Skip to main content

تحليل ها و پيام ها

Go Search
صفحه نخست
خبرونه
تحليل ها و پيام ها
آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
مرکز دیجیتال سازی کتب
مدیریت تحلیل ها و اخبار
قاموس کبیر افغانستان
  
افغان جرمن آنلاین > تحليل ها و پيام ها  

نظریات شما درمورد مطلب آتی:
  اسمعیل خان جنگ سالار افغانستان : ما سلاح های خود را از غرب واپس می خواهیم    نویسنده:  محمد اکبریوسفی

 
اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی    محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.10.2013

دوکتور محمد اکبر یوسفی ۰۵/۰/۲۰۱۳

تذکر دوستانه به اظهارات محترم «ق. کبیر»، در بارۀ طرزالعمل «مترجم متعهد»!

با وجود آنکه بنابر اغراض محسوس بعضی ها، تصمیم داشتم، که دیگر در همچو بحث سهم نگیرم. جناب محترم کبیر هم اقلاً بر اساس زندگینامۀ مختصرم می دانند، که از روی شغل و عادت و یا «مکلفیت های حرفوی»، «مترجمی» نیستم، که بر طبق «سلیقه های مختلف» و با در نظر داشت، تمام جوانب مرتبط «علمی – تأریخی» و فرهنگی، متعهد به «تکمیل سند» 46 سال قبل بزبان انگلیسی را بدوش داشته بوده باشم، تا همه را «راضی» نگهدارم. دوستان محترم باید، انصافانه فرق میان «نقیصۀ ممکن» و «کمبودی» را با «عدم توجه» و یا «غلطی عمدی» در نظر بگیرند، اگر چنین «اصلاح» بخواست برخی ها صورت نگرفته باشد، به بی اعتبار ساختن «ترجمه» نباید تلقی شود، این سند اصلی و نوشته بزبان انگلیسی، از مرحوم «شفیع راحل» است. ممکن است، همین برداشت نویسنده و یا برداشت تأریخی سیستم سیاسی آنزمان بوده باشد، که آگاهی «تأریخی» اینجانب در همان لحظه در حافظه نبوده باشد و یا خود در زمینه در فکر مداخله نبوده باشم. از جانب دیگر حال که نویسندگان دیگر، از دید خود «تصحیح» علاوه نموده اند، کدام موقف خاصی ندارم. ترجمه را انجام داده ام و در بارۀ محتوای آن، اصلاً دخالت نداشته و ندارم و از جانب دیگر به «متهعد بودن» خود، در برابر «ترجمۀ» مفاهیم، تاحد توان انسانی، اطمینان می دهم.

مطلبی که در تحت عنوان «انکشاف قانون اساسی»، تصادفاً در «سالنامۀ کابل تایمز، ۱۹۶۷م»، بدستم آمد، از جهات دیگری، چون موضوع ریشۀ «تاریخی» «پنجهزار ساله» و هم چنان موضوع «توشیح قانون اساسی» که بر اساس آن «اعلان دیموکراسی» صورت گرفته بود وغیره مطالب بوده است، که ترجمه را روی دست گرفتم. در جائیکه محترم ولی احمد نوری، در بارۀ «حقوقدان فرانسوی»، که در بارۀ نقش او بحیث مشاور، در «تدوین» قانون اساسی معلومات داشته اند، با کمال علاقه و ابراز سپاس، بحیث «پاورقه» شامل شده است، از جانب دیگر «عکس ها» همچنان در مقالۀ «مرحوم شفیع راحل» وجود نداشته است، که در ترجمه تذکررفته است.
با حترام

یوسفی
آلمان


اسم: قیس کبیر   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 05.10.2013

پاسخی به هموطنی که از انگلستان در مورد شک و تردید در بارۀ ترجمۀ درست متن «اسمعیل خان جنگسالار افغانستان» نشریه شپیگل آنلاین از زبان آلمانی به زبان دری توسط جناب داکتر محمد اکبر یوسفی صورت گرفته بود. بعد از تحریر شما، متصدیان پورتال افغان جرمن آنلاین این ترجمه را بصورت بسیار دقیق و مو شگافانه مورد ارزیابی قرار دادند و متفقاً به این نتیجه رسیدند که محتویات ای ترجمۀ مذکور با کمال امانت داری و داریت ترجمه شده است و به همین دلیل بود که نوشتۀ جناب شما در پنجرۀ نظر خواهی آنلاین نشد.

قرار معلوم شما متن انگلیسی این مصاحبه را با ترجمه دری مقایسه نموده اید که به گمان اغلب تفاوت های لسانی در آن مشاهده کرده باشید ولی برای ما صداقت ترجمۀ متن آلمانی مدار اعتبار است.

http://www.spiegel.de/international/world/interview-with-former-afghan-warlord-ismail-khan-a-923913.html

اما در قسمت ترجمۀ مقاله ای در مورد انکشاف قانون اساسی از قلم شفیع راحل که حاوی یک معلومات غلط در مورد تاریخ اولین قانون اساسی کشور بوده، نظر جناب داکتر صاحب عبدالله کاظم را تأئید میکنم که یک مترجم آگاه برای جلوگیری از منحرف شدن ذهن خوانندگان مخصوصاً جوانان کم معلومات باید اشتباهات متن یا در بین قوسین و یا در پاورقی از طرف مترجم متعهد تصحیح گردد.


اسم: سراج وهاج   محل سکونت: کلیفورنیا    تاریخ: 04.10.2013

جناب ِ افغان جرمن آنلاین ِ دوست داشتنی!
آیا خبر دارید که عمر شما ، نسبت به عمرما ، درحدود چهارماه عقب افتاده است ؟... یعنی من و قلم ِ دست و پا شکستۀ مفلوج من، چهارماهه شده بودیم که شما – با قد ِ رسا ، تن ِ درست و هوش سرشار... تازه تولد شدید:
امروز در زندگی مفلوک ِ من و قلمم، « چهارم اکتوبر است »، ولی در زندگی شما: « پنجم ِ جون...»!!
بندۀ نامبارک که در زیر خروارها کار گور است...، فقط ده دقیقه فرصت یافت تا این نکته گک را که از نظر یکی از دوستان ِ خــپۀ ما ، « یک تحلیل ِ سطحی ژورنالستیک است»...، برای دریافت ِ « یک تبسم دوستانۀ شما» ، بنویسد. با احترام


اسم: افغان جرمن آنلاین   محل سکونت: آلمان     تاریخ: 04.10.2013

خوانندگان گرانقدر پورتال افغان جرمن آنلاین!
دریچۀ نظرخواهی پیرامون "اسمعیل خان جنگ سالار افغانستان : ما سلاح های خود را از غرب واپس می خواهیم" ترجمۀ جناب محمداکبر یوسفی به تأریخ 05.10.2013 اکتبر به ساعت 23:00 شب بوقت اروپای غربی مسدود میگردد. از نویسندگان و خوانندگانی که خواسته باشند در این مورد بنویسند، خواهش می شود، از فرصت استفاده فرمایند.
با تشکر و عرض حرمت


اسم: A. Halim Hakimi   محل سکونت: USA    تاریخ: 02.10.2013

Let’s not fall for Amir Ismail Khans’ ruse of recent statements and instead pass through his recent past deeds that eventually will lead to his demise.

Ismail Khan was the first Jehadi personality to officially and overtly carve Afghanistan entitling himself as the “ Amir of Southwest Afghanistan “ that cover a good one fourth of the nation. This type of cult like behavior in any other nation will be considered nothing short of treason. In order to elevate and solidify his position deservedly to that status, he repeatedly presented himself on public TV’s as a quasi – moribund holly man Amir wearing white cloth riding on a white horse and enjoy showing off his hand kissed by thousand on a daily bases.

His quasi-Talib like political view is deeply based on religion which made him fought against Mig-23 like a loin, but now under the gun, he claim to be reduced forcefully to become a minister in the absence of his desire. Now his coffer is full and seems to doing just fine with a few side shortfalls that he can live with.

Currently once again he smells political air favorably and wants the old glory and the territory back. Although his option is limited and as such he is unable to get there in the absence of weapons. In a battle field taken away weapon that he is dubbing to be returned is seldom given back.

ترجمه به دری از طرف پورتال افغان جرمن آنلاین

ع. حلیم حکیمی ایالات متحدۀ امریکا

«بیائید در برابر هیله و نیرنگ امیر اسمعیل خان زوال و سقوط را نپذیریم. بجای آن به گذشتۀ اخیر اعمال او توجه کنیم، که احتمالاً با اخراج او از مقام ربطی داشته باشد.
اسمعیل خان اولین جهادی بوده است که شخصاً و آشکارا، نقش خاصی را بر افغانستان حکاکی نموده، و برای خود لقب «امیر جنوب غرب افغانستان» داده است. بدین ترتیب پوشش خوب چهارمین کس ملت بخود بخشیده است. چنین نمونۀ کیش شخصیت و رفتار و سلوک در هر ملت دیگر، کمتر از خیانت نگریسته نمی شود.

به هدف ارتقاء استحکام مواضع خود، جهت سزوار شدن به وضعیت و موقف، او خود مکرراً در تلویزیون ها به مثابۀ یک چهرۀ مشابه به یک شخص، امیر مقدس در حالت سکرات موت، با لباس سفید سوار بر اسپ سفید، تبارز می نماید. او با علاقمندی نشان می دهد که هزار بار دست هایش در مقر، بوسیده شود.

نظرات سیاسی او مشابه به نظرات طالب، عمیقاً بر اساس مذهب استوار است، جنگ علیه «میگ 23» از او یک شیر آفرید. اما حال مدعی است، که جبراً به حیث وزیر تنزیل داده شده است. در چنین زمان که صندوق وجهی او پُر شده است، چنین به مشاهده می رسد، که درست عمل می کند، با کمی از کمبودی ها، فکرمی کند که در حال جاری، یکبار دیگر او بر فضای سیاسی لبخند نموده، به میل خواهان پیروزی گذشته بوده، می خواهد به قلمرو و منطقۀ قبلی دوباره برگردد. بناءً انتخاب او چنان محدود و منحصر است، که او بدون دستیابی به اسلحه، قادر بوده نمی تواند. در میدان جنگ، با اسلحۀ گرفته شده، دوباره بدست آوردن، طوریکه او با آن روبرو شده است، ، بندرت بوقوع پیوسته است.


اسم: سعیدی   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 02.10.2013

سلام به شما خواننده عزیز
تورن اسماعیل از غرب خواسته سلاح شان را واپس بدهد.
مراجع مؤثق غربی درجواب ګفته اند: شما سلاح خود را داشتید ودارید. صرف شما را دریک نظام آورده ونام آنرا وزارت های مربوط به تنظیم های شما ګذاشته ایم. ما شما سلاح نه ګرفته بلکی برای شما سلاح بیشتر هم داده و معاش هم میدهیم. دقت کنید. چنین است جواب که غرب داده ویا خواهد داد ودقیق هم است.


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 02.10.2013

« باز هم بر گشت به بحث گذشته»:

جناب محترم داکتر صاحب کاظم مینویسند که « کرزی میتوانست امریکایی ها را قناعت دهد که سائر اشخاص را نیز مثل اسمعیل خان خلع سلاح نموده و از محل دور سازد».

چون در پیام های قبلی نحوه و جزئیات برطرفی اسماعیل خان را از هرات نوشته ام در اینجا همینقدر عرض میکنم که این جنایتکاران حاکم بر کشور را خود امریکایی ها بر گرده های ملت مظلوم ما تحمیل کرده و تاکنون به حیث متحدین شان از آنها قدر میکنند و اگر تورن اسماعیل هم مانند سائر جنایتکاران به ساز امریکا میرقصید هرگز از مقام امیری هرات و حوزه غرب دور نمیشد.

ملا محقق حدود یک هفته قبل طی مصاحبۀ با صدای امریکا ابراز کرد که سناتوران امریکایی از او و دیگر رهبران ( منظوراش همان هایی است که در برلین به دعوت رسمی سناتوران امریکایی جمع شده و مسله فدرالی شدن افغانستان را مطرح کرده بودند ) دعوت نموده تا برای بحث و ابراز نظر در مورد مسایل مهم افغانستان به واشنگتن سفر کنند.

پس در چنین حالتی که امریکا نه در مسله مبارزه برعلیه تروریزم و نه در مورد دفاع از حقوق بشر و محکمه جنایتکاران جنگی صادق است به کرزی حق دهید که بادر نظرداشت زور خود با قدرتمندان تحت حمایه امریکا همان معاملات و مصحلت های را کند که خود امریکایی ها میکنند.


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 02.10.2013

بازهم برگشت به بحث گذشته:
نمیدانم دوستان در مورد پهره داری که برای حفاظت یک محل مهم برایش اسلحه داده شده و درصورت حمله دزدان به آن محل جرأت نمیکند از اسلحۀ خود استفادۀ مشروع نماید و مکلفیت قانونی خود را ادا کند، چه قضاوت خواهند کرد، آیا او را به جرم اهمال و اغفال در انجام وظیفه مسئول خواهند دانست و یا درجهت برأت او دلیل برهان خواهند آورد؟
جای شک نیست که قانون اساسی صلاحیت های فراوان برای رئیس جمهور کشور داده است، ولی مشکل آقای کرزی در «اراده» ایشان است که متأسفانه این اراده درظرف مدت طولانی بیش از یک دهه در گرو مصلحت ها و معامله گریها برای حفظ مقام قرار گرفته است. دراین مدت رئیس جمهور نه تنها در مهار کردن قدرت این مار های دهن آستین اقدام نکرده، بلکه با همسوئی و دادن امتیاز ها به قوت آنها افزوده است.
نگاهی به تشکیل ائتلافها با همین عناصر «جنگ سالار» در دو دورۀ ریاست جمهوری واضح می سازد که رئیس جمهور عملاً به تقویت همین عناصر پرداخته است. آوردن اشخاص معلوم الحال به حیث معاونین و اعطای سهمیه ها در کابینه، سفارتها و دیگر مقامات عالیۀ دولت در حقیقت زمینه ساز اینکار بوده است.
پس از شهادت استاد ربانی روی کدام دلیل آقای کرزی پسرش را جاگزین او می سازد؟ همچو مثالها زیاد است که بیانگر سازشکاری رئیس جمهور با همین گروه ها بوده و موجب پراگنده شدن قدرت در دست های مرئی و غیرمرئی در دولت شده است. انتقاد اساسی در همین موضوع نهفته که در مشابهت با مثال فوق الذکر(پهره دار موظف) آقای کرزی نتوانسته وظیفۀ اصلی خود را با استفاده از صلاحیت قانونی در جهت منافع کشور انجام دهد. این همانا نقص «اراده» شان و یا فقدان «شهامت و جرأت» در ایفای وظیفۀ محوله محسوب میشود.
کرزی میتوانست امریکائی ها را قناعت دهد که سائر اشخاص را نیز مثل اسمعیل خان خلع سلاح نموده و از محل قدرت دور سازد.
بهرحال کسانیکه میخواهنداز یک پهره دار ضعیفی که نتواند در موقع از اسلحۀ دست داشته استفاده مشروع کند و جبن او موجب تقویه یغماگران قدرت شود، حمایت نمایند و او را بری الذمه بشمارند، مثل آن وکیل دعوا اند که بهرحالت با وارونه جلوه دادن حقایق میخواهد موکل خودرا از مجازات برهاند.


اسم: داکترخلیل الله قدیری   محل سکونت: بن، آلمان    تاریخ: 01.10.2013

افغان جرمن آنلاین
جنایات و خیانت های منحصر به فرد حاکمیت نامنهاد دیموکراتیک خلق
شرئی بخیزد که خیرماباشد:
این خیر مردم افغانستان بود که اگر هم یک زرۀ از خیانت ضد بشری "دیموکراتیک خلق" هویدا شد، ورنه دراین اواخر بیم ان میرفت که بی اعتنایی دولت فعلی، جنایات 35 سال پیش و عواقب امروزی آنرا بدست فراموشی بسپارد و مردم ما را در این ساحۀ بس مهم هم ظاهرا" فریب دهد.
در ممالک دیگر مثلا" آلمان فاشیستها تا امروز در صورت کهولت یا مریضی یی، شخص فاشیست روی تختی در محاکمه حاضر ساخته میشود، زیرا طوریکه فرموده اید" صلح واقعی در کشور بدون بازپرسی از مجریان جنایت که در طی سه دهۀ گذشته مرتکب اعمال ضد بشری شده اند تأمین شده نمیتواند."


اسم: محمد نعیم بارز    محل سکونت: پاریس    تاریخ: 01.10.2013

سلام به همه !

مصاحبه «اشپیگل» با جنگسالار اسمعیل خان که به درخواست «پورتال افغان جرمن آنلاین» و به همت محترم دوکتور اگبر یوسفی از زبان المانی به زبان دری ترجمه گردیده، بی تردید در این فرصتیکه موضوع ثبت نام برای شرکت در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2014 در جریان است، از نظر افشاگری چهره های خطرناک کاری بوده بجا، و از لحاظ زمانی هم بسیار مناسب، زمان مناسب به این دلیل که می بینیم تقریباً همه جنگسالاران چون لاشخواران در خیال رسیدن به نعمتی بی نذیر چنان در زد و بند باهم در تلاش جنون آمیز افتاده اند که نه تنها در فکر برنامه و راه و روند نیستند، بلکه حتی دوست و دشمن شان را هم از یاد برده اند و به همین لحاظ شب بروی قران عهد می بندند و در فردای آن عهد می شکنند.

البته به غیر از جنگسالاران هستند بعضی شخصیت های محترمی که حیران مانده اند چگونه بتوانند اینها را در حد ارزش های شان اقناع کنند و یا بتوانند مردم را از دام ها و انگیزه های قومی شان رها نمایند؟

خوب است دوستان محترمی که فکر می کنند همه قدرت در دست کرزی است و هر چه او اراده کند می تواند انجام دهد، مگر واقعیت عینی بیشتر از هر وقت دیگر بخوبی می رساند که اساساً قدرت داخلی در دست های کسان دیگریست، نمایش های تلویزیونی و اخبار شب نشینی های به اصطلاح ائتلاف ها و زد و بند ها میان جنگسالاران بروشنی نشان می دهد که در ظرف سی سال اخیر قدرت متمرکز در دست یک فرد و یا یک گروه وجود ندارد بلکه قدرت که همانا حمایت قومی، سلاح، ثروت و حمایت دولت های خارجی باشد بین افراد ناهمگون و خطر ناک تقسیم شده است. و یکی از این قدرت ها همین مجاهد کبیر (قوماندان اسمعیل خان) است که به کرسی وزارت هم قانع نیست، او در پی امارت و ریاست کشور است.




اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.09.2013


«ما سلاح های خود را از غرب واپس می خواهیم»

با استفاده ازین جمله، مجلۀ «شپیگل» چاپ آلمان، متن «مصاحبۀ» «گزارشگر» خود را با وزیر برحال دولت «جمهوری اسلامی افغانستان»، محترم محمد اسمعیل خان، «وزیر آب و برق»، بتأریخ 26 /09/2013 بدست نشر سپرده است. طوریکه خوانندگان محترم می بینند، بنا به خواهش، «پورتال افغان جرمن آنلاین»، ترجمۀ آنرا تهیه نمودم. وقتی جانب «پورتال»، مطلب ترجمه شده را در دریچۀ «نظر سنجی» گذاشتند، انتظار می رفت که دانشمندان و صاحبنظران، روی محتوای این مصاحبه، بخاطر در نظرداشت منافع همۀ مردم افغانستان، نظرات خود را طوری ارائه خواهند داشت، که باحوصله، به اصطلاح معمول، خارج از «مرز های» «آیدیالوژیک» و احتمالاً «سازمانی و تنظیمی» به اظهار نظر خواهند پرداخت. متأسفانه، عده ای بدون اینکه در بارۀ موضوع «حرفی» بزنند، خارج از موضوع، روی اشخاص مسایل را مطرح کرده اند.

جناب محترم داکتر صاحب کاظم!

لطفاً بدانید که اینجانب آنچه را که از «سالنامۀ کابل تایمز» ترجمه کرده ام، در همان وقت وظیفۀ خود نمی دانستم، و حال هم نمی دانم، که از جهت «تأریخی» کدام سند تهیه کنم، که بعنوان رهنمود برای دیگران باشد. در جواب قبلی آنچه را که لازم دانستم نوشتم. اگر این جملۀ «شفیع راحل» صحیح و یا «غلط» بوده است، حرف اینجانب نبوده است. در همان مطلب از «توشیح» قانون «اساسی» و هم «اینکه «پادشاه» در «لویه جرگه» تعیین شده است، ذکر کرده بود. اگر ترجمه را تحریف می کردم، خیانت می بود. درست است، که اگر خارج از متن «تصحیح یا متن تکمیلی» می نوشتم، «مجاز» بوده می توانست. من درینجا ازین حق کار نگرفته ام. اما «سالنامه» با این تصحیح احتمالی من، اصلاح شده نمی توانست. اینکه شما «رسالت تربیت نسل ها را بدوش دارید»، در ساحۀ صلاحیت شما، مداخله ندارم. بعد ازین هرچه بنویسید و هر کسی را که شاهد بگیرید، در چنین یک «دیالوگ» سهم نخواهم داشت.
با احترام
پایان


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 30.09.2013

جناب محترم داکتر صاحب یوسفی باعرض ادب و ارادت احتراماً عرض میشودکه ترجمه مقالۀ اخیر به تأسی از تقاضای آمریت محترم پورتال یک کار بجا و یک مطلب مهم برای مسائل جاری کشور بود و حقا که شما به شایستگی و امانتداری مثل همیش از عهدۀ ترجمه بدر شده اید. تأکید من روی مقالات قابل ترجمه نیز به همین مقصد بود تا مطالب مهم و بدردبخور از منابع خارجی ترجمه و بدسترس علاقمندان قرار داده شود.

اما در مورد ترجمه مقالۀ قبلی شما تحت عنوان «انکشاف قانون اساسی» اکنون دانستم که انگیزۀ ترجمۀ آن چه بوده است. بهرحال ترجمۀ آن مقالۀ که 46 سال قبل نوشته شده و حاوی یک معلومات غلط در مورد تاریخ اولین قانون اساسی کشور بود، نه تنها هدف شما را برآورده نساخت، بلکه موجب تحریف ذهن خواننده نسبت آن اشتباه(غلطی) نیز گردید. بجای آنکه شما در تبصره اخیر خود آن اشتباه نویسنده اصلی را به حیث یک مترجم آگاه تصحیح میکردید، برعکس توجه را به سمت دیگر معطوف ساختید که حتی یک هموطن گرامی از فهم مطلب شما عاجز ماند و از پورتال محترم خواهش کرد که تبصرۀ شما را ساده تر برای شان «ترجمه» نمایند.
راجع به موضوع لویه جرگه و تکامل آن طی دوره های مختلف گمان میکنم که جناب شما با مفهوم «مجلس مؤسسان» دچار تشویش شده اید که البته جهت توضیح مزید خدمت جناب شما و هموطنان علاقمندانشاالله به زودی مطالبی تهیه کرده و تقدیم خواهم کرد.


اسم: عارف عباسی   محل سکونت: سانتا باربارا، کلیفورنیا    تاریخ: 30.09.2013

محترم ع.نورزایی اسلام و علیکم!

متأسفانه اظهار شما در مورد تلاش های داکتر عزیزالله لودین برای تقرب جستن با اسمعیل خان مبتنی بر معلومات ثقه نبوده واقعیت بر عکس قضیه است. در مورد نامه، من از جناب لودین جویای حقیقت شدم ، درینجا من قول داکتر لودین را نقل مینمایم« زمانی شیطان از ملائک مقرب بود، همین که از اوامر الهی سر پیچی نمود و راه تمرد پیشه نمود، مغضوب و ملعون شد.» آقای داکتر لودین شاید در همان احوال اورا( اسمعیل خان) را شخص صادق و خادم وطن میدانست، که ما هر کدام در زندگی در شناخت اشخاص ، که کار بس دشوار است، مرتکب اشتباهات شده ایم.
در مورد خانۀ غصب شده، اسمعیل خان ادعا میکرد که ورثۀ مرحوم مغفور عبدالمجید خان زابلی خانه را به او بخشیده اند و هر هراتی بشمول لودین فکر میکرد اسمعیل راست می گوید تا که ورثۀ مرحوم زابلی توسط وکیل خود( فعلاً در فلوریدای امریکا زیست دارد) عارض گردیده و غصب جایداد پدری را توسط اسمعیل و شاروال هرات ادعا نمودند. بعداً دوسیه بروی این مدارک ترتیب گردید و برای تحقیق مزید یک هیأت هشت نفری څارنوالونه به هرات رفته دوسیه را تکمیل نمودند و یک قسمت جایداد غصب شده توسط شاروال مسترد ګردید
درین بحث شخصیت ، سوابق و انواع سوء استفاده و نقض حقوق بشر توسط اسمعیل خان مطرح است ، شما میخواهید وکالت نموده بیگناهی اسمعیل خان را ثابت ساخته و داکتر لودین را ملامت بسازید و بگویید که دوسیه ها حعلی بوده بر اساس انگیزه های شخصی ترتیب گردیده.
اگر درین بحث عجالتاً داکتر لودین را کنار بگذارید شما بحیث یک فرد مسؤول در برابر خدا و ملت افغانستان قضاوت شما در مورد اشخاصی چون اسمعیل چیست؟ لطفاً توضیح بدهید.


اسم: صادق   محل سکونت: جرمنی    تاریخ: 30.09.2013

از کار کنان محترم پورتال افغان جرمن آنلاین، خواهشمندم تا جواب محترم یوسفی صاحب را برایم عامیانه ترجمه کنند.


اسم: Dr. Sal Sayedi   محل سکونت: انگلستان    تاریخ: 30.09.2013

خوانندهء عزیز سلام
باتشکر از جانب داکتر یوسفی ودیګر اشتراک کننده های بحث که مارا به تنویر درمسایل داغ کشور مساعدت میکنند میپردازم به سهم خویش درین مبحث:

سُکوتُک خوش اوازيون - سکوت ات خوش آوازي ات است.
مادر زمان مکتب متوسطه یک اصطلاح وجمله ترکیب دری - عربی را ساخته بودیم و درحق کسانې استعمال میکردیم که افاده های بی مورد، نامناسب و غلط داشت.
اظهارات آقای نورن اسماعیل به ګمان اغلب قریب به اتفاق اظهارات ازهمین قماش اند. خلاف اصول دولت داری، خلاف اصول دیپلوماتیک و خلاف منافع او مصالح کشور و نفیه کنندهء ۱۳ سال که درین حاکمیت کابل صلاحیت و حاکمیت داشتند و همچو بی کفایتان و محدود اندیشان و درموارد غیر مشروع فرصت های طلايي غیر تکرار شدني عصر را به هدر دادند و هنوز هم با دیده درایی ادعای ادای رسالت وخدمت دارند. درموارد آن هوشیار ازحاکمیت امروزی در مورد با وجود حضور جامعه جهاني و میلیارد های دالر وپوند مصرف شده و خون داخلی خارجی ریخته شده و .......دست آورد های ناچیز را مباهات نموده و آنرا فرینده د در مقایسه با رژیم هاو سیستم های تاریخ زده قبلی دانسته و فریب میدهند. این حالت به هیچ صورت قابل قبول نیست وبوده نمی تواند.
آمدیم به صورت مشخص در متن ارایه شده مطابق من ترجمه شده:
درمورد استعمال کلیمهء جنګ سالار به تمام مجاهدین جفا به تاریخ کشور است. اما دیده میشود که جناب اسماعیل خان خود سند جنګ سالاری خویش را با این مواضع مستند میسازد.

قوت جناب شان درزمان معلوم شد که به ایران فرار کرده بودند ویا هم اسیر طالبان بود و نیروهای ایرانی با پرداخت پول وی را رها ساخت و جناب اسماعیل خان در زمان حاکمیت خویش خوش خدمتی های زیادی برای ایران کرد. ازهیچ آب که از افغانستان به ایران میرود به صورت مؤثر و به موقع استفاده نه کرد وعوض آن افغانستان را به وساطت و مساعدت ایرانی های محتاج برق وارداتی اجانب کرد و به این ترتیب مصارف برق استهلاکی را که چندین برابر دربرق تولید شدهء افغانی است به خوش خدمتی خویش به ایران پرداخت. عوض آن وقت زیاد را صرف ساختن برنامهای ۲۰ ساله کرد. درمصارف و توجه به کار وزارت به بخش از کشور وولایات ماننده بچهء اندر و به بخش دیګر برخورد متفاوت کرد.
مالیه و ګمرک هرات را خلاف تمام نورم های دولتداری به ګمان اغلب غدودی از ګاو صرف یک ولایت کرد و به این کار خویش خلاف قوانین نافذ عمل کرد.
بلی حاکمیت کابل اردو مراجع امنیتی حزبی، سمتی و سازمانی و باند مافیایی ساخته که عوض احتراما به قانون ومنافع کشور به ارزش های غیر معیاری فوق وفادار خواهد بود. به این ترتیتب جامعه جهانی و زمامداران امور کابل وظایف خویش را اجرا نه کرده و درین عدم کفایت و خیانت جناب اسماعیل خان نقش بارز دارد. وزیر دولت، والی وافراد کلیدی این حاکمیت بود. از امتیازات استفاده و دروقت مناسب که کشتي ګویا در حال غرق شدن موشهای زیر کشتي درحال فرار و برائت خویش اند تلاش دارند. تعبیر دیګر شده نمی تواند.
وحال آمدیم به قوت حرکت طالب: اول مخالفین مسلح درحرکت طالب خلاصه نمی شوند. دوم قوت حرکت و تلاشهای مخالفین از بی کفایتی، غیر مشروع بودن، بی کفایتی و تخلفات این حاکمیت قوت میګیرند واین حاکمیت است که وزیر میراثی ان جناب اسماعیل خان است که به حرکت طالب و دیګر نیروهای مخالف حاکمیت قوت داده. ادامه دارد


اسم: پیر محمد بابر    محل سکونت: انگلستان     تاریخ: 30.09.2013

«قیام» که با قتل معلمین بیگناه ، با سوختاندن مکاتب و کتب درسی ، قتل متعلم به جرم اینکه چرا قلم سرخ با خود داشته ، قیام که با چور و چپاول د افغانستان بانک و سرمایه های بیت المال آغاز شده باشد و در عقب آن دست های پلید رژیم شیاد آخوند ها قرار داشته باشد باید مورد سوال قرار گیرد و برای دریافت حقایق در مورد آن به بحث مجدد قرار گیرد نه اینکه تقدیر شود.

اینکه رژیم تره کی – امین بیخردانه و با سیاست ها و فرامین تحریک آمیز احساسات مردم را بر انگیخته و خواست های قانونی مردم بیدفاع و بیگناه را با توپ و تفنگ جواب دادند هیچکس شک ندارد. ولی هیچکس هم نباید در سؤ استفاده از احساسات پاک مردم به نفع یک مشت فروخته شده و رژیم آخوندی شک کند.

مداخلات ایران حتی از زمان سقوط رژیم شاهی در افغانستان شروع گردید. زیرا سقوط نظام شاهی را در کشور ما سرآغاز سقوط رژیم شاهی در ایران دانسته ، اقدام به خریداری گروه ها و افرادی در داخل افغانستان نمود.

هر چند این مداخلات به علت سیاست حسن نیت افغانها تحت رهبری سردار شهید محمد داود خان آهسته آهسته در حال از بین رفتن بود ولی با کودتای 7 ثور این مداخلات یکبار دیگر آغاز شد. در هرات براساس نوشته ها و ابراز نظر های افرادی مختلف با نظریات و جهت گیری های مختلف سیاسی ، دولت شاهی ایران از ماه قوس 1357 تحریکات وسیع را برای یک اغتشاش و سبوتاژ آغاز کرده بود.

هرچند در ماه دلو همان سال جمهوری اسلامی اعلان گردید ولی مداخلات بر اساس سیاست ناکام « صدور انقلاب اسلامی » خمینی نه تنها که قطع نشد بلکه تشدید یافته به قول شاهدان عینی چینل های رادیویی از داخل ایران عملا « قیام کنندگان» را تحریک ، سوق و اداره میکردن.

پس اسماعیل خان ضد روسی و ضد متحدین داخلی شان را با سلاح و پول ایران قهرمان و مجاهد و اسماعیل خان ضد امریکایی را با پول و سلاح آاخوند ها غلام و نوکر خطاب نمودن به نظر این بنده حقیر غیر قابل قبول به نظر میرسد.

به همان شکل که حقانی و همسلکان به اصطلاح جهادی او انزمان هم یک جنایتکار ، جاهل ، تروریست و فروخته شده بود و امروز هم است. اگر برعکس آن سخن زنیم منطق را زیر پاه خواهیم کرد.

وسلام



اسم: دوکتور محمد اکبر یوسفی   محل سکونت: آلمان    تاریخ: 30.09.2013


بجواب محترم داکتر سید عبدالله کاظم!

ترجمۀ مطلب از سالنامۀ کابل تایمز را بخاطری رویدست نگرفته ام، که اشتباه و یا شهرت نویسندۀ مقاله هدفم بوده باشد.
با نویسندۀ آن آشنائی نداشته ام. امانتداری را در ترجمه حفظ نمودم. هرگاه در عمق مطلب توجه صورت می گرفت، می شد درک کرد که در تحت نام «قانون»، «مشروعیت» و «قانونیت» در گذشته و در حال افغانستان، در هر رژیم، با چه تصورات و تمایلات مختلف ادعا ها، صورت گرفته و می گیرد و به عنوان مثال به «لویه جرگه» چگونه، طبق دلخواه، «نقش مجلس مؤسسان» تفویض گردیده و می گردد و به اصطلاح معمول «بوتل نیمه خالی» و یا «بوتل نیمه پُر» را طبق هدف شخصی، با درجۀ خوشبینی و بدبینی در هر جا، با درنظر داشت موقعیت و وضعیت، مورد استفاده قرار داده و می دهند.

ترجمۀ دوم را اگر داکتر صاحب به یادداشت «مترجم» متوجه نشده باشند، از خوانندگان محترم خواهشمندم تا یادداشت را در نظر بگیرند: « یادداشت مترجم: بنا بر خواهش «پورتال افغان جرمن آنلاین»، ترجمۀ این مطلب تهیه شده است!». اگر این عمل گناهی باشد، آنرا شعوری به احترام ادارۀ «پورتال افغان جرمن آنلاین» انجام داده، با موضوع بحث و محتوای آن، که «مسؤولین محترم پورتال» از آن چگونه کار می گیرند، ربطی ندارم. درین ترجمه همچنان تا حد توان، «امانتداری» در ترجمۀ مطلب را مراعات نموده ام. (پایان مطلب)

با احترام
یوسفی


اسم: داکتر سیدعبدالله کاظم    محل سکونت: کالیفورنیا    تاریخ: 30.09.2013

اهمیت ترجمه مقالات از منابع خارجی وقتی متبارز میشود که مقاله در مورد مسائل روز کشور دارای محتوای مهم باشد و یا اینکه در بارۀ موضوعات مهم تاریخی به حیث یک سند قابل توجه محسوب گردد. چند روز قبل داکتر صاحب یوسفی یک مقالۀ دیگر را تحت عنوان «انکشاف قانون اساسی» از سالنامه کابل تایمز 1967 یعنی از 46 سال قبل ترجمه کردند که از نظر اهمیت و نیز از نظر محتوا ارزش ترجمه را نداشت، زیرا برعلاوۀ پراگنده بودن موضوع یک اشتباه بزرگ درآن مقاله از طرف نویسنده آن یعنی آقای سید شفیع راحل صورت گرفته بود که شاید مترجم محترم نیز متوجه آن اشتباه نگردیده باشد. در مقاله آمده بود که : «اولین قانون اساسی تحریری افغانستان، طرح و تدوین شده، در لویه جرگه سال 1932 م در زمان زمامداری محمد نادرشاه فقید، به تصویب رسیده بود». درحالیکه همه میدانند که اولین قانون اساسی کشور در لویه جرگه 1301 ش منعقده شهر جلال آباد در عصر امانی تصویب گردید و بار دیگر در لویه جرگه 1303 در پغمان مجدداً مورد بحث قرار گرفت. امید است در ترجمه همچو مقالات اهمیت و صحت مطالب آن از طرف مترجم درنظر گرفته شود، درغیر زحمت مترجم به هدر میرود و ذهن خواننده را نیز مغشوش می سازد.
خوشحال هستم که جناب داکتر صاحب یوسفی با ترجمه مقاله منتشره «شپیگل آنلاین» تحت عنوان «اسمعیل خان جنگ سالار افغانستان....» خواننده را با اندیشه های دورنی یک شخصیت شناخته شده یعنی اسمعیل خان طوری آشنا می سازد که او هنوز هم خواب «امارت جنوب غرب» را می بیند و در تلاش بدست آوردن اسلحه است تا قدرت از دست رفته را بار دیگر در آن حوزه بدست گیرد، بدون آنکه فکر کند زمان جهاد که واقعاً او یک مجاهد سرسپرده در مقابل قوای متهاجم شوروی بود، دیگر سپری شده است و دست یافتن مجدد هرجنگ سالار به سلاح اکنون جز بربادی کشور دیگر نتیجۀ بار نخواهد آورد.
باید خاطر نشان سازم که اسمعیل خان از قیام حوت 1357 تا سقوط رژیم خلقی ـ پرچمی (1371) نقش بسیار برازنده در جهاد داشت و اگر کسانی مثل داکتر لودین از این نقش اسمعیل خات تعریف و تمجید کرده اند، کار بجا و درخور شأن او انجام داده اند. اما هنگامیکه اسمعیل خان به حیث امیر حوزه جنوب غرب از 1371 به بعد شروع بکار کرد تا سقوط هرات بدست طالبان (سنبله 1374)و از آن به بعد دیگر اسمعیل همان مجاهد راه خدا نبود، بلکه درهوای نفس و قدرت تدریجاً محصور گردید و بیک شخص پرعقده و مستبد و خود رأی مبدل شد که با این شیوه بسیاری از دوستان جهادی از او فاصله گرفتند و حتی برعلیه او شدند.
خوشبختانه این کمینه جریان مسائل فوق را در کتاب خود تحت عنوان «هرات از قیام حوت تا امروز ـ با ذکر مختصر از پیشینه های تاریخی» در 496 صفحه که در اکتوبر 2011 در کالیفورنیا به چاپ رسیده است، به تفصیل بیان کرده ام. چاپ اول این کتاب به سرعت نایاب شد و انشأالله بزودی به چاپ دوم آن اقدام خواهم کرد. چند نسخۀ از این کتاب اکنون در دسترس بعضی اشخاص علاقمند در هرات قرار دارد، امید است جناب نورزائی صاحب موفق به دریافت و مطالعۀ آن شوند. بااحترام


اسم: صادق مرور   محل سکونت: کانادا    تاریخ: 30.09.2013

یکبار «راهزن» همیشه راهزن!

اخیراً در «پورتال افغان جرمن آنلاین» متن مصاحبۀ «اسمعیل خان جنگ سالار افغانستان ...» را با «شپیگل آنلاین»، که از زبان آلمانی ترجمه شده است، مطالعه نمودم. ضرب المثل و یا تکیه کلام معروف مردم ما می آموزد:
«عاقبت گرگ زاده گرگ شود** گر چه با آدمی بزرگ شود.»
هویت این شخص که بنام «تورن اسمعیل» معروف بوده است، به همگان معلوم است. وقتی ادعا ها و تکیه کلام های بلند پروازانۀ او را درین مصاحبه، عمیقاً تحلیل نمائیم، جاه طلبی، خود خواهی و ماهیت و سویۀ این شخص، می تواند بسادگی، افشاء شود، اما بی پروائی های او در برابر همین «مقامش» بحیث «وزیر» یک کشور، مایۀ تأثر و خجالت است.

کاش انسان می توانست، از طریق تبصره و صحبت با این انسان از مغز و کردار او چیزی بنفع جامعه، حاصل نماید. وقتی به ارتباط شکایات او که گویا «مجامع بین المللی»، او را خوب نشناخته است، «شپیگل آنلاین» سؤال می کند: شما از جانب غرب خود را نا دیده احساس می کنید؟» در جایی بجواب می گوید:«... من در آنوقت به امریکائی ها گفتم: «امیر» یا «قوماندان» - القابی اند، که برای ما مردم تفویض نموده است. ما تجربۀ بیست ساله در جنگ داریم، هیچ فامیلی در بین ما وجود ندارد، که در سالهای جنگ اقلاً یک عضو فامیل را از دست نداده باشد و یا به مهاجرت فرار نکرده باشد. شما ما را نا دیده می گیرید؟».

هموطنان عزیز! این تجربۀ بیست سالۀ او از «جنگ چه خواهد بود؟» مردم ما می گوید:
«چیزیکه در دیگ است، با چمچه یا ملاقه بیرون می آید.»
امتیاز طلبی و ثروت اندوزی. «امیر» و «قوماندان» را عموم مردم نه، بلکه «تنظیم» تحت فرمان او برایش داده است.

وقتی می گوید: «... شما ما را نا دیده می گیرید؟»، آیا ازین مراجع خواهان مقام نبوده است؟ صرفنظر از اینکه در سال 2001م هم «شاکی» بوده است، همه می دانند، که او تا چه زمانی در هرات چه کرده و بعداًهم، چه استعداد بحیث وزیر از خود نشان داده است.

وقتی ژورنالیست، برایش از موضوع «شکایت» جنرال چهار ستارۀ امریکائی، بمقام رئیس جمهور، یاد آور می شود وهم تذکر می دهد:
«... یک سناتور افغان توضیح نمود، از افرادی مانند شما حال بوی خون می آید، شما در برگشت قوای غربی، «فرصتی را می بینید، تا بار دیگر یک جنگ داخلی را آغاز نمائید، و رقبای محلی خود را خاموش سازید.» ، با بی پروائی میگوید که: «...«آلن» یک مکتوب نوشته است؟ همزمان دو مکتوب بوده است. کرزی برایم نشان داد. من برایش گفتم: بهتر است، که یک کسی مانند «آلن» بداند، که ما چه نوع مردم هستیم.»
حال قضاوت کنید. در حالیکه در بارۀ محتوای موضوع معلومات دردست، نیست، پس هدف این «وزیر» درین اظهار «: بهتر است، که یک کسی مانند «آلن» بداند، که ما چه نوع مردم هستیم.»، چه بوده است.آیا از همه مردم ما، نمایندگی می کند؟
نمایندۀ مجلۀ «شپیگل آنلاین»:تذکر می دهد: « شما عضو حکومت هستید، شما مکلف هستید تا کلمات خود را در مقایسه با دیگران دقیقاً سنجیده بزبان آورید.» او چه می گوید؟

«خان: من آزادانه درین کابینه نیامده ام، آنها مرا مجبور ساخته اند.»
در یک کشور ویران، بقول خودش که این فرد «بیست سال» تجربۀ «جنگ» دارد، وطن ایکه دو میلیون کشته داده است، از فرزندانش انتظار خدمت دارد، این شخص بعضویت در کابینه، به چه ارزش می بیند؟. پس چه می شد؟ اول پسرش را وزیر ساختند و خودش «امیر» بود.

پایان


اسم: ع. نورزائی   محل سکونت: هرات    تاریخ: 30.09.2013

داکتر عزیز لودین از کسانی است که با وجود تلاشهای فراوان خود نتوانسته به نزد اسماعیل خان تقربی را حاصل نماید. وقتی انسان نامه او را که در صفحه 159 کتاب سردار آریا به نشر رسیده میخواند به تعجب میرود.
جالب است که لودین این نامه را در زمانی نوشته است که اسماعیل خان در خانه کنونی خود که بقول لودین غصب شده میباشد سکونت داشته و خود لودین هم از جریان بخشیدن این خانه توسط خدیجه زابلی به اسماعیل خان مطلع بوده است. اگر اسماعیل خان غاصب و شخص بدی بوده پس لودین چرا تا این حد او را مورد ستایش قرار داده و اگر نبوده پس چرا امروز از طریق رسانه ها برای بدنامی او تلاش می نماید. وای بحال مردم و کشوری که مدعیان روشنفکری اش تا این حد ابن الوقت باشند! او در نوشته خود بعد از رضای خداوند (ج) خوشی اسماعیل خان را آرزو کرده یعنی که بعد از رضای خدا خوشی امیر از بزرگترین آرزوی های او بوده است. بخوانید و قضاوت نمائید.

ع. نورزائی
----------------------------------------------------
متن نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
13/8/1372

زنده جاوید ماند – هرکه نیکو نام زیست
مردانی که در راه خدا قدم بر میدارند و از خود می گذرند و برای مردم خود خدمت می کنند هرگز نمی میرند چه نه تنها ثبت خاطره ها بوده و یا اوراق تاریخ به آن افتخار می کنند بلکه خدای بزرگ نیز به آنها مژده ها داده است. من یقین دارم که برادر ما اسماعیل خان که من او را مرد مجاهد راه حق می شناسم و این لقب را بر همۀ القاب او ترجیح میدهد زنده جاوید خواهد بود. آرزو دارم بتوانم با همکاری با جناب ایشان در حوزه جنوب غرب و هرات مصیبت زده کاری را انجام دهم که خدای بزرگ راضی و او خوشحال باشد چه بخوبی میدانم که با خوشحالی مردم حوزه و شهر هرات او خشنود است. خدمات او را نمی توانم این جا خلاصه کنم چه خدمات مرد مجاهدی را که بار ها با خطر جان مواجه بوده در سنگر به هیچ کسی تسلیم نشده و همیشه رضای خدا در پلان کار خود داشته است نمیتوانم در چند سطری خلاصه کنم. ولی جهاد مردانه او در چهارده سال اخیر – ارادۀ تسلیم ناپذیر او در مقابل مشکلات و ایجاد نظم و ثبات اداری و تلاش های پیگیر او در باز سازی را میتوان منحیث مثال و سرمشق آینده همۀ نوجوانان و آیندگان کشور عزیز در اینجا با کمال عجز مطرح کنم.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند

دکتور عزیز الله لودین



Copyright by AFGHAN GERMAN ONLINE all rights reserved