و مطالعات جامع و مستدل شما،
قسمت سوم مقالات پر فیض تان را که تحت عنوان «نباید زبان را ابزار سیاسی ساخت» همچنان مطاله نمودم که مانند دوتای قبلی، چون چراغی در شب تاریک، ره گشا و آموزنده است. باشد که تخریب کارانی که در اطاق پشت سر تلوزیون های افغانی گوش به آواز گماشتگان« خامنه ای» و دستورات شان هستند تا هرچه بیشتر کلمات بی پدر و مادر، نامفهوم و غیر معمول جامعۀ افغانی را از پشت میکروفون«جار» بزنند، اندکی بخود آمده و ازین فرهنگ شکنی و استحالۀ بیجای لسان ملی خود ها، کمی دست بردارند. امیدواریم دولت جدید درین زمینه و با رخصت نمودن وزیر اطلاعاتی که این آتش سوزنده را با فروش فرهنگ لسانی افغانی، دائم شعله ور نگهداشته و با وضع مقرراتی که دست غیر و غیر پرستان را از منافع ملی و فرهنگی مردم افغانستان کوتاه نماید،اقدامات جدی و اساسی ای را روی دست گیرد، تا سیاه روی شود هرکه درو غش باشد.
در پهلوی شکست و ریخت های فراوانی که بر ناحق و دردا که با بادستان نا پاک عده ای از هموطنان ره گم کرده که از آستین غیر بیرون گشته، صورت می گیرد و نصیب ملت مظلوم افغان می گردد،یکی
هم همین تجاوز خفت بار فرهنگی ایران است. ایرانیان که دایم بر قباله های افتخارات تاریخی افغانستان اعم از شخصیت های فرهنگی، آثار تاریخی و درین چند دهۀ اخیر، بر لسان زیبا و اصیل دری افغانستان هجوم آورده اند، واقعاً درد آور است. مطالعه نموده باشید که این قلم که توانایی استدلال و استناد شما برادر خبره را نداشته است با جمعی ازمطبوعاتیان دیگری در غربت مانند دانشمند خبره آقای سراج وهاج، محقق محترم خلیل الله معروفی و محترم ولی احمد نوری، از همان آغاز دورۀ جدید افغانستان که تجاوزکاران افغانی ایرانی پرستی که از خوان آن مملکت و مزدوری غیر، افتخاری نصیب گردیده اند، شروع به قلع و قمع اصطلاحات و لغات ارزش مند و عام فهم جامعۀ دری زبانان مملکت نموده اند، با نوشته ها و ارائۀ مضامین به مطبوعات افغانی تلاش کرده اییم تا توجه هموطنان را متوجه این بلای عظیم غیر ملی نموده باشیم.
پسندیده خواهد بود که در پورتال افغان جرمن آنلاین دریچۀ برای نظریات هموطنان که به یقین اکثریت آنان ازین تجاوزات بسیار روز افزون فرهنگی دردمند و حیران هستند، باز نموده و باشد تا از طریق مراجعه به افکار عمومی راه حلی برای جلوگیری ازین بلای فرهنگی و ملی سراغ بگردد.
به آرزوی مؤفقیت و کامیابی های بیشتر تان.


اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 21.10.2014

جناب مسعود فارانی، سرورم، لالای والا مرتبتم!
هرچه کوشیدم، در بارۀ مفالۀ تحقیقی و بسیارمهم اخیرت «نباید زبان را ابزار سیاسی ساخت» چیزی نه نویسم، طاقتم نیامد، میدانم آنانی که ما را می شناسند، نظر مرا جانبدارانه تلقی کرده و به آن اعتبار منصف گرانه نه خواهند داد، اما من اجازه دارم و حق دارم، احساسم را، در یافت عقلانی ام را برون بدهم، من به نظرات آن عزیزان احترام میگزارم
من لا اقل در طی این اواخر کاری به این درخشش پیرامون زبان و موقف گیری روشن در در برابر این همه جار وجنجال لغت پرانی های روشنفکر نمایانه نه خوانده ام و نه هم دیده ام، گستردگی قلمرو دید و زره زره درست و نادرست را ازهم جدا کردن کار و پُشت کار حوصله مندانه می خواهد، قربان حوصله ات! توحالا صاحب نظری در کسب صوف زدن کلمات و کارت شناسایی الفاظ و لغات . گرچه میدانی ما عادت کرده ایم که نمی شود یک طرح را یک لُخت پذیرفت نکاتی در مقالۀ خودت است که من با آن زیاد همنوا نیستم، اما این رای این هیچمدان در ارزش واهمیت کار خودت هیچ وهیچ اثری نخواهد داشت، من نظراتم را شفاهاً حضورت بازگو خواهم نمود، مساعی و شگوفایی بی پایان برایت آرزو میکنم، زنده باشی خانه آباد
محبت های بی شائبه نثارت باد. ف،هیرمند


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 21.10.2014

"یادی از شخصیب بزرگ معارف کشور" نوشتۀ نویسندۀ چیره دست و حقیقت نویس استاد بزرگوار شاغلی " سید عبدالله کاظم" را خواندم. این استاد که در صفتش این همه از قلم استاد کاظم نوشته شده است، مستحق آن بوده است. چون قبلاً در مورد این استاد بزگوار و شخصیت وی نمیدانستم ولی اکنون برایم بحیث یک الگو معرفی شد. این صفات از جانب یک شاگردش حتماً و بدون شک در تبانی با لیاقت و شخصیت والای این استاد بوده است.
اینکه این استاد مرحوم یک تن از اعضای فامیل خانوادۀ بزرگ وعالم کشور ما محمد حسین خان " مستوفی الممالک" در زمان امیر عبدالرحمن خان و بعد در زمان امیر حبیب الله خان بوده است، معرف ذکاوت و لیاقت این شخص میباشد چون لیاقت و استعداد را بطور ارثی بدست آورده است. اینکه بعد از محمد حسین خان مستوفی الممالک پسرش استاد خلیل الله خلیلی میتواند بحیث یکی از شعرا و ادیبان نامور کشور بروز کند خود نشاندهندۀ استعداد فطری این فامیل بزرگ است.
دلیلی که من را به نوشتۀ این تبصره واداشت کدام انتقاد در مورد نوشتۀ استاد بزرگوار " سید عبدالله کاظم" نه بلکه یک چیزی دیگری که در دلم همیشه میگذشت و از آن رنج می بردم، خواستم آن را با دوستان شریک بسازم و درد دلی کرده باشم.
یک عالم و دانشمند نباید بخاطر خصومت شخصی و برای انتقام از یک شخص، تاریخ و ارزش های تاریخی یک کشور را ابزار قرار دهد و آن را ضربه بزند. خصومت شخصی استاد خلیل الله خلیلی بر علیه غازی امان الله خان به همه هویدا است و در آن شکی وجود ندارد. پدرش مقام والای در دربار امیر حبیب الله خان و امیر عبدالرحمن خان داشت. این فامیل از با اعتبار ترین خاندان های بیرونی در دربار بودند. زمانیکه امیر حبیب الله خان بطور مرموز در کله گوش لغمان به شهادت میرسد، محمد حسین خان "مستوفی الممالک" پدر استاد خلیلی همراهش میباشد. و دفعتاً از پسر ارشد غازی امان الله خان یعنی ولیعهد سردار عنایت الله خان حمایتش رااعلان میکند. و غازی امان الله قتل پدرش را دسیسۀ برادر بزرگش[ سردار عنایت الله خان] به همراهی بعضی از دیگران از جمله محمد حسین خان مستوفی الممالک میداند و صدای انتقام را بالا میکند و خود را پادشاه اعلان میکند. درین بازی شاید محمد حسین خان بیگناه و یا با گناه قربانی میشود و از جانب امان الله خان اعدام میگردد... اعدام وی آتش خصومت و انتقام را در دل استاد خلیلی که در آنزمان نو جوانی بیش نبود، شعله ور میسازد. من استاد خلیل الله خلیلی را بحیث یک نویسنده، شاعر و ادیب بزرگ افغانستان میشناسم و ازین بابت به وی احترام دارم. ولی چیزی که شخصیت وی را نزدیم کوچک ساخته است این است که نباید برای انتقام گیری از غازی امان الله خان و غازی نادر خان تاریخ کشور را ابزار قرار میداد و با استفاده قلم و استعداد خدایش تخم نفاق قومی را بپاشد که شاید نسل در نسل ملت مظلوم ما در آن آتش نقاق قومی بسوزد و خون های ناحق بریزد. استاد خلیلی از مشاوران نزدیک به حبیب الله رهزن بود و دلیل این نزدیکی وی به حبیب الله حس انتقام جویی نزد خلیلی بود نه عیار بودن حبیب الله ( بچه سقاو)...
نوشتن افسانۀ "عیاری از خراسان" مسبب جنگ های خانمانسوز داخلی اخیر در کشور بوده، باعث اختلافات عمیق قومی، سمتی و زبانی شده است واین کتاب که در انتقام از غازی امان الله خان و غازی نادر خان به اساس خصومت شخصی وعقده مندانه نوشته شده است، یک تعدا از تفرقه افگنان و عمال خارجی بحیث یک وسیله موثر برای افگندن هیزم به روی آتش اختلافات سمتی، زبانی و قومی مورد استفاده قرار میدهند و این سلسله شاید چندین نسل دیگر ملت مظلوم افغان را بدبخت بسازد.
اکنون زیر نام عیاران و کتاب" عیاری از خراسان" که در آن داستان تخیلی از یک دزد و غارتگر را نوشته کرده و یک رهزن را قهرمان جلوه داده است که گویا در حق این قهرمان از جانب حاکمان زمان ظلم صورت گرفته است و داستان کاملاً تخیلی و افسانوی و خلاف واقعیت ها نوشته شده است. این توهین به قلم یک ادیب و نویسنده بوده و علم، استعداد، لیاقت خداداد یک شخص نمیتواند توجیه برای هرچه وی بنویسد، باشد.
بدون شک پسران آقای خلیلی هم از استعداد فطری وارثی برخوردار هستند، از آنها تذرعانه خواهش میکنم که درین راه از پدر تان[ استاد خلیلی الله خلیلی] پیروی نکنید و فردا از دزدان دیگر مانند، احمدشاه مسعود، تجاوز گران پغمان و حبیب استالف عیاران نسازید که در آخرت نزد خداوند ج حضور یافتنی هستید و مورد بازپرس سخت و مجازات شدید قرار خواهید گرفت...
سلسله قهرمان سازی دزدان در کوهدامن و شمالی به یک فرهنگ تبدیل شده است، مثال های ان یکی احمدشاه مسعود است که با وجود قتل هزاران تن، تفرقه افگنی و ویرانی یک پاتخت از ریشه بحیث قهرمان معرفی شد در حالیکه یهچ صفت از یک قهرمان در وجودش جستجو نمیشود و هیچ کار به نفع کشور در دیوان کارنامه هایش ثبت نیست. مثال دیگر آن مرگ یک رهزن، قاتل و اختطاف گر حرفوی حبیب استالف است که در مراسم جنازه اش هزاران تن از پیروان کتاب " عیاری از خراسان" اشتراک کرده بودند و برایش شعر ها نوشته کرده و آهنگ برایش سرودن، از وی بنام استورۀ تاریخ افغانسان یاد کردند و بحیث یک قهرمان مورد استقبال مردم کوهدامن قرار گرفت... اکنون یک خلیلی نمای میخواهد تا یک کتاب افسانه برایش بنویسد دیگر آمادگی ها روی دست گرفته شده است و زمینه نوشتن همچو یک کتاب مساعد است.
میگویند "عالم بی عمل، زنبور بی عسل" علم را نباید در راه غلط استعمال کرد، عالمی که علم و استعدادش که از جانب خداوند برایش ارزانی شده است، را در راه غلط بکار می برد دیگر عالم نه بلکه زنبور است که صرف نیش میزند و آزارش برای مردم میرسد.
تشکر


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.10.2014

به ادارۀ محترم پورتال افغان جرمن آنلاین!
نخست سلام ها و احتراماتم را بپذیرید!
به تأریخ ۱۹/۱۰/۲۰۱۴، در پورتال افغان جرمن آنلاین، مطلبی تحت عنوان "عطف بر نوشتۀ دکتور محمد اکبر یوسفی" از جانب محترم "حامد محمود" مشاهده نمودم. پس از مطالعۀ مطلب ایشان، در فهرست مقالات اینجانب که در "آرشیف" پورتال موجود است، یافتم که عنوان مقالۀ اینجانب اصلاً تحت شمارۀ ۱۵۲، بدین عنوان است: "باز هم در بارۀ «خط دیورند» و نقش تأریخی امیر عبدالرحمن خان!"، به تأریخ ۰۳/۰۳/۲۰۱۲ نشر شده است..
متوجه شدم که جناب ایشان، نقل قولی را با ذکر نام اینجانب در قوس "گیمه" بدین ترتیب نوشته اند: «این نوکری فوت امیر افسانه ساخته باشد از جانب دیگر اظهار از زبان یکفرد چه حد می تواند قابل باور باشد. مریض یا شخص در حالت فوت قدرت چنین بیان را میداشته باشد و در حالت کوما و مخمصه میگردد.»
این جمله در مقالۀ اینجانب وجود ندارد، بنا بر احترامی که به صورت عموم به کلان سالان وطنم دارم، نمی خواهم با ایشان بحث را به راه اندازم. فقط عمر بیشتر و صحت کامل برای ایشان آرزو می کنم. حقیقت را فقط خود ایشان، خواهند دانست که این "نقل قول" چگونه در نوشتۀ ایشان جا داده شده است. چه کسی علاقمند "تهمت" است. در هیچ دین و آئین، "تهمت" مجاز نیست. در مقالۀ اینجانب با افادۀ دیگر ممکن موجود باشد، اما نه جملۀ ایشان. در صورتیکه ادرۀ محترم پورتال افغان جرمن آنلاین، حاضر به کمک تسهیلاتی به خوانندگان محترم باشد، لطفاً آن مقالۀ دونیم سال قبل را بار دیگر "آنلاین" نموده، ممنون سازند، زیرا عنوان در نوشتۀ محترم، کامل تحریر نشده است.
با احترام
یوسفی



اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 21.10.2014


هموطنان عزیز و گرامی!

بنابر تصمیم ادارۀ افغان جرمن آنلاین تقاضا میگردد تا بحث را روی نوشتۀ آقای نبیل عزیزی خاتمه داده خود را به مطالب تازۀ که در وبسایت به نشر میرسد، متمرکز سازید.

با تأسف زیاد که پیام های اخیر رسیده از موضوع خارج بوده و بحث را به بیراهه کشانیده است. همچنان موضوعات توهین آمیز منحصر به فرد مطرح گردیده که این بحث ها علاوه بر اینکه با پالیسی پورتال مطابقت ندارد، مورد دلچسپی خوانندگان این وبسایت هم نیست. لهذا ازین به بعد بحث های مربوط به این موضوع با معذرت زیاد از نشر باز می ماند.

با تمنیات نیک
ادارۀ پورتال


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.10.2014

دوستان گرامی محترمه خانم سجیه، محترم جناب سیستانی و آقای وهاب
هدف از نوشتۀ من انتقاد بالای آقای مسکینیار بود، نه اینکه دوستان باهم دیگر درگیر شوند.
خواهش دوستانه بنده که به اینگونه برخورد های خصمانه خاتمه بخشند.
همچنان از کمیته نشرات تمنا می نمایم که جلو همچو بحث ها باید گرفته شود.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.10.2014

قابل توجه آقای عبدالله وهاب!

به نظرم بد ترین وزشت ترین کار یک نویسنده دروغ گوئی اوست، دروغگو، نه تنها دشمن خدا گفته شده است، بلکه دشمن بنده های خدا هم پنداشته میشود، زیرا از دروغ فتنه برپا میشود وچه بسا که سبب برخورد فزیکی دونفر یا دو گروه قومی وحتی ملتها نیز میشود وضرورتی نیست تا مثالهای تاریخی دراین مورد آورده شود.

دروغگویی همواره عواقب زیانباری دارد. اگر ما از زبان پیغمبرخدا می‌شنویم که«الکاذب عدوالله» (یعنی دروغگو دشمن خدا است) به دلیل بار منفی شدیدی است که عمل دروغ‌گویی با خود حمل میکند.شما وقتی خود را یک مسلمان مومن وبا دیانت قلمداد میکنید، چگونه به خود اجازه میدهید تا در حق کسی که مرتکب عملی خلاف نشده است،دروغ بگویید؟ اکنون که من یک دروغ شما را افشاء نمودم وشما را مورد شماتت قراردادم ، شما بجای خجالت کشیدن وعذر خواستن، مثل کاسۀ از آش داغتر به میدان آمده گناه بزرگتری از دروغ خود را مرتکب میشوید وبه من به حیث یک خواننده نوشته میکنی که: «برای من ارزش پر کاهی را ندارد که خودت چه را باور می کنی و چه را دروغ می پنداری » من ندانستم این چه طرز سخن گفتن است؟ ازاین طرز بیان شما معلوم میگردد که شما به خوانندگان خودهیچ ارزشی قایل نیستید، واگر بجای من هریک از خوانندگان نسبت به نوشته تان اظهار بی باوری نماید، جواب شما همان کلماتی است که برای من گفته اید.

به نظرمیرسد که افشای یک مورد از دروغ های تان تا چه حد توانسته بافته های شما را دوباره به پنبه مبدل نماید ، زیرا اگر چنین نمی بود اینقدر برآشفته نمی شدید تا بنویسید که باور خواننده برایت به اندازۀ پرکاهی ارزش ندارد. واگر من بگویم که نوشته های شما برای من خواننده منبعد به اندازۀ پرکاهی اهمیت ندارد، چه احساسی خواهی داشت. واگر چنین موقفی را هرخواننده در مقابل نوشته ات بخود بگیرد، نمیدانم شما برای چه کسی مینویسید؟

جان برادر از امریکا نشینی همین را یاد گرفته ای تا به خوانندگان نوشته ات اهمیت پرکاهی را ندهی؟ آخر اینهم شد ادب نویسندگی، قریب است شما را باکسی به اشتباه بگیرم که تا قبل از رفتن به افغانستان، از بیکاری اکثراً مست ومبهوت میگشت، نکند که اکنون هم همان کسب خام را دوباره از سرشروع کرده ای؟ آخر کمی متوجه صحت والبعث بعد الموت خود باش!


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 20.10.2014

قابل توجه آقای اعظم سیستانی از سویدن !

در آغاز کلام به خطا رفته اید، اگر کمی به عقب بر گردید اولین شخصی که در مورد تغییرات غیر مترقبۀ آقای مسکینیار درین سایت نوشت من بودم متعاقب آن محترم هاشم انوری و اگر اشتباه نکرده باشم آقای صمیم مضامینی در این مورد نوشتند، یعنی مضمون محترم نبیل عزیزی انگیزۀ اصلی نوشته این قلم نبوده. و این که فرمودید من کینۀ دیرینه با مسکینیار دارم سخت دچار اشتباه شده اید. دور از شرف مسلک و اخلاق نشراتی است که قلم متبرک و یا وسیلۀ دیگری چون تلویزیون را که با مردم سرو کار دارد برای کینه طوزی ها و خصومت های شخصی بکار ببرد، تا هنوز وجدان بیدار بر روش و طرز دید من حاکمیت دارد و به این پستی و فرومایگی تن نداده ام.

برای من ارزش پر کاهی را ندارد که خودت چه را باور می کنی و چه را دروغ می پنداری و آن اکادمی که شما را کاندید اکادمسین لقب داده برای شما جوازنامۀ تعیین راست و دروغ را صادر نکرده و اگر در موردی مهر تائید جناب عالی نبود مدار اعتبار نیست. شما و ده ها نویسنده ای محترم در همین سایت صدها مقاله در مورد اوضاع ناهنجار، خیانت ها و غفلت های سیزده سال گذشته نوشتند، آیا انگیزه کینۀ دیرینه با شخص کرزی بوده که قلم بدستان با استدلال ضعیف شما اخ دل خود را کشیده باشند و یا حب وطن و احوال پریشان وطنداران بوده که منورین رسالت ملی خودرا ایفا کرده اند.
این که قبول می فرمائید یا خیر، برای من اهمیت ندارد اما بدانید که من با آقای نبیل غمین مسکینیاز هیچ نوع کینه و عداوت نداشته ایشان به من ضرری نرسانده اند. خداوند(ج) قلم آفرید که مخلوقش را از ظلمات جهالت بسوی انوار معرفت رهنمایی کرد راست گفت و راست نوشت. من در این سن و سال عاری از خود خواهی و تکبر با استفاده از همین قلم شکسته مسؤولیت ملی، ایمانی و وجدانی خود را در حد توان بجا می آورم من با هیچ فردی دعوی شخصی ندارم.

دو برنامه ساز خانم زهره یوسف داوود و آقای مسکینیار از شما با قدردانی و امتنان به ارتباط دو نوشته ای شما یاد نمودند من فکر کردم همانطوری که مقالات تان را علاوه افغان جرمن آنلاین به سایت های دیگر می فرستید برنامه سازان تلویزیونی را هم می خواهید که از آن مستفید شوند و به گفتۀ خود شما ده یا بیست ملیون از خرمن دانش شما بهره بگیرند این یک حدسی بود که برایم ایجاد گردید. ولی باعث بر آشفتگی شما شده عکس العمل غیر ضروری نشان دادید.

تعجب کردم که فرمودید من مرحوم محمد داوود شهید را خوب نمی بینم. من به شخصیت عالی آن راد مرد افغان از اعماق قلب احترام داشته در هر نماز با خواندن دو رکعت نماز نفل به ارواح همه شهدای افغانستان و شهید محمد داوود و اهل بیت معصومش دعا می کنم. اما قضاوت های خود را در مورد ادوار مختلف افغانستان با تعقل و انگیزۀ حب وطن دارم و عواقب کارنامه های زعمای گذشته را در جهت رفاه و سعادت و آبادی وطن مسؤولانه ارزیابی می نمایم. عشق، ارزش به وطن و مردمانش بلاتر و اولی تر از هر زمامداری برایم بوده من نه بت تراشم و نه بت پرست معبود من الله یگانه است.
به یقین کامل شما در شناخت من اشتباه بزرگ نموده مرا عوضی گرفته اید من هرگز برنامۀ تلویزیونی نداشته و پایم را در کدام استدیوی تلویزیونی نمانده ام.

آقای اعظم سیستانی پختگی علم بار آور فروتنی است و پی بردن به واقعیت هیچ مدان بودن و فضیلت علم در تکریم دیگران است. تواضع ثمر پختگی در علم است، چون درخت پر میوه سر برزمین، تکبر، غرور و خود ستایی در سلک راه یافتگان به مقام دانش پا کج نهادن از طریقت خود فراموشان است. با نهایت احترام به علمیت شما، متأسفانه چنین بر می آید که شما سخت در خود پیچیده اید، بجای ملائمت ره خشونت پیشه نموده، زشت می گوئید و سخت بر آشفته میگردید که علامت خودبینی محض است و احتمالاً از عوارض کهن سالی باشد. و سعی می ورزید تا باور خویش را بر همه بقبولانید در حالی که دیگران شایدهم سیال دانش شما نباشند ولی بحیث افراد صاحب اندیشه حق ابراز نظر دارند؛ شاید نقص و یا کمبودی در نظر شان وجود داشته باشد، اما درب اظهار آنرا نباید بست و دید خودرا نباید محک قضاوت قرار داد.

یکی از همکاران دیرینه سایت افغان جرمن آنلاین با نام آشنا که همیشه مضامین دلچسپ و مستند تأریخی می نویسند و در بسی نوشته ها داستان های واقعی را روایت می نمایند که به دلپسندی مطالب شان افزوده مورد علاقۀ ما قرار می گیرد. این نویسندۀ محترم سال تأسیس داک خانه و نشر تکت پستی را در دوران سلطنت امیر شیر علی خان سهواً نادرست نوشتند. و پورتال هم متوجه این اشتباه نشد. از شما که ادعای سرآمد اقران بودن دارید توقع می رفت که عاملانه خَپ و چُپ نویسنده را از روی همکاری متوجه این اشتباه می ساختید. ولی شما نه تنها به کشیدن این سهو به رخ نویسنده اکتفا نکردید بلکه گریبان همکار دیگر پورتال را چسپیدید و اورا به سبیل نا مناسبی توهین نمودید. شما عالم محترم خوب میدانید که نوشته های اکثریت فارغ از اشتباهات املایی، انشایی و صرف و نحو بوده نمی تواند و خواهی نخواهی در نوشته کلمات به اثر اشتباهات تایپی پس و پیش شده اغلاط املایی را بار می آورد و یا اعداد اشتباهاً تایپ شده سنوات نادرست ارائه می شود که کدام معصیت بزرگ غیر قابل بخشش و مخالف منافع ملی صورت نگرفته که ایجاب این همه هیاهو و داد و فریاد را کند. آیا تأریخ نوشتن را منحصر به خود می دانید که اگر دیگری نوشت سبب بر افروختگی شما می شود همه میدانند که شما در اقتباس مطالب از منابع ایرانی تبحر دارید.
درین اواخر به ارتباط مصاحبۀ تلویزیونی وطنداری بنام داکتر زمان ستانیزی در تبصرۀ خود عنوان بیحد نا مناسب، ناموزون و تحقیر آمیزی را بر گزیدید. یک افغان شاید مطلبی را نا درست و یا ناقص بیان کند اما اورا متهم به پول گرفتن از پاکستان و انگلیس نمودن یک جرم قانونی است و آن شخص حق اقامۀ دعوی را علیه شما برای اعادۀ حیثیت دارد. من مصاحبه را ندیدم ولی از لای نوشته ها تاحدی مطلب را گرفتم من با نظر او در مورد استقلال افغانستان جداً مخالفم ولی حق اظهار نظر را از کسی گرفته نمی توانیم و حق صدور حکم تکفیر نداریم. دنیای سپاس از قلم بدستانی که شما را متوجه اصالت حرمت قلم و حق دادن به دیگران گردانیدند.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 19.10.2014

محترمه خانم سجیه!

اگر وقت خواندن داشته باشید.

این نوشتۀ مختصرشما خود بیانگر شخصیت تربیه و اخلاق شما بحیث یک برنامه ساز تلویزیونی است، شما کلمات را بدون درک معنی و مفهوم فقط پهلوی هم جا بجا نموده اید. در صورتی که هویت من زیر چادری سیاه پنهان باشد و معرفتی در بین نباشد چگونه این جانب را در عالم ناشناسی مورد آماج گلوله های کلمات ناسزا قرار داده اتهامات عجیب را به من بسته اید. یگانه تقصیر من گفتن حقایق است و بس.
• من به نام مستعار نمی نویسم. اگر احیاناً به چنین باشد کدام جنایتی را مرتکب نشده و در نویسندگی این یک رواج بی عیب است تا زمانی که از پرنسیپ ها عدول صورت نگرفته است، بسیاری از نویسندگان بنابر دلائل خاص در نوشتن از نام مستعار استفاده می نمایند، دلیل انتخاب نام مستعار بدنامی در اجتماع، سوابق نابکار و ارتکاب جرم و جنایت نیست و نام مستعار نقابی برای پوشاندن هویت بدکارنیست، فهم این موضوع معرفت می خواهد. استند افرادی که با هرزگی، بد نامی و رسوایی در جامعه بدون احساس شرم و حیا با افتخار به نام اصلی خود در برابر مردم می ایستند.
بیان واقعیت و نوشتن حقیقت مهمتر از توجه به نام نویسنده است، اگر فهم، دانش و قضاوت سالم باشد.
• متعجبم که مرا متصف به «زن ستیز» ساخته اید. به روی کدام دلیل؟ آیا همسرم، دخترم، مادر و خواهرم ویا اقاربم به شما شکایت نموده اند. متأسفانه کلمات نشخار می گردد ولی بدون ارائۀ مدرک و سند صرف بحیث یک اتهام بی اساس در هوا معلق می ماند.
• زن ستیزی خشونت علیه زن، ایجاد موانع در راه استفاده از حقوق مدنی شان، وضع تعزیرات اقتصادی و سلب آزادی های قانونی زنان است که در محیط خانواده همسر، دختر، مادر و خواهر است، الحمد لله من مرتکب چنین گناهان نشده ام . و مخصوصاً در مملکتی چون امریکا با قوانی شدید آن زن ستیزی نا ممکن است.
• بهترین، صمیمانه ترین و صادقانه ترین احترا م را به مقام والا گهر زن که مسؤولیت مقدس مادری رادارد تقدیم می نمایم.
• اصطلاح زیر چادری تکیه کلام بی دانشان و بی فرهنگانی است که آنرا همیشه شعار خود در مورد نویسندگان با نام های مستعار قرار می دهند. در واقعیت امر کسانی چادری را از سر بردارند که صاحب دو چهره بوده در برابر مردم برای فریب کاری نقاب وطن پرستی ، صداقت، امانت داری ، پاکی و عفت می پوشند ولی چهرۀ اصلی شان متفاوت از آن است که تبارز می دهند و موقف و طرز دید شان با کمترین سود برداری شب در میان تغییر می کند. این اشخاص باید از زیر چادری بیرون شده چهرۀ واقعی خودرا آشکار سازند.
• ما و شما باهم نه دیده ایم و آنقدر با هم نزدیک نشده ایم که شما بوی بد دهن مرا احساس کرده باشید، شاید مرا با کسی دیگری به اشتباه گرفته اید. و شما عیوبی چون تعصب، کینه، مرض، فاشیزم( منظور تان فاشیست است) و بربریت را بر من اطلاق نموده اید بدون درک معنی هر کدام و بدون هیچ نوع دلیل تعصب یعنی چه تعصب مذهبی، زبانی، قومی و منطقوی، کدام یک و چرا؟ ثبوت چیست. کینه در برابر کی و به روی کدام دلیل و مرض و فاشیست بودن و بربریت هم قابل سؤال است. آن چه در دستکول داشتید بیرون کردید ولی از دادن دشنام هایی که لایق شأن شما بود خود داری کردید.
• با این نوشته ای پر وبال کنده و دم بریده خود به اثبات رساندید که تحمل شنیدن و خواندن حقیقت را ندارید و شما تلویزیون را بحیث ابزار توهین و تحقیر مورد استفاده قرار داده تهدید نموده اید که باقی را در پروگرام روز یکشنبه بشنو. کمره و مایکروفون در اختیار شما است هرچه دل تنگ تان می خواهد بگوئید اما مرا تهدید نتوانسته و از نوشتن حقایق منصرف ساخته نمی توانید.
• در اجتماع کوچک افغان ها گپی پوشیده نمی ماند و اطلاعات در مورد اشخاص دستیاب می گردد و اطلاعات واثق داشتن دلیل نوکر بودن به کسی نیست در مورد بسی اشخاص معلومات در دست است اما این معلومات کسی را نوکر کسی نمی سازد.


اسم: Ghaznawi Ghilzai   محل سکونت: Virginia-USA    تاریخ: 18.10.2014

مایار صاحب محترم
در وطنی که قاطعیت رهبری یک ضرورت اساسی است، انتقاد شما بر رئیس جمهور افغانستان و هدایت قاطعانه وی در دفاع از بند سلما، سوال بر انگیز است. تخریبات ایرانی ها در شکست و ناکامی بند سلما برای مردم هرات، افغانستان عزیز و متخصصین منطقه مثل آفتاب روشن است. با در نظر داشت سابقه شما در چاپ کتاب نفاق افگنانه صدیق فرهنگ و دلخواه ایرانیان، که شما کتاب مذکور را در ایران چاپ کرده اید و نقش شما در کنفرانس قبرس که از طرف ایران حمایت میشد، شما باید آخرین کسی باشید که در مورد قاطعیت دفاع در مقابل ایرانی ها چنین اظهار نظر نمائید.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 18.10.2014

آقای وهاب از برنامه سازان و صاحبان تلویزیون ها انتقاد نموده و نوشتند "گر کسی گفت خدای نا خواسته بالای چشمت ابرو است، بیا و پوره کن، اولاً در تلویزیون صدایش را خفه کرده و حق انتقاد برایش نمی دهند و اگر در جایی چیزی نوشت اورا به سویۀ کوچه بی پت و بی آب می سازند و چنین فکر می کنند که این موقف برای شان حق تحقیر، تعجیز و توهین دیگران را داده."بنده خواستم یک موضوع کوچک راکه آقای وهاب چند روز قبل آنرا نوشته بودند تصحیح شود و انتظار داشتم که مورد استقبال آنها گردد چه بود که برایم نوشته نکردند.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 18.10.2014

جناب آقای ا، رسول از مونشن سلام!
نامۀ هادی شمارا که در کلکین نظرسنجی افغان جرمن آنلاین نشر شده، مطالعه کردم.
اعلیحضرت مرحوم محمدظاهرشاه بابای ملت سالهاست ازاین جهان رحلت نموده و درجوار پدرنامدارشان، اعلیحضرت محمدنادرشاه در تپۀ مرنجان دفن هستند. روح شان شاد و جنت برین مکان شان.
مرحوم بابای ملت در جهان زندۀ امروز ما سروکاری ندارند و ما زنده ها هستیم که تا مغز و قلم کارکند و بنابر گفتۀ کلیم کاشانی : " موجیم که آسودگی ماعدم ماست – ما زنده به آنیم که آرام نگیریم "، بایست چشم بسته ازاین جهان نرویم و گفتنی های خودرا بگوئیم و درباره بنویسیم.
شما در بارۀ روابط بنده با اعلیحضرت بابای ملت سؤالی طرح نموده اید که: ... چرا این نظریات ( مایار) اگر معقول و به جا بودند جامۀ عمل نپوشید و نتایج ملموس ازآن بدست نیآمد؟
جواب: حادثۀ 11سپتمبر 2001 در نیویارک، واشنگتن و پنسلوانیا ایالات متحدۀ امریکا توسط اتباع عربستان سعودی رخ داد و گروه تروریستهای القاعده توسط ادارۀ جورج بوش مجرم قلمداد شده و تصمیم گرفته شد تا به افغانستان حمله کند و افغانهای بنام طالب را منحیث عامل این سانحه تشخیص کند و آنهارا به کیفر اعمال شان برساند و نیست ونابود شان کند.
با این تصمیم جمله تحرکات سیاسی و ملی افغانی که قدمهای سالمی در راه تکوین آن میگذاشتند، منتفی گردیدند و سیاست به دست بیگانگان توصل نموده که نتیجه آنرا امروز می بینیم.
اگر شما فکر می کنید که ساختار سیاسی سیزده سال قبل بدون سهمگیری اعلیحضرت محمدظاهرشاه و پروسۀ روم و سهیم بودن چند نهضت دیگر با این سهولت به وجود آمده می توانست، گفتنی ای ندارم و شما بهتر می دانید.
با صراحت کامل و واضح به عرض میرسانم که بنده در زمرۀ یکی از دوستان اعلیحضرت که افتخار همکاری شانرا داشتند،بوده و در تصمیم گرفتن اعلحیضرت سهم قلیل داشتم و دیگر شخصیتها و بزرگان افغان که بنده در جملۀ شان حساب شده نمی توانم با اعلیحضرت شان روابط نزدیکتر داشتند.
درپاراگراف بعدی توصیه کرده و هدایت می دهید که: " نظریات و توصیه های حکومت داری خودرا برای خود نگهدارید و به داکتر اشرف غنی احمدزی رئیس حکومت ملی نگوئید که : این کار شما بد است و آن تصمیم تان باعث تعجیز و تحقیر فلان کس در برابر دیگران می شوید و نباید چنان گفت و می باید چنین کرد و چنان کرد".
آقای محترم !
دوستی نهایت عزیزی بنام سیدضیاءالحق سخا در شهر باستانی هرات دارم. وی یکی از شعرای نامور و عاشق افغانستان و ملت افغان بوده که در سفر اخیرم در هرات اشعار زیبای شانرا در پنج جلد رساله بمن اهداء نمودند. بدون مبالغه هر شب قبل از خوابیدن در لابلای اشعارش به زیبائیهای بَر میخورم که تا حال کمتر دیده و خوانده ام.
فکر می کنم در مورد توصیه و هدایت تان مبنی بر عدم نوشتن و نگفتن به اولوالامران در کابل جواب تان را در چند بیت از اشعار سخا خلاصه میکنم که وی زیر عنوان : ( ای قد افراشتگان! داس شقاوت مشوید ) و در رسالۀ " بیصدائی، صدای دریاهاست" چنین سروده اند:
ای قد افراشتگان!...
ما پذیرای سحر گشته و، دربگشادیم
در به امید تماشای سحر بگشادیم
قفل از پنجره ی بسته ی خود باز کنید
با ندیمان سحر زمزمه آغاز کنید
قفل آخر زچه رو بهر در و پنجره ها
تیغ از بهر چه بر چهچه ی حنجره ها؟
نگذارید سحر، غنچه ی پژمرده شود
گل خورشید ز بام ده ما برده شود
الخ

با سلام مجدد- ا.مایار


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.10.2014

در خصوص نوشتۀ جالب و معلوماتی شاغلی انجنییر صاحب قیس کبیر تحت عنوان " تقلب صدا وشناسایی آن، و خاموشی متقلبین"، باید بگویم که ازین قبل من شخصاً نمیدانستم که صدا ها میتواند تقلب شودو شاید مانند من ملیونها افغان دیگر هم چنین تصور میکردند که صدا را نمیتوان ساختگی ساخت. شاید صد ها مورد دیگر ازین نوع تقلب ها صورت میگرفت و باعث بی اعتبار ساختن بعضی از شخصیت ها محترم هم میشد. بخش دوم این مقاله تکنالوژی را که آواز های تقلبی کشف میکند هم بخوبی تشریح نموداست که نگرانی ازینکه یک خائین با وجود که صدا های اصلی اش بدست آمده باشد، ادعا کرده نتواند که این صدا از من نیست.
جور کردن صدا های تقلبی توسط تکنالوژی یک خبری خوش نبود ولی اینکه میتوانیم توسط همان تکنالوژی اصلی بودن و تقلبی بودن صدا را تشخیص نمائیم، تشویش را برطرف نموده است.
از شاغلی انجنییر صاحب قیس کبیر تشکر میکنیم که با قبول زحمت همچو موارد مبهم را برای مردم روشن میسازد. بی خبری ازین مسائیل میتواند مشکلات جدی را در بخش سیاست و زندگی شخصی ایجاد کند.
تشکر


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.10.2014

خدمت جناب بزرګوار شاغلی محترم احسان الله مایار در مورد نوشتۀ ّپر محتوا و عالمانۀ شان تحت عنوان" تهدید بیجا، به موقف مقام صدمه میزند" کاملاً موافق هستم. شاغلی احسان الله مایار از اوضاع جاری همان چیزی را برداشت و درک کرده است که هر یک هموطنان با فهم، با تجربه و وطندوست ما از شرایط برداشت کرده اند. وی مانند تمام هموطنان از اقدامات نیک و جدی جلالتمآب آقای اشرف غنی احمدزی خوشنود بوده و از آن بدرستی تمجید به عمل آورده است، و به آیندۀ روشن وطن ما امیدوار است.
در افغانستان یک ضرب المثل داریم که میگویند " مار گزیده از ریسمان میترسد" بله چون مردم بعد از نزدیک به چهاردهه بدبختی به آینده صلح آمیز، تأمین عدالت، صلح و ترقی افغانستان امیدوار شده اند. ولی اشخاص با درک در عین زمان از تحقق نیافتن این آرمان مردم و نقش بر آب شدن امید های مردم تشویش دارند و خود را حق میدهند تا از تجربیات شان مشوره دهند. پیامبر اسلام، مومنان را به مشوره امر میکند و در تمام کار های خود بغییر از مواردی که وحی نازل میشد، از مردم مشوره میگرفت. اگر ما تصور کنیم که کسی پیدا خواهد شد که بدون مشوره همه تصامیم را بجا میگیرد، اشتباه کرده ایم.
نزدیک به یک قرن قبل اعلیحضرت غازی امان الله خان دست به یک اقدامات زد که میتوانست افغانستان را در 20 سال به سردار ممالک در منطقه تبدیل کند ولی با وجود که غازی امان الله محبوب قلوب افغانها بود، ولی دست زدن به بعضی اقدامات غیر ضروری تمام این سلسله را پایان بخشید و ارمان های خودش و امید افغانهای وطندوست و ترقی طلب به یأس تبدیل شد. چون دو یا سه مورد از بی احتیاطی هایش تبر دشمن خفتۀ در کمین افغانستان[انگلیس] را دسته داد، و با استفاده از یک تعداد از تیکه داران مذهبی و نادانی تعداد دیگر از افغانها به سلسلۀ حاکمیت وی خاتمه داده و ضربۀ جبران ناپذیر را به افغانستان وارد کرد.
سردار شهید داود خان نیز با حرکت تقریباً مشابه با سرنوشت مشابه دچار شد.
مشوره های ملیگریان افغان به جناب شاغلی اشرف غنی احمدزی قابل غور است. به یقین که این مشوره در ضدیت با داکتر اشرف غنی نه بلکه ترس ازینکه نشود یک بار دیگر مزۀ ناکامی را بچشیم میباشد. بدون شک مشوره های بزرگوار ما شاغلی احسان الله مایار هم از روی تجربه ها میباشد و در صورت که بگوشش برسد، باید آقای اشرف غنی احمدزی بر آن یک تأمل کند.
اعلیضرت بابای ملت خودش و تیمش اشخاص عالم، وطندوست، پاک و صادق بودند و دلیل اینکه اعلیحضرت از امتحانات چهار دهۀ اخیر کامیاب بدر آمد و از بین جال های انبوه تار عنکبوت کامیابانه گذشت و در هیچ دامی گیر نیافتاد، همین گوش دادن به مشوره های بزرگان وطندوست بوده است و بس. اعلیحضرت بابای ملت در چهل سال اخیر یگانه کسی بود که با وجود گذشتاندن دورۀ چهل ساله طلایی سلطنت خود[قبل از آن] و در دوره جلا وطنی و بعداً در بازگشت به وطن به هیچ مورد از خیانت، جنایت، فساد و وطنفروشی متهم نشد و با افتخار دنیای فانی را وداع گفت.
باید درین مرحله حساس، آسیب پذیری از خطرات داخلی و خارجی را که از جانب دشمنان قسم خوردۀ ما که همچنان در کمین نشسته اند تا خانۀ خالی را دریافت کنند، نادیده نگریم.

از شاغلی احسان الله مایار خواهش میکنم تا با تجارب هنگفت که از دوره های مختلف دارد، در خصوص موارد که فکر میکنند به وطن خطرناک ثابت میشود به ارائه مشوره هایشان ادامه دهد. زمان اگر کسی به این مشوره های نیک وقعی بگذارد و یا نه گذشت زمان نیک بودن مشوره های وطندوستان را ثابت خواهد ساخت.


اسم: ا، رسول   محل سکونت: مونشن آلمان    تاریخ: 18.10.2014

جناب مایار صاحب سلام وعرض ادب!
میدانیم که شما عمری را در سیاست با گروپ معروف به گروپ روم با اعلیحضرت بابای ملت سپری کرده اید و ممکن مشورتهای خوبی به بابای ملت هم داده باشید ولی نتیجه این همه مشورتهای شما چه شد؟ چرا این نظریات اگر معقول وبجا بودند جامۀ عمل نپوشید ونتایج ملموس از آن بدست نیامد؟ اکنون هم پیشنهاد من به شما دوستانه این است تا نظریات وتوصیه های حکومت داری خود را برای خود تان نگهدارید و به داکتر اشرف غنی احمدزی رئیس جمهور حکومت وحدت ملی نگوئید که : این کار شما بد است وآن تصمیم تان باعث تعجیز و تحقیر فلان کس در برابر دیگران میشود و نباید چنان گفت و می باید چنین کرد وچنان نکرد. اگر داکتر اشرف غنی چنین مشورتهایی را بکار بندد که شما وامثال تان میفرمائید پس فرق وی از کرزی در چه چیز خواهد بود. یکی از نقاط ضعف کرزی این بود که نمیخواست یک کارمند خاین ورشوتخور از وی آزرده شود ونه مامورین صادق از وی خفه باشند، لهذا با هردو مامور خود برخورد یک سان داشت وهر دو را مورد ستایش ونوازش قرار میداد، به همین خاطر عمل رشوتخوری وفساد اداری درکشور قوس صعودی خود را پیمود واز بطن چنین سیاستی رسوائی های کابل بانک بوجود آمد،آیا میخواهید که احمدزی هم مثل کرزی با دزدان وخاینان دهن جوال را بگیرد و با کارمندان صادق عین همان رفتاری را داشته باشد که کرزی با خاینان ورشوتخوران داشت.
نه خیر من فکر میکنم که داکتر اشرف غنی تا کنون بهترین روش وسیاست را به پیش گرفته است.بگذارید تا قاطع ومسئولانه عمل نماید وحق را به حقدار برساند. من فکر میکنم که مرحوم داوودخان از دیگر صدراعظمان کشور فقط در قاطعیت خود فرق داشت، زیرا که خاین را موقع انجام خیانت نمیداد و افراد صادق را مورد نوازش و پاداش قرارمی داد.همین روش اداری او در دوران صدارتش باعث ارتقای نقش وی در بهبودکارها شده بود.ماموران دوران حامدکرزی با کارمندان دوران صدارت داوودخان خیلی فرق دارند، اکنون اکثریت ماموران دولت کرزی بخصوص پولیس وسارنوالی ودستگاه عدلی کشور با دزدان وخاینان همدست وسروسری دارند، باید عناصر صادق را از عناصر غیر صادق وناپاک تفکیک کرد ودست شان را از مقامات بالائی کوتاه کرد. یقین داشته باشید که اگر چند تا ازاین قوماندان پولیس ویا چندتا قاضی وسارنوال از کارشان برطرف ویا پائین کشیده شوند ، اتوریته ومحبوبیت احمدزی در میان مردم صدچند بالاتر خواهد رفت. بگذارید تا دوسیۀ کابل بانک دوباره به دوران بیفتد ،بزودی عناصر خاین وفاسد یا از کشور فرار میکنند ویا با رفتن در زندان خاینان خواهند دانست که با یک رئیس جمهور قاطع ومصمم وصادق به امر خدمت به مردم روبرو اند ونمیتوان وی را فریب داد و حساب خود را از حساب دولت احمدزی جدا میکنند .


اسم: سجیه    محل سکونت: لاس انجلس    تاریخ: 18.10.2014

به جواب یاوه سرای عبدالله وهاب زن ستیز در مورد خودم بگویم اول افرادی که از افشای هویت شان شرم دارند. با القاب و نام های مستعار وارد بحث و صحبت می شوند، تعجب می کنی و این پرسش در ذهنت تداعی میابد که چگونه می شود انسانی که از شرف، عزت، اعتبار صحبت می کند خود را در عقب چادری های سیاه رنگ پنهان کند از دهن وهاب بوی بد تعصب، کینه، مرض، فاشیزم، بربریت بیرون میشود وهاب یاد گرفته است که مردانگی در مردان تحقیر کردن است همچنان انقدر در مورد زندگی خصوصی مسکینیار معلومات دارد که به نظر می رسد نوکرآقای مسکینیار باشد متباقی در برنامه روز یکشنبه


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.10.2014

قابل توجه آقای عبدالله وهاب از امریکا!

اقای محترم به نظرمیرسد که شما با آقای مسکینیارکینۀ دیرینه دارید وهمین که اقای عزیزی بر جناب مسکینیار انتقادکرد ،خدا مراد شما را داد تا شما اخ دل خود را از مسکینیار بکشید!

من گفته های شما رادر مورد مسکینیارممکن باور میکردم ولی وقتی دیدم در آخر در حق من هم مرتکب دروغ گوئی شده اید،فکر میکنم بقیه سخنانی که به آدرس آقای مسکینیارنوشته اید، آنها هم دروغ باشند. انسان وقتی قلم بدست میگیرد باید وجدان خود را حاضر بداند تا قلمش در وادی دروغ وبهتان سیرنکند،شما در حق من خطاب به جناب عزیزی چنین نوشته اید:

«عزیزی صاحب بعضی از همکاران شناخته شده ای پورتال شما برای اقناع خود خواهی و ذکر خیری که در تلویزیون از ایشان بعمل آید نوشته های خود را قبل از نشر به پورتال به برنامه سازان تلویزیون می فرستند.»

من مقالۀ «شخصیت ملی باید دارای کدام صفات وخصوصیات باشد؟» را در 6 اکتوبر در پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر سپردم وبعد آنرا برای سایتهای دعوت وآریائی هم فرستادم ودر آنجا هم به نشر رسیده اند. سپس همین مقاله 8 روز بعد در تاریخ 14 اکتوبر در برنامه کتنه آقای مسکینیار هم با سانسور قرائت گردید، چرا نشراین مقاله از تلویزیون مسکینیار آتش به جان شما زده است؟آیا بخاطراین بوده که در آن مقاله من در جملۀ چندین شخصیت ملی از مرحوم داودخان به عنوان یک شخصیت ملی با وقار وشجاع یادکرده ام،وچون شما داودخان مرحوم را خوش نمی بینید،مرا مورد اتهام قرارداده مینویسیدکه من آن مقاله را برای ارضای خود خواهی های خود قبل از نشر در پورتال افغان جرمن آنلاین ،برای تلویزیون آریانای مسکینیار فرستاده ام؟ اولاً باید بگویم که مقاله مال من است واختیار مال خود را دارم که به هرجا که دلم بخواهد بفرستم، بکس چی کی من به کجا وکجا فرستاده ام؟ثانیاً آیاشما این گفته تان را ثابت کرده میتوانید که من مقالۀ خود را قبل از نشر دراین پورتال به مسکینیار یا کدام سایت دیگری ارسال کرده ام، یابراساس حدس وگمان سخن میگویئد؟

مگر شما نمیدانیدکه برنامه سازان تلویزیونها به خواهش یا تقاضای نوینسندگان مقالات کسی را به نشرنمیرسانند؟ بلکه برنامه سازان یا گردانندگان تلویزیونها بنابر ضرورت خود یک مطلب را از سایتهای انترنتی انتخاب میکنند وبعد از قیچی کاری از سر وبر آن آنرا در برنامه ای میخوانند. واما اگر از من چنین تقاضای بشود من حاضرم هریک از مقالات مراکه بخواهند با کمال میل دراختیارآقای مسکینیار چی که حتی دراختیارآقای عمر خطاب هم بگذارم، چرا؟ زیرا که هرنویسنده در نوشته اش پیامی به هموطنان خود دارد ومیخواهد آنرا ازطریق رسانه های جمعی به جمعی بیشتر از هموطنان برساند، پس معلومداراست که اگر خوانندگان یک مقاله در یک سایت روزانه 10 تا 20 هزار نفر باشد، بینندگان یک تلویزیون صد تا هزارچند یک سایت انترنتی خواهند بود ، درچنین صورتی کیست که نمیخواهد پیامش بجای مثلاً 20 هزار نفر بگوش 2 میلیون نفر یا بیشتر برسد؟برادر محترم همه انسانها با اندک تفاوت، دارای احساس برتری خواهی استند وشما هم این نوشته را از روی برترخواهی وخود برتر بینی نسبت به مسکینیار نوشته اید،چرا طوری وانمود میکنید که شما اصلاً چنین احساسی ندارید؟ بهتراست دعوائی که با مسکینیارادارید پای دیگران را بادروغ وافترا درمیان نکشید.من قصد داشتم دراین مورد چیزی ننویسم ولی چون موضوع از بخش نظرسنجی به بخش تحلیل ها بالا رفته است، ناچارشدم از خود دفاع نمایم.
ختم


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 17.10.2014

نه بدان بی نمکی بی نمک و نه بدین شوری شور

مضمون پر محتوا و نهایت با مفهوم انجنیر صاحب احسان الله مایار را با دقت و دلچسپی خواندم و در آن همگونی اندیشه های خودرا یافتم.
بلی گفتار یک رئیس جمهور اسناد تأریخی است و هر جمله و بند آن انعکاس دهندۀ سیاست حکومت و مقام رهبری در قبال رویداد های مهم مملکت و جهان است. بدین لحاظ در جهان امروز با حاکمیت عقلانیت سیاسی، و لو که رهبران سخنوران چیره دست و مستعد باشند بالای بیانات شان در محضر عوام و محافل رسمی غور لازم از طرف اشخاص مجرب مسلکی صورت گرفته مشوره های سودمند به ارتباط موضوع بحث ارائه می گردد، چه موضوعات ستراتیجیک نظامی باشد و یا سیاست های خارجی و یا معضلات داخلی. البته یک رهبر بحیث یک انسان در بعضی مواقع خاص از طغیان احساسات و حتی ریختن اشک خود داری نمی تواند که طبعاً نظر به شرائط و حالات تأثیرات گوارای خود را دارد. رهبران باید میان گفتار رسمی و بیانات دیروز و امروز خود نظر به ایجابات موقف و مقام خود محتاط بوده عواقب و تعبیرات و تفاسیر آنرا از هر لحاظ مدنظر بگیرند.
ضرورت دیدار رئیس جمهور در ناوقت شب از محبس پل چرخی قابل سؤال است. قبل از این دیدار باید مجلسی با اراکین څارنوالی و قضاء میداشت و اهمیت وارسی به احوال بندیان را به هر دو نهاد گوشزد نموده یک ضرب الاجل عملی را تعیین و خبر آنرا نشر می نمود.
قاطعیت و جدیت از مشخصات برازندۀ پیش برد امور است ولی باید از تشدد و مطلق العنانی تفکیک شود.
شاید در تشکیلات نو سران ادارات تبدیل شوند ولی اکثریت مأمورین و کارگران بجای خود باقی مانده که توأم با اصلاحات و محو فساد ایشان مورد تشویق و لطف قرار گیرند.
مایار صاحب بحیث شخصیتی که چند آستینی در امور اداری کهنه نموده اند نکات با ارزشی را از روی رواداری و بهبود تماس گرفته اند که با جناب شان مؤافقم.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 17.10.2014

آقای عبدالله نوابی، گرچه عداوت های شخصی را در مباحث اجتماعی مطرح نمودن کار خردمندان نمی باشد، مخصوصاً که دشمنی عمیق شما با این قلم، یا به علت العلل کودتای مرحوم محمد داود خان میرسد که نظریات مااز هم فرق دارد و شما مثل همیشه روح آن شخصیت را با سفسطه سرایی های غیر معقول - شنیده شدۀ تان معذب میسازید، یا اینـــکه شما دقیقاً« خدای پچات» با اینجانب خصومتی دارید که خواب راحت رااز شما ربوده است. جای تعجب فراوان است که در خانوادۀ محترم آقای عبدالله نوابی به شمول والدین عزتمند مرحوم ایشان، هر سه خواهر و دو برادر عزیز و صاحب علم و معرفت شان، از طفلی در طول حیات با دوستی عمیق و مراودات دو جانبۀ ما، همیشه مرا سرفراز و سرشار از لطف دائمی نموده اند، چنانچه همین چند هفته قبل مهمان خواهر شان در آلمان بودم. کاش آقای عبدالله نوابی به عوض عرضۀ خصومت و پرتاب تیرهای زهرناک، منحیث یک وجیبۀ ملی کمی در فکر آموزش «حد اقل» املاء و انشاء دری اصیل و زیبای افغانستان بیافتد، حتماً از آن فیض و منطق نصیبش میگردد.
حال، در مورد استعمال ۳۶۰ درجه:
۱- من هیچ تبصره ای بر مضون برادر محترم ما، آقای عبدالله وهاب ننموده ام. اینکه آقای نوابی بر من تهمت حواله می نماید، بگفتۀ شاعر: خوی بد در طبیعتی که نشست!
۲- در مورد استعمال یک تغیر فیزیکی۳۶۰ درجه که آقای نوابی آنرا انتقاد نموده، باید به اولیای امور پورتال ملی افغان جرمن آنلاین تبریک عرض نمود که در چنین شرائط حساس و پر خبر وطن، چه نقطۀ نظر«!» های مهم را مجال نشر داده و خوانندگان وفادار سایت را اجباراً به مطالعۀ آن وادار می سازند. بلی آقای عبدالله وهاب کاملاً درست می فرمایند،اصطلاح مبالغه آمیز ۳۶۰ درجه در جامعۀ افغانی، تا یادم هست، موارد استعمال داشته است، اگر آقای نوابی در آوان مهاجرت، طفل «!» خرد سالی بوده است، منبعد از بزرگان فامیل عادات اجتماعی محیط افغانستان عزیز را جویا گردد.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 17.10.2014

عبدالله جان !

از توجه شما به نوشته ام سپاس گزارم . اگر شما را نمی داشتیم چه کار می کردیم خیر ببینید.
خودت برای درک نازکی های مطالب راه درازی پیش رو داری ذکر 360 درجه دلیل نادانی نیست بلکه ارائۀ یک تغییر افراطی است که به گونۀ طنز گفته شده ورنه همه میدانند که چرخش 360 درجه چه معنی دارد در ادبیات غرض ذلچسپی موضوع اغراق محاسبوی صورت می گیرد مثلاً نوشته می شود که ملیون ها بدون ارائۀ رقم دقیق این یک شیوۀ معمول نوشتن آزاد است اما در راپور های دقیق علمی ارقام ذکر شده قابل توجه است.
اگر موضوع اصلاحات در میان باشد نوشته های جناب عالی از لحاظ املاء، انشاء و محتوی مبتدا و خبر شش نفر مصحح ضرورت دارد.اما هوش کنی که از نوشتن دست بر نداری از یک جانب مرض ذقیت خودت را رفع می کند و از جانبی پریشانی دوستان از بین می رود که آقای نوابی کجاست


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.10.2014

با عرض احترام!
در تبصره های آقای وهاب و خانم نظام خوانده میشود که برای تشریع مطلب که در تضاداست گفته میشود 360 درجه تغیر کرده که درست آن 180 درجه است و معنی 360 درجه آنست که هیچ تغیری صورت نگرفته از نقطه که شروع شده دوباره آنجا ختم میگردد .


اسم: صبغت مشاهد   محل سکونت: لاهه هالند    تاریخ: 17.10.2014

حال که صحبت از جنایت ایرانی ها است،( نه همۀ آنها) اگر به صفحات سایت بی بی سی فارسی خوب نگاه کنید در این چند ماه اخیر تبلیغات این صفحات زیاد به خیر و نفع آدمکشان ابوبکر البغدادی در عراق و سوریه است،این صفحات در ظاهر امر گزارش های جالب «تهیه!» میکنند ولی در واقعیت آن گزارش ها را برای منفعت آن آدمکشان به نشر می رسانند طوریکه معلوم است ادارۀ کامل این صفحات به دست چند تن ایرانی است که شدیداً پول پرست اند و به احتمال زیاد این صفحات را به یاران ابوبکر البغدادی به فروش می رسانند و سردمداران اصلی بی بی سی که انگریزها اند از این جریان خبر نخواهند بود و فارسی هم بلد نیستند تا از متن این تبلیغات آگاه شوند و اگر دل شان خواست کاری بکنند همین حالا دو گزارش در سایت بی بی سی فارسی موجود است به دقت به آنها اگر نگریسته شود موضوع واضح و واضح خواهد شد گزارش زنان علاقمند به جهاد و گزارش در بارۀ اوضاع لیبی این دو گزارش در نهایت به خیر جناح ابوبکر البغدادی در سوریه و عراق است


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.10.2014

آخرین اظهار به محترم "رسول" از "مونشن" و دیگر دوستان متهور!

آنچه را که بجواب محترم "سلطان احمد از "هالند" نوشتم، با صرفنظر از قضاوت ها و تذکرات دیگر شما، که قضاوت را به خوانندگان محترم می گذارم، باز هم می نویسید: "... واقعاً چیزی نفهمیدم گویا بازهم المعنا فی البطن شاعر".

جناب محترم!
مقاله اصلاً از وقایع چند هفته، از صفحات "شپیگل" مستند تحریر یافته است، از دید اینجانب وضعیت ذیل برملا گردیده است:
1 – جلالتماب حامد کرزی رئیس جمهور سابق را "هنرمند زنده ماندن" خوانده اند، که چندین مرتبه، مورد "سوء قصد" قرار گرفته و از حوادث زنده مانده اند. (بی بی سی، چندی قبل از هشت بار نام برده، است) و حال هم از خلال گزارشات، با "خطرات امنیتی" مواجه می دانند.
2 – حکومت جدید، که در مقاله از عمر 15 روزه نام برده شده است و قرار اخبار اولین "جلسۀ شورای" وزیران، در مورد "پیشنهاد..."، تدویر جلسه نموده و "فیصله" صادر کرده است.
3 – "معترضین" که این "امتیازات" را اگر به جناب رئیس جمهور سابق تفویض شده باشد، "مستحق" نمی دانند.
4- منبع "ایجاد کنندۀ خطر امنیتی"، که می توان نامعلوم دانست، چنین "سوء قصد ها" قبلاً در مطبوعات، به نشر رسیده است.

حال خود شما بیابید، که "بز" کدام و "قصاب" کدام خواهد بود!
امید است، موضوع حال روشن شده باشد.
با احترام
یوسفی


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 17.10.2014

جناب محترم آغای نبیل عزیزی!

بعد از عرض سلام و محبت. به جرأت شما در مورد آغای نبیل غمین مسکینیار گرداننده ای تلویزیون آریانای افغانستان آفرین می گویم . سخنان شما همه راست، دقیق و بجا است. به یقین کامل اکثریت با ملاحظات و تبصره های شما مؤافق اند، اما به خاطر حفظ آبرو و حیثیت خود نمی خواهند مورد توهین و تحقیر کسانی قرار گیرند که فهم، دانش، ارزش و اعتبار اجتماعی شان مورد سوال است.
مالکین تلویزیون چون نبیل غمین مسکینیار و عمر خطاب و برنامه سازانی چون شفیع عیار، سجیه کامرانی و فرید یونس از کمره و مایکروفون تلویزیون سوء استفاده نموده اگر کسی گفت خدای نا خواسته بالای چشمت ابرو است، بیا و پوره کن، اولاً در تلویزیون صدایش را خفه کرده و حق انتقاد برایش نمی دهند و اگر در جایی چیزی نوشت اورا به سویۀ کوچه بی پت و بی آب می سازند و چنین فکر می کنند که این موقف برای شان حق تحقیر، تعجیز و توهین دیگران را داده. برای گرمی برنامه های خود اشخاص محترم جامعه را هتک حرمت نموده در بازار این خطباء آزادی بیان و انتقاد پزیری امتعۀ بی ارزش است.
آغای نبیل غمین مسکینیار در حافظۀ مردم ودفتر ثبت اوراق تلویزیون خود مدارک و اسناد روشن دارد که مبین طرز دید و نحوۀ تبلیغش است و همه میدانند که تا چندی قبل بیشترین انتقاداتش متوجه کدام اشخاص و کدام گروه ها بوده اما در ظرف چند ماه گذشته یک چرخش 360 درجه ای در موقف شان رخ داده . گرچه انسانی چون مسکینیار اگر آب شود و یا آتش جایی را نمی گیرد و اندک ترین نقشی در جریان سیاسی افغانستان رخ نمی دهد.
تلاش های پیهم او در دوران کرزی برای کسب موقفی نتیجه نداد. در یکی از برنامه های خود گفت کرزی از من سخت در هراس بود سخنگوی خودرا نزد من فرستاد که با او مذاکره کنم نپذیرفتم !!! این رؤیائیست که اشخاصی چون مسکینیار برای بزرگ منشی خود به دماغ می پرورانند.
سه ماه قبل مسکینیار و تلویزیونش در مضیقۀ مالی قرار داشت . از برکت فاجعه ای المناک بدخشان و حالت فلاکتبار و اسفناک هزاران یتیم و بیوه و بی سر پناه این حادثه بُجُلِ طالع مسکینیار بِر کرد و با همکاری برنامه ساز «گم شده و یافت شده» برابر مبلغ 250000 دالر جمع نمود و آنرا 130000 اعلان کرد متعاقباً به همین مناسبت کنسرتی ترتیب داد که عایدش معلوم نشد .
نبیل غمین مسکینیار عوض رفتن به بدخشان و توزیع کمک به مستحقین آنجا روانۀ زیارت سخی جان شد و بدربار اشرف الاغنیا مرد جود و سخی حضرت سپه سالار اسلام مجاهد کبیر امیر بلخ متولی زیارت شرفیاب شد. در وصف این نور تابان قصیده ها سرود و بسی حمد و ثنا گفت این شهنشاه شهرک ها و غاصب ملک و زمین بینوایان ، ثروتمند بی مثال در برابر این همه خضوع و خشوع و ارادت و اخلاس بر علاوه توته زمینی کیسه های از سیم و زر به مسکینیار اعطا نموده به وی لقب عطا یار بخشید و برایش در مسیر خدمت به شورای نظاریان و مبارزۀ انتخاباتی عیار او عبدالله دستوراتی لازم صادر نمود. یار مسکینان زمین احترام بوسه زد و عهد سپرد و به مزاری آن شاه مردان سوگند وفاداری یاد نمود و گفت من در خدمت حاضرم. عطا محمد نور استاد مکاران و شاه روباهان برای قناعت بیشتر مسکینیار را به آسمان بلند کرد و با چرخ باد دور شهرک اورا دورک داد.
آغای مسکینیار گفت مبلغ 80000 دالر را برای تأسیس تلویزیونی در کابل سرمایه گذاری نموده و موتر مرسدز بنز مودل سال خریداری نموده و همچنان برای دخترش چنین کرده . بگو به من که عوامل این تغییر ناگهانی در حال کسی که از نداشتن کرایۀ خانه و معاش کار کنان تلویزیون به مشکل دچار بود چه است؟ پول جمع آوری شدۀ بدخشان و یا بخشایش سخاوتمندانۀ عطای نور.
او حالا یک متعهد وفادار است و برای انجام صادقانۀ خدماتش و اثبات وفا داری باید هر کار اشرف غنی احمدزی را انتقاد نموده وی را دیوانه معرفی نماید.
آغای نبیل غمین مسکینیار در ابتدا پهلوی نادر نعیم ایستاد چون او کم دوام بود ره درگه زلمی رسول پیش گرفت چون آیندۀ ندید در ویرانه ای بلخ به گنجی راه یافت و مراودات در محفل عروسی پسر کمال نبی زاده در ازبکستان با عطاء محمد نور مستحکم تر شد.
قریب بود گاو شیریی از باغچۀ مسکینیار فرار کند، او با همه هوشیاری و پختگی عواقب اقتصادی این کار را پی برد و با دسیسه و مکر و حیله ریسمان گاو شیری را در گاو طویلۀ محکم بست . از یک دزد و قاچاقبر و مشهور با الفساد به نام نبی زاده بحیث برادر محترم و مهربان خود یاد نمود. و به مردم گفت که اگر این برنامه ساز رفت آسمان به زمین پائین می افتد ودر نبود این چهرۀ تابناک تلویزیونی روز افغانستان روز ګړی می شود.
حالا بینندگان باید مصارف صابون، شامپو، سرخی سفیده، لب سرین و واسلین، لباس و تیل موتر زن برنامه ساز و مصارف تیغ ریش تراشی و کریم ریش پیراهن و نکتایی مردان برنامه ساز زبر دست را بدهند. این هم از ابتکارات پخته ای آغای نبیل غمین مسکینیار.
دشنام دادن سارقین و رهزنان زورمند کار مشکل نیست و وسیلۀ گرمی بازار تبلیغاتی گردیده و مجرمین و سارقین و جنایتکاران به مقابل این گپ ها معافیت حاصل نموده اند. واه به آن حال که بگندد نمک.
عزیزی صاحب بعضی از همکاران شناخته شده ای پورتال شما برای اقناع خود خواهی و ذکر خیری که در تلویزیون از ایشان بعمل آید نوشته های خود را قبل از نشر به پورتال به برنامه سازان تلویزیون می فرستند.
خلاصه ما را به فعالیت های سیاسی متحول شب در میان آغای نبیل غمین مسکینیار کاری نیست بشرطی که راست بگوید، اما در مقابل پول اعانۀ مردم برای بدخشان حساب ده و جواب ده است.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 17.10.2014

صد ها تقدیر و تهنیت به هموطنانی که برای حفظ و حمایت از لسان دری افغانستان در تلاش اند:

جای بسیار افتخار و خوشنودی است که در گوشه هایی ازجهان مهاجرت، ملیگرایان و آنان هموطنان ایکه به منافع علیای مردم افغانستان صادقانه علاقمند هستند، به معضلۀ تخریب و تحریف السنۀ ملی مردم افغانستان متأثر و متوجه گردیده و در حفظ و حمایت از ارزش های سنتی، عنعنوی و افغانی آن در تلاش اند. امیدواریم تا دامنۀ این مجادله و روشنگری مشروع و مردمی با اشتراک مردم ما از داخل و خارج کشور وسعت یافته و امکانات و اسباب نجات دری زیبای افغانستان را از تسلط سوداگران وابسته و متخلف، فراهم نماید.
طوریکه به هموطنان معلوم است، با صد افسوس که تخریب زبان دری اصیل و عنعنوی مردم افغانستان، با انکشاف روز افزون وسائل ارتباط جمعی در داخل کشور قوس سعودی را می پیماید. روزی نیست که چندین و چند تا لغت نا مأنوس، غیر ضروری و مسخره ای جانشین لغات شیرین، عام فهم و مروج در محیط زیست ما نگردد و با افسوس، سبب پریشانی و نا امیدی مردم ما نگردد. در ۱۳ سال اخیر که در های افغانستان جنگ زده دوباره بروی جهان باز گردیده، هجوم فرهنگی مملکت همسایه که جمعی آخوند فتنه جو و مزور در رأس امور آن قرار دارند، با مصارف گزاف علناً فرهنگ کهن و لسان ارزشمند و اصیل ملت افغانستان را به انهدام سوق می دهند.
خوشبختانه مباحثات روشنگرانه ایکه به ابتکار محترم قیس کبیر در پورتال افغان جرمن آنلاین صورت می گیرد، نه تنها برای استندرد سازی زبان که بذات خود طریقی خواهد بود که در آینده سبب نجات لسان دری اصیل ما را فراهم نماید، بلکه زمینۀ مباحثات و روش های مفید دیگر هموطنانرا هم وسیله میگردد. مضمون آموزندۀ مطبوعاتی خبره، محترم مسعود فارانی تحت عنوان« نباید زبان را ابزار سیاسی ساخت»، در هر دو قسمت، قابل قدر و توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفته است که که احساس والایشان را برای حفظ سرمایۀ ملی و ارزش های اجتماعی کشورش ثابت می سازد.
درین مبارزۀ مقدس باید کمال سپاس و ممنونیت را از دانشمند ملی گرا محترم سراج وهاج، محترم قیس کبیر، نویسندۀ مدبر افغان مسعود فارانی، محترم داود موسی، نویسنده و شاعرۀ افغان صالحه، وهاب، واصل و هر هموطن بادرد دیگری که متوجه وخامت استحالۀ تغیر لغات و اصطلاحات ارزشمند دری به جانشین نا متجانس غیر معمول ایرانی، گردیده اند، داریم تا باشد که روش نیکوی آنان راهی را برای حفظ لسان دری و توقف هجوم فرهنگی کاملاً پلان شدۀ گماشتگان دولت آخوندی در خاک ما، کارگر واقع شده و مردم افغانستان را متوجه این بلای کلتوری عظیم نماید. اینقلم از همان آوانیکه تحریف لغات و اصطلاحات مروجۀ مردم افغانستان با وابستگی به رژیم آخوندی آغاز به فعالیت نمود، نوشته هایی را در مطبوعات موجوده به نشر سپرده ام تا وجیبه و حقوقی را که مردم و مملکت بالای هرفردی بنام « افغان» دارد، از یاد نبرده باشیم.




اسم: رسول    محل سکونت: از مونشن     تاریخ: 16.10.2014

امتنان از خواهر دراک وآگاه هموطن!
از خواهر بزرگوار خانم ملالی نظام جهان امتنان و تشکر میکنم که ایشان نیز به خطاهای یوسفی توجه کرده اند. خواهر گرامی این شخص فکر میکنم از بدو پیدایش تا کنون کاری را انجام نداده است تا کسی را دلشاد گرده باشد. من در تمام مقالات او بوضاحت می بینم که مذمت نامه ای ملی گرایان بوده و بجز نفرت چیزی دیگری را رقم نمی زند. اما سایت افغان جرمن آنلاین او را درسینه میفشارد که گویی انسان قحطی است.
او در جریانهای ضد مردمی مثل خلق وپرچم به درجۀ دکترا رسیده ویکبار هم که شده بنا به خصلت نخواسته راهی یا پیشنهادی را ارائه کند که بنفع جامعه ومردم افغانستان باشد. بلاخره باخود فکر کردم که چرا چنین انسانی در برابر مردم خودش و بهترین شخصیت های ملی گرای افغانستان عزیز با کینه توزی عمل میکند و به آنها اهانت روا میدارد. گرچه بقول مردم گوشت گندیده به خود فصاب رجعت میکند. اما باز هم آقای یوسفی همیشه خصلتأ هر حرکت مردمی را زیر سؤال میبرد تا ارزش آنرا تنزیل داده باشد.
ازنوشتۀ اخیر جناب داکتر یوسفی واقعاً چیزی نفهمیدم گویا بازهم المعنا فی البطن شاعر


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2014

به جواب سؤال آقای سلطان احمد از "هالند" که می گویند: "آقای داکتر یوسفی چه میخواهد به خواننده بدهد؟"

یوسفی خواهان آنست، تا در حدود توان و امکانات، از لابلای نشرات خارجی، در بارۀ صورت وقوع حوادث کشور ما، از طریق همین "پورتال افغان جرمن آنلاین" معلومات تقدیم نماید. اینکه معلومات مطابق میل شما باشد و یا نباشد، مربوط شماست. اما آنچه، با بدبینی احتمالی، نتیجه گیری سطحی نموده، چنین وانمود می کنید، که گویا در "ضرب المثل"، هدف نویسنده خدا نا خواسته، رئیس جمهور جدید باشد، این چنین برداشت، کاملاً دور از حقیقت است. اگر شما جریانات اخیر را در نظر می گرفتید، در صورتیکه، فیصلۀ "شورای وزیران..." در بارۀ"خانه" و یا "نامگذاری" میدان "هوائی درست باشد، پس رئیس جمهور جدید، تقدیر کننده می باشند. درین مطلب هدف از "مخالفین" صاحب امتیاز است، که جناب تقدیر کننده، به هیچ صورت، هدف بوده نمی تواند.

به جملات ذیل، در مقاله (که حتماً نخوانده اید و الی به معنی آن پی می بردید) توجه نمائید:

در حالیکه دیگران، به مفهوم "امتیاز"، نگریسته، بعضاً، از توضیحات آنها هم چنین انتباه حاصل شده می تواند، که گویا حکومت جدید، "باید" در هر تصمیم، قبلاً از محافل "لابی های جهادی"، و این چنین نویسندگان، هدایت بخواهد. حال اگر این خبر دقیق باشد، که "سیستم" دولتی افغانستان، امنیت رئیس جمهور سابق را تحت خطر دیده، چنین تدارکات را گرفته باشد، که دیگران آنرا "امتیاز" غیر مستحق می دانند، جناب رئیس جمهور سابق، جلالتمآب حامد کرزی در وضعیتی قرار می گیرد، که ضرب المثل: " بز در غم جان کندن، قصاب درغم چربو "، جای استعمال خود را می یابد.

از جانب دیگر از کلمۀ دیگر، "نوکر کرائی" هم یاد آور می شوید. این جمله بعنوان "نقل قول" از مصاحبۀ یک "پروفیسر افغان شناس" آلمانی در سلسلۀ مقاله، به تأریخ ۱۱/۰۹/۲۰۱۴ نشر شده، یک سؤالیه، بعد از نقل قول گذاشته شده است. هدف این سؤال شخص مشخص نبوده، جناب رئیس جمهور نو، به تأریخ ۲۹/۰۹/۲۰۱۴ اشغال مقام نموده اند. به تأریخ اول اکتوبر ۲۰۱۴، در مقالۀ اینجانب تحت عنوان: " وطندار در نقش ضامن دیموکراسی" خوشبینی خود را نسبت به آینده، با ذکر "نقل قول" از جلالتمآب رئیس جمهور نو، ابراز نموده ام. امید است، حوصلۀ خواندن این چند سطر را داشته باشید.

با احترام
یوسفی


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 16.10.2014

با عرض سلامها امتنان دارم که بقول حافظ بزرگ : صلاح کار کجا و من خراب کجا
باو جود این از ذواتی محترمی مثل جناب اکادمیسین اعظم سیستانی مورخ نستوه عصر ما ، خانم دانشمند وگرامی شاعره و نویسندۀ حساس ونکته دان محترمه زرغونه عبیدی فعال سیاسی بخصوص درعرصه زنان کشور، جناب سراج وهاج قلمدار ملی که نستوهانه در راه اعتلای کشور قلم زده اند، همچنان جناب یونس اشرف داکتر مجرب وتوانا یکه دست اعجاز گرش همیشه در خدمت انسان وانسانیت صمیمانه مدد گاربوده ، همچنان خانم شیما غفوری بزرگوار که با ارادۀ خلل ناپذیر ایشان یک لحظه هم از فکر وطن وزنان وطن چه درنویسندگی وچه در شعر وچه درعمل خدماتی ارزش مندی را این فعال ملی انجام داده اند، همچنان از خانم فرهیخته ملالی نظام ، قلمداریکه همیشه قلم نستوه شان در حراست از ارزش های ملی کوتاه درنگی نداشته وپیوسته این خدمت را وظیفه خود دانسته در افشای هر نوع توطئه وترفند که برضد مردم بوده با شهامت وبا افتخار پرداخته اند. همچنان از شاعرۀ گرامی خانم فرهیخته صالحه وهاب واصل که خواست اعتلا و تکامل کشور را خط ومشی اصلی خود میشمارند، و جناب قیس کبیر که شب وروزش را وقف خدمات ملی برای کشور کرده اند و دوستان دیگریکه از قلم مانده باشند صمیمانه سپاسگزارم که به نوشتۀ بنده توجه داشته اند . و نظرات گرامی شانرا چه تلفونی و چه با ایمیل ویا در نظر سنجی پورتال گرامی افغان جرمن آنلاین ابراز کرده اند اظهار امتنان میکنم . با عرض احترام


اسم: ح. ریاض   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.10.2014

تشكر صالحه جان واهب واصل عزيز و گرانقدر! در رابطه با مطلب تان تحت عنوان" پاسخ با شرح جزئیات به مقالۀ زبان شناس توانا استاد هاشمیان ( قسمت دوم ) " که خيلي جالب بود و بسیار درست تحليل كرده ايد، میخواستم بگویم که متأسفانه من بخش اول اين بحث زيبا را نخوانده ام. يقيناً که همين قسم دلچسپ بوده است که به زودی خواهم خواند. بهر صورت من دراين مورد با شما همنظرم كه اين امر در حقيقت مربوط به
متخصصين زبان و مسؤولين حفظ زبان و فرهنگ كشور است. كه من و شمارا، سر وقت به خطر هایی كه ميتواند باعث انحراف نسل جوان گردد و به فرهنگ عزيز ما صدمه ای وارد سازد، هشدار داده و از شيوع کلمات و عبارات نادرست در زبان، جلوگيري نمايند. اين مشكل یا گناه را به گردن اين و آن انداختن و يا فضل فروشيهای بي فايده و بدرد نخور، حل نمي شود.
بلكه با تحليل عالمانه و تشخيص کلمات درست و نادرست و تدريس و كنترل آنها در مكاتب و رسانه ها، قابل حل است. با عرض حرمت .


اسم: صالحه واهب واصل   محل سکونت: نیدرلند    تاریخ: 16.10.2014

خواهر گرانقدرم خانم زرغونه عبیدی عزیز درود بر شما!
سپاس و تشکر از حسن نظر تان در ارتباط با جوابیۀ ما به استاد گرامی هاشمیان صاحب گرامی. قسمی که شما هم بخش بر گزیدۀ تان رااز جوابیه درج نظر سنجی نموده اید، هدف ما(محترم کبیر و این جانب) هم فقط از نوشتن این مقالات جد و جهدیست که به کمک هموطنان فرهنگ دوست و ادب پرور ما با استفاده از توانایی قلم ها و دست های توانا و رسایی بزرگان زبان شناس مابتوانیم مشکلات زبان های ملی ما را در تکنالوجی اطلاعاتی امروزی آشکار ساخته با وحدت و همبستگی این دانشمندان کشور در سراسر جهان این سرمایۀ ملی ما را از بزرگ ترین خطر نابودی نجات دهیم. که الحمدلله همه روزه شما و همه خوانندگان محترم این وبسایت ملی شاهد اید که به تعداد همنظران و همدلان ما درین عرصه افزوده میشود و همه دیده های بینای افغان متوجه این خلاء شده، اهداف شوم و تهاجم فرهنگی ایران را درک میکنند و برای نجات این سرمایۀ ملی شان با ما می پیوندند و با بزرگواری زیاد اندوخته های شان را در قالب مقاله های بسیار بسیار وزین با ما و همه خوانندگان ازین طریق شریک میسازند.
به امید وحدت و همبستگی هر چه بیشتر و مستحکمتر هموطنان مردم دوست ما


اسم: ح. ریاض   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 16.10.2014

محترمه ای عزيز و گرانقدر صالحه جان واهب واصل گرامی از اين مضمون جامع و زيبای تان كه راجع به مراسم شكوهمند، نصب موقتی مجسمۀ محترمه ناديه جان قانع بانوی افتخار آفرين كشور ما، كه با دست و پنجه های هنرمند اقای معصوم برهنه پيكر تراش چيره دست افغان، ساخته شده بود و به موسسه ای - بيرامی - در شهر
فرانكفورت برگذار شده بود،بسیار زیبا و جامع نوشته ايد، جهاني سپاس. و همچنين از همکاران وبسايت وزبن (افغان جرمن آنلاين) كه در معرفی شخصيتهای افتخار آفرين كشور عزيز ما نقش داشته و دارند، و شخصیت های ملی کشورشان رابدون در نظر داشت هر نوع تبعیضات زبانی، نژادی سیاسی، قومی و..... چه در داخل و چه در خارج از کشور معرفی میکنند و از کار کرد ها و فعالیت های هموطنان شان تقدیر و ارج گزاری میکنند تشكر میکنم .


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 16.10.2014

برادر محترم آقای سلطان احمد از هالند،
گرچه این قلم مدت های مدیدی می شود که مانند تعدادی دیگراز هموطنان مطبوعاتی به افتخار نخواندن مقالات«!» جناب داکتر یوسفی نایل گشته و وقت و آسایش فکری زیادی نصیب گردیده است، ولی شکایت و ارزیابی شما هموطن محترم، یکبار دیگر مرا وادار به مطالعۀ مقالۀ اخیر جناب شان نمود. همان طوریکه فرموده ایید، باور بفرمایید که افسانۀ سرمنگسک« مگسک» کاملاً به این نوشته وفق می نماید. بلی راپور های پراگنده که هیچ موضوع مهم و یا جدیدی ایرا در مورد احوال وطن و زعامت نو آن بیان ننموده بلکه حواس خواننده را کاملاً پریشان و آزرده می سازد، با استعمال بیشمار و بیجای ناخنک ها، کامه ها و قوسین که هرکدام باید مفهوم و معنای خاصی را در سطور ارائه نماید، پراگندگی ذاتی موضوعات در نوشته بیشتر تبارز مینماید.
حال، در مضمون« بز در حال جان کندن قصاب در غم چربو» معلوم نیست که حامد کرزی باوجود حکمرانی ناکام و فاسد و طولانی خویش، به چه دلیل به یک حیوان در حال نزع گویا« با مثال های بیربط میدیای آلمانی»، تشبه گردیده و داکتراشرف غنی صرف با چند روز محدود قدرت سیاسی، چرا در صدد دریافت«!؟» چربو می باشد؟ در حالیکه دیده می شود که رئیس جمهور جدید، عجالتاً در مدت کوتاهی اقدام به تعدادی اصلاحات اجتماعی نموده است. اگر حیوان و قاتل آن به زمامداران نامبرده ربطی ندارند، پس عنوان مقاله چه را ثابت میسازد؟ عکس هایی که از مطبوعات آلمانی جمع گردیده، نامفهوم و با چاپ بسیار مغشوش و نامرتب به نشر رسیده است. راستی این مضمون دقیقاً در بارۀ چه تحریر یافته است؟
با شما برادر محترم همعقیده هستم که مضامین ایشان در حقیقت هیچ ارمغانی برای آموزش، ارزیابی، قضاوت و استفادۀ مثبت معلوماتی ای که هدف و وظیفۀ نویسنده باشد، برای ذهن و خاطر خوانندگان در بر ندارد و اگر دارد، میشود که هموطنان ما درین زمینه رهنمون ما گردیده و با ارایۀ دلایل واستناد، بر ممنونیت مایان بیفزایند.


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.10.2014

خوشبختانه به تاریخ دوازدهم اکتوبر قسمت اول مقالۀ محترم مسعود فارانی را زیر عنوان "نباید زبان را ابزار سیاسی ساخت" مطالعه کردم. جناب فارانی صاحب با پهنای دانش ادبی و تاریخ ادبیات توانسته اند، دروغ بافی های تحمیلی را در مورد زبان های فارسی، دری و تاجیکی و ارتباط مستقیم زبان دری را با زبان پارتی برملا سازند.
ایشان با استدلال خیلی عالمانه چه زیبا تذکر داده اند که:" زبان تنها گفتار نیست، بلکه عصارۀ فرهنگی با تعلقات محیطی و جزئیات اجتماعی است". ..."زمانیکه جزئیات و خصیصه ها با هم فرق کنند در آنزمان نمیشود که بخشی از زبانی را که در محیط بیگانه تحت جبر جغرافیایی و فرهنگی بخصوص، رشد کرده است، بتوان با زبانی که در محیط بیگانه تحت جبر جغرافیایی و فرهنگی خاص دیگر رشد کرده باشد، یکسان دانست." این تعریف مانند چراغی خواهد بود به دست کسانی که از خصوصیت خاص زبان دری در جغرافیای افغانستان در اختلاط با فرهنگ های مختص به این کشور دفاع مینمایند.
به آرزوی مطالعۀ بخش های بعدی این مقاله


اسم: Ghaznawi Ghilzai   محل سکونت: Virginia,USA    تاریخ: 15.10.2014

قهرمانی ملالی در مکتب رفتن و پایداری وی در ادامه مبارزه برای حقوق شاگردان ، دختران و زنان و تسلیم ناپذیری در مقابله با تروریزم و افراطی ها قابل قدر و ستایش است. اما استفاده عظیم سیاسی و تبلیغاتی پاکستانی ها از وی باید پوشیده نگذاشته شود. پاکستانی ها که در بازی دادن سیاستمدار های غربی و افکار عامه دنیا درجه اول هستند و خودشان بوجود آورنده ،اداره کننده و تمویل و تسلیح کننده طالبان میباشند ، از این حمله وحشیانه طالبان به این دختر قهرمان استفاده کرده و در سطح جهانی خودشان را مظلوم و قربانی معرفی میکنند. از زمان اختراع دولت مصنوعی باکستان پدر ملالی اجازه نداشته است که به زبان مادری اش پشتو بخواند و بنویسد- اما بعد از این واقعه پدر ملالی منحیث قونسل کلتوری در انگلستان مقرر شده است و از هر جمله و محفل در تجلیل از ملالی به نفع پاکستان استفاده تبلیغاتی صورت میگیرد. همه به یاد دارند که وقتی عمران خان -سیاستمدار اختراع شده توسط اردوی پاکستان - به دیدن ملالی زخمی به شفاخانه آمد و در جواب خبرنگاران گفت که آنهائی که به ملالی حمله کرده اند تروریست هستند اما آنهائی که در افغانستان میجنگند جنگجویان راه وطن و خدا هستند. پاکستانی ها در هر عرصه از خاک و مردم و حتی تاریخ افغانستان استفاده مزورانه کرده اند- نگذارید که مظلومیت و قربانی ملت افغاانستان نیز توسط پاکستان استفاده بگردد.


اسم: sultan ahmad   محل سکونت: haland    تاریخ: 15.10.2014

اقای داکتر یوسفی چه میخواهد به خواننده بدهد؟

داکتر یوسفی دراین شب و روز خیلی فعال شده است وروزی نیست که از وی یک مقاله (بگذریم ازاین که محتوایش چیست؟) در افغان جرمن اونلاین به نشر نرساند.وی در اکثر مقالات خود که معمولاً از پنج صفحه کمتر نیست، هیچگاه هدفی مشخص و پیامی مشخص ارائه نمیکند، معلوم نیست که گردانندگان سایت افغان جرمن در مقالات این آقا چه دیده اند که هر روز یک مقاله از قلم وی را روی سایت خود میگذارند. آیا آقای مدیر مسوول گفته میتوانند که داکتر یوسفی درمقالۀ (بزدغم جان خود وقصاب دغم چربو) چه چیز را میخواهد افاده کند؟ آیا به نظرنویسنده اشرف غنی قصاب است وکرزی همان بز که توسط رئیس جمهورجدید سربریده میشود؟ یک هفته پیش ما از تلویزیونهای کابل شنیدیم که آقای اشرف غنی به حامدکرزی، یک عمارت لوکس چندین میلیون دالری را با میدان هوائی کابل بخشش کرده است، پس کجای کارهای اشرف غنی احمدزی به یک قصاب شبیه است؟ چرا آقای داکتر یوسفی پشت داکتر اشرف غنی را رها نمیکند، گاهی او را (نوکر کرائی) لقب میدهد (به مقالۀ سخت ترین وظیفه درجهان قسمت پنجم رجوع شود) وگاهی او را قصاب حامدکرزی میشمارد؟ آخرهدف داکتر یوسفی از این مقالات بی محتوایش، تخریب رهبری جدید افغانستان نیست تا از وزنه اش بکاهد و بااین استدلال های پوچ رهبران کمونست افغانستان را برائت بدهد؟
اگر خوانندگان مقالات داکتر چیزدیگری از نوشته های وی که فقط جملات معرفی بالا وپائین عکس های یک مجله را برای خواننده ها تشریح میکند و هیچ سخن و نکتۀ بدرد بخوری در بر ندارد فهمیده باشند، بما توضیح دهند!


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 15.10.2014

بررادران گرامی،
در این روز ها خیلی زیاد از انتقال مسالمت آمیز قدرت برای اولین بار در تاریخ افغانستان در همه جا سخن گفته می شود.
به جز از چند استثنا که در هر کشور ممکن وجود داشته باشد، تمامی انتقال های قدرت دولتی در تاریخ معاصر افغانستان صلح آمیز بوده است. حتی انتخاب احمدشاه بابای درانی بحیث پادشاه افغانستان، بیشتر از دو نیم قرن قبل بشکل دیموکراتیک در مزار شیر سرخ کندهار صورت گرفته است.
انتقال قدرت از احمدشاه بابای درانی به تمیورشاه بعد به زمان شاه و به همین ترتیب همه و همه بشکل صلح آمیز صورت گرفته است.
انتقال قدرت از امیر عبدالرحمن خان به امیر حبیب الله خان هم صلح آمیز بوده است. انتقال قدرت از امیر حبیب الله خان بعد از شهادت مرموزش به پسر سومش یعنی امیر امان الله که در سیستم شاهی خلاف رسم است هم بدون کدام مشکلی بزرگی بطو صلح آمیز صورت گرفته است.
انتقال قدرت از غازی نادر خان به پسر نابالغ اش اعلیحضرت بابای ملت با وجود آنکه برداران خیلی مقتدر و حاکم در صحنه امور دولتی هم داشت، بطور خیلی مسالمت آمیز صوررت گرفت و اعلیحضرت بابای ملت که در آنزمان 16 سال داشت زمام امور را بدست گرفت.
انتقال قدرت از اعلیحضرت بابای ملت به شهید سردار داود خان طی یک کودتای سفید و بدون خونرزی و مقاومت صورت گرفت و اعلیحضرت بابای ملت بزودی از وی بعیت هم نمود.انتقال صلح آمیز.
انتقال قدرت از ببرک به نجیب هم صلح آمیز بود، انتقال قدرت از مجددی به ربانی هم صلح آمیز بود، انتقال قدرت از ربانی به کرزی هم صلح آمیز بود و بالاخره انتقال قدرت از کرزی به اشرف غنی هم صلح آمیز است... پس چرا اولین انتقال صلح آمیز در تاریخ افغانستان؟؟؟
بلی اولین انتقال دیموکراتیک قدرت درست است.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 15.10.2014

در ارتباط به مقالۀ
" پاسخ با شرح جزئیات به مقالۀ زبان شناس توانا استاد هاشمیان ( قسمت دوم ) "

با سلام به دوست گرانقدرم صالحه جان وهاب واصل!

خوشحالم از اینکه این نوشتۀ زیبای شما زینت بخش سایت وزین " افغان آسمایی " نیز گردیده است. به عوض تبصره جداگانه از خودم در مورد، از مقالۀ شما که گویای بهترین اهداف و تلاشهایتان در مورد است، مقطع برگزیدۀ خویش در نظر سنجی جابجا مینمایم:
شما نوشته اید:

" همه مساعی و جد و جهد ما از نشر این مقالات و هم در دسترس قرار دادن اندوخته های بزرگان ادب کشور، رسانیدن آوای ملت به گوش مسؤولین و مقامات بلند مرتبۀ حکومتیست و آگاهی شان از بزرگ ترین خطر نابودی زبان های ما در آیندۀ نه چندان دور در تکنالوژی اطلاعاتیست که از نگاه تخنیکی نظر به استفادۀ کثیر روز مرۀ ما، هر لحظه از تکنالوژی و امکاناتش با آن روبرو می گردیم. امید است بزرگان قلم بدست ما این جسارت ما را که حفظ و نگهداشت منفعت ملی مردم ما ( زبان های ملی ما ) از نابودی، مرام نهایی آن است، فرا کشیدن پای ما از گلیم ما، تلقی نکنند. "

زحمات شما و محترم قیس کبیر را در این زمینه، نهایت ارزشمند و قابل قدر دانسته و برایتان موفقیت فراوان آرزومندم.


اسم: جان محمد   محل سکونت: امريکا    تاریخ: 15.10.2014

به مسؤولين محترم افغان جرمن آنلاين!

ممکن است مقالاتى را که در ويبسايت تان نشر ميشود، علاوه بر فارمت پى دى اف، به فارمتى که در ويب خوانده شود، هم نشر کنيد؟ فعلاً اگر بخواهيم مقالات شما را از طريق تيلفون همراه بخوانيم، مجبور استيم که اول آنها را داونلود کنيم، و بعد بخوانيم، که هم وقتگير است و هم يک مشکل اضافى. خواستم به اين وسيله از شما خواهش کنم که مقالات تان را از تريق ويب هم در اختيار ما بگذاريد تا بتوانيم با يک کليک از خواندن آنها مستفيد شويم. از توجه تان اظهار سپاس ميکنم


اسم: Aref Abassi   محل سکونت: California    تاریخ: 15.10.2014

ملالی، نامی با اصالت تأریخی و حاوی حماسۀ افتخار آفرین و جاویدان یک دوشیزه ای قهرمان افغان در نبرد خونین و غیر متوازن میوند. دختری که با یک نعره ای سحر آفرینش که تحکم، صلابت و قاطعیتش فزونتر از دستور هر قوماندان یک جبهه در چنین حالت بود مسیر مبارزه را تغییر داده و مبارزین در حال فرار را دوباره به میدان نبرد کشاند. و بزرگترین افتخار را نصیب افغانستان نموده نقش برازندۀ زن را در این جامعه اگر اسارت ارباب سود جوی دین را درهم شکند متجلی ساخت.
با یک محقق انگلیس در دوران سلطنت در راه بازگشت از وادی هیرمند سری به میوند زدیم . او گفت این میدان و این جنگ برای هردو جانب جای افتخار است، انگلیس ها با تلفات بسیار سنگین مقاومت نمودند و افغان ها با تفاوت بیحد زیاد و غیر قابل باور اسلحه و تجهیزات با انگلیس ها جنگیدند و قربانی بیشماری به جا گذاشتند. بعد از شنیدن این تبصره برایش گفتم نحوه ای جنگ به یک جانب افتخار بیشتر می آفریند لذا افتخار جانب افغانی به مراتب بیشتر از انگلیس ها درین واقعه ای خاص است . افغان ها از وطن و خانه ای خود دفاع نمودند و انگلیس ها متجاوز بوده برای اشغال این خاک جنگیدند. انگلیس هوشیار سر خودرا به علامت تصدیق تکان داد و گفت این نوع مبارزات برای مقامات انگلیس دروس با ارزشی بود.
یا آدر طول تأریخ ما روزی را به نام ملالی تجلیل کرده ایم چه در دوران سلطنت و چه در جمهوریت اگر مجسمۀ ملالی را ساخته نتوانستیم آیا میناری را در کابل و یا قندهار بنام ملالی بناء کردیم و فقط یک مکتب نسوان به نام او مسمی شد. البته چنین توقع از دولت کمونستی و حکومت ربانی بنابر دلائل روشن نمی رفت.
و اما دوشیزه ای پشتانه ای جوان ملالی یوسف زی که برای داعیۀ عالی انسانی جان خودرا بخطر انداخت و مبارزۀ خودرا جهانی ساخت برای مردم افغانستان و مبارزین ضد جهالت و عقب گرایی و نابودی معرفت از بسی جهات مایۀ افتخار است. من چندین صحبت این دختر دلیر و با اراده را در محافل مختلف در امریکا شنیدم او نه تنها بر اهمیت علم و معرفت برای زنان تأکید نمود بلکه ذهنیت های تاریک بسی امریکایان را در مورد اسلام و غلط پنداری شان روشن گردانید و همچنان راه حل مبارزه با تروریزم را سوقیات قوت های نظامی، بمباردمان و حملات طیارات درون با تمام مصارف هنگفت ندید بلکه گسترش کمک های مثمربشری و ایجاد رفاه را در طبقات نادار افغانستان و پاکستان مؤثر تر خواند. فهم و دانش این پیغله و دید جهانی اش به مراتب بالاتر از سن و سال او است. حادثۀ ناگوار مجروح شدنش بدست عناصر ضد معرفت و فهم اسلامی او را بیشتر مصمم، قاطع و دلیر ساخته. آفرین به دولت مردان مدبر پاکستان که در کنار شهرت بخشیدن به این تبعه ای جوان خود بسی بهره برداری های معقول سیاسی را در سطح جهانی نمودند.
ما مردم خود کش بیگانه پرستیم ، در قعر ظلم و استبداد و نظام قهار طالبانی به صد ها زن افغان حتی در آتشکدۀ قندهار مکاتب مخفی تدریس دختران را ایجاد نموده بودند و بسی زنان دلیر که با قوای امنیتی ، مؤسسات تعلیمی و دوائر مختلف دولتی کار می کردند توسط طالبان کشته شدند، ولی کسی از آنها یادی نکرد در طول دور تنظیمی ها و طالبان زنان دلیر افغان مبارزات ارزشمندی را انجام دادند ولی دستگاه فاسد دولت از این قربانیان قدری نکرد در غیر آن ما هم مستحقین جائزۀ نوبل داشتیم اگر عقل و تدبیر و مسؤولیتی می بود . کار کردن و خدمت در دستگاه فاسد حکومت و شهرت های کاذب وزیر این و آن قابل تذکر نیست ولی جائزۀ نوبل به کسانی چون ملالی داده شود که در سطح قریه و دهکده مشعل مبارزه را علیه استبداذ جهل و بی خبری می افروزد و پیام های بس تکان دهنده به ارباب جنگ می دهد.


اسم: عبدالرزاق وحیدی   محل سکونت: كابل    تاریخ: 14.10.2014

با عرض سلام

اسلام دین صلح و سعادت است که مردان و زنان بزرگی را به جهان معرفی کرد. بزرگانی چون سید جمال الدین افغان که در اخوت اسلامی و نهضت عدم خشونت خدمات ارزنده ای را ارایه نمود.

سالها پیش غفارخان و در این اواخر خانم سیما سمر در سالهای 2009 و 2010 به پاس خدمات شایانشان در اشاعه معارف و عرصه های اجتماعی به پناهجویان نامزد و مستحق جایزه نوبل بودند ولی سیاست در هر زمان با نادیده گرفتن این حق اِجحاف بزرگی را روا داشت.

امروز جای بسی خرسندی است که این حق به فرزند اصیل این بزرگان اعطا می شود.

اما برای ما جای بسی تاسف است که درباره ملاله یوسفزی وقتی حرف می زنیم که او رسانه ای شده است و جوایز نوبل و ساخاروف را دریافت کرده است. وقتی جهان روز تولدش را تجلیل می کند.

ارزش کار ملاله نه در جوایزی است که دریافت کرده است بلکه در شجاعت اوست. شجاعتی که در پاکی و معصومیت کودکانه و لطافت زنانه اش بکر و دست نخورده بود. شجاعتی که حتی مرگ را هم به مبارزه طلبید. چه بسا وقتی یازده ساله بود و حرفهای دلش را شجاعانه می زد و از تهدید به مرگ هم هراسی به دل نداشت باز هم همان قدر قابل تجلیل بود.

عجیب است. ما که باید او را به جهان معرفی می کردیم. ولی این جایزه نوبل بود که شجاعتش را به ما یادآوری کرد.

شجاعتی که نه در صحنه جنگ بلکه برای نفی خشونت تبارز می کند و پیام صلح دارد. شجاعتی که برای نجات نَوع بشر از تاریکی به روشنایی است و از جهالت به سعادت و علم و آگاهی.

ملاله جان!

می دانم که حالا شنیدن توصیفات برایت مثل جایزه هایت سمبولیک شده است.

سخت است تا درک کنیم وقتی که در برابر مردانی که ناگهان بس حامل متعلمین را متوقف کردند و مردی که بالا شد و با خشم فریاد زد که بُگویید کدام تان ملاله‌اید، اگر دهان‌تان را باز نکنید، همه‌را می‌کشم چه وحشت کودکانه ای وجودت را فرا گرفته باشد؟ حتماً صَدای آن مرد رعدی بود و برق چشمان خون آلودش وحشتی داشت. اما چه توصیفی می تواند شجاعت یک دختر نوجوان را در برابر خشم و تنفر مردانه یک قاتل بی رحم بیان کند؟

چرا همان روز اکتُبر وقتی قربانی شدی شجاعتت را درک نکردیم؟ تو که چون گل ظریف بودی وقتی که سر و گردنت آماج مرمی ها قرار گرفت ما فکر کردیم چون دیگر گلهایِ پرپر شده یِ این گلستان "قابل فراموش شدن" هستی. امروز چون در تلاش قهرمانانه ات برای زندگی دوباره پیروز شده ای، جهان تو را به یادمان انداخت.

می بخشی که ما از خود اینقدر بیگانه ایم. می بخشی که تا پیش از اکتُبر 2012 شجاعتت را تجلیل نکردیم.

ما هم اینجا نیامده ایم تا تو را اینقدر دیر تجلیل کنیم که خود توصیف جهان شده ای. امیدواریم بتوانیم تا از شجاعت کودکان، مادران، پَدران، زنان و مردان این مشرق زمین تجلیل کنیم قبل از آنکه مغرب زمین آنها را به ما بشناساند. از کسانی که امروز درکنار ما هستند ولی ما آنها را نمی بینیم و از کسانی که شجاعانه از کنارمان گذشتند ولی هنوز هم ما یادمان رفته تا از آنها یادی کنیم.

با احترام


اسم: ashâh   محل سکونت: gêrmny    تاریخ: 11.10.2014

شیما جان غفوری تشکر ازمحبت شما در حق پروگرام عیدی! شمابسیار عزیز و مهربان هستید، شما با کار های انسانی تان همیشه به سلامت باشید.

نوری صاحب بسیار گرامی و بزرگوار،
تشکر از حوصله مندی شما و دیگر عزیزانیکه پروگرام بندهء حقیر و فقیر را از شروع الی ختم شنیدند و توصیف نمودند. یک دنیا ممنون. هچنان متشکرم که مرا متوجه موزیک بسیار بلند و بسیار پائین ام نمودید، در بر نامه های آینده حتما متوجه این نکته خواهم شد، سپاس وامتنان از هر یکی شما عزیزانی فرهنگی ام.
صحت و سلامتی و خوشبختی همیشه در هر قدم با شما عزیزان همراه باد.

آشا


اسم: ولی احمد نوری    محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 11.10.2014

آشا جان عزیز
لطفاً سلام و محبتم را بپذیرید و به زبیر جان عزیز هم واسطه شده مرا ممنون سازید. از تحفۀ بسیار ارزشمند معنوی تان به زنان افغان به موقع، نه تنها من لذت بردم بلکه دوستان علاقمند به پورتال افغان جرمن آنلاین نیز حظ برده اظهار قدردانی نموده از آن استقبال کردند و از من خواسته اند تا ستایش شان را به شما برسانم. واقعاً چه زیبا با تکیه به خدای خود که همانا جایگاه بلند عقلانیت و عدالت است با خدای دیگری، با خدای استبداد تأریخی به گفت و گو نشسته اید. البته در استفاده از موزیک نقصی کوچکی مشهود بود و آن اینکه دفعتاً بلند می شد و دفعتاً خاموش می گردید، اگر آهسته ادامه می داشت و گاه کاه به صورت موزون بلند می شد حتماً به شنونده تأثیر و لذت بیشتری می بخشید.
بهر حال بازهم از این کار ها بکنید تا بیشتر بدرخشید.

با محبت و حرمت

ولی احمد نوری


اسم: Homayun Atmar   محل سکونت: Germany    تاریخ: 11.10.2014

ملالى دختر پانزده ساله ايكه با شعار يك دختر، يك قلم و يك كتابچه، طالبان را به لرزه در آورد!
از شهامت و دليرى اين دختر كه بجرم مكتب رفتن توسط طالبان جاهل و تمدن ستيز محكوم بمرگ شده بود و نامردانه با فير تفنگچه شديدأ مجروح گرديده بود جهان به حيرت و ستايش است! ملالى شجاع با تمام انرژى بيدون اينكه ترس داشته باشد براى تعليم و آموزش بخصوص براى طبقه اناث كوشش شباروزى نموده كه توانسته يك الگوى خوب براى همه .دخترانيكه در يك چنين موقف اند باشد!
ملالى امروز بخاطرى اين همه شجاعت و خدماتش در اين راستا موفق بدريافت جايزه نوبل در كتگورى صلح شد!
بيآيد همه ملالى شويم و طالب و أفكار طالبى را براى ابد به زباله دان تاريخ بسپاريم!


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 11.10.2014

د محترم حنیف رهیاب رحیمی د طنز په تائيد اخرين چرند ، ولي زه وايم يک بيانيه باهزار چرند ٠ يو چرند يې محترم حنیف رهیاب رحیمی ته د سر درد پيداکړی وو ، خو ماته يې هغه چرند چي خپل په بې کفايتي او بې مسؤليتي باندي يې افتخار کولئ او ويل يې چي د قاضيانو او تر وزير صاحبانو کښته د ټولو رئسانو او مديرانو د تقرر امر ده په پټو سترګو ور امضا کړی دی او اعتراف يې وکړ چي د هيڅ شخص په اړه مي پوښتنه له چانه نه کول چي دا څه کاره
و ، ايا د يادي چوکئ او مقام د مخته بېولو او اداره کولو پوهه او استعداد لري که نه ؟ امضا مي کول کوم وخت چي به شکايت راته را ورسېدی نو مي بيا و مربوطه مقام ته ويل چي شکايت راغلی دی غم يې وخوری ، ماته دا سوال پیدا دی چي داسي ړوند ، کوڼ او د خلګو د ستونځو څخه بې خبره مشر په تاريخ کي بل هم تېر سوی دی؟ ٠
د محترم سید خلیل الله هاشمیان وړانديز مي ډېر خوښ سو چي کرزی که خپل په ژوند کي يو ښه کار کول غواړي پخپله دي منصرف سي چي نه غواړي چي د کابل هوايې ډګر د کرزي په نوم و نومول سي ، اما زه فکر نه کوم چي کرزی دي د ا فغان په ګټه کوم کار وکړي ولي که د پاکستان او يا اېران ګټي په دغه کي نغښتي وای بيا ځني منصرف
کېدئ ٠


اسم: ٌداكتر نجيب الله باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 10.10.2014

نظر به اخرین راپور کمیته مشترک نظارت و ارزیابی مبارزه علیه فساد اداری محمود کرزی فعلاً هم 8.7 میلیون قرضدار است البته بدون اسهام در شرکتهای قرضدار.

جالب اینجاست که حامد کرزی طی فرمانی مبلع 17 میلیون قرض حصین فهیم را معاف کرده است و متبافی را پرداخته این در حالیست که از جمله 900 میلیونیکه به کابل از ذخیره اسعاری د افغانستان بانک پرداحته شده و وزارت مالیه از مبلغ رااز عواید این وزارت دوباره به د افغانستان بانک بپردازد(از جیب مردم).

مردم باید قیمت دزدی های کرزی-فهیم را بپردازند...........
در سال ٢.١٣ كابل بأنك در حدود ٨ مليون خساره كرده است، براي خصوصي سازي كابل بانك در اخير سال ٢.١٣، حكومت بايد جمله ٤٨ مليون دار خساره ضرر اين بأنك را مي پر اخت تا بيلانس آن صفر ميشد.
ترجمه راپور كامل دري آن كامل آن بزودي خدمت تقديم خواهد شد.
تشكر


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 10.10.2014

طنز زیبا و پرمفهوم جناب راهیاب را تحت عنوان "آخرین چرند" خواندم که از حامد کرزی در بیانیه وداعیه اش چنین نقل قول کرده بود : «او برادرا! ده بین این دو برادرما هیچ مشکلی نیست (منظورش داکتر عبدالله عبدالله و داکتر اشرف غنی احمدزی بود)، هیچ اختلافی وجود نداره، جنگ شان ، جنگ زرگری بود، هروقت که ده ارگ مییاین، خنده است، مزاق است، کلچه و نقل خوردن اس، مه که میگویم بیایین اگه مشکلی دارین که گپ بزنیم، میگویند هیچ مشکل نداریم...همیطو نیست معاون صاحبا؟»
این گفته های کرزی در دماغ جناب رهیاب گیر مانده و راه فرار نداشت تا آنکه مشکل را بقلم آورد و قدری خود را تسکین داد.

بهرحال باید ملتفت بود که کرزی دروغ نمیگفت، اما آن دو برادر یعنی داکتر عبدالله و اشرف غنی هردو هوشیار جان خود بودند و میدانستند که کرزی با این نقل و کلچه دادن در ارگ میخواهد پای خود را در حساب آنها بکشاند و خود را نیز در تقسیم قدرت به نحوی با انها شریک سازد. لذا دو کاندید وقتی به ارگ میرفتند اصلاً خود را به اصطلاح "نمی خاریدند" و چنان جلوه میدادند که گویا "خیر خیریت" است تا مبادا کرزی از رازها خبر شود و کار را بیشتر "جق" بیاندازد. آنها بدینوسیله خود را از شر او بیغم می ساختند، درغیر آن امروز باید سه رئیس جمهور عملاً در منازعه تقسیم قدرت دست و گریبان می بودند. امید است با این شرح مختصر در تفسیر طنز مشکل حل شده باشد.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.10.2014

خانم فرهیخته صالحه وهاب و محترم قیس کبیر سلام !
نوشته های شما را دقیق در زمینه زبان خواندم با توجه به نکات آن و حساسیت موضوع در شرایط موجود و بخصوص نیازات نسل آینده را در آنها دقیق دریافتم که باعث توجه و دقت شما و بخصوص خانم مهربان صالحه جان وهاب واصل شده است.
این نوشتۀ اخیر محترمه خانم صالحه جان بیانگر اینست که هم ایشان و هم شما هر دو را با خصوصیت ملی تان پریشان این موضوع نشان میدهد. پریشان بخاطریکه ایشان و شما این سخن را ناگفته بیان داشته اید تا توجه بیشتر خبرگان قلم را که سرمشق و مرجع تقلید برای آیندگان میباشند به نکات یاد شده معطوف گردانید که آنها با سواد کردن هر کلمه و هر جمله احساس مسؤولیت کرده با دقت در نوشته هایشان متوجه باشند که طرز عمل کرد ایشان در نوشته های آیندگان تأثیر گذار است بنا ً تا ایجاد یک انجمن و یا کمسیون تحقیقاتی با صلاحیت در زمینۀ زبان، اگر بزرگان قلم با مسئولیت در سواد کردن و رقم کردن هریک کلمه و یا جمله دقت لازم نمایند این خود حرکتی است بسیار مؤثر و کارا که دشمن را خلع سلاح خواهد ساخت . مزید بر آن تکنالوژی مدرن که بقول خانم صالحه وهاب حیثیت و استقلال سیاسی زبان مارا که تا کنون در سلامتی بود و تازه برای تخریب آن هژمونیست های شوونیست منطقه و فرمانبرداران آنها دست و آستین بر زده اند تا تحت تأثیر قرار دهند، دقت بزرگان درین زمینه بسیار حایز اهمیت میباشد. که چه نوع معیار سازی را که برای نسل جوان دور از کشور باید مد نظر داشت تا در معیار کمپیوتری زبان مؤثر و کارا داشته باشند. پس تشویش و نظرات هر دو بزرگوار بسیار بر حق و بجاست که در زمینه بیشتر توجه بزرگان را به این حساسیت که زبان را با توانایی نگارش شان غنی (غنا) بخشند نه اینکه با تداخل غیر مسؤولانۀ اصطلاحات بیگانه و مغرضانه استفاده کرد و زبان مسلط و پرتوان دری ما را از پویایی و بالنگی باز داریم.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: ج    تاریخ: 07.10.2014

در بارۀ مقالۀ " از ثریا طرزی تا رولا غنی "
نوشتۀ منیره یوسف زاده
با خواندن مطلب فوق از خواهر عزیز ما محترمه منیره جان یوسف زاده فعال حقوق زن در افغانستان، نهایت دلشاد شدم. حضور منیره یوسف زاده در وطن و فعالیت های ارزشمند این زن پیشتاز در جامعۀ نهایت مغلق افغانی ما که مشارکت فعال سیاسی یک زن، با هزاران مشکل و سنگ اندازی ها مواجه گردیده و میگردد، توانسته است موج وسیع و امیدوار جوانان و بخصوص دختران جوان و زنان را در عقب خود بسیج نماید. نوشته های وی دست اول، دقیق، کاری، انتقادی و سازنده بوده و حاکی از توانائی اندیشه و قلم بلند وی مینماید. زندگی و فعالیت برای منیره یوسف زاده در وطن آسان نیست و اما ااین زن پیشتاز با شهامت، استواری و تواضع یک درخت پربار، با ریشه های عمیق در سرزمین بارور و تسلیم ناپذیر اندیشه های انسانی خویش، یکی از سعادت هائی است که من از داشتنش به عنوان هموطن، همنظر و همقدم نهایت سعادتمند استم. آرزوی من اینست تا سایت ها در مورد نوشته های ارزشمند همچو زنان استثنا قایل شده و اجازه بدهند که مطالب شان از سایت به سایت و از دهن بدهن انتقال داده شود. این خواهر ما نتنها در سطع مقالات و اما بخصوص هم در فعالیت فیس بوک خویش با ارائه نمودن مطالب روز در وطن و در باب احوال خواهران ما، توانسته است جای خاص خویش در دل من و دیگر خواهران مهاجر اشغال نماید. سروده های کوتاه و اما نهایت زیبای وی نشان دهندۀ طبع حساس وی است که گاه گاهی مملو از خستگی و ناامیدی از تاریک نظری سیاه دلان تخریب کننده نشان میدهد که توان او نمیتواند بدون پشتیبانی و صدای بلند در دفاع از وی و از خواهرانی چون او بی پایان باشد.
خواهر گرامی منیره یوسف زاده!
برایتان در همقدمی و همکاری دیگر خواهران پیشتاز ما در داخل و خارج از وطن، بزرگترین دست آوردها را در اعادۀ حقوق انسانی زن افغان آرزومندم.


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 07.10.2014

با پيشنهاد نامگذاري ميدان هوايي بين المللي كابل كه به ابتكار و عرق ريزي اعليحضرت باباي ملي در سال ١٣٤٢ هجري قمري افتتاح شد، توسط مشرانو جرگه با تعداد از سناتوران انتصابي و تعداد ديگر متملقين و بعضا شركاي حلقه مافيايي ارگ و توشيح بلا درنگ آن توسط رئيس جمهور جديد بحيث يكي از اولين تصاميم در شوراي وزيران، آب سرد بالاي كساني كه به گرمي انتظار اقدامات سه ماه اول كار كردي هاي اشرف غني را داشتند، ريخت.
اين أقدام اشرف غني حد اقل يك چيزي را يقيني ساخت، يعني براي حفظ و تداوم اقتدار دولتي، سلسله توزيع سخاوتمندانه و مصلحتي ألقاب بزرگ، مدال هاي دولتي، و نامگذاري مراكز تعليمي وتحصيلي، سرك ها و تپه ها وغيره به نام فاسدترين و بد نام ترين جنايتكاران كمافي السابق آدامه خواهد داشت.
تشكر


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 07.10.2014

١٣ کاله مو يو داسي دولت او حکومت در لودی چي په فساد، غصب، دسيسه، قومبازي، سمتبازي، جعلکاري، قاچاق او په سلهاؤو نورو کړغېړنو او انساني او افغاني ضد اعمالو يې ځان د ګراف و سرته رسولی ؤ چي په نتيجه کي هر بېوسه افغان دې ته انتظار ؤ چي دا ټوله ناخوالي به هغه وخت پای ته رسيږي چي يو په ژبه پوه، معقول، غيرتمند چي هم په جهاني سياست او هم په کورني سياست کي پوهه او تجربه ولري واک په لاس کي واخلي او دغه خرابه وطن او خلګ به راته جوړ کړي٠که حق ته تن ورکړو او رښتيا ووايو په ټولو کانديدانو کي چي رياست جمهوري ته يې ځانونه نوماند کړي وه همدغه اشرف غني دی چي د پوهي او پاکۍ په لحاظ د ډېرو افغانانو د تائېد وړ ؤ, دا چي تر
دوهم دور انتخاباتو وروسته څه پېښ شول ټولو وليدل، اما داچي اوس اشرف غني د رياست جمهوری مقام تر لاسه کړی د خلګو توقعات او قانوني غوښتني بېحده زياتي دي ، دا ښکاره خبره ده چي د ١٣ کالو خرابي په يوه ورځ نه اصلاح کيږي ولي هر اصلاحي کار چي يې شروع کړی بايد پای ته يې ورسوي د کابل بانک د دوسيې هغه اصلي او غټ ډاکوګان بايد ميدان ته راکش کړل شي او د افغان ملت وينه ځني واخستل شي٠

خو زه به اشرف غني ته يو خبره ور ياده کړم چي ويل به يې " چوکی او وزارتونه زما د پلار ميراث نه دی چي زه يې و خلګو ته تقسيم کړم " د کابل جان هوائي ډګر د چا د پلار ميراث دی چي بد ناموی يې؟ ارګ د چا د پلار ميراث دی چي پر نا اهلو خلګو تقسيميږي؟ کرزی ١٣ کلن تاريخ لري او هر افغان ته د لمر په شان ښکاره دی ، ستا اشرف غني څخه موږ دا توقع نه لرو چي تاريخ مو را مسخه او په سترګو کي مو خاوري را و پاشې ٠

په تاريخ او ملي افتخاراتو مو مه بې باوره کوه ، ځکه دغه جعلي شخصيت جوړونه چي دا څو کاله په وطن کي د کرزي په مشري رواج سوې او دادی تا يې هم شروع وکړه ، سړي ته سوال پيداسي چي ايا هغه تاريخي شخصيتونه چي موږ فخر په کوو هغه هم دغه سي کاذب شخصيتونه وه او ځينو مداحانو له هغو څخه ملي او تاريخي قهرمانان تراشلي وه ؟

ته نور اشرف غني نه بلکه د افغانستان منتخب رئس جمهور يې ستا پر کړو وړو باندي حساب کيږي ، موږ ټوله منتظر يو چي اوس به ته بل کوم ګټور اقدام د خلګو او وطن په ګټه وکړې خو ته مو پر هيلو او اميدونو باندي اورونه مه پاشه ، د کرزي سره که شخصي کومي اړيکي لرې هغه شخصي وساته پر افغان ملت يې نور مه تحميلوه دا تېروتنه اخستلای شې کنه نو منتظر يو چي کوم ځای به رشيد دوستم ته، کوم ځای به عطا نور ته ، کوم ځای به سياف ته او کوم ځا يونه به نورو داړه مارانو ته ور و بخښې او ور ته په نوم به يې کړې٠

خدای ج دي دا خبره نه رښتيا کوي چي ستا څخه هم نا اميده سو، ټول ملت دي ملګری دی د ملت د ملګرتيا څخه د وطن په جوړېدو او ابادېدو کي کار واخله ٠ په تاريخ کي داسي نوم پرېږده لکه امان لله خان چي پرې ايښی دی نه د کرزي او رباني په شان٠


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.10.2014

هرگاه درنظر باشد تا یکی ازنهادهای بزرگ ملی کشور، مثل: پوهنتونها، شهرها و یا بنادر تجارتی و یا میدان های هوائی بنام یکی ازشخصیت ملی یا علمی کشور نام گداری شود، باید چنین شخصیت هایی چه سیاسی و چه علمی برای مردم مشخص ومعرفی گردند که آنها کی هستند ، دارای چی خصوصیات وویژه گی های میباشند که سائر مردم عادی آن خصوصیات را ندارند ؟
بطور مثال، یک شخصیت علمی، باید درحیات خود دست به تألیف ونوشتن آثاری زده باشد که هم از لحاظ کیفیت ونیز کمیت خود درکشور بی نظیرویا کم نظیرباشد و برای بیداری وتحرک جامعه به پیش مردم را کمک نماید وشخصیت ملی باید کسی باشد که هیچگاه درخدمت سرویس های اطلاعاتی بیگانه نبوده وهرگز برای کسب قدرت ویا انحصار قدرت برفرق ملت خود نکوبیده باشد.کار های بزرگ و نیکی را به نفع مردم وکشورش انجام داده باشد و نتیجۀ کارش به حال مردم مفید والگو ثابت شده و درمیان مردم کشورخود از محبوبیت خاصی بر خوردار باشد...

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: داکترسیدعبدالله کاظم   محل سکونت: کالیفورنیا     تاریخ: 07.10.2014

جناب حفیظ الله خالد در مقالۀ خود تحت عنوان "درمورد تصمیم اولین جلسه کابینه" به چند نکته مهم اشاره کرده اند، ازجمله نامگذاری میدان هوائی بین المللی کابل به اسم آقای حامد کرزی رئیس جمهور سابق کشور و دیگر اهدای یک منزل رهایشی ملکیت دولت به ایشان. با تائید کامل مطالب مندرج مقاله بایدگفت که حسب معمول اینک نامگذاریهاالبته پس از مرور یک مدت که ترازوی کارکرد های یک شخصیت بطور چشمگیر در خدمت ملت و مملکت وزنه کافی بیابد، آنوقت میتوان بنام آن شخصیت محلی را مسما ساخت، آنهم به تأسی از معیار ها و دلایل مثبت. درحالیکه مشرانو جرگه و اعضای انتصابی آن هنوزهم ادامه همان دوره میباشند و کابینه نیز در عین موقف قرار دارد، لذا این حاتم بخشی بوسیله کابینه و آنهم در اولین اجلاس موجب میگردد تاموقف حکومت وحدت ملی در جدیت با مسائل زیر سؤال برود. همچنان پرسیده خواهد شد که آیا کار های مهمتر دیگر در اجندای اولین اجلاس کابینه نبود که آنها به موضوعی پرداختند که هرچه دیرتر در زمینه تصمیم گرفته می شد، بهتر می بود، زیرا بسیار مسائلی وجود دارد که شاید در آینده کوتاه درصورت قضاوت آفاقی دوره کاری سیزده ساله آقای کرزی بانظریات منفی و انتقادات جدی ازطرف مردم و قضاوت عامه مواجه گردد.
اهدای منزل رهایشی ملکیت دولت به آقای حامد کرزی نیز یک مانع قانونی دارد: با توجه به ماده 66 قانون اساسی کشور، پراگراف دوم که تصریح میکند: «رئیس جمهور نمیتواند بدون حکم قانون، ملکیت های دولتی را بفروشد یا اهدأ کند». در این حالت چون خانه مورد نظر ملکیت دولت بوده و قانون صریحاً حتی به رئیس جمهور صلاحیت اهدای آنرا به شخصی نداده است، نمیدانم کابینه به کدام صلاحیت به چنین کاری مبادرت ورزیده است و فرضاً کابینه خواسته باشد به این تعارف غیر قانونی اقدام کند، آیا رئیس جمهور کشور که باید به فیصله کابینه مهر تائید بگذارد، متوجه این قید قانونی نگردیده است؟
امید میکنم رئیس جمهور جدید کشور که شخص دانشمند و جدی میباشند، به این باریکی ها در مرحله اول کاری خود بیش از پیش دقت فرمایند.



اسم: Dr. K. Gharwal    محل سکونت: Vienna     تاریخ: 07.10.2014


It is really strange that Mr. President Ashraf Ghani is taking action with couragous regard Kabul Bank criminals and at the same time he is supporting to replace the present name of Kabul international airport through unstable and corrupted Madari Karzai! Mr. Madari Karzai and his clan robbed( through his relatives ) the nation and he let even allowed other criminals to robb the nation money as well and occupied in barbaric way the properties of nation! How it is possible that a 2nd great thinker in the world will start his first actions as President with double moral!!!!! you are 2nd great thinker in the world, did you see any where in the world that a retired President could get a house without any payment! please rethink about your spontaneous action regard Madari Karzai and please do not make ridiculous the title of your 2nd great thinker!



اسم: Najibullah Dawary    محل سکونت: Toronto- Canada    تاریخ: 07.10.2014


در هفته اول ریاست جمهوری اشرف غنی احمدزی به دو موضوع ذیل پرداخته شد.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: فرستنده :سراج وهاج-مضمون ازکهگدای   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 06.10.2014

این هم نوشتهٔ آقای عزیزکهگدای :
به جواب ِ سیستانی صاحب !
یادداشت های مرحوم حافظ نورمحمد کهگدای که تقریباً ٧٠ سال قدامت دارد، مشتمل برچشم دیدخودشان ویادداشت هایی ازمنابع معتبروکتب تاریخی می باشد که این یادداشت ها، متأسفانه، دراثرحوادث طبیعی تدریجا پوسیده شده، به حدی که برخی ازقسمت های این گنجینۀ تاریخی به مشکل خوانده میشود که یقینا ًعلت آن اشتباه تاریخی تکت پستی عهدامیرشیرعلی خان (درمضمون امیرشیرعلیخان وسردارسقو- تحت عنوان اولین پسته خانه « داکخانه » در افغانستان ، همین بوده است .
من تبصرۀ آقای سیستانی صاحب را«درمورد اشتباه تاریخ اولین تکت پوستی کشور»، نسبت به مسافرتی که داشتم نخوانده بودم. دربازگشت وهاج صاحب توسط یک پیام تیلفونی ، بنده را ازانتقاد بجای سیستانی صاحب مطلع ساختند...که ازهردوعالیجناب متشکرم و ازاشتباهی که رخ داده است، ازهمه خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین معذرت می خواهم.
تاریخ ِدقیقتر اولین تکت پستی افغانستان:« سال ١٣٠٨ هجری قمری مطابق ١٨٩٠میلادی است ».
درمورد اینکه چرا دومرتبه مضمون مذکوربه پورتال افغان جرمن آنلاین فرستاده شده بود، باید عرض کنم که : قبلاً هرمضمونی که به پورتال ایمیل میشد، یک شخص موظف، توسط ایمیل جدا گانه فوراً به نویسنده ازوصول آن اطمینان میداد، اما فعلاً چنین نیست . بنابران ، بااین تصورکه ممکن است آن مضمون برای شان نرسیده باشد..، آن نوشته باردیگرفرستاده شده است .


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بُنِ، آلمان    تاریخ: 06.10.2014

مخترم آقای نعیم بارز! مقالۀ بس مهم شما باعنوان: تبصره بر "دیموکراسی در بستر آزادی و قدرت" به نظر من شاید دیموکراسی، با اغلب گمان همرای سیستم تقریبا" سیزده سالۀ آقای کرزی و دوستانش که در وطنما عملی کرده بودند، مغالطه شده باشد.
متآسفانه اصلا" آقای حامد کرزی توسط سیستم خود در وطن ما به دیموکراسی هم خیانت وآن سیستم را برای بسیاری از افغانها به بی عدالتی و نا شایستکی تقریبا" مُساوی ساخته بود و شاه فردی را که مرحوم استاد محمد حسین سر آهنگ مینواخت :
" از بسکه آسنان وزمین سُفله پرورند -- ترسم که جُغد بلبل باغ حرم شود"
را به انظار بسیاری از افغانها جدی جلوه داده بود.


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.10.2014

بدینوسیله از« تحفۀ عیدی» محترمه آشا جان ابوی منحیث یک زن افغان قلباً اظهار سپاس مینمایم. خانم ابوی با صدای دلنوازش هماهنگ با موسیقی زیبا از غم دل زنان افغانستان با خداوند عرض و نیاز میکند، از ظلم روزگار به وی شکوه سر میدهد و به حیث یک انسان از پامال شدن حقوقش توسط زور مندان شکایت مینماید.
به امید ختم خشونت بر ضد زنان افغان.


اسم: ع . ا .عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 01.10.2014

جناب محترم سيستاني صاحب !
السلام عليكم ! 
بامطالعه آثار پربها، عيني و به حقايق استوار تأريخی - علمی شما كه از ساليان متمادي مرا بخود مصروف ساخته بتدريج به اين نتيجه رسيدم كه شما جناب سيستانی صاحب ( به حق ) لايق احترام استيد، و من منحيث يك افغان بالای شما وامثال شما افتخار ميكنم، خداي ( ج ) دي تاسي روغ او سرفراز لري.

پاته شو شاغلي زمان ستانيزي !
تاسي پوهيژي چي له دي جهان نه هر څوك مطابق په خپل اند ( فكر او خيال ) يو تصوير
وړاندي كوي او دا تصوير ورته تر نورو ټولو هغو تصويرونو چي بل چا وړاندي كړي وي شكلي بريشي
اوس نو كه موژ خداي مه كړه يو له دي افكارو فلج كوو، نو مو ژبه د هغه شكلي تصوير له ليدونه محروم شو چي دي فلج شوي فكر وړاندي له دينه نمايش ته ايشودلي وه يعني دا چي جهان به مو وران كړي وي . بايد دا ومنو چي ددي جهان شكلا په همدي اختلاف اوفرق كي ده چي بالاخره د تكامل سبب گرزي .
اوس نو - شه به دا وي چي تاسي له شاغلي زمان سره په مثال دي يوه كتاب چلند ( رفتار ) وكړي .
په دي معني چي هغه فصلونه چي ستاسو دستوماني ور (سبب ) گرزي اصلاً يى مه لولي .
په درناوي - عزيزي


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 01.10.2014

هموطن دانشمند آقای ع.ا. عزیزی سلام!

شما موضوع جالبی را دراین بخش از نظریات خود ابراز داشته اید، انسانها در طول زمان حیات خود براین کرۀ خاکی به تناسب فهم وبرداشت خود از پدیده های طبیعی یک شی یا یک کس را برای خود بت ساخته اند ومردم را به عبادت آن بت واداشته اند.شما بدرستی از بت های دینی تا بت های سیاسی را نام گرفته اید، وبعد هم با گفتن این پرگراف وارد بحث شاه امان الله شده اید:

« بنا بر مثالهاي فوق ما نبايد انسان را عاري از اشتباه و معصوم بيپنداريم، بلكه اعمالش رابه اساس نسبيت (در مقايسه با اعمال همتايش) به قضاوت بگريم. فكر ميكنم فقط در نتيجه چنين يك مقايسه معقول است كه ما ميتوانم راجع به كردار شخص مطرح قضاوت عادلانه و عيني نماييم، نه اينكه به سان مگس كه تمام وجود سالم را گذاشته بالاي زخم آن بنشيند؛ كه با تأسف جناب زمان ستانيزي در مورد كار كردهاي شاه محبوب افغانستان - امير امان الله خان با تقليد از همين شيوه و روش به قضاوت مي پردازد.»

هموطن عزیز ! شما بدرستی اقای ستانیزی را به مگسی تشبیه کرده اید که با نیش کثیفش دریک جسم سالم(شاه امان الله) بدنبال زخم (کاستیهای او) میگردد تا آن زخم را میکروبیک سازد.

من میخواهم علاوه نمایم که کاش داکتر ستانیزی دورۀ امانی را مورد تحلیل وارزیابی قرار میداد وکارکردهای آن دوره را با دوره های بعد از وی به مقایسه میگرفت،برنامه های اصلاحی آن شاه را به حال جامعۀ افغانی در آن زمان مورد کاوش ونقد قرارمیداد،در آن صورت ما هم خوشحال میشیدم که یک داکترافغان، دانش واندوخته های علمی خود را برای روشن کردن زوایای تاریک یک دورۀ معین تاریخ کشوربکار برده است وباید از آنها آموخت. مگرمتاسفانه که داکترستانیزی اصلاً در صدد مقایسۀ کارکرد های شاه امان الله با همتایان قبل وبعد از وی برنیامده و برکارکردهای خوب وبد او صحبت نمیکند، بلکه او براستقلال افغانستان که ثمرۀ فداکاری واز جان گذری هزاران فرزند وطندوست این کشور درجبهات سه گانۀ جنگ بوده است،خط بطلان میکشد. ستانیزی بیباکانه بریگانه افتخارتاریخی مردم افغانستان یعنی استقلال که در طول مدت 95 سال ، ملیونها انسان عاقل وبالغ وسیاستمدار واندیشمند، شاعر ونویسنده ومعلم وشاگرد ومحصل وسربازو افسر وکسبه کار این کشور بنام آن سرافتخار جنبانده اند،واز آن بمثابۀ مردمک چشم حراست کرده ومیکنند،چلیپا میکشد ومیگویدکه پدران ما همه در راه غلط روان بوده اند زیرا که افغانها از روزخلقت بشرتا امروز ازاد بوده وهیچکس نتوانسته آزادی آنها را سلب کند. وبنابرین هرکس که جنگ با انگلیس را برای استقلال براه انداخته است،غلط کرده زیرا که افغانها به جنگ وحصول استقلال ضرورت نداشته اند. واکنون هم وی سعی میکند که با سفسطه گوئی براین یاوه گوئی پایداری کند.

دوستان ارجمندی چون آقای مسعود فارانی از آلمان وآقای داکتر نجیب الله بارکزی ازکابل،درمقالالت شان وآقای نوزادی از دانمارک وهمچنان دوستان دیگری از طریق ایمیل ازمن تقاضا کرده اند تا از دادن جواب به نوشته های ستانیزی صرف نظرنمایم ومن هم به احترام این دوستان از دادن جواب بیشتر به آقای ستانیزی صرف نظرمیکنم وتوجه خواننده را به نتایج این بحث که منتج به کتابی در 345 صفحه بنام «دفاع از ارزش های ملی، وظیفۀ عناصر ملی است» شده است،جلب میکنم.
ختم


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 30.09.2014

شاه امان الله محبوب القلوب افغانهاي وطن دوست بود ، است وخواهد بود !
اما واما ؟ !
بيايىد نظري  كوتاهي به ائينه عقب نما ( تاريخ ) بياندازيم ، تا بفهميم خلا ونقص دركجاست.
برداشت من از مطالعه تاريخ بشريت دراين خصوص اينست كه انسان از روز پيدايش تابه همين
حالا در تلاش ايجاد، خلق و كشف معبودي بوده، است و شايد درآينده هم خواهد بود. 
ازاينكه دراين مورد سخن به درازا نكشيده باشد به توضيح يك قسمتي از آن كه معبود بخاطر
پرستش(ظاهراً) همچون يك بت تراشيده ميشود و از آن بخاطر رسيدن به اهداف شوم منحيث  
وسيله كار گرفته ميشود ميپردازم. باتأسف كه موجوديت چنين بت هاي خودساخته(هدفمند) هم در حوزه ديني وهم در حوزه سياسي بقدري كافي مشاهده ميگردد:
درحوزه ديني ؛ 
با بيان اين واقعيت كه؛ دين آئينه ايست كه به محور خداوند ميچرخد؛ اين بت تراشان وسيله ساز
با استفاده از خدعه و نيرنگ توانستند به تدريج اذهان عامه را تغيیر سمت داده توده هاي عظيم بشري را به سوي دين انسان محوري سوق و هدايت كند و از آن به نفع شخصي سوء استفاده نمايد.
نبايد فراموش كرد كه اين افت در اديان به اندازه اي شايع و فراگير است كه فضاي تمام جهان را
مكدر و غير قابل تنفس(ازاد) ساخته است كه مثال هاي برجسته آن: حضرت عيسي منحيث پسر خدا
و يا نعوذ بالله ذات خدا، حضرت علي منحيث كسي كه خدا در وجودش حلول نموده وامامان شيعه
كه معصوم بوده اند. در اين حوزه به پيشوايان ديني از طرف همين بت تراشان چنان مقام و مرتبۀ رفيعي داده شده كه عملاً همچون خداپرستش مي شوند.
در حوزه سياست ؛ در سياست بت تراشي ديني صرف شكلش (نه ماهيت ) را تغيیر داده از آن بنام كيش
شخصيت و يا ابر انسان ياد مي كنند و در اين خصوص بعضاً چنان افراط صورت ميگيرد كه؛ ائين بر محور شخصيت يك تصويري از اهورا بخود پيدا ميكند و رهبر گفته اورا پرستش ميكند، كه مثالهاي
برجستۀ آن ؛ كيش شخصيت هتلر، كيش شخصيت ستالين، كيش شخصيت مائو، كيش شخصيت كيم ايل
سونگ (رئيس جمهور متوفي كورياي شمالي) ...و غيره ميباشند.
بنا بر مثالهاي فوق ما نبايد انسان را عاري از اشتباه و معصوم بيپنداريم، بلكه اعمالش رابه اساس نسبيت (در مقايسه با اعمال همتايش) به قضاوت بگريم. فكر ميكنم فقط در نتيجه چنين يك مقايسه معقول است كه ما ميتوانم راجع به كردار شخص مطرح قضاوت عادلانه و عيني نماييم، نه اينكه به سان مگس كه تمام وجود سالم را گذاشته بالاي زخم آن بنشيند؛ كه با تأسف جناب زمان ستانيزي در مورد كار كردهاي شاه محبوب افغانستان - امير امان الله خان با تقليد از همين شيوه و روش به قضاوت مي پردازد.
جناب زمان ستانيزي نبايد فراموش كرد كه آفتاب هم لكه هاي سياه دارد، امانورش آنقدر زياد بوده كه مجال نميدهد آنهارا ببينيم، از طرف ديگر اين حق شماست كه بگوييد گل خار دارد، ولي به اساس فرموده Reza6731 ; " چرا هميشه بدنبال اين هستيم كه بدانيم - چرا گل خار دارد، گاهي بايد بدنبال ان باشيم كه بدانيم - چراخار گل دارد" .

پايان - عزيزي


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 30.09.2014

قابل توجه اقای کهگدای!

مقالۀ امیرشیرعلیخان وجمعه سردار سقاو را قبل ازاین درتاریخ 27 ماه سپتمبر در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین خواندم، وفقط در یک مورد نظراصلاحی داشتم وآنرا خدمت آقای نوری چنین خاطرنشان ساختم:

نوری صاحب محترم سلام!

مقالۀ آقای کهگدای را درباره امیر شیرعلیخان وایجاد پوسته خان وچاپ تکت پوستی میدانم که با دقت خوانده اید وایدیت کرده اید، در یکجا نوشته شده است که امیرشیرعلیخان در 1757 تکت پوستی را چاپ کرد، به نظرم این یک اشتباه بزرگ است، زیرا در 1757 حتی پدر امیر شیرعلی خان هم تولد نشده بود، تا چه رسد به امیر شیرعلی خان.

باید یک صد سال به عقب برگردید وآنرا 1857 تصورکنید، اما در این تاریخ هم امیر شیرعلی خان هنوز به امارت وسلطنت نرسیده بود ودر غزنی وقلات (زابل) حکمرانی میکرد،پس بهترخواهد بود تا آنرا به دهه 70 همان قرن یعنی سال 1875 عقب ببرید تا با واقعیت کمی نزدیکتر باشد، زیرا امیرشیرعلی فقط مدت ده سال درکابل پادشاه بود، از نومبر1868 تا نومبر1878 ده سال حاکم وامیرافغانستان بود وبا حملۀ دوم انگلیس برافغانستان مجبور شده به مزارشریف برود ودر آنجا یک ماه بعدمریض شد وبازندگی وداع گفت.

اگر حوصله داشتید مقاله را بهتراست اصلاح و دوباره اپلاید نمایید»

فکر میکنم آقای نوری حتماً نظرمرا خدمت شما فرستاده خواهد بود تا در اصلاح نوشته خود اقدام کنید،اما امروز می بینم همان اشتباه تاریخی دوباره تکرار شده ومقاله دوباره آنلاین شده است. ایا بهتر نبود تاآن اشتباه اصلاح میگردید؟


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 29.09.2014

محترم داکتر صاحب نجیب الله بارکزی بعد از عرض سلام!

از اینکه نوشته شما دقیقاٌ بالای نوشته بنده به نشر رسیده بود و غیر از من هم کسی دیگر کلمه "ترس " را استعمال ننموده بود انرا سو تعبیر کردم. از نوشته جدید تان که رفع سو تفاهم نمود یک جهان تشکر و از شما معذرت می خواهم که اسم تان را با سو تفاهم خود ذکر کرده ام خداوند آرام داشته باشد شما را.

من به صورت قطع از کسی دفاع نکرده ام و غیر از وکیل مدافع خود از هیچ کس هم نیستم. اینجا حتماٌ غلط فهمی صورت گرفته یک کوچکی داشتیم همیشه می گفت مرغ در پای خود اویزان است کلنک در پای خود.
شما می نوسید:"ولی چیزی که ما از آن رنج میبریم این است که هر مقاله و تبصرۀ نویسنده گان بزرگ و محترم را بشکل غیر علمی و کوچه یی با استعمال الفاظ رکیک و توهین آمیز رد میکنید." اولاٌ هر مقاله را حوصله ندارم که اگر چیزی انتقادی از نظرم نداشته باشد انتقاد کنم و دوم اینکه نمیدانم منظور شما از علمی چیست کافی نیست که منطقی باشد زیرا علم هم به اساس یک منطق استوار است. نوش جان تان که سویه ما را به سطح کوچه پاهین اوردن. باز هم از هیچ کرده خوب است. تشکر.

ضمناٌ جای انرا دارد که از آغای آکادمیسین سیستانی معذرت بخواهم هر گاه بنده را در بحث های شان با دیگران غلط تعبیر کرده باشد. نوشته 28.09.2014 خود را که به نشر ارسال نکرده بودم اما پورتال لازم دیده که انرا نشر کند محتویات انرا پس می گیرم و از همه تان که باعث تشویش تان شده باشم معذرت می خواهم.

بزرگان و با دانش آزادگان
نبشتند یکسر همه رایگان

با عرض احترام
الله محمد


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 29.09.2014

خدمت شاغلی الله محمد،
در تبصره های اخیر من مخاطب صرف یک نفر است، آنهم ستانیزی با بحث بی مورد وسر چپه اش از واقعیت های تاریخی افغانستان و من هرګز در مورد نوشته شما تبصره نکرده ام.
مشکلات و مصروفیت های کافی دارم و وقت بیکار برای تبصره کردن در مورد تبصره هرکس را ندارم.
خواننده ګان میتوانند بهتر قضاوت کنند که هرګز شما مخاطب نبوده اید. بحث "حق و باطل" و بحث "شهرت و مطرح ساختن خود" هردو ستقیماً به ستانیزی متوجه است وبه شما کدام ربطی ندارد.
شما مانند دیوار نمکش همه چیز را به زعم خویش تعبیر میکنیدو به در افشانی می پردازید.
بهتر است بگذارید خود ستانیزی از خود دفاع کند، شما بحیث وکیل مدافع عمل میکنید که به زعم خود تان شخصیت والای تان را معرفی میکند. اینکه مگس ها را از کلکین بیرون میکنید و مورچه هارا نمیکشید مربوط خود تان است ولی چیزی که ما از آن رنج میبریم این است که هر مقاله و تبصرۀ نویسنده گان بزرگ و محترم را بشکل غیر علمی و کوچه یی با استعمال الفاظ رکیک و توهین آمیز رد میکنید.
بازهم تکرار میکنیم که تبصرۀ من که باعث آزردگی شما شده است،در آن شما مخاطب نیستید.
تشکر


اسم: آلله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.09.2014

پورتال نهایت محترم بعد از عرض سلام به شما عزیزان!
من از شما یک خواهش انسانی دارم و آن اینکه!

نوشته 26.09.2014 اغای نجیب الله بارکزی را اگر همان روز به نشر می سپردید من به جواب آن می پرداختم چون این نوشته امروز به نشر رسیده من نمی خواهم به بحث بی مورد ادامه بدهم اما چند نکته را به شما برادرانه و شرافتمندانه اظهار می کنم.

کلمه ترس را که من در نوشته همان روز خود استفاده کرده ام خداوند در وجدانم شاهد است (در همان وقت و حالا که این نوشته را به شما خصوصی تحریر می دارم) که "ترس" از جهالت انسان ها می باشد. اگر آغای بارکزی شخصیت مرا واقعاٌ بفهمد به سفلگی و ضعف شخصیت خود متوجه شده و از من معذرت خواهد خواست.

باز هم به خداوند قسم می خورم که من در زندگی ام به مورچه ضرر نرسانیده ام و مگس های خانه ام را از دروازه بیرون می کنم و آنها را نمی کشم. عمرم در عبادت و تحصیل و مطالعه گذشته و ترسم همیشه از این است که از طرف انسانان جاهل غلط فهمیده نشوم و مورد تجاوز فکری قرار نگیرم که متأسفانه در پورتال شما چنین شد. من نمی گویم که بارکزی و سیستانی جاهل هستند اما زمانیکه منطق طرف مقابل را رد کرده نتوانند، به دشنام و توهین دست می زنند.

خلاصه کلمه ترس را در ارتباط نفهمیدن درست بنده از طرف مخاطب استفاده کرده ام و من کدام چیزی باطلی نگفته ام که نجیب الله بارکزی این قسم نا مردانه بالایم حمله کرده است.

این را به وجدان شما واگذار می کنم که هنوز هم نوشته 26.09.2014 بارکزی را بگذارید و یا پس کنید چونکه من دیگر آرزو ندارم با بارکزی موضوع را در این جا بحث کنم. بگو مگو مشکل ما را حل نمی کند.

امید است برادر تان را فهمیده باشید زیرا واقعاٌ در حقم ظلم شده.

ای بسا علمی که از بی التفاتی های خلق
در مزاج معنی آگاهان همان مستور مان

بیدل

با احترام
محمد نصیر


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 28.09.2014

آقای ستانیزی با این موقف طفلانه چه چیزی را میخواهد بالای ما بقبولاند؟
ما اصطلاح "استرداد استقلال" را بجای "استقلال" بخاطری بکار میبریم که تفاوت را نشان داده باشیم. این یک واقعیت است که ا افغانستان هرگز مستعمرۀ هیچ ابر قدرتی نشده است ولی به این معنی نیست که هیچگاه مورد تجاوز قرار نگرفته باشد و یا بشکل مقطع یی اشغال نشده باشد و یا همیشه بطور تام آزاد و مستقل بوده باشد. افغانستان با وجود سه تجاوز بزرگ، انگلیس را در مقطع های مختلف به شکست فجیع روبرو کرد و درین فاصله زمانی هرگز نتوانست استقلال کامل را از نگاه خارجی و داخلی بدست بیآورد.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 27.09.2014

قابل توجه آغای سیستانی!

1- "شما میگویید که ستانیزی حق بجانب است" من ننوشته ام که آغای ستانیزی حق به جانب است و یا نیست بلکه نوشته ام "این آدم کاملاٌ موضوع را از یک دیدگاه دیگر تجزیه و تحلیل می کند" چنانچه در مضمون خود تحت عنوان " تناقض در استدلال آقای سیستانی" موضع خود را در ارتباط موضوع روشن توضیح داده که دیده شود بحث شما در کجا می رسد.

2- من نه در صف ستانیزی قرار دارم و نه کس دیگر بلکه در صف فکر و برداشت خود قرار دارم و مانند ملیون ها افغان دیگر افتخار به تأریخ و فرهنگ کشور خود دارم.

3- شما می نویسید: "استقلال و قربانیان راه استقلال نزد شما به پشیزی نمی ارزد، این یکی از خصوصیات دشمنان نامرد و خاین افغانستان است" این نظر شماست و اتهام بستن خودش نامردی و از نگاه اسلام گناه بزرگ است.

4- باز می نویسید: "برای سنگ انداختن کسی دیگر را سپر قرار میدهند و سپس سنگ خود را وار میکنند و گپ دل خود را میزنند". سپر من خدای من است، سپر من منطق من است و سپر من وطن من است، که یکی آنرا هم از من گرفته نمی توانید!!!

5- باز در فشانی می فرمائید: "نزد من محک شناخت وطن پرست از خاین به وطن،ارجگزاری به استقلال و خون های ریخته شده فرزندان این وطن، در راه کسب آن است." شکر خداوند که من در جمله وطن پرستان می آیم چونکه مسئلۀ استقلال کشورم اصلاٌ برایم قابل بحث نبوده این موضوع را با کسانیکه در بارۀ آن بحث کرده اند فیصله کنید.

6- "افغانستان در تاریخ معاصر خود، روزی بزرگتر و پرشکوه تر از روز استقلال ندارد. و به همین خاطر در طول 95 سال مردم ما از سیاستمدار تا مامور و از دکاندار تاکسبه کار و دهقان و مالدار و عسکر وافسر، هر ساله این روز را تا توانسته اند هر چه پر شکوه تر تجلیل و به آن افتخار و شادمانی کرده اند. آیا به نظر شما همگی اینها در راه غلط روان بودند؟ و ستانیزی در راه درست روان است."

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است!!. مسئلۀ ستانیزی را با خودش بحث کنید. باز هم تکرار می کنم که من نوشته ام که نامبرده موضوع را از یک دیدگاه دیگر تجزیه و تحلیل کرده. خواندن نگاه دیگران نمی تواند نگاه خواننده شود.

7-"بنابرین از شما می پرسم که طرفدار استقلال استید و به آن ارج می گذارید، یا دشمن استقلال، و تجلیل از آن را مردود می شمارید؟" من طرفدار هر کدام آن که دل شما خوش باشد هستم.

8-"اگر طرفدار باشید، نمی توانید ستانیزی و وحید مژده را تائید کنید". من نه خودت را می شناسم و نه این ده نفر را من آزاد هستم فکر خود را بیان کنم.

9- "واگر طرفدار و هوادار استقلال نیستی، معلوم دار خاین استی و باید شما را به صفت دشمن استقلال و افتخارات تاریخی و دشمن نهضت مشروطه خواهان به حساب آورد". تا همین چند روز که شما و طرف مقابل این بحث را نکرده بودید اصلاٌ بالایش فکر نکرده بودم چون طرفداری استقلال و افتخارات تأریخی وطنم در شرائینم جاری بود و است.

10- و از شما به حیث یک بزرگوار، یک نویسندۀ نامدار و یک موسفیدجامعۀ افغانی گله دارم که چگونه بخود اجازه داده اید که یک افغان تان را یک برادر کوچک تانرا به این الفاظ ناشایست و کوچگی یاد کرده اید.



10 من چیزی نمی خواهم فقط خواسته ام نظرات و افکار خود را با دیگر هموطنان در این جا بگذارم و همه دوستان این دریچه را از صمیم قلب دوست دارم و احترام می کنم اینکه بعضاٌ نظر من با دیگران اصطکاک می کند باید در بحث منطقی انرا روشنتر بسازند نه با خشم و به نا حق بردن به طرف دیگرغیر.

دری را که بندش بود نا پدید
ز دانا توان باز جستن کلید

با عرض سلام و احترام

الله محمد


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 27.09.2014

قابل توجه آقای الله محمداز آلمان

آقای محترم، غیر از شما صدها هموطن با درک و باتمیز ما این مصاحبه را شنیده اند واز آن میان چند تن اشخاص با فهم وآگاهتر از شما دست به قلم بردند و سخنان این داکتر یاوه گوی را محکوم و ضد ملی قلمداد کردند، اما شما میگویید که ستانیزی حق بجانب است. چرا یکی و پوست کنده نمیگوئی که در صف آقای ستانیزی قرار داری، و استقلال و قربانیان راه استقلال نزد شما به پشیزی نمی ارزد، این یکی از خصوصیات دشمنان نامرد و خاین افغانستان است، که برای سنگ انداختن کسی دیگر را سپر قرار میدهند و سپس سنگ خود را وار میکنند و گپ دل خود را میزنند. نزد من محک شناخت وطن پرست از خاین به وطن،ارجگزاری به استقلال و خون های ریخته شده فرزندان این وطن، در راه کسب آن است.

افغانستان در تاریخ معاصر خود، روزی بزرگتر و پر شکوه تر از روز استقلال ندارد. و به همین خاطر در طول 95 سال مردم ما از سیاستمدار تا مامور و از دکاندار تاکسبه کار و دهقان و مالدار و عسکر و افسر،هر ساله این روز را تا توانسته اند هر چه پر شکوه تر تجلیل و به آن افتخار و شادمانی کرده اند.آیا به نظر شما همگی اینها در راه غلط روان بودند؟و ستانیزی در راه درست روان است.

بنابرین از شما می پرسم که طرفدار استقلال استید و به آن ارج میگذارید، یا دشمن استقلال، و تجلیل از آن را مردود می شمارید؟ اگر طرفدار باشید، نمی توانید ستانیزی و وحید مژده را تائید کنید، و اگر طرفدار و هوادار استقلال نیستی، معلوم دار خاین استی و باید شما را به صفت دشمن استقلال و افتخارات تاریخی و دشمن نهضت مشروطه خواهان به حساب آورد، و بحث با شما را بحث با یک فرزند خاین تلقی کرد.از سخنان خجول گونۀ شما، بوی خراسان طلبی می اید، که واضح است شما چه میخواهید و ما چه میخواهیم؟


اسم: نجيب الله باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 26.09.2014

زمان ستانيزی سزاوار هر نوع نا سازا است، كسيكه به نواميس ملي و ارزش هاي معنوی يك ملت وقعي نگذاشته و بي حرمتي كند، انتظار نثار نمودن گل ها را از جانب مردم نداشته باشد.
از آقاي كانديد أكادميسين اعظم سيستاني تمجيد بعمل مياوريم كه با در نظرداشت اساسات نويسندگی و مراعات تمام نزاكت ها بشكل علمی آن در چوكات ادب بجواب گستاخی ستانيزی كه بتاريخ و افتخارات غير قابل إنكار ما حمله ور شده بود، پرداخته است.
اينجا جنگ بين حق و باطل است و ناگزير پيروان باطل از نگاه منطق كوتاه مي آينده و ترس بر آنها مستولي ميشود...
بعضي أفراد با شخصيت ضعيف كه دارند، افتضاح و رسوايی را يك فرصت شمرده و بجاي اقدام به ترميم آن با معذرت خواهی، به دفاع از موقف باطل خويش مي پردازند، اين نوع أفراد از جمله ای سفله ترين أفراد در اجتماع هستند...


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.09.2014

خواننده گان محترم بعد از عرض سلام!

بنده چون مضمون های عالیقدر محترم اکادمسین آغای سیستانی تحت عنوان " آقای ستانیزی! برای بی اعتبار ساختن استقلال کشور، چقدر پول از انگلیس و پاکستان می گیرید؟" را مطالعه کردم، علاقه پیدا کردم تا خود این مصاحبه را نگاه کنم. بعد از شنیدن دیدگاه آغای ستانیزی در مصاحبه با خانم زهره یوسف داود متوجه شدم که این آدم کاملاٌ موضوع را از یک دیدگاه دیگر تجزیه و تحلیل می کند و بر خورد آغای اکادمسین سیستانی در نوشته هایش فوق العاده غیر عادلانه است. چندین بار خواستم فشرده این دیدگاه را تبصره کنم اما باور کنید که از آغای سیستانی ترسیدم که مرا به سرنوشت ستانیزی مواجه نسازد ومن هم حوصله بحث را که از خود دفاع کنم به آن وسعت ندارم و ارزش انرا هم ندارد.

بلاخره با خواندن مضمون دوکتور محمد ظاهر عزیز تحت عنوان "حرمت سخن و قلم" جرأت پیدا کردم تا اکادمسین محترم آغای سیستانی را متوجه بسازم که تعرض به شخص در بحث علمی کار درست نیست.

باز هم چونکه از آغای سیستانی از شیوه نوشتن آن با آغای ستانیزی ترسیده بودم، ترسیدم که با نوشتن جمله مضمون دوکتور محمد ظاهر عزیز تحت عنوان "حرمت سخن و قلم" یعنی "تعرض به شخصیت کسی بنابر اختلافات شخصی و یا با ارتباط عقیدۀ سیاسی متفاوت، هم نا جایز و هم از اخلاق انسانی دور است زیرا اسباب تشنج و خشونت بار آرد اما در حقیقت، به شخصیت نویسنده و گوینده لطمه وارد می نماید" آغای سیستانی مرا هم شریک جرم نسازد جمله ذیل را نوشتم:" تاریخ با گفتار غلط یک شخص نا اگاه از دیدگاه وی غیر ممکن است تغییر کند و شکر خداوند(ج)که شما در زمینه زحمت کشیدید و جوانب قضیه را به صورت علمی تحقیقی آن روشن ساختید."

خوشالم که اکنون مضمون خود آغای ستانیزی در این جا تحت عنوان" تناقض در استدلال آقای سیستانی" به نشر رسیده و بنده ببینم که مشاجره این دو نفر از نگاه علمی و بحث آزاد به کجا می کشد.

هدفم از این نوشته این است که سویه ما هنوز هم که به اصطلاح در کشور های آزاد دنیا از هر نگاه زندگی داریم به کجا است که از ترس یک دیگر فکر خود را اظهار کرده نمی توانیم که بی آب نشویم.

امتیاز نیک و بد محو است در جوش عوام
چون بلند افتاد آتش خشک و تر خاکستر است

الله محمد


اسم: زهره یوسف داوود    محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 26.09.2014

مضمون جناب محترم «قیس کبیر» را در ساید«افغان جرمن انلاین» که در مورد برنامه ۲۳ اگست بنده با جناب «داکتر ستانزی» صورت گرفته بود خواندم از ایشان ممنون که تبصره خوبی در مورد برنامه بنده نموده اند و معذرت میخواهم از اینکه در بیان کردن نام درست ساید شان اشتباهی صورت گرفته گر چند که هنوز هم سوال در مورد «لغت جرمن انلاین» نزدم موجود است شاید روی دلایل تخنیکی باشد در حالیکه تصور برین است که اکثر نویسنده ها ملی گرایان هستند بهر حال بنده اکثراً در برنامه هایم از داعیه برحق مردم افغانستان دفاع کرده ام چه در روز استقلال بوده باشد و یا زمانی دیگر،یقیناً جناب «ستانزی» مسوول گفته های خویش میباشد و ما در آزادی بیان قرار داریم نویسنده های «افغان جرمن انلاین» حق انتقاد را دارند نه توهین، ایشان هم حق دفاع از صبحت خود را ،درین جای شک نیست که «اعلحضرت امان الله غازی» محبوب قلوب همه افغانان است و استقلال سیاسی افغانستان توسط ایشان و با ریختن خون هزاران افغان بدست آمده و خوشحالم که این مصاحبه صورت گرفت تا جناب محترم«سیستانی» گوشه های از تاریخ افغانستان را که فراموش یک عده ما شده وشایدهم به شمول نویسنده های« افغان جرمن انلاین» به یاد ما آوردند بناً اینقدر جای عصبانیت و انتقاد نیست و با یک مصاحبه اعظمت استقلال افغانستان و «شاه امان لله» نه تنها زیر سوال نمیرود بل از صحبت ها گوشه های تاریخ باز گو میشود و اصلاحات صورت میگیرد و نباید اینقدر نا راحت شویم کنترول اعصاب از دست ما برود همه به فضل خداوند وطن پرست هستیم اگر زیادتر از نویسنده های ساید« افغان جرمن انلاین» نیستیم کمتر هم نخواهیم بود امید این تفاوتهای نظریات از طریق میز های مطور و سمینار ها حل و فصل شود نه از طریق قهر، غضب ،توهین و تحقیر بخصوص از جانچیز فهم ها


اسم: سید رحمن غوربندی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.09.2014

جناب محترم عباسی صاحب،
من مقالات و نظریات نیک شمار را در پورتال مرور میکنم. برای من همیشه آموزنده اند، در این اواخردربارهٔ خودم نوشته بودید،از احساس نیک تان در مورد خود تشکر می کنم، مسرت دارم که کار ناچیزم مورد توجه عمیق تان قرار گرفته است این برای من زیاتر قوت کارمیبخشد که زیاتر در خدمت هموطنان باشم.
عباسی صاحب عزیز، موفقیت کار ما در این است که این پورتال را یک تیم کاری بدون توقع وطماع اداره میکند. تیم کاری این پورتال همکاران گمنامی را در پهلوی خود دارد که کار شان قابل ستایش اندُ یکی ار همکار فعال در بخش خبر محترمه میرمن نسرین جان میباشد که زحمات شان بسیار قابل قدرو تحسین است.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 26.09.2014

کارگردانان محترم افغان جرمن انلاین.
پیشنهاد می نمایم مضمون آقای جمال خان را از کابل در بخش تحلیل ها و پیام ها نشر کنید تا از نظر خواندگان بیرون نماند.
مطالبیکه در این صفحه گنجانیده شده است یقیناً یکی از اسناد مهم تأریخ معاصر افغانستان باشد و ایجاب می کند در مورد بیشتر تحقیق و تفحص نمود تا حقیقت و واقعیت به جای اصلی خود قرار گرفته بتواند. با احترام


اسم: ج   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 26.09.2014

اکیسژن را بگیرید برادران و این قدر فضای وطن را با چاو چاوه های بی اساس مغشوش نسازیم.

ورخطایی از دولت وحدت ملی نقطه ضعف ما ها را نشان می دهد. هنوز کاسه ماست نریخته، گاو دوشه سفالی نشکسته است و هنوز دیوار قدیمی باغ نریخته است. شاید دوکتور غنی و داکتر عبدالله با ایجاد رقابت سالم ثبات و ابادانی را به وطن بیاورند. نمی دانم چرا بعضی اندیوالای ما در غرب ورخطا استند. 14 سال تیر شد تا ما فهمیدیم که دولت کرزی بی لیاقت بود. باید دوستان بدانند که همه افراد در قدرت قوی، ظالم و آدمکش اند. یک بچه آدمی که شیر آدم خورده و در وقت قدرت ظلم نکرده نشان دهید. در 1993 که جنایت کارها به صد ها هزار می رسیدند، چرا امروز ما چند نفر انگشت شمار را جنایت کار می شماریم.

امید است بعضی از دوستان از عقل سلیم کار بگیرند و اگر سر دل و وردار علم آموزی بیشتر دارند در حدود چند صد سیاستمدار دنیا را مطالعه کنند و اگر آن وقت بعد از خوردن کچری قروت فضای سیاست مدرن را گرم بسازند. در غیر آن بیاید این دو استعداد های خارق العاده وطن را کمک کنیم. بوش چند ملیون را کشت و هنوز هم کسی به او تف نمی اندازد. طفلک ها غنی و عبدالله هنوز به رهبری بسم الله نکردند ما آنان را هر چیز ناپسند خطاب می کنیم. باز کلگی قق می زنم که دشمنان وطن از خارج وظن استند. برای وطن از تابعه بی عقل دشمن تر کیست؟


اسم: جواد حسن زاده   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 26.09.2014

با سلام به کل خوانندگان افغان جرمن

من به نظرات کارپوهان و محققان افغان در سرتاسر دنیا تا حد زیادی آگاهی دارم. یکی از اخلاق های بسیار ریشه دوانده و در خون گد شده افغانان مخالفت با نقد و انتقادات تاریخ، هویت و وقایعی است که هر انسان می تواند مفکوره و تعبیر خود را ارایه دهد. اگر آقای استانیزی و مژده یک نظر انتقادی و نو ارایه کرده اند به معنی آن نیست که اینان دشمن افغانستان اند. باید یک تعداد بزرگوارها از پیله بیرون آمد و شاپرک شوند. ما در قرن 21 بسر می بریم. نظر مخالف و نو دشمنی نیست.


اسم: جمال خان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.09.2014

صد مورد از دستآورد های سیزده ساله آقای کرزی


چون کرزی بالاخره باید قدرت را ترک و از ارگ ریاست جمهوری کوچ کند...
درین روز ها حامیان کرزی یک کمپاین جعلی را به نفع کرزی در رسانه های اجتماعی به راه انداخته اند و در حد توان میخواهند کرزی را یک شخصیت بزرگ جلوه دهند. اکثراً به وی لقب بابا را استعمال میکنند که خیلی مضحک بنظر میآید.
در حالیکه در حدود 150 هزار سرباز امریکایی، انگلیسی و ناتو در افغانستان حضور یافتند و با سرنگونی حاکمیت طالبان، آقای "کرزی" را در هلیکوپتر های نظامی در حالیکه از جانب عساکر امریکایی محافظت میشد به کرسی قدرت نشاندند. در حالیکه بزرگترین رقم پول را که بیشتر از مارشال پلان امریکا برای ساختمان دوباره اروپا بعد از جنگ دوم جهانی بود یعنی بیشتر از 104 ملیارد دالر را تنها ایالات متحدۀ امریکا در افغانستان به مصرف رسانید و به ده ها ملیارد دالر دیگر را کشور های مختلف جهان در رقابت با یکدیگر برای افغانستان به مصرف رسانیدند. ادارۀ "کرزی" نتونست حد اقل یک کار بنیادی را تکمیل کند. یک بند برق بزرگ در سراسر افغانستان بناء نشد. بند برق سلما در هرات که 25 فیصد کار آن در ختم دورۀ سردار شهید داود خان به اتمام رسیده بود هم تکمیل شده نتوانست. به هزاران تن مالک ده ها ملیون دالر شدند، به صدها تن مالک صد ها ملیون دالر و به ده ها تان بیشتر از ملیارد دالر را از بغل این ادارۀ فاسد بدست آوردند و هر کدام به غول های مالی جهان تبدیل شدند. قرار گفته محمود جان کرزی چند روز قبل در یک مصاحبۀ اختصاصی با تلویزون طلوع نیوز " من پنجصد تن را میشناسم که بیشتر از صد ملیون دالر دارند" و بعد از اینکه نطاق تأکید می کند "واقعاً شما پنجصد تن را میشناسید که بیشتر از صد ملیون دالر کمایی کرده باشند؟" این بار محمود جان میگویند " بله من هزار تن را میشناسم که بیشتر از صد ملیون دالر کمایی کرده اند"... این مصاحبه را شاید همۀ خواننده گان محترم شنیده باشند.
من یک مقالۀ خودم را تحت عنوان " فقط تداوم..." و یک مقاله آقای " ا. ع. عزیزی" را تحت عنوان" اتهامات را که بالای رئیس جمهور کرزی وارد میدانند" و قبلاً از طریق پورتال وزین افغان جرمن و بعضی از وبسایت های دیگر به نشر رسیده بود، با هم مدغم کرده و یک لست بیشتر از صد مورد از دستآورد های بزرگ "کرزی" را در سیزده سال اخیر خلاصه کرده و برای هموطنانم برسم " خدا حافظی کرزی از صحنه" تقدیم میکنم....

1. کرزی کسی بود که در سال 2001م بعد از حادثۀ 11 سپتمبر با حمله نیروهای ناتو به رهبری امریکا و سقوط رژیم ملاعمر در افغانستان توسط نیروهای امریکا یی وارد میدان شد، وقتی درارزگان بالای مخفی گاهش از جانب طالبان حمله صورت میگیرد، قوای خاص ایالات متحدۀ امریکا وی را ذربعۀ یک هیلیکوپتر نظامی امریکایی نجات داده و به کراچی پاکستان انتقال میدهد و از مرگ صدفیصدش جلوگیری میکند1.
2. کرزی کسیکه در کنفرانس بن در حالیکه خودش هم حضور نداشت در برابر 11 رای استاد "ستار سیرت"، صرف با 3 رای برنده اعلان میشود و ریاست حکومت انتقالی را به عهده میگیرد2.
3. کرزی کسیکه الی 2002م توسط بادیگاردان قوای خاص ایالات متحدۀ امریکا محافظت میشد، بعد از 2002م وبه تعقیب سوء قصد که برجانش از جانب یک تن [جنګجوی طالب] در ولایت کندهار صورت میگیرد، امریکا مسؤلیت امنیت وی را به یکی از شرکت های امنیتی امریکایی بنام " داینکورپ" می سپارد که برای چندین سال از وی محافظت می کنند3.
4. کسیکه در لویه جرګه با حمایت امریکا با جلوګیری از کاندید شدن «اعلیحضرت بابای ملت» رای مردم را بدست می آورد.
5. کسیکه بامحض به قدرت رسیدن هزاران جریب زمین های مربوط وزارت دفاع [قشله جدید] را در کندهار ذریعه برادرش[احمدولی] غصب نموده، به آن شکل قانونی داده و شهرک بزرگ " عینو مینه" را ساخته و بفروش میرساند و به صد ها ملیون دالر را به جیب میزند4.
6. کسیکه فابریکه سمنت غوری دولتی را غصب میکند، کسیکه والیان و مقامات ولایت کندهار را به فرمایش برادرش ( احمد ولی جان کرزی) در ظرف ساعت ها تبدیل و تعویض میکرد،
7. کسیکه در محضرعام اعلان نمود که "دزدی کنید و بلند منزل بسازید"،
8. کسیکه از قاتل قهرمان ملی ساخت، از جنایتکارو یاغی مارشال ساخت.
9. کسیکه از جنگسالار شهید صلح ساخت.
10. کسیکه رتبۀ جنرالی را به هزاران تن از بیسوادان آنهم از یک ولسوالی منظور نمود.
11. کسیکه مراکز علمی و نظامی را بنام کسانی کرد که هم سواد نداشتند وهم ویرانگر همین مراکز بودند،
12. کسیکه اقرار به تمام این مصلحتجویی هایش نمود، ولی هرگز برای توقفش اقدام نکرد5.
13. کسیکه کشورهای خارجی[اوباما] برایش ضرب الاجل برای اقدام علیه فساد اداری داد و لی هیچ اعتنای نکرد.
14. کسیکه تپه های زیبا کابل را با جسدهای کثیف و نام های کسانی که زمانی از بالای همین تپه ها شهر زیبای کابل را هدف توپ قرارداده و ویران نموده بودند، ملوث ساخت.
15. کسیکه وزارت های کلیدی بخصوص دفاع، داخله وریاست امنیت را بین جنگسالاران بد نام تقسیم نمود.
16. کسیکه وزارت تخنیکی انرژی و آب را به یک جانگسالار بدنام به شکل مادالعمر سپرد.
17. کسیکه اگر زمانی وزیر دفاع به اثر بی کفایتی ازجانب پارلمان رای عدم اعتماد میگرفت، دوباره وی را با بی چشمی بحیث وزیر داخله معرفی می نمود.
18. کسیکه در برابر تمام زمین های دولتی و شخصی کشور بخصوص پایتخت که از جانب قانون شکنان و زورمندان غصب گردیده وبفروش رسانیده شده بود، خاموش بود6.
19. کسیکه در برابر یک والی که در یک ولایت خودرا پادشاه اعلان کرده و به غول اقتصادی تبدیل شده بود، خاموش ماند.
20. کسیکه در مصلحت حدود را تجاوز کرد یعنی اگریک زورمند بمرد، پسرش را بجایش در ادارۀ دولتی مقرر نمود.
21. کسیکه از ناتوانی قوه قضایه اش، مردم برای حل قضایای شان به محاکم طالبان مراجعه میکردند7...
22. کسیکه نتوانست در طول دوازده سال درحالیکه افغانستان به فاسدترین کشور جهان مبدل گشته بود، حتی یک تن از بلند پایه های دولتی و زورمندان محلی را به محکمه بکشاند،
23. کسیکه بخاطر اجرای کار های شخصی خودش هم باید به مامورینش رشوه پرداخت میکرد، خائین ملی که از سازمانهای مختلف جاسوسی[ ایران] معاش ماهورا اخذ میکرد8.
24. کسیکه از نهایت ضعف انضباط، آزادی بیان صرف در مورد خودش تطبیق شده بود ولی افراد تیم قانون شکنش ازین جهت مصؤنیت داشتند،
25. کسیکه بالای تمام وسایط، دفاتر و مراکز قوای مسلح اش تصاویر جنگسالاران محلی نصب بود،
26. کسیکه بنام یک حکومت دیموکرات در چنگ یک تنظیم خاص افتاده بود ولی بازهم استقلالیتش را نمایش میداد،
27. کسیکه افتادن درلجن زار از جنایتکاران، خاینان، آدمکشان و فاسدان را بحیث یک دستآورد وانمود کرده و میخواهد خودرا زعیم ملی قلمداد کند.
28. کسیکه در دوازده سال حکومتش نتوانست نظم صرف پایتخت را برقرار نماید.
29. کسیکه بعد از ده سال توسط هلیکوپتر از ارگ تا به خیمه لویه جرگه ( انستیتیوت پولتخنیک) رفته، از آنجا پایتخت را تماشا میکند و مردم را مژده میدهد که کابل پیشرفت وانکشاف چشمگیری نموده است.
30. کسیکه ذریعه برادر و دارۀ دزدانش نزدیک به یک ملیارد دالر را از کابلبانک به یغما میبرد و بدتر از آن اینکه امر میکند تا این رقم بزرگ نزدیک به یک ملیارد دالر پول سرقت شدۀ کابلبانک باید توسط پول بیت المال یعنی توسط "د افغانستان بانک" جبران شود9.
31. کسیکه از نهایت بی کفایتی باوجود فرمان های متعدد گشت و گذار افراد مسلح غیر مسؤل، موتر های بی پلیت و شیشه سیاه را نتوانست حد اقل درداخل کابل منع نماید.
32. کسیکه در دورانش افغانستان باوجود سرازیر شدن ملیارد ها دالر کمک های خارجی به فقیر ترین کشورجهان مبدل شد10.
33. کسیکه برای ارائه نمودن دستآورد چیزی دیگری بجز از بلند منزل ها، خانه ها، تلویزیون ها و شرکت های مخابراتی خصوصی ندارد.
34. کسیکه افغانستان را به مصرفی ترین کشور جهان ( واردات بیشتر از 95%) مبدل کرد11.
35. کسیکه در زمانش سیستم زراعت و مالداری فلج شد و محصولاتش به سطح پائینترین آن در تأریخ افغانستان رسید.
36. کسیکه در یک دهه حکومتش نتوانست بزرگترین صنعت کشور یعنی قالین را مورد حمایت قرار دهد و نزدیک به 90 فیصد از طریق پاکستان تحت مارک پاکستان صادر میگردد12.
37. کسیکه دردوازده سال حاکمیتش نتوانست کار یک بند آبگردان بزرگ را در افغانستان به اکمال برساند.
38. کسیکه در طی ده سال بیشتر از 20 بار به کشور دشمن خویش[پاکستان] سفر کرد ولی هیچ دستآورد نداشت13.
39. کسیکه در ده سال نتوانست راه های بدیل تجارتی برای افغانستان را که در زمان بابای ملت ایجاد شده بود[ بندر عباس و راه شمال] احیا نماید.
40. کسیکه نتوانست جلوکشوری [پاکستان] را که سالانه ملیاردها دالر اموال غیر ضروری و بی کیفیت اش را بالای ما بفروش میرساند و در عین زمان با ما درگیر جنگ نیابتی است، بگیرد14.
41. کسیکه در دورانش افغانستان الی سال 2010 از نګاه مرګ و میر مادران وا طفال پائنتر از ۵ سال درجهان در ده کشور بدترین قرار داشت،
42. کسیکه در دوران حاکمیتش افغانستان از نګاه کشت و قاچاق مواد مخدر در جهان مقام اول را حفظ نموده است [درحالیکه در زمان طالبان کشت مواد مخدر با پائنترین سطح آن یعنی نزدیک به صفر شده بود]15.
43. کسیکه از سبب بی کفایتی و ضعف در اداره، باوجود سرازیرشدن هزاران ملیون دالر مالیه پردازان امریکایی بحیث فقیرترین کشور جهان باقی ماند16.
44. کسیکه در دوره حاکمیتش افغانستان یکی از نا امن ترین کشورهای جهان شد17.
45. کسیکه کشورش مقام فسادترین کشور جهان را بخود ګرفت18.
46. کسیکه مردمش مقام غمگین ترین یا ناشاد ترین ملت دنیا را بخود ګرفت19.
47. کسیکه با وجود تأکید خودش جرگه مشورتی را دعوت نمود تا در مورد امضای موافقتنامۀ امنیتی مشوره دهند، ولی وی مشوره نماینده گان مردم را به پشت پاه زد وبه تضمین منافع شخصی اش به پافشاری ادامه داد20.
48. کسیکه در زمانش کابل به شهر گدایگران افسانوی تبدیل شد.
49. ساختن خانۀ مجلل متصل به ارگ ریاست جمهوری که در صورت کامیاب شدن پلانش و به کرسی نشاندن آقای زلمی رسول بتواند کما فی سابق به حاکمیت ادامه دهد، ولی چون پلانش ناکام شد دیگر محوطۀ کاخ ریاست جمهوری برایش آشیانۀ امن نبود بناً با یک دلیل طفلانه و ضعیف که " این خانه سویۀ زندگی من بلند" آن را به مهمانخانه ارگ وقف نمود.
50. کرزی در روز های اخیر تسلیمی قدرتش کشف نمود که پاکستان از افغانستان خطر دیورند را میخواهد و ما نمی دهیم... در حالیکه در قضیۀ راکت پراگنی های پاکستان به خاک افغانستان مطبوعات را ملامت دانسته بود وهمه را جزء از تبلغات مطبوعاتی گفته بود. درحالیکه در جواب به اینکه اگر امریکا بالای پاکستان حمله کند چه موقف را حکومت افغانستان خواهد گرفت؟ آقای کرزی گفت " ما درکنار پاکستان خواهیم ایستاد".
51. به بازي گرفتن سرنوشت كشور وملت ازطريق رسيدن بقدرت از راه هاي غير مشروع بكمك مستقيم وغير مستقيم ادارات استخبارات خارجي ، دراين خصوص اسناد كافي منجمله فلم مستند موجود است .
52. ازدست دادن عمدي فرصت هاي تاريخي براي احياء مجدد كشور ازطريق چور وچپاول ، اختلاص وفساد مالي - اداري .
53. تقسيم غير ملي وغيرعادلانه قدرت سياسي منجمله پُست هاي سرنوشت ساز دولتي بنا بر مصلحت، مصلحتي كه بتدريج باعث ايجاد مقاومت شده گروهاي ناراض مسلح را بوجود مياورد .
54. عدم اجراي مكلفيت اساسي دولت بخاطر بازگشت عاجل و ابرومندانه مها جرين به كشور.
55. ايجاد تدريجي بستر مناسب براي ساختار وتشكل شبكه هاي مختلف مافيا ، ازجمله مافياي مواد مخدر ، مافياي غصب زمينهاي دولتي ، مافياي اقتصادي (اختلاس) ومافياي انجويئ ( NGO ) -قراردادي ....... و غيره وغيره .
56. ايجاد بسترمناسب ازطريق عدم رعايت قانون براي ناقضين حقوق بشر .
57. ايجاد عمدي موانع در راه بازگشت متخصصين وكادرهاي مسلكي افغان بخاطر احياي مجدد كشور ، كه تعداد شان در اروپا ، ایالات متحدۀ امريكا ، كانادا ، كشورهاي سابق اتحاد شوروي واستراليا به بيش از صد هزار ميرسد .
58. بازي به ابرو، عزت ، وقار ، حيثيت واعتبار بين المللي كشور ازطريق گرفتن پول از ادارات استخباراتي كشورهاي متخاصم منجمله ايران ، عربستان سعودي وكشور دوست ؟
59. ايجاد بزرگترين شبكه اسرار اميز در ارگ زيرعنوان مشاورين با مصرف مليون ها دالر .
60. تجاوز صريح و گستاخانه به حقوق متضررين جنگ هاي ذات البيني سران مجاهدين ازطريق اعلان غيرانساني وغير اسلامي عفو عمومي و نصب گستاخانه همين متجاوزين در پُست هاي مهم دولتي .
61. ايجاد بزرگترين لشكر بيكاران ازجوانان تحصيل يافته درنتيجه عدم سيستم معقول تدريسي - تعليمي- تحصيلي . دراين خصوص تعداد مؤسسات عالي صرف دربخش خصوصي از بيست تجاوز ميكند ، درحالكه كشورما براي 15 -20 سال آينده به ايجاد كورسهاي مسلكي كوتاه مدت همچون (Ausbildung ) درالمان بعد ازجنگ اشد ضرورت دارد . امروز ده ها هزار كارگر خارجي در كشورما مصروف كارهاي هستند كه جوانان ما آنرا نميتوانند به پيش ببرند . بايد گفت كه اين خيانت به كشورماست .
62. ايجاد بزرگترين لشكر معتادان در نتيجه عدم كنترول و منع استعمال مواد مخدر .
63. ايجاد بزرگترين لشكرمعلولين و ايتام و زنان بيوه درنتيجه عدم مواظبت ازطرف دولت .
64. بازي به حيثيت و اعتبار قواي مسلح از طريق نسب اشخاص غير مسلكي و وابسته به تنظيم ها و راندن عمدي كادرهاي متخصص ومسلكي ازآن .
65. ايجاد شوراي صلح از اشخاص نا مطلوب با مصارف سرسام آور ده ها مليون دالر.
66. توزيع صدها موتر ضد مرمي به همكارانش ازحساب بيت المال، جمع لشكري از باديگارد ها به هر كدامش .
67. تبديل ولسوالي ها به ولايات به اساس مصلحت.
68. ايجاد موانع عمدی در راه تشكل احزاب ملي - دموكراتيك با برنامه هاي ملي ازطريق بوجود اوردن بيش ازصد حزب - گروه - باند ، كه حد اقل سي درصد انها علناً بنفع كشورهاي خارجي فعاليت هاي خصمانه را به پيش ميبرند و پنجاه درصد آنها داراي برنامه هاي مشابه وبيست درصد آنها حزب گفته داراي باند گروپ هاي تا دندان مسلح بوده ازطرف جنگسالا ران مطرح دردولت تشكيل گرديده .
69. عدم بيلانس تجارتي ( Trade Balance ) وتعادل درصادرات و واردات و عدم حمايت از سكتور خصوصي ، كه ازيكطرف منجر به سقوط هزارها فابريكه خورد و بزرگ شده و ازطرف ديگر نسبت عدم كنترول اقلام صادرات اجناس غيرضروري وداراي كيفيت پائين ازجمله پلاستيك وداروها، كه كشور را بيك زباله داني تمام عيار كثافات مبدل ساخته است.
70. عدم توجه به محيط سالم زيست كه بتدريج منجر بيك فاجعه تمام عيار براي هفت مليون شهر نشينان كابل ميشود .
71. كندن كاري غير مسلكي معدنيات و آثار تاريخي ازطرف جنگسالاران ، مافياي دولتي وگروپهاي متعدد در سراسركشور وقاچاق ان .
72. ايجاد وساختن موانع درجاده ها و كوچه هاي شهر ازطرف جنگسالاران رهبران.
73. بستن جاده ها حين گذشتن و عبور جنگسالارن و اراكين دولتي .
74. عدم تطبيق پلان خلع سلاح عمومي .
75. ايجاد مافياي اختطاف اطفال و نوجوانان .
76. ايجاد بستر مناسب براي فعاليت هاي تخريبي - فرهنگي شبكه هاي استخباراتي كشورهاي منطقه ( ایران ) ازطريق ايجاد شبكه هاي اجنتوري ، رسانه اي - راديويئ- تلويزيوني وحتي نهادها و سازمانهاي سياسي درتمام سطوح چوكات دولت وخارج ازآن .
77. ترويج سراسري پديده شوم و شرم اور تجاوز جنسي و بازي با شخصيت نوجوانان ازراه برپايئ مجالس بچه بازي .
78. ايجاد پديده شوم بر پايئ عروسي هاي پرمصرف وسالون هاي مجلل، كاپي شده ازفلم هاي هندي - پاكستاني وا مارات عربي .
79. عدم تطبيق نورم هاي قبول شده مذهبي - مدني درمورد انتخاب شريك زندگي ومنجر شدن آن به خود كشي ( خود سوزي ) دختران توسط پاش دادن بينزين برسروصورت شان .
80. ايجاد بستر مناسب بخاطر اخراج پولهاي اختلاس شده به بهانه هاي مختلف و از راه هاي مختلف ولي مطمئن به كشورهاي مختلف قبل ازهمه امارات عربي ، تركيه وغرب .
81. عدم عكس العمل دربرابر تجاوز آشكار نظاميان پاكستان الي اشغال مناطق ستراتيژيك سرحدي، راکت پراگنی ها واعمار پوسته هاي نظامي و دروازه هاي عبوري درآن .
82. ممانعت نشر گزارش عدالت انتقالي وافشای ناقضين حقوق بشر و جنايت كاران جنگي كه درنتيجه زحمات خستگي ناپذير نهاد هاي بين المللي حقوق بشر بالاخص كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان تهيه شده است. دراين خصوص بايد علاوه نمود كه درطول زعامت( ؟ ) حامد كرزي نه تنها هيچ كدام از ناقضين آشكار حقوق بشر ومرتكبين جنايات جنگي وغاصبين زمين واختلاس گران دركشور ما محاكمه نشده، بلكه بنا بر مصلحت وابتكار شخصي و... در رده هاي فوقاني ارگان هاي دولتي مؤظف گرديده و كمافي السا بق به چور وچپاول دارايئ عامه ، اختلاس هاي بزرگ وفساد مالي ، وليلام قرارداد ها وغيره مصروف اند . اين دسته از ناقضين حقوق بشر بيشتراز گذشته بتدريج تا حدي تقويت شده اند كه ادعاي بازهم رهبري كشور را در سر مي پروراند و در انتخابات كشور به اين و آن نام خود را كانديد مينمايند وحامد كرزي آنرا( انتخابات ) دموكراتيك و آزاد مينامد.
83. عدم ستراتيژيهاي مشخص در رابطه با پيشبرد سياست معقول و سنجيده خارجي بسطح منطقه وجهان . دراين خصوص بايد گفت كه حامد كرزي صرف به اساس مقوله " پيش آمد خوش امد " پيشبرد سياست وديپلوماسي خود را انهم بتاسي ازخواص (Chamelion ) - "(حيوانیكه دربرابر محيط تغير رنگ ميكند ) عيار ميسازد . مسخره تر از همه اينكه ؛اولاً ؛ كرزي يكنوع فكر ميكند قسم ديگر حرف ميزند وبر عكس هردويش عمل ميكند آنهم هميشه در هاله اي از ابهام ومعما ، ثانياً وخنده اور تر از همه اينكه كرزي يك چيز ميگويد ، مشاورينش چيز ديگر وزير داخله اش رقم ديگر و والي اش برعكس همه و براي وزير خارجه اش كه ديگر چيزي برا ي گفتن باقي نمانده صرف كله مي جنباند البته مطابق افكار اشخاص ماحولش .
84. وبالاخره بازهم بنا بر مصلحت ؟ حامد كرزي نتوانست ويا بهتر بگويم نه خواست به امريكايئ ها با در نظرداشت مدارك اثباتيه تروريسم درپاكستان، قناعت بدهد و آنها را مجبور بسازد تا دست از كشتار افغانهاي بيگناه كشيده و رو به تروريسم آشكار كه لانه هايش در پاكستان بوده آورد .
85. علاوه بر ده ها هزار جريب زمين در شهر ونواحي شهر قندهار غصب بيست ودو هزار جريب زمين دولتي در عينو مينه در اين خصوص بايد علاوه نمود كه، وزارت ماليه ازسال ٢٠٠٤ الي ٢٠٠٩ درمحدوده برنامه LTERA بيست وپنج پيشنهاد براي انحلال يا فروش موسسات دولتي تهيه نمود ، دولت كرزي با همه انهاموافقه كرده . علاوه بران ١٣٢٠ قطعه زمين وساختمان نيز بايد خصوصي ميشدند . طي ٣٨ برنامه ضدمنا فع ملي تمام اين اموال دولتي به مبلغ كمتر از دوازده مليون دالر بفروش رسيد .
86. دريافت غيرقانوني 20 مليون دالر ازکابلبانک بانك بخاطر پيشبرد پروسه انتخابات ازطرف كرزي .
87. عدم به دوران انداختن دوسيه هاي غاصبين زمين منجمله غاصب مشهور وبزرگ تورن اسماعيل بخاطر مصلحت وده ها اختلاسگر ديگر كه ازطرف اداره مبارزه با فساد درراس محترم عزيزالله لودين اماده گرديده وبه خارنوالي ؟ محول نموده . بايد علاوه نمود كه دراين خصوص شخص كرزي سد راه شده ونميگزارد دوسيه هاي اماده ( ده ها دوسيه ) تحقيق وبررسي گردد .
88. عدم تعقيب عدلي مختلسين بانك انكشافي افغانستان ، كه روسها وازبك ها بوده ( اختلاس هفده مليون دالر )
89. نصب وتوظيف اشخاص در مقام هاي پر درامد به اساس سرقلفي .
90. نصب وتوظيف كار كنان سفارت به اساس قرابت با رجال دولتي و رهبران مجاهدين ( نود در صد ازجمع همين ديپلومات ها بعد ازختم دوره خدمت ؟ به كشور بر نميگردند ودر كشورهاي دلخوا با استفاده از پاسپورت هاي سياسي پنا هنده ميشوند
91. عدم تعقيب مجرمين جنايئ وابسته به جنگسالاران ورجال دولتي تا حديكه پوليس موظف وملبس با يونيفورم را درملاي عام سيلي كاري ميكند .
92. تعجيز ، تحقير وبه استهزاء گرفتن موظفين ارگان هاي دولتي حراست قانون از طريق مرخص ساختن وازبند ازاد نمودن مجرمين ( بعضاً خطر ناك ) كه ازطرف انها بعضاً به قيمت جان شان دستگير ميگردند .
93. عدم استفاده بموقع ازفرصت هاي طلايئ بخاطر در انزوا قرار دادن كشورهاي متخاصم درقدم اول پاكستان منحيث يك كشور باني ازتروريسم ، ازطريق ارائه اسناد معتبر وغير قابل انكار به جامعه ملل بالخصوص اضلاع متحده امريكا واروپا . خواهد گفتيد چطور ؟ بسيار ساده
94. عدم تعقيب عدلي فروش طياره اريانا با نمره مسلسل 85748 ازطرف رهبر جمعيت استاد رباني ، كه درسال 1980 ازروسيه بقيمت 300 لك دالر خريداري شده بود ودر سال 2001 بالاي يك شركت خصوصي ايراني بنام كسپين به قيمت اهن داغمه بقيمت چارنيم لك دالر بفروش رسيد وپولش زنده قرت شد . شخص كه منحيث دلال اين معامله را براه انداخته بود انجينر عبدالرحيم سيد جان نام داشت كه بعداًً ازطرف كرزي براي وزارت مهاجرين نامزد گرديد .
95. توزیع هزاران جریب زمین دولتی به شرکت نجیب زراب بخاطر ساختن شهرک غازی امان الله خان در ولایت ننگرهار به امر قاطع کرزی.
96. مداخله صریح وبی شرمانه در انتخابات 2014م و حمایت از زلمی رسول که با ناکامی مفتضح روبرو شد.
97. ساختن قصر در همیسایگی کاخ ریاست جمهوری برای بود و باش شخصی، که با ناکام شدن پلان کامیاب کردن زلمی رسول آن را به مهمان خانۀ کاخ وقف نمودید.
98. توزیع مدال وزیر اکیر خان به شیدا محمد ابدالی ( پسر کاکای کرزی) سفیر هندوستان بخاطر زمینه سازی بود و باش وی در هندوستان.
99. برنده ساختن شرکت وطن گروپ( از پسران کاکای کرزی) در استخراج معدن نفت حوزۀ آمو.
100. کوشش برای رهایی یک تن از طالبان زندانی نزد حکوت پاکستان بنام ملا برادر( پوپلزی) بخاطر ارتباط قومی و فامیلی.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.09.2014

عالیقدر محترم اکادمسین آغای سیستانی بعد از عرض سلام!

در این این جای شک نیست که موضعگیری شما ملی وبرحق است، اما اگر من منظور آقای علی اکبرضامن و دوکتور محمد ظاهر عزیز را تحت عنوان "حرمت سخن و قلم" که می نویسند "تعرض به شخصیت کسی بنابر اختلافات شخصی و یا با ارتباط عقیده ای سیاسی متفاوت، هم نا جایز و هم از اخلاق انسانی دور است زیرا اسباب تشنج و خشونت بار آرد اما در حقیقت، به شخصیت نویسنده و گوینده لطمه وارد می
نماید" درست فهمیده باشمٌ کار پر میوه نیست.

تاریخ با گفتار غلط یک شخص نا اگاه از دیدگاه وی غیر ممکن است تغیر کند و شکر خداوند (ج) که شما در زمینه زحمت کشیدید و جوانب قضیه را به صورت علمی تحقیقی آن روشن ساختید.

عقل با علم و حیا هم خانه شد
هم می و میخانه و جانانه شد

با عرض احترام

الله محمد


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 25.09.2014

هموطن گرامی آقای علی اکبرضامن سلام!

نوشتۀ داورانۀ شما را در پورتال افغان جرمن آنلاین خواندم.در آن به نکات جالبی تماس گرفته بودید که برای من آموزنده و رهنمود دهنده بود.اولاً اینکه نباید وقت خود را به خواندن یاوه گوئی های آقای ستانیزی ضایع کنم ، زیرا مبادا قلم بردارم ومدتی دیگر برای تردید خرافات او قلم بزنم.

من به این صرافت رسیده ام که موضعگیری من یک موضعگیری ملی وبرحق است واگر برحق نمی بود، دانشمند ان وقلمبدستان نامداری چون: داکتر عبدالرحمن زمانی، داکتر سید عبدالله کاظم، داکترسید خلیل الله هاشمیان، آقای احسان الله مایار، اقای عارف عباسی از امریکا، آقای پیکارپامیر و آقای محمدمعصوم هوتک از کانادا،آقای ولی احمدنوری از فرانسه، خانمهای فرهیخته وشعرای زیبا کلامی چون: صالحه جان وهاب واصل از هالند، خانم زرغونه عبیدی وخانم شیماغفور وخانم قمریلدا کرزی وهمچنان سخندان باریک بین آقای مسعود فارانی از آلمان، داکتر نجیب الله از کابل،ایاز نوری از هالند وغیره مرا تائید نمی کردند وآقای ستانیزی را با الفاظ وکلمات مناسب حالش محکوم وشماتت نمی نمودند. بالمقابل آقای ستانیزی تا کنون نتواسته حمایت هیچ عنصر ملی ووطن دوست را از موضعگیری اش کسب نماید.

ایمیل های زیادی از ستانیزی بمن وبدون تردید به سایر نویسندگان رسیده است که در آن به تکرار میخواهد توجه اشخاص وافراد را به خواندن لاطایلات خود جلب نماید، اما مردم میدانند که در سخنانش چیز تازه ای پیدا نمیشود.او به این دل خوش میکند که افغانها برخلاف سایر ملت های کرۀ خاکی از روز خلقت زمین تا کنون آزاد بوده اند وبنایرین این بزرگترین افتخار افغانها می باشد که از افتخار استرداد استقلال بزرگتر میباشد. درحالی که من دراین گونه استدلال جز یک بلُف، کدام افتخاری نمی بینم.

مشکل اقای ستانیزی اینست که او نمیداند که با تردید جشن استقلال، در حقیقت وی آن همه خونهای که مردم ما برای بدست آوردن استقلال بزمین ریخته اند و تجلیل از آن یگانه مایۀ مباهات وافتخار برای فرزندان شان است، به صفر ضرب کرده است. وی میخواهد با همین منطق لنگش به مردم جهان ثابت کند که اوافغان است وافغانها از مادر آزاد آفریده شده وتا امروز هیچکس برپشت آنها سوار نشده وتا ابد سواری نمیدهند وهیچ ضرورتی به جشن وتجلیل از استقلال با اتن ودهل و دمبک ندارند.
بنابرین با آدمی که منطقش چنین باشد، جای بحث ومشاجره نیست.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.09.2014

دوستان ارجمند وقدرشناس از شما بخاطر حمایت ازتصمیمم ، سپاسگزارم!

شخصیت های ملی، وطن پرست وبا وقار کشور،هریک جناب جمالخان بارکزی، مرد حق بین آقای احسان الله مایار،انجنیر بی مدعاقیس کبیر،خانم فرهیخته و مهربان قمریلدا کرزی، شاعر فرازبین وموشگاف آقای مسعود فارانی،از هریک شما که تصمیم مرا با جملات وکلمات غرورآفرین صحه گذاشتید،سپاسگزار م.

باور دارم که شما هریک اگر بجای من می بودید، همان تصمیمی را میگرفتید که من گرفتم،زیرا تائید شما از این تصمیمم معنایی جز این ندارد. کلماتی که امتنان مرا از آن همه لطف ومحبت های بی ریا وخالصانۀ شما پاسخ دهد ، در حال حاضر درذهنم خطور نمیکند، جزاینکه دست محبت وبرادرانۀ شما را صمیمانه فشاربدهم وبگویم به دوستی شما افتخار میکنم. شما تاسالهای زیاد دیگر زنده وسلامت باشید.
با حرمت فروان سیستانی


اسم: مسعود فارانی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.09.2014

گدای میکده ام لیک وقتی مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

مناعت وبزرگی جناب کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی در شرایط کنونی یک حادثۀ در بین قلمداران است. جناب سیستانی این درویش بزرگ وبی نیاز، فقط آرزوی افغانستان با رفاه و مدرن را دارد. قلم نستوه وی جز در راه خیر مردم و پاسداری از تاریخ، جان ومال سر بلندی مردم چیزی بیشتری را تقاضا ندارد.
دیروز خبر تفویض مدال را که از جانب رئیس جمهور افغانستان به 49 نفر قلمدار که جناب سیستانی نفر هفتم در لست بودند تفویض شده بود، در بخش فرهنگی بنشر رساندم. امروز دوست عالیقدرم جناب سیستانی برایم زنگ زدند بعد از تعارفات معمول گفتند که من هرگز چنین مدال را نمی پذیرم مدال با ارزش من رضایت مردم من است. سخنان بی ریا شفاف و صادقانه ایشان مرا بیاد سید بزرگ علامه سید جمال الدین افغانی انداخت.
زمانیکه سید سخنان ناصر الدین شاه قاجار را رد کرد ناصرالدین شاه بر وی شورید و اما سید در برابرش سر خم نکرد تا اینکه توسط عمالش از خاک ایران بزور کشیده شد. در برابر این بی حرمتی ناصر الدین شاه نسبت به سید، یکی از مریدان سید بنام میرزا رضای کرمانی ناصرالدین شاه را هدف گلوله قرار داد و کشت. میرزا رضای کرمانی در هنگام کشتن ناصر الدین شاه قاجار با صدای بلند قاطع گفت این دست من نیست دست سید بزرگ است که ترا بخاطر بی ادبی ات مجازات میکند.
سید درین زمان در ترکیه بود دولت ایران خواستار تحویل او به دولت ایران شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند.
این عقاب بلند پرواز بازهم خود را مدیون دولت عثمانی ندانست ودر راه اندیشه های ضد استعماری اش بشدت پرداخت تا اینکه سلطان عبدالحمید پاشاه مجبور شد تا سید را بهر وسیلۀ که میشود تسلیم خود سازد، ازینرو با هیئت تشریفاتی امپراطوری عثمانی، سید را بوسیلۀ تفویض مدال طلا خواست از خود بسازد. زمانیکه هئیت امپراطوری عثمانی در کلبۀ محقر و با صفای سید تشریف فرما شدند و موضوع مدال طلای امپراطوری عثمانی را با تشریفات خاص برایش تشریح کردند و خواستند مدال را از طرف امپراطوری عثمانی بگردن سید حمایل کنند، سید مدال را از دست شان گرفت و باتوجه به یک یک از شاگردانش نظر انداخت ودر پایان، مدال عثمانی را بگردن پشک که داشت انداخت و تشکر کرد. هئیت جویای احوال شدند تابه امپراطور احوال برند. سید در جواب گفت من تشکر میکنم ولی مدال که از جانب سلطان فرستاده شده بود باید برای یک خاین باشد، ازینرو به تمام شاگردانم نظر انداختم کسی را در بین شان خاین نیافتم که مدال را بگردنش می انداختم، یگانه خیانت کار اطاق من همین گربه است که بدون اجازه من گاه گاهی خوراک مرا میخورد، ازینرو او را سزاوار این انعام دانستم.
امروز باز می بینم که تاریخ تکرار میشود و اینبار دوست بزرگوارم مورخ نستوه جناب سیستانی صاحب عزیز مدال را نمی پزیرد. این را در زمانی انجام میدهد که شاعران بلند مرتبه یکی برای عطا دست بوسی دارد ودیگری در مدح خمینی دجال مروارید شعرش را آلوده میسازد.
به همت بزرگ این مرد با مناعت جناب اعظم سیستانی آفرین صد آفرین .
همت بلند بزرگان واقعی سبب میشود که درسی بزرگی برای آیندگان شود.


اسم: قمریلدا کرزی   محل سکونت: مونشن آلمان    تاریخ: 23.09.2014

بنازم همت والاواستغنای بلند استاد بزرگوارمحترم سیستانی صاحب را .

وقتی اعطای تقدیرنامه های را ازجانب آقای کرزی به استاد فرهیخته ، تاریخ نویس چیره دست، نویسنده ایکه افتخارات
گذشتگان را ارج میگذارد و آنرا تحلیل نموده علل وعوامل زمان ومکان آنرا تحت بحث وقضاوت قرارمیدهد،نمی پذیرد. زیرا اوتاریخ وافتخارات ملی را درمقابل هیچ چیزی معاوضه نمیکند ،القاب وتحفه وهدیه قلب و وجدانش را راحت نمیسازد . اوبفکر جوانان وآینده کشوراست که ازتاریخ وگذشته ها آگاه شوند وبه رفتگان نفرین نفرستند.
محترم اکادمیسن سیستانی رسالت تاریخی ، وجیبه ملی ودیانت خود را درمقابل وطن ووطنداران انجام دادند وازطرف ملیونها افغانهای وطنپرست مورد تحسین وتهنیت قرارگرفته واستقبال میشوند صحت وزندگی پرافتخاربرایشان ازخداوند متعال خواهانیم .
با حرمت زیاد قمریلداکرزی


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 23.09.2014

دوست دانشمند و بزرگوار جناب کاندید اکادیمیسین آقای سیستانی!
شمارا در یکی از نوشته های خود مدافع ارزش های والای افغانستان و افغانها نامیده بودم و اینک باردیگر ثبوت آن را با رد مدال ایکه از جانب کرزی به شما عطا گردیده به چشم سر می بینم.
آفرین به شما که منحیث یک افغان اصیل در صفحۀ تأریخ کشور برای حفظ ارزشهای میهن ما نشانه ای از خود به خط زرین به یادگار میگزارید و در این افتخار به عقیدۀ من نمایندگی از همه افغان های وطنپرست نموده و آنهارا شریک می گردانید.


اسم: ق کبیر   محل سکونت: المان     تاریخ: 23.09.2014

محترم بارکزی صاحب سلامونه، همنظر شما استم: "آقای سيستانی هميشه افتخار ما هستيد... شما مدال هاي دل مليونها افغان وطندوست را قبل ازين مدال آهنی بدست آورده ايد"
شاعرۀ ملی وخوش کلام افغان میرمن صالحه واصل وهاب، چه بر حق سیستانی صاحب بزرگوار را در شعر خود ارجگزاری می نماید:

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: جمال خان   محل سکونت: كابل    تاریخ: 23.09.2014

عطاي كرزي به لقاي كرزي، رد مدال تفويض شده كرزي از جانب شاغلي كانديد اكادميسين محترم محمد اعظم سيستاني معرف استقلال، شهامت، پختگي، صداقت، حقيقت پرستي، غرور افغاني يك نويسنده و مورخ افغان ميباشد. اين نشان ميدهد كه نويسنده گان مستقل و حق پرست در كار هاي شان داراي أصول و پرنسيپ هاي هستند كه با خطوط سرخ نشانی شده اند و هرگز زير بار امتيازات معنوي یا مادی نميروند و هرگز از راه حق انحراف نميكنند .در موجوديت همچو مؤرخين و نويسندگان مالا مال از احساسات مقدس وطن دوستي،هرگز تاريخ پر افتخار ما مسخ و تحريف نخواهد شد. من به موقف بجا آقاي سيستاني صاحب افتخار ميكنم و اين أقدام وي را يك مثال خوب براي همه نويسنده گان و فرهنگيان كشور ميدانم كه بايد از آن بياموزند و هميشه مستقلانه عمل كنند.
آقاي كرزي با زيركي منحصر به فرد كه مختص اوست، اكنون بعد از سيزده سال و ختم دوره ناكام و بد نامش چطور شد كه بفكر مؤرخين و فرهنگيان افتاد؟ كرزي در يك روز آنهم روز هاي ختم اقتدارش به ٤٩ تن از فرهنگيان ومورخین برجسته كشور مدال توزيع مي كند، اين خيلي سؤال بر انگيز است...
حقيقت اين است كه دوره سيزده سأله مديريت كرزي از ناكام ترين و بد نام ترين دوره هاي تاريخ افغانستان ميباشد و آقاي كرزي اين موضوع را بخوبي درك ميكند كه خودش با دوره سيزده سأله ناكامش ديگر به تاريخ و قضاوت مؤرخين سپرده شده است. وي احتمالا با اين اقدامش خواسته مؤرخين و تحليلگران را زير بار احسانش ببرد تا در قضاوت دوره اش از وي به نرمي انتقاد كنند.
كرزي قبل از انتخابات كار ساختمان يك قصر شخصي موازي را در همسايه گي كأخ رياست جمهوري روي دست گرفت، بطور منظم از كار اين ساختمان شخصا نظارت ميكرد، در عين زمان با مداخله بي شرمانه در انتخابات از يك كانديد مشخص حمايت كرد ولي اين پلانش توسط يكي از بزرگان قومي كه خواست نا مشروع كرزي را إنكار كرد، به ناكامي مفتضح انجاميد. اكنون چون برای كرزي ديگر افغانستان و حتي قصر رياست جمهوري مسكن امن نيست، دفعتاً اعلان ميكند اين خانه را كه براي خودش ساخته است، از سويه اش بلند است، و آن را به مهمانخانه اي قصر رياست جمهوري وقف ميكند...
در عين روز، آقاي كرزي مدال وزير اكبر خان را كه از جمله عالي ترين مدال هاي دولتي افغانستان است، براي شيدا محمد ابدالي سفير افغانستان در هند تفويض كرد.
شيدا محمد ابدالي يكي از پسران كاكاي كرزي است كه تمام دوره سيزده سأله را در دفتر رياست دولت، در نزديكي با كرزي سپري كرده بود. اخيراً بحيث سفير هندوستان معرفي شد، قرار شنيده گي آقاي كرزي هندوستان را محل امن بود وباش بعد از ختم اقتدارش در نظر گرفته است و اين شيدا محمد با مدال وزير اكبر خان موظف به تهيه اي مسكن براي آقاي كرزي در هندوستان است و اين مدال وزير اكبر خان هم به پاس اين خدمتش (از جيب خليفه) توسط كرزي برايش تفويض شده است.

آقاي سيستاني هميشه افتخار ما هستيد... شما مدال هاي دل مليونها افغان وطندوست را قبل ازين مدال آهني بدست آورده ايد.

تشكر


اسم: Aref Abassi   محل سکونت: California    تاریخ: 23.09.2014

یک بخش بسیار مهم پورتال وزین افغان جرمن آنلاین نشر اخبار است. هر خواننده اولتر از همه این صفحه را باز نموده به تازه ترین و ناب ترین اخبار روز بیشتر به ارتباط وطن دسترسی پیدا می نماید. کسی نمی داند که این معلومات تازه چگونه دستیاب، انتخاب، تهیه و ترتیب گردیده آنلاین می گردد. متصدی این بخش محترم سید رحمن غوربندی است که از همکاران متقدم این پورتال بوده در ایفای این مسؤولیت خواب و راحت خودرا وقف نموده و این صفحه را با بهترین و تازه ترین مسائل به ارتباط وقایع روز در اسرع وقت به اختیار خواننده های پورتال قرار می دهد. در این وظیفۀ مهم آقای غوربندی سری به هر در زده تا مطالب ارزنده و دلچسپ را بیابد که بخش تحقیق است و باز انتخاب از بهترین ها و تازه ترین ها از میان ده ها موضوع است که بخش مدیریت است و برای بسی اخبار تصاویر مرتبط را دستیاب کرده خبر را گویا ساخته زینت می بخشد که بخش هنری کار است.
ما اخبار را مرور می کنیم ولی نمی دانیم که چه مغز متفکری با تجربه و اهلیت در پس پرده چنین خدمت ارزشمند را برای ما انجام میدهد.
محترم رحمن غوربندی در بخش مضامین زبان ملی پشتو با پورتال همکاری نموده بنابر مصروفیت های شخصی و حجم کار اخبار در حالی که استعداد عالی نوشتن دارند کمتر وقت نوشتن می یابند.
بحیث یک دوست و یک همکار نه به شیوۀ که من تو را کاکا گویم و تو مرا ماما خطاب کن خود را مکلف دانستم که از زحمات شبا روزی محترم آقای سید رحمن غوربندی بحیث یک عضو متعهد و فعال پورتال اظهار امتنان و قدر دانی نموده برای شان مؤفقیت و سلامتی آرزو می نمایم.


اسم: یلدا   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 21.09.2014

آیا تیکه داران قومی و کسانی که در چوکی های قدرت تکیه زده اند، به پرسش های "یلدا" پاسخ های قناعت بخش دارند؟ مطمینم که نه.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.09.2014

با ابراز امتنان از خواهر محترمه ام ملال موسی نظام، تخلص من « کهسانی هروی است» کهسان از ولسوالی های قشنگ هزات است همانطوری که نامش زیبا است.
من در کهسان بدنیا آمده ام


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 20.09.2014

برادر نهایت محترم، آقای کوهستانی هروی،

ممنون از لطف شما به این خواهر تان. آنچه را در مورد وابستگان گروه وطنفروشان حزب دیموکراتیک خلق، مسببین و پیشقراولان تخریب افغانستان و بربادی یک ملت شریف و بی دفاع، بیان داشته اید، آشکار است. آنچه را در مورد اناهیبای راتب زاد و روش انحرافی وی و همراهان چپگرای وی تحریر نموده اید، بگوییم که کم گفته اییم. اگر رویداد های عصر تاریک « انقلاب ظفر نمون برگشت ناپذیر» ثور را از لحاظ محیطی که زنانی چون اناهیتا تشکیل نموده بودند که همانا سوق اجباری دختران و زنان معارف و دوایر بطرف بی بند و باری است، تحلیل نماییم، خود فصل علیحده و رقتباری خواهد شد که بذات خود با درد فراوان، گوشه ای از فشار های غیر انسانی و غیر اخلاقی آن عصر سیاه، بر زنان بیگناه وطن می باشد.
قصۀ تلخ اسفناکی که در مورد کجروی های تشکیلات اجتماعی سازمان زنان و نحوۀ فعالیت آن در شهر باستانی و کلتوری هرات فرموده ایید، مشتیست نمونۀ خروار. همین مردم متهور هرات بودند که با شهامت به مقابل آن رژیم خونخوار قیام ملی و مردمی نمودند و حماسه آفرین گردیدند.
اناهیتا راتب زاد که به ادعای خودش، برای نجات مظلومین و بیچارگانی که از جانب طبقات بالای اجتماع«!» استسمار گردیده بودند، با زمینه سازی کودتای منحوس ثور توسط شوروی وقت، به قدرت رسید، قیمت ترین لباس را از بوتیک های کابل میپوشید و گران بها ترین سامان آرایش و عطریات را به شهادت اینجانب خریداری نموده استعمال می نمود....و به مجالس سفارت شوروی هم با ببرک کارمل، علنی اشتراک میکرد.
اناهیتا در حالیکه با ببرک کارمل آشکارا به منزل مرحوم محمد داود رفت و آمد داشت، عاقبت قاتل وی و فامیل بیگناه و بیدفاع وی گردید. بگفتۀ حضرت سعدی: سعدیا شیرازیا پندی مده کمزاد را-کمزاد اگر عاقل شود، گردن زند استاد را.
امیدواریم روزی عدالت جایگزین حالت فعلی گردیده و حق ملت مظلوم افغانستان از همه جنایتکاران وطنی ای که در مراحل مختلفه وطن و مردم آنرا به بربادی سوق دادند، بازخواست گردند. آمین.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 20.09.2014

خواهر با احساس ونهایت ارجمند، مرغلری ناصری، یک جهان ممنون از توجه شما به این کمینه، در حقیقت این قلم شکسته گوشۀ کوچکی از آلام و درد های بیشمار اجتماع ویران و جنگ زدۀ افغانستان عزیز و مردم نهایت مظلوم آنرا برملا می سازد که حتمآ در صفحات تاریخ خونین وطن ثبت است. هیچ شکی نداریم که علت العلل و مسبب همه مصائبی که در سه ونیم دهۀ اخیر بر ملت بیدفاع افغان نازل گردیده، کجروی، وطن فروشی و پیوستن به غیر توسط عمال فروخته شدۀ افغانی بوده که بدون شک یکی از پیشقراولان در تزلزل و فنای سرزمین ما همین سردمداران حزب منحوس دیموکراتیک خلق پیرو و فرمان بردار مسکو میباشد.
هر روزی که بر ملت افغان میگذرد وخامت آنچه را آن گروه خائن و پیروان شان با خاک وطن و بر مردم مظلوم افغانستان روا داشته اند، آشکار تر می شود.
اناهیتای راتب زاد یک زن و یک مادر بود، نتیجۀ کار روایی های آشکارای وی در تخریب جامعۀ افغانی، در پهلوی بدبختی های ملیون ها زن بیوه و آواره، در داخل افغانستان هم جنایاتی که بر زن و دختر افغان هر دقیقه وارد میگردد، حاصل همان تغیر بنیادی یک ممکت در حال صلح به وضیعت وخیم امروزی است.
خواهر عزیز، نه تاریخ و نه ملیون ها زن و مادر جفا دیده آنچه را این خاک فروشان بر مردم بیدفاع افغان وارد نموده اند، فراموش میکنند. به عدالت خداوندی هم باور داریم.
به پناه ایزد متعال باشید.


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 20.09.2014

من چند روز قبل یک مقاله تحت عنوان " آیا در افغانستان هموطن درجه دو وجود دارد؟" نوشته کرده بودم، با وجود یک بار از طریق وبسایت وزین "افغان جرمن آنلاین" بنشر رسید. ولی بعد از یک روز دوباره از لست مقالات ناپدید شد. شاید دلیل آن کدام مشکل تخنیکی و یا در بعضی موارد برخلاف پالیسی و مقررات این پورتال بوده باشد که من از آن بیخبر بوده ام. بهر صورت آن مقاله از طریق وبسایت های دیگری که فرستاده بودم بدون کم و کاست و ضیاع وقت به نشر رسید. مشکلی نیست و شکایتی هم ندارم.
اکنون چون بخش تبصره های پورتال وزین " افغان جرمن آنلاین" شاید کمتر تحت تاثیر محدودیت های پالیسی و مقررات باشد، خواستم یک قسمت از نوشته ام با دوستان شریک سازم.
___________________
آیا در افغانستان هموطن درجه دو وجود دارد؟
به نظر من بلی، در افغانستان افغانهای درجه یک و درجه دو بطور انفرادی وجود دارند، ولی اقوام درجه یک و درجه دو به هیچ صورت وجود ندارند. افراد که دارای حتی یکی از اوصاف ذیل اند، اگر پشتون ها هستند، اگر تاجک ها هستند یا هزاره و ازبک همه بدون شک درجه دو هستند و مانند یک پرازیت عمل میکنند و اگر ممکن باید از وطن اخراج شوند.
 وطندار درجه دو به نظر من کسی است که با نام وطن و تابیعت خود تضاد دارد،
 وطندار یا هموطن درجه دو کسی است که با اقوام برادر در افغانستان تضاد دارد و در جنگهای بین القومی و ویرانی کشور دست داشته اند.
 وطندار درجه دو فرصت طلبانی اند که به مجرد مقابل شدن با مشکلات سیاسی و یا بحران در وطن از تجزیه حرف میزنند .
 وطندار درجه دو کسانی اند که وطن را ازخود نمی دانند. در حالیکه احساس حب الوطن نزد تمام انسانها بطور فطری وجود دارد. کسانیکه سخن از تجزیه وطن که حیثیت مادر را دارد، میزنند در حقیقت مادر شان را به معرض لیلام میگذاراند.
 وطندار در جه دو کسانی اند که تاهنوز هویت خودرا نمی شناسند و نمیدانند که مردان این خطه اهم از پشتون، ازبک، هزاره بلوچ و اهل هنود آن، از ذره ذره خاک این وطن دفاع نموده و برای وحدت ملی کار میکنند .
 وطندار درجه دو کسانی اند که به دستور باداران خارجی شان تفرقه و نفاق را بین برادران دامن میزنند.
 وطندار درجه دو کسانی اند که به تاریخ و ارزش های ملی ما ارجی نمیگذارند و به آن تعرض میکنند.
 وطندار درجه دو کسانی اند که افتخارات تاریخی ما را کتمان می کنند و قهرمانان واقعی ما را توهین میکنند و دزدان تفرقه اندازان قومی را قهرمان ملی می خوانند.
 وطندار درجه دو کسانی اند که با نام افغان و افغانستان حساسیت دارند و هر لحظه آماده فروختن مادر وطن شان هستند.
 وطندار درجه دو کسانی اند که با تعرض کشور های خارجی به حریم ملک شان، در کنار متجاوزین و برضد هموطنان خود می ایستند.
 وطندار درجه دو کسانی اند منافع شخصی را بر منافع ملی ارجیحت میدهند و همیشه درصدد ضرر رساندن به وطن و هموطنان شان هستند.
وطندار درجه دو یعنی عطای نور و لطیف پدرام و زمان ستانیزی و همه نمکحرامانی که با نام و تاریخ افغانستان مشکل دارند.
افغانستان اسم این کشور بوده که متعلق به تمام اقوام باهم برادر ساکن این خطه می باشد. اسم افغان به هیچ قوم خاص تعلق ندارد. زبان دری زبان کدام قوم نیست و همه اقوام افغانستان به زبان دری صحبت میکنند و خود را حقدار زبان میدانند.
مترادف بودن کلمۀ افغان و پشتون در هیچ جای از تاریخ ثابت نشده است. افغان به تمامی ساکنان این خطه اطلاق می شود. هیچ پشتون خود را افغان نمی خواند و افغان را مانند اقوام دیگر افغانستان برای ملت خود بکار می برند. اگر اسم این کشور افغانستان باشد یا خراسان، یا اریانا یا باختر و کابلستان و زابلستان باشد. بازهم هیچ تغییر در فیصدی و ترکیب اقوام باهم برادر آن بوجود نمی آید و باز هم این اسما تعلق به هیچ قومی نمیگیرد و هیچ تغییر در تناسب نفوس بوجود نمی آورد. باز هم هیچ وطندار درجه اول و درجه نخواهیم داشت، یگانه چیزی که خواهیم داشت همان است که برادر بزرگ، برادر کوچکتر و برادر کوچکتر و کوچکتر... و همه باهم برادروار زیست خواهیم نمود. پس این همه ایجاد حساسیت زیر نام افغان و افغانستان صرف برای ایجاد تفرقه بین برادران است.
در یک کشور مانند یک فامیل، کسی میتواند بیشتر برای بزرگی رهبری چانس بیآورد که یا بزرگتر از همه باشد، ویا اهل تر وعادل تر، صادق تر به وطن و هموطنان خویش بوده و همیشه برای حفظ تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، ارزش های تاریخی و کلتوری کشور و وحدت ملی کوشش نماید و خادم همه اقوام بدون تبعیض باشد.
آیا واقعاً این اوصاف در وجود عطای نور، محقق، دوستم، سیاف، محمد خان، پدرام و یا عبدالله وجود دارد تا مستحق رهبری از طریق رأی مردم شمرده شوند؟
پایان


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.09.2014

خواهر محترمه ملال موسی نظام!

درود بر شما، احساس عالی شما و احترام به قلم شما. گذشت زمان قضاوت های عادلانه را از صحنۀ روزگار و افکار عامه محو نمود و عجبا که به چه زودی فراموش کاری در اذهان رخنه کرده جنایات و وحشت و بربریت یک گروه از یاد ها زدوده شده بهر جنده و بدنامی لقب آزادی بخش و رهکشای حقوق زن و داعی عدالت و مساوات داده می شود. زنی که خود پابند عفت و کرامت مقام زن نبوده رسم بی بند و باری سوداگری شرافت زن افغان را در زمرۀ افتخارات دور خود بنام احیای حق زن و عدالت و مساوات قلم میزنند. دختران افغان را در اوج احساسات معصومانۀ شان در دام تبلیغات سحر آفرین مکتب خود انداخته اصالت پیوند و احترام خانواده را درهم شکسته از آنها جاسوس، رقاصه و ترانه سرای حزب ساختند. این دوشیزگان فریب خورده و بدام گیر مانده شب ها را با گروه های هرزه با مشروب در نواحی حزبی میگزرانیدند در هرات باستان، زادگاه پر افتخار من انگیزۀ زادن اولین مقاومت مردم ازاثر دست اندازی عضو سازمان، معلم سواد آموزی زنان بر دختر شریف و عفیف قریه بود.
مرد شریف، معزز و با اعتبار محله ای در قربت شهر که به خواستگار جوان هرزه، بدنام و بد فعل برای دخترش جواب رد داده بود. جوان عضو سازمان شده شبی مسلح به خانۀ این مرد شریف مسلحانه با چندی از رفقای خود حملور شده دست و پای پدر و مادر بستند و پدر را به ضربۀ قنداق تفنگ بی هوش ساختند ،دو دختر اورا مورد تجاوز جنسی قرار داده با خود بردند و این دو مثال کوچک واقعی است و بحیث مشت نمونۀ خروار ممثل نتائج پیش قدمی اناهیتا راتب زاد برای احقاق حقوق زن بود.
تلویزیونی مراسم خاک سپاری این زن خود فروخته و وطن فروخته را به نمایش گذاشته بود که تابوت ملعون وی را جمعیتی از بقایای حزب پارچه پارچه ای شاخۀ ببرکی برشانه گرفته و عده ای زنان نوحه گر حزبی در وصفش قصیده می سرودند و وی را قهرمان می خواندند. خاک بی صدا از قبولی این جسد که آنرا بفروش رسانده بود سخت در اندوه بود.
هیهات که این اشخاص باید در برابر جنایات شان محاکمه می شدند، ولی کسانی روی کار آمدند که با قدیفۀ خود دستان خون آلود این حزب را پاک نمودند. خاک سپاری زن گمراه بدکاره خبر داغ تلویزیون افغانستان بود.
ناگفته نماند که خانمی بنام جمیله دختر اناهیتا معرفی شد و در بابت کارنامه های مادر فداکارش چند کلمه گفت. من متوجه یک شباهت عجیب گردیدم ، فکر کردم ببرک کارمل زنده شده و چادر به سر کرده، شباهت جمیله جان با ببرک کارمل تو گویی یک سیب و دونیم. قربان صنعت ایزدی.


اسم: مرغلری ناصری   محل سکونت: المان    تاریخ: 19.09.2014

همشرۀ عزتمند ملالی نظام. مقال بسیار عالی. خیر ببینید به شهامت ات برکت
لازم است که یک شایعۀ دیگر را هم باید تحقیق کرد، یعنی اینکه در کودتای اخیر برای سرنگونی داکتر صاحب نجیب میگویند که رابطۀ کارملی ها با گروۀ احمد شاه مسعود اصلا توسط اناهیتا برقرار شده است. که بعد از آن وکیل وزیر خارجه از طریق همین وساطت به نزد احمدشاه مسعود برای به راه اندازی کودتا میرود . و به تعقیب آن بخش نظامی کارملی ها با شورای نظار یکجا عمل نموده و بار دیگر بالای جهنم افغانستان تیل پاشی نمودند. آنها خواستند تا خونهای دست خود را توسط خون ریزی رهبران جهادی بشویند بی خبر از اینکه خون با خون کی شسته میشود.
اینکه او یک سازمان زنان را ساخت، کاری آسان نبوده است و این یک استعداد حتما فوق العاده میخواهد ، اگرچه در این راه سازمان کی جی بی و حزب توده ایران همکار درجه اولش بودند، مگر افسوس که این استعدادش در راۀ غلط به مصرف رسید.
از آن همه کارهایش چه ماند. یک افغانستان ویران، یک جامعۀ زن دشمن. اگر زندگی دار و دسته اش را هم مطالعه نماییم، هرکدام شان که در دوران شان در مقامات بالا بوده اند، زنهای بدبحت و دربدر و زیادتر طلاق شده اند. چراکه در کار شان صداقت وجود نداشت. هرچیز را در ترازوی دوستی با اتحاد شوروی کبیییییر وزن میکردند.
دختر ها و خواهران شان زیادتر بر روی سیاست عروسی میکردند. مثلن خواهر کشتمند با یک روسی عروسی کرد و دختر کارمل که او را هم اناهیتا نامیده بود، با یک پشتونستانی، برای جلب منفعت سیاسی
میگن زمانه اخر شده و هر کس جزای خود را در همین دنیا هم میبیند. جمیله ناهید دختر اناهیتا که ناز دانه ترین زن افغانستان بودچرا که از طرف مادر دختر شاه خانم و از طرف شوهر خانم برادر ریس جمهور-همه کاره ملک ، در روز روشن در انستیتوت علوم اجتماعی که در آنجا استاد شیطنت بود. راکت خورد و فلج گردید. این کار برای ما خوشی نمی آورد مگر یک درس است برای ظالمین که باید متوجه شوند و در این دنیای فانی همه چیز را فدای خود و مفکوره خود نکنند.
که آه بی گناهان سخت گیرد ////بسی کس را زتخت و بخت گیرد. شما ببینید که حق تعالی با همه این ظالمان چقدر سخت گرفت. (نمی فهمم که در مورد داود خان چه بگویم) از تره کی شروع تا امین، کارمل که میدید و میچکید چرا که رقیبش قدرتش را گرفته بود، داکتر نجیب،احمدشاه مسعود، ربانی و دیگر هایش. ان شاالله و تعالی نوبت دیگر هایش هم خواهد رسید. مگر چه کنیم که اول ملت را برباد میکنند، بعد از آن خودشان به شکل درد آور و یا در انزوا دنیا را وداع میگویند
غیبت در باره مرده خوب نیست مگر چه کنیم که وجدان آدمه آرام نمیمانه.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.09.2014

دانشمند محترم آغای داکتر سیدعبدالله کاظم بعد از عرض سلام!

گر چه پیشنهاد عاجل شمابرای حل بحران انتخاباتی در کشورخدمت دو کاندید محترم ریاست جمهوری و تیم های مربوطه شان، سران جهادی و اراکین ارشد دولت و نیز دست اندرکاران جامعه جهانی بخصوص ایالات متحده امریکا و نمایندگی ملل متحد میباشد اما چونکه انرا به دسترس همه قرار داده اید مسلم که هر کس امکان عملی انرا نزد خود حلاجی می کند.

1-امیدواری به حل عادلانه معضله انتخابات برطبق قانون اساسی و با درنظرداشت منافع ملی کشور از طرف دو تیمی که خود مستقیم و غیر مستقیم باعث این بحران شده اند به نظر بنده بی مورد است. هر گاه هر دو تیم و جامعه جهانی به حل عادلانه معضله انتخابات علاقمند می بودند با تشخیص تقلب در انتخابات اقدام به دور سوم انتخابات می زدند و صد فیصد انرا کنترول می کردند که تقلب نشود تا اراده اصلی ملت افغانستان معلوم می شد و تیم منتخب صلاحیت تطبیق اراده اصلی مردم را بدست می داشت و قانون حسب دلخوا هر کسی تغیر نمی کرد. منظور اینکه مردم را که اکنون فهمیده اند دیموکراسی یعنی چه آزاد می گذاشتن تا مزه انرا بچشند.

2-"اگر فرض شود که با آوردن فشارهای همه جانبه، دو کاندید به نحوی باهم تفاهم نمایند" این را نباید فرض و گمان کردکه با آوردن فشارهای همه جانبه، دو کاندید به نحوی باهم تفاهم می کنند بلکه یک واقعیت بر ملا است.

3- برای رفع معضله افغانستان شما پیشنهاد بسیار مختصر می کنید که اگر روی آن غور و دقت فوری صورت گیرد، شاید بتواند راه گشای مشکل گردد. شما نباید در این جا و در این مرحله اساس از "شاید" حرف بزنید زیرا همچو پیشنهاد نه شاید بلکه "باید" راه حل باشد در غیر آن نباید پشنهاد شد و انهم به اشخاص که غیر از خود کس دیگر را نمی شناسند و انهم در این مدت کوتاه.

4- "کاندید برنده به حیث رئیس جمهور تعهد بسپارد تا در تشکیل حکومت و تعیین اعضای کابینه مستقلانه اقدام کند وهیچیک از اعضای تیم خود را مستقیم و غیر مستقیم در کابینه راه ندهد. اعضای حکومت را از بین اشخاص مسلکی و غیر جانبدار که الحمدلله تعداد شان در کشور کم نیست، انتخاب نماید." در صورتیکه اعضای تیمشان لیاقت و اهلیت پیشبرد یک وزارت را در سطح مملکت داشته باشد چرا نتواند در کابینه راه داده شود و در پهلوی شان می تواند اشخاص مسلکی و غیر جانبدار به حیث مشاور و همکار تعین شود. در اقدام مستقلانه هم امکان اشتباه وجود دارد.

5-"رئیس جمهور تعهد کند که شخصیت های آگاه و مسلکی تیم خود و تیم مقابل را با مشورۀ هم به حیث سفرا و سران نمایندگی های خارجی کشور تعیین نماید. در راس امور ولایات کوشش بعمل آورد تا شخصیت های بیطرف و دارای سوابق کاری روشن را که از درد مردم آگاهی داشته باشند، از میان جوانان با درد هرقوم افغانستان انتخاب و بکار بگمارد و به نسل جوان کشور که منافع ملی را بالاتر از هرچیز دیگر میداند، چانس خدمت بدهد."
این پشنهاد شما در صورت قابل تطبیق است که خود شما رییس جمهور افغانستان باشید و یا رییس جمهور آینده افغانستان به صورت مطلق از شما پیروی کند. واقعیت افغانستان این پشنهاد را قبول کرده نمی تواند.

6- "تیمی که قادر به اخذ اکثریت آرأ در انتخابات دو ردوم نشده است، مسلماً برطبق معمول همه کشورهای جهان درنقش اپوزسیون در آمده و از آنطریق میتواند شامل حیات سیاسی فعال کشور گردیده وبر حکومت و اعمال آن اثر گذارد. رئیس جمهو رتعهد کند که اعضای اپوزسیون را که واجد شرایط مسلکی و حرفوی باشند، در کمسیونهای پالیسی ساز به عضویت می پذیرد و به نظریات مسلکی و مشوره های لازم شان ارج میگذارد."

این پشنهاد مغایر واقعیت های سیاسی فعلی و فکری افغانستان میباشد. و در صورتی قابل تطبیق بود که هر گاه هر دو تیم و جامعه جهانی به حل عادلانه معضله انتخابات علاقمند می بودندو با تشخیص تقلب در انتخابات اقدام به دور سوم انتخابات می زدند و صد فیصد انرا کنترول می کردند که تقلب نشود تا اراده اصلی ملت افغانستان معلوم می شد و تیم منتخب صلاحیت تطبیق اراده اصلی مردم را بدست می داشت و تیم بازنده مسلماً برطبق معمول همه کشورهای جهان درنقش اپوزسیون در آمده و از آنطریق میتواند شامل حیات سیاسی فعال کشور گردیده وبر حکومت و اعمال آن اثر میکرد .
غرور عجز اینجا بی نیاز غیر میباشد
سیلمانی بخود می نازد از جمعیت مورش

با احترام
الله محمد


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 18.09.2014

عزیزی صاحب گرامی!

منظور اصلی من تشویق همکاران پورتال به ابراز نظر در مورد چگونگی نشرات آن بوده تا بتوان از انتقادات سالم و پیشنهادات مفید بحیث یک وسیلۀ ارزیابی استفاده نمود و این ارزیابی ها بصورت موقوته به طرق مختلف در رسانه های معتبر که مورد پسند همگانی است معمول می باشد. من این مطلب را بحیث اصول ارائه نمودم و و مؤافقت خودرا به جزئیات انتقادات محترم حسام الین نوابی اظهار نکرده ام و اگر متوجه شده باشید عرض کردم پیشنهادات « موجه» شما مورد توجه قرار خواهد گرفت. شما از نوابی صاحب توضیحات و مثال تقاضا نمودید که البته کار بجا بوده.
ما باید به حرمت آزادی بیان درب انتقاد و پیشنهاد را همیشه باز نگهداشته و حق قضاوت را به درستی و نادرستی آن برای خود محفوظ نگهداریم.


اسم: حسام الدین ثوابی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.09.2014

جناب محترم نبیل خان عزیزی مسؤل سایت افغان جرمن آنلاین
طوریکه جواب و عکس العمل شما نشان میدهد با وجود آن که خود را انتقاد پذیر معرفی کرده اید در جواب شما نشانۀ از انتقاد قبول کردن دیده نمیشود عجب است که شما که همه کارۀ سایت هستید تعهدات یک فرد را با وظایف یک رسانه فرق نکرده اید و باز شما می خواهید پاسخگویی خود تان را بر دوش نویسندگان تان بی اندازید و از من خواسته اید تا مثال های کار های نشر شدۀ شان را نام بگیرم تا من بیچاره را هم زیر تنبیۀ آنان قرار بدهید آفرین به غلوص و صداقت شما! مگر من هستم که مقالات را دسته بندی میکنم یا شما؟ این کارقبل از نشر توسط شما باید اجرا میشد. برای یک مثال خوردتُرُک ولی جانانه به یاداشت همشیره فرزانه صافی که در همین ستون به نشر رسیده است نگاه کنید. من به نویسندگان مطرح و مجرب ما هریک محترم اسماعیل مایار و محترم عارف عباسی که به اشارات این کوچک شان با بزرگواری و واقع بینی نگاه کرده اند پاس و سپاس پیشکش میکنم رویۀ آنان برای شما و برای من لایق فراگیری را دارد مخصوصاً شما محترم باید از ایشان یاد بگیرید.
من دیگر حرفی ندارم
والسلام


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.09.2014

جناب محترم عباسی صاحب سلام بر شما
با تصدیق نمودن انتقادات آقای نوابی شما هم به این نظر هستین که "این سایت به محل نشر موضوعات غیر ضروری، بی مزه، بحث های بی سطح، فکاهیات بی حالت و بی مرتبت، خاله گکانی های عرق آور( تو مرا کا کا بگو و من ترا ماما...)، تجلیل های بی موقع و کهنه ناموران موسیقی کشور که امروز کمتر بازار دارد و نبشته های سراپا ناجور و دارای ضعف عصبی و انواع بی حساب...... " تبدیل گردیده؟


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 17.09.2014

هموطن محترم جناب حسام الدین نوابی!

پورتال افغان جرمن آنلاین نظریات و انتقادات سازنده و سالم هموطنان را وسیلۀ ارزیابی دقیق پالیسی نشراتی خود میداند و به آن جداً احترام می گزارد و یقیناً از نظر خوب و مؤجه شما برای بهبود کار و فراهم آوری رضائیت همکاران توجه لازم را مبذول می دارد. همانطوری که اضافه شدن یک همکار قلمی به پورتال مسرت و افتخار می بخشد، بی علاقگی و کنار رفتن یک خواننده و همکاربرایش سخت گران تمام می شود. هیأت تحریریۀ پورتال ملاحظات شما را با کمال احترام به نظر قدر نگریسته و از چنین نظریات و پیشمهادات استقبال نیک می نماید.
به همکاری تان دوام داده سینۀ فراخ پورتال برای پزیرفتن هر انتقاد بجا و بهی خواهانه به روی همه باز است.


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.09.2014

دوست گرامی آقای حسام الدین ثوابی

پورتال افغان جرمن آنلاین یک وبسایت انتقاد پذیر است و هر انتقاد به جا و اعمارگر را با جبین باز می پذیرد.
یک اندازه مشکلاتی که بنده با پیشنهادات جناب شما دارد، این است که شما همه مطالب را انتقاد می نمائید.

مثلاً می فرمائید:
"این سایت به محل نشر موضوعات غیر ضروری، بی مزه، بحث های بی سطح، فکاهیات بی حالت و بی مرتبت، خاله گکانی های عرق آور (تو مرا کاکا بگو و من ترا ماما...)، تجلیل های بی موقع و کهنۀ ناموران موسیقی کشور که امروز کمتر بازار دارد و نبشته های سراپا ناجور و دارای ضعف عصبی و انواع بی حساب مسائل غیر"

1- اینکه می فرمائید بحث ها بی سطح می باشد.
خواهش میکنم لطفا" یکی دو مثال بدهید.
2- فکایت بی حالت؟
من به خاطر ندارم که پورتال فکاهیاتی و طنز هایی را نشر نماید که بی محتوا یا به اصطلاح شما بی حالت باشند. شما لطفاً در صفحۀ کلتوری افغان جرمن و بعضاً در صفحۀ تحلیلات پورتال طنز های نویسندۀ چیره دست جناب حنیف رهیاب رحیمی را بخوانید متوجه خواهید شد، که هر کدام آن جهانی از پرابلیم های جامعۀ افغانی را در برابر شما قرار می دهد. به همین گونه همه طنز ها و به گفتۀ جناب شما فکاهیات. باز توقع می رود یکی دو مثال این طنز ها و فکاهیات بی حالت را معرفی دارید.
3- چند سطر بعد، تجلیل از سیما های تأریخی و فرهنگی افغانستان عزیز را که هر کدام از جملۀ افتخارات مردم حق شناس ماست، به باد انتقاد می گیرید. ما چرا از همچو افراد و روز های تأریخی یاد می کنیم؟
هدف زنده نگه داشتن فرهنگ باستانی کشور است و گذشته از آن برای نسل آینده چیزی باید به میراث گذاشت.
"تجلیل های بی موقع و کهنه" دوست گرامی اکثرا" در جهان تجلیل از بزرگان و پیش آهنگان هر ساله به عمل می آید که باید هم شود. اگر طور فرموده شما از کسانیکه بازار ندارند نباید نامبرد پس فرهنگ را تجارتی ساخت واز هنرمندان که بازار دارند باید نام برد

با عرض حرمت
نبیل عزیزی


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 16.09.2014

خیرخواه نیک سیرت جناب حسام الدین نوابی !
نبشتۀ مختصر شما زنگ خطری زا یه صدا درآورد که در باره بایست عمیقاً توجه نمود.
بنده که یکی از دوستداران هیچمدان افغان جرمن آنلاین استم پیشنهادات و صراحت لهجۀ شمارا به نظر قدر نگریسته و احترام به گفتنی های دوستانه شما می نمایم. با احترام


اسم: فرزانه صافي   محل سکونت: ننگرهار    تاریخ: 16.09.2014

الله شاه كوكو جان قندهاري را قربان
شمالي لإله زار باشه به ما چي--- زمستانش بهار باشه بما چي
بياد، ابرمرد تاريخ، استوره موسيقي افغانستان " محمد قاسم جان" يادش بخير هر جا كه باشه يار ماست...

الله شاه كو كو جان تو مادر داري يا ني--- الله به مثل خود برادر داري يا ني...
سبك جديد نشرات پورتال افغان جرمن آنلاين مبارك

فرزانه صافي


اسم: حسام الدین ثوابی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 15.09.2014

دوستان محترم کارکنان سایت پُر آوازۀ افغان جرمن آنلاین سلام1
من سایت شما را که در گذشته همه روزه مطالعه میکردم وحالا کمتر مطالعه میکنم، رسانۀ با اهمیتی میدانم، اما در این آواخر این سایت به محل نشر موضوعات غیر ضروری، بی مزه، بحث های بی سطح، فکاهیات بی حالت و بی مرتبت، خاله گکانی های عرق آور( تو مرا کا کا بگو و من ترا ماما...)، تجلیل های بی موقع و کهنه ناموران موسیقی کشور که امروز کمتر بازار دارد و نبشته های سراپا ناجور و دارای ضعف عصبی و انواع بی حساب مسائل غیر ضروری و بی خبر و بی اطلاع از وضعیت تراژیک وطن. آخر از برای خدا شما برای همین این سایت را بزرگ ومشهور ساختید که در آن مخصوصاً در این شب و روز طنز و فکاهیات وخاله گکانی بکنید این راستای نشراتی شما تمام کار های را که تا حالا نموده اید به خاک برابر میکند لطفاً بیدار شوید
شما رسانۀ خنده فروش نیستید این آرایش خام به سیمای متین شما نمی زیبد همه نوسندگان مسول و وطنپرست تان لایق تمجید اند مگر نسبت به تمجید آنان صدای مردم غریب و در بدر وطن اولیت دارد به نام خدا خود را تکان بدهید میخواهم اکیداً واضح بسازم که اگر این یاداشت خالصانه وصادقانۀ مرا به نشر نگذاشتید من دیگر به شما بر نه خواهم گشت و این نوشته ام را با تصرفاتی در رسانۀ دیگر به نشر خواهم گذاشت والسلام


اسم: Aref Abassi   محل سکونت: California    تاریخ: 14.09.2014

دوست محترم جناب بارز صاحب !

امیدوارم این توضیح مختصر را گریز از بحث تلقی نفرموده من میتوانم در برابر صد نوشتۀ شما صد جواب مدلل و منطقی بنویسم، ولی هرگز این پورتال با ارزش را میدان رقابت بی مورد قرار نداده برای اقناع خود خواهی و غرور بی جای خود که والله مردم نگویند که بارز صاحب عباسی را چُپ ساخت و یا شکست داد، در حالی که اینجا مسابقۀ پهلوانی و مشت زنی نیست.
آقای بارز صاحب محترم! آیا شما لحظۀ با همه دانشی که دارید، بالای سود و منفعت این مباحثات و مناقشات در حال بی نهایت وخیم کنونی وطن اندیشیده اید؟ اگر این بگو مگو برای یک سال دوام کند آیا یکی از هزاران درد آن وطن را علاج می کند و آیا گره کشای کدام مشکل افغانستان بوده می تواند؟.
بهتر و سودمند تر خواهد بود که دانشمندانی چون شما افکار و اندیشه های ملی خود را متوجه بحران مفتضح کنونی ساخته با استعداد عالی که در نوشتن دارید مطالب بکر را طرح و در معرض نظر خواهی قرار دهید. نوشتۀ چند روز قبل شما جامع و آموزنده به ارتباط اوضاع وطن بود.
این پورتال خوب و مردمی نباید توسط سریال های بگو مگوی بی حاصل ما و شما انحصار گردد.
اهانت کردن شیوۀ کار من نیست ولی واقعیت طریق بیان من است.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 14.09.2014

تأریخ قضاوت میکند؟

در پروگرام شتبه ساعت 11 صبح تلویریون آریانا لاس انجلس تبصره های بود، در بارۀ سایت انترنیتی افغان جرمن آنلاین و نویسندگان که در بارۀ مصاحبۀ داکتر استانیری که در بارۀ شاه امان االله خان، انتقاد کرده بودند.

خانم محترمه در بعضی موضوعات مهم بخاطریکه اشخاص با نفوذ که به قدرت هستند ویا با آنها آشنایی های وجود دارد موضعات 40 سال اخیر راکه خود شاهد بوده، بخاطر خوش خدمتی میگوید تاریخ انرا قضاوت خواهد کرد. در مورد شهید داود خان که دوست پدرش بود گفت "اگر پدرم ریزشی میکرد به دیدنش خانه ما می آمد" و موضوعات شخصی انها را در کنفرانس ابراز کرد و با انتقاد دیگران مواجه گردید لذا چون آن فامیل به قدرت نیستند (زور و زر)ندارند حقایق را کتمان میکند.

درین پروگرام هم از اناهیتاراتب زاد یادآوری نمود چون دوستانش خفه نشوند برای او دعا نموده و باز هم خود را به (کوچه حسن چپ زده) و قضاوت را درباره آن پرجمی دو آتشه به تأریخ گذاشت (؟)


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 14.09.2014

بدینوسیله از جناب محترم داکتر صاحب عبد الرحمن زمانی پوزش می طلبم، چه ذکر اسم شان در نوشته ام سهواً از قلم ماند. داکتر زمانی در رابطه به مصاحبۀ تلویزیونی داکتر زمان ستانیزی نقد عالمانه و مؤجه نمودند، آثار این محقق برایم همیشه دلچسپ وآموزنده است.
من نوشتۀ خودرا قبل از نشر مضمون جناب داکتر صاحب هاشمیان به پورتال فرستاده بودم. مشاهدات شان از مراسم « چهل نوین» برایم بی نهایت دلچسپ و تعجب آور بود.
باید پیروان ادیان مختلف مخصوصاً علمای دینی اسلام، مسحیت، یهودیت و هندو و بودایی تماس های دائمی داشته طی جلسات منظم سوء تفاهمات راکه توسط توطئه های سیاسی به دینی چسپ زده می شود رفع نموده برای صلح جهانی خارج از سیاست مفاهمه، مذاکره و همکاری نمایند، البته با پابندی به معتقدات خود. علمای متبحر اسلام مخصوصاً در امریکا و اروپا باید زبان مملکت میزبان را آموخته در جوامع تبارز نموده، باید حقیقت راه اسلام را به رابطۀ خون ناحق ریختن و قتل نفس نمودن توضیح نمایند. اسلام دین ترور نیست و جهاد تنها به معنی جنگ و کشتن و گروگان گیری، سربریدن اسیر نیست . اسلام در تأمین عدالت و تعیین جزا شرائط بیحد دشوار دارد. علمای دینی ما بیشتر در مساحد و برنامه های تلویزیون برای مسلمانان و به زبان های ملی وعظ نموده به خطبه میروند در حالی که از موهبت تکنولوجی هر که خواسته باشد دانش خودرا در امور دینی انکشاف داده می تواند، ضرورت است تا دیگرانی که از اسلام جز تبلیغات دستگاه های نشراتی که بیشتر اهداف سیاسی درآن مضمر است چیزی نمی دانند در مواقع مناسب و مساعد بیشتر با امور اسلامی مطلع ساخت. ما باید یک نسل جوان با تحصیلات عالی در شقوق مختلفه و دانشمند امور دینی بحیث ملا امامان و خطباء داشته باشیم، یک داکتر فزیک و استاد پوهنتون می تواند عالم دین هم باشد، که اسلام را توسط دلائل مستند قرآنی و احادیث نبوی از این اتهامات رهانیده پیروان ادیان دیگر و یا مردم عوام را در مورد اسلام تنویر نمایند.
اما تفاهم بین ادیان این نیست که مسلمان به دائرۀ دیگری زمزمه کرده کله بشوراند و یک لنگه ایستاد شده دست خود بر سر خود به تقلید پیرو دین دیگری بنهد و در صورتی که مجلس بنام اتحاف دعا به روح یک مسلمان متوفی دائر شده باشد.
یقین دارم که جناب داکتر صاحب هاشمیاین به همین تصور راه دور را پیمودند که در مراسم ختم قرآن عظیم الشأن و دعا شرکت نمایند و اصلاً توقع مشاهدۀ چنین تمرینات و شنیدن سروده ها را تحت عنوان چهلمین روز یادوبود از مرحومۀ مغفوره جهان جان که با اصول اسلامی و عرف متداول کاملاً بیگانه بود


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.09.2014

خواهر نازنینم خانم عبیدی گرامی درود بر شما!
ممنونم از محبت تان، جناب سیستانی صاحب را همه میشناسیم و از داده های خامۀ توانای شان هم همیشه بهره ور میگردیم. قلم نگارنده با تمام کمی و قصوری که دارد خواسته فقط حقیقت های بسیار بزرگ و گسترده را در چند بیت منظوم سازد. گفتۀ بزرگان است که «بحری را در کوزه جا دادن کار ساده نیست». یکبار دیگر از شما و حسن نیت تان عالمی سپاس .
در پناه الله باشید


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 13.09.2014

خدمت عزیز گرانقدر من سهیل فرغانۀ گرامی درود و سلام تقدیم است
از مطالعۀ تبصرۀ تان در ارتباط با اندوختۀ بنده بنام «به کی گویم» که علاقه و دلچسپی تانرا نسبت به اشعارم نشان میداد خوشحال شدم. و ممنونم که برای خواندن شعر و تبصرۀ بعدی بالای آن صرف وقت نمودید.
«به کی گویم» در حقیقت درد دل ملت من است از زبان من در قالب یک منظومۀ موزون و غیر مقفی، که هیچ نوع مشکلی در آهنگی و وزن شعر وجود ندارد مگر آنکه به سرعت و بدون تمرکز مرور گردد. به نظر من هر نوشتۀ که از قلم یک شاعر بیرون می آید، حتمی نیست که به آن مهر نام شعر زده شود و یا به سرایندۀ آن تهمت بی اعتنائی و عدم مراعات قواعد شعری وارد گردد. اگر من در جایی ادعاء میکردم که مثنوی یا قصیده یا غزل و یا..... هر صائب نظر در شعر حق داشت ادعاءِ مرا تصحیح کند. اینکه لطف نموده حتی در مورد ارزش شعر هم قضاوت تان را نهایی کرده اید، به این عقیده و نظر منحصر به فرد شما احترام کلی قائلم ولی قسمی که شما عزیز هم آگاهی دارید حتمی نیست که با نظر تان همنوا و موافق باشم. زیرا هر بیت این منظومه در محتوایش با بیان حقایق تلخ و درد آور اشک هزاران هموطنم را جاری ساخته که خود شان را در آن یافته اند. خوشبختانه مانند ده ها شاعر فیسبوکی دگر از قالب ها و قواعد شخصی و خود ساختۀ فیسبوک را تا امروز تعقیب نکرده ام و هرگز هم نخواهم کرد. فقط خواستم به نوشتۀ پر مهر تان که خود نمایانگر سطح دانش و رسائی درک تان میباشد توضیح کوتاهی داشته باشم جهت رفع سوء تفاهمی که نا آگاهانه میتوانست سبب شود. از تأخیر به پاسخ تان شرمنده ام چون نسبت رخصتی های صحیحی در اسپانیا هستم و گرفتن نتورک بسیار مشکل است نتوانستم به موقع در خدمت باشم.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 12.09.2014

بحث "زمان ستانیزی" در تلویزیون آریانا افغانستان را مشاهده کردم و این تبصره را همان روز اول برای شاغلی کاندید اکادمیسین محمد اعظم سیستانی صاحب نوشتم. ولی چون دلم آرام نمیگیرفت، خواستم با اظافات همان تبصره ام را با شما عزیزان میهندوست هم شریک سازم تا صبری برای دلم شده باشد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بلي يك قسمت آن را شنيدم، افسوس به وقت قيمتي اين تلويزيون ها كه وقف گفتگو وبحث با همچو ابلهان مي شود. اين بی هویت كه تخلص را هم احتمالاً دزديده است، چنان طفلانه و أحمقانه تاريخ را به تحليل ميگيرد كه اصلاً تحمل شنيدن بحث وي تا آخر مشكل است. اين نوع انسانهای بی هویت با فقدان علم كه از واقعات تاريخي افغانستان دارند مي خواهند با بحث و تحليل سر چپۀ شان خود را مطرح بسازند. اين احمق به كسي ميماند كه خود را دو محضر عام لباس هایش را تن در آورد تا مشهور و مطرح شود. و به این هدف ناپاکش هم رسیده است چون ما می بینیم که در چندین مقاله و تبصره اسم وی تذکر داده شده است و دشنام ها نثارش گردیده است. برای انسانهای فاقد عزت و حیثیت همین دشنام ها هم یک دستآورد شمرده می شود.
انكار از تجدد طلبي امير أمان الله خان ابلهي بيش نيست.
انكار از استرداد استقلال افغانستان كه نقطۀ عطف در تاریخ معاصر بود و جهان را تغيير داد، جنوني بيش نيست.
و اشخاص محترمی مثل نصرالله خان و عنايت الله خان را بدون اينكه امتحان شان را سپري كرده باشد، از غازی امان الله خان پیشقدم تر و برتر قلمداد نمودن، نهايت حماقت و كم سوادي يك افغان را ثابت مي سازد. همچو ابلهان را تحليلگر تاريخ و سياست معرفي كردن و فرصت بحث در تلويزيون ها دادن و بعداً کلیپ ویدیویی اش را در یوتیوب بالا کردن، خيانت ملي است.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 12.09.2014

دوست محترم و گرامی القدرم انجنیر صاحب مایار!

در فرهنگ ما دوستی ها بر بنیاد قرابت های خانوادگی و یا معرفت هایی که در طول حیات در دوران مکتب، محیط کار، دوران تحصیلات بیرون مملکت، شراکت در تشبثات خصوصی، یا دوران محبس ویا هم سفر بودن در مسافرت های طولانی بوجود می آید، اما باید آشنایی را از دوستی بمنزلۀ برادری فرق کرد. مهمترین و قوی ترین همه دوستی ها آن است که بیرون از یک سازمان متشکل بین دو نفر بر اساس وجوه مشترک بمنظور خدمت به مردم بوده و سراغ راه نجات در یک حالت بحرانی باشد. شخص متعهد، مؤمن، صادق و وفادار به ارزش های عالی ملی و آرزومند بهبود احوال، اگر هم فکر و هم صدا و همنوای خود را می یابد و به اصطلاح ما مردم با هم قول دوستی میدهند و یا این که مبارزه ای را براه می اندازند ودر حفظ اسرار یکدیگر تا آخرین لمحۀ حیات وفادار باقی می مانند این دوستی و روابط ماندگار و پایدار است چنانچه شما معرفت تان را با داکتر صاحب لودین که بیش از سی وچند سال عمر دارد توضیح نمودید. الحق که شما پاس این دوستی را برحسب فرهنگ معزز و معتبر افغانی محترمانه ادا نموده به آقای ع.ا. عزیزی تفهیم نمودید که در قضاوت خود علی الرغم استفاده ازآزادی بیان دچار اشتباه شده و کلماتی را بکار بردند که شائستۀ داکتر عزیزالله لودین نبود.
به این ارتباط باید یاد آور شوم که تعداد زیاد هموطنان که معرفت کامل به شخصیت، پاکی، ایمانداری، شهامت و صراحت لهجۀ داکتر لودین داشتند جواب مرا به هموطن ما.آقای ع.ا. عزیزی توسط ایمیل و تلفون مورد انتقاد قرار داده و آن را ضعیف خواندند. مخصوصاً کار برد کلمۀ «شارلتان» در مورد داکتر لودین باعث آزردگی و خشم شان شده بود. یکی از منقدین از اروپا از قول پسر کاکای خود ( که در مجلس حضور داشت) روایت کرد که «داکتر لودین بالای میز نان در ارگ به کرزی گفت که مردم می گویند شما از ایران پول گرفته اید که قرار داد امنیتی را با امریکا امضاء نه می کنید، امضاء نکردن این مؤافقتنامه به ضرر مردم افغانستان است»
این هموطن گفت کدام یک از اراکین دولت کرزی به چنین جرآت،صراحت و شهامت نظر خودرا ابراز نموده.
من به دوستان عرض کردم که من در پورتالی می نویسم که وقار و حیثیت آن برایم مهم بوده نمی توانم از اصول و موازین آن عدول نمایم.
مایار صاحب محترم از لطف و حسن نظر شما سپاس گزارم.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 11.09.2014

منظومۀ ناب و عالی هموطن عزیزم جناب رسول پویان که خود بیانگر احوال نهایت آشفته ای وطن است سخت بدلم چنگ زد. استعداد خوب و قریحۀ عالی شان را در خور تحسین میدانم، هر بند این شعر حاکی درد های بیکران این ملت بوده عالمی معنی در بغل دارد.تبریک می گویم پویان صاحب.
در صورتی که قالب ریخته شده « فارمت» اجازه دهد گردر بخش سبزاز رنگ روشنتر سبز استفاده شده ویا به حروف کلانتر نشر شود خواننده دچار مشکل نمی شود.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.09.2014

مایار صاحب عالیقدر من هم خود را با اجازه تان در نوشته زیر تان صد فیصد شریک می سازم.

خوش نباشد مشورت کردن با عقل پیش عشق
قبله تا خورشید باشد اختری را دین مکن (سنایی)

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم (مولوی صاحب)

با عرض سلام و احترام
الله محمد


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 10.09.2014

دوستان و همکاران گرامی پورتال !
طبق معمول کلکین جهان را با کلیک کردن بالای موشک کمپیوتر حاضرجوابم باز کردم و پورتال افغان جرمن را که بنحوی مقام تذکره زندگییم را در بر دارد، مرور کرده و از صفحه ای به صفحه ای دیگر آن قدم به قدم رفته و دانستنیهای روز را در ذهنم گنجانیدم.
لحظه ای در ضمن مطالعهء اخبار روز مکث کردم و با خود سنجش نمودم که این همه معلومات از کدام طریق در مغز الکترونیکی کمپیوترم راه یافته که من بدون اینکه در اطراف آن فکری کنم حاصل آنرا می بردارم و بدون چون وچرا منحیث یک فکت قبول شده، باید باشد، استفاده میکنم.
عقلم قَد داد و در خیالم چهره هائیکه بعضی شانرا از طریق عکس شان روی سکایپ می شناسم و با هم صحبت کرده ایم لیک با هم ندیده ایم، مجسم گردید و در ذهنم برای همه کسانیکه در راه تدوین این پورتال عزیز شب و روز زحمت را متقبل گردیده اند عمیقاً احساس امتنان کردم.
اینست نتیجه چُرت زدنم که خواستم باز هم از همین طریق که کسی زحمت آنلاین کردن را با پیشانی باز و رایگان میپذیرد از طی دِل و با اخلاص تمام از همه کسانیکه این پدیدۀ دلپذیر را به ما فعال نگهمیدارد، بار بار تشکر کرده و خانه ابادی دهم. دوستدار و سپاسگزار تان مایار


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 10.09.2014

به شاعرۀ شرین کلام خانم صالحه وهاب واصل!
دوست گرانقدر! سرودۀ شما زن فداکار و وفادار به وطن، در " ارجگزاری از مقالعۀ دفاعیۀ اکادمیسین سیستانی بزرگوار "، بسیار مورد پسندم قرار گرفت. چه دست توانا و چه عاطفۀ زیبا دارید. الهی در امان باشید.


اسم: با هنر   محل سکونت: جاغوری    تاریخ: 10.09.2014

شما در جریان هستید که امروز هر کشوری برای خود در افغانستان طالب دارد.
طالبان امریکایی ، طالبان انگلیسی ، طالبان آلمانی ، طالبان پاکستانی ، طالبان ایرانی و...
اینها طالبان نیستند بل بیچاره هایی هستند که بخیال مبارزه با استکبار ، همراه استکبار شده و بانی پیاده شدن مقاصد شوم دیگران گردیده اند.
اینها واسطه شده اند تا غارتگران در پناه هیاهوی اینها به نیات پلیدشان برسند.

بگذریم که ورود به خط قرمز ... و ما بقدر کافی تهدید شده ایم !

از طرف دیگر به اصطلاح سردمداران کشور فکر می کنند که اینها حاکم این مملکت هستند درحالیکه همه می دانیم که مسولین مملکتی ما بشمول رییس جمهور کابینه و دیگران ، بدون هماهنگی خارجی ها حتی اجازه سفر در داخل افغانستان را ندارند و حریم هوایی ما کاملا در اختیار آمریکایی هاست چه رسد به دیگر مسایل


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.09.2014

محترم جناب عباسی صاحب بعد از عرض سلام!

در فرهنگ فارسی که نزد بنده است معنی کتاب را نوشته و از مکتب را جای نوشتن نوشته و در ضمن دفتر را قاغذی که در آن مطالب را بنویسند و هر سه را هم لغت عربی معرفی کرده.

ایا در نهایت همه آن از نوشتن مطالب فکر شده غرض اموزش و یا حفط آن حکایت نمی کند.

دل مست مرا هوشیار گردان
ز خواب غفلتم بیدار گردان

با احترام
الله محمد


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 09.09.2014

این نوع مباحث افکار را بیشتر مغشوش می گرداند و راه را گم میکند که هم از زاغ بانیم و هم از رزاق. ما کلمات عربی که در زبان ما ممزوج است به وفرت استعمال می نماییم و این زینت دهندۀ کلام ما است. اگر برای تعویض آن کلمۀ سچه و موزون دری بیابیم خوب ولی خود سازی و نو پردازی ها و ابتکارات نا مأنوس بدون ریشۀ اصیل مصدری و تقلید از اصطلاحات نو ساخت ایران زیر عنوان پاک سازی رهیست به خطا رفتن و از زبان بوقلمون ساختن.
مشکل ما در جمع کلمات عربی است مثلاً ما جمع طالب را طالبان می نویسیم در حالی که در عربی طالبان دو طالب را گویند. در عربی مکتب دفتر را می گویند و در زبان ما مکتب جای تعلیم و درس خواندن است.
عربی اسماء مؤنث و مذکر دارد که جمع هر کدام آن فرق می کند و حالات تغییر افعال نظر به زمانه.
این توضیحات مختصر و از یک دیگر توصیف کردن، علاج کار نیست. بهتر آنست که یک بخش خاص درین پورتال باز شود و ذوات محترمی که عربی می دانند تدریس کنند که آیا کلمات عربی را به الف و نون جمع بسازیم و یا به شکل درست عربی آن، آیا طالبان صحیح است یا طالبون و یا طالبین گفته شود که درین مورد سلاست هم مدنظر گرفته شود.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا     تاریخ: 09.09.2014

دوستان گرامی سلام، میدانم که اکثر هموطنانیکه حتی بسوی صنوف ابتدائی مکتب در باره تاریخ افغانستان معلومات دارند، از شنیدن مصاحبه آقای داکتر زمان ستانکزی متعجب شده اند، ولی من وقتی شنیدم که جناب شان با خانم محترمه زهره جان یوسف داؤد در مورد استقلال کشور صحبت دارند، نخواستم این مصاحبه را بشنوم و میدانستم که ایشان همان گل هائیرا بار دیگر به آب خواهند داد که سال قبل در یک محفل بزرگ به مناسبت نود و چهارمین سالگرد استقلال کشور در شهر فریمانت از طرف "افغانی فرهنگی تولنه" و به همکاری دیگر انجمن ها برگزار گردیده بود و آقای داکتر ستانکزی به حیث سخنران مهمان دعوت شده بودند. البته در آن محفل پوهاند صاحب کاکر، داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی، محترم فضل غنی مجددی و اینجانب نیز از جمله سخنران های محفل بودیم. سخنرانی داکتر صاحب ستانکزی، مثلیکه در مصاحبه اخیر شان با زهره جان همه را متجب ساخت، در مخفل سال گذشته موجی از انتقادات را بلند کرد ولی ایشان پس از دقیقه از سخنرانی تالار را ترک کردند و به سؤالها جوابی نگفتند.

داکتر ستاکزی که شخص وارد در مسائل الهیات و تصوف میباشند، متأسفانه از تاریخ کشور نه تنها معلومات کم و اندک دارند، بلکه معلومات شان این موضوع را به اثبات میرساند که گویا آنها به این ضرب المثل که "آفتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد" خط بطلان کشیده و میخواهند ثابت کنند که ایشان رد مورد استقلال افغانستان توانسته اند آفتاب را حتی با یک انگشت پنهان کنند. با درنظر داشت همین گذشته نخواستم رنج شنیدن بیانات شانرا در مصاحبۀ اخیر بر خود تحمیل کنم لذا از شنیدن آن منصرف شدم. بهرحال آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است. از جناب سیستانی صاحب تشکر که بر مطال مصاحبه تبصره کردند. خدوند به حسنات شان مثل همیش حساب کند با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 09.09.2014

بمناسبت هفته شهید

کی بود؟ کی بود؟

کی بود ؟با روسها قرارداد بست و تانک های روس آزادانه از سالنگ عبور میکرد.

کی بود؟قهرمان پهلوانی با 35 یاران پنجشیری اش را به شهادت رساند.

کی بود ؟با جنرال های پرچمی در کابل به قدرت رسید.
کی بود ؟پلان ملل متحد را خنثی ، باعث ویرانی کابل ،چوروچپاول و شهادت 70000 باشنده کابل شدند.(بخصوص کشتار برادران های هزاره ما در افشار)

کی بود؟ وزیر دفاع کابل و تا یک کیلو متری ارگ امنیت نبود؟

کی بود؟ پیشنهادحکومت ائتلافی با طالبان پاکستانی را، درچارآسیاب نمود.

کی بود؟ با آمدن چند نفر طالب پاکستانی ، یا تانک ، توپ و طیاره از کابل فرار نمود .

کی بود؟ مردم شمالی را تشویق به مقابله با طالبان و خودش همکاری نکرد.(باعث سوختاندن تاکستان....و..)

کی بود؟ به دستور آی اس آی پاکستان در سال 1974 برای تخریب به کشور ما فرستاده میشد.

کی بود؟ ..................


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 09.09.2014

دانشمند گرانمایه جناب دوست محمد سلام و احترام
نخست ازاینکه نسبت چند روز مسافرت نتوانستم از تبصرۀ مفید شما که با لطف فراوان در مورد مسائل زبان از این قلم ابراز فرمودید، به موقع تشکر کنم، امید است معذرت مرا قبول کنید.
شاید نحوه استدلال دو استاد بزرگوار پوهنتون کابل که از زبان شان در مورد جمع عربی "محصل" به "محصلان" این کمینه دچار اشتباه شده باشد، چون چهار دهه از ان گذشته است، ولی در حاصل مطلب تغییری نیامده و شما آنرا با وجه بهتر و مستدل توضیح کرده اید که بیانگر دانش دقیق شما در زبان عربی است. خوشحال هستم که این موضوع برای هموطنان واضح گردید و امید میکنم که همیشه هموطنان را از فیض دانش خویش در این زمینه مستفید سازید.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 08.09.2014

در ارتباط به پیام کاندید اکادمیسین محترم سیستانی صاحب به داکتر استانیزی!
سلام و سپاس بر شما محترم سیستانی صاحب و همه وطنداران که با رسالت وجدانی تان بشدت هر آن حرف و عمل اشخاصی را تقبیح و رد مینمائید که یکپارچگی، تمامیت ارضی و استقلال افغانستان را مورد تعرض قرار میدهند.
برای همه آنانی که منکر دستآوردهای در نوع خود بی همتا و افتخار آمیز تاریخ و مردان تاریخی سرزمین ما استند، جواب من اینست: تا زمانیکه نتوانسته اید افتخار بزرگتر و با ارزشتر از آنچه که با قلم تخریب کننده ای تان آنرا منکر میشوید برای سرزمین آبائی تان به ارمغان بیاورید، بهتر خواهد بود تا با سکوت، اندیشه های شهرت طلبانه ای تانرا برای خودتان نگهدارید.


اسم: حنیف رهیاب رحیمی   محل سکونت: ملبورن- آسترالیا    تاریخ: 08.09.2014

پارچه شعر ادیب و دانشمند فرزانهٔ کشور استاد یوسف کهزاد زیر عنوان « کشور بد ستاره» را بار اول است که میخوانم، از خواندن این شعر مملو از واقعیت های تلخ جامعهٔ ما بحدی لذت بردم که ناگذیر هستم از انتخاب عالی دوست دانشمندم آقای ولی احمد نوری اظهار سپاس و شکران نمایم. جهان بکام تان دوست عزیز با این انتخاب زیبا.


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.09.2014

درد دل یک انسان شریف وطن را همین حالا در پورتال افغان جرمن مطالعه کردم. این نبشته تنها درد دل محترم کاندید اکادیمسین آقای سیستانی نیست، بلکه آواز وجدان و قلب ملیونها انسان وطنم است که میبینند هر روز یک و یا افتخار دیگر تأریخی شان در معرض لیلام قرار میگیرد. زهی به تأریخ نویس صادق کشور- محترم سیستانی صاحب، بدا به وطنفروشان که سزاوار هیچ نامی نیستند.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 07.09.2014

دانشمند محترم کاندید اکادیمیسین آقای سیستانی!
امروز با مطالعۀ مضمون پرمحتوای تان به عنوان داکتر ستانیزی باردیگر توجه این هیچمدان را از قدرت دانش و استدلال قوی تان جلب و تجدید نموده و ازاینکه شما منحیث مدافع واقعیت های تأریخی کشور با جرأت و شهامت کم نظیر حقایق را بیان میدارید به نظر والا نگریسته و به قلم تان برکت میگویم.
واقعیت امرهمان است که افغانستان در حساسترین برهۀ سرنوشت سازی کشور و مردم خود قرار دارد و دشمنان تمامیت و آزادی میهن ما سعی میکنند تا توطئه های نابود کننده را باالوسیلۀ کسان و حلقاتیکه از دید مردم افغان مشکوکند در کشور ما پیاده کنند.
من ایمان دارم که حامی حقیقی افغانستان و ملت معصوم آن خداوند بوده و روزی را پیشگوئی کرده میتوانم، ولو دراین جهان وجود نداشته باشم اما درصفحۀ روزگار سندی باقی خواهد بود، که افغانستان ازاین ورطۀ تباهی نجات خواهد یافت و ملت آن دوباره به افتخارات خود مباهات خواهند نمود.
جناب آقای سیستانی شما ازاین اشخاص حاکم در افغانستان که اکثریت مطلق شان مهر غلامی به وضاحت در پیشانی های شان دیده می شود توقعات به جا ندارید. معذرت میخواهم که این ادعای خودرا عریان روی کاغذ درج میکنم.
افغانستان بعد از کودتای هفتم ثورارزشهای ایکه ازافتخارات ملت افغان بوده و به نام افغانستان یاد میشد، توسط کسانی بنام افغان قدم به قدم پامال شده و روی یک پروسۀ منظم دشمنان هنوز هم تخریب می شود.
بنابر گفتۀ خود شما از " حکومت مافیائی کرزی که بدنام ترین غاصبان حقوق بشر را درخود جای داده است." من توقع ندارم که با دار ودستۀ ذلیلش استقلال افغانستان را، بزرگترین نعمت افغانها و خاک شان، تجلیل کنند و مانند سالهای پارینه چند دهه پیش ملت آزادۀ افغان را دراین جشن شکوهمند شریک سازند.
من امکانات دیدن چینلهای تلویزیون بیرون مرزی که به نام افغانها مسمی اند، ندارم و مصاحبه ایکه شما در مورد تبصره نموده اید برای من تکان دهنده بوده و است. نمیدانم کسانیکه خودرا بنام افغان در دنیا معرفی می دارند، چگونه می توان با چنین دیده درائی و دنائت از یک واقیت تأریخی که نویسندگان بیگانه به غیر از مؤرخین وطن دوست و بیطرف افغانی اسنادی غیر قابل نقض را ثبت اوراق زمان نموده اند، رد نموده و طفره برود.
بنده چنانیکه شما ادعاهای ثخیف ستانیزی را رد نموده تأئید میکنم و تأسف می نمایم که یک شخص تعلیم یافته با تایتل " دکتورا " غیرازاینکه یک انسان سقیم باشد، چنین سفله سرائی کرده و چنین واهیات را از خود به نشانی می گذارد.
جناب محترم! در صفحۀ سوم نوشتۀ تان چنین مینگارید: " در تأریخ معاصر افغانستان بعد از احمدشاه بابا، هیچ یک از شاهان و شهزادگان و امیران ورئیسان جمهور افغانستان، به پایۀ شاه امان الله غازی نمی رسند. " به عقیدۀ این حقیر تا انداز ای قابل تأمل است که دراین جا ایجاب بحث را درمورد نمی کند. با احترام


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 07.09.2014

جناب داکتر صاحب هاشمیان، در نامه ای که ( توسط ایمیل) به دوستان فرستاده اند و اینجانب نیز را نیز مفتخر فرموده و من هم یک نسخه ء آن را دریافت داشتم؛ در نامهء شان ، یادآور شده اند که به خاطر یک مشکل کوچک صحی چند روزی از سایت ها دور بودند، انشاء الله به زودی در مورد تبصرهء داکتر صاحب کاظم و توضیح اینجانب، حرف هایی خواهند نگاشت. من قبل از همه برای آن استاد دانشمند افغانستان، از بارگاه خداوند ، صحت کامل استدعا می کنم. شاید استاد محترم داکتر صاحب کاظم هم در مورد آنچه از زبان شهید وفی الله سمیعی و مرحوم پوهاند محمد کبیر خان ، نگاشته بودند، با توضیح اینجانب قناعت کرده باشند؛ گرچه من انتظار داشتم تا داکتر صاحب کاظم در این مورد چیزی بنویسند.
در فاصلهء زمانی انتظار نوشته دانشمند محترم داکتر صاحب هاشمیان یاد آور می شوم که کلمه « محصل» طوری که ما از آن در ترمینولوژی فرهنگی خویش اراده داریم یعنی کسی که در پوهنتون ها و موسسات تحصیلات عالی درس می خواند، این مفهوم در زبان عربی مراد نمی شود و آنکس را که ما محصل می گوییم، ایشان «طالب» و آنکسی را که ما « متعلم» می گوییم ، ایشان «تلمیذ» می گویند. آنچه در زبان عامه به نام « ماصل» در افغانستان ما معمول است ، تحریف یا تلخیص همین « محصل » است و به کسی اطلاق می گردد که مالیات را جمع آوری می کند، گویا «محصل» پوهنتون هم علم را جمع آوری می کند. و این معنای محصل به مفهوم جمع کننده مالیات ، هنوز هم در قوامیس زبان عربی حفظ شده است.
اما محصلان ، جمع فارسی است و در فورم و شکل عربی اش « تثنیه است نه جمع» برای اینکه تثنیه خوبتر ذهن نشین شده باشد ، فکاهی گونه ای را یاد آور می شوم که ایرانیان و عرب های امارات متحده عربی بالای دو جزیره به نام های «تنب» کوچک و «تنب» بزرگ ، با هم دعوا دارند که تثنیه این دو جزیره در مطبوعات آن دیار « تنبان» گفته می شود یعنی دو تنب ؛ بناء تا کنون معلوم نیست که عرب ها بالای تنبان ایرانیان دعوا دارند و یا قضیه بالعکس است و جهان هنوز نمی داند که این «تنبان» مربوط کیست ؟.
اما جمع کلمات عربی در زبان دری که مثال « ندیم » را در تبصره گذشته یادآور شده بودم ، در اینجا کلمه « خطاط» را یاد آور می شوم که جمع مذکر سالم آن خطاطون وخطاطین است که ما در زبان فارسی آن را به کار نمی بریم؛ بلکه خطاطان می گویییم. انجمن خطاطان افغانستان. همین قسم است عبارت «حاکمان کنونی پاکستان »؛ اگرچه حاکم ؛ جمع دیگری هم به نام حکام دارد - در زبان عربی، یک کلمه چند جمع دارد - و لی جمع مذکر سالم آن حاکمون و حاکمین است . خداوند هم فرموده است : أ لیس الله بأحکم الحاکمین؟


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 07.09.2014

امروز طي يك محكمه اي علني ٧ تن از گرگان درنده و متجاوزين به مال و ناموس افغانها به أشد مجازات يعني إعدام محكوم شدند و بعد از سيزده عدالت در مورد يك قضيه بشكل كامل آن در حال تطبيق شدن است. از كشف، دستگيري، تكميل تحقيقات ابتدائي پوليس، إرجاع دوسيه به سارنوالي، تحقيق و تكميل دوسيه توسط سارنوالي، إرجاع دوسيه به محكمه و فيصله محكمه در طي يك جلسه علني همه و همه بيشتر از پنج روز را در بر نگرفت. در حاليكه اگر اين قضيه طبق معمول پيش ميرفت شايد الي شش ماه را در بر ميگفت.
آيا كسي گفته مي تواند اين سرعت عمل در تطبيق چطور ممكن شد؟
پاسخ آن خيلي ساده است، در سيزده سال اخير، اين اولين قضيه اي بود كه آقاي كرزي در تطبيق عدالت قاطع عمل كرد در غير آن اين عدالت هم مانند هزاران قضيه ديگر تطبيق نميشد و مجرمين رها مي گرديدند.
اين بخوبي ميرساند كه تطبيق عدالت مستقيما به موجوديت أراده در ارگ رياست جمهوري مربوط بوده نه ارگان هاي عدلي و قضائي و ستره محكمه...
باز هم موقف جدي آقاي رئيس جمهور درين قضيه قابل تحسين است و از آن استقبال مي كنيم. اميد كه اين سلسله با رويكار آمدن حكومت جديد همچنان آدامه پيدا كند...


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 06.09.2014

در باب سرودۀ " چرخش اعمال " و تشکر من از هموطنم محترم الله محمد
هموطن گرامی محترم الله محمد:
از توجۀ شما بر این سروده دلشاد شدم. احوال سرزمین ما و حوادث دهه های اخیر، چنان بر روان فشار میاورد که دل گاهی آرزوی داشتن توان الهی مینماید تا بتواند اندکی از مصیبت هایی را که آدم های انسان نما بر بندگان نیک و پارسای خدا وارد مینمایند، هرچند برای مدت کوتاه تغییر داده بتواند. در فقر و بیچارگی تولد یافتن و در فقر و بیعدالتی مردن، دلخراش است. این سرنوشت میلیونها انسان سرزمین ما است. بخش دوم " غفلت اعمل " نام ادامۀ این سروده است که امروز در فیس بوک من بنشر رسیده است و با یک " اما " آغاز میگردد.
روان تان را شاد و زندگی را بر کام شما گوارا آرزومندم
زرغونه عبیدی


اسم: داكتر نجيب الله باركزي   محل سکونت: كابل     تاریخ: 06.09.2014

شاغلي كانديد اكادميسين محمد اعظم سيستان از جمله اي انگشت شمار چهره هاي است كه مانند يك سپر پولادين به مقابل تخريب كننده گان حيثيت افغانها، كتمان كننده گان تاريخ و واقعيت هاي تاريخي افغانستان و دشمنان سازمان يافته يي كشور عزيزم افغانستان كه مانند موريانه ريشه هاي وطنم را ميخورند، ايستاده است و با همت عالي و گسست ناپذيرش بحيث خار چشم براي پدر ام ها و أمثال آنها قرار گرفته است. به جواب ده سطري كه به تخريب ارزش هاي ملي ما و بر ضد حاكميت ملي افغانستان از جانب جاسوسان فروخته شده به تؤمان و كالدار به نشر مي رسد، با موضع برحقش كتاب پنجصد صفحه يي را به چاپ ميرساند. اكنون بجايش شمشير و نيزه قلم و كتاب حكومت مي كند. بدون شك آقاي كانديد اكاميسين اعظم سيستاني يكي از جمله قهرمانان عصر جديد در دفاع از ارزش هاي افغانستان براي نسل جديد افغانان أصيل ثبت صفحات زرين تاريخ آينده اي شان خواهد شد.
اگر حسادت در كار نباشد از كار هاي علمي شاغلي سيستاني بايد به سطح كشور سمينار هاي علمي دائر گردد و نسل جوان در مليگرايي به پيروي از مكتب سيستاني صاحب ترغيب مي شدند.
چون از طريق مبايل مي نويسم از تفصيل در مورد آثار با ارزش و متعدد سيستاني صاحب معذرت مي خواهم.
سيستاني صاحب واقعا بيشتر از بازماندگان قهرمانان، در دفاع از شخصيت قهرمانان و شهامت آنها پرداخته است و خود را به مقابل دشمنان افغانستان عزيز سپر ساخته است و با بدست آوردن آرامش وجدان، خطرات را قبول كرده است كه قابل تمجيد و ستايش است.
با حرمت

داكتر نجيب الله باركزي


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.09.2014

آقای عبدالله نوابی از کلیفورنیای امریکا سلام

شما که از بازماندگان نواب محمد زمان خان، رهبر مجاهدین در جنگ اول افغان وانگلیس هستید، آیا مقاله ای را که من در بارۀ نقش مرحوم نواب محمد زمان خان در جنگ اول افغان وانگلیس در همین پورتال چند سال قبل نوشته ام، خوانده اید یا خیر و اگر خوانده باشید چرا به من برای شناخت بیشتر بازماندگان این خاندان و خانوادۀ شجاع الدوله، فرزند دلیر نواب محمد زمان خان که شاه شجاع را در جبه زار سیاه سنگ در صبحدم روز 5 می 1842 به قتل آورد و به حیات ننگین وی پایان داد، کمک نکردید واز فرزندان وی بما چیزی ننوشتید؟

آیااطلاعی بدرد بخوری برای تأریخ نداشتید؟ یا اینکه شما هم مثل بازماندگان امیر عبدالرحمن خان خپ خود را گرفتید تا دیگران در بارۀ پدر و پدر کلان تان بنویسند واگر اشتباه نوشتند بگذار که نویسنده بیچاره نقد شود و دشنام بشنود، نه شما، همین طور نیست؟؟


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.09.2014

"گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد میکردم" اثر خواهر محترم ما زرغونه عبیدی انقدر برایم لذت روحی بخشید که نتوانستم طاقت کنم و یک جمله تشکری از "چرخش اعمال" وی ننویسم.

ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

با تقدیم سلام و احترام

الله محمد


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 05.09.2014

علمبردار افغانستان در كنفرانس سران ناتو كه عضو هيئت افغاني به رياست بسم الله محمدي بود، با رسيدن به ميدان هوائي هترو، خود را تسليم پوليس كرده و درخواست پناهنده گي نمود. اين خود يك تصويري خوبي از أوضاع أمنيتي افغانستان براي اشتراك كننده گان كانفرنس ميدهد. و در عين زمان لطمه اي بزرگي بحيثيت افغانستان وأرد ميكند. در هيئت كه ريئس آن بسم الله محمدي باشد، اين قضيه بايد نارمل پنداشته شود...
مقاله " عنايت الله بارك را بشناسيد" نوشته اي آقاي عشرتي را خواندم در مورد محتواي مقاله تبصره نميكنم. صرف يك غلطي بايد إصلاح گردد و بجاي "عنايت الله بارك" اسم اصلي اين آقا كه در اكثر مطبوعات خارجي و داخلي بنشر رسيده است يعني " عنايت الله برك" بايد نوشته شود.
تشكر


اسم: سهیل فرغانه   محل سکونت: از قندوز     تاریخ: 04.09.2014

تبصرۀ بر شعر خانم وهاب تحت عنوان به کی گویم ؟
شعر زیبا را که از لحاظ تصاویر و ..و... بسیار مقبول است اما شاعرۀ گرامی کاملا ً از جادۀ نظم خارج شده وبه هیچ قاعدۀ شعری اعتنا نکرده است. هرچه دلش خواسته خارج از جاده نظم شعری بوده و بدشت وکوه بایسکل شعری شانرا رانندگی کرده اند. یعنی دلش بایسکلش . قواعد شعری را شکسته است ودرهیچ قالب شعری این قطعه پذیرش ندارد . آیا شعر نو است ؟ قواعد شعر نو مراعات نشده است، مثنوی است بازهم خارج از قاعده مثنوی است آیا قصیده است؟ هیچ شباهتی به قصیده ندارد و... و... بهر ترتیب چیزی بنام شعر ساخته است که از لحاظ شعری کفر محض است نه قافیه ها را مراعات کرده است و نه نزاکت های شعری را .مصرع ها همچنان از لحاظ شعری باهم همخوانی ندارند و مصرع ها از لحاظ وزنی دچار مشکل شده اند که همین نقیصه ها اثر را کم ارزش ساخته است. لذا این بی قاعدگی مقبولیت تصاویر را کم بها جلوه میدهد . همانطوریکه خود ایشان میدانند که اشعار کلاسیک نمی شود بدون قاعده های شعری اش قابل ارزش باشد. کاش شاعره گرامی درین مسئله سهل انگاری نمیکردند زیرا تمام آثار نازنین شانرا این شعر زیر سوال میبرد. چیزیکه باعث شد تا این چند سطر را بنویسم علاقه بنده خاکی به اشعار این شاعره بود که با این شعر مارا متعجب ساختند که : این یعنی چه ؟ امید وارم اگر در غرب برای این قالب قاعده جدید ابداع شده باشد ما رانیز ازین قاعده مطلع سازید ممنون خواهیم شد


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 04.09.2014

یک تبصرۀ کوتاه آزاد:
گر نداني غيرت أفغاني ام چون به قرغه(پغمان)آمدي مي داني ام.
ما افغانها در بیشتر از دو دهۀ اخیر با خاموشي عليه متجاوزين به مال، جان و ناموس عادت كرده آيم.
ما صرف بخاطر دفاع از مسلمانان ميانمار و فلسطين گلوها و يخن هاي خود را پاره مي كنيم و اشك تمساح ميريزانيم. در رابطه به رهایی زندانيان طالب از جانب اداره فاسد سر هاي خويش را به سنگ مي كوبيم. امروز كه برخلاف تمام سنن أفغاني ما بيست تن از وحشيان در حومه اي شهر كابل به عفت و عزت خواهران و مادران ما بشكل وحشيانه اي تجاوز مي كنند، خاموش هستيم اين است غيرت افغاني ما و اين است إيمان إسلامي ما...
من يقين دارم طبق معمول به دفاع ازين درنده گان تعداد به اصطلاح رهبران ما أقدام خواهند كرد. ديگر اين سايه اي سياه افگنده بالآي ما برايما قابل قبول نيست و بايد به اين رسم بي غيرتي نقطه اي پايان گذاشته شود.
ما از إعدام اختطاف گران و متجاوزين به ناموس افغانها و حاميان نجس شان در ملاي عام به چيزي كمتر قناعت نمي كنيم. در غير اين صورت قهر خداوند ج را استدعا مي كنيم.
تشكر از تلويزيون طلوع كه اين قضيه را فاش كرد. وزارت داخله و پوليس كابل تا چهار روز اين حادثه را إنكار مي كرد. بالاخره رهزني را بعد از راپور تلويزيون طلوع بناچاري پذيرفت ولي بازهم تجاوز جنسي را رد ميكرد. بعد ازينكه خبر تصديق تجاوز از جانب دكتوران شفاخانه رابعه بلخي از جانب تلويزيون طلوع به نشر رسيد. پوليس مجبور به پذيرفتن آن شد... آيا كشف جرائم مربوط مطبوعات است يا مربوط پوليس؟؟؟
در كشور هاي خارج مطبوعات از پوليس اطلاعات جرائم را بدست مي آورند. درينجا وضعيت بر عكس است.
آیا آقای سردار اسلام و مجاهدین رسول سیاف نمیتوانست یک حرکت مدنی را به اشتراک هزاران تن از باشندگاه شریف ولسوالی پغمان به راه بی اندازد و از حکومت خواهان مجازات این سگ های دیوانه و ولگرد در بازار ولسوالی شوند؟؟؟ من یقین دارم این دارۀ دزدان که شامل بیست تن بودند یک تن هم مسلمان در بین شان حضور نداشت تا جلو دیگران از ارتکاب این عمل فجیع بگیرد... این ها یقیناً در پهلوی فعالیت ها جنایی به نفع خویش، کار های به اصطلاح رهبران و بزرگان ما را هم انجام میدادند...
افسوس بحال ما که همچو رهبران داریم...


اسم: Abdullah    محل سکونت: California    تاریخ: 03.09.2014

تشکر ازمضمون محترم آقای کهگدای راجع به قتل شاه شجاع توسط شجاع الدوله پسر نواب محمد زمانخان .

بایدآوری شد که نواب محمد زمانخان رهبری مجاهدین رادر جنگ اول افقان انگلیس داشت و بعداز پیروزی نخواست خود را پادشاه اعلان نمائیدو گفت که وظیفه خود را انجام داده است و گوشه گیری نمود.

اما متاسفانه ازاو کمتر یادی میشود صرف پدرم که کارمند وزارت خارجه،جنرال قنسل افغانی در پشاور 85 سال قبل بود نام فامیلی (نوابی)رابخاطر خدمات وی گزید. که درآنوقت صرف دو نام فامیلی دیگری وجود داشت که یکی آن طرزی بود.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 03.09.2014

تشنج و وخامت اوضاع را می توان از ترتیبات خاص امنیتی در شهر کابل حدس زد. قوای نظامی و امنیتی تقریباً به حال تیارسی اند. ترتیبات مقدماتی برای جلوگیر از هرنوع فعالیت های غیر قانونی عبدالله و پیروانش در صورت اعلان نتائج نهایی انتخابات اتخاذ گردیده.
این دسته نه تنها بازندۀ انتخابت بلکه بازندۀ اصلی در آزمون بزرگ جامعه بوده و برای خود حیثیت و اعتباری نزد مردم باقی نمانده اند زور گویی ها و تحمیل خواسته های ضد قانونی شان بر نهاد های ملی و بین المللی مردم را به ستوه آورده مسؤولیت عواقب حرکات احتملی خشونت بار شان بدوش شخص عبدالله و حامیانش خواهد بود. قرار معلوم ایشان حساسیت اوضاع و عکس العمل حکومت را به هرنوع عمل فرا قانونی درک نموده لرزه به اندام شان افتاده و انعطاف علنی توأم با نرمش در موقف شان از دیروز باینطرف پیدا است.


اسم: دکتور خلیل الله قدیری   محل سکونت: بُنِ، آلمان    تاریخ: 03.09.2014

محترم آقای احمد جاوید صمدی!
شاید که آن دو شخص: آقای محقق و آقای نور به امر ایران لبیک کویند.
اما مسلم این است که اولی در صدد افزایش کلکسیون موترهایش است ودومی در خیال داشتن قدرت و پول بیشتر در خاک ما و ضرر مردم ما میباشند و فریبِ ملایان ایران را هر دوی شان درک نمیکنند و یا نمیبینند. مثلیکه خود آقای حامد کرزی جوالهای دالر را ذخیرۀ روز مبادا کرده که آنروز - فعلا"(!) دور بنظر میخورد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 02.09.2014

در نوشتۀ مختصر امتنانیه ام به محترمه صالحه وهاب واصل نا آگاهانه یک اصطلاح نو ساخت ایرانی « بازتاب» را بکار برده بودم که مورد توجه ذره بینی یک پیر دُین و دربان نگهداشت اصالت زبان دری واقع شد و فرمودند که باید «انعکاس » نوشته می شد. ضمن سپاس از نظر شان در آینده سعی بلیغ رادر پرهیز از کار برد این کلمات بجا خواهم آورد. الحمد لله که دیده بانان دقیقی داریم که مارا متوجه اشتباهات ما می سازند. چه کنم که انعکاس هم عربی است اما معمول قبول شده است.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 02.09.2014

برادر معزز، آقای احسان الله مایار،

همانطور که فرموده اید، خواندن جاودانی هنرمند معروف امریکایی، لویی آرمسترانگ- زندگی عجیب، شگفت آور و فوق العاده است، با جهانی از معنی همیشه در خاطره ها زنده می ماند. بلی، به اصطلاح وطنی ما« هرچه درین جهان بیش شینیم، بیش بینیم». درحالیکه از نعمت آزادی فکر و بیان، این کمینه برداشت متفاوتی از نشر نمونه هایی از اشعار خاک فروشان خلقی و پرچمی داشته و از معرفی چند تای آن « مشت نمونۀ خروار» توسط هموطنی بنام اقای محمد حیدر اختر استقبال، مینمایم، بدلایل آتی این عمل را جائز هم میدانم:
اول- به ما و شما منحیث شاهدان عینی، معلوم است که گروه خلق و پرچم با همکاری ومزدوری رژیم سفاک و اشغالگر اتحاد شوروی سابق، با چه افتخار و حق به جانبی مردم افغانستان را به کشتن، آوارگی و سرزمین مقدس خود را با جنایات وسیع بشری و بربادی وسیله گردیدند. مشاهده نمودیم که ازآنچه این از خدا و وجدان بیخبران فقط در یکسال اول بر مردم بیگناه افغان وارد نمودند، روی تاریخ سیاه گشت. همین ها بودند که برای تقدیر از « لینن کبیر» و مزدوری رژیم مسکو مداحی نموده وا شعار انقلابی در اشغال وطن میگفتند. بازهم همین ها بودند که بعد از شکست خفت بار اتحاد شوروی، مذبوحانه در کشور هـــای به زعـــم خـــود
« امپریالیستی غربی» با هزار رندی و تملق و قسمت زیادی از وابستگان جناح پرچم آن، با پاسپورت های تهیه شده ذریعۀ شورای نظار، پناهنده گشته و بدسترخوان سوسیال آن ممالک، جیره خور گردیدند. اکثر این گروه کاملاً از گذشتۀ ننگین منکر بوده و نقاب تزویر بر صورت زده اند. حال زمانیکه هر یک ازین خائنین به ملت و سرزمین افغانستان، چه زنده و چه مرده، چنین مفتضح و رسوا میگردند، مردم ما و حتی اگر اقارب و فرزندان شان چنیـــن افشاگری هایی را در یک پورتال جهانی مشاهده نمایند، در حقیقت وجیبه ای در شناخت و معرفی خائنین ملی اجراء گردیده است. راستی که به باور آن خواندن زیبای« لویی آرمسترانگ»، چه دنیای شگفت آور، عجیب و فوق العاده ای است.

دوم- در مورد معرفی هرچه بیشتر آنانی که در جریان حکومت تنظیمی ربانی، مرتکب جنایات و اعمال ضد بشری گردیده اند، مخصوصاً جنایتکاران تخریب شهر کابل و کشتار های سهمگین سکنۀ بیدفاع آن، کدام امتیازی بر مزدوران پرچمی و خلقی نداشته و باید به وسائل گوناگون و مستند کارنامه های شان جزئی از محتویات صفحات تاریخ خونین وطن گردد.
جنایات پراگندۀ طالبان و گروه های آدم کشانی که مردم بیگناه مارا به قتل میرسانند، هم باید تقبیح و عمال آن به مجازات سپرده شوند ، که نمی شوند.
بلی، برادر محترم، آقای مایار، اگر حکومت فاسد و بیکفایت افغانستان، دهه های تاریخ را مذبوحانه و بیجهت از نظر ملت به تاریکی کشانیده است و حقوق و عدالت خواهی را پامال نموده، به صنعت قهرمان سازی و مارشال سازی رو آورده، ما و شما باید با افشای هر سطری از رویداد های خونین تاریخ وطن، وجیبۀ ملی خود ها را ادا و افشاگران را هم قدر نماییم.
خدا یار و مدد گار تان.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 01.09.2014

همکار صالحه، فعال، آگاه و دانای پورتال وزین افغان جرمن آنلاین محترمه صالحه وهاب واصل سلام و احترام مرا قبول قرمائید!
شما با مهربانی بی نهایت تان مرا ممنون و مفتخر گرادنیده منت دارم ساختید. قلم در اظهار سپاس و امتنان کوتاهی می کند. از توجه مملو از لطف و محبت شما به نوشتۀ من که فاقد عمق دانش مسلکی بود یک دنیا متشکرم. کلمات زیبای شما برایم خاطره ساز است. زنده باشید، بسلامت و مؤفق.
برداشت های من از موضوع مطرح شده بر اساس منطق عامیانه بوده. نکتۀ بارز و اساسی بحث علاوه بر سود فراوان از دانش و استفادۀ علمی از کمپیوتر، اهل و بیت و ذریات آن است بلکه برای بازتاب هویت ملی ما در آئینۀ جهان نمای این تکنالوجی سریع التحول ضرورت آنی و شدید قبل از دیر شدن ادغام زبان های ملی ما درین گنجینۀ معلومات و اطلاعات است ورنه با این محرومیت در قید اسارت فرهنگی دیگران گیر خواهیم ماند. که شما و محترم انجنیر قیس کبیر در این مسیر زحمات زیاد را متقبل شده اید که انصافاً قابل قدر و سزاوار تحسین است.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 01.09.2014



دوستان، همکاران گرامی " افغان جرمن آنلاین" سلام !
روز یکشنبه را برای بازدید دوستان و بیرون برآمدن و استفاده از هوای ملایم خزان و لذت بردن از دیدن آغاز تغییر رنگ در برگها، گذشتاندیم. در کافی خانۀ هوای آزاد از پیاله قهوه داغم عطرخاص آن بالا شده و دلم را شاد میکرد. از کنج اطاق صدای یکی از خوانندگان سیاه پوست امریکائی بنام لوبز آرمسترانگ از حنجره خاص خودش را می شنیدم که : چی دنیای زیبائی .What a wonderful World
بلی چی دنیای که چی زیبائیها را به ما رایگان نثار میکند.
آمدم امروز دوشنبه در جهان واقعیت و سری زدم به پورتال دوستداشتنی ام " افغان جرمن آنلاینم". در مرور عناوین متوجه به مقال ذیل شدم:
محمدحیدراختر
نمونه هایی از شعرهای " انقلابی " – اعضای خلق و پرچم و یا شاعران وابسته به اتحاد شوروی.
صفحه را باز کردم و باورم نمی شد که علایم داس و چکش شوروی را با این رنگ دیده درائی سرخ روی صفحه پورتال عزیز خود ببینیم.
ندانستم که نگاشتن این لاطایلات و معرفی و عکس شاعران به چی منظور است؟
اگرقرار باشد که ملت معصوم افغان از جنایات وطن و خودفروشان خلق وپرچم و امثالهم شان چیزکی بدانند، یقین دارم که صدها هزاراز ملت مسلمان بیگناه افغان جنایات این انسانهای بنام افغان را در پوست، گوشت و استخوان خود احساس کرده و دیده اند.
و یا اگر قرار باشد با چشم درآئی چهره ها و اشعار دشمنان مردم و خدمتگاران روس را هنوزهم در رسانه ها به روی مردم بکشانند، فکر می نمایم و متیقنم که نشر آن از طریق افغان جرمن آنلاین کار نیکوئی نیست.
مختصر برایتان بگویم که مطالعۀ اشعار نوکرهای روس و دیدن چهره های نامأنوس شان ، شعر مقبول " چی دنیائی زیبای" دیروز را به دنیای منحوس وظالم مبدل گردانید.
What a ugly World
مسئوولین محترم پورتال، لطفاً همۀ گفتنیهارا مطالعه کنید و سرسری نگذرید. با احترام مایار


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 01.09.2014

از محترم آقای سیستانی سپاس و قدردانی نموده که کتاب باارزش راجع به کودتای 7 ثور و واقعات 8 ثور را به دسترس هموطنان خویش قرار دادند.
با معذرت، فکر میکنم که در باره سید عبدالاله وزیر مالیه که پرچمی قلمداد شده یک اشتباه صورت گرفته شده باشد.

میخواهم خاطره از دوستان را یادآوری نمائیم از روز کودتای 7 ثور، که صبح همه چیز به صورت عادی بودو ملاقاتی رئیس جمهور با روسای کلپ های ورزشی که در دوران جمهوریت تشکیل شده بود( مانند کلپ ورزشی کابورا، هندوکش، بامیکا ، پامیر ، اتفاق...)صورت گیرد.

پسر داود خان در اطاقی که روسای کلپ ها جمع شده بودند برایشان گفت " پدرم یک جلسه عاجل به صالون دیگر با وزراء دارند وگفت شما یک شخصی را به حیث رئیس المپیک انتخاب نمائید و آن مورد تائید من است وشما را در زمینه کمک میکنیم، اما توقع دارم تا سطح ورزش ما به زودی از پاکستان بهتر شود."

بعداز یکساعتی قدیر نورستانی وزیر داخله به اطاق آمده گفت رئیس جمهور منتظر تصمیم شماست و روسای کلپ ها گفتند چون تمام اعضای کلپ ها موجود نیست دو روز وقت بدهید.

همان بود تانک ها به ارگ نزدیک شده میرفت وفاجعه آغاز گردید.


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 31.08.2014

هردو قسمت مقالهء سودمند جناب پوهاند داکتر هاشمیان را مطالعه کردم و طوری که آقای ف، هیرمند نوشته اند، نوشته های استاد هاشمیان در مورد زبان بسیار آموزنده است و تبصرهء مفید داکتر صاحب سید عبد الله کاظم را نیز مطالعه کردم و از آن فراوان آموختم. به خصوص در مورد اقدامی که کلمات را از ریشه عربی آن جدا می سازد و معلم و معلومات را مثال آورده اند که مالم و مالومات مینویسند که مصیبت نخستین آن جدا ساختن کلمات از مشتقات آن است و به تعبیر داکتر صاحب کاظم از غنای زبان می کاهد.
این تذکار و یا هوشدار از جانب شخصیتی چون داکتر کاظم بسیار مهم است و بایست استادان بزرگ متوجه آن باشند و نسل نو را خصوصأ آنانی که در بیرون از جغرافیای افغانستان رشد می کنند، مصیبت بار تر است. علاوه بر آنچه استاد کاظم فرمودند ضربه دیگر آن قرابت و نزدیکی زبان پشتو را آهسته آهسته از زبان دری دور می سازد.
در تلویزیون های افغانستان کلماتی را می شنویم که استاد حبیبی و قیام الدین خادم و صدیق الله رشتین ، استاد بینوا و سایر ادیبان بزرگ زبان پشتو آن را به کار نمی بردند. مثل کلمه اند که عوض فکر به کار برده می شود و یا (موخه ) که عوض هدف به کار برده می شود. و. رون اند ، عوض روشن فکر و وزارت فواید عامه به تولگتو وزارت. فواید عامه از دو کلمه عربی ساخته شده است و سال ها به زبان پشتو هم آن را د فواید عامی وزارت می گفتند و باییست آن را حفظ کرد؛ حتی کار به جایی کشیده شده است که خوشحال خان را هم به اساس تلفظ و یا کدام دلیل دیگر « خوشال» می نویسند. برای اینکه نسل نو افغانستان در هر دو زبان از گذشتهء خود دور نشوند، باید از کلمات نامانوس ساخت ایران در فارسی و ترجمهء بدون قرینه و سیاق برخی کلمات در پشتو مثل چورلکه عوض هلیکوپتر اجتناب ورزید و در باسواد ساختن نسل حاضر کوشید و ایشان را با گذشتهء فرهنگی شان باید پیوند داد.
استاد هاشمیان از اصطلاح جدیدی کار گرفتند که به دل من چنگ زد و آن امکان « مخابره با جهان » است . باید کلماتی را به کار برد که داد و ستد با جهان را آسان بسازد. اگر کمپیوتر بگوییم چند ملیارد انسان هدف مارا درک می کنند واگر رایانه بگوییم،ٍ فقط با چند میلیون نفر حرف زده ایم. به همین گونه اگر در پاسپورت رئیس جمهور ما « رئیس جمهور» نوشته شود، در تمام میدان های هوایی کشور هایی که زبان های شان به الفبای عربی نوشته می شوند، میدانند که طرف رئیس جمهور یک کشور است و اگر آن را « ولسمشر» نگاشت به اصطلاح استاد هاشمیان آن مخابرهء مطلوب صورت نمی گیرد. به همین ترتیب گفتن لومړی وزیر به هاشم خان و شاه محمود خان و شهید محمد داوود خان و شهید محمد موسی شفیق صدر اعظمان افغانستان ، جفا به تاریخ است.
مسألهء مهم دیگر در نوشتهء داکتر صاحب کاظم اشارت شان به جمع « محصل» در زبان عربی است که به نقل از دو دانشمند مرحوم؛ پوهاند وفی الله سمیعی و پوهاند محمد کبیر خان ، نوشته اند که « جمع محصل و محصله در زبان عربی «محصلان » است.» شاید گذشت حدود 40 سال از این رویداد ، سبب فراموشی جزئیات این بحث شده باشد. من خلاصه عرض می کنم که یکی از انواع جمع در زبان عربی جمع مذکر سالم و جمع مونث سالم نام دارد. در جمع مذکر سالم، کلمه مفرد مثل مومن ، مهاجر، غاصب ، غالب و امثال آن در حالت رفعی به (ون) و در حالت نصبی و جری به (ین) جمع بسته می شوند. مومنون و مومنین ، مهاجرون ومهاجرین ، غاصبون و غاصبین ، غالبون و غالبین. امادر جمع مونث سالم با حذف تای تأنیث (ة) «ات» به آخر کلمهء مونث افزود می گردد ، مثل : مسلمات ، مومنات، مهاجرات و غاصبات.
اما محصلان ، جمع فارسی محصل است. بهتر است کلمات عربی را به فارسی جمع بست مثل مهاجران ، مومنان غاصبان و « طالبان»
در عربی صیغه ای به نام تثنیه که شاید در همه زبان های دنیا مرده باشد و در عربی حفظ شده است ؛ وجود دارد که دو قلم را (قلمان) دو کتاب را ( کتابان) و دو امام را ( امامان) می گویند که در حالت نصبی و جری ، بالترتیب : قلمین ، کتابین و امامین می آید به فتح حرف آخر قبل از (ین)
مثلا جمع مذکر سالم مدیر ؛ مدیرون و مدیرین است، مگر می توان در فارسی نوشت که مدیرون یا مدیرین لیسه های مرکز امروز با وزیر معارف جلسه داشتند ، یا بهتر است نوشت: مدیران لیسه های کابل......همچنان است کلمه مبتلایان و معتادان ومبارزان و امثال آن که همه جمع فارسی کلمات مبتلا، معتاد و مبارز اند که جمع مذکر سالم هرکدام بالترتیب مبتلیون مبتلیین و معتادون ، معتادین ، مبارزون و مبارزین می شود. و در متون سابق تاریخی و ادبی ما نیز کلمات و صفات عربی را به (ان) جمع می بستند که ندیمان پادشاه بهترین مثال آن است ، که ندیمون و ندیمین پادشاه نیامده است.


اسم: ع. ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 31.08.2014

درانتقاد به عنوان " چهره هاي شناخته شده  " نويسندهAbdulla .
اقاي عبدالله ! چرا وقتي راجع به خدا فكر ميكني بالا ميبيني ؟
مگر ايا نميتوان خدا را در درون وماحول تان - يافت ؟ ميتوان ؛ بشرطيكه از سفر در درون هراسي نداشته باشيد ، ولي باور كنيد كه شما جرئت چنين سفررا نداريد . شما تحت نام صادق فطرت ( نا شناس ) كسي را انتقاد ميكنيد كه هر بار با دراوردن صداي معجزه اسا ومسرت بارش شمارا از سفر دور ودراز به سمت وسوي عرش وفرش به لايه هاي گلبرگهاي گل هاي وحشي طبيعت دعوت مينمايد تا ملتفت شده وببينيد كه چطور بامحبت يكديگر رادر اغوش گرفته همديگر راظريفانه لمس وبوسه مينما يند .
خدا را بايد درلايه هاي گلبرگها پاليد ، نه در عرش وعربستان سعودي ؟!


اسم: حنیف رهیاب رحیمی   محل سکونت: ملبورن آسترالیا    تاریخ: 31.08.2014

جواب مختصری به آقای جمال خان بارکزی!
چون در چوکات یک رسانهٔ بین المللی علمی و ادبی مکاتبه و تبادل نظر میکنیم من همیشه ترجیح میدهم نوشته ام را ولو انتقاد و شکایت هم باشد با ادای سلام و ادب به خوانندگان و کسانیکه مخاطبم هستند، آغاز نمایم. بناءً :
به آقای جمال خان بارکزی سلام میرسانم.
مرحمت کرده اید که در مرور بر نوشتهٔ من وقت تانرا تلف ساخته اید. برادر گرامی نوشتهٔ من در مورد جنرال رازق اچکزی تنها چشمدید خودم از کار و پیکار خستگی ناپذیرموصوف در دفاع از میهن و مردم و دموکراسی و از جانب دیگر از برخورد و رویهٔ انسانی اش بود که با زیر دستان و سربازانش داشت. از ده ها زیر دستش بگوش خود شنیده ام که میگفتند: جنرال رازق «مرد » است مرد. مهم اینست که اینها باشندگان کندهار نه بلکه۹۵ درصد شان از ولایات شمالی کشور بودند.
محکمهٔ صحرایی مانند شما مورد تائید منهم نیست اما درینجا قصه طور دیگریست، اینجا جنگ رو در رو است و« در جنگ حلوا بخش نمیشود» اگر طرف مقابل را نزدی، یک ثانیه بعد انتظار مرمی اش را در پیشانی ات داشته باش. ما و شما و همه میدانیم که شرایط جنگ امروزی در کشور ما طوریست که یکعده اشخاص متحجر و عقبگرا که با انسانیت به خصومت برخاسته اند به تحریک و تجهیز پاکستان و ایران داخل کشور شده، انسانها را بدون داشتن گناه و جرم بیرحمانه و فجیعانه بقتل میرسانند. ایجاد وحشت مینمایند تا راه را برای حصول قدرت از دست رفتهٔ سبک قرون وسطایی شان دوباره باز نمایند این دشمنان برای کشتن آمده اند آنهم به بیرحمانه ترین شکل آن. در میدان جنگ رحم بر این وحشی های قسی القلب جز خود کشی چیز دیگری نمیتواند باشد. اما اگراین گروه های وحشی ازهمکاری یکعده انسانهای مغرض و منفعت جو و کهنه فکر و عقب گرا بهره مند شدند، شاید دوباره بر سر قدرت بیایند و اینبار افغانستان را داخل معدهٔ پاکستان و آی اس آی و افراطیت بسازند که دیگر نامش از نقشهٔ دنیا برای ابد حذف گردد.
اگر جناب شما حکومت حامد کرزی را حکومت مشروع مینامید و مجازات مجرمین بخصوص دشمنان در حال جنگ با مردم افغانستان یعنی طالبان و همرزمان شانرا از صلاحیت های این حکومت میدانید، سخن تان آنوقت درست میبود اگر این حکومت فاسد و رسوا، یک ذره به مکلفیت هایش عمل میکرد و طالبی را که چندین سرباز جوان و بیگناه جنرال رازق و امثالش را شهید ساخته بود، از کیسهٔ خلیفه مورد عفو قرار نمیداد بلکه بطور قانونی از طریق محاکم و څارنوالی مجازات میکرد. اما شما و همه شاهد هستند که قاتلین و مجرمین از طرف برادر کلان شان طالب قدیم به آغوش گرفته میشوند، بخشیده میشوند، از زندانها رها میگردند، و یا راه فرار برایشان مهیا میگردد تا دوباره به جبهات جنگ بروند و در برابر اردو و پولیس ملی تفنگ بردارند. به یقین گفته میتوانم که اگر خود جناب شما هم در میدان جنگ باشید و با اینچنین صحنه روبرو شوید، ابتکار عمل را به دست خود میگیرید و تکلیف را به حکومت مفسد نمیدهید.
نوشته اید که: « مجوز محكمه صحرايي براي سربازان بيسواد و چرسي هيچگاهي تضميني براي تطبيق عدالت شده نميتواند.... .... أجازه محكمه صحرايي براي عساكر بيسواد و هفت عيب شرعي فاجعه بار است و من تعجب مي كنم كه چرا به اصطلاح نخبگان ما چنان احساساتي نظر مي دهند و منطق را زير پاي مي كنند...»
آقای بارکزی این دو جملهٔ تان برای من بیحد تکان دهنده است بخاطریکه چشمان آن سربازانیکه در جبهات جنگ سرهای شانرا در دست گرفته، رو در رو با دشمن میجنگند، قابل بوسیدن است. ما نباید مدافعین ناموس وطن را با الفاظ بسیار سبک و ناشایسته ای یاد نماییم. من مدت دوسال با اردوی ملی و پولیس ملی از نزدیک همکاری داشتم، سوگند میخورم هر باری که با سربازان پرگرد و خاک، مسافر و از فامیل دور، که اکثریت شان کم سواد و مریض هم بودند روبرو میشدم، ناخودآگاه دستم به علامت سلام به طرف پیشانی ام بلند میشد. این جوانان و رزمندگان شجاع واقعاً قابل تقدیر اند و شایسته نیست آنانرا «چرسی، بیسواد و هفت عیب شرعی» نام گذاشت. اینست منطق من آقای بارکزی. اگر این منطق بسیار ضعیف است و یا با طرز دید خود منطق را زیر پای کرده ام، تمنای من از سایر خوانندگان محترم اینست که لطف نموده مرا اصلاح کنند.
اگر هدف تان اینست که دادن مجوز محکمهٔ صحرایی به اشخاصی چون جنرال رازق کاریست نادرست، که معلوم میشود شما با ایشان خصومت های قومی هم دارید، این نه از صلاحیت من است نه از شما و نه از آقای کرزی. شخص جنرال رازق قومانده میدهد و در عملیات خود، آزادی و قدرت عام وتام دارد، هرچه دلش خواست انجام میدهد. خودش میداند مسوولیت اش و وجدانش و اعمالش.
امید ذهن تان تا حدی روشن شده باشد و بیشتر از این نمیخواهم این مباحثه را به درازا بکشم .
در اخیر این نوشته میخواهم از دوست عزیز آقای معراج بخاطر نظر نیک شان در مورد همین نوشته ام، ابراز امتنان و سپاسگذاری نمایم. پیروز باشی دوست عزیز.



اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 30.08.2014

خواهر مهربانم خانم عبیدی تیبکین درود بر شما!

امید است تأخیر عکس العمل بنده را برای تبصرۀ زیبا و تشویق آمیز تان، در ارتباط با نوشتۀ پر محتوای جناب عباسی بزرگوار «تکنالوژی کتاب خوانی الکترونیکی و مشکلات آن به ارتباط زبان های ملی ما » که ارتباط میگرفت به دو مقالۀ من و مقالۀ محترم قیس کبیر، خدای نا خواسته بی علاقگی و یا بی تفاوتی من تعبیر نکرده باشید. زیرا طوری که تیلفونی خدمت عرض کرده بودم ترمیم کاری های خانه و مهمان داری آنچنانم به خود پیچیده و مصروف نموده بود که به اصطلاح سر خاریدن هم فرصت نمی یافتم.

محبت تان را در حق خودم با جملات و کلمات زیبایی که من خیلی ها کوچک تر از آنم، ستوده، ابراز سپاس و امتنان میکنم. باید عرض شود که این رشته های تخنیکی کمپیوتر رشتۀ تحصیلی من نیست، اما ضرورت حتمی روزمرۀ من و امثال من مطمئناً می باشد. قسمی که شما خود مطلع هستید امروز جهان بشریت در انحصار کمپیوتر و انترنت است خاصتاً جهان مدرن امروزی که بدون انترنت و کمپیوتر عقیم خوانده می شود. ما همه به به نحوی از انحا نسبت زیست باهمی درین محیط و با این مردم خواه نا خواه با کمپیوتر و انترنت همه روزه در ارتباطیم. چون ما همگون اطفال ما از سنین بسیار خورد با کمپیوتر و انترنت بزرگ نشده ایم، نظر به ضرورت های جامعه و محیط کار و غیره مجبوریم با آن سر و کار داشته باشیم. لهذا کمبود آگاهی ما ازین تخنیک و عدم شناخت تخنیک و روشن کاری کمپیوتری، هنگام ضرورت و استفادۀ آن، ما را با مشکلات نهایت مواجه می سازد که باعث طلب کمک از فرزندان و یا دوستان اقارب ما می گردیم. این موضوع یکی از بزرگترین عواملی بود که مرا وادار به این ساخت تا مشکلاتی را که همه روزه خودم با آن مواجه می شوم و ضرورت به آگاهی آن پیدا می کنم و باور دارم که همه عزیزان هم دورۀ من با همچو مشکلات مواجه اند، موضوعات را یکی بعد دیگر مورد تحقیق و مطالعه قرار داده، از بین هزاران مطلبی که در انترنت در دسترس همگان قرار دارد فقط مهمترین و به درد بخور ترین بخش های مورد ضرورت و علاقمندی ام را بیرون نویس کرده و با زبان صاف و سادۀ شیرین مادری خودم «دری» روی صفحه آورده مورد استفادۀ هموطنان و هم زبانانم قرار می دهم.

من معتقدم که اشخاصی مثل من، وقتی تصمیم می گیرند در رشته ای که تحصیلات عالی ندارند و رشتۀ شان نیست، تحقق نموده معلومات چندی را بر مبنای ضرورت حتمی احساس شده جمع آوری کرده روی صفحه درج کنند و به دسترس هموطنان شان قرار دهند، مطمئناً اشد ضرورت آن موضوع را در بین مردم و جامعۀ خود درک نموده اند و ایمان دارم که همچو اشخاصی مانند بنده تحقیقات جمع آوری شده شان را هرگز خود سرانه و بدون صلاح و مشورۀ بزرگان تحصیل یافته در همان رشته بیرون نمی دهند. روی این ملحوظ کوشش ها و تلاش های من درین عرصه دوام خواهد داشت و امید می برم با همه قصور توانایی که در رشتۀ کمپیوتر دارم باز هم مطالبی را که عرضه می دارم بتواند همانگونه که خودم را کمک می نماید عزیزان علاقه مند دیگر بر موضوع را هم کمک نماید. یک بار دیگر از شما عزیز تشکر می کنم در پناه خدا باشید.


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل     تاریخ: 30.08.2014

من تعجب ميكنم كه مردم ما چرا نا خود آگاه از بي قانوني وخود سري حمايت مي كنند؟؟؟
جنرال رازق با وجود همه موقف جدي اش بر ضد پاكستان و غلامان آن، راه درستي در پيش نگرفته است. فرق بين يك گروپ دهشت افگن و يك حكومت مشروع بايد هميشه وجود داشته باشد. بايد مجرمين كه هركس باشد مطابق به احكام قانون مجازات شوند. مجوز محكمه صحرايي براي سربازان بيسواد و چرسي هيچگاهي تضميني براي تطبيق عدالت شده نميتواند. ما اگرچه با جنرال رازق روابط نزديك داريم ولي هر گز رضايت به كشتار بدون محكمه نخواهيم داشت. بعضا در قوي ترين كشور هاي جهان ديده شده كه بعد أز فيصله محكمه هاي ثلاثه بازهم اشتباه صورت گرفته است. أجازه محكمه صحرايي براي عساكر بيسواد و هفت عيب شرعي فاجعه بار است و من تعجب مي كنم كه چرا به اصطلاح نخبگان ما چنان احساساتي نظر مي دهند و منطق را زير پاي مي كنند. يك شخص عقده اي شخصي اش را كه به مقابل يك قوم دارد با حمايت از محكمه اي صحرايي و إيجاد وحشت از جانب دولت كه بدون شك مسؤول إنفاذ و تطبيق قانون و تطبيق عدالت است، إبراز مي كنند كه تاسف آور است. آيا از محكمه هابي صحرايي دوران كمونست ها كه از طريق محكمه اي اختصاصي انقلابي صورت مي گرفت خاطره اي خوشي داريم.

اگر مجرمي به ناموس كس تجاوز كند آيا اين عادلانه خواهد بود كه پوليس در جواب به آن به ناموس مجرم تجاوز كند؟
حد اقل از روشنفكران نبايد انتظار تشويق و حمايت از دهشت، كشتار و وحشت را داشته باشيم.

جناب حنيف رهياب احساسات اش را با حمايت از يك شخص بيسواد و آدمكش إبراز كرده است كه تاسف اور است.
آيااگر جنرال رازق قوماندان امنيه كابل مقرر شود و اوباشان تنظيمي را بدون دستگيري به قتل برساند بازهم از وي حمايت خواهد كرد؟ هرگز نه...


اسم: A. Halim Hakimi   محل سکونت: USA    تاریخ: 28.08.2014

And Dr. Hashimyan also teaching us that:


"الحمدلله درافغانستان کلمات عربی مانندسابق (البته بعد ازطی مراحل مقبولیت، تابعیت و اصالت) جزء زبان دری شده، بنحویکه اگر شخصی تلاش کند کلمات عربی را اززبان دری خارج سازد، مخابره ومفاهمه صورت گرفته نمیتواند."

Please pay attention to the
praiseالحمدلله
in the above quotation from Dr. Hashimyan.


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 28.08.2014

عالیجناب، گرانقدر، دانشمند باافتخار افغان ها، پوهاند استاد سید خلیل الله هاشمیان!
سلام و ادب برشما، خداوند ج عمر دراز و افتخارات بیشتر و اضافه تر نصیب تان فرماید که با مطالعۀ مقالات بلند علمی و تحقیقی تان ما و سایر اولاد وطن از بارورترین ثمرات تلاش های علمی، فرهنگی و تتبعاتی تان فیض ها ببریم،این بهره مندی از آثار علمی شما مفاد و مزایای بیشماری دارد:
1- به ما می آموزد که ریشۀ درستی و صحت زبان از کجا می آید
2- به ما می آموزد تا درست بنویسیم و درست تلفظ کنیم
3- به ما می آموزد که از اصالت و هویت زبانی خویش مواظبت کنیم
4- به ما می آموزد که در تشخیص الفاظ بیگانه بیدار باشیم
5- به ما می آموزد که جرب زبانی را درست زبانی، صحت زبانی و صحت اصالت زبان نه پذیریم
6- به ما می آموزد که زبان را در تحول و جولان بدانیم که هم می تواند اصالت اش را حفظ کند و هم منکشف و ترقی پذیر باشد
7- به ما می آموزد که بزرگان ما با چه قواعد دقیق و معتبری حوزۀ زبانی ما را تعیین و مشخص می ساخته اند
8- به ما می آوزد که خبرگان بزرگوار زبانشناس ما به چه وسعت نظر قلمرو زبان ما رابا تمام خصوصیت های منحصر به فرد آن شناسایی می کرده اند
9- به ما می آموزد که زبان شناسی علمی است که صرف ضمانت گر صحت زبانی نیست که علم حراست از صفایی زبانی هم است که علم مقاومت در برابر عروج فرهنگ بیگانه هم است که علم برون از تعصب فرهنگی و باورمند به قواعد خود نیز است.
10- به ما می آموزد که زبان مروج مردم ما را که ریشۀ تمام کلمات در آن قابل دریافت می باشد، ارجمند بدانیم و در توجه به آن غفلت نه کنیم.

استاد عالیقدر!
من با مطالعۀ مقالۀ بی حد ارزشمند اخیر تان بسیار بسیار بیشتر از مطالبی را آموختم که در اینجا فهرست اش کرده ام، شما صحتمند و توانمند باشید قوی و بران همچو مقالات و کار های ماندگار علمی تان

با عالمی از امتنان وسپاس
ف،هیرمند


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 28.08.2014

چهره های شناخته شده!
صادق فطرت (ناشناس) امان اشکریزو مسحور جمال، هنرمندانی بودند که قبل از کودتای ثور علاقمندان زیادو محبوب مردم بودند.

اما متاسفانه مسحور جمال یک پرچمی دو آتشه عرض اندام نموده با خواندن ترانه های حزبی، و همچنان گفته شده در قیام سوم حوت شهر کابل با احمد مرید خواننده(؟) بروی مردم آتش گشودند وبعد آهنگ حماسی(بده بیر) بخاطر مرگ چند عسکر روسی سرود و اشک هایش جاری بود !!!

امان اشکریز که پروگرام انتقادی میرزاقلم را به دوره جمهوریت پیش میبرد حتی لقب استادی برایش تفویض شد به وزارت امنیت وقت (خاد) پیوست .و رئیس یکی از شعبات گردید.

صادق فطرت (ناشناس) فردای کودتای 7 ثور با خواندن ترانه انقلابی شعر سلیمان لایق(؟)، همه کاره رادیو تلویزیون شدکه هنرمندان سابقه دار راتوهین و تحقیر نموده و در محافل اعضای بلند رتبه حزبی (آرمونیه به گردن)مداحی گری میکرد و بعدا کست های به احمد ولی خواننده و ترانه ساز( کمپوزیتر)در هجرت برایشان فرستاده شد که حالی کشور گلزار(؟) شده رفتین، و در سفارت مسکو اتشه مطبوعاتی شد وهمه روزه صدایش از رادیو مسکو به طرفداری قوای ارتش سرخ بلند بودو ترانه شب های مسکو را زمزمه میکرد در حالیکه در وطن خون جاری بود و استبداد بیداد میکرد..


اسم: نسیم رهرو   محل سکونت: هالند    تاریخ: 27.08.2014

از آن روز، صدای مسحور جمال، برایم مُرد.

صبح امروز از مرگ مسحور جمال آگاه شدم. او آواز می خواند و می گویند در این زمینه چیز هایی هم می دانست. او از زمرۀ آواز خوان های نسبتاً موفق و قدیمی رادیو و تلویزیون افغانستان شمرده می شود. آواز مسحور جمال از گذشته های دور به گوشم آشنا بود. اگر از حقیقت چشم نپوشیم ، آواز خوبی هم داشت و ترانه ها را نیز با زیبایی اجرا می کرد. من از شمار کسانی بودم که صدای او را می پسندیدم و به آوازش گوش می دادم. حوادث خونین و نگبتبار پس از کودتای ثور 1357 خورشیدی سرنوشتم را به گونۀ دگر رقم زد. خود را در زندان پلچرخی یافتم. جوزای سال 1361 خورشیدی بود که گروه نزده نفری ساما را از سلول های زندان صدارت بیرون کشیدند. دست های ما را بسته بودند ، اما صلابت ایمان و روحیۀ ما ، بسان قوش بلند پرواز بر فراز قله ها در پرواز بود. ما را داخل سالونی کردند. این سالون در محوطۀ صدارت موقعیت داشت. سالونی که گنجایش حدود 150 نفر را داشت. ما را در گوشه ای از سالون نزدیک ستیژ روی دراز چوکی جای دادند. دقایقی بعد ، هیئت قضایی وارد سالون شد. هیئت قضایی شامل سه تن قاضی محکمۀ اختصاصی انقلابی و یک نفر سارنوال می شد. قاضی های محکمۀ اختصاصی انقلابی در جایگاه خود روی ستیژ نشستند. قسمتی از ستیژ را با پردۀ سپیدی جدا کرده بودند. هوا گرم بود. پکه های روی ستیژ هوا را روی پرده می زد. پرده کنار می رفت و افراد پشت پرده را بی پرده می ساخت. ما ، دلیلی برای این پرده نشینی نیافتیم . اینکه اینها چه کسانی بودند و چه وظیفه ای داشتند ، نمیدانم. آنچه که میدانم اینست که در جمع شان آواز خوانی نشسته بود که من صدایش را دوست داشتم. حضور مسحور جمال در جلسۀ محکمۀ اختصاصی انقلابی چه معنایی داشت؟ شاید او را آورده بودند تا پس از اجرای حکم اعدام “پویا” “میرویس” ” انیس آزاد” نعیم ازهر” ” داکتر واحد” “شاهپور قریشی” “محمد علی” ” زبیر احمد” ” قاضی ضیا” و دیگران آهنگی بسازد؟!

از آن روزی که مسحور جمال را در آن مکان لعنتی دیدم ، دیگر به آوازش گوش ندادم. نام او ، صدای او و “جمال” او برای من به یاد آورندۀ آن خاطرات تلخ و دردناکی است که تا ابد از یادم نخواهد رفت»!


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 26.08.2014

در باب مصاحبۀ محترم فرید طهماس با پوهندوی شیما غفوری:

با ابراز سپاس از محترم فرید طهماس برای این مصاحبۀ زیبا و ارزشمند شان، زمان آن رسیده است تا با استفاده از این فرصت نیک، نظرم را هر چند مختصر در مورد خانم شیما غفوری و افتخارات بدست آوردۀ شان در بخش نظر سنجی بنشر برسانم..

آشنایی با خانم شیما جان غفوری، افتخار همصحبتی و همکاری با ایشان سعادتی است که هرگاه میسر گردد، آنر باید با قدردانی استقبال و در دل و عاطفه پرورش داد. در شناخت با ایشان من دوستی را برای زندگی کاری و عاطفی ام باز یافته ام. پوهندوی شیما غفوری، انسانی استند با خصوصیات عالی و مهر بیکران به انسان. زحمات وی در موقف فعال حقوق زن چنان با پیگیرانه با تلاش ، صداقت و از خودگذری به همراه است که گاهی تمام انرژیِ شانرا را بمصرف میرساند. این دستآوردهای ذکر شده در مصاحبه، که در یکی چند سطرآنرا به چنین سادگی معرفی نموده اند، حاصل سالیان تلاش اند که مو را سفید، وجود را ضعیف و اما روان را چنان صیقل زده است که میتوان در آن انسانی را باز یافت که جز برای دیگران، فرصت آرزوئی را برای خودش باقی نمیماند.

براه انداختن کمپاین " تفکر، تحلیل و عمل " یکی از پرکارترین فعالیت ایشان در این اواخر بوده است که نتایج بسیار نیک آن از همین حالا تجلی خود را دارد. من دستآوردهای شانرا افتخار برای زنان افغان میدانم.

پوهندوی شیما جان غفوری!
برای شما زن پیشتاز وطن بهترین ها را آرزومندم و افتخار مینمایم که نتنها شما را به عنوان دوست بلکه هم در تلاش به فعالیت های اجتماعی جهت اعادۀ حقوق زن افغان، در جمع هیأت مدیرۀ " کانون همآهنگی زنان " در کنار خویش داریم.

به امید رسیدن روزی که تلاشهای شما خانم غفوری عزیز و دیگر خواهران ما باعث گردد که فرهنگ جامعۀ اسلامی ما خویش را با قوانین عمومی جامعۀ بشری مانند اعلامیۀ حقوق بشر، دور از هر نوع اِفراط و تفریط با هم تلفیق داده بتواند.


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.08.2014

حضور هیأت محترم رهبری "پورتال افغان جرمن آنلاین"!

"یادداشت پورتال پیرامون نوشتۀ ښاغلی رازق مامون" را همین لحظه خواندم. از اینکه اولین "اشاره" از اینجانب در بارۀ مطلب ایشان صورت گرفته است، با کمال احترام به شخص محترم رازق مامون، بحیث هموطن، که کرامت و حیثیت ایشان از هیچ انسان دیگر نزد اینجانب نه برتر و نه کمتر است، ازین طریق ابراز می دارم، که برخلاف هیچگاه تقاضا نداشته و ندارم که نوشتۀ ایشان، از صفحه دور شود. بار دیگر تأکید می گردد، که فقط اینجانب ، معتقد هستم که "جنگ برنده ندارد .."و در نتیجه گفتم که "همه بازنده اند." هدفم، تمام مردم افغانستان است. پس باید ریشۀ جنگ را نابود ساخت. هم چنان "جنگ افغانستان جنگ قومی نیست". با ذکر این کلمات، از ایشان طلب "پذیرش" این نظر خود را ندارم. در اظهار نظر هر کس آزاد است. طرز فکر و اندیشه حق ایشان و حق هرکس دیگر است. با نظرات فکری و طرز دید احتمالی "سیاسی" ایشان" اعلان مقابله نداده ام، چنین نظرات اولاً محصول مغز و کردار یک انسان نیست.

امیدوارم که در بین هموطنان ما، در همه جا، بشمول "پورتال افغان جرمن آنلاین"، "نظرات و مفاهیم" در فضای احترام و صمیمیت تبادله شود، نه آنکه به "حیثیت و عزت" کسی، تجاوز صورت گیرد. بار ها در مقالات و هم چنان حین "صحبت" با دوستان، تذکر داده ام که کاش، ما روی موضوعات بحث را به پیش می بردیم، نه اینکه با همدیگر "به جنگ " درگیر شویم. با استفاده از فرصت، از دوستان هیأت رهبری "پورتال افغان جرمن آنلاین" می خواهم، تا قسمت دوم ترجمۀ گزارش منتشر شدۀ "والستریت ژورنال" را که حضور شان ارسال نموده ام و قسمت اول آن، در ضمیمۀ مقالۀ اینجانب تحت عنوان: " احساس غربت "مهاجر سیاسی" وفقدان حافظه!(بخش اول)" در همین پورتال نشر شده است، منتشر سازند. در آن قسمت هم چنان، نکات چند از تأریخ کشور ما ذکر شده است، که ممکن هر یک از ما، در تحلیل های بعدی کار گرفته بتوانیم. ختم کلمات درین مورد.

با احترام

یوسفی


اسم: فرید   محل سکونت: المان    تاریخ: 26.08.2014

جناب انجنیر صاحب فضل احمد افغان،

یک دنیا تشکر از نوشتۀ شما در مورد خدابیامرز جناب محمد سرور رنا. با ضمیمیۀ مکتوب شخصی از جناب رنا که شما آن را در مطلب خود گنجانیده بودید واقعأ به ما خوانندگان حقیر این سایت منت گذاشتید. استاد رنا در این مکتوب شعری از محمود طرزی را ذکر کرده بودند که تنها وطنپرستان واقعی این شعر را در تار و پود خود حس میکنند.

شهیدان ظلم فرنگیم ما
به خون وطن لاله رنگیم ما

من این شعر را با یک شعر کوتاهی که در اول این ثبت دکلمه شده (همچنان از محمود طرزی) در اینجا میگذارم و به روح استاد رنا درود میفرستم. برای شنیدن لطفأ لینک بعدی را کلیک نماید.

با احترامات مزید

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: معراج   محل سکونت: کابل    تاریخ: 26.08.2014

برادر عزیزجناب حنیف رهیاب رحیمی،

نوشتۀ شما را خواندم و واقعیت های مهم که در آن بیان داشته بودید بسیار دلچسپ و آموزنده بودند. هستند هنوز هم دوستانی که از دید طالبی مسائل را برسی کرده و هنوز هم به تاریکی می اندیشند. مهم این است که واقعیت ها بیان گردند و ما بتوانیم به حیث خواننده آگاهی کامل حاصل کنیم که حقیقت چیست.

با عرض حرمت


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.08.2014

مقالۀ محترمه پوهنمل داکتر زرغونه عبیدی را تحت عنوان «تصامیم پشت پرده» مطالعه کردم و به خود بالیدم، زیرا این خواهر پرتلاش نه تنها نظر خویش را در مورد برای هم میهنان پیشکش نموده است، بلکه صدای رسایی برای خواست خواهران خویش در کشور گردیده است. همه میدانیم که در مملکتی چون افغانستان کار سیاسی زنان شهامت فوق العاده را ایجاب مینماید . هرگاه خواهرانی چون منیره یوسفزاده و حمیرا ثاقب و یا آقای غفوری در نوشته های شان از تصامیم پشت پردۀ سیاسی سخن میزنند، واقعیت های سیاست های کنونی را انعکاس داده و خواست مردم را مبنی بر شفافیت و علنیت داد میزنند. به نظر من این عنوان با مسمی را که زرغونه جان با دراکیت خاص انتخاب نموده و از اثر آن موضوع را در زیر بحث بیشترانداخته است، عینیت سیاست امروزی را تشکیل میدهد که رهبران سیاسی باید به آن توجه نمایند.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.08.2014

هموطن نهایت گرانقدر محترم غلام فاروق صاحب!
سلام و احترام مرا بپذیرید. ایکاش من امکان آنرا میداشتم تا شما و دیگر عزیزان را از تصامیم پشت پرده آگاهی میدادم. در این مقاله هدف بیشترین من، در میان گذاشتن طرز تفکر و برخورد فعالین حقوق زن در قبال جریان غیر نورمال انتخابات در وطن ما است. این خواهران با وجودتهدیدات و خطرات جانی، با ابراز نظر و راه پیمائی های شان ثابت مینمایند که ایشان نسل مقاومت استند و نه نسل تسلیم. عنوان " تصامیم پشت پرده " از صحبت خواهر ما محترمه منیره یوسف زاده برگزیده شده است. ایشان و اگر عادلانه ارزیابی نماییم، بسیاری ها آگاه از آنند که دربارۀ آیندۀ افغانستان متاسفانه همواره بسیاری تصامیم در پشت پرده گرفته شده است و بندرت کسی میداند که کی چه گفته است و من بخصوص در عالم غربت کمتر از آنانی که حتی چند قدم در پیشروی پرده قرار دارند.
اگر این عنوان شما را ناامید کرده است معذرت مرا بپذیرید و اما امیدواری اینکه در آینده بتوانم طی همچو یک مقاله و اصلاً رازی بدر بخوری را افشا نمایم، هم از دیدگاه فعلی من قابل پیشبینی نیست. از وقت گرانبهای شما محترم در خواندن این مطلب ابراز امتنان مینمایم. با عرض ادب


اسم: غلام فاروق   محل سکونت: هالند    تاریخ: 25.08.2014

محترمه خانم عبیدی
مقاله شما تحت عنوان" تصامیم پشت" پرده توجه مرا به خویش جلب کرد و مطالعه نمودم
نخست فکر کردم که شاید در این نوشته از راز های خبر شویم که کسی خبر ندارد اما با عرض معذرت من در این نوشته از" تصامیم پشت" پرده چیزی نیافتم که باعث افشا کدام تصمیم باشد.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 25.08.2014

دوست عزیزو گرانقدر خانم صالحه وهاب واصل!
محترم عارف عباسی با مطلب شان " تکنالوژی کتاب خوانی الکترونیکی و مشکلات آن به ارتباط زبان های ملی ما "، نظر شانرا در بارۀ نوشته ای زیبای شما خانم وهاب واصل عزیز و تلاشهای محترم قیس کبیر دقیق و همه جانبه بیان نموده اند. با زحمات محترم قیس کبیر " اهمیت زبانها در تکنولوژی جدید و منافع ملی کشورهای مربوطه به آن "، آشنائی کامل دارم، آنرا حمایه نموده و بدین ارتباط نظرم در افغان جرمن آنلاین بنشر رسیده است. در ارتباط به مطلب جامع، منسجم، ارزشمند و آموزندۀ شما " کتابهای الکترونیک و ضرورت استندرد سازی جدید برای زبان های ملی ما "، این زحمات شما را از صمیم قلب قدردانی نموده و شما را به خاطر ریسرچ در این زمینه تبریک میگویم. هر چند که این معلومات استندرد دنیای امروزی ما است و اما تا جائیکه من اطلاع دارم، برای اولین بار معلومات فوق توسط ریسرچ شما سلسله وار، منسجم ، با دقت، وضاحت و قابل فهم بزبان دری برشتۀ تحریر در آورده شده است که میتواند برای آنانیکه در این زمینه معلومات کافی ندارند بسیار کمک کننده باشد.
صالحه جان گرامی!
ما همه آگاه از آن استیم که در قلب و دماغ شما شاعرۀ شرین زبان، زیبائی عاطفه در توانائی یک خیال لطیف، وکلام بلند در اوج خویش قرار دارد و اما اینکه شما با علاقمندی با نوآوری های دنیای تخنیک چنان هم قدم در حرکت استید توانست علاقمندی و احترام مرا بشما و تلاشهای پیگیر شما در بهبود و حفظ ارزشهای ملی ما و هر آنچه که وابسته به آن است بیشتر بسازد.شما نتنها در سروده ها و نوشته های زیبای تان، بلکه هم در ساحات بخصوص ادبی، اجتماعی و فرهنگی، میتوانید برای خواننده هایتان در این زمینه ها پیشتاز باشید. فعالیت های شما در این ابعاد به یقین به وقت و انرژی فراوان ضرورت دارد. شما میکوشید با احساس مسؤولیت یک انسان نمونه بهترین استفاده را از ساعات زندگی که برای ما یکبار تحفه داده شده است بنمایید و دوستان تانرا در موفقیت های بدست آوردۀ تان شریک بسازید. در این راه بیاری خداوند بسیار موفق استید. چنین انسانها و چنین خواهران برای من نهایت قابل قدر و افتخار استند. از شما بخاطر این اثر گرانبهای تان ابراز امتنان نموده و
برای شما عزیز به سهم خویش بهترین ها را در هر کجا و در هر مورد آرزومندم.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.08.2014

بازهم سخنی در مورد دورۀ طلایی امانی:

گاهی هم ایران از افغانستان رنگ می گرفت و متأثر می شد...

ملكه ثريا زنی‌ که باعث تحول تاریخی‌ در کشور خود و ایران شد

روحانیون از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند و رضاشاه نپذیرفت ...

ملكه ثريا، خانم شاه امان‌الله، اولين زنی است كه رفع حجاب كرد. او به نقش زنان در اجتماع معتقد بود و در اين راستا فراوان كوشيد. رساله‌ى "زن اسلام" را نوشت. در تاسيس "ارشادالنسوان" و "انجمن حمايت از نسوان" نقش اساسی داشت. در سفر مشهور غازى امان‌الله به اروپا، او را همراهى می‌كرد. نماينده‌ى مجله "هوهلو" در پاريس بعد از مصاحبه با ملكه ثريا نوشت:

"من با خيلى از ملكه‌ها و زنان درجه اول مقامات مصاحبه كرده‌ام ولى كمتر زنى را به متانت و ذهانت (زرنگی و تيزهوشی) و معلومات ملكه‌ى افغانستان ديده‌ام. از اين ملاقات مرا يقين حاصل شد، محيط افغانستان كه چنين ملكه‌اى می‌پروراند، مستعد و قابل همه گونه ترقى و همدوش با ممالك مترقى دنيا می‌باشد.

نخستین شایعات پیرامون قانون کشف حجاب در ایران، هنگامی پخش شد که رضاشاه تحت تاثیر اصلاحات دموکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. در همین زمان شایعاتی درباره تصویب قانون منع حجاب پخش شد.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.08.2014

جای خیلی خیلی تأسف است که امروز نخبگان ما بر روی آتش قومی سمتی بشکل مدرن آن هیزم می ریزندو در عین زمان خود را ملی جلوه می دهند.

رزاق مامون یک نویسنده و تحلیلگر سیاسی قابل تأمل است. تحلیل های خیلی عمیق و نازک از اوضاع سیاسی افغانستان می نماید، هر تحلیلش خواننده را متأثر ساخته و بیدرنگ تأملی به آن می نماید.

ولی افسوس و صد افسوس که در نوشتۀ اخیر خود تحت عنوان "بازندۀ اصلی جنگ، تاجک ها اند" به شکل خیلی ماهرانه دست به نصایح زده است تا ازین طریق بتواند بر آتش ویرانگر قومی که بدون شک هرگز برنده ای نخواهد داشت و همه همه بازندگان خواهند بود، هیزم فراوان ریخته است تا بدین وسیله بتواند بعضی به اصطلاح رهبران شیطان صفت قومی را متوجه غلطی های شان نماید.

این مقاله از نظر مطالعه سطحی یک مقالۀ انتقادی و ملی به نظر می خورد ولی با مطالعۀ عمیق تر متوجه می شویم که نویسنده ازین رنج نمی برد که افغانستان به صوب غلط روان است بلکه ازین می رنجد که چرا بازیگران یک قوم مشخص به طبع دل نویسنده بازی را پیش نمی برند.

این نوشته برای تغییر ذهنیت جوانان به نفع سمتی شدن و قومی شدن ایشان که مسبب تمامی بدبختی های 20 اخیر افغانستان است، خیلی خطرناک ثابت شده می تواند.

عنوان این مقاله برضد وحدت ملی اقوام باهم برادر افغانستان طراحی شده است و محتوای آن چیزی بیشتر از یک مشورۀ بازی بهتر قومی و سمتی نیست. من نمی دانم که چرا همچو یک مقاله دریک وبسایت وزین و ملی به نشر برسد؟.
شاید در نگاه نخست گردانندگان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین مانند همه خوانندگان متوجه حسایست و هدف این مقاله نشده اند. با اعتماد به اسم نویسنده "رزاق مامون" این مقاله را به نشر سپرده اند. ولی صرف عنوان ان کافیست که تا پیام اصلی این مقالۀ حساسیت برانگیز و تحریک کننده قومی را تعریف کند.

امید است تا این مقاله به زود ترین فرصت ممکنه ازین وبسایت پاک گردد.

تشکر

نجیب الله بارکزی


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 23.08.2014


من نه تاجیکم نه پشتون نه هزاره نه ز ترکم.

وقتیکه این شعر اول شنیده می شود به گوش خوب می خورد. اما در واقیعت همین اقوام وجود دارد باید با در نظرداشت آن به هر قوم و قبیله هستیم مثل خواهر و برادر باید یک ((افغان)) باشیم.


اسم: ملالی نظام   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 23.08.2014

سلام لینا جان عزیز،

امیدوارم با فامیل همیشه به سلامت و خوشحال باشی. گرچه مصروفیت های جهان ماشینی مجالی برای خبر گیری دوستان همنظر و همراه باقی نمیگذارد، ولی یقین دارم که به دلیل همان یکدلی و علاقمندی در مسائل افغانستان عزیز، یاد ما را برای همدیگر در خاطر ما زنده نگهمیدارد.
امروز بعد از ظهر همینکه به سراغ انترنت و سکیپ رفتم، پیام دوست مطبوعاتی ای از آلمان نظرم را جلب نمود که کلیکی بر روی آن مرا با تحسین به جهانی از صفا، صداقت، همبستگی و نمایشی از وحدت واقعی اقوام شریف سرزمین من رهنمون گردید. دختر زیبایی ازلیسۀ عالی معرفت افغانستان عزیز در حالیکه در مقابل تصویری از محصل استقلال افغانستان، اعلیحضرت غازی شاه امان الله و بیرق ملی کشور قرار گرفته، شعر آشنا و دلنشنی ازشاعرۀ با احساس وطن« لینا روزبه » را با آهنگ نهایت دلپذیر وبا صدای معصوم و آسمانی، در حضور جمیعت کثیری از متعلمین نسل جوان افغان مانند خود، چه زیبا میخواند......من نه تاجیکم نه پشتون نه هزاره نه ز ترکم.....من به مذهب نه سنی ام نه زشعیه نه زسیکم.....نه شمالی نه جنوبی نه زغربم نه زشرقم.....من.

حال میبینی که پیوستگی عقیده و فکر و احساس پاک مشترک، علی الرغم بعد مسافات تا چه حد دلهای ناشناسی را بهم پیوند میزند، جوانان ملتی خسته و بیزار از جنگ و نابسامانی ها که تشنۀ آسایش و امنیت و صلح هستند از ماورای ابحار به شعر دلنشین هموطنی در غربت دست می یابند و آنرا با صفای خود رنگ جاودانه می بخشند و به دیگران می آموزند.
الحق آنانی که مذبوحانه اقوام شریف و حقدار افغانستان را در سرزمین آبایی خود شان با تقسیمات هندسی و ریاضی بیخردانه جمع و تفریق نموده و با حربۀ نا مأنوس قوم، مذهب، لسان و منطقه بر آنان میتازند، بیچارگانی اند اسیر دست اغیار و دشمنان این خطۀ مقدس، غافل ازینکه هیچ نیرو و دسیسه ای در تاریخ، عشق و پاسداری از وطن را در قلب مردم آن نکشته است.
اینک شعر زیبا و آهنگ دلنشین از حنجرۀ دختری از افغان زمین:

بازهم به آرزوی خوشی و سلامتی،

ملالی نظام

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 23.08.2014

میرمن دانشمند لینا روز به!
شعرپیوند کنندۀ اقوام، گلهای متنوع درباغ بزرگ افغانستان، که بمناسبت نود وپنجمین سالگرد استقلال میهن عزیز مااز قریحۀ ناب تان سرچشمه گرفته و در مکتب عالی معرفت توسط یک دخترک زیبای افغان، مانند شگوفۀ بهار کابل، سروده شده روز مرا مسرور گردانید. خیر ببینید. ضمن شنیدن از عمق ذهن و دِلم دوعا کردم که خدا افغانستان را درپناه خود نگه دارد.
چون به مطالعهء متن کامل آن علاقه دارم از شما خواهش میکنم تا در صورت امکان آنرا نشر نموده بر ممنونیتم بیافزائید. با عرض حرمت مایار


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 23.08.2014

اشارۀ مختصر و هوشداری به خوانندگان محترم، در ارتباط به "عنوان" مقالۀ اقای "رازق مامون" تحت عنوان: "بازندۀ اصلی جنگ، تاجک ها اند".

در جهان امروز هستند انسان هائیکه، که "جنگ" را بمثابۀ وسیلۀ حل مسایل مورد اختلاف "رد" می نمایند، زیرا معتقد اند که در "جنگ" هیچ کس برنده شده نمی تواند. بناءً همه "بازنده اند" و بالاخره افغانستان، بحیث یک دولت، سرزمین ویران را با میلیون ها صدمه دیده در برابر خود می بیند، که قادر به حفظ امنیت اتباع آن نیست و برای مرحم زخم ها، چیزی ندارد. "جنگ افغانستان هم یک جنگ قومی" نبوده است و حال هم نباید آنرا "قومی" تعریف کرد. زمانی در یکی از مقالات از "فیلسوف" معروف "جهان" ، "کارل رایموند پوپر" نقل قولی را به نشر سپردم، که در رابطه با دوران "حاکمیت نازی های آلمان" و سیاست "ادولف هیتلر"، که بقول او، رهبران وقت "آلمان از پیغمبر غلط"، پیروی کردند. "راسیزم" را در اهداف سیاسی – نظامی، بعنوان آیدیالوژی نیز مورد استفاده قرار داد. هدف اساسی او در ارتباط با "پیغمبر غلط"، نظر "هیگل" و "افلاتون" و غیره، "فیلسوفان"، متمایل به قدرت فرد وهم قدرت گروپ معین بوده است، که بعنوان مستبدین یاد نموده است. او از "نژاد پرستی و دیکتاتوری هیتلر" چنان "نفرت" داشته است، که کتابی را تحت عنوان "جامعۀ باز و دشمنان او" در دو جلد، اصلاً علیه "نظرات و سیاست "نازی ها" و "هیتلر" می نویسد، زمانی که در "زیلاند جدید" در "مهاجرت" بسر می برده است. طوریکه خود حین حکایت از "خاطرات خویش"، بصراحت می گوید: "با نفرت شدید ای که در برابر "هیتلر" داشتم، از "ذکر" نام او، در کتاب خود،"اجتناب ورزیدم.".

هم وطنان عزیز!
مبارزه علیه "راسیزم" و هر گونه تمایلاتی که، بشکلی از اشکال "اقوام" افغانستان را، آگاهانه و یا نا آگاهانه، علیه همدیگر تحریک نماید، نباید فراموش شود.

پایان


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 22.08.2014

هیئت محترم اجرائیه فارو !
نوشتۀ شما را زیر عنوان غلام نبی خان چرخی ... مطالعه کرده می خواهم مختصر تبصره ای در باره نمایم:
در پاراگراف دوم تان می نگارید: زمنانیکه رژیم امانی مورد حملۀ همه جانبه استعمار انگلیس و اغتشاش حبیب الله کلکانی قرار گرفت، غلام نبی خان چرخی پست سفارت افغانستان در روسیه (شوروی) را ترک نموده از راه ترکمنستان به ولایت بلخ رفت و آن ولایت را بکمک عیاری فتح و تا 50 میلی کابل رسید. چون شنید که نادر کابل را گرفته است، کشور را دوباره ترک نمود.
با کمال معذرت خدمت شما عرض نمایم که لاطائلاتی با این عرض و طول در عمر نخوانده ام. شما لطفاً قبل ازآنکه دُرفشانی می کنید، یک خاشه اسناد را مطالعه کنید. خاطرات استاد خلیل الله خلیلی و ده ها کتب دیگر در این باره بحد کافی نوشته اند.
خدمت شما به عرض برسانم شهریکه در 50 کیلومتری کابل قرار دارد چاریکار نام دارد. اگر جناب غلام نبی خان چرخی نظر به گفتۀ شما در آنجا رسیده باشد، بایست با آرگاه و بارگاه نظامی اش کوتل خاواک و درۀ پنچشیر را در چند روز محدود پیموده باشد. این خود یکی از شاهکاریها بوده که از نظر من نگذشته، زیرا درآن زمان راه سالنگ و درۀ شکاری وجود نداشت.
تا جائیکه بنده معلومات دارم، غلام نبی خان چرخی تا حوالی خُلم (تاشقرغان)رسیده بود و ازآنجا نظر به حکم اعلیحضرت امان الله خان برگشته است.
تصادفاً بنده در سفری به هرات در اواخر سال 1993 با آقایون داکتر احسان الله دافغانستان، فرزند امیر امان الله خان و جناب خالد صدیق داشتم. تقریباً پانزده روز را در اجلاس بزرگ بیت الافغانی به دعوت اسمعیل خان والی وقت با هم بودیم و داکتر احسان الله دافغانستان در مورد همان سفر غلام نبی خان و اصدار امر پدرش در حضور بیش از یک هزار مدعوین گفتنی هایی داشت که مورد پسند آقای صدیق قرار نگرفت. آقای خالد صدیق نزد من، مایار، در آن مورد گلایه نمودند و گفتند که لازم نبود داکتر احسان الله دافغانستان از چنین موضوع مکتوم یاد کند. الحمدالله هر دوی شان زنده هستند و می تونید با یک تلفون معلومات تانرا دقیق بسازید.
به یک مطلب دیگر در اینمورد می خواهم در معلومات کم خود چیزکی اضافه نمایم. لطفاً بمن بگوئید از همان شخص که"نادر" نام می برید این شخص کیست؟ از نام بردن شما چنان تفهیم می شود که وی کدام پیشخدمت پیشوای بزرگ ماوتستونگ یوده و یااینکه بقال سر کوچۀ شما!

در پاراگراف بعدی مدرک استناد شما بالای کتاب تأریخ مرحوم آقای غبار استوار است که از دید امروز کمبودی های بی شمار دارد.
جناب شما مطالبی را از یک اثر اقتباس می کنید و در آن دستبرد می نمائید. لطفاً کاپی بالا را از نظر بگزرانید و خود دریابید که بکدام حق شما یک حصه ای از موضوع را حذف می کنید؟
کاپی بالا دیده شود.
گفتنی ها زیاد است، لیکن با همین اکتفاء نموده وقت خودرا ضایع نمی کنم.
امید است که سر دشمنی را با من باز نکنید. مایار
یادداشت: متأسفانه کاپی ای که یه آن اشاره میکنم نسبت مشکل تخنیکی دراین کلکین داخل شده نتوانست. اگر خواسته باشید میتوانم این صفحه را جداگانه برالیتان بفرستم.



اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 22.08.2014

در مورد بازگشت غلام نبی خان چرخی!
طوریکه استاد خلیلی درکتاب خود نوشته که غلام نبی خان چرخی باچندهزار قوای خارجی به قسمت های شمال آمده واز وی که نایب الحکومه مزار شریف بود تقاضای همکاری کردکه استاد خلیلی آنرا رد نموده و امان اله خان هم ،آمدن قوای خارجی مخالفت نموده . علاقه نداشت با قوای خارجی به قدرت ادامه دهدوبرای جلوگیری از خون ریزی وطن را ترک نمودند.

غلام نبی خان چرخی به دعوت نادرشاه به کابل آمد و تقریبا یک ماه چای صبح و نان چاشت رادرارگ در یک فضای دوستانه با هم صرف مینمودند.و نادرشاه همکاری برادران چرخی را تقاضا نمود.
غلان نبی خان همکاری با نادرشاه را نپذیرفته. خواهان آمدن امان اله خان به قدرت بود.
گفته میشدکه نادرشاه نارامی های بعضی ولایات را مربوط غلام نبی خان دانسته و اختلافات آغاز گردید.

ازینکه نوشته شده قوای غلام نبی خان ته 50 مایلی کابل رسیده باشد قابل سوال است؟


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 21.08.2014

به نظر من واقعۀ استرداد فرخندۀ استقلال افغانستان(28 اسد) یعنی (روزی که اعلیحضرت غازی امان الله خان در طی یک مجلس در وزارت خارجه افغانستان قراداد به رسمیت شناختن استقلال داخلی و خارجی افغانستان که بتاریخ 18 اسد در راولپند از جانب نمایندۀ انگلیس به امضاء رسیده بود را توشیح و تائید نمود) باید بحیث یک جشن بزرگ مردم ما و یک واقعۀ بزرگ تاریخ جهان برای سه روز با استفاده از همه امکانات دست داشته از جانب دولت و مردم جشن گرفته شود وسه روز رسماً رخصتی اعلان شود.
واقعه شکست و خروج نیروهای اشغالگر شوروی سابق یعنی 26 دلو هم بابشکل با شکوۀ آن بحیث یک واقعۀ تاریخی و پیروزی مردم غیور و مجاهد ما در برابر ابرقدرت متجاوز باید بشکل با شکوه آن جشن گرفته شود ویک روز رخصتی اعلان گردد.
واقعات تأسف بار هفتم ثور که سر آغاز بدبختی کشور ما بود و هشتم ثور که بدبختی ملت بیچارۀ ما را به اوجش رسانیدد باید بحیث روز های سیاۀ تاریخ ما روز ماتم اعلان گردد و تقبیح گردد.

تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 20.08.2014

امیدوارم تبصرۀ مختصر من در این صفحه انتباهی نیافریده باشد که با پیشنهاد تجلیل با شکوه از پیروزی ملت افغانستان علیه تجاوز و اشغال نظامی شوروی خدای نا خواسته منظورم کم رنگ جلوه دادن قیام ملی استرداد استقلال وطن بوده باشد.. ابداً نی.
هردو افتخارات بزرگ تأریخی ما بوده هریک جایگاه خاص و تقدس خودرا نزد ملت غیور و آزادی خواه افغان دارد.


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 20.08.2014

ښاغلو،
زه غواړم چی خپل مطلب په بل ډول توضیح کړم. زه د اعلیحضرت امان الله شاه ستر اقدام کم اهمیته نه بولم. تاریخ کی هر څه ثبت دی نو زه یی تکرار لازم نه ګڼم. په ۱۹۱۹ کال کی افغانستان د جهاد په نتیجه کی د یو اصلاح غوښتونکی او مترقی پاچا په مشری استقلال لاس ته راوړ او دا د ویاړونو ډک هیواد د سیالانو سره سیال شو. دی وضعیت د ۱۹۷۸ د اپریل پوری دوام وکړ. تر دی وخته پوری باید چی د انګریزانو نه د استقلال د اعلان ورځ نمانځل شوی وی. خو له دی نیټی وروسته افغانستان لومړی د ترور او وحشت د سیلاو سره مخامخ او بیا مستقیما د شوروی له خوا اشغال شو. ملت قیام وکړ او شورویان یی د دی سر لوړی هیواد څخه وشړل. یو شمیر خلکو چی په دی جهاد کی یی شهیدان ورکړل، عملا یی جهاد وکړ او مصایب یی وزغمل زه شخصا پیژنم. هغوی اوس هم په فقر کی ژوند کوی. دوی یا پر تپنګ ټیپر خرڅوی او یا هم لکه پخوا چی وو د چا مزدوران دی. دداسی خلکو شمیر سلهاو زرو ته رسیږی. د روس نه استقلال دغه خلکو ګټلی او دوی باید د هغه شمیر خلکو سره مغالطه نه شی چی د ۱۹۹۲ وروسته یی د جهاد په نامه جنایات وکړل. د استقلال د ګټلو بله مرحله په ډیرو قربانیو د ۱۹۸۹ د فبروری په ۱۵ پیل شوی. اوس نو باید دا مرحله و لمانځو او په دی خاطر چی چا د چا سره دسیسه وکړه او په نتیجه کی څه وشو باید هغه بی اهمیته و نه ګټو. او دا زمونږ د استقلال ورځ ده. ماته دا بیتفاوته ده چی هغه وخت په کابل کی واک د چا په لاس کی و. زه باید ووایم چی ما د کمونیسټی رژیم د مخالف په حیثیت هیواد د ۱۳۵۸ کال په نیمایی کی پریښود او په جهاد کی می تر خپلی وسی برخه واخستله. دا خبره می ځکه وکړه چی چا سره داسی انتباه پیدا نه شی زه د شوروی سره د همکار رژیم یا پلوی وم یا خواخوږی نو ځکه دا خبره کوم. اما واقعیت واقعیت دی. ما خپله وظیفه ګڼله چی باید دا واقعییت ووایم او دا کار می د یوی لنډی تبصری په توګه وکړ. او د افغان جرمن انلاین نه ممنون یم چی دا تبصره یی خپره کړه. د خپلو معززو هیوادوالو نظر او تحلیل ته په احترام ګورم.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 20.08.2014

وقتی بعضی نوشته ها را دراین روزها دربارۀ استرداد استقلال افغانستان میخوانم ، متوجه میشوم که بعضی ها میخواهند این موضوع را تحت الشعاع جهاد در برابر شوروی قرار دهند و آنرا کمرنگ جلوه دهند، درحالیکه هردو جهاد کبیر افغانستان در دو مقطع متفاوت زمان و تحت شرایط مختلف با دست آوردهای متفاوت صورت گرفته است. اینکه اگر امروز موضوع استقلال کشور بنا بر دلائلی زیر سؤال میرود، نباید گفت که چون حالا کجا استقلال دارم که از ان صحبت نمائیم و به آن افتخار کنیم. امروز کوتاهی از ما است، ولی پدران ما یک قرن قبل وظیفۀ خود را در استرداد استقلال کشور به وجه احسن انجام دادند و این افتخار را کمائی کردند. ما باید خود را به افتخار جاودان آنها شریک و مفتخر بدانیم و حق وطندوستی آنها را بجا آوریم و اینکه نتوانستیم این میراث بزرگ را طور شاید و باید حفظ کنیم، باید به خود آئیم و تاهنوز که هنوز است در اعاده این حیثیت ملی خود صادقانه بکوشیم.
دربارۀ مقایسه دو جهاد افغانستان یعنی جهاد در برابر انگلیس و جهاد در برابر شوروی باید بیک موضوع بدقت متوجه بود که در جهاد اولی فقط نیروی ملی و اردوی بسیار ضعیف افغان اشتراک داشتند، درحالیکه در جهاد علیه شوروی تمام جهان بطور کل از جهاد حمایت کردند، نه تنها حمایت سیاسی، بلکه حمایت های مستقیم مالی، نظامی و استخباراتی. اگر ستنگر در اختیار مجاهدین قرار نمی گرفت، آنوقت موفقیت جهاد از نظر نظامی زیر سؤال میرفت و نیز هرگاه شوروی دچار بحران داخلی نمی شد و به حضور خود در افغانستان کماکان ادامه می داد، بازهم موفقیت جهاد زیر سؤال میرفت. کریدت بزرگ که برای ملت مجاهد افغانستان در هردو جهاد داده میشود، درآنست که در هردو دوره مردم باشهامت ما جهاد را به نیروی ایمان و عشق به آزادی وطن و اما با دست های خالی آغاز کردند. به همین دلیل بود که در جهاد مردم علیه شوروی وقتی امریکا شهامت مردم مجاهد ما را دید، وارد صحنه شد و از جهاد افغانستان به منظور انتقام از شوروی در جنگ ویتنام داخل عمل گردید. در جهاد مقابل انگلیس ملت افغانستان تنها و ضعیف بود و هیچ حامی بیرونی نداشت و اعلام جهاد در مقابل دشمن بسیار قوی شهامت و سربازی و عزم راسخ میخواست که شاه امان الله به آن عزم شمشیر را از نیام کشید و صدای آزادی را با وجود ضعف نظامی بلند کرد. درایت سیاسی این شاه فقید در آن بود که نسبت ضعف قوای نظامی کوشید میدان جنگ را پس از یک پیشرفت نظامی در جبهه جنوبی متوقف سازد و با امتیاز حاصله از اقدام نظامی وارد صحنه سیاسی شود و استرداد استقلال کشور را ازطریق سیاسی حاصل وتضمین کند.
از نظر تلفات انسانی و دوام جنگ نمیتوان این دو جهاد را نیز مقایسه کرد. جهاد در برابر شوروی برای ملت افغانستان بسیار خونبار بود و اما دست آورد های بعد از سقوط رژیم کمونیستی بسیار مصیبت بار، درحالیکه جهاد در برابر انگلیس با درایت سیاسی شاه آنوقت، ولو که عده ای مخالف متارکه نظامی با انگلیس بودند، ولی شاه امان الله تا آنوقت از اولین کسانی بود که استقلال کشور را کمتر از طریق نظامی، بلکه بیشتر از طریق سیاسی بدست آورد. این را میگویند زعامت واقعی که باید به آن همیشه افتخار کرد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 20.08.2014

با عرض ادب و احترام خدمت وطندار ارجمند آقای عبدالکریم رحیم !

گاهی موضوعات بسیار مهم ملی مورد بحث قرار می گیرد که نیازمند غور عمیق بوده توضیح آن ایجاب دلائل بسیار محکم بر بنیاد منطق را می نماید. وقتی از افتخارات جاویدان ملی یک کشور سخن می گوئیم نقش اشخاص را در آفرینش آن نا دیده گرفته نمی توانیم. نباید چنین انتباه بخشید که دست آورد های خوب و خراب یک دور معین عامل تصمیم گیری برای یاد و بود این افتخارات ملی باشد. لازم می افتد که ما روز های پر افتخار ملی خودرا از ساحۀ نفوذ اعمال سیاه، جنایات، خیانت و اشتباهات اشخاص سوا سازیم.
من با شما، آقای رحیم، مؤافقم که جهاد کبیر افغانستان از لحاظ تلفات، ویرانی و سهم گیری همگانی، تعداد آواره و بی جا شده، تفاوت افراطی بین متجاوز و مدافع، مدت دوام این قیام و تأثیرات بین المللی آن در دنیا یک مبارزۀ خونین بی مثال بود و این نکات برازنده همه نمودار عظمت و افتخار آفرینی این رستاخیز ملی بود.
متأسفانه توجه لازم برای بزرگداشت این افتخار سترگ ملی از طرف نهاد های عیر دولتی و حلقات روشن فکر، حریت طلب و خبره صورت نگرفته که دلائل آنرا میتوان در دو اصل عمده خلاصه نمود :
۱ – پیوند این افتخار با روز ملعون و منحوس به قدرت رسیدن تنظیم ها ، تاجران خون شهدا و سوداگران عظمت این قیام بزرگ ملی.
۲- بهره برداری و کسب شهرت از تجلیل این افتخار توسط گروه هایی که علناً به این نهضت مقاومت خیانت نموده با یک چپلک و پتو، لنگی و چپن و پکول رفتند و با ملیون ها دالر بر گشتند.
در معرکۀ استقلال افغانستان یک پادشاه بود، سپه سالاران و قوماندانان جبهات، صاحب منصبان و سپاه و قشون ملی اقوام و قبائل و رهبران شان و آخرین افتخار به نام ملت قهرمان افغانستان تمام شد
به هر حال این دلایل نه باید مانع تجلیل از این افتخار بزرگ مردم افغانستان گردد و روز خروج قوای نظامی شوروی بحیث روز پیروزی ملت قهرمان افغانستان جشن گرفته شده از مبارزین حقیقی و شهدای کرام و سپاهیان گم نام این معرکه یاد گردد و نباید اجازه داد که تأریخ تحریف شده سیه کاری ها، جنایات، خیانت های مشت محدودی بر روشنایی پهناور این افتخار سایۀ شوم خود را بیفگند. باید افتخارات بزرگ ملی را از عملکرد خائنانۀ اشخاص جدا سازیم. پیروزی نهضت مقاومت مردم افغانستان برای خوشنودی روح دو ملیون قربانی و درسی برای نسل های آینده سزاوار تجلیل شاندار و مجلل است. نباید ذهنیتی را پذیرفت که انگریز استعمار گر بد و شوروی استعمار گر خوب است.


اسم: Dr. Salah. Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 19.08.2014

درنو وطنوالو
تاسى ته تاوده سلامونه وړاندې كوم او افغانستان د استقلال د استرداد ورځې چې دا دی ٩٥ كاله بخوا د فبرورى په ٢١ نيټې د غازى امان الله خان لخوا اعلان شوه- ټول ملت ته تبريك وايم.

د اوګست ١٩ چې د اسد- زمري د مياشتې د ٢٨ نيټې سره برابره ده- هغه ورح ده كوم چې ٦ مياشتې وروسته د استنماري انګليس لخوا هم دغه ورځ به رسميت و بيژندل شوه.

ازادى اخيستل كيږي او نه وركول كيږي. په ځتی او ضروري ده چې په همدې مناسبت هغه د پردو ګوډاګيانو او د ناخلفه ايران مزدور او باكستان مزدوره عناصرو او دهغوى غلامان چې فكر كوي افغانستان د استعمار به لاس جور شواى او ببل مصنوعى موجوديت دى به دى خاطر هم درواغ وايي جى ددى ملت مبارزى يي مستندوي او د استقلال د اعلام تاريخ جى افغاني جانب ٦ مياشتى د مخه د استعمارى انكليس د قبلولو نه د مخه د استقلال اعلام وكر او بي وروسته (٦مياشتى) د انكليس دولت برى اعتراف كراى دى. كه دا جامونز ته به خيرات راكوه نو اول به هغوى راكراى وه او بيا به مونز اعلان او اعلام كاوه، درحاليكه جى دا برعكس
دى.

افتخار زمونز د وطن به بياورى او ستر باعظمته تاريخ.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.08.2014

بعد از عرض سلام!

از جناب محترم داکتر صاحب سیدعبدالله کاظم واقعاٌ یک جهان تشکر که شخصیت درونی واقعی واقعاٌ "شاه امان الله" را که از کتاب "رویداد لویه جرگه دارالسلطنه 1924 " نقل شده برای بنده برای اولین بار معرفی کردند.

جوهر مرد به تقلید نگردد حاصل
مخترع شو که دگر ها به تو تقلید کنند
نه از دنیا غمی دارم که عقبا است در پیشم
جنون خدمت خویشم ازین پس کوچه ها دورم

کافی است که جوهر این مرد را از این طرز فکر بالا در آن مجلس دانست.

پژواک می فرماید:
پژواک ندای خود هستم نه صدای غیر
پژواک جوانان را این است پیام من

بی قراران تو کز شوق فنا دیوانه اند
هر کجا یابند بوی سوختن پروانه اند
بیدل
با احترام

الله محمد


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 19.08.2014

برادر محترم جناب آقای رحیم سلام
انگیزه و دلیل مهم تجلیل از سالگرد استرداد استقلال کشور مبتنی بر دست آورد هایی است که بعد از آن در دوره پربار امانی نصیب کشور گردیدو اگر به دست آوردهای حکومت تنظمی بعد از سقوظ رژیم کمونیستی نگاه کنید که جز مصیبت و ویرانی چیزی نبود، آنوقت خود شاهد تغییر نظر خود خواهید بود. اگر زحمت نباشد، یک بار به یک مقاله این کمینه تحت عنوان "تجلیل از نود و یکمین سالگرد استقلال کشور" ، منتشره پورتال وزین افغان جرمن آنلاین، مورخ 18 آگست 2010 مراجعه فرمائید. مقاله را میتوانید ازطریق آرشیف نویسندگان تحت نام اینجانب دریافت کنید با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 18.08.2014

فراهم شرایط آمدن دوباره شاه امان اله خان!
نادرشاه که وزیر حربیه امان اله خان بود (ودر جنگ مقابل انگلیس سپه سالار وهمکار نزدیک بودند)برایش توصیه کرده برای تحولات اول باید قوای عسکری تقویه گردد. که امان اله خان با مشوره همکاران نزدیک چون برادران چرخی و ولیخان دروازی به ان طرح علاقه نشان نداده و به اصلاحات پرداخت و نادرشاه، بنام مریضی وزارت حربیه را ترک و سفیر پاریس شدند.
امان اله خان بااعلان استفلال بااز دست دادن میلیون ها روپیه هندی کمک انگلیس ، با کمبود بودجه قرار گرفت که خواست برای جبران ، مالیات رابالای زارعین بیافزاید که آنها هم جزیی از نا راضیان قرار گرفتند. که باعث ترک امان اله خان از وطن گردید.

با آمدن نادرشاه بعد از دوره نه ماهه سقوی از برادران چرخی تقاضای همکاری نمود وحتی گفته شدتفاضای ازدواج بین دو فامیل صورت گرفت تا روابط نزدیکتر شود.اما برادران چرخی آمدن دوباره امان اله خان به تخت شاهی علاقه مند بودند.

فکر میشود چون در تمام افغانستان اغتشاش بر ضد امان اله خان بود .آنها بابد باهم ههمکاری مینمودن، تا با تقویه قوای عسکری و نورمال شدن شرایط زمینه آمدن شاه امان اله را فراهم میساختند.


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: لندن    تاریخ: 18.08.2014

روز ۲۸ اسد بدون شک روز مهم در تاریخ افغانستان است. اما باید بیاد داشت که در انوقت یک عسکر انګلیس هم در افغانستان حضور نداشت. پادشاه افغانستان انقدر مستقل بود که رسما تقاضای اشتراک در جلسات برای تشکیل جامعه ملل را نموده بود. اما بتاریخ ۲۵ دلو بیش از یکصد هزار عسکر شوروی در نتیجه ای فداکاری های بینظیر ملت از افغانستان اخراج شد که اهمیت ان بادر نظر داشت مصایب متقبل شده باید فراموش نه شود. بنظر بنده ما باید روز استقلال از روس را شاندار تر تجلیل کنیم. و بر سانحه ای ۸ ثور خط بطلان بکشیم.


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 17.08.2014

چشمديد يك دوستم !
يك دوستم كه درضمن همصنفي دوران مكتبم بود ٢٥ سال قبل چشمديدش را چنين برايم بيان داشت .
گفت ؛ روزي بايكي از همكارانم دريكي ازتعميرات دولتي كه نه چندان دور ازمحل استقرار ( پايگاه ) روسها
 (واقع در ولسوالي پل خمري )موقعيت داشت ، مصروف تهيه ونوشتن گزارش به مركز ( كابل ) بوديم كه،
ناگهان چشمم ( ازطريق كلكين ) به دوسرباز شوروي كه درحالت انتقال يك صندوق چوبي بودند خورد .
كمي بعد وقتي نزديك شدند ديدم كه يكي ازانهاروس بوده وديگرش داراي موهاي سياه ، ولي چيزي
كه اين دو سربازراحين انتقال صندوق به وحدت عمل مشابه نزديك ميساخت ، همانا رفتار همسان زيگزاگ شان بود كه احساس ميشد نوشيدن ودكاباعث ان گرديده.
همينكه سربازان دربرابر ساحه ديد كلكين ما ميرسد زير يكي ازدرختان به موله "١" ميگزرند وبه نوشيدن
چيزي را ازيك خريطه پلاستيكي كه به گمان اغلب همان كشمشووكه افغاني "٢" بوده ادامه ميدهد .
ازينكه مسافه بين ما كه از كلكين مشاهده ميكرديم وسربازان شوروي كم بود ديدم كه صندوق سرش بازبوده ومملو ازبم ( بمب )هاي دستي ميباشند وسرباز روسي بايكي ازانهامصروف بازي ( بالا وپايان انداختن )
ميباشند .
ناگهان صداي هيجان بار سرباز روسي ! سليم سليم ؛ اوطرف نگاه كن - سركس كوچه بازاري !
ازينكه تو لسانش راميداني ، عجله كن اورا نزد من بيا ور، تاهردوي ما تما شا نموده ساعت تيري كنيم - اينك
اين پنجايي را باخود گرفته اورا راضي بساز . لحظه بعد ديدم كه سليم ( سرباز تاجكي) پيش پيش شادي باز
رقص كنان نزدرفيقش امده وبه او اظها ر ميدارد كه اينه بچيم اوردمش . همينكه شادي باز به شادي بازي
شروع ميكند ، ديدم كه ازهرطرف مردم پيداشده وشادي باز را به خاطر تماشا حلقه ميزند .
شادي باز كه ديد تعداد تماشاچيان زياد بوده به پنجا افغاني سربازان روسي قناعت نكرده شادي بازي را
يك كمي دوام داده تا از تماشاچيان ديگر هم چيزيرااگرشود بكند . همان بود كه طبق معمول درختم نمايش تاسكي اش را بدست شادي داده تاحلقه را دورزده ازهركس خدا وهست چيزيراصاحب شود .
شادي وقتي به سرباز روسي نزديك شد ديد كه سرباز مصروف بازي با بازيچه ء (بم دستي ) است كه
نوع ومشابه اش صندوق چوبي راپرساخته ، خيز ميزند ويكي ازاين بازيچه هارا ( بم دستي ) را چور نموده تاخود نيز باان بازي نمايد ؟ ويا به صاحبش انرا بسپارد  . مردم كه ديدند شادي دردست خود بم دستي داشتههركدام ازترس ميدان را ترك نموده به اين وان طرف ميدوند و سربازان شوروي دريك چقوري پروت ميكنند. 
قابل حيرت اينكه صاحب شادي وقتي ميبيند شادي به طرف اونزديك ميشود ، توسط چوبكش زمين رازده
بالسان شادي اورا از نزديك شدن به اوممانعت ميكند كه كاري نمي افتد وشادي باز هم ازترس ترك محل نموده فرارميكند . شادي كه ديد همه ازاودرگريز هستند ، لحظه چند گويي گيچ شده ازحركت بازميماند .
شادى ازاين عمل ورفتار مردم چنان شوك ديده، گنگس ومتحير شده بود كه حتي بازيچه اش راازياد ميبرد .
لحظه بعد كه ديدم شادييكه درتاريكي ندانستنهاخودرا گم كرده بود ، دارد اهسته اهسته به خود مي ايد،
ولي بازهم گويي ميخكوب شده ازجايش شورنميخورد ، اما ديده ميشد كه گاهي به بازيچه اش وگاهي هم به
اطرافش كه اززنده جان خالي بود نظراندازي ميكند ، تااينكه بلاخره كنجكاوي نموده بازيچه اش رااز زمين برداشته سوي همان صندوق بازيچه ها كه لحظات پيش بازيچه خودرا ازان چپانده بود دل ونادل به حركت 
مي افتد وبا مراعت احتياط صندوق رايك دورزده درپهلويش مينشيندوبه اطرافش بدون انكه به او دست بزند    نگاه ميكند . احساس ميشد كه شادي خودرا بريده ازجهان وتك وتنها فكر ميكرد . باور كنيد كه من براي
اولين بار غم واندوه را در سيماي يك حيوان ميديدم . دلم بسيار سرش سوخت ، ولي نميتوانيستيم كومكش
كنيم . من وهمكارم كه هركدام ديوار دوجناح كلكين را سپر ساخته بوديم متوجه شديم كه شادي بازيچه
هاي داخل صندوق راته وبالا ميكند . به همكارم گفتم بچيش اگر اين تعداد بمهاي دستي همزمان انفجار
ميكند زندگي من وتو هم درخطراست. همكارم گفت ! پس چه پيشنهاد ميكني ؟ گفتم عجله كن وهرچه عاجل
تعمير را بايد ترك گفت . همينكه تعمير را ترك نموده وتصميم گرفتيم هنوزهم كمي دورتربرويم كه صداي 
فير را شنيديم . همكارم راگفتم شنيدي ؟ گفت بلي . كفتم بيا كه به احتياط از كنج تعمير ببينيم كه چه شده .
وقتي تعمير را دور زده ازكنج تعمير كله كشك نموديم ديديم كه سرباز روسي شادي را بغل نموده ، فريادو
ناله را سرداده همين تكرار ميكند " مادرجان ، مادرجان من نميخواستم اي شادي گك را بكشم ؛ مادر جان
مرا ببخش او مادر جان به من باور داشته باش ........... اومادرجان " .
همكارم را گفتم بيا كه پيش برويم تا ببنيم چه رخ داده . وقتي نزديك محل واقعه رسيديم ديديم
كه هم سرباز روسي وهم شادي هر دو سرتا پاخون الود ميباشد . من كه حرف زدن به روسي را خوب بلد
بودم از او كه درحال گريستن بودسوال نمودم ، چه شده اين شاديگك را؟ سرباز روسي بدون اينكه به
اصل قصه متوصل شود برايم گفت ، من قاتل اين شاديگك استم . من اورا با همين تفنگچه لعنتي فير كردم ،
وبه فريادش كه او مادر جان ، اومادر جان به خدا قسم كه من نميخواستم اورا بكشم او مادر مرا ببخش دوام ميداد . من ازاين صحنه چنين اقتباس كردم كه ، وقتي سرباز روسي ميبيند كه شادي بابم هاي دستي داخل
صندوق راه يافته وانهارا سر وزير ميكند ازترس اينكه تمام صندوق انفجار ننمايد اورا با تفنگچهء دست داشته
اش نشان ميگيرد وبالايش فير ميكند كه كاري مي افتد. ما كه هنوز صحنه واقعي يك اتفاق تراژيدي راتماشاه
ميكرديم ودرضمنش غم واندوهي انرا باگوشت وپوست احساس مينموديم ، شخصي داخل صحنه ميگردد ،كه
تمام لباس وسروصورتش با گل ولاي الوده بوده وراساً طرف شادييكه هنوز هم دراغوش سرباز روسي قرار دارد ميرود. شخص گل الود كه ميبيند سرباز روسي لاشه شادي را بغل نموده ، واورا درگرد بوسه كرده 
راهيست ، دفعتاً با دو پايش روي زمين مينشيندوخاك زمين را گرفته به سروروي خود ميمالد وهمين فرياد
ميكشد كه، مغازيم درگرفت ، ملك وجايدادم درگرفت ، اوخدا ( ج ) ! خاني وروسه اميتور خراب كو ، كه
خاني مره خراب كد ، واي خداجان الي به بالوبچيم چيره ببرم . سرباز روسي كه چيغ وفرياد مردكه ( شادي باز ) راشنيده وميبيند كه با هردودست خاك زمين را به سر ورويش ميمالد ، شادي را گزاشته ، شادي باز را
در بغل ميگيرد وبادستهاي خون الودش اول اشكهاي اورا پاك نموده ، بعد به بوسيدن رو وكله اش ميپردازد .
شادي باز كه ديد بار اول كسي بعد ازمادرش اورا در بغل ميگيرد وكله ورويش را ميبوسد ، رويش را طرف من
دور داده وميگويد ؛ صايب به اي وروس بگو كه تاوان شاديي مره بته ، گفتم چشم !
سرباز روسي كه ديد حرفهاي بين من وشادي باز تبادله ميگردد ، شادي باز را ايله نموده نزدمن مي ايدو 
پرسان مي نمايد كه اين شخص چه  گفت ؟ گفتم اين شخص ميگويد كه بعد ازينكه شما شاديي مرا
كشتيد من نميتوانم بازي سركس را براه بياندازم واز تما شا چيان پول جمع اوري نمايم ، اينجاست كه ،
اعضاي فاميلم از گشنگي خواهد مرد ، اخر همين شادي مغازه من بود .
سرباز روسي كه اين حرف هارا شنيد نزد شادي باز رفته اورا ازدستش گرفته ، پيش صندوق بمهاي دستي
ميبرد وبه شادي باز ميگويد ، بيا بگير ! هر قدر كه برده ميتواني بگير . من هم كه بعضاً مفلس ميشوم ازاين
چيزها بالاي دوشمن "٣" ميفروشم . دوشمن اينهارا به پول خوب ميخرند . شادي باز كه ديد سرباز روسي
درتاوان شادي بم هاي دستي رابه او پيشنهاد ميكند بشكل برق اسا محل را درحالي ترك ميكند كه حتي
تاسكي اش را با پولهاي ميده فراموش ميكند وهمين با خود تكرار ميكند كه الي وروس كاپر ميخواهه
بالو بچي مره بكوشه ، تا اينكه ازچشم پناه ميشود .
سرباز روسي كه ديد سركس والا ( شادي باز ) گريخت ولاش شادي رابحال خودش درميدان گزاشت ، سليم
سرباز را صدا زده وبه  او ميگويد برو ازالماري تجهيزات نظامي من بيلچه وتبرچه پورتاتيف مرا بيار وسليم 
چشم گفته ميدود . لحظهء چند نه گزشته بود كه سليم بيلچه وتبرچه را اورده وبه سرباز روسي ميسپارد .
سرباز روسي تبرچه را به سليم داده برايش وظيفه ميدهد تا به درختي كه نزديك شان قرار داشت ، بالا
شده وهمان شاخي را كه برايش توسط انگشت شهادت نشان ميداد قطع نموده نزداوبياورد وخودش با بيلچه
دست داشته به كندن زمين مي پردازد . با گزشت چند لحظه حدس زديم كه سرباز روسي ميخواهد قبري را براي دفن شاديگك بسازد كه چنان هم شد. سرباز روسي همينكه بنظر خودش قبر را اماده ساخت ، رفت
تا لاش شاديگك را بگيرد كه تصادفاً چشمش به تاسكي او كه مقداري از پول سياه دراطرافش روي زمين
افتيده بود ميخورد وبه اواز بلند سليم سرباز تاجكي را صداميزند ، طوريكه ؛ سليم ، سليم بياكه چي يك
فكر عالي در مغزم خطور كرد ؟ سليم از درختي كه ديگر چوب فرمايشي اورا باتبرچه دست داشته اش بريده بود پاين شده ونزداو ميايد . خوب ؛ بگو! كدام فكرعالي ؟ سربازروسي ميگويد بيك شرط ، وان اينست
كه تو قبل ازان برو به اطاقم وازالماري ام  ، كه تو ميداني كجاست ! پتك ابم ، گيلاس چاي خوري ؟ مسي ام
ودرضمن از دو خريطه كاغذي كه درخانه پايئن الماري ام قراردارد، ازيكيش يك مشت تخم گل افتاب پرست
وازخريطه دوم ده دانه سوخاريك ( پارچه هاي كلچه مانند نان كه درداشها خشك ساخته ميشود ) واز همه
مهمتراينكه يك دانه شمع و خريطه كشمشووكه ، كه در چانته ام اورا زير زده ام باخود بيار وسليم بازهم چشم گفته ميرود . سرباز روسي تبرچه راگرفته شاخي را كه سليم ازدرخت بريده بود ، اولا ازشاخچه ها صاف نموده بعداً اورا چند بار اندازه وبريده ، چوبك كوتاه را در حد سينه ءچوب دراز بشكل چليپا ميگزارد وبا چتك تسمهء كهاز كمرش اوراباز ساخته ، ميبندد . !!! چطور است خوش تان مي ايد ؟ بنظرم زيبا ترين صليب دنيا !
، اما با يك كمبود بسيار مهم ، فكرش رانه كنيد ، من رسام خوبي در مكتب بودم وحال با در نما يش 
گزاشتن استعدادم اورا رفع ميسازم وهر طرف ميپالد تا قلمي را بيابد ، كه نمي يابد ومرا صدا ميزند
تا به كمكش برسم ، من قلمم را در اختيارش گزاشتم كه با تشكرقبول و همراه شد .
سرباز شوروي صليب را گرفته ودر محل تقاطعش رسم چهرهء بودا را ميكشد وعلا وه ميدارد ؛
 چطور ؟ حال ديگر شادي بايد راضي باشد .
ما در همين گفت وگو بوديم كه سليم سرباز ميرسد وبه سرباز روسي ميگويد ، اينه ؛ هرچه را كه فرمايش 
داديد اوردمش ، ولي تا وقتيكه را جع به همان فكر عالي ات به من نگوئي اجناس فر مايشي ات را در اختيارت نمي گزارم ! بگو چه پلان داري ؟ سرباز روسي در جوابش ميگويد ! فكر عالي ام از اين قرار است كه ، حال من وتو شاديگك را به رسم كليوپاتراي مصري به خاك ميسپاريم وان طوريكه ؛
منبعدبا لاش شادي نه بلكه با جسد كليوپاترا سروكار داريم ، بگو ! مگر اين فكر عالي نيست ؟سليم -
عاليست ، عاليست ! 
پس كه عاليست ؛ بيار تمام ان چيزهايرا كه من به تو فر مايش داده بودم وسليم يكي بعدي ديگر انها را در
اختيار او قرار ميدهد . سرباز روسي انها را گرفته سوي قبر ؟ ميبرد و منحيث اشياي ضرورت بعدالموت
درقبر كليوپاترا با در نظرداشت قواعد و مناسك فراعنه ميگزارد و از همهء ما خوا هش ميكند تا حسب معمول 
پيروان امون ، جسدرا گرفته با احترام فراوان تسليم قصر زيباي بعدالموت ( قبر ) نمايم . كه چنان هم كرديم .
سرباز روسي بعد از انكه جسد كليو پاترا را جا بجا ميسازد ، به تزئين قبرپرداخته از سليم خواهش ميكند
گلي چندي از گل هاي افتاب پرستي كه نه چندان دور از محل دفن كليو پاترا ميروئيدند بياورد ، تا پيرو
اتون - اخناتون در خود نپيچد كه در انصورت روزكليو پاتراي ما تاريك خواهد شد .
سرباز روسي بعد از انكه ارامگاه گليو پاترا را با شاخه هاي درخت وگلهاي افتاب پرست تزئين نمود
سليم را صدانموده تا نزد او امده وكشمشووكه را در اختيار او بگزارد . سليم با احتياط كامل خريطه
كشمشووكه راازجيب بغلي نزديك به قلب كشيده وتسليم سرباز روسي ميكند وسرباز روسي قبل ازانكه
خود بنوشد من وهمكارم را به نوشيدن - بخاطراينكه روح  كليوپاترا شادگردددعوت مينمايد.
بهر صورت؛ سرباز روسي بعد ازاداي همين مناسك كه با نوشيدن كشمشووكه همرا بود صليب را گرفته
درارامگاه او گور ميكند واخرين پيك كشمشووكه را با بيان اين جملات كه؛ روحت شاد باد وزمين برايت
به سان پر قو نرم باد !! خاتمه ميدهد وما از يك ديگر در حالي خدا حافظي ميكنيم كه احساس ميشد ديگر 
شيمه در جان ما به عدم پيوسته .
هم وطنان عزيز ! اين داستان را بخاطري به رشته تحرير در اوردم كه، چندي قبل اقاي كرزي را به شاديي
مقايسه نموده بودم كه بم دستي را دردست داشته وهيچ كس نميداند طرف كي پرتاب ميكند . البته منظورم
ازمقايسه با شادي - همين شاديگك ( كليو پاترا ) بوده ، كه تا حال شايد براي بعضي ها در هاله ابهام قرار
داشته باشد.
توضيحات :
موله - Pause ( تفريح ) - استراحت حين رفتار نظاميان .
 كشمشووكه - شراب كه از كشمش ساخته ميشد.
دوشمن - روسها مجا هدين را دوشمن ميگفتند
پايان ؛ عزيزي


اسم: نعیم بارز   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 14.08.2014

محترم آقای عباسی سلام!

شما معمولاً در نوشته های تان بجای استدلال از طنز و تعنه کار می گیرید. از این روش جز کینه توزی چیز دیگری حاصل نمی شود. ببینید سال هاست که شما به شیوۀ عامیانه رئیس جمهور کرزی و داکتر سپنتا را انتقاد و محکوم می نمائید، بدون اینکه اوضاع افغانستان، منطقه و جهان را در نظر گیرید. اکنون که زمان کار رئیس جمهور کرزی پایان یافته ولی هنوز هم قهر و خشم شما نسبت به او پایان نیافته است.
در بارۀ خودم . مثلاً به دو نکته از نوشته شما اشارتاً می پردازم:
1 - به زعم شما اینجانب همواره در مسیر خلاف جریان حرکت می کنم . درست است، اگر ببینم که جریان آب یا یک جریان اجتماعی سر انجام به باتلاق می ریزد، در جهت خلاف آن حرکت می کنم.
2 – من با محاسبه اکثریت و اقلیت جانب کسی یا گروهی را نمی گیرم بلکه به حقانیت موضوع می اندیشم. ولی به منطق شما همواره می باید هر کس جانب شما اکثریتی ها را بگیرد. اگر این منطق درست است پس شما باید بعد از نتیجه دور اول انتخابات جانب داکتر عبدالله عدالله را می گرفتید چون حساب اثریت را داشت.
از دید شما اکثریتی ها حتی اگر یک سنگی از آسمان خطا بخورد و به فرق کدام رهرو اثابت کند، می گوئید تقصیر از کرزی است.
خلاصه من از موقعیکه دریافته ام کرزی در جهت درست از منافع ملی کشور دفاع می کند، از موضع برحق وی دفاع کرده ام و بازهم دفاع خواهم کرد حتی اگر یک نفر تنها بمانم.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 13.08.2014

خدمت دوست دانشمند و عزیزم رحمت الله آریا !
افغانستان ما و ملت معصوم ان در خطرناکترین مراحل وقت و زمان قرار دارد و دشمنان میهن ما دست بهم داده اند تا از امکانات میسر امروز به نفع مردم وخاک استفاده نشده و کشور را باردیگر در بحران عمیق بکشانند.
ملت افغان با جرأت بی سابقه و درک مسئوولیت اسلامی، ملی و وجدانی وجیبۀ خودرا با دادن رأی به نفع داکتر احمدزی انجام دادند و امروز بازهم با این عملکرد مردانه صفت شان معامله و مصالحه با میانجگیری امریکا صورت میگیرد.
مکتوب سرگشادۀ امروز برادرم محمداسمعیل یون به عنوان داکتر احمدزی بزرگترین وثیقۀ ملی است که در مورد اوضاع نابسامان وطن مشترک ما قبد تحریر آمده است.
چون یک تعداد از خوانندگان محترم با مطالعۀ مطالبی به لسان ملی پشتو مشکل دارند لذا از خودت درخواست میکنم تا ترجمۀ این سند را به لسان دیگر ملی ما ، دری، بعهده گرفته و خدمت بزرگی از خود به یادگار گذاشته و بر ممنونیت خوانندگان بیافزائید. دوست دارتان مایار


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 12.08.2014

در طول ریاست جمهوری حامد کرزی مخصوصاً در همین پورتا ل مضامین بی شماری از محترم نعیم بارز بر خلاف باور اکثریت صاحبان نظر با نظریات صائب شان خواندیم که از کارنامه های این ریاست جمهوری و مخصوصاً شخص رئیس جمهور با شدت و عدت دفاع نموده برای هر خطاه، کج روی، سیاست های عمدی خلاف منافع ملی، نقش برازنده در تعمیم فساد، حمایت علنی از مفسدین، سپردن مقامات عالی دولتی نه تنها به نا اهلان بلکه به جانیان شناخته شدۀ به سویۀ بین المللی، پامال ساختن عزت و کرامت افغانستان با قبول خریطه های ایرو از ایران و جیب خرچی از سی آی ای، تعقیب سیاست جبونانه با کرنش در برابر پاکستان و غیره و غیره آقای بارز توجیهات بخصوص خودرا داشته و دلایل سفسطه گونه را پیش کش نموده اند، نه تنها این اعمال را انتقاد نکرده بلکه آنرا خرد، درایت و فراست وانمود کرده اند. تجربه به ما آموخته که بارز صاحب از لحاظ روانی از رفتن به مسیر مخالف آب تند و مخالفت به اکثریت و تک اندیشی سرور می یابند و از افتیدن و افگار شدن نمی آموزند. بعضی اوقات مشاجرات با بارز صاحب ماه ها طول کشیده و جناب شان لجوجانه و مصرانه می خواستند طرز دید خلاف واقعیت خودرا بر دیگران بقبولانند بدون اندک توجه به فهم و دانش دیگران وحق دادن به صاحبان اندیشه.
کرزی در حال رفتن است و آقای بارز برای وی بحیث وکیل دعوی بدون مزد به حد کافی خدمت نمودند. چون بارز صاجب به این شیوه عادت کرده ترک آن خدای ناخواسته موجب نا راحتی جسمانی و روانی شان می گردد باید این خدمت را به نحوی دیگری و برای کسی دیگری انجام دهند که برای ایام بیکاری مصروفیتی برای خود بیافرینند در حالی که وطن با خطرات بس بزرگی دست به گریبان است.
آقای بارز در گذشته جندین بار از فضل و دانش، درایت، حکمت ولیاقت داکتر رنگین دادفر سپنتا یاد نموده اند. تبصره های این جانب بر فرمایشات سپنتا درین پورتال برای بارز صاحب بهانۀ شد تا مصروفیتی را که به آن معتاد شده اند از سر گیرند و با مشاجرۀ یک طرفه و بیگانه با عقلانیت باز هم بازاری برای سفسطه گویی خود گرم بسازند.
بدون این که بر انتقادات جناب بارز صاحب چیزی بنویسم قضاوت عالمانه و سالم را به خوانندگان محترم این پورتال می گذارم. اگر درین بگو مگو نمی خواهم شامل شوم از بارز صاحب معذرت غواړم.


اسم: زرغونه عبیدی-تیبکین   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.08.2014

در باب نامۀ سرگشادۀ محترم فارانی صاحب به من و ابراز سپاس پوهندوی شیما جان غفوری از ایشان
دوستان نهایت گرانقدر هر یک پوهندوی شیما جان غفوری و محترم فارانی صاحب عالیقدر!
زمانیکه نامۀ سرگشادۀ شما محترم فارانی صائب را عنوانی خویش خواندم، دانستم که حسن نظر شما در نامۀ تان در ارتباط به فعالیت های من در باب وظیفۀ انسانی ام در قبال خواهران افغان و وطن، ارج گذاشتن و بخصوص تشویق من است در استوار ماندنم به اهمیت مسُوولیتی که به عهده گرفته ام.
اینک میبینم و میخوانم که دوست مهربان و همسنگر من پوهندوی شیما جان غفوری، آن ابراز سپاس را که من در قبال لطف نامۀ شما تا حال بشکل سرگشاده منت دار باقی مانده ام، با قلم توانا و درأیت کلام شان مروارید گونه برشتۀ تحریر در آورده اند. صادقانه باید اعتراف نمایم که بزرگواری شما عزیزان نسبت بمن، مرا بیشتر از پیش غافلگیر ساخته است.
در اندک نوشته های مختصر خویش کوشیده ام تا با استفاده از باور و حاصل یک عمر زندگیم، معتقد بر آن بمانم که ناممکن وجود ندارد. از شادروان پدرم " استاد محمد اعظم عبیدی" از آوان کودکی آموختم که این انسانهای ترسو استند که با علاوه کردن " نا " در مقابل کلمۀ توانای " ممکن " میکوشند با طرح " ناممکن "بخصوص آنجا که سوال زن و حق وی مطرح بحث است، ناتوانی خویش را پنهان و توان دیگران را محدود بسازند.
از پدرم آموختم تا زن بودنم را موهبت الهی بدانم و هرگز نگذارم تا کسی و یا چیزی مرا وادار به قبول تقدیر اجبار نماید. از یگانه برادرم آموخته ام که هیچ کاری را نباید به کارهای مردانه و زنانه تقسیم نمود و حقی را که منحیث انسان تام الحقوق دارم در هیچ معاملۀ زندگی و بخاطر هیچکسی نباید مورد پرسش قرار دهم.
با همچو شناخت از اولین مردان زندگی من، ذهنیت من عیار بر آن گردیده است که حق باید گرفته شود نه اینکه طلب گردد. تنها با گذشتن از مرز ها و سرحد های اندیشه های کهنه و پوسیده، میتوان آسمان پرواز اندیشه را عقابی و عمل ناشی از آنرا با بسته نمودن درهای تردید به واقعییت سپید و روشن در شناختن حق و احترام متقابل آن مبدل نمود. روزی که زن افغان مجال آنرا پیدا نماید که بخویش به عنوان یک انسان در قدم اول و بعد در دیگر تعلقات فامیلی و اجتماعی اش ارزش قایل شود، میتوان نفس راحت کشید و در موقف فعال حقوق زن گفت که نیمۀ از راه موفقانه پیموده شده است.
همتم بدرقۀ راه کن ای طاهر قدس / که دراز است رۀ مقصود و من نو سفرم
من همواره بیاد خواهم داشت که در مبارزه بر علیۀ مردسالاری در جامعۀ افغانی، نباید به اصطلاح خشک و تر یکجا سوختانده شود. هر چند در اقلیت و اما در کیفیت اندیشه و هم در اهمیت تاریخی حرف و عمل، مردان افغانی وجود دارند که در تعلقات مختلف فامیلی و اجتماعی شان، در دفاع از حقوق زن افغان از هیچ نوع مساعی دریغ ننموده اند. شما محترم فارانی بیقین در جمع این عده مردان ناب افغان قرار دارید.
در مورد شما دوست گرانقدر شیما جان غفوری که اینک سعادت آشنائی بیشتر با خصوصیات عالی تانرا حاصل نموده ام، باید بگویم که شما با سطح بلند تفکر، تحلیل و عمل تان در همرائی با صداقت گفتار و کردار تان از خویش انسانی ساخته اید که بیقین میتوان بنام بلندش افتخار نمود. کار زیادی پیشرو داریم که تنها در همبستگی و اتفاق کامل ما را در دفاع و اعادۀ حق انسانی زن افغان، به منزل مقصود رسانیده خواهد توانست.
شیما جان غفوری عزیز و فارانی صائب گرامی، از توجه و پشتیبانی تان با یک دل عاطفه و یک دست پیمان ابراز امتنان مینمایم.
با سلام ها و آرزوهای نیک
زرغونه عبیدی



اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 12.08.2014

وطندار !
اگر بیصدایی یا با صدا، اگر به حرف ات کسی گوش می دهد یا نه، اگرمتوطن استی یا مهاجر، اگر هزاره ای، ازبک، تاجک، پشتون ، ترکمن یا نورستانی و اگر حلقۀ غلامی یکی از جنایتکاران را بگردن نداری واگر تو خو د را اولاد پروردۀ دامان آن خاک میدانی و کمترین مسئولیت را در برابرش احساس می کنی آنچه در وطن و بالای مردمش به نام دموکراسی و انتخابات می گذرد مورد توجه قرار بده.
آیا در تاریخ انتخابات دنیا در کدام کشوری چنین افتضاح رخ داده، نمی دانم که این محل تفتیش و شمارش آراء است یا میدان سگ جنگی. که در برابر صد ها خارجی سپاه انتخاباتی هردو گروه در مصاف قرار گرفته خون می ریزانند. کجاست منافع ملی و آیندۀ چراغان برای این ملت به غل و زتجیر کشیده شده؟ بازهم چهرۀ اصلی سیاستمداران شوقی آشکار گردید که نه اخلاق سیاسی وجود دارد ونه برخورد انسانی و مدنی ، نه عقل را راهیست و نه منطق را محلی پس همان غلبه خصلت درنده خویی و پیروی از فرهنگ پنجال کشیدن و دریدن و خون لیسیدن.
بازهم جان کری وزیر خارجۀ امریکا آمد و با منتر نو از مودی صدراعظم هندوستان جادویش چنان کارگر افتاد که رقبا چون عاشق و معشوقه همدیگر را در روز روشن به آغوش کشیدند. با زهم تمدن آمد و معقولیت و مصلحت و سودای وطن در کله ها در آمد.
از برای خدا شما به سخنان حامیان و منادیان دموکراسی گوش دهید، جان کری می گوید که تفتیش و شمارش برای برد و باخت نیست، پس لعنت به چنین انتخابات، چرا ۸ ملیون افغان را فریب داده سر گردان ساختید؟ چرا در یک وطن بینوا ودست نگر این قدر پول را اگر انتخابات برنده و بازنده نداشت مصرف کردید؟ و چرا این قدر وقت را تلف کرده مردم را به بی سرنوشتی و بلا تکلیفی قرار دادید؟ و یک شخص را خلاف قانون در قصر بحیث رئیس جمهور نگهداشتید؟.
عبدالله در حضور جان کری گفت « این توافق پیش قدمی دیگری بسوی سود تحکیم وحدت ملی و تقویۀ حاکمیت قانون و ایجاد امید واری برای آیندۀ بهتر به مردم افغانستان است».
جناب عالی ! چرا با آمدن یک بیرونی متنفذ و ولی نعمت خود شما از وحدت ملی، منافع ملی و آینده بهتر برای ملت سخن می گویید، اما در غیابش چنه و پوز همدیگررا می شکنید، نه مردم است و نه آیندۀ شان. همین حالا با خود خواهی ها و زور گویی و سرکشی از طرح ملل متحد خلاف تعهدات خود چه حالی را بالای وطن آورده اید.
برای امریکا که افغانستان بازیچۀ بیش نبوده شاید وزیر خارجه این نوع انتخابات را در لابراتوار خون و آتش افغانستان تجربه نموده در وطن خود تطبیق وبه دیگران توصیه نماید.
ولی با گذشت هر روز نقاب ها از روی ها پائین افتیده وچهره های اصلی که تا حال مردم را با کلمات رنگین و عبا و قبا فریب داده بودند آشکار می گردد.
برای چهل سال دیگر همان نظامی که با وصف کمی و کاستی ها همه را به دور خود جمع نموده و ملتی تشکیل شده بود و مملکت آرام آرام مطابق مقتضیات خود جامعه بسوی دموکراسی میرفت امیدی برای آینده متصور بود اگر تلاش های تباه کن برای سراغ نیم راهی ها صورت نمی گرفت.


اسم: صلاح الدين سعيدي   محل سکونت: انكلستان    تاریخ: 10.08.2014

يك موضوع داغ و قسما مرتبط:

در رابطه به نامه اقاى صالح به اقاى نبيل رييس امنيت: سلام.
انكه اعتراض كرده اين همه را خود ميداند اما شما را مجبور به اين بيشكيري ها كرد. مامور اركانهاى امنيتي و بوليو اردو بايد تعهد نبودن در كدام حزب و سازمان بدهند و به جز قانون و منافع كشور به جيزى ديكر اولويت نه دهند.

جناب شما خود از بيعدالتى هاى قومى و سمتي سند داديد. براى تصحيح جه كرده ايد؟ به كمان اغلب هيج! و ها كسانيكه به هويت ملى معترف نيستند منظورم شخص جناب صالح نيست بلكى بيشتازان تيم انتخاباتي شان جون رحيمي ها است، جطور ميتوانند حاكميت وحدت ملى بسازند؟ كسانيكه به صورت غير عادلانه و غير شايسته و غير مسلكى با تبديل كردن عكسهاى تحصيل كرده ها در كتب سوانح و استخدام و اخذ اسناد جعلى تحصيلى در ايران و باكستان ، در مقامات دولتي جاء زده اند، جكونه مصدر خدمت خواهند شد. اين حلقات افراد ضعيف از خود را يافته و در جاى هاى خويش نصب كرده اند تانهال هاى شان ثمر بدهد و افراد ضعيف جانشيين اين حلقه كارى را اجرا كرده نتوانند. شما خود به عدم احراات درين راستا اعتراف داريد. مصاحبه ها و كار منيت اركانهاى امنيت در مقابله و مقايسه به باكستان خجالت اور است. دهها مثال مشخص دارم.

بر شما است بهترين، صالح ترين، شجاع ترين، ماهر ترين اولاد اين وطن را باديت باز در اداره امنيت جمع كنيد. شما بايد شخص اول دولت را قناعت بدهيد كه جنين صلاحيت و امكانات را براى شما بدهد. اين اداره در ١٣ سال كذشته ناكام بوده و شماار خانكى خوبش را در افشاى هويت و جهره اصلى باكستان احرا نه كرديد. در سياست خيرات نيست. شما باًجود امكانات خوب تاريخى باكستان را مجبور بلى مجبور به روى اوردن به صلح نه كرديد. جه فكر ميكنيد كه همين حالا جك هيكل وزير دفاع امريكا در هند جه ميكند. به هند به درخواست باكستان رفته تا نيرو هاى هوايي و ثقيله را از روس براى افغانستان خريداري نه كند. و ها ميدانيد اقاى نواز شريف بعد از دهها سال روش غير معمول را دربيش كرفت و در مراسم وفادارى صدراعظم جديد هند اقاى مودي اشتراك كرد? بازهم مجبورا بخاطر منافع باكستان و اكر بتواند مانع تصميم هند مبني برتهيه سلاح ثقيل به افغانستان شود. حواهيد كفت بابا منابع اين دو مطلب اخير شما جيست و ازكجا است؟ جواب ساده. است: درك من از ماهيت باكستان و درك من از برنامه هاى ضد افغاني باكستان و تلاشهاى شان درين عرصه و بى كفايتى رهبران اركانها امنيتى افغاني. اخر تا كجا و تا كى با اولاد وطن در كوجه هاى باكستان و ايران و بدبختيها غرق باشند؟ يكي از عوامل عمده اين وضع حاكميت بى كفايت، بى درايت و ناقابل افغاني است. ترازيدى ملت ادامه دارد.

از دشمن كيله نيست او اكر دوست و خود هموطن و مسول كشور من بر من رواء ميدارد كه ميدارد، مجاز نيست. شما بايد بهترين ها رادر اختيار داسته و به صورت بيكير بدون در نطر داشت تغيير سياسي در كشور به صورت بيكير برنامه طويل المدت داشته و كار وطنى وخير كنيد!


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.08.2014

جناب محتر آقای قیس کبیر
نخست تشکر از زحمت های پیگیر شما در قبال رشد تخنیک در جهان الکترونیک و اینترنت به خصوص اهمیت زبان در این تخنیک مدرن که اکثر پروگرام های توسط صدا به فعالیت آغاز می نمایند.
بطور مثال تیلیفون های دستی "موبیل" توسط صدا میتواند پروگرام ایمیل شما را باز کند یا با دوست مورد نیاز شما ارتباطات تیلیفونی را بر قرار نماید و یا در اینترنت با ذکر نام معلومات مورد نیاز شما ظاهر میشود .
موضوع مهمی که دولت نا به خرد افغانستان زمینه ساز آن است هجوم و یا تجاوز فرهنگی است که حتی پوهنتونها به دانشگاه عوض گردید. بیجا خانم فرهیخته افغان خانم صالحه وهاب واصل و محترم جناب آقای قیس کبیر روی استندرد سازی زبان ها در جهان تخنیک پیشرفته امروزی اشاره نکرده اند.
چنانچه چند سطر قبل در قسمت نقش صدا در جهان الکترونیکی تذکر داده شد. بطور مثال اگر در زبان ها یک استندرد بوجود نه آید باعث مشکلات میشود بطور مثال اگر 50 فیصد مردم کلمات مانند ویژه، چالش و یا تنش گویند و 50 فیصد دیگر به خصوص،تشنج – جنجال و یا مناقشه - چلنج گویند، حالا کامپیوتر بیچاره حرف کدام یک را قبول نماید.
لذا این موضوع را دست کم نگرفته و باید بیشتر روی استندرد سازی زبان ها کار و فعالیت صورت گیرد.
با عرض حرمت
نبیل عزیزی


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 05.08.2014

سفر داود خان به پاکستان!
محترم داکتررحیم شیرزوی (شارزدافیر در سفارت پاکستان در دوره 5 ساله جمهوریت) در مصاحبه اظهار کردند که داود خان سفری به دعوت ذوالفقار علی بوتو به پاکستان داشت ، که مورد استقبال گرمی که نظیر آن در تاریخ پاکستان وجود نداشت از او پذیرایی بعمل آمد.
بعداز مذاکراتی که بین طرفین دریک فضای دوستانه صورت گرفت در روز خداحافظی در میدان هوایی ، بوتوبه داود خان گفت :" من شمارا مانند پدر خود دانسته ،هر فیصله که در مورد پشتونستان و خط دیورند مینماید مورد قبول بنده بوده اما طوری نباشد که مورد سر افگندگی ام پیش ملت پاکستان گردد."و هم چنان افزود:" که اگرخواسته باشید حکمتیار،احمدشاه مسعودوربانی نزد ماست آنها را دست و پاییشان بسته کرده در طیاره انداخته ، آنها را با خود ببرید." داود خان گفتند:"که آنها پسران همین خاک است آزرده هستند خودشان به زودی دوباره یه وطن خود می آیند". طوریکه دیده میشد توافقاتی در زمینه بهبود روابط حاصل شده بود و برای اختلافات تفاهمات شده بود. با کودتای 7 ثور همه چیز برباد و زمینه مداخلات پاکستان تا امروز برای بدبختی مردم ما ادامه دارد.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 05.08.2014

دوست عزیز و برادر محترمم جناب بارکزی صاحب گرامی سلام برسد
خوشحالم که نوشتۀ ینده تحت عنوان "کتابهای الکترونیک و ضرورت استندرد سازی جدید برای زبان های ملی ما" توانسته توجه شما را بخود جلب کند و شما بتوانید در آن چیزی را دریابید که در جست و جوی آن بودید. امید است جوانان ما که درین رشته ها معلومات بیشتر و مکمل تری دارند لطف نموده اندوخته های آموزشی شان را با ما و هموطنان ما به زبان شیرین دری خود مااز طریق همین سایت و سایت های دیگر شریک سازند تا در کار های دیجیتال کمپیوتری برای هر نسل مورد استفاده داشته باشد و بدرد شان بخورد. از لطف شما در حق بنده تشکر زیرا من بسیار کوچکتر از آن اوصافم که شما بر من روا داشته اید.
نوشته های زیبا و پر محتوای تان را همیشه تعقیب میکنم و از مطالعۀ آن فیض میبرم.

زنده و سلامت باشید


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 04.08.2014

بعضی نویسنده های محترم مطالبی مینویسند که اقتباص شده از مضامین نوشته شده قبلی، توام با تحریف ها و تمجید از نویسنده ها، و کدام مطلب تازه در آن سراغ نمیگردد. صرف میخواهند تا اسم مبارکشان از خاطر خوانندگان فراموش نشود.
و اگر میخواهند به معلومات خود بیافزایند سوالی داشته باشند و یا موضوع برایشان مجهول میباشد در ستون تبصره ها آنرا مطرح نمایند تا نویسنده های محترم بجواب آن بپردازند و قناعت خاطرشان حاصل گردد.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 03.08.2014

در مورد نوشتۀ خیلی عالی خواهر شاعر، ادیب و طبیبم میرمن " صالحه وهاب واصل" تحت عنوان "کتابهای الکترونیک و ضرورت استندرد سازی جدید برای زبان های ملی ما" باید بگویم که بزرگترین و مهمترین موضوع را که اکثرما افغانها از آن آگاه نیستیم و بهترین فرصت ها را از دست می دهیم، مورد بحث قرار داده است که قابل تمجید و قدر دانی است.
من یقین دارم که اکثر نزدیک به کل نویسندگان ما کتب، رسالات، مقالات و نوشته هایشان را بخاطر مادیات نمی نویسند. من یقین دارم که هریک از نویسنده گان با وقار و با همت افغانستان لذتی را که از شنیدن اینکه فلان شخص کتابم را خواند، می برد، آن لذت را از فروش آن کتاب به قیمت های خیلی گزاف نمی برند.
من نویسنده گان زیادی را سراغ دارم که کتب شان را به مطبعه های خصوصی برای چاپ می سپارند بدون اینکه از آنها در بدل این کتاب حق الزحمه اخذ نمایند، برعکس احسان شان را بالای خود قبول می کنند و بعد از اینکه چاپ شد از کتابفروش یا مطبعه تقاضا می کند که یک جلد آن را برایم از طریق پست بفرست تا بیبینم به چه صحافت و پوش به چاپ رسیده است.
مشکلی دیگری که کتاب های چاپ شده به میتود قدیم دارد این است که دریافت آن برای ضرورت مند برای کسیکه می خواهد در مورد موضوعی تحقیق و ریسرچ کند خیلی مشکل و بعضاً نا ممکن است. من خودم شخصاً همیشه به همین مشکل بزرگ سر خورده ام. کتاب را که من ضرورت دارم با وجود که دوستان از چاپ آن امطمینان می دهند ولی با وجود که چندین روز تمام کتاب فروشی ها را سراغ می کنم آن را بدست آورده نمی توانم.

دیگر زمان تغییر کرده است، قرار نوشتۀ میرمن صالحه واصل وهاب که از مزایای سیستم کتاب های برقی به تفصیل یاد آوردی نموده است. اگر ما با این سیستم ها خود را آشنا بسازیم دیگر ضرورت به مراجعه به متطابع دولتی و شخصی نداریم، دیگر ضرورت به کشیدن احسان کس و ناکس بخاطر نوشته ای خود ما نمی شویم. خود ما می نویسیم، خود ما دیزائن می کنیم، خود انتشار می دهیم و یک کتاب را را می توانیم در ظرف یک یا دو روز به چاپ برسانیم و در وبسایت ها بگذاریم و خواننده گان و علاقمندان کتاب از سراسر جهان با یک کلیک می تواند کتاب را پیدا کرده و دون لود نماید...
قرار گفته ای صالحه جان زبان ها مللکیت یک شخص ویا یک ملک نیست، هر کس می تواند خود را حق دار هر زبان که خواسته باشد حساب نماید.
اگرمن به زبان دری افغانی و یا پشتو صحبت می کنم، حق دارم که از هویت خویش دفاع کنم، این امتیاز را هیچ کسی از من گرفته نمی تواند، اگر من به زبان دری و یا پشتو صحبت می کنم. من حق دارم اصطلاحات شرین زبانم که نشاندهندۀ هویت من است و به آن عادت کرده ام، از آن دفاع کنم و مانع از تجاوز به آن شوم.

حملۀ و تجاوز نه تنها به زبان شرین دری افغانی صورت گرفته بلکه از داخل و بیرون بر زبان پشتو هم حملات سنگینی صورت میگیرد. در اثر تجاوز فرهنگی ایران هزاران اصطلاحات نامانوس بوسیلۀ خود ما وارد زبان ما می شود و مانند موریانه زبان، لهجه و هویت ملی مار می خورند. طور مثال در دو هفته ای گذشته یک اصطلاح نامانوس و بد قوارۀ جدید بنام " کار شیوه" که بجای اصطلاح قبول شده و خوش آیند " طرزالعمل" وارد زبانم شده است و از طریق مطبوعات برایش بشکل وسیع کمپاین می شود.
فقدان مرجع واحد برای ایجاد استندرد ها برای زبان های ملی وجود ندارد، هر رسانه مستقلانه به تخریب و تجزیۀ زبان های ما و هویت ما می پردازند و کسی نیست که جلو شان را بگیرد
در قسمت زبان پشتو هم مشکلات زیادی وجود دارد، مثلا من می بینم که استندرد در نوشته ها ازبین رفته و هرکه هرطرزی که خواست می نویسد. بعضاً از نادانی یا بخاطر ایجاد حساسیت به جای "ژ" پشتو "گ" را به کار می برند و بعضاً بجای " ش" پشتو " خ" را بکار می برند که خود یک نوع عمل تخریبی است ویا بعضاً بشکل خود سرانه اصطلاحات جدید را ایجاد می کند که کمتر از حملۀ ویورش فرهنگ ایران نیست.

من در مبایل آی فون که دارم یک بار سافت ویر کتاب های برقی را دون لود کردم و یکی دو کتاب انگلیسی را طوری امتحانی از طریق انترنت در تلیفون گذاشتم. کیفیت آن غیر قابل تصور بود، من از طریق مبایل کتاب را باز میکردم با انگشتانم صفحات را مانند کتاب اصلی ورق میزدم و بطور خیلی واضح می خواندم که باور نکردنی بود. افسوس که اکثراً کتاب نویسنده گان افغان ما از طریق انترنت قابل دریافت نیست.

باز هم تشکر از نوشته زیبا و موثر تا خواهرم صالحه جان

داکتر نجیب الله بارکزی


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 03.08.2014

هموطن گرامی، محترم عبدالله وهاب، احترامات خالصانۀ مرا بپذیرید،

مدت زمانیست که تعدادی از خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین، متوجه تغییر شاید عملی در پالیسی مطبوعاتی این سایت پر خوانندۀ هموطنان در مهاجرت گردیده اند که گمان میکنم شما هم مثل این قلم یکی از آنان باشید. در پهلوی اینکه این قسمت پروگرام با نظر و تبصره های خوانندگان باعث آموزش و رهنمایی های ارزشمندی می گردید، حدود و ثغور فعالیت مطبوعاتی در یک چوکات تعیین شده، به دسترس قرار داشت.
ستون های نظر سنجی افغان جرمن آنلاین که از سال ها به اینطرف برای بر رسی و اظهار نظر و عقیدۀ خوانندگان، قسماً در مورد موضوع مهم روز و برخی دیگر برای تبصره در بارۀ مضامین نشر شده در پورتال اختصاص داده شده است، تا چندی قبل بالای دو شرط مهم اتکاء داشتِ؛ یکی مراعات احترام و طرزالعمل تبصره و یا جوابیه به نویسندگان بوده که در چنین حالتی نحوۀ مباحثات در چوکات ادب قلم و نزاکت های فی مابین باید صورت میگرفت. شرط دوم موجودیت طرز تحریر عام فهم به زبان های ملی کشور و یا حتی به انگلیسی، با یک حد متعادل استعمال لغات و دسترسی به صرف و نحو السنۀ متذکره بوده است. این هردو شرط با در نظر داشت رعایت ادب مطبوعاتی، بدون شک باعث ارزشمندی این آئینۀ جهان نمای مطبوعات افغانستان عزیز در حلقه های مهاجرت میگردید. سال های متوالی در زمینۀ تحریر درین ستون ها، دیده شده که اکثراً اغلاط با نوشتۀ درست لغت بین ناخنک، اصلاح گردیده است.
از مدتیست که مشاهده می نماییم که دو اصل متذکرۀ بالا ارزش خود را از دست داده است و نه تنها احترام نویسندگان توسط بعضی که گمان مینمایند، توهین به هموطنان و پیچیدن آنها در لفافۀ تهمت و سفسطه سرایی های بیربط و غیر معقول، عقده مندی های ذاتی آنان را تسکین میدهد، بلکه با عدم مراعات یک حد متوسط استعمال لغات و شرائط استعمال یک لسان ملی، باعث بی احترامی و تحقیر به یکی از پدیده های فرهنگی و کلتوری کشور ما میگردد. در نتیجه می بینیم که بدون هیچ شکی، با فقدان قسمت هایی از جملات و املاء نا مناسب و صرف و نحو غلط، درک مفهوم برای خوانندگان، گنگ و اکثراً غیر قابل استفاده میگردد که دقیقاً باعث ضیاع وقت گران بهای آنان می گردد.
مدتیست که هموطنی بنام عبدالله از کلیفورنیا، که بالاخره کشف شد که اسم مبارکشان آقای« عبدالله نوابی» می باشد، به ترتیبی که در بالا ذکر گردید، احترام، وقت و حیثیت خوانندگان پورتال افغان جرمن آنلاین را به بازی میگیرد و مطالبی را که گمان میبرد آموزنده، تاریخی و معلوماتی است با نحوۀ تحریر استثنایی و غیر قابل باور، متصل به هردو ستون به نشر می سپارد. درین مورد خوب است هموطنان ما در هردو ستون نظرخواهی و تبصره بر مضامین نشر شده نظری انداخته و خود در زمینه قضاوت فرمایند. شخص مذکور اخیراً معلومات عجیب و غیر قابل باور در مورد نحوه و برگزاری« جشن استقلال افغانستان» که حتی با شأن و شوکت از عصر اعلیحضرت غازی« امان الله خان» تجلیل میگردید، با افراطی که از درک دورۀ مرحوم داود خان دارد، برای آموزش« نسل جوان»، ارائه نموده است، که جناب تان در مورد حــــــقایق آن
« جشن ملی» با سابقه، روشنی انداخته اید.
اگر روش پورتال در مورد عدم مراعات آنچه را در گذشته می پسندید، تا این حد تغییر نموده باشد و پالیسی نشراتی چنین آزاد و لجام گسیخته گردیده باشد، پسندیده خواهد بود که اولیای مسئول این تغییر ۳۶۰ درجه را در بالای صفحات مربوطه درج نموده و چنین آزادی بی قید و شرط را به نویسندان مژده بدهند، و من الله توفیق.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 01.08.2014

مجترم عبدالله!
تجلیل از استقلال کشور سالها قبل از 26 سرطان سال 1352 طی جشن های پر شکوهی صورت می گرفت. مخصوصاً در یک جشن بین المللی که در رسم گذشت آن قوای عسکری بین المللی حصه گرفته و قوای ملی از همه اقوام کشور با موسیقی محلی و با لباس های محلی و اسلحۀ قدیمی سهم گرفتند و ممالک مختلف نمایشگاه های تخنیکی و تجارتی خودرا در محل نندارتون ها بروی افغان ها باز نمودند . شاید شما در آن وقت به دنیا نیامده بودید ما کهن سالان شاهد جشن های پر شکوهی قبل از 26 سرطان را بوده ایم.
اگر مطابق احوال کشور کدام مطلب به درد بخور را به نسل جوان تقدیم کنید بهتر خواهد بود.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 01.08.2014

خاطره شبهای جشن جمهوریت 26 سرطان!

تقدیم به نسل جوان.

بیاد داریم شب های جشن که شهر کابل وبخصوص منطقه جشن (چمن حضوری) با چراغان و بیرق ها مزین بود.
منطقه جشن تشکیل شده بوداز نندارتون ها، کمپ های وزارتخانه ها ، ستدیوم ورزشی ،چمن حضوری و کابل ننداری.
نندارتون ها که شامل تولیدات افغانی و کشور های خارجی میبودکه توسط ریس جمهور افتتاح واز تمام قسمت های آن دیدن میکرد ودرآن روز رسم و گذشت عسکری و نمایش تجهیزات جدیدنظامی بنمایش گذاشته میشد.
در عصر همان روز، رسم گذشت پوهنتون و معارف در حضور ریس چمهور ،مقامات عالی رتبه و دیپلوماتان کشور های خارجی و مهمانان و در ختم آن مسابفات فتبال ، بین تیم های افغانی وکشور های مختلف برگزار میگردید.و در کابل ننداری کنسرت هنرمتدان روسی،ایرانی،هندی و پاکستانی دایر میگردید.
باید متذکر شد در عرصه سپورت فعالیت های زیادی صورت گرفت . آقای وحیداعتمادی در راس المپیک به عوض غلام فاروق سراچ تعین گردید و یگانه ستیدیوم ورزشی کابل نوسازی و انکشاف یافت زمینه آن مساعد گردید که تا نا وقت های شب ، مسابقات سپورتی جریان پیدا نماید.
روز دوم جشن مسابفات والیبال با تیم های خارجی در جمنازیم ورزشی،پهلوانی و هاکی در ستدیوم ورزشی صورت میگرفت.
تمام وزارتخانه ها در ساحه جشن کمپ داشتند هنرمندان در آن آوازخوانی میکردند ومامورین هر وزارت بصورت مجانی در آن اشتراک میکردند.باید متذکر شد در کمپ وزارت مالیه اکثرا احمد ظاهر میبود تکتش برای دیگران قیمت و همیشه بیروبار بود.و آتشباری هم دو سه بار در آن ساحه و کوه آسمایی صورت میگرفت.
در چمن حضوری مسابفات نیزه بازی با دهل زدن و سرناو اتن های ملی همرایی میشد.در چمن حضوری بازار خربوزه فروشی ، شورنخود،جواری و کباب گرم میبود. و هزاران نفر ار ولایات به کابل آمده و شب را در همانجا به استراحت می پرداختند.
درسال 1975 که در منطقه جشن هزار ها مردم روز های جشن را بخوشی و شادمانی سپری میکردند ساعت 8 شب برق های کابل خاموش شد و هزاران زن مرد طفل که در ساحه جشن سراسیمه شدندکه بعد از 15-20 دقیقه، توسط برق حرارتی دوباره شبکه برق فعال گردید (پایه های برق در یکی از ولایات به دستور آی اس آی پاکستان توسط احمدشاه مسعود مینگذاری و انهدام شده بود.).
بیاد داریم در سال آخر جمهوریت 1356که با شکوهتر از همیشه برگذار شده بود. در مسابقات فتبال بین تیم پاکستان و کشور ما بود و ریس جمهور داود خان نیز درآن اشتراک داشت و ستدیوم ورزشی پر از مردم بود افغانستان در آن برنده شد که برایشان جوایزی نقدی از طرف شخص داود خان برای شان اعطاشد.وهزاران نفر به پیش لوژ آمده مراتب احترام خود را با تکان دادن دست و چک چک ها از ریس جمهور استقبال نمودند وبعدا ریس جمهور با پای پیاده از ستدیوم به طرف کمپ ها دربین هزاران مردم با شعار های زنده باد ریس جمهور و ژوندی دی وی جمهورت استقبال گردیدند.
ودر اخیر شب بعد از مسابقه فتبال ساعت 11 شب کنسرت از هنرمند مشهور ایران،گوگوش که تا ساعت 3 صبح ادامه داشت برگزار گردید
مردم از هرطبقه روز های خوشی پهلوی همدیگر سپری میکردند . سخن از قوم و قومگرایی ، اختلاف مذهبی، توافق طلبی قومی ، حزب و حزب بازی ، از بمب و راکت ، انتحاری ، چوروچپاول ، قتل وغارت خبری نبود.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 30.07.2014

احترامات به آقای بارکزی!
طوریکه قبلا نوشته بودم در کودتای 26 سرطان تعدادی از صاحب منصبان اعضای خلق و پرچم (اعضای مخفی) وتعدادی اشخاص مسلمانی اشتراک داشتند و اشخاصی خلق و پرچم که برای داود خان توسط حسن شرق ینام جوانان ترقی خواه معرفی شده بودند. از ینکه خود شرق در باره عضویت آنها در حزب میدانست اطلاع دقیق نیست (؟) امابعد از گذشت چند روزی چهره های واقعی شان اشکار گردید بخصوص در3 وزارت خانه که آنها به کار گماشته شده بودندمقرری اعضای حزب زیاد شده میرفت. لذا تصفیه با مقرر شدن وزرا جدید آغاز گردید بعد از چند ماه خود آقای حسن شرق هم سفیر جاپان مقرر شد.
در اردو با دادن 2 رتبه ترفیع به کودتاچیان رتبه عسکری آنها از جگرن بالا نبود. لذا در راس کدام قطعه ویا قول اردو کار مهم ند شتندودر راس اردو شخصیت وطنپرست آقای جنرال مستغنی بحیث لوی درستیر مقرر گردید و در راس تمام قطعات اشخاص بیطرف ایفای وظیفه میکردند.
ازینکه شما نوشته بودید تصفیه صورت نگرفت اختلاف نظر داریم اینکه نوشته بودید اوضاع از کنترول خارج شد به درستی زمان آن تعین نشده است که چه وقت؟
اما طوریکه شاهد بودیم کدام مشکلی از نگاه امنیتی و نارامی وجود نداشت.ودر 7 ثور حتی بسیاری از تانکیست ها درهمان روز از کودتا جیزی نمیدانستند. ومردم هم موضوع کودتا را از طریق رادیو هابه ساعت 9 شب خبر شدند.
در کودتا باز هم اشخاص پاهین رتبه حزب خلق دست داشت که در راس آن تورن وطنجار. گلاب زوی.تنهی. و قادر (غیر خربی بود اما نظر به بعضی عفده ها درسال 1975 به حزب خلق جذب گردیدوبعدا درست معلوم نیست جطور به پست معاون قوای هوایی مقرر گردید؟).در روز 6ثور تنی بندی گردید . قادر را بنام حزبی کسی نمی شناخت در 7 ثور مورد شک قرار گرفت و حبس گردید. با شهادت رسیدن قومندان هوایی ودیگرپیلوتان . فادر بصورت مرموز ار حبس رها گردیده و به راس قوای هوایی قرار گرفت هم چنان تنی از حبس رها شد که باعث فاجعه ثور گردید.
باید متذکر شد در دوره 5 ساله جمهوریت طبعا تبلیغات بر ضد نظام ارخانواده شاهی (که امتیارات خودراز دست داده بودند.) مقامات ایکه کار های خود را از دست داده بودند احزاب افراطی اخوانی و حزب دیموکراتیک خلق توام بود. اما چون در اقلیت نا چیز بودند کدام تاثیری زیاد و مانع انکشاف افغانستان و نطبیق پلان های انکشافی واقتصادی گردیده نتوانستند در چند سال محدود کار های زیادی انجام گرفت و اکثریت خاموش مردم از آن نفع میبرد.
بالاخره عقده شخصی قادر جنایتکار( شاید به کمک روس) و اعضای حزب کودتای 7 ثور موفق شد جنایاتی بزرگ را مرتکب شدند. مردم کشور ما بعدازکودتای 7 ثور تاکنون روزی خوش ندیدند.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ایالات متحدۀ امریکا    تاریخ: 30.07.2014

دوست و برادر ارجمند، داکتر عبدالله کاظم،

عید سعید فطر را که با درد و افسوس در قسمت زیادی از ممالک اسلامی، منجمله افغانستان عزیز با کشتار، خون ریزی های دد منش غیر انسانی، انتحاری های دهشت ناک و راکت اندازی های مسلمان و یهود برگزار گردید، خداوند بر همه با عاقبت نیک و عافیت ختم نماید.
با وعدۀ ختم کلام در مورد موضوع سرنوشت ساز ملت کودتای ۲۶ سرطان، عرایض مختصری را تقدیم می دارم:
اول: بین ما سوء تفاهمی در رول سردار ولی و پاک کاری پرچمیان توسط وی رخ داده است، من هر گز چنین ادعایی نداشته ام، اگربه نوشتۀ این کمینه نظری بیندازید، ممنون میشوم. همچنان من عقیده ندارم که کودتای داود خانی صرف بر دشمنی پسران کاکا، یعنی دو سردار واقع گردیده، بلکه معتقدم که یکی از علل رسیدن به قدرت داود خان، اقتدار سردار ولی، داماد شاه بوده است که مقام عسکری هم داشت. به شهادت فامیل، آنها سال ها بود که همکلام نمی گردیدند.
دوم: در مورد حسن شرق، مرد دوچهره، فراموش نکنیم که وی سابقه دار ترین و به نحوی معتمد ترین همراه داود خان بوده که البته « کی جی بی » هم بود. از زمان صدارت سردار داود وی اقتدار داشت و طرف اطمینان بود و با ختم آندوره با صدر اعظم یکجا خانه نشینی اختیار نمود تا اینکه البته بعد از کودتا دوباره فعال گردید.
خداود یار و مددگارتان باشد.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 30.07.2014

نگاهی مختصر بر طرح های اتحاد ملی، ائتلافی و مشارکتی و نگاه قانون اساسی ما

جناب هیرمند صاحب گرامی سلام و درود بر شما!

در جمع همه مقالات عالی و پُر محتوای تان امروز مقالۀ اخیر تان که شرح معنی و مفاهیم کلمات ترکیبی چون (وحدت ملی)، (مشارکت ملی)، (اتحاد ملی)، (حکومت ائتلافی) و خود کلمۀ (مشارکتی) و انطباق آن با ماده های قانون اساسی نافذه در کشور عزیز ما را احتوا می کند، مطالعه کردم . نخست از همه باید بگویم که افتخار دارم که شخصیت دانشمند، روشن بین، حقوق دان و آگاهی چون شما را در جمع ما داشته و افتخار همکاری شما را داریم. ثانیاً باید به عرض برسانم که با هزاران آه و افسوس، همین سواد و آگاهی کم از مسایل حقوقی و قانونی و درک قاصر و ندانستن قانون اساسی کشور، از سالیان متوالیست که سرنوشت کشور و مردم ما را به این سردرگمی و دگرگونی مبتلاء ساخته است. .......

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 30.07.2014

بزرگان من،عزیزانم هریک جناب صمد صاعدآگاه و جناب عباسی نویسندۀ زبده!
از یادآوری های نیک و دراکانۀ تان که نسبت به نگارش اخیر این حقیر نموده اید،احساس های تشویق کنندۀ دریافت کردم، زنده باشید، بیشتر از آن ،به من رضایت دست داد که آنچه را که میخواستم مردم ما بداند، تا حدودی به آنان رسانیده باشم، شما که آگاهان وگُل های سر سبد مردم ما هستید عرائض مرا دریافت داشته اید واین ارزش کمی نیست، با آرزوی جناب صاعد همصدایم که خداوند ج این پیام مرا به گوش های صاحبان مدعا نیز برساند تا برای تخیلات ایشان دلایل وجودی وعینی جستجو نمایند
سرافراز باشید
ف،هیرمند


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 30.07.2014

I heared death of your wife and your friend of life and this news made me very sad, I would like to express my deepest condolence and sympathy on the passing of your wife to you Mohtaram Hamid Anwari sahib and to all members of your family, May Allah Almighty bless her soul and she rests in peace and May Allah give you the patience to outcome this shock!


اسم: نجيب الله باركزي    محل سکونت: كابل    تاریخ: 30.07.2014

برادر محترم و دانشمند شاغلي "سيد عبدالله كاظم" سلام تقديم است. من هم به نوبه خود عيد را براي شما و فاميل محترم تان تقديم مي كنم.
تشكر ازينكه تبصره ها و نظراتم را مورد توجه قرار مي دهيد و در باره آن قبول زحمت نموده إبراز نظر مي كنيد. من واقعا به خود مي بألم كه نوشته هاي و نظرات ناچيزم مورد توجه و دلچسپي يك دانشمند و محقق چيره دست قرار مي گيرد.
دليل نزديك شدن اين دو قطب مخالف و دو طرز ديد متضاد يعني يك طرز فكر مليگراي مسلمان و تجدد طلب و دوم طرز ديد سوسيالستي شوروي كه به أساس نظريه ماترياليستي استوار بود، به نظر من اين دو گروه براي رسيدن به أهداف شان به إمكانات يكدگر ضرورت داشتند. همانطوريكه در تبصره قبلي هم تذكر داده ام، چپي هاي طرفدار شوروي براي پيش برد أهداف شان براي باز نمودن دروازه ها به يك شخص از داخل خاندان سلطنتي ضرورت داشتند. و در مقابل سردار شهيد از رژيم شاهي راضي نبود و تصور مي كرد در رسيدن به أهداف ملي و ترقي و تجدد طلبانه اش بايد اول رژيم را تغيير داده و در رأس اداره مملكت قرار بگيرد. براي رسيدن به اين هدف به يك حمايت منسجم و قوي بيرون از خاندان شاهي ضرورت داشت و بهترين و منسجم ترين گروه در آن زمان همان چپي هاي طرفدار شوروي بود كه برنامه ها و شعار هاي مشابه به برنامه هاي سردار شهيد داشتند. يگانه اختلاف آنها با سردار شهيد در پيروي [چپي هاي طرفدار شوروي] از نظريات مكتب لينن و وابسته گي شان به شوروي سابق بود. سردار شهيد با يك محاسبه نادرست كه تصور مي كرد بعد از رسيدن به اين هدف خواهد توانست بصورت تدريجي آنها را از صحنه دور نمايد ولي با تيم ضعيف كه بعد از گرفتن قدرت بوجود آورد و اشتباهات كه صورت گرفت، وبادر نظرداشت اينكه هر دو طرف از نيات يكديگر بخوبي واقف بودند، سردار شهيد نتوانست به اين هدف نائل گردد و بالاخره أوضاع از كنترولش بيرون شده و با قرباني شدن خودش و أعضائ معصوم خانواده اش، كشتي افغانستان ناخدا اش را از دست داد و در بحر پر تلاطم و طوفاني بدون اداره رها گرديده و تا امروز نتوانست به ساحل نجات برگردد.

چون اين تبصره را از طريق مبايل نوشته كرده ام خدا كند كه هدف را بشكل واضيح بيان كرده باشم، از كمي ها و كاستي هاي آن معذرت مي خواهم.
من مطابق به تفاضاي شما، كوشش مي كنم اين موضوع را با استفاده از فرصت بشكل مفصل و مدلل در يك مبحث خدمت دوستان تقديم مي كنم.

تشكر


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2014

نوابی صاحب عزیز
من به نظر همه کسانیکه شما از ایشان نامبرده اید، احترام دارم و با نظر اغلب آن محترمان طی سه محفلی که شما در چند سال اخیر در زمینه دائر کرده اید، آشنا هستم و در دو محفل آن شخصاً حاضر و در صحبت ها سهم گرفته ام ونظر خود را بیان کرده ام که البتهمحترمان جناب پوهاند صاحب کاکر و داکتر صاحب کوچی نظر متفاوت داشتند.
در مورد شخصیت شهید محمد داؤد خان به حیث یک مسلمان و یک ملیگرای وطن دوست خود حتی بیشتر از بعضی ها معترف بوده و به کارکرد های آن شخصیت ملی احترام زیاد دارم.
بهر حال اگر شما در مورد این سؤال که: چه دلائل و انگیزه ها موجب تقارب دو طرز فکر قطبی بین داؤد خان و پرچمی ـ خلقی ها شد تا باهم برای رسیدن به یک هدف یعنی قدرت همکاری نمایند، جواب مشخص را از نظر بزرگان محترم که اسمای شانرا تذکر داده اید، پیدا کنید و آنرا از روی کلیپ های ویدیوئی با امانت تحریر و به نشر بسپارید، خدمت بهتر در زمینه انجام خواهید داد. البته مشخص در مورد همان سؤال، نه عمومیات و مسائل حاشیوی. به یقیین من و اکثر علاقمندان موضوع از این زحمت شما ممنون خواهیم شد و آنرا یک گام دیگر بسوی درک حقایق تاریخی می شماریم. این بود پایان تبادل نظر من با شما. با احترام


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 29.07.2014

احترامات برای داکتر صاحب کاظم !
ازینکه معلومات زیاد تر در مورد کابینه 5 ساله جمهوریت نوشته کردید تشکر میکنم.
در مصاحبه که با محترم داکتر حسن شرق داشتم آنها گفتند یک تعداد جوان های در قوای مسلح خواستار تحول بودند برای داود خان معرفی کردم در باره عضویت آنها در احزاب خلق و پرچم اطلاع نداشتم(؟)و چیزیکه واقیعت است باید این اعضا مخفی میبودورنه به رژیم شاهی هم تحت تعقیب قرار میگرفتند.
در آنرمان تصور نمیشد که این خلقی و پرچمی ها روزی به اینقدر جنایت برای مردم روا خواهد داشت و چاکر روس گردند.اینها متاسفانه در تمام فامیل ها رخنه کرده بودند.
وبسیاری آنها از مارکسیسزم و لنینیزم اندکی معلومات نداشتند از یک همصنفی در دوران دهه دیموکراسی پرسان نمودم چرا پرچمی شدی گفت" در میتنگ های حزبی دختران هم اشتراک میکنندهمرایشان دست میدهیم و خوب فشار میدهیم به همی خاطر میروم .." و از جنرالزاده های مترقی (؟) شما اطلاع دارید.
رهبرانشان با سخنان فریبنده شعار میدادند بعضی ها تصور میکردندهمین ها شا ید کشور را به شاهراه ترقی سوق دهد!!لذا آنقدر بد بینی زیاد وجود نداشت.
در مورد اینکه حسن شرق و جلالر عضو کی جی بی بوده کدام معلومات دقیق وجود ندارد.اما در باره نقش جنرال مستعنی که لوی درستیز در اوایل کودتا بود معلومات داده نشده؟
از اداره افغان جرمن آنلاین که زمینه آن را مساعد ساخته تا هموطنان دیگرهم درین بحث اشتراک نموده و وتیصره به غیر ازانحصار چند قلم بردست که فکر میکنند حقایق را مینویسند موقع داده میشود اظهار امتنان مینمائیم.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 29.07.2014

مضمون آموزنده و پر محتوای محترم هیرمند صاحب به بسی سؤالات جواب گفته نکات مبهم قانونی را به ارتباط تحولات کنونی روشن ساختند. ما همه می نویسیم که اعمال ضد قانون و مخالف روحیۀ قانون اساسی اما عالمی چون ف. هیرمند صاحب ضرورت است که جهات قانونی را توضیح نمایند.
کمال امتنان از شما.


اسم: صمد صاعد   محل سکونت: فنلند    تاریخ: 29.07.2014

با سلام های گرم،
مقاله ای پر محتوای جناب هیرمند را امروز به دقت خواندم. تشکر از شما که برای من امروز بسیاری مسائل روشن شد و امیدوار هستم درج مسائلی را که با این ظرافت و زیبایی از نگاه قانونی و حقوقی نوشته اید و سبب روشنگری افکار ذهن من و امثال من گردیده، بتواند اذهان دو کاندید که فعلاً بر سر اقتدار در جدال اند و هم ذهن رئیس جمهور بر سر اقتدار را روشن بسازد و خود متوجه گردند که با عمل نکردن بر قانون و مسائل حقوقی که اساس آن در قانون اساسی افغانستان درج است، سبب چه جفا های بر مردم و کشور ما گردیده و یا میشوند.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 29.07.2014

محققین که علاقه دارند میتوانند برای ازدیاد معلومات و شناخت بهتر داود خان و دوره 5 ساله جمهوریت از نوشته ها، نظریات، ویدیو ها مورخین و دانشمندان شناخته شده ذیل استفاده نمائید.
داکتر حسن کاکر، داکتر عبدالقیوم کوچی، داکتر رحیم شیرزوی داکتر صدیق نورزوی، داکتر جمیلی، داکتر اکرم عثمان، آقای مبارز ریس اتحادیه نویسندگان، عبدالرحمن پژواک، آقای سیستانی، انجنیر عطایی، انجنیر تواب آصفی، انجنیر افغان، داکتر رهین، داکتر ثریا خادم، آقای حسن ولسمل، محترم آصف وردک، آقای عنایت شریف ، داکتر صدیق پوپل، استاد نوحید، استاد حیدرزاد، استاد نگارگر، استاد کهزاد، استاد تورپیکی حیدری، داکتر نفیسه عبدالهد و...ما حاضر هستیم برای دسترسی به آن همکاری نمائیم.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2014

برادر عزیز و دانشمند جناب بارکزی صاحب سلام
ازهمه اولتر عید را تبریک میگویم و از خداوند صحت و خوشی شمارا خواهانم و قلم رسای شما همیشه فعال و برای علاج دردهای وطن در کار باشد.
مرا ببخشید که یک جمله شما را مورد تبصره قرار میدهم که نوشته اید: «اینکه یک حلقه ای از جوانان شامل یک تعداد چپی های طرفدار شوروی بدورش [شهید داؤد خان] حلقه زده بودند، شکی وجود ندارد، ولی این غلط است که بگویم کودتای 26 سرطان جزء برنامه های این گروه باشد».
سؤال اینست که چه انگیزه ها میتواند موجب کنار آمدن این دو قطب فکری در آن مرحلۀ حساس شود؟ آیا گروپ خلقی و پرچمی میتوانستند بدون کسب اجازه و استیذان مقامات شوروی و یا لا اقل سفارت آن کشور در کابل که صد ها ایجنت کی جی بی در آن مصروف کار بودند، به چنین اقدامی مبادرت ورزند؟
امید میکنم این دوسؤال را بیشتر مورد تحقیق و مطالعه قرار دهید و در یک فرصت مساعد، نه به این عجله نظر خود را بنگارید، زیرا اکنون مسائل وطن حاد است و باید توجه را بیشتر به آن مبذول داریم. ما برای بررسی موضوعات مهم تاریخی وقت کافی داریم. البته امید میکنم که شما مقالۀ تحقیقی مرا تحت عنوان "کودتای 26 سرطان 1352 ـ سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت" در پورتال افغان جرمن آنلاین مورخ 14 جولای 2007 مطالعه کرده باشید.
خداوند به قلم شما و تلاش شما در راه خدمت به وطن بیشتر توفیق عنایت فرماید. امید ما به سوی جوان آگاه مثل شما است. با احترام


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2014

برادر محترم آقای نوابی سلام
میخواستم معلومات ذیل را خدمت تقدیم کنم تا در مورد کسانیکه به حیث وزرا و شخصیت های دیگر در اردو و کابینه از ایشان نامبرده اید، برای شما روشن شود:
1 ـ در کودتای 26 سرطان کسانیکه اشتراک داشتند ، اکثریت شان در رده های پایان اردو قرار داشتند و کمتر کسی از رتب بالا در کودتا اشتراک داشت. اگرچه لست مکمل آنها به نشر نرسیده، ولی در حدود 125 صاحبمنصب از ترفیع «دو رتبه» برخوردار شدند و آنها کسانی بودند که عملاً در کودتا اشتراک کرده بودندکه بیشترین شان همان وابستگان آشکار و غیر آشکار خلق پرچمی بودند. یکی از دلائلی که گفته میشود دست شوروی در کودتا 26 سرطان دخیل بود، همین صاحبمنصبان پایان رتبه و متوسط رتبه بودند که به سهولت قابل جلب و جذب بودند.
2 ـ هنگامیکه چند روز قبل از کودتا جنرال عبدالولی از لندن به کابل آمد و از احتمال کودتا آگاهی یافته بود، او توجه را به صاحمنصبان عالی رتبه مبذول داشت و آنها را زیر کنترول و نظارت گرفته بود، بیخبر از آنکه کار بدست صاحبمنصبان خورد رتبه می چرخید.
3 ـ توجه کنید به اسمای 13 عضو کمیته مرکزی که اشخاص آتی شامل آن بودند: حسن شرق (شخص معلوم الحال منسوب به کی جی بی)، فیض محمد (حزب دموکراتیک خلق "ح د خ")، سیدعبدالالله ( مامور ملکی)، قدیر نورستانی صاحبمنصب پولیس ـ ترافیک)، پاچا گل وفادار (ح د خ)، عبدالحمید محتاط (ح د خ)، سرور نورستانی (ح د خ)، محمد یوسف فراهی، مولا داد، ضیأ مجید (ح د خ)، حیدر رسولی (دگروال متقاعد و فاقد قدرت در اردو) و خلیل (ح د خ).
از جمله اشخاص عامل مربوط اردو در کودتا یوسف فراهی و مولا داد غیر حزبی بودند و متعهد به داؤد خان، البته عبدالالله، قدیر نورستانی و حیدر رسولی در فعال ساختن اردو نقس بسیار نداشتند و آنها نیز از منسوبان داؤد خان بودند
4 ـ از جمله اعضای کابینه که شما نام برده اید، اکثر شان بعدتر عضویت کابینه را حاصل کرده اند:
ــ حسن شرف، معاون صدارت از 1973 تا 1975 و بعداً عبدالالله به جای او مقرر شد از1975 ال 1978
ــ عبدالالله از 1973 الی 1978 وزیر مالیه
ــ حیدر رسولی ، وزیر دفاع از 1977 الی 1978 (قبلاً پست وزارت دفاع را داؤد خان به عهده داشت (البته پست وزارت خارجه را نیز)
ــ قدیر نورستانی، وزیر داخله از 1975 الی 1978 (قبل از او فیض محمد وزیر داخله بود)
ــ وفی الله سمیعی، وزیر عدلیه از 1977 الی 1978 (قبلاً داکتر عبدالمجید)
ــ عبدالکریم عطائی، وزیر مخابرات از 1975 الی 1978 (قبلاًعبدالحمید محتاط از 1973 ال 1975)
ــ ابراهیم مجید سراج، وزیر معارف در سال 1977 الی 1978 (قبلاً پوهاندقیوم وردک و قبل ازآن نعمت الله پژواک از 1973 ال 1974)
ــ تواب آصفی، وزیر معادن و صنایع از 1975 الی 1978 (قبلاً پوهاند قیوم وردک از 1973 الی 1975)
ــ عزیز الله واصفی، وزیر زراعت از 1975 الی 1978 (قبلاً جیلانی باختری از 1973 ال 1975)
ــ علی احمد خرم، وزیر پلان از 1974 الی 1977
ــ جمعه محمد محمدی، وزیر آب و برق از 1976 الی 1978
ــ عبدالله عمر ، وزیر صحت عامه از 1976 الی 1978 (قبلاً نظر محمد سکندر، وزیر صحیه از 1973 الی 1976)
ــ محمد خان جلالر، وزیر تجارت از 1974 الی 1978 (این شخص مضنون به همکاری با کی جی بی میباشد، چناچه در حکومت کمونیستی هرگز زندانی نشد)
ــ غوث الدین فایق وزیر فوائد عامه و عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و کلتور و سید عبدالالله وزیر مالیه سه وزیری بودند که از 1973 ال 1978 به عین مقام باقی ماندند.
ــ غلام صدیق محبی، وزیر تحصیلات عالی از 1977 الی 1978 (این وزارت جدیداً در سال 1977 تشکیل گردید و محبی که قبلاً رئیس پوهنتون کابل بود و از هواداران به ح د خ، به اثر تضمین پوهاند قیوم وردک به آن مقام مقرر گردید و در زمان حکومت کمونیستی نه زندانی شد و نه بکاری گماشته شد)
با توضیحات فوق معلوم میشود در پست های اول کابینه بیشتر منسوبین ح د خ اشتراک داشتند که اکثر شان بعد از یکی دوسال از آن پست ها برکنار شدند. اینکار آغاز تصفیه داؤد خان بود که نه به یکبارگی ، بلکه قدم بقدم عملی گردید و بجای آنها اشخاص مسلکی و غیر حزبی را جانشنین ساخت. این اقدام دلیل دیگریست که داؤد خان میخواست حکوکت را از وابستگان و هواداران شوروی تصفیه و تخلیه کند و بجای آنها اشخاص مسلکی و ملی را بکار بگمارد.
سهو شهید داؤد خان این بود که در تصفیه اردو کمتر توجه کرد و به اشخاصی موقع داد تا به دلایل گوناگون تصفیه اردو را اغماض کردند و حتی بعضی از آنها دوباره به مقام های حساس گماشته شدند.
امید است بااین توضیحات مختصر شما متوجه حقایق آنوقت شده باشید واول مطالعه کنید، بعد بنویسید. با احترام


اسم: نجيب الله باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 29.07.2014

درين شكي وجود ندارد كه سردار شهيد داود خان كه نمي خواست كسي برايش لقب سر داري را بكار ببرد امروز سردار دل هاي افغانهاي وطندوست شده است.
سردار داود خان شهيد يك شخصيت بي نظير پاك، عاشق وطن و آزادي، شيفته اي ترقي و شگوفايي افغانستان، عادل و دشمن خاينان و فروخته شده گان بود. داود خان شهيد در شهامت و غيرت همتا نداشت.
اعليحضرت باباي ملت هم صداقت، شهامت و ميهن دوستي سردار شهيد را تائيد نموده است ولي از اقدامات عجولانه و احساساتي سردار شهيد راضي نبود.
اينكه يك حلقه اي از جوانان شامل يك تعداد از چپي هاي طرفدار شوروي بدورش حلقه زده بودند شكي وجود ندارد ولي اين غلط است كه بگويم كودتاي ٢٦سرطان جزء برنامه اي اين گروه باشد.
اين هم حقيقت دارد كه اين كودتا اگرچه به نيت تحول، رفاه و آسايش افغانستان صورت گرفته بود ولي زمينه ساز مداخلات أجانب و بدبختي بعدي افغانستان شد. من به ياد دارم چند سال قبل در يك برنامه اي اختصاص از طريق راديوي بي بي سي در مورد كودتاي ثور به نشر رسيد و در آن يك صداي را از صحنه اي لويه جرگه اي كه در آن سردار شهيد به حيث رئيس جمهور انتخاب شد. در يك قسمت آن تره كي قرار ذيل از داود خانت تشكري مي كند،
تره كي: تشكر ازينكه دروازه ها را به روي ما باز كردين...
سردار شهيد به جوابش مي گويد: افغانستان يك كشور مستقل بوده و هيچگاه دروازه هاي براي هيچ تجاوز گر باز نخواهد شد... درين جا چيزي را داود خان در دل داشت إبراز نمود ولي حوادث متعاقب نشان داد كه تره كي راست گفته بود و سردار شهيد صرف احساسات و نيت پاك و وطن دوستي اش را در جواب تره كي إبراز كرده بود نه واقعيت عيني زمان را...

تشكر


اسم: Ghaznawi Ghilizai   محل سکونت: Virgini USA    تاریخ: 29.07.2014

خواهر محترم و مبارز ملالی موسی نظام
در تاریخ ۴۰ سال معاصر افغانستان شخصیت ملی چون شهید داود خان عرض اندام نکرده است. کمونیست ها وی را شهید کردند و اخوانی ها با تاریخ نویسی غیر واقعبینانه خود وی را ناجوانمردانه متهم به کمونیست بودن کرده اند. شاید یک دلیل قضاوت عنصر ملی مثل شما در مورد داود خان شهید تحت تاثیر بودن شما از سید قاسم رشتیا دشمن قسم خورده شهید داود خان باشد. نقش رشتیا و برادرش صدیق فرهنگ در تخریب داود خان در زمانش (به صورت مثال جا دادن ماده ۲۴ درقانون اساسی ) و تحریف تاریخ بعد از شهادت داود خان مثل روز روشن است.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 29.07.2014

بعداز تقدیم احترامات به خانم ملالی نظام!
مضمونی اخیرتان راخواندم متاسفانه سوالهای بنده را در مورد صاحب منصبان عالی رتبه رژیم داود خان پاسخ ندادید . شما باید از معلومات ارائه شده بنده استفاده میکردیدواگر آن نوشته ها مورد توجه تان قرار نگرفت از ویدیوی محترمان آقای فروغ سر پرست وزارت پلان و انجنیر صاحب عبدالکریم اعطایی در (یو تیوب )استفاده میکردید.
طوریکه قبلا نوشته بودم که هیچ فرد از اعضای احزاب خلق و پرچم در راس قطعات نظامی نبوده و تمامااشخاص وطنپرست در کابینه وزرا شامل بودند که انجنیران ورزیده مانند آقای اعطایی وزیر مخابرات، محترم محمدی وزیر آب وبرق،آقای تواب آصفی وزیر معادن صنایع نام برد. و همچنان وزرای وطنپرست دیگری مانند وزیر پلان آقای خرم و آقای فروغ، وزارت تعلیم و تربیه ابراهیم مجید سراج. در وزارت عدلیه وفی اله خان و داکتر عبدالمجید. در وزارت فواید عامه انجیر غوث الدین فایق در اطلاعات کلتور پوهاند نوین(مدیر مسول جریده ترجمان)در وزارت صحت عامه عبداله عمر. در تجارت جلالر. وزیر داخله نورستانی وزارت دفاع رسولی . وزارت مالیه سید عبدالاله ..خلاصه این همه برای رفاه مردم کوشش میکردندو روز بروز وضع اقتصادی مردم یهتر شده میرفت. و سه نفر از وزرای خلقی و پرچمی که در اردو نفوذ کرده بودند (اعضای مخفی خلق و پرچم بودند)که بعد ار شناسایی از پست وزارتخانه هاسبکدوش شدند).
خلق وپرچم با استفاده ار دیموکراسی استفاده اعظمی برای حزب خود نمودند. لذااین دوره ده ساله باعث رشد این احزاب و منجر به کودتای 7 ثور شد واگر داود خان کودتا نمیکرد چند سال بعداین تغیر توسط چپی ها آمدنی بود.
و باید متذکر شد افغان های هم بودند در ظاهر بیطرف که در رده های بلند با رژیم کمونیستی همکاری نمودند(فرهنگ، روان فرهادی، فاروق سراج (برادر امان اله خان)و....) و به بسیار افتخار از دوستی شان حکایه میکردند. واشخاصی دیگری بخاطر چوکی و مقام به هر دهلی آنها رقصیدند و امروز در عقب میگروفون های نلویزیون و نوشته ها بر ضد آن رژیم خود را قلمداد مینمایند.
لذا خانم نظام از چند نوشته جنرال های شاهی که با کودتای چند نفر خورد ظابط در خواب غفلت بودند و بعدا از کار برطرف شدند اکتفاننماید به معلومات خود بیافزایدو عقده های شخصی را کنار گذاشته واقیعت ها را بنویسید.
ازمحترم عبدالرحمن پژواک ( خدا کند به آن آشنایی داشته باشید) نقل قول میکنم ( بعد از وزیر اکبرخان شخصیتی وطنپرستی مانند داود خان سراغ ندارم). بااحترام


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 29.07.2014

خواهر گرامی و دانشمند محترمه ملال موسی نظام سلام
اولتر از همه عید سعید فطر را برای شما و همه دوستان عزیز پورتال و هموطنان گرامی و کافه مسلمانان جهان تبریک عرض کرده از خداوند متعال صلح و ثبات را در کشور و همه جهان خواهانم.
نمیخواهم عرایض خود را با نوشتن یک مقاله جوابیه خدمت تقدیم دارم، بلکه با استفاده از همین ستون و با اختصار کامل چند موضوع را خاطر نشان می سازم:
1 ـ موضوع کودتای 26 سرطان، علل و انگیزه های آن مغلق بوده و آنقدر ساده نیست که فقط در جنگ قدرت بین دو پسر کاکا (عبدالولی و داؤد خان) خلاصه شود.
2 ـ اینکه شما ادعا کرده اید که عبدالولی می خواست خلقی و پرجمی را ریشه کن سازد، یک نکته جالب و اما بسیار قابل غور است، زیرا در ده سال مشروطیت آنقدر که خلق و پرچم فعال گردیده بود، در هیچ دوره قبل نظیر نداشت (به شمول دوره ده ساله صدارت داؤد خان). لذا اگر عبدالولی که همه قدرت نظامی و حتی ملکی در زیر نفوذ او بود، میخواست جلو آنها بگیرد، متأسفانه در عمل هیچ کاری در زمینه انجام نداد و روزبروز خطر آماده شدن این جریان را برای تصاحب قدرت بیشتر محسوس میگردید.
3 ـ یگانه دوره طی دهه مشروطیت که شوروی موقف خود را در خطر دید، دوره شفیق بود و اما در دوره های صدارت دیگران دوستی و کنار آمدن ها با شوروی در حد اعلی بود.
4 ـ تضعیف روز افزون نفوذ داؤد خان در اردو به وسیله عبدالولی در دهه مشروطیت او را گنجی قرار داد که به اتکای خود نمیتوانست در راه اندازی کودتا اقدام کند، مگر آنکه در قدم اول با کسانی ائتلاف کند که میخواستند برطبق هدایت شوروی بری براندازی سلطنت کودتا کنند.
5 ـ داؤد خان فکر کرد که با همکاری آنها وقتی یکبار بقدرت برسد، آنگاه میتواند با تصفیه آنها یک حکومت ملی را تشکیل دهد.
6 ـ در مورد حسن شرق برای همه واضح بود که او و یک تعداد دیگر نقاب در چهره زده بودند و اصلاً گماشتگان کی جی بی بودند. داؤد خان از او و او از داؤد خان استفاده کردند.
7 ـ اگر شما مطلع باشید، میانه داؤد خان و حسن شرق بعد از یک سال رو به خرابی گذاشت که بعداً این وضع علنی گردید.
8 ـ در مورد قضاوت بر دورۀ داؤد خان متأسفانه بسا شخصیت های مهم که در دوره سلطنت در مقام بودند، طبعاً نظر شان متفاوت خواهد بود.
9 ـ یقیین است که داؤد خان شهید مثل هر انسان دیگر مرتکب بعضی اشتباهات گردید، بخصوص در انتخاب همکاران و نیز سست حرکت کردنها و بیش از حد اعتماد کردن بر بعضی ها، بخصوص شناخت بعضی چهره ها ی نقابدار و غیره
10 ـ در سقوط داؤد خان ، ولو چرخش او تدریجی بود، بازهم شورویها میدانستند که ادامه کار داؤد خان عین نتایج را بار خواهد آورد که از ادامه کار شهید شفیق متصور بود. لذا رژیم او را نیز به عین سرنوشت گرفتار کردند.
خلاصه عرض شود که نمیتوان یک برهه مهم تاریخ را در یک پراگراف و یا یک مقاله گنجانید و باید در زمینه تحقیق بیشتر صورت گیرد و بهر حال از قضاوت های قبلی و انفسی ساختن قضایا باید پرهیز کرد.
خواهر عزیز شما هم بکوشید در زمینه بیشتر تحیقیق کنید و نتیجه مفصل تحقیقات خود را بنگارید و من هم و دیگر محققان محترم نیز. با این مختصر بحث را روی موضوع خاتمه میدهیم شاد و موفق باشید با حترام


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 28.07.2014

حلول عید سعید فطر را به دوستان و مردم مسلمان افغان در همه اکناف جهان تبریک میگویم.
خاصتاً در این لحظه صحنه های دلگیر و خفه کنندۀ زندگی مردم معصوم افغان که در گرو حکام ظالم و جابر گرفته شده اند، خاطرم را پریشان ساخته و یک بار دیگر مرا به ناتوانی و ضعفم متوجه میگرداند که کمترین خدمت و کمکی در التیام درد و رنج های مردم عزیزم کرده میتوانم.
با اعتراف به ناتوانی خود راه دیگری سراغ نکرده دست دعا به درگاه خدواند بالا میکنم که به حال مردم و وطن ما رحم کند و ازاین دردهای چندین دهه نجات شان دهد. آمین
یاددهانی: دیدن پیام ملاعمر در رأس اخبار روز عیدم را مکدر گردانید. کاش نمی بود.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 28.07.2014

ایام فرخندۀ عید فطر را برای هیأت محترم تحریریۀ پورتال وزین و معتبر افغان جرمن آنلاین، همکاران محترم و خواهران و برادران هموطن از صمیم قلب تبریک و تهنیت گفته برای هر یک و خانواده های محترم و نجیب شان سلامتی و سعادت آرزو می نمایم.
به دربار ایزد متعال، خداوند عادل، دانا و بینا و دادرس توانا با تضرع دست دعا بلند کرده استدعا می نمایم که در این عید سعید به همه رنج های ملت غم کشیده ، مصیبت دیده و مظلوم افغانستان پایان بخشیده و با کوتاه ساختن دستان مفسدین فی الارض، جانیا ن و دهشت افگنان از زندگی شان سرور و شادمانی را برای شان تحفه داده، صلح پایدار آسایش و آرامش را در دیار شان برقرار گرداند.


اسم: سامیه اصیل   محل سکونت: Canada    تاریخ: 28.07.2014

خواهر عزیزم خانم وهاب واصل گرامی سلام میرسانم
مقالات و نوشته های پر بار تان را همیشه میخوانم، لذت میبرم و از آنها می آموزم.
اینبار موضوع مقالۀ تان زیر عنوان " تغییر و تحول در نوشتن مقالات از دیروز تا امروز " خیلی به دلم چنگ زد. واقعاً نکتۀ خوبی را متوجه شده مورد بحث قرار داده اید. جای بسیار خوشبختیست که امروز از برکت بوجود آمدن انترنت و سهولت های تکنالوژی برای ما همچو امکاناتی میسر شده است و هم روز تا روز متوجه میشویم که الحمدالله هموطنان ما هم به این رسالۀ با اهمیت بیشتر دسترسی پیدا میکنند که سبب رشد ذهنی و تنویر فکر و اندیشۀ شان میگردد. آرزو دارم این طرز تفکر، جر و بحث های بدون دَو و دشنام مانند، کنایه گفتن و اهانت و تحقیر که بد بختانه عشق ، صفا، مروت ، شفقت و حرمت را از سینه ها زدوده و جای شان را به کینه توزی ها مبدل کرده است از همین نکته، دو باره به یک احترام متقابل ، در همه حالات و جهات فکری ، ذهنی، قومی و مذهبی رعایت شود.
دست مزن ! چشم ، ببستم دو دست
راه مرو ! چشم ، دو پایم شکست
حرف مزن ! قطع نمودم سخن
نطق مکن ! چشم ، ببستم دهن
هیچ نفهم ! این سخن عنوان مکن
خواهش نا فهمی انسان مکن
لال شوم ، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)
این یک حقیقت مبرم است که دست و پا ، دهن و زبان کسی را میتوان بست ولی فکر و ذهن و عقل هیچ فردی را به کنترول در آورده نمیتوانیم بنا" ،هر فرد را به حیث یک انسان آزاد، نخست دارای نورم ها و ارزش های فردی و بعد اجتماعی دانسته به او وقت و حق داده شود تا افکار ش را تبارز دهد، بعد گفته های همدیگر را با کمال حوصله مندی گوش داده در صورت لزوم با دلیل و برهان یا قناعت کنند و یا قناعت بدهند که اختیار این روش در صورت تمرین با همدیگر جامۀ عمل خواهد پوشید. "هیچ عملی، بدون عکس العمل نخواهد ماند، پس احترام می باید تا محترم بمانیم.
عفو تقصیرات از بزرگواران ، با حرمت فراوان.
سامیه اصیل


اسم: یلدا کرزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.07.2014

استاد عزیز محترم سیستانی صاحب، درین روزها همه نویسندگان تقدیر و تمجید از آثار گرانبهای قلمی و نوشتها و زحمات بیشایٔبه وشجاعت ومتانت ات که نمایانگرافغانیت است زیاد نوشتند وتبصره کردند که قابل قدراست.
این مؤفقیت را برایت صمیمانه تبریک میگویم. نوشته محترم استاد کاظم را خواندم نهایت عالی، صادقانه و پر از محبت است.

داکترصاحب یک شخصیت بینظیر و ملی است خداوند برایش صحت وعمر طویل اعطا کند. خواهرت یلدا بشما افتخارمیکند !


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 25.07.2014

داکتر صاحب کاظم احترامات مرا بپذیرید!
شخصیت و دانش شما به همه واضع بوده ما همیشه از نوشته های شما استفاده می نمایم درینکه شما ریس فاکولته اقتصاد با علمیت و دانش تان مطابقت داشت جای شک نیست مقصدم آن نبوده که شما بخاطر فعالیت حزبی آن کرسی را حاصل نموده اید. متاسفانه بعضیها از نوشته های شما برداشت درست کرده نمیتوانند.و منبع را به نوشته های شما راجع میسازند.منتظر کناب تان درین موارد هستیم . موفقیت تانرا میخواهم.


اسم: نجيب الله باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 25.07.2014

امروز دو فاجعه إنساني و دو عمل وحشيانه در جهان صورت گرفته است.
١- رژيم خون خوار اسرائيل بر يك مكتب كه به مركز پناه جويان فلسطيني تحت قيموميت ملل متحد تبديل شده بود، حمله كرده و حد اقل پانزده تن از غير نظاميان شامل أطفال و زنان را شهيد نمودند.
٢- أفراد منسوب به طالبان در ولايت غور افغانستان يك بس را كه از يك محفل عروسي به سوي كابل روان بود توقف داده همه مسافران را كه تعداد شان به شانزده تن مي رسيد، مورد رگبار قرار داده و به شهادت رسانيده است. در بين مقتولين نو عروس، خواهر و مادرش هم شامل بودند.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 25.07.2014

بعد از تقدیم احترامات!
در اولین کابینه بعد از کودتای 26 سرطان 3 وزیر فیض محمد وزیر داخله، محتاط وزیر مخابرات، پاچا گل وفادار وزیر سرحدات که در کودتا سهم داشتند که بعد از شناسایی که به گروپ خلق ارتباط داشت بعد از چند ماه از کار برطرف و به سفارتخانه ها به کار گماشته شدند. در وزارت زراعت جیلانی باختری که از رده های پائین حزب پرچم بود از کار برطرف گردید.(باید متذکر شد در آنوقت کسی هم نمیدانست که این احزاب آنقدر خائن و آدمکش خواهند بود و بعضی از همان جنرال های دوره شاهی فرزندانش بودند) و اشخاص ملی، وطنپرست، جواان و فعال و کار کن به کار گماشته شدند که تغیرات بزرگ در تمام عرصه ها به وجود آمد که میتوانید از مصاحبه محترم آقای عبدالعزیز فروغ سرپرست وزارت پلان که در یوتیوپ موجود است استفاده کرد و بسیاری آنرا دوره طلایی افغانستان میدانند.
متاسفانه با کودتای 7 ثور توسط صاحبمنصبان خورد رتبه خلقی وطنجار تورن فرقه 8، گلابزوی و تنی خورد ظابط و قادر که در کودتای 26 سرطان سهم داشت و غیر حزبی بود به ریاست مسلخ عسکری مقرر گردید و عقده برداشت به حزب خلق پیوست که آنهم عضو مخفی بود بعدا به معاونیت قوای هوایی مقرر شد با وجودیکه در 7 ثور زندانی شد بطور مرموزی فرار کرده قومندان هوایی که شخص وطنپرست بود با تقریبا صد نفر شامل پیلوت های وطنپرست به شهادت رسیدند و به صورت مرموز به قوای هوایی دسترسی پیدا نمود که باعث موفقیت کودتا گردید. وگرنه وطنجار در حالت عقب نشینی بود باید متذکر شد جگرن رفیع و عمر جنرالزاده(پرچمی) از کودتا خبر نداشتند در همان روز با خلفی ها پیوستند که عمر در پیش ارگ مردار گردید این بود تا اندازه واقعیت ها.
خانم نظام! بعضی کتاب های مثل آقای رشتیا تحریر نموده که نوشتند تمام صدراعظم ها در باره کابینه از بنده مشوره میگرفتند من نام وزرا آنرا مینوشتم بعد شاه مرا میخواست بیا کابینه صدراعظم ساخته نظر بدهید میدیدم که همان ورقی بود که من آنرا برای صدراعظم داده بودم یعنی ده سال دوره دموکراسی همین نویسنده همه کاره بود و بس .و یا چند ورق که جنرال های که چوکی خود را از دست داده بودند اکتفا ننماید و نوشته های داکتر صاحب کاظم را هم درک کرده نتوانستید طوریکه موصوف در فوق تذکر داده اند.
این نوشته شاید کسانیکه میخواهند از حقایق آگاه شوند کمک کرده باشم.

با عرض احترام.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.07.2014

برادر محترم آقای عبدالله نوابی سلام
قضایای افغانستان چه در گذشته و چه درحال دارای پیچیدگی های زیاد است و تحلیل و بررسی آن ایجاب غور و دقت را میکند. متأسفانه امروز هستند کسانی که مسائل را از دریچه قومی، زبانی و مذهبی دیده و قضاوت های شان نیز تحت الشعاع همین طرز دیدها قرار دارند.
یک محقق که میخواهد در مسائل مغلق تاریخی قضاوت کند ، نخست باید بسیار تحقیق و تتبع نماید، نه اینکه روی احساسات و منسوبیت ها به اینسو و آنسو.
دربسا مسائل که اسناد لازم در دست نیست، محقق نمیتواند قضایا را نسبت فقدان اسناد معتبر از بررسی مبرا دارد و در گوشۀ فراموشی بسپارد، بلکه وظیفه دارد تا روی شواهد ضمنی و معقولیت ها در جستجوی حقایق برآید و حوادث را که نشانه های یک رویداد مرموز و مغلق نشان میدهند، پارچه پارچه پیدا کند و مثل یک معمای مصور (پزل) پهلوی هم بگذارد و آنوقت شکلی که از آن بدست می آید، میتواند در روشن ساختن قضایای مغلق تاریخی کمک کند و از روی آن فرضیه ها را میتوان ارائه کرد که شاید بسیار قرین به واقعیت ها باشند. طور مثال در مقاله «کودتای 26 سرطان 1352 ـ سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت» که این کمینه آنرا در ماه جولای 2007 به رشته تحریر در آوردم، همین شیوه را در پیش گرفتم و کوشش کردم در آغاز بحث سؤالها را مطرح سازم و بعد به آن سؤالهای تا حد شهود و امکان جواب بگویم و دراخیر از آن نتیجه گیری کنم.
اینکه شما فرموده اید که من در جوانی به ریاست پوهنحی اقتصاد در زمان شهید داؤد در سال 1354 مقرر شدم، شما میدانید که در آن تاریخ موضوع تشکیل «حزب انقلاب ملی یا ملی غورحنگ» مطرح نبود، بناً مقرری من به آن ارتباط نداشت، بلکه به اساس فعالیت های که در سیستم کریدت در آنجا با جمع دیگر انجام دادم، تأثیر بر این مقرری داشت. به هرحال من داؤد خان شهید را یکی بزرگمردان تاریخ معاصر کشور میدانم و خدمات شان را بخصوص در احیای اقتصادی کشور در دوره صدارت بسیار ارج می گذارم و شهادت ایشان را با خانواده از صغیر تا کبیر شباهت به شهادت شهدای کربلا میدهم و اگر صادقانه بگویم در تاریخ قرن بیستم افغانستان بعد از شاه امان الله غازی ، شهید داؤد خان دومین شخصیت بزرگ افغانستان است و اگر عمر باقی باشد، ممکن در اطراف خدمات شایسه او کتابی بنویسم که در آن بازهم قضاوتم آفاقی و به روی حقایق استوار خواهد بود. با احترام

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 25.07.2014

یک توضیح لازم:
وقتی مقاله «نگاه مختصر بر زندگی آخرین پادشاه افغانستان» را چند روز قبل می نوشتم و در ختم تحت عنوان فرعی «سقوط سلطنت دراثر کودتا» را به حیث پایان کار سلطنت تذکر دادم، میدانستم که ذکر نقش وابستگان خلق و پرچم با شهید داؤد خان در کودتای 26 سرطان 1352 یک بحث مورد مناقشه و نهایت دقیق است و لذا لازم دانستم به منظور وضوح مزید، مقالۀ دیگر خود را با ذکر لینک آن علاوه کنم تا نظر خاص مرا متفاوت از نظر دیگران واضح سازد.
تفاوت نوشته من پیرامون چگونگی کودتا 26 سرطان با مقالاتی از نویسندگان دیگر از جمله مقالۀ محترمه خانم ملال موسی نظام که خود یک شخصیت صاحب نظر و دانشمند میباشند، دراین است که ایشان داؤد خان شهید را با گروپ خلقی و پرچمی مشمول کودتا دریک جمع بسته کرده اند و به انگیزه های کودتا کمتر تماس گرفته اند، درحالیکه مثل روز روشن است که داؤد خان یک مسلمان متقی و پرهیزگار و یک شخصیت بسیار ملیگرا بود. اینکه چگونه این دو قطب فکری برای نیل بیک هدف دست بکار شدند، سؤال اساسی است که لازم به موشگافی دقیق و مستند دارد. روی هین دلیل بود که من مقالۀ «کودتای 26 سرطان ـ سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت» را در جولای 2007 نوشتم و به تحلیل بسا نکاتی پرداختم که تا آنوقت کمتر در رسانه ها و نوشته های محققان افغان و خارجی به آن شکل بیان شده بود. داؤد خان در آن موقع در غیاب پادشاه نمیخواست کودتا کند ، ولی یک تعداد نظامی های وابسته به خلق و پرچم به هدایت مسکو تصمیم به کودتا داشتند و خواستنداز وجود داؤد خان به حیث یک شخصیت شناخته شده ملی و بین المللی استفاده نمایند و آنها داؤد خان را در برابر یک عمل انجام شده قرار دادند و گفتند که قیام میکنیم، اگر خودت میخواهی ما خودت را درنقش رهبر کودتا می پذیریم. داؤد خان که از مدتها قبل طالب قدرت بود، به دو دلیل این نظر را قبول کرد: یکی رسیدن به قدرت و دیگر نجات افغانستان از سلطه کمونیست ها. او دراین فکر بود که بعد از یک مدت به تصفیه خلقی و پرچمی اقدام نموده و آنها را از قدرت بیرون کرده و یک حکومت ملی را تشکیل خواهد داد و آنچه را موسی شفق مرحوم در نظر داشت، به زعامت خود پیش خواهد برد. البته داؤد خان چندی بعد در مورد تصفیه خلقی و پرچمی بسیار به بطالت عمل کرد و به کسانی موقع داد که نقاب تذویر به رخ کشیده بودند، درظاهر فدائی داؤد خان ، ولی در باطن وظیفه داران کی جی بی بودند و آنها بودند که فاجعه ثور را زیر قیادت سفارت شوروی براه اندختند.
کسانیکه میخواهند در این موضوع به آنچه را من نوشته ام، وارد شوند، لطفاً اصل مقاله مرا در زمینه که لینک آن در ذیل «نگاه مختصر بر زندگی آخرین پادشاه افغانستان» درج گردیده است، به دقت مطالعه فرمایند تا متوجه تفاوت نظر من با دیگران شوند.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.07.2014

خانم محترم موسی نظام!
اول سوال های که از شما کرده بودم درباره خلقی وپرچمی په رتبه و کدام قطعه قومندان بودند یک مثالی داده نتوانستید.باز هم متذکر میشوم در هیچ فرقه افغانستان آنها در راس نبودند و رتبه های کم داشتندو همچنان اعضای حزب در قوای کسلح همه مخفی بودندو باید شناخته نمیشدندو داودخان هم اینها را بنام پرچمی وخلقی نمیشناخت . در 5 سال جمهوریت تماما در رده های بالا صاحب منصبان رژیم شاهی و حتی لوی درستیز هم دوباره به کار گماشته شد. هر افغان باید اضافه تر از350 صاحب منصب عالی رتبه توسط خلقی ها وپرچمی هابه روز اول کودتای منحوس ثور به شهادت رسیدسر تعظیم فرو آورد.وحتی یکبار تره کی بخانه داود خان رفته بود سوالی کرده بوداز داودخان راجع به شناختن خداوندکه او عصبی شده و حسن شرق گفت دیگر این شخص پیش مه نیاورید.
داکتر صاحب کاظم هم درآن رژیم به جوانی بریاست فاکولته اقتصاد رسیدند و یکی از اعضای فعال حزب غورزنگ ملی بود و چمد سال پیش بعد از تمجید از داود خان و رژیم جمهوریت شهادت او را با شهادت حضرت امام حسین مقایسه نمودکه ویدیو های آن موجود است .لطفا بگذریم از عقده های شخسی اگر مقاله به دسرس عامه قرار میدهیم.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.07.2014

جناب محترم کاندید اکادمسین سیستانی صاحب!

لطف ، محبت، تشویق و قدر دانی شما از نقد من بر نوشتۀ جناب داکتر سید عبدالله کاظم خود مظهر فهم، دانش و وسعت نظر شما است و کمال مسرت دارم که این پدیدۀ ناچیز من مورد ستایش شخصیتی چون شما قرار می گیرد. علمای افغان در هر رشته مایۀ افتخار ما بوده سرمایه های معنوی کشور اند. در مملکت نادار و فقیری چون افغانستان رسیدن به درجات عالی و گرفتن سند دکتورا از یک پوهنتون خارحی به لسان دیگر کار ساده نبود.
دو نواسه دارم که با من یکجا زندگی می کنند و هردو شاگرد مکتب اند و مشاهده می کنم که تکنولوجی امروزی تا جه حدی آموزش را سهل گردانیده و افق کاوش و تحقیق به چه پیمانه فراخ است و مشکلات با فشار دکمه حل گردیده منابع و مؤاخذ به سادگی قابل دسترسی است. من غبط این غنای امکانات را می خورم و دشواری های شاگردی خودم بیادم می آید..
سالها قبل که در امریکا شاگرد بودم، استاد مضمون چندین کتاب را بحیث مؤخذ پیشنهاد می کرد و در کتابخانۀ پوهنتون بالای این کتاب ها هجوم خاص بود و یا اکثراً قبلاً گرفته شده بود، آدرس گیرندۀ آخری را پیدا و کتاب را برای چند ساعت از او قرض گرفته و فصول مورد نیاز را با پرداخت پول فوتو کاپی کرده در یک پهلو دکشنری انگلیسی به فارسی قرار داشت و کنار دیگر پیالۀ چای و شب زنده داری تا کاغذی را با تایپ نوشته برای اصلاح به مشاور خود می سپردیم.
ولی محصل هر درجۀ علمی در حهان امروز رنج این همه محدودیت ها را نمی کشد.
از این جاست که داکتر ما ، محقق ما و پروفیسور ما واجب الاحترام است محصوصاً ذوات محترمی که با تکالیف صحی دین علمی و مسلکی خودرا ادا کتاب ها می نویسند و در موارد مختلف تحقیق می نمایند و برای استفادۀ عوام قرار می دهند. قوت دانش بر مأیوسیت های غربت و محرومیت های جلای وطن غلبه نموده با قبول همه مشکلات مسؤولیت خود را در برابر وطن و وطندار ادا می نمایند.
با عرض احترام و امتنان، با آرزوی صحت تان، در کار های علمی تان مؤفق باشید


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 24.07.2014

آقای محترم عبدالله!
امریکایان می گویند بر شیر ریخته بر زمین گریه سودی ندارد. من را توصیه به افزایش معلومات نفرمایید که من از زیره و پودینۀ اسرار این کودتا اطلاع دارم. داؤود خان به شهرت و اعتبار شخص خود در جامعه اتکاء نکرد ، شاید هراس کهن سالی ویا فریب خوردن ویا دست قوی نا مرعی ذیگر عامل هم پیمانی او با پرچمی ها و خلقی ها بوده باشد،آنانی که به خواب نمیدند که زمینۀ بقدرت رسیدن شان توسط یک شخص ملی گرا و مسلمان مثل داؤود خان در مملکت میسر شود ورنه راه رسیدن این قماش در مملکتی چون افغانستان بسیار دراز بود. شاید داؤود خان فکر می کرد که این ها دست پرورده های نمک شناس و با پاس جناب شان بوده در تطبیق برنامه های اصلاحی با وی همکاری می کنند. ولی آنها به فرمان بادار اصلی راه معین را می پیمودند و از موجودیت بعضی اشخاص ضعیف غلنفس در پهلوی داؤود خان استفاده نموده در بین جمهوریت داؤود خان حکومت خویش بنا نهادند و طرح به کنار کشیدن داؤود خان را داشتند.
فهرست قوماندانان قطعات اردو نزد من موجود نیست ولی قادر توسط مرحوم رسولی حمایه و دوباره به قوای هوایی آورده شد.
از سهم فعال حزب پرچم و خلق در کودتای محمد داؤود خان نمی توان انکار کرد این یک حقیقت است. پرچمی ها بهترین اشخاص نخبه، دانا و اهل فن و دانش را به اتهام همکاری به نظام شاهی از کار برکنار و بعضی را تحت تعقیب قرار دادند. این اشخاص قرابت خانوادگی با اعلیحضرت نداشتند بلکه اکثراً اولاد خانواده های نادار افغان بودند که از پول این ملت تحصیل و عالی ترین درجات علمی برای خدمت وطن آمده بودند. کمونیست ها در جمهوریت می خواستند دولت را از وجود جمیع وطن پرستان پاک کنند و این دسایس سر آغاز بسی بدبختی های این وطن بود.
شاه نزول این سانحه رسیدن داؤود خان به آرزوی دیرینه اش یعنی قدرت و مؤفقیت کمونیست ها برای بقدرت رسیدن از نیم راهی.
آقای عبدالله×
احساسات شما قابل قدر است ، نگذارید بر قضاوت شخصی چون شما که هر روز مطلبی می نگارید غلبه کند. گرچه تبصرۀ شما متوجه خانم ملال نظام بود ولی من سکوت را در چنین مسائل گناه میدانم و حق ابراز نظر به خود دادم.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.07.2014

آقای وهاب !برای ازدیاد معلومات تان بی افزایم اول محترم مستغنی یرای مدتی لوی درستیز یودند بعد دگر جنرال عبدالعزیر شخصی مسلمان و وطنپرست در پهلوی غلام حیدر خان رسولی که وزیر دفاع بود به شهادت رسید. هیچ یک خلقی و پرچمی در راس فطعات در تمام افغانستان در دوره 5 ساله جمهوریت نبوده و طوریکه قبلا نوشتم اگر درست خوانده باشید از رنبه جگرن به بالا کسی ار خلق و پرچم در وزارت دفاع نبود وحتی لوی درستیز دوران شاهی جنرال غلام فاروق خان دوباره ریس تحقیقات سردار ولی و هاشم میونوال مقرر شد.و تقریبا 350 نفر از صاحبان عالی رتبه که در راس قطعات بود به روز اول کودتای منحوس هفتم ثور به شهادت رسیدند این یک خیانت ملی است که خون آن شهدا را مدنظر نگریم اکنون چندین جنرال وطنپرست در نزدیک های شما زندگی مینمایدزیادترمعلومات حاصل نماید ورنه لست تمام شهدا که مقامات عالی رتبه در نزد بنده موجود بوده در صورت ضرورت به نشر آن اقدام خواهم کرد.


اسم: ملالی موسی نظام   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 24.07.2014

محترم خانم/آقای عبدالله،
ممنون هستم ازینکه مضمون من که به مناسبت هفتمین سال رحلت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، بابای ملت افغان تحریر گردیده است، نظر جناب تان را جلب نمود. اما در قسمت انتقاد شما در مورد صحت و سقم ادعای اینجانب، باید به عرض رسانید که انتقاد سالم بذات خود سازنده، راه گشا و آموزده است، مخصوصاً در مورد تاریخ چهار دهۀ اخیر وطن عزیز، بشرط اینکه استدلال در پهلوی مراعات اصول ادب، بر استناد تاریخی و نظریات شهود عینی استوار باشد.
در مورد کودتای مرحوم محمد داود، هدف نظریات شما هرچه باشد، خوب هست به دو شرط بالا اتکا صورت گیرد. دور نه میرویم، فقط اولتر به کتب و آثار گوناگونی که در دهه های اخیر از شاهدان عینی به شمول مأمورین عالیرتبۀ ملکی و عسکری منحیث خاطرات آنها که تحریف تاریخ را گناه کبیره تلقی می نمایند، محققین و مؤرخین خارجی و داخلی، راپور های کمسیون های حقوق بشر، خاندان شاهی سابق افغانستان که تعدادی از آنان در امریکا تشریف دارند« این جانب بار ها روی مسئلۀ کودتای سردار فقید و عوامل فامیلی با آنان مذاکره نموده ام»، مراجعه صورت گیرد.
در مورد اینکه فرموده ایید که در کودتای داود خان و کابینۀ وی تعدادی از خلقیان و پرچمیان بصورت مخیانه، یعنی نا شناس«؟!» اشتراک داشتند و گویا بعد از شناسایی«؟!» اخراج گردیدند، به حق چیز های نا شنیده، هموطن! شما را محترمانه دعوت می کنیم که اعضای کابینۀ پنج سالۀ سردار مرحوم را به دقت را شناسایی نمایید. البته درپایان دورۀ مرحوم محمد داود، تصامیمی برای تصفیۀ کمونیستان افغانی از هر دو گروپ گرفته شد، ولی بسیار دیر شده بود. روس ها در جایی پا نمی گذاشتند که آنرا پس بکشند. ای بسی آرزو که خاک شده!
افغانستان خانۀ مقدس همه مردم افغانستان است، تاریخ تلخ و سیاه چهار دهۀ اخیر و عوامل آن چون آیینۀ جهان نما در دسترس قرار دارد، من یگانه شاهد عینی و علاقمند حوادث و رویداد های مستند مملکت جنگ دیدۀ ویران خویش نیستم، لطف نموده با مطالعۀ مضمون عالی محترم داکتر سید عبدالله کاظم تحت عنوان« نگاه مختصری بر زندگی آخرین پادشاه افغانستان»، نظر دقیق و بیطرفانه ای هم به ضمیمۀ اخیر صفحۀ آن انداخته و روی لینک نوشتۀ ارزشمند ایشان به عنوان« کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ و سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت»، کلیک نمایید. این مضمون روشنگرا، با نوشتۀ اینجانب تحت عنوان« بیست و شش سرطان، ورق دیگری از تاریخ- مضمون شماره ۳۲، آرشیف نویسندگان همین پورتال» در ماه جولای ۲۰۰۷ یکجا در همین پورتال به نشر رسیدند و از قضاء نکات مشترک زیادی باهم دارند.....تاریخ، تاریخ است هموطن محترم!
خدا یار و نگهدارتان.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 24.07.2014

آقای وهاب !برای ازدیاد معلومات تان بی افزایم اول محترم مستغنی یرای مدتی لوی درستیز یودند بعد دگر جنرال عبدالعزیر شخصی مسلمان و وطنپرست بود یه شهادت رسید در پهلوی غلام حیدر خان رسولی که وزیر دفاع بود. هیچ یک خلقی و پرچمی در راس فطعات در تمام افغانستان نبود و طوریکه قبلا نوشتم اگر درست خوانده باشید از رنبه جگرن به بالا کسی ار خلق و پرچم در وزارت دفاع نبود وحتی لوی درستیز دوران شاهی جنرال غلام فاروق خان دوباره ریس تحقیقات سردار ولی و هاشم میونوال مقرر شد.و تقریبا 350 نفر از صاحبان عالی رتبه که در راس قطعات بود به روز اول به شهادت رسیدند این یک خیانت ملی است که خون اآن شهدا را مدنظر نگریم اکنون چندین جنرال وطنپرست در نزدیک های شما زندگی مینمایدمعلومات حاصل نماید ورنه لست تمام شهدا که مقامات عالی رتبه در نزد بنده موجود بوده در صورت ضرورت به نشر آن اقدام خواهم کرد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.07.2014

امتنان از آقای عارف عباسی!

نوشتۀ اخیر آقای عباسی در مورد شخصیت علمی وتوانائی های اکادمیک پوهندوی داکتر سید عبدالله کاظم، خواننده را بیش از پیش به ابعاد مختلف شخصیت فرهنگی و سیاسی موصوف آشنا میسازد. برای من این مقاله بسیار دلچسپ بود و در آن به گوشه های مختلف زندگی پوهنتونی وفعالیت های سیاسی وی در داخل وخارج از کشور روشنی می اندازد.

بزرگداشت و قدردانی از شخصیت های علمی وعناصر نیک نام ملی کشور درحیات خود شان، براستی که یک کار بجا و شایسته است و می باید که این روحیه در میان اهل قلم و هنر و ادب نه تنها در داخل، بلکه در خارج کشور نیز تعمیم یابد و تقدیر گردد. بدون تردید این قدرشناسی روح و روان شخصیت مورد تقدیر را تقویت میکند و چه خوبست که انسان نتیجۀ کار های نیک و ماندگار خود را در حیات خویش ببیند و احساس شادمانی نماید، و الگوی قابل تقلید برای نسل های جوان واقع گردد.

برای آقای عباسی بخاطر این نوشته زیبا و فصیح شان و نیز برای شخصیت نیک نام و قابل قدر جناب داکتر کاظم، طول عمر و صحت کامل آرزو میکنم و قلم هر دو را در راستای خدمت به وطن و وطنداران تواناتر تمنا دارم.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: کلیفورنیا، امریکا    تاریخ: 24.07.2014

جناب عبدالله برعکس شما معلومات لازم را در مورد کودتای محمد داؤود خان ندارید. خانم ملالی نظام واقعاً درست می فرمایند. این کودتا در اثر مؤافت محمد داؤود و حزب دموکراتیک خلق صورت گرفت و پست های کلیدی بین داؤود خان و یارانش و حزب چپی ها تقسیم شد وساطت این پیوند را داکتر حسن شرق به عهده داشت. لطفاً به جز مرحوم کریم مستغنی نام یک صاحب منصب وطن پرست را برای ما توضیح دهید.
شما بدون دلیل بر کسی تاخت و تاز نکرده واقعیت های تاریخی را نام اشخاص پوشانیده نمی تواند.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 23.07.2014

مقاله که خانم موسی نظام نوشته اند که داود خان توسط خلقی ها و پرچمی ها به قدرت رسید نشان میدهد از موضوعات آگاهی ندارند و هرچه به دل تنگ شان آمد ورق را سیاه میکنند از این که شاه خواست دیموکراسی را برای مردم به ارمغان آورد جای تردید نیست که آنهم سبب استفاده جویی زیادی خلق و پرچم گردید که متأسفانه با مظاهرات در شهر کابل و ولایات، بسته شدن پوهنتون و مکاتب استفاده جویی اعضای پارلمان در وزارت خانه ها ،رکود در کار های دولتی، تبدیل شدن 5 صدراعظم در مدت کوتاه، ازدیاد فقره به قانون اساسی به عقده های شخصی سردار ولی، رشتیا و داکتر ظاهر، فقر و بیکاری ایجاب تغییر را میکرد.
با کودتای سفید 26 سرطان توسط یک تعداد افسران وطنپرست و خلقی/پرچمی های ناشناخته صورت گرفت که با شناخت چهره های واقعی خلق و پرچم شان آنها از کارهایشان برطرف گردیدند. لطفآ نشان دهید یک دگرمن، دگروال، جنرال خلقی و پرچمی را در دوران 5 ساله جمهوریت.؟؟؟


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 23.07.2014

دانشمند گرانمایه جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم با عرض سلام!

معرفی موجز چهار اثر تاریخی- تحقیقی این جانب از قلم شما دانشمند شاذ و ممتاز کشور، با آنهمه مصروفیت های ذهنی و فرهنگی، برای من مایه مباهات وسرفرازی است. به اصطلاح دیرآید، خوش آید.

یادآوری شما از این آثار و مکث موجز بر محتوای کلی کتب مذکور، بدون تردید توجه اهل کتاب و مطالعه را بسوی این آثار جلب خواهد کرد وخواهی نخواهی برای بدست آوردن و مطالعه آنها اقدام خواهند نمود.

واقعیت اینست که برای وطن دوستان، دوری از وطن به معنی قطع علاقه با وطن و وطنداران نیست. محیط وفضای آرام زیبای کشور میزبان،هرگز نمیتواند عشق به وطن را از وطن پرستان واز جمله از من بگیرد، زیرا این عشق به وطن با شیر مادر در وجودم داخل شده و با مرگ بدر خواهد شد.

سعادت و تعالی وطن و مردم وطن برزگترین آرزوی قلبی من مثل هر وطن پرست دیگراست. متأسفانه از دست من چیز دیگری جز نوشتن و تحقیق در اوضاع و احوال اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی وطن و مردمان آن ساخته نیست و بنابرین ازاین طریق، میخواهم خدمتی به نسل جوان و نسل های بعدی وطن نمایم. ممکن است این نوع احساس (وطن پرستی) مورد پسند برخی از افراد قرار نگیرد ومرا فرد عقب مانده تلقی کنند، ولی اگر وطن پرستی، علامت عقب ماندگی باشد، میخواهم تا آخر عمر با همین طرز تفکر باقی بمانم.

استاد دانشمند وارجمند!
یکی از کارنامه های علمی- تحقیقی شما در مورد زنان افغانستان،این مظلوم ترین طبقه جامعه افغانستان، زیرعنوان «زنان افغان زیر فشار عنعنه وتجدد» که واقعاً از شهکار های علوم اجتماعی بشمار میرود واهمیت کارشما را فقط کسی درک کرده میتواند که یک بار کتاب شما را بخواند، آنگاه خواهد فهمید که کار شما در پدید آوردن یک چنین اثر گران سنگ چقدر با ارزش است.

باید اعتراف نمایم که مطالعه کتاب فوق الذکر شما، انگیزه اصلی نگارش کتاب «وضع حقوقی زنان افغان از عهد امانی تا عهد حامدکرزی» از جانب من بوده است. بنابرین منهم از شما اظهار امتنان نموده، با دعای سلامت و موفقیت شما و خانواده محترم تان این یادداشت را به پایان می برم.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 23.07.2014

دوست عزیز و گرامی جتاب مهمند صاحب! سلام
صفحۀ افغان جرمن انلاین را باز نمودم و با دیدن اسم شما دلم تازه شد.
شعریکه سروده شده دنیای گذشتۀ مارا با چنان زیبائی معرفی میکند که این ابر های سیاه و نامأنوس حاکم به وضع کنونی را در میهن از یخن تا دامن پاره می کند.
به قلم تان برکت که با چی رنگ میمون " وحدت ملی " را رقم میزند و چشم دشمنان ملت افغان و افغانستان را نابینا میسازد.
امروز وطن ما در وضع فلاکتباری قرار دارد و باید چارۀ انرا سنجید و گر نه خداناخواسته با بدترین وضعی، توسط کتله اشخاصیکه از نام گرفتن اسم زیبای افغانستان ننگ دارند، مصادف خواهد شد. خداوند همیش حامی خاک عزیزما بوده و ایمان دارم که این کشور مردخیز را از هرگونه آفات موجود حفظ می کند.


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.07.2014

تقدیم به پروفیسور پوهاند داکتر هاشمیان
سطح تحصیلات افراد مطلقا" هیچ ارتباطی با میزان شعور شان ندارد.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 22.07.2014

درود بر شما عزیزان!
قسمی که همۀ ما و شما میدانیم و شاهدیم، پورتال افغان جرمن آنلاین سالیان متوالیست که به حیث یک وجیبۀ ملی با احساس ملی گرایانه و وطنپرستانه اش موضوعات داغ در کشور اعم از سیاسی، کلتوری، ادبی، فرهنگی، اجتماعی، طبی، علمی و تخنیکی را با بیرون دادن مقالات و نوشته های ارزشمند قلمبدستان توانا و چیزفهم در عرصه های مختلف تعقیب نموده، سعی میکند هموطنانش را در داخل و خارج از کشور، از جریان حالات روان در افغانستان و جهان آگاه و با خبر نگهدارد. به تأیید گفتۀ جناب آقای رهیاب گرامی قلمبدست فرهیخته و توانا، من هم مانند هر یک شما اوقات فراغتم را با خواندن مقالات پر محتوای این پورتال در بخش تحلیل ها و مطالب عالی ادبی و هنری در بخش کلتوری آن به سر برده از آنها میآموزم. از خوب های آن حکمت و از نا خوب های آن عبرت میگیرم.......

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 22.07.2014

محترم جناب داکتر صاحب نجیب الله بارکزی بعد از سلام
در سطر اخیر یادداشت مختصر خود با ذکر یک مثال اقتصادی بسیار کوتاه در این ستون نوشته اید: «در 40 سال قیمت دالر به افغانی هیچگاه از 35 بالاتر نشد» و در پایان آن افزوده اید: «روح اعلیحضرت بابای ملت شاد باد».
درحالیکه با دعای اخیر تان خود را کاملاً شریک میدانم، ولی در مورد نرخ تبادله بین افغانی و دالر در 40 سال سلطنت بابای ملت دچار اشتباه شده اید و گناه شما نیست، چون شما بسیار جوان هستید و در ماه اخیر ختم سلطنت چشم به دنیا گشوده اید و آن وقت ها را به خاطر ندارید و نیز شاید در مسائل پولی که مبحث مهم اقتصاد است بسیار دقت نکرده اید. خلاصه عرض کنم که تا یک وقتی در آن زمان دو نرخ تبادله وجود داشت یکی رسمی و دیگر نرخ بازار آزاد. نرخ رسمی برای معاملات رسمی بود، اما شاخص ارزش تبادلوی دالر و افغانی اساساً به روی نرخ بازار آزاد مطرح بود.در سالهای اخیر سلطنت نرخ تبادله دالر به افغانی تا 90 افغانی معادل یک دالر بلند رفت که نوسان آن در چند سال اخیر سلطنت بصورت اوسط در حدود 80 افغانی بود. یگانه وقتیکه برخ تبادله افغانی و دالر به پایانترین سطح خود رسید در سالهای اخیر دورۀ جمهوری شهید داؤد خان بود که تا حدود 37 افغانی پایان آمد و در آن وقت پول افغانی در منطقه به نحوی به شکل اسعار قوی در معاملات بین ایران و پاکستان و حتی ممالک عربی استفاده میگردید که البته شرح دلائل صعود ارزش افغانی در آنوقت در این مختصر نمی گنجد. با ارادت


اسم: حبیب غنی   محل سکونت: استرلیا    تاریخ: 22.07.2014

1 حبیب غنی تقدیر ازافغان جرمن آنلاین

آقای محترم سراج وهاج !
من چهل سال قبل زمانیکه متعلم پوهنتون کابل بودم، نام شما را در مجلات کشور میدیدم و به آثار تان آشنائی داشتم. من افتخار مصاحبت شما را نداشتم ، و لی در غیاب به لیاقت و وطن دوستی و صداقت شما اطمینان داشته و دارم. آثار شما را در رابطه با تهاجم فرهنگی ایران همیشه میخوانم. البته من شایستگی توصیه را نسبت به نوشته های تان ندارم ولی افسوس میخورم به حال مردم ما و خصوصاً نویسندگان ما که عدهٔ کمی از شما پیروی میکنند.
این مقالات شما همه جهات نیرنگ های همسایهء ما (ایران) را روشن میسازد. حکومت های افغانستان و بخصوص آقای کرزی در رابطه با ایران از روش « سازش» کار گرفت . زمانی نسبت دادن افغان به طرفداری خارجی، ننگ دانسته میشد، امروز عده ای، علنی، از موقف حساس ملی از بیگانه ها دفاع میکنند و نوسیندگان ما هم دم بر نمی آورند.
من به حیث یک فرد افغان وقتی خبری از تلویزیون طلوع میشنوم که همه اصطلاحات ادبی و اداری ما را که در قانون تصریح شده، به لغات و ترکیبات نا مأنوس ایرانی تبدیل کرده به خورد مردم میدهند، نزد من این سؤال پیش می آید که آیا در کشور ما شخصی به موقف «وزیر اطلاعات» تشریف دارد یا خیر؟. تحصیل کردن در یک کشور معنی سر سپردگی به سیاست های آن کشور را ندارد. آقای وزیر اطلاعت باید بخود آید و مسؤولیت تأریخی خودرا در قبال این ملت بپذیرد.
امید وارم بار دیگر احترامات مرا بپذیرید. بدین وسیله از پورتال وزین افغان جرمن صمیمانه سپاسگزارم که زمینه را برای نشر مقالاتی (مانند مضامین شما) مهیا میسازند.
با عرض احترام


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.07.2014

با تقدیم احترامات عرض دارم که :

جوابیۀ محترم قیس کبیر رادر تحلیل ها خواندم اینکه از کجا نشأت کرده و چرا نشأت کرده و یا عامل این همه جاروجنجال کی بوده و چی بوده و چرا تا این سرحد قوس نزولی بخود گرفته است؟ با آنها کاری ندارم، زیرا انگیزه ها و نظرات مختلف را نمیتوان در یک خط ردیف کرد. آنچه که مرا وادار ساخت بر آن تبصره کنم نوع پرداختن و شیوۀ بیان جناب قیس کبیر دراین نامۀ جوابیه است که مختصر به آن میپردازم.
قبل از همه عرض شود که فضای نا آرام چهل سالۀ جنگ، مثل بیماری مهلک نازل شده بر افغانستان در ابعاد مختلف نابسامانی هایرا ایجاد کرده است که به همگان واضح مبرهن است.این ویرانی از حالت فزیکی کشور گرفته تا ویرانی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را سبب شده است.
شاید بسیاری از ویرانی ها را در کوتاه مدت تر میم کرد اما ویرانی فرهنگی در کوتاه مدت کار آسان نیست، زیرا این ناهنجاری به تمام اتباع کشور مثل یک مرض ساری سرایت کرده است، التیام آن بزودی مشکل است. پس برای ایجاد یک فرهنگ سالم، فرهنگ التیام بخش و تسکین بخش بمنظور بهبود بخشیدن درد های فرهنگی در همین بحبوحه، اشد نیاز است که بجای فرهنگ بیمار متأثر از جنگ، یک فرهنگ سالم را گسترش داد. پس درین راستا جوابیۀ جناب قیس کبیر که میتواند یک جوابیۀ خاص و خط گذار باشد. بخاطریکه این شیوه را درچنین اوضاع پذیرفتن بیشتر در تسکین زخم ها، چون مرهم اثر گذار خواهد بود. درین زمینه دوست دانشمند، نکته دان، شاعر و قلمدار که در طبابت نیز دکترا دارد خانم فرهیخته زرغونه عبیدی به همین نکته متوجه شده بودند که بنده را نیز واداشتند تا عین برداشت زیبا را من هم از جوابیۀ ایشان حاصل خواهم کرد؟ بدون شک از جوابیه اصلاحی جناب قیس کبیر، این نیت نیک بسیار جلی متبلور و ساطع است. که خانم فرهیخته زرغونه عبیدی متوجه آن شده بودند. ازینرو من نیز خواستم این نیت نیک را تا جای عمومیت بخشم.
جوابیۀ محترم قیس کبیر غیر مستقیم مشعر است که: بین وطندوستان همه چیز در فضای آرام با توافق جانبین حل شدنیست بشرطیکه با قلب داغ ومغز سرد، از هر دو جانب جویای احوال شد ودر صورت اشتباه یا تصحیح خواهد شد واگر چنین نشد آنگاه مشکل گره را بدندان باز کردن کار سخت نخواهد بود.
به امید زدودن درد ها وایجاد صفا ی دوباره در کشور. به قول مولانا دقت کنید.
آفــــت ادراک آن قـــــالست و حــال
خون بخون شستن محالست و محال ( مولانا)


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 21.07.2014

با عرض سلام خدمت هموطنان عزیز! خوشوقتم می بینم برای نخستین بار مسؤول پورتال قادر به دفاع مشروع از یک همکار دایمی خود میگردد.این خود اولین قدم بسوی خود ارادیت و نخستین گام به صوب اصلاح و کنترول جدی سایت بوده و همکاران و نویسندگان دایمی پورتال را قوت می بخشد و دلگرمی میدهد که مسؤولین سایت را در کنار خود دارند. در گذشته ها نظر به ملحوظاتی که خود میدانند قادر به چنین کاری نبوده اند و همکاران و نویسندگان را روز تا روز از همکاری با پورتال دلسرد و ناامید ساخته اند. در راهی که به تازگی پیش گرفته اید، موفق باشید.

همکاری بین سایت های انترنتی خوب است و خوبتر اینکه اجازه دارند نوشته های هموطنان را از سایت های همکار اقتباس نموده و بدون ذکر منبع منتشر سازند، اما به شرطی که هیچگونه دستکاری، اصلاح و سانسوری در آن بکار نرود، در غیر آن خلاف قانون مروج مطبوعاتی عمل گردیده است. بعضاً هم دیده شده که مقالاتی از سایت های بی بی سی و غیره را بنام ( افغان - جرمن آنلاین) نشر کرده و اصلاح هم میکنند، در حالیکه با ذکر منبع اگر اصلاحی در آن لازم دیده می شود، باید در بین قوسین و بدون حذف اصطلاحات اصلی صورت گیرد. موفق باشید


اسم: نجيب الله باركزي    محل سکونت: كابل     تاریخ: 21.07.2014

يك مثال اقتصادي خيلي كوتاه:
در زمان باباي ملت سال ١٣٤٦:
واردات ما ٤٦٪
انهم از
جاپان،جرمني انگلستان و شوروي
واردات از پاكستان١،٥٪
صادرات ما ٥٤٪
در ٤٠ سال قيمت دالر به أفغاني هيچگاهي از ٣٥ بالاتر نشد

روح اعليحضرت باباي ملت شاد باد


اسم: دستگير روشنيالی    محل سکونت: دنمارک    تاریخ: 20.07.2014

محترم عامی.
زه د “ ژوند” او “ ذهن” او ددي دو د کوم يوه د “ تقدم”... په هکله خبرې نه کوم. زه د “ ژوند” او “ نه بدليدونکی ذهن” په هکله خبرې کوم.
په درنښت.


اسم: محمد قاسم عامی   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 19.07.2014

محترم روشنیالی!

ستاسی د مقالی د سرلیک په معنی پوه نشوم. لطفاْ یو ځل د «ژوند» تعریف وکړی، چه د څه شی محصول او یا د کوم حالت «نتیجه» ده او بیا، «ذهن» څنګه مینځ ته راځی. که چیری دواړه د داسی د مقایسی وړ وی، او د مشترک «نورمونو» او «قواعدو» تابع وی، توضیح ورکړی چه کومه «پدیده» تر کومی «پدیدی» تقدم لری. په داسی حال کښی نو به ممکنه وی چه د داسی مقایسوی تصور بنسټ پیدا شی. لطفاْ زمونږ خلکو ته ساده لیکنی وکړی. دا خلک لمړی «صلحی» ته ضرورت لری، علم به بیا وروسته زده کړی.

په درناوی

عامی


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 18.07.2014


میدان هوایی ملکی یک کشور که در کنار میدان هوایی عسکری قرار داشته باشد ایجاب ترتیبات خاص امنیتی را می نماید. میدان هوایی خواجه رواش که میدان هوایی بین المللی یاد می گردد روزانه به ده ها طیارۀ شرکت های هوایی خارجی و داخلی پرواز نموده و فرود می آید و به هزاران مسافر در حال رفت و آمد اند و شخصیت های بزرگ بین المللی برای انجام وظایف محوله از این میدان استفاده می نمایند. قوای امنیتی باید با تدابیر خاص و عصری شب و روز امنیت این محل بی اندازه مهم را تأمین نماید و برای حدوث هر واقعه پیش بین باشد و از طریق هوا و زمین مراقب هر گونه خطر احتمالی باشد.

تا حال مخالفین مسلح چه پاکستانی اند چه چیچین، عرب و یا چینایی تا حال چندین بار در کابل تعمیرات نیم کارۀ بلند منزل را در مناطق مهم ستراتیژیک شهر اشغال و با یک تعداد محدود محشری را بر پا و با تکتیک های خاص قوای امنیتی را دست و پاچه ساخته اند.

** چرا مراکز استخباراتی و امنیتی با تجارب دست داشته سابقه تعمیرات زیر ساختمان گرد و نواح میدان هوایی را که قابلیت استفاده برای موضع گیری اخلال گران از یک موقعیت مرتفع مناسب داشت شناسایی نکرده و زیر مراقبت و حراست متداوم نداشتند؟؟
** و چرا واحد های کوچک امنیتی را با وسایل مخابراتی در همچو محلات جا بجا نساختند و در هر یک ساعت گزمه های سیار به این قرارگاه ها سر نمی زدند؟؟

شاید قوماندان امنیۀ کابل و قوماندان سپیشل فورس بگوید برادر تو در امریکا نشسته ترانه می خوانی. اما منطق عامیانه حکم می کند که در فن محاربوی آموختن از تجارب نقش بسزا دارد.
وقتی یک تهاجم بی کفایتی نهاد های مدافعوی و امنیتی را آشکار ساخت برای سرپوش گذاشتن بر این نارسایی ساده ترین بهانه ادعای موجودیت عساکر و یا ملیشۀ پاکستانی است.

مثلاً در حملۀ هلمند گفتند که پنج هزار نفر بشمول ملیشۀ پاکستانی شامل بود، بعداً این رقم به هشت صد نفر پائین آمد و در طول زد و خورد چندین روزه یک ملیشۀ پاکستانی هم گرفتار نشد.

حالا می گویند شش نفر مهاجم میدان هوایی به زبان اردو سخن می گفتند. ثبوت چیست؟
آیا مکالمات شان ثبت شده؟ اگر چنین است باید به اطلاع عوام رسانیده شود. گیریم این شش نفر تروریست راستی پاکستانی بود، اما سؤال درین جاست که چگونه به این سادگی این ساختمان را اشغال و مهمترین محل ترانسپورتی کشور را مورد حمله قرار دادند.

فراموش نباید کرد که طالب افغان بعد از سالها زندگی در پاکستان و تدریس دینی در مدرسه و تدریس نظامی در تعلیمگاه های آی اس آی مثل بلبل اردو می سرایند.

بلی درین شکی نیست که دشمنان مردم افغانستان، این جانیان و این وحشیان و دشمنان واقعی اسلام که در ماه مبارک رمضان در بین مردم ترس و دهشت خلق نموده، امنیت و راحت مردم را برهم زده به صد ها بیگناه به شمول اطفال و زنان را می کشند و همین حالا به هزار ها خانوار را از ولایت هلمند تارک مأوا و آواره ساخته اند، و مثل ظلمی که اسرائیل بر فلسطینی می کند گروه ملا عمر، حقانی و گلبدین بر سر مردم بیدفاع و مظلوم افغانستان می نماید.
هیچ حرکت دهشت افگنی در افغانستان بدون دست داشتن و قوماندۀ ادارۀ استخباراتی پاکستان صورت نمی گیرد.
اما مسؤولیت، بی کفایتی و سهل انگاری قوای امنیتی، دفاعی و استخباراتی افغانستان را نادیده گرفته نمی توانیم که با آموختن از تکرار وقایع مشابه چرا تدابیر وقایوی قبل از وقوع حوادث گرفته نمی شود و چرا از تجارب نمی آموزند.


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 17.07.2014

26 سرطان (17 جولای)مصادف است با تأسیس جمهوریت به رهبری محمد داؤدخان در افغانستان!!!

با گذشت ده سال از دورۀ دیموکراسی که شاه فکر میکرد در کشور تغییرات مثبت بوجود آید متأسفانه کشور آهسته آهسته به سوی یک بحران اقتصادی میرفت.
مظاهرات متعلمین. محصلین و بسته شدن مکاتب و پوهنتون. مداخلات اعضای پارلمان در امور دولتی بخاطر کارهای شخصی و رکود در کارهای دولتی، فقر و گرسنگی در بعضی ولایات. زمینۀ رشد گروپ های چپی با بی بند و باری ها زمینۀ یک تحول راایجاب میکرد. لذا در 26 سرطان 1973 با تأسیس جمهوریت با یک کودتای سفید بدون خون ریزی مردم افغانستان از آن با گرمی استقبال و پشتببانی نمودند. اما سر دسته های بعضی گروپ های افراطی اخوانی به پاکستان فرار و به دستور آی اس آی در ولایات پنجشیر و لغمان دست به شورش هازدند که توسط مردم شریف آن مناطق و قوای امنیتی سرکوب گردیدند.
باید خاطر نشان کرد که درین کودتا بعضی خلقی ها و پرچمی های گمنام اشتراک داشتند که با استفاده جویی از مفام. چهره های اصلی آن شناخته شده از وظایف مهم سبکدوش گردیدند. طبعاً این گروپ های چپ و راست افراطی پروپاگندهای زیادی را براه انداختند اما چون اقلیت ناچیز بودند مانع تحولات و پیشرفت های دوره5 ساله جمهوریت گردیده نتوانستند.
افغانستان درین دوره روابط بسیار حسنه با کشور های بزرگ جهان و همسایه ها داشت و حتی در اواخر دورۀ جمهوریت موضوع خط دیورند با پاکستان بیک راه حل نزدیک شده بود. و یکی از اعضای فعال کشور های غیر منسلک بود. درین دوره 5 ساله کشور ما در عرصه های اقتصادی، فرهنگی و در پروژه های بزرگ معادن. خط آهن. شاهراه ها و فابریکه ها توجه گردید.
کار معادن آهن حاجیگگ. مس عینک پروژه بزرگ بند سلما توسط هندوستان، بند کچکی با امریکا. احداث سرک ها و ایجاد فابریکه نفت و گاز با شوروی. فابریکه های نساجی با چین و جرمنی، احداث تلویزیون با همکاری جاپان. پروژۀ بزرگ رادیو برای ولایات باآلمان. سروی خط آهن با فرانسه. فابریکه مونتاژ موتر های فیات توسط ایتالیاو کمک های زیاد از بانک جهانی،آسیایی و ملل متحد جلب گردید.
دراواخر کمک های زیاد از کشور های عربی و ایران بدست آمد. هم چنان اصلاحات اراضی به نفع زارعین، ریفورم در تعلیم و تربیه معارف جذب صدها نفر در فاکولته انجنیری برای تطبیق پلان هفت ساله، سروی میدان بزرک هوایی لوگر و ایجاد بس های ترانسپورتی از کابل به اروپا. و با تطبیق پلان هفت ساله تغییرات بزرگی در زندگی مردم رونما می گردید. اما متأسفانه با کودتای خونین 7 ثور توسط چندافسر باند فروخته شدۀ خلق و پرجم که با شهادت داود خان و 19 نفر اعضای فامیل همکاران و صد ها صاحب منصب وطن پرست گردید و سر آغاز بدبختی های افغانستان مهاجرت 6 میلیون افغان شهادت 2 میلیون انسان این وطن، میلیون ها معیوب و تخریب تمام ساختار های زیر بنایی که هنوز هم مردم وطن مااز آن رنج می برند.
خلاصه دوره 5 ساله جمهوریت را به نام دورۀ طلایی افغانستان یاد مین مایند.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 15.07.2014

دوست ارجمند وفرهیخته جناب فارانی صاحب !

توأم با سپاسگزاری از شما، یاد آور میشوم که مقالۀ شما مبنی بر دفاع از ارزش های ملی کشور، بیانگر درک دقیق شما از ارزش های ملی وتاریخی کشور می باشد وخواهی نخواهی قلمبدستان متعهد به منافع ملی وسلامت افغانستان، دفاع از ارزش های ملی را وظیفۀ ایمانی ووجدانی خود میدانند و در وقت وزمانش (عندالموقع) جواب دشمنان ارزش های ملی را خواهند داد.

به ارتباط نامۀ سرگشاده عنوانی بازماندگان امیر عبدالرحمن خان، میخواهم یک نکته را توضیح دهم که من این نامه را یک ماه قبل در تاریخ 12 جون، عنوانی یکی از بازماندگان امیرآهنین فرستاده بودم ولی چون جوابی از وی نگرفتم، دو یا سه هفته بعد آن نامه را به آقای فارانی فرستادم تا آنرا بخواند وبمن بگوید که آیا من دراین نامه چیز بدی نوشته ام که طرف مقابل از گرفتن نامه بمن اطمینانی نداده و ممکن خفه شده باشد؟ آقای فارانی نیز نامه را که مفصل بود با کمال دقت مطالعه کرد وبمن زنگ زد و در حالی که گلویش را بغض گریه فشار میداد ، گفت: دراین نامه نه تنها سخنی نامناسب نمی بینم بلکه دارای پیام عالی و تاریخی است که میباید جوانان کشور از این پیام مطلع شوند. و بنابرین خواهش میکنم این نامه را به حیث یک نامه سرگشاده از طریق پورتال افغان جرمن آنلاین به نشر برسانید تا فیضش عام تر گردد.

گفتم این یک نامۀ شخصی است، شاید کار مناسبی نباشد که در رسانه های جمعی انعکاس داده شود، گفت من خواهش میکنم تا آن را در پورتال افغان جرمن بگذارید البته اگر بخواهید میتوانید نام مخاطب را از نامه پس نمایید. خلاصه اگرخواهش واصرار آقای فارانی نمی بود، شاید هرگز این نامه در پورتال افغان جرمن به نشر نمیرسید، اتفاقاً بعد از نشر این نامه، صاحب نظران وعلاقمندان وچیز فهمان زیادی از محتوای نامه حمایت کردند و با ابراز نظرات عالمانه و ذیقیمت خویش ، نویسنده را غرق محبت های وطندارانه خویش نمودند.

بنابرین یک بار دیگر از شما دوست قدر شناس وگرامی آقای فارانیٍ بخاطر نوشتن این مقاله که میتوان آنرا فراخوانی در دفاع از ارزش های ملی نامید، سپاسگزارم وتوفیق بیشتر شما را در آفرینش نوشته های بکر و دینامیک خواهانم.
با حرمت زیاد سیستانی


اسم: Abdullah   محل سکونت: California    تاریخ: 09.07.2014

طوریکه شهبد سردار محمد داود خان گفته بود یک دهه ضرورت است تا سطح دانش و آکاهی مردم بلندگرددتا استفاده از دیموکراسی بصورت درست آن استفاده شود در غیر آن روشن نمودن آتش (شعله) به پیش اطفال خواهد بود(که خود را خواهد سوخت)اکنون بعد از گذشت 40 سال هنوز هم وقت ضرورت داریم.امروز میبینیم انتخابات فومی شده میرودودوستان بسیار نزدیک بخاطر این موضوعات فاصله میگیرند که آنهم در قشر تحصیل کرده مایه نگرانی است. و یا خودرا بیطرف می نامیده و بر ضدیک کاندیدتبلیغات منفی نموده و از کاندید قومی خویش هیچ چیزی نمیگویند و در ظاهر پشتیبامی هم نمی کنندجون میدانند کاندید مورد علاقه شان دستش بخون ملت آلوده است.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: UK    تاریخ: 09.07.2014

خوانندګان محترم سلام
بعد از مدت به جرمن انلاین (افغان جرمن آنلاین) سر زدم، مانند همیشه میتوان مطالب خوب را در آن یافت. علت این نوشتۀ من نوشتۀ جناب دکتر سید حمید الله روغ تحت عنوان هوشدار به روشنفکران وطن! است که میخواهم ازین طریق تجدید احترام نموده، از ایشان سپاس نمایم. خواندن و تعمق در مورد را برای همه و خود یکبار دیګر سفارش میکنم. تشکر


اسم: زرغونه عبیدی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.07.2014

محترم كاندید اكادميسين سيستاني صاحب بزرگوار!

بهترین مراتب احترامات قلبی مرا بپذیرید. شما با نوشتن " نامۀ سرگشاده به بازماندگان امیر آهنین، امیر عبدالرحمن خان" در این مرحلۀ خاص تاریخ کشور ما، رسالت انسانی تان را در قبال وطن و وطنداران تان به بهترین شکل انجام داده اید.

محتوای نهایت پر ارزش واقیعت های تاریخی از قلم بلند شما در این نامه، هوشداری است به آنانی که سهل انگاری هایشان نه تنها سهم مصیبت بار در اوضاع جاری در افغانستان دارد، بلکه اینبار بدون هیچ نوع احساس مسوؤلیت به اهمیت تباه کنندۀ تشبیهات بی اساس شان، در صدد شکستن شاخه های تنومند درختی اند که خود چون کودکان بر آن تاب میخورند.

افتخار هر یک ما به قوم ما چه ازبیک و چه تاجیک، چه پشتون چه هزاره .....تنها زمانی اهمیت و عظمت تاریخی بخود میگیرد و تنها زمانی میتواند چون مشت بسته دهن دشمن را بشکند که این مشت در یک دست واحد پیوند داشته باشد.

آنانی که در صدد استند تا افتخارات نیاکان شان را زیر پا نمایند، نباید انتظار داشته باشند که بازماندگان شان روزی آموخته های شان را طوطی وار در قبال خودشان تکرار ننمایند.

مقولۀ زیبائی میگوید: هر فرد و هر جمعیتی متفرق میشود، هر ترکیبی به تحلیل میرود جز ارادۀ ملی که همچنان جاویدان خواهد ماند. ارادۀ ملت افغانستان همان مشت بسته در دست توانای اقوام اش است تحت نام واحد و متحد " افغان ".

از محترم سیستانی این راد مرد وطن، ابراز سپاس نموده و به این تلاش تاریخی شان در جمع نگهداشتن انگشتان این مشت، سر تسلیم خم مینمایم.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 07.07.2014

بزرگواران ارجمند هر یک عباسی صاحب وجمالخان بارکزی سلامونه!

خواندن دقیق و عمیق مقالۀ اخیرم زیرنام(نامۀ سرگشاده به بازماندگان امیر آهنین، امیر عبدالرحمن خان)از جانب شما وعده ای دیگر از اهل دانش وبینش، و ابراز نظر صمیمانه و صادقانه در مورد محتوا وپیام مقاله، نه تنها مرا قلباً خوشحال نمود، بلکه تشویقم مینماید تا در مسائل ملی و روشن کردن حقایق تأریخی برای جوانان کشور، بیشتر از پیش دقت نمایم وآنچه را در طول عمرم درعرصۀ تاریخ آموحته ام، در اختیار فرزندان وطنم قرار بدهم.

قدرشناسی شما بزرگواران عرصۀ قلم و دانش، به آدرس اینجانب، با ابراز جملات زیبا ومتین، بدون تردید سبب خوشنودی من گردیده و منحیث یک آدم نورمال وظیفۀ اخلاقی خود میدانم تا مقابلتاً از شما تشکر نمایم.

دراینجا باید از آقای جلیل غنی وجمالخان بارکزی وعارف عزیز و حامدمحمود ودیگر علاقمندان تأریخ افغانستان که پس از خواندن این نامه، از آن در مقالات خود و یا از طریق نامه و ایمیل و یا تلیفون اظهار قدر دانی نمودند، نیز سپاسگزاری نمایم.

اما درهمینجا میخواهم یک نکته را متذکر شوم وآن اینکه اگر خواهش جدی یک دوست وهمکار این پورتال، در گذاشتن این نامه در بخش مقالات تحلیلی این پورتال نمی بود، شاید هرگز مواجه با استقبال پر از لطف شخصیت های آگاه و چیز فهم وطن نمی شدم. بنابرین باید از این دوست خوبم آقای مسعود فارانی سپاسگزار باشم که ایشان عامل اصلی نشر آن نامه در پورتال افغان جرمن آنلاین شدند و مایۀ دلچسپی و استقبال عده ای از هموطنان و در نتیجه برخی چاپخانه ها را برای چاپ مجدد این کتاب واداشته اند.
به امید آمدن صلح وصفا در وطن عزیز افغانستان!



اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 07.07.2014

نگاهی مختصر بر نوشتۀ دانشمند محترم اعظم سیستانی

جناب محترم سیستانی صاحب با نوشتۀ «نامۀ سر گشاده .....» پرده از روی یک واقعیت تأریخی برداشته چهرۀ اصلی یک زعیم مدبر، وطن پرست، محافظ تمامیت ارضی، مؤجد وحدت ملی و احیا کنندۀ یک دولت مرکزی قوی را آشکار ساخت. طرف سخن آنانی بودند که با دشمنی علنی به یک قوم خاص هرگز واقعیت ها را پوشانیده نتوانسته و اتهامات پوچ و دروغین شان بدون فهم موقعیت حساس و رو به زوال افغانستان و نقش این مرد آهنین اراده در نجات آن چهرۀ واقعی تأریخ را تغییر داده نمی تواند. سیستانی با شهامت و شجاعت در سمت مقابل جریانی مسیر گرفت که دشمنان تمامیت ارضی افغانستان و استقلال طلبان ساحوی آنرا ایجاد نموده بنابر اعمال نفوذ روانی علی الرغم درخشش حقایق کسی جرأت رد آنرا نمی کرد. سیستانی مردانه وار و بی هراس نوشت، مستند و مؤجز سخن گفت و ذهن آنانی که به روی افسانه های مومه های کهن سال به نادانی بر گذشتگان قضاوت می نمودند روشن ساخت و دیگرانی را که به اساس عقده، خصومت، عداوت و احساسات تجزیه طلبی و دشمنان مملکت افغانستان قضاوت دور از واقعیت، غرض آلود و زهر آگین می نمودند به آزمون حسابدهی با مثال های زنده و برازنده کشاند. سیستانی خوب نوشت، عالی نوشت و حقایق را بی هراس بیان نمود.
در نواده های امیر چه در خانوادۀ طرزی و چه سراج وارثی نمانده که با درک واقعیت تأریخی جد خود مصدر حرکتی شوند ولی در ناصر ضیایی ها بعضی خود فروشان و معامله گرانی تبارز کردند که لنگی عبدالرحمن خان و قوم پشتون را با دنائت ها و فرصت طلبی های خود بزمین بی ننگی زدند.
به ارتباط پیشنهاد محترم انجنیر صاحب مایار نوشتن نامۀ سرگشاده به نوادۀ اعلیحضرت محمد نادر شاه کدام سودی نداشته آخرین صدای امیدوار کننده توسط کواسه ای اعلیحضرت محمد نادرشاه، محمد نادر نعیم بلند شد که بزودی به خموشی گرائید و کس دیگری سراغ نمی گردد که از این نهاد قادر به حرکتی باشد ولی به این معنی نیست که خدمات بنیادی، اساسی و اعمار مجدد زیر بنا های ویران شدۀ این مرد فداکار و ناجی افغانستان را نادیده گرفت و به روی اسناد خدمات عمر کوتاه سلطنت او فدای تبلیغات سوئی که از کی جی بی شوروی سر چشمه میگیرد گردد. دوستی نوشت که پاکستان در وقت تأسیسش میز و چوکی نداشت ولی نمی دانست که با ورود نادر شاه و برادرانش افغانستان هیچ نداشت و همه بباد فناه رفته بود خزانۀ دولت غارت و چپاول شده بود. عبدالرحمن خان بالای یک نظم نیمه استوار بنیاد سلطنت خود نهاد ولی نادرشاه و همکارانش با یک ویرانی سرتاسری به اعمار مجدد افغانستان کمر همت بستند.
توجیهات سیستانی صاحب در مورد امیر آهنین بحال نادرشاه دوره اش و حالات و شرائط آن صدق می نماید.
ما باید ویرانگران را از معماران تفریق نماییم و تدابیری که برای بقا و احیای یک مملکت و صیانت حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آن صورت می گیرد، در صورتی که منافع شخصی و سود اجنبی در آن نباشد، عاری از خشونت و استبداد بوده نمی تواند. ولی گروه هایی که هم کشتند، هم ویران کردند و هم فروختند باید بیشتر مورد قضاوت قرار گرفته قربانیان و ویرانی های شان با ادوار امیر عبد الرحمن خان و نادر شاه از لحاظ کمیت مقایسه گردد که در نوشتۀ سیسنانی صاحب عالمانه و مستدل توضیح گردیده.


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.07.2014

نوشته ای اخیر شاغلی کاندید اکادمیسین " محمد اعظم سیستانی" تحت عنوان "نامۀ سرگشاده به بازماندگان امیر آهنین، امیر عبدالرحمن خان" بخوبی میرساند که امیر عبدالرحمن خان روش استبدادی و جدیت را برای توحید افغانستان عزیز، ایجاد وحدت ملی بین اقوام، یک پارچه ساختن افغانستان، تام نمودن اقتدار دولت مرکزی در سراسر کشور، تحدید سرحدات بین ابرقدرت های زمان [ انگلیس و روس]، حاکمیت تام قانون و عدالت، گذاشتن اساس یک ادارۀ سالم و عصری وغیره بکار برد، درین راستای مراعات هیچ شخص، قوم و نژادی را نمیکرد، باغیان و سرکشان را سرکوب می نمود و عدالت را به زور سر نیزه تأمین می نمود، ملکان سرکش را بدون در نظرداشت اینکه به کدام قوم و قبیلۀ ای منسوب است مطیع میساخت، و در صورت مقاومت آنها را به قسمت های دیگر کشور بشکل مجازات نه امتیاز، تبعید می نمود. در مدت 21 سال سلطنتش، در سراسر کشور امن برقرار بود، سر، مال و ناموس مردم محفوظ بود، هیچکس در سراسر افغانستان جرئت دستبرد به اموال شخصی و کاروان های تجارتی را نداشت، هیچ مامور دولتی از کسی رشوه و پول غیر قانونی اخذ کرده نمی توانست وغیره وغیره... افغانستان امروز به همچو یک مرد آهنین ضرورت دارد تا زورگویان و فاسدان را سرکوب نماید و عدالت را در اجتماع تآمین کند... در نتیجه قربانی های امیر عبدالرحمن برای توحید کشور داده است، شکر خدا را که افغانستان اکنون غیر قابل تجزیه بوده و هرکس که خواب آن را دیده است، این خواب را به گور خواهد برد... چاره ای دیگر بجز وحدت و اتحاد نداریم...

با تشکر و قدردانی از کوشش های بی پایان شاغلی کاندید اکادمیسین استاد " محمد اعظم سیستانی" در راستای برملا نمودن حقایق کتمان شده در تاریخ افغانستان قدردانی و تمجید می کنم... خواندان کتاب زیبای " سیمای امیر آهنین، امیر عبدالرحمن خان در تاج التواریخ" نوشتۀ شاغلی سیستانی صاحب را به همه افغانان ما که در جستجوی حقایق هستند توصیه می کنم تا ازین طریق بتوانند قضاوت بهتر در مورد شخصیت های تاریخ افغانستان نمایند... بدون شک بعضی حقایق تأریخی افغانستان کتمان شده و این گفته هم واقعیت دارد که " تاریخ مسخ نمی شود".

تشکر


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.07.2014

دوستان وهمکاران بزرگوار هریک مایار صاجب وجناب عباسی صاحب مراتب احترام مرا قبول فرمایید !

اظهار نظر های پرلطف وصمیمانۀ تان را در دریچۀ نظرخواهی خواندم و احساس نیک تان را نسبت به خود دریافتم، به این خاطر ازشما بزرگوران عرصۀ قلم واندیشه سپاسگزارم . نوشتن یک یا دو پراگراف در بارۀ یک اثر، کار بسیار مشکلی نیست، ولی ابراز حسن نیت، در یک سطر،علاوه براینکه قلب نویسنده را شاد وخاطرش را مسرور میکند، بدون تردید در تشئید علایق دوستی وتقویت حس اعتماد درمیان همکاران خیلی مؤثر است وفضای دوستی و همدلی وبه اصطلاح وطنداری را گوارا و درخشان تر مینماید.

جناب مایار صاحب عزیز!
ازاین که مقالۀ «نامۀ سرگشاده عنوانی بازکاندگان امیر آهنین» سبب خوشنودی تان شده و رضایت خاطرشما را فراهم آورده است، وشما با بزرگواری این دریافت خود را توسط نوشته در بخش نظرخواهی ابرازکرده اید تا دیگران هم وبخصوص جوانان وطن نیز به اهمیت مسئله پی ببرند و به دهل دشمنان امیر ،کسی که این خطۀ مقدس را برای تثبیت هوئیت ملی شان به ارمغان گذاشته است، نرقصند وبی موجب بر یک پادشاه توانمند وعاشق وطن تهمت نبندند ومرد شوند وخاطرات آن امیر آهنین را بخوانند تا به اصل واقعیت های زمانش آگاهی یابند، مایه خوشنودی من گردید.

به ارتباط خواسته شما در مورد کارنامه های محمدظاهرشاه وپدرشان،کسانی دیگری از جمله داکتر بارکزی طی یک مقالۀ 40 –0 5- صفحه ای داد سخن داده اند که جایی برای من نگذاشته اند. بازهم از لطف ومهربانی تان سپاسگزارم. من قبلاً مطلب کوتاهی در باره نقش ظاهرشاه در تاریخ معاصر افغانستان، نوشته ام ودر همین پورتال به نشر سپرده ام،ولی مثل اینکه از توجه تان بدور مانده است. به این نکته باید توجه داشت که نویسندگان غیر پشتون در باره ظاهرشاه بابا بدگوئی نمیکنند، مگر برای زدن وکوبیدن رهبران پشتون درافغانستان،همواره امیر عبدالرحمن خان را مورد بدترین دشنام ها وهتک حرمت ها قرار داده وقرار میدهند. بنابرین با کوبیدن این امیر، در واقع میخواهند تمام شخصیت های تاریخی پشتون را زیر سوال ببرند. اگر حیات باقی بود، دراین باره در آینده قلم خواهم زد.
شما زنده وافغانستان پاینده باشد!
ختم


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا- ایالات متحده    تاریخ: 04.07.2014

دانشمند گرامی جناب سیستانی صاحب !
مسرورم ازاینکه یکی از با ارزشترین وثیقه ملیی را زیر عنوان" نامۀ سرگشاده به بازماندگان امیر آهنین،..." از قلم توانای جناب شما مطالعه کردم.
به عقیدۀ بنده قدرت تحقیق، تحلیل و استدلال شما در قضایای میهن مشترک ما یکی از ارزش هائیست که میتوان آنرا بدون کدام مشکل غنای علمی و فرهنگی ملت افغان و افغانستان در تاریخ معاصر افغانستان برای انتباه گرفتن نسل جوان امروز و آینده ثبت نمود.
موضوع مهمی از دید بنده نظر به گفتۀ شما در دلم " چنگ " زد همانا بیرون برآمدن از کمپلکس پشتون بودن است. در طول چند دهۀ اخیر بعد از سقوط نظام شاهی و جمهوری اول معاندین پشتون طور گسترده علیۀ پشتون بودن و پشتون دست اندر کار شدند تا جائیکه در حضور پشتون ها گستاخانه پیشآمد میکردند و متأسفانه این کتله ایکه اکثریت ملت افغان را تشکیل میدهد، بنابر حیای حضور خموشی اختیار کردند و آه نکشیدند.
ما باید به پشتون بودن خود افتخار نمائیم طوریکه دیگر اقوام افغان به ازبیک بودن، هزاره، نورستانی، ترکمن، تاجیک و... بودن به حق بایست افتخار کنند. لیک هر قوم افغان بگفتۀ یکی از دوستان، گلهای مختلف یک باغ زیبای کلان بنام افغانستان جای خودرا دارند که هیچ یک از دیگرآن برتریت ندارد و درنهایت در چوکات بزرگ " وحدت ملی" برادروار حق افغان بودن خودها را دارند.
برمیگردم بالای مطلب: در نوشتۀ شما چون نداء به نوادۀ امیرآهنین است جناب شما آگانه از کارهای سیاسی، اجتماعی و عمرانی مؤسس سلسلۀ خانوادۀ ضیائی درست و به جا صحبت نموده اید.
بنده میخواهم یک تذکر مختصر خدمت شما عرض کنم که امیر آهنین عبدالرحمن خان از سال 1880 الی 1901 توانست بالای سنگ تهداب سالم نظام امیر شیرعلی خان که در پهلوی دیگر کارنامه های وی سیستم اداره را در افغانستان ترویج داده و در شیرپور آنزمان یکی از مدرنترین معسکر را بنیاد گذاشته بود، دست اندر کار شود که بایست آنرا ثبت تأریخ نمود.
در ساختمان سلطنت افغانستان گفتنی ها زیاد است که در این کلکین کوچک جایش نیست. لیک افتخاریکه نصیب ملت افغان گردیده همانا نظامی است که از سال 1747 میلادی توسط یک مرد دانا بنام اعلیحضرت احمدشاه بابای درانی پایه گزاری شد و درسال 1973 میلادی این سلسله چنان بهم خورد و از هم پاشید که تا امروز ما وشما در قرن 21 از کشمکشها و جنجال، حتی گفته میتوانم رسوائی آن رهائی نداریم.
تأثیر نوشتۀ شما بنده را واداشت تا در مورد چگونگی ساختمان سیاسی میهن مشترک ما، بعد اختتام نظام خجستۀ خانوادۀ بزرگ مرد، امیر آهنین امیرعبدالرحمن خان، مختصر مرور نمایم.
اعلیحضرت امیر امان الله خان در اثر دسیسه های خارجی و داخلی سلطنت افغانستان را که تازه در مسیر ترقی پا نهاده بود، با تأسف عمیق از دست داد و نه ماه تاریک ترین زمان بالای وطن ما مستولی گردید.
دراین برهۀ زمان سپه سالار محمدنادرخان با معیت دوبرادرش از اروپا بمنظور نجات کشوراز طریق هند وارد افغانستان شد که برادر سومی شان نیز در حلقه شامل گردید.
بعقیدۀ بنده نظام ذیقیمت و با سعادت شاهی افغانستان که با سلطنت شخصیت وطنپرست اعلیحضرت محمدنادرخان درافغانستان عزیز طلسم اختناق نُه ماهه را در هم شکست و بالای بقایای خاکستر، دار وندار صفر، در کشور با 180000 پوند انگلیسی قرضه و ده هزار میل تفنگ و چندلَک کارتوس از دولت انگلیس، که این مبلغ نقد و جنس را در حضور نمایندگان ملت در سلام خانۀ ارگ کابل بسمع شان رسانید، به احداث بزرگترین کارنامه ها در تأریخ افغانستان آغاز کرد که بعد ازآن توسط فرزند نیکو سیرت افغانستان، اعلیحضرت محمدظاهر شاه در طول چهل سال انکشاف بیشتر یافت. در سال بدشگون 1973 میلادی که سرآغاز اوضاع ناهنجار تا امروز گریبانگیر ما است، سلطنت پدر و فرزند در طول چهل و اند سال خاتمه یافت و افغانستان شاهد نظام های چپ حاد و راست گردید و بالآخره از سیزده سال باینطرف گویا نظام دیموکراسی گونه سرنوشت ملت افغان و افغانستان را رقم میزند.
نظر بنده محدود در چهل و چند سال دوران شاهی افغانستان است که ازشما منحیث مؤرخ چیره دست درخواست مینمایم تا زیر عنوان: " مکتوب سرگشاده به بازماندگان اعلیحضرت محمدنادرشاه و اعلیحضرت محمدظاهرشاه" با قلم توانای تان که در آن از کارنامه های سیاسی، اجتماعی و عمرانی مانند زمان امیر آهنین تا ختم دوران پادشاهی اعلیحضرت امیرامان الله خان صحبت درمیان باشد، ثبت تأریخ نمائید.
یقین دارم که با این نبشتۀ تان که یک دورۀ شگوفانی افغانستان را ازسال 1880 میلادی الی 1973 میلادی، با یک وقفۀ نه ماه، در بر می گیرد بزرگترین ودیعۀ به نسلهای آیندۀ افغانستان میگزارید. با حرمت فراوان


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 30.06.2014


چنین نور افگنی های صادقانه و بی ریا فضای تیره و تار شکاکیت ها را زدوه و سوء تفاهمات را رفع می نماید.
در قدم اول تلفون کننده کار بی نهایت خیر خواهانه و مصلحت آمیز انجام داده اند. هر که باشد احسنت. توضیح دهنده خود در جامعه از نام، شهرت، و اعتبار خوبی بر خوردار است این چنین نوشتۀ متعفن و زننده و کثیف را لطمه به موقف علمی و شخصیت و حیثیت خود میدانند.

اگر خدای ناخواسته قهر، غضب و خصومت بر ایشان غلبه می کرد که چنین اثری پائین بیافریند، که ابداً این طور نیست، شهامت، جرأت و شجاعت آنرا داشتند که انکار نکند.

دستان نابکار و نا مرعی در پس پرده در پی درهم شکستن حلقۀ ملی گرایان میهن پرست بوده با چنین دسایس و تلاش های شیطنت آمیز درز آفرینی می کنند.

در میان، گروه گم کرده راه و پیروان مکاتب متروکه و پوسیدۀ فکری به خود حق قضاوت بر همکاران شناخته شده، وطن پرست و ملی گرای این پورتال داده اتهامات گل خشک را بدیوار چسپاندن می زنند.

هموطنان خبیر، بصیر و خردمند موقف ملی و روش برازندۀ نشراتی این پورتال را درک نموده هر روز به تعداد نخبه ترین همکاران آن افزوده می گردد.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 29.06.2014

خوانندگان ارجمند افغان جرمن آنلاین سلام!

دوست نازنین و محترمی امروز صبح به من زنگ زدند ومتن یک نوشته بسیار زننده و دور از عفت کلام را برای من خواندند که در یکی از وبسایت ها به نشر رسیده بود. من این نوشته را که بوی تفرقه اندازی و توطئه از آن بالا می شود، و هدف آن ایجاد حس بی اعتمادی میان اعضای تیم کاری پورتال، بخصوص میان من و آقای نوری خواهد بود، بشدت رد میکنم. من نه با متن چنین نوشته ای موافقم و نه طرفدار چنین پیام مخرب و فتنه انگیزانه می باشم، زیرا دراین پورتال، نوشته های واردۀ نویسندگان حتی الامکان با مشورت همدیگر تصحیح وآنلاین میگردند، بنابرین ، اتهام و یا توهین به این پورتال را توهین به خود تلقی میکنم و به هیچکس اجازه نمیدهم تا از نام وآدرس من سوءاستفاده کرده، بر روی این پورتال محبوب لجن پراگنی کند.

من همه کارکنان وهمکاران قلمی این پورتال را شخصیت های وطن پرست، ملی گرا و صادق به امر منافع وطن و مردم افغانستان می دانم و هیچ عنصری را ضد ملی، و ضد مردم و نوکر و جیره خوار بیگانه نمیدانم و هرگونه برچسپ ضد ملی بودن به همکاران قلمی واعضای تیم کاری را با شدت و حدت هر چه تمامتر رد میکنم.
با احترام


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 28.06.2014

من تأسف میکنم که می بینم دربین ما کسانی وجود دارند که بیشتر تمائل به بیگانه ها دارند و خود را درین وطن بیگانه می پندارند، تحمل انتقاد را بالای یک رژیم متخاصم و دشمن کشورم ندارند، اگر روزانه به هزاران تن از افغانهای بیگناه به قتل برسند،اگر خانه و کاشانه ای شان به آتش کشیده شود، اگر عزیزان دل شان به پیش چشمان شان پارچه پارچه شوند و جان بدهند، اگر صدها طفل و بزرگ از گرسنگی، سردی و گرمی جان های شیرین شان را به حق بسپارند و جهان را وداع نمایند، اگر کشورم مورد تهاجم همسایه ها قرار گیرد و هر نوع فجایع صورت بیگرد، خودرا برای ابراز تأثر و غم شریکی، زحمت نوشتن چند سطر را نمیدهند، ولی وقتی می بینند که کسی برای زدودن حساسیت بیشتر بین اقوام باهم برادر، یک اصطلاح که قابل قبول همه باشد، را بکار می برد، دفعتاً عکس العمل نشان می دهند و قلم شان به حرکت می آید.
همین اکنون به صدها تن از هموطنان هلمندی ما با دسائس همان کشور هائیکه برای شان دلسوزی صورت میگیرد، به قتل رسیده است، به هزاران تن از مردم مظلوم هلمند اعم از زن و مرد خورد و بزرگ بدون کمک های اولیۀ طبی در حال سپردن جان های شیرین شان هستند، به هزاران فامیل مظلوم و فقیر هلمندی ما در گرمای بالای 45 درجه، خانه و کاشانه، زمن و باغ، فالیز و دار و ندار شان را رها کرده، در حالیکه اطفال شان را دربین پتو هایشان پیچانده اند تا از نور زنندۀ آفتاب نجات یابند، در دشت های سوزان و بدون سایۀ درختی راهی نجات زندگی شان را جستجو می کنند،اطفال نازنین که تا هنوز از هیچ سهولت جهان خبری ندارند، با لب و دهن خشک از تشنگی در حال جان دادن هستند. هیچکس نیست که از وضعیت شان جهان را با خبر سازد، هیچ رسانه ای این فاجعه را تحت پوشش قرار نمیدهند. به روز پنجم این فاجعه اولین اخبار کوتاهی از وضعیت هلمندیان به نشر می رسد و روسپی های سیاسی این جنگ را جنک مواد مخدر می خواند...

ولی افسوس که در بین ما دلسوزانی وجود دارد که تحمل شنیدن کلمه داکتر را بجای پزشک ندارند...
آقای احمدعلی که از نام تان پیداست که باید دلسوز شیخان فاسد ایرانی باشید، تا جائیکه من خبر دارم در ایران هم اصطلاح پزشک نه بلکه اصطلاح دکتور به کار میرود. من برعکس اصطلاحات نامأنوس که اکنون وارد زبان دری افغانی شده است، و منبع اصلی نفاق می باشد... من بخاطر جلوگیری از نفاق و ایجاد حساسیت بیشتر بین اقوام باهم برادر از استعمال اصطلاحات تازه وارد خودداری میکنم و ترجیح میدهم که کلمات جهان شمول را بکار ببرم تا به جز یک تعداد معددودی از شیدایان مکتب خمینی، برای دیگران پذیرفتنی باشد...

تشکر


اسم: احمد علی   محل سکونت: دانشگاه کابل    تاریخ: 27.06.2014

احمد علی از پوهنتون کابل

محترما: شما در راه جلوگیری از استفاده اصطلاحات فارسی در افغان جرمن آنلاین کار خوبی را انجام می دهید. ولی باید متوجه باشید که این کار شما راه حل را مانده که منشاء بسا نفاق است. اخیراً سفارت ایران در کابل حدود بیست هزار جلد کتاب پزشکی (طبی) را به پوهنتون کابل خیرات داد که با سپاس بی کران از طرف مسؤولین پذیرفته شد. لطفاً گفته می توانید که برای اصلاح این کار شما چه می توانید؟ آیا شما گفته می توانید که جرم و گناه کلمات فارسی چیست؟ وقتی شما کلمه داکتر انگلیسی را قبول دارید چرا با کلمه پزشک فارسی خصومت دارید؟ اگر افغان ها با کلمه داکتر عادت کرده اند، چه عیب دارد که افغان ها یک روز بالای چنین عادت های افغانی شان یک صلیب بزرگ بکشند که تا با شرائط عصر همگام گردند؟


اسم: جمال خان باركزي    محل سکونت: كابل    تاریخ: 26.06.2014

تشكر و امتنان از ايديتران محترم پورتال افغان جرمن آنلاین كه به خواهش من لبيك گفتند و در مقالۀ اخيرم(كرزي گام به گام به سوی....) كلمات داكتر را دوباره جاگزين كلمه پزشك نمودند.

تشكر

جمال خان باركزی


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.06.2014

جناب قیس کبیر
در قسمت پیشنهاد شما اینکه نوشته یک نویسنده نباید از نگاه زبانی اصلاح گردد، بلکه در پاورقی اصلاح کلمات به زبان دری درج گردد به نظر من خواننده متوجه آن نمی شود از طرف دیگر لغات باید شماره گذاری شود.
پشنهاد من در این مورد: لغات که ایرانی یا نامأنوس هستند در میان قوس کلمه یا لغات اصلاح شده آن نوشته شود.
فرض مثال: واژه (اصطلاح) / ویژه (خاص) / واکنش (عکس العمل) / پزشک (داکتر) ....... وغیره. در این صورت خواننده متوجه لغات یا کلمات غیر معمول میگردد.
سایت بی.بی.سی افغانستان نیز به همین منوال نشرات خویش را نشر می نماید.
بطور مثال: دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در روز ۲۴خرداد ( جوزا) برگزار شد


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 26.06.2014

به محترمین جناب سیستانی صاحب و جناب عزیزی صاحب، ارایۀ نظر را وقتی مسؤولیتم دانستم که اسم من هم در تبصره های ایشان در مورد استعمال لغات نا مأنوس ذکر گردیده بود. ازینرو میخواهم به شکل مختصر به چند نکتۀ ذیل اشاره کنم.
با تایید از گفتهٔ جناب عزیزی صاحب چندی قبل مقالۀ نوشته بودم در ارتباط با زبان و مرگ زبان دری و پشتو در تکنالوژی مدرن امروزی و آینده که امید داشتم از طرف قشر روشنفکر و روشن بین جامعۀ ما یک عکس العمل نشان داده شود تا بتوانیم زبان های ملی خود را از دست بیراهه کشان نجات داده، مرگ حتمی آنها را در تکنالوژی اطلاعاتی مانع شویم. که خوشبختانه این اقدام بنده از جانب یک عدۀ از روشنفکران ما پشتیبانی گردید اما چون کمک و پشتیبانی حکومت و دولت سر اقتدار را با خود نداشتیم کوشش ما تا به حال به ناکامی پیوست.

http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/q_kabir_ahmiat_zabanha_in_new_technology_1-6.pdf

با تصدیق نوشتۀ جناب جمال خان بارکزی، که تحت رژیم فاسد کرزی تهاجم .سیاسی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی ایران چنان در تار و پود سیستم اداری و دولتی افغانستان رخنه کرده است که یگانه امکان راه نجات شاید همانا به قدرت رسیدن یک حکومت جدید ملی باشد که در پهلوی دیگر وظایف، شاید قادر شود که لسان های ملی پشتو و دری را از نابودی در تکنولوژی جدید نجات دهد
در جر و بحث که بین دانشمند جناب محترم سیستانی صاحب و عزیزی صاحب.عرض شود که:

1.محترم سیستانی صاحب با ارایۀ دلایل قانع کننده در ارتباط با حفظ جملات و تجاوز نکردن به سرمایۀ معنوی یک نویسنده ایرانی، تأیید کرده، فقط میخواهم اضافه کنم که متوجه باشیم اگر مقالۀ را که به زبان فارسی با اصطلاحات ایرانی شان که به اصطلاح مورد تأیید و تمجید ما قرار گرفته و میخواهیم به نشر برسانیم به جای اینکه کلمات فارسی ایرانی را به دری مبدل ساخته به نشر برسانیم بهتر خواهد بود که معنی و یا ترجمۀ اصطلاحات را در پاورقی صفحه درج سازیم تا نوشتۀ نویسنده هم کاپی رایت باقی بماند و هم برای مقاله و یا مطلب ما یک جنبۀ مستند بودن داشته باشد.

2.همچنان در قسمت اینکه (قاموسونه) باید توسط متخصصین زبان از یک مرجع رسمی تصدیق یعنی certified گردد، پیشنهاد منطقی و علمی محترم سیستانی صاحب است. همه همکاران افغان جرمن انلاین هم بر این عقیده اند که این سرمایۀ فرهنگی و ادبی (قاموسونه) ، روزی از جانب همچو هیأت تحت غور و بررسی قرار گرفته دسته بندی و تنظیم گردیده به دسترس مردم و جامعۀ ما در داخل و خارج از کشور قرار گیرد. تا فعلاً جناب نوری صاحب توانسته اند بیشتر از 2500 کلمه را در (قاموسونه) جاگزین سازند که تیم کاری افغان جرمن آنلاین بطور خاص از ایشان تشکر و سپاس گذاری میکنند.
اکثر افغانها آگاه اند که تکنالوژی به سرعت در حال تکامل است، اما تعداد ای هموطنان ما که خود را با عرصۀ زبان و تکنالوژی اطلاعاتی مصروف ساخته اند و اینکه تکنالوژی جدید چی نوع امکانات زبانی را برای آنها باز میکند، خیلی کم استند. شاید حالا بعضی کسان حکم صادر کنند که زبان مربوط مسئائل اجتماعی میشود و آنرا به انفارماتیک چی؟...خوب به هر صورت برای اینکه زبان های خود را نجات دهیم باید:
1: لغات ما نباید جانشین لغات بیگانه گردد، زیرا این باعث میشود که اصطلاحات فارسی ایرانی جاگزین لغات دری گردیده و تفاوت بین دری و فارسی از بین برود که این کار ضرورت ادغام دری را در آپریتنگ سیستم ها بی مفهوم میسازد، چیزیکه هدف تهاجم فرهنگی ایران است.
2: ادغام هر چه زودتر زبان های دری و پشتو در آپریتنگ سیستم ها به صورت مکمل نه به شکل عقیم مانند امروز، که خطر نابودی آن متصور است
قاموسونه میتواند در این ساحه به حیث اسباب کاری رول مهم را بازی کند.


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.06.2014

من شخصاً با اصطلاحات نغز دری هیچ مشکلی ندارم، چنانکه دهه ها قبل ازین درحالیکه هیچ بحثی درین خصوص وجود نداشت، بطور داوطلبانه بدون تعصب اصطلاحات ازین قبیل را پذیرفته بودیم و تا اکنون هم بدون کدام مشکلی بکار می بریم.
سؤال اینجاست که چرا اکنون به مقابل یک اصطلاح "دانشگاه" عکس العمل نشان می دهیم و مقاومت می کنیم؟؟؟
به نظر من دلیل آن این است که اصطلاح دانشگاه بطور مستقلانه وارد صحنه نشده است، بلکه یک جزوه از یک برنامه ای وسیع هجوم فرهنگی بر هویت تاریخی افغانی ما وارد صحنه شده است...
ما قبل ازین اصطلاحات مشابه دانشگاه را بدون کدام عکس العملی پذیرفته بودیم و تا اکنون هم بدون کدام تعصبی آنها بکار می بریم... مثلاً زایشگاه، پرورشگاه، ایستگاه، اردوگاه، قرارگاه، فروشگاه و صدها کلمه دیگر امثال اینها...
هجوم اخیر فرهنگی ایران توسط عمال شان در افغانستان محدود به دانشگاه بر ضد پوهنتون نمانده است، برنامه خیلی وسیع تر از آن است که مردم تصور می کند، تصور کنید ما بپذیریم که در پهلوی پوهنتون که یک اصطلاح قبول شده در افغانستان است، دانشگاه را هم بپذیریم، مشکلی وجود ندارد. ولی کاش این برنامه با ضدیت با زبان پشتو خلاصه می شد. آنها اصطلاحات دری ما را هم مورد حمله قرار داده اند و هویت افغانی ما را زیر سؤال برده اند، آنها پا فراتر نهاده اند و حتی لهجه شیرین و معیاری دری را هم مورد حمله قرار داده اند و لهجه غیر معیاری ایرانی (که گفتن هیچ نوع تطابق با نوشتن ندارد) را ذریعۀ عمال شان بالای ما تحمیل می کنند، آنها برای میدان هوایی- فرودگاه، برای قوماندان- فرمانده، برای شفاخانه- بیمارستان، برای کوچه- خیابان، برای است- استش، برای مشکل و جنجال- چالش، برای دارالانشاء- دبیرخانه، برای دواخانه- دارو خانه، برای گرداننده- مجری، برای صنف- کلاس، برای محصل- دانشجو، برای خوش داشتن- دوست داشتن( برای اشیای بیجان) وغیره وغیره... کسانیکه تأکید بر کلمه ای دانشگاه می کنند، آنها کسانی اند که تأریخ 5000 ساله افغانستان را جعلی می خوانند، آنها نام افغانستان را مربوط به یک قوم میداند، آنها کسانی اند که موجودیت افغانستان برای شان قابل تحمل نیست، ارزش های تأریخی ما را قبول ندارند، قهرمانان و عالمان تأریخی مارا توهین می کنند و آن را جعلی می پندارند، آنها مزدوران اجنبی هستند که مانند موریانه وطنم را می خورند...

بحث را به درازا نمی کشانم، نخست از از گرداننده گان پورتال وزین و ملی افغان جرمن آنلائن تشکر میکنم که با روحیۀ ملی بدون تعصب نوشته ها و مقالات نویسنده گان با نظرات مختلف و متضاد که در تصادم با منافع ملی افغانستان نباشد به نشر می سپارند. و تفاوت دیگر که این پورتال از ویبسایت های دیگر دارد این است که با قبول زحمت و مشقت نوشته ها را دوباره خوانده و در صورت ضرورت اغلاط انشاء یی و املایی آن را اصلاح می کنند که قابل تمجید بزرگ است.
در مقالۀ اخیرم تحت عنوان "کرزی، گام بگام بسوی حفظ و تداوم اقتدار" که درسه بخش به نشر رسید، در بخش دوم آن متوجه شدم که در قسمت اول آن یک تعداد اصلاحات غیر ضروری ایجاد شده است که برایم خوش آیند نبود،

مثلاً من نوشته کرده بودم،
1- داکتر اشرف غنی احمدزی
2- داکتر عبدالله عبدالله
3- داکتر زلمی رسول
ولی متأسفانه بشکل ذیل به نشر رسیده است،
1- پزشک اشرف غنی احمدزی
2- پزشک عبدالله عبدالله
3- پزشک زلمی رسول

اول اینکه داکتر شامل تمام بخش ها می شود، ولی پزشک صرف بخش طب را معرفی می کند، درینجا برای اشرف غنی احمدزی هم کلمۀ پزشک را بکار برده اند.
با وجودی اینکه میدانم پزشک یک اصطلاح نغز زبان دری از قدیم می باشد، ولی چون این اصطلاح برایم نامأنوس است، به حیث یک دری زبان برایم این حق را محفوظ نگهمیدارم که آن را بکار نبرم...
شاید اکثراً مخالف باشند ولی من به این عقیده هستم تا بصورت کل برای رشد یک زبان باید کاری صورت نگیرد که برای مردم آموختن آن مشکل گردد. باید برای ساده سازی زبانها از نگاه گرامر و لغات کار صورت بگیرد نه برای مغلق ساختن آن از نگاه اصطلاحات، لغت و گرامر... زبانهای که در جهان رشد سریع دارند و همه روزه به تعداد گوینده گان آن افزوده می شود، زبانهای هستند که نوشتن، گفتن و دانستن آن ساده باشد... یعنی من طرفدار اشتراکیت زبانهای جهان هستم نه تجرید آن.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 22.06.2014

لطفاً به هیچ کس شک بیجا نکنیدکه گردن بستگی دارد. نام من میر عنایت الله از کهسان ولایت باستان هراتم. در کابل تحصیل نموده شغل مقدس معلمی داشتم. نام من اصلی است نه مستعار. اگر نمرۀ تلفون تان را روی صفحه در نظر خواهی بگذارید با شما صحبت می کنم. نه تنها من بلکه خانم ام و خواهر و مادرم این سایت را می خوانند. لطفاً یخن دیگران را نه چسپید. معرفت من با آقای ف. هیرمند از طریق مقالات عالمانۀ شان است و بس.
لطفاً به محتوای مطالب توجه کنید و خود را بی سبب سرگردان نسازید که کی گفت و کی نوشت مهم اینست که راست گفته یا خیر؟


اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 22.06.2014

دوست عالیقدری لطف کرده به من تیلفون نموده وفرمودند که یادداشت مورخ 21/06/2014 از جانب محترم« عنایت کهسانی هروی» از من بوده و گویا آنرا با اسم مستعار فوق به نشر گذاشته ام، باید متذکر شوم که:
نوشتۀ عالی فوق قطعاً از من نبوده و نیست و نه من با محتوای آن موافق ویا مخالف میباشم، زیرا بنده در همچو قضایا استعداد و دلچسپی ندارم و لذا در بارۀ آن غیر جانبدار میباشم، در وطن بلا کشیدۀ ما به قدر کافی سوژه و موضوع است که برایش قلمفرسایی کنیم.
من کار جناب هروی را در تحریر یادداشت متذکره که گزینه و انتخاب ایشان است کاملاً محترم میشمارم.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 21.06.2014

با کمال تأسف مشاهده می گردد که سایت خوب افغان جرمن آنلاین به یک دارا لوکاله تبدیل گردیده مساعی بسوی اختناق آفرینی جهت می گیرد و دسته بندی ها مشهود بوده وبه بعضی از دست اندر کاران بلند مرتبه مقام تقدس بخشیده می شود که جنین انتباه می آفریند که با ذکر نام این اشخاص «رضی الله عنه» ویا «رحمت الله علیه» اضافه شود. اگر کسی با فیض بردن از آزادی بیان و حق مشروع و مسلم اظهار نظر چیزی نوشت و گفت که تا هنوز تکنولوژی توان حل معضلات بغرنج اجتماعی را پیدا نکرده، متهم به جهالت در ساینس، ریاضی و هندسه گردیده نویسنده ای اولی توان جواب دادن ندارد ولی مورد حملۀ گروهی وکلاء غیر قانونی وی قرار می گیرد . همه میدانند که استفاده از وسایل روبه انکشاف سمعی و بصری و پروگرام های خاص ارائه ای احصائیه ها، ارقام، اعداد و معلومات مغلق تخنیکی هر بخش علمی در جمیع شئون زندگی کار توضیحات را نه تنها ساده بلکه کوتاه ساخته ارائه یک چارت، گراف و تمثیل مصور از وقت طولانی یک بحث مغلق و خسته کن می کاهد و فهمیدن موضوع را برای گیرنده سهل می سازد. اما مغز متفکر کمپیوتر از تحلیل موضوعات بغرنج اجتماعی مثلاً عدم تساوی حق زن و مرد در کل عاجز است و فرمول کلی ندارد اما گفته می تواند که چند فیصد زن با سواد است، چند فیصد مشغول کار بیرون خانه اند و سهم زن در محصول کل اجتماعی چند فیصد است و یا چند فیصد زنان در انتخابات رأی دادند.

دیده می شود که یک همکار شناخته شده ای پورتال برای دادن یک پیام خاص یک نوشتۀ عالی و پر محتوی را زیر ذره بین مو در خمیر پالیدن قرار داده با یک توصیف فریبنده یک اشتباه کوچک املایی را مورد عطف توجه قرار داده به نحوی نویسنده ای شناخته شده و طراز را مطرح بحث قرار داده و با یک تیر دو قلب را زخم می زند و سخن از غفلت « ادیتور» می زند.

اغلاط و اشتباهات تایپی و املایی در بسی مقالات به وفرت وجود دارد اما جذبۀ محتوی بحدی قوی می باشد که انسان آنها را اغماض می کند و علاوتاً تایپ به پشتو و یا دری از طریق کمپیوتر برای کهن سالان بیحد مشکل است و بعضی حروف در «کی بورد» چنان در همسایگی همدیگر اند که اگر دقت نشود دال ذال میگردد ، ری زی و سین شین. اگر ما به چنین ذره بینی ها توجه مبذول داریم، اول نشر مضمون وقت زیاد را می گیرد و دوم در خواندن محتوا فدای موچینی میگردد. نشر یک مقاله مراحل دیگری را در سایت می پیماید که یکی از خواهران ما چندی قبل آنرا توضیح فرمودند.

باید بین مصحح و « ادیتور» فرق قائل شد هر نشریۀ کتبی باید مصحح داشته باشد، سایت افغان جرمن آنلاین داوطلبان محترم در پس پرده داشته است که این وظیفۀ مشکل و طاقت فرسا را بخاطر حفظ وقار سایت را حتی الامکان انجام داده اند، من خودم وقتی نوشتۀ نشر شده ام را خوانده ام متوجه اصلاح بسی اغلاط تایپی شده ام.

« ادیتور» کسی است که با در نظر داشت پالیسی های نشراتی، نه تنها تصحیح می کند بلکه اصلاحات انشائی و مفاهیم را هم آورده و بعضی بخش های تخریش کننده و مخالف سیاست نشراتی را بکلی حذف می کند و قبل از نشر نویسنده را از این تعدیلات مطلع می گرداند و یا اینکه به مسئولیت خود آنرا نشر می کند.

بعضی اوقات اغلاط کوچک توجه مصحح را جلب نکرده مسئولیت بخود نویسنده راجع است مثلاً کلمۀ «نهی» در نوشتۀ دانشمند محترم جناب عباسی صاحب.


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.06.2014

جناب محترم سیستانی صاحب
نخست کاملاً مطمئن باشید که نوشته را کسی به فرموده شما برایم رقم نزده یک اندازه سواد موجود است که چند سطری تحریر کنم. اگر برآن شک دارید متن اصلی نزد آقای کبیر موجود است.
دوما" من نگفتم که کلمه ویژه یا پزشک تخریش کننده و یا توهین کننده است. اگر یک سطر بعد به نوشته من توجه نماید " بلی ما اگر متن مطلبی را به کلمات نا مأنوس در جامعه افغانی و غیر معمول در بین مردم ما دریابیم ولو به فرمودۀ شما (.... از بهترین کلمات و لغاتی «باشند» که در متون قدیم ادبی فارسی دری .... بکار رفته «باشند») از نشر، تکثر و ترویج آن در زبان اصیل و سچۀ دری (امروز افغانستان) نه بگفتۀ شما (دیروز یا قدیم افغانستان) یا (امروز نهاد های لغت سازی ایران) جلو گیری می نمائیم."
سوما" من عضو کمیته نشراتی نیستم که روی نشر یا عدم نشر مطالب تصمیم گیر باشم.
گذشته از آن آقای قیس کبیر خود یک شخص دانا و بالغ است و میتواند از خود دفاع نماید . تا جائیکه من اطلاع دارم حتی مطالب که شما از آن نام بردید توسط خود آقای کبیر که نمایندگی از بزرگ منشی وی می نماید آنلاین گردیده.
امید که باعث رنجش خاطر محترم نشده باشم.


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 21.06.2014

آقای ن.عزیزی صاحب محترم!

من نمیگویم که نوشته اخیر تان با سبک نوشته های دیگر تان فرق میکند، وشاید کسی دیگری آنرا رقم زده باشد، به هرحال، شما به این مسئله اشاره کرده اید که " پورتال افغان جرمن آنلاین در روش نشراتی خود، اگر اشتباه نکنم این اجازه را بخود حفظ کرده است که از نشر، تکرار، تکثیر و ترویج کلماتی که جنبۀ تخریش، اهانت، دشنام و تجاوز به شخصیت دیگری داشته باشد جلوگیری نماید و آنگونه آنها را تعویض نماید که محتوای مطلب نویسنده را متضرر نسازد. بلی ما اگر متن مطلبی را به کلمات نامأنوس در جامعه افغانی و غیر معمول در بین مردم ما دریابیم ولو به فرمودۀ شما (.... از بهترین کلمات و لغاتی «باشند» که در متون قدیم ادبی فارسی دری .... بکار رفته «باشند») از نشر، تکثر و ترویج آن در زبان اصیل و سچۀ دری (امروز افغانستان) نه بگفتۀ شما (دیروز یا قدیم افغانستان) یا (امروز نهاد های لغت سازی ایران) جلو گیری می نمائیم.»

با درنظرداشت اشارۀ فوق، به من بگوئید که کدامیک ازاین دوکلمۀ «پزشک» و«ویژه»، تخریش کننده، توهین کننده، دشنام، وتجاوز به شخصیت شما یا دیگران است؟ اگردر نوشته های مدافع حامدکرزی دقت کرده باشید، بارها برشخصیت قیس کبیر،دشنام وتوهین و تجاوز صورت گرفته است، چرا شما ادیتور محترم درآن نوشته ها، از استعمال کلمات تحقیر آمیز در حق قیس کبیر جلوگیری نکردید ؟
با حرمت


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.06.2014

جناب دانشمند گرامی آقای ولی احمد نوری
آنچه افلاطون نظر به شرایط زمان ( يونان باستان 400 ق.م) در باب دیموکراسی میگوید به نظر من منطق خود را دارا میباشد.
وي معتقد است، دموکراسي باعث مي شود سرنوشت يک جامعه بازيچه هوس توده هاي مردم شود، چرا که مردم در امور سياسي فاقد تجربه لازم هستند. بنابراين براساس انگيزه ها و عواطف خود تصميم گيري مي کنند و بديهي است که از درون اين نوع تصميم گيري نتايج عقلاني کمتر به دست مي آيد.
حتی یک تعداد افغانهای ما خلاف هر گونه اصل دیموکراسی در حال حاضر خواهان یک رهبر درافغا نستان مانند امیر عبدالرحمن‌خان هستند. پس دیده میشود که در جامعه فعلی افغانی دیموکراسی وارداتی جا ندارد. دیموکراسی باید در یطن یک جامعه رشد کند.
چنانچه اتحاد شوروی وقت هم می خواست توسط دست نشاندگان خویش سوسیالیزم را در افغانستان وارد نماید که نتیجه روشن است.
با عرض معذرت بگفته عوام " تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گ....خ"
من شخصا" سر سخت معتقد به دیموکراسی هستم، اما بدبختانه اوضاع کنونی کشور مرا وادار بر بر خلاف جریان در حرکت بودن می سازد.
به امید سلامتی شما
نبیل عزیزی


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.06.2014

دانشمند گرامی جناب محمد اعظم سیستانی،

نخست امیدوارم که معذرت مرا بپذیرید که در برابر دانشمندی همچو شما به خود اجازه می دهم تا با چند سطری، صفحه ای را سیاه نمایم.
دفاع نامۀ شما را از جناب قیس کبیر که ایشان انتقاد بنده را قبول کرده اند، سرا پا مطالعه نمودم و باعث تعجب من شد.
اولا" پورتال افغان جرمن آنلاین در روش نشراتی خود، اگر اشتباه نکنم این اجازه را بخود حفظ کرده است که از نشر، تکرار ، تکثیر و ترویج کلماتی که جنبۀ تخریش، اهانت، دشنام و تجاوز به شخصیت دیگری داشته باشد جلوگیری نماید و آنگونه آنها را تعویض نماید که محتوای مطلب نویسنده را متضرر نسازد. بلی ما اگر متن مطلبی را به کلمات نا مأنوس در جامعه افغانی و غیر معمول در بین مردم ما دریابیم ولو به فرمودۀ شما (.... از بهترین کلمات و لغاتی «باشند» که در متون قدیم ادبی فارسی دری .... بکار رفته «باشند») از نشر، تکثر و ترویج آن در زبان اصیل و سچۀ دری (امروز افغانستان) نه بگفتۀ شما (دیروز یا قدیم افغانستان) یا (امروز نهاد های لغت سازی ایران) جلو گیری می نمائیم.
یکی از برجستگی های پورتال افغان جرمن آنلاین همین بوده که برای زنده نگاهداشتن فرهنگ افغانی، عنعنات افغانی و زبان های ملی افغانی مردانه وار بر ضد هجوم فرهنگی بیگانگان قد علم نموده و می نماید.
آقای قیس کبیر روی ارزش زبان های ملی به خصوص در جهان کامپیوتر سیانس نوشته های بسیار جالبی از خود به جا گذاشته اند و حتی از مقام های دولت خواهش نموده اند تا کمپنی مایکرو سوفت را مچبور به درج زبان های ملی ما (دری) و (پشتو) در سیستم های کامپیوتری نماید، اما مقام های بی کفایت، بی مسئولیت و معاش گیر ایران هیچ ارزشی به آن قائل نگردیدند. هدف از نوشته آقای کبیر این بود که ما افغان ها مجبور به استعمال کلمات مانند ویژه، چالش و پالش نشویم. مراجعه نمائید به آرشیف این پورتال و مطالب آتی را که از طرف آقای قیس کبیر در پورتال چاپ شده است بخوانید:
«اگر امروز اقدام نکنیم فردا دیر خواهد بود» - «اهمیت زبان ها درتکنولوژی جدید و آینده و منافع ملی کشورهای مربوط به آن »

http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/q_kabir_ahmiat_zabanha_in_new_technology_1-6.pdf


جای تعجب و تأثر است که یک شخص ملی و دانشمندی مانند شما به دفاع از هجوم فرهنگی بیگانگان برخاسته است.
در مورد استعمال کلمات «واژه» و «ویژه» ((به گفته شما "کلمات زیبای فارسی ..." به نوشته جناب خلیل الله معروفی (در باب ورود لغات بی مورد و ناباب در زبان دری)) مراجعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/kh_maroofi_worode_loghat_nabab_in_dari.pdf

جناب سیستانی صاحب اینطور برخورد شما که می خواهید از طریق من به آدرس دوستان دیگر پیام ارسال نمائید به نظر من غیر عادلانه است و کار شایسته نیست. چرا شف شف نی شفتالو صحبت نمی کنید و مستقیما" با نوری صاحب داخل بحث نمی شوید. اگر «قاموسونه که به همت و زحمت نوری صاحب در خدمت هموطنان گذاشته شده است مورد قبول شما نیست لطفا" با ایشان مستقیما" داخل بحث شوید. ممکن اگر خواسته باشند به جواب شما خواهند پرداخت.

با عرض حرمت
نبیل عزیزی


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 20.06.2014

قابل توجه آقای ن. عزیزی !

در بارۀ انتقاد شما از به کار بردن دو کلمۀ «پزشک» و« ویژه» در نوشتۀ اخیر آقای قیس کبیر، باید به عرض برسانم که، وقتی یک نویسنده ، مطلبی یا جمله ویا پرگرافی از کسی دیگری را نقل قول میکند، شرط اصولی واساسی اینست که باید متن جمله یا پرگراف ، نعل بانعل مطابق اصل نقل شود، تا خوبی ویا بدی همان متن اقتباس شده، به صاحب اصلی اش تعلق بگیرد،ونویسنده اصلی نیز فکر نکند که اقتباس کننده، در نوشتۀ او دستکاری نموده و آن را تحریف کرده است. دست کاری وتغییر دادن کلمات در نقل قول یک متن، دستبرد زدن به حق دیگران است.

نقل یا اقتباس یک کلمه یا یک جمله و یا یک پراگراف و بیشتر از آن، اگر مناسب ومفید باشد، و برای تقویت واثبات نظر نویسنده کمک کرده بتواند، نباید تغییر داده شود. تصرف در کلمات ویا جملات دیگران، نوعی خیانت به امانت دیگران است که بدون حضور صاحبش در اختیار نویسنده قرارگرفته است. نویسنده باید این انصاف را داشته باشد که همچنانکه خود خوش ندارد، کسی دیگر به مال ودارائی معنوی یا مادیش دستبرد بزند، او هم نباید بخود حق دهد تا از نوشته دیگران سوء استفاده نماید.

استفادۀ سوء آن است که کسی نوشتۀ دیگری را بدون ذکر نام نویسنده اصلی و اثرش وجلد وسال چاپ وصفحه اش، برمیدارد و در نوشتۀ خود جابجا میکند و به نشر میرساند و بعد به دیگران وانمود مینماید که این نوشته چکیدۀ قلم و ذهن وفکر خودش هست، درحالی که قسماً یا کلاً از خودش نیست. این یک نوع دزدی معنوی است ودر جوامع پیشرفته قابل پیگرد قانونی است ومتخلف مجازات میشود.

استفاده مشروع یا مجاز آن است که مطلبی را از یک کس دیگر، در نوشته ات به عنوان سند ثبوت با امانتداری اقتباس میکنی وبعد منبع وماخذ آنرا نیز بطورکامل نشان میدهی تا اولاً، نشان داده باشی که آنچه را تو برحقانیت آن ادعا داری، اسناد وشواهد کتبی نیز آنرا تائید میکند. ثانیاً، نشان داده باشی که آنچه میگوئی، از شکم خود نمیگویئ بلکه دراین موضوع تحقیق نموده ای ودیگران و از جمله فلان نویسنده وفلان دانشمند وفلان محقق نیز آن را در آثار خودشان مورد توجه قرار داده وبه میزان کمتر یا زیاد تر بدان پرداخته اند. وثالثاً،هرگاه کسی به نوشته ونظر نویسنده شک داشته باشد، میتواند به منابع اصلی او مراجعه کند وقناعت خود را فراهم آورد.

اکنون هم ، آقای کبیر مطلبی را از یک کس دیگر نقل قول کرده است، او اصولاً حق ندارد، به متن نوشته دستبرد بزند وکلمات زیبای «پزشک» و«ویژه» فارسی دری را تعویض کند، وبجای آنها کلمات «طبیب عربی ویا داکتر انگلیسی» را بگذارد، آنهم به این دلیل که فلان کس از روی اطلاعات ناقص 60-70 سال قبل از زبان دری، قاموسی ساخته ودست و پای زبان دری را محکم بسته است، تا این زبان شور خورده نتواند و برای بیان منظور خود، ازبهترین کلمات و لغاتی که در متون قدیم ادبی فارسی دری در عهد غزنویان باربار بکار رفته استفاده ننماید وآن لغات زیبا را متعلق به کشور دیگری بداند.

متاسفانه بسیاری ازما بنابر عدم مطالعه متون کهن ادبی وتاریخی کشورخود از وجود آن لغات ولغات زیبای دیگر ناآگاهیم ونمی باید نا آگاهی خود را تخلف از کتاب مقدس (قاموس زبان دری ) وانمود کنیم. این قاموس را کدام اشخاص از استادان متخصص زبان فارسی در پوهنتون کابل و یا انجمن نویسندگان افغانستان پاس کرده وبرسمیت شناخته است تا آقای کبیر و دیگران خود را مکلف به پیروی از آن بدانند؟ معلوم دار هیچ یکی از استادان و رزیده و نامدار پوهنتون کابل و متخصصین زبان فارسی چنین قاموسی را تا کنون تائید نکرده اند. پس نباید بر قیس کبیر ازاین ناحیه خورده گرفت. به نظرمیرسد که این خورده گیری از روی تعصب نسبت به زبان فارسی که در قلمرو ایران بسیار زیاد رشد کرده، صورت گرفته باشد.

مولانای بلخی هفتصد سال قبل فرموده بود:
سخت گیری وتعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
بهتر است تا از تعصب در استفاده از ذخایر لغات زبان فارسی که مبداء ومنشاء آن افغانستان و دو سوی رود خانه های آمو میباشد، درگذریم و بگذاریم که این زبان هم از قید و بندی که بنابر تعصبات سیاسی چیزی بیش از نیم قرن قبل برآن وضع شد، رهائی یابد ونفس بکشد وبه رشد وبالندگی خود بپردازد.
با احترام


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.06.2014

دوست گرامی محترم آقای عزیزی
شما درست و دقیق میفرمائید . گناه من بود که بجای متن اصلاح شده، سهوأ متن نااصلاح شده آنلاین شده بود. ایرانی ها رنج را آچار می گویند. از برکت قاموسونه توانستم "آچار" را به رنچ تبدیل نمائیم چون آچار برای ما افغانها معنی دیگر دارد.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 20.06.2014

عباسی صاحب بزرگوار،

عرض سلام و حرمت دارم. تشکر از شاغلی سپین که یکتن از همکاران پورتال استند و متاسفانه با من چندان میانۀ خوب ندارند دلیل آنرا هم نمیدانم. ولی بهر صورت خوب شد این اشتباهی که البته من هم مسؤولیت دارم اصلاح شد و من از حضور شما طلب معذرت می کنم. در این اواخر من خیلی خسته و مبتلا به تکالیف گوناگون هستم امید است بر من ببخشائید.
ولی ایکاش اینرا دوستانه در ایمیل برای شما می نوشت و یا به یکی از کارکنان پورتال که خاموشانه تصحصح می شد تا .....
وخودش هم در یکی از نوشته هایش که همین اکنون آنلاین است تنها در عنوان و دو پراگراف اول نوشتۀ خود سه غلطی املایی و به صد ها اغلاط انشایی دارد. (1) در عنوان خود (تاریخی) را (تاریحی) نوشته اند. (2) (پراگنده) را (پراکنده) نوشته اند و (3) به عوض (مطابقت دارد) نوشته است (مطابق دارد) که بکلی غلط است باید می نوشت (مطابقت دارد یا مطابق است) و کمبود فاصله ها و محلات غلط کامه و نقطه را نپرسید که حال تان خراب می شود.

و از محترم معصوم دهاتی هم امتنان دارم که کوشش کرده اند مؤظفین پورتال را متوجه بی توجهی و نا رسایی های شان کنند. واقعاً این نوشته به نوع خجالت آوری چاپ شده است. و محتوای به درد بخوری به حال موجود اسفناک افغانستان هم ندارد. در افغانستان خون می جوشد و ما در غم هندسه و اضلاع مقدس و نا مقدس گیر مانده ایم. و از افلاطون افتخار کرده گپ می زنیم که یکی از دشمنان دیموکراسی در جهان بوده است یعنی نشان می دهیم که ما دیموکراسی را برای افغانستان نمی خواهیم.
نور بیا


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا     تاریخ: 20.06.2014

از هیأت محترم تحریریۀ پورتال کمال امتنان دارم که مرا متوجه اشتباه املایی ام در نوشتۀ« عبدالله عبدالله بایذ...» گردانیدند « نهی» باید به «هی» هوز نوشته می شد ونه «ح» حلقی.



اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.06.2014

دوست گرامی محترم آقای قیس کبیر
مطلب جالب شما را تحت عنوان "کسی که هندسه نمی داند داخل نشود" با وجود آنکه من هندسه نمی دانم گستاخی نموده مطلب را باز کردم آموزنده بود.
یک انتقاد کوچک داشتم آن اینکه پورتال از روز پیداش بر ضد استعمال لغات های ایرانی مبارزه نموده و می نماید، ولی این مطلب بدون در نظر داشت معیار های قبول شده نشر گردیده کلمات مانند:
1. پزشکی ...)
2. ویژه و.......
شاید بگوید من خورده گیر هستم اما سالها دوستان وقت گران بها خویش را صرف تصیح همچو کلمات نمودند. مراجعه شود به قاموسونه. حالا اگر یکبار همه را نادیده گرفته و سر تعضیم به ایرانها و کاسه لیسان شان فرود آوریم به نظر من با فرهنگ خویش جفا نمودیم.
امید که انتقاد دوستانه تلقی گردد.

نوت: منبع بسیار زیرکانه جاگزین شده


اسم: سپین   محل سکونت: لندن    تاریخ: 19.06.2014

آقای عباسی زنده وسرفراز باشند با این تحلیل عالمانه وعینی از روند انتخابات دور دوم وموضع گیری فتنه آنگیزانۀ عبدالله عبدالله برای اخلال درکار شمارش آراء،
اما در آغاز صفحه دوم توجه جناب را به یک اشتباه انشائی معطوف میکنم که کلمۀ «نحی» غلط وشکل درست آن «نهی» میباشد.آقای عباسی حتماً با کلمات امر به معروف ونهی از منکر آشنائی دارند، دراینجا هم باید همین «نهی» بکار برده میشد، نه«نحی».خوب اگر آقای عباسی با عجله این متن را نوشته وارسال کرده باشند، ولی ایدت کننده پورتال می باید این اشتباه را اصلاح میکرد ونمیگذاشت که دیگران هم این اشتباه را از یک نویسنده سابقه دار مشاهده کنند.


اسم: جلیل غنی   محل سکونت: کالیفرنیا    تاریخ: 11.06.2014

دانشمند گرامی جناب مایار.
از حسن نظر شما در مورد نوشتۀ اینجانب جهانی ممنون. من آن جمله را به استناد گفتۀ زید حمید درین مصاحبه آورده ام که در آغاز صحبت میگوید« یک چیز را باید بدانید که پاکستان از1975 حتی قبل از روز های تهاجم اتحاد شوروی سابق بر افغانستان آی اس آی در افغانستان بسیار فعال بوده است» این ادعای این نمایندۀ آی اس آی است و به همین دلیل « جزء لایتجزا» را در داخل گیمه ها آورده ام. ولی باید فقط یک کلمۀ توضیحی « به ادعای نمایندۀ آی اس آی » را می افزودم تا نظر شخصی من تلقی نمی گردید. که امید است خوانندگان من بعد این نکته را در نظر بگیرند. از توجه شما که در رفع این سوء تفاهم نهایت مؤثر است و از اینکه مرا متوجه ساختید باز هم ممنون.
با سپاس


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.06.2014

محترم عباسی صاحب، تشکر از حسن نظر تان. بنده با تعریف شما از ناجی No one man show زعیم مدبر که اصل شائسته سالاری را مراعات نموده اشخاص دانا، با کفایت، با اهلیت، نخبه ، مبتکر و صادق را بحیث همکار خود در تعقیب اهداف نجات وطن انتخاب نماید، هم عقیده ام. قسمی که خود تان فرمودید "دور تمثیل فردی مانند احمد شاه بابای کبیر و میرویس خان نیکه تیر شده است، حتی محمد ظاهر شاه نتوانست درین سی سال اخیر ملک خود را از بحران نجات دهد و من هم در یکی از مقالاتم نوشته بودم:
در جهان امروزی، خصو صا در ممالک مانند افغانستان، دیگر زمان آن گذشته است که یک زعیم و یا قاعد ملی، به تنهایی خود بتواند کشتی در حال غرق و در گیر در منجلاب را ناجی باشد. زیرا با سرعت چشمگیری که تکنالوژی مدرن در جهان امروزی در حال توسعه و انکشاف است، دو قوه یا نیروی فوق العاده توانای چون میدیا و استخبارات در کنار قوای سه گانۀ اجرائیه، مقننه و قضائیه، رول بسی عمدۀ را در بود و نبود و یا بر قراری و بر طرفی یک زعیم و بقای زعامتش در یک کشور میتواند بازی کند. این بدین معنی است که احزاب و نهاد های که در سیاست و دولت داری کشور خود شان و یا کشور های همسایه، میخواهند دست بالا داشته باشند اگر در کمترین فیصدی هم که شده منافع شان را در زعامت و رهبری زعیمی در خطر و نا امنی احساس کنند، در کمترین زمانی که حدس میتوان زد سعی میکنند نخست شخص مورد نظر را به کمک همین دو نیروی جهانگیر میدیا و استخبارات بد نام سازند و اگر این روش برای شان کافی نبود به طور سِرِی و سریع نیست و نابودش کنند. که البته در حال حاضر میتوان برای مثال ایجاد دستگاه های بیشمار تلویزیونی در داخل کشور را که به نفع خود و تمویل گران داخلی و خارجی شان فعالیت میکنند، یاد آوری کرد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 11.06.2014

دوست گرامی ښاغلی انجنیر صاحب قیس کبیر!

نقد شما بر سه نوشتۀ همکاران محترم پورتال نهایت دقیق بجا و درست بوده ملاحظات شما موجه و منطقی است. این گونه بررسی ها مشوق زحمات همکاران در آفرینش آثار خوب بوده و در عین زمان جلب توجه دیگران به پخش نظریاتی است که با اصل بیطرفی عالمانه در تضاد بوده وسمت و سوی تمایلات مفکوروی با مفاهیم آن از لای پیام های پیچانده شده برداشت می گردد .
من تبصرۀ دارم در مورد مؤافقت شما با جناب محترم بارز صاحب که فرمودید افغانستان به« ناجی» ضرورت ندارد. چرا؟ کلمۀ «ناجی» را من در یک نوشتۀ مختصر خود در بخش نظر سنجی ذکر نموده بودم. من جداً باورمندم که افغانستان از هروقت دیگر حالا بیشترو جداً نیاز به یک ناجی دارد . ناجی که معنی آن نجات دهنده است باید این وطن را از تمام شرائط ناگواری که عمداً و قصداً تحت زعامت کرزی درین سیزده سال خلق شده و تا هنوز این ملت را در زنجیر اسارت خود نگهداشته باید نجات داده شود . من مترادف با ذکر این کلمه از اهلیت، درایت وفراست زعامت با تأکید شرائط دموکراتیک یاد آور شدم. منظور من از نیاز به زعامت مطلق العنان و دکتاتور مشرب نبوده که یک فرد در جامعه در اثر کودتا و یا انقلاب دیگر تبارز کرده ناجی وطن شود.من میدانم که دور تمثیل فردی One man show تیر شده و در دنیای پهناور تخصص هر کاری به اهل کار سپرده شود. زعیم مدبر اصل شائسته سالاری را مراعات نموده اشخاص دانا، با کفایت، با اهلیت، نخبه ، مبتکر و صادق را بحیث همکار خود در تعقیب اهداف نجات وطن انتخاب نماید. تإریخ گواه است که بسی اشخاص به رأی اکثریت زعامت یک مملکت را کمایی نموده و با همکاری یک تیم قوی مملکت خود را از بحران های قهقرایی نجات داده اند . اگر فرصت مساعد گردید مثال های زنده را خدمت تقدیم خواهم کرد. نمی دانم دلیل چیست که افغانستان به ناجی نیاز ندارد. ناجیی که دست این ملت مظلوم را گرفته از این گودال بدبختی و بیچارگی برهاند ودر طریق رفاه و آسایش آن با خصلت حب وطن صادقانه خدمت نماید.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، ایالات متحده    تاریخ: 11.06.2014


محترم آقای جلیل غنی!
بنیاد نوشتۀ شما که زیر عنوان " اهداف ستراتیژیک پاکستان درافغانستان از دیدگاه آی اس آی" گسترده شده، بالای رویدادهای غیر قابل تردید استوار است که خواننده را با واقعیتها و حقایق مصادف می گرداند. استدلال و بنحویکه این مطلب بسمع خوانندگان رسانیده شده با وجود اختصار آن در سرنوشت ملت افغان تأثیر عظیم دارد.
در سطر سوم صفحۀ اول نبشتۀ تان چنین مینگارید:
... ولی از سال 1975 به بعد و حتی پیش از تهاجم اتحاد شوروی وقت بر افغانستان درسال 1979 این مداخلات و دست اندازی ها آشکارتر و برملاتر و وقیحانه تر گردید و تا جائی است که امروز پاکستان افغانستان را " جزء لایتجزای" پاکستان میداند...
برای کسانیکه، مانند بنده، یک خاشه کنجکاو استند مطالعۀ هرجملۀ تذکارشده و اقتباس شدۀ مستند شما در این مقال که با سرنوشت هزاران انسان بیگناه افغان رابطۀ تنگاتنگ دارد، تکان دهنده است. خاصتاً دراین مدت کمتر از چهار دهۀ اخیر خاک افغانها و ملت افغان از ماورای سرحد قیاس انسان بیشتر مصدوم گردیده که علاج آنرا تنها در چوکات " معجزه " پذیرفته میتوانم. امید است که این عاجز را در زمرۀ تاریک بینان نشمرده، بلکه مرا و مانند من هزاران خوانندۀ دیگر را رهنمائی کنید که سرآغاز این همه بدبختی وطن و مردم ما از کدام زمان سرچشمه گرفته که سَیر زندگی ما در بین ابرهای تاریک راه روشنی خودرا پیدا کرده نمیتواند.
تا جائیکه می دانم سه حادثۀ عظیم درپنج سال دهۀ 1970، مانند توفان خشمگین، بسرحدی در سرنوشت ملت و خاک ما افغانها تغییر منفی ای وارد نموده که از جمله زمینه را، به مداخلات همسایگان بنحویکه شما تفصیل آنرا با دقت کامل توضیح نموده اید، مساعد گردانیده است. با عرض حرمت


اسم: جمال خان باركزي    محل سکونت: كابل     تاریخ: 08.06.2014

خانم فاطمه پاك نهاد،

شما حق داريد از جنايتكاران و لنده غران شوراي نظار دفاع نمائيد و اين حق را براي شما ديموكراسي داده است. شما مي توانيد به هر نحوي كه خواسته باشيد از هر كسي دفاع نمائيد.
مگر شما از غلطي هاي كه در تبصره من وجود دارد ياد آور شده آيد و متذكر شده آيد كه " كه آن را ذيلا به شمارش مي گيريم" ولي من متوجه نشدم كه شما از كدام غلطي من تذكر داده باشيد. صرف شما موضوع بحث را به خطا گرفته آيد و از أنا كلي هنريار كه از اين بحث كاملا خارج است، تذكر به عمل آورده آيد.
در بحث اسمي از آقاي "قاسميار" گرفته هم نشده است. بحث اصلي روي ادعاي "فضل هادي مسلميار" معاون مشرانو جرگه بوده كه گفته است "رهايي زندانيان گوانتانامو توسط امريكايي ها نقض حاكميت ملي افغانستان است"

با احترام


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 08.06.2014

ښاغلی عبدالرؤوف بینوا نویسنده، شاعر و از جملۀ روشن فکران نامدارافغانستان بود ودر عین حال یک مبارز و اصلاح طلب فعال. در رژیم های قبلی هم از مواقف عالی حکومتی برخوردار بود. در لیاقت و اهلیت فرهنگی اش تردیدی نیست، آثار زیادی از او بیادگار مانده .

اما زمانی جاه طلبی و خود خواهی و فرصت طلبی کمر همت اورا خم گردانیده در ملی گرایی بینوا تزلزل وارد نمود و او را به بیراهه کشانده خلاف منافع ملی و ارزش های والای وطن دوستی در خدمت نظامی قرار گرفت که به هزارانی چون بینوا را به قتل رساند و یا روانۀ زندان نمود.

بینوایی که سالها داد از آزادی و مبارزه علیه استبداد می زد شاهد وحشیانه ترین حملات اجنبی بر وطن خود بوده و در اوج غرش طیارات بمب افگن شوروی بر مردم مظلوم و بیدفاع کشورش که بینوا خودرا مدافع حقوق شان می دانست با حزب دیموکرات خلق همکار بوده و پست سفارت افغانستان در لیبیا برایش تفویض گردید و با ببرک کارمل رفاقت تنگاتنگ داشت.

اگر درب توصیف همچو اشخاص درین سایت باز گردد ما منتظر نشر آثار ادبی بارق شفیعی و سلیمان لایق و دیگران هم باشیم چرا نی.


اسم: فاطمه پاک نهاد   محل سکونت: هرات افغانستان    تاریخ: 07.06.2014

آقای جمال خان بارکزی
شما در بارۀ آن جوانب موضوع بر علیه من حکم فرموده اید که من اصلاً در آن باره نظری نداده ام، در نوشتۀ کوتاۀ شما چندین غلطی وجود دارد که بر می شمارم:
1- مسلمیار کیست؟ آن شخص جناب اسماعیل قاسمیار است ونه مسلمیار شاید در ذهن شما نام «عصمت مسلم» به این شکل در آمده باشد.
2- شما نمی فهمید که وقتی در مورد آزادی ویا حبس کردن یک شخص در خارج کشوراش تصمیم اتخاذ میگردد، به دولت متبوع اش خبر میدهند، آقا دنیا جنگل نیست نظر شما در جنگل مصداق حقیقت خواهد داشت. وقتی نوشتم به اوباما لقب «شجاع» اعطاء میشود و جانیانی که همین حالا هم ارادۀ خود مبنی بر ادامه کشتار مردم مرا ابراز نموده اند رها میگردند چطور صوفیه خانم به نفع امریکا و برعلیه مردم من موقف اتخاذ نکرده باشد.
3- من شورای نظاری مزاری نیستم وهم مثل شما نفرت ... مرا فرا نگرفته است، من همهۀ افغان ها منجمله شورای نظاری ها راافغان وهموطن خود میدانم این شما هستید که با نفرت تان قضاوت میکنید.
4- اما تراژیدی اصلی این است که برای شما و هم برای صوفیه خانم استعمال کلمات رکیک یعنی دشنام عادی ویک امر روزمره است آقا! «لنده غر» یک دشنام است وشاید اگر از «غلام بچه» زیادی نکند کمی هم نخواهد کرد.
من واقعاً جگر خون شدم به اینکه چگونه نوشتۀ و نوشته های شما را در سایت نجیب افغان جرمن اجازۀ نشر داده اند باید این سایت پاک در باره توجه می فرمودند.
5-از دسته بندی افغان ها و ابراز انزجار نسبت به آنان معلوم می گردد که کدام یک ما عقده مندانه می اندیشیم کاش من آنقدر عقده میداشتم که مثل شما تروریست های طالب برایم مقبول می بود و برای آزادی ایشان جشن اعطای القاب میگرفتم، واقعاً جای تأسف دارد...


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 07.06.2014

سخنان میرمن "صوفیه عمر" را در مورد موقف "مسلمیار" و ساختار غیر منطقی شورای صلح با طالبان را را کاملاً تائید میکنم. "مسلمیار" نباید وقتیکه که طالبان از گوانتانامو رها میشوند، آن را نقض حاکمیت ملی افغانستان تعبیر کند، اگر مسئله از نقض حاکمیت ملی افغانستان باشد قبل از همه نگهداری زندانیان افغان در گوانتانامو یک نقض صریح از حاکمیت ملی ما است، آقای مسلمیار از جمله کسانی است که از تمام امکانات امریکا و شرکای افغانستان استفاده میکند ولی وطن را اشغال شده می خواند...

در مورد ساختار شورای صلح افغانستان من با میرمن صوفیه عمر هم نظر هستم که اگر یک فیصدی کوچک هم ارادۀ واقعی صلح با مخالفان دولت افغانستان وجود میداشت، باز استاد ربانی و بعداز مرگش پسرش رئیس این شورا نمیشدند...
در مورد اصطلاح غلام بچه، برداشت من این است که، هدف از آن اعضای شورای ملی در آن نبوده بلکه هدف خانم صوفیه عمر لنده غران شورای نظار است، خوب، اگر واقعیت هم داشته باشد باید این اصطلاح بکار نرود...
در مورد نوشته فاطمه پاکنهادکه گویا سخنان صوفیه عمر" سراپا خشونت زده به دور از انصاف و منطق باشد" من فکر میکنم که نه خشونت زده گی در آن احساس می شود و نه هم دور از منطق، برعکس سخنان میرمن " فاطمه پاکنهاد" خیلی خشونت زده و عقده مندانه بوده که خواننده گان میتوانند قضاوت نمایند...

تشکر


اسم: فاطمه پاکنهاد   محل سکونت: هرات افغانستان    تاریخ: 07.06.2014

محترمه صوفیه عمر
این چندمین بار است که نوشته های سراپا خشونت زده وبه دور از انعطاف ومنطق شما را دربعضی از رسانه ها می خوانم، در اول تصور میکردم که شاید یک اشتباه مؤقتی وگذرا باشد اما بدا که چنین نبود.
و شما امریکا نشین طالب اندیش هستید و خود آرام وراحت در امریکا وگرد دنیا چکر های تان را می زنید ولی خون مردم افغانستان را که دیگر وطن شما امریکا نشین نیست به شاخی باد میکنید مگر شما از آن خدای که خود را به او معتقد قلمداد میکنید، ترسی دارید یانه ؟
و باز شما مسلمان نما چگونه به اخلاق یک مسلمان اجازه روا میدارید که به ریش سفیدان معزز و زنان شریف وطن ما که در مشران جرگه حضور دارند لفظ مستعجن «غلام بچه» را به کار ببرید میدانید در آن جا زنان عالیقدری مانند پیغله داکتر انار کلی سردار زنان مبارز افغان نیز حضور دارند وشما به چه راحتی آنان را دشنام میدهید.
مردم افغانستان صد ها آدم «مسلمان نما» ی مانند شما را نثار قدوم آنان میکنند اگر باور ندارید یک بار جرئت کرده به وطن بیایید تا بدانید حقیقت چیست ولی اما شما حق دارید اوبای تان را شجاع بگویید زیرا نان و آب او را می خورید ومعاش اش را دریافت میکنید اما خون مردم وطن ما برای آدم های مثل شما چقدر بی ارزش است اجر این خدمت گزاری به امریکا و جفا به ما مردم مظلوم ما را در دنیای اقبای خواهی دید انشاء الله


اسم: صوفیه عمر    محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.06.2014

سپردن زندانیان طالب به قطر ، حاکمیت ملی افغانستان را نقض کرده است
جناب فضل الهادی مسلم یار، رئیس مجلس سنا دیروز فرمودند که: اقدام امریکا مبنی بر" سپردن زندانیان طالب به قطر، حاکمیت ملی افغانستان را نقض نموده و ازین حرکت دولت امریکا اظهار تائسف نمودند". به نظر جناب مسلم یار این تبادله باید از طریق شورای عالی صلح افغانستان انجام داده میشد. معلوم میشود که جناب مسلم یار هنوز هم از خواب غفلت بیدار نشده اند و درک نه کرده اند که جهانیان به خصوص امریکا بیدار شده و اعضا و اجندای دلقک بازان مافیائی شورای عالی صلح افغانستان را به خوبی و از تار و پود درک و شناخته اند. اگر شورای عالی صلح افغانستان وظیفۀ انسانی، وجدانی و ملی خود را انجام میداد این مبادله و مذاکره سال ها قبل صورت گرفته میبود. رئیس جمهور اوباما میخواست که تبادلۀ زندانیان باید صورت بگیرد و اطمینان کامل داشت که اگر دولت جناب کرزی وبه خصوص دفتر شورای عالی صلح افغانستان( غلام بچه ها - ائتلاف شمال) را دخیل تصمیم گیری نماید ،طبق معمول این اقدام صلح صد در صد به ناکامی می انجامید! چون به همه واضح است که تشکیل شورای صلح برای نابودی صلح و پر شدن جیب های اعضای آن از دالر تاسیس گردیده بود ، اقدامات و اجراآت چندین سالۀ شان گواه این ادعاست!! امیدواریم ازین حرکت شجاعانۀ جناب رئیس جمهور اوباما ، دولت افغانستان و مافیای شورای عالی صلح افغانستان درس عبرت آموخته باشند.
در عدل خداوندی هیچ شکی نیست وبلاخره حق به حقدار رسیدو امید واریم این تبادله آغازگر مذاکره و مفاهمه در جهت صلح باشد.
با عرض حرمت/ صوفیه عمر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 04.06.2014

از توجه، لطف و تشویق هموطن عزیزم محترم عنایت کهسانی هروی دنیایی سپاس و امتنان دارم. ایشان از دوستان دوران برنامه های تلویزیونی من اندو بعضاً افتخار صحبت را با مادر محترمه ای شان که همیشه به حقم دعا میکردند پیدا می کردم. امیدوارم به صحت باشند.
سلام ها و احترامات مرابه همه اعضای خانوادۀ محترم تان که همه مرا مورد لطف قرار داده تشویقم میکردند وسیله شوید. اگر باهم ندیده ایم این وسایل خوشبخاته اتصال ما را فراهم می سازد. بسلامت و کامیاب باشید


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 04.06.2014

سه اثر ارزشمند

از مطالعۀ بسی مضامین در موضوعات متنوع درین سایت بهره مند میگردم. الحمدلله هر روز بر تعداد همکاران افزوده میگردد صاحب نظران نوی تبارز می نمایند. بعضی ها بعد از مدتی گوشه نشینی و قهر بودن همکاری خود را از سر گرفتند، با تشکر از دست اندرکاران سایت افغان جرمن آنلاین که روش نشراتی شان واقعاً در خور توصیف است.

در این هفتۀ که تیر شد، بنظر خودم، سه مضمون بسیار عالی توجه ام را به خود جلب نمود و از آن فیض برده و هر کدام را شائستۀ تقدیر میدانم:
نوشتۀ اولی از جناب محترم عباسی صاحب بود، که تحت عنوان « زعامت خوب چیست؟» بنشر رسید. این مطلب در شرایط کنونی میهن یک انتخاب قابل وصف و به حدی احساس بر انگیز بود که معنی انسانیت، خدمت به مردم، ایثار فداکاری در راه حق، خود فراموشی و در غصۀ دیگری بودن، در مقام قدرت از تن پروری و تجمل گریختن و با عوام یکسان زیستن در آن نهفته بود. گذشته از عقاید سیاسی که به آن کاری ندارم من خصائل فرشته صفتی را در وجود رئیس جمهور یوروگوای یافتم و اگر به نظریات و تجارب این شخص تعمق صورت گیرد در آن عالم معنی پیداست همه بیاناتش واقعاً سودمند است، و آنچه عباسی صاحب گفته بود راستی مجال مقایسه به احوال وطنم برایم پیدا شد و مضمون مستند و تحقیقی جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم که مضمون دومی منتخب من است، تحت عنوان« امتیازگیری دولتمردان ، باجگیری از ملت است» وسیلۀ خوب این مقایسه را برایم میسر ساخت. من میدانستم که اراکین بلند رتبۀ دولت معاشات بلند دارند اما با دیدن این بلندی سله ام( اصطلاه هراتی برای دستار) از سرم افتاد. بلندی اش را به این پیمانه تخمین نمی توانستم. این دولتمردان که اکثراً عواید بی حساب از راه های نامشروع دارند حرص و آز مانع قناعت شان شده بر گلوی ملت پاه مانده این عواید اضافی را بنام حق و حلال و مشروع برای خود منظور فرموده اند. برای وطن دست نگر محتاجی که ۵۴ فیصد بودجۀ عادی اش را معاشات بسازد و ۳۵ فیصد دیگر را وسایل نقلیه و کوچ و چوکی و پرده های رنگین هر دفتر و اتاق های کنفرانس مجللی بهتر از اروپا، پس برای دیگر نیازمندی های این وطن چه باقی می ماند.

کجاست وجدان و احساس و اخلاقی که هزار دالر را از جملۀ ۱۲۰۰۰ دالر معاش برای مصارف خود نگهدارد و متباقی را اعانه بدهد و برای زندگی خانۀ غریبانه را در مزرعۀ خود نسبت به قصر مجلل ریاست جمهوری ترجیح دهد.

مضمون سومی از جناب ف.هیرمند صاحب زیر عنوان«حکمروای حرفه یی و حکمروای آماتور» برایم بسیار آموزنده و دلچسپ بود. مثال ریاست جمهوری سرکوزی در فرانسه خود مبین وطن دوستی و مراعات اصول شائسته سالاری برای خیر وطن بوده که معیار انتخاب همکاران بر بنیاد اهلیت، لیاقت و تجربه بوده ولو که از حزب مخالف بوده باشد. که آثار مصلحت گرایی ،سازش و معامله گری خلاف منافع ملی فرانسه نبوده و یگانه هدف خیر، صلاح و رفاه فرانسه بود . پاراگراف اختتامیۀ شان را که سخت مرا گرفت در این جا نقل میکنم:

ای کاندید مردم گرا که دوست دوران گرسنگی گرسنه ها بوده باشی، ای نامزد عالیقدر که صفای نیاکان صادق ما در سادگی و صراحت گفته هایت بدرخشند، ای نامزد راستین که حضور تو حضور میلیون ها انسان نادار، لت خورده فقیر و فراموش شدۀ وطنم باشد، ای کاندید زعیم معصوم که برای فرصت یابی به خدمت مردم ات نیازی به دست برد صندوق های آرای پاک مردم ات نداشته باشی، ای نامزد برخواسته از اصالت انسان مظلوم و آگاه سرزمینم که جز حفاظت وطن و باشندگان اش و حمل صحیح، سالمت و متکامل آن به نسل آیندۀ کشورم، حرص و آز دیگر نداری کجایی ... کجایی


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا     تاریخ: 02.06.2014


دسته گلی که مسکینیار به آب داد
از هموطن محترم آقای م.جاوید سپاسگزارم که این موضوع را با مضمون بسیار با مفهوم و مستند خود دنبال نمودند.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 01.06.2014

با تشکر از هموظن عزیزم آتیلا تیمور در افشای یک حقیقت که من آنرا تائید می نمایم و این موضوعات بحیث اسناد تاریخی باقی می ماند. مطالبی دارم که در مورد یکی از اعضای این گروه که واقعیت است به خدمت شما بعرض برسانم.
رحیم غفورزی پسر مرحوم عبدالغفور خان سریاور اعلیحضرت بابای ملت در وزارت خارجه عضو گروه خلق از مقربان درگاه حفیظ الله امین بود. امین در وقت ایراد بیانیه از پوشیدن عینک خوشش نمی آمد، بیاناتش را رحیم غفورزی که خط بسیار خوب داشت برایش مشقی می نوشت و امین در خواندن آن مشکل نداشت. این صداقت و قرابت و وفاداری به حزب باعث تقرر غفورزی در نمایندگی افغانستان در ملل متحد در نیویارک شد. وی طی چندین مصاحبه در نیویارک تجاوز شوروی را عمل دوستانه، مطابق اصول بین المللی و متکی بر مؤافقتنامۀ مملکتین خواند و آنرا دفاع از تمامیت ارضی افغانستان علیه تجاوز ارتجاع منطقه قلمداد نمود. با تمام خدمات و وفاداری ها به حکومت ببرک و نجیب نامبرده موقف خودرا در تزلزل دیده دفعتاً وطن پرست و ملی گرا شده تجاوز شوروی را تقبیح و در صف جمعیت اسلامی و شورای نظار پیوست و با تبانی با روان فرهادی روابط بسیار قوی و حسنه با آخند های ایرانی نمایندگی ایران در نیویارک پیدا نمود. در زمان طالبان وسیلۀ کمک های مالی و نظامی ایران به شورای نظار بود البته به قیادت روان خان فرهادی.
زمانی که غفورزی صدراعظم حکومت پنج کیلومتری ربانی شد به ایران رفته و مؤافقتنامۀ ایجاد نهاد های فرهنگی (سیاسی، استخباراتی و نظامی)ایران را در بامیان و مزار شریف در برابر گرفتن پول گزاف امضاء نمود. غفورزی این پول را از ترس روز بازخواست بنام یک دوشیزۀ نهایت حوشروی افغان که باهم روابط دوستانه داشتند و بحیث سکرتر نزد غفورزی کار می کرد در بانک انداخت. ولی از قضا غفورزی در اثر سقوط طیاره در بامیان در گذشت. وقتی اولاد های غفورزی از این معاملۀ پدر آگاه شدند جزع و فزع شان جایی را نگرفت و دوشیزۀ خوش طالع انکار نموده سند قانونی در بین نبود چه معامله بروی دوستی و اعتماد صورت گرفته بود.


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 30.05.2014

اعتبار گردانندۀ یک تلویزیون بیرون مرزی نزد مردم ثبات موقف و تاحد زیاد نگهداشتن بیطرفی و غیر جانب داری در جریانات مهم و حساس فعلی کشور است. گردانندۀ که (گرداننده ای که) صبح یک نوع اظهار نظر و شب در عین موضوع اظهار نظر متفاوت نماید اعتبار خودرا نزد مردم باخته و بیشتر شهرت معامله گر را کمایی می نماید.

آقای نبیل مسکینیار مالک تلویزیون آریانای افغانستان دسترخوان پهن نمود و از مردم برای کمک به آسیب رسیدگان آب باریک بدخشان معاونت خواست. مردم خوش قلب، مهربان و دلسوز افغان سخاوتمندانه برابر به توان مالی خود کمک نمودند. آقای مسکینیار تعهد سپرد که پول را بدست های مبارک خود به بدخشان می رساند و به مستحقین توزیع می نماید.

اما خلاف توقع دفعتاً سر و کلۀ مسکینیار صاحب از ولایت بلخ پیدا شده افتخار شرفیابی بحضور امپراتور بلخ جنرال عطا محمد نور را حاصل نمود و اینکه در پشت دروازه های بسته چه گفت و شنودی صورت گرفت کس نمی داند، و نظر به اقرار آقای مسکینیار والی بلخ سه جریب زمین ملکیت دولت را به مسکینیار بخشیده.
چرا؟
معلوم نیست و کس راجع به پرداخت تحفۀ سر راهی که رسم مردم شمال است چیزی نمی داند.
به اصطلاح قصۀ بدخشان مفت شد و حالا مسکینیار از یک پروژۀ بزرگ در مزار شریف صحبت نموده بدون اینکه راجع به پروژۀ مورد نظر معلومات بدهند و این که پول جمع آوری شدۀ بنام بدخشان تا حال 130000 دالر تخمین شده و کمک ها تا حال دوام دارد و عاید کنسرت هم به آن اضافه میگردد درین پروژه مصرف خواهد شد و پروژۀ که (پروژه ای که) در بلخ رویکار باشد چه درد مردم آب باریک بدخشان را دوا خواهد کرد معلوم نیست، در حالی که مردم محل نیازمند کمک عاجل اند و فهمیده نمی شود که پروژۀ مورد نظر چند سال را در بر می گرد.

همچنان آقای مسکینیار بعد از عودت از بلخ اشرف غنی احمدزی را زیر بمباردمان انتقادات شدید قرار داده به نحوی غیر مستقیم از عبدالله عبدالله حانب (جانب) داری نمودند اینکه بخشش و لطف عطا محمد نور تا چه حد انگیزۀ چنین موقف گیری مسکینیار صاحب بوده معلوم نیست.

درین میان صد ها ملاحظه و سوالی (سؤالی) وجود دارد که نیازمند توضیح صادقانه است . توقع مردم از یک تلویزیونی که کارش روشنگری و گفتن حقایق باشد اینطور نیست و معامله گری ها و باج گیری ها و اخاذی ها از اعتبار مردم به مسکنیار صاحب می کاهد و چنین ابهامات تأثیرات سوء در آینده داشته، مردم می خواهند بدانند که چرا کمک شان برای هدف اصلی مصرف نشد.


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 28.05.2014

دوکتور محمداکبر یوسفی 28/05/2014

عهد نمودم که دیگر "مکث" ننویسم!

در مقالۀ قبلی تحت عنوان: "آیا توان تحمل انتقاد را داریم؟"، تأسف خود را نسبت به اینکه، کلمۀ "مکث" را از نویسندگان، محترم افغان "جرمن آنلاین"، بطور عاریت گرفته بودم، که حال بعنوان یک اشتباه می پذیرم، زیرا نویسندگان دیگر هم وطن، هر یک از آن، مطابق با برداشت های ذهنی خود، بطورمتفاوت استفاده نموده اند. اینجانب فکر می کردم که البته تحت این مفهوم خواهیم توانست، بعضی مطالب "دیگر اندیشی" را ذکر کرد. اینجانب در تحت مفهوم "انتقاد"، رد "مطلق" نظرات دیگران نه، بلکه یک موقف یا توضیح دیگر را که با موقف دیگران، مغایرت خواهد داشت، فهمیده ام. همین لحظه بلاخره، به "فرهنگ فارسی به آلمانی"، "بزرگ علوی" و "هاینریش اف. یوت. یونکر" (Heinrich F.J. Junker٬ Bozorg Alavi)، مراجعه نمودم. این زبان شناسان، در برابر این کلمه، پنج مفهوم را تذکر داده اند. با عرض معذرت که تخصص "فیلولوگی" یا زبان شناسی را ندارم، بنا بر تجربۀ زندگی، این مفاهیم را در زبان "دری" و یا "فارسی": به معانی ذیل می توان تعبیر کرد: "اقامت" (می تواند موقت هم باشد)، "انتظار"، "تأخیر"، "تفریح" (یا فراغت در جریان کار) و"توقف".

حال بعد ازینکه از هر طرف، تذکرات، بخصوص "هدایات پدرانۀ" یکی از افراد، را که ممکن از جمله "ماسک پوشان" نظیر "فان توماس"، در عقب این پرده موجود بوده باشد، مطالعه کردم و یا وقتی شکایات "سرگیچه" شدن دوستان هم مشاهده شد، چنین انتباه حاصل گردید، که درین شرایط و "میدیای الکترونیکی" خطرات بیشتر "انحرافی" و "تخریبی" وجود داشته می تواند. چنین مراجع که "هدایات پدرانه" و "عالمانه" می نویسند، خود نمونه های رهنمودی با مفهوم بیشتر، عرضه نمی کنند، تا انسان های ساده، نظیر "توصیه شده" از آن، بعنوان "سرمشق" استفاده کرده بتواند.

با وجود آنکه، "انتظارات" بعضی دوستان را که همیشه با تأکیدات خود ها، افاده می داشته اند، تا در "ساز و سرود" تبلیغاتی آنها، خود را نیز عیار سازم، بر آورده نساخته باشم، از نوشتۀ خود پشیمان نیستم. زیرا درین مطلب تلاش صورت گرفته است، تا مطالب مختلف بشکل "فکت های" متنوع بیان گردد، هدف اینجانب، متوجه کدام شخص نبوده است، بلکه امید مساعد ساختن زمینۀ استفاده از "فکت ها" توسط دیگر دوستان، هم کمی فراهم شده بتواند. در چنین تذکرات حتماً انسان، به کدام "نتیجه" رسیده نمی تواند، که از هر طرف آواز "هورا" بشنود. اگر در نوشته بطور مثال از "کارل پوپر" که "گفته است: "ما نمی فهمیم، ما حدس می زنیم."، در عقب این جمله یک دنیای از تحقیقات علمی و مشاهداتی، صورت گرفته است، تا انسان ها و جوامعی که برای خود "فلسفۀ مختص" دارند، خود به راز "زندگی" و "حقایق"، تقرب حاصل خواهند نمود.

اینکه آیا، کشور و جامعۀ ما، مشابه با دیگران، دارای "فلسفۀ خودی" می باشد و یا "خیر"، شواهد در دست نویسندۀ این مطلب قرار ندارد. فقط آنچه معلوم است، تسلط "مشهود بنیادگرائی" و "سنت ها" که زادۀ جامعۀ "عنعنوی" و "قبیلوی" است، بطور روشن از زمان "تسلط امپراتوری مغل"، از قریب پنجصد سال قبل به این طرف، یعنی از زمان "آخوند درویزه" تا به حال، تا حدی هم، مسلط محسوس می باشد.

همین لحظه یک جملۀ مهمترین متفکر آلمانی، در بخش "ارشاد" و "روشنگری"، "ایمانویل کانت" (Immanuel Kant)(متولد: 22 اپریل 1724م ، وفات 12 فبروری 1804م)، بیاد می آید که گفته است: "... جرأت داشته باش، تا برای تفاهم و درک خودت خدمت کنی!". آخوند درویزه، قریب دونیم صد سال در نظرات و تفکرات نوع خود، در جامعۀ ما، ازین "فیلسوف" آلمانی، از نگاه زمانی پیشقدم بوده، برخلاف جامعۀ ما، متفکرین آلمانی از جامعۀ خود، به عنوان جامعۀ "فیلسوفان"، "متفکران" و "شاعران" و "فرهنگیان خلاق"، ساخته اند، زیرا در "تفکر" از "آزادی فردی" کار گرفته اند.

باز هم بصراحت یاد آوری می گردد، که حین نوشتن هیچگاه خود را ، تابع محدودیت ها و اوامر دیگران و آرزوی هر حلقه نمی بینم و اشتباه را هم ممکن می دانم. در تحت عنوان آن مفاهیم علاوه از اشارات، "فیلسوف معروف متوفی"، که در جائی این برداشت هم، ارائه شده است: « با وجود آنکه از مدت ها قبل به اینطرف معتقد بوده ام، که در هر پدیده و در هر مرحلۀ تأریخی و در "نقش" و "عمل" هر انسان، جوانب "مثبت" و "منفی"، با تناسب متفاوت، وجود می داشته باشد و اگر یک عمل، امروز از نظر یکعده "مثبت"، جلوه کند، ممکن فردا ها و پس فردا ها، تصویر و قیمت دیگری داشته باشد، که گاهی "مثبت" و گاهی هم "منفی"، قبول گردد."

درین رابطه ، وقتی بطور نمونه، از قدم های "مثبت" در زمان "سلطنت"، با نشان دادن، تصاویر از یک "فلم"، افاده شده است، نباید، به معنی خواست نویسنده به "بازگشت" به آن "نظام" گذشته تلقی شود. هیچگاه چنین تصور وجود نداشته است، که از جانب این نویسنده، به عنوان طرح کدام "سیستم" یا کدام "مشی" برای جامعۀ افغانی قدم علم صورت گیرد. این مقاله هم، کدام تحلیل منظم و عمیق نبوده، بلکه مطالب مختلف ارائه شده است. اینکه خوب است و یا خراب، به هیچ صورت خطر ملوث شدن خواننده، به کدام "انحراف فکری" هم متصور نمی باشد. این انتظار وجود نداشته است، که آرزو های همه بر آورده شده بتواند. اما، از اینکه دوستان خواننده متوجه شده، آنرا مطالعه نموده اند، مسرت دارم و اگر، باعث "سر گیچگی" ایشان، شده باشم، معذرت می خواهم

همین لحظه، اعتراضات بعضی ها، در حافظه ام، قصه های بی شمار بیاد می آورد، که این چنین استدلال ها را مشابه با یکی از حکایت های مردم ما می بینم. در یک حکایت می گفتند: "زمانی یک کوچی، ، در یک قریۀ واقع در سر راه کوچ و بار و عبور رمۀ حیوانات "خورد پا"، یعنی "بُز" و "گوسفند" او، با پسرش، نزد ملای مسجد آن قریه، رفت و با عجله برایش گفت: "زوی می را ملا کړه، چه کډی می ولاړی" (ترجمه به دری: پسرم را ملا بساز، که کوچ های من رفتند."

حال هم چنان انتباه حاصل شده می تواند، که هستند کسانی هم که در همه متون در جست و جو، به دریافت تحقق تصورات خود، در موقف دیگران می باشند، تا بتوانند "بینی خمیری" برای "انتظارات ناکام از فعالیت های گذشته"، با تلاش در جهت"تصفیۀ حساب" با "حریفان امروزی و دوستان و همراهان" گذشتۀ خود، ترمیم کنند. بدین ترتیب مصروف "جنگ" و "جدال" فکری هم خواهند بود. این مطلب را بعنوان یک "میخ بر تابوت مکث" از اینجانب بپذیرید، که زمانی یکی از دانشمندان و نویسندگان معروف کشور، در یک مورد دیگر نوشته اند.

پایان



اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا     تاریخ: 26.05.2014

نه قاضی ام ونه مفتی و نه مدرس و نه هم وکیل دعوی و نه چون مگسی خیره سر بهر دوغی شناور.

همیشه کم می نویسم و کوتاه چون اهل نوشتن مضامین دراز نیستم. دربین همه نشرات انترنتی علاقمند افغان جرمن آنلاین استم، ولی از چیزی که خوشم نمی آید پشت خاریدن یک دیگراست که سخت مروج است.... روی خدا جان را ببینید درین نشریه نویسندگان نخبه تشریف دارند و اشخاص با فهم و دانش خوانندۀ آنست چرا به این توصیف های دو فیله به حق همه ظلم می کنید. اگر نویسندگی در استعمال کلمات بغرنج، ثقیل و نا مآنوس باشد این نشانۀ فضل نیست.

در عین زمان نوشته ها ی داکتر صاحب یوسفی مرا سر گیچ می سازد بار بار می خوانم .. ترجمه های شان خوب است چرا که بر زبان جرمنی غاور اند اگر به فارسی قابل فهم بنویسند.

و همچنان هم کوزه وهم کوزه گر و هم گل کوزه درین سایت است گاهی ارباب خود را توصیف نموده جائزه میدهند.


اسم: Dr. K. Gharwal   محل سکونت: Vienna    تاریخ: 26.05.2014

It is reassuring very much to hear that Mr. Ahmadzia Masoud united with Mr. Dr. Ashraf Ghani Ahmadzai.

I have to confess that Mr. Dr. Ashraf Ghani Ahmadzai was not able to reflect his quality during the 13 years and he did not raise his voice about the rubbing, plundering of warlords and killing innocent people through blind bombing during the 13 years too !

In spite of his above weakness and great mistake is he the only one among those groups to find the way to remove existing chaos and anarchy, which are created through dirty games of Mr. Madari Karzai!!!  

I am pretty sure that a coming government based on qualification and not based on ethnics will bring to the country peace, stability and security and I wish Mr. Dr. Ashraf Ghani Ahmadzia, Mr. Ahmadzia Masoud and Mr. Dostum good luck and success! It is very pity that Mr. sardar Nadir Naim united himself with Mr. Madari Karzai's poodle !


اسم: امین   محل سکونت: هالند    تاریخ: 25.05.2014

مقاله محترم یوسفی صاحب را تحت عنوان ... آیا توان تحمل انتقاد را داریم ... 3 بار مطالعه نمودم شاید از سویة بنده بلند بوده واقعا" بگفته عوام کله ام باز نشد که عنوان با متن چه ارتباطی دارد.
به جز ار نقل قول ها و چند قطعه عکس ها که هیچ و هیچ ارتباط با عنوان مضمون ندارد صفحه را سیاه نمودند. هیچگونه نتیجه گیری نکردند که خواننده از آن چیزی بی آموزد.
داکتر صاحب گرامی نه من و دیگر دوستانیکه نوشته های شما را به نقد میگیرند کدام خصومت با شما داریم، ولی آزادی بیان همین اجازه را میدهد که با دیگران دگر اندیش بود.
عنوان بسیار به جا را انتخاب کردید (آیا توان تحمل انتقاد را داریم) اما بر عکس تاجائیکه من نوشتة شما را مرور کردم یک بار هم تحمل انتقاد را ندارید. آیا به نظر مبارک شما صرف دیگران در خطا هستند؟ انتقاد صرف جنبة منفی ندارد بلکه انتقاد سالم بسیار آموزنده و مفید است.
انتقاد وسیله ای است برای تشویق و افزایش رشد فردی و روابط اجتماعی.
در یکی از نوشته چند نکته مهم را خواندم که اگر این نکات قبل از آنکه قلم را تیز نمائیند مدنظر گرفته شود و شاید نوشته خویش را یکبار خود انتقادی مطالعه نمایند شاید جلو تشنج گرفته شود.
برای طرح یک انتقاد سازنده و موثر باید موارد ذیل را مد نظر داشته باشید :
● رفتار مورد انتقاد را مشخص کنید .
● انتقاد خود را تا حد ممکن واضح ومشخص بیان کنید .
● اطمینان حاصل کنید که اعمال و رفتاری را که مورد انتقاد قرار می دهید, قابل تغییر است . در غیر این صورت از انتقاد صرف نظر کنید.
● از عبارت نظر شخصی من این است استفاده کنید و از تحمیل نظریات خود بپرهیزید .
واضح و شمرده سخن بگویید, به طوری که طرف مقابل شما و دلیل مطرح کردن آن را بفهمد .
● موضوع را کش ندهید و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید, زیرا شنونده بی حوصله می شود و توجهی به آن نمی کند.
● بکوشید انگیزه هایی برای تغییر رفتار پیدا کنید و خود را متعهد بدانید که انتقاد شونده را در حل مشکلش کمک کنید.
● اجازه ندهید گفته هایتان از احساسات منفی شما رنگ بگیرد. مواظب باشید صدایتان بلند و لحن کلامتان خشن و تعنه امیز نباشد.
● از ژست های خشم آلود, مانند گره کردن دست ,اخم کردن , گره به ابرو انداختن و نظائر آن بپرهیزید.
● حالت و رفتار شما می بایست گفته های شما را تقویت کند نه انکه انها را نفی کند.
● با مشکلات و احساسات طرف مقابل , همدلی نشان دهید.
● شتاب زده انتقاد نکنید.
● بکوشید با پیش بینی عکس العمل های منفی شخصی که مورد انتقاد قرار می گیرد, از بروز آن جلو گیری کنیم. جملاتی مانند : (می دانم که به من این اجازه را می دهید که در مورد ... حرف بزنم , چون معتقدم که برای شما مفید خواهد بود .) در کاهش عکس العمل های منفی موثر می باشد.
● اگر نتیجه انتقاد خود رادر رفتار انتقاد شونده مشاهده نمودید, وی را تحسین کنید.
امید که جناب یوسفی با خواندن این مضمون تحمل و توان انتقاد را داشته باشند.
بااحترام
امین


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی!   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 25.05.2014

جناب محترم عارف حامی!
نخست سلام و احترام عرض می کنم.
نوشتۀ عالی شما را خواندم. اگر شما با این زیبائی تحریر فعلی، در آن نوشتۀ اولی تان هم، تذکر می دادید، که موضعگیری نقل شدۀ آن مرحوم را، از چنین صحبت مستقیم ایشان در حضور دوستان تان تحریر نموده اید، شاید باعث عکس العمل اینجانب هم نمی شد.
دیگر لازم نمی دانم تا از اینجانب در مورد، تماس گرفته شود.
با احترام
یوسفی



اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: سن هوزه ـ کالیفورنیا    تاریخ: 21.05.2014

یک تصحیح کوچک:
در متن قبلی محل سکونت من سهواً «لاس انجلس» درج گردیده است، درحالیکه اینجانب از مدت بیش از سی سال مهاجرت در شهر «سن هوزه» که مشهور به «سیلکان ویلی» و در شمال کالیفورنیا در حواشی جنوب سانفرانسسکو قرار دارد، اقامت دارم. دلیل این تصحیح کوچک آنست که همین چند لحظه قبل یک دوست عزیز برایم تیلفون کرد و گفت که به «لاس انجلس خوش آمدید». خواستم بدینوسیله به دوستان عزیز اطمینان دهم که کما فی السابق مسکونه شهر «سن هوزه» میباشم و عزم تغییر محل سکونت ندارم. با احترام


اسم: سید عـبدالله کاظم   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 21.05.2014

خوشحالم از اینکه ستون نظرسنجی ها در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین اکنون بیک مرجع تبادل افکار آزاد و آموزنده بین هموطنان علاقمند تبدیل شده و زمینه بحث های مفید را فراهم ساخته است که گاهی هم ساحه بحث از ستون مربوطه فراتر رفته و ادامه آن به شکل مقاله ها در صفحه تحلیل ها جلب توجه میکند. دراین روزها روی این موضوع که آیا مسئولیت نارسائی ها طی ده سال گذشته بیشتر بدوش امریکائی ها است یا بیشتر بدوش رئیس جمهور کرزی، بین چند هموطن گرامی بحث های جالب و آموزنده در جریان است، چنانچه اینجانب نیز در این بحث اشتراک کرده و نظر خود را با اختصار بیان کرده ام.


اسم: محمد علی سمیع    محل سکونت: هنگری    تاریخ: 17.05.2014

باز هم تشکر از تمام خوانندگان سایت افغان جرمن آنلابن مخصوصاً اسیر صاحب که غور و دقت به کارم داشتند. احساس مینمایم با تمام کمی ها و کاستی های که دارم در میان بزرگان و منورین میهن دوستم جایگاه را قایم کرده ام
این نشانۀ بزرگی ایشان میباشد که دقت به نوشته هایم نموده بازتاب های خیلی زیبا و دلچسب را نوشته می نمایند
خیلی خوشحالم که در کنار شما عزیران اولین قدم های کار های اکادیمیک را آغاز نموده ام و انتظار دارم تا روزی با دست اندر کاران و همفکران از نزدیک دیدن نموده دوستی های محکمی را بنا کنیم
با احترام
محمد علی سمیع


اسم: احمد رسول    محل سکونت: مونشن    تاریخ: 16.05.2014

قبل از همه خدمت گردانندگان پورتال ملی افغان جرمن آنلاین سلامهایم را تقدیم داشته از هریک اعضای این پورتال محترم و دوستداشتنی ممنونیت وسپاسگزاری مینمایم.
اینکه نظر ناچیز مرا قدر کرده و در بخش تحلیل ها جا داده اید . عرض کنم که اینچنین طرز کار نیک شما باعث میشود تا روز بروز علاقمندان ودوستداران تان در جامعه افغانی بیشتر شوند . ناگفته پیداست که شیوۀ بزرگی شما در برابر قضایای حساس ملی جامعه از نظر خبرگان بدور نخواهد ماند .
فقط با همین مختصر از تیم گرامی پورتال افغان جرمن آنلاین صمیمانه ادای شکران نموده، کوچک نوازی شا نرا بدیده قدر میبینم ،
خداوند شمارا در امان داشته باشد و پورتال گرامی وملی تان روز بروز در راه ترقی افغانستان سربلند و کوشا باد .احمد رسول


اسم: محمد علی سمیع    محل سکونت: هنگری    تاریخ: 14.05.2014

باز هم تشکر از سایت افغان جرمن آنلاین
اولتر از همه باید در مورد اشتباه املائی که از بنده سر زده است از دوستان سخت معذرت خواسته تشکری نمایم که بنده را متوجه ساخند تا در آینده با دقت تمام بنویسم و همچنان از خوانندگان محترم تشکری مینمایم که بنده را تشویق مینمایند و ضمیر میبخشند تا برای آینده ها هم در خدمت کشور و مردم بیچاره قرار داشته باشم
آرزوی اساسی بنده به میان آوردن گفتمان جدید بیطرف و علمی در راستای موضعگیری های اکادیکیم نویسنده های افغانی میباشد مخصوصاً آن عده دوستان که خلاف مسلک در مورد علوم اجتماعیات مینویسند و از اثر نداشتن موافقت قبلی مسلکی بعضی اوقات از ادبیات قطبگرا استفاده میکنند که من در همین مقاله پشتون ها در مبارزۀ واقعی علیه جنگسالاران خیلی کوشش کردم تا هیچ قوم دیگر و آدرس اجتماعی دیگر را در مقایسه قرار ندهم که خوشبختانه مورد علاقۀ دوستان قرار گرفت و بنده را افتخار بخشیدند
در اخیر یک مقالۀ دیگر که در مورد پیوستن داکتر زلمی رسول با عبدالله نوشته ام و در سایت تاند هم به نشر رسیده است با اندک تغیر جملات به شما میفرستم و اگر مورد علاقۀ تان قرار گرفت میتوانید به نشرش برسانید
مکرر اینکه نام من محمد علی سمیع است و کلمه سالارا از اثر اشتباه رسانه ای از عنوان مقاله که پشتون ها در مبارزۀ واقعی علیه جنگسالاران بریده شده و به نام بنده پیوسته است و امید که دوستان این نازکی را متوجه شده باشند.
با احترام
محمد علی سمیع


اسم: رسول ا   محل سکونت: مونشن    تاریخ: 13.05.2014

به تمام خوانندگان وبینندگان افغان جرمن آنلاین سلام!
امروز باز در کنار دها مقاله خوب دو مقاله تازه را خواندم که مرا مجبور به این تبصرۀ ساخت!
یکی مقاله ی جناب جمال بارکزی تحت عنوان « رفتن انتخابات به دور دوم، اوضاع را پیچیده تر خواهد ساخت »
که از نظر من بسیار جالب ودر خور اهمیت است. در این مقاله تا جایی انتخابات و ارتباط آنرا به اوضاع فعلی کشور و چشم داشت قدرتمندان مدعی قدرت در افغانستان روشن توضیح وروشن شده بود. از جانب دیگر نقش دولت کرزی را در حوادث اخیر انتخابات ارزیابی جالبی کرده بودند. که همه وهمه بسیار مقبول و تصویری از یک عینیت موجود را در هنگام انتخابات 93 افغانستان واضح میساخت.
مقاله دوم نوشتۀ جناب محمد علی سمیع سالارا تحت عنوان « پښتون ها در مبارزۀ واقعی علیه جنگ»
یکی از مقالات روشن بود که از وضعیت پشتونها در برابر جنگ وجنگ افروزی درین 13 سال اخیر به شکل بسیار اکادمیک به رشته تحریر در آمده بود که تا کنون با این زیبایی وشیوایی دور از حب وبغض استوار بر معیار های موجود عینی نوشته شده بود. درین مقاله به بسیار وضاحت روشن میسازد که پشتونها برخلاف دشمنان که آنها را جنگ افروز قلمداد میکنند برعکس ضد جنگ بوده دیگر به جنگ افروزان اعتماد واعتباری قایل نیستند بلکه بر خلاف آنها با فکت های لازم ثابت میسازد که چگونه درین 13 سال اخیر این ملت تکیه بر تکنو کرات ها داشته واز جنگ سالار ها بریده اند این روشنگری واضح میسازد که بیداری لازم در تمام اقوام افغانستان تجلی کرده که قوم پشتون جز آن میباشد.
درین مدت یاد شده پشتونها هم جنگ افروزان را بی اعتبار ساخته اند. گرچه دسته های مغرض پشتون واقوام دیگر که از خارج موظف شده اند میخواهند تمام الا وبلا ها را برگردن یک قوم ویا تبار انداخته باشند تا آنها را به خشم آورده زمینه یک جنگ را بعد ازین 13 سال دوباره محیا کنند خوشبختانه بیداری تمام اقوام افغانستان سبب میشود که همه یک صدا زیر یک نام دور از تفرقه بازی وقومگرایی به این نتیجه رسیده اند که جنگ جز بر بادی خود افغانستان با تمام اقوام آنها مفادی دیگری برای مردم وجامعه ما به ارمغان نخواهد آورد.
از تشریح وتوضیح جناب علی سمیع بر می آید که طرد جنگ سالاران و طالبان از مناطق پشتون نتیجه همین بیداری اقوام پشتون میباشد. این بیداری حتی در مناطق بسته وسنتی آنطرف خط مثل مناطق مسعود ودیره اسماعیل خان چترال و...و... نیز تاثیر گذار بوده که به طرد جنگ افروزان مبادرت ورزیده اند.
تنها چیزیکه درین مقاله اکادمیک از لحاظ شکل مشکل داشت فقط یکی کلمه «هراس» بود که به اشتباه همه جا «حراس» نوشته شده بود وهم کلمه مبادرت بود که به اشتباه بجای اباء تذکار داده شده بود . وسلام


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 10.05.2014

محترمه آشا ابوی!
متقابلاً احترامات مرا بپذیرید. روز فرخندۀ مادر را به شما خواهر گرامی تبریک می گویم. کمال کوته نظری خواهد بود که پیشنهاد و توصیۀ نیک دوستی رنحش خاطر ایجاد کند. با نهایت احترام به پیشنهاد شما اگر دلیل آنرا توضیح میدادید بر مسرتم می افزود که آیا استعمال کلمۀ «اهل» از لحاظ لغوی نادرست است و یا خدا ناخواسته توهین به هموطنان هندو سکه ما است. این جا محل آموختن و تبادل افکار روی موضوعات مهم وطن است آزردگی و رنجشی را راه نیست. از توجه شما و همگونی احساس تان در برابر این اقدام سپاس گزارم. ارادتمند
عبدالله وهاب


اسم: آشا ابوی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 10.05.2014

هموطن گرامی محترم عبدالله وهاب سلام،
درقدم اول تشکر و سپاس از نیت نیک شما در حق خواهران و برادان هنودافغانستان!
اگر از شماو دگر هموطنانی که راجع به هم وطنان افغان هنود ما مضمون مینویسند احترامانه و صمیمانه خواهشمندام که کلمه ( اهل ) را از مضامین خود حذف کنید! چرا که نوشتن این کلمه باعث ازیت همه هموطنان ما میگردد، افغان های هنود ما چندین قرن است ک در این سرزمین آبرومندانه زندگی داشته و هنوز هم دارند واین سرزمین راازدل وجان دوست دارند و برای آزادی این وطن جان های شرین شان را مانند دگر هم میهنان ما از دست داده اند و هیچ خیانت به حق مادر وطن شان روا ندیده اند. در سال های 1992الی 1996 میلادی بدترین خیانت از طرف تنظیم ها بدکار و نا خلف به این هم وطنان هنود افغان ما آسیب رساندند، مگر باز هم جوان مرادنه از مادر وطن خود دفاع نمودند. این پست های سیاسی و دیپلوماسی باید از زمان های پیش از کودتا برای شان داده میشد که نه شد!!
و نا گفته نباید گذاشت که خواهران و برادران افغان هنود ما از این لیاقت عالی همیشه برخوردار بودند و فعلا هم هستند که من برای برادر عزیز و گرامی افغان هنودام محترم شام لال که رسما منیحث سفیر کبرا افغانستان در کانادا انتخاب شدند مبارک باد میگویم، باید کار را به کاردار سپرد، موفقیت های شان برای جناب شان آرومند ام.
محترم وهاب، اومیدوار که باعث رنجش خاطر شما و دگر دوستان نه شده باشم...
با سلام مجدد
آشا ابوی


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 09.05.2014

به ارتباط تبصرۀ کابل ناته درین صفحه!
بیائید که همین گل را نوید یک بهار نیکو بگیریم. توقع داریم حکومت نو از اهلیت ، لیاقت، فهم و دانش هموطنان و برادران اهل هنود ما استفاده نموده مسؤولیت های مهم را به ایشان در راه اعمار افغانستان بسپارد در افغان بودن جای هیچ تبعیض، تفرقه و امتیاز بخشی نیست اگر واقعاً اهلیت، لیاقت، تخصص و شائستگی معیار قضاوت و تصمیم قرار گیرد. این اقدام ولو که بنظر کوچک بیاید برای من خبر بسیار خوش است. برادران اهل هنود فرزندان بومی این میهن اند و در همه امور مثل دیگران حق مساوی دارند. امیدوارم آن عدۀ که در اثر جبر و ظلم و ناروا وطن را ترک ودر هندوستان پناه گزین اند به عودت به مأوای پدری خود چشم ما روشن وبا مشاغل سابقه سبب انکشاف و ترقی وطن شوند .


اسم: کابل ناتهـ   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.05.2014

اگر هیچ خبر خوشی در میان این همه خط وخبر تلخ به ما نرسد که جهان به جهان بودنش نمی ارزد و دنیا به زنده بودنش. گویا هنوز مستحق خبرهای خوش نیز هستیم. در میان این همه خبر تلخ و ناگوار، امروز یک خبر گوارا کام مرا شیرین کرد. بعد از یک عمر تبعیض و بی عدالتی، بعد ازیک تاریخ کتمان و انکار، بعد از این همه ظلم و ستم سرانجام یک هموطن هندو باور افغانستان نیز به سفارتی گماشته شد

خبر را امروزاز دوست فرهیخته ام کبیر بختیاری شنیدم. بعدا فورا به سراغ جام جهان بین رفتم. خدا خدا می کردم که این خبر راست باشد. با دلهره وبسایت بی بی سی را باز کردم. بله ، بلاخره یک روز هم می توان خوش بود. برادرم شام لال به عنوان سفیر افغانستان در کانادا منصوب ودیروز استوار نامه ی خود را تسلیم فرماندار کل کانادا نموده است

من این خبر خوش را قبل از هر کسی به خودم تبریک می گویم. من همواره در برابر هموطنان هندو و سیک باور خود از مسلمان بودن و افغان بودنم احساس شرم می کردم. ازما مسلمانان نامی چیزی جز رنج، تبعیض و ستم به این اقلیت غریب و مظلوم نرسیده است. این اتفاق مبارک نشانه ی آغاز انسانی شدن سیاست وفرهنگ در جامعه ی ماست. امیدوارم که زنده باشم و ببینم که روزی یک هموطن هندوباورم رئیس جمهور افغانستان شود

می دانم که با یک گل بهار نمی شود و با یک سفیر سیاست تبعیض و برتری طلبی به پایان نمی رسد اماهمین یک سفارت هم گام بسیار بزرگی برای احیای عدالت است. در کشور همسایه ی ما ایران، مسلمانان سنی مذهب سالهای سال است که حق حضور در دایره ی قدرت و سیاست را ندارند. سفیر شدن یک غیر مسلمان می تواند نشانه ی رشد دیگر پذیری و انسانی تر شدن سیاست و مدیریت در افغانستان باشد

شکسته شدن دیو تبعیض و انسانی شدن زندگی برهمه ی ما مبارک باد


اسم: نبیل عزیزی   محل سکونت: آمان    تاریخ: 04.05.2014

يک روز عزای ملی به خاطر فاجعه "ارگوي" بدخشان
جناب حامد کرزی يک روز عزای ملی به خاطر فاجعه "ارگوي" بدخشان اعلان کرده است در حالیکه روز درگذشت مارشال فهیم را 3 روز ماتم ملی اعلان کرد.
آیا خون یک جنایتکار پاک ترار و باارزشتر از خون صد ها تن مردم بیگناه بدخشان است؟


اسم: محمد رفیع   محل سکونت: شهر فرانکفورت آلمان    تاریخ: 30.04.2014

جنرال عبداقادر کودتاچی مرد و دولت خایین کرزی مرگ آن قاتل بی وجدان را برای ملت حماسه آفرین افغانستان یک ضایعه ای جبران ناپذیر خواند. نشر آن اعلامیه جز نمک پاشی بر زخمهای مردم درد کشیده ما که بعد از کودتای خونین ثور قرار گزارش سازمان ملل متحد دو ملیون کشته و یک میلیون معلول از خود بجا گذاشت چیزی دیگری نمی تواند باشد. راستی از یک دولت مزدور که پابند هیچگونه اصول و پرنسیب نمی باشد نمی توان انتظاری دیگر داشت.

سخن مشهوری است که گویند:« خداوند صبر میکند اما چشم پوشی نه.» یعنی جزای عمل فرد فرد آنها را خواهد داد.

بگذارید که دولت کرزی از این قاتل نیز به نیکی یاد کند. مهم نیست مهم اینست که یک سگ که دست هایش به خون ملت آغشته بود از این دنیا رفت و گم و گور شد.کاش تمام جنایتکاران خلقی ها و پرچمی های وطنفروش یک یک مردار شوند و دولت کرزی آنها را با تشریفات نظامی تا گورستان بدرقه نماید.


اسم: نجيب الله   محل سکونت: كابل    تاریخ: 25.04.2014

جناب آوا جوانشير،
اين اعلاميه وزارت دفاع قابل يك تأمل جدي است، اگر زحمت نباشد يك لينك از مرجع پخش اين اعلاميه را با ما شريك سازيد.

با تشکر و احترام


اسم: آوا جوانشیر   محل سکونت: کابل افغانستان    تاریخ: 25.04.2014

وزارت دفاع حکومت کرزی، به مناسبت مرگ جنرال قادر، وزیر دفاع ببرک کارمل و همکار نزدیک اشغالگران شوروی، اعلامیه زیر را صادر کرد:
(با کمال تأسف اطلاع حاصل نمودیم که جنرال عبدالقادر وزیر دفاع اسبق کشور در اثر مریضی که عاید حالش گردیده بود، مؤرخ دوم ثور 1393 داعیه اجل را لبیک گفته به جهان ابدیت پیوست.

وزیر دفاع ملی و همه منسوبین این وزارت، درگذشت ایشان را یک ضایعۀ بزرگ دانسته، به اعضای محترم فامیل و همه دوستان ایشان تسلیت گفته و برای مرحوم بهشت برین و به خانواده محترم شان صبر جمیل آرزو می نمایند.

محمدظاهر عظیمی)
رئیس روابط اجتماعی، پارلمانی و امور عامه

بزرگداشت رژیم حامد کرزی از جنرال قادر معروف به کودتاچی، وزیر دفاع دولت ضد ملی ببرک کارمل، اینجانب را بر آن واداشت تا با دو تن از باشندگان شهر کابل در بارۀ مرگ قادر گفتگویی مختصری داشته باشم!

یک شیرینی فروش به نام حبیب که شصت و پنج سال عمر دارد و سال هاست متصل به هوتل بینظیر سابق (جاده مندوی کابل) یک دکان چای و شیرینی را اداره می کند، راجع به قادر چنین گفت:

(بسیار آدمی بد بود. قادر هراتی بدتر از طالب ها و تروریست ها بود. داوود خان را همی آدم کشت، کمونیست های خاین را خو همی قادر، رویکار آورد، خواندن جنازۀ قادر گناه و حرام است!
دفن قادر در گورستان مسلمانان، ناجایز است، خدا لعنتش کند……)

یک قرطاسیه فروش به نام امیر محمد، که اکنون نزدیک چار راهی طره باز خان، دکان کوچکی دارد و قبلا معلم مکتب ابتدایی در مکرویان سوم بوده، ناراحتی اش را از بزرگداشت قادر کودتا چی، چنین بازگو کرد:

(حساب و کتاب و سمت و سوی دولت کرزی معلوم نیست!آنچه معلوم است، قادر، عضو کا. گی. بی. بود، کرزی که طالب را«بیادر» می خواند، خو قادر کمونست را هم شاید «بیادر شهید» گفته، تجلیل کند!از کجا معلوم است که فردا، قادر خان هم، قهرمان ملی، ساخته نسازد، پشت گپ چه می گردی!….)


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 15.04.2014

با عرض معذرت از خوانندگان این بخش که دراثر نابلدی و عدم تمرین کافی بنده در «‌ کار کمپیوتر جدید » پدید آمده و سطرها « پس و پیش » شده است، سعی می کنم عرایض خود را تکرار کنم:

خواهر عزیز ( نسل دانای امروز ) الهه احرار !
توصیهٔ صادقانهٔ شما به جوانان امروز را با دلچسپی خواندم و در دل به شما آفرین گفتم... زیرا از تجارب زندگی پر فراز و نشیب خود، کم و بیش آموخته ام که برای بقای افتخار آمیز یک ملت واحد، جز همین نکات که شما نوشته اید، راهی نیست. اما توجه شما را صرف به دو نکته جلب می کنم:

اول اینکه- به ما ملت یکپارچه که طبعاً دارای اقوام مختلف هستیم، « ملیت ها» لقب داده اید - اگر بنده دراین مورد اشتباه کرده باشد، معذرت می خواهم.

دوم - تا جایی که بنده اطلاع دارد، در مرکز افغانستان و جوامع افغانان ارجمند - پراگنده در سراسر جهان‌‌ - هرگز اختلافات لسانی وجود نداشته است و ندارد هنوز... شکر گزاریم که اکثریت مطلق مردم شریف افغانستان‌( چه در داخل و چه در خارج کشور ) در انکشاف و رونق دادن زبان های قومی و محلی خود، سخت کوشا هستند... و در عین حال، تلاش دارند تا دو زبان برجستهٔ « ملی و رسمی» خود را(پشتو و دری) از گزند تهاجمات اجنبی محفوظ بدارند.


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 13.04.2014

محترم ع.ا.عزیزی صاحب !

از توضیحات عالمانۀ شما چیزی بدرد بخور دستگیری نکرد . جواب گفتن به سه نفر آسان نیست و نوشتۀ تان به سبک مأمورین اسبق وزارت خارجه بحدی دپلوماتیک است که مفاهیم را فقط خود میدانید. باقی ماندۀ عمر را صرف مطالعه می کنم تا بدانم که هیچ نمی دانم.
از شخصیت محترمی چون شما انتظار داریم که ما را در جملۀ د.د وو حساب نکرده از فیض دانش تان بی نصیب نسازید.
با تقدیم این عرایض از دنبال نمودن این بحث عذر می خواهم.


اسم: جلیل غنی   محل سکونت: کالیفرنیا    تاریخ: 13.04.2014

تصحیح ضروری بر « گورستان تفکر طالبانی» نوشتۀ اینجانب
با سپاس از محترمه صالحه وهاب فرهنگی فرهیخته و شاعر و نویسندۀ گرانقدر که مرا متوجه یک اشتباه تایپی نمودند، در مقالۀ اخیر من تحت عنوان متذکره در صفحۀ دوم از طرف پائین سطر ششم کلمۀ « معترف » اشتباهاً « معطرف» با « ط » نوشته شده بود. از لطف و توجه خانم وهاب بدینوسیله ابراز امتنان نموده واز آنانیکه تا کنون این مقاله را مطالعه کردند پوزش میطلبم و از آنانیکه بعد از این آنراطالعه می نمایند امید است این اشتباه را نا دیده گرفته و آنرا « معترف » بخوانند.
با محبت جلیل غنی


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 13.04.2014

با تائید از تبصره های عالمانۀ شاغلی "سید عبدالله کاظم" و آقای "عبدالله زرنج" که در مورد این مشاجره روشنی کامل و منطقی انداختند.

از برادران خواهش میکنم در صورت که بالای استدلال تان حاکم هستید با نام های مستعار بحث نه نمائید. این بحث یک بحث گذشته است که با ابراز عقیده و تحلیل ما هیچ نوع تهدیدی متوجه ما نخواهدشد و ضرورت به استفاده از اسم های مستعار دیده نمیشود. من بر یک شخص بودن دو اسم " ع.ا. عزیزی" و "قدم علی جاغوری" مشکوک هستم... چون موقف را که این دو شخص گرفته اند خیلی منحصر به فرد است که مطمئن هستم در 30 ملیون نفوس افغانستان شخص دومی با این عقیده و طرز فکر وجود نداشته باشد.

تشکر


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 13.04.2014

باعرض ادب خدما اکتر صاحب قدم علی جاغوری
درمورد سؤال شما از محترم داکتر صاحب بارکزی که آیااظهارات شان«طبق نوشته صمد غوث درست است یا نوشته محترم جلیلی؟»
باید عرض کنم که نوشته هردو به یک سمت مطلب را فاده میکند، تنها در بعضی نکات یا به عبارت دیگر کلمات تفاوت دارند، نه آنکه کلاً در ضدیت و تقابل باشند. خواستم با توضیح این نکته توجه شما را بیک متن مقایسوی دو نوشته دقیقاً جلب کنم. اگر زحمت نباشد به آرشیف نویسندگان بروید و مقالۀ «بحث برموضوع پاسخ شهید داؤد خان به بریژنف» از این قلم را که بتاریخ 22 آگست 2013 در پورتال به نشر رسیده و در شماره 59 لست آثار تحت نام اینجانب درج میباشد، مطالعه بفرمائید، ممکن است مشکل حل گردد.


اسم: ع. ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 12.04.2014

محترم ق . كبير!
محترم عبدالله زرنج !
محترم داكتر نجيب الله باركزي !
قبل ازهمه ستاسو دصحت اوسلامت په هيله ؛
مشاهده نقاط ضعف يك نويسنده وبرخورد انتقادي باان ميتواند مارا ازجمود وبنياد گرائي نجات دهد. ببنيد دراين خصوص چه زيبا گفته اند؛" اگرصخره وسنگ درمسير دريا نباشد ، صداي اب هر گز زيبا نخواهد شد " محترم عبدالله زرنج ، همينكه باخواندن نظرمبارك تان باجمله" سرسرپلوان نرو " مقابل شدم ، گيچ شده به اين نتيجه رسيدم كه هنوزهم هستند اشخاصي بي عاطفه ايكه ميخواهند مرا ازرفتن سرپلوان مانع سازند ، در حالكه ازسال 1974 به اينطرف همينكه كشورم را به مقصد تحصيل ترك نمودم تا امروزديگر روي پلوان رانديده ام - بهر صورت ؛گرچه من در رويداد هفت ثور درافغانستان نبودم ولي برعكس نظرشما درمورد ان نظري به اين منوال دارم كه ميگن ؛ "گاهي خوردن لگدي از پشت ، برداشتن گامي به جلو است "من وقتي به نويشته هاي كه دران ذهنيت به تناسب عينيت چربي ميكند انتقاد ميكنم اما نه نويشته هر " د . و د. "بلكه نوشته كسي را كه ميفهمم انتقاد پذيرميباشد.
مونت گيو بشما چنين توسيه ميكند" بايد زياد مطالعه كنيد، تابدانيد كه هيچ نميدانيد " ومن هم نظر به توسيه اي گاليله " هرگز مردي ولو بسيار نادان رانديدم كه ازوي چيزي نتوانسته ام بيا موزم " من به نوشته قبلي ام ايمان دارم .

پايان - عزيزي


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 12.04.2014

جناب محترم داکتر قدم علی جاغوری!

چون اسناد رسمی وزارت خارجۀ وقت مبنی بر عکس العمل شهید محمد داود در برابر اظهارات برژنف وجود ندارد تنها دو روایت از دو شخصیت محترم نقل قول گردیده که متکی بر قید حافظه های شخصی است. بعضی از اشتراک کنندگان مجلس که متأسفانه در قید حیات نیستند با نحوۀ ارائۀ گزارش توسط آقای « عبدالجلیل جمیلی» مؤافق نبودند که نظریات شان با رد گفته های جمیلی صاحب در مجلۀ آئینۀ افغانستان به نشر رسید. و همچنان گفته شد که جمیلی صاحب سمت رسمی ترجمانی این مجلس را عهده دار نبوده و جناب شان طرف افغانی را در نقص ترجمۀ ترجمان شوروی متوجه نساخته اند. البته اظهارات ضد و نقیض در زمینه وجود دارد که اگر اوراق ثبت شدۀ رسمی بحیث یک سند تأریخی وجود میداشت بسی سؤال جواب داده می شد و دامن این مشاجرات برچیده می شد، در همین پورتال نوشته های مفصلی و غضب آلودی در زمینه وجود دارد که تازه ساختن دوبارۀ این چلم سر گیچی می آفریند و باعث آزردگی میگردد.
طوری که در نوشتۀ دیروز خود بعرض رساندم دوران جمهوریت که بنام جمهوریت داود خان مسمی است محتاج یک بررسی بیطرفانه و عالمانه است . شخص شهید محمد داود بحیث شخص اول و رهبر کودتا در سه دورۀ مختلف زندگی اش ، قوماندانی ها ، نائب الحکومگی ها و وزارت ها و بالآخره صدارت و زمان بیکاری و خانه نشینی و سقوط دادن نظام سلطنتی و اعلان جمهوریت و نشناختن اعتبار و احترام شان بین مردم و مبادرت ورزیدن به یک ائتلاف ننگین با حزب دموکراتیک خلق و تقسیم قدرت بین رفقای شخصی و اعضای این حزب قابل بحث، مطالعه و مداقه است .
عکس العمل جناب شان را در ماسکو در برابر اظهارات برژنف باید از نگاه یک مؤرخ سیاسی و یک دانشمند امور دپلوماسی مورد غور قرار داد، مؤرخ از وی بحیث یک شخصیت ملی گرا و وطن پرست ستایش می کند که مداخلۀ هیچ اجنبی را در امور کشوری اش تحت هیچ نوع شرائط نمی پذیرد، اما اینکه چگونه برژنف حق چنین اظهار را بخود داده قابل سؤال است، حتماً مکتب دپلوماسی دربارۀ این برخورد ملاحظات دیگری دارد که درایت سیاسی ایجاب انتخاب روش متفاوت راتا فراهم شدن زمینۀ مساعد می نمود و احتمالاً به نظر خبرگان سیاسی آن موقف گیری به مثابۀ یک انتحار بوده باشد که احساسات بر خویشتن داری و تحمل معقول غلبه کرده باشد، که البته عواقب آنرا دیدیم. درین حالت از طرف زعامت افغانستان همه واقعیت ها، تعهدات و پیوند های قبلی، عهد و پیمان ها و مراودات حسنه و نفوذ غیر قابل انکار شوروی در کلیه امور و جا گرفتن پیروانش در همه شؤون و شقوق مملکت معیار تصمیم گیری دور اندیشانه و سنجیده شده می بود. بهر حال نمی توان با نوشتن یک سطر و یا پاراگراف قضاوت بجا و سالم در مورد یک دور مهم تأریخی افغانستان نمود.
در مورد وطن دوستی شهید محمد داود باید گفت که وی از مادر وطن پرست بدنیا آمده بود ، عشق افغانستان در عروق و شرائینش در جریان بود و بلی مثل هر انسان دیگر پهلو های ضعیف خودرا داشت و البته چپ گرایان را برای احراز قدرت پهلوی خود آوردن فرضیۀ جاه طلبی عقده گشایی را در مورد شان نسبت به مصالح مملکت تقویه می نماید. این جمهوریت مثل هر دور تیر شده محتاج یک تحلیل کتابی علمی است


اسم: داکتر قدم علی جاغوری   محل سکونت: سندیاگو، کلیفورنیا    تاریخ: 12.04.2014

به جواب جناب داکتر صاحب نجیب الله بارکزی باید گفت که شما از قول محترم صمد غوث در مورد سفر سردار محمد داود خان نظریات خویش را ابراز نموده اید. ولی این گفتار شما توسط محترم جلیلی که بحیث ترجمان در دیدار رسمی سردار محمد داوود خان با رهبران شوروی نقش داشت تکذیب شده است. تکذیبیه محترم جلیلی از طریق همین وبسایت وزین افغان جرمن آنلاین نشر شد. حال لطف نموده بفرمائید که اظهارات شما طبق نوشته محترم صمد غوث درست است یا نوشته محترم جلیلی؟ محترم جلیلی امروز زنده است و ممکن است همین بحث را دنبال کند. بدبختانه ویدیوئی رسمی این دیدار عمداً یا از روی غفلت زمامداران افغانستان موجود نیست. تا وقتیکه این مساله واضح نشود مشکل خواهد بود که نظریات قاطع شما را در مورد وطنپرستی سردار محمد داود خان قبول کرد.


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 11.04.2014

با اظهار سپاس و امتنان زیاد از دانشمند محترم کاندید اکادمسین شاغلی اعظم سیستانی صاحب در نشر مضمون نهایت ارزشمند تحقیقی پیرامون سند تأریخی قرن ۱۹ سیستان در حالی که این معلومات برایم بحیث اهل محل بیحد دلچسپ و آموزنده بود من از زحمات پیگیر این مؤرخ و محقق با این مختصر به قدر دانی یاد می نمایم. موجودیت دانایانی چون سیستانی صاحب و داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ودیگر قلم بدستان محترم که همه مشعل های فروزان این نشریه اند غنیمت بس بزرگ بوده طول عمر با صحت برای شان می خواهم.


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کالب    تاریخ: 11.04.2014

اظهارات مملو از غرور افغانی و جوش میهن پرستی که سردار شجاع، شهید داوود خان در جواب به اظهار تشویش برژنف از افزایش متخصصان غربی به کار برد قرار ذیل بود.
" داوود با لحن سرد و غیر دوستانه، به برژنف گفت، افغان ها اظهارات وی را به عنوان یک نوع مداخله در امور داخلی افغانستان تلقی نموده و هرگز آن را نمی پذیرند. داوود خان ادامه میدهد: هرگز به شما اجازه نخواهیم داد به ما دیکته کنید که کشور خودرا چگونه اداره کنیم، و چی کسانی را بکار بگماریم، اینکه ما چگونه و کجا متخصصان خارجی را استخدام می کنیم، حق خاص و انحصاری افغانستان است، افغانستان اگر لازم باشد، فقیر بماند ولی در اقدامات و تصمیم گیری هایش آزاد باقی خواهد ماند"
بعدازین مشاجرۀ لفظی شدید سردار داوود خان با برژنف در روسیه که کشیدگی ها به حد انفجار رسید، صحنه را برای کودتا مساعد ساخت. درین شکی وجود ندارد.
طبق نقل قول که از "لوی دوپری" در کتاب " پشت ّپردۀ افغانستان" "دیکو کوردیویز و هاریسن"، به وضاحت نشان میدهد که روس ها درین کودتا مستقیماً سهم داشته اند.
دوپری اظهار میدارد: "طبق طرح کودتا امین، حوالی ظهر باید یک اسکاداران از جت های جنگی با ارتفاع پائین روی شهر پرواز کنند، و قصر را بمبارد کنند، و درهمین زمان حملۀ تانک ها نیز به قصر شروع می شد. پرواز جت ها علامتی بود برای واحد های پراگنده در شهر که مأموریت خودرا شروع کنند. موقعی که وطنجار با 50 عراده تانک تی 62 به نقطۀ مورد نظر رسید، از قوای هوایی خبری نبود"؟؟؟؟
چون درین زمان نظر به یک روایت قادر در یک حالت دو دلگی قرار داشت و خودرا در دفتر کارش قید نموده بود، و نظر بعضی از روایت دیگر از جانب وفاداران رژیم کمونیستی که گفته می شود قادر توسط افراد وفادار به سردار محمد داوود خان در دفتر کارش قید شده بود که بعداً از 5 ساعت طیارات جنگی در صحنه حاضر می شوند و قصر را ظالمانه بمباردمان می کنند، که به احتمال اغلب این همان 5 ساعت تأخیر بوده باشد تا طیارات از ازبکستان برای این کار اماده شده و در کابل وارد عمل شوند...
و یا ممکن همان صدها تن از پیلوتان و تکنشنان روسی که در میدان نظامی هوایی بگرام و کابل به سر می بردند، وارد عمل شدند و کودتارا به نفع جاسوسان روسی کامیاب ساختند.

کلنل " مدهو سمیران" آتشه نظامی سفارت هند که درآن موقع روابط وسیعی با نیروهای هوایی افغانستان داشت اشاره می کند که " در اوایل 1978م حدود 350 تن مشاور نظامی و تکنشن های روسی در کابل به سر می بردند، و بسیاری از آنها در کنترول زمینی و راه اندازی راکت های ضد هوایی مستقر در پایگاه هوایی بگرام و کابل همکاری داشتند، به نظر وی به نیروهای هوایی مشکل بود بدون کمک تکنشن های روسی وارد عمل شوند؟؟ وی می افزاید قادر پیوستن به کودتاچیان را بناچار تا زمانی که مشاوران روسی اعلام موافقت نکرده بودند، به تأخیر انداخت؟؟ در واقع هنوز مسئلۀ کودتا به تائید مسکو نرسیده بود؟؟
مقامات سفارت امریکا درین رابطه ادعا کردند که مشاوران روسی همراه با واحد های زرهی در عصر روز کودتا کنترل میدان هوایی کابل را بدست گرفتند؟؟ و در قسمت های کنترول زمینی پایگاه هوایی بگرام نیز مشاهده شدند؟؟"(چرا نیروهای هوایی نتوانستند هنگام ظهر وارد عمل شوند، صفحۀ30 پشت پردۀ افغانستان توسط دیکو کوردیوز و هارسن).
آیا موارد بالا یک ثبوت آشکار مداخله مستقیم روسها در کودتا نیست؟
در جایی دیگر همین صفحه از زبان الکساندر موروزوف معاون کی گی بی می نویسد: "که وی معتقد بود که مسکو میدانست کودتایی در راه است و در قبال آن توصیه هایی نیز کرده بود"؟؟
در قسمت دیگر همین مبحث نوشته شده است که نیروهای هوایی، شامل میگ ها و سوخو ها 5 ساعت به تأخیر وارد عمل شدند، اگرچه قصر توان دفاعی خوبی در مقابل حملات هوایی داشت، اما در روز کودتاوسایل الکترونیک راکت های ضد هوایی آن از کار افتاده بود"

آیا 350 تن تکنشن روسی که کنترول زمینی میدان های هوایی بگرام و کابل را در دست داشتند و بدون همکاری آنها این عملیات صورت گرفته نمی توانست، همچنان از کار انداختند سیستم الکترونیک دافع هوای قصر کار همین تکنشن های روسی نبوده است؟؟

موضوع هر طوری که بوده باشد این کودتا به دستور و مداخلۀ مستقیم شوروی ها و نوکران و جاسوسان داخلی آن صورت گرفت... وآغاز بدبختی های کشور عزیز ماشد و با تأسفغ که هنوز هم ادامه دارد...
من نمیدانم که چرا بعضی ها هنوز کوشش مزبوحانه دارند تا این جنایت تأریخی و خیانت ملی را توجیه نمایند، رفته رفته حال این موضوع جزء تأریخ شده است و هرگز حادثات بعدی (مجاهدین و طالبان، امریکایی ها) نمی توانند باعث سفید سازی این لکۀ ننگ تأریخ افغانستان عزیز ماشوند.


اسم: احمد فواد ارسلا   محل سکونت: ولایت ویرجینیا – امریکا     تاریخ: 11.04.2014

مضمون علمی و محققانه استاد حامد نوید که به وسیله دانشمند گرامی سراج وهاج به افغان جرمن آنلاین عرضه شده است یکی از اسناد عمده و روشن اصالت تاریخی زبان های افغانستان و قدم عمده در راه تلاش های خطرناک دشمنان اصالت تاریخی افغانستان میباشد. هموطنان محترم که آرزوی تحقیق بهتر در مورد تاریخ اصیل و کهن افغانستان در مقایسه به همسایه های مصنوعی و یا هم همسایه دروغ پرداز که تاراج تاریخ شغل شان گردیده، به کتاب های استاد حامد نوید مراجعه نمایند که اصالت تاریخی افغانستان را به روایت هنر و کلچر به روشنی و عالمانه تشریح مینمایند.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: ق . كبير   محل سکونت: المان    تاریخ: 11.04.2014

محترم عبد الله زرنج تشکر از تذکرات واقعبینانه تان.
اینکه روس ها در سرگونی دولت افغانستان مستقیمأ دخالت داشتند هیچ نوع شک و تردید دیگر باقی نمانده است. به محترم ع.ا. عزیزی دو سند معتبر را که روس های ذیدخل نشر کرده اند سفارش کرده به بحث خاتمه میدهم:

کی جی بی در افغانستان

http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/h_simab_KGB_in_Afghanistan.pdf

چگونه ما به بیماری وايروس (آ)هجوم به افغانستان مبتلا میگرديديم

http://www.afghan-german.net/upload/elmi_bibliothek/gh_janbaz_virus_a_start.pdf


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 10.04.2014

محترم ع.ا. عزیزی!
نمی دانم منظور اصلی جناب شما از تداوم این مشاجره با جناب محترم انجنیر قیس کبیر چیست؟ آیا می خواهید به مردم اذعان نمایید، چنانچه دستگیر پنجشیری و نبی عظیمی و سائر جاسوسوسان کی جی بی و جی آر او به مردم تحویل داده اند، که کودتای هفت ثور به همت و ابتکار فرزندان خود فروختۀ دموکراتیک خلق بدون مداخلۀ مستقیم اتحاد شوروی وقت صورت گرفته. اگر هدف چنین باشد و شما عضو این حزب بوده اید سر سر پلوان راه نرفته بوضاحت موقف تان را بیان کنید و هراسی را بدل راه ندهید چه احترام به آزادی بیان و ارزش های معتبر دموکراسی تحمل خواندن و شنیدن بسی ادعا های غیر واقعی وحتی دروغ های محض و شاخدار را به ما اعطا فرموده. نمیدانم ثبوت منطقی شما برای رد این مطلب که پیلوتان شوروی در بمباردمان ارگ سهم نداشته اند چیست؟ صرف همین که ما خود پیلوتان ورزیده داشتیم، شاید این پیلوتان ماهرافغان مورد اعتماد مرکز قومانده کودتا نبوده باشد. از یکطرف شما فهمیده و نا فهمیده فهم و فراست یک قلم بدست را مورد اهانت قرار می دهید و مثال مضحک و بی ارتباط « زنی که خر شد» را در میان می آورید و هم از جانبی خود به رد گفته های آقای کبیر منطق عاریتی می چسپانید و سفسطه می پرانید.
اگر زحمت را متقبل شده در آرشیف مضامین و آثار از منابع روسی و دانشمندان افغان در همین پورتال مراجعه فرمایید به واقعیت مداخلۀ مستقیم شوروی در کودتای علیه اولین جمهوریت افغانستان پی خواهید برد و معلومات ثقه و مستند پرده از روی شکاکیت ها و ابهامات شما خواهد بر داشت.
اصلاً در شرائط فعلی مفیدیت دوام این بحث که مستلزم یک تحقیق کتابی همه جانبه و مستند است چیست؟ و این بگو مگو در لای چند سطر فشرده و مختصر چه دردی را دوا می کند . نگذارید موضوعات بی نهایت مهم یک دور تأریخی با اینگونه مشاجرات بی حاصل بسوی ابهام کشانیده شود. درین تحول شوروی صرف یک بعد قضیه است، مطالعۀ همه جانبۀ جمهوریت ابعاد مختلف دارد که کار یک محقق توانا است تا انرا یکا یک مورد غور و مداقه قرار داده گفته ها را برارائۀ اسناد متکی سازد تا افواهات.


اسم: ع ا عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 09.04.2014

محترم ق . كبير !
قبل ازهمه بايد گفت كه، درداشتن احساس وطن دوستي تان هيچ نوع شك وتر ديد ندارم ، اما واما مشكل ما ( امت ) بد بختانه هميشه اين بوده كه هرحرفي رابدون دليل ومنطق باور ميكنيم وبعضاً دراين خصوص انقدر پيش ميرويم كه از صورت انساني خارج ميگرديم طور مثال پخش همان شايعه در شهر كابل كه كله يك زن نسبت بي احترامي به خسرش به كله خر  مسخ شده بود وتمام مردم گرد گرد شان ميگشتند تا اورا ببيند دراين خصوص بيائيد به فرموده ابو علي سينا گوش فرا دهيم ؛
كه قرنها قبل متوجه اين ضعف ما شده .
" برخي چنان سرگرم ميراث علمي گزشتگانند كه فرصت مراجعه به عقل خود راندارند واگرفرصتي هم بدست اورند حاضر نيستند اشتباه ها ولغزشهاي انانرااصلاح وجبران كنند"
ما بايد بين شايعه وواقعيت، حقيقي ومجازي ، علت ومعلول، شكل ومضمون ............ مستقيم وغيرمستقيم ، كميت وكيفيت فرق قايل شويم .
ببنيد شما به اساس شايعه كميت كشتگان گارد جوان ؟ را 3500
 نفرقلمداد نموده ايد: فرض كنيم كه در هراطاق ( كاغوش ) ده نفر استراحت ميكردند ؛بناءً بايد درارگ 350 اطاق خواب براي سربازان ميبودند، حال ببينيم كه چقدر طعام خانه ، تشناب ،
سلماني ، كتاب خانه ، ديپوي سلاح ، درسخانه ، كانتين ، دوبي خانه مساجد ،.ديپوهاي لباس ، ميدانهاي سپورت ، ميدانهاي تعليمي وپارك هاي وسايط ( چه زرهي وچه نقليه ) بايد ميبودند تا3500  نفر سرباز درانها اعاشه ، تربيه .................. وبالاخره اماده وظيفه ميشدند.
ايا تمام اين امكانات براي 3500 نفر سرباز درمحوطه ارگ ممكن است ؟
شما ميفرمائيد؛ باحمله ودخالت مستقيم اتحاد جماهير شوروي ؟
باحمله ودخالت مستقيم - چنين استنباط ميگردد كه حمله بايد نظامي باشد به اين معني كه قواي نظامي شوروي اعم اززميني وهوائي بايد سرحد كشورمارا عبوركرده باشد وقلمرو فضائي مارانقض نموده باشد ومستقيماً درعمليات نظامي عليه گارد رياست جمهوري اشتراك ورزيده باشد . اگر به فرموده شما چنين باشد پس لطفاً واضح داريد كه دركجا ثبت شده ؟ كدام كشور جهان حاضراست اين ادعاي شمارا تصديق نمايد؟ كدام افغان حاضراست اين ادعاي شمارا تائيد نمايد ؟
كدام سند ي وجود دارد كه ادعاي شمارا مستند بسازد ؟
هيچ چيزي وجود عيني ندارد جز شايعه انهم يك شايعه ذهني سرچوك .
بازهم شما ميفرمائيد ؛ ارگ رياست جمهوري با بمبارمان ؟ (بمباردمان يا بمب باران )
طيارات روسي ؟ اگر مقصد تان ساخت طيارات است پس درست گفته ائيد طيارات واقعاً  (ساخت ) روسي بوده ، اما اگر مقصد تان ازطيارات روسي كه مال روس بوده وازطرف پيلوت هاي روسي به پرواز درامده باشد ، بازهم بايد قلمرو فضائي مارا نقض كرده باشند ودر يك كشوري از كشورها درصفحات
رادار ثبت شده باشد ، كه نشده . درغير اينصورت بازهم شايعه .
ميگن ؛ " دختر كوچه خلموك است " ما در كشور خود پيلوت هاي بسيار خوب داشتيم كه ميتوانستند شب وروز ازسرحدات كشورما حراست نمايند حاجت به روسها نبود .
وبالاخره شما ميفرمايئد كه مه بايد رد ادعاي شمارا ثابت بسازم؛ ببين؛  شمابازهم فرق بين مدعي ومدعي عليه راقائيل نميشويد . اخر ارائه اسناد ومدارك اثباتيه قبل ازهمه مكلفيت كسيست كه ادعا مينمايد. 
شما ادعا نموده ايد ومن خواستگار اسناد ومدارك اثباتيه هستم ، اما شما جز اينكه اسرار نمائيد دوضرب دو پنج ميشود كاري رانميتوانيد انجام دهيد . 

پايان  


اسم: ق . كبير   محل سکونت: المان    تاریخ: 09.04.2014

محترم ع. عزیزی
با تشکر از پاسخ تان به نوشتۀ من . باید بگویم که در یک قسمت از نوشته ام اگرچه با شما موافق نیستم که دروغ شاخدار است اما این را قبول میکنم که من نباید تعداد فکس را مینوشتم بدون اینکه ثبوتی داشته باشم . این نکته را اصلاح کردم، اما در دو قسمت دیگر که عبارت از ( ارگ رياست جمهوري با بمبارمان ؟ طيارات روسي ؟ و باحمله ودخالت مستقيم اتحاد جماهير شوروي ؟) تمنا دارم تا اگر شما ثبوتی برای رد این موضوع دارید به نشر بسپارید و به گفتۀ خود تان همین دروغ شاخدار را بر ملا سازید . اگر چنین شد من حاضرم این نکته را همچنان اصلاح کنم.


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 08.04.2014

محترم ق . كبير !
قانون احتمالات يادت نره ، بالاخره يكنفر پيدا خواهدشد، كه بگويد؛ دروغ ميگوئيد.
- باحمله ودخالت مستقيم اتحاد جماهير شوروي ؟
- كشتار بيرحمانه 3500 گارد جوان جمهوري ؟
 - ارگ رياست جمهوري با بمبارمان ؟ طيارات روسي ؟
سه دروغ شاخدار ؛
پايان


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.04.2014

ښاغلی رحیمی صاحب،

مقالۀ که در مورد اعلیحضرت بابای ملت نوشته کرده ام بر روی حقایق استوار است، نه افسانه است و نه داستان تخیلی...
من خودم چون سقوط سلطنت مصادف به سال تولدم است، شاهد عینی هیچ چیزی در آن زمان نیستم تا خودم در موردش بنویسم. چیزی که به من انگیزه بخشیدتا درین مورد جستجو وکنجکاوی کنم همان سوال[ظاهرشاه در چهل سال حکومتش چه کرد؟] که از زبان تمام مردم میشنیدم، من هم به این باور بودم که شاید چیزی نکرده باشد، ولی زمانیکه متوجه زیر بنا های افغانستان شدم، اگر سرکی را دیدم یا تونل و شاهراه، ویا شفاخانه ها و پوهنتون ها، اگر بند برق را دیدم ویا کانال های آبیاری در دور دست ترین نقاط افغانستان، اگر پل دیدم و پلچک، اگر باغ را دیدم ویا پارک، لیسه ها و مکاتب همه و همه در زمان بابای ملت ساخته شده است... تعجب کردم که این جملۀ که [ ظاهر شاه در40 سال حکومتش چه کرد؟] و واقعیت های عینی در تضاد کامل قرار دارد... خصوصاً وقتی 12 سال اخیر و توجه جامعه جهانی و سرازیر شدن ملیارد دالر با حمایت گستردۀ جهانی، در حالیکه حتی یک کار بزرگ زیربنایی صورت نگرفت، صرف همان تجاران ملی و بین المللی که چشم هایشان بازار و پول می پالند به افغانستان سرازیر شدن تا بتواند با تجارت قانونی و غیر قانونی ازین پول های باد آورده بی اندوزند، که به هیچ وجه یک دلیل بر کاردگی دولت شده نمیتواند...
درکابل همان شفاخانه های زمان بابای ملت، همان لیسه های زمان بابای ملت، همان پوهنتونهای زمانی بابای ملت تمام زیربنا های دیگر در افغانستان همان است که در زمان بابای ملت ساخته شده است، با وجود که بیشتر سی سال میگذرد بازهم چیز که باقی مانده است از همان زمان است... چند روز قبل به شفاخانۀ ابن سینا کابل رفتم، شفاخانۀ بزرگ که باوجود هزاران راکت را در بدنش تحمل نموده بود هنوزاستاده است، زینه های آن که در زمان اعلیحضرت از سنگ مرمر فرش گردیده بود باوجود که نشان از تخریبات توسط پارچه و مرمی در آن هویدا بود، قسمت وسط زینه ها از نهایت عبور ومرور مراجعین بشکل قوسی سائیده شده بود ولی بازهم بحیث یکی از بزرگترین مراکز صحی افغانستان فعال است و صدها تن از هموطنان ما در آن تحت تداوی قرار دارند. به همین ترتیب تمام زیربناهای زمان اعلیحضرت بابای ملت...

مقالۀ بابای ملت شامل یک حصۀ کوچک از خدمات اعلیحضرت بابای ملت در چهل سال حکومتش میباشد، مواردی که تذکر یافته چیزی نبوده که اکنون کشف شده باشد ویا رازی بوده باشد که اکنون افشا شده است، برعکس این حقایق مانند آفتاب روشن است، مشکلی که من احساس کردم این بود که حقایق در مورد خدمات بابای ملت در زمان سلطنت فرخندۀ 40 ساله اش بطور پراگنده بود، که اگر کسی میخواست برای سؤال [ اعلیحضرت در 40 سال حکومتش چه کرد؟] جواب کامل دریافت کند، یک منبع تمام شمول وجود نداشت...
من صرف سعی نمودم تا همین حقایق را از منابع مختلف جمع آوری کنم تا بشکل یک منبع واحد بطور نسبی جوابگوی این سؤال بوده باشد. موارد جمع آوری شده همه دارای مأخذ ( ریفرنس) بوده که به رنگ سرخ شماره گذاری شده است و در اخیر مقاله مآخذ منابع ذکر شده است. من صرف در لابلای مقاله درمورد هر موضوع یک مکث و تبصرۀ دارم و هرگز ادعا نمیکنم که این حقایق را من ایجاد کرده ام واز داستان رستم زال را نوشته ام...
نمیخواهم بحث را طولانی بسازم، در شروع مقاله ام از اصطلاح "شست و شوی مغزی" یاد آوری نموده ام، و من مطمئن هستم که این مقاله نمیتواند مرض ساری را کاملاً برطرف نماید حد اقل برای کسانیکه که حقیقت پذیر اند ویا نسل های بعدی یک منبع برای قضاوت درست از حقایق شده میتواند...
تا جائیکه من خبر دارم یکی از نویسنده و محققان چیره دست و وطندوست ما یک کتاب درحدود 500 صفحۀ یی را در مورد شخصیت و خدمات اعلیحضرت بابای ملت زیر کار دارد که به زودترین فرصت تکمیل خواهد شد و به دل تأریخ تحویل داده خواهد شد...
این عکس العمل ها برایم هرگز محدثی نبوده ودرست همان چیزیست که من انتظارش را داشتم...

تشکر


اسم: رحیمی    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 07.04.2014

دوست گرامی عبدالقدوس خان
اولا" اگر جناب یک اندازه به زبان دری بلد باشند کلمه خان از روی احترام بکسی خطاب میشود ورنه باید قدوس نوشته شود.
من شاید مانند شما چاپلوسی نکنم و اعلیحضرت بابای ملت نگویم این نمایندگی از اخلاق بد یک انسان نیست که شما مرا بد اخلاق خطاب میکنید. اول فکر کن باز بنویس.
اینکه شما حقیقت ها را نمی خواهد بدانید مربوط میشود به فهم سیاسی شما که فکر میکنم دو ورق تاریخ را هم مطالعه نکردید.

این جمله نویسی شما به مانند آن است که کسی دل درد باشد. به ترجمه ضرورت است .

(شما باید بفهمید که در افغانستان خیانت، دو رویی و الچه مذهبی ید بالا دارد. همین اکنون ببینید استاد اشرف غنی که عمرش با ویسکی آمریکایی گذشت فعلأ برای فریب دیگران حج میرود و نماز میخواند. کردارش چیست؟ با یک دزد و آدمکش برحال پیوند میبندد تا به سلطۀ قدرت برسد.)


اسم: عبدالقدوس   محل سکونت: کابل    تاریخ: 07.04.2014

جناب آقایی رحیمی از آمریکا،

شما که حلوا را به الف نوشته میکنید (جعل = جهل) فهم و برسی شما از قضایی گذشتۀ افغانستان باید بسیار کم باشد. اولأ شما به پادشاه و رئیس جمهور گذشتۀ یک مملکت با انتهایی بی حرمتی خان، خان مینویسید که این بیانگر اخلاق شما میباشد.

جملات اخیر شما از قبیل زد و بند های شرم آور، توطئه های ننگین... و امثالهم.. بجز از حرف های بیهوده و میان خالی، چیز دیگری بیش نیست. این قبیل حرف ها همیش از دهان برادران خلقی، پرچمی و شعلۀ جاوید و همچنان از دهان دو توطئه گر خائن یکی مسعود و دیگر گلبدین که بسیار وقت تر از همه طوق غلامی ای.س.ای را به گردن کرده بودند به گوش میرسید.

شما باید بفهمید که در افغانستان خیانت، دو رویی و الچه مذهبی ید بالا دارد. همین اکنون ببینید استاد اشرف غنی که عمرش با ویسکی آمریکایی گذشت فعلأ برای فریب دیگران حج میرود و نماز میخواند. کردارش چیست؟ با یک دزد و آدمکش برحال پیوند میبندد تا به سلطۀ قدرت برسد.

خواهش من از شما این است که قضایایی کشور ما را با اخلاق سیاسی که در کشور موجود است درست برسی کرده و بعدأ نظر بدهید.

والسلام


اسم: همایون نجفی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 07.04.2014

جناب دانشمند گرامی آقای قیس کبیر
چندی قبل سوال در قسمت مدت تحقیقات شما در مورد مقاله چرا و چگونه زن و مرد مکمل همدیگر اند؟ داشتم که بدبختانه جوابی نگرفتم حتما" مصروف لکچر ها در پوهتون ها هستین که وقت برای جواب گفتن ندارید.
چرا این سوال را کردم؟ چون دخترم دوکتورا خویش را در این زمینه نوشته میکند فکر کردم که شاید از تجربه همچو یک دانشمند مانند شما باید استفاده نمود.


اسم: سید عبدالغفور عرب   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 07.04.2014

داود و خانواده اش توسط روس ها به شهادت رسید؟! این دلیل شده نمی تواند. فکر می کنم شما اصل مطلب را نا دیده می گیرید. سردار محمد داود و خانواده اش چرا تدبیری نداشتند که جلو این کار را بگیرند و چرا با این سادگی خود و افغانستان را به تباهی دادند؟


اسم: رحیمی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 07.04.2014

آقای بارکزی
چهل سال مردم را در جعل گذاشتن و 98 فیصد بیسواد از خود به میراث گذاشتن واز نگاه اقتصادی غریبترین کشور در چهان هم از جمله خدمات بایدبه شمار رود.
جناب از بعیت ظاهر شاه به داود خان یاد آوری نمودند که گویا برای شخص پادشاه کودتای یک موضوع بسیار نورمال بوده.
اگر جناب شما مصاحبه ظاهر خان را با بی.بی.سی نگاه کنید که میگوید من داود خان را هرگز نمی بخشم. مسله برایتان روشن میشود. مصاحبه در آرشیف بی.بی.سی موجود است.
در این جهل سال دوره های هاشم خان و شاه محمود خان را نیاید فراموش کرد.
زد و بندهای شرم آور، توطئه‌های ننگین، بازداشت‌های خودسرانه، پرونده‌سازی، شکنجه‌های گوناگون جسمانی، افزایش زندان‌ها و تعداد زندانیان بی‌گناه، پیگردهای بی‌مورد، به غل و زنجیر کشیدن و به کُندَه و زَولانه انداختن، همه از پدیده‌های شوم شیوه‌ی اداره‌ی استبداد سیاهِ دوران حکومت ‌هاشم خان بود. وغیره هم در جمله 40 سال خدمت بشمار میرود.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 07.04.2014

باوجود که تبصره ََشاغلی "قیس کبیر" را در جواب به کامنت هوایی محترم غفور عرب که صرف یک عقدۀ شخصی را تمثیل میکرد کافی میدانم ولی بازهم دلم آرام نمیگیرد تا بعضی از مسائل را برای وضاحت بیشتر ذیلا تذکر ندهم:

آقای غفور عرب!
آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود... کوشش کنیدقبل از این که ریسمان بگسلانید و حمله نمائید... مقاله" بابای ملت" را از نگاه حقایق و محتوای ان، استوار بر منطق نقد کنید.
واگذاری قدرت به "سردار داود خان شهید" بدون خونریزی و مقاومت و با بیعت از رژیم مردمی توسط "بابای ملت" قابل تمجید است نه انتقاد... شاه ایران در همان زمان و بعدها پاکستان از "بابای ملت" دعوت نمودند که به صحنه بیاید تا در احیای دوبارۀ سلطنت وی را همکاری نمایند... ولی بابای ملت حس سرشار استقلال، غرور افغانی و شهامت که داشت، جواب رد داد.
اعلیحضرت بابای ملت یک شخص دلسوزوطندوست بود که تمام عمرش را در خدمت وطن و در کوشش برای راضی نگهداشتن مردمش سپری نمود. "اعلیحضرت بابای ملت" از همان آغاز پادشاهی اش ارمان یک حکومت مردمی را در سر می پرورانید، و این احساس وی از زمان کودکی اش که در فرانسه به سر می برد، ازفضای دیموکراتیک فرانسه متآثر شده بود، و یگانه دلیل عدم مقاوت علیه وی سردار داود خان هم همین است و بس.
"بابای ملت" در سال های نخست سلطنت خویش در یکی از لویه جرگه ها گفته بود" پدر من [اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید]، در مرحله دوم آرزوی پاک و بی آلایش شان، تأسیس حکومتی بود که توسط آن مردم افغانستان با عقیده راسخ به آیندۀ این سرزمین، شیرازۀ امور را به دست خویش گرفته، بر اساس رعایت حقوق فردی و تأمین عدالت اجتماعی، راه پر افتخار را به سوی سرنوشت آینده بپیمایند"
جملۀ فوق و بعدا دهۀ دیموکراسی یک اثبات خوب مبنی بر آماده بودن وی برای پذیرفتن یک حکومت مردمی بود، ولی فضای افغانستان را مساعد نیمدید و ایجاد یک دولت جمهوری تام را قبل از وقت و برای افغانستان خطرناک میدانست. زمانیکه به سفر ایتالیا برای تداوی چشم هایش رفته بود، از کودتای سردار داود خان واستقبال گسترده مردم ازین رژیم نوپای جمهوری مطلع شد، بدون درنگ تسلیم به ارادۀ مردم شد و بتاریخ 21 اسد یعنی 25 روز بعد بعیت اش را از دولت جمهوری اعلان نمود که قابل تمجید است نه انتقاد... وی به سردار داود خان شهید بعیت نامه اش را به شرح ذیل فرستاد که از درائت بی پایان وی نماینده میکند:
"بسم الله الرحمن الرحيم: برادرم جلالتماب رئيس جمهور! از موقعي که خبر جريانات اخير را شنيدم تا اين دم فکري متوجه وطن من بود و براي آينده آن نگران بودم، مگر همين که دريافتم مردم افغانستان به غرض ادارۀ آينده امور ملي خود از رژيم جمهوريت با اکثريت کامل استقبـال نموده به احترام از اراده مردم ووطنم، خود را از سلطنت افغانستان مستعفي مي شمارم وبه اين وسيله از تصميم خود به شما ابلاغ مي کنم...)
تبدیل رژیم شاهی به جمهوری توسط راکت ها صورت نگرفته است...

در حصۀ کودتای شرم آور هفتم ثور 1357 که ننگ تآریخ شمرده میشود، و اولین پیش لرزۀ تهاجم مستقیم شوروی بود که با طبارات روسی 48 ساعت ارگ ریاست جمهوری را بمباردمان کردند، سردار داود خان و تمام فامیلش اولین شهدای راه جهاد برضد شوروی بودند... و با مقاومت و قربانی ایشان حماسۀ را در تأریخ افغانستان به نام شان ثبت نمودند و بعدا الگوی برای ملیون ها شهید آزادیخواه برضداشغالگران سرخ شدند...

تشکر


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی     تاریخ: 06.04.2014

محترم عبدالغفور عرب!
با تأسف من با نوشتۀ هوایی شما به هیچ صورت مؤافق نیستم. اول جمهوری سردار محمد داوود خان نه تنها دوام دهندهٔ پلان های کاری دورهٔ سلطنت بود، بلکه آن پلان ها را تسریع بخشیده و کامل تر هم ساخت.
بنا بر ادعای نادرست شما، که سیستم سلطنتی با فیر یک راکت هوایی به خاکسترِ و خاک مبدل شد. باید خدمت شما عرض شود که با آمدن سیستم جمهوری تنها شکل دولت تغییر نمود نه اساسات و بنیاد های دولتی. بلکه رژیم جمهوری هم بالای همان اساسات دولتی در افغانستان پایه گذاری شد.

ادعای دوم شما در مورد سقوط جمهوریت هم بسیار بی اساس و دور از حقیقت و بعید از معلومات درست شماست. زیرا جمهوریت افغانستان طوریکه شما می گوئید با دو فیر تانک جگړن اسلم وطنجار برباد نرفت بلکه با حمله و دخالت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی و با کمک عناصر مربوط به احزاب خلق و پرچم و کشتار بیرحمانه تعدادی بیشمار گارد جوان جهموری و همه اعضای فامیل رئیس جمهور افغانستان از طفل یکنیم ساله گرفته تا سرسفیدان هفتاد ساله و هشتاد ساله سرنگون شد و ارگ ریاست جمهوری با بمبارمان های طیارات جنگی روسی ویران گردید.
شاید حالا خود متوجه شده باشید که دلایل تان تا چی حد هوایی و باد آورده است.


اسم: سید عبدالغفور عرب   محل سکونت: پاریس، فرانسه    تاریخ: 06.04.2014

خدمت جناب محترم نجیب الله خان بارکزی در مورد ارزیابی شان از دوران سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه المتوکلت علی الله احترامانه بعرض می رسانم. زمانی ملائی مزیت نماز خواندن را برای سامعین خویش تبلیغ می کرد. وی می فرمود که فواید و مزیای نماز خواندن در دین مبین اسلام چنین و چنان است.

قرار اظهارات این ملای محترم اگر شخصی نماز صبح را برپا کند در حقیقت خداوند (ج) خانه ای را در جنت برایش معین می سازد. اگر این شخص نماز ظهر را با همان وضوی صبح بجا آورد در حقیقت خداوند خانه ای را در جنت برایش معین می سازد ... اگر این شخص نماز صبح روز آینده را بهمان وضوی اولی و 24 ساعت قبلی اداء نماید خداوند یک قصر کامل عیار طلائی را با چندین خدمه بشکل حور و غلمان در خدمت این نمازگزار متدین معین فرموده و این شخص یک زندگی جاودانی را فارغ از هر گونه مزاحمت و تشویش های دنیوی نصیب می گردد!

یکی از مخاطبین جاهل از دین با شنیدن این حرف ها قدری بی حوصله گردیده و بپا خاسته و فریاد کشید که این چه نوع حکمت و قصر طلائی است که با یک باد از بین می رود!

تمام نوشته های شما در مورد پلان ها و کارهای مثمر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه پادشاه رعیت پرور افغانستان تائید و قبول است ولی لطف نموده بفرمائید که چطور شد که تمام شاهکاری های این شاه رعیت پرور با فیر یک راکت هوائی بالای ارگ شاهی بتاریخ 26 سرطان 1352 به خاکستر و خواب و خیال بدل شد؟ اگر براستی هم اعلیحضرت کار اساسی می کرد این کار باید تداوم پیدا کرده و در برابر حوادث ناگوار مملکتی تاب مقاومت پیدا می کرد.

اکثر کارهائی که در دوران بابای ملت صورت گرفت زیر نظارت سردار محمد داود صدراعظم دلسوز و وطن دوست افغان صورت گرفت ولی باز هم این سئوال مطرح است که چطور ممکن است که تمام این تلاش ها بتاریخ هفتم ثور 1357 با دو فیر تانک جگرن محمداسلم وطنجار برباد رفت و کلیه پلان های مترقی این دوران ضرب صفر شد؟ اگر براستی هم تهداب کشور در این دوران طلائی بشکل اساسی مانده می شد، مشتی از پرچمی و خلقی های ناخلف نباید با سرنوشت افغانستان چنین نقش خائنانه را بازی می کرد. حقیقت این است که اساس کار توسط اعلیحضرت محمد ظاهرشاه غلط گذاشته شده بود.

اگر براستی هم این خدمات و تلاش ها مثمر می بود با این حرکات ناچیز نباید محو و نا بود می گردید و افغانستان نباید با این بدبختی ها مواجه می شد. توقع رعیت شاه دوست افغانستان از بابای شان این بود که اساس افغانستان را طوری بنا می کرد که این شالوده ها با یک باد و یک فیر هوائی و زمینی از بین نمی رفت ولی افسوس و صد افسوس که اساس کار خام بود و هر قدر شما و ما مذبوحانه تلاش کنیم به جعل تاریخ بپردازیم، حافظه مردم شریف افغانستان آن را نخواهند پذیرفت.

موفق و بهروز باشید


اسم: عبدالعلی هزاره   محل سکونت: دهمزنگ کابل    تاریخ: 05.04.2014

محترم عارف عباسی:

سئوالی از شما دارم: آیا شما در مورد "افغانستان" بحث می نمائید یا "لیاقتستان"؟ اگر قرار باشد ما لیاقت و اهلیت را معیار قضاوت خویش قرار دهیم پس افتخارات و میراث های فرهنگی افغانی ما چه خواهد شد؟ تا وقتیکه یک افغان زنده باشد همین افغانستان خواهد بود و بس.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 05.04.2014

درین انتخابات یک اصل عمده متبلور است و آن عبارت از ارادۀ مردم غرض انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی مطابق احکام مجوزۀ قانون است . به مقایسۀ دو انتخابات گذشته مردم بیشتر به اهمیت انتخابات آگاهی حاصل نموده اند وقرائن و شواهد حاکی از آنست که علی الرغم محدودیت ها واهمه و دلهره مردم مصمم به سهم گیری در انتخابات اند که خود مایۀ امیدواری برای امروز و فردا های دور این وطن است.
متأسفانه درین رابطه سایه های نفوذ اشخاص زورمند سیاسی و اقتصادی از فضای ذهنیت های مردم بر چیده نشده تا هنوز علایق قومی، زبانی و منطقوی مدار های کوچک چرخش اندیشه ها را تمثیل می نماید این واقعیت تلخ اعتماد هر نامزد ریاست جمهوری را بر نیروی تغییر آوری و اصلاحاتی و توانمندی اش برای مبارزه با نابکاری ها سلب نموده هر کدام لالایی برای خود بر گزیده که برایش رأی بیاورد و حامی اش در کارزار رقابتی باشد و بازهم بر سبیل سلف مصلحت گرایی تداوم راه و رسم دولتداری باشد.
نزد مردم بُرد و باخت شخص مهم است مانند دو پهلوان و دو بز کش تا توجه به برنامه های اساسی اش غرض ایجاد یک تحول بنیادی و دگرگونی سالم اجتماعی .
بدون هیچنوع بدبینی و خصومت علیه یک فرد خاص، آیا ترکیبات فعلی از نگاه رئیس جمهور احتمالی و معاونینش امیدی برای بهبود حال مملکت متصور خواهد بود ؟ آیا ائتلافات گوناگون و مصلحت گرایی ها بازهم تقسیمات پست های دولتی را مطابق سهمیه های قومی بوجود آورده موضوع تخصص و شائسته سالاری در رفه های نسیان گذاشته خواهد شد؟.
آیا نامزدی با دو معاونش درین جمعیت سراغ می گردد که با تمام جرأت و شهامت یک خط فاصل درشت بین دولت داری سیزده سالۀ حامد کرزی و دور نوین کشیده با فساد صادقانه مبارزه نموده حکومت قانون را مستقر و رسم جوابگویی و باز پرس را متداول گرداند و منافع علیای کشور در صدر اندیشه های شان قرار دهند. رئیس جمهوری که با بهترین و کار آزموده ترین نخبگان افغان هر بخش اقتصادی و اجتماعی افغانستان را مورد غور و بر رسی قرار داده با احیای مجدد اعتبار بین المللی افغانستان طرح های مؤثر، مؤجز و مؤلد اقتصادی و اجتماعی را رویدست گیرند.
دلیلی که یک شخص معاونیت یک نامزد را می پذیرد بروی دو اصل عمده استوار است اول کسب امتیازات بیشتر سیاسی و اقتصادی و تقرر هواخواهان خود به پست های دولتی دوم حمایۀ خویش غرض بازپرس از جنایات گذشته بشمول کشتار های گروهی و نقض حقوق بشر.
وقتی میتوان به یک انتخابات امیدوار گردید که مردم عقب شخص بروی علایق و عواطف و بهره برداری های شخصی و گروهی خود نروند بلکه به فهم، لیاقت و شائستگی ها و افق نظرش برای رفاه و آسایش جامعه بیندیشند . مثلاً مردم نگوید که خواهی نخواهی باید عبدالله عبد الله اشرف غنی را شکست دهد که پیروزی یک پنجشیری بر یک احمدزی است دیگر موضوعی اهمیت ندارد، ذی سعادت وقتی است که مردم دو کاندید را بر معیار قومی، زبانی و منطقوی مقایسه نکرده بلکه بر معیار های برناموی ، افکار و اندیشه هایش مورد مقایسه قرار دهند.
شاید مردم متدرجاً با آموختن از این تجارب طرز دید خودرا در مورد نامزذان بر معیار های وسیع ملی تغییر دهند و دیگر در تعیین زعامت کشور موضوع قوم و زبان و منطقه در برابر افغانستان بزرگ به فروعیات درآید.


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: ھرات    تاریخ: 04.04.2014

چہ شایستہ است و چہ انسانی است کہ سلایق و علایق سیاسی با بہ کار گیری روش ھای مدنی و مردم سالارانہ برآوردہ شوند کسانیکہ فرصت دارند با رفتن بہ پای صندوق ھای رای نہ تنھا نقطہء عطفی را در تاریخ جدید افغانستان بہ ثبت می رسانند بلکہ با این مشارکت خویش بہ انتحار ؛ کشتار و واپسگرایی نیز ” نہ ” میگویند ۰

شایان تذکر میدانم کہ شریعت محمدی نہ تنھا با اصل مشارکت مردم در انتخابات بہ تضاد نیست بلکہ ھر گونہ انتقال قدرت بہ شکل مسالمت آمیز را نیز روا میدارد کہ در آن صلاح و فلاح جامعہ مضمر باشد و ضمانت شود۰

بہ آرزوی انتخاباتی شفاف با مشارکت ملی و ھمگانی !


اسم: همایون نجفی    محل سکونت: هالند    تاریخ: 04.04.2014

خانم های گرامی خانم وهاب و خانم غفوری.
سوال بنده متوجه دانشمند گرامی آقای کبیر بوده که چند سال در این قسمت تحقیقات نموده اند. چون این یک موضوع علمی میباشد که ضرورت به تحقیقات همه جانبه دارد.
ولی به جای آنکه ایشان جوابی نوشته کنند اشخاص دیگر جوابگو هستند.


اسم: کاکر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 04.04.2014

حکومت کرزی فرصت های زیادی را از دست داد

گزارش سازمان عفو بین المللی، می گوید که حکومت به رهبری حامد کرزی، فرصت های زیادی را در راستای احیای حقوق بشر در افغانستان از دست داد.

در گزارش آن سازمان، وضعیت حقوق بشر در زمان حکومت رئیس جمهور کرزی – از سال ۲۰۰۱ به اینسو - در شش بخش کلیدی، به بررسی گرفته شده است.

به اساس گزارش عفو بین الملل، پیشرفت های "انکار ناپذیر" در برخی از مسایل چون آزادی بیان و حفاظت بیش از ۶۰۰ هزار بیجاشدۀ داخلی در دوران حکومت آقای کرزی به چشم می خورد.

اما طبق این گزارش، مقامات افغان تقریباً به طور کامل رسیدگی به برخی مسایل دیگر چون پاسخگویی در مورد تلفات غیر نظامیان و یا عدالت انتقالی را نادیده گرفته اند.

حوریه مصدق، پژوهشگر سازمان عفو بین الملل می گوید "باید برخی از موفقیت های حکومت آقای کرزی در عرصۀ حقوق بشر- باوجود شرایط بسیار دشوار- مورد ستایش قرار گیرد." خانم مصدق، اما می گوید که میلیون ها افغان در وضعیت وخیمی به سر برده و پیشرفت های به دست آمده شکنند می باشد.

رسیدگی به حقوق زنان

در بخش حقوق زنان، سازمان عفو بین الملل، دست آورد های دوازده سال اخیر را محدود خوانده و آن را نتیجۀ تلاش و کار خستگی ناپذیر عمدتاً فعالین زن در آن کشور توصیف کرده است.
زنان در حال حاضر در زندگی اجتماعی حضور فعال داشته و از دسترسی بهتری به آموزش و پرورش برخوردار می باشند.

در گزارش، از قانون منع خشونت علیه زنان یاددهانی شده که پس از سال ۲۰۰۹ بسیاری از اعمال خشونت آمیز علیه زنان را جرم خوانده است.

اما بر اساس گزارش این سازمان، این دست آورد ها یا تحت تهدید قرار گرفته و یا اینکه از قبل سیر معکوس اختیار کرده است.

سازمان عفو بین المللی نگاشته است که جامعۀ جهانی نباید زنان افغان را پس از ۲۰۱۴ به حال خودشان رها کند و خیلی ناگوار خواهد بود اگر حکومت ها تنها به خاطر اینکه دیگر عساکر بین المللی در افغانستان حضور نداشته باشند، از بدبختی های زنان افغان چشم پوشی کنند.

اوضاع امنیتی

در این گزارش ، خرابی اوضاع امنیتی دلیل عمدۀ تلفات غیر نظامیان عنوان شده است.

هر چند طالبان در اکثر موارد مسؤول تلفات غیرنظامیان بوده اند اما این گزارش یاددهانی می کند که در مورد تلفات توسط نیرو های بین المللی و یا افغان، پاسخدهی کمی وجود داشته و یا اصلاً به آن پرداخته نشده است.

حوریه مصدق، می گوید "افغان ها با وجود تهدید های خشونت آمیز موجود، به پای صندوق های رای می روند. طالبان رای دهندگان و کارمندان انتخاباتی را تهدید به مرگ کرده اند. اما با این هم "نیرو های امنیتی باید امنیت مراکز رای دهی را تامین کنند."

به باور این پژوهشگر افغان در سازمان عفو بین الملل، رئیس جمهور آیندۀ افغانستان "نباید به موضوع حقوق بشر به مثابۀ یک مسئلۀ ثانوی رسیدگی کند.


اسم: صالحه وهاب واصل   محل سکونت: هالند    تاریخ: 04.04.2014

بخش اول نوشتۀ تحقیقاتی و پر مفهوم جناب محترم قیس کبیر را مطالعه نمودم خیلی دلچسپ، جامع و مبتکرانه نوشته شده است که برای آقای کبیر صمیمانه تبریک میگویم . گرچه اگر به جهان مجازی انترنت مراجعه شود، میتوانیم بیشتر از ده ها مطلب و یا شاید هم کمتر و یا بیشتر مطالب تحقیقاتی و پژوهشی را مرتبط با فعالیت های مغزی زن و مرد دریابیم، اما ابتکاری که محترم کبیر درین تحقق شان بکار برده اند مثال های زندۀ از فعالیت های زنان و مردان است که ارتباط مستقیم می گیرد با فعالیت های مغزی این دو جنس مخالف (مذکر و مؤنث). خاصتاً که این تحقیق شان روشنگر بعضی از نکات تاریک و نا عادلانۀ است که در جامعۀ فعلی مرد سالاری افغانستان به صفت یک امر حتمی در قسمت جنس مؤنث در کشور مانند افغانستان، تثبیت و قبول شده است و امروز میبینیم که حتی آهسته، آهسته به فرهنگ و قانون مبدل میشود و آن ضعف و نا توانی زن و ثبوت جملۀ بی بنیاد «زنها ناقص العقلند» میباشد.
محترم قیس کبیر با پژوهش ژرف و تعمق عالمانه کوشیده اند با آوردن مثال های زنده از زنان فعال و با پشتکار نه تنها طرزالعمل مغزی زنان را در مقایسه با مردان مورد بحث قرار دهند، بل توانایی فکری، عقلانی و جسمانی زنان را همچنان مورد بحث قرار داده خواسته اند به اثبات برسانند که زن هم مانند مرد یک انسان بوده و از همه نعمات و داشته های که در یک مرد به نام انسان موجود است ، زن هم برخوردار میباشد. تنها با تفاوت طرزالعمل و روش های خاصی که طبیعتاً در سرشت این دو جنس مخالف بطور ذاتی وجود دارد.
بدون شک تحقیقات بیش از حدی که درین راستا توسط علما و محققین نامدار و شهیر ممالک مختلف صورت گرفته شاید از نظر علمی و ساینس یکسان بوده و ضرورت به تکرار آن نباشد. اما این همه تحقیقات علمی، عموماً به شکل بسیار کُرکت، خشک و یا بسیار کوتاه و قاطع توسط مردمان غربی صورت گرفته است که شاید به تمام عمر خویش حتی یک روز زندگی یک زن را در افغانستان، تجربه نکرده باشند. لهذا در نوشته های آنها ضرورت این نمی رفت که در همچو بحث تحقیقاتی از مثال های در ارتباط با توانایی فکری و دماغی و یا جسمانی زنان یاد آوری گردد. اما وقتی همچو تحقیقی توسط یک محقق افغان صورت میگیرد، اقلا ما به صفت یک افغان خاصتاً زن افغان این توقع را داریم که حد اقل همچو پژوهشی برای ما روشنگر بوده، بالای ما و مردم ما اثر گذار باشد.
پایۀ اساسی این پژوهش هم اکمال مرد توسط زن و اکمال زن توسط مرد است. اگر چه بخش دوم و شاید سوم آن را هنوز برون نداده اند، اما برای ثبوت این تکامل، محقق ناچار است از مثال های یاد آوری کند که برای مردم کشورش قابل درک باشد. اگر ما امروز در نوشته های خود طرز زندگی و فعالیت ها و کار و کردار های اروپایی ها را مثال دهیم که برای همۀ مردم و ملت افغان آشنا نیست، به نظر من چه ضرورت خواهد بود که ما شب و روز ما را صرف ترجمه و تحقیق و پژوهش کنیم؟ آیا هدف ما تحلیل نوشته های غربی ها برای خود شان است؟
نه؛ پس وقتی تحقیق ما برای هموطنان ماست و برای روشنگری و روشن سازی افکار هموطنان و همنوعان ماست می باید با زبانی سخن بگوئیم که برای ما قابل افهام و تفهیم باشد.
با تشکر مجدد از قیس کبیر گرامی


با حرمت


اسم: شیما غفوری   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 03.04.2014

مضمون محترم قیس کبیر با عنوان جالب آن "چرا و چگونه زن و مرد مکمِل همدیگر اند؟" مورد علاقه ام قرار گرفت که با دلچسپی زیاد به مطالعه آن پرداختم. ایشان در این مقاله تحقیقات جدید اخیر در رابطه با تفاوت های مغز زنان و مردان را مورد بررسی قرار داده اند. در عین حال در این مقاله از مسایل اجتماعی جامعه ما نیز مثال های زنده آورده شده ا است که من فکر میکنم یکی از ابتکارات این مقاله میباشد. محترم کبیر یکی از صفات ذاتی زنان را که همانا کار بی سر و صدای اجتماعی شان میباشد و با ساختمان مغز آنها رابطۀ مستقیم دارد، نمونه وار در فعالیت چند خانم افغان یاد آور گردیده اند. این مسئله را نه به خاطر آن یاد آوری مینمایم که در این جمله نامی از این حقیر و فقیر نیز برده شده است، بلکه به آن سبب است که ایشان خواسته اند تا برداشت های علمی را که در نتیجۀ تحقیقات وسیع و طولانی دانشمندان جهان به دست آمده است با مثال های عملی برجسته بسازند. در عین حال در این مقاله نمونه های از کارآیی مردان افغان رقم زده شده است و اینکه آنها با ظرفیت کاری بخصوص خویش چگونه کار زنان را پشتیبانی نموده و به پایۀ اکمال میرسانند. این کار آقای کبیر را به سببی استقبال مینمایم که در مضمون کوشش شده است تا نتایج این تحقیق به حیث یک دستاورد علمی دانشمندان در تاق بلند گذاشته نشده، بلکه در زندگی روزمرۀ انسانهای وطن خود ما جستجو و دریافت گردیده و منعکس شود.
نتیجه گیری قسمت اول این مقاله مبنی بر این که ناتوانی های مردان و زنان توسط توانایی های این دو جنس متقابلاً جبران گردیده که نهایتاً هردو مکمَل شده و به حیث انسانهای جامعه چرخ هستی را به پیش میرانند، مرا بار دیگر به یاد آیۀ مبارکه انداخت که زن و مرد لباس همدیگراند. چیزی که متاسفانه در جامعۀ ما کمتر به آن پرداخته شده و در عمل به آن به صورت آگاهانه توجۀ لازم مبذول نمیگردد.


اسم: همایون نجفی   محل سکونت: هالند    تاریخ: 02.04.2014

دانشمند گرامی آقای ق. کبیر
مقاله شما را تحت عنوان . چرا و چگونه زن و مرد مکمل همدیگر اند؟. مطالعه نمودم جالب بود.
اما در قدم اول سوال از جناب محترم شما که تحقیقات شما در مورد زن و مرد تا چه اندازه میباشد و چند سال روی این
موضوع تحقیقات نمودید؟
چون دانشمندان دیگر هم در رابطه تحقیقات همه جانبه کردند. چرا شما خود را زحمت دادید که یکبار دیگر روی موضوع تحقیقات نماید؟
در نوشته خویش از چند خانم منور یاد آوری کردید که به نظر بنده هیچ ارتباط به موضوع ندارد.
امیدوارم که گستاخی در مقابل همچو دانشمند مانند شما نکرده باشم.
با احترام
همایون نجفی


اسم: جمال خان باركزي   محل سکونت: كابل     تاریخ: 30.03.2014

هيرمند صاحب تشكر از پاسخ مؤدبانه تان در جواب به سوأل عقده مندانه آقاي " عبدالعلي هزاره".
من تعجب ميكنم و متاسف هستم كه چرا هنوز كساني هستند كه بي صبرانه انتظارافروخته شدن آتش نفاق و بد بختي در ميهن عزيز ما افغانستان هستند؟

من يك چيز ديگر را هم ميخواهم اضافه كنم كه به نظر من برعلاوه دو مورد جاي [ دهمزنگ] و تخلص [ هزاره]. اسم اين جناب هم بايد عبدالعلي نباشد.
من هم لازم نمي بينم در رابطه به نقطه نظر شان تبصره داشته باشم.

تشكر
جمال خان باركزي


اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 30.03.2014

محترم عبدالعلی «هزاره!!»
تحریریۀ شما را مطالعه کردم،لحن شما به شخصی شبیه است که در فرانسه زندگی کند،اما محل اقامت تان را«دهمزنگ» نوشته اید،انتخاب «دهمزنگ به حیث محل اقامت مجازی،نه به این سبب خواهدبود که شما زندان اش رازیارت کرده باشید، بلکه شاید به این علت بوده باشد که بزرگان نیک کردار شما احتمالاً در میان بانیان «دهمزنگ ها» حضور داشته اند.
و اما چرا پساوند نام تان را تخلص گونه اسم قشنگ «هزاره» گزیده اید؟ من پاسخ اش را میدانم، شما خواسته اید از این نام باحرمت مردم هزارۀ ما استفادۀ ابزاری بکنید،یعنی از آن سپری برای مصون بودن از حملات موجه که بر شما صورت میگیرد،خویش را درامان بسازید
و نیز چهرۀ نازک فرانسوی مشرب تان را پنهان کنید، مگر این روش شما صادقانه است؟؟ قربان نام هزارۀ های شریف ما شوید
من به سبب همین اخلاق نیکوی شما از پاسخ دادن به پرسش تان امتناع میورزم
نسیم صداقت بر چهرۀ نازک تان وزیده باد
ف،هیرمند


اسم: عبدالعلی هزاره   محل سکونت: دهمزنگ کابل    تاریخ: 29.03.2014

قابل توجه جناب محترم ف. هیرمند در مورد تائید سیاست اشغال کریمیه از طرف جناب حامد کرزی. جناب حدمد کرزی این سیاست را بخاطری تائید کرد که وی می خواهد بعین شکل الحاق پشتون های افغانستان و پاکستان را تحقق بخشد. اگر شما مخالف این سیاست پوتین در مورد کریمیه می باشید پس از روی منطق حقوق بین الدول باید سیاست و ادعای افغانستان بالای خاک پاکستان مبنی بر تعلقات قومی پشتون را نیز رد نمائید. دا گز او دا میدان. شده نمی تواند که شما سیاست پوتین را رد ولی سیاست الحاق طلبی پشتون های دو طرف خط دیورند را تائید نمائید.


اسم: عبدالعلی هزاره   محل سکونت: دهمزنگ کابل    تاریخ: 29.03.2014

قابل توجه جناب داود موسی و نقد وی از نوشته جناب داکتر فرید یونس.

فکر می کنم که شما در نوشته های تان بخاطری راه اشتباه آمیز را تعقیب می کنید که جناب داکتر فرید یونس فرضیه شان را اشتباه آمیز مطرح می سازد. بجا گفته اند: خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج.

شما در تحلیل تان از هر چیز و ریشه تأریخی آن صحبت نمودید ولی در مورد "وضعیت واقعی افغانستان" به همان اندازه اشتباه کردید که داکتر فرید یونس در تحلیل های شان اشتباه می کند.
شما نوشته های تان را بر اساس چندین مثال تأریخی رومی، زمان خلفای راشدین، قرآن، حدیث .... و غیره بیان داشتید ولی از واقعیت های امروزی افغانستان یا عمداً چشم پوشی کردید یا بعلت نارسائی ها آن را تذکر داده نتوانستید.

توصیه من به شما جناب این است که بجای نوشته های صدها و هزاران سال قبل به واقعیت های امروزی افغانستان توجه فرمائید.
سرنوشت امروزی افغانستان را حدیث و قرآن و تأریخ ورق نمی زند. سرنوشت امروز افغانستان توسط قوای ناتو به رهبری امریکا ورق می خورد که هیچ مقام و جایی در حدیث و تأریخ روم و غیره و غبره ... ندارد.

من می خواهم یک مثال زنده از واقعیت های افغانستان عرض نمایم. قوای ناتو برای کم و بیش از ده سال است که در قندهار به بهانۀ جنگ علیه تروریزم زیر زعامت جناب حامد کرزی پوپلزائی قندهاری در قندهار می جنگند!
آیا این گپ حقیقت دارد؟ هر گز نه! چرا؟

شما خود از قندهار هستید و باید این مطلب را بهتر بفهمید. بصورت یک مثال: قوم نورزائی در قندهار به طرفداری جنبش طالبان اقدام کردند که این کار سبب شد قوم اچکزائی قندهاری از صحنه رانده شوند. وقتی قوای ناتو وارد افغانستان شد، قوم اچکزائی علیه قوم نورزائی خود را در بست در اختیار قوای ناتو قرار داد. قوای ناتو به بهانۀ جنگ علیه تروریزم از هر کس و ناکس قوم اچکزائی استقبال کرد. بالاخره بعد از سال ها جنگ قوای ناتو متوجه شد که خود را در جنگ قومی در قندهار درگیر ساخته است در حالیکه نه قوم اچکزائی ضد طالب بودند و نه هم قوم نورزائی هواخواهان طالب! قوم نورزائی علیه قوم اچکزائی قندهاری به خاطر جنایات شان با طالبان همدست شدند و بر عکس! نورزائی ها و اچکزائی های قندهار پیش از ورود قشون سرخ شوروی و ناتو در گیر جنگ و خصومت های قبیلوی بودند و هستند و خواهند بود.
فعلاً خصومت با تاجیک و هزاره .... را بجایش می گذاریم. ولی چند ناکس افغان بحیث مشاور قصر نشینان در قصر سفید واشنگتن چنین انگیزه ای را برای زمامداران امریکا مخصوصاً جورج بوش دادند. یک مثال زندۀ آن نقش جناب زلمی خلیلزاد افغان بود. جورج بوش هیچ نمی دانست که حتی افغانستان در کدام قاره قرار دارد.

آیا شما علیرغم وجود چنین واقعیت های انکار ناپذیر از پدیده قومیت در افغانستان منکر هستید؟ امروز در انتخابات ریاست جمهوری رئیس جمهور افغانستان باید از قوم پشتون باشد و بهمین علت هر هشت یا یازده نامزد ریاست جمهوری یا پشتون هستند یا خود را پشتون معرفی می نمایند تا باین مقام نکبت بار توفیق حاصل نمایند!
اگر قوم و قوم پرستی در افغانستان نباشد پس چرا انسانی خود را تا این حد پست بسازد که به مقام ریاست جمهوری دست یابد؟
عبدالله عبدالله یک پنجشیری تاجیک است. چرا وی مجبور ساخته شود تا خود را پشتون معرفی نماید تا باین مقام خفت آور برسد؟
برای پاسخ باین سؤوالات علمیت و دانش مدنی ضرور است، نه چرندیات داکتران از قبیل جناب داکتر فرید یونس!

وقتی داکتر عبدالله عبدالله مجبور ساخته می شود که خود را پشتون معرفی نماید، آیا اشتباه در نفس عبدالله عبدالله پنجشیری تاجیک است یا در نفس افغانستان بیحث یک کشور؟


اسم: ناصر تیموری   محل سکونت: ھرات    تاریخ: 28.03.2014

ھلموت شمیت از مشی سیاسی پوتین در مورد کریمیہ حمایت کرد !
ترجمہء ھموطن محترم جناب یوسفی کہ از ایشان تشکر میکنم ؛

آقای شمیت ۹۵ سالہ بصفت یک سیاستمدار عمل گرا شھرت دارد وی نہ تنھا دراین مورد خاص بلکہ در مورد کشور ما در یک مباحثہ چنین اظھار نظر کرد:

افغانستان کشوری است با جامعہ و اجتماع متشتت و پراگندہ کہ ھر گز ثبات و آرامش بیشتر از بیست سال در آن کشور دوام نکردہ بنا بر این حضور قوای ناتو و آلمانی در آن کشور بہ تأمین ثبات کمک کردہ نمی تواند و باید قوای خود را از آنجا خارج نماییم۰

از آقای شمیت توقع میرفت کہ منحیث یک دولتمدار با تجربہ توجہ آقای پوتین را بہ قوانین بین المللی در چوکات سازمان ملل متحد معطوف می کرد و باید از پوتین می پرسید که چرا این ریفرندم را در تحت نظر ناظران سازمان ملل متحد عملی نکرد!

شاید آقای شمیت فراموش کردہ باشد کہ روس ھا در طی سہ صد سال اخیر مساحت کشور خود را بیشتر از سہ صد برابر در تناسب بہ ساحۀ اولیہ آن کشور وسعت دادہ اند۰

لاکن عملگرای دیگر یعنی آقای کرزی یک قدم پیشتر بر داشتہ و ریفرندم را در کریمیہ تأیید نمود کہ در حقیقت آقای کرزی با این اقدام خود بہ شکل غیر مستقیم بہ روسیہ چراغ سبز را نشان داد کہ روسیہ میتواند بہ بھانہء دفاع از اقلیت ھای روسی؛
کشور ھای آسیای میانہ را بار دیگر مانند کریمیہ جزو امپراتوری خود نماید۰

بہ باورم در بحران اوکرائین تمام طرف ھا یعنی غربی ھا و روس ھا و اجتماع سیاسی کشور اوکرائین مرتکب اشتباہ گردیدہ اند و اقدامات غربی ھا و روس ھا نمایانگر ارجحیت دادن بہ اھداف جیو پولتیک و جیو ستراتیژیک است !


اسم: ع . ا .عزيزي   محل سکونت: المان     تاریخ: 28.03.2014

مسؤلان امنيتي بايد پاسخ بگويند ! نويسنده نور محمد غفوري ؛
اقاي نور محمد غفوري !
تا جايكه اينجانب خبر دارم ( اين يك واقيعت است ) استخبارات پاكستان  بيش از هشتاد وپنج هزار اجنت در صفوف مجاهدين ؟ داشتند. (البته در زمان جنگ باروس ها و ح.د. خ. افغانستان).

فراموش نبايد كرد كه هر اجنت قبل از قبولي باين مقام مقدس؟ بايداز طرف يكي از رهبران مجاهدين تضمين مي گرديد؛ 
كدام رهبران ؟ 
رهبراني كه امروز در قدرت هستند؛ رهبراني كه امروز چور و چپاول مي كنند، رهبراني كه امروز دارند با سرنوشت ملت و كشور به كمك يك عده ای باصطلاح روشنفكران بازي مي كنند! بناءً تشويش نكنيد همه چيز در جايش قرار دارد. لطفاً تروریست را با مجاهد به اشتباه نگيريد؛ گناه دارد؟ 
مجاهد كسيست كه كشور را از شر كمونيست ها در رأس اعضاي ح. د. خ. نجات داد و تروريست كسيست كه بعد كشتار انتظار حور و غلمان را مي كشد. 

بايد فراموش نكرد كه دوسيه هاي اجنت ها نه به اساس سابقه، بلكه به اساس مؤثريت اجنت به ترتيب گذشته (افقي يا عمودي) مي شود. 

دوسيه كرزي در هر دو صورت بايد مقام اول را داشته باشد. كرزي با اجازه ISI (و يا هم بااجازه و دستور CIA) عضويت يكي از اين دو را در حالكه مطيع هر دو بوده، قبول نموده، فعاليت مي نمايد.
اما كدام فعاليت؟
فعاليت بخاطر نابودي ملت و كشور افغانستان، افغانستان كه غرق در مصيبت، غرق در خون خود و غرق در جفاي همين كرزي لاشش را دارد ميخزاند تا اگر شود كسي بحالش رحم نموده نجاتش دهد.

كسيكه مي خواهد كشورش را نجات دهد، بايد قبل از همه خودش را نجات داده باشد، نجات از مزدوري به شبكات استخباراتي كشور هاي خارجي؛ 

من به صفت يك تكسي ران از المان به شما هموطنان عزيز مژده؟ مي دهم كه، شما بيكس نيستيد، شما در پهلوي خود هم قهرمان ملي، هم مارشال (نام رستم به از رستم)هم دوستم و هم يك چشمه و دو چشمه، باريش و بي ريش  غمخوار داريد؛ ري نزنيد همه كار ها خود به خود سر براه مي شود؛ فقط انتظار بكشيد و صبر كنيد!

پايان . عزيزي
  


اسم: نور محمد غفوری    محل سکونت: افغانستان     تاریخ: 28.03.2014

مسوولان امنیتی باید پاسخ بگویند!

8 صبح دیروز(26 مارچ) یک حمله تروریستی بر دفتر ولایتی کمیسیون مستقل انتخابات در سناتوریم کابل، در حالی اجرا شد که ساعتی پیش از آن، رییس‌جمهور کرزی در پارلمان (که در همین منطقه قرار دارد)حضور داشت. رییس‌جمهور کرزی، آقای قانونی را به‌عنوان نامزد پست معاونیت ریاست‌جمهوری معرفی کرد و ایشان هم به اتفاق آرا این سِمَت را از آن خود کردند. مراسم به‌ صورت زنده از تلویزیون پخش می‌شد...

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: ناهید   محل سکونت: المان     تاریخ: 28.03.2014

واقعین بسیار زیبا ودلنشین خانم آشا جان ابوی


اسم: یلدا کرزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 26.03.2014

خواهرنهایت عزیزو گرامی آشا جان،
بعد از تقدیم احترام ٬ سال نو هجری شمسی را بشما وفامیل محترم تان تبریک وتهنیت گفته ٬ سالهای خوش ٬ پراز سرور وشادمانی را بسر برید ومثل گلهای بهار پرجمع وجوش باشید.
پروگرام زیبایت با اشعار پرمعنی وگیرا که از حنجره طلایی ات برمیخاست شنونده را مجذوب ومخمور میکرد وگوشها را نوازش میداد . شنیدن اشعار زیبا ٬صدای گوارا و دلکش ات امروز مرا آرامش بخشید جهان تشکر.
آرزوی دیرین من صلح وصفا٬ امنیت وآرامی ٬ ترقی وتعالی کشورعزیزم درین بهار نو است .

با محبت های خواهرانه یلدا کرزی


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 26.03.2014

فهیم خان خپله مارشالی د تورکښ کرزی څخه بی [ چی اوس د اسمان سره په جنګ دی]داجازی پرته او په زوره اخیستی ده... ؛لیزدوسیت؛ د بی بی سی وتلی خبریاله دا خبره د فهیم د مرګ څخه وروسته بربنډه کوی...

توخی صاحب، ستاسو د نیک نظر څخه هم مننه کوم...


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 24.03.2014

سلامونه او نېکي هيلي، او غواړم چي د جمال خان بارکزی څخه مننه وکړم چي ډېر پر مناسب وخت ېي ددغه اجتماعي سرطان بربنډه چهره نوره هم رسوا او بربنډه کړه ، کور دي ودان د نورو قسمتو په انتظار ٠


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 23.03.2014

تهنیت ِسال ِنو:
حلول سال نو«هجری شمسی» را که آرزومندم ازهرجهت امید افزا وبرای ملت ِ صبورافغانستان
پیام آورخوشی های پایدار باشد ، به همه عزیزان ِ زحمتکش ِ پورتال ِ وزین « افغان جرمن آنلاین » که با تلاش شباروزی، برای رونق بیشتر وموثریت ِ دلخواه پورتال، زحمت می کشند، وبه همه نویسندگان وطنخواه، که با نوشته های دلچسپ و اظهارنظروطنخواهانهٔ شان دریچه های پورتال را باز(مفتوح) نگه داشته اند ، و نیز به همه هموَطنان شریف ( درهرکجا که هستند)، تبریک وتهنیت عرض می کنم .
علت تأخیر ورود ِبند‌ه (دوستداردایمی این پورتال‌ِ ِارج مند) درین دریچه ها - که درحدود یک ماه و اندی طول کشید - هجوم شدید و پیاپی« وایروس های کشنده» دردل ِمسکین ِکمپیوترمن که خود یکی ازفراوردهای« دل» بود...، نه تنها بنده را ازکارکشید ، بلکه کمپیوتررا نیز« بیکاره » ساخت.
این که چیزی نیست...، بدبختانه همهٔ یادداشت ها‌، همه نوشته ‌ها، وهمه آثاری را که برای نشردرمجلهٔ «درددل» آماده شده بود، باهمه عکس های دلپذیری که بدست آورده بودم...محونمود. یعنی همه داروندارمعنوی ام را نابود کرد!
درعین ِ ‍ِزمان، دردشدید ِدندان سبب شد تا دندانم را از دل ِ« بیره » بکنم ...بگونه یی که دندانم را ازدل کمپیوتر ِ« پـُر ازدرد و سوز» کنده بودم !
کمپیوترجدیدی که تهیه شد نیزحاصل ِ« دل » است...، ولی درجوش آموختن ِ خصوصیات ِ بغرنج آن بودم که اطلاع رسید : « موعد لایسنس درایوری ات ختم شده... فلان روز به دفتر ترافیک حاضرشو و امتحان سختی را بگزران!
ضرب المثل معروفی بیادم که می گفتند: « سه پلشت آید و.. زن زاید و.. مهمان پس ِ دَر !»


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 22.03.2014

آشا جان عزیز کارگردان موفق، برازنده و وطن پرست صفحۀ کلتوری پورتال افغان جرمن آنلاین

یک افغانستان سلام و حرمت و محبت و ستایشم را به شما تقدیم میدارم.

پروگرام نوروزی تانرا در صفحۀ کلتوری پورتال افغان جرمن آنلاین با دقت شنیدم و از آن راستی راستی حظ بردم. شما واقعاً این پروگرام را با موفقیت بی نظیر و برازندگی و شایستگی و شایستۀ هر گونه توصیف و ستایش برون داده اید و خوبِ خوب درخشیده اید که من به آن بسیار بالیدم و به وجود شما دختر افغان با استعداد و شهامت افتخار کردم.
اول گفتار شیر و شکر پشتو و دری شما بسیار زیبا و قابل قدر و دارای پیام ملی به ملت افغانستان و جوانان افغان بود و باید از آن سپاسگزار باشیم.
دوم انتخاب گفته های تأریخی در بارۀ نوروز کهن و فرهنگ آریایی و افغان و انتخاب شما در گل مهره های شعر در بارۀ نوروز باستان نه تنها قابل ستایش بلکه قابل تکریم و احترام بود.
سوم دعا ها و تضرع شما برای رسیدن به صلح و سلام، وحدت و دوستی خانواده های مختلف ملت بزرگ افغانستان که نمایندگی از عشق تان به افغانستان و به مردم آن میکرد، خیلی زیبا و پر ارزش بود. من با همه دعا ها و نیاز های شما سهیمم و برای اجابت آنها دست دعا بلند میکنم.
چهارم ترتیب عالی، تنظیم و دیکور عالی تر و انتخاب میوزیک و تصاویر، نمایندگی از ذوق عالی و شایستۀ شما می کرد. امید وارم همیشه چنین بدرخشید.
همیشه موفق باشید
دوستدار شما ولی احمد نوری


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 22.03.2014

خواهرعزیزاشاجان ابوی سلام و سال نو را به شما مبارک میگویم.
آشاجان یک بار دیگر با تقدیم زیباترین وپرمحتواترین برنامه کلتوری به مناسبت سال نو،خوانندگان خود را غرق شادمانی وطبعاً وادار به تحسین از کارکردهای خود ساخته اید،من بازهم به شما وکارکردهای فرهنگی – هنری تان آفرین وشادباش میگویم وبرای سرفرازی وپیروزی ات دست دعا بلند میکنم.پورتال افغان جرمن آنلاین با داشتن همکاران صادقی چون شما میتواند نقش مؤثری در جلب همکاری سایر زنان با درک وبادرد وهنردوست افغان درکار خود موفق تر باشد.به عنوان همکار این پورتال وظیفۀ اخلاقی وفرهنگی خود میدانم تا از زحمات صمیمانه تان در بهترشدن بخش کلتوری این پورتال ، سپاسگزاری نموده آروزی بهترین ها را برایت بنمایم.


اسم: خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 22.03.2014

شعر شاعر توانای ما شاغلی محمد نسیم اسیر : "بهار وطن" که دُر گفته مرا باز یکبار دیگر "اسیر" غم دوری از وطن ساخت.

از کارمندان عزیز افغان جرمن آنلاین بسیار متشکرم، که ما را با نشراتشان همواره خوشحال ومانند شروعِ فصل بهار تازه میسازند.


اسم: فرید صافی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 20.03.2014

دزړه له کومی تاسی او ستاسی نجیب فامیلونو ته نوی کال او نوروز مبارکی وایم . دخدای ج په دربار کی د دوعا لاسونه وچتوم او هیله ترینه کوم چه دخپلی خدایی په خاطر او د افغانستان د کونډو , یتیمانو , سپین سرو او سپین ګیرو په خاطر په افغانستان کی سوله او خپلواکی راولی , جنګ او وینو تویدل بند کړی او د افغانانو په منځ کی یوالی او ورورولی راوړی . امین یا رب العالمین
ای افغانانو ! اي د افغانستان خاموشه اکثرته ! دا مو وخت دی را ویښ شی , یوځای شی , دالله اکبر چغه کړی اود سولئيزی مبارزی پواسطه دا لاس پوڅی نظام ړنګ کړی . دا غیری مشروع انتخابات په افغانستان کی سوله او خپلواکی نه شی راوستلی . دا انتخابات دجرمنی د بون دحاکمانو یوه دومبالداره ډرامه ده او د ارټ منګوټی دی اوړی او را اوړی . د انتخاباتو څخه وروسته د افغانانو وینی توییدل , فسق فساد , مخدره مواد , ویره اچونه , سیاسی او اقتصادی مافیه به لا نوره هم زیاته شی . دا وړۍ په دی شکل نه شړی کیږی راځی چه د سولی اوخپلواکی په خاطر د یوی پراخه ملی جبهی د جوړیدو لپاره د پروفیسر صاحب ستار سیرت او استاد زرغون شاه شنواری سره یو ځای شوو . تر څو افغانان ددی غمیزی څخه خلاص شی . په درنښت فرید صافی
ژوندی دی وی خپلواک , سوکاله ,پرمختللی او په خپلو پښو ولاړ واحد افغانستان


اسم: جمال خان بارکزی   محل سکونت: افغانستان     تاریخ: 19.03.2014

با نزدیک شدن انتخابات و ناگزیری برای انتقال قدرت، خواب راحت از چشمان کرزی پریده و در یک دلهره و اضطراب شدید به سر می برد.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: محمد صمد بلخی   محل سکونت: مزارشریف    تاریخ: 19.03.2014

به دوستانی که در کفش شان ریگ است
بی مغز ترین انسان میداند که جناب زکی باصراحت می فرماید که در نبود نمایندگان مردم در نامزدان ریاست جمهوری باید کسی را برگزینیم که حد اقل برای افغانستا ن سود بخش باشد. نه اینکه برای تخریب افغانستان دست وآستین را بر زده باشد
این وضاحت را که کسی نمیداند یا خود را به تجاهل زده است و یا منظوری دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدانم .


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 18.03.2014

بیچاره نسیم یوسف را ملامت نسازید، با شناختی که از او دارم او مرد و اهل نوشتن نیست این نوشته را کسی دیگری از ورجنیا به مقابل پرداخت پول برایش نموده.


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 18.03.2014

آقای محترم زکی هوشمند!
این که آقای نسیم یوسف چه گفت و شما در جواب شان چه موقف گرفتید اندکترین ملاحظۀ مرا نمی سازد. جناب یوسف با استفاده از حق مدنی و غیر قابل انکار خود نظریاتی داشتند و جناب شما با داشتن عین حق به آن مخالفت ورزیدید.
نکتۀ مهم و قابل تعمق درین میان تحمیل عقاید و علایق و احساسات شخص شما بالای مردم در مورد کسی بنام رشید دوستم است و بتی را خود تراشیده و اورا پرستش می نمایید از او قهرمان و مجری بالقوه و بالفعل بحیث حافظ منافع افغانستان شمرده و وی را قهرمان جنگی بی بدیل و ماشین جنگی مدافع تمامیت ارضی افغانستان از تهاجم احتمالی ایران و پاکستان میدانید . مطمئن باشید که توجیهات میان تهی ، بی اساس و بی بنیاد شما در بازار پاک بازان، خبرگان و مفسرین وطن پرست و واقعیت نگر خریدار ندارد. شما فرمودید که
«قبل از همه باید عرض شود که تا کنون جامعه افغانی از خود توان و مجالی نداشت وندارد که شخص دلخواه خود را خارج ازپرسوناژ های نماشنامه جاری انتخاب کنند. در هر حالت مردم ناگزیر اند تا ازهمین جمع تحمیل شده شخصی را بر گزینند که حد اقل به نفع جامعۀ کنونی و به نفع آیندۀ افغانستان تمام شود.»
معنی پرسوناژ نماشنامه جاری روشن نیست . چه مردم را نا گزیر می سازد که خوراک خودرا از کثافت دانی و زباله دانی بردارند در حالی که امکانات تهیۀ غذای ستره و صحی موجود باشد تا بکی مردم تا قاف قیامت در انتخاب بین بد، بد تر و بدترین سرگردان باشند و ناگزیر به انتخاب بد شوند و کدام ثبوت قانع کننده و قابل قبول همگانی وجود دارد که همین بد به نفع افغانستان است. چرا مردم در پی یافتن نیک و نیکوتر و نیکوترین نباشند
هرقدر که سیاست افغانستان بغرنج باشد دیدگان باز و عمق نگری وجود دارد که واقعیت هارا بسیار شفاف می بینند و نیک و بد را دقیقانه تفریق می نمایند. یک مفسر دانا و آگاه سیاسی هیچگاه جنایات دیگران را وسیلۀ اشتهار معبود خود قرار نمی دهد .
نمی دانم چرا شما مردم غیور و آزادۀ افغانستان را مجبور به پذیرفتن یک جنایتکار علنی بحیث ناجی و غمخوار شان می نمایید. تا بکی این ملت به اسارت کشانده شده تسلیم خواسته های نوکران اجانب گردد و آنهارا واقعیت قبول کند. اگر نوکری و خود فروختگی به پاکستان و ایران خیانت است پس نوکری ترکیه و هندوستان چگونه افتخار شده می تواند. چرا مردم شریف، با احساس، ملی گرا و وطن پرست افغانستان خود این دسیایس دشمنان را خنثی و جلو تهاجم شان را نگیرند تا این که به یک مزدور حرفوی و جاسوس کهنه کار پناه ببرند. آیا همین ماشین قوی جنگی شما در وقت تهاجم طالبان پشت دور نداده فرار نکرد
شما از دوستم بحیث مدافع منافع کشور یاد نمودید، در حالی که نامبرده در ماه جنوری همین سال امکانات ایجاد یک دولت مستقل ازبک تبار را در شمال افغانستان با کشور های آسیای مرکزی مورد بحث قرار داد.( مراجعه شود به ترجمۀ مضمون دوستمستان توسط جناب محترم عارف عباسی).
دوستم یک قاتل حرفوی و خون آشام است. دوستم خلاف همه اصول اخلاقی، انسانی، افغانی و اسلامی به حریم یک هموطن هم تبار بی دفاع خود در جوش مستی شراب با یک عده هرزه و بد اخلاق دیگر در شب تجاوز نمود. شما اعتراف دوستم را به گناهان و جنایات گذشته اش شهامت و غسل تعمید خواندید، در حالی که نامبرده در طول حیات سیاسی خود برای بقا و حفظ منافعش از این حیله ها و تزویر ها بسیار استفاده نموده . دوستم بار ها پهلو گشتانده گاه با این وگاه با آن سازش نموده. جنایات دیگران که واقعاً انجام داده اند و در مقامات بلند دولتی قرار دارند دوستم را با تمام جنایاتش و قتل دسته جمعی دشت لیلی تبرئه نمی تواند.
شما راد مردان نخبۀ واقعیت بین را تنگ حوصله و پیش پاه بین و سطحی نگر گفته اید. شاید حوصلۀ این ذوات محترم به فراخی حوصلۀ شما نباشد ولی ایشان همه اشخاص صاحب اعتبار و احترام در جامعه بوده راست می گویند حقیقت می نویسند عمق نظر و قضاوت سالم دارند.
آقای هوشمند !
افغانستان به چیزی که نیاز ندارد ماشین قوی جنگی است بروید این ماشین داغمۀ تان را پرزه نموده به ویرانگران سه دکان چنداول سودا نمایید. امروز افغانستان به دولتمردان و سیاسیون مدبر و هوشیار و وطن پرست واقعی و حافظ وحدت ملی و تمامیت ارضی افغانستان ضرورت دارد نه به احوالداران معامله گر وفراری.
لطفاٌ مردم را بخاطر قبولی دوستم به ذلت، جبن دون همتی و دنائت سوق ندهید بلآخره روز باز خواست مردم آمدنی است و دیگر یک جانی عقب جانی دیگر پنهان شده نمی تواند که او زیادتر جنایت کرده و یا چون او کرده من هم کردم.
آفتاب را نمی توان به دو انگشت پنهان کرد . این ملت که چهل سال حوصله کرد، ده سال دیگر به امید آمدن روز موعود حوصله خواهند کرد.
اشرف غنی میداند و تدبیرش در انتخاب دوستم.


اسم: صفدر   محل سکونت: کاه فروشی    تاریخ: 18.03.2014

برادران و خواهران عزیز بعد از عرض سلام به ارتباط نوشته و یا پروگرام تیم آغای غنی صاحب!

آغای غنی معقول و منطقی به تحلیل اوضاع پرداخته اما به صورت مشخص ذکر نکرده چطور می خواهد برای به از بین بردن فساد اداری، بیکاری، عدالت اجتماعی، صلح و امنیت اقدام نماید و در نهایت رشد اقتصادی را از کدام راه و به کدام سیستم تضمین مینماید. بفرماید این گز و این میدان جواب بدهید.

با احترام
صفدر


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 18.03.2014

من با نظریات برادرم علی جان در مورد نوشتۀ آقای نسیم یوسف مؤافقم. با تمام احترام به آزادی بیان، استفادۀ معقول از این ارزش مستلزم مراعات یک سلسله آداب مسلکی و وجایب اخلاقی است دوری نمودن از مخالفت های شخصی و تعصبات به هر نوعی که باشد بر اهمیت و تأثیر اظهار نظر می افزاید، نویسنده حتی الوسع بکوشد که قضاوت سالم داشته باشد تا جانب داری های آشکار و پنهان. یک هموطن حق دارد که بگوید به نظر من فلان کاندید مناسب ترین شخص برای این مقام است اما برای مقایسه دیگران را نباید زیر مشت و لگد قرار دهد رسالت قلم بدست بیان واقعیت ها بطور همیشه است و مخصوصاً درین مرحلۀ مهم و حساس تأریخی کشور


اسم: علی جان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.03.2014

آقای محمد نسیم یوسف!
شما این همه حرفهای بی ارزش که درمورد خلیلزاد وداکتراشرف غنی سرآیده اید همه نماینگر از تعصب شما دربرابریک قوم مشخص است که هیچ منشۀ اصولی، علمی و واقعی ندارد همه گپ مفت که به قلم شما جور آمده نوشته اید، اگر شما دراین بحث تان از جنایات عبدالله عبدالله و ویرانی و کشتار مردم کابل که قومنده ویرانگران شورای نظاروجمعیتی ها رابه عهده داشت وفلم های مستند آن دریوتیوپ نیزموجوداست ، از چورچپال و بی کفایتی وقوم گرائی رعبدالله عبدالله درزمان تصدی وزارت خارجه، آن اززمان برهان الدین ربانی تا ختم دور اول کرزی که ازوزارت خارجه برطرف شدند هم صادقانه پرده بر میداشتید آن گاه کم وبیش حرف شما را عده ای باور میکردند ولی با تأسف که چنین نکرده اید همه گفته های شما درتخریب از افراد وابسته به یک قوم است اگرچه دیگران را قوم گرا گفته اید ولی درحقیقت ماهیت خویش رابرملا ساخته اید.
متأسفم شما شخص را بد میگوید که نه درفساد نه در چورچپاول نه ویرانی وطن نه مستقیم و نه غیر مستقیم دست دارد بلکه شخص است عالم که میتواند در چنین شرایط این کشتی شکسته را به سرمنزل برساند، وبرعکس ازیک جنایتکار دفاع میکنید که سطح سواد آن برابر به سطح سواد بکلوریا پاس میرسد شاید به دریشی آن بازی خوردید زمان پیراهن وطنبان اورا در ویدیوهای یوتیوپ شا ن نگاه کنید بعداً قضاوت کنید.


اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.03.2014

دوستان گرامی و محترم پورتال افغان جرمن آنلاین!
اگر پورتال در این محدوده زمانی بیطرفی خویش را در قسمت انتخابات حفظ نماید بهتر خواهد بود. به جای آنکه کمپاین از فرد مشخص شود.

با عرض حرمت
ن. عزیزی


اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 16.03.2014

ترجمۀ مضمون « دوستمستان» و تبصرۀ پر مفهوم و واقعی جناب محترم عباسی صاحب جداً قابل غور اندیشه است . دوستم با تمام گذشته ها ، سوابق، اعمال و کردارش چهرۀ شناخته شده در داخل و خارج افغانستان است، مناصب، مقامات و اخ و دپ در چوکات افغانستان آزاد و مستقل و متحد قناعت اورا فراهم نمی آورد تا که مؤفق به تشکیل قلمرو مستقلی بر بنیاد قومی نشود و خود تاج شاهی بر سر ننهد، فهمیدن آن مشکل است که آیا این تخیل آرزوی این شخص ماجراجو، محیل ، دسیسه کار و سازش گر را تمثیل می کند و یا طرح از بیرونی ها است که یک قسمت ترکستان بزرگ با استفاده از استعداد سرشار این بازیگر ماهر در افغانستان بر بنیاد قومیت ایجاد گردد.
من دوستان زیادی از ازبک تباران افغانستان دارم که همه تحصیل کرده و منور اند، آنها می گویند دوستم رهبر ازبک تباران افغانستان نیست، قدرت دوستم از ثروت سرشار و اسلحۀ قوی و حمایت بیرونی ها است او کدام پایۀ قومی ندارد متابعت از دوستم و اوامرش را پذیرفتن از ترس مال و جان وناموس است. اکثریت ازبک ها و ترکمن ها خودرا فرزندان افغانستان دانسته همه افتخارات خودرا در این میهن می بینند.
جای بس تعجب است که اشرف غنی احمدزی چنین جاروب کثیف را به عقب خود بسته.
متأسفم که خبرگان و اهل اندیشه از این موضوعات مهم و خطیر سرسری گذشته بی تفاوتی نشان می دهند.
با تقدیم احترام و سپاس خدمت عباسی صاحب و تشکر از محترم نجیب الله بارکزی.


اسم: ع ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 16.03.2014

متوجه بايد بود كه بالاخره ما با тройка , Troika , Three مقابل
شديم :
 -  اشرف غني احمد زي .
- زلمي رسول
- عبدالله عبدالله

من بحيث يك افغان كه وطنش رادوست دارد پيشنهاد مينمايم؛ هموطنان عزيز؛ ازاينكه راه ديگر جز، انتخاب يكي ازهمين Troika ندارم، بايد دست به كارشده حمايت مان راازان
( شخص بهتر نسبت به دوتاي ديگر ) اعلام داريم.

نظر من راجع به Troika :
- عبدالله عبدالله در كمپاين انتخابات واضح وپوست كنده فرمود: كه اگر در انتخابات مؤفق كردد، قدرت را در قدم اول با مجاهدين تقسيم ميكند، يعني همان اش همان كاسه - ودر ضمن عبدالله عبدالله متهم به جنايت در جنگهاي ميان خودي درشهر كابل است.

- زلمي رسول - شخص مورد نظر حامد كرزي است، همين اش همين كاسه.

- اشرف غني احمد زي ؛ ولو كه دست معاون اولش به خون هزارها نفر اغشته است ، اما تا جاي كه من خبر دارم اقاي دوستم باري مانع نا خوداگاه ( طبعي ) تجزيه افغانستان بدو قسمت شمال وجنوب شده و خواهد شد؟؟ .اين يك فاكت است كه بالا خره روزي علني شده روي انها يرا كه ميخواستند افغانستان را تجزيه نمايند سياه خواهد ساخت . من كوشش نمودم اين حرفها را درلفافه  بگويم ، زيرا هنوز وقت است . بايد متيقين بود كه هيچ چيز پت نمي ماند، بلكه زير زده ميشود.
پايان - عزيزي 




 


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 15.03.2014

بقرار آوازه های زیر چوک کابل اشخاص آنی برای جانشینی مارشال قسیم فهیم در نظراند. گرچه حامد کرزی با گلوی بغض کرده و اشک های روان می گفت هیچ کسی این خلاء را پر کرده نمی تواند، واه بحال مردم افغانستان که بعد شهادت!!! قهرمان!!! مسعود و استاد !!! همه عبادالله صالحین !!! ربانی کبیر حالا چنین راد مرد بزرگ، سیاستمدار ورزیده و مدیر عاقل و ستراتیجست زبر دست را از دست داد. کرزی به مستخدمین ارگ گفت که عزاء داری من خلاص نشده برای سی روز صدای موسیقی بگوشم نرسد و درین مدت جانم را نمی شویم و کالا و کلاهم را تبدیل نمی کنم:
سلاح الدین ( صلاح) ربانی
عطاء محمد نور
یونس قانونی
بسم الله خان محمدی
ایوب سالنگی


اسم: نجيب باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 15.03.2014

در ارتباط نوشته زيباي آقاي محترم عباسي صاحب تحت عنوان " دوستمستان..."
دوستم أز جمله انگشت شمار كساني بود كه در لويه قانون أساسي با نظام رياستي متمركز مخالفت نشان داد و بر نظام فدرالي در افغانستان تأكيد مي نمود، اين موضوع به تحليل بجاي شما در مورد خيالات دوستمستان در سرش صحه ميگذارد، بدون شك اكنون هم در تحقق همان خيالات بسر ميبرد. در صورت روي كار آمدن اين كركتر منفي بر دوره ناكام كرزي شكر خواهيم كشيد

نجيب باركزي


اسم: جمال خان بارکرزی   محل سکونت: كابل    تاریخ: 15.03.2014

امروز تاریخ 18 حوت 1392 محمد قسیم فهیم درگذشت.

حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان درگذشت آقای فهیم را ضایعه‌ای جبران ناپذیر دانست و به این مناسبت سه روز عزای ملی اعلام کرد و همچنان سه روز الی 20 حوت، بیرق افغانستان را نیمه افراشته ساخت.

قسیم فهیم کی بود؟

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 14.03.2014

آفرین انسان محترم قانع جناب ع ا عزیزی!


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 13.03.2014

جناب محترم نجيب باركزي؛
جناب محترم ولي احمد نوري !
بعد از تائيد نظريات شما ميخواهم به عرض برسانم كه منظورم از بسته شدن دوسيه  به هيچ صورت حفظ دوسيه نه بوده، كه صرف درموارد خاص صورت ميگيرد .


اسم: نجيب باركزي   محل سکونت: كابل    تاریخ: 13.03.2014

با تائيد از تبصره هاي نوري صاحب و عزيزي صاحب
با مرگ يك مجرم دوسيه جرمي اش كه مربوط به مجازات وي باشد بسته ميشود وبراي متضررين خوشايند نيست ولي صبر مي شوند. ولي هر گز بدين معني نيست كه دوسيه محكمه تاريخ هم بسته شود. تاريخ بدون شك حكم عادلانه ميكند...

باركزي


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 13.03.2014

جناب آقای ع، ا، عزیزی!

امیدوارم سلام ها و حرمت این حقیر را بپذیریر.

من با شما صد فی صد هم عقیده هستم که «بعضی آدم ها به ابر می مانند، وقتی ناپدید می شوند، روز ما درخشانتر می شود.» با تفاوت اینکه من میگویم چنین آدم ها نه تنها در افغانستان بلکه در سراسر جهان به ابر سیه و وحشتناک می مانند (چه ابر های بهاری در دامن آسمان لاجوردین و نیلگون زیبایی و فراوانی هم دارند و مژدۀ باران را میدهند و به زمین آب می ریزند که حکم زندگی و حیات را دارد) بلی آدم هایی مثل هلاکو، چنگیز،و در عصر ما هیتلر، ستالین، ماوو، و در جهان ما، تره کی ها، امین ها، ببرک ها، نجیب ها مارشال ها به ابر سیه و وحشتناک می مانند که با ناپدید شدن شان روز ما (درخشانتر نه) ولی روشنتر می شود.
و در قسمت دوم نوشتۀ تان که می فرمائید: « قاضی میگوید: بافوت يك انسان، ولو جنايات متعدد را مرتكب شده باشد دوسيۀ آن بسته ميشود». فکر میکنم این جناب قاضی (برای اینکه چتی نگفته باشم)بیهوده می گوید. برای شخص من نه دوسیۀ تره کی، نه دوسیۀ امین، نه دوسیۀ ببرک، نه دوسیۀ نجیب، و نه دوسیۀ جناب مارشال صاحب بسته نشده و تا زمان است و مکان است و جهان است و تاریخ است و ملت افغان است بسته نمی شود. مثلی که با ناپدید شدن رشید دوستم دوسیه های جنایاتش بسته نخواهد شد ولو آقای اشرف غنی احمدزی را در کنار خود و یا در پشت خود داشته باشد.
بلی شما بلکل درست می فرمائید که گذشته ها ولو قرن ها از آن بگذرد ثبت تأریخ شده و هرگز و هرگز نمی میرد. شما سلامت باشید.

ولی احمد نوری


اسم: ع . ا عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 10.03.2014

ميگن ؛ بعضي آدمها به ابر مي مانند ، وقتي ناپديد ميشوند، روز ما درخشانتر ميشود.
قاضي ميگويد: بافوت يك انسان ، ولو جنايات متعدد را مرتكب شده باشد دوسيهء آن بسته ميشود ، اما ايا ممكن است ، كه خاطرات مردم را بدون تطبيق وتعميل عدالت، كه همانا
مجازات مجرمين است صرف بابيان اينكه ( دوسيه ديگر بسته شد ) ازبين برد؟
درحالكه گزشته ثبت تاريخ شده وهرگز نمي مرد.
عزيزي


اسم: فرزانه صافی   محل سکونت: ننگرها    تاریخ: 10.03.2014

یک پیام مهم برای کسانیکه جنایتکاران در تکت های انتخاباتی شان شامل اند مانند دوستم، اسماعیل، سیاف و غیره... خواندن این مطلب رابرای همه توصیه میکنم، تا باشد راه درست را در پیش گیرند، چون انتخابات سرنوشت ساز نزدیک شده است...

"کای آیدی" در کتابش "مبارزۀ قدرت در افغانستان"

جنگسالاران سابق دوباره روی صحنه می آیند

در بهار سال 2009م آقای کرزی مرا به یک ملاقات دعوت کرد که هدفش بحث روی انتخاب معاونینش در انتخابات ریاست جمهوری پیشروی بود. کرزی با معرفی نمودن معاون دومش ( کریم خلیلی) سر سخن را آغاز کرد، “کریم خلیلی” یک هزاره که در دورۀ قبلی همچنان برای 5 سال در همین سمت باقی مانده بود. از نظر من انتخاب خوب بود و کریم خلیلی شخص بحث برانگیز در جامعۀ بین المللی نبود. در مورد معاون اولش از " قسیم خان فهیم" نام برد، که یکی از جنگ سالاران سابق با ریکاردی از تخطی های وسیع حقوق بشر و قاچاق مواد مخدر بوده، حتی خود" کرزی" در سال 1994م زمانیکه معین وزارت خارجه بود، توسط افراد قسیم فهیم مورد لت و کوب هم قرار گرفته بود. کرزی 5 سال قبل هم وی را به حیث معاونش پیشنهاد کرده بود، ولی با عکس العمل شدید جامعۀ بین المللی مواجه شد و از آن منصرف گردید. من برای کرزی گفتم " من فکر نمی کنم که جامعۀ بین المللی ازین اقدام شما خوشنود شود که قسیم خان فهیم را معاون اول ریاست جمهوری افغانستان بسازید" من از آقای کرزی یک روز وقت گرفتم تا این موضوع را مورد بحث قرار دهم.

این وظیفۀ من نبود که به کرزی بگویم کی را معاون بگیرد و کی را نگیرد، ولی چون احتمال قوی دوباره برنده شدن آقای "کــــرزی" وجود داشت، در این صورت ما مجبور خواهیم بود باکسانیکه کرزی نصب کرده است، معامله نمائیم. این یک ضرورت و حق مسلم ما بود که از در صحنه آمدن کسانیکه باعث تیرگی روابط افغانستان با جامعۀ بین المللی و دونر ها می گردند جلوگیری به عمل آوریم. من دوباره به طرف دفتر خود رفتم، این مسئله را با دو تن از سفیران مهم (احتمالاً سفیر امریکا و انگلستان) بحث کردم، آنها حیرت زده شدند و قضیه را به من واگذار کردند تا راه حلی برایش جست و جو کنم.
روز دیگر بازهم با کرزی ملاقات کردم و برایش تصریح نمودم که " فهیم یک قاتل است"، کرزی ظاهراً قبول کرد، و برایش گفتم که " انتخاب فهیم به این سمت تاثیرات ناگوار و جدی روی روابط تان با جامعۀ بین المللی و کشورهای کمک کننده (دونر ها) خواهد داشت، شما چرا این خطر را قبول می کنید؟
او یکی از بدترین چهره های جنگسالار با یک ریکارد بد از وحشی گری، قساوت و بدرفتاری را به حیث معاون تان انتخاب کردید؟ شما چرا یک شخص راکه باید از صحنه کنار زده می شد دوباره روی صحنه می آورید؟" و باز ادامه دادم " انتخاب فهیم به حیث معاون اول ریاست جمهوری نه تنها باعث رنجش جامعۀ بین المللی شده بلکه مردم افغانستان را که انتظار داشتند تا جنگسالاران و قانون شکنان از صحنه کنار زده خواهند شد و اداره بدست سیاستدان های پاک و جدید خواهد افتاد، مأیوس و ناراض خواهند ساخت". کرزی مدعی شد که "فهیم که بازیکن مهم در سیاست روز مرۀ کشور نخواهد بود، و هیچ نوع کنترول بالای کابینه نخواهد داشت و هیچ جای تشویش نیست" وی اظافه نمود که " فهیم به اندازه ایکه شما میگوئید هم بد نیست؟؟؟".
من دیدگاه امریکایی ها را برایش تذکر دادم که می گویند " معاون اول رئیس جمهور فقط یک تپش قلب از کرسی ریاست دولت فاصله دارد" اگر کدام اتفاق به رئیس جمهور بیافتد، این معاون اول خواهد بود که ادارٍۀ تمام دولت را بدست بگیرد، و آنگاه این شخص یک مهرۀ ضعیف نخواهد ماند. کرزی با اعتراض به این سخن من از قانون اساسی یاد آوری کرد و گفت " در قانون اساسی تصریح گردیده که در صورت اتقاق افتادن واقعه ای که رئیس جمهور از فعالیت باز می ماند، در ظرف سه ماه باید انتخابات برگذار گردد"
من در پاسخ به این مسئله گفتم " درست است که در قانون اساسی این موضوع تصریح یافته است، ولی من و شما خوب می دانیم که برگذاری انتخابات در افغانستان امروزی در ظرف سه ماه ممکن نیست و حد اقل یک سال را ضرورت خواهد داشت".
روز دیگر من و سفیر امریکا "آیکین بیری" تصمیم گرفتیم که باهم یکجا نزد "کرزی" برویم تا این مسئله را حل نمائیم، نتیجه بازهم همان بود و"کرزی" حال دیگر از فهیم خان به حیث یک آدم بد نه، بلکه یک شخصیت خوب یاد آوری می کند. من تصور می کردم که حال که واشنگتن به صورت مستقیم در مسئله دخیل شده است، شاید موضعگیری "کرزی" را در قبال این قضیه قبل ازینکه دیر شود، تغییر بدهد. “آیکن بیری” محترمانه ولی خیلی قاطع، جدی به طور قوی موقفش را به کرزی رسانید ولی کرزی هیچ نوع انعطاف پذیری نشان نداد. حال سفیر جبراً آخرین قطعه ای را که نزدش باقی مانده بود باید بازی می کرد. وی "کرزی" را به واشنگتن دعوت کرد. "آیکن بیری" توضیح داد که "اگر قبل از رسیدن به واشنگتن ازین تصمیمش صرف نظر کند، باز این دعوت از اهمیت کمتر برخوردار خواهد بود".

روزهای بعدی من تنها و یا گاهی یکجا با " آیکن بیری" به طور متواتر با کرزی در مورد حل این مسئله ملاقات میکردیم، "کرزی" درین مورد طوری وانمود میکرد که میخواهد درین مورد غور مجدد نماید. "هیلری کلنتن" وزیر خارجۀ امریکا هم با برقرارنمودن ارتباط تلیفونی با "کرزی"، درین مسئله مهم به طور مستقیم دخیل شد واز "کرزی" خواست تا این تصمیمش را به تعویق بی اندازد. روز دیگر من با “آیکن بیری” بازهم به ملاقات "کرزی" رفتیم، تصور برین بود که این ملاقات مسئله را نهایی خواهد ساخت و این قضیه حل خواهد شد. ولی برعکس کرزی برای ما گفت " من خودم همراه دو معاونینم (خلیلی و فهیم) همین امروز خود را برای انتخابات راجستر می کنیم، و هیچ اراده برای تغییر درین تصمیم خود ندارم" وی قصد داشت تا در سفرش به واشنگتن این مسئله مضمون اصلی بحث نباشد.

من ازین تصمیم کرزی خیلی مأیوس شده بودم، من یک سال انرژی و قدرتم را بخاطر روی کار آوردن سیاستدان های اصلاح طلب و تقویۀ آنها مصرف کرده بودم وآرزو داشتم "کرزی" آنها را در ادارۀ دولتی سهیم سازد، من فکر میکردم که این کوشش من یک کامیابی بزرگ را در قبال خواهد داشت. نامزد شدن فهیم به حیث معاون کرزی یک عقب نشینی بسیار جدی محسوب میشد، من دیگر شکست خود را نمی توانستم پنهان کنم.
درین مسئله بسیار مشکل است تا منطق کرزی را برای این اقدامش حدس بزنم، تعداد رأی دهنده گان در جنوب به دلیل اوضاع بد امنیتی بسیار کم خواهد بود، و تعداد کمی از مردم حاضر خواهند شد تا به مراکز رأی دهی حضور یابند. کرزی میدانست که اگر حمایت گروه های نژادی دیگر (هزاره، ازبک و تاجک) را جلب کرده نتواند، دیگر چانس برای انتخاب شدن را نخواهد داشت. کرزی به حمایت سیاستمداران قوی که با اتحاد شمال ارتباط نزدیک داشتند، ضرورت داشت. تعداد زیادی نمی خواستند که وی را حمایت کنند. سیاستمداران دیگر شمال حمایت شان را از داکتر عبدالله اعلان کرده بودند. انتخاب "فهیم" یک تکتیک مهم بود که میتوانست زمینۀ بدست آوردن رأی های بیشتری را برای کرزی مساعد سازد.

فقط چند روز قبل از انتخابات خبر دیگری سر زبان ها شد که یک جنگسالار دیگر “دوستم” که به طور داوطلب در ترکیه در تبعید به سر می برد به افغانستان برمیگردد تا از کرزی در پروسه انتخابات حمایت کند. “دوستم” در وحشت و قساوت خود مشهور بود، خصوصاً در بمباردمان کابل در سال 1994م، کرزی از وی درخواست کمک کرد. من و"آیکن بیری" تاٌکید زیاد نمودیم که از به روی صحنه آوردن دوستم بپرهیزد، ولی به زودی معلوم شد که "کرزی" تصمیمش را گرفته و کسی نمی تواند از آن جلوگیری کند. حتی خود کرزی هم اقرار کرد "حتی خودم قدرت آن را ندارم که از آمدن دوستم به روی صحنه جلوگیری کنم."
در شام همان روز که یک مناظره بین کاندیدان(اشرف غنی، بشردوست و کرزی) در تلویزیون جریان داشت، دوستم به میدان هوایی کابل رسید و بعداز یک وتوقفۀ کوتاه به صوب شمال حرکت کرد. من به فکر هفتۀ اول آمدنم به کابل افتادم که کرزی میخواست دوستم را دستگیر کند.
فهیم خان دوباره به صحنه آمد، دوستم از تعبید برگشت، اسماعیل از قبل هم وزیر انرژی و آب بود، اینها همه به ظلم و قساوت شان مشهور بودند.



اسم: عنایت کهسانی هروی   محل سکونت: مریلند، امریکا    تاریخ: 10.03.2014

گفته شده که بر مرگ کسی نباید شادی کرد . اما در چنین مواقع چگونه میتوان جلو احساسات خودرا گرفت و از سرور دوری گزید، شادی نه به خاطر دشمنی و خصومت شخصی بلکه بخاطر درد ها و رنج های بیکران ملت مظلوم و بینوای افغانستان. غصه کردن، سوگوار بودن، ماتم کردن بر مرگ بعضی ها گناهیست نا بخشودنی. همان طوری که ملت افغانستان بر مرگ تره کی، امین، ببرک و نجیب و ربانی نگریست و سوگوار نشد.
مرگ انسانی چون قسیم فهیم که موتر رانی در دستگاه سلاخی، قین و فانۀ خاد بود با نداشتن پائینترین فهم بلند ترین منصب نظامی بدون موجودیت کمترین دلیل به او بخشیده شد. از اعماق فقر و مسکنت معجزه آسا صاحب ثروت و مال مکنت حشم وخدم و طویلۀ پر از اسپان و سگ های جنگی بی حساب گشت. به غصب زمین هموار اکتفا نکرده کوه را تصاحب و بحیث مال پدری سودا کرد، انحصارات تجارت مواد اولیه را بدست گرفت و خودش از مقام زور تعیین قیمت می نمود، به اساس اسناد مؤثق استخبارات امریکا بطور علنی در قاچاق مواد مخدره دست داشت و هم روابط نزدیک با پوتین داشت. کسی را توان و جرأت ایستن در برابر اعمال غیر انسانی اش نبود اسیران بیدفاع را خلاف همه میثاق های بین المللی و احکام صریح اسلامی در داخل کانتینر ها به آماج گلوله بست، در ویرانی کابل و قتل عام بیگناهان نقش علنی داشت . ولی کاسه لیسان و متملقین حرفوی و پیوندی فرصت طلب از این درگذشتۀ پهلوان کم سواد قهرمان ، دانشمند، مجاهد کبیر، مبارز راه حق ، سیاستمدار ورزیده و پالیسی ساز کلیدی دور نوین ، فرشتۀ صلح و یگانه مانع تصادمات قومی و فاتح کابل ساختند. اولین بانگ را سیاف مزور داد و زنی بنام فتانه گیلانی( شوهرش در کمپ عبدالله عبدالله فعال است) او را به اوصافی یاد نمود که با گفته های مستند یک ماه قبلش در تضاد بود. البته گفتار آن برادر هزارۀ وکیل پارلمان و سنگ چارکی دلایل خودرا دارد.
چون عدالت ، پرسان و بازخواستی توسط نظام برسر اقتدار افغانستان بوجود نیامد و هزاران جنایت همه پنهان وبی بازپرس ماند. آدم کشان و ناقضین علنی حقوق بشر نه تنها که مؤاخذه نشدند بلکه مقامات عالی دولتی را گرفته و پاه های کثیف خودرا بر حلقوم مردم گذاشتند و برای منافع شخصی و گروهی خود هر نوع ظلم و ستم را بر مردم افغانستان روا داشتند. این اشخاص خو کرده به جنایت و ستم هرگز در فکر مرگ نبودند و این واقعیت را نپذیرفته بودند.
اما مرگ بدرب زندگی مارشال پنج ستاره کوبید و اورا در برابر محکمۀ واقعی قرار داد ، نه ثروتش، نه جاه و جلالش و نه بازماندگانش او را مدد خواهند رسانید. بحیث معتقد به خداوند و عدالت واقعی اش حالا محاکمه و پرسان را به آن قاضی واقعی خداوند همه یتیم ها ، بیوه زنان و بینوایان و مستضعفان می سپاریم.
بلی، باید کرزی به مرگ همکار، همدست، یار و یاورش سوگوار باشد چه او از ثروت و موقف در گذشته در انتخابات سال 2009 استفاده کرد واز این قوت در انتخابات آینده به نفع کی استفاده می کرد.
پنجشیر زادگاه و آرامگاه راد مردان و قهرمانان تاریخ افغانستان.


اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.03.2014

حامد کرزی ريیس جمهور، وفات مارشال محمد قسیم فهیم معاون اول ریاست جمهوری مرگ وی را، ضایعۀ جبران ناپذیر برای افغانستان دانست و روز مرگ وی را به حیث ماتم ملی اعلان کرد.
به نطر شما :
مرگ همچو ناقضین حقوق بشر واقعا" یک ضایعه است؟
آیا مرگ همچو افراد ماتم ملی است ؟ یا روز خوشی؟


اسم: فرزانه صافی   محل سکونت: ننگرهار    تاریخ: 09.03.2014

الله ج انتقام میگیرد، خداوند با صابرین است:

میګن فهیم مرد، از شرش خلاص شدیم، روح شهیدان مظلوم شاد خواهد شد، دل بازماندګان شهدای مظلوم کابل صبر خواهد شد... جاده ها و کوچه منطقه کارته پروان دوباره باز میګردند، سرک های کابل برای رفت آمدش دیګر بند نمیشود، بلند منزل های کارته پروان که به اثر مزاحمت مارشال کارش توقف داده شود بود، دوباره آغاز بکار می نماید.... دیګر خیرش به ملت نرسیده که یادآور شویم
میراث خوارانش بر سر ثروت های بی حسابش بهم می افتند، و یکدیګر را خواهند خورد، و خداوند حساب یک یک ذره را ازش خواهد خواست... این بایددرسی باشد برای رهبران جابر ما که تا هنوز هم بفکر ظلم و حق تلفی مردم هستند


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 07.03.2014

شاغلی انجنیر صاحب احسان الله خان مایار!

تاسو بیخی رشتیا خبری کوی دافغانستان مظلوم ولس د څنګه یو سست عنصر سړی تر قیادت لاندی ژوند کوی.


اسم: Aref Abassi   محل سکونت: Santa Barbara    تاریخ: 07.03.2014

As he escorted two Washington Post journalists out of his office Saturday evening, he said: “To the American people, give them my best wishes and my gratitude. To the U.S. government, give them my anger, my extreme anger.’’

با تشکر و امتنان از دانشمند محترم جلیل غنی این مطلب را در پایان مصاحبه در واشنگتن پست خواندم


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا    تاریخ: 07.03.2014

عرض یک افغان !
اگر باور به طالع کرده بتوانیم و افسانۀ صندوقهای زر و جواهر کوه قاف و دستیابی به آن همه زرق و برق از وهم و خیال دور نباشد، پس بدون کدام مشکل گفته میتوانیم که آقای حامد کرزی همان شخص با طالع است که افسانه ها را به واقعیت تغییر داده است.
جناب رئیس جمهور افغانستان خود مختار و خود رأی اگر اجازه باشد یکی از دُر فشانی هایش را روی کاغذ بیآورم که: " در برابر خارجیها شیر هستم، لیک در برابر هموطنانم گوسفند" چنان یک گفتار صادق است که بایست در برابرش سر تعظیم فرو آورد.
دو روز قبل در اخبار پورتال ملی افغان جرمن آنلاین خواندیم که: " ... رئیس اداره مبارزه با فساداداری در ولایت بلخ به صدای امریکا گفته است که عطامحمد نور، والی بلخ بر اجراات او تحریم اعمال نموده است. شمس الله جاوید که مسئولیت بررسی پروندهای فساداداری ۹ ولایت شمالی افغانستان را دارد می گوید، والی بلخ به تمام ادارات محلی دستور داده است تا با اداره مبارزه با فساداداری همکاری نکنند. آقای جاوید گفت: " این بار اول نیست، از تهدید شروع تا توهین و تحقیر شدیم و حالا بر اجراات اداره مبارزه علیه فساد اداری زون شمال تحریم وضع شده است"
این مقام افغان گفت، " دستور عدم همکاری با اداره مبارزه با فساداداری نه تنها خلاف قانون است بلکه نوعی به چلنج گرفتن حاکمیت دولت مرکزی بحساب می رود."
در همان روز طور معمول روزنامۀ واشنگتن پست را ضمن ناشتا مطالعه میکردم و چشمان از حدقه برآمده گفتم، ببین این شیر مست و غران را که امریکا را تلک و ترازو میکند.
جناب دانشمند آقای جلیل غنی متن کامل این مصاحبه را به دری ترجمه نموده که در کلکین تحلیلات همین حالا موجود است.
لیک بعد از مطالعۀ کامل مصاحبه و لحظۀ تأمل با خود گفتم که آفرین به آقای کرزی از مردم وطن خود دفاع میکند و در مورد جرح یک دخترک با حق اشک میریزد.
این است موقفگیری یک رئیس جمهور و حامی و شبان یک ملت و صدق کلامش که در بالا از شیر بودن و موقف گوسفندی اش یاد شد.
در برابرعطانور، والی یک ولایت،" شولۀ خودرا خورده، پردۀ خودرا میکند" و مانند بره گگ قره قل که پوستهای شان زینت سر شانرا میکند بع بع کنان عقب میش میدود، لیک در برابر حکومت امریکا مانند شیر دم را قرقره میکند و رهبران شان را نفرین نثار میکند. واه عجبا ! " از دست ما رستم شدی آخر بما دشمن شدی "
جناب کرزی تا وقتیکه رئیس جمهور بوش خانمش را در تالار ولسی و مشرانو جرگه ایالات متحده در پهلویش می نشاند و درهمان زمان با حضورداشت و زیر نظر کارمندان سی آی ای بیش از سه هزار جوانان مسلمان افغان بنام طالب را بدست رشید دوستم وحشی میسپارید تا همۀ شانرا داخل کانتینر بکُشد و اجساد هنوز آغشته بخون گرم شانرا در دشت لیلی گور کند، با تبختر در لینز کمره میخندید و چک چک میکرد و چشمان میش وی مرطوب نمیشد، لیک امروز خدادانا است که در بدل آیندۀ تارملت چی معامله ای را بنفع خود در نظر دارد که در حضور روزنامه نگار اشک میریزد؟
در بالا از طالع و بخت یاد کردم و بایست یک خاشه بالای آن مکث نمایم.
کسانیکه در طول سی سال اخیر بدشگون از وضع و حال وطن و ملت خود شمۀ اطلاع دارد صحنه های رقت باری را بچشم سر دیده که نمیتوان آنرا روی صفحۀ روزگار پخش کرد. ما همه میدانیم که از آغاز کودتای پرچمیها و خلقی های ملعون که دستهای شان به خون یک رئیس جمهور منتخب آلوده گردید تا امروز صدها هزار نفر انسان بیگناه افغان بدیار نیستی رهسپار گردیده اند و کسی به غیر از اعضای خانوادۀ شان به حال آنها اشکی نثار ننمود. از روزیکه دوست دانشمند ما رحمت الله آریا قطرۀ از بحر جنایات سی سال گذشته را با تخنیک مدرن کمپیتر لست تنها پنج هزار نفر را ترتیب داد تا امروز ماه ها ازآن تاریخ سپری گردیده یک خبر را نشنیده و ندیده ام که آقای رئیس جمهور در باره تصمیمی اتخاذ کرده باشد. محنت ایکه خانواده های افغان در طول سی سال اخیر دیده اند در تاریخ کشور کمتر سابقه دارد.
انسانهائیکه کشته شدند و درگودالی با بولدوزر به خاک برابر شدند و یا اینکه روی جاده ها طعمۀ سگ ها شدند، بنام خدا بدانید که انسان بودند و بندۀ خدا.
کدام یکی ازاین رهبران در این مدت بد شگون بالای خاک شان دست دعا بالا کرد؟ اذعان مینمایم کسی نکرد، اگر کرده باشد روی غرضی بوده و بس.
برهان الدین ربانی به روسها خون ملت افغان را مباح دانسته و بخشید.
رشید دوستم ایکه دستان کثیفش تا شانه به خون فرزندان هموطنش غرق است با لقب خالد بن ولید مفتخر گردید.
حامد کرزی برای اینکه اوباما را توبیخ کند با پوتین معانقه میکند گوئی برادر خواندۀ گمشدۀ خودرا بعد از کشتار مردم افغان توسط اسلاف سفاک وی پیدا کرده است.
از جناب کرزی عاجزانه درخواست مینمایم که کلاه از برۀ قره قل خودرا در برابر خود به تنهائی، که به غیر از ذات کبریا و خودش کسی حاضر نباشد، بگذارد و اعتراف کند که یک بار صرف یک بار با پوتین نامی از شهدای افغان را برده است؟ یقین دارم که نخیر، صد بارمیگویم نخیر.
آقای کرزی صاحب طالع است که از چایخانه های کویته بلوچستان به اریکۀ قدرت خارق العادۀ افغانستان نشانده شد و امروز طالع دارد که با یک کشور با فرهنگ سر وکار دارد. این قلم از خودسریهای امریکا در افغانستان دفاع نمیکنم و قطرۀ از خون فرزندان افغان را برایش نمیبخشم، اما قرار دادن حق به جایش و احترام به آن یکی از وجیبه های انسانی و اخلاقی یک فرد است.
ببینید یکی از سربازان امریکا چند ماه پیش هفده نفر انسانهای بیگناه افغان را بشهادت رسانید و همین امریکا و محکمۀ امریکا وی را به حبس ابد محکوم نمود.
کسی بمن گفته میتواند که در طول بیش از دوازده سال چند نفر قاتل مردم افغان به پای محکمه کشانیده شده اند؟ احدی نه !
در عوض که بمحکمه کشانیده شوند چوکی های بلند در ادارۀ مملکت به آنها تفویض گردیده و امتیازات عمری برایشان اهدا گردیده است.
طور مثال دیروز در اخبار خواندم که مارشال فهیم امتیاز دائم العمر مارشالی را بفرمان جناب کرزی نصیب گردیده است. با خود گفتم با آنکه فیلد مارشال رومل و یا مونتگمری هر دو به وطن ما تعلق ندارند شاید در قبر اسکلتهای شانرا جن بگیرد که شخصی بنام فهیم هم خودرا فیلد مارشال میداند. واه اسفاء بحال ملت با شکوه افغان که صدها هزار شان قربانی دادند تا امروز سرنوشت احفاد شان بدست چنین اشخاص سپرده شده است.
بیم دارم که این نبشته به اطالت کشانیده شد لیک در اخیر صرف از آقای حامد کرزی عاجزانه درخواست مینمایم و میپرسم که راستی به حال زار ملت افغان گریه میکنی و یا اینکه درمغزت با صحنه سازی ها چیزدیگری زیر نظر داری؟ ختم


اسم: جلیل غنی    محل سکونت: کالیفرنیا    تاریخ: 06.03.2014

دانشمند گرامی جناب عباسی.
از اینکه ترجمۀ مصاحبۀ آقای کرزی با خبر نگاران واشنگتن پست مورد پسند و استفادۀ شما قرار گرفت و کار مرا مورد ستایش قرار داده اید جهانی سپاس بار دیگر بعد از مطالعۀ یاد داشت شما به متن انگلیسی این مصاحبه مراجعه کردم تا اگر اشتباهی در مورد رهنمائی خبر نگاران توسط آقای کرزی تا دروازۀ دفترکارش رخ داده باشد اصلام و از اشتباه پوزش بخواهم ولی ترجمه درست مطابق متن انگلیسی بود. از توجه شما باز هم ممنون. . فکر کردم همه خوانندگان افغان جرمن آن لاین دسترسی به متن صاحبۀ آقای کرزی رانخواهند داشت و مطالبی را دران یافتم که شاید قلم بدستان و تحلیل گران گرانقدر بخواهند مورد تحلیل و تفسیر قرار دهند روی همین دلیل آنرا ترجمه و خدمت خوانندگان محترم افغان جرمن آن لاین قرار دادم و سپساس از مجریان این ویب سایت وزین که آنرا نشر نمودند. به آرزوی صلح و آرامش در وطن عزیز.


اسم: ع. ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 06.03.2014

فكرميكنم مشايعت خبر نگاران ازطرف يك زعيم كشور انقدر هم كار خلاف موازين ديپلوماسي نباشد، اما بوسيدن دستان شخصي را كه درچوكات همين دولت( ريئس مشرانو جرگه) كار ميكند، انهم درملاي عام كار زشت وخلاف موازين اسلام است.
مطابق به دستور اسلام - " اطيعوا الله واطيعواالرسول واولي الامر منكم " موقف كرزي ازموقف مجددي ( ولو پير ومرشد كرزي باشد ) به مراتب بلند ميباشد .


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 05.03.2014

با نهایت سپاس و امتنان از جناب محترم حلیل غنی که زحمت تزجمۀ مصاحبۀ جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان را با خبر نگاران واشنگتن پست متقبل شده اند، قلم وکاغذ را کنار گزاردم چه من در نیمه راه این کار طی طریق داشتم و همچنان ذکر متواتر نام یک شخص دلگیر می شود.
این ترجمه مثل سائر آثار محترم جلیل غنی بیحد عالی و تخصصی صورت گرفته، این خدمت محترم غنی صاحب قابل ستایش و سپاس است.
به ارتباط این مصاحبه موضوعی که مرا متعجب ساخت اینست که حناب رئیس جمهور خبرنگاران را تا دم درب خروجی مشایعت نمودند. نمیدانم این مطابق اصل مهمان نوازی افغانی بوده ویا مراعات رسوم و سنن متداول « پروتوکول» دپلوماتیک. اگر کرزی صاحب در هنگام باز نشستگی بحیث یک افغان مهمان خودرا تا دروازۀ قلعه، قصر و یا باغ خود مشایعت می نمایند مظهر بزرگی ، تواضع و عالی جنابی است، اما مقام ریاست جمهوری از خود اصول و موازین خاص دارد، حتی رئیس جمهور برای مصافحه با کسی که هم سیالش نباشد از پشت میز خود بیرون نمی شود.
شاید این خبر نگاران به توصیۀ جمهوری خواهان این مصاحبه را انجام داده باشند.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 04.03.2014

جناب قیس کبیر سلام !
امروز وقت پیداکردم و نوشتۀ یازده صفحه یی شما را تحت عنوان: «ارزیابی نظرات هموطنان در مورد "اشغال ، استعمار، استقلال وآزادی ....» با میل خواندم . این نوشته بسیار دقیق طرز تفکری را بیانگر است که در جامعه هنوز متداول نبوده به بار نه نشسته است زیرا چنین طرز تفکر باید در وجود اکثر قلمبدستان جامعه ته نشین شود تا جامعه مسیر حرکت صوابش را پیداکند که برای هر معلولی علتش را وبرای هرنظری نیازش را ارزیابی کرده بتواند. با سنجش دقیق به اوضاع جامعه که هم آهنگی با جامعه را دارا باشد و اصل مسئولیت پذیری را در خود داشته باشد صادرکردن نظرمفادش را آشکارنشان میدهد. در غیر آن بدون تشخیص نسخه صادر کردن هم مرض را علاج نمیکند بلکه زیانبار نیزخواهد بود. ازینرو متیقنم که مردم وهم قلمبدستا ن بی غرض ومرض به چنین طرز عمل کرد احترام گزار خواهند بود، زیرا اوضاع کنونی و جهان مدرن دیگر پذیرش نظرات احساس برانگیز و میان خالی را ندارد که بتوانند برای جامعه مصدر خدمت شوند. بر اساس نوشته شما کسانیکه از دید خود با عینگ های زنگارگی خواست های درونی وتعلقی شان ، خارج از اوضاع بیرونی، با ذهنی گری شان هوا بندی میکنند مثمر ثمر واقع نمی شوند.
نوشته شما قطع نظر از چگونگی های آن، شیوۀ را به خوانندگان محترم پیشنهاد میکند که با این گونه روش میتوان نظر صائب را در هر زمینۀ ابراز کرد و مسئولیت آنرا وجدانی به عهده گرفت تا باشد که برای جامعه مصدر خدمت شود وهم در سامان دادن شرایط موجوده که بر جامعه حاکم است، با موجودیت آنها دقیق پروسۀ بیرون رفت از چنین اوضاع را با چه باید کرد ها دریافت. اینکه فقط از اتیوپیای تفکرخویش همه چیز را دگمی دیدن و قضاوت کردن و نظر صادرکردن، بدون شک این گونه دید ، دید سالم نبوده هرگز بمقصد نیک نمی رسد. آرامش در نوشتۀ تان بنظر من آرامشی است که منشا عمیق علمی دارد. از همین سبب خط گذار و قابل قدر میباشد. دست تان درد نکند


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 04.03.2014

برای اولین بار بود که دل نازکم بحال اوباما و اعضای کابینه اش سوخت که با این همه گرفتاری های بزرگ جهانی فلسطین و اسرائیل، سوریه، ایران و حالا اوکراین به پیام غضبناک کرزی صاحب چه خواهد کرد. کرزی صاحب در اخیر مصاحبۀ شان به نمایندۀ واشنگتن پست گفت بهترین آرزومندی ها و تشکرات مرا به مردم امریکا واسطه شوید واما سخت ترین، شدیدترین و قوی ترین قهر، غضب و نارضایتی مرا به حکومت امریکا برسانید. کرزی صاحب سر تخت سماوار نشسته در حالی که پیسۀ چاینکی اش را لالا می پردازد بالای حکومت امریکا عاصی و کفری است. خوب دگه کلۀ شان دور خورده واگر سرش چرخ خورد بند وباز فلک سور نیست. وا بحال بیچاره اوباما که این پیام را بگیردچه خواهد کرد . کرزی صاحب سز اشتر سوار است و لندن را می بیند
دیگر هم بد کله هارا بحیث نفر تان انتخاب کنید، خوردید!!! بی عقل های نادان.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 02.03.2014

جناب محترم داکتر صاحب نجیب الله بارکزی!

با تقدیم سلام و احترام از توجه، درک و احساس عالی تان یک دنیا ممنونم. این گفته ها، ناله ها و فریاد ها در گوش ارباب قدرت پیچیده در خود بی اثر بوده ور نه با کمترین توجه و نیت صادقانه خدمت به مردم امکانات بیشماری برای بهبود احوال مملکت وجود داشت.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 02.03.2014

نوشتۀ زیبای آقای عباسی ( آفتاب بر بیابان سرد تبسم میکند)، این مطلب که بر استفاده از انرژی ارزان و بی بیخطر بدیل معطوف شده است، معلومات خیلی موثری را برای دولت های مردمی و صادق ارائه نموده است، اگر مقصد ما رساندن این نظریه های زیبا همراه با مثال های زنده برای مسؤولین کنونی دولت افغانستان باشد فکر کنم، اشتباه کرده ایم. کشوری که در طی دوازده سال و یک فرصت طلایی جاده های پای تختش سنگال ترافیکی ندارد، برق پایتخت آن با هزینۀ بیشتر از یک میلیارد دالر توسط 11 صد پایۀ برق از ازبکستان وارد شده است، کسی که نتوانست بند سلما که یکی از بزرگترین بند ها در منطقه شمرده میشد و 25 فیصد کارش هم در زمان سردار شهید داود خان به اکمال رسیده بود، را تکمیل نماید، کسی که در سال دوازدهم حکومت ش میگوید که اگر ما بند بر سر دریای کنر بسازیم، صرف سروی این بند 30 ملیون دالر هزینه خواهد داشت، و اگر قرار باشد آن را بسازیم به 1 ملیارد و 120 ملیون دالر ضرورت خواهیم داشت. اکنون مردم کابل با پرچوی های برق روبرو هستند یعنی پایتخت هنوز نتوانسته از یک برق مطمئن برخوردار باشد، باوجود آنکه 50 سال قبل از نگاه برق مرفوع بود. افغانستان با داشتن 300 روز آفتابی در سال بزرگترین منبع تولید برق سولار ( آفتابی) محسوب شود، افغانستان ظرفیت تولید برق آبی نزدیک به 25000 میگاوات را دارد ولی صرف 5-6 هزار میگاوات میتواند کشور را از نگاه انرژی برق مشبوع نماید و بقیه را صادر نماید. روزی امیر صاحب در بیانیۀ خود برای ما خوش خبری میدهد و میگوید " اگر ما شروع به اعمار یک بند بزرگ آب گردان صرف برای تولید برق نمایم تا تکمیل شدن 8 تا 9 سال ضرورت خواهیم داشت، و درصورت که آن را برای استفادۀ زراعتی آماده بسازیم یعنی کانال های آبیاری هم بسازیم، در ین صورت باید 14 تا 15 سال انتظار بکشیم این اظهارات را در حالی می نماید که بیشتر از ده سال گذشته و حتی سرشتۀ کدام بند بزرگ هم روی دست گرفته نشده.
با تائید از مقالۀ پر محتوای آقای عباسی صاحب باید بگویم که من در کابل زندگی میکنم ولی از داشتن برق اطمینان ندارم چون سویچ این برق بدست ازبکستان است، ولی برعکس در قریۀ ما در ولایت دور دست فراه هر خانه بطور انفرادی( شخصی) یک سیستم کوچک برق سولار را نصب نموده و از یک برق مفت و مطمئن برخوردار هستند... آیا زمانیکه مردم در دهات میتوانند برایشان برق تهیه نمایند، دولت اینکار را نمیتواند انجام دهد اگر اراده موجود باشد.
خواندن این مقاله را به کاندیدان ریاست جمهوری کسانیکه واقعاً میخواهند برای وطن شان کار کنند و خدمت کنند توصیه میکنم... تا باشد این نظریه را جز برنامه های کاری شان نمایند.


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: المان    تاریخ: 01.03.2014

تـمـنـی و خواهش

پورتال افغان جرمن آنلاین با اعتقاد محکم به نقش سازنده و مؤثر زن این موجود لبریز از احساس و عاطفۀ انسانی، می خواهد امسال هشتم مارچ، روز جهانی همبستگی زنان را به شیوۀ باشکوه تر از سال های پار تجلیل نماید، به این لحاظ به پاس و تعظیم عمیق به مقام والای زن، این پورتال تمام بخش ها و صفحات خود را برای برگزاری این روز فرخنده و تأریخی، تخصیص می دهد.

لذا از شما میرمن های گرامی و از شما آقایان مهربان نویسنده و قلمدار، با حرمت و صمیمیت بی پایان تمنی می نماید تا مقالات، اشعار، پارچه های ادبی، تصاویر و ویدیو هایی که بازگو کنندۀ جایگاه پُر جلال زن در جامعۀ بشری باشد، جهت نشر و سهمگیری در برگزاری این روز خجسته و بااهمیت الی روز چهارم مارچ برای ما به آدرس ایمیل های مندرج این خواهش ارسال بفرمایند و با شرکت در این تجلیل، ما را ممنون ساخته و رضایت و مسرت همه زنان افغان را فراهم سازند.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/ago_khahesh_wa_tamana_az_qalam_badastan.pdf

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 28.02.2014


قدیری صاحب شما از گدا نان تندروی طلب دارید . وطن پرستی کج او گلبدین، سیاف، اسماعیل، دوستم، قسیم فهیم، عطا محمد نور ، محقق و خلیلی، گل آغا و عبدالله عبدالله، قانونی و ده های دیگر کجا اینها تاجران خون شهدای وطن اندو جیره خواران بیگانگان. گلبدین به حکم کجا کابل را ویران و مردمش را دربدر ساخت که حالا شما از جناب عالی توقع اعتصاب در برابر بادارش دارید.
این گناه کسی نیست به جز گناه این ملت بخواب رفته و غافل که عنقریب بازهم یک جنایتکار مشهور بالفساد بنام رشید دوستم توسط عقل عالم اشرف غنی به سرنوشت این وطن بازی می کند. احتمال دارد به پیروی از شیوۀ استادان پیشین اشرف غنی را خفه کرده دوستم به تخت سلطنت نشیند.
آیا برای این ملت ننگ نیست که رئیس جمهورش سیاف و معاونش اسماعیل باشد و یا گل آغا و عبدالله با محقق. این ملتی که حال خود تغییر داده نتوانست سزاوار هر نوع ناروا است. بنازم قشر روشنفکر، دانا و آگاه این وطن را. کرزی سیزده سال این مردم را چگونه فریب داد بهر مردم آش خوشی پخت و زیر آن آتش تزویر بسی سوخت و حالا بروی دلایل کاملاً اسرار آمیز وطن را در آخرین مراحل ریاستش بسوی قهقراء می کشاند.
قدیری صاحب با چنین توقعات بیجا ما مردم را زیادتر حگرخون نسازید و خفه هم نشوید احترام تان بسیار است.
قیوم کرزی و رحیم وردک هلال هم کسانی نیستند که بدرد این وطن بخورند.


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 28.02.2014

طبق خبرهای نشر شده: آقای گلبدین حکمتیار پشتیبانی خود را از کاند ریاست چمهوری محترم آقای قطب الدین هلال همواره اعلان میکند.

اگر آقای حکمتیار کمی هم احساس افغانی دارد، هرچی زودتر پاکستان را پروتستکنان ترک کند!

باعرض حرمت از خدمات پرتال افغان جرمن آنلاین


اسم: نجیب الله    محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.02.2014

در ارتباط به مقاله انوری صاحب در مورد شهادت مظلومانۀ 21 تن از سربازان در غازی آباد کنر.
من نمیدانم که این سربازان مربوط وزارت دفاع بودند یا خیر؟ در مقاله طوری وانمود شده است که اینها پرسونل کدام وزارت دیگر بغیر از وزارت دفاع ملی بوده است... چون ملامتی آن بدوش والی کنر و بعد با خیر بلندتر رئیس جمهور کرزی افتاده است، که واقعاً نمیتوانند مبرأ باشند، ولی وزیر صاحب دفاع با برطرفی قوماندان تولی چندو دلگی چند { یک تعداد صاحب منصبان بی صلاحیت و پائین رتبه که همیشه بار مسوولیت بزرگان را درین رژیم بدوش کشیده اند} بحیث اقدام نیک برائت داده شده است. قرار گزارشات، این جنگ 4 ساعت به طول کشیده، طالبان با راحتی توانسته تمام اجساد شان را با اسلحۀ این قطعه بدوش بکشند و خرامان خرامان بطرف مغاره هایشان حرکت کنند و هیچ کسی به داد این قربانیان نرسید، گرفتن مسوولیت وزارت دفاع ملی کپی سادۀ نیست، وزیر صاحب دفاع، لوی درستیز، قوماندان فول اردو ننگرها و قوماندان لوای مربوطۀ در کنر میتوانستند شخصاً در ظرف یک ساعت در ساحۀ نبرد حضور یابند، اینکه در نیمه شب این عالیجنابان در دسترس نباشند، ویا اگر در دسترس باشند بگویند خوب فردا که به دفتر حاضر شدم قضیه را تعقیب خواهم نمود. در حالیکه اگر اراده وطندوستی او احساس مسوولیت وجودمیداشت به آسانی این عالیجنابان میتوانستند این یورش را به شکست مواجه نمایند و حد اقل از اسیر شدن هفت سرباز و انتقال اسلحه از مرکز جلوگیری بعمل آمده میتوانست. بازهم کماف سابق قربانی افسران بیواسطه و فاقد صالحیت اینوزارت گردیدند، مانند قضایای دیگر مثل کابلبانک که حصین خان فهیم و محمود خان برائیت میگیرندو فیروزی و شیرخان فرنود که گزارش نخست این دزدی را به سفارت امریکا میدهند مجازات و حبس میگردند.
آقای انوری در مورد اجساد مطهر این شهیدان که در شفاخۀ سردار محمد داود با مراسم نمایشی مورد تشیع قرار گرفتند ولی به مجرد ختم این مراسم عوام فریبانه جسد های پاک شان به وارثین شاد در میدان سردو لوچ تسلیم داده شد و هیچ نوع هزینه انتقال شان را قهرمانان مقاومت بدوش نگرفتند که مستقیماً از صلاحیت به اصطلاح تیکه دار جهاد و مقاومت وزیر صاحب دفاع بود. چند تن از وارثین شهدا گفتند که ما نمیتوانیم هزینه انتقال اجساد عزیزان ماره تا ولایت های ما بپردازیم...


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 26.02.2014

در رابطه به مضمون آقای انوری دربارۀ شهادت بیست و یک عسکر افغانستان در اثر حملۀ جنایت کارانۀ دشمنان بشریت و خونخواران وحشی صفت بنام طالب یا دستگاه استخبارات پاکستان باید گفت که این اولین نشانۀ تلاش های دروغین و بی ثمر صلح جویی کرزی است. اگر پای صلحی در بین می بود بحیث اولین قدم حسن نیت باید آتش بس مؤقتی اعلان می شد چه رسد به چنین حملۀ وحشیانه.
واقعیت اینست که شورای پر مصرف صلح افغانستان با کسانی از جمله معتصم بالله آغا جان در مذاکره است که از صفوف طالب جدا شده از شورای کویته نمایندگی نمی کنند. مجالس دوبی یکی از بازی های دیگر طفلانۀ کرزی است که به امریکا بفهماند که بدون مداخلۀ شما من به ابتکار خود مذاکرات صلح را براه انداختم.
کرزی صاحب شما را به سر پسر تان میرویس جان قسم که با سرنوشت این مردم با تمام فریب کاری های تان بازی نکنید و موجبات ریختن خون بیگناهان افغان را بیش از این فراهم نسازید. این شورای بی معنی صلح را با بودجۀ چندین ملیونی آن منحل سازید و از پول بیت المال چنین بی باکانه و غیر مسئولانه سوء استفاده نکنید.
رئیس این شورا همان گرگ زاده ای است که سرش پیش خودت و تنه و پا هایش جا های دیگر. بحال این وطن درین اواخر عمر زمامداری ات دل بسوزان. بلحاظ خدا.


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 26.02.2014

1- پلان خروج کامل عساکر امریکائی و ناتو از افغانستان تا پایان سال 2014 و دستور اوباما به پنتاگون در زمینه، افغانستان را بسوی عراق شدن صوب میدهد.
2- گرچه امریکا امکانات آنرا باز گذاشته است تا در زمینه با رئیس جمهور جدید در ماه اپریل سال جاری وارد مذاکره گردیده و توافق نامۀ امنیتی را با او به امضا برساند، ولی اگر انتخابات به دور دوم کشانیده شود، امکانات زیاد موجود است که امریکا گزینۀ صفر را پیاده کند و پنتاگون به دستور اوباما عمل کند.
-3 کرزی اردوی ملی را از حمایت هوائی بصورت کامل محروم ساخته و بگفتۀ حمید انوری : " سربازان را به دهن گرگ های وحشی رها" کرده و آنان را دیده به دانسته گوشت دم توپ پاکستان ساخته است.


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 26.02.2014

نوشتۀواقعیت های غم انگیز، درد ناک، پرهیجان سراپا احساس محترم حمید انوری در مورد قربانی ۲۱ سپاهی سر سپردۀ سنگر دار دفاع از حریت و ناموس افغانستان از دیده اشک و از دل خون میریزاند. واقعاً که خیلی عالی نوشته شده.
جانیانی که جبونانه و دزدانه در تاریکی شب چنین شبخون وجشیانه را با دسیسۀ زدند و خون فرزندان بیگناه این وطن ریختند با کدام پارۀ قرآن مجید این وحشت خودرا توجیه می نمایند.
به این ارتباط باید گفت که یک هفته قبل مقامات پاکستانی ادعا کردند که ۲۶ نفر ملیشۀ سرحدی اش که در سال ۲۰۱۰ توسط طالبان پاکستانی به اسارت گرفته شده بودند در داخل خاک افغانستان سر بریده شدند. اگر قتل سپاهیان افغان در پوسته سرحدی کنرتوسط طالبان به اصطلاح افغانی صورت گرفته حتماً بدستور آی اس آی به ارتباط این موضوع بوده و در غیر آن این جنایت را اجنت های آی اس آی خود انجام داده و به ذبیح الله مجاهد هدایت داده شده که مسئولیت را عهده دار شود. پاکستان خوب میداند که اگر طالبانش پایگاه مخفی در کنر و یا نورستان دارند از کنترول حکومت کابل خارج است. اما این هشدار را بکدام مرجع میدهند.
همچنان در نوشتۀ محترم انوری صاحب از فیصله های شورای عالی وزارت دفاع اطلاع حاصل گردید که باز الله و بلا در گردن صاحب منصبان خورد رتبه افتاده و کسی جرأت پس شو گفتن را به اراکین پیوندی مقامات عالیه ندارد. همین بسم الله خان محمدی توسط شورای نام نهاد ملی به جرم بی کفایتی از وزارت داخله سلب اعتماد شد و یک ماه بعد همین وزیر بی کفایت داخله توسط مداخله و نفوذ مارشال با کفایت بحیث وزیر با کفایت دفاع رأی اعتماد گرفت و همان وکلای که از او سلب اعتماد کرده بودند بپا ایستادند و برایش ضمن تبریک کف زدند.
مسئولین درجه اول والی کنر ، قوماندان عسکری کنر، آمر امنیت ملی کنر، شخص وزیر داخله، وزیر دفاع و وزیر امنیت ملی است. اگر عدالت است و باز پرس واقعی.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 26.02.2014

دوست محترم ام جناب انجنیر صاحب مایار!

بعضاً در برابر الطاف بیحد صمیمانه و ذره نوازی ها قلم در ابراز سپاس اظهار عجز می نماید، بدون تکلف و تعارف صادقانه می گویم که معرفت با شما شخصیت ملی گرا و وطن پرست از افتخارات من است. صراحت لهجه و شهامت شما در بیان عقاید تان برایم نهایت قابل قدر و ستایش است. وجوه مشترک نظریات ما وشما واقعیت عظمت ، عزت و وقار افغانستان در دورانی است که ما و شما در آن تربیت شده، رشد نموده و تحصیل کردیم و موقع خدمت به وطن را پیدا کردیم و هویت ملی ما کلمۀ« افغان» بود و بس..
دَین ما و شمااست که از رادمردان نیکو نامی چون مرحوم پژواک صاحب با همه غنای علمی دانش و موقف فرهنگی اش یاد کنیم. اگر پژواک در ایران، مصر و ترکیه می بود مجسمه اش ساخته شده و بحیث بزرگترین عارف چهار راه ها به نامش مسمی می شد. نگذاریم تند باد حوادث دور جانیان خاطرات چنین راد مردان را به فراموشی بسپارد.
او با وقار، با غرور و با مناعت زیست. کسی نوشت که پژواک هرگز دست پادشاه نبوسید، لازم میدانم بعرض برسانم که پادشاه هم هیچگاه دست خودرا چون روحانیون برای بوسیدن برای کس پیش نمی کرد و اصلاً این کار را نمی پسندید. و شاه پژواک مرحوم را بخاطر نبوسیدن دستش از کار برطرف نساخت بر عکس پژواک صاحب با فهم، لیاقت، درایت و دانش خود نردبان ترقی را در زمان سلطنت پیمود.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 26.02.2014

دوست دانشمند و گرامی عباسی صاحب. در طول سالهای که نوشته های وطن دوستانه و ذیقیمت تانرا میخوانم و یا زمانی صحبتهای پر از کیفیت تان را از طریق تلویزیون می شنفتم و سیمای مهربان تانرا میدیدم خوشی ای در ذهنم احساس میکردم که با یک انسان وطندوست و مردم پرور افغان سر وکار ما است. شما در نوشتۀ مختصر تان از یک رادمرد بزرگ افغان که نمونه هر آنچه خوب بدانید خوبتر بوده یاد نموده اید. واقعاَ پژواک و همان شخصیتهای دیگریکه از ایشان نام برده اید چراغ و چشم جامعۀ ما بودند و با نیکنامی گذشتند. لیک یقین داشته باشید هر روزیکه چهره های خسروان و صحنه سازان امروزی وطن مارا میبینم و یا گفته های شان را میشنوم با خود میگویم کدام قدرتی در جهان کمر بسته تا افغانستان را تا این سرحد از مقام ومنزلت گذشته هایش در جهان پائین می اندازد و در این لجنزار میکشاند.

احساسی پاکیکه شما با خواندن نوشتۀ اخیرم ازآن حکایت مینمائید متعلق بمن نبوده بلکه احترام در برابر قلم رادمردیکه بسیار عزیزش داشتم پیوند داشته و این سرود روی صفحۀ روزگار در راستای شهادت راه آزادی یک دخت ناب افغان جاویدانه پایدار خواهد ماند. لطفیکه شما در مورد بنده دارید همیش آنرا بنظر قدر نگریسته و ممنونم. با خواندن تبصرۀ تان متوجه شدم من این جنایت را که دوزخ مکانان خلق و پرچم بالای دختران افغان روا داشته به روز نهم ثور در ماتمسرای کابل رخ داده و تعلق دارد اشتباهاَ زیرعنوان سوم حوت حواله نموده ام که امید است خوانندگان گرامی این کمبودم را اغماض نموده بر من منت گذارند.


اسم: د,وکتور خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 25.02.2014

خطاب شاعر پر از افتخار بما آقای محمد نسیم اسیر به آقای حامد کرزی:
" اقای کرزی!، شرمندۀانتخاب خویشم"

"چهار زانو نشستن بسیار پسانِ" آقای حامد کرزی بسیاری مارا مثل آقای اسیر " شرمندۀ انتخاب ساخته"


اسم: محمد داود حیدری   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 25.02.2014


روز نامه گاردين از قول يكى از قومندانان طالبان نوشته است، كه طالبان در سابق، ماهم چنين عمليات را انجام نمى داديم بخاطريكه طياره هاى ناتو در هوا گزمه دوامدار داشت بناءً براى ما مشكل بود كه چنين عمليات چند ساعته انجام بدهيم فعلاً كه از طرف ناتو خاطر جمع استيم .


اسم: زهرا کوهدامنی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 25.02.2014

تضرع کردن بیش از حد کرزی به طالبان و خشونت طالبان مرا بیاد نوشهٔ معلم صمد بهرنگی انداخت.
آقای بهرنگی در کتاب شان نوشته بودند:
زمانیکه ما محصل دارالمعلمین بودیم، یکی از محصلین از استاد پرسید.اگرما فردا معلم شویم و یک شاگرد شوخی کند وبه گفت نکند ما چه باید بکنیم؟
استاد گفت: ما باید به بسیار آرامی به دلاسا شاگرد را بفهمانیم که کوشش کند درس بخواند تا یک انسان خوب شود.
محصل پرسید: اگر باز هم شاگرد مزاحم شد؟
استاد گفت خوب باز هم با یک نوع خوبی و مهربانی به شاگرد فهمانده شود.
محصل باز پرسید:اگر بازهم مؤثر واقع نشد؟
استاد به طرف محصل رفت و سیلی محکمی بروی محصل زده گفت اینطور کنید.
حالا اگر محترم کرزی سنجیده عمل میکرد بعد از سه چهار بار برادر خواندن طالبان باز هم طالبان به اعمال خشونت بار خود ادامه میداد و رویهٔ بالمثل را با طالبان میکرد. در جنگ خیالی در پهلوی دشمن استاده نمیشد به خاطر منافع علیای وطن قرار داد امنیتی را امضاء میکرد حالا از بسیاری انتحار ها ترور ها جلوگیری میکرد.


اسم: ع ، ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 25.02.2014

اتهاماتی كه بالای رئیس جمهور حامد كرزی وارد میدانند!
مدارك اثباتیۀ اتهامات:
1- به بازی گرفتن سرنوشت كشور وملت ازطریق رسیدن بقدرت از راه های غیر مشروع بكمك مستقیم وغیر مستقیم ادارات استخبارات خارجی ، دراین خصوص اسناد كافی منجمله فلم مستند موجود است .
2- ازدست دادن عمدی فرصت های تاریخی برای احیاء مجدد كشور ازطریق چور وچپاول ، اختلاص وفساد مالی - اداری ....

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 25.02.2014

برادر محترم هم نوا و هم صدایم انجنیر صاحب مایار!

طبق معمول همه روزه صبحدم صفحۀ مورد نظرم را در افغان جرمن آنلاین بگشودم، نوشتۀ شمارا در صدر مضامین یافتم و آنرا به اشتیاق زیاد خواندم ، دل زخمی و رنج کشیده ای پیر مردی چو من توان خویشتن داری نیافت و سرشک غم دیرینه ای که در قفس سینه ام لانه کرده بود چون باران ریختن گرفت. برای وطنم گریستم و برای بیچارگی مردمش گریستم که نه مرجعی ، نه شخصی و نه نظامی از خون های ریخته شده ای شان و حقوق پامال شدۀ شان نه پرسید اوراق حماسه های قربانی های بی نظیر شان سوختانده شد و راستی در زباله دان تأریخ افتید. امروز قادر، علومی، رنجبر، پنجشیری، لایق ، گلاب زوی ،عظیمی و غیره و غیره کتاب می نویسند و تحلیل سیاسی می نمایند با مصؤونیت زیست دارند.
همان روز سیاه، درد آور و دهشتناک ( نهم ثور سال ۱۳۵۹) بیادم آمد که وحشیان مزدور صفت ، بی مایۀ، بی غرور، بی کرامت بی غیرت خود فروخته و وطن بگرو داده خلاف همه عنعنات ، سنن و ارزش های افغانیت بروی دختران معصوم بیدفاع مکتب آتش کشیدند و دیگرانی که به دست شان آمده بود چون حیوانات درنده زیر مشت و لگد و دنده های برقی گرفته بودند.
پدر محاسن سفیدم سراسیمه و پریشان حال به منزلم آمد که دو خواهر مرا از مکتب رابعۀ بلخی بحیث محرکین دستگیر و به مأموریت پولیس کارتۀ چهار برده اند. از نهایت مجبوریت نزد یک حزبی رفته کمک خواستیم که هردو خواهرم با بدن های زخمی برای یک ماه از مکتب محروم وبا امضای تعهد نامه رها گردیدند، ولی ناهید قهرمان جام شهادت نوشید. آیا تأریخ افغانستان چنین قیام های بزرگ ملی را فراموش کرده می تواند؟ آیا این دختران اشرار بودند، اخوانی، چینایی، پاکستانی و یا امریکایی بودند نی بلکه اینها فرزندان وطن پرست این مرزوبوم آزاد منش بودند که علیه سلطۀ روس و نوکران شان دست خالی قیام نمودند و شعار آزادی سرودند. این یک پهلوی صبح اندوهناک من بود پهلوی دیگر یاد فرهیخته مرد عارف ، دانشمند با عزت و با وقار و افتخار آفرین افغان مرحوم عبد الرحمن پژواک بود که در طول سالها برای آزادگی نوشت و برای کرامت انسان سخن گفت و جزء نظام زنجیر شکن استعمار بود( ملل متحد) چون ستارۀ در سطح بین المللی درخشید ولی درین قصیده با چه عجزی می نالد چه مأیوسانه می سوزد چقدر بیچاره شده و در برابر قهرمانی دختران میهن احساس ورشکستگی و حقارت می کند و از زنده بودن ننگ دارد. زمان مأموریتم در ملل متحد نیویارک در برابر تمثالش به رسم احترام می ایستادم وبه موقفش افتخار میکردم . نه تنها کشته دادیم، آواره و بی پناه شدیم بلکه غرور رادمردان ما چون پژواک ها و حامد ها، یوسف ها و صد های دیگر در آوارگی بیچارگی درهم شکست.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.02.2014

بارز صاحب محترم و گرامی!

از لطف شما کمال امتنان دارم توقعات از زندگی مطابق به شرائط و احوال است که صحت هم شامل آن می باشد، دوستی به من گفت هر روزی که صبح از خواب برخاستی و هیچ درد نداشتی بدانی که مردی. حالا یک دعای همگانی میان متقاعدین دور از وطن معمول است که می گویند که « الله خوار بالینت نسازد.».
به شما اطمینان میدهم که اندک رنج نبوده در مباحث وطن واقع بینی و وسعت نظر دارم. اگر چنین نازدانه باشم قلم برداشتن و نوشتن خیانت بخودم و هموطنان است.
البته صراحت لهجه با ارزش است وشیوۀ پسندیدۀ مظهر شهامت ولی استدلال قوی، منطق استوار و دلایل مقنع به لطف آن می افزاید.
خدا نکند نه شما گستاخی کرده اید و نه من آزرده ام با حفظ احترام به همدیگر و نظریات ارائه شده مباحث را در فضای دوستانه دوام میدهیم. ای کاش کریم خرم یا ایمیل خان فیضی به کرزی صاحب بگویند که چنین هوا خواهی بی مدعایی در فرانسه دارند. حد اقل یک تشکر با کلاه پوستی به حساب قدر دانی ارسال میکرد.
شما هم مؤفق و سرافراز و با صحت باشید.


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 24.02.2014

مایار صاحب گرانقدر را عرض سلام و ارادت! مضمون زیبای شما را مطالعه کرده و به قلم و احساس پاک تان درود فرستادم. باکمال تواضع خدمت شما عرض شود که ناهید صاعد( شهید راه آزادی)، نه در روز قیام سوم حوت، بلکه در روز قیام و روز حماسه آفرین نهم ثور۱۳۵۹جام شهادت نوشید و به جاودانگی پیوست. موفق و سرافراز باشید.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.02.2014

از هیأت محترم تحریریۀ افغان جرمن آنلان تقاضا دارم که اگر کدام ممانعت قانونی، فرهنگی، شرعی و سیاسی در بین نباشد نوشتۀ جناب محترم داکتر اکرم عثمان را در بخش تحلیل ها جا دهند. درین اواخر دیده می شود که مضامین و مطالب از منابع دیگر کوچ داده شده با ذکر نام مؤخذ اصلی در افغان جرمن آنلاین نشر می شود، نمیدانم این مقاله چرا از این شیوه مستثنی باشد.


اسم: محمد نعیم بارز    محل سکونت: پلریس     تاریخ: 24.02.2014


محترم جناب عباسی صاحب سلام!

آرزومندم صحت آنجابعالی خوب وبا آ رامش کامل بسر برید.
امید است نوشته من با عادت صریح نویس که دارم باعث اندک رنجی شما نشده باشد، گرچه طوریکه خود متذکر شده اید هدف ما یکی است.و مقصد آزار رسانی و انتقم جوئی نیست، با آنهم اگر گستاخی شده باشد مرا معذور دارید تشکر.


اسم: دکتور اکرم عثمان   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 24.02.2014

فیل از پا افتاده را شاه فیل می باید کشید!
ما و موافقتنامۀ امنیتی با امریکا

آورده اند که سالها پیش حکومت مرکزی حاکمی را به یکی از مناطق اطراف فرستاد که سلیقه ی خاصی داشت. او هم دریشی میپوشید و هم دستار میبست و بر رعیت گوش به فرمان تفاخر میفروخت. اما زیردستانش که تا کنون چنین معجون مرکبی ندیده بودند، ‌بین خود ریشخندش میکردند و با طعن و تعریض میگفتند:‌چه عجب، ‌سرش ملا،‌ زیرش میرزا !

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: علی جان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.02.2014

د ښاغلی نظرمحمدمطمئن دمتفکرانو متفکر ترنامهٔ لاندې لیکنه:

ډېر د حیرانتیا ځای دی ښاغلي مطمئن په عالم ومتفکرباندی داسې لیکنه کړې، چې ټوله لیکنه ئې له املائي او انشائي غلطیو او ابهاماتو ډکه اوهېڅ علمی او مستند بڼڅتونه پکې نه په نظر کېږي، اوپه خپله هم هېڅ علمي وړاندیځ نلري، زماپه اند اوړ فکر اوغټې خبرې ښه خبره نده۰


اسم: نچیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 24.02.2014

ښاغلی نظر محمد مطمئن، په «د متفکرانو متفکر» مقاله کی، په یو ځای کی تاسو داسی ذکر کړی دی "که قیوم کرزی ولسمشر شی نو بیا به حامد کرزی په 2019 ز ټآکنو کی د بل ځل لپاره د کاندیدو چانس دلاس ورکړی..."

د افغانستان په اساسی قانون کی دا صراحت لری چی یو کس صرف دوه دوری انتخابیدلای شی. داساسی قانون ۶۲ ماده په دریم بند کی دا موضوع وضاحت لری، لاندی ستاسو د معلوماتو لّپاره:

مادۀ 62، بند سوم، قانون اساس:

"هيچ شخص نمي تواند بيش از دو دوره به حيث رئيس جمهور انتخاب گردد.
حکم مندرج اين ماده در مورد معاونين رئيس جمهور نيز تطبيق مي گردد."



اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 23.02.2014

عباسی صاحب محترم سلام ها و احترامات مرابپذیرید! از حسن نظر شما نسبت به نوشتۀ کج و معوج این کمترین، یک جهان سپاس.موفق و سرافراز باشید


اسم: س.ح. روغ   محل سکونت: هامبورگ - آلمان    تاریخ: 23.02.2014

دانشمند گرامی جناب ف. هیرمند سلام و حرمت بر شما!
تذکر مؤرخ 20.02.14 شما را دیدم:
ریشۀهندی و معنای کلمۀ "سمچوتکی" که شما هم لطف کرده اید شناخته است و از کلمات معمول در زبان گفتاری ما است؛ تذکر من معطوف بر این بود که در هیچ کجایی نه دیده ام که این کلمه در متون اکادیمیک به کار برده شده باشد.
دربارهء ذکر از منابع و مآخذ،در مجموع سخنان شما وارد است؛
در یکی دو جای که به نوشته های خود مراجعه داده ام، به منظور رفع جنجال بوده است؛
از توجه شما سپاسگزارم.
روغ


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 21.02.2014

بوی جوی « خون کابلیان» آید همی

چه تصرف موزون وچه تعدیل روا وبجا که هرگز شاعر نمی رنجد،
از در هم آمیزی استعداد های خدا بخشیده، بی خدایان گویند ذاتی، احساسات و عواطف شریفانۀ آدمیت پدیده هایی ایجاد میگردد که پیراسته با عالمی تأثیرات افسون گر بوده به گلهای واقعیت رنگ و بوی دلکش می بخشد .
نوشتۀ عالی محترم آقای حمید انوری را تحت عنوان بالا در خور ستایش و تحسین یافتم


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 21.02.2014

دوست محترم ام جناب بارز صاحب!

از توضیحات مزید تان امتنان دارم. شما مطالبی نوشتید و من با استفاده ازحق خود تبصره هایی کردم، و حالا بالای حرف های من شماسخنانی دارید. زنده باشید خواندم، این که بگویم قناعتم حاصل شد یا نشد کمی سوی خود خواهی می رود . از این کلکین هر که سر بدر می آورد و می نالد، دیده شود که اهل گذر چه می گویند.

ممنون توجه و زحمت شما. هردو بحال یک وطن و مردمش می گیرییم. استدلال و طرز تفکر تان واجب الاحترام است.


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 21.02.2014

بجواب آقای "دوکتور سعیدی"!

اشارۀ کوتاه به نوشتۀ قبلی شما خاص بخاطر خوانندگان محترم، بوده است، تا مبادا اصطلاحات را غلط نفهمند. با توجیهات و پرابلم های مطروحۀ شما علاقه نداشته ام. تکلیف بخود روا ندارید. هدف اینجانب جمع آوری "فکت ها" و "معلومات" ممکن برای هموطنان است. قضاوت را حق خود آنها می دانم. جالب است، که یک متن شما با نام های مختلف جداگانه نشر می شود.

با احترام

یوسفی


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 21.02.2014

" مصاحبه تیلفونی با حضرت ابو المعانی بیدل" از محترم عارف عزیز
ورد زبان یکی از استادان لیسه عالی نجات یا امانی این بود:

ای خواجه زنادانی ما شکوه چه حاصل -- بارِ تو نماند به زمین تا که خری است .....

با عرض احترام به گردانندگان افغان جرمن آنلاین

قدیری


اسم: Dr. S Sayedi    محل سکونت: UK    تاریخ: 21.02.2014

برادر معزز دوکتور محمد اکبر یوسفی وخواننده ګرامی سلام به شما
نظرشما را در مورد "اجماع و طریق دسترسی به آن!" در واقعیت اعلان است برای طرح ما برای رسیدن به صلح و ثبات درافغانستان با راه های وروش های عملی مصالحــﮥ سیاسی در افغانستان، به دقت تام مطالعه کردم. از ابراز نظر تشکر امید وارم ایمیل شما را داشته باشم تا طرح مصالحـﮥ سیاسی که ما آنرا موجه و درست میبینم و در چهار صفحه است خدمت شما قبل از نشر جهت اخذ نظر نیز ارسال بداریم. وحال مکثی بر مطالب واشارات شما درمورد این نوشتـﮥ مقدماتی:

یکی از مشاکل من نوشته های طویل و عریض که اکثر از حوصلــﮥ خوانندۂ امروز عملاً خارج است. طرز کار درشورای علمی مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان که ما آنرا از آلمان و انګلستان به پیش برده، چنین است که متن و طرح نوشته میشود و بعد با دوستان مربوط درمیان ګذاشته شده که عدۂ فزیکی حضور به هم میرسانند و عدۂ بیشتر شان با استفاده از سکایب و ایمیل های درجریان قرار میګیرند و نظر شریک میکنند. همـﮥ این معززین برعلاوۂ زحمت درین راستا مصروفیت های دیګر دارند و دوستان ازجمله خصوضاً آنهایکه که قبلاً متولد شده اند فهم شان از بکار ګیری انترنت و کمپیوتر هم درموارد محدود است و درحین ارسال و اخذ این مطالب ازطریق ایمیل وآن هم با کلمات/ حروف لاتین و دری (عربی و پشتو) اکثر از جای های معین بی جا شده و سبب سؤتفاهمات و غلطی های بیشتر میګردد. لذا بهتر دانستیم که صرف فونمیک (تلفظ - هیجګی) این کلمات را چنانچه آمده در متن نوشته جای دهیم. کنسنسیوس که بنابر مشکل تخنیکی آنرا از ما کنسسیوس نقل کرده اید بهتر میبود که مطابق نظر شما با متن انګلیسی/لاتین آورده میشد.
اما باز هم من به این باورم وشناخت من از ترند های مدرن درزبان ها چنین است که کلمات اجنبی که به تدریج جزء زبان شده اند بلاخره باید به ترتیب نوشته شوند که درین زبان به عاریت ګرفته معمول است نه مانند زبان اصلی.
واما بحث اصول فقه و مقام اجماع درآن بحث چنان طویل و عریض دربحث حقوق اسلام است که اګر به تفصیل درمورد میپرداختم باز هم به همان مشکل طول کلام مواجه میشدم. درین راستا صرف به آوردن چند جمله از ذهنم اکتفا کردم. اینکه اجماع به چه مفهوم است آیا به مفهوم اتفاق نظر تمام جوانب است درموارد زیاد مستحیل است. علمای اصول فقه آنرا به اجماع"اتفاق آراء" تمام محله و قریه که منظور شان "اتفاق آراء" علماء و پیشتازان همان عصر نیز خلاصه کرده اند ویا هم توافق حد اقل ۷۰ تن از علما و .... تفسیر کرده اند. درین مبحث جانب "اتفاق آراء" بدون مسند شرعی آن نیز آمده است.
توافق "اتفاق آراء" عام ویا توافق "اتفاق آراء" علماء؟ توافق واجماع "اتفاق آراء" یک قریه ویا علمای یک عصر؟ توافق مطلق ویا یاکامل وامکان عملی این حالت ویا مستحیل بودن و ممکن بودن آن در تمام موارد، مطالب اند که برای ما به صورت انالوګی وقیاسی مورد مقایسه و دقت است که باز هم رفتن به این جزيیات باز هم همان مشکل طول کلام و حوصلــﮥ خواننده مطرح میشود.
ذکر کلمــﮥ "اکثریت " بخاطر احتیاط و اختصار بوده وناشی از حالت است که عملاً نمی شود در تمام موارد همان اجماع و "اتفاق آراء" را عملاً حاصل کرد و به آن رسید.
بکبار دیګر از ارایــﮥ نظر سازندۂ شما متشکرم و از هموطنان و قلم بدستان تمنا دارم که با سهم ګیری سازنده خاصتاً درمورد طرح مصالحــﮥ سیاسی که در چهار صفحه است و برای نظر دوم به دوستان دیګر ارسال شده نیز سهم فعال ګرفت و درتکمیل آن لطف نمایند.
تشکر
د. ص. سعیدی از شورای علمی مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان ۲۱/۰۲/۲۰۱۴


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.02.2014

اشاره بر "اجماع و طریق دسترسی به آن!"

وقتی به آغاز جملۀ متن که محترم "دوکتور صلاح الدین سعیدی" با "معنی لغوی اجماع (کنسسیوس)" شروع نموده است، متوجه شدم، لحظه ای با به اصطلاح "هیجگی" کردن این کلمۀ بین قوس مشکل داشتم، تا بلاخره نخست به "دکشنری انگلیسی" مراجعه نمودم. در "فرهنگ دانشگاهی انگلیسی- فارسی" تألیف "دکتر منوچهر آریانپور استاد ادبیات انگلیسی در پوهنتون میسوری"، کلمۀ انگلیسی (کنسسیوس)را یافتم که بدین صورت تحریر:" consensus" بود. در مقابل این کلمه معانی نشر شده قرار ذیل دیده می شود( "اجماع(درفقه)، توافق عام، رضایت و موافقت عمومی).

پیشنهادم برای دوستان دانشمند اینست که وقتی با چنین شیوه، اصطلاحاتی را بکار می برند، که در عین حال بخواهند، کلمۀ معادل آنرا در زبان های دیگر هم تذکر دهند، بهتر خواهد بود تا آن کلمه را، در صورت تحریر در همان زبان هم بنویسند. تا دیده شود، که اصطلاح نخست از کدام زبان انتخاب شده است. هر کلمه ممکن هم در همان زبان معانی مترادف داشته باشد و هم در زبان بیگانه، چنین باشد. ازینکه نویسندۀ محترم از "منابع حقوق اسلام در کتب فقه..."نام برده است، می توان پذیرفت که هدف ایشان به احتمال قوی، مطلب حقوقی بوده باشد. ازینکه از جملۀ مکمل اول ایشان، مفهوم لازم گرفته نتوانستم، اعتراضی ندارم. در عین حال صورت نوشته ("انالوگی") همچنان مشکل ایجاد نموده می تواند. در اینجا هم، حالت هر کلمه چه در زبان ما و چه در زبان های دیگر باریکی های از مفاهیم را افاده می نماید. در تحت این کلمه که اگر هدف ایشان "analogy" باشد، معانی ("قیاس"، "مقایسه"، "شباهت"، "همانندی"، "تناسب"، "توافق") در همان فرهنگ تعیین شده است.

خوانندگان محترم می دانند که اگر بحث روی توافق بر سر کدام موضوع حقوقی - سیاسی باشد، بزبان دیگر معمول وطن ما، کلمۀ
" consensus" بمفهوم "اتفاق آراء" نیز معنی می دهد. بدین معنی که مخالف وجود نمی داشته باشد. اما اگر در حالاتی هم ممکن باشد که نظر "موافق" و "مخالف" مطرح گردد، در آنصورت می تواند، در همچو تناسب از "اقلیت" و "اکثریت" حرف زده شود. در مورد متن ایشان که از "... چوکات اسلام و مطابق اصول اساسی و فهم اسلامی است." سخن می گوید، قضاوت را بدیگران می سپارم. اما وقتی در متن ایشان کمی پائینتر می بینیم که خود ایشان "...اجماع توافق همۀ (اکثریت) نیروهای سیاسی جامعه...." تذکر می دهند، چنین برداشت شده می تواند، که جناب ایشان در برابر استعمال کلمات انتخابی خود شان توجه ندارد، خواننده چه نتیجه گرفته می تواند. وقتی از "اجماع" نام برده اند، پس باید، تنها معنی "اتفاق آراء"، "توافق عام"، "رضایت و موافقت عمومی" را در نظرمی داشت. کلمۀ "اکثریت" در قوس معنی درست را ندارد. خوانندگان محترم هم چنان می دانند که در رابطه باموضوعات "شرعی" که در قانون اساسی در زمان تدوین وترتیب آن صورت پذیرفته است، اصول اتفاق "آراء" در نظر بوده است. این سطر خاص بخاطر شیوۀ استعمال کلمات، به هدف اصلاحی تذکر داده شده است، در بارۀ سائر موضوعات ایشان به نسبت نداشتن وقت، از ارائۀ نظر معذرت می خواهم.

با احترام
یوسفی


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه پاریس    تاریخ: 20.02.2014

عرایض من عطف به لغت «سمچوتکی» است که جناب عالیقدر داکتر هاشمیان آن رااستعمال نموده و جناب روغ گرامی آن را گویا زیر سوال برده
اند. بنده چند زمانی در دهلی زندگی کرده ام و کورس زبان اردو گرفتم اما زمان فرصت اکمال آن را نداد، از معلومات خیلی ابتدایی که من دارم، کلمۀ اصل هندی «سمچوته» (شاید با ریشۀ سانسکرت، زیرا این کلمه ریشه در زبان های اصلی نیم قاره دارد)از مصدر « سمچنا» به معنی فهمیدن می آید،ولی خود «سمچوته» به معنای مصلحت کردن ومفاهمه نمودن استعمال میشود، لفظ« سمچوتکی» با ترکیب « سمچوته» همرا «کی» را من در زبان های آنجا ندیده و نه شنیده ام،این پساوند «کی» به احتمال قوی همان پساوند اخیر « پیش» «کی» مانند در(کرایۀ پیشکی) خواهد بود، که عوام ما بعضاً این پساوند را در اخیر کلمات اتکل («اتکل» «کی») و یا «قضافلک»
«کی» نیز استعمال میکنند، با این تذکرات نتیجه میشود که شاید
مقصد معنایی جناب داکتر هاشمیان از کاربرد کلمۀ « سمچوتکی» افادۀ «از روی مصلحت» ویا معنی «تخمین قریب به نامؤثق بودن» بوده باشد یعنی اتکلکی.
واما من کدام رابطۀ معنایی میان کلمۀ سُمچ( سنگر، مغاره)و لفظ سمچوتکی نمی بینم.
در مقالۀ تحقیقی جناب روغ در بارۀ طریق استناد کردن و رویت دادن به مؤخذ: تا جاییکه من اطلاع دارم وقتی محقق برای مؤثیقت موضوعی، خواننده را به یک مؤخذ حواله میدهد،اگر موضوع قابل اثبات ادعای شخص محقق باشد، ناگزیر خواهدبود به یک منبعۀ مستقل وذیربط معتبر حواله بدهد نه آنکه محقق به مدارکی که ماحصل وساختۀ شخص اوست ادعا را راجع بسازد، استثنای این حالت بدینگونه خواهد بود که مگر آنکه محقق به سندی که رجعت میدهد،به اتکای منابع معتبر ومؤثق ادعای خودش را اثبات کرده باشد.
والله العالم


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.02.2014

بجواب محترم وحیدالله از آلمان!
ازینکه جناب ایشان مقاله را مطالعه نموده اند، مسرت دارم. برای همین منظور هم هر نویسنده می نویسد. اما متآسفم ازینکه ممکن بخواهد این حق را از ین نویسنده سلب نماید، که دید خود را مطابق عنوان بیان نتواند. جناب ایشان اگر دقت می نمودند که عنوان :«روابط افغان – شوروی در زمان سلطنت!» بوده است، بهتر می بود. ممکن در عین حال قبول می توانستند، که رژیم "سلطنت" بعد از سال 1973م در کشور حاکم نبوده است. این جمع آوری معلومات از یک وقفۀ معین زمانی بوده است.
با احترام
یوسفی


اسم: وحیدالله   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.02.2014

سلام،
اگر چه محترم محمد اکبر یوسفی در مقاله خود بالای قضاوت بیطرف در باره روابط افغان ـ شوروی تأکید کرده است و تحلیل اش بر اساس مطالب نشر شده استوار است. اما آیا مناسب است در سالگرد خروج عساکر شوروی همچنان تفکرات را راه داد؟ سالگردی که انسان را به فکر بی مسوُلیتی سیاستمداران روسی در جستجوی راه حل مناسب بعد از خروج شان از افغانستان میآندازد. دولت شوروی از اول تا آخر سیاست مکر و ریا را در افغانستان بازی کرد. ورنه چطور میتوان موجودیت، قوت و انکشاف احزاب چپی را توضیح کرد؟ ایکاش محترم یوسفی سری به آرشیفهای موجوده میزد و از فاجعه ایجاد شده بدست روسها بعد از خروج شان چند سطری مینوشت. ورنه ملت افغان توصیفهای زیادی در مورد دوستی بی آلایش افغان ـ شوروی شنیده است. دوستی ایکه از برکت اش افغانها تا حال آرامش نمییابند.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 19.02.2014

آقای بزرگوار شاغلی " عباسی" صاحب!

از حسن نظر تان قلباً سپاس و تشکر

نجیب


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 18.02.2014

خوشبختانه با یک تعداد انگشت شمار نویسندگان پورتال ملی و معتبر افغان جرمن آنلاین افتخار شناسایی شخصی داشته ام و زمینۀ دیدار شان برایم میسر گردیده. ولی وسیلۀ معرفت با ذوات محترم دیگر از طریق همین پورتال که یک غنیمت بسیار بزرگ است فراهم شده. این آئینۀ مصفا جلوه گر اندیشه های نهایت برازنده و عالی هموطنان من بوده که با درک شرائط نهایت خطیر کشور که هر آن بیم از هم گسستن پیوند های متزلزل نسبی میرود، پراگندگی و تشتت حتی پارچه شدن مملکت متصور است. برای احیای وحدت ملی، پیوند بخشیدن اقوام شریف این وطن و تحکیم داعیۀ ملت سازی و قدردانی از زعمای مدبر و خردمند گذشته با نهایت صداقت، امانت داری، شهامت و با مراعات اخلاق فرهنگی می نویسند. و واقعیت هارا بدون خوف و هراس بیان می نمایند، اتصال بخشیدن شیوۀ نگارش شان است و مردم را از توطئه های انفصال می پرهیزانند.
یکی از این نویسندگان ملی گرا و صادق جناب محترم داکتر نجیب الله بارکزی است که بسیار عاملانه و با محتوا می نویسند؛ نظریات و تحلیل های شان مبین واقع بینی خاص بوده در آن تعصب و خصومتی را راه نیست ، البته این توقعیست که از یک روشن فکر واقعی میرود.


اسم: حمید انوری   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 17.02.2014

باعرض سلام ها و احترامات فراوان خدمت خواهر گرانقدر نظیفه جان فارانی! خوشحالم که بعد از مدت های خیلی ها طولانی، بازهم یک میوۀ بسیار خوشمزه و مهم حیاتی را معرفی داشتید. دست شما درد نه کناد!!
من در حالیکه به این میوه بسیار علاقمند هستم، اما تا این اندازه معلومات در مورد نداشتم و با خواند مطلب تهیه نمودۀ شما بیشتر و بیشتر به این میوه علاقمندشدم.معلومات ارائه شده را در خدمت دیگر علاقمندان که به انترنت دسترسی ندارند، خواهم گذاشت.امید است این نوشته آغاز کار دوبارۀ تان باشد و مطالب بیشتری از اینگونه در آینده از شما داشته باشیم. باید یادآوری کرد که درختان این میوۀ خوشمزه و مفید در امریکا نیز میرویند و حاصل خوبی میدهند. موفق و سرافراز باشید.


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 17.02.2014

در جواب به محترم نجيب الله - محل سكونت كابل :
موضوع : " در ستايش ازمقاله يوسفي صاحب "
ميگن ؛ دختري زيبا ، همينكه حوض اب بازي راخالي ازمردم ديد
موقع راغنيمت ديده شروع به كشيدن لباس مينمايد . حين قرار گرفتن بالاي تخته خيز پوليس مي ايد واحترامانه به او ميگويد كه خانم محترم طبق دستوري كه در يافت نموديم ، آب بازي دراين حوض الي امر ثاني ممنوع است.
دختر زيبا از شنيدن اين دستور پوليس عصبي شده به او اظهار ميدارد، كه او احمق مگر نميديدي كه مه داشتم لباسهايم را در مي آورم ' چرا پيش ازاينكه لباس هايم رادراورم نه گفتي كه اب بازي ممنوع است ؟ پوليس باز هم با كمال احترام به او ميگويد؛ ازخاطريكه لباس كشيدن ممنوع نيست صرف آب بازي ممنوع است.
محترم نجيب الله ! انتقاد سالم ركن اساسي اصلاح است ، ودر ضمن بايد علاوه نمود ، كه انتقاد وقبل از همه انتقاد ازخود وبكار بردن شيوه هاي سالم انتقاد يكي از بزرگترين عوامل پيشرفت وترقي كشور ها است . ولي به تاسف كه ما باشنده هاي " جهان سوم " هنوز هم از فر هنگ انتقاد فاصله زياد داريم .
اخر ما نبايد بخاطر انتقاد كه بالاي يك شخص ( فرد ) يا اشخاص ( افراد ) منسوب به يك قبيله يا نهاد سياسي داريم ، تمام قبيله يانهاد سياسي را مقصر قلمداد نمايم اين شيوه انتقاد به اي ميماند ؛ كه يك مگس همه جاي سالم بدن را رها ميكند وبرروي زخم ان مينشيند .

به تاسف كه در فوق ازاصطلاح منحوس " جهان سوم " يادآور شدم . ميگن در در هر شوخي ( مزاق ) قسمتي از واقعت نهفته است، بناً بار شوخي يكي از تعاريف جهان سوم را ( نميدانم چه كسي نموده ) براي تان نقل قول ميكنم: جهان سوم مكاني است ، كه اگر كسي خواسته باشد خانه خودرا تعمير نمايد بايد كشورش را خراب نمايد، وكسي كه خواسته باشد كشورش را آباد سازد، خانه اش راخراب ميسازد .
پايان عزيزي   


اسم: دیپلماسی ایرانی   محل سکونت: ایران    تاریخ: 17.02.2014

امسال سال سرنوشت سازی برای افغانستان است. پس از بیش از یک دهه جنگ، این کشور در آستانه ورود به دوره ای جدید قرار دارد. دوره ای که امید است با اغتشاش کمتر و آرامش و ثبات و رشد همراه باشد. طی سال پیش رو، افغانستان دوره گذار سیاسی را با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ماه آوریل تجربه می کند. گذار امنیتی نیز با خروج کامل نیروهای بین المللی از افغانستان، به پایان می رسد.

در حالی که روند سیاسی در جریان است و مردم افغانستان باید تصمیم گیری در این زمینه انجام دهند، گذار امنیتی در افغانستان کلیدی برای امنیت آینده این کشور به شمار می رود. توافقنامه امنیتی دوجانبه با آمریکا ، این روزها منتقدان زیادی دارد. هرچند این توافقنامه از سوی انجمن ریش سفیدان در نوامبر گذشته نهایی شده است، حامد کرزی هنوز از امضای این توافقنامه خودداری می کند. این در حالی است که واشنگتن در مورد پیامدهای خودداری کرزی از امضای این توافقنامه برای امنیت افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی هشدار داده است. اما به نظر می رسد بن بست جاری به زودی شکسته نشود و کرزی به دنبال گزینه های «پلن بی» است. در این گزینه ها، ایران و هند نقشی برای ایفا کردن دارند. باتوجه به منافع استراتژیک ایران و هند در افغانستان، این دو کشور می توانند در دوران گذار نقشی کلیدی ایفا کنند.

رویدادهای ماه های اخیر به سه نکته سیاسی اشاره می کند. نخست،کرزی نمی خواهد به زودی توافقنامه امنیتی را امضاء کند و به دنبال معامله های بزرگتر است. دوم، سفر کرزی و وزرایش به ایران و هند است که در ماه های اخیر انجام شد و هدف آن اطمینان یافتن از حمایت تهران و دهلی نو است. این دو کشور از حمایت نظامی آمریکا از افغانستان استقبال نمی کنند. و سومین نکته نیز این است که رئیس جمهور کنونی افغانستان در جستجوی گزینه هایی برای مذاکره مستقیم با طالبان است. در تمامی این موارد، ایران و هند نقشی کلیدی دارند.

کرزی سفرهای خود به ایران و هند را در دسامبر گذشته انجام داد. این سفر مدت کوتاهی پس از آن انجام شد که ریش سفیدان افغانستان توافقنامه امنیتی را پذیرفتند و از سوی دیگر ایران و گروه 1+5، شامل آمریکا توافقنامه مقدماتی هسته ای را به امضاء رساندند. در حالی که کرزی در تهران بود، متوجه شد که حسن روحانی، رئیس جمهور ایران از او حمایت می کند. در طرف توافقنامه های متعددی امضاء کردند که طیف آنها از سیاست تا امنیت و اقتصاد گسترده است.

سفر کرزی به هند نیز بلافاصله پس از سفر به ایران انجام شد. او در 13 دسامبر به دهلی نو رفت و خواستار افزایش کمک نظامی هند به کشوراش شد. او در می 2013 نیز به هند سفر کرده بود و فهرست بلندبالایی از درخواست های نظامی کابل از دهلی نو را به مقامات هندی ارایه داده بود. در جریان این سفر هند، بر تعهد خود به تقویت همکاری های دفاعی و امنیتی با افغانستان تاکید کرد. دهلی نو به اهمیت امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا نیز اشاره کرد اما خاطرنشان ساخت که در این مورد به کرزی فشار نمی آورد.

در حالی که هند و ایران همواره جایگزین هایی برای افغانستان بوده اند، تنها در چند ماه اخیر است که کابل با جدیت بیشتری به این گزینه ها نگاه می کند. توافقنامه هسته ای مقدماتی تا حدودی در این زمینه موثر بوده است. از سوی دیگر پس از امضاء این توافقنامه؛ هند نیز به دنبال این است که از حمایت ایران برای به دست آمدن یک راه حل در افغانستان استفاده کند. مشاور شورای امنیت ملی هند در اوایل ماه فوریه با محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران درحاشیه اجلاس امنیتی مونیخ ملاقات کرد. دو طرف در این دیدار موضوع افغانستان را مورد توجه قرار دادند. شکاف بین واشنگتن و کرزی نیز از دیگر محورهای بحث آنها بود. از سوی دیگر انتظار می رود که حسن روحانی، رئیس جمهور ایران به زودی علی شمخانی ، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران را به دهلی نو می فرستد تا در همین مورد مذاکره کند. گزارش های مخابره شده در مورد مذاکرات مستقیم بین کزری و طالبان نیز واکنش مثبتی را در دهلی نو به همراه داشته است.ایران و هند برای دوره انتقالی صلح آمیز در افغانستان که پس از 2014 آغاز می شود، حیاتی هستند و می توانند نقش پلن B را برای افغانستان ایفا کنند.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 16.02.2014

برادر گرامی و محترم آقای حمید سیماب! بعد از مطالعه نبشته و تفصیل برایم واضح شد که در اشاره ام به عنوان شما اشتباه نموده ام. امید است با بزرگواری معدرتم رابپذیرید.

متاسفانه در این سالهاکه زندگی ملیونها انسانهای معصوم افغان ما توسط کتله های نابکار بنام افغان چنان ریشه کن شده که تفکیک انسان شریف و دون برای خواننده مشکل شده است.

میگویند انسان مارگزیده از ریسمان میترسد، ازاینروهر آنچه را که بخوانم که ازان بوی وابستگی ها بدماغم بیآید مرا متاثر میسازد و تاثر خودرا روی صفحۀ روزگار میاورم. بازهم معذرت


اسم: نجیب الله    محل سکونت: کابل    تاریخ: 16.02.2014

در ستایش از مقالۀ یوسفی صاحب " كسي كه خاك افغانستان را نشناسد، هيچگاه مردم افغانستان را نخواهد شناخت" و در جواب تبصرۀ آقای "عزیزی" بطور خلاصه میخواهم بطور خلاصه چنین ابراز نظر کنم:

مسوولیت افغانستان در زمانیکه همۀ دار و ندار ما در اثر جنگ های انگلیس و به تعقیب آن به دستور انگلیس دجال سقاوی به عصر حجر برگشته بود، گرفتی و ما را دربین ملل جهان بخصوص همسایگان سیال گشتاندی.
چهل سال میگذرد، وطنفروشان که مدعیان دروغین ترقی او انکشاف و منتقدین کاذب رژیم سلطنت بابای ملت بودند، همه به نوبت خود را آزمایش کردند، رژیم ها را دست بدست کردند، وطن را بار بار به فروش رسانیدند، یک سیستم مکمل و با ثبات حکومتی را که از بابای ملت تسلیم شده بودند، همه را به باد فنا دادند. عدالت، صداقت، نظم، قانون و حاکمیت از بین رفت، به ملیون ها انسان بیگناه قربانی شدند، به ملیونهای دیگر آواره گشتند، تا امروز تخریب زیر بنا های زمان بابای ملت ادامه دارد، تا امروز مردم بیچارۀ ما از بقایای آن مستفید میشوند، با سقوط رژیم طالبان دوباره سر افگنده به دهۀ دیموکراسی بابای ملت برگشتند و قانون اساسی اعلیحضرت بابای ملت رادوباره تصویب کردند...
و هنوز هم بی شرمانه میگویند " ظاهر شاه در 40 سال حکومتش چی کرد؟"


اسم: حمید سیماب   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 16.02.2014

بزرگوار گرامی جناب احسان الله مایار، سلام بر شما!

نخست از همه بخاطر یک هفته تعللی که در پاسخ به نوشتۀ شما رخ داد پوزش می طلبم. شما در ارتباط پیشگفتار گونه ایکه بر شعر «سرود تلخ مظلومیت» دوست گرامی ام فاروق فارانی نوشتم و از طریق وبسایت وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسید پرسیده اید که چرا با نگاشتن «درود بروان شهدای مظلوم فجایع دو دهۀ گذشته راه انداخته شده توسط تیکه داران دین و برباد دهندگان حرمت شهدای واقعی آزادی و استقلال و بهروزی کشورما» گویا از گذشته های خونبار و ننگین ویرانی و بربادی وطن که با کودتاهای هفت ثور و شش جدی آغاز گردیده است بگونه ای اغماض نموده ام؟ مایار صاحب بزرگوار، پرسش شما یک اشاره و بیان تلویحی نیز دارد که به اجازۀ شما من آنرا از تلویح به تصریح می رسانم و آن اینکه آگاهانه یا نا آگاهانه خواسته اید بپرسید: آیا با این چنین «محدود گردانیدن» جنایات تحمیل شده بالای مردم ما به دو دهۀ گذشته و «اغماض کردن» بر گذشته های خونبار و ننگین کودتاچیان هفت ثوری و دولی بردوشان شش جدی خود اینجانب (حمید سیماب) در نهان یا آشکار از جملۀ همان وطنفروشان خلقی یا پرچمی یا حد اقل هواخواهان آنها نیستم که چنین اغماض کرده ام؟

مایار صاحب گرامی، سن من به شست سالگی نزدیک می شود و از حیات سیاسی ام حدود چهار دهه می گذرد ولی این اولین باری است که کسی ولو به اشاره ای چنین شوخی با من می کند! اینرا شوخی می خوانم چون در شرافت و نیت نیک جناب شما اندکترین شکی ندارم و اصلاً شما چنین حرفی نزده اید بلکه بیان تان تنها چنین اشاره ای را در خود مضمر دارد، ورنه توهین و دشنامی رکیک تر ازین برایم نخواهد بود که کسی مرا پرچمی یا خلقی بخواند یا بینگارد. شاید هم شما نوشته ای از یکی از خلقی های امینی را که مقارن نشر این نوشته و این شعر فارانی در همین وبسایت افغان جرمن آنلاین نشر شد و چنین توهین و دشنامی (برای اولین بار) نثارم کرد خوانده باشید و بگونه ای چنین امکانی در ضمیر ناخود آگاه تان تداعی شده باشد (مراجعه شود به بخش اول نوشتۀ دکتور ځلمی حقبین تحت عنوان «انتقالی عدالت باید پلی شی» ٦/۲/۲۰۱۴). اجازه بدهید با کمال صمیمت و احترام جواب مختصر و قاطع بدهم و سپس توضیح بدارم:

نخیر، خلقی یا پرچمی نیستم (چنین ننگی از همه انسان های شریف دور باد).
نخیر بر گذشته های خونبار و ننگین ویرانی و بربادی وطن که با کودتاهای هفت ثور و شش جدی آغاز گردید اغماض ننموده ام.

توضیح: پرسش شما اگر اشاره یا بیان تلویحی هم نمی داشت، بیانگر حساسیت شدید ذهنیت ها در فضای منقطب سیاسی سه دهۀ اخیر در کشور ماست. اضافه از سه دهه از آغاز بربادی مادی و معنوی وطن و هموطنان می گذرد و درین بحبوحه هیچ نیروی مطرح سیاسی امروز نیست که دستش به خون و جنایت آلوده نباشد. بند بند و استخوان استخوان ما را با جنایات و شناعت هایی که بنام ایدئولوژی، دین، مذهب، زبان و تعلق قومی و سمتی و تنطیمی راه انداختند شکسته اند. خیانتکارن و جنایتکاران گردهم آمده در احزاب و تنظیم های مختلف «دموکراتیک» و «اسلامی» بقدرت رسیده در طی سی و پنج سال گذشته در وطن ما گویا خلف الصدق یکدیگر بوده اند و هر یک متعهد بود کفن کش باشد و روی سلف خود را سفید سازد. خصلت رنج و بدبختی آنست که همانی در لحظۀ حال دامنگیر است گویا بدترین است و درد و شکنج گذشته را فراموش می سازد، خصوصاً که مردم درگیر در تنازع بقا حافظۀ تاریخی خیلی کوتاه می داشته باشند. با آنچه طالب کرد مجاهد فراموش شد و با آنچه مجاهد کرد خلقی و پرچمی فراموش شد، چنانکه با آن تاراج و چپاول و فساد گستری و بیدادگستری ایکه دموکراسی ارمغان سرمایه داری امریکا کرد حتی روی طالب ها شسته شد. آنچه در مقطع کنونی مزید بر همه بدبختی هاست «انقطاب درد» و «انقطاب بیداد» است، یعنی بلند کردن فریاد درد و دادخواهی، یادبود از شهدا و مظلومین و فرستادن نفرین بر جانیان و بیدادگران در قالب تعلق تنطیمی، زبانی، مذهبی، قومی یا سمتی سنجیده و ارزیابی می شود. جز برای فرزندان راستین افغان زمین و میهن پرستان واقعی، بیداد فقط آنست که بر گروهی که «من» متعلق به آنم رفته است، و درد فقط آنست که گروهی که «من» به آن تعلق دارم می کشد. اگر من هزاره، پشتون، تاجک، ازبک، ترکمن، پشتو زبان، دری زبان، شیعه، سنی، شمالی وال، جنوبی وال، مشرقی وال، پنجشیری، کندهاری، هراتی، یا هر وغیره وغیرۀ دیگر باشم، فقط انچه بر همان یک هویت معین که من جزئی از آنم رفته است واقعی می باشد و بقیه همه ادعا. ازینجاست که اگر در مورد کشتار چنداول و افشار بگویم و بنویسم باید هزاره یا شیعه باشم، اگر در مورد قتل عام کراله بگویم یا بنویسم باید پشتون باشم؛ اگر از بمباران های پنجشیر بگویم باید تاجک و پنجشیری باشم و اگر از بدبختی هایی که ازبکان و ترکمنان کشیده اند بگویم یا بنویسم باید «گلم جم» باشم. بر همین منوال است که اگر «بروان شهدای مظلوم فجایع دو دهۀ گذشته راه انداخته شده توسط تیکه داران دین و برباد دهندگان حرمت شهدای واقعی آزادی و استقلال و بهروزی کشورما» درود فرستادم بر آنچه در دهۀ قبل از آن توسط تیکه داران «رفع استثمار فرد از فرد» رفته بود گویا اغماض نموده ام.

سخن به درازا کشید و از اصل مطلب کمی دور افتادیم. باید خدمت مایار صاحب گرامی عرض کنم که در حد توان از گذشته های خونبار و ننگینی که با کودتا های هفت ثور و شش جدی آغاز گردیده است یاد نموده ام، چنانکه ترجمۀ «کی جی بی در افغانستان» و «هامشی و گزارشی از یادبود شهدای سالهای ۱۳۵۷-۵۸» نشر شده در همین وبسایت وزین افغان جرمن آنلاین دو نمونۀ آن می باشد. آنچه کمتر نموده ام یاد و فرستادن نفرین به کارنامۀ اسلام فروشان و تیکه داران دین بوده است که امیدوارم صرف نظر از برچسپ هایی که درین مورد برمن زده خواهد شد درین زمینه توفیق یابم و از شرمندگی قصور رهایی یابم. جالب خواهد بود یاد آوری نمایم که بخاطر آماج قرار دادن خلقی ها بخاطر جنایاتی که طی بیست ماه حکمروایی تره کی و امین در طی گزارش یادبود شهدای سالهای ۵۷-۵۸ که نوشتم، خلقی متعلق به باند جنایتکار امین که در زندان پلچرخی مدتی با من شناسایی داشت اکنون مرا به کارملی بودن متهم می سازد!

به هر حال، مایار صاحب عزیز و گرامی، بخاطر این شوخی تان باید بگویم: بیخ دې شین شه!


اسم: ع . ا عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 15.02.2014

نظر !
دررابطه با نويشته محترم دكتور محمد اكبر يو سفي ؛
"" كسي كه خاك افغانستان را نشناسد، هيچگاه مردم افغانستان را نخواهد شناخت ""
درخطاب به نويسنده محترم اقاي يوسفي !
" خوشبين اظهار ميدارد كه ما دربهترين دنياي ممكنه بسر ميبريم وبد بين بيمناك است كه نشود سخن او راست باشد " . برانچ كامل .
قبل ازهمه شكر خدا ( ج ) را با كمال تضرع انهم بترتيب از ركوع الي سجده بجا اورده كه ما افغانها منحيث يك وجود مونوليت اقلا صاحب يك مادر وطن مشترك ، مستقل ازاد وداراي استقلال هستيم ، مادروطن كه درراه حراست ، پاسباني ، حفاظت ، ازادي واستقلال ان فرد فرد اين مرزوبوم درطول تاريخ شجاعانه رزميده ومنحيث ميراث وامانت مقدس بما تسليم نموده ودر اين خصوص ازرول كه زعامت كشور ( از احمد شاه بابا الي محمد ظاهر شاه باباي ملت منحيث شاهان واز محمد داود الي حامد كرزي منحيث رؤساي جمهور ) بازي نموده به فرد فرد كشورهمچون افتاب روشن است وتاريخ هم قضاوت خودرا درمورد شان كرده بناً خوب وبد گفتن مه وتو ؟ كه شايد از احساسات ما منشه گرفته باشد نه ازواقعت هيچ نوع تاثيري به فيصلهء كه تا ريخ نموده ومينما يد كرده نميتواند .
باباي ملت واقعاً يك شاه بود كه هيچ نوع تعصب قومي نداشت ، زشتي ، پليدي، تعدي وتجاوز به مال وناموس مردم صفات او نبود به كشتن فزيكي انسان علا قه نداشت ولي ملت را رعيت گفته رمه وار توسط چوپان ها اداره ميكرد .
چيزيراكه باباي ملت بكمك همين چوپان ها بما به ميراث گزاشت - وحشتناك بود.
- 90 درصد بيسواد.
- 80 درصد مريد ( بزرگترين شبكه فلج سازي افكار عامه )مواد سوخت ما سرگين بود ، لباس ما چركين بود ، كلبه ما گلين بود،
پاپوش ما ( چوتي ، كپي ) زرين بود ، كرتي ما كركين بود ، اب ما كثيف وخوراك ما عاري ازويتامين بود، خلاصه قرن بيستمين بود اما پيشرفت ما ننگين بود .
واما مشوره من براي اقاي محمد نادر نعيم كه يكي از كانديدان جوان وپر انرژي رياست جمهوري است اينست : " هرگز هيچ هدفي را رها مكنيد ، مگر اينكه ابتدا قدم مثبتي در جهت تحقق ان برداشته باشيد " - انتوني رابنز
پايان - عزيزي
 


 


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 15.02.2014

ويل کيږي چي کرزي ته په قندهار کي قومي مشران ور ټول شول او کرزي ته ېې د رشوت او فساد له لاسه ډېر شکايتونه وکړل او د کرزي څخه ېې جدي غوښتنه وکړه چي بايد رشوت او فساد نابود کړي، کرزي په ډېر پراخه تندي هغو ته وويل چي تاسي د رشوت او فساد څخه دومره ناراضه ياست زه به د رشوت او فساد رېښې له مېنځه يوسم اما تاسي لمړی ماته وواياست چي ددې کار په بدل کي ماته څومره شېرېني را کوی ٠


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 14.02.2014

دوست نهایت عزیز و گرامی جناب عباسی صاحب سلام
از توضیحات شما پیرامون نقش اینجانب در تهیۀ سلسله مقاله های «درسی که باید از گذشته آموخت» تشکر، اما ضرورتی به چنین توضیح نبود. من همیشه ممنون دوستانی هستم مثل شما صدای مرا بیجواب نگذاشته اند و به وجود شان افتخار میکنم، البته با تفاهم اینکه معذرت های صحی و مصروفیت های شخصی شان را همیشه باید در نظر گرفت. من به شخصیت شما به حیث دوست گرامی خود ارج میگذارم که با وجود تکلیف چشم که حتی بارها شما را از آوردن فشار برچشم برحذر داشته ام، اما شما به همان شوق و عشقی که به وطن دارید، بازهم متواتر قلم بر می دارید و می نویسید.
با آنکه ما همه از وطن جسماً دور هستیم، اما فکر و ذکر به آنسو است و همین انگیزه است که تاحد فهم و توان خود میخواهیم دل خود را با نوشتن چند سطر تسکین دهیم، ورنه راه علاج و کار عملی فعلاً در دست ما نیست. هدف از همه نوشته های هموطنان عزیز اینست که اگر در قدم کاری کرده نمیتوانیم، اما به گفتۀ استاد پژواک مرحوم:
به پیری گر ز دستم کار سرافشان نمی آید
رهین طبع خویشم، خامه را شمشیر می سازم
کمان گر شد به پیری قامتم، با تکیه برهمت
بجان دشمن میهن، عصار را تیر می سازم
این بیان نغز استاد بزرگوار شامل حال همه کسانی میشود که از خامه شمشیر و از عصا تیر می سازند.


اسم: ع٠توخي   محل سکونت: sweden    تاریخ: 14.02.2014

صلح په يوه ليکنه منځ ته نه راځي ، بلکه په عمل سره چي د جنګ څخه لاس اخستل دي منځ ته راځي چي زما په نظر معتصم اغاجان په اوسني جنګ کي ښکېل نه دی ، هغه طالبان چي په جنګ کي ولاړ دي هغو طالبانو پر ده باندي هم ډزي وکړې زخمي ېې کړ او مجبور سو چي پاکستان پرېږدي او ترکيې او اوس په عربي اماراتو کي ژوند کوي ٠ډېر وخت نه کيږي چي د فريد مژده ټليفوني خبري چي په پاکستان کي ېې د کوم طالب سره کولې او د مژده غوښتنه دا وه
چي بايد دا روښانه سي چي معتصم اغاجان د طالبانو نماينده نه دی ٠
صلح او ارامي د هر افغان غوښتنه ده هرڅوک چي د صلحي په راوستلو کي کومک کولای سي کور ېې ودان او د صلحي دښمنان هم معلوم دي پاکستان او دغه ګناهګاره مولاناګان ېې، اېران او صيغه اي اخوندان ېې، طالبان او د افغانستان په دولت کي مفسدان، غاصبان، ادمخوران، قاچاقبران او لوړ پوړي جا هلان ٠
دا چي معتصم اغاجان څومره طالبان له ځانه سره لري دابه وروسته معلومه سي ، خو زه فکر کوم چي دغه ليکنه به د کرزی د غوښتني په اساس چي خلګو او جهان ته داسي ښکاره کي چي طالبان ېې نور صلحي ته تيار کړی دی ليکل سوې وي په داسي حال کي چي هغه طالب چي په افغانستان ځانمرګي کوی هغه د پاکستان تر امر او قومانده لاندي دي٠


اسم: ع . ا عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 13.02.2014

نظر :
دررابطه با پيشنهاد محترم ملا اغاجان معتصم !
وقتي ما راجع به " ادعاي طالبان " كه هران حاضرند بخاطر تحميل واعمالش خودرا قرباني
نمايند اظهار نظر ميكنيم ، بايد قبل از همه راجع به همين ادعا كه ( پياده ساختن شريعت اسلامي
دركشور ماست ) فكر كنيم .
ايا زندگي انقدر عزيز ، وصلح انقدر شيرين است ، كه به بهاي زنجير واسارت خريداري شود ؟
" پاتريك هانري " حال بايد ببنيم اين فكر ومفكوره از كدام مغز ترشح ميكند ؟ - البته ازمغز يك طالب .
براي من كه خود را يك عضو فعال ومسلمان جامعه انساني درقرن بيست ويك ميدانم طالب كسيست كه ، تمام دارايئ عقلي - روحي اش بدايتاً در يك كتاب ( صحيح بخاري ) خلاصه ميشود وميخواهد مريض قرن ٢١ م را بانخسه قرن ٧ م تداوي نمايد .
يگن   :  "مار گزيده از ريسمان ميترسد "   شما اقاي معتصم راجع به اينكه چطور ميتوانيم
 بيك صلح سراسري وشرافتمندانه دست يابيم واقعاً بسيار عالمانه ودور از تعصب  اظهار نظر
( پيشنهاد ) نموده ايد، بلا يك جمله كه تمام پيشنهاد شمارا زير سوال ؟ ميبرد وان اينكه
شما در قسمت از پيشنهاد عالمانه تان يك مين "سري جاده " رابه بسيار مهارت وظريفانه فرش
نموده ايد وان اينكه ميفرمايئد " ...... ارضي تماميت اوپه هغه كي د يوداسي { ملي اسلامي }
نظام راتلل ... "
ما بايد بفهميم كه مقصد تان ازيك نظام { ملي اسلامي } چيست ؟ ايا اين به اين معني نيست
كه شما ميخواهيد زير عنوان نظام ( ملي اسلامي ) شريعت اسلامي را نا فذ سازيد ؟
وايا اين نظام ( ملي اسلامي ) به اين معني نيست كه شما حاضر نيستيد قانون موجوده
اساسي راقبول نما يئد ؟ 
محترم ملا اغاجان معتصم : " انان كه ازادي را فداي امنيت ميكند، نه شايستگي ازادي را
دارند ونه ليا قت امنيت را  "   - بينيامين فرانكلين .
پايان . عزيزي


اسم: Ahmadulla Sahebzadeh   محل سکونت: Danmark    تاریخ: 13.02.2014

It is painfull to insult our peoples because of their language,believe or etnicitet. We should learn to talk before we discuss our national issues.Respect to human being is our primary obligation


اسم: نجیب الله   محل سکونت: امارات متحده عربی    تاریخ: 13.02.2014

ښاغلی انجییر صاحب فضل هادی فضلیار د لیکنی ( ډاکټر عبد الله زلمی رسول ته تیریږ..)

ما نه غوښتل چی د خلکو په تحلیل خبری وکړم خو ستاسو په لیکنه کی خدای بخښلی اعلیحضرت بابای ملت ته توهین شوی دی او دا د انصاف څخه لری خبره ده چی خپل د شخصی ګټو لپاره د یو معظم او محترم شخصیت توهین وکړو.
دغه موضوع و هڅو لوم ستا د لیکنی په هکله څه څرګندونی وکړم. او که می چاته بد هم ویلی وی دا ټول ستا پخاطر دی د هغوی څخه معذرت غواړم.

ستاسو دغه لنډ لیکنه ټول په دوو محورو باندی څرخیدل، او د عصبیت نه ډک عقده بڼه یی درلودل.

- اشرف غنی سل پر سله د لوبی ګتونکی دی
- ستا تشویش په ارګ کی پر پښتو ویونکو باندی

ستا په لیکنه کی «ښه نو، د ډاکټر عبدالله په ناکامی کی د اشرف بری حتمی دی»
ستا په دی نظر باندی نه غواړم خبری وکړم چی ته اشرف غنی د میدان ګټونکی بولی ستا نظر دی، زه ورته احترام کوم.
اوس چی ته ځان د پښتو ژبی ټیکه دار بولی او دا نه منی چی په ارګ بله ژبه وویل سی، داهم ستا شخصی عقیده ده. مګر په ارګ ماڼی په ازبکی خبری کول او دوستم وحشیان حاکمیدل تاته د منلو وړ دی.
په یو شی باندی دی ډیر سخت انتقاد کوم چی اعلیحضرت بابای ملت ته چی عدالت او د اخلاق نمونه وو توهین کړی دی، اعلیحضرت بابای ملت هغه دروند شخصیت وو چی هر څوک یی باید د نوم د اخیستولو جرأت هم ونکړی.
تا داسی لیکلی دی، «ارګ به لکه د ظاهر شاه او هغه ته ور ته نور تش په نامه پښتنو پاچاهانو په شان وی او هرڅه د پشتنو په زیان وی او لوی بغاوتونه راپارولی شی؟؟؟»
ستا مطلب به هغه شان بغاوت چی نور محمد تره ګی کړی وو، وی؟؟؟
ځکه هغه هم روسانو د تش په نامه « نابغۀ شرق» لقب ورکړی وو او اوس غنی ته لویدیځوالو د تش په نامه « متفکر » لقب ورکړی دی.

اول ته د ځان معرفت وکړه چی ته پښتون یی که نه یی او تش پښتو دی زده کړی ده؟ اعلیحضرت بابای ملت د پشتنو یو لوی او تأریخی شخصیت او پاچا تیر سوی دی او د قوی شجری لرونکی دی، په داسی حال کی چی زموږ په هیواد که جتان هم پښتو وایی او هندوان هم ....
د بابای ملت له برکته تر اوسه موږ درملتون، زیږنتون، وړکټون، تمځای، ژوبڼ، او داسی به زرهاو نوری لوحی وینو، وسلوال پوځ کی ټول اصطلاحات دده له برکته په پښتو ده چی څوک یی بدیل هم وړاندی کولای نشی.
د ده په وخت کی د نارینه وو لپاره « ښاغلی » د ښځو لپاره « میرمن» او انجونو لپاره د «پیغلی» القاب استعالیدل، اوس تا ټول هیر کړی دی... پدی هکله د ډیرو خبرو ضرورت نه وینم... هر څه لکه لمر روښانه دی.
بیا راځم ستا په احساساتی او د واک څخه وتلی مضمون باندی،

انصاف خو به داوی چی ته ۱۱ یوولسو کاندیدانو کی یواځی د دریو نفر نمونه وانخلی او هرڅه پر دغه دریو نفرو باندی تمام نکړی. نور کاندیدان هم خپل حامیان لری که لږ که ډیر او ښه سوچه افغانان هم پکښی سته.
د اشرف پر پشتو ویلو باندی ډیر مغروره یی خو د هغه چاپیره کی ستاپه سترګو کی تیاره خواره سوی او ته یی نسی لیدلای، د اشرف غنی میرمنه عیسوی ده د پښتنو د کلتور او عنعناتو سره په سخت ټکر کی دی، د افغان ټولنی ته د منلو ندی، اشرف غنی یو احساساتی سړی دی او په خبرو یی یواځی دی پوهیږی او بس.
د اشرف غنی زامن حتی په دری ژبه خبر نشی کولای، دا بدی د ارګ د مانی ښکلا وی. زه اشرف غنی سره مشکل نلرم، دا ته وی چی زه دی مجبوره کړم چی دومره د ده په هکله ووایم...
د اشرف غنی لمړی مرستیال هغه وحشی دوستم دی چی د داکتر نجیب حکومت یی ړنګ کړل او جبل سراج شوم مثلث یی را منځته کړه چی تر اوسه یی هم مرداری څوک پاکوالی نشی، او دوستم خپل پدی کار باندی همیشه ویاړی او په هرځای کی په غرور سره یی یادونه هم کوی، دوستم چی د ډاکټر نجیب د سر په خوړول آموخته دی، د غنی سر خو به لکی مرغه پری کړی، څوک به یی په دفاع هم و نه دریږی لکه چی د نجیب په ړنګولو څوک دفاع ونه کړ.
بیرته راځو ستا د عقده یی لیکنی باندی: دوستم هغه پښتون او افغان دښمنه وحشی کرکتر دی چی په زرهاو نازک ځوانان یی قتل عام کړی دی او بیا یی په ډلیز ټوګه د خاورو لاندی کړی دی، په جنګی قوماندانانو کی هیڅ یو د دوستم سره په وحشت او بربریت نه پرتله کیږی. زموږ ماڼی به د ازبکانو څخه ډک وی... د اشرف د عمر توقع هم فکر کوم چی پنځه کاله وی، نو بیا به مو دوستم ولسشمر وی او ستا دا لیکنه هم په دی پورتال پاته وی... انور سادات د دوستم هغه افغان دښمنه کرکتر دی چی ساری یی په ټول افغانستان نه لیدل کیږی او اوس د اشرف غنی سره په څنګ کی په غونډو کی ولاړ وی.
ستا په لیکنه کی « د زلمی رسول واک ته پر رسیدلو سره واک به د شتو واکمنو جنګسالارانو او بهرنی نیواکګرانو سره وی» ، ته یو واری دی سر و ګریوان ته کړه او د ځناورانو مشر [دوستم] د اشرف لمړی مرستیال وګوره... دا دی ستا انصاف شو...

تا ویلی دی چی اشرف غنی مصحلت نه کوی، مصلحت ستاسو په ژبه چی دی؟ یو وحشی او ځناور د رایو د ګټلو په موخه پر ملت باندی حاکمول مصلحت ندی؟ اوس چی ته قدرت ته نه رسیدلی دومره غټ او مرداره مصلحت دی کړی دی چی کله ولسمشر شی د ځان د ساتول لپاره څه نکوی، هغسی هم دونفره نسته چی ستا ننګه وکړی.
د پشتو ژبی د ټیکه دارانو د ماڼی ملکه که امریکنی او عیسوی وی او شهزاده ګان یی ټول په انګریزی خبری وکړی بیاهم مشکل نسته، صرف اعلیحضرت بابای ملت خپل د اصیلی میرمنی سره بد دی.
په بل ځای تا داسی لیکلی دی.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 13.02.2014

توضیح لازمی
در مضمون امروزی ام تحت عنوان « مکثی بر نوشتۀ....) که در پورتال وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده سهواً انتباه نادرست به خوانندگان محترم در مورد کار ترجمۀ چند فصل انتخاب شدۀ کتاب «کای آیدی» بخشیده ام و خواننده از نوشته ام چنین برداشت می نماید که ترجمه ( که سلسلۀ نشر آن دوام دارد) توسط زحمات مساعی و همت چند هموطن که اسمای محترم شان در مقدمه ذکر یافته صورت گرفته و جناب دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم آنرا تنها مدیریت کرده اند. با معذرت خواهی از هموطنان عزیز و جناب داکتر صاحب باید بگویم که حقیقت چنین نیست وآنرا بدلایل ذیل قابل تصحیح میدانم:
۱ – محترم داکتر کاظم برای اولین بار فصل ۶ کتاب کای آیدی را تحت عنوان چرا کمک ها ضایع شد ترجمه نمودند که در پورتال افغان جرمن آنلاین بدست نشر سپرده شد.
۲- با فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری محترم داکتر کاظم از لحاظ حدوث وقایع مرتبط در گذشته که کمتر معلومات پیرامون آن در دست بودابتکار عمل را بدست گرفته ترجمۀ چهارده فصل کتاب کای آیدی را موضوع روز دانسته به ارتباط انتخابات آینده مفید دانستند.
۳- چون عامل وقت مطرح بود و ترجمه نمودن چهارده فصل توسط یک شخص وقت زیاد را در بر می گرفت برای ختم کار در موقع مفید و مناسب همکاری بیشتر احساس می شد. لذا جناب داکتر صاحب کاظم با یک عده دوستان به تماس شده طالب کمک شدند. بعضی بنابر تکالیف صحی و بعضی هم بنابر مصروفیت های معقول شخصی عذر آوردند و تنها ذوات محترمی که نام های شان تذکر یافته به تقاضای محترم داکتر سید عبدالله کاظم لبیک گفتند.
۴- ترجمۀ ۷ فصل را شخص داکتر صاحب عهده دار شدند که اسم شان بحیث مترجم در هر بخش نوشته شده و متباقی ۷ فصل دیگر بین ۴ همکار تقسیم گردید.
۵- مقدمه اولی ومقدمۀ هر بخش و تبصره های ضمنی، همآهنگ ساختن هر بخش ترجمه شده در چوکات تثبیت شدۀ و قابل قبول کمپیوتری، تعدیلات و تصحیحات لازم توسط محترم داکتر کاظم صورت گرفته که ایشان نه تنها مدیریت کرده اند بلکه وظیفۀ مهتمم و مصحح را هم عهده دار بوده اند.
میدانم که نزد دانشمندی چون داکتر سید عبدالله کاظم این توضیحات فروعیات بوده وحائز اهمیت نیست بلکه قناعت و رضایت شان را این ابتکار عالی و این کار مفید و سودمند فراهم می آورد .
بخاطر آرامش خاطر خود ضمن پوزش طلبی از خوانندگان محترم و جناب داکتر صاحب کاظم من اتمام این خدمت بزرگ فرهنگی را خدمت داکتر صاحب و همه ذوات محترمی که در ترجمه سهم گرفته اند و چنین اثر ارزشمند را برای امروز و نسل های آینده بحیث بهترین مآخذ ایجاد نموده اند تبریک می گویم. امیدوارم کوتاهی مرا به دیدۀ اغماض بنگرند.




اسم: ن. عزیزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 13.02.2014

روزی رهگزی از افغانستان عبور میکرد
دید عده ای از مردم در مسجد غذا میخوردند
پرسید مگر مسجد جای نماز نیست؟
گفتند: نماز را در پوهتون کابل میخوانیم
پرسید: مگر پوهتون جای روشنفکران نیست؟
گفتند: روشنفکران در زندان هستند.
پرسید: مگر زندان جای دزدان نیست؟
گفتند: دزدان حکومت میکنند.


اسم: hushang   محل سکونت: kabul    تاریخ: 11.02.2014

عجیب است که پورتال معظم در باره بزرگداشت انقلاب منحوس بهمن خمینی( ۲۲ بهمن) در پایتخت افغانستان که امروز و دیروز بر قرار شده و محافلی ترتیب شده نه تبصره ای دارد و نه حداقل یک مطلبی درین مورد از نشریات دیگر (دعوت یا گران افغانستان) انتخاب کرده یا لینک داده است!

بااحترام.


اسم: عبد الله زرنج   محل سکونت: سندییگو، کلیفورنیا    تاریخ: 10.02.2014

به ارتباط نوشتۀ محترم داکتر صاحب سیماب و شعر پر احساس محترم فاروق فارانی، بلی چه خوب است که یاد و بودی از شهدای هر دور و زمان و قربانیان بیگناه اقوام مختلف نواحی مختلف کابل با اتحاف دعا و فاتحه صورت گیرد.
در بارۀ جنایات بیحد وحشیانۀ جنگ های فرقوی در کابل میخواهم که اگر دانشمندی و صاحب نظری توضیح بدهد که اگر یک حانی و قاتل ده ها هزار نفر توسط جبهۀ مخالف خود سر به نیست می شود آیا باید بحیث یک قهرمان از او یاد و بود صورت گیرد؟ و یا این که بحیث یک جنایتکار جنگی و ناقض علنی حقوق بشر جای خودر در صفحۀ سیاه تاریخ داشته باشد. نباید علایق قومی، زبانی و مذهبی بر قضاوت خدا پرستان واقعی سایه اندازد درین صورت چه تاجک ما چه پشتون و چه هزاره وچه ازبک و چه ترکمن اقوام بی انصاف بوده در محاکم ما هیچکس مجرم نبوده قاتل یک جریان قهرمان جریان طرفدار خود است. و بر قبرش گنبد لاجوردی ساخته شده جنده های سبز بر افراشته گردیده و زیارتگاه جاهلان قرار می گیرد. کجاست مجمع علمای کرام که شهادت این قاتل را ثابت سازند
در حقیقت عدالتی که این حسابات را تصفیه کند در وطن ما نیامد.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ورجینیا    تاریخ: 10.02.2014

آقای داکتر حمید سیماب!

نبشتۀ امروز شمارا تحت عنوان " با سرود تلخ مظلومیت " با علاقمندی مطالعه نمودم. شعرآقای فارانی واقعاَ نمونۀ واضح و زیبای وطندوستی و وحدت ملی وی بوده که میتواند بهترین رهنما و راه و روش زندگی ملت ما باشد.

همان رهبران قومی ایکه خود را با تساند بیگانگان در طول سی و چند سال بالای ملت معصوم افغان با جبر، مکر و و و تحمیل نموده، اگر شمۀ دلسوزی به حال ملت پارچه پارچه شدۀ ما داشته باشند، بایست این چکامه را عمیق تر بخوانند و اگر چیزکی از ارزشهای انسانیت در وجود نامیمون شان باقی مانده باشد در راه وحدت ملت افغان نه در تفرقه آن صرف کنند.

آقای داکتر سیماب ! جناب شما در اخیر مقدمۀ خود می نگارید که: " مظلوم فجایع دو دهۀ گذشته راه انداخته شده".
ندانستم که جناب شما چرا جنایات تحمیل شده بالای مردم مارا به دو دهۀ گذشته محدود گردانیده و از گذشته های خونبار و ننگین آن که با کودتا های هفت ثور و شش جدی آغاز گردیده است بگونه ای اغماض نموده اید؟ با احترام


اسم: یلدا کرزی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.02.2014

! استاد عالیجناب ٬ نویسنده توانا آقای سیستانی سلام
نوشته زیبای شمارا باتبصره نهایت عالی که نظربه خواهش محترم استادهاشمیان درمورد شخصیت برازنده ٬سیاستمداربینظیرودانشمند پرافتخارمرحوم عبدالرحمن پژواک تحریرنموده بودید مطالعه نمودم٬واقعأ وطنپرستی ٬ صداقت٬حرمتگزاری واندیشه بی آلایش شان قابل احترام است . منکه خوشبختانه افتخار ملاقات شانرا در یک پروگرام رسمی که عازم بنکاک بودم به سفارت افغانستان دردهلی نوداشتم اورا یک شخصیت برازنده ٬یک سیاستمدار بادرک وآگاه ٬شاعری با طبع لطیف وفی البدیهه یافتم ٬ گفتارش ظرافت خاص داشت ٬زندگی ساده وبدون تجمل را داشت ٬مهمان نوازبود
رویه آموزگاری داشت ٬عشق ومحبت بوطن درصحبت هایش بوضاحت شنیده میشد وآرزوداشت اخیرعمررادروطن سپری کند.
خاطرات نیک وبی آلایش اش جاوید وزنده است ٬روحش شاد و رضوان برین جایش باد .
بااحترامات مزید یلدا کرزی


اسم: ع . ا . عزيزي   محل سکونت: المان    تاریخ: 06.02.2014

ايا بلاخره وقت ان نرسيده تا دست بكار شويم ؟
ازاينكه " زما په اند " - به فكر من ازادي بزرگترين .....بزرگترين وبازهم بزرگترين نعمت خدا ( ج ) بوده ، لذا به توضيح ان مي پردازم.
بعضي ها در جستجوي ازادي خود اگاه ويا نا خود اگاه ؟ به كلمه " حريت "پناه ميبرند ، تا نشان دهد ، كه حريت بمعني ازادي ( Freiheit ) ابداع واختراع انها بوده وبيش از ١٤٠٠ سال ازاين نعمت بر خوردار ميبا شند ، در حالكه اگر دقيق شويم " حريت " تر كيبي است از " حر " - حورر ؛ كه در قران مجيد ازان ذكر بعمل امده .
اين كلمه صرف دوبار در قران مجيد به مناسبت قصاص در پهلوي " عبد " و " انثي " – اونثا يعني بنده وزن به انهاي اطلاق ميشوند كه دربرابر بنده وزن صاحب اختيار وما لك نفس خويش باشند، درحالكه ايدهء ازادي فطري از عناصر تفكر ژان ژاك روسو وطرح وي براي بنيان گزاري جامعهً هم اهنگ در ساختمان سياسي - اجتماعي - فردي ان است.
ايده اي كه بعداً در اعلاميه حقوق بشر ١٧٨٩ فرانسه منعكس ميگردد . با يد علا وه نمود :
ازادي فردي كه نخست با انقلاب كبير فرانسه رسماً ازنظر سياسي - اجتماعي مطرح و پيريزي ميشود ، دو جنبه دارد :
- ازادي روحي - رواني
- ازادي مادي - بدني درحالكه كلمه " حريت " خصوصاً در جوامع ما با بنده ( از نگاه روحي ) ورعيت ( از نگاه اجتماعي (سروكار دارد، كه در هر دو صورت منافي ازادي (Freiheit ) مدرن است .
بنظر من ازادي يعني مجال داشتن انديشيدن ازاد براي انتخاب ازاد ، به شرطيكه انتخاب من مانع ومزاحم ديگر انديشان نه گردد .
چسپيدن به ازادي مطلق تجاوز به حريم خالق ان است ، وانسان نبايد در فكر عبور از ان شود . وهم ازادي بدون قيد( زمان ) و شرط ( مكان ) با عث بربادي شده مرگ حتمي را در قبال دارد .
ببنيد، اگر ما در فصل زمستان كه ماحول مارا برف پوشانده ، كنري ( پرنده ) خودرا از قفس رها وازاد ميسازيم ، خواهي نخواهي چنين ازادي منجر به مرگ او ميگردد .
پايان - عزيزي


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 06.02.2014

بقرار اعلامیۀ مطبوعاتی ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان منتشرۀ یک محل نا معلوم و پخش یک ویدیو کلپ (عجب است که تلفون او مراقبت تخنیکی نمی شود) طالبان طی یک حملۀ ناگهانی در اواخر ماه دسمبر سال گذشته در ولسوالی علی شنگ ولایت لغمان بالای قوای امریکایی شش سپاهی امریکایی را کشته و یک قلاده سگ تربیت شدۀ مجهز با وسائل اکترونیکی بنام « کلنل» قوای نظامی امریکا را به اسارت گرفته اند. این اولین باری است که یک جانور بی زبان به اسارت طالبان پیرو شریعت محمدی در می آید. طالبان شورای کویته بعد از مشوره با جریان حقانی و حزب اسلامی موضوع محاکمۀ سگ اسیر را به مقامات عالی مدارس پاکستان محول کردند چه هیچ سگ شاهد در محکمه وجود ندارد. همچنان در مورد نحوۀ تحقیق و بکار بستن نوع شکنجه از آی اس آی و محبوسین تازه رها شده از گوانتانامو طالب کمک شدند.
سازمان دیده بان حقوق سگان و نهاد دفاع از حقوق سگ در واشنگتن، پاریس و جینوا مظاهرات را براه انداختند.
دیده شود که با این زندانی چه معامله صورت خواهد گرفت؟.
یکی از هوشیاران طالبان پیشنهاد نمود که برای سگان ایله گرد علاقات مختلف صوبۀ سرحد مکتبی تأسیس و این سگ بحیث معلم استخدام گردد.
واقعاً هیچ موجودی از آفت جنگ انسانها در امان نیست حتی سگ دور از خانه زن و فرزندش. در حالی حالا سگ ها کمتر می جنگند


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 05.02.2014


به علاوۀ ده اشتباه ایالات متحده به رهبری ریاست جمهوری جارج بوش در افغانستان عزیز ما صورت گرفته، که ستیفن ام. والت شمرده، اشتباۀ یازدهم در طرح قانون اساسی است که چرا دو معاون برای رهیس (رئیس) جمهور در وطن ما پیشبینی شده است.

آیا تخم نفاق اقوام در مملکت ما زرع، و نادیده گرفتنن شایسته سالاری به اراده سوء صورت گرفته بود؟؟؟
یا با قضاوت خوشبینانه اگر گفته شود اشتباه در عحله در آن زمان بوده؟

با عرض احترام به سایت افغان حرمن آنلاین


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: امارات متحدۀ عربی    تاریخ: 05.02.2014

با تائید از نوشتۀ آقای "نوری صاحب" تحت عنوان " عدم اطاعت یا اغتشاش؟" که به نقد از نوشته آقای مبارز نوشته شده بود، میخواهم اظافه کنم که به راستی هم تقریباً همۀ مصائب را که افغانان در طول بیشتر از سی سال گذشته متحمل شده اند از سبب همین عمل شوم یعنی " عدم اطاعت" بوده است. من فکر نمیکنم که در عقب این مقالۀ کدام دست داخلی ویا خارجی ویا کدام هدف غرض آلود سیاسی وجود داشته باشد. در مجموع تقریباً تمام افغانها همین گله را از آقای کرزی دارند که چرا درین مرحلۀ حساس همچو یک موقف میگیرد که در آن احتمال برگشتن افغانستان دوباره به دهۀ 90 وجوددارد، هرکدام ما به نحوی از آقای کرزی انتقاد کرده ایم، آقای مبارز هم به نحوی آقای کرزی را ازین موقفش انتقاد کرده است و فکر نکنم که در آن کدام هدف شومی نهفته باشد. سخنان شاغلی " نوری" صد فیصد حقایق را انعکاس میدهد، [عدم اطاعت] مسبب اصلی تمامی بد بختی های ما در 40 سال گذشته بوده است.
این را همۀ ما میدانیم که عدم اطاعت از دولت ازدست مردم عام برنمیاید، اگر قرار شود همچو نهضتی بوجود بیاید، باز همان جنایتکاران و مفسدین نیرومند که اکنون هم در چوکات دولتی با بی اطاعتی حضور دارند رهبری را بدست خواهند گرفت، و باز هم من، آقای مبارز و ملیون های تن دیگر از کتگوری ما، قیمتش را خواهند پرداخت. بی اطاعتی هم اکنون در دولت به حد اعظمی و گسترده وجود دارد، همۀ ناکامی های این اداره هم از سبب بی اطاعتی و حضور زورمندان قانون شکن در اداره است، صرف در انتظاربه نهضت تبدیل کردن این بی اطاعتی را میکشند تا کشور را باز به دهۀ 90 برگردانند. طرز انتقاد آقای " مبارزی" از موقف آقای کرزی میتواند به شکل یک جرقۀ آتش در هیزم تلقی شود. آقای مبارز شخصیت قابل احترام بوده و هرگز طرفدار افروخته شدن آتش جنگ نیست وصرف نظرش را به یک شکل خطرناک ابراز نموده تا باشد بیشتر خبرساز شود. ولی دشمنان ازین نوشته سؤ استفاده نموده و آن را به نفع استفاده جویان بکار میبرند که منافع شان رادر هرج ومرج می بینند..
آقای مبارز در کتابش " از سقوط سلطنت تا..." هم نتوانسته است حقایق را شجاعانه به تصویر بکشد، کسانی را که از صحنه دور شده اند ملامت ساخته و کسانی را که تا اکنون هم در صحنه حاکم اند به شکل محافظه کارانه برائت داده است. که باید یک نویسنده با مسوولیت مقدس که به دوش دارد بهتر است یا ننویسد یا اگر مینویسد حقیقت را بنویسد. چون همین نوشته اوست که در آینده منبع قضاوت برای نسل های جدید میشود

با احترام


اسم: نجیب الله بارکـــــــــزی    محل سکونت: امارات متحدۀ عربی    تاریخ: 05.02.2014

ګران ورور عبدالکریم رحیم، مننه چی مو زما دغه لیکنه ستاسود پام وړ ګرځیدلی ده او تائید کړی مو ده .

مننه

نحیب بارکزی


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 05.02.2014

ښاغلي نجیب الله بارکزی صاحب سلامونه ومني
شما در مورد عضویت افغانستان در سازمان تجارتی جهاني تحت عنوان،
عضویت در سازمان تجارت جهانی در شرایط فعلی به ضرر ماست نوشته اید.
باید ګفت عضویت افغانستان در سازمان تجارتی جهانی به نفع افغانستان است به دلیل ذیل
اګر شما در مورد تعرفه ګمرګی افغانستان اشنایی دارید باید ګفت که اقلام صادراتی افغانستان از سالهای متمادی بدین طرف محصولات ناچیز در کود های تغرفه ګمرکی وضع شده، و حتی میوه تازه از جمله انګور از محصول معاف بوده، اګر تاجر افغانی به کشورهای پیشرفته جهان وصل شود به نفع افغانستان بازار یابی صورت ګرفته از جمله صادرات میوه خشک، قالین، ګیاهای طعبي و غیره اقلام صادراتی که از شهرت جهانی برخوردار بوده به قمیت مناسب بفروش خواهد رسید، در عوض تاجر افغانی تخنیک جدید را به افغانستان وارد خواهد کرد، که در صنعت افغانستان رول عمده را بازی می کند، اینکه شما افغانستان را یک کشور ورداتی قلمداد نموده اید، درست فرموده اید و این عضویت زمینه انرا مساعد خواهد ساخت که تاجر افغانی تشویق شود تا در داخل افغانستان سرمایه ګذاری نماید، بدین ملحوظ ګفته می توانم که افغانستان دارای مواد خام نیز است که به رشد اقتصادی کمک می کند. قابل یاداوری می دانم اینکه در داخل افغانستان نیم میلون نفر به جز از قالین در تولید ګلیم افغانی مشغول کار اند، تار و مواد اصل که در بافت قالین کار ګرفته می شود نسبت به فرش های ورداتی ایرانی ګران تر اند روی این علت مردم به چیز ارزان روی می اورد و ایران در این رقابت نیم میلون کارګر افغانی را ورشکت کرده اند، و این عمل از سوی ایران به طور قصدی انجام می پذیرد. چه بهتر اګر همچو تولیدات ما به بازارهای جهانی راه پیدا کند.


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 04.02.2014

د ښاغلی نجیب الله بارکزی نه ډیر تشکر چی د نړیوال تجارتی سازمان په باره کی پلټنه کړی او هغه یی د افغانستان په تاوان بللی ده جی واقعیت هم همداسی دی او افغانستان باید ځان دداسی سازمانونو څخه لیری وساتی. د اقتصادی ودی له پاره افغانستان یو کلک حمایوی سیستم ته ضرورت لری. د بارکزی صاحب د وینا په تائید دا لاندی لیکنه چی د لندن په ګارډین ورځپاڼه کی په ۲۰۰۵ کال کی خپره شوی وه د دې بلاګ لوستونکو ته وړاندی کوم او معذرت غواړم چی د وخت د نه شتون له امله یی په پښتو نه شم ترجمه کولای خو اقلا هغه وطنوال می چې په انګریزی پوهیږی هغوی به تری ګټه واخلی:

Two countries, one booming, one struggling: which one followed the free-trade route?
A look at Vietnam and Mexico exposes the myth of market liberalisation
• Share21


• inShare0
• Email
• Larry Elliott, economics editor
• The Guardian, Monday 12 December 2005 00.04 GMT
Expect much gnashing of teeth in Hong Kong this week. The chances of securing a comprehensive trade deal are non-existent, with the talks now really about damage limitation and the apportionment of blame.
The development charities will say that the selfish behaviour of the developed world has condemned poor nations to further penury. Washington and Brussels will say the negotiations have been stymied by the obduracy of India and Brazil. Economists will have a field day explaining how the world is turning its back on millions of dollars' worth of extra growth, and that the poor countries will be the ones who will really suffer if the global economy lapses back into a new dark age of protectionism.
That's certainly the accepted view. An alternative argument is that the trade talks are pretty much irrelevant to development and that in as much as they do matter, developing countries may be buying a pup.
The Harvard economist Dani Rodrik is one trade sceptic. Take Mexico and Vietnam, he says. One has a long border with the richest country in the world and has had a free-trade agreement with its neighbour across the Rio Grande. It receives oodles of inward investment and sends its workers across the border in droves. It is fully plugged in to the global economy. The other was the subject of a US trade embargo until 1994 and suffered from trade restrictions for years after that. Unlike Mexico, Vietnam is not even a member of the WTO.
So which of the two has the better recent economic record? The question should be a no-brainer if all the free-trade theories are right - Mexico should be streets ahead of Vietnam. In fact, the opposite is true. Since Mexico signed the Nafta (North American Free Trade Agreement) deal with the US and Canada in 1992, its annual per capita growth rate has barely been above 1%. Vietnam has grown by around 5% a year for the past two decades. Poverty in Vietnam has come down dramatically: real wages in Mexico have fallen.
Rodrik doesn't buy the argument that the key to rapid development for poor countries is their willingness to liberalise trade. Nor, for that matter, does he think boosting aid makes much difference either. Looking around the world, he looks in vain for the success stories of three decades of neo-liberal orthodoxy: nations that have really made it after taking the advice - willingly or not - of the IMF and the World Bank.
Rather, the countries that have achieved rapid economic take-off in the past 50 years have done so as a result of policies tailored to their own domestic needs. Vietnam shows that what you do at home is far more important than access to foreign markets. There is little evidence that trade barriers are an impediment to growth for those countries following the right domestic policies.
Those policies have often been the diametric opposite of the orthodoxy. South Korea and Taiwan focused their economies on exports, but combined that outward orientation with high levels of tariffs and other forms of protection, state ownership, domestic-content requirements for industry, directed credit and limits to capital flows.
Rodrik says: "Since the late 1970s, China also followed a highly unorthodox two-track strategy, violating practically every rule in the guidebook. Conversely, countries that adhered more strictly to the orthodox structural reform agenda - most notably Latin America - have fared less well. Since the mid-1980s, virtually all Latin American countries opened up their economies, privatised their public enterprises, allowed unrestricted access for foreign capital and deregulated their economies. Yet they have grown at a fraction of the pace of the heterodox reformers, while also being buffeted more strongly by macroeconomic instability."
This is an argument taken up by Ha Joon Chang in a recent paper for the South Centre, the developing countries' intergovernmental forum. Chang argues that "there is a respectable historical case for tariff protection for industries that are not yet profitable, especially in developing countries. By contrast, free trade works well only in the fantasy theoretical world of perfect competition."
Going right back to the mid-18th century, Chang says Pitt the Elder's view was that the American colonists were not to be allowed to manufacture so much as a horseshoe nail. Adam Smith agreed. It would be better all round if the Americans concentrated on agricultural goods and left manufacturing to Britain.
Alexander Hamilton, the first US Treasury secretary, dissented from this view. In a package presented to Congress in 1791, he proposed measures to protect America's infant industries. America went with Hamilton rather than Smith. For the next century and a half, the US economy grew behind high tariff walls, with an industrial tariff that tended to be above 40% and rarely slipped below 25%. This level of support is far higher than the US is prepared to tolerate in the trade negotiations now under way.
The lesson is clear, Chang says. South Korea would still be exporting wigs made from human hair if it had liberalised its trade in line with current thinking. Those countries that did liberalise prematurely under international pressure - Senegal, for example - saw their manufacturing firms wiped out by foreign competition.
Infant industry
He draws the comparison with bringing up children. "In the same way that we protect our children until they grow up and are able to compete with adults in the labour market, developing country governments need to protect their newly emerging industries until they go through a period of learning and become able to compete with the producers from more advanced countries."
As with children, infant industry protection can go wrong. But, says Chang, "just as failures in the world of parental protection are hardly an argument against parenting itself, so cases of failures of infant industry protection do not constitute an argument against infant industry protection per se - especially when history shows that with startlingly few exceptions, successful countries in the past and in the present have used infant industry protection".
The chances of success are increased if the choice of target infant industries is realistic, protection is combined with an export strategy, the state imposes discipline on the firms receiving protection and the government is competent.
Another counter-argument is that while a modicum of protection may be necessary, most developing countries now have tariff rates much higher than those used by today's developed countries in the past. Chang says this ignores one vital point: the productivity gap between rich and poor countries today is far higher than it was in the past, so it is perfectly logical for tariffs to be higher.
For example, Britain and the Netherlands were perhaps up to four times as rich as Japan or Finland in the 19th century; today, Switzerland or the US is 50 or 60 times as rich as Ethiopia or Tanzania. Yet in Hong Kong the pressure will be on the bigger developing countries to make the big concessions on industrial tariffs, cutting them to levels below those that existed in most rich countries until the early 1970s.
History suggest that accepting the demands of Washington and Brussels would be unwise, to say the least.


اسم: آشا ابوی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 03.02.2014

قدرمنو او درنو دادب مینه والو دوستانو زما نیکې هیلبې ومنئ,
محترم سیستا نی صا حب, محترم کبیر صاحب, محترم فارانی صاحب, محترم صافی صاحب, محترم افریدی صا حب, محترم ځاځی صاحب وهمه فرهنګیان و ادب دوستان که توسط ایمل برنامه بنده عاجز را تعریف وتمجید نمو ده اید یک دنیا ممنون شما فرهنګ دوستان ام.
ګرانودوستانو یوه نړی مننه
په دیره مینه
آشاابوی



اسم: آشا ابوی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 03.02.2014

خواهر عزیز محترمه یلدا جان کرزی سلام,
از لطف و مرحمت شما یک جهان ممنون و متشکر ام. از اینکه برنامۀ بنده حقیر مورد توجه شما قرار گرفته است بسیار زیاد خرسندم. تشویق شما عزیزان فرهنگ دوست و هنر پرور مرا وادر میسا زد که در تهیه پرگرام های بعدی توجه خاصی به خرج داده و به پروگرام های ادبی ام ادامه دهم.
په دیره مینه
آشا ابوی


اسم: یلدا کرزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 03.02.2014

خواهر عزیز آشا جان ابوی سلام!

آواز رسا٬ زیبا وقشنگ شما الهام دهنده قلب های شکسته ومحزون مسافران ومهاجران دورازمیهن است .

لهجه مقبول ٬ادای کلمات گرم وپرجوشت شنونده را بخود جذب میکند . با شنیدن آواز گیرا ودلکشت خودم را درحلقه ای دوستان در ده وقریه وشهرم احساس کردم ٬برایت این مؤفقیت را تبریک میگویم ٬همیشه حنجره طلایی داشته باشید ومؤفقیت های مزید شما را خواهانم .را خواهانم .
بااحترام یلدا کرزی


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.02.2014

محترم جناب عبدالکریم رحیمی پرسیده اند که منافع ملی کشور چیست؟
این سؤال مرا بیاد مریضی انداخت که از مدتها به امراض گوناگون از قبیل زخم معده، تکلیف گرده، فشار خون بلند، شکر و روماتیزم شدید مصاب بود. چند شب قبل برایش خونریزی بسیار شدید معده پیدا شد. فامیل او را فوری به شفاخانه بردند و تشخیص شد که اگر به مریض فوری خون تزریق نشود و همزمان اقدام فوری در قسمت توقف خونریزی صورت نگیرد، شاید به زودی فشار سقوط کند و قلب از کار بیفتد. وقتی داکتر سوابق او را دید ، گفت : «اول مریض را باید از مرگ نجات داد و بعد میتوان به تداوی دیگر درد هایش پرداخت». دراینجا «منافع علیا» در سرنوشت این مریض رااز همه مقدمتر در «نجات او از مرگ» باید دانست.
دوست عزیز! بطور بسیار ساده و عام فهم منافع علیای افغانستان را دراین مرحلۀ حساس (مثل همان مریض) میتوان فقط در نجات کشور از بحران خلاصه کرد، بحرانیکه اگر با درایت برای رفع آن توجه نگردد، خطر جدی حیات کشور را تهدید خواهد کرد.
در مورداینکه گفته میشود که موجودیت قوای خارجی به تعداد بسیار زیاد در این مدت بیش از ده سال در مورد حفظ امنیت و ثبات چه کرد که از این به بعد با قوای کم بتواند چنین کاری را پیش ببرد، باید گفت که یکی از علل مهم این ناکامی فقدان یک همکار بادرایت در داخل کشور بود، بخصوص کسانیکه در راس دولت قرار داشتند و نتوانستند از این فضای مساعد به نحوی لازم استفاده نمایند.
اکنون موقعی رسیده است که هرگاه حمایت خارجی نباشد، بدون شک آنچه دست آورد ناچیزی که در این مدت بدست آمده و آن حفظ نظام است، به سرعت ازدست خواهد رفت و نظام به خطر سقوط مواجه خواهد شد که دیگر اعاده مجدد آم دشوار و حتی ناممکن خواهد بود، زیرا انارشی مزمن و جنگ دوامدار جای آنرا خواهد گرفت که درنتیجۀ به اصطلاح «هم سله خواهد رفت و هم کله».
یقیین باید داشت که با تمرکز رقبای منطقوی و دست داشتن بخصوص دو کشور همسایه، آنوقت برای نجات کشور نمیتوان راهی را پیدا کرد که به آیندۀ آن امیدوار بود.
منافع ملی افغانستان فعلاً در همین موضوع متمرکز میباشد یعنی نجات وطن از بحران سقوط که به مصابۀ جلوگیری از خونریزی آن مریض خواهد بود. برای تداوی باقی امراض که بعضی ها آنرا جز منافع طویل المدت کشور می شمارند، میتوان بعدتر اقدام کرد. درلست منافع ملی میتوان بسیار نکات مهم را درج کرد که از نظر شدت ضرورت فعلاً دارای رجحان کمترخواهد بود.امید این مثال کوچک قناعت شما را فراهم کرده باشد.بااحترام


اسم: نجیب بارکزی   محل سکونت: عربی متحده امارات    تاریخ: 02.02.2014

سیستانی صاحب د نوی عصر یو وتلی تاریخپوه او لیکونکی دی، د ده تر اوسه په سل هاوو معتبر څیرنیز کتابونه او رسالی چاپی شوی دی چی هیڅ څوک ځینی سترګی نسی پټولای. د ده کارونه به زموږ او راتلونکی نسل لپاره تر ټولو غټه منبع وی. دا هم سمه خبره نده چی ووایو چی په ټول افغانستان صرف یو نفر هیواد ملی ګټی پیژنی او نور ټول صحرایان دی او په هیڅ هم نه پوهیږی.

مننه


اسم: عبدالکریم رحیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 01.02.2014

ښاغلی سیستانی صاحب،
کرزی هم وایی ملی منافع، سپنتا هم د ملی ګټو خبری کوی او دا ما غوندی بی القابو خلک هم د ملی منافعو نوم اخلی. لطفا ددی د پاره چی ما غوندی عوام د ملی ګټو یا ملی منافعو په معنی پوه شی راته یی تعریف کړه. زه وایم د سولی د تامین او د افغانستان د ارضی تمامیت د تضمین نه پرته د افغان -امریکا دوه اړخیز قرارداد د افغان ملی ګټو ضد دی او ته وایی ددی باوجود هم د امنیتی قرار نه امضا کول د ملی منافعو په خلاف دی. نو ملی منافع ستا له نظره څه دی؟ په ډیر احترام


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 31.01.2014

نواسه ام بلایی سر کمپیوترم آورد که مرا از حوادث، اخبار، مضامین، نظریات ، قصه ها ، غصه ها و داستان ها دور نگهاشته بود، در عسکری آنرا میگفتند حبس ریاضت، دنیای حیرت آور تکنولوجی ، با قبول مصرفکی به اصطلاح درد آنلاین دوا شد واین درب فیض و کرم برویم دوباره بگشوده شد، عجائب اعتیادی .
نوشتۀ واقعیت های استخوان سوز هموطن عزیزم راضیه میلاد سیماب نظرم را بخود جلب کرد و مرا به دنیای تفکرات غم انگیز غرق نمود واز ریختن اشک خوداری نتوانستم. که چگونه درین نثر زیبا و سلیس و پر معنی درد ها و غصه های مشترک ملیون ها افغان بیان شده، این داستان چور، چپاول و غارت دارایی های مادی یک ملت نیست، بلکه این حماسۀ درد ناک ملتی است که ثروت های معنوی شان به یغما برده شده و احساسات پاک، غرور و عظمت شان ظالمانه مورد معامله قرار گرفته، درخت زندگی اش در حین باروری و حاصل دهی با شاخه های سوخته و خشکیده در زمین هایی غرس شده که در آن نه امید گلیست، نه شگوفه ای نه جوانه ای ، نه برگ و نه حاصلی و نه نوای عندلیبی بر شاخه اش.
ملتی که سر گردان آب و دانه ، تجمل و رفاه عاریتی نبود به آنچه داشت مشکور و ممنون قانع و مسرور بود. ودر نهستان میهنش مستانه و با شور شعف می سرود.
نابکاران درنده خو به پیروی از دستور خرس های وحشی بنام انقلاب این دیار را تار و مار کردند، روح ملتش را کشتند و زخم هایی بر پیکرۀ این جامعه زدند که التیام نا پذیر و چون ناسوری با همه درد و سوزش تا ابد باقی خواهد بود، شالودۀ زندگانی مردم توسط همان دسایس خائنانه از هم پاشید و هیچ تدبیری آنرا تا حال پیوند بخشیده نتوانست.
خواهر عزیزم!
این تنها نالۀ تو، فریاد تو ضجۀ تو و سوز و گداز تو نی بلکه قصۀ جانسوز همه هموطنان خانه گم کرده ای تو است که نه بخشیدن این گنهکاران ساده است و نه فراموش کردن این فجایع ممکن.
بنازم قلمت و درود به احساس پاک و بیان راستین ات .
برادر و هموطن ات
عارف عباسی


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 31.01.2014

بالاخره آنچه باید گفته میشد محترم آقای اسپنتا نظر به نشر رسانه ها دیروز 30 اپریل 2014 میلادی گفت!

راستی اصلا" طالبان یا به اصطلاح بعضی اوقات آقای کرزی، "برادران ناراضی او" معنی ندارند.

اگر اضلاع متحده امریکا واقعا" میخواهد تروریزم را در منطقه از بین بردارد، حتما" بایست بالای پاکستان یا این دولت نسبتا" نو پیدای انگلیسی فشار زیاد وفوری بیاورد تا سرحدش را بطرف افغانستان بروی تروریستان ببندد. اگر اختیار دولتی بالای سرحدات خود پاکستان دارد.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا، امریکا    تاریخ: 31.01.2014

خواهر عزیز، راضیه میلاد سیماب!
کمتر نبشتۀ با این توان معرفی کردن ماتمسرای ما، افغانستان ما خوانده ام.
گفته میتوانم نوشتۀ شما واقعیت هارا چنان عریان بیان نموده که تنها بهره برداران از وضع کنونی حاکم در وطن ما از درک و فهم آن عاجزند، لیک کتلۀ بزرگ و اکثریت صامت افغان همه را در تاروپود وجود خود عمیقاَ احساس میکنند.
من احساس شمارا خوب درک کرده میتوانم، زیرا فرزندان دون همت بنام افغان ما عمر شما و امثال شمارا ربوده اند و برای شما جز خاطرۀ ازآن حویلی، بهشت کوچک در جهار دیوار شما، دیگر یادی ازآن افغانستان زیبا باقی نمانده است.
نگون بخت ماها، موسپیدان آن وطن عزیزم استیم که جوانی و طراوت زندگی خودرا در آن خاک بین مردم نیک سیرت گذشتانده ایم. امروز یاد آن بهشت ربوده شدۀ ما و روزهای که از عمر خودرا درآنجا سپری کرده ایم دردناکتر است. من آن دوکان گلی زیر کوتل شبر در زمستان سرد و سرک های پر از برف دوکان فاروق پهلوی بخاری ابدان دار که تفت آن بوی مطبوعی در محیط خود پخش میکرد و روی قروتی پیاز بریان به رنگ گلابی چند نفر از سواری والای سرویس باهم برادروار یکجا میخوردیم تا زنده هستم آن زبائی و برادری را فراموش نخواهم کرد.
روزی به داکتر معالجم در المان صحبت از کذشته ها میکردم و در ختم معاینه در تشخیص خود گفت: روزگاریکه شما سپری کرده اید، اگر من میبودم امروز در دارالمجانین میبودم. وی طبیب حاذقی بود و میدانست که دست همسر و سه طفل را گرفته به کشور بیگانه زندگی جدیدی را با سن پیشرفته سر از نو گرفته چی معنی در بنیاد خود دارد.
خواهر عزیز برکت به فهم و دانش و قلم تان به پناه خداوند بزرگ باشید.


اسم: نجیب الله بارکزی   محل سکونت: امارات متحدۀ عربی    تاریخ: 30.01.2014

از نویسندۀ عالیقدر " راضیه میلاد سیماب" در رابطه به نوشتۀ زیبایش (سمندران بین آتش)، باید بگویم که "سخنی که از دل برخیزد بر دل نشیند". من واقعاً ازین نوشته تان متأثر شدم و اشک از چشمانم جاری شد. تشکر از حس افغانستان دوستی تان.
خواستم بطور تأکید یک بخش آن را دوباره درینجا پوست نمائم.

"امروز در یک ملک دیگر فرسخ ها دور از وطن استم. همه چیز مهیا است ... نان لباس و خانه ... اما هر روز فکرم در همان وطن است. همان کابل است که هیچ فراموش نمیشود و همان وطن است که زیبایی ها و زرق و برق این ملک ها با دشت های خشک و سبزه زار سوخته از آتش جنگش برابر نمی شود.... و همان کوه های سربه فلک کشیده اش است که همچنان در سبزه زار خیالم قد برافراشته و فراموش نمیشود .....
ما نسل سوخته ایم و کودکان زود به پیری رسیده ایم. آنهایی را که بنام سیاست و به خاطر قدرت کودکی و جوانی ام را ازم گرفتند ... نمی بخشم ....آنهایی را که باعث شدند اولادم در مکتب بگوید اصلاً از افغانستان است ولی هنوز هوای دم کرده از دود جنگ وطن را استشمام نکرده و هنوز پیشانی اش سجده آن خاک را احساس نکرده نمی بخشم.....آنهایی را که با سیاست های کور و خام و نا پخته و خودخواهانه شان باعث شدند اولادم به تعریفی که من از وطن و مردمم برایش کرده ام شک کند... نمی بخشم ...."

تشکر


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا-امریکا    تاریخ: 29.01.2014

محنرم نبیل عزیزی سلام!
جناب شما زندگینامۀ یازده نامزد ریاست جمهوری را که در انتخابات سال 1393 افغانستان کاندید استند در پورتال افغان جرمن آنلاین پخش نموده اید.
باجازۀ شما میخواهم تذکر بدهم که در مورد بیوگرافی آقای محمد نادر نعیم یک اشتباه موجود است که اصلاح آن اهمیت دارد.
آقای محمد نادر نعیم از طرف مادر نواسۀ اعلیحضرت محمدظاهر شاه، پادشاه سابق افغانستان بوده نه از شهید سردار محمدداود، رئیس جمهور سابق افغانستان. با احترام مایار


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 29.01.2014

در ارتباط با نوشتۀ " حق خود از دهن شر می باید گرفت..." این کلیپ را تماشا کنید!!

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 28.01.2014

اگر عنوان نوشتۀ محترم آقای حمید انوری چنین اصلاح می شد که « حق خود از دهن شیر باید گرفت نه دهن سگ » اضافه نمودن کلمۀ « دهن» قبل از اسم سگ معنی را روشنتر می ساخت. گرچه عنوان اولی نشر شده مطلب دیگری بود ولی این تغییر موزونتر است.


اسم: ن.عزیزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 27.01.2014

عباسی صاحب گرامی
تشکر از لطف شما. بدبختانه ما افغانها یک اندازه از خودکش بیگانه پرست هستیم.


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: ویرجینیا-امریکا    تاریخ: 25.01.2014

رهیاب عزیزم. سلام و وقت خوش برایت میخواهم !
ازخواندن نوشتۀ طنز جر وبحث نصف شبت کیف کردم. امید است که درد کمرت رفع شده باشد و سرحال باشی. هر بار که نوشته هایت را مطالعه میکنم گوارائی خواندن آن نزدم بلندتر میشود. خودت را خداوند قدرتی نصیب نموده که بالای معضله های بغرنج و غامض افغانستان با درایت و کفایت و تحلیل سالم بحث کنی بدون اینکه رگ های پبشانی را برنگ آبی به روی خواننده بکشی. هر جا که هستی خدا همرایت .


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 25.01.2014

دانشمند محترم ف. هیرمند صاحب!

سپاس گذارم که مرا متوجه برداشت نادرستم ساختید. بلی نوشتۀ شما طالب سند قانونی برای گرفتن مشوره از رئیس جمهور توسط کمیسیون مستقل انتخابات بود که طبعاً چنین مصوبۀ قانونی وجود ندارد. شما گرفتن مشوره را در این موضوع در نوشتۀ تان رد نکرده بلکه قانونیت آن را زیر سؤوال برده اید.
درسی بود که آموختم که قبل از تبصره باید نوشته را بدقت خواند.
امتنان قلبی ام را قبلاً خدمت دانشمند محترم داکتر سید عبدالله کاظم بخاطر دنبال نمودن این بحث تقدیم نموده بودم و از جناب شما یک بار دیگر تشکر می نمایم. سؤوالات تخصصی باید به اهل فن راجع شود.


اسم: ف،هیرمند   محل سکونت: فرانسه پاریس    تاریخ: 25.01.2014

دوست گرامی جناب دوست محمد عزیز!
ازاینکه محبت کرده و این جانب را تصحیح فرمودید،دنیای امتنان و سپاس،من تخصص زبان شناسی ندارم ولی این را برای رفع تقصیرم نه نوشته ام، در هر حالتی نباید نادرست نوشت، گاهی فکر میکردم که شاید«الا» به مقایسۀ «ورنه» از نظر افادۀ مطلب نرمتر وملائمتر خواهد بود، من در استعمال«ورنه» کمی انتقال معنی اخطار و تهدید را حس میکنم، در حالیکه این معنی را در «الا» یا حس نمیکنم یا کمتر وضعیف تر حس میکنم، بهر حال من از شما آموختم و در تحریر «الا» طبق تصحیحی که به عمل آوردید خواهم نوشت، سربلند وکامگار باشید. حرمت وادب


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 25.01.2014

سلام به خوانندگان ارجمند! من با وجودی که به زبان عربی عشق وافر دارم و می دانم که زبان های کشور های اسلامی مثل فارسی ، پشتو ، اردو ، ترکی ، کردی و... مفردات زیاداین زبان غنی را در خود جای داده است؛ اما در مواردی که آوردن کلمات عربی مشکلی را پیش آورد یا استعمال دقیق آن را ندانم، از به کارگیری آن کلمات اجتناب می ورزم. دو کلمه و یا دقیقتر حرف های «الی» و « الا» از همین قبیل اند . از کابل الی بدخشان. یعنی از کابل تا بدخشان . «الا » مگر و یا ورنه معنا می دهد. مثل: برای اثبات یک واقعهء حقوقی به حدس ،گمان..... متوسل شد و الا( ورنه) تمام حقایق مندرج در یک تحقیق حقوقی زیر سوال خواهد رفت. با عرض سلام دوباره.


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: فرانسه پاریس    تاریخ: 25.01.2014

جناب عالیقدر عباسی صاحب!
من ممنون این همه ذره نوازی شما هستم، اگر به خاطر هموار کردن خوان این بحث، شخصیتی قابل تحسین باشد آن شخصیت جناب دانشمند، داکتر صاحب سید عبدالله کاظم هستند که با فراهم سازی این دیالوگ قلم فرصتی را فراهم ساختند، تا حرف های گفته شود. به همین مناسبت جای سپاس عمیق از ایشان را دارد.
و اما در مورد مکث اخیر شما: اگر تحریر بنده را نیک مطالعه کرده باشند من نوشته ام که تقاضای کدام مشوره کمسیون انتخابات از رئیس جمهور در قانون پیش بینی نشده است و لذا اگر چنین تقاضای صورت گرفته باشد، قانونیت ندارد زیرا به مستقل بودن کمسیون جداً لطمه وارد میکند، باز هم اگر ادعای وجود داشته باشد که عملاً این تقاضای دریافت مشوره به عمل آمده است باید تمسک قوی یعنی سندی باید در اختیار داشت که چنین ادعای را به کرسی نشاند در همه موارد مخصوصاً در همچو امر حساس نمیتوان برای اثبات یک واقعۀ حقوقی به حدس، گمان، تخمین، واستنباط متوسل شد و الی تمام حقایق مندرج در یک تحقیق حقوقی زیر سوال خواهد رفت ومن در پابندی رعایت اصول مسلکم ناگزیری دارم. قربان زحمات شما، زنده باشید.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.01.2014

دانشمند گرانقدر ف.هیرمند صاحب!

از سهمگیری شما در بحث « خلای قانونی» کمال امتنان دارم. طوری که در نوشته ام تذکر دادم من از ابتدا اختلاف نظر با نظریات محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم نداشتم ولی بنابر اهمیت و دلچسپ بودن بحث از هموطنان مخصوصاً از جناب شما دعوت نمودم که پهلو های تخنیکی و قانونی تصمیم کمیسیون مستقل انتخابات را بر مبنای قاعدۀ وسیعتر مطابق اوضاع و احوال کنونی بر رسی نماییم.
توضیحات شما را بسیار ارزنده، آموزنده و مفید یافتم. اما دریک مورد شما طالب سند شده اید که ارائه کنندۀ مشورۀ کمیسیون انتخابات با رئیس جمهور باشد. این یک خواست بسیار مشکل است چنین مشوره ها معمولاً در پس پرده های ضخیم صورت گرفته و در مطبوعات نشر نمی شود. نتیجۀ حاصله و تقلیل سی فیصد ذهن کنجکاو تحلیل گر را متوجه می گرداند که این فیصدی کدام اشخاص را شامل جدول نهایی گردانیده و این خود دلیل محکم برای مشورۀ رئیس جمهور در زمینه بوده می تواند. شاید این حقیقت نداشته باشد اما سوابق و بکار بستن مکرر حقه و تزویر و حیله طوری که شما در مقدمه فرموده اید انسان را بی مهابا مظنون ساخته ودر پی کاسۀ زیر نیم کاسه می برآید.
از جناب شما کمال امتنان دارم که دعوت مرا پذیرفته نظریات سودمند تانرابا ما در میان گذاشتید . این نوع تبادل نظریات برای همه جالب و آموزنده است.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 22.01.2014

عزیزی صاحب محترم!

خداوند به شما خیر و برکت عنایت فرماید که ترکیبات چندین اصطلاح وارداتی را که حتی بین دانایان مارائج گردیده از لحاظ صرف و نحو به تحلیل گرفته و بی معنی بودن هر کدام را از نگاه علمی ثابت نموده اید .
مثلاً همین چالش که جاگزین مشکل و معضله شده بهیچوجه این معنی را نمی رساند. چال در جامعۀ ما چندین مورد استعمال داشت در قمار های قطعه بازی گفته می شد چال چند است؟ و یا چال بروید. چال همچنان به معنی خدعه و حقه هم بکار میرفت « شخص چال باز است» گاهی هم مترادف با هنر بکار میرفت چال و هنر و در مکالمۀ عامیانه «وال» را به آن می افزودند چال و وال. در پهلوانی چال روش ابتکاری یک پهلوان بود برای غلبه بر حریف. رانندگان موتر می گفتند« اشترنگ چال دارد».
حالا با اضافۀ «ش » برایش معنی مشکل داده شده. همچنان طنش واکنش و غیره بدون اصالت ریشوی لسان.
چندی قبل در اخبار تلویزیون آریانای کابل شنیدم که برای مواد نفتی « کالای نفتی» گفته شد، گرچه درفرهنگ فارسی عمید کالا به معنی متاع، مال التجاره و لباس تعریف شده، اما در افغانستان کالا برای پوشاک مورد استعمال است و برای متاع بکار نمی رود، استعمال کلمۀ کالای نفتی چندان موزون و مأنوس نمی نماید . ما همیشه گفته ایم مواد نفتی ویا برای مواد تسخین نگفته ایم کالای سوختی .
متأسفانه نه تنها زبان ما در معرض تهاجم قرار دارد بلکه لهجه های بیگانه با چنان سرعتی در جامعۀ فرهنگی ما در حال توسعه است که چند سال بعد دگرگونی خطرناکی در قبال خواهد بود.
مثلاً « م و ی » به کسرۀ ضعیف « می» تلفظ می شود، اما نطاقۀ تلویزیون آریانا «میییی» با شدت کسره تلفظ می نماید « بیات میییی گوید» .
رهین صاحب نشسته این فاجعه را تماشا فرماید.


اسم: دوکتور محمداکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 22.01.2014

جناب محترم داکتر صاحب نجیب الله بارکزی! 22/01/2014

از توجه شما به اشتباهات "تایپی"و هم چنان ضعف در "لسان دری" اینجانب تشکر می کنم. در مورد اینکه نام نویسنده را تذکر نداده ام، با وجود احترام به نظر شما، در رابطه با ذکر نام، اینجانب طور دیگر فکر می کنم. از دید اینجانب در قدم اول این مهم نیست، که یک مفهوم را چه کسی گفته است، بلکه چه گفته شده است. اگر در برخی موارد، بیم وجود داشته باشد، که مبادا کسی "باور" به صحت موضوع نداشته باشد، حرف شما درست است، که باید "ریفرنس" مکمل داده شود. آنچه با رنگ سبز و سرخ نشانی شده است، از جانب دوستان محترم "پورتال" صورت گرفته است، که خودم با آن مخالف نیستم. موارد دیگر را قابل بحث نمی دانم. در آینده اگرفرصت بود تعریف «دیموکراسی» و «د یکتاتوری» را هم چنان بکمک شما خوهم آموخت. از اشتباهات "تایپی" معذرت می خواهم.

بااحترام
یوسفی




اسم: A. Halim Hakimi   محل سکونت: USA    تاریخ: 22.01.2014

I have always enjoyed Mr. Mayar’s writings and encouraged to write a few paragraph in regard to his recent article related to President Karzai.

Someone in a position of leadership once stated that if you keep repeating lies, eventually it will become the truth. Seems to me that the President of Islamic Republic of Afghanistan recently following the same patterns of behavior presenting himself nothing short of Afghan patriot as if he is a natural born leader chosen and bestowed by masses. The fact, however, remain the same that a person with his tenure reaching leadership in a fast lane at high speed must be softened first as the softest cotton wardrobe in a closet. President Karzai should know that he was installed and his leadership position in 2001 was un-earned.

In regards to President Karzai family numerous wealth claiming to be initiated and derived from their real estate and family restaurant holding in the US, let’s follow the money. In a recent decade the real estate market in the US tanked and lost more than 50% of it’s previous value and as a result US real estate market crushed. Most American home value become “under water” meaning people owe more than their home is worth. Furthermore a single – non-franchise – family restaurant is an ideal choice due to lack of skills and language barrier for new immigrant to the US to provide a decent standard of living for the operator. An Afghan restaurant in Maryland based on public record is just that.

If president Kazai family economical success and wealth really initiated from their real estate market – specially in the last 12 years – holding in the US, writing a book will definitely earned them a couple of more millions without putting a strong hand on the little resources still left in Afghanistan.


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 22.01.2014

خدمت نویسندۀ محترم آقای یوسفی، در مورد مقاله اش "سازمان ملل متحد، دولت دولت هانیست" باید به عرض برسانم که جای مسرت است که تا هنوز هم کسانی را داریم که در مورد تبصره ها (چت) بین دو نفر داخل شده، بدون آنکه به موضوع اصلی گفتگو توجه کند، یک جملۀ را مورد موشگافی قرار میدهد، هر کلمه رااز نگاه تأریخ، سیاست، فرهنگ وریشۀ زبان و ادبیات به بررسی میگیرد، بالای هر کلمه وقت گرانبهایش را وقف میکند و آن را از زاویه های مختلف مورد نقد و بررسی قرار داده و در نهایت از آن یک مقالۀ چندین صفحه یی ترتیب میدهد و به نشر میرساند.
از نویسندۀ محترم تشکر که در مورد ایجاد، تاریخچه، فعالیت ها، اهداف و دستآوردهای سازمان ملل متحد معلومات کافی را ارائه نمودید. اعتماد کامل تان از استقلال صددرصد سازمان ملل متحد قابل ستایش است.
من تبصره هایم را اکثراً از طریق موبایل میکنم، و از زبان گفتاری استفاده میکنم. اگرچه به اصل موضوع کدام ربطی هم نداشت، بازهم ازینکه جملۀ من رامورد نقد و بررسی قرار دادید، و من را متوجه خطا های نوشتاری ام نمودید، خیل ممونم.

ازینکه در مقالۀ تان از نام نویسنده ذکر نه نموده اید، و نزاکت در نظر گرفته اید، تشکر. ولی یک گله دارم که بهتر بود نام نویسنده را تذکر میدادید، ولی از حرف های توهین آمیز که از انسان های با فرهنگ و تمدن توقع نمیشود، خودداری میکردید. شما که خود چندین بار از رشد و تکامل دیموکراسی یاد آور شده اید و حتماً میدانید که آزادی بیان یکی از رکن های مهم دیموکراسی میباشد، و هرکسی حق دارد تابه آزادی کامل نظرات و عقایدش رابیان کند، ولی این تحمل شاید در وجود شما هنوز تحقق پیدا نکرده است، و افکار تان هنوز هم تحت تآثیر فضای دیکتاتوری قرار دارد.

من صرف یک تبصرۀ کوتاه که بیشتر ازیک جمله نبود، نموده بودم، وشما درآن چندین ملاحظات را ارائه نمودید. ذیلآ بعضی از اشتباهات که در مقالۀ تان به آنها برخوردم را خدمت تان مرسانم تا اگر ممکن باشد اصلاح نمائید. تشکر

تعمیل اعمال " تروریستی" در تحت نام "ضدت؟؟؟ با غرب" را به " ضدیت با غرب" اصلاح نمائید.

"افراطیون" را با افراطیها یا افراطیان اصلاح نمائید، چون در زبان دری برای حالت جمع " آن- آنها و آنان وبرای این – اینها یا اینان داریم" نه آنون و اینون...
" دستاورد" را با " دستآورد" اصلاح نمائید
"ژینو" را به " ژنیو" اصلاح نمائید.





اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 20.01.2014

محترم امان الله!

1- بنده علاقه فراوان ندارم که راجع به سیاست امریکا در افغانستان بحث کنم بلکه مضامین که برای تبصره گذاشته می شود ارتباط به دوکشور می گیرد.

2- هر کس خلاف منافع ملی افغانستان و به ضررآن کار می کند چه آغای رهین باشد و یا کس دیگر درست نیست. اگر بنده بتوانم جلو آن را بگیرم دریغ نخواهم کرد.

3- همین طور دخالت اخوند های ایران از سال ها به این طرف عمل درست نمی باشد اما متاسفانه برایشان موقع داده می شود.

4- در این دریچه هر گاه در مورد تذکره کدام مقاله نشر شد نظر خواهم داد زیرا در بالا نوشته شده "تبصرۀ شما در مورد مطالب نشر شده".

الله محمد


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 20.01.2014

قابل توجه محترم الله محمد
شماعلاقه فروان دارید تا در مورد سیاست امریکا در افغانستان بحث نماید و از نظریات تان معلوم است ، شما در مورد نبشته محترم انجنیر قیس کبیر در مورد مداخلات ایرانیان تبصره نکرده اید و این مورد بنده را در اشتباه برده که شما بنام مستعار ابراز نظر می نماید، و فکر می کنم شما در لندن بود و باش دارید و نام مستعار دیروزی تانرا با کمپیوتر تان تغییر داده اید، شما علاقه ندارید علیه مداخلات اخوند های ایرانی چیزی در خور مردم تان بدهید، اګر در مورد نبشته که در پایان از نبشته محترم قیس کبیر کاپی شده نظر تان را ابراز دارید اینکه ...
یکی از گماشتگان سازمان اطلاعاتی ایران در افغانستان، شخص معلوم الحالی است بنام "سید
مخدوم رهین" )وزیر اطالعات وفرهنگ فعلی حکومت کرزی( که با هم قطاران خود به شدت
تلاش میورزد تا )پان ایرانیزم( را در افغانستان پیاده نماید. آنان جهت تحقق اهداف دراز مدت جهانی نیشنلیست های ایران در ساحات مختلف )سیاسی، زبانی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، تخنیکی و....( در کشور ما، سخت مشغول کار اند.
محترم الله محمد تبصره شما در مورد چه بوده است؟
در مورد نوشتن کلمه افغان در تذکره نظر شما را خواهان هستم.
به پاس احترام


اسم: عزیزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 20.01.2014

اشتقاق ترکیبات از قرینه تا معنی

تنش= کشمکش
[ تن ] بن مضارع فعل تنیدن.
[ اِش ] پسوند که با ریشه ٔ فعل و با مفرد امر حاضر ترکیب شده حاصل مصدر را میدهد.
تن + اِش = تنش
تاربافتن
تاربافتن معنای کشمکش را نمیدهد.
************
شهروند = همشهری
[شهر] اسم مکان.
[وند] به معنای٬ بند٬ قید٬ بسته و شاید هم به معنای "مند" یا دارنده.
۱- شهر + بند = شهربند
۲- شهر + مند = شهرمند (خلاف دستور ترکیب)
۱- زندانی در شهر
۲- فاقد معنی
کلمۀ "شهروند" برای قدامت بخشیدن به لغات چون دماوند٬ اشکاوند٬ کروند....ساخته شده است که هیچ رابطۀ با لغت "همشهری" ندارد.
این کلمه٬ بیمعناتر میشود٬ وقتیکه میگوئیم: "شهروندان افغانستان!؟"
*************
ماهواره= قمر مصنوعی
[ ماه ] به معنای مهتاب.
[ وار ] پسوند شبه٬ مانند و نظیر.
[ ه ] اسم آلت که از ریشۀ فعل + ه بدست میآید.
فاقد معنی
در زبان دری٬ ما فعلی بنام واریدن نداریم که از ریشۀ آن "وار" بدست بیآید. پس این کلمه٬ در ترکیب خود٬ غلطی دارد.
************
چالش = جنجال
[ چال ] چاله و یا گودال.
[ اِش ] پسوند حاصل مصدر است که با ریشه ٔ فعل و با مفرد امر حاضر ترکیب میشود.
چال + اِش = چالش
فاقد معنی
در زبان دری٬ ما فعلی بنام چالیدن نداریم که از مفرد امر آن "چال" بدست بیآید. پس این کلمه٬ در ترکیب خود٬ غلطی دارد.

برگزیده از سایت دانشنامه افغان


اسم: جلیل غنی   محل سکونت: کالیفرنیا    تاریخ: 19.01.2014

قابل توجه متصدیان محترم افغان جرمن آن لاین
از چند روز به اینطرف دریچۀ تبصره ها بر مضامین نشر شده باز نمیشود و مشکل تخنیکی دارد . تنها بخش بالائی آن باز شده میتواند که توانستم این پیام را تقدیم و توجه شما را جلب نمایم.
با عرض حرمت


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 19.01.2014

محترم آغای بلوچ!

1-" من از نوشته های شما هیچ چیزی را فهمیده نمی توانم". این پورتال دیوانه نیست که از نوشته ای که چیزی از آن فهمیده نشود نشر کند. حتماٌ نقص در فهم شماست و یا هدف تان مردم ازاری است.

2-"زیرا شما در پاسخ از این یا آن شاعر نقل و قول می فرمائید که معنی آن را خود شاعر می داند". معنی شعر در الفاظ و ارتباط آن است و شاعر انرا به خود نگفته. نقل و قول شا عر را خوب پخته فهمیده ام که می نویسم و انرا هم غرض حل مشکلات سیاسی و نظامی امروز افغانستان تحریر نمی دارم. اگر پورتال لازم دید انرا پس کند.

3- " مشکل امروزی افغانستان یک مشکل سیاسی قرن بیست و یکم است "انسان هاچه در این قرن و یا قرن اول و یا قبل آن همیشه مشکلات بین خود داشته اند یعنی مشکل اساسی خود انسان با خصوصیات مثبت و منفی درونی شان میباشد.

4- "سیاست امروزی نه از طریق اندرزهای اخلاقی و معنوی بلکه از طریق اقدامات سیاسی با در نظرداشت روحیه و شرائط امروزی قابل بحث و تحلیل است."

آدیان آسمانی و مهره های فرهنگی جوامع بشری خواسته اند توسط اخلاق و معنویت مشکلات ما بین الانسانی را در جریان قرن ها کمتر کنند و بنده هم به یاد آنها در ارتباط نوشته یک ذکری می کنم.

5- "از نظر بنده خودت و من هیچ چیزی در بساط نداریم که سیاست امریکا را مطابق میل و ذوق خود تغییر دهیم". شما درست می فرمایید. هدف بنده از تبصره بالای سیاست جهانی مشارکت بر داشتم از آن در این دریچه است نه تغیر آن که هیچ عقل سالم این را هم ادعا کرده نمی تواند.

6-:انسان در مبارزات روزمره اش با ممکنات سر و کار پیدا می کند و هر کسی وقت خویش را در مورد ناممکنات صرف نماید در حقیقت هیچ کاری مثبت انجام داده نمی تواند". انسان ها در جریان انکشاف فکری خود همیشه توانسته اند که نا ممکن را هم ممکن بسازند. این مربوط می شود به ساختار نا ممکن.

6-"اگر شما در این مورد بحث کنید ممکن است نوشته های شما علاقمند داشته باشد". اگر نوشته های من علاقمند هم پیدا کند چیزی را تغیر داده نمی تواند و من هم از آن کدام انتظاری ندارم.

7-"لطف نموده نظریات خویش را در این مورد (کرزی)ابراز نمائید تا ما خوبتر بتوانیم نظریات شما را درک کنیم".
راجع به کرزی همه چیز عیان است و آنقدر زیاد در این دریچه و دیگر جاها نوشته شده که با نظر بنده هم چیزی نوی خلق شده نمی تواند. فقط از خداوند آرزومندم که رهنمایش باشد.

8-" بهتر که بجای امریکا شناسی خود شناسی را مد نظر گیریم"امید است شما هم شیوه خودشناسی را در نوشتجات تان در نظر بگیرید. انشالله ذهن شما در مورد سیاست های سیاسی زمامداران افغانستان روشنتر از همه است باعث تکلیف خود و شما چرا شوم.

با عرض سلام و احترام

الله محمد

حیرت اینجا رساله ها دارد
حرف در سرمه ناله ها دارد


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 19.01.2014

از استاد محترم سیستانی صاحب تشکر.
این برایم جای افتخار است و واقعاً به خود میبالم که جناب استاد حد اقل علاقمند مطالعۀ مقالۀ ناچیز من شده است. ازینکه در مورد نوشتۀ من ( کــــرزی چی مشکلی دارد) مکثی نموده اید و همچنان با قبول زحمت و ضیاع وقت دوباره برایم نوشته اید، نظراتم را تائید نموده و از همه مهمتر اینکه با جملات روحیه دهندۀ تان من را تشویق نموده اید، یک جها ممنون.


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: نیمروز    تاریخ: 19.01.2014

برادر عزیز جناب الله محمد خان از آلمان. بعد از تقدیم احترامات و سلام های بی پایان خدمت تان مخلصانه عرایض خویش را تقدیم می نمایم.

اول از همه می خواهم بگویم که من از نوشته های شما هیچ چیزی را فهمیده نمی توانم. زیرا شما در پاسخ از این یا آن شاعر نقل و قول می فرمائید که معنی آن را خود شاعر می داند. یک چیز را می فهمم، شاید اشتباه نکرده باشم، شما یک بیدل شناس هستید ولی با بیدل شناسی ما نمی توانیم مشکلات سیاسی و نظامی امروز افغانستان را حل سازیم. توفیق بیشتر شما را در بیدل شناسی می خواهم و نقل اشعار کلاسیک شما را قابل قدر می دانم ولی تکرار می کنم که مشکل امروزی افغانستان یک مشکل سیاسی قرن بیست و یکم است، نه دوران مرحوم عبدالقادر بیدل. حضرت عبدالقادر بیدل هنر نویسندگی را مطابق شرائط عصر و زمانش باوجش رساند و اکثراً نوشته های شان جنبه اخلاقی و معنوی دارد. سیاست امروزی نه از طریق اندرزهای اخلاقی و معنوی بلکه از طریق اقدامات سیاسی با در نظرداشت روحیه و شرائط امروزی قابل بحث و تحلیل است.

اینکه امریکا تا چه حد در کارهایش راهای حق یا ناحق را در پیش می گیرد، یک چیز واضح است و هیچ کسی نمی تواند در این مورد علیه نظریات شما جبهه گیری کند اما سئوال اساسی این است که نوشته شما جناب و از من تا چه حد بالای سیاست های امریکا تاثیرگزار است. از نظر بنده خودت و من هیچ چیزی در بساط نداریم که سیاست امریکا را مطابق میل و ذوق خود تغییر دهیم. انسان در مبارزات روزمره اش با ممکنات سر و کار پیدا می کند و هر کسی وقت خویش را در مورد ناممکنات صرف نماید در حقیقت هیچ کاری مثبت انجام داده نمی تواند.

روی بحث شما باید بیشتر متوجه سیاست های افغانستان معطوف باشد. اگر شما در این مورد بحث کنید ممکن است نوشته های شما علاقمند داشته باشد. امروز موقف و موضع جناب کرزی رئیس جمهور افغانستان خلاف وعده و نوید هایش در مورد مسائل افغانستان نگران کننده تر از سیاست های غیر عادلانه امریکاست. لطف نموده نظریات خویش را در این مورد ابراز نمائید تا ما خوبتر بتوانیم نظریات شما را درک کنیم. همچنان استعداد امریکا شناسی شما را صد در صد تحسین می نمایم ولی لطف نموده قدری شیوه خودشناسی را نیز در نوشتجات خویش مد نظر بگیر زیرا همان علمان کرامی کلاسیک ما فرموده اند که خود شناسی خدا شناسیست. بشکل مشابه، بهتر که بجای امریکا شناسی خود شناسی را مد نظر گیریم. لطف نموده در مورد کرزی و سیاست های سیاسی زمامداران افغانستان ذهن ما را روشن ساز.


اسم: عزیزی   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 18.01.2014

واکنش
۱- وا = با = باز = گشت = مرتبه = دفعه = یعنی تکرار.
۲- کن =حاصل مصدر در حالت مضارع، از فعل کردن.
۳- اش = پسوند اسمساز.
وا+کن+اش = تکرارعمل.

تکرارعمل، عکس العمل نیست.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.01.2014

پورتال محترم این نوشته به نشر در صورت لزوم برسد زیرا در نوشته قبلی سهواٌ دو بار عرض احترام شده

عالیقدر محترم جناب آغای سیستانی بعد از عرض سلام به شما!

بدون اینکه خود را با شما طرف بسازم اجازه بدهید کوتاه انکشاف تحولات افغانستان را در نظر گرفته تنگی موضوع را از نظر خود توزیع دهم.

1- دولت امریکا خودش همین جنابتکاران جنگی که شما نوشته اید مثل قسیم فهیم، جنرال دوستم، اسماعیل خان وامثال شان رادر سال 2001 به اساس لزوم دید خود به قدرت آورد و تقویه کرد.

2- اشخاص فوق تا سال 2009 آنقدر در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور گره خورده بود و قدرت پیدا کرده بود که باند ارگ به شمول کرزی غرض منافع شخصی خود به فرموده شما، حتماٌ چاره را در همکاری با ایشان نسبت به هدایت امریکا دیده اند.

3- آغای اوباما و یا امریکا و متحدینش چنانچه در بسا موارد دیگر می توانست اشخاص ذکر شده را به یک ترتیبی گرفتار و به محکمه بین المللی منقضین جنایات بشری بسپارد عوض اینکه این تقاضا را از یک شخص ضعیف النفس مانند کرزی کند که در این صورت هم مردم آزاد می شد و هم امکانات آمدن اشخاص پاک نفس میسر می شد.

4- به نظر بنده که جریانات افغانستان را و کنفرانس های بین المللی را که تقاضای شفافیت از کرزی را می کردند، تعقیب می کردم، مغایر شخصیت کرزی و واقعیت گره خورده سیاسی افغانستان الی سال 2009 می دانستم. به همین خاطر هم تقاضای اوباما واقعیت نپذیرفت.

5- فرموش نشود که در موقع خانه آباد کردن تهداب مهمترین بخش را تشکل می دهد که در بن متاسفانه توسط امریکا، جامعه بین المللی و ملل متحد غلط گذاشته شد وتا سال 2009 کج بلند شد و بعد همین ها 9 سال بعد می آیند واز اوشتوکک تقاضای نخوردن شرنیکک را می کنند.

6- مشکل اساسی افغانستان کله سالم است با کله کنده تنه تازه نمی شود.

7-نوشته بالا نه به خاطر رویاروی با شما نوشته شده بلکه به خاطر واقعیت فکری درون جامعهء ما که آغای اوباماو مهره های اساسی جامعه بین المللی از آن فاصله فکری زیاد دارد که بفهمدش ور نه با به قدرت آمدن خود تعداد قوای نظامی خود را زیاد نمی کرد.

با عرض احترام

کاروان بگذشت و رخت ما همان در راه ماند
ریسمان ما بگسست و دلو نا رسا در چاه ماند

مخلص تان الله محمد که از نوشته های تان آموخته ام


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 18.01.2014

مقالۀ اخیرآقای داکترنجیب الله بارکزی( کرزی چی مشکلی دارد؟)، واقعاً یکی از مقالات بسیار پرمحتوا وهمچنان افشاگرانه از نیات شوم وخود خواهانۀ کرزی در برابر سرنوشت جمعیت 30 ملیونی افغانستان است. تا امروز و تا قبل از خواندن این مقاله من تصور میکردم که بزرگترین خبط امریکا درافغانستان،اینست که به جای ایجاد یک دولت سالم متشکل از عناصر تحصیل کرده و نیک نام و مسلکی در رأس ادارات دولت افغانستان، با به قدرت رساندن جنایتکاران ومجرمین جنگی وحمایت از آنها، بزرگترین ظلم را در حق ملت افغانستان مرتکب شده است، ولی پس از مطالعۀ این مقاله به من ثابت گردید، که دولت امریکا بخصوص درعهد بارک اوما، جداً میخواسته اند که کرزی از انتخاب جنابتکاران جنگی (مثل:قسیم فهیم، جنرال دوستم، اسماعیل خان وامثال شان)در پست های مهم دولتی اجتناب ورزد و در مدت حد اکثر شش ماه به برکناری رجال فاسد از بدنۀ دولت خود بپردازد، ولی کرزی بخاطر حفظ قدرت خود و منافع شخصی وخانوادگی خود، هیچ یک از توصیه های و گفته های مقامات امریکائی را نپذیرفته و صرفاً برای منافع شخصی، با فاسدترتین وبدنام ترین عناصر متهم به جنایات جنگی وضد بشری، همدست شده ،افغانستان را به یکی از بدنام ترین کشورهای فاسد در جهان مبدل کرد.

این مقاله نشان میدهد که بزرگترین دشمن مردم و جامعه افغانستان، رئیس جمهور آن یعنی حامدکرزی است و اوست که بخاطر تأمین آینده اش و باز هم داشتن نقشی در قدرت، از طفلانه ترین بازی های سیاسی دست برنمیدارد وحتی حاضراست، دوباره کشور را به دهه 90 قرن بیستم عقب ببرد ولی حاضر نیست، ملت ومملکت را از خطر بازگشت طالبان وکیبل زدن ها و وداع کردن با تمام مظاهر تمدن معاصر، مردم را نجات بدهد.

یک چنین رئیس جمهور خود خواه، لج باز و دشمن ملت خود را تاریخ افغانستان وحتی تاریخ منطقه به یاد ندارد. کسانی که از چنین یک رئیس جمهور خود خواه، ودشمن مردم، بدمی یا قلمی یا قدمی حمایت و پشتی بانی میکند، بدون تردید، بیش ازیک عنصر خود فروخته که وطن را در بدل منافع شخصی به حراج میگذارد، بیشتر ارزش ندارد ونباید هم داشته باشد.
من به نویسنده، این مقاله( آقای نجیب الله بارکزی ) بهترین تبریکات وشادباش ها را نثار میکنم وتوفیق مزید شان را در افشای باز هم چهره های منفور و غیرملی خواهانم.
ختم


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.01.2014

آغای عبدالله وهاب قهر تان بالای بنده به دلایل ذیل بی جهت است!

1- من خودم هم چون کسان دیگر یا علاقه به موضوعات نمی گیرند، یا وقت ندارند و یا به هر دلیل دیگر نمی نویسند این را فکر کردم که نشود این فکر برای بعضی پیدا شود که چرا "آلله محمد".

2- از اینکه شما سر بلند کردید و مرا آفرینی دادید عوض صد بار آفرینی تان یک جهان تشکر. من وظیفه خود می دانم در صورتیکه سیاست این پورتال ایجاب کند در موضوعاتی که طرف علاقه ام است و در عمرم آنرا اموخته و تجربه کرده ام اظهار دارم و به دست نشر اینجا بسپارم تا اگر چیزی در آن بود دیگران هم یک لحظه با آن مصروف شوند.

3- بنده نه مدیر انحصارات نه مفتش بلدیه و نه قرار دادی کس هستم بلکه مفتش افکار که از درست آن لذت می برم و هر گاه از نظر من غلط باشد و انرا بخوانم و امکان انتقاد را توسط نوشته داشته باشم و یا برایم میسر گردد انتقادش می کنم. از اینکه خوش شما نیامده حق مسلم تان است و خوب هم شد که نوشتین و خود را خالی کردن.

4- شما می نوسید:"در چه است که نمی نویسد و بالای کیست که نمی گوید". ساحات بسیار است که برای خود اجازه نوشتن آنرا نمی دهم چونکه نمی دانم مثلاٌ کمپیتر، تخنیک موتر، سرک سازی و ....

من در اصل بالای شخص نمی نویسم بلکه بالای روابط منطقی فکرش می نویسم. تا زمانیکه فکر می کنم سیاست پورتال اجازه نشر آن را بدهد خواهم نوشت در غیر آن حیف وقتم. هدفم از نوشتن این است که اگر بتوانم من هم کمی در راست کردن میله کچ کمک کنم.

5- شما می نویسد":نمی دانم ایهمه حق را کی به الله محمد داده هر روز درکلکین نظر خواهی کله کشک دارد". این حق را شما در قدم اول برایم داده اید که نوشته اید که می نویسم. در قدم دوم خودم زیرا می نویسم. در قدم سوم تکرراٌ می نویسم که این دریچه برای همین است اگر نوشته به اساس پالیسی شان باشد. اگر در بالای آن مراجعه شود نوشته شده " نظریات /تبصره خوانندگان در مورد مطالب نشر شده"

6- "اگر کمکی حق و آزادی دیگران را هم در نظر بگیرد خوب خواهد بود. از شر پیر محمد بابر خلاص شدیم و در بلای الله محمد ماندیم."

از پورتال محترم جداٌ خواهشمندم که اگر نوشته های من مزاحمت است مرا توسط ایمیل اطلاع بدهید که وقت بسیار گرانبهای خود را صرف دیگر چیزها کنم.

"آفرین به این حوصلۀ فراخ". آغای وهاب اصلاٌ همین دریچه برای کسانیکه حوصله دارند است نه بی حوصله ها و تنگ حوصله ها.

خاموش شو و ببین که بی گفت و شنود
چیزی میگویی و همان می شنوی

الله محمد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 18.01.2014

خواننده گان محترم سلام!
در مضمون "حملات انتحاری يک پديد ه جديد نبوده و منشأ دينی ندارند" نوشته محترم داکتر زمانی یک نقطه توجه ام را مخصوصاٌ جلب کرد. داکتر صاحب می نویسد: "حملات انتحاری را می توان به دو دسته عمومی حملات انتحاری با هدف و حملات انتحاری بی هدف تقسیم کرد. نوع با هدف به قصد آسیب زدن به فرد یا افراد معین به انجام می رسد و ممکن است افراد دیگر حاضر در محل نیز کشته یا مجروح شوند. نوع بی هدف برای نا امن ساختن فضای اجتماعی و سیاسی مورد نظر و برانگیختن ترس و وحشت عمومی طراحی می شود."

به نظر بنده حملات انتحاری بی هدف هم به هدف نا امن ساختن فضای اجتماعی و سیاسی در عمل پیاده می شود. یعنی هر دو عملیات با هدف می باشد، که اولی آن مشخص و معین و دومی آن غیر مشخص صورت می گیرد.
دوم اینکه ایا عملیات انتحاری دومی فقطه در محلاتی صورت می گیرد که انسان ها نباشد در نوشته معلوم نیست که انسان ها هم مورد نظر و برانگیختن ترس و وحشت عمومی به فرموده نویسنده طراحی می شود.

نه من سر ز حکمت می برم
که حکمت چنین میرود بر سرم

الله محمد






اسم: نجیب لله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 18.01.2014

سلام خدمت برادر عالیقدر الله محمد تقدیم است. ازاینکه مقاله ام را به دقت مطالعه کردید تشکر. بخاطر جلوگیری از سؤ تفاهم باید یاد آور شوم که درین مقاله پراگراف شروع و تبصرۀ اخیر و نتیجه نظر خودم است نه ترجمه. صرف یک بخش از کتاب "کای آیدی" را ترجمه کردام و بعداً در موردش خودم تبصره کردام.

من با نظرات شما صد درصد موافق هستم، ملل متحد استقلالیت کامل ندارد خصوصاًدر مسائل که در آن ایالات متحدۀ امریکا دخیل باشد. اکثر تصامیم ملل متحد بعد از تائید ایالات متحده به اجراء درمیاید. در زمان انتقال قدرت از حکومت نجیب به یک گروپ بی طرف تکنوکرات ( پلان پنج فقره یی ملل متحد) که در آن زمان آقای " بینن سیوان" آن را رهبری میکرد، دیده شد که همه کوشش های جامعه بین لمللی شکل ظاهری و روی صحنه بود، در عقب صحنه حرکت متفاوت دیگر عملاً کار را آغاز کرده بود. روز را که " بینن سیوان" برای انتقال قدرت از نجیب انتخاب کرده حقیقی نبود چون هیچ نوع پلان برایش روی دست گرفته نشده بود، ولی درصحنۀ عمل ماه ها قبل از سقوط نجیب کار بالای پلان ائتلاف جبل سراج آغاز شده بود، من خودم شاهد صحنه هستم که ما ها قبل از سقوط عملی رژیم نجیب افراد شورای نظار درمراکز نظامی کابل جابجا شده بودند. هدفش هم جلوگیری انتقام جویی مجاهدین از حزبیان ازیک سو و از جانب دیگر پلان پاکستان برای زمینه سازی از بین بردن قوت نظامی افغانستان ( اردوی نجیب+اسلحه که نزد مجاهدین بود) که گفته میشود بزرگترین غول نظامی را در منطقه بوجو آورده میتوانست. حتی گفته میشود که این قوت نظامی قویتر از ( اردوی پاکستان+ هند) میشد. که نه برای پاکستان، نه برای غرب قابل قبول بود. بلاخره توسط عمال شان این هدف شوم براآورده شد.

خلاصه همان پلان های شوم اکنون هم جریان دارد، اگر منافع قدرت های بزرگ در ثبات افغانستان باشد، ثبات خواهد آمد و اگر منافع ایشان در جنگ و تخریب افغانستان باشد، باز هم خدای ناخواسته جنگ داخلی در خواهد گرفت.

تشکر


اسم: عبدالله وهاب   محل سکونت: لاس انجلس، کلیفورنیا    تاریخ: 17.01.2014

آفرین و صد هاآفرین به الله محمد خان مدیر انحصارات یا مفتش بلدیه یا قرار دادی که خداوند او را از سر پورتال افغان جرمن آنلاین کم نکند . در چه است که نمی نویسد و بالای کیست که نمی گوید. نمی دانم ایهمه حق را کی به الله محمد داده هر روز درکلکین نظر خواهی کله کشک دارد.خوب دیگر آزادی بیان است!!!. ااگر کمکی حق و آزادی دیگران را هم در نظر بگیرد خوب خواهد بود. از شر پیر محمد بابر خلاص شدیم و در بلای الله محمد ماندیم.آفرین به این حوصلۀ فراخ.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.01.2014

آغای میرعنایت الله آشفته بعد از عرض سلام!

نوشته دلسوزانهء " پیشنهاد عاجزانه و التماس آمیز یک افغان هیچ کاره!" از نظرم گذشت. خداوند شما را با این زحمت تان خیر و طرفین مخاطب را رحم و ... بدهد.

هر که از شفقت نگاهی می کند
شیوه خلق الهی می کند
در ترازو هیج چیز از هیچ جای
نیست بیش از خلق با خلق خدای

با احترام به شما

الله محمد



اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 17.01.2014

پورتال محترم این متن را که یک جمله در آن اضافه کرده ام لطفاٌ اگر لازم دانستید به نشر بدهید. با عرض سلام

برادران و خواهران محترم بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی همه تان چند نکته را می خواهم در ارتباط مقاله "کرزی چه مشکلی دارد" از فکرم تحریر بدارم:

1- ادعای آقای " کای آیدی" نمایندۀ و فرستادۀ خاص ملل متحد برای افغانستان در کتابش زیر نام “مبارزۀ قدرت در افغانستان”
"که تمامی پلان های جامعۀ بین المللی برای ایجاد اصلاحات در
اداره، کنار زدن جنایتکاران و جنگسالاران از صحنه، روی کار آوردن افراد پاک در ادارات دولتی و ایجاد حکومتداری سالم در افغانستان که اساس سیاست و ستراتیژی "اوباما" در مورد افغانستان را تشکیل میداد، قربانی خودخواهی های آقای" کرزی" شده است" اساس ندارد. کرزی زمانیکه "اوباما" به قدرت آمد 9 سال مکمل همراه با باند خود افغانستان را از نگاه سیاست داخلی مخصوصاٌ عدالت اجتماعی و انکشاف اقتصادی و سیاست غلط خارجی مخوصاٌ با همسایه غرق کرده بود. ملل متحد می خواهد با این ادعا خود را برایت بدهد در حالیکه خود اینها هم شریک جرم هستند که یک باند بی کفایت را از روز اول تا همین امروز از هر نگاه تقویه کردند.
2-" بارک اوباما در همان آغاز یعنی در نوامبر سال 2009 م برای "کرزی" یک ضرب الاجل شش ماهه بخاطر از بین
بردن فساد در اداره تعیین کرد، ولی آقای کرزی تا امروز کمافی السابق ادامه می دهد." آیا امریکا نمی داند که یک انسانی که قدرت برداشتن 50 کیلو وزن را ندارد و در جریان 9 سال 50 دیگر هم خود این نفر بالایش گذاشته چطور می تواند 100 کیلو را بالا کند. می گویند همرای زاغ نمی شود بودنه گرفت .

3-کای آیدی می نویسد:"در بهار سال 2009 م آقای کرزی مرا به یک ملاقات دعوت کرد که هدفش بحث روی انتخاب معاونینش در انتخابات ریاست جمهوری بود." سازمان ملل متحد و خود افغانستان از استقلال سیاسی کشور داد می زنند و باز به خود اجازه می دهند در امور کاملاٌ داخلی کشور دست دیگران را داخل کنند.

4-"در مورد معاون اولش از " فهیم خان" نام برد، که
یکی از جنگسالاران سابق با ریکارد از تخطی های وسیع حقوق بشر و قاچاق مواد مخدر بوده" . آغای کای آیدی شما که این را می دانید چرا سازمان ملل متحد و جامعه نام نهاد بین لمللی اقدام به گرفتاری و محکمه شان نمی کند. کای آیدی پوکی خود و سازمان خود را اینجا افشا می کند.

5-"این وظیفۀ من نبود که به کرزی بگویم کی را معاون بگیرد و کی را نگیرد، ولی چون احتمال قوی دوباره برنده شدن
آقای "کرزی" وجود داشت، درین صورت ما مجبور خواهیم بود با کسانیکه کرزی نصب کرده است، معامله نمائیم. این
یک ضرورت و حق مسلم ما بود که از در صحنه آمدن کسانیکه باعث تیرگی روابط افغانستان با جامعۀ بین المللی و دونرها می گردند جلوگیری به عمل آوریم." به اساس ادعای آغای کاید در فقره 4 بهترین راه جلوگیری به نفع مردم و جامعۀ بین المللی محکمه ناقضین بود. مستر کاید موفق هم نشد که جلوگیری کند. این آدم شریک جرم است اما می خواهد با کتابش خود را برایت بدهد.
"روز دیگر بازهم با کرزی ملاقات کردم و برایش تصریح نمودم که "فهیم یک قاتل است".

6-"من دیدگاه امریکایی ها را برایش تذکر دادم که می گویند":
آغای کاید شما نماینده ملل متحد در افغانستان بودید نه از امریکا پس معلوم است که فرقی بین این سازمان و امریکا وجود ندارد. "روز دیگر من و سفیر امریکا "آیکن بیری" تصمیم گرفتیم که باهم یکجا نزد "کرزی" برویم تا این مسئله را حل نمائیم".

این حال و روز مملکت را ببینید حالا هم بهتر نیست. مسول اصلی رهبری ضعیف مملکت که خود همین دو نفر و یا سازمان و کشور شان نصب کرده است هم میباشد یعنی سر و پچ کنده است.

7-"من فکر می کردم که این کوشش من یک کامیابی بزرگ را در قبال خواهد داشت". این ها مهره های بین لمللی جامعه بشری هستند. هم غلط فکر کرده اند و هم انرا می خواهند حالا قیمت بفروشند. عجب تجارتی راست گفته اند که تا احمق در جهان است مفلس در نمی ماند.

8-"کرزی از ختم دورۀ "جورج بوش" و روی کار آمدن "بارک اوباما" با از دست دادن حامی قدرتمندش در ادارۀ ایالات متحدۀ امریکا )جورج بوش( برای بقای قدرتش در مبارزه می باشد و بخاطر حفظ خود، خانوده و تیم فاسدش تمام گزینه های ممکن را بکار برده است." من برای کرزی اطمینان می دهم که در آینده ضرورت به گزینه ندارد. آمریکا کرزی را دوست دارد نه بوش و اوباما، گرچه کرزی این این را خودش باید بداند.

9- در باره کرزی در مقاله نوشته آمده:" باید در فکر راه هایی باشد که بتواند از معافیت آینده اش مطمئن شود. گفته می شود که وی یک خانۀ بزرگ را در ارگ زیر تعمیر گرفته است، این خود بیانگر آنست که وی آماده تسلیم دهی قدرت به آسانی نیست". بهتر بود نوشته می شد که آمریکا و اروپا آماده تسلیم دهی قدرت به کس دیگر نیستند.
10- کتاب آغای کای آیدی هم بی علت نیست که چند روز قبل از انتخابات افغانستان مانند مستر گیت در بازار و نشرات می آید. اینها همه باند عقبی هستند که با تفنگچه های خود بنام کتاب راه را برای نفر بعدی خود دیموکراتیک به ضم خود شان باز می کنند. باز هم فرهنگ غنی ما آنرا در یک جمله خلاصه می کند که سگ سیاه بیادر شغال است.

ره مردان طلب کن تا بدانی
حقیقت جاویدان یکتا بمانی

الله محمد


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 17.01.2014

نا پوه اکثریت او خاین اقلیت
د سر لوڅ مرادزی د پام وړ
زه د تذکري پر لمړی مخ د افغان د کلمي لیکل یو ملی چاره ګڼم مګر ستاسو ددی لیکني سره موافق نه یم هغه دا چي،
د داسی جملو لینکه د ملي ګټي سره ډډه نه لګوي، اکثریت ته ناپوه خطاب کول د یو ولس سره جفا دي او همداسی اقلیت ته خاین ویل د ملي احساساتو او روحیی سره اړخ نه لګوي، که پرون د ګوتو په شمیر جاهل او نوکر مشران چي د خلک دیموکراتیک ګوند پوري تړلی ول د اکثریت استازي نه ول او هغوي تړلي مشران ول او د شوروي اتحاد د ګټي له پاره د ترقی او پرمختیګ تر نامه لاندي جنایت وزیږول، همداسی ننی مشران د کوم قوم او ولس استازی نه دي او دا به جفا وي چي د دوي ناکام سیاست د یو قوم او ژبی پوري وتړل شي، داسی لیکني د افغانستان د ویش له پاره شرایط چمتو کوي
په درنښت
امان الله عمر


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 16.01.2014


قابل توجه هموطنان عزیز

یک هموطن ما در مورد غفار خان نبشته است که ګویا غفار خان از جنګ ازادی خواهی مردم
افغانستان در مقابل قوای اشغال ګر اتحاد شوروی سابق در دفاع لفظی قرار داشته، که این طور نبوده است.
غفار خان و پسر او ولی خان در ضدیت مبارزین و مجاهدین افغانستان قرار داشتند، و حتی اینکه علیه مهاجرین افغان از سیاست دولت مزدور کارمل دفاع می کردند.
اجمل خټک و نشنل عوامی پارټي هیچګاه از حق روای مردم افغانستان در مقابل قوای اشغالګر دفاع نکرده اند، و سیاست آنها به همګان معلوم است.
ولی خان پسر غفار خان کسی که قانون اساسی پاکستان را به خوشی پذیرفت و تحت لوای پاکستان در کرسی های دولتی شریک بوده و هست، دولت کارمل از سیاست ولی خان دفاع می کرد و ماهوار حق آنها پرداخته می شد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.01.2014

پورتال محترم لطفاٌ این تفسیر/متن آخری را به نشر بسپارید. قبلاٌ تشکر از شما عزیزان

خواننده گان عزیز سلام!

با تایید نظر آغای حلیم صاحب در ارتباط مضمون آغای احمد سعیدی در باره کتاب مستر گیت که نباید آنرا که غرض بالا بردن تعداد فروش مشاجره آمیز نوشته، اعتقاد کامل کرد، می خواهم یک تبصره کوتاه کنم.

1- به همه معلوم است که سیاست خارجی امریکا در مجموع چه جمهوری خواهان و یا دیموکرات ها سر قدرت بیاید تغیر نمی کند اگر هم کند کم و به اساس منافع امریکا چه از نگاه سیاسی و یا اقتصادی.

2- رابرت گیت و یا بهتر بگویم امریکا با این کتاب چند فاخته را با یک تیر می زند. به کرزی شخصیت می دهد، مردم را در انتخابات پیشرو طرفدار نفر کرزی می سازد، افغانستان را از نگاه سیاسی هم سطح امریکا می سازد در حالیکه مثل گودیگگ همرای شخصیت های سیاسی آن بازی می کند. خلاصه با یک کتابک امریکا سر نوشت بعدی افغانستان را به ضم خود نه ملت افغانستان تعین می کند. بی علت نیست که غوغای کتاب از نظر زمانی چند روزی قبل از انتخابات افغانستان وارد میدان وسایل جمعی شده و یا می شود.

3- این نوشته را چند روز قبل نموده بودم که نسبت مصروفیت فکری با یک موضوع دیگر به پورتال محترم نفرستادم اما امروز در بخش اخبار پورتال که تبصره ذیل را خواندم تشویق به فرستادن آن شدم:" دمیتری ورختوروف، تحلیلگر روس در امور آسیای مرکزی معتقد است که کرزی به امریکا و غرب وفادار است و به همین خاطر البته که این موافقتنامه را امضا خواهد کرد".

از سویی هم این تحلیلگر مطمئن است که رییس جمهور افغانستان این موافقتنامه را پس از انتخابات امضا خواهد کرد. او علاوه می کند: «از آنجا که در انتخابات از برگ ضد امریکایی بودن باید نهایت استفاده را کرد و مزاج خارجی ستیزی افغانها را هنگامی که نظامیان خارجی در آن کشور حضور دارند، مورد بهره برداری به سود خود باید قرار داد و به این ترتیب، نامزد مورد نظر خود را به پیروزی سوق داد، احتمال امضای موافقتنامه پس از انتخابات وجود دارد".

بررسی رسانه های افغانستان چنین تصوری را بوجود می آورد که گویا تمام کشور علیه این موضع رییس جمهوری قرار دارد و از امضای موافقتنامه با امریکا پشتیبانی می کند. اما به باور تحلیلگر واقعیت امر چنین نیست. دمیتری ویرختوروف باور دارد که این وضعیت به صورت مصنوعی توسط رسانه هایی ایجاد شده که از طرف غربی ها حمایت مالی می شوند.

4- بنده قبلاٌ در تبصره های خود این ناز و خرام های قصر گلخانه و سفید را برای فریب مردم نوشته بودم. می گویند خداوند را ندیدی به دلیل عقل بشناسش.

5- معمولاٌ واقعیت های اصلی سیاسی تاریخ جهان 20 الی 50 سال بعد که اسناد و یا گفتگو های محرم اجازه افشا شدن پیدا می کند معلوم می شود اما شناخت روح و روان انسان ها و به صورت خاص سیاسیون مانند فورمول های عمومی ریاضی کمک به حل و یا تحلیل درست را می دهید در صورتیکه فورمول درست استفاده شود.

تا لفظ نگردد فاش معنی نشود عریان
بی پردگی رنگست آشفتگی بوها

با عرض احترام

الله محمد


اسم: جواد حسن زاده   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 14.01.2014

در جواب قیس جان کبیر
در مملکتی که زیر نفوذ مکتب انتحاری عربستانی قرار دارد و غلامان پاکستانی و ایرانی پیرو جنایت علیه بشریت و کشتن انسانهای آزادی خواه و مظلوم افغان استند شما هدف تان از روشنگری چیست؟. افغانستان در تبانی کلان جهانی که دامن گیر ممالک اسلامی است بدست جلادها و بی خدایان سپرده شده و تحت نام دین و خداوند هر روز اولاد وطن را بی رحمانه بقتل می رسانند. آیا خون این افغانان کمرنگ تر از خون حسین است؟ با اجازه امریکا و ممالک ناتو افغانستان بدست دشمنان قسم خورده آن سپرده شده و شما باید از روشنگری نگویید. انسانهایی که درنده خو و قاتل مردم افغانستان اند گروپ برق نیستند که چالان شده و روشن گردند.


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: نیمروز    تاریخ: 14.01.2014

برادر عزیز ق کبیر سلامت و جور باشید.
بیائید فاجعه افغانستان را در نفس تحولات مملکت بررسی نمائیم. یک حقیقت مبرم است که افغان ها همیشه علیه اشغالگران قیام نموده و برادران اسلامی ما در ایران و پاکستان در همکاری با خادمین حرمین الشرفین از آن جانبداری نموده اند. ما از این حمایت معنوی آنها از صمیم قلب تشکر می نمائیم.

زمانی، خان عبدالغفار خان (پاچا خان)، زعیم کبیر پشتون ها، وارد جلال آباد شد و حمایت خویش را از قیام های قهرمانه مردم افغانستان علیه اشغالگران خارجی ابراز داشت و افغانستان و مردم افغانستان را مهد آزادی و استقلال خواهی معرفی کرد. یکی از خبرگان شهر جلال آباد با کمال ادب در پاسخ آن زعیم کبیر فرمود:

ما افغان ها همیشه مرهون احسان حمایت شما از جهاد و قیام های افغان ها می باشیم ولی یک خواهش کوچک داریم و آن اینکه ای کاش ما شاهد روزی باشیم که برادران و خواهران پشتون پاکستانی ما این رسالت قیام علیه اشغالگران را بدوش گیرند تا ما افغان ها از این اقدام نیک شان قدردانی و تقدیر نمائیم تا باشد ماافغان ها این احسان برادران پشنون خویش را ادا سازیم.

هدف در اینجا این است که برادران اسلامی ما همیشه وظیفه قیام در منطقه علیه اشغالگران را بدوش افغان ها می اندازند و خود بحیث تماشاچی صرف و صرف به چک چک و تحسین می پردازند.

چرا روزی برادران مسلمان ما در ایران، پاکستان و عربستان سعودی این رسالت مهم را بدوش نمی گیرند.

امروز یکی از بزرگترین پایگاه های نظامی امریکا در عربستان سعودی قرار دارد. جناب کرزی وقتی عربستان سعودی می رود چرا از خادمین حرفین شرفین نمی خواهند که حملات انتحاری برادران طالبی خویش را در آنجا نیز سر براه سازند تا اماکن مقدسه اسلامی از لوث صلیبی ها پاک گردند؟
چرا جناب کرزی از امضای قرارداد با امریکا سر افگندگی می کند ولی دوستان مسلمان ما در عربستان سعودی در این مورد سکوت مطلق خویش را حفظ می نمایند.

پاسخ به این سؤال در ریشه یابی فاجعۀ افغانستان از مفاد خارج نیست.
ای کاش یک عالم روحانی افغانستان باکمال امانت داری و در حضور وجدان انسانی به این سؤال پاسخ ارائه نماید.


اسم: ق کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.01.2014

محترم محمد انور بلوچ شما معقول مینویسید:
"مفکوره هائی از قبیل جهاد، جنگ علیه اشغال، مبارزه برای دفع و ترد کافران ... در ذهنیت و فرهنگ افغان ها نیز ریشه دارند علاوه بر اینکه دست های خارجی نیز در کار اند. مثلاً مسلمان های عربستان سعودی، مسلمان های قم نشین ایران و دیوبندی های پاکستان همیشه تلاش دارند که مفکوره جهاد را در افغانستان بکار برند".

بلی این ذهنیت تأثیر مستقیم بالای «پروسۀ انتحاری» دارد که میتوانند معلول (عمل انتحاری) را سرعت بخشند، و برعکس تنظیم و تعدیل آنها اثر مثبت بر کاهش معلول (عمل انتحاری) خواهد داشت، اما علل انتحاری نمیباشند. از همین رو باید کوشیده شود تا از یک جهت برای کند ساختن یا بطی ساختن آن پروسه (پروسۀ انتحاری)، از جهات مختلف از قبیل روشنگری در وجدان اعتقادی جامعه ( فتوای علمای کرام)و تنویر اذهان عامه بر ضد آن مبارزه همه جانبه صورت گیرد.

نکته نظر تانرا در بخش «پروسۀ انتحاری» علاوه خواهم نمود. تشکر


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 13.01.2014


منظومۀ بس زیبا و با عالمی از معنی و واقعیت های هموطن محترم آقای رسول پویان مرا سخت مورد پسند آمد.

من با نوشته های آموزندۀ پویان صاحب در پورتال افغان جرمن آنلاین و دیگر سایت ها آشنا بودم ولی از این قریحۀ عالی شان در سرودن شعر بی خبر بودم.

امروز هر جفایی که از هر سو صورت می گیرد بحق افغانستان کنونی با همین جغرافیا است. خراسان کهن با همه افتخارات تأریخی اش در آرامگاه دیگر قلمرو ها و امپراتوری های بزرگ زمانه خوابید.

در حالی که این چکیدۀ زیبا را به پویان صاحب تبریک می گویم به آرزوی مؤفقیت و فیض بردن از آثار بیشتر شان.


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: نیمروز    تاریخ: 12.01.2014

قابل توجه جناب محترم انجنیر صاحب قیس کبیر:

احساس شما کاملاً قابل درک است. اگر قرار باشد ما برای دوستان افغانی خویش توصیه کنیم که چگونه بنویسند، همین نوشته ها و نظر اخیر شما بهترین و عالی ترین رهنمود بوده می تواند. من در چند نوشته اخیر خویش کاملاً نظریات مطروحه شما را تائید و این شیوه را برای همه مشتریان انترنتی با در نظرداشت شرائط مشخص کنونی یکبار دیگر توصیه می نمایم. شما در این مورد بکلی مطمئن باشید که حمایت بلاقید و شرط بنده را با خود دارید.

چیزیکه من می خواهم بر آن تاکید نمایم تعمیم این نظر شماست. برای توضیح بیشتر من می خواهم یک مثال از فرهنگ پرمحتوای افغانی خویش را خدمت تان بعرض برسانم. زمانی پدری آرزو داشت پسرش علم نجومی را فرا گیرد. پسر را شامل مکتب و پوهنتون مربوطه ساخت. پسر با درجه عالی تحصیل را خلاص کرد. روزی پدرش خواست وی را امتحان کند و انگشتر مدور طلائی خویش در مشت پنهان کرد و از وی خواست نام آن شی را بگیرد! پسر با کمال لیاقت و اهلیت فرمود چیزیکه شما در دست دارید گرد است، بینش شکاف است، رنگش طلائی است .... که بسیار حیران کننده بود و پدر را سخت امیدوار ساخت و در نهایت از پسر خواست که نام آن شی را بگیرد ولی پسر با کمال بی احتیاطی فرمود: "سنگ آسیاب!"

این پیش بینی نادرست پسر پدر را سخت مایوس ساخت و از پسر پرسید که سنگ آسیاب چطور ممکن است در مشت جای شود!

حال می خواهم بنده در مورد نظر شخص خود در باره این بحث عالی نظر مشخص خویش را ابراز نمایم. توضیحات بجا و تحلیلی بر اساس عام گوئی هائی که ناشی از تدریس علوم سوسیالوجی، سایکالوجی و انتروپالوجی مدونه امروزی در مراکز تحصیلی کشورهای پیشرفته می شود بکلی شروع یک اقدام عالیست ... باید "علل" مشکل جستجو شود نه "معلول". به تائید فرموده شما جناب عالی بحث "علل" و "معلول" یکی از مباحث عمده کریمانولوژی است که هر محصل رشته های مربوطه باید توجه خویش را در آن مورد مبذول دارند. بدون هیچ شک هم که اکثر (نه تمام) علل جنگ های افغانستان در خارج از افغانستان ریشه داشته ولی مفکوره هائی از قیل جهاد، جنگ علیه اشغال، مبارزه برای دفع و ترد کافران ... در ذهنیت و فرهنگ افغان ها نیز ریشه دارند علاوه بر اینکه دست های خارجی نیز در کار اند. مثلاً مسلمان های عربستان سعودی، مسلمان های قم نشین ایران و دیوبندی های پاکستان همیشه تلاش دارند که مفکوره جهاد را در افغانستان بکار برند در حالیکه اگر سئوال شود که چرا آن ها در ممالک خویش جهاد نمی کنند می فرمایند که آنها تا این حد هم احمق نمی شوند که بخاطر جهاد و اسلام خود و مملکت خود را تباه سازند! وقتی، بی ادبی معاف، افغانی خود را الاغ سازد حتماً یک خارجی یافت می شود که پالان بالایش گذاشته و او را سوار شود!

بهترین شیوۀ مبارزه برای دفع و ترد این پدیده های شوم که باعث تباهی ملت افغان زمین گردیده عمیقتر باید فکر گردد. اگر ما تمام علل داخلی آن را نادیده گرفته و صرف و صرف بر علل خارجی توجه می نمائیم، گمراهی را تعقیب می نمائیم و بر عکس. طوریکه من خدمت شما برادر عزیز محترم عرض نموده ام بهترین راه این است که از کلیات گوئی دست برداریم. مثلاً اگر می خواهیم بگوئیم که گپ ها و نوشته های کرزی رئیس جمهور افغانستان تحریف شد نظر آقای کرزی، تاریخ ابراز نظر و موقعیت و وضعیت آن نظر باید توضیح گردد تا خوانندگان خوبتر بفهمند که گپ از چه قرار است.

چیزیکه من نوشتم یک نظر است، اگر کسی آن را قبول نمی کند من هر گز نمی خواهم دست به حمله های انحاری بزنم و مردم را مجبور سازم که نوشته های من توبه نعوذ بالله کلام الهیست و شما باید آن را قبول کنید:

حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است و بس
در پی آن مباش که شنید یا که نشنید

تشکر از توجه تان
بامید موفقیت، بهروزی و پیروزی برای فرد فرد تان


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 12.01.2014

پورتال محترم لطفاٌ نا مردی نکنید حالا که در بحث هستم نوشته ام را نشر کنید زیرا آغای انوری هم این چهره ها را که آغای قیس کبیر از انها تقاضای رفع علل می کند توسط مقاله "در چنگال جنایتکاران جنگی" به قلم آورده.
آغای محترم زمانی صاحب بعد از عرض سلام!
من هم یکی از اشخاصی هستم که در مورد اثر آغای قیس کبیر "ازجنگ های روانی تا حملات انتحاری و شيوه های تقابل با آن" نظر خود را ارایه کرده ام که فکر میکنم در مجموع کمتر از 10 نفر این کار را کرده باشند.
من نمی دانم که احصاییهء شما به اساس همین 10 نفر " عدهٔ کثيری" از هموطنان را تحسین کننده و بقیه را تحت عدم توافق و یا کسانیکه نکته نظريات خود را علاوه نمودند دانسته است یا چطور؟ چونکه نفوس هموطنان ما شاید اضافه از 25 ملیون نفر باشد.
اگر به اساس رقم بالا صورت گرفته باشد باید رقم ذکر می شد در غیر نوشته تان شفاف نیست.
آغای قیس کبیر به جواب آغای امان الله عمر می نویسند:"اینکه در جلال آباد یک تروریست اقدام به قتل عام مردم بیگناه میکند و یا از کلورادوی امریکا یک شاگرد مکتب همصنفان و معلمین و دوستان خود را گلوله باران میکند و یا در ناروی فردی هموطنان خود را به گلوله می بندد، شاید بتوان گفت که این گونه افراد به امراض روحی و روانی گرفتار اند که علت یا علل آن را یک روانشناس تا اندازۀ میتواند روشن سازد که فکر نمی کنم با عمل انتحاری کدام پیوندی داشته باشد."
قابل تذکر است که هر گاه منطق بالایی را قبول کنیم پس تمام قتل و قتال که در تاریخ بشر چه در جنگ های چه در غیر آن بین انسان ها صورت گرفته و می گیرد علت روانی دارد ضمناٌ تمام انسان های که توسط ساختن اصلح زمینه کشتن را آماده می سازند به مرض روانی که همانا حرص انسانی است مواجع هستند. هر کس که به یک عمل دست می زند یک دلیلی برای عمل خود در نهایت آن می داشته باشد و یا یک دلیلی برایش تزریق می شود. در یک جنگ بین دو کشور ممکن عساکر زیادی باشد یا بوده باشند که مخالف جنگ بوده باشند اما یک دلیلی برایشان تزریق شده که مجبور به گشتن و یا گشته شدن شده اند.
بنده بدون اینکه به قسمتی از جزییات علل بروم که در خود مقاله آغای کبیر به بسیار خوبی شده است مانند بیکاری ،بی سرپناهی ،ظلم ،گرسنگی ،مرض ،عدم دسترسی به دوا و داکتر،حق تلفی های گسترده، فساد اداری و..... ریشه اصلی موضوع را در بی عدالتی اقتصادی و پیشرفت تکنالوجی و عدم پیشرفت فکری انسان ها در تبصره خود وانمود کرده ام. اما شدیداٌ جمله ذیل آغای کبیر مرا به تعجب می اندازد که از علل عمده دیگر قضیه تقاضای رفع علل را دارد:"
"اگر حکومت افغانستان و کشور های غربی که در افغانستان حضوردارند، فقط 20% از علل عمدۀ را که بالای آنها تأثیر گذار اند یعنی قادر به دفع آن میباشند، مرفوع نمایند".
اگر اینها قادر به رفع می بودن اصلاٌ علل را به وجود نمی آوردندکه به اساس تحلیل و نقشه شما همان 20 فیصد را می سازد.
مشکل بنده در تحلیل تان همین می باشد و به زور انرا که اعتقاد به عملی بودن آن ندارم کس ساخته نمی تواند. مطلب اینکه از دزد تقاضای دزد بگیر را می کنید.

احتیاج ما سماجت پیشهء اظهار نیست
آنچه ما گم کردایم از عرض مطلب مطلب است


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 12.01.2014

خوانندگان ارجمند سلام خدمت یکایک شما!
با اظهار سپاس از نوشتۀ پرمحتوای جناب حفیظ الله خالد که در مورد دخترک ده ساله انتحاری به رشتۀ تحریر درآورده بودند و نظریات نیکی در مورد پیشکش کرده اند. این طفلک مظلوم نه از بهشت خبر دارد و نه هم هوران بهشتی به دردش می خورند، باید در قدم نخست جامعه را آگاهی داد. از نظرات معقول آقای خالد میتوان جهت بطی ساختن پروسۀ انتحاری، سود بُرد.
تلاش خواهد شد تا از نظرات صائب شان در نوشتۀ " از جنگ های روانی تا حملات انتحاری و شیوه های تقابل با آن" به گونۀ تکمیلی استفاده صورت گیرد.
همچنان از محقق محترم، آقای زمانی جهانی سپاس که نوشتۀ بنده را به دقت و نه سرعت، مطالعه نموده و در نظر دارند تا جهت تکمیل آن تحقیق های خود را نیز به رشتۀ تحریر درآورده و مانند همیشه مصدر خدمت شوند.
به منظور درک بهتر یک عده دوستان که قرار معلوم برداشت درستی از آنچه نوشته ، بدست آورده نتوانسته بودند، تلاش میشود تا در یک جمع بندی و نتیجه گیری، روشنی بیشتری در زمینه انداخته شود.
تقابل با حملات انتحاری"در نوشتۀ متذکره متشکل از سه قسمت عمدۀ ذیل میباشد:
1"تشخیص علل عمل انتحاری":
قابل فهم است که هر کشور٬ هر محل و تقریبا ً هر منطقه که در آنها متأسفانه "عمل انتحاری " صورت میگیرد، علل،شرایط و پروسهٔ خاص خود را دارد، که میتوانند از همدیگر متفاوت باشند و باید در محل و منطقه از طرف مسوولینِ که با طرز تفکر٬ ذهنیت، خوی و خواص و شرایط محل آشنا هستند٬ بررسی گردد. در این صورت سخن از یک راه حل خاص در میان است و نه یک راه حل عام.
بنده صرف به عنوان یک مثال خواسته بودم تا از چند و چون علل ذکری به عمل آورده باشم و هرگز ادعا نکرده ام که آنچه من از قضایا برداشت دارم، یک فکت است و غیر قابل تغییر. در این قضیۀ پیچیده و مغلق باید تمام ابعاد آن مورد کند وکاو قرار گیرد و از سر جمع نظرات هموطنان بتوانیم لااقل به یک نتیجۀ منطقی برسیم، تا مگر وظیفۀ ایمانی، وجدانی و میهنی خود را به گونه ای انجام داده باشیم.

2- استفاده از قاعدۀ 20 بر80 فیصد:
طبیعی است که ترور های منطقوی٬ خارج از نفوذ قابل ملاحظهٔ کشورها و سازمان های بین المللی خارجی نبوده و مبارزه در برابر علل آن کار سادۀ نیست که مردم افغانستان قادر به دفع آن باشد، بهمین دلیل و خاصتاً به همین دلیل قاعدهٔ ۲۰٪ - ۸۰٪ مطرح میگردد.
بدین معنی که اگر حکومت افغانستان و کشور های غربی که در افغانستان حضوردارند، فقط 20% از علل عمدۀ را که بالای آنها تأثیر گذار اند یعنی قادر به دفع آن میباشند، مرفوع نمایند و در عین زمان پروسۀ انتحاری رابا امکانات وتدابیر زیر بطی سازند، میتوان 80% عملیات انتحاری را در کشور متوقف ساخت.

3- پروسه ایکه علت و یا علل را به یک معلول نامطلوب تبدیل میکند:
اکثر هموطنان علل انتحاری و پروسه انتحاری را به اشتباه میگیرند. فقرمفرط در جامعه، تقسیم وتوزیع نا برابر وبدون سنجش کمک ها، بیکاری ،بی سرپناهی ،ظلم ،گرسنگی ،مرض ،عدم دسترسی به دوا و داکتر،حق تلفی های گسترده، فساد اداری، خویشخوری های بدون سرحد، همه و همه به درجات مختلف، تأثیر مستقیم بالای «پروسۀ انتحاری» دارند که میتوانند معلول (عمل انتحاری) را سرعت بخشند، و برعکس تنظیم و تعدیل آنها اثر مثبت بر کاهش معلول (عمل انتحاری) خواهد داشت، اما علل انتحاری نمیباشند. از همین رو باید کوشیده شود تا از یک جهت برای کند ساختن یا بطی ساختن آن پروسه (پروسۀ انتحاری)، از جهات مختلف از قبیل روشنگری در وجدان اعتقادی جامعه ( فتوای علمای کرام)، کمک های مالی، تنویر اذهان عامه، توسعۀ تعلیم و تربیه، ادبیات، شعر، موزیک و غیره استفادۀ معقول وانسانی به عمل آید و از جهت دیگر شرائین اقتصادی این گروپ ها و سازمان ها را مسدود ساخته شود.

"حال وقتی به ترکیب افراد عامل حادثۀ ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ ، نظر اندازیم، طوریکه گزارشات مطبوعاتی نشان داده است، اکثریت همه مجریان و " انتحاری" ها، اتباع عربستان سعودی بوده اند. عربستان سعودی در صف کشور های نفت خیز از جملۀ ثروتمند ترین کشور های عربی و اسلامی محسوب میگردد. آنها همه در کشور های غربی تعلیمات و تحصیلات عالی داشته اند، تا آخرین لحظات زندگی خود، از بنیۀ مالی و امکانات زندگی مرفه برخوردار بوده اند."

اگر حکومت افغانستان و کشور های غربی که در افغانستان حضوردارند، فقط 20% از علل عمدۀ را که بالای آنها تأثیر گذار اند یعنی قادر به دفع آن میباشند، مرفوع نمایند و در عین زمان پروسۀ انتحاری رابا امکانات و تدابیر ذکر شده، بطی سازند، میتوان 80% عملیات انتحاری را در کشور متوقف ساخت.

متن مکمل این مضمون را اینجا کلیک کنید و بخوانید...

اسم: عبدالرحمن زمانی   محل سکونت: کليفورنيا    تاریخ: 11.01.2014


نشر مقالهٔ جالب تحقيقی و آموزندهٔ دانشمند محترم جناب انجنير «قیس کبیر» تحت عنوان «ازجنگ های روانی تا حملات انتحاری و شيوه های تقابل با آن» در پورتال محبوب افغان جرمن آنلاين مورد استقبال، تحسين و تشويق عدهٔ کثيری از هموطنان ما قرار گرفت. طبعأ عدهٔ از دوستان هم با نتيجه گيری و استدلال آقای کبير توافق نداشته و دوستانی هم پرسش های خود را طرح و نکته نظريات خود را علاوه نمودند.
من هم به نوبهٔ خود، در حاليکه نشر اين مضمون معلوماتی را به آقای کبير تبريک ميگويم و معلومات شان در رابطه بااستفاده از تکنالوژی جديد وشيوه های استفادهٔ درست و نادرست از آن و پرنسيپ علل و معلول و قاعدهٔ ۲۰% بر ۸۰% را مفيد ميدانم، ابتکار شانرا در طرح مسائل حاد جامعهٔ ما (مثل حملات انتحاری) و آغاز بحث استفاده از تئوری های علمی و اصول فلسفی برای کاهش آن قابل تحسين دانسته، ميخواهم توجه شما را به چند نکتهٔ مربوط به حملات انتحاری و رابطهٔ مغلق بين علت و معلول آن در سلسله مقالات تحقيقی جداگانهٔ جلب کنم که بزودی از طريق پورتال افغان جرمن آنلاين به هموطنان محترم تقديم خواهد شد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 11.01.2014

جناب محترم آغای عباسی صاحب سلام اما بعد!

بنده هم به نوبه خود از توضیحات عالی تان در نوشته "چو کفر از کعبه برخیزد....." ابراز تشکری می نمایم که مرا در ارتباط موضوع روشن ساختید.

خداوند (ج) شما دلسوزان را در پناه خود داشته باشد.

نظری کن عطا ز عالم نور
که جهانست چاه و ما همه کور

با عرض احترام

الله محمد


اسم: داکتر خلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 10.01.2014

گزارش محترم جلیل غنی " غارت گری دیگر عربها و پاگستانی ها در افغانستان"

امید واری زیاد از افغانهای است که بعد از حکومت فاسد فعلی صاحب قدرت میشوند، تا دست عربها وپاکستانیها را از وطن ما کوتا کنند.
با سلامهای زیاد به مجریان افغان جرمن آنلاین.


اسم: داکتر نجیب الله بارکزی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 10.01.2014

محترم آقای الله داد!

تشکر ازینکه مار متوجه این مشکل ساختید، با تائید از نقطه نظرتان در مورد اشتباه در ترجمه، خواستم انجمله را طوری ذیل برای کسانیکه مغشوش شده اند اصلاح کنم.

خواننده گان محترم!

در مقالۀ منتشرۀ ویبسایت< The Independent> تحت عنوان <آیادرسال ۲۰۱۴م جنگ اول جهانی دوباره تکرار میشو؟> را که چند روز قبل اینجانب ( نجیب الله بارکزی) به زبان دری ترجمه کرده ام، تعدیل ذیل تائید است.

در پراگراف اخیر صفحه اول،جملۀ "در سال 1914 م جرمنی با متوسل شدن به نیروی نظامی خواست خود را به حیث قدرت بزرگ جهان تثبیت کند. امروز انگلستان و نیروی در حال رشد سریع چین به حیث یک تهدید برای ایالات متحدۀ امریکا نقش داشته می توانند."
راباشکل اصلاح شدۀ ذیل تعویض نمائید.
"در سال 1914 م جرمنی با متوسل شدن به نیروی نظامی خواست خود را به حیث قدرت بزرگ جهان بجای ابرقدرت وقت( برتاینه کبیر) تثبیت کند. امروز نیروی در حال رشد سریع چین به حیث یک تهدید برای ایالات متحدۀ امریکا نقش داشته می توانند."

تشکر





اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 10.01.2014

من ساختار مقاله تان را قسمیکه نوشته ام خوب یافتم و برای من چیزی نو نبود اما کسان زیاد دیگر در تبصره های خود انقدر علاقمندی به جاه نشان دادند که من به این خاطر غیر مستقیم به این گروپ از "بکنند" استفاده کردم اگر از "بکنیم" استفاده می کردم خودم را هم شریک ترجمه می ساختم که چندان وارد به آن نیستم.

من به یک ترتیبی دیگر چندین بار علت های که شما در مقاله تان ذکر کرده اید از طرف ژورنالیستان جهانی در اخبار جهانی خوانده و شنیده ام یعنی این طور نیست که مسولین امور و متخصیصین موضوع این را ندانند.
"با تأسف که در بین ما مردم همیش چنین رایج بوده است و منتظریم دیگران کاری بکنند و یا دستی از غیب برآید و کاری بکند." این خاصیت در مورد من صدق نمی کند هر گاه تصمیم بگیرم یک کار را اجرا کنم و یا وعده آنرا بدهم خودم عمل می کنم.

از نش زدن بی موجب تان تشکر.

میگوید لاله که ای تامل نظران
درآتش ما سیاهی آثار تریست

با عرض احترام
الله محمد


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: نیمروز    تاریخ: 10.01.2014

محترم جناب عالی قیس کبیر:

نوشته های شما بسیار عام است و آدم هیچ نمی تواند مقصد شما را درک کند. مثلاً شما می فرمائید که جنگ تبلیغاتی سر براه است. هیچکس این اصل را رد نمی تواند. جنگ سوم جهانی تا بحال صورت نگرفته است ولی اگر شروع شود کسانی برنده خواهند بود که در بخش تبلیغات، راست یا دروغ، موفق باشند. شما می فرمائید که تبلیغات سوء علیه جناب حامد کرزی صورت می گیرد. این نیز یک واقعیت است و هیچ آدم هوشیاری آن را رد نمی تواند. ولی نقص بزرگ در نوشته های شما این است که شما نمی توانید مثال زنده در قید زمان و مکان بشکل یک حقیقت ارائه کنید. لطف نموده بفرمائید کدام نظر جناب حامد کرزی و در کجا مورد حمله غیر عادلانه قرار گرفت. مثلاً جناب مارشال صاحب دوستم می فرماید که وی بخاطری با جناب عالیقدر احمدزی پیوست که افغانستان را از تجزیه نجات دهد! این کار مارشال صاحب و جناب احمدزی بسیار ارزنده است ولی آنها مثل شما هیچ مثال مشخص ارائه نمی توانند که کدام شخص در چه وقت تجزیه افغانستان را مطرح ساختند. اگر جناب عبدالله عبدالله طرح نظام پارلمانی را در افغانستان مطرح می سازد و جناب مارشال صاحب و شریک جرمی وی احمدزی آن را تجزیه افغانستان می دانند نقص در شیوه فکر مارشال افغانستان و جناب احمدزی بحیث دانشمند بی بدیل این مملکت است، نه در طرح جناب عبدالله عبدالله. اجرای نظام پارلمانی چرا تجزیه افغانستان تعبیر و تفسیر می گردد؟

هر گاه جناب مارشال صاحب بی بدیل افغانستان و رهبری پشت پرده وی بشکل غنی احمدزی ... نظام پارلمانی در افغانستان را تجزیه افغانستان تجزیه و تحلیل می نمایند، نقص در نفس نظریات مارشال صاحب و احمدزی است، نه در نظریات عبدالله عبدالله! این دوستان افغانی در حقیقت به نفع طرح و نظریه داکتر صاحب عبدالله عبدالله کار می نمایند. واقعیت امر این است که داکتر صاحب عبدالله عبدالله برای چوکی مبارزه می فرمایند، نه نظام پارلمانی!

اگر شما بدون ارائه مثال مشخص در قید زمان و مکان بشکل ایدیال بحثی را زیر ماسک علمی و دلسوزانه مطرح می سازید و دوستان آن را به نقد گرفته و رد می نمایند و شما آن را قبول نمی توانید، نقص در شماست نه در نقد مخالفین شما.

امیدوارم این مشوره مورد توجه شما قرار گیرد. من هیچ علاقه ای ندارم که شما این مشوره من را نشر می نمائید یا سانسور ولی شما هیچوقت حقیقت را تغییر داده نمی توانید.

تشکر از توجه تان


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 09.01.2014

در آغاز از هموطنان محترمی که کار کوچک بنده را با دیدۀ قدر نگریسته و باعث تشویقم در این را شده اند، یک جهان سپاسگذاری میکنم .
در تلاش هستم تا در صورت یاری وقت، از نوشتۀ "از جنگ های روانی تا حملات انتحاری و شیوه های تقابل با آن"، یک نتیجه گیری هم نموده و در حد توان نظرات خود را در مورد با هموطنان در میان گذارم. البته نظرات سازندۀ هر هموطنی باعث تکمیل این نتیجه گیری گردیده و در اخیر قادر خواهیم شد یک برداشت سودمند اندر مورد بدست آوریم.
جناب محترم الله محمد! چه بهتر بود اگر در نظر بسیار معقول تان، بجای " بکنند" از " بکنیم " استفاده میکردید. با تأسف که در بین ما مردم همیش چنین رایج بوده است و منتظریم دیگران کاری بکنند و یا دستی از غیب برآید و کاری بکند.

جناب محترم امان الله عمر
قاعدۀ 20 بر 80 فیصد هم شاید یک، یا چند جانب محدود قضیه را مورد بررسی قرار دهد، اما به هیچ وجه 100فیصد نیست و نمی تواند باشد. در این مثال فقط بیست فیصد علل مورد ارزیابی قرارگرفته است و آنهم از برداشت ها یک نفر است. اینکه بقیه 80 فیصد آن مورد غور و بررسی قرار داده شود، کاریست که باید در داخل کشور شرایط آن با تلاش و پشت کار مسؤولین داخلی و خارجی قضیه، مهیا گردد تا علل انتحار شناخته شده و در متوقف ساختن و یا بطی ساختن آن یک رول سازنده روی دست گرفته شود.
اینکه در جلال آباد یک تروریست اقدام به قتل عام مردم بیگناه میکند و یا از کلورادوی امریکا یک شاگرد مکتب همصنفان و معلمین و دوستان خود را گلوله باران میکند و یا در ناروی فردی هموطنان خود را به گلوله می بندد، شاید بتوان گفت که این گونه افراد به امراض روحی و روانی گرفتار اند که علت یا علل آن را یک روانشناس تا اندازۀ میتواند روشن سازد که فکر نمی کنم با عمل انتحاری کدام پیوندی داشته باشد.


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.01.2014

محترم داکتر بارکزی بعد از عرض سلام توجه تان را به مطلب زیر می خواهم!

بعد از خواندن ترجمه "استدلال مارگریت میک میلان" توسط شما تعجب کردم که چطور انگلستان تهدید برای ایالات متحدۀ امریکا شده می تواند. حتماٌ غلطی در ترجمه است که با مراجعه به متن انگلیسی همینطور هم فکر می کنم باشد.

"در سال 1914 م جرمنی با متوسل شدن به نیروی نظامی خواست خود را به حیث قدرت بزرگ جهان تثبیت کند. امروز انگلستان و نیروی در حال رشد سریع چین به حیث یک تهدید برای ایالات متحدۀ امریکا نقش داشته می توانند."
And in 1914, Germany was a rising force that sought to challenge the pre-eminent power of the time, the UK. Today, the growing power of China is perceived as a threat by some in the US.

با عرض احترام
الله محمد


اسم: حفیظ الله خالد   محل سکونت: استریا    تاریخ: 09.01.2014

به دست اندرکاران محترم پورتال افغان جرمن آنلاین :

اجازه دهید بخاطر این همه زحمات تان در جهت نشر اثار قلمی و هنری افغانها در سراسر جهان ابراز سپاس نمایم،تنظیم ، ایدت ونشراین همه مطالب متنوع در مورد ابعاد مختلف زندگی اجتماعی سیاسی واقتصادی در کشور بیدون تلاشهای شباروزی و داشتن احساس وطن دوستی وتعهد نسبت به کشور میسر بوده نمی تواند،از خداوند متعال برای همه تان در سالجاری در امور محوله توفیق مزید استدعا مینمایم.
نویسنده گان عزیز پورتال نیز طی سال گذشته با ابداع صدها مقاله واثاروعلمی، تحقیقی و تشریح اوضاع حساس کنونی کشور دین وطنی شانرا نسبت به زادگاه ومردم خویش انجام داده، بنده شخصا از مقالات علمی شان بسیاری چیزها را آموخته و از مطالعه مقالات شان لذت برده ام، لازم میدانم ازهمه نویسنده گان پورتال بخصوص جناب نوری صیب، محترم عطائی داکتر صیب کاظم، محترم عباسی، محترم سیستانی، محترم هیرمند، محترم فارانی، محترم انوری،محترمه شیما غفوری، محترمه واصل وهاب، محترم مایار صیب ،جناب رحیمی و ده ها نویسنده ارجمند دیگر پورتال که اسم شان در این لحظه در ذهن ام نیست ابراز سپاس نمایم، این قلم بدستان شجاع با نیروقلم و استدلال های منطقی شان اوضاع کشور ما را مورد موشگافی دقیق قرار داده نسبت به خطراتی که کشور و مردم ما را تهدید می نماید به موقع هشدار داد اند، خوب اینکه درداخل کشور گوش شنوائی برای این همه استدلال های منطقی وجود ندارد موضوع جداگانه است.

یکی از مقالات تحلیلی که اخیرا تحت عنوان "ازجنگ روانی تا حملات انتحاری .." بقلم محترم قیس کبیر به نشر رسیده برایم بسیار آموزنده و دلچسپ بود، جناب قیس با تحلیل همه جانبه ریشه ها و عوامل حملات انتحاری را در کشور به بررسی گرفته و در اخیر راه های حل آنرا نیز پیشنهاد نموده. دریک مقاله خوب نه تنها در مورد خود معضله توضیح لازم است بلکه در مورد راه های حل آن نیز باید روشنی انداخته شود چیزی را که جناب قیس بخوبی انجام داده است، با ارزوی موفقیت های بیشتر برای شان، امید است در آینده نیز همچو مقالات تحلیلی بیشتری از ایشان در پورتال داشته باشیم.
میخواهم یکبار دیگر از فرصت استفاده نموده برای تیم تخنیکی و همه نویسندگان عزیز پورتال افغان جرمن در سالجاری ۲۰۱۴ صحت کامل و پیروزیهای های بیشتر آرزو نمایم.

با حترام

حفیظ الله خالد
ویانا / استریا


اسم: عبیدالله حلیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 08.01.2014

جناب محتر آقای قیس کبیر!

یک جهان افسوس که در طرز فکر و استعداد هموطنان خود چنین یک سطحی نګری را احساس می کنم. اما بازهم کمی خود را تسلی می دهم، که جناب شما، بحیث انجنیر، و هموطنم در چنان یک کشور پیشرفته، یک معلومات نو و بکر دیګر برایم فرستادید، که در کره زمین تفاوت وقت وجود دارد.

اما ممکن وضع زندګی ما تفاوت داشته باشد، بعضی شب ها مجبورم تا صبح بیدار باشم. بناً در تغیر شکاکیت شما کمک کرده نمی توانم.
اینرا هم می دانم که شما درین تخنیک، موقف حاکم دارید. نشر و عدم نشر در دست شماست. اعتبار دادن به نوشته ها و بی اعتبار ساختن هم در کارخانه شما فعال است.

هر آنچه لازم بود، تا بحال در مکاتبه با سایت شما نوشتم، دیګر احتیاج جدی به نظرات شما دیده نمی شود، معذرت می خواهم. ازینکه شک و تردید در موجودیت ادرسم، در خیرخانه کابل دارید، این مشکل شماست. تنها بعلت یک اظهار نظر در باره یک مفهوم، ممکن مجبوریت نباشد که "نمبر پای"، "رنگ چشم"، "اندازه قد" و غیره مشخصات را خدمت شما بفرستم. این آخرین مکاتبه از خیر خانه صورت گرفت. عاقلان را اشاره کافی است. به صحت و حرکت «قلب» مفید خواهد بود، اگر انسان از «غرور» و تلاش «شهرت طلبی» پائین آمده بتواند.

والسلام

و خاتم المکاتبات

حلیم


اسم: آلله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.01.2014

پورتال محترم! لطف کرده این نوشته را به جای نوشته که فعلاٌ نشر شده بگذارید که آنرا اصلاح کرده ام. از همکاری تان تشکر

برادران و خواهران محترم بعد از عرض سلام!

در ارتباط افکار آغای کبیر صاحب و به فرموده یکی از دوستان غرض رونق بخشیدن نوشته شان چند مطلب از نگاه بنده مهم:

1- در آغاز مقاله خود آغای کبیر شکایت از افغان ها کرده که انرژی خود را به بگو مگو بی فایده مصرف نکنند و یکدیگر را بی موجب تخریب نکنند که باید اینجا این پرنسیب هم تطبیق شود.

2-زمانی صدراعظم سابق آلمان گفته بود که مهم در یک موضوع این است که در آخر چی بیرون می آید. اگر هدف مقاله در عمل چیزی بار نیاورد هر قدر تحسین هم شود میان خالی است.

3- برای اینکه بی نتیجه نماند بنده پیشنهاد می کنم که مقاله را اگر تا کنون به انگلیسی ترجمه نشده، بکنند بعداٌ به مراجع که فکر می شود در تطبیق عملی مقاله رولی داشته بوده می توانند مثلاٌ ملل متحد،اتحادیه اروپا، سازمان های صلح بین المللی، فارسی/دری به حکومت افغانستان و ایران و غیره بفرستن
عکس العمل انها را بگیرند و در این جا به نشر بسپارند.

4- من فکر می کنم هر گاه دوستان مقاله دست را با هم بدهند این مقاله در ضرف 10 الی 20 روز در مراجعه مربوط می رسد. کاپی به حکومت و کانکرس امریکا فراموش نشود.

5- فکر می کنم این موضوع بودیجه کار خواهد داشت و نفر و دیده شود که چقدر موفقانه در عمل پیاده شده می تواند.

6- بعد از به عملی رسانیدن این مقاله بنده حاضر هستم سر نویسنده را از تری ابر ها به گرمی آفتاب بالا ببر م. فعلاٌ مقاله برای من حیثیت یک نسخه بسیار عالی را برای پخته کردن یک غذای لذیذ دارد که آب دهن را می برد.

7-قابل تذکار است که تماماٌ علوم انسانی چه طبعیی و یا اجتماعی به اساس تجربه استوار شده و می شود.

نواهای نی منقار بلبل
صدایی چیده از تار رگ گل

الله محمد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.01.2014

برادران و خواهران محترم بعد از عرض سلام!

در ارتباط افکار آغای کبیر صاحب و به فرموده یکی از دوستان غرض رونق بخشیدن نوشته شان چند مطلب از نگاه بنده مهم:

1- در آغاز مقاله خود آغای کبیر شکایت از افغان ها کرده که انرژی خود را به بگو مگو بی فایده مصرف نکنند و یکدیگر را بی موجب تخریب نکنند که باید اینجا این پرنسیب هم تطبیق شود.

2-زمانی صدراعظم سابق آلمان گفته بود که مهم در یک موضوع این است که در آخر چی بیرون می آید. اگر هدف مقاله در عمل چیزی بار نیاورد هر قدر تحسین هم شود میان خالی است.

3- برای اینکه بی نتیجه نماند بنده پیشنهاد می کنم که مقاله را اگر تا کنون به انگلیسی ترجمه نشده، بکنند بعداٌ به مراجعه که فکر می شود در تطبیق عملی مقاله رولی داشته بوده می توانند مثلاٌ ملل متحدٌ،اتحادیه اروپا، سازمان های صلح بین المللی، فارسی/دری به حکومت افغانستان و ایران و غیره بفرستن
عکس العمل انها را بگیرند و در این جا به نشر بسپارند.

4- من فکر می کنم هر گاه دوستان مقاله دست را با هم بدهند این مقاله در ضرف 10 الی 20 روز در مراجعه مربوط می رسد. کاپی به حکومت و کانکرس امریکا فراموش نشود.

5- فکر می کنم این موضوع بودیجه کار خواهد داشت و نفر و دیده شود که چقدر موفقانه در عمل پیاده شده می تواند.

6- بعد از به عملی رسانیدن این مقاله بنده حاظر هستم سر نویسنده را از تری ابر ها به گرمی آفتاب بالا ببر م. فعلاٌ مقاله برای من حیثیت یک نسخه بسیار عالی را برای پخته کردن یک غذای لذیز دارد که آب دهنم را می برد.

7-قابل تذکار است که تماماٌ علوم انسانی چه طبعیی و یا اجتماعی به اساس تجربه استوار شده و می شود.

نواهای نی منقار بلبل
صدایی چیده از تار رگ گل

الله محمد




هر گاه مراجعه ذیدخل دست را با هم بدهند یک مدت زیادی را خواهد گرفت


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 07.01.2014

محترم حلیم از خیرخانه کابل
چون بنده نقد وشکایت شما را در مورد نوشته خود مبهم یافتم و علاوه برآن ایمیل ارسالی شما Halimabc14@hotmail.com جعلی می باشد

This is the mail system at host mailout3.colt1.inetserver.de.
I'm sorry to have to inform you that your message could not be delivered to one or more recipients. It's attached below.
For further assistance, please send mail to postmaster.
If you do so, please include this problem report. You can delete your own text from the attached returned message.
The mail system
<Halimabc14@hotmail.com>: host mx3.hotmail.com[65.55.37.88] said: 550 Requested
action not taken: mailbox unavailable (in reply to RCPT TO command)

ازطرفی دیده شد که نیم ساعت بعد از نظر دوم جناب سیستانی جواب شما مواصلت نمود، در حالیکه در با درنظرداشت وقت اروپا وقت کابل خیرخانۀ اصلی دو بجه شب است، خود بیانگراین حقیقت است که شما این جواب را ار خیرخانه کابل نی بلکه از خود اروپا نوشته وارسال داشته اید، بنابرین من یگانه علت واحتمال نوشته تان را ضدیت با نوشتۀ آقای سیستانی ومحترم فارانی وخودم تشخیص میدهم و چه بهتر خواهد اگر در آینده با نام اصلی و ایمیل حقیقی و نقد وسوالهای منطقی به بحث ها شرکت بکنید تا سایر خوانندگان نیز با چهره وتوانائی قلمی تان آشنا شده باشند. درغیر آینصورت سهمگیری تان جز ضیاع وقت خواننده چیزدیگری نخواهد بود.


اسم: سید رحمن غوربندی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.01.2014

خوانندگان گرامی پورتال افغان جرمن آنلاین سلام!
من نمیدانم در مورد مقالۀ محترم قیس کبیر چه بنویسم، زیرا قلمداران محترم با درک عمیق شان خوبی های نوشتۀ اکادمیک و سیانتیفیک نامبرده را بر مبنای واقعیت و اصالت، تحسین کرده اند که جای تحسین بلند را داشت و دارد. آنچه که من میخواهم اضافه کنم این خواهد بود که علم فرزند عالم و صالح اش را در راه سوق میدهد که جز خوبی ها پاکی ها وبلندی ها به پائینی ها نگاه نکند و بگفته جناب ف. هیرمند روبه افق های روشن گام می گذارد. این مقاله جناب« قیس کبیر» نه تنها روشنگر است بلکه خط گذار نیز میباشد. به قلم پاک شان برکات بیشتر آرزومندم.
به امید روزیکه قلمداران عزیزاین خط را رونق بیشتر بخشند. با احترام


اسم: ف، هیرمند   محل سکونت: پاریس فرانسه    تاریخ: 07.01.2014

محقق عالیقدر، انجنیر عزیز، قیس کبیر!
هربار که کارتحقیقی وعلمی از شما به نشر میرسد من با اشتیاق ومیل زیاد آنرا میخوانم واز دریچه های روشن و نوین آن به افق های فراغ علمی شما آشنا میشوم، طرح شما، پرداخت ها و سبک و یا استایل کار تان که خیلی رنگ و بوی قشنگ مسلک تان را دارد، که مشخصۀ شیوۀ کار تان است، که آرایش منحصر به فردی را به نوع کار تان میبخشد، که زیبایی اثر را هویت خاصی میدهد و مسلماً این حق شماست که با چنین شیوه ای کار تان را طرح ریزی کنید، دوران ما دوران شگوفایی علم وتکنولوژی است، شیوۀ بیانی علمی و سیانتیفیک راه را باز میکند تا حوزه های قرابت و انطباق قواعد ومعادلات علوم طبعی وعلوم اجتماعی را در واقعه ورویداد واحد دریابیم، واین کار بزرگی خواهد بود که به انجام اش همت گماشته اید، به بیان دیگر، یک بار دیگر عرصه های علوم اجتماعی را باز علمی سازی میکنید، واین مقصد وهدف بزرگی است که در برابر تان قرار داده اید، بزرگان علم و فرهنگ نیز به همین صورت به کار های عظیم ابداعی ایشان پرداخته اند، که در آغاز مردم را به شگفتی می اند اخت ولی آن بزرگان با همان ارادۀ ایشان میراث ماندگاری برای نسل بشر به جا گذاشتند، آنان به کار های علمی ایشان ادامه دادند و به وضعیت های توجه نه نمودند که فعالیت وابداع ایشان برای گرو های عوامزده غیر قابل درک خواهد بود، به این، گاهی سد ها و موانع تخطئه کننده و عقب گرایانه توجه نکردند، به عقب نگاه نه نمودند، به پیشروی ادامه دادند واین است که از قرون و سده ها به ما رسیدند و با دستاورد های علمی ایشان با ما زندگی میکنند.
زبان نسل دوران تکنولوژی و شیوۀ بیانی اش در حوزۀ علوم، همان طوری خواهد بود که انجنیر قیس کبیر آنرا به کار گرفته است با کار برد معادلات، وسمبول های مختص به خودش،
انجنیر عزیز!
به عقب و عقب گرایی نگاه نکنید، بروید به پیش بروید
ما را همرا تان به افق های روشن، نوین و کاملاً جدید آشنا بسازید
کار شما بشارت ماندگاری اش را خاطر نشان میسازد، زنده باشید


اسم: امان الله عمر   محل سکونت: ویرجینیا    تاریخ: 07.01.2014

محترم انجنیر قیس کبیر
سلامت و در پناه خدا باشید
در نبشته تان تحت عنوان( از جنګهاهای روانی تا حملات انتحاری و شیوه های تقابل با ان ) تحلیل و ارزیابی تان دقیق و قابل غور است، چون انتحار فرهنګ ما افغانها نبوده است، و از خارج بر ما تحمیل شده است.
این خوب است کسانیکه افغانستان و مردم انرا دوست دارند، در مورد عوامل انتحار و جلوګیری از ان در خور مردم ګپ های خوب و ارزنده داده شود، و در این عرصه عمل و کار شما قابل احترام است.
در این راستا من هم خواستم نظر خود را در مورد علل انتحار به شما و هموطنان عزیز شریک سازم.
شما در تحلیل و تحقیق تان چنین نتیجه ګرفته اید( علل انتحار در افغانستان:
 بمباردمان کورکورانه
 عدم مراعات عنعنات افغانی ،مانند تلاشی اناث، برهنه کردن مردان سالخورده و غیره
 توهین به عقاید مذهبی و دینی مردم
 زجر و شکنجه دادن انسان ها به اشکال تحقیر کننده و توهین آمیز
 حاکم بودن جنگساالران و جانیان جنگی برسرنوشت مردم و مملکت
و غیره
من بشما موافق هستم و لیکن باید عرض کرد اینکه در سالها ګذشته یک تن تاجر افغان که اصلا باشنده ولایت قندهار بوده، یکی از پسران خود را غرض اخذ تعلیمات دینی به کویته می فرستد، چندی بعد یکی از مقامات ولایت قندهار برایش احوال می دهند که پسرش عمل انتحاری را انجام داده است،شما در این مورد چګونه فکر می کنید؟ همین دیروز یک دختر نو ساله از طرف برادرش به زور به عمل انتحاری سوق داده می شود، شما در مورد این دختر نو ساله که وادار به عمل انتحاری شده بود که موضوع جبر مطرح بوده چطور تحلیل می کنید؟، همچنان شما در مورد افراد خورد سال که به جبر به همچو موارد وادار می شوند عوامل خودی، در وجود اینها چګونه بوده و شما چطور انرا تحلیل وتدقیق می کنید؟
یک تبعه پاکستانی در ولایت ننګرهار در واقعه درد ناک بانک دست به قتل عام می زند و ان عمل یک پدیده انتحاری بود، شما در مورد ان مرد پاکستانی چطور فکر می کنید و علل ان در ګجا بود؟
شما در مورد اتباع ایرانی که در افغانستان، در ولایات هرات، نمیروز، فرا و غیره دست به حملات انتحاری می زنند، عوامل ان را در چي می بنید؟
در اخر دوستان و یک عده کسانیکه در مورد مقاله پر محتوای تان تماس ګرفته اند، تقاضا دارم، تا در اصل موضوع مباحث را ادامه دهند.
با عرض حرمت


اسم: A. Halim Hakimi   محل سکونت: USA    تاریخ: 07.01.2014

Dear Mr. Qais Kabir,

Your deep analyses of political maneuverings from the barrel of guns in Afghanistan is in perfect par with the news media report such as BBC, Ariana TV from Afghanistan and CNN, but seems to deviated and disconnected from planned political reality played in Afghanistan for decades.

I suggest you dig slightly deeper inorder to disclose the real causes.


اسم: عبید الله حلیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.01.2014

جناب محترم قیص کبیر!

باعرض احترام متأسفم، که در ارتباط به مقاله شما غیرمستقیم چند کلمه ابراز نمودم. مانند شما "انجنیر" این بخش نیستم. ازینکه "گرافیک" های شما را نتوانسته ام هضم کنم، کاری کرده نمی توانم. اما اینکه "شما" بر من مهر زده می نویسید که :" تحسین وتائید آقای سیستانی از مقالۀ من خوش تان نیامده است" دور از حقیقت است. محترم "سیستانی" در استدلال خود، می نویسد:" از شخصیت آقای کبیرخوش شان نمی آید". این هم حقیقت ندارد. چنین استدلال را می گویند، "پخته پرانک اش کنید." بجای اینکه در برابر سوال، اینکه حوادث تاریخی را، در فاصله کمتر از یک و نیم دهه، ممکن با دوره های "کلاسیک" یاد نکنند، موضوع را به " مستعار" و یا با "ویروس" مشابه ساخته، اسلحه "جنگ سایبر" و غیره وسایل "ترور" را در مقابل می کشد، با ادعای اینکه گویا زیر "کاسه نیم کاسه" است، این موضوع کوچک را "بزرگ" می سازد، تا خود را "بزرگ احساس" کند. تا به حال نه از مریدان و "عیاران" ایشان چیزی ګفته ام و نه هم بر اساس کدام خصومت، آن چند سطر را نوشته ام. به این "سایت" مراجعه می کنم، تا در باره وطن معلومات شما را حاصل کنم. توان تحصیل این تخنیک را ندارم، «پروګرامنګ» و تخنیک نوآ موختن هدف ام نیست، ورنه "ګرافیک های شما" و "اطلاعات" شما، مانند اطلاعات آقای "سنودن"، جالب و منفعت آور و قدرتبخش است. باور کنید با هیچ کس بد بین نیستم و بخصوص، با شما دو محترم.

با احترام

تا رسیدن ویروس "کشندۀ شما و حامی تان"

والسلام ومن الله توفیق
حلیم – کابل، خیرخانه، حصه اول، سرک اول


اسم: عبیدالله حلیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.01.2014

Qabel Nahser nist, chon man na me khwaham ke ba bahana-ai Naweshta banda baa name
mosta-ar Jang wa Jedal sorat begirad.
Qaiss

جناب محترم سیستانی صاحب!

شما که خود تانرا آنقدر دلسوز وطن و وطنداران می دانید، چه بسی احکام و فتوا ها هم صادر می کنید، آیا می توانید بګوئید، که چرا شما به افغانستان نمی آئید و از نزدیک، مردم تانرا رهبری نمی کنید، که از خارج به هر کس مهر می زنید، و حتی امر از بین بردن هر کس را که در برابر حرف شما، چیزی بنویسد، «ویروس» یاد نموده، امر از بین بردن آنرا، صادر می کنید.

جناب محترم "سیستانی" !

شما ممکن آګاه باشید، که از همان لحظاتیکه، کمپیوتر بعنوان (PC)، و تخنیک جدید و هم چنان انواع مختلف "تکنالوژی" در اختیار عام قرار ګرفته است، با پخش هر "پروګرام" که برای تسهیل و تسریع فعالیت های اقتصادی و غیره قرار می گرفت و یا هنوز هم ادامه دارد، فوراً با ګذشت چند روز، بتوسط "ویروس"، در جریان کار، صدمه زده می شد و هر کس مجبور می شد، که "انتی ویروس" خریداری نماید. از طرف دیګر، اګر بقول نویسنده "مقاله"، افراد معین از جمله اتباع "افغان"، در "تخریب" نا شایسته همدیګر کار می ګیرند، نه تنها "پدیده" نو نیست، بلکه علاوه از آن، در جوامع "پیشرفته" سیستم های آنها با انواع مختلف اعمال و فعالیت های "جنائی"، نمایش فلم های مضر، بخصوص برای نسل جوان روبرو هستند. در همه تلویزیون ها، برای فامیل ها، توصیه می کنند، تا "کمپیوتر های" اطفال خود را کنترول کنند. صرفنظر از همه چبز، این همه موضوعات "جدید" و " نو" نیست. انچه در رابطه با مسائل "تخنیکی" ارتباط داشته است، "اعتراضی" وجود نداشته است. در جائی گفته شده است: "..جای شک نیست که «محقق» حتماً آشنائی خوب با «تخنیک»جدید دارند،..."

اما در محتوای نتیجګیری ها که نظر و برداشت شخصی بوده است، با وجود آنکه بنظر "ایشان" احترام داشته ام، تنها در مورد "علمی" بودن، اطمینان ندارم. نمی دانم که شما، چه "فکر" می کنید. امروز هزاران دنشنمند در "جهان"، مصروف دریافت "عوامل" "ترور"، بشمول " عمل انتحاری"، هستند، آیا واقعاً اعمال "ترور" قریب یک ونیم دهه" قبل به مسائل "کلاسیک" مربوط است. اینکه "فوراً" به کلمات "عام"، چون "شستشوی" مغزی و غیره تصورات، مراجعه می شود، چرا تحمل "حرف دیګران" را ندارید. هر کس را دشمن فکر نکنید. برخلاف، "نویسنده ګرامی، دانشمندان با تجربه درین بخش "ترور" را به هر شکلی که سازمان یابد، "ناشی از موقف ضعف" دانسته اند. در نوشته اول شما، که ممکن "احساس قدرت و شهرت" بر شما غلبه کرده باشد، بیک برداشت "فردی"، "حکم علمی" کرده اید و لی درین جواب تان از "مواضع ضعف"که ممکن حاضر نباشید اعتراف کنید، "امر ترور" صادر می کنید.

فکر می کنم با شما استدلال کردن، سر بدیوار "زدن است". مانند شما، تخصص در بارۀ "تخنیک جدید" و هم چنان تخصص در باره تیوری های "جنگ روانی" ندارم. شما به "ترور" فکر کنید، ما صلح می خواهیم
حلیم
والسلام ومن الله توفیق


اسم: ق کبیر   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 06.01.2014

خوانندگان ارجمند وبسیار محترم افغان جرمن آنلاین عرض ادب وسلام خدمت یکایک شما!

نخست از همه از تمام دوستان و همکاران این پورتال که کار ناچیزم را به دیده قدر نگریسته ومرا چه از راه نوشته وچه از طریق ایمیل ویا تلیفون و پیغام مورد لطف و نوازش قرار داده اند، اظهار تشکر مینمایم. من نویسنده نیستم، ولی گاه گاهی اندوخته های خود را که از محیط تحصیل وکار خود در آلمان بدست آورده ام، با هموطنان شریک میسازم، بنابرین گاه گاهی به اصطلاح فرهنگیان مرتکب نوشته میشوم ومیدانم که نوشته هایم خالی از کاستی نخواهد بود.

فقط دو جمله به ارتباط انتقاد آقای عبیدالله حلیم وآقای محمدانور بلوچ میخواهم به عرض برسانم:
ابتدا آفرین میگویم بشما آقای عبیدالله حلیم که هنوز مقالۀ مرا نفهمیده اید، ولی برآن نقد نوشته اید، درحالی که من با جود دوباره خواندن نقد شما ندانستم که شما چی میخواهید بنویسید وچی میخواهید بگوئید؟ فقط اینقدر دانستم که تحسین وتائید آقای سیستانی از مقالۀ من خوش تان نیامده است و سپس هرچه نوشته اید میخواهید توجیهی برای این خوش نیامدن تان بیابید.

دوماً، آقای بلوچ، مثال من از تبلیغات سوء وتحریف حقایق علیه کرزی در رسانه های واز جمله در یوتیوب ، صرف یک مثال بود، نه حمایت از سیاست آقای کرزی، زیرا من در هیچ زمینه ای از آقای کرزی وسیاست های او در قبال کشورحمایت نکرده ام.
پیروز باشید.کبیر


اسم: احسان الله مایار   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.01.2014

قیس جان عزیز! نوشتۀ علمی تانرا که بر مبنای اصیل دانش بنیاد گذاری شده مطالعه نمودم تحلیل و تحقیق تان در این رابطه بدون شک یکی از اساسات زندگی بشر شمرده شده میتواند. تنها مشکلی که بدان مواجه شدم تعیین علل انتحار در افغانستان بود. درصفحه 7 علل انتحار به پنج اصل قید گردیده و در بخش ششم ان صحبت از و... گردیده. بعقیدۀ من این و ...ایجاب نام را میکند ، زیرا پنج مادۀ بالا در حقیقت میتوان در یک ماده بررسی گردید. بهر صورت من این نبشته را پرینت نمودم و بالای میزیکه شبانه مطالعه میکنم جا دادم. سند مهم است اگر کارمندان افغانستان طرق استفاده انرا درک کرده بتوانند. موفق باشید. مایار


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 06.01.2014

ما عجیب مردمی هستیم، اگراز کسی بخاطر کاستی درکارش نقد کنیم با منقود در جدال میمانیم واگر کسی را در بدل کارمثبتش تحسین کنیم، درغم کسانی میمانیم که از شخص تحسین شده خوش شان نمی آید و یابا او خصومت شخصی دارند وحتی اگر این هردو نباشد، حس میکنند از شخص ممدوح درپلۀ پائین تری قرارگرفته اند، بنابرین سعی میکنند آنهای را که مصدر کارهای نیکو ،در یکی ازعرصۀ فرهنگی شده اند، با نوشته های بی مفهوم ویا کم مفهوم ترخود تخریش واذیت کنند.اینست که باید اعتراف نمود که بیشتر ما چشم دیدن برتر از خود را نداریم.

یکی ازاین جمله کسان، شخصی است که همیشه خود را در پشت نامهای مستعار پنهان میکند و با نامهای مختلف در همین پورتال مقاله میدهد و با آنکه اکثریت نوشته هایش نامفهوم وقابل نقداست، اینک این بار بانام مستعارتازه (عبید الله حلیم) ، به ارتباط مقالۀ انجنیر قیس کبیر، خواسته بگوید که این نوشته هیچ مبنای علمی ندارد وفورمولهای که آقای انجنیرقیس کبیر برای کاهش حملات انتحاری طرح کرده است، بدرد حکومت ودولت افغانستان نمیخورد.درحالی که از سبک نوشته اش ما همه او را می شناسیم، ولی او چون کبک سرش را در برف فرو میبرد وفکر میکند که کسی وی را ندیده است.این آقای درحالی که خود هیچ طرح وپیشنهادی بهتر نسبت به انجنیر قیس کبیر ارائه نمیکند، میخواهد با نوشته های گنگ ولایعنی خود، یک انجنیر واقعاً با دانش را درانظار دیگران طوری جلوه دهد که به تحسین وآفرینی نمی ارزد.

اما من با وجدان آگاه اذعان میکنم که مقالۀ آقای انجنیر کبیر برای من ازلحاظ محتوای خود علمی،واز جهت طرح خودابتکاری ودر خور تحسین فراوان است. و چنانکه در آغاز اشاره کردم آنهای که از شخصیت آقای کبیرخوش شان نمی آید ، ازتحسین وتائید من در حق یک انجنیر لایق ووطن دوست بدون آنکه به اصل محتوای مقالۀ شان توجه کند، عکس العمل نشان داده است. کاش این آقا اینقدر شهامت میداشت که با نام اصلی خود وارد بحث ومشاجره میگردید، اما در زیرنام مستعارمثل ویروس "ستکسنت StuxNet" به تخریب خود دراین پورتال ادامه میدهد. گردانندگان محترم این پورتال با اعتبار می بایداز مصلحت های غیر ضروری بگذرد ودرپاک نمودن این ویروس از دامن این رسانه همت گمارند. وچنانچه بازهم از مصلحت کارگرفته شود، معلوم میشود که در زیرکاسه نیم کاسه ایست و باید این نیم کاسه بیرون آورده شود وماهیت آن برملا گردد!
ختم 6/ 1/ 2014


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 06.01.2014

برادر محترم کبیر صاحب سلام اما بعد!

بنده هم مقاله تان را همان صبحگاه بعد از نماز خواندم که به اجازه تان یک تبصره کک بالایش دارم.

شما می نوسید:"با در نظرداشت اینکه یک تعداد از افغانهای ما در خارج کشور که دسترسی و سیع در انترنت دارند، از جنگ های فرسایشی پروپاگندی و تخریب همدیگر، چون افزار کوبنده علیه یک دیگر استفادۀ نابجا،غیر مفید و ناجایز میکنند. آنها تنها از وسایلی استفاده میکنند که بگونۀ مجانی در اختیار عامه قرار دارد. طورمثال یوتیوب، پالتاک، شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک، تویتروغیره، ایمیل، وبسایت ها و غیره در جهت سبوتاژ و تخریب و تحریف تأریخ و توهین به شخصیت های ملی، توهین به اقوام ،توطئه در برابر دیگران، جنگ های سایبر را پیش میگیرند. ایکاش این عده از فهم و انرژی خود در راه مثبت خدمت به میهن
کار می گرفتند."

در این جا فقط می خواهم این شعر مولانا را بنویسم که گفته:
هر کی شد از ذهن خود یار من
کس نجست از درون من اسرار من

ذهن و فهم هر کس نظر به شرایط که در آن زنده گی کرده و می کند شکل می گیرد و زمانیکه توسط وسایل رایگان این ذهن منفی از نظر من و شما چونکه از نظر خودشان درست است تبادله می شود باید توسط همان وسایل رایگان هم نقاط غلط آن مبارزه شود تا این عده فهم درست پیدا کنند و انرا در راه خدمت به خود و وطن به کار ببرند. به ایکاش گفتن انها اصلاح نمی شوندبر عکس خشمناک هم خواهند شد.

ضمناٌ قابل یادآوری است که به اساس نوشته شما": در برابر دیگران، جنگ های سایبر را پیش میگیرند" که به تعریفی که به جنگ های سایبر شده چندان مطابقت ندارد، زیرا جنگ سایبر به معنی استفاده از تکنالوجی ارتباطی (انترنت) همزمان با حمله مستقیم نظامی و یا جسمی به شخص و یا چیز دیگر را به صورت در بر می کیرد.

بعد از هیله و گله از افغان ها بر گرد نموده اید به اصل مطلب خود تان و در انجا هم بعد از توضحات مفصل در خور مقاله علت عملیات انتحاری در سطح جهانی و کشور ما را توضیح نموده اید و موضوع علت و معلول را ارزیابی نموده نوشته اید که":اگر من به اشتباه رفته باشم، از روی لطف آنانیکه در مورد " مطالعات علمی " دارند، جوانب قضیه را شگافته وعلل درست و دقیق
آنرا به خوانندگان عرضه دارند و صرف به جهت " مذهبی " آن اکتفا نکنند".
به نظر بنده ریشه اصلی موضوع در بی عدالتی اقتصادی به صورت عمده در جوامع بشری می باشد که رفع آن به صورت عموم روز به روز مغلق شده می رود چونکه در این چندین دهه بشرفت تکنالوجی 80 فیصد و حتی می شود 90 فیصد هم گفت و بشرفت فکری انسان هابه حالت 20 فیصد و یا حتی کمتر با قی مانده و سازمان های قوی بین المللی مانند ملل متحد و کشور های قوی مانند امریکا و اروپا به این موضوع اصلاٌ توجه چی که حتی این را دامن هم می زنند تا خود را به چاه های تیل برسانند.

برای انها انتحاری در داخل افغانستان، عراق، سوریه و غیره مهم نیست مهم خودشان است که نباشد ور نه ناقضین را در افغانستان به قدرت نمی آوردند و باید نیاورند به فرموده شما.

مقاله بی اندازه زیبا ترسیم شده اما کو مرد که برایش نفس بدهد.

پا بدامن میخرامد وحشی صحرای دل
آنچه ما پیموده ایم از ملک طول و عرض نیست

با عرض احترام

الله محمد


اسم: یعقوبی   محل سکونت: المان    تاریخ: 06.01.2014

سلام به دست أندر كاران أفغان جرمن انلاين

طوريكه در ارشيف نويسندگان شما عكس هاى از نويسندگان به چشم ميخورد،اما از بيوگرافى اين أشخاص محترم معلومات در دست نيست.بسيارى خوانندگان به اين نظر اند كه شناسائى ضمير و گذشتهء انسانها به خصوص در مملكت داغديده و به خون كشيدهء ما فكر ميكنم خيلى ها مهم بأشد چه بسا يك قاتل يا يك جنگ جو باعث كشتن يك يا چند نفر خواهـد شد اما يك تيوريسن يا نويسندهء مربوط رژيم هاى ظالم باعث قتل هزار ها و حتى مليون ها إنسان بيگناه خواهـند شد. اين أشخاص با نام هاى مختلف از يك سايت به سايت ديگر، زمانى ملحد دو اتشه و زمان دگر به ظاهر سالك، عارف و يا خادم مسجد مى شوند. البته جرم يك نويسندهء در حلقهء ظالمين به مراتب بيشتر است به مقايسهء يك فرد جاهل، كه اگر روزى اين توفيق نصيب ملت أفغان شود اينها هم از محاكمهء عدالت به دور نمانند.


اسم: Nasser Temori   محل سکونت: Germany    تاریخ: 06.01.2014

Eine auf die Tatsachen basierter Analyse und eine ausgewogene Information .
Danke Herr Kabir

http://facebook.com/nasser.temori
Rheinische Friedrich-Wilhelms-Universität Bonn


اسم: عبدالعلی هزاره   محل سکونت: بامیان    تاریخ: 05.01.2014

دوستان محترم افغان جرمن آنلاین:

حقیقت تلخ است ولی بر شیرین دارد. شما دوستان عزیز در انتخاب خویش از احساسات و هیجان کار می گیرید. ثبوت این مطلب را می خواهم با ارائه مثال زنده از قول و کار خود تان ارائه نمایم:

صوفیه جان اصغری درست است که اصلیتش از افغانستان است ولی موصوفه سکنه و تابعیت هالند را داشته و به زبان هالندی و با فرهنگ هالندی افتخار آفرینی می کند که هیچ ربطی به افغان و افغانستان ندارد. متفکر بی مانند افغانستان مولوی می فرماید:

ای برادر تو همه اندیشه ای، مابقی تو استخوان و ریشه ای

این اصل چه معنی دارد؟ معنی آن این است که افغان بودن و هالندی بودن یک اندیشه است، نه استخوان و ریشه! صوفیه جان اصغری به زبان هالندی و با فرهنگ هالندی افتخار آفرینی می کند که مربوط به هالند می شود، نه افغان و افغانستان زیرا زبان دروازه فرهنگ است. اگر به زبان دری یا پشتو این کار را انجام می داد، شما حق داشتید از موصوفه بحیث فردی که برای افغانستان افتخار آفرینی می کرد یاد می کردید ولی افتخار شما به فرهنگ هالندی بحیث فرهنگ افغان و افتخار آفرینی برای افغان ها گمراه کننده است. شما چه می خواهید برای خوانندگان تان ارائه نمائید؟


اسم: عبیدالله حلیم   محل سکونت: کابل    تاریخ: 05.01.2014

مکثی بر «ازجنگ های روانی تا حملات انتحاری و شیوۀ تقابل با آن»

نویسندۀ محترم «قیس کبیر»، یک مقاله تحت این عنوان «طولانی» نوشته اند. وقتی جملۀ مقدماتی ایشان با دقت مطالعه شود، چنان ادعای بلند «پروازانه» در تحت نام «علم» صورت گرفته است، که به اصطلح "موی انسان" در سر، "خار" می گردد. هنوز متن را «مرور ننموده بودم»، که دانشمند تأریخ و محقق نامدار وطن، آقای «سیستانی»، ضمن «توصیف» ازین نوشته، برای «همه» توصیه نموده، بتعقیب هوادار احتمالی دیگر، بنام «فارانی»، به نسبت «پیشقدمی» اقای «سیستانی»، افسوس خورده، باز هم توصیف کمتر را نثار این «مضمون» ساخته اند.

در قدم اول ما خوانندگان محتاج نوشته های «علمی» از کنج و کنار کابل با کوچه های پر گل ولای و ارتباط «انترنت» پرقیمت ما از هموطنان تمنا داریم، تا بر حال «پریشان» ما، موضوعات غیر علمی و بی ربط را کمتر بنشر بسپارید.

وقتی، این جملۀ آقای «سیستانی» را مرور کردم که در وصف نویسنده «آقای کبیر»، در نقش رئیس یک دفتر بین المللی«کنسلتینگ» در موضوعات «علمی»، « می نویسند:« واقعاً یکی از مقالات بسیار مفید و علمی است که با دقت وبرمبنای میتودهای علمی تتبع شده و با مثالهای زنده وملموس وشیوه ساده وقابل درک ارائه شده است. من نوشتن وارائۀ این چنین مقالۀ متین و پر محتوا را به نویسندۀ آن (آقای کبیر) تبریک میگویم.»، مجبور شدم تا «کارت نو» برای مطالعۀ ان «مقاله» خریداری کنم.

با مرور سریع بر طرح موضوعات، فوراً درک کردم، که حتی دهقانان ما، وقتی بعضی از درخت های میوه دار را «پیوند» می کنند، می دانند، که «پیوند سیب با بید» ممکن نیست. در «دسیپلین» علمی نیز، همچو قواعد وجود دارد، که نمی توان، همه حوداث وامکانات «تخنیکی» را وسیعاً، آموخت و باهم، مرتبط ساخت. جای شک نیست که «محقق» حتماً آشنائی خوب با «تخنیک»جدید دارند، اما وقتی، به این جمله متوجه شدم، باعث تعجب ام گردید:« جنگهای قرن 21 در مقایسه با جنگهای های کلاسیک قرون گذشته،»، ازین افاده چنین بر می آید، که ممکن همه «مراحل» قبل از «13 سال و 5 روز» را، در تحت یکنوع «شرایط»، با ماهیت «کلاسیک» بررسی نمایند. وقتی ادامۀ نوشته را مرور نمودم، از چند نگاه نخواستم، غرق "عام گوئی ها» در مورد موضوعات «سیاسی – اجتماعی» شوم، از جانب دیگر«أگاهی» ایشان، در بارۀ تخنیک جدید، کم ارزش نمی دهم، اما آیا این «تلاش» بمعنی این است، تا برای «دولت افغانستان»، همچو «تخنیک»، همانند، «امنیت ملی امریکا»، پیشنهاد نماید؟
تخنیک جدید در همه ساحات ازهمان آغاز، برای تطبیق «کمپیوتر» در قریب همه ساحات، در نظر بوده است. اما کدام کشور ها، قادر به داشتن آن بوده اند. کشور های دارای علم و تخنیک «پیشرفته» کوشیده اند، تا با درنظر داشت، «امنیت جوامع»، تولید «ضروریات» حیاتی را «ارزانتر» و «سریعتر»، تولید نمایند. که طبیعتاً بخش «نظامی – امنیتی» را هم در بر م گیرد. برای دوستان گرامی اظهار می گردد که از همان آغاز ایجاد «انترنت»، دانشمندان، این «شبکه» و «تخنیک اطلاعاتی» را با «جنگل»، مشابه ساخته توضیح می دادند، که کسی ممکن در آن در عقب دریافت «سمارق خوردنی» باشد و دیگری ممکن «مصروف» شکار خاص وغیره وغیره. در عین زمان هوشدار می دادند، که در «جنگل وسیع» خطر گم کردن «مسیر» به هدف باشد. آنچه در بارۀ «انتحاری» و «ترور» تذکر داده اند، این پدیده هنوز ممکن جز مسائل «کلاسیک» نشده باشد. متیقن نیستم که مفاهیم را هر دوی ما، با دقت درککرده باشیم. مجبور به بیک «فرهنگ» مراجعه کردم. جنگ جهانی دوم، «پیلوت های جاپانی» و «اکشن» های آنها، با «طیاره ربائی»، «فلسطینی ها» و غیره و هم چنان «اعمال انتحاری» شیعیان لبنان» تحت رهبری «حزب الله لبنان»، از ذهن «مردم همین قرن» فراموش نشده است، که همه وقایع را به «مرحلۀ» قرون «اوسطی»، بسپاریم. متباقی همه نوشته را از سویۀ خود، بلند می دانم. امید است بر «مغشوشیت» وضعیت کشور نیفزائید. اکثریت مردم «جنگ دیدۀ ما»، سخت محتاج یک لقمه نان و یک لحظۀ صلح برای دریافت «شغل» اند، از «خطرات»، «فیس بوک» و یا «ایمیل» ممکن نتوانند، بسویۀ شما بدانند. نا آرامی های بیشتر را لطفاً همراه با آقای «آشفته»، که هم چنان با «تبلیغات» و نوشته های متضاد، در پورتال شما می افزایند، باعث نشوید. این همه طرز دید شما، با وضعیت حقیقی زندگی ما، خیلی بیگانه بنظر می رسد.

امید است، زندگی ما افغان ها را در داخل خاک ما با همچو نوشته های بی سر و بی پا، پریشان تر نسازید، تا نشود که بیشتر «گمراه» شویم.

والسلام ومن الله توفیق
حلیم – کابل، خیرخانه، سرک اول


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: زرنج ولایت نمیروز    تاریخ: 05.01.2014

بحیث یک شاگردی که در نظر دارد از شما دوستان چیزی بیاموزد، من می خواهم چند نکته را در مورد مقاله دانشمند دلسوز کشور جناب محترم انجنیر صاحب قیس کبیر و تائیدیه های جنابان مسعود فارانی و محمد اعظم سیستانی که گنگ و مبهم است بسیار کوتاه و مختصر بعرض برسانم. امید است در این مورد ذهن تاریک بنده را روشن سازید.

جناب استاد محمد اعظم سیستانی در مورد پالوچ ها و عیاران بحثی را مطرح و در ضمن نظریات جناب استاد عبدالباری جهانی را به نقد گرفت ولی جناب جهانی این نقدگیری را توهین بخود قلمداد نموده و شدیداً اعتراض کرد. سئوال در اینجاست که کلچر نقد در بین نویسندگان افغان چرا توهین تلقی می گردد؟

جناب کبیر شکایت از تحریف حرف های رئیس جمهور افغانستان و لطمه زدن به شخصیت وی توسط مخالفین بحث می نماید بدون آنکه توضیح دهد که کدام نظر رئیس جمهور در کجا و به چه شکل مورد تحریف و برای ضربه زدن به شخصیت رئیس جمهور صورت گرفت؟ توضیحات جناب کبیر گنگ و مبهم است. شاید خود شان بیانیه جناب رئیس جمهور را خوانده و بفهمد ولی خوانندگان مقاله او بکلی در یک سر درگمی قرار می گیرد. در چنین یک حالت و سر در گمی چطور ممکن است که معنی و مفهوم مقاله شان را فهمید.

دانشمند بی بدیل افغانستان جناب داکتر اشرف غنی احمدزی در اظهارات روز گذشته خود با کمال افتخار اعلام کرد: "از پامیر تا دشت‌های هلمند، از قندهار تا کنر، از فاریاب و جوزجان و سرپل، هر جایی را انتخاب کنند، به سر چشم ما، حاضر به بحث هستیم. و اگر دفتر ندارند ما برایشان دفتر باز می‌کنیم. اگر اسب ندارند، جنرال صاحب (دوستم) برایشان اسب می‌دهد و اگر مناظره را قبول ندارند، بیایند در بزکشی رقابت کنند." این اظهارات داکتر صاحب احمدزی سخت نگران کننده است و وی نباید تلاش کند که افغانستان را به میدان بزکشی بین حریفان و تیمش برهبری مارشال افغانستان جناب محترم دوستم دعوت نماید زیرا افغانستان بحیث میدان بزکشی ضربه های سخت دیده است. اگر من بالای این اظهارات جناب احمدزی اعتراض نموده انتقاد می نمایم چرا به شخصیت داکتر صاحب صدمه زده باشم و چرا متهم گردم که من می خواهم نسبت به جناب داکتر صاحب شخصیت کشی را روا می دارم؟ اگر شخصیت کشی هم مطرح باشد این خود جناب شان که به شخصیت و اصالت خویش با چنین سبکسری زیر نام و نشان مارشال بی بدیل افغانستان و خالد بن ولید ثانی جهان اسلام افغانستان صدمه می زند. تا وقتی جناب شان هوا و هوس ریاست جمهوری در سر نداشتند از مارشال صاحب دوستم بحیث جنایتکار جنگی نام می برد ولی ناگهان اعلام کرد که وی در آن وقت احمق بود و خوب وارد نبود ولی امروز وی درک کرد که مارشال صاحب کسی نبود که وی فکر می کرد.

امید است در این مورد توضیح بیشتر ارائه نموده و موضوعات را آسان تر سازید. با کمال تقدیم احترام و ادب به شما جنابان روشنفکر و دانشمند.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 05.01.2014

مقاله جناب قیس "کبیر" را تحت عنوان " از جنگ های روانی تا حملات انتحاری و شیوه های تقابل با آن"
امروز اول صبح در پورتال محبوب افغان جرمن خواندم .
گرچه تبصرۀ بادرایت و همه جانبۀ استاد اعظم سیستانی جای صحبت را برای من باقی نگذاشته اند، با وجود آن جرأت میکنم تا چند سطر را بخاطر مقاله موصوف که چنک زیاد بدل زده است ابراز نمایم. این مقاله در کنار علمیت استوار بر عینیت و سندیت یکی از مقالات میباشد که برای سامان دادن پراگندگی و درهم وبرهمی اوضاع داخلی راه روشن ارائه می نماید که به تاسی از آن، اشخاص ذیربط (اگر خواسته باشند) در چوکات علمیت میتوانند اوضاع آشفته را تحت کنترول درآورند . در مجموع این مقاله راه گشا و بسیار روشنگر است . به جناب ایشان این موفقیت برازنده را صمیمانه مبارک باد میگویم . بقلم ونظر شان برکات آرزو دارم .


اسم: سیستانی   محل سکونت: سویدن    تاریخ: 05.01.2014

خوانندگان معزز پورتال افغان جرمن آنلاین !

مقالۀ «از جنگ های روانی تا حملات انتحاری و شیوه های تقابل با آن» به قلم دانشمند دلسوز وطن جناب انجنیر صاحب قیس کبیر را امروز اول صبح مطالعه نمودم، واقعاً یکی از مقالات بسیار مفید و علمی است که با دقت وبرمبنای میتودهای علمی تتبع شده و با مثالهای زنده وملموس وشیوه ساده وقابل درک ارائه شده است. من نوشتن وارائۀ این چنین مقالۀ متین و پر محتوا را به نویسندۀ آن (آقای کبیر) تبریک میگویم.

باید دولت افغانستان وکشورهای که بخاطرمبارزه با تروریزم درافغانستان حضور دارند از آن استفاده کنند و فارمول های مطرح شده در مقاله را مدنظر بگیرند. اگر واقعاً تصمیم براین باشد که جلو حملات انتحاری گرفته شود ویا از گراف روبه صعود آن کاسته شود، می باید به تدابیر وپیشنهاداتی که انجنیر قیس کبیر ارائه کرده است و از بسا جهات منطقی و معقول است وبه نفع مردمان جهان وخاصتاً مردم هردم شهید افغانستان میباشد، توجه لازم مبذول گردد.

13 سال تمام است که مردم عام وبیگناه افغانستان، بخاطر آرامی یک تعداد جنایت کاری که از سوی امریکا برگردۀ مردم سوار ساخته شده اند، هم از سوی نیروهای دولتی وهم از سوی نیروهای خارجی وهم از سوی مخالفان مسلح کشته ونابود میشوند. بمباردمانهای کور، تلاشی های خانه ها مردم در روستاها که با تحقیر مردان کهن سال وزنان ودختران جوان شان، همراه است، همه و همه برای آرامش وبقای یک مشت جنگسالار فاسد و دزد وقاچاقبر وغاصبین زمین های دولتی ومتجاوزین برحقوق مردم مظلوم صورت میگیرد. این ظلم وتعدی مردم فقیر و بیکار وتوهین شده را به دامن شبکه های دهشت افگن وتخریب کار پرتاب میکند وآن شبکه ها با تربیت و تجهیز چنین آواره های مستاصل،آنها را در بدل مشتی پول ویا وعدۀ رفتن به بهشت، برای حملات انتحاری آماده میکند تافاجعه به بار آورند.

فاکت ها ونکاتی که درمقالۀ انجنیر کبیر بازتاب یافته است، همگی واقعیت های عینی جامعه ما وکشورهای اسلامی دیگر چون: عراق وفلسطین وسوریه ومصر وغیره را انعکاس میدهد، می باید آنهای که مسؤولیت مبارزه با این پدیده شوم را در دستور کار خود دارند، جداً بدین نکات توجه کنند.
مطالعه دقیق این مقاله مفید را به همه خوانندگان وحتی آنهای که از سواد اندک برخوردار اند توصیه میکنم.ختم
سیستانی 5/ 1/ 2014


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 05.01.2014

در امریکا در شروع هر سال نو تصامیمی از طرف مردم اتخاذ می میگردد که بنام New year Resolutions یاد می شود که می توان آنرا تعهدات هم نامید چه بعضی ها آنرا می نویسند. مثلاً معتادین سگرت عهد ترک ویا تقلیل استعمال آنرا می نمایند، و دیگران برای پایان آوردن وزن بدن تصامیم اعتدال در خوردن و یا ازدیاد تمرینات جسمانی را می گیرند و اشخاص بد رویه در محیط کار و یا خانواده تعهد تغییر در رویه را می نمایند و امثالهم شاید در اروپا هم معمول باشد.

به تأسی از این رسم تصمیم گیری و تعهدات عیر رسمی به فکرم خطور نمود که اگر نویسندگان محترم پورتال معتبر افغان جرمن آنلاین در سال عیسوی۲۰۱۴ً، چه مؤافقتنامۀ امنیتی امضا شود یا نه، در نوشته های خود از توهین، تحقیر و هتک حرمت عمدی به نویسندگان دیگر جداً بپرهیزند در حالی که حق نقد سالم را با مراعات موازین معینه برای خود محفوظ نگهدارند. و تعهد گردد که اگر مضمونی مور نقد قرار کرفت ، نویسنده آنرا باسینۀ فراخ، وسعت نظر و حوصله مندی همکاری دانسته توهین تلقی نکرده موضوع را شخصی نسازد، از منقد اظهار امتنان نموده حق ارائۀ جواب و توضیحات مزید را برای خود محفوظ نگهدارد.

با گرفتن چنین تصامیم و پیروی از این اصل که نمودار پذیرفتن دموکراسی است خود ممثل پختگی یک جامعه در مراودات اطلاعاتی است و برای دیگران زمینۀ بیشتر آموختن و بهره برداشتن میسر می گردد. درست نیست که خود در جوامع متمدن و دموکرات زندگی نمائیم ولی بدخویی های نا مطلوب وطنی را در امور زندگی بکار ببندیم ، در نتیجه پورتال صحنۀ شمشیر بازی شده بگو مگو های بی حاصل چون سریال های هندی ادامه می یابد.


اسم: محمد انور بلوچ   محل سکونت: زرنج ولایت نمیروز    تاریخ: 04.01.2014

اول از همه سال نو میلادی 2014 را برای کلیه دوستان تقدیم می نمایم و با استفاده از این چانس چند کلمه در مورد مطالب نشر شده وبسایت وزین افغان جرمن آنلاین به عرض دوستان برسانم.

نوشته جناب محترم محمد اعظم سیستانی در باره پالوچ ها و عیاران جالب بود و همچنان نقد وی از نوشته های آقای عبدالباری جهانی در همین باره بسیار عالی و نشانی از آزادی بیان و رواج کلچر نقد در افغانستان بوده و کار خوب است. ما باید بکوشیم که این کار را زیادتر سازیم. اما خشم آقای جهانی بالای محترم سیستانی کاملاً ناموجه بود. مخصوصاً که آقای جهانی برخ مردم می کشد که وی تا چه حد یک شخص مهم بوده و مهم بودن خود را از طریق شرکت در این یا آن کنفرانس سرکاری در کابل برخ می کشد. این نوع برخورد با کسانیکه از وی نقد می نماید دور از انصاف و بالکل یک اشتباه محترم جهانی صاحب و امثال شان است. شرکت ایشان در این و آن کنفرانس جهانی بهیچصورت دلیل شده نمی تواند که وی بالاتر از آقای سیستانی است. آقای سیستانی بجا فرموده که وی مشغول تعلیم و تربیه اولاد کشور دور از نظر کابل نشینان به خدمت مملکت مصروف بود. چرا یک خدمت در افغانستان و آن هم شرکت در مراسم سرکاری های وقت سبب فضل باشد؟

قابل توجه محترم ولی احمد نوری: احترامات بنده را نیز بپذیرید. سال نو را به شما نیز تبریک گفته و خواهان سعادت برای مردم مظلوم و درد دیده افغانستان هستم. من هم از جنایات خلقی ها و پرچمی ها دل خونین و پردردی دارم و محاکمه آن جنایات کاران را بدون قید و شرط خواهانم ولی در این مورد که شما بدبختی افغانستان را کلاً به پرچمی ها و خلقی ها منتسب می سازید این نظر بسیار بحث برانگیز گردیده و محاکمه آن ها را نه تنها ممکن نمی سازد بلکه سبب رهائی شان نیز می شود. هر قدر سنگ کلان برداشته شود معنی نزدن سنگ والاست!

اگر ما بحث را باین شکل ادامه دهیم سئوال اساسی این است که چرا در زمان سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و زمامداری سردار محمد داود خان زمینه پیدایش و فعالیت های بی چلنج آنان در دستگاه های دولتی افغانستان فراهم شد و کدام اشخاص کلیدی حامیان آن ها بودند و کدام شخصیت ها و زورمندان دولتی زمینه تحصیل و شوروی سازی اردوی افغانستان را پیش از تراژیدی هفتم ثور 1357 فراهم ساخت یا ساختند؟ جواب دادن باین سئوال مهمترین کار است که مسائل ریشه یابی گردد.

بعقیده بنده به جرایم باید در افغانستان بصورت کلی پرداخته شود. اگر جنگ های عملی با کودتای خلقی ها و پرچمی ها شروع شد، چرا مجاهدین باین فاجعه ادامه دادند و بخاطر رسیدن به قدرت و زر و زور کابل را ویران ساختند و چرا امروز طالبان به جنایات به بهانه اشغال افغانستان ادامه می دهند. اگر امریکا اشغالگر است کدام قوت ها و گروهای جانی زمینه اشغال افغانستان توسط این اشغالگران را فراهم ساخت یا ساختند؟

بحیث مشت نمونه خروار می خواهم با یک مثال به بحث خویش خاتمه دهم. تا وقتیکه منافع شخصی و فامیلی آقای کرزی بحیث رئیس جمهور افغانستان مطرح بود، امریکا یک کشور دوست و حضور قوای نظامی امریکا در افغانستان بالکل بخیر مملکت بود ولی امروز که دورۀ او بسر می رسد، امریکا اشغالگر و عامل رنج مردم افغانستان شد. در آغاز کرزی بکرات و مرات از امریکا و ناتو شکایت داشت که امریکا چرا ولایات بیشتر افغانستان از جمله هرات و مزار را تحت پوشش قوای نظامی خویش قرار نمی دهند و امریکا و ناتو بخاطر این تعلل مورد انتقادات روزمره کرزی قرار داشت. در آن وقت اسماعیل خان امیر هرات بود ولی امروز عین آقای کرزی از حضور ناتو و امریکا در افغانستان شکایت ها می کند. این نوع سیاست و گپ های هوائی زدن مفت است ولی هیچ دردی را دوا نمی تواند.

چطور ممکن است که آقای کرزی واری مردم در افغانستان هم غازی و هم شهید در تاریخ افغانستان درج شوند. از نظر بنده مشکل افغانستان عمیقتر از آن است که شما فکر می کنید. من با شما هیچ بحث در مورد جنایات خلقی ها و پرچمی ها ندارم ولی صرف و صرف می خواهم بگویم که جنایات خلقی ها و پرچمی ها جزوی از بدبختی های کشور است ولی اساسی ترینش بوده نمی تواند و ما باید در مورد مسائل قضاوت شخصی و عقده مندانه نداشته باشیم.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 04.01.2014

دوستان، هموطنان و افغانان با احساس و مردم دوست!

دستان تانرا به طرف آسمانی که دور است و خموش است و . . .است بلند کنید و فریاد برآورید که بر مردم مظلوم افغانستان رحم کند و سال 2014 را یک سال بدون خونریزی، یک سال با صلح و آرامش، یک سال با دوستی و همنوعی ارزانی کند.

و این نوشته ایکه از هر نقطه و هر کامه و حرف حرفش درد، بدبختی و مصیبت هویداست، بخوانید و به دوستان تان در سراسر جهان خواندن آنرا توصیه کنید و اشکی برای این مظلومان بریزید که الماسی باشد در دفتر خاطرات تان.

هفده افغانی

داستان بی همتا و شهکار حنیف رهیاب رحیمی نویسندۀ وطن پرست و بی همتا که همین چند لحظه قبل از شهر زیبای قندهار سرزمین غیرت و افتخار بمن رسیده و آبشار اشک مرا روان ساخته است.

مسؤول همۀ این بدبختی هارا کودتای ویرانگر و خائنانۀ کمونیستی 7 ثور و مرتکبین آن میدانم که اگر صد سال هم بگذرد باید در محضر مردم افغانستان محاکمه شوند و جواب گویند و به سزای این خیانت بزرگ خود برسد.

مقام با ارزش ملی، وطنی و انسانی این نوشتۀ شهکار را به دوست عزیزم جناب حنیف رهیاب رحیمی نویسندۀ فرهیخته تبریک عرض می کنم. به قلم بران تان برکت و دیر سال زنده باشید و سعادتمند تا همه از شما برخورند و شمااز عمر خود.


اسم: Abdul Bari Jahani   محل سکونت: USA    تاریخ: 03.01.2014

مضمون اخیر محترم سیستاني صاحب را مطالعه نمودم.
از دانشمندي چون آقای سیستاني، همین توقع را داشتم. امید است همه نویسندګان و قلم بدستان ازآن چیزی بیاموزند. من به نوبه خود از جناب سیستاني صاحب ممنون هستم.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 03.01.2014

هموطنان عزیز، نویسندگان گرامی و گردانندگان محترم پورتال فخیم افغان جرمن آنلاین سلام و احترام به هریک شما که درطول سال من و امثال من از نوشته های دلچسپ شما فیض بردیم و بسیار آموخیتیم؛ خداوند به قلم شما برکت دهاد! و نیز اگر زحمت شباروزی گردانندگان پرکار و مخلص این پورتال نمی بود، ما نمیتوانستیم از دانش نویسندگان بهره مند شویم که خدای بزرگ این خدمت خالصانه ایشان را به اجر هر دو دنیای شان حساب کناد! به امید موفقیت های مزید در سال نو که سال پر از نشیب و فراز درکشور خواهد بود و اگر آگاهانه برطبق منافع ملی با مسائل برخورد نشود، کشور باردیگر در منجلاب مصیبت فرو خواهد رفت و اینبار راه نجات نیز دشوار و حتی غیرمحتمل خواهد بود. الهی تو آن کن که ملت بیدار و دولت برقرار و روزگار پربار گردد. انشأالله تعالی


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 02.01.2014

عزیزان سلام به همه تان!

مضمون جالب آغای ساپی صاحب از نظرم گذشت که یک قسمت آن مخصوصاٌ توجه ام را جلب کردکه نوشته آمده:

"مؤرخ در تعقیب مطلب و منطبق با بررسی های جدید و بدون مجامله و ماجرا، بی تردید معتقد است اشغال و آزادی هند و نیز استقلال پاکستان، که بعدها بنگلادیش هم از آن زاده شد، یک برنامه ریزی حساب شده برای جلوگیری از اسلامی شدن کامل شبه جزیره و سرانجام نیز سپردن اختیار هند نو به تکنوکرات هایی بود، که از گاندی و نهرو، رهبران دوران استقلال، تا کارگردانان امروزین هند، در ماهیت خویش عناصری دشمن اسلام بوده و هستند."

بنده بر عکس مؤرخ معتقد به این هستم که زمان فتوحات عرب ها به شکلی که در اوایل پیدایش اسلام سیاسی تا قاره هند و هسپانیا رسیده بود در اواسط قرن بیستم وجود نداشت که جلو آن گرفته می شد.

این گاندی بود که بعد از تمام کردن تحصیلات خود در سال های 1891 در لندن و بعد آن تجربه بد همرای سفید پوستان(دسکریمنیشن) در افریقای جنوبی وی را به طرف خانه اش سوق داد. وی با دیدن بی عدالتی انگلیس ها در هندوستان مبارزه آزادی خواهی را شروع کرد که سر انجام بعد از قتل، مهاجرت و آواره شدن ملیون ها انسان بی گناه همرای باند خود به قدرت رسید و پاکستان تولد شد.احتمال زیاد وجود دارد که انگلیس ها درصحنه های آخر فلم رول نیمه اساسی داشته بوده باشند اما نه به آن سویه که مؤرخ حدس زده.

معمولاٌ در تاریخ نویسی سران یک حرکت سیاسی و یا نظامی را متهم به کشتار و خرابی می سازند نه لشکر و یا مردم که می جنگد و می کشد و کشته می شود که گاندی را تاریخ به یک شکلی از این استثنا قرار داده.

اگر وی روح بزرگ می بود آخر کار را هم دیده می توانست و قبل از پیدایش صحنه های دلخراش راه درست باز می کرد و مجبور به اعتصاب غذایی نمی شد.

ما انسان ها بسیار چالاک و رند هستیم و شیطان اصلی همین خود انسان است.

به دفاعیه قاتل گاندی مراجعه شود تماماٌ واقعیت را در مورد گاندی گفته و بسیار جالب است. نظر بنده قبل از خواندن دفاعیه از نگاه منطق در مورد تاریخ جدید هنوستان شکل گرفته بود اما وقتی دفاعیه را خواندم نظرم را تایید کرد.

تمییز در این مجمع تاریک کراست
فهم دور و شعور نزدیک کراست

الله محمد


اسم: الله محمد   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 01.01.2014

جناب محترم آغای عباسی صاحب سلام اما بعد!

1-"آگاهان سیاسی و اقتصادی ایران را در بیرون مملکت عقیده برآنست که اقتصاد ایران معروض با یک فروپاشی عمیق بوده و بزودی این ورشکستگی دامنگیر ساختار سیاسی شده استبداد مافیای آخوندی را متزلزل می سازد." پروگرام اتومی ایران باعث تحریم اقتصادی غرب در کشور شده که مشکل اقتصادی به خاطر کمبود صدور نفت به وجود آورده و آخوند ها در صدد رفع آن هستند.
2-"مگر این که کرزی مستخدم دو جانبه باشد." فکر کنید شما رییس جمهور ایران و من از افغانستان و آغای داکتر کاظم از امریکا باشد. کافی است که داکتر صاحب از من بپرسد که ایران چه می گفت و من همه قصه را کنم که به این ترتیب کرزی صاحب وظیفه خبر رسانی را اجرا کرده.
3-"اګر به نوشتۀ من دقت لازم را بکار می بردید من از همکاری امنیتی و نظامی ایران با افغانستان بحیث یک احتما ل تذکر دادم". من هم بالای احتمال شما اطمینان خود را ارایه کردم. من هر نوشته را به دقت می خوانم در غیر آن بهتر است نخوانم.
4- "از جناب شما بحیث یک صاحب قلم و صاحب نظر توقع نداشتم که نوشتۀ ام را که بیان واقعیت های درد ناک وطنم است مداخله در امور سیاسی کرزی بشمارید" عباسی صاحب اینجا در حق من ظلم نکنید من نوشته شما را در ارتباط دخالت به صورت عموم آن به کرزی ارتباط دادم منظورم این نبود که شما نوشته اید من جمله خود تان را تکرار و تصدیق می کنم که برعکس این مسؤولیت و رسالت من وشما و دیگران است که حقایق را با مساعدت شرائط آزادی افکار بگویند و بنویسند و این مداخله در امور کسی نبوده بلکه ادای دین در برابر وطن است.

5- امید است با نوشته بالا قناعت تان را اصول (حاصل) کرده باشم در غیر آن بنویس تا بنویسم.

ادب چه چاره کند شوق چون فضول افتد
به جای عذر دل آورده ام قبول افتد

با عرض احترام به شما و دوستانتان


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا     تاریخ: 01.01.2014

هموطن محتر م آغای الله محمد!

بنوبۀ خود سال نو عیسوی را به شما وهمه هموطنان تبریک عرض نموده سال نیکو وپر میمنت برای همه خواسته و صلح و آرامش را درین سال برای عالم بشریت آرزو می نمایم.

کمال مسرت دارم که نوشتۀ من مورد توحه شما قرار گرفت، در ابراز نظریات تان به ارتباط مسائل وطن هیچنوع تشویش را بدل نازک تان راه ندهید، صرفنظر از اینکه بالای نوشته چه شخصی می نویسید جلو تبارز افکار خود را نگرفته آنرا حق مسلم خود دانسته ما را از فیض نظریات سودمند خویش محروم نگردانید .

باید بعرض برسانم که تحلیل اوضاع سیاسی در فقدان اسناد مؤثق مبتنی بر حدس و گمان بوده نمی توان به درستی آن اصرار ورزید و بالای آن سوگند یاد کرد. سیاست هنر هزار پهلو است و حقایق را فقط بازی گر اصلی میداند تحلیل گر شاید یک جهت را مورد توجه قرار داده جهات مهمتر و اساسی را نادیده بگیرد. سهمگیری دیگران و اظهار نظریات مزید بحث را تکمیل می نماید
حالا بطور مختصر نکات نظر شما را مورد بحث قرار میدهم:
۱ – با شما مؤافقم که بسی ممالک با عقد مؤافقتنامۀ امنیتی میان کابل و واشنگتن مخالف اند ولی در عین حال با امریکا روابط سیاسی و اقتصادی دارند، که بنظر شما چرا ایران از این امر مستثنی باشد. باید توضیح نمود که تا یک ماه قبل ایران با امریکا روابط مستقیم دپلوماتیک نداشت واین روابط نوبنیاد سیاسی خصائص خودرا دارد و نزد رهبری ایران گسترش و بهبود آن دارای اهمیت بسزا است.آگاهان سیاسی و اقتصادی ایران را در بیرون مملکت عقیده برآنست که اقتصاد ایران معروض با یک فروپاشی عمیق بوده و بزودی این ورشکستگی دامنگیر ساختار سیاسی شده استبداد مافیای آخوندی را متزلزل می سازد. همین حالا مقاومت های صنفی در سرتاسر ایران در حال گسترش بوده و نارضایتی مردم هر لحظه هوشدار یک قیام سرتاسری را میدهد. لذا رهبری ایران با دست و پاچگی در صدد بهبود روابط با غرب و امریکا است که جبراً شرائط آنهارا در مورد برنامۀ هستوی خود بپذیرد تا اقتصاد ورشکسته اش را از گزند تعزیرات اقتصادی برهاند. به این دلیل روابط مخصوصاً با امریکا نزد ایران نظر به هر درگیری دیکر رجحان دارد تا بهبود روابط و لغو تعزیرات متضمن بقای نظام آخوندی در ایران گردد.
۲- این که کرزی در خدمت دستګاه جاسوسی امریکا باشد و بدستور امریکا به ایران رفته باشد نظر شمارا جزء پهلو های دیگر سیاست شمرده شاید صائب باشد، ما و شما که اینقدر میدانیم باید ایران بهتر بداند و چنین ساده لوحی سیاسی از آن متصور نیست، مگر این که کرزی مستخدم دو جانبه باشد.
۳- اګر به نوشتۀ من دقت لازم را بکار می بردید من از همکاری امنیتی و نظامی ایران با افغانستان بحیث یک احتما ل تذکر دادم که اگر کرزی با ایران چنین پیمانی بندد چنانچه با هندوستان بست عواقب آن چنین خواهد بود.
۴- شما درست فرمودید هیچ کشوری در امور داخلی کشور دیگر مداخله نمی تواند تا چاکر، مزدور، گماشته شده و خود فروخته از اهل آن مملکت نداشته باشد که تعداد این گروه در دم و دستگاه افغانستان در هر ساحه فراوان است. نوشتۀ من سرتا پا عامل اصلی این مداخلات را در فقدان یک زعامت ملی و یک کدر رهبری سالم و آرامانگر توضیح نموده من هم بینای خود بوده ام و هم بینای دیگران.
۵- از جناب شما بحیث یک صاحب قلم و صاحب نظر توقع نداشتم که نوشتۀ ام را که بیان واقعیت های درد ناک وطنم است مداخله در امور سیاسی کرزی بشمارید. اگر این جمله را در اول می نوشتید زحمت تبصره بخود نمی دادم. برعکس این مسؤولیت و رسالت من وشما و دیگران است که حقایق را با مساعدت شرائط آزادی افکار بگویند و بنویسند و این مداخله در امور کسی نبوده بلکه ادای دین در برابر وطن است.
۶- به هیچ وجه من تبصره های شمارا مداخله در امور خود ندانسته از صمیم قلب به آن احترام دارم.



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved