Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  صحبت با کلمات و لهجه های بیگانه *    نویسنده:  افغان جرمن آنلاین

 
اسم: N Temori   محل سکونت: Deutschland    تاریخ: 15.04.2013

اندر باب بحث زبان و لہجہ ھا:
نکات نظر ھموطن گرانقدر جناب قیس کبیر در بارۀ معیاری ساختن لسان ھای دری و پشتو
ارزشمند و قابل ستایش است علی الخصوص در ساحات رسمی و اداری و افھام و تفھیم از طریق تکنالوژی جدید ( کامپیوتر و غیرہ )۰
در مورد لہجہ ھای شیرین کشور ما بطور مثال این کمترین از ولایت ھرات می باشم و در کابل بزرگ شدم ولی ھنوز ھم بہ لھجۀ ھراتی صحبت می کنم و گاھی بہ جای ”ق” حرف ”غ” و یا برعکس آن را بشکل ناخودآگاہ بکار میبرم و یا ما اھالی ھرات ۔ فراہ ۔ غور و بادغیس نیز بجای نان ” نون” و بجای جان ” جون” و امثالھم تلفظ می کنیم کہ البتہ حرف ”و” را نسبت بہ ایرانی ھا خفیف تر تلفظ می نمائیم۰
در مملکت عزیز ما یکی از شوخی ھای مردم بہ شوخی گرفتن لھجہ ھای یکدیگر بود و من خاطراتی
بسیار خوش دارم زمانیکہ بکابل آمدیم و من بہ صنف دوم شامل مکتب شدم نہ من حرف ھای ھمصنفی ھا را می فھمیدم و نہ آن ھا حرف ھای من را و بہ من لالا ھراتی گک خطاب می نمودند و اگر در رخصتی ھا بہ ھرات می رفتیم، اقوام و دوستان از من می خواستند کہ با لھجۀ کابلی با ایشان گپ بزنم کہ بالای طرز تلفظ مردم کابل ساعت ھا می خندیدند و حتی اھالی
ھرات گفتنی ھای در این رابطہ دارند بطور مثال ” ھنوز بہ قندھار نا رفتہ کابلی میشکنہ” و بہ ھمین شکل در دیگر نقاط کشور ما, کہ ھدف نھفتہ یی این نوع شوخی ھا درک و شناخت بھتر یکدیگر بودہ و می باشد و نسبت علاقمندی و توجہ بہ ھمدیگر را نشان می دھد۰
با ھمہ احترام بہ دانشمندان ھمزبان ایرانی برای من فھم و درک لغات نو کشف شدہ توسط ایشان بسیار مشکل است و اگر از روی تصادف مقالہ و مضمونی را کہ یک ھمزبان ایرانی نوشتہ کردہ باشد، بخوانم ، باید دہ ھا بار بہ کتاب لغت مراجعہ نمایم بنا بر این ترجیح می دھم کہ ھر گز نخوانم ، اگر ایرانی ھا در تفاھم و ھماھنگی با دانشمندان زبان افغانستان لغات و اصطلاحات نو را وارد زبان می نمودند بحث و انتقاد در این رابطہ بی مورد می بود !
امید کہ ما مردم افغانستان روزی بہ ھمت ھموطنانی چون جناب قیس کبیر و دیگر ان از امکانات و امتیازات تکنولوژی جدید در لسان ھای ملی خویش بھرہ مند شویم۰


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 15.04.2013

بازهم در بارۀ « نان و نون » و «گلدان وگلدون»

به توجه ښاغلی الکوزی،

یکی از عوامل بسیار مهم پیشرفت و ترقی، معیاری ساختن مواد تولیداتی و طرق تولید آن می باشد، که توسط آن نه تنها قیمت تولید سیر نزولی را می پیماید بلکه مقدار تولیدات هم سیر سعودی را بخود میگیرد. از تشریح بیشتر در زمینه فعلاً صرف نظر میشود. ولی ضرورت معیاری ساختن زبان در یک جامعۀ پیشرفته عین اهمیت را دارد. در کشور آلمان لهجه های بیشماری وجود دارد مانند " لهجه و اصطلاحات بایریش" ، "شویبیش" ، " المانیش" و بادیش" و غیره. ولی در پوهنتون ها، رسانه های صوتی، تصویری و تحریری و مکاتیب رسمی و بیانیه ها در امور سیاسی، اقتصادی، نظامی و همه امور رسمی تنها و تنها یک زبان (هوخ دویتچ) یعنی (آلمانی بلند) معیاری شده را انتخاب نموده اند. . . . .

مقالۀ مکمل را می توانید در صفخۀ تحلیلات پورتال مطالعه فرمائید و یا لینک آتی را از این جا کاپی کرده در براوزر اکسپلورر کمپیوتر تان نصب و مقاله را باز نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kabir_qais_bazham_darbarae_nan_wa_nun.pdf


اسم: حميد عبيدي   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 14.04.2013

چند نکته در مورد لهجه در پاسخ به جناب الکوزی
در افغانستان لهجۀ دری کابلی لهجۀ گفتاری معیاری ادبی قبول شده بود، رادیو افغانستان و سپس تلویزیون ملی از زمان تأسیس به همین لهجه نشرات داشتند- چیزی که در دو دهۀ اخیر دچار هرج و مرج شده است. در این میان باید میان لهجۀ عامیانه و لهجۀ گفتاری ادبی تفکیک قایل شد.
لهجۀ تهرانی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است که در ایران لهجۀ معیاری محسوب می ‌شود و در رسانه‌های گفتاری ایرانی (به جز رسانه‌های محلی) از این لهجه استفاده می‌ شود. رادیوی بی بی سی نیز برای ایران به همین لهجه نشرات دارد و نشانه های این لهجه در نشرات بی بی سی برای افغانستان نیز مشهود است.
شادروان ظاهر هویدا در ایران در زمان شاه کنسرتی داشت. پس از کنسرت «شومن» معروف آن وقت تلویزیون ایران فریدون فرخزاد - برادر شاعرۀ معروف فروغ فرخزاد- هویدا را به برنامه ای خود در تلویزیون دعوت میکند. در این برنامه فریدون فرخزاد به خاطر لهجۀ کابلی ظاهر هویدا را نیش تندی میزند و ظاهر هویدا هم به جواب این که چی کسی زبان را «خراب» ساخته فی البداهه جواب تندی میدهد. هویدا میگوید: دالان را شما دالون کردید، نان را نون کردید... دکانرا شما... و زبان را زبون کردید.
باید توضیح داد که در لهجۀ تهرانی مصوت ‌a قبل‌ از صامت های‌ غُنه‌ m و n به‌ u بدل‌ می شود، مانند‌ نان nan> نون‌ nun ، بادام‌ badam> بادوم ‌badum.
لهجۀ فارسی‌ تهرانی ( لهجۀ گفتاری معیاری ادبی ایران) ‌از نظر قواعد آوایی‌ و صرفی‌ و نحوی‌ و گلمات‌ با فارسی‌ نوشتاری‌ معیاری دارای‌ تفاوت های زیادی است. تفاوت های‌ مهم‌ آوایی‌ فارسی‌ تهرانی‌ با فارسی‌ نوشتاری‌ به بیش از بیست مورد میرسد که یک موردش در بالا توضیح داده شد.


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 13.04.2013

دوستان عزیز:

در پهلوی شعار دادن و به حرف های خوب و دلپسند دل خوش کردن، بیائید جوانب عملی موضوع را مد نظر بگیریم. من می خواهم مقصد خود را با یک مثال ساده توضیح دهم: در زبان شیرین فارسی دری ما فعل دادن را مد نظر می گیریم ... حالت امر این فعل "بده" است ولی کابلی ها آن را "بته" ساخته اند که غلط است. اگر ما قرار باشد خود را از لهجه های وارداتی نجات دهیم، چطور شده می تواند که ما بجای شکل درست حالت امر فعل دادن که "بده" است، ما شکل غلط و کچه آن را بخاطر صیانت و حفاظت از زبان دری خویش بپذیریم و باین اشتباه خویش افتخار هم داشته باشیم؟

در کتاب های چاپ ایران شما هیج ثبوتی ندارید که نویسندگان فارسی ایرانی نان را نون، دوکان را دو کون .... وغیره بنویسند. اینکه جناب عبدالله کاظم برای اولین بار این موضوع را مطرح ساخت که ما نباید "دوکان" را "دو کون" بسازیم، سئوال اصلی این است که کدام نویسنده ایرانی در کدام اثرش دوکان را دو کون ساخته است که جناب کاظم را باین وسوسه انداخته است؟

تهمت و افترا هم باید حد و مرز داشته باشد. افغانستان یک کشور کثیر القومی و کثیر الزبانیست. بگانه راه برای وحدت در افغانستان قبولی و تائید لهجه و زبان های کلیه ساکنین این کشور می باشد. هر نوع تلاش بخاطر تحمیل لهجه کچه کابلی بالای ساکنین افغانستان به بهانه وحدت ملی و دفاع از زبان چیز جز نفاق افگنی و تلاش در راه تجزیه کشور از اثر توطئه دوشمنان ساکنین افغانستان نیست.


اسم: مسعود فارانی   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 10.04.2013

دوست بزرگوارم جناب انجنیر قیس کبیر از مدتی است که بر اساس داشته های تحصیلی اش در رشته کمپیوتر، لازم دانسته نکاتی را که در آینده میتواند اصالت زبانی ما را دگرگون ویا حفظ کند، برویت فکت های تخصصی وعلمی برای جامعه ما روشن ساخته است، که بسیار قابل قدراست . از آنجایکه انترنت بیشتر از امروز در تمام امور زندگی فعال خواهد بود و نسل های آینده با این پدیده بیشتر سرو کار خواهند داشت، ازینرو ...

توجه:
بقیۀ این مضمون را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/m_farani_forssate_hazer_nedamat_farda.pdf


اسم: الکوزی   محل سکونت: لندن    تاریخ: 10.04.2013

دوستان:

مقامات مسئول کیست؟ قرار اظهار و تاکیدات خود شما، جناب سید مخدوم رهین وزیر فرهنگ افغانستان خود یک ایرانیست. اگر شما براستی هم می خواهید مورد توجه قرار گیرید پیش از چنگ زدن به مسائل تکنالوژی، اول وضعیت داخلی خود را اصلاح کنید و یک وزیر پاک و سوچه دری زبان برای خویش انتخاب کنید. زبان باید شکل تحولی داشته باشد ولی شما بر اساس کلماتیکه شما با آن عادت کرده اید صحبت می کنید. برای انکشاف زبان اول شما باید عادت تان را شکل تحولی دهید و کلماتی را معرفی کنید که مطابق نیازمندی های تکنالوژی باشد نه جوابگوی خصوصیات عادتی تان باشد! بیائید که از شما جنابان شروع نمائیم ......


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 09.04.2013

نوشتۀ محترم انجنیر صاحب قیس کبیر و تحلیل مؤکد جناب محترم داکتر صاحب سید عبد الله کاظم توجه را به پهلوی بی نهایت مهم قضیه معطوف گردانید. با سرعت برق آسای تکنولوژی کمپیوتر و شمول آن در کلیه امور زندگی افغانستان و انکشافات و اختراعات روز افزون آن دیر نشده تا مقامات مسؤول زبان های متداول و مروج دری و پشتوی افغانستان را از طریق قرارداد رسمی شامل مغز مرکزی Soft wear های یونیورسل گردانند. در غیر آن نسل جوان افغان غربت این وسیله را احساس نموده نا گزیر در دام اسارت زبان پارسی ایرانی می افتند و در آنصورت داد و فریاد و یخن دریدن ها و نوشته های ما مشکل را حل نخواهد نمود .
سؤال درین است که اراکین را چگونه از خواب خرگوشی بیدار کرد.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 08.04.2013


تلاش برای معیاری ساختن کلمات

از مدتی است که بحث های فــراوان پیــرامون استعمال کلمات و اصطلاحات غیر معـیاری در رسانــه هـا اعــم از نوشتاری، سمعی و تصویری بین هموطنان در داخل و خارج کشور در جریان است. این موضوع که با میلان «سچه سازی» و نوآوریها بعضی ها میخواهند کلمات معمول و زیبای عربی که از صدها سال در فرهنگ و ادب ما جا گرفته و جزء زبان دری شده اند، با کلمات معادل فارسی تعویض نمایند، تنها در زبان دری نیست بلکه زبان پشتو نیز شریک این کاروان گردیده است.
بدتر آنکه در پشتو کلمه را از اصل ریشه آن بیرون کرده و تابع لهجه ساخته اند، چنانکه چندبار با متون پشتو برخورده ام که «معلم» را با لهجه عامیانه «مالم» و «معلومات» را به «مالومات» تعویض کرده اند، در حالیکه معلم از علم و از آن چندین کلمۀ دیگر اشتقاق شده ولی کلمه «مالم» نه تنها وسیله انکشاف زبان نیست، بلکه زبان را دچار مشکل می سازد.
در زبان دری این «سچه سازی ها» بیشتر ریشه دوانیده و حتی شکل عدول صریح از دستور زبان را بخود گرفته است که به هیچ صورت نمی توان به آن عنوان «انکشاف» زبان را داد. در این موارد اشخاص با صلاحیت علمی مقالات زیاد نوشته اند که بحث مزید در این مورد «تکرار مکررات» خواهد بود.
آنچه در این مختصر می خواهم به عرض برسانم، دو مورد ذیل است:
یکی معیاری ساختن کلمات و دیگر . . . .

متن مکمل این نوشته در صفحۀ تحلیلات پورتال نشر شده، شما میتوانید آنرا مطالعه فرمائید و یا لینک آتی را کاپی نموده توسر براوزر اکسپلورر تان باز نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/kazem_sa_talash_baray_mryari_sakhtan_kalemat.pdf


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 08.04.2013

دوست فرهیحته و دانشمند جناب دوست محمد از افغانستان،
نخست از نوشتۀ جامع، پرمحتوا و تصویر زیبای شما بر شبانی خود و جناب نوری در بارۀ نگهبانی زبان های ملی و اصیل کشور ما به گفتۀ خود جناب شما، یک افغانستان تشکر و سپاس می نمایم.

طوریکه فرموده اید «حال شما و نوری صاحب با حکایت و محتوای آن شعر نمی خواند»، واقعیت محض است، ولی من این مثال را به فحوای حالت اسفناک جامعۀ افغانی چه سیاسی و چه اجتماعی و فرهنگی، مثال آورده بودم، زیرا ما افغان ها قبل از اینکه در بارۀ چیزی و یا پروژه ای به توافق برسیم و هدف خویش را بدست آوریم، آنقدر بر آن می پیچیم و وقت را ضایع می سازیم که دیگران از ما سبقت جسته و هدف و مقصد ما را می ربایند.

توجه:
بقیۀ این مضمون در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/abir_qais_bazham_malse_bar_zaban_wa_zabun.pdf


اسم: عبدالمنان کریم   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 07.04.2013


هموطنان گرامی!

در رابطه با «صحبت با کلمات و لهجه های بیگانه»

پورتال افغان جرمن آنلاین، از تأریخ 28/02/2013 ببعد، این موضوع را در دریچۀ نظر سنجی گذاشته اند. در سطر دوم عنوان می خوانیم: «نطاقانی که با لهجه های بیرونی و بیگانه صحبت کنند شناسایی می شوند».
بخصوص وقتی می خوانیم که «به تعقیب صدور فرمان حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان مبنی بر حفظ اصالت زبان های ملی، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان می گوید که اقدامات را در زمینه روی دست دارد...»

اقدام گذاشتن در دریچۀ نظرسنجی، یک امر نیک شمرده می شود. تعداد زیادی از هموطنان تا اکنون درین مورد نوشته اند. در متون بعضی از ادیبان وطن ما، کلمات و سبک تحریر در زبان اصیل دری وطن ما، از دوران قبل از بحران نیز به چشم می خورد، که باعث خورسندی می گردد.
آنچه در این جا قابل تذکر می دانم اینست که وقتی این موضوع بااهمیت، ایجاب صدور یک فرمان رئیس جمهور را نموده است، آیا عدم توجه و غیر جدی بودن مقامات عالی مقام دولتی، چون «رئیس جمهور»، «رئیس ستره محکمه»، رؤسای مجلسین «ولسی جرگه» و «مشرانو جرگه» نخواهد بود، که ایشان در ملاقات های رسمی و با اهمیت در مجامع بین المللی، به زبان های « ملی » خود ما صحبت نکنند. سران کشور های دیگر به چنین باریکی توجه می نمایند، همیشه به زبان وطن خود صحبت می کنند.

بناءً لازم می بود تا، از طریق پورتال افغان جرمن آنلاین به گوش مسؤولین رسانیده می شد، تا در این باره، قانون مشخصی به تصویب می رساندند، که از جهت «پروتوکولی» همچو مقرره برای سران کشور قید وظایف ایشان می شد.

با احترام.

کریم


اسم: داؤد موسی   محل سکونت: کابل    تاریخ: 06.04.2013

"طنزش"
تــــرقـــش دل

به چهار یار با صفا قسم که از روزی که نطاقان و انانسر های رادیو وتلویزیون درین کشور نوشته ها را به "خوانش" گرفته اند، دلک ما هم به "تر قش" رسیده و زهره ام به "کفش". در واقع، این خاریست که آنها در سینۀ ما به "خلش" گرفته اند. آنها با وجود این همه کوششهای وزارت معارف برای تدریس سواد حیاتی، دیگر اصلاً نوشته ها را نمی خوانند. بلکه آن ها را به "خوانش" می گیرند. بلی، آن مصدر مادر مرده، (خواندن) که در آغاز وحی قرآنی با یکی از مشتقات آن به شکل (اقراء یعنی بخوان) صورت گرفته، اکنون جای خود را به کلمۀ بدیعۀ ، "خوانش" به "سپردش" داده و خودش رهسپار قاموس بی سوادان گشته است.
یک بار خواستم تا ساطور بدست گرفته و این سینۀ پر کینه را به "درش" بگیرم تا خون از آن "فورش" نموده و زمین و زمان را به "پوشش" بگیرد. اما، حوصله کردم و با "گویش" (لاحول والله الا بالله) خود را به این قناعت دادم که باید زبان قلم برای "گفتش" مکنون دل، میکرفون بهتری باشد. لهذا، ساطور را به قلم تبدیل نموده و سطور ذیل را به "نوشتش" گرفتم. اگر اولیای امور وزارت اطلاعات و فرهنگ درین مورد چشم خود را به "بندش" گرفته اند، امید که این درد دل من از جانب شما خوانندۀ عزیز به "پذیرش" بگراید.
من برای روشن شدن موضوع، اولتر و قبل از همه برای "یافتش" ریشۀ کلمۀ "خوانش" شروع به "پالش" آن در صفحات لغت نامهُ دهخدا، فرهنگ عمید و فرهنگ معین نمودم. هر قدر که یازش من برای "یافتش" آن عمیق تر گردید، به همان اندازه شاهد مقصود از آغوشم به لغزش گرایش نمود. دلم سخت بحال این زبان بیچاره سوزش گرفت و با خود گفتم که این یک مشت گویندهُ تازه بکار رسیده که سرنوشت زبان ما در "گروش" آنها افتاده است، چطور به خود حق می دهند که با "کشش" خود سرانهُ لغات و واژه های جدید در زبان ما یک دکتاتوری فرهنگی را بر سر ما به "کوبش" بگیرند؟ آخر اینها این کلمهُ "خوانش" را از کجا به "پدیدش" گرفته اند؟ مگرعقل شان این نکته را به "گیرش" نمی گیرد که "نو آورش" لغات در زبانهای ملتها یا از اثر تحولات ناشی از "کاربردش" آنها در طی سالیان و قرون دراز- و بصورت استحالوی، به "سازش" گرفته می شود، و یا هم نویسندگان و خطیبان زبر دست چون شکسپیر،چرچل، سیسرو و برتراند رسل با استفاده از موقف خود در جوامع، لغات جدید را در هزینهُ زبان ها به "نهش" می گیرند.
اولی (شکسپیر) را میگویند که ده در صد تمام لغاتی را که در نوشته هایش بکار برده، از "سازش" خود او بوده. چرچل نو آور لغاتی از قبیل "شرق میانه" و "پردهُ آهنین" بوده و کلمهُ "بین المللی" از "ساختش" مغز برتراند رسل است.
بنازم شست انانسر های محلی خود را که علی الرغم "کمش" و "نا رسایش" شان در دانش گرامر روزمرۀ فارسی، در "سازش" لغات جدید، دست شکسپیر را از عقب به "بستش" گرفته اند. آخر سازش لغت جدید نیز خواهش لب و لونجه را دارد که هر شخص مایکروفون بدست و کمره به پیش "داشتش" آنرا ندارد. بهتر است یکی به اینان "فهمش" بدهد کاربرد اصطلاحات "تشکری نمودن" و "ماین یک اسلحۀ ]سلاح؟[ خطرناک است" چرا جواز ندارند؟ یا این که افعال متعدی عربی که بر وزن (افعال) و (تفعیل) میباشند، چرا به پس آوند هایی از قبیل نمودن، ساختن، یافتن و غیره ضرورت ندارند (بصورت مثال، کلمۀ تشکیل خودش به معنی شکل دادن بوده و "تشکیل دادن" درست نیست. تبدیل به معنی بدل نمودن است و کار برد "تبدیل نمودن" جواز ندارد. ادغام به معنی مدغم ساختن است و غیره). هم چنین، ترکیب (این چنین) جواز ندارد زیرا خود کلمۀ (چنین) از (چون) و (ین) که مخفف (این) است ساخته شده.
حالا اندکی فضل فروشی: از نظر دستور زبان ما، مصادر از نظر کیفیت به سه دسته تقسیم میشوند: (1) مصدر اصلی که ریشۀ فارسی دارند مثل خوردن، نوشتن، زدن وغیره .(2) مصدر جعلی که حروف (دن) و (تن) مصدری در آخر کلمات خارجی پیوند می شوند مثل از کلمات عربی رقص، فهم، طلب و بلع مصادر رقصیدن، فهمیدن، طلبیدن و بلعیدن. از کلمات ترکی قاپماق، چاپماق و تپماق، مصادر قاپیدن، چاپیدن و تپیدن. هم چنان در فارسی افغانی از کلمۀ اردوی (چلنا) مصدر چلیدن ساخته شده (*). (3) مصدر مقتضب (بریده) که چنین مصادر در همه حالات و زمانها قابل تصریف نمی باشند. مثل مصدر (هشتن) به معنی ماندن که در زمان ماضی مثل (هشتم) و (هشته بودم) مستعمل بوده اما فعل مضارع ندارد. مثلاً نمی توانیم بگوییم که (می هشم). هم چنان است مصدر (تافتن) که از آن فعل (می تافم) ساخته نمی شود.
کلمۀ "خوانش" اگر در زبان فارسی مجاز می بود، به خاطر اینکه در فعل (خواندن) حروف (د) و (ن) آن به حرف (ش) به "بدلش" گرفته شده، یکی از اشکال (حاصل مصدر) می بود. حاصل مصدر نیز یک خاصیت مقتضبی دارد. به این معنی که همه مصادر را نمی توانیم تنها با تعویض حروف (تن) و (دن) آن با حرف (ش) به حاصل مصدر مبدل نماییم. مثلاً از مصادر خواستن، نهادن، خفتن و خاستن نمی توانیم کلمات خواستش، نهادش، خفتش و خاستش بسازیم. مگر اینکه به فحوای داستان مشهور که "ما که کردیم، خو شد" عمل نماییم.
اما نحویون مایکرفون سالار ما اصلاً متوجه نیستند که با این نو آوری های خود چه بلای بر سر این زبان بیجاره آورده اند. مخصوصاً در خانۀ ما هم اکنون یک طامات صغرایی بر پا گردیده است. نوکر زنانۀ ما وقتی می خواهد کالا را به "شستش" بگیرد، اولاً آنرا با آب صابون به "شقش" گرفته و بعد از "شپلش" همه را بر روی تناب به "اویختش" می گیرد. خلیفۀ آشپز نیز برای اینکه از دیگران پس نه مانده باشد، غذا را از دیگ در کاسه به "کشش: می گیرد.و حتی سگ ما هر باری که می بیند حقوق مدنیش درین خانه پامال گردیده، به باغچه رفته و همه گلها را از بیخ و ریشه به "کنش" می گیرد.
پیشنهادی که از نقطۀ "دیدش" این احقر معقول می نماید این است که معاش این گروه گویندگان را که "فرهیختش" پرهیز از "یازش" به لغات " زور آباد " را ندارند، به پول جنبش بپردازیم تا بدانند که یک من نان چد فطیر است. و اگر صلاح کار درین هم نبود، ناچار به گفتۀ ذیل شاعری سر به "نهش" بگیریم:
"تپش"، "سوزش"، در خاک و خون "غلتش" و "مردش" (**) - به حمدالله که درد عاشقی چاره ها دارد
ازینکه شما خوانندۀ عزیز این چند نکتۀ بی سر و پا را به "خوانش" گرفتید، کمال امتنان را دارم. الله یاور.

(*) در فارسی ایرانی (چلیدن) به معنی (شپلیدن) است که من بعد باید آنرا "شپلش" بخوانیم.
(**) اصل این مصراع چنین است: تپیدن، سوختن، در خاک و خون غلتیدن و مردن.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 06.04.2013

نوری صاحب محترم!

لطف خداوند تا هنوز علایم کبر سن در تفکر و اندیشه های شما پیدا نیست، قلم توانای تان در جوش شباب است، چه زیبا، چه عالی و چه پر محتوا نوشتید، اصالت گرایی شما توأم با خصلت برازندۀ ملی گرایی تان خلاق چنین پدیدۀ دلپذیر بوده که بی نهایت آموزنده است. بحث تان بر پایه های محکم استدلال علمی و منطقی استوار است.

سلامتی وجود، توانایی همیشگی اندیشه های سلیم و نیروی پایدار قلم توانای تان را از بارگاه ایزد متعال می خواهم.

دوستدار شما محمد عارف عباسی


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 05.04.2013

جناب استاد نوری!
السلام علیکم:
مقالهء شما را با دقت مطالعه کردم، شما و انجنیر صاحب معروفی درست می فرمایید.
با احترام و ارادت


اسم: لمر جباری   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 04.04.2013

شاغلی رهیاب رحیمی
این همه با حرف شبن دشمنی نداشته باشید . معیشت زندګی با عشق و شادی و شادمانی سرشار میشود . من در زندګی به شعر و شیرینی و عشق شهامت و شرافت می اندیشم

شاخه عشق با شکر و شادمانی و شعر و شاهد و شراب شکل میکیرد. شهوت شدید را به حاشیه بکشانید اما به شایستګی عشق شفاف و شاهدان شوخ و شنګ شک نورزید
شعر های شیرین و شکر بار شیخ شیرازی شابسته و شایان قدر شناسی است .
شبنم شب را که شیانه بر ګل های شبو می بارد نشانه شادی و عشق بشمارید

شاید بهتر میبود در زنده جانها عوض شبش به شیر و و شاهین توجه شایان میکردید و به عوض شلغم که شما ګفته اید ، شیر و آش و آشپزی های شاهانه دیګر را شاهد ګفته های خویش می شمردید
عوض شور ، شیرین را در نظر بګیرید و عوض شرم ، شان و شوکت را شایسته و شایان یاد آوری بدانید

اګر از مصدر دویدن ، کلمه دوش را قبول دارید و در کلمات پرورش و ورزش و خواهش ، شک نمی ورزید و شاکی نیستید پس در دشمنی یا کلمه خوانش شتاب نکنید و از آن شکوه نداشته باشید . شایسته نیست که شالوده و ریشه زبان خود ما را به تیشه بزنید . این روش شامل شعایر شرع و شریعت هم نمیشود
لمر جباری


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 03.04.2013

مشاجره، نه؛ توضیح، بلی !

با تقدیم سلام و احترام به انجنیر صاحب قیس کبیر، استاد نوری و خوانندگان محترم افغان جرمن آنلاین!

می خواهم با صراحت بیان دارم که هدف من از ذکر چند شاهد شعری در پاسخ به نوشتۀ دانشمند محترم استاد نوری، خدای ناخواسته به هیچ وجه مشاجره و رویارویی نیست، من به ایشان احترام عمیق دارم و از نوشته های سودمند شان فیض می برم، علاوه بر آن با ایشان از طریق ایمیل تماس دارم و عرض احترام و ارادت به ایشان می نمایم.
از همین رو آن نظر توضیحی خویش را با سلام و احترام به نوری صاحب آغاز و با عرض ارادت برای ایشان، به پایان برده ام.
انجنیر صاحب قیس کبیر در مقدمۀ نوشته مفصل شان، اشاره به حکایت قرائت دری دوران ابتدایی مکتب نموده اند، برای اینکه نسل من و نسل قبل از من که آن حکایت را خوانده اند « کیف » کنند و نسل جوان آنرا به حافظه بسپارد، آن حکایت را که در چهار مصرع درج شده است، به مطالعه خوانندگان می رسانم:

دو نفر دزد، خری دزدیدند
سر تقسیم با هم جنگیدند
آن دو چو بودند گرم زد و خورد
دزد سوم خر شان را زد و برد

من این دو بیتی را از «حافظۀ بعید» چند دهه قبل نگاشتم، خدا کند که آنرا صحیح نوشته باشم.
اما حال من و استاد نوری با این حکایت نمی خواند، از همین رو . . . .

متن مکمل این مقاله را در صفحۀ تحلیلات پورتال مطالعه می توانید و یا هم با کاپی لینک ذیل و چسپاندن آن به براوزر کمپیوتر تان آنرا مطالعه فرمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/dost_mohamad_moshaajera_na_taozih_balay.pdf


اسم: حنیف رهیاب رحیمی   محل سکونت: کندهار     تاریخ: 03.04.2013

اکادمی حروف شناسی ) کاوش! و پژوهش !( که از مدت شش ماه بدینسو در سرک شش واقع ششدرک به فعالیت آغاز نموده، در اثر تحقیقاتی که ذریعهٔ مایکروسکوب های شش شیشه ای و شش رُخهٔ شان در بخش کاوش! حروف انجام داده، درین اواخر طی گزارشی این نتیجه را اعلام نموده اند که حرف (ش) آشوب آفرین ترین و نا اهل ترین حرف در بین حروف الفبای دری میباشد و باید در مورد آن اقدامات شدید اتخاذ شود

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/h_rahiab_rahimi_andarbab_harfe_shin.pdf


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 02.04.2013

هموطن محترم حناب دوست محمد!

شما مهربانی فرموده با تتبع و تحقیق مستند خود قدامت استعمال بعضی کلمات را توضیح فرموده اید که راستی آموزنده است. منجمله « چالش» را که جزء کلمات مصدر «شینی» است تذکر داده اید. استعمال همچو کلمات یعنی مصدر «شینی» متدرجاً جای خودرا به کلمات مصدر «نون» داده، این قدما که اکثریت شاعر بودند بر سبیل زیبایی کلام و نگهداشت وزن بیت از این کلمات ندرتاً استفاده نموده اند، اما در محاورۀ عام آنقدر متداول نبوده. حالا توسط زن باردار دستگاه «واژه» سازی ایران «زایش» گردیده اما به معانی متفاوت. بطور مثال در ابیات ذیل که از نوشتۀ شما نقل گردیده تنها «چالش» را به بحث می گیریم.

« تا به چالش اندر آید از غرور» درین مصرع مولوی «چالش» را بکدام مفهوم بکار برده اند؟ من نمی دانم، معنی «چالش» از نگاه مولوی بزرگ درینجا چیست، چالش چگونه حالتیست که از غرور برای انسان دست میدهد؟ و یا «با سگان بر استخوان در چالشی» درین مصرع چالش را میتوان نزاع با سگان بالای استخوان معنی نمود. آیا چالش را میتوان در مصرع اولی و دومی یک معنی بخشید.
از نمونۀ کلام امیر خسرو دهلوی « به میدان شد و چالش آغاز کرد» چالش را ، به عقل قاصر من، چال و فریب معنی نمود، بدین منوال در اشعار این متقدمان همآهنگی در استعمال چالش از لحاظ معنی وجود ندارد و میتوان معانی متفاوت را از چالش استحصال نمود.
اما امروز در مطبوعات وطن «چالش» به معنی مطلق متفاوت بکار میرود، یعنی معضله، مشکل، صعب و بغرنج و به احتمال قوی، اگر اشتباه نکرده باشم، کلمۀ انگلیسی Challenge را به «چالش» ترجمه نموده اند که در آزمون قرار گرفتن در برابر یک کار دشوار، طاقت فرسا، مغلق، نیازمند نیروی بیشتر فکری و جسمانی است. در استعمال مروج امروزی موضوع مصدر «شینی» پامال گردیده و این یکی از زایش های نوین واژه سازی همسایۀ غربی ما است.

ممنون خواهم شد که از جناب شما و یا هموطنان دیگر که در زمینه تسلط علمی داشته باشند بشنوم و بیاموزم و اگر اشتباه کرده باشم آنرا اصلاح نمایم.

وای اگر صد را یکی بیند ز دور
تا به چالش اندر آید از غرور
مولوی در جای دیگری می فرماید:
با سگان بر استخوان در چالشی
چون نی اشکم تهی در نالشی
امیر خسر دهلوی می گوید:
به میدان شد و چالش آغاز کرد
به تحسین خسرو زبان باز کرد
نظامی گنجوی می گوید:
عنانی بر شه افکند چالش کنان
به صد خاریش بخت نالش کنان
نظامی هم چنان می گوید:
بفرمود شه تا دلیران روم
نمایند چالش در آن مرز وبوم

استاد نوری درست می


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 31.03.2013

دوستان گرانقدر و فرهنگی وطن جنابان دوست محمد و ولی احمد نوری!
مشاجرات و بحث شما پیرامون زیبایی و یا بد رنگی و یا مأنوس بودن یا نامأنوس بودن کلمات مرا بیاد خاطره ای از دوران متعلمی ام انداخت و آن عبارت است از حکایتی که در یکی از کتب درسی مکتب خوانده بودم....

توجه:
بقیۀ این مضمون در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/q_kabir_bahs_wa_moshajera_bar_kalemat.pdf


اسم: سعيدی   محل سکونت: Uk    تاریخ: 31.03.2013

سلام به شما خوانندهء عزیز
ما خواهی نه خواهی بخش از کلمات و اصطلاحات را در مطالعه وبا تحت تأثیر قرار کرفتن روزمرهء خواسته و نه خواسته مطبوعات روز استعمال میکنیم که یک تأثیر طبعی است. اما در جوامع بشری درتفاوت با دی‍‍کر حیوانات سمت دهی کار ها باید هدفمند و آ‍کانه باشد. درین راستا به نواقص و خلا ها متوجه شدن کاری به جاء است. بخش از خطا ها ناشی از مسایل وعوامل تخنیکی هم است.

استعمال كاف پشتو و کاف دری/فارسی که اول به پنډک ودوم با زبر بر کاف است مشخص است. اما فشار های ویروسی و مختلف ساختن کمپیوتر من بار ها توسط مراجع که تصور اش را بنابر مواضع من کرده میتوانم و اینکه زیاد مینویسم و مراجعه دوباره من را از همه کار وبار دی‍کر زند‍کی میماند. عذر نیست اما واقعیت است. به هرصورت همین حالا باید کمپیوترم را ریفرش (تازه) زبانهای مندرج در کیبورد را باید از سر (انستال) و(ان انستال) واز سر عیار سازم که ایجاب حد اقل ۳۰ دقیقه را میکند و یا زبانها موجود را از سر تنظیم کنم. همه طالب وقت است.

درهر روز با ملاحظهء خبر های کشور ومواضع همین حالا مطالب را عنوان کرده ام که تکمیل کنم که بخش ازآنها صرف مانند عنوان باقی میماند این همه وهمه منجر به خطایی های لفظی و عدم دقت های میشود که دوستان را ناراحت کرده وقابل ناراحتی هم است. کوشش خواهم کرد که کمی دقت بیشتر به خرچ دهم. تشکر


اسم: دوست محمد   محل سکونت: بدخشان    تاریخ: 31.03.2013

با عرض سلام و احترام به دانشمند محترم استاد نوری. ایشان در جملهء جند عدد اسمای مصدر بدقواره و بی اندام ساخت ایران کلمات « زایش ، بالش و چالش» را نیز ذکر کرده اند. در حالی که این سه کلمه در کلام متقدمان آمده است.
مثلا ابوحنیفه اسکافی می گوید:
به مالش پدران است ، بالش پسران
به سربریدن شمع است سرفرازی نار
خاقانی می گوید:
از هوا و آفتاب دان که تخم یابد بالش
ز برزگر چه براید جز آنکه تخم فشاند
سنای غزنوی ما می گوید:
تا که بنشست خواجه در بالش
بالش آمد ز ناز در بالش
شاهد من در شعر سنایی «بالش» اول در مصرع دوم است.

چه باید بالش و نالش ز اقبالی و ادباری
که بر هم زنی دیده ، نه این بینی ، نه آن بینی
( سنایی غزنوی)
استعمال کلمهء « زایش» در اشعار قدما دیده شده است. مثلا ناصر خسرو دانای یمگان می گوید:
بیرونت کنند از در مرگ
چون از در زایش اندر آیی
سنایی حکیم غزنوی می فرماید:
آن بحر گهر باش که درعلم چنوئی
هر چهار گهر را گه زایش پسری نیست
کلمه « چالش» هم در کلام قدما آمده است .مولانای بلخ می فرماید:
وای اگر صد را یکی بیند ز دور
تا به چالش اندر آید از غرور
مولوی در جای دیگری می فرماید:
با سگان بر استخوان در چالشی
چون نی اشکم تهی در نالشی
امیر خسر دهلوی می گوید:
به میدان شد و چالش آغاز کرد
به تحسین خسرو زبان باز کرد
نظامی گنجوی می گوید:
عنانی بر شه افکند چالش کنان
به صد خاریش بخت نالش کنان
نظامی هم چنان می گوید:
بفرمود شه تا دلیران روم
نمایند چالش در آن مرز وبوم
استاد نوری درست می فرمایند که «خوانش» در کلام قدما نیامده است و من نخستین بار در ایام هجرت این اسم را از پسر خردسالی در پشاور، شنیدم که عوض کتاب قرائت دری « خوانش دری» را به کار برد. به نظرم در زمان ببرک کارمل کتاب های قرائت دری را به نام خوانش دری چاپ کرده بودند. چون من در آن ایام در افغانستان نبودم، دقیقا چیزی گفته نمی توانم.
این اسم مصدر یا حاصل مصدر «شینی » را برخی مصدر مختوم به شین هم می گویند. بحث مصدر و اسم مصدر و انواع مصدر ، بحث پیچیده ایست که بایست در مورد هرکدام یعنی اسم مصدر ، حاصل مصدر، مصدر جعلی یا منحوت؛ مصدر بریده ، مصدر مرخم ، مصدر مخفف ، مصدر بسیط، مصدر تام ، مصدر لازمی ، مصدر متعدی ، مصدر پیشوندی ، مصدر سماعی و مصدر قیاسی هر کدام بحث جداگانه است ، وقت خواننده اجازه نمی دهد و تفصیل هرکدام ، خدا ناخواسته فضل فروشی می شود.
اما مختصرا باید گفت که اسم مصدر شینی در کلام قدما استعمال زیاد داشته است وحتی ناصرخسرو ، کتابی دارد به نام « گشایش و رهایش»
خواهش ، کاهش ، جوشش ، نکوهش ، بینش، آموزش ، پرورش ، دانش، روش ، دهش ، کنش، گردش ، کوشش و...ازجمله همین اسم مصدر مختوم به شین است، اما اسمای مصدر شینی خواندن ، چکیدن ، اندوختن و پنداشتن در کلام قدما نیامده است.ولی باور من این است که با گذشت زمان ، کلماتی در زبانی می میرد و کلماتی هم تولد می شود و کلماتی هم بعد از مرگ ، به همت اهل زبان دوباره زنده می شود. با سلام و احترام مجدد به دانشمند محترم استاد نوری.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: فرانسه    تاریخ: 31.03.2013

عرایضی در بارۀ اصطلاحات (خوانش) و (به خوانش گرفتن)

دوستان ایرانی برای(قرائت) ، (خواندن)، (مطالعه کردن) و (دکلمه کردن) که هر کدام در جایش از زیبایی معنایی وشکلی برخوردار اند و ما افغان ها از هزاران سال به آن آشنا و مأنوسیم، کلمۀ و اصطلاح بد ساخت و نامأنوس (خوانش) را ساخته اند. و برای (قرائت نمود) و یا (دکلمه کرد) هم ( به خوانش گرفت) را تراشیده اند که گوش ها و قلم من به آنها سر آشتی ندارد.


جناب صلاح الدین سعیدی در نوشتۀ خود در پنجرۀ نظر خواهی پورتال معتبر افغان جرمن آنلاین در دو جای نوشتۀ خود اصطلاح (خوانش) را استعمال کرده اند، که بکار گرفتن چنان کلمه ای از قلم چنین شخصی مرا نه تنها تکان داد بل ناراحت ساخت و رنجاند.

ایشان در شروع نوشتۀ شان {علاوه بر اشتباهات املایی و انشایی و متنی که شایستۀ تایتل داکتری شان نیست( )} چنین می نویسند: «برداشت های شما در موارد زیاد درست و من خوشحالم که چنین برداشت از من دارید. بلي (بلی) من تقريبا (تقریباً) همين ام (همانم) كه شما با كلمات نامناسب اما در مجموع درست ن‍‍کاشته اید (نگاشته ایـد) در قسمت تعصب اظهـارات متعصب تـان برای طلب هـدایت می کـنم ؟؟؟ اما به بخش دیګر (دیگر) بدون {{خوانش}} دوباره به توضیح می پردازم.»
و در جای دیگر نوشتۀ شان چنین می خوانیم : « افتخار من است برای معلومات بیشرت (بیشتر تان) به سایت (سایت صلح و تفاهم سعید افغانی) مراحعه (مراجعه) کنید. بدون {{خوانش}} دوباره نسبت ضیقی وقت تقدیم است. الهی افراد متعصب، تن‍ک نظر و خورد اندیش و همه (همۀ) مارا هدایت نیکی کند. آمین»

به همین مناسبت خواستم عرایضی پیرامون کلمات (خوانش) و (به خوانش گرفتن) که هر دو از کلمات (من درآوردی) فرهنگستان ایران است، . . . .

متن مکمل این مقاله را لطفاً در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید و یا هم لینک زیر را کاپی نموده در براوزر کمپیوتر تان باز نمائید.
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/walinouri_khanesh_wa_ba_khanesh_greftan.pdf


اسم: کابل   محل سکونت: حیران    تاریخ: 27.03.2013

داسې ښکاري چې اصلی نوم به دې بل څه وي، خو هسې دې پرځان د ډېر بد سړي ، هلاکو نوم ایښی دی. هلاکو د چنګیز لمسی، ددې سیمې په تاریخ کې ډېر بد، قاتل او جانی تېر شوی چې ټوله سیمه له دې نوم سره اشنا ده او کرکه او نفرت ترې لری! په هر حال دا ستاسو خپل کار دی چې هر نوم پرځان ږدۍ، خو نوم د سړی له معنویت سره په تېره بیا چې د تخلص او یا لقب په بڼه يی ځان لپاره غوره کړي، نیغه اړیکه لري او د سړي وړتیا او ظرفیت ټاکی.
زه د محترم عباسي صیب چې ورسره مخکینۍ پیژندګلو نه لرم، په خبرو او تحلیل کې داسې خبره نه وینم چې خدای مکړه د پاړسو ژبو لپاره سپکاوی او یا دې د هیواد د ملی ګټو په خلاف وی. هو ښایی د نوموړی دې خبرې چې د افغانستانی کلمه یی غندلی او پرځای کاریی کړی او په دې نظر دی ، د افغانستان د اساسی قانون له مخې څوک چې افغانستان کې اوسیږی او د افغانستان تابعیت لری هغه افغان ګڼل کیږي، تاسو قهرولي یاست. نو که په افغانیت او افغانولۍ تاسو خپه کیږۍ نو بیا وویاست چې تاسو څوک یاست؟ عباسي صیب خو تاسو د ځان پشان بې له توپیره افغان بولي او ځان سره مو وروڼه بولي او کوم تفاوت ته لمن نه وهي. عباسي صیب غواړي ټول افغانان بې توپیره په یوه چرګۍ راټول وي او لکه وروڼه یوله بله سره ګډ واوسیږي. د ژبو د لهجو په اړه هم عباسي صیب کومه غلطه خبره نه ده کړې او په هیواد کې يی د یوې واحدې ملي ترمینالوژي څخه ننګه کړی چې دا زموږ د ټولو افغانانو دنده ده. د بېلګې پتوګه که موږ په عسکری خدمت کې د ښي ګرځ او کیڼ ګرځ پرځای په پاړسو ووایو، به طرف دست راست دور بخورید او یا به ېرف چپ دور بخورید او یا همدا جمله په یوه وخت کې په ازبکی، پشه يی ، نورستاني ، بلوڅي او نورو ژبو ووایو ، یوې لویی بې اتفاقۍ ته لاره اواره وو او داسې کار یوه هیواد کې نه دی شوی او نه شونی دی! یا سترې محکمې ته په یوه وخت کې په پاړسو دادستان کل ووایو او همداراز د هیواد به نورو ژبو هم ورته کلمه وکاروو ، لویه ګډوډي رامنځته کیږی او داسې کار په هیڅ بل هیواد کې معمول نه دی !
اصلآ د ملی ترمینالوژي د کارونې پر سر، یو شمیر ناپوهه او یا د غرض خاوندانو دا غوغا راپورته کړې. د لهجو مهجو خبره هسې یوه پلمه ده. د وزیرانو شورا په پریکړه کې هم اصلې موخه د ملي ترمینالوژي کارونه او هغې ته ژمنه او پابندې ده . بلخوا ملي ترمینالوژي یوازې د پښتو له لغتونو نه ده جوړه شوې بلکې د پښتو په ګډون د نورو ژبو لغتونه هم پکې دي. مثلا د عدلي وزارت ، دواړه کلمې عربي دی. ستره محکمه ، محکمه عربي کلمه ده ، یوازې ستره ، پښتو کلمه ده. داسې ډېرې د پاړسو کلمې هم په ملي ترمینالوژۍ کې شاملې دی لکه، د فرهنګ او اطلاعاتو وزارت کې د فرهنګ کلمه او په سلګونو او زرګونو نورې کلمې. که موږ افغانان ټول په ګډه منل شوې ملي ترمینالوژي وکاروو او د ایران او یا بل هیواد د ګټو لپاره په ګډا، ګډ نه شوو، د وزیرانو شورا په پریکړه کې منفي خبره نشته! منفې خبره د پردیو په ګټه او په ملی ضد دریځونو کې برته ده. مننه
نور بیا


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 27.03.2013

محترم هلاکو صاحب!

تبصره های شمارا یاد داشت نموده و در نظر خواهم داشت.به شما اطمینان میدهم که هرگز نیت و ارادۀ مشکل فزونی را برای وطنم ندارم، استعمال کلمۀ افغانستانی را بحیث یک پدیدۀ فرهنگی قبول کرده نمیتوانم و آنرا دور از واقعیت دانسته بحیث یک عمل عمدی برای ایجاد تفرقه مخالف منافع ملی و اصل قبول شدۀ ملت افغان که افراد آن افغان نامیده می شود میدانم. شما هر طوری که می اندیشید اختیار بشما است ،
کسانی که در بازی سیاست شامل اند باید بیان شان برای اکثریت قابل فهم باشد، اینکه در خانه ودر کوچه به چه شیوه صحبت می کنند البته حق شان است.
احترامات مرا بپذیرید


اسم: هلاکو خان   محل سکونت: کابل    تاریخ: 27.03.2013


دوستان عزیز:

هر قدر بالای این موضوع تبصره کنید و از چیزیکه مساله نباشد مساله بسازید بهمان اندازه زخم افغانستان را ناسورتر ساخته می روید. اینکه مردم بکدام لهجه و شیوه صحبت کند یک موضوع فرهنگیست که نه از طریق فرمان های حکومتی و شیادی کرزی و همکاران فاسدش و نه هم از طریق شعار دادن های انترنتی تحقق می یابد.
از شما جناب عباسی که مشغول تحقیق برای یافتن حل مشکل افغانستان می باشید، در همچو موارد موضع شما واضح معلوم است: شما بحیث یک فرد فعال برای مشکل فزائی در افغانستان عمل می نمائید. به شما چه که مردم به کدام زبان و لهجه صحبت می کنند؟
یا باید صحبت کند؟
همچنان شما چطور می توانید که زبان مردم را کنترول کنید؟
می گویند دروازه شهر را می توانی ببندی ولی زبان مردم را نه.
اگر براستی هم علاقمند کمک به افغانستان هستید، کوشش کنید سر اصل مشکلات بحث کنید و مشکلاتی که قابل حل باشد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 24.03.2013

استعمال کلمۀ « افغانستانی» نیم کاسه هایی است در زیر هزاران کاسه دیگر ایجاد مملکتی بنام افغانستان با وصله زدن پارچه های ازهم گسیختۀ خراسان کلان موجبات حسادت، خشم و غضب بسی بلاد دور و نزدیک را فراهم آورد که پیوسته در تلاش نابودی و ویرانی آن توسط نفوذ مذهبی، فرهنگی و اقتصادی وسیاسی بودند. تا زمانی که این سرزمین را پاسداران اصیل و وفادار اندر خدمت بود غرب و شرقی را جرأت به اصطلاح چپ نگریستن به این میهن نبود اما امروز درین ظلمتگاه تأریخی ورقابت های گوناگون زمام امور بدست کسانی افتاده که نه تنها اطلاق کلمۀ وطن دوستی بر آنها خطاست بلکه بدستور باداران اجنببی خود هرگاه و بیگاه قولۀ تجریۀ افغانستان را سر میدهند، کسانی که گفتار شان لهجۀ ترجمانان تاجکستانی قشون شوروی را بیاد میدهد و آنانی که هویت اصلی شان معلوم نبوده کسی از اصل و نصب و زادگاه اصلی اش خبر ندارد وبا استعمال پارسی ایرانی به لهجۀ تاجکستانی گفتارش قابل فهم نیست وظیفه دارد که افغانستانی بگوید واین کلمه را رائج سازد . این تلاش ها بیهوده و مذبوحانه است امروز همه اقوام ساکن در افغانستان خودرا افغان میگویند و به افغانیت خود می بالند.
شما مرد ملی گرا نوری صاحب محترم زنده ، بسلامت و مؤفق باشید


اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 24.03.2013

به ارتباط «مکثی برفیصلۀ شورای وزیران افغانستان. . .»

دانشمند محترم ولی احمد نوری، به تاریخ 22/03/2013 « مکثی بر فیصلۀ شورای وزیران افغانستان مبنی بر جلوگیری از استعمال کلمات بیکانه» در « پورتال افغان جرمن آنلاین»، به نشر سپردند، که مورد استقبال وسیع هموطنان نویسنده قرار گرفت.

از آنجائی که بنا بر معاذیر صحی، نتوانستم، به موقع مطالب تازه ایکه شایستۀ این امر باشد، بنویسم، ممکن خوانندگان محترم، واقف باشند، که اولین مقالۀ این جانب، به تاریخ 18/01/2011، در پورتال «افغان جرمن آنلاین»، تحت عنوان «هویت ملی افغان»، روی همین موضوع تهیه شده بود، که در این جا، با نقل آن، حمایت خود را ازین اقدام محترم ولی احمد نوری، ابراز می دارم:

«. . . در طی مدت زمان قریب دو دهۀ اخیر از زبان افراد بعضی از حلقات اجتماعی افغانستان، به شمول محافل و افرادی که در فعالیت های سیاسی روز نیز دخیل اند، اصطلاح «افغانستانی» به جای هویت «افغان»، شنیده می شود. اخیراً در یکی از برنامه های تلویزیونی تلویزیون «طلوع» خبری در مورد عده ای از چهره های «سیاسی» که. . . .

متن مکمل این نوشته را که در صفحۀ تحلیلات پورتال نشر شده می توانید مطالعه فرمائید و یا لینک آتی را کاپی نموده به براوزر کمپیوتر تان انتقال داده مقاله را باز نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/yussofi_m_a_wahdat_mili.pdf


اسم: سعیدی   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 23.03.2013


جناب ولی احمد نوری و خوانندهء معزز سلام

بحث های جالب و رسالتمند را براه انداخته اید. بحثی که اکثریت ملت ساکت خواهان آن است. برای عده ای در یک دید سطحی برایم سوال پیدا میشود که چه انگیزه و چه عامل و کدام قوۀ محرکه است که شما را به این تپ و تلاش ها، جد و جهد های متداوم وادار میسازد.
قوت شما در چه است؟

تعمق به جواب ها و تعمق در انگیزه مرا به یک جواب میرساند:

هزار خُم نه کند مست می پرستان را *** چنانچه ذرۀ خاک وطنپرستان را.

منظور وطن دوستان و وطن خواهان و خادمان وطن، ملت و فرهنگ اصیل آن. هویت آن و افتخارات آن است.
درین راستا مانند جناب ولی احمد نوری که اولاد صالح وطن به مواضع شان افتخار میکند، مارا قوت می دهد و انشاءالله که این صفوف روز به بروز قوت خواهد گرفت و این افغانستانی های؟! فروخته شده و نوکران ایران در تبانی با پاکستان و اجنبی ها تجرید شده و موفقیت های که دارند از دست خواهند داد.
بلی ملت درست اما مفهوم واستعمال ملیت اصلاً نادرست و معنی ندارد.
قوم و ملت مفهومی دارد که از ملت اقوام مختلف را در بر گرفته میتواند ملت و ملیت با هم نزدیکی دارند و یا هم عین چیز اند. روسیۀ وقت هم دانسته که این افغانها بودند که نگذاشتند تسلط شان بر افغانستان تأمین شود. تصادفی نیست که بخشی از مشاورین تاجکستانی و افغان می خواهند جزا های مختلف بدهند. تبدیل نام افغانستان به وزن پاکستان و پاکستانی همان برنامه های بی هویت سازی افغانستان است که برای آن سرمایه هایی بخرچ رسیده و کارهای تمویلی زیادی شده است.
موفقیت میگویم: قرار اطلاع بخشی از فعالین و پشتازان (مبارزات اروپایی حقوق بشر برای افغانستان؟!) مباهات دارند که توانسته اند کلمۀ افغانستانی را در سیستم کمپتوتر های رسمی وزارت داخله انگلستان از مدتها قبل شامل ساخته اند. امید آهسته آهسته اما به یقین جُل و پوستک این نوکران ایران که در تبانی با منافع پاکتسان تلاش دارند نام روشنفکری و طرح های خاینانه را به نام جُرئت و مسایل (تبو؟!) با مباهات مطرح میکنند و به آن می نازند دیگر تجرید شده و ماهیت اصلی معذورانه و یا مزدورانۀ شان افشا شود.
انشاءالله که چنین خواهد شد.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 23.03.2013

واکنش و تنش

خوانندگان عزیز و گرامی پورتال معتبر افغان جرمن آنلاین!
دیشب در مورد دو کلمه و اصطلاح نا موزون و فتنه انگیز (افغانستانی) به عوض (افغان) و (ملیت ها) به عوض (اقوام و قبایل)خدمت عرض کردم و امشب عرایضی پیرامون دو کلمۀ ناموزون، نامفهوم و نا زیبای دیگر فارسی ایران تقدیم تان می کنم که از چندی است در میان نویسندگان، قلم بدستان و فرهنگیان ما در زبان زیبای دری ما رواج شده است و از هر دهن شنیده می شود، این دو کلمه یا به اصطلاح ایرانی ها (واژه) عبارت اند از (واکنش) و (تنش).

 (واکنش) در زبان دری افغانستان عبارت است از (عکس العمل) که از لسان معتبر، کامل و غنی عربی آمده است و از یک هزار و چهار صد سال است که با زبان دری و حتی فارسی عجین شده است و در زبان دری و فارسی قبول شده و پذیرفته شده است. به گفتۀ جناب استاد هاشمیان (ملیت گرفته است) و امروز میتوان آنرا کلمات (دری) وام گرفته شده از (عربی) دانست. و از نگاه مفهوم و معنی صد بار زیباتر و معقول تر از (واکنش) است.
« واکُنش » که نقطۀ مقابل « کـُنش » است مفهوم «عکس العمل» را دارد. لغتی است التقاطی که خلاف قاعدۀ عام دستور زبان بنیاد گردیده؛ با وجودی که در ایران زیاد بکار می رود و با وجودی که در فرهنگ های مُدَوَّن در ایران سراغ میگردد. غلط است.

در دستور زبان زیر نام « اسم مصدر » می آید. چنین اسم مصدر معمولاً از «ریشۀ امر» با اضافه کردنِ «ش» ماقبل مکسور، ساخته می شود.
چنانکه :
کردن ـ کـُن ـ کُنش؛
پریدن ـ پـر ـ پـرش؛
جَستن ـ جَه ـ جهش ( به های ملفوظ ) ؛
کَشیدن ـ کَش ـ کَشش ؛ و غبره
 (تنش) در زبان دری افغانستان عبارت است از (کشیدگی) (جنچال) - (اختلاف) و (تشنج)
« تـنش» در عوض « تشنج»
تـنش « اسم مصدرِ » نام نهاد، نه تنها بی اندام و بدنما است، بلکه خلاف دستور زبان فارسی ساخته شده است و
استعمالش، حکم سیلی و چپات مُحکمی را دارد، که به روی نازنین ادب دری نواخته میشود.
در ایران « تنش » را که مُعادل لغت (تنشن) «tension» انگلیسی و یا (تانسیون) « tension » فرانسوی است، بجای لغت عربی «تشنج» بکار گمارده اند و استعمال می کنند و به دری افغانستان نیز سرایت کرده. امروز کمتر اخبار سیاسی ـ نظامی را می یابیم که این لغت در آن بکار نرفته باشد. «تـنش» که ظاهراً از ریشۀ امرِ مصدر « تـنیدن » برخاسته، با وجودیکه ساختِ صرفیِ آن درست است محمولِ معنائیِ مطابق با مصدر را ندارد. «تـنیدن» در معنای«بافـتن و تابـیدن» است، که با «تشنج» هیچ ارتباط معنائی ندارد. وقتیکه چنین است، پس «تـنش» نباید درعوض«تـشنج» بکار رود. اگر«تـنش» را حالت تحریف شدۀ «تـنشن « tension ـ یعنی با حذفِ نون ـ فرض کنیم، باز دردی را دوا نمی کند و این عذریست، بدتر از گناه.

استعمال این کلمات که واقعاً کلمات بیگلانه و نا زیبا و نامفهوم اند، باید از استفادۀ آنها جداً در افغانستان و در زبان زیبا و سلیس دری جلوگیری شود.

در این نوشته از مقالۀ تحلیلی و تحقیقی « ورود لغات بیمورد و ناباب در زبان دری» اثر استاد خلیل الله معروفی استفاده شده که شما می توانید متن مکمل آنرا در بخش (دُر دری) در همین پورتال وزین افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.




اسم: ولی صافی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 22.03.2013

جناب نوري صاحب ،

واقعن اين نام نامأنوس ( افغانستاني ) تهوع آور است ، و اين اسم بي مسمي را همانا پيروان رژيم آخندي ايران در همين اواخر كشف نموده اند.

جامه اي است نا متناسب به جان جامعۀ افغاني ، و جالب اينكه
من بار ها اين نام بي مسمي را از طريق رسانه هاي جمعي كشور شنيده و خوانده ام كه يكي از آنها همين لطیف پدرام ايراني است،
كه با افتخار از پشت تريبون ولس جرگۀ افغانستان با لحهجه و ادبيات خميني سخن مي پراند.

در این مبارزۀ تان مؤفق باشید


اسم: رووف روشان   محل سکونت: اضلاع متحده امریکا    تاریخ: 22.03.2013

جناب نوري صاحب:

من مكث شما را در موضوع استعمال كلمات فساد افروز و فتنه انگيزي كه شرح داده ايد كاملا تاييد ميكنم و حقيقت هم جز ان نيست كه بيان فرموده ايد٠
توقع مي رود انهايي كه در افغانستان زندگي مي كنند، از آب آن مي آشامند و از هواي آن نفس مي كشند اينقدر آزرم داشته باشند كه به قانون اساسي آن توهين نكنند و دشمنان آنرا از دوستانش تشخيص بدهند و بدانند كه نوكري اجانب هر كسي كه باشد شرم است و عيب است و ننگي است كه بر دامان شان و اولاد شان خواهد نشست٠


اسم: هاشم انوری   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 22.03.2013

« ‎شاغلی نوری صاحب منهم قسمیکه در نوشته ام از اولین تصمیم بجا و منطقی رئیس جمهور کرزی و کابینه اش در مدت حیات ننگبار شان پشتیبانی نمودم و تائید جناب شما هم ازین تصمیم کاملأ بجاست، اما نقطۀ قابل عطف اینست که چه وقت این تصمیم جامۀ عملی خواهد پوشید ویا اینکه مانند دیگر فرامین به یخ نوشته ، و در آفتاب گذاشته خواهد شد. از اتخاذ این تصمیم تقریبأ یکماه گذشت لهجه ها به همان حالت روان است و استعمال کلمات نامأنوس دو همسایۀ شیطان صفت هم روزبروز قوت میگیرد، و کسی نیست که از تطبیق قانون و فرمان "رئیس جمهور" دراین رابطه سخن بعمل بیآورد. اینجا دو دلیل عمده وجود دارد یکی اخذ خریطه های پول آخندی، دیگر اینکه شخص اول مملکت در صورت حملۀ احتمالی امریکا بالای پاکستان، واضح اعلان نمود که وی در پهلوی پاکستان میاستد، حال خود ما باید قضاوت کنیم که ملت و اراکین اجرائیۀ حکومت و دولت کدام موقف را اتخاذ خواهند نمود؟‎ »
ولی امیدوارم همه وطنپرستان و قلم بدستان در این مارزه بصورت بی امان ادامه دهند. مؤفق باشید.


اسم: ولی احمد نوری   محل سکونت: پاریس    تاریخ: 22.03.2013

مکثی بر فیصلۀ شورای وزیران افغانستان
مبنی بر جلوگیری از استعمال کلمات بیگانه

من تصمیم و فرمان شورای وزیران جمهوریت افغانستان را (با وجود همه کمی ها و کاستی ها و نا رسایی های شان) به تمام قوت تأئید و پشتیبانی می کنم.

در این نوشته صرف دو کلمه یا دو اصطلاح را به شما معرفی میکنم که حتماً و هزار فیصد (کلمۀ و اصطلاح بیگانه و فتنه انگیز) است و استعمال آنها به نظر من خیانت، جنایت و جرم است و باید شورای وزیران و جناب حامد کرزی به استفاده کنندۀ آنها هر که باشد، نویسنده، نطاق رادیو یا تلویزیون یا وکیل ولسی جرگه (مثل لطیف پدرام و غیره) مجازات شدید وضع کنند.
برای من تعجب دست داد که این جنابان لفظ (افغانستانی) و اصطلاح (ملیت ها) را به استناد کدام سند و وثیقۀ قانونی برای (افغان) و برای (قوم و یا تبار) بکار می برند.
در حصۀ استعمال نام (افغانستانی) نظر به حکم پراگراف چهارم ماده چهارم قانون اساسی افغانستان « بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمۀ افغان اطلاق می شود» به این ترتیب تمام اتباع افغانستان اعم از افراد عادی و مأمورین دولت صرف نظر از موقعیت قومی، دینی، منطقوی، لسانی، نژادی و غیره فقط و فقط بنام افغان شناخته و مسمی میگردند.

بلی استفادۀ اصطلاح نامأنوس (افغانستانی) بجای و به عوض کلمۀ مأنوس، مقبول و پذیرفته شدۀ « افغان » از جانب هر که باشد جرم است.. . . .

متن مکمل این نوشتۀ مهم را میتوانید در صفحۀ تجلیلات پورتال مطالعه فرمائید و یا لینک آتی را کاپی نموده به براوزر کمپیوتر تان انتقال داده مقاله را باز کرده مطالعه فرمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/walinouri_maksey_bar_tasmim_shoray_waziran.pdf


اسم: محمد نسیم شهرزاد   محل سکونت: مونیخ المان    تاریخ: 19.03.2013


سوالی طرح می شود که فرمان کرزی و اعضای شورای وزیرانش روی کدام لهجه ها، لغات و اصطلاحات زبان فارسی دری و یا پشتو تاکید دارد؟
زبان وسیله آمیزش و بیان است. اگر یک افغان به ایران می رود و یا پاکستان به وسیله ای زبانش با مردم به رفع نیاز هایش مبادرت می ورزد. در ایران باید دانشگاi بگوید و در پاکستان یونورستی، ولی در افغانستان میتواند پوهنتون بگوید و یا دانشگاه زیرا این دو کلمه برخاسته از نیاز دو زبان فارسی دری و پشتو در میان جوامع افغانستان است. مسلمناً پشتون ها با زبان خویش میتوانند با بیست ملیون پشتونهای پاکستان و نیم نفوس افغانستان با کلمۀ پوهنتون رفع مشکل کنند ولی فارسی زبانها با دو صد ملیون نفوس دنیا سر و کار دارند. بر علاوه لهجه های مردم هرات با کابل، بغلان و بدخشان زمین تا آسمان تفاوت دارد. پس فرمان کرزی و تیم xxxxxx آن غیر از بدنامی برای شان چیزی به ارمغان نمیاورد.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: uk    تاریخ: 18.03.2013

سلام به شما خوانندهء معزز
یک مطلب جدا قابل دقت که غلط فهم نشود.
درتعریف لغوی لغات و اصطلاحات سیاه سیاه است و سفید سفید ودرین کدام تغیر وجود ندارد و تقریبا ۹۹ ٪ پا بر جا است. اما تعاریف اصطلاحی به مرور زمان عمق و بُعد که لغت و اصطلاح کدام چیز ها را در بر میګیرد و کدام را منع میکند که در تعریف اصطلاحی شامل شود یک امر نورمال است. کسې تأکید ندارد و اګر داشته باشد خطا میکند که تعاریف اصطلاحی ثابت پاء برجا درهمه موارد و درهر زمان برای بخشی از لغات وجود دارد. زبان خالص و افغان خالص و عادات خالص، مشخصات خالص یک ملت و .... وجود ندارند و داشته نمی توانند. این یک سخن نسبی است. قواعد و قانون مندی های معیین در علوم اجتماعی چنانچه بار ها ګفتیم چنین است که به اساس احصایه ګیری های بدست میایند که در صد موارد درست و در مورد صدو یکم درست نباشند. درمورد اینکه زبان خالص چیست؟ اګر بسیار جدي و افراط کنیم به نتیجه نمی رسیم و رسیده نمی توانیم. باید به قواعد و روش های معیین توافق شود و مطابق آن برخورد صورت ګیرد. آثر تاریخی چیست؟ بوت که ده سال قبل ویا صد سال قبل ساخته شده کدام اثر تاریخی است و دیګر مشخصات اش چیست؟ این را باید علما و دانشمندان توافق کنند و بر سر مشخصات به توافق برسند. عمارت و خانهء که مثلا مشخصات...... دارد و از عمرش مثلا ۱۰۰ سال ګذشته شامل اثر تاریخی کشور وقابل نګهداری خاص است. این باید توافق شود. در زبان هم که مانند جامعه انکشاف میکند. چیری میګیرد و چیزی میدهد و غنی میشود این نورمال است اما این داد وګرفت باید مصنوعی و غیر طبعی نباشد. همینکه چه طبعی است و چه غیر طبعی هم مورد بحث است. زبان ما از زبان عربی، از لاتین، از انګلیسی از روسی از فارسی وادبیات ایرانی و .... متأثر شده ایم و دلایل خویش را دارد. درسالهای چهل الی نود قرن ګذشته با وارد شدن کتابهای سرخ حزب توده و یا کتب دیګر زبان و افاده های ما تحث تأثیر ادبیات آنها قرار ګرفته و در عصر حاضر نیز با فعال شدن شبکه های ایرانی هدفمند بخاطر تأثیرات فرهنګی شواهد و اسناد وجود دارند که مراجع ایرانی کتب و نوشته ای دیګر زبانها ها را در افغانستان حتی خریداری و حریق نموده و کتب و نوشته های خویش وتاریخ نګاشته خویش را توذیع، نشر و دراختیار مردم به اندازهء وسیع قرار میدهند. این نظر ممکن به نظر بخش ازمردم افراط معلوم شود اما چنین نیست. ودرین راستا وسیعاً کار میشود. کتاب تاریخ دیپلوماسی افغانستان و افغانستان درپنچ قرن اخیر و .... کتب اند که به ادبیات و دیدګاه های ایرانی درمورد کشور مانوشته شده ودر موارد قصد احمدشاه ابدالی را که ګویا سبب سقوط امپراطوری ایرانی های وقت شد از ما حالا میګیرند و دشمنی درین راست ادامه دارد. درحالیکه نه احمد شاه ابدالی به کس خیانت کرده ونه امپراطوری شان را سقوط داده. همین حالا هستند ایران نوکران که درین راستا وسیعاً با امکانات مالی برای همین اهداف اجنبی کار میکنند و موفقانه کار میکنند. واین تنها ایرانی های نیست که چنین کار میکنند ....
به هرصورت خلص کلام نه کسې ګفته که زبان خالص وجود دارد ونه بوده میتواند اما هویت معیین و حد معین وجود دارد که باید حفظ ونګه داری شود و این وظیفهء اولاد صالح این کشور است. زبان وجزفرهنګ وتاریخ کشور است و بی هویت ساخت ویا از دست دادن آن ضرر های زیادی را در عرصه های مختلف ایجاد میکند. یک ملت را نه کُش بلکی افتخارات را اش را از نزدش بګیر که این نوع دوم هم به شدت درحق ملت وکشور ما با دقت و وسعت غیر قابل تصور وجود دارد و ادامه دارد.
ویک مسأله وسوء تفاهم که باید برطرف شود. حوزه های تمدنی افتخارات مشترک حوزهء معین تمدنی است که نمی توان آنرا به حدود جغرافیایی امروزی معین مختصر و خلاصه کرد. نوروز، عید و سایر افتخارات حوزهء تمدنی ما که از بلخ، بخارا و سمرقند و نیشاپور ، کرمان و پیشاور و.... میباشند وهستند نمی توان به ایران امروزی مانند جغرافیایی سیاسی امروزی در ایران امروز خلاصه کرد. کاری که ایران امروزی میکند. به وسایل اطلاعات جمعی ایران امروزی و به نشرات و افاده های شان ونوشته های شان توجه کنید این تحریف به صراحت تمام هویدا است واین یک غلط فهمی وجفا به مردم این حوزهء تمدنی است که افتخارات مشترک دارند، میباشد.
ګفتنی های زیاد به همین ارتباط و درین بخش وجود دارند که صرف به همیجا میخواهم آنرا پایان دهم. د.ص. سعیدی


اسم: جمال الدین    محل سکونت: کندهار    تاریخ: 14.03.2013


سلام به هموطنان گرامی ام

بعضی از دوستان گرامر را با لغات دری تفکیک نکرده اند و. . . به هر حال. گرامر همانا قاعده ای است که هر زبان آنرا دارد و بدون گرامر یعنی قاعده و اصول زبان هرگز نمیتوان زبان را آموخت.
هدف از ّپاک سازی زبان آن است که لغات بیگانه را باید از زبان خود دور ساخت و این کار آنوفت امکان دارد که ما بتوانیم کلمه ای درستی را به جای آن به وجود بیاوریم و نه اینکه از بیگانه ها آنرا بگیریم، کلماتی مانند موتر، موتر سایل، قاغوش، کمپیوتر، داینمو و صد ها کلمات دیگر را میتوان عوض کرد و اما نباید از دیگران بدزدید مانند که امروز کسانی اند که اینکار را میکنند.
و اما امروز مسایلی است که به همه آشکار و هویداست که کسانی است که مزدوری میکنند نه، پاکسازی زبان، آنها تلاش دارند که زبان ایرانی را رایج سازند و در غیر آن ضرورت به تغییر نیست.
به طور مثال در صورتی که ما همه چه پشتون و چه تاجک و چه نورستانی همه مردم نجیب این کشور با نام دهقان آشناست، ستره محکمه، زراعت و مالداری، پوهنتون و صدهای دیگر و اما مزدوران ایرانی و حتی ژورنالیست های مزدور بی. بی. سی. سعی می ورزند که دهقان را کشاورز گویند، مالداری را دامداری و ستره محکمه را دادستان کل در حالی که هیچ ضرورتی دیده نمی شود چون اگر "ستره" کلمه پشتو و "محکمه" عربی اما چون سالیان متمادی ما با این کلمه آشناییم و اکنون این کلمه کلماتی نیست که کسی آنرا نداند، پس چه ضرورت است که مزدوران ایرانی در تلاش آنند که آنرا تغییر داده و زبان ایرانی را جاگزین آن بسازند.
ما باید پاک سازی زبان را با مزدوری از همدیگر تفکیک کنیم. از همه بدتر اینکه با مزدوران و نوکران ایرانی با نهایت بیشرمی از زبان مردم خودش نفرت می کنند و تلاش می کنند تا زبان ایرانی را در این کشور رایج سازند.
هدف از پاکسازی اینست که اگر یک تعداد کثیری از مردم با کلمات خارجی ناآشنا باشند، زبان شناسان باید کلمه ای را دریابند تا به آنهایی که معنی آن چیز گنگ است واضح شود، به طور مثال اگر ما به عوض سافتویر کلمه ای را دریابیم که به مردم ما فهم آن آسان باشد درست است و در غیر آن کلمه نرم افزار ایرانی که مزدوران ایرانی آنرا استعمال میکنند، هم چندان آسان نیست که مردم آنرا بداند.
بعضی از مزدوران مدعی اند که درین مقطع زمانی نباید به چنین موضوعات دامن زد که چنین است و چنان....و صد ها بهانه سازی دیگر، من به جناب چنان مزدوران می گویم که بی عدالتی و بی قانونی هم مشکلی است او مشکلات و اما این موضوع هم یکی از موضوعات نهایت مهم است که همین امروز جلو آن گرفته شود. من که پشتو زبانم می خواهم که مکتب را مکتب بگویم اگر چه این هم دری نبوده بلکه عربی است و اما در زبان دری استعمال میشود چون در زبان پشتو انرا شونځی میگوید اما شاید در طول عمرم من آنرا استعمال نکرده ام، قاغوش که کلمه ترکی است من هیچگاهی آنرا با زبان ایرانی نمیخواهم بدل نمایم. ایرانی ها از همین راه میخواهند زبان خود را در کشور ما ترویج بخشند و مزدوران شان نیز با گرفتن پولی چند می خواهند هویت زبانی شانرااز بین ببرند و هنگامی که یکی از وطندوستان برخیزد و جلو این مزدوری را بگیرد آنگاه با بیشرمی زیان با ارایه مشکلات دیگر در مملکت خواهان آن می شوند که گویا امروز روز آن نیست، من از اینگونه مزدوران ایرانی می خواهم بپرسم که پس چه وقت وقت آن است؟
بعضی ها پاکستان و .... را مطرح می سازند، در جوابش باید گفت که جناب صاحب، پاکستان هیچ وقت پشتون نداشته است و ندارد و نخواهد داشت، پشتون ها همه مردم افغانستان اند نه جای دیگر و آنها هم با افغان بودن شان افتخار دارند و نه هم زبان پاکستان پشتو است بلکه زبان مردم پاکستان اردو و زبان رسمی شان انگلیسی است.


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 11.03.2013


بعد از عرض سلام

چون خواهر عزیز و منور ما ( لینا روزبه)، علاوه بر آنکه اشعار عالی می سرایند (یکی دو تای آنرا - بدون آنکه خود خبر باشند - بنده در مجلهء درددل افغان اقتباس کرد و منتشر ساخت).

نطاقِ موفق و (به اصطلاح) زبر دستی هم هستند...، کار های ضروری خود را ترک دادم تا صرف دو نکته را در مورد نوشتهء بسیار جالب و منطقی شان به عرض برسانم:

یک – یک توضیح کوچک
دو – یک سؤال کوتاه
***
یک توضیح کوچک: هدف ِشخصیت های وارد و ناواردی (مانند بنده)، ابدا ً پاک سازی زبان دری، زبانی که همه می دانند خواص و زیبایی و شیرینیء(کم از کم) هزار سالهء خود را حفظ کرده است، نبوده و نیست. و طوری که دیده می شود، هدف حکومت کابل نیز « پاک سازیء زبان های افغانستان که اساسا ًپاک بوده اند» نمی باشد. ولی چون ایرانی های « زردشت پرست » تلاش دارند زبان خودرا « پاک سازی» کنند و هوس دارند عین آن پاکسازی را توسط مزدوران خود، در افغانستان و در بین جامعهء پراگندهء افغان تحمیل کنند، بنا برآن، افغانان با وجدان می خواهند جلو این تهاجم را(بهر قیمتی که ممکن باشد) بگیرند... و انشاءالله می گیرند!

یک سؤال ِکوتاه: از مدتی به این طرف، شما خواهر محـترم، ترکیب ایرانی «واکنش» را که هرگز در زبان ِدری ما وجود نداشته است، سهل است، حتی چنین ترکیب نادرست و نا مطبوع فرهنگستان ِایران - در طول هزار سال – نه در زبان « پهلوی ساسانی» دیده شده است و نه در زبان کهنهء « پارسیک »...، در اخباری که به نام « دری » معرفی شده است، استعمال می کنید !!...
آیا می توانم دلیل آن را بپرسم ؟


اسم: حميد عبيدي   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 11.03.2013


با تقديم سلام به دوست گرامي ام جناب نعمت حسيني، مي خواستم روشن بسازم که از تصادف روزگار يک هفته پيش و يک هفته پس از اين جلسۀ شوراي وزيران، آقاي زلمي هيوادمل در کابل نبود و در اين جلسۀ شوراي وزيران اشتراک نداشت.

دوم اينکه وقتي ما اتهامي را بر کسي- چي هيوادمل و چي هر شخص ديگر- وارد مينماييم بايد براي آن سند و مدرکي هم ارايه کنيم.

سوم اينکه از نظر اصولي مسألۀ مورد نظر در حيطۀ وظايف و صلاحيت هاي وزارت اطلاعات و فرهنگ است.
آقاي سید مخذوم رهين يا با اين سياست موافق است و يا مخالف. اگر موافق باشد بايد بيايد و معقوليت آن را توضيح دهد و اگر مخالف است و خلاف نظر او اين طرح از سوي مرجع ديگر حکومتي داخل اجندا شده و تصويب گرديده و شوراي وزيران حتی نظر وزير اطلاعات و فرهنک را مورد توجه قرار نداده است، در اين صورت بايد به رسم اعتراض از مقام وزارت اطلاعات و فرهنگ استعفی بدهد.

با توجه به اظهارات مقامات عالي وزرات اطلاعات و فرهنگ و از جمله مشاور ارشد وزير، ميتوان گفت که قراين و شواهد بيشتر به نفع موقف مثبت آقاي رهين در مسأله است تا موقف منفي ايشان.

ما در آسمايي در مورد مسألۀ زبان و مباحثات انحرافي در مورد آن فراخواني را چند سال پيش منتشر کرده بوديم که لينک آنرا اين جا به توجه دوستان ميرسانم:

http://www.afghanasamai.com/Hamid-Obaidi/redakteurswort-n/guftman-hae-enherafi.htm


اسم: م. ا. نگارگر   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 11.03.2013

زبانِ خالص و انسانِ خالص تنها در خیالِ
خیال پردازانِ احساساتی وجود دارد!

اینروزها که در افغانستان باز یک انتخاباتِ دیگر پیش روست و مردم باید برای نجاتِ این کشورِ ویـران در چار چوب امکاناتی که برای شان فراهم است دولتی را به وجود بیارند که گرفتار مرضِ های جانکاه قومیت، زبان پرستی، و انشقاق و تفرقۀ مذهبی نباشد و بتواند به نیازهای اساسی مردم که کار، اقتصاد، آبادانی و رفع صد ها مرضِ جسمی، روحی و اجتماعی مردم است بپردازد و از همه مهمترعملیۀ عدالتِ اجتماعی راکه تقاضای مردم و جامعۀ جهانیست برآورده سازد و گریبان جامعه را از چنگ مشتی زورگو، رشوت خوار و فاسد رها سازد و از کسانی که با استفاده از ثروتهای قارونی که از قاچاق،غصبِ کمک های خارجی و صدها مدرک نا مشروع دیــگر به هم زده اند و بدان تفاخُرمیفروشند حساب بخواهد بدبختانه آنانی که تا امروز از نفاق و دلخوشیی مردم به مفاخری که در نتیجۀ فقرِ کشنده و دست نگری قابلِ ترحم کشورعملاً از میان رفته است استفاده کرده اند می خواهند بازهم استفاده نمایند به موضوعات فرعی می پردازند تا انتخابات رابازهم درمسیرزبان وقومیت بیندازند.......

متن مکمل این مقالۀ علمی و جالب را به کمک لینک آتی مطالعه فرمائید و یا هم لینک را کاپی و به براوزر کمپیوتر تان نصب و بازش کنید. همچنین این مقاله در صفحۀ تحلیلات پورتال و فیس بوک قابل دریافت است.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/negargar_mi_khial_pardazi_zaban_khales.pdf


اسم: lemar Jabari   محل سکونت: germany    تاریخ: 11.03.2013

سلام ،
در بحث ګرم لهجه و لغات خود را درین نامه درګیر نمیسازم اما یک نکته را به خانم لینا روزبه که شاعر شیرین زبان و شخصیت بسیار قابل فدر اند با احترام تذکر میدهم
ملی بس به هیچصورت معادل اتوبوس نیست . ملی بس نام یک ریاست ترانسپورتی بود که یک تعداد موتر های سرویس شهری ( بس یا اتوبس ) در اختیار داشت . آن موتر های سرویس ( بس ) را چون مربوط به ریاست ملی بس بود ، موتر های ملی بس میګفتند
دو روز پیش از تلویزیون کابل هم شنیدم که در خبری ګفت فلان کشور ، فلان تعداد ( ملی بس ) به افغانستان کمک میکند ، با خود خندیدم


اسم: لینا روزبه حیدری   محل سکونت: واشینکتن    تاریخ: 10.03.2013

جلو گیری از استعمال کلمات بیگانه

پاسخ به آقای پاچا خان:

آقای پاچا خان چرا شما بدلیل اینکه من دری زبان هستم مانند بنیادگرا های مذهبی که هر که حرف حق را گفت بر او فتوای کفر را صادر میکنند.
جنابعالی هم فتوای اینکه من طرفدار دستور زبان ایرانی هستم را صادر می کنید، آیا هر دری زبان در کتاب شما طرفدار ایران است و هر پشتو زبان طرفدار پاکستان؟
در پاسخ انتخاب کلمات که از من پرسیده اید، من از میان:
جنرال و یا ژنرال، جنرال را انتخاب می کنم،
از میان موتر یا ماشین یا خود رو، موتر را،
از میان جاپان یا ژاپن، جاپان را،
از میان قرمز یا سرخ، سرخ را،
از میان اتوبوس یا ملی بس، ملی بس را،
بدلیل اینکه مردم ما با این کلمات آشنا هستند و این کلمات در زبان دری رایج است، ولی معضله یی که ما در این عرصه خالص سازی زبان چه در دری و چه در پشتو با آن مواجه هستیم، این است که آنهایی که خود را به اصطلاح سردمداران و سرامد های زبان سازی تلقی میکنند و به گفته یی از دل و گرده خود کلمه تولید می کنند و آنرا چه در زبان دری و چه پشتو مشروع می خوانند و به زبان اضافه می کنند، نه تنها معلومات، تجربه، تحصیل و فهم کافی برای این کار را ندارند بلکه بیشتر از خالص سازی … به هر دو زبان صدمه می زنند و کمر به از بین بردن زبان های ما بسته اند تا خالص سازی آن. آقای کرزی اگر واقعاً می خواهد زبان های ملی ما را خالص بسازد که بخشی از فرهنگ و هویت ماست، این کار باید بشکل درست صورت آن بگیرد، باید از چند نفر زبان شناس تحصیل کرده و بادرایت و تجربه دعوت کند تا این کار را بکنند چرا که امروز در جامعه ما مد روز شده است که هر بیسوادی قد علم کرده و خود را ناجی زبان دری و پشتو دانسته و همانند بنیادگرایانی که از دین آگاه نیستند و فتوای مذهبی می دهند، این گروه متکی به معلومات قلیل خود از زبان که بیشتر به مکالمه و محاوره روزمره خلاصه می شود تا فهم و درک و شناخت درست گرامر و اساسات زبان، فتوا های بی بنیاد را در بخش کلمات در زبان دری و پشتو صادر می کنند و دل خوشند که مثلا ً خالص سازی کرده اند…. کار را به کاردان بسپارید تا این ملت شاهد یک دستاورد مثبت و پیشرفت مثمر گردد و گرنه هذیان گویی بحد کافی در این عرصه وجود دارد و در هر حفره یک زبان شناس!!!!.
لینا روزبه حیدری


اسم: نعمت حسینی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 09.03.2013

دوستان گرانمایه!
این نامهء تان را به ناحق عنوانی رئیس جمهور و اعضای شورای وزیران نوشته اید. با دریغ! مطالبی را که در متن نامهء تان نگاشته اید، در حقیقت کرزی محترم و بیچاره، از فهم آن عاجز است.
نامهء تان را باید عنوانی محترم زلمی هیوادمل وزیر مشاور کرزی در امور فرهنگی می نوشتید، که تمام بدبختی های زبانی و قومی و سمتی از دفتر وی - که وی را شماری از بیماران به شمول اسمعیل یون پاکستانی ( صوبه سرحدی ) احاطه نموده اند نشر می گردد.


اسم: هاشم پیمان   محل سکونت: هالیند    تاریخ: 09.03.2013

اینان فقط دنبال بهانه هستند تا مردم را به جان هم بیندازند،
شما که این قدر خواهان اصلاح امور ملت هستید بهتر است یکی از هزاران مشکل اولاتر مردم را حل کنید به جای این که برای پوشاندن نقاط ضعف تان با یافتن بهانه های غیر معقول جنگ فرهنگی و زبانی به راه بیندازید!


اسم: ص. سعیدی   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 09.03.2013

سلام به شما فرمان اخیر رئیس جمهور افغانستان درمورد تصفیه کاری کلمات خارجی و نامأنوس خارجي.....
مطالب درمورد نوشتیم ګفتیم و شنیدیم واما سخن چند دیګر:
این کار دولت است؟ نه دولت سمت میدهد اما این کارمؤسسهء علمی واکادمیک است که باید درین راستا کارکنند ام دولت برخانه ازملت برای ملت و درخدمت ارزش های مردم درین راستا باید همان اقدام بکنند که ملت میخواهد و دولت چیزی مجزا و تجرید شده نیست.
این به معنای برخورد افراطی که برای رادیو وتلویزویون و ... ما خود کلمات اختراع کنیم برخورد درست نیست. مطالب که اساس خارجی دارد برای آن کلمات داخلی نیست.
هست موارد که ما به صورت متداول بکار میبردیم و رایج بود حال اصطلاحات ایرانی و فارسی ایرانی و پاکستانی وپنجابی را را میخواهند با داشتن تلویزیون ها و امکانات مالی خویش میخواهند رایج بسازند. در برابر بخش از ین لغات و اصطلاحات به صورت طبیعی وغیرقابل مقابله است اما هست موارد که برما تحمیل شده که این تدابیر باید توسط دانشمندان زبان و مراجع علمی کشور اتخاذ شود نه توسط سیاسیون. تشکر


اسم: آذین    محل سکونت: واشنگتن    تاریخ: 09.03.2013

سلام ،
هردوزبان پشتو و دری پویایی ونقص های خود را دارند . باهردوزبان شعرهای که سربه آسمان می کشند ، سروده شده است .اما برخی از متکلمان تندرو این دو زبان با برخوردهای زشتی که دارند این دو زبان را به سمت زشتی می کشانند .
زبانهای افغانستان بخشی ازفرهنگ افغانستان است . وغنی شدن همه زبانهای کشوربه معنی غنی شدن فرهنگ افغانی است .
مجاهدت برای هویت زبانی وقومی همان ارزشی را دارد که مجاهدت برای ارزش های مذهبی. تلاش برای هویت زبانی_قومی تلاشی است برای برگرداندن موج تاریخ ؛ تلاشی است برای انباشتن مشکلی برگرفتاری های دیگر .
درکشورما زبان پرستی یک گرایش سیاسی است ، برای یک تعداد روشنفکرنماهای اجیر ، زبان و آداب ورسوم جامعه ی منتسب به قوم خودش برایش مقدس بوده وبرای گرفتن سهمی از قدرت این خصوصیات ازکار بازمانده ، مسخ شده و گذشته ستا را به پلاتفرم سیاسی تبدیل می کنند .
حداقل برگشت همچو آدم ها برای من غافلگیرانه نیست ، متحیر کننده نیست که چرا به سوی سمت ، قوم ، زبان ، کهنه پرستی ، کوچه و ولسوالی پرستی برگشته اند.
سکوت درمقابل جریانات فدرالیستچی ، تجزیه طلبانه ومعیارهای قومی همچوافراد برای بسیج تشکیلاتی به جای نشان دادن یک خط معیین ملی و میهنی ، نه تنها که خود این ها را در یک سردرگمی سیاسی و بی خطی فکری وهجرت ذهنی می اندازد که عوارض زیانبار آن صدمه های مهلک وخطرناک به ملت و مملکت وارد خواهد کرد .
سکوت به سنگینی جنایت است .


اسم: دوکتور صلاح الدین سعیدی   محل سکونت: انګلستان    تاریخ: 09.03.2013

سلام به شما خوانندهء معزز
به صورت مداوم از سایت و خاصتاً بخش خبری ویب سایب افغان جرمن آنلاین دیدن نموده وجداً مستفید میشوم.
نمی خواستم چیزی بنویسم اما خبر هشت مارچ رادیو صدای آزادی من را تحت عنوان (له هانیومونه دراستنو شوېو وکیلانو لومړۍ اجنډا)من را نوشتن این سطور وادار ساخت.
اول هشت مارچ را من نیز به نوبه خویش به زنان، خواهران، مادران و هموطنان (زنان) کشور تبریک و تهنیت ګفته و معتقدم که بزرګترین قربانی جنګهای بیشتر از چهار دههء اخیر درکشور قبل از همه زن است. زن که مادر است، زن که همسر و شریک زندګی، زن مقام والای قابل ارج ګذاری بخصوص خود را دارد و درین راستا هرچه سخن نیک درحق زن، دراز شود، باز هم کم ګفته ایم.
اما رسالت زن و مرد درخانواده و جامعه متفاوت است. تساوی حقوق را نباید با تساوی رسالت زن ومرد در جامعه و خانواده مغالطه کرد. غیر عادلانه و فهم دقیق از مسأله نه خواهد بود که برزن مسؤولیت لهیا بالاتر از توان وی را تحت تساوی حقوق تحمیل کرد.
علت اولی وآغازین نوشتهء امروزی من همان خبر رادیو آزادی است که درعنوان فوق کلمهء (هانیمون) را استفاده برده اند. به فهم من افاده وعنوان رادیوی آزادی بخاطر خطا خواهد بودکه (هانیمون) به رخصتی وبه استراحت رفتن زن و شوهر بعد از عروسی را ګویند. نمی دانم هدف رادیوی آزادی از عنوان فوق چه توقع و چه تعبیر کرده است. آیاوکلای پارلمان به رخصتی عروسی رفته بودند؟ زن این هانیمون چه بودو کي بود؟ نوشته خانم ملیحه نیز درمورد (آزادی زن از نګاه اسلام یا هم حقوق زن از دید ګاه اسلام ) قابل دقت و تعمق است و هست موارد درین نوشته که تفسیر وتعبیر ایشان از مسأله متکی به شناخت نیم بند از عمق مسایل درین عرصه باشند. تلاش درین نوشته تازن ها در بین مردان باشد. زن را طبقه خواندن، عدم دقت به تفاوت رسالت مرد وزن در خانواده و اجتماع، و مطالب دیګری درین عرصه که جداً ضرورت به باز نګري درافاده و بحث دارد. قبل از همه فهم بخش از مسلمانان را فهم اسلام از زن درموارد مغالطه که ازعنوان باین بحث معلوم است، مغالطه میشوند. مسأله موجودیت سه حالت: یکی تبرج که نمایان کردن برجستګی های زن به شخص غیر محرم ودوم حالت صفور است که لُچ بودن دست های درمُچ ها، روی و پای تا حق معین که ضرورت به زنده و سهم درزندګی اجتماعی مانند صدر اسلام داشته باشد. مطالب دیګر هم درین عرصه است که بحث را طویل میسازد.
فلسفه تقسیم مهربخاطر سهولت به مهر معجل و مهر مؤجل و درین صورت محدودیت های برای مرد درصورت عدم پرداخت مهر معجل قبل از معاشرت زنا شویی و سایر مسایل مربوط دقت بیشتر را میطلبد.
وبلاخره هر روز روز زن است.
خبر مطالبه جانب افغانی از ایران که اعدام های افغانها را بند کند، کاری که باید قبل میکرد هنوز هم قابل قدر است. اما چرا دیروز نه کردند و چرا این تعلل و تأخیر ؟ ودر صورت عدم مراعات و جواب مثبت از جانب ایران که فیصدی جواب مثبت کم است مطالب اند قابل دقت.
عنوان سلام وطندار: پاکستان برای همکاری صادقانه باافغانستان ، ګامهای عملی برنداشته است. (اظهارات جناب حامد کرزی رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان ) نیز خبر جالب و قابل دقت است. تمام محاسبات نشان میدهد که پاکستان غیر از دورویه بودن و ادامهء سیاسیت کاذبانه قبلی در قبل افغانستان چیزی دیګری کرده نمی تواند و نه خواهد کرد. دلیل آن روشن است: آغاز جنګ پاکستان علیه افغانی از ۶۵ سال قبل و خاصتاً ۴۰ سال قبل با مسلح ساختن نیرو های معیین جهادی علیه افغانستان و هند ابعاد دیګر می یابد. علت: پاکستان در کشور بیګانه به صورت غیر مشروع ایجاد شده و پاکستان میداند اګر درافغانستان حاکمیت متکی به خود ایجادو ملی ایجاد شود مسأله موجودیت پاکستان به حدود و جغرافیای فعلی مطرح و مستدل متکی بر شواهد و اسناد تاریخی وحقوقی مطرح است. لذا پاکستان نخواهد ګذاشت که درافغانستان استقرار بیاید که این ملت برسرنوشت که خویش مسلط شده و متکی به خود شود و استقرار در افغانستان قایم شود. مساعدت ها و همکاری های مبنی به دامن زدن به فتنه های قومی وروابط متعدد پاکستان به جوانب مختلف افغانی به اساس همین اصول و تحلیل های استوار است که عدم استقرار در افغانستان به استقرار پاکستان می انجامد. اګر نیرو های موجود جهادی در پاکستان علیه افغانستان و هند بسیج نه شوند، فرصت علیه حاکمیت و جنرالان پاکستان پیدا خواهند کرد واین حالت را توان و خواست حاکمان پاکستان ایجاد نمی کند. پاکستان مداوم تلاش دارد و فریب میدهد وعمال هم به صورت بسیار فعال درافغانستان دارند تا اهداف توسعه طلبانه پاکستان را مطرح کنند و درین راستا موفقانه کار خویش را درین چندین دهه به پیش برده اند. لذا پاکستان دیګر کرده نمی تواند او این شف شف ګفتن جانب افغانی و جامعهء جهانی، به درد نمی خورد. نوشته طولانی شد به همین اکتفا میکنم. تشکر ۸/۳/۲۰۱۳


اسم: صلاح الدین سعیدی   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 06.03.2013

عنوان فوق در واقعیت تبصرﮤ سازمان فارو در مورد تأیید از فرمان اخیر جناب حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان در مورد استعمال کلمات نامأنوس در رسانه ها و . . . . می باشد.

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/saidi_sal_mane_lahjaha_wa_estelahat_begana.pdf


اسم: فارو   محل سکونت: هالند    تاریخ: 06.03.2013

منع لهجه ها و کلمات بیگانه در رسانه ها، نقض آزادی بیان نیست!

توجه:
این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/faroe_manhe_lahjaha_wakalematbegana.pdf


اسم: جلیل غنی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.03.2013

زبان یکی از ارکان عمده و حتمی هویت ملی یک ملت است و بحیث جزء عمدۀ فرهنگ هر ملتی از طرف جامعه شناسان و فرهنگیان شناخته شده است. در تعریف فرهنگ می خوانیم که : "مجموع روش ها، عنعنات و اعتقاداتی که یک گروه را از گروه دیگر متمایز می سازد. فرهنگ از طریق زبان، اشیای مادی، مناسک مذهبی، نهاد ها و آرت (هنر) از نسلی به نسلی انتقال می یابد"

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/ghani_ja_hefazat_zabanhaye_rasmi.pdf


اسم: سید خلیل الله هاشمیان   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.03.2013

زبان های ملی ما (پشتو و دری) از سه جناح تحت نفوذ و دستبرد قرار گرفته است: از جانب غرب ایران، از جانب شرق پشاور و از جانب داخل توسط یک عده افغان هائی که بدون صلاحیت علمی کلمات و ترکیبات نو ساخته راهی می باشند.

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/hashemiyan_sk_taqdir_az_farman_raiis_jamhur.pdf


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: امریکا    تاریخ: 06.03.2013

بالآخره حکومت متوجه خطر بزرگ تهاجم سیل آسای « کلمات و اصطلاحات » ساخته و پرداخته شدۀ مؤسسات صنعت نو آفرینی اصطلاحات مملکت همسایۀ ما گردید که این نفوذ روز افزون و سریع متدرجاً سبب محو و غش سازی زبان سچه و اصیل دری ما می گردد و روزی خواهد رسید که اثری از زبان دری باقی نمانده و این زبان زیبا آراسته و پیراسته به این اصطلاحات گردیده چون عروس بیگانه با لباس متغیری و به شکل و شمائل نوی در جامعه تزویج نماید.

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/abasi_a_gar_thi_dershoda_bazham_qabel_stayesh_ast.pdf


اسم: هاشم انوری    محل سکونت: کانادا    تاریخ: 06.03.2013

اینکه جناب صدیق الله توحیدی رئیس ادارۀ دیدبان رسانه های آزاد افغانستان در یک نشست مطبوعاتی دولت و حکومت را یکجا با کابینه اش اخطار داد که "از ایجاد کمسیون لهجه شناسی باید خودداری کند" بفکر من که سوء تفاهم برایشان دست داده و یا اینکه موضوع را عمدأ به بیراهه سوق میدهد.
جلال نورانی مشاور وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به روز چهارشنبه 27 فبروری سال روان به رادیوی آزادی گفت که مطابق فرمان رئیس جمهور کرزی به وزارت اطلاعات و فرهنگ وظیفه سپرده شده تا بخاطر حفظ اصالت زبانهای ملی کمیسیونی زیر عنوان لهجه شناسی ترتیب گردد تا گویندگان ایکه به لهجه های بیرونی صحبت میکنند شناسائی شوند، تا از نفوذ کلمات و لهجه های خارجی و بیگانه در داخل زبانهای ملی ما جلوگیری بعمل آید.

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/anwari_hash_manae_lahja_haee_beroni.pdf




اسم: هاشم انوری   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 06.03.2013

جبر روزگار و مهاجرتهای اجباری هموطنان بیدفاع ما، به دو کشور همسایه ایران و پاکستان، نتنها حیثیت، وقار و مردانگی مردم غیور ما را خدشه دار و زیر سوال برد، بلکه زبان و فرهنگ ما هم توسط چند نوکر و معاشخوار اجنبیان لطمۀ بزرگی دید و به رسوائی کشانده شد. قسم به ذات اقدس که به استثنای رئیس جمهور کرزی، از معاونین راست و چپ گرفته تا وزراء، نماینده های ولسی جرگه و مشرانو جرگه، والی ها، قوماندانها و عدۀ از چیزفهم ها (آگاهان سیاسی و نظامی) که تلویزونها را به اجاره گرفته اند استعمال لغات و کلمات وارداتی (دستآورد 10 سال اخیر دولت سهامی)، را برای خود یک افتخار بزرگ میدانند و احساس میکنند که با چه ادبیات بلندی صحبت میکنند، در حالیکه همین کلمۀ «چالش» که جاگزین «مشکلات» گردیده، برای 75% مردم ما بیگانه و خارج از فهم و درک شان میباشد.

توجه:
بقیۀ این مضمون جالب و مهم را در صفحۀ تحلیلات پورتال افغان جرمن آنلاین مطالعه فرمائید.
و یا هم لینک آتی را کاپی نموده در براوزر اکسپلورر تان نصب کرده و اصل مقاله را مطالعه نمائید.

http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/anwari_hash_ba_khaneshgeri_tshalesh.pdf



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved